Alicommando

Members
  • تعداد محتوا

    250
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های Alicommando

  1. ببخشید یه سوال بعضی ها به اشتباه فکر میکنن طوفان مسلسلش با حرکت سر خلبان میچرخه این درسته؟ http://www.aparat.com/v/tNB5Q
  2. Alicommando

    اشنایی اجمالی با سلاح MSR

    اسنایپر هاش شبیه اسنایپرهای جنراله نه raised_eyebrow
  3. ما توی کلاسمون یه آواکس داریم نمیدونم چه جوری جا شده big_hug rolling_on_the_floor  rolling_on_the_floor
  4. میتونید یه عکس از دیوید استرلینگ موسس این گروه ضد تروریستی(متجاوز) بزارید رفتم توفاز کال آف شیش icon_cheesygrin  icon_cheesygrin  icon_cheesygrin  icon_cheesygrin
  5. Alicommando

    Uss iOWA BB-61 عظیم الجثه+عکس

    بیشتر در سمت عقبی ناو است ولی تصاویری ازش موجود نیس :mrgreen:
  6. بااجازه کپی کردم راضی باشید  icon_cheesygrin  :winking:
  7. سلطان پرواز ایران   ما ایرانی ها همه تام کروز رو می شناسیم ولی قهرمانان ایران رو نمی شناسیم! این داستان فیلم نیست واقعی است.می خوام با قهرمان واقعی وطن پرست گمنام ایرانی آشنا بشید و اینکه چطور برای ایران جان داد. با جوان ترین استاد خلبان نیروی هوایی ارتش ایران سرلشکر خلبان، «علی اقبالی دوگاهه» و داستان عجیب شهادتش بیشتر آشنا شوید.     او اهل رودبار استان گیلان بود. وی در ۲۵ سالگی استاد خلبان جنگنده  F5 و در ۲۷ سالگی با درجه سرگردی جزو افسران ارشد نیروی هوایی ارتش ایران شد.  سرلشگر خلبان«عباس بابایی» و سرلشگر خلبان «مصطفی اردستانی» از شاگردان تحت آموزش ایشان بودند. آموزش درآمریکا :دوره  تکمیل دوره خلبانی را به مدت ۲۲۰ ساعت در سال ۱۳۴۷ در پایگاه هوایی ویلیامز شهر فنیکس ایالت آریزونای امریکا را به پایان رساند و کسب رتبه نخست در بین بیش از ۴۰۰ دانشجوی خلبانی از کشورهای مختلف به عنوان خلبان نمونه این پایگاه را از آن خود نمود . امتیازات خلبانی که او در پایگاه ویلیامز آمریکا بدست آورد شامل رکوردهایی بود که تا آن زمان هرگز در آن پایگاه هوایی ثبت نشده بود. بطوری که تمامی اساتید پرواز هواپیماهای جنگی آمریکا را شگفت زده نمود. و به او لقب سلطان پرواز را داده بودند. همچنین در سال ۱۳۵۳ جهت گذراندن دوره کارشناسی تفسیر عکس های هوایی و مدیریت اطلاعات و عملیات هوایی مجددا به امریکا اعزام گردید .   شهادت : این هم وطن دلیر اکثر تلمبه خانه ها و نیروگاه های برق عراق از کار انداخته بود و طرح های عملیاتی وی باعث گردیده بود صادرات ۳۵۰ میلیون تنی نفت عراق به صفر برسد از این رو صدام جنایتکار به خون این شهید تشنه بود . به دستور صدام پس از دستگیری بدنش به دو نیمه تبدیل شد و نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد . شرح کامل شهادت ایشان را در زیر بخوانید و به دیگران هم بگویید تا مردم ایران بدانند ما چه عزیزان گمنامی را در نیروی هوایی ارتش داشته ایم که حتی نام آنها را هم نشنیده ایم . وی پس از بمباران پادگان «العقره» در حالی که زنده به اسارت مزدوران عراقی درآمده بود، به دلیل ضربات مهلکی که نیروی هوایی ارتش ایران در نخستین ماه جنگ بر پیکر ماشین جنگی عراق وارد نموده بود به دستور صدام و برای ایجاد رعب و وحشت در بین سایر خلبانان کشورمان، برخلاف تمامی موازین انسانی و موافقت نامه های بین المللی رفتار با اسرا، به فجیع‌ترین و بیرحمانه ترین وضع به شهادت رسید.   بدستور صدام ملعون، دو ماشین جیپ از دو طرف با طناب هایی که به بدن این خلبان پر افتخار بسته بودند بدنش را دو نیم کردند. به طوری که نیمی از پیکر مطهرش در نینوا و نیمی در موصل عراق مدفون شد. این جنایت به حدی وحشیانه بود که رژیم بعثی در تلاشی بیشرمانه برای سرپوش گذاشتن بر این جنایت هولناک، تا سالها از اعلام سرنوشت آن شهید مظلوم خودداری می کرد و طی ۲۲ سال هیچگونه اطلاعی از سرنوشت وی موجود نبود؛ تا این که در خرداد سال ۱۳۷۰، بر اساس گزارش های موجود عملیاتی و اطلاعاتی، و نامه ارسالی کمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی مبنی بر شهادت ایشان و اظهارات دیگر اسرای آزاد شده وخلبانان اسیر عراقی، شهادت خلبان علی اقبالی دوگاهه محرز شد. پیکر مطهرش که بخشی از آن غریبانه در قبرستان محافظیه نینوا و بخشی دیگر در قبرستان زبیر موصل به خاک سپرده شده بود، با پیگیری کمیته جستجوی اسرا و مفقودین وکمیته بین‌المللی صلیب سرخ جهانی، به همراه پیکرهای مطهر تنی چند از دیگر خلبانان شهید نیروی هوایی، پس از ۲۲ سال دوری از وطن، در میان حزن و اندوه خانواده، یاران و همرزمانش به میهن بازگشت و به شکلی بسیار با شکوه و تاریخی در میدان صبحگاه ستاد نیروی هوایی تشییع و در پنجم مردادماه ۸۱ در قطعه خلبانان بهشت زهرا درکنار سایر همرزمانش آرام گرفت. یادش گرامی باد.
  8. Alicommando

    خاطراتی از هوانیروز در جنگ

    به نظر شما حزب الله لبنان این طوریه(نظامی یا مثل غربی ها باید خوش فکر باشه یا مثل داعشی ها نجس اخر عقیده و یا همچون حزب الله لبنان شامل هر دو)حزب الله لبنان متشکل از افرادی با ایمانه :cowboy:   انگیزه یک سرباز امریکایی از آمدن به ارتش کشورش  این است که  توی ارتش امریکا کثافت کاری آزاده آیا در حزب الله لبنان هم همینطوره اسم این کثافت کاری رو روشن فکری نزارین icon_eek  یا حزب الله سر می بره... :devil: مثل داعش 
  9. یکی از این محافظ ها داماد سیدحسن نصرالله است
  10. Alicommando

    تاکتیک رزم انفرادی

    [size=4][font=tahoma,geneva,sans-serif]تاکتیک رزم انفرادی [/font] [font=tahoma,geneva,sans-serif]بسم الله الرحمن الرحیم آموزش رزم مقدماتی مجازی جلسه دوم: تاکتیک رزم انفرادی ------------------------------------------------------------ مبحث اول:تجهیزات رزم انفرادی چیست؟روش وشیوه چگونه جنگیدن را تاکتیک رزم انفرادی گویند انواع تجهیزات:کلاه-کوله پشتی-بندحمایل-فانسقه متعلقات(حیب خشاب-سرنیزه-جیب نارنجک-قمقمه-بسته امداد-و...) تجهیزاتی که برروی فانسقه بسته میشود: ازچپ به عقب: جای خشاب-غلاف سرنیزه-قمقمه باجلد ازراست به عقب: جای خشاب-جلد نارنجک --------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث دوم:عوارض زمین به پستی و بلندی های سطح زمین عوارض زمین گویند عوارض زمین به دو قسمت تقسیم میشوند الف)عوارض طبیعی:کوه-جلگه-باتلاق-و... ب)عوارض مصنوعی:شهرها-کانال ها - خاکریزها-جاده ها-طونل هاو... -------------------------------------------------------------------------------------- مبحث سوم:به چه منظورعوارض زمین راشناسایی میکنیم؟ 1-حفظ جان خود دررزم 2-نزدیک شدن به دشمن به منظوراسیرکردن ویا کشتن او 3-درکبهتردستورات فرماندهان خود 4-نشان دادن دشمن یانقاط موردنظربه دیگران ---------------------------------------------------------------------------------- مبحث چهارم:جنبه های تاکتیکی زمین 1-دیدوتیر 2-اختفاء وپوشش 3-موانع --------------------------------------------------------------------------------- مبحث پنجم:تقسیم بندی زمین ازلحاظ دید زمین هموار:زمینی که میدان دیدوتیروسیع داشته باشدزمین صاف زمینی که تاجایی که چشم کارمیکند زمین باشد مانند:دشت و جلگه زمین های پست وبلند: زمینی است که دارای پستی وبلندی مختلفی باشدکه دید در ان متوسط است زمین پوشیده یا مستور:زمینی که انواع روییدنی ها پوشیده شده ودید در ان ئکم می باشد --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث ششم:استتار-اختفاء-وپوشش استتار:به معنی هم رنگ کردن وهم شکل کردن خود با محیط اطراف به صورتی که دشمن را جلب توجه نکند روش های استتار: 1-پنهان کردن 2-هم شکل کردن 3-فریب دادن ------------------------------------------------ اصول استتار: انتخاب محل:برای انتخاب محل استتار باید سه عامل(ماموریت-پراکندگی-وشکل زمین)رادرنظرداشت انضباط استتار:یعنی رعایت کردن کلیه قوانین ومقررات به نحوه ای که دروضع ظاهری منطقه تغیراتی ایجاد نشود وسایل استتار(طبیعی-مصنوعی) توراستتار-واکس-گل-شاخ وبرگ درخت-دوده-پارچه تذکر:ازوسایل فوق باید متناسب با شرایط زمین استفاده کرد ----------------------------------------------------------------------------- مبحث هفتم:قواعداستتار الف-از تمام حفاظت های موجود استفاده کردن ب-شکل- سایه بافت و رنگ اشیاء را نباید برهم زد پ-استتاربیش ازحد موجب کشف مواضع می شود ج-انضباط استتار را جدی بگیریم د-تهیه مواضع باید از اغاز تا پایان کار همراه با استتار باشد چ-درپایان هر استتارباید ان را از دید دشمن نگاه نمود ----------------------------------------------------------------------- مبحث هشتم:عوامل تشخیص استتار 1-وضعیت نسبی اشیاء 2-شکل اشیاء 3- سایه اشیاء 4- بافت اشیاء 5- اختلاف رنگ اشیاء با زمینه ی اطراف خود 6-حرکت اضافی وغیر متعارف ---------------------------------------------------------------------- مبحث نهم: اختفاء شامل مخفی کردن خود و ادوات از دید مستقیم دشمن میباشد چگونه اختفاء کردن شیوه پوشش کردن:عبارت از حایلی است که رزمنده رادربرابردیدوتیردشمن حفظ میکند مانند:چاله ها-سنگرو... ------------------------------------------------------------------------------------ مبحث دهم:عوامل تشخیص اختفاء 1-صدا 2-نور 3حرکت ( --------------------------------------------------------------------------------------- مبحث یازدهم:کلمه شناسای یا اسم شب رمزی است که بین پاسبخش ونگهبانان که با استفاده از ان افراد خودی را از غیر خودی تشخیص میدهند کلمه شناسای باتوجه به شراط ونیاز می تواند هر چیزی باشد ولی معمولا از دو کلمه ویک عدد استفاده می شود کلمات را فرد کنترل شونده وعدد وطی رانگهبان میگوید برای مثال:بهشتی7تیر یا انقلاب 57پیروزی --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث دوازدهم:گروهان حفاظت فیزیکی یا پاسدارخانه محلی(چادریاساختمان)که افراد دررابط باپاسداری دران انجام وظیفه میکنند عناصرتشکیل دهنده پاسدارخانه: 1-مسئول پاسدارخانه:که مسئولیت کل پاسداری منطقه ومحیط استحفاظی رابرعهده دارد 2-پاسبخش:که سرپرستی نگهبانان رابرعهده دارد 3-نگهبان:که ازمنطقه ی استحفاظی نگهبانی میکند 4-اسلحه داریا ذاقه دار:که وظیفه ی نگهداری ازتسلیحات وذاقه مهمات رابرعهده دارد وبین نیرو ها توزیع میکند 5-کمک نگهبان:درپست های حساس وخطرناک همواره به کمک نگهبان اصلی می اید ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ مبحث سیزدهم:نحوه برخورد نگهبان باعابرین نگهبان برای کنترل مناطق استحفاظی خویش بدین گونه عمل میکند: شخص نزدیک شونده اشناست:به محض دیدن شخص عابرنگهبان موضع گرفته ودر فاصله ی (10تا15متری) بایک ایست بلند ورسا اورا متوقف می کند وبعد بلند میگوید: سلاح سرد و گرم به زمین دستها بالا پنجه ها وپاها باز سپس میپرسد:کیستی؟شخص میگوید اشنا نگهبان میگوید اشنا کیست؟ شخص خود را معرفی میکند:مثلا:پاسبخش-مسئول شب در این حالت فرمان پیش برای وی داده وعابر را تقریبا تا فاصله ی 8متری خود به جلو هدایت میکندودوباره ایست میدهد واسم شب را از شخص می پرسد ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- اگر شخص رمزشناسایی را ندهد در این حالت چه کار باید کرد؟ اگرنگهبان یک نفره باشد دراین صورت نگهبان مسلط برعابر یا عابرین قرارمیگیرد وبا وسائل ارتباطی یا علائم قراردادی پاسبخش را اظحارمیکند واگر نگهبان زوجی باشد (یعنی بیش ازدونگهبان وجود داشته باشد) دراین صورت یک نفر نگهبان مسلط برعابریاعابرین قرارمیگیردوکمک نگهبان نیزبازرسی بدنی را اغازمیکند --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث چهاردهم:درچه مواقعی نگهبان مجازبه تیراندازی میباشند؟ 1-حفظ جان خود 2-موقعی که ازطرف مسئول گروهان حفاظت فیزیکی یاپاسبخش دستور تیراندازی صادرگردد 3-کشتن دشمن 4-اعلام خطر مشروط بر این که از وسائل وامکانات دیگرمیسرنباشد 5-به سمت عناصر دشمن 6-هنگامی که عابرین به ایست نگهبان توجه ننمایند دراین حالت نگهبان پس ازسه بار ایست در زمان های کوتاه(3ثانیه) دو تیرهوائی شلیک میکندودر صورت عدم توجه عابر را ازکمربه پایین نشانه میگیرد وشلیک میکند ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ مبحث چهاردهم:ایست وبازررسی ایست وبازرسی به طورکلی درسه وضعیت عادی(سفید)نیمه اضطراری(زرد)واضطراری(قرمز)برگذارمیگردد 1-دروضعیت سفید:به ماشین ایست داده وکلیه اوراق ومدارک سرنشینان را کنترل کرده ودرصورت اطمینان به انهااجازه عبور میدهیم ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 2-دروضعیت زرد:دراین حالت به خودرو ایست میدهیم وسپس دستورخاموش کردن چراغ های جلو راصادرمیکنیم وابتداء کارت ماشین وکارت شناسایی رادریافت وچک میکنیم محل هایی که باید دراین وضعیت بازرسی شوند: 1اتاق 2داشبورد 3صندوق عقب اگر موارد مشکوکی مشاهده نشدباعذرخواهی ورعایت ادب ماشین را به سمت راه راهنمایی میکنیم --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- 3دروضعیت قرمز: به خودرو ایست میدهیم دستور میدهیم چراغ های بیرون خاموش خودروخاموش چراغ های داخل روشن سرنشینان همه ازدری که نگهبان مسلط است خارج میشوند ازیکدیگرفاصله بگیرند(3تا4متر)به حالت زنجیرافراد چسبیده به بدنه خودرو بازرسی بدنی را انجام دهیدوسپس بازرسی کامل خودرو را انجام دهید --------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث پانزدهم:حساسیت انواع مناطق مناطق حساس:بیت رهبری-ریاست جمهوری-مجلس-و... مناطق نیمه حساس:تاسیسات نظامی-پادگان ها-نیروگاه هاو... مناطق عمومی:زیارتگاه ها-بازارها-شرکت ها-بانک ها-و... --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث شانزدهم:وسائل ایست و بازرسی 1موانع(لاستیک و...) 2تابلوی ایست 3-وسائل شب نما 4چراغ گردان 5نورافکن 6سرعت گیر 7چراغ قوه 8پانچو -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- موانع چه خصوصیاتی باید داشته باشند؟ 1-دارای استحکام کافی باشند 2-باوسائل شب نما قابل رویت باشند 3-قابل حمل ومتحرک باشند 4-ارتفاع مناسبی داشته باشد که خودروازروی ان عبورنکند --------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث هفدهم:رزم شبانه منظورازاموزش رزم شبانه 1-افزایش توانایی دید درشب 2-ازبین بردن ترس وهراس نیرو هادر شب 3-به کاربردن صحیح وبه موقع جنگ افزارووسائل انفرادی و... ------------------------------------------------------------------------------------------------------------------ اصول دید در شب عادت دادن چشم به تاریکی ازدیدکناری(خارج ازمرکز)استفاده نمودن به طورنامنظم به اطراف هدف نگاه کردن ---------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- مبحث هجدهم :اختفاء درشب از ایستادن یا راه رفتن روی افق خودداری کنید هنگام روشن شدن منوریاهرنور دیگربلافاصله زمین گیر شده وازنگاه کردن به ان خودداری کنید بااستفاده ازکرده زغال دوده ی چراغ و... صورت ودست هارا سیاه کنید اشیائی که در بدن برق میزنند مانند ساعت انگشتر دگمه سرنیزه و... را کاملا با واکس ویا گل اسستتار کنید[/font][/size] [size=4][font=tahoma,geneva,sans-serif]*** از فونت بزرگ فقط برای برجسته کردن قسمتی از متن استفاده کنید، نه تمامی مطلب!***»»»Siavash75[/font][/size]
  11. [center] [font=Impact][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][b][url="http://www.tabnak.ir/fa/news/226551/%D9%85%D9%87%D8%AF%DB%8C-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%DB%8C-%D8%AA%D8%B4%DB%8C%DB%8C%D8%B9-%D8%AC%D9%86%D8%A7%D8%B2%D9%87-%D8%A8%D8%B1%D8%A7%D8%AF%D8%B1%D8%B4-%D9%87%D9%85-%D9%86%DB%8C%D8%A7%D9%85%D8%AF"]مهدی برای تشییع جنازه برادرش هم نیامد! [/url] [/b] [/size][/b][/font][/font][/center][center] [font=Impact][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][color=#FF0000]پانزده روز پیش از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شده و با تضرع از آقا علی‌ بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهادت را نصیبش کند و سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند.[/color][/size][/b][/font][/font][/center][center] [font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][color=#FF0000]25 بهمن، سالروز شهادت سردار سرلشکر شهید مهدی باکری، فرمانده لشکر 31 عاشوراست؛ سرداری که به بسیجی بودنش افتخار می‌کرد. او علمدار سپاه اسلام بود که همانند علمدار قهرمان کربلا، حضرت اباالفضل العباس (ع‌) داغ برادر دید و سپس خود به شهادت رسید. [/color][/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][b][color=#9400D3]مهدی، افتخار خداوند شد [/color][/b][/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]از سی ام فروردین 1339 تا 25 بهمن سال 1363 دوران مقدس و شگفتی بود که بار دیگر خداوند به یکی از بهترین بندگان خویش مباهات کند و برای چندمین بار، فرشتگان خویش را مورد خطاب قرار دهد که «انی اعلم ما لا تعلمون». [/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]مهدی افتخار خداوند شد؛ بنده‌ای که فرشتگان را به حیرت واداشت.[/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]او در یکی از نوشته‌هایش آورده بود: خدایا تو چقدر دوست‌داشتنی و پرستیدنی هستی، هیهات كه نفهمیدم. خون باید می‌شدی و در رگهایم جریان می‌یافتی تا همه سلولهایم هم یارب یارب می‌گفت.[/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/11/25/137624_174.jpg[/img][/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]مهدی پاک بود همچون آب و مهربان همانند نسیم. در هوای کمال می‌رویید. در فضای مسجد وقرآن قد می‌کشید. [b][color=#C71585]روزی که مهدی کوچک اشک ریخت[/color][/b] به درمان درد مستمندان می‌اندیشید. ستم را طاقت نمی‌آورد. روزی از مدرسه به خانه می‌آید، در حالی كه گونه‌ها و دست‌های سرخ و كبودش، حكایت از عمق سرمایی می‌كند كه در جانش رسوخ كرده است‌. پدرش همان شب تصمیم می‌گیرد كه پالتویی برایش تهیه كند‌. دو روز بعد با پالتویی نو و زیبا به مدرسه می‌رود‌. غروب كه از مدرسه برمی‌گردد با شدت ناراحتی‌، پالتو را به گوشه اطاق می‌افكند‌. همه اعضای خانواده با حالت متعجب به او می‌نگرند، و مهدی در حالی كه اشك از دیدگانش جاری است‌، می‌گوید: چگونه راضی می‌شوید من پالتو بپوشم در حالی‌كه دوست بغل‌دستی من در كنارم از سرما بلرزد؟ [b][color=#800080]من هم با مهدی به جنوب رفتم[/color][/b] در برابر ظلم ایستاد. در دوره سربازی با پیروی از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره)‌ ـ در حالی كه در تهران افسر وظیفه بود ـ از پادگان فرار و مخفیانه زندگی كرد. از راه نورانی امام و رهبرش دست نکشید و تا صبح پیروزی نهضت از پای ننشست. با هجوم دشمن متجاوز همانند کوه ایستاد و دیگران را به ایستادن فراخواند و حتی مهر همسر و فرزند و خانواده او را از فداکاری باز نداشت. همسرش می‌گوید: ازدواج ما مصادف با آغاز جنگ تحمیلی بود؛ یعنی سال 1359 که جنگ در شهریور ماه تازه شروع شده بود. شهید باکری بلافاصله پس از عقدمان، فردایش به جبهه تشریف بردند تا سه ماه و پس از سه ماه که تشریف آوردند، زندگی مشترکمان را آغاز کردیم. هر چه به عنوان هدیه عروسی به ما دادند، جمع کردیم کنار هم. گفت: «ما که اینا رو لازم نداریم. حاضری یه کار خیر باهاش بکنی؟» گفتم: «مثلا چی؟» گفت: «کمک کنیم به جبهه». گفتم: «قبول» بردمشان در مغازه لوازم منزل فروشی. همه‌شان را دادم و ده، پانزده تا کلمن گرفتم برای جبهه. شهید باکری پیشنهاد کردند که من به اهواز می‌روم. آیا تو با من می‌آیی؟ پس از موافقت با هم راهی اهواز شدیم. چند ماه پیش از آغاز عملیات فتح‌المبین به اهواز رفتیم و نخستین عملیات که ما در اهواز بودیم عملیات فتح‌المبین بود. از عملیات فتح‌المبین تا عملیات بدر که آن عزیز شهید شد، من در همه مناطقی که لشکر عاشورا عملیات داشت، از این شهر به آن شهر، اسلام‌آباد، اهواز، یا دزفول همواره همراه این شهید بودم. [b][color=#4B0082]مهدی، حماسه می‌سازد[/color][/b] در عملیات فتح‌المبین با عنوان معاون تیپ نجف اشرف در كسب پیروزی‌ها موثر باشد. در این عملیات یكی از گردان‌ها در محاصره قرار گرفته بود كه ایشان به همراه تعدادی نیرو، با شجاعت و تدبیر بی‌نظیر آنان را از محاصره بیرون آورد. در همین عملیات در منطقه رقابیه از ناحیه چشم مجروح شد و به فاصله كمتر از یك ماه در عملیات بیت‌المقدس (با همان عنوان) شركت كرد و شاهد پیروزی لشكریان اسلام بر متجاوزین بعثی بود. در مرحله دوم عملیات بیت‌المقدس از ناحیه كمر زخمی شد و با وجود جراحت‌هایی كه داشت در مرحله سوم عملیات، به قرارگاه فرماندهی رفت تا برادران بسیجی را از پشت بی‌سیم هدایت كند. در عملیات رمضان با سمت فرماندهی تیپ عاشورا به نبرد بی‌امان در درون خاك عراق پرداخت و این بار نیز مجروح شد، اما با هر نوبت مجروحیت، وی مصمم‌تر از پیش در جبهه‌ها حضور می‌یافت و بدون احساس خستگی برای تجهیز، سازماندهی،‌ هدایت نیروها و طراحی عملیات، شبانه‌روز تلاش می‌كرد.[/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/11/25/137622_694.jpg[/img][/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]در عملیات مسلم بن عقیل با فرماندهی او بر لشكر عاشورا و ایثار رزمندگان سلحشور، بخش گسترده‌ای از خاك گلگون ایران اسلامی و چند منطقه استراتژیك آزاد شد. شهید باكری در عملیات والفجر مقدماتی و والفجر یك، دو، سه و چهار با عنوان فرمانده لشكر عاشورا، به همراه بسیجیان غیور و فداكار، در انجام تكلیف و نبرد با متجاوزین، آمادگی و ایثار همه‌جانبه‌ای را از خود نشان داد. [b][color=#9400D3]من کاری نمی‌کنم[/color][/b] او از خودش هیچ نمی‌گفت. نمونه خلوص بود. یک روز همسرش از او پرسید: این همه افراد جبهه می‌روند و می‌آیند و کلی درباره آن حرف می‌زنند، ولی شما اصلاً صحبت نمی‌کنید؛ با این همه مسئولیت سنگینی که داری، چرا حرف نمی‌زنی؟ ایشان گفتند: من که آنجا کاری نمی‌کنم. کارها را بسیجی‌ها می‌کنند. مهدی می‌گفت: وقتی با بسیجی‌ها راه می‌روم، حال و هوای دیگری پیدا می‌كنم. هر گاه خسته می‌شوم، پیش بسیجی‌ها می‌روم تا از آنها روحیه بگیرم و خستگی‌ام برطرف شود. همه ما در برابر جان این بسیجی‌ها مسئولیم، برای حفظ جان آنها اگر متحمل یك میلیون تومان هزینه ـ برای ساختن یك سنگر كه حافظ جان آنها باشد ـ بشویم، یك موی بسیجی،‌ صد برابرش ارزش دارد. همسرش تعریف می‌کند: او آنقدر به این بسیجی‌ها علاقه داشت که همواره از آنها به عنوان فرزند یاد می‌کردند و می‌گفتند این‌ها بچه‌های من هستند و هرکس که از بچه‌های لشکر شهید می‌شد، عکسش را به خانه می‌آورد و به دیوار اتاق نصب می‌کرد. اتاقش شده بود یک نمایشگاه عکس. وقتی که من مثلاً از بیرون می‌آمدم خانه. می‌دیدم که به این عکس شهدا خیره شده است و زیر لبش اشعاری را زمزمه می‌کند و چشمهایش پر از اشک است. می‌خواست گریه کند، ولی من که وارد اتاق می‌شدم صحنه عوض می‌شد. [b][color=#C71585]در جبهه می‌مانم[/color][/b] در عملیات خیبر زمانی كه برادرش حمید، به درجه رفیع شهات رسید، با وجود علاقه خاصی كه به او داشت، بدون ابراز اندوه با خانواده‌اش تماس گرفت و چنین گفت: شهادت حمید، یكی از الطاف الهی است كه شامل حال خانواده ما شده است. او در نامه‌ای خطاب به خانواده‌اش نوشت: من به وصیت و آرزوی حمید كه باز كردن راه كربلا است، همچنان در جبهه‌ها می‌مانم و به خواست و راه شهید ادامه می‌دهم تا اسلام پیروز شود.[/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/11/25/137621_967.jpg[/img][/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]تلاش فراوان در میادین نبرد و شرایط حساس جبهه‌ها، او را از حضور در تشییع پیكر پاك برادر و همرزمش كه سالها در كنارش بود بازداشت؛ برادری كه واقعا برادر بود؛ چه در روزهای سراسر خطر پیش از انقلاب و چه در جبهه‌های جنگ. [b][color=#AD10B4]نمازهایش دیدنی بود[/color][/b] دوستان و همسنگرانش نقل می‌كنند: به همان میزان كه به انجام فرایض دینی مقید بود، نسبت به مستحبات هم تقید داشت. نیمه‌های شب از خواب بیدار می‌شد، با خدای خود خلوت می‌كرد و نماز شب را با سوز و گداز و گریه می‌خواند. خواندن قرآن از كارهای واجب روزمره‌اش بود و دیگران را نیز به این كار سفارش می‌نمود. [b][color=#800080]برای شهادتم دعا کنید[/color][/b] بعد از شهادت برادرش حمید و برخی از یارانش، روح در كالبد نا آرامش قرار نداشت و معلوم بود كه به زودی به جمع آنان خواهد پیوست. پانزده روز پیش از عملیات بدر به مشهد مقدس مشرف شد و با تضرع از آقاعلی‌بن موسی‌الرضا(ع) خواسته بود كه خداوند توفیق شهادت را نصیبش نماید. سپس خدمت حضرت امام خمینی(ره) و حضرت آیت‌الله خامنه‌ای رسید و با گریه و اصرار و التماس درخواست كرد كه برای شهادتش دعا كنند. [b][color=#C71585]فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است[/color][/b] بیانات شهید مهدی باکری ساعاتی در آستانه عملیات بدر خواندنی است. همان سخنرانی که او برای نیروهای لشکر ایراد کرد. او گفت: هرگاه خداوند مقاومت ما را دید رحمت خود را شامل حال ما می‌گرداند. اگر از یك دسته بیست و دو نفری، یك نفر بماند باید همان یك نفر مقاومت كند و اگر فرمانده شما شهید شد نگویید فرمانده نداریم و نجنگیم كه این وسوسه شیطان است. فرمانده اصلی ما، خدا و امام زمان(عج) است. اصل، آنها هستند و ما موقت هستیم، ما وسیله هستیم برای بردن شما به میدان جنگ. وظیفه ما مقاومت تا آخرین نفس و اطاعت از فرماندهی است. [b][color=#9400D3]خدا را از یاد نبرید[/color][/b] مهدی در شب عملیات وضو می‌گیرد و همه گردان‌ها را یك یك از زیر قرآن عبور می‌دهد. مداوم توصیه می‌كند: برادران! خدا را از یاد نبرید. نام امام زمان(عج) را زمزمه كنید. دعا كنید كه كار ما برای خدا باشد. از پشت بی‌سیم نیز همه را به ذكر «لاحول و لاقوه الا بالله» تشویق می‌كند. [color=#800080][b]سرانجام... پرواز...[/b][/color] این فرمانده دلاور در عملیات بدر در تاریخ 25/11/63، به خاطر شرایط حساس عملیات، مثل همیشه، به خطرناكترین صحنه‌های كارزار وارد شد و در حالی كه رزمندگان لشكر را در شرق دجله از نزدیك هدایت می‌كرد، تلاش می‌نمود تا مواضع تصرف شده را در مقابل پاتك‌های دشمن تثبیت نماید، كه در نبردی دلیرانه، بر اثر برخورد تیر مستقیم مزدوران عراقی، ندای حق را لبیك گفت و به لقای معشوق نایل شد.[/size][/b][/font][/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1390/11/25/137623_788.jpg[/img][/size][/b][/font] [/center] [center][font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4]هنگامی كه پیكر مطهرش را از طریق آب‌های هورالعظیم انتقال می‌دادند، قایق حامل پیكر وی، مورد هدف آرپی‌جی دشمن قرار گرفت و قطره ناب وجودش به دریا پیوست. شهید باكری در مقابل نعمات الهی خود را شرمنده می‌دانست و تنها به لطف و كرم عمیم خداوند تبارك و تعالی امیدوار بود. در وصیتنامه‌اش اشاره كرده است كه: چه كنم كه تهیدستم، خدایا قبولم كن. بخش‌هایی از وصیتنامه سردار سرلشکر شهید مهدی باکری: عزیزانم‌! اگر شبانه‌روز شكرگزار خدا باشیم كه نعمت اسلام و امام را به بما عنایت فرموده‌، باز هم كم است‌. آگاه باشیم كه صدق نیت و خلوص در عمل‌، تنها چاره‌ساز ماست‌... ‌بدانید اسلام تنها راه نجات و سعادت ماست‌. همیشه به یاد خدا باشید و فرامین خدا را عمل كنید‌. پشتیبان و از ته قلب مقلد امام باشید‌. اهمیت زیاد به دعاها و مجالس یاد اباعبدالله ـ علیه السلام‌ ـ و شهدا بدهید كه راه سعادت و توشه آخرت است‌. همواره تربیت حسینی و زینبی بیابید و رسالت آنها را رسالت خود بدانید و فرزندان خود را نیز همان گونه تربیت كنید كه سربازانی با ایمان و عاشق شهادت و علمدارانی صالح و وارث حضرت ابوالفضل ـ علیه السلام ـ برای اسلام بار بیایند‌.[/size][/b][/font][/center] [font=tahoma]مهندس مهدي باكري تولد : 30 فروردين 1333 مياندوآب تحصيلات : مهندس مكانيك مسؤوليت : فرماندة لشكر 31 عاشورا شهادت : 25 اسفند 1363 رودخانة دجله مزار : بي نشان[/font] [size=4][b][color=#333333][font=tahoma][img]http://www.pic.tooptarinha.com/images/h1qw4btgif4fo3g7gh1.jpg[/img][/font][/color][/b] [color=#333333][font=tahoma][b][size=3]زندگی نامه شهید باکری[/size][/b] [b][color=#009966]تولد و کودکی[/color][/b] به سال 1333 ه.ش در شهرستان میاندوآب در یک خانواده مذهبی و باایمان متولد شد. در دوران کودکی، مادرش را – که بانویی باایمان بود – از دست داد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در ارومیه به پایان رسانید و در دوره دبیرستان (همزمان با شهادت برادرش علی باکری به دست دژخیمان ساواک) وارد جریانات سیاسی شد. [b][color=#009966]فعالیتهای سیاسی – مذهبی[/color][/b] پس از اخذ دیپلم با وجود آنکه از شهادت برادرش بسیار متاثر و متالم بود، به دانشگاه راه یافت و در رشته مهندسی مکانیک مشغول تحصیل شد. از ابتدای ورود به دانشگاه تبریز یکی از افراد مبارز این دانشگاه بود. او برادرش حمید را نیز به همراه خود به این شهر آورد. شهید باکری در طول فعالیتهای سیاسی خود (طبق اسناد محرمانه بدست آمده) از طرف سازمان امنیت آذربایجان شرقی (ساواک) تحت کنترل و مراقبت بود. پس از مدتی حمید را برای برقراری ارتباط با سایر مبارزان، به خارج از کشور فرستاد تا در ارسال سلاح گرم برای مبارزین داخل کشور فعال شود. شهید مهدی باکری در دوره سربازی با تبعیت از اعلامیه حضرت امام خمینی(ره) – در حالی که در تهران افسر وظیفه بود – از پادگان فرار و به صورت مخفیانه زندگی کرد و فعالیتهای گوناگونی را در جهت پیروزی انقلاب اسلامی نیز انجام داد. [b][color=#009966]پس از پیروزی انقلاب اسلامی[/color][/b] بعد از پیروزی انقلاب و به دنبال تشکیل سپاه پاسداران انقلاب اسلامی به عضویت این نهاد در آمد و در سازماندهی و استحکام سپاه ارومیه نقش فعالی را ایفا کرد. پس از آن بنا به ضرورت، دادستان دادگاه انقلاب ارومیه شد. همزمان با خدمت در سپاه، به مدت 9 ماه با عنوان شهردار ارومیه نیز خدمات ارزنده‌ای را از خود به یادگار گذاشت. ازدواج شهید مهدی باکری مصادف با شروع جنگ تحمیلی بود. مهریه همسرش اسلحه کلت او بود. دو روز بعد از عقد به جبهه رفت و پس از دو ماه به شهر برگشت و بنا به مصالح منطقه، با مسئولیت جهاد سازندگی استان، خدمات ارزنده‌ای برای مردم انجام داد. شهید باکری در مدت مسئولیتش به عنوان فرمانده عملیات سپاه ارومیه تلاشهای گسترده‌ای را در برقراری امنیت و پاکسازی منطقه از لوث وجود وابستگاه و مزدوران شرق و غرب انجام داد و به‌رغم فعالیتهای شبانه‌روزی در مسئولیتهای مختلف، پس از شروع جنگ تحمیلی، تکلیف خویش را در جهاد با کفار بعثی و متجاوزین به میهن اسلامی دید و راهی جبهه‌ها شد.[/font][/color][/size] [font=tahoma,geneva,sans-serif][b][size=4][color=#000000]باران خیلی تند می آمد. به م گفت « من می رم بیرون» گفتم « توی این هوا کجا می خوای بری؟» جواب نداد. اصرار کردم . بالاخره گفت « می خوای بدونی ؟ پاشو تو هم بیا. » با لندرور شهرداری راه افتادیم توی شهر. نزدیکی های فرودگاه یک حلبی آباد بود. رفتیم آنجا. توی کوچه پس کوچه هایش پر از آب و گل و شل. آب وسط کوچه صاف می رفت توی یکی از خانه ها. در خانه را که زد، پیرمردی آمد دم در. ما راکه دید، شروع کرد به بد و بی راه گفتن به شهردار. می گفت « آخه این چه شهردایه که ما داریم؟ نمی آد یه سری به مون بزنه ، ببینه چی می کشیم.» آقا مهدی به ش گفت «خیله خب پدرجان . اشکال نداره . شما یه بیل به ما بده، درستش می کنیم؟» پیرمرد گفت « برید بابا شماهام! بیلم کجا بود.» از یکی از هم سایه ها بیل گرفتیم. تا نزدیکی های اذان صبح توی کوچه ، راه آب می کندیم.[/color] [color=#000000]=======================================================[/color] [color=#000000]از شهردای یک بنز داده بودند بهش . سوارش نمی شد. فقط یک بار داد ازش استفاده کردند؛ داد به پرورشگاه. عروسی یکی از دخترا بود. گفت « ماشینو گل بزنین واسه ی عروس.» [/color] [color=#000000]=======================================================[/color] [color=#000000]عملیات که شروع شد، تازه فهمیدیم صد کیلومتر از مرز را داده دست نیروهای اهل سنت. بیش ترشان هم محلی . توی جلسه ی توجیهی هم هیچ حرفی نزده بود. عین صد کیلومتر را حفظ کردند؛ با کمترین تلفات و خسات . اگر قبل از عملیات می گفت، خیلی ها مخالفت می کردند.[/color] [color=#000000]======================================================[/color] [color=#000000]توی آبادان، رفته بود جبهه ی فیاضیه، شده بود خمپاره انداز شهید شفیع زاده دیده بانی می کرد و گرا به ش می داد ، اوهم می زد. همان روزهایی که آبادان محاصره بود. روزی سه تا گلوله ی خمپاره ی صد وبیست هم بیش تر سهمیه نداشتند. این قدر می رفتند جلو تا مطمئن شوند گلوله ایشان به هدف می خورد. تعریف می کردند ، می گفتند« یک بار شفیع زاده با بی سیم گفته بوده یه هدف خوب دارم. گلوله بده .» آقا مهدی به گفته بوده « سه تامون رو زده یم. سهمیه ی امروزمون تمومه .»[/color] [color=#000000]=====================================================[/color] [color=#000000]فکش اذیتش می کرد. دکتر معاینه کرد و گفت « فردا بیا بیمارستان. » باید عکس می گرفت. عکسش که آماده شد، رفتیم دکتر بیند. وسط راه غیبش زد. توی راه روهای بیمارستان دنبالش می گشتیم. دکتر داشت می رفت. بالاخره پیداش کردم. یک نفر را کول کرده بود داشت از پله ها می برد بالا . یک پیرمرد را.[/color] [color=#000000]=====================================================[/color] [color=#000000]بقال محلشان بود. حاجی را که می دید، روبوسی میکرد و برایش حدیث میگفت. وقتی فهمید جنسش را ارزان تر از جاهای دیگر به ش می فروشد، گفت « اگه این دفعه ارزون تر از جای دیگه حساب کنی، دیگه ازت هیچی نمی خرم» پیرمرد گفت« نمی خری؟ من به هرکی بخوام ارزون تر میدم. اگه هم نخری ، حلالت نمی کنم.! » =====================================================[/color] [color=#000000]رفته بودیم سوریه. برای دوست و آشنا سوغاتی خریده بودیم. یک ضبط صوت کوچک هم برا خودمان، همان جا توی سوریه زنگ زده بودیم ایران. گفته بودند موشک خورده نزدیکی خانه ی ما و رادیومان از بالای پنجره افتاه پایین . گفتیم حتما خراب شده. وقتی برگشتیم،دیدم رادیومان هنوز کار می کند. گفت« رادیو و ضبط صوت دوتا دوتا می خوایم چی کار؟ یه دونه هم برامون بسه.» ضبط صوت سوغاتی را دادیم به پدرش.[/color] [color=#000000]=====================================================[/color] [color=#000000]روز عقد کنان بود. زن های فامیل منتظر بودند داماد را بینند. وقتی آمد ، گفتم « اینم آقا داماد . کت و شلوار پوشیده و کراواتش رو هم زده، داره می آد.» مرتب وتمیز بود. با همان لباس سپاه . فقط پوتین هایش کمی خاکی بود.[/color] [color=#000000]=====================================================[/color] [color=#000000]مادرم نمی گذاشت ما غذا درست کنیم پدرم نسبت به غذا حساس بود؛ اگر خراب می شد، ناراحت می شد.تا قبل از عروسی برنج درست نکرده بودم. شب اولیکه تنها شدیم، آمد خانه و گفت « ما هیچ مراسمی نگرفتیم. بچه ها میخوان بیان دیدن . می تونی شام درست کنی؟» کته ام شفته شده بود. همان را آورد، گذاشت جلوی دوست هاش. گفت « خانم من آش پزیش حرف نداره ، فقط برنج این دفعه ای خوب نبوده وا رفته.»[/color] [color=#000000]=====================================================[/color] [color=#000000]همان اول انقلاب دادستان ارومیه شده بود. من و حمید را فرستادبرویم یک ساواکی را بگیریم.پیرمرد عصا به دستی در را باز کرد. گفت « پسرم خونه نیست.» گزارش که می دادیم، چند بار از حال پیرمرد پرسید . می خواست مطمئن شود نترسیده.[/color] [color=#000000]=====================================================[/color][/size][/b][/font]
  12. [quote name='mohmohammadi20' timestamp='1389470113' post='358712'] برای جایگزینی با اسلحه های سپاه؟ [/quote] [font=comic sans ms,cursive][size=6]سپاه باید باهمون کلاش های قرازه بجنگه[/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=6]اصلا کسی هست سلاح سازمانی ایران رو به سیاوش/نبی تغیر بده!!!! یا سلاح خیبر!!![/size][/font] [font=comic sans ms,cursive][size=6]اصلا یه سلاحی مدرن تر از کلاش میتونه سلاح سازمانی ایران بشه[/size][/font]
  13. [quote name='bigbang' timestamp='1389779289' post='359516'] خدا می دونه الان توی قبرش چه عذابهایی داره می کشه . [/quote]نوش جونش حلا میفهمه حق کیه باطل کیه الهی عذابش شدید تر بشه با یزید مهشور بشه
  14. Alicommando

    انتقال امضاء به گالری سایت

    بهای جان های شما چیزی جز بهشت نیست خود را به کمتر از ان نفروشید
  15. دم بچه های هوافضای سپاه ووزارت دفاع گرم مامیتوانیم
  16. Alicommando

    خمپاره های سرگردان

    [size=5][font=trebuchet ms,helvetica,sans-serif]این بهترین نوع فریبه توی تاکتیک رزم! [/font][/size][size=5][font=trebuchet ms,helvetica,sans-serif] [/font][/size]
  17. البته مهلک ترینش حمله به روسیه بود که خیلی مهلک بود سرما همشون رو کشت اتش جهنم نوش جونشون
  18. اشتباهات نظامی هیتلر در دوران خود جنګ جهانی دوم. هیتلر یک رهبر بود و هیچ سر رشته ای در امور نظامی نداشت و از همون اول نباید وارد امور نظامی می شد و باید امور نظامی رو به نظامیان می سپورد موارد زیر تنها تعدادی از اشتباهات نظامی هیتلر هست. 1_ ندادن تجهیزات نظامی و سوختی و ابزاری کافی به سپاه رومل در شمال افریقا که شدیدا به تجهیزات نیاز داشت و فقط تجهیزات بود که او نداشت نیرو به اندازه کافی داشت. که هیتلر توجه کمی به سپاه رومل مرد. 2_ دستور حمله هیتلر به چرت بازان المانی برای حمله به جزیره کرت یونان که در ان جا تعداد زیادی از نیرو های نظامی متفقین حظور داشتن (نسبت به نیرو های المانی کمتر بودن ولی دارای مواضح قوی و سلاح های سنگین بودن) که باعث تلفات سنگین نیرو های قوی المان شد (چرت بازان المانی از بهترین سربازان المانی بودن) با این که این جزیره تصرف شد. 3_ دستور حمله به شهر استالین گراد به دست خود شخص هیتلر به جای بمب باران مناطق کارخانه ای استالینگراد که بعد موجب شکست المان در اون نبرد شد 4_ دستور حفظ سنگر ها و مناطق غیر استراتژیکی و عدم عقب نشینی در اخر های نبرد استالینگراد 5_ دستور عدم عقب نشینی نیروهای رومل در جنگ العلمین که بعد خود رومل دستور هیتلر رو نادیده گرفت و عقب نشینی تاکتیکی کرد. 6_ حمله به مسکو در فصل زمستان به دستور هیتلر که در زمان حمله به دلیل بارش برف سنگین و بوران هواپیما های المانی نتوانستن به مسکو و خط دفاعی مسکو حمله کنند. و نیرو ها در برف گیر کردن و تدارکات به دلیل برف سنگین به نیرو ها نرسید. 7_ کم اهمیت شمردن سواحل نرماندی با این که رومل بار ها گفت این سنگر ها و مواضع دفاعی کافی نیست ولی هیتلر باز هم گفت که دیگه نرماندی به بیشتر از این نیازی ندارد. 8_ هیتلر دستور داد که در نبرد کورسک اول المان حمله کند که شوروی کاملا اماده پاسخ گویی به حمله بود. 9_ کم ارزش دادن به نیرو های زمینی و اتکا بیشتر المان به نیروی هوایی لوفت وافه به دستور هیتلر 10_ دستور مقاومت به چرت بازان و نیرو های ویژه المان در نبرد مونته کازینو در زمانی که همه چی در ایتالیا از دست رفته بود. و اصلا لازم نبود که در مونته کازینو برای از دست ندادن ایتالیا تلاش می کردن. 11_ دستور سم خوروندن به رومل که رومل یک نابغه نظامی بود. 12_ دیر دادن هواپیما های نیروی هوایی لوفت وافه به نیرو های شمال افریقا 13_ استفاده کم از نیرو های ویژه برای گیر اوردن رمز ها متفغین و خراب کاری در داخل خطوط دفاعی و تهاجمی متفقین این بود تعداد کمی از اشتباهات نظامی هیتلر
  19. Alicommando

    دوشکا (دشکا)

    بارک الله.... وقتی میگم شلیک میکرد پاسداره ماهم باکلاش باگازی شلیک میکردیم صدای کلاش تقتق اروم میداد خیلی خنده داربود [img]http://www.military.ir/forums/public/style_emoticons/default/big%20grin.gif[/img]
  20. Alicommando

    مسلسل ضد هوایی ماکسیم 7.62mm M4M

    قربون دستت پس این نیربار توی جنگ جهانی هم استفاده شده خوبه
  21. Alicommando

    مسلسل ضد هوایی ماکسیم 7.62mm M4M

    [font=arial,helvetica,sans-serif][size=4]مزایاومعایبش هم میگفتی رفیق!دمت گرم عالی بود من که دلم میخواست بیشتر از2تا اعتبار بدم[/size][/font] [color=#ff0000][font=arial,helvetica,sans-serif][size=4]ویرایش شد![/size][/font][/color]
  22. به گزارش [color=#FF0000][url="http://www.yjc.ir/fa/list/3/28"]خبرنگار دفاعي - امنيتي باشگاه خبرنگاران[/url][/color]؛ دفاع مقدس اتفاق‌هاي بسياري را رقم زده كه شنيدنش از هر كدام از رزمنده‌ها مي‌تواند گره‌گشاي بسياري از ابهاماتي باشد كه نسل امروز نسبت به جنگ تحميلي پيدا كرده است به همين خاطر براي تشريح جزئيات حمله عراق به ايران و چگونگي نام‌گذاري عمليات‌ها با سرهنگ ستاد "سيد خيرالله موسوي" جانشين فرمانده مرکز آموزش درجه‌داري جوادالائمه(ع) نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران "نزاجا" به گفتگو نشسته‌ايم كه متن آن به شرح ذيل است. [center][img]http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/7/10/1596388_299.jpg[/img][/center] [color=#FF0000][color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]مختصری از بیوگرافی خود و اینکه شما در طول 8 سال دفاع مقدس در كدام عمليات شركت داشتيد را بیان کنید؟[/color] [color=#000000] بنده در سال 1344 در شهرستان رامهرمز استان خوزستان متولد شدم. سیزده ساله بودم که انقلاب اسلامی پیروز شد. در زمان آغاز جنگ دانش‌آموز بودم و مقطع دبیرستان را شروع کرده بودم.[/color] [color=#000000]خوزستان و خوزستانی‌ها در جنگ به نوعی تمامی اعضای خانواده اعم از زن و مرد و پیر و جوان ، درگیر جنگ و مشکلات جانبی آن بودند ، حتی برای فضای تحصیلی نیز در آن سال‌ها با کمبود مواجه بودند چون جنگ زده‌های خرمشهر و آبادان و سایر نقاط که دشمن اشغال کرده بود به شهر‌های دیگر استان آمده بودند و فضاهای عمومی مثل مدارس و دبیرستان‌ها در اختیار آنان بود. خوزستانی‌ها با تمام وجود جنگ را حس می‌کردند. در این مقطع من در کلاس چهارم الف دبیرستان شهید باهنر (دکتر هشترودی سابق) که تعدادمان 31 نفر بود مشغول به تحصیل بودم. در همان ابتدای سال تحصیلی در مورخه 17/7/61 یادم می‌آید که شهید اسدالله عباسی بهبهانی ارشد کلاس ما ، یک روز در کلاس به همه ما گفت دوست دارم که کلاس ما مانند سایر جوانان این مرز و بوم که به علت نیاز جبهه‌ها که به مناطق جنگی اعزام شدند ما هم داوطلبانه به جبهه اعزام شویم. فردای آن روز عده‌ای زیادی از همکلاسی‌هایمان همراه با سایر داوطلبین شهرستان در قالب گردان شهید رایگانی به جبهه‌ها اعزام شدیم و غروب همان روز در سایت‌های چهار و پنج در منطقه چنانه در غرب شوش مستقر شدیم و پس از آموزش‌های اولیه سرانجام در عملیات والفجر مقدماتی که در تاریخ 18/11/61 در محور فکه انجام شد به‌عنوان گردان تحت امر تیپ 15 امام حسن (ع) در آن عملیات شرکت کردیم. در شب اول آن عملیات به علت اصابت ترکش به دست چپ مجروح شدم و پس از مداوا مجدداً در تاریخ 21/11/61 که نیروهای ذخیره تیپ به منظور عبور از خط و انهدام دشمن در منطقه‌ فکه "شیب میسان" وارد عمل شدند، شرکت نمودم که در آنجا نیز به علت اصابت گلوله توپخانه دشمن دچار موج انفجار از ناحیه کل بدن شدم و هم‌اکنون نیز جانباز 25% هستم و همچنین در عملیات محدود در قالب تیپ 1 لشگر 92 متقارن با عملیات والفجر 8 شرکت داشتم ضمناً در طول 42 ماه جنگ که در کسوت ارتشی افتخار خدمت به نظام مقدس جمهوری اسلامی ایران را داشتم مأموریت‌هایی مانند گشتی‌های رزمی و گشتی‌های شناسایی مختلفی را همدوش سایر همرزمان عزیزم اجرا کردم که هر کدام مخاطراتی مانند یک عملیات رزمی بزرگ داشته است.[/color] باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]در فاصله كوتاهی پس از پيروزي انقلاب اسلامي چه عاملي باعث شد تا عراق عليه ايران وارد جنگ شود؟[/color] با توجه به اختلافات مرزي كه بين ايران و عراق از قبل وجود داشت درنشست سران "اوپک" در سال 1975 در الجزایر شاه ايران و صدام که در آن موقع معاون رئيس‌جمهوري عراق بود با حكميت الجزايري‌ها معاهد‌ه‌‌اي را امضا كردند كه به "معاهده 1975"معروف شد. در اين معاهده درباره مهم‌ترين اختلاف بين دو كشور كه موضوع كشتي‌راني در اروندرود بود توافق شد كه طي آن حق كشتي‌راني براساس خط تالوگ تعيين شود تا دو كشور بتوانند در "اروندرود" تردد كنند و از این طریق عراق بتواند به آب‌هاي آزاد راه پيدا كند. سال 1357 كه انقلاب اسلامي پيروز شد متعاقب آن در سال 58 طي كودتايي در عراق "صدام"، "حسن‌البکر" را سرنگون و خود جانشين وي شد. صدام از زماني كه به قدرت رسيد با توجه به تسلطي كه بر امور مرزي و قراردادها داشت بر آن شد كه مفاد قرارداد 1975 الجزایر را نفي كند. قبل از پیروزی انقلاب ، ايران ژاندارم منطقه و قدرت مطلق خاورمیانه بود و به‌عنوان حافظ منافع آمریکا در منطقه قدرت‌نمايي مي‌كرد اما با سقوط رژيم شاه دست ايادي استكبار قطع شد و حوادث بسياری از جمله تسخیر لانه جاسوسی آمریکا در ايران مشکلاتی را بین ایران وآمریکا به‌وجود آورد. [center][img]http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/7/10/1596405_351.jpg[/img][/center] اين مشکلات و همچنين مسائلي از جمله تشتت و چندگونگي آرا در درون كشور، موقت بودن دولت، اختلافات داخلي،‌ وجود گروهك‌هاي نفاق، خيانت‌هاي بني‌صدر، دو دستگي‌ها در صحنه‌هاي سياسي باعث شد كه صدام فكر كند كه ايران به نقطه ضعف رسيده است از طرفی موضوع غائله‌ی كردستان، گروه‌هاي معاند و غائله خلق عرب در خوزستان و بلوچستان منجر شده بود كه توان ما در اين مناطق متمركز شود ضمن اینکه از نظر نظامي دچار ضعف‌های آشكاری بودیم. فرماندهان عالی رتبه ارتش به علت وابستگی به دربار و غرب فرار کرده بودند، خدمت سربازی در ارتش به يك سال تقلیل یافته بود و تمامی کارکنان ارتش بدون توجه به تخصص آنان به شهرهای موطن خود منتقل شده بودند در نهایت این مشکلات باعث شده بود آمادگی رزمی ارتش بی‌نهایت تضعیف شود علاوه بر آن مشکلات داخلی کشور و همچنین آمادگی کامل رژیم بعث عراق چه از نظر نظامی و از نظر اقتصادی و همچنین خوی وحشی‌گری صدام پس از به قدرت رسیدن در عراق به منظور رسیدن به مقام شامخ رهبری اعراب باعث شده بود تا زمینه آغاز جنگ تحمیلی به ایران فراهم شود. هوس تجزیه خوزستان و فتح ایران اسلامی و براندازی نظام نوپای ایران چشم صدام را از توجه به واقعیت‌ها و قدرت‌های پنهان درون جامعه اسلامی دور نگه داشته بود بنابراين وي در تلویزیون با پاره کردن مفاد قرداد 1975 الجزایر و با حضور ملک حسین پادشاه اردن که به روایتی اولین شلیک جنگ علیه ایران را انجام داد جنگ را در 31 شهریور 59 با تمام قوا و با حمایت استکبار غرب و شرق علیه ما آغاز کرد. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color][color=#0000CD] آیا در طراحی جنگ صدام بازیچه حامیان غربی بود یا تصمیم گیرنده اصلی؟[/color] همان‌طور که در سوال قبل یاد آوری شد عدم اعتقاد صدام به قرارداد 1975 الجزایر و کشور گشایی ، و رهبری جهان عرب دلایلی بود که عراق را برای حمله به ایران در هر مقطعی ترغیب می نمود بنابراين صدام با آگاهی کامل از وضعیت ایران و قطع ارتباط ایران با آمریکا و غرب بر آن شد تا از این فرصت به دست آمده به زعم خودش نهایت استفاده را ببرد و مجامع جهانی را نیز با خود همراه کند. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]چرا جنگ بعد از دفع تجاوز و بازپس‌گيري خرمشهر ادامه یافت و 8 سال طول كشيد؟[/color] سرهنگ موسوي: عراق قصد داشت طی یک هفته ایران را اشغال کند و صدام نیز در سخنرانی‌هایش قبل ار شروع جنگ گفته بود که خوزستان را فتح خواهد کرد و ظرف یک هفته نظام نوپای اسلامی را ساقط می‌کند اما در محاسباتش به عوامل برتری‌ساز غیرنظامی توجهی نداشت او به‌درستی توان نیروهای مسلح ایران را نشناخته بود و حساب حضور یک‌پارچه مردم و اعتقادات راسخ مذهبی آنان را نکرده بود. [center][img]http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/7/10/1596418_456.jpg[/img][/center] این حقیقت داشت که ایران در آمادگی کامل نبود ، سپاه پاسداران هنوز نوپا بود و نیروهای ارتش تضعیف و یگان‌هایش منسجم نبود و بنی‌صدر مانع از اجرای طرح‌های عملی سپاه و ارتش می‌شد اما در پی عزل بنی‌صدر در سال 1360 ، ارتش و سپاه با وحدت فرماندهی قرارگاه مشترک تشکیل داده‌اند و با استفاده بهینه از تجهیزات و نیروی انسانی موجود با یک هدف و با استعانت از خداوند بزرگ و رهبری‌های عالی فرمانده کل قوا حضرت امام (ره)، در ابتدا مرحله اول راهبرد جنگ که همانا تثبیت متجاوز در هر نقطه‌ای را اجرا سپس راهبرد دوم خود که انهدام نیروهای دشمن بود را با طرح‌ریزی دقیق و کنترل غیر تمرکزی و استفاده از نقاط ضعف دشمن و انجام شناسایی‌های مداوم و اقدامات بی‌شمار دیگر به صورت خارق‌العاده اجرا و دنیا را مبهوت قدرت خود قرار داده و بدین طریق آرام آرام اراضی اشغالی را از لوث دشمن بعثی خارج ساختند اینجا بود که صدام قافیه را باخته و دست به دامان مجامع بین‌الملل به منظور توقف جنگ شد بنابراين لازم بود که راهبرد سوم ما که عقب‌نشینی نیروهای دشمن به مرزهای بین‌المللی و به نوعی تنبیه متجاوز بود، اجرا شود اگر پس از پایان بیت‌المقدس جنگ متوقف می‌شد چه ضمانتی بود که صدام از دیگر مناطق اشغالی عقب نشینی کند یا سایر خواسته‌های ایران را بپذیرد این دلایل باعث شده بود تا جنگ با پذیرش شرایط ایران برابر مفاد قطع نامه 598 در 31/4/ 67 آتش بس بین دو کشور برقرار شود. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران: [/color][color=#0000CD]طبق كدام قطعنامه كشور عراق متجاوز اعلام شد؟[/color] برابر قطع‌نامه 598 عراق به عنوان متجاوز معرفي شد. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]تعداد كشته‌هاي عراق و صدمات وارده بر آن به چه ميزاني برآورد شده است؟[/color] با توجه به جمعيت عراق در آن زمان كه بين 15 تا 20 ميليون شناور بود وتعداد قواي نظامي و افرادي كه در جنگ حضور داشتند حدود 381هزار و 680 نفر كشته عراقي، حدود 72 هزار اسير ، 82 فروند بالگرد و 371 فروند هواپيماي منهدم شده از عراق ثبت شد غنايم كسب شده از عراق نيز 480 قبضه توپ، 17 هزار دستگاه تانك ،3 هزار و 363 دستگاه خودرو و ... بود. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]تلفات كشور ايران در طول 8 سال جنگ چقدر بود؟[/color] با توجه به جمعیت ایران که بین 35 تا 42 میلیون در طول دوران جنگ شناور بود و حضور بیش از 5 میلیون نفر رزمنده اعم از سرباز و بسیجی پاسدار و ارتشی و جهادی و امدادگر و سایر نیروهای شرکت کننده که مستقیماٌ در جنگ دخالت داشته‌اند و همچنین بمباران رژیم بعثی در شهرها که باعث کشته شدن تعداد زیادی از هموطنان غیر نظامی ما شده بود برابر آمارها تعداد شهدای کل ما در جنگ 172056 نفر بوده که با احتساب 15950 شهید در بمباران های هوایی جمعاٌ 188015 نفر آمار کل شهدای ایران در جنگ بوده است. [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران: [/color][color=#0000CD]نامگذاري عمليات‌ها برچه مبنايي نامگذاري مي‌شد؟[/color] طرح عمليات "فتح‌المبين" يكي از ابتكارات خوب رزمندگان بود، در اين عمليات برخي يگان‌ها به آمادگي كامل نرسيده بودند دشمن اطلاعاتي از ما گرفته بود و ما در پي خنثي‌سازي اين اطلاعات بوديم ، فرماندهان سپاه و ارتش دچار ترديد شدند به همين خاطر فرماندهان تصميم گرفتند استخاره كنند و بعد از استخاره سوره فتح آمد و با توجه به طراحي‌هاي بسيار خوبي كه از قبل براي اين عمليات داشتند فكر مي‌كردند كه اين عملیات فتح بزرگي در منطقه است و اسم آن را فتح‌المبين ناميدند و همچنين در تاريخ 18/11/61 عمليات "والفجر مقدماتي" اجرا شد و از آنجا كه شروعش در دهه فجر بود اين سلسله عمليات‌ها به نام والفجر رسمیت یافت. [center][img]http://cdn.yjc.ir/files/fa/news/1392/7/10/1596427_758.jpg[/img][/center] [color=#FF0000]باشگاه خبرنگاران:[/color] [color=#0000CD]در پايان اگر خاطره‌اي از همرزمانتان داريد برايمان بگوييد؟[/color] در سال 1362 ارتش و سپاه توافق کردند که به‌طور مستقل عملیات‌هایی را طرح‌ریزی و اجرا کنند و توافق کرده بودند که در هر عملیاتی که جداگانه انجام می‌دهند در صورت نیاز از امکانات يك‌دیگر بهره‌مند شوند بنابراين سپاه پاسداران طرحی جهت اجرای عملیات والفجر 8 در جزیره مینو را آماده و به منظور اجرای دقیق آن نیازمندی‌های خود را شامل پشتیبانی هوایی (جنگنده‌های نیروی هوایی ارتش) آتش پشتیبانی نزدیک با استفاده از بالگردهای هوانیروز ارتش جمهوری اسلامی ایران، مهندسی رزمی، پشتیبانی آتش توپخانه و همچنین انجام عملیات‌هایی محدود در مناطق مختلف جبهه‌ها به منظور جلوگیری از جابه‌جایی نیروهای متراکم عراق که از منطقه شلمچه تا جزایر مجنون گسترش داشتند اعلام کرده بود به همین منظور یگان‌های تیپ‌های مختلف لشگر 92 وظیفه اجرای عملیات‌های ایذایی را به عهده گرفته بودند. از طرفی رکودی که از ماه‌ها قبل در جبهه‌ها حاکم شده بود و مدتی بود ایران عملیاتی علیه عراق اجرا نکرده بود این مهم باعث شده بود که فشارهایی از داخل به رزمندگان وارد شود که بایستی تحرکات جدیدی بر علیه دشمن اجرا شود به همین دلیل نیروی زمینی یگان‌های نمونه خود را جهت اجرای عملیات‌هایی در مناطق جنوب به طورهمزمان با عملیات والفجر 8 که توسط رزمندگان سلحشور سپاه و بسیجیان جان برکف اجرا می‌شد را آماده كرده بود. گروهان نمونه گردان 121 تیپ 1 لشگر 92 به فرماندهی امیر سرتیپ احمدرضا پوردستان فرمانده فعلی نزاجا به‌عنوان فرمانده نمونه هدایت این یگان را جهت اجرای عملیات محدود در منطقه پاسگاه زید به عهده داشت و من هم که آن موقع با درجه ستوانی در تیپ 1 لشگر 92 به عنوان فرمانده دسته "ش م ه" انجام وظیفه می‌کردم از طرفی دررکن سوم تیپ نیز عهده‌دار مسئولیت بودم. شب عملیات در نفربر فرماندهی در کنار فرمانده تیپ امیر کریمی و جانشین تیپ سرهنگ صارمی حضور داشتم و از هدایت دقیق برابر اهداف تعیین شده در آن عملیات که توسط این فرمانده در آن شب اجرا شد به‌وسیله سیستم رادیویی، آگاهی کامل داشتم و اقدام به موقع وي و هدایت صحیح و حضور در پیشانی یگان عمل‌کننده توسط این فرمانده باعث شد تا دشمن از امکان هرگونه به‌کارگیری نیروهای خود جهت تقویت محورهای دیگر که نیرو نیاز داشتند سلب شود بنابراين تهور، بی‌باکی و روحیه بسیار عالی امیر پوردستان در آن شب و هدایت فرمانده تیپ برای من همیشه به‌عنوان یک خاطره خوب محفوظ مانده است.