SHAHDAD

Members
  • تعداد محتوا

    108
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    14

تمامی ارسال های SHAHDAD

  1. بخش دوم... گیج مسیر و گیج بارگیری : دو نوع گیج(سنج) وجود دارد:"گیج مسیر که عرض بین دو ریل مسیرهای راه آهن است و گیج بارگیری که حداکثر ارتفاع و ابعاد را در وسایل نقلیه راه آهن و بارهای آنها مشخص می‌کند.هدف آنها این است که اطمینان حاصل شود که وسایل نقلیه ریلی می توانند به طور ایمن از تونل ها و زیر پل ها عبور کنند و از سکوها،ساختمان ها و سازه ها دور باشند." در آغاز عصر راه‌آهن، طیف گسترده‌ای از گیج‌ها مورد استفاده قرار گرفت - برای مثال، در روسیه اولین مسیری که در سال 1834 توسط مهندسان اتریشی بین سن پترزبورگ و تزارسکویه سلو ساخته شد، از یک گیج 6 فوتی استفاده میکرد.دومی بین سن پترزبورگ و مسکو در سال 1843 توسط سرگرد آمریکایی جی. ویستلر، که یک گیج 5 فوتی را انتخاب کرد، و سومی که ورشو را به وین در سال 1845 متصل کرد، از گیج استاندارد 4 فوت و 8 ¾ اینچ استفاده کرد تا قطارها بتوانند. در شبکه اتریش حرکت کنند.برخلاف افسانه رایج، گیج 5 فوتی روسی صرفاً به این دلیل انتخاب شد که در آن زمان خاص مد بود و همان گیج مورد استفاده در اکثر ایالات جنوبی آمریکا بود.روسیه به عنوان یک کشور مسطح با تونل‌ های کم، از نظر داشتن توان بارگیری سخاوتمندانه منحصربه‌فرد بود، اما این بدان معنا بود که واگن های شوروی در راه آهن آلمان نمی توانستند قرار بگیرند و بارهای آنها باید در مرز لهستان بر روی قطار دیگر قرار گرفته و حمل شوند.استانداردسازی در سراسر اروپا روی گیج 4'8 3/4 اینچی تنها زمانی اتفاق افتاد که شبکه‌ قطار کشورها شروع به اتصال به هم کردند، و در طول این فرآیند موارد متعددی وجود داشته است که یک گیج مطابق با یک همسایه تغییر کرده است. در سال 1886، شبکه 5 اینچی ایالات جنوبی به طول 18500 کیلومتر تنها در مدت کوتاهی به 4.9 اینچ تغییر یافت. به طور مشابه، در سال 1915 پس از تصرف لهستان، مهندسان راه آهن آلمانی 6000 کیلومتر گیج 5 اینچی را در عرض چند ماه به استاندارد اروپایی تغییر دادند. عملیات راه آهن : موتورهای بخار به امکاناتی به نام سوله یا انبار لوکوموتیو ( Bahnbetriebswerk یا Bw یا локомотивное депо) نیاز داشتند تا عملکرد انها منظم باشد. این تأسیسات سرپوشیده بودند و ذخایر ذغال سنگ، آب، ماسه، گریس، تجهیزات نگهداری و شستشو و یک صفحه گردان یا مسیر «Y» را برای چرخاندن لکوموتیوها فراهم می‌کردند. لکوموتیوها بین انبار خانه خود و انبار بعدی در 80 کیلومتری خط حرکت می کردند و قبل از بازگشت به خانه با آب پر می شدند. نکته مهمی که باید به آن توجه داشت این است که در حالی که قطار به طور مداوم در خط حرکت می کرد، لکوموتیوهای بخار در بخش خاص مسیر خود باقی می ماندند و ظرفیت خط بر اساس تعداد لکوموتیوها در هر انبار تعیین می شد. برای افزایش ظرفیت کلی یک خط، باید یک لوکوموتیو جدید در هر انبار در طول خط مستقر شود. یک قطار شامل تعدادی واگن مسافری، واگن کالا یا واگن تخصصی و یک ون ترمز است و در طول یک روز سفر دارای تعدادی لکوموتیو مختلف خواهد بود. با استفاده از مسیرY یا مسیر مثلثی در راه آهن زمانی که دو خط به هم می رسند این امکان بوجود می آید قطارهای ورودی همان مسیر را ادامه یا تعقییر مسیر را داشته باشند. قطارهای شوروی دارای 120 محور بودند که وزن ناخالص 1200 تن و یا بار خالص 650 تن محموله را نشان می داد. این معمولاً 60 واگن کالای دو محوره بود که هر کدام از واگن ها 10 تا 15 تن بار، 40 مرد یا هشت اسب را حمل می کردند. قطارهای نظامی آلمان کوچکتر و دارای 90 محور با وزن ناخالص 850 تن و بار خالص 450 تن بودند به طوری که یک لشکر پیاده نظام را می توان با 70 قطار یا یک لشکر تانک پانزر را با 90 قطار حمل کرد. ظرفیت خط : ظرفیت خط تعداد قطارهایی بود که می‌توانستند در یک خط در ۲۴ ساعت حرکت کنند که معمولاً به صورت 12 قطار در روز برای خطوط تک مسیره یا 24 قطار برای خطوط دوطرفه برای راه‌آهن‌های نظامی بازسازی‌شده در نظر گرفته می‌شد.با این حال، خطوط دو مسیره که توسط رایشسبون(راه آهن آلمان) اداره می شد ممکن بود به 72 یا 144 قطار در روز دست یابد. این تفاوت به دلیل پیچیدگی تجهیزات سیگنالینگ و تعداد خطوط کناری بود که به قطارها اجازه عبور از یکدیگر را می داد.طول مسیر به بلوک‌هایی با طول‌های مختلف تقسیم می‌شد که دارای یک پست سیگنال در دو انتهای انها و یک خط حاشیه ای برای عبور قطارها از کنار یکدیگر بودند. قانون این بود که هر بار فقط یک قطار اجازه ورود به هر بلوک را داشت برای خطوط با ظرفیت بالاتر، سایدینگ ها(خطوط حاشیه ای کنار خط اصلی) و بلوک ها بیشتر بودند،اما یک عنصر کلیدی ظرفیت،سرعت حرکت قطارها بود. یک قطار سریع السیر که با سرعت بالا در طول مسیر حرکت می کند باید از قطارهای مسافری کندتر و حتی قطارهای باری کندتر عبور کند. که هر کدام باید قبل از ورود قطار سریع السیر به بلوک به داخل یک خط فرعی حرکت کنند. در حالی که تلاش هایی برای جداسازی ترافیک در طول روز انجام شد، به طوری که بیشتر بارها در شب و خدمات مسافری در روز انجام می شد، این همیشه امکان پذیر نبود و یکی از عوامل تعیین کننده ظرفیت، تفاوت در سرعت بین خدمات بود.رایشسبان قطارها را با سرعت‌های بسیار متنوعی حرکت می‌داد و قطارهای باری آن با سرعت 50 کیلومتر در ساعت حرکت می‌کردند، اما این نیاز به سیگنال‌دهی پیچیده داشت و همچنین برای مقاومت در برابر ضربه قطارها ، مسیر باید مستحکم میبود زیرا با افزایش سرعت قطارها،فرسودگی و پارگی خطوط به طور تصاعدی افزایش می‌یافت. بر خلاف آلمان در اتحاد جماهیر شوروی NKPS (کمیساری مردمی راه های ارتباطی شوروی) از این مسائل اجتناب کرد زیرا تقریباً تمام قطارهای خود را با سرعت یکنواخت، معمولاً 25 کیلومتر در ساعت حرکت می داد. ادامه دارد......   مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  2. جنگ روسیه و آلمان. نبردی در راه آهن!! در جنگ روسیه و آلمان در سال های 1941-1945، مطالعات گسترده ای در مورد نقش راه آهن در جنگ انجام شده است و هر دو طرف بر جنبه های مختلف موضوع تمرکز کرده اند. اما تا به امروز تلاش چندانی برای انجام مطالعه تطبیقی راه آهن هر دو طرف و سنجش تأثیر تفاوت در ظرفیت بر عملیات نظامی و نتایج آنها صورت نگرفته است. این به یک یا هر دو طرف اجازه داده است تا شکست ها و نفوذ کلیدی راه آهن در عملیات نظامی را پنهان کنند. با این حال، ماهیت راه آهن برای سفر و حمل و نقل در روسیه، به دلیل وسعت زیاد این کشور و ناتوانی وسایل نقلیه موتوری در پشتیبانی از عملیات در بیش از محدوده 300 تا 400 کیلومتری، به این معنی بود که هر عملیات نظامی جنگی در این کشور به راه آهن وابسته بود. و روش استفاده از راه اهن عنصر کلیدی در موفقیت یا شکست روسها بود. هدف مقاله حاضر،مقایسه شیوه های عملیاتی بین راه آهن های نظامی شوروی و آلمان،برآورد ظرفیت راه آهن موجود برای هر دو طرف،و سپس استفاده از این اطلاعات برای سنجش تأثیر این ظرفیت بر عملیات های نظامی است. مقدمه: مطالعات در مورد استفاده از راه‌آهن برای عملیات نظامی تقریباً بلافاصله پس از پایان جنگ توسط سازمان‌هایی مانند برنامه مطالعات نظامی خارجی ایالات متحده آغاز شد که با افسران سابق حمل و نقل نظامی آلمان مانند Bork و Teske و افسران تدارکاتی مانند Toppe مصاحبه‌هایی انجام داد.اما این مطالعات هم بیشتر بر دیدگاه آلمانی هاوافسران نظامی متمرکز بود تا تأثیر واقعی راه آهن. در بخش حمل و نقل، داستان راه آهن توسط مقامات راه آهن مانند کریدلر، پوتسگایسر و هان و مورخان پس از جنگ مانند گوتوالدت و میرژیوسکی بیان شد که به طور کلی داستان مبارزه ای برای غلبه بر مشکلات فنی ناشی از شبکه راه آهن از مد افتاده، قدیمی و کم ظرفیت شوروی را روایت میکند و از سویی دیگر این مطالعات توسط مورخان مدرن مانند ون کرولد،شولر، ادینگتون،در مورد لجستیک آلمان در طول جنگ روسیه دنبال شده است.با این حال، تصویری که این نویسندگان ارائه میدهند با انچه که توسط نویسندگانی مانند کومنف،کووالف،آنتیپنکو و اقتصاددانانی مانند هالند هانتر و مارک هریسون و دانشجویان راه آهن شوروی ارائه میشود در تضاد است. Westwood و Garbuttبعنوان افسران سابق ارتش بریتانیا هر دو داستان یک سیستم راه آهن بسیار موفق را بیان می کنند که قبل از جنگ تقریباً به اندازه ایالات متحده بار حمل می کرد و این کار را با استفاده از ناوگانی از قطارها و مسیری که طولش فقط کمی بزرگتر از راه آهن آلمان بود انجام می گرفت. هدف این مقاله تطبیق این دیدگاه‌های های مخالف است و توضیح می دهد که چگونه راه آهن نقش عمده ای در جنگ روسیه و آلمان بازی کرد و شوروی چگونه توانست در ظرفیت حمل و نقل بر آلمان ها برتری پیدا کرد. عملیات راه آهن : ارتش از راه‌آهن به سه روش متفاوت استفاده کرده است.اولا برای دستیابی به نیروهای بسیج شده خود با انتقال آنها و تدارکاتشان از انبارهای در داخل کشور به مرز ثانیا حرکت واحد ها در سطوح عملیاتی و استراتژیک و در نهایت ایجاد ارتباط مستقیم بین نیروهای در حال جنگ و کشور مبدا برای تهیه تدارکات وجایگزینی آنها.راه‌آهن‌ها می‌توانستند مقادیر زیادی سرباز و تجهیزات را در مسافت‌های طولانی و با هزینه عملیاتی کم به سرعت جابه‌جا کنند. با این حال، آنها یک شکل منحصر به فرد از حمل و نقل بودند که مسیر، محدودیت های شدیدی را بر عملکرد آن اعمال می کرد، زیرا قطارها مجبور هستند همیشه در روی ریل باقی بمانند. برخلاف سایر اشکال حمل و نقل، راه‌آهن‌ها باید زیرساخت‌های خود را از قبل برای رفع نیازهای عملیاتی خود ایجاد می‌کردند. در حالی که این امر در ظاهر امری بدیهی است، به نظر می‌رسد که این واقعیت ساده از توجه بسیاری از فرماندهان نظامی در طول تاریخ دور مانده است و عملیات موفقیت‌آمیز شبکه‌های راه‌آهن نظامی معمولاً زمانی اتفاق می افتاد که نظامی ها راه‌آهن‌ها را رها می کردند تا راه‌آهن بدون دخالت نیروهای نظامی اداره شوند. سوء استفاده‌های نظامیان شامل رها کردن برنامه‌ها، حمل و نقل تجهیزات قبل از انکه به آنها نیاز پیدا شود، عدم تخلیه قطار در هنگام ورود، استفاده از واگن ها و خطوط فرعی به عنوان انبارها و دفاتر متحرک(که نتیجه آن کاهش ظرفیت و مسدود کردن مسیرها میشد) و فرماندهی قطارها بود. این در اولین جنگ راه آهن(جنگ داخلی آمریکا)نشان داده شد، زمانی که پس از یک سال خدمت جنگی تحت کنترل ارتش، راه آهن اتحادیه دچار بحران شد و در نهایت مدیریتش در اختیار یک مهندس عمران به نام هرمان هاوپت قرار گرفت. او نظم و انضباط را با تحمیل برخی از قوانین عملیاتی به راه آهن بازگرداند. به طور مثال او دستور داد:هیچ افسر،هیچ جراح یا دستیار،هیچ رئیس یا کمیسری،هیچ شخص غیر نظامی یا نظامی،با هر درجه یا سمتی که باشد،حق ندارد قطاری را متوقف کند یا دستور حرکت قطار را بدهد.اگر واگن ها در هنگام شروع حرکت قطار تخلیه نشده باشند لکوموتیوها باید با بخشی از واگن ها یا بدون واگن حرکت کنند و تمام حقایق باید به طور کتبی توسط راهبر گزارش شود تا در اختیار رئیس ترابری یا فرمانده کل اداره قرار گیرد( هرمان هاوپت،ژوئن ۱۸۶۲) همانطور که بریتانیایی ها در سال 1916 متوجه شدند، این درس اساسی باید بارها و بارها آموخته شود، که حمل و نقل نظامی توسط فردی با سابقه کار در راه اهن به نام سر اریک گدس، که تنها در فاصله ۳ روز از جایگاه یک مدیر راه آهن به درجه سرلشکری ارتش رسید، بازسازی شد.( وی با سابقه کار در راه آهن به عنوان رئیس حمل و نقل نظامی در جبهه غرب با درجه سرلشگر خدمت کرد.او با تدابیرش بنادر و راه آهن را کارآمد کرد و راه آهن های سبکی ساخت تا مواد را به جبهه برساند.مترجم ). ادامه دارد...... مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  3. ارتش روسیه دسته جدیدی از تانک T-90M دریافت می کند. ارتش روسیه در 12 ژانویه یک سری جدید از تانک‌های T-90M را از کارخانه اورال واگن زاوود دریافت کرد، جایی که طبق گزارش‌ها، خطوط مونتاژ به طور شبانه‌روزی برای سرعت بخشیدن به تولید در بحبوحه تلاش‌های جنگی جاری در اوکراین کار می‌کنند.این کمپانی اعلام کرده:قرارداد بعدی خود را برای تحویل تانک های T-90M با موفقیت انجام داده است و دسته زرهی به وزارت دفاع روسیه ارسال شده است.معاون نخست وزیر و وزیر صنعت و تجارت روسیه دنیس مانتوروف توضیح داد که این خودروها دارای یک برجک جدید،زره واکنشی انفجاری نسل بعدی،یک توپ جدید،سیستم های ارتباطی برتر و یک موتور قوی‌تر هستند و در عین حال اضافه کرد که آنها مجهز به تجهیزات پیشرفته ای هستند که به خدمه تانک کمک می کند تا به طور موثر به اهداف حمله کنند. UVZ طرح تدارکات دفاعی را به موقع انجام داده است. آخرین دسته T-90M پنج ماه قبل در ماه اوت به ارتش روسیه تحویل داده شد. UVZ که قبلاً یکی از پنج کارخانه تولید تانک در اتحاد جماهیر شوروی بود، امروزه تنها تولید کننده تانک در روسیه است ولی زرهی را در مقیاسی کمتر از آنچه که قبل از سال 1992 تولید می کرد، می تواند تولید کند.گسترش تولید و تمرکز بیشتر بر مصارف داخلی، می‌تواند به ارتش روسیه اجازه دهد تا چند صد فروند T-90M تا پایان سال 2023 دریافت کند و در صورت اجتناب از تلفات سنگین در نبرد، تعداد آنها به 800 فروند می‌رسد. UVZ در سه دهه گذشته عمدتاً برای صادرات تولید می‌کرده است و با اختلاف بسیار بزرگ‌ترین تولیدکننده تانک در جهان با تولید بیشتر از مجموع سایر کارخانه‌های تولید تانک جهان به استثنای کارخانه‌های چین و کره شمالی است. T-90M خود یکی از دو کلاس تانک روسی در حال تولید در کنار تانک بسیار مدرن تر T-14 Armata است که اگرچه بیش از 100 دستگاه از آن تولید شده است اما هنوز وارد خدمت نشده است. با توجه به اینکه T-14 هم در UVZ تولید می شود،این احتمال وجود دارد که تولید ان می تواند به حالت تعلیق درآید یا کاهش یابد تا تحویل بیشتر T-90M در اولویت قرار گیرد که البته احتمالا بستگی به مقرون به صرفه بودن هر دو و میزان آماده بودن T-14 برای ورود به خدمت دارد. T-90M اولین بار در آوریل 2020، پس از تکمیل آزمایشات ، وارد خدمت شد و نشان دهنده یک پیشرفت انقلابی نسبت به انواع قبلی T-90 بود که آن را تا حد زیادی تواناترین تانک در خدمت روسیه کرد.از ویژگی های قابل توجه آن می توان به استفاده از سیستم حفاظت فعال افغانیت و زره واکنشی انفجاری رلیکت،افزودن زره اضافی برای جداسازی مهمات داخل تانک و ادغام توپ جدید 2A46M-5 و سیستم کنترل آتش کالینا که با طیف وسیعی از انواع مهمات جدید سازگاری دارد، اشاره کرد. نوع جدید T-90 قبلاً حداقل در حد توانمندترین تانک های ناتو در نظر گرفته می شد، اگرچه قراردادهای لهستان در سال 2022 برای خرید چند صد تانک پیشرفته K2 از کره جنوبی و غنیمت گرفته شدن T-90M در اوکراین و مطالعه اجتناب ناپذیر آن توسط نظامیان غربی به تضعیف این موقعیت کمک کرده است.با توجه به آسیب پذیر بودن تانک های قدیمی T-72B3 روسیه که در حال حاضر بخش عمده ای از واحدهای تانک روسی را در برابر جدیدترین کلاس های موشکی ضد تانک ناتو تشکیل می دهند، انتظار می رود سرمایه گذاری قابل توجهی برای تجهیز واحدهای بیشتری از ارتش روسیه به T-90M انجام شود.یک نوع جدید T-72 نیز دیده شده است که بسیاری از ویژگی های زرهی را از T-90M قرض گرفته است و به طور بالقوه می تواند تا حدی شکاف در بقا را پر کند و تحویل T-90 جدید را تکمیل کند. انتظار می رود که کار برای نوسازی بیش از 400،T-90 قدیمی روسی به استاندارد T-90M نیز با توجه به شرایط جنگ در اوکراین تسریع شود. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/new-t90m-batchhow-many-uzv-deliver
  4. کشتی باربری سنگین Yinmahu ساخت چین نیروی دریایی چین ناو جدید حمل کننده کشتی های سنگین را به نمایش گذاشت که در آینده نقش مهمی در حمل و نقل و نجات کشتی در زمان جنگ ایفا می کند. Yinmahu یک کشتی نیمه شناور بالابر سنگین است که می تواند تجهیزات و کشتی ها را حمل کند، کشتی های آسیب دیده را نجات دهد و به عنوان اسکله تعمیر اضطراری عمل کند. در حالی که تلویزیون دولتی چین کشتی را در حال انجام مانورهای مختلف نشان داد، مشخصات کشتی یا مکان آزمایشی را فاش نکرد. تلویزیون چین گزارش داد که کشتی سنگین جدید نیروی دریایی چین در حال حمل کشتی‌های دیگر در طول آزمایش است، زیرا ارتش آزادی‌بخش خلق قصد دارد توانایی نجات کشتی جنگی خود را افزایش دهد. CCTV روز پنجشنبه گزارش داد، کشتی Yinmahu با شماره بدنه 834، آزمایشات حمل و نقل را پس از طی کردن تقریباً 1000 مایل دریایی به چندین مکان نامشخص اخیراً انجام داده است. این یک افشاگری نادر در مورد کشتی های سنگین نیمه شناور نیروی دریایی چین بود که می توانند نقش مهمی در حمل تجهیزات و کشتی ها یا نجات کشتی های آسیب دیده در زمان جنگ ایفا کنند. همچنین می تواند به عنوان یک اسکله موقت برای تعمیرات اضطراری در محل عمل نماید. Yinmahu می‌تواند بعنوان یک اسکله موقت برای تعمیر اضطراری در محل عمل کند. فیلم منتشر شده،حرکت Yinmahu، غرق شدن در آب، بارگیری کشتی، بلند کردن و حمل و نقل را نشان می دهد. در گزارش رسانه دولتی آمده است که کشتی برای تکمیل آزمایش بارگیری چندین نوع اقلام و ماموریت های انتقال، بر زمان آماده سازی کوتاه، آب و هوای بد و مسافت های طولانی غلبه کرده است. در گزارش تلویزیون چین آمده است که این آموزش «توانایی کشتی نیمه شناور در تحویل دقیق و پشتیبانی چند بعدی را در شرایطی نزدیک به نبرد واقعی آزمایش کرده است».این کشتی نه تنها ظرفیت حمل و نقل را افزایش داده ، بلکه برد تحویل محموله را از اب های ساحلی به دریای آزاد ناآشنا در شرایط عادی و شدید را نیز افزایش داده است. Yinmahuدومین مورد از نوع خود است. اولین کشتی سنگین نیروی دریایی چین از این نوع، Donghaidao (با شماره بدنه 868) شناخته شده است که در سال 2015 وارد خدمت شد. این کشتی نیمه شناور سنگین می تواند کشتی هایی با وزن بیش از 100000 تن را حمل کند. با تنظیم آب ، عرشه بار خود را به زیر آب می برد تا کشتی دیگری در بالای آن شناور شود. سپس آب را تخلیه می کند، و شناور می شود و این به شناور اجازه می دهد کشتی را حمل کند. در انتهای دیگر سفر، فرآیند تخلیه بار تکرار می شود. گزارش رسانه چینی حاکی از آن است که کشتی Yinmahu با وجود زمان آماده سازی کوتاه،آب و هوای بد و مسافت طولانی موفق به بارگیری و حمل کشتی ها شده است. در حال حاضر، بیشتر کشتی های نیمه شناور بالابر سنگین به صورت تجاری اداره می شوند و برای مقاصد غیرنظامی مانند انتقال لنج ها، قایق ها یا سکوهای نفتی استفاده می شوند. در سال 2017، زمانی که دو ناوشکن 7000 تنی حامل موشک های هدایت شونده کلاس Arleigh Burke - USS McCain و USS Fitzgerald - در برخوردهای جداگانه آسیب جدی دیدند، نیروی دریایی ایالات متحده برای حمل آنها به ترتیب دو فروند شناور سنگین بر هلندی به نام های Treasure و Transshelf استخدام کرد. در دو دهه گذشته، چین یک ناوگان سنگین نیمه شناور بزرگ ساخته است و تعدادی کشتی با ظرفیت بارگیری بین 30000 تا 60000 تن در اختیار دارد. در سال 2016، شرکت چینی COSCO Shipping دومین کشتی بالابر سنگین جهان به نام Xinguanghua را با ظرفیت بارگیری 100000 تن راه اندازی کرد که پس از شناور هلندی 110000 تنی Vanguard دومین کشتی در جهان است. عرشه آن می تواند تا عمق 31 متری (101 فوت) زیر آب برود و به آن امکان می دهد ناو هواپیمابر چینی لیائونینگ را با تناژ جابجایی 60000 تنی و حداکثر عمق 10 متری حمل کند. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.google.com/amp/s/amp.scmp.com/news/china/military/article/3205802/chinese-navy-shows-new-heavy-lift-ship-carrier-revealing-future-role-wartime-transport-and-vessel
  5. زنان قهرمان جنگ جهانی دوم این داستان زنانی است که کار مخفیانه آنها به پیروزی در جنگ جهانی دوم کمک بسیاری کرد. خبرنگاران و پرسنل دفتر خدمات استراتژیک(O.S.S)،از جمله ویرجینیا استوارت(چهارمین نفر سمت چپ) در ژوئیه ۱۹۴۴ قبل از تاسیس آژانس اطلاعات مرکزی(CIA)، دفتر خدمات استراتژیک وجود داشت - یک سازمان جاسوسی مخفی متشکل از تقریباً 13000 آمریکایی که از سال 1942 تا 1945 اطلاعاتی را برای رئیس جمهور روزولت جمع آوری کردند و در هر عملیاتی در جنگ جهانی دوم علیه قدرت های محور ویرانی به بار آوردند.سوابق این افراد متفاوت بود.آنها به عنوان دانشگاهی، پرسنل نظامی، دانشمند، ورزشکار، فیلمساز، کشاورز و حتی برخی از محکومان وارد این سازمان شدند. آنها به عنوان جاسوس، نقشه نگار، جاعل و تبلیغ کننده خدمت می کردند. آنها کدها را می شکستند، اطلاعات نادرست را برای گمراه کردن آلمانی ها جاسازی کردند و برای منفجر کردن پل ها و خطوط راه آهن به داخل خاک دشمن می رفتند. یک سوم این افراد زنان بودند.مان دیتریش ، بازیگر،مارگارت مید،یک انسان شناس پیشگام،در صفوف آنها قرار داشتند.جولیا مک ویلیامز که بعدها با نام فامیل همسرش جولیا چایلد شناخته شد.جین والیس بورل که به یکی از اولین پرسنل C.I.A تبدیل شد.برخی از انها در حین انجام وظیفه کشته شدند. هزاران نفر دیگر بدون اینکه شناسایی شوند،موانع را شکستند و کلیشه ها را از بین بردند. Marion.A. Frieswyk که اکنون 97 سال دارد، اولین نقشه‌بردار زن اطلاعاتی C.I.A بود و آخرین عضو بازمانده O.S.S اصلی است.همچنین ویرجینیا استوارت، برای O.S.S کار می کرد.در شعبه اطلاعات مخفی در واشنگتن، ایتالیا، مصر و چین. این ها داستان های آنها مربوط به 75 سال پیش است که برای اولین بار به صورت عمومی به اشتراک گذاشته می شود. ویرجینیا استوارت او می گوید در نوامبر 1943، با داشتن مدرک لیسانس از کالج اسکیدمور، به گروهی از زنان ملحق شدم که قسم خورده بودند رازداری کنند. قبل از اینکه وارد ساختمان «کیو(Q)» شوم(که یک سازه غیرقابل قابل توجه در امتداد رودخانه پوتوماک جایی که امروز مرکز کندی در آن قرار دارد بود)تنها چیزی که در مورد دفتر خدمات استراتژیک می دانستم این بود که این دفتر کارهای جنگی طبقه بندی شده انجام می داد و برای من کاری داشت. من با قایقرانی در رود آیلند و مطالعه درباره ماجراجوی معروف سروان ایروینگ جانسون،بزرگ شدم. من آرزو داشتم که در یکی از سفرهای 18 ماهه اش در سراسر جهان به او بپیوندم. اما جهان در حال جنگ بود، همانطور که اکثر مردان جوان آمریکایی که می شناختم. خواهر بزرگترم، ادیت، که شیمی خوانده بود، به نیروی دریایی ملحق شد و من هم برای انجام همین کار درخواست دادم - اما متوجه شدم که آنها چندان علاقه ای به رشته های هنری ندارند. پدرم به من پیشنهاد داد با دوستش که در واشنگتن دارای کار دولتی است،تماس بگیرم. او این کار را انجام داد، و پس از یک سری مصاحبه که به نظر می‌رسید احتیاط و سخت‌کوشی بیش از یک رزومه طولانی اهمیت دارد، با سرپرستان جدیدم، مارگارت گریگز و ایوی بارنز، همراه با یک بیوه جنگی و یک همکار اخیراً فارغ‌التحصیل شده از دانشگاه، بنام ژان والاس، ملاقات کردم.(بعدا متوجه شدم که ژان دختر معاون رئیس جمهور هنری والاس بوده است). هر کسی کار خاصی برای انجام دادن داشت، و ایوی و مارگارت می گفتند: سخت کار کنید، راهی برای انجام کار پیدا کنید و هرگز در مورد آن صحبت نکنید. ویرجینیا استوارت در حال سخنرانی برای زنان C.I.A.در کنفرانسی که این نهاد در مارس ۱۹۸۳ میزبان آن بود. زنانی که دفتر ثبت O.S.S که شعبه ای از اطلاعات مخفی بود را مدیریت می کردند،مانند کنترل کننده های ترافیک هوایی برای گزارش های طبقه بندی شده و اسنادی بودند که ازعوامل میدانی در سراسر اروپا، آسیا، آفریقا و خاورمیانه سرازیر می شدند. ما اهمیت گزارشاتی را که دریافت میکردیم درک می کردیم.این اطلاعات در مورد تحرکات سربازان آلمانی، رادیوهای مخفی،عوامل پشت خطوط دشمن،طرح هایی برای درخواست نفوذ و تسلیحات از O.S.S بود. میزان اطلاعاتی که باید مرتب‌سازی و پردازش می‌شد با سرعت سرسام‌آوری رشد میکرد تا با شدت و مقیاس درگیری جهانی مطابقت داشته باشد. ما بخاطر این سئوال که آیا چنین کاری مناسب زنان است یا مردان متوقف نمیشدیم. ما با آنچه در اختیار داشتیم بهترین کار را انجام میدادیم و اکثر اسناد را به واحد دیگری می فرستادیم که آنجا نیز بطور کامل توسط زنان اداره میشد. بسیاری از مطالب فوق سری بود. اسناد با علامت "چشم های تنها(eyes alone") یک پروتکل متفاوت ایجاد کرد. این رابطه عجیبی بود. مردان و زنانی که فقط با اسم رمز آنها را می شناختیم به ما تکیه می کردند. تأخیر یا نقض می تواند پوشش آنها را از بین ببرد و فاجعه بارترین عواقب را به همراه داشته باشد. وقتی فهمیدم که O.S.S. در حال فرستادن زنان به خارج از کشور است، به سرپرستم گفتم: "هر وقت و هر جا که فرصتی باشد، می روم." او نام من را در لیست قرار داد و پس از هشت ماه حضور در دفتر ثبت اسناد در واشنگتن، این خبر خوب را دریافت کردم: آنها برای من در قاهره جایی داشتند. در تابستان 1944، سه هفته قبل از تولد 23 سالگی ام، در کمپ پاتریک هنری در ویرجینیا سوار کشتی نیروی دریایی شدم. دو O.S.S دیگر هم بودند.ما لباس‌های آستین بلند خاکی می‌پوشیدیم، بنابراین با 5000 سرباز کشتی‌مان که همراه آنها تعدادی از کارگران و خبرنگاران صلیب سرخ را نیز حمل می‌کرد، ترکیب می‌شدیم. می دانستیم که درباره کارمان به کسی نگوییم. اگر از شما پرسیده شود، ما فقط می گوییم: "من برای دولت کار می کنم" و موضوع را تغییر می دهیم. ما به ساحل ناپل آمدیم چند هفته در آنجا و در باری بودم ،افسر فرمانده در قاهره متوجه آن شد و مرا احضار کرد. هنگام پرواز بر فراز شمال آفریقا با هواپیمای ارتش، از میان آسمان خاکستری به پایین نگاه کردم و مسیرهای تانک را دیدم(ردپای شنی جنگ وحشتناک صحرا)جنگ از آن زمان به خارج از شمال آفریقا و به یونان و ایتالیا منتقل شد، اگرچه مصر بعنوان مقر عملیات خاورمیانه باقی ماند.هیچ چیز نمی توانست مرا برای دیدن قاهره برای اولین بار آماده کند. روی زمین، از پنجره کامیون نظامی به بیرون خیره شدم و سعی می‌کردم انواع لباس‌ها، فرهنگ‌ها و شیوه‌های حمل و نقل را ببینم، از واگن های برقی پر ازدحام گرفته تا جیپ‌ها و کالسکه‌هایی که اسب‌ آنها را میکشید. هتل شپرد، محل گردهمایی روزانه افسران انگلیسی، فرانسوی، ترک، یوگسلاوی و ایتالیایی بود که اطلاعات نظامی، سیاسی و اقتصادی را جمع آوری می کردند. مکالمات به ده ها زبان با صدای ناخوشایند کامیون ها، اسکوترها و قاطرها آمیخته میشد. قاهره چهارراه جهان بود.یک کالیدوسکوپ که همیشه در حال تغییر بود. ایستگاه صحرایی O.S.S یک ویلا تغییر یافته با یک اتاق کد در زیرزمین بود. در طبقه سوم، اتاقی مربع شکل مملو از روزنامه‌های بین‌المللی و شماره‌های مجله لایف را یافتم که با انبوهی از اعزام های گسترده سربازان پر شده بود.این نوع ثبت متفاوت از ثبتی بود که من در واشنگتن می شناختم، اما با کمک یک سرباز ارتش که به من اختصاص داده شده بود و روش هایی که از خانم ایوی در واشنگتن آموخته بودم، سیستم را در اختیار گرفتم.(متوجه این نوع سیستم ثبت شدم) مردان و زنان تمام روز وقتی سؤالی داشتند یا به دنبال منابع مرجع یا گزارش‌های محرمانه می‌گشتند به آن ساختمان وارد و خارج می شدند. یک سال بعد، من بر فراز منطقه کوهان پرواز کردم تا برای مأموریت بعدی خود در کونمینگ چین فرود بیایم.در عرض یک هفته این خبر به ما رسید:آمریکا اولین بمب اتمی را روی ژاپن انداخت.فاجعه آمیز بود.اما در ابتدا نتوانستیم جزئیاتی به دست آوریم.چه کسی می دانست هسته ای لعنتی چیست. همانطور که کلمه هیروشیما در سراسر جهان پخش شد،کماندوهای O.S.S. با چتر نجات پشت خطوط در منچوری برای آزادسازی اردوگاه اسرای جنگی ژاپنی فرود آمدند. با قریب‌الوقوع شدن تسلیم، اکثر خارجی‌های اعزام شده در چین مشتاق بازگشت به خانه بودند. من تازه آمده بودم، بنابراین تصمیم گرفتم بمانم. در یک جشن پیروزی در چین، با گیل، یک سرهنگ بریتانیایی-استرالیایی در ارتش ملی گرای چین آشنا شدم. او برای هماهنگ کردن حملات چریکی به ژاپنی ها با O.S.S همکاری می کرد.در سپتامبر، رئیس جمهور ترومن فرمانی اجرایی مبنی بر خاتمه کار O.S.S صادر کرد، اما ما هنوز اتاق هایی پر از اسناد حساس برای انتقال یا تخریب داشتیم. من دوباره به شانگهای منتقل شدم. زمانی که خانواده‌ام تلگراف من را درباره برنامه‌های عروسی‌مان دریافت کردند، من و گیل قبلاً در یک شنبه بارانی در کلیسای جامع ترینیتی مقدس شانگهای ازدواج کرده بودیم. بنابراین، سال‌های بیشتری از ماجراجویی‌ها آغاز شد، از زندگی در فیلیپین و در کوه‌های هندوراس، سه ساعت پایین‌تر از جاده‌ای آسفالت‌نشده، تا تولید و اجرای یک برنامه خبری تلویزیونی روزانه برای زنان در ایالت رود آیلند.گیل در سال 1973 بیمار شد و خیلی زود درگذشت. او شگفت انگیزترین و جذاب ترین مردی بود که تا به حال دیدم. من اخیراً سفر را متوقف کردم. چهار فرزند، نه نوه و هشت نوه من در تایلند، مکزیک و فرانسه، در هاوایی، مونتانا و آلاباما ماجراجویی های خاص خود را دارند. آنها عکس‌هایشان را برای من ایمیل می‌کنند.من هرگز به دور دنیا سفر نکردم اما نوه بزرگم، لیزا، این کار را برای من انجام داد.انهم دو برابر!! ماریون.آ.فریسویگ در داخل یک استودیوی مجسمه‌سازی با نور روشن، سطل‌های سفید شیری را هم میزدیم. اوایل سال 1943 بعد از نیمه‌شب بود. جنگ در سراسر اقیانوس اطلس در حال انفجار بود.تیم ما متشکل از شش نقشه‌بردار بود که در دفتری موقت مستقر بودیم که کارگاه ۳ طبقه یک هنرمند بالاتر از تئاتر بسته‌شده فورد در واشنگتن بود.ما در آنجا غوغا می‌کردیم. ما برای تکمیل تکلیف خود مسابقه می دادیم: یک نقشه توپوگرافی سه بعدی که زمین ناهموار سیسیل را نشان می داد. ستاد مشترک به زودی برای بحث در مورد برنامه های تهاجمی تشکیل جلسه می دهد و این قرار بود دستیار بصری آنها باشد. من یک دختر روستایی 21 ساله بودم که در ریاضیات مهارت داشتم. برنامه ریزی کرده بودم که در مدرسه ابتدایی در شمال ایالت نیویورک،در شمال شهری که در آن بزرگ شده بودم، تدریس کنم. پدر و مادرم مزرعه نخود ما را در دوران رکود از دست داده بودند و مادرم در یک خانه برادری در دانشگاه کلگیت به عنوان آشپز کار می کرد. دختران برخی از خانواده های شهر تا پایان مدرسه رفتند، اما این برای من ممکن نبود. من همیشه سر در یک کتاب داشتم و در سال 1942 از کالج معلمان ایالت پوتسدام فارغ التحصیل شدم. Marion.A.Frieswyk در واشنگتن،اندکی پس از ازدواج با همکارش هنری در سال ۱۹۴۳ پرل هاربر همه چیز را تغییر داده بود.میلیون ها نفر از آمریکایی ها بسیج شده بودند. استاد جغرافی من که ساعتی 15 سنت به من دستمزد می داد، مرا تشویق کرد که برای یک دوره تابستانی تحصیلات تکمیلی در دانشگاه کلارک که جغرافیدانان غیرنظامی را برای مشاغل جنگی آموزش می داد، درخواست دهم. من به ووستر، ماساچوست نقل مکان کردم و شش هفته را صرف یادگیری جغرافیای اقتصادی، آب و هوا و انواع مهارت های مرتبط کردم که ممکن است برای دولت مفید باشد. از 30 مرد و زن حاضر در برنامه، من و یک نیوانگلندی لاغر اندام به نام هنری، دو نفری بودیم که در یک واحد نقشه برداری جدید در دفتر خدمات استراتژیک(oss) استخدام شدیم. O.S.S. در اطراف واشنگتن به عنوان Oh So Secret شناخته می شد. تنها چیزی که می‌دانستم این بود که در کنار مغزهای بزرگ در جامعه جغرافیایی برای دولت کار جنگی انجام خواهم داد و حقوق سالانه ام 1800 دلار بود.که برای من سرمایه ای بود. سریعتر از اینکه بتوانم واشنگتن را روی نقشه پیدا کنم گفتم: بله O.S.S. غیرنظامیان را به سرتاسر جهان می فرستاد تا نقشه های موجود را تهیه کنند، در حالی که محققان جغرافیایی تجزیه و تحلیل می کردند و طراحان مدل های ۳ بعدی ان را تولید مي کردند.ما نقشه هایی می ساختیم که قرار بود به تصمیمات استراتژیک نظامی کمک کند. ما فرآیند چند مرحله ای ایجاد مدل های توپوگرافی را در کلارک تمرین کرده بودیم،در سیسیل اولین باری بود که از این تکنیک برای O.S.S استفاده کردیم. هفته‌ها را صرف پوشاندن صفحات مقوایی با نقشه‌های جزیره سیسسیل کرده بودیم .خطوط جریانی که منطقه خشکی را در هر ارتفاع پیشرونده از سطح دریا مشخص می‌کردند. سپس از اره مویی برای برش در امتداد خطوط طرح استفاده کردیم و برای هر لایه از ارتفاع، یک ورق مقوا جداگانه شکل دادیم. وقتی همه برش ها را آماده کردیم، آنها را روی هم چیدیم، دقیقاً در جای خود قرار دادیم و قالب خود را آماده کردیم. زمان خالی کردن سطل های گچ مایع در قالب وارونه فرا رسیده بود. بعداً، پس از گذشت چندین روز برای خشک شدن، قالب سفت شده را به سمت راست می چرخانیم و به سمباده زدن و رنگ آمیزی مدل می رپرداختیم.(در واقع نقشه ۲ بعدی را به ۳ بعدی تبدیل میکردند‌.مترجم) حوالی ساعت 3 بامداد، درست زمانی که می خواستیم استراحت کنیم، شخصی قالب را بررسی کرد.او صدا زد:صبر کن این کار نمی‌کند.گچ به درستی تنظیم نشده بود.مخلوط اشتباهی ریخته بودیم پس قرار بود چکار کنیم؟ ما نمی خواستیم تمام کارهایی را که انجام داده بودیم از دست بدهیم.باید از شر آن گچ خلاص شویم.اما جایی برای ریختن آن وجود نداشت.ما در بالکن طبقه سوم تئاتر فورد بودیم.بنابراین یک نفر ایده روشنی را مطرح کرد:بیایید آن را روی نرده بریزیم. ماریون فریسویک ،سمت چپ،با ۴ تن از همکارانش در مقابل ساختمان آرشیو ملی در ۱۹۴۴ هنری و همکارمان جیم به بالکن تئاتر رفتند.آن‌ها کار ما را تا بالای نرده بالا بردند و انبوهی از گچ را به جنگل‌های صندلی‌های شکسته تئاتر در زیر پاشیدند. سپس شروع کردیم به پاک کردن مقوا با پارچه، دستمال کاغذی، و ناخن!!دیوانه کننده بود، اما کار کرد.ما هرگز در باره اتفاقات آن شب به کسی چیزی نگفتیم.حتما کسی که سالها بعد برای بازسازی تئاتر حاضر شود حتما در مورد تپه های بی شکل گچ روی زمین فکر می کند!! یک تصویر ۳ در ۲ فوت ۴۰ پوندی از جزیره ای در دریای مدیترانه،اولین مدل توپوگرافی سفارشی فرماندهان ستاد مشترک بود.در ماه ژوئیه، ژنرال آیزنهاور 150000 سرباز، 3000 کشتی و 4000 هواپیما را به سیسیل فرستاد و این جزیره را در یک لشکرکشی خونین پنج هفته ای از نیروهای ایتالیایی و آلمانی تصرف کرد. تیم رو به رشد ما به تکمیل درخواست‌های نقشه‌برداری از طرف رهبران نظامی و سیاست‌گذاران ادامه داد، اگرچه ما از ان سالن خارج شدیم و به محله‌های موقت دیگری برگشتیم. ما در آرشیو ملی و ساختمان های متعلق به پنتاگون کار می‌کردیم. هر جایی که بتواند ما و تجهیزات نقشه‌برداری ما را در خود جای دهد. دفتری که ما در ان نقشه‌سازی می کردیم دفتر ازدواج ما هم بود. گفتن این که هنری و من جایی رفتیم، بسیار سخت است، زیرا جنگ بود و ما دائماً کار می کردیم. اما ما تیم خوبی ساختیم. در آوریل 1943، ما در انجا ازدواج کردیم. من یک کت و شلوار تیره پوشیدم - همان لباسی که وقتی با جوهر و گچ کار نمی کردیم در دفتر می پوشیدم. مهمانان ما 40 نفر O.S.S بودند.خانواده های ما پول سفر نداشتند. هنری یک دستبند طلای ساده به من داد و من حلقه کلاس دبیرستانم را به او دادم که او 64 سال آن را به عنوان حلقه ازدواج در دست داشت. به یاد داشته باشید که به ازای هر زن در بخش نقشه برداری حدود دو مرد وجود داشت، اگرچه نمی توانم زمانی را به یاد بیاورم که جنسیت شما بیشتر از توانایی شما برای مشارکت مهم باشد. هنگامی که رئیس جمهور ترومن O.S.S را منحل کرد. در سال 1945 ما را به وزارت امور خارجه منتقل کردند. در سال 1947، سازمان اطلاعات مرکزی (CIA)تشکیل شد و در مرکز فرماندهی O.S.S سابق مستقر شد. ما برگشتیم و نقشه برداری را ادامه دادیم. من C.I.A را در سال ۱۹۵۲ ترک کردم.وقتی آژانس به مقر خود در لنگلی، ویرجینیا نقل مکان کرد، شخصی راهروها را با نقشه های O.S.S تزئین کرد. سپس، برای بیست و پنجمین سالگی هنری، سرپرستش او را با مدل سیسیلی که در طول جنگ ساخته بودیم به خانه فرستاد.هدیه تولد عجیبی بود. بچه‌ها این مدل ۳ بعدی از نقشه سیسیل را بر اساس بلندترین آتشفشان فعال اروپا، که کوه اتنا سیسیل است، «اتنا» نامیدند. در هفته های پایانی زندگی هنری، او به خانه سالمندان نقل مکان کرد و من از خانه ای در مریلند که در سال 1950 ساخته بودیم، نقل مکان کردم. همانطور که دخترم ساندرا به من کمک می کرد تا وسایل را جمع کنم، فرش اتاق تلویزیون را پیچیدیم و مجموعه ای از وسایل را کشف کردیم. نقشه هایی که هنری در آنجا پنهان کرده بود و از طبقه بندی خارج شده بود. ساندرا نفس نفس زد. لبخند زدم. نقشه کش ها می دانند که نقشه ها در زیر فرش ها زیبا و صاف می مانند. این یک یادآوری بود از عمری که با هم گذراندیم، و اینکه چگونه همه چیز شروع شد. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.google.com/amp/s/www.nytimes.com/2019/03/06/magazine/intelligence-world-war-ii-oss-women.amp.html
  6. موشک JL-2و JL-3 و زیردریایی های مرموز چین! برای اولین بار در رژه نظامی بزرگ به مناسبت هفتادمین سالگرد تاسیس جمهوری خلق چین در اول اکتبر 2019، چین فناوری جدید موشک بالستیک قاره پیمای زیردریایی پرتاب (SLBM) با کلاهک هسته ای خود را به نمایش گذاشت.نام کامل این موشک ۲ Ju Lang یا Giant Wave 2 به معنای موج غول پیکر می باشد.چینی ها اطلاعات دقیقی در مورد این موشک ارائه نداده اند. اما بر طبق برخی گمانه زنی ها این موشک یک نسخه زیردریایی پرتاب از موشک دوربرد ،سه مرحله ای و سوخت جامد DF-31 است.در مجموع 12 خودرو حامل موشک های JL-2 از میدان تیان آن من، در قلب پکن عبور کردند. این پیامی به جهان بود که قدرت نظامی چین با وجود چالش های فزاینده به سرعت در حال رشد است. معاون مدیر کل رژه نظامی، در یک هفته قبل در یک کنفرانس مطبوعاتی گفته بود "همه سلاح هایی که در رژه به نمایش گذاشته خواهد شد در خدمت فعال هستند و این بیانیه نشان می دهد که این موشک به طور فعال توسط نیروهای مسلح چین مورد استفاده قرار می گیرد. توسعه این موشک‌ها پس از آزمایش موفقیت‌آمیز موتور سوخت جامد با قطر 2 متر در اواخر سال 1983 تسریع شد. این موشک ظاهراً از نظر اندازه و عملکرد تقریباً با موشک سه مرحله‌ای دوربرد TRIDENT C-4 آمریکایی قابل مقایسه است.JL-2 اولین بار در سال 2015 در زیردریایی نوع 094 مستقر و حمل شد که به معنای آن بود که برای اولین بار چین دارای قابلیت حمله هسته ای مبتنی بر دریا شده است.تا پیش از این چینی ها مجهز به موشک های کوتاه برد JL-1 محمول بر زیردریایی ۰۹۲ بودند که ارزش راهبردی کمی داشت. بر اساس برخی گزارش ها، این موشک که توسط آکادمی فناوری موتورهای موشکی چین طراحی شده است دارای پیکره بندی ۳ مرحله ای سوخت جامد میباشد و می‌تواند محموله ای به وزن ۷۰۰ کیلوگرم حمل کند که در این صورت مجهز به یک کلاهک با توان ۲۵۰ تا ۱۰۰۰ کیلو تن و یا 3 یا 4 کلاهک (MIRV) هر کدام به توان 90 کیلو تن قدرت خواهد بود. البته گزارش های دیگر حاکی از آن است که هر موشک ممکن است با شش کلاهک بارگذاری شود. طول آن بیش از ۱۱ متر و قطری حدود۲.۲ متر دارد. اکثر گزارش ها اتفاق نظر دارند که JL-2 در حدود ۷۵۰۰ تا ۸۰۰۰ کیلومتر برد دارد ولی طبق برخی گزارش ها برد آن حدود ۹۰۰۰ کیلومتر نیز تخمین زده شده است. این موشک از سامانه ناوبری ماهواره ای چینی BeiDou -اینرسی استفاده می‌کند و تخمین زده می شود که دارای دایره خطای( CEP) کمتر از 100 متر باشد. چینی‌ها زیردریایی قدیمی‌تر ساخت روسیه را که در یک بندر در ساحل شمالی چین مستقر است، برای آزمایش‌های JL-2 تغییر دادند و اولین پرتاب موشک بالستیک JL-2 در دریا در اواسط ژانویه 2001 از این زیردریایی انجام شد.این آزمایش شامل پرتاب موشک به بیرون از لوله پرتاب زیردریایی بود. چین در اکتبر 2001 و فوریه ۲۰۰۲آزمایش دیگری از JL-2 انجام داد. آزمایشی این موشک در تابستان 2004 دچار شکست شد و این شکست برنامه توسعه آن را به تعویق انداخت. در ژوئن ۲۰۰۵ طبق گزارش‌ها، SLBM جدید از یک زیردریایی هسته‌ای در آب‌های نزدیک چینگدائو شلیک شد و کلاهک آن در بیابانی در چین چندین هزار کیلومتر دورتر برخورد کرد. این موشک توسط جامعه اطلاعاتی ایالات متحده CSS-NX-4 نامیده می شد،اما بسیاری از گزارش ها حاکی از آن است که این موشک CSS-NX-5 یا سابوت نامگذاری شده است. زیردریایی کلاس ۰۹۴ تعداد ۱۲عدد از این موشک ها را حمل می کند. از سال 2019، چین حداقل 4 زیردریایی مجهز به این نوع موشک بالستیک را عملیاتی کرده است.دو زیردریایی دیگر از این کلاس نیز در حال ساخت است. هنگامی که این زیردریایی ها در حالت آماده باش بالا قرار می گیرند، می توانند پایگاه های خود را ترک کنند و در آب های ساحلی چین که توسط ناوگان چین محافظت می شود، فعالیت نمایند. سایر تسلیحات شامل شش لوله اژدر 533 میلی متری است. از اینها می توان برای درگیری با کشتی ها و زیردریایی های متخاصم استفاده کرد. با این حال، زیردریایی های کلاس ۰۹۴ به اندازه زیردریایی های غربی و روسی کنونی پنهانکار نیستند. اینها به اندازه زیردریایی های روسی کلاس دلتا III پر سر و صدا هستند که در اواسط دهه 1970 به کار گرفته شدند. برد حدود 7500 کیلومتری این موشک به معنای آنست که ممکن است هاوایی و آلاسکا (اما نه تمام خاک ایالات متحده) را در دسترس قرار دهد.مرکز اطلاعات ملی هوا و فضای نیروی هوایی ایالات متحده (NASIC) در ژوئیه 2013 مطلبی با عنوان "تهدید موشک های بالستیک و کروز" را همراه با نقشه ای منتشر کرد که پوشش JL-2 را به سختی به مجمع الجزایر آلیوتی می رساند و از هاوایی یا ایالات متحده فاصله زیادی دارد. نمونه ارتقا یافته این موشک با برد تخمینی کمتر از 9250 کیلومتر، اگر موشک ها از یک زیردریایی در حال گشت زنی در خلیج بوهای پرتاب شود، می تواند به سانفرانسیسکو برسد،اما نقاط شرق دنور و سن دیگو، با فاصله کمی بیش از 10000 کیلومتر، خارج از برد آن خواهد بود.آتلانتا، در فاصله 11500 کیلومتری و میامی که حدود 12500 کیلومتر از خلیج بوهای فاصله دارد نیز،خارج از برد آن می باشد. بنابراین چینی ها نیاز به موشکی با برد بیش از ۱۱۲۵۰ کیلومتری داشتند تا بتوانند از خلیج بوهای تمام خاک ایالات متحده را هدف گیری کنند. زیردریایی‌های مستقر در دریای چین جنوبی، شرایط دشوارتری خواهند داشت. سیاتل 11500 کیلومتر و میامی نزدیک به 16000 کیلومتر با آن فاصله دارد. در حالی که دریای چین جنوبی ممکن است سنگر جذابی باشد که JL-3 آینده ممکن است از آنجا به ایالات متحده حمله کند، JL-2 مطمئناً فاقد بردی برای انجام چنین حملاتی در هنگام حضور در دریای چین جنوبی است. در زمان توسعه این موشک ، گزارش ها مبنی بر این بود که چین در نظر دارد موشک را به گونه ای تغییر دهد که یک کلاهک ضد ماهواره را در خود جای دهد تا به آن قابلیت ضد ماهواره ای مبتنی بر دریا بدهد. گشت زنی بازدارنده زیردریایی نوع 094 با موشک های JL-2 در دسامبر 2015 آغاز شد.از سال ۲۰۱۷ ،۴۸ پرتابگر JL-2 روی زیردریایی ها مستقر شده است. Ju Lang 3 (موج غول پیکر۳) یا به اختصار JL-3 یک موشک بالستیک قاره پیمای جدید چینی است که از زیر دریایی پرتاب می شود.بر اساس برخی گزارش ها ،برد آن ۵۰۰۰ کیلومتر،بیشتر از JL-2 بوده، به طوری که کل خاک ایالات متحده در محدوده برد آن قرار دارد. اولین پرتاب آزمایشی در سال 2018 انجام شد. اگرچه مقامات چین به طور رسمی این آزمایش را تایید نکرده اند. اعتقاد بر این است که موشک JL-3 در حدود سال 2021 به طور عملیاتی مستقر شده است. برخی منابع گزارش می دهند که تا سال 2022 برخی از زیردریایی های تایپ 094 چین با موشک های جدید JL-3 به جای موشک های قبلی خود مجهز شدند. JL-3 نیز مانند سلف خود یک موشک سوخت جامد است.برد موشک جدید 9000 تا 12000 کیلومتر برآورد شده است. این برد قابل توجهی نسبت به موشک قبلی۲-JL است که در ابتدا توسط زیردریایی های حامل موشک بالستیک نوع 094 چین حمل می شد. چنین بردی به زیردریاییهای چینی اجازه می دهد در حالی که از آب های ساحلی چین عملیات می کنند قلمرو ایالات متحده را در محدوده برد موشکی خود قرار دهند. این برد همچنین برای رسیدن به تمام مناطق اروپا، هند و روسیه کافی است.برخی منابع گزارش می دهند که تا سال 2022 تمام 6 زیردریایی عملیاتی نوع 094 چین برای حمل موشک های جدید JL-3 بازسازی شدند. اطلاعات موثقی از کلاهک این موشک در دسترس نیست.به گفته برخی منابع،ممکن است ۵ تا ۷ کلاهک هسته ای با قدرت ۳۵ کیلوتن برای هر کلاهک حمل کند،برخی منابع نیز گزارش داده اند که ۳ کلاهک با قدرت نسبتا بزرگتر حمل خواهد کرد. JL-3 دارای سیستم ناوبری ماهواره ای- اینرسی بوده.استفاده آن از سیستم ناوبری ماهواره ای چینی BeiDou این احتمال را قوت می بخشد که این‌ موشک جدید بسیار دقیق است و دایره خطای ان (CEP) آن نباید بیش از 100 متر باشد. موشک هسته ای JL-3 به همراه زیردریایی Type 094A در سال 2016 وارد خدمت نیروی دریایی ارتش آزادیبخش خلق (PLA) شد. JL-3 در آینده بر روی زیردریایی‌های بالستیک نوع 096 نیروی دریایی چین مستقر میشود و این زیردریایی ها هر کدام قادر به حمل ۲۴ موشک خواهند بود. اواسط سال ۲۰۱۶ عکس هایی از یک زیردریایی هسته ای چینی اصلاح شده تایپ ۰۹۴ در وب سایت های چینی ظاهر شد.این شناور با نمونه های قبلی متفاوت بود و دارای یک برجستگی در نزدیکی بخش حامل موشک است.تغییرات دیگری در خطوط بدنه نیز وجود دارد.کاربران چینی آن را زیردریایی 094A می نامند.یکی از اولین نتیجه گیری های کاربران چینی آین بود که زیردریایی مجهز به موشک بالستیک جدید (JL-3) Ju Lang-3 است که برد بیشتری نسبت به ( JL-2) Ju Lang-2 دارد. به گفته واسیلی کاشین، کارشناس نظامی، چین یک پایگاه اصلی زیردریایی های موشکی هسته ای در جزیره هاینان ساخته است و تنها در دریای چین جنوبی، نیروی دریایی چین شانس واقعی برای تضمین ایمنی زیردریایی های هسته ای خود با موشک های بالستیک را دارد. طول زیردریایی تایپ ۹۴ حامل JL-3 حدود ۱۳۵ متر ، قطر آن 12.5 متر و توان جابجایی 11000 تن در زیر آب را دارد. آنها می توانند به حداکثر سرعت 20 گره (سطحی) و 26 گره (در حالت غوطه وری زیر آب) برسند. موشک‌های JL-2 که چینی هابرای رساندن آنها به مرحله بهره‌برداری تلاش زیادی کردند، بردی بیش از 8000 کیلومتر نداشت.این موشک ها قادر به رسیدن به آمریکا از دریای چین جنوبی نیستند، اما می توانند برای حمله به هر یک از پایگاه های آمریکا و متحدان آمریکایی آن در سراسر آسیا مفید باشند. با این حال، این موشک ها نمی توانند مشکل اصلی - بازدارندگی هسته ای آمریکا - را حل کنند. از این رو، چین بر روی موشک های جدید با برد بیشتر کار می کند.اما توسعه موشک ها و طراحی و ساخت زیردریایی های موشکی هسته ای گاهی اوقات به سختی هماهنگ می شود. اولین زیردریایی پروژه 094 چند سال زودتر از اتمام ساخت موشک های JL-2 ساخته شد. وضعیت مشابهی در روسیه زمانی رخ داد که موشک Bulava بسیار دیرتر از ساخت اولین زیردریایی هسته‌ای پروژه Borey ظاهر شد. زیردریایی تایپ 094 یک زیردریایی حامل موشک بالستیک هسته ای (SSBN) است. این نسل دوم SSBN نیروی دریایی چین است. توسعه احتمالاً در اوایل دهه 1980 آغاز شد. این شناور جانشین زیردریایی غیرقابل اعتماد Type 092 است که فهرستی از سوانح را در کارنامه خود داشت و دارای ارزش استراتژیک کمی بود. کل پروژه توسعه کلاس Type 094 محرمانه است. این زیردریایی ها از نظر ظاهری شبیه زیردریایی های کلاس دلتا III شوروی است که در اواسط دهه 1970 به کار گرفته شد. اگرچه شناورهای چینی کوچکتر هستند و موشک های کمتری حمل می کنند. حدس و گمان هایی صورت گرفته است که چین برای توسعه کلاس Type 094 از دفتر طراحی Rubin روسیه کمک گرفته است، اما این اطلاعات تایید نشده است. ساخت شناور در سال 1999 آغاز شد و در سال 2004 به آب انداخته شد. برخی منابع گزارش می دهند که اولین زیردریایی در سال 2007 عملیاتی شد و دومین فروند از این کلاس هم در همان سال به آب انداخته شد.مشکلات مختلف و اشکالات طراحی باعث شده است ساخت این شناور های حامل موشک بالستیک بر خلاف رشد سریع نیروی دریایی چین به کندی صورت گیرد. در پایان باید متذکر شد چین بالاترین سطح حفظ اسرار را در برنامه های استراتژیک بویژه زیردریایی‌ها و موشک های قاره پیمای حامل بر آنها در پیش گرفته و اطلاعات قطره چکانی موجود حاصل از تحقیقات کارشناسان و سازمان های اطلاعاتی رقیب این قدرت نوظهور شرق آسیا می باشد.اما در مجموع بر اساس شواهد غیر قابل انکار چینی ها هنوز فاصله قابل توجه در این فناوری راهبردی نسبت به همسایه شمالی خود روسیه و رقبای غربی در قاره اروپا و آمریکا دارد ولی با افزایش سرمایه گذاری ها در آینده نچندان دور به یک قدرت جدید در عرصه سلاح های استراتژیک دریاپایه تبدیل خواهد شد.  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://www.globalsecurity.org/wmd/world/china/jl-3.htm http://www.military-today.com/navy/jin_class.htm http://www.military-today.com/missiles/jl3.htm https://nationalinterest.org/blog/reboot/jl-3-chinas-third-generation-nuclear-missile-sub-killer-180433 http://www.military-today.com/missiles/jl2.htm
  7. موشکهای دریایی قاره پیماکره شمالی واقعی یا صرفا یک نمایش! کره شمالی در رژه های نظامی اکتبر ۲۰۲۰،ژانویه ۲۰۲۱ و آوریل ۲۰۲۲، سه نوع موشک بالستیک بزرگ زیردریایی پرتاب(SLBM) به نمایش گذاشت. موشک های Pukguksong-4 و Pukguksong-5 و یک SLBM بدون نام.تا به امروز هیچ یک از این موشک ها مورد آزمایش پروازی قرار نگرفته اند و وضعیت توسعه آنها نامشخص است.این مقاله به بررسی ویژگی‌های قابل مشاهده این موشک های SLBM و ارزیابی قابلیت‌های بالقوه آنها می پردازد همچنین ارزیابی می‌کند که آیا آنها با وجود چالش های فنی که چنین برنامه ای با آن مواجه است،یک تلاش توسعه ای جدی را نشان می دهد یا صرفا یک نمایش است! این احتمال وجود دارد که SLBM هایی که از سال 2020 به نمایش گذاشته شده اند، یک برنامه توسعه میان مدت تا بلندمدت باشند. احتمال دیگری که وجود دارد آن است که کره شمالی آزمایش چنین SLBM هایی را که به طور بالقوه در محدوده بین قاره ای هستند، قبل از پایان برنامه پنج ساله (2021 تا 2025) آغاز کند، اگرچه تاخیر و عقب نشینی در برنامه امکان پذیر است. و سرانجام ابهاماتی در مورد صنعت کشتی‌سازی کره شمالی و اینکه آیا این کشور قادر به ساخت زیردریایی‌های به اندازه کافی بزرگ،برای قرار دادن SLBM‌های بزرگ مانند آنچه در رژه نظامی آوریل 2022 به نمایش گذاشته شد، وجود دارد. به منظور درک پتانسیل احتمالی SLBMهایی که توسط کره شمالی نمایش داده شده و قبلا پرتاب نشده اند، ONN اندازه گیری هایی را بر اساس تصاویر در دسترس عموم از رژه های کره شمالی انجام داد و تخمین هایی از ابعاد SLBM ها زده است. اندازه گیری قطر موشک با علامت(A) Pukguksong-4 بالا سمت چپ Pukguksong-5پایین سمت چپ.موشکSLBMناشناس سمت راست.با استفاده از ارتفاع تقریبی کامیون(B) و قطر چرخ(C) صفحه شطرنجی نیز محاسبه روی آن انجام شده است. با استفاده از قطر اندازه گیری شده Pukguksong-4 Pukguksong-5 و فاصله محورهای کامیون، طول تقریبی 3 موشک محاسبه شد. Pukguksong-5 تقریبا به اندازه تریلری است که آن را حمل می‌کند. اندازه تقریبی طول Pukguksong-4و Pukguksong-5. به دلیل وجود تصاویر محدود اندازه گیری دقیقتر قابل انجام نمی‌باشد. اندازه گیری طول SLBM ناشناخته نمایش داده شده در رژه آوریل ۲۰۲۲ نتایج اندازه گیری در جدول زیر نشان داده شده است. بر اساس این اندازه گیری های تخمینی، SLBM های نمایش داده شده توسط کره شمالی، به ویژه SLBM های بی نام که در رژه نظامی در آوریل 2022 به نمایش گذاشته شد، ابعادی قابل مقایسه با SLBM های سوخت جامد با برد بین قاره ای دارند که در حال حاضر توسط کشورهای دارای سلاح هسته ای مستقر شده اند. در جدول بالا لیست موشک های ۳ مرحله ای آمده که اکثر آنها بسیار فشرده و مجهز به چند کلاهک(MIRV)می‌باشند. در حالی که به نظر می رسد Pukguksong-4 و Pukguksong-5 دارای دو مرحله هستند، اما SLBM بدون نام احتمالاً طراحی سه مرحله ای داشته باشد، زیرا در ظاهر به اندازه کافی طول دارد تا هم مرحله سوم و هم کلاهک را در خود جای دهد.یک SLBM با چنین طراحی و ابعاد تخمینی به طور بالقوه دارای برد بین قاره ای خواهد بود. مسیر کابل نشان دهنده طول هر مرحله از SLBM بی نام است زیرا کابل ها را نمی‌توان در داخل پیشرانه قرار داد.به نظر طول و حجم کافی برای قراردادن مرحله سوم و کلاهک وجود دارد. ارزیابی اینکه کره شمالی چقدر طول می کشد تا موتورهای جامد با قطر دو متر یا بالاتر تولید کند، دشوار است زیرا اولا:کشورهای مختلف توانایی های توسعه و تولید متفاوتی دارند.ثانیا: منابع و اولویت های اختصاص داده شده به برنامه های موشکی نیز از کشوری به کشور دیگر متفاوت است.برای مثال : زمان بین آزمایش پرواز اولین موشک بالستیک میان برد سوخت جامد چین و آزمایش پرواز اولین موشک بالستیک سوخت جامد قاره پیمای این کشور ۱۸ سال (۱۹۸۱-۱۹۹۹)طول کشید.در حالی که ایالات متحده تنها ۳ سال برای تکمیل این مسیر زمان نیاز داشت.(۱۹۵۸-۱۹۶۱). ساخت یک SLBM سوخت جامد با برد بین قاره ای یک چالش طراحی و ساخت مهم است. این موشک‌ها معمولاً به مواد کامپوزیتی برای تولید بدنه سبک و با قطر بزرگ و همچنین برای ساخت مکانیزم های کنترل وضعیت پیشران (جت وین) سبک وزن با کارایی بالا نیاز دارند تا قابلیت‌های حمل بار و برد خود را افزایش دهند. بدنه موتور: هنوز مشخص نیست که آیا کره شمالی بدنه موتورهای بزرگی با قطر دو متر یا بالاتر ساخته است یا خیر. با این حال، از سال 2016، کره شمالی پیشرفت های تکنولوژیکی را در تولید موتورهای سوخت جامد نسبتا بزرگ تا قطر 1.5 متر نشان داده است.همچنین بدنه ساخته شده از مواد کامپوزیتی سبک وزن با تکنیک‌های سیم‌پیچ رشته‌ای را به صورت عمومی به نمایش گذاشته است.هیئت کارشناسان سازمان ملل گزارش داده است که محفظه موتور سوخت جامد موشک بالستیک میانبرد،پوک گوک سونگ ۲، با قطر تقریبی ۱.۵ متر با مواد کامپوزیتی ساخته شده است. کیم جونگ اون یک پوشش کامپوزیتی را در موسسه مواد شیمیایی در Hamhung در اوت ۲۰۱۷ بازرسی می‌کند. بنا بر گزارش ها، کره شمالی در حال توسعه تاسیسات تحقیقاتی و تولید موتور سوخت جامد خود است که در Hamhung واقع شده است.دولت ایالات متحده همچنین ادعا کرده است که کره شمالی به تلاش های خود برای تهیه کالاهایی با کاربردهای موشکی (از جمله مواد برای ساخت موتورهای سوخت جامد) و دانش مربوط به میکسچرهای سوخت جامد ادامه می دهد. جت وین سبک وزن: ابهاماتی نیز در رابطه با سیستم کنترل وضعیت یا جت وین ها وجود دارد، زیرا هیچ مدرکی وجود ندارد که نشان دهد کره شمالی جت وین های سبک وزن را روی موتورهای سوخت جامد خود اعمال کرده است. بر اساس تصاویر در دسترس عموم، موشک‌های بالستیک سوخت جامد کره شمالی برای کنترل پرواز خود به سطوح آیرودینامیکی و پره‌های جت (سکان‌هایی که موشک ها را منحرف می‌کنند) متکی هستند.پره های جت مکانیزم های کنترلی ساده ای هستند،اما وزن مرده‌ ای را که یک موشک باید حمل کند،افزایش می دهند و بنابراین برای موشک های بالستیک میان برد و قاره پیما به ویژه برای مراحل دوم و سوم این گونه موشک ها،چندان مناسب نیستند. کیم جونگ اون آزمایش یک موتور سوخت جامد با پره های جت (جت وین)را در مارس ۲۰۱۶ مشاهده می‌کند. مسیر های ساده شدن توسعه : تعداد کلاهک‌های هسته‌ای که یک موشک بالستیک می‌تواند حمل کند با توجه به توان حمل بار موشک و سطح کوچک‌سازی کلاهک(ابعاد) تعیین می‌شود. با ظرفیت محدود حمل بار موشک و بدون کوچک سازی قابل توجه کلاهک، افزایش تعداد کلاهک ها می تواند به سرعت از آنچه SLBM می تواند حمل کند، فراتر رود. در مقابل، یک کلاهک منفرد می‌تواند نیاز به کوچک‌سازی را کاهش دهد و چالش‌های فنی کمتری ایجاد کند و به طور بالقوه امکان استفاده از مواد پیشرفته‌تر و پیشرانه با انرژی کمتر را برای موتورهای موشک سوخت جامد فراهم کند. با در نظر گرفتن چنین محدودیت‌های بالقوه ای ، ممکن است یک SLBM بین قاره‌ای کره شمالی در ابتدا فقط یک کلاهک حمل کند.بر اساس اطلاعات در دسترس عموم،به نظر می رسد چین با طراحی موشک JL-2 برای حمل تنها یک کلاهک نسبت به موشک های بین قاره ای توسعه یافته توسط سایر کشورهای دارای سلاح هسته ای،به توانایی اولیه SLBM بین قاره ای دست یافته است. همانطور که ارزیابی شده است که کره شمالی آماده سازی برای آزمایش احتمالی هفتمین سلاح هسته‌ای خود را به پایان رسانده است،آزمایش موفقیت‌آمیز یک بمب کوچک‌تر می‌تواند نیاز به حمل بار برای یک SLBM با برد بین قاره‌ای را کاهش دهد. توسعه پلتفرم های دریایی برای حمل موشک قاره پیما: به نظر می رسد توسعه زیردریایی های کره شمالی که می توانند این موشک ها را در خود جای دهند،با تاخیر مواجه است. تا به امروز، تنها یک زیردریایی با توان حمل موشک بالستیک کوچک برای اهداف آزمایشی استفاده می شود. وضعیت یک زیردریایی بزرگتر و توانمندتر که حاصل تعقییر یک زیردریایی چینی نوع 033 است ناشناخته باقی مانده است.همچنین مشخص نیست که آیا این زیردریایی تعقییر یافته شده نوع 033 به اندازه کافی بزرگ است که بتواند از SLBM های بزرگ مانند آنچه در رژه نظامی آوریل 2022 به نمایش گذاشته شد، استفاده کند یا خیر. تائید اصالت SLBM های نمایش داده شده با توجه به عدم آزمایش پروازی برای SLBM های نمایش داده شده و چالش های موجود در توسعه SLBM های با برد بین قاره ای، این امکان وجود دارد که SLBM های ذکر شده در بالا صرفاً مدل های نمایشی باشند . این واقعیت که: 1-پوک گوک سونگ ۵ تقریبا به اندازه تریلر نمایش داده شده است. 2-طول SLBM بدون نام تقریبا به اندازه فاصله پشت کابین کامیون تا انتهای عقب تریلر است نشان می دهد که ابعاد SLBM بر اساس ابعاد تریلر ساخته شده است! کره شمالی در گذشته اقلامی را به نمایش گذاشته است که برای هدف ادعایی خود معتبر نیستند. به عنوان مثال، در جریان رژه اکتبر 2020، یک پرتابگر حامل پرتابگرهای چندگانه موشک با کالیبر فوق العاده بزرگ(MRL) به نمایش گذاشته شد. بعدها نشان داده شد که این وسیله نقلیه موشک های کروز حمله زمینی را حمل می کند. در تصویر سمت چپ خودروهای رژه مدل‌هایی از پرتاب کننده های موشک چندگانه کالیبر فوق العاده بزرگ(MRL) را در طول رژه اکتبر ۲۰۲۰ حمل می‌کنند.سمت راست:همان پرتابگر با پیکره بندی رژه،یک موشک کروز حمله زمینی را از یکی از پنج کنیستر خود شلیک می‌کند. در یک رژه نظامی در آوریل 2017، دو نوع TEL با کنیسترهای بزرگ که قبلاً دیده نشده بود به نمایش گذاشته شد. دو سامانه موشکی نمایش داده شده تا حدی شباهت هایی به ICBM های سوخت جامد چینی و روسی داشتند. از آنجایی که دو سامانه موشکی کره شمالی تا به امروز دیگر دیده نشده‌اند، مشخص نیست که آیا آنها مفاهیم اولیه موشک‌های بالستیک دوربرد سوخت جامد را نشان می‌دهند یا صرفاً برای نمایش در طول رژه بوده‌اند. تصویر دو نوع سامانه موشکی احتمالا از نوع سوخت جامد شبیه نمونه های روسی و چینی در رژه سال ۲۰۱۷ با این حال، در موارد دیگر، سیستم‌های جدیدی که برای اولین بار در جریان رژه‌های نظامی آشکار شدند، در نهایت توسط ارتش آزمایش و به کار گرفته شدند. بنابراین، آیتم‌های جدیدی که در رژه‌های نظامی کره شمالی نمایش داده می‌شوند عبارتند از: 1- اقلام ساخته شده برای صرفا نمایش در رژه 2-مدل های ساخته شده برای نشان دادن پروژه های واقعی که هنوز در حال توسعه هستند. 3-مدل هایی که نشان دهنده جاه طلبی های بلند مدت کره شمالی می باشند. بیانیه رسمی: توسعه سلاح های مافوق صوت یکی از "پنج وظیفه اصلی برنامه پنج ساله [2021-2025] کره شمالی است.در حالی که فهرست رسمی "پنج وظیفه اصلی" به طور عمومی بیان نشده است، به نظر می رسد که SLBM های سوخت جامد بخشی از "برنامه اصلی و وظایف استراتژیک در توسعه و تقویت صنعت دفاع ملی" هستند، همانطور که در گزارش KCNA به آن اشاره شده است. که به طور خلاصه به شرح زیر می باشد: ۱-تولید کلاهک های هسته ای تاکتیکی و کلاهک های هسته ای بزرگ و با بازده بالا. 2-افزایش برد ضربه استراتژیک تا ۱۵۰۰۰ کیلومتر. 3-توسعه و استقرار سلاح های سرشی مافوق صوت(HGV) در مدت زمان کوتاه. 4-توسعه موشک های بالستیک پیشران جامد زمینی و دریایی با برد قاره پیما. 5-داشتن زیردریایی های هسته ای و یک سلاح استراتژیک هسته ای زیر آبی. از زمان برگزاری کنگره هشتم، کره شمالی در سیستم های تسلیحات هسته‌ای تاکتیکی، ICBM‌های با برد 15000 کیلومتری و HGV ها پیشرفت کرده است. پیشرفت قابل مشاهده در وظایف باقی مانده هنوز نشان داده نشده است. در این رابطه، SLBM های نمایش داده شده حداقل جاه طلبی های میان مدت تا بلندمدت رهبری کره شمالی را نشان می دهند. اینکه تا چه حد « موشک‌های بالستیک پیشران جامد زمینی و دریایی با برد قاره‌پیما» در فناوری‌ها مشترک هستند، مشخص نیست. با این حال، دستورات رهبر معظم کره شمالی همیشه محقق نمی شود و در معرض تاخیر و تغییر است.به عنوان مثال:در طی آزمایش زمینی موتور سوخت مایع در سپتامبر ۲۰۱۶،کیم جونگ اون اظهار داشت که کره شمالی در چند سال آینده به مالک ماهواره های زمین ثابت(ژئو) تبدیل خواهد شد.تا ژوئیه ۲۰۲۲ این دستور انجام نشده بود.براورد شده است در طول کنگره هشتم،هیچ اشاره ای به ماهواره های زمین ثابت وجود نداشت.در عوض،دستور توسعه ماهواره های شناسایی نظامی داده شد،که بیشتر آنها از مدار زمین ثابت استفاده نمی کنند.بنابراین به نظر می رسد که این دستور بدون اعلام عمومی چنین تعقییری، کنار گذاشته شده است. نتیجه گیری : بر اساس ویژگی های نمایش داده شده،ارزیابی فنی قابلیت های بالقوه و ارزیابی اصالت SLBM های نمایش داده شده، می توان نتایج زیر را به دست آورد: 1-این احتمال وجود دارد که SLBM هایی که از سال ۲۰۲۰ به نمایش گذاشته شده اند،یک برنامه توسعه میان مدت تا بلندمدت باشند. 2-این احتمال وجود دارد که کره شمالی آزمایش چنین SLBMهایی را که به طور بالقوه در محدوده بین قاره ای هستند،قبل از پایان برنامه پنج ساله(۲۰۲۱ تا2025 ) آغاز کند،اگر چه تاخیر و عقب نشینی در برنامه امکان پذیر است. 3-همچنان ابهاماتی در صنعت کشتی سازی کره شمالی وجود دارد.مشخص نیست که آیا کره شمالی می تواند زیردریایی هایی به اندازه کافی بزرگ بسازد که بتواند موشک‌های بزرگ مانند موشک های بی نام نمایش داده شده در رژه نظامی آوریل ۲۰۲۲ را در خود جای بدهد یا نه. در پایان توضیحاتی در مورد مراجع مورد استفاده در اندازه گیری بیان شده است: روش مورد استفاده برای اندازه گیری این موشک ها عبارت است از: (1) یافتن مرجع مناسب و (2) ایجاد فضای سه بعدی در عکس ها به طوری که حاشیه خطای ناشی از پرسپکتیو به حداقل برسد. با زاویه ایده آل و تصاویر با وضوح بالا، حاشیه خطا را می توان در یک محدوده معقول کاهش داد. منابع با دقت کم، عکس های گرفته شده با زوایای نامطلوب و تصاویر با وضوح پایین منجر به حاشیه خطای بالاتری می شوند. تشکیل یک فضای سه بعدی در تصویر موشک اسکاد با قطر ۸۸ سانتیمتر تخمین زده شده است.حاشیه خطای این اندازه گیری ۱.۵ سانتی متر میباشد.مرجع تعیین قطر چرخ کامیون MAZ-543 است. مرجع اول مورد استفاده برای اندازه گیری SLBM ها قطر چرخ کامیون های نمایش داده شده بود.هر ۳ کامیون حامل SLBM ها احتمالا HOWO T7H، یک کامیون تجاری چینی هستند. نسخه استاندارد HOWO T7H روی لاستیک‌های 295/80R22.5 یا 1200R20 کار می‌کند، که قطر کلی آن‌ها به ترتیب 1.044 متر و 1.125 متر است. لوازم جانبی کامیون هایی که در رژه دیده می‌شود با کامیون های تجاری HOWO T7H چینی یکسان است.ولی کابین کامیون ها اصلاح شده هستند. نتایج اندازه گیری بر اساس لاستیک 1200R20 به عنوان مرجع مطابق با واقعیت نیست (موشک را بیش از حد طولانی و ضخیم تر از آن چه هست نشان می دهد). بنابراین، نتایج اندازه‌گیری بر اساس لاستیک‌های 1200R20 از این گزارش حذف شده‌اند، زیرا اندازه‌گیری‌ها تأیید می‌کند که تایرهای 295/80R22.5 آنهایی هستند که در طول رژه استفاده می‌شوند. مرجع دوم برای اندازه گیری SLBM ها فاصله محورها و ارتفاع کامیون بود.از آنجایی که کره شمالی کابین کامیون را اصلاح کرده است، ارتفاع کامیون اصلی T7H نمی تواند مستقیماً به عنوان مرجع استفاده شود. با این حال، ارتفاع تقریبی کامیون را می توان بر اساس فاصله بین دو محور (بین محور اول و محور دوم) تخمین زد که طول آن 3.225 متر یا 3.2 متر است. ارتفاع اندازه گیری شده سر کامیون با ارتفاع سر کامیون استاندارد T7H مطابقت دارد. ارتفاع کامیون هایی که SLBM ها را یدک می کشند و در کنار آن تصویر ارتفاع کامیون چینی T7H گزیده ای از مقاله KCNA در مورد "گزارش ارائه شده توسط رهبر معظم کیم جونگ اون در هشتمین کنگره در ژانویه 2021 : در این گزارش برنامه اصلی و وظایف راهبردی و همچنین اهمیت حیاتی توسعه و تقویت سریع صنعت دفاع ملی ذکر شده است. توسعه فناوری هسته‌ای به سطح بالاتر و کوچک‌تر و سبک‌تر کردن سلاح‌های هسته‌ای برای استفاده‌های تاکتیکی‌تر ضروری است. این امکان توسعه سلاح های هسته ای تاکتیکی را برای استفاده به عنوان ابزارهای مختلف با توجه به اهداف عملیاتی در جنگ های مدرن فراهم می کند. به این ترتیب ما قادر خواهیم بود تا با ابتکار خود تهدیدات نظامی مختلف در شبه جزیره کره را که ناگزیر با تهدید هسته ای همراه است، کاملاً مهار، کنترل و مدیریت کنیم. این گزارش همچنین دستیابی به یک قابلیت پیشرفته برای انجام یک حمله اتمی پیشگیرانه و تلافی جویانه با دقت کافی برای حمله و انهدام هر هدف استراتژیک را در برد 15000 کیلومتری تعیین کرده است. همچنین در این گزارش توسعه و معرفی کلاهک های پروازی مافوق صوت در یک دوره کوتاه، پیشبرد توسعه راکت های بالستیک بین قاره ای دریا و زمین پرتاب با موتور سوخت جامد و داشتن یک زیردریایی با انرژی هسته ای و یک سلاح راهبردی هسته‌ای زیر آبی که در افزایش قابلیت حمله هسته‌ای دوربرد اهمیت زیادی دارد اشاره شده است. در این گزارش همچنین به لزوم به دست آوردن توانایی شناسایی و جمع آوری اطلاعات بر اساس بهره برداری از یک ماهواره شناسایی نظامی در آینده نزدیک و انجام جدی ترین تحقیقات برای توسعه پهپادهای شناسایی و سایر ابزارها با قابلیت شناسایی دقیق تا عمق ۵۰۰ کیلومتری اشاره شده است.  مترجم SHAHDAD   استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://opennuclear.org/publication/emerging-capabilities-unflown-slbms-dprk?language_content_entity=en
  8. سلام نویسنده امریکاییه بنابراین از دید خودش به ماجرا نگاه میکنه.در یک جایی هم اشاره میکنه به دیدگاه امام نسبت به شوروی که واقعیت اگر چه تلاش می‌کنم فقط ترجمه کنم و دیدگاه شخصیم را دخالت ندم ولی دلم نیومد مطلب را بگذارم عمدا سانسورش کردم.البته سانسورچی خودش نباید لو بده ولی دیگه گفتم.کلا ترجمه همینه وگرنه اگر بخواهیم نظر خودمون را بدیم دیگه ترجمه نیست میشه نظر شخصی.حالا مخاطب باید خودش تجزیه و تحلیل کنه کجا درست گفته و کجا از دایره انصاف خارج شده که شما در مواردی اینجا بر اساس مستندات تاریخی بهشون اشاره کردید.
  9. آیا ایران می تواند به روسیه در مورد فروش SU-35 اعتماد کند؟! گزارش‌های منابع رسمی ایالات متحده در سه ماهه پایانی سال 2022 مبنی بر اینکه روسیه و ایران قراردادی را برای فروش جنگنده‌های Su-35 منعقد کرده‌اند و تایید گزارش‌های قبلی مقامات نیروی هوایی ایران مبنی بر اینکه خرید Su-35 در دست بررسی است،این انتظار را به وجود آورده است که ۲۴ فروند اول این هواپیما در سال 2023 تحویل داده شود.انتظار می‌رود که روسیه 24 جنگنده را که پیش از خروج قاهره از این قرارداد برای نیروی هوایی مصر ساخته بود، تحویل ایران دهد،گزارش ها حاکی از اینست که،ایران ۶۴ هواپیما را بر اساس قراردادی به ارزش ۵ میلیارد دلار خریداری خواهد کردکه بخش عمده ای از هزینه های آن از طریق صادرات تسلیحات ایران به روسیه تامین خواهد شد.اگرچه فروش Su-35 اولین قرارداد برای فروش هواپیما های جنگنده روسی به ایران است، اما به دنبال سه دهه تلاش ایران بوده که به طور مداوم توسط مسکو به دلیل فشارهای غرب بر روسیه برای اجتناب از روابط دفاعی با همسایه خاورمیانه ای خود رد شده است. اگرچه انتظار می رود بدتر شدن شدید روابط مسکو با غرب پس از شروع جنگ روسیه و اوکراین در فوریه 2022، روابط روسیه با دیگر دشمنان ناتو را بهبود بخشد، انتظار می رود تهران همچنان دلایلی برای تردید در اعتماد به روسیه به عنوان یک شریک دفاعی داشته باشد. گزارش‌هایی مبنی بر اینکه مقامات ایرانی معتقدند روسیه کدهای دفاع هوایی را به اسرائیل داده است تا به نیروی هوایی اسرائیل اجازه دهد تا مواضع ایران در سوریه را در اواسط دهه 2010 مورد حمله قرار دهد، در صورت صحت، عامل دیگری است که می‌تواند ایران را به طور جدی در خردمندانه بودن اتکا به تجهیزات روسی مردد کند. با توجه به احتمال تحویل Su-35 به ایران، نگاهی به تاریخچه قراردادهای جنگنده روسیه و ایران در زیر آورده شده است: سوخو ۳۵ های ساخته شده برای مصر میگ ها و سوخوهای شوروی ایران در سال‌های 1990 تا 1991 خرید جنگنده‌های شوروی را آغاز کرد، زمانی که به مشتری اصلی جنگنده‌های ضربتی Su-24M و جنگنده‌های چندمنظوره متوسط وزن MiG-29 تبدیل شد و به ترتیب یک و دو اسکادران از هر کدام را خریداری کردند.وفات (امام)روح الله خمینی (ره)، رهبر ایران در سال 1989 راه را برای تقویت روابط امنیتی بین دو دشمن ایالات متحده هموار کرد، زیرا روابط سابقاً به دلیل خصومت آشکار با اتحاد جماهیر شوروی متشنج بود. MiG-29 در آن زمان در بسیاری از نقاط جهان تقاضای زیادی داشت و بیش از 1000 فروند آن در دهه آخر اتحاد جماهیر شوروی تولید شد. فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی در دسامبر 1991 منجر به توقف موثر تولید MiG-29 برای مصارف داخلی شد، اگرچه انتظار می‌رفت ایران همچنان به خرید خود ادامه دهد تا جایگزین جت های منسوخ F-4و F-5 دوران جنگ ویتنام شود.و گمانه زنی ها برای دستیابی به بیش از 100 جت که حدود یک سوم کل ناوگان این کشور را تشکیل می دهند،بود. به موازات MiG-29، ایران همچنین علاقه مند به دستیابی به رهگیر پیشرفته MiG-31 بود - سلف مستقیم آن MiG-25 ،در زمان عملیات توسط عراق در طول جنگ ایران و عراق تأثیر قوی بر نیروی هوایی ایران گذاشته بود.میگ ۳۱ های شوروی در اکتبر ۱۹۹۱ زمانی که در مسیر نمایشگاه هوایی دبی بودند در ایران فرود آمدند و انتظار می رفت در کنار واحدهای میگ ۲۹ به ایران صادر شوند. میگ ۲۹ ساخت شوروی بر فراز تهران تجزیه اتحاد جماهیر شوروی و همسویی مجدد مسکو با واشنگتن تحت دولت بوریس یلتسین باعث شد روسیه پس از شوروی، تحت فشار واشنگتن روابط دفاعی خود را با ایران (بر اساس پروتکل گور-چرنومیردین در سال 1995) قطع کند. نتیجه آن کاهش شدید اعتمادی بود ، که پس از سال 1989 و از دست دادن چند میلیارد دلار قراردادهای تسلیحاتی با بخش دفاعی روسیه شروع به ایجاد بین دو کشور کرده بود،در حالی که ایران پیش از این در کنار چین و هند یکی از مشتریان اصلی تسلیحات روسی بود. نتایج دیگر قطع روابط دفاعی ایران و روسیه این بود که برنامه MiG-29 بودجه مورد نیاز خود را از دست داد، روسیه تعداد بسیار زیادی از MiG-29، Su-24 و MiG-31 مازاد را در انبار نگهداری کرد، در صورتی که ایران مایل به خرید آنها بود. تلاش‌های ایران برای دستیابی به MiG-29 از منابع دیگر به طور مداوم توسط مداخلات ایالات متحده و غرب خنثی می‌شد ، نمونه بارز آن خرید کل ناوگان MiG-29 مولداوی توسط آمریکا برای پایان دادن به امکان فروش آن به ایران است. رهگیر سنگین وزن MiG-3۱ روسی دوران پوتین مدودف در دسامبر 2000، دولت جدید ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه، عادی سازی روابط دفاعی با ایران را اعلام کرد و به زودی گمانه زنی ها درباره فروش بیشتر MiG-29 آغاز شد، همانطور که فروش احتمالی Su-27/30 پیشرفته تر - که قبلا به اتیوپی، اریتره، هند، چین و ویتنام فروخته شده بود. تولید مشترک احتمالی MiG-29، که قبلاً با کره شمالی در دهه 1990 انجام شده بود، نیز یک گزینه مهم در نظر گرفته شد، به ویژه پس از اینکه فروش مورد انتظار MiG-29 به کره جنوبی به دلیل فشارهای ایالات متحده بر سئول از دستور کار خارج شد. با این وجود، پس از آنچه که به عنوان نقض اعتماد از سوی مسکو در سال 1995 تلقی شد، ایران تمایلی به از سرگیری خریدها نداشت و طبق گزارش ها، دولت پوتین علاقه ایران به میگ-31 را رد کرد. علیرغم ادعاهای کرملین مبنی بر این موضوع ،این که آیا روسیه تمایلی به فروش میگ-29های بیشتری داشت یا خیر، هنوز مشخص نیست. در اواخر دهه 2000، پس از اینکه یک سفارش عمده برای سامانه‌های پدافند هوایی اس-300 در سال 2009 تحت دولت دمیتری مدودف که بر اساس گزارش ها تحت فشار غرب و اسرائیل به منظور اطمینان از حفظ توانایی ایالات متحده و متحدانش برای حمله به تاسیسات هسته ای ایران در صورت لزوم متوقف شد.اس ۳۰۰ در نهایت در سال ۲۰۱۶ تحویل داده شد،البته پس از پایان تهدید حمله غرب و مدت ها بعد از اینکه ایران بیشتر به آنها نیاز داشت.خرید هواپیماهای جنگنده جدید توسط ایران به دلیل حمایت روسیه از تحریم های تسلیحاتی سازمان ملل علیه این کشور در دهه 2000 که خرید جنگنده ها را ممنوع می کرد، با مانع مواجه شد. این تحریم تنها در اکتبر 2020 منقضی شد. سامانه اس ۳۰۰ ایرانی معاملات بعدی و رقابت چینی طبق گزارش‌ها، علاقه ایران به جنگنده‌های Su-35 و Su-30 در اواسط دهه 2010 نیز توسط مسکو رد شد و پیشنهاد داد فقط Su-27 با توانایی پایین‌تر را ارائه کند، اگرچه این گزارش‌ها تایید نشدند. بنابراین انتظار می رفت که ایران به جای روسیه برای نسل جدید جنگنده به چین نگاه کند،زیرا J-10C چینی برای تجهیز ناوگان ایران مناسب به شمار می رفت. هواپیماهای رزمی چینی در اواخر دهه ۲۰۱۰ به طور گسترده دیده میشد که از نظر عملکرد همتایان روسی خود را تحت الشعاع قرار داده اند،J-10C با رادار AESA ،موشک های PL-15 ،قابلیت های جنگ شبکه محور پیشرفته و پوشش های پنهانکار،قابلیت های بسیاری را ارائه می دهند که جنگنده روسی فاقد آن بودند. با این حال، شروع جنگ روسیه و اوکراین که روابط دفاعی بین مسکو و تهران را به میزان قابل توجهی تقویت کرد و همچنین توانایی ایران برای مبادله جنگنده های جدید با صادرات سخت افزار خود که روسیه اکنون به آن نیاز فوری داشت، فرصتی را برای روسیه به منظور بازگشت به بازار ایران فراهم کرد.در حالی که گزارش شده است که چین هواپیمای J-10C را به عنوان بخشی از قراردادهای مبادله پایاپای ارائه نکرده است، ایران در سال 2022 موقعیت مذاکره قوی تری نسبت به روسیه داشت که به آن اجازه می داد با محدودیت های کمی که توسط مسکو تحمیل شده بود و با هزینه اندکی، هواپیما تهیه کند. این واقعیت که دیگر مشتریان احتمالی Su-35 در سراسر جهان به دلیل فشار غرب از انجام معاملات منع شده بودند، احتمالاً روسیه را تحت تأثیر قرار داده است تا تلاش‌های غرب برای جلوگیری از صادرات سخت‌افزار پیشرفته به ایران را نادیده بگیرد. جنگنده های Su-57 (دایره قرمز) و Su-35 در حال تولید همزمان Su-35 در حال حاضر توانمندترین جنگنده روسی است که می تواند به سرعت به خارج از کشور تحویل داده شود، و اگرچه توسعه دهنده و تولید کننده این جنگنده سوخو در دهه 2010 پیش بینی کرد که ایران مشتری اصلی برای جنگنده Su-57 با قابلیت های بیشتر در دهه 2020 خواهد بود.تاخیر در برنامه Su-57 به این معنی است که آمادگی کمتری برای نبردهای با شدت بالا دارد و برای تحویل به این سرعت در دسترس نخواهد بود.اگر Su-57 پیشرفت بیشتری داشت ،این احتمال وجود داشت که ایران به جای Su-35 در سال ۲۰۲۲ برای تقویت نیروی هوایی خود، به دنبال خرید آن میرفت.با توجه به مزیت های عملکردی بسیار قابل توجهی که نسبت به نسل قبلی خود دارد انتظار می رود جنگنده پیشرفته تر برای مدت قابل توجهی قابل دوام بماند و مقرون به صرفه تر باشد.آینده خرید جنگنده های ایرانی از روسیه ،از جمله مقیاس سفارش های Su-۳۵ همچنان نامشخص است و همچنین احتمال ورود چین به بازار یا خریدهای بعدی Su-57 معلوم نیست. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/iran-trust-russia-fighter-no-deals
  10. توسعه تسلیحاتی کره شمالی آسیا را در سال ۲۰۲۳ در معرض خطر قرار می‌دهد. رژیم پیونگ یانگ سال 2023 را با تهدید کره جنوبی و اعلام برنامه هایی برای ساخت موشک های بالستیک توانمندتر و زرادخانه هسته ای بزرگتر آغاز کرده است. بر اساس بیانیه های منتشر شده توسط خبرگزاری دولتی KCNA،کره شمالی سال 2023 را با پرتاب های موشکی آغاز کرده است و کیم جونگ اون رهبر این کشور متعهد به افزایش تولید تسلیحات هسته ای و توسعه موشک های بالستیک قاره پیما (ICBM) پیشرفته شده است. کیم همچنین اعلام کرده است که کره جنوبی دشمن قطعی و هدفی برای سلاح‌های تهاجمی و خطرناک کره شمالی است. کره جنوبی از دهه 1950 در سایه تهدیدهای همسایه شمالی خود زندگی کرده است. با این حال، تحلیلگران گفته اند که تهدیدها و تحریکات فعلی پیونگ یانگ باید باعث نگرانی عمیق شود. کیم سانگ وو، سیاستمدار سابق و با گرایش چپ کره و اکنون عضو فعلی هیئت مدیره بنیاد صلح کیم دائه جونگ، گفت که وضعیت امنیتی در شبه جزیره کره دوباره رو به وخامت است. "من فکر می کنم دلیل خوبی برای هشدار وجود دارد.من انتظار دارم که ما همچنان شاهد جنگنده‌تر بودن شمال باشیم، زیرا آنها به صراحت اعلام کرده‌اند که جنوب را یک "دولت دشمن" می‌دانند." دولت یون سوک یول، رئیس‌جمهور محافظه‌کار کره جنوبی، که در ماه مه 2022 روی کار آمد، قول داده است که در مقایسه با مون جائه این، رئیس‌جمهور پیشین، در مورد روابط با پیونگ یانگ موضع سخت‌تری اتخاذ کند. یون به سرعت به تحریکات اخیر واکنش نشان داد و رئیس ستاد مشترک ارتش روز دوشنبه تشکیل یک سازمان جدید را برای توسعه پاسخ به تهدیدات موشکی و هسته‌ای کره شمالی اعلام کرد. رئیس جمهور کره جنوبی همچنین اعلام کرد که سئول در حال مذاکره درباره امکان سازماندهی مانورهای هسته ای مشترک با آمریکا است. کیم به دنبال قدرت نظامی غافلگیرانه است. در نشست حزب کارگران کره در هفته آخر دسامبر، که بیانیه‌هایی از آن برای اولین بار در اول ژانویه گزارش شد، کیم بر نیاز به توسعه و استقرار "قدرت نظامی عظیم" تاکید کرد و ادعا کرد که باید از حاکمیت کره شمالی محافظت شود. به گزارش KCNA، کیم گفت که ایالات متحده و کره جنوبی در تلاش برای «انزوا و خفه کردن» پیونگ یانگ هستند. کیم به کابینه خود گفت که راه حل یک ICBM جدید است که "ماموریت اصلی آن یک حمله متقابل هسته ای سریع می باشد. همراه با توسعه سلاح های هسته ای تاکتیکی با هدف مقابله با کره جنوبی. در ماه دسامبر، کره شمالی اعلام کرد که قصد دارد اولین ماهواره جاسوسی خود را تا آوریل به مدار زمین بفرستد. همچنین این نگرانی وجود دارد که کار بر روی اولین زیردریایی کره شمالی که قادر به شلیک موشک‌های دوربرد است، به پایان خود نزدیک می‌شود. تجزیه و تحلیل تصاویر ماهواره ای نشان می دهد که کار بر روی توسعه وسایل پرتاب بزرگتر و توانمندتر برای ماهواره ها و موشک های دوربردتر، از جمله سیستم های تقویت کننده سوخت جامد، ادامه دارد. لیف-اریک ایزلی، استاد مطالعات بین‌المللی در دانشگاه اوها وومنز در سئول، می‌گوید: «در مقایسه با تسلیحات سوخت مایع، موشک‌های سوخت جامد متحرک‌تر، پرتابشان سریع‌تر و پنهان‌کردن و استفاده از آنها در هنگام درگیری آسان تر هستند. او گفت: ادعای پیونگ یانگ مبنی بر آزمایش یک موتور سوخت جامد برای موشک های بالستیک با برد بلندتر، از دکترین تهاجمی تر و اخیراً اعلام شده کیم مبنی بر استفاده از سلاح هسته ای در صورت تهدید رهبری کیم یا دارایی های استراتژیک این کشور حمایت می کند. در حالی که پرتاب های موشکی در نیمه دوم سال 2022 ممکن است "از لحاظ فنی چشمگیر" نبوده باشد، این واقعیت که حجم بالایی داشته و در زمان های غیرقابل پیش بینی و از مکان های مختلف انجام شده است "نشان می دهد که کره شمالی می تواند انواع مختلفی از حملات را انجام دهد. همچنین انتظار می رود کره شمالی به زودی یک آزمایش تسلیحات هسته ای زیرزمینی دیگر را انجام دهد که اولین آزمایش آن از سال 2017 است. چئونگ سونگ چانگ، تحلیلگر اندیشکده موسسه سجونگ، این هفته به روزنامه کره تایمز گفت که او معتقد است.هفتمین آزمایش اتمی کره شمالی با یکی از ۳ تاریخ مهم آینده در شمال همزمان خواهد شد.۸ ژانویه سالروز تولد کیم جونگ اون است،۱۶ فوریه سالگرد تولد جونگ ایل،پدر فقید وی است،در حالی که ۸ فوریه هفتاد و پنجمین سالگرد تأسیس ارتش خلق کره است. کیم سانگ وو از بنیاد صلح کیم دائه جونگ گفت: اعلام کره شمالی مبنی بر اینکه در صورت مشاهده تهدیدی برای رژیم، حق انجام یک حمله هسته ای پیشگیرانه را برای خود محفوظ می دارد، نشان دهنده تغییر نگران کننده در فلسفه امنیتی است. کره شمالی قبلا تسلیحات هسته ای را به عنوان یک عامل بازدارنده در برابر حملات توصیف کرده بود. کیم گفت: «من این را به عنوان یک مسابقه تسلیحاتی در شبه جزیره نمی‌دانم، زیرا کره شمالی دائماً در حال توسعه توانایی‌های هسته‌ای خود بوده است، حتی زمانی که آنها گفته‌اند که اینطور نیست، اما واضح است که دلیلی برای نگرانی با وضعیت امنیتی فعلی وجود دارد. و این احتمال بسیار ترسناک وجود دارد که اگر مثلاً یک حادثه کوچک در مرز به تشدید شود، درگیری رخ دهد.» وی افزود: «از آنجایی که دو طرف صحبت نمی کنند، یک اتفاق بسیار جزئی می تواند خیلی سریع به یک بحران بزرگ تبدیل شود. منبع: https://www.google.com/amp/s/amp.dw.com/en/north-korean-arms-development-puts-asia-on-edge-in-2023/a-64272097
  11. TORSION BAR یا تعلیق میله پیچشی تعلیق میله پیچشی که به عنوان تعلیق فنر پیچشی نیز شناخته می شود ، یک اصطلاح کلی برای هر سیستم تعلیق خودرویی است که از میله پیچشی به عنوان فنر اصلی تحمل وزن خود استفاده می کند.(درواقع میله نه خم و نه جمع می‌شود،و در خود می پیچد یا به اصطلاح تاب می خورد).در این نوع سیستم تعلیق به شکل عرضی انتهای یک میله فلزی بلند محکم به شاسی وسیله نقلیه وصل شده است و انتهای مخالف آن به یک بازوی کنترلی بالایی یا پایینی متصل می شود. همانطور که بازوی کنترل در پاسخ به حرکت چرخ به بالا و پایین می‌چرخد، میله پیچشی می‌پیچد و در واقع رفتار یک فنر را از خود نشان می دهد. قسمت جلویی میله شش ضلعی است و محکم در دهانه بازوی کنترلی قرار می گیرد. علاوه بر این،سمت دیگر آن هم شش ضلعی است و محکم در یک شکاف در یک لنگر متصل به عضو متقاطع شاسی قرار می گیرد.سازندگان میله پیچشی را از یک میله یا لوله مستقیم می سازند.سپس با استفاده از یک اهرم یا عضو جناغی شکل، یک سر آن را به چرخ وصل می کنند. این اجازه می دهد تا انتهای متصل به مجموعه چرخ با انحراف چرخ های جاده بپیچد. بنابراین، می توانید اثر فنر را با میله پیچشی دریافت کنید. سیستم تعلیق میله پیچشی در خودروها و تانک‌ها مانند تانک های لئوپارد 2، ام 1 آبرامز و تی-72 ، و همچنین اکثر IFV های معاصر و خانواده های مرتبط از جمله CV90، سری BMP و M2 برادلی.(بسیاری از تانک‌های جنگ جهانی دوم از این سیستم تعلیق استفاده می‌کردند) و در کامیون‌ها و SUV‌های مدرن استفاده می‌شود. از فورد، کرایسلر، جنرال موتورز، میتسوبیشی، مزدا، نیسان، ایسوزو و تویوتا. میله‌های پیچشی یک فناوری ساده و مقرون‌به‌صرفه هستند و پرکاربردترین نوع تعلیق در نسل فعلی AFV می باشند، اگرچه بسیاری از طراحی‌های جدید و نسل بعدی در حال تغییر به پیکربندی‌های هیدروپنوماتیکی هستند. آنها برای دهه‌های آینده به عنوان یکی از ویژگی‌های رایج طراحی AFV باقی خواهند ماند. میله های پیچشی برای اولین بار در یک وسیله نقلیه موتوری در خودروی سیتروئن تراکشن آوانت در سال 1934 به کار گرفته شد و در همان سال اولین کاربرد نظامی آن ، در تانک سوئدی Landsverk L-60 ارائه شد. و همچنین پانزر آلمان، سری KW روسی و M18 Hellcat امریکایی از این نوع تعلیق استفاده کردند. اگرچه بسیاری از AFV ها،در دهه 1930 و 1940، از سیستم تعلیق مبتنی بر فنر از جمله پیکربندی های کریستی و فنر عمودی/افقی (HVSS/VVSS) استفاده می کردند، با گذشت زمان میله پیچشی به عنوان پیکربندی تعلیق پیش فرض مورد استفاده در اکثر AFV های معاصر ظاهر شد. یکی از ملاحظات طراحی که فورا قابل تشخیص نیست این است که استفاده از پیکربندی تعلیق میله پیچشی به چرخ دنده نامتقارن نیاز دارد،زیرا میله ها در تمام عرض خودرو قرار گرفته اند و از سوار شدن چرخ های جاده بر روی یک موقعیت طولی جلوگیری میکنید.زیرا میله‌ها در تمام عرض بدنه حرکت می‌کنند و بنابراین مانع از جابجایی چرخ‌های جاده در همان موقعیت طولی می‌شوند. این موضوع از منظر طراحی یا عملکرد خودرو مسئله مهمی نیست، اما برخی ملاحظات، طراحی اضافی را برای اطمینان از بارگذاری و تعادل یکنواخت از طریق سیستم تعلیق اضافه می کند. تعداد محدودی از وسایل نقلیه از میله‌های پیچشی کوتاه‌تر استفاده کرده‌اند تا بتوانند به طور متقارن روی خط مرکزی خودرو لنگر بیاندازند، از جمله T-64 روسی. این باعث می‌شود ویژگی های آن کمتر از حد مطلوب باشد و اکثریت طراحان از آن اجتناب کرده‌اند. برخی از طرح‌ها از پیکربندی میله پیچشی زاویه‌دار استفاده کرده‌اند، که در آن میله‌ها با زاویه‌ای قرار می گیرند که امکان آرایش متقارن را فراهم می‌کند. منبع: http://www.ikad-co.com/eng/single-torsionbar.html https://www.tanknology.co.uk/post/primer-torsion-bar-suspension
  12. نبرد آتلانتیک با استفاده از برخی از جدیدترین فناوری ها انجام شد،با این حال،در یک دوئل،ملوانان خلاق برای دفع ملوان های دشمن به وسایل آشپزخانه متوسل شدند!!! نبرد آتلانتیک طولانی ترین نبرد مداوم جنگ جهانی دوم است. در 3 سپتامبر 1939، زمانی آغاز شد که U-30 ، کشتی مسافربری SS Athenia را غرق کرد که منجر به مرگ 112 غیرنظامی آن شد. با این حمله، زیردریایی‌های کریگسمارین آلمان تقریباً با معافیت از مجازات در اقیانوس اطلس حرکت میکردند تا اینکه متفقین در سال 1943 جریان را تغییر دادند. واژه نبرد آتلانتیکاولین بار توسط وینستون چرچیل نخست وزیر بریتانیا در اوایل سال ۱۹۴۱ به کار برده شد.این نبرد طولانی با درگیری های بی شماری بین نیروهای دریایی و هوایی متفقین و خدمه زیردریایی های یوبوت آلمانی همراه بود. یکی از این درگیری ها دوئل بین ناوشکن آمریکایی اسکورت (DE) USS Buckley (DE-51) و U-66 آلمانی بود. یک کاروان که به آرامی از اقیانوس اطلس عبور می‌کند.این کشتی ها که به کندی حرکت میکنند،انتخاب آسانی برای گرگ های بزرگ((یوبوت های آلمانی)) بودند. در سال 1943،شرایط نبرد در اقیانوس اطلس به نفع متفقین تغییر کرده بود. توسعه فن آوری ها و تاکتیک های جدید به متفقین دست برتر را در مبارزه با یوبوت های آلمانی داد.یکی از کلیدهای این موفقیت ایجاد گروه های اسکورت بود که به گروه های قاتل شکارچی معروف بودند.این گروه‌ها دیگر مجبور نبودند با یک کاروان دریانوردی کنند،(یعنی اسکورت اختصاصی یک کاروان خاص نبودند و مداوم کاروان های مختلف را اسکورت میکردند.مترجم). در اوایل ماه می 1944، ناوشکن باکلی در حال انجام عملیات به عنوان بخشی از گروه 21.11 در جزایر کیپ ورد بود که خدمه او گزارشی دریافت کردند و برای تحقیق فرستاده شدند. آنچه بعد از آن اتفاق افتاد شبیه یک نزاع در اتاق بار در دریای آزاد بود. شب ۵ تا ۶ ماه می (اردیبهشت) زیبا،آرام و مهتابی بود.شرایط هم برای یوبوت ها برای سوخت گیری و پر کردن آذوقه های مورد نیازشان در دریا و هم برای یک گروه قاتل شکارچی برای جستجوی یوبوت های با سوخت کم و خدمه خسته آنها بسیار عالی بود. زیردریایی وظایف خطرناکی داشتند و خدمه اغلب خسته بودند.زیردریاییU-66، به فرماندهی ستوان Gerhard Seehausen، در نهمین گشت خود بود و از اواسط ژانویه در دریا حضور داشت.وقتی باکلی شروع به تعقیب او کرد، او به شدت به سوخت و آذوقه برای سفرش به خانه نیاز داشت. USS Buckley در خارج از بوستون پس از تعمیرات لازم پس از درگیری با زیردریایی آلمانی U-66 در ساعت 0216 (2:16 بامداد)، یک هواپیمای اونجر در رادارش یک شئ در 20 مایلی باکلی دید و آن را به کشتی گزارش داد. افسر فرمانده ، ستوان برنت آبل، دستور حرکت به سمت هدف را با تمام سرعت صادر کرد. به مدت 45 دقیقه باکلی با سرعت کامل (23.5 گره دریایی) به سمت U-boat حرکت کرد و برای درگیری آماده شد. هواپیمای اونجر که توسط ستوان جیمی جی سلرز هدایت می‌شد، در مسیر ماند و یوبوت را دنبال کرد و تغییرات مسیر را به ناوشکن باکلی منتقل کرد و ناوشکن کوچک را به محل هدایت نمود. زیردریایی U-66 آلمانی به آرامی روی سطح حرکت می‌کرد، باتری‌هایش را شارژ می‌کرد و در جستجوی کشتی تدارکاتی بود.ستوان سی هاوزن (فرمانده زیردریایی) نمی‌دانست که هواپیمای اونجر هیچ سلاحی حمل نمی کند، اما کاپیتان مجرب می دانست که هواپیما قبل از حمله منتظر می ماند تا او به زیر آب برود. باکلی در فاصله هفت مایلی در ساعت۰۲۴۶ زیردریایی u66 را دید. ستوان آبل خدمه کشتی را فراخواند و یک فاکسر را پرتاب کرد،(یک طعمه صوتی برای گیج کردن اژدرهای آکوستیک که توسط یوبوت ها مورد استفاده قرار میگرفت).ستوان آبل ریسک کرد و شروع به نزدیک شدن به زیردریایی نمود، به این امید که خدمه زیر دریایی کشتی او را با کشتی تدارکاتی که به دنبال آن بودند اشتباه بگیرند. این قمار نتیجه داد و در ساعت 0308، U-66 سه شعله قرمز را شلیک کرد که گمان می‌رود یک سیگنال شناسایی باشد. باکلی به مسیر خود ادامه داد و پیوسته به زیردریایی یوبوت نزدیک شد، اما هویت خود را فاش نکرد. کمتر از 10 دقیقه بعد، دو کشتی در فاصله 4000 یاردی قرار گرفتند. U-66با فهمیدن اینکه کشتی گاو شیرده (قایق تامین) نیست که او به دنبال آن بود، یک اژدر شلیک کرد. باکلی یک گردش به چپ انجام داد و زیردریایی در جلوی او قرار گرفت.پس از آن برخی از خدمه متوجه شدند که اژدر از سمت راست کشتی عبور کرد. آبل مسیر کشتی را تغییر داد تا فاکسر(طعمه صوتی)را در معرض هر گونه اژدر اضافی قرار دهد. تمام اسلحه های موجود در باکلی آماده شلیک بود.دو شناور آماده بودند و خدمه منتظر بودند تا دیگری آتش کند. اوت ۱۹۴۳،در سمت چپ U-66 و در سمت راست U-117 است.این دو یوبوت توسط هواپیماهای نیروی دریایی آمریکا بمباران می شوند.زیردریایی U-66 فرار کرد و زیردریایی U-117 غرق شد. ملوانان آلمانی اولین کسانی بودند که ماشه را چکاندند و با مسلسل آتش گشودند. در ساعت0320 ستوان ابیل دستور شلیک را صادر کرد. اولین گلوله های سه اینچی ناوشکن مستقیم به جلوی زیردریایی، درست جلوتر از محل اتصال برج زیردریایی برخورد کرد. همه اسلحه‌هایی که می‌توانستند روی بدنه قرار گیرند، باز شدند - اورلیکن 20 میلی‌متری، بوفور 40 میلی‌متری، و باتری های سه اینچی. به مدت دو دقیقه ناوشکن بر روی زیردریایی بارانی از فولاد می بارید و تبادل آتش می کرد، ابیل در حالی که زیردریایی دور میشد، آتش بس را اعلام کرد و به کشتی خود فرصت داد تا مسیر خود را تغییر دهد. در عرض یک دقیقه او دوباره برای آتش در محدوده 1500 یاردی فرمان صادر کرد. خدمه اسلحه های سوار بر کشتی باکلی ، هدف خود را پیدا کردند و به سرعت و با دقت به یوبوت ضربه زدند. برخورد گلوله ها به برج زیردریایی و ترکیدن آنها دیده می شد. زیردریایی U-66 شلیک متقابل را متوقف کرد و شروع به مانورهای نامنظم کرد و سعی کرد بین خود و کشتی باکلی فاصله ایجاد کند تا اژدر دیگری را از لوله های عقبش شلیک کند. اما اژدر هدفش را از دست داد، زیرا آبل به کشتی دستور داد تا به سمت راست برود و پرتابه مرگبار را از باکلی عبور کرد.برج زیردریایی U-66 با شروع مانورهای فرار شروع به سوختن کرد.هزار یارد، 500 یارد - در عرض چند دقیقه، دو رقیب در یک مسیر موازی به فاصله 20 یاردی از هم قرار گرفتند، یوبوت از تنه به سمت عقب آتش گرفته بود.در روی خط رادیویی،در حال گزارش این صحنه ها بودند: باکلی آتش گشوده است. زیردریایی در حال پاسخ دادن به تیراندازی است.پسر! تا به حال چنین تمرکزی ندیده بودم! یوبوت پر از شعله های سرکشی شد که از برج زیردریایی بیرون می زند. چابکی ناوشکن در اینجا نشان داده شده است، باکلی در طول آزمایش های خود در سال ۱۹۴۳ با سرعت ۲۰ گره چرخشی کامل انجام داد.قطر دایره ۱۰۰۰ فوت تخمین زده می شود. در ساعت 0329، ستوان فرمانده آبل تصمیم جسورانه ای گرفت و فرمان سکان راست را صادر کرد و باکلی را در موقعیتی قرار داد که U-66 را مهار کند. زمانی که ناخدای یوبوت دستور ترک کشتی را صادر کرد، توپ ناوشکن به شدت به سمت یوبوت چرخید.سینه باکلی به عرشه جلوی یوبوت برخورد کرد و این دو به هم قفل شدند.ملوانان آلمانی شروع کردند به بیرون ریختن از زیردریایی در حال سوختن،برخی سلاح‌ها را تکان می‌دهند، در حالی که برخی دیگر دستان خود را به نشانه تسلیم بالا می‌برند. در هرج و مرج به وجود آمده، درگیری تن به تن آغاز شد. ملوانان روی عرشه کشتی باکلی شروع به شلیک با اسلحه سبک کردند.یک ملوان با تپانچه کالیبر ۴۵ خود به یک ملوان آلمانی شلیک کرد،در حالی که یک ملوان دیگر با مشت به صورت حریف کوبید و او را از کشتی بیرون انداخت.خدمه کشتی باکلی هر چه می توانستند برداشتند و به مبارزه پیوستند.یکی از خدمه ها اسلحه خالی را برداشت و به سمت آلمانی های سوار شده پرتاب کرد.دو تا از منحصر به فرد ترین سلاح ها،ظروف آشپزخانه بودند!! چندین ملوان در این دعوا از لیوان قهوه استفاده کردند،در حالی که همکارش یکی از ملوانان آلمانی را با یک قهوه جوش از اتاق بیرون انداخت! دعوا تنها یک دقیقه طول کشید زیرا باکلی از یوبوت عقب نشینی کرد و این دو از هم جدا شدند. پنج آلمانی که روی سینه ناوشکن جمع شده بودند تسلیم شدند و توسط یک نفر مسلح به چکش!! به سمت پایین راه افتادند. این نقشه که از گزارش ستوان آبل افسر فرمانده ناوشکن باکلی، ثبت شده است،درگیری کشتی او با U-66 را نشان می‌دهد. خدمه باقیمانده در U-66 هنوز در حال هدایت زیردریایی بودند و مانوری را آغاز کردند که به نظر می رسید یک فرار باشد.در حالی که خدمه ناوشکن باکلی آماده پرتاب بمب های ضد زیردریایی بودند، U-66 چرخید و در مسیر برخورد قرار گرفت ،احتمالاً از کنترل خارج شده بود. در ساعت 0335 به کشتی باکلی برخورد کرد. ضربه‌ای چشم‌گیر بود،سوراخی را در موتورخانه ایجاد کرد، میل پروانه سمت راست را جدا کرد و عقب کشتی را پیچاند. همانطور که او عبور می کرد، خدمه از بالای عرشه باکلی توانستند برج زیردریایی را ببینند، و یکی از ملوانان، یک نارنجک دستی را به داخل دریچه آن پرتاب کرد.یوبوت اکنون در شعله های آتش فرو رفته و به طرز وحشیانه ای از کنترل خارج شده بود. همانطور که بقیه ملوانان آلمانی کشتی را رها کردند، U-66 شروع به غرق شدن کرد، کاپیتان او هنوز در کشتی بود.گزارش ناوشکن باکلی غرق شدن یوبوت را اینگونه شرح می دهد:زیردریایی از سمت راست عبور می‌کند و هنوز حدود ۱۵ گره سرعت دارد.توپ ۳ اینچی ۳ ضربه مستقیم به برج آن می زند.زیر سطح آب با سرعت ناپدید میشود و دریچه برجش باز است و آتش از آن خارج می شود،ظاهرا کاملا رها شده و دریچه جلوی عرشه نیز باز است.کل عملیات ۱۶ دقیقه به طول انجامیده است. حوضچه خشک در بوستون.آسیب به سینه باکلی مشهود است. باکلی تا سه ساعت بعد در منطقه ماند و بازماندگان را از دریا بیرون آورد. سی و شش نفر از خدمه یوبوت که بیش از نیمی از خدمه آن بودند نجات یافتند ، بیشتر آنها مجروح شده بودند. سینه باکلی در اثر حمله U-66 خم شده بود و چند جای آن در اثر شلیک یوبوت سوراخ گشته بود.در درگیری 16 دقیقه ای با زیردریایی دشمن ، او 105 گلوله سه اینچی، 2700 گلوله 20 میلی متری و 418 گلوله 40 میلی متری خرج کرد. شلیک اسلحه های کوچک که شامل کالیبر 45/0 و 30/0 و همچنین شلیک تفنگ ساچمه ای بود در مجموع 390 گلوله بود. ناوشکن باکلی برای اقدام متهورانه خدمه اش در غرق کردن زیردریایی U-66،لوح تقدیر نیروی دریایی را دریافت کرد.افسر فرمانده ناو،ستوان برنت آبل،به دلیل قهرمانی فوق العاده و خدمات برجسته نشان صلیب نیروی دریایی را دریافت نمود.خدمه باکلی را با نیروی خودش به ایالات متحده بازگرداندند،جایی که او قبل از بازگشت به خدمت در اقیانوس اطلس تحت تعمیرات در بوستون قرار گرفت.نبرد اقیانوس اطلس پس از تسلیم آلمان یک سال بعد در ماه می ۱۹۴۵ به پایان رسید.در این نبرد تقریبا شش ساله،۷۸۱ یوبوت توسط متفقین غرق شدند و تلفات ملوانان آلمانی بین ۲۸۰۰۰ تا ۳۲۰۰۰ نفر تخمین زده شد.تلفات متفقین با از دست دادن بیش از ۲۷۰۰ کشتی تجاری و از دست دادن بیش از ۱۳۰۰۰۰ ملوان بسیار خیره کننده بود. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://www.nationalww2museum.org/war/articles/atlantic-battle-uss-buckley-german-u-66
  13. اینها را نیمه سنگین حساب کرده.در کلاس اف ۱۶ و میگ ۲۹ و.... برای مثال: رافال: وزن خالی مدل C آن ۹٬۵۰۰ کیلوگرم و وزن مدل M که ناونشین ۱۰٬۱۹۶ کیلوگرم است اما قادر است با حداکثر ۲۲٬۲۰۰ کیلوگرم وزن از زمین برخیزد. ------------------------------------------------- تایفون:وزن خالی ۱۱ تن قادر به برخاست با وزن ۲۳٫۵ تن است. اما: اف ۱۵: وزن خالی ۱۲هزار و ۷۰۰ کیلو قادر به برخواستن با وزن بیش از ۳۰ تن است. --------------------------------------------------- سوخو ۳۰ : وزن بالای ۱۷ تن با وزن برخواست بالای ۳۴ تن -------------------------------------------------- سوخو ۳۵ : وزن ۱۸ تن.وزن قابل برخواستن ۳۵ تن ------------------------------------------------- J15 : وزن ۱۷ تن و برخواست ۳۳ تن ------------------------------------------------- J 20 : وزن ۱۹ تن و قابل برخواست ۳۷ تن و........
  14. سبقت گرفتن چین ازایالات متحده،ناتو وروسیه! سال 2022 یکی از پرحادثه‌ترین سال‌ها برای امور نظامی از زمان پایان جنگ سرد بود، نه تنها به دلیل وقوع یک جنگ تمام عیار بین روسیه و اوکراین، که با پشتیبانی بسیار گسترده و کمک‌های پرسنلی بزرگ از سراسر ناتو به اکراین همراه شد،بلکه همچنین به دلیل تحولات موازی در سراسر جهان که شاید مهم ترین آنها در شرق آسیا باشد.ارتش آزادیبخش خلق چین (PLA) به تثبیت موقعیت خود به عنوان یک رقیب کاملاً هم‌تراز برای ارتش ایالات متحده ادامه داده است - موقعیتی که روسیه به سرعت در بسیاری از زمینه های توانمندی های متعارف خود، از دست می دهد. اگرچه توجه غرب به شدت بر درگیر کردن نیروهای روسی در اروپای شرقی متمرکز شده است،. تنش‌های چین-ایالات متحده و در حالت گسترده تر چین-ناتو با جلب حمایت بیشتر ایالات متحده از ژاپن و استرالیا و تا حد بسیار کمتری از سوی دولت جدید کره جنوبی در تلاش برای حفظ سلطه غرب در شرق آسیا، همچنان قابل توجه است. اطلاعات جدید قابل توجهی در مورد پیشرفت چین و ایالات متحده در مورد اولین جت های جنگنده نسل ششم جهان به دست آمده است و مقامات آمریکایی همچنان نگرانی های خود را در مورد برنامه رقیبشان ، چین مطرح می کنند. هر دو کشور به طور فزاینده ای از نظر هواپیماهای جنگی که در اختیار دارند در لیگی کاملاً مختص خودشان ظاهر می شوند و آنها تنها کشورهایی هستند که اسکادران های جنگنده نسل پنجم با قدرت کامل را به کار می گیرند و در حال توسعه نسل بعدی بمب افکن های رادارگریز هستند که انتظار می رود به طور همزمان به خدمت وارد شوند. همزمان پس از این دو ، روسیه برای اولین بار جنگنده های نسل پنجم را برای نبرد مستقر کرده است در حالی که کره جنوبی جنگنده نسل پنجم خود را برای اولین بار در ماه ژوئیه به پرواز درآورد و این کشور را به چهارمین کشوری تبدیل کرد که این کار را انجام داده و همچنین این کشور با فروش ده ها میلیارد دلاری به کشورهای ناتو، خود را به عنوان صادرکننده پیشرو تسلیحات در جهان تثبیت نموده است. در حالی که چین و ایالات متحده در رقابت خود برای کسب مزیت کیفی در هوانوردی نظامی و همچنین در رقابتی که چه کسی می‌تواند سیستم‌های جدید را زودتر وارد خدمت کند،در رقابت باقی می مانند، جزئیات جدیدی از ناوگان چین که در سال 2022 فاش شد، مزیت‌های صنعتی عظیم این کشور را روشن می‌کند. در حال حاضر تمام جنگنده های در حال تولید در بزرگ ترین مقیاس در جهان، به غیر از اف-35 آمریکایی، در چین ساخته می شوند که شامل دو کلاس جی-20 و جی-16 سنگین وزن است. در حالی که چین مدت‌هاست که نسبت به ایالات متحده یا هر کشور همسو با ایالات متحده، به استثنای عربستان سعودی، نسبت بسیار بیشتری از جنگنده‌های سنگین‌وزن را در ناوگان خود مستقر می‌کند، نمایشگاه هوایی ژوهای ۲۰۲۲ نشان داد که ناوگان سنگین وزن چین به احتمال زیاد نه تنها از ایالات متحده،بلکه از ناوگان ناتو و روسیه در مجموع پیشی می گیرد.تخمین زده می‌شود که چین تقریبا ۳۰۰ جنگنده J-16 و بیش از ۲۰۰ جنگنده J-20 را در کنار مدل های قدیمی تر،از جمله نزدیک به ۳۵۰ جنگنده J11s و ۵۰ فروندJ15s و ۹۸ فروند سوخو ۳۰و ۲۴ فروند سوخو ۳۵ اس روسی در اختیار دارد.همچنین گمان می رود تعداد کمی از سوخو ۲۷ های قدیمی تر روسی هنوز در خدمت باشند.بنابراین تخمین زده می‌شود که چین بین ۱۰۰۰ تا ۱۱۰۰ جنگنده سنگین وزن را در اختیار دارد که بدون احتساب جنگنده های رهگیر و تهاجمی سنگین وزن،ناوگانی بزرگتر از مجموع ناوگان ایالات متحده و روسیه را نشان می‌دهد. تخمین زده می‌شود که ارتش ایالات متحده تقریبا ۵۱۰ جنگنده سنگین وزن را در اختیار دارد که تنها حدود ۱۲ مورد آز آنها جت های جدید F-15ex هستند.بقیه مدل های F-15 دوران جنگ سرد هستند که آخرین آنها در سال ۲۰۰۱ خریداری شده و همچنین تقریبا ۱۸۵ فروند F-22 که اگر چه از بدنه هواپیماهای نسل پنجم مانند J-20 استفاده میکنند هنوز به تجهیزات اویونیک دهه ۱۹۹۰ متکی هستند و در انتظار ارتقا احتمالی می باشند.خارج از نیروی هوایی ایالات متحده،هیچ جنگنده سنگین وزن در هیچ کجای جهان غرب در خدمت نیست.تنها جنگنده های سنگین وزن غربی که وارد خدمت شدند، F-14، F-15 و F-22 هستند که توسط اعضای ناتو در خارج از ایالات متحده به میدان نمی روند. اگرچه به طور گسترده توسط مشتریانی مانند بریتانیا، آلمان و فرانسه مورد توجه قرار گرفته است،اما نیاز به حفاظت از صنعت داخلی در اروپا، هزینه بالای جنگنده های برتر آمریکایی و فقدان برنامه های عملی جنگنده های سنگین وزن اروپایی،به این معنی است که چنین هواپیماهایی به طور گسترده در ناتو به کار گرفته نمی شوند. اگر چه داسو فرانسه کار بر روی یک هواپیمای سنگین وزن معادل F-15،یعنی میراژ۴۰۰۰ را آغاز کرد، این هواپیما به دلیل هزینه بالا و چشم انداز محدود برای صادرات هرگز وارد خط تولید نشد. بنابراین تولید جنگنده های سنگین به ایالات متحده، چین و روسیه محدود شده است، به طوری که چنین هواپیماهایی اکثریت واحدهای جنگنده روسی را تشکیل می دهند، اما به دلیل حجم محدود بودجه دفاعی این کشور، هنوز تعداد آنها نسبتاً کم است.تخمین زده می شود که روسیه تقریبا ۴۰۰ جنگنده سنگین وزن شامل جنگنده Su-30Sm/Sm2 و S-35 و Su-27 دوران شوروی را در اختیار دارد.تقریبا ۲۰ فروند Su-33که نمونه دریایی سوخو ۲۷ هست بر روی ناو هواپیمابر بر در خدمت میباشد.همچنین تخمین زده می‌شود این کشور شش جنگنده نسل پنجم Su-57 در اختیار دارد. بنابراین تعداد ناوگان جنگنده های سنگین وزن روسیه و ناتو به طور قابل توجهی از ناوگان چین کمتر است، این پدیده با توجه به این واقعیت که جنگنده های سنگین وزن چین نه تنها به طور متوسط دهه ها جدیدتر از جنگنده های ایالات متحده هستند، بلکه همچنین به این دلیل اهمیت بیشتری پیدا می کند که به طور مداوم نشان داده اند پیچیده‌تر از محصولات روسیه هستند. جنگنده های سنگین وزن برای نخبگان نیروی هوایی پیشرو در جهان امروز، نه تنها از توانایی حمل سلاح‌های بسیار بیشتر و در بیشتر موارد از بهترین عملکردهای پروازی برخوردارند، بلکه از بردهای بسیار طولانی‌تر و توانایی حمل مجموعه‌های حسگر بسیار بزرگ‌تر و در نتیجه قدرتمندتر نسبت به جت‌های متوسط یا سبک بهره می‌برند. اگرچه هزینه‌های بسیار بالاتر آن‌ها هم برای عملیات و هم برای ساخت به این معنی است که آنها عموماً در تعدادمحدودتری استفاده می‌شوند. به عنوان مثال، نیروی هوایی ایالات متحده، جنگنده سبک وزن تک موتوره F-16 را برای پر کردن بخش اعظم واحدهای خود پس از F-15 بسیار توانمندتر، که از سال 1975 وارد خدمت شد، توسعه داد.زیرا مشخص شد که F-15 برای استقرار گسترده کاملاً مقرون به صرفه نیست. سرمایه گذاری در F-15 با این وجود حیاتی تلقی می شد، زیرا جنگنده های درجه یک و متوسط شوروی مانند MiG-25 و MiG-29 دارای مزایای عملکردی قابل توجهی نسبت به F-16 بودند. برای ایالات متحده یا متحدانش، فقدان ناوگان قابل توجه سنگین وزن همچنان یک مسئله مهم است - یکی از پیامدهای اخیر آن خروج یک هواپیمای F-15 در اوکیناوا بدون جایگزینی در ماه اکتبر اعلام شد زیرا هیچ جانشین مستقیمی برای F-15 وجود نداشت که بتواند این نقش را به عهده بگیرد.با قطع برنامه های ایالات متحده برای دستیابی به دو جنگنده سنگین وزن آخر خود،یعنی F-22 مشکل دار و F-15exبه صرفه اما غیر رادارگریز،توانایی آن برای تسلط بر جنگ های هوایی آینده به شدت بر روی نسل ششم جنگنده برتری هوایی MGAD است که در حال حاضر در حال توسعه می باشد.با توجه به اینکه در ماه می فاش شد که این پروژه احتمالا صدها میلیون دلار هزینه داشته باشد،با این حال انتظار می رود هزینه های جانشین F-22و F-15 حتی بیشتر از این هم باشد. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/china-more-heavyweights-nato-russia
  15. قطار سفید اتمی از زمانی که دو بمب اتمی در طول جنگ جهانی دوم پرتاب شد، جهان وارد عصر وحشت هسته ای شد. ایده استفاده چندین کشور از سلاح های کشتار جمعی علیه یکدیگر، غیرنظامیان را در دهه های بعد نگران کرده است. حتی با پایان جنگ جهانی دوم، به دلیل افزایش تنش بین اتحاد جماهیر شوروی و غرب جنگ سرد به سرعت آغاز شد.این جنگ ایده ها بود، جمع گرایی در مقابل فردگرایی، کمونیسم در برابر سرمایه داری.خصومت 45 ساله منجر به ترس دائمی از پرتاب سلاح های هسته ای گشت.در طول این دوره زمانی، ایالات متحده دچار تردید نبود. اگر جنگ آشکار با اتحاد جماهیر شوروی آغاز شود، تصمیم برای استفاده از سلاح های هسته ای سریع خواهد بود و هر دو طرف زرادخانه های خود را به سوی یکدیگر شلیک خواهند کرد. بنابراین، هرکسی که بیشترین مقدار سلاح های روز قیامت را داشته باشد،صاحب برتری خواهد بود. هر دو طرف وارد مسابقه تسلیحات هسته ای شدند و برای تولید سلاح هسته ای کافی برای پایان دادن به جهان چندین برابر تلاش کردند. در این زمان ایالات متحده شروع به انتقال و پخش زرادخانه هسته ای خود در سراسر کشور نمود. استخدام با حقوق مکفی آگهی استخدام مانند یک آگهی استاندارد درخواست کمک برای یک کامیون دار بین المللی به نظر می رسد.تا سه هفته در ماه در جاده در یک تریلر ۱۸ چرخ،در ۴۸ ایالت به هم پیوسته سفر کنید.خطرات شامل آب و هوای نامناسب،سفر شبانه روزی و شرایط محیطی بالقوه نامطلوب است.اما: نامزدها باید تجربه در انجام کارهای های امنیتی مسلحانه پرخطر و مانور در برابر یک دشمن متخاصم را داشته باشند!!! در واقع دولت ایالات متحده در حال استخدام "پیک های مواد هسته ای" بود. از دهه 1950، تیم هایی از ماموران فدرال، که بیشتر آنها نظامی سابق بودند، وظیفه حمل حدود 6000 کلاهک هسته ای آمریکا و عرضه گسترده مواد هسته ای را در سراسر جاده ها و بزرگراه های ایالات متحده بر عهده داشتند. تأسیسات هسته ای آمریکا در سراسر کشور، در بیش از 2.4 میلیون هکتار از املاک و مستغلات دولت فدرال، تحت نظارت وزارت انرژی (DOE) پراکنده شده است - هزارتویی از سیستمی که بولتن دانشمندان اتمی آن را "بسیار پراکنده و تکه تکه شده... اما با تعداد کمی قوانین قابل اجرا " نامید.” برخی از سایت ها برای مونتاژ، برخی برای سلاح های فعال، برخی برای مواد شیمیایی، برخی برای قطعات مکانیکی هستند. این در عمل به این معنی است که مواد هسته ای باید بسیار جابجا شوند. تا زمانی که ایالات متحده تسلیحات هسته ای داشته باشد،با این سوال که چگونه مخرب ترین فناوری آمریکا را بدون حادثه به سراسر کشور منتقل کند،دست و پنجه نرم می‌کند.دکتر ادوین لیمن از اتحادیه دانشمندان نگران، می گوید " این حلقه ضعیف در زنجیره امنیت هسته ای است." امروزه ایالات متحده تقریباً به طور کامل به تریلرهای لاکهید مارتین که با نام‌های Safeguard Transporters (SGTs) و Safe Secure Trailers (SSTs) شناخته می‌شوند، برای جابجایی مواد هسته‌ای متکی است.اما از دهه ۱۹۵۰ تا ۱۹۸۰، امید بزرگ برای حمل و نقل ایمن مواد و سلاح اتمی به نوعی از قطار ها بود که به اصطلاح آنها را قطار سفید می نامیدند. این قطارها به جز چند مورد، کاملاً معمولی به نظر می رسیدند.این قطارها دارای چندین واگن زره‌ ای همراه با واگنهای برجک دار بودند.برجک ها دارای پنجره های کوچکی بودند که محافظان مسلح DOE از طریق آن به بیرون نگاه می کردند و در صورت نیاز برای دفاع از قطار آماده شلیک بودند. قطارهای سفید رنگ که در اصطلاح DOE به عنوان کابین های ریلی ایمن یا (SSR) شناخته می شدند، در برابر حمله و ورود غیرمجاز بسیار مقاوم بودند. آنها همچنین "درجه بالایی از حفاظت از محموله را در صورت آتش سوزی یا تصادف جدی" ارائه میکردند. اگرچه قطارهای هسته‌ای که توسط تک تیراندازها محافظت می‌شدند، شبیه به یک فیلم اکشن-ماجراجویی به نظر می‌رسد،اما این قطارها به آرامی و بدون جلب توجه با حداکثر سرعت ۳۵ مایل در ساعت حرکت میکردند و این به معنای سفرهای بسیار طولانی برای خدمه آنها بود. قطارها و کامیون ها روزانه وارد کارخانه ها می شدند.آنها ماشه های بمب را از کلرادو،پلوتونیوم از واشنگتن و جورجیا،ژنراتورهای نوترونی از فلوریدا و اورانیوم از تنسی حمل می کردند. مرکز مونتاژ هسته‌ای، کارخانه پانتکس، در حدود 17 مایلی خارج از مرکز شهر آماریلو، تگزاس، مجموعه‌ای از ده‌ها ساختمان واقع در 10000 هکتار زمین بود. آماریلو مقصد نهایی تقریباً تمام قطارهای هسته‌ای آمریکا بود و کارخانه پانتکس تنها نقطه مونتاژ این کشور برای سلاح‌های هسته‌ای بود، نقشی که تا به امروز آن را حفظ کرده است. ایالات متحده پانتکس را در سال 1941 به عنوان یک پایگاه تولید مهمات برای جنگ جهانی دوم ساخت و در سال 1951، بی سر و صدا نوسازی شد تا نقش جدیدی در جنگ سرد ایفا کند. به زودی، بخش فزاینده ای از 100000 شهروند آماریلو در مونتاژ و جداسازی بمب به کار گرفته شدند.واشنگتن پست در سال ۱۹۸۲ نوشت: در داخل پناهگاه‌های Gravel Gertie که برای مهار انفجار و آلودگی طراحی شده اند،مکانیک های جوان، کلاهک های موشک های ترایدنت را به هم می چسبانند و با ظرافت سلاح های قدیمی تر را از بین می برند. در حالی که این سایت موادی مانند اورانیوم و پلوتونیوم را از سراسر کشور دریافت می‌کرد، تنها پانتکس دارای امکاناتی بود که قطعات مکانیکی بمب‌ها را می‌توانست به مواد هسته‌ای متصل کند. پس از رسیدن مواد، کارمندان با لباس‌های آبی، کفش‌های ایمنی با روکش‌های لاستیکی و دستکش‌های ضخیم دو به دو برای مونتاژ سلاح‌ها کار میکردند. پس از اینکه مواد هسته ای به مواد منفجره متصل شد، آنها را به مکانی دیگر می بردند، جایی که کارگران دم،قطعات و بدنه را اضافه میکردند.بعد از ساخته شدن بمب ها دو مسیر رایج برای قطارها وجود داشت،یکی بمب های هسته ای را از تگزاس به بانگور ، واشنگتن می برد و تسلیحات را در پایگاه زیردریایی در سواحل Puget Sound تحویل می داد. در مسیر دیگر بمب ها از تگزاس به چارلستون کارولینای جنوبی، جایی که مجموعه ای از زیردریایی ها آماده ماموریت در اقیانوس اطلس بودند،می رفت. این قطارها به مدت 30 سال بی سر و صدا در امتداد راه آهن آمریکا حرکت کردند، پروژه ای فوق سری با سابقه ای بی عیب و نقص. با این حال، امروزه،این قطارها در یک انبار زباله یا یک موزه قرار دارند. پس چرا آمریکا قطارهای هسته‌ای خود را که بسیاری از کارشناسان هسته‌ای جنگ سرد امن‌ترین روش حمل و نقل برای مواد حساس می‌دانستند، کنار گذاشت؟ خروج قطار های سفید از ریل در دهه ۱۹۸۰ قطارهای سفید تا سال 1987 فعال بودند و توسط وزارت انرژی اداره می شدند. در حالی که قطارها یک راز ملی بودند و پنهان نگه داشته می شدند تا جاسوسان دشمن متوجه حمل و نقل تسلیحات نشوند، در نهایت و با درگیر شدن تعداد فزاینده ای از شهرها در توسعه هسته ای ایالات متحده، شهروندان آمریکایی متوجه شدند و شروع به ابراز ترس (اغلب بسیار موجه) در مورد موادی کردند که به طور مخفی جابجا می شدند. رئیس جمهور ریگان در اولین دوره ریاست جمهوری خود هزینه های دفاعی خود را چهار برابر کرد و اعلام کرد که ایالات متحده در صورت لزوم از قدرت هسته ای علیه شوروی استفاده میکند.در مارس ۱۹۸۲ مجله تایمز مطلبی را منتشر کرد که در آن یک قارچ قرمز متورم و عبارت "تفکر غیر قابل تصور" نشان داده می‌شد. شهروندی به نام جیم داگلاس،وابسته به یک گروه مقاومت هسته ای با نام مرکز زمین صفر این مطلب نظرش را جلب کرد. در سال 1981، داگلاس خانه ای در واشنگتن، مشرف به پایگاه زیردریایی نیروی دریایی در ساحل پوگت ساوند خرید. داگلاس و همسرش هر روز از پنجره جلویی خود به خلیج نگاه می‌کردند و بارها و بارها قطار سفیدی که به پایگاه به شدت محافظت شده وارد یا خارج می‌شد را می دیدند. این الهام بخش او برای شروع اعتراض به استفاده از این قطارهای سفید برای حمل سلاح های کشتار جمعی بود. او و همسرش یک کمپین بدون خشونت را برای جلب توجه به این قطارها آغاز کردند. آنها با کمک مرکز اقدام غیرخشونت‌آمیز گراند زیرو(زمین صفر)، در تمام طول مسیر این قطارها دست به اعتراض زدند. جیم و شلی داگلاس، با کمک مرکز زمین صفر، مبارزه جنجالی را برای متوقف کردن قطارهای سفید به راه انداختند،آنها با کمک یکی از دوستانشان، محتمل ترین مسیر را از آماریلو به واشنگتن تعیین کردند. آنها سپس با گروه‌های طرفدار صلح در مسیر تماس گرفتند و از آنها خواستند که مراقب قطار باشند، هنگام دیدن قطار، اعتراضی غیرخشونت‌آمیز ترتیب دهند و روزنامه‌های محلی را از ورود قطار مطلع کنند. اقداماتی علیه قطارهای سفید در سرتاسر ایالات متحده انجام شد و بیش از 300 تظاهرات برگزار شد. در ممفیس، یک قطار سفید با راهبه ای که در وسط ریل ایستاده بود برخورد کرد. در واشنگتن، فعالان ، بخشی از راه آهن را در مقابل ساختمان وزارت انرژی قرار دادند و با عکسی منفجر شده از یک قطار سفید، نقشه مسیرهای شناخته شده آن را به نمایش گذاشتند. جنبش مقاومت هسته ای مشکلات جدی برای وزارت ایجاد کرد و توجه عمومی را به آنچه آژانس به دقت طراحی کرده بود تا یک فرآیند طبقه بندی شده باشد، جلب کرد. DOE فقط نگران صلح‌طلبان خشمگین نبود، بلکه نگران این بود که کسی مسیرها را یاد بگیرد و قطار را برباید.((بدترین سناریو برای امنیت هسته ای امریکا)). تلاش برای نجات قطارسفید(تعقییرمسیر،تعقییر رنگ،اصلا زنده باد کامیون!!) اولین تلاش DOE برای خنثی کردن معترضان تغییر مسیر قطارها بود. از مرکز فرماندهی DOE در آلبوکرکی، نیومکزیکو، مقامات در آخرین لحظه دستوراتی را به مهندسان صادر کردند تا "مسیرهای که دارای کمترین حضور مردم و مقاومت" بودند را در پیش بگیرند. اما با رشد شبکه فعالان ضد هسته‌ای، آن‌ها به طور فزاینده‌ای در همراه کردن مردم مهارت پیدا کردند، که اگر دیدند قطار سفید نامشخصی در راه‌آهن‌شان حرکت می کند اعتراض کنند. آژانس مقررات جدیدی را پیشنهاد کرد که انتقال اطلاعات در مورد مسیر قطار سفید را غیرقانونی می کرد، اما آنهم موفق نبود. بنابراین DOE یک گام منطقی دیگر برداشت و آن چیزی نبود جز:تعقییر رنگ قطارها! یادداشتی در جولای ۱۹۸۴ با عنوان" تعقییر رنگ واگن های ریلی امن" اشاره می‌کرد که رنگ آمیزی این واگن ها مانع شناسایی قطارهای ویژه ما توسط معترضان نخواهد شد.با این حال،ردیابی قطارهای ما را سخت تر می‌کند و ما معتقدیم که ایمنی و امنیت را افزایش می دهد...".وزارت انرژی قطارها را به رنگ قرمز،سبز خاکستری و آبی رنگ کرد اما فعالان ضد هسته ای به ردیابی قطارها ادامه دادند.به هر حال قطارهای تجاری زیادی که دارای برجک برای تک تیراندازها باشد وجود نداشت!! نبرد علیه قطارهای سفید در سال 1985 به اوج خود رسید، زمانی که 146 نفر در طول سفر یک قطار از آماریلو به بانگور دستگیر شدند. جیم و شلی داگلاس و همچنین بسیاری از نزدیکترین همکارانشان به تجاوز و توطئه متهم شدند. اما در کمال تعجب، هیئت منصفه در واشنگتن حکم بی گناهی 20 فعالی را که روی ریل قطار نشسته بودند،داد و مقامات ایالت اعلام کردند که دیگر افرادی را به دلیل اعتراض و ممانعت از قطارهای حامل سلاح دستگیر نخواهند کرد. فشار عمومی، مداخله فعالان، و مجموعه فزاینده سایت های هسته ای در ایالات متحده باعث نابودی قطارهای جنجالی شد. سرانجام DOE (وزارت انرژی) ابراز اطمینان کرد که سیستم کامیون ها راحت تر پنهان می شود و راه حلی عملی برای دستیابی به بسیاری از سایت های هسته ای دور از ریل قطار ارائه می دهد. رئیس جمهور ریگان و ایده پادگان ریلی!! در سال 1986، ریگان سیستمی را برای پرتاب موشک های بالستیک قاره پیما از راه آهن تصویب کرد که به نام پادگان راه آهن حافظ صلح شناخته می شود. این طرح 25 قطار حامل دو موشک را در پایگاه های نظامی در سرتاسر ایالات متحده پارک می کرد. اگرچه گروهی از معترضان عملاً قطارهای سفید را از روی ریل پایین آورده بودند، اما مقامات مطمئین بودند که شبکه ریلی کشور می‌تواند ابزار مؤثری برای پنهان کردن سلاح‌ها فراهم کند. در اواخر دهه 1980، ایالات متحده دارای 120000 مایل مسیر در دسترس، 20000 لوکوموتیو و 1.2 میلیون واگن ریلی بود. در هر زمان، بیش از 1700 قطار در روی ریل وجود داشت. کارشناسان نظامی اصرار داشتند که این امر ردیابی این 50 قطار مملو از موشک در ایالات متحده را تقریباً غیرممکن می کند.یکی از سناتورهای تگزاس پیش بینی کرد"پادگان راه آهن ستون اصلی دفاع استراتژیک ما تا قرن بیست و یکم خواهد بود". این واگن که به شکل یک واگن معمولی وستینگهاوس رنگ آمیزی شده بود،نمونه اولیه برای حمل و پرتاب یک موشک LGM-118A با سر جنگی هسته ای بود. جنگ سرد قبل از اینکه موشکی بتواند بر روی ریل پرواز کند به پایان رسید. هنگامی که اتحاد جماهیر شوروی در سال 1991 از هم پاشید، ایالات متحده شروع به از کار انداختن بیشتر زرادخانه هسته‌ای خود کرد و پروژه‌های آزمایشی و گران قیمتی مانند پادگان راه آهن را متوقف کرد. اما در سال 2013، نیروی هوایی ایالات متحده برای مدت کوتاهی ایده سیستم مشابهی را دنبال کرد. منطق یکسان بود: اگر می‌توانستید موشک‌ها را در حرکت نگه دارید،تعیین محل دقیق سلاح‌ها را تقریباً غیرممکن می‌کردید. منتقدان این پیشنهاد را رد کرده‌اند، و حتی طرفداران آن اذعان داشتند که عملیاتی شدن چنین پروژه‌ای احتمالاً 50 سال دیگر طول خواهد کشید. اما در مورد کامیون ها که امروزه حمل و نقل مواد و قطعات برنامه های هسته ای ایالات متحده را بر عهده دارند، بیشتر کامیون ها مانند بقیه زرادخانه هسته ای آمریکا قدیمی هستند. حدود نیمی از SST ها بالای 15 سال سن دارند. این کامیون‌ها که سالانه بیش از سه و نیم میلیون مایل را طی می‌کنند، با وسایل نقلیه اسکورت بدون علامت همراه می‌شوند و تنها ویژگی قابل تشخیص آن‌ها پلاک‌های دولت ایالات متحده است. حمل و نقل مواد هسته ای در حال حاضر توسط دفتر حمل و نقل ایمن (OST) نظارت می شود، آژانسی که در سال های پس از سقوط اتحاد جماهیر شوروی توجه کمتری را به خود جلب کرده است. اما تحقیقات لس آنجلس تایمز در سال 2017 نشان داد که ممکن است مشکلاتی در زیر سطح پنهان شوند. OST پرسنل کمی دارد و به طور متوسط یک پیک حدود 75 ساعت در هفته کار می کند.در سال 2010، تحقیقات DOE "مشکلات گسترده استفاده از الکل" را توسط رانندگان در زمانی که پیک ها در ماموریت های حمل و نقل بودند نشان داد که موجب بروز حوادثی شد. طرح های مدرن سازی زرادخانه هسته ای آمریکا به این معنی است که تسلیحات بیش از همیشه در جاده های آمریکا سفر خواهند کرد.با شروع برنامه نوسازی در سال ۲۰۱۰ حدود یک هزار کلاهک W76 از بانگور واشنگتن به آماریلو تگزاس،برای ارتقا به منظور افزایش عمر سلاح به مدت ۳۰ سال،منتقل شد. خواه ضایعات یا اسلحه،قطار یا کامیون ایالات متحده در اجتناب از حوادث مهم حمل و نقلی بسیار خوش شانس بوده است.با این حال ترس عمومی در مورد اینکه آیا جابجایی چنین موادی واقعا ایمن است وجود دارد.روزنر می گوید:ما از زمان جنگ سرداین وسایل را جابجا کرده ایم و هرگز تصادف بزرگی نداشته‌ایم.اما این سیستم به محرمانه بودن بستگی دارد.اگر تصادف کنیم،حجاب برداشته می‌شود. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.  منابع : https://www.google.com/amp/s/www.history.com/.amp/news/nuclear-transportation-u-s-white-trains-cold-war https://www.google.com/amp/s/www.thevintagenews.com/2018/07/30/mysterious-white-trains/amp/%3fprebid_ab=enabled https://www.google.com/amp/s/www.warhistoryonline.com/instant-articles/the-secret-white-trains-that-transported-nuclear-weapons-during-the-cold-war.html/amp%3fprebid_ab=enabled
  16. تانک اتمی!!! سنتوریون استرالیایی مارک ۵/۱ در ویتنام سنتوریون 169041 احتمالاً تنها تانک در تاریخ است که توسط یک انفجار اتمی مورد اصابت قرار گرفته و نه تنها زنده مانده است، بلکه پس از آن در میدان نبرد جنگیده است. این تانک قدیمی برای مبارزه با آلمانی ها در جنگ جهانی دوم طراحی شده بود، اما نشان داد که توانایی ایستادن در برابر بمب هسته ای را نیز دارد!! این سنتوریون خاص از فاصله 400 متری در منطقه ای در استرالیا در معرض بمب هسته ای 10 کیلوتنی قرار گرفت. خدمه آزمایش به انتظار یافتن قطعاتی از چیزی که زمانی یک سنتوریون بود، بازگشتند، اما آنها از دیدن یک تانک که هنوز کار میکرد شوکه شدند . ویژگی منحصر به فرد سنتوریون 169041 که زنده ماندن در طول آزمایش اتمی بود در نام مستعار آن منعکس شد:تانک اتمی سنتوریون ۱۶۹۰۴۱ منتظر در محل آزمایش.بمب در یک برج ۴۰۰ متر جلوتر قرار داشت. اما تانک اتمی نه تنها زنده ماند، بلکه رشد کرد . به خدمت خود ادامه داد، تعمیرات اساسی شد و سپس به نبرد در ویتنام همراه با نیروهای استرالیایی فرستاده شد. در حالی که در آنجا توسط یک آر پی جی مورد اصابت قرار گرفت و سپس، در نهایت، در دهه 1970 بازنشسته شد. آزمایش های هسته ای ایالات متحده آمریکا اولین و تنها کشوری بود که تا به حال از سلاح های هسته ای در جنگ استفاده کرده است. او توانست این کار را از طریق پروژه عظیم منهتن انجام دهد که در آن برخی از باهوش ترین مغزهای سیاره زمین با هم کار کردند تا معمای اتمی را حل کنند. قبل از جنگ جهانی دوم، بریتانیا در این تحقیقات در از ایالات متحده جلوتر بود، اما برنامه تسلیحات اتمی بریتانیا، با نام رمز آلیاژ لوله، در سال 1943 در پروژه منهتن جذب شد. پس از جنگ، دولت بریتانیا به طور کامل انتظار داشت که این همکاری ادامه یابد، اما به طور ناگهانی توسط کنگره ایالات متحده در سال 1946 با قانون مک ماهون این همکاری خاتمه یافت. این قانون اساساً نزدیکترین متحدان ایالات متحده از جمله بریتانیا را از دسترسی به تحقیقات هسته ای خود محروم کرد. بمب های اتمی که بر هیروشیما و ناکازاکی انداخته شد برای همیشه چهره جنگ و سیاست جهانی را تعقییر داد. به دنبال آن، انگلیسی ها عمدتاً به دلیل ترس از دست دادن موقعیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ، تصمیم گرفتند سلاح های هسته ای خود را توسعه دهند. آنها همچنین فکر می کردند که اگر سلاح های هسته ای خود را تولید کنند، ایالات متحده اشتراک گذاری تحقیقات را از سر خواهد گرفت. از آنجایی که آزمایش‌های تسلیحاتی مورد نیاز بود، دولت به دنبال انجام این آزمایش‌ها در استرالیای دوردست و وسیع بود. استرالیا در آن زمان در حال بررسی دستیابی به تسلیحات هسته‌ای برای خود بود، بنابراین وینستون چرچیل، نخست‌وزیر بریتانیا، به دنبال مجوز برای آزمایش فن‌آوری هسته‌ای بود. یک سری آزمایش بین سالهای 1952 و 1957 انجام شد. یک مکان دور افتاده با نام Emu Field در استرالیای جنوبی برای سری دوم آزمایش های تسلیحات هسته ای انتخاب شد که با کد 1 Totemنامگذاری گشت. علاوه بر آزمایش بمب‌های اتمی، هر دو دولت تصمیم گرفتند که قطعات مختلف تجهیزات نظامی را در معرض اثرات انفجار و تشعشع قرار دهند، همانطور که معمولاً در چنین آزمایش‌هایی دیده می‌شود،عمدتاً از تجهیزات فرسوده برای کاهش هزینه ها استفاده می شود، اما از آنجایی که بقای تانک های جنگی در هنگام انفجارهای اتمی یک اولویت مهم بود، تصمیم گرفته شد که یک تانک کاملاً جدید سنتوریون برای اولین آزمایش توتم استفاده شود. بر این اساس، به ارتش استرالیا دستور داده شد تا یک تانک سنتوریون آماده کند و آن را به Emu Field منتقل کند. تانک اتمی شماره سنتوریون 169041 (شماره سریال بریتانیایی 06BA16) در سال 1951 در بارنبو، بریتانیا ساخته شد و در سال 1952 وارد استرالیا شد. به عنوان یک مارک 3 معمولی، 55 تن وزن داشت و از یک موتور بنزینی 27 لیتری رولزرویس Meteor V12 با قدرت 650 اسب بخار بهره می برد. این تانک مجهز به توپ 84 میلی‌متری و زره‌های متغییر از 51 میلی‌متر در کناره‌های خودرو و سقف برجک تا 118 میلی‌متر در جلوی بدنه و 152 میلی‌متر در جلوی برجک را بود. تانک سنتوریون مارک ۳ مجهز به توپ ۸۴ میلی‌متری بود. رساندن چنین وسیله عظیمی به Emu Field یک چالش لجستیکی و فنی بزرگ برای ارتش استرالیا ایجاد کرد. سنتوریون 169041 که از طریق راه آهن به استرالیای جنوبی حمل شد، به یک کامیون و تریلر منتقل شد که به سختی می توانستند وزن آن را تحمل کند. سفر زمینی به منطقه آزمایشی یک کابوس پر پیچ و خم بود و تریلر اغلب در مسیرهای بیابانی شنی منتهی به Emu Field بود. گاهی اوقات تانک پیاده می‌شد و مجبور می‌شدند هم کامیون و هم تریلر را به زمین محکم‌تری که می‌توانستند سنتوریون را دوباره بارگیری کرد، ببرند و سفر از سر گرفته میشد. کامیون و تریلر در نهایت زمانی که مسیر بسیار ناهموار شد، رها شدند و تانک 170 مایل (270 کیلومتر) آخر را با قدرت خود تا محل آزمایش طی کرد. سنتوریون ۱۶۹۰۴۱ در مسیر سخت محل آزمایش توتم 1 یک آزمایش اتمسفر بود و به همین دلیل بمب در زیر یک دروازه بالای کف صحرا آویزان شد. سنتوریون 169041 در فاصله 400 متری (1300 فوت) از مرکز انفجار ، با بار کامل مهمات، موتورها و ترمزهای خاموش قرار داشت. آدمک هایی با نشان تشعشع در محل قرارگیری خدمه قرار داده شد و دریچه ها بسته و قفل شدند. پس از چندین تاخیر به دلیل مسائل آب و هوایی و فنی در هفته گذشته، توتم 1 در ساعت 0700 در 14 اکتبر 1953 منفجر شد. تست توتم ۱ بازدهی ۱۰ کیلو تنی را نشان داد که ۲ تا ۳ برابر حد انتظار بود. بمب بازدهی انفجاری تقریباً 10 کیلوتن داشت. برای مقایسه، این بمب کوچکتر از بمب 20 کیلوتنی "مرد چاق" بود که در ناکازاکی ژاپن انداخته شد.کمیته آزمایش کاملاً انتظار داشت که سنتوریون 169041 به طور کامل در اثر انفجار نابود شود، همانطور که هر فرد عاقلی این فکر را میکند. با این حال، آنها پس از آزمایش آن را در وضعیت نسبتا سالمی یافتند - البته یک و نیم متر به عقب کوبیده شده بود. پس از انفجار درب محفظه قرارگیری موتور کاملا باز شده بود. موتورها (اعم از اصلی و کمکی) فقط به دلیل تمام شدن سوخت متوقف شده بودند. انفجار آنتن‌های رادیویی را از بین برده بود، زره‌های اطراف زنجیرها را منفجر کرده بود، و رنگ و منشورهای نوری دیدبانی تانک را سندبلاست کرده بود، اما در غیر این صورت تانک اساساً سالم بود. دریچه‌ها باز شده بودند و موقعیت‌های خدمه توسط تشعشعات آلوده شده بودند، اما قضاوت بر این بود که اگر دریچه‌های خدمه بسته می‌ماندند، سرنشینان حداقل برای مدتی از تابش تشعشعات توسط زره ضخیم سنتوریون محافظت می شدند. برخی از بخش های کناری تانک که به فاصله ۱۸۰ متری پرتاب شده بودند. با این حال، با نزدیک شدن به یک انفجار هسته ای، تشعشع کمترین نگرانی شماست. نزدیکی موقعیت 169041 به انفجار به این معنی بود که خدمه تقریباً به طور قطع در اثر موج شوک کشته می شدند. پس از تعمیرات جزئی و مقداری سوخت،سنتوریون در بیشتر مسیر به سمت منطقه آزمایش Woomera با قدرت خود حرکت کرد - تنها پس از آن به درستی ضد عفونی شد. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که این تشعشعات نتایج غم‌انگیزی برای خدمه پشتیبانی خودرو داشته است،بطوری که برخی اظهار می‌کنند دوازده نفر از شانزده کارمند پشتیبانی پس از تکمیل آزمایش‌های هسته‌ای بریتانیا در استرالیا به سرطان‌های مختلف ناشی از تشعشع دچار شدند. تانک ۱۶۹۰۴۱ بر روی یک تریلر با این حال، مهم است که توجه داشته باشید که این به طور مستقل تأیید نشده است. این تانک پس از مدتی به عنوان یک وسیله آموزشی و یدک کش، یک سری تعمیرات اساسی و نوسازی روی آن انجام شد که باعث شد که تا سال 1960 به استاندارد Mark 5 و در سال 1968 به Mark 5/1 ارتقا یابد. 169041 قرار بود 23 سال دیگر در ارتش استرالیا خدمت کند، از جمله پانزده ماه در نبرد همراه با گروه ضربت استرالیا در ویتنام. سنتوریون 169041 به عنوان بخشی از اسکادران 'C'، هنگ اول زرهی، خود را در پایگاه رزمی Nui Dat در اوایل سال 1968 یافت، جایی که با علامت 24C به تانک سرجوخه نیرو تبدیل شد. هنگ یکم زرهی، اسکادران Cسنتوریون های مارک ۵/۱ در کورال.سال ۱۹۶۸ در ماه می همان سال، کل اسکادرانC مایل 120 کیلومتر به سمت پایگاه کورال حرکت کردند، جایی که 169041 و همراهانش درگیر نبردهای شدید در طول نبرد کورال-بالمورال شدند. به مدت یک هفته، این اسکادران به دفع حملات NVA در محیط پایگاه کمک کرد و همچنین در چندین ضد حمله به مواضع دشمن شرکت کرد، جایی که قدرت آتش سنتوریون برای تلاش های پیاده نظام استرالیا برای غلبه بر مخالفان آنها حیاتی بود. در طول این نبرد و عملیات های بعدی، سنتوریون ها چندین بار با موشک های RPG-2 مورد اصابت قرار گرفتند، اما زره ضخیم تانک ها از آسیب جدی آنها جلوگیری کرد. یک سنتوریون مارک ۵/۱ هنگام عبور از روی یک پل ساخته شده در ویتنام در سال ۱۹۶۹ سنتوریون 169041 در نهایت در ماه می 1969 در نبرد آسیب دید، هنگامی که در طی یک درگیری، یک گلوله RPG-7 به تانک نفوذ کرد و بسیاری از خدمه را زخمی کرد، که یکی از آنها باید خارج می شد. با این حال بقیه خدمه تانک به عملیات ادامه دادند و خود تانک همچنان شایسته نبرد باقی ماند. این گواهی بر سرسختی سنتوریون است که ناظران آمریکایی اغلب از زخم‌های جنگی که این تانک ها دریافت می‌کردند ولی همچنان در خدمت بودند شگفت زده می شدند. دلیل دیگر برای اثبات بیشتر کارایی و ایمنی سنتوریون این است که تنها دو خدمه تانک در طول کل مدت خدمت در ویتنام کشته شدند. محل اصابت ار پی جی که باعث زخمی شدن ۴ خدمه تانک شد. با خروج نهایی نیروهای استرالیایی در ویتنام، سنتوریون 169041 به استرالیا بازگردانده شد و در انبار قرار گرفت. چندین نوسازی و تعمیرات اساسی روی آن انجام شد و سنتوریون پیر خود را در خدمت هنگ اول زرهی در Puckapunyal یافت. این تانک تا نوامبر 1976 به عنوان تجهیزات خط مقدم خدمت کرد، زمانی که ارتش استرالیا اولین لئوپارد 1 آلمانی جدید خود را برای تجهیز سپاه زرهی سلطنتی استرالیا دریافت کرد.تانک 169041 بقیه خدمت فعال خود را به عنوان حفاظت زمینی رژه در بازدیدهای نظامی گذراند. سنتوریون ۱۶۹۰۴۱ در پادگان رابرتسون سنتوریون 169041 خدمت برجسته ای داشت، به طوری که تعداد کمی از خودروهای زرهی چنین رکوردی باورنکردنی در طول عمر عملیاتی خود داشتند. تا به امروز، این تنها خودروی زرهی است که پس از جان سالم به در بردن از یک انفجار هسته‌ای در نبرد فعال شرکت می‌کند. بر خلاف بسیاری از برادران او که از بین رفتند، سرنوشت با 169041 مهربان بوده است. بیشتر منابع بیان می کنند که او در پادگان رابرتسون، در شمال استرالیا قرار دارد، اما اکنون در پایگاه RAAF ادینبورگ، استرالیای جنوبی به نمایش گذاشته شده است. SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.  منبع : https://tankhistoria.com/cold-war/169041-atomic-tank/
  17. سرهنگ قذافی فرماندهی بزرگترین ناوگان رهگیر های بالای ۳ ماخ جهان را برعهده داشت،چرا آنها لیبی را از حملات ناتو نجات ندادند؟ در فوریه 2011 کشورهای عضو ناتو به رهبری فرانسه و ایالات متحده عملیات نظامی را علیه جمهوری عربی لیبی، آغاز کردند.جمهوری آفریقایی که در سال 1969 تأسیس شد و مدتها سیاست خارجی خود را علیه منافع غرب هماهنگ کرده بود. در این حمله، شبه‌نظامیان و نیروهای مزدور مسلح و تامین‌شده توسط قدرت‌های غربی و متحدانشان قطر و ترکیه، حملاتی را روی زمین آغاز کردند، اغلب نیروهای ویژه غربی یا قطری در صفوف آن‌ها حضور داشتند، در حالی که جنگنده‌ها، بمب‌افکن‌ها و موشک‌های کروز آمریکایی و اروپایی زیرساخت‌ها و تاسیسات نظامی این کشور را از آسمان ویران کردند. این درگیری از شماری از جنبه ها قابل توجه بود، از جمله این واقعیت که کشورهای اروپایی به سرعت مهمات خود را تمام کردند و میزان آمادگی رزمی بسیار پایینی را از خود نشان دادند که ایالات متحده را مجبور کرد نقشی بسیار بیشتر از برنامه تعیین شده ایفا کند.مورد دیگر مدت زمانی بود که نیروهای لیبی با وجود نداشتن دفاع هوایی و کمبود ان،توانستند در برابر حملات هوایی غرب مقاومت کنند. با این حال، سهولت قدرت‌های غربی در کنترل حریم هوایی لیبی، نه تنها نتیجه تأخیر طرابلس در دستیابی به جنگنده‌های مدرن و سامانه های دفاع هوایی بود، بلکه به دلیل این واقعیت است که ناوگان هوایی قابل توجه دوران جنگ سرد این کشور عمدتاً از خدمت خارج شده بود و خلبان یا خدمه تعمیر و نگهداری نداشت. لیبی نیروی هوایی ایجاد کرده بود که به طور گسترده به عنوان توانمندترین نیروی هوایی در جهان عرب در دهه 1980 شناخته می شد، و تا حد زیادی بزرگترین مشتری در جهان برای برترین جنگنده/رهگیر شوروی صادر شده در طول جنگ سرد، یعنی MiG-25 Foxbat بود.برآوردها از تعداد میگ های لیبی بین 68 تا 73 فروند متغیر است،این چنین ناوگانی با وجود هزینه های عملیاتی بسیار بالا، عمدتاً به دلیل درآمدهای نفتی قابل توجه دولت لیبی می توانست قابل استفاده باشد. فاکس بت همچنان سریع ترین جت جنگی است که تا کنون وارد خدمت در سراسر جهان شده است،با توانایی رسیدن به سرعت ۳.۲ ماخ،و همچنین دارای رکورد بالاترین سقف ارتفاع پروازی است که به آن اجازه می دهد تا بیش از دوبرابر حد آرمسترانگ به فضا پرواز کند. (حد آرمسترانگ یا خط آرمسترانگ معیاری از ارتفاع است که فشار اتمسفر بالای آن به اندازه ای کم است که آب در دمای طبیعی بدن انسان بجوشد.قرار گرفتن در معرض فشار کمتر از این حد منجر به از دست دادن سریع هوشیاری و به دنبال آن یکسری تعقییرات در عملکردهای قلبی عروقی و عصبی و در نهایت مرگ می‌شود.مگر اینکه فشار ظرف ۶۰ تا ۹۰ ثانیه بازیابی شود.مترجم) هدفگیری این هواپیما حتی برای جنگنده های درجه یک آمریکایی مانند F-14 و F-15 بسیار دشوار بود،این جنگنده به موشک هایی با کلاهک های بزرگ ۱۰۰ کیلوگرمی مجهز بود و می‌توانست F-15 Eagle را که به مراتب توانمند ترین جنگنده غربی بود به چالش بکشد. در آخرین درگیری بین میگ و اف ۱۵،جت های ساخت شوروی که توسط خلبانان عراقی پرواز میکردند،توانستند عملیات یک عقاب آمریکایی را خنثی کنند،که نشانه مهمی از پتانسیل ناوگان بزرگتر لیبی برای مقابله با چنین تهدیداتی بود. با پایان جنگ سرد، MiG-25 به سرعت از خدمت لیبی خارج شد،هزینه های عملیاتی پایین تر هواپیماهای جدیدتر مانند Su-27 دلیل اصلی این امر بود. نیروی هوایی روسیه تا سال 2013 این کلاس را برای نقش های شناسایی در خدمت نگه داشت، اگرچه در اواسط دهه 1990 تعداد ناوگان به اندازه ای کاهش یافت که به این معنی بود که اندازه ناوگان روس‌ها قبل از خروج از خدمت کوچکتر از ناوگان لیبی بود. الجزایر، یکی دیگر از اپراتورهای بزرگ، فاکسبت های خود را در سال 2022 بازنشسته کرد در حالی که وضعیت ناوگان کوچکتر سوریه نامشخص است. اگرچه نیروی هوایی لیبی MiG-25 های خود را بازنشسته نکرد، اما در اواخر دهه 2010 این نیرو هیچ واحد عملیاتی نداشت که بتوان در مورد آن صحبت کرد و این هواپیما به ندرت پرواز می کرد. تعدادی از عوامل باعث این امر شده است، از جمله کاهش عمیق در هزینه های دفاعی و همچنین هزینه های بسیار بالای عملیاتی این هواپیما که حتی از نسل چهارم MiG-31 و Su-27 هم بیشتر بود.دلیل دیگر آن این واقعیت بود که ناوگان لیبی برای پشتیبانی از عملیات خود به شدت به پرسنل شوروی،کره شمالی و حتی پاکستان و سوریه متکی بود.این کارشناسان مدتها بود که آنجا را ترک کرده بودند. به این‌ این دلایل لیبی عملیات سنگین ترین و پیچیده ترین جنگنده/رهگیر خود را در آن زمان محدود کرد،در نتیجه در اواخر دهه 2000 ناوگان فاکس‌بت لیبی اگرچه روی کاغذ بزرگ‌تر بود، اما به دلیل میزان آمادگی رزمی بسیار پایین‌تر، توانایی رزمی بسیار کمتری نسبت به الجزایر یا سوریه داشت. اگر میگ ۲۵ های لیبی از آمادگی رزمی مشابه ای با الجزایر یا سوریه در سال 2011 برخوردار بودند، تعداد بسیار زیاد این هواپیماها و توانایی‌های هولناک این هواپیماها می‌توانست به طور بالقوه اقدام نظامی ناتو را پیچیده کند. در واقع، توانایی‌های نیروی هوایی سوریه، که میگ-25 در آن خطرناک‌ترین هواپیما بود، بارها در گزارش‌های غربی درباره خطرات احتمالی حمله هوایی به این کشور در اوایل دهه 2010، زمانی که چنین حملاتی در نظر گرفته شده بود،ذکر شد. با توجه به اینکه اکثر جنگنده های غربی که در حمله به لیبی شرکت می کردند بسیار سبک تر و کم توان تر از F-15 بودند، یعنی رافال های سبک وزن و F۱۶s ها .میگ ۲۵ می‌توانست به‌طور بالقوه چالشی را ایجاد کند، به‌ویژه اگر با اویونیک نسل چهارم و با سامانه های اقدام متقابل جنگ الکترونیک مانند آنهایی که در الجزایر خدمت می‌کنند، مدرنیزه شود. در حالی که رافال های فرانسوی این حمله را رهبری می کرد، این کلاس جنگنده تنها یک دهه بعد در سال 2021 شروع به ادغام موشک هایی با برد بیشتر از R-40 میگ-25 کرد.توانایی‌های بسیار محدود موشک‌های هوا به هوای میکا که در آن زمان رافائل بر آن تکیه می‌کرد، همراه با سرعت و ارتفاع پروازی کم این جنگنده که در کلاس کاملاً متفاوتی از F-15 یا MiG-25 هست، به این معنی بود که جت های فرانسوی احتمالاً برای رهگیری واحدهای فاکس بت دچار مشکل می شدند. اگر لیبی روی یکپارچه سازی سامانه های اقدام متقابل الکترونیکی برای ایجاد جمینگ در جت های ساخت شوروی خود سرمایه گذاری می کرد،این چالش تشدید می‌شد.بی توجهی شدید لیبی به نوسازی ناوگان و تأخیر در برنامه های خرید جنگنده های سوخو ۳۰ برای جایگزینی انها،و همچنین S300 و سایر سامانه های پدافند هوایی به شکست این کشور در جنگی کمک کرد که مردم آن همچنان از پیامدهای بیش از یک دهه بعد از آن رنج می برند. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/libya-largest-fleet-mach3-no-protect-nato
  18. آیا سیستم های دفاع هوایی پاتریوت اکراین رانجات خواهد داد؟سابقه رزمی جای زیادی برای شک باقی می گذارد! در ۲۲ دسامبر اعلام شد ایالات متحده سیستم‌های پدافند هوایی پاتریوت را به نیروهای مسلح اوکراین تحویل خواهد داد و مجموعه‌ای از سیستم‌های تسلیحاتی دیگر از جمله سلاح‌های هدایت شونده هوایی نیز برای تقویت قابلیت‌های این کشور اروپای شرقی در جنگ ادامه‌دارش علیه روسیه آماده شده است. اگرچه تعداد سامانه‌های پاتریوت فاش نشده است، اما حجم کل بسته کمکی تنها 1.85 میلیارد دلار است که نشان می‌دهد تا زمانی که قراردادهای بعدی در آینده امضا نشود، به تعداد قابل توجهی تحویل داده نخواهد شد. به عنوان مثال، قرارداد رومانی برای خرید هفت دستگاه Patriot پک ۳ به تنهایی 3.9 میلیارد دلار هزینه داشت در حالی که قرارداد اخیر لهستان برای همین سیستم هزینه ای معادل 4.75 میلیارد دلار داشت. اگرچه پاتریوت به عنوان یک دارایی حیاتی برای اوکراینی که دفاع هواییش به طور فزاینده ای کاهش می یابد مورد استقبال قرار می گیرد،.و از آنجایی که احتمال متروکه شدن شهرهای بزرگ در بحبوحه حملات مستمر روسیه به زیرساخت‌های کلیدی همچنان افزایش یافته است، انتظار می رود تحویل ان به دلایلی اهمیت زیادی نداشته باشد.نسبت به سامانه های اس ۳۰۰ که اکراین بر آنها تکیه کرده است مقیاس کوچکی از پاتریوت ها تهیه و به میدان می اید،به این معنی که جایگزین کردن شبکه اس ۳۰۰ با پاتریوت ها غیر قابل اجرا است و همچنین سابقه عملکرد سامانه موشکی آمریکا در برابر حملات بسیار ابتدایی تر از حملاتی که روسیه قادر به انجام آن ها است و بار ها اثر بخشی آن را زیر سئوال برده است. پاتریوت اولین بار در طول جنگ خلیج فارس در 1991 شاهد نبرد بود، که در طی آن جنگ هدف اصلی آن انهدام موشک اسکاد بی شوروی بود - موشکی که برای اولین بار در سال 1964 وارد خدمت شد. اگرچه عملکرد پاتریوت در آن نبرد موفقیت آمیز شناخته می شد، اما تحقیقات بعدی در مورد عملکرد آن نشان داد که این عملکرد ادعایی بسیار دور از واقعیت بوده است.بر اساس گزارش کمیته قانونگذاری و امنیت ملی در مجلس نمایندگان آمریکا:" سیستم موشکی پاتریوت آن موفقیت چشمگیر که عموم مردم آمریکا به آن باور داشتند را ندارد.شواهد کمی وجود دارد که ثابت کند،پاتریوت بیش از تعداد اندکی از موشک های پرتاب شده توسط عراق در طول جنگ خلیج فارس را مورد اصابت قرار داده است و حتی در مورد این اصابت ها نیز تردید هایی وجود دارد." یک گزارش نظامی با عنوان «کارایی سامانه موشکی پاتریوت در طول جنگ طوفان صحرا» که در سال 1992 منتشر شد، بیان کرد که از 158 موشک شلیک شده از سامانه های پاتریوت توسط ارتش ایالات متحده در طول جنگ خلیج فارس، 45 درصد آنها علیه اهداف اشتباه پرتاب شده است. گزارشی که در سال 1992 توسط جوزف سیرینچیون، کارشناس تسلیحات هسته‌ای و رئیس صندوق Plowshares برای مجلس نمایندگان ایالات متحده در مورد عملکرد پاتریوت تهیه شد،او بیان کردد که به دلیل آسیب محدود ناشی از موشک های اسکاد،عموم مردم گمراه شدند و آن را به موفقیت سامانه پدافند هوایی نسبت دادند.در همین حال شواهدی که خلاف آن را نشان دهد نادیده گرفته شدیا رد شد.اسکادها به شدت معیوب بودند و بیشتر آنها بی ضرر به دریا یا صحرا افتادند! مطالعه اوایل دهه 1990 در مورد عملکرد سیستم‌های پاتریوت در جنگ خلیج فارس توسط تئودور پستول، استاد علوم، فناوری و امنیت بین‌المللی در موسسه فناوری ماساچوست، نشان داد: "نرخ رهگیری پاتریوت در طول جنگ خلیج فارس بسیار پائین بود.شواهد حاصل از این مطالعات اولیه نشان می دهد که نرخ رهگیری پاتریوت می تواند بسیار کمتر از ۱۰ درصد باشد،احتمالا حتی صفر".پستول به این‌ نتیجه رسید که سامانه پاتریوت به احتمال بسیار حتی نتوانسته یک اسکاد را در عراق ساقط کند و حداکثر ممکن است یک مورد را ساقط کرده باشد. اگر چه عملکرد پاتریوت در جنگ خلیج فارس مشکوک بود، این امیدواری وجود داشت که مدرن‌سازی این سیستم در دهه‌های بعدی حداقل در برابر موشک‌های ابتدایی اسکاد که هنوز به طور گسترده در چندین قاره از آنها استفاده می‌کنند، قابل اعتمادتر باشد. با این حال، با شکست این سیستم در رهگیری حمله موشک هایی که توسط شورشیان یمنی علیه عربستان سعودی در سال 2017 شلیک شد، چنین امیدهایی تا حد زیادی از بین رفت. با هدف قرار دادن فرودگاه بین المللی ملک خالد ریاض، تصاویر ماهواره ای نشان داد که موشک ها رهگیری نشده اند و در عوض، بسیار شبیه اسکادهای عراق، به دلیل دقت ضعیف در همان نزدیکی فرود آمده اند. تجزیه و تحلیل عکس ها و فیلم های انهدام که به طور گسترده در شبکه های اجتماعی منتشر شده است، این موضوع را تایید می کند. تجزیه و تحلیل انجام شده توسط یک تیم تحقیقاتی از کارشناسان موشکی نشان داد که یک کلاهک بدون مانع بر فراز عربستان سعودی علیرغم زرادخانه بزرگ باتری های مدرن پاتریوت پرواز می کند و به این نتیجه می رسد که موشک به هدف خود نزدیک شده است. جفری لوئیس، تحلیلگر رهبر تیم تحقیقاتی، در خصوص شکست سیستم پاتریوت در انجام حتی ابتدایی ترین رهگیری وترسیم شکست به عنوان یک پیروزی اظهار داشت: "دولت ها در مورد کارایی این سیستم ها دروغ می گویند.یا اطلاعات نادرست دارند و این باید ما را نگران کند".مقامات آمریکایی همچنین ادعای سعودی ها مبنی بر رهگیری موشک توسط باتری های پاتریوت را به طور جدی زیر سوال بردند. در جایی که پاتریوت توانایی خود را در برابر موشک های نوع اسکاد ثابت نکرده است، انواع موشک های بالستیک در زرادخانه روسیه امروز چندین نسل جلوتر هستند و احتمالاً رهگیری قابل اعتماد غیرممکن خواهد بود. برای مثال، موشک‌هایی که از سامانه اسکندر پرتاب می‌شوند، از مسیرهای نیمه‌بالستیکی استفاده می‌کنندبا نقطه اوج های تنها 50 کیلومتر و می توانند مانورهای پروازی گسترده ای را در طول مسیر پرواز خود انجام دهند، که اغلب حتی قفل کردن روی آنها را غیرممکن می کند چه برسد به سرنگونی. در جایی که عمدتا به دلیل کمبودتجهیزات اختصاصی سرکوب دفاع هوایی، تعداد زیاد اس-300 در خدمت اوکراین، آنها را به چالشی جدی برای نیروی هوایی روسیه تبدیل کرده است، استقرار بسیار محدودتر پاتریوت احتمالا خنثی کردن آنها را بسیار ساده تر می کند. پیش‌بینی استقرار این سامانه، که انتظار نمی‌رود قبل از اواسط سال 2023 رخ دهد، به این معنی است که اگر جنگ همچنان ادامه داشته باشد، به روسیه اجازه می‌دهد تا با هدف قرار دادن سریع پاتریوت‌ها پس از استقرار، پیروزی روانی قابل توجهی به دست آورد.ارزش این سیستم ها بعنوان یکی از گرانترین سامانه ها در موجودی ارتش اکراین و اهمیت پاتریوت به دلیل شهرت و استقرار گسترده آن توسط متحدان آمریکایی در سطح جهان، به این معنی است که انتظار می رود چند واحد محدود مستقر شده در اکراین به شدت توسط سایر سیستم های دفاع هوایی مانند اس ۳۰۰ محافظت شوند تا از انهدام آنها جلوگیری شود مترجمSHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع: https://militarywatchmagazine.com/article/patriot-save-ukraine-combat-record
  19. نگاهی گذرا به ورود موتورسیکلت ها به جنگ موتورسیکلت های نظامی اولین بار در دوره ای ظاهر شدند که در آن هر چیزی که موتوری داشت، نظامی میشد!!موتور اولین بار توسط پانچو ویلا در طول انقلاب مکزیک استفاده شد،در جنگ جهانی اول بود که موتورسیکلت نظامی اولین ماموریت واقعی خود را انجام دادند. بیایید با هم کشف کنیم که آنها برای اولین بار چه زمانی به کار گرفته شده و چگونه کشورها تصمیم گرفتند از آنها به نفع خود استفاده کنند. پانچو ویلا رهبر شورشیان مکزیکی با موتور سیکلت Indian در سال ۱۹۱۴ آغاز یک دوره: همانطور که قبلا ذکر شد، پانچو ویلا به سرعت متوجه شد که موتورسیکلت ها سرعت و چابکی ایده آل برای ضربه زدن و فرار را ارائه می دهند. در سال 1916، ویلا به شهر کلمبوس ایالات متحده در نیومکزیکو حمله کرد و ارتش ایالات متحده وارد درگیری با او شد. پرزیدنت ویلسون ژنرال «بلک جک» پرشینگ را با دستور دستگیری ویلا به مکزیک فرستاد. پرشینگ 5000 مرد، کامیون، هواپیما و موتور سیکلت را برای کمک به یافتن ویلا با خود برد. این اولین باری بود که از موتورسیکلت ها در یک درگیری مسلحانه توسط ارتش ایالات متحده استفاده شد و این موتورها ساخت هارلی دیویدسون بود. هارلی دیویدسون مدل‌های J را عرضه می‌کرد که می‌توانستند تا 60 مایل در ساعت سرعت بگیرند. ترکیبی از موتورسیکلت های انفرادی و مدل های سایدکار(موتور سه چرخه)توسط ارتش سفارش داده شد. مدل های سایدکار علاوه بر این به مسلسل نیز مجهز بودند. جوخه های موتور سیکلت های ساخت هارلی دیویدسون که پانچو ویلا را در سال ۱۹۱۶ تعقیب کردند. پرشینگ 11 ماه را صرف تعقیب پانچو ویلا و موتورسیکلت های Indian او در شمال مکزیک کرد، اما نتوانست او را بگیرد. علیرغم این نتیجه ، ارتش ایالات متحده از عملکرد موتورسیکلت های نظامی راضی بود که نقش مهمی در ورود آنها به خدمت در جنگ جهانی اول داشت. اولین موتور سیکلت های نظامی که در جنگ جهانی اول استفاده شد. اولین موتورسیکلت های نظامی که به خط مقدم جنگ بزرگ (1914-1918) راه یافتند، داگلاس بریتانیایی، تریومف، همتای آلمانی آن TWN و NSU بودند. Triumph Motorcycles در بریتانیا توسط یک مهاجر آلمانی از نورنبرگ به نام زیگفرید بتمن که تجارت خود را در کاونتری راه اندازی کرد و بعداً یک شعبه آلمانی نیز در نورنبرگ نیز ایجاد نمود، تاسیس شد. زیگفرید بتمن قبل از شروع جنگ جهانی اول در سال 1913، این دو شرکت با نام های مختلف راه اندازی شدند. در بریتانیا موتورسیکلت ها Triumph نامیده می شدند در حالی که موتورسیکلت های ساخته شده در نورنبرگ با نام تجاری TWN (Triumph Werke Nürnberg) شناخته می شدند. استفاده انگلیسی ها آز موتور سیکلت های نظامی در جنگ در سال 1914 اکثریت قریب به اتفاق موتورسیکلت هابیشتر دوچرخه های استاندارد با یک موتور متصل بودند. پس از مشاهده نحوه استفاده سربازان از آنها، ارتش بریتانیا تصمیم گرفت منابع بیشتری را برای توسعه فناوری هایی که برای نبرد مناسب تر هستند، سرمایه گذاری کند. تولید موتورسیکلت های نظامی تنها نیمی از کار بود، زیرا ارتش به افرادی نیاز داشت که بتوانند از آنها استفاده کنند. این مشکل به راحتی با جذب راننده از باشگاه های موتور سواری و لیگ های مسابقه ای حل شد. در بهار سال 1915، ارتش بریتانیا خدمات مسلسل موتوری را مستقر کرد.این شامل راننده هایی بود که با موتورهایی که مخصوص نصب اسلحه های سنگین طراحی شده بودند. همچنین ارتش بریتانیا تشخیص داد موتورسیکلت ها به عنوان روشی برای ارسال پیام مناسب هستند. در آن زمان خطوط معمولی تلگراف در برابر آتش توپخانه دشمن آسیب‌پذیر بودند و استفاده از سیگنال چراغ‌ها یا سیگنال دود، به تک‌تیراندازان آلمانی نشان می‌داد که سربازان بریتانیایی کجا هستند و خطر رهگیری پیام‌ها توسط مترجمان دشمن وجود داشت. مشکلی که موتورسیکلت سواران نداشتند: آنها می توانستند به سرعت و بی سر و صدا در زمین های ناهموار سفر کنند. اگرچه موتورسیکلت نظامی کوچک تریومف تنها می توانست 4 اسب بخار قدرت تولید کند، اما به ابزاری مرکزی برای ارتباطات بریتانیا در خط مقدم تبدیل شد. بیش از 30000 دستگاه از آن در طول جنگ تولید شد. آلمانی ها موتورسیکلت های نظامی را می پذیرند: آلمانی‌ها از موتورسیکلت‌های نظامی برای ارسال پیام، جاسوسی و سایر کارهایی که ارتش بریتانیا با آنها انجام می‌داد استفاده می‌کردند. با این حال، آلمانی ها نیز علاقه مند بودند که ببینند این وسایل نقلیه در نبرد مستقیم چه کاری می توانند انجام دهند.نظریه اصلی این بود که اسب ها را در اصطبل رها کنید و به جای آن از موتور سیکلت استفاده کنید!! دلایلی که آنها را وادار به آزمایش موتورسیکلت به عنوان جایگزینی برای اسب ها کرد عبارتند از: سهولت تولید انبوه موتورسیکلت، تاثیر بیشتر موتور سیکلت بر خلاف اسب ها احساس ترس نمی کنند. موتورسیکلت ها هیچ پا ای برای شکستن نداشتند. متأسفانه، علیرغم اینکه استفاده از موتورسیکلت روی کاغذ نتیجه بسیار بهتری داشت، این انتخاب ضعیفی بود. موتورسیکلت ها به خوبی اسب ها در زمین های ناهموار نبودند و این باعث شد که آزمایش ها بسیار غم انگیز باشد. ناگفته نماند: ایده استقرار موتورسیکلت برای نبرد مستقیم کنار گذاشته شد. آمریکا موتور سیکلت های نظامی را می پذیرد: هنگامی که ایالات متحده در آوریل 1917 وارد جنگ جهانی اول شد آنها موتورسیکلت هایی را از چندین شرکت آمریکایی تهیه کردند.اکثریت قریب به اتفاق موتورسیکلت ها از ایندیان و هارلی دیویدسون می آمدند، اما موتورسیکلت های تولید شده توسط Excelsior و چند تولیدکننده دیگر آمریکایی نیز به اروپا راه یافتند. Indian بیشتر تولید خود را به نیازهای جنگی اختصاص داد: این شرکت تقریباً 50000 موتورسیکلت برای ارتش ایالات متحده ساخت. هارلی دیویدسون نیز تصمیم گرفت بر جنگ تمرکز کند و بیش از 20000 موتورسیکلت را برای پشتیبانی از جنگ تحویل داد. موتور آمبولانس در جنگ مدل نظامی Indian بر اساس PowerPlus Big Twin بود: دارای یک موتور با سوپاپ جانبی 61 اینچ مکعبی بود که 18 اسب بخار قدرت تولید می کرد (بیش از 4 برابر قدرتمندتر از آنچه موتورسیکلت های نظامی Triumph در آن زمان می توانستند تولید کنند). با سرعت 60 مایل در ساعت موتور به گیربکس سه سرعته با جعبه دنده دستی متصل شد و پیشرانه در یک قاب با سیستم تعلیق در جلو و عقب سوار شد. روشنایی توسط یک لامپ گازی تامین می شد و حتی یک ترمز عقب وجود داشت که فقط در صورتی که نیاز به توقف سریع داشتید از ان استفاده می‌شد. در عوض، هارلی دیویدسون مدل نظامی خود را بر اساس سری J خود بنا کرد: موتورسیکلت هارلی دیویدسون مدل J با انجین دو سیلندر جناقی 989 سی سی خود، می توانست 16 اسب بخار (3000 دور) نیرو تولید کند. ضریب تراکم انجین آن 3.7 به یک بود و حداکثر سرعت آن به 100 کیلومر بر ساعت می رسید. گیربکس سه سرعته داشت و ظرفیت باک آن 10.4 لیتر بود و آن را پایین تر از Indian قرار می داد. مانند PowerPlus شرکت Indian، یک جعبه دنده سه سرعته دستی، یک قاب با سیستم تعلیق جلو و یک نسخه گازی داشت و فقط یک ترمز عقب برای توقف موتورسیکلت نصب شده بود. همه موتورسیکلت های آمریکایی به واحدهای موتوری به نام «پیاده نظام متحرک موتوری» تقسیم شدند و در خطوط مقدم مستقر شدند: برخی از آنها با مسلسل های مختلف سوار شده در کناره خود مجهز بودند، برخی دیگر به آمبولانس هایی تبدیل شدند که قادر به حمل یک یا دو سرباز مجروح بودند، و برخی دیگر برای هدایت کاروان ها، ارسال پیام و حمل و نقل عمومی در پشت خط مقدم استفاده می شدند. حتی اگر هنگام صحبت از جنگ جهانی اول، گفتگو همیشه تبدیل شود به سخن گفتن در مورد اهمیت تانک ها، سلاح های شیمیایی و سنگرها، اما ما نباید فراموش کنیم که نقش موتورسیکلت ها در شکل دادن به نتیجه درگیری و بنابراین در شکل دادن به جهانی که امروز در آن زندگی می کنیم چقدر حیاتی بوده است. پایان مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد بن پایه https://www.endscuoio.com/military-motorcycles-in-world-war-one/#:~:text=The first military motorcycles to make their way to the,the TWN%2C and the NSU.
  20. بخش هفتم و پایانی انتخاب هواپیمای کلاغ ها: همانطور که قبلا ذکر شد، کلاغها O-1 را بیش از همه هواپیماهای دیگر ترجیح می دادن. با این حال، O-1 تنها هواپیمای مورد استفاده انها نبود و یک شرکت سوئیسی با نام پیلاتوس نیز هواپیمایPC-6 Porter را برای استفاده FAC ها ارائه کرد. O-1 کلاغ ها هیچکدام از علائم نیروی هوایی ایالات متحده را نداشت و به رنگ خاکستری با نوار قرمز بالای بال ها رنگ آمیزی میشد. O-1 های مورد استفاده کلاغ ها دارای یک تکه زره در زیر صندلی خلبان بودند که سرعت صعود یک هواپیمای کند، را محدود می کرد. کاکپیت هواپیمای O-1 کاکپیت هواپیمای PC-6 Porter PC-6 برای استفاده در جغرافیای کوهستانی سوئیس توسعه یافت و یک هواپیمای بسیار موفق STOLبود.(هواپیمایی که برای نشست و برخواست به باند کوتاهی نیاز دارد.مترجم) فضای داخلی بزرگ‌تری داشت و می‌توانست برای انتقال شورشیان همونگ و همچنین FAC استفاده شود.کلاغ ها همچنین از Helio U-10 Super Courier، Cessna U-17 و U-6 Beaver و همچنین T-28 Trojan استفاده کردند. گروهی از کلاغ ها در مقابل یک هواپیمای O-1. علیرغم تحویل لائوس به کمونیست ها،کلاغ ها به زودی به یک واحد هوایی نیمه اسطوره ای تبدیل شدند. آنها سختی های ناگفته ای را متحمل شده بودند و کارشان را بدون تبلیغات انجام دادند. سروان ویتکامب ذهنیت یک سرباز در جنگ را خلاصه می کند: "در زمان من به عنوان یک کلاغ،ما جان کارول،هال میشلر و اسکیپ جکسون را از دست دادیم.چندین نفر دیگر نیز مجروح شدند.ما مردان جوانی بودیم که در جنگ حضور داشتیم.هرگز هیچ کلاغی بعنوان اسیر جنگی وجود نداشت(سیاست دشمن این بود که آنها را بکشد)،و بسیاری از کلاغ ها هرگز به خانه برنگشتن". پایان یک دوره : دولت ایالات متحده برای اولین بار حضور پرسنل نظامی ایالات متحده در لائوس را در اکتبر 1970 تایید کرد. طبق گفته کلاغ ۲۵ ( کاپیتان ویتکامب)، این پروژه در 22 فوریه 1973 به پایان رسید. پیمان صلح پاریس در ژانویه همان سال امضا شد و به دخالت ایالات متحده در جنوب شرقی آسیا پایان داد. همانطور که نیروهای مستشاری ایالات متحده کشور را ترک کردند، پاتت لائو به پیشرفت هایی دست پیدا کرد و تا سال 1975، پایتخت لائوس را تصرف کرد. پادشاه لائوس در دسامبر 1975 استعفا داد. جمهوری دموکراتیک خلق لائوس اعلام شد و رهبر پاتت لائو، شاهزاده سوفانووونگ، به عنوان اولین رئیس جمهور این کشور تعیین گشت. جمع بندی : ۱-ایالات متحده به طور یکجانبه مفاد اعلامیه 1962 در مورد بی طرفی لائوس را نقض نکرد. ویتنام شمالی، چین و شوروی همگی دارای یگان های نظامی، مأموریت های مستشاری و آموزشی در این کشور بودند. ۲-جنگ مخفی در لائوس ناشی از عدم تمایل ویتنام شمالی برای جدا شدن از لائوس در سال 1962 بود. ۳-مسیر هوشی مین به عنوان وسیله ای برای تضمین عمق استراتژیک توسط ویت کنگ ها توسعه داده شد.در این مسير لائوس یک سکو برای این زنجیره تامین بود. ۴-حمایت ویتنام شمالی از پاتت لائو هم اتفاقاً بخاطر نیازش به مسیر هوشی مین بود. ۵-استفاده از نیروی هوایی علیه شورشیان به دلیل توانایی شورشیان در پراکنده شدن بی فایده بود. جغرافیای کوهستانی لائوس، توپخانه و تکنیک های دیدبانی را برای کشف و انهدام اهداف تقریباً بی معنی کرده بود. ۶-پروژه کلاغ ناشی از حس نخبه گرایی در نیروی هوایی ایالات متحده برای اداره هواپیماهای FAC بود. ۷-شرکت هواپیمایی سیا، (ایر آمریکا)، نقش حیاتی در پروژه های۴۰۴،کلاغ و سگ قصر و همچنین برنامه های قبلی مانند پمپ اب، ستاره سفید و پای داغ ایفا کرد. ۸-مأموریت ایالات متحده در لائوس سال به سال تغییر میکرد و این تعقییر مأموریت در تغییر مداوم برنامه ها و پروژه ها منعکس شد. پایان... مترجم SHADAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://greydynamics.com/project-404-united-states-air-force-advisory-mission-and-the-cias-secret-war-in-laos/ https://en-academic.com/dic.nsf/enwiki/11505382
  21. پروژه ۴۰۴:پروژه مستشاری نیروی هوایی ایالات متحده و جنگ مخفی سیا در لائوس!! خدمه در مقابل یک T28-d تروجان ایستاده اند.این هواپیما به طور گسترده در طول جنگ مخفی و توسط Raven FAC مورد استفاده قرار گرفت. در سال 1966، نیروی هوایی ایالات متحده موظف شد تا نیروهای نظامی پادشاهی لائوس را از طریق یک سری عملیات هوایی مخفیانه همراه با CIA, پشتیبانی کند. شاید مشهورترین واحد هوایی جنگ ویتنام، Raven Forward Air Controllers، از این تلاش مخفیانه متولد شد. باورهای غلط،نام گذاری های نادرست و نسبت های نامناسب متعدد در مورد ماهیت پروژه 404 وجود دارد. نیروی هوایی ایالات متحده و سیا تا حدودی در این سردرگمی مقصر هستند. پروژه و عملیات،، اسم رمز را به شکلی ظاهراً خوسرانه تغییر داد. محدوده طرح سال به سال افزایش یافته و جزئیات دقیق عملیات به خوبی منتشر نشده یا به طور کامل ثبت نشده است. به این ترتیب، باز کردن و ارزیابی این فصل از تاریخ نیروی هوایی ایالات متحده دشوار است. با این وجود، این فصل یک مطالعه عالی در مورد تولد عملیات هوایی ضد شورش مدرن (COIN) است که امروزه آنها را می شناسیم. درس‌های ارزشمندی از تاریخ پروژه 404 برای سیاست‌گذاران علاقه‌مند به عملیات COIN و حتی برای یک خواننده معمولی تاریخ نظامی وجود دارد. پیش درآمد جنگ مخفی: در سال 1954، ایالات متحده، فرانسه، چین و شوروی در ژنو گرد هم آمدند تا بر سر راه حلی پایدار برای مرزهای شرق آسیا به توافق برسند. سه کشور از بدنه هندوچین فرانسوی تشکیل شد: لائوس، کامبوج و ویتنام. با این حال، توافق ژنو در سال 1954 هیچ کمکی به حل شبح جنگ در جنوب شرقی آسیا نکرد. قمار استراتژیک: زمانی که دولت کندی در سال 1961 به قدرت رسید، جنگ سرد در حال دریافت بوی خطرناک و اتمی بود. با خروج آیزنهاور از کاخ سفید،او برای رئیس جمهور آینده روشن کرد که پادشاهی لائوس برای تأمین یک جبهه ضد شوروی در هندوچین حیاتی است. کندی مخالفت کرد و رویکرد متفاوتی در پیش گرفت کندی تصمیم خود را بر اساس دو واقعیت برجسته در مورد ارزش های استراتژیک لائوس و ویتنام استوار کرد. اولین مورد انعطاف ظاهری رژیم رئیس جمهور ویتنام جنوبی نگو دین دیم بود.دیم تا آن زمان از سال ۱۹۵۴ به قدرت چسبیده بود.از سوی دیگر جناح های حاکم بر لائوس مجموعه ای از دشمنان فانی بودند.نوعی فرانکشتاین سیاسی (https://fa.m.wikipedia.org/wiki/فرانکنشتاین) دوم کندی معتقد بود که سازمان پیمان آسیای جنوب شرقی (SEATO)در پشت سر ویتنام جنوبی در یک جبهه ضد شوروی متحد خواهد شد.ثابت شد که هر دوی این فرضیات کاملا اشتباه هستند!! معاون رئیس جمهور لیندون بی جانسون همراه با رئیس جمهور دیم در سایگون، می ۱۹۶۱ برخلاف نظرات بلند کندی در مورد رئیس جمهور دیم، دیم بخش بیشتری از اواخر دهه 1950 و اوایل دهه 1960 را به دشمنی با جمعیت بودایی ویتنام گذراند. این منجر به دستگیری و اعدام او در طی یک کودتای نظامی در نوامبر 1963 شد. به نقل از جان شلیت: "دولت کندی کشف کرده بود که دیم دارای ظرفیت تقریباً نامحدودی برای ناامید کردن است". علاوه بر این، با توجه به نظرات عالی کندی در مورد SEATO، دو عضو این سازمان فرانسه و پاکستان از حمایت از حمله ایالات متحده خودداری کردند. این سازمان به دنبال عقب نشینی ایالات متحده از هندوچین و چین فروپاشید. بی ادعا در نگاه اول لائوس در نگاه اول بی ادعا است. جغرافیای داخلی آن از جنگل های ناگسستنی و ارتفاعات مرطوب تشکیل شده است. طنابی از کوه‌های غیرقابل عبور در طول کشور گسترده است و 70 درصد از قلمرو لائوس را پوشش می‌دهد. نادیده گرفتن آن بر روی نقشه آسان است، منطقه ای که از نظر تاریخی نادیده گرفته شده است که به تازگی خود را از اشغال ژاپن و فرانسه آزاد کرده است. کشورهایی مانند مصر، هند یا پاناما عموماً به دلیل برخوردهای جغرافیایی خود را در تلاقی قدرت های بزرگ جهانی یافتند. در مورد پاناما و مصر، زمین مساعد اجازه ساخت آبراه های استراتژیک مصنوعی را می داد. در مورد هند، الگوهای آب و هوایی تولید محصولات با ارزش مالی را تسهیل کرد. از سوی دیگر، لائوس هیچ یک از این پاداش ها را به رخ نمی کشد. لائوس صرفاً به دلیل نزدیکی به مبارزات ضد کمونیستی در ویتنام، در کانون توجهات اتحاد جماهیر شوروی و ایالات متحده قرار گرفت. جغرافیای لائوس به همان اندازه که غیر بخشنده است تحمیل کننده است. در سال 1958، افراد منظم ویتنام شمالی به قصد حمایت از شورش پاتت لائو (https://fa.m.wikipedia.org/wiki/پاتت_لائو)به لائوس حمله کردند. چندین روستا در نزدیکی سپون اشغال شد. با این حال، خصومت ها تنها در ژوئیه 1959 به طور جدی آغاز شد. ویتنام شمالی حملاتی را علیه نیروهای سلطنتی لائوس در امتداد خط تماس آغاز کرده و سپس عقب نشینی می کند. این به شورشیان پاتت لائو اجازه داد تا موقعیت را در اختیار بگیرند و در نتیجه عقب نشینی ویتنام شمالی و مشارکت در جنگ را پنهان کنند. تهاجمات مخفیانه ویتنام شمالی به لائوس آغاز مسیر هوشی مین(HCMT)بود،مجموعه ای از مسیرهای زمینی که از دریا به داخل کشور لائوس و سپس به ویتنام جنوبی امتداد داشت. HCMT راه نجات لجستیکی واحدهای منظم ویت کنگ و ویتنام شمالی بود که در مجاورت سایگون فعالیت می کردند و تعداد آنها در حدود 15000 نفر بود. برای پیروزی در جنگ در ویتنام، ایالات متحده به زودی متوجه شد که باید به استفاده از لائوس به عنوان بستر تدارکات برای ویت کنگ ها پرداخته شود. این عکسی است که بطور مخفیانه توسط یک تیم MACV-SOG ایالات متحده در لائوس گرفته شده است. این یک تصور اشتباه بزرگ در مورد جنگ مخفی است. ایالات متحده مفاد معاهده‌ای را که در سال 1962 لائوس را یک منطقه بی‌طرف اعلام کرد، به‌طور یکجانبه نقض نکرد. ویت مین همچنین به پاتت لائو کمک کرده بود تا به طور خطرناکی به پایتخت سلطنتی لوانگ پرابانگ(استانی در لائوس) در سال 1953 نزدیک شود. حمایت چین و شوروی از پاتت لائو پکن آشکارا استراتژی «جنگ مردمی» در کشور را تشویق میکرد و از طریق زنجیره‌های تأمین در استان یوننان، حمایت‌های مادی عظیمی از پاتت لائو انجام داد. متخصصان شوروی متخصصان شوروی و چینی نیز در لائوس حضور داشتند و به پاتت لائو آموزش می دادند. یک یادداشت اطلاعاتی سیا در سال 1963 تکمیل یک جاده از منگ لا به فونگ سالی در شمال لائوس را مشخص می کند. کمک شوروی به پاتت لائو به طور تصادفی کشف شد. در 16 دسامبر 1960، VC-47 به خلبانی سرهنگ باتلر تولند در یک پرواز معمولی از لوانگ پرابانگ به وینتیان(پایتخت لائوس) سرهنگ تولند ناگهان متوجه یک IL-14 شوروی شد که بر فراز وانگ وینگ (یک سکونتگاه در لائوس است که در استان وینتیان واقع شده است) می چرخید. سرهنگ تولند تصویری از تدارکات IL-14 در حال پرتاب به مواضع کمونیست ها را ثبت کرد. روز بعد، ایالات متحده رسماً حمایت شوروی از Pathet Lao را محکوم کرد. پرونده‌های سیا تاریخچه پروژه‌های زیرساختی چین در سراسر شمال لائوس و شبکه در حال توسعه جاده‌ها و پل‌هایی را که یوننان را به قلمرو تحت کنترل پاتت لائوس متصل می‌کند، ثبت کرده است. حداقل از نوامبر 1961 . علاوه بر این، در ویتنام شمالی این باور عمومی وجود داشت که لائوس بخشی تاریخی از ویتنام است و ویتنام بخشی از قلمروهای خود را از دست داده است . که در آن دیدگاه، مرز بین لائوس و ویتنام بی معنا است. بین اتکای ویت کنگ (جبهه رهایی‌بخش ملی نامسازمان سیاسی و چریکی کمونیست بود که در جریان جنگ ویتنام در ویتنام جنوبی و کامبوج در برابر ارتش آمریکا و دولت ویتنام جنوبی مدت طولاني جنگید) به کمک های چینی که از طریق لائوس ارائه می شود و استفاده از پاکستان توسط طالبان برای پوشش، شباهت هایی وجود دارد.نقطه ضعف شورشها نداشتن یک پایگاه صنعتی، خطوط تأمینی که بخوبی محافظت شده و یک پایگاه اصلی عملیاتی است. مانند رشته کوه Safed Koh ( سفید کوه) که در پاکستان و افغانستان قرار دارد، ارتفاعات لائوس پوشش وسیعی را برای پتت لائو و ویت کنگ فراهم کرده است. مانند مرز متخلخل خط دیورند در افغانستان، HCMT از میان این ساختارهای کوهستانی عبور می کند و تلاش ایالات متحده در ویتنام جنوبی را ناکام می گذارد. ادامه دارد.......... مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. بن پایه در پایان پست ها درج خواهد شد..
  22. بخش ششم.... سگ قصر،کلاغ ها و پروژه ۴۰۴ !! آخرین پروانه‌ها، گروهبان کارلایل و ایرمن کوش، آخرین بار در آوریل 1967 پرواز کردند. کاپیتان جیمز کین، که قبلا با نام پروانه 70 شناخته می‌شد،از این زمان به بعد با شناسه کلاغ 41 پرواز کرد.سرهنگ پل آ. پتیگرو را پدر این اصطلاح می دانند. این اصطلاح به اساطیر نوردیک در اسکاندیناوی اشاره دارد که در آن کلاغ های اودین در بالای میدان نبرد می چرخند. (اودین که در اساطیر اسکاندیناوی خدای جنگ و مرگ بود دو کلاغ به نام های هوگین و مونین داشت که برای او خبر می آوردند.مترجم ) پروژه ۴۰۴ بطور غیر رسمی در سال ۱۹۶۶ اغاز شد و سرانجام در ماه می 1968، رئیس ستاد مشترک پروژه 404 را تصویب کرد.پروژه 404 متشکل از بیش از 100 پرسنل نظامی و حداقل 5 غیرنظامی بود. هدف از این پروژه ارزیابی اثربخشی کمک هایی بود که به لائوس تحویل داده شد. آنها تحت فرمان مستقیم ویلیام سالیوان سفیر ایالات متحده بودند و به چهار نوع ناظر تقسیم شدند. LSA یا ناظران لجستیک،پشتیبانی و مدیریت که از همه شاخه‌های ارتش جذب شدند.انها از عملیات روانی،شورش و بازجویی پشتیبانی می کردند. ARMA ناظران ارتش بودند که در تیم هاي ۳-۵ نفره در مناطق مختلف نظامی در سراسر لائوس کار می کردند.انها بعنوان مشاور نظامی عمل کرده و اغلب توسط تیم های نیروهای ویژه همراهی می شدند. AIRA افسران نیروی هوایی ایالات متحده بودند که بعنوان مشاوران اختصاصی برای آموزش نیروی هوایی سلطنتی لائوس در اودرون،تایلند مستقر شدند.افسران روزانه به تایلند و لائوس پرواز می کردند.انها مسئول برنامهAC-47 نیروی هوایی سلطنتی لائوس بودند.(AC-47 یک هواپیما برای پشتیبانی نزدیک از نیروهای زمینی بود که نسبت به هواپیماهای سبک قدرت آتش بیشتری داشت.مترجم) و سرانجام کلاغ ها نیز در اکتبر ۱۹۶۶ در زیر مجموعه پروژه ۴۰۴ طبقه بندی شدند. مجموع دو پروژه ۴۰۴ و کلاغ ها بعنوان سگ قصر شناخته می شد. کلاغ ها در محل کار !! هواپیمای انتخابی کلاغ ها O-1 Bird Dog بود. این یک هواپیمای همه کاره و سبک بود که نیاز به تعمیر و نگهداری کمی داشت، اما محدودیت هایی مانند برد و سرعت داشت. با این وجود، O-1 به اندازه کافی خوب ساخته شد و در مقایسه با هواپیماهای بزرگتر و حجیم تر مقرون به صرفه بود. همچنین بادوام و به راحتی قابل تعمیر بود. O-1 پرتابگرهای راکت برای نشانه گذاری اهداف و همچنین مجموعه های رادیویی VHF و UHF را حمل می کرد. O-1 Bird Dog کلاغ ها، یک نوار قرمز متمایز روی بال داشت. عکسی از مواضع پتت لائو که توسط کلاغ ۴۳،ویلیام پلات سوار بر یک O-1گرفته شده است. کلاغ ها علاوه بر FAC بودن، کاغذهای عملیات روانی سیا را در مناطقی که توسط فرماندهان محلی لائوس انتخاب شده بود، رها میکردند. کارکنان پروژه 404 به طور نزدیک در توسعه مواد عملیات روانی شرکت داشتند و برای توزیع آن تکاوران هوایی با یک هواپیمای U-17B نیز کمک می کردند. PC-۶ ایر آمریکا در حال تحویل کالا به سربازان ژنرال وانگ پائو در دشت جارز تجربه کاپیتان Darrel D. Whitcomb، که با نام کلاغ ۲۵ شناخته می شد، وضعیت مخفیانه و در عین حال افسانه ای برنامه کلاغ را در میان هوانوردان USAF در ویتنام نشان می دهد. به گفته ویتکام، یک خلبان هواپیمای OV-10 Bronco او زمزمه هایی در مورد "برنامه های ویژه" در سراسر مرز در لائوس شنیده بود. ویتکامب می گوید: "داستان آنها رمزآلود بود.من چند نفر از بچه هایی که کلاغ بودند را دیدم که دستبندها و ساعت‌های طلایی بزرگی به دست داشتند.سپس با آن مردی که برنامه را اجرا می کرد ملاقات کردم و از طریق او دستوراتم را دریافت نمودم.انها در ابتدا برنامه را فقط با استفاده از خلبان های O-1 آغاز کردند.زیرا کلاغ ها از آن استفاده می کردند.اما بعدا،بچه های OV-2و OV-10 می توانستند داوطلب شوند." ستوان استیو ویلسون(کلاغ ۲۷)، یکی دیگر از خلبانان OV-10، از طریق ترکیبی از شایعات و یک آگهی شغلی، درباره کلاغ ها اطلاعاتی کسب کرد: در اتاق عملیات یک نامه تک صفحه ای پست شده خیلی مرموز بود.نامه حاوی درخواست برای داوطلب ها بود و پیش نیازها برای داوطلبان را ذکر کرده بود.در آن نامه نمی گفت مکان انجام وظیفه کجاست.اما مردم صحبت می کردن و شایعات به گوش میرسید که احتمالا لائوس و کلاغ ها بودند.ما گاهی اوقات تماس های رادیویی آنها را شنیده بودیمکه در صورت بروز شرایط اضطراری روی شبکه گارد نت می آمدند و موقعیت مکانی خود را ارسال می کردند،بنابراین می دانستیم که بچه ها در آنجا پرواز می کنند. رفتن ازهواپیمای OV-10 به O-1 به خودی خود یک چالش بود. در O-1 در هنگام فرود، چرخ دم هواپیما در طول باند کشیده می شد. هواپیما در هنگام برخاستن و فرود در شرایطی قرار می‌گیرد، که به طور بالقوه می‌تواند خلبانی را که با این پیکربندی آشنا نیست، منحرف کند. اگر ترمزهای هواپیما توسط خلبان به درستی اعمال نشده باشد، ممکن است یک حادثه دماغه رخ دهد، جایی که دم هواپیما برگشته و هواپیما را به پشت برمی گرداند. A-1 Skyraider معروف به "اخبار بد".خلبان در تصویر باب آرناو است. تجهیزات داخل هواپیما کلاغ ها تفنگ AK-47 با قنداق تاشو و خشاب کوتاه حمل می کردند.مجلات اضافی نیز در کابین حمل می شد. اما غالبا مسلسل سوئدی k یا CAR-15 را حمل می کردن. اسلحه کمری استاندارد نیروی هوایی ایالات متحده، تپانچه Combat Master 0.38 بود. گاهی اوقات یک نارنجک انداز M79 با نارنجک های دودزا در کیت گنجانده می شد، اگرچه این مورد کمتر رایج بود. هواپیماهای Raven O-1 به راکت‌های علامت‌گذاری 2.75 اینچی متصل به آویزگاه های زیر بال مجهز شدند که نیاز به M79 فضا گیر را از بین برد. به کلاغ ها مدادهای گریس داده می‌شد که اساسا نسخه های اولیه و پاک شونده بودند تا یادداشت‌های خاص عملیات را روی پنجره‌های کابین بنویسند. یک کلاه ایمنی و یک جلیقه نجات نیز به کلاغ ها داده شد. کلاغ ها اغلب تفنگ های تهاجمی مانند آنچه در اینجا نشان داده شده حمل می کردند. ادامه دارد... مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  23. بخش پنجم.... پروانه ها برای مدت طولانی با همکاران لائوسی و یک فرمانده زمینی لائوسی عملیات می کردند. اغلب، یک مترجم در داخل هواپیما برای ترجمه صحبت های بین FAC و خلبانان تایلندی T-28 قرار می‌گرفت. پروانه به یک رادیو FM PRC-25، مجهز بود. در صورت امکان، FAC با مرکز کنترل و فرماندهی میدان نبرد هوابرد (ABCCC) تماس می گرفت و درخواست حملات هواییUSAF(نیروی هوایی ایالات متحده)را می داد. البته این به ندرت انجام می شد زیرا به ندرت ابزاری برای علامت گذاری اهداف مورد نظر برای جت های آمریکایی وجود داشت. نارنجک های دودزا در تلاش برای علامت گذاری اهداف به کار گرفته شدند، اما این روش نادرست ممکن بود باعث یک حادثه برادرکشی(Frandly fire) شود. علاوه بر این، طبق گفته یکی از کلاغ ها(بعدا گفته می‌شود کلاغ ها چه کسانی بودند.مترجم)در اواخر جنگ، این سیستم به درجه بالایی از خلاقیت نیاز داشت: من ضامن روی نارنجک دودزا را می کشیدم ولی دودش سریع تمام میشد،شاید در دو تا سه ثانیه.اگر خیلی بالا بودید،قبل از برخورد با زمین می سوخت و دودش خاموش می‌شد.معمولا برای اینکه آنها نشانگرهای مؤثری باشند،باید پایین می آمدیم.حتی ضامن را کشیدم و نارنجک را در ظرف شیشه‌ای گذاشتم اما وقتی به زمین خورد شکست و دودش تمام شد. پروانه‌ها در عوض به روش قدیمی‌تر یعنی صحبت کردن با هواپیما روی هدف و توصیف مکان‌ها متوسل می‌شدند. این امر مستلزم آن بود که پروانه‌ها در توصیف هدفشان رنگارنگ باشند،(یعنی بیش از حد به جزئیات توجه داشته باشند.مترجم) نقشه ای که توسط پروانه جیم استنفورد بعنوان یک ناظر هوایی خط مقدم مورد استفاده قرار گرفت. اگرچه پروانه‌ها دورتر از مکان نبرد بودند، اما کاملاً از خطر دور نبودند. در 18 می 1966، Andy Guillet و کاپیتانLee.D. Harley. در بالای بخش جنگلی در یک هواپیمای سسنا O-1 مشغول عملیات بودند. O-1 دیگری در همان نزدیکی متوجه حرکت نیروهای دشمن و وسایل نقلیه شد و دو هواپیما شروع به علامت گذاری اهداف برای حملات هوایی کردند. خلبان O-1 دیگر گزارش داد که هارلی و گیلت آخرین بار در حال برخورد با سایبان جنگلی دیده شدند، و خلبانان با وجود عدم دریافت پیام کمک اضطراری، تصور کردند که O-1 توسط آتش زمینی مورد اصابت قرار گرفته و آسیب دیده است. یک عملیات SAR(جستجو و نجات) بلافاصله آغاز شد که در جریان آن یک F-4 سرنگون شد. خدمه آن موفق شدند به بیرون بپرند و از سقوط جان سالم به در بردند. از پروانه به کلاغ(Raven)!! با وجود موفقیت و فداکاری نیروهای پروانه، و علی‌رغم احترامی که در میان نیروهای لائوسی داشتند، پروژه پروانه به‌طور غیر رسمی پایان یافت. در سال 1967، 58th SOW(وینگ ۵۸ عملیات ویژه) توسط ژنرال ویلیام مومیر(Momyer)معاون فرمانده عملیات هوایی در ویتنام، مورد بازدید قرار گرفت. مومیر یک گذشته و میراث بحث برانگیز دارد. او اغلب به داشتن خصومت نژادی نسبت به خلبان های سیاه پوست متهم می شود و اغلب به او نوشتن گزارش نژادپرستانه نسبت داده می شود که توصیه می کند انها از جنگ حذف شوند و به گشت ساحلی اختصاص داده شوند.این یک ادعای نادرست است،فرمانده ارشدتر مومیر یعنی ادوین جی هاوس بود که یادداشت‌های های نامناسب نژادی را در حاشیه گزارش‌های های مومیر نوشت.در حالی که ممکن است مومیر یک نژادپرست نبوده باشد اما، او قطعاً یک نخبه گرا بود. مومیر بعنوان یک ژنرال ۴ ستارهUSAF سرهنگ آدرهولت با لباس پرواز علیرغم شواهد قابل اثبات ، مومیر در مورد نوع هواپیماهای مورد استفاده توسط پروانه ها نظر متفاوتی داشت.او طرفدار نیروی هوایی تمام جت بود و معتقد بود که یک هواپیمای جت برای هر هدفی به تمام معنا برتر است.تفکر مومیر ذهنیتی را نشان می دهد که در شرایط جنگ جهانی دوم شکل گرفته است،اما برای عملیات کوین(ضد شورش)پس از جنگ کاملا نامناسب است.هواپیماهای A-1 Skyraiders و T-28 Trojans و هواپیماهای مختلف دیگر در مسیر هوشی مین عملکرد بسیار موفقی داشتند. هواپیماهای ملخی می‌توانستند برای مدت طولانی‌تری پرسه بزنند، استفاده، آموزش و نگهداری آنها آسان‌تر بود. یک خلبان بی تجربه نیروی هوایی سلطنتی لائوس هیچ شانسی برای یادگیری موفقیت آمیز خلبانی F-100 یا A-37 نداشت. دیدگاه مومیر از نیروی هوایی تمام جت برخلاف نیازها و پیچیدگی‌های عملیات COIN در لائوس بود. سرهنگ آدرهولت در یک T-28، سپتامبر ۱۹۶۷ مومیر با سرهنگ آدرهولت در ناخون فانوم(Nakhon Phanom) ملاقات کرد. آدرهولت عادت داشت در لحظات حساس جاسوسی آمریکا در طول جنگ سرد ظاهر شود.در تامین نیازهای شورشیان تبتی در دهه 1950 و در مقدمه عملیات خلیج خوک ها در اوایل دهه 1960 شرکت داشت. او همچنین نقش مهمی در عملیات مخفی سیا در اندونزی داشته و با C-47 در کشور کره، پرواز کرد و مأموران سیا را در پشت خطوط دشمن قرار داد.حالا او ،به طور ناخواسته یکی از مشهورترین واحدهای هوایی مخفی در تاریخ نیروی هوایی ایالات متحده را بوجود آورد. آدرهولت تلاش کرد تا نقاط ضعف FAC را توضیح دهد، و نشان داد که هواپیمای سسنا O-1 برد کمی برای رسیدن به فراتر از مناطق عملیاتی مورد نیاز شورشیان دارد. همانطور که آدرهولت نقص های سیستم پروانه و اتکا به خلبانان ایر آمریکا را توضیح میداد، به نظر می رسید که مومیر در مورد اینکه این سیستم دقیقاً شامل چه چیزی می شود، گیج شده بود.همانطور که آدرهولت بعدها نقل کرد:: مومیر پرسید:"چه کسی هواپیماهای من را به سمت اهداف هدایت می کند؟" گفتم:من یک دسته از کماندوهای استخدام شده در انجا دارم. مومیر فریاد زد:"چی؟چه کسی با هواپیماها پرواز می کند؟" وقتی مومیر بالا و پایین می پرید، گفتم: خلبان های ایر آمریکا در هواپیماهایشان مومیر گفت:"این کار متوقف خواهد شد".او گفت، این بچه ها هواپیماهای من را هدایت میکنند؟؟ آنها صلاحیت ندارند و خلبان نیستند و من می خواهم این کار متوقف شود."(هیچی!هر چی حضرات صبح تا شب جون کندن تازه بدهکار ژنرال مومیر هم شدن!!مترجم) مومیر به وضوح توجه ای به این واقعیت نداشت که سربازانی، که حضورشان در آسمان او را بسیار خشمگین می کرد، روابط کاری عالی با تیم های زمینی لائوس و رهبری نظامی برقرار کرده بودند. او همچنین اشتباه می کرد زیرا بسیاری از آنها در واقع خلبان بودند.حداقل،به نظر می رسد که آدرهولت توانسته مومیر را در مورد ارزش هواپیمای ملخی برای عملیات کوین(ضد شورش) متقاعد کند. مومیر اصرار داشت که FAC ها باید انحصارا افسران پروازی باشند،"خلبان های داوطلب جت که مهارت های لازم را برای هدایت سایر خلبانان جت به سمت اهداف داشته باشند". پس برنامه اصلاح شده جدید مومیر به طور انحصاری توسط افسران پروازی انجام می شد. شناسه پروانه نیز تغییر کرد.بنابراین کلاغ ها(Ravens) متولد شدند. ادامه دارد.....   مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  24. بخش چهارم.... کماندوهای هوایی و شناسه پروانه!! اولین "کماندوهای هوایی" محصول جنگ جهانی دوم بودند. این برنامه برای اولین بار در سال 1943 در هند فعال و در ابتدا پروژه 9 نامگذاری شد. هدف از آن حمله هوایی به برمه اشغالی ژاپن بود. با اشغال برمه، نیروهای ژاپنی ارتباط تدارکاتی معروف به جاده برمه که ارتش ملی گرای چانگ کای شک در سرزمین اصلی چین را تغذیه می کرد، قطع کردند. عملیات پنجشنبه-مارس۱۹4۴،نیروهای آفریقای غربی در حال سوار شدن به C-47 بریتانیایی P-47 گروه یک تکاور هوایی. با الگوی رنگ امیزی متمایز با بقیه کماندوهای هوایی با استفاده از گلایدرهای آموزشی CG-4A Waco و TG-5، گروه هایی از نیروهای نامنظم موسوم به Chindists را در اعماق خطوط دشمن وارد می کردند. علیرغم موانع و ضررهای عظیم، چیندیست ها پیشروی نیروهای ژاپنی را در برمه متوقف کردند. این عملیات کاملاً موفقیت آمیز بود. ژنرال های ژاپنی در مصاحبه های پس از جنگ اظهار داشتند که "نفوذ نیروی هوابرد به شمال برمه باعث شکست طرح ارتش شد" و عملیات کماندوهای هوایی "در نهایت به یکی از دلایل ترک کامل شمال برمه تبدیل شد". (Chindists که رسما گروهای نفوذ عمقی دوربرد نامیده می شدند،یگان های عملیات ویژه ارتش های بریتانیا و هند بودند که در سال‌های۱۹۴۳-۱۹۴۴ در برمه در جنگ جهانی دوم عملیات می‌کردند.مترجم) گروهی از کماندوهای هوایی در مقابل یک بمب افکن بی ۲۵ میچل،افرادی که در ردیف جلو نشسته‌اند( از چپ به راست):والتر رادویچ،اروید اولسون،جانی آلیسون،فیلیپ کوکران و آر.تی.اسمیت عملیات پمپ اب( Water pump) مفهوم تیم های نفوذ عمقی به وضوح ارزش خود را ثابت کرد. یگان‌های کماندوی هوایی USAF ابتدا تحت چتر عملیاتی با نام پمپ آب در ویتنام مستقر شدند.این عملیات در لائوس دارای سه هدف بود. ۱-توسعه نیروی هوایی لائوس با هواپیماهای کوین( نوعی از هواپیماهای سبک نظامی هستند که برای عملیات ضد شورش،شناسایی و پشتیبانی هوایی از نیروهای زمینی در درگیری های کم شدت طراحی شده اند.مترجم) ۲-متوقف کردن نفوذ نیروهای ویتنامی و پاتت لائو ۳-توسعه قابلیت های جستجو و نجات (SAR) برای نیروهای USAFهنگام بمباران بر فراز لائوس جان ویرن یکی از خلبان های ایر امریکا با خروج کلاه سبزها در سال 1962، ایالات متحده هیچ وسیله ای برای انجام عملیات SAR در لائوس نداشت. این نقش عمدتاً توسط ایر آمریکا و وینگ یکم تکاوران هوایی(ACW) مستقر در اودورن، تایلند انجام شد.علاوه بر این، سیستم توسعه یافته برای حملات توپخانه و نشانه گذاری اهداف بی اثر و ابتدایی بود. افسر CIA ریچارد هولم ویک جنگجوی همونگ در سال ۱۹۶۲ سیگنال های دود توسط نیروهای زمینی لائوس برای شناسایی مواضع نیروهای دوست استفاده شد. یک راهنمای هوایی خط مقدم(FAG) با هواپیما ارتباط برقرار و با خلبانان در مورد اهداف مورد نظر صحبت می‌کرد.هواپیماهای ایر آمریکا گاهی برای کمک به شناسایی اهداف مستقر می شدند. خلبانان تی-28 لائوسی پس از آن حملات یا بمباران خود را انجام می دادند. در چند مورد، خدمه زمینی از پانل ها و فلش های هدف گیری برای نشان دادن جهت مورد نظر برای اجرای اتش استفاده می کردند.اما برای این روش تعدادی محدودیت جدی وجود داشت: ۱-استفاده از سیگنال دود،موقعیت نیروهای دوست را به سربازان دشمن اطلاع میداد. ۲-خط دید مناسب بر فراز جنگل و کوه های لائوس برای خدمه زمینی تقریبا غیر ممکن بود. ۳-ماهیت غیر دقیق این روش ها باعث شد سطح غیر قابل قبولی از آسیب های جانبی به نیروهای دوست وارد شود. ۴-هواپیماهای CIA فاقد سیستم ارتباط رادیویی مناسب برای تماس با تیم های زمینی بودند. از آنجایی که نرخ پروازهای روی HCMT با عملیات بشکه رول و ببر فولادی افزایش یافت، فقدان FAC(سامانه ناظر هوایی خط مقدم) کافی بسیار مشکل ساز شد.پس کماندوهای هوایی فراخوانده شدند تا FAC کافی را با کمک ایر آمریکا که خلبان های آن تجربه قبلی در هدایت اتش توپخانه برای سربازان سلطنتی لائوس داشتند فراهم کنند. این هواپیماها عمدتاً از هواپیماهای تهاجمی T-28 و U-6 Beavers و U-17 و حداقل یک Aero Commander 660 تشکیل شده بود،هواپیماها توسط افسرانی که خود کماندوهای هوایی بودند و به عملیات پمپ آب گمارده شده بودند پرواز می کردند. گروهبان جان ای. اسپایدر وب و گروهبان وین هوک، تحت فرماندهی کاپیتان رابرت تی. باب اشنایدنباخ، روش‌های قدیمی‌تری را که در طول جنگ کره استفاده می‌شد،را بکار گرفتن تا قابلیت‌های FAC نیروهای سلطنتی لائوس و ژنرال وانگ پائو را توسعه دهند. واحدهای زمینی دیگر نیازی به تکیه بر کنترل کننده های غیردقیق و پرهزینه FAG(راهنمای ناظر هوایی خط مقدم) برای علامت گذاری اهداف نداشتند.افسرانی که در طول جنگ کره به نام پشه‌ها شناخته می‌شدند یک شناسه جدید به نام پروانه(Butterfly) بوجود اوردند. واژه پروانه نه از نیروی هوایی ایالات متحده یا سیا، بلکه از دختران بار لائوسی سرچشمه گرفته است!! گروهبان جیمز استنفورد شیوه عجیب و غریبی را که او و همکارانش ابداع کرده بودند، بازگو میکند: *دختران بار به انگلیسی شکسته می پرسیدند:"کجا بودی؟یا کجا می ری؟" به دلیل مسائل امنیتی ما هرگز هیچ برنامه سفری را فاش نکردیم،بنابراین به این شکل پاسخ می دادیم:" ما اینجا بودیم و آنجا بودیم یا ما آنجا بودیم و اینجا بودیم".هرگز نام جایی را بیان نمی کردیم.پس دختر بار می گفت شما پسران مثل یک پروانه به اطراف می چرخید.ای پسر پروانه ای!!! در ژوئیه 1965 یک تیم پروانه متشکل از کاپیتان جان تیگ و گروهبان استنلی مونی به ژنرال وانگ پائو اختصاص داده شد. تیگ و مونی به همراه یک عامل سیا به نام تونی پو اهدافی را در دشت کوزه ها(Jars) از داخل هلیکوپتر ایر آمریکا انتخاب کردند.تیگ(به نام چروکی)دارای چندین ویژگی متمایز نظامی است.او اولین کسی بود که از AR-15 و نارنجک انداز متصل به تفنگ در نبرد استفاده کرد.همچنین لائوسی ها و سفارت ایالات متحده در وینتیان(پایتخت لائوس) به او اعتماد زیادی داشتند. او میگوید:: «زمانی که من حملات هوایی را هدایت می‌کردم، کلاس درسی نبود که به ما بگوید شما این کار یا آن کار را انجام دهید. من به همراه وانگ پائو در برخی موارد اهدافی را انتخاب کردیم.اینها نباید توسط سفیر سالیوان تأیید می شد» اما در برخی موارد من آنها را انتخاب کردم. کاپیتان Teague همراه با سربازان لائوس ادامه دارد.. مترجم SHADAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.
  25. بخش سوم.... عملیات ستاره سفید کودتای نظامی غافلگیرانه کونگ لی در سال 1960 ترتیبات ایجاد شده توسط Hotfoot را در اواخر دهه 1950 تغییر داد. ایالات متحده مجبور شد به شیوه ای بسیار مستقیم تر از آنچه قبلاً پیش بینی می کرد وارد عمل شود. به این ترتیب، هات فوت به عملیات ستاره سفید تغییر شکل داد. ژنرال وانگ پائو بهمراه مشاوران ستاره سفید و جنگجویان همونگ(Homong) عملیات ستاره سفید تا حد زیادی رد پای ایالات متحده در لائوس را با گسترش PEO و ایجاد سایت هایی که در زبان عامیانه به عنوان سایت های لیما شناخته می شوند، افزایش داد. لائوس در ابتدا توسط Air America به عنوان "سایت XX" نام گذاری شد. در سپتامبر 1961، این نام به "VS XX" به معنای "سایت ویکتور XX" تغییر یافت. و سرانجام در 16 مه 1964، باندهای هوایی نام نهایی خود را دریافت کردند. سپس برای نام سایت ها از مخفف Lima Site یعنی LS برای باندهای اصلاح نشده و "L" - Lima - برای باندهای سنگفرش شده استفاده کردند. این مکان‌ها که توسط کارگران محلی ساخته شده‌اند، فرودگاه های کوچک کوهستانی بودند که طول باند آن‌ها بیش از 600 فوت نبود.باندهای فرودگاه اغلب برای فرود خطرناک و مستعد تبدیل شدن به نواری از گل بودند. در طول دوران عملیات هات فوت و ستاره سفید، تقریباً 40 مورد از این نوع تاسیسات استفاده می شد و تا سال 1973، نزدیک به 400 مورد از آنها ساخته شد. سایت لیما واقع در فلات بولوونس Lima Site 20A که در سال ۱۹۶۹ با نام لانگ تین شناخته می شود.ترکیبی از RLAF T-28s و هواپیماهای ایر آمریکا قابل مشاهده است. عملیات ستاره سفید در سال 1961 با ارتقا PEO به MAAG به پایان رسید. ممکن است رئیس جمهور کندی در حال ارزیابی مجدد تصورات اولیه خود در مورد اهمیت نسبی ویتنام و لائوس بوده باشد. به نظر می رسد تفکر او نیز در مورد بهترین شیوه برخورد با این موضوع تغییر کرده است. به هر حال، شکست خلیج خوک ها به کندی نشان داد که گروهی از تبعیدیان ناراضی نظم لازم را برای انجام جنگ های نامنظم ندارند. کاپیتان Rich Lori از USASF (نیروی ویژه ارتش ایالات متحده) .این عکس در سال ۱۹۶۲ در واتای گرفته شده است. وضعیت رو به وخامت لائوس پس از کودتای کونگ لی و تشدید خصومت ها با شورشیان کمونیست در ویتنام نیز احتمالاً در تفکر کندی نقش داشته است. نمی توان خط فکری دقیقی را پشت سر تصمیم رئیس جمهور برای ارتقاء PEO به یک MAAG تمام عیار دانست، اما در هر صورت، وضعیت در لائوس شروع به تغییر کرد. سربازان لائوس از لشگر ۱۱۲ پیاده نظام تحت نظارت ستاره سفید. ژنرال وانگ پائو همراه با شورشیان و مشاوران نظامی ایالات متحده ضرورت سامانه(ناظر) هوایی خط مقدم(FAC) کشورهای طرف قرارداد ژنو در سال 1954 مجدداً در سال 1962 در ژنو گرد هم آمدند تا حل و فصل وضعیت لائوس را نهایی کنند. اعلامیه بی طرفی لائوس یک گروه سه گانه شکننده از نیروهای ملی گرا، کمونیست و بی طرف را به عنوان هیئت حاکمه پادشاهی ایجاد کرد. مهمتر از آن، وضعیت بی طرفی پادشاهی را وادار کرد که نتواندوارد اردوگاه شوروی، چین و آمریکا شود. ویتنام شمالی، اگرچه از امضاکنندگان این معاهده بود، اما هیچ تلاشی برای رعایت این تعهدات انجام نداد. نیروهای متجاوز که در سال 1958 روستاهای مرزی لائوس را تصرف کرده بودند هرگز عقب نشینی نکردند. پرونده‌های طبقه‌بندی‌شده سیا نشان‌دهنده نقشی است که سربازان ویتنام شمالی در کمک به پاتت لائو داشتند. در سال 1963، دو گردان از نیروهای ویتنام شمالی به تقریباً 2500 شورشی پاتت لائو در شرق دشت جارز( Jars) پیوستند، منطقه ای از نظر تاریخی مهم که از نظر استراتژیک نیز حیاتی بود. دشت ها تنها منطقه ای بود که به اندازه کافی مسطح بود که می شد هواپیماهای سبک را در آن فرود آورد.از دست دادن دشت ها همان چیزی است که سیا را بر آن داشت تا از ایر آمریکا برای کمک به قاچاق محموله های تریاک همونگ به و از مقر ژنرال وانگ پائو در لانگ تین استفاده کند. (پای منافعشون وسط باشه قاچاق شیره را هم یکجوری توجیه می‌کنند.مترجم) لانگ تین از بالا با توجه به حضور نیروهای ویتنام شمالی در این کشور، شاهزاده سووانا فوما، نخست وزیر لائوس برای درخواست کمک بیشتر به ایالات متحده مراجعه کرد. او درخواست یک کمپین هوایی برای هدف قرار دادن نیروهای پاتت لائو کرد، مشروط بر اینکه حملات هوایی برای عموم مردم ناشناخته بماند. عملیات بشکه رول(Barrel Roll) و عملیات ببر فولادی( Steel Tiger) در سال 1964 آغاز شد و به ترتیب شمال و جنوب لائوس را هدف قرار داد. b 52 در حال پرتاب مهمات بر فراز شمال ویتنام. احتمالا در طول عملیات Linebacker این عملیات شامل حملات هوایی به مواضع پاتت لائو و مناطقی بود که HCMT در آنها عرضی داشت. این حملات که توسط هواپیماهایی مانند F-100 و F-105 انجام شد، دقیق نبود و اغلب منجر به تلفات غیرنظامی شد. "حادثه سام نوآ"(Sam Neua)در سال 1964 خطرات بمباران مناطق غیرنظامی را به تصویر کشید. بخش هایی از شهر سام نوآ به اشتباه پس از تلاش خلبانان نیروی هوایی آمریکا برای حمله به موقعیت توپ های 105 میلی متری هدف قرار گرفت. F-100 Super Saber بر فراز دریاچه راجرز در سال ۲۰۱۰ این رویداد ناگوار همچنین یک پدیده تکرار شونده در عملیات COIN(ضد شورش.مترجم) را برجسته می کند، حداقل آنهایی که منحصراً از هوا انجام می شود.به دلیل ماهیت شورش ها،هدف قرار دادن مواضع ثابت یا یک خط تماس ثابت تقریبا غیرممکن است. شورشیان می توانند به سرعت در یک منطقه گسترده پخش شوندو بمباران منطقه را اساسا بی ارزش و برای دشمنپر هزینه کنند.علاوه بر این، استفاده از یک جت پیشرفته و بسیار گران قیمت برای کشتن ده ها یا بیشتر از شورشیان کاملا ناکارآمد است.با توجه به این واقعیت که بمب افکن های ایالات متحده نزدیک به 300 سورتی پرواز در روز انجام می دادند، این به شدت هزینه نهایی راافزایش می داد.یک حادثه فرندلی فایر در سال 1965 در Moung Phalaneمنجر به تعلیق حملات هوایی شد.تا زمانی که یک سامانه هوایی(ناظر)خط مقدم(FAC) مناسب ایجاد شود. ادامه دارد.......     مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد.