deserthawk

VIP
  • تعداد محتوا

    412
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های deserthawk

  1. با تشکر از دوستان به نظرم ملت به مفهوم مردمی هستند که حکومت موجود مسلط (نوع حکومت مد نظر بنده نیست) در محدوده خود را پذیرفته باشند. مهم نیست که انگیزه مردم آن ناحیه برای قبول حاکمیت یک دولت چه چیز باشد ولی به هر صورت ملت مفهوم خود را خواهد یافت. انگیزه می تواند قومیت مشترک، دین و مذهب مشترک و حتی گذشته تاریخی مشترک باشد. البته تاریخ نشان داده است که حتی با هر کدام از این انگیزه ها بازهم مواردی وجود داشته و دارد که ملتی تشکیل نشود و یا چندپاره شود. دین و مذهب اکثر ایران و عراق مسلمان شیعه است ولی این دو از زمان های زیادی دیگر ملت مشترکی نبوده اند. اکثر ایرانیان با مردم افغانستان از نظر قومیت و نژاد و زبان شبیه هستند و همچنین با کردهای خارج از کشور ولی از زمان طولانی دیگر آنها جزئی از کشور ایران نبوده اند. در مورد گذشته تاریخی نیز عراق و کویت تقریبا تاریخچه و زبان مشترکی داشته اند ولی در زمان اشغال کویت توسط عراق هیچگاه کویتی ها خود را عراقی نپنداشته اند. البته علت این جدایش ها ممکن است جنگ ها و دسیسه های استعمار بوده باشد ولی شرایط حال حاضر این گونه به نظر می آید. در زمان دولت صفویه نیز همانطور که بقیه دوستان نیز اشاره کردند ایجاد انگیزش برای حس ملی گرایی و ملت پنداشتن خود تنها بر عوامل مذهبی که مد نظر نویسنده تاپیک است اختصاص نداشت بلکه صفویان تقریبا از بعد از شاه اسماعیل عوامل تاریخی و گذشته ایران پیش از اسلام را نیز با مذهب اجین کردند و برای تقویت ملی گرایی بکار بردند. نمونه آن برگزاری جشن نوروز و ماه محرم در کنار هم در آن دوران بود که دکتر شریعتی آن را در بیان تفاوت شیعه علوی و شیعه صفوی نشان داده است.
  2. deserthawk

    پولاد دمشقی (wootz)

    یادم هست در کتاب عملیات حرارتی مان از دکتر گلعذار از دانشگاه صنعتی اصفهان مطلبی نوشته بود که نقل به مضمون می کنم. شمشیرهای با فولاد دمشقی در مرحله آخر در حالی که به شدت گداخته شده بودند در داخل شکم بردگان و اسیران فرو می رفتند و این فوت کوزه گری آنها بود. اما نکته علمی این امر این بود که فولاد گداخته نیتروژن خون را به صورت سطحی جذب می کرد و سطح بیرونی آن به شدت سفت و سخت می شد در حالی که نفوذ نیتروژن به به سطوح داخلی کمتر اتفاق می افتاد و سطح داخلی نرم تر و چقرمه تر باقی می ماند. بدین صورت شمشیری به وجود می آمد که در عین تیزی و برندگی بسیار بالا از انعطاف پذیری بسیار خوبی هم بر خوردار بود. (الیته جذب سطحی کربن هم با روش های مختلف به این صورت عمل می کند).
  3. بنده هم دو فیلم خدمت دوستان معرفی می کنم که مربوط به جنگ جهانی دوم هستند. این فیلمها به صورت واقع گرایانه صحنه هایی از جنگ را به تصویر کشیده اند و در مذمت جنگ و کشتار و خونریزی نیز می باشند. این فیلم ها سال ها پیش از تلویزیون نیز پخش شده اند.   فیلم اول به نام کانال ( با نام لهستانی Kanal ) اثر Andrzej Wajda فیلم ساز لهستانی می باشد که در سال 1956 ساخته شد و جایزه هیئت داوران جشنواره کن سال بعد را از آن خود کرد. فیلم داستان عده ای است که در طی قیام مردم ورشو در سال 1944 بر ضد نازی ها سعی در فرار از دست آنها از طریق یک تونل هستند...     اطلاعات بیشتر در مورد این فیلم https://en.wikipedia.org/wiki/Kana%C5%82   فیلم دوم با نام پل (با نام آلمانی Die Brücke) محصول 1959 و به کارگردانی Bernhard Wicki و ساخت کشور آلمان غربی می باشد. این فیلم داستان عده ای سربازان جوان و نوجوان آلمانی هست که وظیفه دارند از یک پل در برابر متفقین دفاع کنند و انگیزه دفاع و جنگیدن آنها تفاوت دارد و بین آنها بحث هایی در می گیرد...     اطلاعات بیشتر https://en.wikipedia.org/wiki/Die_Br%C3%BCcke_%28film%29   به دوستانی که مایلند فیلم بسیار زیبا و غیر تکراری با صحنه هایی غیر خیالی در مورد جنگ جهانی دوم نگاه کنند این دو فیلم را پیشنهاد می کنم مخصوصا فیلم اول بسیار زیبا ساخته شده است.
  4. با تشکر دیرهنگام از این تاپیک خوب این نوع نگاه ایالات متحده به برنامه بمب افکن تهاجمی نسل بعد به نظرم دو نکته تاکتیکی و استراتژیک با اهمیت به همراه داشت. اول اینکه ایالات متحده برای دهه های بعد هم بر روی تهاجم پر تعداد بمب افکن ها حساب ویژه ای کرده است  و دیگری اینکه وجود خلبان را برای نسل های بعد ضروری دانسته است.   اگر دوستان در مورد سیستم های تسلیحاتی تهاجمی و دفاعی نسل بعد این کمپانی ها مانند دفاع نقطه ای لیزری که احتمال دارد در این گونه هواپیماها بکار گرفته شوند هم توضیح می دادند به نظرم مطلب زیبایی از کار در می آمد.
  5. نفربر BMP-2 به عنوان یکی از آخرین ادوات ارتش سرخ شوروی نزدیکی پل مرزی در حال خروج از افغانستان در فوریه 1989.     تا دوسال بعد نه دیگر شوروی باقی مانده بود و نه افغانستان دولت مقتدری داشت.
  6. با تشکر از جناب MR9 نمیدونم این تصویر مربوط به خرابی ارابه فرود هست یا علت دیگه ای ممکنه وجود داشته باشه     تصاویر دیگری هم هست که انشاالله بعد از اتمام مطالب دوستمون قرار خواهم داد.
  7.  در ادامه این پست که تصاویری از رژه واحدهای موتوری ارتش شاهنشاهی ایران در زمان حکومت پهلوی دوم نشان داده شد تصاویر دیگری نیز تقدیم حضورتان می گردد.   تانک های M-60 پاتون ساخت ایالات متحده زمان دقیق رژه نامعلوم   خودروهای جیپ M151 MUTT مجهز به پرتابگر موشک های تاو ساخت ایالات متحده زمان دقیق رژه نامعلوم   هویتزرهای M109 ساخت ایالات متحده زمان دقیق رژه نامعلوم   تانک های چیفتن ساخت انگلستان زمان رژه آذر ماه 1356   خودروهای UAZ-469 ساخت شوروی در حال حمل شاه ایران زمان تصویر اواخر دهه 1340
  8. وزن کلاهک سجیل برای هدف قرار دادن اهداف هوایی کم سرعت بیش از اندازه زیاد نیست؟ بهتر نیست با کم کردن مقداری از وزن سر جنگی سجیل اون رو با ساچمه پر کرد تا احتمالا خطای هدف گیری را تا 100 متر قابل قبول کرد؟
  9. ضمن تشکر از همه دوستان بابت شرکت در این بحث و دوستانی که به صورت مستدل ایرادها و مشکلات طرح را بیان کردند و همچنین انتقاد از دوستانی که به جای ارائه کردن راه حل های خود برای مشکلات فرارو تنها به ابراز منفی نگری مطلق روی آورده اند لازم دیدم چند نکته را بیان کنم.   در ابتدا اینکه مطالب جمع آوری شده حاصل تحقیقات عده ای از پژوهشگران می باشد که بهتر است به صورت علمی به آن پاسخ داده شود و تمسخر آن دلیلی بر عالم بودن تمسخر کننده نیست. نکته بعدی اینکه این طرح به صورت های گوناگون بیان شده است. از ایجاد دریاچه های آب شیرین و شور تا ایجاد کانال جهت حمل و نقل در آینده. در مورد نحوه اجرا نیز نظرات پژوهشگران متفاوت است لذا بهتر است صورت های مختلف اجرای طرح و همچنین طرح های پیشنهادی دوستان با هم مقایسه شود. نکته آخر اینکه فرض بر داشتن توانایی حداقلی اقتصادی برای پروژه و اولویت داشتن این طرح و نبود مشکلات با اولویت بالاتر مانند جاده ها و تالاب ها و کم آبی های ساحلی و مدت زمان نامحدود برای انجام طرح است. در ادامه بهتر است نقشه توپوگرافی از کشورمان ارائه شود تا بتوان دقیقتر نظرات دوستان را مورد بررسی قرار داد.     همانطور که مشاهده می شود موقعیت های دشت جازموریان، کویر لوت و دشت کویر به صورت فروافتادگی هایی که اطراف آن را کوههایی احاطه کرده اند دیده می شود. ارتفاع این کوهها از سمت شرقی به حدود 1500 متر از سطح دریا و از سواحل دریای عمان نیز بیش از 1000 متر می باشد. در مورد مسائل فنی نیز دوستان نکاتی را بیان داشتند که تا حد اطلاع سعی می شود به آنها پاسخ داده شود. بعضی از دوستان فرمودند اختلاط آب های دریای خزر و آبهای جنوب تاثیر بدی بر دریای خزر خواهد داشت. در پاسخ باید گفت که راه حل عدم اختلاط آب دو دریا بسیار ساده است. بدین گونه که با ایجاد دو دریاچه در دو طرف لاک نهایی که یکی آب دریای خزر در آن باشد و دیگری آب های جنوب در آن وجود داشته باشد و پر کردن و خالی کردن آب لاک با آنها می توان به سادگی از اختلاط آب جلوگیری نمود.   دوستی پرسید در مواقع حمله به لاک جلوی سیل حاصله را چگونه می توان گرفت. در پاسخ به این دوستمان نیز باید گفت که برای این کار می توان هم از دریچه های پشتیبان استفاده نمود و هم می توان با توجه به موقعیت در مکان مناسب مواد منفجره کار گذاشت تا در مواقع ضروری با تخریب قسمتی از کانال از پیش آمدن سیل جلوگیری شود.   دوستی از وضعیت حقوقی دریای خزر پس از ایجاد کانال پرسیده بود که در جواب باید گفت که نابسامانی حقوقی از هم اکنون که دریای خزر از راه رود ولگا و اتصال آن به دن به دریای سیاه متصل است ایجاد شده است.   دوست دیگری نیز از اهمیت جدایش سرزمینی ناشی از کانال پرسیده بود که باید گفت که خود کویرهای مرکزی ایران و گسترش آن بیشترین عامل جدایش مردمان شرقی از مرکز و غرب کشور شده است که باید با آن مقابله نمود.   دوستانی که نگرانی نابودی کویر دارند از طرفی حق دارند ولی از طرف دیگر باید به نابودی شهرها و روستاها و مهاجرت مردمان آن نواحی به شهرهای دیگر و مشکلات بسیار دیگر را همراه با آن در نظر بگیرند. باید سعی شود تا هر دو را حفظ نمود نه اینکه یکی را فدای دیگری کرد.   جناب EMP فرمودند که باید با ایجاد کوه هایی در کویر فرآیند تولید بارش را آغاز کرد. البته ایده ایشان در ساخت مخزن های بتونی بسیار جالب است ولی در پاسخ به ایشان باید گفت که اتفاقا در اطراف مناطق کویری کوههای بسیاری وجود دارد و احتمالا نیازی به کوه اضافه نخواهد بود. در ثانی به نظرتان ساختن کوه به سختی کندن کانال نیست؟ و آیا خود کوه اگر از شن وماسه های اطراف ساخته شود سبب توفان های شن با ارتفاع های بیشتر نخواهد شد و منبعی برای توفان های شن نخواهد بود؟   البته به نظر بنده امکان اتصال این دو دریا تا حداقل 50 سال آینده وجود ندارد چرا که مشکل اتصال در شیب یکنواخت و زیاد بعد از رشته کوه های البرز حتی با وجود لاک های زیاد هم حل نمی شود و احتمالا باید با تونل زیرزمینی از زیر کوه های البرز این اتصال را انجام داد (اگر قرار بر اتصال باشد).     به نظر بنده با شیرین کردن آب در سواحل کشور مشکل کم آبی مناطق مرکزی حل نخواهد شد چرا که مناطق مرکزی به وسیله کوههایی با ارتفاع زیاد از سواحل دور مانده اند و رطوبت از سواحل به مناطق مرکزی نخواهد رسید. اما اگر بتوان با ایجاد رطوبت در مناطق مرکزی و تبخیر آب ابرهای باران زا به وجود آورد می توان با بارور کردن آن به بهبود آب و هوا و ایجاد آب شیرین امید داشت. نظر بنده بر ایجاد دریاچه های آب شور نیست بلکه کانال آب شور میتواند بهتر عمل کند. با ایجاد کانال آب شور می توان آب را سریعتر به مناطق مرکزی رساند. آب شور نسبت به آب شیرین دیرتر تبخیر می شود و گرمای بیشتری از محیط اطراف برای تبخیر خود می گیرد که این به نوبه خود باعث کاهش بیشتر دما در آن نقاط خواهد شد. همچنین می توان از املاح آب های تبخیر شده مواد بسیار سودمندی مانند نمک و منیزیم استخراج کرد که فقط استخراج منیزیم برای کشور ما بسیار ضروری است ومنافع بسیاری در بر دارد. همچنین می توان در نقاط کم ارتفاع و چاله های کویر به آهستگی آب شیرین را تزریق نمود و احتمالا با طی چند سال بارش های باران و رود های ایجاد شده خود می توانند با شرط بهره وری مناسب از آب چرخه بارش و آب را در آن مناطق اییجاد کنند.   این کار می تواند از چند ده سال آینده و با بررسی های کارشناسی مناسب و دقیق و ابتدا از دشت جازموریان آغاز شود و پس از بررسی نتایج و اثبات مفید بودن آن در کویر لوت و در انتها دشت کویر ادامه یابد. بدین صورت اگر نتایج بگونه ای دیگر اتفاق افتاد می توان جلوی فاجعه را گرفت.
  10. در پی حمله به کنسولگری جمهوری اسلامی ایران در مزارشریف افغانستان در 17 مرداد 1377 و کشتار دیپلمات ها و خبرنگار ایرانی هر چند گروه طالبان از پذیرفتن مسئولیت این اقدام طفره رفت ولی روابط بین ایران و این گروه رو به وخامت گذاشت. در چنین حالتی ایران آماده اقدام نظامی علیه این گروه شد و حدود 70 هزار نفر از نیروهای ایرانی آماده حمله به افغانستان شدند.  این امر اتفاق هرگز نیفتاد و جمهوری اسلامی ایران از خود خویشتنداری نشان داد. تصاویر زیر قسمتی از مانور نیروهای سپاه و احتمالا ارتش برای کسب آمادگی در حمله به افغانستان را نشان می دهند.    
  11. سیهبد عبدالعلی نجیمی نائینی در سمت جانشین ارتش یکم در حال بازدید از مواضع نیروی خودی در خط مرزی ایران و عراق در جریان اختلافات مرزی ایران و عراق. بعدها او در سمت مشاور رئیس ستاد بزرگ ارتشتاران از جمله 27 نفری بود که در 22 بهمن 1357 فرمان بی طرفی ارتش را امضاء کرد. در این عکس یکی از تانک های M-47  سری پاتون نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی دیده می شود.  
  12. همانطور که پیشتر نیز اشاره شد تنها تانک های یمنی که می توانند با لکرک های فرانسوی امارات  مقایسه شوند تانک های T-80BV هستند. البته از عملیاتی بودن آنها اطلاعی در دسترس نیست.      
  13. deserthawk

    بازطراحی عملیات های دفاع مقدس

    در مورد عملیات کربلای 4 باید چند نکته را مد نظر داشت. اول اینکه ضرورت اجرای آن چه بود. دوم اینکه چرا عملیات لو رفت و در آخر اینکه چرا عملیات با وجود لو رفتن اجرا شد. در مورد اول باید گفت که در سال 1365 و به ویژه نیمه دوم آن فرماندهان سیاسی جنگ در پی دستیابی به یک پیروزی قاطعانه برای تاثیرگذاری بر روند جنگ بودند و یا اینکه حداقل بتوانند در توافقنامه احتمالی دست بالاتر را داشته باشند. بدین گونه در آن زمان بزرگترین جمع آوری نیرو (احتمالا در طول جنگ) در قالب اعزام سپاه محمد (ص) که در غالب صدهزار نفر نیروی داوطلب بسیجی بود انجام شد. این اعزام در 12 آذرماه انجام شد و نیروها برای انجام عملیات در جنوب بصره آماده شدند و بسیاری از آنها دوره غواصی دیدند.     در مورد دلایل لو رفتن عملیات نظرات گوناگونی وجود دارد که برآیند آنها استخبارات ارتش بعث را به این نتیجه رساند که عملیاتی در مقیاس وسیع انجام می شود و زمان و مکان تقریبی آن نیز مشخص شد. وفیق السامرائی به عنوان طرف عراقی دلایلی مانند همین اعزام سپاه محمد (ص) را عنوان می کند و حتی نقش ذکاوت خود را نیز در این زمینه برجسته می کند. در حالی که از طرف جناح خودی دلایل مشخصی وجود دارد مانند خیانت یکی از خودی ها که بعدا پناهنده شد، شناسایی محل تجمع نیروهای خودی توسط آواکس های آمریکایی و عربستانی و نیروهای نفوذی منافقین از جمله این دلایل هستند.     اما برای نقد این عملیات باید در ابتدا گفت که چرا فرماندهان نظامی نتوانستند طراحی و اجرای عملیات را به گونه ای انجام دهند که اصول حفاظتی و طبقه بندی اطلاعات و فریب دشمن به خوبی اجرا شود. چرا تمرکز نیروهای عراقی در آن سوی نهر ابوالخصیب که بیانگر آگاهی دشمن از حمله نیروهای خودی بود توسط ما شناسایی نشد. چرا حمله ایزایی در نقطه ای دیگر برای جلوگیری از توجه دشمن در این نقطه به صورت مناسب انجام نشد. چرا آتش پشتیبانی توپخانه و بمباران هوایی مناسب برای سرکوب آتش توپخانه و تمرکز نیروهای عراقی انجام نگرفت و چرا طرح مناسبی برای بدترین حالت و شکست عملیات و عقب نشینی نیروهای خودی داده نشد.  بعد از پاسخ به این سوالات هنوز سوال اصلی باقی می ماند که چرا بلافاصله پس از آگاهی از لو رفتن عملیات توسط دشمن عملیات لغو نشد. در این مورد نظر مسئولان و فرماندهان مبهم و گنگ است بطوری که فرماندهی جنگ جناب آقای هاشمی در خاطرات خود از زمان حمله اظهار بی اطلاعی کردند و بقیه نیز اظهار نظر روشنی در این زمینه نداشته اند و همانطور که دوست عزیز جناب MR9 فرمودند تا اطلاعات از حالت طبقه بندی شده خارج نشود نمی شود نظر قطعی داد ولی به نظر می آید فشار سیاسی ناشی از اجرای عملیات بسیار زیاد بوده است. همچنانکه باقی نیروها چند هفته بعد عملیات کربلای 5 را انجام دادند.
  14. مقایسه نتایج تمرینات گانری بین نیروی هوایی پاکستان و نیروی هوایی شاهنشاهی ایران در سال 1977 در پاکستان بنابر ادعای پاکستانی ها. بنابر این نتایج در امتیاز کلی نیروی هوایی پاکستان از برتری زیادی بر نیروی هوایی ایران برخوردار بود. (این نتایج به هیچ وجه مورد تایید اینجانب نیست). در حالی که نتایج در عمل این گونه نشان نمی داد. در حالی که در سال 1971 نیروی هوایی پاکستان نتوانست پشتیبانی قوی از نیروهای خود به عمل بیاورد ولی نیروی هوای ایران در جنگ تحمیلی کاملا رو سفید از آب در آمد.  
  15. در واقع عموما از متالورژی پودر برای ساخت میله ها و صفحات سوختی که به صورت اورانیوم اینترمتالیک و اکسیدی هستند استفاده می شود ولی برای آلیاژهای داکتیل امکان تبدیل به پودر به این روش نیست. ما به این سمت رفته بودیم... بطور مثال: http://www.sciencedirect.com/science/article/pii/S0032591015002429 http://www.iaea.org/inis/collection/NCLCollectionStore/_Public/35/040/35040232.pdf بنده هم اضافه کنم با نهادینه شدن علم و تکنولوژی در کشور در این زمینه با از بین رفتن تمام تاسیسات و حتی بسیاری از دانشمندان بازهم با صرف زمان (هرچند طولانی) و هزینه می توان به بمب دست یافت. در واقع برای جنگ محدود و نه حمله همه جانبه این خود ایجاد بازدارندگی می کند ولی برای جنگ همه جانبه از سوی یک ابرقدرت تنها داشتن بمب و قدرت شلیک و برد کافی بازدارنده خواهد بود. بطور مثال عربستان سعودی قادر به جلوگیری ما از رسیدن به بمب نخواهد بود ولی ایالات متحده این امکان را دارد. توانایی ساخت بمب برای چند سال بعد برای ما در برابر عربستان بازدارندگی ایجاد می کند ولی در مقابل آمریکا خیر.
  16. http://www.todayszaman.com/diplomacy_white-house-says-turkey-has-right-to-defend-against-kurdish-rebels_394602.html http://news.sky.com/story/1525357/turkey-extends-airstrikes-to-kurdish-targets
  17. deserthawk

    تاکتیک دفاع خارپشتی

      استحکامات و مواضع دفاعی عراق در ساحل و صحرای کویت     کانال محتوی نفت که قرار بود جلوی پیشروی نیروهای ائتلاف را بگیرد
  18. داوطلب کویتی در حال آموزش نظامی و آماده شدن برای بازپس گیری خاک کویت از عراق سال 1991  
  19. سرکوب پدافند هوایی دشمن در شوروی : قسمت اول (دکترین و تاکتیک ها) تجربیات ویتنام فرماندهان رده بالای نظامی اتحاد جماهیر شوروی با علاقه فراوان به تجربه آمریکایی ها در مقابله با حجم انبوهی از سیستم های دفاع ضد هوایی در ویتنام نگاه می کردند. از درس های گرفته شده نیروهای نظامی شوروی دو نتیجه درباره تجربه آمریکایی ها گرفتند. اول اینکه نیروی هوایی و نیروی دریایی ایالات متحده اهمیت قابل توجهی را برای عملیات سرکوب دفاع هوایی دشمن (SEAD) مبذول داشتند و هواپیماهای مخصوصی مانند وایلد ویزل ها (Wild Weasel)، سلاح های مخصوصی مانند موشک AGM-45 Shrike و تاکتیک هایی که برای مقابله با سیستم های دفاع هوایی شوروی که محافظ ویتنام شمالی بود لازم بود را بکار گرفتند. هواپیمای F-105 Thunderchief مجهز به موشک ضد رادار AGM-45 Shrike بر فراز ویتنام نتیجه دوم آنها این بود که برتری تکنولوژیکی ایالات متحده مهمترین عامل تعادل در برابر برتری عددی شوروی و اعضای پیمان ورشو در هر درگیری در اروپا خواهد بود. این بدان معناست که نه تنها آنها باید از ناتو انتظار داشته باشند که سیستم های پیچیده ضد راداری را پیاده سازی کند بلکه همان پیشرفت های تکنولوژی به ناتو امکان استقرار سیستم های دفاع ضد هوایی خودش را در اروپا می دهد که که بتواند با تهاجم شوروی به اروپای غربی مقابله کند. در حالی که هر دو طرف شوروی و آمریکا به حملات SEAD با هواپیما، سلاح و تاکتیک های مخصوص علاقه نشان می دادند تفاوت اصلی در استفاده عملیاتی از دارایی های SEADشان بود. نقشه فرضی تهاجم زمینی اعضای پیمان ورشو به آلمان غربی و دره Fulda دکترین شوروی و تفاوت آن با غرب دکترین شوروی عملیات SEAD را به عنوان یک عملیات کامل در عملیات های هوایی بر فراز اروپای غربی در نظر گرفته بود. در حالی که SEAD برای اعضای ناتو به عنوان یک کاربری برای واحدهای مخصوص در نظر گرفته شده بود، عملیات های SEAD شوروی در همه درگیری های هوایی آنها نقش داشت. به این دلیل که استراتژی آنها برای حمله ساخت کریدورهایی بر فراز فضای اروپای غربی بود تا به هواپیماهای تهاجمی آنها اجازه دهد که برای رسیدن به اهداف خود از آنها ورود و خروج انجام دهند. برای اعضای پیمان ناتو عملیات های SEAD در مکان های خاص و نقاط ضعیفی که سیستم های ELINT مشخص کرده بودند متمرکز بود. از 1959 به این سو دکترین شوروی شامل استفاده اولیه از سلاح های هسته ای بود. انفجار بمب هسته ای در ارتفاع بالا در آگوست 1958 در حالی که سلاح های هسته ای تاکتیکی باید بر علیه اهداف زمینی مانند تدارکات و تمرکز نیروها استفاده می شد برای عملیات SEAD نیز امکان استفاده از انفجار هسته ای در ارتفاع بالا بر فراز اروپای غربی که مقدار قابل توجهی از پالس الکترومغناطیسی (EMP) تولید می کرد وجود داشت. این پالس می توانست وسایل الکترونیکی سلاح های غربی را از کار بیاندازد و ارتباطات آنها را مختل کند. عملکرد پالس الکترومغناطیس ارتفاع بالا برخلاف غرب که هواپیماهای SEAD غربی در واحد های ویژه ای دسته بندی شده بودند، نیروی هوایی شوروی و پیمان ورشو واحد های SEAD را در دسته هایی به نام گروه وظیفه (Task Group) پخش کرده بودند که بین 4 تا 8 هواپیما را شامل می شدند. هنگامی که یک گروه وظیفه به یک هدف اختصاص داده می شد مسئولیت هواپیماهای SEAD پاک کردن راه جهت حمله در یک کریدور از پیش تعریف شده بر فراز آلمان غربی بود. اهداف اولیه برای گروه های وظیفه شوروی پایگاه های هوایی ناتو و پایگاه های تسلیحات هسته ای آنها بود. سپس هواپیماهای SEAD گروه وظیفه مسئول مقابله با دفاع های هوایی باقیمانده که بعد از انفجار هسته ای اولیه نابود نشده بودند بودند. شوروی ها مخصوصا نگران پراکندگی تجهیرات هسته ای تاکتیکی مانند موشک بالستیک برد متوسط پرشینگ بودند و مکان های سلاح های هسته ای نیروهای ناتو در بالاترین اولویت گروه وظیفه بود. موشک بالستیک میان برد پرشینگ ایالات متحده متخصصان شوروی دفاع هوایی ناتو را مانند یک هرم پیش بینی کرده بودندکه در نوک هرم هواپیماهای پیش اخطار هوایی (مانند آواکس E-3 Sentry) و رادارهای اخطار اولیه وجود داشتند و سایر سیستم های دفاع هوایی در میانه و سطوح پایین هرم قرار می گرفتند. با فهم این مطلب که هواپیماهای آواکس و رادارهای اخطار اولیه کلید اصلی در دفاع هوایی ناتو بودند تلاش قابل ملاحظه ای برای خنثی سازی آن انجام شد. شوروی ها با انجام یک ارزیابی زیرکانه برنامه ریزی کردند که با کم شدن آواکس ها و رادار های پیش اخطار در سطوح پایین تر می توانند با سیستم های پر تعداد با برد کوتاه درگیر شوند ولی سیستم های کوتاه برد تر بدون وجود سیستم های برد بلند نیز قادر به اجرای عملیات بودند. اگر چه مدل دفاع هوایی ناتو به اندازه شوروی به سیستم های کنترل مرکزی وابسته نبود، آنها مطمئن بودند که با خنثی سازی عوامل کلیدی نوک هرم کمتر مورد شناسایی قرار می گیرند. هواپیمای آواکس E-3 متعلق به نیروهای ناتو به عنوان راس هرم یکی دیگر از تفاوت های کلیدی در دکترین SEAD شوروی اعتماد به هم سلاح ها و هم جمینگ دور ایستا بود. در حالی که هواپیماهای جنگ الکترونیک و SEAD آمریکایی برای اطمینان از انهدام به اهدفشان نزدیک می شدند، شوروی ها سلاح های دور ایستا تر را ترجیح می دادند که می توانست منطقه را اشباع کند و جمینگ را با استفاده از هواپیماهای اختصاصی شده و در مسافتی حتی تا 100 مایل دورتر انجام دهد. این هواپیماهای جمینگ معمولا بر پایه بمب افکن هایی مانند Tu-16 badger و یا Tu-22 Blinder یا هواپیماهای باربری مثل An-12 Cub بودند. شوروی ها حتی یک مدل از هلیکوپتر Mi-8 را نیز مجهز به تجهیزات جمینگ دور ایستا کردند که می توانست رادار را تا فاصله 62 مایلی جم کند. ایجاد اغتشاش زیاد از فاصله دور می توانست آسمان را ساکت کند و در حالی که هواپیماهای SEAD اختصاص داده شده به گروه های وظیفه می توانستند دفاع های هوایی را مورد حمله قرار دهند، سایر هواپیماهای گروه در یک نقشه کامل می توانستند ناتو را از سلاح های هسته ای و هواپیماهایش محروم کنند. هواپیمای Tu-22P به عنوان هواپیمای جنگ الکترونیک شوروی سیستم های بسیار کوتاه برد میدان نبرد مانند سیستم بریتانیایی Rapier یا سیستم فرانسوی Roland ضرورتا نادیده گرفته می شدند در حالی که آنها به طور خاصی برای دفاع از اهداف گروه وظیفه آرایش دیده بودند. این سیستم های با برد کوتاه باید با توپخانه شوروی و اعضای پیمان ورشو مواجه می شدند. به دلیل اینکه احساس می شد که فوق اشباع سازی این اهداف تنها راه برای شکست برتری تکنولوژیکی غرب است، موشک های ضد رادار در دکترین شوروی تنها برای اهداف بسیار ارزشمند اختصاص داده شده بودند. سیستم پدافند هوایی کوتاه برد Rapier متعلق به بریتانیا در کف هرم طراحان نظامی در شوروی پیش بینی می کردند که کریدور هوایی بر فراز آلمان غربی باید حدودا 35 مایل عرض و 124 مایل طول داشته باشد. برای هدف قرار دادن همه اهداف هوایی با ارزش نیروهای ناتو که لازم بود نابود شوند 6 کریدور به همراه جمینگ و چف مورد نیاز بود و سلاح های هسته ای این کریدورها را باز نگه می داشت. این کریدورها به گروه های حمله اجازه می دادند که بر فراز خطرناک ترین پدافندهای هوایی که انتظار می رفت در آلمان غربی استقرار یافته باشند بدون خطر عبور کنند. به محظ اینکه مسیر این کریدورها پایان می یافت گروه های حمله در مسیرهای خودشان به سمت هدف حرکت می کردند و هواپیماهای SEAD که به هر گروه اختصاص داده شده بود این مسیرها را امن می کردند. بسیاری از این کریدورها نه تنها توسط هواپیماهای SEAD بلکه توسط توپخانه و سیستم های موشکی تاکتیکی مانند SS-21 Scarab که مجهز به جستجوگر رادار بودند نیز باز می شدند. به خصوص از موشک SS-21 انتظار می رفت که بر علیه سیستم های Hawk ساخت کمپانی Raython استفاده شود. سامانه موشکی تاکتیکی SS-21 Scarab استفاده عملی شوروی از تاکتیک خود بیشترین درصدی که احتمال می رفت شوروی و اعضای پیمان ورشو از این تاکتیک استفاده کرده باشند در زمان حادثه بهار پراگ بود. در سال 1968 الکساندر دوبکک شروع به یک سری از اقدامات لیبرالیستی در چکسواکی کردکه به عنوان هشداری برای رهبری اتحاد شوروی بود. به دنبال شکست گفتگوها در 20 آگوست 1968 بالغ بر 200000 نفر از نیروهای شوروی و اعضای پیمان ورشو به این کشور حمله کردند. با درک این مطلب که رادارهای چک و واحدهای نظامی ممکن است نیروهای حمله کننده و هواپیماهای پشتیبان را ببینند نیروی هوایی شوروی شروع به ایجاد یک سد پارازیت و جمینگ طولانی و متراکم شش ساعته کردند که رادارها را کور می کرد. ورژن جنگ الکترونیک هواپیمای An-12 حجم عظیمی از چف را برای ایجاد کریدوری به طول 230 مایل پخش کرد که نه تنها از هواپیمای مذکور نیز در مقابل دید رادارهای دشمن محافظت کرد بلکه همچنین به نیروهای هوابرد شوروی اجازه داد که پراگ را تصرف کنند. کریدور در طول حمله اولیه برای مدت 6 ساعت حفظ و بازسازی شد. سایر هواپیماهای مخصوص با جم کردن شبکه ارتباطی چک نیروهای خودی را از پاسخ دشمن محفوظ نگه داشتند. هواپیماهای An-12 Cub به عنوان بستری برای هواپیمای جنگ الکترونیک ادامه دارد. منابع Wild Weasel Fighter Attack: The Story of the Suppression of Enemy Air Defencesir?t=airlinebuzz-20&l=btl&camp=213689&cr by Thomas Withington. Pen and Sword Aviation, 2008, http://www.ausairpower.net/Hi-Alt-Nuke-Imagery.html http://fightersweep.com/168/history-of-the-wild-weasel-part-2/ در قسمت بعدی انشاالله هواپیماهای سرکوب پدافند هوایی دشمن در شوروی مورد بررسی قرار خواهد گرفت.  
  20. deserthawk

    سرکوب پدافند هوایی دشمن در شوروی

    شرمنده دوست عزیز ایراد از بنده بود و لینک ها تصحیح شد. برای جبران هم کتاب سومی درباره با وایلد ویزل ها تقدیم به شما. امیدوارم استفاده کنید.   کتاب WILD WEASELS history of us air force SAM killers با حجم 38 مگابایت
  21.   با تشکر از شما خواستم بپرسم این تصویر برای اواخر جنگ و عملیات های رمضان المبارک و توکلنا علی الله هست؟ تا آنجا که بنده اطلاع دارم شعله افکن ها در عملیات های تهاجمی و برای پاکسازی سنگرهاست و اونطوری که شما مکان تصویر رو حوالی بصره فرمودید به نظرم زمان دیگری بهش نمی خورد.
  22. دوستانی که نگران بحث محدودیت موشکی در قطعنامه شورای امنیت هستند توجه کنند. بند 7 از قسمت لغوها در قطعنامه پیشنهادی تحت ماده 41 منشور ملل متحد به محض دریافت گزارش مذکور در بند 5 از آژانس: مفاد قطعنامه های 1969 (2006)، 1737 (2006)، 1747 (2007)، 1803 (2008)، 1835 (2008)، 1929 (2010) و 2224 (2015) باید لغو شوند بند 5 هم این طور هست: به محض آنکه آژانس راستی ‏آزمایی کرده باشد که ایران اقدامات مشخص شده در بند های 15.1 تا 15.11 پیوست5 برجام را اجرا کرده است، مدیرکل آژانس گزارشی در تایید این واقعیت به شورای حکام و به طور موازی به شورای امنیت ارائه کند و بندهای 15.1 تا 15.11 پیوست 5 برجام هم اینها هستند: 15.1. بندهای 3 و 10 از بخش (ب) راجع به "رآکتور تحقیقاتی آب سنگین اراک"؛ 15.2. بندهای 14 و 15 از بخش (ج) راجع به "کارخانه تولید آب سنگین"؛ 15.3. بندهای 17، 28، 29 و 29.1 از بخش (و) راجع به "ظرفیت غنی سازی"؛ 15.4. بندهای 32، 33، 34، 35، 36، 37، 38، 39، 40، 41 و 42 از بخش (ز) راجع به "تحقیق و توسعه سانتریفیوژها"؛ 15.5. بندهای 45، 46، 46.1، 46.2، 47.1، 48.1 از بخش (ح) "کارخانه غنی سازی سوخت فردو"؛ 15.6. بندهای 52، 54، و 55 بخش (ط) راجع به "سایر جنبه های غنی سازی"؛ 15.7. بندهای 57 و 58 بخش (ی) راجع به "ذخایر اورانیوم و سوخت"؛ 15.8. بند 62 از بخش (ک) راجع به "ساخت سانتریفیوژ"؛ 15.9. تکمیل مدالیته ها و ترتیبات خاص مربوط به هر تاسیسات که به آژانس بین المللی انرژی اتمی اجازه می دهد اقدامات شفافیت ساز پیش بینی شده در پیوست شماره 1 را اجرا نماید؛ 15.10. بندهای 64 و 65 از بخش (ل) راجع به "پروتکل الحاقی و کد اصلاحی 3.1"؛ 15.11. بندهای 80.1 و 80.2 از بخش (ر) راجع به "شفافیت در خصوص ساخت قطعات سانتریفیوژ"    و در نهایت در پیوست شماره 1 هم حرفی از بحث موشکی و تسلیحاتی به میان نیامده است. این بدان معناست که به محض گزارش آژانس به شورای امنیت باید بقیه قطعنامه ها و خود همین قطعنامه لغو شوند. به همین دلیل بعد از لغو این قطعنامه تنها شرایط برجام باقی می ماند.
  23. رزمایش Zapad-81 یا West-81 عنوان بزرگترین رزمایشی بود که در سال 1981 توسط اعضای پیمان ورشو انجام شد. این رزمایش از 4 سپتامبر 1981 شروع شد و به مدت 8 روز ادامه یافت. این رزمایش تمرین مشترک عناصری از همه شاخته های ارتش سرخ بود که برای اولین بار موشک های SS-20 Saber و ناو هواپیمابر کیف هم در آن شرکت داده شدند.     عملیات با حضور تعداد بسیار زیادی از تانک و نفربر به همراه توپخانه و واحد های ضد هوایی در کنار نیروی هوایی و دریایی بود. در این رزمایش شامل قسمت های استقرار نیروهای آبی خاکی در ساحل لهستان نیز بود. (برخی منابع تعداد نفرات شرکت کننده را بالغ بر 100000 نفر، 6000 تانک و نفربر زرهی، 6000 توپ و خمپاره و 400 هواپیما تخمین می زنند)     این رزمایش جهت نشان دادن قدرت اعضای پیمای ورشو و توانایی آنها در حمله به اروپا بود که در جنبه های تبلیغاتی با موفقیت همراه بود و در تمام مدت رزمایش ایالات متحده و نیروهای ناتو در حالت هشدار به سر می بردند.     ویدئویی از این رزمایش و قسمت زمینی آن   http://h1.asset.aparat.com/public/user_data/flv_video_new/925/ca66c4f1d27a72261f843f4b61aa74882772021-360p.mp4   اطلاعات بیشتر (به زبان روسی) http://www.belvpo.com/ru/4273.html http://morpeh.ru/archives/2162
  24. با آنکه شاه ایران یک متحد قوی برای غرب و ایالات متحده محسوب می شد ولی با این حال در بعضی موارد از اتحاد شوروی نیز خریدهای نظامی انجام می داد. مهمترین این خرید ها زره پوش های نظامی بودند که در اواخر دهه 1960 و اوایل دهه 1970 میلادی انجام شده بودند. سه نمونه از این خرید ها که در اوایل دهه 1970 در رژه ارتش شاهنشاهی شرکت داشتند به شرح زیر هستند:   توپ های ضد هوایی ZSU-23-4V1   نفربرهای چرخدار BTR-60PB   توپ های ضد هوایی ZSU-57-2   در دفاع مقدس هر دو طرف جنگ به شدت از این تسلیحات که در اختیار دو طرف بود استفاده کردند.
  25. بسم الله الرحمن الرحیم   خط دفاعی مانرهایم به استحکامات دفاعی ناحیه کارلیان ایستموس فنلاند در نزدیکی مرز اتحاد شوروی گفته می شود. این خط در طی دو مرحله و در سال های 1920-1924 و 1932-1939 ساخته شد. در نوامبر 1939 هنگامی که جنگ زمستانه آغاز شد خط دفاعی هنوز کامل نبود.   خط مانرهایم مابین شوروی و فنلاند بعد از انقلاب اکتبر 1917 در روسیه فنلاندی ها اعلام استقلال کردند. اگرچه شوروی استقلال فنلاند را به رسمیت شناخت ولی فنلاندی ها به آنها اعتمادی نداشتند. رابطه بین دو کشور با حمایت شوروی از گارد سرخ در جنگ های داخلی فنلاند وخیم شد. بعد از پیروزی گارد سفید گروهی از فنلاندی ها به اتحاد شوروی رفتند و حزب کمونیست فنلاند را بنا نهادند. شرایط برای فنلاندی ها به علت نزدیکی پتروگراد (سنت پترزبورگ) با مرزهای آنها خطر ناک تر شده بود. به علاوه قبل از پیمان ترتو بین فنلاند و شوروی ناحیه مرزی دائما ناآرام بود. در طی جنگ داخلی روسیه در 1919 فنلاندی ها حتی به فکر تهاجم گاردهای سفید به پتروگراد نیز بودند ولی این نقشه با تغییر شرایط نظامی در جنگ داخلی روسیه بلا استفاده ماند. کارهای ساختمانی در کارلیان ایستموس بلافاصله بعد از پیروزی بولشویک ها در جنگ داخلی در 1922 آغاز شد.   فیلدمارشال مانرهایم رئیس ستاد مشترک ارتش فنلاند در طول جنگ داخلی درسال 1918 دولت فنلاند شروع به توسعه طرح های دفاعی برای محافظت در مقابل هر گونه تهاجم احتمالی از سوی شوروی کرد. ژنرال سابق امپراتوری روسیه با نام فیلد مارشال بارون کارل گوستاو امیل مانرهایم که به شدت مخالف بولشویک ها بود مسئول بررسی طرح های دفاعی بود. مهمترین مسیر تهاجم احتمالی شوروی ناحیه کارلیان ایستموس بود و خطرناکترین قسمت آن نیز قسمت غربی آن نزدیک خلیج فنلاند بود. قسمت شرقی به علت وجود منابع آبی  طبیعی ووکسی، سوانتو و تایپالینجوکی از محافظت بهتری برخوردار بود. مانرهایم به عنوان رئیس ستاد مشترک و فرمانده نیروهای سفید در جنگ داخلی دستور ایجاد خطوط دفاعی در این قسمت را صادر کرد. اولین طرح توسط یک داوطلب سوئدی به نام سرهنگ رپ در شروع ماه می سال 1918 طرح ریزی شد. طرح رپ شامل ایجاد خطوط دفاعی در نزدیکی مرز و دفاع از دو خط راه آهن بود که می توانستند در ضد حمله به سمت پتروگراد مورد استفاده قرار بگیرند. ولی با استعفای مانرهایم در پایان ماه می نقشه رپ نیز کنار گذاشته شد. در ژوئن 1918 امنیت مرز در ناحیه ایستموس بر عهده لشکر دوم و واحدهای گارد سفید محلی بود. آنها مسئول حفاظت از استحکامات دفاعی بودند. اولین تلاش ها برای ساخت و سازها انبارهای ضعیف و فاقد بتون بودند. آلمانی ها به سرهنگ فون براندنشتاین دستور دادند تا در مورد مکان های دفاعی کارلیان استموس به تحقیق بپردازد و او طرح خود را در 16 جولای ارائه داد. برای اولین بار او پیشنهاد داد که دریاچه های کوچک ناحیه کارلیان ایستموس مانند کولماجاروی ، مولا، سووانتو و رود تایپالینجوکی می تواند نفاط دفاعی خوبی برای ساختن یک خط دفاعی باشد. طرح او در ابتدا توسط فرماندهی عالی فنلاند در آگوست 1918 پذیرفته شد. در اکتبر 1918 دولت فنلاند مبلغ 300000 مارک را برای این منظور اختصاص داد و قرار شد از کارگران فنلاندی و اسرای جنگی روسی نیز برای این منظور استفاده شود. با این وجود این مبلغ برای کار کافی نبود و کارگران نیز از مهارت کافی برخوردار نبودند. با شکست آلمان در جنگ جهانی اول طرح فون برندنشتاین ناقص از آب در آمد. در طی اکتبر 1919 رئیس ستاد مشترک ارتش فنلاند ژنرال اسکار انکل مکان خطوط جدید را بیشتر بر مبنای همان جاهایی که فون برندشتاین مشخص کرده بود تایید کرد. بدین ترتیب کار ساخت استحکامات غیر بتونی از 1919 آغاز شد و به علت کمبود بودجه در سال 1924 متوقف شد. در این مدت صد سنگر غیر بتونی که نمی توانستند در مقابل توپخانه سنگین هیچ مقاومتی بکنند ساخته شد.   طرح گرافیکی از سنگرهای تیربار ساخته شده از چوب و پوشانیده شده با خاک   سنگر تیربار بتونی فاز دوم ساخت استحکامات از اول آوریل 1934 با فرماندهی فابریتیوس آغاز شد. او دو نوع جدید از پناهگاه را با نام های lnk1 و lnk2 طراحی کرد. این پناهگاه ها عموما برای استقرار سربازان ساخته شده بودند و نقاط ضعف آنها باعث شد در سال های 1938 و 1939 به صفحات زرهی مجهز شوند. یک پناهگاه 15 تا 20 متر طول و 5 تا 6 متر عرض داشت. بین سال های 1932 تا 1938 بودجه دفاعی به اندازه ای بود که تنها اجازه ساخت 2 یا 3 پناهگاه در سال را به فنلاندی ها می داد. در 1936 و 1937 آنها دو مرکز بزرگ به نام های Sk10  و Sj4 را در سومانیکا و سوماجاروی ساختند. دو پناهگاه کوچکتر Le6 و Le7 در لیپاسو و lnk6 در اینکیلا ساخته شدند. در پناهگاه های جدید برای صرفه جویی در هزینه ها از بتون مسلح تنها در دیوارها استفاده شده بود و سقف از حدود 2 تا 3 متر خاک و 1 تا 3 متر خرده سنگ پوشیده شده بود.   پناهگاه های بتونی برای استقرار سربازان از سال 1938 با وخیم تر شدن اوضاع کشورهای اروپایی استحکامات دفاعی کارلیان بودجه و منابع مالی بیشتری دریافت نمود. فنلاندی ها استحکامات جدیدی ساختند و استحکامات قدیمی را مدرنیزه کردند. در سوماکیلا و سواجاروی آنها دو سنگر Sk11 ، یک Sj5  و یک Sk17 ناقص را بنا نهادند. این پناهگاه ها از قدرت آتش بهتر، تهویه مطبوع و یک محفظه دیدبانی زرهی برخوردار بودند.   تجهیزات پناهگاه های ساخته شده در اواخر دهه 1930 در خط مانرهایم در سورنیمی نزدیک مولانجاروی فنلاندی ها شروع به ساخت هفت پناهگاه جدید Su1-7 کردند. دوتای آنها برای استقرار سربازان بود و مابقی برای سنگرهای تیربار ساخته شد. آنها همچنین سنگرهایی را که از دهه 1920 ساخته بودند مدرنیزه کردند. سنگرهای قدیمی از قدرت آتش بیشتری برخوردار شدند و اندازه آنها بزرگتر شد. نقاط ضعف بعضی از آنها به سادگی برطرف شد تا به عنوان مکان های استقرار سربازان و پست های فرماندهی مورد استفاده قرار بگیرند. خط در نوامبر 1939 هنوز تکمیل نشده بود.   نقشه و حدول انواع پناهگاه های مورد استفاده فنلاندی ها و مکان های آنها   سنگر Sj5 و موانع پیش روی آن   نمونه ای از سنگر lnk6 و موانع ضذ تانک روبروی آن این اقدامات مخفی باقی نماند و گزارش ساخت این تاسیسات به ارتش سرخ رسیده بود. نیروهای اطلاعاتی شوروی در فنلاند در سطوح مختلف کار می کردند. حزب کمونیست فنلاند گزارش خودش را درباره موضوعات نظامی به کمیته مرکزی در شوروی می داد. اطلاعات آنها بر ارتش فنلاند و مکان های استقرار توپخانه و مواضع دفاعی آنها تمرکز داشت. مهمترین سازمان های اطلاعاتی شوروی در فنلاند NKVD و دفتر چهارم ستاد مشترک ارتش بودند. ناحیه نظامی لنینگراد، ناوگان دریایی بالتیک و نیروهای مرزی وابسته به NKVD نیز به عملیات جاسوسی می پرداختند. فنلاندی ها در دهه 1930 متوجه دو مورد جاسوسی شدند. یکی ویلهو پنتیکاینن به عنوان یک عکاس در ستاد مشترک که در 1933 به شوروی فرار کرد و دومی نیز سیمو هواکا بود که برای شوروی از راهها و زمین های مورد نظر عکاسی و نقشه برداری می کرد. سازمان اطلاعات شوروی در سال 1938 کتابچه تصویری را از زمین و استحکامات فنلاندی با جزئیات زیاد به صورت محرمانه منتشر کرد. این کتاب شامل 7 صفحه گزارش و 22 صفحه عکس و نقشه بود. همه مسائل به شمار آمده بود. این کتاب نهایتا با عنوان راهنمای حمله ارتش سرخ به فنلاند برای افسران ارتش سرخ منتشر شد که شامل 200 صفحه از نقشه ها و عکس های راهنما بود. همچنین یکی از وابسته های نظامی ارتش آلمان در هلسینکی به نام ژنرال آرنیکه توانست با یک نقشه شامل جزئیات استحکامات ناحیه ایستموس در سپتامبر 1939 به مسکو بگریزد. خطوط دفاعی از ساحل خلیج فنلاند در غرب شروع می شد و از طریق سوما به رودخانه ووکسی امتداد پیدا می کرد و در تایپیل در شرق پایان می یافت. این خط شامل 157 موضع تیربار و 8 موضع توپخانه با استحکامات بتونی بود. محیط اطراف سوما بدلیل آنکه فکر می شد آسیب پذیرترین نقطه باشد به شدت مسلح شده بود. خلیج فنلاند توسط پادگان سارنپا و اطراف دریاچه لادوگا توسط پادگان جاریسوا محافظت می شدند. این مواضع توپخانه ساحلی به وسیله 5 تا 10 قبضه توپ آماده شلیک بودند. برخلاف دژ ماژینو در فرانسه و استحکامات دندان های اژدها در آلمان، خط مانرهایم در بسیاری از موارد از محیط طبیعی اطرافش بهره می برد. بسیاری از موارد مانند درختان قطع شده و تخته سنگ ها در تقویت مواضع دفاعی شرکت پیدا کردند. فنلاندی های همچنین از تکنیک های استتار به دقت در مواضع و پناهگاه ها استفاده کردند. خط مانرهایم با هزینه زیادی ساخته نشد و هدف آن بیشتر از دفع نیروهای مهاجم در به تاخیر انداختن آنها بود.   استحکامات ضد تانک ساخته شده از سنگ های طبیعی محیط در طول جنگ زمستانه خط مانرهایم برای مدت دو ماه نیروهای شوروی را زمین گیر کرده بود. پادگان سارنپا در طی ماه های دسامبر 1939 و ژانویه 1940 بارها هدف حمله ناوهای مارات و اوکتیابرسکایا ریولوستیا واقع در دریای بالتیک قرار گرفت ولی فنلاندی ها توانستند این حملات را دفع کنند و آنها را از نزدیکی ساحل دور نمایند.   نیروهای ارتش هفتم از ارتش سرخ در حال حرکت به سمت خطوط مانرهایم در این جنگ در ناحیه ایستموس در حدود 250 هزار نفر از نیروهای شوروی در مقابل 130 هزار نفر از فنلاندی ها صف آرایی کردند. در ابتدا فنلاندی ها 21 هزار نفر از نیروهای خود را برای ایجاد تاخیر و نابودی هرچه بیشتر نیروهای روسی در مقابل خط مانرهایم مستقر کردند و آنگاه در خط اصلی به مقابله با دشمن شتافتند. در نبرد مهمترین دلیل سردرگمی فنلاندی ها تانک های شوروی بودند. فنلاندی ها تعداد کمی سلاح ضد تانک در اختیار داشتند و آموزش کمی نیز در مورد تاکتیک های ضد تانک دیده بودند. به هر حال تاکتیک مورد علاقه روس ها در آن زمان بسیار ساده بود تانک ها بایست روبه جلو فشار می آوردند و نقایص این تاکتیک به زودی آشکار می شد. فنلاندی ها دریافتند که در فاصله بسیار نزدیک تانک ها را می توان به روش های گوناگون شکست داد. با انداختن دیلم در شنی و چرخ ها در بسیاری از موارد تانک متوقف می شد. وسیله دیگری نیز که در این مورد بکار می رفت کوکتیل مولوتف بود که شامل یک بطری شیشه ای و مواد قابل اشتعال و یک فیوز ساده بود.   نیروی فنلاندی مسلح به کوکتل مولوتف   با این روش ها در حدود 80 تانک شوروی در ناحیه مرزی و خط از کار انداخته شد.   صف آرایی نیروهای ارتش سرخ در برابر فنلاندی ها در ناحیه ایستموس تا 6 دسامبر همه نیروهای پوششی به خط مانرهایم عقب نشینی کردند. ارتش سرخ اولین حمله اصلی خود به خط مانرهایم را در تایپال انجام داد. در جهت سوانتو فنلاندی ها برتری مختصری از نظر ارتفاع داشتند. توپخانه فنلاندی ها منطقه را بخوبی پوشش داد و موقعیت نیروهای پیش رونده روسی را هدف قرار می داد. بعد از چهل ساعت گلوله باران مواضع فنلاندی ها توسط توپخانه ارتش سرخ در نبرد تایپیل نیروهای پیاده شروع به پیشروی کردند ولی توسط فنلاندی ها دفع شدند و با تلفات زیاد مجبور به عقب نشینی شدند.   تانک منهدم شده روسی در جنگ   از 6 تا 12 دسامبر ارتش سرخ تلاش کرد با تنها یک لشکر به پیشروی ادامه دهد ولی بعد با تقویت آن با توپخانه و تانک و یک لشکر تفنگدار دوباره به تایپیل حمله کرد. در 14 دسامبر نیروهای تقویت شده روسی دوباره حمله را آغاز کردند ولی باز هم راه به جایی نبردند. لشکر سوم نیز به کمک نیروهای قبلی آمد ولی نتیجه ای حاصل نشد. نبرد بدون موفقیت برای ارتش سرخ ادامه می یافت و آنها از تلفات زیادی رنج می بردند. تنها یکی از نبردها که فقط یک ساعت طول کشیده بود منجر به 1000 نفر تلفات و از دست رفتن 27 تانک برای ارتش سرخ شد.   نیروهای فنلاندی مستقر در خط مانرهایم زمین در کارلیان ایستموس برای تاکتیک های چریکی چندان مناسب نبود و فنلاندی ها بیشتر بر خط مانرهایم به همراه رودها و دریاچه هایش اتکا می کردند. در حدود 200 سنگر و پناهگاه در این ناحیه احداث شده بود که بیشتر آنها برای دهه 1920 بودند ولی بعدا تقویت شده بودند. با این حال مستحکمترین نقاط خط تنها یک سنگر بتونی در هر کیلومتر در خود داشت.   توپخانه شوروی به شدت خطوط دفاعی را با توپ های کالیبر سنگین گلوله باران می کند در سمت شرق ایستموس ارتش سرخ تلاش کرد تا خط مانرهایم را در نبرد تایپیل بشکند ولی موفق نشد. در سمت غرب واحدهای شوروی در 16 دسامبر با خط فنلاندی ها در سوما نزدیکی شهر ویپوری مواجه شدند. فنلاندی ها در ناحیه سوما حدود 41 سنگر بتونی ساخته بودند که آن را از بقیه نقاط ایستموس قوی تر می کرد ولی به علت یک اشتباه در طراحی در نزدیکی موناسو یک شکاف 1 کیلومتری بین خطوط وجود داشت.   نقشه استحکامات دفاعی سوما   در طی اولین نبرد سوما تعدادی از تانک های شوروی توانستند خط را برای مدتی کوتاه بشکنند ولی به دلیل عدم هماهنگی بین واحد های مختلف آنها نتوانستند از این امر استفاده کنند. فنلاندی ها در داخل سنگرهایشان باقی مانده بودند وبه نیروهای شوروی اجازه داده بودند که آزادانه به پشت خطوط فنلاندی ها گام نهند. به هر حال فنلاندی ها موفق به دفع این حمله شدند. تانکهای باقی مانده نیز بعد از مدتی سرانجام توسط فنلاندی ها نابود شدند.   شدت آتش نیروهای شوروی بر روی استحکامات مانرهایم پیشروی نیروهای ارتش سرخ در خط مانرهایم متوقف شد. ارتش سرخ از روحیه ضعیف و کمبود تدارکات رنج می برد و نیروهای آن از شرکت در نبردهایی که نتیجه ای جز خودکشی به همراه نداشت سرباز می زدند. در 23 دسامبر فنلاندی ها به رهبری ژنرال هارالد اوهکویست تصمیم گرفتند که با ضد حمله ای سه لشکر شوروی در نزدیکی شهر ویپوری را محاصره کنند ولی این نقشه منجر به شکست فنلاندی ها شد. آنها 1300 نفر از دست دادند. تا 5 مارس 1940 تغییر چندانی در این ناحیه ایجاد نشد. در این تاریخ ارتش سرخ توانست 10 تا 15 کیلومتر در پشت خط مانرهایم نفوذ کند و وارد شهر ویپوری شود. در همان روز ارتش سرخ یک سرپل را در غرب خلیج ویپوری ایجاد کرد. فنلاندی ها در آن روز پیمان آتش بس را پیشنهاد دادند ولی شوروی که می خواست فشار را بر دولت فنلاند افزایش دهد، قبول این پیشنهاد را یک روز به تاخیر انداخت. مذاکرات صلح در 7 مارس با سفر هیئت فنلاند به مسکو از طریق استکهلم آغاز شد. به دلیل آنکه موقعیت نظامی شوروی در کارلیان ایستموس تقویت شده بود و نیروهای فنلاندی هم با تلفات بالا و هم با کمبود مهمات مواجه بودند شوروی درخواست کرد ناحیه کارلیان ایستموس به او واگذار شود و دولت فنلاند به ناچار پذیرفت. در آن زمان فنلاندی ها به نیروهای مشترک فرانسوی-انگلیسی برای کمک دل بسته بودند که به دلایل مختلف و اجازه ندادن سوئد و نروژ به آنها برای عبور از خاکشان آنها هرگز به فنلاند نرسیدند. سرانجام پیمان صلح در 12 مارس در مسکو امضا شد و آتش بس در روز بعد حاکم شد.   پیشروی نهایی ارتش سرخ در کارلیان ایستموس در 13 مارس 1940 در طی جنگ هم فنلاندی ها و روس ها سعی در بزرگنمایی استحکامات خط مانرهایم در تبلیغاتشان کردند. فنلاندی ها سعی در تقویت روحیه ملی ملتشان داشتند و شوروی نیز سعی داشت پیشروی آهسته نیروهای خود را توجیه کند. بدین صورت اصطلاح خطوط به شدت مسلح شده مانرهایم وارد تاریخ جنگ شوروی و بعضی کشورهای دیگر شد در حالی که بیشتر خط مانرهایم از کانال و خندق تشکیل شده بود و تنها در برخی نقاط استحکامات میدانی وجود داشت. پناهگاه های مستقر در خط نیز کوچک و پراکنده بودند و توپخانه نیز به ندرت در آنجا دیده می شد. بعد از جنگ زمستانه مهندسان نظامی شوروی باقیمانده تاسیسات خط را نابود کردند. خط در طی نبردهای دنباله دار دیگر به حالت سابقش برنگشت ولی با این حال فنلاندی ها و شوروی ها از مزایای طبیعی آن در طی پیشروی فنلاندی ها در سال 1941 به نفع خود استفاده کردند.   استحکامات مانرهایم پس از تصرف توسط شوروی در اولین ماه حمله شوروی در نبرد زمستانه فنلاندی ها توانستند روس ها را تحقیر کنند. در هفته سوم نبرد تبلیغات شوروی درصدد برآمد تا علت شکست خود را توجیه کند و به همین علت ادعا کرد که خط مانرهایم از خط ماژینو نیز مستحکم تر است. فنلاندی ها نیز برای نشان دادن نفوذ ناپذیری خط به این ادعا کمک کردند ولی در مقایسه با دژ ماژینو باید گفت که این خط بسیار کوچکتر از آن بوده است. فنلاندی ها تنها منابع برای ساخت 101 پناهگاه بتونی داشتند که در مقایسه، خط ماژینو در طول برابر 5800 مورد از این پناهگاه ها را داشت که توسط ریل هایی به هم متصل بودند. نقطه ضعف خط در این حقیقت نهفته است که مقدار بتون مورد استفاده در کل خط مانرهایم 513000 فوت مکعب (14500 متر مکعب) بود که در مقایسه با مقدار بکار رفته در  اپرای هلسینکی با مقدار 15500 متر مکعب بسیار ناچیز به نظر می آید. خط بسیار کوچکتر VT نیز که بعدها ساخته شد در حدود 400000 متر مکعب بتون مصرف کرد.   یکی از سنگرهای باقی مانده در زمان حاضر   منابع   https://en.wikipedia.org/wiki/Mannerheim_Line Bair Irincheev The Mannerheim Line 1920 1939 Finnish Fortification of Winter war osprey publishing Antero Uitto  Carl Fredrik Geust Mannerheim Linj Talavisodan Legenda https://en.wikipedia.org/wiki/Winter_War http://www.winterwar.com/M-Line/M-Line2.htm   شادی ارواح طیبه همه شهدای اسلام صلوات   کلیه حقوق متعلق به نویسنده و وبسایت میلیتاری می باشد