SHAHDAD

Members
  • تعداد محتوا

    108
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    14

تمامی ارسال های SHAHDAD

  1. چندتا نکته در مورد این تحویل به ذهن متبادر میشه: اولا جای تاسف داره نیروی هوایی ایران که زمانی قدرت مطلق خاورمیانه و با توجه به برنامه های پیش رو یکی از برترین قدرت های هوایی دنیا بود الان به اینجا رسیده که برخی بخاطر تعداد معدودی یاک روسی جشن می گیرند. ثانیا برخی تو جشنشون خرید سوخو را با تامکت مقایسه کردند.البته این عزیز یادش رفته تامکت در زمان خودش برترین جنگنده غرب بود در حالیکه سوخو ۳۵ نتنها پیشرفته ترین جنگنده شرق هم نیست حتی پیشرفته ترین جنگنده روسی هم نمی باشد.بنابراین این مقایسه ها بی ارزشه.در حال حاضر ورود سوخو ۵۷ یا جی ۲۰ را میشه با ورود اف ۱۴ در زمان خود مقایسه کرد. ثالثا فراتر از اینکه دقیقا چه تعداد سوخو خریداری خواهد شد حتی خود روسها به بی آینده بودن این جنگنده در حال حاضر واقفند و پیش از شروع جنگ اکراین برنامه هایی برای ارتقا گسترده آن داشتند که البته به نظر با توجه به شرایط فعلی‌شان بعیده طبق برنامه پیش برن.سوخو فعلی از لحاظ ایونیک قطعا نسبت به جنگنده های به روز غربی در جایگاه پایین تری قرار میگیره و در نبرد احتمالی چندان تفاوت معنا داری با جت های موجود نیروی هوایی نخواهد داشت. امیدوارم روزی نیروی هوایی ایران به جت های پیشرفته ای که شایستگی آن را دارند مجهز شوند.سوخو یا یاک حداکثر کاچی بعض هیچی هست و تأمین کننده نیازهای واقعی کشور ایران برای مقابله با همسایگان ناآرامش نیست.
  2. شکست پوتین در اکراین:پیروزی داوود بر جالوت! بخش اول : قبل از حمله ولادیمیر پوتین، رئیس جمهور روسیه به اوکراین در 24 فوریه 2022 و حتی اندکی پس از آن، اکثر کارشناسان پیش بینی کردند که ارتش روسیه مدافعان همسایه جنوب غربی خود را در مدت کوتاهی شکست خواهد داد. خرد متعارف بر این باور بود که در حالی که نیروهای روسیه پس از جنگ سرد در روزهای سختی قرار گرفته بودند، بیش از دو دهه حکومت پوتین آنها را به یک ماشین نظامی مؤثر تبدیل کرده است. در اوایل سال 2014، سربازان روسی با لباس‌های استتار سبز بدون علامت، کریمه را با کمترین خونریزی و حتی تلاش اندک از اوکراین تصرف کردند.دو سال بعد، یکی از تحلیلگران مداخله نیروی هوایی روسیه در کنار رژیم بشار اسد در سوریه را "دیدنی ترین رویداد نظامی_سیاسی زمان ما" خواند. در سال 2021، مفسر دیگری به نبردهای موفقیت آمیز نه تنها در اوکراین و سوریه، بلکه در گرجستان (2008) اشاره کرد و در عین حال به پوتین به خاطر نظارت بر تحول کامل نیروهای مسلح روسیه اشاره کرد.ارزیابی‌های نادرست از این دست ، بر اساس درک نادرست از چشم‌انداز نظامی روسیه است. در اینجا باید به پنج نکته کلیدی توجه کنیم. اولین مورد این است که انحصار کنترل نیروهای مسلح توسط پوتین و امتناع از اجازه دادن به یک مجلس مستقل، صداهای انتقادی و بحث های جست وجوگرایانه و صادقانه را از مسائل نظامی و دفاعی دور کرده است. دوم شکست اصلاحات است. همانطور که جهان اکنون می‌بیند، تلاش‌ها برای بازنگری ارتش متورم و مجهز پس از شوروی، نیروی جنگی قرن بیست و یکمی که بتواند با بهترین ارتش‌های جهان برابری کند یا با توانایی‌های آنها مقابله کند، تولید نکرده است. سوم، ارتش روسیه نتوانسته جوانان با استعداد را جذب کند.افسران ارشد سرسختانه از تفویض اختیار به زیردستانشان امتناع می ورزند و شانس توسعه ابتکارات و رهبری را از جوانان سلب می کنند. چهارم، صنایع دفاعی بزرگ روسیه که عمدتاً تحت مالکیت و اداره دولت است ،سلاح‌های بسیار کمی تولید می‌کنند(منظور مقیاس تولید هست نه تنوع ان) و به نظر می‌رسد نمی‌توانند با سلاح‌های پیشرفته غربی برابری کنند. در نهایت، عملیات در گرجستان، کریمه و سوریه چیزی را ثابت نکرد. آنها در برابر دشمنان ضعیف انجام شدند و برای تحلیل نحوه عملکرد نیروهای روسی در یک جنگ زمینی متعارف علیه یک دشمن مصمم و کاملاً مسلح قابل استناد نیست. در دموکراسی مشروطه، قوه مقننه و مجریه هر دو در کنترل نیروهای مسلح نقش دارند. زنجیره فرماندهی و مسئولیت های سازمانی مربوطه در قبال ارتش مدون است. قوانین نیز کاربردهای بالقوه ارتش را در سناریوهای مختلف داخلی و خارجی تجویز می کنند. قوه مقننه بودجه دفاعی را تصویب می کند و بر پرداخت آن نظارت می کند و غیرنظامیان از جمله کسانی که در رسانه ها و سازمان های غیردولتی متمرکز بر مقوله مسائل دفاعی هستند شرایط را بررسی کرده و به تصمیم گیران مشاوره می دهند.اما در دولت‌های مستبد، قوه مجریه مستقیماً ارتش را کنترل می‌کند، در حالی که قوه مقننه ملی (در صورت وجود) و مقامات منطقه‌ای هیچ نظری ندارند. هیچ مکان امنی برای کارشناسان مستقل سیاست امنیتی، محققان یا روزنامه نگاران وجود ندارد. کرملین نیروهای مسلح روسیه را اداره می کند و امروز کرملین به معنای پوتین است.او افراد معتمد کمی دارد. از سال 2012، مشاوران اصلی او در حوزه امنیتی، وزیر دفاع سرگئی شویگو (که سابقه نظامی ندارد) و ژنرال والری گراسیموف، رئیس ستاد نیروهای مسلح بودند. آنها کاملاً به دنبال رضایت رئیس جمهور هستند. ناامیدی پوتین از مدیریت عملیات نظامی ویژه در اوکراین توسط وزارت دفاع منجر به به حاشیه راندن شویگو شده است که علیرغم انتقاد شدید ملی گرایان برجسته روسی، شغل خود را حفظ کرده است. زمانی که پوتین در سال 2000 به قدرت رسید، ارتش و مقامات ارشد آن بر سیاست خارجی و دفاعی، از جمله اصلاحات نظامی، اثر قابل توجهی داشتند.اما از آن زمان، پوتین کنترل تمامی نیروهای نظامی و امنیتی را به انحصار خود درآورده است.در دوران تصدی وزیر دفاع آناتولی سردیوکوف (۲۰12-2007)، تصفیه‌های بدون خونریزی از افسرانی که با ایده‌های کرملین درباره اصلاحات نظامی مخالف بودند، انجام شد، افسرانی که بیش از حد مستقل بودند و تمایلی به حمایت مداوم از پوتین نداشتند. سردیوکوف کارکنان ستاد مشترک را بیش از 30 درصد کاهش داد و عمدتاً از شر ژنرال ها و سرهنگ ها خلاص شد. ئیس جمهور تصمیم می گیرد که آیا، چه زمانی، کجا و چگونه ارتش را در داخل یا خارج از کشور مستقر کند. همانطور که رویدادهای اخیر نشان داده است، در حالی که روسیه به طور اسمی فدرال باقی می ماند، شوراهای محلی توانایی انجام حتی وظایف سنتی مانند فراخوانی نیروهای ذخیره را از دست داده اند. روزنامه‌نگارانی که جرأت کرده‌اند به طور عینی در مورد مسائل دفاعی بنویسند، حتی برای گزارش‌های منبع باز به زندان سنگین محکوم شده‌اند. عضویت در ناتو ممکن است اقتدارگرایی مانند ویکتور اوربان، نخست‌وزیر مجارستان را از تلاش برای تعدیل مرزهای کشورش باز دارد، اما پوتین با چنین مانعی روبرو نیست. او بر سازمان پیمان امنیت جمعی (شامل جمهوری های شوروی سابق) تسلط دارد، در حالی که باشگاه دیکتاتورها که سازمان همکاری شانگهای است به هیچ وجه کنترل او را بر ارتش روسیه محدود نمی کند. برای بیش از یک دهه، ارتش روسیه بدون شک ارتش پوتین بوده است. هیچ اثری از اقتدار غیرنظامی متوازن، شفافیت یا پاسخگویی، مانع از کنترل او بر آن نمی شود. ادامه دارد....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب برای همگان آزاد میباشد ===== عکس ها و متن اصلاح شد .... مدیر انجمن میلیتاری // MR9
  3. ارابه بی ادعای جنگ های مدرن !! بخش سوم پس از 11 سپتامبر، نیروهای ویژه ایالات متحده به سرعت در افغانستان مستقر شدند اما خود را بدون حمل و نقل مناسب دیدند. آنها به وسایل نقلیه سبک وزن و بسیار متحرک نیاز داشتند که بتوانند با حداقل پشتیبانی کار کنند.بنابراین نیروهای ویژه به فروشگاه های تویوتا در کارولینای شمالی و کنتاکی رفتند و تعداد زیادی تویوتا تاکوما را از نمایشگاه های ایالات متحده خریداری کردند.انها حفاظ جلو پنجره، رول بار (مجموعه ای از قطعات فلزی به صورت لوله یا پروفیل، که جهت افزایش استحکام خودروها در هنگام چپ کردن خودرو کاربرد دارد.این آپشن از وارد شدن ضربه حاصل از واژگونی به سرنشینان خودرو جلوگیری می کند) ، پایه های مسلسل ،وینچ و پایه های آنتن را اضافه و اصلاح کردند. چراغ های جلو مادون قرمز جایگزین چراغ های جلوی استاندارد شدند.برخی حتی ،سامانه گزارش موقعیت دیجیتال ارتش ایالات متحده را دریافت کردند. نیروهای ویژه ، تاکوما را دوست داشتند زیرا آنها در نوع خود پنهانکار بودند.وانت های تویوتا این مزیت را دارند که خیلی نظامی به نظر نمی رسند،که برای ادغام با ترافیک غیرنظامی مفید است.مدل های موتور بنزینی،بی صداتر از موتورهای دیزلی مورد استفاده بودند.زنگ درب ها،هشدارهای کمربند ایمنی و تقریبا همه چراغ های داخلی حذف شدند.زیرا آخرین چیزی که هر کسی در جنگ به آن نیاز دارد،هشداری است که کمربند ایمنی خود را نبسته اید ،یا چراغی که به طور خودکار در تاریکی شب، روشن شود! تصویری از نیروهای اسپتسناز شوروی همراه با تکنیکال ها اما سالها پیش از آن رقیب دیگر ایالات متحده یعنی اتحاد جماهیر شوروی، در جنگ شوروی و افغانستان، هم طعم استفاده از تکنیکال ها را چشیده بودند. سربازان شوروی از تکنولوژی سرمایه داری تویوتا بیزار نبودند. عکس‌های مختلفی از سربازان شوروی ،بخصوص نیروهای ویژه اسپتسناز، درحال استفاده از هایلوکس یا لندکروزرهای مجهز به تسلیحات کلاسیک ساخت شوروی مانند DSHK وجود دارد. پیکاپ تویوتا نباید جایی در میدان جنگ مدرن داشته باشد. ظاهراً این ماموریت کاملا مخالف هدف ساخت یک وسیله نقلیه مدرن غیرنظامی است. بدون زره، بدون سلاح در قالب اصلی خود، ارزان و از برنامه توسعه میلیارد دلاری که توسط لاکهید مارتین اجرا می شود نشات نمی گیرد! ولی دقیقا به همین دلایل، تویوتا در میادین جنگ در کشورهای فقیر رشد می کند.وانت و کامیون غیرنظامی تعادل ایده آلی بین راحتی، واقعیت اقتصادی و نیازهای زمین محلی ایجاد کرده است. تکثیر وانت سبک در نبردهای جهان سوم یادآوری می‌کند که مردم از آنچه در دست دارند برای انجام کار استفاده خواهند کرد و سازگاری یکی از مهم‌ترین ویژگی‌های هر سلاحی است. تکنیکال مجهز به پرتابگر راکت بالگرد دلایل زیادی وجود دارد که تکنیکال ها در جنگ محبوبیت پیدا کرده اند : اصلاح آسان : همانطور که قبلاً ذکر شد، اصلاح آنها با سلاح های مختلف بسیار آسان است، همراه با قابلیت های خارج از جاده خودروهای پیکاپ، استفاده از آنها نسبت به یک تانک یا خودروی جنگی تخصصی آسان تر است. سهولت در نگهداری : علاوه بر این، به دلیل ماهیت آنها، نگهداری تکنیکال بسیار آسان تر از AFV ها است و نیاز به پشتیبانی لجستیکی کمتری دارند. مصرف سوخت پائین : مسافت پیموده شده نیز نگرانی بزرگی است. تانک هایی مانند M1A2 Abrams و Challenger 2 به ترتیب با یک گالن سوخت حدود 0.6 و 0.38 مایل طی می کنند. HMMWV (هاموی) نیز با يک گالن سوخت می تواند حدود 10 تا 14 مایل پیمایش کند اما برای مقایسه، یک تویوتا هایلوکس مدرن با یک گالن سوخت می تواند 39 مایل مسافت را طی کند. در حالی که این ممکن است زیاد به نظر مهم نباشد، وقتی جنگ در میانه ناکجاآباد باشد، منابعی مانند سوخت واقعاً کمیاب می شود و بنابراین تأثیر زیادی بر تاکتیک ها می گذارد. قابلیت اطمینان بالا : همین نگرانی در مورد قابلیت اطمینان نیز وجود دارد. خودروهای زرهی بزرگ در مقایسه با خودروهای سبک تر به تعویض قطعات بیشتری نیاز دارند و بیشتر مستعد خرابی هستند. مخفی کاری و استتار : تکنیکال ها کوچکتر از تانک ها و AFV ها هستند و بنابراین پنهان‌کاری بیشتری دارند. بارها اتفاق افتاد که نیروهای ویژه بریتانیا در شمال آفریقا مورد توجه هواپیماهای شناسایی و جاسوسان قرار نمی گرفتند. همچنین استتار آنها بسیار راحت تر از وسایل نقلیه بزرگ است.سر و صدا و گرد و غبار نیز یک نگرانی است زیرا وسایل نقلیه بزرگ بسیار بیشتر، هر دو را ایجاد می کنند. تصویر یک BMP تکنیکال انواع سلاح‌هایی که می‌توانند با تکنیکال ها تطبیق داده شوند، تنها با خلاقیت سرنشینان و توانایی وسایل نقلیه برای حمل محموله مورد نظر محدود می‌شوند. با این حال استثناهایی برای این قاعده وجود دارد. برخی از روش های بسیار خلاقانه از تطبیق سخت‌افزار سنگین مانند نصب برجک های BMP بر روی وسایل نقلیه سبک وجود دارد.هیچ داده ای در دسترس نیست که به ما بگوید آیا این طراحی موثر بوده یا صرفاً وسیله ای برای تبلیغات بوده است. شواهدی وجود دارد که نشان می‌دهد اگر یک کامیون سنگین‌تر در دسترس بود، سلاح‌های بزرگ به آن متصل می‌شد و به عنوان تکنیکال سنگین استفاده می گشت. در تکنیکال ها مسلسل های سنگین روی سه پایه در قسمت بار نصب می شود. تصویر نیروهای ویژه آمریکا در سوریه همچنین می‌توان آن‌ها را به توپ ها و موشک‌های ضدهوایی، موشک‌های ضد تانک و توپ های بدون لگد مجهز کرد.حتی سامانه های موشکی توپخانه ای و غلاف راکت هلیکوپتر نیز روی پیکاپ ها نصب شده اند. سلاح‌ها می‌توانند بسیار متفاوت باشند در برخی از تکنیکال ها صفحات فولادی افزودنی روی آنها نصب شده اند که درجاتی از محافظت را برای توپچی فراهم می کند. تکنیکال های سنگین که مجموعه‌ ای گیج کننده از سلاح ها روی آن نصب می شود،به عنوان توپخانه برای شلیک مستقیم در حملات زمینی به کار می روند.این تکنیکال ها همراه با ۲۰میلیمتری هیسپانو-سوئیزا HS و خانواده ZU و ZPU ،توپ های 820، اس-60 و حتی توپ های 30 میلی متری رومانیایی مدل 80 ظاهر شده اند. حتی توپ‌های 23 میلی‌متری و 30 میلی‌متری گریازف-شیپونوف روسی نیز از هواپیماهای سابق نیروی هوایی لیبی غارت شده و با استفاده از پایه‌های دست‌ساز، بر روی تکنیکال های لیبی، چسبانده شده‌اند. تصویری از تکنیکال لیبیایی مجهز به برجک BMP وسایل نقلیه ای که نیروهای ویژه ایالات متحده آن را تکنیکال سنگین می نامیدند، عمدتاً کامیون های مرسدس و پگاسوس اسپانیایی بودند که توپ ZPU-1 ، ZPU-۲، ZU-23-2 و حتی نمونه قدیمی ولی هنوز مرگبار ۳۷ میلیمتری M1939 دوران جنگ جهانی دوم روی آن نصب بود. لیبیایی ها اولین کسانی بودند که تکنیکال سنگین را با استفاده از برجک BMP-1 ساختند،توپ 73 میلی‌متری از بی ام پی های تخریب‌شده بازیابی شده و به عقب پیک آپ چینی ZX متصل شده است ، تویوتا هایلوکس و لندکروزر تا حد زیادی محبوب ترین گزینه ها به عنوان تکنیکال هستند اما خودروهایی از فورد، شورولت، جی ام سی، ایسوزو، میتسوبیشی، لندرور و نیسان نیز جایگاهی برای خود دارند. پیکاپ های چینی نیز در درگیری در سوریه و آفریقا دیده می شوند.جیپ های غیر نظامی سری CJ نیز تکنیکال های بسیار رایجی هستند. شبه نظامیان لبنانی نیز تعداد زیادی از جیپ های ساخت ایران را به کار گرفتند که بر روی آنها M40 RCL، موشک میلان و راکت انداز 12 لول چینی تایپ 63 نصب شده بود.به هر حال هر وسیله نقلیه ای می تواند تکنیکال شود به شرط انکه که بتواند باری را حمل و خارج از جاده حرکت کند. این امر باعث شده است که فرماندهی عملیات ویژه ایالات متحده، تویوتا لندکروزر، هایلوکس و فورد رنجر را با زره و تجهیزات اضافی اصلاح کند تا بتوانند با سایر وسایل نقلیه ترکیب شوند. تصویری از یک تکنیکال ایرانی مجهز به رادار نتیجه گیری : موضوع تویوتا مثال جالبی است که نشان می‌دهد چگونه گروه‌هایی مانند داعش توانسته‌اند کالای بازاری در دسترس و نسبتاً ارزان قیمت را به کار گیرند و ثابت شده است که این حرکت برای تامين لجستیک مورد نیاز برای انجام موفقیت‌آمیز شورش‌ شان مؤثر بوده است. این امر گویای این مطلب است که ارتش های متعارف باید قابلیت های لجستیکی خود را برای مقابله بهتر با چالش جنگ های غیر متعارف و شورش ها ارتقا دهند.اولین درس به وضوح این است که تمرکز سنتی بر قدرت بالا و در دسترس بودن منابع برای پاسخ به شورش‌های معاصر و درگیری نظامی با نهادهای عمدتاً غیردولتی مناسب نیست. در عوض، نیاز روزافزونی به تطبیق پذیری لجستیکی، و ترکیب قدرت حمله و مانور بالا وجود دارد. تویوتا یا سایر وانت های سبک و شاسی‌بلندها به راحتی خریداری می‌شوند، چه قانونی یا غیر قانونی اغلب آنها حتی توسط دولت های خارجی به عنوان کمک غیر کشنده به گروه های مسلح داده می شوند.به طور مثال وزارت خارجه آمریکا پیکاپ هایی را به شورشیان ارتش آزاد سوریه اهدا کرد یا فرانسه 400 دستگاه تویوتا در اختیار چاد قرار داد. اندرو اگزوم،تکاور سابق ارتش آمریکا که اکنون معاون دستیار وزیر دفاع در سیاست خاورمیانه است ، می گوید : تویوتا هایلوکس همه جا هست.در واقع معادل خودرویی تفنگ AK-47 است و در همه جنگ های شورشی و اخیرا جنگ ضد شورش حضور دارد.بسیار سریع و مانور پذیر بوده و وقتی با یک مسلسل کالیبر ۵۰ ترکیب می شود به راحتی جلیقه زرهی سربازان را شکست می دهد و به وسایل نقلیه زرهی سبک نیز نفوذ می کند و ضربه شدیدی را به دشمن وارد می‌کند. پایان  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد. منبع : https://defaakto.com/2021/06/20/the-technical-how-a-pickup-truck-influences-modern-warfare/ https://www.americanspecialops.com/vehicles/nstv/
  4. ارابه بی ادعای جنگ های مدرن !! بخش دوم.. تکنیکال مجهز به توپ ۱۰۶ از زمان‌های قدیم، انسان سلاح‌های متحرک را ایجاد کرده یا راه‌هایی برای حمل آن‌ها، به ویژه با ارابه، پیدا نموده است. تکنیکال که در جنگ جهانی اول متولد شد، اما در طول جنگ جهانی دوم در شمال آفریقا در دست نیروهای ویژه بریتانیا از جمله گروه گشت دوربرد ارتش بریتانیا(گروه Long Range Desert یک واحد شناسایی و حمله ارتش بریتانیا در طول جنگ جهانی دوم بود.این واحد که در اصل گشت برد بلند نامیده می شد ،در ژوئن ۱۹۴۰ توسط سرگرد رالف الجر باگنولد در مصر تأسیس شد که تحت هدایت ژنرال آرچیبالد وول فعالیت می کرد) به کمال رسید، از آن زمان جایگاه منحصر به فردی در جنگ های مدرن پیدا کرده است. NSFV (وسایل نقلیه جنگی غیراستاندارد) خودروهای جنگی بداهه ای هستند که معمولاً بر اساس یک وانت یا SUV ساخته می شوند و می توانند به راحتی برای حمل مجموعه ای از سلاح ها از جمله مسلسل، اسلحه ضد هوایی، اسلحه ضد تانک ، خمپاره انداز، راکت انداز و توپ بدون لگد اصلاح شوند. این، همراه با تحرک وسیله نقلیه، آنها را به گزینه ای محبوب برای شورش ها و جنگ های غیر متعارف تبدیل می کند.تکنیکال هایی مانند مدل T اصلاح‌شده فورد و تاچانکا در جنگ جهانی اول مورد استفاده قرار گرفتند، تا زمانی که استفاده از کامیون‌ها و جیپ‌های شورولت پاترول توسط نیروهای ویژه بریتانیا در شمال آفریقا به یک سلاح نظامی محبوب تبدیل شد. استفاده از آنها به نیروهای مشترک المنافع کمک کرد تا روباه صحرا (لقب ژنرال اروین رومل آلمانی) را در جنگ متحرک از بین ببرند. گاهی اوقات آنها وسایل نقلیه را مستقیماً به فرودگاه دشمن می راندند و با اسلحه هایشان هر هواپیمای پارک شده در آنجا را نابود می کردند.این تجربه بود که منجر به ساخت و پذیرش لندرور شد. برخی شرکت ها خودروهای ساده را با زره‌های مخفی، شیشه‌های ضد گلوله، و لاستیک‌های صاف طراحی کرده اند، ویژگی‌هایی که در خودروهای نظامی گران‌قیمت به‌صورت استاندارد وجود دارد. همانطور که نیروی هوایی ایالات متحده در حال بازنگری در مورد هواپیماهای کوین (هواپیمای پشتیبانی نزدیک برای مقابله با شورش ها) بوده است، نیروهای زمینی باید نسبت هزینه و فایده خودروهای نظامی را در زمانی که کار سبک‌تری انجام می‌دهند، بررسی کنند.سپس می توان منابع را بهتر در فضای نبرد اختصاص داد. سامانه موشکی ضد تانک میلان که بر روی یک خودرو سبک هندی نصب شده است. سئوالی که برای‌ نیروی هوایی بوجود آمده این است که چرا از جت های جنگنده گران قیمت در عملیات در کشورهایی استفاده کنیم که هیچ تهدیدی برای نیروی هوایی در آنجا وجود ندارد؟ در آنجا هواپیماهای تهاجمی سبک توربوپراپ سوپر توکانو و بیچ کرافت و لورین ، بمب‌ها را پرتاب می‌کنند و پشتیبانی آتش را با کسری از هزینه جت‌های هوایی سریع ارائه می‌کنند.همین رویکرد را در نیروی زمینی می توان داشت. ۲۶۶ تویوتا را می توان با هزینه خرید یک تانک در اختیار گرفت. انها برای نبرد در جهان سوم ایده آل هستند.سیستم های چهار چرخ محرک تقریباً می توانند در هر زمینی پیمایش کنند. خودروهای سبک، وزن زیادی ندارند و این امر به آنها اجازه می دهد از پل های ضعیف و جاده های شکننده ای عبور کنند که وسایل نقلیه زرهی قادر به عبور از آنها نیستند. وانت مجهز به خمپاره انداز ۱۲۰ میلی متری سرعت و چابکی تکنیکال ها به غلبه بر معایبی مثل رهبری و برنامه ریزی ضعیف کشورهای محروم، در جنگ کمک می کند.وانت نیازی به پشتیبانی لجستیکی خاصی ندارند. هر کشور روی زمین می تواند از آنها حمایت کند. آنها سوخت زیادی مصرف نمی کنند و نیازی به نگهداری مداوم ندارند. اگر پیکاپ خراب شود، می توان قطعات را تهیه کرد. اگر هیچ قطعه ای در دسترس نباشد، فقط یک وانت است.پارکش کن و برو ! رانندگان انها برای کار کردن با آن به آموزش خاصی نیاز ندارند، هرکسی که از قبل نحوه رانندگی ماشین را بلد باشد می تواند با خودرویی که یک مسلسل در پشت آن قرار دارد، رانندگی کند. هیچ کس هرگز حدس نمی زد که وانت تویوتا نقش مهمی در تاریخ جنگ ایفا کند.این داستان کمتر شناخته شده ای است که نشان می دهد چگونه ارتشی متشکل از ۴۰۰ پیکاپ تویوتا بر یک نیروی برتر مجهز به تانک و هواپیما غلبه کرد. داستان جنگ تویوتا در سال 1972 آغاز می شود، سالی که لیبی نوار Aouzou را به دست آورد.علت اختلاف یک نوار زمینی در شمال چاد بود که در امتداد مرز با لیبی قرار دارد. لیبی که به دنبال ذخایر اورانیوم برای توسعه برنامه انرژی اتمی خود بود، نیروهایش را به حرکت درآورد و یک پایگاه هوایی در شمال Aouzou ایجاد کرد. فلیکس ملوم، رئیس جمهوری چاد، موضوع اشغال را به سازمان ملل برد و بدین ترتیب اوضاع برای معمر قذافی و ارتش لیبی سخت شد. به همین منظور، درگیری چاد و لیبی به طور رسمی در سال 1978 آغاز شد. چهار مداخله لیبی در جمهوری چاد در سال های 1978، 1979، 1980 تا 1981 و 1983 تا 1987 صورت گرفت.در ۱۶ دسامبر ۱۹۸۶،ناظران مشاهده کردند که جنگ لیبی و چاد وارد مرحله پایانی خود یعنی جنگ تویوتا شد. تعداد نیروهای لیبی 8000 سرباز، 300 تانک، 60 هواپیمای جنگی، بالگرد Mi-24، راکت انداز و توپخانه بود.لیبیایی‌ها مجبور بودند با نیروهای مسلح ملی چاد، متشکل از 10000 سرباز که فاقد تجهیزات بودند، بجنگند. نیروهای چاد نه هواپیما داشتند، نه هلیکوپتر و نه تانک. تنها امید چاد برای بیرون راندن لیبیایی ها از Aouzou با 10000 سرباز با سلاح های محدود ضد تانک و ضد هوایی و بدون وسیله حمل و نقل بود. با این حال، در آغاز سال 1987، جزر و مد جنگ در شرف تغییر بود. نیروی هوایی فرانسه 400 پیکاپ تویوتا را به نیروهای چاد تحویل داد که به طرز ماهرانه ای اسلحه های ضد هوایی و موشک های هدایت شونده ضد تانک میلان را در انها نصب کردند.هیچ سوابق رسمی در مورد اینکه چرا فرانسه تصمیم گرفت به جای ماشین های جنگی مناسب، وانت تویوتا را به چاد بدهد، وجود ندارد، به احتمال زیاد آنها ارزان تر از خودروهای نظامی ،قابل اعتمادتر از تانک ها و کاربرد انها آسان تر از هواپیما بودند.قابلیت اطمینان و دوام تویوتا به اندازه ای بود که به هر کسی ایده بدهد که مثلا چرا موشک های ضد هوایی و هدایت شونده ضد تانک را بر روی آن نصب نکنیم؟ بدین ترتیب مرحله نهایی درگیری چاد و لیبی به جنگ تویوتا معروف شد. نقطه عطف درگیری، جنگFaduaاست. در 2 ژانویه 1987، حسن جیموس، فرمانده کل ارتش چاد و پسر عموی رئیس جمهور فعلی چاد، 3000 نفر از افراد خود را برای نبرد مستقر کرد. در درگیری وحشیانه با 1200 سرباز لیبیایی و 400 عضو شبه نظامیان شورای انقلاب دموکراتیک، ارتش چاد و وانت تویوتای آن، سنگر لیبی در Fadua را قیمه کردند. در پایان روز، تیپ زرهی لیبی784 سرباز، 92 تانک جنگی T-55 و 33 خودروی جنگی پیاده نظام BMP-1 را از دست داده بود.ولی تلفات چاد ۱۸ سرباز و ۳ وانت تویوتا بود! در 3 و 4 ژانویه، نیروی هوایی لیبی تلاش کرد تا سربازان چادی و خودروهایشان را نابود کند، اما همه تلاش‌ها برای بمباران به لطف تحرک فوق‌العاده تویوتا هایلوکس شکست خورد. در مارس ۱۹۸۷ نیروهای چاد به یک پایگاه هوایی لیبی در Quadi Doumحمله کردند که دارای ۵۰۰۰ سرباز بود و توسط میدان مین محافظت می شد.چادی ها دریافتند که اگر با سرعت زیاد بر روی مین ها رانندگی کنند،مین ها منفجر نمی شوند و در نهایت پایگاه هوایی با تاکتیک های مشابهی که در نبرد Fadua به کار رفت سقوط کرد. چادی ها از ترکیبی از تاکتیک های انحرافی و حملات برای تضعیف روحیه و شکست نیروهای لیبی استفاده کردند. ستون‌های تویوتاهای ارتش چاد در یک جهت ظاهر می‌شدند و توجه لیبیایی‌ها را به خود جلب می‌کردند و سپس نیروی اصلی چاد از جهت مخالف نزدیک می‌شد و با موشک حمله می‌کرد و تانک‌های لیبی را که قبلاً آسیب‌ناپذیر به نظر می رسید، نابود می‌کرد. یک ماه پس از این برهه حماسی در تاریخ نظامی، بر سر آتش بس توافق شد. به عنوان نتیجه گیری از جنگ، دادگاه بین المللی دادگستری در سال 1994 به ادعای لیبی در مورد نوار Aouzou پایان داد. فرمانده حسن جاموس به لطف خدمت در ارتش چاد و استراتژی درخشانش برای استفاده از وانت های تویوتا برای پیشی گرفتن از تانک های زرهی سنگین روسی، ثابت کرد که قدرت آتش به تنهایی در جنگ پیروز نمی شود. اما آیا استفاده از تکنیکال ها تنها توسط ارتش های ضعیف اتفاق افتاده؟ یا انکه تنها منحصر به یک بخش از جغرافیای جهان است؟ جواب این سئوالات قطعا خیر خواهد بود. ادامه دارد....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد.
  5. سلام حالا زیاد جذاب نیست ولی بدهم نیست.تقریبا از خیلی جت های موجود ما برتره.قیمتش هم به نظر بد نیست.میشه اف ۵.میراژ.اف ۷.سوخو۲۲ را باهاش جایگزین کرد
  6. دریافت اولین اسکادران JF-17 Block III توسط پاکستان بر اساس گزارش ها، نیروی هوایی پاکستان اولین واحد از جت های جنگنده JF-17 Block 3 را وارد خدمت کرده است که نشان دهنده کلاس دوم جنگنده با قابلیت های نسل 4+ پس از دستیابی به اسکادران های متعدد جنگنده های J-10C از چین در 2022 است.در حالی که خرید J-10C بسیاری از تحلیلگران را شگفت زده کرد و تنها در اواخر سال 2021 خرید آن توسط پاکستان اعلام شد، ورود به خدمتJF-17 Block 3 از اواسط دهه 2010 مورد انتظار بوده است و انتظار می رود که عمدتاً برای نیازهای دفاعی پاکستان به عنوان بخشی از یک همکاری مشترک بین چین و پاکستان تولید شود. این جنگنده قابلیت های طراحی JF-17 را متحول می کند و یک جنگنده نسل 4+ با تسلیحات و اویونیک نسل پنجم محسوب می شود. این جنگنده یکی از چهار کلاس نسل چهارمی است که با استفاده از بسیاری از فناوری‌های توسعه‌یافته برای جنگنده نسل پنجم J-20 تولید شده است و به همین دلیل به نام دی ان ای J-20 شناخته می‌شود. این نشان دهنده ارجاعات در تفسیرهای غربی به آخرین گونه های جنگنده F-16 آمریکایی یعنی Block 70/72 است که دارای دی ان ای F-35 است.J-20 و F-35 تنها جنگنده های نسل پنجم هم در تولید و هم در سطح اسکادران هستند. JF-17 در سمت چپ تصویر همراه با J-10c در حالی که J-10C یک جنگنده سبک وزن در محدوده وزنی مشابه با F-16 است، JF-17 از محدوده وزنی کمتری برخوردار است و با گریپن سوئدی E/F قابل مقایسه است.این جنگنده مانند گریپن با حداقل هزینه‌های عملیاتی و نیازهای تعمیر و نگهداری طراحی شده است، که به پاکستان اجازه می‌دهد ناوگان بزرگی از آن را در اختیار داشته باشد البته به قیمت عملکرد پروازی متوسط. JF-17 Block 3 به شدت این نقیصه را با پیچیدگی تجهیزات اویونیک و تسلیحات خود جبران می کند، که بدون شک آن را به تواناترین جنگنده در ناوگان پاکستان به غیر از J-10C تبدیل می کند و مزایای مهمی را نسبت به جنگنده های همسایه هندی که اکثر آنها فاقد رادارها یا موشک های پیشرفته مشابه هستند فراهم می کند. مجموعه تجهیزات اویونیکی JF-17 Block III شامل کنترل ها و نمایشگرهای کابین خلبان شباهت زیادی به J-20 دارد ، با تجهیزات نصب شده روی کلاه خلبان و نمایشگرهای سربالا که به آن اجازه می دهد از طیف جدیدی از تسلیحات استفاده کند.اینها به خوبی با موشک هوا به هوای هدایت مادون قرمز PL-10 جفت می شوند که در نوع خود یکی از پیشرفته ترین موشک ها در جهان می باشد و از کنترل های آیرودینامیکی و بردار رانش استفاده می کند و با تجهیزات نصب شده روی کلاه خلبان برای بهره برداری از قابلیت مانور بسیار بالای آن هماهنگ شده است.این به جنگنده های جدید پاکستان اجازه می دهد تا بدون نیاز به اینکه خود جنگنده مانوری دهد، در زوایای بسیار زیاد با اهداف درگیر شوند. هنوز مشخص نیست که چه تعداد JF-17 Block 3 تولید خواهد شد،اما برخی گزارش‌ها نشان می‌دهند که احتمالا تعداد قابل توجهی در مقایسه با مدل های قبلی که دارای قابلیت‌های بسیار ابتدایی نسل چهارم بودند، تولید شود. این جنگنده ابزاری مقرون به صرفه برای مدرن کردن واحدهای جنگنده با استفاده از حسگرهای پیشرفته ،دیتا لینک و تسلیحات فراهم کرده و می‌تواند برای جایگزینی اکثر جنگنده‌های قدیمی میراژ و J-7 پاکستان مورد استفاده قرار گیرد. بر اساس گزارش ها، فراتر از پاکستان، میانمار نیز علاقه شدیدی به تولید این کلاس تحت مجوز نشان داده است،در حالی که فهرست مشتریان بالقوه بسیار طولانی است ،ایران یکی از قابل توجه ترین آنها است! از جمله ویژگی‌های برجسته این جنگنده می‌توان به موشک‌های هوا به هوای برد بلند PL-15 آن اشاره کرد که تنها موشک هوا به هوای غیرژاپنی فعالی هست که از رادارهای AESA برای هدایت استفاده می‌کند و می‌تواند از موشک‌های روسی و آمریکایی پیشی بگیرد. یک رادار AESA نصب شده در دماغه ، استفاده گسترده از مواد کامپوزیتی در بدنه و استفاده از موتور جدید چینی WS-13 برای بهبود عملکرد پروازی نسبت به مدل های قدیمی از ویژگی های نسل جدید JF-17 Block III می باشد. مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/pakistan-first-jf17bl3-squadron-j20-dna
  7. ارابه بی ادعای جنگ های مدرن !! وانت تویوتا به عنوان ابزاری که می توان با آن ، وسایل را حمل کرد و یدک کشید،برای مردم مفید است ، اما این وانت قدرت شکل دادن به مرزهای جهان را نیز دارد! پیشینه و آنالیز: یک خودروی غیرنظامی، بدون شک یکی از مهمترین عوامل افزایش دهنده نیرو در تاریخ نظامی مدرن است.تکنیکالها بر نحوه مبارزه شورشیان، نیروهای ویژه و ارتش‌های منظم در فضای نبرد تأثیر گذاشته و در شکل دهی مرزهای جهان مؤثر بوده اند.این خودرو چابکی، سرعت، محموله، بهره وری سوخت و قابلیت اطمینان را برای مبارزان فراهم می کند. شورشیان، دزدان دریایی، تروریست ها و مبارزان راه آزادی که آموزش دیده اند، همگی از وانت در جنگ استفاده کرده اند. آنها ثابت کرده اند با بودجه کم هم می شود در جنگ ها پیروز شد و هر کسی که بیشترین پول را دارد لزوما در جنگ پیروز نمی شود.ارتش های مدرن و و نیروهای چریکی آنها را به دلیل ردپای کوچک و تدارکات آسانش برای عملیات کوین (عملیات ضد شورش) پذیرفته اند. تکنیکال ها دکترین استراتژیک را تغییر داده و به ابزار کلیدی برای جنگ های متعارف،چریکی و نیابتی تبدیل شده اند. تصویری از مجموعه ای از تکنیکال ها که احتمالا متعلق به شورشیان لیبیایی باشند. یکی از پرکاربردترین خودروها در این زمینه قطعا وانت تویوتا است. بادوام و قابل اعتماد بودن در اینجا دلیل مناسب بودن تویوتا برای جنگ است.برنامه تلویزیونی بریتانیایی Top Gear آزمایشی را بر روی یکی از آنها انجام داد. تهیه کنندگان این سریال یک هایلوکس دیزل 18 ساله را با 190000 مایل روی کیلومتر شمار به قیمت 1500 دلار خریداری کردند. سپس آن را به یک درخت کوبیدند، به مدت پنج ساعت در اقیانوس فرو بردند، آن را از ارتفاع حدود 10 فوتی انداختند، سعی کردند آن را زیر یک RV له کنند. در نهایت، آنها آن را در بالای یک برج 240 فوتی قرار دادند و سپس در یک تخریب کنترل شده برج را منهدم کردند.ولی وقتی آن را از زیر آوار بیرون آوردند، تنها کاری که برای راه اندازی دوباره آن لازم بود چکش، آچار و WD-40 بود. آنها حتی نیازی به قطعات یدکی نداشتند! این وسایل نقلیه به دلیل چهار ویژگی اساسی شهرت زیادی به دست آورده اند: چابکی ، سرعت ، ظرفیت بار و قابلیت اطمینان.یک پیک آپ لندکروز یا هایلوکس می تواند 20 چریک تا دندان مسلح را جا به جا کند یا یک سلاح ضد تانک، ضد هوایی، یک مسلسل سنگین علیه پیاده نظام را حمل کند. این در یک جنگ بسیار مهم است و از بیابان های غرب آفریقا تا کوه های افغانستان، جنگجویان از قبیله گرفته تا نیروهای ویژه آمریکایی، وانت تویوتا را به عنوان نفربر غیر زرهی خود انتخاب کرده اند. تنها عامل محدود کننده وانت تویوتا توان ذهنی سربازان و محدودیت های آن در حمل سلاح است. چند افسانه در مورد ریشه نام تکنیکال : افسانه اول : آژانس های کمک رسانی افسانه می گوید که Technical نام خود را از آژانس های امدادی که در دهه 1990 در سومالی کار می کردند دریافت کرد. این سازمان ها مجاز به استخدام پیمانکاران خصوصی نظامی یا امنیتی نبودند. در طول جنگ‌های داخلی سومالی، گروه‌های کمک‌رسان به حمایت مسلحانه نیاز داشتند و بنابراین جنگ سالاران را برای محافظت از کارکنان و ذخایر تدارکاتی که توزیع می‌شد، به کار گرفتند. از آنجایی که آژانس های کمک‌رسان از استخدام این نیروهای قدرتمند منع شدند، هزینه‌های مربوط به حفاظت در گزارش های هزینه‌ها به‌عنوان (Technical assistance) پنهان شد. افسانه دوم: مهندسان شوروی در حالی که برخی اعتقاد دارند، آژانس های کمک های بشردوستانه مسئول لقب تکنیکال هستند. شواهدی وجود دارد مبنی بر اینکه این نام ده سال قبل توسط تکنسین های تسلیحاتی روسی اعلام شده است. مهندسان روسی سازنده تسلیحات Teknikoدر حال ارائه خدمات تجهیزات نظامی در اتیوپی بودند.Tekniko در دهه 1980 زمانی که در اتیوپی قرارداد داشت، به دلایلی پایه‌هایی را برای سیستم‌های تسلیحاتی در جعبه بار کامیون های سبک برای جنبش ملی سومالی نصب کرد. جنبش ملی سومالی یک نیروی چریکی بود که توسط قبایل اسحاق از مناطق شمال غربی سومالی تأسیس شد. جنبش ملی سومالی (SNM) از پناهگاه های امن در اتیوپی تلاش کرد تا سیاد بار، دیکتاتور حاکم سومالی را برکنار کند.متعاقباً کمک های نظامی اتیوپی به پایان رسید و چریک های SNM مجبور شدند به فروشگاه های تویوتا لندکروزرهای ارتش ملی سومالی حمله کرده و آنها را به اشکال مختلف سیستم های تسلیحاتی سبک و متوسط مجهز کنند. افسانه سوم : تاچانکا (Tachanka) مفهوم تکنیکال بسیار قبل تر از کامیون های حمل سلاح سومالیایی در دهه 80 وجود داشته است. یک گاری متصل به اسب معمولی غیرنظامی را می توان به راحتی برای استفاده نظامی تبدیل کرد و سپس در صورت نیاز دوباره به حالت قبل برگرداند. تاچانکاها در طول جنگ بزرگ در جبهه شرقی محبوب بودند و استفاده از آنها به ویژه در مناطق دهقانی جنوب روسیه و اوکراین به اوج خود رسید. درآن زمان سواره نظام روسی از مسلسل بر روی گاری متصل به اسب استفاده می کرد. کلمه Tavrichannka اصطلاحی برای کالسکه سنگین است که در مناطق جنوب اکراین و کریمه استفاده می شود. تاکتیک تاچانکا تاکتیک تاچانکا بر استفاده از سرعت برای غافلگیری دشمن متمرکز بود. تاچانکاها قبل از معرفی تانک یا خودروها در میدان جنگ مورد استفاده قرار می گرفتند.از سرعت گاری متصل به اسب برای انتقال سریع سکوی مسلسل به موقعیت شلیک مطلوب استفاده میشد. سپس نیروهای دشمن قبل از اینکه فرصتی برای عکس العمل داشته باشند، مورد شلیک قرار می گرفتند.علاوه بر آن از آنجایی که مسلسل به سمت عقب گاری نشانه رفته بود، تاچانکاها همچنین پس از حملات یا در طول عقب نشینی، آتش سرکوبگر موثری را بر روی سواره نظام دشمن اجرا می کردند. تاچانکا که در ابتدا توسط ارتش های روسیه و اکراین استفاده می شد،بعدا توسط تعدادی از کشورهای دیگر نیز مورد استفاده قرار گرفت که مهم ترین آنها ارتش لهستان بود که از این گاری های مسلح در طول جنگ لهستان و شوروی استفاده نمود.در لهستان به آنها Taczankas می گفتند. تاچانکاهای تولیدی در طول تهاجم به لهستان در سال ۱۹۳۹ برای پشتیبانی از اسکادران های سواره نظام استفاده شدند. ادامه دارد....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد.
  8. جزایر مصنوعی چین از آغاز تا اهداف!! بخش سوم ..... تام شوگارت،عضو ارشد یک مرکز امنیتی می گوید:حدس من این است که گاراژهای رو به دریا برای پرتابگرهای موشک کروز استفاده می شوند.شوگارت همچنین به برجک های توپ دریایی و یک سیستم ضد موشکی CIWS اشاره می‌کند.این تجهیزات دفاع در برابر تهدیدات هوایی در ارتفاع پائین مانند هواپیماهای بدون سرنشین ،موشک های کروز،هواپیماها و کشتی های خارجی را تضمین می‌کند.سلاح ها و برج های دیده بانی با پادگان ها و محل های اقامتی همراه بوده و رسانه دولتی چین، CGTN،قبلا گزارش داده بود که جمعیتی بالغ بر ۵۰۰۰ افسر و سرباز در این جزایر مستقر هستند. چین حداقل سه جزیره از چندین جزیره را که در دریای مورد مناقشه چین جنوبی ساخته است، به طور کامل نظامی کرده است و آنها را با سیستم های موشکی ضد کشتی و ضد هوایی، تجهیزات لیزری و پارازیت و جت های جنگنده در اقدامی تهاجمی مسلح نموده است که همه کشورهایی را که در نزدیکی آنها عملیاتی انجام می دهند تهدید می کند. ایالات متحده و ژاپن عملیاتی را تحت عنوان عملیات آزادی ناوبری (FONOPS) را بر فراز جزایر انجام می دهند. یک هواپیمای ایالات متحده که مشغول این چنين عملیات هایی بوده است،اخیراً با نزدیک شدن به یکی از سنگرهای اقیانوسی جدید چین با درخواست های مکرر برای ترک منطقه مواجه شد.از سویی دیگر استرالیا نیز فعالیت هایی را در دریای چین جنوبی انجام می دهد، اما هنوز مایل به انجام اقداماتی نیست که مستقیماً ادعاهای چین در مورد این سرزمین ها را به چالش بکشد. دکتر دیویس معتقد است که مانند استرالیا، تمرکز آ سه آن نیز در حال حاضر بیشتر بر روی دیپلماسی است.این سازمان در تلاش بوده است یک موضع مشترک برای مدیریت اقدامات در دریای چین جنوبی ایجاد کند،اما چین را در مورد اقداماتش به چالش نمی کشد. هیچ اظهارنظر فوری از سوی مقامات چینی وجود ندارد. پکن معتقد است که فعالیت های نظامیش کاملاً دفاعی است و برای حفاظت از حقوق حاکمیتی خود تنظیم شده است. اما پس از سال‌ها افزایش هزینه‌های نظامی، چین اکنون پس از آمریکا دومین بودجه دفاعی جهان را به خود اختصاص داده است و به سرعت در حال مدرن‌سازی نیروی خود با سیستم های تسلیحاتی از جمله جنگنده رادارگریز J-20، موشک‌های مافوق صوت و ناو های هواپیمابر است. تقریباً یک دهه پیش، چین با ساختن پایگاه‌های جزیره‌ای بر روی مجموعه های مرجانی تلاش کرد تا ادعاهای سرزمینی گسترده‌اش را بر تقریباً کل دریای چین جنوبی تقویت کند. ایالات متحده با فرستادن کشتی های جنگی خود به منطقه در آنچه که مأموریت های آزادی ناوبری می نامد، پاسخ داد. ایالات متحده هیچ ادعایی ندارد اما کشتی ها و هواپیماهای نیروی دریایی را برای چندین دهه برای گشت زنی و ترویج ناوبری رایگان در آبراه ها و حریم هوایی بین المللی مستقر کرده است. چین به طور معمول با هرگونه اقدام ارتش آمریکا در منطقه مخالف است. طرف‌های دیگر، فیلیپین، ویتنام، مالزی، تایوان و برونئی مدعی تمام یا بخشی از دریا هستند که هر ساله حدود 5 تریلیون دلار کالا از طریق آن حمل می‌شود دریا سالار جان آکیلینو،رئیس فرماندهی هند-اقیانوس آرام ایالات متحده ، هشدار می دهد: کارکرد این جزایر گسترش توانایی تهاجمی جمهوری خلق چین در فراسوی سواحل آنهاست. او اضافه می کند، نیروهای چینی می‌توانند جنگنده‌ها، بمب‌افکن‌ها و تمام قابلیت‌های تهاجمی مانند موشک‌های ضد کشتی و ضدهوایی را به پرواز درآورند و جزایر را کاملاً نظامی‌شده خواند. دریاسالار جان سی آکیلینو (سمت چپ) فرمانده فرماندهی هند -اقیانوس آرام ایالات متحده،در حال مشاهده سازه ها و ساختمان های چینی، در هواپیمای شناسایی P-8A Poseidon ایالات متحده که روز یکشنبه در نزدیکی پایگاه های تحت کنترل چین در مجمع الجزایر اسپراتلی در دریای چین جنوبی،یکی از داغ ترین مناطق جهان، پرواز میکرد. در طول گشت زنی، به هواپیمایP-8A Poseidon بارها توسط تماس گیرندگان چینی اخطار داده شد که به طور غیرقانونی وارد قلمرو چین شده است و به هواپیما دستور داده شد که دور شود.اما هواپیمای نیروی دریایی ایالات متحده اخطارهای متعدد را رد کرد و در لحظات کوتاه اما پرتنشی که توسط دو خبرنگار AP دعوت شده ثبت شده است، با سرکشی به شناسایی خود ادامه داد. یک خلبان آمریکایی خطاب به چینی ها گفت: من یک هواپیمای نیروی دریایی ایالات متحده هستم که فعالیت های نظامی قانونی را فراتر از حریم هوایی کشورهای ساحلی انجام می دهم.استفاده از این حقوق توسط حقوق بین الملل تضمین شده است و من با رعایت حقوق و وظایف همه کشورها عمل می کنم. دریاسالار می گوید،که هر هواپیمای نظامی و غیرنظامی که بر فراز آبراه مورد مناقشه پرواز کند، می تواند به راحتی در محدوده سامانه موشکی جزایر چین قرار گیرد. بنابراین این تهدیدی است که وجود دارد، به همین دلیل نظامی‌سازی این جزایر بسیار نگران‌کننده است.آکیلینو گفت، علیرغم تجاوز چین، درگیری‌های طولانی مدت سرزمینی فقط باید به صورت مسالمت آمیز حل و فصل شوند و از اقدام موفقیت‌آمیز دولت فیلیپین برای کشاندن اختلافات خود با چین به داوری بین‌المللی در سال 2013 به عنوان یک الگوی خوب یاد کرد. جوئل مارتینز، افسر فرمانده نیروی دریایی،که رهبری خدمه P-8A Poseidon را بر عهده دارد، گفت که یک جت چینی در یک مانور خطرناک در منطقه مورد مناقشه نزدیک به یک هواپیمای آمریکایی پرواز کرد. او گفت که خدمه پرواز ایالات متحده به چینی ها یادآوری کردند که مقررات ایمنی هوانوردی را رعایت کنند. همانطور که P-8A Poseidonدر نزدیکی جزایر پرواز می کرد، به نظر می رسید که برخی از آنها ساختمان های چند طبقه، انبارها، آشیانه ها، بندرهای دریایی، باند فرودگاه ها و رادارها را در خود جای داده بودند. در نزدیکی Fiery Cross، بیش از 40 کشتی ظاهراً لنگر انداخته دیده می‌شوند. آکیلینو می گوید،به نظر می رسد که ساخت زرادخانه‌های موشکی، آشیانه‌های هواپیما، سیستم‌های راداری و سایر تأسیسات نظامی در جزایر Mischief و Fiery Cross و Subi تکمیل شده است، اما باید دید که آیا چین ساخت زیرساخت‌های نظامی را در مناطق دیگر دنبال خواهد کرد یا خیر. در توصیف ارزش این پایگاه ها نباید زیاده روی کرد.اندازه کوچک،زمین مسطح و باز،انزوا و دوری از سرزمین اصلی چین،آنها را در برابر بمباران،محاصره یا تهاجم در زمان جنگ آسیب پذیر می کند.بر اساس اعلام ابتکار شفافیت دریایی CSISآسیا،چین تاکنون هفت جزیره مصنوعی در دریای چین جنوبی ساخته است که بیش از ۱۰۰۰ هکتار زمین جدید ایجاد کرده است و این عملکرد ترس را در میان مدعیان رقیب مانند ویتنام و فیلیپین افزایش داده.با این حال،علی رغم نظامی شدن جزایر ،یک مجله نظامی چینی آشکارا نقاط ضعف آنها را به دلیل فاصله قابل توجه از سرزمین اصلی چین،اندازه کوچک و مسیرهای متعددی که از آنجا می توان به آنها حمله کرد،برجسته کرده است.با این حال،در کوتاه مدت ،این جزایر مسلح،یادآوری قوی از دست یابی ارتش چین به یکی از مهم‌ترین آبراه های جهان هستند. پایان  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد. منابع: https://amp.9news.com.au/article/3f0d47ab-1b3a-4a8a-bfc6-7350c5267308 https://amp.scmp.com/news/china/diplomacy/article/3198504/fortified-south-china-sea-artificial-islands-project-beijings-military-reach-and-power-say-observers https://www.asiafinancial.com/photos-emerge-of-chinas-military-bases-on-artificial-islands/amp https://www.businessinsider.com/photos-show-details-of-chinese-south-china-sea-military-bases-2022-12?amp https://www.nytimes.com/interactive/2015/07/30/world/asia/what-china-has-been-building-in-the-south-china-sea.html https://amp.theguardian.com/world/2022/mar/21/china-has-fully-militarized-three-islands-in-south-china-sea-us-admiral-says
  9. سلام⚘ اینطور که نویسنده ادعا کرده ۴ جنگنده از ۵ جنگنده تولیدی مقیاس بالا. مثلا الان اف ۳۵ مقیاس بالا حساب میشه چون همونطور که فرمودین فقط در یک سال ۱۴۱ فروند تولید شده ولی مثلا تایفون یا سوخو ۳۵ نه.در واقع بین جنگنده هایی که داره تولید گسترده میشه باید حساب کنید. واقعیت،برای منهم عدد عجیبه.نمیدونم راسته یا نه ولی سرعت تولیدات چینی ها تو این سالها سرسام آور بوده.در همین سالها مجموع جنگنده های سنگینش از مجموع آمریکا و روسیه پیشی گرفته.مثلا کل تولید سالانه سوخو ۳۰ و ۳۵ و ۳۴ از هر کدام تنها ۱۴ فروند در سال بوده ! http://www.military.ir/forums/topic/193-جنگنده-برتری-هوایی-سوخو-57-فلون-su-57felon/?page=21&tab=comments#comment-554580
  10. بازنشستگی جنگنده J-7 تا پایان سال بر اساس گزارش های رسانه دولتی گلوبال تایمز، ارتش آزادیبخش خلق چین قرار است آخرین جنگنده های J-7 را تا پایان سال 2023 از خدمت بازنشسته کند. این کلاس جنگنده یکی از سبک ترین و کوچک ترین جنگنده های در حال خدمت در جهان است و تا ۱۰ سال پیش یعنی تا سال۲۰۱۳ به طور انحصاری برای صادرات در حال تولید بود.در حالی که ارتش آزادی بخش خلق چین در اواخر دهه 2010 تقریباً 400 هواپیمای J-7 در خط مقدم داشت، تعداد آنها به سرعت در حال کاهش است زیرا ناوگان هواپیماهای جنگنده را از کلاس های جدیدتر با سرعتی بی سابقه دریافت می کند.نیروی هوایی چین امروز بیشتر از هر کشور دیگری در سال جنگنده های جدید دریافت می کند،به طوری که چهار جنگنده از پنج جنگنده تولید شده در مقیاس بزرگ در سراسر جهان امروز چینی هستند. J-7 در دهه 1960 به عنوان مشتق شده از جنگنده نسل دوم MiG-21 Fishbed شوروی ساخته شد که با پیوستن به ناوگان اتحاد جماهیر شوروی در سال 1959، تواناترین جنگنده جهان به حساب می آمد. اگرچه MiG-21 ها امروزه به طور گسترده در سراسر جهان از کوبا و رومانی گرفته تا مصر و سوریه عملیاتی هستند، خطوط تولید این کلاس در سال 1985 بسته شد که این به این معنی است که هواپیماهای J-7 که در چین و مشتریان خارجی آن عملیاتی هستند به طور متوسط بسیار جدیدتر بوده و از فناوری های تولید بسیار پیشرفته تری بهره می برند. اگرچه این کلاس شاهد فروش‌های متعدد صادراتی از جمله به ایران، آلبانی، مصر، پاکستان و عراق بود. جنگنده‌های J-7 نسبتاً کمی، در طول جنگ سرد به ارتش چین ملحق شدند. مدل‌های دوران جنگ سرد به سرعت در دهه 1990 از خدمت خارج شدند،زیرا با گسترش تولید این کلاس ، چین آن را در مرکز تلاش‌های های مدرن سازی خود قرار داد زیرا چین قادر به تولید جنگنده های نسل چهارم به روز در داخل کشور نبود.در آن زمان تلاش هایی برای ادغام فن آوری های نسل چهارم در حال توسعه در هواپیما انجام شد و انواع جدید J-7E و J-7G با سیستم های اویونیک پیشرفته و قابلیت های جدید با مزایای عملکرد بسیار قابل توجهی نسبت به مدل های قبلی وارد خدمت شدند. پیشرفته ترین نوع آن یعنی J-7G دارای مشخصه های جنگنده های نسل چهارم بخاطر استفاده بسیار بیشتر از مواد کامپوزیتی کابین خلبان شیشه ای (Glass Cockpit) ،یک بال دلتای دوگانه جدید،سه نمایشگر HUD چند منظوره و HOTAS،سامانه نصب شده روی کلاه خلبان ، بدنه با مواد کاهش دهنده سطح مقطع راداری و مخازن سوخت جدبد بود. زمانی که J-7 به پایان دوره تولید خود نزدیک شده بود، چین قبل از آن شروع به پرواز اولین نمونه های جنگنده نسل پنجم خود کرده بود که تحت برنامه J-20 توسعه یافته بودند، که نشان می دهد مدت زمان برنامه J-7 چقدر طولانی بوده است.هواپیماهای J-7 با سیستم های اویونیک مدرن به دلیل هزینه های عملیاتی بسیار کم، ارزشمند هستند و به خلبانان این امکان را می دهند که هر ساله دوره های بسیار طولانی را در هوا با هزینه ناچیز در مقایسه با جنگنده های جدیدتر مانند J-16 یا J-20 سپری کنند.با این وجود دسترسی محدود آنها به موشک های مدرن، اندازه کوچک رادارهایشان، فقدان رادارهای آرایه ای اسکن شده الکترونیکی، برد پروازی و محموله های تسلیحاتی محدود آنها، موانعی را بوجود می آورد. جنگنده‌های J-7 با جنگنده‌های جدید J-10C و J-16 جایگزین می‌شوند،اندازه جنگنده‌های جدید بیش از سه برابر اندازه J-7 است و اختلاف توانایی‌های بین جنگنده J-7G و این جت های جدید چینی بسیار زیاد می باشد. بازنشستگی J-7 از نقش‌های خط مقدم،تعداد واحدهای خط مقدم را کاهش می دهد،اما در عین حال هواپیماهای بیشتری را در واحدهای آموزشی که مقصد بسیاری از هواپیماها بوده است، در دسترس قرار می‌دهد. جایگزین کردن J-7 با جنگنده های مدرن، قابلیت های جنگی ارتش چین را به میزان فوق العاده ای افزایش می‌دهد اما به قیمت افزایش قابل توجه هزینه های عملیاتی،به ویژه زمانی که کلاس های جنگنده سنگین وزن مانند J-16 به طور مستقیم جایگزین جنگنده J-7 می شوند.پس از پایان خدمت ،J-7 همچنان پرفروش‌ترین جنگنده مافوق صوت تک موتوره چین باقی می ماند.یک میراث قابل توجه با مشتقاتی حاصل از آن یعنی جنگنده آموزشی JL-9 و جنگنده JF-17 ،که همچنان در حال تولید می باشند.  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/china-retire-last-j7s-implications
  11. دعوای اکراین و گرجستان بر سر BuK مجانی!!! گرجستان یکی از کشورهای جانشین شوروی در قفقاز، تحت فشار فزاینده ای از سوی اوکراین برای تامین رایگان سامانه های موشکی سطح به هوای BuK و سایر تجهیزات قرار گرفته است و مقامات اوکراینی ادعا می کنند که سامانه های BuK در اواخر دهه ۲۰۰۰ به عنوان کمک عرضه شده و باید بازگردانده شوند! گرچه گرجستان و اوکراین قبلاً بخشی از اتحاد جماهیر شوروی بودند، اما اکراین در مرز ناتو قرار داشت و همین امر باعث شد تا میزبان برخی از پیشرفته‌ترین تجهیزات این ابرقدرت باشد و مقادیری را به ارث برده است که از همه کشورهای جانشین به استثنای روسیه پیشی گرفته است. سامانه BuK و سایر تجهیزات دفاع هوایی متحرک برد کوتاه و متوسط ،نقش کلیدی در اجازه دادن به گرجستان برای مقابله با ارتش روسیه در سال ۲۰۰۸ برای نزدیک به دو هفته ایفا کرد. در حالی که نیروی هوایی روسیه به دلیل بی توجهی کامل به قابلیت های سرکوب دفاع هوایی پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و بازنشستگی ناوگان هواپیماهای سرکوب هوایی اختصاصی اتحاد جماهیر شوروی، به شدت برای خنثی کردن این سامانه ها دچار مشکل بود،اما روسیه در نهایت موفق شد،با پدافند هوایی گرجستان، عمدتاً از طریق موفقیت‌های های حاصل از حملات زمینی خود، که به این کشور اجازه می‌داد بدون تکیه بر پشتیبانی هوایی، چنین دارایی‌هایی را خنثی کند، مقابله کند. سامانه BuK در حال حاضر قوی ترین دارایی دفاع هوایی در نیروهای مسلح گرجستان است و وزارت دفاع این کشور اطلاعات نادرست منتشر شده توسط کارشناسان یا رسانه های اوکراینی را محکوم کرده است که ادعا می کنند این سامانه به جای خریداری ، هدیه داده شده است.به نظر می رسد که اکراین سامانه پدافند هوایی را به طور رایگان به گرجستان تحویل داده است که این درست نیست و گرجستان سامانه های بوک را در سال ۲۰۰۷ از طریق خرید چند میلیون دلاری دریافت کرده است.این کار تحت یک توافق نامه محرمانه انجام شده ،به همین دلیل است که نمی توانیم جزئیات بیشتری ارائه کنیم. این وزارت خانه تصریح کرد که گرجستان گر چه کمک های بشر دوستانه ارائه می کند،اما مکررا موضع صریح خود را در مورد عرضه تسلیحات و کالاهای دارای استفاده دوگانه به اکراین اعلام کرده است. این کشور همچنین از تصمیم خود مبنی بر تحویل ندادن ذخایر موشک‌های ضد تانک Javelin خود برای تجهیز اکراین با وجود فشارهای کیف و برخی از حامیان غربی آن برای انجام این کار دفاع کرد. اگرچه دولت گرجستان در حمایت از تلاش‌های جنگی اوکراین محافظه‌کار بوده است، اما اتباع گرجستان در درگیری ها تحت عنوان لژیون گرجستان که یکی از برجسته‌ترین واحدهای خارجی و یکی از اولین واحدهایی است که برای مبارزه با نیروهای روسی و شبه‌نظامیان اقلیت قومی روسی اوکراین تشکیل شده‌اند، نقش اصلی را ایفا کرده‌اند. پچ لژیون ملی گرجستان و رهبر آن ماموکا مامولاشویلی شبکه پدافند هوایی اوکراین در درگیری‌های مداوم خود با روسیه به طور فزاینده‌ای تحلیل رفته است و منابع متعدد اوکراینی و همچنین رسانه‌های غربی تاکید کردند که این امر توانایی این کشور را برای پاسخگویی به حملات هوایی و موشکی به طور فزاینده‌ای محدود می‌کند. اگرچه این کشور سامانه‌های پدافند هوایی طراحی شده توسط شوروی را از کشورهای سابق پیمان ورشو مانند لهستان و اسلواکی دریافت کرده است، اما عرضه این سامانه‌ها محدود شده است در حالی که سایر اعضای ناتو سامانه‌هایی را ارائه کرده‌اند که برد بسیار کوتاهی دارند و در بسیاری موارد تقریباً منسوخ هستند، مانند MIM-23 هاوک اگر چه ایالات متحده متعهد شده است که یک واحد از موشک های پاتریوت را ارائه کند،اما سابقه جنگی مشکوک سیستم،تعداد بسیار کم و کمبود پرسنل پشتیبانی آمریکایی به این معنی است که تأثیر آن احتمالا بسیار محدود خواهد بود.انتظار می رود اولین پاتریوت ها در اوایل سال ۲۰۲۴ در اکراین عملیاتی شوند. تحت فشار قرار دادن گرجستان برای ارائه سامانه‌های BuK ممکن است نشانه‌ای از ناامیدی باشد زیرا شبکه بسیار بزرگ‌تر خود اوکراین که بر پایه BuK و سامانه‌های اس-300 با برد بلندتر ساخته شده است، به نقطه شکست نزدیک می‌شوند و سایر تامین کنندگان بالقوه دفاع هوایی سازگار با تجهیزات شوروی در خارج از اروپا بسیار اندک هستند.  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/why-ukraine-and-georgia-are-fighting-over-soviet-built-air-defence-systems-kiev-wants-missiles-for-free
  12. سری آخر با تشکر از جناب MR9 که زحمت تصحیح تصاویر را کشیدند.
  13. جزایر مصنوعی چین از آغاز تا اهداف!! بخش دوم ..... در این تصاویر مشخص است که چین صخره ها و جزایر دریای چین جنوبی را به پایگاه های نظامی تمام عیار تبدیل کرده است. عکس‌های هوایی از جزایر نشان می‌دهد که پایگاه‌های نظامی دیگر حتی فضایی برای کاشت یک درخت هم ندارند. فضاهای نظامی میزبان سامانه های موشکی، رادارها، باندهای با قابلیت نشست و برخواست هواپیماهای سنگین، تأسیسات ذخیره سوخت برای پشتیبانی از عملیات نظامی و تأسیسات دریایی است. دکتر مالکوم دیویس تحلیلگر ارشد موسسه سیاست استراتژیک استرالیا، می گوید، منابع متمرکز در این جزایر به چین این قدرت را می دهد که به طور بالقوه بر ارتش کشورهای جنوب شرقی آسیا که شامل برونئی، کامبوج، اندونزی، لائوس، مالزی، میانمار، فیلیپین، سنگاپور، تایلند و ویتنام است، غلبه کند.با استفاده از این جزایر، چین این پتانسیل را دارد که قدرت نظامی خود را تا شمال استرالیا و اقیانوس هند گسترش دهد. در ادامه دیویس متذکر می شود، کنترل دریا به چین توانایی بسیار بیشتری برای منزوی کردن و مجبور کردن ژاپن در یک بحران خواهد داد.این امر به ویژه اگر یا زمانی که چین درگیری نظامی بر سر تایوان را آغاز کند،یک خطر جدی خواهد بود. به گفته دکتر دیویس، طیفی از کارهاوجود دارد که چین می تواند در سال های آینده انجام دهد که موجب افزایش تنش ها خواهد شد. یکی از احتمالات این است که چین ممکن است یک منطقه شناسایی دفاع هوایی در دریای چین جنوبی اعلام کند،که به این معنی است که باید برای همه جابجایی های هوایی در سراسر منطقه مجوز دریافت کرد.این حرکت به احتمال زیاد رخ خواهد داد و البته معتقد است استرالیا آن را به چالش خواهد کشید.احتمال قوی دیگر این است که چین ممکن است به دنبال حمله به تایوان و تلاش برای به دست آوردن جزایر تایوانی در دریای چین جنوبی ،به ویژه جزیره پراتاس باشد.او پیش بینی میکند،چین در نیمه دوم این دهه اقدامی در قبال تایوان انجام دهد. ساختمان ها و تاسیسات ساخته شده در جزیره مصنوعی توسط چین در مجمع الجزایر اسپراتلی که در چین به جزایر نانشا (Nansha) معروف هستند دیده می شود. این عکس‌های هوایی چند روز پس از رویداد مهم کنگره حزب کمونیست چین منتشر شدند، جایی که شی جین‌پینگ در سخنرانیش در مورد تایوان تصریح کرد اتحاد کامل سرزمین مادری باید حاصل شود و باید به آن دست یافت. در این تصاویر اسکله ها، رادارها، فرودگاه ها، اردوگاه های نظامی و آشیانه های هواپیماهای بزرگ ، جاده‌های آسفالت‌شده، زمین‌های ورزشی برای بسکتبال و تنیس را در هفت جزیره مصنوعی چین که حدود 400 مایل از سواحل چین فاصله دارند،می توان مشاهده کرد. در تصاویر منتشر شده می توان به وضوح یک KJ-500 را مشاهده کرد.این هواپیما نسل سوم هواپیمای کنترل و هشدار دهنده زودهنگام هوابرد چین است که قادر به افزایش توان نظارتی در دریای چین جنوبی است. این هواپیما از همان نوع هواپیمایی است که در گذشته برای گشت زنی های دوربرد در دریای چین شرقی و عملیات در تنگه تایوان اعزام شده است وجود یک KJ-500 نشان می دهد که باندهای جزیره Fiery Cross به اندازه کافی طولانی هستند تا هواپیماهای بزرگ از روی آن نشست و برخواست کنند،و در عین حال آشیانه ها نیز به اندازه کافی بزرگ هستند تا بمب افکن های H-6 را در خود جای دهند. یکی از عکس‌های دو قایق کاتاماران موشک انداز تایپ ۲۲ را نشان می‌دهد که دارای ویژگی‌های رادارگریز هستند و می‌توانند تا ۸ موشک ضد کشتی مادون صوت YJ-83 را حمل کنند. بر اساس گزارش رسانه های فیلیپین، گزارش شده است که این قایق ها خدمه خبری فیلیپین را که سعی در نظارت بر حرکت چینی ها در منطقه داشتند، بدرقه کرده اند.در تصاویر همچنین می توان یک هواپیمای ترابری برد متوسط Y-8 در آشیانه ای در جزیره Mischief را مشاهده کرد.Y-8 که به طور مداوم ارتقا و تولید شده است، یک هواپیمای ترابری محبوب با انواع مختلف می باشد.آشیانه ای که Y-8 در آن مستقر است می تواند هواپیماها را در برابر محیط های گرم،مرطوب و با شوری بالا پناه دهد،اما ساختار آن به اندازه کافی مستحکم برای دفاع در برابر حملات دشمن به نظر نمی رسد. در گوشه ای از جزیره Cuarteron ، سیستم های تسلیحاتی شبیه به توپ دریایی 76 میلی متری تایپ H/PJ-26 و توپ دفاعی H/PJ-13B به همراه چند سرباز در بالای دو برج دیده می شود که قدرت آتش ضد دریایی و ضد هوایی را فراهم می کند و به عنوان آخرین خط دفاعی در رویارویی عمل می نمایند. در همین تصویر از Cuarteron، رادار بزرگی مشابه رادار سه بعدی هشدار اولیهSLC-7 روی زمین دیده می شود. رسانه های دولتی چین در گذشته گزارش دادند که این رادار ضد پرنده های پنهانکار می تواند چندین هدف را شناسایی و ردیابی کند و می تواند در برابر حملات اشباع مقاومت نماید. در جزیره سوبی(Suby)اشیایی شبیه به کامیون‌ها در باند فرودگاه دیده می‌شوند که احتمالاً هدف آنها جلوگیری از فرود اجباری هواپیماهای خارجی در جزیره می باشد. دو سکوی فرود پزشکی با یک صلیب قرمز رنگ بر روی یک بالشتک مربعی سفید را می‌توان روی هر دو مجموعه مرجانی Mischief و Fiery Crossمشاهده کرد. دکتر دیویس معتقد است: برخی از سازه ها در وضعیت مناسبی به نظر نمی رسند.با این حال واضح است که چینی‌ها پیشرفت‌هایی در زمینه مناسب سازی کردن پایگاه‌ها داشته‌اند.از نظر تاکتیکی ،این پایگاه ها به نیروی هوایی چین این امکان را می دهند که در شرایط بحرانی به پایگاه های آماده ،مجهز به پناهگاه‌های مستحکم سازی شده برای هواپیما و سایر زیرساخت‌های پشتیبانی ،برای عملیات در دریای چین جنوبی دسترسی داشته باشند.من فکر می کنم که آنها همچنین به عنوان ناوهای هواپیمابر غیرقابل غرق شدن برای سکوهای جنگ ضد زیردریایی نیروی هوایی و دریایی چین برای شکار زیردریایی ها در منطقه عمل می کنند. با این حال، دیویس می گوید که معلوم نیست این پایگاه ها در یک جنگ واقعی چقدر زنده بمانند. او معتقد است که این پایگاه ها می توانند برای مقابله با ترانزیت هواپیماها و کشتی های یک کشور دیگر با اعلام منطقه شناسایی دفاع هوایی یا به طور جدی تر در یک محاصره مورد استفاده قرار گیرند. ادامه دارد.....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد.
  14. جزایر مصنوعی چین از آغاز تا اهداف!! آنها در بیشتر نقشه‌های های جهان دیده نمی شوند ، اما بخش مهمی از جهان هستند که قدرت های جهانی با نگرانی به آنها می نگرند.جزایر و منابع عظیم آنها،که به طور ناگهانی در شش سال گذشته پدیدار شده اند،به شدت تعادل قدرت در دریای چین جنوبی را که کلید بخش عمده ای از تجارت بین المللی در جهان است تغییر داده اند. چین در سال 2014 شروع به ایجاد جزایر مصنوعی در دریای چین جنوبی کرده و آنها را بر روی صخره های مرجانی ساخته که در هنگام جزر و مد از سطح آب تاثیر می پذیرفتند.چین از کشتی های لایروبی برای برداشتن کف دریا برای ساختن جزایر در بالای صخره ها استفاده کرده و به سرعت روی صخره‌های مرجانی دریای چین جنوبی شن و ماسه انباشته و هفت جزیره جدید در این منطقه ایجاد نموده است. چندین صخره مرجانی به طور کامل تخریب شده اند تا به عنوان پایه ای برای جزایر جدید عمل کنند که این فرآیند باعث آسیب گسترده به اکوسیستم دریایی اطراف می شود. فرانک مولر-کارگر (Muller-Karger) استاد اقیانوس‌شناسی در دانشگاه فلوریدا جنوبی، می گوید: رسوبات می‌توانند به دریا برگردند و با فلزات سنگین، نفت و سایر مواد شیمیایی موجود در کشتی‌ها و تأسیسات ساحلی در حال ساخت آغشته شوند و حیات دریایی را نابود کنند. چنین توده‌هایی صخره‌های مرجانی در سرتاسر اسپراتلی (Spratly) را تهدید می‌کنند که به گفته دکتر مولر-کارگر ممکن است برای زنده ماندن در آب‌های مملو از رسوب مشکل داشته باشند. شان اوکانر ، تحلیلگر IHS Jane’s می گوید که چینی‌ها نسبتاً دیر وارد جزیره‌سازی در مجمع‌الجزایر اسپراتلی شدند و از نظر استراتژیک، چین احساس می‌کند کنار گذاشته شده‌ است. با این حال، چینی ها در ساخت جزیره به مراتب از تلاش های مشابه در این منطقه پیشی گرفته اند و این ایالات متحده را که سالانه حدود 1.2 تریلیون دلار تجارت دوجانبه از طریق دریای چین جنوبی انجام می دهد، ناخرسند کرده است. دریای چین جنوبی منطقه ای با تنش ارضی تاریخی است که بین چین، ویتنام، تایوان، فیلیپین و مالزی قرار دارد. توسعه نظامی حداقل سه جزیره مصنوعی در نزدیکی جزایر اسپراتلی، تقریباً در مرکز دریا صورت گرفته است. میرا رپ هوپر، مدیر سابق ابتکار شفافیت دریایی آسیا در مرکز مطالعات استراتژیک،که یک گروه تحقیقاتی در واشنگتن است،می گوید: اگر چه ماهیگیری قابل توجه و ذخایر بزرگ نفت و گاز در دریای چین جنوبی وجود دارد ، اما تلاش های چین بیشتر در خدمت تقویت ادعاهای ارضی خود است تا کمک به استخراج منابع طبیعی.با وجود آنکه جزایر برای پشتیبانی از واحدهای نظامی بزرگ ، بسیار کوچک هستند،اما گشت زنی های هوایی و دریایی چین را در این منطقه امکان پذیر می سازند. برای چین، Fiery Cross Reefمهم ترین جزیره جدید از نظر استراتژیک است، با فرودگاهی که به اندازه کافی طولانی است که به چین اجازه می دهد هر هواپیما، از جت های جنگنده گرفته تا هواپیماهای حمل و نقل بزرگ را فرود بیاورد. اما فرودگاه چین اولین فرودگاه در منطقه نیست و هر کشور دیگری که اسپراتلی را اشغال کرده است، قبلاً نیز یکی از این فرودگاه ها را ساخته و استفاده می کرده است. ساخت و ساز در Fiery Cross Reef صخره های مرجانی چین سالها قبل از افزایش ساخت و ساز میزبان سازه های کوچکتر بودند.با حفظ این ساختمان های منزوی اولیه،چین می تواند ادعا کند که صرفا در حال گسترش تأسیسات قبلی خود است،مشابه آنچه دیگر کشورها در سایر نقاط منطقه انجام داده اند. جزایر جدید به چین این امکان را می‌دهند که بخشی از دریا را برای استفاده خود که تاکنون نسبتاً دور از دسترس بوده است، مهار کند. جزایر اسپراتلی از نظر استراتژیک برای چین ارزشمند هستند. آنها پکن را قادر می سازند تا قدرت هوایی و دریایی را صدها مایل دورتر از آنچه که نیروهای موجود در سرزمین اصلی چین می توانند به آن برسند، مستقر کند. پایگاه‌های موجود در آنجا همچنین به چین اجازه می‌دهد تا نیروها را نزدیک‌تر به مناطق حیاتی، مانند نقاط بین اقیانوس هند و اقیانوس آرام، قرار دهد. چین مایل به استفاده از زور برای حفظ کنترل اسپراتلی‌ بوده است که از نظر جغرافیایی به ویتنام، فیلیپین و مالزی نزدیک‌تر هستند. در سال 1988، نیروهای چینی جانسون ریف جنوبی را پس از نبرد با کشتی‌ها و سربازان ویتنامی بر سر جزیره مورد مناقشه تصرف کردند. ایالات متحده تنها کشوری نیست که نگران پایگاه های چینی است. چندین کشور از جمله ویتنام، تایوان، فیلیپین و مالزی ادعاهایی در اسپراتلی و دیگر جزایر در دریای چین جنوبی داشته اند از جمله ویتنام در اواخر سال 2022 به گسترش پایگاه های خود در اسپراتلی سرعت بخشید. فضایی که اکنون جزایر اشغال کرده اند، قبلاً تحت قوانین بین المللی قلمرو چین محسوب نمی شد، با این حال چین این جزایر را قلمرو خود می داند و از این جزایر برای پیشبرد ادعای خود بر کل منطقه استفاده می کند.البته در سال 2016 یک دادگاه بین المللی اعلام کرد که چین حق ادعای مالکیت دریا را ندارد و حکم داد که چین در ساخت جزایر قوانین بین المللی را نقض کرده است. بعد از چند سال از شروع تحرکات چینی ها در جزایر، انتشار تصاویر جدید از آنها،توجهات را به پایگاه های جزیره ای که به گفته تحلیل گران به عنوان ناو هواپیمابر غرق ناپذیر برای ارتش آزادی بخش خلق چین برای شکار زیردریایی ها عمل می کند ، جلب کرد. ادامه دارد.....  مترجم SHAHDAD استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز میباشد.
  15. سلام این تصویر را از کجا آوردید.به نظر فتوشاپ شده رادار روسی هست.این دکل ها باید ارتفاعش چند کیلومتر باشه بیان تو ابرها !! این تصویر رادار روسی هست
  16. آیا Su-57 مسیر Su-30MKI را دنبال میکند؟ روسیه و هند در حاشیه نمایشگاه Aero India 2023 در حال گفتگو درباره فرصت‌هایی برای توسعه مشترک هواپیماهای جنگنده نسل پنجم در تأسیسات هوانوردی هندوستان(HAL) هستند، زیرا این کشور جنوب آسیا به دنبال نوسازی ناوگان خود با جت‌های جنگی فراتر از نسل چهارم است. الکساندرمیخیف،مدیرعامل آژانس صادرات تسلیحات روسیه(روسو برون اکسپورت) در این باره گفته است:روسیه آماده است همکاری در این زمینه(تولید مشترک)از جمله در مورد جنگنده نسل پنجم را ادامه دهد و پس از امضای قرارداد در تاسیسات HAL هواپیمای جدید تولید کند.وی افزود:تجربه کار بر روی جنگنده Su-30MKI همراه با هند نشان داده است که کشورهای ما می توانند در پروژه های چالش برانگیز و با فناوری پیشرفته مانند ایجاد تأسیسات تولید جنگنده نسل چهارم همکاری کنند.این هواپیما ستون فقرات نیروی هوایی هند را تشکیل داده و در انجام وظایف، خود را به خوبی ثابت کرده است. Su-30MKI برای اولین بار در سال 2002 وارد خدمت شد و در آن زمان به طور گسترده به عنوان تواناترین جنگنده در جهان شناخته می شد که توانایی های آن بسیار فراتر از هر کلاس جنگنده ای بود که نیروی هوایی روسیه در دهه بعد از آن به میدان فرستاد. این جنگنده به‌عنوان مدلی از طرح Su-30 که به‌شدت سفارشی‌سازی شده بود تا نیازهای هند را برآورده کند،ساخته شد. از جمله این سفارشی سازی ها، ادغام یک رادار آرایه فازی و موتورهای دارای بردار رانش که از موتورهای جنگنده لغو شده سوخو۳۷ مشتق شده‌اند می باشد. انتظار می رود در صورتی که هند به دنبال سفارش‌های بزرگتر و مجوز تولید هواپیمای نسل بعدی باشد، به احتمال زیاد جانشین مستقیم Su-30 در خط تولید،Su-57 یا نمونه سبک وزن کمتر توسعه یافته آن یعنی جنگنده Su-75 چکمیت می باشد که هنوز به مرحله تولید نمونه اولیه نرسیده است. هند و روسیه قبلاً توسعه مشترک مشتقات Su-57 را تحت برنامه FGFA دنبال کردند، اگرچه این پروژه به دلیل فرمت آن مورد انتقاد گسترده قرار گرفت. به ویژه،به این دلیل که فن‌آوری‌ها عمدتاً روسی بودند و هند سهم نسبتاً کمی داشت. با این وجود، ورود هند به این برنامه نشان‌دهنده درجه بالایی از علاقه به Su-57 بود که این موضوع، حتی پس از پایان برنامه FGFA توسط مقامات هندی ابراز شد. در حالی که این احتمال وجود دارد که هند بتواند Su-57 را خریداری کند، همانطور که الجزایر این کار را انجام داده است، این احتمال بیشتر است که این جنگنده با اشتراک فناوری محدود،با اضافه شدن سلاح های هندی، صندلی دوم برای افسر سیستم های تسلیحاتی و سایر گزینه های سفارشی سازی، در هند تولید شود، همانطور که Su-30MKI قبل از آن تولید شد. Su-57 در سال 2020 با پنج سال تاخیر به نیروی هوایی روسیه پیوست، اگرچه در حال حاضر تنها 10 فروند از آن در خدمت هستند اما سرعت تولید به سرعت در حال افزایش است و انتظار می رود در سال 2024 به 14 فروند هواپیما در سال برسد،مطابق با نرخ تولید فعلی Su-30، Su-34 و Su-35. مهم‌تر از همه این موارد،این جنگنده با استقرار در برابر نیروهای اوکراینی از مارس ۲۰۲۲ و حضور در عملیات از جمله در حمله،سرکوب پدافند هوایی و احتمالا در نقش های هوا به هوا ،رکوردی بسیار فراتر از هر کلاس جنگنده نسل پنجم دیگری به دست آورده است.انتظار می رود که تجربه عملیاتی در برابر یک دولت دشمن انهم به زودی پس از ورود به خدمت ،اعتماد خارجی به سوخو ۵۷ را به میزان قابل توجهی افزایش دهد. این جنگنده به دلیل برخی ویژگی های پیشرفته از جمله استفاده از رادارهای شش(گانه)، مانورپذیری فوق العاده، ادغام موشک های R-77M با هدایت راداری فعال و برد درگیری بسیار زیاد یک دارایی ارزشمند است. این جنگنده عملاً تنها گزینه هند برای دستیابی به کلاس جنگنده نسل پنجم می باشد، زیرا اختلافات ارضی با چین امکان دستیابی به یک جایگزین چینی را غیرممکن می کند و از سویی دیگر F-35 آمریکایی نیز شرایط بسیار سختی را برای صادرات خود دارد، از جمله کنترل های سخت در مورد نحوه استفاده و محل استقرار آن و کنترل های آمریکایی بر روی نرم افزار آن که هیچ‌کدام برای هند قابل قبول نیست. اما از سویی دیگر روسها نیز قرار است اولین هنگ کامل جنگنده های نسل پنجم Su-57 خود را از بین سه هنگی که انتظار می رود تا پایان سال ۲۰۲۷ تشکیل شود،در اوایل سال ۲۰۲۴ تشکیل دهند،هر چند که به دلیل تاخیرهای متعدد در دهه ۲۰۱۰ از برنامه بسیار عقب مانده اند. میزان تولید Su-57 طی دو سال گذشته به سرعت افزایش یافته است و در حالی که تنها یک فروند در سال 2020 و سه فروند در سال 2021 به نیروی هوایی تحویل داده شد، این میزان در سال 2022 به شش فروند افزایش یافت و مجموع ناوگان را به ده فروند رساند. بر اساس یک تخمین محافظه کارانه، ده فروند هواپیمای جدید Su-57 در سال 2023 تحویل داده خواهد شد، که اندازه ناوگان را دو برابر می کند و چهار جنگنده نهایی که در ۲۰۲۴ تحویل داده می شوند ناوگان را به یک هنگ کامل می رساند. همچنین احتمال تحویل 14 جنگنده در سال 2023 وجود دارد که به این معنی است که ناوگان قبل از پایان سال به قدرت یک هنگ خواهد رسید. به غیر از Su-57، تمام کلاس های جنگنده روسی دیگر از جمله Su-30SM/SM2، Su-34 و Su-35 در حال حاضر با نرخی در حدود 14 فروند در سال تولید می شوند، اگرچه سرمایه گذاری های قابل توجهی در توسعه تأسیسات تولید Su-57 در کارخانه هواپیماسازی Komsomolsk-on-Amur در خاور دور روسیه انجام شده ، و این انتظار را بوجود اورده که مقیاس تولید به طور قابل توجهی فراتر از میزان تولید فعلی گسترش یابد. در حالی که سفارشات برای جنگنده های نسل چهارم بین چند کلاس هواپیما تقسیم می شود و در مجموع Su-34 ، Su-35 و Su-30 با نرخی در حدود ۴۲ فروند در سال سفارش داده شده اند،Su-57 بعنوان تنها جنگنده نسل پنجم روسیه، می تواند سرمایه گذاری بسیار متمرکزتری را به خود ببیند و ۳۰ یا بیشتر از آن در سال تولید شود.این امر به ویژه در صورتی امکان پذیر است که این جنگنده سفارشات صادراتی بزرگی دریافت کند،بویژه از سوی هند به عنوان مشتری بالقوه برای یک قرارداد تولید بزرگ تحت مجوز با وجود افزایش‌های امیدوارکننده، انتظار می‌رود تعداد تولید سالانه Su-57 کمتر از نصف جنگنده نسل چهارم Su-27 باشد که در شوروی با نرخ تقریباً 100 فروند در سال، قبل از تجزیه این کشور تولید می‌شد. انتظار می‌رود که Su-57 ابتدا برای جایگزینی واحدهای Su-27 و MiG-29 باقی‌مانده که روسیه از اتحاد جماهیر شوروی به ارث برده‌ و نیروی هوایی این کشور هنوز صدها فروند از آنها را در اختیار دارد، استفاده شوند. برخی گزارش‌ها حاکی از آن است که یکی از سه هنگ Su-57 که قبل از سال 2028 راه‌اندازی می‌شود،به‌جای جایگزینی جنگنده‌های قدیمی‌تر در یک واحد موجود،به‌عنوان بخشی از تلاش‌ها برای توسعه ناوگان نیروی هوایی،در قالب یک واحد کاملاً جدید مورد بهره برداری قرار گیرد. مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منابع : https://militarywatchmagazine.com/article/license-fifthgen-su57-aeroindia https://militarywatchmagazine.com/article/first-full-su57-regiment-2024-production-expanding
  17. رویت مهمات ضد زره پیشرفته روسی در اکراین پس از ماه‌ها گمانه‌زنی و گزارش‌های تایید نشده ، استقرار گلوله‌های ضد زره پیشرفته توسط تانک‌های ارتش روسیه در اوکراین با تصاویر جدید منتشر شده، تأیید شد. پرتابه 3BM60 در دهه 2010 وارد خدمت شد، زمانی که ارتش چندین هزار تانک نوسازی شده جدید دریافت می کرد. مهم‌ترین آنها T-72B3/B3M و T-80BVM هستند که انواع مدرن‌سازی شده از خودروهای ساخت شوروی هستند، و همچنین T-90M جدیدتر که در حال حاضر در مقیاس بزرگ برای تجهیز مجدد واحدهای زرهی روسیه تولید می‌شود. 3BM60 که قادر به نفوذ 800 تا 830 میلی‌متر در زره همگن نورد شده، در برد 2 کیلومتری است، در اوکراین به تنهایی و در کنار پرتابه های قدیمی‌تر و بسیار کوتاه‌تر «مانگو» 3BM42 دهه 1980 که از زمان آغاز جنگ در فوریه به طور گسترده در واحدهای زرهی روسی دیده شده است ، به تصویر کشیده شد. این پرتابه قدیمی به دلیل مقادیر قابل توجهی که از دوران شوروی به ارث رسیده است، در تعداد بسیار زیادی در انبارهای روسیه موجود است. پرتابه های انرژی جنبشی ۳BM42 (در بالا) و ۳BM60(در پائین) تأخیر آشکار در معرفی 3BM60 در جنگ اکراین را می توان تا حدی با این واقعیت توضیح داد که تانک های دهه 1970 اوکراین در حال حاضر با خودروهای روسی خط مقدم مانند T-73B3 درگیر هستند و پرتابه 3BM42 در حال حاضر برای نفوذ از جلو به آنها، حتی در فواصل طولانی کافی است. افشای تصاویری که حضور ۳BM60 را تایید می کند، می تواند نشان دهد که ارتش روسیه برای ورود قریب الوقوع تانک های ساخت غرب به سالن نمایش آماده است، که انتظار می رود برخی از آنها مانند چلنجر ۲ بریتانیایی و لئوپارد ۲A6 عرضه شده توسط آلمان در مقابل گلوله های قدیمی ۳BM42 شوروی آسیب ناپذیر باشند. از آنجایی که تنش ها با ناتو به شدت افزایش یافته است و روسیه تولید تانک عملیاتی T-90M را به میزان قابل توجهی افزایش داده است، حدس زده می شود که تولید 3BM60 نیز به موازات آن افزایش خواهد یافت. یک نوع جدید T-72 با بسته حفاظتی زرهی شبیه مدل T-90M نیز وارد خدمت شده است و مانند سایر T-72 های مدرنیزه شده با گلوله های جدید سازگار خواهد بود. اگر چه پرتابه ، ۳BM60 پیشرفته ترین پرتابه APFSDS نیست که در روسیه توسعه داده شده است،به طوری که Vakuum-1 جدیدتر دارای توان نفوذ ۱۰۰۰ میلی متری به جای نفوذ ۷۶۰ میلی‌متری 3BM60 است و در مشخصات خود در جهان پیشتاز است،با این حال،یک مشکل Vakuum-1 این است که فقط با توپ ۲A82-1M و اتولودر توسعه یافته برای تانک نسل بعدی T-14 سازگار می باشد تانکی که اگر چه در سطح گردان ساخته شده است، اما هنوز به ارتش روسیه تحویل داده نشده است. نگرانی‌ها در مسکو در مورد ورود احتمالی ناتو به جنگ اوکراین، این گمانه‌زنی را افزایش داده است که T-14 و Vakuum-1 نیز ممکن است شاهد افزایش تعداد تولید و تسریع آزمایش‌های نهایی باشند تا ارتش بتواند با معایب عددی قابل توجهی که در جنگ با ائتلاف غربی با آن مواجه خواهد شد، مقابله کند.  مترجم SHAHDAD   استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد. منبع : https://militarywatchmagazine.com/article/russian-tanks-in-ukraine-finally-seen-with-top-end-anti-armour-rounds-how-will-they-impact-the-battlefield-as-leopard-2-deliveries-near
  18. تانک های ناشناخته پادشاهی زاهد!! بخش چهارم...تانک M2020 تانک اصلی میدان نبرد جدید کره شمالی که از خیابان کیم ایل سونگ می گذرد. توسعه : متاسفانه هنوز اطلاعات زیادی در مورد این تانک در دست نیست.ارتش خلق کره (KPA) هنوز به طور رسمی تانک جدید را معرفی نکرده یا نام دقیقی را مانند بقیه خودروهای زرادخانه خود به دلیل استراتژی کره شمالی مبنی بر فاش نکردن جزئیات در مورد آن، ارائه نکرده است. با این حال، این یک طراحی تقریباً کاملاً جدید است که به نظر می رسد اشتراکات کمی با MBT های قبلی توسعه یافته در کره شمالی داشته باشد. همچنین این اولین تانکی است که پس از معرفی Songun-Ho در یک رژه در همان مکان در سال 2010 ساخته شده است. طراحی تانک جدید کره شمالی در نگاه اول یادآور MBT های استاندارد غربی است که به طور قابل توجهی از تانک های قبلی تولید شده در کره شمالی متمایز شده است. تانک های قبلی به طور کلی،در مقایسه با MBTهای غربی از اندازه کوچک‌تری برخوردارند که مهمترین دلیل آن را می توان کاهش هزینه ها و همچنین برای حمل و نقل ساده تر از طریق راه آهن و هواپیما دانست، در حالی که MBTهای ناتو معمولا گران تر و بزرگتر هستند و راحتی بیشتری را برای خدمه فراهم می کنند. استتار سه رنگ ماسه ای روشن، زرد و قهوه ای روشن نیز برای تانک های کره شمالی بسیار غیرمعمول است، که یادآور الگوهای استتار استفاده شده بر روی خودروهای زرهی در طی عملیات طوفان صحرا در سال 1990 است. اخیراً، زره ای های کره شمالی با استتار استاندارد شبیه به روسی و سه استتار قهوه ای و خاکی روی پایه سبز نیز به نمایش درامده اند. با این حال، تجزیه و تحلیل دقیق تانک نشان می دهد که در واقعیت، همه چیز آنطور که به نظر می رسد نیست. بدنه : بدنه تانک جدید کاملاً متفاوت از MBT های قبلی کره شمالی است و بسیار شبیه به تانک T-14 آرماتا، مدرن روسی است که برای اولین بار در رژه هفتادمین سالگرد پیروزی جنگ بزرگ میهنی در 9 می ۲۰۱۵ ارائه شد و در آن راننده در مرکز در جلوی شاسی قرار می گیرد و دارای یک دریچه با دو پریسکوپ است. تانک مانند T-14 دارای هفت چرخ جاده با قطر بزرگ است که توسط یک دامن پلیمری(مشکی رنگی که در تصویر دیده می شود) محافظت می شود. در تانک کره شمالی، دامن پلیمری تقریباً به طور کامل چرخ‌ها را می‌پوشاند و بیشتر وسایل متحرک را پنهان می‌کند. مانند تقریبا تمام MBT های مدرن، چرخ زنجیر در عقب و چرخ بی کار یا هرز در جلو قرار دارد. شنی تانک نیز دارای سبک جدیدی هستند. در واقع، به نظر می رسد که آنها یک نوع لاستیکی دو پین دار از مشتقات غربی هستند، در حالی که در گذشته، این شنی ها تک پین با پین های لاستیکی مانند نمونه های شوروی و چینی بودند. قسمت عقب بدنه توسط زره‌ قفسی محافظت می‌شود. این نوع زره که از کناره‌های محفظه موتور محافظت می‌کند، اغلب در خودروهای نظامی مدرن استفاده می‌شود و در برابر سلاح‌های ضد تانک پیاده نظام با کلاهک‌های HEAT ، مانند RPG-7 حفاظت ایجاد می‌کند. در سمت چپ، مانند تی ۱۴ زره قفسی دارای سوراخی برای دسترسی به صدا خفه کن است،تنها تفاوت بین این دو تانک این است که در T-14، دو صدا خفه کن، یکی در هر طرف وجود دارد. شباهت های بدنه T-14(بالا) و بدنه MBT جدید کره شمالی(پائین) آشکار است. در فیلم های رژه در نقطه ای یکی از تانک ها از روی دوربین رد می شود و مشاهده می شود که تانک دارای سیستم تعلیق میله پیچشی می باشد. عقب خودرو نیز یادآور T-14 است که از قسمت جلو بلندتر است. این احتمالاً برای افزایش فضای موجود در محفظه موتور انجام شده است، احتمالاً به منظور قرار دادن یک نسخه ارتقا یافته از موتور 12 سیلندر Songun Ho که طبق تخمین ها، قدرتش از 1000 به 1200 اسب بخار رسیده است. بدیهی است که مشخصاتی مانند حداکثر سرعت، برد یا وزن MBT جدید ناشناخته است. بخش های مختلف تانک تی ۱۴ روسی.یک نگاه گذرا شباهت های تانک جدید کره ای را با این تانک روسی نشان می دهد. برجک : اگر بدنه، درظاهرش ، T-14 ، مدرن ترین MBT در ارتش روسیه را به یاد می آورد، برجک به طور مبهم یادآور M1 Abrams ، ارتش ایالات متحده یا تانک صادراتی MBT-3000 چینی که به عنوان VT-4 شناخته می شود، می باشد. از نظر ساختاری، برجک بسیار متفاوت از برجک آبرامز است. در واقع قسمت پایینی برجک دارای چهار سوراخ برای تعدادی لوله نارنجک انداز است. بنابراین می توان فرض کرد که برجک مانند بسیاری از MBT های مدرن (به عنوان مثال Merkava IV یا Leopard 2) اهنی و مجهز به زره های کامپوزیتی است که روی آن نصب شده است. در نتیجه ساختار درونی آن با ظاهر خارجی متفاوت است. زره برخی از تانک های مدرن مانند M1 Abrams وChallenger 2 از مواد کامپوزیتی ساخته شده است که قابل جدا شدن نیستند. جزئیاتی که به این موضوع اشاره می کند، برجستگی آشکاری است که بین زره شیب دار جلو و سقف، جایی که دو گنبد برای فرمانده و لودر وجود دارد، قابل مشاهده است. M1A2 SEPv2 مجهز به سامانه دفاع فعال تروفی در سمت راست برجک یک تکیه گاه برای دو لوله پرتاب موشک نصب شده است. اینها احتمالاً می توانند یک کپی از موشک های ضد تانک روسیه 9M133 Kornet یا برخی موشک های ضد هوایی را شلیک کنند روی سقف برجک، در سمت راست چیزی شبیه سامانه دید حرارتی مستقل فرمانده وجود دارد، جلوی گنبد فرمانده، سایت دید توپچی و درست زیر آن، یک سیستم تسلیحاتی کنترل از راه دور مسلح به نارنجک خودکار در مرکز وجود دارد. و در سمت چپ گنبد دیگری با پرسکوپ ثابت نیز قرار گرفته است. در بالای توپ یک مسافت یاب لیزری وجود دارد که قبلاً در خودروهای قبلی کره شمالی در آن موقعیت وجود داشت. در سمت چپ آن چیزی شبیه دوربین دید در شب است. همچنین پریسکوپ ثابت دیگری در سمت راست گنبد فرمانده، بادسنج، آنتن رادیویی در سمت راست و در سمت چپ، چیزی که ممکن است شبیه یک حسگر باد باشد وجود دارد. در قسمت عقب، فضایی برای قرار دادن تجهیزات خدمه یا چیز دیگری وجود دارد که دو طرف و پشت برجک را می پوشاند و چهار پرتاب کننده نارنجک انداز های دودزا برای هر طرف وجود دارد. در قسمت عقب و طرفین سه قلاب برای بلند کردن برجک تعبیه شده است. طرحی که سیستم های تانک جدید کره شمالی را نشان می دهد. تسلیحات : ما می‌توانیم استنباط کنیم که سلاح اصلی تانک، مانند سونگون-هو،کپی کره شمالی از توپ ۱۲۵ میلی متری 2A46 روسیه است و نه از توپ 115 میلی متری 2A20 شوروی زیرا که ابعاد توپ آشکارا بزرگتر است و همچنین بعید است که کره شمالی یک توپ نسل قدیم را بر روی خودرویی که به نظر می رسد از نظر فناوری پیشرفته است نصب کرده باشند. از روی تصاویر می توان منطقا فرض کرد که این توپ توانایی شلیک موشک‌های هدایت شونده ضد تانک را برخلاف توپ های ۱۲۵ میلی متری روسی ندارد،زیرا این تانک به موشک انداز خارجی مجهز است، روی لوله توپ ، مانند C1 Ariete یا M1 Abrams، یک MRS (سیستم مرجع دهانه توپ) نصب شده است که به طور مداوم در یک راستا بودن لوله توپ را با دید توپچی بررسی می کند. یک فرض دیگری که می توان مطرح کرد این است که توپ به سیستم لودر خودکار مجهز نیست زیرا در داخل برجک سه خدمه حضور دارند. فرمانده تانک در سمت راست برجک پشت توپچی قرار گرفته است.دلیل آن این است که سامانه دید حرارتی فرمانده و توپچی در سمت راست قرار دارند، مانند C1 Ariete ایتالیایی، جایی که فرمانده پشت توپچی نشسته است و موقعیت های مشابهی از نظر اپتیکی دارند. لودر در سمت چپ برجک قرار دارد و گنبد شخصی خود را بالای سرش دارد. تسلیحات ثانویه متشکل از یک مسلسل کواکسیال، احتمالاً 7.62 میلی متری است که در کنار برجک نصب شده است، و یک نارنجک انداز خودکار روی برجک، احتمالاً کالیبر 40 میلی متر، که از داخل تانک کنترل می شود. موقعیت قرار گیری تجهیزات فرمانده و توپچی در C1 Ariete بسیار شبیه به MBT جدید کره شمالی است. حفاظت : به نظر می رسد این تانک مانند تی ۱۴ دارای زره واکنش گر انفجاری در بخش های جانبی شاسی است و زره های کامپوزیت فاصله دار جلو و کنار برجک را می پوشانند. در مجموع 12 لوله نارنجک انداز در اضلاع پایینی برجک وجود دارد که در گروه های سه تایی، شش عدد در جلو و شش عدد در دو طرفین قرار دارند. این سامانه ها احتمالاً کپی سیستم دفاع فعال افغانیت، تولید روسیه هستند که بر روی تی-14 آرماتا و روی خودروی جنگی سنگین پیاده نظام تی-15 نصب شده است. افغانیت روسی از دو زیرسیستم تشکیل شده است، یک زیرسیستم عمومی متشکل از خمپاره های کوچک نصب شده بر روی سقف برجک، با پوشش 360 درجه، که نارنجک های کوچک را علیه راکت ها و گلوله های تانک شلیک می کند، و یک سیستم ضد موشکی شامل 10 فروند نارنجک انداز ثابت بزرگ (5 عدد در هر طرف) در قسمت پایینی برجک نصب شده است. سیستم حفاظت فعال افغانیت بر روی تی ۱۴ نصب شده است. حداقل چهار رادار که احتمالاً از نوع آرایه اسکن شده الکترونیکی فعال (AESA) هستند، دو مورد روی زره کامپوزیت جلویی و دو تا در طرفین نصب شده اند. اینها برای شناسایی موشک های ورودی به سمت تانک استفاده می شوند، اگر یک موشک توسط رادارها شناسایی شود، سیستم به طور خودکار فعال می شود و یک یا شاید چند نارنجک را در جهت هدف شلیک می کند. همچنین دو دستگاه در طرفین برجک نصب شده است. اینها می‌توانند گیرنده‌های هشدار لیزری باشند که با سایر حسگرها برای سیستم حفاظت فعال استفاده می‌شوند.در صورت صحت این نظر، هدف آنها شناسایی پرتوهای لیزر تابانده شده دشمن است که به سمت تانک نشانه می روند و به طور خودکار نارنجک های دودزا را فعال می کنند تا تانک را پنهان کنند. تصویر دیگری از برجک به وضوح شش نارنجک انداز و دو رادار جلویی سامانه دفاع فعال را نشان می دهد. کره شمالی یکی از عجیب‌ترین کشورهای جهان است این کشور که اغلب پادشاهی گوشه نشین نامیده می شود، در حال حاضر به دلیل آزمایش های هسته ای، تقریباً در سراسر جهان تحت تحریم است. این امر کشور را نه تنها از مزایای اقتصادی ، بلکه از بسیاری از منابع مورد نیاز برای ساخت تانک، از جمله سیستم های تسلیحاتی خارجی و مواد معدنی که این کشور در آن با کمبود مواجه است، تا حد زیادی محروم کرده است. در حالی که کره شمالی راه هایی برای دور زدن این تحریم ها و شرکت در تجارت محدود،از جمله فروش سلاح به کشورهای خارجی پیدا کرده است. کره شمالی یک تولیدکننده بزرگ تسلیحات است و ثابت کرده است که می تواند هزاران MBT، APC، SPG و بسیاری از انواع سلاح های دیگر بسازد. آنها همچنین پیشرفت ها و توسعه های زیادی در طرح های خارجی انجام داده اند. در حالی که واضح است که نسخه های کره شمالی پیشرفت های قطعی نسبت به نسخه های اصلی دارند، نسخه های اصلی معمولاً نیم قرن قدمت دارند.البته هیچ کس،به جز ماشین تبلیغاتی کره شمالی، نمی تواند ادعا کند که خودروهای کره شمالی برتری یا حتی قابل مقایسه با مدرن ترین خودروهای سایر کشورها هستند. علاوه بر این،صنعت الکترونیک کره شمالی در موقعیتی نیست که بتواند سیستم های الکترونیکی گران قیمت و پیچیده و نرم افزارهای مرتبط با آنها را برای MBTهای مدرن تولید کند.حتی برای تولید داخلی نمایشگرهای LCD بسیاری از اجزا و قطعات مستقیما از چین تهیه و سپس در کره شمالی مونتاژ می شود.با توجه به همه این عوامل،بسیار عجیب است که اقتصاد و صنعت نظامی کره شمالی بتواند یک MBT با ویژگی ها و سیستم های قابل مقایسه با نمونه های ساخت ایالات متحده و روسیه طراحی کند و بسازد. سیستم دفاع فعال افغانیت شوروی که MBT جدید کره شمالی در تلاش است از آن تقلید کند، مبتنی بر دهه‌ها تجربه شوروی در این زمینه بود که از اواخر دهه 1970 شروع شد.به طور مشابه، اولین MBT آمریکایی که حفاظت فعال را ارائه کرد M1A2C از سال 2015 است که از سیستم Trophy ساخت اسرائیل استفاده می کند که در سال 2017 وارد خط تولید شد. بسیار بعید است که کره شمالی بتواند این کار را انجام دهد و از یک سیستم بسیار پیشرفته مانند افغانیت تقلید کند.البته این احتمال وجود دارد که کره شمالی این سیستم را از روسیه خریداری کرده باشد، اما هیچ شواهدی وجود ندارد که نشان دهد روس ها مایل به فروش این سیستم بسیار پیشرفته به کره شمالی هستند.یک منبع وارداتی محتمل‌تر، چین است، که سامانه دفاع فعال بومی خود را توسعه داده است. استدلال های مشابهی را می توان برای تسلیحات کنترل از راه دور جدید MBT کره شمالی، دوربین مادون قرمز پیشرفته، زره های ترکیبی پیشرفته ارائه کرد. بسیار بعید است که کره شمالی بتواند این سیستم ها را به تنهایی توسعه دهد و بسازد. این تنها دو گزینه ممکن را باقی می‌گذارد: یا این سیستم‌ها از خارج به احتمال زیاد از چین خریداری شده‌اند، یا اینکه آنها تجهیزات جعلی‌ ساده‌ای هستند که برای فریب دادن دشمنان به‌کار می‌روند. هیچ راهی برای محققان نظامی برای دسترسی به فناوری کره شمالی وجود ندارد و کره شمالی از انتشار علنی هرگونه اطلاعات در مورد تجهیزات خود خودداری می کند. با توجه به اینکه رژه تنها راه برای مشاهده جدیدترین فناوری نظامی کره شمالی است، باید در نظر داشت که هیچ تضمینی وجود ندارد که سیستم های نشان داده شده عملیاتی یا کاملاً توسعه یافته باشند یا اینکه آنها همه قابلیت های ارائه شده را دارند. اطلاعاتی که می توان از یک رژه به دست آورد سطحی است و اکثر جزئیاتی که برای درک قابلیت های یک سیستم تسلیحاتی مدرن بسیار مهم هستند، غیرقابل دسترس یا مبهم هستند. با وارد شدن به خدمت K2 Black Panther در سال 2014، کره شمالی نیز مجبور شد تانک جدیدی ارائه دهد که بتواند با MBT جدید کره جنوبی کنار بیاید. بنابراین، این می تواند ماکتی برای ترساندن برادران جنوبی آنها باشد و به جهان نشان دهد که آنها می توانند از نظر نظامی با ارتش های توسعه یافته ناتو رقابت کنند. در هر صورت مشخصات این تانک کاملا متفاوت از تانک های قبلی کره شمالی است و نشان می دهد که حتی کره شمالی، شاید با کمک جمهوری خلق چین، قادر به توسعه و ساخت یک MBT مدرن است. جزئیاتی که نباید نادیده گرفته شود این است که 9 مدل ارائه شده در 10 اکتبر 2020 احتمالاً مدل های پیش تولید هستند و در آینده باید منتظر تانک های تولیدی باشیم اگر این خودرو واقعاً قرار است خدمات ارائه کند. تانکی که در اکتبر ۲۰۲۰ در میدان کیم ایل سونگ رژه می رفت،استتاری شبیه به M1 آبرامز آمریکایی دارد. یکی از ۹ تانک نشان داده شده در رژه ۱۰ اکتبر ۲۰۲۲ یکی از ۹ تانک که در رژه ۲۵ آپریل ۲۰۲۲ با استتار سه رنگ جدید شرکت داشت. پایان  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.  منابع : https://www.google.com/amp/s/tanks-encyclopedia.com/modern/north_korea/songun-ho-915.php%3famp https://www.google.com/amp/s/tanks-encyclopedia.com/new-north-korean-mbt/amp/
  19. سلام.ممنون از توضیحاتتون⚘ ورود یک قدرت بزرگ به نفع یک کشور دیگه حتما در نتیجه نبرد اثر گذار هست و قطعا حمایت آمریکایی ها از عوامل اصلی موفقیت انگلیسی ها بوده.اما پیروزی و شکست نتیجه چند عامله و تک بعدی نباید به آن‌ نگاه کرد.چیزی که در این مقاله بهش پرداخته شده مطالعه تطبیقی دو کشور دور از هم اما در مقابل شبیه به هم هست.بالاخره انگلیسی ها تونستن با ابتکاراتی خودشون را حفظ بکنند ولی ژاپن ذاتا مسیری را رفتند که شکست آن قطعی بود. حالا این وضع ژاپنی ها هست! در مورد تسلیم ژاپن بعد از بمباران اتمی شک و تردیدهایی بیان شده و برخی ادعا می‌کنند ژاپن پیش از استفاده از بمب اتمی شکست خورده بود و استفاده از بمب هدف های دیگری داشته.حالا راست یا دروغش گردن خودشون! https://www.google.com/amp/s/www.irna.ir/amp/84823012/
  20. مرگ از پائین و نجات از بالا ! بخش چهارم تسلط نظامی در ژاپن اگر بریتانیا با نظارت غیرنظامی بر ارتش،خود را نجات داد، امپراتوری ژاپن به دلیل فقدان چنین نظارتی محکوم به فنا بود. با این حال، شکی نیست که ژاپنی‌ها در جنگ جهانی دوم شکست می‌خوردند، حتی اگر می‌توانستند ضرورت ایجاد یک نیروی دریایی متعادل و ناوگان تجاری به اندازه کافی بزرگ برای رفع نیازهای خود را پیش‌بینی کنند. اساساً، استراتژی ژاپن بر این فرض تکیه داشت که ماشین جنگی آلمان متوقف نخواهد شد و متفقین در نتیجه چاره‌ای جز پذیرش فتوحات ژاپن به عنوان یک عمل انجام شده ندارند و اگر اتفاقی غیر از این رخ دهد، ژاپنی ها به تدریج تحت سلطه قدرت صنعتی ایالات متحده و متحدانش قرار می گرفتند. بنابراین، هر اقدام ژاپنی برای بهبود ظرفیت کشتیرانی دریایی خود در طول جنگ، تلاشی برای جلوگیری از تلفات و به حداکثر رساندن کارایی به منظور طولانی کردن جنگ بود. این نوع نتیجه گیری به دلیل وضعیت روابط مقامات و نهادهای غیرنظامی و نظامی در ژاپن چه قبل و چه در طول جنگ بود. به جز اقتدار محدود اما مورد احترام امپراطور، هیچ کنترل رسمی در تصمیم گیری ارتش وجود نداشت زیرا قانون اساسی 1889 آن را تحت کنترل غیرنظامی قرار نداده بود. هم ارتش و هم نیروی دریایی از ارائه ارقام مهمی در مورد تناژ کشتی‌های جنگی و ذخایر سوخت به کابینه غیرنظامی خودداری کردند و این مانع از آن شد که همتایان غیرنظامی آنها تصویر دقیقی از وضعیت کشور چه قبل و چه در طول جنگ بدست آورند. در روزهای آغازین جنگ، ارتش توانست به تدریج پایگاه صنعتی کشور را تصاحب کند و افسران نظامی را به عنوان بازرسان مقیم منصوب کند و قدرت تأثیرگذاری و هدایت بوروکرات‌های دولتی و مدیران آگاه و شایسته تر کارخانه‌ها را از بین ببرد. از نظر سیاسی، دست آزاد ارتش حتی بیشتر موجب بروز اختلال بود.مداخله نظامیان در امور سیاسی منجر به یک رشته ترورها و کودتاها در اوایل و اواسط دهه ۱۹۳۰ شد و ژاپن را در مسیر جنگ قرار داد.در یکی از دراماتیک ترین اپیزودها معروف به حادثه منچوری ،ارتش امپراتوری در سال ۱۹۳۱ به استان منچوری چین حمله کرد و آن را اشغال نمود و مقامات غیرنظامی را مجبور کرد که اشغال این استان را به رسمیت بشناسند.ارتش امپراطوری که به خاطر این موفقیت جسارت یافته بود،دوباره به میل خود در حادثه چین عمل کرد و یک جنگ تمام عیار را علیه چین آغاز نمود و زمینه را برای جنگ ژاپن علیه متفقین فراهم کرد. فقدان کنترل غیرنظامی بر ارتش نه تنها مسیر مناسب اصلاحات را مختل کرد، بلکه همزمان به یک مشکل نیز منجر شد و آن رقابت شدید و خصمانه بین ارتش و نیروی دریایی بود که البته به کار بردن کلمه رقابت گویای خصومت بین این دو نمی باشد! طبق بسیاری از گزارشات، ارتش و نیروی دریایی یکدیگر را دشمنان واقعی می‌دانستند و حتی در طول جنگ تا آنجا پیش رفتند که بخاطر نگرانی از تلاش یکی از آنها برای تصاحب مسئولیت دیگری ،در اطراف ساختمان‌های وزارتخانه‌شان دیوار دفاعی ایجاد کردند. این رقابت احتمالاً در نتیجه توانایی ارتش برای به دست گرفتن برخی از امور غیرنظامی افزایش یافته است که منجر به رقابت بین ارتش و نیروی دریایی در مورد اینکه کدام یک می‌تواند بیشترین قدرت را به دست آورد،شد و این نتیجه فقدان یک سازمان رسمی برای نظارت بر خدمات و داوری اختلافات بین آنها بود.این امر تأثیر فاجعه باری بر حمل و نقل تجاری داشت. به جای یک فرماندهی یا وزارت حمل و نقل یکپارچه و کارآمد، هر سرویس یعنی ارتش و نیروی دریایی دفاتر کنترل کشتیرانی خود را اداره می کرد.بنابراین،تعداد ناچیز کشتی‌های اسکورت و هواپیماها بین دو دفتر کشتیرانی مختلف تقسیم شد و هیچکدام انگیزه زیادی برای جمع آوری منابع، به اشتراک‌گذاری اطلاعات ،هماهنگ کردن کاروان ها یا به حداکثر رساندن کارایی منابع محدود نداشتند. در ۲۱ سپتامبر ۱۹۴۵ در توکیو،درست پس از پایان جنگ،مردم صف کشیده منتظر سهمیه حبوبات خود هستند،زیرا در این زمان برنج در دسترس آنها نبود. در هر صورت، کنترل محدودی که ارتش و نیروی دریایی بر کشتیرانی و تدارکات انجام دادند، چندان مؤثر نبود. کشتی‌های تجاری خالی به سمت بنادر جدید حرکت می‌کردند تا محموله‌ها را حمل کنند ولی فقط کشتی‌های خالی دیگری را می دیدند که به طرف مسیری که از آنجا آمده‌ بودند حرکت می‌کردند. پیشرفت رو به جلو تنها در مارس 1944، زمانی که ژاپنی ها شروع به پیاده سازی سیستم کاروان و ایجاد نیروی ضد زیردریایی کردند، انجام شد، اما در آن زمان خیلی دیر شده بود.سایر بخش های ارتش و نیروی دریایی نا امیدانه هواپیما و کشتی های محدودی را به اسکورت اختصاص دادند ولی در عین حال زیردریایی های آمریکایی طعمه های بی دفاع آنها را نابود کردند. به این ترتیب تلاش جنگی ژاپن شکست خورد و نیروها بدون مواد غذایی و آذوقه لازم برای ایجاد یک نیروی رزمی مؤثر به خط مقدم می رفتند.در خود ژاپن،در ماه های آخر جنگ،گرسنگی به مهم‌ترین مسئله روز تبدیل شد و دولت را وادار کرد تا مقدار کمی از کشتی های خود را به حمل مواد غذایی از چین و منچوری به جزایر ویران شده ژاپن اختصاص دهد.در نهایت،ژاپنی ها به دلیل نبود حمل و نقل کافی به زانو درآمدند و زیردریایی های آمریکایی پیروز شدند. نتیجه تجربیات بریتانیا و ژاپن در مورد جنگ ضد زیردریایی و کشتیرانی تجاری به ترتیب در طول جنگ جهانی اول و دوم، نمی توانست متفاوت تر از این باشد. هر دو کشور جنگ را با توجه به مواضع خود در مورد حفاظت از تجارت دریایی در وضعیت نامناسبی آغاز کردند، در عوض بر توانایی های تهاجمی خود و توانایی خود برای آوردن نیروی کافی برای شکست دادن دشمن در یک نبرد دریایی سرنوشت ساز تمرکز کردند. اثرات این ناآمادگی شدید بود. هر دو کشور حجم عظیمی از کشتی های تجاری را در طول جنگ از دست دادند و هر دو کشور تا مرز فاجعه پیش رفتند. با این حال، تنها یک کشور از سقوط نجات یافت.بریتانیایی ها توانستند تاکتیک های موثری را ایجاد کنند، در حالی که ناوگان تجاری ژاپن تا مرز انقراض شکار شد.در نهایت این روابط مقامات و نهادهای غیرنظامی و نظامی بود که تفاوت را ایجاد کرد. مقامات غیرنظامی در بریتانیا،چه از طریق ارعاب و چه از طریق دیگر ،توانستند نیروی دریایی سلطنتی را متقاعد کنند که سیستم کاروان را اتخاذ کند و موج نابودی ناوگان تجاری را متوقف کند.اما از سویی دیگر،قدرت کنترل نشده ای که به ارتش امپراطوری و نیروی دریایی ژاپن اعطا شد،دولتی را ایجاد کرد که قادر به ایستادن در برابر قدرت ارتش نبود و مقامات غیرنظامی را مجبور کرد که بی سر و صدا به خواسته های ارتش تن دهند.علاوه بر این فقدان نظارت مؤثر که می توانست ساختار استراتژی ضد زیردریایی ارتش را تغییر دهد و تلاش برای نفوذ و قدرت بیشتر منجر به رقابت شدید بین ارتش و نیروی دریایی شد و این همکاری بین دو سرویس در مورد کشتی های تجاری و اسکورت آنها را،غیر ممکن کرد.این ناتوانی دولت غیرنظامی در نظارت بر ارتش و داوری بین دو سرویس بود که در نهایت امپراطوری ژاپن را محکوم به شکست کرد. تجارب ژاپنی ها و بریتانیایی ها در مدیریت کشتی های تجاری خود در زمان جنگ و تلاش های جنگ ضد زیردریایی آنها اهمیت انتصاب یک مقام غیر نظامی قوی بالاتر از ارتش را نشان می دهد. با توجه به آنچه گفته شد، نمی توان انکار کرد که دوره هایی وجود داشته است که در آن رهبران غیرنظامی عملیات نظامی را متوقف کرده اند، جان ها و مواد را به خاطر منافع سیاسی یا شخصی به خطر انداخته اند.اما در دو جنگ بزرگی که این سیاره تاکنون تجربه کرده است، اقتدار و نفوذ غیرنظامیان بر امور نظامی پیروزی در یکی را تضمین کرد و فقدان چنین چیزی در دیگری شکست کامل و مطلق را به همراه داشت. در نهایت، کنترل غیر نظامی ارتش ،ارزش خود را نه تنها به عنوان راهی برای حکومت داری بهتر ،بلکه به عنوان یک دارایی استراتژیک که قادر به ارائه اهرم‌های لازم برای رسیدن به پیروزی در زمان جنگ است،ثابت کرد. پایان  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.  منابع : https://www.google.com/amp/s/thestrategybridge.org/the-bridge/2019/7/18/death-from-below-salvation-from-above-the-effect-of-civil-military-relations-on-british-and-japanese-anti-submarine-warfare-strategies-in-the-world-wars%3fformat=amp https://en.m.wikipedia.org/wiki/Triple_Entente https://www.usni.org/magazines/naval-history-magazine/2009/april/twilight-high-seas-fleet https://en.m.wikipedia.org/wiki/Civil–military_relations
  21. مرگ از پائین و نجات از بالا!! بخش سوم...... تفکرات تهاجمی در ژاپن تفکر ژاپنی قبل از جنگ جهانی دوم نیز بر اندیشه ماهانی در مورد نبرد سرنوشت‌ساز دریایی و بر فلسفه تهاجمی متمرکز بود، اما برخلاف انگلیسی‌ها، ژاپنی‌ها توسط قدرت بزرگ دیگری مجبور به اتخاذ این سیاست نشدند.از میدوی تا دریای فیلیپین، تا دریای اطراف سایپان و نبرد خلیج لیته، نیروی دریایی امپراتوری هرگز از ایده نبرد سرنوشت‌ساز دست نکشید و این ایده در ذهن شان باقی ماند تا زمانی که از نیروی دریایی شان چیزی باقی نماند!! همانطور که مارک پی پریلو ،دانشیار دانشگاه ایالتی کانزاس و نویسنده کتاب تجارت دریایی ژاپن در جنگ جهانی دوم به درستی خلاصه می‌کند: نفوذ آموزه های آلفرد ماهان بر اندیشه استراتژیک نیروی دریایی امپراطوری ژاپن به حدی بود که در تاریخ این نیرو مانندی نداشته است. این ایمان نابجا به نبرد سرنوشت ساز بر واکنش ژاپنی ها نسبت به جنگ نامحدود زیردریایی ایالات متحده، دو تأثیر داشت که هر دو به ناتوانی ژاپنی ها در آماده شدن مؤثر برای تهدید زیردریایی منجر شد. نخست، به دلیل تمرکز بر ناوگان اصلی رزمی و قدرت کشتی های جنگی سنگین در آن ( Capital Ship که در اینجا کشتی جنگی سنگین ترجمه شده مهمترین کشتی های جنگی یک ناوگان هستند.این نوع کشتی بطور کلی یک کشتی پیشرو یا اصلی در ناوگان مربوطه خود و از بقیه بزرگتر است. ناوهای هواپیمابر کپیتال شیپ اکثر ناوگان آبی دوران مدرن را تشکیل می دهند. البته طبق تعریفی دیگر کپیتال شیپ کشتی زره دار جنگی با توپ هایی که دهانه آنها از هشت اینچ بیشتر باشد یعنی بزرگتر از ۲۰۳ میلی متری، می باشد) ژاپنی‌ها منابع محدود خود را بر ساخت کشتی‌هایی برای ناوگان رزمی اصلی شان متمرکز کردند و منابع را از ساخت‌ کشتی‌های تجاری منحرف کردند. این روند از بدو تولد نیروی دریایی ژاپن مشهود بود و به نظر می رسد بخشی از صنعتی شدن سریع این کشور بوده است. دولت ژاپن یارانه هایی را برای کمک به پرورش صنعت کشتی سازی رو به رشد ارائه کرد که تأثیر آن ایجاد یک صنعت چشمگیر در چند دهه بود. با این حال، به طور همزمان، آن صنعت بر پروژه‌های نظامی دریایی به جای ساخت کشتی‌های تجاری غیرنظامی متمرکز شد،قراردادهای نیروی دریایی به تأمین مالی کشتی‌سازی در زمان‌های رکود کمک می‌کرد و هرگز در زمان‌های رونق هم رها نمی‌شد. Parillo تخمین می زند که کارخانه های کشتی سازی ژاپنی قادر به تولید سالانه ۴۰۰۰۰۰ تن کشتی جنگی برای نیروی دریایی در طول پنج سال قبل از آغاز جنگ بودند،اما این رقم برای کشتیرانی تجاری کمتر از نصف آن بود.اساسا،کشتی سازی نیروی دریایی همه انواع دیگر کشتی سازی را در یاردهای غیرنظامی از بین برد که منجر به شکاف در ظرفیت و نیازهای کشتیرانی تجاری ژاپن شد. ابر ناوهای جنگی یاماتو و موساشی در سال ۱۹۴۳ در آب های جزایر تروک لنگر انداخته اند. جدای از انحراف منابع از پروژه‌هایی که بر توانایی امپراتوری ژاپن برای حفظ تجارت دریایی‌اش تأثیر مثبت می‌گذاشت، تمرکز بر نبرد سرنوشت‌ساز یک نیروی دریایی ایجاد کرد که هم نامتعادل و هم به‌طور خطرناکی محدود بود. این روند در هیچ کجا به اندازه پروژه های عظیم نبرد ناوها آشکار نیست.ساخت هر یک از این کشتی‌ها سه سال به طول انجامید و دو سال دیگر نیز طول کشید که تجهیز شوند. از سوی دیگر، بین سال های 1941 و 1943، ژاپنی ها حتی یک ناوشکن را راه اندازی نکردند.این تاکید بر کشتی‌های جنگی سنگین نه تنها بر تولید، بلکه بر توانایی نیروی دریایی امپراتوری برای انجام یک جنگ پایدار در دریا و در عین حال محافظت از ناوگان تجاری ارزشمند خود تأثیر گذاشت. در واقع، در حالی که قدرت و توانایی اولیه نیروی دریایی امپراتوری چشمگیر بود، زمانی که شکست خورد چیز کمی برای جایگزینی آن وجود داشت. آموزش درون جنگ :چرا بریتانیا یاد گرفت و ژاپنی ها شکست خوردند؟ از بحث قبلی مشخص می شود که منش و ذهنیت نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا و امپراتوری ژاپن در سال های منتهی به جنگ تفاوت چندانی با هم نداشته است. هر دو به چیزی که می توان آن را فرقه تهاجمی نامید، پایبند بودند و عملیات تهاجمی را بر عملیات دفاعی ترجیح میدادند.هر دو کشور، چه از طریق انتخاب یا شرایط، مجبور شدند به ایده نبرد سرنوشت ساز پایبند باشند. بنابراین، تفاوتی که به انگلیسی ها اجازه داد تا پاسخی مؤثر در برابر تهدید زیردریایی اتخاذ کنند و در مقابل ناتوانی ژاپنی ها در انجام آن را باید در اقداماتی جست که در طول جنگ رخ داد.عامل کلیدی که باعث پیروزی بریتانیا و شکست زود هنگام ژاپنی ها شد،تفاوت روابط مقامات و نهادهای غیر نظامی و نظامی در هر کدام از این دو کشور بود. تسلط غیر نظامیان در بریتانیا تا پایان آپریل 1917، دریاسالاری بریتانیا تاکید داشت که سیستم کاروان کارایی نخواهد داشت. ماردر استدلال های اصلی آنها علیه سیستم را مشخص می کند.اولا،کاروان‌های زیادی برای پشتیبانی و تامین تدارکات برای چندین جبهه مختلف جنگ ضروری است.دوم،کشتی‌ها در انتظار کاروان‌ها در بنادر، با تاخیر بیش از حد طولانی کشتی ها مواجه می شوند.سوم،با ورود و خروج کاروان ها به بنادر، بنادر گاهی دچار کمبود ظرفیت و گاهی اضافه بار شده و در نهایت،کشتی های کند در کاروان باعث کاهش سرعت کشتی های سریعتر می شوند. اما برای رد هر کدام از استدلال های دریاسالاری بریتانیا دلایل بسیار قوی وجود داشت : بیشتر کشتی های درگیر در تجارت منحصراً کشتی های کوچک ساحلی بودند و تعداد واقعی کشتی هایی که در سفرهای تجاری خارج از کشور شرکت می‌کردند کم بود و می‌توانستند به راحتی درکاروان‌ها اسکورت شوند. بیشتر کشتی‌ها قبلاً به‌دلیل مشاهده زیردریایی های المانی توسط کشتی‌های گشتی، به طور قابل توجهی در بندر با تاخیر زیاد نگهداری می‌شدند.این وضعیت همچنین به این معنا بود که بنادر یا از قبل مملو از کشتی بودند یا حاوی هیچ کشتی ای نبودند.در نهایت، تاکتیک‌های که کشتی‌های تجاری برای عدم برخورد با دشمن در مسیرهای خود به کار می‌گرفتند، طول برخی از سفرها را دو برابر می‌کرد.با این حال،علی رغم منطق این استدلال ها،دریاسالاری بریتانیا سرسختانه تا پایان یک نهاد محافظه‌کار باقی ماند. (خب ! از اینجا به بعد مفهوم Civil-Military Relations یا به اصطلاح روابط مقامات و نهادهای نظامی و غیر نظامی که مدام تکرار شد با مثال هایی معلوم میشه اصلا یعنی چی!!) این امر با مداخله مقام بالاتر و غیر نظامی به دو شکل مجزا پایان یافت : اول از طریق مداخله مستقیم از سوی نخست وزیر دیوید لوید جورج و دوم از طریق تصحیح یک خطای آماری دریایی توسط وزارت کشتیرانی. با ادامه افزایش تلفات کشتیرانی، مقامات غیرنظامی، به ویژه نخست وزیر لوید جورج، علاقه شدیدی به اقداماتی که می توانست برای جلوگیری از این تلفات انجام داد، نشان دادند.او در نهایت در ماه آپریل هنگامی که وضعیت تلفات کشتیرانی در جهت اشتباه و با نرخ بی سابقه ای شتاب می گرفت تحریک شد که وارد عمل شود.در واقع بر اساس ارقام، انگلیس و متحدانشان در آن ماه 881,027 تن از کشتیرانی خود را (به دلیل حملات زیردریایی ها)از دست دادند که نشان دهنده افزایش 287,186 تنی نسبت به ماه قبل بود.خلاصه اوضاع بد بود و بدتر هم شد. نخست وزیر دیوید لوید جرج نخست وزیر لوید جورج در پاسخ به تنگناهای وحشتناکی که اکنون کشور در آن قرار گرفته است، در 25 آپریل 1917، به دریاسالاری بریتانیا اطلاع داد که در اقدامی بی سابقه شخصا در ۳۰ آپریل از آنها بازدید خواهد کرد تا با آنها در مورد موضوع کاروان گفتگو کند.به نظر می رسد این نمایش اقتدار دریاسالاری را مجبور به پذیرش سیستم کاروان کرد. اما در زمان ورود نخست وزیر برای دیدار با دریاسالار بریتانیا، آنها تصمیم خود را برای پذیرش کاروان گرفته بودند. در واقع، سه روز قبل از سفر نخست وزیر، دریاسالاری دستور آغاز کاروان آزمایشی از جبل الطارق را صادر کرده بود. این اطلاعات این سئوال را ایجاد می کند که آیا واقعا سفر قریب الوقوع نخست وزیر بود که نظر دریاسالاری را تغییر داد؟ ماردر معتقد است که اینطور نیست و استناد او به یادداشت 26 آپریل دریاسالار سر الکساندر داف، رئیس بخش ضد زیردریایی ستاد نیروی دریایی،است که از سیستم کاروان دفاع می کرد و به نظر می رسد بقیه نیروی دریایی را تحت تأثیر قرار داده است. اما دریاسالار داف از مخالفان سرسخت سیستم کاروان بود، بنابراین سوالی که باید پرسیده شود این است که دقیقاً چه چیزی نظر او را تغییر داده است. به نظر می رسد دو پاسخ قابل قبول وجود دارد. اولا ،تصادفی به نظر نمی رسد که این یادداشت یک روز پس از آن که نخست وزیر لوید جورج اعلام کرد قصد دارد از دریاسالاری بازدید کند،نوشته شده است. همانطور که یکی از محققین به صراحت بیان میکند: نمی توانم باور کنم که این توبه در بستر مرگ کاملا تصادفی بوده است!! ثانیا:شواهد نشان می دهد که اعتقادات داف تنها با افزایش چشمگیر میزان تلفات کشتیرانی تغییر نکرده است، بلکه مداخله دوم غیر نظامی در موضوع کاروان یعنی یک اصلاح آماری صادر شده توسط وزارت کشتیرانی،نیز باعث این تغییر نگرش شده است. آمار مورد بحث مربوط به تعداد کشتی هایی است که باید توسط اسکورت محافظت شوند تا بتوان با موفقیت سیستم کاروان را پیاده سازی کرد. دریاسالاری بریتانیا به این باور رسیده بود که تعداد کشتی‌های تجاری ورودی یا خروجی از یک بندر بریتانیا در یک هفته 5000 کشتی است و در این مورد گزارش‌هایی را هم منتشر می‌کرد. با این حال، دریاسالاری به اعداد، درست نگاه نمی کرد. رقم 5000 کشتی در هفته شامل کشتی هایی می شود که در امتداد ساحل و کانال مانش حرکت می کردند. زمانی که فقط کشتی‌های اقیانوس پیما شمارش شد، این تعداد بسیار کمتر می‌شد.حدود 120 تا 140 کشتی وارد می‌شدند و همین تعداد در هفته بندر را ترک می‌کردند.با این شرایط چشم انداز اجرای کاروان از نظر دریاسالاری محتمل تر شد. در واقع ،دریاسالار داف این آمار تصحیح شده را از یک افسر در ستاد خود در بخش زیردریایی،یعنی فرمانده رجینالد هندرسون دریافت کرد،که اطلاعاتی را از وزارت کشتیرانی که با آنها برای هماهنگی کاروان های زغال سنگ از فرانسه همکاری نزدیک داشت ،دریافت کرده بود. چه نخست وزیر دیوید لوید جورج باشد و چه کارکنان وزارت کشتیرانی ،به نظر واضح است که نظارت غیرنظامی بر ارتش آن را نجات داده است. ادامه دارد....  مترجم SHAHDAD  استفاده از این مطلب با ذکر نام انجمن میلیتاری مجاز می باشد.