Nattan

Members
  • تعداد محتوا

    294
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1

تمامی ارسال های Nattan

  1. شما داريد چيزهايي ميفرماييد كه ربطي به تاپيك ندارد و بعيد است كسي در اين انجمن باشد و به اندازه يك دفتر بداهه در موردش نتواند بنويسد. لطفن فكر كنيد. شما چطوري ميخواهيد يك قايق كه بناس روي آب سر بخورد و امواجي كه گاه ارتفاعش از قايق بيشتر است را هدايت ليزري كنيد؟ دوست نازنين لطفن قبل از اينكه پاسخ بدهيد كمي فكر كنيد؟ كه بناس= كه بناست ببخشيد ايراد نگارشي بود فكر كنم ديگر نيازي به دنبال كردن اين تاپيك نباشد. مگر اينكه موضوع يا مبحث جديدي پيرامون تاپيك گشوده شود
  2. سلام شما فرمودید که قایق انتحاری را هدایت لیزری کنیم!؟ من فکر کردم موضوع دیگری در تاپیک پیش آمده و شما دارید از موشک صحبت می‌کنید! شما فکر می‌کنید قایق انتحاری را می‌شود در برابر اهدافی که حدود سی گره سرعت دارند هدایت انرسیایی کرد!؟ اگر بنا باشد به سکوهای نفتی و ... حمله بکنیم که موشک‌های کروز داریم. http://www.w54.biz/showthread.php?44-Air-launched-Weapons/page82 http://img.v3.news.zdn.vn/w660/Uploaded/bpmoqwq1/2014_11_14/zing_kh58ushket_1.jpg http://ttvnol.vcmedia.vn/images/13/su22m4_1310756631.jpg http://ttvnol.com/threads/vu-khi-trang-bi-the-he-moi-cua-qd-nhan-dan-viet-nam-thong-tin-va-hinh-anh-cap-nhat-lien-tuc.534234/page-134
  3. تصاویر بسیار گویاست http://irarmy.blog.ir/1394/03/18/%D8%AA%D8%B5%D8%A7%D9%88%DB%8C%D8%B1-%D8%A8%D8%B3%DB%8C%D8%A7%D8%B1-%DA%AF%D9%88%DB%8C%D8%A7%D8%B3%D8%AA
  4. خ 58، ايران http://bayanbox.ir/view/816310450707825482/2012265071.jpg آخرين نمونه خ 58   http://bayanbox.ir/info/346685005422953433/DSC08566 http://bayanbox.ir/info/4058863081240207698/DSC08567 كاموف-29 http://bayanbox.ir/info/3663322849934252071/kamov-ka29-helix-b-1 كاموف-31 http://bayanbox.ir/info/8932669992269903791/kamov-ka31 ميگ-27 ايران http://bayanbox.ir/info/411420257727252643/MIG-27-Flogger-21   خ-58 در كنار فنسر http://www.ausairpower.net/VVS/Kh-58-Kilter-Fencer-1S.jpg http://www.redstar.gr/Foto_red/Armament/X_58E.gif\ http://preview.turbosquid.com/Preview/2014/07/09__09_38_10/000.jpg24fa989d-8641-48ce-bb42-2e216fbdd05aLarge.jpg خ-58 يو http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/7/71/Missile_Kh-58U_2008_G4.JPG/1280px-Missile_Kh-58U_2008_G4.JPG http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/d/d2/Missile_Kh-58U_2008_G3.JPG/1024px-Missile_Kh-58U_2008_G3.JPG http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/c/c0/MAKS_Airshow_2013_%28Ramenskoye_Airport%2C_Russia%29_%28524-20%29.jpg
  5. سلام شما مطمئن هستيد كه گرانتر هستند؟ ميشود بفرماييد بنده كجا از دشواري يا آسان بودن هدايت صحبت كردم!؟
  6. به نام خداوند کریم سلام العليكم   نمی‌دانم تا چه حد صحت دارد. اما این قايقهاي انتحاري از سوی قايق دوم و سوم هم قابل هدایت هستند http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73469 در حالت اول دو قايق انتحاري در جلو و چهار قايق مسلح به نصر یا کوثر یا ظفر در پشت سر این قايق‌ها حرکت می‌کنند؛ و دو قايق انتحاري دیگر هم در پشت سر گروه هستند. (دقت بفرمایید قايق تندرویی که بناست قايق انتحاري را حمایت کند از سلاحي دقیق استفاده می‌کند که بردش بیشتر از برد توپ 57 میلیمتری باشد. http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73470 در فاز دوم روش حرکت به سوی هدف تغییر می‌کند. همیشه گروه به صورت تركيبي قايق‌های انتحاري را هدایت می‌کند. عاقلانه است قايقي که نزدیک‌ترین فاصله و امن‌ترین مكان برای هدایت را دارد این عمل را انجام بدهد. (این موضوع را هم در نظر بگیرید که ممکن از قايق انتحاري از خطوط ساحلي، بالگرد یا مكاني در یک جزیره هدایت شود) اما اؤلویت بندی برای هدایت قايق‌ها اینطوری است. اصول قايق انتحاري چنین است که وقتی قسمت اصلی از بدنه قايق جدا شود به سمت هدف حرکت می‌کند و قسمت دوم می‌تواند سرنشين را به نقطه امن برساند و بدنه انتحاري را نیز به هدف هدایت کند. اما همیشه اینطور نیست که قايقي با کلی ماده منفجره وسط دریا رها شود. اؤلویت بندي برای هدایت قايق‌ها به این صورت است که هر قايق توسط یک اپراتور هدایت می‌شود و در صورت (خدای ناکرده) بروز مشکل برای اپراتور، اپراتور دوم که در نزدیک‌ترین قايق است هدایت را به عهده می‌گیرد. نمی‌دانم ساز و کار پاس دادن یک قايق چطور است اما هر چه هست به یک سیستم هدایت بسیار امن نیازمند است که دستورات كد شده را به هدف ارسال کند. شاید هم مانند تصویر دوم هر قايق توسط یک قايق مجزا هدایت شود. در مورد تصویر اول تاپیک، یک حفاظ ضد آب که نمی‌دانم نامش چه بود روی دریچه قرار می‌گیرد به شکلی که بدن خدمه از داخل آن حفاظ منعطف بیرون می‌ماند. خارج شدن از داخل حفاظ هم ساده است و تا حدی که بدن خدمه از آن خارج شود قابليت کش‌سانی دارد. ببخشید که فرصت نکردم به وعده‌ام عمل کنم! دیروز فقط چند ثانیه پس از اینکه مطلب را ارسال کردم دیدم منفی خورده‌ام! (فکر نمی‌کنم اصلن طرف پست بنده را خوانده باشد. فقط منفی را عنايت کرده بود) امروز که مطلب را دیدم جا خوردم!
  7. به نام خدا سلام بنده نظري دارم كه قطعن افراد زيادي با آن موافق نباشند. بنده معتقدم بايد اين تسليحات و تجهيزات به نداسا و نداجا اضافه شود. (به جز مواردي كه خيلي مشهود است همه از آنها خبر داريم) برادي نداسا: بايد 8 تا دوازده بالگرد z-8 با سفارش مخصوص و توانايي مد نظر ما خريداري يا ساخته شود دو فروند كاموف 31 الزاميست چهار فروند كاموف 29 الحاق تمامي كلاس كمان و سينا (در درياي عمان) به نداسا ساخت چند فروند قايق سنگين يا اگر توانستيم كلاس اوسا (اينها به اضافه كمانها براي پشتيباني از قايق‌هاي تندرو و حفاظت از جزاير و بالا بردن حضور است) تحويل ميگ -27 به سپاه و تجهيز آنها به خا 58 پي استفاده از سي كبرا براي نداجا ساخت كلاس كمان 25 % بزرگتر. يعني به ابعادي شبيه كلاس بويان برسيم. (بنده معتقدم با ساخت اين كلاس ميتوانيم تا خليج عدن خطوط دفاعي را گسترش بدهيم يعني بيشتر گسترش بدهيم) دريافت چند فروند بالگرد سنگين و ساخت سونار مخصوص با قابليت‌هايي كه با شرايط منطقه‌اي ما سازگار باشد اگر فردا ببينم 45 تا منفي نخورده‌ام بيشتر توضيح ميدهم. چون فرصت ويرايش و بازخواني ندارم از ايرادات احتمالي عذر خواهي ميكنم.
  8. سلام نه منظورم توليد است برادر.. از جريان تست‌هاي پروازي اطلاع دارم. ضمن سپاس از نظرتان. فكر ميكنم حالا حالاها بايد منتظر باشيم. واقعن به بالگرد در اين سطح (توليد داخل) نياز داريم.
  9. سلام سهيل جان به نظر خودتان (نظر شخصي) حدس ميزنيد بالاخره چه وقت اين بالگردهاي ملي را در آسمان ببينيم. پيشاپيش از پاسخت ممنونم. در ضمن واقعن خوشحالم كه ميبينم برگشتيد.
  10. من که از آلیاژهای هوایی سر در نمی‌آورم و کلن علاقه چندانی هم به هواگردها ندارم. اما با اکثر سخنان دوستان موافقم و بسیاری از آنها را با گوشت و خون حس کرده‌ام. همین الان دو تا طرح برای نسل جدید توپخانه دارم، همه چیز آماده است اما به خاطر اینکه محاسبات روی کاغذ ممکن است در نوبت اول و دوم و حتا سوم اشتباه از آب در بیاید دارم کلافه می‌شوم. طرف فقط و فقط نتیجه می‌خواهد و شما هم یکبار فرصت دارید و خدا نکند محاسباتت اشتباه از آب در بیاید اصلن کل شخصیتت می‌رود زیر سؤال! بر فرض الان برای توپ 105 پنج تا پل در سه مقطع که می‌شود پانزده تا پل، با سه جوف و دو تا خان برای هر کدام در نظر گرفته‌ام و هر پل پانزده پایه نگهدارنده دارد! الان آنقدر استرس دارم که صفحات پروژه را مچاله کرده‌ام و انداخته‌ام زیر میز! (همین الان از حرصم با لگد زدمش آنطرف) ترجیح می‌دهم کار را فقط با محاسبات ذهنی پیش ببرم آنقدر که از این کار نفرتم می‌گیرد. یعنی اینقدر ساز و کار در نظر گرفته شده افتضاح است که آدم کلن قید همه چیز را می‌زند! حالا هزینه‌هایش بماند؛ کارها و دوندگی‌هایش هم همینطور؛ کارهای شبهه دلال بازی و شبهه کار چاق‌کنی نفرت آورش هم همینطور! برای همین وقتیکه جناب نپتون در این مورد حرف زدند خیلی خوب مشکلاتشان را درک کردم و دلم برایشان سوخت (نوع توهین یا خدای ناکرده تحقیر آمیزش را نمی‌گویم) برگردیم سر ماجرای جناب بابک تقوایی! نمی‌دانم جناب تقوایی از این 7366 حرف زده http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73097 یا این http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73098 از این 7368 حرف زده http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73099 یا این http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73100 از این 7369 حرف زده http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73101 یا این http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73102 منظورش این 7371 بوده http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73103 یا این http://www.freeuploadsite.com/do.php?img=73104 در ضمن تاریخ انتشار برخی تصاویر به آنچه که ایشان قید کرده است حتا نزدیک هم نیست. توضیح: این اختلاف در مورد تمام صاعقه‌ها وجود دارد و در برخی از شماره‌ها سه هواپیمای متفاوت با یک شماره به چشم می‌خورد. اصلن چرا نمی‌روید تصاویر آرشیو خودتان را با دقت رصد کنید!؟ بالاخره آقای تقوایی هم باید نان میل بفرمایند (امیدوارم کوفت کاری نوش جان کنند) پی‌نوشت 1: اصولن این چراغ خاموش حرکت کردن نیروی هوایی بیشتر از آنکه به سودمان باشد باعث شده خیلی به در و دیوار بخوریم! ای کاش می‌شد آدم بتواند تصاویر مورد نظرش را منتشر کند. اما با این وضعیت ابدن به سودمان نیست. این خود نیرو هوایی است که باید در مورد مسائل مورد نظر شفاف سازی کند! اگر من و یا دیگران هزار تا عکس و سند هم نشان بدهیم با یک تکذیب سندیت خود را از دست می‌دهد و اصلن به نفع کشور هم نیست که اینطور شود. به نظرم نیروی هوایی و سازمان‌ها و شرکت‌های مربوطه باید در برخی سیاست‌هایشان تجدید نظر کنند (آن هم خیلی سریع). پی‌نوشت 2: تا قبل از این دو سه تا از عاشقان جناب تقوایی بودند که به هر کدام از پست‌های من (به محض مشاهده منفی می‌زدند) فکر می‌کنم از این به بعد پست‌های بنده با پنج منفی شروع شود! linke tasavir sepas az emkanate jadide Military http://irarmy.blog.ir/1394/03/13/a
  11. بیش از یک قرن از زمانی که استفاده و نگهداری و آزمایش از عوامل شیمیایی مورد تقبیح قرار گرفته می‌گذرد. بیش از یک قرن می‌گذرد که ساخت سلاح شیمیایی و استفاده از آن بر ضد ملل ممنوع گشته است اما هنوز هم ابرقدرت‌ها و بسیاری از کشورهایی که خود طعم استعمار و ستم را چشیده‌اند دست به تولید و انبار این سلاح می‌زنند. استفاده از سلاح شیمیایی ناجوانمردانه‌ترین شکل استفاده از یک سلاح است. شاید فقط بمب اتمی باشد که استفاده از آن ناجوانمردانه‌تر از سلاح شیمیایی است. طبق توافقات بین‌المللی استفاده از عامل شیمیایی در کنار برخی سلاح‌های دیگر غیر مجاز بوده و عوامل و آمران بکارگیری این قبیل سلاح‌ها مورد پیگرد قضایی و جنایی دادگاه‌های بین‌المللی قرار خواهند گرفت! اما می‌بینیم که صهیونیست‌ها از بمب‌های فسفری و خوشه‌ای استفاده می‌کنند. بعثی‌ها از انواع عوامل شیمیایی استفاده می‌کنند. آمریکایی‌ها از تمام سلاح‌های ممنوعه در جنگ‌هایشان استفاده کرده و می‌کنند اما باز هم هیچ اتفاقی نمی‌افتد! دسته بندی عوامل شیمیایی به چهار دسته کلی تنظیم شده است. که شامل (عامل اعصاب) (عامل تاول‌زا) و (عامل خون است) و (عامل خفه كننده) در ادامه با عوامل مختلف آشنا می‌شویم. عوامل اعصاب: 1ـ سارین GB گاز ـ مرگ آور ـ بدون رنگ و بو ـ درجه بندی سمی شدید ـ ساخت آلمان ـ کشورهای دارنده این عامل = آمریکا، روسیه، انگلستان، برزیل (با تردید)، عربستان سعودی (با تردید) 2ـ تابون GA گاز ـ مرگ آور ـ بدون رنگ و بو ـ درجه بندی سمی شدید ـ ساخت آلمان ـ کشورهایی که دارنده این عامل بوده یا هستند = آمریکا، آلمان، لیبی، روسیه، عراق، سوریه (با تردید) 3ـ وی ایکس VX مایع ـ مرگ آور ـ نشانه رنگ و بوی این ماده ناشناخته است ـ درجه بندی سمی بسیار شدید ـ ساخت آلمان ـ کشورهای دارنده این عامل آمریکا و روسیه هستند. گفته می‌شود مقدار ذخیره شده این عامل در آمریکا آنقدر زیاد است که می‌تواند بارها زمین را از حیات خالی کند. آمریکایی‌ها قول داده بودند که عامل VX را منهدم کنند اما هنوز در بسیاری از انبارهای آمریکا این عامل بسیار مرگ آور و ضد بشری انبار شده است. روسها هم انبارهای آمریکایی را بهانه قرار داده و اعلام می‌دارند که حاضر نیستند به طور کامل این عامل مرگ‌بار را منهدم کنند. (توضیح: هراس آمریکا از انبارهای شیمیایی سوریه به خاطر این است که احتمال می‌دهد سوری‌ها مقدار قابل توجهی از این عامل را ذخیره کرده باشند) 4ـ سویان GD گاز ـ مرگ آور ـ با بوی میوه‌ها یا کافور ـ درجه بندی سمی بسیار شدید ـ ساخت آلمان ـ کشورهایی که رسمن دارنده این عامل باشند هرگز اعلام وجود نکردند اما همیشه گمانه‌زنی در مورد اینکه صهیونیست‌ها و برخی اروپایی‌ها دارنده این سلاح هستند وجود دارد. عوامل تاول‌زا 1ـ خردل HD گاز ـ مرگ آور و ناتوان ساز (دردناک) ـ زرد رنگ و بوی خردل ـ درجه بندی سمی متوسط تا شدید ـ ساخت آلمان ـ کشورهای دارنده این عامل عراق، سوریه (با تردید)، ترکیه (با تردید)، مصر (با تردید)، عربستان (با تردید)، لیبی (هرگز اثبات نشد) 2ـ لویسایت L مایع ـ مرگ آور و ناتوان ساز (بسیار دردناک) ـ رنگ سرخ (مات) در برخی منابع گفته شده است که بوی گل شمعدانی دارد‎، البته شاید درست باشد اما من کاملن به این موضوع اعتماد نکردم ـ درجه بندی سمی متوسط ـ ساخت آمریکا ـ کشورهای دارند آمریکا (منکر تولید بیش از سطح آزمایشگاهی کوچک شده است) و روسیه و سوریه (با تردید) عوامل خون 1ـ سیانوزن سیانید CK گاز ـ مرگ آور ـ بدون رنگ با گسترش یابی سریع و تحریک کنندگی بالا ـ درجه بندی سمی متوسط ـ سازنده اصلی انگلستان ـ کشور دارنده این عامل روسیه و انگلستان (با تردید) و ترکیه (ترکیه داشتن سلاح شیمیایی را رد کرده است اما بحث‌ها بر سر زد و بند‌های ترکها و دست‌یابی به برخی عوامل شیمیایی وجود دارد) 2ـ هیدروژن سیانید AC گاز ـ مرگ آور ـ بدون رنگ با گسترش یابی سریع و بوی بادام تلخ ـ درجه بندی سمی متوسط ـ سازنده اصلی کشورهای اروپای مرکزی و احتمالن آلمان ـ کشور دارنده این عامل روسیه (با تردید) آمریکا (با تردید) و انگلستان (با تردید) هلند (به عنوان یکی از مظنونان ساخت این عامل هرگز موضع رسمی خود را اعلام نکرده است) گفته می‌شد از موادی است که صدام ملعون با همکاری هلند قصد ساخت با مقیاس بسیار زیادی از آن را داشته است. 3ـ آرسین هیدرید SA گاز ـ مرگ آور ـ بدون رنگ با گسترش یابی بسیار و لیمو ـ درجه بندی سمی متوسط ـ سازنده و دارندگان این عامل ناشناخته مانده است؛ اما صحبت‌هایی مبنی بر اینکه فرانسه و رژیم صهیونیستی جزو دارندگان این عامل هستند وجود دارد. عوامل خفه کننده: 1ـ CG گاز ـ مرگ آور ـ بوی چمن تازه و آب خورده و بدون رنگ با قابلیت گسترش یابی ـ درجه بندی سمی متوسط ـ سازنده اصلی آلمان ـ دارندگان روسیه، عراق (بعثی) 2ـ DP گاز ـ مرگ آور ـ بوی چمن تازه و آب خورده و بدون رنگ با قابلیت گسترش یابی سریع ـ درجه بندی سمی متوسط تا شدید ـ سازنده اصلی آلمان ـ روسیه، عراق (بعثی)، انگلستان، چین (با تردید) کره شمالی (اثبات نشده است، با تردید) 3ـ PS گاز ـ مرگ آور ـ بدون بو و رنگ و گسترش بسیار سریع (گمانه‌زنی در مورد اینکه بوی خفیفی مانند بوی استخر داشته باشد وجود دارد) ـ درجه بندی سمی متوسط تا شدید ـ سازنده اصلی شوروی ـ دارنده این سلاح روسیه، چین (با تردید) توضیح: بحث سلاح‌های شیمیایی همیشه داغ بوده و خواهد بود. همواره گمانه‌زنی در مورد دارندگان این سلاح‌ها نیز وجود خواهد داشت. اما کمتر ملتی است که به دولتش اجازه استفاده از این سلاح را بدهد. ما یکی از بزرگترین قربانیان سلاح شیمیایی هستیم و در کنار ما ملت ویتنام و عراق نیز مزه این سلاح ناجوانمردانه را چشیده است. در جلوی برخی از نام کشورها نوشته شده (با تردید) چرا که آن کشور رسمن در مورد داشتن آن عامل اعلام موضع نکرده و یا وجود آن را رد یا تأیید نکرده است. نظر نویسنده مطلب: در زمان جنگ وقتیکه به شهرها و رزمندگان ما حمله شیمیایی می‌شد فکر می‌کردیم که چه خوب است ما هم پاسخی مشابه بدهیم اما امروزه معنی تدبیر حکیمانه حضرت امام خمینی (ره) را بهتر می‌فهمیم. چه بسا اگر ما هم از سلاح شیمیایی استفاده می‌کردیم خود را تا سطح صدام و ترومن و نیکسون و کارتر تنزل درجه می‌دادیم و امروز وجدان عمومی کشور ناراحت بود. آن روزها آن خشم را نگاه داشته و بغض تلخمان را فرو خوردیم اما عزت و شرافت خود را نگاه داشتیم و نگذاشتیم لکه‌ای بر گستره دامان پاک شرافت تاریخی ملت بزرگمان بنشیند. پی‌نوشت: اگر عامل شیمیایی دیگری می‌شناسید کمک کنید تا این نوشتار را کامل کنیم. این مطلب در زمستان 1389 توسط یاور (آرتب) گردآوری شده است. حق نشر برای این پایگاه و نویسنده محفوظ می‌باشد. پينوشت: روا نبود با وجود چنين تاپيك مناسبي يك تاپيك جديد ارسال كنم ويرايش: سلام دیروز یک اشتباهی پیش آمد که لازم دانستم عذرخواهی کنم. دسته‌بندی عوامل شیمیایی سه دسته عنوان شده بود که تصحیح می‌کنم. (چهار دسته) نمی‌خواهم توجیه کنم اما یک مقاله خیلی قبل‌تر از یک تارنمای ارمنی گرفتم که عوامل خفه کننده را زیر مجموعه دیگر عوامل می‌دانست. یک فروم روس هم روی همین تأکید کرده بود. اما در ادامه مقاله دسته بندی به شکل دیگری صورت گرفت. قطعن استحضار دارید که نوشته‌های قدیمی را نمی‌توان درست و حسابی ویرایش کرد. زیرا در ناخودآگاهت احساس می‌کنی که هنگام نگارش با دقت آن را مطالعه کرده‌ای؛ خصوصن اگر چند سال از تاریخ آن نوشته گذشته باشد. به هر حال عذرخواهی مرا به خاطر دو ایراد نگارشی و این مشکل بپذیرید. خاک راه عاشقان حضرت ابوالفضل: یاور
  12. دیباچه سخن: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ الَّذِینَ کفَرُوا لَهُمْ عَذَابٌ شَدِیدٌ وَالَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَهُم مَّغْفِرَةٌ وَأَجْرٌ کبِیرٌ سلام و عرض ارادت خدمت تمامی کاربران گرامی و همچنین سپاس ویژه از برادر تلاش به خاطر این جستار مناسب و به جا. روزهای گذشته فرصت کافی نداشتم تا آنچه به نظرم پاسخ بایسته و شایای چنین جستار کرامند و برجسته‌ای است را ارسال کنم. سخن امروز من در دو بخش کلی است. بخش نخست که دارای مسائل قابل تاملی هم هست مربوط به نیروهای مردمی و بومیان و نحوه استفاده از ابزاری که در اطراف هر کسی می‌تواند باشد است و بخش دوم پیشنهاداتی که برای نیروهای مسلح است. کسانی که با قلم بنده حقیر آشنا هستند می‌دانند نکات مد نظرم را چطور در سخنانم می‌گنجانم و منظورم را چطور در لابلای سخنان جای می‌دهم (حتا اگر در نگاه اول با هم تضاد داشته باشند) ابدن مایل نبودم تأکید روی این موضوع کنم اما می‌خواهم همه با دقتی بسیار زیاد این نوشته‌ها را بخوانند. چرا که همواره معتقدم نانوشته‌ها را خواندن هنر مردان زیرک است؛ و خدا می‌داند که ما در این روزگار به مردان زیرک که بتوانند نانوشته‌ها را بخوانند نیاز داریم! دقت بفرمایید: بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیمِ إِنَّ الَّذِینَ کفَرُواْ ینفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ لِیصُدُّواْ عَن سَبِیلِ اللّهِ فَسَینفِقُونَهَا ثُمَّ تَکونُ عَلَیهِمْ حَسْرَةً ثُمَّ یغْلَبُونَ وَالَّذِینَ کفَرُواْ إِلَى جَهَنَّمَ یحْشَرُونَ آیا امروز چیزی جز این را می‌بینیم. آیا وعده‌ی پروردگار ما دروغ است؟ مگر نه اینکه همواره او به قول خود عمل کرده است؟ مگر نه اینکه دشمنان او را عذابی سخت بوده است؟ آیا این آیه به شما قوت قلب نمی‌دهد. آیا فرجام آل سعود و آل خلیفه در این آیه بشارت داده نشده است؟ نکته: من هرگز قوانین انجمن را نخوانده‌ام؛ فکر هم نکنم هرگز بتوانم حوصله و کنم آن را بخوانم. نمی‌توانید تصور کنید پیروی کردن و پایبندی به قوانینی که نمی‌دانید چه هستند چقدر دشوار است! امیدوارم این قوانین را نقض نکنم. اگر اینطور شد هم قول می‌دهم که یک وبلاگ راه‌اندازی کنم و آن دسته از نظراتم را که با قوانین مغایرت دارند به صورت پیوند (لینک) درج کنم! خب، قوانینی که زیاد از حد و نا عادلانه و نابجا و یک جانبه و سخت‌گیرانه باشند را باید شکست یا دورشان زد! من در برابر قانون شکنانی که با لذت و سربلندی این گونه قوانین را می‌شکنند سر ارادت فرود می‌آورم. دیباچه: زمانی که ما کودک و نوجوان بودیم دنیا جور دیگری بود، انگار نه انگار که فقط سه دهه گذشته است؛ گویا از قرنی دیگر به جا مانده‌ایم! (غریبم، قصه‌ام چون غصه‌ام بسیار...) به طور طبیعی و ذاتی داشتیم خودمان را آماده جنگ می‌کردیم، دشمنانمان در دوران بازی‌های کودکانه‌مان بعثی‌ها و منافقین بودند. ماجرا از یک سال سرد زمستانی شروع شد؛ برف زیادی بارید (آن قدیم‌ها چیزی به نام برف بر زمین می‌بارید و تلنبار می‌شد؛ بچه‌های شمال کشور می‌دانند از چه چیزی حرف می‌زنم!) برف بام‌ها را توی کوچه می‌ریختیم و کوه‌های برفی (به زعم خودمان) می‌ساختیم. آن سال برف بیشتری نبست به سالهای قبل بارید، ما برف‌ها را توی کوچه جمع کردیم بعد تونل زدیم و داخلشان حجره‌های مختلف ساختیم. حتا یکی از دوستانمان با برادرش پیک نیکی آورده بود و داخل حجره‌اش نیمرو درست کرد! ما هم وسوسه شدیم و کنسرو لوبیای (حوا) خریدیم و جایتان خالی یک لوبیا و تخم مرغ خیلی دبش، داخل حجره‌ها زدیم. حجره‌ی بزرگ و میانی که به مثابه حجره (به گفته خودمان غار) فرماندهی بود متعلق به من و پسر عمه‌ام و یکی از دوستانم بود. حجره‌ی بزرگی بود و من به خاطر اینکه معاون فرمانده شده بودم خودم را لعنت می‌کردم و هر لحظه آرزو می‌کردم که سقف بر سرم خراب نشود و زیر آن همه برف گیر نیفتم. اما وقتیکه بچه‌ها با قوری چای و ... از حجره‌هایشان سر رسیدند اوضاع کمی فرق کرد! دور هم بودن به ما شجاعت می‌داد، خیلی بیشتر از آنچه که یک دسته نوجوان می‌توانستند داشته باشند! جرقه ایده‌های مخوف و خطرناک ما از همانجا و از داخل همان غار زده شد. نخست قرار شد که شب را داخل حجره‌ها بمانیم. هر چند که بعد از غروب آفتاب یکی از اولیا یکی از بچه‌ها را دیده بود که دارد دزدکی با خودش پتو به داخل کوه می‌آورد. خوشبختانه آن روزها کتک زدن بچه‌ها خیلی رایج بود. آن بنده خدا هم (خدا رحمتش کند) به هر کداممان یک اردنگی زد و بعد هم همه را روانه خانه‌هایشان کرد! کلن ما آن موقع خیلی کتک می‌خوردیم؛ پوستمان هم آنقدر کلفت شده بود که کرگدن را پهلو می‌زد. آن شب داخل رختخواب گرم و نرم و نزدیک بخاری‌های‌ نفتی گذشت (آخ که چه گرمای دلپذیری داشتند) اما جرقه کاری زده شده بود که باید انجام می‌شد. (شما نمی‌توانید در روزگاری زندگی کنید که هر روز چند شهید می‌آورند، یا تصویر بچه محلتان که فقط چند سال از شما بزرگ‌تر است را به عنوان جدیدترین شهید شهر ببینید و فکر انتقام نباشید. نمی‌توانید ببینید در فاصله ده متری شما یک هم محلی را ترور کنند و به فکر جنگ با منافقین نیفتید) آن روزها همه چیزش فرق می‌کرد. خیلی چیزها بود که جایشان امروز خالیست، خیلی چیزهایی هم بود که این روزها حتا جایِ جایِ خالیشان هم خالی‌ست! اما ما هنوز همان ملتیم هر چند لحجه فارسی شده است تهرانی؛ اما هنوز اکثر ما بله نمی‌گوییم ما در قزوین دیگر بچه‌هایمان را کتک نمی‌زنیم اما عاشق فرهنگ ناب و لحجه‌ی بسیار شیرین و زیبایمان هستیم؛ بگذار شبکه استانی هر چقدر دلش می‌خواهد به لحجه جدید فارسی برنامه پخش کند! ما دیگر اینقدر هم عوض نمی‌شویم! نکته‌ی مهم: وضع اکثر شهرها همین است، حالا یک جور بغض انکار ناشندنی به لحجه‌ی جدید و مهاجم وجود دارد که کسی ابراز نمی‌کند. همه عاشق زبان دیوانی و فارسی هستند اما لحجه‌ی جدید را فرزندی نامشروع می‌دانند و تا عمق استخوان با آن مخالفند. وقتیکه کسی با لحجه خودمان یا فارسی بدون لحجه با ما صحبت می‌کند حرفش را بهتر می‌فهمیم و آن را راحت‌تر قبول می‌کنیم. (من از زبان صحبت نمی‌کنم و صراحتن دارم از لحجه حرف می‌زنم) بعضی چیزها هست که در ناخودآگاهمان دارد به اتحاد ملی ما آسیب می‌زند. بعضی مغرضانه (شبکه‌های نجس و بی شرف ماهواره‌ای) به این موضوع دامن زدند و صدا و سیمای نادان هم دارد از این موضوع پیروی می‌کند. حتا اخبار منفور 20:30 فقط برای کسانی محبوب است که این بی احترامی به یک ملت آزارشان نمی‌دهد. البته هر ایرانی که هویت و قومیت و زبان فارسی خود را دوست داشته باشد بالاخره روزی با این لحجه‌ی زورکی مخالفت خواهد کرد. (لعنت بر صدا و سیما. لعنت بر شبکه‌های نادان استانی. خدا می‌داند که با این نادانی و نان به نرخ روز خوردن و تفکر احمقانه چقدر آب به آسیای قوم گرایان و تجزیه طلب‌های نجس ریختند. خدا لعنتشان کند... این خشم دارد خفه‌مان می‌کند. شمایی که «را=رو» «توان=تون» «مان=مون» «یک=یه» «...=...» می‌نویسید و به اشتباهات فاحشتان در زبان فارسی فخر می‌فروشید! شما نمی‌دانید چقدر این کارتان تحقیر آمیز است. امیدوارم در عرصه جنگ با داعش جوری نباشد که هر کس گفت «می‌تونیم» بر هر کس می‌گوید «مِتانیم یا می‌توانیم» برتری داشته باشد، یا پیش خود فکر کند که برتری دارد! آیا ایران را دوست دارید!؟ واقعن اتحاد ملی را دوست دارید!؟ اگر حتا نصف ما غیر تهرانی‌ها به ایران عشق می‌ورزیدید و به زبان دیوانی کشور احترام می‌گذاشتید اوضاع خیلی بهتر می‌شد) من به خودم اجازه نمی‌دهم با لحجه‌ی قزوینی در یک انجمن فارسی مطلب بنویسم؛ برادر لر و بلوچمان هم چنین اجازه‌ای به خودش نمی‌دهد، مشهدی‌ها هم همینطور، اصفهانی‌ها، همدانی‌ها، مازندرانی‌های شجاع، گیلک‌های عزیز و دوستداشتنی و ... هم این کار را نمی‌کنند؛ پس چرا باید...! بگذریم. نکته‌ی مهم: اگر یک سرباز شعور سیاسی نداشته باشد، ارزش دانش نظامی‌اش نصف می‌شود. اگر یک سرباز شرافت سربازی و اخلاق علوی نداشته باشد به یک مزدور تبدیل می‌شود. ما می‌خواهیم دقیقن کدامش باشیم!؟ هنوز کاملن دیر نشده است، امیدوارم دستگاه‌های اطلاعاتی نظام این نوشته را رصد کنند. ما که طی این همه سال در گوش رسانه‌ها فریاد زدیم و صدایمان به جایی نرسید. باید از یک جایی شروع کنیم، چرا آغاز، از این انجمن نباشد!؟ برگردیم سر سخن قبل: بعد از اینکه نقشه ما برای ماندن در حجره‌ها خراب شد وارد فاز دیگری شدیم. از دیگر محل‌ها بچه‌هایی آمدند و با هم برنامه‌ریزی کردیم. بالن درست کردیم، به قول خودمان بالن جنگی! کیسه‌های زباله را برمی‌داشتیم و چهار طرف دهانه آنرا با سیم به هم می‌بستیم و بعد هم پشم شیشه را لوله می‌کردیم و به محل تقاطع سیم‌ها می‌بستیم. مقداری سوخت روی پشم شیشه می‌ریختیم. گاهی هم که وضعمان خوب بود از نخ نسوز استفاده می‌کردیم. پدرم خرده‌های اضافه و به درد نخور را از کارگاه می‌آورد تا برای روشن کردن بخاری نفتی به کار ببریم. معمولن از این نخ نسوزها به همسایه‌ها هم می‌دادیم. دنیا جور دیگری بود، حمام‌ها کوچکتر درست می‌شدند که راحت گرم شوند؛ کسی آب را اینطور هدر نمی‌داد. آش نذری زیاد بود؛ محرم که می‌شد شهر از جمعیت خالی می‌شد، همه می‌رفتند سلطان سید محمد، آمنه خاتون و شهزاده حسین... سینه می‌زدیم و اشک می‌ریختیم نه برای ظرف شام و نه برای خودنمایی. نه حتا برای هراس دوزخ و شوق بهشت... این کار را می‌کردیم چون عاشق امام بودیم... آخ، خدا... به سر ملت من چه آمد!؟ یا رسول الله خودت به داد امتت برس. می‌گفتم؛ چهار نفر اطراف بالن را می‌گرفتند یکی هم فتیله را روشن می‌کرد. چند ثانیه بعد بالن می‌رفت هوا! این می‌شد نشانِ ما با محل‌های دیگر تا آنها هم بالن‌هایشان را هوا کنند. بعد که چشم باز می‌کردی ده دوازده تا بالن تو هوا بود! اما هیچ کجای شهر بچه‌های شرور و شیطان و زبان نفهمی مثل ما نداشت. خطر چیزی نبود که بخواهیم ذره‌ای به آن فکر کنیم. درست است بچه‌های شروری بودیم اما بی ادب نبودیم، تو روی بزرگ‌تر نمی‌ایستادیم. بزرگ‌تری و ریش سفیدی خیلی حرمت داشت. محال بود یک خانم از اول کوچه تا آخر کوچه بتواند زنبیلش را تنهایی ببرد؛ نوجوان‌ها اجازه نمی‌دادند. محال بود یک لات بی ناموس و عرق خور بتواند مزاحم زن و بچه مردم شود، این محل و آن محل نداشت، ناموس ناموس بود و ناموس همیشه و همه جا حرمت داشت. اگر ماشین کسی استارت نمی‌زد. بی رودربایستی زنگ می‌زدند و نوجوان‌ها برای کمک می‌رفتند. توی مجلس شادی و عزا، توی تکیه‌ها توی مسجد، همه چی با ما بود. هر کاری که می‌خواستند می‌کردیم. قبلن ملت خوبی بودیم. ارزش کار برادران و پدران و عموهایمان را که در جبهه‌ها می‌جنگیدند می‌دانستیم. نه فقط ما نوجوان‌ها، آن موقع ما ملت، ملت قدر شناسی بودیم. ملت مهربانی بودیم. ما واقعن ملتی انقلابی بودیم. (ببخشید که سفره دلم را اینطور باز کردم... نا مردمی‌ست اگر می‌شود در این مورد سخنی بگویم و خاموش بنشینم) روزی یکی از بچه‌محل‌ها یک جور کیسه نایلونی جدید آورد. از روی طرح و نقش‌هایش معلوم بود که ضایعات بادکنک شمعی است! (آن موقع یک جور بادکنک‌هایی بود به طول چند متر که از هوا پر می‌شد و کاربردی مثل فریزبی داشت) اما این ضایعات کیسه‌هایی بود با قطر چند برابر به رنگ آبی و خاکستری! بعد از اینکه سعی‌مان برای گره زدن سر و هوا کردن این کیسه‌های بزرگ به نتیجه نرسید لبه‌ی آنها را از شش طرف تا و قیچی کردیم و به هم چسب زدیم. حالا بالن‌های بزرگی داشتیم که هوا کردنش طول می‌کشید اما وقتیکه هوا می‌رفت خیلی بالا می‌رفت و می‌توانستیم نخ نسوز یا پشم شیشه زیادی به آن ببندیم. این کارها تا جایی پیش رفت که سیم ظرف شویی و پشم شیشه را لای هم می‌پچیدیم و هوا می‌کردیم. آتشی درست می‌شد که بیا و ببین؛ اغلب بالن آتش می‌گرفت و در خرابه‌های پشت محل می‌افتاد؛ ما هم احساس خطر نمی‌کردیم. اما یکبار یک آتشدان توری را پر کردیم از سیم ظرف شویی و کلی هم پشم شیشه و گازوئیل به آن اضافه کردیم. بالن بالا رفت و دور شد. بعد یکدفعه چیزی مثل ماگما از زیر بالن شروع به سرازیر شدن کرد. کیف می‌کردیم. شب بعد دو تا درست کردیم اما وقتی که آتش روی  پشت بام صادق آقا (آـ‌صادُق) ریخت و چادر کولرشان آتش گرفت دوباره یک کتک حسابی خوردیم. انگار ما بچه‌ی شمریم و اهل محل مدافع فرزند امام! برای چند روزی زندگی‌مان شده بود مثل آخرت یزید. ملت به زور جواب سلاممان را می‌دادند. به سگ نگاه می‌کردند به ما نگاه نمی‌کردند. بالاخره با چند تا غلط کردم و ببخشید این مشکل هم حل شد! قرار بر این شد که حالا از نیروی هوایی دست برداریم، به نظر می‌رسید در دنیای کودکانه‌مان اگر جنگ شود می‌توانیم مقر منافق‌ها و بعثی‌ها را آتش بزنیم. چرا که نه؟ ما چادر کولر صادق آقا (آـ‌صادُق) را آتش زده بودیم و با اینکه تلفات جانی (در اثر کتک خوردن از والدین داشتیم) اما عملیات پیروز شده بود! اوایل تابستان سال بعد دوران ساخت کوکتل مولوتوف رسید. یکی از بچه‌های جنگ‌زده به نام جواد با خانواده‌اش آمده بود. زندگی پر ماجرایی را پشت سر گذاشته بود و آنرا برایمان تعریف می‌کرد؛ طی مدت کوتاهی خیلی با هم صمیمی شده بودیم. برادر بزرگ جواد وقتی جنوب بودند کوکتل مولوتوف درست کرده بود و جواد آنرا دیده بود؛ البته ما هرگز برادر جواد را ندیدیم؛ به این دست از قهرمانان وطن می‌گویند «جاوید الاثر». جواد می‌توانست راهنمایی‌مان کند. بچه‌های محل بالا هم درست کرده بودند؛ پس چرا ما نباید درست نمی‌کردیم. حالا تعدادمان بیشتر شده بود و سر پر شوری هم داشتیم! باید حال صادق آقا (آـ‌صادُق) را می‌گرفتیم. چادر کولرش را آتش زدیم که زدیم؛ چه دلیلی داشت چقولی کند و نُه رزمنده شجاع و مخلص را بی دلیل به کتک خوردن بدهد!؟ او گناه بچه‌های دو کوچه پایین‌تر را هم به گردن ما انداخته بود و کل عید را مجبور بودیم کار کنیم تا جریمه چادر کولر و خشک شدن درخت گیلاس باغچه صادق آقا را بدهیم! (البته آن بنده خدا غرامت نخواسته بود. خانواده‌هایمان اینطور تنبیه‌مان کردند و حاصل کارمان هم فرستاده می‌شد برای رزمندگان واقعی؛ نه کسانی که خانه و دارایی همشهری‌های خود را آتش می‌زنند! ده روز از سیزده روز را داشتیم حمّالی می‌کردیم و وسایل پر و خالی می‌کردیم. انگار تمام شهر هر چه وانت‌بار داشتند می‌فرستادند ستاد ما تخلیه کند؛ تمامی نداشت!) هنوز ماه اول تابستان بود و ما به سلاح جدیدی مسلح شده بودیم، سلاحی که قدرت آتش مهیبی داشت؛ یک دشمن جدید هم داشتیم. بنده خدا صادق آقا (آـ‌صادُق)! حالا به او مانند منافق‌ها نگاه می‌کردیم. صادق آقا پسر بزرگش (آقا ابوالفضل از همان هفته‌های اول جنگ رفته بود جبهه) من می‌گفتم (این بنده خدا که منافق نیست. پسر یک منافق که جنگ نمی‌رود، تازه یکبار هم که تیر خورده بود. بنده خدا ابوالفضل آقا دارد به خاطر ما می‌جنگد) یکی دیگر می‌گفت (باشد، مگر فلانی نبود که خودش رفت پسرش که منافق شده بود را لو داد) با این جواب دندان شکن اگر کسی هم شک داشت لال می‌شد! (خوشبختانه چند سال بعد توانستم شش نفر از بچه‌های آن دوران را جمع کنم. همگی رفتیم پیش خدابیامرز آـ‌صادُق حلالیت گرفتیم. راستی، پسر آـ‌صادُق، یعنی ابوالفضل آقا اواسط پاییز همان سال شهید شد. ایشان یکی از کسانی بود که هنوز هم خیلی در مورد شجاعت و فداکاریشان سخن می‌گویند. من هنوز هم هر وقت که به گلزار شهدا می‌روم بر سر تربت پاک این شهید بزرگوار فاتحه می‌خوانم) یک شب، فکر می‌کنم که ماه محرم یا نزدیک محرم بود؛ درست یادم نیست. کوکتل درست کردیم و رفتیم به دیوار خانه صادق آقا زدیم؛ خانه نبودند! آتش مهیبی برخاست اما خوشبختانه آسیبی به منزل ایشان نرسید. عذاب وجدان گرفتیم. گریه کردن شروع شد. خود من هم گریه می‌کردم؛ گریه که نه، زار می‌زدیم و روی آتش دیوار خاک می‌ریختیم تا زودتر خاموش شود. بدجوری عذاب وجدان داشتم. از شب‌های بعد نوبتی و به صورت پنهانی دیوار آجری سیاه شده آقا صادق را رنگ می‌کردیم. سه نفر می‌شدیم، یک نفر نگهبانی می‌داد و دو نفر رنگ می‌زدند. بالاخره بعد از یک هفته مشقت توانستیم کمی از آثار جنایت زشتمان را پوشش بدهیم. (شوهر عمه‌ام که همین زمستان قبل به رحمت خدا رفت می‌گفت که همه والدین می‌دانستند آن آتش کار ما بوده و همینطور می‌دانستند که داریم دیوار را رنگ می‌کنیم. می‌گفت خود صادق آقا هم می‌دانسته و به روی ما نمی‌آورده و جواب سلاممان را هم می‌داده است) وای خدا، چطور ملتی بودیم و چه شدیم! کجا بودیم و کجا رسیدیم. بیخود نیست محاسن امام اینطور سفید شده است و این اواخر اینقدر شکسته شده‌اند. بعد از ماجرای پیش آمده و شرمندگی و عذاب وجدان کشنده‌ای که داشتیم سرمان به سنگ خورد و دیگر توی بیابان پشت خرابه دست به مانور (رزم‌آیش) می‌زدیم. مدت کوتاهی نگذشته بود که دیگر هیچ کس به نام اینکه (پدرم می‌گوید چند لیتر بنزین بدهید تا ماشینم را به پمپ بنزین برسانم) از باک ماشین‌اش برای ما بنزین نمی‌کشید. ظرف چهار لیتری ما که خالی برمی‌گشت فکرمان به کار افتاد. نیاز، مادر اختراعات و پسران نوجوان شرور بانیان تجربه‌های خطرناک هستند! ما سراغ سوخت جایگزین رفتیم. با نفت، گازوئیل، الکل‏ و گاهی ترکیب این چیزها با هم. حتا شمع و صابون‌های مختلف را رنده می‌کردیم، صابون مراغه و گلنار و ترکیب هر دو با هم. حالا که دیگر در پشت خرابه دست به آزمایش می‌زدیم فضای بیشتری داشتیم؛ اما یک مشکل بروز کرده بود. از آنجا که شیشه باید به یک دیوار یا تخته سنگ می‌خورد تا بشکند گاهی تلاشمان بی نتیجه می‌ماند. یک بار شیشه کوکتل مولوتوف را به تیر برق آن حوالی کوبیدیم (آن موقع خیلی از تیرها چوبی بودند) آتش گرفت. هر کاری کردیم خاموش نشد! زنگ زدیم اداره برق و گزارش دادیم؛ اما به خاطر اینکه بیشتر از این توی محل بی آبرو نشویم جای دیگری بروز ندادیم کار ماست؛ برای همین همه محله فکر می‌کردند معتادین آمده‌اند آنجا آتش درست کرده‌اند! (آخر سابقه این جور کارها را داشتند) آن موقع خیلی شانس آوردیم، اگر چه تیر را خراب کرده بودیم اما یک فرمول جدید به دست آورده بودیم. یک فرمول خطرناک! گاهی حتا توی آزمایشاتمان از وایتکس و شکر استفاده می‌کردیم، به خیالمان بمب شیمیایی درست می‌کنیم و در سرفه کردن اغراق می‌کردیم! هر چه دستمان می‌رسید خورد می‌کردیم و توی شیشه می‌ریختیم. یکبار هم ابر (اسفنج) را به تکه‌های خیلی کوچک بریدیم و تا کله توی یک غرابه (یک جور شیشه خیلی بزرگ که مادربزرگم خدابیامرزم داخلش آب غوره می‌ریخت) ریختیم. بعد هم سوخت را که داخلش صابون رنده شده ریخته بودیم به آن اضافه کردیم. یک رفیق گنده داشتیم به اسم پ که سر کوچه جلوی مغازه آقا سید می‌نشست و خیار و گوجه و پیاز می‌فروخت. این بابا قرار شد نفری دو تومان از ما بگیرد و شیشه را پرتاب کند؛ می‌شد حدود بیست تومان و آن موقع کلی پول بود. وقتی که پای کار رسید به نفری چهار تومان هم راضی نمی‌شد. آنقدر از این بمب جدید تعریف کرده بودیم که بنده خدا حسابی ترسیده بود و می‌گفت «باید برگردم خانه؛ امشب میهمان داریم!» بالاخره شیشه را بالای تخته سنگ گذاشتیم و فتیله را روشن کردیم. از ده متری و پشت خاکریز با سنگ می‌زدیم به شیشه؛ وقتیکه شکست چیز مهیبی شده بود. فکرش را بکنید مثل بمب فسفری؛ قطعات بسیار زیادی داشت روی زمین می‌سوخت. ما هم جشن گرفته بودیم و پولمان توی جیبمان مانده بود! حتا پ هم خوشحال بود و می‌گفت «پسر عجب چیزی ساختیم!» پروژه بعدیمان ساخت توپ بود. هر کس باید هر چقدر می‌توانست کتاب و جزوه پیدا کند تا مطالب مورد نظر را بیابیم و توپمان را بسازیم. آن روزها توی برخی مساجد و ستادها از این جور کتاب‌ها را می‌شد پیدا کرد اما دسترسی پیدا کردن به آن کار هر کسی نبود؛ به جز این پیدا کردن مطلبی که در مورد ساخت توپ باشد محال بود. همه چیز در مورد نحوه مسلح کردن و شلیک M-101 و توپ‌های مشابه وجود داشت اما چیزی که بتواند کمک کند یک توپ بسازیم؛ نه! اما ما سرسخت‌تر از این حرف‌ها بودیم. برای ساخت نمونه کوچک از استوانه‌های داخل لامپ شروع کردیم و تا لوله‌ آب هم پیش رفتیم... هر چند نتایج نا امید کننده همراه با کلی دود بود اما کسی دلسرد نبود. بالاخره یک تکه دو و نیم متری لوله سه یا سه و نیم اینچ پیدا کرده بودیم. فکر می‌کردیم با آن می‌توانیم توپ درست کنیم. (مقرمان درست پشت پادگان و نزدیک کانال آب بود. الان شده است بلوار و شهرک... آن موقع برای سربازهای داخل برجک سیگار می‌خردیم. فکر می‌کردیم آنها هم به وقتش هوای ما را خواهند داشت) دو هفته سرمان با آن گرم بود و کلی برایش خرج کرده بودیم. سر لوله را گذاشته بودیم روی همان تخته سنگ بزرگ تا اگر یکوقت شلیک کرد به سمت بیابان پشت کانال شلیک شود. یک چوب دستم گرفته بودم و به بچه‌ها می‌گفتم که چه کار کنند و آنها هم سعی می‌کردند توپ را طبق نقشه‌ای که دست من بود و داشتم راهنمایی‌شان می‌کردم کار بگذارند. (خدا می‌داند چند تا از این کبریت خانواده‌ها را حرام کرده بودیم تا گوگرد جمع کنیم و یک شلیک بکنیم) من روی یک تکه لوله قطور که بنا بود در انتهای توپ کار بگذاریم ایستاده بودم غرق در رهبری کردن و کارم بودم. (مثلن باهوش آنها بودم) عمویم، تازه چند روز بود که از جبهه برگشته بود. پشت 23 م‌م می‌نشست. آن موقع برای اغلب مردم منظور از پدافند فقط همان توپ ضد هوایی بود. عمویم را که دیدم خوشحال شدم. از من پرسید که چه کار می‌کنید، من هم با ساده دلی جواب دادم «داریم توپ درست می‌کنیم» عمویم به کیسه گوگرد نگاه کرد و گفت «الان این مثلن باروت است!؟» گفتیم بله و عمو کیسه را برداشت و سبک سنگین کرد و گفت «دارید اشتباه می‌کنید» همه‌ی نگاه‌ها به سوی او جلب شد. از خوشحالی داشتم بال در می‌آوردم. فکر می‌کردم حالا یک آدم جنگ دیده می‌خواهد کمکمان کند. عمو گفت «چوبت را بده من عمو جان...» من هم چوب را به ایشان دادم. نیشم باز بود که یکدفعه احساس کردم پشت پایم دارد می‌سوزد. تا برگردم ببینم چه خبر است همه فریاد می‌کشیدند (یا ابوالفضل) و فرار می‌کردند. تازه فهمیدم که کاسه ماست یکی چند است. شروع به دویدن کردم. عمویم از همه بیشتر من و پسر عمه‌ام را زد. حسابی خیط شده بودیم و تلاشمان بی ثمر و تنمان کبود شده بود. صبح روز بعد هم با اینکه نگهبان‌ها داخل برجک‌هایشان بودند اما توپ دژ کوب خارا شکاف ما را باد با خود برده بود برای همین دیگر تا مدتی برایشان سیگار نخریدیم! اما این پایان کار ما نبود... ما کارها و ماجراجویی‌های زیادی داشتیم. بعضی از ما رفتند متالوژی مواد خواندند، برخی هم شغل‌های دیگری گرفتند. من هم که اینجا در خدمت شما هستم. با این حال در سال‌های بعد همچنان به پیشرفت در کار فکر می‌کردم. یکوقت به خودم آمدم و دیدم که تنهایم و روبرویم؛ اکسید آهن؛ براده آلومینیوم و آهن و ... و بمب آنتی‌متریال یاور است. پایان دیباچه تصمیم گرفتم در ادامه مطلب را به صورت پی‌دی‌اف بگذارم.  بخشهایی که شامل پیش گیری، عملیات روانی، اختفاء، ساخت سلاح، نحوه استفاده از سلاح، ساخت تله‌های انفجاری و جهنده و آتش‌زا؛ چگونگی ناامن کردن کل یک منطقه برای دواعش آنهم با ابزار و امکانات ابتدایی و برخی کارها و مزاحمت‌هایی که با ابتدایی‌ترین وسائل می‌شود برای دشمن به وجود آورد. این مطالب برای نخستین بار در اینترنت قرار خواهند گرفت و با کد و رمزی که در اختیار شما قرار می‌گیرد قابل دسترسی خواهد بود. تا همین الان که فقط دو بخش از جستار را نوشته‌ام بیش از پنجاه صفحه شده است. برای همین بهتر دیدم که نوشته‌هایم را به عنوان کتاب الکترونیکی ارائه کنم. (این طوری دیگر قوانین هم نقض نمی‌شود) در صورتی که در ادامه کسی مایل بود این اثر را به زبان عربی برگرداند خوشحال می‌شوم که همکاری کنیم. فکر می‌کنم لازم باشد برادرانمان در بحران، شرق عراق و جولان اشغالی هم به این نوشته‌ها دسترسی داشته باشند. خاک راهتان: یاور   توپ 23 دماغه... معلوم است كه جناب سهيل در جريان وضعيت بالگرد سپاه قرار دارند فقط اميدوارم توليد اين بالگرد هر چه سريعتر انجام شود. خدا ميداند كه شديدن به چنين بالگردي نياز داريم منظورم از توپ 23 توپ 23 ميليمتري بود
  13. خواهش ميكنم. هر وقت توانستيد با سه تا انگشت يك دست كبريت بزنيد جوابتان را ميدهم اگر الان جواب ندادم به خاطر اين است كه احساس ميكنم سوالتان بو دار است اولن سلام دومن سرتان سلامت سومن داداش شما نگران نباش. هستند كساني كه همين الان دارند اين كار را ميكنند. سلام خدمت برادر Marine101 من از ديروز كلي در اين مورد نوشته بودم. اما از وقتيكه به طولاني نوشتنم گفتند سخنراني يك مقدار محتاط شده‌ام. خوشحالم كه كس ديگري هم هست با دقت و حسن نيت مينوسد. ربطي به اين كه با شما موافق يا مخالفم ندارد. به اين كه وقت ميگذاريد خيلي احترام ميگذارم. تا فردا انشاءالله. در ضمن اگر من در مورد وسيله‌اي چيزي را نميدانم دليل نميشود كه وجود نداشته باشد. شما خود شما سازنده آن باشيد.
  14. 1- تبليغات گسترده 2- عمليات رواني 3- استفاده از نيروهاي بومي و بسيجي 4- استفاده از عوامل نفوذي 5- توپهاي چند منظوره 30-40-57-100 ميليمتري 6- حجم آتش گسترده ترموديناميكي و ترموباريك 7- استفاده از پرنده‌هاي شناسايي در طول شبانه روز 8- استفاده از نيروها و عمليات ضربتي 9- استفاده از تفنگهاي تك تيرانداز 10- گاتلينگ هاي كاليبر 30 و 50 11- خمپاره اندازهاي با تحرك مناسب 12- همين چيزهايي كه الان داريم!!!!
  15. به نام خداوند قلم هموطن گرامی، جناب آقای مولتکه (امیدوارم نامتان را درست نوشته باشم) سلام اگر می‌دانستم اینقدر مشعوف می‌شوید لینک معرفی رادار را برایتان می‌گذاشتم! بنده‌ی خدا! من کی حرف از معرفی زدم؟ من فقط نقل قول کردم و اصراری هم نداشتم که کسی آنرا بپذیرد؛ نه تأیید کردم نه رد. بعد من کجای حرف‌هایم آبارونا و اسکوئرپیر را با رادارهای دیگر مقایسه کردم... اصلن متوجه منظورتان نمی‌شوم. چند بار مطلبم را خواندم، فقط دو سه تا غلط املایی برخوردم (مثل نوشتن ضمن، به جای ضد) و... آنهم چون از اتو کرکت استفاده می‌کنم فکر می‌کنم قابل اغماض باشد. اگر هم از دو لینک آخر مطلبم چنین استنباطی کردید که واقعن باید به شما بگویم ماشاءالله با این هوشتان. یعنی حتا آن ... نمی‌دانم چه بگویم... همه متوجه شدند دارم از اس-300 و قابلیت ارتقاء بومی حرف می‌زنم و آنوقت شما لینک بنده را مصادره به مطلوب کردید و با جملاتی که چندین گزاره قبل در موردش عرض کرده بودم...!!! شما واقعن آدم متعصبی هستید آقای مولکته. (میهن دوستی حتا از جانب مغول‌ها و یونانیان بربر هم برایم قابل احترام است. اما حمایت از دشمن آنهم با چنین حیلت زشتی را برنمی‌تابم) اگر منظورتان به بنده است که فکر نمی‌کنم مستقیم شما یا شخصی را خطاب قرار داده باشم. اگر شما خود را مستحق آن چند گزاره می‌دانید که هیچ اگر نه که بنده دقیقن اعلام کرده بودم منظورم به شما و شخص خاصی نیست. اما با شیفتگان و نوکران آمریکا مرا جنگی بی‌پایان است. در ضمن خیلی واضح است چه کسی برای آموختن و بحث و چه کسی برای القاء نظراتش تلاش می‌کند. هنوز هم اعضاء را محق می‌دانم که پاسخ سؤالاتم را بدهید. من چند سؤال مطرح کردم و شما فقط یک سؤال عجیب و یک جمله خنده‌دار عنایت فرمودید. خواهش می‌کنم برای احترام به خودتان و طرفداران بیش از حد قدرتمند جلوه داده آمریکا هم که شده به این دو سوالم پاسخ بدهید: پرسش نخست اینکه آیا این آمار معتبر و به روز است و منبع قابل اعتمادی دارد؟ دوم؛ شما فکر می‌کنید می‌شود تمام این کشورها را با هم متحد کرد!؟ آنهم علیه چین!؟ جنوب کره (منظورم بخشی از شبه جزیره کره است که خود را کره جنوبی می‌نامد و چکمه لیس بدبخت و بی‌فرهنگ آمریکایی‌هاست) با کره، ژاپن، تایوان و حتا با ویتنام هم مشکل دارد (مشکلش با ویتنام به خاطر همان عارضه حاد چکمه لیسی است که کشورها و ملت‌های زبون و آدم‌های وطن‌فروش گرفتارش هستند) ژاپن با جنوب کره و کره و چین و ... مشکل دارد. آنهم اختلافاتی اساسی در حد خلیج فارس و مالویناس! تایوان هم همینطور، اصولن تمام اینها با هم مشکل دارند. شما فقط دو تا کشور قدرتمند را می‌توانید بیابید که با هم تفاهم و اتحاد راهبردی دارند. چین و کره. البته اخیرن چین با ویتنام به مشکل بر خورده است که فکر نمی‌کنم جلوی اتحاد آنها علیه آمریکا و دوستانش را بگیرد. به جز این بخش شرقی روسیه هم خود را در خطر پایگاه‌های آمریکایی‌های نجس می‌بیند که این موضوع هم قابل تامل است. صد البته خیلی جالب است که این رویارویی را فقط در عرصه هوایی (نبرد جنگنده با جنگنده) می‌بینید. اگر کمی در مسائل شرق آسیا دقت کنید متوجه می‌شوید که هرگز نمی‌شود این کشورها را کنار هم و علیه چین و دوستانش قرار داد. تک تک آنها همان قدر که با چین اختلاف دارند با یکدیگر و چه بسا بیشتر از آنچه با چین و کره، با خود مشکل، رقابت و دشمنی دارند. اگر هم هر کدام این کشورها بخواهد به تنهایی با چین وارد جنگ شود کوچک‌ترین شانسی ندارد. آمریکا هم عاقل‌تر و البته موذی‌تر از این حرف‌هاست که خود را مستقیم با بزرگترین ارتش جهان طرف کند. مطمئن باشید. از نظر من بهترین و منطقی‌ترین و معقول‌ترین چیزی که تا به حال از شما (در این تاپیک) خوانده‌ام همین جمله بوده است. به هر حال باید تا الان فهمیده باشید برای من و برادرانم خورشید خسرو خاور است و همیشه از شرق ایران و شکاف دو کوه بزرگ طلوع می‌کند نه از غرب و شکاف ... رئیس جمهور فراماسون‌ها. (منظور من شکاف بین دو ستون یا دو دروازه یا هر شکاف لعنتی دیگری که ممکن است در آن خراب شده باشد بود. حالا هر کس هر فکری می‌کند به خودش مربوط است و مسئولیتش نیز بر عهده خودش) خيلي ممنون.. من نيازي به پاسخ شما ندارم. خيلي واضح ميدانم چه فكر ميكنيد. پی‌نوشت 3: (در هر صورت) اگر می‌خواهید احساسات بنده را بهتر درک کنید این عبارت را جستجو کنید (سگ‌ها و گرگ‌ها – شاندور پتوفی شاعر قهرمان مجار) پی‌نوشت 2: (حالت دوم) برادران و کاربران عزیز، بنده به احترام شما سکوت می‌کنم. اما نمی‌دانم تا کی می‌توانم دندان روی جگر بگذارم. برایم دشوار و دشخوار است تحمل شنیدن طبل‌های جنگ و رجزخوانی و مردم فریبی دشمن. شاید بهتر باشد مانند سال‌های گذشته اصلن چیزی ننویسم و فقط بحث‌ها را بدون مشارکت دنبال کنم. پی‌نوشت 1: (حالت نخست) خدا می‌داند چند بار سعی کردم خودم را قانع کنم این پاسخ را ننویسم یا نفرستم. اما من پیرو بزرگرمردی هستم که فرمود: حق را بگو اگر چه تلخ باشد. با اینحال خودم دارم از برادر چکا و برادر محمد خواهش می‌کنم اگر قوانین را نقض کرده‌ام مرا از تاپیک اخراج کنند. قسم می‌خورم که سربلند و مغرورم و از ارادتم هم ذره‌ای کاسته نخواهد شد. دست خودم نیست. به مولایم علی (ع) دست خودم نیست. نمی‌توانم در برابر این جانبداری از دشمنان ملتم سکوت کنم. نمی‌توانم آرمان و عشق و علاقه‌ام به میهن و خاطرات تلخ دوران جنگ را نادیده بگیرم. اگر صلاح باشد دیگر وارد این گونه مباحث که یک سویش حمایت و بزرگنمایی قدرت آمریکاست نمی‌شوم. هر دستوری برادران بفرمایند و هر حکمی که صادر کنند به تیغشان گردن می‌نهم. فقط از صمیم قلبم امیدوارم قوانین را نقض نکرده باشم. آنطوری شرمنده خودم و برادرانم خواهم بود. خدا می‌داند که چنین چیزی را نخواسته و نخواهم خواست. خاکسار شما: یاور براي خودم گزارش رد كردم.
  16. سلام سپاس از پاسخ كوتاه و قانع كننده‌تان و اينكه خيلي خوب و كامل پاسخ داديد. در ضمن بنده چيزي را معرفي نكردم كه پيشتر معرفي نشده باشد. شما پاسخ نداديد!؟ اميدوار بودم با همان ادب و پشتكار هميشگي پاسخ سوالاتم را بدهيد.. اما عملن پاسخي از شما نشنيدم. خب اين پيشبيني شده بود پاينده باشيد.. من پاسخم را خيلي وقت پيش گرفته بودم و ضمن طرح سوال پاسخها را هم براي تيك زدن معرفي كردم. خب: بوي دهان بيان كند، تو به زبان بيان مكن. نا نوشته را خواندن، هنر مردان زيرك است.
  17. به نام خداوند سبحان سلام و عرض ادب و ارادت خدمت برادران و اعضای محترم. اگر موضوع توپخانه یا سلاح‌های انفرادی بود موضوع کاملن فرق می‌کرد. اما در این شرایط به هیچ وجه بنا نداشتم وارد این مبحث شوم زیرا اطلاعاتم در مورد رادارها و استیلث بیشتر از سایر کاربران نیست. اما این مهم دلیل نمی‌شود که مبحث را پیگیری نکنم. کاربر گرامی جناب Moltke فرمودند متاسفانه دید شما بر اساس این بنا شده که اگر در مورد یک سلاح غربی ، حرف بزنیم ، حتما هدف ایران است و در نتیجه باید با انواع دلیل آوردن ها ، ناتوانی این سلاح را نشان بدهیم . مشکلی نیست بله، وقتی از سلاح‌های غربی و امریکایی صحبت می‌شود حتمن منظور حمله به ایران و دوستان ایران است. در این مورد هیچ شکی نیست. این به مثابه جستن خورشید با نور شمع در بیابان است! معلوم است که وقتی در مورد سلاح‌های غربی صحبت می‌شود منظور چیست! خود شما در نقل قول از نزدیکی رپتورها به مرزهای ایران و کره و چین نوشتید. پس چه انتظاری دارید!؟ سوریه مدرن ترین پدافندهای کوتاه برد و میان برد روسی را دارد که هیچ یک از این دستگاه ها هم به دست شورشیان نیفتاده. دوست گرامی شما مطمئن هستید!؟ می‌شود پیرامون تصاویری که تکفیری‌ها و نیروهای خائن سوریه منتشر کردند توضیح بدهید؟ آنها با افتخار از به دست آوردن انواع سامانه‌های پدافندی و موشک‌ها و رادارها صحبت می‌کنند و تصاویرش را هم در حالیکه خبر را جار می‌زدند منتشر کرده‌اند. (آنهم در همان ابتدای امر و روزهای اول جنگ) لینک: http://www.militaryphotos.net/forums/showthread.php?204322-Syrian-Uprising-Photos-amp-Videos-no-discussion-no-conversation چند صد صفحه است و شما می‌توانید صدها نمونه را در آن پیدا کنید. این شامل تصرفات وهابیون و تکفیری‌ها و خیانت‌های ارتش زرخرید و به قول شما ارتش آزاد سوریه هم می‌شود. http://8pic.ir/images/w8d2nf1nt78oa2yk019c.jpg http://8pic.ir/images/6b5516mopvev5cff60nf.jpg ممکن است بفرمایید که گامون شامل سامانه‌های پدافندی مورد نظر شما نبوده است. پس می‌شود در مورد شیلکا و دوش پرتاب‌ها و موشک‌های پدافندی متعددی که تصاویرش در لینک مورد نظر هست توضیح بفرمایید؟ چیزهایی از قبیل http://8pic.ir/images/y1h0ai76ickrqp9dcktq.jpg http://8pic.ir/images/j6sij7tbtzn60n236il6.jpg چی؟ می‌شود بفرمایید این کنیتسرها متعلق به چه هستند؟ می‌شود در مورد رد ارتباط تنگاتنگ جبهه خائن آزاد و النصره با صهیونیست‌ها و یانکی‌ها و فرانسوی‌ها و ... توضیح بدهید؟ فرماندهان عالی عراق و سوریه ( حداقل کاربران سیستم های مدرن ) تجربه سال ها پدافند در برابر نیروهای هوایی حرفه ای ایران و اسراییل را داشته اند . این قدر تحقیر و تمسخرشان نکنیم . دشمن قوی بوده ، آن ها ضعیف نبودند یعنی شما منکر حضور مستشاران شورویایی و فرانسوی در عراق می‌شوید!؟ یعنی (در زمان دفاع مقدس) منکر حضور خلبانان کمونیست شوروی در کابین فاکسبت‌ها می‌شوید!؟ منکر ترک (محل خدمت در عراق) مستشاران غربی و شرقی در جنگ اول خلیج فارس و جنگ سوریه با وهابیون و خائنین ارتش زرخرید می‌شوید!؟ منکر عدم آموزش مناسب (عامدانه و برای ایجاد وابستگی دائم) به افسران عراق و سوریه می‌شوید!؟ اگر اینطور است خب جای بحثی نمی‌ماند... هر چند برای من اگر تأیید هم بفرمایید جای بحثی نیست. البته ایشان احتمالا تعداد هواپیماهای آسیب دیده را نیز در عملیات لاین بکر 2 حساب کرده اند که به رقم 31 فروند رسیدند . در هر حال ، درصد موفقیت پدافند ویتنام شمالی در این عملیات با توجه به تعداد هواپیماهای شرکت کننده با این حساب هم نزدیک 1.5 درصد است راستش برای این نمی‌شود پاسخی داد... پاسخ متعصبانه و جانبدارانه شما خیلی واضح است. از نظر من غیر عملیاتی کردن و مورد اثابت قرار دادن یک جنگنده چندان هم با ساقط کردنش متفاوت نیست. آنهم وقتی با کشوری مانند آمریکا سر و کار داریم که دور از خاک خودش و از پایگاه‌های غیر بومی یا عرشه ناوهایش می‌جنگند. در مورد RCS رپتور خیلی با اطمینان حرف می‌زنید! (مطمئنید منظور سایت مزبور RCS سوزن ته گرد نبوده است!؟) من در این زمینه به منابع روس‌ها بیشتر اطمینان دارم تا بوغ‌های تبلیغاتی یانکی‌ها. محض اطلاعتان من از طریق منبع کاملن موثقی آگاه شدم که رپتورهای دشمن در آسمان خلیج فارس بارها توسط رادارهای اسکوئرپیر و آبارونا کشف شدند. دارم از اسکوئرپیر به سازی شده خودمان می‌گویم که امروز از توان بیش از6 گیگا هرتز بهره می‌برد نه نبو و وستوک و کاستا و مطلع و ...! (این حتا من که در این مورد صاحب نظر نیستم را نیز متعجب کرد) حتا در مواردی پیش آمده که به آنها اخطار داده شده که فکر می‌کنم یکی از آنها هم نصفه و نیمه رسانه‌ای شد. شاید حالا بخواهید این موضوع را به چالش بکشید و از رادار فعال رپتور سخن بگویید که خب این هم مبحث دیگری است. اما حتا کلاه خلبان هم خود در افزایش RCS تأثیر دارد و چند سال پیش در جایی خواندم که پیشنهاد شده بود از مواد کِولار کامپوزیت و کامپوزیت کربن استفاده کنند. زیرا در برابر افق نگرها و رادارهای هواپایه...! مطمئن باشید که هرگز چیزی را نمی‌توان ساخت که کاملن از دید رادارها مخفی بماند. در طول زمانی که مطالعه می‌کردم متوجه شدم نسبت ارتقاء جنگنده به رادار هم دوره 1 به 75درصد است اما اغلب راداری که ارتقاء یافته و یا نسل بعدی خود را معرفی کرده است این رقم به نفع رادار زمین پایه بوده است. یک چیزی را هم در نظر بگیرید آرکیو-170 چنان تأثیری در افزایش قدرت راداری ایران گذاشت که بعید می‌دانم این چرخه به نفع رپتور و لایتینگ بچرخد. در مورد رادار پکفا: شما رادار میگ-31 را با رادار جنگنده همرده خودش مقایسه کنید. (راستش خیلی جالب است که بوغ‌های یانکی در كليپ‌هايشان میگ-23 را رقیب تامکت می‌دانستند و با آن مقایسه‌اش می‌کردند. در صورتیکه باید با میگ-31 مقایسه می‌شد تا می‌فهمیدند رادار هواپایه قدرتمند و موشک دور برد هواپایه یعنی چه) حالا چند سال دیگر اگر زنده بودم همین‌جا و در ادامه همین تاپیک از برتری رادار همرده رپتور در شرق بحث می‌کنیم. راستی واقعن به این فرمایش خودتان که رادارهای قدرتمند زمینی توان کمتری از رپتور دارند باور دارید!؟ شاید هم استنباط من اینطور بوده که اگر چنین است صمیمانه عذر می‌خواهم. (این را خیلی صادقانه گفتم؛ ابدن هم اهل نیش و کنایه نیستم. خوشحال می‌شوم که در کل حرف‌هایم را به مثابه کنایتی به خود نگیرید زیرا که چنین نیست) نکته دیگری در مورد رادار؛ قطعن مستحضر هستید که چین هم اخیرن YJ-26 را وارد عرصه کرده است. شما توان راداری روسیه که بدون شک حرف نخست را در رابطه با رادارهای کشف و شناسایی می‌زند نادیده می‌گیرید!؟ دیگر الان دوره‌ای نیست که یو-2 ساقط شود و آمریکا باز هم با پررویی ادعا کند فلان پرنده صدها پرواز بر فراز مسکو انجام داده است. (این لحن سخن گفتن من از آمریکا به خاطر تعصب نیست. به خاطر حس میهن دوستی و شرافت و وجدان انسانی‌ام است. پس لطفن مرا هم به تعصب داشتن متهم نکنید) سامانه‌های شنود هم فقط شنود رادیویی نیست. بیشتر از این توضیح نمی‌دهم. اما همه می‌دانند که در این عرصه ما واقعن عالی کار کرده‌ایم. بر خلاف برخی که امیر اسماعیلی را (خیلی جوان) به مثابه بی تجربه می‌خوانند من ایشان را یک نابغه و شخصی کاردان و لایق و آگاه به مسائل که اشراف کامل بر تمام امور دارد می‌شناسم. اگر کس به شناخت من شک دارد پس حق دارد زیرا به طور قطع مرا نمی‌شناسد. زیرا الکی از کسی تعریف نمی‌کنم. برگردیم سر موضوع؛ شما عنصر انسانی و بصری را نادیده می‌گیرید!؟ من می‌توانم با اطمینان بگویم که از هر پایگاه خارجی آمریکا وقتی یک اسکادران نه، فقط یک پرنده هم پرواز می‌کند توسط عناصر انسانی حاضر و آموزش دیده به کشورهای متبوع اطلاع داده می‌شود (این در مورد دشمنان آمریکا هم صدق می‌کنم اما نه در حدی که جنگنده‌های آمریکا رصد می‌شوند) حالا این ورای رادارهای دور برد و ماهواره‌ها و ... است. اصولن هر کس که فقط ذره‌ای شرافت، سر سوزنی انسانیت و ارزنی وجدان داشته باشد از امریکا و همپیمانانش منتفر است؛ و خوشبختانه از این قبیل افراد در دنیا کم نیستند که حاضرند داوطلبانه علیه آمریکا جاسوسی کنند. هر چند که این هم خیلی قابل اتکا نخواهد بود اما به هیچ وجه نمی‌شود منکر عامل بصری و انسانی شد. بنده به شما اطمینان می‌دهم در سرتاسر دنیا هر گاه یک هواپیمای جنگنده ناتو از پایگاه بلند می‌شود خبرش به کره، چین، روسیه و دیگر کشورهای ضمن سلطه می‌رسد. با اطمینان تمام این را عرض می‌کنم و شما هم اگر فقط کمی واقع نگر باشید این را تأیید می‌کنید. جناب Moltke شما برادران مرا به تعصب داشتن و پاسخ دادن بدون پشتوانه علمی و نظری‌ و بدون در نظر گرفتن شواهد متهم کردید. البته از نظر من شما با دو سه تن از زبده‌ترین اشخاصی که در این انجمن و در این موضوع صاحب‌نظر هستند مباحثه داشته‌اید. اگر فرمایشات ایشان و آمار لایک‌های دیگر کاربران نتوانسته شما را قانع کند پس دیگر نمی‌شود این کار را کرد. برادر محمد و برادر چکا. فرقی بین قانع نشدن و نپذیرفتن هست و باز هم فرقی اساسی بین نپذیرفتن و عدم میل به پذیرش وجود دارد. (موضوع بحث من و برادر بیگدلی را با دو تن از دوستان بر سر قابلیت تسلیح میراژهای نهاجا را که یادتان می‌آید؟) شاید برخی دوستان از این عکس‌ها خوششان نیاید. البته این تصاویر مربوط به سخنم با جناب Moltke نیست. بلکه برخی دوستان اصلن دوست ندارند در مورد این رادار چیزی گفته یا نوشته شود. http://8pic.ir/images/o83hovst59lsdos9gqxq.jpg http://8pic.ir/images/ayoxvqqo0fsacfxdy55v.jpg در پایان نیز بیتی از زبان ملت ایران خطاب به یانکی‌ها آتشفشان است این هوا؛ پیرامن ما مگذری! خصمی به بال خود کند، مرغی کز اینجا پر زند خاک راه ملت ایران و دشمنِ دوستانِ آمریکا: یاور پ‌ن: سالروز پیروزی طبس را به همه مردم غیرتمند ایران تبریک می‌گویم.
  18. سلام خواهش ميكنم. چرا تور بسيار از اوسا پيشرفته‌تر است (البته در گفتن بسيار خيلي اصرار ندارم) اما شما بايد چند چيز را هم در نظر بگيريد. (قيمت) قابليت جابجايي بسيار بالا براي اوسا. ارزان بودن اوسا و قابيلت ارقاء آن توسط نيروهاي پدجا ميتواند يك سامانه دفاعي مناسب و بسيار چابك را براي ما به ارمغان بياورد
  19. به نام خداوند كريم دو تصوير نخست http://8pic.ir/images/8ga64xqo7v22h7koiu4u.jpg http://8pic.ir/images/w7ztq9m2xq1ximqwbgej.gif   بقيه تصاوير زيباتر به صورت لينك http://8pic.ir/images/b5gwi2aeey2x180q80z8.gif http://8pic.ir/images/qh9pt2nfbyvzdzkvfqkx.jpg مراحل شليك (بسيار زيبا) http://8pic.ir/images/mjco3bksfufhhhwgkq2l.jpg http://8pic.ir/images/7wnlhvhal4bw6mz9fo09.jpg http://8pic.ir/images/fxsy5k49q1l6eha9al18.jpg http://8pic.ir/images/xrvebzas5jnxgvoq6hac.jpg http://8pic.ir/images/oi6jn6hr9gg7heeh5xez.jpg http://8pic.ir/images/qsvmd5hq4z6gyhglavo1.jpg http://8pic.ir/images/06tzao6womqd63uxahe9.jpg http://8pic.ir/images/e7wy3ezk76is6y9y29s0.jpg http://8pic.ir/images/2x5c0o7q7pjjaz9nay75.jpg اميدوارم از ديدن اين تصاوير بسيار زيبا لذت برده باشد. اين سامانه مورد علاقه من است و اگر تصميم گيرنده بودم آنرا وارد سامانه پدافندي كشور ميكردم. در اين آدرس ميتوانيد تصاوير بسيار زيبايي را از سامانه‌هاي پدافندي ببينيد. معذرت ميخواهم انگار يك تصوير را اشتباه آپ كرده‌ام http://greekmilitary.net/airdefence.htm
  20. درست است. اين جانورها در اين زمينه خيلي خوب كار كرده‌اند. چند ماه پيش بود يك مستند ميديدم كه در مورد هك كردن سيستم‌هاي ارتباطي بود. آنها دارند روي نقاط قوت ما كار ميكنند و خيلي ساده انگاريم اگر فكر كنيم كه فقط خودمان نخبه الكترونيك و برنامه نويس كار بلد داريم. البته داريم اما دشمن نامردمان هم دارد.
  21. اگر هنوز نديديد بهتر است نگاه نكنيد. يك پيشنهاد برادرانه بود.   راستش من از پارسال گهگداري به همين موضوع فكر كردم. به نظرم يكجوري عمدن ميخواهند بگويند ما بي نظميم. ما برنامه ريزي بلد نيستيم.. (ما به مخاطبمان احترام ميگذاريم) من دارم دهه چهارم زندگيم را پشت سر ميگذارم و راستش را بخواهي تا به حال نديده بودم نيروهاي نظامي يك كشور هر سال بي نظم تر و ناهماهنگ‌تر و بي هدف‌تر از سال قبل باشند.. بله.. به نظرم ميخواهند ما را از حرص و دشمنان را از خوشحالي سكته بدهند.
  22. سلام بعيد ميدانم.. يحتمل مربوط به شماره سريال توليد باشد.
  23. سلام كسي تصويري از اژدرهاي جديد ندارد؟ پ ن: تمام سال داشتم دعا ميكردم اين بنده‌هاي خدا فيلم بردار و گزارگشر ارتش بازنشست شده باشند! امسال حسابي با اين رونمايي هاي فلاق و اقارب نااميد شدم! فكر كنم قدر عافيت ندانستم! خدا زد...!
  24. سلام. ضمن سپاس از شما دوست بسيار گرامي ميشود پايگاه اصلي كه اين تصاوير را از آن برداشتيد بگذاريد.. اگر هم نشاني را فراموش كرده باشيد باز هم از شما سپازگزار هستم. سلام داداش. امروز تصاوير آخرين نمونه از خ-59 روسي را ميديدم. يك موتور شبيه همين رويش بود. ميدانيد كه مدل ضد تششع خ-59 جديدن به روز رساني شده است. X-59P اگر اشتباه نكنم. به نظر شما اين موتور ممكن است همان باشد؟ نميدانم چقدر صحت دارد اما مشتري مقتدر بايست ارتش باشد. راستش دقيقن به خاطر ندارم چطور اين را ميدانم (از كسي شنيدم يا خودم حدس ميزنم) اما به طور كلي ضد كشتي‌هاي با برد بيشتر از 300 كيلومتر (طبق نظر من) در اختيار ارتش قرار خواهند گرفت. من فكر ميكردم كه اين خ-101 است http://left.ru/2009/6/55.jpg اگر اشتباه ميكنم لطفن بگوييد با توجه به در اختيار داشتن نسخه اصلي بنده معتقدم كه بردي بيش از 2000 كيلومتر دارد يك چيزي را دقت كرديد دوستان؟ در تصاوير رونمايي تعدادي به نمايش گذاشته شد كه غربيها باز هم ادعاهاي قبل خود را تكرار كنند (با اين حساب بايد منتظر باشيم) كه بيايند و بگويند (ايران فقط شش فروند از اين موشك را دارد) و يا حرفهاي مشابهي بزنند و بعد است كه وزارت دفاع و سپاه موشكهاي سومار را رو كنند. اگر يادتان باشد قبلن هم دوبار اتفاقي مشابه افتاده است. اين بار فقط يك چيزي فرق ميكند فيلم شليك خيلي كوتاه پخش شد. (راستش من فكر ميكنم سومار دستكم توانايي‌هاي سي جي 10) را داشته باشد. ببخشيد كه اينقدر زياد نقل قول ميكنم. هنوز هم خيلي ذوقزده هستم. معمولن زياد كامنت نميگذارم .. سعي ميكنم اغلب بشنوم (شايد به خاطر اينكه كمي بد اخلاقم) خدا ميداند. اما با سومار آنقدر خوشحال هستم كه در پوستم نميگنجم.