sina12152000

Members
  • تعداد محتوا

    1,663
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های sina12152000

  1. ببخشید ولی خود ماهواره پرتاب نشده است و صرفا موشک ماهواره بر آن بصورت آزمایشی پرتاب گردیده است و قرار است خود ماهواره در آینده نزدیک در مدار زمین قرار گیرد . فیلم و خبر آن بصورت مفصل از شبکه خبر پخش شد. در هر حال من هم به نوبه خودم این موفقیت بزرگ را در سالروز میلاد حضرت حجت (عج) تبریک می گویم.
  2. sina12152000

    اخبار برتر نظامی

    عصرایران- در نخستین دقایق بامداد امروز شنبه برخی شهروندان تهرانی صدای شلیک مکرر تجهیزات ضدهوایی را شنیدند. به گزارش خبرنگار عصرایران از حدود 25 دقیقه بامداد امروز پدافند هوایی در غربی ترین نقطه تهران واقع در انتهای اتوبان همت در حوالی شهرک شهدای دژبان ارتش و برج های نمونه سپاه به مدت حدود بیست دقیقه به کار افتاد که نگرانی ساکنان منطقه را به دنبال داشت. این در حالی است که برخی شاهدان عینی از شنیده شدن صدای چند انفجار همزمان با تیراندازی هوایی خبر داده اند. این دومین بار در طول چند هفته اخیر است که مردم غرب تهران صدای شلیک پدافند هوایی را در ساعات پایانی شب می شنوند. هنوز علت دقیق فعالیت شبانه پدافند های هوایی اعلام نشده است اما گفته می شود این تجهیزات هر از گاهی برای چک کردن دستگاه ها و نیز حفظ آمادگی نیروها برای شرایط خاص اقدام به شلیک هوایی در مناطق حاشیه ای تهران می کنند.
  3. هواپيماهاي عمود پرواز: يكي از نقاط بسيار حساس و هدفهاي مهم در جنگهاي امروزي ،فرودگاهها ميباشند.باندها بسيار آسيب پذير و حفاظت از آنها هم بسيار مشكل ميباشد.مثلا برخورد يك بمب يا راكت به باند و ايجاد يك حفره ي كوچك اند را تا چند ساعت غير قابل استفاده ميسازدو در واقع با بمباران يك فرودگاه ميتوان پايگاهي را فلج نمود.ضمنا لزوم استفاده از باند تمركز هواپيماها را در يك محل الزامي ميسازد و اين خود آسيب پذيري را بيشتر مينمايد.بطوري كه در همان ابتداي جنگ 1967 مصر و اسراييل در يك حمله ي غافل گيرانه توسط اسراييل تمام فرودگاههاي مصر كه در دسترس بود بشدت بمباران گرديد ونيروي هوايي مصر عملا فلج شد و نتوانست از هواپيماهاي خود استفاده نمايد ودر نتيجه جنگ بسود اسراييل پايان يافت. هواپيماهاي قائم پرواز به باند نياز ندارند بنابراين ميتوان آنها را در دسته هاي كوچك در نقاط مختلفي كه هيچ گونه شباهتي به فرودگاه نداشته باشد مستقر نمود.اين قرار گاه ها ميتواند حتي در ميان جنگل يا در دل كوهستان جايئكه دشمن گمان آنرا هم نميبرد باشد.هواپيماي حمل و نقل قائم پرواز ميتواند نيرو هاي پياده نظام را بجاي هليكوپتر و در مقياس بسيار وسيع تر و سريعتر در مناطق مورد نظر پياده كند و به اين ترتيب به نيرو هاي پياده تحرك تاكتيكي بسيار زيادي ببخشد. قائم پروازها در ميان كشورهائيكه ناو هواپيما بر دارند محبوبيت ويژه اي كسب كرده است زيرا مشكل نشستن و بر خاستن هواپيماها از عرشه ،كه كار فوق العاده سختي ميباشد با استفاده از هواپيما ي عمود پرواز حل شده و بسادگي انجام ميپذيرد شروع برنامه: در حدود سالهاي1966 كشورهاي عضو پيمان آتلانتيك شمالي«ناتو» تصميم به ساختن و استفاده از هواپيماهاي عمود پرواز(وي.تي.او.الV.T.O.L)يا هواپيماي باند كوتاه(اس.تيواو.الS.T.O.L)را كه فقط احتياج به يك باند كوتاه داشت گرفتند. در اين مدت تمام كشورهاي عضو اين پيمان از جمله آلمان غربي،فرانسه،آمريكا و انگلستان تلاش زيادي براي ساختن چنين هواپيمايي نمودند.بايد اضافه كرد كه حتي كشورهاي عضو پيمان ورشو يا بلوك شرق نيز از كوشش در اين راه مستثني نبوده و تلاش هاي تحسين بر انگيزي كرده و ساخته هاي موفقيت آميزي نيز داشته اند. ولي از آنجا كه طرح كمپاني هاكر سيدلي (Hawker Siddely) در ميان تمام طرحهايي كه تا آن زمان در دنيا ساخته شده بود موفق تر و عملي تر بوده است.كه به معرفي آن كه هارير(Harrier) نام دارد ميپردازيم شرح دو واژه : واژه هاي وي.تي.او.ال از حروف انگليسي اول كلمات(Vertical Take Off Landing)گرفته شده كه معناي آن نشستن و بر خاستن عمودي ميباشد و واژه اس.تي.او.ال نيز از عبارت(Short Take Off Landing)گرفته شده كه معناي آن نشستن و برخاستن سريع و كوتاه ميباشد.اين دو واژه از اين رو شرح داده شد كه ما بين خلبانان و علاقمندان پرواز در ايران مورد استعمال دارد. http://i13.tinypic.com/2hxm4x1.jpg اولين مدل هواپيماي هارير پي 1127 (p_1127_Harrier) نام داشت كه در 31 اوت 1966 اولين پرواز خود را انجام داد.هارير ابتدا به منظور انجام ماموريتهاي ضربتي (هوا به زمين) و اكتشافي در نظر گرفته شده بود و ميتوانست در مقرهاي زير بال خود مقداري بمب و راكت حمل نمايد.نمونه ي اوليه هارير مجهز به يك موتور توربو فن پگازوس 5(peagasus 5)با حداكثر 18000 پوند فشار استاتيك بود.اين مدل 720 مايل در ساعت سرعت داشت و مداومت پرواز آن 30 دقيقه بود و ميتوانست در مدت 4 دقيقه ود را به 5000 پايي زمين برساند و سقف پرواز آن به 60،000 پا ميرسيد. هارير در چندين مدل تا بحال ساخته شده و بتدريج توانايي هاي لازم براي انجام ماموريت هاي مختلف را بدست آورده است،آمريكا كه خود بزرگترين سازنده ي هواپيماست ،اقدام به خريد هواپماهاي هارير از انگليس مينمود تا اينكه كمپاني مك دانل داگلاس پروانه ي توليد اين هواپيما را بدست آورد. ساخته هاي مك دانل داگلاس در نيروي دريايي امريكا اي .وي.8 (A.V.ناميده شد.اين مدل به دو موشك سايدويندر مجهز شد و قادر به انجام ماموريتهاي رهگيري نيز ميباشد. بعدها مك دانل داگلاستغييرات ديگري در طرح هاي هواپيما داد كه از جمله طرح بالهاي جديد كه اين نمونه اي.وي.16 (A.V.16)نام گرفت و مجهز به موتور پكازوس-15(Pegausus 15) كه قدرت آن 5 هزار پوند بيش از نمونه قبلي بود. وزن خالي نمونه ي اوليه 12600 پوند و وزن مدل جديد 13200 پوند است و حداكثر وزن آن هنگام برخاستن از 21500 به 28000 افزايش يافت؛سرعت نيز از 96 صدم ماخ به 98 صدم ماخ رسيد.(ماخ سرعت صئت ميباشد) اكنون هاريرBritish Aerospace Sea Harrierرا انگليس ميسازد ودر ارتش بريتانياي كبير و هند مورد استفاده قرار ميگيرد كه مشخصات آن در زير آمده. همچنين هاريرMcDonnell Douglas AV-8B Harrier IIتوسط مك دانل داگلاس اريكايي توليد ميشود كه علاوه بر امريكا در انگليس،اسپانياوايتاليا نيز استفاده ميشود.مشخصات اين هواپيما هم در ادامه آمده است! هارير چگون از زمين بر ميخيزد!!! زير بال هارير،در محل اتصال بال به بدنه،چهار اگزوز وجود دارد اين اگزوزها دهانه خروج گازهايي است كه از موتور خارج ميشود و ميتوانند تا 90 درجه تغيير جهت دهند بدين معني كه ميتوانند عمود بر زمين يا موازي زمين قرار گيرند.وقتي اگزوزها عمود بر زمين هستندو خلبان فشار را زياد ميكند نيروي عكس العمل خروج گاز افزايش ميابد ؛ در اين هنگام هواپيما از زمين به آرامي بلند ميشود. خلبان بتدريج اگزوزها را با محور طولي هواپيما موازي ميكند و در نتيجه هواپيما به جلو حركت كرده و بتدريج سرعت ميگيرد تا وقتيكه اگزوزها كاملا موازي شوند كه اين همزمان با وقتي خواهد بود كه هواپيما سرعت لازم خود را بدست آورده و ديگر مانند هواپيماهاي معمولي پرواز خواهد نمود http://i11.tinypic.com/2la801x.jpg فرود هارير: در موقع فرود هارير ،خلبان از مسافتي كه بستگي به سرعتش دارد در ارتفاع كم شروع به عمود كردن اگزوز هايش ميكند بوريكه وقتي بنقطه مورد نظر براي نشستن رسيد؛اگزوزها كاملا بر زمين عمود شده و سرعت نيز صفر شده باشد.در اين حالت هواپيما در نزديكي زمين.جائيكه خلبان مايل بوده است ثابت خواهد ماند. اگر احيانا خلبان كم تجره بوده باشد و نتواند دقيقا در جائيكه مايل بوده هواپيما را بيحركت نمايد يا پس از توقف كامل در هوا محل فرود را مناسب تشخيص ندهد و بخواهد همانطوريكه در نزديكي زمين ايستاده اندكي به يكي ديگر از جهات تغيير جا دهد،ميتواند اين كار را بكمك پره هايي كه در دهانه ي چهار اگزوز ش كار گذاشته شده و بنا به نياز خلبان و فرمان او قابليت تيير جهت دارد انجام دهد.اين عمل را خلبانها هاورترن ميگويند. خلبان پس از رسيدن بروي محليكه آنجا را مناسب تشخيص داد بتدريج از فشار گازهاي موتور كاسته و هارير را به آرامي بر روي زمين مينشاند رهگيري و جنگ هوايي: تا مدتها تصور ميشد تغيير سمت اگزوزها فقط در موقع نشستن و بر خاستن مفيد است ولي به طور اتفاقي،توسط آزمايشاتي كه اولين بار خلبانان باهوش ولي بازيگوش در هوا با تغيير سمت اگزوزها انجام دادند؛كشف شد كه ميتوتن به مانورهاي بينهايت مهمي دست زد كه امجام آن براي هواپيماهاي ديگر امكان ندارد.بعنوان مثال با منطبق كردن اگزوزها بر شعاع دايره گردش ميتوان دايره چرخيدن را بسيار تنگ نمود و به آساني پشت سر هواپيماي دشمن قرار گرفت.و يا با عوض كردن جهت اگزوزها سرعت را سريعا كم نمود و با يك چرخش سريع پشت سر دشمن قرار گرفت و او را در دام موكهاي هوا به هوا انداخت. كاهش سرعت هارير ميتواند تا 90 ناتيكال مايل باشد و اين در مقايسه با جنگنده هاي همطرازش بزحمت ميتواند سرعت خود را تا 150 ناتيكال مايل پايين بياورند،اهميت ويژه اش معلوم ميشود.با بهره گيري از اين امتياز اگر هارير توسط خلبان ماهري هدايت شود،مانورهاي آن براي دشمن تقريبا غير قابل پيش بيني و چاره انديشي خواهد بود. در آزمايشات با استفاده از تغيير جهت اگزوزها توانسته اند در مدت 10 ثانيه سرعت هارير را از 605 ناتيكال مايل به 370 ناتيكال مايل كاهش دهند.و در ظرف 15 ثانيه سرعت آنرا از 200 مايل به 300 مايل رسانند و همچنين در 26 ثانيه از سرعت 400 ناتيكال مايل به سرعت 500 ناتيكال مايل دست يابندهر ناتيكال مايل 1850 متر است) هارير در ماموريتهاي رهگيري و ضربتي هوا به زمين نيز بخوبي از عهده آزمايشات برآمده! http://i19.tinypic.com/2hdp4ps.jpg منبع : http://iriaf.blogfa.com
  4. sina12152000

    اخبار برتر نظامی

    من با حامد كاملا موافقم روسيه احتياجي به گوگل ارت ندارد. skywave ياهو از گوگل سياسي تر عمل كرده و جزء سايت هايي است كه نام ايران را از فهرست كشورها حذف كرده است و بسياري از محدوديت هاي ديگر ... icon_cheesygrin
  5. ياد فيلم زيبا و خوش ساخت ؛نجات سرجوخه رايان؛ ساخته اسپيلبرگ افتادم فيلمي كه مو را تن آدم سيخ مي كند icon_cheesygrin آلماني ها در نورماندي نيروي دفاعي زيادي نداشتند ولي همين نيروها هم تلفات سنگيني را بر نيروهاي آمريكايي وارد كردند.
  6. تا اين لحظه كه 7 تا از سوخو 27 هاي روسي توسط توپهاي هوايي نيروهاي گرجي سرنگون شده است
  7. sina12152000

    اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل

    [align=center][/align] عصرایران؛ فرزاد عامری - روزنامه معتبر آمریکایی واشنگتن پست در تحلیلی به قلم "جابی وریک"به بررسی امکان حمله به تأسیسات هسته ای ایران و پیامدهای آن پرداخت و نوشت: حمله نظامی به تاسیسات هسته ای ایران تنها منجر به ایجاد تاخیر در روند رو به رشد این کشور بسوی سلاحهای هسته ای می گردد. بنابر تحقیقات صورت گرفته توسط موسسه علوم و امنیت بین الملل مستقر در واشنگتن ، چنین حمله ای عملاً نتیجه معکوس داشته و اراده تهران را در دستیابی به بمب تقویت خواهد نمود. این بررسی نشان می دهد که تاسیسات اورانیوم ایران بسیار پراکنده بوده و از آنها محافظت می شود. این تاسیسات در برخی موارد به خوبی پنهان گردیده است و علاوه بر این هرگونه آسیب به برنامه هسته ای ایران بسرعت قابل ترمیم است. بگفته دیوید آلبرایت مدیر موسسه مذکور و بازرس پیشین تسلیحاتی سازمان ملل متحد بدنبال یک حمله نظامی ، ایران به سرعت سانتریفیوژ هایی را در قالب تاسیسات کوچک و پنهان از دیدگان ایجاد و مشخصا به منظور تولید اورانیوم با کاربری نظامی پیش بینی شده، راه اندازی مجدد می نماید. این تحقیقات برمبنای مقایسه تاسیسات هسته ای شناخته شده ایران با راکتور "اسیراک" عراق که در سال 1981 و به منظور بازداشتن حکومت بغداد در جاه طلبی های هسته ای توسط جنگنده های اسرائیلی منهدم گردید شکل گرفته است. بنا به نوشته سایر مولفان (پل برانان و ژاکلین شایر ) هرچند اسرائیل دست به حمله ویرانگر علیه برنامه اتمی عراق زد، اما حمله مشابه بر ضد ایران به مراتب سخت تر خواهد بود. مرکز برنامه هسته ای ایران در واحد عظیم غنی سازی اورانیوم در نطنز واقع گردیده ، جاییکه هزاران سانتریفیوژ، اورانیوم لازم را به منظور ایجاد انرژی هسته ای تولید می نماید.ایران می گوید تلاشهایش برای مقاصد صلح آمیز است. سال گذشته مقامات امنیتی ایالات متحده به این نتیجه رسیدند که ایران در سال 2003 تحقیقات تولید تسلیحات اتمی را متوقف نموده است ولی قابلیتهایش را در راستای گسترش امکان تولید سریع چنین سلاح هایی ادامه داد. این موسسه می گوید:"در صورت حمله هوایی با بمب های ضد سنگر و یا حمله موشکی به واحد زیر زمینی نطنز و برغم استحکام بالای آن ، این واحد شدیداً آسیب خواهد دید ولی در تاسیسات مخفی زیرزمینی سانتریفیوژها سریعاً تعویض خواهند شد. ایران مشهور به داشتن واحدهای زیرزمینی داخل تونلهای مجاور سایت نطنز و سایر سایتهای اصلی اتمی میباشد." این گزارش می افزاید:" زمانی ایران بر مبنای فن آوری و قطعات وارداتی حرکت می کرد ولی امروز به طرز وسیعی خودکفا گردیده است. تولید قطعات کلیدی در میان تعدادی از کارخانجات تحت کنترل دولت توزیع گردیده است. درهمین حال قطعاتی نظیر آلومینیوم با استحکام بالا در طی دهه گذشته وارد و انبار گردیده است." این موسسه می گوید:" علاوه بر این از سال 2006 که ایران محدودیت هایی در دسترسی بازرسین سازمان ملل به تاسیسات هسته ای خود ایجاد کرده، دولتهای غربی نمی توانند با اطمینان بگویند که واحدهای کلیدی ایران در کجا واقع گردیده است." اطلاعات فعلی در خصوص مجموعه ناقص است. این گزارش اظهار می دارد:" بدون برخورداری ازاطلاعات کامل، احتمال این که به دنبال یک حمله، قدرت ایران در غنی سازی اورانیوم با استفاده از سانترفوژهای گازی به میزان قابل توجهی کاهش یابد، ناچیز است." به گفته دیوید آلبرایت، هرگونه حمله از سوی اسرائیل یا آمریکا منجر به گسترش حمایت عمومی به نفع روحانیون حاکم می گردد و تهران را به بسمت افزایش محدودیت برای ناظران سازمان ملل سوق می دهد. آلبرایت می گوید: "ایران احتمالاً برنامه همه جانبه ای را به منظور دستیابی سریع به سلاحهای هسته ای آغاز خواهد نمود. " حمله نظامی منجر به شکل گیری ایرانی خشمگین تر، میهن پرست تر، بیزار از همکاری با بازرسین بین المللی و پایبندی به معاهدات منع گسترش سلاحهای هسته ای و مصمم تر از همیشه در دستیابی به سلاحهای هسته ای می گردد."
  8. babak1985 اين موضوع يك خبر نظامي است و جاي آن در اين تاپيك نيست در ضمن تكراري هم است.
  9. sina12152000

    اخبار مرتبط با تهدیدات امریکا و اسراییل

    عصرایران- یک سایت خبری آمریکا شش دلیل حمله نظامی این کشور به ایران را منتشر کرد. سایت خبری "یو.اس.نیوز" در توجیه اولین دلیل احتمال حمله نظامی آمریکا به ایران نوشت: زمانی که ویلیام فالون از سمت فرماندهی نیروی دریایی آمریکا استعفا داد، همه علت این حرکت را ناکارآمدی او در جنگ با عراق توصیف کردند، حال آنکه او مخالف آغاز درگیری با ایران بود و عملا با کاخ سفید مخالفت کرده بود و در نتیجه باید کنار گذاشته می شد. این سایت بدون اشاره به اینکه ویلیام فالون در زمان استعفا 64 ساله بوده و می بایست بازنشسته می شد، اولین دلیل حمله آمریکا به ایران را کناره گیری او توصیف کرد. دومین استدلال سایت مذکور برای حمله آمریکا به ایران، سفر دیک چنی به عمان و عربستان سعودی بود. نویسنده ، حضور چنی در عمان را سنجیدن توانایی این کشور در صورت بسته شدن تنگه هرمز توسط ایران و مقابله با کشورمان اعلام کرد و علت اصلی دیدار این مقام آمریکایی با سران عربستان را نیز سنجش توان افزایش تولید نفت در زمان قطع صدور نفت ایران خواند. گفتنی است هدف چنی از سفر به عمان و عربستان، درخواست برای تولید بیشتر نفت به منظور کاهش قیمت جهانی آن بود. در سومین بند از این مقاله آمده است: حمله هوایی مهرماه سال گذشته اسراییل به سوریه از این ماجرا حکایت دارد که دولت اولمرت قصد داشت تاسیسات الکترونیکی ضد موشکی روسها مستقر در سوریه را ویران کند که شباهت زیادی به نوع موجود در ایران دارد. در ادامه بند سوم آمده است: تخریب چنین سیستم های الکترونیکی مخصوصا در ایران پیش از حمله ضروری به نظر می رسید که روند عملیاتی آن به خوبی انجام شد. پیش از این اسراییل ادعا کرده بود که هدف از حمله سال قبل به سوریه، قصد تخریب اماکن مشکوکی بود که احتمال فعالیت اتمی سوریه در آنها می رفت. در چهارمین بخش این مقاله آمده است: ناو جنگی یو.اس.اس کول که مدتها برای کنترل اوضاع در لبنان و سوریه مستقر بود، حالا از منطقه دور شده و ناو یو.اس.اس راس در شرق دریای مدیترانه حضور یافته و بدین طریق قصد حمله از راه دور به ایران را دارد. بنا به گزارش روزنامه یو.اس.ای تودی، ناو جنگی "یو.اس.اس راس" که نگارنده مطلب فوق علت حضور آن را در شرق دریای مدیترانه، حمله به ایران توصیف کرده، به مدت دو هفته دارای مشکل فنی است و مقامات نظامی آمریکا خواستار پهلوگیری آن در یکی از کشورهای حاضر در منطقه شده اند. پنجمین مدرک استنادی نویسنده مقاله "شش احتمال برای حمله آمریکا به ایران"، ادعای شیمون پرز، رییس جمهور اسراییل برای حمله یک جانبه و بدون متحد به تاسیسات اتمی ایران است که البته عقب نشینی مقامات این رژیم از موضع خود به هیچ وجه منعکس نشد. نکته آخر اینکه نویسنده با اعتماد به نفس کامل، رویارویی اسراییل با حزب الله لبنان را دلیل خوبی برای سنجش توانایی مقابله حمله یک تنه اسراییل به ایران توصیف کرد و نوشت: هدف اسراییل از آغاز جنگ با حزب الله لبنان سنجش توان نظامی و اسلحه هایی بود که ایران در اختیار این گروه شیعه قرار می داد. در غیر اینصورت محال بود اسراییل از جنبش مقاومت حزب الله لبنان شکست بخورد!
  10. sina12152000

    اخبار برتر نظامی

    یک افسر عالیرتبه اسراییلی اعلام کرد که اگر روسیه در هر شرایط به ایران مجموعه های موشکی "اس-300" را تحویل دهد، بازار فروش این سامانه معروف دچار اختلال می شود. به گزارش «ریا نووستی» از "گازیتا.رو" به نقل از Jerusalem Post، به گفته این منبع خبری در صورت برخورداری ایران از این مجموعه، اسراییل ابزار الکترونیکی برای خنثی سازی آنها تولید خواهد کرد که به شهرت "اس-300" به عنوان یکی از بهترین سیستم های پدافند هوایی دنیا ضربه خواهد زد. این برای امنیت ملی روسیه و موضع آن در بازار تسلیحاتی جهانی نیز ضربه وارد خواهد ساخت چرا که بعد از آن هیچ کشوری سلاحی که عدم کارایی آن ثابت شده باشد را خریداری نخواهد کرد. به همین خاطر روسیه باید قبل از فروش "اس-300" به ایران در مورد این مسئله به خوبی تامل کند. مجموعه های موشکی "اس-300" در حال حاضر یکی از سیستم های برتر چند منظوره دفاع ضد هوایی در جهان محسوب می شود. گفتنی است که هرکدام از این مجموعه ها می تواند تا 100 هدف را ردیابی کرده و همزمان تا 12 هواپیما تا ارتفاع 27 هزار متری و شعاع 200 کیلومتری را هدف قرار دهد. سال گذشته ایران اعلام کرد که روسیه آماده فروش این سیستم های به تهران است. دو هفته قبل نماینده نیروهای امنیتی اسراییل در مصاحبه ای با خبرگزاری "رویتر" اعلام کرد که مجموعه های "اس-300" ممکن است تا پایان سال جاری به ایران تحویل داده شود. در واکنش به این امر، پنتاگون بلافاصله ضمن رد این پیش بینی اعلام کرد: بر اساس اطلاعاتی جاسوسی آمریکا در سال 2008 ایران از مجموعه های "اس-300" برخوردار نخواهد شد. به گفته منبع خبری Jerusalem Post "در حقیقت کسی نمی داند که آیا ایران این مجموعه ها را دریافت خواهد کرد یا خیر و چه زمانی این مسئله رخ خواهد داد.
  11. sina12152000

    روبات جنگی Foster-Miller TALON

    من منظور شما را متوجه نشدم موشك كروز و اين ربات به لحاظ عقل ماشيني و كاربرد چه تناسبي با هم دارند كه شما مقايسه كرديد. چندان هم عجيب نيست قرن آينده متعلق به هوش مصنوعي و روباتيك است و مسير تكنولوژي بدين سو است. در كشور خود ما هم استعداد هاي بسيار خوبي در اين زمينه وجود دارد.
  12. sina12152000

    Fido روبات بمب یاب

    من نميدانم دقيقا اين روبات چكار مي كند و ويژگي هاي آن چيست ولي روبات هاي شخم زن ساخت خودمان هم كاربرد خوبي دارند. icon_cheesygrin
  13. چقدر تعبير خوبي داشتيد اسب تروا icon_cheesygrin نكته جالب اين قضايا كوتاه آمدن ايران و آمريكا در سياست هايشان است. زماني گروه و حزب دولت كنوني ايران رابطه با آمريكا را گناه نابخشودني مي شمرد ولي حالا ... icon_cheesygrin
  14. sina12152000

    درجات والقاب نظامي ايران

    خسته نباشيد خيلي جالب و كامل بود. icon_cool
  15. مقايسه اسلحه خيبر با سما : همانطور كه يكي از دوستان در اول اين تاپيك گفت ظاهرا اين دو سلاح تفاوت زيادي با هم ندارند سما بعبارتي ورژن ديگر خيبر است.
  16. sina12152000

    نبرد حران (کاره)

    آقا رضا خسته نباشي واقعا لذت بردم. ياد بازي زيباي Rome,Total War افتادم كه دقيقا اشكانيان با نيروي هاي معروف زرهي اسب سوراشان و رومي ها با نيروهاي متنوع شان وجود دارند و شما مي توانيد اين نبرد را بازي كنيد من كه از اين بازي زيبا خسته نمي شوم. حيف از حماقت شاه اشكاني كه يكي سرداران دلير و وطن پرست ايراني را به خاطر حسادت كشت. icon_cool
  17. sina12152000

    تصاویر خنده دار نظامی ، قسمت 5

    اين هم دو تا عكس خنده دار ديگه :
  18. دست شما درد نكنه يكي از كاملترين مقالاتي است كه راجع به پدافند غير عامل خوانده ام خسته نباشيد. icon_cool
  19. شما معلوم هست چه مي گوييد فكر مي كنيد الان هم قرار است به ما ارزان بفروشند. icon_cool بهتر است به اميد اس 300 نخوابيد. اس 300 يا بالاتر از آن هم براي ما امنيت نمي آورد به خدا اميد داشته باشيد يك گلوله وطني شرف دارد به ... :lol:
  20. با توجه به سالروز عمليات مرصاد توصيه مي كنم اين خاطره زيبا را حتما مطالعه كنيد. بخش خبری الف ۰۴ مرداد ۱۳۸۷ دو سه روز قبل از عمليات «مرصاد» و يا چهار، پنج روز قبل از آن، دشمن (عراقى‏ها) سوء استفاده كرد وقتى كه قطعنامه پذيرفته شد. كدام قطعنامه؟ قطعنامه 598 شوراى امنيت تازه داشت جمهورى اسلامى قطعنامه را مى‏پذيرفت كه عراقيها سوء استفاده كردند. فكر كردند جنگ تمام شد و ما هيچ آمادگى نداريم، آمدند از 14 محور در غرب كشور، هجوم آوردند. آنهايى كه با جغرافياى منطقه آشنا هستند، از آن بالا گرفته تنگه با وسيى، تنگه هوران، تنگه ترشابه، بعد هم پاسگاه هدايت، پاسگاه خسروى، تنگاب نو، تنگاب كهنه، نفت‏شهر، سومار، سرنى تا مهران حدود 14 محور، دشمن آمد داخل، رزمندگان ما را دور زد. ما تا آن روز، 40 تا 50 هزار اسير از آنها داشتيم و آنها اسير از ما كمتر داشتند. اين علميات، خيلى وحشتناك بود! دلهايمان را غم فراگرفت تا آنجا كه امام فرموده بود: «ديگر نجنگيد». من توى خانه بودم؛ يك دفعه ساعت 30/8 شب از ستاد كل (كه من الان در آنجا كار مى‏كنم كه در آن موقع معاون عملياتش يكى از برادران سپاه بود.) به من زنگ زد و گفت: فلان كس! دشمن از سرپل ذهاب، گردنه پاتاق با سرعت‏به جلو مى‏آيد. همين جورى سرش را انداخته پائين مى‏آيد. من گفتم: كدام دشمن؟! اگر تنها از يك محور سرش انداخته، پس چه جور دشمن است؟! گفت: نمى‏دانيم گفت: همين طور آمده الان به كرند هم رسيد و كرند را هم گرفتند. چون بعد از پاتاق، مى‏شود كرند، بعد از كرند، مى‏شود اسلام‏آباد غرب و سپس نيز مى‏آيد به كرمانشاه. گفت: همين جور دارد جلو مى‏آيد. گفتم: اين چه جور دشمنى است؟ گفت: ما هيچى نمى‏دانيم. گفتم: حالا از ما چه مى‏خواهيد؟ گفتند: شما بيائيد برويد منطقه. خلاصه گفتم: اول يك حكمى بنويسد كه من رفتم آنجا، نگويند تو چه كاره‏اى؟ درست است نماينده حضرت امام هستم ولى نمايندگى حضرت امام از نظر فرماندهى، نقشى ندارد. او گفت: هر حكمى ميخواهى، بگو ما مى‏نويسيم. ما هر چه فكر كرديم، ديديم مغزمان كار نمى‏كند. حواسمان پرت شد كه اين دشمن، چه كسى است. آخر گفتم: فقط به هواپيما بگوييد كه ساعت 30/10 آماده بشود ما با هواپيما برويم به كرمانشاه. هواپيما آماده كردند. ساعت 30/10 رفتيم كرمانشاه. رسيديم كرمانشاه، ديديم اصلا يك محشرى است. مردم ريختند بيرون شهر از شدت وحشت. اين جاده بين كرمانشاه بيستون تقريبا حالت‏بلوارى دارد. تمام پر آدم، يعنى اصلا هيچ كس نمى‏تواند حركت كند. طاق بستان محل قرارگاه بود. مجبور شديم پياده شويم، ماشين گرفتيم، رفتيم تا رسيديم تا ساعت 30/1 شب ما دنبال اين بوديم، اين دشمنى كه دارد مى‏آيد، كيه؟ ساعت 30/1 شب يك پاسدارى سراسيمه و ناراحت آمد، گفت: من اسلام‏آباد بودم، ديدم منافقين آمدند، ريختند توى شهر (تازه فهميدم منافقين هستند ريختند توى شهر.) شهر را گرفتند آمدند پادگان ارتش را (كه آن موقع ارتش آنجا نبود ارتش همه توى جبهه‏ها بودند فقط باقى مانده آنها بودند.) گرفتند.فرمانده، سرهنگى بود. حرفشان را گوش نمى‏كرد. همان جا اعدامش كردند و مى‏خواستند بيايند به طرف كرمانشاه، توى مردم گير كردند، چون مردم بين اسلام‏آباد تا كرمانشاه با تراكتور، ماشين و هر چى داشتند، ريختند توى جاده. پس اولين كسى كه جلوى آنها را گرفته بود خود مردم بودند. من به آقاى «شمخانى‏» كه الان وزير دفاع است و آن وقت معاون عملياتى در ستاد كل بود گفتم: فلان كس! ما كه الان كسى را نداريم، با كدام نيرو دفاع كنيم، نيروهامون هم توى جبهه مانده‏اند. اينجا كسى را نداريم؛ هوانيروز همين نزديك است، زنگ بزن به فرمانده آنها، خلبانها ساعت 5 صبح آماده شوند، من مى‏روم توجيه‏شان مى‏كنم. (از زمين كه كسى را نداريم.) با خلبانان حمله مى‏كنيم. ايشان زنگ به فرمانده هوانيروز مى‏زند، مى‏گويد: من شمخانى هستم. فرمانده هوانيروز مى‏گويد: من به آقاى شمخانى ارادت دارم، ولى از كجا بفهمم كه پشت تلفن، شمخانى باشد، منافق نباشد؟ تلفن را من گرفتم. من اكثر خلبانها را مى‏شناختم، چون با اكثر آنها خيلى به ماموريت رفته بودم. همه آنها آشنا هستند. همين طور زنگ زدم اسمش «انصارى‏» بود. گفتم: صداى مرا مى‏شناسى؟ تا صداى ما را شنيد، گفت: سلام عليكم. و احوال پرسى كرد. فهميد. گفتم: همين كه مى‏گوييد، درست است. ساعت 5 صبح خلبانها آماده باشند تا من توجيه‏شان كنم. صبح تا هوا روشن شد شروع كنيم و گرنه، ديگه منافقين بريزند، اوضاع خراب مى‏شود؛ 5 صبح، ما رفته بوديم؛ همه خلبانها توى پناهگاه آماده بودند، توجيه‏شان كرديم كه اوضاع خراب است، دوتا هلى‏كوپتر جنگى كبرى، يك 214 آماده بشوند و با من بيايند. اول ببينم كار را از كجا شروع كنيم؟ بعد، بقيه آماده باشند تا گفتيم، بيايند. اين دو تا كبرى را داشتيم؛ خودمان توى هلى‏كوپتر 214 جلو نشستيم. گفتم: همين جور سر پائين برو جلو ببينيم، اين منافقين كجايند. همين‏طور از روى جاده مى‏رفتيم نگاه مى‏كرديم، مردم سرگردان را مى‏ديديم. 25 كيلومتر كه گذشتيم، رسيديم به گردنه چال زبر كه الان، اسمش را گذاشته‏اند «گردنه مرصاد». من يك دفعه ديدم، وضعيت غير عادى است، با خاك ريز جاده را بستند يك عده پشتش دارند با تفنگ دفاع مى‏كنند. ملائكه و فرشتگان بودند! از كجا آمده بودند؟ كى به آنها ماموريت داده بود؟! معلوم نبود. هلى‏كوپتر داشت مى‏رفت. يك دفعه نگاه كردم، مقابل اون‏ور خاك‏ريز، پشت‏سرهم تانك، خودرو و نفربر همين جور چسبيده و همه معلوم بود مربوط به منافقين است و فشار مى‏آورند تا از اين خاك ريز رد بشوند. به خلبانها گفتم: دور بزنيد و گرنه ما را مى‏زنند. به اينها گفتم: برويد از توى دشت. يعنى از بغل برويم؛ رفتيم از توى دشت از بغل، معلوم شد كه حدود 3 تا 4 كيلومتر طول اين ستون است. من كلاه گوشى داشتم. مى‏توانستم صحبت كنم؛ به خلبان گفتم: اينها را مى‏بينيد؟ اينها دشمنند برويد شروع كنيد به زدن تا بقيه هم برسند. خلبانهاى دوتا كبرى‏ها رفتند به طرف ستون، ديدم هر دويشان برگشتند. من يك دفعه داد و بيدادم بلند شد، گفتم: چرا برگشتيد؟ گفتند: بابا! ما رفتيم جلو، ديديم اينها هم خودى‏اند. چى‏چى بزنيم اينهارو؟! خوب اينها ايرانى بودند، ديگه مشخص بود كه ظاهرا مثل خودى‏ها بودند و من هر چه سعى داشتم به آنها بفهمانم كه بابا! اينها منافقند. گفتند: نه بابا! خودى را بزنيم! براى ما مسئله دارد؛ فردا دادگاه انقلاب، فلان. آخر عصبانى شدم، گفتم بنشين زمين. او هم نشست زمين. ديديم حدودا 500 مترى ستون زرهى نشسته‏ايم و ما هم پياده شديم و من هم به خاطر اينكه درجه‏هايم مشخص نشود، از اين بادگيرها پوشيده بودم، كلاهم را هم انداخته بودم توى هلى‏كوپتر. عصبانى بودم، ناراحت كه چه جورى به اينها بفهمونم كه اين دشمن است؟! گفتم: بابا! من با اين درجه‏ام مسؤولم. آمدم كه تو راحت‏بزنى؛ مسؤوليت‏با منه. گفت: به خدا من مى‏ترسم؛ من اگر بزنم، اينها خودى‏اند، ما را مى‏برند دادگاه انقلاب. حالا كار خدا را ببينيد! منافقين مثل اينكه متوجه بودند كه ما داريم بحث مى‏كنيم راجع به اينكه مى‏خواهيم بزنيم آنها را. منافقين سرلوله توپ را به طرف ما نشانه گرفتند. حالا من خودم توپچى بودم. اگر من مى‏خواستم بزنم با اولين گلوله، مغز هلى‏كوپتر را مى‏زدم. چون با توپ خيلى راحت مى‏شود زد. فاصله يا برد 20 كيلومترى مى‏زنيم، حالا كه فاصله 500 مترى، خيلى راحت مى‏شود زد. اينها مثل اينكه وارد هم نبودند، زدند. گلوله، 50 مترى ما كه به زمين خورد، من خوشحال شدم، چون دليلى آمد كه اينها خودى نيستند. گفتم: ديدى خودى‏ها را؟ اينها بچه كرمانشاه بودند، با لهجه كرمانشاهى گفتند: به على قسم الان حسابش را مى‏رسيم. سوار هلى‏كوپتر شدند و رفتند. جايتون خالى. اولين راكتى كه زد، كار خدا بود، اولين راكت‏خورد به ماشين مهمات‏شان. خود ماشين منفجر شد. بعد هم اين گلوله‏ها كه داخل بود، مثل آتشفشان مى‏رفت‏بالا. بعد هم اينها را هرچه مى‏زدند، از اين طرف، جايشان سبز مى‏شدند، باز مى‏آمدند. من ديگه به هلى‏كوپتر كبرى گفتم: بچه‏ها! شماها بزنيد؛ ما بريم به دنبال راه ديگه. چون فقط كافى نبود كه از هوا بزنيم، بايد كسى را از زمين گير مى‏آورديم. ما ديگه رفتيم شناسايى كرديم؛ يك عده توى سه راهى روانسر، يك عده توى بيستون، فلاكپ، هرچه گردان بود، اينها را با هلى‏كوپتر سوار مى‏كرديم، دور اينها مى‏چيديم. مثل كسى كه با چكش مى‏خواهد روى سندان بزند اول آزمايش مى‏كند بعد مى‏زند كه درست‏بخورد. ما ديگه با خيال راحت دور آنها را گرفتيم. محاصره درست كرديم؛ نيروهاى سپاه هم از خوزستان بعد از 24 ساعت، رسيد. نيروهاى ارتش هم از محور ايلام آمد. حال بايد حساب كنيد از گردنه چال زبر تا گردنه حسن آباد، 5 كيلومتر طولش است. همه اينها محاصره شدند ولى هرچى زده بوديم، باز جايش سبز شده بود. بعد از 24 ساعت‏با لطف خداوند، اينان چه عذابى ديدند... بعضى از آنها فرارى مى‏شدند توى اين شيارهاى ارتفاعات، كه شيارها بسته بود، راه نداشت، هرچه انتظار مى‏كشيديم، نمى‏آمدند. مى‏رفتيم دنبال آنها، مى‏ديديم مردند. اينها همه سيانور خوردند، خودشان را كشتند. توى اينها، دخترها مثلا فرماندهى مى‏كردند. از بيسيم‏ها شنيده مى‏شد: زرى، زرى! من بگوشم. التماس، درخواست چه بكنند؟ اوضاع براى آنها خراب بود. ما ديديم اينها هم منهدم شدند... بعد گفتيم، برويم دنباله اينها را ببنديم كه فرار نكنند. باز دوباره دو تا هلى‏كوپتر كبرى گير آورديم و يك هلى‏كوپتر 214، كه رفتم به طرف گردنه پاتاق. از اسلام‏آباد رد مى‏شدم، جاده را نگاه مى‏كردم كه ببينم منافقين چگونه رفت و آمد مى‏كنند. ديديم يك وانتى با سرعت دارد مى‏رود. حقيقتش دلمون نيامد كه اين يكى از دستمون در بروند؛ به خلبان كبرى گفتم: از بغل با اون توپت توپ 20 ميلى مترى خوبى دارند. از 2/3 كيلومترى خوب مى‏زند.- يك رگبارى بزن، ترتيبش را بده. گفت: اطاعت ميشه. تا آمدم بجنبم، ديدم هلى‏كوپتر رفته بالاى سرش، مثل اينكه مى‏خواهد اينها را بگيرد، من گفتم: «جلو نرو زيرا اگر بروى جلو، مى‏زنندت.» يك دفعه هلى‏كوپتر را زدند، ديدم هلى‏كوپتر رفت، خورد به زمين شخم زده. يك دود غليظى مثل قارچ، بلند شد؛ مثل اينكه دود از كله ما بلند شد كه اى كاش نگفته بوديم: برو! اشتباه كردم. حالا چكار كنيم؟ خلبان را نجات بدهم، ما را هم مى‏زدند؛ آنجا پر منافق بود به هر صورت، خلبانها را راضى كردم كه برويم يك آزمايش كنيم، ببينيم مى‏توانيم كه خلبان را نجات بدهيم. ديديم هلى‏كوپتر دومى گفت: من توپم كار نمى‏كند، نمى‏توانم پشتيبانى كنم؛ برويم آنجا، مى‏زنند. گفتم: هيچى، اينها كه شهيد شدند، برويم به طرف ادامه هدف. رفتيم محل را شناسائى كرديم. حدود يكى دو گردان نيرو را من توى گردنه پاتاق پياده كردم و راه را بر آنها بستم كه فرار نكنند. برگشتيم، شب شد. صبح ساعت 8 بود كه من توى طاق بستان بودم. يك دفعه، تلفن زنگ زد؛ فرماندهى هوانيروز گفت: فلان كس! دوتا خلبان پيش من هستند، دوتا خلبانى كه ديروز گفتى شهيد شدند. گفتم: چى؟ من خودم ديدم شهيد شدند! گفت: آنها آمدند. بعد، خودمان را به خلبانها رسانديم. تعريف كردند و گفتند: ما رفتيم آنها را از نزديك كنترل كنيم، ما را زدند؛ سيستمهاى فرمان هلى‏كوپتر، قفل شد. يعنى ديگه كنترل نبود. ما فقط با هنر خودمان، زديم به خاك به صورت سينمال، كه سقوط نكنيم. وقتى زديم، يك دفعه ديديم موتور دارد آتش مى‏گيرد ولى ما زنده‏ايم. هنوز يكى از كابينها باز مى‏شد. لكن كابين ديگرى باز نمى‏شد، قفل شده بود. شيشه‏اش را با سنگ شكستيم، آمديم بيرون، دوتايى از اين دود استفاده كرديم و به طرف تپه مقابل فرار كرديم. بعد، منافقين كه آمدند، ديدند جايمان خالى است، رد پايمان را ديدند و ديدند كه ما داريم پاى تپه مى‏رويم. افتادند دنبال ما. بالاى تپه رسيدم. نه اسلحه‏اى داريم نه چيزى. خدايا! (شهادتين را مى‏گفتيم). كار خدا، يك دفعه ديديم از طرف ايلام دوتا كبرى اصلا چه جورى شد كه يك دفعه اونجا پيدا شدند؟! آمدند به طرف جاده، شروع كردند به زدن اينها و آنها هم پا به فرار گذاشتند. حالا اينها از اين ور فرار مى‏كنند، ما از اون ور فرار مى‏كنيم. ما هم از فرصت استفاده كرديم به طرف روستاهايى كه فكر كرديم داخل آنها، ديگه منافق نيست، رفتيم. بعد، رسيديم به روستا، و خيالمان راحت‏شد كه ديگر نجات پيدا كرديم. تا رفتيم توى روستا، مردم دور ما را گرفتند. منافقين! منافقين! گفتيم: بابا! ما خودى هستيم؛ ما خلبانيم. گفتند: نه، شما لباس خلبانى پوشيديد. و شروع كردند به كتك زدن ما. كار خدا يكى از برادرهاى سپاه اونجا پيدا شده، گفته: شما كى را داريد مى‏زنيد؟ كارتشان را ببينيد. كارتمان را ديدند، گفتند: نه بابا! اينها خلبانند. شروع كردند رو بوسى با اينها يك پذيرائى گرم. صبح هم هلى‏كوپتر كبرى آنجا پيدا شده بود. هلى‏كوپتر كميته، ساعت 8 آنها را رسانده بود به محل پايگاه، كه آنها را ما حالا ديديم. به هر حال خداوند متعال در آخر اين روز جنگ يا عمليات «مرصاد» به آن آيه شريفه، عمل كرد. كه خداوند در آيه شريفه مى‏فرمايد: «با اينها بجنگيد، من اينها را به دست‏شما عذاب مى‏كنم و دلهاى مؤمن را شفا مى‏دهم. و به شما پيروزى مى‏دهيم.» (توبه-14) و نقطه آخر جنگ با پيروزى تمام شد. كه كثيفترين و خبيثترين دشمنان ما (منافقين) در اينجا به درك واصل شدند و پيروزى نهايى، ما يك پيروزى عظيمى بود.
  21. دوست عزيز با موشك دوش پرتاب نمي شود تانك و نفربر زد چون قابليت نفوذ در زره آنها را ندارد و اصلا براي اين كار درست نشده است. icon_cool
  22. آقا اين اينترنت ما قاطي كرد لطفا يك نفر اين تاپيك اضافي را پاك كند واقعا شرمنده icon_cool
  23. اين عضو منافقين در اين گفتگوي افشاگرانه كه به مناسبت بيست و يكمين سالگرد عمليات مرصاد انجام شد به بازگويي خاطرات خود از اين عمليات ‌پرداخته است. "بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر كاري خواستيد بكنيد و هر كسي را كه خواستيد، بكشيد تا اينكه من فرمان عفو عمومي بدهم!" اين سخنان از اولين جمله‌هاي مسعود رجوي در شب عمليات فروغ جاويدان بود. پس از اعلام پذيرش قطعنامه 598 از سوي جمهوري اسلامي ايران، منافقين طي هماهنگي با رژيم صدام، اقدام به حمله‌اي كور عليه ايران كردند به اين ترتيب كه قرار شد تا ارتش عراق با هجوم سنگين به مناطق جنوبي ايران، رزمندگان اسلام را به خود مشغول كند تا نيروهاي منافقين بتوانند به‌راحتي وارد ايران شده و تا تهران پيشروي كنند اما... متن زير قسمتي از گفتگوي مفصل فارس با هادي شعباني راننده رييس وقت گروهك منافقين (مژگان پارسايي) و از نيروهاي حاضر در عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) است كه حدود 20 سال از زندگي پنجاه ساله خود را در اين گروهك سپري كرد تا اينكه در سال 1383 توانست از مقر منافقين گريخته و به ايران بازگردد. وي در اين گفتگوي افشاگرانه كه به مناسبت بيست و يكمين سالگرد عمليات مرصاد انجام شد به بازگويي خاطرات خود از اين عمليات ‌پرداخته است. * فارس: موضوع عمليات مرصاد (فروغ جاويدان) و حمله نظامي به ايران چگونه به شما ابلاغ شد؟ بعد از قبول قطعنامه از سوي ايران بود كه مسعود (رجوي) سريعا جلسه‌اي گذاشت و گفت بايد تا يك هفته ديگر به ايران حمله كنيم چراكه قبول قطعنامه از سوي جمهوري اسلامي نشان دهنده ضعف نيروهاي ايراني در جبهه‌هاي جنگ است و گفت كه ما مقصر بوديم كه ايران قطعنامه را قبول كرد چون وقتي ما در عمليات چلچراغ، مهران را تصرف كرديم، شعار «امروز مهران، فردا تهران» سر داديم و رژيم ايران ترسيد كه ما بتوانيم وارد تهران شويم و به همين خاطر سريعا آتش بس را پذيرفت. بعد از اين صحبت‌ها بود كه سازماندهي جديد شروع شده و تيپ‌ها و لشكر‌هاي جديد تشكيل شدند. بعدها مسعود عنوان كرد كه در يك طرح هماهنگ با ارتش عراق قرار شده بود آنها (نيروهاي عراقي) از جنوب به ايران حمله كنند تا ما بتوانيم به راحتي از سمت غرب پيشروي كنيم. * فارس: شب قبل از شروع عمليات در جلسه معروف به "توجيه فروغ" يا خداحافظي نيز حضور داشتيد؟ بله، همه نيروها بودند. مسعود در آن جلسه سخنراني مفصلي كرد و گفت همين فردا بايد حركت كنيم و حتي به مهدي ابريشيم‌چي هم كه فرمانده محور تهران بود گفت "وقتي به تهران رسيديد اتاق كار سابق من در خيابان علوي را آماده كنيد تا من بيايم و در آن مستقر شوم" و بعد خطاب به نيروها گفت "بعد از ورود به تهران تا 48 ساعت هر كاري خواستيد بكنيد و هر كسي را كه خواستيد بكشيد تا اينكه من فرمان عفو عمومي بدهم!" - نيروها چقدر به موفقيت در اين عمليات اميدوار بودند؟ همه ما فكر مي‌كرديم كه واقعا اين طرح عملي است. مسعود مي‌گفت نيروهاي ايران ديگر انگيزه جنگيدن ندارند و مردم هم خسته شده‌اند و منتظر جرقه‌اي هستند تا عليه حكومت شورش كنند. حتي وقتي به او گفتيم در بعضي يگان‌ها كمبود نيرو داريم، مسعود مي‌گفت نگران نباشيد در اولين شهر كه وارد شويم مردم به ما مي‌پيوندند و كمبودها جبران مي‌شد. از طرفي هم براي ما كه با انگيزه مبارزه به سازمان پيوسته بوديم، اين عمليات آخرين فرصت بود كه بر اساس تصور و القائات سازمان، يا مي‌كشتيم و پيروز مي‌شديم يا كشته مي‌شديم. - ولي همان موقع نيروهاي ايران توانسته بودند ارتش عراق را از جنوب ايران عقب بزنند. اين براي شما جاي سوال نبود كه چطور كشوري كه به قول شما ضعيف شده مي‌تواند چنين كاري كند؟ شما بايد به اين نكته توجه كنيد كه ذهن ما (نيروهاي منافقين) يك ذهن تاكتيكي نبود و اين مسائل را نمي‌دانستيم. مثال ما، مثال اسكي‌بازي بود كه روي برف احساسات ليز مي‌‌خورد. ما قدرت تحليل نداشتيم و حتي نمي‌توانستيم روي نقشه كار كنيم. فرماندهان به ما مي‌گفتند همين مسير مستقيم را كه برويم بدون مقاومت به كرمانشاه مي‌‌رسيم و از آنجا هم همدان، ساوه، آوج و بعد تهران. ما هم قبول كرديم. الان كه نگاه مي‌كنيم مي‌توانيم بفهميم اين نوع عمليات از اول شكست خورده بود. استفاده از زره پوش‌هاي لاستيك‌دار و حركت در يك خط آن هم روي جاده آسفالت، امكان موفقيت نداشت ولي آن موقع كسي از نيروها اين چيزها را نمي‌دانست. در واقع آن شب، شب اتمام حجت مسعود با بچه‌ها بود و طوري صحبت كرد كه همه مي‌گفتند همين امشب حمله را شروع كنيم. حتي برخي افراد در شبانه روز 2 ساعت مي‌خوابيدند و فقط كار مي‌كردند بهمين خاطر خيلي از نيروها در حمله فروغ از فرط خستگي در ميدان نبرد خوابشان برد! - براي انجام عمليات آموزش خاصي هم ديديد؟ آموزش ها بسيار مختصر بود و آن‌ هم براي كساني كه 2، 3 روز قبل از اروپا براي شركت در عمليات آمده بودند. فقط هم آموزش تيراندازي با كلاش و كلت بود. كساني كه حين عمليات مي‌رسيدند كه اصلا همين آموزش مختصر را هم نمي‌ديدند فقط سلاحشان را مي‌گرفتند و به ميدان جنگ فرستاده مي شدند. سازمان به دروغ به آنها مي‌گفت مثلا الان در كرمانشاه هستيم شما هم به آنجا برويد. افرادي در اروپا بودند كه بچه خود را تحويل همسايه‌شان داده بودند تا به عمليات برسند. كساني كه حتي دست چپ و راست خود را نمي‌دانستند، چه برسد به استفاده از سلاح! - نيروهايي كه در اين عمليات شركت داشتند شامل 3 دسته مي‌شدند. يك دسته اعضاي قديمي سازمان كه آموزش ديده بودند، يك دسته اعضايي كه از كشورهاي ديگر اضافه شدند و ديگري هم اسراء سازمان. در مورد دو دسته آخر قدري توضيح بدهيد. نيروهاي از خارج آمده آموزش نديده بودند و با اين انگيزه در عمليات شركت مي‌كردند كه از اين خوان نعمتي كه گسترده شده بود، بهره‌اي ببرند ! به اين اميد بودند كه مثلا رژيم ايران تغيير كند و آنها به پست و منصبي برسند كه اكثرا هم در عمليات كشته شدند. اما وضعيت اسرا از اين هم وخيم‌تر بود. - چطور؟ برخي از اين اسرا، اسيران ايراني موجود در زندان‌هاي عراق بودند كه در آنجا به بدترين شكل با آنها رفتار مي‌شد. سازمان از اين فرصت استفاده كرد و به آنها گفت اگر براي شركت در عمليات به ما بپيونديد آزاد خواهيد شد. برخي از آنها به اين اميد كه در حين عمليات بتوانند فرار كنند، قبول كردند. اما غالب اين اسرا كساني بودند كه در عمليات آفتاب اسير شده بودند كه تعدادشان به حدود 300 نفر مي‌رسيد. اين اسرا بيشتر از نيروهاي ارتش بودند كه تعدادي در سردشت، تعدادي در فكه و تعدادي هم حين عمليات چلچراغ اسير شده بودند. همه اين اسرا در پادگان معروف به «دبس» در كركوك نگهداري مي‌شدند كه اردوگاه اسراي سازمان بود. وقتي عمليات شروع شد سازمان مجبور بود از حداكثر نيروهايش استفاده كند به همين دليل سراغ اين اسرا هم رفت. برخي از اسرا اعلام آمادگي كردند كه تعدادشان كم بود. بقيه آنها را در اتاقي حبس كردند و مقداري آب و غذا برايشان گذاشته و به آنها گفتند هر موقع در عمليات پيروز شديم مي‌آييم سراغ شما و رفتند. يكي از مسئولان عمليات به نام «احمد واقف» گفت روز دوم مجددا سراغ آنها رفتيم و به دروغ به آنها گفتيم كه ما توانستيم كرمانشاه را تصرف كنيم هر كس مي‌خواهد بيايد. تعدادي گول خوردند و آمدند و مابقي را دوباره حبس كرده و رفتيم. به اين ترتيب سازمان توانست حدود 40 نفر از اسرا در عمليات شركت دهد كه اكثر آنها در صحنه عمليات گريختند. سازمان هم اين موضوع را مي‌دانست ولي مي‌گفتند چاره‌اي نيست بايد تعداد نيروها را افزايش داد. اين زماني بود كه «كرند» در حال تصرف توسط نيروهاي ايران بود و اين يعني محاصر نيروهاي سازمان در اسلام آباد. - شما در عمليات مرصاد در چه واحدي بوديد؟ من در عمليات مرصاد در واحد توپخانه مشغول بودم، فرمانده لشكرمان هم «مهين رضايي» معروف به «آذر» بود. روز عمليات يك توپ 122 همراه 2 دستگاه آيفا مهمات تحويل ما شد كه 4 نفر بوديم. تا اسلام آباد درگيري خاصي نداشيتم تا اينكه به حسن آباد رسيديم. آنجا درگيري كوچكي رخ داد ولي به هر صورتي بود توانستيم راه را باز كنيم. تا به تنگه چهار زبر (تنگه مرصاد) رسيديم كه درگيري اصلي شروع شد. حوالي 10 صبح بود كه از ناحيه شكم مجروح شدم و من را به زير پل حسن آباد كه اكثر زخمي‌هاي مرصاد آنجا بودند، منتقل كردند. از حسن آباد به فرمانداري اسلام آباد رفتيم. تعداد زخمي‌ها خيلي زياد بود و اكثرا حال وخيمي داشتند. ما را از آنجا به كرند و سپس به سر پل ذهاب بردند و از سرپل ذهاب بوسيله هلي‌كوپتر عراقي به بيمارستاني در بغداد منتقل كردند. هوا در حال تاريك شدن بود كه تعداد زخمي‌ها در بيمارستان بقدري شد كه مابقي مريض‌ها را از آنجا منتقل كردند و بيمارستان بصورت كامل در اختيار سازمان قرار گرفت. من از ناحيه شكم تير خورده بودم و حال خوبي نداشتم. جالب اينجاست كه بعد از اتمام عمليات و شكست كامل سازمان، برخي از فرماندهان پيش ما مي‌آمدند و به دروغ مي‌گفتند كه كرمانشاه را تصرف كرديم و آنجا مستقر هستيم! من 8 ماه بستري بودم و بعد از آن هم تا 2 سال تحت نظر دكتر قرار داشتم. - دوستانتان از صحنه درگيري مطلب خاصي به شما نگفتند؟ يكي از آنها خاطره‌اي تعريف كرد كه بد نيست اينجا بازگو شود تا ببينيد رافت و عطوفتي كه سازمان و خصوصا مسعود رجوي از آن دم مي‌زد، چگونه بود. استراتژي سازمان در عمليات فروغ استراتژي «پرچم نظامي» بود. يعني هر كس كه جلوي شما را گرفت او را بكشيد و اين «هر كس» يعني پاسدار. يكي از دوستان تعريف مي‌كرد كه تعدادي از نيروهاي پاسدار را در عمليات فروغ اسير كرديم و آنها را با دست بسته در گوشه‌اي نگه داشتيم. هوا خيلي گرم بود و آنها بسيار تشنه بودند. يكي از افراد پيش فرمانده گردان «عبد الوهاب فرجي» (افشين) رفت و از او پرسيد با اين اسرا چه كار كنيم؟ افشين كه علاقه زيادي به كلت داشت اسلحه‌اش را بيرون آورد و با اشاره گفت همه آنها را اين طور آب بديد. با اشاره افشين، همه اسرا تيرباران شدند و اجساد آنها روي هم ريخته شد و از آن عكس گرفتند. اين عكس تا مدتها به عنوان يكي از مهمترين دستاوردهاي عمليات فروغ جاويدان در جلسات معرفي مي‌شد. - بازتاب شكست عمليات فروغ در داخل سازمان چطور بود؟ بازتاب اين شكست آنقدر وحشتناك بود كه مسعود تنها يك هفته بعد از آن اعلام نشست عمومي كرد و دستور داد تا همه نيروها حتي مجروحين را از بيمارستان به اين نشست بياورند. من آن موقع در بيمارستان بستري بودم با همان تخت بيمارستان مرا به سالن آوردند. وضع خيلي خراب بود و اكثر نيروها بريده بودند چون از يك طرف به تهران نرسيده بوديم و از آن بدتر اينكه دوباره به عراق برگشتيم و نمي‌دانستيم آينده چه مي‌شود، آتش بس هم كه برقرار شده بود. - سازمان براي ترميم اين وضعيت چه كار كرد؟ مسعود در آن نشست شروع به توجيه كرد و اين كار را هم خوب بلد بود. مثلا مي‌گفت ما در اين عمليات 1500 كشته داديم در حالي كه توانستيم 55 هزار نفر از نيروهاي رژيم را بكشيم! و حرف‌هايي از اين دست. با اين حال فضاي بعد از مرصاد بسيار سنگين بود. سازمان براي شكستن اين فضا اقدام به وارد كردن نيروهاي جديد از اروپا كرد. به آنها مي‌گفتند چند ماه براي آموزش بيايد و هر كس كه خواست مي‌تواند بعد از آموزش برگردد. مسعود مي‌گفت ما خودمان را براي عمليات فروغ 2 آماده مي‌كنيم، ولي ديگر فايده‌اي نداشت. اين وضع ادامه پيدا كرد تا اينكه بعد از حمله امريكا به عراق به اوج خود رسيد. * جشن بزرگ سازمان ترور صياد شيرازي بود - يكي از افرادي كه هيچ گاه نامش از ذهن منافقين پاك نخواهد شد شهيد صياد شيرازي است. واكنش سازمان به ترور ايشان كه نقش موثري در سركوب عمليات فروغ داشت چه بود؟ بله. اصولا هر عمليات موفقي كه در داخل ايران انجام مي‌شد سازمان جشن مختصري مي‌گرفت ولي ترور صياد يك اتفاق ويژه بود و سازمان هم سنگ تمام گذاشت. آن روز جشن عمومي اعلام شد و تير هوايي و شيريني و شام جمعي هم دادند. اتفاقي كه به ندرت مي‌افتاد. مسعود هم در يك نشست عمومي اين ترور را تبريك گفت. بالاخره شهيد صياد يكي از فرماندهان بزرگ عمليات مرصاد بود كه ضربه سختي به پيكر سازمان وارد كرد. منبع: عصر ایران
  24. سعيد جان در برابر حملات EMP تاكنون روش مقابله 100درصد موثر پيدا نشده است ايجاد پوشش هاي ضد امواج الكترومغناطيس به تنهايي كافي نيست و بايد سيستم هاي پايدارتر موازي در كنار اينها تعريف كرد كه بصورت مكمل كار كنند تا قابليت اطمينان بالاتر رود. سيستم هاي الكترونيكي ديجيتالي بشدت نويز پذير هستند اگر براي مراكز حساس بتوان پروژه اي تعريف كرد كه در آن اين مراكز توسط دستگاه هاي ضد اخلال گر حفاظت شوند نتيجه خوبي خواهيم گرفت. از اهميت پدافند غير عامل هم نبايد غافل شد چون اين نوع دفاع در صورت كار علمي و عملي در كاهش خسارات ما موثر بوده و ارزان تر هم خواهند بود. من تلاش دانشمندان خودمان را در زمينه جمينگ و ECM زير سوال نمي برم و آن را تحسين مي كنم ولي واقعيت اين است كه ما در اين قسمت از دشمن ضعيف تر هستيم. در آخر من با حرف شما مبني بر اينكه بهترين دفاع حمله است موافق هستم. اين تاكتيك موثر (كه در فوتبال هم هم كاربرد دارد icon_cool ) اگر توسط صدام ديكتاتور انجام مي شد شايد نتيجه جنگ الان طور ديگري بود.
  25. جناب فلانكر مثل هميشه مقاله شما عالي بود. من فكر مي كنم استفاده از رادارهاي بومي (مثل پروژه رادار ملي) بهمراه گشت هاي هوايي مكمل با آن كه توسط هواپيمايي مثل تامكت كه رادار قدرتمندي دارد نتيجه مناسبي دارد. استفاده از آواكس (كه خوشبختانه در دستور كار نيز است) نقش عمده اي در جلوگيري از غافلگير شدن دارد. در نهايت استفاده از سيستم هاي آنالوگ براي ارتباط يگان ها و رده هاي مختلف رزمي بسيار مفيد است . سيستم هاي آنالوگ در برابر جنگ الكترونيك پايداري بالايي دارند و هميشه بايد در كنار سيستم هاي پيشرفته ديجيتال كنوني اين سيستم ها بعنوان مكمل استفاده شوند. در زمينه جنگ الكترونيك ما پيشرفت خوبي داشته ايم ولي كافي نيست و جاي كار بهتر و بيشتر با توجه به نيروهاي خوب و جواني كه در كشور است وجود دارد.