-
تعداد محتوا
34 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
اعتبار در انجمن
58درباره silence
-
رتبه حساب کاربری
سرباز یکم
Profile Information
-
Gender
Not Telling
آخرین بازدید کنندگان پروفایل
2,031 نمایش های پروفایل
-
بررسی جامع سامانههای الکترونیکی شناورهای نظامی + دفترچه PDF
silence پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در الکترونیک و مخابرات دریایی
با سلام ، بسیار عالی بود ؛ ادامه داره دیگه ؟ [quote name='Goebbels' timestamp='1374581725' post='323507'] با تشکر از [url="http://www.military.ir/forums/user/2270-electro-officer/"]Electro_officer[/url] عزیز [quote]در مورد رادارهای OTH هم اطلاعاتی وجود داره که تابحال تو شناوری نصب شده یا نه؟ [/quote] رادار Mineral-ME [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10206/phoca_thumb_l_min01.jpg[/img] [url="http://www.concern-agat.com/products/defense-products/75-typhoon/91-mineral-me"]http://www.concern-a...n/91-mineral-me[/url] نصب شده بر روی شناورهای Type 052C و کلاس Sovremenny ! [/quote] رادار Mineral-ME یک رادار کنترل آتش هستش نه رادار OTH نمونه های رادار های فرا افق نگر : [img]http://www.hemul.org/lplaces.com/images/stories/radar/oth_radar_chornobyl2_63.jpg[/img][img]http://lplaces.com/images/stories/radar/oth_radar_chornobyl2_55.jpg[/img] -
ژ3 یا اف ان فال در دستان نیروهای مدافع حرم
silence پاسخ داد به behnamsniper تاپیک در تجهیزات و تسلیحات انفرادی
من تا حالا ژ2 ندیدم ولی احتمالا منظور دوستمون PSG-1 هستش ... -
خطرات لباس فضانوردیتان در یک راهپیمایی فضایی / ممکن است غرق شوید!
silence پاسخ داد به mahdavi3d تاپیک در فضا و فضانوردی
[quote name='BattleMaster' timestamp='1374337303' post='322783'] اگر قسمتی از بدن فضانورد بدون لباس در فضا قرار بگیرد یعنی بعنوان مثال دستکش فضانورد پاره شود و دست و انگشتانش بدون پوشش قرار بگیرد ! 1- خون در داخل رگهای بدن فضانورد به جوش می اید ؟ 2- بدن فضانورد یخ میزند ؟ [/quote] بدن انسان تحت فشار هستش ، فشار داخلی و فشار خارجی که در سطح زمین یکدیگر رو خنثی میکنند ؛ در فضا ؛ ابتدا قبل از اینکه بسوزد یا یخ بزند ؛ دچار فرروپاشی داخلی و انفجار خواهد شد ! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
silence پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
اینطوری نمیشه ، برادران فیلمش رو هم بذارن تا با این سلاح های خطرناک جدید در دستان تروریست ها بیش تر آشنا بشویم ؛ اصلا اگر میخواهید آدرس بدم برید کاتالوگ رو دانلود بکنید ! ببین این تحولات سوریه چه قدر گسترده شده که ملت به اینجا رسیدن ! -
[center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10248/Besmellah_09.png[/img][/center] [center][img]http://en.numista.com/catalogue/photos/zambie/g113.jpg[/img][/center] كشتار مونيخ حملهاي بود كه بهوسيلهي اعضاي گروه فلسطيني سپتامبر سياه در جريان بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در آلمان غربي عليه اعضاي گروه ورزشي اسرائيل انجام و به گروگانگيري و كشتن آنها و يك پليس آلماني انجاميد. اندكي پس از آغاز حمله، فلسطينيان خواهان آزادي 234 زنداني از زندانهاي اسرائيل، و همچنين آزادي بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان (آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف) از زندانهاي آلمان شدند. سپتامبر سياه اين عمليات را به ياد دو روستاي فلسطيني مسيحي كه ساكنانشان در 1948 بهوسيلهي هاگانا تبعيد شدهبوند "ايكريت و بيرام" ناميدهبود. بهنظر ميرسد تروريستها تجهيزات خود را از نئونازي[۱]هاي آلمان دريافت كردهبودند. در جريان عمليات ناموفق نجات، پنج نفر از هشت تروريست بهوسيلهي پليس آلمان كشتهشدند. سه تروريستي كه زنده ماندهبودند دستگير شدند، اما دولت آلمان غربي درپي ربودهشدن يكي از هواپيماهاي شركت لوفتهانزا بهوسيلهي سپتامبر سياه آنها را آزاد كرد. اسرائيل در پاسخ به آزادي آدمكشان، عمليات "بهار جواني" و "خشم خدا" را اجرا كرد كه طي آنها سازمان جاسوسي و نيروهاي ويژهي آن بهطور برنامهريزيشده فلسطينيان مضنون به دست داشتن در اين كشتار را يافتند و كشتند. استیون اسپیلبرگ کارگردان و تهیهکنندهٔ مشهور آمریکایی، در سال ۲۰۰۵ فیلم «مونیخ» را درباره این کشتار و عملیات انتقامی اسرائیل موسوم به "خشم خدا" کارگردانی کرد. [size=5][b]پیشینه[/b][/size] بازيهاي المپيك 1972 مونيخ در زمان گروگانگيري وارد هفتهي دوم خود شدهبود. بهمنظور كمك به فراموشي پيشينهي نظاميگراي آلمان، و به ويژه المپيك 1936 برلين كه آدولف هيتلر ديكتاتور نازي از آن براي مقاصد تبليغاتي استفاده كردهبود؛ كميتهي سازماندهندهي المپيك آلمان غربي باز و دوستانه بودن فضا در دهكدهي بازيها را تشويق ميكرد. برابر ادعاي فيلم مستند يكي از روزهاي سپتامبر تدابير امنيتي در دهكدهي بازيها عمداً شديد نبود و ورزشكاران معمولاً بدون نشان دادن مدارك كافي مجاز به رفتوآمد در آن بودند. بسياري از ورزشكاران با پريدن از روي حصار سيمي گرداگرد دهكده اتاقكهاي نگهباني را دور ميزدند. شموئل لالكين (Shmuel Lalkin)، سرپرست گروه اسرائيل، از پيش از رسيدن ورزشكاران به مونيخ، نسبت به نبود نگهبانان مسلح و شرايط محل اقامت ورزشكاران اسرائيلي ابراز نگراني كردهبود. تيم اسرائيل در بخش دورافتادهاي از دهكدهي بازيها، و در طبقهي همكف ساختمان كوچكي نزديك يكي از دروازهها اسكان دادهشدهبود. از ديد لالكين اين وضعيت شرايط را براي حملهي تروريستي از بيرون مناسب ميكرد. بهنظر ميرسد مقامات آلماني به لالكين اطمينان دادهبودند تدابير امنيتي بيشتري براي محافظت از گروه اسرائيل بهكار خواهندبست، اما لالكين در درستي اين قول شك داشت. سازماندهندگان بازيها از گئورگ زيبر (Georg Sieber)، روانشناس جنايي آلماني، خواستهبودند براي كمك به برنامهريزي امنيتي 26 سناريوي تروريستي طراحي كند. سناريوي شمارهي 21 او دقيقا حملهي فلسطينيان به ساختمان گروه اسرائيل، آدمكشي و گروگانگيري، و درخواست آزادي زندانيان از اسرائيل و هواپيما براي رفتن از آلمان را پيشبيني كردهبود. با اينهمه، مسوولان نه براي پيشگيري از سناريوي 21چارهاي انديشيدند و نه براي پيشگيري از سناريوهاي ديگر، چون چنين چارههايي با هدف "بازيهاي شاد" و بدون تدابير امنيتي شديد متضاد بود. [size=5][b]آگاهي آلمان از حمله[/b][/size] مجلهي آلماني شپيگل (Spiegel) در سال 2012 در صفحهي اصلي خود نوشت كه مقامات آلماني از سه هفته پيش از كشتار، هشدار آن را از يك منبع خبري فلسطيني در بيروت دريافت كردهبودند. منبع خبري گفتهبود كه فلسطينيان درحال برنامهريزي براي ايجاد "حادثه"اي در بازيهاي المپيك هستند، و وزارت امورخارجهي آلمان آن را به مقامات امنيتي مونيخ منتقل كرد و از ايشان خواست "هرگونه تدبير امنيتي لازم" را بيانديشند. با اينهمه، مقامات اقدامي دربرابر هشدار نكردند و تا چهل سال نيز دريافت آن را نپذيرفتند. مجلهي شپيگل ميافزايد اين تنها بخشي از پنهانكاري چهلسالهي مقامات آلمان دربارهي برخورد نادرست ايشان با اين رويداد بودهاست. [center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/2/2b/Ap_munich905_t.jpg[/img][/center] [center][size=3]یکی از اعضای گروه سپتامبر سیاه ( سازمان آزادی بخش فلسطین )[/size][/center] [size=5][b]گروگانگيري[/b][/size] ورزشكاران اسرائيلي شب 4 سپتامبر را بيرون از دهكدهي بازيها و با ديدن نمايش "ويولونزن روي بام" (Fiddler on the Roof) و خوردن شام با بازيگر اسرائيلي آن، شموئل رادنسكي (Shmuel Rodensky) گذراندند. در بازگشت، لالكين به پسر 13 سالهاش كه با يوسف رومانو (Yossef Romano)ي وزنهبردار و اليعزر هالفين (Eliezer Halfin) كشتيگير دوست شدهبود اجازه نداد با گروه به دهكده بيايد، و چهبسا با اين كار باعث نجات جان پسر شد. در ساعت 4:30 بامداد و هنگامي كه ورزشكاران در خواب بودند، هشت عضو شاخهي سپتامبر سياه سازمان آزاديبخش فلسطين درحالي كه پوشش ورزشي دربرداشتند و در ساكهاي برزنتيشان تفنگهاي كلاشنيكف، اسلحهي كمري Tokavev و نارنجك گذاشتهبودند، پس از گذر از حصار سيمي دومتري با كمك چند ورزشكار كه به چيزي مشكوك نشده و آنها هم درحال گذر از حصار بودند، وارد دهكده شدند. اين ورزشكاران در آغاز آمريكايي معرفي شدهبودند، اما چند دهه بعد مشخص شد كه كانادايي بودند. فلسطينيان سپس با كليدهاي ربودهشده به دو آپارتمان محل اسكان ورزشكاران اسرائيلي در شمارهي 31 خيابان Connolly وارد شدند. [center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/8/8b/MunichIsraeliOlympicFront.jpg/789px-MunichIsraeliOlympicFront.jpg[/img][/center] [center]ساختمان محل گروگان گیری از نمای روبرو[/center] بههنگام تلاش تروريستها براي آمدن بهدرون آپارتمان شمارهي 1 كه محل اسكان مربيان و مسوولان اسرائيلي بود، يوسف گوتفرويند (Yossef Gutfreund)، داور كشتي، بيدار شد و همچنان كه براي بيداركردن هماتاقانش فرياد ميزد، هيكل 135 كيلوگرمييش را به در فشرد تا از آمدن تروريستها به درون جلوگيري كند واينچنين به هماتاقش توويا سوكولووسكي (Tuvia Sokolovsky)، مربي وزنهبرداري، فرصت داد با شكستن شيشه بگريزد. موشه وَينبرگ (Moshe Weinberg)، مربي كشتي، با تروريستها درگير شد و آنها تيري به گونهاش زدند؛ سپس وادارش كردند براي يافتن گروگانهاي بيشتر كمكشان كند. وينبرگ با گذراندن تروريستها از كنار آپارتمان 2، بهدروغ به آنها گفت كه ساكنان آن اسرائيلي نيستند؛ و آنها را به آپارتمان 3 برد كه محل اسكان كشتيگيران و وزنهبرداران درشتهيكل اسرائيلي بود. تروريستها در آنجا شش كشتيگير و وزنهبردار را به گروگانها افزودند. شايد وينبرگ اميد داشت مردان نيرومندتر بخت بيشتري براي پيكار با تروريستها داشتهباشند، اما آنها همه در خواب غافلگير شدند. همچنان كه تروريستها ورزشكاران را به آپارتمان 3 يعني محل اقامت مربيان ميبردند، وينبرگ بار ديگر به آنها حمله كرد و در فرصتي كه اينچنين به دست آمد، گاد تسوباري (Gad Tsobari)، يكي از كشتيگيران توانست از راه پاركينگ زيرزميني بگريزد. وينبرگ درشت هيكل يكي از تروريستها را با مشت بيهوش و تروريست ديگري را با چاقوي ميوهخوري زخمي كرد. سپس تروريستها با تيراندازي به وينبرگ او را كشتند و جنازهاش را از پنجره به پيادهرو انداختند. يوسف رومانوي وزنهبردار نيز به تروريستها حمله و يكي از آنها را زخمي كرد. او سپس با تيراندازي تروريستها كشتهشد. [center][img]http://www.xtimeline.com/__UserPic_Large/45751/evt091205113000473.jpg[/img][/center] [center][size=3]11 نفر گروگان کشته شده اسرائیلی[/size][/center] پس از اين رويدادها نُه گروگان براي تروريستها ماند. آنها افزون بر گوتفرويند؛ كهات شور (Kehat Shorr)، مربي تيراندازي؛ آميتزور شاپيرا (Amitzur Shapira)، مربي دووميداني؛ آندره شپيتسر (Andre Spitzer)، مربي شمشيربازي؛ ياكوو شپرينگر (Yakov Springer)، داور وزنهبرداري؛ كشتيگيران اليعزر هالفين و مارك سلاوين (Mark Slavin)؛ و وزنهبرداران داويد برگر (David Berger) و زعِو فريدمن (Ze'ev Friedman) بودند. برگر مهاجري آمريكايي با تابعيت دوگانه بود؛ و سلاوين 18 ساله كه جوانترين گروگان بود تنها چهار ماه مانده به المپيك از شوروي به اسرائيل آمده بود. بهگفتهي Groussard Serge روزنامهنگار، تروريستها گوتفرويند كه درشتهيكلترين گروگان بود را مانند موميايي پيچيده و به صندلي بستهبودند. بقيه با دست و پاي بسته در دو دستهي چهارتايي بر روي دو تخت در اتاقهاي شپرينگر و شاپيرا قرار دادهشدهبودند. سپس تروريستها آنها را به هم بستند. آنها جنازهي سوراخ سوراخ رومانو را براي تهديد جلوي پاي دوستانش رها كردهبودند. از ديگر اعضاي گروه ورزشكاران اسرائيلي، پروفسور شائول لاداني (Shaul Ladany) راهپيما، در آپارتمان 2 با فريادهاي گوتفرويند بيدارشد و درميان تيراندازي تروريستها از پنجرهي پشتي اتاقخواب به محوطهي چمنكاريِ بيرون پريد. او سپس بيل باوئرمن (Bill Bowerman) مربي آمريكايي دووميداني را بيدار و پليس را خبركرد. در پي آن، باوئرمن با نيروهاي آبي-خاكي آمريكا تماس گرفت و از آنها خواهان محافظت از ورزشكاران يهودي آمريكا يعني مارك سپيتز (Mark Spitz) شناگر و بيل شميت (Bill Schmidt) پرتابگر نيزه شد. لاداني نخستين كسي بود كه از حمله خبرداد. چهار ساكن ديگر آپارتمان 2 (تيراندازان هنري هرشكوويتس (Henry Hershkowitz) و زليگ ستروخ (Zelig Stroch)، و شمشيربازان دن آلون (Dan Alon) و يهودا وَيزنشتَين (Yehuda Weisenstein) و لالكين بههمراه دو پزشك گروه خود را پنهان كردند و سپس از ساختمان محاصرهشده گريختند. دو ورزشكار زن اسرائيلي؛ دوندهي سرعت و بامانع استر شاهامورو (Esther Shahamorov) و شناگر شلوميت نير (Shlomit Nir) در ساختمان جداگانهاي در دهكده اسكان دادهشدهبودند. سه عضو ديگر گروه اسرائيل؛ يعني دو قايقران و مربي آنها، در شهر كيل درفاصلهي 900 كيلومتري مونيخ اسكان دادهشدهبودند. در گزارشهاي بعدي مشخص شد كه تروريستها از افراد موسوم به "فدائيين" از اردوگاههاي آوارگان لبنان، سوريه و اردن هستند. آنها با مشخصات زير شناسايي شدند: Luttif Afif (عيسا) رهبر گروه (گفته شدهبود كه سه برادر عيسا نيز عضو گروه سپتامبر سياه و دو تن از ايشان در زندانهاي اسرائيل بودند.)، دستيارش يوسف نزال (توني)، و اعضاي ديگر عفيف احمد حميد (پائولو)، خالد جمال (صلاح)، Ahmed Chic Thaa (Abu Halla)، Mohammed Safady (بدران)، Adnan Al-Gashey (Denawi)، و پسرعمويش Jamal Al-Gashey (سمير). بهنوشتهي سايمون ريو (Simon Reeve)، عفيف، نزال و يكي ديگر از همدستانشان در مشاغل مختلفي در دهكدهي بازيها كاركرده و نزديك به دو هفته قربانيانشان را تحت نظر گرفتهبودند. يكي از اعضاي تيم اوروگوئه، كه با اسرائيل در يك ساختمان اسكان دادهشدهبود، گفت كه كمتر از 24 ساعت پيش از حادثه نزال را در ساختمان ديدهبود، اما چون فرض بر اين بود كه او از كاركنان دهكده است، حضورش پرسشي برنيانگيخت. ديگر اعضاي گروه چند روز پيش از حمله، با قطار و هواپيما به دهكده آمدند. همهي اعضاي تيمهاي اوروگوئه و هنگكنگ كه آنها هم با گروه اسرائيل در يك ساختمان بودند، در جريان حادثه بدون آسيبديدگي آزاد شدند. [size=5][b]واكنشهاي جهاني[/b][/size] در 5 سپتامبر گلدا مئير، نخستوزير وقت اسرائيل، از ديگر كشورها خواست كه "شهروندان ما را نجات دهند و اين جنايتهاي آشكار را محكوم كنند." شاه حسين، شاه اردن، كه تنها رهبر عربي بود كه آشكارا اين اقدام را محكوم كرد، آن را "جنايت وحشيانهي مغزهاي بيمار عليه تمدن" ناميد. [size=5][b]گفتگو با تروريستها[/b][/size] گروگانگيران خواهان آزادي 234 زنداني فلسطيني و غيرعرب از زندانهاي اسرائيل و دو تروريست آلماني بهنامهاي آندرهآس بادر و اولريكه ماينهوف، بنيانگزاران ارتش سرخ آلمان، از زندانهاي آلمان و انتقال امن آنها به مصر شدند. تروريستها براي نشاندادن مصمم بودنشان جنازهي وينبرگ را بيرون جلوي در ساختمان انداختند. اسرائيل بيدرنگ پاسخ داد: "گفتگويي انجام نخواهدشد." سياست وقت دولت اسرائيل خودداري از انجام هرگونه گفتگو با تروريستها تحت هر شرايطي بود، چون از ديد اين دولت، انجام گفتگو ميتوانست زمنينهساز حملههاي تروريستي آينده شود. گفته شدهاست كه مقامات آلمان بهرهبري صدراعظم ويلي برانت و وزير كشور هانس ديتريش گنشر درخواست اسرائيل را براي فرستادن يك واحد از نيروهاي ويژهي آن كشور به آلمان نپذيرفت. برونو مِرك، وزير امور داخلي دولت استان بايرن، كه با گنشر و مانفرد شرَيبِر رئيس پليس مونيخ رياست كارگروه بحران را برعهده داشت، وجود چنين درخواستي را تكذيب كردهاست. بهنوشتهي John K. Cooley خبرنگار، يهودي بودن گروگانها وضعيت سياسي پيچيدهاي را در آلمان پديد آوردهبود. مانفرد شرَيبِر و برونو مِرك بهطور مستقيم با تروريستها گفتگو كردند و به آنها پيشنهاد پرداخت پول نامحدود و تضمین جانی دادند. بهنوشتهي Cooley تروريستها پاسخ دادند "نه پول براي ما ارزشي دارد و نه زندگي." شماري اعضاي مصري اتحاديهي عرب و كميتهي بينالمللي المپيك (IOC) تلاش كردند با تروريستها به توافق برسند، اما بيفايده بود. با اين حال مشخص بود كه گفتگوكنندگان توانستهبودند به تروريستها بباورانند كه درخواستهايشان در دست بررسي است، و از همين رو عيسا مهلتش را پنج بار تمديد كرد. با افزايش فشار بر IOC و جانباختن نخستين ورزشكار، بازیها بهمدت 12 ساعت تعطيل شد. از فرانك شورتر، دوندهي ماراتن آمريكايي كه رويدادها را از پنجرهي ساختمان محل اقامتش ميديد نقل شدهاست: "فكرشو بكنين اون بيچارهها اونجا چي ميكشن. هر پنج دقيقه يه بار يه روانيي مسلسل بهدست ميگه 'ديگه بكشيمشون.' بعد يكي ديگه ميگه 'نه؛ حالا يه كم صبر كنيم.' آدم چه قد ميتونه اين وضعو تحمل كنه؟" [center][img]http://www.themunicheye.com/articles/images/monthly_image_folders/2012_Sep/Munich_Times_05_17_15_07.jpg[/img][/center] [center][img]http://si.wsj.net/public/resources/images/RV-AG454_MUNICH_G_20120412192855.jpg[/img][/center] [center][size=3]نیروهای مرزبانی المان غربی با پوشش ورزشی در تلاش برای ورود مخفیانه به محل گروگانگیری[/size][/center] در ساعت 4:30 بعدازظهر گروه كوچكي از نيروهاي پليس آلمان به دهكدهي بازيها فرستادهشدند. آنها اعضاي پليس مرزباني بودند كه پوشش ورزشي دربرداشتند و هدفشان اين بود كه از راه دريچههاي تهويه به اتاق گروگانها وارد شوند و با تفنگهاي نيمهخودكار تروريستها را بكشند. نيروها درانتظار شنيدن اسم رمز "آفتاب" براي حمله در جاهايشان مستقر شدند. همزمان، شبكههاي تلويزيوني درحال پخش زندهي عمليات پليس بودند. در جريان پخش زنده، يكي از تروريستها درحال نگاهكردن به بيرون از بالكن نشان دادهشد درحالي كه يكي از ماموران پليس با فاصلهاي كمتر از 6 متر از او روي بام ايستادهبود. وقتي عيسا با ديدن اين وضعيت تهديد كرد دو گروگان را خواهدكشت، نيروهاي پليس عقبنشيني كردند و عمليات متوقف شد. [center][img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/5/5f/Spitzer_and_Shorr.jpg[/img][/center] [center][size=3]آندره شپیتسر و کهات شور در حال صحبت با مسئولان المانی[/size][/center] يك بار گفتگو كنندگان خواهان گفتگوي مستقيم با گروگانها شدند تا از زندهبودن اسرائيليها مطمئن شوند. آندره شپيتسر مربي شمشيربازي، كه مسلط به زبان آلماني بود، و كهات شور مربي تيراندازي، مسنترين عضو تيم اسرائيل، درحالي كه دو تروريست تفنگهايشان را بهسويشان نشانه رفتهبودند، ايستاده در پاي پنجرهي ساختمان محاصرهشده با مسوولان آلماني گفتگو كردند. سپس هنگامي كه شپيتسر ميخواست به پرسش ديگري پاسخ دهد دربرابر دوربينهاي تلويزيوني ضربهاي با قنداق تفنگ به او زدند و او را از جلوي پنجره كنار كشيدند. چند دقيقهبعد تروريستها به هانس ديتريش گنشر و والتر تروگر (Walter Tröger)، مسوول دهكدهي بازيها، اجازه دادند براي گفتگويي كوتاه با گروگانها به آپارتمانها بيايند. تروگر گفت از ديدن وقار در رفتار اسرائيليها و اينكه انگار خود را به دست سرنوشت سپردهبودند تحت تاثير قرارگرفتهاست. او همچنين متوجهشد شماري از گروگانها، بهويژه گوتفرويند، مورد ضرب و شتم قرار گرفتهاند و شانهي چپ داويد برگر تير خوردهاست. گنشر و تروگر گفتند درون آپارتمان "چهار يا پنج" تروريست را ديدهاند. اين رقمها در اقدامات بعدي ملاك قرارگرفت. كهات شور به گنشر و تروگر گفت اسرائيليها مشكلي با بردهشدن به كشورهاي عربي ندارند، به اين شرط كه آلمان و كشور ميزبان امنيت آنها را بهنحوي موثر تضمين كنند. فلسطينيها در ساعت 6 بعد از ظهر خواهان انتقال به قاهره شدند. [size=5][b]عمليات ناموفق نجات[/b][/size] مقامات وانمود كردند موضوع انتقال به قاهره را پذيرفتهاند، هرچند عزيز صدقي، وزير امور خارجهي مصر به آنها گفتهبود مصر نميخواهد درگير موضوع گروگانگيري شود. قرارشد تروريستها و گروگانها با دو بالگرد نظامي بل يو اچ 1 به پايگاه هوايي فورستنفلدبروك (Fürstenfeldbruck) متعلق به ناتو در آن نزديكي بردهشوند. در ساعت 10 شب اتوبوس درخواستي عيسا مسافران را سوار كرد و به سوي بالگردها برد. پنج تيرانداز براي كشتن تروريستها در فرودگاه مسقر شدهبودند: سه نفر بالاي برج مراقبت، يكي پشت يكي از خودروهاي فرودگاه و ديگري روي زمين و پشت يك برج مخابراتي. گنشر، مرك و شريبر، و همچنين معاون شريبر گئورگ وُلف، عمليات را از برج مراقبت هدايت ميكردند. بهنوشتهي Cooley، ريو و Groussard، به زِوي زمير (Zvi Zamir) رئيس موساد، سازمان جاسوسي اسرائيل، و ويكتور كوهِن، از دستياران ارشد او نيز اجازه دادهشدهبود كه به عنوان ناظر در برج مراقبت حضور داشتهباشند. طبق برنامه، يك هواپيماي بوئينگ 727 با پنج يا شش تن پليس مسلح در پوشش خدمهي هواپيما روي باند فرودگاه قرارگرفتهبود. توافق بر اين بود كه عيسا و توني هواپيما را بازرسي كنند. برنامه اين بود كه عيسا و توني در هواپيما دستگير شوند و تيراندازان تروريستهاي درون بالگردها را بكشند. برپايهي سخنان گنشر و تروگر تروريستهاي درون بالگردها نميتوانستند بيش از سه تن باشند. اما بههنگام انتقال گروگانها از اتوبوس به بالگرد مشخص شد شمار تروريستها رويهم هشت نفر است. [center][img]http://www.tv5.org/cms/userdata/c_bloc/200/200259/200259_vignette_Munich-Massacre-1972-Olympics-Furstenfeldbruck.jpg[/img][/center] [center]پايگاه هوايي فورستنفلدبروك بعد از درگیری[/center] [size=5][b]شكست عمليات[/b][/size] در هنگامي كه بالگردها به نزديك فورستنفلدبروك رسيدند، ماموران پليس درون هواپيما بدون مشورت با فرماندهانشان از ادامهي ماموريت خودداري كردند. به اين ترتيب نيروي پليس تنها با پنج تيرانداز دربرابر شمار بيشتري تروريست مسلح به سلاحهاي بيشتر قرارگرفت. بالگردها در ساعت 10:30 شب فرود آمدند و چهار خلبان با شش تروريست از آنها پياده شدند. با آن كه تروريستها قول دادهبودند گروگان آلماني نگيرند، چهار تروريست با تفنگ خلبانها را نشانه گرفتند و در آن حال عيسا و توني براي بازرسي به درون هواپيما رفتند. آنها با ديدن هواپيماي خالي فهميدند در دام افتادهاند و به سوي بالگردها دويدند. وقتي از كنار برج مراقبت ميگذشتند، تيرانداز شمارهي 3 تلاش كرد عيسا را بكشد تا گروه بيرهبر بماند، اما به دليل نبود روشنايي مناسب تيرش خطا رفت و به پاي توني خورد. با اينهمه، در حدود ساعت 11 مقامات آلماني به تيراندازان نزديك صحنه دستور آتش دادند. در آشوبي كه درگرفت، Ahmed Chic Thaa و عفيف احمد حميد، كه نزديك خلبانان موضع گرفتهبودند كشتهشدند و ديگران، كه يكي از آنها زخمي شدهبود، در زير و پشت بالگردها سنگر گرفتند و دور از تيررس تيراندازان بسياري از چراغهاي فرودگاه را شكستند. پليس آلماني آنتون فليگرباوئر در جريان تيراندازي كشتهشد. خلبانان بالگرد گريختند. گروگانها كه به صندليهاي بالگرد بسته شدهبودند در جريان تيراندازيها تلاش ميكردند خود را آزاد كنند و بعداً جاي دندان برروي طنابهايشان ديدهشد. [center][img]http://www.tv5.org/cms/userdata/c_bloc/200/200257/200257_vignette_Furstenfeldbruck-airbase-munich-1972.jpg[/img][/center] [center][size=3]هلیکوپتر های استفاده شده در جریان انتقال گروگان گیران و گروگان ها از محل گروگان گیری به پایگاه هوایی[/size][/center] [b]كشتار[/b] با رسيدن نيروهاي كمكي در حدود نيمهشب 6 سپتامبر، يكي از تروريستها، بهاحتمال زياد عيسا، بهسوي گروگانهاي بالگرد شرقي رفت و با كلاشنيكف آنها را از فاصلهي نزديك زير رگبار گرفت. شپرينگر، هالفين و فريدمن درجا كشتهشدند و بهنظر ميرسد برگر كه دوتير به پايش خوردهبود در آن لحظه زنده ماندهبود، چون كالبدشكافي دليل مرگ او را تنفس دود اعلام كردهبود. تروريست سپس نارنجكي به درون بالگرد انداخت كه آن را منفجر كرد و گروگانها را سوزاند. نگارهای از مارک پودوال برای بزرگداشت قربانیان؛ این نگاره نخستین بار در سال 1972 در نیویورک تایمز چاپ شد. سپس عيسا تيراندازي بهسوي پليس بهسمت باند فرودگاه دويد و با آتش پليس كشتهشد. تروريست ديگر، خالد جواد، تلاش كرد بگريزد، اما تير خورد و كشتهشد. آنچه برسر ديگر گروگانها آمد هنوز بهدرستي روشن نيست. يكي از بررسيهاي پليس آلمان نشان ميدهد كه يكي از ماموران پليس و چند گروگان ممكناست در اثر تيراندازي اشتباهي پليس كشته شدهباشند. اما بازسازي گزارش دادستان استان بايرن، كه مدتها پوشيده نگهداشتهشدهبود، بهوسيلهي مجلهي تايم نشان ميدهد كه تروريست ديگري (Adnan Al-Gashey بهتشخيص ريو) جلوي در بالگرد غربي ايستادهبود و پنج گروگان اين بالگرد را با رگبار مسلسل خود كشتهاست؛ طي اين تيراندازي بهطور ميانگين به گوتفرويند، شور، سلاوين، شپيتسر و شاپيرا چهار گلوله شليك شد. از ميان گروگانهاي بالگرد شرقي تنها جنازهي زعو فريدمن نسبتاً سالم ماندهبود؛ موج انفجار بالگرد او را به بيرون پرتاب كردهبود. در شماري موارد، يافتن دليل قطعي مرگ گروگانهاي بالگرد شرقي دشوار بود، چون ديگر جنازهها دراثر انفجار و آتشسوزي پس از آن چنان سوختهبودند كه قابل تشخيص نبودند. سه تروريست ديگر كه روي زمين افتاده و خود را به مردن زدهبودند بهوسيلهي پليس دستگير شدند. Jamal Al-Gashey از مچ دست و Mohammed Safady از پا زخمي شدهبودند و Adnan Al-Gashey سالم بود. توني از محل گريخت، اما 40 دقيقه بعد در پاركينگ پايگاه يافتهشد. او در تيراندازي كوتاهي كه پس از گيرافتادنش درگرفت كشتهشد. در ساعت 1:30 بامداد پيكار به پايان رسيد. [center][url="http://t3.gstatic.com/images?q=tbn:ANd9GcRPuQlCDUqwg_t3CqSWoTK1HronTlllia9bsROTtAJ8ZHf9DJju"]http://t3.gstatic.co...ROTtAJ8ZHf9DJju[/url][/center] [center][size=3]دستگیری گروگانگیران[/size][/center] [size=5][b]پيامدها[/b][/size] در گزارشهاي آغازين كه در همهجاي جهان پخش شد، اعلام شد همهي گروگانها زندهاند و همهي تروريستها كشته شدهاند. سپس نمايندهي IOC اعلام كرد "گزارشهاي آغازين بيش از اندازه خوشبينانه بودهاست." جيم مككي (Jim McKay)، كه در آن سال رويدادهاي المپيك را براي شبكهي ABC پوشش ميداد، در ساعت 3:24 بامداد خبر نهايي تاييدشده را بهشرح زير اعلامكرد: "هماكنون خبر تاييدشدهيي به دست ما رسيد ... ميدونين؛ بچه كه بودم، پدرم ميگفت 'بهترين آرزوها و بدترين ترساي ما هيچوقت برآورده نميشن.' اما بدترين ترس ما امشب برآورده شد. الان گفتن كه گروگانا يازدهتا بودن؛ دو نفرشون ديروز صبح تو اتاقشون كشتهشدن؛ نُه نفرشونم امشب در فرودگاه كشته شدن. همشون از ميون ما رفتن." در شماري از گزارشهاي تلويزيون، راديو و روزنامهها نام لاداني هم در ميان كشتهشدگان ذكر شدهبود. يك روزنامه تيتر زدهبود "لاداني نتوانست بار ديگر در آلمان از دست سرنوشت بگريزد. " لاداني بعدها در اين باره گفت: "تو مونيخ كه بوديم من اين خبرارو نشنيدهبودم. وقتي برگشتيم اسرائيل، تو فرودگاه لود (Lod) شايد 20.000 نفر جمعيت اومدهبودن پيشواز. ما هم وايسادهبوديم كنار تابوتا تو باند فرودگاه. چن نفر اومدن طرف من و جوري بغلم كردن و بوسيدنم كه انگار مرده بودم و زنده شدم. اونجا بود كه تازه فهميدم موضوع چيه و متاثر شدم." انتقادها سايمون ريو يكي از كساني بود كه نوشت روش برخورد با اعضاي آموزش ديدهي سپتامبر سياه نشان از ناآمادگي شديد مقامات آلماني بود. آنها براي حل چنين مشكلي آمادگي نداشتند. اين تجربهي پرهزينه به تاسيس نيروي ويژهي ضدتروريزم آلمان موسوم به GSG 9 در سه ماه بعد منجر شد. بهباور منتقدان، مقامات آلمان در اين رويداد مرتكب اشتباههاي گوناگوني شدند. نخست اين كه برابر محدوديتهاي موجود در قانون اساسي آلمان پس از جنگ، ارتش نميتوانست در عمليات نجات شركتكند، چون نيروهاي مسلح آلمان در زمان صلح مجاز به انجام عمليات درون خاك كشور نيستند. مسووليت برخورد با اين موضوع تنها با پليس مونيخ و مقامات استان بايرن بود. نيم ساعت پيش از رسيدن گروگانها و تروريستها به فورستنفلدبروك روشن شدهبود كه تعداد تروريستها بيش از برآورد اوليه است. شريبر با آن كه اطلاعات جديد را دريافت كردهبود تصميم بر ادامهي عمليات بدون تغيير گرفت. ازسوي ديگر، اطلاعات جديد به تيراندازان نرسيد، چون آنها وسيلهي ارتباطي نداشتند. يكي از اصول عمليات نجات با تيراندازي، بهكارگيري تعداد كافي تيرانداز (دستكم دو نفر براي هر دشمن، و ده نفر در اين مورد) است، تا بتوان در نخستين دور تيراندازي بيشترين شمار دشمن را از كارانداخت. در فيلم مستند Seconds From Disaster كه در سال 2006 از شبكهي تلويزيوني National Geographic دربارهي اين كشتار پخش شد گفتهشد كه قراربود دو بالگرد كنارهم و در غرب برج مراقبت فرود بيايند. اين آرايش به تيراندازان امكان ميداد هنگام بازشدن در بالگردها به تروريستها تيراندازي كنند. درعوض بالگردها روبهروي برج مراقبت و در ميان باند فرود آمدند. اين حالت درصورت بروز درگيري نهتنها به تروريستها امكان پنهان شدن ميداد، بلكه تيراندازان 1 و 2 را در تيررس سه تيرانداز ديگر قرار ميداد. موقعيت بالگردها جلوي ديد تيراندازان را گرفته و در مجموع سه تيرانداز را دربرابر هشت تروريست بهشدت مسلح قرار دادهبود. چنان كه پيشتر گفتهشد، پنج تيرانداز پليس نه با يكديگر ارتباط راديويي داشتند و نه با مقامات هدايتكنندهي عمليات، و از اين رو نميتوانستند هماهنگ عملكنند. به تيراندازان روي زمين گفتهشدهبود با آغاز تيراندازي از سوي تيراندازان برج مراقبت اقدام كنند. افزون بر آن، تيراندازان براي چنين عملياتي از تجهيزات بسنده برخوردار نبودند. بسياري از كارشناسان تفنگ جنگي ژ3 را براي تيراندازي از آن فاصله مناسب نميدانند. پوكهي فشنگ ژ3 كه در آن هنگام تفنگ سازماني ارتش آلمان بود، 510 ميليمتر است، درحالي كه براي تضمين دقت بيشتر تيراندازي از آن فاصله، پوكهي 690 ميليمتري موردنياز است. هيچكدام از تفنگها مجهز به دوربين تلسكوپي يا مادونقرمز نبودند. همچنين هيچيك از تيراندازان جليقهي ضدگلوله يا كلاه آهني نداشتند. در محوطهي فورستنفلدبروك هيچگونه خودروي زرهي ديده نميشد و كمك تنها هنگامي رسيد كه مدتي از درگيري گذشتهبود. در اين عمليات اشتباههاي تاكتيكي بسياري نيز وجودداشت. تيرانداز 2 كه پشت برج مخابراتي پنهان شدهبود در خط مستقيم آتش همكارانش در برج مراقبت قرارداشت، بي آن كه از وسيلهي محافظتي برخوردار باشد و بي آن كه ديگر نيروها از جاي او آگاه باشند. از اين رو، تيرانداز 2 تا اواخر درگيري امكان تيراندازي پيدا نكرد. او در آن هنگام خالد جواد را كه در راه گريز با تيرانداز 2 روبهرو شدهبود كشت، اما خود نيز بهسختي با آتش پليس ديگري كه نميدانست به همكارش تيراندازي ميكند زخمي شد. يكي از خلبانان بهنام گونار ابل (Gunnar Ebel) كه در كنار تيرانداز 2 پناه گرفتهبود هم با آتش خودي زخمي شد. ابل و تيرانداز هردو بعداً بهبود يافتند. هيچيك از ماموران پليس حاضر در هواپيما به دليل ترك پست مورد بازجويي يا توبيخ قرارنگرفتند. بسياري از ماموران پليس و مرزبانان تهديد شدهبودند كه درصورت گفتگو با سازندگان فيلم مزاياي بازنشستگي خود را از دست خواهندداد. جزئيات بسياري از اشتباههاي عملياتي نيروهاي آلماني در اين عمليات بهوسيلهي هاينتس هوهنزين (Heinz Hohensinn) آشكار شد كه در عمليات شركت داشت، اما بهدليل بازنشستگي پيش از موعد حقوق بازنشستگي به او تعلق نگرفت. [center][img]http://img.jspace.com/munich3-jpeg-m-77034.jpg[/img][/center] [size=5][b]رويدادهاي بعدي[/b][/size] جنازهي پنج تروريست فلسطيني— عفيف، نزال، Chic Thaa، حميد و جمال— به ليبي تحويل دادهشد و در آنجا با استقبال قهرمانانه و تشريفات كامل نظامي بهخاك سپردهشد. در 8 سپتامبر، هواپيماهاي اسرائيلي در پاسخ به اين كشتار 10 پايگاه سازمان آزاديبخش فلسطين در سوريه و لبنان را بمباران كردند. در اين حمله حداكثر 200 غيرنظامي و نظامي كشتهشدند. سه تروريست زندهمانده دستگير و در يكي از زندانهاي مونيخ براي محاكمه نگهداري شدند. در 29 اكتبر، ربايندگان يك هواپيماي مسافربري شركت هواپيمايي لوفت هانزاي آلمان غربي خواهان آزادي اين تروريستها شدند. آلمان غربي بيدرنگ Safady و Al-Gasheys را آزاد كرد. آنها، چنان كه در One Day in September نشان دادهشد، در ورود به ليبي با استقبال باشكوهي روبهرو شدند و در گفتگوي خبري جزئيات رويدادهاي عملياتشان را بيان كردند. اين كشتار بسياري از كشورهاي اروپايي را برآن داشت نيروهاي دائمي، حرفهاي و هميشه در دسترس ضدتروريزم تشكيل دهند يا سازماندهي نيروهاي موجود را اصلاح كنند. طراحان و سازندگان برجستهي جنگافزار نيز بهانگيزهي اين كشتار برآن شدند جنگافزارهاي كارآمدتري براي پيكار با تروريزم طراحي كنند. [center][img]http://ww2today.com/wp-content/uploads/2011/06/Kovno-massacre-June-1941-295x195.jpg[/img][/center] [b][size=5]تاثير بر بازيها[/size][/b] اين گروگانگيري باعث شد تا براي نخستين بار در تاريخ المپيك نوين، بازيها از نيمه متوقف شود. در 6 سپتامبر، آيين يادبودي با شركت 80.000 تماشاچي و 3.000 ورزشكار در استاديوم المپيك برگزار شد. اوري براندج (Avery Brundage) رئيس IOC، در سخنراني خود به ورزشكاران كشتهشده اشارهاي نكرد و با قدرداني از استواري جنبش المپيك، حمله به ورزشكاران اسرائيلي را با مباحثي كه بهتازگي براي حرفهاي كردن المپيك و حذف رودزيا از بازيها بالا گرفتهبود مشابه دانست. اين گونه سخن گفتن براندج خشم بسياري از شنوندگان را برانگيخت. در اين آيين يادبود، آنكي (Ankie)، همسر آندره شپيتسر؛ مادر موشه وينبرگ؛ و كارمل الياش (Carmel Eliash)، دخترعموی وینبرگ، بهنمايندگي از خانوادههاي قربانيان شركت كردهبودند. الياش در جريان مراسم بيهوش شد و دراثر سكتهي قلبي درگذشت. بسياري از 80.000 تماشاچي حاضر در استاديوم المپيك در جريان بازي فوتبال ميان آلمان غربي و مجارستان سروصدا راه ميانداختند و پرچم تكان ميدادند، اما وقتي شماري از آنها پلاكاردي با مضمون "17 نفر مردهاند؛ بههمين زودي يادتان رفته؟" افراشتند، مسوولان انتظامي پلاكارد را برچيدند و دارندگانش را از ورزشگاه بيرون كردند. بهدرخواست ويلي برانت، درجريان برگزاري آيين يادبود پرچم المپيك و پرچم بيشتر كشورهاي شركتكننده نيمهافراشته بود. ده كشور عربي نسبت به پايين آوردهشدن پرچمهايشان براي بزرگداشت كشتهشدگان اسرائيلي اعتراض كردند و پرچمهايشان بيدرنگ بالا بردهشد. ويلي دائومه (Willi Daume)، رئيس كميتهي سازماندهي بازيها در آغاز خواهان ادامه ندادن بازيها بود، اما سرانجام براندج و ديگران كه ميگفتند نميگذارند بازيها بهخاطر يك حادثه متوقف شود پيروز شدند. براندج گفت "بازيها بايد ادامه يابد و ما بايد ... ما بايد همچنان براي برگزاري بازيهايي پاك و سالم تلاش كنيم." در 6 سپتامبر و پس از برگزاري آيين يادبود، اعضاي تيم اسرائيل از بازيها كنار رفتند و مونيخ را ترك كردند. براي همهي ورزشكاران اسرائيلي محافظ گذاشتهشد. مارك سپيتز، ستارهي آمريكايي شنا كه مسابقههايش بهپايان رسيدهبود، درجريان درگيريها مونيخ را ترك كرد. سپيتز يهودي سرشناسي بود و بيم آن ميرفت كه او هم در خطر بيافتد. تيم مصر در 7 سپتامبر از بازيها كنارهگيري و دليل اين كار را ترس از تلافي عنوان كرد. تيمهاي فيليپين و الجزاير، و همچنين شماري اعضاي تيمهاي هلند و نروژ نيز از بازيها كنار رفتند. كني مور (Kenny Moore) در مقالهاي كه دربارهي اين حادثه در Sports Illustrated نوشتهبود از يوس هرمنس (Jos Hermens)، دوندهی هلندی، چنين نقل قول كرد "موضوع بههمين سادگيه: ما رو دعوت كردهبودن مهموني؛ حالا اگه يكي بياد تو مهموني و آدم بكشه، ديگه ميشه اونجا موند؟" بسياري از ورزشكاراني هم كه ماندند، دراثر حادثه ديگر انگيزهاي براي رقابت نداشتند. چهار سال بعد در المپيك 1976 مونترئال، تيم اسرائيل براي يادبود حادثه با روباني سياه بر پرچم به استاديوم وارد شد. خانوادههاي شماري از قربانيان از IOC خواستار نصب سازهي يادبود دائمي در اينباره شدند. IOC با اين درخواست مخالفت كرد و گفت هرگونه اشارهي مشخص به قربانيان ميتواند "بهمعني ناديدهگرفتن ديگر اعضاي جامعهي المپيك باشد." آلكس گيلادي (Alex Gilady)، از مسوولان اسرائيلي IOC، به بي بي سي گفت "بايد درنظر بگيريم چنين كاري ممكن است اعضاي تيم كشورهاي دشمن اسرائيل را تحريك كند." IOC همچنين با درخواست يك دقيقه سكوت بهاحترام قربانيان اسرائيلي در چهلمين سالگرد حادثه در آيين گشايش المپيك 2012 لندن مخالفت كرد. بهيادبود اين كشتار، در مونيخ، سنگ يادبودي بر روي پلي كه استاديوم المپيك مونيخ را به دهكدهي بازيها وصل ميكند؛ و سنگ يادبود ديگري در برابر اقامتگاه ورزشكاران اسرائيلي در ساختمان شمارهي 31 خيابان كولوني دهكدهي بازيها نصب شدهاست. [size=5][b]واكنش اسرائيل[/b][/size] گلدا مئير و كميتهي دفاع اسرائيل به موساد ماموريت محرمانه داد كساني را كه تصور ميشد در اين كشتار دستداشتهاند پيداكند و بكشد. موساد بهاين منظور با كمك شعبههايش در اروپا چند گروه ويژه براي يافتن و كشتن فدائيين ايجاد كرد. بخشي از گفتگوي خبري سال 2006 زوي زمير، رئيس وقت موساد، در اين باره بهشرح زير بود: آيا در اقدام عليه تروريستها عامل انتقام نقشي داشت؟ نه؛ ما نميخواستيم انتقام بگيريم. ما را متهم به انتقامگيري ميكنند؛ بيمعني است. كاري كه ما كرديم پيشگيري قاطع از تكرار چنين رويدادهايي بود. ما عليه كساني اقدام كرديم كه فكر ميكردند ميتوانند به اقدامات تروريستي ادامه دهند. نميگويم قرار نبود آدمكشان مونيخ كشتهشوند؛ آنها بيترديد شايستهي مرگ بودند. اما ما كاري به گذشته نداشتيم؛ به آينده نگاه ميكرديم. آيا از گلدا مئير دستوري مبني بر انتقامگيري از مسوولان كشتار مونيخ دريافت نكرديد؟ گلدا از اين كه ما مجبور بوديم اين سلسله عمليات را انجام دهيم ناراحت بود. او هيچگاه به من نگفت "از مسوولان كشتار مونيخ انتقام بگيريد." هيچ كس به من چنين چيزي نگفت. عمليات اسرائيل در اين باره بعدها به نام عمليات خشم خدا معروف شد. ريو از قول ژنرال آهارون ياريو (Aharon Yariv)، ناظر عمليات، مينويسد دولت اسرائيل پس از كشتار مونيخ گزينهاي جز اجراي عدالت نداشت. "گزينهي ديگري نداشتيم؛ ميبايست جلويشان را ميگرفتيم و راه ديگري نداشتيم ... از كاري كه كرديم احساس غرور نميكنيم، اما موضوع موضوعِ اجبار بود. ما قانون توراتي چشم دربرابر چشم را اجرا كرديم ... گفتنش سخت است، اما من در برخورد با اين مساله موضوع هزينه و فايده را درنظر گرفتم، نه اخلاقيات را. ميشود گفت اگر من آدم منطقي و سرسختي باشم بايد بتوانم از خودم بپرسم فايدهي سياسي كشتن اين فرد مشخص چيست؟ آيا ما را به صلح نزديكتر خواهدكرد؟ آيا ما را به صلخ با فلسطينيان نزديكتر خواهدكرد؟ در بسياري موارد پاسخ من منفي است. اما درمورد سپتامبر سياه چارهي ديگري نداشتيم و موفق شديم. آيا چنين كاري ازنظر اخلاقي درست است؟ دربارهي اين پرسش ميتوان بحث كرد. آيا از نظر سياسي لازم است؟ در اين مورد چنين بود." بهنوشتهي بني موريس (Benny Morris) با استفاده از اطلاعات دريافتي از بريدگان سازمان آزاديبخش فلسطين و سازمانهاي جاسوسي كشورهاي اروپايي دوست، سياههاي از افراد هدف تهيهشد. سپس موجي از كشتار اعضاي مضنون سپتامبر سياه اروپا را دربرگرفت. موساد در 9 آوريل 1973 با همكاري IDF عمليات "بهار جواني" را در بيروت اجراكرد. هدفهاي اين عمليات عبارت بودند از محمد يوسف نجار (ابويوسف)، رئيس شاخهي اطلاعاتي فتح و بهگفتهي موريس سرپرست سپتامبر سياه؛ Kamal Adwan، سرپرست "بخش غربي" سازمان آزاديبخش فلسطين و مسوول عمليات آن در درون اسرائيل؛ و كمال نصير، سخنگوي سازمان آزاديبخش فلسطين. در شب عمليات، گروهي از تكاوران سايرت (Sayeret) با نه قايق موشكانداز چند قايق كوچك نگهباني در يكي از سواحل متروك لبنان پياده شدند. سپس با دو خودرو به مركز بيروت رفتند و در آنجا نجار، Adwan و نصير را كشتند. دو گروه ديگر از تكاوران، ساختمان مركزي حزب جبههي آزادي فلسطين PFLP و يك كارگاه ساخت مواد منفجرهي فتح را منفجر كردند. فرمانده تكاوران اهود باراك بود. در 21 ژوئيهي 1973 در جريان رويداد موسوم به ماجراي ليلهامر، گروهي از ماموران موساد بهاشتباه مردي مراكشي بهنام Ahmed Bouchiki را كه ارتباطي با كشتار مونيخ نداشت در شهر ليلهامر نروژ كشتند. يكي از خبرچينان موساد Bouchiki را بهاشتباه علي حسن سلامه رهبر نيروي 17 و عامل سپتامبر سياه معرفي كردهبود. پليس نروژ در اين ارتباط پنج مامور موساد كه دو تن از آنها زن بودند را دستگير كرد و ماموران ديگر گريختند. اين پنج مامور بهاتهام قتل به زندان افتادند، اما در 1975 آزاد و به اسرائيل برگرداندهشدند. موساد بعداً علي حسن سلامه را يافت و در 22 ژانويهي 1979 در بيروت با بمب كنترل از راه دور كشت. در اين حمله چهار رهگذر كشته و 18 رهگذر ديگر زخميشدند. درپي شكايت خانوادههاي قربانيان، در سال 2004 و پس از يك دادرسي طولاني، دولت آلمان به پرداخت 3 ميليون يورو غرامت به آنها محكوم شد. منابع : [url="http://fa.wikipedia.org/wiki/%D9%88%D8%A7%D9%82%D8%B9%D9%87_%D8%A7%D9%84%D9%85%D9%BE%DB%8C%DA%A9_%D9%85%D9%88%D9%86%DB%8C%D8%AE"]http://fa.wikipedia....عه_المپیک_مونیخ[/url] [url="http://www.themunicheye.com/news-services/display_article.php?news_title=Munich-Massacre-Remembrance&article_id=2019"]http://www.themunich...article_id=2019[/url] [url="http://www.thenational.ae/news/world/europe/ioc-chief-stands-firm-on-refusing-israeli-memorial-at-olympics-opening-ceremony"]http://www.thenation...pening-ceremony[/url] [url="http://history1900s.about.com/od/famouscrimesscandals/p/munichmassacre.htm"]http://history1900s....ichmassacre.htm[/url]
- 19 پاسخ ها
-
- 14
-
بسم الله الرحمن الرحیم در بين جنگافزارهاي نوين، سلاحها و فنآوري ميكروبي بيشتر از سايرين مورد توجه تشكلهاي تروريستي و تروريست دولتي ابرقدرتها قرار گرفته است. شايد بتوان به جرأت گفت كه سلاحهاي هستهاي ديگر يك خطر بالفعل نيستند و تنها يك قدرت بازدارنده بالقوه محسوب ميشوند. كشورهاي صاحب اين سلاحهاي هرگز نخواهند توانست به راحتي از آنها بر عليه دشمنان خود استفاده نمايند. زيرا تبعات بكارگيري چنين سلاحهايي آنچنان گسترده است كه قسمت بزرگي از جهان را در بر خواهد گرفت. اشعههاي راديواكتيو، گردوغبار اتمي، طوفان اتمي و اشعههاي يونيزان در قالب مرزهاي جغرافيايي نخواهند گنجيد و حوزه وسيعي را آلوده خواهند كرد. طبعاً در اين موقع كشور بكار برنده اين سلاح ها بايد پاسخگوي كشورهاي همسايه نيز باشد. مثلاً اگر هند عليه پاكستان از بمب اتم استفاده نمايد، بسته به محل انفجار اتمي، بايد پاسخگوي بخش وسيعي از خاورميانه نيز باشد. لذا شايد همين ملاحظه بود كه باعث شد در جنگ جهاني دوم ژاپن براي امتحان بمبهاي اتمي امريكا انتخاب شود. كشور دور دست در دريا كه همسايهاي نزديك هم ندارد. درحاليكه به نظر ميرسد اگر بنا بود جنگ را به نوعي خاتمه دهند، ميبايست اين بمبها بر سر برلين تخليه ميشد كه مبداء جنگ بود. از سوي ديگر سلاحهاي شيميايي نيز چندان گزينه مناسبي براي فعاليتهاي تروريستي نيستند. مشكلات حمل نگهداري و بكارگيري، نيمه عمر كوتاه، خطر نشت، تأثير محدود و قابليت رديابي عامل ترور كننده باعث شده چندان مورد اقبال نباشد. اگرچه در ميدان جنگ گزينه موفقي نشان داده است ولي از آنجا كه از سال 1935 كنوانسيون ممنوعيت بكارگيري آنها در ژنو به امضاي اكثر كشورهاي جهان رسيده كشورهاي متخاصم با احتياط زيادي اقدام به بكارگيري آن ميكنند، كه البته آن نيز به اشاره ابرقدرتها خواهد بود ولي باز هم از سوي افكار عمومي جهان تحت فشار شديد قرار خواهد گرفت . از اينرو سلاحهاي ميكروبي، چه در عرصه جنگي و چه در عرصه تروريستي، وسيلهاي بسيار مطلوب براي دشمنان شده است. توان توليد بالا، نگهداري راحت، قابليت انتشار، قابليت مصون سازي نيروي خودي، قابليت تكثير براي عوامل ميكروبي زنده، دشواري بسيار در رديابي فرد يا افراد متخاصم، گستردگي عملكرد از انسان تا دام و محصولات كشاورزي و بسيار محسنات ديگر، موجب شده تشكلهاي تروريستي به اين فنآوري جديد بشدت كشش يابند بدون آنكه بتوان گناهي را متوجه آنها نمود. سلاحهاي ميكروبي بهخصوص در عرصه تروريسم دولتي و عليه ساختارهاي صنعتي ـ كشاورزي در ساليان اخير بسيار بهكار رفته است. اگرچه كشور هدف هرگز نتوانسته ادعا خود را عليه دشمنش به اثبات برساند. اروپا شيوع جنون گاوي را متوجه سازمانهاي جاسوسي امريكا و استراليا ميداند كه با هدف ضربه اقتصادي به صادرات گوشت اروپا انجام شده. چين در شيوع سارس امريكا را مقصر ميداند كه باعث شد چين در آستانه شكوفايي اقتصادي، سالها از گردونه رقابت توليد ارزان قيمت ـ بهواسطه تعطيلي كارخانههايش ـ عقب بيفتد. كره شمالي شيوع وبا در پيونگ يانگ را در اواخر دهه 80 نتيجه فعاليت جاسوسهاي امريكايي ميداند كه با هدف مجبور كردن اين كشور به پذيرش شرايط دول اروپايي ـ امريكايي، براي قطع آزمايشات هستهاي انجام شده است. تمامي اين اتهامات در حد اتهامي باقي ميماند. ولي آنچه مسلم است آن است كه هر روز بسياري از مناطق جهان در معرض خطر يك حمله بيوتروريستي هستند . بديهي است كه نيروهاي نظامي، تنها جمعيت در معرض خطر براي حملات بيولوژيك نيستند بلكه اقشار مختلف در معرض خطر بوده و به منظور دفاع در مقابل اثرات ناتوان كننده بالقوه يك حمله ، نيازمند كسب آگاهي نسبت به اصول اساسي همه گيرشناسي عوامل مورد استفاده در جنگ بيولوژيك ميباشند . طبق نظر كارشناسان سازمان بهداشت جهاني ( W.H.O) در حال حاضر 17 كشور جهان قابليت توليد چنين موادي را دارند.توليد مواد بيولوژيك بالنسبه ارزان بوده , به طوري كه به عنوان بمب اتمي فقرا The Poor Man,s Atom Bomb يا PMAB ناميده شده است .توليد ، استفاده و انتشار يك سلاح بيولوژيكي بسيار ارزانتر از بمب اتم بوده و كمتر احساسات جهانيان را بر مي انگيزد .و البته استفاده از اين سلاحها تا حدودي براي تروريستها بي خطر ميباشد .معمولا مشاهده پاتوژنها و مقابله بر عليه آنها مشكل است به عنوان مثال در صورت انتشار عامل اسهال در آب يك منطقه تا دوره كمون سپري شود و علائم بيماري ظاهر شود چند روز طول ميكشد كه فرصت مناسبي براي تروريستها است تا به اهداف خود برسند . انتقال عوامل هم از كشوري به كشور ديگر به وسيله مسافرهاي معمولي آسان به نظر ميرسد به عنوان مثال قرار دادن پودر ميكروب سياه زخم در داخل كپسول به عنوان دارو و حمل آن به مناطق مورد نظر . اين عوامل بيماري زا از راههاي مختلفي در جوامع هدف مورد استفاده قرار ميگيرند . انتشار عوامل بيماري زا در هوا ، آب ، مواد غذائي ، انواع مواد كنسرو شده ، اسباب بازي ، پاكت نامه ، هدايا پستي،حشرات ناقل، خون و.... سابقه داشته است. استفاده از عامل بيوتروريسم بر اساس اهداف تروريستها تعيين ميگردد. در صورتي كه تروريسم قصد گسترش وسيع بيماري را داشته باشد از عواملي نظير آبله انساني استفاده ميكند كه به راحتي از فردي به فرد ديگر منتقل ميشود و باعث آلودگي وسيع ميشود و در صورتي كه قصد آن مورد هدف قرار دادن شخص خاصي باشد از عواملي نظير انتراكس (عامل سياه زخم ) استفاده ميكند . تعاريف : براي ترور و تروريسم تعاريف مختلفي ارائه شده كه با گذشت زمان توسعه داده شده اند . در ابتداي بحث به چند تعريف و تعاريف مرتبط با آن اشاره ميگردد . ترورچيست؟ « ترور » در كلمه به معني « ترساندن » است و در فرهنگ سياسي جهان عبارتست از هرگونه اقدام خصمانه و مخفيانه عليه فرد يا افرادي در حوزهاي محدود يا گسترده، با اهداف اقتصادي ـ كشاورزي ـ صنعتي، با هدف ايجاد ارعاب يا باج خواهي. در فرهنگ سياسي، ترور از ريشه لاتين terror به معناي ترس و وحشت گرفته شده و به رفتار و اعمال فرد يا گروهي اطلاق مي شود كه از راه ايجاد ترس، وحشت و استفاده از زور ميخواهد به هدف سياسي خود برسد. در زبان فارسي هم ترور به معناي ترس زياد، بيم و هراس و خوف و وحشت است و تروريست به عامل ترور، طرفدار ترور، آدم كش يا كسي كه براي رسيدن به هدف خود كسي را به طور غافلگيرانه بكشد يا ايجاد وحشت و هراس كند، گفته ميشود. در لغتنامه روابط بين الملل ذيل كلمه terrorism آمده است :ترور و تروريسم به فعاليتهاي بازيگران دولتي و غير دولتي اطلاق ميشود كه شيوه و تمهيدات خشن را در اعمال خود براي رسيدن به اهداف سياسي به كار ميبرند . بيوتروريسم چيست؟ بر اساس تعريف پليس بين الملل درسال 2007 بيوتروريسم عبارت است از منتشر كردن عوامل بيولوژيكي يا سمي با هدف كشتن يا آسيب رساندن به انسانها، حيوانات و گياهان با قصد و نيت قبلي و به منظور وحشت آفريني ، تهديد و وادار ساختن يك دولت يا گروهي از مردم به انجام عملي يا برآورده كردن خواستهاي سياسي يا اجتماعي. حمله بيوتروريستي چيست؟ عبارت است از پخش كردن ويروس ، باكتري، ميكروب يا ديگر عوامل بيماريزا و سمي كه موجب بروز بيماري و مرگ در ميان انسانها ، حيوانات و گياهان ميشود. كشف و شناسايي يك حمله بيولوژيكي سخت و دشوار به شمار ميآيد.تاثيرات يك حمله بيولوئژيكي به چهار دسته تقسيم ميشوند. -1 فيزيكي:بروز بيماري 2 - رواني:بروز ترس و وحشت ، 3- اقتصادي:محدوديت سفر و جابهجايي، متوقف شدن فعاليتهاي اقتصادي و كسب و كار4- زيست محيطي:آسيب ديدن انسانها، حيوانات، گياهان، آلوده شدن منابع طبيعي مثل منابع آب بيوتروريسمها چه كساني هستند؟ معمولا گروهها و جنبشها سياسي و فرقههاي مذهبي يا اشخاصي هستند كه توانايي توليد و بكارگيري سلاحهاي بيولوژيك را دارند. به طور مثال جنبش استقلال طلب قبيله مائومائو در كنيا كه از سم براي كشتن ماموران حكومت استعماري بريتانيا استفاده كردند. فرقه مذهبي راجنيشي در سال 1984 با آلوده كردن ظروف سالاد يازده رستوران در آمريكا با باكتري (تايفيموريوم سالامونا) موجب مسموميت 750 نفر شدند. در سال 1993 فرقه مذهبي آئوشينريكوي باسيل سياه زخم را در ناحيه كاميرو در متروي توكيو منتشر كرد. جنگهاي ميكروبي ( بيولوژيك ) تاريخچه استفاده كردن از مواد توليد شده توسط جانوران، گياهان، باكتريها، قارچها و ويروسها بر عليه نيروهاي انساني و منابع غذايي سابقهاي هزاران ساله دارد. استفاده از سموم جانوري يا گياهي براي سمي كردن سر تيرهاي جنگي، استفاده از لاشه حيوانات مرده از طاعون براي شكستن مقاومت داخل قلعهها، مسموم سازي فضاي داخلي مقابر فرعونها با هاگِ قارچي كشنده و آلوده كردن منابع آبي شهرها از نمونههاي باستاني بكارگيري سلاحهاي نامتعارف بيولوژيك است. در جهان متمدن نيز اين رويه ادامه يافت و البته پيچيدهتر شد. آنگونه كه ساخت و بكارگيري اين سلاحها طي كنوانسيونهاي بين المللي به شدت ممنوع شد. با اين وجود قدرتهاي استكباري همواره در انديشه ساخت سلاحهاي بيولوژيك و زيستي هستند تا با وارد ساختن كمترين زيان اقتصادي به صنايع و با بيشترين كشتار بتوانند به منابع حريف دست يابند. كشتار فراوان، وحشت گسترده، ايجاد هراس در عقب جبهه، فلج ساختن خط مقدم، بردن جنگ به داخل خانههاي مردم غير نظامي و درگير نمودن شهرها، عدم امكان اثبات دقيق در بكارگيري آنها و نهايتاً تخريب اندك از محسنات خاص سلاحهاي ميكروبي هستند. محسناتي كه از نگاه نظريه پردازان جنگي به هيچ وجه قابل چشم پوشي نيستند . جنگهاي بيولوژيك را مي توان به 3 دوره تقسيم كرد : ) 1دوران اوليه ( 200 سال قبل از ميلاد مسيح و تا آغاز قرن بيستم ) 2دوران نوين ) 3دوران كنوني دوران اوليه اولين اسناد ثبت شده از كاربرد ميكرو ارگانيسمها به عنوان يك سلاح بيولوژيكي ، به روميان مربوط ميشود كه از اجساد حيوانات مرده براي آلوده كردن چاهها و منابع آب دشمنان استفاده ميكردند . در متون قديمي آمده است كه هانيبال كوزههاي پر از مار و عقرب را با منجنيق به سوي كشتي دشمنان پرتاب ميكرد ، كه با شكسته شدن كوزهها ، اين جانوران در كشتي پخش و باعث به هم ريختگي اوضاع ميشدند . پس از آن ، طي يك حمله برق آسا كشتي تسخير ميشد . در كتاب ذخيره خوارزمشاهي كه اولين دائره المعارف پزشكي به زبان فارسي محسوب ميشود و توسط دانشمند ايراني، سيداسماعيل جرجاني در قرن ششم هجري شمسي، تاليف گرديده است آمده است كه: "بعضي از ملوك، كنيزكان را به زهر، بپرورند چنانكه خوردن آن ايشان را عادت شود و زيان ندارد. اين از بهر آن كنند تا آن كنيزك را به تحفه (هديه) يا به حيله ديگر به خصمي كه ايشان را بُوَد برسانند تا به مباشرت آن كنيزك، هلاك شوند 000 و ابن سينا نيز در اوائل هزاره دوم ميلادي در دائره المعارف " قانون در طب" همين مطلب را بيان نموده ، دكتر الگود در كتاب تاريخ پزشكي ايران و سرزمين هاي خلافت شرقي، سم مزبور را " هند گياه البيش" ناميده كه نوعي سم بيولوژيك به حساب ميآيد . جرجاني در كتاب ذخيره خوارزمشاهي و خُفِ عَلائي رهنمودهاي جالب توجهي را در رابطه با پيشگيري از بيوتروريسم گوارشي كه در آن زمان رايجترين راه ارعاب و هلاكت مخفيانه شخصيتها و رقبا بوده است ارائه داده، متذكر ميشود " كساني را كه از اين كار، انديشه باشد احتياط آنست كه طعامي كه طعم آن قوي باشد نخورند مثلا طعامي كه سخت ترش يا سخت شيرين يا سخت شور يا سخت تيز (تند) باشد نخورند، از بهر آنكه كسانيكه خواهند كسي را چيزهاي زيانكار دهند، به چنين طعام هائي مزه آن بپوشند و لذا آنجا كه تهمت اينكار باشد هيچ نبايد خورد و اگر ضرورت افتاد چنان جاي گرسنه و تشنه حاضر نبايد شد 000 . مهمترين حادثهاي كه در تاريخ از اين نوع به وقوع پيوست مربوط ميشود به قوم تاتار كه در سال 1346 ميلادي در شهر كافا كه هم اينك Feodissia نام دارد با پرتاب كردن اجساد مردگان ناشي از طاعون ، توانستند مقاومت شهر را از بين ببرند . برخي از مورخان ، علت پيدايش اپيدمي مشهور طاعون در اروپا را كه حدود 25 تا 40 ميليون كشته به جاي گذاشت ، همين اقدام قوم تاتار ميدانند . در سال 1710 ميلادي نيز روسها از همين روش ( روش قوم تاتار ) در حمله به سوئد استفاده كردند . در سال 1767 ميلادي در مبارزات بين نيروهاي فرانسوي و بوميان آمريكا ( سرخپوستان ) ، نيروهاي انگليسي به فرماندهي جفري امرست با فريب دادن سرخپوستان آمريكايي و تحت پوشش اقدامهاي صلح جويانه و مسالمت آميز ، با دستان خود پتو و البسه و ساير ضروريات زندگي را به آنها هديه دادند ، اما در حقيقت آن پتوها و وسايل از بيمارستاني كه از مبتلايان به آبله نگهداري ميكرد ارسال شده بود ؛ و در نهايت باعث ايجاد اپيدمي آبله در بين سرخپوستان گرديد كه نسبت به آن حساس بودند و سرانجام بيش از 90 درصد آنها كشته شدند و نيروهاي فرانسوي كه در حقيقت از طرف اروپا به اين جنگ فرستاده شده بودند ، بر سرخپوستان آمريكايي غلبه يافتند . ( نكته مهم در اين طرح اين بود كه نيروهاي انگليسي از مصون بودن خود نسبت به اين بيماري مهلك ( به علت مايه كوبي نيروهاي اروپا ) و حساس بودن سرخپوستان به آن ، نهايت استفاده را كردند . ) دوران نوين اين دوران از سال 1918 ميلادي آغاز ميشود .از اولين اقدامهايي كه در دوران نوين كاربرد اين سلاحها انجام شد ، تشكيل واحد 731 در ارتش ژاپن به عنوان متولي امر تحقيق در مورد اين سلاحها و يافتن نمونه قدرتمند براي ارتش ژاپن بود . در سال 1931 ميلادي ژاپن برنامههاي بيولوژيكي خود را گسترش بيشتري داد . به همين منظور ، واحد 731 در منچوري يك پايگاه مخفي براي آزمايش مستقيم بر روي انسان ( اسيران جنگي ) تشكيل داد كه فقط برخي از آزمايشهاي بيولوژيكي اين گروه يا در واقع جنايتهاي آنها در تاريخ ثبت شده است . حداقل 10000 زنداني در نتيجه اين آزمايشها جان سپردند . در شروع جنگ جهاني دوم ، در سال 1941 هواپيماهاي ژاپني ، ككهاي آلوده به طاعون را در قسمتهايي از چين پراكنده ساختند . هواپيماهاي ژاپني در هر مرحله 15 ميليون كك را بر روي 11 شهر چين اسپري نموده و اپيدمي طاعون بوقوع پيوست كه بين سالهاي 1937 و 1947 با بيش از 2000 حمله، مرگ94000 نفر بوقوع پيوست . بر اساس شواهد تاريخي ، واحد 731 ارتش ژاپن حدود 400 كيلوگرم عامل آنتراكس(سياه زخم) را به صورت بمبهاي ويژه آماده استفاده داشت . دولت آمريكا در پايان جنگ جهاني دوم و درجنگي كاملاً تبليغاتي به افشاگري اعمال اين گروه و محكوم كردن دولت ژاپن پرداخت ولي در مقابل طي يك محاكمه نمادين ، علاوه بر بخشش و عفو دانشمندان اين گروه ، حاضر به فراهم كردن امنيت آنها شد به اين شرط كه تمامي اطلاعات و تجربيات به دست آمده توسط اين گروه ، در خدمت برنامههاي بيولوژيكي دولت آمريكا قرار گيرد . دوران كنوني پس از جنگ جهاني دوم ، دنيا وارد مرحله جديدي به نام جنگ سرد شد . در اين مرحله انگلستان نيز با جديت سرگرم اجراي پروژه هاي متعددي در زمينه سلاح هاي بيولوژيك بود . آنها به خصوص بر روي اسپورهاي آنتراكس(سياه زخم ) و ميزان تخريب و گسترش آن به وسيله بمبهاي انفجاري كار ميكردند . واقعهاي كه توجه جهانيان را به اين فعاليتها بيش از پيش جلب نمود ، اجراي آزمايش پخش اسپور آنتراكس به وسيله بمبهاي انفجاري در جزيره غير مسكوني گرينارد در غرب اسكاتلند بودو تا سال 2000 ميلادي در خاك اين جزيره اسپورهاي آنتراكس پيدا ميشد . برنامههاي بيولوژيك آمريكا نيز از سال 1941 شتاب گرفت . در سال 1943 در پي برنامههاي آلمانها و ژاپنيها ، سردمداران دولت آمريكا با شدت بيشتري به پيگيري اين تحقيقات پرداختند . اين كشور برنامههاي خود را در كمپ دتريك كه امروزه فورت دتريك ناميده ميشود ، متمركز كرد .آمريكا آزمايشهاي مخفيانهاي بر روي مناطق پرجمعيت با عوامل كم خطر يا بي خطر مثل باسيلوس گلوبيجي ، سراشيا مارسنس و ذرات خنثي انجام ميداد . يكي از بزرگترين آزمايشهاي مخفيانه ارتش آمريكا ، پخش سراشيا مارسنس در شهر سانفرانسيسكو به صورت 5000 ذره در دقيقه بود كه در نتيجه آن ، يكنفر فوت نمود و 10 نفر ديگر در بيمارستان بستري شدند . در سال 1966 ، در ادامه اين تحقيقات ، در سيستم متروي شهر نيويورك اسپورهاي باسيلوس سابتيليس پخش شد تا سيستم مترو از نظر امنيت ارزيابي شود . نتايج نشان داد كه تمامي تونلهاي مترو تنها با آلوده كردن يك ايستگاه ميتواند آلوده بشود . در سال 1979 ، ساكنان شهر سوردلوسك در شوروي سابق ، شاهد يك انفجار بزرگ در تاسيسات نظامي شماره 19 ارتش شوروي بودند . چندين روز بعد در بين مردم اين شهر تب و مشكلات تنفسي منتشر گرديد تا اينكه تعداد مرگ و مير افراد به حدود 40 نفر رسيد . دولت شوروي علت مرگ ساكنان شهر را مصرف گوشت آلوده گاو اعلام كرد . در نهايت تعداد كل تلفات به يكهزار نفر رسيد . در سال 1992 رئيس جمهور وقت روسيه ، بوريس يلتسين ، در يك كنفرانس مطبوعاتي اعتراف كرد كه ارتش سرخ در آن واحد نظامي به صورت مخفيانه يك برنامه گسترده بيولوژيكي انجام ميداده است . در بين سال هاي 1980 تا 1990 ، كاربرد سلاح هاي بيوتروريستي به صورت پراكنده بود كه از آنها ميتوان به استفاده شوروي از سم مهلك ترايكوتسن تي دو ( باران زرد ) عليه مجاهدين افغاني ، استفاده آمريكا از عامل ميكروبي تب خوك عليه انقلابيون كوبا ، استفاده رژيم اشغالگر قدس از عامل بيولوژيكي عليه دختران خردسال فلسطيني در سال 1982 ميلادي نام برد . مهمترين رويداد بيوتروريسم در هزاره جديد ، پخش نامههاي حاوي اسپور آنتراكس(عامل مولد سياه زخم ) در آمريكا بود :در روز 18 سپتامبر سال 2001 اولين نمونه آنتراكس پوستي به علت نامه پستي حاوي اسپور آنتراكس مشاهده شد كه بيمار با مصرف آنتي بيوتيك بهبود يافت . از اين زمان تعداد مبتلايان به آنتراكس پوستي افزايش يافت تا اين كه در دوم اكتبر ، 2 مورد آنتراكس تنفسي به عنوان اولين نمونههاي آنتراكس تنفسي سالهاي اخير آمريكا گزارش شد و در پي آن روبرت استيونس نتوانست در مقابل اين بيماري مهلك دوام بياورد و اولين قرباني بيوتروريسم در هزاره جديد نام گرفت . از اين تاريخ به بعد تعداد نامههاي ارسالي آلوده به قسمتهاي مختلف آمريكا ، از جمله به مجلس سناي آن كشور نيز افزايش يافت و تعداد قربانيان نيز رو به افزايش گذاشت . در اواسط ماه اكتبر باز هم 2 كارمند اداره پست به علت آنتراكس تنفسي جان باختند و تقريبا بسياري از ادارههاي فدرال براي مدت نامعلومي تعطيل شدند . وزارت بهداشت آمريكا در اواخر ماه اكتبر شروع به تجويز آنتي بيوتيك سيپروفلوكسوساسين در يك دوره 10 روزه به بيش از 2200 نفر از كارمندان پست كرد و از طرفي در بين ارتش و نيروهاي نظامي نيز تجويز واكسن آغاز شد . اين وحشت و فاجعه در بين كاركنان اداره پست و ساير شهروندان عادي به حدي بالا گرفت كه شركت سازنده داروي سيپروفلكسوساسين حاضر شد 100 مليون قرص را تقريبا به نصف قيمت اوليه در اختيار دولت قرار دهد ؛ يعني چيزي معادل 100 مليون دلار تنها براي پيشگيري دارويي در مقابل اين حمله بيوتروريستي! پس از پيش آمدن اين برنامه طراحي شده ، دولت نومحافظهكاران با بهانه قرار دادن اين اتفاق سيلي از بودجههاي دولتي را براي مقابله با تهديدات بيولوژيك گروههاي تروريستي همچون القاعده به مراكز تحقيقاتي مختلف ارائه داد تا به ظاهر راهكارهايي براي مقابله با اين حملات فراهم كنند. براي برخورداري از اين سيل پولي، بسياري از سازمانهايي كه بر روي بيماريهاي واگيردار و عفوني كار ميكردند كار خود را به نوعي با بيوتروريسم ارتباط داده و دست به انجام تحقيقات و آزمايشهاي گستردهاي زدند كه يقينا در آيندهاي نه چندان دور نتايج آن همچون نتايج پژوهشهاي دهههاي قبل بر همگان ظاهر خواهد شد. در سيستم درجه بندي امنيت بيولوژيك آمريكا درجه 4 به خطرناكترين آزمايشها و آزمايشگاهها داده ميشود. پيش از يازده سپتامبر تنها پنج آزمايشگاه وجود داشت كه در بالاترين درجه امنيت بيولوژيك، يعني درجه 4، قرار داشتند و به طور فعال در زمينه مطالعه عوامل بيولوژيك مرگزا كار ميكردند. در حالي كه در سال 2009 اين تعداد به پانزده مورد رسيد و روند افزايشي همچنان ادامه داشته و تعدادي نيز در حال ساخت هستند. در مجموع هم اكنون بيش از 400 مركز تحقيقاتي در درجات امنيت بيولوژيك 3 و 4 در آمريكا فعال هستند كه توانايي توليد عواملي همچون باكتري سياه زخم و فراوردههاي آن را دارند و بيش از چهارده هزار نفر بر روي توليد چنين عوامل خطرناكي كار مي كنند كه اكثر آنها مربوط به بخش غير دولتي بوده و براي كسب بودجه مجبورند پروژههاي مد نظر سياستمداران را هرچه كه باشد بپذيرند. ويژگي هاي عوامل ميكروبي - 1توانايي ايجاد تلفات زياد ؛ در بين انواع سلاحهاي نوين، ميكروبها و فرآوردههاي ميكروبي رقمي بهت آور از مرگ و مير را در پي خواهند داشت. مثلاً 15 گرم از سم توليد شده توسط باكتري كلستريديوم بوتولينوم ميتواند تمام مردم جهان را به كام مرگ بكشد ! يا بهطور مثال اگر در شهري 12 ميليون نفري يك موشك اسكاد با كلاهك محتوي 300 كيلوگرم گاز اعصاب سارين منفجر شود بين 60 تا 100 هزار نفر را خواهد كشت. اگر همين كلاهك حاوي يك بمب 12 كيلوتني هستهاي باشد 23 تا 80 هزار نفر را از بين ميبرد. اما اگر چنين كلاهكي با تنها 100 كيلو اسپور سياه زخم بار شود بسته به شرايط جوي بين 42 هزار نفر تا 3 ميليون نفر را خواهد كشت. - 2 توانايي در ايجاد بيماري و عوارض طولاني مدت و نياز به مراقبتهاي گسترده - 3 توانايي برخي عوامل در انتشار از طريق ناقل يا فرد آلوده ؛ اين امر باعث ميشود تا آلودگي از فردي به فرد ديگر منتقل شود و همين امر كمك ميكند تا با حجم اندكي از ميكروب بتوان شهري را از پاي درآورد. - 4 عدم وجود فنآوري كافي و سيستمهاي شناسايي كارآمد ؛ تقريباً اكثر كشورهاي جهان كه مورد اين تهديدات هستند از فنآوري نوين تشخيص بيبهرهاند. گذشته از سطح پايين علمي اين كشورها، عدم فروش تجهيزات پيشرفته از سوي كشورهاي توسعه يافته باعث شده تشخيص سريع يك حمله بيوتروريستي با تأخير صورت پذيرد . - 5كاهش نقش خودامدادي و دگر امدادي و افزايش حس نااميدي در مردم . - 6 وجود يك دوره نهفته بيماري كه باعث ميشود درمان و پيشگيري از انتقال بيماري با تأخير انجام شود؛ معمولاً در خوش بينانهترين حالت، وقتي كادر دفاعي از بروز يك تهاجم ميكروبي آگاه ميشوند كه يك اپيدمي رخ داده است. طبعاً در اين حالت كمك رساني و مهار بيماري بسيار دشوار و با بروز استرسهاي اجتماعي همراه است . - 7توانايي در ايجاد علائم عمومي و غير اختصاصي و اصولاً مشكل بودن تشخيص ؛ تقريباً تمام بيماريهاي عفوني در شروع علائم باليني يكساني نشان ميدهند. مثلاً سياه زخم در آغاز علائمي همچون يك زكام عادي را بروز ميدهد. بعد از يك دوره يكي دو روزه كه فرد حساس بهبودي ميكند، ناگهان با شتابي فراوان تمام بدن را دربر ميگيرد و فرد را ميكشد. در اينجا مهارت كادر درماني در تشخيص افتراقي بيماريها بسيار تعيين كننده خواهد بود . - 8 امكان توليد ميكروبهاي نوپديد يا انتشار عوامل بازپديد ؛ ميكروبهاي نوپديد به ميكروارگانيسمهايي گفته ميشود كه در آزمايشگاههاي بيوتكنولوژيك، از تغيير گونههاي وحشي بهدست ميآيند. با كمك مهندسي ژنتيك ميتوان باكتري يا ويروسي را توليد نمود كه در حكم يك گونه يا زيرگونه جديد باشد. ايدز، سارس، ابولا و.. از اين دستهاند. اما ميكروبها بازپديد به آن گروهي گفته ميشود كه ريشه كن شده يا تقريباً بطور كامل مهار شدهاند ولي توسط گروههايي كه به بانكهاي ميكروبي جهان دسترسي دارند، دوباره منتشر ميشوند. مثلاً آبله در جهان ريشه كن شده. با اين وجود چند كشور از جمله ايالات متحده هنوز مقداري از اين ويروس را در بانك ميكروبي خود نگهداري ميكند. نشت يا انتشار عمدي آن در جهاني كه نزديك به 40 سال است واكسن آبله را دريافت نكرده فاجعه بار خواهد بود. - 9موجب تخريت صنايع و تجهيزات نميشوند. پيچيدگيهاي برخورد با عوامل ميكروبي 1ـ مقادير اوليه عامل اندك است و در نتيجه در لحظات اوليه هجوم قابل رديابي نيست. اما در مدت كوتاهي ـ اگر ميكروب زنده باشد ـ تكثير ميشود و حوزه گستردهاي را خواهد پوشاند. 2ـ آثارشان دير ظاهر ميشود. معمولاً بيماري يك دوره نهفته دارد كه از لحظه آلوده شدن تا بروز علائم را شامل ميگردد. همين زمان، تشخيص را به تأخير انداخته و در عين حال باعث انتشار بيماري خواهد شد. طبعاً هر چه زمان كمون ( زمان نهفتگي ) بيماري بيشتر باشد، خطر بروز همهگيري بيشتر خواهد بود . 3ـ مهار آن مشكل است. افراد آلوده بهصورت بيمار يا ناقل بدون آنكه بتوان ايشان را تحت كنترل قرار داد در منطقه جابهجا ميشوند ويا به عقب خط باز ميگردند. با اين كار باعث گسترش شديد عامل ميشوند . 4ـ عموماً قابل انتقال و سرايت از يك فرد به فرد ديگر هستند . 5ـ غير قابل تشخيص با حواس پنجگانه هستند. يعني رنگ و بو ندارند . راههاي انتشار عوامل بيولوژيك در يك حمله تروريسي اين عوامل از طريق جنگافزارهاي گوناگون منتشر ميشوند. از جمله بستههاي مراسلاتي، هواپيماهاي سبك سمپاش يا بدون سرنشين مخزندار، اشيا و وسايل مصرفي - بهداشتي و آرايشي، آفات نباتي، حشرات و جوندگان ناقل و تنقلات مانند شكلاتها . اصولاً جاسوسان و عوامل خود فروخته داخلي ميتوانند با هر وسيلهاي به انتشار ميكروبها يا فرآوردههاي كشنده آنها مبادرت نمايند. از اين بين مراسلات پستي، لوازم آرايشي، البسههاي دست دوم، بسته بنديهاي صادراتي، سيگار و تنقلات گزينههاي مورد توجه هستند. ميتوان حجم معيني از اسپور باكترياي مانند باسيلوس آنتراسيس را در پاكت نامهاي ريخت و به مقصد هدف پست كرد. در تركيب مواد سازنده شكلاتها و تنقلات مواد مضر با تأثير دراز مدت را قرار داد يا به همراه علوفه دامي، حشرات ناقل بيماريهاي دام و طيور را به كشوري فرستاد تا صنايع آن كشور را فلج نمايند. نشانههاي يك تهاجم بيولوژيك گفته شده كه امكان تشخيص سريع عوامل ميكروبي بسيار محدود و در صورت وجود نيز كار با آنها بسيار پيچيده و دقيق است. لذا مشاهدات كادر پزشكي و نيروهاي بهداشتي - درماني بسيار كمك كننده خواهد بود. نشانههاي زير ميتواند دليل بر يك تهاجم بيوتروريستي باشد : - 1ازدياد حشرات بطور غير عادي در منطقه. بهخصوص حشراتي كه قبلاً در منطقه ديده نشدهاند . - 2وجود اجساد حيوانات مرده بهصورت غير عادي در منطقه. يا حيوانات غير بودمي مرده و زنده در اطراف مراكز مسكوني و پادگاني. - 3احساس تغيير طعم و مزه آب و مواد غذايي . - 4خشك شدن ناگهاني گياهان . - 5مردن احشام و دامها در منطقه . - 6بيمار شدن ناگهاني افراد . - 7مشاهده افراد مبتلا به بيماري با علائم مشترك و به تعداد زياد. مديريت بحران و اصول مبارزه با بيوتروريسم مديران نظامي و انتظامي كشور بايستي در قبال تهديدات بيوتروريستي به چهار پرسش اصلي پاسخ دهند : چه كسي، چه وقت، چطور و كجا اقدام به چنين حملهاي ميكند. دانستن پاسخ اين چهار پرسش كادر دفاعي را پيشاپيش در برابر تهديدات آماده ميسازد و كمك ميكند تا منافذ نفوذ بسته شوند. در اينجا اصول پنجگانهاي را ميتوان براي چنين مبارزهاي تعريف نمود: - 1آگاهي: دانش و آگاهي از روند پديده بيوتروريسم، شناخت تهديدات، منافذ خطر و كلاً يافتن پاسخ چهار سئوال كليدي فوق گام نخست چنين مبارزهاي است . - 2 آمادگي: رسيدن به سطح مطلوبي از توانايي دفاعي با تمرينات و رزمايشها، دستيابي به علوم جديد، دستيابي به فنآوري نوين تشخيص و دفاع و درمان، تهيه لوازم و ملزومات چنين جنگ مخفي و ساكتي، دومين گام مبارزه و دفاع خواهد بود . - 3مهارت: اعتماد به نفس، غلبه بر ترس و مهارت در هدايت بحران به سمت عادي سازي شرايط ، سومين و مهمترين گام چنين مبارزهاي است . - 4 شك: متوليان دفاعي كشوري كه همواره در پنهان و آشكار مورد تهديدات اجانب است، بايستي به هر پديدهاي حتي پديدهاي كه در نگاه اول طبيعي جلوه ميكند با نگاه شك بنگرند. چنين نگاه شك آلودي باعث ميشود بسياري از منافذ ورود دشمن باز شناخته شود و اصول ايمني هرچه بيشتر رعايت گردد. ديگر نبايد از كنار هر اپيدمي كوچك و بزرگي به سهولت گذشت . -5 كتمان و رازداري: وقتي نخستين هدف دشمن از حمله تروريستي ايجاد ترس در مردم عادي است، مهمترين عمل كادر دفاعي آن خواهد بود كه از انتشار خبر حمله و شايعهسازي در پيرامون آن خودداري نمايند. بهخصوص كادر درماني كه با مصدومين چنين حملهاي روبرو هستند. از انتشار خبر حمله، بيان تعداد مصدومين، نوع بيماري، بزرگنمايي واقعه نزد مردم عادي و بيان تشخيصها و علائم باليني و درمانها در جرايد ( در بيشتر موارد دشمن از طريق جرايد نتايج حمله خود را ارزيابي ميكند. بهخصوص كه خواسته باشد سلاحي جديد را بر مردم بيازمايد ) جداً بايد پرهيز نمود . بيوتروريسم با اهداف اقتصادي : در اين نوع از بيوتروريسم هدف نابود كردن پايههاي اقتصادي كشور يا منطقهاي ميباشد . در بعضي از كشورهاي در حال توسعه كه غذاي اصلي مردم را محصولات كشاورزي نظير برنج تشكيل ميدهد ممكن است با ايدههاي تروريستي، به آسيب بيولوژيك غلات و از بين بردن آنها بپردازند و مسبب قحطي، سوء تغذيه، كاهش ايمني و عفونتهاي مكرر گردند. در كشوري مانند ايران مزارع گندم و برنج به عنوان اساس تغذيه مردم ميتواند مورد حملات بيوتروريستي قرار گيرد . بيماري تب برفكي در جمعيت حساس كشوري كه اين بيماري را ندارد سبب ضربه سنگين اقتصادي مي شود چنانكه در سالهاي 2000 الي 2007 انگلستان مورد حمله قرار گرفت و ميلياردها دلار خسارت مالي ديد . در اين سالها انگلستان براي جلوگيري از انتشار بيماري مجبور شد بيش از يك ميليون راس گاو را معدوم نمايد سرويسهاي اطلاعاتي غرب، متهم اصلي بيوتروريسم : عليرغم اينكه كشورهاي غربي به ويژه آمريكا از هر استدلالي براي اتهام زني به گروههاي باصطلاح تندرو استفاده ميكنند، اما يكي از جالبترين نكات اين است كه بزرگترين استفاده كنندگان از مواد شيميايي ميكروارگانيسمها و تروريسم بيولوژيكي عليه جان انسانها، سازمانهاي اطلاعاتي كشورهاي قدرتمند غربي و رژيم صهيونيستي هستند كه از اين راه براي حذف بي سر وصدا و بدون ردپاي رقبا و مخالفانشان بهره ميبرند. مرگ مرموز مامور سابق ك.گ.ب. در لندن : مرگ الكساندر ليتويننكو (Alexander Litvinenko) جاسوس سابق اداره امنيت فدرال روسيه در انگليس در سال 2007، يكي از پر سر و صداترين جريانهاي خبري به شمار ميرود. الكساندر والتروويچ ليتويننكو جاسوس سابق اداره امنيت روسيه بود كه پس از 23 روز جدال با مسموميتي كه ناشي از «پلوتونيوم210» گزارش شد در گذشت. از آنجا كه ليتويننكو جاسوس سابق روسيه، از منتقدان صريح دولت روسيه بود، رسانههاي غربي انگشت اتهام را به سوي مقامات روسي نشانه گرفتند گرچه دولت روسيه هيچگاه اين موضوع را نپذيرفت و به شدت آنرا رد كرد. به گزارش آسوشيتدپرس، تيم پزشكي الكساندر در توجيه علت وخامت اوضاع جسماني وي اعلام كردند كه ليتويننكوي 43 ساله با حمله قلبي روبرو شد و پليس لندن نيز اعلام كرد علت مرگو ليتويننكو نامعلوم است. بر اساس اين گزارش اين جاسوس سابق شوروي اعلام كرده بود كه در تاريخ اول نوامبر حين انجام تحقيقات در خصوص مرگ 'آنا پوليتكوفسكايا' روزنامه نگار فقيد روس و از ديگر منتقدان كرملين مسموم شده بود. به گفته وي پس از اين اتفاق، موهاي سر و بدنش به تدريج شروع به ريختن كرد، گلويش متورم و سيستم اعصاب و روانش به شدت آسيب ديد. وي هم چنين در گفتوگو با مجله تايمز گفت كه كرملين مستقيما در مسموميتش دست داشته است. پس از اين حادثه سرويس اطلاعات خارجي روسيه (SVR) طي بيانيهاي هر گونه دست داشتن در مرگ مخالفانش را رد كرد. شكست هاي پي در پي سي. آي. اي. در ترور كاسترو: كوبا يكي از كشورهايي قاره آمريكاست كه به علت نوع ديدگاه سياسي و نزديكي جغرافيايي با آمريكا و به ويژه روابط نزديك با شوروي در دوران جنگ سرد، جايگاه ويژهاي پيدا كرد. ايالات متحده آمريكا نيز تمام تلاش خود را براي ساقط كردن دولت مستقل اين كشور و ترور يا سرنگوني رهبران ضدآمريكايي كوبا به كار برد تا جايي كه اين تقابل و ايستادگي در برابر زور گوييهاي آمريكا در دهه 1960 ميلادي، جهان را تا مرز يك جنگ هستهاي و تقابل دو قطب شرق و غرب يعني آمريكا و شوروي پيش برد. يكي از عمدهترين دلايل تقابل دو كشور كوبا و آمريكا را بايد در رويكرد منحصر به فرد و استعمارستيز 'فيدل كاسترو' بنيانگذار انقلاب كوبا جستوجو كرد.فيدل كاسترو متولد سال 1926 ميلادي است و در سال 2008 رسما خود را بازنشسته كرد و از نظر طول مدت زمامداري داراي جايگاه سوم در بين رهبران و مقامات كشورهاي جهان است. مدتي قبل اخباري جالب منتشر شد كه در آن عنوان شد؛ فيدل كاسترو تاكنون 638 بار مورد حمله تروريستي قرار گرفته و از آن جان سالم به در برده است كه البته عمده آنها به وسيله سرويس اطلاعاتي آمريكا برنامه ريزي شد. در ميان روشهاي اتخاذ شده براي ترور كاسترو؛ سمي كردن سيگار، اعطاي سيگار و هداياي قابل انفجار، آلوده كردن لباسهاي شنا و جاسازي مواد منفجره در كفش، و توپ بيس بال و انداختن قرص بوتولينوم در نوشيدني وي... ديده مي شود. رويترز نوشت؛ حتي در يكي از اين اقدامات تروريستي تلاش شد تا با استفاده از يك پودر سمي، ريشهاي بلند كاسترو را آلوده كنند تا با ريزش ريشهاي وي از مجبوبيت كاسترو در كوبا و ديگر كشورهاي جهان كاسته شود. سايت خبري رسمي كوبا 'آنسا' نيز گزارش داد كه رهبر انقلابي 85 ساله كوبا در زندگي سياسي خود يعني از سال 1959 تا سال 2006 در مجموع از 638 سوءقصد جان سالم به در برده است و به نقل از روزنامه ديلي تلگراف، بخشي از اين اقدامات تروريستي در قالب يك سريال 8 قسمتي با عنوان 'او كه بايد زندگي كند'-He Who Must Live- ساخته شده است. موساد، ترورهاي بيولوژيك و مرگهاي آرام رهبران فلسطيني : منابع خبري اعتقاد دارند كه استفاده از سموم مرگآور و خطرناك كه با تاثير منفي بر روي ارگانهاي مختلف بدن كه مرگي تدريجي و بي سر وصدا را به همراه دارد، در موساد و شبكههاي اطلاعاتي و امنيتي رژيم صهيونيستي رواج دارد. مرگ مشكوك 'وديع حداد' بنيانگذار جنبش مليگرايان عرب و از مهمترين مبارزان فلسطيني در دهههاي 70 و 80 ميلادي، 'خالد مشعل' از فرماندهان حماس و رييس دفتر سياسي اين حزب كه ناكام ماند و 'محمود المبحوح' از رهبران حماس ازجمله افرادي هستند كه گفته ميشود همگي قرباني ترورهاي خاموش سازمانهاي اطلاعاتي رژيم صهيونيستي شدهاند. ياسر عرفات، رهبر جنبش آزاديبخش فلسطين نيز ازجمله كساني است كه گمان ميرود موساد در ماجراي مرگ وي نقش داشته است. بيوتروريسم ابزار چه گروهي است: حال با تمام اين توضيحات، اين پرسش پيش ميآيد كه كداميك متهمترند؟ گروههاي تروريستي كه به فرض درست بودن ادعاها در گذشته تنها قادر شدند در سراسر جهان با روشهاي بيولوژيكي كمتر از 50 نفر را قرباني خواستههاي غيرمشروع خود كنند، يا سازمانهاي تروريستي وابسته به قدرتها كه بهراحتي افراد مخالف خود را حذف ميكنند و با استفاده از سكوت رسانهاي بر اطلاعات مربوط به مرگ انسانهاي بيگناه و مقامات سرپوش گذاشته و به اقدامات خود ادامه مي دهند!؟ منبع
- 12 پاسخ ها
-
- 7
-
- تسلیحات استراتژیک
- سارس
- (و 5 بیشتر)
-
لطفا در مورد میشا ( مارکوس ولف ) هم بنویسید .
-
[quote name='worior' timestamp='1374079151' post='322194'] [quote name='Antiwar' timestamp='1374076534' post='322182'] [quote]بزرپترین اشتباه صدام اجرای یک آفند ناقص بود ؛ زیرا او پس از تصرف کویت در مرزهای عربستان متوقف شد . چنانچه او به پیشروی ادامه میداد و پایگاه ظهران عربستان را تصرف میکرد احتمالا سعودی ها و متحدانش قدرت بیرون راندن او را نداشتند ![/quote] ایشون تقریبا شوخی کرده [size=4] البته بر مبنای اطلاعات ناقص بنده.[/size] [size=4]در صورت چنین کاری اجماع جهانی برای جنگ علیه صدام یک سال طول نمی کشید! به محض تجاوز به عربستان احتمالا مستقیما باید با ناتو درگیر میشد[/size] [size=4]به عبارتی صدام اصل هدف را رعایت کرد و با خودش فکر کرد او چاه های نفت کویت را می خواهد! و بعید است کسی برای کشور جقله ای مثل کویت دست به عملیات نظامی علیه یکی از قدرت های نظامی خاورمیانه با سلاح شیمیایی بزند. (بگذریم که تضمین ضمنی هم از آمریکایی ها گرفته بود). این در حالی است که گرفتن پایگاه ظهران یعنی تجاوز مستقیم به یکی از بزرگترین کشورهای نفت خیز منطقه و نزدیک ترین متحد آمریکا چنین کاری دقیقا با اصل هدف در بند یک تعارض بود.[/size] [size=4]شاید بهتره بگیم همیشه نگاه نظامی کافی نیست. [/size] [size=4]مثلا اینم باید اضافه کرد که عراق همیشه نسبت به کویت ادعای ارضی داشت لذا می تونست تجاوزش را توجیح کنه و حتی مستند حقوقی و دیپلماتیک براش در بیاره اما در مورد عربستان چطور؟ [/size] [/quote] حامد جان ، نظر نورمن این نبود که عراق میتونست یا نه ، به هر حال عراق متوجه شده بود که قراره حمله بشه و احتمالا فکرنمیکرد که از عربستان فلنک میخوره یا اینکه عربستان در حمله به اونها یاری خواهد داد ، گرفتن ظهران فقط جنگ رو طولانی تر و بسیار پرهزینه میکرد و البته هم برای خودش وهم برای ائتلاف ،اما مسئله اینجاست که به ظهران حمله کرد که وسط راه سرکوب شد و بهتر بود که بجای حمله پدافندی حمله پیشدستانه صورت میداد و زودتر از آمریکا ظهران رو میگرفت ، ... [/quote] یک نقل قولی میکنم از سردار سرلشکر شهید احمد سوداگر ؛ فرمانده لشکر 25 کربلا و لشکر 27 محمد رسول الله (ص) : [b] در مذاکرات بعد از قطعنامه که از موارد مذاکره بود وقتی تیم مذاکره کننده ما میروند با عراق مذاکره بکنند ، به طارق عزیز میگویند ما تا حالا کمر آمریکا را شکاندیم ، اما از خلیج فارس و دریای عمان بیرون نرفتند . شما با عملیات علیه کویت پای آمریکایی ها را باز میکنید و آمریکایی ها به بهانه ازادی کویت می آیند در این منطقه مستقر میشوند و دیگر نمی روند . بررسی کنید و عربستان را بگیرید و نگذارید آمریکایی ها از خلیج فارس و عمان در خشکی پیاده بشوند . پیام آمد برای صدام و جواب داد " بگو اگر من دو هزار نفر از پیشانی بنددارهای شما را داشتم عربستان را هم میگرفتم "[/b]
-
تاپیک جامع عملیات مرصاد تاپیک جامع عملیات مرصاد(عکس ، فیلم ، خاطره و .. )
silence پاسخ داد به amir تاپیک در عملیات های نظامی ایران
[center][size=6][b]بسم الله الرحمن الرحیم[/b][/size][/center] [b]از فروغ جاویدان تا مرصاد[/b] [size=4]صدام حسين در هشتم تيرماه 1367 طي يك سخنراني دربارة جنگ عراق و ايران، ضمن تكرار ادعاي صلح طلبي خود و محكوم نمودن ايران به دليل تداوم مقاومت براي تحقق هدف محكوميت و مجازات متجاوز، در شرايطي كه با مداخلة علني آمريكا و متحدانش در جنگ به نفع رژيم بعث عراق، احساس پيروزي مي كرد، دربارة سازمان رسماً اينگونه اظهارنظر نمود: عراق به سطحي از آگاهي رسيده است كه اگر روزي حس كند نابودي دشمن در سرزمينش خدمت به صلح است به آن دست خواهد زد... اگر ايران به هيچ يك از اين مسائلي كه من اشاره كردم توجه نكند مردم خودشان آنها را مجبور خواهند كرد كه به صلح تن در دهند و اين چيزي است كه به آن ايمان راسخ دارم و قهرماني هاي مجاهدين خلق در مهران مؤيد اين سخن ميباشد. بالاخره روزي خواهد رسيد كه براي جنگيدن كسي به كمك آنها نخواهد آمد و بعد از مدتي خواهيد ديد كه چگونه مجاهدين خلق به اعماق خاك خودشان نفوذ خواهند كرد و همينطور پيوستن مردم ايران را به صفوف آنها خواهند ديد. در تير ماه 1367 جمهوري اسلامي ايران رسماً قطعنامة 598 را پذيرفت. در حالي كه از بدو تصويب اين قطعنامه در 30 تير 1366، ايران آن را «رد» نكرده بود و براي تأمين اهداف خود، از طريق مذاكره با دبيركل سازمان ملل، براي پذيرش قطعنامه شروطي را طرح نموده بود و در واقع عملاً آن را به صورت «مشروط» پذيرفته بود. اما به دليل كارشكني آمريكا، انگليس و فرانسه در طول مذاكرات و ورود مستقيم آمريكا به جنگ با ايران، پس از مشورت و تصميم مسئولان عاليرتبه، با موافقت امام خميني، در 27 تيرماه سال 67 ايران اعلام كرد قطعنامه 598 را بدون قيد و شرط پذيرفته است. اما ارتش صدام در تاريخ 31 تيرماه به خاك ايران حمله كرد و از منطقه جنوب به سمت خرمشهر و اهواز پيشروي نمود. پس از ضدحملات موفق ايران، ارتش عراق در جبهه هاي مياني و غرب كشور نيز به عمليات نظامي مبادرت كرد كه آنها هم با بسيج مجدد نيروهاي مردمي و نظامي جمهوري اسلامي، ناموفق شدند. در نتيجه نيروهاي عراقي عقب نشيني كردند و رژيم عراق در اول و سوم مردادماه رسماً عقب نشيني خود را از جبهه هاي جنوب و مياني و غرب كشور اعلام نمود. اما همزمان عمليات مشترك عراق و سازمان آغاز گرديد. نكاتي چند در علل و زمينه هاي شكل گيري اين عمليات قابل توجه و بررسي هستند: پس از عمليات مهران، در جمع بندي رهبري سازمان، هدف عمليات بعدي، تهران منظور شد و براي رسيدن به حدّاكثر توان براي انجام اين عمليات يك مقطع 3 ماهه در نظر گرفته شد و بلافاصله اعزام اعضا و مرتبطان سازمان از ايران و خارج كشور به عراق، به طور وسيعي آغاز شد. همچنين سازمان در اين مقطع به منظور جذب اسرا و استفاده از آنها در عمليات نهايي فعالتر شده بود. افراد تازهوارد و نيروهاي ارتش سازمان تحت آموزش و مانورهاي فشرده قرار گرفته بودند و در آموزشهاي جديد، آموزش سلاحهاي ضدهوايي هم منظور شده بود. «پيش از اين منافقين در تحليل درونگروهي خود، امكان موافقت ايران با قطعنامه را غيرممكن دانسته و به صراحت اعلام ميكردند: تنها در صورتي جمهوري اسلامي قطعنامه را خواهد پذيرفت كه به لحاظ سياسي ـ نظامي و اقتصادي به بنبست كامل برسد. به عقيده آنان، اين اقدام به منزله فروپاشي نظام خواهد بود...» تحليل رجوي در مورد نتيجة جنگ اين بود كه ايران به دليل بسته بودن تمامي راههاي بازگشت به صلح با عراق، ناچار به ادامة جنگ خواهد بود. هر قدر هم جنگ به طول بينجامد، از يك طرف توان نظامي و اقتصادي ايران بيشتر تحليل ميرود و از طرف ديگر بازگشت به سمت آتشبس و صلح غيرممكن تر ميشود و اين جنگ تا شكست ايران ادامه خواهد يافت. با اعلام خبر پذيرش قطعنامه از سوي ايران، نقشهها و طرحهاي قبلي سازمان با بن بست مواجه شد. در آن شرايط، سازمان در كنار اميدواري به داشتن پشتوانة خرده عملياتهاي مرزي، حمايت نمايندگان كنگره و سناي آمريكا را نيز يدك ميكشيد. در 30 خرداد 67، 138 نمايندة كنگره و 14 سناتور آمريكايي طيّ نامهاي به «جرج شولتز» وزير خارجة وقت آمريكا، از وي خواسته بودند كه به جنبش هاي مقاومت داخلي در ايران توجه كند، و در همين راستا حمايت از سازمان ـ مستقر در عراق ـ را اكيداً توصيه كرده بودند. «مروين دايملي» نمايندة كنگرة آمريكا در روز دوشنبه 6 تير ماه 67 در تظاهرات سازمان در واشنگتن شركت كرده و طي سخناني كه از يكي از شبكه هاي تلويزيوني آمريكا هم پخش شد اظهار داشت: «نبايد دست از تلاش كشيد، مطمئن باشيد كه با كمي صبر و تلاش بيشتر به زودي از مهران به تهران رژه خواهيد رفت.» سازمان نوار ويدئويي سخنراني مزبور را براي كلية كادرهاي سازمان پخش كرد. اولين واكنش سازمان در مورد پذيرش قطعنامه از سوي ايران، برگزاري نشست رجوي با اعضا بود. شرح نشست عمومي با نيروهاي سازمان در كتاب منتشره اعضاي سابق سازمان، چنين آمده است: عصر روز جمعه 31/4/67، حدود ساعت 6 بعدازظهر به قسمت هاي مختلف مستقر در قرارگاه اشرف و اردوگاههاي ديگر ابلاغ شد كه همه براي سخنراني رجوي رأس ساعت 8 در سالن عمومي حضور داشته باشند... ساعت در حدود 30/11 شب بود كه مسعود و مريم وارد سالن شدند... رجوي شروع به سخنراني كرد. حدود نيم ساعت از شروع صحبتش گذشته بود كه ناگهان آن را قطع كرد و گفت: كارهاي بزرگ در پيش داريم. مگر ما نگفته بوديم كه «اول مهران، بعداً تهران»؟ [دست زدن حضار همراه با شعار «امروز مهران، فردا تهران»] در همين زمان دو نفر نقشة بزرگي از ايران را آوردند و در سمت چپ او، در كنار نقشة ديگري كه قبلاً وجود داشت، نصب كردند و رفتند. پس از ساكت شدن جمعيت، رجوي به جلوي نقشه رفت و جلسه بدين گونه ادامه يافت: رجوي: ديگر وقت آن رسيده است كه به ايران برويم. طرح عمليات بزرگي را كشيدهايم كه در نهايت منجر به فتح تهران و سقوط رژيم ميشود. (هوراي جمعيت) البته اين دفعه احتياج به ماكت و كالك منطقه اي نداشتيم چون اين بار قرار است به تهران برويم. ]دست زدن حضار و شعار «امروز مهران، فردا تهران»[ البته نام آن را با عنايت به نام پيامبر اسلام «فروغ جاويدان» نام گذارده ايم. (صلوات حضار) و عمليات را به اسم امام حسين(ع) آغاز خواهيم كرد. چون اين بار احتياج به ماكت نداشتيم گفتيم چه ضرورتي دارد؟ خود نقشة ايران را بياوريد! (با چوبدستي از سمت چپ نقشه قصر شيرين، باختران و تهران را نشان ميدهد) همانند شهاب بايد به تهران برويم. از لحظه ها ـ حتي كوچكترين لحظه ها ـ بايد استفاده كرده، نبايد هيچ لحظه اي را از دست بدهيم زيرا در اين عمليات لحظه ها تعيين كننده و سرنوشت سازند. اين عمليات بايد در عرض 2 يا 3 روز انجام شود چون فقط اگر عمليات با اين سرعت انجام شود رژيم فرصت بسيج نيرو پيدا نخواهد كرد چون اصلاً به فكرش هم نميرسد كه ما بتوانيم در عرض اين مدت به تهران برسيم و احتمالاً نميتواند هيچ عكس العمل مؤثري انجام بدهد. البته در عمليات چلچراغ از شما خواستم كه سرعتتان در آن حد باشد. پس از جريان عمليات چلچراغ با فرماندهان نشستيم و به جمعبندي و بررسي پرداختيم كه عمليات بعدي چه باشد؟ پس از بحث و بررسي هاي زياد ديديم در عمليات قبلي كه مهران بوده است و از مشكلترين عمليات هاي مرزي بود، بعد از گرفتن ستاد لشگر ميتوانستيم جلوتر برويم و هيچ نيرويي هم بر سر راهمان نبود. باتوجه به اينكه هميشه در عمليات ها به صورت تصاعدي عمل كردهايد، يعني وسعت هر عملياتتان از قبلي بيشتر بوده است ـ آفتاب از پيرانشهر وسيعتر و مهران از آفتاب ـ حالا بايد اين عمليات هم نسبت به چلچراغ تفاوت كيفي داشته باشد. بنابراين فكر كرديم كه در عمليات بعدي ـ هرچه كه بايد باشد ـ حداقل اين است كه بايد يك مركز استان را بگيريم. در اين صورت مگر ما ديوانه ايم كه پس از گرفتن مركز استان آن را ول كنيم و برگرديم؟! خوب، يا همانجا مي مانيم، يا به طرف تهران حركت ميكنيم. ولي باز در مقايسه با كار قبلي ديديم استان خيلي كم و كوچك است. (با لحن طنزآلود:) آخر شما ديگر بچه نيستيد كه برويد يك شهر را بگيريد! اگر بخواهيد وسيعتر از عمليات هاي قبلي عمل كنيد هيچ راهي غير از فتح تهران نداريد (دست زدن حضار و ابراز احساسات.) البته يك سري مي گفتند برويم اهواز را بگيريم و يك سري مي گفتند برويم كرمانشاه را بگيريم. ما نشستيم و فكر كرديم و ديديم بايد از طريق كرمانشاه برويم زيرا اولاً تا حدودي وضع و شرايط مسيري كه انتخاب كردهايم نسبت به قبل مناسبتر و بهتر است، چون عراق تا قصرشيرين و سرپل ذهاب پيش رفته است و اين بار نياز به خط شكني نداريم و به راحتي ميتوانيم تا كرمانشاه برويم. ثانياً نزديكترين نقطة مرزي براي رسيدن به تهران كرمانشاه است. از آن به بعد بر اساس تقسيمات انجام شده 48 ساعته به تهران خواهيم رسيد. البته روي لشگر 84 و 88 شناسايي انجام دادهايم اگر موقعيت سياسي مثل قبول قطعنامة 598 شوراي امنيت از طرف ايران پيش نميآمد شايد فقط در همانجا (كرمانشاه) عمل ميكرديم ولي حالا ايران خيلي ضعيف شده است و ما يكراست ميرويم و تهران را ميگيريم. بايد بدانيد كه ما از قبل تصميم انجام اين عمليات بزرگ را داشتيم و ميخواستيم آن را ديرتر انجام دهيم اما پذيرش قطعنامه كار ما را تسريع كرد يعني به دليل شرايط سياسي جديد مجبوريم يكي دو ماه آن را زودتر انجام دهيم. تصميمي كه ما گرفتيم تصميم بسيار حساس و مشكلي بود و ما چارهاي جز عمل نداريم و اگر الآن اقدام نكنيم فرصت از دست خواهد رفت زيرا بعد از اينكه بين ايران و عراق صلح شود ما در اينجا قفل ميشويم و ديگر نميتوانيم كاري انجام بدهيم و از لحاظ سياسي تبديل به فسيل ميشويم. پس بايستي آخرين تلاش خودمان را هم بكنيم و يك بار ديگر كلّ سازمان را به صحنه بفرستيم و مطمئن هستيم كه پيروزيم و از هماكنون من اين پيروزي را به شما و خلق قهرمان ايران تبريك ميگويم. اگر ما به تحليل هايي كه در مورد رژيم داشته ايم معتقد هستيم زمان مناسبي براي ما به وجود آمده است. ما در تحليل از جنگ گفتيم كه رژيم در منتهاي ضعف حاضر به توقف جنگ ميشود و دليل قبول قطعنامه از طرف آنها هم همين است. ما نبايد اين فرصت تاريخي را از دست بدهيم. بايد حمله كنيم و كارش را يكسره كنيم. رژيم ديگر نيروي جنگي لازم را ندارد و نميتواند نيروي جبهه را تأمين كند مثلاً عراق در همين چند عملياتي كه كرده است به راحتي توانسته مناطقي را پس بگيرد و هرچه خواسته جلو رفته است. «فاو» را گرفته و جزاير مجنون و چند نقطة ديگر را با چند ساعت جنگ باز پس گرفته است. ملت ديگر از جنگ خسته شدهاند و همه مخالف جنگ هستند و كسي به جبهه نميآيد. كساني كه در جبهه هستند افرادي هستند كه آنها را به زور از شهرها و روستاها دستگير كردهاند و به جبهه فرستادهاند و ميلي به جنگيدن ندارند. تمام لشگرها و نيروهاي رژيم در حملات عراق ضربة كاري خورده و پراكنده هستند و ياراي مقابله با ما را ندارند. پس هم از لحاظ نظامي تعادل خود را از دست داده است و هم از لحاظ سياسي در انزواي بين المللي قرار دارد. البته در عمليات چلچراغ يك نفر به كمك شما آمد و آن حضرت علي(ع) بود كه به شما كمك كرد و اين بار هم حضرت محمد(ص) و امام حسين(ع) به كمك شما ميآيند و شما بايد به اندازة چندين نفر كار كنيد و سختي را تحمل كنيد. البته در اين چند روز كه اعلام آماده باش بود شما خيلي كار كرديد و كار يكي يا دو ماه را در 3 روز كردهايد. از حالا بايد همگي آماده باشيد كه هر وقت گفتيم حركت ميكنيم آماده باشيد. شايد سازمان 25 سال پيش به وجود آمد تا در چنين روزي به چنين كاري دست بزند. ما از طرف قصرشيرين ميرويم. در آنجا لشگر 81 با عراق درگير است، لشگر 58 و لشگر 88 در سومار درگير هستند، لشگر 64 در پيرانشهر است و تنها امكان دارد لشگر 28 در راه به استقبال ما بيايد. ]در اينجا رجوي فردي را از ميان جمعيت صدا ميزند و ميپرسد: اگر لشكر سنندج بيايد چه كار ميكني؟ [آن فرد جواب داد]: نميآيد. رجوي: نگو نميآيد بگو اگر آمد داغانش ميكنيم. ]بلند ميشود و روي نقشه به دنبال شهرها ميگردد.[ كاري كه ما ميخواهيم انجام دهيم در حدّ توان و اِشل يك ابرقدرت است چون فقط يك ابرقدرت ميتواند كشوري را ظرف اين مدت تسخير كند به طور مثال بغداد تا مرز ايران 180 كيلومتر فاصله دارد و در طول 8 سال جنگ ايران ادعاي گرفتن آن را نكرده است و همينطور عراق هم ادعاي گرفتن تهران را نكرده است اما ما ميخواهيم برويم تهران را بگيريم. (با طنز:) خوب، چه ميشه كرد ديگه! بعضي وقتها اين طور پيش مياد ديگه! ]دوباره به نقشه اشاره ميكند.[ ما به ترتيب به قصرشيرين، سرپل ذهاب، اسلام آباد و بعد كرمانشاه ميرويم. بعد از آن همدان، قزوين، تاكستان، كرج، و بالاخره تهران. (كف زدن حضار) ابتدا از محور قصرشيرين كه در دست عراق است وارد ميشويم و تا سرپل ذهاب ميرويم البته از طريق جادة آسفالته. بعد كرند و اسلامآباد را توسط يك لشگر كه فرماندة آن احمد واقف است. پس از فتح اسلام آباد يك تيپ در كرند و 2 تيپ در اسلام آباد مستقر ميشوند، كه در ضمن راه ورودي شهر را نيز تحت كنترل ميگيرند. اسم عمليات اين محور را به نام «حنيف» نامگذاري كرده ايم. بعد از اسلام آباد به سمت كرمانشاه حركت ميكنيم، كه اسم اين عمليات «سعيد محسن» است و دو لشگر به مسئوليت صالح10 در كرمانشاه عمل ميكنند. صالح، آمادهاي؟ صالح: بله. رجوي: مسئولين همه آماده اند؟ صالح: بله. رجوي: شما قرار شد به كجا برويد؟ صالح: كرمانشاه. تقسيم بندي هم شده است كه تيپ ها بايد در كدام نقاط متمركز شوند. تيپ ... به سراغ صداوسيما ميرود، تيپ ... به سراغ زندان ديزل آباد ميرود و زندانيان را آزاد ميكند و آنهايي را كه ميخواهند مسلح ميكند، و تيپ ... سپاه بعثت و قرارگاه نجف را ميگيرد و به همين ترتيب جعفر راه ورودي كرمانشاه، تيپ افسانه پادگان نزديك آن، و تيپ جليل دروازة خروجي كرمانشاه را به اضافة هوانيروز دارند. البته مردم را ميفرستيم كه زندانيان ديزل آباد را آزاد كنند. رجوي: اول شهر را بگيريد، بعد زندان را چون تصرف شهر مهمتر است. ما در كرمانشاه اعلام جمهوري دموكراتيك اسلامي ميكنيم. اين تيپ ها در كرمانشاه مستقر ميشوند و 2 تيپ به سنندج و بقيه به سمت همدان حركت ميكنند. نام عمليات محور همدان را به نام «بديع زادگان» گذاشته ايم. محمود قائمشهر، آماده اي؟ محمود: بله. رجوي: ميداني بايد به كجا برويد و چه هدف هايي را در شهر در دست بگيريد؟ محمود: بله، همدان. رجوي: بعد از آنكه به همدان رسيديد و مستقر شديد يكي از تيپ هاي زيرنظر خودت را براي كمك به تهران بده. وقتي همدان و صداوسيماي آن را گرفتيد صداي مجاهد را پخش كنيد و به مردم اعلام كنيد كه ما داريم مي آييم. محمود: باشه. رجوي: رادار همدان بايد منهدم شود تا هواپيماها نتوانند درست كار كنند. از پايگاه نوژه هم ترسي نداشته باشيد هر سه ساعت به سه ساعت دستور ميدهم هواپيماهاي عراقي بيايند و آنجا را بمباران كنند. پايگاه هوايي تبريز را هم با هواپيما هر سه ساعت به سه ساعت مورد هدف قرار خواهيم داد. نادر، از لحاظ پوشش هوايي چطوري؟ نادر: در دست ماست و ميتوانيم كنترل كنيم. رجوي: اگر هواپيمايي بخواهد از نوژه بلند شود چه كار ميكنيد؟ نادر: ميزنيم. اگر چيزي بخواهد پرواز كند كلاّ ً فرودگاه را ميزنيم. رجوي: كاملاً مطمئن هستيد؟ نادر: بله، ميتوانيم. رجوي: علاوه بر آن ضدّهوايي و موشك سام 7 هم كه داريم؟ نادر: بله، داريم. رجوي: فتح الله، تو ميروي قزوين و تاكستان را ميگيري. يكي از هدفها علاوه بر مراكز سپاه لشگر 16 قزوين است. پس از خلع سلاح تمام نيروهاي نظامي و انتظامي در آنجا مستقر ميشوي و وقتي مستقر شدي يكي از تيپ هاي خود را به كمك تهران بفرست چون در آنجا نياز هست. پس از آن 2 تيپ راهي تاكستان شده و در آنجا مستقر ميشود و پشت سر آن منوچهر15 با يك لشگر راهي كرج ميشود و آنجا را تصرف ميكند. البته نام عمليات محورهاي قزوين و تاكستان را به نام «سردار» نام گذاردهايم. پس از آن 4 لشگر و 2 تيپ تحت نام كلي «سيمرغ» و تحت فرماندهي محمود عطايي راهي تهران ميشوند، كه مهدي ابريشمچي هم معاون او در اين عمليات است. ]محمود عطايي و مهدي ابريشمچي دست يكديگر را مي فشارند.[ ضمناً اگر يادتان باشد در انقلاب ايدئولوژيك گفتم كه يك سيمرغ بود كه به كوه قاف رسيد و آن روز هم گفتم كه سيمرغ «مريم» بود. علت اينكه اين اسم «سيمرغ» را انتخاب كردم حرف همان روز است. (كف زدن حضار) مريم: (با اطوار:) چرا اين اسم را گذاشتي؟ رجوي: مي بخشيد كه بدون مشورت جنابعالي اين اسم را گذاشتم. در آنجا تيپ ليلا فرودگاه مهرآباد، تيپ ... سلطنت آباد، تيپ فرهاد صداوسيما، تيپ فرشيد زندان اوين،16 تيپ ... مراكز سپاه، تيپ ... نخست وزيري، تيپ ... مجلس شورا، تيپ ... ستاد ارتش و تيپ كاظم17 در جماران عمل ميكند. (هورا و كف زدن حضار.) هوانيروز عراق تا سرپل ذهاب به همراه ستونها خواهد بود. از نظر هوايي ناراحت نباشيد چون هواپيماهاي عراقي پشتيبان ما هستند و تمام ماشينها به صورت ستون حركت ميكنند. البته اين عمليات را دو عامل درجه يك تهديد ميكند يكي اينكه از طرف رژيم خميني از طريق هواپيما مورد حمله و بمباران قرار بگيريم چون روي جاده همه به يك ستون حركت ميكنيم ثانياً چون صف ماشينها خيلي طولاني است اگر ماشين هايي خراب شوند و يا از دور خارج شوند نبايد به خاطر آن همة ستون متوقف شوند و بايستي آن را به سرعت از دور خارج كرد و از ماشين زاپاس استفاده كرد و يا كلاّ ً آن را از دور خارج كرد و معطل آن نشد. در ضمن هيچ ماشيني حق سبقت گرفتن از جلويي را ندارد و همينطور حق عقب افتادن را هم ندارد. هرجا كه رسيديد سر راه جاده ها را باز كنيد. تيپ هاي مأمور در شهر مأمور تأمين جادههاي آن شهر ميباشند و هر تيپ با رسيدن به آن شهر وارد آن شده و بقية ستون بلافاصله به حركت خود ادامه ميدهند. ضمناً اگر اسير شديد راجع به خط سير عمليات كه از كدام جاده و از كدام شهرهاست، چيزي نگوييد و بگوييد كه عمليات قرار بود تا همينجا باشد. (رو به محمود قائمشهر :) محمود، خوب فهميدي كه بايد به كجا بروي؟ يكدفعه به قائمشهر نروي! تو اول به همدان برو، كار و مسئوليت خودت را انجام بده، بعداً كه به تهران آمدي مازندران را به تو ميدهم. (رو به قاسم:) حيف كه مردم اصفهان بي بخارند و الاّ يك تيپ را هم به تو ميدادم كه به اصفهان بروي. ]محمود عطايي فرماندة محور تهران را صدا ميكند و او پاي ميكروفون ميآيد از او پرسيد:[ وضعيت چطور است؟ عطايي: خوب است. با نيروي هوايي و هوانيروز عراق هماهنگ شده است. ماشينها آماده است، مهمات بارگيري شده، و تيپ ها تا حدودي توجيه شده اند و تا رسيدن به شهرها بهداري هم آمادگي لازم را دارد و هيچگونه نگراني وجود ندارد. در لابه لاي ستون تعميركار سيّار و فيلمبردار سيّار هم در حال حركت هستند. رجوي: در اين عمليات مردم به حمايت از ما بر ميخيزند. كساني كه حاضرند با ما بيايند را از پادگانها و مراكز سپاه مسلح كنيد و هرچه خواستند تا تهران بيايند آنها را با خودتان ببريد. در اين عمليات نيروهاي زيادي به ما كمك خواهند كرد. از طرفي درب زندانها كه باز شود آنها هم با ما هستند و با ما خواهند آمد. نيروهاي زندان بالقوّه با ما هستند. البته هرجا رفتيد اگر مردم آنجا تسليم شدند كه كاري با آنها نداريد و اگر جنگيدند با آنها بجنگيد، و هرجا رسيديد از مردم كمك بگيريد و كارها را به خود مردم بدهيد و از اين نترسيد كه مردم اسلحه دار ميشوند و چه خواهد شد. محمود، وقتي كه تهران را گرفتي در خيابان طالقاني به ساختمان بنياد علوي ميروي. در طبقة پنجم آنجا اتاقي است كه روزي اتاق من و اشرف و موسي بوده است. سلام من را به ساكنين آنجا ميرساني و اگر مردم آنجا بودند جاي ديگري را به آنها بده چون ما را بعد از انقلاب به زور از آنجا بيرون كردند. آن اتاق را براي من نگهدار تا وقتي كه به تهران آمدم در آنجا مستقر شوم. [رو به فريد:] خوب، فريد، شما چه كار ميكنيد؟ در اولين روزي كه نيروها به مقصد رسيدند شما بايد 24 ساعته برنامه داشته باشيد و مسئله را به گوش همة ملت ايران برسانيد. كار و بارتان جفت و جور هست؟ برنامهتان تنظيم شده است؟ فريد: ما 24 ساعته برنامه خواهيم داشت. رجوي: براي ثبت در تاريخ ميخواهم هر كس با اين طرح موافق است دست بلند كند. [همه دستها را بلند كردند. رجوي تكتك به همه نگاه كرد. رو به فيلمبردارها و انتظامات:] شما چرا دستتان را بلند نميكنيد؟ [آنها هم دستشان را بلند كردند. رو به حضار:] آيا ما ديوانه نيستيم كه ميخواهيم چنين كاري بكنيم؟ آيا به نظر شما چنين كاري شدني است و آيا احمقانه نيست؟ اگر كسي مخالفتي دارد بيايد و صحبت كند و كسي هم حق ندارد با او مخالفت كند. رجوي نشست و يك سيگار روشن كرد. در همين حين زني از ميان جمعيت بلند شد و دست خود را بلند كرد. همة حضار با تعجب به او نگاه ميكردند. رجوي: پشت ميكروفون بيا و حرفهاي خودت را بگو. زن: من مخالف نيستم، اما اينكه ميگوييد مردم با ما هستند فكر نميكنم چنين باشد. من و شوهرم چند شب قبل از خارج آمدهايم و خود من 4 ماه است كه از ايران آمدهام.21 مردمي كه من ديدهام با آنچه كه شما ميگوييد تفاوت دارند. فكر نميكنم آنها به ما كمك كنند. هيچگونه جوّ سياسي نظير آنچه شما به آن اشاره ميكنيد در ايران به وجود نيامده است، چون خيليها در ايران هستند كه حتي راديو مجاهد را گوش نميدهند و از مجاهدين هم به كلي بيخبرند. شما چطور انتظار داريد با اختناق شديدي كه وجود دارد چنين كساني در تهران بلند شوند و از ما حمايت كنند؟ رجوي: درست ميگويي و درست صحبت كردي ولي من الآن تو را قانع ميكنم. اين نظر تو به 4 ماه پيش برميگردد و الآن ايران خيلي فرق كرده است. از آن گذشته تا ما شهري را آزاد نكنيم مردم با ما نخواهند شد. ما روي نيروي خودمان حساب ميكنيم. مردم در وهلة اول نخواهند آمد و حتي ممكن است از ما بترسند و همانطور كه گفتي بروند و درهايشان را ببندند ولي وقتي كه رفتيم و در كرمانشاه مستقر شديم و مردم ديدند كه تعادل قوا به سمت ما مي چرخد22 يك قدم بيرون ميگذارند و ما در شهر ميگرديم و اعلام ميكنيم كه هستيم و آن وقت مردم جرئت ميكنند درها را باز كنند و بعد جلو آمده از ما حمايت ميكنند و ما هم كارها را به دست مردم ميدهيم، ولي در ابتدا آنچه تو گفتي درست است. در آن موقع كه شما در ايران بوديد چقدر از مردم مخالف خميني بودند؟ زن: 90 درصد. رجوي: اين 90 درصد اگر بفهمند كه مجاهدين به شهرشان آمده اند حتماً از آنها حمايت ميكنند و مردم وقتي كه ديدند سپاه و كميته ديگر نيست حتماً نمي ترسند و وقتي كه اسلحه گرفتند خودشان همهكاره ميشوند و شما فقط آنها را راهنمايي ميكنيد. البته اگر در اين عمليات شكست هم بخوريم تأثيرش آنقدر هست كه باعث برپايي قيام توسط مردم شود، چون رژيم وضعيتي ندارد كه تا عيد دوام بياورد. ولي ما در وضعيتي مثل 30 خرداد قرار داريم و بايد به اين كار تن بدهيم. البته براي من تصميم گيري در اين مورد مشكل بود چون بهترين نيروها و نفراتي را كه در سالهاي زندان با هم بوديم به داخل صحنه ميفرستيم. ما در اين عمليات ميخواهيم تمام سازمان و تمام ارتش آزاديبخش را به ميدان جنگ ببريم. اين، خودش ريسك بالايي دارد، چون جنگ دو وجه دارد يا شكست يا پيروزي. در صورتي كه شكست باشد موجوديت سازمان به خطر ميافتد. ]يك نفر از ته سالن: خون اشرف ميجوشد، مسعود ميخروشد.[ ما در قديم 3 يا 4 نفر را در ايران داشتيم كه آن عملياتها را ميكردند كه سپاه و كميته ها هيچ كاري نميتوانستند بكنند. اين ساسان23 كجاست؟ (رو به ساسان:) شما در سال 60 در عمليات هاي تهران چه كار ميكرديد؟ ساسان: بالطّبع با اين نيرويي كه داريم ميرويم و حتماً برايمان موفقيت آميز خواهد بود زيرا در سال 60 و 61 در تهران فقط 8 تا 10 تيم نظامي در سراسر تهران داشتيم كه نيروهاي كميته و پاسداران از دست ما در امان نبودند. مثلاً يك تيم 3 نفرة ما اين طرف ميدان مصدق ميايستاد، يك تيم آن طرف و سراسر مسير را به راحتي ميبستند و نيروهاي پاسدار و كميته هم كاري نميتوانستند بكنند و از ما ميخوردند. مريم: (رو به زن:) شما خيالتان راحت باشد. همه چيز آماده است و طرحها دقيق ميباشد. شما ناراحت نباشيد. ما نبايد مردم را زياد هم دست كم بگيريم چراكه در ميان خود ما هم عدة زيادي از اسرا وجود دارند كه به ما پيوسته اند و اين نشان دهندة حمايت زيادي است كه در شهرها از ما خواهد شد. اسرا دستشان را بلند كنند! ]حدود 400 ـ 500 نفر دست بلند ميكنند.[ ما در 30 خرداد از روي استيصال و ضعف با رژيم برخورد كرديم ولي امروز از موضع قدرت با او برخورد خواهيم كرد. البته دليل اينكه ما ميخواهيم اين قدر زود دست به اين عمليات بزنيم اين است كه رژيم در حال حاضر هم دچار بحران نيرويي شده و هم روحية نيروهايش به دليل شكستهاي پياپي ضعيف شده است. براي همين هم ميخواهد صلح صوري كند تا وقت پيدا كند و بسيج نيرو كند. به همين دليل ما بايد تا دير نشده از اين فرصت استفاده كنيم و اين عمليات را انجام دهيم ولي قبلاً بين هر عمليات يكي دو ماه براي كارهاي مقدماتي، از جمله شناسايي و آماده كردن خودروها و ديگر وسايل و مانور وقت لازم داشتيم، كه در حال حاضر موفق شديم همة كارها را در عرض همين مدت كوتاه بعد از عمليات چلچراغ انجام دهيم كه كار بسيار شاقّي بود ولي با روحية بالاي افراد ما و عنصر مجاهد بودن كه در همه بوده است اين كار در اين مدت كوتاه عملي شد و خيليها در اين مدت كوتاه، آموزش هاي پيچيدهاي نظير كار با تانك را هم ياد گرفتند و آمادة عمليات شدند. عدهاي هم راجع به وضعيت بچه هاي كوچك سؤال كردند كه ما بچهها را بعد از آنكه تهران فتح شد سوار اتوبوس ميكنيم و به تهران ميآوريم. رجوي: از هر كس ميپرسم بلند شود و جواب بدهد. طاهره، چه كار كردي؟ كارها روبهراه است؟ ديگر فشنگ كم نمي آوريد؟ كنسرو و آب ميوه به اندازة كافي داريم؟ طاهره: نه، اين دفعه خيلي زياد داريم و تقسيمات وسايل هم انجام شده است. مهمات به اندازة كافي و حتي بيشتر از آنچه مورد نياز است برداشتهاند. هزار تفنگ اضافي رسيده است و تانكها و خودروها هم اكثراً رسيده و بقيه هم تا فردا ظهر ميرسد. كنسرو هم به تعداد كافي تهيه شده كه حتي ممكن است زياد هم بيايد. رجوي: محمود، وضعيت به لحاظ امكانات چطور است؟ كم و كسري نداريد؟ همة خودروهاي موردنياز رسيده است؟ محمود: بله، فقط مقدار كمي مانده، كه تا فردا ظهر تمام ميشود. رجوي: فاطمه، وضعيت درماني به لحاظ دارو و پزشك و آمبولانس همه آماده هستند يا نه؟ فاطمه: بله، آماده است. رجوي: قرار بود براي حمل مجروحين هليكوپتر بگيريد و داشته باشيد. گرفته ايد؟ فاطمه: مسئلة آن هم تا فردا حل خواهد شد. رجوي: دكتر حميد را هم ببريد. كاظم هم آمده است. مسئلة درماني اينجا مسئوليتش با كاظم باشد كه در اين زمينه چيزي كم نياوريد. ما در اين راه عاشوراگونه ميرويم اما اين بار با زماني كه در 30 خرداد 60 شروع كرديم فرق ميكند، چون در آن موقع چشم انداز پيروزي نداشتيم و عاشوراگونه شروع كرديم ولي اين بار چشم انداز پيروزي داريم كه خيلي ملموس است. البته همة افراد بايد بدانند كه ميخواهند چه كار كنند. ما كاري ميخواهيم بكنيم كه همة دنيا تعجب كنند و يكدفعه بفهمند كه ما در تهران هستيم و خميني ديگر وجود ندارد. مريم: درست است كه ما به خاطر وظيفه اي كه داريم عاشوراگونه وارد ميشويم ولي در اينكه ما حتماً پيروز ميشويم هيچ شكي نداريم. الآن جبهه ها خالي شده و وقتي كه از جبهه آن طرفتر برويم كسي نيست كه جلو ما را بگيرد و ما آن قدر ميخواهيم با سرعت پيش برويم كه هر كس كه مجروح شد بايد خودش مسئله اش را حل كند كه باعث كندي ستون نشود. رجوي: اگر كس ديگري حرفي دارد بايد بگذارد در ميدان آزادي تهران بگويد و جمعبندي عمليات هم در همانجا خواهد شد. طي چند روزي كه ما در اردوگاه قدم زدهايم شاهد بودهايم كه بچهها چقدر كار كردهاند. ديدم جيپي را نفربر كردهاند و تويوتايي را زرهي كردهاند، كه اينها همه نشاندهندة آمادگي ماست [با خنده:] روي جيپهاي رزمي آرم ايران را زدهاند كه ما خيلي خوشحال هستيم كه كشورمان سازنده شده است.29 [رو به يكي از فرماندهان:] كمرشكنها را خالي كردهايم؟ تانكهاي 6 چرخ آماده اند؟ فرمانده: بله. رجوي: تانكهاي 6 چرخ سرعتشان زياد است و هر سه تا از آنها كه وارد يك شهر شود همان رژه اش جو وحشت را حاكم ميكند. ما براي همين از اين تانكها استفاده ميكنيم. مريم: در پايان مطلبي بود كه ميخواستم بگويم و آن اينكه از فرماندهان تيپ ها ميخواهم كه بعد از نشست ساعتي به شما فرصت بدهند تا بچه ها همديگر را ببينند و از هم خداحافظي كنند. در اينجا نشست تمام شد و همه دست زدند و شعار دادند و نهايتاً سرودي پخش شد و افراد شروع به بيرون رفتن از سالن كردند. ساعت 30/2 بود كه سخنراني پايان پذيرفت و افراد تا 30/3 بعد از نيمه شب از يكديگر خداحافظي ميكردند. در روزهاي شنبه و يكشنبه كارها جنبة آماده سازي داشت و اسرايي كه قرار بود در عمليات شركت كنند سازماندهي شدند و طي يك نشست در روز شنبه فرماندة گردان ها، سرگروه ها و فرماندهان دسته در رابطه با آرايش ستون و مكانيزم عمليات توجيه شدند. در اين نشستها به افراد گفته مي شد كه تا باختران درگيري نخواهيم داشت و ستون تحت هيچ شرايطي نبايد توقف داشته باشد. در روز يكشنبه قرار شد كلية قسمتها حدّاكثر تا ساعت 14 همة كارها را انجام داده و استراحت كنند، كه غالب آنها موفق نشدند و بعضاً تا نيمه شب كار آماده سازي ادامه داشت. تانكها نيز از چندين روز قبل تحويل تيپ ها شده بود. مادرها قرار شد در روز يكشنبه فرزندانشان را ببينند و خداحافظي كنند. طي همين 2 روز افراد پايگاه بديع به مرور آزاد شده و به قرارگاه اشرف رفته و در سازمان تيپ ها قرار ميگرفتند. همچنين در روز يكشنبه كلية تيپ ها در قرارگاه اشرف مانور داشتند. در اين مانور آرايش ستون تمرين داده ميشد و بعدازظهر همين روز بعضي از تيپ ها كه توانسته بودند نشست توجيهي را در روز شنبه بگذرانند در جلسة توجيهي شركت كردند. در اين نشست ها به افراد گفته ميشد روي جاده حركت كنند و سرعت 70 كيلومتر در ساعت در پيشروي الزامي است و از هر طرف كه به شما شليك شد به همان سمت شليك كنيد. در همين نشست ها برگه هايي جهت پر كردن به افراد داده ميشد كه برگ شناسايي محسوب ميشد. همة ماشينها شماره گذاري شده و تيپ ها كدبندي و نامگذاري شده و به همه ابلاغ شده بود كه مدارك عراقي را بگذارند و مقداري پول ايراني بين افراد تقسيم شده بود و با برنامه و امكانات و سازماندهي، در انتظار دوشنبه و شروع عمليات بودند. تحليل سازمان كه موجب تصميم گيري آن در آن مقطع بود به شرح زير است:[/size] [size=4] [/size] [size=4]1ـ با پذيرش قطعنامة 598 چشمانداز آيندة نظامي سازمان در جدار مرز مبهم خواهد بود و رجوي در پيشبرد خطّ فعلي با مشكل روبه رو خواهد شد. (بن بست در عمليات نظامي) 2ـ ظاهراً عراق به سازمان فشار مي آورده است و از قول افراد رده بالاي سازمان نقل مي شده است كه: «صاحبخانه (عراق) به ما فشار مي آورد» يا به عبارت ديگر: «صاحبخانه ما را جواب كرده است.» 3ـ براساس تحليل سازمان، جمهوري اسلامي از دو عامل ثبات و پايداري، يعني «جنگ» و «اختناق داخلي» برخوردار است، كه با پذيرش قطعنامة 598 خودبه خود عامل جنگ را از دست داده و صرفاً اختناق باقي مانده است. در پي اين برداشت، سازمان به اين استدلال رسيده بود كه: «اولاً جمهوري اسلامي از حيث نظامي در حدّاقل توان خويش و از حيث روحيه و توان عملياتي و تدافعي بسيار ضعيف است، ثانياً از حيث كمك هاي مردم حدّاكثر نارضايتي وجود دارد و نظام در مقابل سؤال مردم بي پاسخ مانده است. نيروهاي متشكلة حاضر در عمليات «فروغ» به سه گروه عمده در سازمان تقسيم ميشوند: [/size] [size=4]1ـ نيروهايي كه از قبل در مجموعة ارتش آزاديبخش متشكل بودند و در عمليات هاي مختلف شركت داشتند و تجربيات خوبي از آن عمليات ها كسب كرده بودند. اينها از توانايي خوبي برخوردار بوده، آموزش ديده، و از تابعيت تشكيلاتي و توانايي برخوردار بودند، تا آخرين لحظه مي جنگيدند و هنگامي كه مهمّاتشان تمام ميشد با نارنجك خودكشي ميكردند و حاضر به تسليم نبودند. 2ـ نيروهايي كه بنا به ضرورت طيّ يك فراخوان عمومي از اعضا و هواداران سازمان در كشورهاي مختلف، بخصوص اروپا بسيج شده و به عراق روانه شده بودند. اين دسته از نيروها با توجه به مدت محدود آموزش نظامي از كيفيت پاييني در عمليات برخوردار بودند. اين تيپ ها روحية جنگي نداشتند، آموزش ديده نبودند و حتي لوازم آرايش خود را به همراه آورده بوده اند و با اقوامشان در ايران قرار ملاقات گذاشته بودند. تعدادي نيز مدارك تحصيلي خود را آورده بودند تا پس از فتح ايران، سهمي در قدرت بگيرند! به عبارت ديگر اين گروه جهت سياهي لشگر فراخواني شده بودند. 3ـ اسرايي كه در عملياتهاي قبلي به اسارت سازمان درآمده بودند و با اقدامات توجيهي سازمان به آن جذب شده بودند و پس از آموزشهاي لازم در تيپها سازماندهي شده بودند. اين عده حدود 800 نفر برآورد شده اند كه با وعدة آزادي آمده بودند و انگيزة بسيار پاييني داشتند و توانايي نظامي مطلوبي نيز نداشتند و طبعاً در عمليات تلفات زيادي داشتند. البته عدة كثيري از آنان از ابتداي درگيري هاي اسلام آباد فرار كرده از كوهستانهاي مجاور خود را به استانهاي ديگر رسانده بودند.32 قابل توجه است كه عمدتاً فرماندهان عملياتي سازمان در عمليات «فروغ» از رده هاي بالاي تشكيلاتي بوده اند كه نظامي نبوده اند و بعضاً اصول اولية فرماندهي يك عمليات نظامي را نمي دانستند. كلية نيروهاي سازمان، اعم از كادر و عضو و هوادار، به استثناي تعدادي كه هدايت و پشتيباني را به عهده داشتند، كه در اين عمليات شركت كردند، مجموعاً در حدود 4500 تا 5000 نفر برآورد شده اند، كه در حدود 25 درصد از آنان را زنان و دختران تشكيل ميدادند. ستاد كل، تحت فرماندهي مسعود و مريم رجوي و مركب از 4 نفر ستادي و 5 فرمانده محور به شرح زير بود:[/size] [size=4] الف ـ ستادها 1 ـ ستاد تبليغات، به فرماندهي محمدعلي جابرزاده 2 ـ ستاد سياسي، به فرماندهي محمد سيّدالمحدّثين 3 ـ دفتر فرماندهي: به مسئوليت شهرزاد حاج سيد جوادي 4 ـ تداركات كلي، به مسئوليت ثريا شهري ب ـ محورها 1ـ محور كرند و اسلامآباد غرب، به فرماندهي مهدي براعي 2ـ محور باختران، به فرماندهي ابراهيم ذاكري 3ـ محور همدان، به فرماندهي محمود مهدوي 4ـ محور قزوين، به فرماندهي مهدي افتخاري 5ـ محور تهران، به فرماندهي محمود عطايي وبه معاونت مهدي ابريشمچي ستاد نظامي تحت فرماندهي مستقيم رجوي، مركب از 7 فرماندة ستاد نظامي و 25 فرماندة تيپ رزمي به شرح زير بوده است: 1ـ اردوگاه اسرا، به مسئوليت صادق سادات دربندي 2ـ هوانيروز، به مسئوليت حسن نظامالملكي 3ـ ترابري، به مسئوليت محمود قجرعضدانلو 4ـ دفتر ستاد نظامي، به مسئوليت سهيلا صادق 5ـ تسليحات، به مسئوليت يوسف 6ـ امداد، به مسئوليت افسانة زهري 7ـ مخابرات، به مسئوليت حشمت به اضافة 25 فرماندة تيپ، كه علاوه بر آنان، 4 نفر در ردة فرماندة تيپ در محور تهران سازماندهي شده بودند. هر تيپ شامل 160 تا 180 نيرو مركب از دو گردان پياده، يك گردان تانك، يك گردان ادوات، يك گردان اركان، يك گروهان پشتبياني رزمي و يك دفتر بوده است. هر گردان پياده شامل 5 نفر كه در 5 دستة 10 نفره سازماندهي شده بودند، ميشد.35 تجهيزات هر تيپ عبارت بود از 4 تانك، 6 دستگاه هينو حامل تيربار سبك، 4 دستگاه جيب حامل تيربار، 2 دستگاه جيپ حامل دوشكا، 2 دستگاه جيپ حامل توپ 106، 2 دستگاه جيپ حامل تيربار دولول، يك دستگاه ايفا حامل ضدهوايي چهارلول، يك دستگاه ماشين دو پداله و يك دستگاه وانت دوكابينه حامل تيربار با يك دستگاه جيپ، 2 دستگاه لندكروز، يك دستگاه وانت دو كابينه براي فرماندهي، 4 دستگاه ايفا حامل نيرو، يك دستگاه كاميون، 2 تانكر سوخت و يك دستگاه آمبولانس. ضمناً در هر تيپ دو گروه فيلمبردار جهت ثبت كلية وقايع سازماندهي شده بود. پس از فراهم آمدن مقدمات، ستون ارتش آزاديبخش متشكل از 25 تيپ رزمي، رأس ساعت 6 صبح روز دوشنبه 3/5/67 پس از اجراي مراسم صبحگاهي از قرارگاه خود در عمق خاك عراق به حركت درآمده و پس از طيّ مسير تعيين شده در ساعت 4 بعدازظهر از مرز خسروي عبور كرده و طبق پيش بيني، ستون ساعت 5 بعدازظهر از قصرشيرين و 6 بعدازظهر از سرپل ذهاب عبور كردند. از اين پس وظيفة فرماندهي محورها و تيپ هاي تحت امر به قرار زير آغاز شد: 1ـ محور اول به فرماندهي مهدي براعي، 3 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف شهرهاي كرند (تا ساعت 8 شب) و اسلام آباد (تا ساعت 10 شب) را به عهده داشته است. 2ـ محور دوم به فرماندهي ابراهيم ذاكري با 5 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف كرمانشاه را تا ساعت 12 شب به عهده داشته است. در كرمانشاه قرار بوده است مراكز مهمي چون صدا و سيما، هوانيروز، مراكز قرارگاههاي سپاه و... به تصرف درآيد و تعدادي از تيپها مستقر و بقيه جهت كمك، محورهاي بعدي را همراهي كنند. به منظور پاكسازي كرمانشاه يك ساعت توقف تا ساعت 1 بامداد در نظر گرفته شد. 3ـ محور سوم به فرماندهي محمود مهدوي با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تصرف همدان را تا ساعت 30/7 صبح روز سه شنبه 4/5/67 به عهده داشته است. تصرف پايگاه هوايي نوژه نيز به عهدة اين محور بوده است. يكي از تيپ ها در همدان مستقر و تيپ دوم ستون را همراهي ميكرده است. تصرف همدان و پايگاه نوژه تا 30/9 صبح به طول مي انجاميده است. 4ـ محور چهارم به فرماندهي مهدي افتخاري با 2 تيپ تحت امر، وظيفة تسخير و پاكسازي قزوين را به عهده داشته است. يك تيپ جهت نگهداري در قزوين مستقر و تيپ ديگر ستون را همراه ميكرده است. 5ـ محور پنجم به فرماندهي محمود عطايي، كه رياست ستاد فرماندهي كل را نيز بر عهده داشت، و با معاونت مهدي ابريشمچي با 13 تيپ تحت امر، مسئوليت اجراي مرحلة نهايي عمليات يعني تصرف تهران را داشته است. مراكز حساس تهران از قبل شناسايي و بين يگانهاي رزمي تقسيم مسئوليت شده بود. زمان پيش بيني شده براي عمليات در تهران 4 بعدازظهر روز سه شنبه 4/5/67 در نظر گرفته شده بود. نيروهاي اين محور از جمله زبده ترين نيروهاي سازمان بودند. سازمان در مورخ 3/5/67 ساعت 3 بعدازظهر عمليات خود را موسوم به «فروغ جاويدان» آغاز كرد. در لحظة حركت تيپها رهبري سازمان براي بدرقه در محل حاضر شده و اظهارات مختصري براي نيروها ايراد كرد. عراق پيشاپيش حملات گستردهاي را در جبهة غرب و جنوب آغاز كرده بود و يك عمليات هوايي براي ايجاد جوّ رعب و وحشت عليه مردم غرب كشور انجام داد. تقريباً همزمان با شروع عمليات «فروغ جاويدان» ارتش عراق با حجم وسيعي اقدام به حملة گستردهاي در منطقة جنوب، با تظاهر به قصد تصرف خرمشهر انجام داد، كه هدف آن در حقيقت زمينگير كردن قويترين لشگرها و تيپهاي رزمي جمهوري اسلامي بود. براي تكميل شدن رفع موانع، نيروي هوايي عراق روزهاي قبل از آغاز عمليات سازمان، به دفعات مناطق تجمع نيرو در اطراف كرند و اسلام آباد را نيز بمباران كرد.38 نيروهاي سازمان پس از شروع عمليات در ساعت 4 بعدازظهر از مرزهاي بينالمللي عبور كرده وارد خاك جمهوري اسلامي شدند. از آنجا كه رژيم عراق تجاوز خود را تا شهرهاي قصرشيرين و سرپل ذهاب گسترش داده بود، نيروهاي سازمان بدون درگيري و عبور از خط وارد شهرهاي قصرشيرين و سرپل ذهاب شده و پس از عبور از كرند به سمت اسلام آباد پيشروي كردند و حدود ساعت 30/9 شب به اسلامآباد رسيدند و شهر را تصرف كردند. در اين شرايط عراق با توپ گردنة پاطاق را ميزد. از طرفي هواپيماهاي عراقي منطقة شمال گردنه موسوم به «ريجاب» و چند روستاي پرجمعيت آن حوالي را بمباران شيميايي نمود، كه عدة زيادي كشته و مصدوم بر جاي گذاشت. هواپيماهاي عراق اقدام به پخش حجم زيادي اعلاميه بر فراز شهرهاي مرزي، از جمله كرند غرب نمودند مبني بر اينكه عراق در حال انجام عمليات گسترده است و از نيروهاي نظامي خواسته شده بود كه با در دست داشتن آن اطلاعيه خود را تسليم نمايند و نيز از مردم منطقه تقاضاي ترك منطقه شده بود. در واقع سازمان تا بالاي گردنة پاطاق هيچ نيروي بازدارندهاي جلو روي خود نداشت و تا زماني كه بلندگوي سازمان در اسلام آباد غرب اعلام ننمود كسي باور نميكرد كه سازمان دست به چنين عملياتي زده است و همه گمان ميكردند نيروهاي عراق عاملان اين عمليات اند. منافقين در قالب تيپهاي 200 نفره، با تانكهاي برزيلي بسيار پيشرفته با 80 آمبولانس و صدها خودروي سبك، دو كاميون اسلحه، آزمايشگاه و بيمارستان هاي صحرايي و به طور كلي بسيار مجهز وارد ايران شده بودند. آنان در سر راه خود بسياري از مردم بيدفاع را به شهادت رساندند. در شهر اسلامآباد اوج اين فجايع رخ داد. منافقين در بيمارستان اسلام آباد تمام نيروهاي پاسدار و بسيجي كه در بيمارستان بستري بودند را سربريدند و 13 نفر از بچه هاي جهاد سازندگي را هم تيرباران و اعدام كردند. منافقين بعد از اسلام آباد راهي كرمانشاه شده بودند كه در 30 كيلومتري كرمانشاه در گردنه چارزبر كه بعدها به تنگه مرصاد معروف شد با مقاومت رزمندگان مواجه شده و متوقف شدند. شهيد صياد شيرازي آن موقع فرماندهي هوانيروز را به عهده گرفت و با بمباران ماشينهاي آنها، موقتاً آنها را متوقف كرد و ستونهاي آنها را به آتش كشيد. در درگيري تنگه مرصاد منافقين با دادن 1500 كشته زمينگير شدند و از همان جا تصميم به فرار گرفتند. مشكلي كه رزمندگان با آن مواجه بودند تعقيب منافقين بود. آنان با قرار دادن نيروهاي انتحاري در گردنه هاي مختلف، مقاومت جدي از خود نشان ميدادند تا ساير نيروها موفق به فرار به خاك عراق شوند. اين جنگ و گريز تا پل ماهي در نزديكي سرپل ذهاب ادامه يافت ولي منافقين با انفجار پل ماهي مانع ادامه تعقيب شان شدند. هواپيماهاي عراقي هم در اين موقع عملاً وارد كار شدند و با بمباران وسيع رزمندگان، تعداد زيادي از نيروهاي ما را به شهادت رساندند. در ساعت 30/11 شب يكي از تيپ هاي باختران راه را اشتباه رفته همين امر باعث شده بود كه ترافيك سنگيني در شهر اسلام آباد و در خارج شهر به وجود بيايد. همچنين به علت فرار وسيع مردم از شهر ستون سازمان كاملاً متوقف شد. پس از خروج ستون نيروهاي سازمان از اسلامآباد پس از يكي دو درگيري كوچك، در ساعت 2 نيمه شب 4/5/67 در منطقة حسن آباد، يكي از تيپهاي سازمان گرفتار درگيري سنگيني شد و با اينكه اولين تيپ گردنة حسن آباد را پشت سر مي گذارد اما بعد از آن هم درگير نبرد سنگيني در منطقه ميشود. 2 پس از كمك رساني گردان هاي متعدد از تيپ هاي مختلف به نيروهاي درگير، در نزديكي هاي صبح مجدداً ستون سازمان به حركت درآمد اما باز در گردنة چهار زبر، درگير شد و دنبالة ستون متوقف گرديد. بر اثر نبرد سنگين در چهارزبر مرتباً تعداد زخمي ها زياد شد و تعداد لاشه هاي كاميونها و كشته ها و... افزايش پيدا كرد و تعدادي از فرماندهان گردان درگير هم كشته شدند. در اين وقت حملة ديگري از سوي سه راهي ملاوي به نيروهاي سازمان صورت گرفت. در اين ميان اسراي حاضر در عمليات غالباً فرار كردند و بينظمي شديدي بر نيروهاي سازمان حاكم شد. بلافاصله پس از آزادسازي شهر اسلام آباد، يگانهاي سپاه پيشروي را به سوي كرند آغاز كردند. قبل از رسيدن نيروهاي خودي به اين شهر در ساعت سه نيمه شب، 3 فروند هليكوپتر ترابري در كرند به زمين نشستند و تعدادي از كادرهاي منافقين و رهبري سازمان برابر اطلاعات موجود رجوي و همسرش طي مدت اشغال، در شهر كرند به سر ميبردند. را از شهر خارج كردند. از ساعت 7 حملات هواپيماها و سپس حملات هوانيروز باختران بر روي ستون سازمان شروع شد. همين امر موجب شد كه نفرات، كه پيش از آن در ماشينهاي خودشان بودند، از ماشينها خارج شده و در اطراف جاده لاي شيارها و پناهگاههاي طبيعي، كنار جاده، و زير پل ها سنگر بگيرند و ستون كاملاً متوقف شود. در ضمن، همزمان، در اطراف كارخانة قند درگيري سنگيني درگرفت. در هر سه جبهة درگيري، نيروهاي جمهوري اسلامي برفراز ارتفاعات، بر نيروهاي سازمان اشراف كامل داشتند و ضمناً با حملات هوايي نيروهاي سازمان را به شدت سركوب كردند. در اين ميان تعدادي از نيروهاي ارتش آزاديبخش ناگزير از فرار و عقب نشيني شدند. اين در حالي بود كه تعدادي از بيسيم هاي آنها از كار افتاده بود و آمبولانسها مرتباً زخميهاي سازمان را به عقب بر ميگرداندند. ظهر روز سه شنبه 4/5/67، توسط نيروهاي جمهوري اسلامي، جبهة ديگري از پشت پادگان الله اكبر، به قصد قطع ارتباط ميان نيروهاي ارتش آزاديبخش در اسلام آباد و كرند، باز شد كه حملات و سركوبي نيروهاي سازمان تا نيمه هاي شب ادامه داشت. صبح روز چهارشنبه 5/5/67 نيروهاي جمهوري اسلامي از دو جبهه، از طرف پادگان الله اكبر و از منطقة جنوب اسلام آباد، به سمت اسلام آباد هجوم آوردند و مناطق غربي و جنوبي شهر را كلاّ ً زير فشار قرار دادند، به طوري كه حتي در جنوب شهر پيشروي داشتند. در ساعات آغازين روز چهارشنبه نيروهاي ارتش آزاديبخش با اميدواري به پيشروي به سمت باختران، براي گرفتن تنگة چهارزبر به آن منطقه هجوم آوردند كه تلاششان ناكام ماند. جريان حمله به اين ترتيب بود كه افراد سازمان تا صبح چهارشنبه در لابه لاي شيارهاي كوهستان به طور مستتر استراحت ميكردند، تا اينكه در اولين ساعات بامداد هليكوپترهاي عراقي جهت باز كردن تنگه به كمك ارتش آزاديبخش آمدند و با آمدن آنها دستور تهاجم و حركت به نيروهاي سازمان داده شد. درگيري شديدي براي گرفتن تنگه آغاز شد و با شكست اولين تهاجمات ارتش آزاديبخش، فرار نيروهاي سازمان شروع شد. نيروهاي جديد با اين تصور كه راه باز شده است به سمت جلو در حركت بودند و در همين حال با نيروهايي روبه رو ميشدند كه در حال فرار بودند و علت عقب نشيني را هم توضيح نميدادند. نيروهاي تازه وارد نيز با رفتن به صحنة درگيري و حركت به سمت عقب متوقف شدند. حملات هوايي مكرر و هجوم هليكوپتر و كاتيوشا به منطقه، از سوي جمهوري اسلامي، امكان سازماندهي را از آنان گرفت و نيروهاي سازمان به تعجيل در ماشينهاي انباشته از نفرات، در حالي كه بعضي افراد به جاهاي مختلف ماشين آويزان بودند عقب نشيني ميكردند. غروب روز چهارشنبه درگيري تنگة چهارزبر با عقب نشيني نيروهاي ارتش آزاديبخش به پايان رسيد و از شب پنجشنبه عقب نشيني كامل آغاز شد. چهارشنبه شب در ساعت 7 بعدازظهر شدت حملات ارتش جمهوري اسلامي حتي فرصت عقب نشيني را هم از نيروهاي سازمان گرفته بود. از صبح روز پنجشنبه 6/5/67 نيروهاي در حال فرار آنها، در حوالي اسلام آباد مورد چند حمله مختصر قرار گرفتند. مجروحين يا خود را مي كشتند يا اميدوارِ بازگشت نيروهاي تازه نفس مي ماندند. تعداد زيادي از افراد نيز در كوه و دشت و روستاهاي اطراف پراكنده شدند و آخرين خودروهاي سازمان با حدّاكثر ظرفيت و در حالي كه افرادي به اطراف آن آويزان بودند به داخل خاك عراق بازگشتند. يكي از فرماندهان سپاه پاسداران در تشريح عمليات ميگويد: [/size] [size=4]11 روز قبل از حمله منافقين به داخل كشور، باخبر شديم كه تغييرات جديدي در آرايش ناوگانهاي مستقر در خليج فارس و درياي عمان به وجود آمده است. به طور مثال ناو هواپيمابر وينسنس به طرف دهانة تنگه هرمز آمده بود و ناوهاي انگليسي حركات مشكوكي را انجام ميدادند. در همين موقع 53 نفر از نمايندگان كنگرة آمريكا (به نقل از راديو منافق) طي نامهاي از وزارت امورخارجه خواسته بودند كه دولت ريگان در جهت تقويت سازمان منافقين به عنوان آلترناتيو آينده حكومت ايران برنامه ريزي بكند. دو روز بعد از اين قضايا يعني 9 روز قبل از حمله آنها و درست بعد از قبول قطعنامه 598 از طرف ايران اسلامي، عراق در دو جبهة غرب و جنوب دست به تحركات وسيعي زد. در جنوب خود را تا جادة خرمشهر ـ اهواز رساند و به طرف جادة اهواز حركت كرد و قصد داشت خرمشهر را دور بزند و در غرب از محور ازگله ـ قصر شيرين ـ سر پل ذهاب ـ گيلانغرب ـ سومار ـ نفت شهر و ميمك به عمق 30 كيلومتر به داخل كشور تعرض كرد. به لطف خداوند، در جنوب بچه ها با آمادگي كه داشتند و همچنين با حضور وسيع و به موقع مردم ضربه مهلكي را به دشمن وارد آوردند و او را تا مرزهاي بين المللي عقب راندند. اما درغرب دشمن تجاوزش را گسترش ميداد. در اين مدت سعي كرد كه از محور سومار خودش را به سه راهي استراتژيك اسلام آباد ـ ايلام ـ ايوان غرب و همچنين در منطقه گيلانغرب هم ميخواست خودش را به سه راهي ديگري برساند. اما خوشبختانه همانطور كه از راديو شنيديد مردم ايوان دلاورانه مقاومت كرده و تعدادي از تانكهايشان را منهدم كردند و سه دستگاه از آنها را هم به غنيمت گرفتند و تعدادي هم اسير گرفتند. و دشمن بعثي ناچار شد كه 11 كيلومتر از آن سه راهي مهّم عقب نشيني كند. رزمندگان يكي از تيپ ها نيز 11 تانك دشمن را منهدم كردند و دشمن به ناچار عقب نشيني كرد. قرار بود وقتي منافقين به تهران رسيدند، با پخش يك اعلاميه شديداللحن از كشورهاي ديگر درخواست حمايت كنند و آنها نيز منافقين را حمايت نمايند. عمليات فروغ جاويدان پيامدهاي زيادي ـ عمدتاً به زيان سازمان ـ براي سازمان داشته است كه، به طور گذرا به آنها اشاره ميكنيم. يكي از پيامدهاي اين عمليات، زير سؤال رفتن خط استراتژي سازمان، به تبع آن زيرسؤال رفتن رهبري بود. سازمان استراتژي و برنامه هاي مختلفي را از ابتداي تأسيس و خصوصاً پس از پيروزي انقلاب مورد آزمايش قرار داده بود كه با ورود به فاز جديد و تشكيل ارتش آزاديبخش، همة آنها را به نوعي مردود و بيجواب قلمداد كرده بود و تنها راه مبارزه و براندازي نظام را نبرد مسلحانه و جنگ نوين ارتش آزاديبخش دانسته بود. با مطرح كردن اين مسئله كه «صلح طناب دار رژيم است» و «هيچ گاه رژيم صلح نميكند»، اقدام به عمليات هاي جدار مرز و نهايتاً چلچراغ و فروغ نمود و چون در عمليات فروغ جاويدان با شكست مواجه شد و صلح و آتش بس نيز ميان ايران و عراق برقرار شد، لذا براي جبران اين مسئله، رجوي علت شكست و ناكامي را در خود پرسنل سازمان و بي ايماني و ضعف آنها عنوان كرده و گفت: «اگر ايراد و مشكلي هست در خود شماست خط مشي ما مشكلي نداشته است.» اين خط در وادار كردن نيروها به اعتراف به خسّت و كم كاري و بي ايماني و عدم باور به توانايي هاي خويش كه در جلسات عمومي انجام شد، نمود پيدا كرد. به رغم اين كار، شكسته شدن رجوي در ذهن تعداد زيادي از نيروها باعث ريزش نيرو گرديده، تعداد كثيري از اعضا و هواداران سازمان جدا شدند. همچنين در اين راستا شعار محوري سازمان هم كه «صلح و آزادي» بود زير سؤال رفت. در راستاي همين بحث است كه رجوي هميشه در سخنراني هايش پس از عمليات فروغ، تأكيد مينمايد كه «ما زاييدة جنگ نبوديم كه با صلح از بين برويم» و دايم بر اين موضوع توقف و تأكيد خاصي داشت زيرا در ذهن افراد اين سؤال مطرح شد كه «ما براي تحقق صلح مبارزه ميكرديم. اكنون كه صلح محقق شده چرا بايد مبارزه كرد؟» پس از اين نيز رجوي استراتژي «جرقه و جنگ» را دنبال ميكرد (جرقه از سازمان، جنگ از دو رژيم ايران و عراق) شكست در استراتژي و شعار محوري و همچنين تحولات منطقه اي همچون جنگ عراق عليه كويت و لشگركشي نيروهاي چندمليتي بر عليه عراق و به تبع آن نزديكي هرچه بيشتر عراق به ايران و سعي جدّي عراق بر حلّ ريشه اي مشكلات و معضلات موجود بر سر راه تعميق روابط دو كشور، همة اين مسائل موجب ريزش شديد نيرو گرديد. بنا به گزارشات موثق حدد 2000 نفر نيروي بريده از سازمان در اروپا حضور دارند كه از عمليات فروغ به بعد شروع به انفصال نمودهاند. ديگر پيامد عمليات، محكوميت سازمان و عمليات فروغ از جانب گروههاي اپوزيسيون بوده است. عمدة گروههاي مخالف جمهوري اسلامي، نظير حزب دمكرات كردستان، چپيها و سلطنت طلبان، عمليات فروغ را نتيجة توهّمات و خيالپردازي هاي رجوي دانسته و حتي بعضيها سازمان را عامل ايجاد وحدت در جمهوري اسلامي عنوان كردهاند. پيامد ديگر عمليات فروغ جاويدان تلفات آن عمليات است. سازمان 1304 نفر كشته را خود رسماً تأييد و با عكس و زندگينامه منتشر كرده است. تعداد مجروحين نيز بالغ بر 1500 نفر برآورد شد كه 700 نفر آنان معالجة سرپايي و سطحي داشتهاند و 800 نفر بستري و بعضاً جان سپردهاند. بر اساس اعترافات دستگيرشدگان و عكسهايي كه از بعضي اجساد شناسايي شده تهيه گرديده است از مجموع 51 نفر هيئت اجرايي سازمان (مركزيت) حدّاقل 33 نفر از آنها در صحنة عمليات حضور داشتهاند كه 16 نفر آنان كشته شدهاند. لذا حجم ضربه به بدنة سازمان 50 تا 60 درصد بوده و به كادر مركزي سازمان حدود 30 درصد ضربه وارد شده است كه اين تعداد علاوه بر تعداد مجروحين و از كار افتادگاني است كه به عقب انتقال داده شدهاند. رضا پورآگل، مهدي افتخاري و مهدي كتيرايي از جمله كشته شدگان مركزيت در اين عمليات ميباشند. تجهيزات منهدم شدة سازمان در مجموع نبردهاي عمليات فروغ جاويدان 612 خودرو از انواع مختلف، 72 تانك و زره پوش، 21 توپ 122 ميليمتري و 51 تفنگ 106 ميليمتري كه عمدتاً بدون خودرو حمل كننده بودند برآورد گرديده است. آمار غنايم نيز حدود 500 دستگاه انواع خودرو مقادير زيادي تجهيزات انفرادي و جمعي بوده است. تنها پيامد مثبت اين عمليات براي سازمان از بُعد تبليغاتي بوده است. يكي از محورهاي اساسي در مانور تبليغاتي و ژست تشكيلاتي آنان پيشروي نيروهاي سازمان تا حوالي كرمانشاه است و هميشه روي اين مطلب مانور تبليغاتي ميدادهاند. از زمان عمليات فروغ تاكتيكهاي سازمان تغييرات فاحش داشته است اما استراتژي سازمان كاملاً حفظ شده است. سازمان معتقد است كه در عمليات فروغ چون سازمان فقط به ارتش متكي بوده است عمليات به شكست منجر شده است. در توجيه شكست عمليات، رجوي گفت: تمامي اتكأ ما به ارتش و ايدئولوژيمان بود و روي عنصر سياسي كار جدي صورت ندادهايم و آن را با قيام كربلا قياس نمود كه امام حسين(ع) نيز تمامي اتكأ را بر دو عنصر شمشير و ايدئولوژي خود نهاد و از معادلههاي سياسي چشم پوشي كرد!! و همين باعث شكست گرديد! از آن پس و با همين توجيه و در پي بنبست نظامي تحميل شده، خط كار سياسي در اولويت قرار گرفت ولي هيچگاه دنبالهروي از مشي مسلحانه به عنوان تنها راه مقابله با جمهوري اسلامي ايران، به كناري گذاشته نشد. پينوشتها: 1ـ بولتن خبرگزاري جمهوري اسلامي، 8/4/1367. 2ـ پايان جنگ...: صص 147 ـ 163. 3ـ همان: صص 175 ـ 180. 4ـ بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ...: صص 48 ـ 49. 5ـ همان: ص 184. 6ـ ترجمه از اصل نوار «مروين دايملي» به تاريخ 27 ژوئن 1988/ 6 تير 1367. 7ـ تعبير «فروغ جاويدان» در سطح تبليغات وسيع پيش از اين توسط رژيم شاهشاه، محمدرضا پهلوي، 18 در مهرماه سال 1351 در عنوان رپرتاژ تصويري جشنهاي سلطنتي 2500 ساله، به كار رفته بود. «فيلم بزرگ رخداد جشنهاي تاريخي قرن ما» با نام «فروغ جاويدان» كه توسط 32 فيلمبردار تهيه شده بود، در اواخر مهر 51 به طور همزمان، در 30 سينماي تهران و 40 سينماي شهرستانها نمايش داده شد. 8ـ از همين رو تعدادي از كارشناسان سياسي نظامي، عمليات فروغ را به عمليات «كرگدنوار» تشبيه ميكنند. چون كرگدن با گردني كوتاه و چاق عملاً توان ديدن اطراف را ندارد و صرفاً جلوي خود را ديده و به شاخص روبروي خود اميدوار است. 9ـ مهدي براعي كه گويا در جلسه حاضر نبوده است. 10ـ ابراهيم ذاكري. 11ـ مهدي مددي. 12ـ محمود مهدوي. 13ـ حسن نظام الملكي نظام الملكي، حسن، 3. 14ـ مهدي افتخاري. 15ـ فرهاد الفت. 16ـ سازمان به تشكيلات درون زندانها اطلاع داده بود كه به زودي نظام جمهوري اسلامي سرنگون خواهد شد. بنابراين، از آمادگي براي پيوستن به سازمان و كمك به آزادسازي شهرها برخوردار باشند. ر.ك: دفتر سياسي حوزه نمايندگي ولي فقيه در سپاه، بولتن «رويدادها و تحليل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22. 17ـ حسين ابريشمچي 18ـ محمدعلي جابرزاده. 19ـ هواداران مجاهدين كه در آن زمان در زندانهاي جمهوري اسلامي به سر ميبرند به زعم و تحليل مسعود رجوي به سه گروه تقسيم ميشدند:[/size] [size=4]1ـ خائنين ـ كساني كه همراهي خود با جنبش مجاهدين را يك اشتباه اعتقادي و تاريخي ميدانستند و آن را يك حركت ضدخلقي قلمداد و مترصد جبران بدهي خود به مردم بودند. 2ـ خرده بورژوازها ـ شامل آن دسته از كساني كه بنا به شرايط سخت زندان، خود را نادم و پشيمان جلوه داده تا از حداكثر تسهيلات زندان بهره برده و با عبور محافظهكارانه از پروسه سياسي و مبارزاتي در پي آيندهسازي براي خود و خانوادههايشان ميباشند. 3ـ اسراي مجاهد خلق ـ دسته سوم به آن دسته از افرادي اطلاق ميشد كه يا علناً بر سر مواضع سازماني مانده بودند و يا كاملاً تاكتيكي برخورد ميكردند تا شرايط موسوم به (وضعيتي غيرقابل پيش بيني) فراهم آيد ـ تشكيلات نيمبندي كه از طريق اين افراد در تعدادي از زندانهاي كشور به وجود آمده بود و خبر آن از طريق خانوادههايشان به سازمان در اروپا منتقل گرديده بود، مجاهدين را بر آن داشت كه روي اين نيروها به عنوان ذخيرهاي براي عمليات فروغ حساب ويژهاي باز كنند ـ مسعود رجوي باور داشت كه رهايي هر يك از آنها در جريان فتح نظامي شهرها ميتواند به مثابه اضافه شدن صد نيروي با انگيزه به رزمندگان ارتش آزاديبخش باشد. پس از شكست عمليات فروغ از اسناد به دست آمده و اعترافات عناصر دستگير شده، مشخص گرديد تعدادي از زندانيان منافق، براي همراهي با فاتحين جنگ اعلام آمادگي و حتي شورش كرده بودند، به همين دليل تجديد محاكمه گرديدند. 20ـ محمدعلي توحيدي. 21ـ «روند حوادث نظامي اين باور را در منافقين تقويت كرده بود كه نيروهاي نظامي ايران بر اثر حملات عراق متلاشي شدهاند و... بر پايه اين تصور، از چند ماه قبل، خروج منافقين از داخل كشور براي سازماندهي در بيرون، شتاب بيشتري به خود گرفت، در اين مرحله (طي مردادماه و پاييز 1366) نيروهاي سازمان به عراق منتقل شدند.». ر.ك: رويدادها و تحليل»، ش 46، 29/5/1367: ص 22. 22ـ رجوي متأثر از جامعه شناسي قدرت از منظر عراقيها، بر اين باور بود كه «الحقُ لمن غلب» «حق با كسي است كه غلبه دارد». رجوي با حضور طولاني خود در عراق و فاصلهاي كه با مردم ايران و خواسته هاي آنها پيدا كرده بود، عموماً تحليل هايش متناسب با فضاي عراق و مردم آن كشور تنطيم شده بود. 23ـ مهدي كتيرايي. 24ـ ثريّا شهري، ناظر تقسيم مهمات و ابزار جنگي. 25ـ محمود عضدانلو مسئول ترابري. 26ـ مسئول امداد. 27ـ حسن جزايري. 28ـ كاظم رجوي 29ـ تمامي سلاحهاي به كار گرفته شده از سوي منافقين توسط دولت بعثي تدارك شده بود. ر.ك: «پايان جنگ» سيري در جنگ ايران و عراق، ج 5: ص 185، مركز مطالعات و تحقيقات جنگ. . 30ـ بررسي اطلاعاتي عمليات فروغ: صص 53 ـ 64، نقل از فروغ بيدروغ. 31ـ همان: صص 37 ـ 38 متخذ از بولتن «مرصاد» متعلق به حفاظت اطلاعات سپاه پاسداران، قرارگاه غرب ـ 1367. .32ـ همان: ص 41؛ متخذ از اسناد بازجوييهاي به دست آمده از اسرا. 33ـ همان: صص 41 ـ 42؛ آمار منتشره از سوي قرارگاه غرب سپاه پاسداران ـ 1367. 34ـ همان: ص 42؛ متخذ از اسناد مذكور در پينوشت 47. 35ـ همان: ص 43. 36ـ همان: صص 43 ـ 44. 37ـ همان: صص 45 ـ 46. 38ـ همان: صص 39ـ 40، متن بازجويي از اسراي عمليات مرصاد ـ 1367. 39ـ همان: صص 47 ـ 48 از متن مصاحبه با يكي از كارشناسان اطلاعاتي ـ عملياتي منطقه غرب كشور، در سال 1376. 40ـ روزنامه همشهري، تاريخ 4/5/84 به نقل از سردار رضوان مدني. 41ـ فروغ بيدروغ..: ص 16. 42ـ همان: صص 16 ـ 17. 43ـ پايان جنگ...، ج 5: ص 190. 44ـ همان: ص 17. 45ـ همان: ص 18. 46ـ همان: ص 19. 47ـ همان: ص 20. 48ـ همان: ص 21. 49ـ مجله پيام انقلاب، شماره 220: صص 18 الي 21، شهريور 1367، به نقل از سردار شعبانيشعباني (سردار)، 3، از فرماندهان سپاه پاسداران انقلاب اسلامي. 50ـ سازمان همواره با فرافكني و برخوردهاي ايدئولوژيك مترصد توجيه عملكرد خود ميباشد، پس از شكست در عمليات فروغ، رجوي در يك نشست طولاني در عراق، علت شكست را به نيروها و ضعف ايدئولوژيك آنان معطوف داشت تا سرپوشي بر محاسبات غلط (اطلاعاتي و تحليلي) خود بگذارد. رجوي آخرين نطقه پيشروي (تنگه چهارزبر) نيروهايش را بهانه كرد و اعلام داشت: «شما در تنگه چهارزبر گير نكرديد بلكه در تنگة توحيد، زمينگير شديد» و اضافه كرد «ضعف ايدئولوژيك شما باعث گرديد تا در تنگه آرزوها و خصلتها و خواسته هايتان درجا بزنيد» ـ سپس با يك برنامهريزي قبلي تعدادي از نفرات را صدا زد و از آنان سؤال كرد: «وقتي به تهران ميرسيدي چه كاري برايت اولويت داشت؟» و سؤال شونده بيدرنگ پاسخ ميداد: «قصد داشتم پيش پدر و مادرم بروم و اين پيروزي را به آنها تبريك بگويم»، رجوي خطاب به بقيه نيروهاي حاضر، از اين روحيه به مثابه ماده شدن خصلتهاي بورژوازي ياد نمود و آن را در تضاد با ايدئولوژي مجاهدين خواند و گفت: «خب، معلوم است با اين تفكر، بايستي هم در چارزبر گير ميافتاديم، وقتي ديدار با فاميل بهانهاي براي رسيدن به هدف ميشود، بالتبع از جوهر و تقدس هدف غائي مي كاهد.» 51ـ استراتژي جرقه و جنگ: قبول قطعنامه 598 از طرف نظام و شكست عمليات فروغ، استراتژي جنگ مسلحانه سازمان را به بنبست كشاند و يا حداقل اين نگراني را به دنبال داشت كه پس از آتش بس ميان تهران و بغداد، تكليف سازمان ـ ارتش آزاديبخش و مشي مسلحانه چه خواهد شد؟ رجوي در يك نشست اختصاصي با اعضا به اين مهم پرداخت و با رسم يك مثلث روي تابلو عنوان داشت: «يك ضلع اين مثلث صحيح است، يك وجه اش جنگ است و ضلع سوم نه جنگ و نه صلح است. ـ ضلع سوم شرايط فعلي است كه ما را قفل كرده و اگر اين حالت به سمت صلح برود، بيشك مجاهدين در خاك عراق به پايان خواهند رسيد، لذا وظيفه ما اين است كه زمان را جلو بكشيم...» «جامعه شناسي و روانشناسي طرف عراقي و رژيم، مبيّن آن است كه هيچكدام در پي صلح دائم نيستند و قطعاً روزي جنگِ دومي آغاز خواهد شد، وظيفه ما اين است كه ضلع فعلي اين مثلث (نه جنگ و نه صلح) را به سمت ضلع دوم يعني جنگ دوم سوق دهيم». اين استراتژي بعدها تحت نام «جرقه و جنگ» ـ جرقه از مجاهدين، جنگ از آنها ـ معروف شد و همه نيروها روي اين استراتژي كوك شدند تا با ايجاد فتنه روابط و مذاكرات دو طرف را مخدوش كنند. رجوي معتقد بود كه استخبارات و مخابرات رژيم عراق زمينه مناسب تري نسبت به سيستم سياسي و اجتماعي عراق دارند تا او بتواند با تحريك آنان استراتژي خود را جلو ببرد. از همين رو بخش عارفي (رابطه با دو سرويس عراقي) بسيار فعال شد تا دائماً براي پيشبرد سياست خود، فضاسازي نمايند. اگرچه عمر ( رژيم صدام )صدّام حسين، به آنجايي نرسيد كه خواسته سازمان (جنگ دوم) تحقق يابد وليكن فضا به اندازهاي باز شد كه آنها توانستند در راستاي عيني كردن مشي مسلحانه خود و ارتقأ روحيه نفرات پاسيو شده، مسير جنگ شهري را مجدداً باز كنند و با خمپاره و ترور، تاكتيك قديمي خود را دنبال كنند. .[/size] [size=4] نشست عاشورا: پس از مدتي كه از عمليات فروغ گذشت، رجوي در نشست عاشورا زمينه لازم را براي انتقال بخشي از سازمان به اروپا و شروع به كار سياسي را فراهم نمود. در مرتبه قبل كه رجوي همراه با كليه عناصر سازماني از فرانسه به عراق منتقل شدند، مهدي ابريشمچي عنوان داشته بود كه منبعد هر كه در اروپا بماند خواهد سوخت و ماندن هيچ نيرويي نه مشروعيت دارد و نه كاري از پيش خواهد برد و اساساً خط قرمز ما روي همين ماندن يا نماندن تعيين شده است. رجوي در نشست موسوم به عاشورا، با يك مقدمه طولاني از قيام كربلا، نتيجه گرفت كه شكست نظامي امام حسين (ع) نه به خاطر بحث نيرويي او بود (72 نفر در مقابل 3000 نفر) بلكه اين شكست بدان معطوف ميگردد كه امام حسين (ع) تمامي انرژي خود را روي شمشير و ايدئولوژي خود گذاشت و از نقش عنصر خارجي غافل گرديد. ما كه او را رهبر عقيدتي خودمان ميدانيم و معتقديم كه بايد از قيام كربلا درس بگيريم، ضمن اعتقاد كامل به شمشير و ايدئولوژي مجاهدين بايد از تجربه مولايمان بهره برده و در پي كسب مشروعيت آلترناتيوي خود در عرصه بينالمللي باشيم... منبعد مجاهدين و ارتش آزاديبخش در عراقِ تحت مسئوليت مسعود رجوي به راهبردي كردن استراتژي جرقه و جنگ مشغول شدند و با مطرح كردن مريم رجوي به عنوان رئيس جمهور برگزيده و انتقال او و بسياري از نيروهاي قديمي به فرانسه و فعال كردن شوراي ملي مقاومت، عملاً مبحث حمايتهاي سياسي جذب نيرو و مالي سازمان را در اروپا و آمريكا سازماندهي نمودند. منبع : سازمان مجاهدين خلق ، پيدايي تا فرجام ، موسسه مطالعات و پژوهشهاي سياسي ، ج ۳ ص۳۰۳ تا [/size] [url="http://www.vaja.ir/public/Home/ShowPage.aspx?Object=NEWS&ID=fe0ff015-32e9-4dff-846e-3f92001a7f38&WebPartID=e59a6a4f-a34c-4725-b803-dbcb0f22dfce&CategoryID=2d252b52-da9d-408e-aeea-ba0ca52f972b"][size=4]سایت وزارت اطلاعات و امنیت جمهوری اسلامی ایران[/size][/url]- 151 پاسخ ها
-
- 10
-
طرحهای سه بعدی پهپادها، کاری از سهیل اسماعیل زاده
silence پاسخ داد به SoheilEsy تاپیک در گالري نيروي هوايي
[quote name='SoheilEsy' timestamp='1360866339' post='300194'] [quote name='Ximosi' timestamp='1360862606' post='300188'] عمرا ایران حالا حالاها از این ها بسازه! [/quote] [quote name='silence' timestamp='1360865439' post='300191'] طرح هزینه بری به نظر میاد ، زیاد وارد نیستم ولی فکر کنم با اون شکمی که پهپاد در بالا در آورده سطح مقطع راداری را از بالا افزایش بده و چون پهپاد رزمی است پس در ارتفاع پایین عملیات میکنه و میشه با استفاده از آواکس ها شناسایی کرد یکمی نیاز به جزئیات داره مثلا محل قرار گیری سلاح ها / سنسور ها / دوربین ها / دیش ارتباط سر بالا و چیزی هایی که خودتون بهتر از من میدونید فقط طرح خارجی است یا استراکچرو ... را هم طراحی کرده اید ؟ از چه نرم افزاری استفاده کرده اید ، نه برای شکل سه بعدی بلکه برای محاسبات و ... [/quote] برادر من این طرح رو توی نیم ساعت ساختم !!! روی جزئیات هم کار نکردم ... فقط طرح مفهومی هست ... [/quote] خب این که دیگه زدن نداره ، به عنوان دقت نکردم .....پوزش نقاشی من از شما بهتره یاد بگیرم چطوری تبدیل بکنم به سه بعدی و بک گراند بزارم رودستت در میام با چه برنامه ای ساختید ؟ راحته یا بهتره نرم طرفش ؟ همیشه این اعتماد بنفس من کار دستم داده ولی شدیدا در موفقیت هام هم مثبت ظاهر شده -
طرحهای سه بعدی پهپادها، کاری از سهیل اسماعیل زاده
silence پاسخ داد به SoheilEsy تاپیک در گالري نيروي هوايي
طرح هزینه بری به نظر میاد ، زیاد وارد نیستم ولی فکر کنم با اون شکمی که پهپاد در بالا در آورده سطح مقطع راداری را از بالا افزایش بده و چون پهپاد رزمی است پس در ارتفاع پایین عملیات میکنه و میشه با استفاده از آواکس ها شناسایی کرد یکمی نیاز به جزئیات داره مثلا محل قرار گیری سلاح ها / سنسور ها / دوربین ها / دیش ارتباط سر بالا و چیزی هایی که خودتون بهتر از من میدونید فقط طرح خارجی است یا استراکچرو ... را هم طراحی کرده اید ؟ از چه نرم افزاری استفاده کرده اید ، نه برای شکل سه بعدی بلکه برای محاسبات و ... -
silence دنبال کنندگان آغاز شده mohammad741741
-
mohammad741741 دنبال کنندگان آغاز شده silence
-
تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار ( همه نسخه ها ) : بررسی احتمالات و قطعیات
silence پاسخ داد به kingraptor تاپیک در تانک
جناب ميسالو فرماندهان نظامي از رده اي به بعد فرماندهان ارشد شناخته ميشوند و همينها هستند که براي همچين پروژه هايي تصميم ميگيرند و در هيچ کجاي دنيا يک فرمانده يا مدير ارشد به هر دليلي بدون پشتوانه گذاشته نميشود که فرماندهان ايراني نگران آن باشند . از طرفي در ايران بهترين طرح انتخاب ميشود و در آمريکا بهترين لابي ! ميتوانيد سوابق رقابت صنايع هوايي خصوصي آمريکا را مطالعه فرماييد . پس خوشحال خواهم شد مصاديقي براي ادعاهاي پوچتان بيان فرماييد .- 1,085 پاسخ ها
-
- 2
-
- ذوالفقارسه
- ذوالفقار دو
- (و 7 بیشتر)
-
علي بزرگوار با يک جستجو در اينترنت اين اطلاعات رو به دست آورد تحليل گران مملکت که خواب نيستند ... ولي از حق نگذريم ميتونه زيرساخت خوبي براشون باشه
-
من از علوم انسانی و سیاست و پول و تورم و اقتصاد و .... زیاد سر در نمیارم بنابراین فقط یه سوال میپرسم اینم بزارین به خاطر هوای خوش دل من : آیا این افرادی که الان اظهار نظر کردن تخصصی در این زمینه ها دارند ؟ این که دارم تو جامعه میبینیم و اینا از رنگ و روی دیوار های شهر داره میباره و غیره اینها فقط داده هستند نه اطلاعات ، داده هایی که باید بر اساس مکانیسمی توسط افراد خبره تجزیه و تحلیل بشوند ثانیا اطلاعات خودش لایه هایی رو داره و این لایه ها در ابعاد پنهانی قضایا اهمیت بیشتری پیدا میکنه که از بیرون فقط یک خبره میتونه تشخیص بده اون هم با احتمال خطای زیاد ، شما مثلا میبینی که خودرو گرون شده و از اون طرف هم میشنوی که سطح تولیدات اومده پایین پس فکر میکنی که نتیجه تحریم هاست ولی مثلا من مسئول ( جدی نگیرید ) میگم این قضیه کاهش سطح تولیدات به هیچ عنوان به تحریم ها و دلار و ... ارتباطی نداشت و نداره و صرفا برای سود بیشتره ثالثا تا زمانی که تجمیع اطلاعاتی صورت نگیره نمیشه تفسیر و تحلیل جامعی ارائه داد اولا هم اصلا بنا رو بگیریم بر ضعف کلی مملکت ، تعریف از مذاکره چی هستش ؟ آیا ایران چیزی برای مذاکره کردن دارد ؟ اعتمادی بین طرفین وجود دارد ؟ آمریکا چه چیزی میتواند به ما بدهد ؟ دقیقا طرف مذاکره ما کیست ؟( آمریکا ، 5+1 ، اروپا و آمریکا )
-
تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار ( همه نسخه ها ) : بررسی احتمالات و قطعیات
silence پاسخ داد به kingraptor تاپیک در تانک
[quote name='ghermez' timestamp='1360406729' post='298991'] [quote name='amirattari' timestamp='1360406386' post='298989'] دليلش چيه كه از بارگذاري دستي استفاده نشده؟ صرفا به خاطر كاهش تعداد خدمه تانك و يا محدوديت و ضعف فني در اين زمينه؟ نميشد از بارگذار دستي چيفتن استفاده كرد؟ [/quote] نظر شخصی اینه سرعت پایین تر در نواخت گلوله بدون اتولودر بیشتر 2 تا3 تا در دقیقه بعید می دونم برسه اما اگر اتولودر تی 72 باشه 8 تاست [/quote] فکر نکنم منظور فقط سرعت باشه چون سرعت در لود دستی تا 5 الی 6 تا هم خواهد بود ( منظور ما لودر حرفه ای است نه مثلا منی که موقع لود اسلحه بادی خود زنی میکنم ، نخند ) بعلاوه اینکه نیازی نیست که برجک روی زاویه صفر برگرده ( ماننده اتو لودر تی 72 ) شاید در حالت دستی حتی بهتر از اتولودر این تانک بشه پاسخ اول و دوم رو داد ، حتی میشه گفت که حفاظت در حالت دستی بیشتر از اتولودر باشه ! البته بیشتر به طراحی و استراکچر تانک و ... بستگی دارد.- 1,085 پاسخ ها
-
- ذوالفقارسه
- ذوالفقار دو
- (و 7 بیشتر)