EMP

Eminent-User
  • تعداد محتوا

    387
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    23

تمامی ارسال های EMP

  1. EMP

    نمایشگاه IDEX 2015

    درود به دوست دانشمندم. طبیعی است که دانش قدیمی من در مورد لیزرها به یک فیزیک دان جوان نمی رسد. من هم کاملا قبول دارم که دیر نخواهد بود که لیزرهای عملیاتی در نبردها ببینیم ولی خوب تا یک ارتش واقعی در یک جنگ واقعی از این تسلیحات استفاده نکند مشکلاتش بیرون نمی زند. در جنگ عراق با اینکه آمریکایی ها انواع و اقسام تجهیزات اینچنین را داشتند اما استفاده نکردند. پس این نشان می دهد که در جنگ شهری آنها هم خیلی اعتقادی به این تسلیحات ندارند و این تجهیزات فعلا پخته نیستند. در پدافند هوایی و نقطه ای هم باید دید در درگیری احتمالی دریایی آیا آمریکایی ها سلاح را تست خواهند کرد یا ریسک نمی کنند.   انفجار موشک که پر از سوخت و مواد منفجره است با یک پرتو لیزر طبیعی است اما برای سرنگون کردن یک هلی کوپتر این پرتو باید به جای حساس بخورد. (باک سوخت، مهمات طرفین و ...) مضاف بر اینکه به محض استفاده از لیزر محل سلاح مشخص می شود و اگر یک دیده بان در منطقه باشد، کار خودروی زرهی مجهز به لیزر سخت می شود.
  2. EMP

    نمایشگاه IDEX 2015

    من همیشه تسلیحات نوین را دوست داشته ام اما داشتن لیزر 20 کیلووات برای آزار دادن سامانه های دشمن خوب است ولی برای زدن خوب نیست. پدیده گل حرارتی به راحتی در ابتدای خروج لیزر از توپ بوجود می آید که باعث تولید حرارت زیاد در نزدیکی زره پوش می شود. چنین سلاحی باید قادر باشد که طول موج خود را تغییر بدهد تا برای ارتفاعات مختلف، در هوای آلوده تهران، در حضور گرد و خاک و ریزگرد  و درصدهای رطوبت مختلف از بروز پدیده گل حرارتی جلوگیری بشود. تنها لیزری که من می شناسم و این قابلیت را دارد لیزر اشعه ایکس یا لیزر الکترون آزاد است. که در این ابعاد فسقلی جا نمی شود اگر هم بشود میزان تشعشع ایکس و گاما آن به قدری است که پرسنل را در جا می کشد.   برای جنگ شهری هم خیلی سلاح به درد به خوری نیست. با یک ترکش یا موج انفجار هم ممکن است سامانه از تنظیم خارج بشود. کلا سلاح ناز نازی هستش. بدتر از همه این است که برای داشتن 20000 وات لیزر باید شما 200000وات توان تحریک داشته باشید که تولید این توان با موتور یک زره پوش هم شاید شدنی باشد اما نواخت تیر پایین می آید. شوروی سابق هم چنین سلاحی داشت که تولید نشد. ممکن است از کارتریج های تولید توان استفاده بکنند که آن هم با وجود محدودیت جا و اینکه برای زدن یک هلی کوپتر سوراخ کردن یک نقطه آن اصلا کافی نیست و پرتو لیزر باید به جای حساس بخورد، چندان عملی به نظر نمی رسد. حتی آمریکایی ها هم که از روی ناو با لیزر پهپاد زدند نشان دادند که مدت نسبتا درازی باید پرتو روی هدف قفل باشد تا هدف صدمه جدی ببیند.   البته کم کم این تسلیحات پیشرفت می کنند و ما لیزرهایی خواهیم داشت که با یک تپ یک تانک را متوقف بکنند.
  3. پرتاب پر ابهتی بود. کاش اصلا هیچ مانوری نمی کردند و فقط همین موشک را تست می کردند و همه هزینه ها را هم روی آن متمرکز می کردند. حال کردم. وجود این موشک در آبهاب بین المللی فرا منطقه ای به معنی این خواهد بود که ما هم از این به بعد می توانیم ضربه دوم قابل اعتماد بزنیم. به عبارت دقیقتر. اگر وحوش غربی-عبری-عربی ما را با بمبهای اتمی و هیدروژنی و ....EMP و ... بکوبند و چیزی از تهران باقی نماند، واحدهایی از ما که ممکن است در مدیترانه، خلیج عدن، خیلج پارس و دریای مکران یا خیلی خیلی دورتر باشند، می توانند منبع پرتاب این تسلیحات و نقاط حساس کشور مهاجم و حامیانش را هدف تسلیحات بسیار مخرب غیر اتمی قرار بدهند. قابلیت زدن ضربه دوم را فقط قدرتهای هسته ای درجه اول که در معرض خطر هستند در اختیار دارند (روسیه ،انگلستان، آمریکا، فرانسه، چین) و برای این کار از زیر دریایی های استراتژیک استفاده می کنند. اسرائیل را هم آلمانی ها به چنین زیردریایی هایی مسلح کرده اند. تا به حال ما با استفاده از هم پیمانهای خارجی خود سعی داشتیم که عمق استراتژیک درست بکنیم. با استفاده از این موشک و حاملش عمق استراتژیک ما می تواند بسیار بسیار دور تر برود و ما هم بالاخره توان زدن ضربه دوم قابل اعتماد را بیابیم.   ای کاش دوربین موشک را تعقیب می کرد تا از دید محو شود نه اینکه 8 ثانیه فیلم از آن نشان بدهد. حتی اگر این موشک 13 ثانیه پس از پرتاب به دلیل شعله ور شدن قسمتی که نباید شعله ور می شد نابود شده باشد باز نشان از یک پرتاب موفق دارد موشک بعدی حتما درست تر کار خواهد کرد. اگر هم پرتاب کاملا موفق بوده که طرف خارجی حتما رصدش کرده و حساب دستش آمده است. کلا با چند تا قایق با لانچر 107 میلیمتری امنیت ملی ایجاد نمی شد. امنیت ملی را کشوری دارد که شدید ترین بمباران های اتمی هم توان زدن ضربه دوم توسط او را محدود نکند. که در این راستا وجود چنین موشکهایی از نان شب واجب تر است.
  4. در مورد کمبودهای ما در زمینه امکانات رایانه ای باید به موارد زیر اشاره بکنم. 1. ما انواع پردازنده و حافظه داخلی امن که در داخل کشور طراحی و ساخته شده باشد نیاز داریم تا از شر تروجانهای سخت افزاری و میان افزاری خلاص بشویم. 2. ما ابزار نرم افزاری طراحی سخت افزار و نرم افزار داخلی نیاز داریم از سینتسایزر های HDL بگیرید تا کامپایلرهای C و ADA. 3. ما طراح آگاه و باسواد و علاقه مند نیاز داریم 4. ما تراشه FPGA ملی هم نیاز داریم و باید حداقل یک کارخانه ساخت تراشه ASIC داشته باشیم. 5. ما سیستم عامل ملی هم می خواهیم اما در مورد سیستم عامل های real time و سیستم عامل های Embedded Real-time باید بگویم که یکی از موارد کلاسیکی که امنیت سیستم را پایین می آورد و پرچم قرمز را بالا می برد Home-Made-RTOS است اگر RTOS خواستیم بسازیم باید خیلی هزینه بکنیم و تستهای شدیدو فراوانی انجام بشود.RTOS ها سیستم عامل PC معمولا نیستند که خرابی آنها حین کار با یک ریست حل بشود. در صنعت خودرو ما یک سیستم عامل RTOS داریم که بسیار مشهور است و بخشی از استاندارد Autosar محسوب می شود. این سیستم عامل همان OSEK است که یک سیستم عامل آلمانی فرانسوی است و به OSEK/VDX هم مشهور است. شرکتهای بزرگی مانند Freescale که همان بخش پردازنده سازی Motorolla حساب می شود هم برای پردازنده هایشان OSEK را ساخته و پورت کرده اند اما ما از OSEK ساخت Freescale در ایران استفاده نمی کنیم زیرا استاندارد SPICE را فقط در سطح 1 پاس کرده است در حالی که OSEK ساخت شرکت KPIT این استاندارد را در بالاترین سطح یعنی 5 پاس کرده. می بینید که با اینکه همه استاندارد باز است و سورس هم موجود است ولی باز هم شرکتهای بزرگ در ساخت یک RTOS استاندارد و ایمن مانده اند. سازنده vxworks هم سالها کار کرده که الان سیستم عاملش در همه سامانه های با توان پردازشی زیاد مورد استفاده است. در ضمن کامپایلر DIAB ساخت شرکت سازنده این OS، دارای استاندارد ایمنی ISO26262 است که هیچ یک از کامپایلرهای شرکتهای بزرگی مانند اینتل و Freescale دارای چنین استانداردی نیستند. تنها کامپایلر دیگری که من میشناسم که استاندارد ISO26262 را پشتیبانی می کند، کامپایلر TASKING است و آنهایی که TASKING را با KEIL مقایسه کرده اند می دانند که فرقش از زمین تا به آسمان است. شما نمی توانید که برای هواپیما برنامه بسازید ولی از کامایلری استفاده بکنید که استاندارد ندارد. اگر ما هم کامپایلر بسازیم باید استاندارد ISO26262 را پاس بکنیم. در مورد ساخت زبان برنامه سازی داخلی، باید بگویم که اگر بتوانیم زبان امنی را ابداء بکنیم که کاربرد منحصر به فرد خودش را هم داشته باشد خیلی خوب است زیرا کامپایلرهای C قابل اعتماد نیستند. و خود C هم قابل اعتماد نیست و Ambiguity  ذاتی دارد. برای مثال هیچ دو کامپایلری برای برنامه هایی که مانند خطوط زیر دارای side-effect هستند، کد یکسان ایجاد نمی کند: i=1 i= i++ + i-- - --i + ++i یا در داخل آرگومان دستور Size اساسا i++ کار نمی کند. و مقدار i افزوده نمی شود. به همین دلیل است که در JSF++ یا MISRA-C یا DO-178B/C استفاده از خیلی از امکانات زبان C مجاز نیست و خیلی موارد دیگر. حالا اگر ما زبان قدرتمندی توانستیم بسازیم که این مشکلات را نداشته باشد خیلی بد نیست اما برای داشتن سیستم عامل امن نیاز به این نداریم که زبان ملی هم داشته باشیم. این مقوله ای جداگانه است. هر برنامه ای که به هر زبانی نوشته بشود دست آخر به کد باینری تبدیل می گردد که با استفاده از Decompiler ها می توان آن را به زبان ماشین که توسط انسان قابل فهم است برگرداند و سپس با بعضی از ایزار به C  هم می تواند تبدیل بشود که البته چندان خوانا نیست و با اصل کد خیلی فرق خواهد داشت. بنابراین زبان ملی هم که داشته باشیم امنیت برنامه باینری ما بالا نمی رود. اگر دنبال بالا بردن امنیت برنامه باینری هستید باید با استفاده از تکنیک Obfuscation کد باینری را Obfuscated بکنیم تا Decompiler ها نتوانند برنامه باینری را به زبان ماشین تبدیل بکنند. البته تکنیک های دیگری هم مثل time-stamping و polymorphism و CRC و .... هستند که با استفاده از آنها می توانیم که دست کاری روی برنامه را بسیار سخت بکنیم. البته نکته دیگر این است که امروزه انقلابی در صنعت شده و دیگر پردازنده ها resource های اصلی سیستم نیستند و ما شاهد ظهور ExaScale Operating system ها هستیم. در این سیستم های عامل جدید مانند Argo دیگر پردازنده فقط یکی از منابع است و time-sharing دیگر خیلی معنی ندارد. همین الان تراشه Tegra-K1 شرکت NVIDIA دارای 192 هسته محاسباتی و 4 هسته آرم A15 یک و نیم گیگاهرتزی است که با RTOS های عادی قابل استفاده نیست و باید خودمان با توابع API از آنها کار بکشیم و یا روشهای سخت تر. بنابراین ساخت RTOS صنعتی خیلی کار ساده ای نیست البته لازم است.   البته اگر قرار است این پروژه ها را بدهند به همانی که همیشه می دهند، به همانی که پروژه کارت سوخت را هم دادند پول خرجشان نکنیم بهتر است.
  5. برنامه ساز با ADA 10 برابر خطای کمتری به جا می گذارد نسبت به C و اگر از subset ویژه ای از ADA به نام SPARK استفاده بکند  10 برابر کمتر از ADA خطا به جا می گذارد. اما قانون کلی این است: We Never Trust to Any Software بنابراین باید وقتی با یک کامپایلر آبجکت کد ساختیم، مسیر برعکس را هم برویم و از آبجکت کد به کد برسیم تا مطمئن بشویم که کامپایلر اشتباه نکرده است که معمولا این عمل خیلی نادر انجام می شود برای برنامه های safety-Critical مثل ترمز خودرو. خیلی ها 2 تا برنامه مختلف می نویسند با 2 تیم مختلف و روی 2 تا میکرو مختلف ران می کند و سپس با استفاده از Pattern ایمنی Two-Of-Two این دو تا سیستم یکدیگر را مانیتور می کنند تا از طی کردن مسیر برعکس خلاص بشوند. برنامه این سیستم در دسترس بوده برای 30 سال و بعید می دانم که چیزی داشته باشد که در نیرو ندانند. به ویژه که پردازنده نوعی  از اجداد همین پردازنده های اینتل سری x86 است. سیستم عامل ملی قطعا باعث می شد که ویروس استاکس نت کارش را به خوبی انجام ندهد اما توس یک فرد خاص و بسیار مورد احترام دولت این پروژه تبدیل شد به غالب کردن لینوکس فارسی به عنوان سیستم عامل ملی که هیچ سازمان امنیتی حاضر نبود از لینوکس به دلیل درهبهای عقب فراوانش استفاده بکند در نتیجه بودجه به فنا رفت و آمریکا هم به هدفش رسید و همه خوشحال بودند.
  6. درود توانایی ایران در ساخت رادار کاملا مطلوب است. من شرکت خصوصی می شناسم که همین الان 3 تا سیکر راداری مختلف در دست ساخت دارند تازه مهندس دیجیتال قوی هم ندارند یک سری افراد متوسط هستند. رادار سازی ما در بخش رادارهای جمع و جور هوا پایه از سال 1383 به اینطرف بسیار پیشرفت کرده است. من گلوگاه فناوری در ساخت هیچ راداری نمی بینم. این تکنولوژی در این کشور بومی شده و رادار سازهای ما حتی ایده های نوینی هم دارند.   سال 1384 من یک رادار هولوگرافیک چیزی شبیه به SAR لازم داشتم برای تشخیص غیر مخرب ترک در عمق 3 متری فولاد داخل بویلرها که وقتی سپارش دادم به دوستان به من قیمت 4 میلیارد تومان و زمان یک سال و نیم دادند. در سال 1385 یک رادار پسیو می ساختند (البته نه PESA منظور من راداری است که هیچ نوع فرستندگی ندارد) و در قسمتی به مشکل خورده بودند که وقتی بررسی شد معلوم گردید یک بار دیگر به جای اینکه طراحی را به مهندس مخابرات بدهند، طراحی و پیاده سازی را به  یک کارشناس ارشد مخابرات دانشگاه امیر کبیر داده بودند و مهندسان برق هم که عموما آشنایی محدودی با زبان C و معماری پردازنده ها دارند، بار دیگر حماسه آفریده بودند و 2500 تا 2600 برابر نیاز به توان پردازشی داشتند!!! که با تزریق یک مهندس معمولی کامپیوتر به پروژه مسئله حل شد و برنامه اینها 2700 برابر سریعتر گردید و نیاز به تغییر سخت افزار و یک تاخیر 2 ساله در پروژه یا توقف پروژه پیش نیامد. اخیرا هندی ها با استفاده از توان مهیب محاسباتی کارتهای گرافیکی کاری را که ما در سال 1385 می کردیم را انجام داده اند حالا ببینید امروز که سال 1393 هست، با وجود این همه مهندس متخصص پردازش موازی، ما چه رادارهای عجیب و غریبی که نمی توانیم بسازیم. گلوگاه اصلی پروژه های رادار هزینه آن است. رادار با برد 60کیلومتر را شما با یک کارت حاضر و آماده FPGA و یک اجاق مایکروویو و یکی از دیش های جدید ماهواره چند تا موتور استپ و یک کارت حاضر آماده میکروکنترلر می توانی در خانه هم بسازی اما راداری که بخواهد قابلیت اطمینان داشته باشد و قابل رقابت با رادارهای امروزی کشورهای دیگر باشد، سرعت اسکن خوب وو قابلیت دیدن و قفل روی چندین هدف را داشته باشد باید در همه بخشها یک استانداردهایی را رعایت بکند که کار یک نفر نیست و تیم و آزمایشگاه می خواهد و هزینه سنگین دارد. باید در اتاق آنتن کلی تست پاس بکند که هر بار اتاق آنتن رفتن هزینه کمر شکن دارد. تست های کیفیت نرم افزار و validation ها و verification های سخت افزار دیجیتال هم برای خودش دنیایی است. حتما می دانید که یک دسته 6 فروندی شکاری فوق گران F-22 که عشق خیلی ها در این سایت است، 2.5 میلیون خط برنامه دارد و مرتب آن را در سر تامکت می کوبند، در سال 2007 وقتی که به همراه تانکر سوخت رسان از آمریکا به ژاپن می رفتند هنگام عبور از خط ساعت تمام کامپیوترهایشان از کار افتاد و به گفته پنتاگون هنگام عبور از خط ساعت بین المللی سیستم کنترل سوخت، سیستم ناوبری و سیستم مخابراتشان و تقریبا همه چیز را از دست دادند و اگر هوا کمی بد بود و یا تانکر در نزدیکی نبود تا در بال آن به سمت نزدیکترین فرودگاه بروند، همه آنها از دست می رفتند. بنابراین این حماسه ها که مهندسان برق ما می آفرینند فقط در ایران رخ نمی دهد در آمریکا هم این مشکلات وجود دارد.  این موارد البته در دانشگاهها تدریس نمی شود به دلایلی که من نمی دانم و حتما آموزش عالی و وزرای متعهد آن می دانند. به همین خاطر دانش آموخته ما هم که وارد صنعت (تازه صنعت غیر نظامی) می شود باید دوباره از صفر آموزش بدهیم و ما در صنعت افرادی را می خواهیم که آماده یادگیری باشند و در تیم تک رو نباشند نه اینکه بخواهند آموزشهای غلطی را که در دانشگاههای معظمی مثل شریف یاد گرفته اند به صنعت ما تحمیل بکنند.   گلوگاه اصلی نسل جدید خروجی دانشگاههای معتبر هستند که انگیزه خیلی کمتری نسبت به نسل قدیمی تر دارند کتاب نمی خوانند و در نتیجه سواد کمتری دارند. در اساس طراحی دیجیتال را نفهمیده اند و با آن ساده انگارانه برخورد می کنند. قانون اهم را هم نفهمیده اند مدار چاپی می سازند بدون مسیر بازگشت بیچاره اهم در گور چه می کشد از اینها و مدعی برنامه سازی با C هستند اما الفبای برنامه سازی reliable و تست نرم افزار را نمی دانند که هیچ سخت افزارشان را هم نمی دانند که چگونه تست بکنند و وقتی که یک پروژه را تمام می کنند به ظاهر، صدها مشکل درون آن به جا می گذارند که آبروی محصول نهایی را می برند و کارفرما را به کار ایرانی بی اعتماد می کنند.امروز یک خودرو BMW  بیش از F-35 پیچیدگی نرم افزاری دارد حال ببینید رنج صنعت را از دست این آقایان.   در مورد لامپها و دیودهای میکروویو هم باید بگویم که هم در داخل قابل ساخت است و هم قابل خریدن هست این قطعات در زمان جنگ گلوگاه بودند برای همین رویشان خیلی کار شد و امروز اینها مشکل رادار ساز ما نیستند.
  7. تامکتها در اواخر جنگ با عراق برای پرتاب بمبهای سنگین استفاده شدند و یکی از این بمبهای 4500 پوندی سقوط آزاد اشتباهی افتاد در ترکیه و کلی مشکلات مرزی ما با اینها در آن موقع حل شد. با تکنولوژی ایران ساخت راداری که بتواند در یک شکاری با ابعاد تامکت جا بشود و منبع انرژی آن نیز تامین بشود کاملا شدنی است و بعید نیست که این خبر خیلی هم قدیمی باشد. رادار های امروزی خیلی کم مصرفتر و دوربردتر هستند و خطر کمتری هم برای خلبان ایجاد می کنند. کافی است که پردازش سیگنال آن را به متخصصین با تجربه داده باشند و در پیاده سازی مدارهای دیجیتال و نرم افزار آن هم از اهل فن مسلط به استانداردها استفاده شده باشد. تکنولوژی 10 سال پیش ایران هم برای این کار کافی است.
  8. گفته می شود که ایجاد داعش برنامه انگلیسی ها به نام طرح الماس بوده. در غرب شهرت دارد که این فقط الماس است که الماس را می برد. به همین خاطر انگلیسیها ارتشی چریکی شبیه حزب الله ساختند البته در جهت منفی تا به جان آنها بیاندازند و به این ترتیب از برندگی تیغ این گروه و گروه های مشابه کم بشود.   دلیل شکستها مشخص است. احتمالا در سوریه وحدت فرماندهی ضعیف است. هر فرماندهی دارد با سبک خود می جنگد. قطعا مستشار ایرانی هم حرفش چندان برندگی ندارد. امپراطوری روم هم توسط نبردهای مشابه نابود شد. اصولا نیروی منظم کلاسیک برای نبرد با چریکها کارایی ندارد و این اشتباهی است که مرتب توسط سوریه تکرار می شود. خوب تروریستها به شدت اموزش دیده هستند قبول، تجهیزات فراوان دارند قبول تعدادشان هم زیاد است قبول ولی کمی هوش اگر به خرج بدهیم مسئله حل می شود. صیاد شیرازی تا وقتی داشت با روشهای کلاسیک در کردستان می جنگید حسابی تلفات می داد حتی در خاطراتش هست که در یکی از دفعات که به کمین کردها افتاده بوده آرزو می کند که خداوند شهادت او را قسمت کند تا رنج نیروهایش را دیگر نبیند. اما ایشون در همان روزها دچار الهام می شود و ایده جدید در نبرد بکار میگیرد و آن هم استتفاده از هلیبرن نیروها در ارتفاع بالاتر از چریکها و زمینگیر کردن آنها توسط نیروی ویژه و سپس پیشروی نیروی کلاسیک بود که این کلید آزادی کردستان شد. چگوآرا هم تا وقتی داشت با نیروهای کلاسیک در کشورهای آمریکای جنوبی می جنگید، موفق بود و همیشه آنها را شکست می داد اما در اولین برخوردش با نیروهای ویژه دستگیر و اعدام شد.   ژنرال فن کلایتسویتز گفته در هنگامه نبرد ساده ترین کارها تبدیل به بزرگترین مشکلات می شود. اینکه از راه دور برای یک جنگ داخلی به سبک جنگ داخلی اسپانیا بخواهیم نسخه بپیچیم کار نادرستی است اما اگر من فرمانده جبهه خودی بودم قبل از ورود به میدان سوریه، نبرد داخلی اسپانیا را دقیقا مطالعه و بررسی می کردم. اوتو اسکورتزنی یک مهندس مکانیک بود ولی با مطالعه اشتباهات نبرد نیروهای انگلیسی در پشت خطوط دشمن، نخستین نیروهای ویژه دنیا (کماندو لغتی آلمانی است) به مفهوم امروزی را آفرید و می توانست سرنوشت هر نبردی را با نیروی اندکی تغییر بدهد.   فرانکو در اسپانیا نیروی خوبی نداشت که توسط آلمانها هم پشتیبانی ضعیفی می شد و از تمام کشورهای جهان کمونیستهای جوان زن و مرد به اسپانیا ریخته بودند و از طرف متفقین هم پشتیبانی تسلیحاتی می شدند. اما فرانکو دست آخر پیروز این جنگ شد. در جنگ با چریکها مهمترین چیز این است که شما نباید شکست بخورید و هیمنه ارتش شما نباید که بریزد. جنگ چریکی در واقع جنگ کلاسیک نیست که در یک عملیات آن یک ژنرال گودریان پیدا بشود که یک میلیون نفر اسیر بگیرد از شوروی به آن بزرگی. جنگ چریکی جنگ روانی است. جنگ هیمنه ها است. فقط باید روی روان تروریستها و متحدین آنها کار کرد همین. تروریستها هزاران رسانه دارند برای کار کردن روی روان ما. ما برای از کار انداختن رسانه های اینها چه کردیم؟ می آییم نقشه ها و فیلمهای حرفه ای آنها را باز پخش می کنیم!! کاری که دولت مصر با تروریستهای لیبیایی کرد، موفق بود.   در نبرد ظفار نیروی هوایی ایران عمدا پشتیبانی درستی از نیروی زمینی نمی کرد دل خلبانها به حال آنها می سوخت و می گفتند که اینها مسلمان هستند و ما بمباران نمی کنیم.تا اینکه تروریستهای بسیار مصمم ظفار اقدام به کشتار پرسنل یک تیپ ارتش ایران کردند به سبک همین چریکهای داعش و النصره و کلی نماد های کمونیستی هم به جا گذاشتند. بعد از آن بود که خلبانان رقیق القلب نیروی هوایی همه بمبها را به هدف می زدند و دمار از روزگار وحوش در آوردند. و نیروی زمینی هم با قدرت آتش بسیار سنگین وارد عمل شد تا جایی که انگلیسی ها که معمار درگیری ظفار بودند دادشان به هوا رفت که شما خیلی مهمات حرام می کنید که معلوم بود خیلی سوخته اند.   تروریستها اینقدر خیالشان راحت است که گاهی به مرخصی می روند به اروپا و آسیا و در آنجا تبلیغ جهاد نکاه هم می کنند. اینها نباید هیچ کجا احساس امنیت بکنند. اگر من جای فرمانده ارتش عربی سوریه قرار بود نسخه بپیچم نسخه زیر را می پیچیدم. 0. از مشاوره متخصصین جنگ روانی بیشتر از مشاوره های نظامی استفاده می کردم و بر علیه تک تک تروریستها در کشورهای مطبوعشان اقدام حقوقی می کردم. 1. من طوری می جنگیدم که در هیچ کتاب دانشگاهی تدریس نشده باشد و حرکات من توسط فرماندهان تروریستها در ارتش ترکیه و عربستان و انگلیس و آمریکا قابل پیش بینی نباشد. 2. فقط از نیروهای ویژه مجهز برای برخورد با تروریستها استفاده می کردم و دستور می دادم یا برخوردی صورت نگیرد و یا اگر گرفت بدون هیچ رحمی باشد. 3. از ارتش فقط برای حفاظت شهر ها و مردم استفاده می کردم تا سرباز نزدیک خانه خود و از ناموسش دفاع بکند تا حداقل انگیزه را داشته باشد. 4. عشایر مخالف با تروریستها را مسلح می کردم. 5. در کوتاه مدت یک سری جایزه بگیر استخدام می کردم و به ازای سر هر تروریست و قاتل به آنها جایزه می دادم و برای سر همه رهبرانشان هم جایزه می گذاشتم تا اینها که یک مشت حرامی هستند نسبت به محافظانشان هم بد گمان بشوند 6. هرگز کاری نمی کردم که وحشت تروریستها از من کم شود و فقط در نبردی که پیروزی قطعی باشد اقدام به تهاجم می کردم. 7. از جنگ الکترونیک به صورت بسیار گسترده استفاده می کردم. به ویژه هنگام عملیات با DF هر جا که تروریستها رادیوشون را روشن بکنند ردیابی می کنم و یک بمب روی سرشان منفجر می کنم یا با توپخانه دورزن 180 صاف می کنم تا ضمن به جهنم رفتن فرماندهانشان، روحیه حرامی ها از بین برود. 8. از تک تیر اندازان با سلاح های دور برد تر استفاده می کردم. 9. اگر شده برای کشتن هر تروریست یک موشک مالیوتکا حرام بکنم همه موشکهایم را مصرف می کردم این خیلی بهتر از این است که انبار این موشکها را تحویل تروریستها بدهم و هیچ استفاده ای هم از آنها نکنم. 10. در آسمان همیشه یک جنگنده مجهز به بمب نقطه زن را آماده نگاه می داشتم که به محض اینکه یک کاروان تروریستی مهم شناسایی شد یک بمب نقطه زن در میانشان منفجر بشود. 11. از هم پیمانان ایرانی در خواست می کردم پهپادهای موشک اندازشان را روی تروریستها آزمایش بکنند. واقعا پهپاد موشک انداز است که می تواند خواب را از زامبیها بگیرد. 12. برای بمباران سنگین اهداف قبل از تهاجم از هواپیماهای باری استفاده می کردم تا از ارتفاع بالای 20 هزار پا با بمبهای فوق سنگین نقطه زن  (با یک GPS درون بمبهای بزرگ ممکن می شود) بمباران بکنند نه از جنگنده. تا هم صدای بمب وجودشان را بلرزاند(خود بمب دیوار صوتی را می شکند) و هم قدرت انفجار خیلی شدیدتر باشد. اگر پرتاب چند تا از این بمبها با جنگ روانی مناسب همراه باشد خیلی موثر خواهد بود. این روش خیلی ارزانتر است. آمریکا هم در سومالی استفاده کرد که خیلی موثر بود. و بمباران را تا پاکسازی منطقه حاص ادامه می دادم و  وقتی منطقه پاکسازی شد و تحویل دفاع وطنی گردید، منطقه دیگر را به همین ترتیب پاکسازی می کردم. فرقش با شخم زدن کل سوریه اینه که این روش بمباران خیلی دقیق و اعصاب خرد کن است. 13. در جنگ شهری آلمانها از توپهای نیمه متحرک پدافند هوایی استفاده می کردند که بسیار بسیار موثر بود. نزدیکترین سلاح به آن در ارتش سوریه ، 4 لول های 14.5 میلیمتری زرهی  است  که برای این کار بسیار مناسب است. هر کدام از مقرهای تروریستها را با 14.5 که توسط تک تیر انداز و خمپاره اندازها پشتیبانی می شود هدف قرار می دادم و متر متر پیشروی می کردم تا یک جاهایی مثل جوبر و دوما از شر وجودشان پاک گردند. 14. مطابق قوانین ژنو در صورت درگیری و به اسارت در آمدن مزدورها (سربازان بدون آرم و علایم یا سربازان کشوری که رسما به کشور شما اعلان جنگ نداده است) اعدام صحرایی آنها حق اسیر گیرنده است. بنابراین آنها را مطابق قوانین مجازات رسمی می کردم  15. یک جاهایی مثل بیانون که تروریستها وسوسه می شدند آنجا متمرکز بشوند را با کاتیوشا، توپ 203 یا بمباران هوایی طوری می زدم که کسی زنده فرار نکند و عبرت بشود که دیگر تمرکز قوا ایجاد نکنند و در برابر نیروهای ویژه که در استعداد های کوچک عمل می کنند آسیب پذیر بشوند. یک چیزی شبیه تاکتیک هانی پات که تا به حال در ابعاد کوچک چند بار توسط حزب الله اجرا شده است.      
  9. درود به دوستان گرامی امروز این تاپیک را دیدم و به ویژه در مورد مقاله مشرق یک مواردی به نظرم رسید که شاید روشن کننده باشد.   اول اینکه ساخت هواپیمای آموزشی برای کشوری که هواپیمای جدید ندارد، کار درستی است زیرا مهمتر از سخت افزار داشتن خلبان مناسب است که بتواند در شرایط سخت با آموزش بالا خود و پرنده اش را نجات داده و ماموریتش را انجام بدهد. اینکه شکاری های ما آنالوگ هستند و صاعقه دو که دیجیتال است مناسب آموزش برای آنها نیست چندان درست نیست. زیرا اصول پرواز برای شکاری های مختلف فرق چندانی ندارد و فقط ویژگی های خاص مکانیکی و الکترونیک پرنده خاص باید به خلبان جدید آموزش داده بشود که زمان زیادی نمی برد. حتما به یاد دارید که خلبانهای ما بدون هیچ آموزشی از غرب میراژ را رام کردند بنابراین با یک شکاری دیجیتال هم می شود خلبان شد و سپس آموزش تکمیلی را روی شکاری های آنالوگ دید.   در مورد صاعقه و اینکه راجع به رادار آن بحث می شود باید بگویم که هیچ خبری از رادار آن داده نشده و گرچه می توان روی آن رادار خیلی مناسب گذاشت ولی باید دید که آیا هدف نیرو از ساخت صاعقه داشتن یک شکاری رهگیر با بیشینه سرعت 1.6 ماخ است یا خیر. این شکاری بیشتر برای زدن موشک کروز در روز مناسب است تا درگیری هوایی با شکاری هایی که پرواز کروزشان سوپرسونیک است.   در مورد رادار یک بحث دیگر هم  هست و آن منبع نیرو و سامانه خنک سازی آن است. اینکه ما در موشک نور یا فکور رادار هواپایه داریم که عمر کاری آنها در حدود چند دقیقه است، دلیل نمی شود که  برای صاعقه هم چنین سیستمی داریم. اولین مشکل نصب رادار روی دماغه صاعقه جای کم آن است و دومین مشکل منبع تامین انرژی آن و سپس سامانه خنک سازی علاوه بر آن نزدیکی خلبان به رادار باعث می شود که نشتی رادار روی خلبان اثر زیادی بگذارد که نصب رفلکتورهای فراوانی را می طلبد. البته در تکنولوژی امروز ایران تنها گلوگاه ساخت رادار هواپایه پول آن است و نه هیچ چیز دیگر.   در اف 5 سامانه تولید توان از ترانس با هسته آهن کاهنده استفاده می کند و برق 18000 ولت 400 هرتز تولیدی توسط موتورهای جت را به 115 ولت متناوب 3 فاز 400 هرتز تبدیل می کند. این برق تولیدی به دلیل رگولاسیون بار بد این ترانسها اعوجاج زیادی دارد و اگر یک رادار با قدرت تشعشع چند کیلووات هم از این منبع بخواهد انرژی ضربه ای بکشد اعوجاج آن خیلی بدتر هم می شود. برای کاکپیت دیجیتال این اعوجاج باید قبل از DC شدن یک جوری حل می شد که کار سختی است و حدس من این است که از یک رگولاتور قدرت 3 فاز با خروجی بالای 160 آمپر روی هر فاز استفاده شده است که این وزن شکاری را افزایش داده و قابلیت اطمینان را هم کمتر می کند. امروزه در تمام دنیا به جای این روش 50 سال پیش از ترانسفورمرهای با هسته فریت استفاده می شود که هوشمند هستند و به صورت خودکار خروجی آنها سینوسی دقیق می شود که وزن آنها و جایی که اشغال می کنند به مراتب کمتر از ترنسفورمرها با هسته آهن است. به این ترانسفورمرها Intelligent Universal Transfrmer می گویند که امیدوارم درصنعت نظامی تا به حال ساخته شده باشد. البته تلاشهایی شد که در سال 2009 در صنعت برق غیر نظامی این ترانس در کشور تولید بشود که چند تا مهندس برق کم سواد مدیر پژوهشی در این صنعت نگذاشتند و از آن به بعد هم هیچ خبری از تولید چنین ترانسفورمری پخش نشده است.   یک FDR هم در مقاله مشرق دیده می شود که در اساس برای میگ 29 و هلی کوپترها توسعه داده شد و بعید نیست که روی صاعقه هم گذاشته باشند. البته شما در عکس فقط یک قوطی نارنجی می بینید که قسمت حساس FDR است و بقیه سخت افزار پیشرفته FDR نمایش داده نشده است. این قوطی نارنجی قادر است شتاب 6400 جی ناشی از سقوط و دمای 1100 درجه ناشی از آتش سوزی (به مدت یک ساعت) را تحمل بکند و کل دستگاه از نظر کارکرد ویژ ه گی های یکتایی دارد. برای مثال  این FDR تنها دستگاهی است که علاوه بر ضبط همه پارامترهای پروازی و مکالمات خلبان، قادر به ضبط تصاویر درون کاکپیت و نقاط حساس بیرونی و درونی شکاری است که برای آموزش پرسنل و بررسی خطاهای آنها حین پرواز و نشان دادن خطاها به خودشان بسیار مفید است که در حال حاضر مشابه خارجی ندارد علاوه بر این از نظر کیفیت ساخت در سطح بالایی قرار دارد بطوریکه اگر شکاری نزدیک ابر خطر ناک بشود و صاعقه به آن برخورد بکند، عبور 5000 آمپر از بدنه دستگاه هیچ آسیبی به مدارهای داخلی آن نمی زند (که استاندارد همه مدارهای اویونیک باید باشد) شوربختانه مهندسانی امروزه مشغول طراحی با میکروکنترلر و استفاده از FPGA هستند که روش آنها Code and Fix است. نه آزمایشگاه تست Firmware دارند و نه تست درستی برای سخت افزارشان دارند.   در اساس رعایت استاندارد را زاید می دانند و لوس بازی می دانند. درکی از تست و شبیه سازی ندارند. درکی از validation و Verification هم ندارند. با یک کارشناس ارشد خروجی دانشگاه معظم شریف مصاحبه استخدام داشتم که بسیار نا امید شدم نه الفبای معماری را می دانست و نه الفبای طراحی Embedded را می دانست یک کتاب هم در این زمینه نخوانده بود. حتی ساده ترین سئوالات مربوط به زبان C و طراحی دیجیتال را نمی توانست جواب بدهد ولی در پروژه های مهمی مشارکت کرده بود!!! بدیهی است که خلبانها هم خیلی کم به این تکنولوژی های جدید می توانند اعتماد بکنند. و صنعت دفاعی هم خیلی خیلی با احتیاط می تواند از صنعتی که ابزارش این افراد هستند استفاده بکند.
  10. درود به دوستان گرامی خیلی خبر خوشحال کننده ای هست که موشک فکور بالاخره اعلام شده که تولید انبوه شده است. این روزها ائتلاف عبری-عربی-غربی در حال تمرین حمله به ایران و منافع او تحت عنوان حمله به داعش خود ساخته هست و این جنگنده های عربی که امروز پرواز درستی ندارند بعد از چند ماه تمرین واقعی تبدیل به دشمنان خطرناکی خواهند شد. در این چنین اوضاعی باید تسلیحات اینچنین با سرعت بیشتری به نیروها تحویل داده شود که البته سیاست رسمی و اعلام شده وزارت دفاع هم هست که طرح های انجام شده و نیمه کاره زود تر تمام شود. البته شخصا وقتی لذت می برم که یک هواپیمای هدف را به ارتفاع و سرعت زیاد برسانیم و بر فراز ابوموسی با یک فکور از فاصله دور هدف قرار بدهیم و فیلمش را هم از زوایای مختلف پخش بکنیم بگذاریم روی اینترنت تا بازدارندگی ایجاد بکند بخصوص در مقابل شیخک هایی میکروسکوپی و البته وحشی و داعش پرور که بزرگی را در به زیر کشیدن تمدنهای بی آزاری مثل ما می بینند.   هدف از تولید سلاح و همه هزینه هایی که برای آن می شود ابتدا بازدارندگی است و سپس پیروزی در جنگ. امیدوارم همانطور که در زمان شاه یک پهپاد سوپر سونیک را در شمال کشور با فینیکس هدف قرار دادند و جلوی جولان دادن میگ های 25 روسی در فضای کشور برای مدتی گرفته شد، چنین آزمایشی شیخک های اجاره نشین جنوبی را هم برای مدتی خفه بکند.   در مورد اینکه بعضی ها به این موشک فکور-90 و تولید آن اشکال دارند و پلتفرم اسپارو را بهتر می دانند چون آمریکایی ها دنبال آن رفته اند، باید مواردی را عرض بکنم.   خیلی از تسلیحات برای خیلی از کشورها مناسب نیست مثلا برای کشور کوهستانی ایران ارزش یک رادار پرنده بیش از 10 رادار ثابت است. یک سایت پدافندی پرنده مفید تر از چندین سامانه پدافندی زمینی است. بخواهیم یا نخواهیم پلتفرم فینیکس پر افتخار ترین پلتفرم جهان در شکار هواپیما در بین تمام پلتفرمهای دیگر چه زمین به هوا و چه هوا به هوا است. از این رو اعتماد به نفس و روحیه ای که به نیروی خودی می دهد و وحشتی که در نیروی دشمن ایجاد می کند بازدارندگی فوق العاده دارد.  داخل فکور برای نیروی بیگانه مشخص نیست و از این رو بسیار وحشت آور برای او خواهد بود و خلبان عبری-غربی-عربی نمی داند چه طرحی برای فرار از آن باید پیش بگیرد که در سیستم آموزش غربی این باعث می شود که انها نتوانند عملیات تهاجمی طرح ریزی بکنند تا اینکه راه خنثی کردن این موشک را بیابند که این چند سال برای ما بازدارندگی ایجاد می کند.  یک سری به زبان مرگ بر امریکا می گویند ولی در عمل اینقدر آمریکا برایشان بت شده که فکر می کنند که آمریکا هیچ کار اشتباهی نمی تواند بکند و همه تصمیم گیری های آنها درست است. اینها استدلال می کنند که اگر فینیکس خوب بود آمریکایی ها دنبال آن می رفتند. البته این نوع تفکر در وزارت دفاع و نیروهای هوایی سپاه و ارتش هم دیده می شود که یک تفکر مصداقی است نه یک تفکر علمی. یادآوری می کنم که وقتی پروژه لیزر بسیار قدرتمند FEL در SDI تعطیل شد بعد از جنگ سرد، فعال سازی دوباره آن در زمان اوباما به این منجر شد که کل طرح را از ابتدا انجام بدهند زیرا که دانشمندانی که آینه ها را ساخته بودند دیگر وجود ندارند و اسناد به جا مانده از دانشمندان عصبانی آن دوران هم گویا نیست.  طراحان فینیکس دانشمندان دهه 60 بودند که دیگر در آمریکا تکرار نشدند. اینها با تجهیزات ابتدایی آنچنان دقتها و قابلیت اطمینانی ایجاد کردند که امروزه با این همه پیشرفت باز آدم به حیرت می افتد. شخصا بسیار بعید می دانم که بشر بتواند به راحتی موشکی بهتر از این بسازد. مغزهای بشر امروز دیگر در دانشگاه فیزیک نمی خوانند بلکه دنبال رشته های پول ساز و ساده می روند. برای همین دانشمندان قرن بیستم به راحتی در قرن 21 تکرار نمی شوند.  شاید یکی از دلایلی که آمریکایی ها دنبال پلتفرم اسپارو رفتند صرف نظر از دلایل اقتصادی، این باشد که موشک فینیکس و خود تامکت مخصوص کاربری طراحی شده اند که از نظر تعداد شکاری در اقلیت باشد و آمریکایی که بعد از جنگ سرد دیگر دشمنی مثل شوروی ندارد و تنها 2700 شکاری F-15 دارد، در اقلیت نیست و نیاز به موشکی دارد که در یک آسمان شلوغ از شکاری های خودی با انفجار محدود خود و قابلیت نقطه زنی بهتر بدون وارد کردن خسارت به خودی فقط دشمن را نابود بکند نه شکاری های خودی نزدیک به آن را. اما فینیکس با آن انفجار و ترکش مهیبش مناسب چنین کاربری نیست ولی می تواند برای تامکت تنهای ما که باید با چندین جنگنده به طور همزمان درگیر بشود یک سلاح حیاتی باشد. در مورد رادار فعال فینیکس و ارتباط کارکرد آن با قطر موشک هم باید بگویم که درست است که هرچه آنتن بزرگتر باشد می تواند بهره دریافت بهتری داشته باشد اما با استفاده از تراشه های FPGA امروزی و پردازش سیگنال دیجیتال امروزی و Match filter های بزرگ امروزی با یک آنتن بد هم می شود کیفیت خوبی داشت. اینها همه بر می گردد به مهندس مخابرات سیستم شما که چقدر کارش را بلد است. در مورد اینکه نیرو به دنبال موشک جدید تر با برد بیشتر به نام مقصود است و اینکه چرا آمریکایی ها خیلی دنبال موشک با برد بیشتر نیستند باید گفت که نادر شاه هم عاشق سلاح دور زن بود. انگلیسی ها هم نبرد آژنکورت را فقط به خاطر کمان های بلند از سوارنظامی زرهی فرانسوی ها بردند. فرامرز هم سپاه عظیم عمر را با استفاده از سوار نظام تیر انداز خود در نهاوند متوقف کرد. در یک نبرد نا همتراز هنگامی که شکاری شما با چندین دشمن در حال درگیری است بسیار بهتر است که برد موشک شما از آنها بیشتر باشد و قدرت تخریب شما بسیار مهیب باشد. آمریکایی ها دنبال چنین چیزی نیستند زیرا نیازی به نبرد نا همتراز ندارند و در ضمن بعضی طراحان اعتقاد دارند که با جنگ الکترونیک امروزی دیگر موشکهای اکتیو برد بلند چندان کارایی ندارد و منحرف می شوند. که البته بنده چنین اعتقادی ندارم و منجرف شدن موشک بستگی به مهندسی دارد که تاکتیک موشک را درون CFAR آن به صورت نرم افزاری پیاده کرده است و سنسورهای ردیابی هدف موازی که آیا در سیستم کار گذاشته شده است یا خیر و روش ردیابی که آیا از فیلتر کالمن هنوز استفاده می کند یا اینکه از روش گاس نیوتن ردیابی را انجام می دهد. البته اینکه نرم افزار موشک یک نرم افزار تست شده باشد کار بسیار مشکلی است و در واقع هیچ نرم افزار بدون عیبی وجود ندارد. اگر خیلی ادعا دارید که سامانه های Embedded شما بدون نقص هستند کافی است که یک MatLab 2014 نصب بکنید و با استفاده از PolySpace و ابزار Bug finder آن برنامه خود را بررسی کنید و ببینید که چه شاهکارهایی کرده اید. حال ببینید اگر با نرم افزار های تخصصی تر تست این کار را بکنید چه می بینید؟ امروزه به مدد نرم افزار های ویژه تست و رعایت متدولوژی Test Driven Development حین زمان توسعه نرم افزارانواع تست های مختلف روی نرم افزار ها قابل اجرا است که امیدوارم که استانداردهای تست و امنیت برای نرم افزار فکور هم رعایت شده باشد. مطابق آمار اعلام شده به ازای هر 1000 خط برنامه به زبان ADA (نه C که باگهای ذاتی فراوان دارد) در وزارت دفاع آمریکا بین 5 تا 15 باگ وجود دارد و این برای شرکتهای معمولی بین 20 تا 30 باگ است. در واقع ما نرم افزاری را تست شده می دانیم که توسط آزمایشگاه تست و توسط مهندس اکرودیته Verification تمام کارهایی را که ممکن است بتواند بکند لیست کرده باشیم و این کارها دقیقا همان کارهایی باشد که برای آن طراحی شده و نرم افزار هیچ کار اضافی دیگر (حتی مفید و یا بی ضرر) به ازای هیچ حالت ورودی نتواند بکند. علاوه بر این با ایجاد فالت دستی و عمدی در یکی از مراحل یا لایه های درونی آن، فالت به مراحل بعدی تسری نتواند پیدا بکند. با توجه به بومی بودن فکور حتی بعد از تولید انبوه نیز ارتقاء نرم افزاری و سخت افزاری آن و رفع باگهای سخت افزاری و نرم افزاری به جا مانده کاملا امکان پذیر است و در چنین پلتفرم جاداری، سامانه های مکانیکی ما که به پیشرفتگی سامانه های الکترونیکی ما نیستند بهتر قابل تطبیق هستند. بدیهی است که اگر سامانه تغییر بردار رانش برای موتورها با سوخت بسیار خورنده مثل فکور در ایران ساخته بشود نصب آن درون پلتفرم جادار فکور بسیار ساده تر از نصب آن روی اسپارو است. برای روشن نگاه داشتن الکترونیک موشک در برد بلند و در انتها انفجار آن ما نیازمند باتری با جریان دهی بالا هستیم. با توجه به تکنولوژی باتری سازی ما ساخت باتری برای ابعاد فکور ساده تر از ساخت باتری برای ابعاد اسپارو هست. بدیهی است که آمریکا هیچ کدام از محدودیت های ما را ندارد. البته امروزه با استفاده از سوپرخازنهای پیشرفته می شود تا حدودی حداقل برای انفجار مشکل ضعف باتری را برطرف کرد اما باز نصب سوپر خازنها برای ما در پلتفرم فکور آسانتر است تا اسپارو. برای ارتقاء فکور به سامانه Dual/Triple Trajectory نیز فکور پلتفرم جا دار تری است و امکان کافی به ما می دهد تا پردازش تصویر حرارتی و اپتیکی را هم به سامانه فعال ردیابی راداری اضافه بکنیم تا دیکوی ها باعث انحراف موشک راداری صرف نشوند.   در مجموع کار زیبایی انجام شده و باید تقویت بشود تا بتواند به نهایت زیبایی خود برسد. به یاد داشته باشید که بعد از موفقیت خیره کنند سامانه های هاوک ایران در جنگ ایران و عراق، آمریکا سامانه های سوپر هاوک خود را که از رده خارج کرده بود دوباره به رده خدمت بازگرداند. کسی چه می داند شاید در جنگ آینده با داعش پرور ها موفقیت فکور-90 هم منجر به بازگشت به خدمت فینیکس های آمریکایی و حامل آنها تامکت بشود.
  11. درود به نظر من نمی شود هیچ نظر قطعی داد باید صبر کرد که اطلاعات بیشتری داده شود ولی با توجه به اینکه ساخت آنتن برای ما کاری ندارد و تامین انرژی مورد نیاز آن هم همچنین، خنک سازی رادار زمینی حتی پرتابلشش هم خیلی کار عجیبی نیست، تنها محدودیت میزان توان محاسباتی قابل استفاده برای مهندسان دفاعی است که با توجه به مدیریت موجود و میزان اعتقاد آنها به پردازش موازی  (همین تازگی یکی از همین مدیر دولتی های بزرگ شده انگلیس و مدرک گرفته از آنجا آمد پروژه غیر نظامی اما خیلی مهم پردازش موازی ما را به این دلیل که پردازش موازی لوکس است، تعطیل کرد.)، به نظر من توان پردازشی کم قابل استفاده برای مهندسان، محدود کننده آقایان بوده. یک نگاه به عکس های گرفته شده و نمایش داده شده از پهپاد عکاس اخیرا رونمایی شده هم این ادعا را تایید می کند و معلوم است که از تکنیک computational super resolution استفاده نشده است. به همین ترتیب ممکن است در رادارها هم از توان محاسباتی کمی استفاده بشود. رادار آرایه فازی مینیاتوری نیروی دریایی هم فقط می توانست 100 هدف را رهگیری بکند در حالی که رادار ناو وینسنس (قاتل هواپیمای مسافربری ما در کریدور بین المللی A54) که از کامپیوتر 30 سال پیش استفاده می کرد می توانست 200 هدف هم زمان را رهگیری بکند. عدم استفاده از پردازش موازی سنگین چه سخت افزاری و چه نرم افزاری منجر به کاهش برد رادارها هم می تواند بشود و علت برد موثر اعلام شده کمتر رادارهای ما نسبت به رادارهای مشابه هم همین می تواند باشد. البته این فقط یک ابراز نظر بر مبنای تجربه شخصی است.
  12. درود به دوستان گرامی واقعا آدم نمی داند که چه بگوید. خیلی سرم شلوغ بود و اصلا نمی خواستم در این مورد ابراز نظر بکنم. ولی هواپیما سقوط می کند بعد روزنامه مقصرین رده دوم می گوید که اجلشان سر آمده بود!!! من خودم از طرفداران تولید داخلی هستم ولی گاهی بعضی ها ماموریت دارند که تولید داخلی را بی اعتبار بکنند. بعضی ها آنجا هستند تا یک وقت نکند اتفاقی هم که شده یک محصول خوبی درست بشود. در واقع می آیند با صنعت مبارزه بیولوژیک می کنند. با قرار گرفتن در پست های کلیدی ادای انجام کار در می آورند و در انتها کار را طوری خراب می کنند که جوان ایرانی به این برسد که در کشورش نمی توان هواپیما ساخت. از این موارد در تاریخ معاصر ما کم نبوده. یکیش همون کار پرداز اصفهانی سازنده توپ های فرانسوی در ایران در دوره قاجار که از انگلیسی ها پول گرفته بود تا توپ ها موقع رو نمایی خراب کار بکنند!!! یعنی ما تکنولوژی سال 1934 آلمان نازی را هم نداریم؟ مدیر ارشد هم که سود فراوان در واردات هر چیز دارد فورا اقدامات را در راستای منافع شخصی خود ادامه می دهد از قبیل آوردن هواپیمایی قطر و ترکیه برای جابجایی داخلی مردم و .... تا خرید هواپیمای فرسوده دست چندم. در این حادثه مواردی دیده می شود که قابل صرف نظر نیست. 1. به چه دلیل هواپیمای ساخت ایران از نمونه اوکراینی سنگین تر است؟ در حالیکه باید سبک تر هم باشد. یعنی صندلی ها را داده اند آهنگر سر کوچه اشان درست بکند؟ 2. به چه دلیل ابتدا هواپیما ساخته شده و سپس موتور را به آن خورانده اند؟ 3. به چه دلیل موتورهای نصب شده از توان بسیار کم نسبت به وزن بار قابل حمل با این حجم را برخوردار بوده اند؟ شرکتهای ایرانی تمام هواپیماها را دست کاری می کنند و فاصله بین صندلی ها را کم می کنند و مسافر و بار بیشتری می زنند و این عادت آنها است چرا با علم به این موضوع باز چنین موتورهای ضعیفی روی این هواپیما گذاشته شده است و تایید هم شده؟ چرا افزونگی 200% رعایت نشده؟ 4. تقریبا در تمام موارد وزن بار اعلام شده به خلبان هواپیمای مسافری اشتباه است و مامورینی که هواپیما را بار می زنند عدد واقعی را اعلام نمی کنند. می دانیم که خلبان هم با توجه به وزن کلی هواپیما اقدام به سرعت گرفتن و سپس پرش می کند. که به دلیل سوانح فراوان ناشی از این داده غلط خلبانهای داخلی دیگر به وزن اعلامی و دمای هوای سطح باند و .... کاری ندارند و با تمام قدرت اقدام به سرعت گرفتن و پرش می کنند که این می تواند علاوه بر مصرف سوخت خیلی بیشتر مشکلاتی اینچنین را هم پدید بیاورد. چرا هواپیمای ایران 140 که یک تولید سال 2005 به بعد حساب می شود فاقد سامانه اندازه گیری وزن هواپیما است؟ 5. مطابق دستورالعمل پروازی خلبان باید در صورت رفتن یکی از موتورها در هواپیمای دو موتوره روی سمت موتور سالم اقدام به چرخش و بازگشت به فرودگاه بکند. حالا چرا خلبان روی سمت موتور از کار افتاده به سمت راست انحراف داشته است؟ 6. حریم فرودگاه مهراباد رعایت نشده . شرکتهای بیمه هم که باید کارخانه ها و ساختمان های آن منطقه را بسیار سنگین بیمه بکنند (به دلیل ریسک بالای آن منطقه از نظر سانحه) این کار را نمی کنند!!! چرا حداقل در انتها و ابتدای باند یک فضای چمن وجود ندارد تا ضمن افزایش غلظت هوا و بهبود ایمنی نشست و بر خواست و کاهش مصرف سوخت در اینگونه موارد مورد استفاده قرار بگیرد. چرا در شهر تهران که باید همه خطوط برق زیر زمینی باشد هنوز دکل های برق وجود دارد؟ مگر آب شهری نداریم که منبع آب در حریم فرودگاه داریم؟ چرا فضاهای خالی فرودگاه مهر آباد زمین های خاکی است که با یک تند باد کل دید در باند از بین برود و هیچ کمکی هم به کاهش دمای نسبی فرودگاه نسبت به محیط اطرافش نکند؟ آیا هزینه نگهداری چمن از مصرف میلیاردی سوخت و فرسودگی موتورها ناشی از رقیق بودن هوا بیشتر است؟ کنکورد به دلیل مکش قطعات به جا مانده از یک هواپیمای آمریکایی به درون موتورهایش سقوطی مشابه همین ایران 140 داشت. آما ما موفق شدیم با بی لیاقتی کاری بکنیم که یک گلایدرموتور دار مثل ایران 140 سقوطی مثل کنکورد مافوق صوت بال بسته داشته باشد. هیچکدام از موارد بالا قابل بخشش نیست. در این صنعت هر کس که برای موتور موجود هواپیما ساخته موفق بوده و هر کس که این کار را موازی انجام داده یا بدتر بعد از ساخت هواپیما دنبال موتور گشته که به آن بخوراند بد بخت عالم شده چرا در مورد ایران 140 این اصل مهم رعایت نشده؟ حالا رعایت نکردید و موتور ضعیف گذاشتید چرا از C-130 ایده نگرفتید و از بوسترهای سوخت جامد در طرفین هواپیما استفاده نکردید که در چنین مواقعی خلبان بتواند هواپیما را نجات بدهد. در طرح اولیه C-130 که متعلق به گلایدر آلمان نازی است بوسترها آنقدر قدرت داشتند که به تنهایی گلایدر را از روی باند کوتاه خاکی به پرواز درآورند و باقیمانده تکاوران را از ماموریت در پشت خطوط دشمن به پایگاه باز گردانند حالا چرا با وجود این الگو در کشور و با وجود آگاهی از توان پایین موتورها این بوسترها در هواپیما دیده نشده است تا حداقل قسمتی از خطای طراحی را جبران بکنند؟ این خطا قایل بخشش نیست. هم تکنولوژی آن موجود بود و هم وزنی نداشت که ندیدن آن را توجیح بکند. نمی توانم باور بکنم که در صنایع هوایی هم کسی این را نمی دانسته است. دلیل این حادثه فقط سهل انگاری، بی خیالی، خود برتر بینی و بی سوادی مطلق مدیران رانتی است. اینها اگر با بوئینگ هم پروژه مشترک داشتند آخرش همین می شد.
  13. درود به دوستان گرامی موشک ساخت 1967 روسیه در جنگ ایران و عراق خیلی از ما تلفات گرفت و بعد از اینکه مقدار زیادی از اینها را خریدیم هم به دلیل عدم آموزش کافی ، استفاده نامناسب از شبیه ساز و عجله در استفاده از آن ما به اندازه عراقی ها موفق نبودیم. بعد از جنگ نمونه چینی از این موشک به بازار عرضه شد که نیاز به هیچ مهارتی نداشت و فقط کافی بود کاربر دوربینی را روی هدف ثابت نگه بدارد و موشک را شلیک بکند و تا لحظه برخورد زنده بماند. 2 تراشه CPLD ساخت شرکت Lattice که در این سامانه چینی یک فیلتر دیجیتال کالمن را پیاده سازی کرده بودند، موشک را تا آخرین لحظه هدایت می کردند و به نقطه ای که تراکر توسط کاربر روی آن اشاره می کرد ، می کوبید. خوبی سامانه چینی در آن بود که هیچ نیازی به تغییر موشکهای قدیمی نداشت و به راحتی آنها را هدایت می کرد. قبلا تانکهای غربی نشان داده بودند که در مقابل برخورد موشک مالیوتکا چندان مقاوم نیستند و در نتیجه نمونه ایرانی آن هم احتمالا با قابلیتهای بیشتر از نمونه چینی تولید شد که 2006 یا 2007 رو نمایی کردند البته طبق همیشه کوتاه تر و ضعیف تراز تبلیغ کفش تنتاک. شایعاتی مبنی بر موفقیت نمونه چینی یا ایرانی در جنگ 33 روزه سال 2006 هم وجود دارد که دقت آنها نا معلوم است. اما در فیلمهای مستند پخش شده اعلام شد که رزمندگان لبنانی با یک نوع موشک که در یک کوله جا می شده نیروهای پیاده اسرائیلی را در فاصله دورهدف قرار می داده اند که با توجه به سختی بسیار زیاد چنین هدف گیری با نمونه قدیمی ممکن است شایعات در این مورد درست باشد و رزمندگان لبنانی به نسخه چینی یا ایرانی دست یافته باشند.
  14. [quote name='IRINavy' timestamp='1405537796' post='393502'] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10259/h_28829.jpg[/img] از ناو فرانسوی شارل دو گل بزرگتر و از نیمیتز امریکایی کوچیکتر هست. خیر؛ سیستم پیشرانه یکپارچه تمام الکتریکی داره (Integrated Full Electric Propulsion System) در این سیستم تعدادی توربین گاز و موتور دیزل، ژنراتورها رو فعال میکنند و پروانه ها توسط نیروی الکتریکی تولید شده به حرکت در می آیند و برق مورد نیاز کلیه سیستم ها و تجهیزات ناو تامین میکنند. همچنین تعداد دیگری توربین گاز و موتور دیزل بعنوان ذخیره وجود خواهند داشت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10259/fep3.jpg[/img] این یه رسم قدیمی هست که به هنگام به آب اندازی کشتی ها و ناوها انجام میشه. با عنوان مراسم نامگذاری یا Christening Ceremony. درابتدا استفاده از مایع به طورکلی مرسوم بوده و اغلب از آب استفاده میشده ولی بعدها به انواع و اقسام نوشیدنی ها تبدیل شده و امروزه شامپاین بسیار متداول هست! نکته دیگه در این مراسم این هست که این کار حتما باید توسط یک فرد مونث انجام بشه! بعنوان مثال در این مراسم شخص ملکه حضور پیدا کرده یا در [url="http://www.military.ir/forums/topic/27282-%D8%AC%D8%AF%DB%8C%D8%AF%D8%AA%D8%B1%DB%8C%D9%86-%D9%86%D8%A7%D9%88-%D9%87%D9%88%D8%A7%D9%BE%DB%8C%D9%85%D8%A7%D8%A8%D8%B1-%D8%A7%D9%85%D8%B1%DB%8C%DA%A9%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%A2%D8%A8-%D8%A7%D9%86%D8%AF%D8%A7%D8%AE%D8%AA%D9%87-%D8%B4%D8%AF-uss-ger/"]مراسم مربوط به ناو هواپیمابر جرالد فورد[/url]، دختر جرالد فورد؛ رئیس جمهور سابق امریکا؛ این کار رو کرد و یا موارد دیگه! اگر بطری پس از برخورد نشکند، معتقد هستند که برای آن کشتی شوم و بدیُمن خواهد بود و گفته میشه که به هنگام مراسم نامگذاری تایتانیک بطری نوشیدنی نشکسته است...!!! [/quote] در تکمیل حرف ایشان باید عرض بکنم که سفر دریایی در گذشته بسیار خطرناک بوده و حتی امروزه هم کم خطر نیست و به همین دلیل اروپایی ها خرافه ای داشتند که هر کشتی روحی دارد که تشنه خون است. طی این خرافه باید یک بطری شراب قرمز را که سمبل خون ریزی است به کشتی بکوبند تا خون ریزی کرده باشند و روح کشتی از آنها قربانی نگیرد. بعدها این بطری شراب قرمز ممکن است با دیگر انواع شراب عوض شده باشد اما در اصل خرافه رنگ قرمز خیلی مهم است. خرافه مشابه آن را در کشور خودمان در میان بعضی از رانندگان می بینیم که برای خودروی خود قربانی می کنند!!! و خون آن را بر خلاف همه قوانین به خودرو و به وِیژه پلاک خودرو می مالند و جالب هست که از وانت پیکان چنین کاری دیده می شود تا بی ام دابلیو ایکس 6.
  15. درود از پنهان کاری فعال خیلی بیشتر از بقیه خوشم می آید زیرا خلبان شکاری یا پهپاد می تواند هر وقت خواست نامرئی بشود. در مورد رادارهای پسیو فاقد فرستنده هم نگران توان پردازشی نباشید امروزه این توان به راحتی در دسترس است. چیزی که سخت است الگوریتمهای تشخیص و استفاده از داده های دریافتی است. در مورد تکنولوژی پوشش هوشمند هم ایرانی های زیادی صاحب نظر هستند و مستقیم در پروژه های شنل هوشمند نامرئی کننده کار کرده اند. در مورد تکنولوژی MIMO هم خیلی وقت است که رادیو های MIMO در کشور ساخته شده که هم نوع کپی از نمونه آمریکایی و هم نمونه کاملا وطنی آن وجود دارد. خصوصیت این رادیو هم این است که بین دو ماشینی که با سرعت در حال حرکت هستند حتی نزدیک شونده به یکدیگر می شود ارتباط نسبتا پرسرعت 5 مگابیت در ثانیه را به صورت پایدار داشت با این رادیو. البته اگر در کشور به فیزیک و ریاضیات پیشرفته توجه بیشتری بشود، امکان داشتن ارزانتر تجهیزات پیشرفته دفاعی ممکن می شود مثل اوکراین و نیازی نیست که طرح های دیگران را دنبال کنیم یا مشابه سازی بکنیم.
  16. [quote name='Electro_officer' timestamp='1400428632' post='379251'] کنترل آتش باند وی‌‌اچ‌اف ..؟ من صحبتم رو در مورد رادار سامانه سوم خرداد تصحیح می کنم گفته بودم پسیو هست ولی خیر رادار مذکور یک رادار آرایه فاز اسکن الکترونیکی اکتیو [b]active electronically scanned array[/b] AESA باند ایکس هست. مزیت رادار آرایه فاز اکتیو در برابر نوع پسیو آن امکان استفاده از پالسهایی قدرتمند در عین پنهان‌کاری، دشواری اخلال در عملکرد آن، تعمیرات ساده‌تر با توجه به استقلال ماژول‌های گیرنده فرستنده است البته به بهای افزایش پیچیدگی و هزینه‌ها. ضمنا به گفته سردار حاجی‌زاده این رادار از 1700 ماژول T/R و به قول ما مخابراتی‌ها بچه‌آنتن تشکیل شده .. دست‌آوردی ستودنی است .. [/quote] واقعا اخبار این مشرق را باید بدهند به Janes Defence Weekly به انگلیسی ترجمه بکند و بعد ما بفهمیم که مشرق چه نوشته است. از یک طرف می گوید موشک راداری فعال، از طرف دیگه عکس سیکرهای نیمه فعال را نشان می دهد و می گوید اینها سیکرهای فعال هستند. از طرف دیگر می گوید موشک را سامانه به صورت Fire and forget استفاده می کند!!! آخه مگر رادار باند VHF درون موشک جا می شود؟ البته با کمی ابتکار رادار کنترل آتش VHF هم شدنی است. موشک را به دو کیلومتری هدف می برد و بعد از آن موشک با رادار خودش یا با سیستم آشیانه یابی یا حرارتی یا اپتیکی یا هر روش دیگر خودش به دنبال هدف می رود که این با نوشته مشرق در تضاد است. ولی اگر این موشک رادار اکتیو دارد، رادار کوچک موشک نمی تواند در باند VHF باشد و در نتیجه دیدن هدف برایش آسان نیست مگر اینکه خیلی به آن نزدیک باشد. بنابراین احتمالا با توجه به قطور شدن موشک، آمده اند از یک سیستم آشیانه یاب و تر کیب آن با حجم بیشتری از ترکش و مواد منفجره استفاده کرده اند تا خطای VHF با انفجار مهیب پر ترکش تا حدودی تصحیح شود. البته این حدسیات بنده از داده های ورودی پرت و پلای مشرق است.
  17. [quote name='A10' timestamp='1399929307' post='377704'] مشتق شده از خانواده فاتح هست؟ [/quote] سیکر این موشکهای هرمز متفاوت است یکی سیکر آشیانه یاب دارد دیگری سیکر راداری. در واقع خلیج فارس را اگر دارای سیکر اپتیکی فرض کنیم هرمز 2 دارای سیکر راداری است و هرمز 1 هم سیکر آشیانه یاب باید داشته باشد ولی Platform همه اینها همان Platform فاتح است. ساخت هرمز 2 نشان می دهد که در پردازش سیگنال پیشرفت کرده ایم. به عبارت دقیق تر از تراشه های سریعتر و حجیم تری استفاده می کنیم. تست هرمز 2 باید جالب باشد. سختی کار این است که تشخیص کشتی از ارتفاع بالا از کلاتر امواج دریا و .... کار ساده ای نیست و نیازمند یک طراحی خوب مهندسی مخابرات سیستم و یک پیاده سازی خوب دیجیتال است. البته تراشه های امروزی آنقدر قدرتمند هستند که حتی پیاده سازی های بد و نا امن دیجیتالی که من این روزها در شرکتهای تجاری می بینم هم گاهی کار می کنند ولی این کار کردن با کار کردن در تمام شرایط استاندارد و در تمام موارد تولید متفاوت است. در مخابرات سیستم که طراحان خوبی داریم. امیدوارم که طراحان خوب دیجیتال را هم بکار بگیریم و هر کسی اقدام به طراحی دیجیتال نکند با این فرض که خیلی ساده است.
  18. اگر ماکت هم باشد، ماکت قشنگی است. دستشان درد نکند. خسته نباشند. برای پرواز با بال پرنده نیاز به کامپیوتر پرواز بسیار سریع هست تا تعادل هواپیما حفظ شود و برقراری این تعادل از انسان ساخته نیست. اینطوری که در فیلم توضیح دادند، کامپیوتر پرواز از یک افزونگی سه گانه بهره می برد (Tripple Module Redundancy) که خوب ساخت چنین تجهیزی در داخل این روزا کار سختی نیست. در مورد موتورش نمی دانم چه کرده اند اگر من بودم فعلا یک داکت فن الکتریکی قوی می ساختم. نه صدای زیادی دارد و نه اختلاف دما ایجاد می کند ولی تامین انرژی آن مشکلی است که باید حل می کردم. در مورد سنسورهایش هم خوب ما شاید نمی خواهیم از آن به عنوان شناسایی استفاده کنیم. چطور است که از آن به عنوان کوبنده پدافند ضد موشک در عمق خاک دشمن استفاد کنیم تا سنسورهای خاص را هم احتیاج نداشته باشیم. هر چند در داخل کشور فیزیکدانهایی داریم که بیشتر سنسورها را می توانند برای ما طراحی بکنند. در مورد ارتباط ماهواره ای آن هم ما می توانیم فرامین خود را لابه لای پخش تلویزیونی عادی ارسال و دریافت بکنیم بنابراین می توانیم از کانالهای تجاری که در اجاره داریم در زمان صلح استفاده بکنیم درست مثل اسرائیل. البته در زمان جنگ همه اینها قطع می شوند ولی در زمان صلح ما در جنگ سرد هستیم که چندان از جنگ داغ کم اهمیت تر نیست پس باز هم چیز خوبی است اگر درون آن برامدگی ها اساسا چیزی قرار داده باشند. در مورد رادارهای برداشت توپولوژی سطح زمین هم فکر می کنم که سالها است که تکنولوژی آن در داخل وجود دارد بنابراین پرنده می تواند برای نقشه برداری سطح زمین هم مورد استفاده قرار بگیرد و فاصله خود را نیز با زمین ثابت نگه بدارد و در هر ارتفاع کمی هم پرواز بکند. کلا پهپاد ایرانی خیلی سبکتر به نظر می آید و نقاط سخت روی بال که قابل ایستادن برای تعمیرکاران باشد بر روی آن قابل مشاهده نیست. دلیلی ندارد که درون پهپاد را هم دقیقا کپی کرده باشند. بدنه را دقیقا همان شکل در آورده اند که از محاسبات تونل باد و شبیه ساز و رادارگریزی خیالشان راحت باشد و جلو بیافتند ولی درونش قطعا متفاوت است و کم کم مطابق نیاز می تواند پذیرای تجهیزات مختلفی باشد. پروازش را هم فکر کنم بعد از اینکه خلبانها با آن عادت کردند یا کنسول هدایت مناسبش ساخته شد بعد ها نشان بدهند.
  19. البته یک مشکلی که همه لامپها دارند این است که روی یک بازه خاص فرکانسی می توانند کار بکنند درست است که لامپها در فرکانسهای بالاتر و پایین تر هم وجود دارند ولی اگر شما بخواهید که روی یک لامپ خاص در بازه وسیع پرش بکنید دچار مشکل می شوید و باید لامپهای مختلف موازی داشته باشید که این زیاد برای طراح جالب نیست. تولید اشعه ایکس هم که یک مسئله ناجوری است. آمار نشان می دهد که 60% خلبانهای F-15 دارای فرزندان دختر هستند و در بین افسران رادار نیز چنین شایعه ای وجود دارد که شاید یک دلیلش همین میزان تشعشع ایکس نا خواسته باشد. ولی به هر روی حال که دیود های با کیفیت در داخل ساخته نمی شود، می توانیم روی لامپها کار بکنیم تا کیفیت آنها از این هم که هست خیلی بهتر بشود. شاید لامپی ساخته شد که بازه وسیع فرکانسی را هم پشتیبانی می کرد.
  20. شنیده بودم که در ایران هم روی ساخت چنین لامپهایی کارهای خوبی شده اما نمی دانم به کجا رسیده است. بد نیست که اگر منع اطلاعاتی ندارد دوستان به پیشرفتهای کشور در این زمینه هم بپردازند. ایستگاههای رادیو نیز نیازمند چنین لامپایی هستند و می دانید که تشعشع ایستگاه VOA یک مورد سقوط F-16 در آمریکا و یک مورد سقوط تورنادو در آلمان را باعث شده است. چندین مورد سقوط هلی کوپتر هم گزارش شده. بنابراین از این لامپها به صورت مستقیم هم می شود در پدافند استفاده کرد! تصور کنید که پخش ناگهانی صدای ایران از یکی از جزایر و از آنتنهایی که همیشه خاموش بوده اند در زمان یک حمله هوایی سراسری به کشور باعث سقوط پرنده های دشمن در خاک حامیان منطقه ای و ناو های هواپیما بر او بشود : ) خیلی با مزه است که پخش یک سخنرانی بتواند کار پدافند هوایی را هم بکند. البته من همیشه دیودهای میکروویو را به لامپها ترجیح داده ام زیرا که پرش فرکانسی را روی بازه وسیع تری می شود روی آنها اعمال کرد و جای خیلی کمتری را هم می گیرند و برای رادار های هوا پایه خیلی مناسب ترند. به ویژه دیود های گالیوم نیترید. نگهداری آنها و عیب یابی آنها هم خیلی ساده تر است اشعه ایکس هم تولید نمی کنند.
  21. درود به جناب الکتروآفیسر از مطلب آموزنده شما سپاسگذارم. من منظور شما را از طول پالس را با دامنه پالس قاطی کرده بودم به مطالب قبلی خودتان مراجعه کردم و متوجه شدم. برای ارسال انرژی بیشتر یک راه دیگر هم هست و آن افزایش عرض پالس تا جایی که امکان دارد بدون تغییر فرکانس است. آیا هنگامی که تعداد پالس را زیاد می کنند عرض آن را هم در این رادار زیاد می کنند یا در حد مقدورات منبع تشعشع نیست؟ بدیهی است که در افزایش دامنه محدودیت هایی وجود دارد آیا در افزایش عرض پالس نیز محدودیت وجود دارد؟ در مورد اینکه چرا زیاد به محاسبه فاصله و گزارش آن به موشک اشاره ای نشده، به نظر من اینطور می آید که این موشک نیمه فعال به سمت انرژی بازگشتی از هدف می رود و در انتها با توجه به سر جنگی مهیب خود و لختی فراوانی که دارد قرار است یک پهنه وسیع را در نزدیکی هدف نابود بکند و هدف طراحی برخورد دقیق نبوده به همین دلیل خیلی به این موضوع پرداخته نشده است. البته با توجه به شکاری های امروزی که انرژی بازگشتی را به شدت پراکنده می کنند، سر جنگی موشک سام-2 باید دوباره طراحی بشود و فیلترهای پر سرعتی بر روی آن قرار بگیرد که کمترین انرژی بازگشتی از هدف را هم تشخیص بدهد و با هوشمندی خیلی بیشتری به سمت هدف واقعی برود تا معایب فراوان این تیر چراغ برق پرنده حل بشود.
  22. [quote name='Zapad' timestamp='1393439002' post='367736'] استاد عزیز من شرمنده ام اشتباهی دستم به منفی خورد اصولا از دید زیبا و واقع گرايانه شما لذت میبرم . در باره سازمان مردم نهاد برای پرورش و آموزش خوب باید از یه جایی شروعه بشه اما از کجا.؟ تغییر در آموزش پرورش راحته یا تشکیلات نوین؟ [/quote] درود منفی و مثبت اهمیتی ندارد. هر چه از دوست رسد نیکو است. در مورد آموزش و پرورش باید از این حالت خارج بشود و این بودجه بسیار عظیمی می خواهد که از عهده مردم به سختی ساخته است. اما اگر برای گسترش تکنولوژی های پیشرفته حیاتی کشور مرتب در صدا و سیما تبلیغ بشود تا به صندوقهای مردم نهاد ویژه این کار کمک شود و این صندوقها توسط چهره های ماندگار یا مخترعین شناسنامه دار اداره شده و بر روی طرح های دانش بنیان دولتی و دانشگاهی و نظامی و ... سرمایه گذاری بکنند، احتمال زنده ماندن جریان پیشرفت در کشور وجود دارد در غیر این صورت در کشوری که رشد اقتصادی ناچیزی دارد به دولتها امیدی نیست. در آمد کره جنوبی تنها از صادرات کفش با نفت ایران قابل مقایسه است در حالیکه ما از قبل از استقلال اینها صنعت کفش خوبی داشته ایم. پول برای پروژه های پژوهشی مثل خون در رگ است. ما هزاران موقوفه داریم که در آمد آنها مدیریت می شود برای مقاصد وقف شده. حال اگر مقامات عالی رتبه مذهبی قسمتی از این پول را خرج ادامه حیات پروژه های بسیار مهم هوا-فضایی بکنند که موجودیت کشور به آنها بستگی دارد و هزینه کرد آن را هم مدیریت بکنند شاید اتفاقات خوبی را شاهد باشیم و این بشود الگویی برای دیگر مردم که وقوفات دانش بنیان هم بکنند. وقتی نمی توانیم حداقل زندگی را برای پژوهشگر تامین بکنیم، پژوهشگر بی نوا تصمیم می گیرد که برای ادامه حیات شرافتمندانه به خارج از کشور برود و به جای اینکه باعث پیشرفت ما بشود باعث پیشرفت آنها بشود. یکی از دانشجویان سابق من که الان در شریف دکترای کامپیوتر می خواند برای فرصت مطالعاتی با هزینه شخصی به ترکیه رفت تا در دانشگاه آنکارا با یک استادی کار کند که متخصص Cognitive radio بود و روی حل مشکلات آنها به عنوان دانشجو کار کرد!!!! تازه آن استاد خیلی به سختی او را قبول کرده بود. یکی از همکارانم که دانشجوی دکترا است در ... از طرف دانشجویانی که به آنها درس می دهد مسخره می شود که این بابا سنگاپور هم نمی توانسته برود که دارد دکترای داخل می خواند!!!!!!! در حالیکه یکی از با سواد ترین آدمهایی است که من به عمرم دیده ام و دکترای داخل گرفتن خیلی سخت تر از دکترا گرفتن از MIT است. این طفلکی رفته به اتریش برای فرصت مطالعاتی و قبل از اینکه برود به من می گفت یعنی من وقتی که برگردم، اگر یک کلیه بفروشم می توانم پول رهن یک خانه را تهیه بکنم؟ خوب معلوم است که این آدم که کار تحقیقاتی او در ایران بی ارزش تلقی می شود توسط مدیران، با اولین پیشنهاد خوب تصمیم می گیرد در خارج از کشور زندگی شرافتمندانه داشته باشد تا اینکه در تهران باشد و نتواند یک خانه هم اجاره بکند. صندوق های حمایتی مردم نهاد باید از پروژه ها طوری حمایت بکنند که صاحب نظران این پروژه ها از خارج از ایران ابراز علاقه بکنند که به تیم های تحقیقاتی ما بپیوندند نه اینکه دانشمندان ما برای ادامه حیات به فکر فروش اعضای بدن باشند.
  23. [quote name='Thundar' timestamp='1393333372' post='367507'] برادر برخی قسمتهای صحبت شمارو قبول دارم منتها کلیتش سیاه نمایست با عرض پوزش فناوری موشکی چیزی نیست که حتی بشه اونو انتقال تکنولوژی کرد یه مورد برا نمونه مثال بزنید مواردی مثل کره جنوبی و برزیل اساسا فاقد وجاهته البته نه اینکه هیچ کاره بودن ولی کاره ای هم نبودن [/quote] درود فن آوری موشکی کاملا قابل انتقال است خیلی هم پر هزینه نیست. قبل از انقلاب چند هزار مهندس فرستاده شده بودند خارج برای همین کار، اسرائیل کل فناوری جریکوی یک تا پنج را از بیرون آورد ، ریشه فن آوری کره شمالی و چین هم که مشخص است. زیرا معتقد بودند که کشورشان کوچکتر از آن است که بتواند از پس هزینه تحقیق توسعه یک موتور توربوفن هم بر بیاد!!! البته الان تکنولوژی پیشرفت کرده و خیلی چیز ها عوض شده. خیلی چیزها هم ارزانتر شده است. امارات متحده عربی با هزینه خیلی کمی کلی تکنولوژی از ژاپن و کره جنوبی وارد کرده و قصد دارد که امارات را تبدیل به یک اقتصاد دانش بنیان بر پایه دانشهای مرتبط با فضا بکند!!! در این که داشتن فن آوری موشکی امروز برای ما از نون شب هم واجب تر است که بحثی نیست موضوع این است که چگونه به فناوری بدون کمک دیگران سریع تر برسیم که من پیشنهادم کمکهای مردمی و استفاده از وقوفات برای شرکتهای دانش بنیان مرتبط بوده و هنوز هم هست نباید به دولتها امید داشت. سیاه نمایی!! کلمه به کلمه متن من قابل اثبات و ناشی از تجربه 25 ساله کار در صنعت تکنولوژی پیشرفته این کشور است. و اسم این هر چی هست قطعا سیاه نمایی نیست. خدا را شکر کلیه گفته های وزرا ثبت و ضبط است، دستور کتبی وزیر وقت (در زمان نگارش آن متن) به دانشگاههای مهندسی جهت کاهش تعداد آزمایشگاهها هم که درتمام دانشکده ها وجود دارد. تخصیص بودجه آنها هم معلوم است، داستان غم انگیز مثلا ابر رایانه ملی هم که مشخص است. خارجی پرستی مدیران هم برای آنها که در صنعت استخوان خرد کرده اند معلوم است مگر همین مدیرها نبودند که مدعی بودند طهرانی مقدم بیت المال را حیف و میل می کند و ..... اگر واضح تر توضیح بدهید متوجه می شوم که مشکل متن من کجا است.
  24. درود به دوستان گرامی خوب از من خواسته شده که به بعضی از سئوالات این تاپیک که می توانم جواب بدهم. [b]سئوال شده است که دیجیتال شدن سامانه های انالوگ تا کجا بهینه است؟ پاسخ:[/b] سامانه های آنالوگ دارای عیوب فراوان هستند که عبارتند از مشکل اساسی در تولید محصولات مشابه (نقض اصل Repeatability) (هیچ دو سیستم آنالوگی مشابه هم کار نمی کنند (آدم یاد پراید می افتد))، مشکلات تولید دمای بالا و تاثیر دمای محیط بر روی آنها، حجم بالا، نرخ خرابی بالا(یک مدار آنالوگ در طول 6 ماه یک تغییر مشخصه خطرناک را به صورت تدریجی تجربه می کند در حالیکه این ویژگی برای مدارهای دیجیتال هر 10 به توان 7 ثانیه است) ، عدم امکان دسترسی به قطعات یدکی به دلیل متوقف شدن خطوط تولید، عدم داشتن امکانات استفاده از فیلترهای مدرن و الگوریتمهای دقیق تر امروزی که نیاز به پردازش سنگین دارند (50 سال است که فیلتر کالمن برای تراکینگ هدف به کار می رود در حالیکه این فیلتر دارای ناپایداری ذاتی است و به جای آن می شود از فیلتر پایدار گاس-نیوتن استفاده کرد اما در گذشته به دلیل نبود امکان پردازش سنگین در سیستمهای آنالوگ به همین کالمن اکتفا شد و بعد در نسلهای بعدی دیجیتال هم دوباره همین کالمن پیاده شد و کار غلط گذشته ادامه پیدا کرد!!!)، عدم توانایی کافی تشخیص و مقاومت در مقابل خرابی و مقاوت کم در مقابل ECM دشمن و .....اما مدارهای دیجیتال [b](اگر توسط مهندسی که معماری دیجیتال می داند و می داند تایمینگ یعنی چه و چگونه صحت آن تامین می شود طراحی شود نه هر کس)[/b] فاقد همه مشکلات مدارهای آنالوگ که در بالا ذکر شد است. به این ترتیب هرچه سامانه ها دیجیتال تر باشند قابلیت اطمینان و کارایی آنها بالاتر می رود. در یک مدار الکترونیکی شما باید ویژگی های زیر را داشته باشید 1. Repeatability (یعنی مدار شما قابل تولید انبوه با کمترین خرابی و انحراف از معیار باشد) 2. Modularity (هر قسمت آن را بشود با ماژول جدیدی که کارکرد مشابه دارد عوض کرد) 3. regularity (از قطعات مشابه در سیستمهای قیلی استفاده کرده باشد تا هزینه تولید پایین تر بیاید) 4. Locality (در جا نمایی قسمتهای مختلف مدار آنهایی که بیشتر به هم مرتبط هستند به یکدیگر نزدیکتر نصب بشوند) 5. Integrity (تا جایی که می شود همه سیستم درون یک تراشه پیاده بشود به عبارت دقیقتر System on Chip پیاده سازی شود(نتیجه قیمت پایین مصرف پایین پایداری بیشتر و پاس کردن ساده تراستانداردها )) بدیهی است که یک مدرا دیجیتال[b] با طراحی درست [/b]می تواند به راحتی تمام موارد بالا را پوشش دهد اما انجام عمل مشابه برای یک مدار آنالوگ بی نهایت مشکل و نشدنی است. [b]سئوال شده که آیا سامانه های دیجیتال از سامانه های آنالوگ آسیب پذیر تر هستند؟[/b] [b]پاسخ:[/b] تنها سامانه های الکترومکانیکی هستند که آسیب پذیری کمتری نسبت به سامانه های دیجیتال حفاظت نشده دارند.یک مدار دیجیتال که توانسته باشد تاییدیه استاندارد را بگیرد، از منفی 54 درجه تا بعلاوه 120 درجه بازه دمای کاری دارد، نیازی به خنک شدن از طریق فن ندارد، قادر به تحمل برخورد رعد و برق به سیستم است، در مقابل میدان با ولت بر متر بسیار زیاد مقاوم است و از نظر قابلیت اطمینان در بالاترین سطح قرار دارد. اما پیچیدگی چنین سیستمی و استفاده از تراشه هایی که نمونه آنها با لایه برداری تایید صحت نشده است، تا حدودی آسیب پذیری را بالا می برد که راه هایی برای کاهش این آسیب پذیری ها وجود دارد. نمونه این آسیب پذیری نصب تراشه آلوده به سخت افزار نا خواسته Actel ProASIC در شکاری های مدرن امریکایی بوده است که تشخیص داده شد و رفع گردید.اما این دلیل نمی شود که ما به سمت دیجیتال کردن کامل سامانه ها حرکت نکنیم زیرا که سامانه های گذشته در نبرد امروزی کارایی ندارند. [b]سئوال شده است که : ماهیت سیگنالهایی که باعث میشه مثلا" یک میگ-21 را از یک میگ-23 یا اف-18 تشخیص داد چی هست ؟[/b] [b]پاسخ:[/b] در رادار های قدیمی آنالوگ این صرفا تجربه جنگی افسران رده Skilled و Expert بود که می توانستند از روی اکو راداری که در اسکوپ خود می دیدند، تعداد و نوع شکاری را تا حدودی مشخص بکنند. گاهی وقتها این حدسیات با داده هایی که از سیستمهای الینت دریافت می شد تکمیل می گردید.همین تجربه بود که با مدل اختلالی که روی اسکوپ مشاهده می کردند می توانستند بگویند جه نوع سامانه جمری از روی چه نوع شکاری فعال شده است!!! اما در رادار های جدید چگونه است؟ هر پرنده ای اکو خاص خودش را در فرکانسهای مختلف دارد و با یک پردازش سیگنال دقیق مقداری پرش فرکانسی و حتی بدون پرش فرکانسی و اجرای یک الگوریتم Machine Learning یا Pattern Recognition سامانه پردازش سیگنال دیجیتال نصب شده در رادار قادر به تعیین نوع شکاری های مهاجم است البته باز هم با استفاده از یک لینک به سامانه الینت و در یافت داده های آن کامپیوتر مرکزی سامانه مدیریت نبرد با دقت بالاتری می تواند انواع اهداف روبرو را تعیین بکند.معمولا باید سامانه را آموزش داد تا بتواند شکاری های دشمن را درست تعیین هویت بکند از این روی تمرکز شکاری های مختلف کشورهای مختلف در خلیج پارس یک فرصت استثنایی و کم نظیر برای آموزش دادن سامان تشخیص الگوی اینگونه رادارها حتما بوده است و خواهد بود. [b]سئوال شده است که در مورد صفحه نمایش رادارهای امروزی بیشتر توضیح بدهید.[/b] [b]پاسخ:[/b] رادارهای امروزی مجهز به یک کامپیوتر صنعتی یا یک تراشه با قابلیت درایو کردن صفحه نمایش پر رزولوشن و اجرای سیستم عامل های پر قدرت هستند. در این رادارها معمولا از سیستم عاملی از خانواده های لینوکس،( QNX ، FreeBSD و ....) استفاده می شود و آنچه که نمایش داده می شود تفسیر تمیز و فیلتر شده کامپیوتر از داده های ورودی است. تراشه های بسیار پر قدرت FPGA هر آنچه فیلتر و پردازش سنگین مورد نیاز بر روی سیگنالهای دریافتی از ADC متصل به گیرنده است را انجام می دهند و کامپیوتر مرکزی به مدیریت داده ها و آگاه سازی اپراتورها می پردازد. برای مثال در رادار های قدیمی اپراتور رادار با استفاده از یک خط کش دایره ای به نام Attack computer به صورت دستی با داشتن سمت و سرعت و زاویه دشمن و سمت و سرعت زاویه شکاری CAP خودی، سمت و سرعت زاویه ای را برای CAP صادر می کرد که CAP در پشت دشمن قرار بگیرد تا با آن درگیر بشود.هر چند شاید انجام این کار برای یک نبرد یک به یک ساده به نظر برسد اما وقتی نبرد n به n یا 1 به n است دیگر اصلا کار ساده ای نیست.همچنین امکان انجام این محاسبات برای شکاری هایی که سرعت فراصوت دارند بسیار کار مشکلی است و نیازمند یک افسر ابر نابغه پشت این خط کشهای دستی و اسکوپ انالوگ است در حالیکه کامپیوتر مرکزی می تواند به صورت چندین بار در ثانیه مرتب بهترین سمت و سرعت و زاویه ممکن را برای خلبان خودی به صورت پیام ارسال بکند و در HUD یا هر جای دیگر به او نمایش بدهد یا به صورت صوتی برای او قرائت بکند.با توجه به اینکه امروزه نمایشگرهایی وجود دارند که اگر سوراخ هم بشوند باز مقدار باقی مانده از آنها درست کار می کند، دیگر استفاده اسکوپهای قدیمی فقط ناشی از اینرسی و علاقه افسران رادار به تجهیزات قدیمی است. اصولا دیگر دلیلی ندارد که کنسولی مثل رادار عصر ساخته بشود!!! کل رادار را می توان در یک مانیتور با قابلیت لمسی جا داد.شاید دلیل ساخت این کنسولها با طرح قدیمی این باشد که افسران رادار یک مرتبه از سیستم جدید وحشت نکنند و نیاز مند آموزش مجدد نباشند.
  25. درود به دوستان گرامی خوب یک اطلاعاتی من راجع به ایشون دارم که شاید جالب باشد. ایشون اگر اشتباه نکنم از افسران انقلابی گارد جاویدان هستند. یک نظامی سفت و سخت و مشهور به "حسن خمپاره" به این دلیل که تخصص ویژه ای در استفاده از خمپاره 60 دارند و می توانند درون یک بشکه را با خمپاره 60 هدف بگیرند. در زمینه مطالبی که ایشون گفته چند نکته جالب است: 1. ایشون آموزش سربازان قبل از انقلاب را بهتر از آموزش آنها بعد از انقلاب می دانند که تا حدودی درست است به ویژه آموزشهای زمان جنگ که خیلی کوتاه مدت بود و به سربازان، یک ماه و یک روزه می گفتند. یعنی یک ماه آموزش می دیدند در عقبه و روزی که به منطقه اعزام می شدند درصد بالایی از آنها توسط توپخانه عراق شهید یا زخمی می شدند. به همین دلیل به سربازان آن موقع یک ماه یک روزه ها می گفتند. 2. ایشون سربازی را انسان ساز می دانند. 3. ایشون سربازی را برای جوانان مفید دانسته و معتقد هستند که افراد مسن تر جسارت ندارند. در مورد بند 1 به نظرم ایشون درست می گویند. در مورد بند 2 باید بگویم که آموزش سربازی امروزی ما ملقمه ای از روش فرانسوی، روش آلمانی و ورش آمریکایی است که همه به ناقص ترین شکلی پیاده می شود. یکی از مدیرهای فنی فعلی من در شرکت نفتی که کار می کنم، یک دکترای مهندسی آلمانی است که به مدت 12 ماه سربازی رفته و در مدت سربازی مثل یک سرباز صفر فقط آموزش نظامی، آتش و حرکت و پشتیبانی و ورزش های سنگین داشته و هیچ کار علمی انجام نداده است و خودش به این نوع سربازی که رفته افتخار می کند. هنوز هم بدن ورزیده ای دارد. در روش آلمانی با ورزشهای زیاد و علمی و آموزش نظامی سنگین به سرباز سختی می دهند و به او فشار می آورند تا زندگی تحت شرایط سخت را تحمل بکند و به این ترتیب ساخته بشود. حداقل روزی 10 کیلومتر با ساز و برگ کامل حرکت می کنند و نبرد را در شرایط سخت تمرین می کنند. تازه کشور اینها در صلح تضمینی به سر می برد و نیازی به ارتش کار آزموده ندارد!!!! در روش فرانسوی و آمریکایی شخصیت سرباز را له می کنند و دوباره مطابق میل خود می سازند تا اطاعت مطلق باشد. در روش ایرانی آن چه سر خود من آمد این بود که شخصیت ما را خرد کردند ولی چیزی به جای آن نساختند و صرف نظر از بعضی استثنائات در بین سربازان به جز نفرت از مافوق وجود نداشت مخصوصا در دوره 3 ماهه آموزش تخصصی و حین خدمت در واحد. این ایرادی است که به سخنان این امیر وارد است که آموزش دهنده های شما مگر مدرک روانشناسی دارند که به خود اجازه می دهند دیگران را بسازند؟؟ اینکه فکر کنیم هر کاری امریکایی ها یا فرانسوی ها می کنند خوب است، اشتباه مطلق است. در مورد جسارت سرباز 18 ساله هم باید بگویم که از یک افسر گارد جاویدان تعجب کردم!!! اولین درسی که به یک سرباز می دهند تفاوت شجاعت و بی باکی است. و اطاعت از دستور و وظیفه سربازی است. هیچ فرمانده ای به سرباز بی باک و جسور نیاز ندارد سرباز باید زیر اتش توپ خانه دشمن از ترس خود را خیس بکند ولی ترک پست نکرده ضمن حفظ جان با تیز هوشی به وظیفه خود عمل بکند نه اینکه دنبال ترکشها بدود شاید به بهشت برود. یک جوان 18 ساله جسور اساسا به درد سربازی نمی خورد. هم برای خود خطر می سازد و هم برای همقطاران. اولین وظیفه سرباز حفظ جان خود و ادامه نبرد است نه اینکه با جسارت و نادانی خود را به کشتن بدهد. ای بسا یک سرباز بی باک سرنوشت یک نبرد را به شکست بکشاند. سرباز باید مطیع مطلق دستورات باشد ولی اگر دستور ارسالی توسط فرمانده شرایط دستور را داشته باشد یعنی اول قابل اجرا باشد و دوم با قسم سربازی منافات نداشته باشد. یک خاطره تکراری و واقعی از زمان جنگ اینجا مناسبت دارد: یک روز به یک سرهنگ مهندسی ارتش دستور می دهند که به واحد رزمی منتقل بشود و قسمتی از خط را با یک گردان از سربازان تازه آموزش دیده صفر کیلومتر پوشش بدهد. در این قسمت از خط قبلا واحد های مختلف ارتش و سپاه مستقر و نابود شده بودند زیرا عراقی ها آتش توپخانه وحشتناکی روی آن اجرا می کردند. این فرمانده مهندس که هیچ تجربه خاص رزمی هم نداشت به ذهنش رسید که در یک هفته ای که برای هماهنگی با نیروها به او مهلت داده اند به صورت شبانه روزی با پرسنل خود تمرینات استقرار و ضد استقرار را انجام دهد زیرا وقتی برای کار دیگری نبود. از آنجایی هم که مهندس بود در هر استقرار آنها را مجبور می کرد به اندازه قد خود حفره کنده در آن قرار بگیرند. طوری که سربازان دیگر به صورت خودکار این کار را انجام می دادند. در روز موعود که گردان ایشان به خط مقدم می رود برای بعضی هماهنگی ها به ستاد لشگر احظار می شود و در آنجا وسط جلسه به ایشان خبر می دهند که دیگر به محل خدمت خود در خط نرود زیرا که بعید است سربازانش زنده باشند!!! ایشان که ضربه روحی بسیار شدیدی از این خبر خورده بوده به گریه می افتد و وسط گریه ها ناگهان صدای معاون گردان را می شنود که تقاضای ارسال غذا و بهیار برای 2 نفر زخمی ناشی از بارش هزاران گلوله روی سرشان را می کند که باعث تعجب همه فرماندهان می شود. به این می گویند آموزش درست. اول حفظ جان سرباز و سپس نبرد. اما ببینیم سرباز دست پرورده این فرماندهان مدعی در نیروی زمینی چگونه بودند در زمان خدمت من در سالهای دور: در ستاد نیروی زمینی سربازان فقط به فرمانده مستقیم خود احترام می گذاشتند!!! لباسهای بسیار نامرتب و نافرم با رنگهای نافرم داشتند. وقتی وارد کفش کنی مسجد می شدین سربازان کفش کنی فقط به من و شخص فرمانده نیروی زمینی احترام می گذاشتند. خیلی وقت ها من که وارد مسجد می شدم و صدای چسباندن پای سربازان می آمد بقیه افسران به عقب چرخیده دنبال این بودند ببینند که فرمانده نیرو کجا است؟!؟!؟ اینها به من احترام می گذاشتند زیرا من همیشه زودتر به آنها احترام می گذاشتم و هر کاری از دستم بر می آمد برایشان دریغ نمی کردم. فرمانده نیرو را احترام می کردند زیرا که همه او را می شناختند. حتی یک بار کفش رئیس بازرسی نزاجا را که به کفش کنی تحویل نداده بود جهت رو کم کنی در مسجد ستاد نیروی زمینی دزدیدند که خیلی آبرو ریزی درست شد. البته سیستم فعلی قابل افتخار نیست ولی تا زمانی که روش جایگزین برای آن نیامده باید ادامه پیدا بکند. اما این دلیل نمی شود که از آن دفاع بکنیم و آن را بهترین بدانیم. این را هم بگویم که هر کاری که خارجی ها می کنند الزاما خوب نیست باید با دقت بررسی شود که شرایط ایران چگونه است و آنگونه عمل بشود. به هر روی زیبا نیست که کشوری که در 2600 سال پیش اولین ارتش منظم 10000 نفره حرفه ای را تشکیل داده امروز فاقد این ارتش حتی در ابعاد کوچک باشد.