Sidad

Members
  • تعداد محتوا

    788
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Sidad

  1. با سلام [color=darkblue]هجدهم ارديبهشت در تاريخ به عنوان روز پايان جنگ جهاني دوم ثبت شده است . جنگ جهاني دوم را قدرت هاي فزون طلب و استعمارگر غرب به راه انداختند و حدود شش سال كل جهان را به آتش كشيدند. مسائل مربوط به جنگ جهاني دوم فراوان است ولي آنچه به طور كلي مي توان گفت اين است كه در جريان اين جنگ حدود 40 ميليون نفر از ميان رفتند و به طور متوسط روزانه 25 هزار نفر در اثر جنگ جان باختند . در ايران نيز همان طور كه در جنگ جهاني اول حدود ده ميليون ايراني در اثر جنگ گرفتار مرگ شدند و 40 درصد جمعيت ايران از بين رفت در جنگ جهاني دوم نيز ميليون ها نفر گرفتار مرگ و ساير حوادث ناشي از جنگ شدند. هدف از این تاپیک بحث بر روی این مسئله می باشد که اگر هولوکاستی بوده بر علیه چه کسانی صورت گرفته و چرا به آن واقعه درد آور در ایران توجه کافی نشده است.[/color] با تشکر سیداد [color=brown] ویرایش شد. لطفاً از فنت بزرگ در کل متن استفاده نکنید. Babakim1[/color]
  2. [size=18][color=darkblue]پلیس شرق ایران و خرید مواد غذایی از سوی انگلیسی‌ها[/color][/size] بی‌تردید می‌توان گفت، قحطی در خراسان به خاطر خرید انبوه و کلان مواد غذایی از سوی انگلیسی‌ها بوده است. سرلشکر دبلیو. ئی.آر. دیکسون، بازرس کل «پلیس شرق ایران» و مسؤول تهیه آذوقه و تدارکات، اطلاعات مفصلی درباره خرید مواد غذایی انگلیسی‌ها به دست می‌دهد. در آغاز جنگ، شرق ایران به اشغال انگلیسی‌ها و روس‌ها درآمد و به اصطلاح «پلیس شرق ایران» تاسیس شد. با خروج نیروهای روس در پاییز 1917، انلگیسی‌ها حدود 300 مایل به سمت مشهد و مرز روسیه پیشروی کرده و در 11 مارس 1918، مشهد را اشغال می‌کنند. دیکسون اضافه می‌کند: «هنگامی که نیروهای انگلیسی به خراسان رسیدند، به سرزمینی وارد شدند که همیشه تهیه غذا برای آنها و حیواناتشان مقدور بود و هم می‌توانستند برای خودشان استفاده کنند و هم می‌توانستند ترابری خالی در حال بازگشت را با آن پر کنند و به مناطق محروم‌تر تحت اشغال پلیس شرق ارسال کنند و آنها هم، چنین می‌کردند». دیکسون تاکید می‌کند، به‌رغم آنکه مهمات و تجهیزات پزشکی از هندوستان می‌آمد، نان، گوشت، غله و علوفه «در محل یا در خراسان قابل تهیه بود». درست در زمان اعزام دنسترویل به غرب ایران، یک «هیات نظامی» به سرکردگی سرلشکر مالیسون نیز به مشهد اعزام شد. هدف اعلام شده این نیرو مقابله احتمالی با «حمله ترک‌ها و آلمانی‌ها»، سازماندهی اطلاعات و تهیه و آماده‌سازی منابع محلی برای نیروی بزرگ‌تری بود که انتظارش می‌رفت. دیکسون می‌افزاید: «قبل از آنکه در آنجا مساله‌ای درباره ارسال چیزی بیش از نیروی کوچکی که قبلا در آنجا قرار داشت، مطرح باشد، پلیس شرق ایران آماده‌سازی‌های گسترده‌ای لازم داشت تا بتواند امور تامین و نگهداری یک نیروی بزرگ را انجام دهد». دیکسون بارها اظهار می‌کند که او مجبور بوده است به سرعت منابع غذایی مورد نیاز نیروهای پرشمار انگلیسی را که انتظار می‌رفت به شرق ایران وارد شوند تامین کرده و همه چیز را برای آنها آماده کند. او اظهار می‌دارد که به عنوان یک افسر ارشد تدارکات موظف بوده است «از منابع محلی به کامل‌ترین میزان بهره‌برداری کند». «جومین» بزرگ‌ترین روستای منطقه گناباد که در نیمه راه میان قائن و تربت قرار دارد و مقر معاون والی بود، به دپوی جمع‌آوری تبدیل شد و «به عنوان محل گردآوری منابع قابل تهیه از آن منطقه برای بارگیری مجدد ترابری خالی عازم مناطق شمالی‌تر» عمل می‌کرد. در تربت، دیکسون با والی ایرانی تماس می‌گیرد. والی سعی می‌کند دیکسون را قانع کند که خرید غله انگلیسی‌ها را او انجام دهد و از خرده‌دلالان «پدرسوخته‌هایی که بدترین هستند» باید پرهیز کرد. دیکسون هنرمندانه از این پیشنهاد طفره می‌رود. پیش‌تر در خاش دپوی دیگری به وجود آمده بود: «اینجا یکی از معدود نقاط حاصلخیز در این منطقه نامساعد است که یک پست در آن ایجاد شده است که 2 منظور را دنبال می‌کند؛ یکی مرعوب کردن سرحدی‌ها و دیگری جمع‌آوری آذوقه تولید شده در منطقه». دیکسون پس از آتش‌بس در نوامبر 1918 گزارش می‌کند که نیروهای انگلیسی دیگری به ایران وارد شده‌اند. او مشخصا بیان می‌کند که پس از بسته شدن «خط تدارکات» استانبول، نیروهای انگلیسی مستقر در ماورای خزر، در ایران استقرار می‌یابند و این نیروها همراه با نفرات بومی خود باید از منابع شرق ایران تغذیه می‌شدند.گزارش مفصل دیکسون درباره نحوه تملک محصولات کشاورزی سیستان و نقشی که کنسول بریتانیا در سیستان به‌طور خاص برعهده داشته، افشاکننده است: «اما سیستان توانست کار بسیاری برای ما انجام دهد. ما باید از آقای گولد، کنسول انگلیس در سیستان تشکر کنیم که به‌طور خستگی‌ناپذیر در تقویت تولید و جمع‌آوری محصول و انتقال آن به خط، فعالیت کرد. اغراق نیست که بگوییم اگر تلاش‌های آقای گولد نبود، ما در بیش از یک مورد به‌طور وحشتناک شکست کامل می‌خوردیم. گولد نه‌تنها با کشاورزان برای مازاد محصولشان قرارداد بست، بلکه توانست سهم غله دولت ایران را هم به چنگ آورد. در ایران کشاورزان بخش عمده مالیات درآمد زمین را به طور جنسی پرداخت می‌کنند و دولت اغلب برای تبدیل آن به وجه نقد مشکل دارد. گولد سر بزنگاه توانست این درآمد غله‌ای را با پرداخت وجه آن به طور نقد در تهران به دولت ایران به چنگ آورد و این هماهنگی آسودگی دوجانبه قابل توجهی را برای ما و دولت ایران فراهم کرد. او پیوسته در این ولایت می‌چرخید و هر وسیله‌ای را که باعث افزایش آذوقه و تدارکات می‌شد به کار می‌گرفت و این در حالی بود که شناخت و نفوذ او بر جماعت کاسب، هماهنگی‌های بسیار رضایت‌بخشی را به وجود آورد که با حداقل دردسر برای ما، این کار به انجام رسید». دیکسون درباره به دست آوردن منابع غذایی در خراسان هم اطلاعاتی به دست می‌دهد: «دیگر موضوع بسیار مهمی که مارک سینج در آن بسیار درگیر بود، تهیه آذوقه در خراسان بود. اگر بنا بود نیروی بزرگ‌تری به شمال شرق ایران بیاید، تنها راه برای تامین آذوقه آن تملک بخش اعظم محصولات کشاورزی منطقه و ترتیب دادن خط انتقال آن محصولات بود. افسر ویژه‌ای از هند برای انجام خریدهای محلی به مشهد اعزام شده بود و او و مارک سینج پیوسته درگیر مشورت با سرکنسول و گفت‌وگو با تجار و دلالان سرشناس محلی بودند. از سر دوراندیشی و احتیاط، برای نیروی مالیسون و پشتیبانی کاروان‌های در حال بازگشت به بخش‌هایی از خطوط ارتباطی که در آنجا امکان تدارک آذوقه نبود، آذوقه باید در همان محل تهیه می‌شد». [size=18][color=darkblue]بالا رفتن ارزش پول ایران[/color][/size] ابعاد وسیع خرید غله ایران توسط انگلیسی‌ها، دلایل افزایش شدید نرخ برابری قران را نیز تبیین می‌کند. در آغاز جنگ هر قران 75/8 سنت بود و تا 1918، ارزش قران به 19 سنت رسیده بود. کالدول در گزارشی به تاریخ 13 مارس 1916، از افزایش نرخ برابری قران می‌نویسد: «افتخار دارم که گزارش کنم ارزش تومان ایران در حال حاضر به طور غیرعادی بالاست. ارزش عادی قران نقره ایران 0875/0 دلار است و بنابراین ارزش تومان 875/0 دلار، اما امروز بانک شاهی ایران برای حواله 15 روزه نیویورک برای هر دلار 5/8 قران پرداخت می‌کند که ارزش هر تومان را 17/1 دلار یا بیش از یک‌سوم بالاتر از حالت عادی می‌سازد، لیکن در حالی که ارزش دلار آمریکا بسیار پایین است، ارزش پوند انگلیس از آن هم پایین‌تر است. این چیزی است که بانک با اعلام نرخ هر پوند استرلینگ 40 قران، اظهار کرده است و به هیچ نرخی هم خرید نمی‌کند. از این رو برای تبدیل بیشتر حواله‌های حقوق و پرداخت هزینه‌های مربوط به این هیات با طرف‌های بخش خصوصی مذاکره شده است تا بتوان آنها را با نرخ بهتری تبدیل کرد». کالدول اضافه می‌کند: «این شرایط غیرعادی نتیجه علل و عوامل گوناگونی است: بانک انگلیس در اینجا و شعب دیگر آن در سراسر ایران مدعی هستند که حضور بیش از یکصد هزار نیروی روس در نقاط مختلف ایران نیازی غیرعادی برای قران نقره به وجود آورده که بر کمبود آن افزوده است. این در حالی است که دیگران مدعی هستند که بانک شاهی ایران، عملا خرید و فروش حواله‌ها و تبادل [ارز] را در انحصار خود دارد و قرار است وامی را به پوند استرلینگ به دولت ایران اعطا کند که گفته می‌شود، این وام قرار است به پول ایران بازپرداخت شود. بانک مشتاق است که ارزش پوند تا حد امکان پایین نگه داشته شده و به تبع آن ارزش تومان تا حد امکان بالا باشد و به این ترتیب تا حد امکان پول کمتری [به تومان] پرداخت کند». تا ژانویه 1917، نرخ برابری قران باز هم افزایش یافته بود. کالدول در گزارشی به تاریخ 6 ژانویه 1917 درباره ارزش قران می‌نویسد: «مفتخرا اظهار می‌دارم که نرخ فعلی برابری پول‌های خارجی با پول ایران بسیار غیرعادی است. نرخ فعلی که ما مجبوریم دلار بفروشیم حدود 9/4 قران است و همه چیز حکایت از آن دارد که این نرخ کمتر هم خواهد شد. این باعث می‌شود در این زمان ارزش دلار آمریکا [در ایران] حدود 42 سنت بشود. نرخ پوند استرلینگ 24 قران است که قیمت تطبیقی آن را همانند دلار می‌کند». در نوامبر 1918، نرخ برابری بالا باقی ماند. کالدول می‌نویسد: «از زمان آغاز جنگ، ارزش برابری قران بیش از 2 برابر شده است. دلار طلا که به طور عادی 43/11 قران می‌ارزد، هم‌اکنون 50/5 قران ارزش دارد و اخیرا به 20/5 کاهش یافته است. طی فصل گذشته ارزش قران از 20/5 به 60/5 رسیده است؛ یعنی به اندازه 9 درصد نوسان داشته است». در حالی که ارزش پول ایران افزایش می‌یابد، تجارت خارجی واقعی ایران کاهش شدیدی پیدا می‌کند. کالدول می‌نویسد: «در حال حاضر تجارت خارجی ایران در وضعیتی بسیار نامطلوب بسر می‌برد. از آغاز جنگ، تجارت در شمال ایران که بخش بزرگی از تجارت آن با روسیه است، تقریبا متوقف شده است. شاید تجارت در جنوب تا حدودی افزایش یافته باشد، اما به طور کلی تجارت ایران در دوران جنگ به بیش از یک‌سوم کاهش یافته است و طی یک سال گذشته حجم مبادلات تنها نصف چیزی است که پیش از جنگ بوده است». کالدول اضافه می‌کند که اگرچه شاید در جنوب تجارت به خاطر سال بسیار بد پیش از آن یعنی 1917، افزایش یافته باشد، لیکن «بزرگ‌ترین موهبت ایران نرخ غیرعادی و بالای برابری ارز است که باعث شده تنها نیمی از مقدار عادی قران برای پرداخت خریدهای خارجی ضرورت یابد». روشن است که با کاهش شدید واردات و صادرات افزایش شدید نرخ قران ناشی از «هزینه‌های نظامی» هنگفت انگلیسی‌ها بوده است که عملا صرف خرید مقادیر معتنابهی مواد غذایی می‌شد. علت افزایش ارزش قران را، کمبود نقره تصور می‌کردند. در آن دوران، معیار پول ایران نقره بوده است. تقاضای رو به رشد ارتش انگلیس برای نقره باعث کمبود آن شد و قیمت آن افزایش یافت و در ارزش برابری قران منعکس شد. کالدول توضیح می‌دهد: «در حال حاضر کمبود نسبتا شدید سکه نقره در ایران وجود دارد. این امر تا حد زیادی به خاطر حضور ارتش انگلیس است که مقدار زیادی از این فلز را برای پرداخت به نیروها و هزینه خرید آذوقه محلی نیاز دارد. علاوه بر این، اکنون هنگام جابه‌جایی نیروهاست؛ یعنی زمانی که پول کلانی باید به نواحی مختلف کشور ارسال شود. به این منظور، این پول تا زمانی که کار برداشت انجام شده و کشاورزان راهی شهرها شده‌اند تا ملزومات زمستان خود را بخرند، بازنخواهد گشت». کمبود نقره ادامه داشت. وایت گزارش می‌کند: «به‌رغم آنکه دیگر نقره برای خرید محصول به نواحی روستایی ارسال نمی‌شود، همچنان کمیاب است. علت اصلی این وضعیت، حضور شمار زیادی از نیروهای انگلیسی در ایران دانسته می‌شود». خریدهای گسترده انگلیسی‌ها که منجر به قیمت‌های بالا و پیش‌بینی قیمت‌های بالاتر از همین مقدار هم شده بود، مشوقی شد برای ملاکان تا غله خود را احتکار کنند. یکی از این دست ملاکان، خود «احمدشاه» بود.ساوثرد تصویری بسیار ناخوشایند از احمدشاه به عنوان جوانی طمعکار و بی‌رحم به دست می‌دهد. بحث دیکسون درباره مسائل مالی حاوی اطلاعات فراوانی است و روشن می‌کند که در چه شرایطی خرید مواد غذایی انگلیسی‌ها باعث افزایش ارزش قران شد. به گفته او، با افزایش ارزش پول ایران، قیمت روپیه هند در اداره پست ارزان‌تر از شعبه محلی بانک شاهی ایران بود زیرا بانک نرخ برابری قران – روپیه را بر اساس نرخ متوسط ماه قبل تثبیت می‌کرد. در حالی که نرخ اداره پست (نرخ تلگراف شده از هند و به هند) بر اساس نرخ جاری بود. با افزایش مستمر ارزش قران، فرصت برای سودجویی به وجود آمد: «برخی افراد خلاق دریافتند که این قضیه راهی آسان و سریع برای ثروتمند شدن است». انگلیسی‌ها به سرعت این جریان را متوقف کردند. در مه 1918، دنسترویل گزارش می‌کند که «مشکل آذوقه» حل شده است اما مشکل دیگری به وجود آمده است و آن مشکل دستیابی به پول ایرانی برای پرداخت هزینه‌های خرید غله و منابع غذایی است: «تامین آذوقه دیگر دغدغه نبود، اما مشکل دیگری در شکل قحطی پول ظاهر شد. مقدار پول موجود در ایران چندان گسترده نیست و در این هنگام نیازهای ما بسیار زیاد بود». سوای مشکل افزایش پیوسته ارزش قران، مشکل عرضه پول به لطف دست «معجزه‌گر» مک‌موری، رئیس بانک شاهی ایران حل شد. [size=18][color=darkblue]خرابکاری انگلیسی‌ها در تجارت خارجی‌ ایران[/color][/size] گزارش «دوست» کنسول هایزر که در بالا آمد دربردارنده موارد نادرست بسیاری است. برای مثال این ادعا که انگلیسی‌ها در حال توسعه تجارت ایران با بین‌النهرین بوده‌اند، نادرست است. در واقع، انگلیسی‌ها تمام سعی خود را کرده‌اند تا تجارت ایران با بین‌النهرین و ایالات متحده را خفه کنند. با تخریب تجارت ایران، انگلیسی‌ها درآمدهای گمرکی دولت ایران را کاهش دادند و بدین ترتیب مانع از آن شدند که ایران غله شدیدا مورد نیاز خود را از بین‌النهرین و ایالات متحده وارد کند. این کار چیزی کمتر از نسل‌کشی نبود. در 15 آوریل 1918، انگلیسی‌ها مقررات جدیدی را برای واردات از ایران به بین‌النهرین اعلام کرده بودند و این موارد در روزنامه‌های بغداد به چاپ رسیده بود. کنسول هایزر یک نسخه از این اعلامیه و ترجمه آن را ارائه می‌کند: «اصل و ترجمه‌ای از یک اعلامیه که در همان روزنامه درباره جمع‌آوری عوارض کالاهای وارده از ایران برای ناحیه تحت اشغال انگلستان در بین‌النهرین به چاپ رسیده است». عنوان این «اعلامیه» عبارت بود از «پرداخت عوارض برای واردات از ایران» و متن آن به این شرح بود: تمام کالاها و تنباکوی وارداتی از ایران مشمول عوارض 10 درصد قیمت کالاست که در اداره گمرک قابل پرداخت است. افرادی که از ایران کالا وارد می‌کنند، مقررات زیر را در نظر خواهند گرفت: - اظهاریه کالاهای وارداتی به مقامات گمرک در بغداد، خانقین یا مندلی انتقال یابد. - اگر این کالاها باید از جاده‌های منتهی به اماکن فوق‌الذکر عبور کنند، مالکان کالاها کتبا با نخستین افسر سیاسی که در مسیر خود با او روبه‌رو می‌شوند، تماس گرفته و اظهاریه را به او تسلیم خواهند کرد. افسر سیاسی پس از دریافت ضمانت از مالک، برای عبور کالاها به سوی بغداد و ارائه آنها به اداره گمرکات برای اخذ عوارض، مجوز صادر می‌کند. - مالکان کالاها اجازه دارند پس از پرداخت عوارض گمرکی، تمام یا بخشی از کالای خود را درون محدوده تحت اشغال دولت اعلیحضرت پادشاه بریتانیا، با اطلاع مقامات گمرک و کسب مجوز رایگان مبنی بر اینکه عوارض به طور کامل پرداخت شده و هیچ مانعی برای عرضه کالاها وجود ندارد، عرضه کنند. - همراه کالاها، همواره باید یک مجوز وجود داشته باشد که اعلام دارد عوارض مربوطه در بغداد پرداخت خواهد شد یا آنکه به‌طور کامل پرداخت شده است. بدون هریک از این مجوزها، این کالاها را می‌توان ضبط و مصادره کرد. بغداد، مورخ 15 آوریل 1918، مامور وصول گمرکات روشن است که هدف از این مقررات، خفه کردن داد و ستد ایران با بین‌النهرین بود. بدین ترتیب، ایرانی‌ها ناتوان از صدور محصولاتی چون تنباکو، قادر نبودند از غله فراوان موجود در بین‌النهرین چیزی به ایران وارد کنند. علاوه بر این، انگلیسی‌ها مانع‌تراشی در راه داد و ستد ایران با ایالات متحده را نیز آغاز کرده بودند. کالدول گزارشی از دخالت انگلیسی‌ها در امر داد و ستد با آمریکا و ممانعت از ورود منابع غذایی از ایالات متحده در دوران قطحی ارائه می‌کند. او می‌نویسد: باید به 2 نمونه از دخالت‌های انگلیسی‌ها در امر داد و ستد با آمریکا در جنوب ایران اشاره کنم. یک مورد در دوران جنگ در اوت 1917 اتفاق افتاد. قضیه مربوط به حمل 3 هزار کیسه شکر آمریکایی از راه دریاست که نخستین محموله دریایی از این دست بود که به این کشور می‌آمد. نماینده‌ای از سوی کارخانه آمریکایی همراه محموله بود و پس از ورود به بندرعباس دریافت که تمام حیوانات بارکش که [پیش از این] به بندرگاه می‌آمدند [اینک] تحت فرماندهی و کنترل انگلیسی‌ها بوده و عموما در ارتباط با نیروی تازه‌تاسیس پلیس جنوب ایران مورد استفاده قرار می‌گیرند. آمریکایی مسؤول در این‌باره، به معاون کنسول انگلیس در این شهر (که عملا کنترل این منطقه را در دست دارد) مراجعه می‌کند و پس از بحثی طولانی قرار شد که اگر نماینده آمریکایی بتواند از خارج از بندرعباس حیوان بارکش تهیه کند، آنگاه اجازه داده خواهد شد بدون ایجاد مزاحمت برای نیروهای انگلیسی و معاون کنسول، محموله خود را بارگیری و تخلیه کند. فرد مسؤول محموله تا مسافتی در حدود 25مایل در بیرون شهر را می‌گردد و بالاخره می‌تواند کاروانی از 350 شتر فراهم کند؛ اما مالک شترها که قصد داشت مانع مصادره حیواناتش و استفاده از آنها از سوی نظامی‌ها شود، اظهار داشت که تا زمان حصول اطمینان کافی از اینکه حیواناتش ضبط نخواهند شد، به شهر وارد نمی‌شود. او پیش‌پرداخت کرایه حیواناتش را دریافت کرد و به بندرعباس آمد. در آنجا ارتش، کاروان او را مصادره و به کار گرفت. هنگامی که به معاون کنسول مراجعه شد، او اظهار داشت، به‌رغم آنکه به آنها قول داده است، اما نمی‌تواند هیچ کمکی به آمریکایی‌ها یا صاحب کاروان کند. بدین خاطر محموله شکر اجبارا 5 یا 6 ماه در بندرعباس ماند. این در شرایطی بود که حمل محموله‌های شکر هند و دست‌پروردگان انگلیسی به داخل کشور مجاز بود. معاون کنسول انگلیس به نماینده شرکت باربری دریایی پیشنهاد کرد، در صورتی که آنها به وی رسیدی اعطا کنند مبنی بر اینکه خسارت خود را به‌طور کامل دریافت کرده‌اند، 500 تومان (حدود یکهزار دلار) به او خواهد پرداخت، اما به معاون کنسول اطلاع داده شد که 10 هزار دلار هم خسارت این شرکت را جبران نمی‌کند و از این رو 500 تومان پذیرفته نشد. در 1919 همین شرکت محموله دیگری به ایران برد، این بار به محمره و نماینده شرکت اظهار می‌دارد که بهترین نرخ حمل باری که او می‌توانسته تامین کند برای مسیر بمبئی به محمره به مبلغ 65 روپیه برای هر تن در 40 فوت مکعب بوده است و این در حالی بوده که او می‌داند برخی شرکت‌های انگلیسی در همان زمان می‌توانسته‌اند نرخی در حدود 45 روپیه در هر تن را تامین کنند. کالدول مورد دیگری را تشریح می‌کند: مورد دیگری در کرمان بود. در آنجا نماینده یک شرکت فرش آمریکایی مستقر بود. این مرد یک ارمنی و تبعه عثمانی بود که 2 سال در آمریکا زندگی کرده بود و این زمان برای او کافی بود تا آمریکا را بشناسد و بیشتر از هر جای دیگری که می‌شناخت، دوست داشته باشد. او روزنامه‌ها و مجلات آمریکایی را دریافت می‌کرد و اغلب مقالاتی از آنها را که به نفع آمریکا بود، می‌خواند و گاه پا را از این فراتر می‌نهاد و می‌گفت، اگر آمریکا وارد جنگ نمی‌شد، متفقین برنده نمی‌شدند و آمریکا عامل تعیین‌کننده و برنده جنگ بوده است. کنسول انگلیس در کرمان گزارش‌هایی درباره اینگونه موارد دریافت کرد و جاسوسی برای پیگیری فرد خاطی گمارد. کارگزار که دارای اختیارات محلی در مواردی است که منافع خارجی‌ها با منافع ایران منافات پیدا می‌کند، مطلع شد که کنسول انگلیس از این نماینده شرکت خارجی خشنود نیست و در هر پرونده‌ای که ارتباطی با این مرد یا شرکتش داشت، به نفع ایرانی‌ها رای صادر می‌کرد. عرصه آنقدر بر مرد ارمنی در کرمان تنگ شد که ترجیح داد آنجا را ترک کند، اما جسارت آن را نداشت که بدون اخذ اجازه از کنسول انگلیس برود (از ترس آنکه به محض خروج از شهر دستگیر شود)، بنابراین نزد کنسول رفت و اجازه خروج خواست. در آنجا از او پرسیدند: «چه تضمینی می‌دهی که هرگز به اینجا بازنخواهی گشت؟» مرد چنان به ستوه آمده بود که پس از گرفتن اجازه‌ای که تقاضا کرده بود، در واقع از کرمان گریخت و کسی را هم مسؤول پیگیری منافع شرکتش نکرد و در نتیجه شرکت در آن ناحیه ضرر فراوانی کرد. دیگر اشتباه آشکار گزارش «دوست» هایزر این ادعاست که انگلیسی‌ها اجازه داده بودند یک محموله مهم غله از بین‌النهرین به ایران صادر شود. اگر چنین باشد، چرا باید درست در مرز بین‌النهرین در قصر شیرین، قحطی آنچنانی وجود داشته باشد؟‌ ساوثرد با مشاهده صحنه دردناکی در قصرشیرین به هنگام صرف ناهار، اشاره می‌کند که درست آن سوی مرز بین‌النهرین، غله کافی در دسترس بوده است. در هندوستان نیز غله فراوان وجود داشت. او می‌افزاید: «اینها همه در شرایطی بود که چند صد مایل دورتر، غذای فراوان وجود داشت، اما به خاطر نبود امکان حمل و نقل در دسترس نبود. به من گفتند در بخش‌هایی از ایران، انبارهای غله قابل توجهی وجود داشت که به قیمت‌های کلان دست‌یافتنی بودند. همچنین در آن سوی مرز در بین‌النهرین نیز انبارهای غله وجود داشت، اما راهی برای انتقال این غله وجود نداشت. ایران نگونبخت فرصت نیافته است که جاده‌ها و راه‌آهن خود را توسعه دهد، کمتر از یکصد مایل راه‌آهن در تمام این کشور بزرگ [ایران] وجود دارد و به‌نظر می‌رسد توسعه حمل و نقل اهمیت بسیار بیشتری نسبت به توزیع واقعی ثروت در کشور دارد. ایران به غذا و سیستم حمل و نقل و غذا و نه پول محتاج است و غذا را در صورت فراهم بودن امکان حمل و نقل می‌توان از داخل و خارج تامین کرد». ساوثرد می‌افزاید: «اینها نخستین موارد از دیده‌ها و تجارب متعدد من از این دست بود که در سفر کوتاهم به ایران تجربه کردم؛ این موارد حاکی از گرسنگی هولناک در سرزمینی است که در بخش‌هایی از آن و نیز برخی کشورهای همسایه‌اش غذای فراوان در دسترس است؛ اما به خاطر نبود امکان حمل و نقل، دست‌یافتنی نیست. آدمی چشم در چشم این اوضاع شرم می‌کند که غذای خود را بخورد و به این می‌اندیشد که آیا این مردم فقیر آیا هرگز درک کرده‌اند شکمی پر از غذا داشتن چگونه است؟ بعد از این تجارب هرگز نتوانستم از اطعام گرسنگان سر باز زنم و معتقدم هیچ بشر عادی دیگری هم نمی‌توانست چنین نکند. افتخار می‌کنم که در ایالات متحده بزرگ ما مردمان بزرگ‌دل بسیاری هستند که به این کار علاقه‌مندند و دست‌کم بخشی از آنها نیازهای این قربانیان نگونبخت را می‌فهمند که بخش عمده بدبختی آنها به خاطر اقتصاد و سیاست عقب‌مانده آنهاست. سخاوت مردم آمریکا در ارسال کمک‌ها شهرتی برای‌شان در میان این فقرای بدبخت به هم زده است که باید از حفظ آن مغرور باشند». ساوثرد با اشاره به ضرورت واردات غله از هند، در پایان چنین می‌نویسد: «ایرانی قحطی زده پول را نه می‌تواند بخورد و نه بکارد، اما غله را می‌تواند بخورد و بکارد. با وجود همسایه‌ای چون هند که در آن مقادیر زیادی غله را می‌توان با قیمتی معقول خریداری کرد، به نظر می‌رسد که بسیار بهتر است به جای توزیع پول، مقداری از آن غله را به دست نیازمندان رساند، زیرا به هنگام قحطی رعایا اغلب نمی‌توانند با پول غذایی برای خود تهیه کنند. ورود غله به شکستن تنگناها در منابع موجود غله در کشور کمک خواهد کرد، لیکن ورود و توزیع کمک‌های مالی باعث می‌شود مالکان ثروتمند سود کلان خود را حفظ کرده و نابسامانی اقتصاد عمومی توده‌های مردم ایران ادامه یابد... تلاش برای تامین منابع برای خرید کامیون یا وسایل نقلیه دیگر، استخدام کارگران روستایی در جاده‌سازی، خرید و واردات غله از هند و دیگر کشورهای همسایه و بخش‌های دوردست ایران... تجارت آمریکا امکانات بسیار بزرگی در این نواحی از خاور نزدیک در اختیار دارد؛ جایی که مردم آن از قبل به کالاهای آمریکایی علاقه‌مند شده‌اند و به مردم آمریکا و دولت آن با احترام نگاه می‌کنند، هرچند که چیز چندانی هم از سخاوت و ایده‌آل‌های سیاسی زبانزد ما نمی‌دانند». در گزارش دیگری، ساوثرد بار دیگر تصریح می‌کند که «ناتوانی در حمل» غله از بین‌النهرین به ایران فقط به خاطر نبود یک جاده مناسب نبوده است. او بیان می‌کند که دست‌کم تا مه 1918 جاده بسیار خوبی میان مرز بین‌النهرین و دریای خزر وجود داشت. با وجود این ـ همان‌طور که در بالا توضیح داده شد ـ نه‌تنها قحطی تا ژوئیه 1919 در ایران ادامه یافت، بلکه انگلیسی‌ها مقدار قابل توجهی از غله ایران را به‌رغم وجود شرایط آزاردهنده قحطی خریداری کردند. ساوثرد اوضاع جاده را توضیح می‌دهد: «جاده «روز» به داخل ایران تا همدان، مسافتی که حدودا بیش از 350 مایل است، دارای چند گذرگاه کوهستانی و طولانی است و اندکی بهتر از راه کاروان‌رو در سرزمینی ناهموار و نسبتا خشک است، هرچند که روس‌ها و ترک‌ها در سال‌های اشغال این خطه در 1915، 1916 و 1917 مقداری راه در آن ساخته‌اند. جاده بسیار خوبی از همدان تا خزر وجود دارد که مسافتی در حدود 300 مایل است، ترابری نیروی نظامی و متعلقات آن دربردارنده مشکلاتی بود و امکان استفاده از جاده تا میزان قابل ملاحظه‌ای وجود نداشت؛ مگر تا اواخر بهار که بارش‌ها قطع شده و برف گذرگاه‌ها ذوب شد. به هر حال، اقدامات موثری انجام گرفت و تا اواسط مه امسال کامیون‌ها و ون‌های فورد از این مسیر در حال تردد به ایران بوده و نیرو و امکانات جابه‌جا می‌کنند». در همین گزارش ساوثرد تردیدی به جای نمی‌گذارد که جاده خوبی بین «روز» و همدان وجود داشته است:«کار بهسازی جاده ادامه یافته است و تا پایان اوت، مسافت مناسبی جاده قابل استفاده در مسیر راه کاروان‌رو از «روز» به همدان ساخته شده است». در حالی که در برخی قسمت‌های ایران جاده‌های خوب وجود داشت، در کشوری که یکی از بزرگ‌ترین تولیدکنندگان سوخت جهان بود،‌ بنزین پیدا نمی‌شد. انگلیسی‌ها نه‌تنها با محروم کردن ایران از بنزین، در تجارت خارجی ایران اخلال می‌کردند، بلکه تجارت و سفرهای داخلی را نیز با سخت و گران کردن شدید ترابری، عملا غیرممکن ساختند. کالدول در گزارشی به تاریخ 29 آوریل 1918 می‌نویسد:«علاوه بر تشریح برخی شرایط غیرعادی که در اثر جنگ و قحطی در ایران به وجود آمده است و بالا رفتن قیمت‌ها در پی آنها، افتخار دارم اطلاعات زیر را درباره هزینه ترابری محلی به عرض برسانم». او توضیح می‌دهد:‌«به خاطر کمبود و قیمت‌های بالا و باورنکردنی فعلی برای غله و منابع غذایی، قیمت علوفه قاطرها، الاغ‌ها،‌ اسب‌ها و شترهای بارکش به 25 تا 30 دلار برای هر بوشل جو و 90 تا یکصد دلار برای هر تن یونجه و 28 تا 32 دلار برای هر بوشل گندم رسیده است. در دیگر ولایات،‌ چه‌بسا قیمت‌ها بالاتر از اینها هم باشد؛ قیمت‌ها در نقاط مختلف بسیار متفاوت است. برای مثال، اخیرا گندم در تهران هر بوشل 24 دلار بود، در حالی که در همدان، در 250 مایل آنسوتر، قیمت هر بوشل 40 دلار بود. تفاوت قیمت‌ها به خاطر امکانات حمل و نقل است که اساسا وجود ندارد. اخیراً گزارش شد که در ولایت سیستان، در فاصله کمتر از 600 مایلی تهران، گندم فراوان است و هر بوشل یک دلار و 50 سنت به فروش می‌رسد، در حالی که درست در همین زمان، قیمت در شهر هر بوشل بیش از 20‌دلار بوده است و در برخی نقاط کشور هم نزدیک به 2‌برابر این مقدار». نکته قابل‌توجه‌تر کمبود و گرانی بنزین بود. شرکت نفت انگلیس و ایران که دست‌کم دو‌سوم آن در مالکیت دولت انگلستان بود، حجم گسترده‌ای از محصولات نفتی خام یا پالایش شده را تولید می‌کرد و در اختیار ارتش انگلستان قرار می‌داد. در حالی که انگلیسی‌ها نیروی «بی‌پایان» ترابری موتوری را در غرب و شرق ایران در اختیار داشتند، قیمت بنزین در ایران هر گالن 6 دلار بود. کالدول توضیح می‌دهد: «شاید حیرت‌آورترین ارقام را بتوان برای هزینه‌های سفر بیان کرد. اخیراً یک مقام دولتی قصد کرد از اینجا به اصفهان برود که حدودا 300 مایل فاصله دارد. مردی پیدا شد که می‌خواست او را با خودرو به اصفهان ببرد،‌ قیمتی که مطرح شد 900 تومان بود که به نرخ رایج دقیقا برابر 500 دلار یا هر مایل5 دلار می‌شود. از آنجا که بنزین هر گالن 6 دلار است و باید به طریقی به ایستگاه‌های مختلف سفری در مسیر اصفهان ارسال شود،‌ این قیمت آنچنان هم که به نظر می‌رسد، غیرمتعارف نیست». واضح است که انگلیسی‌ها مشکل کمبود سوخت نداشتند. کالدول ادامه می‌دهد:«به طور کلی سفر در ایران عملا غیرممکن است و آنهایی که سفر می‌کنند، عموما از کامیون‌های نظامی روس‌ها و انگلیسی‌ها استفاده می‌کنند،‌ اگرچه حتی این هم به خاطر نبود جاده‌های قابل عبور و مرور در بیشتر نقاط، کار سختی است». کالدول درباره آن مقام دولتی بینوا می‌افزاید: «او که نمی‌توانست چنین بهایی را برای خودرو بپردازد، کوشش کرد تا برای رفتن به شیراز، در فاصله حدود 600 مایلی، درشکه یا دلیجانی تهیه کند و مجبور شد برای کرایه آن 550 تومان(اندکی بیش از یکصد دلار) بپردازد». [size=18][color=darkblue]تفتیش ارزاق[/color][/size] واکنش دولت ایران به بحران مواد غذایی،«تفتیش ارزاق» بود. این اقدام نه‌تنها بی‌تاثیر، بلکه بی‌شک مضر بود. یک جنبه بسیار جالب این اقدام تغییر جهت انگشت اتهام به سوی تولیدکنندگان ارزاق داخلی و در نتیجه برداشته شدن اتهام از دوش انگلیسی‌ها بود. در 13 سپتامبر 1918، کالدول در تلگرافی چنین می‌نویسد:«از سوی مامور بلژیکی گمرکات، تفتیش ارزاق در ایران برقرار شده است». او همچنین می‌افزاید:«صادرات غله، گاو، گوسفند و... از ایران ممنوع است». روشن می‌شود که «تفتیش ارزاق» در ایران تنها منحصر به ولایت تهران بوده است. کالدول اینگونه گزارش می‌کند:«مفتخرا به پیوست یک نسخه از ترجمه یادداشت شماره 39/223 وزارت خارجه را به تاریخ بیست و سوم که دربردارنده مقررات منتشر شده از سوی آقای مولیتور، مفتش ارزاق، درباره نحوه خرید و جابه‌جایی غله در ولایت تهران است، ارسال می‌دارم». این اعلامیه که به امضای لامبرت مولیتور، مفتش ارزاق و بازرس ذخایر سلطنتی رسیده است و تاریخ 6 اکتبر 1918(13 میزان 1336) را بر خود دارد، شامل مقررات زیر است: در اجرای تصمیم هیات وزیران، در 14 ذی‌الحجه 1336(21 سپتامبر 1918) به شماره 1127 که در روزنامه«ایران» به چاپ رسید، مفتش ارزاق موارد زیر را اعلام می‌کند: 1- دولت تمام محصول گندم ولایت تهران،‌ به استثنای بذر و ذخیره سالانه زارعان و مالکان را برای استفاده در پایتخت در اختیار می‌گیرد. 2- حمل گندم از تهران و حوالی آن شدیدا ممنوع است. 3- خرید و فروش تجاری گندم مجاز نیست. 4- فقط دولت می‌تواند گندم بخرد. 5- کسانی که مانع اجرای اقدامات مفتش ارزاق شوند و از مقررات مربوط به ارزاق تبعیت نکنند، بنا به احکام جداگانه‌ای که از سوی کابینه صادر می‌شود، مجازات خواهند شد. جزئیات مقررات به تفصیل بیان شده و مهم‌ترین بخش آن به این شرح است: همان‌طور که در اعلامه قبلی بیان شده است، اگر کسی سعی کند از ولایت تهران گندم و جو خارج کند، در صورتی که آن گندم و جو مربوط به ولایت تهران باشد، ضبط خواهد شد. به این منظور نیروی مخصوصی برای جلوگیری از خروج گندم و جو از ولایت تهران تدارک شده است. حمل و نقل گندم و جو در داخل ولایت، مثلا برای کاشت، محدودیتی نخواهد داشت. کسانی که خانه دارند و پیش از انتشار این اعلامیه از اطراف تهران گندم و جو خریده‌اند، فرصت دارند گندم و جو را تا قبل از 14 اکتبر 1918(اول عقرب 1337) به تهران بیاورند. در صورتی که آنها قبل از این زمان گندم خود را نیاوردند، دیگر اجازه حمل نخواهند داشت و دولت آن را خواهد خرید. اما مالکان می‌توانند گندم و جو لازم برای مصرف سالانه خود را به تهران بیاورند مشروط بر آنکه مطابق با قاعده معمول، قبلا از اداره ارزاق مجوز گرفته باشند و پس از بررسی اداره مذکور، گندم و جو خود را به خانه‌هایشان ببرند. آن افرادی که می‌خواهند گندم و جو خود را خارج از ولایت تهران تهیه کنند آزاد خواهند بود، منوط به آنکه بارنامه(مجوز بارگیری) خود را به امضای رئیس مالیه محلی که از آن جو و گندم خریداری کرده‌اند، دریافت کرده باشند تا به این ترتیب نشان داده شود که بار مذکور در بیرون ولایت خریداری شده است و بنا به قانون مالکان باید مجوزهای اداره تفتیش ارزاق را پیش از آوردن گندم یا جو خود به تهران، بگیرند. در ادامه اعلامیه آمده است:«گندم و جویی که احتکار و خرید و فروش شود، از سوی دولت ضبط خواهد شد». مالکان غله 2 ماه از تاریخ این اعلامیه فرصت داشتند تا دولت را از مقدار و محل نگهداری غله خود آگاه کنند: «پس از انقضای این زمان،‌ ماموران دولت به زور غله مورد نیاز را برای تامین نیاز‌های عمومی ضبط خواهند کرد». در این اعلامیه همچنین آمده است: «اگر آن افرادی که قبل از انتشار این اعلامیه غله خود را پنهان کرده‌اند، شخصا به اداره ارزاق مراجعه کرده و ماموران مسؤول امور ارزاق را درباره غله خود مطلع کنند،‌ مواخذه نخواهند شد و درباره غله آنها مطابق با مقررات این اعلامیه رفتار خواهد شد». یعنی آن غله به زور و با قیمت دولتی خریداری می‌شد. این اعلامیه تهدیدی هم دربرداشت: «تمام کسانی که تلاش کنند با اقدامات ماموران دولتی در نظارت بر انبارهای غله در هر مکانی مخالفت ورزند، به‌عنوان کسانی تلقی خواهند شد که از قوانین دولتی سرپیچی و علیه تسهیل توزیع ارزاق عمومی اقدام کرده‌اند؛ بنابراین مطابق بند چهارم تصمیم کابینه در تاریخ 21 سپتامبر 1918 به شماره 1127 مجازات خواهند شد». تهدید نهایی متوجه مالکان بود:«علاوه بر مجازات قطعی تمام کسانی که مستقیما با اقدامات دولت مخالفت کرده‌اند، دولت مالکان غله و مباشران محلی را که به مخالفت‌ها دامن بزنند، جریمه خواهد کرد». این مقررات کمبود واقعی ناشی از خریدهای انگلیسی را نتوانست از میان بردارد. به نظر می‌رسد که مقصود اصلی از این مقررات آن بود که «احتکار» و ذخیره‌سازی مالکان و تاجران مسبب قحطی نشان داده شود. کابینه وثوق‌الدوله با دور کردن اتهام از انگلیسی‌ها، وفادارانه به قدرتی که او را آورده و نگهداشته بود، خدمت کرد. لاپوشانی بزرگ‌ترین تراژدی ایران، خیلی پیش از این آغاز شده بود. منبع: مؤسسه مطالعات و پژوهش‌های سیاسی منبع: [url=http://asriran.com/fa/pages/?cid=99824]عصر ایران[/url]
  3. [size=18] [color=darkblue] خرید غله انگلیسی‌ها در ایران[/color][/size] فرانسیس وایت در گزارش خود درباره قحطی در ایران، نگاهی اساسی به خریدهای غله توسط ارتش انگلیس در ایران به دست می‌دهد. از گزارش او روشن است که خریدهای غله توسط انگلیسی‌ها برای ارتش 400 هزار نفری خود در بین‌النهرین و نیز نیروهایشان در ایران دلیل اصلی کمبود غله و قحطی بوده است. وایت می‌گوید: «متاسفانه رنج مردم در بسیاری از نقاط در اثر احتکار غله از سوی تجار ثروتمندی که می‌خواهند آن را با سود کلان به نیروهای انگلیسی بفروشند، شدت یافته است. حضور نیروهای انگلیسی تبدیل به بهانه‌ای برای دشمنان آنها شده است تا با تمسک به آن، قیمت بالای غله را برای مردم توجیه کنند؛ مردمی که می‌شنوند این گرانی و کمبود به خاطر خرید غله برای تغذیه نیروهای انگلیسی به وجود آمده است. خوشبختانه برداشت امسال نه‌تنها در ایران که در بین‌النهرین نیز که مساحت بسیار زیادی با نظارت مقامات انگلیسی زیر کشت رفته، بسیار خوب بوده است. انتظار می‌رود محصول آنجا برای تغذیه کل نیروهای بین‌النهرین- که شمار آنها 400 هزار نفر است (محرمانه)- کافی باشد و مازاد آن هم صادر شود و بخشی هم برای امداد و کمک‌رسانی در غرب ایران به کار رود». بخش بعدی گزارش بیانگر این واقعیت است که انگلیسی‌ها دست‌کم تا اوایل آوریل 1918 مشغول خرید حجم انبوهی از غله بوده‌اند: «در 15 آوریل قیمت گندم در کرمانشاه هر خروار (650 پوند)، 120 تومان (200 دلار) بود. در همین هنگام کنسول انگلیس در آنجا، کلنل کنیون، اعلامیه‌ای به بازار فرستاد که اعلام می‌کرد بنا نیست انگلیسی‌ها در کرمانشاه گندم بخرند، بلکه برعکس، آنها همه نیاز سربازان خود را از بغداد آورده و اضافه بر آن مقداری را نیز به رایگان میان مردم توزیع خواهند کرد. قیمت گندم یک‌شبه به هر خروار 80 تومان کاهش یافت و از آن پس نیز کاهش قیمت ادامه یافت». در تلگرافی که در 30 اوت 1918 دریافت شده است، ساوثرد اینگونه گزارش می‌دهد: «ژنرال مسؤول تدارکات محلی بین‌النهرین هم‌اکنون در ایران است و دارد مسؤولیت خط ارتباط نظامی آن اداره را برعهده می‌گیرد و قصد دارد ضمن کسب اجازه از دولت ایران، مسؤولیت جمع‌‌آوری مالیات غله دولت در آن منطقه را نیز برعهده گیرد». در گزارش بعدی، ساوثرد به جزئیات بیشتری می‌پردازد. در گزارش ساوثرد از بغداد در تاریخ 6 سپتامبر 1918 با عنوان «اداره تدارکات محلی بین‌النهرین و گسترش فعالیت آن به ایران»، نقش خریدهای انگلیسی‌ها در قحطی ایران کاملا آشکار است. ساوثرد اطلاعات فوق‌العاده بااهمیت خود را این‌طور آغاز می‌کند: «افتخار دارم به مرحله‌ای از فعالیت‌ها بپردازم که توسط ژنرال مود و در رابطه با خارج کردن بخش بزرگی از بین‌النهرین از دست ترک‌ها انجام گرفته است». او سپس به تشریح تاسیس «اداره تدارکات محلی» و هدف آن می‌پردازد: «او [ژنرال مود] تشکیلاتی را به راه انداخت که به نام اداره تدارکات محلی نیروهای اعزامی بین‌النهرین شناخته می‌شود. هدف این اداره عبارت بود از تحقیق درباره میزان تدارکات موجود مورد نیاز احتمالی نیروهای اعزامی، بهبود همه روش‌های ممکن تولید غله، گوشت، تولیدات بومی و دیگر تولیدات محلی که احتمال استفاده از آنها برای مقاصد نظامی وجود دارد و بالطبع تامین نیازهای ضروری با واردات کلان کالاها از خارج، بویژه مواد غذایی، چرم، پشم، پارچه و ...». سپس ساوثرد به شرح گسترش سریع «اداره تدارکات محلی» می‌پردازد: «تشکیلات اولیه عبارت بود از یک افسر و نیم دوجین نفر؛ ظرف یک سال و نیم این اداره تبدیل به سازمانی مشتمل بر 2 هزار نفر به فرماندهی یک سرتیپ شد». ساوثرد سپس اطلاعات ذی‌قیمتی می‌دهد: «من سعادت دیدار با ژنرال دیکسون را داشتم که مسؤول این کار در ایران بود. در آنجا وی مسؤولیت تهیه و تامین تدارکات محلی برای دنستر فورس در ناحیه‌ای را برعهده داشت که خط ارتباطی بغداد- دریای خزر این نیرو از آن عبور می‌کرد». ساوثرد در پایان چنین می‌آورد: «ژنرال دیکسون به من اطلاع داد که تشکیلات او طی یک سال و نیم [که منظور فوریه 1919 تا اوت 1918 است] در بین‌النهرین توانسته بود حدود نیم ميلیون تن ارزاق تهیه کند که اگر چنین نمی‌شد، این مقدار باید از هند و دیگر نقاط آورده می‌شد، حال آنکه به این ترتیب حجم قابل‌توجهی از ظرفیت ناوگان دریایی آزاد شده و برای کار حمل و نقل در اقیانوس اطلس در این سال حفظ شد». یعنی برای آزادسازی ظرفیت کشتیرانی در اقیانوس اطلس جان میلیون‌ها ایرانی قربانی شده است. یک هفته پس از آنکه ساوثرد گزارش خود را تنظیم می‌کند، روزنامه ایران در شماره 13 سپتامبر 1918، ‌درباره فعالیت «اداره تدارکات محلی» و تصاحب یک‌سوم محصول گندم همدان، اطلاعاتی به دست می‌دهد: «بر اساس برخی اطلاعات خصوصی از همدان مقامات نظامی انگلیسی در آنجا اقداماتی برای ذخیره‌سازی گندم به انجام رسانده و با مالکان و مردم هم موضوع را در میان گذاشته‌اند. انگلیسی‌ها ایشان را واداشته‌اند تا گندم خود را به 3 قسمت مساوی تقسیم کنند:1- برای بذر و استفاده مالکان و روستاییان 2- برای استفاده مردم همدان 3- برای استفاده نیروهای نظامی. به خاطر مخالفت امیرمفخم با این تقسیم‌بندی برخی مشکلات میان او و انگلیسی‌ها به وجود آمده است». مطمئنا محروم کردن یک منطقه از یک‌سوم محصول گندمش اگر برای ایجاد قحطی کافی نباشد برای ایجاد کمبود کفایت می‌کند. همان‌طور که در زیر توضیح داده می‌شود، قحطی تا تابستان 1919 پایان نگرفت. شواهد مستند نشان می‌دهد، خرید غله از سوی انگلیسی‌ها با وجود قحطی رو به افزایش بود. در 16 ژوئیه 1918، ساوثرد درباره گسترش نیروهای انگلیسی در ایران تلگراف می‌زند:«بنابر آخرین گزارش‌ها حرکت نیروهای انگلیسی به ایران از طریق خط ارتباطی بغداد- خزر ادامه می‌یابد». او می‌افزاید: «شمار نیروهایی که خواهند آمد، به خاطر ترابری ناکافی برای حمل غذا از بغداد محدود شده است. به سبب قحطی در ایران در طول سال گذشته، بدون ایجاد محرومیت برای مردم منطقه، نمی‌توان در محل غذا تهیه کرد و این کاری است که دولت انگلستان به طور خاص علاقه‌مند به جلوگیری از آن است. محصول سال‌جاری خوب است اما پیش‌بینی نمی‌شود که برای برآوردن نیازهای ایرانیان کافی باشد». اما یک ماه بعد، اعلامیه قبلی درباره سیاست غلبه انگلستان را اصلاح می‌کند:«پیرو تلگراف 5 بعدازظهر 16 ژوئیه، نظر انگلیسی‌ها با توجه به محصول خوب از برنامه اولیه تغییر کرده و در حال عقد قرارداد برای تامین غله نیروهای نظامی هستند. این کار باعث بالا رفتن قیمت‌ها می‌شود،‌ اما انتظار نمی‌رود تاثیر قابل توجهی بر تامین غذای محلی داشته باشد».کالدول نیز افشا می‌کند که انگلیسی‌ها خرید غله از ایران را در مقیاس وسیع از سرگرفته‌اند: «مقامات نظامی در محل مشغول خرید ذخایر غله که برای چند ماه کفایت کند، هستند. اما مشکلات قابل توجهی به خاطر کمبود سکه نقره گریبانگیر آنهاست؛ [ژنرال گیلمان] انتظار دارد این مشکل در یک ماه برطرف شود». وایت در گزارشی در 10 ژانویه 1919 افشا می‌کند که انتظار نمی‌رفته تا پیش از تابستان 1919 غله‌ای از بین‌النهرین برسد. وایت می‌نویسد:«هم‌اکنون یک خط آهن به عرض یک متر از بغداد تا «روز» به اتمام رسیده است و تونلی هم که از کوه‌های «طبل» عبور می‌کند به اتمام رسیده است، بنابراین انتظار می‌رود که خط آهن تا تابستان آینده به کرمانشاه هم برسد. بی‌تردید این کار باز هم ادامه خواهد یافت و باعث توسعه غرب و مرکز ایران خواهد شد. از طرفی باعث می‌شود غله بین‌النهرین با قیمت‌هایی معقول به کرمانشاه و همدان برسد و باعث جلوگیری از شروع مجدد قحطی هولناکی شود که سال گذشته در سراسر مسیر قصرشیرین به قزوین و تهران وجود داشت». تا آن زمان قحطی تمام شده بود؛ ژنرال ویلیام مارشال که فرمانده نیروهای انگلیسی در بین‌النهرین بود پس از تاسیس«خط ارتباطی» یا L.of.C در ایران می‌گوید: «کلنل کپرز مسؤولیت هماهنگی منابع و تشکیل دپوها در طول مسیر را، نه فقط برای منابع غذایی بلکه برای سوخت و لوازم یدکی برای وسایل نقلیه موتوری، برعهده گرفت... من گمان می‌کنم کپرز در سازمان‌دهی منابع شگفتی‌ آفرید و در این کار کلنل موئنز به بهترین شکل به او کمک کرد». مارشال در تشریح تغذیه پناهندگان مسیحی گریخته از ارومیه افشا می‌کند که دپوهای انگلیسی پر بوده‌اند:«به انبوه مردم بی‌خانمان و گرسنه در طول مسیر باید غذا داده می‌شد و دپوهای منابع ما که به زحمت پرشده بود به سرعت تخلیه شد. گمان می‌کنم از نظر انسانی کسی نمی‌توانست چیزی بیش از آنچه ما انجام دادیم، انجام دهد. اما درباره هزینه‌ای که در نهایت این پناهندگان به دوش مالیات‌دهندگان انگلیسی تحمیل خواهند کرد، نمی‌دانم چه باید بگویم. ما ملت نوع‌دوستی هستیم(!) و این هم یکی از تاوان‌هایی است که مجبوریم برای ماجرای نابخردانه ایران بپردازیم». [size=18][color=darkblue]نظرات دولت ایران درباره خریدهای غله توسط انگلیسی‌ها[/color][/size] دولت ایران تردیدی نداشت که خرید مواد غذایی از سوی انگلیسی‌ها باعث قحطی در ایران بوده است. در یادداشتی(شماره 177) به تاریخ 5 اکتبر 1918، سفیر ایران در واشنگتن، میرزا علی قلیخان نبیل‌الدوله، ترجمه‌ای از آخرین تماس با وزارت خارجه ایران را درباره رویدادهای ایران به پیوست ارسال داشته است. نبیل‌الدوله می‌نویسد:«برای آگاهی دولت شما ترجمه‌ای از آخرین تماس‌های دریافتی از دولت ایران را به عرض می‌رسانم. این مکاتبات درباره اشغال سرزمین ایران به وسیله نیروهای دولت‌های متخاصم است که نقض بی‌طرفی ایران است و باعث جریحه‌دار شدن احساسات عمومی و به وجود آمدن اوضاعی بحرانی شد که قحطی هلاکت‌بار یک وجه آن است. در توضیح اطلاعات پیوست، مایلم اعلام دارم ایران از آمریکا انتظار دارد اطمینان دهد پس از جنگ، چنین شرایط ناامیدکننده‌ای که مردم این سرزمین باستانی را مبتلا کرده است، تکرار نشود.ایران یکی از کشورهایی است که سال‌های طولانی مصائب چندگانه‌ای را با شکیبایی و رنج طولانی تاب آورده است». یکی از پیوست‌ها تلگرافی از وزارت‌خارجه ایران به سفارت ایران در لندن است(بدون تاریخ). در این متن چنین آمده است:«سفارت انگلستان سیاست خود را تغییر نداده است و به هیچ وجه هم به این امر علاقه‌مند نیست. انگلستان مشغول ارسال نیروها و تجهیزات خود به بخش‌های مختلف شرق و غرب ایران است و هیچ اعتنایی هم به اعتراضات دولت ما نمی‌کند. مقامات انگلیسی در بیشتر بخش‌های کشور مشغول خرید گسترده غله هستند. این فرآیند به خاطر اعمالی که کشورهای متخاصم در خاک ایران انجام می‌دهند، به مشقاتی که مردم ایران بدان دچارند می‌افزاید. مصائب گوناگون این ملت، از جمله قحطی که در اثر آن هر روز شمار کثیری از مردم می‌میرند، به خاطر این تهاجم خارجی است. روشن است که مردم چگونه به چنین اعمالی از سوی انگلیسی‌ها نگاه می‌کنند... اگر اشغال انگلیسی‌ها ادامه پیدا کند، بار دیگر ایران صحنه جنگ خواهد شد و اوضاع وحشتناکی، بویژه در سال قحطی و خشکسالی، به وجود خواهد آمد». پیوست دیگری که نبیل‌الدوله به وزارت خارجه[آمریکا] ارائه کرده است، ترجمه اعلامیه«کمیته نارضایتی عمومی» است که در 19 مارس 1918 صادر شده است. در 11 مارس 1918 سفارت انگلستان یادداشتی به دولت ایران می‌دهد که در آن به دولت ایران اطلاع داده شده است که نیروهای انگلیسی در آستانه یورش به غرب ایران هستند و از دولت ایران خواسته شده است رسما پلیس جنوب ایران را به رسمیت بشناسد. «کمیته نارضایتی عمومی» در پاسخ، در جلسه 19 مارس 1918 خود اعلامیه‌ای صادر می‌کند که در آن انگلستان به خاطر بروز قحطی مقصر شناخته شده است. این اعلامیه چنین می‌گوید:«علاوه بر این، دولت انگلستان با خرید و ذخیره منابع غذایی در ایران، ایران را دچار قحطی و کمبود وحشتناک کرده است». [size=18][color=darkblue]صادرات آذوقه و مواد غذایی از ایران به باکو توسط انگلیسی‌ها و قحطی در گیلان[/color][/size] کالدول در گزارشی به تاریخ 15 ژانویه 1918، در پیوست به محتوای نامه‌هایی اشاره می‌کند که از تعدادی از میسیونرهای آمریکایی در ایران دریافت کرده است. یکی از این پیوست‌ها بخشی از یک نامه از سوی کشیش چارلز ا. موری به تاریخ 28 دسامبر 1917 است که اوضاع رشت در آن توصیف شده است. این سند مهم دربردارنده این واقعیت است که در ژانویه 1918 گیلان از چنگ قحطی آزاد شده است و تنها پناهندگان دیگر نقاط ایران دچار گرسنگی هستند. موری می‌نویسد: نیاز به کمک‌رسانی در اینجا، پیرو آنچه که به شما تلگراف کردم، آنگونه که شما استنباط کرده‌اید ابدا برخاسته از اوضاع محلی نیست. مردمی که در اینجا نیاز به کمک دارند، هزاران نفرند که از سکونتگاه‌های فقرزده خود در فلات‌ها و کوه‌ها و روستاهای بسیار دور از رشت گریخته‌اند. همین الان 2 زن، یکی با شوهرش و 3 بچه کوچک در طبقه پایین هستند که نتوانستیم از پذیرفتن‌شان سر باز زنیم. این مرد و خانواده‌اش از زنجان در نزدیکی اینجا آمده‌اند. 2 ارتشی که یک سال پیش در آن منطقه در جنگ با یکدیگر بوده‌اند، چنان غارت کرده‌اند که چیزی برای آنها نمانده است تا بخورند، از این رو به رشت آمده‌اند، به گمان اینکه برنج در اینجا فراوان و ارزان خواهد بود. آنها حقیقتا غیر از کهنه‌پاره‌های تنشان چیزی ندارند و در اینجا کاری هم نیست که پیدا کنند. آن زن دیگر این داستان را روایت می‌کند: او در روستایی در 4 مایلی همدان زندگی می‌کرده است، اما سربازان روس به آنجا می‌روند تا بخرند یا غارت کنند و بعد میانشان درگیری می‌شود و در آن درگیری شوهرش کشته می‌شود. 7 شتر (شوهر او شتربان بوده و حیوان‌ها از آن او بوده‌اند) و بقیه دار و ندارشان را از آنها می‌گیرند. او دختر کوچولوی نوزاد خود را به 3 تومان می‌فروشد تا شاید دست‌کم جایی برای زندگی و چیزی برای خوردن پیدا کند و چند روزی بیشتر زنده بماند. به دلایلی بچه به او پس داده می‌شود. به نظر می‌رسد که این افراد پاکند و می‌خواهند کار کنند. آن مرد مقدار بخور و نمیری برنج از یک کمیته اسلامی دریافت می‌کند و ما خودمان هم،‌ همان‌طور که درک خواهید کرد، در این روزگار قیمت‌های بالا و ضرورت کمک به خدمتگزاران، کمک اندکی می‌توانیم به مردم بکنیم. کودک آن خانواده بزرگ‌تر چند شب پیش تلف شد. بنابر برخی تخمین‌ها حدود 7هزار نفر هم‌اکنون در این شهرند که از نقاط دوری مثل زنجان و همدان و حتی اطراف تبریز آمده‌اند. آنها از روستاهای نزدیک رشت نیستند؛ مگر درصد بسیار کوچکی. گزارش‌ها حاکی است که 4 هزار نفر دیگر هم در راه هستند. ممکن است تخمین‌های فوق بسیار زیاد باشند، با این حال این حقیقت دارد که ساختمان‌های تکیه‌ها هر شب پر هستند و همین‌طور تمام ساختمان‌ها، اصطبل‌ها و آلونک‌ها و هرجای دیگری که مردم می‌توانند بیابند. کف بسیاری از این ساختمان‌ها، شب‌ها پوشیده از مردمی است که جایی برای دراز کشیدن یا خوابیدن نداشته‌اند. شمار زیادی شب‌ها در خیابان‌ها می‌خوابند- ما آنها را در همه جا می‌بینیم- که در پناه دیوار یا ساختمانی دراز کشیده‌اند و در بیشتر موارد چیزی هم زیرشان نیست مگر گل و سنگ‌فرش و رویشان هم چیزی نیست مگر یک پتوی نازک یا عبایی که روی 4 تا 6 نفر کشیده شده است. دستیار ایرانی معاون کنسول انگلستان گفت: بنا به اطلاعات او،‌ در یک شب 24 نفر در اثر برهنگی یا گرسنگی یا بیماری‌های ناشی از آنها مرده‌اند. شنیده‌ام 2 زن در سبزه‌میدان (میدان اصلی شهر) کف خیابان دراز کشیده و وضع حمل کرده‌اند. گمان می‌کنم این بار را شاید ثروتمندان رشت، اگر از وجدان درستی برخوردار باشند، بتوانند بردارند. اما آنچنان که باید، این بار را بر دوش نمی‌گیرند و انسان‌ها رنج می‌برند و می‌میرند و ما در رشت احساس می‌کنیم باید کاری کرد تا این اوضاع برطرف شود. نامه‌ای از ئی.ای. داگلاس از بیمارستان آمریکایی در تهران به کالدول، به تاریخ 15 ژانویه 1918، می‌گوید: دکتر جی.دی.فریم در رشت، در نهم ژانویه، گزارش می‌کند: همچنان در شهر گرفتاری و مشکلات فراوانی وجود دارد اما اخیرا برادران جنگل(یک حزب سیاسی جدید) که به آرامی حکومت کل شهر را به دست گرفته‌اند، هزینه‌ها و دیگر موارد را پرداخته و بهترین اقدامات امدادی را که من تاکنون در اینجا دیده‌ام برای بخش بزرگی از پناهندگان تهیه و سازماندهی کرده‌اند. کار چندانی برای بیماران یا مراقبت مناسبی از کودکان(نوزادان) انجام نگرفته است. آنها در گام نخست با کسب اجازه برای هر بار، کنترل برنج را به دست گرفته‌اند و صادرات بدون مجوز را ممنوع کرده‌اند. آنها سپس فقرای موجود را میان ثروتمندان شهر تقسیم کرده و چند هزار تن را هم به روستاها فرستاده‌اند تا در آنجاها از آنها مراقبت شود. همچنان گروه‌های مردم از کوه‌ها می‌آیند، آنها مغازه‌ها و دیگر اماکن را برای ایجاد پست‌های پناهندگان اجاره کرده‌اند. این اقدامات در حال حاضر تا حد زیادی از رنج مردم کاسته است، لیکن همچنان شمار زیادی از مردم به خاطر ناکافی بودن مراقبت‌ها برای آنهایی که ضعیف‌ترند، می‌میرند. از این رو ما امیدواریم به درخواست اخیرمان برای امداد پاسخی داده شود. ارادتمند شما ئی.ای.داگلاس، بیمارستان آمریکایی‌ها با این حال،‌ به نظر می‌رسد شهر رشت از «بی‌صداقتی عام شرقی» مستثنا بود. کالدول اینگونه توضیح می‌دهد:«رشت و ایالت ثروتمند مازندران(افراد جنگلی به رهبری کوچک‌خان، در آنجا تقریبا از حکومت تهران مستقل هستند) کنترل ارزاق را سازمان داده‌اند و به طور موثر رسیدگی به اوضاع قحطی را به دست گرفته‌اند. کمیته ما مقداری پول به رشت ارسال کرد، اما میسیونرهای آمریکا در آنجا، آن را بازپس فرستادند و گفتند که به خاطر اقدامات موثر انجام گرفته به دست جنگلی‌ها، به کمک ما نیازی نیست». آسودگی رشت دیری نپایید و تلاش‌های جنگلی‌ها دوام نیافت. در ژوئن 1918 پس از شکست جنگلی‌ها در منجیل، انگلیسی‌ها رشت را اشغال کردند. تلاش جنگلی‌ها نیز برای بیرون راندن انگلیسی‌ها در اواخر ژوئیه 1918، شکست خورد. در اوت 1918، رشت به دام قحطی افتاد. روزنامه ایران مورخ 21 اوت 1918 از کمبود غذا در رشت گزارش می‌دهد:«نامه‌های واصله از شهر خبر از مشقت فوق‌العاده زندگی و قیمت‌های بالای مواد غذایی در شهر و حوالی آن می‌دهند. قیمت برنج به جعبه‌ای 16 تومان رسیده و دیگر ارزاق هم بسیار کمیابند. مردم، بویژه فقرا و حتی برخی از اغنیا، از عهده امور خود برنمی‌آیند. با این حال، در پی بارش‌های اخیر، امیدها بار دیگر جان گرفته‌اند و امید می‌رود مشکلات گذشته مرتفع شده و محصول برنج خوبی تضمین شود. اگر اوضاع آشفته بار دیگر حادث نشود و زارعان نیز از برداشت محصول منع نشوند، احتمال دارد اوضاع بزودی بسیار بهتر شود و انتظار می‌رود برداشت نخست تا حدود 15 روز دیگر فراهم باشد». روزنامه ایران پانزدهم سپتامبر از قیمت بالای برنج در تهران شکایت می‌کند: «طی هفته گذشته حجم زیادی برنج به پایتخت وارد شده است، اما در مقایسه با حجم آورده شده و اطلاعات رسیده درباره قیمت برنج در مازندران (محل کشت آن) قیمت برنج در تهران همچنان بشدت بالاست. اخیرا برنج نو در مازندران هر 40 من 15 تا 18 تومان فروخته شده است. با اینکه کرایه حمل برای هر یکصد من از مازندران به تهران تنها 25 تومان است، قیمت برنج برای هر یکصد من کمتر از 132 تومان نبوده است، دلیل اصلی این امر منفعت‌طلبی تجار برنج بوده است». بروز قحطی در گیلان به‌طور کلی ناشی از صادرات انگلیسی‌ها به باکو بوده است که دنسترویل در این باره اطلاعات زیادی به دست می‌دهد. در اوت 1918، انگلیسی‌ها نیرویی به باکو اعزام می‌کنند. در نامه‌ای به تاریخ 15 اوت 1918، یک افسر انگلیسی به نام کلنل کیورث کمبود غذا در باکو را توصیف می‌کند که 2 ماه است چیزی به باکو وارد نشده و کارگران نفت در آستانه گرسنگی قرار دارند. تقصیر این وضعیت نابسامان به گردن ملی شدن کشتیرانی از سوی بلشویک‌ها و «شکست اقدامات دولتی» انداخته می‌شود. انگلیسی‌ها برای مقابله با قحطی در باکو چنین تصمیم می‌گیرند: «بهترین شیوه برای خدمت به منافع ما این است که از هر جایی که می‌شود، آذوقه و محصول را خریداری کرده و سپس آنچه را که به دست آورده‌ایم به مقامات محلی تسلیم کنیم، آنگاه مراتب را به اطلاع عموم برسانیم». ایران آشکارترین منبع آذوقه باکو بود. بزودی مردم گیلان از منابع غذایی خود مانند برنج، هندوانه و حتی خاویار محروم شدند. بنا بود ایران برنج و غله باکو را از گیلان و لنکران تامین کند. در 24 اوت، دنسترویل از باکو به گیلان بازمی‌گردد و دلایل بازگشت خود را چنین توضیح می‌دهد: «خواباندن نهایی غائله کوچک‌خان، چنگ انداختن بر هر چیزی که دستم برسد برای تقویت (نیروها) و انجام هماهنگی‌ها برای تامین برنج از منطقه گیلان». به این ترتیب برنج گیلان به باکو ارسال می‌شود، در حالی که ایران و به تبع آن گیلان، گرسنه است. گیلان را حتی از عسل و خاویار خود محروم کردند. دنسترویل گزارش می‌کند که نیروهای انگلیسی علاقه چندانی به خاویار نشان نداده‌اند. اقدام بی‌فرجام دولت ایران در برابر صادرات مواد غذایی از گیلان به دست انگلیسی‌ها صدور لایحه‌ای است که بر اساس آن بناست صادرات غذا از منطقه خزر «ممنوع» شود و در این راستا از ماموران گمرکات ایران هم هوشیاری بیشتری طلب می‌شود؛ این موضوع را کالدول توضیح داده است. در یادداشتی (شماره 1623) به تاریخ 7 سپتامبر 1918، وزارت خارجه ایران، هیات نمایندگی آمریکا را از لایحه ممنوعیت صادرات مواد غذایی از ایران مطلع می‌کند: «وزارت خارجه شاهنشاهی ایران مفتخر است به ضمیمه، یک نسخه از تصمیم دولت فخیمه را در رابطه با ممنوعیت صادرات انواع غله و دیگر انواع مواد غذایی ارائه کند. البته شما محتوای آن را برای شهروندان دولت آمریکا اعلام خواهید کرد». پیوست یادداشت 1623، نامه‌ای از وثوق‌الدوله، رئیس‌الوزرا، به وزیر داخله، به تاریخ 27 اوت 1918، حاوی این مطالب است: «نامه شما به شماره 2417 را دریافت کردم که در آن درباره وظیفه خود در رابطه با تصمیم کابینه درباره ممنوعیت صادرات محموله‌های غذایی از ساحل دریای خزر پرسیده بودید. در پاسخ به شما اطلاع می‌دهم که به سرعت اقدام کرده و دستورهای لازم را برای تمام مرزهای ایران در رابطه با ممنوعیت صادرات گندم، جو، برنج و تمام انواع غله و همچنین گاو و گوسفند، صادر فرمایید. لطفا وزارتخانه‌های امور خارجه، مالیه و فواید عامه را مطلع فرمایید تا تمام اقدامات لازم برای اجرای این دستور انجام شود». کالدول درباره تهیه نسخه این اسناد می‌نویسد: «افتخارا به پیوست، چنانچه احتمالا موردنظر اداره بازرگانی و هیات تجارت جنگ باشد، ترجمه‌ای از یادداشت (شماره 1623) به تاریخ 7 سپتامبر 1918، از وزارت خارجه ایران را تقدیم می‌دارم که در آن ممنوعیت صادرات مواد غذایی به طور خاص از ایران اعلام شده است». ادامه دارد.....
  4. [color=darkblue][align=center][size=18]هولوكاست‌انگليس در ايران[/size][/align] خروج عمدي غلات ايران [/color] مقایسه جمعیت ایران در 1914 و 1919 نشان می‌دهد، حدود 10 میلیون نفر بر اثر قحطی و بیماری از بین رفته‌اند. در اینجا، نشان داده خواهد شد، برخلاف ادعاهای برخی نویسندگان در قبل از جنگ اول جهانی و نیز برخی آثار انگلیسی در دهه‌های 1960 و 1970 مبنی بر اینکه جمعیت ایران [پیش از جنگ اول جهانی] تنها 10 میلیون نفر بوده، جمعیت واقعی ایران در 1914 دست‌کم 20 میلیون نفر بوده اما تا 1919 به 11 میلیون نفر کاهش یافته است. 37 سال طول کشید تا ایران بتواند به جمعیت خود در 1914 برسد و تا 1956 جمعیت ایران به 20 میلیون نفر رسید. جمعیت ایران در سال 1914 پیش از جنگ اول جهانی ، برای مقام‌های آمریکایی در ایران روشن بود که روس‌ها و انگلیسی‌ها آشکارا تلاش می‌کردند تا جمعیت ایران را خلاف واقع و کمتر از آنچه که بود ارائه کنند. دبلیو. مورگان شوستر، مدیرکل مالیه ایران، درباره جمعیت ایران در آغاز قرن بیستم چنین اظهار می‌کند: «درباره جمعیت ایران به شکلی منحصر به فرد، خلاف واقع اظهارنظر شده است؛ به نظر می‌رسد این به اصطلاح سرشماری 60 سال پیش اساس آماری است که در برخی کتب ارائه شده و عموما هم از سوی خارجیان پذیرفته شده است. واقع آن است که از آن موقع تاکنون هیچ سرشماری‌ای انجام نشده است، اما اروپاییانی که با اوضاع آشنایی دارند تخمین می‌زنند کل جمعیت حدود 13 تا 15 میلیون نفر باشد. جمعیت تهران در 40 سال گذشته از یکصد هزار به 350 هزار نفر افزایش یافته است». از روی نتایج انتخابات تهران در پاییز 1917 می‌توان نشان داد، اعداد ارائه شده شوستر درباره جمعیت تهران درست است. در انتخابات دوره چهارم مجلس در تهران در 1917، 75 هزار رای در تهران و روستاهای اطراف اخذ شده است. آنگونه که روزنامه ایران گزارش کرده، 12 نماینده انتخاب شده 55 هزار و 131 رای به دست آورده‌اند. با توجه به اینکه تنها مردان بالای 21 سال می‌توانستند رای بدهند و نظر به اینکه نفرات یک خانواده به طور متوسط 6 نفر بوده (سوبوتسینسکی) جمعیت تهران و حومه آن در 1917 به آسانی می‌توانسته به 500 هزار نفر رسیده باشد که منطبق با نظر شوستر است. علاوه بر این، برآورد شوستر از جمعیت ایران، یعنی 13 میلیون تا 15 میلیون نفر در سال 1900، موید نظر راسل، وزیر مختار بریتانیا در ایران، در چند جای مختلف است که جمعیت ایران را در 1914، 20 میلیون نفر آورده است. برای مثال راسل در گزارشی درباره روابط ایران و روسیه – 11 مارس 1914- چنین می‌نویسد: «ایران به وسعت اتریش، آلمان و فرانسه و جمعیت آن 20 میلیون نفر است». راسل در گزارشی به تاریخ 14 ژوئن 1914، درباره نتایج چشمگیر آرای انتخابات مجلس به «اهمیت مبارزه انقلابی کنونی 20 میلیون آریایی ایران» اشاره می‌کند. همانطور که در ادامه آمده، عدد 20 میلیون راسل با توجه به کل جمعیت شهری ایران و نسبت کم جمعیت شهری ایران تایید می‌شود. در واقع، به نظر می‌رسد عدد 20 میلیون با احتیاط بسیار و دست‌کم در نظر گرفته شده است. با یک برآورد سرانگشتی می‌توان گفت جمعیت شهرنشین ایران در 1914 دست‌کم 5/2 میلیون نفر بوده است. بر اساس یک پژوهش تازه، حداکثر 12 درصد جمعیت در مناطق شهری می‌زیسته‌اند. در نتیجه جمعیت ایران در 1914 دست‌کم 21 میلیون نفر بوده که موید نظر راسل در چند جای مختلف است. بنابراین نظر راسل مبنی بر اینکه جمعیت ایران در 1914، 20 میلیون نفر بوده درست به نظر می‌رسد. [color=darkblue]اعلام آمار خلاف واقع درباره جمعیت ایران در سال 1914[/color] همانطور که شوستر اشاره کرده، تردیدی نیست که مورخان اقتصادی روس و انگلیس آشکارا تلاش کرده‌اند تا جمعیت ایران را کمتر از واقع نشان دهند. نمونه بارز این تلاش در خلاف واقعگویی مقاله ال.ای.سوبوتسینسکی است که بخشی از آن بار دیگر در کتاب چارلز عیسوی چاپ شده است. سوبوتسینسکی می‌نویسد: در 1910 یکصد شهر کوچک و مرکز شهری در ایران وجود داشته که بزرگ‌ترین آنها تهران (350 هزار نفر) و تبریز (300 هزار نفر) بوده‌اند. وی جمعیت 20 شهر بزرگ را 28/1 میلیون نفر اعلام می‌کند. او می‌نویسد: نسبت جمعیت شهری حداکثر 12 درصد بوده و چندین دلیل برای این نسبت کم ارائه می‌دهد: «در ایران کارخانه‌ای وجود ندارد که باعث تمرکز شهرها شود و برای جمعیت شهری ایجاد درآمد کند و موجب تجمع ساکنان در شهرها شود. به علاوه، شهرهای ایران دارای خدمات و جذابیت یا هرگونه امتیازی نسبت به روستاها نیستند. همچنین در ایران عامل قدرتمند رشد در شهرهای اروپا، یعنی بانک‌ها و وام‌هایشان در عرصه املاک شهری وجود ندارد. دست آخر آنکه برای ایران، هنوز وقت آن فرانرسیده که در روستاها به لطف استفاده از پیشرفت‌های صنعتی گوناگون، نیروی کار کمتری برای تولید غذا مورد نیاز باشد. بنابراین زمانی که در چندین کشور یک‌چهارم جمعیت در شهرها متمرکز شده، در ایران جمعیت شهرنشین به 12 درصد کل جمعیت نمی‌رسد». با این همه او با سقوط در ورطه بی‌منطقی، نتیجه می‌گیرد که جمعیت ایران در 1910، 10 میلیون نفر بوده است. بنا بر گزارش خود او، جمعیت شهری ایران در 1910 دست‌کم 2 میلیون نفر بوده است. به این ترتیب جمعیت 80 شهر باقی مانده دست‌کم 800 هزار نفر خواهد بود. این عدد بسیار محافظه‌کارانه است زیرا بنا به نظر گیلبار، جمعیت شهری در 1900 تقریبا 8/1 میلیون نفر بوده است. همچنین می‌دانیم تعدادی از روستاهای عنوان شده در گزارش سوبوتسینسکی در واقع شهرهایی با جمعیت بیش از 10 هزار نفر بوده‌اند. یکی از این «روستاها» تفت در نزدیکی یزد است: «بسیاری از روستاها تنها شامل چند خانه هستند، اگرچه گاهی روستاهایی هم نظیر تفت (نزدیک یزد) پیدا می‌شود که حدود 10هزار نفر در آن زندگی می‌کنند». با در نظر گرفتن نسبت 12 درصد برای جمعیت شهری 2 میلیونی، شمار کل جمعیت در حدود 7/16 میلیون نفر به دست می‌آید که به شمار 15 میلیونی شوستر نزدیک است. شیوه‌ای که مورخان انگلیسی در پیش گرفته‌اند تا «ثابت کنند» جمعیت ایران در 1914 حدود 10 میلیون نفر بوده، نشان‌دهنده آن است که تا چه اندازه مصمم به خلاف واقع نشان دادن جمعیت ایران هستند. جولیان باریر در مقاله‌ای در سال 1968 نخست 2 تخمین جمعیتی برای دوره 1966-1900 ارائه می‌کند. تخمین نخست مربوط به مهدی امانی، استاد آمار جمعیتی دانشگاه تهران است که بر اساس روش «حرکت رو به عقب» محاسبه شده است. نقطه آغاز، آمار جمعیت 1956 (97/18 میلیون نفر) است. برای دوران 1956-1900، 3 مقطع مشخص با نرخ‌های رشد جمعیت متفاوت در نظر گرفته شده است: برای دوره 1925-1900، 2/0 درصد برای 1945-1926، 5/1 درصد و برای 1956-1946، 5/2 درصد، تخمین امانی برای 1911 و با بهره‌گیری از روش «نمایش رو به عقب»، استفاده از آمار 1956 و اعمال نرخ رشدهای متفاوت برای دوره‌های مختلف، 94/10 میلیون نفر است. تخمین دیگری که ارائه شده روش «فهرست دائمی جمعیت» نام دارد که از تخمین تعداد موالید یک دوره 5 ساله و فرض امید زندگی 30 سال، محاسبه می‌شود. بنابراین روش، جمعیت 1911 در حدود 19/12 میلیون نفر برآورد می‌شود. باریر سپس تخمین خود را که مدعی است «نزدیک‌ترین به حقیقت تواند بود» ارائه می‌کند. او برآورد می‌کند که جمعیت در 1911، 66/10 میلیون نفر بوده و در 1914 به 89/10 میلیون رسیده است. روش او «نمایش رو به عقب» است، اما او آمار «دقیق» 1956 (38/20 میلیون) و نرخ‌های رشد متفاوت را برای دوره‌های مختلف درنظر می‌گیرد. برای مثال، او برآورد می‌کند که نرخ رشد جمعیت برای 1919-1900 سالانه 75/0 درصد بوده و مدعی است «از 2 منظر تاریخی و آمار جمعیتی قابل قبول است». توجیه اصلی این است که این رقم از سوی «شیندلر که در سال‌های 1910-1875 سفرهای بسیار کرده است» نیز ارائه شده و در نتیجه در کتاب راهنمای محرمانه وزارت خارجه [انگلستان] در 1919 درباره ایران آمده است. به هر حال، بسیار جالب توجه و افشاکننده است که در برآورد جمعیت ایران توسط جولیان باریر که به ادعای خودش «نزدیک‌ترین به حقیقت تواند بود» هیچ خبری از قحطی بزرگ 1919-1917 نیست؛ حتی یک اشاره! به نظر می‌رسد نویسنده به کلی از این واقعه بی‌خبر است. همچنین کاملا روشن است که وزارت خارجه [انگلستان] در کتاب راهنمای سال 1919 درباره ایران، تلاش کرده قحطی بزرگ 1919-1917 را پنهان کند. این کتاب هیچ اشاره‌ای به قحطی بزرگ ندارد؛ اگر چنین بود، قطعا در کنکاش‌های باریر انعکاس می‌یافت. بنا به نظر وابسته سیاسی آمریکا در ایران، والاس اسمیت موری، این قحطی یک‌سوم جمعیت ایران را دربر گرفت؛ قحطی‌ای که حتی به نظر منابع انگلیسی چون ژنرال دنسترویل، ماژور داناهو و ژنرال سایکس، شمار زیادی از ایرانیان را دربر گرفت. با این حال در «کتاب راهنما»ی محرمانه‌ نشانی از خبر قحطی نیست. به طور مشابه، «گزارش وضعیت» بسیار محرمانه درباره ایران به امضای لرد کرزن، عاری از هر نوع اشاره‌ای به قحطی است. این گزارش شاخص‌ترین سندی است که در آن به دولت آمریکا با واژه‌های بدون ابهام هشدار داده شده که «ایران از منظر منافع انگلستان بالاترین اهمیت را دارد». نادیده گرفتن و عدم اشاره باریر به قحطی بزرگ 1919-1917 به تنهایی دلیل کافی برای کنار گذاردن برآوردهای به ظاهر علمی او از جمعیت ایران در 1918-1900 است. گیلبار هم برای تخمین جمعیت ایران در بخش پایانی قرن بیستم از ارقام باریر بهره برده است. [color=darkblue]تلفات هولناک؛ جمعیت ایران در سال 1919[/color] از تخمین آماری باریر برای جمعیت ایران در برهه 1918-1900 که بگذریم، باید اشاره کنیم که آنچه او در مقاله 1968 خود انجام داده، برای دستیابی به تخمینی نسبتا درست برای جمعیت ایران در سال‌های 1919-1916 بوده است. وی بدین‌منظور از آمارهای سال 1966-1956 و روش نمایش رو به عقب استفاده کرده است. در حالی که تخمین‌های او برای سال‌های 1918-1900 کاملا گمراه‌کننده است، آمار سال 1919 و پیش از آن او، از آن جهت که مبتنی بر آمارهای 1956 و 1966 هستند و دوره پس از 1919، خالی از قحطی‌ها و بیماری‌های واگیر است، مفید هستند. آنگونه که باریر نشان داده، جمعیت ایران در 1919 تقریبا 11 میلیون نفر بوده است. با در نظر گرفتن اینکه در 1914 نسبت به جمعیت شهرنشین 12 درصد و شمار جمعیت شهرنشین دست‌کم 5/2 میلیون نفر بوده، جمعیت [ایران] باید دست‌کم 20 میلیون باشد. پیش از این گفتیم که در 1900 جمعیت شهرنشین 8/1 میلیون نفر بود. با توجه به جمعیت 20 میلیون نفر در 1914، جمعیت ایران در 1919 با یک نرخ رشد طبیعی باید 21 میلیون نفر باشد. از ارقام بعدی جمعیت، می‌توان دانست که شمار گسترده‌ای در جریان جنگ اول جهانی و قحطی حاصل از آن، از بین رفته‌اند. کالدول و سایکس جمعیت ایران را در 1920، 10 میلیون نفر تخمین می‌زنند. صنعتی که بشدت تحت تاثیر قحطی بود، «صنعت فرش ایران» بود و بحث کالدول درباره صنعت فرش و کمبود شدید نیروی کار نشانه‌ای برای تلفات قحطی است: «در ایران هیچ شکلی از صنعت وجود ندارد؛ مگر فرش، به همین دلیل محاصره [دریای آلمان] دخل چندانی به ایران ندارد، زیرا بخش اندکی از فرش‌های آن به طرق مختلف به آلمان می‌رسند». آنچه صنعت فرش را واقعا نابود می‌کند «نرخ نامطلوب بسیار بالای ارز که اکنون [بر بازار] حاکم است و نیز افزایش هنگفت دستمزد برای کارگران است». در اثر قحطی، کاهش بارزی در نیروی کار به وجود آمد و دستمزد کارگر ایرانی را به «بالاترین نرخ دستمزد در جهان رساند». کالدول می‌نویسد: پیاپی اشاره می‌شود که با درنظر گرفتن میزان کارآیی، کارگران غیرماهر ایرانی بالاترین دستمزد را در جهان دریافت می‌کنند. برای مثل یک کارگر به‌طور متوسط روزانه 4 قران می‌گیرد. این رقم با نرخ مبادله ارز فعلی حدود 75 سنت طلاست. هم‌اکنون یک کارگر عادی آمریکایی به‌طور متوسط 6 برابر کمتر از این دریافت می‌کند و حال آنکه مطابق دستمزدهای ایران دستمزد به معنای دیگر همان کار در اینجا روزانه 4 دلار و 50 سنت (5/4 دلار) می‌شود. نشانه دیگر درباره آمار تلفات قحطی، جمعیت تهران است. در 1917 جمعیت تهران دست‌کم 400 هزار نفر بوده که به روشنی از شمار آرای تهران مشهود است. در 1924، معاون کنسول آمریکا، رابرت دبلیو. ایمبری، جمعیت این شهر را بین 150 تا 200 هزار نفر تخمین زده است. از ارقام باریر اطمینان می‌یابیم که جمعیت [ایران] در 1919، 11 میلیون نفر بوده است؛ در نتیجه دست‌کم 10 میلیون نفر از بین رفته‌اند و تخمین دقیق 6 تا 7 میلیون نفر قربانی قحطی از سوی موری،‌ کمتر از مقدار واقعی است. 37 سال طول کشید تا ایران به جمعیت 1914 خود برسد. باریر جمعیت 1930 [ایران] را 5/12 میلیون نفر تخمین می‌زند (چارلز سی‌هارت، نماینده آمریکا این شمار را 13 میلیون نفر می‌داند). این شمار در 1941، 8/14 میلیون (لوئیز جی. دریفوس این شمار را 15 میلیون می‌داند) است. شمار 4/20 میلیون تا سال 1956 حاصل نشد. قحطی ایران در 1919-1917 یکی از بزرگ‌ترین قحطی‌های تاریخ و بی‌تردید بزرگ‌ترین فاجعه‌ای است که در طول تاریخ برای ایران رخ داده است. تاریخ ایران پس از این واقعه را نمی‌توان بدون توجه به این قحطی درک کرد و به سختی می‌توان نمونه‌های مشابه تاریخی برای آن یافت. نکته بسیار روشن آن است که ایران «بی‌طرف» نگونبخت، بزرگ‌ترین قربانی جنگ اول جهانی بوده است. هیچ‌یک از طرفین متخاصم تلفاتی در این ابعاد نداشتند. در ادامه، علت‌های این قحطی را بررسی خواهیم کرد. ادامه دارد.......
  5. [color=darkblue] امير ميقاني: [size=18]ايران در زمينه ساخت انواع رادارها به خودكفايي كامل رسيده‌ است[/size] خبرگزاري فارس: فرمانده قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء (ص) گفت: با غرور و سربلندي مي‌گوييم كه در زمينه ساخت انواع رادارهاي مورد نياز با برد‌ها و در باندهاي فركانسي مختلف به خودكفايي كامل رسيده‌ايم. [/color] به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء(ص)، امير خلبان احمد ميقاتي كه در جمع خانواده‌هاي شهدا و ايثارگران قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء (ص) سخن مي‌گفت، اظهار داشت: در زمينه ساخت و بهينه‌سازي انواع سامانه‌هاي پدافندي و همچنين نيازمندي‌هاي ارتباطي و اطلاعاتي به پيشرفت‌هاي قابل توجهي دست يافته‌ايم. وي در ادامه سخنانش با اشاره به حماسه ‌سازي‌هاي شهداي هميشه جاويد انقلاب اسلامي و جنگ تحميلي در عرصه‌هاي جنگ سخت با دشمن تصريح كرد: بر ماست كه شهدا را الگوي خود قرار دهيم، چرا كه شهداي ما با فداكاري هايشان در جنگ سخت، عزت و‌ آبرو براي ما به ارمغان آوردند و مستكبرين را به ذلت كشيدند. ميقاني همچنين با تبيين جنگ نرم دشمن و لزوم مقابله هوشمندانه با اين ترفند جديد استكبار، خاطرنشان كرد: ما هم بايد با اتكال به خدا و بهره‌مندي از رهنمود‌هاي مقام معظم رهبري در مصاف با جنگ نرم دشمن هوشيار باشيم و با برنامه‌ريزي دقيق و حضور فعال در عرصه‌هاي فرهنگي تهاجم فرهنگي و جنگ نرم دشمن را با شكست روبرو سازيم. فرمانده قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء(ص) گفت: عزت امروز ملت سربلند كشورمان مديون بركت انسجام ملي تحت لواي ولايت است، امروز مستكبرين بعد از 31 سال تهديد سخت و تحريم، جنگ نرم و هجمه فرهنگي را در محوريت مقابله عليه نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران قرار داده‌اند. وي ادامه داد: آنها با شدت و به صورت گسترده در ابعاد اخلاقي و اعتقادي جنگ نرم را عليه جمهوري اسلامي ايران به راه انداخته‌اند و مي‌خواهند با اين توطئه و سست كردن اعتقادات مردم ملت را از نظام جدا كنند. ولي آن چيزي كه باعث ناكامي اين توطئه‌ها مي‌شود وحدت انسجام و قدرت ملت پرافتخار ايران است. ميقاتي با اشاره به 31 سال تهديد سخت و جنگ همه جانبه استكبار جهاني با نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران خاطرنشان كرد: نقش رهبري در 31 سال حيات افتخارآميز انقلاب اسلامي يك نقش پر افتخار و بي‌بديل است، هدايت‌هاي حكيمانه حضرت امام و مقام معظم رهبري بود كه اين ملت و اين كشور را به جايگاه شايسته خود نشاند، و عزت را به روح ملت دميد. ميقاتي در ادامه با اشاره به پيروزي انقلاب اسلامي ايران افزود: تنها انقلابي كه بعد از نهضت انبياء و اولياي الهي بزرگترين حادثه در تاريخ زندگي بشر بوده و تحولات گسترده‌اي در محيط منطقه‌اي و بين‌المللي بوجود آورده و روح استكبار ستيزي و اقتدار را بر كالبد ملل مسلمان دميده، انقلاب اسلامي ايران بوده است. فرمانده قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء(ص) در تبيين اركان پيروزي انقلاب‌ها گفت: هر انقلاب در رسيدن به اهداف خود نيازمند سه ركن مهم است، ركن اول جهان بنيي انقلاب است، ركن دوم رهبري است كه اگر رهبر نباشد طبيعتا انقلاب از مسير خود خارج مي‌شود، ركن سوم مردم هستند كه بايد در صحنه باشند، كه اين سه ركن در كالبد انقلاب اسلامي ايران در طول اين مدت پويا بوده و اين پويايي باعث اقتدار نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران است. فرمانده قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء (ص) در بخش ديگري از سخنان خود با تاكيد بر نفوذ انقلاب اسلامي در انديشه‌هاي مردم آزادي خواه دنيا و اين كه ارزشهاي انقلاب اسلامي الگوي نهضت‌هاي اسلامي و مردمي در جهان شده است، افزود: امروز مستكبرين با درك اين مهم قصد ايجاد فتنه و تفرقه‌افكني و از بين بردن ارزش‌هاي نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران را دارند و برماست كه با حضور حداكثري خود در راهپيمايي روز 22 بهمن اين روز بزرگ را به روز همبستگي ملي تبديل كنيم و با نمايش قدرت و وحدت هميشگي ملت ايران، تمامي دشمنان را از رسيدن به اهداف پليدشان نااميد مي‌كنيم. ميقاتي با تاكيد بر اهميت والاي علم آموزي و بومي شدن فناوري‌هاي روز دنيا در عرصه‌هاي مختلف گفت: ما امروز به بركت نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران و همت والاي دانشمندان ايراني در عرصه‌هاي مختلف علمي از جمله ساخت ماهواره و دستيابي به فناوري سلول‌هاي بنيادين و همين طور فناوري صلح آميز هسته‌اي پيشرفت‌هاي چشمگيري داشته‌ايم. همچنين در ادامه اين مراسم حجت‌الاسلام مداح رييس اداره عقيدتي سياسي قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء(ص) مسئوليت خطير خانواده شهدا در اين برهه زماني را در راستاي ادامه نهضت شهدا و امام شهدا دانست و گفت: شما خانواده شهدا به سبب قرابت و همخواني با شهداي قهرمان بايد در راستاي حفظ ارزشهاي اسلامي و دفاع از نظام مقدس جمهوري اسلامي ايران پيشگام ملت باشيد و ادامه دهنده راه جاويد شهدا باشيد و با الگو گرفتن از سيره اهل بيت امام حسين (ع) بعد از واقعه عاشورا كه باعث زنده ماندن نهضت حسيني شد شما هم ادامه دهنده نهضت شهداي گران سنگ ميهن عزيزمان باشيد و با حضور پررنگ خود در راهپيمايي دشمن‌شكن 22 بهمن مانند هميشه دشمن را مايوس كنيد. در پايان اين مراسم با اهداي هدايايي يادبودي از ايثار و از خودگذشتگي خانواده‌هاي شهداي قرارگاه پدافند هوايي خاتم الانبياء (ص) تجليل به عمل آمد. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811170350]فارس نیوز[/url]
  6. [color=darkblue]با حضور وزير دفاع [size=18]خطوط توليد جديدترين موشك‌هاي ضد زره و ضد بالگرد كشور افتتاح شد[/size] خبرگزاري فارس: در ششمين روز از ايام حماسي و شكوهمند دهه مبارك فجر خطوط توليد موشك پيشرفته ضد زره توفان-5 و خط توليد موشك ضد بالگرد قائم به بهره برداري رسيد.[/color] به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از اداره كل تبليغات دفاعي وزارت دفاع ، سردار احمد وحيدي وزير دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح در تشريح اين خطوط توليدي اظهار داشت: موشك توفان-5 يكي از پيشرفته ترين موشك‌هاي ضد زره است و داراي دو سر جنگي است كه با وارد كردن نيروي مخرب و ويرانگر به هدف، قادر است با عمق نفوذ بالا خودروهاي زرهي، تانك و نفربر را منهدم كند. وزير دفاع در تشريح موشك ضد بالگرد قائم نيز گفت: اين موشك يك موشك نيمه سنگين هدايت شونده كه قادر است اهداف هوايي با سرعت كم و ارتفاع پايين به خصوص بالگردهاي تهاجمي مجهز به سطوح مقاوم شبه زره را منهدم كند. موشك هدايت شونده ضد بالگرد قائم بدليل هدايت توسط پرتوهاي ليزر، در مقابل جنگ الكترونيك و ايجاد اختلالات عملكرد از جانب دشمن كاملا مقاوم مي باشد. سردار وحيدي گفت: با توليد انبوه و تحويل اين سلاح هاي مدرن به نيروهاي مسلح، قدرت دفاعي كشور در رزم زميني و هوايي تقويت خواهد شد. وزير دفاع دستاوردهاي درخشان متخصصين صنايع هوافضاي وزارت دفاع را در افزايش توان و قدرت بازدارندگي ستود و تصريح كرد در سايه تلاش، نبوغ و استعداد متخصصين زبده و كارآمد اين صنعت امروز نيروهاي مسلح جمهوري اسلامي ايران از پشتيباني بسيار مطمئن در حوزه تجهيزات و تسليحات موشكي برخوردار هستند. وزير دفاع ، موفقيت هاي كشورمان در عرصه هاي مختلف را مرهون انقلاب اسلامي ارزيابي كرد و گفت : پاسداري از خون شهيدان و اين دستاوردهاي سترگ و پايبندي به آرمانها و اصول انقلاب اسلامي در سايه وحدت و تلاش بي وقفه نيروهاي انقلابي قابل تحقق است. وي گفت: دهه فجر فرصت مغتنمي است كه با بازخواني شعارها، مفاهيم و ارزشهاي انقلاب اسلامي علاوه بر آشنا كردن نسل جوان، جوانه‌هاي اميد به آينده را در تك تك آحاد مردم زنده كنيم. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811170571]فارس نیوز[/url]
  7. Sidad

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [size=18][color=brown]نگاهی به نوسازی سیستم بهداشت و درمان توسط اوباما[/color] [/size] نظام بهداشت و درمان همواره یک از موضوعات قابل توجه برای دولت های فدرال در آمریکا بوده است. بسیاری از مشکلات در سیستم بهداشت و درمان ایالات متحده از شیوه منسوخ و متروکی نشات می گیرد که مردم آمریکا از آن برای ارائه خدمات استفاده می برند. در همین راستا و با توجه به وعده های انتخاباتی، اوباما پیشنهاد تصویب طرح جدید بهداشت همگانی را که قادر به برابری با طرح های خصوصی باشد به کنگره ارائه داد. اوباما معتقد است که می تواند باعث "توزیع عادلانه خدمات بهداشتی" در سراسر کشور گردیده و رقابتی منصفانه را میان طرح های بهداشتی خصوصی و طرح همگانی جدید فراهم آورد. طرح بهداشت و درمان اوباما بیش از هر چیز بر روی کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری تاکید دارد. در این میان توجه زیادی نیز به موضوع بهره گیری از فناوری اطلاعات گردیده است. صنایعی که بیشترین استفاده را از فناوری اطلاعات می برند، سریعترین رشد را در بهره وری دارند از این رو طرح اوباما با این تحلیل که رشد فناوری اطلاعات توانسته است افزایش توانایی چشمگیری را در صنایع دیگر به وجود آورد، به دنبال پیاده سازی فناوری های نوین اطلاعاتی در نظام بهداشت و درمان آمریکا است. علیرغم اینکه طرح بهداشت و درمان اوباما با مخالفت های جدی جمهوریخواهان مواجه گردیده است به نظر می رسد که با اندک تغییراتی، طرح بهداشت و درمان اوباما به تصویب رسیده و اجرایی گردد. کارشناسان معتقدند که هر چند این طرح نمی تواند تمامی خواسته های دولت اوباما در خصوص نوسازی نظام بهداشت و درمان را محقق کند، لیکن تا حد زیادی این نظام را دستخوش دگرگونی خواهد نمود. بیشترین تاثیر این طرح در خصوص 50 میلیون آمریکایی خواهد بود که تحت پوشش بیمه های درمانی نیستند. اوباما معتقد است با اجرای این طرح شمار این افراد کاهش چشمگیری نخواهد داشت. ************************************************************************ [size=18][color=brown] دست نياز آمريكا به سوي ايران؛ الگوبرداري آمريكا از سيستم بهداشت عمومي ايران (1)[/color][/size] خبرگزاري فارس: ايالت مي‌سي‌سي‌پي آمريكا كه از نظر بهداشت عمومي يكي از بدترين وضعيت‌ها را در آمريكا دارد، براي برطرف كردن اين معضل خود از وزرات بهداشت ايران و پزشكان ايراني كمك گرفته است. به گزارش فارس به نقل از هفته نامه انگليسي "ساندي‌تايمز "، در حاليكه "ماري پريور " در كنار رود مي‌سي‌سي‌پي در حال جمع‌ آوري قوطي‌هاي نوشابه است تا بتواند با فروش آن چند سنت بدست بياورد، به دليل مشكل مادرزادي در قلب خود، به شدت در حال نفس زدن است. نوه پريور سال گذشته به دليل مشكلي مشابه درگذشت. آخرين جايي كه پريور مي‌تواند كمكي دريافت كند ايران خواهد بود، كشوري كه در آمريكا به عنوان دشمن شناخته مي‌شود. آمريكا و ايران براي 30 سال است كه رابطه ديپلماتيكي ندارند و دولت اين دو كشور هر روز به دليل برنامه هسته‌اي ايران، يكديگر را مورد تهاجم قرار مي‌دهند. مدتي پيش، تهران سه آمريكايي كه دستگير كرده بود را به جاسوسي متهم كرد. اين سه آمريكايي پس از عبور [غير قانوني] از مرزهاي ايران دستگير شدند. اما در ماه مي سال گذشته ميلادي يك پزشك و يك مشاور آمريكايي از ايران بازديد كردند تا سيستم بهداشت عمومي ايران را مورد مطالعه قرار دهند. [size=18][color=darkblue]از زمان انقلاب اسلامي در ايران در سال 1979، مرگ‌ و مير نوزادان در ايران "دو سوم " كاهش يافته است و اين دو آمريكايي در صدد بودند عوامل موفقيت ايران در اين زمينه را بررسي كنند.[/color][/size] سپس در ماه اكتبر، پنج پزشك برتر ايراني كه شامل يك مقام برجسته از وزارت بهداشت ايران بود، بدون سرو صدا به ايالت ‌مي‌سي‌سي‌پي آمريكا دعوت مي‌شوند تا درباره سيستمي كه در اين ايالت مي‌تواند اجرايي شود مشاوره دهند. ايالت مي‌سي‌پي‌پي آمريكا از نظر آماري يكي از بدترين وضعيت‌هاي سلامت را در اين كشور دارد و مرگ‌ و مير نوزادان غيرسفيد پوست در اين ايالت در سطح كشورهاي جهان سومي است. دكتر "آيرون شرلي " يكي از مقامات بهداشتي ايالت مي‌سي‌سي‌پي آمريكا اعلام كرد: هم اكنون زمان آن است كه به دنبال الگويي جديد باشيم. وي افزود: چهل سال پيش، هنگامي كه من در بيمارستان "جكسون " فعاليت مي‌كردم بسيار متحير مي‌شدم هنگامي كه مي‌ديدم بسياري از كودكان بيماري كه از دلتاي مي‌سي‌سي‌پي به اين بيمارستان مي‌آمدند يا "اسهال " داشتند، يا با بيماري "مننژيت " يا با ذات‌الريه مواجه هستند. اين مقام آمريكايي اضافه كرد: بعد از سال‌ها تحقيقات پزشكي و صرف ميليون‌ها دلار هيچ چيزي تغيير نكرده است. در حالي كه مجلس سنا و مجلس نمايندگان آمريكا در حال بررسي طرح اصلاحات درماني اين كشور هستند، شيرلي معتقد است كه مراقبت‌هاي بهداشتي خوب و ايجاد كلينيك‌ها، از اين موضوع جلوگيري مي‌كند كه مردم به عنوان اولين مكان به بيمارستان مراجعه كنند. گذشته از آن، هيچ جا نياز براي اصلاحات بيشتر از ايالت مي‌سي‌سي‌پي احساس نمي‌شود. در جنوب اين ايالت آمريكايي، بيشترين ميزان چاقي و فشار خون بالا در كودكان ديده مي‌شود از سوي ديگر اين ايالت بالاترين ميزان بارداري در ميان نوجوانان را در آمريكا دارد. همچنين بيش از 20 درصد از مردم اين ايالت هيچگونه بيمه درماني ندارند. شهر "باپتيست " جايي است كه پريور زندگي مي‌كند. اين شهر كه در حاشيه "گرين‌وود " قرار دارد بعد از آنكه صنعت نساجي در اين ايالت سقوط كرد، ميزان بيكاري در اين شهر به شدت افزايش يافت. در اين ايالت سمساري‌ها رونق خوبي پيدا كرده‌اند چون بسياري از مردم براي تامين مايحتاج خود وسايل منازلشان را مي‌فروشند، همچنين محل‌هاي شرط بندي نيز در اين ايالت توسعه بسياري پيدا كرده است. "كنت " فرزند پريور و "ليزي " همسر كنت، هر دو با پريور زندگي مي‌كنند و هر دوي آنها نيز بيكار هستند و تنها دختر پريور نيز به دليل مشكل قلبي در سن 26 سالگي درگذشت. به دليل وجود نداشتن درمانگاه‌هاي محلي در باپتيست، مردم اين شهر مجبورند در شرايط اضطراري و هنگامي كه به دكتر نياز دارند به بخش سوانح و اورژانس بيمارستان مراجعه كنند. ايده يافتن راه‌حلي براي اين معضل ايالت مي سي سي پي آمريكا هنگامي مطرح شد كه از "جيمز ميلر " يكي از مشاوران اين ايالت، براي ارائه مشاوره درباره مشكلات مالي بيمارستان‌هاي روستايي دعوت به عمل آمد. وي هنگامي كه فهميد اين ايالت از نظر هزينه‌هاي درماني سومين هزينه بالا را در آمريكا دارد اما از نظر نتايج درماني پايين ترين سطح را در آمريكا دارد، شگفت زده شد. ميلر كه مديريت گروه بين‌المللي توسعه آكسفورد را بر عهده دارد، كنفرانسي را در اروپا به ياد آورده بود كه در آن كنفرانس، مقامات ايراني توضيح دادند چگونه سيستم درماني خود را متحول كردند. بر اساس سيستم درماني ايران، اين كشور در جنگ ايران و عراق با مشكل كمبود بودجه و همچنين پزشكان آموزش ديده مواجه بوده است، آنها سيستمي با نام "خانه‌هاي بهداشت " را ايجاد كردند كه هر خانه بهداشت به هزار و 500 نفر خدمت رساني مي‌كردند. [color=darkblue]ايران براي حل مشكل كمبود پزشك، تعدادي از افراد محلي را آموزش داد. اين افراد كه به آنها "بهورز " مي‌گويند به سراسر منطقه ماموريت خود مي‌روند و وسايل بهداشتي را بين مردم توزيع مي‌كردند و به آنها رعايت اصول بهداشتي را ياد مي‌دهند و فشار خون و ديابت ساكنين را كنترل مي‌كنند و راه‌هاي جلوگيري از بارداري را نيز آموزش مي‌دهند. نتايج اين اقدام ايران خيره كننده بود، مرگ‌ و مير نوزادان 69 درصد كاهش يافت و مرگ نوزادان تازه تولد يافته در مناطق روستايي نيز از 300 نفر در هر 100 هزار تولد به 30 نفر رسيد. در حال حاضر 17 هزار خانه بهداشت در ايران وجود دارد كه بيش از 90 درصد مناطق روستايي و 23 ميليون از جمعيت اين كشور را پوشش مي‌دهد. [/color] [size=18][color=brown] دست نياز آمريكا به سوي ايران؛ الگوبرداري آمريكا از سيستم بهداشت عمومي ايران (2) و پاياني[/color][/size] خبرگزاري فارس: ايالت مي‌سي‌سي‌پي آمريكا كه از نظر بهداشت عمومي يكي از بدترين وضعيت‌ها را در آمريكا دارد، براي برطرف كردن اين معضل خود از وزرات بهداشت ايران و پزشكان ايراني كمك گرفته است. به گزارش فارس به نقل از هفته‌نامه انگليسي "ساندي‌تايمز "، ايالت مي‌سي‌سي‌پي آمريكا از نظر آماري يكي از بدترين وضعيت‌هاي سلامت را در اين كشور دارد و مرگ‌ و مير نوزادان غيرسفيد پوست در اين ايالت در سطح كشورهاي جهان سومي است. در جنوب اين ايالت آمريكايي، بيشترين ميزان چاقي و فشار خون بالا در كودكان ديده مي‌شود از سوي ديگر اين ايالت بالاترين ميزان بارداري در ميان نوجوانان را در آمريكا دارد. همچنين بيش از 20 درصد از مردم اين ايالت هيچگونه بيمه درماني ندارند. مقامات ايالت مي‌سي‌سي‌پي آمريكا براي حل اين معضل، دست نياز خود را به سوي ايران دراز كردند تا ايده "خانه‌ بهداشت " را در ايالت مي‌سي‌سي‌پي نيز اجرايي كنند. دكتر "آيرون شرلي " از مقامات بهداشتي مي‌سي‌سي‌‌پي بوده و اخير نيز يكي از مراكز فروش متروكه اين شهر را به يك مركز بهداشتي براي مردم تهيدست تبديل كرد. شرلي گفت: من معتقدم اگر ايراني‌ها توانسته‌اند اين ايده [خانه بهداشت] را با كسري منابع به پيش ببرند، بنابراين چرا ما نتوانيم اين كار را بكنيم. يك دكتر ايراني [در آمريكا] به مقامات مي‌سي‌سي‌پي كمك كرد تا با دانشگاه شيراز كه اداره حدود هزار خانه بهداشت و تعداد زيادي بهورز را بر عهده دارد، ارتباط برقرار كنند. شرلي و "جيمز ميلر " يكي از مشاوران ايالت مي‌سي‌سي‌پي در ماه مي به ايران سفر كردند و هنگامي كه استقبال گرم ايراني‌ها را ديدند شگفت‌زده شدند. اقدام اين دو آمريكايي براي رفتن به روستاهاي دور افتاده ايران باعث شگفتي ايراني‌ها شد. ميلر گفت: ايراني‌ها به ما گفتند كه اين يك حادثه شگفت‌انگيز است كه نه فقط آمريكايي‌ها به اينجا آمده‌اند بلكه به جاي آنكه ما از آنها چيزي ياد بگيريم آنها مي‌خواستند تا از ما چيزهايي را ياد بگيرند. يكي از روستايي‌ها به اين دو مقام آمريكايي گفت: ما هميشه مي‌دانستيم كه باران به سمت پايين ببارد اما هرگز نمي‌دانستيم كه باران مي‌تواند به سمت بالا نيز ببارد. ميلر و شرلي توافقنامه‌اي را با دانشگاه شيراز امضا كردند تا پروژه خانه‌هاي بهداشت روستاهاي ايران را در ايالت مي‌سي‌سي‌پي نيز اجرا كنند. اين دو آمريكايي از وزارت خزانه‌داري آمريكا نيز درخواست كردند تا براي اين موافقتنامه مجوز ويژه‌اي صادر كند. گام بعدي آن بود كه آنها بايد مردم مي‌سي‌سي‌پي را ترغيب كنند تا از اين پروژه استقبال كنند. آنها اين پروژه را از گرين‌وود آغاز كردند جايي كه شرلي پيشتر در حال انجام گفت‌وگوهايي براي ايجاد يك كلينيك محلي بوده است. مقامات محلي هنگامي كه فهميدند اين پروژه بهداشتي، از ايران الگوبرداري شده است شگفت زده شدند. "لري گريگز " يكي از مقامات محلي ايالت مي‌سي‌سي‌پي گفت: صادقانه بگويم، من نتوانستم با ايده الگوبرداري از ايران كنار بيايم. وي افزود: ايران كشوري بسيار موافقي با آمريكا نيست. [color=darkblue]البته يكي ديگر از مشكلات مقامات مي‌سي‌سي‌پي عدم وجود اعتماد بين مردم اين ايالت به مقامات بهداشتي اين ايالت بوده است. اين بي اعتمادي پس از رسوايي‌هايي درباره تعدادي از آزمايش‌هاي پزشكي بر روي سياهان ايجاد شده بود. يكي از اين رسوايي‌ها بين سال‌هاي 1932 تا 1972 روي داد هنگامي كه آزمايش‌هاي پزشكي بر روي 399 كشاورز سياه و فقير باعث شد تا آنها به بيماري "سفليس " دچار شوند و با وجود آنكه پنيسيلين فراهم بود بيش از 100 نفر از آنها مردند.[/color] براي آنكه الگوي ايرانيان در مي‌سي‌سي‌پي به پيش برده شود، ميلر از شعار شركت خودروسازي "فولكس واگن " براي فروش خودروي "بيتل " استفاده كرد. شعار فولكس واگن اين بوده است: چيزهاي خوب مي‌تواند از جايي كه در جهان كنوني محبوب نيستند خارج شود. دكتر "ملك افضلي "، يكي از وزيران سابق ايران و يكي استادان دانشگاه تهران و دكتر "كمال شادپور " از مقامات وزارت بهداشت ايران از جمله كارشناسان ايراني بودند كه به ايالت مي‌سي‌سي‌پي رفتند. مردم گرين‌وود براي اجرايي شدن اين پروژه در شهرشان متقاعد شدند و يكي از نمايشگاه‌هاي متروكه خودرو در اين شهر به عنوان مكاني براي ايجاد نخستين خانه بهداشت ايالت مي‌سي‌سي‌پي انتخاب شد. بعد از آن 15 شهر ديگر تمايل خود را براي ايجاد خانه‌هاي بهداشت در شهرهاي خود ابراز كردند و دانشكده بهداشت همگاني هاوارد بر اجراي اين پروژه نظارت كرد. "پائولو گوتلاو " معاون موسسه تحقيق و مطالعات امنيتي گفت كه كاربرد الگوي بهداشتي ايرانيان نتايج مثبت خيره ‌كننده و مثبتي خواهد داشت. وي افزود: ماهيت نامانوس همكاري كردن با ايران باعث شده بود تا جذب سرمايه‌گذاران براي اين پروژه با مشكل مواجه شود. اولين داوطلب از ايالت مي‌سي‌سي‌پي براي فراگيري مهارت‌هاي لازم به عنوان يك بهروز بهار سال جاري به ايران اعزام خواهد شد. شرلي اعلام كرده است در صورتي‌كه اين پروژه با موفقيت همراه شود در تمام ايالات متحده آمريكا اجرايي خواهد شد. دانستن اين موضوع كه همكاري با ايران ممكن است باعث خشم تعدادي از مقامات آمريكا شود، باعث شد تا اجرا كنندگان، اين پروژه را به صورت همگاني اعلام نكنند و حتي مقامات ارشد ايالت مي‌سي‌سي‌پي نيز از آن ناآگاه هستند. شرلي گفت: ما در حال فعاليت به صورت سنجيده و بدون جلب توجه هستيم. اين پروژه با سياست تعامل اوباما و همچنين حمايت وي از "ديپلماسي هوشمند " همراستا است و استفاده از ارتباطات بين كارشناسان و محققان راهكاري براي از بين بردن موانع بين كشورهاست. يكي از مقامات وزارت خارجه آمريكا اعلام كرد: ايرانيان با پيشينه‌اي 5 هزار ساله مردمي سربلند هستند و سهم بسزايي در علم و پزشكي دارند. وي افزود: پروژه‌اي نظير مي‌سي‌سي‌پي به طور باورنكردني قدرتمند است و راهكاري چشمگير براي باز نگه داشتن درها بين دو كشور است. پائولو گوتلاو نيز گفت كه نشست‌هايي مشابه كه بين آمريكايي‌ها و محققان شوروي سابق كه در دهه 1980 برگزار شد به خاتمه يافتن جنگ سرد منتهي شد. وي گفت: چيزي كه ما در دهه 80 انجام داديم باعث ايجاد رابطه‌اي طولاني شد كه به كاهش اختلافات انجاميد. شرلي نيز گفت: اين يك پروژه برد-برد است، اين پروژه فقط باعث كاهش ناعدالتي‌ها در مي‌سي‌سي‌پي نمي‌شود بلكه باعث ايجاد روابط بين مردم مي‌شود. منبع(بخش اول) : [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811051594]فارس نیوز[/url] منبع(بخش دوم) : [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811051602]فارس نیوز[/url]
  8. [size=18][color=brown] با وجود اعلام آتش‌بس از سوي حوثي‌ها؛ جنگنده‌هاي سعودي 17نوبت مواضع حوثي‌ها را هدف قرار دادند [/color][/size] خبرگزاري فارس: جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي از 17مورد حمله هوايي جنگنده‌هاي سعودي باوجود اعلام آتش بس از سوي حوثي‌ها خبر داد. جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي كه نسخه‌اي از آن به خبرگزاري فارس مخابره شده، اعلام كرد: شب گذشته جنگنده‌هاي سعودي 17نوبت مناطق مختلف يمن را مورد هدف قرار دادند. در بيانيه اين جنبش آمده است: جنگنده‌هاي سعودي 7 نوبت منطقه "رازح "، 4 بار منطقه "صافيه "، 3 نوبت منطقه "طيبان "، دو بار منطقه "غافره " و يك مورد منطقه "ملاحيط " را هدف قراردادند. دفتر اطلاع رساني جنبش الحوثي همچنين از پرتاب بيش از 148موشك سعودي به مناطق "جزاع "، "ملاحيط "، "شدا "، "جبل ظهر الحمار "، "المنزاله " و "حصامه " خبرداد. اين دفتر همچنين تاكيد كرد: در منطقه "حرف سفيان " در استان عمران يك تانك ارتش يمن قصد خارج كردن تانك منهدم شده‌اي از محور "ذوالقحوم " را داشت كه مورد هدف خمپاره‌هاي مبارزان الحوثي قرار گرفت. دفتر اطلاع رساني جنبش الحوثي همچنين در بيانيه‌اي جداگانه از انتشار اعلاميه مهمي از سوي عبدالملك الحوثي طي ساعات آينده خبرداد. رهبر مبارزان الحوثي دوشنبه هفته گذشته با اعلام آتش بس يكجانبه جنبش متبوع خود را از تمام پايگاه‌ها و مناطق متعلق به عربستان خارج كرد. وي در نوار صوتي خود گفته بود: در صورت حمله مجدد رياض چهره واقعي عربستان براي مردم جهان و امت اسلامي روشن‌تر خواهد شد. عبدالملك الحوثي همچنين با اشاره به طرح رياض براي ايجاد منطقه حايل و دور كردن ده‌ها كيلومتري مردم از مرزها پرده از نقشه‌هاي عربستان در حمله به يمن برداشت چيزي كه امير "خالد بن سلطان عبدالعزيز " معاون وزير دفاع عربستان در بيان شروط خود بر آن صحه گذاشت و اعلام كرد شرط سوم اين است كه نيروهاي نظامي دولت يمن در مرزهاي مشترك تا عمق 10كيلومتر مستقر شوند. عبدالملك الحوثي اعلام كرده بود: اگر عربستان پس از اين اقدام ما دوباره اقدامي عليه گروه ما صورت دهد، نشان داده است كه جنگ عربستان به خاطر اراضي‌اش نبوده است و در صورت ادامه حملات عربستان، ما مجوز قانوني و شرعي خواهيم داشت تا جبهه‌هاي جديدي را عليه اين كشور بگشاييم. [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811100372]فارس نیوز[/url]
  9. Sidad

    رم های تقلبی Patriot در بازار ایران

    سلام بحث تقلبی بودن رم های پتریوت خیلی وقته تو بازار ایران مطرحه و الان تقریبا دیگه منتفی شده . چون هخونجوری که گفتند تفاوت رم های تقلبی پترویت با اصلشون کاملا مشخص هست . ولی این موضوع رو هم که اگه رم مقدار زیادی اور بشه نشونه اصل بودنشه به نظرم همیشه صدق نمیکنه . مسائلی مثل چیپ رم , pcb و تعداد لایه ها و خنک کننده رم میتونه تو اور یه ماژول رم تاثیر داشته باشه و حتما لازم نیست که یه رم 800 بتونه رو 1066 فعالیت کنه . معمولا هم رم های محدودی میتونن بدون افزایش تایمینگ این مقدار افزایش فرکانس رو داشته باشن و این هم لازمه حداقل 0.4 ولت افزایش ولتاژ هست . مگه اینکه افزایش یک یا دو پله ای تامینگ رو در نظر بگیریم که اونم هر رمی از پسش بر نمیاد . معمولا هم بزرگترین ترفندی که میزنن سوء استفاده از عدم اطلاع عام از تامینگ هست. به طور مثال تو رم های کینگ استون باس 800 که یه مدتی تو بازار با تغییر در spd رم های 667 با تایمینگ 5 رو جای رم 800 ولی با تامینگ 6 به ملت قالب میکردن در حالی که هیچ فرقی با رم های 667 نداشت .
  10. [color=brown][size=18]سقوط بيش از 3800 موشك و خمپاره سعودي بر سر مردم يمن[/size] خبرگزاري فارس: جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي با اشاره به ادامه درگيري‌ها با ارتش عربستان از سقوط بيش از 3800 موشك و خمپاره سعودي بر سر مردم يمن خبر داد.[/color] جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي كه يك نسخه از آن را در اختيار خبرگزاري فارس قرار داد از سقوط بيش از 3800 موشك و خمپاره در طول روز گذشته به بلندي‌هاي "ظهر الحمار " و "المدود " و مناطق "المنزاله "، "غافره "، "صافيه "، "ملاحيط "، "شدا "، "مجدعه " و مركز جابري خبر داد. اين جنبش همچنين با اشاره به 21 مورد حمله هوايي ارتش عربستان به خاك عربستان اعلام كرد: جنگنده‌هاي عربستان 15 نوبت حمله به منطقه "المجدعه " و دو نوبت حمله به شهر "ضحيان " و‌ منطق "قطابر " و "عريمه " صورت دادند. جنبش الحوثي همچنين از درگيري‌هاي سه ساعته با ارتش عربستان در "جبل المدود " و شكست ارتش عربستان خبر داد. اين جنبش تاكيد كرد: در منطقه "المجدعه " نيز گروه‌هايي از ارتش عربستان تلاش به پيشروي مخفيانه كردند كه پس از يك ساعت درگيري اين پيشروي نيز با شكست عربستان مواجه شد. دفتر اطلاع رساني عبدالملك الحوثي همچنين از انهدام يك دستگاه تانك در مركز جابري و درگيري‌هاي توپخانه‌اي در منطقه "آل عقاب " در حومه شهر صعده خبر داد. اين دفتر همچين دو فيلم از حوادث هفته اخير در صعده را بر روي اينترنت قرار داد. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8811010239]فارس[/url]
  11. [color=darkblue][size=24]مبارزان الحوثي جاده بين‌المللي يمن به عربستان را به كنترل خود درآوردند[/size] خبرگزاري فارس: روزنامه "الشرق الاوسط " امروز نوشت كه مبارزان الحوثي جاده بين‌المللي ارتباطي يمن به عربستان را به كنترل خود درآورده‌اند.[/color] به گزارش فارس،الشرق الاوسط به نقل از منابع محلي يمن افزود كه چند گروه از نيروهاي الحوثي پنجشنبه شب به يك مركز ارتش يمن در شهر "حرض " در نزديك گذرگاه مرزي "الطوال " بين يمن و عربستان حمله كردند كه درجريان آن شماري از دوطرف كشته شدند و جاده بين المللي بين دو كشور قطع شد. اين روزنامه نوشت كه مبارزان الحوثي جاده بين‌المللي ارتباطي بين يمن و عربستان را قطع كردند و ناظران محلي هدف از اين كار نيروهاي الحوثي را در تنگنا قرار دادن ارتش يمن دانستند. ارتش يمن چند ماه پيش حملات خود عليه جنبش الحوثي در شمال اين كشور را آغاز كرد و ارتش عربستان در حال حاضر با نقض حاكميت و حريم هوايي يمن و اجراي حملات هوايي و موشكي در جنگ عليه جنبش الحوثي به كمك ارتش "علي عبدالله صالح " رئيس جمهوري يمن آمده است و مناطق مختلف مسكوني در استان صعده در شمال اين كشور را از جمله با بمب‌هاي فسفري بمباران و گلوله‌باران مي‌كند. جنبش الحوثي اخيرا اعلام كرد كه نيروي هوايي ارتش آمريكا نيز با پيوستن به ارتش‌هاي يمن و عربستان به مناطق شمال يمن حمله هوايي مي‌كند. جنبش الحوثي تاكيد كرده است كه دولت عربستان به ابزار اجراي طرح‌هاي آمريكا و رژيم اسرائيل و مهره‌اي براي ساكت كردن صداي مخالفان طرح آمريكا در منطقه تبديل شده و با اينگونه اقدامات در واقع خود را در منطقه در تنگنا قرار داده است و اين مسئله بي‌شك به ضرر آنها تمام خواهد شد. حملات ارتش يمن با مشاركت عربستان تاكنون باعث آواره شدن بيش از 150 هزار نفر از مردم شمال يمن و كشته و زخمي‌شدن صدها غيرنظامي شده است. "محمد عبد السلام " سخنگوي جنبش الحوثي اخيرا بر آمادگي مبارزان الحوثي براي گفت‌وگو با دولت يمن در صورت توقف كامل جنگ در شمال اين كشور تاكيد كرد و اظهار داشت: وقتي جنگ متوقف شود، ما آماده گفت‌وگو خواهيم بود. وي تصريح كرد: مبارزان الحوثي در تابستان گذشته با آتش‌بس و سپس گفت‌وگو با دولت موافقت كردند اما اين ارتش بود كه اين پيشنهاد را رد كرد و به عمليات خود ادامه داد. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810250091]فارس نیوز[/url]
  12. [size=18][color=darkblue]مرد زیرکی که آرشیو را فراموش کرده است! [/color] [/size] [size=18][color=darkblue]عصرایران[/color][/size]- سعودالفیصل، مرد زیرکی است؛ او خیلی وقت ها ترجیح می دهد به جای پاسخ به سوال یا دفاع در برابر یک اتهام، صورت مساله را پاک کند. وزیر خارجه سعودی ها ، از این شگرد در پاسخ به اظهارات اخیر رییس جمهور ایران نیز استفاده کرده است. محمود احمدی نژاد درباره عملکرد عربستان در یمن و کشتار حوثی ها در این کشور اسلامی خطاب به سعودی ها چنین گفته است: "انتظار می رفت که در این دعوای خانوادگی یمن، عربستان، نقش پدر و برادر بزرگتری داشته باشد و در یمن، برادرانه صلح و دوستی ایجاد کند نه اینکه خودش وارد جنگ شود و توپ ها، بمب ها و مسلسل ها را بر ضد مسلمانان به کار اندازد." اما پاسخ سعود الفیصل جالب بود، حتی برای سعودی هایی که تا پیش از این ادعا می کردند که با حوثی ها می جنگند چون حوثی ها وارد مرزهای عربستان شده اند یا در حمایت از دولت قانونی یمن و مسایل دیگری مانند حفظ ثبات شبه جزیره و نظایر آن. حرفهای سعود الفیصل را بخوانید: "مگر ما با حوثی ها می جنگیم؟ احمدی نژاد بر چه اساس این حرف ها را زده است. خود حوثی ها هم نمی گویند که عربستان با آنها می جنگد!" معنای دیگر این حرفها چنین است: کل جهانیان که در چند ماه گذشته شاهد بمباران، موشک باران و گلوله باران مناطق شیعه نشین یمن و حوثی های ساکن در آن بوده اند، تا حالا خواب می دیده اند و سعودی ها حتی یک گلوله هم به سمت حوثی ها شلیک نکرده اند! باور ندارید از خود حوثی ها بپرسید که لابد پس از دفن عزیزانشان که در حملات سعودی ها کشته شده اند، متوهم شده اند که آنان بر اثر آنفولانزای نوع A فوت کرده اند! آقای سعود الفیصل مرد زیرکی است وخیلی وقت ها ترجیح می دهد از تکنیک قدیمی پاک کرده صورت مساله استفاده کند. اما او یک چیز را فراموش کرده است و آن اینکه در دنیای جدید، چیزهایی وجود دارند که نام آرشیو و اینترنت که می توان با یک جست وجوی ساده سابقه ها را درآورد و واقعیت ها را استخراج نمود. سعود الفیصل در حالی می گوید که حوثی ها نمی گویند عربستان با آنها می جنگد که در 16 آذر امسال محمد عبدالسلام، سخنگوی مسلمانان حوثی رسما اعلام کرد که ارتش عربستان برای سرکوب شیعیان استان صعده، در شهر "ساقین" و منطقه "مذاب" که دو منطقه دور از درگیری هستند، صدها تن از جمله زنان و کودکان را کشته است. همچنین "المنبر" نیز از بمباران شهرهای ملاحیط، رشدا و راجح، توسط هواپیماهای عربستان خبر داد و این در حالی است که این شهرها دور از منطقه درگیری و مرزها هستند. سعودالفیصل گویا اطلاعیه وزارت دفاع عربستان در 5 آذر 88 را نیز از یاد برده است که در آن آمده بود که 9 نظامی عربستانی در جریان نبرد با "شورشیان حوثی" اسیر شده اند. وزیر خارجه عربستان در حالی مسوولیت گریزانه اصل جنگ با حوثی ها را انکار می کند که حتی صلیب سرخ جهانی هم در پی گسترش درگیری بین سعودی ها و حوثی ها و آواره شدن دهها هزار نفر، وارد عمل شده و حتی اعلام کرده است که برای اسکان آوارگان به چادرهای بیشتری نیاز دارد. راستی صلیب سرخ این چادرها را برای پیک نیک نیاز داشت یا برای اسکان انسان هایی که بمب ها و موشک های سعودی خانه های شان را ویران کرده اند؟! احتمالا سعود الفیصل گزینه "پیک نیک" را انتخاب می کند! سعود الفیصل، حتی سخنان پادشاه عربستان در روز عید قربان امسال را نیز فراموش کرده است. "ملک عبدالله عبدالعزیز" در دیدار فرماندهان نظامی عربستان در عید قربان آنها با تاکید بر پیروی از آباد و اجداد در پاسداری از وطن، آنها را به ادامه جنگ با حوثی ها و مقاومت در این نبرد تشویق کرده است. در همان روز، دفتر رسانه ای عبدالملک حوثی طی اطلاعیه ای اعلام کرد که حمله سنگین ارتش عربستان در منطقه جبل الرود و اطراف آن با مقاومت شیعیان حوثی شکست خورد و تعدادی زیادی از تجهیزات آنها به غنیمت درآمد. حالا، مدام سعودالفیصل بگوید که خود حوثی ها نمی گویند که ما با آنها می جنگیم! ای کاش سعودی ها به جای اینگونه توجیهات مسخره، اندکی و فقط اندکی متوجه انسانیت و اسلامیت می شدند تا به جای آنکه یمن را عرصه ای برای آزمایش سلاح های آمریکایی بر روی گروهی مسلمان مظلوم کنند ، از موقعیتی که رهین حرمین شریفین هستند، برای وساطت و ایجاد صلح بهره می گرفتند اما دریغ که کم نیستند کسانی که روز جزا و دست انتقام الهی را فراموش کرده اند. منبع: [url=http://asriran.com/fa/pages/?cid=97058]عصر ایران[/url]
  13. داشتن ارتش و سپاه امنیت ایران رو تامین نمی کنه تنها چیزی که این خاک رو می تونه از دست دشمنان حفظ کنه خونیه که در رگ های مردان این مرز و بوم اماده جاری شدن بر روی خاک این سرزمینه
  14. [color=darkblue] فرمانده ارتش لبنان: [size=18]ارتش لبنان آماده مقابله با هرگونه تجاوز اسرائيل است[/size] خبرگزاري فارس: فرمانده ارتش لبنان تاكيد كرد: قدرت لبنان در ارتش و مقاومت آن است و ما آماده دفاع از لبنان در برابر هرگونه تجاوزگري اسرائيل هستيم.[/color] به گزارش فارس به نقل از شبكه تلويزيوني "المنار " لبنان، ژنرال "جان قهوه‌چي " در سخنان خود در جمع انجمن مستشاران عربي و خارجي گفت كه نيروهاي ارتش لبنان با همه توان خود آماده دفاع از كشورشان در برابر هرگونه تجاوزگري احتمالي رژيم صهيونيستي هستند. وي افزود: نيروهاي ارتش همچنين آماده ادامه مقابله با تروريسم و اخلالگران در امنيت كشور و امنيت شهروندان لبناني هستند. ژنرال قهوه‌چي گفت: همكاري مستحكم بين ارتش و نيروهاي بين‌المللي باعث تامين بيشترين ميزان ثبات در منطقه جنوب شده است و حفاظت از اين ثبات فقط بستگي به پايبندي لبنان به قطعنامه 1701 شوراي امنيت ندارد بلكه همچنين به رفتار و مقاصد اسرائيل نيز بستگي دارد؛ اسرائيلي كه به اشغال خاك لبنان در "الغجر " و كشتزارهاي "شبعا " و تپه‌هاي "كفر شوبا " و همچنين تهديدات خود عليه لبنان و نقض حاكميت اين كشور ادامه مي‌دهد. وي از "تسريع در روند پويايي ارتش لبنان در همه سطوح و تلاش فرماندهي ارتش براي دستيابي به تجهيزات و سلاح‌هاي مختلف با همكاري ارتش‌هاي برادر و دوست " خبر داد و گفت: ارتش لبنان حق دارد كه به نيازهاي خود در زمينه سلاح‌هاي پيشرفته و بهره‌گيري از همه ظرفيت‌هاي ملت خود دست يابد بويژه كه قدرت كشور كه در [color=red]ارتش و مقاومت[/color] آن تجلي يافته است، همواره درخدمت دفاع مشروع از خود و نه تعدي به ديگران بوده است. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810180187]فارس نیوز[/url] [color=brown] دوستان یک وقت فکر نکنند قصد من طرفداری کورکورانه از حزب الله و منظورم خلع سلاح ارتش لبنان است. خیر شما باید از داخل لبنان خبر داشته باشید تا بدونید یک همچین اخباری رو چه طور بر علیه سلاح حزب الله به کار می برند دقیقا به همون روشی که VOA و BBC عمل می کنند و اخبار رو در کنار هم قرار می دهند البته در اونجا شبکه هایی مانند المستقبل وجود دارند که این کارها رو از داخل هم پی ریزی می کنند هر چند ارتش رسما از سلاح حزب الله حمایت می کنه اما هستند کسانی که می خواهند این سلاح رو از دست حزب الله در بیارند در شبکه‌های تلویزیونی لبنان دو جهان مختلف را شاهد هستیم. هر شبکه سعی دارد تا دیدگاه خود را به مخاطب بقبولاند. این موضوع بیانگر تاثیر بی‌تردید سیاست بر اخلاق حرفه‌ای است. یک شبکه حادثه‌ای را بسیار بزرگ جلوه داده و دیگری، آن را به مانند برف آب می‌کند. این تنها مخاطب است که میان اطلاعات و داده‌های گوناگون، متحیر بر جای مانده و به دنبال حقیقت امور می‌گردد ... آرزویی که احتمال تحقق آن اندک است. انشاالله که حزب الله پیروز است با تشکر سیداد[/color]
  15. [color=darkblue]مديرعامل شركت كشتي‌سازي اروندان: [size=18]ساخت شناورهاي كاتاماران مجدداً احيا مي‌شود[/size] خبرگزاري فارس: مديرعامل شركت كشتي‌سازي اروندان از احياي مجددا قرارداد ساخت شناورهاي كاتاماران توسط اين شركت خبر داد و گفت: مذاكراتي را با سپاه براي خريد اين شناورها انجام داده‌ايم و طرح اوليه را به تأييد رسانده‌ايم.[/color] به گزارش خبرگزاري فارس از آبادان و به نقل از انجمن مهندسي دريايي ايران، مسعود بريماني با اشاره به اقدامات انجام شده در اين زمينه اظهار داشت: در چند ماهي كه مسئوليت شركت را برعهده گرفته‌ام، در وهله اول خواسته‌ام آخرين وضعيت پروژه مشخص شود ثانيا مشخص شود كه براي استارت دوباره پروژه چه ابزارها و تجهيزاتي لازم داريم. وي با بيان اينكه در حال حاضر بخش مهندسي پروژه كامل نيست، افزود: از كارشناسان شركت خواسته‌ايم كه در نخستين مرحله، طرح مهندسي پروژه را تهيه كنند و موازي اين كار به دنبال مشتري رفته‌ايم كه خوشبختانه سپاه آمادگي خود را اعلام كرده است. مديرعامل شركت كشتي‌سازي اروندان خاطرنشان كرد: با رايزني‌هاي انجام شده، طرحي ارائه كرده‌ايم و اصلاحاتي خواسته‌اند كه انجام داده‌ايم و مديران سپاه هم، تأييد كرده‌اند كه مرحله بعدي، تأمين بودجه است كه پروسه خاص خود را دارد و فعلاً، كار در اين مرحله در جريان است. بريماني در پاسخ به اين پرسش كه آيا شما اميدواريد كه اين پروژه پس از سال‌ها زنده شود، تصريح كرد: اگر مشتري بيايد يا نيايد، ما بخش مهندسي كار را استارت زده‌ايم. وي ادامه داد: ما به وزير صنايع هم نامه نوشته‌ايم و خواسته‌ايم اين پروژه فعال شود، سازمان گسترش و نوسازي صنايع ايران «ايدرو» هم در اين زمينه حمايت مي‌كند و بيشترين اميد ما به سازمان است و تلاش داريم كه پروژه كاتاماران‌ها را زنده كنيم. مديرعامل شركت كشتي‌سازي اروندان در ادامه با انتقاد از بلاتكليف ماندن اين پروژه گفت: ماجراي كاتاماران‌ها يكي از نشانه‌هاي بارز مسائل و مشكلات صنايع دريايي و كشتي‌سازي در كشور است و چرا بايد اين پروژه با مشكل روبه‌رو شود و چرا بايد قراردادي كه بسته شده، لغو شود، چرا از اين صنعت حمايت نشود و اگر قرار است از جاي ديگري بخرند، انجام دهند، اما چرا اين پروژه را متوقف كرده‌اند. وي اضافه كرد: همه از نظر بحث و تجزيه و تحليل مسائل اقتصادي وارد و مدعي هستند، آيا در اين مدتي كه اين سرمايه بدون استفاده است، كسي پرسيده كه چه اتفاقي افتاد، به هر كجا كه مي‌رويم و مسائل را مطرح مي‌كنيم و از جمله با نخستين كسي كه اين قرارداد را بسته، صحبت مي‌كنيم و مي‌پرسيم كه چرا اين قرارداد فسخ شده، پاسخي نمي‌دهند. بريماني ادامه داد: شركت كشتيراني والفجر كه سفارش ساخت كشتي‌هاي مسافري كاتاماران را به كشتي‌سازي اروندان داده بود، به دنبال تأخير در روند ساخت و هزينه‌هاي به وجود آمده نسبت به فسخ قرارداد اقدام كرد كه همين امر سبب بلاتكليف ماندن ساخت اين شناورها شده است. مديرعامل كشتي‌سازي اروندان در ادامه با اشاره به وضعيت ساير پروژه‌هاي اين شركت نيز گفت: در اين مدتي كه به عنوان مديرعامل مشغول به كار شده‌ام، تلاش كرده‌ايم يك اولويت‌بندي درباره پروژه‌ها انجام دهيم و وضعيت فعلي آنها و درصد پيشرفتي كه داشته‌اند، بررسي و به ترتيب ميزان پيشرفت، آنها را اجرايي كنيم كه در اين چارچوب موفق هم بوده‌ايم. وي خاطرنشان كرد: در اين مدت، توانسته‌ايم يك فروند شناور پرستو ـ 110 را تحويل دهيم و شناور VIP استانداري خوزستان را هم آماده تحويل كنيم و تيمي از استانداري هم براي گذراندن دوره آموزشي در اروندان حضور يافت و شناور دوم كروبوت هم تمام شده و آن را به كارفرما اعلام كرده‌ايم. منبع: [url]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810151545[/url]
  16. [quote]بحث صرفاً سر اين موضوع نيست! اگر هنوز اسرائيل حمله‌اش رو آغاز نكرده، صرفاً به اين دليل هست كه داره از جبهه‌هاي شمالي، براش خبرهاي نيمه‌خوشي مي‌رسه! ماجراهاي سوريه داره يه جورايي خوب پيش مي‌ره! البته با واسطه، چيزي قابل حل نيست! ولي هيچ بعيد نيست كه به عنوان يك توافق سياسي و براي راست‌آزمايي دو طرف، هريك يه شرط پنهان رو به طرف مقابل ارائه كنه! سوريه در سال گذشته، هديه‌ي باارزشي رو تقديم اسرائيل كرد! يادتون كه نرفته؟! عماد مغنيه! البته در اين خصوص، حرف و حديث زياده! ولي چيزي كه معلومه، لاپوشاني عجيب سوريه در اين مسئله بود! شايد بشه گفت اگه يه اقدام مثبت از طرف اسرائيل به نفع سوريه ديديم، بايد گوشمون زنگ خطر رو بشنوه! چرا كه دنباله‌ي سناريو به اين شكل خواهد بود : اسرائيل، درست به مانند سال 1982 (1)، با بيان اينكه قصد اخراج حزب‌الله از لبنان رو داره، به جنوب لبنان حمله مي‌كنه! ارتش هم جرأت پاسخگويي نداره و سوريه هم (مثلاً) با تهديد اسرائيل مبني بر حمله‌ي همه‌جانبه، دست به كاري نمي‌زنه. از طرفي فشارهاي ايران براي كمك به سوريه رو هم اين كشور مي‌پيچونه تا اينكه ببينه حزب‌الله قيچي مي‌شه يا نه! درصورت موفقيت، عملاً باب صلح سوريه و اسرائيل گشوده خواهد شد و ارتش لبنان نيز جايگزين حزب‌الله خواهد شد و هرگونه فعاليت نظامي حزب‌الله لبنان، ممنوع خواهد شد. در مرز نيز نيروهاي UN مستقر خواهند شد. اما درصورت شكست مجدد، سوريه به نحوي از انحاء سعي در نزديك شدن به ايران رو خواهد داشت؛ چرا كه از عواقب خشم تهران مي‌ترسه و به همين دليل هم ترجيح مي‌ده يه طورايي اين افتضاح رو جبران كنه! (1) سال 1982، اسرائيل به بهانه‌ي اخراج گروه فتح از لبنان، به اين كشور حمله و بيروت رو به محاصره‌ي كامل درآورد. پس از خروج فتح از لبنان، ارتش اسرائيل در جنوب لبنان مستقر و اونجا رو به اشغال درآورد و در سال 2000 و پس از شكست‌هاي پي‌درپي از حزب‌الله لبنان، منطقه‌ي مذكور رو تخليه كرد (بجز مزارع شبعا). ======================== پس خيال دوستان فعلاً راحت باشه. تا زماني كه حمله‌ي مجدد براي تضعيف و نابودي حزب‌الله صورت نگرفته باشه، حزب‌الله روز به روز به قدرتش بيشتر افزوده مي‌شه و ارتش لبنان هم عملاً قدرتي در برابر حزب‌الله نداره و جرأت به جون حزب‌الله انداختن ارتش نيز اصلاً و ابداً وجود نداره! چرا كه در اونصورت، بهترين مجوز به حزب‌الله داده خواهد شد كه با شكست ارتش و بدست آوردن قدرت در تمامي لبنان، دولتي ضداسرائيلي و پيرو مقاومت در لبنان شكل بگيره و اين، بهترين مجوز براي تهران براي ارسال مستقيم كمك‌هاي نظامي (در قالب تفاهم‌نامه‌هاي نظامي و امنيتي) به اين كشور خواهد بود. ضمن اينكه ديگه به اين سادگي‌ها هم نمي‌شه بهش حمله كرد. وليكن شرايط در منطقه، اصلاً مساعد نيست! فقط مي‌شه دعا كرد «اللهم اشغل الظالمین بالظالمین».[/quote] [color=brown]دوست عزیز شما از ارادت من نسبت به خودتون خبر دارید ولی آنچه که گفتم تحلیلی بود بر اساس شنیده های خودم از داخل لبنان در این کشور هم رسانه هایی مانند VOA و BBC برای مقابله با حزب الله به شیوه جنگ نرم فعالیت می کنند و یکی از روش های در پیش گرفته در این کشور همان است که اشاره کردم در لبنان گروه های سیاسی مخالف حزب الله که عمدتا از جناح های مخالف و تشکیل دهنده دولت هستند برای مقابله با حزب الله و بر نامه ریزی برای خلع سلاح حزب الله تلاش می کنند آنها نبرد نرم با حزب الله را برای آغاز نبرد دیگری با این جنبش لازم و ضروری می دانند مسلما اسرائیل در برابر ایمان و شیوه جنگ این حزب اللهیان راهی برای پیروزی نمی بیند پس برای مقابله دست به چنین اعمالی می زند در مورد سوریه باید خدمت شما عرض کنم که عمر من به این مسئله قد نمی دهد ولی آنها که در سالهای گذشته و در سال های اخیر به این کشور سفر کرده اند به خوبی می توانند بر تغییرات اساسی در این کشور شهادت می دهند که کاملا مشخص است اما از طرفی هم ما منتظر فتنه بزرگ آخر الزمان در سوریه می باشیم به هر حال هیچ اظهار نظر قطعی در این باره ممکن نیست با تشکر ارادتمند شما سیداد[/color]
  17. [quote]سلام دوستان.ميخواتم بدونم ارتش لبنان نيروي هوايي هم داره؟[/quote] با سلام تا اونجا که من می دونم این نیرو یک اسکادران میراژ در اختیار داره به همرات تعدادی بالگرد جالب اینجاست در تمام طول جنگ با اسرائیل نه این نیرو به کار گرفته شده و نه اسیب دیده و تنها بعد از جنگ برای اولین بار بر علیه جریان های سلفی به کار گرفته شده از ضعف اطلاعات من در باره این نیرو بگذریم اصولا این یک نیروی نظامی عملیاتی با قابلیت دفاع از لبنان نیست چه در بخش پدافند چه در بخش هواگرد های رزمی
  18. منم همینو میگم حالا ارتش لبنان چه ادعایی داره که قابلیتی در این حد داره می گم اینا دلیل و بهانه اوردن است برای دور زدن حزب الله
  19. [quote]دوست عزيز نوع جنگنده ها تاييد نشده! در ضمن فانتوم هاي اسراييلي از رده خارج به حساب نمياند علي الخصوص نوع فانتوم 2000 آنها كه قابليت هايي بسيار فراتر از فانتوم هاي E دارند و هم اكنون اين جنگنده ها در پناه گاه ها مستقر هستند نه به دليل اينكه از رده خارجند و قابليت پروازي ندارند بلكه نيازي به آنها فعلا حس نميشود وگرنه در موقع لزوم به پرواز در مي آيند (فلسفه نيروي احتياط) در ضمن تا اونجايي كه من ميدونم حزب الله جز توپهاي پدافندي 23 م م و موشك هاي دوشپرتاب سلاح ضد هوايي ديگري ندارد و در اين مقوله توانايي ارتش لبنان بيشتر است.[/quote] حرف شما رو قبول دارم ولی با این حا فانتوم رو نمیشه با ایگل یا دیگر هواگردهای اسرائیلی مقایسه کرد در مورد حزب الله هم گفتم اونها به دور از یکجانبه گرایی عمل می کنند با این حال این بهانه ای شده برای رسانه های نظام سلطه برای یک بازی دیگر سیاسی و تبلیغاتی
  20. ارتش لبنان در پي نقض حريم هوايي اين كشور توسط چند فروند جنگنده رژيم صهيونيستي، با تيراندازي بسوي اين جنگنده‌ها آنان را مجبور به ترك لبنان كرد. به گزارش فارس به نقل از پايگاه خبري "المنار "، ارتش لبنان در پي نقض حريم هوايي اين كشور توسط 4 فروند جنگنده "فانتوم " اسرائيلي در محور "حاصبيا " در جنوب لبنان، در ساعت 9:10 صبح امروز جنگنده‌هاي مزبور را مورد هدف قرار داد و اين جنگنده‌ها را مجبور به ترك خاك لبنان كرد. بر اساس اين گزارش، 4 فروند جنگنده‌ رژيم صهيونيستي از ساعت 8:40 صبح امروز بر فراز مناطق "العرقوب "، "حاصبيا " و "البقاع " پرواز كردند و اين اقدام در سايه افزايش فعاليت نيروهاي صهيونيستي در مزارع اشغالي "شبعا " بوده است. از سوي ديگر مركز فرماندهي ارتش لبنان با صدور بيانيه‌اي اعلام كرد حوالي ساعت 9 صبح امروز، 4 فروند جنگنده اسرائيلي با نقض حريم هوايي اين كشور به پرواز بر فراز منطقه جنوبي "حاصبيا " پرداختند. بنا بر اين گزارش، سامانه پدافند هوايي ارتش لبنان در برخي پايگاههاي نظامي اين جنگنده‌ها را هدف قرار داد لذا جنگنده هاي مزبور ناگزير شدند ارتفاع خود را بيشتر كنند. اين چهارمين بار در سه ماهه اخير است كه سامانه پدافند هوايي ارتش لبنان به تجاوز هواپيماهاي رژيم صهيونيستي به حريم هوايي لبنان پاسخ مي‌دهد و آنها را مجبور به فرار مي‌كند. اين در حالي است كه سازمان ملل پرواز جنگنده‌هاي اسرائيلي بر فراز خاك لبنان را نقض قطعنامه 1701 مي داند. سامانه پدافند هوايي لبنان آخرين‌بار 11 آذر چهار فروند هواپيماي بمب‌افكن رژيم صهيونيستي را كه حريم هوايي لبنان را نقض كردند و بر فراز روستاهاي منطقه "العرقوب "، "حاصيبا " و بقاع غربي اين كشور به پرواز درآمده بودند هدف قرار داد و آنها را مجبور به فرار به سمت فلسطين اشغالي كرد. منبع: [url=http://alef.ir/1388/content/view/60613/]الف[/url] [color=red] با اجازه دوستان جریان فتنه و نفاق در همه سرزمین های اسلامی وجود دارد در لبنان از بهانه هایی که روی آن برای خلع سلاح حزب الله مانور می دهند این است که دولت مرکزی مگر ارتش ندارد که حزب الله مسلح باشد البته همه مثل من و شما می دانند که ارتش لبنان در برابر ارتش اسرائیل ناکار آمد است پس در جاهای مختلف با ایجاد صحنه های نمایشی سعی در اثبات حرف خود دارند در این سناریو 4 فروند F4 که هواپیماهای از رده خارج در ارتش اسرائیل می باشند توسط ارتش لبنان عقب رانده می شوند در اینجا چون هواپیماها قدیمی بودند خفتی برای ارتش های غربی دارنده هواپیماهای مدرن وجود ندارد ولی برای بعضی عناصر ارتش لبنان و رسانه ها غرب گرا که در اختیار نظام سلطه می باشند بهانه ای است تا قدرت ارتش لبنان رو به صورت غیر واقعی بزرگنمایی کنند و بگویند که حزب الله در زمان وجود ارتش عنصری بیهوده است البته نوع برخورد المنار با این موضوع خارج از هرگونه یکجانبه گرایی بوده ولی دیگر رسانه ها از این موضوع به شیوه های دیگر بهره می برند با تشکر سیداد[/color]
  21. [color=darkblue] جنايت عربستان عليه مسلمانان يمن ادامه دارد [size=18]عربستان با 256 فروند موشك مناطق مختلف يمن را هدف قرار داد[/size] خبرگزاري فارس: جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي با اشاره به حملات موشكي عربستان به يمن اعلام كرد: مناطق مختلف يمن با بيش از 256 موشك مورد هدف قرار گرفت.[/color] جنبش شيعي الحوثي در بيانيه‌اي كه يك نسخه از آن را در اختيار خبرگزاري فارس قرار داد از ادامه حملات عربستان به خاك يمن خبر داد. در بيانيه اين جنبش آمده است: حملات موشكي به اراضي يمن همچنان ادامه دارد و مناطق "ملاحيط "، "شدا "، "رازح "، "غمر " و روستاهاي مرزي با بيش از 256 موشك مورد هدف قرار گرفتند. اين جنبش در بخش ديگري از بيانيه خود با اشاره به پيشروي عربستان به سمت روستاي "المنعق " آورده است: در اين پيشروي كه از صبح تا عصر ديروز طول كشيد ارتش عربستان با بهره‌گيري بيش از 60 دستگاه خودروي نظامي و تانك به لطف الهي شكست را متحمل شد و در جريان آن هشت تانك سعودي نيز منهدم گرديد. اين بيانيه افزود: دو حمله هوايي به شهر "ضحيان " صورت گرفت و هلي‌كوپترهاي آپاچي و توپخانه‌هاي سعودي نيز پايگاه "جابري " را با موشك و تسليحات سنگين مورد حمله قرار دادند. الحوثي همچنين اعلام كرد: ارتش سعودي با تجهيزات نظامي خود مناطق درگيري را به سمت منطقه "خوبه " ترك كردند. جنبش الحوثي همچنين 8 نوار ويدئويي از جنايت چند روز پيش ارتش عربستان عليه مردم يمن را بر روي اينترنت قرار داد. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8810010319]فارس نیوز[/url]
  22. [color=darkblue]آنتي‌وار: [size=18]آمريكا نمي‌تواند هزينه‌هاي جنگي خود را تامين كند[/size] خبرگزاري فارس: يك تحليلگر معروف آمريكايي با بررسي هزينه‌هاي جنگ آمريكا در عراق و افغانستان تنها راه براي خروج از وضعيت كنوني را توقف خونريزي و بازگرداندن سربازان به خانه عنوان كرد.[/color] به گزارش فارس، فيليپ جرالدي در مقاله‌ خود با عنوان "هزينه جنگ " در سايت آنتي‌وار به بررسي هزينه جنگ‌هاي آمريكا مي‌پردازد. وي اينگونه آغاز مي‌كند كه جنگ ممكن است جهنم باشد، اما ارزان نيست و زمان آن رسيده كه ماليات دهنده آمريكايي اين سوال را بپرسد كه در ازاي پولش چه چيزي بدست مي‌آورد. ناپلئون زماني گفته بود كه يك ارتش با شكمش مسافرت مي‌كند. منظور او اين بود كه تغذيه و تامين آذوقه يك ارتش براي انجام نبرد در شرايط خوب، عواملي كليدي براي پيروزي هستند. او بارها هزينه‌ها را كاهش داد، اما آذوقه نيروهايش را با تاراج مواد غذايي جمعيت محلي تامين مي‌كرد. اما هنگام مواجهه با پاسخ زمين سوخته روس‌ها در حين عقب‌نشيني از مسكو در سال 1812، آن سياست به يك فاجعه منتهي شد و ناپلئون بسياري از افرادش را از دست داد. روديارد كيپلينگ، كه شاهد نبرد استعماري انگليس بر ضد قبيله‌نشين‌هاي افغان و پاكستان بود نيز واقعيت اقتصادي جنگ را درك كرده بود. او در شعر خود با عنوان "حساب در صف جلو "، در توصيف نبرد در افغانستان اشاره مي‌كند كه چگونه يك افسر باسواد بريتانيايي ممكن است بدست يك قبيله‌نشين بي‌سواد كه تفنگي قديمي با گلوله‌هاي دست ساز به ارزش 2 سنت در دست دارد، كشته شود. وي با طرح اين سوال كه اگر ناپلئون و كيپلينگ زنده بودند در مورد جنگ‌هاي آمريكا در عراق و افغانستان چه فكر مي‌كردند، ادامه مي‌دهد: ناپلئون به اندازه‌اي زرنگ مي‌بود كه فورا بفهمد تلاش‌هاي آمريكا فاقد هرگونه هدف سياسي روشن به جز حفظ وضعيت موجود هستند، همچنين بدون شك متوجه هزينه گزاف و بيخود اين ماجراجويي نيز مي‌شد. اگر كيپلينگ نيز با تفسير جديد آمريكايي از "حساب در صف جلو " آشنا مي‌شد، بدون شك حيرت مي‌كرد و مي‌خواست در ارقام خود بازنگري كند. ناپلئون و كيپلينگ هر دو اذعان مي‌كردند كه شورشي‌ها در مقابل مهاجم زمختي كه كاملا به خطوط تداركاتي گسترده و آسيب‌پذير متكي است، موضع غالب را در اختيار داشته و براي جنگ نامتقارن از آزادي عمل برخوردارند. جيرالدي در ادامه با ارائه يك حساب سرانگشتي از هزينه‌هاي جنگي عنوان مي‌كند كه دولت مركزي در بودجه سال مالي 2010 خود 130 ميليارد دلار، يا بيش از 10 ميليارد دلار در ماه، براي جنگ‌هاي عراق و افغانستان اختصاص داده است. كاخ سفيد تخمين مي‌زند كه اعزام 1000 نيروي بيشتر به افغانستان يك ميليارد دلار در سال هزينه خواهد داشت. اگر، به طوري كه شايع شده، باراك اوباما تصميم بگيرد 34000 نيروي اضافي به افغانستان اعزام نمايد، آن هزينه 34 ميليارد دلار بيشتر خواهد بود و مجموع آن به حدود 14 ميليارد دلار در ماه بالغ خواهد شد. اينكه رقم 1 ميليارد دلار براي هر 1000 سرباز چگونه استخراج شده كاملا روشن نيست، اما به نظر مي‌رسد فرض را بر اين گذاشته‌اند كه انعطاف‌پذيري كاملي در سازماندهي تداركات وجود دارد، بدين معني كه به دليل افزايش نيازها يا اقدامات دشمن اين هزينه‌ها افزايش نخواهند يافت. همچنين كاخ سفيد از پرداختن به يك مساله‌ بارز خودداري كرده، و آن مساله هزينه‌هاي متعاقب (Legacy costs) است كه از انجام يك نبرد با پول قرضي نشات مي‌گيرد. دولت اوباما چنان در قرض فرو رفته است كه حتي جورج بوش در مقايسه با او الگوي صرفه‌جويي قلمداد مي‌شود! در چنين شرايطي بايد فرض را بر اين گذاشت كه "جنگ ضروري " اوباما مورد حمايت كامل كنگره قرار نخواهد گرفت. اين امر به معناي قرض گرفتن از آسيايي‌ها يا چاپ كردن پول در حين تماشاي كاهش ارزش دلار است. خزانه آمريكا احتمالا مقداري از هر دو كار را انجام خواهد داد. وي سپس به بررسي چرايي پرهزينه بودن اين جنگ‌ها پرداخته و تداركات را عامل اصلي معرفي مي‌كند: پايگاه‌هاي آمريكا در عراق از طريق يك جاده 554 كيلومتري، كه از انبارهاي عظيم در كويت تا شمال عراق كشيده شده، و يك شريان ديگر كه از تركيه به سمت جنوب امتداد دارد، تامين مي‌شوند. هر دوي اينها به كاروان‌هايي از كاميون با نگهبانان مسلح نياز دارند كه باعث مي‌شود هزينه هرچيزي كه وارد مي‌شود به طور چشمگيري افزايش يابد. در افغانستان نيز شبيه اين است، منتها بدتر. مسير تداركاتي اصلي از كراچي، در پاكستان، آغاز مي‌شود و راه خود را تا گذرگاه خيبر ادامه مي‌دهد. اينجا نقطه‌اي است كه كاروان‌ها به وفور مورد حمله شورشي‌ها قرار مي‌گيرند. هنگامي‌كه يك كاروان نابود مي‌شود، ارتش آمريكا خسارت را متقبل مي‌شود، زيرا هيچ كس چنين كار خطرناكي را بيمه نمي‌كند. بعضي اوقات شركت‌هاي حمل‌ونقل به مهاجمان پول مي‌دهند تا با آنها كاري نداشته باشند، بدين معني كه پول ماليات دهندگان آمريكايي را دو دستي تقديم همان‌هايي مي‌كنند كه در‌صدد كشتن سربازان آمريكايي هستند. ارتش آمريكا كه در گذشته تداركاتش را خودش مديريت مي‌كرد، اكنون كار وارد ساختن تداركات به علاوه آب، غذا و سوخت را به پيمانكاران واگذار كرده است. قرارداد بستن باعث برقراري ثبات مي‌شود، اما همچنين بدين معنا است كه همه چيز در قبال منفعت انجام خواهد گرفت و بدين ترتيب گرانتر خواهد بود. اين كار همچنين باعث ايجاد سطح بالايي از فساد مي‌شود. در عراق، كه در تابستان دما گاها به 54 درجه نيز مي‌رسد، و سيستم تصفيه آب كشور نيز توسط بمب‌هاي ائتلاف از بين رفته بود، حتي آب شرب هم به يك كالاي با‌ ارزش تبديل شد. "كايل داستي فوگو "، يك افسر ارشد سيا، به خاطر دست بردن در قراردادهاي چند ميليون دلاري تامين آب شرب پايگاه‌هاي اين سازمان در عراق به زندان رفت. پيمانكاران كويتي بين سال‌هاي 2004 و 2007، 15 ميليون دلار رشوه به سه افسر آماد و پشتيباني ارتش آمريكا پرداخت كرده بودند تا قراردادهاي عظيم تامين آب نيروهاي آمريكايي را بدست بياورند. در سفارت آمريكا در بغداد حتي يك رستوران "كينگ برگر " وجود دارد كه تمام مواد اوليه خود را با يارانه دولت از طريق سيستم مبادله نيروي زميني و هوايي وارد مي‌كند، همچنين، در پايگاه‌هاي بزرگ ديگر در عراق و پايگاه هوايي بگرام در افغانستان چندين رستوران‌ و پيتزا فروشي يافت مي‌شوند. آن برگر يا پيتزاي دو دلاري ممكن است مزه خانه را داشته باشند، اما اگر همه هزينه‌هاي واقعي را وارد كنيم قيمت آن به بيش از 20 دلار مي‌رسد. اين تحليلگر در ادامه با اشاره به اينكه سرانه سوخت در جنگ كنوني سه برابر بيشتر از سهميه آن براي هر سرباز در جنگ ويتنام است، به اهميت سوخت در اين مناقشه و توضيح نقش آن در افزايش هزينه‌هاي جنگي آمريكا مي‌پردازد. وي مي‌نويسد: يك سرباز مدرن آمريكايي 22 گالن سوخت در روز نياز دارد. نيروهاي آمريكايي در عراق به تنهايي توسط ناوگاني از 5500 تانكر تامين مي‌شوند. پنتاگون تخمين مي‌زند هزينه تحويل سوخت به خطوط مقدم در افغانستان و عراق به طور متوسط 45 دلار براي هر گالن است. اين سوخت به مصرف هلي‌كوپترهاي "بلك هاوك " - كه براي هر دقيقه‌اي كه در هوا هستند 5 گالن مصرف مي‌كنند - "هاموي "هاي زرهي - كه با هر گالن 13 كيلومتر طي مي‌كنند - خودروهاي رزمي "استرايكر " - كه با هر گالن تنها 5 كيلومتر طي مي‌كنند - و نسل جديد خودروهاي ضد مين و ضد كمين (MRAP) كه به تعداد زياد در افغانستان به كار گرفته خواهند شد، مي‌رسد. MRAP ها بي‌ترديد جان سربازان را نجات مي‌دهند، اما زره خيلي سنگيني دارند. وزن اين خودروها بسته به نحوه پيكربنديشان از 14 تا 52 تن متغير است. به ازاي هر گالن سوخت، سبكترين MRAP تنها 6.5 كيلومتر و سنگينترين مدل كمتر از يك مايل طي مي‌كنند. از آنجا كه هزينه سوخت از محل پول قرضي پرداخت مي‌شود، هزينه نهايي و واقعي كه به ازاي هر گالن سوخت بر ماليات دهنده آمريكايي تحميل مي‌شود احتمالا از 100 دلار فراتر مي‌رود. سوخت تنها يك جنبه از هزينه‌هاي فزاينده‌ جنگ‌هايي است كه آمريكا در آنها درگير شده است. در مجموع تاكنون يك تريليون دلار در عراق و افغانستان هزينه شده است، اما اگر هزينه‌هاي متعاقب آن از جمله تسويه پول قرضي و هزينه‌هاي درماني سربازان مجروح را در نظر بگيريم هزينه كلي جنگ از 5 تريليون دلار فراتر خواهد رفت - حتي اگر جنگ همين فردا به پايان برسد. جوزف استيگليتز، اقتصاددان هاروارد، اكنون عنوان مي‌كند كه با لحاظ كردن افزايش نيروهاي آمريكايي در اوايل 2009 توسط اوباما، يك رقم نهايي نزديك 7 تريليون دلار چندان هم غيرقابل تصور نيست. اگر اوباما به درخواست ژنرال پترائوس و مك‌كريستال هزاران نيروي ديگر به افغانستان اعزام كند، هزينه نهايي از آن هم بالاتر خواهد رفت. وي در انتها با بيان اينكه ارقام دروغ نمي‌گويند، هرگونه پيروزي واشنگتن در اين جنگ‌ها را كه به نفع آمريكا و مردمش باشد، تخيل عنوان كرده و ادامه مي‌دهد: فارغ از هرگونه ملاحظات اخلاقي و عملي ديگر، آمريكا از عهده ادامه تغذيه يك ماشين جنگي سيري‌ناپذير بر نمي‌آيد. گسترش مناقشه به ايران احتمالا خزانه را ورشكست خواهد كرد. يك نفر بايد به رئيس‌جمهور اوباما - كه قول داده كار را در افغانستان تمام كند - حقيقت را بگويد، و به او توضيح دهد كه بهترين راه براي تمام كردن، پايان دادن به اين افتضاح شرم‌آور است. رئيس جمهور بايد اين تصميم مشكل اما ضروري را بگيرد كه به خونريزي پايان داده و سربازانمان را به خانه برگرداند. منبع: [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809070643]فارس نیوز[/url]
  23. [color=darkblue] در يك درگيري خونين دومين پايگاه نظامي آل سعود به تصرف شيعيان صعده درآمد [size=24] پايگاه اطلاع رساني الحوثي ها، از سقوط دومين پايگاه نظامي رژيم سعودي در مرز عربستان و يمن در روز شنبه خبر داد.[/size] به گزارش پايگاه اطلاع رساني «صعده آنلاين»، در بيانيه اي كه از سوي دفتر رسانه اي «عبدالملك الحوثي» منتشر شد، آمده است: در يك عمليات نظامي موفقيت آميز، در پاسخ به تجاوزات دشمن، جنگجويان الحوثي موفق به تصرف دومين پايگاه نظامي در عربستان در روستاي «قوي» در شمال منطقه الخوبه شدند.[/color] بر اساس اين گزارش پس از سقوط اين پايگاه نظامي مرزي، تمامي سلاح و مهمات موجود در آن به غنيمت جنگجويان الحوثي درآمد و سربازان عربستاني با برجاي گذاشتن آنها از منطقه فرار كردند. در اين بيانيه خاطرنشان شده است: هدف ما، تسلط بر بخشي از خاك عربستان نبوده است، ولي مقابله با دشمن سبب شد، تجاوزگران را از مكاني كه به ما حمله كرده اند، عقب برانيم. از سوي ديگر، ارتش عربستان روز شنبه با جمع كردن تجهيزات خود، اقدام به ضدحمله كرد، اما جز شكست چيزي نصيبش نشد. به گفته الحوثي ها، هواپيماهاي عربستان روز جمعه 58 بار مناطق الجابري، جبل الرميح، الدخان، الدود، الملاحيط و بني صباح را بمباران كردند. اين در حالي است كه عربستان روز جمعه با شليك 210 موشك، مناطق مسكوني صعده و روستاهاي شيعه نشين يمن را هدف قرار دادند. در همين حال، هواپيماهاي آمريكايي در ادامه تجاوزات خود به خاك يمن با پرواز از پايگاه «الخميس» عربستان با ناوهاي هواپيمابر اقدام به بمباران سنگين هوايي كردند كه از ميزان واقعي تلفات خبري در دست نيست. يك فرمانده نظامي شيعيان صعده نيز گفت: دلايلي در دست داريم كه ثابت مي كند آمريكا در بمباران شمال يمن مشاركت داشته است. به گزارش ايرنا، اين فرمانده الحوثي تاكيد كرد: ما دلايلي داريم كه نشان مي دهد هواپيماي آمريكايي در اين عمليات شركت كرده اند و به نفع عربستان و دولت مركزي يمن عليه ما وارد جنگ شده اند. در همين حال خبرگزاري رسمي يمن (سبا) روز شنبه گزارش داد، علي عبدالله صالح رئيس جمهور يمن براي چندمين بار از آمريكا خواستار ارسال كمك هاي نظامي و اطلاعاتي براي سركوب شيعيان صعده شد. همچنين برخي از نمايندگان پارلمان و احزاب مخالف يمن با گذشت چند روز از بمباران چادرنشينان يمني در منطقه «ارحب»، توجهات دولت مركزي در مورد حمله به پايگاه القاعده را رد كرده و خواستار انجام تحقيقات روشن در مورد اين جنايت كه به مرگ 63 نفر انجاميد، شدند. مقامات دولتي يمن مدعي شده بودند كه در اين مكان كه مورد حمله قرار گرفت، يك اردوگاه آموزشي نيروهاي القاعده وجود داشت و تعدادي از افراد القاعده به هلاكت رسيدند. اما يك منبع پايگاه اطلاعاتي «استراتفور» به نقل از منابع خود در دولت آمريكا اعلام كردند كه نيروهاي آمريكايي، حملات به منطقه ارحب را انجام داده اند. استراتفور نوشت: حملات هوايي در يمن در اوايل نوامبر پس از آنكه عربستان به يمن عليه الحوثي ها، كمك كند، گسترش يافت. به گزارش پايگاه اينترنتي، نيروهاي هوايي عربستان با جنگنده هاي اف 15 كه ساخت آمريكا است، پرواز مي كنند كه عمليات اين جنگنده ها با هدايت و مراقبت نيروهاي آمريكايي در منطقه صورت مي گيرد. اين در حالي است كه كشتار غيرنظاميان در استان «ابين» يمن با واكنش منفي مردم و راهپيمايي اعتراض آميز مواجه شده است. منبع: [url=http://kayhannews.ir/880929/16.htm#other1605]روزنامه کیهان[/url]
  24. [color=darkblue] سردار فرحي در گفتگو با فارس خبر داد: [size=18]3 ويژگي رادار گريزي موشك بالستيك سجيل 2[/size] خبرگزاري فارس: رئيس سازمان هوافضاي وزارت دفاع از 3 ويژگي رادارگريزي موشك سجيل 2 به عنوان يكي از دستاوردهاي مهم متخصصان دفاعي كشورمان خبر داد و گفت: در هر 3 بخش، متخصصان ما توانسته‌اند به بالاترين سطح تكنولوژي دست پيدا كنند و از ابتكارات خاصي نيز بهره گرفته‌اند.[/color] سردار مهدي فرحي رئيس سازمان صنايع هوافضا وزارت دفاع در گفتگو با خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس به شليك موفق موشك زمين به زمين سجيل 2 اشاره كرد و گفت: اين موشك بهينه‌ شده يكي از دستاوردهاي مهم متخصصان دفاعي جمهوري اسلامي ايران محسوب مي‌شود كه نقش مهمي در افزايش قدرت بازدارندگي نيروهاي مسلح كشورمان دارد. وي با اشاره به تاكيد سردار وحيدي وزير دفاع مبني بر اينكه انهدام "سجيل " توسط موشك‌هاي ضدموشك امكان‌پذير نيست، آنرا يك واقعيت مهم در ارتقاء توانمندي‌هاي دفاعي كشورمان توصيف كرد و افزود: استفاده از پوشش‌هاي ضد راداري در اين موشك با تحقيق و پژوهش متخصصان دفاعي و كارشناسان دانشگاهي ايران ميسر شده است. فرحي با تشريح ويژگي رادارگريزي موشك سجيل گفت: 3 فاكتور شامل رنگ خاص، جنس بدنه موشك و استفاده از برخي سامانه‌هاي الكترونيكي ويژه، اركان رادارگريزي اين موشك را تشكيل مي‌دهند كه در هر بخش، متخصصان ما توانسته‌اند به بالاترين سطح تكنولوژي دست پيدا كنند و از ابتكارات خاصي نيز بهره گرفته‌اند. * سرعت بسيار بالاي آماده سازي موشك سجيل رئيس سازمان صنايع هوافضا وزارت دفاع با اشاره به ديگر ويژگي‌هاي موشك سجيل گفت: سرعت عمل بسيار بالا براي استقرار، پرتاب و خروج از محل پرتاب يكي از فاكتورهايي است كه قابليت‌هاي عملياتي موشك سجيل را به نسبت ديگر موشك‌ها بسيار ارتقاء داده است. سجيل با داشتن سوخت جامد مركب قدرت مانور بسيار خوبي را داراست. وي سرعت آماده سازي و شليك سجيل را يك دهم ديگر موشك‌هاي اين نسل دانست و گفت: ساخت و ورود اين سامانه به توان عملياتي نيروهاي مسلح، نشان از توجه وزارت دفاع و پشتيباني نيروهاي مسلح به ارتقاء توانمندي‌هاي دفاعي كشورمان دارد و ما اين موفقيت را به فرمانده معظم كل قوا و ملت بزرگ ايران به عنوان رهروان هميشگي امام روح الله (ره) تبريك مي گوئيم. [url=http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=8809280820]فارس نیوز[/url]
  25. اگه دقت کرده باشین با این شد 4 تا جنگنده که این الحوثی ها زدند