shagh1094

Members
  • تعداد محتوا

    47
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های shagh1094

  1. [center][size="3"][font=tahoma][size="3"][b][color="#800080"]به نام خداوند چرخش در این کردگار/ خداوند دست گیر و خداوند یار[/color][/b][/size][/font][/size] [/center] [center][font=tahoma][size="3"][b][color="#ff0000"]برگردان: شقایق[/color][/b][/size][/font][/center] [right] [font=tahoma][size="3"][b][color="#ee82ee"]عملیات ترمینال عملیات متفقین در ج ج 2 بود. بخشی از عملیات مشعل که حمله متفقین از غرب آفریقا در 8 نوامبر 1942 بود، شامل فرود مستقیم پیاده نظام در فرودگاه فرانسه ویشی الجزایر به قصد گرفتن امکانات بندر قبل از نابودی آن بود.[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="#ff0000"]زمینه[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]نیروهای مهاجم متشکل از دو ناوشکن نیروی دریایی هرمس مالکوم و هرمس بروک(به فرماندهی هنری فانکورت) بود که وظیفه حمل 600 سرباز از گردان سوم لشکر 135 پیاده نظام به فرماندهی سرهنگ ادوین سونسون و بخشی از لشگر 34 ایالات متحده را برعهده داشت. نقشه این بود که نیروها برای فرود آمدن بطور مستقیم در خود فرودگاه به زمین بنشینند. این عمل به آنان امید میداد که میتوانند دشمن را غافلگیر سازند یا مدافعان میزان حداقلی آتش را بر روی مهاجمان بگشایند. با این حال نیروهای فرانسه ویشی آتش را روی کشتی ها گشودند و به شدت به آنها آسیب رساندند.[/color][/b][/size][/font] [/right] [center] [img]http://up.reich-history.com/images/02400807209330113618.jpg[/img] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]نمای امروزی منطقه ورود ناوشکن های بروک و مالکوم[/color][/b][/size][/font][/center] [right] [font=tahoma][size="3"][b][color="#ff0000"]عملیات[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]ساعت 4 بامداد روز 8 نوامبر 1942 مالکوم و بروک به بندر الجزایر نزدیک شدند. آنها توسط نیروهای مدافع حکومت ویشی دشمن تشخیص داده شدند و آتش در 4 و 6 دقیقه بامداد روی آنها باز شد. مالکوم تلاش کرد تا از گشودن آتش توسط دشمن جلوگیری کند اما آسیب دیده بود و توسط یک توپ که از ساحل شلیک شده بود به میزان حداکثر آسیب رسید. ده نفر از خدمه آن کشته و بسیاری دیگر مجروح شدند و سه تن از چهار توپچی آن نیز کشته شدند. این ناوشکن سرعت خود را به 4 گره رساند و عقب نشینی کرد، در حالتی که هیچ نقش مهمی را در عملیات ایفا نکرد.[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]در ابتدا بروک شانس بیشتری داشت. در حمله ی سوم، او آتش را به صورت پراکنده باز کرد، نیروها را در زیر آتش در منطقه کوای د فکمپ رها کرد و سپس عقب نشینی کرد. این موضوع چهار ساعت پس از شروع نبرد انجام شد. شانس بروک در عقب نشینی زیاد بود، اما در ساحل، هم در زمان حمله و هم در زمان عقب نشینی آسیب دید و سرانجام در 10 نوامبر غرق شد.[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]پیاده نظام نیز پس از فرود آمدن محاصره شد و 7 ساعت بعد تسلیم شد. اما آنها در جلوگیری از تخریب بندر توسط مدافعان( خود مدافعان بعدها به مهاجمان بزرگتری تسلیم شدند) نقش مهمی را ایفا کردند.[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="#ff0000"]بعدها[/color][/b][/size][/font] [font=tahoma][size="3"][b][color="black"]یک عملیات مشابه در اوران(عملیات ریسرو ایت یا ذخیره) انجام شد اما موفقیت کمتری نسبت به این عملیات نصیبشان شد. در عملیات مشعل موفقیت کلی حاصل گشت و تنها عملیات ترمینال و بخشی از عملیات ذخیره مانع پیشرفت کلی عملیات شد.[/color][/b][/size][/font] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]قسمتی از ج ج 2، و بخشی از عملیات مشعل[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]تاریخ: 8 نوامبر 1942[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]محل: مراکش و الجزایر[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]نتیجه: شکست تاکتیکی متفقین[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]طرفین درگیر: ایالات متحده و انگلستان در یک طرف و فرانسه ویشی در طرف دیگر[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]فرماندهان: ایالات متحده: سرهنگ سونسون، انگلیس: فانکورت، فرانسه ویشی: اطلاعاتی در دست نیست[/b][/size][/font][/color] [color="#ee82ee"][font=tahoma][size="3"][b]استحکامات: متفقین: دو ناوشکن و 622 نفر سرباز، فرانسه ویشی: اطلاعاتی در دست نیست[/b][/size][/font][/color] [font=tahoma][size="3"][b][color="#ee82ee"]تلفات: متفقین: یک ناوشکن غرق شده. از دیگر تلفات متفقین و کل تلفات فرانسه ویشی اطلاعاتی در دست نیست[/color][/b][/size][/font] [/right] [right]لینک مقاله اصلی http://www.forum.reich-history.com/thread621.html[/right] [center] [img]http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg[/img][/center]
  2. مطمئن باشید روزی میرسه که جهان رو در تسخیر داشته باشند، هنوز هم دارند اما در پشت پرده های سیاست، چه کسی به جز تعداد معدودی از کشورها جرات حرف زدن به اسرائیل را دارند؟!
  3. [center][size="3"][b][color="#800080"]به نام خداوندی که سیرت زیبا را آفرید و صورت زیبا را نقاشی کشید[/color] [color="#FF0000"]نویسنده: شقایق[/color][/b][/size][/center] [size="3"][color="#EE82EE"]دستورات مرتبط با استراتژی نظامی از کتاب هنر جنگ به قلم سان تزو:[/color] [b]اگر دستورات صریح و روشن نباشد اشتباه فرمانده است.[/b] افرادی که در جنگ مهارت دارند دشمن را به میدان نبرد می کشانند و افرادی که در جنگ مهارت ندارند توسط دشمن به میدان نبرد کشانده می شوند. [color="#FF0000"]قوی ترین فرمانده کسی است که بدون جنگ پیروز شود.[/color] نقشه هایتان را مانند شب تاریک کنید و مانند رعد حمله کنید. [b]کسی که خود و دشمنش را بشناسد اگر در 100 جنگ نیز شرکت کند در خطر نخواهد بود.[/b] برای وارد شدن به جنگ بطور مستقیم حرکت کنید و برای پیروزی بطور غیر مستقیم. [color="#FF0000"]بجای حمله به قوی ترین ها، به ضعیف ترین ها حمله کنید.[/color] 5 عامل پیروزی در جنگ عبارتند از آب و هوا، زمین عملیات، رهبری، مقررات نظامی و نفوذ معنوی. [b]باید خواسته های مردم حفظ شود.[/b] برای آن که دشمنت را وادار به حرکت کنی باید او را به طرف چیزی بکشانی که فکر می کند می تواند بدست آورد. [color="#FF0000"]ارتش خود را به زمین مرگ بکشانید در آن صورت نه می ترسند و نه فرار می کنند.[/color] اساس جنگ همه فریب است. [b]اگر در جنگ شکست بخوری فرماندهان مقصرند.[/b] باید افرادی را که از سوی دشمن برای جاسوسی آمده اند را پیدا کنید و به آنها رشوه دهید تا برای شما کار کنند. [color="#FF0000"]پیش آگاهی راهی است که به واسطه آن فرماندهان از مردم عادی متمایز می شوند.[/color] فریب دشمن بهتر از شکست دادن اوست. [b]تعداد نیرو در جنگ امتیاز نیست فقط با تکیه بر نیروی نظامیتان حرکت نکنید.[/b] بخاطر شتاب شاهین است که شاهین بدن طعمه اش را در هم میشکند و بخاطر شتاب سیلاب است که سنگهای بزرگ جابجا می شوند. [color="#FF0000"]برای دستیابی به پیروزی رهبران نباید فرماندهان را تحت فشار بگذارند.[/color] کاری کنید که دشمن سمت چپش را آماده کند و آنگاه به سمت راستش که ضعیف شده حمله کنید. [b]ارتش برنده اول شرایط را برای پیروزی آماده می کند و سپس میجنگد اما ارتش بازنده اول می جنگد و سپس تلاش می کند تا شرایط را آماده کند.[/b] تا کنون هیچ ملتی از جنگ طولانی بهره ای نبرده است. [color="#FF0000"]فقط زمانی حرکت کنید که در آن سوئی ببیینید و فقط زمانی جنگ کنید که مجبور باشید.[/color] هرگز به دشمن خود در ارتفاعات حمله نکنید. [b]فرار، فروپاشی و نافرمانی همه تقصیر فرمانده است.[/b] ارتش هائی هست که نباید با آنها جنگید و زمین هائی هست که نباید در آن جا جنگید. [/size] [size="3"]لینک مقاله اصلی [/size]http://www.forum.reich-history.com/thread120.html [center][img]http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/iaelo1swlqsq2mfy8qts.jpg[/img][/center]
  4. [quote name='MOHAMMAD' timestamp='1382989153' post='346078'] فایل پی دی اف کل کتابو ندارید؟ [/quote] نع شوربختانه، اگه هم پی دی افش در اینترنت باشه به زبان پارسی نیست
  5. دلیل اینکه یهودیان همیشه جهان را در تسخیر داشتند، این بود که خون خود را به قول خودشان آلوده نمیکردند(با نژاد های دیگر خیلی کم ازدواج میکردند) و اینکه همیشه اتحاد خود را حفظ کردند. الان هم روز به روز در آمریکا و در مجلس و دولت آمریکا و سایر کشورها نفوذ میکنند تا جایی که امریکا حیثیت و آبروی نداشته خودش را هم در گرو حفظ اسرائیل قرار میدهد!
  6. [center][size=3][b][color=#800080]به نام خدا[/color][/b][/size] [size=3][b][color=#ff0000]برگردان: شقایق[/color][/b][/size][/center] [size=3][b]نبرد گاندار آخرین مقاومت های نیروهای ایتالیایی در شرق آفریقای ایتالیایی در طول جنگ جهانی دوم بود. جنگ در نوامبر 1941 ، در طول کمپین بین المللی حقوق بشر در شرق آفریقا صورت گرفت . پادگان ایتالیایی 40 هزار نفری که تحت فرماندهی ژنرال[/b][/size][size=3][b][size="3"][b]Guglielmo Nasi[/b][/size] بود.[/b][/size] [size=3][b][color=#ff0000]زمینه[/color][/b][/size] [size=3][b]پس از شکست نیروهای ایتالیایی که در 1 آوریل 1941 در کرن اتفاق افتاد. بسیاری از ایتالیایی ها باقی مانده به سه پناهگاه آمبا آلاگی، جیما، و گاندار پناه بردند. آمبا آلگی در ماه می و جیما در جولای نابود گشت.[/b][/size] [color=#ff0000][size=3][b]Kulkaber[/b][/size][/color] [size=3][b]در 13 نوامبر، نیروهای مختلط ارتش دوازدهم بریتانیا ( آفریقایی ) تحت فرماندهی سرلشکر چالرز فوکس (که توسط نیروهای نظامی نامنظم اتیوپی ساپورت میشد) موضع دفاعی کلیدی کالکابر را مورد حمله قرار دادند که دفع شد. با این حال، حمله تازه در یک هفته بعد در کالکابر موفق واقع شد.[/b][/size] [size=3][b][color=#ff0000]عبور از کوه اسارت[/color][/b][/size] [size=3][b]دو کوه که شهر دید آن را کور کرده بود توسط نیروهای ایتالیایی کنترل می شد. آن کوه ها با نظامیان دو تیپ در لشگر دوازدهم بریتانیا ( آفریقایی ) پوشیده شده بود و دو گروه ایتالیایی منحل شد و زمانی که تدارکات آنها تمام شد مجبور به تسلیم شدند.[/b][/size] [center][img]http://uploadtak.com/images/n7269_The_Battle_of_Gondar.jpeg[/img][/center] [size=3][b][color=#ff0000]تسلیم شهر گاندار[/color][/b][/size] [size=3][b]هنگامی که نیروهای متفقین شهر را محاصره کرده بود، آنها کنترل ارتفاعات مشرف به شهر را به دست آوردند. پادگان های ایتالیایی تحت فرماندهی ژنرال ناسی در شهر در 27 نوامبر مورد حمله قرار گرفت و تسلیم شد. پس از پیوستن هنگ زره پوش خودرو، شهر را تحت کنترل گرفتند.[/b][/size] [color=#ee82ee][size=3][b]تاریخ:13 تا 27 نوامیر 1941[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]محل: گاندار اتیوپی[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]نتیجه: پیروی متفقین[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]طرفین درگیر[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]ایتالیا در یک طرف و در طرف دیگر امریکا- نیروهای مشترک المنافع- هنگ زره پوش خودرو کنیا- نیروهای نامنظم اتیوپی[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]فرماندهان و رهبران[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]گوگالیلمو نسی(ایتالیا)- ویلیام پلات و چارلز فوکس(انگلستان)[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]استعداد نظامیان[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]ایتالیا: 40000 نفر، متفقین: نامشخص[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]تلفات[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]ایتالیا:4000کشته(300 ایتالیایی و 3700 آسکاری)، 8400 زخمی، بقیه آنها اسیر[/b][/size][/color] [color=#ee82ee][size=3][b]متفقین: نامشخص[/b][/size][/color] [b]لینک مقاله اصلی[/b] [center][b][url="http://www.forum.reich-history.com/thread376.html"]http://www.forum.rei.../thread376.html[/url][/b] [img]http://www.forum.reich-history.com/images/smilies/87984166578757837318.jpg[/img][/center]
  7. shagh1094

    نبرد گاندار، ایستادگی دوکوه

    سلام، ممنون جناب باتل ماستر. جناب پرشین کینگ، حوزه پژوهش من درباره رایش سوم هست با این حال چشم از این به بعد سعی میکنم موضوعات را پر و بال دهم. ممنون از نظرات دوستان گرامی
  8. [center][size="3"][b][color="#800080"]به نام خداوند حرف و خدای بیان/ بود فن ترجمه، هنر در زبان[/color] [color="#FF0000"]برگردان: شقایق[/color][/b][/size][/center] [size="3"][color="#FF0000"]عمليات تاکتیکی ويندزور[/color] عمليات ويندزور حمله ی نیروهای کانادایی به شهر نورمن کارپیکوت و فرودگاه آن به عنوان بخشی از نبرد نرماندی در جنگ جهانی دوم بود. در 4-5 ژوئيه 1944، اين حمله توسط لشکر پياده نظام سوم کانادا در تلاش برای به تصرف درآوردن شهر نورمن کارپیکوت و فرودگاه تحت اشغال نيروهای آلمان انجام شد.اين حمله در اصل برای مراحل بعدی عمليات اپسون و به عنوان وسيله ای برای محافظت سمت شرق از حمله اصلی در نظر گرفته شده بود. اما به تعويق افتاد و به هفته بعد موکول شد. در 4 ژوئيه 1944، چهار گردان از لشکر پياده نظام سوم کانادابه همراه هنگ دوم زرهی کانادا که جناحین پیاده نظام را پوشش میدادند به کارپیکوت حمله کردند. اگر چه تيپ پياده نظام هشتم کانادا در بعد از ظهر همان روز موفق به تصرف کارپیکوت شد، مقاومت آلمان در جنوب با وجود شرایط نابرابر قابل توجه بود و مانع پشتيبانی هوايی از فرودگاه میشد. روز بعد، نيروهای کانادايی يک ضد حمله آلمانی را شکست دادند و موفق به آماده سازی و نگه داری کارپیکوت برای حملات بريتانيا در کان برای بخشی از عملیات چارن وود شدند. [color="#FF0000"]زمينه[/color] شهر تاریخی نورمن کارپیکوت در کان هدف اصلی عملیات سپاه دوم ارتش انگلیس بود، نیروها در دو ساحل نرماندی در تاريخ 6 ژوئن 1944 به منظور گرفتن شهر و منطقه کارپیکوت پیاده شدند. اگر چه کان هدف اوليه پیاده کردن نيروهای بريتانيايي در ساحل شمشير بود اما آلمان در اين شهر در 6 ژوئن 1944 مقاومت کرد. نتیجه ای که در نظر گرفته شده بود یک احتمال ضعیف برای تصرف سریع و تاکتیکی شهر بود. فرماندهی ارتش دوم آلمان در سه هفته بعدی، جنگ موضعی را در پیش گرفت و ضد حمله و حمله تاکتیکی را در مقابل کانادا و انگليس انتخاب کرد. از 26-30 ژوئن، ارتش دوم در حال آماده سازی عمليات اپسوم بود، با استفاده از سپاه تازه وارد هشتم و از جناح خارجی به دشمن حمله کرد. کان و زمين گسترده ای در نزديکی برتویل سور لایز و پایین شهر را تصرف کرد. با پايان حمله، سپاه هفتم در پيشبرد شش مايل از طريق استحکامات گسترده در زمین موفق شده بود. آلمانی ها توانستند تهاجم را پس از استفاده از آخرين ذخاير خود مهار سازند. با توجه به موفقيت سپاه هشتم، سپاه سوم پیاده نظام کانادا بخش پشتيبانی شده توسط سپاه دوم زرهی کانادا را به تصرف خود در آورد. روستا و فرودگاه کارپیکوت را در يک حمله موسوم به عمليات اتاوا میتوانست سقوط کند ولی این حمله با توجه به ریسک بالایش به حالت تعلیق در آمد. با وجود نفوذ به غرب کان، نيروهای سپاه اس اس پانزر در موقعيت شمال و غرب کان مسقر شدند. استحکامات در رودخانه اورن و در نزدیکی کارپیکوت مانع هر گونه پيشرفت بيشتر از شمال به سوی کان شدند.کارپیوت -3.5 مايل (5.6 کيلومتر) در شمال غربی مرکز کان، هدف لشگر سوم کانادا تحت فرمان سرلشکر راد کلر قرار گرفت. نياز برای فرودگاه های اضافی در سرزمين اصلی نرماندی جايزه ارزشمندی برای متفقين و موقعيت دفاعی مهم برای آلمانی ها بود.[/size] [center][size="3"][img]http://uploadtak.com/images/x2115_11.jpg[/img][/size][/center] [center][size="3"][b]صحنه ای از نبرد ویندزور[/b][/size][/center] [size="3"][color="#FF0000"]مقدمه[/color] [color="#FF0000"]دفاع آلمان[/color] قدرت دفاعی آلمان در داخل و اطراف کارپیکوت توانمند بود و به عنوان موقعيت استراتژيک حياتی توسط هر دو طرف در نظر گرفته شد. دفاع در فرودگاه کارپیوت با تکيه بر 1.2 مايل (1.9 کيلومتر) بر گستره سطح زمين، که به مانند"کشتارگاه "برای مدافعان بود، انجام گرفت. اين فرودگاه به يک قلعه تبديل شده بود. از ميدان های مين، اسلحه های سبک و سنگین و مواضعی که با مسلسلهای مخفی درسنگر توسط گردان اس تی 1، و هنگ 26 اس اس پانزر "گردانیر" برای دفاع از آن استفاده شده بود، و همچنین ضد هوايی های آن توسط 15 تانک پشتیبانی میشد و این ضد هوایی ها معضلی برای انجام حملات هوایی متفقین شده بودند. [color="#FF0000"]نيروهای متفقين[/color] براي حمله کارپیکوت، کلر سه گردان پياده از تيپ پياده نظام هشتم کانادا انتخاب کرد. سه گردان: گردان سلاح برای مقاصد صلح آميز ملکه کانادا (QRC)، هنگ چاودیر و هنگ شمالی ساحل نيوبرانزويک. همچنين شامل سلاح سلطنتی وينيپگ (RWR) از تيپ 7 پياده کانادا، که برای حمله در نظر گرفته شد. زره پوش و پشتيبانی مسلسل توسط هنگ دهم زرهی کانادا (اسب فورت گری) و شربروکس فوسیلیرز و گردان پشتیبانی اسکاتلند کامرون انجام شد. حمايت اضافه در قالب دو اسکادران از جنگنده بمب افکن ها و سه اسکادران از تانک های تخصصی زرهی 79 بريتانيا انجام شد. با اضافه کردن شلیک قدرتمند توپخانه سنگين به بمباران اوليه، 16 در (410 ميلی متر) اسلحه جنگی HMS رادنی پوزيشن های آلمانی بمباران اطراف کارپیکوت در حدود 15 مايل (24 کيلومتر) داخلی انجام شد. عمليات ويندزور در 05:00 در تاريخ 4 ژوئيه پس از بمباران توسط هنگ 21 توپخانه با هنگ چاودیر و هنگ ساحل شمالی با حمله به کارپیکوت در حالی که شربروکس فوسیلیرز محافظت سمت شمالی خود را داشت، شروع شد. این حمله برای این طراحی شده بود که به سمت جنوب پیشروی شود و آشیانه فرودگاه کارپیکوت تصرف شود. هنگامی که دو هنگ در کارپیکوت اسیر شده بودند، QWR میخواست از طريق فشار و به دست گرفتن ساختمان کنترل فرودگاه، انگلیس و کانادا را بهتر و بیشتر به حملات علیه کان قادر می سازد. [color="#FF0000"]نبرد[/color] [color="#FF0000"]حمله کانادا به کارپیکوت، 4 جولای[/color] همزمان با سپیده دم در تاريخ 4 ژوئيه 1944، هنگ 21 توپخانه آتش را به مواضع آلمانی در کارپیکوت و اطراف آن باز کرد، شليک گلوله به حالت رگباری با1 مايل (1.6 کيلومتر) عرض و 400 يارد (370 متر) طول آغاز شد. در ساعت 05:00 دو هنگ پياده نظام کانادا در کارپیکوت پيشرفت کردند، در حالی که شربروکس فوسیلیز به شمال حمله کرد. حمله شربروکس فوسیلیز در شکستن از طريق ميادين مين آلمانی موفق اما مواضع دفاعی هنگ پانزر گراندیر 26 دست نخورده باقی مانده بود و به پيشبرد پياده نظام خود از هنگ ساحل شمالی ادامه داد. در مرکز، چاودیرس از آتش گشودن در هنگ ساحل شمال اجتناب کرد و از آنها در پیشبرد کارپیکوت استفاده کرد. در ساعت 06:32 هر دو هنگ به حومه شهر رسيده بودند، و در تماس با عناصر در لشگر دوازدهم اس اس پانزر قرار گرفتند. مبارزه در کارپیکوت به يک نبرد خانه به خانه فرسايشی تبدیل شد. مخازن هنگ دهم زرهی پياده نظام کانادا به غلبه بر مخالفت آلمان، کمک کردند. به سمت جنوب، RWR به آرامی به سمت فرودگاه پيشرفت و با آتش خمپاره های آلمان متحمل تلفات بسياری در پياده نظام و زره پوش شد. اين امر برای RWR 90دقيقه برای پيشبرد زمان میخواست و 1.5 مايل (2.4 کيلومتر) بين مارسلت و فرودگاه آشيانه فاصله بود. تنها با حمايت احتمالی آتش غير مستقيم از يک اسکادران از هنگ زره پوش دهم RWR قادر به پيشبرد به فرودگاه بود. چندين تانک شرمن زده شد، اواسط روز RWR مجبور شد در نیمه راه به سمت مواضع اصلی بازگردد.[/size] [center][size="3"][img]http://uploadtak.com/images/h8416_2.jpg[/img][/size][/center] [center][size="3"][b]صحنه ای از حمله به کان[/b][/size][/center] [size="3"]RWR برای به دست آوردن کنترل فرودگاه شکست خورده بود، کلر، کیو آر سی را برای فاز دوم طرح حمله را انتخاب کرد. هنگ به جلوی کارپیکوت نقل مکان کرد، حالا توسط چاوردیرس و هنگ ساحل شمالی، که نقاط قوت آلمان را در حمله اوليه مشخص کردند، کنترل شده بود. از آن زمان ترکيبی از حملات پياده نظام، شعله زرورس، يکجور ترقه در مخازن (در تانک چرچيل نوع 290 ميلی متر در 11 با ملات توپی نصب شده است) و این سوختن يک نقطه قوت بود که به زور 12 مدافع باقی مانده را مجبور به تسليم کرد .کیو آر سی حومه ی کارپیکوت را به عنوان راه خروج RWR تصرف کرد و دستور داد تا مواضع خود را تا زمانی که آر دبلیو آر برای حمله دوم سازماندهی مجدد میکند، حفظ کنند. براي حمله دوم در فرودگاه، کلر فرودگاه را به کمک دو اسکادران از جنگنده بمب افکن ها به حمايت از حملات عليه مواضع نيروهای دوازدهم اس اس امن کرد. به بازماندگان آر دبلیو آر دستور داده شد يک حمله گسترده زمینی با زره کامل و پشتيبانی توپخانه در طرف چپ دشمن اجرا کنند. در اواخر بعد از ظهر، آر دبلیو آر به فرودگاه حمله برد، اگر چه به آشيانه رسيده بود، آنها قادر به بيرون راندن مدافعان آلمانی نشدند. در مواجهه با ضد حملات توسط واحد پانزر، آر دبلیو آر دستور به عقب نشینی داد و راه تحت پوشش تاريکی برای ار دبلیو ار امن شد. در کارپیکوت، سه گردان از تيپ پياده نظام هشتم کانادا به سرعت مواضع خود را مقاوم می کردند. پس از خروج از شهر، تيپ هشتم در حال حاضر از هر واحد ديگر انگليسی و کانادایی به کان نزديکتر است. اگرچه شرکت کنترل کانادایی کارپیکوت و آشيانه شمالی، سوله جنوبی و ساختمان های کنترل در دست آلمان باقی مانده بود. [color="#FF0000"]ضد حمله آلمانی، 5 جولای[/color] کمتر از 1 مايل (1.6 کيلومتر) دور از حومه کان، تيپ پياده نظام هشتم کانادا يک تهديد برای پوزيشن های آلمانی در شهر بود. با بیشترین دفاع متمرکز در شمال کان و رودخانه آدون، بیشترین ترس از این بود که نيروهای انگليس و کانادا از کارپیکوت حمله کرده و مواضع دفاعی را دور بزنند. با وجود سوء ظن رو به رشد در مورد موفقيت يک ضد حمله، کورت ماير به اس اس برای باز پس گرفتن کارپیکوت از کانادا فرمان داد. واحد یکم اس اس پانزر حمله و دور زدن بخش و حمله متقابل در کارپیکوت از فرانکوویل با زره، توپخانه، خمپاره و پياده نظام را آماده کرده بود. مدت کوتاهی پس از نيمه شب، اولين ضد حمله اس اس با عبور از مواضع دفاعی کانادا آغاز شد. اگر چه 13 تانک روز قبل از دست داده شده بود، اما باقی مانده های هنگ دهم زرهی کانادا، توسط خمپاره از ارتش کوهستانی اسکاتلند کامرون پشتیبانی و مانع از نفوذ پانزر های آلمانی به خرابه های شهر میشد. مواضع دفاعی کانادا و آتش مسلسل باعث تلفات سنگين آلمان بود. در سپيده دم، تقريبا هيچ زمينی توسط مهاجمان آلمانی به دست آورده نشده بود. تيپ هشتم پياده نظام کانادايی و هنگ دهم زرهی کانادا در ظهر، سه ضد حمله با توپخانه و در هوا را شکست داده بود و اطمينان حاصل کرد که نيروهای آلمانی نمی توانند موقعيت کانادا را نقض کنند. اين شهر تحت کنترل کانادا درآمد، حتي موشک آلمانی نبلورفر، توپخانه و خمپاره به گلوله باران کارپیکوت ادامه دادند. [color="#FF0000"]عواقب بعدی[/color] سه روز بعد از عملیات ويندزور، حمله به کان تمدید شد و لشکر سوم پياده نظام کانادايی بخشی از عمليات چارن وود را در نظر گرفت. در 9 ژوئيه، تيپ پياده نظام هشتم کانادا موفق به گرفتن فرودگاه کارپیکوت شد و از 450 هواپيما از نيروی هوايی سلطنتی کان در آماده سازی يک حمله کامل و بمباران استفاده کرد. با پايان روز، نيمی از کان در شمال کشور توسط نيروهای بريتانيا تصرف شده بود، در حالی که به باقی مانده اين شهر نیز وارد شده بودند. در 18 جولای بريتانيا و نيروهای کانادايی عمليات اقيانوس اطلس و گودوود را شروع کردند، کانادا عملیات سابق آزادسازی باقی مانده کان را در حالی که نيروهای بريتانيايی شرق و جنوب شهر امن را امن کرده بودند، را از سر گرفت. نيروهای کانادايی پس از آن مواضع آلمان را در وریس ريج مورد حمله قرار دادند. تلفات کانادا برای شمارش بالغ بر 377 است که از آن 127 تا مهلک بوده است. اکثر اين تلفات در 4 جولای در آر دبلیو آر و هنگ ساحل شمالی بود و حدود 130 تلفات در روز اول صورت گرفت. در مجموع، 17 تانک توسط هنگ دهم زرهی کانادا، از دست رفت و تعداد نامعلومی نیز توسط شربروکس فوسیلیرز از دست داده شد. آمار تلفات در لشگر دوازدهم (گردان یکم پانزرگراندیردیمنت 26) نشان می دهد که 155 کل تلفات پياده نظام بوده: در لشکر یکم اس اس(لایب اشتاندارت آدولف هیتلر) مسئول ضد حمله در تاريخ 5 ژوئيه، حدود 20 تانک از دست داده است. پياده نظام آن یعنی گردان سوم نيز 115 نفر کشته، زخمی و يا گم شده را از دست داده است.[/size] [size="3"]لینک مقاله اصلی[/size] http://www.forum.reich-history.com/thread178.html
  9. [center][size=3][b][color=#800080]به نام خداوند مردان جنگ/ دلیران همچو پلنگ و سخت چون سنگ[/color] [color=#FF0000]نویسنده: شقایق[/color][/b][/size][/center] [size=3][color=#FF0000]اشاره ای کوچک به عملیات[/color] عمليات فتح المبين يكي از موفق ترين عملياتهاي نظامي ايران در مرحله آزادسازي مناطق تحت اشغال نيروهاي عراق به شمار مي آيد. اين عمليات، كه با تركيبي از استعداد نيروهاي سپاه و ارتش تحت پوشش چهار قرارگاه كربلا، نصر، فتح و قدس انجام شد ، در موفقيتهاي نظامي آتي نيروهاي ايران نقش بسزايي داشت. سندي كه در زير مي آيد، گزارشي از عملكرد قرارگاه نصر در اين عمليات است. محور عملياتي قرارگاه نصر، يكي از مهم ترين محورهاي عمليات فتح المبين بود كه فرماندهي آن بر عهده شهيد حسن باقري قرارداشت. ايشان با توجه به تسلطي كه در مسائل اطلاعاتي جنگ داشت ، پس از عمليات، با دقت نظر خاصي، ضمن تشريح عملكرد نيروهاي قرارگاه نصر به تحليل نقاط قوت و ضعف نيروهاي خودي و دشمن پرداخت. بايد يادآور شد كه به منظور روان سازي متن گزارش، برخي از مطالب آن جابه جا شده است، به اميد آنكه درج اين گزارش براي آشنايي خوانندگان محترم فصلنامه با تحولات جنگ هشت ساله مفيد باشد. [color=#FF0000]تشریح کوتاهی از عملکرد توسط شهید باقری[/color] [b]بعد از عمليات بستان، بحثهاي مختلفي درباره ادامه عمليات از مناطق غرب، يعني قصر شيرين و نفت شهر از يكسو و جنوب، يعني خرمشهر و دزفول از سوي ديگر مطرح شد و سرانجام، دزفول به عنوان بهترين منطقه براي انجام عمليات انتخاب شد. در اين راستا، سپاه طرحي را تهيه كرد كه در آن، دو خط پدافندي، يكي بين علي گره زد و رادار و ديگري بين عين خوش و تينه مطرح بود. در عمليات، استدلال اصلي اين بود كه خطوط پدافندي لشكر 1 و 10 دشمن عمق ندارند، يعني تمامي تيپهايشان را در خط مستقر كرده است؛ بنابراين، اگر در خط پدافندي دشمني در منطقه شوش يا غرب دزفول رخنه و خط اول پاكسازي شود، انهدام دشمن، كه هدف اصلي است، انجام شده است، بر پايه اين استدلال، طرح عمليات براي اينكه با موفقيت بيشتر همراه باشد، به علي گره زد و رادار، محدود شد. اما بعد ديديم وسعت منطقه اي كه بايد در آن پدافند انجام شود، بيش از حدي است كه بتوان حفظش كرد و هدف دوم ما، كه آزاد كردن نيرو براي ادامه عمليات است، محقق نخواهد شد؛ بنابراين، طرح دوم مبني بر رسيدن به مواضع پدافندي بين تينه و رقابيه، يعني برغازه دنبال شد. ايراد طرح مزبور اين بود كه در آن، به تنگه رقابيه توجهي نمي شد. به موازات پيشرفت تدريجي طرح ريزيها، سپاه طرح ديگري را تهيه كرد. در آن زمان، پيش از اينكه قرارگاه مركزي تشكيل شود طراحي و هدايت عمليات به عهده طرح و برنامه منطقه هشت بود كه در آن، هشت تيپ از سپاه در عمليات شركت داشتند كه شش تيپ آن عمل مي كردند و دو تيپ ديگرش احتياط بودند. يك تيپ در امام زاده عباس و عين خوش، يك تيپ در علي گره زد و يك تيپ در منطقه دزفول مستقر كرده و سه تيپ را براي رادار در نظر گرفته بوديم، ولي با پيشرفت كار، هنگامي كه مسئله رقابيه و تفكيك منطقه براي تيپها پيش آمد، متوجه شديم كه با كمبود نيرو رو به رو هستيم. قرار شد كه در خطوط علي گره زد و رادار ارتش وارد عمل شود؛ زيرا، قرار بود كه نيروهاي سپاه مانور شديدي را اجرا كنند و محلهاي وصولي دشمن يعني عين خوش و برغازه را محكم ببندند تا بدين ترتيب، بخشي از نيروهاي دشمن محاصره شوند؛ بنابراين، سپاه دو تيپ قوي را براي دوسلك و عين خوش در نظر گرفت و اعلام كرد كه در خطوط علي گره زد و رادار نيرويي را مستقر نمي كند. اين موضوع را با برادر صياد شيرازي در ميان گذاشتيم و ايشان بعد از مدتي فكر و مشورت اعلان كردند كه ممكن نيست ارتش به تنهايي بتواند بر روي علي گره زد و رادار عمل كند. حتي درخواست كردند كه سپاه دو گردان را در اختيار آنها قرار دهد، ولي هر چه طرح ريزي پيشرفت مي كرد ما به اهميت موضوع و گستردگي منطقه و نوع آرايش و تراكم نيروهاي دشمن در پدافند كنوني بيشتر پي مي برديم، به ويژه اينكه دشمن در فاصله هجده ماه از آغاز جنگ به نقاط ضعفش دقيقاً پي برده و مواضع دفاعي محكمي را تشكيل داده بود.[/b][/size] [center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/h6238___.jpg[/img][/center] [center][size=3][b][b]نقشه عملیات بزرگ فتح المبین[/b][/b][/size][/center] [size=3][b]سپس، به اين نتيجه رسيديم كه نمي توانيم ارتش را تنها بگذاريم و بعد، اميد به موفقيت داشته باشيم. در اين ميان، حركت دشمن در منطقه چزابه پيش آمد و مجبور شديم تيپ امام حسين(ع) را كه براي منطقه عين خوش در نظر گرفته بوديم، براي چزابه به كار گيريم. بايد يادآور شد، با اين اقدام دشمن، عمليات حدود يك ماه در منطقه دزفول به تأخير افتاد.[/b] [color=#FF0000]تشريح مرحله مانور و اقدامات قرارگاه نصر در آن زمان[/color] در عمليات فتح المبين، مانور قرارگاه نصر به صورت تك جبهه اي بود، اما در برخي از نقاط مجبور بوديم از پهلو به دشمن حمله كنيم. حمله به لشكر 10 ارتش عراق يكي از مواردي بود كه از پهلو صورت مي گرفت. به طور كلي، عمليات اين قرارگاه در محور جاده دهلران طرح ريزي شده بود و در اين منطقه، خطوط پدافندي ارتش عراق از عمق لازم براي دفاع برخوردار نبودند. به همين دليل، واحدهاي ارتش عراق، تنها احتياطهاي محلي داشتند، يعني هنگامي كه نيروهاي ما به خطوط دفاعي ارتش عراق در شاوريه حمله مي كردند، نيروي احتياطي نبود كه به يگان مستقر در اين منطقه كمك كند يا زماني كه نيروهاي ما به پشت منطقه بلتا مي رسيدند، وضعيت نيروهاي عراقي مستقر درتپه چشمه نيز به هم مي خورد. يگان عراقي كه در منطقه دزفول مستقر بود، تنها يازده دستگاه تانك در اختيار داشت كه براي انهدام اين تعداد اندك نيز تجهيزات كافي در اختيار نبود. در اين محور، لشكر 10 عراق طوري آرايش پدافندي گرفته بود كه به نيروهاي خودي جناح داده بود و بخش درخور توجهي از نيروهاي خودي مي توانستند از پهلو به اين لشكر حمله و هدفهاي مورد نظر را تأمين كنند. البته، ناگفته نماند كه بيشتر توجه فرماندهي ارتش عراق به محوري معطوف بود كه لشكر 1 در آن منطقه مستقر شده بود؛ بنابراين، منطقه لشكر 10 در درجه دوم اهميت قرار داشت. با تحليل وضعيت دفاعي ارتش عراق در اين منطقه و گذشت زمان، به نكته مهمي پي برديم كه مي توانست رمز موفقيت نيروهاي خودي در عمليات باشد. ما به اين نتيجه رسيديم كه به هر ترتيب ممكن بايد از پهلو به دشمن حمله كنيم و اين كار را نيز انجام داديم. با اين اقدام، هنگامي كه علي گره زد سقوط كرد. لشكر 1 عراق از سمت چپ، جناح درخور توجهي به نيروهاي خودي داد، يعني با سقوط منطقه مزبور، لشكر 1 با چهار تيپش كه يكي از آنها در سمت رقابيه ضربه ديده بود، به سمت رادار رفت و طرف شوش آرايش گرفت. بدين ترتيب، سه تيپ باقيمانده اش را در اين منطقه مستقر كرد و به جبهه شوش عمق داد. وضعيت جديد پدافندي لشكر 1 طوري بود كه چهارده كيلومتر با محلي كه پيش از آن به او حمله شده بود، فاصله داشت. در اينجا، به نكته درخور توجه ديگري پي برديم كه در كنار تجربه قبلي براي عملياتهاي آينده بسيار سودمند خواهد بود. تجربه نخست اين بود كه نيروهاي ما بايد با هر سختي و مشقتي، خود را به جناح دشمن مي رساندند و از پهلو به او حمله و با سرعت هر چه بيشتر، يگانهاي عراق را منهدم مي كردند. تجربه دوم نيز اين بود كه بايد هر چه سريع تر قرارگاههاي فرماندهي ارتش عراق در رده هاي مختلف سقوط مي كرد، در اين صورت، آن واحد كارآيي خود را از دست مي داد. در اينجا، يكي از فرماندهان تيپهاي عراق كه اسير شده بود، عنوان كرد، به دليل آنكه موقعيت فرماندهي قرارگاه در منطقه شرق رادار قرار دارد، با سقوط اين منطقه، ارتباط بين او و لشكرش قطع و بدين ترتيب، وضعيت تيپ مختل شده است. هنگامي كه ارتباط قرارگاه تيپ با رده پايين و بالا قطع شود، فرار نخستين فكري است كه به ذهن فرمانده تيپ خطور مي كند. ما در حين عمليات مطمئن شديم كه قرارگاههاي تيپ 27، 1 و 51 هر سه در محاصره هستند و اين مسئله را همان روز صبح اعلان كرديم. از فرماندهان اين سه تيپ تنها فرمانده تيپ 51 توانست فرار كند، اما باقي مانده كادرهاي سه تيپ ياد شده، همه اسير شدند. درحين عمليات، دقيقاً نمي دانستيم چه اتفاقي در حال رخ دادن است، اما بعد از عمليات، مسئله كاملاً روشن شد و متوجه شديم كه مشكل دشمن چه بوده است. به همين دليل بچه ها خيلي راحت تا انتهاي ابوصليبي خات پيش آمدند. البته، ما ديگر توان آن را نداشتيم كه جلوتر برويم و منطقه را تا سندال ببنديم، بايد يادآور شد كه پيش از عمليات نيز، پيش بيني مي شد كه دشمن از اين محور فرار كند، اما كار ديگري غير از اين نمي شد انجام بدهيم. هنگامي كه راه دشمن در اين منطقه بسته شد و متأسفانه، يكي از گردانهاي تيپ المهدي نتوانست به موقع و با سرعت خود را به جاده برساند، تزلزل دشمن به تدريج به سمت جنوب ادامه پيدا كرد؛ يعني بعد از اينكه رادار گرفته نشد و بچه ها كمتر توانستند خود را به پشت دشمن برسانند، ساير خطوط دشمن به تدريج و با حمله مستقيم (تك جبهه اي) نيروهاي خودي به خطوط دشمن سقوط كرد. در اين حالت، ديگر از محاصره يگانهاي دشمن خبري نبود و واحدهاي ارتش عراق كمتر آسيب ديدند؛ بنابراين، در اين عمليات، مهم ترين قسمت حمله ما محاصره تيپهاي دشمن بود و اگر ما هم زمان تيپ حضرت رسول را نيز وارد عمل مي كرديم، قطعاً قرارگاه لشكر هم محاصره مي شد و فرمانده و كادرهاي آن نمي توانستند به اين سادگي، قرارگاه لشكر را تخليه كنند.[/size] [center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/n1145__.jpg[/img][/center] [center] [size=3][b]شهید والامقام حسن باقری[/b][/size][/center] [size=3]با فرار فرمانده لشكر، تانكهايي كه تعدادشان به 120 دستگاه مي رسيد و در منطقه عمومي دشت عباس مستقر بودند، عقب نشيني كردند و تعدادشان به چهل دستگاه رسيد. بايد يادآور شد كه اين تانكها تهديدي براي جناح راست عمليات بودند كه خوشبختانه از تعدادشان كاسته شد. در اين شرايط، منطقه دوسلك و قرارگاههاي اطراف آن نيز، كاملاً تخليه و مشخص شد كه عراق به سرعت از رادار عقب نشيني خواهد كرد. اين مسئله نشان مي داد كه عراق يا قصد ماندن در كل منطقه را نداشته يا احتمال محاصره كل نيروهايش را خيلي قوي مي دانسته است. هم اكنون، غير از يك انبار فشنگ كلاشينكف، كه در اطراف دوسلك باقي مانده، مناطق برغازه و تينه كاملاً تخليه شده است؛ زيرا دشمن پس از سقوط رادار، براي تخليه امكانات خود، 48 ساعت وقت داشت. [color=#FF0000]هماهنگی به موقع قرارگاه نصر با ارتش جمهوری اسلامی ایران[/color] لشكر 21 كاملاً با ما همكاري نداشت، چرا كه فرمانده لشكر تا حد زيادي مستقل عمل مي كرد و ما نمي توانستيم به علت وجهه نسبتاً موافق وي با سپاه، نسبت به عملكردش اعتراض كنيم. وي راجع به مشترك بودن قرارگاه توجيه نشده بود، در واقع، هر يك از ما به طور مستقل تصميم مي گرفتيم و گاهي كه ضرورت مي يافت، قضيه را با اعمال فشار حل مي كرديم. به طور كلي، سپاه در منطقه غرب دزفول (منطقه لشكر 10 دشمن) پنج تيپ را مستقر كرد. تيپ امام حسين (ع) در منطقه عين خوش، تيپ ثارالله در منطقه عمومي امام زاده عباس، تيپ حضرت رسول (ص) در منطقه علي گره زد، سپاه دزفول با استعدادي در حدود دو تيپ در منطقه عمومي سر پل شهدا و جسر نادري و محور كرخه مستقر بودند. براي منطقه رادار نيز سه تيپ، براي منطقه رقابيه و دوسلك نيز دو تيپ به اضافه يك تيپ احتياط در نظر گرفته شد. در حدود يازده تيپ نيز براي انجام اين عمليات تشكيل شد. [color=#FF0000]هدف های مهم قرارگاه نصر در عملیات[/color] دو هدف علي گره زد و سه راهي قهوه خانه، براي ما اهميت درخور توجهي داشتند، چرا كه به نظرم، دوسلك براي عراق و سه راهي قهوه خانه براي ما در حكم كليد منطقه بود. همچنين بايد يادآور شد كه علي گره زد نيز حكم تأمين سه راهي قهوه خانه را داشت. با تصرف قلب منطقه، يعني علي گره زد دشمن نتوانست به راحتي در عين خوش عمل كند و باز هم نيروي مستقر در علي گره زد، تا حدي به نيروي مستقر در عين خوش كمك كرد و از سمت علي گره زد جناح چپ دشمن را در منطقه رادار و دوسلك تهديد مي كرد. یعني بعد از شكستن خط دشمن در علي گره زد نيروها توانستند به منطقه سه راهي قهوه خانه كه كلاً عبارت بود از جاده اي كه از دزفول مي آمد و به دو محور عمده عين خوش و رادار مي رفت و از نظر نظامي، خيلي مهم بود، سرازير شوند. بعد از تصرف اين منطقه، نيروهاي خودي توانستند حركتشان را در هر جهتي ادامه دهند. بدين ترتيب، نيرويي كه بر روي سه راهي قهوه خانه عمل كرده بود، بر روي رادار كه اصلاً منطقه مسئوليت قرارگاه نصر نبود، مستقر شد. [color=#FF0000]محورهای عملياتی قرارگاه نصر[/color] عمليات فتح المبين در محدوده قرارگاه نصر در اين محورها انجام مي گرفت. تيپ حضرت رسول (ص) در محور شاوريه، بلتا و جوفينه كه به علي گره زد و علي گريذد منتهي مي شد عمل مي كرد و تيپ 7 دزفول در منطقه تپه چشمه، خاكريز هندسي، كوت كاپن، روستاهاي سرخه فليح و سرخه داود، عمليات خود را انجام مي داد. بايد يادآور شد كه پس از موفقيت اين دو محور، عمليات تيپ 7 دزفول در محور رادار ادامه پيدا مي كرد. از آنجا كه عمليات در مراحل مختلف انجام شد، نام هر يك از مراحل، به ترتيب، عمليات فتح المبين 1، 2، 3 و 4 گذاشته شد كه چهارمين مرحله در محور برغازه انجام شد. [b]نقش قرارگاه نصر در عملیات بيت المقدس[/b][/size] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/t6144_.jpg[/img][/center] [center][size=3][b]نقشه عملیات بیت المقدس[/b][/size][/center] [size=3]بلافاصله پس از عمليات فتح المبين آماده سازي عمليات بيت المقدس آغاز گرديد.شهيد باقري ضمن تلاش براي هماهنگي واحدهاي اطلاعاتي در طرح ريزي عمليات نيز حضور داشت و مي گفت: لزومي ندارد ما مستقيما وارد شهر خرمشهر شويم، بلكه بايد دشمن را دور بزنيم و عقبه او را ببنديم تا شهر خود به خود سقوط كند.با اينكه نظرات ديگري هم براي چگونگي آزادي خرمشهر وجود داشت. اهميت و تأكيد او پس از فتح خرمشهر آشكار شد.در اين عمليات شهيد باقري به عنوان فرماندهي قرارگاه نصر، در اجراي عمليات نقش مؤثري را ايفا كرد.از هدفهاي عمده اين قرارگاه، آزادي خرمشهر و تأمين مرز شلمچه و شرق بصره بود.پس از دو مرحله عمليات موفقيت آميز، در مرحله سوم عمليات، قرارگاه نصر با محاصره دشمن در ناحيه شلمچه، مزدوران بعثي را مستأصل و مضمحل كرد و شهر خرمشهر نيز آزاد گرديد. [b]نقش قرارگاه نصر در عملیات رمضان[/b] پس از عمليات بسيار موفق بيت المقدس، طرح ريزي و آماده سازي عمليات رمضان آغاز شد. در اين عمليات شهيد باقري همچنان در مسؤوليت قرارگاه نصر حضور داشت. در مرحله اول عمليات رمضان اين قرارگاه نقش عمل كننده نداشت و به عنوان قرارگاه احتياط پيش بيني شده بود، ولي با روحياتي كه شهيد باقري داشت ضمن حضور در قرارگاه فتح و همكاري جدي و فعال با فرماندهي آن، در مراحل بعدي عمليات رمضان به علت پاتكهاي بسيار شديد و سنگين دشمن بعثي، قرارگاه نصر نقش بسيار مؤثري در دفع آنها و حفظ مواضع خودي داشت تا جايي كه شهيد باقري جهت كنترل دقيق تر و تقويت روحيه رزمندگان، مقرتاكتيكي قرارگاه نصر را پشت خاكريزهاي خط مقدم مستقر كرد و تا تثبيت شرايط، در همان جا حضور داشت. پس از عمليات رمضان، شهيد باقري از طرف فرماندهي كل سپاه به سمت فرماندهي قرارگاه كربلا و جانشين فرماندهي كل در قرارگاههاي جنوب منصوب گرديد. در شرايطي كه طرح ريزي عمليات از منطقه جنوب به جبهه غرب منتقل شده بود، همزمان با اجراي عمليات مسلم بن عقيل (ع)، شهيد باقري در قرارگاه كربلا با شناسايي و پي گيري مستمر، عمليات محرم را طرح ريزي كرد و با كسب موافقت، نسبت به اجراي آن وارد عمل شد. با توجه به كسب تجربيات و نتايج حاصله از موفقيتهاي رزمي و نظامي، ساختار سازمان رزمي سپاه شكل گرفت و بر اثر لياقت و شايستگي قابل توجه و در خور تحسين شهيدباقري، ايشان به عنوان جانشين فرماندهي يگان زميني سپاه منصوب گرديد.[/size] [center] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/w584_.gif[/img][/center] [center][size=3][b]نقشه عملیات رمضان[/b][/size][/center] [size=3][b]يكي از فرماندهان نظامي ارتش كه با شهید باقری همكاري مشترك داشت مي گويد: در مرحله اي از عمليات بيت المقدس يكي از يگانها در شرايط سختي در مقابل پاتك دشمن قرار گرفته بود كه فرمانده آن واحد در تماسي اعلام كرد در صورت مقاومت، احتمالا تلفات بيشتري خواهيم داشت. شهيد باقري در پاسخ گفت: در مقابل دشمن بايد مقاومت كنيد و مسووليت تلفات را هم من به گردن مي گيرم.[/b][/size] [size=3][b]لینک اصلی[/b][/size] [url="http://www.forum.reich-history.com/thread320.html"]http://www.forum.rei.../thread320.html[/url] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/shagh.jpg[/IMG][/center]
  10. [quote name='k98' timestamp='1382207851' post='344721'] من این مقاله را نخوندم.ونمیخونم چون میدونم در این مطلب مثل ان مستند دروغین -اخرین روزهاس زمستان-انگار اگر شهید بزرگوار حسن باقری نبود عراق تا کابل هم میرفت .وانگار کهتری .بختیاری .لطفی پوردستان.وووووووو نبودند واگر هم بودن شکستهامون تقصیر اونها بود. خلاصه مخالف هالیوودی سازی شهدامون هستم [/quote] بله خوب منم مخالفم اما شهدا اسمانی بودند و نمیشه زمینی جلوشون داد. ضمنا من چند صفحه مقاله نوشتم اما شما فقط پاراگراف آخر که مربوط به شهید باقری بود رو خوندید؟ اصلا به قسمت استراتژیکش توجه کردید عایا؟
  11. [center][size=3][b][color=#800080]به نام خدا[/color] [color=#FF0000]خلاصه نویس: شقایق[/color][/b][/size][/center] [size=3]ظاهرا گزنفن یکی از شاگردان سقراط بود که حتی جان او را در زد و خوردی نجات داد. سیاستمداری قابل و صاحب نظری دقیق بود. در خدمت کوروش جوان با عده ای از سربازان مزدور یونانی در آسیا سفر کرد و اتفاقا فرمانده آن شد و آن را سالم به ناحیه دریای سیاه بازگرداند. و سفرنامه ای به نام بازگشت نوشت. این کتاب بخاطر بازگشت 10000یونانی که در سال 401 قبل از میلاد بود معروف شد. این واقعه در دوره هخامنشی و قبل از ظهور اسکندر بود. ضمن مبارزه در عین عبور از کوه و دشت که سرزمین شاهنشاهی کوروش بود، افسانه هایی راجع به ایشان گرد آورد و آن ها را مانند هرودوت که سفر های او آسان تر بوده نوشت. رفته رفته او به اسرار تربیت کوروش شاهنشاه هخامنشی که با تربیت یونانی فرق داشت علاقه مند شد [b]و گفت:[/b] سراسر این شاهنشاهی وسیع با عقل و اراده ی یک مرد یعنی کوروش اداره میشد. وی با ملت خود مانند فرزندان خود رفتار میکرد و آنان مانند پدر خود به او احترام میگذاشتند. در این موضوع گزنفن پسر گولوس کتابی دیگر نوشت که نسبت به سفر نامه اش کمتر معروف است و آن هم کتاب پرورش کوروش نام دارد و تلاش کرد تا در این کتاب زندگی و رشد پادشاه هخامنشی را شرح دهد. پادشاهی که در نظر او قهرمان بود و واقعا نیز ایشان این گونه بودند. او در قسمتی از قلمرو ایران گردش کرد و مردم او را دیدند. این بود که وی اخبار خود را با تخیل یونانی آمیخت و وصفی که از ارامنه و سایر ملت ها نمود بد نیست. [b]همچنین او گفته است:[/b] در گذشته اگر کسی فداکاری میکرد، بخصوص در راه شاهنشاه، مورد افتخار و شرف واقع میگشت ولی اکنون اشخاصی هستند مانند مهرداد و آریو برزن که با مختصر تقرب به پادشاه به مقامات رفیع میرسند. [b]یا گفته است:[/b] در گذشته آنان به شکار میرفتند و این کار خود و اسب های آنان را ورزیده میکرد ولی چون روزی رسید که اردشیر و همه ی درباریانش جور بدی به میخوارگی پرداختند، این عادت قدیمی متروک گشت. هنوز هم رسم تربیت جوانان در دربار باقی است ولی سوار کاری خوب از بین رفته است زیرا جایی نیست که جوانان در آن هنرنمایی کنند. همچنین عقیده دیرین که جوانان ایران باید با استماع قضاوت و قرار قاضیان دادگستری یاد گیرند واژگون گشته است. و اکنون این بچه ها با چشم خود میبینن که حکم به نفع کسی صادر میشود که کیسه پول بزرگتری دارد. بچه ها را گیاه شناسی می آموختند تا گیاه های زهر آگین را بشناسند ولی اکنون مثل این است که بچه ها برای این میخواهند زهر ها را بشناسند که دیگری را مسموم کنند. [color=#EE82EE]و این گونه با این مطالب دروغین ذهن همه ی جهانیان را نسبت به ایران آلوده کرد. و این کتاب اولین کتاب ضد ایرانی و به نوعی اولین جنگ نرم علیه ایران می باشد. شخصت این مرد و دوگانگی ها در او نشان میدهد که مانند جنگ نرم های امروزی در دو زمان مختلف دو حرف متفاوت میزده است.[/color][/size] [size=3]لینک مقاله اصلی[/size] [url="http://www.forum.reich-history.com/thread276.html"]http://www.forum.rei.../thread276.html[/url] [center][IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/shagh.jpg[/IMG][/center]
  12. درود. خیلی ممنون از خوش امد گوییتون. من یه جا خوندم که نوشته بود گزنفون گفته: درسته یونان در بازه زمانی توسط یورش ایرانیان قرار گرفته، اما من هرگز در تاریخ آن دست نمیبرم! حالا راست و دروغش رو نمیدونم اما خوب این مقاله ای که نوشتم بهش اعتقاد دارم و کاملا مشخصه که ایجاد اولین جنگ نرم علیه ایران توسط گزنفون بوده و الان به صورت علنی و پیشرفته توسط ابر قدرت تک قطبی بکار گرفته میشه، اما مبناش همون گزنفون بوده! سپاس گذارم
  13. من یکی از دوستانم رو میشناختم که با برنامه Paint طرح تانک و نفر بر کشیده بود و اندازه هاش رو هم تعیین کرده بود و خلاصه چند تا طرح کامل داشت که روی هر کدوم 6 ماه اینا وقت گذاشته بود
  14. [center][size=3][b][color=#800080]به نام خدا[/color] [color=#FF0000]خلاصه نویس: شقایق[/color][/b][/size][/center] [indent=1] [size=3][color=#EE82EE]با شکست دشمن در نهم آبان ماه برای عراق مسلم گردید که دیگر توانایی پیشروی در جبهه غرب دزفول را ندارد و برای آن که بتواند در جبهه های دیگر فعال باشد به استقرار در همان زمین های اشغالی که برای پدافند نامناسب بود قناعت کرد.[/color] فرمانده نیروی زمینی ارتش ایران با توجه به وضعیت موجود مصلحت را در بالا نگه داشتن روحیه در جبهه تشخیص داد و تصمیم گرفت با حفظ آن مناطقی که پس از شکست عملیات تهاجمی 9 آبان ماه عراق حاصل شده بود شروع به آماده نمودن یگانها برای عملیات آفندی گسترده و حساب شده کند و بر اساس این تدبیر در پاسخ ستاد مشترک ارتش که خواستار طرح کلی عملیات گردیده بود فرمانده نیروی زمینی خط مشی کلی آن نیرو را در 13 آبان ماه 1359 به شرح زیر مخابره نمود: [b]پدافند در مقابل تهاجمات طرح ریزی شده و حساب شده دشمن و خسته کردن وی و وارد کردن لطمات و صدمات به یگانهای متجاوز و آماده کردن نیروهای موجود خودی و سپس تعرض متقابل برای از بین بردن آثار تجاوزات و انهدام دشمن در منطقه.[/b] با این تدبیر آماده نمودن مواضع پدافندی، بازسازی جنگ افزار ها، تکمیل سازمان و تجهیزات، آموزش مورد نیاز و از همه مهم تر بالا بردن مبانی اعتقادی توسط سازمان تازه تاسیس عقیدتی سیاسی در ارتش آغاز شد. لشگر 21 حمزه ضمن توسعه فعالیت های خود تلاش داشت برای تمامی یگان های عمده خود (3تیپ پیاده) سرپلی را در غرب رودخانه کرخه تصرف نماید. تیپ 1 پیاده همانطوری که قبلا ذکر شد تماما در غرب پل نادری مستقر گردیده بود و همواره تلاش میکرد تا خط سرپل را به جلو انتقال دهد تا عمق لازم را برای خود بوجود آورد. تیپ 1 همچنین تلاش به توسعه سرپل در قسمت شمال غربی خود داشت تا بتواند با نزدیک شدن به تیپ 84 پیاده که در شمال دشت عباس در تپه های شاوریه و بلتا مستقر بود فضای خالی بین دو یگان را پر نماید و به این ترتیب بود که تیپ 1 تا تپه چشمه واقع در دامنه جنوبی ارتفاع سپتون گسترش یافت و با برقراری ارتباط نظری و اعزام گشتی ارتباط خود را با تیپ 84 پیاده برقرار نمود و توانست علاوه بر پوشش جناح راست خط سرپل دید عمیق به تپه علی گره زد و تپه جوفینه و محور اندیمشک دهلران در منطقه دشت عباس پیدا نماید. سایر تیپ های لشگر نیز هر کدام در مناطق جنوبی تر از منطقه پل نادری توانستند با اعزام گشتی های رزمی و با استفاده از غفلت دشمن در مراقبت از ساحل دور رودخانه هرکدام سرپل کوچکی را در غرب رودخانه تصرف نمایند. سرپل های تیپ های 2 و 3 لشگر فاقد پل بودند و این موضوع باعث مشکلات عدیده ای در امر تردد و رساندن تدارکات میگردید ولی با این حال این سرپل ها برای روزهای سرنوشت ساز نگهداری شدند. در آن زمان تعداد پل های شناور نیروی زمینی محدود بود و جمعا 4 گروهان پل را شامل میشد. دو گروهان پل تشکیل گردان 414 پل را داده بود و یک گروهان در هر یک از لشگر های 16 و 92 سازماندهی شده بود. در اوایل جنگ یکی از پل های شناور در جوار پل فلزی نادری بر روی رودخانه روانه شده بود و ترابری وسایل سنگین از روی آن انجام میگرفت. این پل در اثر گلوله های دشمن چندین بار آسیب دید و قطعاتی از آن تعویض گردید. در دهه دوم آبان ماه این پل بر اثر سیل شدید به ناحیه دشمن جا به جا شد ولی پس از فروکش کردن سیل مجددا توسط عناصر مهندسی به محل اولیه برگردانده شد. بدین ترتیب این دو پل تنها وسیله ارتباطی دو طرف رودخانه از پل نادری تا اهواز بودند. از اقدامات دیگری که در جهت ضربه زدن به دشمن در منطقه به عمل آمد تشکیل یک یگان عملیات نامنظم به استعداد 200 نفر بود که آن را افسران نیروی مخصوص هدایت میکردند. این یگان با عناصر داوطلب مردمی که به عنوان سپاه پاسداران دزفول تشکیل شده بود همکاری مینمودند و وظیفه داشتند در عمق دشمن وارد عمل شده و مبادرت به عملیات ایذایی نمایند. بعد از موفقیت در عملیات نهم آبان فعالیت یگان های طرفین برای اجرای شناسایی و دستبرد و نفوذ محدود گردید ولی به هرحال نیروهای ایرانی با تلاش و کوشش فعالیت بیشتری را به عمل می آوردند. در همین حال قرارگاه مقدم جنوب که به قرارگاه عملیات جنوب موسوم شده بود طرح عملیاتی آفندی را با استفاده از لشگر 16 زرهی تهیه مینمود تا بتواند پس از آمادگی یگان ها این طرح را به مرحله اجرا دراورد ولی با نیاز شدید در منطقه غرب اهواز به نیروهای بیشتر و به خطر افتادن منطقه سوسنگرد اجبارا یک تیپ از آن لشگر به غرب اهواز اعزام و پس از آن نیز باقیمانده لشگر 16 به تدریج از منطقه غرب دزفول به جبهه سوسنگرد فرستاده شد و در جبهه غرب دزفول تنها لشگر 21 پیاده حمزه عهده دار مسئولیت گردید. لینک مقاله اصلی[/size] [url="http://www.forum.reich-history.com/thread275.html"]http://www.forum.rei.../thread275.html[/url][/indent] [center] [IMG]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10145/shagh.jpg[/IMG][/center]
  15. مدارک میبرن که اگه اتفاقی چیزی براشون افتاد حتما حتما شناسایی بشن