sina12152000

Members
  • تعداد محتوا

    1,663
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های sina12152000

  1. [quote]راستي اون مقاله در باره ي جنگ هاي برتر تاريخ چي شد كمكي از دستم بر بياد خوشحال مي شم كمك كنم[/quote] خواهش می کنم راستش فرصت نکرده ام ولی چند مطلب آماده دارم که باید جدا جدا ارسال کنم. شما اگر دوست دارید در مورد یکی از جنگ های زیر مطالب مورد نیاز را بصورت تاپیک بفرستید من سعی می کنم آن را کامل کنم جنگ حران جنگ قادسیه جنگ نهاوند جنگ چالدران جنگ کرنال جنگ سارد و ... البته ممکن است برخی از این جنگ ها قبلا پست شده باشد مثل جنگ حران ولی می توان مطلب را کامل تر کرد.
  2. من فکر می کنم اسلحه بعد از ساخت در یک ترکیب از مواد سمی بمدت مشخصی خوابانده می شود تا بعد استفاده شود و هنگام ساخت ترکیب سمی استفاده نمی شود البته دوستان مطلع تر بهتر می توانند اظهار نظر کنند شاید من اشتباه می کنم. وسیله ای که در قلعه گیری استفاده می شود عبارت از برجک بلندی است که به شکل مکعب مستطیل درست می کنند و بر روی چهار چرخ قرار می دهند در بالای برج تیراندازان قرار می گیرند و دشمن را از آن بالا هدف قرار می دهند. قسمت جلویی برجک دارای دری است که روی دیوار شهر باز می شود معمولا تعدادی شمشیر زن در داخل برجک هستند که با رسیدن آن سر دیوار در باز می شود و شمشیر زنان به دشمن حمله می کنند. البته اگر برجک سالم تا دیوار برسد. این وسیله با دژکوب یا منجنیق فرق دارد و هیچ دیواری قرار نیست این وسط خراب شود. روش دیگری هم برای قلعه گیری وجود دارد و آن زدن تونلی تا زیر دیوارهای قلعه است بدین وسیله دیوارها پایین می آید و راه حمله باز می شود.
  3. من هلی کوپترهای مسافری ساخت شرکت آگوستا را از نزدیک دیده ام مبلمان بود و خیلی شیک ولی فکر نکنم به لحاظ کیفیت و کارایی به پای هلی کوپتر های بل برسد. در مورد این هلی کوپتر هم با توجه به قدرت موتورها و وزن کمترش نسبت به آپاچی باید قابلیت مانور بهتری داشته باشد. هنوز هم هر چقدر فکر می کنم نمی دانم چرا این هلی کوپتر تهاجمی شاهد سپاه که اخیرا تست شد با یک موتور است ؟ و با یک موتور چگونه قدرت پایداری و مانور خواهد داشت. تسلیحات قابل حمل این پرنده هم شبیه کبری است البته به لحاظ وزنی نمی دانم کدامیک بیشتر است؟
  4. Amir_n, شما حق افشای مطالب نظامی ایران را حتی در صورت دروغ بودن ندارید. لطفا تکرار نشود.
  5. لطفا در چارچوب موضوع مطرح شده صحبت کنید در صورت انحراف ، تاپیک قفل خواهد شد.
  6. sina12152000

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    [quote]به نظر من يه تاپيك بذاريم و طرح هاي خودمونو در باره چگونگي حمله به اسراپيل بيان كنيم؟فك كنم خيلي تاپيك داغي شه!!؟نظرتون؟[/quote] از این صحبت ها تو سایت زیاد شده تو بخش جنگ می توانی انواع و اقسام نظرات دوستان را بخوانی. در حال حاضر نه ما در موقعیت حمله به اسراییل هستیم نه آنها جرات این حماقت هم دارند.
  7. [quote]در مورد دوره غواصي هم اگه ممكنه منو راهنمايي كن ببينم از لحاظ تئوري از كجا ميتونم مطلب گير بيارم[/quote] آقا بابک تئوری جواب نمی ده که ، اگه عملی بخواهی یاد بگیری بیا اینجا پیش خودم یک کپسول هوا بهت می بندیم و در آب های نیلگون خلیج فارس غواصی می کنی البته به شرط اینکه زیر آب جوشکاری بکنی و پتک هم بزنی
  8. sina12152000

    رادارهای آرایه فازی

    [quote]لطفا اگر مطالبی در این رابطه دارید ارائه دهید: برق رادار هواپیماهای جنگنده چگونه تامین میشود؟ آیا برق آنها سه فاز میباشد؟ آیا برق آنها توسط موتور جت تامین میشود؟ [/quote] دوست گرامی سیستم الکتریکی هواپیماها کاملا DC است و باطری هایی دارند که قابل شارژ می باشند.
  9. خدا روحش را قرین رحمت نماید مرد بزرگی بود و شایسته احترام کاش زنده بود و از وجودش بهرمند می بودیم.
  10. [quote]جایی بودم که می گفتند شهید چمران چگوارا ایران است. در حالی که شهید چمران ما کجا چگوارا کافر کجا... [/quote] درست می فرمایید . احتمالا به خاطر دارید افتضاحی را که سال قبل در جریان دعوت نوه چگوارا به ایران توسط یکی از دانشگاه های کشور پیش آمد یکی از دانشجویان بسیجی در مورد شخصیت انقلابی چگوارا سخن گفت و سعی کرد انقلاب کوبا را شبیه انقلاب خودمان به خدا وصل کند!! بعد از پایین آمدن آن دانشجو نوه چگوارا پشت تریبون گفت نمی دانم ایشان در مورد کی !!!! صحبت می کرد چگوارا به تنها کسی که اعتقاد نداشت خدا بود
  11. [quote]سياست تنش زدايي با دول استعماري (سياست آقاي خ در دوره دولتشون) براي هميشه تعطيل. . . سياست دوستي با همسايگان و ملل مظلوم دنيا سياست دائمي ما. . . امروز ايران ابرقدرت معنوي دنياست. [/quote] نمی دانم شما چند سال دارید ولی از صحبت هایتان معلوم است که کم تجربه هستید. آقا امیر سیاست کلافی پیچ در پیچ است و به این راحتی ها نمی توان سر درستش را پیدا کرد من نمی خواهم بحث سیاسی راه بیندازم و سعید یا سایر مدیران ارشد ناراحت شوند ولی برای روشن شدن شما مطالبی را بصورت خیلی کوتاه بیان می کنم. واقعیت این است که اگر بخواهیم در این جهان حرفی برای گفتن داشته باشیم باید با دنیا تعامل مثبت بکنیم و تعامل مثبت به معنی حرف شنوی و یا زیر سلطه کسی رفتن نیست بلکه تنش زدایی و رفع ذهنیت های منفی است که سالها در ذهن یک ملت و یا دولت رسوخ کرده است. این ذهنیت های منفی چیست ؟ چرا تصویر ملت ایران در اذهان جهانیان اینقدر منفی است؟ چرا تعداد کشورهایی که امکان تردد و اقامت ایرانیان در آنجا وجود دارد به اندازه انگشتان دو دست نیست ؟ چرا در دید جهانیان ملت تمدن ساز ایران جزء اعراب !!! بشمار می روند ؟ چرا رییس جمهور فعلی ایران چپ و راست در حال نامه نگاری و رفع تنش !!! با دولت استعماری ! آمریکا است ؟ مگر کشوری مثل روسیه که ظاهرا متحد ماست کارنامه سیاه تری در تاریخ ایران نسبت به آمریکا ندارد ! پس چرا ما با آنها در ارتباط هستیم ؟ نکند روسیه هم جزء ملل مظلوم دنیاست ؟ در مورد روباه پیر استعمار یعنی انگلیس چطور ؟ باید قبول کنیم سیاست نوعی داد و ستد بر مبنای کسب منافع ملی است و برای تعامل مثبت با دنیا چاره ای نیست جز اینکه در اولین قدم ذهنیت های منفی را پاک کنیم و بعضی وقت ها مجبوریم برای اینکار هزینه پرداخت کنیم. مجبوریم متناسب با رفتار دولت های دیگر با ما تغیراتی در سیاست مان بدهیم و صد البته این قضیه دو طرفه است. در این 30 سال انقلاب آنقدر رفتارهای سیاسی ضد و نقیض در این کشور رخ داده که باعث شده ذهنیت های منفی بر علیه ما تشدید شود و همه این تلاش ها چه در دولت قبلی چه فعلی در جهت رفع این ذهنیت هاست. البته رفتارهای سیاسی متفاوت لازمه رشد سیاسی یک کشور است ولی وقتی اهداف حرکت ها مغرضانه و بدور از هدف اصلی نظام باشد آنوقت باعث ذهنیت منفی می شود. یادم می آید چند سال قبل که فضای سیاسی کشور بازتر از فضای فعلی بود در محضر یکی از تئوریسین های سیاسی بودم که جزء کسانی بود که در قضیه تسخیر لانه جاسوسی شرکت داشت سوال کردم[color=red] امروز [/color] راجع به تسخیر سفارت آمریکا چه فکری کنید ؟ پاسخ داد : الان که فکر می کنم خودمون هم موندیم آن روز چرا اینکار را کردیم ؟!
  12. «من يك ماجراجو هستم. اما نه از آنهايي كه براي اثبات شجاعت‌شان زندگي را به بازي مي‌گيرند. من دنبال مرگ نمي‌گردم، اما احتمال رويارويي با آن وجود دارد. پس شايد اين خداحافظي من باشد. از اين فرمانده كوچك يادي بكنيد.» ارنستو چه‌گوارا دلاسرنا وقتي اين جملات را در سطرهاي پاياني آخرين نامه‌اش به پدر و مادر مي‌نويسد، شايد سايه مرگ را نزديك‌تر از هميشه حس مي‌كند. سايه‌اي كه چند روز بعدتر نمايان شد و چه‌گواراي افسانه‌اي را همراه تقدير خويش كرد. چه‌گوارا كشته شد تا اسطوره عصر جديد شكل گيرد. اسطوره‌اي كه تا پايان قرن بيستم، در اوج ماند و همچون جاودانه‌ترين انقلابي جهان معاصر رخ نمود. او اشعار پابلو نرودا را در كوله‌پشتي‌اش حمل مي‌كرد اما موسيقي مورد علاقه‌اش صداي رگبار مسلسل‌ها بود. جنبش آزاديخواهي آمريكاي لاتين را رهبري مي‌كرد اما جامعه آزاد را تاب نمي‌آورد و رويارويي‌اش با نسل جديد رهبران شوروي و خروشچف نيز از آن روي بود كه او تحقق آرمان‌هاي خويش را در استالينيسم آسان‌تر مي‌ديد. چه‌گوارا اسطوره انقلابي‌گري قرن بيستم بود. از آمريكاي لاتين و كوبا گرفته تا چين و كره‌شمالي آوازه‌اش پيچيده بود و بعد از انقلاب كوبا، اگرچه فيدل كاسترو را حكومت‌گري خوش آمد و بر صندلي سياست نشست، اما چه‌گوارا با دولت‌داري ميانه‌اي نيافت و راهي ديگر آغاز كرد. راهي كه البته خيلي زود به بيراهه ختم شد. چه‌گوارا بعد از پيروزي انقلاب كوبا چندي با جامه چريكي بر تن سفر آغاز كرد. به چين مائوئيست سفر كرد و بعد هم كره شمالي كمونيست. به اروپا رفت و با جوانان چپ‌گراي انقلابي آن منطقه هم‌سخن شد و در اين سفرها بود كه توجه‌اش به كنگو و مبارزات آزاديخواهانه پاتريس لومومبا جلب شد. سفر چه‌گوارا به كنگو در قلب آفريقا اما خوش‌يمن نبود و چريك جوان آرژانتيني باتجربه شكست به كوبا بازگشت. باز هم آرامش نداشت و جانب سفري ديگر گرفت. مقصد اين بار نزديك بود؛ بوليوي. تجربه آزاديخواهي چه‌گوارا در بوليوي نيز با شكست همراه شد. شكستي كه با مرگ او رقم خورد و همين شكست‌ها باعث شد تا منتقدان‌اش درباره او بگويند: «چه‌گوارا داستان انقلاب كوبا را درست نفهميده و متوجه ارتباط ضعيف ارتش باتيستا و قدرت فيدل كاسترو در سازماندهي جنبش سياسي جديد در مناطق شهري و جدا از مبارزات چريكي نشده است.» چه‌گوارا پزشكي بود كه به يك چريك تبديل شد. او البته يك روشنفكر هم بود. كتاب‌هاي ژان‌پل‌سارتر و فرانتس فانون را مي‌خواند و همزمان استراتژي‌هاي نظامي را مي‌آموخت، تامل مي‌كرد و خود شيوه جديدي براي جنگ‌هاي چريكي تعريف مي‌كرد. شيوه‌اي كه خود در اجراي آن ناتوان ماند. اگرچه همچون الگوي ثابت مبارزه پارتيزاني با اقبال جوانان انقلابي هم‌عصر خويش مواجه شد و گويي بايد زمان مي‌گذشت تا اين چريك‌ها نيز در ميانه راه باز مانند و آهي از سر حسرت كشند. بدين‌ترتيب اگر ارنستو چه‌گوارا، جامه پارتيزاني از تن به در نياورد تا انقلاب كوبا را به ديگر مناطق صادر كند، جوانان انقلابي هم البته به تاسي از چه‌گوارا، جامه پارتيزاني پوشيدند و راه رفته و تجربه چه‌گوارا را خود تكرار كردند و در اين تكرار يا سرنوشتي همچون اسطوره خويش يافتند يا خوش‌اقبال بودند و اين شانس را يافتند كه تصوير گويا و زنده‌اي از فعاليت‌هاي چريكي ترسيم كنند. تصويري كه در آن جوانان انقلابي پيراهن‌هايي با تصوير چه‌گوارا بر تن داشتند و همزمان اما يك علامت سوال را همراه فعاليت خويش مي‌كردند؛ آيا عصر چه‌گوارا با مرگ او به پايان رسيده يا هنوز هم مي‌توان به پيروزي جنبش‌هاي چريكي دل بست؟ اين پرسش بسيار تكرار شد. هم اعضاي چريك‌هاي فدايي خلق در ايران آن را از خود پرسيدند و هم حتي جوانان انقلابي فرانسه در مه 68 و ديگراني بسيار هم البته هم‌چنين. چه آنكه پيام مبارزاتي چه‌گوارا وقتي از عصر خويش دور افتاد، شباهتي با پيام مبارزاتي بنيادگرايان جهان جديد يافت آنجايي كه خطاب به همراهان مبارزه‌اش در كنگو و بوليوي توصيه مي‌كرد: «هر كجا كه مرگ غافلگيرمان كند، بگذاريد به آن خوشامد بگوييم، مشروط بر اينكه بانگ پيكارمان دست كم به گوش يك شنوا رسيده باشد؛ مشروط بر اينكه دستي ديگر به ياري دراز شود و سلاحي بردارد و مردان ديگري براي خواندن سرود عزا با نواي شليك مسلسل همصدا شوند و بانگ پيروزي ديگري را فرياد كشند.» تراژدي اما در همين جا اتفاق افتاد. گويي ديگر گوش شنوايي يافت نمي‌شد و دستي ديگر به ياري دراز نمي‌شد و صداي شليك مسلسل ديگر به گوش نمي‌رسيد. چه‌‌گوارا در عصر خويش پايان يافت همچنان كه تجربه چريك‌هاي مبارز در ديگر كشورها نيز در عصر خويش پايان يافت تا از ارنستو چه‌گوارا يادي در ذهن‌ها بماند، تصويري نقش شده بر كالاهاي تجاري و نوشته‌هايي له يا عليه او اما از شيوه مبارزه چريكي‌اش شايد هيچ. ارنستو چه‌گوارا خيلي خوش‌اقبال بود كه درست چند ماه قبل از زبانه گرفتن آتش شورش‌هاي دانشجويي ماه مه ‌68 كشته شد تا تصويرش نماد مبارزه دانشجويان پاريس، مكزيك و پراگ شود. دانشجويان جوانان معترض آن روزها، هرچه مي‌خواستند در چه‌گوارا ديدند و اينچنين شد كه چريك آمريكاي لاتيني در چشم به‌هم‌زدني به «اسطوره مبارزه» تبديل شد. او در اين سال‌ها روح تكان‌دهنده آنهايي شد كه روياي تغيير و بهتر ساختن جهان را درسر مي‌پروراندند اما نه در نوشته‌هاي به جاي مانده از او و نه در روش زندگي‌اش، رهنمودهايي براي اجراي موفقيت‌آميز اين رويا به چشم نمي‌خورد. چه‌گوارا به راستي اسطوره شد، اما آنچه چريك 39 ساله آرژانتيني را اسطوره كرد نه روش مبارزاتي او كه شيوه اسارت و اعدام‌اش بود. چه‌گوارا در جست‌وجوي مرگ به قاره‌هاي مختلف رفته بود اما سرانجام در دهكده كوچك لاهيگدا و در مجاورت زادگاهش آرژانتين، به مرگ رسيد. وصالي كه البته چريك آمريكاي لاتيني را مبهوت كرد. شاهدان آخرين لحظات زندگي چه‌گوارا مي‌گويند كه او نمي‌خواست بميرد و پس از دستگيري باور نداشت كه سربازان بوليويايي جرات كنند كه «چه‌گواراي افسانه‌اي» را به گلوله ببندند. شايد آن لحظات در اين فكر بود كه مرگ در دهكده‌اي دوردست، رهاوردي ناچيز براي نام‌آورترين چريك آمريكاي لاتين مي‌تواند باشد. كسي نمي‌داند، شايد آخرين دقايق زندگي ارنستو چه‌گوارا با يادآوري مجادله‌اش با معاون خروشچف گذشت. همان مجادله معروف كه خشم و جدايي چريك جوان از شوروي را همراه آورد. چه‌گوارا معامله خروشچف با كندي را تاب نياورد و برچيدن شدن سپر موشكي شوروي از كوبا را با حسرت مي‌نگريست و پاسخ معاون خروشچف را با خشم مي‌شنيد: «تو آماده‌اي زيبا بميري، اما سوسياليسم بايد زنده بماند. مردن زيبا به تنهايي ارزش ندارد.» چه‌گوارا در سال 1961 ـ هفت سال پيش از مرگ ـ به يك روزنامه‌نگار گفته بود: «چه بخواهيد، چه نخواهيد، هر انقلابي با مقداري استالينيسم توام خواهد بود.» صحت اين گفته اما در انقلاب كوبا به صورت كامل به اثبات رسيد. هنوز يكسال و نيم از ورود او و همراهانش به‌هاوانا نگذشته بود كه تمام مقدمات لازم براي استقرار جامعه «ايده‌آل» و «مدينه فاضله» سوسياليسم فراهم شده بود تعدد مطبوعات به صورت كامل از بين رفته، بخش‌هاي وسيعي از اقتصاد به مالكيت دولت درآمده بود، نه حزبي اجازه فعاليت داشت، نه هيچ سنديكاي مستقلي وجود داشت. ابتدا «آزادي» از مردم گرفته شد تا «نان» با سهولت بيشتري ستانده شود و در اين مدت فقط «مبارزه با بيسوادي» باقي مانده بود و «كاهش مرگ و مير» كه به عنوان پيشرفت‌هاي رژيم جديد علم شود. حتي آن هنگام كه كاسترو در انديشه الگوگرفتن از تجربه‌هاي حكومت استالين نبود، چه‌گوارا آنقدر او را تشويق كرد تا «اردوگاه كار» در كوبا نيز سربرآورد و مخالفان را در خود جاي داد. شايد اين خوش‌اقبالي مردم كوبا بود كه دولتداري به مذاق چريك آرژانتيني خوش نيامد و او اسباب حكومت را براي فيدل كاسترو برجاي گذاشت و جامه پارتيزاني از نو پوشيد و به دنبال برساختن جامعه‌اي آرماني، كوبا را ترك كرد. چه‌گوارا كه ديگر از شوروي نيز دست شسته بود، آماده بود تا دستاورد انقلاب كوبا را به تنهايي و همراه با گروه كوچك پارتيزان‌هاي كوبايي به ديگر نقاط صادر كند. اينچنين بود كه در بحبوحه جنگ ويتنام، گروه‌هاي آزاديبخش را به «برافروختن صدها ويتنام» براي به زانو درآوردن ايالات متحده آمريكا نويد داد و خود راه آفريقا پيش گرفت. چه‌گوارا اما هنوز هم به دنبال ويتنامي ديگر بود و اين بار آن را نزديك‌تر يافت؛ در بوليوي. اصلا چه‌بسا بوليوي شبيه‌تر به ويتنام بود تا كنگو. حكومت نظامي بوليوي با حمايت‌هاي آشكار ايالات متحده بناي سركوب مخالفان برداشته بود و چه‌گوارا ياران نزديك را بسيج كرد و ناشناس وارد اين كشور شد تا با تقويت جنبش پارتيزاني، انقلابي ديگر را تجربه كرده باشد. در بوليوي مبارزه را با نام فقيرترين‌ها آغاز كرد؛ با نام دهقانان سرخپوست. اما آنها از او چشم ياري نداشتند كه او سفيدپوستي بود تحصيلكرده كه اسپانيايي حرف مي‌زد. در ذهن و زبان دهقانان بوليويايي يك سوال مي‌چرخيد كه: «آيا مي‌شود به اين آدم اعتماد كرد؟» دهقانان به اين پرسش، پاسخي منفي دادند و به اين ترتيب چه‌گوارا نتوانست حتي يك نفر از روستاييان را به حمايت از انقلاب مدنظر خويش وادارد. او و چريك‌هاي همراهش تنها ماندند و باز هم شكستي ديگر همراه با تجربه عمليات‌هاي چريكي‌اش شد. شكست در بوليوي اما گويي از پيروزي در «صدها ويتنام» مدنظر چه‌گوارا مقبول‌تر افتاد. چريك جوان از پس اين شكست، نام‌آور شد و اسطوره «چه» از آن پس فراگير. منتقدان آمريكاي لاتيني عمليات‌هاي پارتيزاني مي‌گويند: «اگر شخص چه‌گوارا، به عنوان بزرگ‌ترين مظهر نگرش‌هاي انقلابي و چريك رزمنده كاركشته، درمبارزه چريكي در گذشته است و اگر جنبش در آزادسازي بوليوي شكست خورده، گوياي آن است كه او چقدر بر خطا بوده است و بس!» و همزمان رژي دبره، فيلسوف فرانسوي و متحد نزديك «چه» و كاسترو، ذهنيت مبارزاتي چه‌گوارا را اينگونه توصيف مي‌كند: «ارنستو آدمي انقلابي بود كه اگرچه مورد ستايش اما خالي از دغدغه وجدان بود. كسي كه در نظرش هدف، وسيله را توجيه مي‌كند. برداشت پرشور او از درستي و درستكاري چيزي از سنگدلي درخود داشت.» سنگدلي‌اي كه البته چه‌گوارا، خود در تعليمات چريكي‌اش به سربازان توصيه مي‌كرد: «نفرت به عنوان عنصر مبارزه! نفرت تزلزل‌ناپذير نسبت به دشمن، نفرتي كه مرزهاي طبيعي انسان را متلاشي مي‌كند و او را به ماشين سرد و موثر كشتن تبديل مي‌كند. سربازان ما بايد چنين باشند. بدون نفرت، خلق قادر نخواهد بود بر دشمن درنده‌خو پيروز شود. http://www.asriran.com/fa/pages/?cid=75265
  13. با تشكر از سعيد عزيز به نظر من اين بحث خيلي آرماني ( نه آرماني خودمان ) است و شايد بشود گفت امكان تحقق اين موضوع از تخيلات است. طرح صحبتي از روسيه مبني بر اينكه اگر همه كشورهاي داراي سلاح اتمي خلع سلاح شوند ما هم زراد خانه خودمان را از بين مي بريم به وضوع نشان مي دهد كه راه درازي بر سر خلع سلاح اتمي قدرتها وجود دارد. به نظر من با توجه به شرايط جهاني داشتن سلاح اتمي قدرت بازدارندگي خود را از دست داده است وضعيتي كه در زمان جنگ سرد شاهدش بودم خيلي وقت است كه عوض شده و استفاده يك كشور از بمب اتمي عليه يك كشور ديگر تنها نتيجه اش منفور بودن حمله كننده در مقابل افكار عمومي جهانيان است حتي اگر دليل بسيار موجهي هم براي استفاده اش داشته باشد. [quote]چه بسا اگر این سلاح وجود نداشت مانند گذشته هر دو الی سه دهه یک بار جنگ بزرگی رخ میداد و جمعیت انبوهی کشته و مرزهای جغرافیایی دستخوش تغییرات زیادی میگشت. [/quote] من زياد با اين قضيه موافق نيستم علت هم بحث مسايل اقتصادي است شما بهتر مي دانيد حتي قويترين اقتصاد ها هم تحمل ضربات ناشي از جنگ فرسايشي را ندارند آخرين جنگ فرسايش قرن هم جنگ خودمان با عراق بود. اطمينان داشته باشيد كه ديگر جنگي طولاني مدت رخ نخواهد داد. حتي اگر يك طرف آن كشوري مانند آمريكا باشد.
  14. sina12152000

    انرژی در خطر

    [quote]خوشبختانه توانایی ما برای جلوگیری از صادرات نفت از خلیج فارس قطعا از مهمترین دلایل بازدارندگیمون بشمار میره, دشمن هم کاملا بر این امر واقف هستن که نرسیدن نفت به جهان حتی برای مدت نچندان طولانی در شرایط اقتصادی امروز جهان چه زیان جبران ناپذیری رو بهمراه خواهد داشت بهمین دلیل است که الان 180 درجه مواضع خودشونه تغییر دادن تمام پالایشگاه ها و منابع و چاه های نفت خلیج فارس در تیررس ما قرار دارند و در صورت هر گونه کنجکاوی جواب دندان شکنی خواهند گرفت این تصویر میادین مهم نفت خاورمیانه که موشک های ما در صورت لزوم به تمام آن دسترس دارند: http://www.smallworldmaps.com/media/maps/political/political_map_3.jpg[/quote] همه تاسيسات نفتي و گازي و نيز پتروشيمي ايران هم در تيررس موشكها و جنگنده هاي دشمن است و مطمئنا آسيبي كه به ما خواهد رسيد و گريبان ما را خواهد گرفت خيلي بيشتر از آنها خواهد بود.
  15. sina12152000

    نقد تحریفات مستند دفاع مقدس

    مقاله شما را كامل خواندم لطفا منبع آن را حتما ذكر كنيد تا بعد از بررسي ساير مديران عزيز (بعلت حساسيت موضوع) به بخش مربوطه منتقل شود. ممنون از توجه شما
  16. سامانه پدافند موشكي هاوك خيلي وقت است كه در ايران استفاده مي شود و به نوعي ستون فقرات پدافند هوايي ما را تشكيل مي دهد بعد از اين همه سال بديهي است كه بتوانند خود موشك يا سيستم هاي كنترل آن را بسازند و از اين جهت جاي خوشحالي است ! اميدوارم لااقل تغييراتي در آن براي افزايش برد و مقابله با سيستم هاي جنگ الكترونيك داده شده باشد.
  17. sina12152000

    انرژی در خطر

    با تشكر از مقاله جالب شما بعد از بررسي به بخش دكترين و استراتژيك منتقل خواهد شد.
  18. [quote][quote]بلی ، خسته نباشند واقعا فقط بد موقعی مانور می دهند چون باعث شد پرواز من کنسل بشه ....حالم گرفته شد. [/quote] آقا سينا ما نفهميديم تو اردبيل هستي بندر هستي قشمي كجايي بالاخره؟ [/quote] من همه جا هستم و دايم در حال رفت و آمدم راستي اميدوارم اين مانور تمرين خوب و موثري براي نيروها بوده باشد.
  19. [quote]حالا عکسی فیلمی چیزی ازشون نیست؟؟؟؟؟ سینا: امان از نبودن هماهنگی!![/quote] باشه آقا سامان یک به صفر به نفع شما من که از خود مانور انتقاد نکردم.
  20. بلی ، خسته نباشند واقعا فقط بد موقعی مانور می دهند چون باعث شد پرواز من کنسل بشه ....حالم گرفته شد.
  21. sina12152000

    مانور های مرگبار توسط SU-37 terminator

    [quote]جنگنده بسيار عالي اميدوارم كه بتونيم يك تعداد رو براي كشور عزيز مان بخريم ![/quote] امیدوارم هیچوقت نخریم ای کاش جنگنده ای بهتر از این و کاملا ایرانی داشته باشیم پی نوشت : پست 1000
  22. [color=darkred][align=center][size=18]ژنرال آریوبرزن ، مردی که در تاریخ ایران زمین اسطوره شد.[/size][/align][/color] [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/1%7E13.JPG[/img][/align] آريو برزن يك فرمانده بزرگ میهن ‌پرست ايران بود. كسي كه در سال 330 پيش از ميلاد در نبرد دربند پارس تا پاي جان در برابر اسكندر مقدوني مبارزه كرد. گرچه اين قهرمان فداكار ايران از جان خود گذشت اما امانتي را به تاريخ سپرد كه تا ابد زنده خواهد ماند. او كوههاي سر به فلك كشيده زاگرس را به گواهي گرفت كه همواره به آيندگان يادآوري كنند كه ايراني چگونه ميهن‌پرستي را معنا مي‌كند. او و يارانش جان دادند تا بياموزند دفاع از روح و نام و خاك و شرف اين سرزمين را. آنان جان دادند تا جان ايران جاويدان ماند. [color=red]زندگاني و خانواده[/color] آريوبرزن كه با عنوان آريوبرزن دوم شناخته مي‌شده است (همچنين آریا برزن و در پارسي كهن آريابردنا دوم (Ariyabrdna-II) و نيز آرتابازوس دوم (Artabazus II)) از نوادگان فارنابازوس (Pharnabazus) است كه پسر یکی از اشراف‌زادگان ایران بوده است. در سال 387 پيش از ميلاد فارنابازوس ساتراپ (استاندار) آناتولي (شمال‌باختري تركيه امروزي) بود. فارنابازوس روابط دوستانه‌ای با آتن و اسپارتای داشت. وي كه هم‌روزگار با اردشيرشاه بود روابط خوب خود با پادشاه را تا زمانی که زنده بود حفظ کرد و تا زمانی که زنده بود فرماندار باقی ماند. آرتابازوس (225-289 پيش از ميلاد) پدر آريو برزن نيز يك اشراف‌زاده ايراني بود كه در دربار داريوش سوم (آخرين پادشاه سلسله هخامنشي) موقعيت قابل ستايشي داشت. گرچه زمان دقیق تولد آريوبرزن دقیقا مشخص نیست اما برخی گمان مي‌برند كه او در حدود سال 368 پيش از میلاد به دنیا امده است. با وجودي كه از دوران كودكي وي اطلاعات چنداني در دست نيست، اما به خوبي روشن است كه آريوبرزن در سال 335 پيش از ميلاد فرمانده پرسیس (پارس، Persis) (استان فارس در ایران امروز است) بود. براي بسياري از پژوهشگران اين نكته شگفت ‌انگيز است كه داريوش سوم براي پرسيس و تخت جمشيد (پرسپوليس) ساتراپ تعيين نموده است. به نظر مي‌رسد پيش از داريوش سوم چنين منصبي موجود نداشته باشد و داريوش سوم كه در همچون دوره‌ي پرآشوبي همراه با برخي مسايل اجتماعي، به فرمانرواي رسيده بود و براي اداره آن براي زماني كه به منظور مقابله با دشمنان در بيرون از پارس به سر مي‌برده، به يك فرمانده قابل اعتمادي در خانه نياز داشته است. به اين ترتيب وي براي جلوگيري از پيشرفت مقدونيان در سال 333 پيش از ميلاد در ايسوس (Issus) (شهري باستاني نزديك اسكندريون در تركيه امروزي) در سال 331 پيش از ميلاد در گآوگاملا (Gaugamela) (دشت پهناوري در نزديكي شهر باستاني تل گومل در خاور شهر موصل در عراق امروزي) با آنان به جنگ پرداخت. اگر اين نظريه درست باشد، آريو برزن مي‌بايست از خويشاوندان نزديك و يا از دوستان شخصي داريوش شاه سوم بوده باشد. از اين رو فرمانداری آريوبرزن در پرسيس و پرسپولیس تنها یک دلیل می‌تواند داشته باشد، او فردی بسیار قوی بوده که پشتیبان داریوش سوم بوده است. [color=red]آخرين جنگ در نبرد در بند پارس و جان‌باختن [/color] بر پايه يادداشتهاي روزانه كاليستنس (Callisthenes) مورخ رسمي اسكندر، در ماه اگوست سال 330 پیش از میلاد نيروهاي اين فاتح مقدوني در پيشروي به سوي "پرسپوليس" پايتخت آن زمان ايران، در يك منطقه كوهستاني صعب العبور (دربند پارس، تُكاب در كهگيلويه، اين محل معبري بود كه از پارس به شوش مي رفت) با يك هنگ ارتش ايران (1000 تا 1200 نفر) به فرماندهي ژنرال آريو برزن رو به رو و متوقف شدند و اين هنگ چندين روز مانع ادامه پيشروي ارتش دهها هزار نفري اسكندر شده بود كه مصر، بابل و شوش را قبلا تصرف و در سه جنگ، داريوش سوم را شكست و فراري داده بود. اسكندر پس از تصرف شوش برای تسخير پارسه سپاهيان خود را دو بخش كرد: بخشي به فرماندهی «پارمن يونوس» از راه جلگه رامهرمز و بهبهان به سوی پارسه روان شد؛ و بخش ديگر به فرماندهي خود اسكندر با اسلحه‌هاي سبك راه كوهستان كهگيلويه را در پيش گرفتند. آن هنگام که اسکندر بر تنگ تکاب وارد شد، سردار آریو برزن را پيش روي خود دید، گروهی در بالای تنگه با شمشیرهای آخته و گروهی بر فراز معبر سنگها و گروهی دیگر با فلاخن (سلاح پرتاب سنگ) و تیر و کمان بر انان فرود می‌آمدند. وقتي اسكندر به آنجا رسيد حملات سختي كرد اما كاري از پيش نبرد و سربازانش سپر را بر سر گذاشته و عقب نشيني كردند.در حاليكه اسكندر فكر مي‌كرد بي هيچ تلفاتي ايستادگي آنجا را تسخير ميكند . . . عرصه بر اسکندر تنگ شده بود و شکست را روبروی خود می‌دید. پس از 48 روز مبارزه، يكي از روساي طوايف ايرانی [برخي منابع وي را يك چوپان ايراني اسير شده و برخي وي را از اسيران غيرايراني كه قبلا به ايران رفت و آمد داشته معرفي كرده‌اند كه آزادی خویش را با نشان دادن يك بیراهه (و در واقع با یک خيانت) با وی معامله کرد] به كشور زادگاه خود خيانت كرد و اسكندر را از مسير كوه به پشت خط سپاه آريو برزن راهنمايي نمود. اسکندر بدین طریق خود و سپاهیان را به پشت لشگر ایرانیان رسانید و آنان را دور زد. اين نكته نشان مي‌دهد كه چگونه اسكندر با خيانت برخي توانست در جنگ عليه ايرانيان به پيروزي برسد. [گويند اسكندر پس از پيروزي بر آريو برزن آن خائن را كه راه را نمايانده بود به جرم خيانت اعدام كرد] با گذشت زمان كوتاهي پس از آنكه اسكندر به پشت سپاه آريو برزن رسيد، قهرمان ايراني از سه جهت مورد هجوم واقع شد. از شمال توسط فيلوتاس (Philotas)، از غرب توسط كراتروس(Craterus) و از شرق توسط خود اسكندر. بسياري از ايرانيان قتل عام شدند. نقشه نبرد دربند پارس در دنباله نوشتار نشان داده شده است. [align=center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2%7E13.JPG[/img][/align] آريو برزن و سپاه وفادارش شجاعانه عليه مهاجمان مي‌جنگيدند، پس از چندي آريو برزن با 40 سوار و 5 هزار پياده و وارد ساختن تلفات سنگين به دشمن، حلقه محاصره را شكست و براي ياري به پايتخت و نجات مردم آهنگ بازگشت به سوي پارسه (تخت جمشيد يا پرسپوليس) را نمود، ولي سپاهياني كه پيش‌تر به دستور اسكندر از راه جلگه به طرف پارسه رفته بودند، پيش از رسيدن او به پايتخت، به پارسه دست يافته بودند. در میانه راه پارسه، اين لشگر جلوي پيشروي سپاه ايران به فرماندهي آريو برزن را سد كردند ..... راه دیگری نبود، سردار پارسی نبرد را آغاز نمود جنگي سهمگين در گرفت. یوتاب خواهر آریو برزن و سردار داریوش سوم در جنگ با اسکندر، همراه و همگام با برادر خود پا به پا جنگید. یوتاب (به معنی درخشنده و بی‌مانند) كه فرماندهی بخشی از سپاهیان برادر را برعهده داشت و در کوه‌ها راه را بر اسکندر بست . آريو برزن دلاور از جان خود گذشته و به صفوف مقدوني‌ها زد .... فرمانده دلیر آنقدر جنگيد تا خود و سربازانش شرافتمندانه يك به يك بر خاك افتادند. آريوبرزن با وجود سرنگوني پايتخت و در حالي كه سخت در پيگرد سپاهيان دشمن بود، حاضر به تسليم نشد و آنچنان در پیكار با دشمن پاي فشرد تا گذشته از خود او، همه يارانش از پاي در افتادند و جنگ هنگامي به پايان رسيد كه آخرين سرباز پارسي سپاه آريوبرزن به خاك افتاده بود. یوتاب نيز چنان جنگید تا او نيز کشته شد و هر دو نامی جاوید از خود برجای گذاشتند. بدين ترتيب آخرین دژ انسانی نیز فرو ریخت و فرمانروايي هخامنشيان پايان يافت . . . هنگامی که اسکندر این خبر را شنید، به سوی پارسه (تخت جمشيد، پرسپولیس) حركت نمود و مردم ان شهر بي دفاع را تسليم يافت. سپس فرمان به غارت داد، مهاجمان مقدونی بر مردم تاختند و آنچه که از شهر باقی بود به یغما بردند و آنچه را نمی‌توانستند بر زمین می‌کوفتند، گویند غنائم آنچنان بسيار بود که اسکندر را توان حمل آن‌همه نبود. تاريخ‌نگاران یوناني گویند که اسکندر مست از باده بر تختگاه پادشاهان پیشین پارس تکیه داده بود که زنی آتنی‌تبار به نام تائیس به وی پیشنهاد نمود که تختگاه را آتش بزند، مشعل‌ها را برافروختند در پیشاپیش آنان اسکندر نخستين مشعل را بر پرده تالار گرفت در پس وی تائیس در حرکت بود و دیگران نیز هم چنان کردند . . . [در برخي منابع آمده است اسكندر در آن هنگام به هيچ وجه در حالت مستي نبوده است و در هوشياري كامل به سر مي‌برده و او براي انتقام از به آتش كشيدن شدن آتن در حمله خشايارشا، فرمان به آتش كشيدن نماد شكوه، تمدن و توانمندي ايرانيان، تخت جمشيد را صادر كرده است. اما گاهشماران يوناني با تحريف تاريخ و براي تبرئه و تطهير اسكندر از چنين اقدام وحشيانه و غيرمتمدنانه‌اي بيان نموده‌اند كه وي هشيار نبوده و در حالت مستي و به پيشنهاد يك روسپي چنين عملي را انجام داده است كه بعدها از كرده خود سخت پشيمان گشته است ] و بدين ترتيب کاخ تخت جمشید را به يك باره دود و آتش فرا گرفت و شهري را كه بيش از يكصد سال صرف ساختنش شده بود تنها در چند ساعت فرو ریخت و به آوار و خاكستر تبديل شد. شهري كه خاطره برگزاري جشن‌هاي نوروز و آيين‌هاي ملي و ميهني ايران را به خود ديده بود و شكوه ايران را با آواي ساز و آواز در ياد داشت اكنون جز صداي شعله و تركيدن چوب و فروريختن آوار صداي ديگري از آن شنيده نمي‌شد. و اين گونه هر آنچه که بود دیگر نبود . . . در نبرد دربند پارس، با وجود آريوبرزن و نيروهايش گذشتن سپاهيان اسكندر از اين تنگه‌هاي كوهستاني امكان‌پذير نبود. از اين رو اسكندر به نقشه جنگي ايرانيان درجنگ ترموپيل متوسل شد و با کمک یک اسیر خائن از بيراهه و گذر از راه‌هاي سخت كوهستاني خود را به پشت نگهبانان ايراني رساند وآنان را در محاصره گرفت. مورخ اسكندر نوشته است كه اگر چنین مقاومتی در گاوگاملا (كردستان كنونی عراق) در برابر ما صورت گرفته بود، شكست‌مان قطعی بود. در "گاوگاملا" با خروج غیرمنتظره داریوش سوم از صحنه، واحدهای ارتش ایران نیز كه در حال پیروز شدن بر ما بودند، به ناگاه در پی او دست به عقب‌نشینی زدند و پس از اندكي ما پیروز شدیم. داریوش سوم در جهت شمال شرقی ایران فرار كرده بود اما آریو برزن در بلندي‌هاي جنوب ایران و در مسیر پارسه به ایستادگی ادامه داد. آریو برزن كه در نزدیکی‌های تخت جمشید به دفاع از میهن اقدام نمود ، مقاومتی بی‌مانند از خود نشان داد. آریو برزن یکی از ميهن‌پرست‌ترین فرماندهان تاريخ ایران‌زمین بود. کسی که تا حد مرگ مقابل اسکندر جنگید، اما نتوانست مانع پیروزی او و همچنین به آتش کشیدن و ویرانی پارسه (تخت جمشيد، پرسپولیس)، پایتخت امپراتوری ایران آن زمان گردد. دلاوری‌های سردار آریو برزن، یكی از برگ‌هاي ستايش برانگیز تاریخ ميهن ما را تشكیل می‌دهد و نمود از جان گذشتگی ایرانیلن در راه میهن است. آريو برزن و مردانش نزديك به يك سده پس از ايستادگي لئونيداس در برابر ارتش خشايارشا در ترموپيل، كه آن هم در ماه اوت روي داد پايداري خود را به همان گونه در برابر اسكندر آغاز كرده بودند. اما ميان مقاومت لئونيداس و آخرين ايستادگي «آريو برزن» در اين است؛ كه يونانيان در ترموپيل، در محل برزمين افتادن لئونيداس، يك پارك و بناي يادبود ساخته و تنديس او را بر پا داشته و آخرين سخنانش را بر سنگ حك كرده‌اند تا از او سپاسگزاري شده باشد، ولي از آريو برزن ما جز چند سطر ترجمه از منابع ديگران اثري در دست نيست. اگر به فهرست درآمدهاي توريستي يونان بنگريم خواهيم ديد كه بازديد از بناي يادبود و گرفتن عكس در كنار تنديس لئونيداس براي يونان هر ساله ميليونها دلار درآمد گردشگري داشته است. همه گردشگران ترموپيل اين آخرين پيام لئونيداس را با خود به كشورهايشان مي‌برند: اي رهگذر، به مردم لاكوني ( اسپارت ) بگو كه ما در اينجا به خون خفته ايم تا وفاداريمان را به قوانين ميهن ثابت كرده باشيم (قانون اسپارت عقب نشيني سرباز را اجازه نمي‌داد). لئونيداس پادشاه اسپارتي‌ها بود كه در اوت سال 480 پيش از ميلاد، دفاع از تنگه ترموپيل در برابر حمله ارتش ايران به خاك يونان را برعهده گرفته بود. به تازگي گويا تندیس آريو برزن، این سردار دلاور ایرانی در ورودی شهر باشت در استان کهکیلویه و بویراحمد، نصب شده است. منبع : اینترنت ! (راستش یادم رفت منبع را کپی کنم) به نام این سردار نامی تاپیک خیلی قدیمی دیگری است که در صورت لزوم ادغام خواهد شد.
  23. sina12152000

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    بارسلونا همینطوری منچستر را له می کرد وای به روزی که این فیلم را هم دیده باشند.
  24. sina12152000

    خرید و فروش قطعات دست دوم!

    یک عدد کارت DVB در حد آکبند با مارک skystar با قیمت توافقی بفروش می رسد در ضمن حاضرم با یک دستگاه IC Programer هم معاوضه کنم. خریداران یا معاوضه کنندگان به اینجانب پیام خصوصی بزنند.