EMP

Eminent-User
  • تعداد محتوا

    387
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    23

تمامی ارسال های EMP

  1. درود به دوستان گرامی ظاهرا این رونمایی فکور تفاوتی که با رونمایی های دیگر داشته این هست که هیچ کدام از منابع خارجی در حقیقت آن شک نکرده اند و تحقق آن را به کمک مستقیم روسیه و چین به ایران ربط داده اند (مدعی هستند که ایران نسخه هایی از فینیکس و حتی خود تامکت را در اختیار روسیه قرار داده در سالهای دور و نتیجه این همکاری مشترک موشک R-33 (Amos) روسی است که ابتدا بردی حدود 120 کیلومتر داشت و با بهبود ترکیب دانه های سوخت به برد 300 کیلومتر دست یافت و بعدها روسها این تکنولوژی را به صورت کاهش یافته به ایران منتقل کرده اند (خیال پردازی های منابع غربی .م.)) و البته آن را یک دارایی مهم برای ایران می دانند که خطری برای جنگنده های پیشرفته نسل 5 و آخرین نسخه های ایگلها ندارد ولی برای جنگنده های کشورهای منطقه خطرناک است و حالا شروع کرده اند در مورد افزایش تعداد تامکتهای قابل پرواز، ابراز نگرانی کردن و اینگونه از خبر بهره برداری کرده اند که کشورهای منطقه باید زود تر به جنگنده های نسل 5 مجهز بشوند، آمریکا اف-22 های بیشتری را در امارات و عربستان و ... مستقر بکند، با اسرائیل همکاری نزدیکی داشته باشند تا مهارتهای آنها برتری ایران را خنثی بکند یا اینکه اقداماتی انجام بشود که تامکتها قادر به پرواز نباشند!!! ( به نظر می رسد باید سطح حفاظت از تامکتهای روی زمین بالاتر برود.م.) زیرا تصور می کنند که اگر تامکتها قادر به پرواز نباشند این موشک بی اثر می شود. به عبارت دیگر قبول کرده اند که ایران قادر است به تعداد نا محدود از موشک فکور تکثیر بکند اما قادر نیست که حامل آن را تکثیر بکند. موشکی که برد موثری 4 برابر AIM-120B با برد 75 کیلومتر (که بیشتر متحدین آمریکا و خود واحدهای آمریکایی به آن مسلح هستند) و سه برابر AIM-120C برد دارد، این توانایی را به ایرانی ها می دهد که خطر آفرینی های راحتی در مقابل جنگنده های خاور میانه ای داشته باشند بدون اینکه در تیر رس قرار بگیرند. البته نبود یک موشک مشابه متئور اروپایی (که قرار است از سیکر با آرایه فازی فعال ساخته شده از ترانزیستورهای گالیوم-نیترید بهره ببرد) یا موشک چینی PL-15 که از موتورهای رمجت استفاده می کنند و برد بسیار بلند حدود 400 کیلومتر دارند (به دلیل استفاده از هوای موجود در آسمان به جای اکسیدایزر و در نتیجه افزایش مقدار سوخت و سبکتر شدن موشک در حالیکه موشکهای سوخت جامد معمولی باید اکسیدایزر را هم با خود حمل بکنند) در زرادخانه آمریکایی ها و کنسل شدن پروژه نسخه جدیدتر موشک آمرام با برد بلندتر باعث شده که آمریکایی ها در مورد توانایی های موشکی دشمنانشان کمی بزرگنمایی کنند تا بودجه های دفاعی را افزایش بدهند اما این حقیقت که سیاست پنتاگون در طول 60 سال گذشته همواره تولید هواگرد جدید تر به جای تولید مهمات جدید بوده است ثابت می کند که بهره وری پنتاگون در برتری هوایی متناسب با هزینه کرد او نیست. کاملا قابل مشاهده است که هنگامی که ایگلها به خدمت وارد شدند فقط جنگنده ای قویتر و سریعتر و فرمان پذیرتر از فانتوم بودند اما همان مهمات را استفاده می کردند تا اینکه آمرام ها در دهه 90 وارد میدان شدند و به ایگلها شخصیت دادند. به همین ترتیب تا زمانی که رپتورها کماکان مجبور به استفاده از مهمات ایگل ها هستند نباید انتظار داشت که کیفیتی خیلی بالا تر از آنها و در حد توانایی های خود بروز بدهند. راهبردی که دشمنان آمریکا معکوس آن را می روند. قسمتی از نگرانی آمریکایی ها هم بی راه نیست زیرا منابع آمریکایی از اثر جمر های فعال روسی با استفاده از تکنولوژی DRFM (digital-RF-Memory) بر اساس monopulse-trackbreaking-jammer روی موشکهای آمرام نگران هستند. این جمر تعداد برخورد موشک آمرام را به کمی بیشتر از نصف کاهش می دهد. تکنولوژی که حتی برای ایران هم جدید نیست و روسیه بعد از فروپاشی شوروی و دستیابی به کارخانه های ساخت تراشه خارجی و تراشه های غربی همزمان با مدرن سازی سیکرهایش به آن روی آورده است. شاید ریشه مشکل از آنجا شروع شد که پاتریوتها در نبرد آزادی کویت یک فروند تورنادو و یک فروند اف-18 را به اشتباه سرنگون کردند درحالیکه اساسا روی شبح موشکهای عراقی لاک کرده بودند!! نه روی هواپیما های خودی و سیستم RWR هواپیما های خودی هم لاک شدن روی آنها را نشان نمی داد و باعث کشته شدن کروهای پروازی قربانی گردید. بررسی موضوع که در گزارش MIT آمده نشان می دهد که وجود تعداد زیاد سایتهای پدافندی و رادار در منطقه باعث شده بود که میزان آلودگی الکترومغناطیس در منطقه بالا رفته و شکاری های خودی در معرض سایه های رادارهای درگیری و سرچ متعدد قرار بگیرند و انعکاس راداری آنها برای سایتهای دیگر ghost-target ایجاد بکند که اکوی راداری مشابه اکوی ضعیف راداری موشکهای بالستیک داشتند. هنگامی که خدمه پاتریوت با دستپاچگی با شبح موشک عراقی درگیر می شدند (سرعت زیاد موشک وقت زیادی برای پرسنل باقی نمی گذاشت) و بلافاصله برای آن موشک فایر می کردند، به دلیل اینکه شبح مفروض اکوی راداری نداشت، موشک پاتریوت روی مود هومینگ سوئیچ می کرد و سیستم هومینگ موشک پاتریوت انعکاس ناشی از پرنده های خودی را به عنوان یک منبع خوب انتشار تشخیص داده و به جای اینکه به سمت شبح موشکهای عراقی برود به سمت هواپیمای خودی میرفتند. این نکته که سازنده پاتریوت و آمرام عملا یکی است و اندیشه ها و الگوریتمها و زیر سیستمهای تکراری در هر دو سیستم وجود دارد، باعث شده که روش DRFM و انواع ghosting علاوه بر پاتریوت های قدیمی روی آمرام هایی که زیر ساخت آنها به دهه 90 باز میگردد موثر باشد و آمریکایی ها را بر آن دارد که به طرح مفهومی آمرام آینده قابلیت Dual-trajectory بدهند و این موشک علاوه بر رادار فعال دارای سیکر حرارتی هم باشد تا این تهدیدات جدید را خنثی بکند. یک سری از کارشناسان هم با فرض خطا رفتن موشکها برای نمونه آینده آمرام قابلیت hit-to-kill درخواست کرده اند تا هر شکاری بتواند تعداد خیلی بیشتری موشک حمل بکند که برد و سرعت بیشتری دارند ولی به دلیل حذف سر جنگی اندازه و وزن کمتری دارند. بن مایه: موشکهای فکور و تاثیر آنها در بالانس دفاعی منطقه خلیج فارس http://militarywatchmagazine.com/article/70308 تکنولوژی رمجت http://www.dtic.mil/dtic/tr/fulltext/u2/259432.pdf MIT security study program April, 20, 2004 https://nationalinterest.org/blog/buzz/iran-has-cloned-americas-phoenix-missile-27292 چرا تامکتهای بیشتر خبر بدی برای بدخواهان تهران است http://militarywatchmagazine.com/article/70899 مهمترین دارایی نیروی هوایی ایران؟ موشک مرگبار هوا به هوای فکور به تولید رسید http://militarywatchmagazine.com/article/70790 https://nationalinterest.org/blog/the-buzz/the-us-militarys-top-guns-the-air-have-big-weakness-14065 در یک مراسم رونمایی 6 تیر موشک 450 کیلویی بومی که شباهتی به AIM-54 فینیکس داشتند به نمایش گذاشته شد. پیش از این نسخه ای از این موشک در مراسم سالانه رژه سپتامبر سال 2013 نمایش داده شده بود. ایرانی ها اعلام کردند که این موشک فکور-90 نام داشته و یک موشک هوا به هوای هدایت شونده است. با وجود عدم پشتیبانی تجهیزات آمریکایی ایرانی ها که از 1979 تاکنون وجود دارد آنها تلاش زیادی برای آماده به خدمت نگاه داشتن ناوگان خود کرده اند که در این بین آماده به خدمت نگاه داشتن تامکتها به دلیل اینکه تنها استفاده کننده آنها ایران است و قطعات آن قابل خرید از بازار سیاه نیست، از همه مشکل تر بوده است. گفته می شود که به کمک دیگران ایرانی ها روی هر کدام از تامکتها دست کم 250 تغییر کلی و ارتقاء انجام داده اند از جمله تهیه رادار جدید (ادعای منابع غربی .م.)، صفحات نمایش، سامانه های جنگ الکترونیک و دیگر اویونیک مهم! و حالا هم فکور-90 به عنوان سلاح اصلی فامد. فکور-90 که گفته شده قابلیت انجام مستقل لاک راداری روی هدف دارد نه تنها با قابلیتهای فینیکس برابری می کند بلکه با توجه به پیشرفت تکنولوژی در مواردی از آن نیز عبور کرده است. در حالیکه منابع غربی برد آن را 220 کیلومتر تخمین می زنند که با بهبود ترکیبات دانه های سوخت افزایش نیز می تواند بیابد، برد فینیکس فقط 180 کیلومتر بود. فکور-90 قادر به ادامه مسیر به سمت هدف بدون استفاده از رادار شکاری پرتاب کننده آن بوده و با توجه به برد آن و نبود رمجتهای متئور و PL-15 در خط تولید، ایران بعد از روسیه مجهز به R-33 و R-37 دارای دور برد ترین موشک هوا به هوا شده است. با توجه به سرعت 5 ماخ (بیشتر از فینیکس) و برد بلند اگر با استفاده از تکنولوژی امروزی دقت آن حتی هنوز در حد فینیکس دهه 70 هم باشد، این موشک برای کشوری که برای دفاع هوایی به سایتهای پدافندی زمین به هوا متکی بوده است یک جهش محسوب می گردد. امیر حاتمی وزیر دفاع ایران در این مراسم اعلام کرد که این موشک قابل استفاده توسط شکاری های دیگر نیز هست. از دیدگاه ما یکی از این کاندیدها شکاری صاعقه است که با توجه به محدودیتهایش حداکثر دو تیر موشک می تواند حمل بکند. اف-15 های سری SA به AIM-120C با برد 105 کیلومتر مجهز هستند و AIM-120D هایی که اختصاصی برای اف-22 در حال توسعه هستند برد 180 کیلومتر دارند که کماکان بسیار کمتر از برد موشکهای فکور است. در نسخه ایرانی فینیکس به خاطر استفاده از تکنولوژی نوین وزن سیستم هدایت 30 درصد کاهش یافته و باعث حدود 15% افزایش برد بیشتر در نتیجه وزن کمتر و امکان افزایش میزان سوخت شده است و از یک سیکر پیچیده ایرانی با قابلیت آشیانه یابی استفاده می کند که قبلا نمونه ای از آن در موشک سامانه مرصاد استفاده شده بود. افزون بر این ایرانی ها نسخه بومی یک نوع رادار هوایی آرایه فازی پسیو را نیز نمایش داده اند که قابلیت کشف اهداف پنهان کار و موشکهای کروز را در برد بلند دارد که مکمل بسیار خوبی برای یک موشک برد بلند است. این رادار هوایی احتمالا از مهندسی معکوس و افزودن به قابلیتهای رادار توانمند هیوز AN/APG-71 (این رادار نسل بهبود یافته AWG-9 تامکتهای مدل D است .م.) بدست آمده است. ( http://militarywatchmagazine.com/article/70308 ) (امیدوارم که این ادعا بزرگنمایی غربی ها صرفا برای fund-rising نباشد.م.) ترکیب این رادار با موشک فکور و پلتفرم تامکت، ترکیبی را ایجاد کرده که عملا یک دارایی عمده را برای ایرانی ها زنده کرده است. با احتساب تورم قیمت هر فروند تامکت چیزی حدود 150 میلیون دلار تخمین زده می شود یعنی قیمتی دو برابر سوخوی 35 که ایرانی ها حتی قادر به پرداخت هزینه خرید سوخوی 35 با بودجه دفاعی اندک خود نیستند و تامکت بعد از اف-22 گرانترین جنگنده دنیا محسوب می شود!! ایرانی ها آن قدر از پلتفرم تامکت راضی هستند که از سال 2010 به این طرف به صورت جدی پی گیر پس گرفتن یک فروند تامکت باقیمانده درآمریکا هستند (آمریکا که هرگز لاشه آن را هم به ما نمی دهد ظاهرا بیشتر هدف محکوم کردن آنها و گرفتن غرامت است.م.) با این موشک ایرانی ها می توانند با پرواز در نزدیکی مرز ایران شکاری های سعودی را بر فراز ریاض هدف قرار بدهند و یا با نفوذ در آسمان عراق ایگل های اسرائیلی را در آسمان خودشان مورد تهدید قرار بدهند.
  2. درود به دوستان گرامی این دفعه اول در تاریخ ایران نیست که تعداد نیروی دشمن بی شمار است. ایرانی ها بارها توانسته اند وقتی که اراده نبرد داشته اند نیروهای کارآمدتر و بزرگتر از خود را از تجاوز پشیمان بکنند. باز هم می توانند اگر اراده ای باشد. همچنین ایرانی ها ثابت کرده اند که از یک نیروی کوچک مفلوک هم می توانند شکست بخورند همانطور که در جنگ دوم جهانی یک نیروی بسیار محدود از انگلیسی ها از جنوب (بصره) و دو لشگر روس از شمال ظرف مدت کوتاهی بدون مقاومت ایران را اشغال کردند در حالیکه فقط پادگان تهران 40000 سرباز با انگیزه و آموزش دیده توسط آلمانی ها با تجهیزات آلمانی را داشت و از مشاوره آلمانی ها هم بی بهره نبود. اما فقط چند نفر در مرز شمال و یک دسته ژاندارمری در ممسنی که خبر نداشتند نباید مقاومت بکنند با دشمن درگیر شدند و دشمن را زمینگیر کردند. اگر قرار باشد در زمین آنها با قواعد آنها بازی بکنیم، نتیجه معلوم است. ما آموزش هوایی ضعیفتر داریم، تجهیزات و لجستیک ضعیف تر داریم، از نظر روحی هم از چشم آبی ها غولهای شکست ناپذیر ساخته ایم که هیچ کار غلطی نمی توانند بکنند. دشمن ما دارای تسلیحات غیر متعارف، بزرگترین ارتش ها و فرماندهانی با خشونت بیمارگونه است که قطعا بر علیه ما از تسلیحات ممنوعه استفاده می کنند. اما اگر نبرد به تسلیحات متعارف محدود شود راه حلهای ساده ای همیشه وجود دارد تا نتیجه نبرد تغییر بکند. در دریا ما بازی را به هم زدیم و با توسعه مینی زیر سطحی و اژدر های مهیبشان، قایق تندرو موشک انداز و موشکهای فعال راداری و تصویری و ... ضد سطحی هوشمند، بالستیک های ضد رادار و ضد سطحی و ..... عملا اگر اراده نبرد داشته باشیم (بر خلاف 29 فروردین 1367) قادریم با هزینه کمتر از یک ناوشکن آمریکا ناوگان متفقین بعلاوه خائنین را به یک مصیبت برایشان تبدیل بکنیم. خودشان هم این را می دانند. در واقع وضع منطقه وقتی خیلی جدی است که متفقین ناوگان خود را به عمق اقیانوس هند عقب بکشند تا از تیر رس تجهیزات ارزان ما دور بشوند. حال همین بازی را هم می توانیم در هوا انجام بدهیم. اینکه بخواهیم از آسمان کشور کوهستانی ایران با پدافند دفاع بکنیم بسیار پر مخاطره است. در یک کشور کوهستانی حتی با هزینه بسیار زیاد نمی توان پوشش مناسب را تامین کرد هر چند وجود سایتهای پدافندی برای ایجاد امنیت موقتی نقطه ای لازم و حیاتی است. خوب حالا فرض می کنیم قرار است که با بودجه های جدید آقای ترامپ ایگل های زمین گیر فعال شوند و کمتر از 300 فروند شکاری عملیاتی امروز آمریکا به 2700 فروند تا انتهای سال آینده افزایش بیابد و 5000 فروند جنگنده متفقین از انواع مختلف بعلاوه 20000 بمب نقطه زن و 2000 موشک هوا به هوا و 1000 موشک توماهاوک و 400 موشک بالستیک زمین به زمین با فرماندهی آمریکا قرار است که ما را یمن یا عراق بکنند. دفاع ما چیست؟ فشار دادن نقاط ضعف دشمن با کمترین هزینه ممکن با روشهای ابتکاری. برای مثال این دود لاستیک و بادبادک های آتش زایی که اخیرا فلسطینی ها از آنها استفاده می کنند بیشتر از همه ارتش های عربی به اسرائیل خسارت زده است. متفقین هم نقطه ضعفهایی دارند: نخست اینکه اندیشه تهاجمی آمریکا خیلی تکراری است. این اندیشه متعلق به خودشان هم نیست و تقلیدی نصفه نیمه از اندیشه های گودریان در تهاجم مستقیم سنگین به ویژه هوایی است. این اندیشه به 1940 تعلق دارد نه 2018. دوم اینکه روش جنگی آنها بسیار وابسته به هواگردهای پیچیده و هدایت ماهواره ای است و در صورت مختل شدن ماهواره ها و دادن تلفات سنگین مشابه بلایی که سر نیروی هوایی سلطنتی در سنگاپور یا فرانسه آمد، بر خلاف آن دوران جایگزینی خلبان برای آنها کار سریع و آسانی نخواهد بود. سوم اینکه اندیشه تهاجمی آمریکایی ها بسیار به جنگ روانی وابسته است و در صورتی که مناطق مورد حمله اراده پاسخ همه جانبه داشته باشند به مشکل می خورند خوب ما ده ها سایت الینت زمینی و به میزان نا مشخصی سایت رادار پسیو که اکتشاف آنها برای دشمن غیر ممکن است داریم. به مدد این سایتها و ارتباط از طریق سیم می توانیم مدیریت صحنه نبرد را در شدید ترین تهاجمهای ممکن حفظ بکنیم. به تعداد کافی پهپاد فطرس و سریر و کرار و سیمرغ هم می توانیم داشته باشیم. این واقعیت که پهپاد های کرار می توانند سرعت خیلی زیادی داشته باشند و به باند و فرودگاه نیازی ندارند و با تغییراتی مداومت پروازی آنها هم خیلی بیشتر می تواند بشود، آرزوی هر سیستم پدافندی برای برتری هوایی است و در بدترین شرایط که باندهای ما با موشکهای زمین به زمین دشمن هدف قرار گرفته باشند می تواند مانع برتری هوایی دشمن بشود. پس کافی است که به تعداد کافی پهپاد کرار هوا به هوا تولید و ضمن بهبود وضعیت هدایت و قدرت موتور و بوستر آنها، از آنها به عنوان شکاری های cap ضد کروز و اسکرامبل استفاده کرد. برای خنثی کردن راهبرد دشمن در حمله اولیه راهبرد ساده ما می تواند این باشد که ده ها فروند پهپاد کرار مسلح به موشک خانواده های مختلف از جمله میثاق 3 را با دقت به مرکز دسته های پروازی دشمن هدایت بکنیم تا دشمن مجبور به درگیری با آنها بشود و ماموریت او مختل گردد. به محض شروع تجاوز ما می توانیم عقبه و جناحین دشمن و سایتهای پدافندی و مخازن سوخت و آسایشگاه های خلبانهای اینها را با استفاده از پهپادهای سیمرغ و موشکهای نقطه زن بالستیک ضد رادار و ضد بونکر بدون هدایت از روی زمین هدف قرار بدهیم. همزمان پهپاد های فطرس و زیر سطحی ها می توانند موشکهای کروز دور برد ضد سطحی خود را بر علیه پایگاه های دشمن در عقبه خیلی دور مورد استفاده قرار بدهند افزون بر این زیپلنها و فطرسها و شاهد 129 ها می توانند در مرکز کشور پرواز کرده نقش سامانه مخابراتی و الینت پرنده را بازی بکنند. با استفاده از بالنهای هیدروژنی مخصوص ارتفاع بالا و نصب رادارهای هوایی سبک و سامانه های اپتیکی روی آنها می توانیم، در مرکز کشور یک سامانه جستجوی پرنده بسیار ارزان قیمت داشته باشیم که با فیبر نوری به ایستگاه زمینی متصل است و بدون نگرانی از مزاحمت کوه ها، سایتهای پدافندی را به نحو بسیار موثرتری هدایت و با اهداف درگیر بکنیم. حتی می توانیم کنیسترهای موشکهای پدافندی را با بالنها به ارتفاع بالا ببریم و از همانجا به سمت اهداف دشمن پرتاب بکنیم. یکی از نقطه ضعفهای ایده تهاجمی تکراری آمریکایی ها این هست که اگر خطوط لجستیک و جناحین آنها هم زمان با اخلال روی ماهواره ها مورد حمله قرار بگیرد دفاع قدرتمندی ندارند و برای مثال وقتی که دهها بالگرد سنگین شروع به عملیات هلی برن نیروهای ویژه آمریکا در عراق کردند اگر 50 فروند کرار مجهز به موشک میثاق 3 وجود داشت در آن کشور و روی این کاروان هوایی تمرین موشک پرانی می نمود و تعدادی سیمرغ هم بودند که روی مخازن سوخت اینها بمب 250 کیلویی ترموباریک می انداختند و ماهواره ها هم مختل می گردیدند، عملیات آزادی عراق به یک فاجعه مطلق برای آمریکایی ها تبدیل می شد کلی ذغال می شدند و کلی هم در بیابانها گم می شدند موشکها و بمبهایشان هم بسیار بیشتر خطا می رفت. سیلوهای مهمات آمریکایی ها می توانست در صورت وجود پهپاد های سیمرغ با بمبهای ترموباریک تبدیل به مهمات خودی شده به جای نابودی سربازان عراقی دشمن آنها را تبدیل به کربن بکند. با تجهیز همه جنگنده های موجود و حتی پهپادها به فلیر های روسی می توانیم با خیال راحت همه موشکهای خانواده AIM-9 را مغلوب بکنیم و با تجهیز این شکاری ها به دیکوی های ضد رادار ابتکاری وطنی می توانیم از ضعف فیلتر کالمن در موشکهای آمرام استفاده کرده و آنها را نیز مغلوب بکنیم که به معنی از دست رفتن برتری هوایی 36 کشور استفاده کننده از آمرام از جمله خود آمریکا است. بگذریم از اینکه اگر خلبانها گزارش بدهند که آمرامها منحرف می شوند، کل عملیات را آمریکایی ها متوقف خواهند کرد. تجهیز جنگنده ها به یک لایه گرافن هم می تواند در ایجاد مشکل برای موشکهای راداری آنها بسیار موثر باشد. خلاصه هزاران راه نرفته وجود دارد که می تواند دشمن را با غافلگیری ناگواری مواجه بکند. مثلا در همان روز اول تجاوز می شود صدها بالن را با کابلهای آویزان از آنها در آسمان منطقه نبرد در ارتفاعات مورد نظر رها کرد و ارتفاع مجاز پروازی را به دشمن دیکته کرد. صرف گزارش وجود این بالنها در ارتفاعات مختلف آسمان دشمن و منطقه نبرد کل پروازهای متفقین را کنسل خواهد کرد. در واقع ما مثل مین گذاری دریایی می توانیم مین گذاری هوایی هم بکنیم که خیلی ارزانتر از هزینه یک موشک است و نیازی هم به مواد منفجره ندارد. می توان برای هر روز نبرد یک برنامه جدید داشت تا متجاوز پشیمان شود. به این ترتیب حتی شکاری های 50 سال پیش ما هم می توانند به پرواز در آمده و در عمق ایران با شکاری های پیشرفته و موشکهای توماهاوک درگیر شده شانس خوبی در سرنگونی آنها داشته باشند. آخرین لایه پدافندی را هم مینهای جهنده (در نقش ضد بالگرد و ضد کروز) و رادار توپهای ضد کروز تشکیل می دهند.
  3. درود به دوست گرامی با توجه به نام گذاری فکور به عنوان موشک هوا به هوای میانبرد و ترجمه مخفف آمرام بد نیست که سر گذشت آمرام را بررسی کنیم. موشک آمرام به بیش از 36 کشور فروخته شد و هواگردی که بتواند آن را مغلوب بکند می تواند به برتری هوایی 36 کشور صدمه جدی بزند. پلتفرم فینیکس برای رفع نیاز نیروی هوایی آمریکا مورد توجه قرار نگرفت زیرا این پلتفرم به رادار AWG-9 بسیار وابسته بود و آمریکایی ها دنبال موشکی بودند که به همه هواپیماهای دیگر قابل اتصال باشد (در رونمایی فکور هم جمله مشابهی شنیدیم) . آمرام محصول مشترک صنایع هیوز و ریتیون یعنی سازندگان فینیکس و هاوک بود! روی کاغذ قرار بود بتواند 52 جی را تحمل بکند و نسل جدیدش هم در دوره اوباما به دلیل نبود بودجه تعطیل شد. پروژه آمرام به دلیل ناپایداری محصول و افزایش هزینه ها و قیمت تمام شده در سال 1984 متوقف شد و در سال 1985 به کوشش گاسپار واینبرگر (همان که گفت باید موجودیت ملت ایران را نابود بکنیم) دوباره احیا شد. تا سال 1984 ، 8 تیر موشک تست شده بود 5 تا توسط ریتیون و 3 تا توسط هیوز که نتایج نا امید کننده ای داشتند و کل پروژه هم دست کم 2 سال تاخیر داشت. توجه شما را به این نکته جلب می کنم که در دهه 60 زمانی که فینیکس ساخته می شد اصولا نرم افزار کمترین نقش را در کیفیت محصول داشت به مرور این نقش در دهه 80 به 20 درصد رسید و امروز این نقش بیش از 80 درصد است. وقتی که سخت افزار یک موشک معمولی می تواند دست کم 25 جی فشار را تحمل بکند، پس سخت افزار جنگنده فراصوت شانسی در مقابل سخت افزار یک موشک معمولی هم ندارد و اگر هم با شدت جی بالای 10 مانور بکند، احتمالا سرنشین های خود را می کشد. بنابراین اهداف فراصوت دارای قابلیت مانور فقط موشکهای بالستیک، کروزها و پهپادهای فراصوت را شامل می شوند فعلا نه جنگنده های سرنشین دار. ظاهرا قبل از انقلاب آمریکایی ها یک بار این کار را در شمال ایران انجام دادند تا کارایی موشک فینیکس را بر علیه میگ 25 برای ما تست بکنند. ایران در اساس تامکت را فقط برای دور کردن میگ های 25 و نیاز به طول کوتاه باند برای نشست و برخاست خریده بود و برای اینکه فینیکس بتواند با این پرنده درگیر بشود، تامکت باید پروفیل پروازی خیلی خاصی را بکار می گرفته که در مصاحبه با تیمسار گران قدر شهرام رستمی (از معدود افرادی که آموزش پرواز با آن پروفایل مخصوص مغلوب کردن میگ 25 را دیده بودند و هنوز در خدمت نیرو بودند) تا حدودی شرح داده شده است که البته کار ساده ای نبوده و در شکار میگ 25 که ایشان مطابق دستورالعمل آمریکایی ها انجام دادند بکارگیری این پروفیل پروازی در ارتفاع بالا باعث شد که افسر RIO صندلی عقب ایشان دردهای بسیار وحشتناکی را در ناحیه گوش متحمل بشود و صدمه ببیند. بسیار نیکو بود که ما همین کار را البته بدون اینکه خیلی ارتفاع بگیریم و خلبانهای نایاب را صدمه بزنیم، این بار در جنوب و وسط خلیج فارس انجام می دادیم تا پیام های خوبی داشته باشد. اما پرواز های فراصوت فرسودگی جنگنده را بشدت افزایش می دهد و در شرایط فعلی چندان معقول نیست. هر چند یک نوع پرتابه هدف فراصوت از قبل از انقلاب در نیرو موجود است اما تستهایی که روی فکور رسما اعلام شده با استفاده از پهپاد کرار بوده که با سرعت نزدیک به صوت پرواز می کند. که البته تستهای استانداردی هم هست. همانطور که در گزارش پروژه تحقیقاتی RS8A در تاریخ 1993 نوشته سرهنگ دوم John.R.Ward به نام Beyond "Integrated Weapon System Management" Acquisition in Transition آمده است. http://www.dtic.mil/get-tr-doc/pdf?AD=ADA276791 این گزارش که به مشکلات موشک آمرام و پدیده Missile-ghosting در نبود تفکر تجمیع مدیریت سامانه های مدیریت تسلیحات هواپیما پرداخته است. تجربه مشکلاتی که در اتصال این موشک پیشرفته به هواگردهای قدیمی (ایگل و فالکون و ...) پیش آمد (که تا نزدیکی کنسل شدن کل پروژه آمرام پیش رفت) منجر به ایجاد استاندارد MIL_STD_1760 گردید. در مورد استانداردهای سری MIL باید بگویم که بر خلاف استاندارد های سری IEEE و ISO که هدف اصلی آنها در انحصار گرفتن بازار با افزایش هزینه برای ورود رقبای جدید (که موقعیت شرکتهای متفق در استاندارد به خطر نیافتد) بوده و هدف فرعی بالا بردن کیفیت است، استانداردهای سری MIL همگی هدف اولیه افزایش حداقل کیفیت را دارند و ضامن منافع شرکت یا شرکتهای خاصی نیستند. تست های موشک آمرام روی اف-15 به عنوان اولین پلتفرم و اف-16 به عنوان دومین پلتفرم (اف-16 به دلیل missile ghosting و استفاده از یک واسط دیجیتال برای خوراندن فرامین نا همتراز دو طرف به یکدیگر و کندی ناشی از آن (چقدر این روش آشنا است) ) نا موفق بودند. تستهای عملیاتی موشک آمرام بر اساس الزاماتی که در طراحی مفهومی آن آمده بوده به این گونه بوده که باید 4 تیر موشک متوالی برای 4 هدف که با سرعت نزدیک به صوت پرواز می کنند پرتاب بشود سرعت خود شکاری هم باید زیر صوت باشد در حالیکه شرایط محیطی با ECM سنگین همراه باشد. به عبارت دیگر برای آمرام یک تست پرتاب 4 تیر تقریبا هم زمان برای 4 هدف در محیط جنگ الکترونیک شدید تعریف شد. این ECM سنگین توسط هواگردهای دیگری که در نزدیک میدان تیر پرواز می کرده اند باید تامین می شده است. در دوم آگوست 1989 یک فروند ایگل تحت هدایت خلبان تست کاپیتان بن جاپلین، 4 تیر موشک آمرام را بار کرد و از پایگاه فلوریدا به پرواز درآمد. تیر موشک اول توسط مانور پهپاد منحرف شد و 3 تیر دیگر هم دقیقا به همان جایی رفتند که رادار اف-15 به آنها می گفت که بروند ولی هر 3 تیر خطا رفتند زیرا رادار اف-15 نتوانست بین هدف واقعی و هدفهای تقلبی که ناشی از وجود ECM در محیط نبرد بودند هدف واقعی را تشخیص بدهد. خطا رفتن تیر اول را با یافتن یک باگ در نرم افزار رادار ایگل بر طرف کردند و برای حل مشکل ECM هم یک بهبود جدید برای همه رادارهای ایگل ارائه شد. در تست دوم (یک روز خوب در ماه مه 1990) که اگر ناموفق می بود کل پروژه با خطر کنسل شدن مواجه بود دو تا از پهپادها را هم به پاد ECM مجهز کردند تا شدت ECM را تشدید و متفاوت بکنند، این بار سه موشک به هدف برخورد مستقیم کرد و یکی از فاصله ای مرگبار نزدیک هدف عبور کرد. این بار نیز خلبان با سرعت 650 نات (حدود 0.9 سرعت صوت) در پرواز بود و پهپادها با سرعت نزدیک به صوت. کاپیتان جاپلین چند ثانیه بعد از پرتاب آخرین موشک، با یک مانور سنگین از منطقه عملیات خارج شد و موشک آمرام با اتکا به رادار فعال داخلی خودش و داده هایی که قبلا توسط رادار ایگل به آن داده شده بود با موفقیت به سمت هدف واقعی رفت. این موفقیت باعث شد که پروژه آمرام که در پیش بینی مسیر حرکت هدف از فیلتر کالمن استفاده می کند( https://calhoun.nps.edu/bitstream/handle/10945/41427/14Mar_Osborn_Adam.pdf?sequence=1&isAllowed=y )کنسل نشود. پروژه ای که از 1978 بر مبنای تجربه موشک فعال راداری AIM-7B که به دلیل مشکلاتی کنار گذاشته شده بود شروع شده بود و قرار بود دو برابر اسپارو قدرت رزمی و قیمتی نصف آن داشته باشد. نیروی هوایی بسیار خوش بینانه اعتقاد داشت با استفاده از آمرام قدرت نابودگری ایگل ها دو برابر و قدرت فالکون ها 6 برابر می شود. در میانه دهه 90 میلادی 40 تیر موشک آمرام در 12 ماموریت تست پرتاب شدند و نتایج و قابلیت اطمینانی فراتر از انتظار از خود نشان دادند. بهبود ها و استاندارد سازی های توسعه نرم افزار روی شکاری ها به جایگاهی رسید که موشکی که روی بلاک های مختلف اف-16 برای هماهنگ شدن بسیار پر مسئله بود در یک نبرد واقعی در ساعت 2220 به وقت محلی روز 27 دسامبر سال 1992 موفق شد یک فروند میگ 25 عراقی را منهدم بکند.
  4. درود به دوستان گرامی اولین برخورد ما از نوع نزدیک با فیتر وقتی بود که طلال الجمیل خلبان عراقی در سال 1982 با یک فروند فیتر به ایران پناهنده شد. بنا به ادعای منابع عراقی قبل از شروع جنگ دست کم یک فروند فیتر عراقی را هم در مرز منهدم کرده بودیم. گفته می شود حدود 30 فروند از 139 فروند جنگنده پناهنده به ایران فیتر بوده اند. همچنین در سال 2015 گفته شده که ایران 10 فروند فیتر را در اختیار سوریه قرار داده است. تام کوپر در مقاله ای اخیرا گفته بود که بعد از کوبیدن پایگاه الشعیرات که نزدیک به 30 فروند از انواع سوخوی 22 در آن مستقر بودند اکنون تنها 6 فروند از نزدیک به 10 فروند باقیمانده در این پایگاه عملیاتی هستند. به گفته سرلشگر خلبان "الوان حسون العبوسی" فیترهای عراقی خلبانان آموزش دیده خوبی داشتند و در ارتفاع پایین مطابق آموزه های روسی (در سیستم روسی آموزش که در چین هم مرسوم هست خلبان تحت آموزش باید این قدر پایین پرواز بکند که بتواند با بدنه و بال نوک درختان را لمس بکند) پروازهای درخشانی انجام می دادند اما فیترها فرمان پذیری خوبی همانند آنچه میراژ های اف یک داشتند، نداشتند. ژنرال العبوسی روش استفاده از فیتر را اینگونه بیان می کند: "میگ های 25 عکس برداری می کردند و میراژهای AQ6 نقطه گذاری کرده و فیترها مهمات را پرتاب می کردند. برای سرکوب رادارهای درگیری هم فیتر ها در دسته های دو فروندی پرواز می کردند و هر فیتر مجهز به یک تیر موشک X-28 با برد 50 کیلومتر بود. وقتی که هر دو جنگنده یک سیگنال راداری دریافت می کردند آن را هدف تقلبی تشخیص می دادند زیرا که سیگنالها باید متفاوت باشد ولی وقتی که فقط یکی از جنگنده ها سیگنال را دریافت می کرد هدف را واقعی تشخیص داده برایش X-28 پرتاب می کردند. وقتی که میراژهای اف یک آمدند هم از موشک Bazaal با برد 100 کیلومتر استفاده کردیم که البته از X-28 گرانتر بود. فیتر که در ابتدا به عنوان یک جنگنده رهگیر هوایی طراحی شد بعد از آنکه کارایی چندانی در این نقش نشان نداد به عنوان یک جنگنده پشتیبانی نزدیک برد متوسط بکار گرفته شد. فیتر تقریبا در همه نبردهای هوایی خود با متفقین تحت هدایت خلبانی که آموزش سبک روسی دیده بوده است مغلوب شده است. افتخار قابل توجه فیتر در نبرد هوایی مغلوب کردن موشک های حرارتی خانواده AIM-9 است که دست کم دو بار موفق به پیروزی بر این خانواده در نبرد واقعی شده است و آخرین بار فیتر ارتش سوریه در تاریخ 18 ژوییه 2017 ساعت 1843 به وقت محلی بود که اف-18 آمریکایی ابتدا از فاصله نزدیک نیم مایلی به سمت آن AIM-9x پرتاب می کند که با فلیر ریزی فیتر،AIM-9X منحرف می شود و فیتر که با سرعت از اف-18 فاصله گرفته بوده تا فرار بکند مغلوب موشک آمرام راداری می شود که از پشت سر اف-18 آمریکایی برای آن فرستاده بوده است. اما راز اینکه فیتر ها چه در 1980 و چه در 2017 توانستند AIM-9 در دو نسل متفاوت را مغلوب بکنند چیست؟ چگونه پیشرفته ترین موشک حرارتی آمریکا منحرف شد؟ John Manclark فرمانده سابق اسکادران تست و ارزیابی فوق سری 4477 ام که یکی از کارهایش نگهداری و به پرواز در آوردن شکاری های روسی برای مدرسه خلبانی تاپ گان است می گوید: وظیفه ما پرواز و نگاهداری جنگنده های روسی بود. ما از کارکرد بیش از 90 درصد سوئیچهای داخل کاکپیت خبر نداشتیم! ما 210 نفر پرسنل فنی تعمیر و نگهداری داشتیم در 1987 سازمان سیا یک دیسپنسر فلیر را که از یک جنگنده سقوط کرده سوخوی 25 در افغانستان باز کرده بودند به ما دادند. این دیسپنسر توده پلشتی بود که تعداد زیادی سیم از آن بیرون زده بود. هیچ کدام از فلیرها شبیه به هم نبودند. 4 ساعت بعد این دیسپنسر توسط پرسنل ما روی یک فروتد میگ 21 عملیاتی شد. موشک AIM-9P مخصوص مغلوب کردن فلیر ها توسعه داده شده بود و همه انواع فلیر ساخت آمریکا را مغلوب می کرد و به سمت جنگنده می رفت. حالا ما فلیرهای پلشت و نا همسان روسی را داشتیم ولی هنگام آزمایش AIM-9P عاشق فلیر ها شد و هواپیما را رها کرد! علت این شکست چه بود؟ ما AIM-9 را برای مغلوب کردن فلیرهای آمریکایی ساخته بودیم اما فلیرهای روسی دارای پراکندگی، زمان روشن شدن و شدت روشنایی متفاوتی بودند که با یکدیگر همسان هم نبودند به همین دلیل درآوردن مدل کاری آنها برای شبیه سازی عملا مقدور نبود به همین شکل شبیه سازی سامانه های زمین به هوای روسی هم آسان نبود زیرا هیچ دو سامانه ای شبیه به هم نبودند و وقتی که یکی را مدل می کردیم و برایش پیش بینی می کردیم در عمل می دیدیم که با چیز دیگری روبرو هستیم. در نبرد ژوئیه 2017 یک جنگنده پشتیبانی نزدیک 40 سال پیش مقاومت خوبی در مقابل یک جنگنده تقریبا به روز دنیا که دارای خلبانی با بهترین آموزش نبرد هوایی بود انجام داد و در نهایت مغلوب موشک راداری هوا به هوای آمرام شد. خوب حالا برای سپاه پاسداران انقلاب اسلامی داشتن فیتر به چه معنی است؟ آیا به معنی پول دور ریختن هست؟ من خیلی دوست دارم که میگ 31 و شکاری های روسی افسانه ای مثل میگ 25 تغییر یافته برای ارتفاع بالای 80 هزار پا هم به کلکسیون سپاه اضافه بشود و در مقابل ارتش از شکاری وطنی و غربی استفاده بکند به این ترتیب تمرین های این دو نیرو با یکدیگر خیلی مفید خواهد بود برای هر دو نیرو. با توجه به سیستم هدایت اپتیکی و وجود بمبهای هدایت پذیر سنگین ساخت داخل در آینده فیتر ها قادر خواهند بود از ارتفاع ایمن روی تروریستها بمبهای دو تنی نقطه زن پرتاب بکنند. کاری که از موشکها ساخته نیست. اما برای اینکه فیتر ها مغلوب همیشگی آسمانها نباشند چه بکنیم؟ راه حل پیشنهادی و بسیار ارزان قیمت ساخت دیکوی های ضد رادار وطنی است که موشک آمرام هم عاشق آنها بشود نه هواپیما. آمریکایی ها موشکهایشان را برای فیلتر کردن چف و ... ساخت خودشان بهینه کرده اند نه آن چیزی که ما می توانیم به راحتی بسازیم. کار سختی نیست که هیچ بسیار هم ارزان هست. همین الان در کشور ایربگ ساخته می شود ولی روی خودرو ها نصب نمی شود تا نرم افزار تشخیص برخورد آن گواهی های بین المللی بگیرد. با هزینه خیلی پایین و بدون نیاز به نرم افزار تشخیص برخورد می شود با کمک بخش خصوصی کیسه ایربگ را تغییر شکل داد و به آن اسپری هادی پاشید و تعداد زیادی از اینها را روی یک هواپیما می توانیم بار کرده و به سامانه پرتاب چف هواپیما مرتبط کنیم. هنگامی که خلبان به دیکوی نیاز دارد، چند تا از اینها را پرتاب می کنیم و در فاصله چند متر هواپیما بمب ایربگ ها عمل کرده به جای اینکه کیسه ساده باد بشود یک محفظه هادی که به شکل هواپیما هست با ابعاد خوب باد میشود و به این ترتیب برای هر راداری یک هدف قبلی تبدیل به چند هدف می گردد و کار خلبان برای فرار ساده می شود. با توجه به اینکه بمبلت های ایربگهای ژاپنی شدت انفجار بسیار فراتر از استاندارد داشتند و باعث ورشکستگی کارخانه تاکاتا شدند شاید تهیه این تجهیزات از خارج هم خیلی ارزان و ساده باشد و سپس تغییراتی در داخل روی آنها انجام شده و کیسه عوض و هادی گردد. حتی در صورتی که به تعویض کیسه هم تمایل نداشته باشید، همان کیسه ایر بگ فعلی که با اسپری هادی رنگ شده باشد هم می تواند خیلی از موشکهای هوا به هوا و زمین به هوا را که تصویر سازی راداری نمی کنند منحرف بکند. تنها خطر استفاده از فیتر احتمال فرسودگی و سرویس ضعیف و ضعف آموزش خلبانها با سیستم های پیچیده روسی است که باید با سیمولاتور و دوره های خارجی کیفیت خلبانها را بهبود داد تا حادثه چند هفته پیش در شیراز تکرار نشود.
  5. درود بر استاد hosm گرامی فرمایش شما متین است. با داده های موجود نمی توان به طور قطع ابراز نظر کرد. اعتقاد من این هست که هدایت نیمه فعال نیاز خاصی به داشتن دیتالینک سنگین بین موشک و جنگنده ندارد. شما هدف را تشخیص می دهی، با رادار جنگنده روی آن پرتو پر قدرت می فرستید، موشک را به سمت هدف می فرستید و موشک بازتاب ناشی از تشعشع رادار جنگنده به روی هدف را دنبال می کند تا به آن برخورد بکند. به همین خاطر کمتر نیاز به تغییر در جنگنده های دیگر را نیاز دارد. همانطور که در پروژه سجیل این کار را با ساخت یک رابط فرامین در شرایط جنگی انجام دادند و موشک را به تامکت بار کردند چون فرامین لازم برای اسپارو قبلا در سامانه نبرد شکاری وجود داشت. البته ساخت همین رابط اگر قرار باشد شما استاندارد نظامی یا حتی تجاری ایمن را رعایت بکنید خیلی زمان بر است و به تیم متخصص با تعداد نفرات بالا نیاز دارد که چالش است. البته گمانه زنی های زیادی هم وجود دارد که فکور ترکیب شلمچه و فینیکس هست که به نیمه فعال بودن فکور بیشتر دلالت می کند اما باز هم نمی شود دقیق چیزی را گفت. البته همین پلتفرم موجود فکور را می شود به راحتی تبدیل به فعال راداری کرد. می شود یک موشک ارزان قیمت تر هم ساخت که فقط سامانه اینرسی و homing داشته باشد و به سمت تخمینی دسته های پروازی فرستاد تا به اخلال گرهای پرنده برخورد بکند. می شود تبدیل به موشک ردیاب حرارتی-راداری کرد. شاید هم برای مقصود پلتفرم موشک صیاد3 و بالاتر مورد نظر باشد که در انتها برای ضد بالستیک قصد توسعه آن را داشته باشند
  6. درود به جناب worior خیر این جملاتی که در مکالمات بین خلبان و رادار زمینی و ... برای پرتاب موشکها مبادله می شود، کد های خلاصه استاندارد ناتو هستند. مثلا MADDOG به معنی پرتاب AIM54 یا AIM120 هست!! http://www.dtic.mil/dtic/tr/fulltext/u2/a404426.pdf معلوم نیست که در ایران هم نوع موشک را مشخص کند و نمی شود به آنها استناد قطعی کرد. خواستگاه این کلمات هم شنیده شدن راحت تر در ایستگاه زمینی و ارسال سریعتر مفهوم ارتباط است. که البته در نبردهای نوین و نامتقارن واقعی روشن شدن بی سیم همان و کشف شدن مختصات شکاری و ایستگاه هم همان و خلبان ما این کار را انجام نمی دهد. اینکه من فکور را نیمه فعال فرض کردم به این دلیل بود که در رو نمایی آن را زیر سایه مقصود بردند. به این ترتیب هم وجود پروژه مقصود دوباره تایید شد و هم اینکه با میان برد اعلام کردن فکور ظاهرا آن را جایگزینی برای اسپارو ها در نظر گرفته اند. از طرف دیگر اینکه این موشک می تواند توسط جنگنده های دیگر (میراژ و فانتوم و فالکروم و ... ) هم مورد استفاده قرار بگیرد به این معنی است که بدون تغییر سنگین آنها قرار هست این کار را بکنند پس مدل کنترل را معادل اسپارو فرض کردم زیرا همه این شکاری های مفروض قادر به استفاده از موشکی معادل اسپارو از قبل هستند. دلیل دیگرم هم این بود که اگر فکور فعال راداری بود چرا باید مقصود توسعه داده بشود. کافی بود برای برد بلند تر کمی تغییرات می دادند و نیاز به یک پروژه دیگر نبود. نکته نهفته دیگر هم که من را به این نتیجه گیری رساند این هست که هم نیاز به موشک نیمه فعال بیشتر هست از نظر تعداد و هم خیلی منطقی هست که شما اول یک نیمه فعال هوا به هوا را توسعه بدهید و سپس به سراغ فعال بروید. البته اینها فقط گمانه زنی است.
  7. درود به دوستان گرامی دندان تامکتها هم بالاخره تیز شد. هر چند همه منتظر موشکهای اکتیو راداری بودند و اینطور که از گفته ها معلوم هست این فکور نیمه فعال است اما همین که ما بتوانیم با قابلیت اطمینان بالا روی تامکتها موشک کاملا ساخت داخل بار کنیم یک پیشرفت خوب است. برخی اشکال می گیرند که خوب چرا نیمه فعال از ابتدا فقط موشک فعال راداری بسازیم که تنوع محصول کاهش بیابد. باید گفت که موشکهای نیمه فعال خیلی ارزانتر و در مدیریت اقتصادی نبرد موثر هستند. از طرف دیگر موشک نیمه فعال نیاز چندانی به خنک سازی ندارد و دردسر کمتری برای شکاری میزبان دارد و زدن پهپاد و موشک کروز با موشک فعال راداری مقرون به صرفه نیست. از طرف دیگر با توجه به امکانات پخش پارازیت جنگنده های امروزی اگر یک موشکی مثل فکور دارای سامانه آشیانه یابی باشد هم خیلی در بالا رفتن احتمال نابود کردن دشمن موثر هست خرج زیادی هم ندارد. از طرفی گفته شده که دوره موشکهای فامد فعال راداری هم سر آمده که باید گفت شاید برای آمریکایی ها خوب نباشند اما برای مدل نبرد نا متقارن ما موشکهای فامد ضرورت دارند. کافی است رادار یا الینت زمینی تجمع جنگنده های دشمن را در یک مکانی ثبت بکند و یک شکاری فانتوم، فیتر، سوخوی 24 و یا حتی هواپیمای ترابری و بالگردهای در حال گشت در منطقه، موشک فعال راداری را به مختصات تجمع آنها پرتاب و زمانی که به نزدیکی محل احتمالی جنگنده های دشمن رسید قفل کردن روی هدفی که موشک خودش انتخاب می کند خودکار انجام بشود. کاری که بنابه نیاز بهره بردارهای کروز دریایی هم می توانند از موشکهای موجود بخواهند. در نتیجه بدون قفل راداری از ابتدا می شود محدوده خاصی از یک منطقه جغرافیایی را نا امن کرد و فرصت کمتری هم به شکاری های هدف برای واکنش داد که برای مدل جنگ ما بسیار مفید است. هر دو پلتفرم صیاد3 و فکور برای ساخت موشک فعال راداری دور برد مناسب هستند و با کاستن از وزن بدنه و رادار موشک و بالا بردن کیفیت سوخت می توان به بردها و مزیتهای تاکتیکی متفاوتی رسید که امیدوارم در هر دو اجرا بشود. گفته شده که این موشک را روی همه جنگنده های دیگر هم می توانند بار بکنند اگر رادار رهگیر داشته باشند. که البته من ترجیح می دهم فانتوم ها از موشکهای وطنی خانواده استاندارد استفاده بکنند. اما این کار هزینه های تولید را پایین آورده و آموزش بهره برداری هم آسان تر می شود. یک سری هم تامکت را متعلق به موزه می دانند و در نبرد های آینده بی فایده اما من تنها عیبی که در تامکت می بینم همان عیب قدیمی موتورهای F100 هست. اگر تامکت فقط همین توانایی را داشته باشد که 6 تا از موشکهای کروز نزدیک شونده به مکانهای حساس ما را کم بکند برای هر هزینه ای که مصرف آن می شود شایسته هست. یک سری هم از آن طرف دیوار افتاده اند و می خواهند که فکور نقش موشک ضد سطحی براهموس را ایفا بکند. البته کار نشد ندارد اما درست است که رادار AWG-9 یک رادار داپلر با قابلیت پیمایش سطح زمین هست اما محدودیت کشف اهداف با سرعت کمتر از 60 کیلومتر را دارد که به معنی ندیدن ناوها است. از این رو اگر قرار باشد که با فکور ناو بزنیم باید رادار تامکت را کلا تغییر بدهیم مگر اینکه موشک جدیدی از ترکیب نور و فکور بسازیم و بدون قفل راداری موشک را به محدوده ناوهای دشمن بفرستیم و عملیات قفل شدن به صورت خودکار به انتخاب موشک انجام بشود. تصور من این هست که وزن فکور کمتر از فینیکس باشد ولی قدرت موتور دست کمی از آن نداشته باشد به همین دلیل بردهای اعلام شده چندان دور از ذهن نیستند. یک سری هم ایراد گرفته اند که چرا فکور امکان hit to kill ندارد و هنوز از سر جنگی شدید الانفجار ترکشی مشابه فینیکس 60 سال پیش استفاده می کند؟ این بزرگواران انتظار دارند که ما یک چیزی مثل SM6 بسازیم. اول اینکه ساخت چنین چیزی نیازمند قرار دادن سخت افزارها و نرم افزارها و سنسورهای پر قدرت درون موشک هست که اجرای درست آن هم خیلی زمان بر هست و هم بسیار پر هزینه برای ما. دوم اینکه برای شکاری تنهای ما که قراره با چندین شکاری دشمن نبردهای یک به خیلی داشته باشه داشتن موشک خیلی دقیق بدون سر جنگی منفجر شونده، سلاح ترسناکی نیست. موشک شکاری ما باید این قدر قوی باشد که انفجار یک موشک آن برای دسته ای از هواپیما ها خطر ایجاد بکند. اگر خلبان دشمن بداند که فکور فقط شکاری او را به دو نیم تقسیم می کند، از جسارت او چیزی کاسته نمی شود اما اگر بداند که اگر فکور را منحرف هم بکند انفجار آن باعث می شود که زنده نماند آنگاه وقتی رادار احتمال وجود فکور در منطقه را به او گوش زد می کند به اولین چیزی که فکر می کند فرار است. همواره جنبه های روانی نبرد از خود آن خیلی مهمتر است.
  8. در مجله دانشمند منتشر شده در اوایل سال 1359 که فعالیت های هسته ای رژیم گذشته بلند پروازی های طاغوت لقب گرفت و تعطیل شد و کارشناسان بورسیه ای تازه بازگشته از خارج را هم منفصل و معاف از خدمت کردند، مقاله ای چاپ شد که در آن به تفصیل فعالیت شعبه علمی و فناوری ساواک (چیزی معادل دفتر فناوری ریاست جمهوری فعلی) برای استخدام یک دانشمند اخراج شده از LANL (به جرم دیوانگی و ابداع روش غنی سازی با لیزر گاز کربنیک در محفظه های تفلنی) و تاسیس شرکتی به مدیریت او و با مالکیت کامل ایران در فرانسه به نام اوریدیف شرح داده شده بود. همچنین در این مقاله آمده که کارشناسان بوئینگ که به باسک اسپانیا رفته بودند تا علت سقوط 747 کارگو نیروی هوایی را بیابند از کشف تجهیزات غنی سازی لیزری اورانیوم در محفظه های تفلونی که بار اصلی این هواپیما بوده و به مقصد فرانسه بار زده شده بوده است به شدت متعجب شده و در پی آن خشم مقامات آمریکایی نسبت به فعالیت های مشکوک ایران بر انگیخته شده است. در آخرین سخنرانی های مقامات رسمی ایران در سالها پیش (ریاست مجلس فعلی) در مورد سرنوشت اوریدیف که از بزرگترین تامین کنندگان اورانیوم کل اروپا است آمده که 10 درصد این شرکت هنوز به ایران تعلق داشته است. مجله دانشمند در زمان خودش از معتبر ترین ماهنامه های علمی ایران بود.
  9. شوخ طبعی ایرانی راستی چه کسی قدرت دارد چنین دوربین مخفی اجرا بکند؟ موشک انداز روی نفربر هم برای خودش نکاتی دارد. https://www.yjc.ir/fa/news/6554837/خرید-و-فروش-تانک-در-بازار-خودروی-عبدل-آباد-فیلم
  10. EMP

    قاهر F-313

    درود به دوستان گرامی هر دو استاد بزرگوار در مورد این پرنده درست می گویند. به هر روی این طرح ایراداتی دارد که دلیلش هم شاید نبود ناظرانی باشد که قبلا چنین پروژه ای را انجام داده باشند در کشورهای جهان اول. اما تا همین جا هم که پیش رفته به نظر من کیفیتش بالاتر از نمونه کارهای دولتی دیگر بوده است. ایراداتی جدی وجود دارد از جمله اینکه این F-313 به چه کاری خواهد آمد؟ هزینه ای که صرف آن می شود چرا به خود نیرو داده نشود. آیا برای نیاز فعلی ما کاربردی دارد؟ با وجود چند رادار پرنده دائما مستقر در آسمان منطقه و چندین سامانه رادار و الینت ریتیون در منطقه اصولا پنهان کاری یک چنین چیزی در دریا چه میزان هست؟ همه ایرادات هم واردهست. البته دیکته نوشته نشده غلط ندارد ما باید روزی این راه را می رفتیم که بهانه دشمن خارجی به کلید خوردن آن کمک کرد. در مورد هزینه من هنوز هم اعتقاد دارم که مردم و خیرین باید مثل زمان جنگ به کمک بیایند و اعانه بدهند. وقتی یک پروژه اعانه می گیرد هر چند ناچیز برکت کار زیاد هم می شود. همین سایت میلیتاری یک روزی 60 هزار کاربر داشته ظاهرا. خوب اگر هر کدام بیایند و 100 هزار تومان به پروژه قاهر هدیه بکنند می شود رقم 6 میلیارد تومان و اگر طی مراسمی در صدا و سیما بیایند این پول را به صنعت دفاعی بدهند می شود یک بدعت و تبلیغ کار درست برای بقیه مردم. یاد آن بانک ملی که خاوری نداشت و باعث شد تامکت بوجود بیاید به خیر. برخی دانشکده های پزشکی اعانه های خوبی جمع کرده اند به ویژه که امسال اعلام شده که بعید است پروژه های تحقیقاتی تامین بودجه بشوند ما هم در دانشکده های مهندسی نباید از آنها عقب بیافتیم. البته با وضع یک مالیات مستقیم روی مصرف مواد مصرفی سمی و خطرناک مثل شکر سفید، نمک، انواع فست فود، نوشابه، چیپس، پفک، لوازم آرایش، سیگار، قلیان، شکلات قهوه ای و تولید زباله و ... می شود کل کشور را سر و سامان داد و بیکاری را هم صفر کرد. در دانشگاه که من همه وسایل مورد نیاز را باید خودم تهیه بکنم از ماژیک تا کارت FPGA و اسیلوسکوپ و کمد مخصوص نگهداری آنها. بدون شک حداقل نیاز اولیه ما داشتن شکاری هوا به هوای قابل اعتماد با مداومت پروازی بالا هست به تعداد کافی. حالا داشتن یک شکاری صرف چه مشکلی یا خطری داشته که به سمتش نرفته اند بعد ها تاریخ قضاوت می کند. تفکر خوش بینانه این هست که با وجود توان ساخت پهپادهایی که بدون نیاز به کنترل رادیویی قادرند عملیات کامل نقطه زنی را انجام بدهند و پهپادهایی که موشک حرارتی حمل می کنند و توان تولید ارزان و بالای اینها و با وجود سامانه های پرتابل پدافندی کماکان تفکر دفاعی روی داشتن شکاری هوا به هوا احساس نیاز خاصی ندارد!! شاید هم بین اینها مانده اند که کدام را تامین بودجه بکنند!! در آلمان نازی با سیستم مدیریتی آلمانی تا آخرین روز جنگ پول به اندازه کافی وجود داشت اما منابع فلزی و انسانی محدود بود. اینها مانده بودند که ناوشکن بسازند یا زیر دریایی. دونیتس اصرار داشت که ساخت ناوشکن تاثیر کمی دارد ولی فقط یکی از صدا ها بود درنتیجه آلمانها بیشتر سهمیه پولاد را به ساخت ناوشکن دادند و از زیر دریایی غافل شدند که نتیجه اش هم شکست بود. این بحث تخصیص منابع همانطور که جناب MR9 می فرمایند خیلی جدی هست. چیزی که در ایران زیاد هست پول هست و همین پول زیاد مانند سیل اقتصاد را به خطر انداخته است. روزگاری سیم کارت 7 هزار تومانی یک میلیون تومان پیش فروش می شد و نقدینگی توسط آن مهار می شد اما یک نفر آمد سیم کارت را تقریبا مجانی کرد. همان سیاست به جان کنکور افتاده تا یک نقدینگی چند ده هزار میلیاردی که در کنکور می گردد را آزاد بکنند تا شاید این سیل جدید بشود تیر خلاص برای اقتصاد ایران. ما الان اپراتور همراه اول داریم ماهی 8 میلیارد بابت تولید محتوی (البته کات و پیست) به یک نفر می دهد. یک تفکری که خیلی حاکم بوده این هست که وقتی ضد تانک هست چرا تانک داشته باشیم و وقتی که پدافند قوی و موشک بالستیک هست چرا هواپیما داشته باشیم که مشکلات دیگری هم ایجاد می کند. برای اینکه از این سردرگمی نجات پیدا بکنم من خودم را اینطوری توجیح می کنم: جملاتی که در مورد قاهر گفته شده باز تحلیل دیگری دارد و آن تحلیل از دیدگاه اندیشه دفاعی واکنشی هست که خیلی هم آشنا هست. مصرف کننده: هواپیما که تجمل هست ولی یک چیزی می خواهیم که در دریا به ما سریع پوشش بدهد یک چیز ارزان قیمتی بسازید که سریع آماده بشود مطابق نیازهای ما.نتیجه تولد قاهر. مصرف کننده: نداشتن پشتیبانی هوایی در سوریه چه بد بختی ها که ایجاد نکرد فعلا دریا در اولویت نیست فوری برویم جنگنده پشتیبانی بسازیم که از روی جاده هم بتواند بلند بشود و در نزدیکی خط مقدم زیست بنماید. حالا چی از بقیه به تولید آماده تر هست؟ قاهر. خوب باید مشتری مدار بود قاهر را جنگنده پشتیبانی نزدیک اعلام می کنیم. درست مثل این هست که از خودروی 206 بخواهی به عنوان نفربر زرهی استفاده بکنی. نه اینکه نشود اما ... . در مورد تانک هم تا اثر آن را در مقابل انتحاری ها ندیدند به فکر خرید هم نبودند. حالا که دیدند فوری یک چیز مرتبی سر هم کردند مخصوص دفاع در مقابل انتحاری و روش استفاده از تانک را به زمان ماقبل گودریان همانند آموزه های دانشکده نظام سنسیل فرانسه بردند یعنی تانک شد یکی از ادوات نیروی پیاده برای دفاع نقطه ای چند تا محصول دیگر هم نیروی زمینی در همین راستا رونمایی کرد. در مورد تهدید مستقیم امروز ایران هم اگر اراده مقابله باشد و خوش بین هم باشیم با روش فرضی دفاعی بالا باز هم می توانیم با همین دست خالی موازنه محدودی ایجاد بکنیم. ایده این هست حتما که کاری که در دریا توسط قایقهای کوچک کردیم برای ناو شکنها در هوا هم شدنی هست. مثلا اگر پهپاد ساده کرار را تولید انبوه بکنیم و به دو تیر میثاق و بوستر سوخت جامد و چند دیکوی منبسط شونده مجهز بکنیم. در صورتی که رادار ها و الینت ها تهدید خارجی را در 20 نقطه مرزی بطور همزمان تشخیص بدهند قادریم که برای هر دسته نفوذی دشمن تعداد خوبی پهپاد بلند بکنیم و آسمان منطقه را اشباء بکنیم از اهداف واقعی و دیکوی. با اولین حمله به ما باید با ده ها پهپاد نزدیک شونده درگیر بشوند که تمام انرژی جنگنده های برتری هوایی آنها را فرسوده می کندو کافی است از دسته های 100 فروندی که به سمت ما فرستاده اند 4 تا شکاری خودشان را هم کنار پهپاد های ما بزنند و یا موشک های میثاق ما اتفاقا به برخی برخورد بکند وقتی که از این سد عبور کردند و مقدار خوبی سوخت از دست دادند و هنوز عملیات را لغو نکرده باشند، تازه می رسند به موشک های پدافندی و جنگنده های پدافندی سرنشین دار و فرسوده ما که فقط در عمق کشور پرواز می کنند. بنابراین مطابق این ایده تسلیم محض نیستیم ولی آیا این راه حل هست که بتوانیم با چنگ و دندان و قلاب سنگ دفاع بکنیم وقتی دفاع درون مرز ما شروع بشود حتی اگر برنده نبردهای هوایی باشیم باز هم بازنده هستیم. راه حل این هست که توانایی نیروی هوایی ما در حدی ارزیابی بشود که اصولا هیچ حمله ای رخ ندهد و هیچ گزینه ای روی میز قرار نگیرد. برگردیم به بحث فنی. خوب چقدر خوب که ما تجربه شرکت خصوصی درنا در ساخت هواپیمای کامپوزیت کامل را داریم.آیا به صنعت دولتی هم منتقل شده است؟ خیلی چابک و خیلی ارزان هواپیما می سازند. آیا جت کامپوزیت هم ساختش به همین راحتی است؟ F-35 اولیه بعد از مدتی پرواز منفجر می شد. بدنه کامپوزیت مشکلات عجیب و نوینی دارد که هر کدام چند تا تز دکترا از درونش بیرون می زند که برای من فرخنده هست ولی برای نیرو هم فرخنده هست؟ آیا میله هایی که در نقطه مخالف لبه حمله بال در پرنده فلزی می گذاشتند برای تخلیه بار الکتریکی در هوا، برای یک پرنده کامپوزیت هم استفاده از آنها ممکن هست؟ چطور می شود بار الکتریکی شدیدی که روی بدنه این هواگرد جمع می شود را طوری خنثی کرد که مخازن سوخت آن منفجر نشود؟ یا اویونیک آن صدمه شدید نبیند؟ برای شبیه سازی برخورد صاعقه با یک هواپیمای فلزی، آرایه ای از 16 کارت گرافیکی 4000 هسته ای یک ماه کار کردند خوب ما در کجای صنعت قادریم مدیران را به استفاده از این شبیه سازها متقاعد بکنیم؟ در صنعت خودرو که با این شبیه سازها کلی صرفه جویی داریم پدر ما در آمد تا قبول بکنند صنعت بدون درآمد هوایی که جای خود دارد. با همین نرم افزار و سخت افزار اثر آن آنتن تیغه ای روی پرنده را باید تحلیل کرد که چه اثری روی بقیه هواگرد دارد. با همین سامانه میزان RCS پرنده هم بدست می آید در زوایای مختلف. البته نرخ براده فلز خروجی از اگزوز های موتور ملی اوج و اکوی راداری آنها هم باید اندازه گیری می شد و به طراح ابلاغ می گردید تا در محاسبه RCS در نظر گرفته بشود.اما آیا اساسا به این براده ها فکری هم شده؟ آیا با این همه پیشرفت در ساخت بلید ها و دادن پوشش های مختلف به آنها توانسته اند خورده گی را نسبت به موتور قرن گذشته کاهش بدهند؟ آیا برای نگهداری جنگنده های موجود اساسا آمدند و با یک دیتا لاگر و یک گوس متر متصل به آن فلوی الکترو مغناطیس ناشی از خروجی براده ها را اندازه بگیرند و وقتی که این فلو از نرم خارج می شود (که به معنی نزدیک شدن به زمان شکستن بلید ها و تخریب کامل موتور هستیم) شکاری ها را گراند بکنند تا بلیدها تعویض گردد و موتور چند میلیون دلاری منهدم نشود که بیایند برای این شکاری نو ظهور هم بکنند؟ هنگام برخورد صاعقه با هواگرد تمام بدنه هادی می شود و مطابق استاندار باید کاری بکنیم که حداکثر 85 ولت به اویونیک برسد!!! در غیر این صورت اویونیک تخریب می شود. وقتی 5000 آمپر از گراند ما عبور می کند من چقدر شانس دارم که مدارم ذغال نشود؟ به عبارت دیگر ولتاژ شکست دیود های سری با تغذیه DC ورودی من چقدر باشد که عبور چنین آمپری از گراند منجر به سوختن همه کارت نشود؟ پرنده های بدنه فلزی در مقابل میدان های الکترومغناطیسی مقاوم تر بودند حالا با این کامپوزیت چه کنیم؟ آیا بیم رادار ریتیون مهر آباد با آن قدرت بالایش اگر در راستای آن قرار بگیرد برایش حادثه تولید نمی کند؟ اگر سیستم های صاعقه 2 روی آن خوب کار می کند دلیلی ندارد که روی این هم خوب کار بکند. برای یک بدنه کامپوزیت تمام استانداردهای EMS را باید با چند گرید بالاتر پاس بکنید. خیلی باید تجربه بکنیم تا مدیریت متوجه بشود که با ساختن نرم افزار امبدد بدون معماری دقیق، با روش سعی و خطا پروژه چندین سال به تاخیر می خورد آخرش هم قابل توسعه نیست. اما اگر نمونه اولیه به جایی رسید که قرار شد تولید بشود نیازی به ایجاد خط تولید نیست کافی هست که هر قطعه سازی قطعه خودش را بتواند با کیفیت مورد نظر جمع کننده محصول و نماینده ناظر او تست و تولید بکند و استاندارد های مربوطه را پاس کرده مدارک را ارائه بنماید. بقیه فقط یک مونتاژ دقیق توسط مهندسان با احساس مسئولیت بالا هست در یک سوله و داشتن چند تا آزمایشگاه با ابعاد بزرگ که کل هواپیما درون آن جا بشود. به هر روی پروژه قشنگ و ارزانی هست کلی تز دکترا و ارشد را می تواند تغذیه بکند ولی برای نیروی هوایی باید فکر های فوری دیگری داشته باشند. خوبی این پروژه این هست که از ماکاپ تک موتوره تا نمونه دو موتوره تقریبا در کمترین زمان رخ داده (اصلا در اشل های کار دولتی در ایران نبود) و مطمئن هستم که اگر بخواهند نمونه سوپر سونیک آن را بسازند، هم از نظر سازه ای 10 تا تغییر می دهند و آماده می شود اگر موتوری در کار باشد. امروز ما نرم افزار های طراحی خیلی خوبی داریم که 10 سال پیش توهم آنها را هم نداشتیم. اما اینکه مشکلات پروازی آن را حل بکنند زمان بر هست. تلفات هم خواهیم داد مثل بقیه دنیا. همین الانم F-35 به اندازه F-15 ایمن نیست.
  11. درود به دوست گرامی با ترکیه، دخالتهای مستقیمش در ایران و حزب اردوغان و نحوه رای آوردن ایشان کاملا آشنا هستم. مسائل داخلی ترکیه مثل پخش .... برای رای آوردن در انتخابات شهرداری ها و تغییر بافت جمعیتی آنکارا و ... به هیچ کس از جمله من مربوط نیست. اما من نمی توانم مزاحمت های مرزی ترکیه در زمان جنگ ایران و عراق را که به اعزام شهید باکری از جبهه به مرز ترکیه منجر شد فراموش بکنم. همینطور مزاحمت نیروی هوایی ترکیه که منجر به گسترش گردان شکاری جدید در پایگاه تبریز و انتقال لشگر 21 حمزه به آذربایجان در سالهای دور شد تا کمی جلوگیری بکنند. من نمی توانم تبلیغات پان ... را در دانشگاه ها و شهرها و میادین ورزشی ایران فراموش بکنم. خشک شدن دو رودخانه بزرگی که زادگاه تمدن بین النهرین بودند و بالا رفتن دمای عمومی منطقه توسط سدهای ترکیه هم فراموش شدنی نیست. نابودی ریشه تمدن در عراق اسمش هر چه هست میهن پرستی نیست. اسم این Act of War است. سابق بر این اسرائیل هم به خشک شدن بحر المیت کمک زیادی کرد که خشکی این دریاچه هم اثر بسیار بدی روی آب و هوای اردن و عراق و کل آسیای غربی دارد. من نمی توانم فراموش کنم که از 87 کشور دنیا تروریست تکفیری به ترکیه می رفتند و آموزش می دیدند و تجهیز می شدند و ابتدا به لیبی و سپس به عراق و سوریه سرازیر شدند. اگر ساکن آنکارا هستید حتما در وسط شهر آنکارا هتل آپارتمانهای این آقایان خارجی را دیده اید و حتما تفاوتهای فرهنگی آنها با مردم محلی را هم دیده اید که چه مشکلاتی را ایجاد کرد. شما خیلی راحت به کردها توهین می کنید. در یک ملت هم خوب هست و هم بد. هیچ قومی برگزیده و نژاد برتر نیست اما اگر قومی چنین عقیده ای دارد تاریخ او را درمان می کند. تاریخ منطقه دقیقا مشخص هست که چه کسانی از کجا آمدند و چگونه مسلط شدند. آیا مردم بی دفاع سنجار هم وحشی و خطری برای ترکیه بودند که تروریستهای صادراتی از مرز ترکیه حکم بلاد مفتوحه را روی آنها اجرا کردند و نسل آنها را منقرض نمودند. مسیحیان و آرامی ها و دیگر اقلیت های سوریه چطور؟ اصولا سوریه جرات داشت به ترکیه چپ نگاه بکند که مورد هدف قرار گرفت؟ این درست هست که کل حجاز و سوریه و فلسطین و مصر و قسمتهایی از عراق روزی تحت سلطه عثمانی بوده و مرز های فعلی تحمیلی و نتیجه شکست های پی در پی عثمانی ها از اعراب پر انگیزه و چند تا چشم آبی هست. اما همین جایی که دیروز عثمانی بوده و امروز ترکیه هست قبل از عثمانی جزو حکومت اعراب بود و قبل از آن هم که مرز ایران و روم و قبل از آن مرز ایران و یونان و قبل از آن هم آشور و سومر و بابل و هیتی. اجازه بدهید با میهن پرست بودن آقای اردوغان مخالف باشم. ایشان یک سیاستمدار گاها ایدئولوژیک اخوانی هست مثل محمد مورسی. مشابه ایرانی این آدم هم مسعود رجوی بود. وجود یک مسعود رجوی در بین ایرانیان به این معنی نیست که همه آنها تروریست اخوانی و ... هستند. یک میهن پرست همانقدر که به خاک کشور خودش احترام می گذارد باید به خاک کشور همسایه هم احترام بگذارد. با اینکه کویت همه کار برای صدام کرده بود که ایران را نابود کند. اولین کشوری که از کویت دفاع کرد همین ایران بود. اولین کشوری هم که از عربستان دفاع بکند همین ایران خواهد بود. منافع یک میهن پرست در پیشرفته بودن همسایگان او هست نه در خرابی آنها. البته آقای اردوغان قطعا نابغه هست. همسر اول چنگیز هم نابغه بود. مسعود رجوی هم خروجی دانشگاه شریف بود محمد مورسی هم از دانشگاه آمریکایی دکترا داشت. حالا شما یک کم صبر کنید تاریخ نشان خواهد داد که اخوانی ها ترکیه ای را که تحویل گرفتند را به کجا می برند صدای انفجار بادکنک محمد مورسی را که خیلی خیلی زود شنیدیم. به تهران راهش دادیم آن متوهم مغرور کلی بد و بیراه بارمان کردو حرمت میزبان را شکست و چند ماه بعد توهم قدرتش، بادکنک او را بد طوری منهدم کرد. آن کاخی که اردوغان ساخت فقط یک نشانه بود از شروع باد شدن بادکنک. ما که بخیل نیستیم امیدوارم که ترکیه به جایی برسد که اروپا آرزو بکند که به ترکیه بپیوندد نه اینکه ترکیه آرزو داشته باشد به اتحادیه اروپا بپیوندد. ترکیه که هیچ دشمنی در منطقه ندارد و تحریم هم نیست و در موقعیت استراتژیک هم قرار دارد و با داشتن بیشترین ذخایر آبی منطقه و مردمی پر کار و با هوش و مقتصد و دانشگاه های برتر که من خیلی از کیفیت آنها لذت می برم برای پیشرفت هیچ مانعی در روبرو ندارد به جز تفکرات پان ... و نئو عثمانی گری اخوانی که روز به روز بر باد بادکنک می دمند بادکنک هم خوب ظرفیتی دارد. پیروز و بهروز و به دور از ترکش بادکنک ها باشید.
  12. EMP

    قاهر F-313

    درود به دوستان گرامی صنعت هوانوردی بسیار به صنعت خودرو سازی نزدیک هست. شما همین "رضوانی موتورز" را بررسی بکنید. در این بازار خشن جهانی، خیلی ساده کمپانی هایی مثل "مکلارن" را پشت سر گذاشت. چرا؟ چون شرکتی ثبت شده در جهان آزاد هست و به هر قطعه سازی که بخواهد دسترسی کامل دارد. بنابراین یک ایرانی می تواند در بالاترین کلاس ایمنی و قابلیت اطمینان محصول قابل رقابت تولید کند اگر محدودیتی نباشد. عبدالقدیر خان هم یک مهندس متالورژی بود اما می دانست که قطعات بمب را از کجا بخرد و چگونه به هم متصل بکند و به همین سادگی پاکستان تقریبا بدون تحقیق و توسعه صاحب بمب اتمی شد. برای سوئد هیچ کاری نداشت که همه هواپیما را با سیستمهای داخلی بسازد اما دستمزد در سوئد بسیار بالا است و هزینه محصولات هم همچنین پس فقط آنچه را که اصلا نمی توانند یا نمی خواهند وارد بکنند، در داخل می سازند تا هزینه ها پایین بیاید. در صنعت خودرو یک بار ما این راه را رفتیم تا با تعامل با خودرو سازهاو قطعه سازهای برتر به جایی برسیم تحریم خاصی هم نبودیم اما شرکتهای قطعه ساز بزرگ به ما قطعات بی کیفیت عرضه می کردند و خودرو سازها هم فقط پلتفرم های از رده خارج خود را ارائه کردند. قابل توجه است که در دوره پهلوی دوم که هیچ دشمنی در ظاهر با غرب وجود نداشت و بالاترین سطح دوستی با غرب را داشتیم هیچ کشور غربی حاضر به فروش کارخانه تولید پولاد یا حتی ریل ساخته شده راه آهن به ایران نبود تا اینکه ایران از دشمن سنتی خود شوروی کمونیست ذوب آهن را وارد کرد! پس از آن بود که دیگران هم حاضر شدند به ما ریل بفروشند و .... . وضعیت ایران با تمام کشورهای جهان متفاوت است. این کشور بیش از هزار سال ابر قدرت بوده و وارث بزرگترین امپراطوری های تاریخ شناخته شده بشر است. در این کشور همین 270 سال پیش یک نادر قلی افشار ظهور کرد که در زمان بسیار کوتاه و باور نکردنی همه دشمنان ایران را منهدم کرد. بر خلاف ما غربی ها شدیدا اعتقاد دارند که تاریخ تکرار می شود. در این کشور 73 نژاد مختلف با مهربانی در کنار هم زندگی می کنند که بی نظیر است. وضعیت ما با همه جا فرق دارد. همین دیروز مصاحبه سفیر مالزی را پخش کردند که می گفت اگر کارهای ایران نبود داعش بوجود نمی آمد و داشتن صنعت موشکی حق ایران هست اما اگر مردم با سواد و خرد باشند نیازی به موشک ندارند زیرا با گفتگو همه چیز قابل حل هست برای افراد تحصیل کرده!!!! یک آدمی که الان کشور خودش یک نیروی هوایی قدرتمند دارد، از ایران می خواست که خود را در اختیار دیگران قرار بدهد زیرا مسلح شدن کار بی سواد ها است. در دولت دهم که مستقیم صنعت خودرو را تحریم کردند اینها دیدند که اگر ECU های خودرو را به ما ندهند تولید ما متوقف می شود و بیکاری سراسری بوجود می آید و پیشرفت تکنولوژیک ایران را به کل متوقف می کنند. فورا فروشش را قطع کردند و یک سال طول کشید تا محصول داخلی به بازار بیاید و دوباره تولید جدی شروع بشود. بعد از برجام آمدند که ما را به دلیل کپی کردن محصول مجازات بکنند ولی دیدند که آنچه ما ساخته ایم کاملا متفاوت و برتر است پس حاضر شدند به قیمت پایین تری یک مدل بالاتر از ECU موتور را به ما بدهند نه برای اینکه ما را دوست دارند برای اینکه مجبورمان کنند که درب واحد های تحقیق و توسعه را ببندیم تا حدود زیادی هم موفق شدند. امروز در صنعت برق این یک امر اثبات شده هست که RTU ها و PLC های زیمنس (که در همه جا نصب هستند) را سازنده از راه دور می تواند خاموش بکند!!!! (حالا ما RTU ها و PLC های دیجیتال ساخت داخل را تولید نکنیم چون خارجی ارزانتر است؟) به این هم بسنده نکردند از طریق عوامل داخلی خودشان مرتب بر علیه خودرو سازی تبلیغ می کنند (مثلا پزشکی رانتی که تریبون دارد می گوید که "اگر بلد نیستید خودرو نسازید" یا اداره استاندارد استانداردهایی را که از درک معنی آنها هم عاجز است اجباری اعلام می کند! یا در صدا و سیما افرادی که فرق هویج و خودرو را نمی دانند باقیمانده صنعت را می کوبند. رئیس دانشکده خودرو را می آورند که از خودرو سازی ها بدگویی کند در حالیکه ایشان رئیس دانشکده ای با سه گرایش مکانیک هست که هیچکدام در قرن 21 گلوگاه خودرو سازی نیست و دانشکده ایشان فاقد گرایش الکترونیک خودرو و نرم افزار خودرو هست که گلوگاه جهانی صنعت امروز هست یعنی طرف این قدر با صنعت بیگانه هست که گلوگاه های آن را هم نمی شناسد) تا خودمان کاری را بکنیم که خارجی ها نتوانستند بکنند مثلا آمار می دهند که این میزان از تلفات جاده ای و آلودگی به علت خودرو های نا ایمن داخلی است نه جاده های خراب و قانون شکنی یک سری افراد و روغن ریزی امداد خودرو ها و اشتباهات پزشکی و نبود پزشک در تعطیلات و خودرو های فرسوده سنگین ترابری و گازوئیل خراب و .... همه خودرو سازهای خارجی هم می دانند که در جاده های ایران اگر بنز ضد گلوله "آنگلا مرکر" هم شاخ به شاخ به نیسان یا پراید یا حتی موتور سیکلت بزند، همه سرنشینان آن کشته می شوند و بهترین ماشین خارجی هم فقط برای برخورد با سرعت 70 کیلومتر در ساعت با مانع ثابت مقاومت دارد خارج از این اگر کسی زنده بماند صرفا کار خدا بوده نه کمپانی سازنده خودرو. در چنین مواردی اگر راکب خودرو بنز یا پورش زنده بماند ما می گوییم "این است کیفیت" اگر بمیرد می گوییم "عمر راننده به دنیا نبود". در مورد قاهر باید بگویم که شروع پروژه و ادامه آن کار بسیار درستی بوده است. فقط با این پرنده می شد خیلی کارهای جالب تری انجام داد. می شد در برخی روزها کنار باند پارکش کرد با محافظت شدید ولی عمدا اشتباه طوری که تصاویر ماهواره ای آن به دست دشمن برسد و روی کشف چیستی این پرنده مجبور بشوند وقت و سرمایه بگذارند نه اینکه بیایند ماکاپ را مفت و مجانی رونمایی بکنند و همه جایش را هم نشان بدهند. حتی اگر ما مثل سوئد هم دسترسی داشتیم باز ساخت یک پرنده ای که هر قطعه آن از یک کشوری تامین شده کار چندان ایمنی نبود زیرا یک پرنده نا شناخته هست که ممکن است برای ما بازدارندگی ایجاد بکند نه یک پرنده ای که موتورش را "پرات اند ویتنی" می سازد و الکترونیک هوایی آن را BAE-Systems. اما با هر میزان تعامل با جهان خارج هم وقتی کشوری دشمنانی مثل ایران دارد که از نظر منابع تقریبا می توان آنها را بی نهایت فرض کرد، هر گونه مسابقه متعارف تسلیحاتی با آنها منجر به زمینگیر شدن اقتصادی ما می شود پس باید به سرعت به سراغ تسلیحاتی رفت که در انبار دشمنان ما مشابه نداشته باشد آنگاه است که کسی جرات نمی کند از گزینه روی میز صحبت بکند یا مسافر ایرانی را در مرز چوب بزند و ... .
  13. هر چقدر که "بادکنک" پان مغولیسم اردوغانی بیشتر باد بشود، زمان انفجارش نزدیک تر و صدای انفجارش بلند تر خواهد بود. تمدن به پوشیدن کت و شلوار درجه یک و نشستن در کاخ طلا کاری شده نوساز نیست. یک سری به "فردید" می گویند "قانون" یک سری به "فردید" می گویند "یاسا" برای یک سری باور بیشینه بر این است که جوانمردی بخشی از انسان بودن است. برای یک سری باور بیشینه بر این است که جوانمردی پخمگی و بی عرضه گی است. برای یک سری لقب گرگ توهین است برای یک سری دریافت لقب گرگ بزرگترین افتخار.
  14. دقت تجهیزات مشابه خارجی هم خیلی بالا نیست در شرایط واقعی چه روسی چه آمریکایی. البته آنچه شما به آن اشاره دارید به دلیل انجام ندادن درست پروسه تحقیق و توسعه هست و برای مثال تحلیل بدترین حالت مدار را بی خیال می شوند و انجام نمی دهند که این تازه یکی از موارد ظریفی هست که در چنین تولیدی باید رعایت شود. در دانشگاه ها هم این چیزها درس داده نمی شود (اساتید اصولا کار صنعتی نکرده اند) و وقتی یک سری نخبه دانشگاهی جمع می شوند و یک کاری می کنند چون هیچ اطلاع صنعتی ندارند این اتفاقات طبیعی است. اگر چنین تحلیلی انجام شده باشد، محصول شما در تولید مشابه نمونه کار خواهد کرد و اگر این تحلیل انجام نشده باشد خیر. کار ساده ای نیست. محصولات از قطعاتی تشکیل شده اند که تلرانس غیر قابل پیش بینی دارند و دقیقا مشابه هم نیستند. شما باید اثبات کنید که در همه شرایط ممکن و قرار گرفتن بدترین تلرانس قطعات در کنار یکدیگر مدار شما درست کار می کند که کار هر کس نیست. اگر به مدار حرفه ای ها نگاه بکنید می بینید که از کمترین قطعه ممکن تشکیل شده است و دلیلش فقط پایین آوردن هزینه نیست دلیلش این هست که هر چه تعداد قطعات بالا برود قابلیت اطمینان پایین می آید و تحلیل بدترین حالت مدار هم مشکل تر می شود. در مورد نرم افزار هم دقیقا شرایط مشابهی وجود دارد و شما با ریاضیات باید اثبات کنید که نرم افزار شما فقط کاری که برای آن طراحی شده را می تواند انجام بدهد و نه هیچ کار دیگر. تحلیل بدترین زمان اجرا، تحلیل availability انجام FMEA و FMEDA و FTA و SFMEA و SCA و.... برای چنین محصولاتی ضروری است اما این کار ها زمان بر و پر هزینه و نیازمند افرادی متفاوت از نخبه های دانشگاهی است. فناوری آن در کشور موجود است اما برخی شرکتها دوست ندارند کارشان را درست و دقیق انجام بدهند. همین که کارفرما راضی باشد و متوجه عیب نشود کافی است.
  15. EMP

    قاهر F-313

    درود به دوست دانشمند و گرامی در ظاهر ممکن است که اتلاف منابع به نظر بیاید ولی من اعتقاد دارم که هر چقدر بودجه که روی صنعت "های تک" بگذارید برای کشور چند برابر درآمد زایی می کند. البته برخی اقدامات داخلی و خارجی باعث می شود که ما مرتب سرمایه انسانی خود را که با این هزینه ها بدست آمده از دست بدهیم و اینها به کشورهایی مهاجرت بکنند که اساسا جای زندگی بشر نیست مثل استرالیا بدون لایه اوزون و کاندای یخ زده بدون لایه اوزون اما در کل انجام این هزینه ها حرکت خوبی است اگر صرفا برای نمایش و شو نباشد. این که بودجه آجا در حد صفر هست را باید در جای دیگری درمان کرد. در این کشور به اندازه بیش از کافی پول هست. یکی از بد بختی های بزرگ این هست که ما نمی دانیم چه کسی در کجا چه چیزی می داند. دولت هخامنشی یک لیست از دانشمندان مطلع در هر مسئله مورد نیاز داشت آیا ما چنین لیستی داریم؟ ما نمی دانیم چه کسی در کجا چقدر پول نیاز دارد و ... برای همان تکنولوژی هایی که در ایران نبود و ما به سختی بدست آوردیم ایرانیان خارج از کشوری بودند که می توانستند ما را کمک بکنند ولی نکردند و معدودی بودند که کمک کردند و اگر یک بانک دانش صنعتی در کشور وجود داشت می توانستیم از آن کمک بگیریم اما چنین بانکی را هیچ وقت هیچ کس نساخت. خوش بینی بیش از اندازه هست که مهمات اینچنین حتی اگر روی قاهر نصب بشود، کارایی برای هواگرد های امروزی داشته باشد برای همین من پیشنهاد استفاده از دو تیر فکور/مقصود و یک HEMP GUN را دادم. تا با آنچه داریم موثر باشیم. توپ HEMP نیاز به هدف گیری دقیق ندارد و تیر های موشک اکتیو با پروفیل پروازی بالا به پایین هم تیر های موثری هستند برای هر هواگردی . در مورد داگ فایت هم من ترجیح می دهم خلبانان ما با خلبانانی که روزانه تمرین جی منفی و هفت جی مثبت و اتاق فشار و تاکتیک های نوین را دارند داگفایت نکنند و فقط آنها را با روشهای نامتقارن غافلگیر بکنند و امکان فرار خوبی با استفاده از دیکوی های منبسط شونده و غیره داشته باشند. ببینید در ایران پیشرفت سیستماتیک نیست. در ایران پیشرفت به افراد بستگی دارد. وقتی تیمسار ستاری رفت سیستم ریست شد، از تماشای دانشکده پرواز دانشگاه شهید ستاری متوجه همه چیز می شوید. سردار مقدم هم که رفت موشکی ظاهرا افت کرده (واقعیتش را کسی نمی داند). اما در مورد ترس. اگر بار چندمی هم باشد که شما محصول با ایمنی بالا می سازید فقط نشان می دهد که بازی را بلد هستید و کماکان باید دل کاربران را بدست بیاورید که در مقابل فناوری جدید مقاومت می کنند. مثلا همین ترانس هسته فریت را هنوز در هواگردها به سختی می شود دید در حالیکه امتحان خودش را خیلی وقت هست که پس داده. نکته دیگر این هست که وزارت دفاع و جهاد خودکفایی اصلا ممکن هست از توانایی های یکدیگر هم خبر نداشته باشند چه برسد به اینکه ریختن ترس یکی باعث ریختن ترس دیگری بشود. خوب طبیعی هست که هیچ کس از رقیب خوشش نمی آید. به ویژه که رقیب 3 برابر ارزانتر و با کیفیت تر باشد. بلافاصله یک بهانه امنیت ملی جور می کنند و جلوی کار طرف را می گیرند. درLANL هم که یک سازمان تحقیقاتی بسیار پیشرفته آمریکا در نیومکزیکو هست و اولین بمب اتمی تاریخ را ساختند هم وقتی یک دانشمندی در محفظه تفلنی با لیزر گاز کربنیک اقدام به غنی سازی اورانیوم کرد و سازمان به دلیل کشف زود هنگام راه حل باید 300 میلیون دلار بودجه بر می گرداند به دولت آمریکا، خیلی ساده پا روی علم گذاشتند و آن بی نوا را به دلیل مشکلات روانی اخراج کردند که بعدها استخدام یک دولت جهان سومی شد و در فرانسه بزرگترین شرکت غنی سازی اورانیوم اروپا را بنا نهاد. پس مختص ایران نیست. اینجا مجلس هست که باید قوانینی ضد تمرکزی می گذاشت که از این پدیده دولتی شدن صنعت دفاعی جلوگیری کند. اما نماینده مجلس ما به امور دیگری مشغول هست. چندین سال پیش دو دوست از آمریکا به ایران آمدند و شرکتی برای ساخت هواگردهای تمام کامپوزیت تاسیس کردند و یک سری هم ساختند اما به دلیل عدم حمایت قانون از آنها و نخریدن محصول یکی از دو دوست به آمریکا بازگشت که طرف آمده بود در سیما این داستانشان را با گریه تعریف می کرد. شرکتهای خصوصی دفاعی به شرطی پا می گیرند که مثلا در کنار ساخت ناو شکن کشتی کانتینر بر هم بسازند و محصول غیر نظامی هم داشته باشند مثل بوئینگ. یک پروژه ارزان قیمت در صنایع دفاع قادر به این نباید باشد که بود و نبودش روی نیروی هوایی اثر بگذارد مگر اینکه با این هدف اساسا کلید خورده باشد. برای نجات نیروی هوایی یک اراده ملی نیاز هست که همه مردم باید بیایند و به این نیرو کمک بکنند. از ساختمان و تجهیزات گرفته تا مشکل معیشت پرسنل همه باید به شکل آبرومندی تغییر بکند.
  16. EMP

    قاهر F-313

    درود به دوست گرامی و اندیشمند جناب MR9 در پاسخ به سئوال نخست آن گرامی باید عرض کنم که نیاز نیروی هوایی یک چیز هست، ارتقاء دانش فنی صنعت داخلی یک چیز دیگر. نیروی هوایی آجا یک مشتری بالقوه هست درست مثل نیروی هوایی سپاه، هوادریای آجا، هوادریای ناجا، هوادریای نداجا و .... اما دلیلی ندارد که هیچکدام به این هواگرد اعتنایی بکنند. ساخت این هواگرد فقط باعث تمرکز دانش فنی و یاد گرفتن بازی ساخت تسلیحات پیشرفته می گردد. بسیار محتمل هست که چنین هواگرد سبکی در راستای نیازهای راهبردی نیروهای هوایی نباشد. اما اینکه در داخل صنعت ما شروع به یادگیری ساخت تجهیز با قابلیت اطمینان بالا بکند این یک اتفاق پسندیده هست. و کمترین اثری که دارد این هست که کشورهای خارجی که می بینند بالاخره ما یک محصولی داریم، قیمت و کیفیت و تنوع محصول پیشنهادی خودشان را به ما بهتر می کنند و حداقل نیروی هوایی انتخاب های بیشتری برای تامین تسلیحات خود می یابد و کارشناسان با مشاهده محصول پیشنهادی می توانند از آن ایراد بگیرند و از فروشنده توضیح بخواهند که در نهایت کیفیت محصول دریافتی نیرو را افزایش می دهد. یعنی یک کاربر سازنده خیلی خریدار خوب تری هست تا یک کاربر صرف. در ضمن اگر قاهر ، سفره ماهی ، جنگنده نیمه سنگین یا .... روزی پرواز رزمی انجام بدهند برای دشمن خارجی هواگرد ناشناخته محسوب شده و طرح ریزی های عملیاتی آنها به آسانی انجام نمی شود. بر خلاف ما دشمنان ما تا صد در صد از پیروزی مطمئن نباشند وارد نبرد نمی شوند. در مورد قاهر من نمی دانم چه اتفاقی افتاده اما گاهی وقتها ما می رویم و بدون اینکه سایز و ویژگی یک مشتری را بدانیم برایش کت و شلوار می دوزیم در حالی که اساسا مشتری ما به لباس اسکی نیاز داشته آن هم سه سایز بزرگتر. در صنعت به این بحران الزامات نامناسب می گویند. همه جای دنیا مشتری هست که چند سال روی requirement های یک محصول کار میکند و سپس آن را در اختیار شرکتهایی که به مناقصه دعوت شده اند می گذارد که ما این فاز را حذف می کنیم چون همیشه عجله بی مورد داریم برای محصول. مهندسی الزامات اساسا به این دلیل در فرنگ بوجود آمد اما افسوس که ما رعایت نمی کنیم. عجله داریم چون دچار خود باختگی هستیم به دلیل شکستهای زیاد تاریخی و احساس عقب ماندگی که مرتب تبلیغ می شود و خلاصه منتهی می شود به محصولی که کم ایراد نیست. اما بگذارید خوش بین باشم، اگر شما یک سازنده بودید که چند خریدار مختلف داشتید که ممکن بود از رقیب شما هم بتوانند بخرند، شما برای اثبات توانایی های خود چه می کردید. یک راه ساده اثبات توانایی ساخت یک محصول و دادن آن به صورت مجانی به مشتریان بالقوه برای تست هست.(مثل این تبلیغات چی هایی که قهوه مجانی می دهند در مالها) نه برای اینکه این محصول را بخرند برای اینکه سطح توانایی شما را بفهمند و حالا بیایند برای شما الزامات محصول مورد نیاز خودشان را اعلام بکنند طوری که شما هم بتوانید بسازید تا شما بروید و آن را برایشان جمع کنید و پیشنهاد قیمت بدهید. اینجا مشتری الزاما نیروی هوایی آجا نیست شاید حتی یک سازمان غیر نظامی به برخی از این توانایی ها نیازمند باشد. در مورد استفاده از تسلیحات قدیمی در این پرنده باید عرض کنم که تسلیحات بسیار قدیمی (که البته مزایای خودشان را دارند) قابلیت اطمینانی که تسلیحات مشابه امروز دارند نداشتند ولی پرسنل کاربر این تجهیزات قلق استفاده از آنها را به مرور یاد گرفته اند و به ویژه چون خارجی هست به آنها خیلی اطمینان قلبی دارند. ولی برای یک پرنده سبک و با محدودیتهای فراوان مثل قاهر نمی شود خیلی روی تجهیزات قدیمی حساب کرد و باید برایش تجهیز جدید ساخت. اما تصور من این هست که فعلا به دلیل اینکه سیستم های قدیمی به قول خودشون جواب داده درون قاهر کلی زیر سیستم قدیمی کار خواهند گذاشت تا اینکه کم کم بودجه بیاد یا اینکه ترسشون بریزه. در مورد سئوال سوم هم باید عرض کنم که ویژگی شرکتهای دولتی این هست که محصولاتشان به چنین سرنوشتی دچار می شوند.اصلا بحث فناوری مطرح نیست فناوری موجود در ایران بیش از کافی هست. همین الان نرم افزار های تولید شده در ایران کیفیت بالاتری از مشابه های چینی و ژاپنی و کره ای دارد. اما یک شرکت دولتی در تولید بستنی هم کار ساده ای را پیش رو ندارد. شرکتهای دولتی در جذب نیروی متخصص با انگیزه واقعی، نگهداری آن و ارتقاء آنها اصولا کارآمد نیستند و چابکی لازم را ندارند. همانطوری که در یکی از پستهای خود شما به درستی و ریز بینی بیان شده، نبود شرکتهای خصوصی متعدد در زمینه ساخت محصول کامل و نقش آفرینی شرکتهای خصوصی حداکثر به صورت قطعه ساز یا سازنده زیر سیستم، منجر به این شده که بعد از یک نسل کامل که از قطعنامه 598 می گذرد ما هنوز یک برند دفاعی خصوصی نداریم که در صنعت شهرت داشته باشد (که البته مطالبه و گلایه مقام فرماندهی کلی قوا هم بوده است). چه اشکالی داشت که ما الان به جای اینکه برخی دکترهایمان ثروت چند هزار میلیارد تومانی دارند، سه تا شرکت دفاعی خصوصی داشتیم که سرمایه چند صد میلیاردی داشتند؟ اینها چون محصول نمی سازند یا با تکنولوژی بدست آمده محصول غیر نظامی به بازار نمی دهند، همواره طلب کار دولت بدون بودجه هستند و بعد هم یک جهش دلار و شرکت به خاک سیاه می نشیند. در حالی که بعد از 4 سال جنگ شرکت HP که از یک طویله در روستای پالو آلتو شروع کرده بود و instrument های هوایی تولید می کرد تبدیل به یک برند جهانی شد و "سیلیکون ولی" را پایه گذاری کرد. بسیاری تصور می کنند که صنایع دفاع در شرکتهای دولتی یک استثناء هست و خوب کار می کند اما من فرق خاصی نمی بینم. در سیستم دولتی انرژی طراحان به کارهایی حاشیه ای تلف می شود و هزینه های سرباری و نظارتی و ... حداقل 3 برابر بیش از هر شرکت خصوصی در ایران است. البته در مورد شکاری به دلیل اینکه تولید انبوه آن تیراژ زیر هزار دارد و کاملا توسط مهندسین و دستی انجام می شود تعیین قابلیت اطمینان خیلی ساده تر است از مثلا یک خودرو اما همین کار ساده تر هم به نوبه خود چالشهایی سترگ دارد که کار یک مجموعه کند دولتی نیست. برای مثال در یک پروژه غیر نظامی که ما باید سخت افزار و نرم افزار با قابلیت اطمینان مشخص( معروف به 7 تا 9 0.9999999) می ساختیم (قابلیت اطمینان موشک توماهاوک نسل اولیه 0.87 بود بنا به ادعای خودشان) بیش از 4 سال روی محصول کاملا آماده عرضه به بازار کار شبانه روزی کردیم تا ضمن بالا بردن کیفیت و قابلیت اطمینان قیمت آن را پایین بیاوریم و از هر طریقی که می شد تکنولوژی بدست بیاوریم (مثلا توانایی تحلیل مدار در بدترین حالت را(WCCA) که در هیچکدام از دانشگاه های ایران سابقه علمی نداشت را در حد نیاز یاد گرفتیم و انجام دادیم و .... ) و هر استاندارد اجباری و غیر اجباری مرتبط را پاس کردیم ده ها محصول مشابه را کاملا بررسی کردیم تا اینکه شاید در دو سال آینده بتوانیم آن را به بازار بدهیم برای تولید انبوه در تیراژ میلیونی. برای شکاری کار خیلی ساده تر است اما اصلا آسان و سریع نیست و تستهای بیشتری نسبت به آنچه ما انجام دادیم باید انجام بشود و آزمایشگاه های خاصی باید تاسیس بشود مثلا برای اندازه گیری Emission های شکاری و نفوذ پذیری های الکترو مغناطیسی آن و نفوذ پذیری آن در مقابل تشعش رادیو اکتیو و چشمه های نوترونی و ... که باز در یک سیستم دولتی کار بسیار کندی است اما اینکه این کار انجام بشود خیلی بهتر از این هست که اصلا انجام نشود.
  17. EMP

    قاهر F-313

    درود به دوستان گرامی از جناب skyhawk بسیار سپاسگزارم نفس ساختن چنین چیزی اگر اصلا پرواز هم نکند منجر به توسعه دانش عمومی کشور می گردد که از وظایف دولتها است. باور داشته باشید همین که قاهر پرواز بکند و فیلم رها کردن یک موشک هوا به هوا هم از آن پخش بشود خیلی از کشور هایی که الان تایر شکاری هم به ما نمی دهند یا میگ 23 را که به عنوان هدف بمباران می کنند را هم نمی دهند جلو می آیند و به ما پیشنهاد فروش جنگنده های نسل 4 و 4.5 و حتی 5 با قابلیت کاهش یافته را می دهند تا ریشه تولید داخل را بزنند و کنترل نیروی نظامی ما را به دست هم بگیرند و نفوذ هم ایجاد بکنند. در مورد این جنگنده یک موارد داخلی وجود دارد که در طول زمان باید تکمیل بشود. یک مواردی هم باز می گردد به کیفیت و قابلیت اطمینان سیستمهای اساسی برای پرواز. برای مثال بدیهی هست که نمونه های اولیه از هیدرولیک استفاده بکنند اما کم کم به سمت سیستم های پرواز با سیم حرکت خواهند کرد. گرچه همین الان هم ما سیستمهایی داریم که پرواز با سیم انجام می دهند اما برای جنگنده سرنشین دار شاید فعلا همه چیز هیدرولیکی باشد و بعدها کم کم با پاس کردن استاندارد های ایمنی به روز بشود. از این موارد حساس برای مثال سیستم قدرت جنگنده هست که اگر قرار باشد از ترانسفورمر هسته آهنی استفاده بشود مثل F-5 کارایی هواگرد کاهش می یابد اما در طول زمان که تغییر بکند به مدلهای هسته فریت و سوئیچینگ شاهد ارتقای شدید توانایی ها خواهیم بود. برای موتور این جنگنده هم می شود ارتقاء هایی داد مثلا با تحقیق روی پاشنده سوخت شاید بشود مدار سوخت را طوری به کمک ECU های امروزی بهبود داد که با مصرف سوخت کمتر قدرت بیشتری در موتور تولید گردد و به مرور قابلیت پروازی شکاری و برد آن بهبود یابد و حتی بعدها به آن قابلیت سوخت گیری هوایی هم اضافه نمود. همانطوری که جناب skyhawk با ظرافت اشاره نمودند اصولا استفاده از چنین هواگردی برای پشتیبانی نزدیک منطق خاصی ندارد اما این جنگنده در نقش یک جنگنده هوا به هوا ، یک سرکوبگر پدافند یا یک جنگنده انتحاری می تواند مورد استفاده قرار بگیرد. بستگی به سیستم قدرت نصب شده دارد که تسلیحات این هواگرد چه باشد! برای مثال اگر سیستم قدرت هسته فریت باشد ضمن اینکه چند صد کیلو سبک تر است، قدرت کافی برای بسیاری از تسلیحات خاص را می تواند تامین بکند. بعدها که موتورها عوض شد هم می شود بدنه را برای موتورها تغییر داد و سیستم تولید قدرت را هم بهبود داد. در این هواگرد می توان از توپ تولید کننده HEMP (High power electromagnetic pulse) استفاده کرد و دیگر نیازی به توپ های سنتی برای نبرد هوا به هوا ندارد. فراموش نکنیم میدان 80 ولت بر متر سابقه سرنگونی مدلهای آنالوگ و قدیمی (مقاوم تر در مقابل میدان) F-16 ، تورنادو و مدلهای پرواز با سیم بالگردهای سنگین دریایی را دارد و توپهای HEMP چند ده برابر این را می توانند به صورت جهت دار تولید بکنند در فاصله قابل قبول در یک نبرد هوایی. در مورد اینکه مرتب می گویند دماغه ندارد که رادار داشته باشد باید بگویم که کار نشد ندارد. روی این جنگنده می شود یک رادار در حد چند برابر سایز سیکر های فعال راداری گذاشت و برای خنک کردن که مشکل اصلی این رادارهای مینیاتوری هست (برای خود موشک فعال خنک سازی معنی ندارد زیرا قبل از اینکه دما بحرانی بشود موشک به هدف رسیده اما برای جنگنده خنک سازی رادار جزو چالشها هست) هم می شود از الکترونیک دما بالا استفاده کرد یا اینکه رادار فقط در شرایط شروع درگیری هوایی روشن بشود یا اینکه رادار را با توان پایین به کار اندازیم اما روی سیگنال دریافتی پردازش سنگین بکنیم با ابررایانه ای از هسته های گرافیکی یا کارتهای FPGA یا .... که باز بر می گردد که درون هواپیما ما چقدر توان الکتریکی قابل اطمینان می توانیم تولید بکنیم. اینکه بخواهیم برد رادار این جنگنده را تخمین بزنیم باید ببینیم قرار هست چه چیزی را در چه فاصله ای ببیند. برای مثال برای دیدن توده ای پشه سوپر سونیک (بازتاب راداری f-22) در فاصله 200 کیلومتری با یک رادار مینیاتوری باید ابررایانش بسیار سنگینی انجام بشود که تا به حال کسی مجبور به انجامش نبوده ولی ما مجبوریم شاید انجام دادیم. در واقع همیشه سیگنالی که از هدف به رادار می رسد یک سیگنال مرده هست که با هزار جور روش آن را تبدیل به اعداد قابل استفاده می کنند. حالا هر چه توانایی پردازش شما بیشتر باشد، برد رادار شما و دقت آن بیشتر می گردد پس اندازه و توان کم را می توان با پردازش سنگین و الگوریتم های خوب جبران کرد. از دیدگاه من حتی بدون نصب رادار با نصب سیستم های پیشرفته الینت موجود (که بر خلاف رادار خیلی هم سبک هستند) و هماهنگ کردن هواگرد با رادارهای VHF زمینی و بار کردن دو تیر موشک فکور/مقصود و یک توپ HEMP روی این هواگرد می توان از آن یک شکارچی خاموش توانمند ساخت. رادار زمینی محدوده تهدید را مشخص می کند، فرماندهی پدافند اسکرامبل می دهد و از یک جاده با عرض مناسب شکاری به پرواز در می آید و فقط در مود گیرندگی قرار دارد. سیستم الینت آن هم به تنهایی یا با هماهنگی رادار زمینی VHF، محل دقیق تر را مشخص می کند چیزی که برای این رهگیری خاموش نداریم ارتفاع آن توده پشه سوپر سونیک فوق مدرن هست. نوع اکوی راداری و سرعت آن و ... بیانگر مدل هواگرد هست و از رادار زمینی نوع احتمالی پرنده به شکاری ارسال شده بنابراین کافی است مطابق پروفیل پروازی فینیکس موشک را به ارتفاع بالاتری در مختصات دو بعدی هدف برسانیم و سپس موشک رادار داپلر خود را روشن کند و از بالا و فاصله کم روی هدف یا هدفهایی که دیگر چندان رادار گریز هم نیستند جستجو کرده یکی را انتخاب کند و خودش را به نزدیک آن رسانده و منفجر بکند و بقیه ماجرا را هم ترکشها انجام می دهند. شکاری پیشرفته دشمن تنها زمانی که شکاری اسکرامبل موشک را رها کرده و در حال کنترل آن برای رساندن به مختصات هدف است از وجود آن آگاه می گردد که زمان مناسبی برای شکار شکارچی نیست. اگر هم فاصله برای درگیری با هدف خیلی کم بود و از موشک نمی شد استفاده کرد خلبان می تواند بار خود را رها کرده و از HEMP استفاده بکند. البته سرعت و طول و عرض فکور/مقصود شاید برای شکار توده پشه سوپر سونیک توسط قاهر بهینه نباشد که با توجه به اینکه این تیرها کلا ساخت خودمان هستند برای قاهر می توان تغییراتی در آنها داد که درونش جا بشوند اما در این فاز باید تمرکز روی این باشد که قاهر تبدیل به یک پلتفرم بهینه قابل اعتماد به عنوان پرنده سرنشین دار در این کلاس با قابلیت تولید انبوه بشود (حتی اگر تولیدش نکنیم) تا بازی را کامل یاد بگیریم و سپس به دیگر قضایا پرداخت.
  18. درود به دوستان گرامی این چیزی که از تصاویر پیدا هست اینه که یک کانکس کنترل پهپاد به طور موقت در یک جایی مستقر شده و پهپادی را به سمت دشمن فرستاده دشمن پهپاد را اجازه داده که وارد محدوده خودش بشود و بعد ابتدا کانکس را با آشیانه یاب زده و سپس پهپاد را منهدم کرده که به قطعاتش برسد تا ببیند چه مسیرهای جدیدی را باید تحریم بکند. ردیابی این تیپ پهپاد ها نیازی به رادار و لیدار و ماهواره و بالن نظارتی ندارد. هم پهپاد ها و هم ایستگاه کنترل به دلیل اینکه با لینک مستقیم میکرویو به هم متصل می شوند، خیلی تابلو مرتب در هر لحظه موقعیت دقیق خودشان را به دشمن گزارش می دهند. با تسلیحات داخلی آشیانه یاب ابتدایی هم قابل رهگیری هستند چه برسد به تجهیزات دشمن تا دندان مسلح. با سیستم "الینت" ای که 15 سال پیش در ایران ساخته شده هم با دقت خیلی بالا می شود موقعیت آنها را مشخص کرد و برایشان جنگنده، PC7 یا هلی کوپتر گشت فرستاد و با آنها برخورد کرد. اگر قرار بود پهپاد بفرستیم روی سرزمین اشغالی دشمن یا نزدیک آن باید مثل خلبانهای F4 در زمان جنگ کلیه تجهیزات الکترونیک را که امکان انتشار میکروویو داشته باشند را خاموش می کردیم نه اینکه با رادیو کنترل کنیم. دست کم فرض کردن دشمن هم حدی دارد. امروز با یک سیستم ساده اینرسیایی و یک برنامه خودکار و یک بوستر می شود پهپاد را به ارتفاع مورد نظر رساند و سپس به سمت مورد نظر هدایت کرد و سپس به پایگاه بازگرداند حداقل در زمان جنگ سرد. شناسایی آن هم خیلی سخت تر می شود برای دشمن و حالا باید از لیدار و پردازش تصویر و غیره استفاده بکند. نه اینکه با یک سامانه الینت ارزان قیمت ما را خجالت بدهد.
  19. درود به دوستان گرامی مقاله بسیار مفیدی بود. یکی از مواردی که حلقه مفقوده صنعت ما در همه صنایع را تشکیل می دهد این هست که ما محصول را می بینیم و می خواهیم برویم که مشابه آن تولید بکنیم. یا اینکه یک نیازی داریم یک پروتوتایپ تعریف می کنیم و بعد می سازیم و بعد هم تلاش می کنیم برای تولیدش مشتری بیابیم. در واقع ما مهندسی الزامات Requirement Engineering را در محصولات خارجی که کپی می کنیم نمی بینیم. در محصولاتی که خودمان هم می سازیم مهندسی الزامات را درست اجرا نمی کنیم یا اگر اجرا می کنیم زمان بسیار کمی برای آن می گذاریم. در این پروژه آلمانی بالای 60 درصد زمانشان به مهندسی الزامات پرداخته شده. استاندارد ISO61508 پدر جد استاندارد های safety هست و پاس کردن آن به خودی خود دلیل بر کیفیت خاصی نیست. اما زمان 8 ساله که یک صنعت بالغ و با دانش فنی بالا روی چنین پروژه ای که نمونه های وطنی هم دارد گذاشته نشانه کیفیت این پروژه است. در صنعت خودرو هم درد همین است آلمانی ها سالهای درازی روی ایجاد الزاماتی که با یکدیگر تضاد نداشته باشند و کیفیت استفاده و ایمنی بالایی ایجاد بکند، وقت گذاشته اند و سپس اقدام به ساخت خودرو کرده اند و مرتب الزامات خودشان را بهبود داده اند. اما ما فرصتی نداریم که برای الزامات پروژه ها وقت بگذاریم و این کارها چون وقت زیادی می برد نیازمند سرمایه زمانی بالایی است. نکته ای که این مقاله باعث شد ذهن من درگیر بشود این هست که کار روی مهندسی الزامات و بررسی روی الزامات تولید شده برای رفع تضادهای احتمالی و یا الزاماتی که پیاده شدن آنها غیر ممکن است (مهندسی الزامات) نیازمند تجهیزات و یا امکانات خیلی خاصی نیست و فقط زمان بر است. بنابراین شاید جالب باشد که شرکتهای دانش بنیانی با هزینه پایین ایجاد بشوند که خیلی تخصصی محصولات مورد نیاز شرکتها را حدس بزنند و فقط روی مهندسی الزامات آنها کار بکنند و بارها الزامات تولید شده را بازبینی و تصحیح کرده و یک سری الزامات شسته و رفته دقیق را به شرکتها به ویژه آنهایی که تحت فشار زمانی هستند ارائه بکنند. شاید باور نکنید ولی در محصولاتی که باید استاندارد ایمنی مثل ISO61508 را پاس بکنند، یک سند الزامات دقیق و بدون ابهام و تضاد و قابل ساخت، 80 درصد کار است!!!! قطعا آنهایی که می دانند کار صنعتی چیست ارزش این الزامات را می دانند. برای مثال پژو هیچگاه الزامات ECU موتور یا سامانه به ظاهر پیش پا افتاده شیشه بالابر خود را به راحتی در اختیار دیگران قرار نمی دهد و برداشت این الزامات از روی محصول و ساخت محصولی که این الزامات برداشت شده را پشتیبانی بکند، قطعا منجر به محصولات بی کیفیتی می شود زیرا بسیاری از الزامات اصلی هیچگاه از روی محصول کشف نمی شوند.
  20. درود به دوست گرامی هر سه موردی که شما اشاره کردید مشکلات بشری هستند و مختص ایران نیست. ما یک فاکتور بلوغ سازمانی داریم به نام CMMI این فاکتور در بالاترین درجه عدد 5 را به سازمان شما تخصیص می دهد که شرکتهایی مثل بوئینگ و IBM دارای این درجه هستند اما باز می بینید که با وجود چنین بلوغ سازمانی بالایی و مرتب بودن همه اسناد و سلسله مراتب مدیریت دانش و ... باز گزارشات خانم آن ماری نویفولدر (مادر بررسی تخصصی سیستمهای ایمن) نشان می دهد که CMMI بالا هم مشکلات را حل نکرده است. شما می بینید که از کشف مورد توسط مهندسین 2 سال طول می کشد تا مدیریت بوئینگ متوجه بشود که 737 های جدید دارای نقص مهلک در سامانه آنتی آیسینگ هستند! یا رفقایی که در اینتل هستند می گویند ما اینقدر بزرگ شده ایم که هیچ کار درستی نمی توانیم بکنیم(دچار فرایند زدگی شده اند). تسلیحات استراتژیکی که در زمان ریگان در SDI توسعه داده شده بود در حد نمونه باقی ماند و تکرار آنها از روی اسناد باقیمانده بعد از انحلال SDI ممکن نشد و برخی پروژه ها را دوباره از اول شروع کردند که اگر ایران چنین کرده بود ما از روی نا امیدی نسخه همه مهندسی را تا به حال پیچیده بودیم به جای دانشکده هایشان هم درخت کاشته بودیم. در مورد 7 اجاره نشین متحد جنوبی: پاسخش را باید یک وزیر امور خارجه بدهد نه من. اما نظر من چنین است: خلیج فارس یک آبراهی بوده که قبل از نفت و گاز و ... ثروت فراوانش از مروارید طبیعی تامین می شد. تا اینکه مروارید های مصنوعی ژاپنی در دهه 70 میلادی تیر خلاصی بر اقتصاد مروارید منطقه زد. ایرانیان در سرتاسر حاشیه این آبراه حکومت و تجارت و کشف مروارید و تجارت دریایی با هند داشتند و البته این آبراه دزدان دریایی و برده فروشانی هم داشته است که حکومتهای مقتدر ایران مثل صفویه مزاحم اصلی آنها بودند. بعد از نادرشاه آخرین شاه مستقل مقتدر که مسقط پادگان او برای امنیت زمینی و دریایی منطقه بود، نوبت به حکومت ایلی قاجاری رسید که به دلیل ماهیت ایلی و نداشتن پایگاه مردمی در این منطقه، به آن بی توجه مطلق بود و قسمتهایی از آن را به راهزنان دریایی که پول نقد به مقامات ایل قاجار می دادند، اجاره داد که اسنادش در مرکز ملی اسناد ایران موجود بودو باید هنوز باشد اگر مثل سند باغ غصبی سفارت انگلیس گم نشده باشد. اینگونه بود که شیخ خزعل خوزستان را اجاره کرد، شیخ شارجه بندر عباس تا شیراز و ... شیخ شارجه و دارو دسته و افسران انگلیسی او را قاتل امیر کبیر بیرون انداخت، خزعل و 200 توپ و 1000 مسلسل و افسران انگلیسی او را رضا شاه بیرون انداخت و در دوره رضا شاه ایرانیان استانهای جنوبی مثل بحرین، نیروی دریایی را با وقف اموال کمک کردند تا ناوشکن و آموزش از ایتالیا خریداری بکند و راهزنان مروارید و ناموس مردم بنادر را مانند نادر ادب بکنند که ادب کردند. در شهریور 1320 انگلستان نیروی دریایی کشور بی طرف ایران را منهدم کرد تا از راهزنان دریایی حمایت بکند و در حرکتی مشابه آنچه در عهد نامه گلستان بین ایران و روس انجام داد، ایران اشغال شده را مجبور به خروج فرماندارانش از حاشیه جنوبی کرد سپس بحرین را جدا نمود و قسمت ثروتمندی از جمعیت ایران را جدا کرد درست مثل کاری که در عهد نامه گلستان به ما تحمیل کرده بود . این چیزی که امارات خوانده می شود در واقع اسرائیل خلیج فارس است و استخوانی داخل زخم که انگلستان در 1320 استارت ایجاد آن را زد و چند دهه بعد رسما برایش پرچم بالا برد تا یک روزی مثل امروز برای تحمیل ترکمنچایی جدید برای ما به اندازه کافی بهانه داشته باشد. شیوخ امارات یک سری راهزن زاده به روز شده هستند که در دانشگاه های غربی درس هم خوانده اند. تنها تفاوت اینها با پدرانشان انتخاب جهان وطنی و اندیشه فراماسونی با لعاب اسلامی به عنوان محور توسعه است. همه کاری که اینها دارند می کنند در یک کلام تسلط بر کل منطقه و سپس تقدیم آن به ارباب برای ایجاد حکومت جهانی ماسونی است. اصولا شیوخ اجاره نشین فاقد اهلیت برای ایجاد کشور هستند درست مانند اسرائیل و بقای این تیپ کشور نماهای تقلبی فقط در ایجاد فتنه است. راهزنها موقعیت مناسب برای حمله به ایران نداشتند، خاک یمن را به توبره کشیدند. هزینه کرد میلیاردی راهزن زاده ها برای ثبت بادگیر و کاریز و گنبد و .... به نام خودشان و تلاش برای وارد کردن جمعیت و هنرمند و ورزشکار و جعل تاریخ و ... در راستای ملت سازی مدرک محکمی بر بی ریشگی اینها مانند اسرائیل است. حالا اینها در تاخت و تاز یمن صدمه خاصی ندیده اند و برخلاف عربستان که استان جنوبی او صدمه خورده و سلطانش با دستگیری ده ها شیخ آن کشور هزاران نفر زیر مجموعه آن شیوخ را دشمن خونی خود کرده و کشورش را تا آستانه فروپاشی جلو برده امارات صدمه ناچیزی دیده و در واقع گرگی است که زخم بر نداشته اما گرگ رفیقش حسابی زخمی است. قانون جنگل حکم می کند که درگیری بعدی درگیری عربستان با امارات باشد زیرا که ایران حریف ساده ای برای گرگ نیست و بهانه کافی برای اعمال زور روی عربستان هم موجود است و منطقه نفت خیز و سر سبز بوریمی و منطقه استراتژیک خورالعدید که توسط عربستان اشغال شده است بسیار دلیل خوبی برای امارات هسته ای خواهد بود که رقیب قدیمی خود را که امروز در ضعیف ترین حالت خود است را تحت فشار قرار بدهد. رویای امارات فتح یک روزه قطر و عمان، اتحاد با کویت و پذیرفتن شیوخ تکه تکه شده عربستان به عنوان امیر نشین های جدید و الحاق این مجموعه به یمن اشغالی و به ویژه شهر عدن است. در واقع حاکم 7 امیر نشین امارات خود را نابغه ای در حد چنگیز خان مغول می داند که تنها کسی است که باید شبهه جزیره عربستان را بار دیگر تبدیل به یک کشور متحد بکند و بر دو آبراه مهم چنگ اندازد. البته رویای مشابهی هم در مغز محمد بن سلمان است اما حاکمان امارات علی رغم اختلاف شدیدی که در بین راهزن زاده های هفتگانه هست در کل خیلی باهوش تر از سعودی ها نشان داده اند در حکومت. این وسط قطر با اندیشه اخوانی به دنبال استفاده از امپراطوری خبری الجزیره و قدرت مصر و ترکیه اخوانی و حتی شهرت ناشی از جام جهانی فوتبال برای تسلط بر کل شبهه جزیره عربستان است که نتیجه اش فعلا شده دوستی موقتی دو گرگ و دشمنی آنها بر علیه او.
  21. درود به جناب MR9 پاسخ شما نیازمند درجه سپهبدی و مدیری در آن سطح است. بنده فقط در حد عقل ناقص خودم نظریات یک آدم علاقه مند را بیان می کنم. پاسخ1: دانشگاه های ما اصولا برای تامین ورودی با استعداد برای دانشگاه های کشورهای غربی و به ویژه آمریکا ساخته شده اند و ساختار فعلی آنها نیز برای حل مشکلات کشور نیست و علاوه بر این مدیریت کشور هم انتظار حل مشکل را از طرف دانشگاه ها را ندارد. البته برخی از کنشگر های خصوصی مشغول تغییر این وضع هستند اما کماکان مدیریت دولتی دانشگاه ها به آخرین چیزی که فکر می کند حل مشکلات کشور است و اینها بیشتر موجودیتهایی سیاسی هستند تا علمی. در چنین دانشگاه هایی علوم انسانی به سخره گرفته می شود یا اینکه فقط منابع غربی را علم و بقیه منابع را ضد علم می دانند و برعکس. پاسخ2: کنترل کردن حرکات خود جوش مردمی در جهت درست و تشخیص درست از غلط نیازمند بصیرت و قدرت رهبری بسیار بالا در مدیران میانی است که اصولا چنین ویژگی کمیاب هست در نتیجه دولتها کلا از خیرش می گذرند. پاسخ3: به غیر از تعدادی شرکت خصولتی و تعدادی شرکت وابسته به افراد خاص، ده ها شرکت دانش بنیان خصوصی در این باب وجود دارد اما اصولا این شرکتها به دلیل اینکه فقط باید محصول را به یک مشتری خاصی بفروشند که معلوم نیست کی پول دارد که بدهی خود را بدهد، نمی توانند ریشه بگیرند و مثلا از یک طویله در پالو آلتو به شرکت HP تبدیل بشوند. مشکل دیگر این شرکتها این است که تیراژ محصول نهایی پایین خواهد بود با توجه به حجم نیروی نظامی ما و در نتیجه هر کاری که اینها می کنند گران تمام شده برای کاهش هزینه مجبور به کاهش فاز های یک طراحی ایمن هستند. مشکل دیگر هم این هست که این شرکتها از دانشجویان دانشگاههای درجه اولی ساخته شده اند که اصولا دیدی در مورد یک طرح ایمن قابل ارائه به صنعت ندارند. پاسخ 4: صرف نظر از شیطنتها و ... در ابتدای انقلاب ارتش رسما دشمن حساب می شد و بدترین رفتارها با پرسنل آن انجام می شد که رهبر انقلاب تلاشهای زیادی کردند تا وضعیت تغییر بکند اما دیدگاه های منفی تا به امروز آثار خودش را داشته بسیار بسیار کم شده اما صفر نشده است. همین بودجه چند برابری سپاه با حجم خیلی کمتر را نسبت به ارتش ببینید. کلی اختلاف انگیز است چون فلسفه آن را نمی گویند. در آفریقای جنوبی هم اولویت ورود به دانشگاه ابتدا با زنهای سیاهپوست سپس مردان سیاهپوست و سپس زنان سفید و سپس مردان سفید هست تا 10 سال. زیرا که سیاهان دسترسی به تحصیل نداشتند و این قانون را گذاشته اند برای جبران عقب ماندگی ها. سپاه هم باید برای بودجه خیلی بیشترش توضیح مشابهب داشته باشد که چون یک نیروی نو پا هست باید بیشتر روی آن کار بشود تا پخته بشود. در ابتدا سپاهی ها اصولا اعتقادی به روشهای علمی نداشتند و تفکر جهاد یعنی پیروزی را داشتند. ارتشی ها هم به دنبال محاسبه لجستیک و قدرت تخریب و آتش و محاسبه برای سنگر بودند. اینها سپاهی ها را قبول نداشتند و سپاهی ها هم اینها و محاسبات دنیوی اینها را قبول نداشتند. درست مثل پسری که به آموزش گرفتن از برادرش یا مادر ناتنی خود واکنش منفی نشان می دهد. نتیجه هم شد این چیزی که می بینید. پاسخ 5: در ارتشهای موفق کار در نیروی نظامی مزایای خیلی بیشتری نسبت به بقیه کارها دارد در نتیجه طرفدار زیاد دارد به ویژه اینکه مثلا کشوری مثل آلمان دشمنی هم ندارد مثل ایران نیستند که یک نظامی او باید به فکر نبرد با ائتلاف های 100+2 باشد. پاسخ6: برای خروج از reactive-system فعلی نیاز به کار اندیشکده های خصوصی نظامی است که با بودجه های نجومی بتوانند افراد مطلع از تکنولوژی روز را یک جا جمع بکنند و طرح های مفهومی مناسبی ارائه بکنند که ما به دلیل نداشتن بخش خصوصی صالحی که پول هم داشته باشد از این اندیشکده ها به دور هستیم. البته یک اندیشه ای هم در دوره آقای هاشمی بود که هر کسی که پول دارد و خودی نیست را باید از پول جدا کرد که با اینکه اندیشه قابل تاملی بود اما نتیجه اش تولید افراد مثبتی نشد پاسخ 7: بله این تجربه ها کافی هستند اما ما ضرب المثلی داریم که مرگ خوبه ولی برای همسایه. همیشه فکر می کنیم که اتفاقی که برای همسایه افتاد برای ما نمی افتد. پاسخ 8: اینکه به جوانان میدان نمی دهند به دو دلیل غریزی است. اول اینکه آنها را فاقد بلوغ تصمیم گیری می دانند و دوم اینکه یک ژنرالی مثل بهرام آریانا اصولا احساس نمی کند که پیر هست و خودش را جوانی 20 ساله حس می کند. در کلاس زرهی تدریس می شد که تانک دیگر با ضد تانکهای موجود بی اثر است! من گفتم خوب از تانکها با آتش توپخانه پشتیبانی کنید تا نیروی پیاده دشمن زمین گیر شود و نتواند از ضد تانک استفاده بکند و تک احاطه ای انجام بدهید. استاد زرهی جوابش این بود "شما همین 4 تا تانک باقیمانده را هم به باد می دهی". البته آنچه من گفته بودم نتیجه تجربه ارتش اسرائیل در بر خورد با تلفات شدید ناشی از ضد تانکهای مصری در جنگ 1973 بود که من در یکی از ماهنامه های ارتش خوانده بودم که استاد زرهی ظاهرا ماهنامه های خود ارتش را هم نمی خواند. البته طبیعی است که استاد زرهی که باید مسافر کشی و فروشندگی و ... بکند تا بتواند از پس مخارج بر بیاید فرصت کار روی تخصص خودش را ندارد. ساختار های نظامی در کل دنیا شبیه هم هستند در آمریکا هم خیلی از تجربه ویتنام توسط خود ارتش استفاده نشد بر خلاف تبلیغی که می کنند. این اندیشکده های خصوصی متخصص در امور نظامی هستند که باید افراد رزمنده سابق را شناسایی بکنند و تجربه تک تک آنها را تجمیع بکنند و به صورت کتاب و فیلم و war-game در بیاورند و در دانشگاه هایی که علوم انسانی درس می دهند تدریس بکنند. ارتشی های نخبه را هم بعدا مجبور به پاس کردن برخی واحد ها بکنند. همه فکر می کنند که اگر خودشان در خان طومان بودند عقب نشینی نمی کردند این یک عقیده غریزی غالب هست. باید همه تجربیات را با صرف هزینه بخش خصوصی تجمیع کرد. که برایش نیازمند بخش خصوصی قدرتمند آگاه چند طیفی هستیم نه بخش خصوصی که فکر می کند هزینه کردن برای انقلاب فقط پخش قیمه در هیات یا دادن هزینه فلان تیم فوتبال است. پاسخ 9: دلیل این را من نمی دانم احتمالا اینقدر مشکل دارند و این قدر بروکراسی آنها بزرگ شده که هیچ کار مثبتی نمی توانند بکنند. این پدیده به پاتولوژی فرآیند معروف است. یعنی این قدر در گیر ساختار دست و پا گیر فرآیند می شوند که فرایند فرصت راه افتادن و کار درست انجام دادن را نمی یابد. اما اگر برای هر کار بزرگی یک نظر خواهی عمومی بشود و سپس اگر مردم قبول کردند یک مسابقه طراحی بگذارند و مردم را در هزینه های طرح شریک بکنند، دیگر شاهد اتوبان بی فایده 6000 میلیاردی نخواهیم بود در حالی که با پولش می توانستیم راه اهن چابهار به سرخس و فرودگاه امام با سالی 20 میلیارد دلار درآمد را خیلی فوری به اتمام برسانیم.
  22. درود به جناب MR9 در خبرها آمده بود که یکی از فرماندهان سپاه اعلام کرده بودند که گزینه های روی میز در حد حرف است اما هدف ما این است که کسی جرات نکند از گزینه روی میز برای ایران حتی حرف هم بزند. همین ابراز نظر این گرامی به وضوح نشان می دهد که بدنه نیروی مسلح می داند که این بیانیه هایی که از جیبوتی تا آمریکا بر علیه ما صادر می کنند، چه آثار اقتصادی-امنیتی منفی که ندارد و نیروی مسلح خودش بر این موضوع واقف است که باید بهتر از این کار بکند. واقعیت این هست که حتی امروز هنوز این قدرت است که حق را تعریف می کند و بازدارندگی در دنیای امروز بسیار پیچیده تر شده است. یک قرارداد اقتصادی حتی باخت یک تیم فوتبال می تواند باعث کاهش بازدارندگی بشود.کشمکش های سیاسی مملو از بی تقوایی، تکرار رژه ستون یک تک تانکها روی تانکبرها و دسته های بسیار نامنظم پیاده با تجهیزات ابتدایی بدون هیچ تغییر و ابتکاری در نمایش قدرت، اعلام اعداد مسخره برای بودجه نظامی و بودجه پژوهشی، وجود اداره بیمه و گمرک و مالیات و محیط زیست سرتاسر آنچنانی، عدم توانایی دولتهای مختلف در تکمیل پولسازترین و استراتژیک ترین فرودگاه تجاری منطقه در طی 40 سال و اعلام وزارت راه که تکمیل این فرودگاه 40 سال دیگر وقت نیاز دارد دمار از روزگار بازدارندگی در می آورد. در کل توانایی یک دولت در حل بهینه مسائل کشور مثل اقتصاد و محیط زیست و آلودگی هوا و بحران آب و غذا است که بازدارندگی ایجاد میکند که کارنامه دولتهای 40 سال گذشته دقیقا مشخص هست. به همین ترتیب خروش خود جوش مردمی در کمک به زلزله زده های کرمانشاه و ایجاد صف چندین کیلومتری کمکهای مردمی ضمن به هم ریختن شبیه سازهای حیات مصنوعی برای مدلسازی ایران و بازتاب بسیار مثبت، بازدارندگی برابر چند سیلوی موشکی با کلاهک غیر متعارف برای ما ایجاد کرد. در دورانی که از نظر تهدید عراق از شوروی پیشی گرفت و تهدید شماره یک ایران شد، شاه تصمیم گرفت در ساختار نیروهای مسلح چابکسازی بکند در نتیجه فرماندهان مورد اعتماد اما فسیل مثل بهرام آریانا که آموزش فرانسوی-روسی داشتند با جوانانی با درجه سرهنگی که آموزش امریکایی-انگلیسی داشتند جایگزین شدند. این جابجایی نوع تفکر بود که باعث برتری ارتش ایران بر عراق شد بدون هیچ تغییری در نوع و تعداد تجهیزات در آن لحظه که تغییر تفکر در نهایت به تغییر تجهیزات هم منجر شد و بازدارندگی نرم به بازدارندگی تجهیزات محور هم تبدیل شد. اما چه شد که امروز به اینجا رسیدیم. 1. آموزش: بعد از انقلاب ستاد کل کارایی خاصی نداشت تا همین اواخر که فرمانده ای جوان با تفکری متفاوت برای آن انتخاب شد. آنچه امروز نیروی مسلح ما است نتیجه آموزش سالیان گذشته و درگیری در یک جنگ عقب افتاده زمینی و یک جنگ چریکی نوین است. وقتی برای آموزش پرسنل را به کشوری می فرستیم که در همه جنگهای خود بازنده بوده است نباید خیلی به دنبال کیفیت بود. سیستم گزینش دانشجو و تنظیم معیشت شاغلین به زیر خط فقر برای سالها طوری نتیجه داده که افراد باهوش در کشور بطور متوازن در شغلهای مورد نیاز تقسیم نمی شوند و به جایش به کشورهای دشمن صادر می شوند که همین مورد باعث کاهش تزریق افرادی مثل شهید علی اقبالی دوگاهه به بدنه نیروهای مسلح شده است. روزگاری بود که لباس نظامی احترام زیادی داشت اما امروز احترام کم کم تبدیل به ترحم می شود. 2. استراتژی دفاعی: ما همواره یک reactive-system بوده ایم! پاسخ سیستم نظامی ما به استراتژی دفاعی که فشرده آن را می توان به گردن ستاد کل انداخت، آرایش برای خنثی کردن تهدید های زمان حال بوده نه تهدید های آینده نزدیک. به این ترتیب بر اساس این استراتژی ما تا کامیونهای انتحاری داعش پوستمان را در نیاوردند، به فکر تولید یا خرید تانک نیافتادیم. تا دزدان دریایی اقتصاد ما را فلج نکرده بودند، به فکر ساخت ناوچه نیافتادیم. تا اثر نیروی هوایی را در سوریه ندیدیم به فکر حتی گسترش ناوگان پهپادی و ترابری نیافتادیم. تا از سمت موشکهای صدام چهار ستونمان به لرزه نیافتاد، به فکر خرید موشک و در انتها ساخت موشک نبودیم. تا مجبور به دفع تهدید هوایی از سمت غرب نبودیم به فکر ایجاد پدافند پیشرفته نبودیم. به این ترتیب ما همواره چند پله از دشمن منطقه ای یا فرا منطقه ای عقب تریم و فقط در صورت مواجهه با تلفات و خسارت به فکر خنثی سازی می افتیم. همین علاقه به عقب بودن و پز دادن به بودجه ناچیز دفاعی بازدارندگی را طوری کاهش داده تا هر ناکسی نام ایران را به زبانش بیاورد. 3. تفوق ایده های موجود در محیط هنرهای رزمی شرقی بر روی تفکر فرماندهان: می دانید که فلسفه شرقی هنر رزمی تاکید دارد که از کسی بترس که یک تکنیک را روزی هزار بار تمرین می کند نه آن کس که هزار تکنیک می داند و برخی از آنها را در روز یکبار تمرین می کند. یا این ایده که می گوید توانایی های خودت را بشناس و بر اساس توانایی های خودت تکنیک خود را انتخاب کرده و آن را تغییر بده و تمرین کن. نتیجه این نوع فلسفه تفکری می شود ساخت موشک بالستیک ضد ناو با هدایت راداری و اپتیکی یا ساخت پهپاد انتحاری یا استفاده گسترده از موشک ضد تانک بر علیه نیروی پیاده. خوب فرمانده ای با این ذهنیت که بودجه ناچیز دارد بهینه ترین روش را در استفاده از ترکیب پهپاد و موشک می بیند و کاهش تنوع تجهیزات دفاعی که البته در زمان صلح بازدارندگی را تقویت نمی کند و باعث نمی شود که ناکسان نام ایران را نیاورند.
  23. درود به دوستان گرامی در هر جنگی شما باید نیروی محدود خودت را متمرکز کنی روی سر دشمن یا قلب او. یمنی ها کاری را می کنند که هر کس دیگری هم جای آنها بود باید می کرد. در مورد هدف قرار گرفتن این موشک آخری من فیلمها و عکسهایی که دیدم هیچ نشانی از هدف قرار گرفتن موشک ندارد. اگر موشکباران تهران را به یاد داشته باشید وقتی که موشک وارد آسمان تهران می شد دقیقا یک دایره سفید که وسط آن سوراخ بود ایجاد می کرد (درست مثل این عکسهایی که گذاشته اند و مدعی رهگیری شده اند) و سپس زمین با صدای مهیبی می لرزید. صدای بمباران عراقی ها اصلا قابل مقایسه با صدای موشکباران آنها نبود. حالا باید دید که در ریاض کسی لرزش زمین را حس کرده یا خیر اگر حس کرده که موشک به زمین خورده اگر کسی این لرزش را حس نکرده که موشک در هوا منفجر شده است. که شوربختانه من در خبرها ندیدم که از لرزیدن مختصر زمین یا نلرزیدن آن کسی خبری گذاشته باشد. اگر در هوا منفجر شده باشد یک منطقه بزرگی از ریاض باید ترکش های ناشی از چنین انفجاری را با حداقل سرعتی معادل سرعت صوت دریافت بکند که تلفات زیادی می تواند داشته باشد به ویژه اگر هدف یک منطقه نفتی باشد. من یادم هست که گاهی موشکهای عراقی (به دلیل ایراد ناشی از دستکاری عراقی ها برای افزایش طول و برد) در آسمان تهران منفجر می شدند که ایران در نماز جمعه اعلام می کرد که ما اینها را زدیم! یک روز صدای بسیار مهیبی شنیدیم و رفتیم به پشتبام و ستون دودی از زمین به هوا بلند بود. رفتیم پایین که یک مرتبه صدای مهیبی از سقف آمد. دوباره رفتیم بالا دیدیم که چند قطعه ریز و یک قطعه حدود دو کیلویی که به ظاهر یک رله قدرت با سیم پیچ و ملحقات بود که بر اثر حرارات تغییر شکل داده بود روی سقف افتاده بود. خلاصه اگر منطقه هدف درست انتخاب بشود چه موشک هدف قرار بگیرد چه نگیرد می تواند خسارت بزند. در مورد موفق بودن یمنی ها باید گفت که همین که با برتری صد درصد هوایی و دریایی عربستان و ائتلاف 10 کشور بعلاوه آمریکا و اسرائیل (2+10) در روز روشن در جغرافیای محدود یمن یک موشک به این بزرگی آماده پرتاب می شود در فضای باز بدون استتار و موفق به پرتاب هم می شود یعنی به چالش کشیده شدن کل سیستم فرماندهی جنگنده های 2+10 و من اصلا درک نمی کنم که چطور چنین چیزی ممکن است با این همه سیستم ماهواره ای و پهپادی و نظارتی و از همه آنها مهم تر عوامل نفوذی ائتلاف در بین یمنی ها. یعنی این بی کفایتی فرماندهان 2+10 باید در کتاب گینس ثبت بشود. حالا این موشک بالستیک دستکاری شده به نزدیک هدف هم رسیده و راهش را گم هم نکرده باز یک موفقیت دیگر است. اصولا موشکها بالستیک در این کلاس نباید دقت اصابت خوبی داشته باشند اما مال یمنی ها دقت عجیبی دارد. شاید اول رصد می کنند که موشک به کجا خورد و بعد اعلام می کنند که این جا را هدف گرفته بودیم. از آنجایی که یمنی ها بسیار راستگو تر و اخلاق مدار تر از 2+10 هستند دلیلی ندارد که حرفشان را باور نکنیم. بدیهی است که یمنی ها الان همه زیر ساخت خود را از دست داده اند و داشتن موشک نتوانسته از زیر ساخت کشور آنها دفاع بکند. البته قطعا داشتن موشک خیلی بهتر از نداشتن موشک هست. در مورد بازدارندگی هم باید گفت که بازدارندگی ایران فقط متکی به چند تا موشک نیست و ما دارای انواع دیگری از بازدارندگی از جمله بازدارندگی ژئوپولیتیک هستیم اما این اصلا کافی نیست که به ما حمله نشود. همین که ماهیگیر ما را در نزدیک کشور دستگیر می کنند و سر می برند و همین که یک سری وحوش می آیند و ایران را تهدید می کنند که گزینه روی میز دارند و یک چتر تهدید دایمی روی سر ما ایجاد می کنند، باعث ریزش سرمایه گذاری خارجی، افسردگی و فرار مغزها و سرمایه های داخلی و هزاران میلیارد یورو خسارت ناشی از عدم پیشرفت می شود. که متاسفانه این روزها دیگر رده تهدید ایران از سطح وزیر جنگ ابر قدرتها و ... به سطح رئیس پلیس های عقب افتاده برخی وحوش اجاره نشین هم تنزل کرده که این یعنی کاهش موازنه بازدارندگی و همین تهدید ها خسارتش کمتر از نابودی سراسری زیر ساختها نیست. اما موردی که این روزها توجه من را به خودش جلب کرده نفوذ خزنده چراغ خاموش مجموعه ای از اجاره نشینهای جنوبی معروف به امارات متحده عربی در آفریقا و آسیا است. خیلی خزنده به بهانه داعش اینها در لیبی (کشوری داعشی خیز با جمعیت کم، موقعیت استراتژیک و دارنده با کیفیت ترین مخازن نفتی جهان با سبکترین نفت جهان که حتی بدون پالایش می توان درون خودرو از آن استفاده کرد) عملا پایگاه هوایی تاسیس کرده. 4 واحد نیروگاه هسته ای 1400 مگاواتی بدون نظارت ساخته، عملا عدن را اشغال کرده و مهمترین تنگه تجاری جهان را زیر تسلط خود قرار داده و .... . اگر "ایران هراسی" و جنگ یمن نبود هرگز جرات این کار ها را نمی یافتند. و امروز به نظر من خطر اصلی برای عربستان یمن یا ایران نیست بلکه متحد اماراتی خودشان هست. این درست هست که غاصبان هر دو منطقه عربستان و امارات هم نامند و در ظاهر هم قربان و صدقه هم می روند اما بر خلاف محمدی که حاکم عربستان است، محمدی که غاصب اجاره نشین امارات هست در بین عربهای شهروند آن اجاره نشین، محبوبیت بالایی هم دارد که این می تواند باعث سست شدن پایگاه قدرت محمد بن سلمان بشود. به مشکل خوردن گرگهایی که روبروی هم با چشم نیمباز نمی خوابند، یا اینکه یکی از آنها زخمی شده و دیگری سالم است بسیار محتمل است.
  24. درود بر جناب MR9 من را یاد یکی از نزدیکانم که افسر فایتر کنترلر در همان ایستگاه رادار فرماندهی پدافند منطقه غرب بود انداختید. بد ندیدیم که چند جمله اضافه بکنم تا آنهایی که آشنایی خوبی با جنگ هوایی ندارند به اهمیت این نبرد بیشتر آگاه بشوند. همانطور که از این مکالمات پیدا است افسر رادار در یک مبارزه یک به معلوم نیست چند(بیش از 8 فروند) یک فانتوم را تا ساعت 6 دو کیلومتری هدف می برد. اطلاعاتی که از ایستگاه اطلاعات و شناسایی رسیده را به خلبان می دهد و می گوید که اینها بیشتر بمبر هستند تا شکاری صدای افسر رادار را نشناختم اما یقینا یکی از افراد با درجه Expert نیروی هوایی در رسته فایتر کنترلر بوده که به احتمال زیاد ایشان جزو شهدای حمله مرصاد هم هستند. در این نبرد نه تنها جنگنده های میراژ بلکه رادار زمینی عراق هم مات می شود. در آن دوران میراژها از 90 کیلومتری فانتوم های ما را می دیدند و از 60 کیلومتری برایشان موشک رها می کردند. اما می بینید که فانتوم زیر 4 کیلومتر توانست میراژ را ببیند که نشان می دهد وضعیت رادار هواپیمای CAP که سر حالترین شکاری پایگاه است چگونه بوده در آن دوران. از طرف دیگر استاد خلبان با خونسردی و شجاعت عجیب و غریبی به دل دسته پروازی دشمن می زند در حالی که می داند آنها از همه نظر برتری دارند و این نوعی خود کشی است اما برای نجات شهر کرمانشاه از بمباران خودش را به آب و آتش می زند و مثلا نمی گوید هواپیما دچار نقص شده و باز می گردم. اینکه با وجود همه مانورهای میراژ ها جنگنده خودی با تغییر مداوم و به موقع سرعت و زاویه پرواز در ساعت 6 یکی از آنها قرار می گیرد نشانه مهارت خیره کننده افسر رادار و تصور 4 بعدی او است. در نوار من نشنیدم که خلبان بگوید Fox-One یا Fox-two شاید صدا خراب شده شاید سانسور شده شاید هم اینقدر به میراژ نزدیک بوده که با گان آن را منهدم کرده است. معمولا اگر موشک رها بکنند باید به افسر رادار با عبارت های بین المللی بالا خبر بدهند. همانطور که در طول پرواز مرتب می گفت "راجر" یعنی شنیدم، برای رها کردن موشک هم باید جمله مرتبط را می گفت. در انتها هم افسر رادار به جنگنده دستور می دهد که به سمت عمق کشور با حداقل ارتفاع و حداکثر سرعت تغییر مسیر بدهد که نشان می دهد که شکاری های محافظ دسته بمب افکن مشغول رهگیری جنگنده خودی بوده اند و در حال قفل راداری روی آن. در آن روزگار قرار بود دانش فنی این افراد Expert رسته فایترکنترلر را با روشهای کلاسیک به صورت یک سیستم خبره نرم افزاری در بیاوریم که دانشگاه موافقت نکرد. یادشان گرامی و راهشان پر رهرو باد.
  25. درود به جناب MR9 و دوستان گرامی خوب یک مواردی در آن لینک سایت جنگاوران آمده بود که نتوانستم ساکت بمانم. اصولا وقتی یک نفر فکر می کند که در خط تولید جنگنده یا موشک هوا به هوا کارگر مشغول مونتاژ هست یا از کلمه کیت برای مدارهای اویونیک استفاده می کند و تصور می کند که VxWorks (سیستم عامل پرنده های نوین) یک سیستم عامل خاصی است که سری هست و برای دیگران در دسترس نیست و ... نباید دیگر بقیه مطالبش را خواند اما تحمل کردم و تا آخر خواندم و معلوم بود که نگارنده آشنایی با حداقلهای تکنولوژی موجود در کشور ندارد و انتهای افق دید او خودرو سازی های دولتی است. جملاتی مانند این که ساخت پردازنده در ایران ممکن نیست و ... نشان داد که ایشان با دانشکده های برق و کامپیوتر کشور ایران آشنا نیستند. ما در فولاد های آلیاژی مشکل واردات داریم اما در تیتانیوم خیر. میزان بسیار خوبی تیتانیوم در معادن ایران وجود دارد و شرکتهای خصوصی هم برای کارهای غیر نظامی واردات دارند. امروز متخصصان نانو مواد ما در دانشگاه های فقیرمان بانانو ذرات اکسید تیتانیوم کارهای جالبی می کنند برای صنایع غیر نظامی. یک سر به مقالات پروژه های ساخت بزنید بد نیست. امروز در دانشگاه های معمولی با استفاده از نانو ذرات ... کاری می کنند که بازتاب راداری کلاه خلبان و کاناپی ناچیز بشود. پژوهشکده رنگ سالهای پیش رنگ پراکنده کننده امواج الکترومغناطیس و سلول های نمایشگر FED را نمونه سازی کرده بود که در کمتر هواگرد پیشرفته ای ممکن است دیده بشود. شاید منظور ایشان کشور دیگری بوده است. در مورد عدم تطبیق نیروی هوایی با نبرد های امروزی هم باید گفت حرف حساب جواب ندارد. استاد MR9 گرامی نبرد های نوین که جای خود دارند جنگ ایران و عراق هم که هیچ ما از جنگ جهانی اول هم درس نگرفتیم هنوز. هنوز نیروی پیاده و مکانیزه ما "استقرار " را درست انجام نمی دهد و پشت 120 سانت خاکریز سنگر می گیرد تا در مقابل بمباران و انتحاری با چند تن TNT پدافند بکند! اگر ما امروز موتور خوب و جنگنده وطنی در حد حداقل نیاز نداریم علتش نه بودجه هست و نه دانش فنی و نه نبود طراح با ذوق و با سواد. دلیلش فقط نخواستن است. مدیریت کشور به دلایلی اعتقاد داشته که داشتن نیروی هوایی بد است. گران است. هدر دادن بیت المال اشک یتیم است. خطرناک است برای خلبانها!!! (همان دیدگاهی که اول انقلاب ورزش وزنه برداری و بوکس را محدود کردند چون می گفتند برای بدن انسان خطرناک است). فوتبال را با گلادیاتورها مقایسه می کردند و تماشای آن را غیر انسانی می دانستند. آن افرادی که قصد پس دادن تامکت ها را داشتند امروز هم بحث گران بودن تامکت را دارند و اینکه MTBF (فاصله تا خرابی بعدی) آن فقط 6 ساعت هست را دارند http://uupload.ir/files/yfa6_mtbf.png آنهایی که مهندسهای دفاعی را مسخره می کردند و می گفتند که دنیا نیاز به سلاح ندارد و با سلاح نمی شود امنیت ایجاد کرد و می گفتند که شوروی بمب اتم داشت اما فروپاشی کرد!!!!!!!!! آنها جلوی هزینه کرد در جای درست را می گیرند. به راحتی برای یک اتوبان یا سد کارون شور کن چند هزار میلیارد تومان و معلوم نیست چقدر دلار خرج می شود اما برای ساخت یک تامکت (با سکان 45 درجه مثل صاعقه تا شکایت نکنند) کسی بودجه ای تخصیص نمی دهد. هر هزینه ای که برای صنعت هوافضا بشود چند برابر به جامعه و همان یتیمان بر می گردد هزاران شغل سطح بالا ایجاد می کند و صنعت غیر نظامی را جلو می برد و ایمنی مردم را افزایش می دهد و از یتیم شدن مردم جلوگیری می کند اما دیدگاه دانشمندان با دیدگاه حسابداران خیلی فرق دارد. فقط تصور کنید که ایران خودرو خصوصی بود و امروز در بدنه خودرو هایش از فیبر کربن و تیتانیوم استفاده می کرد تلفات جاده ای و مصرف سوخت چگونه بود. هزینه های ساخت هواپیما با توجه به زیر ساخت عظیم موجود و متخصص علاقه مند مجانی بسیار بسیار کمتر از هر کشور دیگری است و کاملا اقتصادی. البته مخالف خرید نیستم اصلا هر چند تا هواگرد تجاری و نظامی از هر جا که توانستند بخرند اما برای نبرد با دشمنانی از نوع دشمن ما خرید شکاری و موشک هوا به هوایی که رفتار آن کاملا شناخته شده است فقط از نظر کمیت مشکل را حل می کند نه از نظر کیفیت و بازدارندگی بنابراین اگر خریدند باید خیلی زیاد بخرند تا با کمیت مشکل کیفیت را کم بکنند. اما برای این کمیت عظیم آیا ظرفیت ایجاد کرده اند؟ برخی از دوستان نگاشته بودند که هزینه تعمیر و نگهداری جنگنده های موجود باید جای دیگری خرج می شد و .... . به عرض می رسانم که به پای پرواز رساندن یک جنگنده سرنگون شده از انواع مختلف فقط یک فرایند تعمیر و نگهداری نیست بلکه یک فرایند ساخت است که باعث شکستن تابوی ذهنی عدم توانایی ساخت جنگنده می شود و کل هزینه ای که برای نیروی هوایی می شود کمتر از یک دهم خیلی از جاهایی است که هزینه کرد برای آنها، برای کشور و روحیه مردم و امنیت سودی ندارد. از مزایای جنگ با تروریست ها این بود که اهمیت نیروی هوایی و تسلیحات هوا به هوا و و هوا به زمین خودش را طوری نشان داد که برای ساخت موتور اقدامات جدی انجام شد. و بنا به گفته وزیر دفاع قبلی تا آخر امسال شاهد نمونه سازی موتور توربوفن خواهیم بود. از گلوگاه های موتور های امروزی توربوفن الکترونیک دما بالا با قابلیت اطمینان و تحمل تنش زیاد است. اما برای من یک نکته حل نشده باقی مانده است. شرایط امروز ما شبیه شرایط آلمان بعد از جنگ جهانی اول است. آلمانی ها حق نداشتند که هواپیما و تفنگ و تانک و زیر دریایی داشته باشند. آنها هم رعایت می کردند اما پرسنل زرهی آنها در روسیه تمرین با تانک می کردند در آکواریوم های بزرگ خدمه زیر دریایی را با زیردریایی هایی که با سیم کنترل می شدند آموزش می دادند، خلبانها در کشور های مختلف دوره پرواز غیر نظامی می دیدند، نفرات پیاده با بیل رژه می رفتند و تمرین مثلث گیری می کردند برای تیر اندازی. حالا به ما هواپیمای مسافری و باری و نظامی نمی دهند. آیا باند فرودگاه نمی توانستیم بسازیم؟ آیا شیلتر مناسب زیر زمینی نمی توانستیم بسازیم؟ آیا پارکینگ رو باز برای هواگرد ها نمی توانستیم بسازیم؟ آیا تجهیزات خدمات زمینی را نمی توانستیم بسازیم یا وارد بکنیم؟ آیا فضای سبز مورد نیاز برای افزایش بازده موتورهای جت را نمی توانستیم ایجاد بکنیم؟ اینها که دیگر برای پیمان کارهای داخلی خاطره است. خوب اتهام می زنند که مدیریت هوایی ارتش اراده ای برای گسترش ندارد یا برش ندارد. سپاه چرا پایگاه نساخت؟آیا کاری که آلمانها با ماکت کنترل با سیم زیر دریایی کردند ما با سیمولاتورهای فراوان در دسترس کردیم؟ سپاه که مدیریت متفاوت و منابع متفاوتی دارد آنها چرا برای آینده خود چیزی نساختند؟ الان اگر یک نفر بیاید در راه رضای خدا 300 فروند یوروفایتر به اینها بدهد (از لطف خدا که نباید نا امید بود) آیا اصلا می توانند تحویل بگیرند؟ خلبانش را دارند؟ آیا جایی برای انبارهای آماد و نگهداری آن دارند؟ آیا آنهایی که برای انبار کردن موشک کمبود جا دارند اصولا پارکینگ دارند برای چنین هواگرد ظریفی که مه نمکی پدرش را در نیاورد؟