vhsjdvsjd

Members
  • تعداد محتوا

    673
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    31

تمامی ارسال های vhsjdvsjd

  1. امروز درگیری امروز چهارشنبه میان نیروهای امنیتی مصر و تکفیری های انصار بیت المقدس در شمال سینا چهار ساعت به طول انجامید که در طی ان  هشت تن از تکفیری ها کشته و دو تن از انان دستگیر شدند نیروهای پلیس چند خانه تیمی تکفیری ها را به همراه چند تونل پیدا و نابود کرد امروز در بازدید نیروهای امنیتی در قاهره نیز یک قبضه اسلحه ار پی جی به همراه سه نارنجک و یک کمربند انفجاری از خانه یک مظنون کشف شد 9 تن از تکفیری ها نیز در العریش در درگیری با پلیس کشته شدند عکس پیوست:     http://www.uplooder.net/img/image/57/ae5a4839cdb7a4a1359c1a9bf509b64c/أخبار_متعلقة1.JPG   http://www.uplooder.net/img/image/84/09bf31ff92a7c9ceee52ba6b525bb3da/أخبار_متعلقة2.JPG   http://www.uplooder.net/img/image/44/d70c5a02e46f59f6c31a5562429635d2/أخبار_متعلقة3.jpg   لینک پیوست:   http://www.almasryalyoum.com/News/Details/883949   http://www.almasryalyoum.com/News/Details/882176   http://www.almasryalyoum.com/News/Details/880234     _____________________________________________________________________________________________________
  2. کشته شدن 18 سرباز ارتش ترکیه در درگیری با پارتیزان های کرد در سور و ایدیلی:   چند عکس ازپارتیزان های  کرد ( نیروی  YPS):   http://www.uplooder.net/img/image/62/e6a8ce33bec63bcbd99f2fc3142556e8/تركية_كوردية1.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/11/61a13756b43285d2cc03e4733668cf81/تركية_كوردية2.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/7/fa0cd251108b0bfe6ab167f7abe1640e/تركية_كوردية3.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/21/fe14fe91bba44cf01f55ce0cf02d23d1/تركية_كوردية4.jpg   لینک پیوست:   http://anfenglish.com/kurdistan/yps-18-members-of-turkish-forces-killed-in-sur-and-idil   _________________________________________________________________________________________________________
  3. مقام حماس: حمایت ایران از مقاومت فلسطین دروغ است   http://www.uplooder.net/img/image/31/9a9b5dce286ea2e4de4f6411a863c170/موسی_ابومرزوق.jpg   موسی ابومرزوق، نایب رئیس دفتر سیاسی حماس، به روزنامه فرامنطقه ای شرق الاوسط گفت که حمایتهای ایران از مقاومت فلسطین، به ویژه بعد از سال 2009، کاملا دروغ است. ابومرزوق، در یک گفتگوی ضبط شده، در باره ادعای ایران در کمک به مقاومت فلسطین و نقش منفی این کشور در بحران یمن اظهار نظر کرد. ابومرزوق به رابطه ایران و روسیه اشاره کرد و گفت: "در حال حاضر ایران مشغول معامله با روسیه است و ما قربانی این زدوبند هستیم." ابومرزوق در مورد کمکهای ایران به حماس گفت: "موضوع آنطور که می گویند نیست. از سال 2009 تا کنون هیچ چیزی ارسال نشده و تمام ادعاها دروغ است." او گفت که کمکهای ایران مشروط به پادرمیانی حماس برای بهتر شدن رابطه ایران و سودان و دیگر کشورها بوده است. او در مرود کشتی های ارسالی برای کمک به حماس گفت: "از سال 2011 هر کشتی ای که گم می شد، می گفتند که برای حماس فرستاده ایم. یک کشتی در نیجریه توقیف شد، ایرانی ها گفتند که برای حماس فرستاده بودیم. چطور ما هیچ کشتی کمک ندیدم، و همه آنها گم و یا توقیف شدند." ابومرزوق در مورد دخالت ایران در یمن گفت: "آنها با دورویی و شیوه رفتارشان مردم یمن را نابود کردند." ابومرزوق گفت که ایران بعد از شروع بحران سوریه کمکهای خود به حماس را قطع کرد، زیرا با حماس در این مورد اختلاف داشت. او افزود که حزب الله لبنان در پی میانجیگری برای حل اختلافها بود. اما این اختلافها حل نشده و مواضع حماس از ایران هرچه بیشتر فاصله گرفته است.   لینک پیوست:   ________________________________________________________________________________________________________
  4. تلاش جریان سلفی پاکستان برای جایگزینی داعش به جای طالبان در افغانستان: http://newsmedia.tasnimnews.com/Tasnim/Uploaded/Image/1394/08/30/139408301153502416551934.jpg   به گزارش دفتر منطقه‌ای خبرگزای تسنیم به نقل از «قندهارا»، شبه‌نظامیان پاکستانی در خط مقدم کمپین داعش برای جایگزینی طالبان افغانستان در ولایت ننگرهار این کشور هستند. ساکنان، سیاست‌مداران و مقامات دولتی در ننگرهار معتقدند که در طول 3 ماه اخیر، جنگجویان داعش کنترل مناطق استراتژیکی که تحت کنترل طالبان بودند را به دست گرفتند که این مناطق به پاکستان از طریق گذرگاه «خیبر» متصل می‌شود. «عجب خان» یکی از ساکنان منطقه «اچین» می‌باشد که از اولین مناطق ولایت ننگرهار بود که داعش در آنجا نفوذ کرد. وی گفت: بیشتر جنگجویان و فرماندهان داعش پاکستانی می‌باشند. عجب خان ادامه داد: بیشتر آنها از قبیله‌های «اورکزی و آفریدی» می‌باشند. در گروه داعش برخی از جنگجویان افغان حضور دارند اما رهبران آن پاکستانی می‌باشند و با خانواده‌هایشان به این مناطق منتقل شدند. خان افزود: بیشتر جنگجویان داعش در ننگرهار توسط  «حافظ محمد خان» رهبری می‌شود. او یک رهبر سلفی پاکستانی می‌باشد که «لشکر طیبه» را تأسیس کرد. این ادعای خان نمی‌تواند بطور مستقلانه مورد تأیید قرار گیرد. عملیات انجام دادن لشکر طیبه در شرق افغانستان داستانی طولانی دارد. حرکت سلفی در این منطقه از افغانستان، در طول جنگ علیه اشغال شوروی در دهه 1980 میلادی ظهور کرد. خان گفت: جنگجویان داعش را می‌توان از روی تعصب آنان برای اعمال قوانین سخت‌گیرانه شناخت. خان گفت: جنگجویان داعش ماهانه 600 دلار دستمزد می‌گیرند و به آنها سلاح داده می‌شود. گروه داعش 3 ماه پیش در منطقه «شینوار» ننگرهار نیز ظهور کرد. از آن زمان تا به حال، گروه داعش مناطق مجاور همچون «اسپین غر»، «هسکه مینه»، «اچین»، «ده بالا»، «نازیان»، «رودات» و «چپرهار» را به تصر درآوردند. پرچم سیاه آنان در حال حاضر با پرچم سفید طالبان در برخی از مناطق دورافتاده این منطقه  جایگزین شده است. این دو گروه در حال حاضر در «پچیراگام و خوگیانی» در محدوده مرزی پاکستان با یکدیگر می‌جنگند. یکی از ساکنان خوگیانی که نخواست نامش ذکر شود، گفت: جنگجویان گروه داعش از حکم سرکرده خود «ابوبکر البغدادی» دفاع می‌کنند و بشدت طالبان را زیر سوال می‌برند خان گفت: گروه داعش بر این اعتقاد است که «امارت اسلامی» طالبان لقبی است که سازمان اطلاعات پاکستان انتخاب کرده است. جنگجویان داعش می‌گویند که شرکت در جهاد یک وظیفه جهانی است اما طالبان آن را تنها به افغانستان محدود کرده است. در نتیجه جنگ‌های سخت، طالبان به تازگی به گروه داعش هشدار داده که در افغانستان عملیات انجام ندهند. ملا اختر منصور در نامه‌ای به ابوبکر البغدادی نوشته بود که ایجاد جریان موازی راه را برای مخالفت، نفاق و توطئه هموار می‌کند. چند روز پس از آن، «ابو محمد الادنانی» سخنگوی گروه داعش جواب داد: در سرزمین خراسان مردانی وجود دارد که ادعای جنگ در راه خدا را دارند و خود را «مجاهدین» می‌نامند. در واقع آنها دوستان سازمان اطلاعات پاکستان می‌باشند. از آنها می‌خواهیم که خود را اصلاح کنند و گرنه، با جنگجویان ما طرف خواهند بود. «محمد انور سلطانی» یک تحلیلگر سیاسی در «جلال آباد» مرکز ننگرهار گفت: ظهور گروه داعش ادامه بازی است که توسط ادارات اطلاعاتی منطقه گرداننده می‌شود. وی بدون اشاره به پاکستان ادامه داد: این بازی با هدف از بین بردن آن دسته از جنگجویانی است که علیه سرویس‌های اطلاعاتی منطقه قرار گرفتند. وی افزود: این ادارات جاسوسی تصمیم گرفتند تا پرچم سفید شبه‌نظامیان را به سیاه تغییر دهند و در حال حاضر با آن دسته که از دستورات آنان سرپیچی می‌کنند، مبارزه می‌کنند. در حقیقت، برخی از رهبران ارشد گروه داعش در پاکستان و افغانستان اعضای سابق گروه تحریک طالبان پاکستان می‌باشند. اسلام‌آباد مدت‌هاست این گروه را برای کشتن ده‌ها هزار شهروند و سرباز متهم می‌کند. «ذبیح‌الله زمری» شورای ولایتی ننگرهار ادامه این اوضاع را پوشش جنگ می‌داند. وی افزود: این یکی دیگر از تلاش‌های مخفی می‌باشد. آنها در ابتدا خود را با شهروندان محلی وفق دادند. اما در حال حاضر سربازان، پلیس و رهبران محلی را قتل و عام می‌کنند. گروه داعش یکی از وحشی‌ترین جناح می‌باشد و دولت افغانستان می‌بایست برنامه‌ای برای رویارویی با آن را در دستور کار قرار دهد. مقامات ولایتی افغانستان به ظاهر خوشحال می‌رسند که این دو گروه با یکدیگر می‌جنگند «فضل احمد شیرزاد» رئیس پلیس ننگرهار گفت: درگیری میان دو گروه طالبان و داعش برای نیروهای امنیت ملی و مردم سود دارد. وی افزود: طالبان از هم پاشیده است و یک جناح در حال حاضر خود را داعش می‌نامد. صدها جنگجو در درگیری‌ها هر دو طرف درمناطق مختلف از جمله هسکه مینه و خوگیانی کشته شدند. بنابراین جنگ میان آنها، فقط به مردم افغانستان و نیروهای امنیتی سود می‌رساند. اگرچه ساکنان ننگرهار معتقدند که خشونت فقط بدبختی ببار می‌آورد. صدها خانواده به جلال‌آباد فرار کرده‌اند تا از جنگ در امان باشند در حالی که دانش‌آموزان در بیشتر مناطق ناآرام به دلیل ناامنی قادر به رفتن به کلاس‌ها نمی‌باشند   لینک پیوست :   http://www.tasnimnews.com/fa/news/1394/08/30/922631/%D8%AA%D9%84%D8%A7%D8%B4-%D8%AC%D8%B1%DB%8C%D8%A7%D9%86-%D8%B3%D9%84%D9%81%DB%8C-%D9%BE%D8%A7%DA%A9%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AC%D8%A7%DB%8C%DA%AF ________________________________________________________________________________________________________
  5. داعش یک هواپیمای نیروهای پیشمرگه را در منطقه مخمور در جنوب شرق شهر موصل سرنگون کرد   ................................... در حمله داعش  7تن از نیروهای وابسته به (ج ح ش)کشته وخسارات زیادی به پایگاه های ان ها وارد امد این حمله در منطقه اللگلگ در شمال ناحیه العلم در شمال شرقی تکریت روی داد ................................... دیروز داعش وارد  یکی از بیمارستان های تحت کنترل حشد الشعبی شد که با درگیری خسارات زیادی به هر دوطرف وارد شد این بیمارستان در نزدیکی جاده سامرا الثرثار در شهر سامرا قرار دارد داعش ادعا کرده در درگیری 30 تن از افراد حشد الشعبی را کشته و 10  خودرو را از بین برده ولی تا کنون مدرکی برای این گفته ارائه نداده است .................................. وفیق السامرایی درباره عدم پرداخت حقوق نیروهای حشد الشعبی هشدار داد و این را عامل کم شدن پیشروی نیروهای عراقی علیه داعش دانست برخی از نیروهای متحد دولت مانند حرکت  (انصار الله الوفیا)بیش از سه ماه است حقوقی دریافت نکرده اند ................................. تعدادی از نیروهای پلیس و نیروهای داوطلب مردمی با انفجار انتحاری در  منطقه محمودیه در جنوب بغداد کشته شده اند ................................. 18 کشته و 20 زخمی در در درگیری های ارتش عراق در ناحیه البوذیاب درشمال  الرمادی  داعش تا البوریشه عقب نشینی کرده ................................ درگیری میان  دو طایفه الردینی و الدلفی از عشایر منطقه بسمایه  جنوب بغداد در این درگیری 5 تن از اعضای الردینی گلوله خوردان و 11 خانه انها اتش زده شد دلیل این جنگ طایفه ای کشته شدن یکی از جوانان الدلفی به دست الردینی ها بود   http://www.uplooder.net/img/image/24/ca92c082e8a032416bfaaa1faa56657a/الدلفی.jpg ............................. تعدادی از شهدا:   http://www.uplooder.net/img/image/23/3b12e1ce3e425106354ec75e413aeb3d/لواء_المنتظر1.jpg   لوائ الخراسانی:   http://www.uplooder.net/img/image/56/54ca3247ed313d373d73dedaf8aff9c0/سرايا_الخراساني2.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/23/86550835ee1b687546cc60dc9d0302e7/جمعة_مسلم_السعيدي.jpg   در الکرمه:   http://www.uplooder.net/img/image/32/6340aee8f532aa1c4ac497fe0d65789f/قاطع_الكرمة.jpg   کشته شدن یکی از نیروهای ایزدی در نیروی پیشمرگه با گلوله تک تیر انداز با نام  بیرگان شنگالی در سنجار  امروز:   http://www.uplooder.net/img/image/21/430bab8718215efff110fd18b962ee66/بيريڤان_شنكالي.jpg   لینک های پیوست:     _______________________________________________________________________________________________________
  6. در تیراندازی سربازان ارتش ترکیه به افسران ارتش ،5افسر و سرباز کشته شدند این سربازان مافوق خود را متهم به جنایتکار بودن  کردند   لینک پیوست:     _________________________________________________________________________________________________________
  7. دادگاه مصر پرونده  16 تن از متهمان  انفجاردر ورزشگاه کفر شیخ و کشتار  دانشجویان دانشگاه افسری مصر را برسی میکند دادگاه مصر دیروز دوشنبه پرونده بمب گذاری در باشگاه افسران  دانشگاه نظامی این کشور را با حضور متهمین برگذار کرد این افراد به اتهام  انفجار و کشتار در کفر شیخ در 15 اوریل گذشته که باعث کشتار دانشجویان نظامی شد محاکمه و همگی به اعدام محکوم شده اند این افراد با نام های صلاح اطیه،محمد احمدالفقی،فرحات فواد فرحات  الدیب،مصطفی کامل علی عفیفی، عزب عبد الجمید عزب السید،اسامه عبدالحمید الحسینی،لطفی ابراهیم الخلیل،احمد عبد المنعم السلامه سامع احمد ابوشعیر،احمد عبدالهدیمحمد،سامح عبدالله محمد،فکیه عبدالطیف العجمی،نبوی عزالدین عبدالواحد، ایمن السید محمد، هستند این افراد همگی برای کشتار در ورزشگاه کفر شیخ که در ان دانشجویان ارتش با نام های محمد عید عبدالنبی علی سعد ذهنی،اسماعیل سعد عبدالمنعم،کشته شدند محکوم به اعدام شدند   لینک پیوست:     __________________________________________________________________________________________________________
  8. اویغورها به گروه تروریستی داعش در افغانستان پیوستند   پس از اعلام موجودیت حامیان گروه تروریستی داعش در شرق افغانستان، دولت چین در مورد برقراری ارتباط این گروه تروریستی با اویغورها نگران است و به همین منظور در روند صلح دولت کابل و طالبان نقش تسهیل کننده اختیار کرده است. «وانگ یی» وزیر امور خارجه چین در این باره می‌گوید که صلح ملی و فراگیر برای برقراری ثبات و پایداری در کشور جنگ زده افغانستان حیاتی است. سخنان وانگ یی در مورد صلح افغانستان در حالی مطرح می‌شود که «دینگ ژیجون» فرستاده‌ ویژه چین در افغانستان در دو دور مذاکرات چهار جانبه با هدف احیای روند صلح این کشور با حضور افغانستان، پاکستان، چین و آمریکا شرکت کرده بود. «زیگفرید ولف» مدیر تحقیقات در انجمن دموکراتیک آسیای جنوبی در بروکسل به «دویچه وله» گفته است که ادعای برخی از مقامات چینی که افراط‌گرایان اویغور از روادید کشور ترکیه برای ورود به افغانستان و پاکستان برای پیوستن به گروه‌های تروریستی استفاده می‌کنند، به‌طور فزاینده‌ای پکن را در مورد جنگ طولانی مدت در افغانستان نگران کرده است. ولف خاطرنشان کرد: اویغورها در اردوگاه‌هایی که در افغانستان و پاکستان به شدت توسط عربستان سعودی تامین مالی شده‌اند، آموزش ایدیولوژیک و نظامی دریافت می‌کنند. «فیض محمد زلاند» استاد دانشگاه کابل که با هیئت طالبان در قطر ملاقات کرده نیز اظهار داشت: چین می‌خواهد مطمئن شود که افراط‌گرایان اویغور در افغانستان و پاکستان پناهگاهی نخواهند داشت و پکن قصد دارد این مسئله بخشی از مذاکرات صلح باشد. وی افزود: هدف اصلی چین از حضور در روند صلح افغانستان این است که منافع اقتصادی‌اش در منطقه را تامین کند. این در حالی است که «زو یانگبیو» از اساتید موسسه مطالعات آسیای مرکزی دانشگاه لانجو در این باره تصریح کرد: منافع اقتصادی، امنیتی و ژیوپولیتیک چین در افغانستان توسط رسانه‌های غربی و چینی بزرگنمایی شده است. وی ضمن اغراق‌آمیز خواندن گفته‌های مقامات پکن در مورد تأثیر اوضاع افغانستان بر چین، از حکومت این کشور خواست تا فاصله‌ خود را از مسائل امنیتی در افغانستان حفظ کند.   پی نوشت:   http://www.shia-news.com/fa/news/111016/%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%BA%D9%88%D8%B1%D9%87%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%DA%AF%D8%B1%D9%88%D9%87-%D8%AA%D8%B1%D9%88%D8%B1%DB%8C%D8%B3%D8%AA%DB%8C-%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D8%AF%D8%B1-%D8%A7%D9%81%D8%BA%D8%A7%D9%86%D8%B3%D8%AA%D8%A7%D9%86-%D9%BE%DB%8C%D9%88%D8%B3%D8%AA%D9%86%D8%AF _________________________________________________________________________________________________________
  9. چرا حمایت از حماس مساوی است با حمایت از داعش:   تا پیش از حکومت اخوان کنترل صحرای سینا بر عهده پلیس مصر بو د این منطقه به دلیل بافت جمعیتی و روستایی نسبت به جلگه نیل منطقه ای نسبتا ارام و برای گذراندن تعطیلات مناسب بود تا اینکه حماس شروع به ایجاد تونل هایی در مرز مصر در گذرگاه رفح کرد این گروه وابسته به اخوان المسلمین دارای گرایشات تندروانه سلفی(وهابی)میباشد تنها نیروی شبه نظامی که در سینای مصر دارای سابقه حضور است و بسیار در امور رزم پارتیزانی ورزیده است جنبش حماس میباشد در شمال سینا تنها نیرویی که دارای مواد منفجره از جمله سی فور و تی ان تی و یا سایر مواد انفجاری که در انفجار های تروریستی به کار میرودرا دارد شاخه نظامی حماس میباشد تنها نیروئی که راه استفاده و ساخت و کاربرد بمب های کنار جاده ای را اموخته حماس هست تنها نیرویی که ر به داخل سینا از طریق تونل های زیر زمینی راه دارد حماس است این راهکار را دیگر تروریست های اخوانی در ریف دمشق  وسایر نقاط سوریه نیز به کار برده اند که منشا تمام این سبک حماس است     به چند عکس از تونل هایی که ارتش مصر در رفح و  العریش در شمال سینا  کشف کرده تو.جه کنید(و همچنین سبک ساخت تونل) http://www.uplooder.net/img/image/8/e1a01da4feb61cac5d67c1cb2c2c4b3e/تدمیرها1.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/33/731b09d1927ed4d7f389bff679bb201c/تدمیرها2.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/16/cb9591e5d467e167e63bc9d4db1a6765/تدمیرها3.jpg   و نمونه ای از سلاح های انصار بیت المقدس:   http://www.uplooder.net/img/image/35/9f8fe3278e13e0f6b216646cd1d14207/سلاح.jpg و حالا همان سلاح در غزه در دست حماس: http://www.uplooder.net/img/image/74/46f90495e156be548435bfed6a291631/صیاد_قسام.jpg   در تمامی موارد موشک هایی که تانک های مصری را  نابود میکند موشک های کورنت ساخت ایران(دهلاویه)است که از حماس به گروه انصار بیت المقدس رسیده است ______________________________________________________________________________________________________________
  10. http://www.uplooder.net/img/image/36/3135ee991a5babdceae79ae30b1769f5/ترکیه.jpg     ریاست ستاد ارتش ترکیه در بیانیه ای  اعلام کرد دوسرباز ارتش ترکیه در حمله  پارتیزان های حزب کارگران کردستان در منطقه سور در دیاربکر کشته شدند نیروهای امنیتی ترکیه در یک عملیات در جیزره در شیرناک در جنوب شرق ترکیه سرباز ربوده شده ایهان قانا را از دست ربایندگان اش ازاد کردندایهان قانا در 10 دسامر گذشته ربوده شده بود. ________________________________________________________________________________________________________
  11. بر اثر انفجار یک بمب دست ساز در نزدیکی خانه یک افسر باز نشسته   ارتش مصر با نام (ایهاب مومی) در شهر العریش در شمال سینائ مصر  دوسرباز کشته و پنج سرباز دیگر زخمی شدد یک منبع امنیتی هم اعلام کرد که انفجار بمب در مسیر حرکت خودرو های زرهی در سینائ مصر باعث خسارات به ستون زرهی شده اما از کشته یا زخمی این تلفات خبری در دست نیست زخمی ها و کشته های این دو انفجار به بیمارستان نظامی شهر العریش منتقل شده اند   نیروهای امنیتی مصر سه دستگاه خودرو را که برای عملیات انتحاری اماده شده بودند را در منطقه  روستای قبر عمیر در غرب شیخ زوید توقیف کردند که با درگیر شدن با شبه نظامیان در جنوب روستا همراه شد ________________________________________________________________________________________________________
  12. نگاهی به استراتیژی امریکا وچین در افغا نستان   تحلیل گران سیاسی امریکا به این نتیجه رسیده اند که امریکا ومتحدین ان در جنگ موسوم به تروریزم در افغا نستان زمینگیرشده باشند. چرابا انتخاب اوباما بحیث رئیس جمهورجدید امریکا نه تنها افغانستان بلکه پاکستان نیز در کانون سیاست خارجی این کشورجدی تر از سابق قرارگرفته است. سیاست مداران ونظامیان غربی برای بیرون رفت ازبن بست نظامی کنونی وخطرات روبه به افزایش تروریستان بخصوص گروه جدید درشکل وشمایل داعش ؛ از انجا برتهدید ونگرانی سیا سیون غرب زیاد ترشده،نشود دست یابی این گروهای افراطی بر زراد خانه اتمی پاکستان تحقق پیداکند؛ به عجله در جستجوی راهکاروراهبرد جدید نه تنها در افغانستان بلکه در پاکستان نیز هستند .دعوت ودیدبازدیدهای هئیت های عالیرتبه افغانستان وپاکستان به واشنگتن در ساختن یک رهبرد مشترک نظامی وسیاسی ورویکرد جدید جنگ علیه تروریسم در منطقه ناشی از همین نگرانی ها در چهار چوب سیاست جدید واشنگتن است. اگرچه از مدت ها قبل بحث راهبرد سازی برای افغانستان وپاکستان درواشنگتن ولندن با اشتراک ستراتیژی سازان نظامی و، سیاست مداران وکارشناسان امور به شکل مقطعی ادامه داشته ؛ ولی جریانات اخیر در خاورمیانه تشدید یافته است . درین زمینه سیاست مداران وکارشناسان افغانستان وخارجیان مجرب از طریق رسانه های داخلی وغربی دیدگاهای شان را مطرح ساخته اند. ازجمله جای دارد تا دیدگاه هنری کسینجریکی از سیاست مداران کهنه کار امریکا را که برای اوباما پیرامون اوضاع افغانستان طورپیشنهاد بیان داشته است نقل قول شود : بایدگفت هنری الفرد کسینجریک یهودی تبار متولد جرمنی وسیاست مدار برجسته امریکایی است که در دهه 70 بحیث وزیرخارجه حکومت نکسن وفورد ایفای وظیفه نموده بود. وی همچنان برنده جایزه صلح نوبل در فرجام جنگ ویتنام وسیاست ( دیتانت) با شوروی سابق بود.وی همچنان مشاورغیر رسمی جورج بوش در امور اسرائیل واشغال عراق ایفای وظیفه نموده است . کسینجربانشریک مقاله در واشنگتن پست وهیرالد تریبیون بین المللی دیدگاهش را در مورد ساختن یک ستراتیژی جدید برای افغانستان وهم چنان برخورد با پاکستان به چاپ رسانیده بود که نکات برجسته ان قرارذیل است:  کسنجرشکست حکومت کرزی را کاپی کورکورانه نظام ریاستی امریکا که با ساختار اجتماعی وجغرافیایی محلات وتمایل خود گردانی محلی در تضاد قرار دارد،می بیند . وی برای حل این تضاد بجایی حکومت تمرکز گرا دولت نا تمرکزوحمایت از محلات را در امور بهبود امنیت وتوسعه برای افغانستان مفید می شمارد . چنانچه وی می نویسد : (( بسیاری مشکلات رئیس جمهور سابق اقای کرزی ساختاری است ؛ من رهبری را که خودما به قدرت رساندیم در میان جنگ داخلی رها کنیم خیلی ناراحت می شویم ؛ بدون یک دلیل شفاف تمام زحمات وسرمایه گذاری قبلی ما نتیجه معکوس خواهد داد)) وی در ادامه می نویسد( تا حال امریکا تاکتیک سنتی ضد شورش را تعقیب مینمود دولت مرکزی ایجاد کند تا ساحه تسلط خودرا برتمام کشورگسترش دهد وفرایند یک جامعه دیوانسالار ودموکراتیک را فراهم کند . این راهبرد نمی تواند به موفقیت به انجامد ، به خصوص با تلاشهای یکه وتنها . افغانستان کشوربزرگ ومناطق ممنوعه درآن زیاد است ، ترکیب قومی کشوربسیارمتنوع است ومردم بسیارمسلح هستند ، هیچ کشورخارجی در اشغال افغانستان موفق نه شده است ، حتی تلاشها به خاطرایجاد دولت مرکزی در دراز مدت موفق بوده است ، مردم افغانستان برای حفظ استقلال شان همواره حاضربه قربانی شده اند واما نه بخاطراتحاد ودولت خود گردان مرکزی ، مردم افغانستان برای خودمختاری محلی تلاش نموده اند ، انها تا بسیار بی میلی از دولت مرکزی وانهم با شیوه محدود تابعیت نموده اند .)) وی در مورد حمایت از مردم چنین می نویسد( چیزیکه پرواضح در جنگ می باشد اینست که نبرد بخاطرتسخیردل صلاودماغ مردم افغانستان یک نظریه کاملاً درست است ؛ جنگ سی ساله سطح زندگی مردم را بسیارپائین آورده است، اقتصاد کشورمتکی به ادامه فروش تریاک شده است ، درین کشورعنعنه مهم دموکراتیک وجود ندارد.)) کسینجر روابط میان امنیت واصلاحات را لازم وملزوم یک دیگرمی داند (( اصلاحات یک نیاز اخلاقی است، اما زمان برای اصلاحات درشرایط الزامات جنگی نا مناسب است ، ا صلاحات دهه ها را در بر می گیرد ، باید با بهبود وضعیت امنیتی موازی باشد ، اما نه پیش شرط ان ، اقدامات نظامی نا گذیرآً با تحولات سیاسی کشورمتفاوت خواهد بود . اما چیزیرا که به طور فوری قادربه انجام ان هستیم اینست که تلاشها ی امداد گرانه ما باید منظم ومناسب به نیاز های مردم افغانستان وبیشتر به محلات رسانده شود .)) کسینجرمشکل افغانستان را یک مشکل جهانی می داند که صرف به امریکا رابط ندارد .وی طرفدار همکاریهای منطقوی وبین المللی در جنگ با تروریزم است، افزون برآن کسینجر طرفدار تبدیل افغانستان به حیث کشوربی طرف است . (( افغانستان یک مشکل جهانیست وحل ان نیزبه همکاری های همه جانبه بین المللی در چهار چوب سیاسی نیازدارد. بی طرفی رسمی افغانستان در سده نوزدهم برخی اوقات مورد مذاکره قرار گرفت وتوسط مداخلات دولت های استعماری نظربه موقعیت استثنای که در قلب اسیا قرار داشت حالت بی طرفی بر افغانستان تحمیل گردید، هرچند این رویکرد همیشه پابرجا باقی مانده ، اما توانست یک چهار چوبی را برای کاهش تنش ها در روابط بین الملل روزتا روز فراهم نماید .بگونه مثال بی طرفی اطریش بلجیم نزدیک صد سال بدون چالش باقی ماند . ایا امکان دارد که در شرایط کنونی از ان به حیث نمونه برای افغانستان  استفاده نمود؟ کسنجرنگرانی اش را در رابطه به چالش کشیدن حضورامریکا بحیث قدرت جهانی در منطقه توسط همسایگان افغانستان پنهان نمی کند وبه همسایگان افغانستان هشدارمی دهد (( در افغانستان از ان رویکرد صرف در صورتی می توان بهره برد که اصولاً همه همسا یگان افغانستان در جلوگیری ومخالفت با تروریزم توافق کنند.رفتار قبلی انها نشان می دهد که مخالف چنین چشم اندازی هستند ، تا حال انها از تاریخ آموخته باشند که تلاشهای تک تازانه به منظورغلبه وخنثی سازی مداخله گران بیرونی ازمنطقه به شکست مواجه شده است .)) ایلات متحده امریکا باید یک گروپ کاری متشکل از همسایگان افغانستان ، هندستان، واعضای دایمی شورای امنیت ملل متحد را طرح نما ید  این گروپ باید بازسازی ، اصلاحات وپایه گذاری اصول بی طرفی افغانستان در امور بین الملل وهم چنان مخالفت با فعلیت های دهشت افگنی را متعهد شود.باید تلاشهای یک جانبه نظامی امریکا با این گروپ کاری یک دست شود ،راهبرد نظامی پتروس باید با موازات حل سیاسی هم گام ساخته شود . کسنجرروسها را یک بازیگربا نفوذ در افغانستان ومنطقه می داند وخواهان همکاری روسیه در شکست  تروریزم است.چنانچه می نویسد( همکاری میان روسیه و پاکستان پیش شرط چنین سیاست باید باشد ، در برخورد با روسیه باید بطورشفاف در زمینه اولویت ها بخصوص بین شریک ویا رقیب تا جاییکه به ما ارتباط  می گیرد مشخص شود.) )   کسینجر ریشه مشکل امنیتی افغانستان وهندستان رابه حیث کانون تهدید برای منطقه در بازیهای پاکستانی ها وسرمایه گذاری برسرتروریسم به حیث ابزاردرراستای سیاست های منطقوی این کشورمی بیند ، وبرای ستراتیژی سازان دولت اوباما توصیه می کند که باید خطر پاکستان را جدی بگیرند.((رفتارپاکستان بسیارحیاتیست ، باید برای رهبران پاکستان واضح ساخته شود که تداوم پناهندگی به تر وریستان ویا تداوم         بی تفا وتی کشورشان را رودرروخشم جامعه جهانی قرارخواهد داد. اگرجهادیست ها افغانستان غالب شوند ، مطمنناً پاکستان هدف بعدی انها خواهد بودطوریکه حوادث دره سوات نزدیک اسلام آباد به وضاحت نشان داد. اگرچنین اتفاقی به افتد کشورهای متاثرنیاز مند مشورت با یک دیگرشان در زمینه جلوگیری از افتیدن سلاح های ذروی پاکستان بدست تروریستان خواهد شد.)) وی در ادامه می نویسد( باید پاکستان در زمینه تصمیم بگیرد ودر غیر ان موقعیت پاکستان برای دهه ها در عرصه جهانی متاثرخواهدشد.)) کسینجررخ دیگرناکامی واشنگتن را در اختلافات وگرایشات اعضای ناتو در نحوه جنگ با تروریسم وکم علاقگی مردم اروپا در فرستادن فرزندان شان به جنگ افغانستان می بیند .    (( کشورهای دیگر بخصوص اعضای ناتو نیز باید تصمیم بگیرند ، اشتراک ناتو اهمیت سمبولیک دارد، اما برای حفظ برخی انتظارات شریفانه ، حمایت  افکار عامه از عملیات های نظامی تقریباً در همه کشورهای عضو ناتو ، قابل چشم پوشی است. البته خیلی ممکن است که محبوبیت اوباما در اروپا با این روش یک مقدار کاهش یابد .اما رئیس جمهور مجبوراست که تصمیم بگیرد تا براین اختلافات اجتناب ناپذیرفایق آید.تیم جدید برای افغانستان با گزینه های بیمناک روبرو هستند . هرراهبردی را انها انتخاب می کنند باید با قاطعیت ان را تعقیب کنند. نا ممکنست که با بی میلی بتوان بر واما ندگی غلبه کرد.)) اکنون باید دید که همکاری بی سر وصدای امریکا وچین در افغانستان از نظرکارشناسان چین درچه مسیری در اینده جریان خواهد داشت:گرچه پکن وواشنگتن در مورد سوریه وایران تضادهای دارند اما درافغانستان اوضاع عکس ان است ودوکشوردر افغانستان همکاری بی سر وصدا دارند.مقامات چینی در تشریح اهداف خود در افغانستان همگی به یک جمله واحد اشاره می کنند وان ایجاد یک افغانستان ارام ، پایدار ومرفه است که این تقریباً مشابه پاسخ همتایان امریکایی انهاست .برای چین ، موضوع افغانستان یک موضوع داخلی است ، در شرایطی که چین در منطقه نسبتاً نا آرام واخان دارای مرزمشترک با افغانستان است ، تحولات افغانستان می تواند به طور با القوه به برخی نقاط حساس چین نیز رخنه کند. حتی اگر نا آرامی ها مستقیماً از افغانستان وارد خاک چین نشود ، ممکن است موجب کشیدن شدن بی ثباتی ها تا شمال اسیای مرکزی وجنوب پاکستان شود ، مناطقی که چین در انها سرمایه گذاری عظیمی انجام داده است. این مناطق دارای روابط تجاری ومناسبات فرهنگی قوی با ولایت توسعه نیافته و( گاهی اوقات) نا آرام سین کیا نک چین هستند ، بنابرین منافع پکن درافغانستان در درجه اول مرتبط با حفظ انسجام داخلی چین است. اما مسئله افغانستان برای واشنگتن شکل دیگری دارد، ازانجاییکه قراراست امریکا تا پایان سال 2014 ، تمامی نیروهای نظامی  امنیتی و مسئله اصلی نحوه خروج ابرومندانه از افغانستان است.اگرچه نگرانی های امنیتی امریکا توسط نیروهای باقی مانده درافغانستان تا حدودی مرتفع می شود، اما اولویت مهم جلوگیری از وقوع هرج ومرج وآشوب پس از خروج اکثرنیروهای امریکایی وناتو از افغانستان است .  چین عقیده دارند که تمرکزاصلی امریکا یی ها متوجه همین مسئله است . هدف اصلی واشنگتن در افغانستان این است که   این کشور پس از خروج امریکاییها وضع بهتری در مقایسه بازمان ورود انان به افغانستان داشته باشد. همین مسئله باعث شده است که دیپلومات های امریکایی ، همتایان چینی خودرا به سرمایه گذاری در افغانستان تشویق کنند وپکن نیز به شیوه خود به این خواست پاسخ داده است .شرکت های ملی نفت چین نیز به طورجدی به دنبال ایجاد خط لوله انتقال گاز ترکمنستان به چین از طریق خاک افغانستان است که این موضوع لزوماً تقابل با پروژه تحت حمایت امریکا یعنی خط لوله گاز((تاپی)) ( انتقال گازترکمنستان به پاکستان وهند از طریق خاک افغانستان ) نیست. البته مشارکت چین در افغانستان تنها به مشارکت اقتصادی محدود نمی شود ؛ چین در واقع درنشست ماه جنوری سازمان همکاری شانگهای باعث عضویت افغانستان به عنوان عضو ناظراین سازمان شد، حال انکه حامدکرزی در پکن نیزپیمان همکاری استراتیژیک را با کشورچین امضارسانده است ، البته علاقه مند روابط نزدیک تر با وزارت دفاع افغانستان است ؛ همین شواهد از همکاری بی سر وصدای واشنگتن وپکن در افغانستان وجود دارد . امریکا وچین برنامه اموزشی مشترکی را برای اموزش دیپلماتان افغان دارند که یکی از این برنامه ها توسط پیام ضبط شده هیلاری کلینتون وزیرخارجه سابق امریکا افتتاح شد . پکن همچنان تمایل خودرا برای اموزش نیروهای نظامی افغانستان در جهت مبارزه با تروریسم ابراز داشته است که این موضوع نیز هماهنگ با عملکرد نیروهای امریکا یی است. اگرچه همکاری محدود میان امریکا وچین در افغانستان گامی عملی ومعقول است وآنان باید با بررسی راهکارهای موجود برای همکاری در آینده افغانستان ، ازین روند حمایت کند. ازطرف دیگرچین در صدد پرکردن جای خالی نظامیان امریکای در افغانستان نیست بلکه در آینده می تواند نقش مفیدی در روند مصالحه بین دولت افغانستان وطالبان بازی کند. نقش کنونی چین در تلاش های دیپلو ماتیک برای ایجاد یک افغانستان با ثبات  از آغاز سال 2014 چین در رابط خود با افغانستان دیپلما سی مثبت تر را دنبال کرده است . در اکتوبر 2014 پکن میزبانی چهارمین کنفرانس موسوم به (( فرایند استانبول)) موضوع افغانستان را به عهده داشت ، چین از موقعیت بسیار خوب جهت کمک به ایجاد هماهنگی بین افغانستان وهمسایگان این کشور که نقش بسیار مهمی در ارتقای امنیت ان دارند برخورداراست، اجماع این کشورها با مواضع وسیاست هایی که دارند در اطمینان بخش کردن آینده ای باثبات در افغانستان کمک خواهد کرد. سازمان همکاری شانگهای ، یک گروه منطقه ای که شامل بسیاری از همسایگان افغانستان وکشورهای مجاور است ، خط مشی چند جانبه برای هماهنگی سیاست های کشورهای مختلف نسبت به افغانستان به شمار می رود. اقدامات چین در افغانستان توسط منافع ملی این کشور، اگاهی فزاینده از مسئولیت خود به عنوان یک قدرت بزرگ در منطقه وترویج امنیت وتوسعه اقتصادی در افغانستان وسراسر اسیای جنوبی ومرکزی توجیه می شود. مهمترین هدف چین در افغنستان ایجاد امنیت در این کشوراست ، علاوتاً براین چین وافغانستان همسایه یکدیگر ومرزهای ان ها نیز مشترک است . یک قسمت از مرزافغانستان خواستگاه تروریزم وافرطگرایی است واز سوی دیگر(( سین کیانگ)) چین نیز به شدت در برابر اثرات تروریسم وافراطگرایی اسیب پذیر است. بعدازموضوع امنیت چین سخت علاقه مند سرمایه گذاری مالی قابل توجهی در افغانستان دارد ومقامات چینی به دنبال سرمایه گذاری بیشتردر این کشور هستند. درین اواخر چین به فعالیت های دیپلماتیک خود غرض صلح واشتی سیاسی افزوده وقراراست بعد ازعید میزبانی گروهای متخاصم را در چین میزبانی کند ؛ پیشنهاد مشخص چین درین مورد کاملا روشن وروی موضوعات ذیل بنا یافته است : 1- تضمین این که افغانستان توسط مردم خود اداره شود2- ترویج آشتی سیاسی 3- بالابردن سرعت بازسازی سیاسی 4- کشف مسیرهای جدید از توسعه 5- افغانستان حمایت خارجی بیشتری راازجامعه بین المللی به د ست بیاورد. بدون شک این پیشنهادها اگرپذیرفته ودر عمل تحقق یابد می تواند به جنگ خون ریزی نقطه پایان بگذارد؛ چین نیز امید واراست که این حمایت ها کابل را به توسعه روابط با همسایگان خود، تقویت  همکاری اقتصادی منطقه ای وافزایش توانایی های امنیتی این کشور تشویق کند ومعتقد است اگر این کشور می خواهد به ثبات سیاسی وتوسعه اقتصادی پایداری دست یابد ، باید تاریخ فرهنگی منحصر به فرد افغانستان وشرایط ملی عملی نیز در نظراست ؟ چین در طول روابط خود با افغانستان همواره روی این موضوع تاکید داشته وفعلاً هم به این امر تاکید دارد که افغانستان متعلق به مردم افغانستان است ومردم این کشور خود باید مسئولیت امنیت کشورشانرا برعهده گیرند. افغانستان یک شیء نیست که قدرتهای بزرگ با ان بازی کنند ویا انرا بین خود تقسیم کنند؛ وضعیت امنیتی این کشور به گونه ای است که جای اندکی برای خوش بینی گذاشته است واقتصاد این کشور نیز نا به سامان قراردارد ، نقش فزاینده چین در افغانستان منعکس کننده تعهدات این کشور به سرمایه گذاری در منابع وبه اشتراک گذاشتن مسئولیت ها است واین موضوع نباید به مشابه تلاش این کشور برای بدست اوردن قدرت در افغانستان تلقی شود. در مقابل ایا لات متحده امریکا بارها در مورد نقش چین در افغانستان رویکرد متناقضی را دنبال کرده است ، واشنگتن از یک طرف پکن را به ارایه کمک های بیشتر به افغانستان وبه عهده گرفتن مسئولیت های بیشتر دراین کشور ترغیب کرده واز طرف دیگرزمانی که چین این اقدامات را انجام می دهد نگران افزایش نفوذ ان در این کشوراست . انچه برای افغانستان مایه امید واری است نفوذ چین روی سیاست خارجی حامی طالبان یعنی پاکستان است ؛ چین می تواند نقش تسهیل کننده روند آشتی میان افغانستان وطالبان را بازی کند ، چرا در طول تاریخ روابط ما با چین هیچگاه خواستار دخالت مستقیم در سیاست داخلی افغانستان نبوده وقصد نداشته که به عنوان یک واسطه بین دولت افغانستان وطالبان عمل کند .در آینده چین ممکن است ما یل به تشویق بیشتر دوکشوربرای رسیدن به یک توافق مشترک باشد که البته این فرضیه به عوامل متعددی بستگی دارد: اول: دییپلما سی چین فعال ترشده است واین کشورسعی دارد ابتکار عمل را درشکل دادن به اوضاع افغانستان به دست بگیرد. دوم: به طورکلی روابط دیپلماتیک چین با کابل افزایش یا فته است .سوم: وضعیت امنیتی (( سنکیانگ)) واستراتیژی کمربند اقتصادی جاده ابریشم بیش از فوریت دیگری نیاز به تامین شدن ثبات در افغانستان دارد. درجنوری سال 2015 واشنگتن پست گزارش دادکه چین در ماه دسامبر 2014 میزبان یک هیئت طالبان بوده است . گفته می شد که این دیدار به عنوان بخشی از تلاش های دولت چین برای میانجی گری بین دولت افغانستان وطالبان صورت گرفته است . درحالی که پکن این دیدار را تائید نکرده بود ، ولی (( وانگ یی)) وزیرخارجه چین اظهار کرد که این کشور مایل به ایفای (( نقش سازنده)) در حمایت از روند آشتی افغانستان و طالبان است. آشتی سیاسی افغانستان وپاکستان منا فاتی با هیچ یک گروپهای سیاسی داخل کشور ندارد واین امر زمانی محقق می شود که تمامی طرف های درگیر همکاری با این کشور را بپذیرند ، آشتی سیاسی در افغانستان تنها از طریق گفت وگو های داخلی به دست خواهد آمد که روند دراز مدت ودشواری دارد؛ اما با لا خره باید روزی این اتفاق بیافتد. البته ناگفته نماند  برای هرکشوری میانجی گری در درگیری های داخلی افغانستان بدون قبول ریسک ، شانس موفقیتی در ان بسیار کم است ، چین نیز از این قاعده مستثنی نیست .اگرسیاست های اتخاذی چین در دستیابی به اهداف خود با شکست روبرو شود بدون شک چین با بلا تکلیفی ومشکلات بسیار مهمی روبرو خوا هد شد واعتبار این کشور لطمه خواهد دید؛این در حالی است که هیچ اسیبی متوجه افغانستان نخواهد بود.   لینک پیوست:   http://www.ariaye.com/dari12/siasi2/mehrzad2.html _______________________________________________________________________________________________________
  13. نیروهای داعش دو ساختمان را در حی الصوفیه در شرق رمادی از نیروهای  ارتش عراق باز پس گرفتند(اشغال کردند)   ......................  کشته شدن 10 عراقی در منطقه البو ربیع در اثر ترکیدن مواد منفجره   ....................... یک گزارش از درگیری های المقدادیه:   http://www.uplooder.net/img/image/50/e161233e071d7792ebd2696fcafa104f/المقدادیه.jpg ...................... کشته شدن 62 افسر و سرباز  از بخش هشتم فرماندهی عملیات در الانبار در اثر حمله انتحاری داعش درمنطقه السجاریه در الرمادی   .................... داعش در السامرا دو بلدوزر ارتش عراق را با موشک هدایت شونده نابود کرد .................... امروز در تلویزیون عراق تعدادی از داعشی های اسیر شده را به بازدید از خرابکاری هایشان بردند   http://www.uplooder.net/img/image/59/15d7c0e759565fee1834db5c6cb12801/لا_يكاد_يمر_يوم.jpg .................... اثرات کاهش قیمت نفت بر عراق:   http://www.uplooder.net/img/image/46/47371a56605ea0fa7c59575e08983080/الرواتب.jpg   .............. کشته شده سروان علی عبد الساده  از اهالی نجف در مطتقه الکیلو160 در در الانبار از گذاشتن عکس معذورام ............................... کشته شدن یک تن و زخمی شدن 6 تن دیگر در انفجار انتحاری  صبح امروزدر منطقه بغداد الجدیده در شرق شهر بغداد   کشته شدن دونفر و زخمی شدن 9 تن دیگر در انفجار انتحاری صبح امروز  در منطقه سبع البور در شمال  بغداد ............................ ائتلاف بیین المللی 20 هزار سرباز عراقی را برای ازاد سازی موصل اماده میکند (ادامه لینک پیوست) .......................... وزارت جنگ عراق یک درجه به سروان فداکار و فرمانه میدانی ارتش عراق که با بمب انتحاری زخمی شده بود داد   http://www.uplooder.net/img/image/88/af80ea8a1b67aecd0e5cfb56ce57d5c8/النقيب_علاء_العيداني.jpg ....................... ترور یکی از فرماندهان نیرو های  مردمی عراق  با نام (حازم حاتم وهیب الدلیمی) در روستتای المخیسه -اوقف ......................  هدف قرار گرفتن یک هواپیمای بدون سرنشین  نزدیک الکرمه RQ-7 Shadow نوع هواپیما هست http://www.uplooder.net/img/image/97/b42853db76641f83e69ab3a1651bcd51/RQ-7_Shadow.jpg     لینک های پیوست:   ________________________________________________________________________________________________________
  14. پلیس ترکیه یک انتحاری را که قصد ورود به کاخ اردوغان را داشت به رگبار بست:   این خبر را روزنامه محلی (حریت)در روز  یکشنبه 32 ژانویه منتشر کرد این حادثه در   عصر روز شنبه رخ داده است که در ان فردی قصد داشت دو چمدان پر از مواد اتفجاری را به درون کاخ   ریاست جمهوری ترکیه( دولماباختشيه) منتقل کند.پلیس پس از بی توجهی عامل به دستور ایست وی را به گلوله بست   و پس گروهی از نیروهای ویژه خنثی کردن بمب دوکیسه مواد منفجره را از داخل چمدان ها بیرون اوردند پس از ان پلیس   کمربند امنیتی به دور کاخ اردوغان ترتیب داد   لینک پیوست:   https://arabic.rt.com/world/ _______________________________________________________________________________________________________
  15. گروه‌های «منطقه‌گرای سنت محور محلی» و «جهان‌گرای خلافت محور عرب پایه» یکی از این زوایا، تقسیم‌بندی گروه‌های افراط‌گرا می‌باشد که در جهات مختلف این تقسیم بندی صورت گرفته است. از جهتی می‌توان این گروه‌ها را به دو دسته گروه‌های «منطقه‌گرای سنت محور محلی» و «جهان‌گرای خلافت محور عرب پایه» تقسیم نمود   http://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Images/1394/06/17/13940617000899_PhotoI.jpg   هرچند تمام این گروه‌ها در توسل به روش‌های افراطی، تلاش برای ایجاد حکومتی با ظاهری اسلامی و پیگیری احیای سنت‌ها و آئین‌های اجتماعی با هم اشتراک دارند اما تفاوت آن‌ها در اهداف جهانی یا محلی، ایجاد حکومتی بر مبنای خلافت جهانی اسلام یا سنت‌های حکومتی محلی و رهبری عجم یا عرب دانست. اگر نمود این دو گروه در دهه انتهایی قرن پیشین و آغاز هزاره سوم میلادی را طالبان و القاعده بدانیم، مروری بر این رابطه می‌تواند نکات فراوانی را در فهم پدیده افراط‌گرایی به ما گوشزد نماید. حکومت طالبان بر پایه سنت‌های حکومت‌داری پشتون در افغانستان بنا شد طالبان به عنوان گروهی از طلبه‌های علوم دینی پشتون از برآیند جنگ‌های داخلی افغانستان در ابتدای دهه 90 میلادی بیرون آمده و بنابر دلایلی که بحث در مورد آن‌ها از حوصله این مقاله خارج است، توانستند در فاصله کوتاهی امارت اسلامی مد نظر خود را در افغانستان مستقر سازند و بیش از نیم دهه نمونه‌ای از حکومت مطلوب خود را به ناظران جهانی عرضه دارند. حکومتی که بر پایه سنت‌های حکومت داری پشتون و آیین‌های پشتونوالی بنا شده بود. آئین‌هایی که خود تحت تاثیر برداشت‌های قومی و محلی از اسلام، تحولاتی در طول تاریخ داشته و رنگ و بوی دینی به خود گرفته است. این حکومت، دایره نفوذ و تسلط خود را در محدوده جغرافیای افغانستان و یا در نهایت این جغرافیا به انضمام تمام مناطق پشتون نشین تعریف کرده بود و حتی در اوج قدرت داعیه‌ای نسبت به سایر مناطق نداشت   http://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Images/1394/06/11/13940611000739_PhotoI.jpg   همچنین به رغم روابط نزدیک با عرب افغان‌ها، رهبری و مدیریت در این گروه به دست رهبران قومی و جهادی پشتون بود. داعش داعیه حکومتی با لعاب خلافت اموی با مدیریت حجازی دارد در مقابل، القاعده و نسل جدید آن داعش، گروهی با داعیه‌های جهانی هستند که تلاش می‌کنند حکومتی با رنگ و لعاب خلافت‌های اموی و عباسی ایجاد کنند. جالب اینجاست که به رغم نگاه جهان‌گرا، رهبری و مدیریت در این گروه‌ها حول محور عربی و حتی حجازی چرخ می‌زند. برای فهم رابطه طالبان و القاعده باید به رابطه عرب افغان‌ها و گروه‌های جهادی افغانستانی، به ویژه گروه‌های مستقر در پیشاور در دهه 1980 میلادی پرداخت. در این دوران که جبهه جدیدی بعد از فلسطین در برابر جهان اسلام گشوده شده بود، بسیاری از مسلمانانی که داعیه جهاد داشتند خود را به پاکستان و از آن طریق افغانستان رساندند تا مجاهدین افغانستانی را در برابر الحاد و کمونیسم یاری نمایند. نمود ابتدایی این همکاری نوعی نمود اقتصادی بود، به این معنا که اعراب با تاسیس دفاتری در سراسر جهان اسلام کمک‌های مالی گسترده‌ای را برای مجاهدین جمع‌آوری می‌کردند و در اختیار گروه‌های مجاهد قرار می‌دادند. آغاز شکاف در بین گروه‌های مجاهد و ورود مستقیم عرب افغان‌ها به نبرد به مرور تغییراتی در نحوه کمک‌رسانی رخ داد که مهمترین آنها را می‌توان در تبعیض بین گروه‌های مجاهد و تلاش برای هزینه مستقیم مالی بود. به عبارت دیگر در نتیجه این 2 تغییر عرب افغان‌ها به صورت مستقیم وارد رقابت‌های داخلی گروه‌های افغانستانی شده و هدف اصلی خود را فراموش نمودند. این تغییر منجر به حضور مستقیم گروه‌های سازماندهی شده عرب در میدان نبرد شد. حضوری که هرچند به اذعان بسیاری تاثیر چندانی در عرصه میدانی نداشت اما تبلیغات فراوانی بر روی آن انجام می‌گرفت. به طوری که به نظر می‌رسد این حضور نظامی بیش از آنکه کمکی به مجاهدین در رویارویی با ارتش سرخ باشد، تلاشی بود برای تجمع و سازماندهی گروه‌های جهادگرای عرب در سرزمین افغانستان. تلاشی که نتیجه آن شکلگیری پدیده‌ای بود به نام القاعده به رهبری اسامه بن لادن. تعامل رقابت‌گونه سه تفکر جهادی در پیشاور   اما در همین اثنا، تعامل رقابت گونه‌ای هم بین سه تفکر جهادی در پیشاور در جریان بود. تفکر جهان‌گرای با آبشخور فلسطینی که «عبدالله عزام» آن را نمایندگی می‌کرد، تفکر جهان‌گرای با آبشخور مصری که «ایمن الظواهری» نمود آن بود و تفکر محل‌گرای گروه های مجاهد. تفکر سوم به واسطه نیاز مالی به منابع جهان عرب، خود را از عرصه رقابت کنار کشیده بود، چرا که منابع مالی مذکور در صورتی به پیشاور سرازیر می‌شد که افغانستان مساله جهان اسلام معرفی شود و نه یک نبرد داخلی. در نهایت و با مرگ مشکوک عزام تفکر دوم یکه تاز این عرصه مهم شد. تفکری که به واسطه تجربیات تلخ از برخوردهای خشن دولت‌های مصر، مختصات خاصی پیدا کرده بود که پرداختن به آنها از حوصله این مقاله خارج است. پایان اشغال افغانستان و تغییر معادلات در بین گروه‌های افراط‌گرا پایان اشغال افغانستان، جنگ‌های داخلی بین مجاهدین و در نهایت تشکیل امارت اسلامی افغانستان توسط طالبان، معادلات فوق را تا حدی تغییر داد. این بار مجاهدین عرب بودند که نیاز فراوانی به کمک دولت طالبان داشتند. این گروه‌ها نیمه اول دهه 1990 میلادی را به نوعی در آوارگی، سردرگمی و انتظار طی کردند. تغییر رفتار دولت سودان می‌رفت که به عمر بسیاری از این افراد و گروه‌ها پایان دهد که پیروزی طالبان مجدداً منجی این گروه‌ها شد. حضور دوباره در سرزمینی که حکومتش به واسطه آئین‌های محلی نهایت امکانات را در اختیار میهمان قرار می‌داد، فضایی را در اختیار این گروه‌ها که حالا جنگاوران مجربی شده بودند، قرار داد تا به مرور اتفاقات یک و نیم دهه گذشته بپردازند و در سایه این تجربیات استراتژی جدید خود را تدوین نمایند. استراتژی که حول محور ضربه به منافع آمریکا در تمام مناطق جهان شکل گرفت و سرزمین افغانستان به عنوان پایگاه اقدام بر اساس این استراتژی انتخاب شد. اینجا به طور مشخص بین برخی نخبگان حکومتی طالبان و سران القاعده اختلاف عمده‌ای وجود داشت. بارها حاکمان افغانستان، به صورت رسمی و غیر رسمی از القاعده خواستند که به اقدام و حتی مصاحبه علیه سایر کشورها از خاک افغانستان اقدام نکنند. درخواستی که توجه چندانی به آن صورت نگرفت و رهبری طالبان هم بر اساس اصول پشتونوالی مبتنی بر مهمان نوازی فشار جدی بر این میهمانان وارد نمی‌کرد. موضوعی که در نهایت منجر به پایان عمر کوتاه امارت اسلامی افغانستان شد. تغییر نگاه افراط‌گرایان عرب پایه به افغانستان بعد از 11 سپتامبر   نکته جالب اینجاست که پس از 11 سپتامبر 2001 میلادی و پافشاری طالبان در عدم تحویل اسامه که منجر به سقوط ملاعمر گردید، رویکرد گروه‌های عرب پایه به موضوعات افغانستان تغییر نمود. نمود این تغییرات را می‌توان در موضوعات مختلف برشمرد که به برخی از آنها اشاره می شود. این گروه‌ها دیگر هیچ زمانی خود را درگیر مسائل افغانستان نکردند و با ایجاد فضای لازم برای حضور در عراق و پس از آن سوریه، کاملاً حمایت خود را از همپیمانان دیرین خود برداشتند. پس از مرگ اسامه و مطرح شدن موضوع جانشینی وی اتفاق جالب دیگری رخ داد که کمتر به آن توجه شده است. پس از مرگ اسامه حدود 10 گزینه برای جانشینی وی مطرح شد، که به رغم پیوندها، حضور و خدمات گروه‌های غیر عرب به القاعده هیچ گزینه غیرعربی در بین انها دیده نمی‌شد و حتی در تحلیل‌های گروه‌های نزدیک به القاعده تقسیم‌بندی این گزینه‌ها بر مبنای ریشه‌های سرزمینی صورت می‌گرفت.   http://media.farsnews.com/Uploaded/Files/Images/1394/03/30/13940330000655_PhotoI.jpg   القاعده و داعش در رهبری جهان اسلام اعتقادی به طالبان ندارند این امر به خوبی مؤید این امر بود که القاعده و نسل بعدی آن داعش، به رغم ادعای یکپارچه دیدن جهان اسلام ریشه‌های عربی قوی داشته و دارند و در نهایت قائل به رهبری جهان اسلام توسط اعراب می‌باشند. حتی در حال حضر به رغم هیاهوی بسیار مبنی بر حضور گسترده نیروهای غیرعرب به ویژه از آسیای مرکزی و قفقاز در بدنه داعش در سطح رهبری استراتژیک و کلان، ردپایی از غیر عرب‌ها مشاهده نمی‌شود و آنچه هم که در این سطح ادعا می‌شود، حضور این افراد در سطح مدیریت عملیاتی می‌باشد. در نهایت می‌توان گفت رابطه بین این دو دسته در طول سه دهه گذشته رابطه‌ای یک طرفه و مبتنی بر غلبه گروه‌های عرب محور بوده و تنها در مواقعی که منافع آنها اقتضا می کرده، به خواسته‌ها و تمایلات غیراعراب توجه کرد   لینک پیوست:   http://af.farsnews.com/world/news/13940620000232   __________________________________________________________________________________________________________
  16.  Yekîneyên Parastina Sivîl   ' نام گروهی است که که 17 تن از سربازان ارتش ترکیه را برای انچه انها مقاومت  کردی در برابر حکومت اخوانی ترکیه   نامیدند را در درگیری با ارتش ترکیه کشتند   لینک پیوست:   http://anfenglish.com/kurdistan/yps-17-members-of-turkish-forces-killed-in-sur-yesterday   ____________________________________________________________________________________________________________
  17.  شبه نظامیان در شمال سینا با یک دستگاه خودرو انتحاری یک دبیرستان را در مرکز شهر العریش  هدف قرار دادند که این حمله کشته در پی نداشت و تنها به شیشه های ساختمان های کنار دبیرستان و خود ساختمان دبیرستان خسارت رسید ........................................ نیروهای امنیتی مصر یک افسر ترکیه را که مشغول جاسوسی و جمع اوری اطلاعات از شهر جیزه در مصر بود را دستگیر کرده اند این شهروند ترکیه درحالی که مشغول فیلمبرداری از مراکز شهر قاهره بود  دستگیر شد. این افسر ترکیه ای با ویزای گردشگری وارد مصر شده بود که با راهنمایی دیپلمات های ترکیه مشغول جاسوسی بود که به عنوان افسر ترکیه شناسایی و دستگیر شد .........................................   گروهی از جوانان و دانشجویان مصری طرحی برای کاشت یک ملیون درخت زیتون در  سینائ مصر داده اند که با استقبال وزارت ورزش و جوانان مصر روبرو شد   لینک های پیوست:   http://www.youm7.com/story/2016/1/9/%D8%B4%D9%87%D9%88%D8%AF_%D8%B9%D9%8A%D8%A7%D9%86__%D8%A7%D9%86%D9%81%D8%AC%D8%A7%D8%B1_%D8%B9%D8%A8%D9%88%D8%A9_%D9%86%D8%A7%D8%B3%D9%81%D8%A9_%D8%A8%D8%AC%D9%88%D8%A7%D8%B1_%D9%85%D8%AF%D8%B1%D8%B3%D8%A9_%D9%81%D9%89_%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%B1%D9%8A%D8%B4_%D8%AF%D9%88%D9%86_%D8%AE%D8%B3%D8%A7%D8%A6%D8%B1/2529538#.VqzCKF2t-o8     http://www.youm7.com/story/2016/1/30/%D8%A7%D9%84%D9%82%D9%88%D8%A7%D8%AA-%D8%A7%D9%84%D9%85%D8%B3%D9%84%D8%AD%D8%A9-%D8%AA%D8%AA%D8%A8%D9%86%D9%89-%D9%85%D8%A8%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%A9-%D9%84%D8%B2%D8%B1%D8%A7%D8%B9%D8%A9-25-%D9%85%D9%84%D9%8A%D9%88%D9%86-%D8%B4%D8%AC%D8%B1%D8%A9-%D8%B2%D9%8A%D8%AA%D9%88%D9%86-%D9%81%D9%89-%D8%B3%D9%8A/2562344#.VqzGxV2t-o8   _________________________________________________________________________________________________________
  18. چگونگی پیدایش جهادیسم در فرقه اخوان المسلمین      جهاد که به منزله بذل همت در طریق اعتلای معنوی است، همچنین می تواند به معنای غزوه با کفار و منافقان نیز باشد. الهام بخش کسانی که امروز در توجیه سلوکی به غایت خشن به این آموزه استناد می کنند، ایدئولوژی سختگیرانه ای است برآمده از خاستگاهی دوگانه: از یک سو اعتقادات اخوان المسلمین و از دیگر سو باورهای سلفی، آئین وهابیونی که آنرا از عربستان سعودی می گسترند. ایمان به کارزاری جهادی چونان پدیده ای چند وجهی، پیش از هر چیز نظام عقیدتی جهانشمولی است. داعیه دارانش، به لطف گونه ای سرهم بندی فکری که به انحراف مفاهیم، نمادها و انگاره هائی از خاستگاه اسلامی یا اروپائی انجامیده است، وانمود می کنند که عزیمتی نو، هویتی تازه، شیوه جدیدی از حیات را به قصد توفیق درعالم خاک و علّو ملکوت به «مؤمنان» عرضه می دارند. باوربستن به جهاد در مجموع برداشتی از جهان است که به افراد یقینی برآمده از تعلق به حلقه ای فراختر از خویشتن خویش می بخشد. جهادیون خود را منتخبانی می پندارند که الله برگمارده تا پیش از قیام به تسخیر جهان و نیل به رستگاری، وظیفه استقرار یگانه مذهب راستین را تحت زعامت خلافت، یعنی سلطنت جهانشمول اسلامی و برپائی امّت واحده به جا آورند. ردیابی نحوه پیدایش و توسعه شاخه های اصلی ایدئولوژی جهادی، به فهم بهترِ چرائی کشش و کارآئی این پدیده از ”سن دنی“ [حومه شمالی پاریس] تا کراچی راه می گشاید. آبشخور جهاد آئینی (جهادیسم)، همانند ایدئولوژی های افراطی دیگر، یأس و سرخوردگی هائی بود که فرجام جنگ جهانی اول برانگیخت. فروپاشی امپراتوری عثمانی، انقراض خلافت به دست ”مصطفی کمال آتاتورک“، سیطره غرب و قدرت یابی هنجارهای جدید در خود پذیری اجتماع، آشفتگی های راستینی را در برخی محافل مسلمانان در پی آوردند. برای برونرفت از این بحران هستی، برخی کنشگران از جمع فرهیختگان و فقیهان، یگانه راه چاره را در اسلام دیدند. چندین طرح کمابیش موفقی در فاصله میان دو جنگ جهانی روی نمودند. بی تردید نهضت ”اخوان المسلمین“ مهمترین آنها بود. فرقه ”اخوان المسلمین“، با الهام از ”انجمن مسیحی مردان جوان“، در سال ۱۹۲۸ در مصر تأسیس شد. به زعم ”حسن البنّا“ بنیانگذار این نحله، اسلام نظم برین و کاملی است که می باید بدون هیچ شریکی بر آفاق اجتماعی مسلمانان حکم راند، زیرا این دین در عین حال «هم آئین و کیش، هم میهن و ملیت، هم مذهب و حکومت، هم معنویت و عمل، هم فرقان و شمشیر» است. برای رسیدن به این هدف، او راهبردی را مبتنی بر آموزه های دینی و الهیات در نظر داشت: پیش ازتسخیر مسند قدرت و ایجاد دولت های اسلامی، بدواً باید با پیشی گرفتن از همه مکاتیب فقهی و حوزه های علمیه جامعه را از پایه و اساس اسلامی کرد. چنین حکومت هائی که سیطره و تفوق شریعت را تضمین خواهند کرد، اندک اندک پویش ادغام در یکدیگر را از طریق معاضدت برعهده خواهند گرفت. این فرایند باید سرانجام مرزها را درنوردد، از میان بردارد و به اعلام خلافتی جهانی بیانجامد. بنیانگذار ”اخوان المسلمین“، هرگز به بیانی دقیق، اصول و ساختارهای حکومت اسلامی، که آرزوی استقرارش را داشت نشکافته بود. او همواره به شعارها و صورت بندی های میان تهی و گاه متضاد بسنده می کرد. اما نشانه های بازیافته در نوشته ها و کنش هایش در صدر این انجمن فرقه گرا، حاکی از آن است که خود به نخبه گرائی، هدایت از بالا و اِعمال اقتدار تمایل داشته. ”البنّا“ در اعلام مواضع خویش، به شیوهٔ کمابیش روشنی در مخالفت با برخی اصول دموکراتیک، مشخصا آزادی، جدائی امر سیاست از حکم شریعت، نظام های چند حزبی و تفکیک قوا سخن گفته بود. به زعم او برای رویاروئی با چالش های درونی و بیرونی، «امت»، باید با قوانینی یکسان، یعنی احکام شریعت، حزبی واحد، یعنی ”اخوان المسلمین“ و رئیسی یگانه، یعنی خلیفهٔ مسلمین هدایت شود. فرقه ”اخوان المسلمین“ به یمن سادگی گفتار و تعصب اعضای آن، توانست پایگاه پشتیبانان خود را در مصر و دیگر نقاط جهان عرب بگستراند. با این حال نتوانست هدف اصلی خویش را تحقق بخشد، که تسخیر قدرت، شرط ناگزیر برقراری مجدد حاکمیت الله بر زمین و نیل به رستگاری بود. از پایان سال های دهه ۱۹۴۰ این شکست، اقلیتی مصمم را به اتخاذ مواضعی افراطی، به تندروی روزافزون مشخصا در دستیازی به خشونت کشاند. در دهه بعد به علت سرکوب بی سابقه شورای نظامیان تازه به قدرت رسیده در مصر سیر و سلوک این فرقه به شیوه حادتری شتاب گرفت. طی همین دوران بحرانی، ”سید قطب“ روشنفکری پرشور و شر به فرقه پیوست. او در سیاهچال ”جمال عبدالناصر“ رئيس کشور مصر، به تغییر مسیری عقیدتی اندیشید که نتایج هنگفتی در قلمرو سیاسی و مذهبی اعراب و مسلمانان به بار آورد. در واقع، به پندار او جهانی که در پیش چشم می دید، به ورطه جهل و بی دینی (”الجهلیة“) در غلتیده بود. ناگزیر، مؤمنان راستین که آنگاه در اقلیت ناچیزی بودند، می بایستی با گسستی جسمی و معنوی از جوامع کفر سبیل هجرت را در پیش گیرند. این برگزیدگان پس از ایجاد پایگاه معنوی و دنیوی استواری، باید خود را در چهار چوب جهادی تمام عیار به تسخیر جهان کفر در اندازند. با الهام از ”ابوالعلاء مودودی“ هندی و پاکستانی، هوادار سرسخت ایدهٔ خلافت، ”سید قطب“ برگزیدگان را به تأسیس حاکمیت مطلق خداوند (”الحکمیة“) از طریق استقرار حکومت اسلامی و انفاذ احکام آن برانگیخت تا مؤمنان را از مادی گرائی غربی برهانند. این فرهنگ حصر خود خواسته در یک درون بوم، که در سیر تاریخ مسلمانان تازگی هم نداشت، خیلی زود پیکره سیاسی جهاد آئینی معاصر گردید. لشکر کشی اتحاد شوروی اوج گیری وهابی گری را میسر ساخت ایده های ”البنّا“ و ”سید قطب“، به رغم محبوبیت آنها که برخی گروهای تندرو در سال های دهه ۱۹۶۰ برگرفته بودند، به سبب مانعی ساختاری از نشر میان جامعه مسلمانان بازماندند: تدوین کنندگان ایده های او، نه علمائی میراث دار سنتی چند صد ساله، بلکه روشنفکران ساده و مبارزان اسلامگرائی بودند که آنوقت هنوز جایگاه درخوری در قلمرو سیاسی و مذهبی نداشتند. طی تمام سال های دهه های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، چندین گروه جهادی (شباب محمد، الجهاد و التکفیر و الهجرة)، کمر همت بستند تا این دشواری را تا جائی که از آنها ساخته بود با استفاده از مراجع سنتی، به ویژه در نوشته های ”تقي الدين أحمد ابن تيمية “ (۱۳۲۸ ـ ۱۲۶۳)، فقیه و عالم دین و مرید او ”ابن القيم الجوزية “چاره کنند. اما کوشش آنها بی ثمر ماند   در سال ۱۹۷۹، لشکر کشی اتحاد شوروی به افغانستان فرصتی فراهم آورد تا جهاد آئینی از آموزه شرعی و فقهی استقرار یافته وهابیگری برخوردار گردد. به لطف دلارهای نفتی عربستان سعودی، این سنت توانست خود را در قلمرو اسلام چون راست کیشی نوی تحمیل کند. وهابیگری، در نیمه دوم قرن هجدهم درعربستان مرکزی، چونان حلول و تجسد مذهب ”جنبلی“، یکی از مکاتیب چهارگانه فقهی اهل سنت و جماعت پدید آمد. بنیانگذارش ”محمد بن عبدالوهاب“ (۱۷۹۲ـ ۱۷۰۳)‎ خطیب و واعظی گذشت ناپذیز، در برابر هیچ چیزی عقب نمی نشست تا آنچه را که یگانه مذهب راستین می انگاشت روا دارد، یعنی پیروی از مذهب رسول و پیشگامان عادل و درستکار، «السلف الصالح»، که اصطلاح «سلفی گری»، نام دیگر این سنت را هم از همین حدیث گرفته اند. در سال ۱۷۴۴، ”عبدالوهاب“ با ”آل سعود“ همپیمان شد تا پایه آموزه خود را بر قلمرو سیاسی نخستین دولت سعودی که تا سال ۱۸۱۸ بر جا بود، بنیاد نهد. سازمان خلافت اسلامی از شکست های”القاعده“ عبرت گرفته ”محمد بن عبدالوهاب“ که مریدانش کورکورانه از او پیروی می کردند اطمینان می داد که یگانه طریق رستگاری ممکن برقراری مذهبی «ناب» است. برای انجام این مقصود باید مفهوم بنیادین اسلام را (از نو) کشف کرد، یعنی وحدت ربانی، ”التوحید“، که نام بسیاری از جنبش های جهادی را از همین مفهوم برگرفته اند. لامحاله چنین توحیدی تحقق پذیرنتواند بود مگر به شرط رعایت مطلق راست کیشی و راست کنشی، مطابق آموزه جنبلی. پیروان این حلقه، تمام کسانی را که به این آئین نگرویده باشند ریاکار، منافق، گمراه، مشرک، حتی کافر برمی شمارند. به اعتقاد اینان واجب شرعی است که به هر وسیله ممکن با بسیاری از آموزه ها و اعمال صوفیگری مانند پرستش قدیسین، زیارتی بیرون از حکم فقه و دایره شریعت یا رفتارهای قدسی واری جنگید که با اشکال بت پرستی همانند می دانند. بر همین سیاق افراد و حکومت هائی که به قوانینی متوسل شوند که خود غیر احکام شرع اسلامی می انگارند، مرتد به شمار می آیند.  موحد شدن و موحد ماندنی راستین مستلزم آنست که دستورهای الهی را در تمام شئون زندگی اکیداً رعایت کرد. برای نیل به این هدف وهابی ها تعبیر سخت گیرانه ای را از متون مقدس تجویز می کنند. به زعم آنها، احکام شرع و مشخصا حد زدن را باید بی کم و کاست به کار بست. برای ترسیم مرزهای نمادین و واقعی، میان مذهب راستین و مذاهب جعلی، پیروان وهابیگری اصل «الولاء والبراء‎» (بیعت و گسست) را پرورانده اند. مؤمن وظیفه وفاداری و صداقتی مطلق درقبال تمام اعضای دیگر جمع مؤمنان بر عهده دارد. در عوض، روابط با کفار در عالم نظر، به قیام به قصد گرواندن بی دینان به اسلام، به انقیاد درآوردن مرتدان و یا جنگ با آنها محدود می شود. در این منطق، مسلمانانی که در سرزمین های کفر به سر می برند، لازم است دیر یا زود به هجرت به اقالیم اسلام آغازند، تا پیش عزیمت مجدد به جهاد، خود را از نیروی مقدسی سرشار سازند.  جهادیون پشتگرم به طرح ”البنّا“، نقشه راه ”سید قطب“، راست کیشی وهابیگری و پیروزی بر اتحاد شوروی، می پندارند که سرانجام طلسم آرمانی مرامی و عقیدتی را برای احیاء خلافت عصر زرین اسلام در اختیار دارند. متونی حاوی اقرار به متابعت از شرع از زبان مؤمنانی بسیار که بر روی اینترنت در گردش اند و مشخصا متن شهادتی که ”ابو عمر البغدادی“ رئیس پیشین سازمان خلافت اسلامی عراق، در سال ۲۰۰۷ منتشر ساخت، گواه آنند که این ایدئولوژی طی دهه های اخیر چنان تحولی نیافته. یگانه تازگی که بتوان بدان اشاره کرد، اوج گیری قدرت نمایانه گفتارهای های ضد شیعی، به سبب اوضاع و احوال در عربستان سعودی، عراق و سوریه، گسترش متونی مشروعیت بخش به تمام اشکال خشونت و نیز نوآوری در روایات انتظار منجی موعود است. جهادیون برای پیروز گردانیدن آنچه مذهب راستین می انگارند، از سال های نخست دهه ۱۹۹۰چندین استراتژی را پرورانده اند که در عین حال هم رقیب و هم مکمل هم اند. ”القاعده“، فلسفه وجودی خود را بر این ایده بنا نهاده که ”امت“، مدام آماج تهاجمات درونی و بیرونی است. به زعم نظریه پردازان این نحله، مسلمانان سرتاسر جهان مکلف اند تا به نجات هم مذهبان خویش بشتابند که به ناتوانی و اضطرار گرفتار آمده اند. این همبستگی انداموار از طریق دست یازی به جهادی عالمگیر، هم علیه قدرت های بزرگ و هم علیه رژیم های عرب و مسلمان پشتیبان آنها نمود می یابد. هدف غائی بیرون راندن این قدرت ها از دارالاسلام، سرنگون ساختن رژیم های مرتد انگاشته و استقرار خلافت است. اعضای ”القاعده“ که خود را طلیعه دار جامعهٔ مؤمنان می پندارند، در اندیشه آنند که افغانستان را مأمن و مأوای حماسه نوی سازند. مگر نه این بود که ”اسامه بن لادن“ و سردارانش در سال ۱۹۹۸، با ”ملا عمر“ زعیم طالبان، چون فرمانده مؤمنان بیعت و علیه قدرت های غربی اعلام جهاد کردند؟ در پی بیعت آنها بود که سلسله سؤقصد های مهیبی از جمله حملات ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ به وقوع پیوست. ”سازمان خلافت اسلامی“ از شکست های ”القاعده“ عبرت گرفته، و راهکار توامان «محلی ـ عالمگیر»ی را در پیش گرفته است، یعنی توان خویش را در اندیشهٔ هدفی عالمگیر می پرورد و در محل دست به اقدام می زند. رهبران این سازمان که خود را مبعوثان جدیدی می انگارند، ترجیح می دهند که پیش از آنکه مبارزان خویش را روانه یورش به جهان سازند، نخست از پایگاهی در قلب جهان عرب و مسلمان برخوردار گردند و به استقلال مالی تضمین شده ای برسند (مقاله «منابع مالی جهاد» را در همین شماره بخوانید). برای تحقق چنین هدفی، طرحی سه مرحله ای را دنبال کرده اند که در سال های ۲۰۰۲ و ۲۰۰۴ در جزوه ای با عنوان «مدیریت شقاوت: بحرانی ترین مرحله ای که امت مؤمنان از آن گذر خواهند کرد» پراکندند. این جزوه کوچک با عباراتی سهل و مستقیم تشریح کرده است که چگونه جهادیون می توانند از رویدادها و اوضاع و احوال بر بستر محلی یا در پهنه بین الملل بهره گیرند تا اقلیمی را تصاحب کنند. اقلیم به دست آمد آنگاه، می تواند نه فقط با توسل به نهایت خشونت و تبلیغاتی سرسختانه، بلکه همچنین با الهام از هنر جنگ و برخورداری از کاردانی دیوانسالاری غرب خود پایگاه تسخیرهای آتی شود. موفقیت محدود این استراتژی و اعلام «خلافت» در ماه ژوئن ۲۰۱۴، دنباله روانی را در اقالیم مسلمانان و فراسوی آن برانگیخته، در صحرای سینا، در لیبی، در ساحل، در تونس، در عربستان سعودی و در فرانسه   پی نوشت : لوموند دیپلماتیک     اگر از سایتی کپی می کنید حتما لینک ان را قرار دهید
  19.                                  اسماعیلیه در افغانستان   پارسينه : فرقة اسماعیلیه یکی از شاخه های درخت تنومند و پربار تشیع است که پس از وفات امام صادق (ع) پدیدار شد و در امتداد تاریخ، به آیین عرفانی و باطنی و جریان فلسفی خاص تبدیل گردید. این فرقه از همان آغاز در گوشه گوشة جهان اسلام نفوذ پیدا کرد و نقش بس مهمی در تکوین تمدن اسلامی و ایجاد میراث علمی، فرهنگی و فلسفی آن ایفا نمود. هم­اکنون، «اسماعیلیان پس از شیعیان دوازده امامی، دومین جماعت بزرگ مسلمانان شیعی مذهب را تشکیل می دهند، و امروز به عنوان اقلیتی دینی در بیش از بیست و پنج کشور، در آسیا، آفریقا، اروپا و آمریکای شمالی پراکنده هستند».[1] افغانستان یکی از این کشورهاست و از دیرباز موطن اسماعیلیان بوده است. اما در باب اسماعیلیان افغانستان تاکنون کاری صورت نگرفته و وضعیت ایشان در هاله ای از ابهام باقی مانده است. به دلیل عدم شناخت از عقاید اسماعیلیان این کشور، انواع افسانه ها و شایعات به ایشان نسبت داده می شود که در این میان، محقق در تفکیک بین عقاید واقعی و خرافات منسوب بدان­ها و ارزیابی صحت و سقم نسبت­های داده شده به ایشان، با دشواری بسیار مواجه است. در نوشتار حاضر تلاش شده است که نقطة آغازی برای پژوهش در این موضوع ترسیم شود. با توجه به کمبود منبع در این زمینه، این نوشتار فقط می تواند به عنوان طرحی هرچند ناقص در باب مطالعة تاریخ و عقاید اسماعیلیة افغانستان تلقی شود. 1. آغاز ورود اسماعیلیه به افغانستان به نظر می رسد حضور اسماعیلیه در افغانستان تاریخ بلندی دارد. طبق روایت­هایی، محمدبن اسماعیل پس از وفات امام صادق (ع) به سوی ری و دماوند رفت و در آنجا مخفی شد. وی تعدادی از پیروان خود را به قندهار، هند و سند برای تبلیغ کیش اسماعیلی اعزام نمود.[2] بنا بر نقل دیگر، زمانی­که محمدبن اسماعیل در دماوند (یا نهاوند) به سر می­برده است، هارون الرشید جمعی را برای دستگیری وی فرستاد، اما محمدبن اسماعیل از این موضوع اطلاع یافته و به فرغانه (در تاجیکستان کنونی) می­رود و قاضی شمس­الدین را برای تبلیغ به هرات می فرستد.3 در قرن سوم، ناحیة ری پایگاه مرکزی دعوت اسماعیلی در منطقة جبال بود. در آن زمان یکی از فقهای اهل سنت به نام زعفرانی، مردم ری را بر ضد اسماعیلیه شوراند و غیاث، رهبر دعوت اسماعیلیه در ری را مجبور به فرار به طرف خراسان کرد. به گفتة خواجه نظام­الملک در سیاست نامه، «این غیاث که از ری بگریخته بود و به خراسان شده، به مرو الرود مقام گرفت و امیرحسین علی مرورودی را دعوت کرد و اجابت یافت».4 غیاث در حدود سال 280 هجری به مرو الرود (بالا مرغاب امروز در شمال افغانستان) رفت و امیرحسین­بن علی مروزی را به کیش اسماعیلی درآورد. بسیاری از مردم در نواحی مجاور مرو الرود (طالقانِ افغانستان)، فاریاب، هرات، غور و غرجستان) نیز بر اثر نفوذ این امیر قدرتمند که بعدها خود یکی از داعیان اسماعیلی شد، بدین مذهب گرویدند.5 و 6 حسین­بن علی مروزی که از امیران و صاحب­منصبان مهم دستگاه سامانی بود، از سال 307 تا 312ق به عنوان داعی اسماعیلی در خراسان فعالیت می کند و پایگاه دعوت را از نیشابور به مرو الرود منتقل می نماید.7 فعالیت اسماعیلیه در غور و غرجستان (در مرکز افغانستان کنونی) نیز در پایان قرن سوم هجری و در زمان حکومت امیر اسماعیل سامانی به وسیلة فردی به نام ابوبلال اوج می گیرد که با سرکوب و عکس­العمل سریع و شدید وی مواجه می شود.8 اگرچه اسماعیلیان با سرکوب شدید امیر اسماعیل سامانی مواجه گشتند و حسین مروزی نیز به دستور امیر نصر سامانی دستگیر و زندانی شد، جنبش اسماعیلیه در مناطق یاد شده نه تنها از بین نرفت، بلکه بر اثر تلاش احمد نسفی، جانشین حسین مروزی، در خراسان و ماوراء­النهر گسترش یافت؛ تا اینکه به دربار سامانیان وارد شد و حتی امیر نصر سامانی خود نیز دعوت اسماعیلیان را پذیرفت. خواجه نظام­الملک می نویسد: در جمله کار به جایگاهی رسید که نصر احمد دعوت او را اجابت کرد و محمد نخشبی (احمد نسفی) چنان مستولی گشت که وزیرانگیز و وزیر­نشان شد، و پادشاه آن کرد که او گفتی... ترکان و سران لشکر را خوش نیامد که پادشاه قرمطی شد... در وقت (در مجلس مهمانی) بتاختند و محمد نخشبی (احمد نسفی) را که داعی بود، بیاوردند و گردن بزدند.9 2. اسماعیلیة افغانستان در زمان غزنویان، غوریان و سلجوقیان سلطان محمود غزنوی (409 ـ 377 هـ.ش) که دامنة حکومتش از قزوین (در ایران) تا دریای ستلج (هندوستان شمالی) و از خوارزم تا دریای عرب گشوده بود، در تمام مناطق قلمرو خود به قلع و قمع شیعیان پرداخت. محمود، اسماعیلیان بسیاری از ساکنین شهر ری را به دار زد.10 به همین ترتیب، محمود غزنوی با اسماعیلیان غور و دیگر نواحی افغانستان نیز با شدت بسیار برخورد نمود. وی با تکفیر اسماعیلیان غور، به قلع و قمع آنان می پرداخت. با یک نگاه به طرح جهانی اسماعیلی در می یابیم که خراسان یک جزیرة مستقل و مناطق اسماعیلی­نشین در افغانستان امروزی و ماوراءالنهر، همه، زیرمجموعة این جزیره بوده است. شاهد این مطلب این است که ناصرخسرو خود را حجت خراسان می خواند، و در عین حال، عمدة فعالیت او در شمال افغانستان (بلخ) و شمال شرق (بدخشان) بوده است. در حالی که ایوانف، با تکیه بر اطلاعاتی دربارة جمعیت اسماعیلیه، از بدخشان به عنوان یک جزیرة مستقل یاد می کند.11 ابوالمعالی از داعی ای در غزنی نام می برد که هم­شأن حسن صباح و ناصرخسرو و از مؤسسان نهضت اسماعیلی در آن مناطق بوده است.12 طبق نظر سوم، بدخشان، ری (ایران) و مناطق جنوبی افغانستان، باید هرکدام جزیره ای جداگانه و مستقل از خراسان بوده باشند، و این خود دلالت بر فعال بودن اسماعیلیه در غزنی (پایتخت حکومت غزنویان) دارد. مارشال گ. هاجسن نیز به این تقسیم بندی سه­گانة جغرافیایی در سرزمین­های ایران ـ خراسان و ماوراءالنهر اذعان دارد، ولی احتمال می دهد که این تقسیم بندی، مدت درازی دوام نداشته است.13 در دورة پس از تجزیة افغانستان امروزی به دو دولت غوری و غزنوی، اسماعیلیان، علاءالدین حسین سلطان غور را به کیش خود درآوردند و با کمک او آزادانه به تبلیغ آیین خود پرداختند.14 امر دیگری که در گسترش تشیع در غور و غرجستان مؤثر بود، علاقة امرای آن به اهل بیت است که قزوینی نیز بدان اشاره دارد. در دورة پس از تجزیة افغانستان امروزی به دو دولت غوری و غزنوی، اسماعیلیان، علاءالدین حسین سلطان غور را به کیش خود درآوردند و با کمک او آزادانه به تبلیغ آیین خود پرداختند.14 امر دیگری که در گسترش تشیع در غور و غرجستان مؤثر بود، علاقة امرای آن به اهل بیت است که قزوینی نیز بدان اشاره دارد.15 با این حال، رابطة تیرة اسماعیلیه پس از علاءالدین حسین با فرزند او سیف­الدین محمد و فقهای اهل سنت، نشان آشکاری از وضعیت نامناسب اسماعیلیه افغانستان در این مقطع است. سیف­الدین محمد، همة داعیانی را که پدرش در سال 534ق به غزنی دعوت کرده بود و نیز بسیاری دیگر از کسانی را که تازه به این کیش درآمده بودند، از دم تیغ گذراند.16 حکمرانان غوری پس از او نیز بارها علیه اسماعیلیه دست به اقدامات جنگی زدند. نفوذ فقهای اهل سنت در دستگاه حکومتی سلاطین بعدی غور، شاید از عوامل مهم سخت گیری ایشان بر اسماعیلیه بوده است. غیاث­الدین که بر غور و مناطق ضمیمة آن حکومت می کرد، شافعی شده بود و برادرش شهاب­الدین که بر غزنی و مناطق اطراف آن حکومت می کرد، حنفی شده بود.17 در حدود سال 557ق از فقهای بلخ و سمرقند سؤال شده بود که با اسماعیلیانی که قصد توبه دارند، چگونه باید رفتار کرد. ملایم ترین جواب­ها این بوده است که آنان باید تمامی کسانی را که گمراه ساخته و به کیش خویش در آورده اند، به دین اسلام برگردانند. ولی عموماً توبة فرد اسماعیلی پذیرفته نمی شد و برای او چاره ا ی جز مرگ نبود؛ به این دلیل که صریح ترین اظهارات ممکن بود در اندیشة فرد اسماعیلی، قابل تعبیر به معنای مغایری باشد.18 3. ناصرخسرو و اسماعیلیة افغانستان بدون تردید بزرگ ترین نقش را در گسترش کیش اسماعیلی و تعمیق تعالیم آن در افغانستان، ناصرخسرو داشته است. وی که متکلمی دانشمند، فیلسوفی توانا، جهانگردی ادیب و شاعری نامور در زبان فارسی بود، در سال 394ق در بلخ متولد شد.19 ناصرخسرو، پس از دوران جوانی و تحول عظیم روحی،20و21 سفر هفت ساله ای را به قصد حج آغاز می کند و در آخر این سفر، به دیدار ابوتمیم معدبن علی المستنصر بالله، خلیفة فاطمی در مصر نایل می آید و با داعی­الدعات، مؤید­الدین شیرازی رابطة دوستی برقرار می کند.22 وی قبل از این سفر به کیش اسماعیلی درآمده بود.23 ناصرخسرو سه سال در قاهره ماند و به عنوان داعی تعلیم و تربیت یافت و در سال 444ق به بلخ بازگشت و به عنوان داعی، یا به گفتة خودش «حجت خراسان»، کار خود را آغاز کرد و پایگاه سرّی خود را در بلخ مستقر ساخت. اما پس از مدت کوتاهی، موفقیت­های او دشمنی علمای سنی را که از پشتیبانی حکمرانان سلجوقی برخوردار بودند برانگیخت. سنیان او را به الحاد متهم کردند و قرمطی و رافضی خواندند، خانة او را ویران کردند و حتی قصد جانش را نیز داشتند. سرانجام، او را مجبور کردند تا خانة خود را ترک کند و به درة یمگان در بدخشان پناه ببرد. یمگان در آن زمان جزء قلمرو امیر خودمختار بدخشان، علی­بن اسد بود که مذهب اسماعیلی و رابطة نزدیکی با ناصرخسرو داشت.24 در یمگان نیز ناصرخسرو به تبلیغات اسماعیلی خود ادامه داد و در همان حال، مکاتبات خود را با داعی­الدعات، مؤید­الدین شیرازی و مرکز دعوت فاطمی در قاهره حفظ کرده بود.25 مطابق روایات محلی اسماعیلیان امروز بدخشان که از ناصرخسرو به عنوان «شاه سید ناصر» نام می برند و هنوز برای او احترام بسیاری قائل اند و برخی از آثارش را حفظ کرده اند، این ناصرخسرو بود که مذهب اسماعیلی را در بدخشان رونق بیشتری بخشید. بدخشان پس از این یکی از مراکز اسماعیلیه و پایگاه اسماعیلیان نزاری پس از تخریب قلعه­الموت در ایران شد و به گنج­خانة نوشته های نزاری تبدیل گردید. ناصرخسرو دست کم تا هفتاد سالگی زنده بود و در یمگان در تاریخ نامعلومی بعد از سال 465ق درگذشت.26 قبر او که بر فراز تپة کوچکی قرار دارد، در یمگان و در قریة امروزی حضرت سید نزدیک فیض­آباد (پایتخت بدخشان افغانستان) واقع شده است. ساکنان محلی که مقبره را همچون زیارتگاهی پاس می دارند و مدعی اند که سید و از اعقاب ناصرخسرو هستند، در نهایت شگفتی، همه، سنیان متعصبی هستند که شدیداً اسماعیلیان بدخشان و جاهای دیگر را از آمدن به زیارت مقبره منع می کنند. آن­ها همچنین معتقدند که جدشان، ناصر، یک پیر صوفی و مانند خودشان سنی مذهب بوده و هیچ رابطه ای با اسماعیلیه نداشته است.27 قابل ذکر است که برخی محققان ورود اسماعیلیه در بدخشان را هم­زمان با ورود ناصرخسرو به آنجا و به دست او می دانند.28 اما اسماعیلیه از قرن سوم هجری در این منطقه فعال بوده و ورود کیش اسماعیلی حداقل در پایان قرن سوم در بدخشان و نواحی آن قطعی است. علی­بن اسد، حکمران خودمختار بدخشان، خود، اسماعیلی بوده و ناصرخسرو با علم به اینکه اسماعیلیان بدخشان و درّه های آنجا پناهگاه امنی برای او خواهند بود، به آنجا پناه می برد. در روزگار محمدبن بزرگ امید، سومین داعی قهستانی (557 ـ 532ق)، داعیان نزاری قهستان کوشش­های بسیاری برای رخنه در مرکز افغانستان (غور) به خرج دادند29 و در اواخر دورة ­الموت، نزاریان قهستان دو داعی به قهستان فرستادند.30 از زمان ناصرخسرو تا حملة مغول، از تاریخ اسماعیلیان افغانستان و آسیای مرکزی اطلاع فراوانی در دست نیست. در دورة اخیر الموت بود که اسماعیلیان بدخشان و احتمالاً غور در نتیجة فعالیت­های داعیان قهستانی، به امامت نزاری قائل شدند. پیش از این تاریخ، اسماعیلیان این منطقه، بیرون از دایرة شقاق نزاری ـ مستعلوی و خارج از محدودة دولت نزاریان در ایران قرار داشتند. این امر را روایات محلی نزاریان بدخشان که آغاز دعوت نزاری را در آن منطقه در نیمة قرن ششم قرار می دهند، تأیید می کنند.31 نخستین داعی قهستانی، سید شاه ملنگ بود که حکمرانی خود را در شغنان، یکی از نواحی عمدة بدخشان، مستقر ساخت. به دنبال او داعی دومی به نام میر سید حسن شاه خاموش روی کار آمد. این داعیان، سلسلة پیران و میران را تشکیل دادند که بر شغنان، روشان و نواحی مجاور بدخشان در منطقة آمودریای بالا (جیحون علیا) تا روزگاران جدید حکومت می کردند.32 4. اسماعیلیان افغانستان در دورة مغولیان و تیموریان (قرن هفتم تا نهم هجری) حملة چنگیز به افغانستان در سال ششصد قمری آغاز شد که علی­رغم مقاومت سرسخت مردم افغانستان، مغول­ها بر بیشتر این سرزمین مسلط شدند. پیامد حملة مغول به این کشور، آسیب­های بزرگی بود که بر فرهنگ، اقتصاد و اجتماع آن وارد شد و شهرهای گوناگون تخریب گردید. حدود صد سال پیش از این مقطع، یعنی در سال 487ق، اسماعیلیه در مجموع جهان اسلام به دو شاخة نزاری و مستعلوی تجزیه شده بود و در قهستان ایران سلسله نزاری حاکم بود. قلعة الموت (پایگاه اسماعیلیان نزاری در ایران) در سال 633ق به دست مغول­ها تخریب گردید و حکومت قهستان توسط مغولان به حاکمان سنی آل­کرت (حاکمان هراتی) واگذار شد. حکیم سعدالدین­بن شمس­الدین، معروف به نزاری قهستانی، نخستین مؤلف نزاری پس از الموت، در آغاز جوانی در دستگاه اداری مؤسس آل­کرت، یعنی شمس­الدین محمد اول (676 ـ 643ق) و جانشینان او خدمت می کرد. روش نزاری قهستانی که بیانی شاعرانه و صوفیانه داشت تا اندیشه های اسماعیلی خود را پنهان کند، الگوی بسیاری از نویسندگان بعدی نزاری در افغانستان، ایران و آسیای مرکزی شد.33 کوه­های پامیر و هندوکش و مناطق بدخشان که در حصار این کوه­ها بود، از بلیة مغول مصون ماند34 و پناهگاهی برای اسماعیلیان نزاری شد که از بیم قتل­عام مغول از قهستان فرار کرده بودند. در این دوره، اسماعیلیان بدخشان و نواحی پیرامون آن که پیش از سقوط الموت به امامان نزاری ایمان آورده بودند، از تأثیرات حمله مغول به دور ماندند و در دورة بعد از الموت، سنت ادبی تا حدی ویژه از آن خود به وجود آوردند. اینان با اهمیت دادن ویژه به آثار ناصرخسرو، مقدار زیادی از آثار موجود نزاری را از دورة الموت و بعد از آن که به زبان فارسی نوشته شده بود، حفظ کردند.35 قاسم شاه، فرزند شمس­الدین محمد، نیز شمس­الدین سبزواری را با اعطای منصب پیر به سوی شرق ایران فرستاد. وقتی شمس­الدین سبزواری وارد بدخشان شد، مردم بسیاری به دیدار او شتافتند و او آنان را به پذیرش مذهب اسماعیلی و ادای سوگند بیعت با امام قاسم شاه ملزوم ساخت. وی پس از آن در تبت صغیر، غزنی، چیناب، وانل­نگری، دره های هندوکش و پامیر، کشمیر و هندوستان به انجام مأموریت پرداخت.36 بدخشان و نواحی آن در نیمة نخست قرن نهم هجری جزء امپراطوری تیموری درآمد. پس از آن، بدخشان را ازبک­ها گرفتند، ولی میران اسماعیلی شغنان، همانند سلسلة تیموریان محلی، پیوسته در برابر ازبک­ها مقاومت می­کردند. در سال 913ق شاه رضی­الدین­بن طاهر، یکی از امامان محمد شاهی، از پایگاه دعوت خود در شرق ایران به بدخشان آمد و به کمک پیروان محلی خود زمام حکومت بخشی از بدخشان را به دست گرفت. در جنگ سال 915 هجری، شاه رضی­الدین کشته شد و در نتیجه، نزاریان بدخشان که آن زمان از شاخة محمد شاهی بودند، به شدت به وسیلة امیران تیموری محل مورد آزار و اذیت قرار گرفتند.37 پس از این، رابطة اسماعیلیه با تصوف پررنگ شد و اسماعیلیان خود را در پشت خرقة صوفیان پنهان کردند.38 سلطة مغولان و تیموریان بر افغانستان به صورت کلی سبب شد که مدارس، کتابخانه ها، نخبگان و مجموعة فرهنگ به شدت صدمه ببیند و گونه ای روحیة تقدیرگرایی به وجود آید. تحت چنین شرایطی، علاوه بر اسماعیلیان، مردمان دیگری نیز به زیّ صوفیان درآمدند که تا امروز هم این جریان به اشکال گوناگون در این سرزمین به حیات خود ادامه داده است.39 5. اسماعیلیان افغانستان در دورة انجدان (قرن نهم و دهم هجری) در نیمة نخست قرن نهم هجری، امامان نزاری قاسم شاهی در زیّ پیران صوفی در انجدان سر برآوردند. انجدان که در مرکز ایران، در حوالی محلات و قم واقع است، مدتی بیش از دو قرن مقر امامان نزاری قاسم شاهی باقی ماند.40 مستنصر بالله دوم (885 ـ 868ش) نیز عده ای از داعیان معتمد خویش را به نقاط مختلف ایران، افغانستان و آسیای مرکزی فرستاد.41 وقتی شاه اسماعیل صفوی (930 ـ 907ق) دستور قتل شاه طاهر، معروف ترین امام سلسلة نزاری قاسم شاهی در دورة انجدان را در سال 926ق صادر کرد، شاه طاهر به هندوستان گریخت و فعالیت­ها و خدمات خود را در احمدنگر هندوستان آغاز کرد. در دوره ای که او در احمدنگر به سر می برد، چند نفر از داعیان بدخشان، از جمله میرزا صوفی و میرزاجان محمد کابلی و سید حیدرشاه، سیدشاه محمد و برخی دیگر از بدخشانی­ها، به دیدار او آمدند و امام آنان را راهنمایی نمود.42 دورة انجدان شاهد تجدید حیات فعالیت­های ادبی نزاریان بود. قدیمی ترین نتیجة این تجدید حیات ادبی به زبان فارسی به وسیلة ابواسحاق قهستانی (نیمة دوم قرن نهم هجری) و خیرخواه هراتی (متوفای بعداز 960ق) پدید آمد. محمدرضا بن سلطان حسین غوریانی هراتی، معروف به خیرخواه هراتی، نویسنده و شاعری پرکار بود. امام مستنصر بالله دوم او را به عنوان داعی به جانشینی پدرش که از داعیان یا پیران محلی در زادگاه خویش در مغرب افغانستان بود، نصب کرده بود.43 سخنان مستنصر بالله دوم در کتاب پندیات جوانمردی و دیگر آثار خیرخواه هراتی منعکس شده است. نسخه های پندیات جوانمردی هنوز در مجموعه های خطی نزاری در بدخشان و دیگر مناطق اسماعیلی­نشین افغانستان نگهداری می شود. عبدالسلام شاه نیز به تبعیت از پدرش، مستنصر بالله دوم، نزاریان محمد شاهی افغانستان را دعوت کرد که بیعت خود را تغییر دهند و به متابعت از امامان بر حق، یعنی امامان قاسم شاهی بپردازند.44 در قرن نهم، باید از یکی از نویسندگان سرشناس اسماعیلیان در بدخشان، یعنی سهراب ولی بدخشانی نام برد که در حوالی 856 به تألیف اشتغال داشته است. از نوشته های مهم او سی و شش صحیفه است که در زبان بدخشانی­های امروز بدین نام مشهور است و در اصل صحیفة الناظرین نام داشته است. کتاب دیگر او رساله ای بدون عنوان است. علاوه بر این، رسالات و کتب دیگری نیز برای او نام برده اند. بدخشانی­ها در قرن نهم و دهم نویسندگان دیگری نیز داشته اند. 6. اسماعیلیان افغانستان در قرون اخیر 1ـ6. ابهامات و کمبود اطلاعات متأسفانه، دربارة تاریخ جدید اسماعیلیان افغانستان اطلاعات چندانی در دست نیست. نه محققان خارجی در این زمینه کار مناسبی ارائه داده اند و نه مورخان افغانستان به تاریخ و تحولات اسماعیلیة افغانستان بذل توجه نموده اند. خود اسماعیلیان افغانستان نیز از قرن یازدهم به بعد و پس از خیرخواه هراتی و سهراب ولی بدخشانی، نویسنده و شخص مطلع قابل توجهی نداشته اند. اسماعیلیان افغانستان در دوره های اخیر تا حدی از لحاظ علمی و فرهنگی در انحطاط افتادند و در عقایدشان خرافی تر شدند و سرشان را در لاک تقیه فرو بردند و این تقیة افراطی ایشان کار را برای محقق دو چندان مشکل می­نماید. 2ـ6. آقاخان ها و اسماعیلیان افغانستان آقاخان محلاتی که رهبر نزاریان و از نوادگان رهبران انجدان بود، در زمان فتحعلی­شاه قاجار با حکومت درگیر شد و در سال 1258ق به افغانستان فرار نمود. آقاخان در قندهار مستقر شده بود و نمایندگان پیروانش از بدخشان و اماکن دیگر دور او جمع شدند.45 جوامع اسماعیلی این مناطق اکنون می کوشیدند تا تماس­های مستقیم تری با امام خویش برقرار کنند. انگلیسی­ها وضعیت اسماعیلیان کابل و اطراف آن را نیز بررسی کرده بودند. راولینس، تحصیلدار انگلیسی قندهار، گفته بود که یکصد خانوار در کابل اعتقاد به خدا بودن آقاخان دارند.46 سرانجام، قیام محمد اکبرخان در قندهار سبب شد که آقاخان به تبع انگلیسیان شهر را ترک گوید و به سند پناه ببرد.47 3ـ6. عبدالرحمن خان و سرکوب اسماعیلیان عبدالرحمن خان که در استبداد گوی سبقت را از همة حکام افغانستان برده بود، به طور گسترده به قلع و قمع شیعیان پرداخت. طبیعتاً مظالم عبدالرحمن بر اسماعیلیان افغانستان نیز بی­سابقه بوده است. در سال 1305هـ­. اسماعیلیان به دلیل استنکاف از پرداخت مالیات، توسط عبدالرحمن تحت تعقیب قرار می گیرند. هزاره های اسماعیلیِ مناطق ترکمان، پارسا و شیخ علی (مناطقی در ولایت پروان) سرکشی می کنند و با حاکم محلی خود درگیر می شوند و او را زندانی می کنند. در سال 1306هـ.. مناطق چندی که اسماعیلی­نشین بودند، توسط دولت سرکوب و احیاناً از جایی به جایی کوچ داده می شوند. این مناطق عمدتاً در ولایت بدخشان بوده است (مثل رستاق، شغنان، دوشان، حضرت امام و...).48 اسماعیلیان، یا به تعبیر ملا فیض محمد کاتب هزاره، «هزاره­های آقاخان محلاتی مشرب»، از مناطق شیخ علی و تاله و برفک در سال 1307هـ. به تمرد از حکومت پرداختند و در پی آن، حکومت به سرکوب آنان می­پردازد و در این سرکوب، غیر اسماعیلیان منطقه نیز به کمک نیروهای دولتیِ اعزام شده از کابل برمی­خیزند. پس از مدتی در همین سال درگیری شدید دیگری بین نیروهای دولتی و اسماعیلیان از طوایف «کرم علی»، «علی جم» و «نیک پی» (از هزاره­های شیخ علی) اتفاق می­افتد. در ادامة جنگ و گریز، سرانجام هزاره های اسماعیلی به سنگلاخ­ها و مغارات و سوراخ­های کوه­ها پناه می برند و عبدالرحمن خان دستور می دهد که جنگجویان دولتی همة اموال ایشان را تملک کنند و اسیران را به کابل بفرستند.49 دو درگیری شدید دیگر نیز در همان سال بین اسماعیلیان شیخ علی و نیروهای دولتی اعزامی از کابل پیش می آید و در نتیجه، حکومت عده ای از هزاره های اسماعیلی را از شیخ علی به فیض آباد بدخشان، چند خانوار را به درة نعلبک دوآب و 53 خانوار از اهل ترمیشی را به بلخ و مزار شریف تبعید می کند و عده­ای هم به کوه­ها پناه می­برند. برخی از اسماعیلیان شیخ علی نیز به گرشک و لهوگرد در هرات تبعید می­شوند و تعدادی هم درکارگاه­های پرده­بافی و کرسی نیین و کارخانة چرم­گیری و حکاکی به کار گمارده می شوند.50 در سال 1308هـ. نیز بین نیروهای دولتی با اسماعیلیان هزارة شیخ علی درگیری پیش می­آید که در اثر آن، اسماعیلیان به شدت سرکوب می شوند و افسران دستور می­دهند که نظامیان، اموال، حیوانات، زنان و دختران ایشان را تملک کنند. اما این خودسری افسران ظاهراً مورد پسند عبدالرحمن واقع نمی­شود و دستور به بازگرداندن اموال و زنان و دختران اسماعیلیان می­دهد. اسماعیلیان که دیگر رمقی برای مقابله با دولت نداشتند، با هر وسیله­ای می­خواستند حکومت را از خود راضی کنند؛ به همین جهت، اموالی را که افسران و نظامیان از آن­ها به تاراج برده بودند، حتی پس از دستور عبدالرحمن به بازگشت آن، به حکومت و شاه بخشیدند51 تا شاید باعث دل­نرمی حضرت والا نسبت به خودشان شوند. 4ـ6. جغرافیای انسانی امروز اسماعیلیان افغانستان وضعیت خفقان و استبداد و سرکوب­های شدید اسماعیلیان به دست حاکمان کشور در سده های اخیر سبب شد که اسماعیلیان سر در لاک خود فرو ببرند و با پنهان­کاری و لزوم حفظ اسرار، برای شهروندان افغانستان ناشناخته باقی بمانند. اما آن­گونه که قرائن نشان می دهد، اسماعیلیان هرچند در مقیاس محدود، در اکثر شهرهای افغانستان حضور دارند. ایشان در برخی موارد خود را اثناعشری معرفی می کنند و در موارد دیگری، در پوستین سنیان یا صوفیان سنی درآمده اند و تشخیصشان برای دیگران تا اندازه ای مشکل است؛ هرچند در برخی ولایات مذهب خود را آزادانه آشکار می کنند. آنچه مسلم است، شیعیان اسماعیلی در ولایات ذیل حضور دارند: 1. بدخشان: از زمان ناصرخسرو به بعد، تمرکز بیشتر اسماعیلیان در بدخشان و نواحی آن بوده است. اسماعیلیان نزاری بدخشان که از آغاز قرن سیزدهم هجری از فرقة محمدشاهی به پیروی از امامان قاسم­شاهی گرویدند، بیشترین اسماعیلیان افغانستان هستند. بر اثر تعیین مرز بین روسیه و انگلیس، تماس اسماعیلیان با رهبرانشان کم شد. آخرین تماس آقاخان سوم با پیروانش در این مناطق، در سال 1923 بود که در این سال وی پیر سبزعلی (متوفای 1938م) را که از مردم خوجه بود، به عنوان سفیر خویش در بدخشان منصوب کرد.52 نظام شورایی متحدالشکل و هیأت­های وابستة آن که بر اساس «قانون اساسی مسلمانان شیعة امامی اسماعیلی» در سال 1986م و به دست پرنس کریم آقاخان چهارم ایجاد شد، جماعت­های اسماعیلی بدخشان افغانستان و تاجیکستان و دیگر اسماعیلیان افغانستان را در بر نگرفته است، چنان که اسماعیلیان ایران نیز از شمول آن خارج اند.53 این جوامع از طریق نظام­های دیگری که مبتنی بر کمیته های خاص است اداره می شوند. در سال­های اخیر، توجه خاصی به امور مذهبی و اجتماعی ـ اقتصادی اسماعیلیان بدخشان می شود. سنت ادبی خاص جماعت نزاری بدخشان و نواحی مجاور آن، لایه های متعددی از ادبیات اسماعیلی را عرضه می دارد. ایشان کتاب مجهول المؤلف ام الکتاب، آثار اصلی و جعلی ناصرخسرو، آثار فارسی دورة الموت و بعد از الموت، از جمله رسالاتی را که تلفیق آرای اسماعیلی را با اندیشه های صوفیانه نشان می دهد، و آثار ناشناخته ای را که انتساب آن­ها به نزاریان قطعی نیست، برای ما حفظ کرده اند و نقش بسیار مهمی در حفظ ادبیات نزاری که به زبان فارسی نوشته شده است، داشته اند.54 آن­ها در سید بودن ناصرخسرو تردیدی به خود راه نمی دهند و اسناد و مدارکی نیز در این زمینه ارائه می کنند.55 قبر ناصرخسرو امروزه به عنوان یک زیارتگاه در یمگان مطرح است، ولی بیشتر زائران و خادمان آن اهل سنت اند که معتقدند سید و از اولاد شاه سید ناصرند.56 یکی از خصوصیات اصلی بدخشانیان این است که عنوان اصلی کتاب را نمی آورند و تعداد ابواب یا فصول آن را عنوان قرار می دهند. آنان کتاب روضة التسلیم، منسوب به خواجه نصیرالدین طوسی را که به 28 تصور تقسیم شده است، تصورات نام نهاده اند. کتاب صحیفة الناظرین سید سهراب ولی بدخشانی که به 36 صحیفه تقسیم شده است، سی و شش صحیفه نام گرفته است؛ چنان­که یکی از کتب اصلی ناصرخسرو نیز به شش فصل شاه سید ناصر معروف است. در مقدمة تاریخ بدخشان به نقل از استاد خلیل­الله خلیلی راجع به مقبرة ناصرخسرو مطالبی درج شده است که به آگاهی افزون تر از نفوذ مذهب اسماعیلیه و جایگاه آن در بدخشان کمک می کند.57 2. کابل: در ولایت کابل و نواحی آن نیز تعدادی اسماعیلی حضور دارند که ایشان نیز تا قرن یازدهم و دوازدهم هجری پیرو سلسلة نزاری محمدشاهی بوده اند، ولی پس از آن به سلسلة قاسم­شاهی گرویده اند و از امامان آقاخانی پیروی می کنند.58 اسماعیلیان کابل و نواحی آن به «علی­اللهی» معروف اند.59 3. بامیان: در ولایت بامیان، اسماعیلیان در این مناطق زندگی می کنند: 1. شیبر؛ 2. شنبل؛ 3. عراق و 4. درّة شکاری.60 حاج کاظم زیدانی می گوید: در مناطقی چون درّة شکاری و بامیان، آثار قلعه های مخروبة زیادی به جای مانده است که به نظر می رسد از آن اسماعیلیان بوده اند. زیرا باقلاع «الموت» و سایر قلعه های اسماعیلی شباهت دارند.61 4. میدان: در ولایت وردک و میدان نیز اسماعیلیان در این مناطق حضور دارند: 1. سیاه سنگ؛ 2. کالو62 و 3. بهسود. اسماعیلیان بهسودی همانند اثناعشری­ها، مراسم محرم و عزاداری برپا می دارند و در آداب خود تفاوت چندانی با اثناعشری­ها ندارند، هرچند از سوی اثناعشری­ها تحقیر و به عنوان غلات شناخته می شوند.63 بر اساس گفتة برخی شاهدان عینی، اینان به ظواهر شرع و نماز و روزه نیز تقید و التزام ندارند. در برخی منابع نیز ایشان «علی­اللهی» نامیده شده اند. تیمور خانوف از برنس چنین نقل می کند: «به شهادت برنس در سال 30 قرن 19 یک نفر از رهبران علی­اللهی که در ایران و ترکیه پیرو داشت، کوشش کرد در منطقة بهسود تبلیغاتی را به نفع خود راه اندازد، اما آن فعالیت­ها به یک جنگ واقعی مذهبی مبدل گشته و با نابودی کامل فرقة علی­اللهی پایان یافت.» (کتاب مسافرت به بخارا، قسمت 1ـ2، چاپ مسکو، 1894م، صص 263ـ264). روحانیون شیعه مذهب و همچنین رهبران طوایف هزاره دائماً می کوشند تا هیچ فرقة مذهبی دیگری در مناطق اشغالی آن­ها نفوذ ننماید.64 5. پروان: بعد از ولایت بدخشان، یکی از مراکز پرتراکم اسماعیلیه، ولایت پروان است و بیشتر اسماعیلیان امروزی ولایت کابل نیز از پروان بدانجا نقل مکان کرده اند. بیشترین مناطق اسماعیلی­نشین در پروان، درّة شیخ علی و سرخ پارساست که شامل این طوایف هزاره می شود: 1. علی جم؛ 2. کرمعلی؛ 3. نیک پی؛ 4. برمک و...65 از ولایت پروان، دانشجویانی اسماعیلی در جمهوری اسلامی ایران مشغول تحصیل اند که متعلق به طایفة کرمعلی هستند. چنان­که قبلاً هم گفته شد، در اثر تنش­های طوایف شیخ علی و سرخ پارسا با حکومت عبدالرحمن خان جابر، بسیاری از خانواده های این طوایف در مناطق غربی و شمال شرقی افغانستان تبعید و پراکنده شدند. علاوه بر دانشجویان، خانواده های دیگری از طوایف شیخ علی و سرخ پارسا نیز امروز در ایران حضور دارند. 6. بغلان: در ولایت بغلان، اسماعیلیان در این فرمانداری­ها سکونت دارند: 1. دوشی؛ 2. تاله؛ 3. برفک؛ 4. درّة کیان؛ 5. کیله گی؛ 6. لرخاب...66 درّة کیان از مناطق مهم اسماعیلی­نشین است که برخی تصور می کنند اسماعیلی­ها عمدتاً در این منطقه حضور دارند. به همین جهت، گاهی در محاورات به اسماعیلی­های افغانستان «کیانی ها» گفته می شود. دلیل آن هم این است که در دوره های اخیر، رهبری اسماعیلیان افغانستان به دست سادات خانوادة نادری بوده است و امروزه نیز سید منصور نادری پس از پدرش رهبری اسماعیلیان افغانستان را به عهده دارد. سید منصور نادری به «بچه (پسر) سید کیان» نیز معروف است؛ زیرا پدرش بیشتر به نام «سید کیان» شناخته می شده است. سید منصور نادری سواد چندانی ندارد و طبق گفته های بصیر احمد دولت­آبادی که یکی از مورخین معاصر افغانستان است و با اسماعیلیان تا اندازه ای مراوده دارد، باسوادترین فرد اسماعیلیان افغانستان، سید جعفر نادری، فرزند سید منصور نادری است که تحصیلات دینی و غیردینی دارد و در غرب هم تحصیلاتی داشته است سید منصور نادری امروز به عنوان نمایندة پرنس کریم آقاخان چهارم در افغانستان فعالیت دارد و برخی طلاب اسماعیلی نیز با حمایت او به ایران فرستاده شده اند و از سوی او تأمین مالی می گردند. یکی از دلایل دیگر شهرت اسماعیلیان درة کیان این بوده است که ایشان به رهبری خانوادة نادری، حزب و دستگاه سیاسی نظامی داشته اند. البته ایشان در دوران جهاد علیه شوروی با دیگر شیعیان همگام نشدند و روابط نزدیک خود را با دولت کابل که مورد پذیرش مجاهدین نبود، حفظ کردند. پس از پیروزی مجاهدین و خروج شوروی از افغانستان، اسماعیلیان درة کیان و سید منصور نادری به ائتلاف شمال پیوستند و یک فرقه (لشکر) را نیز با مشارکت جنبش شمال (به رهبری ژنرال دوستم) و حزب وحدت اسلامی تشکیل دادند که فرماندهی فرقه نیز به دست حسام­الدین، یکی از معاونین سید منصور نادری بوده است. 7. کنر، لغمان، کاپیسا و ننگرهار: در این استان­ها بیشتر نورستانی­ها حضور دارند که اصالت یونانی دارند و جدید­الاسلام گفته می شوند، زیرا بعدها به دین اسلام مشرف شده اند.67 مناطق ایشان پس از تشرف به دین اسلام نورستان نام گرفت و پیش از آن به کافرستان معروف بوده است.68 نورستانی­ها از چهار قوم نسبتاً بزرگ کاموز، هلار، سلار، کاموج و پانزده فرقة کوچک تر دیگر در پانزده فرمانداری و بخش­داری در این استان­ها و از جمله استان بدخشان زندگی می کنند. ایشان با زبان سانسکریت تکلم می کنند.69 نورستانی­ها بیشتر به علی­اللهی معروف اند، ولی قرائن بسیاری در دست است که ایشان با دیگر اسماعیلیان افغانستان تفاوت چندانی ندارند. ایوانف می گوید: در بعضی نقاط افغانستان جماعت نزاری­ها هنوز به نام علی­اللهی خوانده می شوند، گرچه آنان در واقع با علی­اللهی های ایران و کردستان فرق دارند و به احتمال زیاد از اعقاب قرامطه هستند.70 در منابع متعددی که دربارة اسماعیلیان نوشته شده است، و نیز در کتب تاریخی افغانستان، گاهی اسماعیلیان این کشور به عنوان علی­اللهی معرفی می شوند و گاهی تصریح می شود که ایشان اسماعیلی اند و علی­اللهی لقب گرفته اند.71 قبلاً هم اشاره شد که اسماعیلیة کابل و بهسود نیز به علی­اللهی معروف اند. در بخش عقاید اسماعیلیة افغانستان اشاره خواهیم کرد که عقایدی که به علی­اللهی های افغانستان نسبت داده می شود، همان عقاید سایر اسماعیلیان این کشور است. سید جمال­الدین نیز در تتمة البیان فی تاریخ الافغان72 به برخی عقاید ایشان اشاره می کند که با عقاید سایر اسماعیلیة افغانستان تشابه زیادی دارد. روابط نورستانی­ها با اسماعیلیة بدخشان نیز برقرار است و عده ای از ایشان اساساً در بدخشان توطن گزیده اند. یادآوری این نکته هم ضروری است که بخشی از نورستانی­ها، شیعة اثناعشری اند.73 8. سمنگان: در ولایت سمنگان، اسماعیلی­ها در فرمانداری­ها و بخشداری­های درة صوف و روی دو آب زندگی می کنند.74 9. زابل: در ولایت زابل، طوایف پاینده محمد (دادخان، صحبت خان و محمد خان) که از طوایف دایچوپان می باشند، اسماعیلی هستند.75 غیر از ولایت­های نامبرده، در ولایت­های قندهار، فاریاب، جوزجان، بلخ و... نیز احتمالاً گروه­هایی از اسماعیلیان حضور دارند که اطلاع تفصیلی از آن­ها در دست نیست. مذهب اسماعیلی به ویژه در ولایت قندهار ریشة دیرینه دارد. آقا محمدخان با حمایت اسماعیلیان، سپاهی تشکیل داد و آهنگ فتح هرات را داشت. در زمان عبدالرحمن­خان جابر نیز تعدادی از خانواده های اسماعیلی شیخ علی و سرخ پارسا از ولایت پروان به قندهار، گرشک و... تبعید شدند. لازم است یادآوری شود که از نظر تمایزات نژادی، اسماعیلیان بدخشان تاجیک، نورستانی­ها یونانی­تبار و سایر اسماعیلیان افغانستان عمدتاً از نژاد هزاره و بخشی هم از سادات هستند. اسماعیلیان قندهار نیز احتمالاً از سه نژاد هزاره، بلوچ و پشتون اند. 5ـ6. وضعیت فرهنگی و جهان­بینی امروز اسماعیلیان افغانستان از باورهای اسماعیلیان امروز افغانستان اطلاعات دقیق و زیادی در دست نیست. دست­یابی به عقاید ایشان نیازمند تحقیق میدانی گسترده است؛ به­ویژه اینکه آنان در زمینة حفظ اسرار مذهبی خود بسیار سختگیرند. من خود به مدت پنج سال با یکی از اسماعیلی مذهبان روابط نزدیکی داشته و دارم، اما در این پنج سال از مذهب او مطلع نشده ام. پس از آگاهی از اسماعیلی بودنش نیز هرچه کوشیدم اطلاعاتی در زمینة اسماعیلیان افغانستان ارائه دهد، سودی نداشته و حتی یک جمله در این خصوص به زبان نیاورده و فقط وعدة معرفی محققان دیگری را داده است که آن نیز تاکنون عملی نشده است. همین پنهان­کاری سبب رواج شایعات گوناگون در میان غیراسماعیلیان کشور شده است. یکی از شایعات به­ویژه در میان اهل سنت این بوده است که سید منصور نادری، رهبر اسماعیلیان افغانستان، بر سر دروازة خانه خود نوشته بوده است: «اینجا عرش است؛ جای پر زدن جبرئیل نیست»! یک سنی که این نوشته را می بیند، در زیر آن می نویسد: «فرعون گشته ای، اینجا رود نیل نیست»! اطلاعات غیراسماعیلیان افغانستان دربارة عقاید اسماعیلیان بسیار محدود است و حتی اثناعشری­ها دیدگاهی بسیار منفی دربارة آن­ها دارند، اما این روشن است که خرافات دامن اسماعیلیان افغانستان را گرفته است و آنان بر اثر فقدان افراد آگاه، در دوره های اخیر افت فرهنگی شدیدی داشته اند. حاج کاظم یزدانی، از مورخان معاصر افغانستان، که تا اندازه ای در باب اسماعیلیه و عقایدشان تحقیق کرده است، می گوید: شاید قریب سه درصد از جمعیت افغانستان، شیعة اسماعیلی باشند... شیعیان اسماعیلی افغانستان از محروم ترین و مظلوم ترین طبقات این کشور بوده اند و در طول تاریخ، مصائب و آلام بی شمار دیده اند. علاوه بر آنکه از طرف رژیم­های وقت افغانستان تحت فشار قرار می گرفتند، اکثریت ملت افغانستان نیز آنان را یک فرقة غالی و حتی مشرک پنداشته، انواع توهین و تحقیر و آزار را در حقشان روا می داشتند. حتی شیعیان دوازده امامی که خود مورد توهین و تحقیر از طرف اکثریت قرار می گرفتند، اسماعیلی­ها را از خود طرد می کردند؛ در صورتی­که اسماعیلی­ها اتهام غلو را رد نموده، خود را مسلمان می دانند و فقط یک گروه از اسماعیلیه را که به نام نصیریه76 یاد می شوند، غالی می دانند. مذهب اسماعیلیه در افغانستان امروز سخت دچار انحطاط فکری شده است. خرافات بسیار در آن راه یافته و جهان­بینی فعلی شان گویا بدین قرار است که: «خداوند جهان را آفرید، اختیار و اراده آن را به دست حضرت علی (ع) سپرد و آن حضرت، قاسم ارزاق است و اوست که در بالین هر محتضر، چه مؤمن و چه کافر، حاضر می شود. قبض روح شیعیان و حساب روز قیامت به دست اوست. آنچه برای یک انسان سعادت می آورد، میزان عشق و علاقه او به حضرت علی و ائمة اسماعیلیه می باشد. بهترین عمل، کاری است که امام زمان از آن خوشش آید. بنابراین، اگر یک شیء گران­بها در نزد یکی از اسماعیلیه باشد، او موظف است که آن را اول به امام زمان یا نایبش عرضه کند؛ اگر قبول کرد، از آن امام است، وگرنه صاحب اصلی اش دوباره می تواند آن را تصرف کند. مردم وظیفه دارند که از راه­های گوناگون اسباب لذت و کامرانی امام را فراهم کنند. لذت بردن امام عیب نیست؛ زیرا جهان به طفیل او خلق شده است و تمام ثروت­های جهان در واقع از آن اوست و او صاحب اختیار اصلی زمین می باشد. اگر مالی در دست دیگران باشد، امانتی است از امام. اسماعیلیان سالانه مبالغی به عنوان عشریه به امام و یا نمایندة او می دهند. تعدادی از هزاره ها که از ظلم عبدالرحمن در بخارا فراری شده بودند... در همان حال موظف بودند که سالانه مبلغی برای امام در بمبئی ارسال دارند... همه ساله از طرف رهبرانشان رمز شناخت برایشان می رسد که کسی جز اسماعیلیان از این رمز آگاه نمی شود.» 77 هالیستر نیز ضمن آنکه می گوید اسماعیلیان نزاری در مناطق پشتو زبان شمال کابل «علی­اللهی» نامیده می شوند، از ایوانف نیز نقل می کند که در بعضی نقاط افغانستان، جماعت نزاری­ها هنوز به نام «علی­اللهی» خوانده می شوند که در حقیقت از اعقاب قرامطه هستند. سپس از زبان ایوانف اضافه می کند که اکبر مشایخ تکفیر شده را به قندهار فرستاد تا در ازای ایشان چند اسب بفرستند و با علوی­ها نیز همین­گونه رفتار شد.78 به گفتة ایوانف، علی­اللهی ها یا همان اسماعیلیان افغانستان عقیده دارند که ارواح سماوی بارها به صورت محسوس و ملموس ظاهر شده اند و حق در وجود علی (ع) که ایشان او را به عنوان «علی­الله» می پرستند، متجلی گردیده است. اینان برای این تجلی، لفظ «جسم» و گاهی «لباس» را به کار می برند. این فرقه به تقمص و تناسخ ارواح اعتقاد دارند و لذا گوشت نمی خورند. به عقیدة آن­ها وقتی علی (ع) از جهان رفت، به آفتاب بازگشت که همان علی بود و بدین مناسبت آفتاب را هم «علی­الله» می خوانند. آنان اصالت قرآن موجود را مخدوش می دانند و برخی نیز آن را مجهول دانسته اند. این اصل که روح خداوند در امامی دمیده می شود و از کالبد او به کالبد امام دیگر منتقل می گردد، مورد قبول آن­هاست. ایشان معتقدند محمد (ص)، رسولِ «علی­الله» بوده است و چون خدا دانست که محمد (ص) برای امور رسالت تنهاست، خود به جهت یاری پیامبرش به کسوت بشری درآمد. در آداب و رسومشان نیز وجوه اشتراک فراوانی با خوجه های هندی دارند: مسجد ندارند، آداب طهارات را لازم نمی دانند، گوشت خوک نمی خورند، شراب نمی نوشند، چند زنی را جایز نمی دانند، طلاق را جایز نمی دانند و به نظام عالمی غریب و خاص اعتقاد دارند.79 به نظر می رسد برخی از آداب و رسوم ذکر شده به خوجه های افغانستان اختصاص داشته باشد. این آداب در مورد همة اسماعیلیان این کشور عمومیت ندارد؛ هرچند خوجه ها و اسماعیلیان در بسیاری از آداب و رسوم با هم اشتراک دارند. علامه حسن­الامین که ظاهراً خود نیز سفری به افغانستان داشته است، می گوید: فرقة خوجه در افغانستان به نام «موالی» حضور دارند. این فرقه هرچند به آقاخان تعلق ندارند، ولی عقاید دینی شان با آغاخانیه شباهت دارد.80 فرهاد دفتری از میان آداب و رسوم اسماعیلیان افغانستان، به احترام خاص به مردگان و آیینهای بومی ویژه ای چون رسم «چراغ روشن» برای مردگان اشاره می کند.81 البته باید گفت احترام ویژه به مردگان شامل دیگر مردم افغانستان نیز می شود. بسیاری از دوازده امامی­ها از خاک یا ریگ­های قبر بزرگ خانواده به عنوان تبرک استفاده می کنند و چه بسا معتقدند که روح او همواره در خانه حضور دارد... . سید جمال­الدین نیز دربارة اسماعیلیان شیخ علی و طایفة جمشیدی می گوید: این دو طایفه بهره ای از مذهب شیعه نبرده اند؛ مگر دشمنی با خلفا، دوست داشتن علی (ع) و برپایی عزاداری در عاشورا... هیچ­کس از ایشان از اظهار مذهب خود تقیه نمی کند... حتی اگر از مذهب آنان پرسیده شود، با غلو و بدون مبالات می گویند «ما بندة علی هستیم». ایشان در مذهب خود بسیار دلبستگی دارند... فرد سنی ای که یک کنیز اسماعیلی داشته است، بر او سخت می گیرد و مورد آزارش قرار می دهد تا سنی شود، اما کنیزش به شدت خشمگین می شود و می گوید: «اگر سگ باشم آسان تر است بر من تا اینکه سنی باشم»! از آدابشان این است که اموات خود را در هنگام دفن با کلمات ذیل تلقین می دهند: «هرگاه نکیر و منکر نزد تو آمد، نترس. مولایت علی (ع) نزد تو خواهد آمد و آن دو را از پیش تو دور خواهد ساخت»! خانواده و اهل مرده مقداری از موی خود را کنده و بعد از دفن مرده بر سر قبر او می اندازند... حکومت از ایشان «بز» به عنوان مالیات می گیرد و در صورتی که در ادای آن تأخیر کنند و با تراکم مالیات، از پرداخت آن عاجز شوند، حکومت دخترانشان را به­جای بز مالیات می گیرد! ایشان شرفاء (سادات) را بی­نهایت تعظیم می کنند و شرفاء از دیگران، با ویژگی تکبر و سلام ندادن هنگام ورود در مجالس و به کار بردن فحش در گفتگویشان با دیگران مشخص می شوند.82 آنچه درباره عقاید و آداب و رسوم جماعت اسماعیلی افغانستان گفته آمد، تا حد زیادی با اظهارات برخی طلاب بدخشانی در مورد عقاید و آداب و رسوم اسماعیلیان بدخشان تطابق دارد. بر اساس اطلاعات به­دست آمده از ایشان، می توان موارد ذیل را دربارة جهان­بینی و آداب اسماعیلیان بدخشان و نواحی آن مشخص کرد: 1. ایشان ملتزم به روزة ماه مبارک رمضان نیستند؛ البته برخی از ایشان در روزهای اول، پانزدهم و آخر ماه روزه می گیرند. 2. آن­ها نماز نمی خوانند، و البته گاهی یک نماز جماعت به شکل مدور برپای می کنند که آن هم طبق برنامه و نظم و ترتیب خاصی نیست و بیشتر تصادفی است. توجیه ایشان در عدم التزام به نماز و روزه این است که ما معصوم از خطا نیستیم و همواره مرتکب گناه و لغزش می شویم و نماز و روزه بدون مصونیت از معصیت و خطا سودی ندارد! 3. آنان برای امامانشان جایگاه محوری در هستی قائل اند و در ارتباط با امام به غلو، حلولیت و تناسخ می رسند. ایشان معتقدند امروز پرنس کریم آقاخان تجسم حضرت علی است و روح آن حضرت در کالبد ایشان مجسم شده است و حضرت علی تجسم یافته در کالبد آقاخان، همان خداست؛ بنابراین، خدا، حضرت علی و آقاخان هر سه یکی هستند. تنها وظیفة ما کسب رضایت آقاخان و اطاعت از او و احترام اوست و همین مایة نجات خواهد بود. . برای همة مایملک و درآمدهایشان خمس می پردازند و حتی اگر پنج پیمانه آب از نهر بردارند، باید یک پیمانه را به عنوان خمس و به یاد آقاخان در کنار درخت یا روی سبزه ای بریزند. همچنین از پنج دختر یکی را باید به عنوان خمس به رهبران محلی خود بدهند و آنان این دختران را برای آقاخان نگهداری می کنند تا او چه دستور دهد؛ خود تملک کند، یا به عقد کس دیگری در آورد. در مجموع، اسماعیلیان امروز افغانستان از فقر فرهنگی شدیدی رنج می برند و افراد آگاه نیز در میانشان بسیار محدود است. به گفتة بصیر احمد دولت­آبادی (مورخ معاصر که با اسماعیلیان مراوده دارد)، آگاه ترین فرد ایشان همان فردی است که قبلاً از آن یاد شد. فرد مذکور نیز با سفارش و حمایت ویژة سیدمنصور نادری و از سوی او به ایران آمده است. ایشان در مدتی که در ایران بوده است، با «مرکز تحقیقات اسماعیلیه» در لندن نیز مرتبط بوده و سفرهایی هم بدانجا داشته است. آن­گونه که قرائن نشان می دهد، ایشان و طلاب اسماعیلی از وضعیت فرهنگی اسماعیلیان افغانستان، به­ویژه عملکرد خانواده نادری و شخص سید منصور، رضایت خاطر ندارند. در کتاب شناسنامة انقلاب افغانستان نوشتة بصیر احمد دولت­آبادی، نقدهای عین­الدین (نمایندة اسماعیلیة افغانستان در سفارت افغانستان در تهران) که بر بخش مربوط به اسماعیلیه نگاشته است، درج شده است که برای شناخت اسماعیلیان معاصر افغانستان کمک می­کند.83 6 ـ 6. صدمة فرهنگی طالبان به اسماعیلیان و میراث مکتوب افغانستان از فرهنگ­ستیزی طالبان نه کتابخانه ها در امان بود، نه موزه ها و نه بت­های بامیان و دیگر آثار باستانی و فرهنگی بسیار باقدمت افغانستان. برخی از کتابخانه ها که دربرگیرندة آثار خطی نفیس افغانستان بود، از جمله کتابخانه های ولایت بدخشان و درة کیان، در اختیار اسماعیلیان این کشور قرار داشته است. بسیاری از کتبی که در این کتابخانه ها نگهداری می شد، تک نسخه بوده است که متأسفانه برخی از آن­ها برای همیشه از دست رفته است. یکی از نزدیکان سیدمنصور نادری، رهبر فرقة اسماعیلیة افغانستان، خاطرنشان می ساخت که وقتی آقای نادری از کتابخانة ملی ایران درخواست کتاب برای کتابخانة خود در درة کیان نمود، کتابخانة ملی از ما لیست کتب موجود در کتابخانه را خواست تا کتاب­هایی را که ما نداشته باشیم بدهند. وقتی لیست کتاب­های موجود درکتابخانة درة کیان را دادیم، آن­ها وحشت­زده شدند، زیرا کتاب­هایی در لیست ما بود که اصلاً در ایران وجود نداشت و شناخته شده نبود. همین کتابخانه با هزاران جلد کتاب نفیس و نایاب و کم­یاب خود، وقتی در سال 1377 به دست طالبان افتاد، به آتش کشیده شد و تمام کتاب­های آن سوزانده و یا به غارت برده شد.84 7ـ6. دولت جدید افغانستان و آغاز فصل جدید برای اسماعیلیان سقوط طالبان و روی کار آمدن دولت انتقالی اسلامی در افغانستان، به تمام مردم این کشور، از جمله اسماعیلیان، فرصت داد تا نفسی تازه کنند و به امید فردای بهتر بنشینند. اوضاع از جهاتی شکننده می نماید، اما همین فضای نسبتاً آزاد در مدت یک سال و نیم پس از سرنگونی طالبان، مجال تحرک دوباره برای بسیاری از شهروندان، فرهنگیان و گروه­های گوناگون این کشور را فراهم نمود. اسماعیلیان این مرز و بوم نیز در این مدت آشکارا جانی تازه گرفتند و به تکاپو برای بهبود اوضاع سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی ـ مذهبی خویش افتادند. در پاییز سال 1381، آقاخان چهارم در کابل و بدخشان به بازدید از پیروان خود شتافت و پس از چند سال محرومیت اسماعیلیان افغانستان از دیدار او، پیروان افغانی اش به استقبال او رفتند. آقاخان چهارم در این سفر با حامد کرزای، رئیس دولت انتقالی افغانستان، و سایر دولتمردان در کابل نیز دیدار کرد و از آن­ها وعدة همکاری با پیروانش را دریافت نمود و متقابلاً خود وعدة همکاری با دولت کابل در پروژه های بازسازی این کشور را سپرد.85 در 22 آذر سال 1381، شصت و ششمین سالگرد تولد پرنس کریم آقاخان از سوی اسماعیلیان افغانستان در شهر کابل و در مسجد کابل و در مسجد جامع اسماعیلیان این شهر (جماعت­خانه) گرامی داشته شد. در مراسم بزرگداشت تولد آقاخان، سیدمنصور نادری، رهبر اسماعیلیان افغانستان، سخنرانی نمود و بر لزوم رعایت حقوق اقلیت­های مذهبی در قانون اساسی جدید تأکید کرد.   فهرست منابع: 1. ادموند باسورث، کلیفورد، تاریخ غزنویان، ترجمة حسن انوشه، چ 2، تهران، امیرکبیر، 1362. 2. اقبال آشتیانی، عباس، تاریخ مغول، چ 6، تهران، امیرکبیر، 1365. 3. الامین، حسن، الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین طوسی، چ 2، قم، مرکز الغدیر للدراسات الاسلامیه، 1417ق. 4. بدخشی، میرزا سنگ، تاریخ بدخشان، ویراستة م. ستوده، تهران، بی نا، 1367. 5. بوس، ماهر، آقاخان ها، ترجمة محمود هاتف، چ 1، تهران، کتابفروشی فروغی، بی تا. 6. بیهقی، ابوالحسن علی­بن زید، تاریخ بیهق، تصحیح احمد بهمنیار، تهران، کتابفروشی فروغی، بی تا. 7. بیهقی، ابوالفضل محمدبن حسین، تاریخ بیهقی، چ 4، تهران، انتشارات خواجو، 1370. 8. پرویز، عباس، تاریخ دیالمه و غزنویان، چ 2، تهران، انتشارات علمی، 1363. 9. بارتولد، و. ، گزیدة مقالات تحقیقی، ترجمة ک. کشاورز، تهران، بی نا، 1358. 10. جمعی از نویسندگان، اسماعیلیان در تاریخ، ترجمة یعقوب آژند، چ 1، تهران، مولی، 1363. 11. جمعی از نویسندگان، دانشنامة جهان اسلام، زیر نظر غلامعلی حداد عادل، ج 2، تهران، بنیاد دایره­المعارف اسلامی، 1378. 12. جمعی از نویسندگان، اسماعیلیه (مجموعه مقالات)، قم، مرکز مطالعات و تحقیقات ادیان و مذاهب، 1380. 13. الجوینی، علاءالدین عطا ملک­بن بهاءالدین، تاریخ جهانگشا، تصحیح محمد قزوینی، لیدن هلند، مطبعة بریل، 1916م. 14. حسینی الافغانی، سید جمال­الدین، تتمة البیان فی تاریخ الافغان، لندن، دار ریاض الریس. 15. خانوف، تیمور، تاریخ ملی هزاره، ترجمة عزیز طغیان، چ 1، قم، اسماعیلیان، 1372. 16. خراسانی، فدایی، هدایة المؤمنین الطالبین، تصحیح الکساندر سیمنوف، چ 1، تهران، اساطیر، 1362. 17. خواجه نظام­الملک طوسی، سیاست­نامه، تصحیح جعفر شعار، چ 1، تهران، شرکت سهامی کتابهای جیبی، 1380. 18. دفتری، فرهاد، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمة فریدون بدره ای، چ 1، تهران، فرزان، 1378. 19. مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ترجمة فریدون بدره ای، چ 1، تهران، فرزان، 1378. 20. دولت آبادی، بصیر احمد، شناسنامة انقلاب افغانستان، قم، مؤلف، 1373. 21. «توسعه افغانستان»، مجلة سراج، شماره 19، سال نهم، تابستان 1381. 22. الزرکلی مصری، خیرالدین، الاعلام، چ 2، قاهره، بی نا، 1945. 23. غبار، میرغلام محمد، افغانستان در مسیر تاریخ، چ 1، قم، صحافی احسانی، 1375. 24. فرهنگ، میرمحمد صدیق، افغانستان در پنج قرن اخیر، قم، اسماعیلیان، 1374. 25. قزوینی، زکریابن محمدبن محمود، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمة جهانگیر میرزا قاجار، چ 1، تهران، امیرکبیر، 1373. 26. کاتب هزارة ملا فیض محمد، سراج التواریخ، تهران، مؤسسة تحقیقات و انتشارات بلخ، 1373. 27. لوئیس، برنارد، تاریخ اسماعیلیان، ترجمة فریدون بدره ای، تهران، انتشارات طوس، 1362. 28. ناصرخسرو، زاد المسافرین، تهران، کتابفروشی محمودی، بی تا. 29. دیوان، تصحیح مجتبی مینوی، چ 2، تهران، دانشگاه تهران، 1365. 30. سفرنامه، به کوشش محمد دبیر سیاقی، چ 2، تهران، کتابفروشی زوار، 1363. 31. ناصری داودی، عبدالمجید، تشیع در خراسان عهد تیموریان، چ 1، مشهد، آستان قدس رضوی، 1378. 32. هاجسن، مارشال گ.س، فرقة اسماعیلیه، ترجمة فریدون بدره ای، تهران، کتابفروشی تهران، 1343. 33. هالیستر، جان نورمن، تشیع در هند، ترجمة آزرمیدخت مشایخ فریدنی، تهران، مرکز نشر دانشگاهی، 1373. 34. یزدانی، حسین علی حاج کاظم، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، چ 2، قم، امین شریفی، 1372. 35. هفته­نامة وحدت، 1369 و 1371، پاییز و زمستان 1381. 36. روزنامة جمهوری اسلامی، 2/11/81. 37. روزنامة بازار کار، سال سوم، شماره 106، شنبه 24/12/1381. پی نوشت ها: 1. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 1 (مقدمه). 2. خیرالدین الزرکلی مصری، الاعلام، ج 1، ص 307؛ عبدالحی حبیبی، تاریخ افغانستان بعد از اسلام، صص783 ـ784. 3. فدایی خراسانی، هدایة المؤمنین الطالبین، ص 45. 4. خواجه نظام الملک، سیاست­نامه، ص 253. 5. Poona wala, Bio, p.33 and al – Hamadani some anknown Ismaili Authors. p.p. 365-369. 6. در نسخه ای از سیاست­نامه که دکتر جعفر شعار تصحیح کرده است، این حادثه مربوط به سال دویست هجری دانسته شده است، اما در نسخة نخجوانی، سال 280 ثبت شده است. به نظر می رسد سال 280 مقرون به صحت باشد. 7. خواجه نظام الملک؛ پیشین، ص 255؛ عبدالحمید ناصری داودی؛ تشیع در خراسان عهد تیموریان، ص 80. 8. پیشین، ص 266. 9. همان، ص 253 ـ 258. 10. ابوالفضل محمدبن حسین بیهقی، تاریخ بیهقی، صص 27 ـ 17؛ ابوالحسن علی­بن زید بیهقی، تاریخ بیهق، ص 71؛ کلیفورد ادموند باسورث، تاریخ غزنویان، ترجمة حسن انوشه، ج 1، ص 131 و 51؛ میر غلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، صص 216 ـ 217. 11. جان نورمن هالیستر، تشیع در هند، ص 296. 12. مارشال گ. هاجسن، فرقة اسماعیلیه، ص 150. 13. همان. 14. عباس پرویز، تاریخ دیالمه و غزنویان، ص 422؛ میرغلام محمدغبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، ص 252 ـ 254. 15. زکریا بن محمدبن محمود قزوینی، آثار البلاد و اخبار العباد، ترجمة جهانگیر میرزا قاجار، ص 430 ـ 431. 16. طبقات ناصری، ترجمة هـ. داورتی، ص 263. 17. میرغلام محمدغبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، ص 256. 18. مارشال گ. هاجسن، فرقة اسماعیلیه، ص 249. 19. ناصرخسرو، دیوان، ویراستة مجتبی مینوی، ص 507؛ فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 141. 20. ناصرخسرو، سفرنامه، ص 1؛ ناصرخسرو، دیوان، ص 507؛ فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 249. 21. همان، صص 2 ـ 1؛ جمعی از نویسندگان، اسماعیلیه در تاریخ، ترجمة یعقوب آژند، ص 411. 22. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 251؛ جمعی از نویسندگان، اسماعیلیه در تاریخ، ص 412. 23. در باب مذهب ناصرخسرو پیش از گرایش به مذهب اسماعیلی، سخنان گوناگون است. ایوانف و کرین معتقدند که او پیش از عزیمت به مصر، اثناعشری بوده است (فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 249؛ اسماعیلیه در تاریخ، ص 412). برخی دیگر او را پیش از سفر به مصر، پیرو یکی از مذاهب سنی خراسان می دانند (گروهی از نویسندگان، اسماعیلیه در تاریخ، ص 410). 24. ناصرخسرو، زاد المسافرین، ص 280؛ فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 250؛ مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 142. 25. فرهاد دفتری، پیشین، ص 251. 26. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 251؛ مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 143. 27. همان. 28. بصیر احمد دولت آبادی، شناسنامة انقلاب افغانستان، ص 295؛ فرهاد دفتری، پیشین، ص 251. دفتری ضمن اینکه می گوید علی­بن اسد، حکمران بدخشان، دوست ناصرخسرو و اسماعیلی مذهب بوده است، اضافه می کند که ناصرخسرو کیش اسماعیلی را به بدخشان آورد! 29. بدخشی و سرخ افسر، تاریخ بدخشان، ویراستة بولدیرف، صص 227 ـ 253. 30. مقالة «بدخشان» در دایره المعارف اسلام، و. بارتولد، ج 1، صص 851 ـ 854. 31. همان. 32. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 228. 33. علاءالدین الجوینی، تاریخ جهانگشا، ج 3، صص 136 ـ 134؛ میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، ص 354؛ بدخشی و سرخ افسر، تاریخ بدخشان، ویراستة بولدیرف، صص 227 ـ 253؛ فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، صص 224 ـ 225. 34. عباس اقبال، تاریخ مغول، ص 110. 35. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 498؛ مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 173 و 222. 36. فدایی خراسانی، هدایة المؤمنین الطالبین، صص 117 ـ 119؛ پیشین، ص 371. 37. و بارتولد، گزیدة مقالات تحقیقی، ترجمة ک. کشاورز، ص 326.3. 38. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 227. 39. میرغلام محمد غبار، افغانستان در مسیر تاریخ، ج 1، ص 407. 40. نظام­الدین شامی، ظفرنامه، ویراستة ف. توئر، ص 136؛ دانشنامة ایرانیکا، مقالة «انجدان» (فرهاد دفتری)، ج 2، ص 77. 41. همان­ها؛ فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 235. 42. فدایی خراسانی، هدایة المؤمنین الطالبین، صص 129 ـ 131. 43. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 235. 44. ایوانف. ادبیات اسماعیلی، صص 141 ـ 140؛ یونا والا، کتابشناسی، ص 269؛ به نقل از: فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، صص 531 ـ 538. 45. ماهربوس، آقاخان ها، ترجمة محمود هاتف، ص 31 ـ 32. 46. برنارد لوئیس، تاریخ اسماعیلیان، ترجمة فریدون بدره ای، ص 45. 47. همان­ها. 48. کاتب هزاره، ملا فیض محمد، سراج التواریخ، ج 3، بخش 1، ص 24 و صص 458- 459 و 498 ـ 502. 49. همان، ص530، 560 و 561. 50. همان، صص584- 585. 51. همان، ص611. 52. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 280. 53. همان، ص 283. 54. فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ص 503. 55. جمعی از نویسندگان، اسماعیلیان در تاریخ، ترجمة یعقوب آژند، ص 411. 56. پیشین، ص 251. 57. میرزا سنگ بدخشی، تاریخ بدخشان، دیباچه، ص 9 ـ 11. 58. همان، ص 561. 59. جان نورمن هالیستر، تشیع در هند، ص 441. 60. سیدمحمد حسین فرهنگ، جامعه­شناسی و مردم­شناسی شیعیان افغانستان، ص 72. 61. پژوهشی در تاریخ هزاره ها، ج 1، ص 85. 62. پیشین، همان صفحه. 63. واژة «غلات» را نیز مردم این منطقه به شکل «غلاّت» تلفظ می کنند که معمولاً به عنوان یک ناسزا استفاده می شود. 64. به نقل از: تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ص 43. 65. سراج التواریخ، ج 3، بخش 1، ص 554. 66. سیدمحمد حسین فرهنگ، جامعه­شناسی و مردم­شناسی شیعیان افغانستان، ص 72. 67. همان، ص 50. 68. تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ص 45. 69. پیشین، همان صفحه. 70. جمعی از نویسندگان، اسماعیلیان در تاریخ، ترجمة یعقوب آژند، ص 405. 71. جان نورمن هالیستر، تشیع در هند، ص 441 72. السید جمال­الدین الحسینی الافغانی، تتمة البیان فی تاریخ الافغان، ص 184. 73. سیدمحمد حسین فرهنگ، جامعه­شناسی و مردم­شناسی شیعیان افغانستان، ص 50. 74. همان، ص 77. 75. ل. تیمور خانوف، تاریخ ملی هزاره، ص 43. 76. فرقة نصیریه (یا علویه / انصاریه) که از فرق غلات است، به رهبری نصیر نامی در قرن پنجم هجری پدید آمد و پیروان آن به الوهیت علی (ع) قائل اند و مرکزشان شمال غربی سوریه است. این فرقه به صورت رسمی در افغانستان وجود ندارد؛ هرچند عقاید اسماعیلیان افغانستان، به­ویژه قول به حلولیت، آنان را به فرقة نصیریه بسیار نزدیک می سازد. 77. حاج کاظم یزدانی، پژوهشی در تاریخ هزاره ها، ج 1، صص 84 ـ 87. 78. جان نورمن هالیستر، تشیع در هند، ص 405. 79. همان، ص 406. 80. حسن الامین، الاسماعیلیون و المغول و نصیرالدین الطوسی، ص 171. 81. فرهاد دفتری، مختصری در تاریخ اسماعیلیه، ص 279. 82. السید جمال­الدین الحسینی الافغانی، تتمة البیان فی تاریخ الافغان، صص 181 ـ 182. 83. ر.ک. به: بصیر احمد دولت آبادی، شناسنامة انقلاب افغانستان، صص299- 310. 84. مجلة سراج، شماره 19 (سال نهم، تابستان 1381)، مقالة «توسعه و بازسازی افغانستان؛ راهکارها و چالش­ها»، (بصیر احمد دولت آبادی)، ص 179 و 181. 85. ر.ک به: هفته­نامة وحدت، شماره های 403، 11 میزان (مهر) 1381، و 405، 9 عقرب (آبان) 1381. 86. روزنامة بازار کار، سال سوم، شماره 106، شنبه 24/12/1381 ___________________________________________________________________________________________________
  20.                                تونس پنج سال پس از بن علی      لوموند ديپلوماتيک : پس از سالها در حاشیه ماندن، مناطق مرکزی تونس همچنان به حال خود رها شده اند و انقلاب سال ۲۰۱۱ هیچ سودی به آنان نرسانده است. وضعیتی که به خشم و سرخوردگی دامن میزند، در پس زمینه ای از عدم ثبات سیاسی و خشونتی ماندگار. «اینجا خشم چیز تازه ای نیست»... این گرافیتی به جای مانده از روزهای انقلاب ۲۰۱۱ بر دیواری در کنار خط آهن زبان حال بخشهایی از تونس است که از روزهای استقلال کشور در حاشیه مانده بودند، و پس از سقوط دیکتاتور زین العابدین بن علی در ۱۴ ژانویه ۲۰۱۱ نیز باز در حاشیه باقی ماندند. و کاراکتر مقاوم شهر القصرین را هم بیان میکند، شهری با ۸۰۰۰۰ نفر جعمیت در غرب مرکزی کشور. مشهور به سنگرگاه شورش های بزرگ قبیله ای برعلیه بیگ های عثمانی حاکم در تونس(۱) و سپس برعلیه متجاوزین فرانسوی، القصرین مرکز استانی است که انواع مشکلات را در خود جمع کرده. در ماه ژوئیه ۲۰۱۲، وزارت توسعه منطقه ای و برنامه ریزی القصرین را در پائین ترین رده شاخص توسعه در میان ۲۴ شهر تونس(۲) ارزیابی کرد. نرخ بیکاری بیشتر از ۲۶.۲ درصد است، در مقایسه با نرخ ملی که ۱۷.۶ درصد است. میزان متوسط امید به زندگی از ۷۰ سال تجاوز نمیکند، در حالی که در شهر های بزرگ ساحلی این رقم ۷۷ سال است(۳). تنها نیمی از خانه ها دارای آب آشامیدنی هستند، در حالی که متوسط ملی ۹۰ درصد است(۴). در خیابانهای متوازی الاضلاع محله «الزهور» (گل ها)، فقیر نشین ترین محله شهر، که اینجا و آنجایش با خانه های نیمساز و میلگردهای بتون آرمه خالکوبی شده، جوان ها با بیکاری و ملالت دست و پنجه نرم میکنند. بچه ها در کوچه ها سرخود را گرم میکنند، چون بعد از مدرسه مشغله دیگری نیست –مدرسه ای که دور و برش محل قرار فروشنده های مواد مخدراست و مردانی که دنبال داوطلب برای جهاد میگردند. در ورودی شهر، فاضلاب یک کارخانه چوب صنعتی گمان میرود دلیل اصلی به دنیا آمدن کودکان بسیاری با نقص عضو هنگام تولد باشد. در قلب محله، مردم از همه چیز محرومند. آنان احساس میکنند توسط دولتی در حال شکست رها گشته اند، دولتی که، بر خلاف وعده هایش، هیچ پروژه بزرگ زیربنایی را برایشان به راه نیانداخته است. نقطه آغاز «شورش نان» در سال ۱۹۸۴ برای القصرینی ها این حاشیه نشینی سر درازی دارد: سه قبیله عمده ناحیه، یعنی فراشیش (Frachich)، ماجر(Madjer)، و اولاد تلیل (Ouled Tlil) همیشه برای مقاومت مداومشان در برابر قدرت مرکزی مجازات شده اند. برای آقای سمیر رابحی، معلم فرانسه و مدیر دانشکده، اما، این توضیح قانع کننده نیست. از نظر او مسئله «برگزیدن لیبرالیسم افراطی از حدود چهل سال پیش» است. نوک این انتقاد متوجه سیاست های حبیب بورقیبه است که، در سالهای دهه ۱۹۸۰، به خواسته های صندوق بین المللی پول گردن نهاد. دولت مرکزی با متمرکز کردن توجه خود بر صادرات و توریسم انبوه، به زیرساخت های مناطق ساحلی پرداخت و بخشهای مرکزی کشور را از خاطر برد. این هماهنگی با خواست های صندوق جهانی پول همچنین نقطه آغازی شد برای «شورش نان». درنقاط مختلف از جمله القصرین، بعد از افزایش یافتن قیمت غلات، بر اساس منابع اتحادیه های آن زمان، شورش نان به مرگ ۱۴۳ نفر منجر شد. آمار رسمی تنها ۷۳ قربانی را ثبت کرده است. این سیاست تبعیض آمیز در طی بیست و سه سال حکمرانی پرزیدنت بن علی نیز زیر سئوال کشیده نشد، و القصرین هیچوقت از سیاست های عمومی توسعه سودی نبرد. برای جبران همین غفلت بود که «انجمن تونس برای حقوق اقتصادی و اجتماعی» (FTDES)، تحت حمایت سازمان وکلای بدون مرز (ASF) در ژوئن سال ۲۰۱۵ پرونده ای برای ثبت القصرین به عنوان «منطقه قربانی» به «هیئت حقیقت و کرامت» تونس ارسال کرد. هیئت حقیقت و کرامت عهده دار رسیدگی به فرایند عدالت انتقالی است که به قصد حل و فصل مطالبات ناشی از چند دهه دیکتاتوری برپاگردیده. آقای رابحی تاکید میکند: «برخورد امنیتی تنها چیزی است که حکومت بلد بوده طراحی کند. برای یک جوان اینجا ’دولت‘ یعنی پلیسی که کتکت میزند. یا کلمه ای روی کارت هویت. برای همین با گذشت زمان منطقه هم به اقتصاد غیر رسمی روی آورده.» وفادار به تاریخ مبارزاتش، القصرین از پیشتازان حرکت انقلابی دسامبر ۲۰۱۰ – ژانویه ۲۰۱۱ بود، و پابه پای استان همسایه، سیدی بوزید، که محل بروز اولین لرزه ها بود، پیش رفت. القصرین بیشتر از پنجاه «شهید» بر خاک خود دید، و در الزهور سرکوب ها از همه جا بیرحمانه تر بود. نهم ژانویه ۲۰۱۱، تک تیر اندازها، که با دستور رژیم بالای ساختمان ها مستقر شده بودند، تظاهر کننده ها و شرکت کننده ها در مراسم تشییع کشته شده ها را هدف میگرفتند، در حالی که به پلیس برای در هم شکستن تظاهرات آزادی کامل داده شده بود. کریمه (۵)، آرایشگر ساکن الزهور، با چهره ای خندان زیر حجاب محلی (بربر)، به خاطر میآورد: «میرفتم توی صورت پلیس ها و فریاد میکشیدم، ”شما شرم نمیکنید؟ با برادرهای خودتون اینطوری رفتار میکنید؟ با جوان ها، با زن ها؟“ بعدش یکیشون کتکم زد و وقتی زمین افتادم هم گاز اشک آور خوردم.» در مغازه ساده اش، زن آرایشگر طوری حرف میزند که گویی میخواهد روح شریری را دفع کند که کسی تاکنون به آن توجهی نکرده. کریمه اتفاقی را به خاطر میآورد که در سرتاسر تونس معروف شد: «اون روز مشهور ژانویه، پلیس ها گاز اشک آور انداختند توی حمام زنانه. اونوقت همه زنها دویدند بیرون، لخت. اونها هم ایستاده بودند تماشا و میخندیدند.   یک جهادی مسلح در کوهستان بغلی هشام ۳۸ سال دارد. او همراه پدر و مادرش در ورودی الزهور، درست بغل خط آهنی که هرروز جعبه های میوه و سبزی غیر قانونی را بار میزنند، زندگی میکند. بعضی از سکنه هم گوسفند های خودشان را برای چریدن در آشغال ها به آنجا میآورند. درچند متری خانه شان، هشام به نقطه ای در پیاده رو اشاره میکند. اینجا یکی از هم سنگرهایش به ضرب گلوله یک تک تیرانداز کشته شده. هشام در دانشکده علوم شهر منستیر درست خوانده است. یکی از آنهایی است که به «فارغ التحصیل های بیکار» مشهورشده اند:‌ طبق آمار رسمی حدود دو سوم آنها زیر چهل سال دارند. در کنکور «خدمات دولتی» شرکت کرده و منتظر است. فعلا با کارهای خرده برای کارفرماهای خصوصی سر میکند: «یک پولی توی جیبم میگذارد، و میتونم به خرج های خانه هم کمک کنم.» هرچه بیشتر به عمق شهر وارد میشوی، خانه ها مخروبه تر میشوند. در آخر یک خیابان، یک خانه بزرگ خاکستری رنگ دو طبقه است. اینجا خانواده مرد جوانی زندگی میکند که اسمش را به خیابان داده: «صابر رطیبی»، مقتول به ضرب گلوله پلیس در ۹ ژانویه ۲۰۱۱. پنج سال بعدتر، آنچه که «دادگاه شهدا» خوانده میشود هنوز به جایی نرسیده، و تعداد کسانی که به جرم آتش گشودن بر تظاهر کنندگان محکوم شده باشند بسیار معدود است. حکم نهایی یک دادگاه نظامی تجدید نظر، در ژانویه ۲۰۱۴، عبارت بود از چند محکومیت خفیف، تبرئه اکثریت متهمین، و حکم غیابی رئیس جمهور سابق بن علی، که در عربستان سعودی در تبعید به سر میبرد. به خانواده رطیبی هم مقداری پول پیشنهاد شد، و نامگذاری یک خیابان به اسم پسرشان. این بی عدالتی ها درخت کهن خشم را علیه حکومت، بدون توجه به رنگ و بوی سیاسی آن، آبیاری میکند. از اواخر ۲۰۱۲ القصرین همچنین نمادی شده از وحشت و خشونت، چرا که تنها ۱۷ کیلومتر با «شعانبی» فاصله دارد، کوهی در سلسله جبال «اطلس التلی»، که در آن جهادی های اسلامیست در هر دوسوی مرز تونس و الجزایر فعالند. در تلاش برای ایجاد یک حکومت اسلامی، آنها دائما به نظامی ها و مقامات دولتی حمله میکنند. آنها کوهنوردها را هم مورد حمله قرار میدهند، چرا که آنها را جاسوس محسوب میکنند. در میان آخرین قربانیانشان: عبدالمجید دبابی، یک مامور گمرک که درالزهور زندگی میکرد، و طی یک عملیات کمین در «بوشبکه»، روستایی واقع در نزدیکی پاسگاه مرزی، در ۲۳ اگوست ۲۰۱۵ به قتل رسید. به خانه شان که میرسی، یاسمین، بیوه عبدالمجید دبابی، مردد است که در را باز کند یا نه. طائب، پدر قربانی است که تصمیم میگیرد بگذارد وارد شویم. او میخواهد حرف بزند. برایمان تعریف میکند که آن شب پسرش زنگ زده بوده که بگوید بعد از تمام کردن دور معمول گشتش به خانه خواهد رفت. سئوال خانواده عبدالمجید این است که چطور به ماموران مرزی اجازه میدهند به گشت زدن در این مسیرهای خطرناک بپردازند، در حالی که همه از حضور دسته های مسلح با خبر بودند؟ یاسمین میگوید، «عبدالمجید به مافوق هاش هشدار داده بود. ولی حرفش رو جدی نگرفته بودند. غیر از یک مراسم یادبود و حقوق بازنشستگی اش هم چیزی از دولت به ما نرسیده. هیچ خبرنگاری هم ماجرا رو دنبال نکرده. سه تا بچه هام شب ها کابوس میبینند، کلی سئوال دارند و من هیچ جوابی ندارم بهشون بدم.» وقتی آنجا را ترک میکنیم یاسمین عکسی از شوهرش را به ما میدهد. هربار که با خانواده یک «شهید» ملاقات میکنیم موقع خداحافظی همین است: عکسی به عنوان یادگاری به ما داده میشود، نشانه ای که مبادا کسی که حرف او بوده از خاطرمان برود. در سپتامبر ۲۰۱۵، یک ماه بعد از انتصابش به فرمانداری القصرین، شاذلی بوعلاق تاکید کرد، «دیگر هیچ مشکل امنیتی باقی نمانده، و گروههای مسلح از هم پاشیده شده اند.» رسما، منطقه ممنوعه در کنترل ارتش است. در واقعیت اما، گروههای مسلح هنوز فعال هستند. در میانشان «کتیبه عقبه بن نافع»، از گروههای وابسته به القاعده، و گروهک «جندالخلیفه»، که خود را وابسته به داعش معرفی میکند، اگرچه داعش چنین ارتباطی را رسما تایید نکرده است. به اینها باید البته قاچاقچی های اسلحه، و آنهایی که به قاچاق مواد غذایی تقلبی از مرز الجزایر میپردازند را هم اضافه کرد. ناتوان از مهاجرت به شهرها، مردم این نواحی اغلب در دهکده هایی در دامنه کوهستان ها سکنی گزیده اند. اسیر در میان زدوخورد های هرروزه، و زیر بمباران های مرتب توسط توپخانه یا از هوا، آنها شاهد نابودی امکانات زراعی و معیشتی شان مقابل چشم خودشان بوده اند. برای ورود به منطقه همه خبرنگاران بایستی از مرکز استان اجازه نامه دریافت کنند و توسط نظامیان همراهی شوند. قانونی که ما هنگام سفرمان به دهکده «فج بوحسنین» در سه ربع ساعتی القصرین آن را شکستیم. آنجا، زنبور دارها تقریبا تمام کندوهای خودشان را از دست داده اند، و شرکت تعاونی عسل ارگانیکی که به یمن وجود شبکه های همکاری اقتصادی در منطقه برپا شده بود اکنون برچیده شده است   هر بلایی که سر فرانسه بیاید حقش است مبارکه با خانواده اش در نزدیکی آنچه که تا همین اواخر یک منطقه مشهور حفاظت محیط زیست بود زندگی میکند. این زن شصت ساله به وحشت خود اعتراف میکند، تاکید میکند که حاضر است از همه چیزش بگذرد، حتی زمین های عشیره ایش را هم بدهد و جای دیگری زندگی کند. منزوی شده و بدون سرپرست، مجبور شده برای تامین خوراک خانواده اش به چیدن و پختن علف ها و بوته های اطراف خانه اش روی بیاورد. خانه اش در تیررس اولین غارهایی قرار گرفته که سنگر جهادی ها شده اند. شب که میشود صدای صفیر گلوله هایی که بین جهادی ها و ارتشی ها رد و بدل میشوند را بالای سرش میشنود. مثل اغلب ساکنان الزهور، وقتی در مورد وضعیت شعانبی سئوال میکنی، هشام با عصبانیت از گروههای مسلح میگوید که آمده اند و کار و کسب قاچاقچی ها را هم خراب کرده اند. «تونس جای اینها نیست. بگذار بیایند و با ما بجنگند، بگذار از کوه ها پائین بیایند تا ببینند که ما امثال اینها را نمیخواهیم اینجا.» قیس حدودا سی سال دارد، او هم در الزهور زندگی میکند. بین ۲۰۰۵ و ۲۰۰۹ ، بعد از تحصیل در رشته مهندسی برق در القصرین، او هم با شغل های خرد و موقتی آشنا شد، اما در نهایت موفق شد شغلی در بخش خدمات دولتی پیدا کند، و معلم زبان عربی در مدرسه ابتدایی شد. اگرچه در مدرسه ای روستایی درس میدهد که شاگردانش کم بضاعتند و در فقر شدید مالی زندگی میکنند، اما شغلش را دوست دارد. او هم هیچ سمپاتی برای جنگجوهای شعانبی ندارد: «تونسی ها را میکشند، و در مسیر صحیح دینی نیستند. اینها فقط یک مشت مافیایی هستند که با کمک حکومت کوه ها را گرفته اند برای پول جمع کردن.» اما اگر چه مصاحبین ما جهادی های مسلح محلی شان را طرد میکنند، صحبت به جهادی های مشغول جنگ در سوریه یا انتحاری های گوشه وکنار دنیا که میرسد، لحنشان عوض میشود. سر میزی در یک کافه در الزهور، بعد از قتل های ۱۳ نوامبر پاریس، قیس لحن تندی به خودش میگیرد که با ملایمت معمولش خیلی تفاوت دارد:‌ «فرانسه هرچه سرش بیاد حقشه! دلیلش هم [هفته نامه] شارلیه. اگر فرانسوی ها به پیغمبر توهین نکرده بودند این اتفاق نمیافتاد. فرانسه توی لیبی دخالت کرد، در حالی که هیچ ربطی به اونها نداشت. در مورد جهاد در سوریه هم این یک دخالت از خارج [دنیای اسلام] هست، مثل جنگ فرانسه در مالی. این حمله ها [توسط جهادی ها] جواب عادلانه ای [به غرب] هستند. بخصوص وقتی تعداد بچه های سوری که زیر بمب های غربی ها کشته شده اند خیلی بیشتر از اونهایی است که شما توی پاریس از دست دادید.» قیس از جهاد در سوریه دفاع میکند، و احتمالا خودش نیز به تدارکات عزیمت برخی از دوستانش به سوریه کمک کرده است. الزهور، مثل خیلی دیگر از محله های پرجمعیت کشور –حتی پایتخت هم از این امر مستثنی نیست– منبعی از داوطلبان جهادی است. طبق یک آمار غیر رسمی، حدود پنج هزار نفر برای پیوستن به داعش و جبهه النصره (وابسته به القاعده) از تونس به سوریه رفته اند. یعنی بیشترین سهم از جنگجویان خارجی در سوریه. در حاشیه شهر، روی دیوار یک خانه پوشیده از سوراخ گلوله ها، یک گرافیتی دیگر، و تازه تر: «فاک آمریکا». اینجا شعله های خشم با آرامش فاصله زیادی دارند.   * لورا می گاوریو خبرنگار و محقق فلسفه است. پانویس ها: ۱) بیگ ها نماینده های امپراطوری عثمانی بودند که از سال ۱۷۰۵ بر تونس حکومت میکردند. آنها در سال ۱۸۸۱ تحت الحمایه فرانسه گردیدند و در سال ۱۹۵۶ فرانسه به آنها خود مختاری داد و حکومت پادشاهی تونس تحت حکومت «امین بیگ»، آخرین بیگ تونس ایجاد گردید. یک سال بعد، در سال ۱۹۵۷، سیستم حکومتی تونس به جمهوری تغییر یافت. ۲) شاخص ترکیبی، محاسبه شده بر اساس داده ها در چهار حوزهٔ «دانش»، «ثروت واشتغال»، «بهداشت و جمعیت»، و «عدالت و برابری». ۳) سازمان وکلای بدون مرز، تونس؛ و طرح توسعه منطقه پایدار (PREDD) استانداری القصرین، بر اساس داده های سال ۲۰۱۲. ۴) سازمان وکلای بدون مرز. ۵) برخی از افراد مصاحبه شده علاقه مند به ذکر نام فامیل خود نبودند        لینک منبع؟ _________________________________________________________________________________________________________
  21. وزیر دفاع اسراییل: ترکیه حامی تروریست و فروشنده نفت داعش است:   موشه یلعون وزیر دفاع اسراییل اعلام کرد ترکیه تسهیلات مالی برای داعش جهت امور مالی و پولی در این کشور ایجاد کرده و بازار فروش نفت داعش را بر عهده گرفته است. موشه یلعون در روز سه شنبه 26 ژانویه در دیدار با همتای یونانی خود فابوس کامنوس  در اتن گفت : ترکیه با کمک به تروریسم راه نفوذ جریان های جهادیست به اروپارا هموار کرده و به منبع صدور تروریست تبدیل شده است  وی پس اظهار امیدواری کرد که ترکیه دست از حمایت تروریست بردارد گفتنی است بیشتر نفت فروختنی داعش از ترکیه ترانزیت میشود لینک پیوست:   یدیعود اهارونت https://arabic.rt.com/news/808873-%D9%88%D8%B2%D9%8A%D8%B1-%D8%A7%D9%84%D8%AF%D9%81%D8%A7%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B3%D8%B1%D8%A7%D8%A6%D9%8A%D9%84%D9%8A-%D8%AA%D8%B1%D9%83%D9%8A%D8%A7-%D8%AA%D8%B3%D8%A7%D8%B9%D8%AF-%D8%A7%D9%84%D8%A5%D8%B1%D9%87%D8%A7%D8%A8%D9%8A%D9%8A%D9%86-%D9%88%D8%AF%D8%A7%D8%B9%D8%B4-%D9%8A%D8%B3%D8%AA%D9%81%D9%8A%D8%AF-%D9%85%D9%86-%D8%A8%D9%8A%D8%B9-%D8%A7%D9%84%D9%86%D9%81%D8%B7-%D9%84%D9%87%D8%A7/ _________________________________________________________________________________________________________
  22. چراگاه‌های خونبار؛ جدال بر سر منابع طبیعی در افغانستان   برای بسیاری از روستاییان ساکن مناطق مرکزی افغانستان سال‌هاست آب شدن برف کوه‌ها و فرارسیدن موسم بهار دیگر خبر خوشی را به همراه نمی‌آورد. از حدود یک قرن پیش، هر ساله در فصل ییلاق، دامنه‌های رشته کوه بابا، میدان نبرد ایلیاتی‌های پشتون و روستاییان هزاره بوده است. مرکز اصلی این درگیری‌ها ولایت (استان) وردک در همسایگی کابل است. در ماه گذشته، در ولسوالی‌های (شهرستان‌های) دایمیرداد و حصه‌ی اول بهسود دست کم ده نفر از طرفین کشته شده‌اند. بهار نامیمون موضوع و علت اصلی این برخوردها حق بهره‌برداری از مراتع و چراگاه‌هایی که بنابر ادعای روستایان هزاره از سال‌ها پیش به آنها تعلق داشته است؛ در مقابل، کوچی‌ها غالباً به فرمان‌های کهنی ارجاع می‌دهند که مطابق آنها حق استفاده از این زمین‌ها به آنها داده شده است. در واکنش به این منازعه‌ی تاریخی، اشرف غنی احمدزی، رئیس‌جمهوری افغانستان، ضمن اعلام ممنوعیت ورود کوچی‌ها به مناطق مورد مناقشه تا حل و فصل کامل مسئله، دستور داده است تا کمیسیونی را که پیشتر به همین منظور تشکیل شده بود آغاز به کار کند. بااین حال، فعالین مدنی و ساکنان منطقه معتقدند که دولت فاقد عزم قاطع و اراده‌ی کافی برای رفع مناقشه است. پیشتر در زمان ریاست جمهوری کرزای نیز اقداماتی برای جلوگیری از خشونت میان روستایان و ایلیاتی‌ها صورت پذیرفته بود،از جمله صدور حکم خروج کوچی‌ها از مناطق روستایی، و امضاء تفاهم‌نامه‌ای میان طرفین به وساطت هیأتی به سرپرستی وحید الله سباوون، مشاور رئیس جمهور وقت، که در عمل بارها از آن تخطی شد. درشرایط کنونی نیز، فرمان رئیس‌جمهوری نتوانسته از شدت تنش‌ها بکاهد و ضمانت اجرایی محکمی در پس آن مشاهده نمی‌شود . این در شرایطی است که ولایت وردک در ماه گذشته همزمان صحنه‌ کشتار و خشونت گسترده‌ی دیگری نیز بود. پس از حمله‌ی نیروهای طالبان به پاسگاه‌های پلیس در بدخشان در اواخر فرودین ۱۳۹۲، و سلسله برخوردهای میان نیروهای دولتی و طالبان، پاسگاه‌های پلیس در ولسوالی جلریز نیز در ماه گذشته مورد حمله قرار گرفته و ۲۱ پلیس محلی کشته شدند. در این مورد نیز، فعالان مدنی وسیاسی دولت را به خاطر تعلل در حمایت و اعزام نیرو مقصر قلمداد می‌کنند. اگرچه ظاهراً این دو رشته حوادث، یعنی حمله به پاسگاه‌های پلیس وستیز کوچی‌ها و روستاییان در وردک مستقل از یکدیگر به نظر می‌رسند، ولی ساکنان منطقه با توجه به تنش حاد قومی میان پشتون‌ها و هزاره‌ها هر دو را از یک جنس تلقی می‌کنند. به باور آنها، نه تنها میان کوچی‌ها و پیکارجویان طالبان، که میان هر یک از آنها با دولت نیز به خاطر همخونی و اشتراکات قومی و مذهبی همدستی و همراهی‌های آشکار و پنهانی وجود دارد. به نقل یکی از اسناد افشاء شده توسط ویکی لیکس، عبدالوهاب سلیمان خیل، از رهبران کوچی، به طور محرمانه به سفیر آمریکا در افغانستان اعلام می‌کند که بیش از نیمی از طالبان را کوچی ها تشکیل می‌دهند. [1] با این حال، آنچه مسلماً میان این دو رشته حوادث در ولایت وردک مشترک است، ضعف و ناتوانی نیروهای اجرایی و پلیسی در انجام وظایفشان برای پایان بخشیدن به خشونت است. رفتار دولت و پلیس در هر دوی این حوادث از همان الگویی تبعیت می‌کند که در ماجرای قتل فرخنده ملکزاده در اسفند ۱۳۹۳ به وضوح قابل مشاهده بود. در اینجا نیز در مقیاسی بزرگتر شاهد تعلل و سستی دولت در ایفاء نقشی فعال هستیم. در عین حال، برخی از فعالان و ناظران این ناآرامی‌ها را بخشی از سناریوی بزرگتری برای ایجاد ناامنی در شمال و غرب افغانستان می‌دانند. انفجار بمب در ولسوالی شولگر در ولایت بلخ، در هرات، و ترور در ولایت فاریاب بخشی از اقدامات خشونت‌بار شمال افغانستان در هفته اخیر بوده‌اند؛ اتفاقی که موازنه امنیتی و ژئوپلتیکی جنوب و شرق ناامن و شمال و غرب آرام را که به لحاظ ایدئولوژیک و قومی معنادار است در صحنه‌ افغانستان می‌تواند برهم زند. با اشاره به همین حوادث، محمد محقق، معاون دوم ریاست اجرایی افغانستان، در جمع هوادارنش در کابل به مناسبت عید فطر از جامعه‌ هزاره و شیعه این کشور خواست که برای دفاع از خود آماده باشند. از جمله پیامدهای‌ تنش‌های اخیر، به خصوص در منازعات کوچی‌ها و هزاره‌ها، مسلح شدن مردم عادی بوده است   ایل علیه روستا، روستا علیه ایل، هر دو علیه زمین منازعه‌ کوچی‌ها و روستاییان در افغانستان قبل از هرچیز منازعه‌ای میان دو زیست جهان کشاورزی و ایلیاتی است: رقابت دو شیوه‌ی پیشاصنعتی زندگی که البته هر دو پس از سال‌ها آشوب و جنگ در موقعیت حاد و دشواری به سر می‌برند؛ دو شیوه‌ای که جدا از ستیز با یکدیگر در حال ویران ساختن زیست بوم خود نیز هستند. دعواهای قومی، خسارت‌های جانی و مالی، از بین رفتن محصولات کشاورزی، و مسائلی از این دست یگانه مشکلاتِ چراگاه‌های افغانستان نیستند، بلکه بحران زیست محیطی را نیز باید به این فهرست اضافه کرد. ریشه‌ مشکل در سطح مدیریتی قبل از هر چیز به فقدان نظارت دولتی بر مراتع افغانستان برمی‌گردد که حدود ۴۵ تا ۷۰ درصد زمین‌های کشور را تشکیل می‌دهند. علی‌رغم آنکه منابع آبی افغانستان مستقیماً وابسته به میزان بارندگی و یخچال‌های طبیعی در ارتفاعات است، و از این رو حفظ و نگهداری مراتع واجد اهمیت فوق العاده‌ای است، هیچ برنامه‌ جامعی برای حمایت از مراتع و فراهم آوردن شرایط استفاده‌ی پایدار از آنها وجود ندارد. به همین ترتیب، مسئولان و سیاست‌گذاران نسبت به مسائلی همچون تنظیم الگوی زیستی بر اساس ظرفیت‌ها و بیابان‌زدایی توجه کافی نشان نمی‌دهند. بنابر گزارش‌های رسمی، ۸۰ درصد مردم افغانستان، یعنی جمعیتی حدود ۳۰ میلیون نفر، از راه پرورش دام امرار معاش می کنند[2] و در این میان بزرگترین گله‌داران کوچی‌های پشتون هستند. درحال حاضر، افزایش رئوس دام‌ها و احشام به هیچ وجه، آهنگ متناسبی با نرخ تولید و بازتولید مراتع ندارد. علاوه بر این، بهره‌برداری بی‌رویه از مراتع فرایند احیاء منابع آبی را دچار مشکل کرده و تنوع زیستی را به خطر انداخته است. از آنجایی‌که سیستم آبیاری زمین‌های زراعی مستقیماً وابسته به بارندگی و منابع آبی حاصل از آن است، نه فقط دامداران کوچگر، که حیات روستاییان کشاورز نیز به مراتع وابسته است. مراتع غالباً نقش اسفنجی را بازی می‌کنند و با جذب آب حاصل از بارندگی مانع شستشوی خاک می‌شوند. علاوه بر بهره‌برداری بی‌رویه از مراتع، کشاورزی سنتی وعدم رعایت اصل تناوب زراعتی نیز موجب فرسایش فزاینده در خاک بسیاری از مناطق سابقاً حاصلخیز شده است. وانگهی، از سال  ۱۹۶۰به بعد، درجه حرارت در افغانستان هر دهه به طور متوسط ۰.۱۳ درجه افزایش یافته و این عدد از میانگین جهانی آن بالاتر است. در ناطق کوهستانی در ده سال گذشته، زمستان هرسال کوتاه‌تر و تابستان بلندتر شده، و میزان بارندگی در فصل‌های بارانی سال مرتباً کاهش یافته است. به خاط افزایش دما، چوپان‌ها و گله‌داران به‌ناچار دام‌های خود را به چراگاه‌هایی در ارتفاعات بلندتر می برند، و خود همین امر بر اکوسیستم مراتع تأثیر منفی مضاعف می‌گذارد. علاوه بر کمبود منابع، فقدان نظام حقوقی منسجم در مورد توزیع زمین نیز به درگیری میان روستاییان و ایلیاتی‌ها دامن می‌زند. هیچ برنامه‌ی مشخص، وبه روز و کارآمدی برای تخصیص زمین میان روستائیان و کوچی‌ها وجود ندارد. و تمایز میان زمین‌های دولتی و زمین‌های ملیِ تحت مراقبت دولت هنوز به رسمیت شناخته نشده است   بومیان خاک و ناموس زمین خاستگاه تاریخی منازعه‌ کوچی‌ها و روستاییان اما به جنگ‌های قومی در افغانستان در پایان قرن نوزدهم و سیاست‌های مستبدانه و سرکوب‌گرانه‌ عبدالرحمن خان، پادشاه وقت، برمی‌گردد؛ سیاست‌هایی که منجر به کوچ و جابه‌جایی اجباری جمعیت هزاره به مناطق حاشیه‌ای تر و دورافتاده‌تر، و بعضاً مهاجرت آنها به کشورهای همسایه شد. عبدالرحمن خان نه فقط جمعیت گسترده‌ای از قبایل پشتون را به مناطق مرکزی و دامنه‌های شمال کوه‌های هندوکش کوچاند، بلکه علاوه بر آن، پس از سرکوب شورش هزاره‌ها، آنها را از شهر و روستاهایشان بیرون کرد، به گونه‌ای که ساختار قومی و جمعیت شهرهایی چون قندهار، دای‌چوپان، دهراود، چوره و … به طور کلی تغییر کرد. ساختار سیاسی افغانستان هنوز تا حد زیادی متأثر از این سلب مالکیت اولیه از اقوام غیرپشتون، به خصوص مردم هزاره است.[3] پس از سرکوب شورشیان هزاره، عبدالرحمن خان، اجازه‌ی استفاده از چراگاه‌ها و مراتعی را به کوچی‌ها داد که درسرزمین اجدادی مردم هزاره و در مناطق تخت سکونت اجتماع هزاره واقع بودند. [4]کوچ‌نشینانی که سابق بر این ارتباط مستقیمی با مردم هزاره نداشتند، و مقصد ییلاقی آنها دشت‌های اطراف دریاچه‌ی آبِ ایستاده غزنی، دامنه‌های رشته کوه سلیمان و هندوکش، بود، حق استفاده از مراتع مناطق مرکزی در دایزنگی ، بهسود ، دایکندی ، ناهور، مالستان و جاغوری را به دست آوردند. در سال‌های اخیر ضرورت‌های حیاتی از جمله کمبود مراتع و علوفه‌ی دامی و البته افزایش جمعیت باعث شده مسیر کوچ آنها بیشتروبیشتر به مناطق مرکزی متمایل شود؛ بعضاً به دلیل محدودیت چراگاه‌ها، آنها گله‌های خود در زمینهای زراعی روستایان رها کنند؛ اتفاقی که خشم روستاییان را برانگیخته است. مسأله‌ی اصالت و بومی بودن، در این میان، بدل به موضوعی حساس برای طرفین درگیری شده است. هریک از طرفین درصدد اثبات بیگانگی دیگری و معرفی خویش به عنوان ساکن و صاحب اصلی زمین‌های محل مرافعه است. چند سال پیش بود که، عالم گل، یکی از نمایندگان کوچی‌ها، اقوام پشتون را ساکنان اصلی افغانستان و اقوام دیگر را مهاجر برشمرد. در سوی دیگر نیز، اقلیت هزاره نام واقعی سرزمین را خراسان می‌داند و پشتون‌ها را مهاجمان بیگانه قلمداد می‌کند.[5] به طور کلی و ورای مسأله‌ی اصالت، اقلیت هزاره، با اشاره به سابقه‌ی تاریخی ستم‌ها و تبعیض‌های قومی و دینی، بر حق داشتن حداقلی از امنیت برای کار و کشاورزی تأکید دارد؛ در مقابل، کوچی‌ها نیز بر حق قانون انتخاب آزاد محل سکونت در تمام مناطق افغانستان پای می‌فشارند و حق مسکن، و تعلیم و ترتیبت را یادآوری می‌کنند.[6] بدین‌ترتیب، منازعه‌ی کوچی‌های پشتون و روستانشین‌های هزاره، اگرچه در وهله‌ی نخست به حق استفاده از مراتع و چراگاه‌ها برمی‌گردد، واجد عنصری مستقیماً سیاسی و ایدئولوژیک است، و به روشنی وابستگی مفهومی و تاریخی قانون (امر سیاسی) و زمین را نشان می‌دهد. قانون‌گذاری (و تعیین حدود امر اجتماعی) و حصاربندی و تقسیم و تحدید زمین از دیرباز واقعیت‌هایی درهم تنیده بوده‌اند. واژه‌ی یونانی نوموس (nomos) نه فقط به معنای قانون و کلمه که به معنای مرتع، یا به طور دقیق‌تر جستجو و تصرف چراگاه نیز است. طرفه آنکه واژه کوچگر (nomad) از مشتقات همین کلمه‌ یونانی است که معرب آن، ناموس، در زبان فارسی کلمه‌ای آشنا و رومزه است.[7] ناموس، علاوه بر دلالت و اهمیت مذهبی‌اش، از مفاهیم اصلی پشتونوالی، آئین و سنت نانوشته‌ی پشتون‌ها، است. برای اقلیت هزاره نیز این منازعه معنایی ناموسی و دینی به خود گرفته است. آموزه‌های شیعی در تبیین و تشدید شکاف‌های قومی و زیست بومی نقش غیر قابل انکاری دارند، و البته ستم و سلطه سیاسی نیز موجب رشد و تعمیق احساسات و تعلقات دینی خاص تشیع (با ارجاع به واقعه‌ی عاشورا و تأکید بر مظلومیت تاریخی شیعه و…) می‌شود   سهم از خاک، سهم از حکومت نه فقط سهم از زمین، که سهم مشارکت سیاسی کوچی‌ها در «دموکراسی» نوپای افغانستان نیز از سرفصل‌های مشاجره است. در ساختار فعلی حکومت افغانستان، کوچی‌ها ده نماینده در ولسی جرگه، مجلس شورای ملی (از جمع ۲۴۹ نماینده)،  و دو نماینده در  مشرانو جرگه، مجلس سنا، (از جمع ۱۰۲ نماینده) دارند. جدا از تبصره‌هایی که حضور نمایندگان زن، یا معلولین و مجروحان را مجلس تضمیمن می‌کنند، کوچی ها تنها گروه اجتماعی‌ای هستند که واجد این امتیار انحصاری‌اند که تعداد نمایندگانشان از قبل تعیین شده باشد. این حق انحصاری، که با ارجاع به شکل زندگی کوچی‌ها، یعنی عدم یکجانشینی آنها، توجیه می‌شود، مورد اعتراض اقلیت‌های قومی به ویژه هزاره‌ها قرار گرفته است. چگونگی تخصیص حوزه‌های رأی‌گیری به کوچی‌ها و شکل مشارکت آنها نیز موضوعی بحث‌برانگیز بوده است. درحالی که بنا بر قانون پیشین انتخابات، کوچی‌ها اجازه داشتند در حوزه‌های تمام ولایات برگه رأی دریافت کنند، نمایندگان مجلس افغانستان در سال ۱۳۹۲ تصویب کردند صندوق‌های پذیرای رأی کوچی‌ها به ده حوزه‌ مشخص تقلیل یابد؛ این موضوع با انتقاد شدید نمایندگان کوچی‌ها همراه شد. از سوی دیگر، فعالان مدنی و سیاسی هزاره برآورد جمعیت کوچی‌ها به خصوص در مناطق غربی و شمالی را دقیق نمی‌دانند. به زغم آنها، ارقام تخمینی جمعیت با توجه به شرایط آب و هوایی و سبک زندگی کوچی‌ها به نظر نادرست می‌آید؛ برای مثال، جمعیت کوچی‌ها در ولایت نیمروز ۳۴۳۰ نفر ثبت شده، که با توجه به شدت گرمای هوا در این منطقه امکان سکونت این تعداد کوچی در آنجا نامحتمل است. آخرین آمارگیری سراسری در افغانستان به پانزده سال پیش می‌گیرد. و داده های آماری را اداره‌ احصائیه مرکزی افغانستان تخمین‌زده و تأمین می‌کند.   یک سناریوی بزن و بکوب تکراری طرح فصلی بحران و فقدان برنامه‌ریزی و سیاستگذاری‌های جامع و بلند مدت (به جای وساطت و امضاء توافق‌نامه‌های شکننده و صدور آیین‌نامه‌های آمرانه یا عاجزانه‌ی موقتی) باعث شده تا معضل زیست بومی کوچی‌ها، با توجه به سابقه‌ تاریخی موضوع و دخالت عناصر قومی و دینی، به یک سناریوی تکراری امنیتی بدل شود. اکثر صاحب‌نظران معتقدند راه‌حل ریشه‌ای موضوع را باید در اسکان دائم کوچی‌ها در مناطقی با بافت فرهنگی و زیستی همگون با آنها باید جستجو کرد. در سال ۲۰۰۷ ، وحید الله سباوون، مشاور حامد کرزی در امور قبایل و اقوام، خبر داد که بنابر اصل چهارهم قانون اساسی و به دستور رئیس‌جمهوری و با موافقت مجلس، ۱۲ شهرک رهایشی مجهز به مراکز درمانی و آموزشی و محوطه‌هایی برای نگهداری دام‌ها، در مناطقی واقع در شمال و جنوب هندوکش برای کوچی‌ها احداث خواهد شد. اتفاقی که تا امروز صورت نپذیرفته است. در اصل جهاردهم قانون اساسی افغانستان آمده است: «دولت براى انکشاف زراعت و مالدارى، بهبود شرایط اقتصادى، اجتماعی و معیشتی دهقانان و مالداران و اسکان و بهبود زندگی کوچیان، درحدود بنیه مالی دولت، پروگرام‌هاى موثر طرح و تطبیق می‌نماید. دولت به منظور تهیه مسکن و توزیع ملکیت‌هاى عامه براى اتباع مستحق، مطابق به احکام قانون ودر حدود امکانات مالی، تدابیر لازم اتخاذ می‌نماید.» درعین حال، اسکان و یکجانشین کردن کوچی‌ها نیز، همان‌طور که تجربه‌ تخته قاپو کردن عشایر در ایران دوران رضاشاه نشان می‌دهد، مسائل و حساسیت‌های خاص خود را دارد. جداکردن یک گروه اجتماعی، که شش درصد جمعیت افغانستان را تشکیل می‌دهد، از سبک زندگی مألوف و آشنایش، بدون ایجاد الگوهای جایگزین و تدارک منابع لازم، می‌تواند پیامدهای زیست بومی و اقتصادی حاد و ناگواری ایجاد کند. توزیع و تقسیم مراتع و ایجاد شوراهای محلی متشکل از طرفین درگیر برای اداره‌ی جمعی زمین‌ها به شکل خود آیین بر اساس الگوهای بهره برداری پادیدار از طبیعت می‌تواند راه حل دیگری باشد؛ این امر مستلزم ابداع و تنظیم طرح‌هایی است که منافع کوتاه مدت کشاورزان و ایلیاتی‌ها و منافع بلند مدت ملی، هر دو، در آنها لحاظ شده باشند   پی نوشت: [1].“DIRECTOR OF KUCHI DIRECTORATE: FEW KUCHIS WILL VOTE, AND WILL VOTE FOR KARZAI”. WikiLeaks. Retrieved 18 July2015. [2]. Athar Parvaiz, The battle over Afghanistan’s highland pastures, http://www.thethirdpole.net/the-battle-over-afghanistans-highland-pastures/ [3]. کلاوس فردینان در این مورد می‌نویسد: «آن مراتعی که تاکنون حیوانات و گله‌های مردمان هزاره در آنها چرا می‌کردند، من بعد مسدود خواهند شد؛ و جلوی تأمین معیشت آن مردم از طریق دامداری گرفته خواهد شد. آنها نباید برای فراهم کردن علوفه‌ی حیوانات‌شان از مراتع استفاده کنند، و بایستی تمامی مراتع را، چه کوچک و چه بزرگ، به عنوان ملک دولتی در نظر بگیرند.» Ferdinand Klaus, 2006, Afghan Nomads Caravans, Conflicts and Trade in Afghanistan and British India 1800–1980, Copenhagen, Rhodos International Science and Art Publishers A/S, p.196 [4]. نگاه کنید به : Mousavi, Sayed Askar (1998) The Hazaras of Afghanistan: An Historical, Cultural, Economic and Political Study. Richmond, NY: St. Martin’s Press [5]. برای مثال نگاه کنید به یادداشت علی ملستانی در سایت شبکه ی اطلاع رسانی افغانستان که پشتون ها را یک قبیله‌ی گمشدهی اسرائیلی می‌داند. http://www.afghanpaper.com/nbody.php?id=7204 [6] . نگاه کنید به : http://www.salamwatandar.com/farsi/readmore.aspx?id=3514 [7] نگاه کنید به : Schmitt, Carl. 2003. The Nomos of the Earth in the International Law of the Jus Publicum Europaeum. Translated by Ulmen, G.L. New York: Telos, p.326 تمامی حقوق برای رادیو زمانه محفوظ است. ۲۰۰۶-
  23. کشته شدن رئس پلیس شهر بغداد باسم الحدیثی و سرهنگ سعید العبیدی و سروان مشکور الحدیثی در حمله افراد مسلح به انها.در الانبار .................................. داعش با انجام حمله در شمال عراق به چند روستا در اطراف سنجار و شهر الهول مسلط شد .................................. ترکیدن چند خودرو بمب گذاری شده در جاده میان البو حید-العظیم در دیالی عراق باعث کشته شدن5و زخمی شدن 6 نفر شد. ............. جنگ و درگیری در منطقه الجرایشی و الثزثار میان دو طرف ادامه دارد وتا کنون 70 نفر از دوطرف در ان کشته شده اند   .............................. ادم خوبه خوش سلیقه باشه:   http://www.uplooder.net/img/image/67/6d622524ebfeded1f438f152b127a836/پریسکوپ_دسته_طلا1.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/42/3c24953a1e1784f58efcf73cd956219c/پریسکوپ_دسته_طلا2.jpg ........................ حمله به یک پادگان ارتش در صقلاویه که در ان تعدادی کشته و زخمی شدند   ....................... این عکس رو من از صفحات حشد الشعبی گرفتم زیاد منتشر شده قضاوت درست یا نادرست بودن این کار با شما:   http://www.uplooder.net/img/image/97/f5cd2e9fc630c51fd69d2859f59ec0ab/صفحات_الحشد_الشيعي.jpg   ......................... در این مورد نظری ندارم:   http://www.uplooder.net/img/image/25/4d516ff38b9de3a5e3282b46511fe887/دیوانیه.jpg   ...................... عبیده الدلیمی: نیروهای ارتش به دانشکده فنی و روستای العرمیه در فلوجه مسلط شدند ......................   چند تا از شهدای عراق :   http://www.uplooder.net/img/image/82/0b80dfe64bca7e621dd0b7a248a09bd0/1.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/40/7fef334757a766c1e46a3e5ddb828b28/2.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/92/1a473d7ece5ec06b428b4b47e088afdb/3.jpg   _______________________________________________________________________________________________________
  24. درگیری شدید میان نیروهای داعش و جبهه النصره در جرود جراجیر در قلمون جبهه النصره با حمله ای غافلگیرانه به مقر های (مراکز تنظیم) در جرود الجراجیرتوانست تعدادی از داعشیان را به همراه خانواده های انان به اسارت بگیرد داعش هنوز بر ارتفاعات و پایگاه نظامی عجرم  و منطقه الملاحی واقع درعرسال که منطقه عبوری درکوههای عرسال در شرق لبنان است تسلط داردو تا این لحظه درگیری ها در مناطق،الزمرانی،وادی میرا،جرود فلیتا،و الجراجیر در قلمون ادامه دارد جبهه النصره فردی با نام ابومالک التلی را به فرمانداری این مناطق تعیین کرده است ................................................................................................ ثوار مدینه تل رفعت بیانیه داده و به دستگیری محمد سکران و احمد کبصو از اعضای خود اش توسط جبهه النصره  اعتراض کرده است.   http://www.uplooder.net/img/image/33/f0d1431ad9067278adb685e85f772313/بيان_من_ثوار_مدينة_تل_رفعت.jpg   .................................................................................................. کتائب الصفوه الاسلامیه یک دوره اموزشی در اردوگاه های  اموزشی خود با نام شهید ابو مریم برای جنگجویان ارتش ازاد سوریه برگذار کرده و اموزش سلاح سبک و متوسط در برنامه است   http://www.uplooder.net/img/image/46/41a289c4293d22953b29a3cd21824070/كتائب_الصفوة_الإسلامية.jpg   ................................................................................................... دسته پرتاب تاو در کوههای جبل ترکمان در لاذقیه:   http://www.uplooder.net/img/image/95/5db77031bc0e64ee8fa8de52424edd23/سرية_التاو1.jpg   http://www.uplooder.net/img/image/73/c3b436cd87596a4b57173e6f601cd0e6/سرية_التاو2.jpg   ..................................................................................................... خسارات وارده توسط جنگنده های روس از دیدگاه جیش الحر:   http://www.uplooder.net/img/image/71/8aca8f15a6446b960a4a4830f907ee65/خسارات_جیش_الحر.jpg   ................................................................................................... لینک  پیوست:   http://arabic.sputniknews.com/arab_world/20160127/1017242350.html#ixzz3ySzM8wD8   _________________________________________________________________________________________________________
  25. یک منبع امنیتی مصر اعلام کرد در انفجار یک تانکر بمب گذاری شده در سینا تعدادی از سربازان مصری کشته یا زخمی شدند این انفجار در منطقه العریش اتفاق افتاد و در ان پنج نیروی امنیتی از جمله یک افسر بلند پایه مصری کشته شدند این منبع همچنین افزود زخمیها به بیمارستان العریش منتقل شده اند و نیروهای پلیس منطقه انفجار را محاصره کرده اند داعش با تشکیل ولایت سینا تا کنون تعدادی تانک ارتش مصر را هم از بین برده است .............................. اخبار تایید نشده ای از سقوط یک هواپیما امروز 17 ژانوویه در سینا منتشر شده است این هواپیما در زمان فرود به علت نقص فنی با زمین برخورد کرد و هر دو خلبا ن کشته شدند   لینک پیوست:   http://arabic.sputniknews.com/arab_world/20160127/1017241930.html#ixzz3ySpA6cgu _________________________________________________________________________________________________________