EMP

Eminent-User
  • تعداد محتوا

    387
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    23

تمامی ارسال های EMP

  1. درود به دوستان گرامی به ویژه جناب MR9 خوب در این تاپیک زیبا برخی آمدند و شعار دادند که خدا از دهانشان بشنود و کاش ما اینقدر قوی بودیم که کسی جرات نداشت به وطن و ناموس ما چپ نگاه بکند و برخی آمدند و تخیل بر پایه نظریات فنی خودشان را بیان کردند. تصور بدترین حالت حداقل خوبی که دارد این هست که اگر رخ داد ما شوک نمی شویم و می توانیم درست فکر کنیم و پاسخ بدهیم.   مبنای سناریو به قول دوستان هندی من این بود که 0. در دین اسلام جهاد ابتدایی به عنوان یک حکم قوی وجود دارد (البته در شیعه حساب و کتاب ویژه خودش را دارد و در سنی را نمی دانم چه حسابهایی دارد) و با توجه به کافر اعلام شدن ایرانیها و اینکه ارتشهای اکثر کشورهای همسایه خودشان را از ما قویتر می دانند، در نتیجه جهاد بر علیه ما به آنها واجب شده است و منتظر انتخابات آمریکا هستند تا ببینند ارباب چه نظری دارد. به یاد دارید که آمدن ریگان به کاخ سفید و جنگ تحمیلی صدام به ایران تقریبا هم زمان بودند جنگی که دیوانگی بود اما رخ داد. 1. ایران یک کشور ایدئولوژیک هست بر خلاف طرفهای مقابل که ترکیبی هستند از ناسیونالیسم و وهابیت بنابراین صدمه زدن به کشورهای عربی آخرین خواسته ایران هست در نتیجه اگر ایران پاسخی بدهد بسیار نرم خواهد بود. مثلا فاجعه سال 67 یا منا می توانست در هر کشور دیگری اتفاقات دیگری را رقم بزند. بخصوص بعد از آن سخنرانی رهبر انقلاب در سال 67. 2. استراتژی ایران دفاعی هست یعنی حتی منتظر می شود که اسرائیل هم ضربه اول را بزند و ایران ظاهرا برنامه ریزی همیشه برای ضربه دوم دارد که بدون شک با بالاترین خسارت همراه است برای ما. البته بدون داشتن زیر دریایی با قابلیت پرتاب موشک کروز و بالستیک این ضربه دوم بر پایه شهر های زیر زمینی موشکی و هدف قرار دادن نقاط خاصی از متجاوز هست احتمالا که برای آمریکا و اسرائیل طراحی شده نه کشورهای اسلامی. بنابراین راه حل برای کشورهای اسلامی متجاوز بسیار پیچیده تر است. 3. اگر سامانه های پدافندی ما همه تولید انبوه شده بودند و الان قرارگاه پدافند عدم نیاز هم اعلام کرده بود و همه چیز سر حال هم بود با یک استراتژی دفاعی، کشور پهناوری مثل ایران را چطور می شود با پدافند حفاظت کرد؟!؟! در نتیجه همواره صدها نقطه بی دفاع و کور وجود خواهد داشت که ... حتما یادتان هست که یک هواپیمای ملخ دار تک موتوره آلمانی در میدان سرخ مسکو فرود آمد و آوازه دیوار آهنی پدافندی شوروی سابق را فرو ریخت. 4. از پایان باز متنفر هستم و همیشه دوست دارم پایان های خوش را تصور بکنم. یکی از خوش ترین پایانهای منطبق با ایدئولوژی ایران و توان دفاعی و ... ما هم همانی بود که من عرض کردم.   در مورد اینکه بیاییم به روسیه پایگاه بدهیم که از ما حفاظت هسته ای بکند هم من فکر نمی کنم با ایدئولوژی ایران جور باشد و در ضمن برای بیرون کردن موش از خانه که نمی شود ببر را به خانه آورد. شخصا بر خلاف انگلیسی های مقیم ایران، روسهای مقیم ایران و نوه هایشان را افرادی حل شده در فرهنگ ایرانی و بسیار بی آزار و مفید و موثر می دانم اما باز دلیل نمی شود که به یک دولت خارجی پایگاه هسته ای بدهیم.   در مورد مجهز شدن خود ایران به سلاح تغییر دهنده بازی هم باید بگویم که ساخت این تسلیحات یک چیز هست نگهداری از اینها یک چیز دیگر. همانطور که نگهداری از نیروگاه اورانیومی یا پلوتونیومی خیلی کار آسانی نیست و بیشتر بهره بردارهای هسته ای بزرگ فاجعه های هسته ای بزرگ هم داشته اند که آخریش فوکوشیما هنوز در حال حماسه آفریدن هست.   اما اینکه باید برویم به سمت تسلیحاتی که با کمترین هزینه بیشترین بازدارندگی را ایجاد بکنند بسیار موافقم. انواع FEL یا تسلیحات مبتنی بر فناوری بسیار پیشرفته مطلوبند. البته از نبرد بیولوژیک هم نباید غافل شد انها هم اصلا غافل نیستند. مثلا اگر موشهایی داشته باشیم که لاستیک هواپیما بجوند و برای آن پرورش یافته باشند، و این موشها را به نزدیک پایگاه دشمن برسانیم، بعد از یک سال استعداد هوایی آنها کاهش قابل ملاحظه ای می یابد. ما هم کاری نکرده ایم. پی گردی هم نمی توانند بکنند. حتی اگر نداشته باشیم واقعا و فقط اطلاعاتش را به دست خودمان لو داده باشیم به عوامل اینها،  به محض اینکه یک موش در پایگاه ببینند کلی پرواز را گراند می کنند که همه چیز را بررسی بکنند.   در مورد جنگ آبی که ترکیه و افغانستان و .... بر علیه ما راه انداخته اند هم خوب ما 20 سال وقت داشتیم که چاره کنیم اما نکردیم. کلا ما برای نابودی خودمان زیاد به دشمن خارجی نیاز نداریم همین بی تدبیری داخلی ها برای ما کفایت دارد. مثلا همین نیروگاه شهید رجایی کاسپین بر مبنای چه دلیل در آنجا ساخته شده است؟ آیا صرف اینکه یک پیمان کار فرانسوی یا آمریکایی محل را تایید کرده شد دلیل؟ این نیروگاه با 8000 مگاوات ساعت توان تلفاتی ابر های عبوری از غرب به شرق را عقیم می کند و از وقتی که راه افتاد تهران وسمنان ویزد و کل خراسان خیلی خشک تر شدند.  در تمام دنیا نیروگاه های حرارتی را کنار آب دریا یا رودخانه های بزرگ می سازند نه اینکه نیروگاه از آب چاه استفاده بکند و کل دشت کاسپین را دچار نشست و خشکی بکند. حداقل می توانستند در فصلی که در اسمان ایران ابر وجود دارد این نیروگاه را خاموش بکنند و فقط در تابستان که مصرف اصلی برق هم در آن فصل هست روشن بکنند. که همین میزان تدبیر هم ندارند. این ریزگرد را بگذارید کنار آتش زدن جنگل های بلوط زاگرس + خرید بلوط (جلوگیری از رشد خودروی جنگلها) توسط امارات و مگس سفیدی که ظاهرا از عراق به اینجا آمده حالا یا با ریزگرد یا توسط سفارتهای کشورهای بیگانه. مگس سفید نوعی آفت هست که برای گیاهان و سیستم تنفسی حیوانات و انسان مضر هست (امیدوارم همان پشه ای نباشد که باعث مرگ نمرود شد) و ریزگرد هم باعث نابودی زودرس برگها می شود در نتیجه کل اکوسیستم ایران در خطر فروپاشی هست. کافی هست که جهان یک درجه دیگر گرم بشود تا ما در بی تدبیری خود فنا بشویم بدون نیاز به دشمن خارجی. نتیجه می گیریم که گفته وزیر دفاع دولت ریگان که باید ریشه ایران را به عنوان یک ملت خشکاند، در حال تحقق هست با کمترین هزینه برای دشمن این ملت. راه حل ساده این ریزگردها این بود که تمام نیروگاههای حرارتی جدید (گازی ، هسته ای و خورشیدی) در نوار ساحلی ساخته بشوند نیروگاههای قدیمی جمع بشوند و از توان تلفاتی آنها به جای عقیم کردن ابرها در شیرین کردن آب استفاده بشود یا حداقل آب گرم شهر ها با این توان تلفاتی تامین بشود و آب شیرین شده با لوله های پلاستیکی به شهرها و تالابها و دشتهای تفتیده ایران، عراق، سوریه، اردن و افغانستان هدایت بشود در نتیجه جنگ آبی که به راه انداخته اند در یک سال پر باران باعث بدبختی و سیل برای خودشان خواهد شد ولی ما آبی مدیریت شده و مرتب و بدون سیل خواهیم داشت. تبلیغات سوء وهابی را هم خنثی می کنیم زیرا شیوخ عرب مقیم ایران و عراق و اردن افراد باهوشی هستند و اگر ببینند که یک کشوری تالابهای آنها را پر آب کرده است و مردم آنها را از تشنگی نجات داده و آب و هوا و درآمد آنها را بهبود داده هرگز قصد حمله به ما را نخواهند کرد و توطئه های بسیار خطرناک مذهبی خنثی می شود.
  2. درود شرایط امروز عربستان خیلی شبیه شرایط سال 1359 عراق است. بدترین اتفاقی که افتاد این بود که عربستان در جنگ یمن خسارت خورد اما جنگیدن را هم آرام آرام یاد گرفت. احتمال اینکه شش کشور عربی بعلاوه اسرائیل و آمریکا به ایران حمله بکنند بسیار زیاد هست. تنها چیزی که تفاوت کرده این هست که مسئولین کشور ایران امروز بسیار با تجربه شده اند. امروز دیگر کسی در فکر پس دادن تامکت ها نیست و ... .   بگذارید واقع بینانه موضوع را بررسی بکنیم. آمریکا بسیار موافق هست که عربستان ایران را گوشمالی بدهد اما موافق نیست که عربستان بر تنگه هرمز مسلط بشود و یا اینکه ایران را فتح بکند. فتح ایران توسط عربستان آنچنان توهم قدرتی در اینها ایجاد می کند که قطعا به فکر تکرار دوران خلافت و لشگر کشی به نصف دنیا می افتند و فقط با بمباران اتمی اینها را می شود ساکت کرد. همین الان سپاه محمد را تشکیل داده اند برای فتح ایران و عراق و سوریه فعلی (ایران و روم شرقی قدیم). بنابراین تهدید زمینی هم بسیار بسیار جدی هست.  اما در مورد دفاع یک افرادی مثل رویوران مرتب طوری تحلیل می کنند که اعراب از ایران و قدرت نظامی او وحشت دارند و ... که شبیه تحلیل های مقامات زمان قبل از جتگ با عراق هست و اینها خیالاتی بیش نیست. اعراب هرگز از ما نمی ترسند و وقتی که به ما می رسند، همه اینها مارادونا می شوند اما از آلمانی ها 8 تا 8 تا می خورند. حالا برسیم به سناریوی تخیلی حمله عربستان به ما و دفاع بسیار خوش بینانه ما. شما هم سناریوهای خودتان را می توانید متصور باشید.   ساعت صفر: ائتلاف عربی با همه داشته هایش و حامیانش بعد از یک جنگ الکترونیک گسترده و حمله سایبری سنگین اقدام به کوبیدن پدافند ما در نوار مرزی و موشکباران مراکز مهم می کند. نیروی دریایی متفقین هم که از تحقیرهای سپاه خسته شده به دنبال تلافی هست و پرسنلش انگیزه شخصی هم دارند پشتیبانی خواهد کرد. ساعت 1: دسته های 100 فروندی اقدام به تخریب زیرساخت ایران از روی بانک اهداف آمریکا می کنند.از اقدامات پدافندی ایران خبری به دست نمی رسد. ساعت 2: کل حمل و نقل دریایی به ایران مختل شده و کشور در محاصره قرار گرفته است. ساعت 3: موج دوم حمله هوایی و موشکباران شهرهای مهم و پایگاه های هوایی. ساعت 4: موج سوم حمله هوایی کل پالایشگاه ها در حال سوختن هست و بنزین کافی برای حمل و نقل وجود ندارد. ساعت 5: ایران به سازمان ملل شکایت می کند. اما همه مراکز مهم از جمله بیت رهبری بمباران شده است بسیاری از بمبها عمل نکرده اما آنهایی که عمل کرده اند خسارت شدیدی زده اند. ساعت 6: آمریکا طرفین را به خویشتن داری فرا می خواند و از ایران می خواهد سرزمین های عربی اشغالی را تخلیه بکند و به تجاوزش به عربستان پایان بدهد. ساعت  7: موجودیت نظام در خطر هست. صبر مقامات لبریز می شود اختلافات جناحی کنار گذاشته شده و اولتیماتوم می دهند به ائتلاف عربی ساعت 8: عربستان در آسمان ایران به دنبال هدف می گردد و ضمن سرنگونی چند هواپیمای مسافر بری اروپایی عبوری ایران را مقصر اعلام می کند. ساعت 9: شبکه برق برای مناطق حساس بازیابی می شود. ساعت 10: رئیس ستاد کل در شبکه تلویزیونی ظاهر می شود و اعلام می کند که با تمام قوا دفاع می کنیم و متجاوز را ادب می کنیم. ساعت 11: قیمت نفت به بشکه ای 200 دلار رسیده است. ساعت 12: قرارگاه خاتم الانبیا اولین اعلامیه را صادر می کند.اما هنوز یک تیر موشک هم از طرف ایران پرتاب نشده است. ساعت 13: یک موج سنگین بمباران دیگر رخ می دهد و عربستان تمام ذخیره موشکی خود را مصرف می کند در برخی نقاط از تسلیحات شیمیایی بر علیه ایران استفاده شده است. ساعت 14: 5 پایتخت عربی اجاره نشینهای جنوبی خلیج فارس اعلام وقوع تحرکات عجیب در شهرهایشان می کنند. ساعت 15: ایران اشتباه جنگ با عراق را تکرار نکرده و نیروهای ویژه واکنش سریع که معلوم نیست به کدام واحد وابسته هستند بدون تیر اندازی بیشتر مراکز حساس را در پایتختهای مفروض اشغال کرده وسران ائتلاف دستگیر یا متواری شده اند همچنین چموش ترین پایگاه هوایی ائتلاف عربی با موشک باران سنگین مواجه می شود و بقیه پایگاه ها ساکت می شوند. ساعت 16: آمریکا فورا به ایران اولتیماتوم می دهد تا از این شهر ها خارج بشود اما کار از کار گذشته و ارتش های ائتلاف وحدت فرماندهی را از دست داده اند. لشگر 82 هوابرد آمریکا به سمت عربستان پرواز می کند. ساعت 17: جامعه جهانی پیشنهاد صلح می دهد و ایران موافقت می کند. خسارات وارده به ایران بسیار زیاد است اما کشورهای عربی صدمه خاصی ندیده اند.
  3. درود به دوستان گرامی واقعا دق کردم از دست این صدا و سیما. بدترین شکل رونمایی بار دیگر تکرار شد. مرآتی هم آمد مشتی ضد و نقیض گفت و رفت آن هم روی فیلمهای آنچنانی. در زمان شاه یک سری از افسران نیروهای مختلف به ویژه نیروی زمینی را فرستاده بودند به آمریکا تا تصویر برداری و تهیه کنندگی و ... حرفه ای را بیاموزند در مرآمخ فعلی هم استودیوی اینها بوده ظاهرا. فکر کنم باید یک چنین کاری دوباره انجام بشود و افرادی که دانش نظامی دارند و رادار و موشک و تانک و جنگنده را می شناسند بروند آموزش ببینند و اینطور برنامه ها را در همه مسائلش از مسیری که رئیس جمهور باید راه برود تا آخر را کارگردانی بکنند. حداقل در حد داعش باشیم در تصویر برداری. این خبرنگارهای صدا و سیما از روی کاغذ 4 تا عدد را بلد نیستند بخوانند. به اوج می گوید ارج و .....   در مورد قاهر معلوم شد که نیروی هوایی بودجه محدودش را نمی خواهد برای چنین چیزی مصرف بکند که در سازمانش جایی ندارد بنابراین نیروی دریایی سپاه پاسداران با داشتن اسکادران قایقهای پرنده بر اساس اثر سطحی تنها جایی است که این قاهر با وضعیت فعلی ممکن است کاربرد داشته باشد. بنابراین ممکن است سپاه چند فروند از این پرنده را نیز به خدمت بگیرد و به این ترتیب سپاه برای طرف غربی مرموز تر بشود. نیاز به باند کوتاه هم مزیتی است که یک نیروی دریایی نزدیک به خشکی می تواند در باندهای ارتفاع پست ارزان قیمت خود در سواحل از آن بهره ها ببرد. نیروی دریایی ارتش هم ممکن است علاقه مند باشد اما آنها برایشان تعریف شده که در آبهای دور کشتیرانی را حفاظت بکنند فکر نمی کنم که پول قابل رقابتی هم با سپاه داشته باشند.   قبلا گفته بودم که ایران با امکانات فعلی و یک بودجه زیر 4 هزار میلیارد تومانی و البته مدیریت صالح و دانا و مدبر می تواند ظرف 5 سال شکاری بسازد در حد تامین نیاز فوری نیروی هوایی. حالا وزیر دفاع از ساخت زیر 3 سال موتور هوایی جنگنده سنگین می گوید. حالا ببینید این کسانی که قرار هست در 3 سال موتور سنگین بسازند اگر کاملا بخش خصوصی بودند نه خصولتی، ظرف چه مدت می توانستیم موتور مناسب را بسازیم. بسیار تاسف بار است که سالی 10 هزار میلیارد خرج سیگار، 7400 خرج لوازم آرایش ، 20000 میلیارد خرج سفرهای بی مورد خارجی و آوردن انواع ویروس و آفت گیاهی و باکتری کشنده به کشور و مقادیر نجومی خرج نوشابه و خوراکی های مضر می کنیم اما کشور ما در آسمان چنین وضعی دارد. این یعنی خود مردم با پولی که در دست دارند می توانند این تیپ صنایع را به راحتی راه اندازی بکنند و دیگر منت روسیه را نکشیم. یک راه کار برای برون رفت از این وضعیت این هست که بانکی برای صنایع دفاع درست بشود و همه مردم درآن حساب داشته باشند و با این روش مشکل را حل کنیم زیرا امثال بانک ملی که روزگاری باعث وجود F-14 در ایران شدند امروز باعث آبادانی امارات متحده عربی و ... هستند   الان که برای برخی خریدها گشایشهایی هم ایجاد شده برخی قطعات به ویژه ترانزیستورهای قدرت باند پهن هم کاملا قابل خریداری هستند و البته با تیراژ محدود امکان ایجاد ظرفیت تولید آنها هم وجود دارد. بنابراین دستیابی به رادار آرایه فازی فعال دور از دسترس نیست اگر پولی باشد در بساط. اما رادار جنگنده که معلوم هست برایش خیلی کم بودجه گذاشته اند با رادار زمینی خیلی فرق دارد چه از نظر نرم افزاری چه سخت افزاری. استانداردهایی که باید بگذراند برای نرم افزار و سخت افزار بسیار زیاد هست و اگر بخواهند یک محصول با کیفیت بدهند زمانبر تر از رادار زمینی هست. اما اگر بخواهند یک محصول بدهند که فقط کار بکند، کار بسیار ساده ای هست وفقط شکلش فرق دارد.   در مورد این که جناب روحانی تقاضای تست با موشک بالستیک را کرده اند به نظرم این یک راه کار کاملا سیاست مدارانه هست برای مشکلات فعلی بعد از برجام. از یک طرف کسی نمی تواند بگوید چرا موشک بالستیک آزمایش کردید. زیرا که ما می گوییم که این موشک بالستیک نبود یک هدف بود برای سیستم دفاع هوایی. از طرف دیگر می توانیم پیشرفته ترین موشکهای بالستیک خود را توسعه بدهیم و به عنوان هدف استفاده بکنیم که به احتمال زیاد باور قادر نخواهد بود آنها را بزند در نتیجه چندین تست بالستیک را بدون اینکه کسی بتواند حرف اضافی بزند انجام می دهیم قابلیتهای فعلی باور هم بهتر می شود. توجه داشته باشید همین پلتفرم آنتن و فرستنده را اگر با نرم افزار با کلاس بالاتر و طراحی درون FPGA با کلاس بالاتر و حتی جعبه سازی و ساخت مدار چاپی با کلاس بالاتر انجام بدهیم همه ویژگی های آن می تواند تغییر بکند. بنابراین هم باور به بلوغ بهتری می رسد و هم ما چندین آزمایش موشکی را بدون دخالت اجنبی می توانیم انجام بدهیم. علاوه بر این وجهه سامانه دفاع هوایی که می تواند یک موشک بالستیک با سطح مقطع کم و سرعت وحشتناک را هدف قرار بدهد خیلی بالا می رود اگر هم نتواند کسی خرده زیادی نمی گیرد زیرا ضد موشکهای آمریکایی هم خیلی موفق نیستند.   در نتیجه دهان یاوه گو ها بسته می شود صنعت دفاعی هم کارش را می کند.
  4. یک اردوغان شوی دیگر به سبک هندی و بالیوودی با هنر نمایی رجب و دار و دسته معارضانی که برای سوریه و تونس و لیبی و ....  پرورش داده بود. صحنه بسیار ناراحت کننده شلاق خوردن سربازان ترک توسط موجودات لباس شخصی قوی هیکل و لیست بالای 2700 قاضی اخراجی گویای همه چیز هست. کجای دنیا با سرباز که گناهش انجام وظیفه هست و تازه تسلیم هم شده اینطور برخورد می شود غیر از دار و دسته وهابی-تکفیری.   این یک جوک نژاد پرستانه نیست و گویا حقیقت دارد:  در ترکیه ارتش کودتا می کند دولت در قوه قضائیه بالای 2700 قاضی را پاکسازی می کند. بدون تردید دولت ترکیه برای این مسئله از قبل برنامه ریزی کرده بوده و لیستهای دستگیری از قبل آماده بوده است. دنیای متفکر  باور نخواهد کرد که نیروی هوایی قدرتمند ترکیه در حالیکه اردوغان در فضای باز فرودگاه استانبول میتینگ با پوشش زنده تلویزیونی دارد، بیاید کاخ ریاست جمهوری خالی را بمباران بکند و به 50 مایلی استانبول هم نزدیک نشود.
  5. یک منبعی برای مطالعه بیشتر http://gen.lib.rus.ec/book/index.php?md5=ED225CE846DAA9D55E2C4933344DE134
  6. درود به دوستان گرامی باز این بحث قدیمی که یکسری زیادی خوش بین هستند و یک سری فکر می کنند هنوز زمان قاجار است.   ببینید قطعا ما توانایی ساخت رادار هوایی را داریم. رادارهای فراوانی هم تا به حال ساختیم. اما اینکه برای جنگنده رادار ساخته شده باشد نیاز به یک خواست و سفارش است که نمی دانم داده شده است یا خیر. معمولا صنایع دفاع در چنین مواردی پروژه را به چند قسمت تقسیم می کند و هر قسمت را هم به چند شرکت گاهی تا 5 شرکت واگذار می کند و در انتها محصول به هم متصل شده درون صنایع دفاع سرهم شده و تست هایش انجام می شود. خود نیروها هم به صورت مستقل اقدامات جالبی دارند که نمونه اش را در رادارهای آرایه فازی ناوچه های نیروی دریایی می بینید که در چه سایز کوچکی پیاده شده است.   حالا اگر چنین محصولی امروز وجود ندارد دلیلش فقط نخواستن هست.  نیرو پولی برای سفارش ندارد شاید هم به رادارهای فابریک خودش اعتماد بیشتری هم دارد و ترجیح می دهد قطعات را نمونه سازی بکند و یا قاچاق بکند.   اگر موتور ساز شدیم، آنگاه هواپیما سازی دیگر گلوگاهی ندارد جز پول. الان پول هم باشد موتور نیست پس هواپیما نیست. همه هم می دانیم که وجود شکاری فراوان در حال گشت هوایی در لایه های مختلف چقدر در شروع نشدن جنگ بر علیه وطن ما موثر است. حتی شاید یک رژه 100 فروندی شکاری هم بازدارنده باشد.   اینهایی که مرتب می گویند مدرک شما در توانایی داخلی تولید رادار چیست را ارجاع می دهم به یک سرچ روی مقالاتی که در ژورنالهای ISI در زمینه مخابرات میدان و مخابرات سیستم و مدارات RF توسط ایرانی های مشغول به تحصیل در مقاطع دکترا و کارشناسی ارشد در دانشگاه های داخلی به چاپ رسیده است. دانشگاه های خارجی را حساب نمی کنیم.   از سال 1383 که اولین سیکر فعال راداری ایران ساخته شد تا به حال سیکرهای زیادی ساخته شده است. همه سیکرهای راداری موشکهای فعال عملا یک رادار هواپایه هستند که در شرایطی به مراتب کوچکتر، داغتر، پر تنشتر و با استانداردهای بالاتری نسبت به یک جنگنده در حال تولید هستند. من شرکت می شناسم که 5 پروژه مختلف سیکر به تنهایی دارد تازه سیکر سازی محصول فرعی اینها است. این در حالی است که من سیکر سازهای تبریز و مشهد و اصفهان و شیراز و ... را نمی شناسم و فقط برخی شرکتهای تهران را می شناسم. در نظر داشته باشید که ما در همه دانشگاه های اصلی رشته مخابرات میدان و مخابرات سیستم را داریم در مقاطع عالی و در اصفهان ما رشته اویونیک داریم که مرتب در حال بیرون دادن دانش آموخته ارشد با هوش و مستعد هست و اینها خیلی خیلی بیش از نیاز هستند. مشکل همه سیکر سازهایی که من می شناسم این هست که نمی توانند حقوق پرسنلشان را بدهند زیرا کارفرما بد حساب است و .... ده ها مهندس برق خوب دیده ام که ماه ها هست که حقوق ناچیزشان را هم نگرفته اند و به ما مراجعه می کنند و خیلی حقوق های پایینی را پیشنهاد می دهند و می گویند که فقط مرتب بدهید!!! بعد یک کارمند جزء بانک که دیپلمش هم معلوم نیست معتبر باشد حقوق و وام آنچنانی دارد.   برای کشف حقیقت راه های ابتکاری خوبی وجود دارد. در زمان جنگ مرتب عراقی ها ادعا می کردند که جنگنده های ما را زده اند. من هم که خیلی ناراحت می شدم، تنها راهم برای اینکه بفهمم اینها راست می گویند صفحه ترحیم روزنامه کیهان بود. اگر می دیدم که برای مراسم سوم یک یا چند نفر با لباس نیروی هوایی و وینگ پرواز آگهی ترحیم گذاشته شده است می فهمیدم که عراقی ها راست گفته اند این دفعه.   نشت اطلاعات در وب این قدر زیاد هست که چندان نیازی به مدرک هم نیست. طوری هست که برای مردم از طرف حراست سازمانها جلسه توجیهی گذاشته می شود تا کمتر همه چیز را لو بدهید!!! کافی است یک سرچی روی سابقه کاری افرادی که در سایتهای کاریابی داخلی رزومه گذاشته اند بکنید تا ببینید که برخی از این رزومه ها که صاحب آن از یک مرزهایی عبور کرده و سوابق مخابراتی خود را توضیح داده چه نوشته است. ممکن است 4 نفر رزومه الکی بگذارند اما وقتی 400 تا رزومه می بینی و رزومه دقیق هست و شرکتهایی را هم که در رزومه نوشته دقیقا می شناسی اسم پروژه ها را هم که .... می فهمی که چی به چی هست.   انواع لامپهای میکروویو امروز در ایران تولید می شود. برای ساخت رادوم ده ها پروژهاجرا شده است. ممکن است امروز نتوانیم رادار آرایه فازی فعال مثل رادار F-22 بسازیم اما برای ساخت AESA تا فرکانس 3 گیگاهرتز ترانزیستور لازم را از بازار هم می شود تهیه کرد. برای انواع  رادار PESA هم موردی نداریم با لامپهایی که می سازیم. برای طراحی بخش دیجیتالش هم که انبوهی مهندس با تجربه بیکار وجود دارد. مشکل اساسی این رادارهای هواپایه یکی این هست که باید با سامانه های جورواجور تسلیحات هماهنگ بشوند که یک کار برنامه سازی هست مثل بقیه کارها. یکی این هست که نشت سمت خلبان را باید کم بکنند که شکاری های آمریکایی هم این نشتشان زیاد هست. یکی دیگر سیستمهای خنک کننده اینها هست. یکی این هست که رادوم چقدر در تضعیف و خطای رادار اثر دارد و روشهای کاهش چگونه است و یکی این هست که انرژی این رادار از کجا باید بیاید و یکی هم نرم افزارش هست که باید با استانداردهای ویژه طراحی بشود و بتواند هدفهای واقعی را از تقلبی تشخیص بدهد و کلی الگوریتم در این باب در مقالات ایرانی ها هست و برای همه اینها ده ها تز کارشناسی ارشد و دکترا و پروژه در شرکتهای مختلف اجرا شده است. اما یک چیزی که خیلی آزار دهنده هست سازنده های موجبر هستند.  ممکن است که این پدیده منجر به کاهش تولید انبوه بشود اما شکاری که توپ پدافند هوایی نیست که ما حداقل به 5000  تا از آن نیاز داشته باشیم و بد کیفیتی موجبر کار را لنگ بکند فوقش از هر 100 آنتن یکی جور در بیاید  و موجبرهایش درست بشود باز هم اقتصادی است. بنابراین نشد ندارد نخواستن اما دارد. همین پروژه موشک کروز نور یادم می آید که یک تپه موجبر روی میز خانم مهندس مخابرات میدان ما تلنبار شده بود و وقتی پرسیدم اینها چیست گفت که خراب تولید شده اند. اما می بینید که وقتی اراده داشتن یک وسیله وجود داشته باشد با هر زحمتی هست تولید می شود.   بقیه مشکلات ساخت از جمله توان مورد نیاز رادارهای قوی (با وجود پیشرفتهای انجام شده در تولید برق مورد نیاز هواپیما و تراشه های پر قدرت  امروزی و انجام DSP های سنگین می توانیم ضمن  کاهش انرژی منتشره برد کافی هم داشته باشیم) هم همگی قابل حل هستند. شما اگر ترانسفورمرهای هسته آهن  سه فاز 18 کیلو به 115 ولت 400 هرتز را بیایید با هسته فریت بسازید، شکاری 1 تن سبک ترو پهن پیکرها تا 4 تن سبکتر می شوند و سالها پیش آمریکایی ها این کار را کرده اند اما وقتی بحث نخواستن باشد شما این ترانسفورمرهای ماجولار کنترل پذیر پیشرفته را روی زمین هم نمی بینید چه برسد به روی هوا. روی صاعقه هم همین بساط بود و این ترانسفورمرهای هسته آهن علاوه بر سنگینی دارای اعوجاج بدی در خروجی هستند که سالها پیش مهندسان داشتند سعی می کردند برایش رگولاتور AC توان بالا بسازند به جای اینکه ترانس هسته آهن را با هسته فریت عوض بکنند و شکاری را صدها کیلو سبک بکنند و مهمتر از وزن جای خوبی را هم در شکاری برای تجهیزات جدید باز بکنند.
  7. درود به جناب death خیر قربان اکانت من ارزش هک کردن ندارد که کسی بخواهد هک بکند. لشگر 58 و 21 و ... از باقیمانده های لشگرهای یک و دو تصفیه شده گارد شاهنشاهی ساخته شدند. اگر اشتباه نکنم شهید صیاد شیرازی هم درجه سرگردی را از گارد شاهنشاهی گرفته بود. اینکه بنی صدر در ساخت این لشگر موثر بوده من خبری ندارم ولی برای حرکت آنها و استقرارشان در سوریه و بازگشتشان به آرشیو صدا و سیما و روزنامه های وقت مراجعه بفرمایید در مورد آزاد سازی مشهد از دست اشرف افغان و شهر های مقدس در عراق از عثمانی در دوره پدر ناصرالدین شاه (اگر اشتباه نکنم محمد شاه قاجار) هم که تاریخ قاجار تقریبا معاصر است و به اندازه کافی مستند هست. ناصرالدین شاه هم به هرات حمله کرد و حاکم هرات را که به دلیل خودمختاری به سمت انگلستان چرخیده بود و اعلام استقلال کرده بود را کنار زد حتی سکه به نام او زدند و خطبه به نامش خواندند در آنجا اما با یک حرکت نظامی انگلستان و اشغال بخشی از جزایر جنوبی، هرات از دست رفت و این مشکلاتی که ما امروز داریم در افغانستان بوجود آمد. حتی نام مذاکره کننده صلح با عثمانی از طرف ایران و جزییات مذاکره هم مشخص هست. بطور کلی مرز عثمانی با ایران هیچ گاه یک مرز امن نبوده و نیست. در دو جنگ جهانی و جنگ با عراق هم این مرز دچار مشکل بود. اصولا ازسمت کشوری که اسم قانون اساسی او "یاسا" هست و سوابق تاریخی آنچنانی دارد نباید انتظار امنیت داشت.   در مورد اینکه با منطق عینی در تناقض هست هم باید به عرض آن گرامی برسانم در ایران اتفاقات خیلی عجیب تر از این هم افتاده و مرتب می افتد. همین که این کشور هنوز وجود دارد هم با منطق عینی در تناقض هست برادر. اصولا دنیا بر مبنای منطق اگر می چرخید که وضع بشر این نبود. از جمله شما را ارجاع می دهم به نبرد ایران و پرتغال بر سر جزایر خلیج پارس و بندر گمبورن که بعدا به نام شاه صفوی عباس خوانده شد و چگونگی پیروزی قایقهای کوچک با سلاح خیلی سبک بر ابر قدرت دریایی زمان با استحکامات ساحلی و کشتی های توپ دار.
  8. درود ببینید 4 سال از جنگ در سوریه می گذرد هنوز یک یگان ارتش یا سپاه در سوریه حضور ندارد. در اوایل جنگ تحمیلی با حمله اسرائیل به جنوب لبنان در زمان حافظ اسد کیفی ترین لشگر ایران که لشگر 58 بود اگر اشتباه نکنم بعلاوه کیفی ترین واحد های سپاه به همراه جناب متوسلیان به سوریه پرواز کردند و مستقر شدند یا در حال استقرار بودند که با فرمان مقام ولایت به کشور بازگشتند. اما در این 4 سال سوریه به جایی نرسیده که از ایران تقاضای یگان کامل یکند. در نتیجه ما حضور پراکنده محدود مستشاری داریم که طبیعتا حریف تکفیریسم جهانی نیست. دلایل فراوان است. فرماندهان ما هم باید حرفهایی برای گفتن داشته باشند. یک دلیلش اولتیماتوم کشورهای عربی است که اگر ایران بیاید ما همه می آییم. که اگر یادتان باشد وزیر امور خارجه اردن آمد ایران و تقدیم کرد پیام اینها را و بعد کار عراق در مبارزه با داعش گره خورد.   در ضمن شما باید بدانید که نیروهای ما نیروهای احساسی هستند. نیرو های ما که اوکتای و جغتای و تموچین و ... نیستند. وسط جنگ ایران و عراق که هستی ایران به مو بند بود، خلبان پل دارای خودروی عبوری را بمباران نمی کند!!! اما صدامیان مدرسه دخترانه می زنند ان هم به عمد. سپاه ایران در دوره نادر شاه شهر مشهد را از اشرف افغان بدون تیر اندازی و با دادن تلفات بی شمار آزاد کردند زیرا اعتقاد داشتند به سمت این شهر هم نباید تیری شلیک کرد. همین پدیده را شما در آزاد سازی کربلا و نجف و سامرا از دست عثمانی می بینید که کوهی از کشته به جا گذاشتیم تا سپاه سنگین تا دندان مسلح عثمانی را از این شهر های مقدس بیرون کنیم.که در مذاکرات صلح یک قجری، این شهرها را به عثمانی بخشید در ازای به رسمیت شناختن ولایت عهدی ناصرالدین شاه آینده. همین چند وقت پیش نیروی دریایی سپاه 10 ملوان متجاوز آمریکایی را دستگیر کرد. اگر عربستان ملوان های ما را دستگیر کرده بود چه می کرد؟ اگر ملوانهای ما در آب آمریکا دستگیر شده بودند چه می شدند؟ سعودی ها ماهیگیر دستگیر می کنند و بعد با عنوان جعلی قاچاقچی مواد اعدام می کنند. نیروی ایرانی ملوانان متجاوز را گرفته و به اینها بهترین غذای ما را هم داده در بهترین جایی که داشته اند هم جا داده و تازه شکنجه هم نکرده است!!! همین آمریکایی ها با ملوانهای کشتی ایران ارج چه کردند وسط خلیج پارس؟ می بینید که روحیه ملتها متفاوت است. به یاد دارم که سرهنگ خلبانی داشت خاطرات جنگ ظفار را می گفت که در زمان محمد رضا شاه پهلوی، نیروی هوایی ایران مخالفین ظفار را بمباران نمی کردند و بمبها را به بیابان می ریختند و بر می گشتند تا اینکه برایشان مسجل شد اینها کمونیست هستند و از برخی مراجع اجازه دریافت کردند.  ارتش شاهنشاهی با آن انضباط خشک هم حریف روحیه ایرانی نبود. شما نمی توانید یک چاقو به دست یک سروان تبریزی، اردبیلی، کرمانی، بوشهری ، مشهدی یا ... بدهید و بگویید سر یک انسان اسیر را ببر. نیروی ما نیروی احساسی است. اما طرف مقابل با افتخار سر می برد. ضعیف کشی بخشی از مرام تکفیریسم جهانی هست. ممکن است در بین نیروهای ما هم افرادی باشند که بتوانند چنین کارهایی بکنند اما اینها انگشت شمارند اما در طرف مقابل اینها اکثریت مطلق هستند.   شما نمی توانید به خلبان پهپاد ایرانی بگویید که این خانه را بزن به این راحتی. در ضمن عراق که همین دم دست پایگاه سوم شکاری هست هم جز در روزگاری که اربیل در حال سقوط بود، با حمله هوایی ما مواجه نشد چه برسد به سوریه. به نظر من دست ما از هر دو طرف بسته هست. اما بیشتر از طرف سوری بسته هست. طرف سوری بیشتر از اینکه به ما مایل باشد به روسیه مایل هست و ترجیح می دهد دخالت هوایی فقط از سمت روسیه باشد. در ضمن نابودی نیروهای اعتقادی مانند حزب الله یا داوطلبان ما در راستای اهداف روسیه هم هست. خلاصه این جنگ سوریه به نظر من آیینه ای برای عبرت است تا مردم بفهمند که سیاست چه چیز کثیفی است و تکفیریسم جهانی چه فاجعه ای است ولی این تنها حماقت بشرهست که بی نهایت است.   برخی می گویند که بهپاد در این جنگ اثری ندارد ولی باید بدانند که اگر آمریکا به جای پهپاد از A-10 استفاده می کند علتش دارندگی و قدرت هست. ما که آن قدرت را نداریم باید روی داشته های خود تمرکز بکنیم. به نظر من یک توپخانه دقیق داشته باشیم در جنوب حلب و همه رادیو های اینها را خاموش بکنیم در مدیریت نبرد سبک آمریکایی که تروریست ها دارند خلل جدی وارد می کند تا فاصله 40 کیلومتری. اما احتمالا طرف سوری چنین اجازه ای به ما تا به الان نداده است. همین که توپخانه سوری ها ما را گلوله باران نمی کند باید از اینها سپاسگذار باشیم. ما فعلا فقط می توانیم دعا بکنیم و خوش بین باشیم. بد بینی باعث افزایش خسارتها خواهد بود.
  9. درود به دوستان گرامی در تاریخچه پهپاد های تهاجمی یا UCAV ها این ثبت است که اولین استفاده نظامی تهاجمی از پهپاد در یک جنگ واقعی بین ایران و عراق در سال 1987 رخ داده و این جای انکاری ندارد و بعد از آن هم بارها رخ داده است به نحوی که آمریکایی ها را متقاعد کرده که این می تواند تکنولوژی موثری باشد. در واقع به دلیل نیاز، ما دست به اختراعی زدیم که آینده همه انواع جنگ را در دنیا تغییر داد. اما الان ما در زمینه پهپادی کجا هستیم رقبا کجا هستند. چند ماه پیش هم یکی از امیران نیروی هوایی از چندین برابر شدن استفاده از پهپاد در نیرو گفته بود. شوربختانه مسئولین وقت هم پهپاد ران ها را در ایران چندان جدی نگرفتند زیرا اگر جدی گرفته بودند، حداقل کل آتشباری توپخانه عراق را به راحتی می توانستیم ساکت بکنیم. آن روزگار این ایده خیلی جلوتر از زمان بود. در این جنگ سوریه مثل جنگ با عراق این فقط ما نیستیم که از این جنگ به عنوان آموزش داریم استفاده می کنیم.   اگر ما تاکتیکی برای نابودی این وحوش تکفیری با تجهیزات لایزال وعقبه چند صد میلیونی، رو بکنیم، همین در نبرد بزرگی که احتمال رخ دادش تا چند سال آینده بالا است، بر علیه ما استفاده می شود با این تفاوت که ما نه تجهیزات لایزال داریم نه عقبه چند صد میلیونی. پارادوکسی است که بسیار باید باهوشتر از گذشته باشیم تا منقرضمان نکنند. قبل از تجاوز باند سعودی به یمن در یک حمله دزدان دریایی به یک ناوچه کلاس الوند در خلیج عدن ده ها قایق تند رو به صورت همزمان عمل کردند که ناوچه ما توانست از پس آنها بر بیاید. این قطعا درسی بود برای ناوشکن های متفقین در مقابله با این قایق ها در میدان عمل واقعی که ترس آنها را از قایق های تند رو کمتر کرد. بنابراین ابتکارات نظامی ما همیشه برایمان مفید نیستند و شمشیر دولبه هستند. نمی شود دفاع هم نکرد. اما دفاع باید سریع کوبنده و و در حداقل زمان باشد اگر قرار باشد در یک جنگ فرسایشی درگیر بشویم این می شود شکست و یاد دادن همه روشهای جنگی و توانایی های ما به دشمن.   در جنگ دوم جهانی آلمانها با نظم و دقت و قدرت فرماندهی بالایی که داشتند پارتیزانها را (این لغت پارتیزان هم که می دانید از کجا آمده ) با نیروی کمی مهار کردند(بر خلاف فیلمهای سینمایی و تبلیغات بعد از جنگ متفقین) یک کاری که آلمانهای آن موقع می کردند این بود که با استفاده از تجهیزات ردیاب رادیویی هر جایی که رادیویی روشن می شد تا از متفقین تقاضای مهات و ... با چتر بکند، را شناسایی می کردند و یا بلافاصله با آتش توپخانه محل را به کل نابود می کردند یا اینکه کماندوهای اینها با کایت می رفتند شبانه روی سر اینها پیاده می شدند و همه را می کشتند و کماندو های باقی مانده که مهماتشان را مصرف کرده بودند و سبک شده بودند با همان کایتها که موتور رمجت برای بازگشت داشت باز می گشتند. در یکی از این عملیات نزدیک بود که تیتو هم شکار شود که با خوش شانسی محض جان سالم به در برد.   حالا با این تکنولوژی امروزی که با DF ها می شود با دقت خوبی محل هر نوع رادیو را یافت کافی است که محل رادیو های خودی را بدانیم و بقیه را با مهمات ارزان قیمت هدف قرار بدهیم. مهمات خمپاره و مینی کاتیوشا و توپخانه نقطه زن هم که مدتها است در انواع مختلف ساخته شده است پس مشکل را بدون پهپاد هم می شود حل کرد. اما اگر به این روش مشکل حل نمی شود حتما دلیلش بر می گردد به اختیارات ما در سوریه.   کلا این جنگ سوریه جنگ عجیبی است. دکل های مخابراتی تا قبل از اینکه روسها بمباران بکنند کار می کرد و تروریستها از گوشی هایشان استفاده می کردند برای تماس با ترکیه!!!!!!!!!! ردیابی گوشی هم که اساسا از پلیس ناجای مستقر در یک روستای ایران هم بر می آید چه برسد به نیرو های ویژه سپاه قدس. کافی بود هر جا که گوشی تکفیری روشن شود یک خمپاره وفا یا یک گلوله 175 میلی متری دورزن فرود آید.   اینکه ما نمی توانیم از پهپاد استفاده عملیاتی بکنیم برای من معنی فنی ندارد. نه در ساخت رادیو ها و رمز نگارها گلوگاه داریم نه در ساخت ایستگاه های رله. همین الان شرکتهای هوایی داخلی از طریق اینترنت با هواپیماهایشان در آنسوی دنیا در ارتباط کامل دو طرفه هستند و ما حتی می توانیم با استفاده از اینترنت پروژه های دانشجویی و رباط و پهپاد کنترل بکنیم در آنسوی دنیا... من نمی توانم دلیل فنی نتوانستن را بفهمم.  به هر روی داشتن پهپاد موثر در سوریه نیازمند یک باند هست و شیلتر و ... که ما را از وظیفه مستشاری شاید خارج می کند و سوریه هم پاکستان نیست و ارتش سوریه قطعا ارتباطش با ما مثل ارتباط حزب الله با ما نیست. خودتان را بگذارید جای یک عرب ملی گرا بعثی با گرایشات سوسیالیستی. یک ایرانی که تا دیروز برده شما بوده آمده در کشور شما مدعی اسلام گرایی هم هست و می خواهد با پهپاد کار غیر از شناسایی انجام بدهد. قطعا غیرت عربی شما آزارتان می دهد. به نظر من این مهمترین مانع کار عملیاتی پهپادها است زیرا در سخنرانی فرمانده سپاه هم آمده بود که "یک پهپاد برای ما معادل یک گردان نیروی ورزیده هست و بسیار هم کمتراز پشتیبانی از یک گردان نیرو هزینه بر است."   اما با توجه به مداومت پروازی 24 ساعته این پهپاد ها می توانند از ایران به پرواز در بیایند. برای هدایت هم حتما لازم نیست از روی زمین باشد یک ایستگاه هدایت پرنده مثل یک هواپیمای پهن پیکر عبوری هم می تواند با مداومت پروازی که دارد وظیفه هدایت چندین پهپاد را از روی هوا در ارتفاع 30 هزار پا  به خوبی و با ایمنی کافی انجام بدهد. اما چرا این کار را نمی کنیم قطعا دلیلش فنی نیست. مطمئن باشید اگر تکفیری ها امکانات ایران فعلی را داشتند در استفاده از این تکنولوژی هیچ شکی به خودشان راه نمی دادند. اما ما موانعی داریم به ویژه استفاده از پهپادها توسط رقبا همیشه تلفات غیر نظامی هم به همراه داشته و ایران به دلایل مرامی و اخلاقی و شرعی-سیاسی-استراتژیک نمی خواهد پا جای پای آمریکا بگذارد و از غیر نظامیان تلفاتی بگیرد. البته ممکن است دلایلی از جمله ایرادات نرم افزاری در هدایت و کنترل که ناشی از مدیریت بد و دخالت بی جای مهندسین کارنابلد در ساخت Embedded system ها و طراحی الگورتیم ها است و مشکلات مالی و کمبود پرنده تولید شده و مهمات مناسب تولید شده و نبود یک پایگاه پهپادی مستقل در سوریه که قابل دفاع باشد و .... هم از دلایل باشند اما دلیل فنی قابل قبول نیست.
  10. درود به دوستان گرامی باز من یک ایده دارم برای این پدافند کشور فرضی قربانی در مقابل قدرت برتر هوایی که شاید خنده دار باشد ولی عملی هم هست. یک ایرادی که به استراتژی دفاعی کشور فرضی وارد است این هست که این کشور آغاز کننده آفند نیست و در نتیجه همیشه یک حرکت عقب هست در این بازی. خوب برای این یک راه هایی هم هست.   در تاریخ جنگ دوم جهانی می خوانیم که آنچه که ضد حمله ارتش سرخ را به گروه ارتش های آلمانی در روسیه عقب انداخت فقط قدرت خرد کننده مدیریت وتاکتیک و فرماندهی ورماخت نبود بلکه زمین گیر شدن هزاران کامیون و 15000 تانک و 5000 هواپیمای روسی بر اثر حمله موشها و خورده شدن بسیاری از قسمتها و کابلهای این تجهیزات بوده است!!! می دانید که خیلی از پرنده های جت فقط به دلیل اینکه یک نفر تصور کرده موش دیده است فرود اضطراری کرده اند و بعد از تخلیه مسافرین با تزریق گاز سمی به هواپیما و چند ساعت صبر هواپیما دوباره عملیاتی شده است. حالا فرض کنید که ابر قدرت هوایی پادگانهایی دارد نزدیک کشور فرضی که ناگهان مواجه بشوند با فراوانی موش در انواع مختلف. مار در انواع مختلف در ظاهر به دلیل خوردن موشها و پرندگان بزرگ شکاری برای خوردن اینها. ظرف 3 ماه توان اینها در ده ها فرودگاه به شدت کاهش می یابد و آمادگی جنگی خود را از دست می دهند. اگر هم اعتراضی بکنند، اولا مورد تمسخر قرار می گیرند و دوما کشور فرضی می تواند بگوید که این کار خداوند است و به ما ربطی ندارد.   فقط فرض کنید که در زمانی که نیروهای اطلاعات عملیات وضعیت پایگاه های هوایی دشمن را آماده تهاجم گزارش می کنند دسته های بزرگی از پرندگان تربیت شده بروند و فرودگاهها ی اینها را شلوغ بکنند. با کمترین هزینه می شود فرودگاه های بزرگی را نا امن کرد. کشور فرضی هیچ افندی انجام نداده اما دشمن یا تلفات سنگین داده یا اینکه خیلی به دردسر می افتد تا پایگاه را به وضع اولیه بازگرداند.   تصور بکنید که قسمتی از بدنه شکاری های فوق پیشرفته آنها به دست کشور قربانی برسد و کشور قربانی بیاید یک باکتری نفت خوار را تغییر ماهیت بدهد که به جای نفت بدنه اف-22 و اف-35 را بخورد. به این ترتیب این شکاری ها دچار مشکلاتی می شوند که هنگام مانورهای سنگین اینها را دچار تلاشی می کند.   یک برگ برنده ای هم که اینها دارند این هست که اینها تکنولوژی پیشرفته اشان را به عنوان اسلحه استفاده می کنند ما هر چه برویم مدرسه های اینها و پدافند بیاموزیم اینها می توانند دورش بزنند. من یادم هست در یک سمیناری بودیم و یک ایرانی با درجه دکترای برق را دیدیم. بعد با هم رفتیم ناهار. ایشان ادعا می کرد که هم دوره منوچهر منطقی در دانشگاه شریف بوده و اون موقع یک شرکتی داشت که کارتهای ویژه پردازش سنگین می ساخت که برای سامانه هدفیابی و ... تانک آبرامز استفاده می شد. یک شرکتی هم در ایران بود به نام نیک...  که اینها برخی از تجهیزات مورد نیاز IBM را در ایران می ساختند که در دوره دولتهای نهم و دهم به دلیل عدم توانایی در دریافت طلبهایشان از خارجی ها و داخلی ها ورشکست شدند. خوب این من را به فکر انداخت که اگر یک ایرانی می تواند بعد از چند دست چرخیدن کار یک چنین پروژه های حیاتی را از اینها بگیرد چرا اون کشور قربانی فرضی نیاید شرکتهای بومی در کشورهای خارجی و حتی متخاصم توسعه بدهد که در این پاییز تکنولوژی پیشرفته و ورشکستگی شرکتهای بزرگ باقی بمانند و ضمن تولید ثروت در خارج از مرزها هنگامی که مورد استفاده برای چنین پروژه هایی قرار می گیرند، تروجان های مناسبی درون آنها قرار بدهند تا به این وسیله تجهیزات فوق مدرن ابرقدرت هوایی فقط برای نابودی شروران متحد خودش مناسب باشد نه درگیری با کشور قربانی فرضی. این تروجان گذاری که فقط نباید توسط ابرقدرت هوایی رخ بدهد. تروجان هم که حتما نباید یک malware یا یک سخت افزار اضافی ناخواسته باشد می تواند یک شرکت بزرگ یا چندین شرکت کوچک پیمان کار و خرده کار باشد که مورد استفاده شرکتهای بزرگ هستند. خوبی چنین نفوذی این هست که ابر قدرت هوایی به همه شرکتهای خودش مشکوک می شود و روند ارتقای تکنولوژی خودش را متوقف می کند در حالی که کشور قربانی فرضی ریز ریز می تواند ارتقاء بیابد.   تکنولوژی یک شمشیر دولبه هست. وقتی که 15 درصد همه مقالات مرتبط با طراحی تراشه متعلق به کشور فرضی قربانی باشد این بسیار ناگوار است که این کشور بتواند مورد هدف همان تکنولوژی قرار بگیرد. پس باید بشود راهی یافت که صد در صد از خرید 4 تا سوخوی 30 ارزانتر است اما بسیار موثر تر تا دیگر چاقو دسته خودش را نبرد.
  11. درود به دوستان گرامی یک سئوالی برای من هست که این پشتیبانی مهمات انتحاری تکفیری ها از کجا است. اگر اشتباه نکنم تا به الان صدها تا انفجار حالا چه در تونل و چه با کامیون و نفربر داشتیم که خیلی از اینها بالای 10 تن بوده. اولا این همه مهمات را از کجا می آورند. چند روز از عملیات سکوت یا طریق القدس نگذشته بود که همه مهمات ما تمام شد و بخت اقبال و امداد غیبی و خود خدا مستقیم وارد میدان شد تا ما توانستیم دژ خرمشهر را باز کنیم. با اینکه مهمات سازی های ما 4 شیفته مهمات می ساختند زیر بمباران هم نبودند. حالا اینها چطور این همه مهمات را گرد هم می آورند. عجیب اینجا است که خیلی هم کم شنیده ایم که حین ساخت کامیونهای انتحاری انفجاری صورت گرفته باشد اون همه با آن همه چاشنی و خشکی هوا و الکتریسیته ساکن و کمبود امکانات اینها. یک جای قضیه به نظرم طبیعی نیست. این موجودات تکفیری قاعدتا باید مجهز تر از این باشند که در تصاویر دیده می شود.   دوم اینکه هر مهماتی یک فرمولی برای خودش دارد که می شود فهمید منشاء تولید آن و حتی گاهی تاریخ تولید آن کی بوده. آیا آزمایشگاه های ما یا روسیه قادر نیستند که پیدا بکنند که این مهمات در کدام کشور تولید شده است؟ اگر قادرند چرا ما نمی آییم بر علیه این کشورها اقامه دعوای حقوقی بکنیم به ویژه وقتی که این مهمات را در شهر ها بر علیه مردم عادی استفاده می کنند و حداقل در تبلیغات به عنوان مدرک از این موارد استفاده بکنیم.
  12. درود بنا به آمار از حدود هر 6 دستور اسمبلی یک jump است و بسیاری از این jump ها شرطی هستند. پاسخ شما معماری به معماری متفاوت است. برای مثال در معماری اینتل شما برای پیش بینی مقصد jump های شرطی باید کاری بکنید در غیر این صورت، pipeline اینتل که 12 سطح دارد کارایی خودش را از دست می دهد. معماری اینتل دارای روشی به نام branch prediction هست که در این روش از دو الگوریتم دینامیک و استاتیک استفاده می شود. اگر کامپایلر برای معماری اینتل کامپابل بکند و شما ایندکس لوپ را unsigned int تعریف کرده باشید عمل چک کردن ایندکس با انتهای آن و عمل افزایش یا کاهش آن با یک دستور انجام می شود. در ضمن تقریبا همه کامپایلر ها لوپ را با jump به عقب پیاده می کنند در نتیجه الگوریتم استاتیک پیش بینی jump کارکرده و قبل از اینکه عمل مقایسه انجام بشود لوپ تکرار می گردد. اگر این تکرار حلقه اشتباه باشد که بعد از اجرای چند دستور مشخص می شود، نتایج در cache data و reg bank به روز نمی شود و انگار که دستوری اجرا نشده اما اگر درست باشد سیستم کارایی بیشتری می یابد. در برخی از میکروکنترلر ها هم این امکان افزوده شده است. الگوریتم دینامیک پیش بینی jump هم اینگونه هست که jump ای که به جلو باشد انجام نمی شود مگر اینکه سابقه داشته باشد. حالا چطور یک کامپایلر خوب می تواند jump کم کند؟ ما در پردازنده های اینتل بعد از 486 دارای دستوری مثل CMOV و در سریهای جدید چندین دستور پیچیده جدید نسبت به 486 هستیم اما کامپایلرها معمولا برای 386 یا 486 کامپایل می کنند و هم سایز خروجی آنها بشتر هست و هم دستورات ضعیف تری را کنار هم می گذارند. با استفاده از دستور Compare and Move شما که برای یک مثلا سورت از IF then Else استفاده کرده اید و برای اجرای درست swap نیاز به jump شرطی دارید در کد زبان ماشین، با استفاده از CMOV این نیاز بر طرف می شود. برای اینکه بهتر متوجه بشوید بروید یک برنامه را با visual studio و کامپایلر میکروسافت کامپایل بکنید و همان را با VectorC با تنظیم گزینه برای Pentium آنوقت اسمبلی های تولید شده هر دو برنامه کوچک را با هم مقایسه بکنید تا متوجه بشوید که چه مقدار متفاوت است. همین کم کردن jump اگر درون لوپ باشد (jump خود لوپ pipeline  را تخریب نمی کندچون پرش به عقب است) لوپ شما تا 12 برابر سریعتر می شود!!!
  13. درود تعریف خطا داستان درازی دارد. به طور خلاصه: خطا تعاریف متفاوتی دارد. Failure ساقط شدن یک عنصر از کارکرد در موقع لازم. یا تولید پاسخ غلط ناشی از بروز fault Fault وضعیت غیر طبیعی است که می تواند باعث failure بشود. اختلاف بین نتایج محاسباتی و نتایج درست را Error می نامیم. اشتباه انسانی که باعث fault بشود را هم Error می نامند. در واقع Error لغتی است که developer بکار می برد و bug لغتی است که تستر بعد از کشف fault بکار می برد. باگ در واقع نتیجه خطا در برنامه سازی است و وقتی به دنیا می آید که تستر درون برنامه fault بیابد. اصطلاح دیگر Defect هست که در واقع به معنی انحراف از Requirement است. مشکلات سخت افزاری را هم Defect می نامند (مثلا تغییر محتوی حافظه کارت گرافیکی بر اثر برخورد نوترون هم defect حساب می شود) اگر در Requirement سیستم کارکردی وجود داشته باشد اما در نرم افزار پیاده نشده باشد هم defect گفته می شود.   بنابراین اگز برنامه شما crash بکند باز خطایی رخ داده که منجر به آن شده است. در برنامه سازی برای سیستم های safety-critical شما باید بتوانید برای برنامه خود MTBF بدهید و تستهای شما باید شناسنامه دار باشند. زمان وقوع failure ها و کشف باگ ها هم باید دقیقا ثبت بشود در چرخه حیات نرم افزار. علاوه بر اینها تست های استاتیک و code review را باید کامل انجام بدهید. حتی برخی از سازمانها Formal verification را هم اجباری می دانند که قیمت هر خط برنامه را خیلی بالاتر از خطی هزار دلار می کند. بعد تست های دینامیک را باید مطابق با استانداردی که دارید انجام بدهید و همه خطوط برنامه را پوشش بدهید. تازه بعد از این فازهای تست هست که برنامه شما که از نظر متریک های ایمنی مثل Mccabe و halstead پیچیدگی کمی دارند، به تسترهای ایمنی داده می شود تا تست هایی مثل death task analysis و fault injection را انجام بدهند.   اما در نرم افزار های علمی که خروجی قابل پیش بینی نیست در واقع شما فاقد Test Oracle هستید و پیشگوی پاسخ نرم افزار به ورودی را ندارید تنها راه تست این هست که مدلهایی را که پاسخ آنها را دقیقا می دانید به بعنوان ورودی به نرم افزار بدهید و تست ها را انجام بدهید. در پردازش موازی به این علت که محیط ممکن است نا همگن باشد و در اجراهای مختلف ممکن است که پردازنده های مختلف قسمتهای مختلفی را اجرا بکنند و تخمین اجباری انتهای اعداد ممیز شناور باعث تولید اعداد متفاوتی به عنوان پاسخ در یک کلاستر می تواند بشود اما در یک کارت گرافیکی یا کلاستری که اعداد ممیز شناور را با استاندارد IEEE754 اموله می کند، احتمال وقوع خطای اینچنین بسیار کاهش می یابد.   در مورد استفاده از goto این استفاده ایرادی ندارد اگر در جای خودش استفاده بشود نه اینکه باعث اسپاگتی شدن برنامه بشود.   در مورد decompiler ها باید بگویم که برای برنامه های Imperative خیلی فاجعه نیستند اما برای برنامه های OOP کم فایده هستند و بیشتر برای شگستن قفل فایده دارند تا چک کردن صحت کارکرد کامپایلر که وظیف اصلی آنها بوده در بدو پیدایش.   در مورد failure های مشهور قبلا من در تاپیک های مختلف خیلی موارد را دکر کرده ام. فالت شتابسنج آریان 5، فالت نرم افزاری در therac-25 ، فالتهای متعدد و مرگبار در نرم افزارهای حیاتی همه انواع خودورهای تویوتا از سال 2001 تاکنون، مشکل نرم افزاری در 6 فروند اف-22 که در فوریه 2007 رخ داد و همه اویونیک دیجیتال این دسته 6 فروندی از دست رفت. استفاده ناسا از سمافور به جای mutex و در لوپ ریست گیر کردن سامانه و ..... خطای نرم افزاری پژو در خاموش شدن خود به خود خودرو.
  14. درود به دوست گرامی در مورد کامپایلر ها باید بگویم که خیلی مهم هستند. در واقع کامپایلر بهترین دوست یک بهینه ساز هست. ما باید به ساز کامپایلری که داریم برقصیم و قبل از هرگونه برنامه سازی باید اسنادش را کامل بخوانیم تا به آن کمک کنیم که بهترین کد باینری ممکن را برای ما بسازد.   کامپایلر اینتل برای زبان C دچار مشکلاتی است که از سال 2007 تا 2011 ادامه داشت و در واقع باگ ایندکس بدی دارد. من سال 2007 برای اینتل یک نامه نوشتم و خطا را گزارش دادم که اینها از من یک testcase خواستند و من هم نوشتم و برایشان فرستادم که در این Testcase، فقط کامپایلر میکروسافت درست کار می کرد و اینتل و VectorC درست کار نمی کردند. بعد از مدتی Andrew E. Dakowsky که در واقع Head developer کامپایلر اینتل بود به من خبر داد که مشکل حل شده اما بعد از چند سال بعد که من کامپایلر جدید گیر آوردم، دیدم مشکل سر جایش هست هنوز.   کامپایلر اینتل در کنار Intel Parallel Studio یک ابزار بسیار قدرتمند در اختیار شما قرار می دهد که برای معماری های مختلف اینتل می توانید کد ویژه کامپایل بکنید که این یعنی شما از جدید ترین دستورالعمل های موجود در این سخت افزار ها (مثلا Skylake i7 ) می توانید استفاده بکنید و برنامه شما دارای کمترین Conditional jump و بهترین کارایی ممکن می شود.(دستورات پرش شزطی پدر معماری pipeline را در می آورند) کامپایلر های دیگر هیچ کدام چنین امکانی را به شما نمی دهند. و اما PGI این شرکت در زمینه HPC پیشرو هست و همیشه آخرین تکنولوژی ها نظیر OpenAccelerator ابتدا روی آن می آید و سپس به دیگران سرایت می کند. علاوه بر این PGI پردازنده های AMD را هم خوب می شناسد و این امکان را به شما می دهد که مثلا برای پردازنده بولدوزر خود مطابق با ویژگی های خاص معماری آن کامپایل بکنید که این یعنی پولی که برای سخت افزار داده اید به صورت بهینه استفاده خواهد شد. PGI گزینه IEEE754 را هم برای اعداد ممیز شناور دارد که در تشخیص خطای محاسباتی خیلی می تواند کمک بکند. با این ابزار می توانیم مطمئن بشویم که تکرار نشدن پاسخ محاسبات با ورودی ثابت در کلاستر ناشی از خطای محاسباتی بوده یا اینکه ناشی از این بوده که ترتیب اجرای Thread ها در نتیجه کار موثر بوده که به معنی data decomposition بد یا برنامه سازی بد است. خلاصه ابزار خوبی است اگر همیشه نسخه جدید آن را در اختیار داشته باشید یک قانونی ما داریم که می گوید: we never trust to any compiler به ویژه در کامپایلرهای سخت افزار. همه کامپایلرها مشکلاتی دارند که با استفاده از طی کردن مسیر معکوس از خروجی به سورس کد امکان تحقیق در مورد صحت کار کامپایلر را داریم که اگر چه برای سخت افزار این کار شدنی است اما برای نرم افزار با اینکه نرم افزار هایی مثل Boomrang و IDA l موجودند اما به هیچ وجه مناسب نیستند به ویژه برای برنامه های OOP. بنابراین ما مجبوریم که از کامپایلرهایی استفاده بکنیم که دارای استاندارد باشند و بالاترین کیفیت را داشته باشند. تا جایی که من می دانم نه اینتل و نه PGI و نه GCC استاندارد ایمنی ندارند اما حداقل کار بیشتری روی اینتل و PGI با بودجه خیلی بیشتر انجام می شود.   در مورد GCC هم باید بگویم که خوب است اما نباید با یک کامپایلری که پشتیبانی مالی خیلی قوی دارد مقایسه بشود. با کامپایلرهای خوب که دارای استاندارد ایمنی هستند بیشترین باگ را می توان از کد بیرون کشید و بعد از آن دیگر باید به امید تست های استاتیک و داینامیک و ابزارهایی مثل stackanalyser و ... بود برای جا نگذاشتن خطا. آخرش هم در ازای هر 1000 خط برنامه 8 خطا جا می ماند!!!
  15. درود به دوست گرامی با این توضیحاتی که شما دادید احساس می کنم که درجه علمی شما خیلی بالا باشد. حداقل خیلی بالاتر از من اما جوان هستید. تخصص اصلی من طراحی دیجیتال است اما پردازش موازی و بهینه سازی کد سرگرمی من هست. در مهندسی معکوس و تبدیل و تغییر کد باینری ، طراحی الکترونیک برای پاس کردن استاندارد های صنعتی EMC ، Embedded system، PCB تجربه زیاد دارم. چند باری در صنایع داخلی مدرس طراحی FPGA و شبیه سازی PCB بوده ام. در شرکتهای مختلف هم کارم مدتها این بوده که مشاوره بدهم به پروژه های دچار مشکل یا اینکه برای حل مشکل به تیم اضافه بشوم و خودم هم کار بکنم. ناظر پروژه آزمایشگاه ملی تست نرم افزار بودم و الان در یک شرکت مشاور سخت افزار-نرم افزار حساس و ایمن و تستهای ایمنی مطابق استانداردهای مربوطه هستم.20 سال هست که در یکی از دانشگاه ها هم معماری کامپیوتر، بهینه سازی کد و پردازش موازی را به سخت افزاریها و نرم افزاری ها درس می دهم .   در مورد استخدام در صنایع دفاع من نمی دانم که چطور یک فردی مثل شما را نگرفته اند و این شانس را از دست داده اند. احتمالا منتظر بوده اند یک مشابه خاوری بیاید تقاضا بدهد. اما همین افرادی که می فرمایید چند بار برای آموزش پرسنل و برخی از پروژه ها از من کمک خواسته اند و من با هیچ مشکلی برای ورود به مجموعه آنها مواجه نشدم. البته طبیعی بود من قصد استخدام شدن نداشتم در آنجا.   در مورد ابر رایانه ملی هیچ نگویید که من بابت آن کلی بد و بیراه شنیدم و متهم به بی سوادی شدم. حرف من این بود که توجیه شما برای پخش یک کلاستر کوچک در چند استان چه بود که به جای آن از یک کلاستر کوچک از GPU ها استفاده نکردید در یک جا که بنده را مورد عنایات خود قرار دادند. بعد چه شد که اسم این کلاستر شد گرید و اسم این گرید شد ایران گرید و ایران گرید را به گرید اروپا وصل کردید که اسرائیل را هم شامل می شود و بعد چه شد که اسم این کلاستر را گذاشتید ابر رایانه ملی!!!! کجای یک گرید می شود ابر رایانه؟!؟!؟!؟ تمام عمر تقریبا معماری خواندیم و ابر رایانه برای ما معنی دیگری داشت که با کلاستر و گرید بسی متفاوت بود. اون موقع خانم سلطان خواه معاون فناوری ریاست جمهوری بود و وقتی در سیما از او پرسیدند که کاربرد این به اصطلاح ابر رایانه در چیست، صدایش می لرزید و هیچ پاسخی نداشت. یک کلام می توانست بگوید "نفت" حرف شما کاملا درست است که در زمینه پردازش موازی اعراب از ما جلو هستند.حداقل در نفت که من می دانم بیشتر کارهای نفتی موازی کار اعراب است. از آقای ز... که از مهندسان اصلی تیم ساخت ابر رایانه بود پرسیدم که شما چطور به نتیجه محاسبات float در یک گرید ناهمگن که هر کدام از پردازنده ها برای خودشان الگوریتم تخمین ته عدد float خودشان را دارند می توانید اعتماد بکنید؟ چه برنامه ای برای تست نرم افزار های scientific دارید. (می دانید که نرم افزار های scientific به دلیل نداشتن یک موتور پیشگو برای پاسخ نسبت به ورودی اعمال شده در اساس قابل تست نیستند) ایشان پاسخ فنی نداشت و بیشتر کارش تحقیر بود. برخلاف CPU ها که هر خانواده ای روش تخمین جداگانه ای برای اعداد ممیز شناور دارد در GPU این تخمین مطابق  IEEE754 انجام می شود. اگر با کامپایلری مثل PGI بیاییم IEEE754 را هم اموله بکنیم نتیجه کار روی CPU خیلی کند می شود. باز هم پاسخ فنی در کار نبود.   اواخر 2011 یکی از دانشجویان من در یک شرکت نفتی یک سری کمک از من خواست برای یک پروژه نفتی بین المللی. من فقط برای کمک به دانشجوی سابقم رفتم آنجا و آن موقع 10 سالی بود که من دنبال کار پردازش موازی واقعی می گشتم ولی نمی یافتم تا اینکه در این شرکت با یک کاری واقعی مواجه شدم. یک نرم افزار بود که چرخه حیات آن باز میگشت به 1965 و با فرترن روی نوار پانچ نوشته شده بود و مرتب بهبود یافته بود تا اینکه به 2011 رسیده بود!!! و سایزی نیم میلیون خطی داشت. در آن شرکت یک پروفسور آلمانی با من مصاحبه کرد و قرار شد که من برنامه سریال اینها را بهینه کنم و نسخه OpenMP و نسخه جداگانه MPI و نسخه جداگانه OpenMP-MPI ایجاد بکنم. استفاده از GPU و کامپایلر غیر از اینتل ورژن 2010 هم ممنوع بود.   همان اول کار متوجه شدم که برنامه سریال تعداد بسیار زیادی باگ دارد که با کامپایلر قابل کشف است!!!! اما اینها بی توجه به این باگها درجه سخت گیری کامپایلر را کاهش داده اند و کار می کنند. پس شروع کردم به رفع صد ها باگ برنامه سریال.اهمیت این نرم افزار برای شرکت نفت حیاتی بود و باعث بهره برداری صیانتی از مخازن می شد و البته بین 2 تا 10% بسته به مخزن به میزان بهره برداری می افزود که چند هزار میلیارد دلاری میشد!!!  با اینکه 300 نرم افزار دیگر با همین موضوع از طرف دانشگاهها و پژوهشگاهها و ... به شرکت نفت انداخته شده بود این اولین نرم افزاری بود که با مشابه خارجی قابل رقابت بود که هیچ مبنای علمی قوی تری هم داشت و می توانست سکوی صدها تز دکترای مخزن باشد و سورس آن هم که در اختیار بود. اما به دلیل قدمت و ساخته شدن توسط مهندسان غیر کامپیوتر دارای ساختار بدی بود. بهینه سازی های من روی این برنامه غول آسا به دلیل اینکه مخزن به مخزن برنامه مدل اجرایش تغییر می کرد و برنامه سریال دارای صدها باگ بود، با مشکل مواجه شد و فقط 25% تسریع گردید که از نظر من یک شکست سخت بود اما از نظر پروفسور آلمانی یک پیشرفت خیره کننده بود زیرا با این وضعیت جدید سرعت اجرای اینها هم از رقیب بزرگ خارجی بیشتر شده بود. رقیب خارجی هم برنامه سریالش را که نسخه ای یک میلیون دلار می فروخت برای مخازن ایران ویژه سازی نمی کرد و این تنها برنامه ای بود که در دسترس شرکت نفت می توانست قرار بگیرد. خلاصه تلاشهای تیم ایرانی منجر به تولید نسخه موازی در 2013 شد که بعد ما فهمییم با یک شرکت آلمانی طرف نیستیم و صاحب کار دفتر فناوری و چندین مدیر ایرانی است و مدیران فراوان این دفتر آمدند و بیت المال بیت المال کردند و پروفسور آلمانی را بیرون کردند و سپس یک مدیر با لحجه اصفهانی و انگلیسی قسمت موازی پروژه را لاکچری تشخیص دادند!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! و بنده هم حذف شدم. در 2015 دوباره پروفسور بازگشت ولی من فقط 6 ماه فرصت داشتم که برنامه ای که در طی 2 سال دوباره زیر و رو شده را موازی بکنم که به دلیل goto های فراوان از محل کشف واگرایی حل معادلات دیفرانسیل به ابتدای برنامه نسخه MPI با مشکل جدی مواجه شد اما نسخه OpenMP برای بیش از 100 مخزن درست کار کرد اما برای یک مخزن واقعی دیگر که متعلق به یکی از کشورهای آفریقا بود crash کرد و من در این فرصت نتوانستم بفهمم که چرا روی این مخزن crash می کند. ای کاش آن موقع یک فردی مثل شما در دسترس بود. شاید به دلیل درک بهتر از سیالات در این پروژه نفتی کار موثرتری نسبت به من می توانستید ارائه بدهید. جالب است بدانید که اگر Mccabe این برنامه شبیه ساز مخزن را حساب می کردیم از 1000 عبور می کرد در حالیکه اگر Mccabe شما از 50 عبور کند آزمایشگاه تست نرم افزار را برای تست قبول نمی کند معمولا!!! در این برنامه استراکچرهای بسیار بزرگی به صورت پارامتر به سابروتین ها پاس می شد و ما سابروتین داشتیم با 369 پارامتر!!! با اینکه این امکان را داشتیم که کد را دوباره از ابتدا باز سازی بکنیم و این مشکلات را تداشته باشیم به دلیل اینکه در این صورت توسعه دهنده اصلی که خود پروفسور باشد دیگر از برنامه سر در نمی توانست بیاورد، حق نداشتیم که اینطور مشکلات را بر طرف بکنیم. خلاصه در چنین شرایطی ILP به جک شبیه شد و DLP فقط 25% کارساز شد زیرا اینها حاضر نبودند که از معماری sandybridge استفاده بکنند و اسرار داشتند که تنها از SIMD2 استفاده بشود تا روی همه کامپیوترها قابل اجرا باشد در حالی که این نرم افزار که wordprocessor نبود که روی همه کامپیوتر ها اجرا شدن برای آن مزیت باشد اما حرف به گوش تیم آلمانی نمی رفت که نمی رفت.   خلاصه خاطره بسیار بدی برای من به جا ماند
  16.   درود به دوست گرامی متن شما بسیار روان و آموزنده بود. بر خلاف شما من همه مسائل نیازمند به پردازش زیاد را در ابتدا با GPU حل نمیکنم. در بهترین حالت با یک GPU شاید به 300 برابر افزایش کارایی برسیم آن هم توسط یک متخصصی مثل شما نه هر کس. به دلیل کاربرد فوق العاده علمی و صنعتی که پردازش موازی روی کارتهای گرافیکی می تواند داشته باشد (به ویژه در دارو سازی و صنایع بسیار پول ساز) بر خلاف شما بسیاری از کاربران با پاسپورت ایران از کنار NVIDIA هم نمی توانند رد بشوند چه برسد که به شام هم توسط آنها دعوت بشوند. (این دعوت شام احتمالا به دلیل این بوده که شما را جوان و مستعد تشخیص داده اند و می خواسته اند به شما پیشنهاد استخدام بدهند. که یک رسم است در بین اینها که از روی شام خوردن روی شما قضاوت می کنند مثلا اگر قبل از شروع غذا به آن نمک بزنید دیگر مدیر نمی شوید زیرا شما با این کار پیشداور ارزیابی می شوید. اگر از همه ابزار روی میز استفاده نکنید شما اتلاف کننده منابع ارزیابی می شوید و اگر صندلی را مرتب سر جای خود باز نگردانید شما آدم غیر مسئول ارزیابی می شوید و .....)   من ترجیح می دهم که ابتدا ظرفیت معماری dataflow اینتل را با استفاده از کامپایلر های خود اینتل یا PGI پر بکنم و ILP یا Instruction level parallelism انجام بدهم. اگر به کارایی کافی نرسیدم سعی می کنم با Data level parallelism (DLP) و استفاده از دستورالعمل های SIMD مانند AVX2 بدون اینکه برنامه را تغییری بدهم و فقط با گزینه های مربوطه کامپایلر کارایی بدست بیاورم. اگر باز هم نشد اگر برنامه را کس دیگری نوشته باشد سعی می کنم که با استفاده از روشهای بهینه سازی به ویژه از حافظه بهتر استفاده بکنم تا بیشتر برنامه در cache اجرا بشود نه در RAM و .... و صدها برابر کارایی بدست بیاورم. کما اینکه در همان پروژه ای که قبلا گفتم. برنامه یک فوق لیسانس مخابرات را 2700 بار فقط با بهینه سازی تسریع کردم که نشان دهنده این بود که برنامه سازان چقدر بد برنامه می سازند معمولا. این بهینه سازی رابا تبدیل به FPGA هم نمی توانستم که بدست بیاورم. یک برنامه تجاری تحت ویندوز را هم با بهینه سازی 600 برابر تسریع کردم که باز نشان از بد بودن برنامه ساز آنها داشت.   اگر موارد بالا افاقه نکرد آنگاه به سراغ MPI می روم و سعی می کنم که برنامه را روی کلاستر به کارایی مناسب برسانم و در صورتی که محدودیت انرژی داشته باشم به سراغ کارت گرافیکی محاسباتی می روم زیرا اینها روی RAM چک های ECC دارند و محاسبات آنها امنتر اما با فرکانس کمتر نسبت به کارتهای گرافیکی معمولی است. به عبارت دیگر Thread level parallelism را در انتها استفاده می کنم. به این صورت بیشترین افراد ممکن با محصول ارتباط برقرار کرده توسعه های بعدی آن کمتر منحصر به من یا افراد مشابه می شود. اما در مورد ویندوز و لینوکس خوب بسیار با فرمایش شما موافق هستم اما معمولا انتخاب این قسمت کار دست ما نیست. معمولا یک برنامه سریال قدیمی بسیار اسپاگتی و بزرگ وجود دارد که از شما می خواهند آن را با موازی سازی تسریع بکنید در حالیکه برنامه سریال اینها حتی تست های اولیه را هم پاس نکرده و باگهایی مثل out of bound , uninitialized pointer و .... دارد.   برای مثال در یک پروژه هواشناسی که استاد من در گیر بود، ایشان باید Fortran می نوشت آن هم زیر لینوکس زیرا پروفسور اینها فقط Fortran بلد بود و لینوکس و به دلیل یک باگ در کد سریال که بعد از سالها بیرون زده بود، استفانو بیچاره پیش بینی کرده بود که در ماداگاسکار برف می بارد!!!! در یک پروژه نفتی که من درگیر بودم پروفسور ما فقط Fortran بلد بود و ویندوز در نتیجه ما فقط حق داشتیم از MPI و OpenMP استفاده بکنیم و ویندوز و کاربر نهایی محصول هم که شرکت نفتی بود امر به ویندوز کرده بود. می بینید که خیلی وقتها انتخاب زبان هم به دست شما نیست چه برسد به اینکه بخواهید از GPU استفاده بکنید. 52% همه برنامه های موازی امروزه به زبان Fortran هست. یک دلیلش قدیمی بودن اساتید بزرگ و chief scientist ها هست و یک دلیلش هم robust بودن بیشتر Fortran نسبت به C هست. زیرا C زبانی با مشکل ذاتی در Language هست و type safe هم نیست و هزار تا مشکل ایمنی دارد که منجر به این می شود که تست یک برنامه موازی بسیار زمان بر بشود. امروزه بسیاری از کارهای پردازش موازی به روی Python و حتی Java رفته که بسیاری از امکانات پردازنده را نمی توانند استفاده بکنند و زبانهای کندی هستند و دست ما را هم در بهینه سازی می بندند در ذات اما فقط به دلیل robustness بیشتر به این سمت رفته اند کارفرماها.   طبیعتا بهترین و سریعترین زبان برای کارایی Fortran هست. Aliasing ندارد، مشکل language ندارد، باگ ایندکس ندارد , فراخوانی توابع بی مورد و تغییر بی مورد در رجیستر های سگمنت ندارد و ... و همیشه آخرین تکنولوژی روی آن می آید و چند سال بعد روی C هم ظاهر می شود. مثل OpenAccelerator که ابتدا روی Fortran در کامپایلرهای PGI ظاهر شد و 2 سال بعد روی C آمد که با این تکنولوژی شما می توانید مثل OpenMP از یک دایرکتو کامپایلر خود برای تولید کد PTX که قابل اجرا روی کارت گرافیکی NVIDIA باشد استفاده بکنید بدون اینکه خود را به زحمت نوشتن برنامه برای کارت گرافیکی بیاندازید اما بنده ترجیح می دهم که باز خودم برنامه CUDA بسازم و از چنین امکانی قبل از اینکه به بلوغ کامل نرسد استفاده نکنم. حتی برخی آمده اند و از OpenCL که 10 برابر از CUDA کارایی کمتری بدست می دهد استفاده می کنند و مزایایی برای آن دارند از جمله این که خروجی OpenCl روی همه کارتهای گرافیکی و سرورهای دارای آرایه ای از FPGA محاسباتی نیز قابل اجرا است و زحمت تبدیل کد به سخت افزار را کم می کند اما باز من ترجیح می دهم فعلا از چنین امکاناتی استفاده نکنم و مستقیم برنامه CUDA بسازم تا هر کار دیگر روی کارت گرافیکی. علاوه بر این هیچ کارت گرافیکی برای محاسبات به پای NVIDIA نمی رسد و این مزیت اجرا شدن روی همه محیط ها چندان مزیت بهینه ای نیست.   بدیهی است ک یک سیستم عاملی مثل ویندوز که هسته ای با سایز وحشتناک بزرگ دارد و شما اگر 300 ساعت روشن بگذاریدش خودش ممکن است crash بکند بدون اینکه چیزی روی آن در حال اجرا باشد قابل مقایسه با یک سیستم عامل با هسته 2.5 مگابایت که در robust بودن آن تردیدی نیست، نمی باشد. لینوکس نسخه ای دارد به نام yellow dog که مخصوص پردازش موازی بهینه و کامپایل شده است و شما معادل آن را در HPC pack برای Windows server 2008 می بینید که باز از لینوکس حداقل از نظر مصرف خیلی عقب تر است اما این کارفرما ها هستند که کار محدود پردازش موازی را تعریف می کنند و این دست ما نیست که چه محیطی را انتخاب بکنیم مگر اینکه مشغول کارهای دانشجویی یا تحقیقاتی باشیم یا اینکه کارفرما خودمان باشیم.   ایراد بزرگ ویندوز این هست که اگر با وجود همه تلاش های ما اجرای برنامه به بیش از صد ها ساعت برسد، crash کردن احتمالی ویندوز می تواند منجر به از بین رفتن نتیجه محاسبات با ارزش بشود در صورتی که این موضوع برای لینوکس در اساس مطرح نیست. البته اگر برنامه روی Workstation ها یا server هایی اجرا بشود که دارای ECC باشند و از سخت افزار محاسباتی امن برخوردار باشند احتمال crash پایینتر نیز می آید.
  17. درود به دوست گرامی اینجا نداریم بیشتر به معنی نباید داشته باشیم و اگر هم داشته باشیم مجاز به بحث درباره آن نیستیم هست. همین هم که اطلاعات ما در بر گیرنده همه مسائل نیست باعث می شود که نتوانیم بحث درستی بکنیم برای همین یک کشوری را فرض کردیم با یک توانایی خاص تعریف شده. برای آن سناریوی تخیلی من نیاز به کشوری داشتم تخیلی که به صورت ایده آل و کلاسیک به پایان نامه های دکترا توجه دارد و پدافند غیر عامل را بسیار جدی گرفته و بسیاری پارامتر های فرضی دیگر که با یک کشور واقعی تفاوت دارد.
  18. درود به دوستان گرامی با اینکه کارت xeon phi پردازنده های زیادی را در اختیار می گذارد و برنامه سازی روی آن خیلی ساده تر از برنامه سازی روی GPU هست اما من ترجیح می دهم که از OpenMP استفاده نکنم. OpenMP یک کامپایلر دایرکتیو هست که کامپایلر به کامپایلر تنظیماتش متفاوت است و به ویژه در زمینه مدیریت stack دچار مشکلات وحشتناکی است. در یک پروژه بزرگ من دوست دارم از Message passing Interfacing (MPI) استفاده بکنم که خیلی ساده نیست اما کنترل همه هسته ها با دقت دست خود برنامه ساز هست و احتمال وقوع خطای کمتری دارد اما در OpenMP اینطور نیست و ما مجبوریم که به کامپایلر اعتماد بکنیم. حتی در زبانهایی که امنیت بیشتری نسبت به C دارند استفاده از OpenMP ساده اما ساخت نرم افزار با پاسخ مطمئن بسیار مشکل است. اگر از OpenMP روی Windows استفاده می کنید توصیه می کنم که Intel parallel Studio 2016 را روی Visual studio  بگذارید و از امکانات debug آن هم استفاده بکنید تا محل وقوع race را به شما نشان بدهد. در ضمن تا می توانید کار nested نکنید که سر و ته کار را بشود جمع کرد.   مزیت کارتهای Xeon phi این است که خیلی سریع می شود روی انها برنامه موازی را با روش های متداول پیاده کرد و ایراد آنها مصرف انرژی بیشتر هست. در مورد AMD هم نمی شود مطمئن بود که چقدر انرژی مصرف می کند اما AMD همیشه از نظر معماری از اینتل جلوتر بوده و از نظر تکنولوژی ساخت و سود عقب تر. باید دید محصول جدید چه چیزی از آب درآمده است. در این دورانی که اینتل مرتب در حال ضرر دادن است، اینها با زنده کردن پروژه شکست خورده "لارابی" دارند سعی می کنند که برای خود بازاری ایجاد بکنند. وضع AMD که باید از اینتل هم بدتر باشد.   برای نوشتن برنامه روی کارت گرافیکی تحت ویندوز هم کافی است که درایور متناسب با کامپیتور خود را با استفاده از فیلتر شکن از سایت NVIDIA دانلود کنید سپس روی visual studio 2012 که در سیستم نصب دارید نصب بکنید و بعد با استفاده از دیباگر nsight برنامه خود را ریز ریز جلو ببرید. البته باید از معماری GPU کاملا اطلاع داشته باشید و از حافظه ها درست استفاده بکنید و حواستان به سینک به موقع و دستورات اتمیک هم باشد در غیر این صورت نتیجه غلط خواهد بود. یک کار خوب استفاده از توابع کتابخانه ای هست که قبلا برای GPU تهیه شده باشند.   البته به نظر من اگر بروید در BIOS گزینه hyperthreading را disable بکنید و برنامه خودتان را برای CPU هدف (مثلا i7 سری skylake) کامپایل بکنید و از کامپایلر بخواهید که از دستورات AVX2 یا بالاتر استفاده بکند و گزینه های debug را حذف بکند و release کامپایل بکنید، شما تا 64 برابر برنامه محاسباتی سریعتری دارید که همین برای اکثر کاربرد ها بیش از کافی است و خیلی بدون دردسر است و کمترین سختی را هم به برنامه ساز تحمیل نمی کند. با بهینه سازی کد و تکنیکهای آن هم میزان قابل توجهی کد شما سریع می شود که باز نیاز به پردازش موازی را کم می کند. البته بهینه سازی باعث کاهش خوانایی برنامه می شود که شمشیر دولبه هست.   تنها در صورتی باید به سراغ پردازش موازی رفت که چاره دیگری نداریم. خوبی و بدی GPU هم شاید این باشد که هر کسی نمی تواند برای آن برنامه سازی بکند و فقط افراد متخصص کامپیوتر می توانند برنامه سازی درست بکنند.   اگر کار شما با GPU و یا کلاستری از GPU ها هم راه نیافتاد تنها راه شما پیاده سازی الگوریتم روی FPGA است و باید کارت شتابدهنده خاص سخت افزاری بسازید. طبیعی است که در محیط لینوکس همه چیز تا حدودی سریعتر باشد اما کاربردهای تحت لینوکی معمولا صنعتی و نظامی هستند تا تجاری.   در یک پروژه نظامی که سفارش ساخت سخت افزار برای یک نرم افزار داشتم، فقط با بهینه سازی خیلی ساده نیاز به از کار انداختن hyperthreading هم نشد چه برسد به استفاده از FPGA.
  19. درود به دوست گرامی هیچ راه حل دفاعی بدون نقصی وجود ندارد. برای کشور قربانی فرضی مسئله این هست که آسمان بی دفاع نباشد و دشمن هنگام حضور در آن فاقد آرامش باشد و مجبور باشد که به تجهیزاتش فشار هایی بیاورد که عیب های آن بیرون زده و باعث دردسر برای او بشود. در واقع دست و پا بسته نباشد. قصد سیاسی کردن بحث را ندارم. وزارت امور خارجه در واقع وزارت دفاع زمان صلح هست و کارش اداره جنگ سرد هست که در شرایط حاضر کشور قربانی در حال تجربه این جنگ سرد است. بنابراین موضوع کاملا نظامی است. اگر جایی متن بدی نوشته ام که ایران را به ذهن می آورد به دلیل ضعف من در نگارش است.  کشور قربانی فرضی ایران گرامی نیست!!!!   از آنجایی که ما اطلاعات دفاعی ایران را نداریم نباید راجع به این کشور بحث بکنیم. کشور قربانی فرضی کشوری است مشابه با ایران که ما برایش نیروی پدافند و آفند هوایی خاصی را فرض کردیم. همه اینها تخیلی بود بر یک سناریوی دفاعی با دست خالی از تجهیزات دفاعی مناسب و دوستان زحمت کشیدند به صورت عالمانه ایرادات سناریوی دفاعی را بیرون کشیده و نمایان ساختند.
  20. درود به دوست گرامی من هیچ شیفتی در متن خود ندادم فقط به دلیل اینکه تایپ کردن متن طولانی جالب نیست ایده در کل متن پراکنده شده است و شما نتوانستید آن را یک جا ببینید یا من نتوانستم درست بنویسم. اگر متن را دقیق بخوانید یک جا گفته ام بالون ارزان قیمت هواشناسی که این بالون ها به ارتفاع خیلی بالا 50 کیلومتر می روند. یک جا هم از بردن موشک اکتیو راداری به ارتفاع 50 کیلومتری نوشته ام. از کلمه barrage baloon استفاده کرده ام تا ببینید که در گذشته دور از آن استفاده شده است. در ضمن همینکه می شود این بالون ها را در وضعیت های مختلف استفاده کرد مزیت تاکتیکی آنها است. در مورد توری های فلزی در ارتفاع تا 40 متر هم منظور من این نبوده که بالون در ارتفاع 40 متری باشد. حالا دقیقش را می نویسم تا شبهه های شما بر طرف بشود. قبلا هم ارتش یک مانوری داده بود که بالون ها یی را در ارتفاع پست مجهز به فیوز مجاورت کرده بودند برای جلوگیری از ورود هلی کوپتر و چتر باز و ..... که ظاهرا کلا از خیرش گذشتند و دیگر تکرار نشد یا اینکه رسانه ای نشد. البته در جنگ با عراق برخی استاندار های مرزی آمدند بین برخی از دره ها را کابل کشی کردند بدون هماهنگی با نیروی هوایی که بیشتر منجر به خسارت به خودی شد.   تمام بالونها به ارتفاع بالا می روند اما برخی با کابل به زمین متصل می مانند که در ارتفاع تا 40 متری به کابل های برخی از اینها می توانیم توری فلزی سبک متصل کنیم تا کروزها را متاثر بکنیم در نزدیکی مناطق حساس. برخی هم با کابلهای آویزان سرگردان می کنیم در فضای دشمن. اینطوری یک فضای کابل گذاری شده داریم. که تا رفع همه کابلها هیچ پرنده ای با موتور جت جرات پرواز ندارد هیچ کس نمی داند که کابلها در چه ارتفاعی سر گردان هستند و شکاری های کیفی دشمن قادر به پرواز از فراز این بالونها نیستند. دیدن کابل در روبرو برابر با مردن است و قبل از اینکه خلبان کاری بتواند بکند بر خورد رخ می دهد. مگر اینکه بی سرنشین باشد که جرات کند از مرز وارد بشود. در مورد بمبهای دور ایستا هم بهترین اینها برد تا 300 کیلومتر دارد که با این روش بالونها ی ثابت و سرگردان ما می توانیم عمق خاک دشمن را هم آلوده کنیم در نتیجه یک حاشیه امنیت ایجاد می کنیم. بی تردید هیچ راه حلی بدون نقص نیست اما برای کشور قربانی که فاقد سخت افزار دفاعی حداقلی است .... امروزه ما بالونهایی داریم که به ارتفاع جت استریم فرستاده می شوند و از باد دایمی که در این ارتفاع می وزد برای تولید برق پایدار استفاده می کنند و از طریق کابل انرژی تولیدی را به زمین می فرستند. با استفاده از تکنولوژی این بالنها می شود مهمات فعال به هوا ارسال کرد و رادارها و الینت های هوایی ثابت ارزان قیمت داشت که با دید از بالا جلوی پنهان کار ها را هم بگیرند. بسیاری از کارهای دیگر هم  می شود کرد که به عقل من نمی رسد. کلا همه راه حلها نباید مشابه رقبا باشد شما می توانید با امکانات ناچیز هم راه حل های بهتر از این را ارائه بکنید. که این راه حل دفاع بالونی یک مثال است از راه حل های بسیار موجود برای کشور قربانی. ارتفاع بالونها هم آنقدر زیاد هست که باید با موشک آنها را سرنگون بکنند و به این صورت کارشان پر هزینه تر می شود. امپراطوری ژاپن با استفاده از لایه جت استریم جو و فرستادن بالون های مجهز به بمب توانست خاک آمریکا را بارها هدف قرار بدهد اما این بمبارانها خسارت چندانی نداشت زیرا آمریکا بسیار بزرگتر از آن بود که بمباران کور کاری بتواند بکند. این که 4 تا شرکت وابسته به یک نهاد در کشور قربانی فاقد توانایی کنترل پهپاد های هوا به هوا هستند اگر درست باشد، نشانه این نیست که کشور قربانی نمی تواند از پس آن بر آید به هر روی ساخت صد ها پهپاد با بدنه کامپوزیت و قرار دادن موتور جت یا آرایه ای از موتور های جت سبک برای آنها و مسلح کردن آنها به موشکهای فعال راداری و حرارتی کار سختی نیست و همه موارد تکنولوژی مورد نیاز آن قبلا بدست آمده است بنابراین تولید چنین محصولی بسیار ساده تر از خریدن 1 فروند سوخوی 30 از روسیه یا بروز رسانی و اورهال 10 تا میگ 29 هست. حتی در صورت از کار افتادن همه رادارهای ما پهپاد ها توسط سیستم های الینت می توانند به سمت اهداف نزدیک شده با استفاده از رادار درون موشک و سامانه اپتیکی خود روی اهداف مورد نظر قفل بکنند و اقدام به پرتاب موشک بکنند. این حقیقت که این پهپاد ها در صورت طراحی بدنه مناسب می توانند در ارتفاع خیلی بالا به پرواز درآیند و مانور های سنگین بکنند بدون اینکه خلبان آنها بمیرد، یک مزیت واقعی است. با توجه به زیر ساخت موجود ساخت چنین پرنده هایی غیر ممکن نیست که هیچ ساده تر از خرید از خارج است. این پهپاد ها 1% هم که موثر باشند باعث می شود که اسمان به دشمن داده نشود و دشمن روی 5000 هدف ما تمرین تیر اندازی نکند.   من قصد ندارم بگویم که کشور قربانی نیازی به تکنولوژی پیشرفته و سخت افزار دفاعی ندارد اما قصد من این هست که بگویم در شرایط موجود باید برای دفاع راه حل داشت. فردا هم که تجهیز شدیم راه حل باید متناسب با تجهیزات بهتر تغییر بکند. دستگاه وزارت خارجه ما اگر کننده بود در این 40 سال تنش ها را کم می کرد اما فقط بر تنش افزوده شده طوری که نامزد ریاست خیلی از کشورها با میزان سخت گیری به کشور قربانی رای می آورد!! در کل همسایگان اطرافش هم یک کشور قابل اعتماد ندارد این قربانی بی نوا. در کتاب تاریخ به عباس میرزا ایراد می گیرند که چرا در بین جنگ های اول و دوم ایران و روس نتوانست ارتش ایران را تقویت بکند. در جنگ ایران و روس روسها با آتشبار توپخانه سپاه عباس میرزا را لت و پار می کردند و آنها فقط می توانستند فحش بدهند و در جنگ ایران و عراق هم همینطور شد. این کشور قربانی فرضی هم نتوانسته است که نیروهای نظامی خود را برای دفاع متناسب با تهدیدات تقویت بکند در نتیجه باز هم تاریخ برایش تکرار خواهد شد و باید هنگام بمباران فحش بدهد مگر اینکه با هر وسیله ممکن دفاع را انجام بدهد.   در مورد اینکه می فرمایید هاوک در دهه 80 قدیمی نبود به عرض آن گرامی می رسانم که نسل پیشرفته تر آن موشک سوپر هاوک  سالها قبل از جنگ ایران و عراق از رده دفاعی آمریکا خارج و از همه مواضع جمع آوری شده بود و بعد از عمل کرد خیره کننده آن آمریکایی ها دوباره آن را برای مدتی به سازمان رزم بازگرداندند. هاوک که جای خود دارد. الان این موشک بهترین کارایی که می تواند داشته باشد هدف قرار دادن ناو های دشمن در فاصله 10 کیلومتری سواحل استراتژیک کشور قربانی است. با سرعتی که این موشک دارد سامانه دفاع نقطه ای ناو دشمن به دردسر زیاد می افتد و بعد از اینکه چند تا از این موشک ها دریافت کرد می شود با موشک نور و امثال آن ناو کم دفاع را مورد هدف برای نابودی قرار داد. کاری که آمریکایی ها با موشک استاندارد برای جوشن کردند.   فراموش نشود در جنگلی که قربانی قرار دارد دفاع مشروع از طرف وی جنایت جنگی و تروریسم است و حمله با بمب هیدروژنی به او اقدامی قهرمانانه. در چنین جهانی عملا وزارت خارجه منفعل است و فقط قدرت سخت و تولید علم است که امنیت می آورد. حالا مردم کشور قربانی چه میزان هزینه تفریح و زیارت و ... می کنیم چه میزان به تولید علم کمک می کنند؟ یک بار مردم این کشور قربانی جمع بشوند و این هزینه ای که برای نوشابه و شیرینی و پفک نمکی و زیارت (به گزارش رسمی مجلس 10500 میلیارد تومان فقط برای حج تمتع) و تفریح خارجی دارند را تقدیم به صنعت دفاعی بکنند. شما شکوفایی را خواهید دید. پول مثل خون در رگ برای این صنایع لازم است. در ضمن کل کشور هم از رکود خارج می شود با بال و پر گرفتن هزاران شرکت دانش بنیان وابسته که امروزه وضع بدی دارند. فقط با پول حج یک سال مردم کشور قربانی می شود ده ها طرح دفاعی زمین مانده را کامل کرد و شکاری با دندان تیز مناسب نیاز را در طی 5 سال ساخت و به تولید انبوه هم رساند. زیر ساخت ها موجود است فقط باید میخ آخر را بر تابوت کوبید تا مسئله حل بشود. در طول این 5 سال هم باید با هنرمندی از جنگ دوری کرد بعد از این 5 سال هم قدرت سخت، بازدارندگی ایجاد خواهد کرد. اما افسوس که مردم کشور قربانی ترجیح می دهند که پول خود را در سفر های خارجی خرج شروران متحد ابر قدرت هوایی و خود ابر قدرت هوایی بکنند و به هم میهنان خود و آینده خود کاملا بی توجه هستند.   ایراد های بسیار منطقی تری به ایده بالون وارد است که مشابه ایرادات به گسترش پدافند در 5000 نقطه هست. از جمله اینکه کشور قربانی فرضی 8000 کیلومتر مرز دارد که باید با میلیونها بالون پوشش داده بشود و کشور قربانی مفروض از پس هزینه این هم بر نمی آید. حقوق پرسنل را نمی تواند بدهد چه برسد به سرمایه گذاری. این بالونها با barrage baloon ها متفاوت هستند و باید زمان و هزینه صرف تحقیق و توسعه آنها بشود که ما آن را هم نداریم.   پاسخ به این ایراد هم این هست که بله ایراد منطقی است اما اگر می توانستیم چنن بالونهایی را بخریم یا بسازیم اگر به جای دفاع از بالون ها برای حمله استفاده بشود و فضای پایگاه های متجاوز را با بالونهای سرگردان آلوده بکنیم شاید بتوانیم کل ترافیک منطقه را مختل بکنیم که عملا سلاح اصلی دشمن را از دست او گرفته ایم اما او این بار با موشکهای بالستیک حمله خواهد کرد و قربانی هدف صد ها موشک از سری DF و پرشینگ و جریکو قرار می گیرد که برای آنها دیگر دفاعی ندارد جز اس-200. و احتمالا اس-300. درست است که راه حل بالون ابلهانه به نظر می رسد اما بهتر از بی دفاع گذاشتن مردم است و این نکته مهم است که راه حل هر چه عجیب تر غافل گیری دشمن بیشتر.   این نکته را هم روشن بکنم که در یک درگیری کشور قربانی با ابر قدرت هوایی و شروران متحد چیزی که از دشمن تلفات زیاد خواهد گرفت پیچیدگی تکنولوژی او خواهد بود نه پدافند کشور قربانی. همین که کشور قربانی یک وسیله ناچیز دفاعی داشته باشد که بتواند آنها را در آسمان عصبی بکند تلفات آنها را بالا می برد. احتمال وقوع ایراد نرم افزاری نابود کننده برای اف-22 و به ویژه اف-35 که با 6.5 میلیون خط برنامه چندین برابر آسیب پذیرتر است، خیلی بیستر از پدافند کشور قربانی است. در پایان به عرض می رسانم که در چنین جنگی کشور قربانی فقط می تواند از پیروزی قطعی طرف مقابل جلوگیری بکند نه اینکه پیروز بشود. در هر صورت خسارت قربانی بی نوا بسیار سنگین خواهد بود. کما اینکه اعمال تحریمهای جدید بانکی و دارویی منجر به کشته شدن 200000 بیمار نیازمند به دارو های خاص شد به این اضافه کنید کشته های جاده ای ناشی از نبود حمل و نقل ریلی ناشی از تحریم ها و .... که همین تلفات با تلفات جنگ ایران با عراق (217000) قابل مقایسه است. خسارات ناشی از تحریم ها به بیش از صد ها میلیارد دلار می رسد و این تحریم ها مرتب در حال افزایش است و جالب است که بدانید چنین تحریمهایی در عرف بین الملل معادل حمله نظامی است و کشور قربانی در واقع از سال 88 به این طرف تحت حمله مستقیم و شدید نظامی قرار گرفته است. خوب است که بدانید حمله ژاپن به نیروی دریایی آمریکا ناشی از تحریم های همه جانبه ای بود که این کشور بر علیه ژاپن بر قرار کرده بود و اقتصاد ژاپن که به اقتصاد آمریکا وابستگی هایی داشت بسیار صدمه دید در نتیجه ژاپنی ها آن را معادل حمله نظامی تفسیر کرده و جواب حمله را با حمله دادند.
  21. درود به دوستان گرامی ببینید در دنیای امروز یک نبرد واقعی خیلی قبل تر از زمان وقوع تیر اندازی و اعلام جنگ رخ می دهد. کشور قربانی مفروض سالها است که در جنگ است روزگاری کشور قربانی فرضی از نظر قدرت اقتصادی و قدرت نظامی سخت افزاری و نرم افزاری از دشمنان خود عقب بود اما حداقل از نظر روحیه نیروی انسانی و ابتکارات فداکاری فردی و تجربه جنگی از آنها جلو بود اما با استفاده زیاد شروران از قرص های کاپتاگون و عقیده تکفیری و پیدا کردن تجربه جنگی در نقاط مختلف درگیری، از این دیدگاه هم دیگر برتر نیست. تنها چیزی که کشور قربانی فرضی را در این جنگل تا کنون نگاه داشته است لطف خدا و نیاز ابر قدرتها به یک کشور ضعیف و عدم نیاز آنها به شروران منطقه ای خیلی قوی است البته. البته همه نقد های شما وارد است. اما: در اینکه استفاده از barrage baloon منسوخ هست حرفی نیست اما اگر این بالونها به ارتفاع خیلی بالا بروند مثل بالونهای ارزان قیمت هواشناسی، هنوز هم خیلی کارآمد هستند و هیچ خلبانی جرات پرواز در هوایی که ممکن است در آن بالون های سرگردان و کابلهایشان  وجود داشته باشد ندارد. خیلی ساده می توان بالن ها را در فضای دشمن سرگردان کرد و در فضای دشمن و شروران منطقه ای یک منطقه نا امن فضایی ایجاد کرد. طبیعی است که هزینه 200 تا از این بالونهای سرگردان و ثابت خیلی کمتر از یک تیر اس-300 هست. اما وحشتی که ایجاد می کند بیش از 10 گردان اس-300 هست. استفاده از تیر و کمان هم منسوخ است اما نیروهای ویژه از آنها استفاده می کنند. استفاده از گلوله هم منسوخ است اما هر تک تیر انداز مثل یک گردان نیرو اثر گذاری می تواند داشته باشد.   استفاده از پهپاد شکاری هم کاملا عملی است به ویژه اینکه پهپاد های شکاری  مداومت پروازی بالا می توانند داشته باشند و عموما پنهان کار هستند.مشکل هدایت هم یک مسئله فنی هست که اگر تا به حال برای کشور قربانی حل نشده، حل کردن آن خیلی ساده تر از خرید شکاری یا مدیریت درست برای تولید شکاری مناسب است. در واقع شکاری های بدون سرنشین آینده ای است که آمریکا را هم از آن گریزی نیست پس برای صنایع کم تجربه کشور قربانی بسیار نیکو است که بدون به خطر انداختن جان خلبان های تست روی شکاری های بی سرنشین کار بکنند تا بعد از کسب تجربه کافی شکاری های سرنشین دار هم بسازد. یک اصلی هست در صنعت دفاعی که می گوید یک سلاح قدیمی هم ممکن است که بتواند در صورت بکار گیری درست، نتایج موفقیت آمیزی داشته باشد. نمونه آن را شما در موفقیت موشک قدیمی هاوک در جنگ ایران و عراق و موشکهای قدیمی صربستان در سرنگونی اف-117 دیدید. به هر روی کشور قربانی فرضی توان مالی و سخت افزاری نبرد متقارن را با یک ابر قدرت هوایی یا حتی شروران منطقه ای او که احاطه اش کرده اند را ندارد قصد تسلیم شدن را هم هرگز ندارد و باید بتواند کاری بکند که دشمنانش بدانند که هزینه درگیری با او بالا است. پس باید با آنچه در دست دارد به نبرد بپردازد. پس نیروهای ویژه این کشور باید بتوانند هم ناو اشغال بکنند و هم پایگاه هوایی منهدم بکنند و باید این عملیات را به صورت هفتگی تمرین بکنند. نیروی هوایی او هم باید بتواند زیر بمباران به ماموریت های خود ادامه بدهد و آسمان را به دشمن ندهد که هیچ آسمان او را هم نا امن بکند. برای نا امن کردن آسمان دشمن هم وسایل قدیمی می تواند کار ساز باشد. البته اگر هوشمندانه بکار گرفته بشوند. مین گذاری هوایی می تواند مانند مین گذاری زمینی و دریایی موثر باشد حالا اگر مین ها خیلی متحرک باشند که دیگر وضع خیلی فرق می کند.
  22. درود در زمان جنگ با عراق آموزش سطح بالای خلبانان آن دوران و تا حدودی سر حال بودن پرنده ها دست بالا را به ما داد تا اینکه شکاری ها گراند شدند و خلبانهای زیادی از دست رفت. در حالیکه نیروی هوایی عراق در طول جنگ مرتب قوی تر می شد ارتش ما مرتب ضعیف تر می شد. آن موقع ها شکاری های ما با فرامین افسران کنترلر شکاری سمت و سرعت و زاویه می گرفتند تا بتوانند شکاری های متجاوز را در برد موثر سلاح خود قرار بدهند از این رو داشتن افسران ماهر کنترلر شکاری، از داشتن شکاری و خلبان مهمتر بود. تعداد افسران ماهر زیاد نبود و تلاشهایی برای تبدیل تجربه افراد ماهر در این تخصص به نرم افزار و سیستم خبره ناکام ماند تا اینکه در بمباران سوباشی بسیاری از افراد تکرار نشدنی به همراه تجربیات با ارزششان از بین رفتند. این آخری ها خلبانهای شناسایی وقتی برای پرواز روی عراق می رفتند می گفتند که به محض نزدیک شدن به مرز تا 150 وسیله دفاعی روی ما قفل می کند!!!! از این رو خلبانهای کار آزموده آن دوران، با خاموش کردن همه اویونیک شکاری و چسبیدن به چند متری زمین با تمام سرعت به سمت دشمن رفته قبل از پرتاب بمب ارتفاع می گرفتند و بمب ها را رها می کردند و دوباره در ارتفاع بسیار پایین باز می گشتند و کل کار را هم بدون هماهنگی با پدافند خودی می کردند. این تاکتیک جواب داد و یک روز ظهر یادم هست که سرهنگ بابایی داشت با رادیو مصاحبه زنده می کرد که ما هر وقت بخواهیم بغداد را هدف قرار می دهیم که 18 دقیقه بعد رادیو با پخش مارش نظامی اعلام کرد که دو فروند شکاری ایران از حلقه های دفاعی بغداد که مشابه حلقه های دفاعی مسکو هست گذشته و تاسیسات برق بغداد را بمباران کرده اند در واقع در حین مصاحبه زنده خلبانهای ما در حال حرکت به سمت بغداد بودند.   عراق به نسبت ایران در آن دوران یک قدرت بزرگ هوایی بود. یادم هست که کنترلر شکاری ها چقدر نگران میگ های 29 عراق بودند زیرا خیلی سریعتر از اینکه اینها سمت زاویه مناسب به خلبان خودی بدهند اینها تغییر مکان می داند و میگ ها در آخر جنگ آمده بودند با موشکهای جدید.   در یک نبرد هوایی همه جانبه با یک قدرت بزرگ هوایی قربانی حمله باید بتواند که نقاط قوت او را بی اثر بکند. اگر بخواهد با استفاده از روشهای متداول گسترش پدافند و ... که طرف مقابل خودش استاد همه اینها هست با او به نبرد برود، اگر معجزه ای رخ ندهد شکست قطعی است. در جنگ دوم جهانی آلمانها خیلی دیر متوجه شدند که نیازمند شکاری هایی هستند که با کمترین تاسیسات هوایی قادر به پرواز و نبرد هوایی باشند از این رو موشکهایی ساختند که توسط یک انسان درون آنها کنترل می شد و عمود پرواز بود و باند لازم نداشت. همچنین اولین سامانه های پدافند موشکی را ساختند که با رادیو کنترل می شدند اما اینها به موقع و زیر بمباران مداوم متفقین به تولید انبوه نرسید و .... . در ژاپن هم نیروی دریایی و زمینی ژاپن در اوکیناوا وقتی منهدم شد که پوشش هوایی خودشان را با هدف قرار گرفتن پایگاه های هوایی از دست دادند. پس راه کار در تجربه گذشته گان نهفته است.   یک کشور قربانی حمله ابر قدرت هوایی هم در صورت هوشمندی کافی و استفاده از تجربه گذشتگان می تواند پوزه آن ابر قدرت را به خاک بمالد. البته ابر قدرتهای دنیای امروز ثابت کرده اند که ظرفیت شکست را ندارند و اگر کشوری کوچک در مقابل دسته های پروازی آنها دفاع بکند، هدف سلاح های نا متعارف آنها می شود که در این صورت هم از کشور قربانی که فاقد تسلیحات مشابه هست هم در صورت هوشمندی کافی امکان اقدام متقابل وجود دارد. حال به سناریو تخیلی که بر اساس تخیل محض و قانون جنگل حاکم بر این روزگاران تهیه شده توجه بفرمایید.   گزینه روی میز ابر قدرت هوایی: 0. ابر قدرت هوایی از محل همه تاسیسات پدافندی و افندی هوایی کشور قربانی آگاه است 1. ابر قدرت هوایی جامعه جهانی و همه همسایگان قربانی را بر علیه او می شوراند. 2. دو هفته بعد از تبلیغات ابلهانه که مصرف داخلی دارد یک حمله شدید سایبری و فلج کننده به کشور قربانی انجام می شود و همه زیر ساختهای اداری و خدماتیی و انرژی و صنعتی و .... مورد حمله قرار می گیرند 3. چندین موشک کروز با کلاهک های متفاوت از جمله EMP و HIRF به سمت قربانی پرتاب می شود. 4. ابر قدرت هوایی با استفاده از پایگاه های هوایی شروران منطقه ای و ناو های هواپیما بر و پایگاه های دایمی خودش اقدام به ارسال جنگنده های پنهان کار و پهپاد برای نابودی سلسله مراتب فرماندهی و شبکه مخابراتی و انتقال نیروی قربانی می کند. 5. ابر قدرت هوایی اقدام به سرکوب پدافند هوایی فعال شده قربانی می کند. 6. ابر قدرت هوایی با خیال راحت بعد از سرکوبی پدافند زیر ساخت قربانی را هدف قرار داده تمرین تیر اندازی کرده و کشور قربانی را به عصر حجر باز می گرداند. 7. ابر قدرت هوایی از سلاح های غیر متعارف برای زهره چشم گرفتن از دیگران استفاده می کند و تلفات سنگین وارد می کند. 8. نیروهای زمینی ابر قدرت هوایی به کمک خائنین داخلی و مزدوران کشور های شرور همسایه وارد عمل می شوند 9. کشور قربانی شدیدا تحقیر شده یا موجودیت او به عنوان یک کشور از بین می رود و عرصه تاخت و تاز وحوش و شروران همسایه محترم می شود و مردم باقیمانده اش در بازار های برده فروشی آنها فروخته می شوند.     دفاع هوشمندانه کشور قربانی 0. قربانی تعداد زیادی هدف مجازی و سامانه دفاعی تقلبی متحرک روی زمین دارد که دشمن را مشغول کند و اصول پدافند غیر عامل را کاملا رعایت کرده است و قسمتی از تجهیزات اصلی هوایی او مخفی از چشم دشمنش هست. 1. قربانی با وجود نا امیدی از مجامع جهانی در دادگاه لاهه اقدام به طرح شکایت نسبت به تبلیغات خصمانه و تحریمها و گزینه ها .... می کند. 2. نیروهای ویژه قربانی به قلب راه های دریایی و زمینی کشورهای حامی متجاوزین و خود متجاوزین نفوذ کرده و آماده اند که در صورت پخش خبر حمله به کشورشان اقدامات متقابل انجام بدهند. به دلیل وجود شبکه ملی اطلاعات و جدا بودن آن از شبکه های قابل دسترس متجاوزین و امنیت نرم افزار ها و سخت افزار های ساخت داخل این شبکه و عدم اتکا هیچ سیستم حیاتی قربانی به شبکه های سایبری حمله سایبری با وجود خسارت فراوان اما فلج کننده نیست. 3. به دلیل استفاده از جمرهای GPS و سامانه های اخلال الکترومغناطیسی و نقص نرم افزاری و سخت افزاری موجود در موشکهای کروز، بسیاری از موشکها به هدف خود نمی رسند و آنهایی هم که می رسند به دلیل پدافند غیر عامل و آتش دوش پرتابهای دیدبانهای اپتیکی و سد آتش پدافند خسارت فلج کننده به بار نمی آورند و مهمات EMP منفجر شده به دلیل استقاده از نتایج چندین تز دکترا در زمینه حفاظت از EMP در سازمانهای حساس، منجر به بازگشت قربانی به عصر حجر در کمتر از سه نانو ثانیه نمی شوند. 4. یورش چندین شکاری پنهان کار از 4 گوشه کشور قربانی با اقدام متقابل قربانی دچار اخلال می شود. قربانی با استفاده از Barrage baloons که در وضعیت قرمز اعلام شده توسط دیده بانها و اطلاعات جمع آوری شده از مراقبین فرودگاههای دشمن به ارتفاع بسیار بالا رفته اند توانسته نه تنها حمله موشکهای کروز را کم اثر بکند و دیوارهای توری پراکنده در ارتفاع حدود 10 تا 40 متر ایجاد بکند بلکه به دلیل ارتفاع زیاد کابلهای بالونها، منطقه وسیعی از منطقه پروازی مناطق مرزی جزایر و بنادر و نقاط حساس در عمق کشور را پوشش داده است. ابر قدرت هوایی ارتباطش با چندین فروند از شکاری های پنهانکارش قطع می شود زیرا این شکاری ها به کابلهای بالونهای ارزان قیمت برخورد کرده و بسیار از خلبانهای آنها در دم کشته شده اند و بسیاری که موفق به ایجکت شده اند نیروی بزرگی از دشمن را مشغول نجات خود می کنند. سلسله مراتب قربانی کمترین خسارت ممکن را می بیند و با کارایی بالا کماکان در حال کار است. بمبهای گرافیتی هم به محل مورد نظر نرسیده یا با پیش بینی های قبلی نتوانسته اند که شبکه سراسری برق را از کار بیاندازند. علاوه بر این سیستم های مخابرات اضطراری و شبکه برق اختصاصی فعال شده از سلسله مراتب فرماندهی پشتیبانی می کند. 5. پدافند هوایی کمترین فعالیت را کرده و به غیر از رادار های جستجو که در شرایط صلح روشن هسند رادار دیگری روشن نشده است. دشمن برای رادارهای ثابت چندین موشک فرستاده و با بمبهای هوشمند رادارهای نزدیک مرز را منهدم کرده اما برخی رادارهای واقع در عمق کشور قربانی و رادار های موبایل روی کامیونها جایگزین آنها شده اند و فضای کشور قربانی علاوه بر اینها با استفاده از سیستم های پیشرفته الینت و رادارهای پسیو کاملا تحت مراقبت هست. ذخایر سوخت و قطعات یدکی و ... به میزانی است که ماه ها بتوان به این صورت مقاومت کرد. تعدادی از آواکس های ابر قدرت هوایی بعد از نشستن روی زمین توسط خمپاره های افراد نا معلوم در روی باندهای شروران منطقه ای کشور قربانی  به تیر غیب گرفتار شده اند تعدادی هم در آسمان هنگام پرواز دچار نقص فنی می شوند!! 6. علی رغم عدم تحقق همه اهداف ابر قدرت هوایی در نابودی توان دفاعی کشور قربانی برای حفظ آبروی ابر قدرت هوایی دسته های پروازی ابر قدرت هوایی با شکاری های بسیار مدرن و خلبانهای حرفه ای که بعضا قرص های روان گردان مصرف کرده اند به سمت کشور قربانی یورش آورده اند و بعد از دادن تلفات از سد بالون ها عبور کرده اند. اما با غافلگیری دیگری مواجه شده اند. آسمان کشور قربانی بی دفاع نیست!!!!!! تعدادی زیادی پهپاد در آسمان قربانی به سمت دسته های پروازی در حرکت هستند. ابر قدرت هوایی چندین موشک برای آنها پرتاب می کند و تعداد زیادی از آنها را سرنگون می کند اما این اهداف پهپاد کاذب هستند و تعدادی پهپاد با بدنه های شبیه به RQ که مجهز به موتورهای ساده ملخ دار و موتورهای جت سبک که هر کدام با دو موشک فعال راداری تجهیز شده اند و تعدادی پهپاد شبیه به پهپاد کرار که مجهز به موشک های حرارتی هستند بمب افکن ها و شکاری های دشمن را هدف قرار می دهند و در این شلوغی برخی از موشکهای خودی ابر قدرت هوایی باعث سرنگونی شکاری های ابر قدرت هوایی می شود و 5 درصد از موشکهای پهپاد ها هم باعث سرنگونی اهداف دشمن می گردد.  دسته های پروازی با پهپادها درگیر می شوند و با بی نظمی از منطقه متواری می گردند. تعدادی از بالونها به همراه خود محفظه هایی حامل موشک اکتیو راداری دارند که به ارتفاع 50 کیلومتری برده اند. این بالونها به سامانه های اپتیکی مجهز بوده و از راه دور کنترل می گردند و از این ارتفاع روی اهداف پنهان کار و غیر پنهان کار دشمن قفل کرده و موشک پرتاب می کنند. دشمن خسارت زیاد دیده اما تعداد زیادی از پهپادها و بالونها را نیز نابود کرده اما حتی یک خلبان کشور قربانی صدمه ندیده است. زیرا کنترل پهپادها و بالونها از طریق یک شبکه از آنتنها متحرک انجام می شود که برای دشمن قابل ردیابی نیست. بالونها و پهپاد های نابود شده هم فورا جایگزین می گردند. سامانه های پدافندی به جای پرتاب موشک به سمت دشمن و قفل راداری به سمت او پهپادهایی مجهز به موشک حرارتی پرتاب کرده اند و این پهپاد ها مستقیم به وسط دسته های پروازی یورش برده اند و آنها را به هم ریخته اند. ابر قدرت هوایی از شکست روز اول درسها گرفته و این بار با دفاع قربانی غافل گیر نمی شود بلکه تغییر آرایش می دهد و بار دیگر یورش میاورد و از همه ظرفیت خائنین داخلی هم بهره می برد. اما قربانی پیش بینی این وضع را هم کرده است و با ایجاد انواع تله ها پهپادهای بیشتری به استقبال دشمن در همه جبهه ها در چهار سوی کشور می روند. قربانی این بار از همه ظرفیت آفندی خود استفاده کرده پایگاه های موشکی و ناوهای هواپیما بر و غیره را مورد حمله زمینی ، زیر دریایی و موشکی از نوع کروز و بالستیک قرار میدهد همزمان پهپاد های بمب افکن و انتحاری قربانی پدافند ابرقدرت هوایی و شروران متحد را هدف قرار می دهند در نتیجه توان و روحیه تهاجمی دشمن دچار نقصان می شود. تا اینجا قربانی از توان هوایی خود هنوز هیچ استفاده ای نکرده اما ابر قدرت هوایی دهها شکاری سرنشین دار از دست داده است. بنابراین ابر قدرت هوایی اقدام به ارسال پهپاد های فراوان برای حمله به کشور قربانی می کند. پهپاد ها دیر آمده اند اما خسارت های زیادی به نقاط حساس می زنند که با اخلال GPS و فعالیت پدافند و گشت های هواپیما های ملخ دار مشابه توکانو و PC-7 فعالیت پهپاد های ابرقدرت هوایی کم اثر می شود.   7. ابر قدرت هوایی که عملا آبرویش رفته با سه موشک قاره پیما مجهز به کلاهک های هیدروژنی اقدام به تراوش ذات خود کرده و برخی کلاهکها که عمل می کنند خسارت شدید به مناطق حیاتی قربانی می زنند و مردم زیادی نابود می شوند. کشور قربانی هم اقدام متقابل می کند و با حمله سایبری، اخلال روی رله های PMU به کمک اخلال روی GPS ، حملات ویژه منافع ابر قدرت هوایی را در سرتاسر جهان به ویژه عمق خاک او به خطر انداخته و در خاک شروران منطقه ای و ابر قدرت هوای اقدام به استفاده گسترده از تسلیحات میکروبی می کند برای مقابله به مثل. قربانی تهدید می کند از کلاهک های عمل نکرده استفاده خواهد کرد و طی یک توافق دو طرف تسلیحات غیر متعارف را کنار می گذارند.   8. حمله غیر متعارف متوقف شده حالا حمله زمینی انجام می شود که با مقابله شدید کشور قربانی با اینکه جلوی پیشروی ابر قدرت سد نمی شود اما تلفات زیادی به او وارد می شود و اسرای زیادی از ابر قدرت به دست می آید.   9. کشور قربانی در پی مداخله سازمان ملل به آتش بس با ابر قدرت هوایی و متحدان شرورش رضایت می دهد و دوباره به دلیل دفاع از خاک خودش محکوم شده و تحریم های شدید تر از قبل را تجربه می کند.
  23. Toolbox ای به نام MEX در مطلب هست که اگر از آن استفاده بکنید، خروجی کار روی کارتهای گرافیکی می رود اما کارایی قابل ملاحظه ای ندارد و فقط تا 17 برابر به شما سرعت می دهد. البته متلب هم مثل غول های دیگر از جمله cedrat و Ansys از تکنولوژی MPI می تواند استفاده بکند که این تکنولوژی فقط برای موازی کردن برنامه شما روی هسته های CPU خوب است نه GPU.   هندی ها با استفاده از کارت گرافیکی رادار بدون انتشار پسیو ساخته اند در ایران هم از کارت گرافیکی بیشتر توسط فیزیک دانها و برای محاسبات علمی و پایان نامه های علمی آنها که نیازمند محاسبات بسیار سنگین و ارزان هستند استفاده می شود.در بسیاری از پروژه ها هم (به ویژه دولتی) مدیران پروژه اجازه استفاده از کارتهای گرافیکی محاسباتی را نمی دهند و معمولا اگر کار موازی انجام بشود با استفاده از MPI و OpenMP هست. مزیت کارت گرافیکی در محاسبات فقط این نیست که بر خلاف CPU محاسبات ممیز شناور آن استاندارد IEEE754 است. بلکه این هست که هسته های گرافیکی 10 برابر پاور کمتری نسبت به هسته های CPU مصرف می کنند و از این دیدگاه در جهانی که 30 درصد کل انرژی آن را کامپیوتر ها می بلعند بسیار بسیار مهم هست.   در واقع با استفاده از GPU ما قادریم در خانه ابر رایانه به نسبت ارزان و کم مصرف داشته باشیم که به این ترتیب بسیاری از الگوریتم ها و کاربردها که قبلا کنار گذاشته شده بودند به دلیل حجم محاسبات حالا در دسترس هستند. البته کار با این کارتها از عهده هر کسی ساخته نیست و بر خلاف MPI برنامه سازی روی آنها نیازمند متخصص کامپیوتر در پردازش موازی هست نه هر کسی که 2 واحد برنامه سازی پاس کرده است.
  24. درود این مسئله جای بحث دارد. باید یک تاپیک جداگانه و خاص برای آن بزنیم. البته اگر مدیریت صلاح بداند خودش این کار را می کند. و موارد را به آن منتقل می کند. بیاییم ببینیم چه شده که یک خلبان باقی مانده و دیگری بیرون پریده و سانحه را با فرضیاتی تحلیل بکنیم تا دیگر شاهد چنین مواردی نباشیم. بنا به اعلام رسمی هواپیما روی کبودراهنگ دچار مشکل در موتور شده و خلبان دوم به بیرون پرتاب شده ولی خلبان اول تا آخر در هواپیما مانده و باقیمانده هواپیما را با فداکاری نجات داده است.   حالا ببینیم چه طور سناریویی می تواند پیش آمده باشد. به اعتقاد و البته تخیل من سانحه اینطور رخ داده که موتور هواپیما بلید شکسته و باعث نابودی موتور و آتش گرفتن آن شده است. هنگام روشن شدن موتور هواپیما همواره جریان نسبتا ثابتی از براده فلز و دیگر ذرات در حال جدا شدن از موتور و پرتاب شدن به بیرون هستند که این فلو را با یک گوس متر دقیق می شود اندازه گیری کرد. معمولا پدیده غالب این هست که درست ساعاتی قبل از اینکه بلیدهای موتور طوری خطرناک بشوند که بخواهند شکسته شده و موتور را نابود بکنند، این فلوی ذرات بار دار خروجی تغییر محسوسی می کند که از این طریق می شود زمان دقیق اورهال موتور جت یا نیروگاه گازی را تعیین کرد. اما در ایران اینطور تست ها نمی دانم که انجام می شود یا خیر. رفتن موتور همان و رفتن بخشی از فرامین و کنترل هم همان در نتیجه خلبان اول تصمیم گرفته که جان خلبان دوم جنگنده آموزشی را نجات بدهد. سپس تا آخرین لحظه در هواپیما مانده تا هم روی کبودراهنگ پایین نیاید و هم در صورت امکان آن را نجات بدهد که این روالی است که هر خلبان شجاع دیگری هم ممکن بود انتخاب بکند. خوشبختانه به طرز معجزه آسایی توانسته بر فرامین نصفه نیمه مسلط بشود و شکاری را روی باند بیاورد که قطعا خاطرات ایشان از این پرواز ارزش بالای آموزشی دارد.   حالا ببینیم چرا خلبان هنگام بیرون پریدن صدمه دیده است. در سیستم صندلی پرواز همانطور که همه می دانند یک مهماتی استفاده می شود که صندلی را به همراه خلبان از هواپیما دور بکند و همزمان بست های کاناپی رها می شود تا کاناپی کنار برود و خلبان هنگام پرتاب به آن برخورد نکند. شتاب این پرش برای صندلی استاندارد آمریکایی میزان باور نکردنی بین 16 تا 18 جی مثبت است. فشار 10 جی برای کشتن یک انسان کافی است اما خلبانی که تمرین روزانه 7 جی را داشته باشد و ورزش مرتب هم داشته باشد با توجه به زمان کوتاهی که این شتاب به بدنش وارد می شود احتمال در جا کشته شدنش کم می شود اما می تواند باعث صدمات جدی به ستون فقرات وی بشود و در خانمهای خلبان می تواند منجر به خرد شدگی کلی استخوانها بشود. اما به هر حال بهتر از مردن است. اما ببینیم که چرا در این مورد خلبان به شدت مصدوم شده است. چند سناریو داریم یکی این هست که کاناپی بستش باز نشده و هلمنت خلبان با 18 جی شتاب به قسمتهایی از کاناپی برخورد کرده است که منجر به شکستگی گردن و صدمات مغزی شده است. اما در این صورت وارد شدن صدمات به خلبان اول را چطور می شود توجیه کرد؟!؟!   سناریو دوم این هست که مهمات صندلی پرتاب حاوی نیترات آمونیوم یا ماده مشابه بوده که اگر در معرض رطوبت قرار بگیرد به تدریج قدرت انفجاری آن ممکن است بیشتر بشود. به عبارت دیگر این احتمال وجود دارد که مهمات سامانه پرتابگر تاریخ مصرفش گذشته باشد و به وضعیت خطرناک رسیده باشد. در چنین موقعیتی حتی در صورت رها شدن و دور شدن کامل کاناپی قبل از عمل کردن مهمات، ممکن است انفجار بسیار شدیدی رخ بدهد که این انفجار باعث سوختگی یا ترکش خوردگی خلبان اول هم شده است. انفجار شدید احتمالا شتابی بیش از 20 جی را به خلبان وارد کرده که منجر به صدمات عروقی درون بدن او و احتمالا سوختگی و ترکش و ...  شده است.   نکته اینجا است که چرا برای خلبانها هنگام بیرون پریدن سیستمی نیست که خلبان را به صندلی بچسباند و هلمنت وی را به آن متصل بکند تا فشار هلمنت حداقل روی ستون مهره خلبان کمتر وارد بشود. البته سیستم pretentioner ای وجود دارد که پاهای وی را جمع بکند به داخل اما برای هلمنت و سر خلبان فکر نمی کنم که سیستمی دیده باشند (شاید هم من نمی دانم)  تا شتاب زیاد پرش از طریق هلمنت به گردن وارد نیاید. پیشنهاد شما چیست؟
  25. درود به آن جوان گرامی معمولا سالی یکی دو بار شما می توانید پوسترهای تبلیغاتی جذب نیروی صنایع دفاع را در 5-6 دانشگاه اول کشور ببینید. معدل 16 به بالا و التزام عملی به اسلام و شرایط معمول دیگر از جمله شرایطی هست که در پوسترها نوشته شده و مزایا را هم خانه سازمانی، حقوق مرتب و آموزش های سطح بالای بین المللی و ... اعلام می کنند.   البته دوستان همه موارد را خدمت شما گفتند. به ویژه در کشوری که پر از مهندس است ولی صنعت به دلیل تیراژ پایین و عدم صادرات حتی در صورت کیفیت بالا، اقتصادی نیست، نباید انتظار حقوق و مزایای قابل توجه داشته باشید. در بخشهایی از این صنعت هم که شاغل بشوید داشتن سفر به خارج از کشور منفی است و سفرهای خارجی شما حتی حج باید با اجازه صنعت باشد.    اینطور هم نیست که در یک صنعت بزرگ شما بتوانید طرح خودتان را جلو ببرید. در یک صنعت بزرگ شما فقط یک آجری باید بشوید کنار آجرهای دیگر و با همکاری و فداکاری فراوان کار را جلو ببرید. در اینطور سازمانها پروژه های فراوان روی زمین مانده و یا در حال اجرا وجود دارد و شما باید توانایی کار کردن در یک تیم ناهمگن را داشته باشید و بتوانید بهترین بهره را به سازمان برسانید بدون اینکه توقع تشکر وارتقاء و تنبیه نشدن داشته باشید. دوستی دارم که 17 سالی است که در اینتل کار می کند. ایشون در مورد اینتل می گوید که ما اینقدر بزرگ و کند شده ایم که نمی توانیم کارایی شرکتهای کوچک را داشته باشیم و به قول خودشان اینقدر بزرگیم که نمی توانیم کار خوب بکنیم!!!   البته بعد از 10-15 سال که آنجا کار کردید، کم کم برای شما مسائل بزرگتر را طرح می کنند و از شما راه حل می خواهند که اینگونه پروژه هایی ممکن است توسط خود شما تعریف و اجرا بشود. در مواردی هم یک مدیر پروژه با سابقه ممکن است ثبت اختراعی بکند برای سازمان و سپس مجموعه ممکن است بنا به نیازش آن اختراع را به صورت پروژه تعریف کرده ابتدا پروتوتایپ بسازد و سپس به تولید محدود در حد نیاز برساند (تولید مهندسی) مثل بقیه تولیدات.