MR9

Forum Admins
  • تعداد محتوا

    8,962
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1,492

تمامی ارسال های MR9

  1. [quote name='siavash75' timestamp='1403168695' post='386948'] قوم کرد در تاریخ همیشه سرش به کار خودش بوده، ما الان 70 درصد زبانمون به فارسی دری شبیهه، چرا؟ چون وقتی که حمله می کردن به ایران به علت صعب العبور بودن منطقه کمتر فرمانده ای حاضر بود تا افراد خودشو در کوهستان ها به کشتن بده، به همین دلیل فرهنگمون خیلی دست نخورده باقی مونده، اگه الان عراق و ترکیه کرد زیادی دارند و حتی سوریه و آذربایجان و.... اما ببینید که اکثر حس ناسیونالیستشون به ایران نزدیک تره، عید رو جشن می گیرن، معتقد به مسلمان بودن هستند و خیلی موارد دیگه، خیلی! که از حوصله ای این بث خارجه. دوستان کرد با ایران بیگانه نیست، یعنی ما کرد ها سالها پا به پای دیگر هم وطن هامون با عراق جنگیدیم، حتی ما بیشتر از عراقی ها از خودی ها خوردیم، پس یه وقت نگید که کورد ها جدایی طلب هستند و اگه پاش بی افته سریع از ایران جدا می شن و غیره. ما همه در یک کشور زندگی می کنیم، پس این بحث های نژاد پرستی چیه که یک عده دوست دارند مارو به جان هم بی اندازند که خودشون بالا بشینن و کیف کنن. [center][size=6]بژی ایرانی سرفراز[/size][/center] [/quote] کاملا" و با تمام وجود موافق این تحلیل هستم - عزیزان ما درغرب کشور هروقت پای دفاع از تمامیت ارضی ایران بوده ، تمام قد از ایران دفاع کردند . نمونه بارز این فداکاری ها ، عملیات فتح یک در عمق خاک عراق بود که به کمک همین عزیزان انجام شد
  2. [quote name='A7Up' timestamp='1403101804' post='386800'] خبر های میدانی حاکی از اینه که امیر جبهه النصر در یورش اخیر قلمون کشته شده ... اسم این شخص أبو مالك التلي که فرمانده ی النصره در قلمون بود. نیروهای مهاجم قصد داشتند شبانه به راس المعرة حمله کنند که با کمین حزب الله مواجه شدند و شکست خوردند ... درگیری ها همچنان در رنکوس و کوه های اطراف جریان داره و ارتش و حزب الله مواضع دشمن رو با توپ مورد هدف قرار میدند. [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/coom.jpg[/img][/center] *** ریف حمص ... [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28429.jpg[/img][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28329.jpg[/img][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28529.jpg[/img][/center] [center][url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28129.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/thumb_homs_28129.jpg[/img][/url] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28229.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/thumb_homs_28229.jpg[/img][/url][/center] [center][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10286/homs_28629.jpg[/img][/center] [/quote] این توپ ضد هوایی کالیبر 100 م.م مارک اس-60 روسی نیست پشت کامیون ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  3. مختصری در ارتباط با چگونگی شکل گیری داعش : هسته اولیه داعش به سال 2004 و زمان الزرقاوی بر می گردد.ابومصعب الزرقاوی اردنی الاصل که سابقه حضور در افغانستان و نبرد با نیروهای شوروی را هم داشت، پس از حمله آمریکا به عراق در سال 2004 یک گروه نظامی به نام «‌جماعت توحید و جهاد» را در این کشور تشکیل داد. دیری نگذشت که اقدامات سخت‌گیرانه زرقاوی در مناطق سنی‌نشین و کشتار غیرنظامیان موجب اختلاف میان گروه‌های سنی و القاعده شد.این اختلافات از سال 2005 آشکار شد اما الزرقاوی توانست با تشکیل شورای مجاهدین به عنوان سازمانی فراگیر و متشکل از القاعده و پنج گروه شورشی دیگر در آوریل 2006 بر این اختلافات فائق آید. وی اندک مدتی بعد این شورا را شعبه القاعده در عراق معرفی کرد و پیام‌هایی با عنوان «امیرالقاعده در عراق» صادر می‌کرد. از این جا به بعد تقریبا تمام جهادی‌های عراق «تکفیری» شدند و آنهایی را که اعتقادی به گرایش سُنی تندرو نداشتند، کافر خواندند. به همین ترتیب، الزرقاوی در سال 2006 در پیامی صوتی به تمام شیعیان عراق اعلام جهاد کرد.رهبران اصلی القاعده که آن روزها در پاکستان به سر می‌بردند نمی‌توانستند چنین تغییر ایدئولوژیک را که به نام القاعده اعلام شده بود تاب آورند و به این ترتیب رسما اعلام کردند که جریان تحت رهبری الزرقاوی نسبتی با آنها ندارد. اما گوش این اردنی به رهبران اصلی القاعده بدهکار نبود و کمر همت بسته بود تا شهرهای رمادی، فلوجه و بعقوبه در عراق را که به «مثلث سنی» مشهور هستند از حکومت مرکزی جدا کند. عملیات جداسازی به دستور الزرقاوی آغاز شد اما پیش از آنکه آنها بتوانند مواضعشان در این سه شهر را تحکیم بخشند، هواپیماهای آمریکایی در حملاتی سنگین و در چند نوبت این سه شهر و از جمله مقر الزرقاوی در اطراف بعقوبه را بمباران کردند. یک روز بعد که سربازان ارتش آمریکا وارد بعقوبه شدند، جسد امیر القاعده عراق را پیدا کردند. بعد از مرگ الزرقاوی شورای مجاهدین «ابو حمزه المهاجر» را به ریاست این گروه انتخاب کرد. در همین حال در پایان سال2006 میلادی «دولت اسلامی عراق» به رهبری ابو عمر البغدادی تشکیل شد. در سال 2010 نیروهای آمریکایی به منطقه الثرثار حمله کردند و ابوعمر بغدادی و ابوحمزه المهاجر را کشتند. بعد از این ماجرا ابوبکر البغدادی به ریاست دولت اسلامی عراق رسید. افراد تحت تسلط البغدادی وظیفه داشتند تا با عضوگیری گسترده از میان جمعیت سُنی ناراضی در عراق که از برخی سیاست‌های دولت مالکی به تنگ آمده بودند خود را برای روز موعود آماده کنند. با شروع بحران سوریه در سال 2011 جبهه النصره برای جنگ علیه نظام سوریه به ریاست ابو محمد الجولانی تشکیل شد. با توجه به نزدیکی دیدگاه‌های دو گروه ابوبکر البغدادی با انتشار فایلی صوتی جبهه النصره را امتداد دولت اسلامی در عراق معرفی کرد و نام سازمان خود را به «دولت اسلامی در عراق و شام(داعش)» تغییر داد. به این ترتیب «دولت اسلامی عراق» در سال 2013 نام خود را به «دولت اسلامی عراق و سوریه» (داعش) تغییر داد تا بتواند عملیات در دو کشور را پوشش بدهد. البغدادی مدعی بود که جبهه النصره باید زیر لوای داعش فعالیت کند که البته نیروهای النصره که بیشتر از داعشی‌ها سوری‌الاصل‌اند، این درخواست را نپذیرفتند. این در حالی بود که الجولانی سرکرده جبهه النصره تا قبل از بحران سوریه، در عراق و زیر نظر البغدادی فعالیت می‌کرده است. بدین ترتیب اختلاف و درگیری بین داعش و النصره همزمان با جنگ علیه بشار اسد شروع شد. تقریبا از میانه سال 2013 نخستین دسته از شبه نظامیان داعش که به مدد چندین سال نبرد در عراق کاملا کارآزموده شده بودند از مرزهای شرقی سوریه وارد این کشور شدند. یگان‌های داعش خیلی زود توانستند دیگر مخالفان مسلح در سوریه را که کمتر با جنگ و سلاح آشنایی داشتند عقب برانند و در بخش‌های اصلی «استان حسکه» در شرق سوریه جبهه بگیرند. این پیروزی‌های سریع که برای رهبران داعش غیرمنتظره بود آنها را به این فکر انداخت تا با گسیل تعداد بیشتری از نیروهایشان به سوریه، به مناطق بیشتری راه یابند و عرصه را بر دمشق و بشار اسد تنگ کنند. برای این نقل و انتقال گسترده نیاز بود تا فضایی امن در اطراف مرزهای عراق و سوریه فراهم شود تا داعش بتواند نیروهایش را به همراه سلاح‌های سنگینی که در اختیار داشتند از عراق عبور دهند و وارد سوریه کنند. استان الانبار که مثلث سنی در آن قرار دارد در مرز عراق و سوریه واقع شده است. نیروهای داعش که در این مناطق حضور دارند با درس گرفتن از شکست‌های سابق، صبح اولین روز سال 2014 را با حمله‌ ناگهانی به مراکز نظامی دولت عراق در شهرهای رمادی و فلوجه آغاز کردند. پیروزی داعش در این دو شهر به نحو اعجاب آوری سریع‌تر از پیروزی آنها در سوریه بود. داعش موفق شده بود در ظرف کمتر از 4 ساعت استان‌های الانبار در عراق و دیرالزور و حسکه در سوریه را به یکدیگر وصل کند و با خیال راحت نیروهایش را روانه سرزمین شام کند.با افزایش تعداد نیروهای داعش در سوریه، آنها حرکت از سرزمین‌های شرقی را به سوی شمال سوریه آغاز کردند تا بتوانند شهر حلب دومین شهر مهم این کشور را فتح کنند. داعش برای رسیدن به حلب ابتدا باید دیگر مخالفان مسلح بشار اسد را که سرزمین‌های حد فاصل استان حلب و دیرالزور را در اختیار داشتند شکست می‌دادند. به این ترتیب، جنگی خونین میان جیش الاسلام، جیش‌الشام، جبهه النصره از یک طرف و داعش از طرف دیگر به راه افتاد. اما آنها با به دست آوردن پیروزی های مقطعی نتوانستند در برابر ارتش وفادار بشار اسد موفقیت چشمگیری کسب کنند و روز به رو عقب رانده می شدند. داعش در سوریه مردم بی گناه زیادی را به کشتن داد. این گروه بعد از ناکامی در سوریه حملات خود را متوجه شهرهای عراق یعنی خاستگاه خود کرد و در استان الانبار چندماهی است که به عملیات نامنظم و بعضا منظم دست می زند. خشونت داعش هم اکنون از مرزهای حلب در سوریه شروع می‌شود، تا 80 کیلومتری بغداد گسترش می یابد و هفت منطقه نسبتا مهم از جمله دیرالزور، رقه، فلوجه و موصل را در بر می گیرد. به نوشته لوموند داعش در حال حاضر 10 هزار نیرو در عراق دارد و بین هفت تا هشت هزار نیرو نیز در سوریه دارد. اما این گروه سلفی جهادی دارای رهبری مرموز و نامرئی است که تاکنون تنها دو عکس از وی منتشر شده است و حتی فرماندهان داعش نیز چهره وی را به خوبی نمی شناسند. ابوبکر البغدادی ابوبکر بغدادی رهبر داعش شخصیتی بسیار مرموز دارد به گونه ای که حتی در موقع سخنرانی برای فرماندهانش نقاب بر چهره می زند و به همین علت به شیخ نامرئی ملقب شده است. گفته می شود که وی متولد سال 1971 در شهر سامرا در شمال بغداد باشد. او از خانواده ای باسواد و در عین حال مذهبی برخاسته است و حتی برخی می گویند وی دکترای علوم اسلامی از دانشگاه اسلامی بغداد دارد. تا سال 2003 یعنی تا زمان حمله آمریکا به عراق، البغدادی به کار وعظ و موعظه مشغول بود. بعد از حمله وی در شرق بغداد گروهی جهادی تشکیل داد و از همان هنگام هم در خفا ماند. به نوشته واشنگتن‌پست، البغدادی در سال 2005 توسط نیروهای آمریکایی در عراق دستگیر شد و 4 سال را در اردوگاه بوکا در جنوب عراق در بازداشت بود. بنا بر برخی منابع عربی او در همین محل به تمرینات مشترک با نیروهای القاعده پرداخت. گفته می‌شود بغدادی با ایمن‌الظواهری رهبر القاعده بیعت نکرده است، چرا که ظواهری از وی درخواست کرده بود که سوریه را به جبهه النصره بسپارد اما وی این درخواست را رد کرده بود. برخی حتی جایگاه وی را از ایمن الظواهری نیز بالاتر می دانند. روزنامه واشنگتن پست تاکید کرده که ممکن است جانشین واقعی بن لادن، ابوبکر‌البغدادی رهبر داعش باشد. هرچند الظواهری هنوز هم به واسطه نمایندگان و روابطش در پاکستان، شبه جزیره عربستان و شمال آفریقا از قدرت زیادی برخوردار است، اما البغدادی به انضباط و سازماندهی بالا و مهارت بی رحمانه در میدان جنگ معروف است و تحلیل گران می گویند که این ویژگی ها باعث می شود که سازمان او برای جهادی های جوان بیشتر از سازمان تحت امر ایمن الظواهری جذابیت داشته باشد. هم منابع مالی قدرتمند در کشورهای عرب خلیج فارس از داعش پشتیبانی می کنند، هم عوارض گمرکی در مرز عراق و سوریه این گروه را ثروتمند کرده است.روزنامه واشنگتن پست وی را فرمانده ای زیرک، قاتلی بی رحم و تامین کننده منابع مالی گروه معرفی می کند که در عین حال دست و دل باز هم هست. آمریکا در اکتبر 2011 البغدادی را در لیست تروریست ها قرار داد و برای هرگونه اطلاعاتی که به دستگیری یا مرگ او منجر شود 10 میلیون دلار جایزه تعیین کرد. وی را با نام هایی دیگر همانند ابودعا و دکتر ابراهیم عواد ابراهیم علی البدری السامرایی نیز می شناسند. هرچند از محل اختفای وی اطلاعات دقیقی در دست نیست اما بر پایه برخی گزارش ها وی هم اکنون در شهر رقه سوریه مستقر است. گروه های تکفیری و آمریکا ریشه شکل‌گیری همه گروه‌های تروریستی از یک‌جا کلید خورد. در واقع، اخراج ارتش سرخ شوروی در افغانستان در اواخر دهه 70 را شاید بتوان اولین انگیزه‌ای دانست که باعث شکل‌گیری القاعده شد. آمریکا که نمی‌خواست به صورت مستقیم با اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان وارد درگیری شود، سعی کرد با تحریک تعدادی از افراطیون و سلفی‌ها در کشورهای اسلامی و تحریک احساسات اسلامی آنان، گروهی منحرف را تشکیل دهد که زیر پوسته اعتقادات پوشالی و ظاهر دینی، منافع آمریکا در منطقه را برآورده کنند. به این ترتیب، این سازمان در اواخر دهه 1970 تحت عنوان دفتر «مکتب الخدمه» و با هدف آموزش، پشتیبانی و تجهیز مجاهدین عرب برای جنگ با شوروی سابق آغاز به کار کرد. ماموریت این گروه البته خیلی زود به ثمر نشست و ارتش شوروی در اوایل دهه 80 مجبور به عقب نشینی از افغانستان شد. اما این پایان راه القاعده نبود. پیروزی این طرح، تصمیم‌سازان غربی را بر آن داشت تا اجازه دهند این پروژه به صورت مداوم در منطقه باقی بماند و هر جا لازم بود، در راستای منافع غرب وارد عمل شود. به همین علت با وجود اینکه بسیاری از مبارزان این سازمان بعد از خروج شوروی از افغانستان، به کشورهای خود بازگشته بودند، با تلاش‌های اسامه بن لادن، تروریست سعودی تبار، سازمانی نوپا به نام القاعده به طور رسمی در سال 1998 تاسیس شد و به این ترتیب، اولین مرحله از تشکیل و تقویت نیروهای تکفیری صورت گرفت. مرحله دوم خدمات آمریکا به گروه‌های تکفیری با حملات 11 سپتامبر کلید خورد. بعد از آنکه دولتمردان وقت آمریکایی، القاعده را مسئول حمله به برج‌های دو قلوی سازمان تجارت جهانی عنوان کردند، تصمیم گرفتند برای مبارزه با این گروه تروریستی به افغانستان که خاستگاه این‌گروه بود لشکرکشی کنند تا جایی که جرج بوش، رئیس‌جمهور پیشین آمریکا، حمله به افغانستان را جنگ صلیبی خواند. این امر در کنار کشتار غیرنظامیان به ویژه زنان و کودکان بی‌پناه افغان، زمینه‌ای را فراهم کرد تا اعضای القاعده خود را به عنوان تنها نیروهای جهادی معرفی کنند که در مقابل جنایت‌های آمریکایی‌ها ایستاده‌ است. این تصویر به رهبران القاعده کمک کرد تا خود را به عنوان نیروهای مقدسی جلوه دهند که در مقابل ظلم به گروهی از مسلمانان بی‌دفاع ایستاده‌اند و با نشر این دیدگاه، توانستند نیروهای بسیاری را جذب سازمان خود کنند. به این ترتیب، القاعده پس از 11 سپتامبر و حمله آمریکا به افغانستان از یک سازمان سلسله مراتبی به یک سازمان پیچیده، منعطف و پویا با دسترسی جهانی تبدیل شد. در واقع، جهان پس از حادثه مزبور شاهد گذار از القاعده به مثابه یک سازمان به القاعده گرایی به مثابه یک ایدئولوژی بوده است. امروزه گروه‌های بنیادگرای بی‌شمار در سطح جهانی با بهره‌گیری و تقلید از اهداف، ایدئولوژی و شیوه القاعده به فعالیت‌های تروریستی می‌پردازند بدون اینکه به لحاظ سازمانی با آن مرتبط باشند. زمانی که آمریکا به بهانه نابود کردن تسلیحات کشتار جمعی رژیم بعث صدام حسین به عراق لشکرکشی کرد و این کشور را به اشغال در‌آورد، القاعده با همان ایدئولوژی و دیدگاه در این کشور شکل گرفت که این اتفاق نیز مرحله سوم تقویت گروه‌های تکفیری را رقم زد. در واقع، در عراق، القاعده با قوی‌ترین ارتش دنیا درگیر شد که این مبارزات موجب شد نگاه چریکی این سازمان دقیق‌تر شود، تاکتیک‌های جنگی آن ارتقاء یابد و در کل آب‌دیده شود و در نهایت، با استفاده از مقبولیت خود در بخش‌هایی از جوامع اسلامی، عناصر و نیروهای بیشتری را به خود جذب کند. هر چند مرحله دوم و سوم که به تقویت نیروهای تکفیری منجر شد، ظاهرا مقبول دولتمردان آمریکایی نبود و آنها می‌کوشیدند در مقابل آن بایستند، اما با این حال، آنها در بحران سوریه بار دیگر با حمایت غیر مستقیم از این گرو‌ه‌ها و نیروها، باعث تقویت آنها شدند و مرحله چهارم از این پروسه را رقم زدند. حمایت‌های مالی، نظامی و استراتژیک به اندازه‌ای بود که این گروه‌های تروریستی توانستند دستاوردهایی داشته باشند و از طریق مقابله‌ با ارتش سوریه، کنترل برخی مناطق را نیز به دست گیرند که در نهایت با دخالت حزب‌الله و کمک نیروهای این سازمان، دولت دمشق توانست بخش‌های گسترده‌ای از این مناطق را باز پس گیرد. نتیجه گیری: گروهک تروریستی داعش به رغم اینکه ادعای احیای عظمت گذشته کشورهای اسلامی را دارد و مدعی است که به دنبال وصل کردن سرزمین بین‌النهرین و شام به یکدیگر است در اصل پدیده ای است که مهم‌ترین مشخصه آن تجزیه طلبی است که این بر خلاف ادعایش در مورد تشکیل حکومت اسلامی است. داعش به دنبال سوار شدن بر موج تجزیه طلبی در عراق و سوریه است. این گروهک در سوریه با شکست مواجه شده و اکنون تمام نیروی خود را در عراق متمرکز کرده است. این گروه برآمده از دل گروه توحید و جهاد است که نهضت مقاومت در عراق در سال2003 برای مقابله با تهاجم آمریکا علیه عراق را پایه گذاری کرد اکنون بار دیگر به خاستگاه و محل رشد و نمو اولیه خود بازگشته است اما این بار در صفوف نیروهای خود، نیروهایی از شمال آفریقا و برخی کشورهای اروپایی و یا آمریکا را دارد. داعش که امروزه با حمله به استان‌های سنی نشین عراق و کشتار مردم بی گناه این مناطق موجی از وحشت را در عراق به وجود آورده است در اثر تهاجم آمریکا به عراق تشکیل شد. در واقع انگیزه اصلی الزرقاوی از تشکیل گروه توحید و جهاد که هسته اصلی شکل گیری داعش بود مقابله با آمریکا در عراق بود. نگاه ابزاری آمریکا به کشورها و گروه ها هرچند منافع این کشور را برآورده می کند اما دیگران را گرفتار تروریسم و فقر و جنگ می کند. حال همه نگاه ها از سوی سوریه به سمت عراق برگشته است. باید دید که ارتش عراق که برخی از نیروهای بعثی در آن حضور دارند و در حمله داعش به موصل به کشور عراق خیانت کردند چگونه پایان داعش را در غرب عراق برای همیشه رقم خواهند زد. البته در کنار کارشکنی گروه های داخلی نباید از حمایت برخی از کشورهای منطقه از داعش نیز غافل ماند. این کشورها از جمله عربستان و قطر در حال تجهیز ماشین جنگی داعش هستند که هر زمان ممکن است تغییر جهت داده و سرزمین آنها را درنوردد.* [b]منابع: سایت الجزیره، ویکی پدیای عربی، خبرگزاری فارس و دویچه وله[/b] [b]بن پایه فارسی : [url="http://kayhan.ir/fa/news/15971"]http://kayhan.ir/fa/news/15971[/url][/b]
  4. بخش دوازدهم : آموزه نبرد هوا- زمینی ، از زمانی که برای نخستین بار مطرح گردید ، ، همواره با واقعیت های روز منطبق شده ، مفاد آن بازنگری و اصلاح شده است و عنوان تازه ای یافته است . ( ایالات متحده دشمن ماست ، ولی هر کار خوبی نیاز به تعریف و ستایش دارد ، بدین معنی که یک سازمان ، بویژه یک سازمان نظامی همواره باید یادگیرنده و انعطاف پذیر باشد ) یک تذکر کوچک : احتمالا" بعضی از "عزیزان " با خواندن این مطالب بنده را طرفدار سینه چاک ایالات متحده فرض خواهد نمود ، ولی همین جا عرض کنم چنین چیزی نیست !!!!) هدف اصلی نبرد هوا زمینی که در ابتدا دفاع متحرک خوانده می شد ، از هم گسیختن ستون های مکانیزه و زرهی دشمن در پشت خطوط اصلی نبرد بشمار می آمد ، ولی نسخه بعدی آن که نبرد هوا زمینی (AIR LAND OPERATION) بشمار می آمد ، تاکید داشت که از همان ابتدا باید کاری کرد که ستون های پشت جبهه دشمن ، اصلا" شکل نگیرند. کار بر روی نسخه اصلی نبرد هوا زمینی در اوت 1987 ( اوج جنگ عراق علیه ایران ) آغاز گردید و در اول اوت 1991 ، یعنی یکسال پس از روزی که صدام حسین با اشغال کویت ، جهان را متعجب ساخت ، به آموزه رسمی ارتش ایالات متحده تبدیل گشت . این دکترین ، بر توانایی قدرت نمایی تا فواصل دور و با سرعت بالا تاکید داشت و بر نیاز به عملیات مشترک با بخش های گوناگون ارتش ( JOINT OPERATION) و اجرای عملیات ترکیبی اصرار داشت و خواهان قلمرویی وسیع تر برای بدست آوردن ابتکار عمل در جریان عملیات نظامی و اتکاء بیشتر به سربازانی برخوردار از ویژگی های حرفه ای ، فنی و روحی بالاتر می بود . این آموزه ، عامل زمان را کانون توجه خود قرار داده بود و برحملات همزمان و هماهنگ شده و اعمال کنترل درست در زمان وقوع (REAL TIME) تمرکز داشت . بنابراین فرماندهان مستقر در صحنه رزم می بایست وظیفه کنترل زمان پرواز پرنده های پشتیبانی نزدیک (بالگردها و هواپیماهای بال ثابت ) را برعهده داشته باشند ، و سرانجام ، دانایی ( یعنی هوش و ارتباطات پیشرفته ) نقش محوری را در میدان نبرد بازی خواهد نمود . ادامه دارد ...............
  5. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] [center][url="http://www.uploadax.com/images/10547158189498765138.jpg"]http://www.uploadax.com/images/10547158189498765138.jpg[/url][/center] یک اندیشکده صهیونیستی در نسخه‌پیچی سیاسی جدید خود پیشنهاد می‌کند که اوباما باید در قبال ایران به اقدام نظامی و تحریم‌های بیشتر روی بیاورد.«موسسه یهودی امور امنیت ملی» (جینسا) در گزارشی به قلم «جاناتان روهه» به بررسی موضوع توافق میان آمریکا و ایران بر سر برنامه هسته‌ای ایران پرداخته است. وی در این گزارش عنوان می‌کند که آمریکا در برخورد با ایران باید به گزینه نظامی و زور متوسل شود و از آن به عنوان اهرم فشاری علیه ایران استفاده کند. نویسنده مقاله معتقد است که آمریکا در گذشته با نشان دادن تمایل خود برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و یا پشتیبانی از بازیگرانی که به طور مستقیم در برابر ایران از نیروی نظامی استفاده می‌کنند توانست به شکل موفقیت‌آمیزی بر سیاست‌های اتخاذی از سوی ایران تأثیر بگذارد. اما به نظر می‌رسد که این رویکرد تغییر پیدا کرده است و در حال حاضر هم آمریکا و هم ایران تمایل دارند از طریق ادامه مذاکرات به یک توافق بلندمدت دست یابند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] آمریکا و ایران اهداف استراتژیک متناقضی را دنبال می‌کنند[/b][b]■[/b][/color] چندین دهه است که آمریکا و ایران اساساً اهداف استراتژیک متناقض و مغایری را دنبال می‌کنند. با این وجود هر یک از طرفین علی‌رغم داشتن اهداف گسترده و حداقلِ منافع مشترک، تشخیص داده‌اند که مواجهه مستقیم هدف نهایی آنها را به خطر خواهد انداخت. بنابراین رقابت بین این دو کشور اغلب شکل رفتارهایی با قاطعیت و خطرپذیری کم‌تری به خود گرفته است ازجمله دیپلماسی، تحریم‌ها و استفاده از عوامل نیابتی. با این حال، با توجه به منافع دخیل در این امر، اتکای کامل بر چنین اقداماتی به منظور نشان دادن میزان جدیت در مقاصد کافی به نظر نمی‌رسد. در واقع، آمریکا با نشان دادن تمایل خود برای استفاده از نیروی نظامی علیه ایران و یا پشتیبانی از بازیگرانی که به طور مستقیم در برابر ایران از نیروی نظامی استفاده می‌کنند توانسته به شکل موفقیت‌آمیزی بر سیاست‌های اتخاذی از سوی ایران تأثیر بگذارد، اما در خصوص عملی ساختن این اقدامات چندان موفق عمل نکرده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b]آمریکا به دنبال حفظ تسلط خود بر خاورمیانه و ایران در تلاش برای پیشبرد برنامه هسته‌ای خود[/b][b]■[/b][/color] این دو کشور مدت‌هاست که متقابلاً اهداف خاصی را دنبال می‌کنند. درحال‌حاضر با وجود اینکه بیش از یک دهه از جنگ آمریکا در خاورمیانه می‌گذرد و این کشور در حال خارج کردن نیروهای نظامی خود از این منطقه است و از سوی دیگر نیز با آینده مبهم و نامشخص مالی روبروست اما باز هم تمایل دارد بر منطقه خاورمیانه تسلط کامل داشته باشد تا از این طریق بتواند از جریان آزاد منابع طبیعی منطقه و همچنین امنیت متحدانش اطمینان حاصل کند. حکومت ایران نیز به دنبال دستیابی به توانایی تولید سلاح هسته‌ای است تا از این طریق بتواند از خود در برابر خطر سرنگونی مورد حمایت آمریکا محافظت کند، فراهم نمودن چتری که تحت آن بتواند قدرت بی‌همتای خود را علیه همسایگانش به نمایش بگذارد و در نهایت به حق حکمرانی خود اعتبار بخشد. هر دوی این اهداف بسیار جاه‌طلبانه هستند و در تعارض مستقیم با یکدیگر قرار دارند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] برخورد مستقیم میان آمریکا و ایران مانعی بر سر راه اهداف این دو کشور است[/b][b]■[/b][/color] بنابراین می‌توان گفت که هر دو رقیب تمایل چندانی برای مصالحه از خود نشان نمی‌دهند. از طرفی هم احساس می‌کنند استطاعت کافی برای از میان برداشتن شکاف آشکار ایجادشده در این میان را ندارند. در مورد آمریکا می‌توان گفت که برخورد مستقیم، تلاش‌های این کشور به منظور حفظ ثبات منطقه‌ای را به خطر می‌اندازد و موجب عقب‌نشینی آمریکا از منطقه می‌شود. در مورد ایران نیز چنین شرایطی موجب تأخیر در رویکرد ایران در دستیابی به توانایی تولید سلاح‌های هسته‌ای خواهد شد. بنابراین با توجه به اهداف مغایر و ناسازگار دو کشور به نظر می‌رسد که زمینه چندانی برای بکارگیری دیپلماسی در این میان وجود ندارد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده غیرمستقیم از خشونت و توسل به زور به عنوان محرکی برای پیشبرد مذاکرات[/b][b]■[/b][/color] این سیاست‌های متضاد در نهایت به مذاکرات بی‌شماری منجر شده که تاکنون نیز تأثیر چندانی بر برنامه هسته‌ای ایران نداشته است. با توجه به عدم وجود منافع مشترک به منظور اجتناب از درگیری‌های مستقیم هیچ جای تعجبی ندارد که هیچ گونه پیشرفت واقعی در این زمینه دیده نمی‌شود. در چنین شرایطی که مذاکرات به خودی خود به ندرت می‌توانند موجب ایجاد محرکی برای پیشرفت در این موضوع شوند، استفاده غیرمستقیم از خشونت می‌تواند محرک‌هایی را برای پیشبرد این مذاکرات ایجاد نماید. در این صورت بدون آنکه برخورد مستقیمی میان طرفین به وجود آید، هر یک از طرفین از این طریق طرف دیگر مذاکره را از جدیت خود در مقاصد خود آگاه می‌کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] توسل آمریکا به زور تأثیر بسزایی در تصمیم‌گیری‌های ایران داشته است[/b][b]■[/b][/color] استفاده از زور از طریق عوامل نیابتی (و گاهی شکست در بکارگیری چنین نیرویی) در طول رقابت میان این دو کشور تأثیر بسزایی در تصمیم‌گیری‌های آنها در لحظات کلیدی از رقابتشان داشته است. آمریکا در این میان موفق شده است از طریق نشان دادن آمادگی خود برای استفاده از نیروی نظامی و یا توانمندسازی آن‌هایی که مایل به استفاده از نیروی نظامی مستقیم علیه ایران هستند، جدیت خود در نیاتش را به خوبی نشان دهد. در مقابل، آمریکا با دوری گزیدن از چنین فرصت‌هایی، به اعتبار خود لطمه وارد کرده است. نمونه اخیر آن را می‌توان در رویدادهای بحران سوریه در جریان مقدمات طرح اقدام مشترک (JPA) در اواخر سال ۲۰۱۳ و یا عدم موفقیت آمریکا در دادن پاسخ مناسب به ایران به واسطه استفاده از اقدامات مشابه مشاهده نمود. به دلیل اینکه میزان مخاطرات این رقابت بسیار بالاست، شکل غیرمستقیم این رقابت (به طور مثال زمانی که عوامل نیابتی هر یک از طرفین با نیروهای طرف دیگر درگیر می‌شوند) به نسبت تأثیر کمتری نیز بر تصمیم‌گیری‌های آمریکا یا ایران خواهد داشت. [color=#ff6600][b]■[/b][b] نگاهی کوتاه به جنگ هشت‌ساله ایران و عراق [/b][b]■[/b][/color] چنین الگویی اولین بار در توافق ایران برای آتش‌بس جنگ با عراق در سال ۱۹۸۸ مشاهده شد، توافقی که به جنگی تلخ، طولانی و به ظاهر پایان‌ناپذیر خاتمه داد. رهبران ایران پس از پاسخ متقابل به حمله مقدماتی صدام حسین در سال ۱۹۸۲، تصمیم گرفتند به منظور شکستن محاصره‌ای که از سوی قدرت‌های متخاصم برای سرکوب انقلاب ایران صورت گرفته بود جنگ را به خاک عراق کشانده و دست به حمله بزنند. این اقدام ایران تهدیدی برای حکومت‌های پادشاهی تولیدکننده نفت واقع در حاشیه خلیج‌فارس بود که متحدان غربی داشتند. درنتیجه آمریکا بتدریج و به‌طور پیوسته به حمایت از دشمنان ایران پرداخت. در طول این فرایند، شورای امنیت سازمان ملل متحد مجموعه‌ای از قطعنامه‌ها را با اتفاق آراء تمام اعضای این شورا تصویب کرد و در آنها خواسته بود طرفین جنگ به دشمنی‌های خود پایان دهند و به مرزهای بین‌المللی مشخص خود بازگردند (در حقیقت از ایران تقاضا شد به جنگ پایان داده، دست از اهداف جنگی خود کشیده و از خاک عراق عقب‌نشینی کند.) [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده از الگوی توسل به زور و تهدید در جنگ ایران و عراق [/b][b]■[/b][/color] با توجه به اعتقاد راسخ و رویکرد حکومت ایران مبنی بر این که گسترش انقلاب تنها از طریق حفظ آن میسر بود، چنین تلاش‌های دیپلماتیکی دستاورد چندانی با خود به همراه نداشت. از سال ۱۹۸۴ و در پی اینکه هر دو طرف درگیر در جنگ با شدت و خشونت بیشتری به اقدامات خود ادامه دادند، جنگ گسترش یافت. اقداماتی نظیر حملات زمینی گسترده از سوی ایران در برابر عراق، بمباران‌های استراتژیک و حملات موشکی به مراکز پرجمعیت و شهری از سوی هر دو طرف، استفاده از سلاح‌های شیمیایی و در نهایت حمله به کشتی‌های نفت‌کش در خلیج‌فارس که بزرگ‌ترین تهدید برای منافع آمریکا به شمار می‌آمد. در نهایت، در سال ۱۹۸۶ به مجرد اینکه آمریکا حمایت مستقیم خود از تهران را قطع کرد و حمایتش را معطوف عراق و حکومت‌های پادشاهی حاشیه خلیج‌فارس کرد، ایران قطعنامه‌های سازمان ملل متحد را پذیرفت. همین حمایت‌های مادی و اطلاعاتی بسیار حیاتی در حملات گسترده عراق که تهدیدی برای سقوط کل جبهه ایران در تابستان سال ۱۹۸۸ (تابستان ۱۳۶۷) به شمار می‌آمد، نمود بسیاری پیدا کرد؛ حملاتی که عراق آشکارا از زمان تهاجم اولیه خود در سال ۱۹۸۰ دیگر موفق به انجام آنها نشده بود. هم‌زمانی این اتفاقات با نبرد مختصر اما بسیار مخرب نیروی دریایی ایران با نیروهای آمریکایی در همان سال، تهران را متقاعد ساخت که ادامه چنین جنگ مخربی موجب به خطر افتادن جمهوری اسلامی ایران خواهد شد. [color=#ff6600][b]■[/b][b]تأثیر عملیات نظامی آمریکا در منطقه خاورمیانه بر تصمیم‌گیری‌های ایران[/b][b]■[/b][/color] ایران هنگامی که با تعلیق جنبه‌های بسیار کلیدی برنامه غنی‌سازی اورانیوم خود در اواخر سال ۲۰۰۳ موافقت نمود عقب‌نشینی بسیار مهم دیگری را انجام داد. این اتفاق در زمانی روی داد که در پی عملیات نظامی آمریکا در منطقه، دو رژیم همسایه ایران در کمتر از دو سال سقوط کردند. صدام حسین در عراق و نیروهای طالبان در افغانستان شرایط را برای ایران بسیار دشوار کرده بودند، اما آمریکا با چنان سهولتی موجبات سقوط این دو رژیم را فراهم ساخت که مقامات و رهبران ایران را به درنگ واداشت. آمریکا و متحدانش در طول سه هفته در عراق همان کاری را به سرانجام رساندند که ایران در طول شش سال موفق به انجامش نشده بود. همین امر موجب شد تا ایران در پای میز مذاکره حاضر شود. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده از الگوی توسل به زور و تأثیر آن در تعلیق برنامه غنی‌سازی اورانیوم در ایران[/b][b]■[/b][/color] پیش از این، تعاملات دیپلماتیک با انگلیس، فرانسه و آلمان با شکست روبرو شده بود و ایران نتوانسته بود با درخواست‌های آژانس بین‌المللی انرژی اتمی (IAEA) مبنی بر توقف غنی‌سازی اورانیوم و بازکردن تأسیسات و امکانات خود برای انجام تحقیقات و بازرسی‌های لازم موافقت کند. تا اینکه ایران متوجه شد که رقیبش هم تمایل بسیار زیادی و هم توانایی بسیاری برای توسل به نیروی نظامی دارد، با این حال ایران تصور نمی‌کرد که آمریکا بتواند هرگونه تأخیری را تحمل کند. سازمان اطلاعات آمریکا بر طبق برآوردی درباره برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۷ عنوان می‌کند که «ایران برنامه غنی‌سازی خود را در واکنش به فشارهای بین‌المللی در سال ۲۰۰۳ متوقف کرد» و در شرایطی که خبری از تحریم‌های معنادار نبود، فقط خطر اقدام نظامی را پیش روی خود داشت. درواقع، رهبران ایران اقدامات آمریکا را به مثابه تمایل واشنگتن برای تحمیل مجازات قابل‌توجه به ایران برای ادامه ناسازگاری می‌دانستند. ایران به جای قبول خطر احتمالی رویارویی با مخالفانش، به خواسته‌های آنها تن داد و داوطلبانه در اکتبر سال ۲۰۰۳ با تعلیق برنامه غنی‌سازی اورانیوم موافقت کرد و یک سال بعد نیز توافق‌نامه را به امضاء رساند که در آن چهارچوب کلی تعلیق برنامه غنی‌سازی از سوی آژانس بین‌المللی انرژی اتمی مشخص شده بود. [color=#ff6600][b]■[/b][b] موقعیت آمریکا در عراق و افغانستان زمینه را برای از سرگیری فعالیت‌های هسته‌ای ایران فراهم آورد[/b][b] ■[/b][/color] با این حال این موفقیت موقتی بود. در طول سال‌های بعد، مشخص شد که آمریکا تمایل چندانی برای ایجاد راهبردی مؤثر و اختصاص منابع لازم به منظور برقراری ثبات در افغانستان و از بین بردن نیروهای طالبان ندارد. در همین زمان، آمریکا تلاش می‌کرد از پس جنگی به مراتب بزرگ‌تر و پرهزینه‌تر در عراق برآید. بر طبق اسناد و مدارک نظامی افشاشده آمریکا، سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران مسئولیت هماهنگی، تأمین بودجه، آموزش و تأمین نظامیان شیعه عراقی را در این جنگ بر عهده داشت. به گفته وزارت امور خارجه آمریکا، طالبان در همین زمان در حال بازسازی خود در افغانستان بود و سپاه پاسداران حمایت‌های مشابهی البته در مقیاس کوچک‌تر از طالبان نیز به عمل آورد. موقعیت آمریکا در عراق در سال ۲۰۰۶ به بدترین حالت خود رسید. ایران در ماه آوریل همان سال اعلام کرد غنی‌سازی اورانیوم را از سر خواهد گرفت و مدت کوتاهی پس از آن، برنامه هسته‌ای خود را به‌طور کلی گسترش داد. ایران در طول هفت سالی که از آن تاریخ می‌گذرد به توسعه پنهان و آشکار برنامه هسته‌ای خود ادامه داد و مذاکرات چندی بین دو طرف صورت گرفت و ایران به کرّات از هر پیشنهادی که می‌توانست محدودیت قابل‌توجهی در روند برنامه‌اش ایجاد کند سر باز می‌زد. علت ایجاد این روند این بود که هیچکدام از طرفین حاضر به توقف گفتگوها نبودند؛ آمریکا از این جهت که با دو جنگ دیگر در منطقه دست‌به‌گریبان بود، و ایران بخاطر اینکه با انجام مذاکرات فرصت پیدا می‌کرد در جهت دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای قدم بردارد و همچنین می‌توانست به حملات خود به آمریکا از طریق عوامل نیابتی ادامه دهد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ایران و آمریکا از هرگونه اقدام جدی و دخالت مستقیم در امور و بحران‌های منطقه خودداری می‌کنند[/b][b] ■[/b][/color] این الگو، علی‌رغم افزایش تضادهای عوامل نیابتی ایران و آمریکا در خاورمیانه، از سال ۲۰۰۶ تاکنون برقرار است. در تک‌تک این موارد، هر دو طرف از دخالت مستقیم در امور خودداری کرده‌اند و از هر اقدام بزرگی که می‌توانست سبب تغییر اساسی بر سر میز مذاکرات هسته‌ای شود اجتناب ورزیده‌اند. تهران و واشنگتن در سال ۲۰۰۶ به‌ترتیب از حزب‌الله و اسرائیل پشتیبانی نظامی کردند، هرچند هیچکدام دخالت مستقیمی در جنگ نداشتند چه برسد به اینکه اقداماتشان به نتیجه‌ای قطعی در جنگ کمک کند. آمریکا و ایران در موضوع بحرین حتی گام‌های محتاطانه‌تری برداشتند. ایران هیچ حمایت آشکاری از شورش جمعیت شیعه بحرین به‌اندازه دخالتش در عراق از خود نشان نداده است. آمریکا نیز در قبال متحدان شورای همکاری خلیج که برای سرکوب شورش تلاش می‌کردند سیاست مشابهی اتخاذ کرد. جنگ داخلی سوریه تا زمان بحران سال ۲۰۱۳ بر سر استفاده حکومت بشار اسد از سلاح‌های شیمیایی، این الگو را تقویت می‌کرد. حمایت همه‌جانبه ایران از بشار اسد، مخفیانه‌ترین راز منطقه بود اما از نمایش کمک‌های مادی خود به سوریه، همانند سایر متحدان این کشور و در وهله اول روسیه، خودداری نمود. در سوی دیگر، آمریکا قطعاً تصمیم نگرفته بود از کدام گروه از عوامل نیابتی حمایت کند چه برسد به اینکه میزان حمایت خود را تعیین کرده باشد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] سیاست ایران مبنی بر وارد نشدن در تعارض مستقیم با آمریکا همچنان ادامه دارد [/b][b]■[/b][/color] بدین‌ترتیب، سیاست ایران مبنی بر وارد نشدن در تعارض مستقیم با آمریکا همچنان ادامه داشته و این در حالی است که این کشور در تمام این مدت در حال نزدیک شدن به توانایی سلاح‌های هسته‌ای بوده است. ایران درهمین‌حال آگاه است که امکان تعارض و تضاد مستقیم در حال نابودی است؛ جمعی از مقامات آمریکایی در اظهارات خود ملاحظه همه گزینه‌های موجود برای جلوگیری از هسته‌ای شدن ایران را بی‌اعتبار جلوه داده‌اند و بدین‌وسیله این آگاهی از عدم امکان تعارض مستقیم را مورد تأکید قرار داده‌اند. لذا بین سال‌های ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، گیتس و پانتا، وزرای دفاع وقت آمریکا، و مالن و دمپسی، فرماندهان ستاد مشترک بر «عواقب ناخواسته» و «غیرقابل‌پیش‌بینی بودن و عدم قطعیت» اقدام نظامی تأکید کرده و آن را «غیرمنطقی» دانسته‌اند. برخلاف سال‌های ۱۹۸۷ و ۸۸ و همچنین ۲۰۰۱ تا ۲۰۰۳ که اقدامات آمریکا، ایران را به تغییر قطعی راهبرد خود در راستای منافع آمریکا وادار می‌کرد، سیاست‌های آمریکا از زمان آغاز دوباره برنامه هسته‌ای ایران در سال ۲۰۰۶ عمدتاً در جهت عکس نتیجه داده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] حتی تحریم‌های «فلج‌کننده» هم تأثیر چندانی بر توقف برنامه غنی‌سازی ایران نداشته است[/b][b]■[/b][/color] تحریم‌ها برخلاف انتظار به جهت‌گیری محاسبات ایران در راستای پیگیری برنامه هسته‌ای خود کمک کرده است. اتکای همه‌جانبه آمریکا به چنین اقداماتی (اگرچه با هدف کمک به ازسرگیری برنامه‌های دیپلماتیک صورت می‌گیرد) و درعین‌حال کم‌اهمیت کردن امکان گزینه نظامی، در حقیقت تأکیدی است بر کم‌گویی سیاست‌گذاران آمریکایی که نمی‌خواهند به گزینه‌های جدی‌تر برای اعمال فشار بر ایران در راستای مذاکرات فکر کنند. بعلاوه، اینکه واشنگتن اصرار دارد تحریم‌های «فلج‌کننده» و «بی‌سابقه» به‌زودی ایران را پای میز مذاکره خواهد کشاند ادعایی به دور از واقعیت است و این را می‌توان به وضوح در تردید آمریکا برای افزایش این تحریم‌ها مشاهده نمود. زمانی که ایران برنامه غنی‌سازی خود را از نو آغاز کرد، دولت جورج بوش به‌جز تعهد به تحریم‌های چندجانبه سازمان ملل علیه برنامه سلاح‌های اتمی ایران، هیچ اقدامی از سوی خود انجام نداد. از طرف دیگر بر تحریم‌های زمان دولت کلینتون علیه شرکت‌های خارجی سرمایه‌گذار در بخش انرژی ایران بیفزاید. دولت اوباما تعداد و گستره بی‌سابقه‌ای از لایحه‌های تحریم را تصویب نموده است اما اتکای آن بیشتر بر کاهش هزینه افزایش تحریم‌هاست. این امر بخصوص درباره اقدامات مربوط به درآمدهای حاصل از صادرات نفت ایران صادق است؛ درآمدی که شیرمایه بودجه دولت و برنامه هسته‌ای آن را تشکیل می‌دهد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] اکراه و تردید دولت آمریکا برای اقدامات نظامی و توسل به زور در منطقه [/b][b]■[/b][/color] گذشته از تحریم‌ها، اکراه دولت بوش در انجام حمله پیشگیرانه به راکتور هسته‌ای سوریه در سال ۲۰۰۷ نشانه اولیه تغییر سیاست آمریکا در عدم استفاده از زور و قدرت نظامی بود. اگرچه برنامه هسته‌ای سوریه در مقایسه با برنامه هسته‌ای ایران هدف کوچک‌تری محسوب می‌شد و حکومت بشار اسد نیز نزدیک‌ترین متحد عرب ایران به شمار می‌رفت، اما در نهایت آمریکا در این موضوع دچار شک و تردید بود. از این لحاظ، اهمیت سوریه در مذاکرات میان آمریکا و ایران تنها با گسترش جنگ داخلی در این کشور و اظهارات اوباما در سال ۲۰۱۲ افزایش یافته است. [color=#ff6600][b]■ آمریکا هیچ اقدام واقعی نظامی برای حفظ خط قرمز خود در موضوع سوریه صورت نداد[/b][b]■[/b][/color] اوباما در این اظهارات عنوان کرد: «برای ما خط قرمز از جایی آغاز می‌شود که شاهد استفاده گسترده از تسلیحات شیمیایی باشیم.» امتناع آمریکا از ایجاد جنگ در صورت عدول ایران از آستانه سلاح‌های هسته‌ای، زمانی تجلی یافت که واشنگتن نتوانست خط قرمز سال ۲۰۱۳ خود در سوریه را حفظ کند؛ خط قرمزی که حفظ آن به مراتب آسان‌تر از خط قرمز علیه ایران بود. سیاست‌گذاران آمریکایی هم در مورد ایران و هم سوریه اذعان داشتند که خط قرمز با اقدام نظامی حفظ خواهد شد. در خصوص سوریه، اگر نیروهای حکومتی صراحتاً دست به تهیه سلاح‌های شیمیایی برای انجام حمله می‌زدند، حمله آمریکا قرار بود در پاسخ به آن‌ها یا در بدترین حالت به‌صورت پیش‌دستانه صورت پذیرد. وقتی در اختیار داشتن سلاح‌های کشتارجمعی و نهایتاً استفاده از آن‌ها از سوی سوریه محقق شد و آمریکا هیچ اقدام واقعی نظامی برای حفظ خط قرمز خود صورت نداده بود، اعتبار آمریکا در زمان خطر به شدت زیر سؤال رفت. خط قرمز آمریکا در ایران حالت پیشگیرانه خواهد داشت فلذا به میزان زیادی از توجیه‌پذیری استفاده از عامل زور خواهد کاست. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ادامه مذاکرات منافع بسیاری را برای ایران به همراه خواهد داشت[/b][b]■[/b][/color] برنامه مشترک اقدامی آمریکا و ایران را باید در این محتوا درک کرد. قرارداد مابین آمریکا و ایران عمدتاً از طریق مذاکرات بین این دو کشور حاصل شده است. این مذاکرات در میان فروکش سریع حوادث در سوریه اتفاق افتاد و دیپلمات‌های آمریکایی در اروپا و اسرائیل اطلاعات ناچیزی در این خصوص ارائه دادند. ایران بی‌آنکه از شکست دیپلماسی آمریکا بترسد، به شدت برنامه‌های خود را دنبال می‌کند. ایران تحت این توافق موقت، ظرفیت غنی‌سازی مواد شکاف‌پذیر کافی برای تولید سلاح اتمی را حفظ کرده است بی‌آنکه مجبور باشد پاسخی در ازای تخلف شدید خود از قوانین بین‌المللی بدهد. بعلاوه، توافق نهایی به خواسته‌های دیرینه ایران برای غنی‌سازی داخلی تحقق خواهد بخشید و از این راه تأیید جامعه بین‌الملل از حق مسلم خود برای چنین کاری را به دست خواهد آورد. بدین‌وسیله هرگونه مانع دیپلماتیک بلندمدت برای حفظ حالتی نرمال از برنامه هسته‌ای ایران از بین خواهد رفت. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ایران و آمریکا تمایل دارند تا از طریق ادامه مذاکرات به توافق دست یابند[/b][b]■[/b][/color] تضاد بین موفقیت‌ها و شکست‌های سیاست آمریکا در قبال ایران، نکته تأکیدی است بر اهمیت کلیدی خطرات حاصل از تلاش برای رسیدن به اهداف دیپلماتیک علیه رقیبی با کم‌ترین میزان از منافع مشترک. در موقعیت‌هایی نظیر رقابت پایاپای میان آمریکا و ایران، مذاکرات همواره بر رویارویی مستقیم ترجیح داده شده است. همان‌طور که سوابق تاریخی نشان می‌دهد، بهترین فرصت آمریکا برای تأمین امنیت منافع خود از طریق دیپلماسی در اثبات این نکته است که ایران نیز باید برای حفظ منافع خود دست به همین اقدام بزند. ازآنجایی که ایران در حال دستیابی به سلاح‌های هسته‌ای است، این دیپلماسی دولتمردان آمریکایی با شکست روبرو شده است. آمریکا برای برطرف کردن این عدم تعادل باید مذاکرات خود با ایران را در راستای قراردادی جامع و بلندمدت بر سر برنامه هسته‌ای ایران و با تدارکات روشن برای اجرای دیپلماسی‌های اجباری پیش ببرد و موارد زیر را مدنظر قرار دهد: حمایت از تحریم‌ها درصورتی‌که طرح اقدام مشترک بدون توافقی نهایی از بین برود؛ تقویت سیاست بیانی آمریکا برای تأکید بر امکان گزینه‌های نظامی آمریکا و متحدانش؛ و تقویت آمادگی آمریکا برای حمله بالقوه نظامی، درصورتی‌که دیگر گزینه‌ها با شکست مواجه شوند. [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color] [color=#ff6600][b]بن پایه : [url="http://www.eshraf.ir/1870/"]http://www.eshraf.ir/1870/[/url][/b][/color]
  6. بخش یازدهم : مفهوم نبرد هوا زمینی اکنون دیگر علنی شده بود و موضوعی بشمار می رفت که نه تنها از جانب سیاستمداران و سنت گرایان ارتش ایالات متحده ، بلکه توسط بسیاری از کشورهای اروپایی عضو ناتو در اروپا نیز مورد تجزیه و تحلیل و انتقاد قرار می گرفت . در آن زمان ، اعضای ناتو در این آموزه ، راهی برای جلوگیری از وقوع یک جنگ هسته ای پیدا نکردند و آن را صرفا" شاهدی بر روحیه تهاجمی ایالات متحده تلقی نمودند . آموزه جدید استاری و مورلی سرانجام در 2 اوت 1982( دقیقا" در زمان اجرای عملیات الی بیت المقدس ) در آیین نامه رزمی ارتش جای گرفت و همانطور که مورلی انتظار داشت ، پایه و اساس تحولاتی مشابه و موازی در ارتشهای اروپای غربی و ناتو گردید . این آموزه که براساس هماهنگی نزدیک میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادران های نیروی هوایی بنا نهاده شده بود ، بر اجرای حملات عمقی جهت جلوگیری از ورود ستون های زرهی و مکانیزه اول و دوم دشمن به صحنه نبرد و از آن مهم تر ، استفاده از فناوری های جدید برای هدف قرار دادن موقعیت هایی که قبلا" برای انهدام آنها به تسلیحات هسته ای نیاز بود ، تاکید داشت و به احتمال زیاد ، با اجرای این دکترین ، شانس بکارگیری جنگ افزارهای نامتعارف ، کاهش می یافت . بنابراین با تاکید بر درسی که استاری از عملیات جنگی در بلندی های جولان آموخته بود ، آیین نامه جدید به افسران و سربازان توصیه می نمود که ابتکار عمل را می بایست از دست دشمن خارج سازند ( کاری که داعش هم اکنون در حال اجرای آن است )، یعنی حتی اگر در یک موقعیت راهبردی دفاعی مستقر هستند ، بازهم بصورت تاکتیکی و راهبردی موضع خود را به موضع تهاجمی تغییر داده ، حتی اگر دشمنی نیرومند به شکل غیر منتظره ای موفق شود به داخل مواضع خودی رسوخ نماید و به مانند ارتش سوریه در آغاز نبرد ، باید نه در جبهه و در محل پیشروی غیر منتظره دشمن ، بلکه در نقاطی که دشمن در ضعیف ترین موقعیت خود قرار دارد ، دست به پاتک های غافلگیرانه زد . ادامه دارد ..............
  7. [quote name='AmirAzad' timestamp='1402942183' post='386435'] [url="http://www.altahreernews.com/inp/Upload/5307_iraqi%20troops%20tanks.jpg"]http://www.altahreer...roops tanks.jpg[/url] ثابت شد قدرت به این چیزا نیست ... [/quote] ولی انصافا" ، قدرت زرهی + قدرت هوایی ، چیزی نیست که کسی به همین راحتی بتونه جلوی آن را بگیرد . [quote name='Generalmohammad' timestamp='1402984436' post='386502'] جالبه ؛ اون روز یاسر الحبیب ( پادوی بیت شیرازی ها ) داشت آیت الله بهجت (ره) رو تکفیر میکرد مصداق عینی این بیت بود : [center][i]اى مگس[/i] ! [i]عرصه سیمرغ[/i] نه جولانگه تو است ------------------------------ عِرض خود مى برى و زحمت ما مى دارى[/center] [/quote] عزیز جان این آدم سمت چپ ، پایین دقیقا" کیه ؟؟؟؟
  8. بسم الله الرحمن الرحیم http://www.uploadax.com/images/69542099242763971407.jpg منطقه خلیج‌فارس به منطقه‌ای مهم در زمینه تنش‌های سایبری مبدل شده است. فضای سایبری به حوزه‌ای برای تقابل‌های پنهانی تبدیل شده که در یک سوی آن آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورها قرار دارند و در سوی دیگر ایران و روسیه.اندیشکده آمریکایی «مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی» در مقاله‌ای به قلم «جیمز اندرو لویس» نوشت: حوزه خلیج‌فارس به منطقه‌ای مهم در زمینه تنش‌های سایبری مبدل شده است. فضای سایبری به حوزه‌ای برای تقابل‌های پنهانی تبدیل شده که در یک سوی آن آمریکا، اسرائیل و دیگر کشورها قرار دارند و در سوی دیگر ایران و روسیه. ایران در زمینه توسعه توانایی‌های سایبری از کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس بسیار پیشی گرفته است و قابلیت‌های خود را در زمینه نظارت بر مخالفت‌های داخلی و همچنین استفاده از هکرها برای ایجاد اختلال در اهداف خارجی یا حمله به آن‌ها گسترش داده است. حملات مشابه این چنینی در چند سال اخیر به احتمال زیاد یا از سوی ایران انجام شده‌اند و یا اجازه این کار از ایران گرفته‌ شده است. حتی اگر ایران با پیشرفت مذاکرات اتمی از اقدامات تهاجمی دست بردارد رشد توانایی‌های ایران همچنان یک تهدید امنیتی محتمل برای کشورهای حوزه خلیج‌فارس به حساب می‌آید. کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس نیز کار توسعه توانایی‌های پدافندی خود را آغاز کرده‌اند اما برای جلوگیری از تهدیدات آتی باید پدافند خود را تقویت کنند و با هم همکاری مؤثرتری داشته باشند. «جیمز اندرو لویس» عضو ارشد و مدیر برنامه فن‌آوری‌های راهبردی در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی است. او در این مرکز در زمینه فن‌آوری، امنیت و اقتصاد بین‌الملل مطالبی نوشته است. او قبل از پیوستن به مرکز در وزارت امور خارجه در مقام افسر خدمات خارجی فعالیت داشته و به عنوان عضو سرویس اجرایی ارشد مسئولیت‌هایی بر عهده داشته است. تجربه او در دولت به کارش در زمینه مسائل گسترده سیاسی-نظامی و امنیتی بازمی‌گردد. او فرستاده گروه کارشناسان دولتی امنیت بین‌المللی سازمان ملل در سال ۲۰۱۰ و ۲۰۱۳ بوده است. لویس نوشته‌های متعددی دارد و در مرکز مطالعات راهبردی و بین‌المللی گزارش‌ها و مقالاتی درباره رابطه میان فن‌آوری و قدرت ملی به رشته تحریر درآورده است. او در زمینه فن‌آوری و راهبرد کارشناسی شناخته‌شده در سطح بین‌المللی است. او گفتگوهای مسیر دوم با چین در زمینه امنیت سایبری را هدایت کرده است. در رسانه‌ها از صحبت‌های او به‌وفور یاد می‌شود و او بارها در مقابل کنگره سخنرانی داشته است. تحقیقات فعلی او به بررسی امنیت بین‌الملل و اداره فضای سایبری و هم‌چنین تأثیر اینترنت بر سیاست متمرکز است. او دارای مدرک دکترا از دانشگاه شیکاگو است. ■ حملات سایبری ابزاری جدید برای قدرت ملی است■ حملات سایبری ابزاری جدید برای قدرت ملی است. این ابزار وسیله‌ای برای فشار، تأثیرگذاری و جنگ به دست می‌دهد. استفاده از فنون سایبری به عنوان ابزار اطلاعاتی به دهه هشتاد میلادی بازمی‌گردد و حملات سایبری نظامی اول بار در دهه نود میلادی مشاهده شد. استفاده از ابزار و فنون سایبری به عنوان ابزار قدرت ملی به امری رایج در کشورهای خلیج‌فارس مبدل شده است. حوزه خلیج‌فارس به نقطه مهمی در عرصه تنش‌های سایبری مبدل شده چرا که در این منطقه فعالیت‌های زیادی انجام می‌پذیرد و احتمال محاسبات نادرست و بالا گرفتن تنش‌ها همیشه بیشتر است. ■ رقابت سایبری در میان دولت‌های حوزه خلیج‌فارس ■ حوزه خلیج‌فارس از این حیث منحصربه‌فرد است که به استثنای شبه‌جزیره کره در هیچ کجای دیگر به اندازه این حوزه از فنون سایبری به شکل ابزاری پنهانی در دست دول استفاده نمی‌شود. اولین دلیل تنش میان دولت‌های حوزه خلیج‌فارس گسترش توانایی‌های سایبری توسط ایران است، خصوصاً این که به نظر می‌رسد ایران تمایل دارد دیگر بار از این توان استفاده کند. منبع نگران‌کننده دیگر توان سایبری رو به افزایش اسرائیل است که خود زاییده مشاجرات ایران و کشورهای حوزه خلیج‌فارس است. با توجه به اهمیت راهبردی و اقتصادی منطقه خلیج‌فارس حملات سایبری که بتواند تولید نفت را تحت تأثیر قرار بدهد می‌تواند به بحرانی فیزیکی با عواقب جهانی بدل شود. استفاده از ابزار سایبری و بسط توانایی‌های مرتبط می‌تواند توازن قدرت نظامی منطقه در میان کشورها را دچار تغییر کند و ثبات خلیج‌فارس را تحت تأثیر منفی قرار بدهد. این امر خصوصاً در صورتی که کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس در پاسخ به این تهدید جدید پدافند خود را گسترش ندهند و راه‌هایی برای همکاری بهتر پیدا نکنند خطرناک‌تر خواهد شد. ■ رخدادهایی که توجه دولت‌های حوزه خلیج‌فارس را به تهدید سایبری جلب کرد ■ سه اتفاق اصلی موجب تمرکز دولت‌های حوزه خلیج‌فارس بر امنیت سایبری شد. اولین مورد تأثیر رسانه‌های اجتماعی و اینترنت در خیزش‌های سال ۲۰۱۱ در کشورهای عربی و اعتراضات ملقب به «جنبش سبز» ایران در سال ۲۰۰۹ بود. اینترنت می‌تواند قدرت سیاسی را به اشکالی تقویت کند که قابل پیش‌بینی یا کنترل نباشد. دومین مورد حمله استاکس نت علیه تأسیسات اتمی ایران در سال ۲۰۱۰ بود. استاکس نت موجب تغییرات بسیاری در سیاست ایران شد، اما این مورد منحصربه‌فرد نبود. محققان در سرتاسر جهان برنامه‌های بدافزار مهمی را شناسایی کردند- استارز، دوکو، فلیم، شامون- که برای جاسوسی یا حمله به اهداف خلیج‌فارس مورد استفاده قرار می‌گرفتند. ۳ مورد سوم حمله به شرکت سعودی آرامکو و شرکت قطری رأس گاز بود که عموماً به ایران نسبت داده شد و بیشتر کشورهای خلیج‌فارس را متوجه نوعی جدید از تهدید که متوجه ایشان بود نمود. ■ حضور قدرت‌های سایبری در منطقه ■ آمریکا، در پاسخ به توانایی‌های گسترش‌یافته ایران، همکاری با کشورهای شریک در حوزه خلیج‌فارس را آغاز کرده تا توانایی‌های پدافند سایبری آن‌ها را تقویت کند. اما تقریباً تمامی «قدرت‌های سایبری» اکنون در حوزه خلیج‌فارس نقشی بازی می‌کنند. اسرائیل منافعی نزدیک و فعال در رابطه با ایران دارد و منابع اسرائیلی گزارش می‌دهند که ایران به طور مرتب شبکه‌های اسرائیلی را برای یافتن پاشنه آشیل آن‌ها مورد ارزیابی قرار می‌دهد. روسیه هم به اشکالی که برای ما کاملاً مشخص نیست با ایران همکاری داشته و هم‌چنین تلاش کرده با کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس هم وارد تعامل شود. گزارش‌هایی وجود دارد که نشان می‌دهد کره شمالی و ایران هم ممکن است در زمینه بسط ابزار تهاجم سایبری با هم همکاری‌هایی داشته باشند. ■ فضای سایبری هنوز اهداف دولت‌ها را چندان متحول نکرده است ■ اهداف و منافع گسترده‌تر کشورها نحوه استفاده آن‌ها از فنون سایبری را تعیین می‌کند که با راهبرد، تجربه، نهادها و میزان تحمل خطرات توسط آن کشور رابطه دارد. هنوز دقیقاً مشخص نیست که آیا توانایی به دست آوردن فنون سایبری در طولانی‌مدت بتواند کشورها را به رفتار تهاجمی‌تر تشویق کند یا خیر. لیکن هنوز به نظر نمی‌رسد دسترسی به ابزار جدید سایبری کشورها را به تغییرات اساسی در اهداف سیاستی خود وادار کرده باشد؛ در فضای سایبری و در هنگامه بحران آنچه بیش از توانایی شرایط را نشان می‌دهد نیت است. ■ پیش‌بینی نسبی توانایی کشورهای منطقه در حوزه سایبری ■ می‌توانیم با نگاهی به عواملی که توانایی‌های سایبری را پیش‌بینی می‌کنند از قوت نسبی این توانایی در میان کشورهای حوزه خلیج‌فارس آگاه شویم. این عوامل شامل نهادها، راهبردها، و سرمایه‌گذاری در حوزه فعالیت‌های سایبری می‌شود. هم‌چنین استفاده از فعالیت‌های سایبری در راهبردهای نظامی، اطلاعاتی و دیپلماتیک موجود؛ سطح توجه سیاسی رهبران کشورها، فرماندهان نظامی، یا روسای وزارت خانه‌ها به توانایی‌های سایبری نیز از جمله دیگر عوامل است. تعهد و همکاری با دیگر کشورها در حوزه فعالیت‌های سایبری نیز می‌تواند عاملی برای پیش‌بینی نسبی این توان باشد. - توانایی‌های سایبری ایران ایران در زمینه توان سایبری از دیگر کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس بسیار جلوتر است. روند ایران در توسعه توان سایبری نمونه‌ای خوب از دولت متوسطی است که متعهد شد با داشتن منابع تقریباً محدود خود قدرت سایبری تولید کند. ایران حملات سایبری را وسیله‌ای دیگر در راهبرد جنگ نامتقارن خود علیه دشمنان قدرتمندتر می‌داند. ■ خیزش‌های عمومی و تجربه ایران در سرکوب مخالفت‌ها در فضای مجازی ■ تجربه ایران به این کشور درک دقیق از کارایی فنون سایبری در مقام ابزاری برای قدرت ملی و سرکوب داده است. نگرانی ایران از تهدیدات سایبری از نیاز این کشور به سرکوب مخالفت‌ها و بسط توان سایبری در پاسخ به آسیب‌پذیری‌های ایجادشده توسط اینترنت نشأت گرفت. نیروهای امنیتی ایران در جریان «جنبش سبز» سال ۲۰۰۹ توانایی خود در زمینه نظارت آنلاین بر مخالفت‌ها را به عنوان بخشی از سرکوب گسترده علیه فعالان مخالف گسترش داد. رهبران ایران از قدرت شبکه‌ها در به راه انداختن خیزشی عمومی مثل آنچه موجب سقوط حکومت تونس و مصر در سال ۲۰۱۱ شد می‌هراسند. از آن زمان نیروهای امنیتی ایران توانایی خود در نظارت بر مخالفت‌ها در فضای آنلاین را گسترش دادند و آن را به استفاده از فنون سایبری علیه دیگر کشورها مبدل کردند. مشهورترین نمونه این اتفاق هک کردن شرکت اینترنت دیجی نوتار هلند در سال ۲۰۱۱ توسط ایران بود که به این کشور اجازه داد به طور مخفیانه رایانامه‌های مخالفان ایرانی را مطالعه کند. ■ اهمیت فضای سایبری از نگاه مقامات ایران ■ مداخلات مداوم خارجی موجب شد توجه زیادی به امنیت سایبری و ایجاد سازوکاری هوشمند جهت مدیریت بحران سایبری جلب شود. رهبر ایران، آیت‌الله علی خامنه‌ای در سال ۲۰۱۱ تشکیل شورای عالی فضای سایبری را تأیید کرد. این شورا وظیفه دارد تهاجم و پدافند سایبری را هماهنگ کند. اعضای شورا از مقامات ارشد امنیتی و اطلاعاتی، و وزرای فرهنگ و ارتباطات تشکیل شده‌اند. ایران راهبرد امنیت سایبری جامعی دارد که به تشکیل آنچه شبکه اطلاعات ملی می‌نامد انجامیده است. این شبکه می‌تواند بخش اعظم مردم ایران را از دست داشتن به اینترنت جهانی منع کند. تعداد زیادی از مقامات رسمی عالی‌رتبه امنیتی ایران به طور علنی درباره توانایی‌های ایران و اهمیت کلی فضای سایبری صحبت کرده‌اند. عبدالله عراقی، جانشین فرمانده سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران گفته است «ما خود را به ابزاری جدید مجهز کرده‌ایم چرا که جنگ سایبری در فضای سایبری از جنگ فیزیکی خطرناک‌تر است و مقامات ایران، خصوصاً رهبر انقلاب همگی به این نکته اشاره داشته‌اند. از این رو ما برای جنگ‌های نرم و سخت آماده هستیم». ۶ وزیر کشور مصطفی نجار هم گفته است «ماهواره و فیس بوک ابزار الکترونیکی برای جنگی نرم از سوی غرب است که قصد دارد خانواده‌های ایرانی را به انحطاط بکشاند». ۷ ■ سازمان‌هایی که نقش‌های سایبری بر عهده دارند ■ سه نهاد ایرانی نقش‌های سایبری عملیاتی بر عهده دارند: سپاه پاسداران انقلاب اسلامی ایران، بسیج، و سازمان پدافند غیرعامل ایران. ایران اولین مانور پدافند سایبری خود را در اواخر اکتبر ۲۰۱۲ انجام داد. نیروی مردمی بسیج که توسط سپاه پاسداران نظارت می‌شود هدایت «ارتش سایبری» ایران را بر عهده دارد که به ادعای رهبران بسیج بیش از ۱۲۰۰۰۰ هکر داوطلب در اختیار دارد. این تعداد البته یک بزرگنمایی است اما بسیج از ارتباطات تنگاتنگ خود با دانشگاه‌ها و حوزه‌های علمیه برای تربیت نیروی نیابتی هکر استفاده می‌کند. ■ ارتش سایبری ایران ■ ارتش سایبری به احتمال زیاد منشأ سری حملات اخیر علیه شرکت‌های انرژی کشورهای حوزه خلیج‌فارس و بانک‌های آمریکایی و اسرائیلی است. مهم‌ترین این اتفاقات موجب از بین رفتن داده‌های رایانه‌های مورد استفاده شرکت سعودی آرامکو و شرکت قطری رأس گاز شد. منابع اطلاعاتی آمریکا گفته‌اند ایران مسئول این حملات بوده است. جرقه اولیه این اتفاقات به احتمال قوی حمله‌ای سایبری علیه خروجی نفتی ایران در جزیره خارک بود. به نظر می‌رسد ایران به شکل هوشمندانه‌ای بدافزارهای جرائم سایبری را برای حمله تغییر داده است. تمام داده‌های موجود بر ۳۰۰۰۰ رایانه شرکت آرامکو پاک شد و بدافزار احتمالاً سامانه کنترل تصفیه‌خانه را نیز هدف قرار داده بود (هرچند نتوانست به آن صدمه وارد کند). اتفاق آرامکو هرچند به اندازه حمله استاکس نت هوشمندانه نبود ولی از حیث نابودگری در مقام دوم پس از استاکس نت قرار دارد و پیشرفت ایران در زمینه حملات سایبری را نشان می‌دهد. ■ حملات مختل‌کننده دسترسی ■ همزمان با حمله به شرکت آرامکو حملات محدودکننده دسترسی علیه بانک‌های آمریکایی نیز انجام شد. احتمال داده می‌شود دلیل این حمله به بانک‌های آمریکایی اعمال تحریم‌های جدید توسط کنگره آمریکا بر ایران بود. حمله منع دسترسی بیشتر شبیه به یک تظاهرات آنلاین است تا یک حمله؛ و در آن شبکه هدف با ترافیک سنگین که موجب از کار افتادن شبکه می‌شود مواجه می‌گردد و در عین حال حمله کننده به شبکه دسترسی پیدا نمی‌کند. تلاش ایران از الگوی روسیه در استفاده از هکرهای نیابتی برای فشار سیاسی در زمانی که این کشور از حملات مشابه علیه استونی در سال ۲۰۰۷ استفاده کرد تبعیت می‌کرد. اما اشکالاتی که برای بانک‌های آمریکایی به وجود آمد به مراتب نسبت به حمله به استونی گسترده‌تر بود و در ابتدا توانایی بانک‌ها برای واکنش را مختل کرد. حملاتی در این اندازه نیازمند منابع محاسباتی است که در کشوری که اینترنت در آن به شدت کنترل می‌شود تنها باید با اجازه دولت انجام شود. گزارش‌هایی وجود دارد که مدعی است ایران برای تولید بدافزار از کمک خارجی استفاده می‌کند و از روسیه یا مجرمین سایبری (که از جمله ماهرترین مجرمان جهان هستند) برای این امر استفاده می‌کند. ■ پرهیز ایران از تهدید سایبری در جریان مذاکرات اتمی ■ هنوز خیلی زود است که بگوییم پیشرفت در مذاکرات بین ایران و کشورهای غربی در زمینه برنامه اتمی این کشور احتمال وقوع حوادث سایبری را کاهش می‌دهد یا نه. ایران به احتمال زیاد در جریان مذاکرات بهترین رفتار را پیشه خواهد کرد تا از مانع حرکت به سوی برداشتن تحریم‌ها نشود (هرچند ممکن است مخالفان ایران در مذاکرات حمله‌ای سایبری انجام دهند تا مذاکرات با مشکل مواجه شود). حتی اگر مذاکرات با پیشرفت مواجه شود رشد توانایی سایبری ایران هم چنان تهدیدی احتمالی علیه کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس به حساب می‌آید. - توانایی سایبری کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس حمله به شرکت آرامکو و بانک‌های آمریکایی آزمونی از توان جدید ایران و همچنین پاسخ عربستان و آمریکا به این امر بود. کشورهای حوزه خلیج‌فارس در پاسخ به توانایی‌های رو به افزایش ایران و فعالیت سایبری‌اش دست به بسط توانایی‌های پدافندی خود زده‌اند. یک سری اتفاقات با انگیزه سیاسی که رسانه‌های حوزه خلیج‌فارس را هدف قرار داد و به ارتش الکترونیک سوریه و گروه هکرهای بدون نام منتسب شد (هرچند این افراد می‌توانند هر کسی باشند) نگرانی کشورهای حوزه خلیج‌فارس را افزایش داده است. امارات متحده عربی مدتی بود که توانایی سایبری را در اختیار داشت و بخش اعظم آن توسط پیمانکاران خارجی فراهم شده بود اما در این کشور در سال ۲۰۱۲ قانون جرائم سایبری را مشخص کرد و مقام کشوری مشخصی (مقام امنیت الکترونیکی ملی) را برای امنیت سایبری برگزید. این مقام نهادی مستقل و تحت نظر شورای عالی امنیت ملی امارات متحده عربی است. این نهاد از مسیر دستور مخصوص دولتی که از سوی رئیس‌جمهور کشور صادر شد تشکیل گشت. هدف این مقام مقابله در برابر حملات به زیربناهای نظامی و حیاتی کشور و نظارت بر امنیت سایبری در تمامی دستگاه‌های دولتی است. ■ آغاز توسعه توان سایبری در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ نگرانی سایبری کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس منعکس‌کننده اهداف راهبردی گسترده‌تر آن‌ها است: حفظ کنترل داخلی، محدود کردن جاه‌طلبی‌های ایران، و حفظ تعادلی سخت میان همکاری و رقابت با کشورهای همسایه. آمریکا کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس را تشویق کرده و به آن‌ها در زمینه ارتقاء پدافند سایبری کمک رسانیده است. این کمک شامل کمک‌های مستقیم (به شکل مشاوره و اعطای فن‌آوری) و غیرمستقیم و از طریق پیمانکاران آمریکایی بوده است. قطر ابتکارعمل امنیتی خود را در کنار عربستان سعودی و بحرین در فوریه ۲۰۱۳ آغاز کرد. بنا به گزارش‌ها کویت برنامه‌ای ۱ میلیارد دلاری برای امنیت فیزیکی و سایبری با انگلستان منعقد کرد. بحرین پس از تجربه مداخلاتی که به ارتش بدون نام ارتباط داده شد به امنیت سایبری توجه بیشتری نشان داده است و با پیمانکاران غربی همکاری بیشتری دارد؛ این که این اتفاق به نتایج قابل لمسی منجر شود را باید در آینده دید. بحرین هم‌چنین هکرهای متعلق به «ائتلاف جوانان انقلابی ۱۴ فوریه» را دستگیر کرد و آن‌ها را به داشتن ارتباط با ایران محکوم نمود، که این امر خود منعکس‌کننده استفاده گسترده از امنیت سایبری جهت کنترل اعتراضات سیاسی در منطقه است. ■ امتیاز کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس هم‌چنین جهت تقویت همکاری در حوزه امنیت سایبری با هم مراوداتی دارند. هرچند این تلاش‌ها هنوز ثمره ملموسی به همراه نداشته اما اگر شورای همکاری خلیج‌فارس به محفلی برای اشتراک تهدیدات و اطلاعات در میان اعضایش مبدل شود می‌تواند پدافند سایبری را تا حد زیادی ارتقاء بخشد. کشورهای خلیج‌فارس با توجه به میزان بالای کنترل بر شرکت‌های ارتباطاتی که همیشه در دست دولت بوده است در بسط توان پدافند سایبری یک برگ برنده دارند. همکاری با آمریکا و دیگران در مقابله با خشونت‌طلبی ایران و استفاده از منابع در سرمایه‌گذاری سایبری می‌تواند کشورهای حوزه خلیج‌فارس را قادر سازد از امتیاز داشتن منابع و کنترل بالا بر شبکه‌های ارتباطی بهره ببرند. ■ آمریکا متهم ردیف اول ■ - بازیگران خارجی در رسانه‌ها بسیاری از اقدامات مخفیانه علیه اهداف ایرانی به آمریکا نسبت داده می‌شود (مثالی که از همه مشهورتر است حمله استاکس نت است که مطبوعات آن را بخشی از عملیاتی گسترده‌تر با نام بازی‌های المپیک خواندند). اسرائیل هم مرتباً هدف اقدامات ایران برای هک کردن و از بین بردن شبکه‌های اسرائیلی بوده است. با این که ایران دسترسی محدودی در اختیار دارد اسرائیل نیز از استفاده از توانایی‌های سایبری پیشرفته در راستای جاسوسی و شاید حمله اجتناب نکرده است. به نظر نمی‌رسد چین در کشورهای حوزه خلیج‌فارس نقش عمده‌ای داشته باشد (شواهدی مبنی بر حمایت چین از ایران در راستای فعالیت‌های سایبری خرابکاری کننده وجود ندارد) هرچند با توجه به الگوی رفتاری چین در دیگر قسمت‌های جهان منطقی است اگر تصور کنیم این کشور در جاسوسی در شرکت‌های انرژی خلیج‌فارس جهت جمع‌آوری اطلاعات اقتصادی ارزشمند سهیم بوده است. ■ حضور روسیه در تأمین امنیت سایبری کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ محاسبات روسیه ممکن است کمی متفاوت باشد چرا که اقدامات رخ‌داده در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ظاهراً به عنوان وسیله‌ای برای نشان دادن نگرانی‌های گسترده‌تر روسیه درباره اینترنت عملکرد داشته است. روسیه برای مثال پس از استخدام یک شرکت روسی که با سرویس امنیتی فدرال این کشور مرتبط بود از اتحادیه بین‌المللی ارتباطات حمایت کرد تا مشکلات امنیت سایبری در کشورهای خلیج‌فارس را بررسی کند. این اقدام از سوی اتحادیه بی‌سابقه بود. شاید این تنها یک تصادف باشد که چنین اقداماتی در راستای تقویت دیگر تلاش‌های روسیه برای قرار دادن اتحادیه در مرکز امنیت سایبری کشورهای خلیج‌فارس قرار گرفت، اقدامی که اینترنت را هم مثل ارتباطات بین‌المللی تلفنی زیر نظر قرار می‌دهد. افشا شدن قضیه استاکس نت و فلیم هم به نفع رویکرد روسیه در قبال اداره اینترنت جهانی بود، رویکردی که به دنبال کنترل شدیدتر سیاسی بر استفاده از اینترنت و تضعیف «هژمونی» آمریکا است. کشورهای حوزه خلیج‌فارس از دیدگاه کنترل بر محتوا با روسیه موضع مشترک دارند و از ایده‌های روسیه در نشست جهانی ارتباطات بین‌المللی که در دسامبر ۲۰۱۲ در دبی برگزار شد حمایت کردند. امنیت سایبری وسیله‌ای کم‌هزینه برای روسیه جهت ایفای نقش در کشورهای حوزه خلیج‌فارس است. ■ لزوم افزایش توان پدافند سایبری در کشورهای حوزه خلیج‌فارس ■ اگر کشورهای خلیج با مشکلات بزرگ‌تر امنیتی مواجه نبودند امنیت سایبری مسئله‌ای به مراتب کم‌اهمیت‌تر بود و شاید به جرائم مالی و جاسوسی تجاری علیه شرکت‌های نفتی منحصر می‌شد. اما با افزایش توجه به امنیت سایبری و بالارفتن آگاهی از فعالیت‌های ایران (و هم‌چنین توانایی‌های اسرائیل) تمامی جناح‌های دخیل در رقابت سایبری اکنون آگاه و آماده‌اند. در حال حاضر ایران در زمینه توان سایبری سرآمد منطقه است هرچند با رقبای قوی خارجی نیز مواجه است. کشورهای شورای همکاری خلیج‌فارس باید برای این که هزینه استفاده ایران از تسلیحات سایبری را افزایش بدهند توان سایبری خود را به شکل مشهود افزایش دهند و همکاری موجود در زمینه امنیتی را جهت دربر گرفتن مسائل امنیت سایبری گسترش دهند. ناکامی در انجام این امر خطر حملات سایبری که بتواند به بحران بزرگ‌تر منطقه‌ای منجر شود را افزایش خواهد داد. پایان بن پایه : http://www.eshraf.ir/1844
  9. نه برادر من - منظور من قبل ازاجرای عملیات تایفون که هدف اصلی آن تصرف مسکو بود ، این جلسه برگزار شد و میان هیتلر و فرماندهان آلمانی اختلاف افتاد که هدف اصلی مسکو باشد یا قفقاز و یا حتی لنینگراد ( چون این شهر در آن زمان تحت محاصره بود ) . هیتلر استدلال می کرد که ژنرال هایش از جنبه های اقتصادی جنگ چیزی نمی دانند ( به نقل از ویلیام شایرر در کتاب ظهور و سقوط رایش سوم چاپ 1343 انتشارات فرانکلین ) بنابراین یگانهای زرهی ورماخت می بایست بر روی تصرف خارکف ، تمام اوکراین و در نهایت چاه های نفت مایکوپ در آذربایجان متمرکز شوند . از سوی دیگر ژنرال های آلمانی هم معتقد بودند که تصرف مسکو بلحاظ سیاسی اهمیت داشته و اشغال این شهر موجب برهم خوردن تعادل سیاسی استالین ، تضعیف روحیه ارتش سرخ و درنهایت قطع خطوط مواصلاتی لجستیکی ارتش سرخ برای کمک به لنینگراد و سایر جبهه های نبرد خواهد شد . به هر دلیل ، تمرکز واحدهای پانزر آلمانی در جبهه جنوب صورت گرفت و خارکف و بخش بزرگی از اوکراین هم تصرف شد . این مصادف شد با شروع زمستان سخت روسیه . پس از اینکه ورماخت از این مساله فارغ گردید ، تمرکز واحدهای زرهی و مکانیزه بسمت مسکو گردید ، اما دیگر دیر شده بود ، چون استالین موانع ضد تانک زیاد و بخشی از واحدهای ارتش سرخ اعزامی از سیبری و منچوری را به فرماندهی ژوکف در جلوی مسکو مستقر کرده بود .با این حال پیشروی ورماخت بسیار سریع بود ولی با شروع زمستان روسیه این مساله کم کم کند و سپس متوقف گردید .
  10. بخش دهم : بیل کریچ ، فرماندهی وقت ستاد تاکتیکی نیروی هوایی (TAC) مقامات مافوق خود را ترغیب نمود تا که بپذیرند تا پدید آمدن یک آموزه جدید ، برای ایجاد شیوه ای جدید برای جنگ ، ربطی به حیطه اقتدار این نیرو ندارد . به همین سبب به زودی تیمی از افسران نیروی هوایی به همراه افسران ترادوک ، شروع به تدوین برنامه های خود نمودند . اینان سعی داشتند تا درباب روابط مناسب میان اجرای عملیاتهای هماهنگ هوایی و زمینی به توافق برسند . استاری حتی زمانی که مشغول پدید آوردن آموزه بود ،مجبور می گردید تا به پرسش های سختی جواب دهد . از جمله این پرسش ها : 1- ارتش در آینده به چه نوع افسران و سربازانی نیاز خواهد داشت ؟ 2- این نیروها به چه نوع فناوری هایی نیاز خواهند داشت ؟ با این وصف ، ترادوک نه تنها ماموریت داشت آموزه جدیدی را تدوین نماید ، ارتش جدیدی را از میان خرابه ها و افتضاح ویتنام ایجاد کند ، بلکه می بایست در واقع تعیین کند که ارتش آینده به چه نوع تسلیحات و فناوری هایی نیاز خواهد داشت . بدین ترتیب ، ترادوک در واقع به تعریف شرایط لازم برای تانکهای آبرامز ( تعریف شرایط عملیاتی یک جنگ افزار ) ، بالگردهای AH-64 ، خودروهای رزمی برادلی و سیستم دفاع هوایی پاتریوت ( یعنی سلاح هایی که درآن زمان روی میز طراحی قرار داشت ) کمک نمود . ایده سیستم پیش اخطار هوابردی به مانند پرنده های J-STARS ( که در جریان عملیات طوفان صحرا برای هدفیابی ، هدفگیری ، اطلاعات ذیقیمتی را در اختیار یگانهای زمینی و بمب افکن ها قرار می داد ) در طول سالهای 1979-1978 در ترادوک به ثمر نشست و یا سیستم های موشک اندازهای چندگانه (MRLS) که همگی در سالهای بعد وارد خدمت عملیاتی شدند ، در این مکان آینده نگری گردید . سرانجام در روز 25 مارس 1981( یعنی تقریبا" سه سال قبل از اجرای آزمایشی آن در جنگ ایران و عراق ) ، حاصل این فعالیت فشرده بصورت آموزه جدیدی که بر آینده تمرکز داشت ، برای نخستین بار اعلام گردید . جزوه زیراکس شده با جلدی سبز رنگ که این عنوان را در روی جلد خود داشت : نبرد هوا زمینی و سپاهیان 86 (THE AIR-LAND BATTLE AND CORPS 86) این گزارشی بود که توسط دان مورلی ( که عنوان نبرد هوا زمینی توسط وی ابداع شده بود ) در برنامه های توجیهی خود برای اعضای ارشد کمیته دفاعی کنگره و کاخ سفید از آن استفاده می نمود . ادامه دارد ......
  11. ورود ده‌ها هزار نیروی مردمی به عرصه نبرد با تروریست‌ها، شرایط جنگ را ظرف 24 ساعت کاملا عوض کرد؛ مردم که به درخواست مرجعیت شیعه و علمای سنی عراق سلاح به دست گرفته‌اند، جنگجویان اجاره‌ای «داعش» را در بسیاری از مناطق زمینگیر و مجبور به عقب‌نشینی کردند. شبکه خبری بی‌بی‌سی دیروز گزارش داد، داعش در حرکت به سمت بغداد متوقف شده است. این درحالی است که دو روز قبل این تروریست‌ها حمله به بغداد را از سه محور آغاز کرده بودند. به گزارش بی‌بی‌سی، ارتش عراق به کمک نیروهای مردمی توانست دو شهر «المعتصم» واقع در 22 کیلومتری «سامرا» و «المقدادیه» در 80 کیلومتری بغداد را از اشغال عناصر داعش خارج و مسیر تکریت به بغداد را نیز پاکسازی کند. در حالی که هر روز بر شمار داوطلبان مردمی برای نبرد با داعش افزوده می‌شود، به نظر می‌رسد که سلطه این گروه تروریستی حتی در استان‌های نینوا و الانبار هم دوامی نداشته باشد. داوطلبان می‌گویند، که آنها به خاطر پول و دریافت حقوق نمی‌جنگند، بلکه فقط می‌خواهند از نوامیس و مقدسات خود دفاع کنند. از صحنه‌های نبرد خبر رسید که عملیات مشترک «پیشمرگه»‌های کرد و ارتش عراق در «بعقوبه» هلاکت 44 تروریست داعش و جراحت 14 نفر دیگر از آنها را در پی داشت. بمباران نیروی هوایی در استان نینوا نیز مرگ شماری از عناصر داعش و دو تن از سرکردگان جنایتکار حزب منحل شده «بعث» عراق را به دنبال داشت. نام این دو جنایتکار سابق بعثی «عبدالواحد شنان‌آل رباط» و «هاشم الجماسی» اعلام شده است. مسیرهای ارتباطی کرکوک - بغداد، کرکوک - صلاح‌الدین و صلاح‌الدین - سامرا از جمله مناطقی هستند که دیروز توسط نیروهای مردمی و ارتش عراق پاکسازی شده است. شهر نفت‌خیز کرکوک هم پیش از این توسط نیروهای ارتش و پیشمرگه پاکسازی شده بود. ارتش هم‌اکنون در این شهر مستقر است. تروریست‌ها نیز دیروز علاوه بر انفجار یک بمب در بغداد که به شیوه انتحاری انجام شد و شهادت 12 غیرنظامی را در پی داشت، یک مرکز ثبت‌نام افراد داوطلب را نیز در شهر «الخالص» 60 کیلومتری شمال بغداد را با پنج گلوله خمپاره هدف قرار دادند که شهادت شش نفر از جمله سه سرباز عراقی را در پی داشت. خبرگزاری جمهوری اسلامی نیز در مورد جنایات داعش گزارش داد، این گروه تروریستی 700 دانشجوی دانشکده نیروی هوایی عراق را در شمال تکریت اعدام کرده است. در موصل نیز فرماندهان داعش به نیروهای تحت امر خود دستور داده‌اند کتاب‌های درسی دانش‌آموزان را بسوزانند. سایر رویدادها *‌ نوری مالکی نخست‌وزیر عراق، از فرماندهان ارتش خواست داوطلبان و نیروهای مردمی را به خوبی سازماندهی کنند. * روزنامه «شاهد» چاپ کویت، با انتشار عکسی، از تردد خودروهای داعش در خیابان‌های کویت پرده برداشت. * یوسف قرضاوی که به شیخ فتنه معروف است، به فراخوان نماینده آیت‌الله سیستانی از مردم عراق برای جنگ با جنایتکاران داعش خرده گرفت و این اقدام را انقلاب علیه اهل‌تسنن خواند. * روزنامه انگلیسی دیلی تلگراف، داعش را محصول یک طرح مشترک آمریکایی - اروپایی دانست که از مدت‌ها قبل ساخته و پرداخته شده است. * پنتاگون اعلام کرد، «چاک هاگل» وزیر دفاع آمریکا به خاطر تحولات عراق، دستور حرکت ناو هواپیما بر «جرج‌بوش» به خلیج‌فارس را صادر کرده است. * یک مقام عراقی که نامش ذکر نشد، از خبر داشتن سفارت آمریکا در عراق در مورد حمله داعش به موصل خبر داد. * یک عضو انگلیسی داعش گفت، عناصر داعش اگر به این کشور برگردند، دست به حملات تروریستی می‌زنند. * استرون استیونسون مقام اتحادیه اروپا خواستار کناره‌گیری مالکی از قدرت شد.
  12. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] دولت‌های خاورمیانه و دیگر کشورهای جهان در حال بازنگری سیاست‌هایشان برای مواجهه با مشکل بازگشت تکفیری‌ها از سوریه، با برجسته کردن سطح و اهمیت این تهدید، هستند.اندیشکده «واشنگتن» در مقاله‌ای به «آرون. وای. زلین» و «جاناتان پروهو» نوشت: دولت‌های خاورمیانه و دیگر کشورهای جهان در حال بازنگری سیاست‌هایشان برای مواجهه با مشکل بازگشت جهادی‌ها از سوریه، با برجسته کردن سطح و اهمیت این تهدید، هستند. ترس از اینکه جنگجویان خارجی که به سوریه سفر می‌کنند، روزی با اتمام جنگ به خانه بازخواهند گشت و به فعالیت‌های تروریستی دست خواهند زد، موجب اقدامات پیشگیرانه بسیاری از کشورهای جهان شده است. بسیاری از کشورها در گذشته تنها قوانین خود را پس از وقوع یک حمله تغییر می‌دادند، اما اکنون بسیاری از آن‌ها در حال تمهید برای پیشگیری از این موضوع هستند. در مقایسه با خارجی‌هایی که علیه آمریکا در عراق یا علیه شوروی در افغانستان می‌جنگیدند، تعداد جنگجویان خارجی که در سوریه می‌جنگند از هر دو مورد بیشتر است. چیزی در حدود ۹۰۰۰ نفر از بیش از ۸۰ کشور به نبرد علیه حکومت «اسد» ملحق شده‌اند، عده‌ای که اکثریت آن‌ها از کشورهای عربی و اروپای غربی به سوریه آمده‌اند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] حداقل ۵۰ آمریکایی به جنگ در سوریه پیوسته‌اند[/b][b]■[/b][/color] یک مقام اطلاعاتی آمریکا در ماه فوریه به «لس‌آنجلس تایمز» گفت که حداقل ۵۰ آمریکایی به جنگ در سوریه پیوسته‌اند؛ و اخیراً «جیمز کامی» رئیس FBI اظهار داشت که تعداد آمریکایی‌هایی که به سوریه سفرکرده‌اند یا تلاش کرده‌اند که به این کشور سفر کنند از آغاز سال ۲۰۱۴ به میزان چند ده نفر رشد داشته است. آمریکا جزء نخستین کشورهایی بود که جبهه النصره را به‌عنوان شاخه‌ای از القاعده در سوریه به‌عنوان سازمانی تروریستی معرفی کرد. برخی کشورهای اتحادیه اروپا، و همین‌طور کانادا، استرالیا و انگلیس با این کار موافقت کردند. آمریکا همچنین فعالیت‌هایی برای منصرف کردن افراد از پیوستن به نبرد در سوریه انجام داده است. استرالیا قوانینی را به کار بسته است تا پاسپورت‌های شخصی را برای جلوگیری از پیوستن شهروندانش به جنگ در سوریه در وهله نخست و جلوگیری از بازگشت آن‌هایی که به این جنگ رفته‌اند، به این کشور باطل کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]فعالیت‌های ضد تروریستی در هلند و آلمان[/b][b]■[/b][/color] در اتحادیه اروپا، هلند، این افراد را از بازگشت به این کشور منع کرده است، از پابند برای ره‌گیری آن‌ها استفاده کرده، و در این کشور قانونی تصویب‌شده که بر اساس آن قصد رفتن به سوریه برای شرکت در جهاد جرم محسوب است. در آلمان، سه سازمان سلفی مختلف از ایجاد شبکه استخدام برای گروه‌هایی که در سوریه می‌جنگند، منع شدند، و یک مقام آلمانی پیشنهاد ایجاد یک شبکه خطوط تلفنی و مراکز مشاوره، به‌عنوان گونه‌ای سیستم هشدار، برای کمک به دوستان و وابستگان ایجاد شود تا از طریق آن مردم بتوانند فعالیت‌های مردان جوان رادیکال شده را گزارش دهند. برخی کشورهای اتحادیه اروپا همچنین برای محروم ساختن افرادی که در جهاد در سوریه شرکت کردند از مزایای دولتی مثل درمان و دیگر خدمات اجتماعی بحث‌هایی را مطرح کردند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] فعالیت‌های فرهنگی و قانونی دولت انگلیس برای ممانعت از سفر شهروندانش به سوریه[/b][b]■[/b][/color] یکی از راه‌هایی که انگلیس برای مبارزه با استخدام شهروندانش به کاربسته است فیلتر کردن سایت‌های مرتبط با این مسئله در اینترنت است. بین ژوئن تا مارس ۲۰۱۴ انگلیس اقدام به ۸۰۰۰ مورد فیلترینگ کرده است- که افزایشی ناگهانی و دراماتیک محسوب می‌شود، با توجه به اینکه در چهار سال قبل از آن، تنها ۲۱۰۰۰ مورد این‌گونه وجود داشت. وزارت امور خارجه و کشورهای مشترک‌المنافع انگلیس، همچنین در زمینه رسانه اجتماعی نیز سرمایه‌گذاری کرده است، برنامه‌ای که به‌منظور بازداشتن شهروندان انگلیسی از رفتن به سوریه برای جنگ در این کشور طراحی‌شده است. علاوه بر این پلیس انگلیس اخیراً اعلام کرده است که با سازمان‌های خیریه برای بازداشتن جوانان از رفتن به سوریه همکاری خواهد کرد. بنا به گزارش «نیویورک‌تایمز» پلیس‌ها قصد دارند تا نشریاتی در مجرای خروجی این کشور پخش کنند که نسبت به خطرت سفر به سوریه هشدار می‌دهد، و می‌خواهند به کسانی که قصد کمک بشردوستانه دارند توصیه کنند که کمک‌های خود را به سازمان‌های غیرانتفاعی بدهند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] در [/b][b]قانون جدید مجلس عوام، دستگیری افراد مشکوک مجاز دانسته شده است[/b][b]■[/b][/color] هفته پیش کمیته امور داخلی مجلس عوام گزارشی مفصل درباره تعدادی از سیاست‌های جدید برای مواجهه با تهدید بازگشت این جنگجویان ارائه کرد؛ این سیاست‌ها شامل ابطال پاسپورت شهروندان انگلیسی که در سوریه می‌جنگند، فرستادن ناظرانی به کشورهایی که دارای مرزهایی با سوریه هستند برای شناسایی شهروندان انگلیسی که می‌خواهند از مرز بگذرند و به جنگ بپیوندند (برنامه‌ای که اکنون ردیابی هواداران اوباش انگلیسی در کشورهای دیگر به‌کاربسته می‌شود)، و هماهنگی با متخصصین سلامت روانی برای کمک به جنگجویان برای غلبه بر خشونتی که شاهد آن بوده‌اند؛ و بنا به گزارش «نیویورک‌تایمز»، مجلس عوام قانونی را وضع کرد که به دولت اجازه می‌دهد تا شهروندان انگلیسی مشکوک به فعالیت‌های تروریستی را، حتی اگر آن‌ها را بدون تابعیت به‌حساب بیاورد، دستگیر کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] بوسنی: محکومیت ده‌ساله برای جنگیدن در خارج یا جذب افراد برای این کار[/b][b]■[/b][/color] فرانسه نیز برنامه مقابله با تروریسمی را در اکتبر ۲۰۱۳ شروع کرده است، و اخیراً این برنامه را با ۲۰ بند اضافی، دیگر بسط داده است؛ این برنامه شامل این موارد است: جلوگیری از خروج اقلیت‌ها از فرانسه بدون رضایت والدینشان، نظارت بیشتر بر وب‌سایت‌های اسلامی که به دنبال جذب جنگجو هستند، و ایجاد برنامه‌ای مشابه برنامه آلمان، برای تشویق والدین برای شناسایی و گزارش رفتارهای مشکوک از سوی فرزندانشان. کشورهای کوچک‌تر مثل بوسنی، فنلاند و آذربایجان نیز به دنبال تشدید قوانین ضد تروریسم خود هستند. بوسنی اخیراً قانونی را تصویب کرده است که در آن محکومیتی تا ده سال برای کسانی که در خارج می‌جنگند یا دیگران را برای این کار جذب می‌کنند، در نظر گرفته‌شده است. مجلس فنلاند در حال بحث بر سر تشدید قوانین خود برای مقابله با تروریسم است که آموزش دیدن برای انجام عملیات تروریستی را نیز در زمره جرائم کیفری قرار می‌دهد. [b]■[/b][b] سه تا بیست سال زندان در عربستان برای شهروندانی که در خارج می‌جنگند[/b][b]■[/b] در آذربایجان، ماده‌ای الحاقی برای افزایش مجازات برای دخالت در تروریسم بین‌المللی، تأمین مالی تروریستی و استفاده از هر رسانه‌ای برای مقاصد افراط‌گرایانه ارائه کرده است. بسیاری از کشورها در جهان عرب نیز نگران مشکلات احتمالی هستند و گام‌هایی نیز برای پیشگیری از آن برداشته‌اند. عربستان سعودی قبلاً این کار را با احداث مرکز توان‌بخشی به اعضاء القاعده در ریاض در سال ۲۰۰۷، انجام داده است؛ مرکزی که این افراد بتوانند مدت محکومیت خود را در آن بگذرانند. عربستان غیر از احداث مراکز توان‌بخشی دیگر برای کمک به کسانی که از جنگ سوریه بازگشته‌اند، اقدامات پیشگیرانه دیگری نیز انجام داده است، اقداماتی ازاین‌دست: در اوایل فوریه ۲۰۱۴، دولت دستوری صادر کرد مبنی بر اینکه هر شهروندی که در جنگی خارجی شرکت کند بین سه تا بیست سال زندانی خواهد شد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] «سلیمان السبیعی»: جهاد در سوریه به جذابیتی که در تلویزیون و اینترنت دیده می‌شود[/b][b]■[/b][/color] یک ماه بعد عربستان سعودی بر اساس حکمی جبهه النصره و القاعده عراق (که این روزها به نام دولت اسلامی عراق و شام شناخته می‌شود) را به‌عنوان سازمان‌هایی تروریستی معرفی کرد. برای جلوگیری از جذب بیشتر شهروندان سعودی توسط گروه‌های سوری، عربستان از جنگجوی سرخورده‌ای به نام «سلیمان السبیعی» در برنامه تلویزیونی به نام «همومنا» استفاده کرده است. در این برنامه، «سلیمان السبیعی» شرح می‌دهد که جهاد در سوریه به جذابیتی که در تلویزیون و اینترنت دیده می‌شود، نیست، او برخی فعالیت‌هایی که توسط گروه‌های شورشی مختلف در سوریه انجام می‌شود، ازجمله «مسلح کردن» گروه‌های تکفیری، تقبیح کرد. (تکفیر عبارتی اسلامی است که به نسبتی به مسلمان یا غیرمسلمان دیگری اشاره دارد که در این بافتار به این معناست که خون او مباح است.) [color=#ff6600][b]■[/b][b] کویت: محکومیتی تا ۲۰ سال برای تأمین مالی گروه‌های تروریستی [/b][b]■[/b][/color] در کویت، جایی که بیشتر حمایت مالی از افراطیون سوری ازآنجا نشأت می‌گیرد، یا از طریق آن به این گروه‌ها می‌رسد، اعضای مجلس لایحه‌ای را در آوریل ۲۰۱۴ برای مبارزه با پول‌شویی و تأمین مالی گروه‌های تروریستی تصویب کرده‌اند، که محکومیتی تا ۲۰ سال را برای تأمین مالی گروه‌های تروریستی شامل می‌شود. به همین ترتیب، ترکیه در فوریه ۲۰۱۳، به‌منظور همراهی با دیگر کشورها، قانون مالی ضد تروریستی را، به‌عنوان عضوی از «کارگروه اقدام مالی»، یک سازمان دیدبان پول‌شویی که از ۳۶ عضو تشکیل‌شده است، تصویب کرد. این قانون جدید به این کشور اجازه می‌دهد که دارایی‌های مالی گروه‌های تروریستی را بدون دستور دادگاه بلوکه کند؛ بااین‌حال اجرای این قانون توسط ترکیه بسیار ضعیف بوده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] تجدیدنظر ترکیه در صدور ویزاهای توریستی [/b][b]■[/b][/color] ترکیه اخیراً سیاست‌های خود در قبال ویزاهای توریستی را نیز تغییر داده است. از اواسط سال ۲۰۱۴ توریست‌هایی که می‌خواهند به ترکیه سفر کنند باید قبلاً ویزا تهیه کنند و نمی‌توانند به‌محض رسیدن به ترکیه ویزا دریافت کنند. ترکیه همچنین لیستی ۳۰۰۰ نفره از افراد ممنوع‌الورود به این کشور بر اساس اطلاعات اینترپل، کشورهای دیگر و خانواده این افراد تهیه‌کرده است. علاوه بر این ترکیه حائلی در بخشی از مرز خود با سوریه ایجاد کرده است. بیشتر جنگ در طول مرزهای اردن برخاسته از این واقعیت است که تعدادی از اردنی‌ها برای جنگ به سوریه رفته‌اند، این امر اردن را برای روزآمد کردن قانون ضد تروریسم ترغیب کرد: این اصلاحیه شامل بندی بود که پیوستن یا تلاش برای پیوستن به گروه‌های جهادی خارجی و جذب یا تلاش برای جذب افراد برای این گروه‌ها را جرم تلقی می‌کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] خلأ قانونی در لبنان برای مبارزه با تروریسم [/b][b]■[/b][/color] این قانون همچنین آشکارا استفاده از فناوری اطلاعات، اینترنت یا هر وسیله انتشار یا رسانه، یا ایجاد وب‌سایت برای تسهیل عملیات تروریستی یا پشتیبانی از گروه‌هایی که تروریسم را تشویق، حمایت یا تأمین مالی می‌کنند، را در زمره جرائم قرار داده است. در لبنان، جایی که خشونت به نحو وحشتناکی در آن به دلیل جنگ سوریه افزایش داشته است (خشونت‌هایی شامل چندین بمب‌گذاری که توسط اعضاء القاعده صورت گرفته‌اند) قوانین همچنان بدون تغییر مانده‌اند اتفاقی که ناشی از بن‌بست ۱۰ ماهه در شکل‌گیری دولت جدید است. در عوض مأموران اجرای قانون تلاش‌های خود را بیشتر کرده‌اند، تلاش‌هایی که شامل افزایش بازداشت‌ها و توقیف خودروهایی که مظنون به حمل مواد انفجاری هستند، می‌شود. دولت تونس با اتخاذ رویکردی نرم‌خویانه‌تر مکانیسمی برای افرادی که به سوریه رفته‌اند ولی کسی را نکشته‌اند زمینه‌ای را مهیا کرده است که از طریق عفوی عموی به جامعه بازگردند. [b] [/b] [color=#ff6600][b]■[/b][b] اقدامات تونس و مراکش برای مقابله با بازگشت جنگجویان از سوریه [/b][b]■[/b][/color] «رضا صفر» معاون وزیر کشور تونس، این فرایند را به‌عنوان قانونی برای بخشایش و توبه که پیش‌ازاین در کشورهایی مثل الجزایر و ایتالیا تصویب‌شده بود معرفی کرد و ادامه داد «این سیاست در مورد هر شهروند تونسی که دستش به خون‌آلوده نشده است، اجرا می‌شود.» مراکش نیز به دنبال فرایند بازگشت دوباره کسانی است که ریسک امنیتی ندارند. در حال حاضر دولت مراکش از اختیارات دولت برای تأخیر در صدور پاسپورت برای افرادی که گمان می‌رود قصد سفر به سوریه برای جنگ در این کشور را دارند، استفاده می‌کند؛ بااین‌حال این دستورالعمل، ازآنجاکه نیروهای امنیتی شناختی از ۸۱ درصد مراکشی‌هایی که به سوریه سفرکرده‌اند، ندارند، به نظر ناکارآمد می‌رسد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] اقدامات سازمان‌های بین‌المللی برای مقابله با پدیده بازگشت جنگجویان خارجی [/b][b]■[/b][/color] رهیافت‌های چند فرهنگی وسیع‌تری نیز برای مقابله با این مسئله مطرح‌شده است. در فوریه ۲۰۱۴، انجمن جهانی مبارزه با تروریسم – سازمانی بین‌المللی که توسط آمریکا و ترکیه با ۳۰ کشور عضو و همکاری سازمان‌های بین‌المللی دیگر تشکیل شد-دستورالعملی در مورد «جنگجویان تروریست خارجی» مطرح کرد. این دستورالعمل به‌پیش قدمی هلند و مراکش مطرح شد، که «باید شامل دو نشست کارشناسی و انجام فعالیت‌هایی که در توان انجمن جهانی مبارزه با تروریسم در سطح وزیران است، باشد». در نشست افتتاحیه شرکت‌کنندگان چالش‌هایی که جنگجویان خارجی ایجاد کرده‌اند و انحای مواجهه کشورها و سازمان‌های مختلف با این پدیده را به بحث و تبادل‌نظر گذاشتند. برای نمونه برخی کشورها برای انتشار اطلاعات پیرامون جنگجویان خارجی مشکوک، به استفاده از اعلان‌های زرد، روی آوردند- اعلان‌هایی که برای یافتن گمشده‌ها به کار می‌رود. [color=#ff6600][b]■[/b][b]تنها زمان می‌تواند بگوید که این راهکارها، تا چه حد موفق بوده‌اند[/b][b] ■[/b][/color] تنها زمان می‌تواند بگوید که این راهکارها در دفع خطری که بازگشت این جنگجویان خارجی به خانه در بردارد، تا چه حد موفق بوده‌اند. این واقعیت که کشورهای منطقه و بیرون از آن در حال انجام این تغییرات هستند، حکایت از جدی بودن تهدید اشاعه خشونت به بیرون از مرزهای سوریه دارد. جنگجویان خارجی چنان مشکل پیچیده‌ای هستند که احتمال شکست در مبارزه با آن‌ها محتمل است. مکانیسم‌هایی چند سویه ضد تروریستی که پس از ۱۱ سپتامبر به وجود آمد بدین معناست که نیازی نیست آمریکا و جامعه جهانی بخواهد این قابلیت‌ها را از آغاز ایجاد کند. درعین‌حال برنامه‌های و سیاست‌های اضافی در حال اجرایی شدن و تشدید شدن هستند، این واقعیت همچنان وجود دارد که یک حمله تروریستی وفق می‌تواند ثابت کند که این اقدامات ناکافی بوده‌اند. حملاتی از گونه‌ای که تاکنون در خاورمیانه، جایی که امنیت به دلیل بی‌ثباتی داخلی متزلزل است، انجام‌شده، و حملاتی که به‌سرعت به کشورهای غربی نیز تسری یافته است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ترکیه و کویت و محل اصلی حمایت از تروریسم در سوریه [/b][b]■[/b][/color] آمریکا باید در خانه هشیار باشد و در خارج نیز نقش رهبری خود را با تشویق بهترین فعالیت‌ها و کمک به سیاست‌های درست دولت‌های خارجی در مقابله با این تهدید، حفظ کند. به‌خصوص این کشور لازم است که فشارهای بیشتری بر کشورهای کلیدی مثل ترکیه، که محل اصلی ورود جنگجویان خارجی به سوریه است و عبور از مرزهای آن هنوز برای جنگجویان آسان است، و کویت که همچنان مرکز تأمین مالی گروه‌های تروریستی در سوریه است، وارد کند. درعین‌حال منبع مشکل- یعنی خود جنگ سوریه- تبدیل به آن چیزی شده است که «اکونومیست» از آن به‌عنوان «بن‌بست خون» یاد می‌کند، چیزی که پایانی برای آن متصور نیست. [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color] [color=#ff6600][b]منبع : [url="http://www.eshraf.ir/1838"]http://www.eshraf.ir/1838[/url][/b][/color]
  13. نکته جالب ماجرا این است که اساسا" مساله این نیست که که این وحوش قصد داشته باشند برگردند، چون مجموعه حضراتی که این حیوانات را از قفس آزاد کردند ، قصد دارند تا برای سالها از اینها استفاده کنند القاعده :2014-1983 میلادی داعش : 2014- ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
  14. با سلام و ممنون از توجه شما کاملا" صحیح می فرمایید - حداقل بعد از پایان جنگ تحمیلی ، نظریه جنگ ایستا ( خاکریز در مقابل خاکریز به سبک جنگ جهانی یکم ) در دانشکده های نظامی دنیا بطور نسبی منسوخ شده است . اکنون سازمان رزم تمامی ارتش ها بدنبال ایجاد تحرک بیشتر و بازهم بیشتر در میان یگانهای نظامی خود بوده و به نظر بنده ، ابداع دکترین جنگ نامتقارن و پس از آن جنگ ناهمتراز ناشی از همین نیاز واحدهای رزمی به مفهوم تحرک در میدان نبرد و گسترش جنگ به تمامی گستره میدان نبرد بوده است حتی دریک اظهار نظر رادیکالی ، سبک تحرکات نظامی ( با عذر خواهی ) حیواناتی که با عنوان داعش شناخته می شوند ، هم موید این نکته است - حداکثر تسلیحات سنگین این حیوانات ، توپهای 23 م.م ، 14.5 م.م ، خمپاره اندازهای 120 م.م و حداکثر راکت اندازهای 122م.م کاتیوشا است و رمز ( متاسفانه ) موفقیت اینها تا الان هم موید این امر است . یک واژه حیاتی " تحرک " <
  15. بخش نهم : همچنین ، ژنرال استاری برای ارتقاء سطح فرآیند تدوین آموزه هوا-زمینی ، که در گذشته اغلب به افسران بلحاظ کیفی ، درجه دو واگذار می گردید ، گامهایی برداشت . این کار با ایجاد یک جایگاه با عنوان معاونت رییس ستاد در امور آموزه ها ، انجام داد . استاری نیز برا تصدی این پست ، ژنرال دان مورلی را منصوب نمود . استاری ، مورلی و گروه کوچکی از افسران نخبه ارتش ، برای ترادوک یک تینک تانک فوق العاده را ایجاد کرده بودند . به محض آنکه در مورد ایده های خود درباره مفاهیمی چون تسلیحات ، سازماندهی ، لجستیک ، جنگ الکترونیک ، تهدید تسلیحات هسته ای و اهمیت مانور در برابر جنگ ایستا به توافق رسیدند ، استاری و مورلی به نقاط مختلف سفر کرده و در جلسات توجیهی برای مخاطبان نظامی در سراسر دنیا ، مفاهیم و ایده های خود را معرفی نمودند . اما در داخل خود ارتش ایالات متحده نیز وجود ترادوک مشکلاتی را ایجاد نموده بود . بعنوان مثال ، نیروی هوایی ایالات متحده هیچ تشکیلاتی بطور مشابه ترادوک در اختیار نداشت . نزدیکترین تشکیلات به ترادوک در این نیرو ، ستاد فرماندهی تاکتیکی نیروی هوایی (TACTICAL AIR COMMAND ) مستقر در پایگاه هوایی لانگلی بود که در حدود 15 دقیقه با فورت مونرو ( محل استقرار ترادوک ) فاصله داشت . استخوان بندی اصلی ایده استاری ، بر نبرد عمقی یا گسترش میدان نبرد قرار داشت ، یعنی اینکه نبرد نباید صرفا" در جبهه متمرکز گردد ، بلکه باید در عمق پشت جبهه دشمن نیز جریان داشته باشد ، یعنی در عقبه دشمن ، جایی که ستون های احتیاط دشمن استقرار داشتند و ماموریت داشتند تا بعنوان نیروی دنبال پشتیبان بعد از نیروی اصلی وارد نبرد شده و منطقه متصرفه احتمالی را تامین نموده و یا عمق پیشروی احتمالی را بیشتر نمایند . بنابراین باید از حرکت پرسنل ، تدارکات و حتی اطلاعات به گونه ای ممانعت شود که دشمن نتوانند از قوای ذخیره خود استفاده نمایند . برای از کار انداختن مراکز فرماندهی ، خطوط لجستیکی ، پیوندهای ارتباطی و دفاع هوایی دشمن ، حملات شدید نیروی هوایی لازم است که در جای خود مستلزم بیشترین هماهنگی و یکپارچگی میان یگانهای نیروی زمینی و اسکادرانهای نیروی هوایی است . با این حال در نیروی هوایی ، افسرانی بودند که به چنین بحث هایی با شک و تردید و بدگمانی نگاه می کردند . به نظر آنان ، این به معنای تجاوز آشکار به حیطه اقتدار نیروی هوایی بود ، زیرا ارتش قصد داشت خود را درگیر عملیاتهای ممانعتی نماید که بطور مرسوم در حوزه مسئولیتی نیروی هوایی قرار داشت . ادامه دارد ........
  16. [center]بسم الله الرحمن الرحیم[/center] [center]" و خداوند بهترین مکر کنندگان است " " قرآن کریم "[/center] [center]http://www.uploadax.com/images/23390364529904817792.jpg[/center] اندیشکده بروکینگز در گزارشی به قلم «بروس ریدل» نوشت: هجوم مبارزان خارجی به سوریه جهت پیوستن به جنگ علیه «بشار اسد» در تاریخ جهانی جهاد به نمونه‌ای بی‌سابقه تبدیل شده است و میدان جنگ در سوریه در حال شکستن رکورد جنگ افغانستان در مقابل اتحاد جماهیر شوروی در دهه ۸۰ میلادی به عنوان عرصه آموزش شبه نظامیان اسلام‌گراست. نیروهای امنیتی سراسر جهان به شکلی فزاینده نسبت به امنیت شهروندان خود حساس شده‌اند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]آمار دقیقی وجود ندارد[/b][b]■[/b][/color] مقامات اطلاعاتی آمریکا معتقدند تعداد مبارزان خارجی که از آغاز جنگ در سال ۲۰۱۱ به سوریه رفته‌اند بین ۸ تا ۱۰ هزار تن است. سایر منابع حتی رقمی بیش از این و تا ۱۲ هزار تن را اعلام کرده‌اند. مهم‌ترین عامل احتمالا عربستان سعودی است. منابع سعودی اعلام کردند تعداد اتباع آن‌ها که برای جهاد راهی سوریه شده‌اند ۱۲۰۰ تن است که بر اساس گزارش‌های منتشر شده ۳۰۰ تن از آن‌ها در درگیری‌ها کشته شده‌اند. منابع اردن می‌گویند در حدود هزار تن از اتباع این کشور راهی همسایه شمالی شده‌اند. آمار مربوط به سایر کشورهای عرب تا حد زیادی مبهم است. هیچ یک از کشورها ارقام مبارزان کشورهای فاقد دولت مانند یمن، لیبی یا عراق را ندارد اما بر اساس تجربیات قبلی می‌دانیم که آن‌ها احتمالا مبدأ اصلی جهادگرایان هستند. [color=#ff6600]■[b]مشارکت اتباع اروپای غربی در جنگ داخلی سوریه[/b]■[/color] در حقیقت تمامی کشورهای اروپای غربی گزارش داده‌اند که برخی از اتباع مسلمان آن‌ها به سوریه رفته‌اند. تعداد اندک اما چشمگیری در جنگ کشته شده‌اند و در محل اقامت خود در کشورهای انگلیس، فرانسه، بلژیک و سایر کشورهایی که مسلمانان زیادی دارند، لقب شهید گرفته‌اند. حتی کشور کوچکی مثل لوکزامبورگ تاکنون یک جهادگر شهید داشته است. اتباع آمریکا نیز در سوریه در حال مبارزه هستند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]مقایسه جنگ سوریه با افغانستان[/b][b]■[/b][/color] در مقام مقایسه، بر اساس گزارش‌های آژانس‌های اطلاعاتی آمریکا، مبارزه علیه چهلمین ارتش سرخ اتحاد جماهیر شوروی در افغانستان در دهه ۸۰ میلادی، طی بیش از یک دهه و در هنگام خروج نیروهای روس از افغانستان در سال ۱۹۸۹، ۲۰ هزار نیروی داوطلب را به خود جذب کرده بود. بنابراین افغانستان داوطلبانی بیشتر اما در بازه‌ای طولانی‌تر جمع آوری کرد. اگر سوریه همچنان مبارزان خارجی را با سرعتی که تا کنون شاهد آن بوده‌ایم، به خود جلب کند و جنگ داخلی برای یک دهه ادامه ‌یابد، جنگ در سوریه قطعا کارخانه بزرگ دیگری برای افراط‌گرایی در مقایسه با افغانستان بوده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] سوریه از جهات دیگر نیز نگران کننده است[/b][b]■[/b][/color] سوریه از جهات دیگر نیز نگران کننده است. بسیاری از افغان‌های به اصطلاح عرب که در دهه ۸۰ به پاکستان و افغانستان آمدند در آن زمان «جهادیون گردشگر» نامیده شدند. تعداد قابل توجهی از داوطلبان عرب و سایر داوطلب‌ها در حقیقت هرگز برای مبارزه با نیروهای روسیه از مرز پاکستان عبور نکردند و وارد افغانستان نشدند. آن‌ها در حالی که اسلحه کلاشینکف در دست داشتند عکس‌هایی از خود گرفتند و در کمپ‌های پناهندگی افغان‌ها و پایگاه‌های آموزشی مجاهدین در پاکستان، چند ماه سختی را تحمل کردند و زمانی که به خانه بازگشتند با افتخار از «تجربه» خود از شرکت در جهاد سخن گفتند. حتی آن‌هایی که علیه نیروهای روس مبارزه کردند تنها نقشی کم‌رنگ در تعیین نتیجه جنگ بر عهده داشتند. بهترین برآوردهای موجود در مورد تعداد کلی افغان‌های عرب که در میدان مبارزه در دهه ۸۰ کشته شدند، بیش از ۵۰۰ تن نیست. بیش از یک میلیون افغان در جنگ کشته شدند. حجم وسیع درگیری توسط هزاران مجاهد افغان و با حمایت چند صد نیروی اطلاعاتی پاکستان از ISI و کماندوهای نیروهای ویژه پاکستان هدایت می‌شد. به استثنای چند مورد مهم ■اسامه بن لادن یکی از شخصیت‌های مهم بود) ، افغان‌های عرب توسط مجاهدین یا ISI به عنوان عاملان اصلی در جنگ قلمداد نمی‌شدند. آن‌ها برای بالا بردن بودجه، خدمات درمانی و روابط عمومی مناسب بودند، نه برای مبارزه. [color=#ff6600][b]■[/b][b]نقش کلیدی مبارزان خارجی در جنگ داخلی سوریه[/b][b]■[/b][/color] اوضاع سوریه در حال حاضر بدین شکل نیست. مبارزان خارجی بخش عمده شورشیان علیه اسد را تشکیل می‌دهند. به ویژه در گروه‌های افراط گرایی مانند جبهه «النصرة»، القاعده یا حتی دولت اسلام گرا و رادیکال عراق و گروه الشمس (که زمستان گذشته به دلیلی افراط گرایی از القاعده مجزا شد) ، داوطلبان خارجی منبع اصلی قدرت جنگی هستند. مبارزان خارجی اغلب بیشترین تعصب را در میدان جنگ دارند. آن‌ها اغلب بمب‌گذاران انتحاری را شامل می‌شوند. در افغانستان در دهه ۸۰ هیچ بمب‌گذار انتحاری وجود نداشت؛ جهادیون در آن زمان این کار را روشی قهرمانانه برای مبارزه یا کشته شدن نمی‌دانستند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]عواقب جنگ افغانستان[/b][b]■[/b][/color] عواقب جنگ افغانستان گسترده و پایدار بود. در اوایل سال ۱۹۹۱ سربازان الجزایری جنگ افغانستان عنصری اساسی در آغاز جنگ داخلی الجزیره بودند که در نهایت منجر به مرگ ۱۵۰ هزار تن شد. سربازان افغان در مصر نقشی کلیدی در موج ترور ایفا کردند که در دهه ۹۰ میلادی قاهره و سایر شهرهای مصر را متأثر کرد. جمعیت جهاد جهانی مملو از سربازان جنگ افغانستان است، از بن لادن گرفته تا جانشین وی، «ایمان ظواهیری» مصری که طی جهاد جهانی در کمپ پناهندگان پزشک بوده است. البته خطرناک‌ترین نتیجه جنگ نقشی بود که این موضوع در ایجاد ایدئولوژی جهاد جهانی ایفا کرد. پدر آن ایدئولوژی سرباز جنگ بود: «عبدالله عزام» یک فلسطینی که اولین شریک بن لادن در جذب نیروهای خارجی برای آمدن به افغانستان بود. چندین نیروی داوطلب در دهه ۸۰ از جماعت مسلمان در اروپا و آمریکای شمالی آمدند. اکنون چندین نیروی مبارز در سوریه وجود دارند که دارای گذرنامه آمریکا و اروپا هستند و در صورتی به خانه باز می‌گردند که از جنگ جان سالم به در ببرند. برای سرویس‌های اطلاعاتی و امنیتی غربی، تصور آن که افراطی‌های جنگ دیده و باتجربه آنها مملو از خشم و نفرت به خانه باز می‌گردند، عمیقاً آزار دهنده است. منبع : [url="http://www.eshraf.ir/1390"]http://www.eshraf.ir/1390[/url] در ضمن ، امروز یعنی شنبه دهم خرداد 1393 شمسی ، براساس اعلام خبرگزاری های جهانی ، بخش عمده ای از وهابیون و سلفی ها یی که اکنون در سوریه می جنگند ، درحال خروج از این کشور و اعزام به سوی اوکراین به هزینه عربستان سعودی هستند . [color=#ff0000]عکس های خارج از گالری سایت قرار ندهید[/color] [color=#ff0000]با تشکر[/color] [color=#ff0000]آنتی وار[/color]
  17. [quote name='Antiwar' timestamp='1402816017' post='386026'] این متن بیشتر با دیدگاه مصرف کنندگان نوشته شده. معمولا برای حفظ منافعشون در بعضی موارد اغراق می کنند و در بعضی موارد از اطلاعات مجعول استفاده میشه. البته مطالب بسیار خوبی هم درش بود. خاورمیانه بعید است که تا در آن نفت باشد از ثقل انرژی جابه جا شود. به هر حال نفتی که با 10 یا 20 دلار در میاد قابل مقایسه نیست با نفتی که خالص 70 80 دلار بشکه ای هزینه دارد. منابع غیر متعارف گذشته از هزینه ی بالای تولید در مورد ثباتشون هم تشکیک هست. یعنی توان حفظ تولید از مخازن. مشکلات جدی آلایندگی دارند و برای استحصالشون به انرژی نیاز هست. آمارها همه افزایش مصرف انرژی رو نوید میده بیش از تولید و افزایش منابع اثبات شده عموما با دستکاری تعاریف اتفاق می افته نه در واقع امر. مخازن بزرگ جهان تقریبا به نیمه ی دوم عمرشون رسیدند و کشف جدید بعید هست. [/quote] با سلام البته این استدلال هم منطقی به نظر می رسد ، چرا که براساس پیش بینی های موسسات آینده نگر غربی و شرقی ، این مرکز تقل حداقل تا سال 2050 میلادی وجود خواهد داشت و تمام کوشش ها براین مساله متمرکز خواهد شد که چگونه امنیت این مرکزثقل به نفع طرف غربی حفظ و امنیت شریان انرژی برقرار باشد .
  18. [center][size=5][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] یک اندیشکده آمریکایی می‌گوید که دلایل کشورهای حوزه خلیج‌فارس برای دخالت در سوریه پیچیده و سیاست‌های آن‌ها غیرقابل‌پیش‌بینی و اغلب متناقض هستند.اندیشکده «کارنگی» در مقاله‌ای به قلم «فردریک وِری» نوشت: کشورهای حوزه خلیج‌فارس از اینکه یک نیروی واحد باشند دور هستند و سیاست‌های آن‌ها در قبال سوریه، برآمده از فاکتورهایی از تقسیمات فرقه‌ای گرفته تا سیاست زور است. بااین‌حال همگرایی‌ها و واگرایی‌هایی در منافع، فعالیت‌ها و دیدگاه‌های کشورهای حوزه خلیج‌فارس در قبال سوریه وجود دارد. [color=#ff6600][b]■[/b][b]رقابت راهبردی عربستان با ایران علت اصلی دخالت این کشور در سوریه [/b][b]■[/b][/color] [b]منافع متفاوت در سوریه[/b] رقابت راهبردی عربستان با ایران علت اصلی ژئوپولتیکی است که این کشور را به دخالت در سوریه وامی­دارد. حکومت «بشار اسد» رئیس‌جمهور سوریه پیوندهای وثیقی با ایران شیعی داشته است که مانعی برای ادعای رهبری عربستان سعودی در موضوعات شام و فلسطین است. قبل از ۲۰۱۱، ریاض ترکیب ناموفقی از فشار دیپلماتیک و تشویق را برای دور کردن سوریه از ایران به کار بست. شورش ضد «اسد» به عربستان فرصت دوباره‌ای برای کاستن از نفوذ ایران در جهان عرب داد. این وضعیت شانسی دوباره برای عربستان پس از شکست در عراق، با انتخاب «نوری مالکی»، بود؛ و شاید مهم‌تر از همه این یک شانس برای نجات از شکست لبنان بود، جایی که هم‌پیمان ایران، حزب‌الله، بر رقبای سنی موردحمایت عربستان غلبه کرده است. ریاض اکنون به دنبال یک حکومت مقتدر در دمشق است که شریکی خوب برای کشورهای عضو شورای همکاری خلیج {فارس} باشد و پایانی برای محور مقاومت ایران- حماس – حزب‌الله ترسیم کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده عربستان از جنگ سوریه برای حفظ برتری در شورای همکاری و جلوگیری از نفوذ قطر [/b][b]■[/b][/color] درحالی‌که محاسبات عربستان در نبرد سوریه بیش از هر چیز مبتنی بر توازن قدرت است، بُعد هنجاری نیز در این قضیه دخیل است. جنگ سوریه ماهیتی فرقه‌ای یافته است و کشتار سنی‌ها در سوریه فشار زیادی بر خاندان حاکم بر عربستان برای دخالت در سوریه، با توجه به ادعای عربستان مبنی بر رهبری عالم اسلام، وارد کرده است. دلایل دیگری نیز برای دخالت عربستان در سوریه وجود دارد که برای وجهه منطقه‌ای و امنیت داخلی ریاض ضروری هستند. عربستان به دنبال جلوگیری از گسترش گروه‌های القاعده که تهدیدی بالقوه برای عربستان هستند، است. ریاض درعین‌حال به دنبال اطمینان از این است که گروه‌های اخوان­المسلمین در اپوزیسیون سوری در هر دولتی پس از «اسد» در حاشیه قرار می‌گیرند. عربستان همچنین از جنگ سوریه برای حفظ برتری خود در شورای همکاری خلیج {فارس} و به‌خصوص جلوگیری از نفوذ فزاینده قطر استفاده کرده است. برخی مفسرین سعودی نیز از نبرد سوریه به‌عنوان آزمونی برای محک نظام جدید منطقه‌ای به رهبری عربستان که خصلت اصلی آن به حاشیه رانده شدن آمریکاست، سخن می‌گویند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]منافع امارات بحرین، قطر و کویت در سوریه [/b][b]■[/b][/color] منافع امارات و بحرین در سوریه تا حد زیادی با منافع عربستان پیوسته است. هر دو کشور به دنبال مقابله با نفوذ ایران و اخوان‌المسلمین در سوریه هستند. امارات به‌طور خاص منافعی در دور نگاه‌داشتن لبنان و اردن از آتش جنگ دارد. منافع قطر در میان کشورهای کوچک خلیج {فارس}، ترکیب پیچیده‌تری از نگرانی‌های ژئواستراتژیک، اقتصادی و داخلی و همین‌طور انگیزه‌های شخصی سران این کشور است. دوحه قبل از سال ۲۰۱۱ از رابطه‌ای نسبتاً خوبی با «اسد» برخوردار بود. قطر با توجه به این واقعیت که دارای منابع مشترکی با ایران – پارس جنوبی/میدان گازی گنبد شمالی- است، می‌کوشید تا با تنها متحد عرب ایران، سوریه، رابطه خوبی داشته باشد. سرمایه‌گذاران قطری نیز میلیون‌ها دلار در بخش خصوصی سوریه سرمایه‌گذاری کرده‌اند. علی‌رغم این پیوندهای دوستانه پیشین، قطر در نبرد با هدف تأثیرگذاری در منطقه با حمایت از گروهی که به نظر این کشور قدرتمندترین گروه دخیل در جنگ سوریه است، یعنی اخوان‌المسلمین، شرکت کرده است. کویت در قبال نبرد داخلی سوریه محتاط بوده است، با توجه به حضور قوی خانواده‌های متمول شیعی در مجلس کویت که به اپوزیسیون سنی مخالف هستند و در برخی موارد به دلیل پیوندهای فامیلی و دینی دیرینه کوشیده‌اند تا به دولت «اسد» کمک کنند. کویت در مقابله با خانواده حاکم «الصباح» تلاش کرده است تا مسئله سوریه تبدیل به محملی برای شکاف میان شهروندان این کشور نشود. [b]سیاست‌های کشورهای حوزه خلیج{فارس} در سوریه[/b] سیاست‌های کشورهای حوزه خلیج {فارس} در سوریه ترکیبی از دیپلماسی، کمک مالی، آموزش و حمایت تسلیحاتی بوده است. عمده دخالت با دو ویژگی مجزا در دیپلماسی کشورهای حوزه خلیج {فارس} شکل‌گرفته است: یک رویکرد بسیار شخصی که به‌وسیله آن راهبردها به‌طور اختصاصی توسط تعدادی شاهزاده و مشاوران مورد اعتماد مدیریت می‌شود؛ و توانایی بازیگران غیررسمی و شبه رسمی مثل روحانیون، خیریه‌ها و رهبران قبایل برای عمل همسو با دولت، فشار بر آن یا تعقیب اهداف خود بیرون از کنترل دولتی. نتیجه این دو جریانی پیش‌بینی‌ناپذیر و سیاست‌های دائماً متناقض بوده است. تمایل پادشاهی عربستان برای پیش‌دستی موجب تحرکاتی نامنظم مثل رد کرسی شورای امنیت سازمان ملل متحد شد. روحانیون نیزسیاست‌هایی مخالف دولت‌هایشان پیش‌گرفته‌اند که یک نمونه روشن آن حمایت مالی سلفی‌ها از جبهه النصره است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] عربستان همواره نسبت به طرح‌های دیپلماتیک قوی در سوریه نگران بوده است [/b][b]■[/b][/color] عربستان همواره نسبت به طرح‌های دیپلماتیک قوی در سوریه نگران بوده است و آن‌ها در بهترین حالت یک خام‌دستی خطرناک پیرامون بازگشت حکومت «اسد» و در بدترین شرایط توطئه‌ای از سوی آمریکا برای قربانی کردن اپوزیسیون سوریه برای رسیدن به توافقی هسته‌ای با ایران را می‌بیند. عربستان با این باور که کشورهای محلی و به‌خصوص عرب، باید ابتکار عمل را به دست بگیرند، به میانجی‌های منطقه‌ای مختلفی برای تأثیر در توازن رهبری در اپوزیسیون سوریه، به حاشیه راندن القاعده، فرونشاندن نزاع میان مخالفین و بهبود کیفیت نبرد مخالفین، از طریق آموزش و ارسال تسلیحات پیشرفته، متوسل شده است. این فرایند به تشکیل اتاق عملیات سعودی، قطری و ترکی در استانبول منجر شد که حمایت‌های مالی را از طریق میانجی‌گری جنبش آینده لبنان به سوریه انتقال داده است، آموزش نظامی توسط اردن را هماهنگ و ارسال سلاح از کرواسی را قطع کرده و بنا به گزارشات کمک پاکستان برای آموزش را جلب کرده است. [color=#ff6600][b]■[/b][b] استفاده قطر از ثروت عظیم گازی[/b][b] خود برای تحقق اهدافش در سوریه [/b][b]■[/b][/color] در میان صف‌بندی گروه‌ها در صحنه نبرد، اغلب تشخیص حمایت ریاض از ماهیت متغیر این کمک و سیاست خارجی عربستان دشوار است. در این میان قطر در خط مقدم کمک به اپوزیسیون سوریه قرار داشت است. این کشور از ریاست خود بر اتحادیه عرب و ثروت عظیم گازی خود برای این هدف استفاده کرده است. تا تابستان ۲۰۱۳، ریاض در تلاش بود تا ابتکار عمل در سوریه را از قطر بگیرد، قطر با مخالفت شدیدی برای حمایت از اخوان مواجه بود و امیر جدید و جوان قطر موضع‌گیری جدیدی را دنبال می‌کرد. رقابت عربستان با قطر موجب اختلاف و موازی کاری در رهبری اپوزیسیون سوریه شد. عربستان از «احمد الجربا»، رهبر ائتلاف ملی نیروهای مخالف و انقلابی سوریه و نیروهای اپوزیسیون حمایت می‌کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b] همکاری فزاینده عربستان با سازمان سیا برای آموزش و تجهیز مخالفین [/b][b]■[/b][/color] «سلیم ادریس» رئیس پیشین ارتش آزاد سوریه نیز به دلیل روابطش با قطر از حمایت «احمد الجربا» محروم شد. بنا به گزارشات، جانشین او «ادریس البشیر» از حمایت عربستان برخوردار است؛ و دولت عربستان از جبهه شمالی انقلابیون سوریه حمایت می‌کند. رهبر این جبهه، «جمال معروف» ادعا کرده که ۴ میلیون دلار کمک از آمریکا و عربستان دریافت کرده است. نیمه نخست سال ۲۰۱۴ با تغییر در سیاست عربستان در قبال سوریه در جهت هماهنگی بیشتر با آمریکا و توجه به خطر بازگشت القاعده همراه بوده است. گزارش‌ها در ماه مارس از همکاری فزاینده عربستان با سازمان سیا برای آموزش و تجهیز مخالفین حکایت داشتند. این حمایت ذیل راهبرد جدید آمریکایی- سعودی- اردنی، با اصلی‌ترین دریافت‌کننده اخیر کمک‌ها، یعنی جبهه میانه‌رو جنوبی انجام می‌شود. [color=#ff6600][b]■[/b][b] امارات برخلاف ریاض اعتقادی به ارسال مستقیم سلاح به شورشیان سوری ندارد[/b][b]■[/b][/color] در ماه آوریل مرد اول عربستان در موضوع سوریه، «بندر بن سلطان»، رئیس قبلی اطلاعات عربستان، از پست خود برکنار شد. جایگزینی او با متحد ضد تروریسم پیشین آمریکا و وزیر قبلی وزارت کشور عربستان، شاهزاده «بن نواف»، نشانه‌ای از مرحله‌ای جدید در همکاری عربستان و آمریکا در سوریه به‌خصوص در مقابل تروریست‌های جهادی است؛ اما تلاش‌های عربستان و آمریکا به جبهه میانه‌رو با پول‌هایی از مجاری غیررسمی – اغلب از جانب فعالان بخش‌های خصوصی- به کنش­گران تندروتر خنثی‌شده است.امارات برخلاف ریاض اعتقادی به ارسال مستقیم سلاح به شورشیان سوری ندارد. این کشور در عوض خود را به‌عنوان فراهم‌کننده کلیدی کمک‌های بشردوستانه معرفی کرده است. به‌طور مثال امارات با شروع ۲۰۱۱ ا کمک‌های بشردوستانه خود به اردن را به‌شدت افزایش داد- از ۳۳ میلیون دلار در سال ۲۰۰۹ و ۲۰۱۰ تا ۲۰۶ میلیون دلار در سال ۲۰۱۱ و ۲۶۳ میلیون دلار در سال ۲۰۱۲٫ (و گزارش‌ها از کمک بیشتر امارات به لبنان در حوزه نظامی در پایان ۲۰۱۳ و آغاز ۲۰۱۴ حکایت دارد.) [color=#ff6600][b]■[/b][b] کویت: کانون زلزله فعالیت‌های مالی تروریستی در سوریه[/b][b]■[/b][/color] امارات همچنین به‌عنوان یک مرکز مالی و لجستیکی برای اپوزیسیون سوریه محسوب می‌شود و مسئولین این کشور با شیعیان اماراتی و لبنانی‌های مقیم امارت که به دنبال کمک به «اسد» و حزب‌الله بوده‌اند مقابله کرده‌اند. کویت به نحو رسمی با شورشیان مسلح سوری مخالفت کرده و بر میزبانی کنفرانس‌های خیریه و معرفی خود به‌عنوان حامی اصلی شهروندان سوری تمرکز کرده است. کویت همچون آنچه یک مقام ارشد آمریکایی «کانون زلزله فعالیت‌های مالی تروریستی در سوریه» خوانده است ظاهر شده است. این کشور منبع اصلی تأمین مالی القاعده در سوریه بوده است. تمامی گروه‌های شورشی نام خود را از سرمایه‌گذاران کویتی گرفته‌اند و به دستور آن‌ها عملیاتشان را انجام می‌دهند.منبع اصلی این کمک‌ها، خیریه‌های سلفی کویتی، روحانیون و سیاست‌مدارانی هستند که پیوند آنان با این گروه‌های شورشی حکایت از پیوندهای مشترک قبیله‌ای – دینی و همچنین تمایلات فرقه‌ای و چشم‌انداز ضد ایرانی مشترک آنان دارد. [color=#ff6600][b]■[/b][b] ادامه نبرد در سوریه و بقای «اسد» پیروزی‌ای بالفعل برای ایران و حزب‌الله [/b][b]■[/b][/color] تقسیمات فرقه‌ای در بحرین نیز همانند کویت سیاست این کشور را در قبال سوریه تحت‌الشعاع قرار داده است. سلفی‌های بحرینی که اغلب خارج از قدرت دولتی عمل کرده و کمک‌های انسان دوستانه برای مخالفین سوری را سازمان‌دهی کرده‌اند. بنا به گزارشات برخی از این کمک‌ها برای تهیه سلاح برای برخی عناصر سنی رادیکال به کار گرفته‌شده است؛ همچنین تعدادی از سلفی‌های بحرینی نیز در جنگ در سوریه کشته‌شده‌اند. [b]نگرانی‌ها از ادامه نبرد[/b] کشورهای حوزه خلیج {فارس} ادامه نبرد در سوریه و هر روزی که «اسد» در قدرت باقی بماند را پیروزی بالفعلی برای ایران و حزب‌الله قلمداد می‌کنند. مفسرین سعودی همواره نسبت به پابرجا ماندن حکومت فعلی سوریه هشدار داده‌اند؛ این کشور چنانکه یک مفسر سعودی در عبارت «شام عربی ما» می‌گوید دژی برای نفوذ ایران خواهد شد. ترس سعودی تنها به شام محدود نمی‌شود- بقای «اسد» به نظر آن‌ها کنترل ایران بر عراق و تسلط این کشور بر خلیج‌فارس را نیز تقویت می‌کند. [color=#ff6600][b]■[/b][b]اقدامات ضد تروریستی[/b][b] کشورهای حوزه خلیج‌فارس[/b][b]■[/b][/color] همچنین نگرانی‌های داخلی نیز در این زمینه وجود دارد. کشورهای حوزه خلیج {فارس} به‌شدت نگران این هستند که هجوم داوطلبان این کشورها به سوریه، نیروهای جدیدی برای القاعده به­وجود بیاورد که به خانه بر خواهند گشت و باعث ناامنی می‌شوند. آن‌ها برای مقابله با این پدیده چند طرح قانونی، رسانه‌ای و مذهبی اجرا کرده‌اند. عربستان سعودی به‌خصوص در این جبهه نیرومند ظاهر شده است: در آغاز ۲۰۱۴، عربستان دستورالعمل‌های قانونی را تدوین کرد و شرکت در جنگ سوریه را جرم معرفی کرد و «دولت اسلامی عراق و شام» و «جبهه النصره» را به‌عنوان گروه‌های تروریستی معرفی کرد. در اواسط ۲۰۱۲ تلاش روحانیون برای جمع‌آوری کمک‌های انسان دوستانه خارج از کانال‌های رسمی توسط وزارت کشور عربستان متوقف شد. [color=#ff6600][b]■[/b][b]نقش روحانیون سلفی در نبرد سوریه [/b][b]■[/b][/color] کشورهای حوزه خلیج {فارس} همچنین روحانیون سلفی که شرکت در جهاد سوریه را تشویق می‌کردند را ممنوع­الفعالیت یا بازداشت کردند و روحانیون بی‌طرف یا طرفدار حکومت را برای منصرف کردن جوانان از جنگ جایگزین کردند. روحانیون سعودی از روحانیون نسبتاً مترقی تا شخصیت‌های تندروتر، عمدتاً دنباله‌رو سیاست‌های دولت این کشور در قبال سوریه هستند. روحانیون سنی خلیج {فارس} نیز در گسترش شکاف میان گروه‌های سنی با مخالفت اکثریت آن‌ها با داعش و درعین‌حال هم‌صدایی با جبهه النصره نقش داشته‌اند. علی‌رغم تلاش‌های حکومت سوریه برای به خدمت گرفتن آن‌ها، روحانیون و شخصیت‌های سعودی همچنان به سوریه می‌پردازند. در ژوئن ۲۰۱۴ به‌طور مثال، «عبدالله محمد المحیسنی» روحانی مشهور سعودی فعال در جنگ سوریه طرح «امه» را برای حل اختلافات داعش و سایر گروه‌های شورشی به کار بست. این طرح بیش از ۲۰۰۰۰ امضای اینترنتی به دست آورد که بیش از ۱۲۰۰۰ هزارتای آن‌ها از درون عربستان ثبت شده بود. [color=#ff6600][b]■[/b][b]چالش‌های پیش روی[/b][b] کشورهای حوزه خلیج‌فارس [/b][b]در کمک به شورشیان سوری[/b][b]■[/b][/color] هرچند نیمه نخست ۲۰۱۴ با همگرایی راهبردی بیشتر آمریکا و کشورهای حوزه خلیج {فارس} گذشت، به نظر نمی­رسد کشورهای حوزه خلیج {فارس} کاملاً مطابق میل آمریکا عمل کنند. این سیاست خارجی شخصی و غیررسمی کشورهای حوزه خلیج {فارس} همراه با اپوزیسیون متشتت سوریه، هدایت کمک‌ها به گروه‌های به‌اصطلاح میانه‌روی سوری را با چالش جدی مواجه کرده است. تا آنجا که به ایران مربوط است به نظر نمی‌رسد گام‌های اخیر کشورهای حوزه خلیج {فارس} به سمت ایران به گسترش تشنج‌زدایی در سوریه بینجامد. هرچند دو طرف از افسارگسیختگی القاعده بیمناک هستند، کشورهای حوزه خلیج {فارس} مشوقی برای ارائه به ایران در ازای دست کشیدن از جنگی که آن را لحظه‌ای سرنوشت‌ساز برای برتری منطقه‌ای ایران می‌دانند، در اختیار ندارند. علاوه بر این ممکن است به دنبال برنامه اقدام مشترک و رفع تحریم‌ها، عربستان سعودی و کشورهای حوزه خلیج {فارس} دخالت خود را در سوریه برای جلوگیری از تجاوز یک ایران با اعتمادبه‌نفس افزایش دهند. به‌هرحال سیاست‌های کشورهای حوزه خلیج {فارس} در سوریه با توجه به نگرانی‌های امنیتی و بافتار داخلی هر یک از کشورهای حوزه خلیج {فارس} شکل خواهد گرفت. علی­رغم برخی تلاش‌ها به رهبری عربستان برای ایجاد هماهنگی، رقابت بین فعالان رسمی و غیررسمی و میان کشورهای حوزه خلیج {فارس}، به گسترش انشعاب و رادیکالیسم در اپوزیسیون سوریه کمک خواهد کرد. [color=#ff6600][b]پایان[/b][/color] [color=#ff6600][b]بن پایه : [url="http://www.eshraf.ir/1826"]http://www.eshraf.ir/1826[/url][/b][/color]
  19. [quote name='arash666' timestamp='1402758753' post='385850'] این کتاب رو جناب فرزین ندیمی قرار دادند . برای موارد مشابه باید از ایشون بپرسم و به شما بگم ولی در حال حاضر این کتاب رو داشته باشید تا بعد [center][color=#008000]دانلود کتاب ماموریت در ساحل نیسان[/color][/center] [center][color=#008000]خاطرات سرتیپ 2 زرهی ستاد[/color][/center] [center][color=#008000]جناب محمود فردوسی[/color][/center] خودم بعد از خوندن این کتاب اطلاعات ام در مورد زرهی ایران در جنگ ( خصوصا تانک چیفتن و مشکلاتی که در جنگ با آن دست و پنجه نرم میکرد آشنا شدم ) البته کتاب بیشتر در مورد خاطرات اوایل جنگ هست خواندن این کتاب رو به همه توصیه میکنم [color=#ff0000]دوستانی که دسترسی دارند ممنون میشم کتاب رو تهیه کنند و بخرند واین پست رو به عنوان راهنما استفاده کنند ( که همچین کتابی هست ) دوستانی هم که گشتن و پیدا نکردن دانلود کنند لذتش رو ببرند[/color] [url="http://www.mediafire.com/download/clffi6rxy1s9m0t/mamouriat+fdar+sahel+neisan.rar"]دانلود کتاب ( به این میگن آپلود سنتر )[/url] [/quote] بسیار ممنون از راهنمایی و پیگیری جنابعالی
  20.  با سلام و تشکر - می تونم بپرسم کتابهای مشابه این از کجا قابل دانلود هست - مثلا" بررسی نقش زرهی در جنگ ایران و عراق با تشکر از راهنمایی شما
  21. با سلام - ضمن تشکر از جنابعالی بابت مطالعه دقیق و سئوال بسیار مهمی که مطرح فرمودید : در این ارتباط باید بگویم که فاصله میان ایجاد یک راهبرد تا به رسمیت شناختن آن ، تغییر ساختارهای واحد نظامی مورد نظر ، ایجاد ایده برای ابداع فناوری های مورد نیاز این راهبرد و در نهایت اجرای بدون نقص آنها سال ها فاصله مورد نیاز هست و خواهد بود . ژنرال استاری به عینه این مساله را ذکر می کند که اساسا" ارتش ها ، نهادهای اجتماعی بشمار می روند که بشدت در مقابل ایجاد تغییرات مقاومت می کنند و اصولا" تا زمانی که در یک موقعیت بحرانی وارد نشوند ، حاضر به اعمال تغییرات بنیادی ( انقلاب دراستراتژی نظامی ) بجای ایجاد یک رفرم ( تغییرات سطحی در ساختار رزمی ) نیستند . نمونه بارز این مساله ارتش آمریکا بشمار می رود . تا آنجایی که بنده اطلاع دارم ، ایالات متحده تا پایان جنگ ویتنام بشدت به همان دکترین رزمی قدیمی خود یعنی استفاده از حجم انبوه آتش ( حمایت هوایی و زمینی توسط واحدهای نیروی هوایی و آتشبارهای توپخانه توسط مهمات غیر هوشمند )‌ برای پشتیبانی پیاده نظام تکیه داشت چرا که این دکترین در برایر ورماخت در جنگ جهانی دوم و ارتش کره شمالی در جنگ کره (1953) جواب داده بود ، چرا که در این دو جنگ واحدهای دشمن ، یگان های منظم و کلاسیک بشمار می آمدند . اما در جنگ ویتنام و بخصوص از اواسط این جنگ ، ارتش ایالات متحده با دو مفهوم جدید مواجه شد : 1- تبدیل شدن دکترین ارتش ویتنام شمالی از نبرد کلاسیک به نبرد نامتقارن ( و نه ناهمتراز) 2- ظهور واحدهای پدافند موشکی برای دفاع از اهداف حیاتی ویتنام شمالی که توسط روسها فراهم آمده بود ( واحدهای سام- 2 ، آتشبارهای توپخانه ای و در انتهای جنگ واحدهای سام-3) در ارتباط با مورد اول ، آمریکایی ها تا زمانی که ویتنام شمالی با روش کلاسیک می جنگید ، برای شکست دادن آنها مشکل زیادی نداشتند ، چون در تعداد نیرو 10 به یک و در قدرت آتش 20 به یک از برتری فاحشی برخوردار بودند ، اما زمانی که دکترین رزمی ویتنام شمالی تغییر نمود ، دوران فاجعه بار برای آمریکایی ها آغاز گردید ( این مساله خودش یک موضوع مفصل برای پژوهش بشمار می آید ) در ارتباط با مورد دوم هم بسیار روشن است . تا قبل از وارد شدن آتشبارهای گاید لاین و میگ -21 و رادارهای پیش اخطار P-15 فلت فیس و توپخانه ضدهوایی اس- 60 به ویتنام شمالی ، نیروی هوایی آمریکا هیچ مشکلی برای اجرای تاکتیک های بمباران فرشی و شخم زدن خاک ویتنام شمالی نداشتند ، اما ورود تدریجی این سلاح ها ، بتدریج عرصه را بر نیروی هوایی آمریکا تنگ نمود ، تا جایی آمریکایی ها مجبور شدند بسرعت تسلیحات و تاکتیک های سرکوب پدافند هوایی دشمن (SEAD) را که شامل بمب افکن های تاکتیکی اف-105 تاندر چیف و موشکهای ضد تشعشع ( ضد رادار) شرایک و استاندارد( که در حقیقت نمونه هواپایه موشک سطح به هوای استاندارد) بود را وارد عرصه نبرد نمایند حتی این جنگ موجب شد تا ایالات متحده تاکتیهای بمباران متعارف خود را تغییر داده و حتی رو به استفاده از مهمات هوشمند بیاورد . بعنوان مثال در طول 4 سال آخر جنگ ، آمریکایی ها بارها سعی کردند تا به سبک جنگ جهانی دوم و با اعزام تعداد انبوه بمب افکن ها ، پل راهبردی " تان هوا" را منهدم کنند ولی علیرغم تلفات بالا ( در حدود 60 تا 90 فروند هواپیما) نتوانستند ، ولی با ورود نخستین سری مهمات هوشمند پیووی ، تنها در یک سورتی پرواز که توسط بمب افکن های تاکتیکی اف-4 فانتوم انجام گرفت ، این پل برای یکسال و نیم بلااستفاده گردید . غرض از بیان این مسایل ، این بود که متاسفانه تا یک سازمان رزمی ( مثل یک ارتش ) دچار یک فاجعه نشود ، هیچ اقدامی برای تغییر ساختارها ، فناوری ها ، تاکتیک ها و تکنیک ها ی خود بعمل نخواهد آورد . در ارتباط با بحث دفاع متحرک که نسخه آزمایشی نبرد هوا- زمینی بشمار می آید ،هم این مساله کاملا" صادق است . براساس نوشته های ژنرال استاری ، ارتش ایالات متحده فقط زمانی به این فکر افتاد که باید ساختار ، تاکتیکها ، استراتژی ها و فناوری و حتی تکنیکهای خود را تغییر دهد که با فاجعه نظامی ویتنام مواجه گردید . عین این مساله برای روسها در افغانستان و چچن تکرار گردید . در ارتباط با عراقی ها هم این مساله صدق می کند . عراق جنگ با ایران را زمانی آغاز کرد که کاملا" براساس دکترین های رزمی اتحاد شوروی سازماندهی شده بود ، یعنی تکیه بر توان زرهی که از پشتیبانی آتش توپخانه بهره می برد و در حالی که تانک ها در این ارتش صرفا" وظیفه یک توپخانه متحرک را ایفا می کردند ، پیاده نظام به همراه IFV ها به خطوط دشمن حمله میبرد . عراقیها هم تا قبل از ورود به خرمشهر از همین روش پیروی می کردند ، ولی چون در خرمشهر با نوع تازه ای از نبرد ( یعنی نبرد شهری که در آن تانک دیگر کارایی خود را تا حد زیادی از دست می داد ) روبرو شدند ،بتدریج پیاده نظام و IFV های خود را وارد عرصه کردند . بعد از اینکه عزیزان ارتش و سپاه ( با سهم مساوی از این پیروزی ) توانستند خرمشهر را آزاد کنند ، عراقی متوجه نقص موجود در دکترین روسها شده و بتدریج با استفاده از مستشاران نظامی فرانسوی ، بلژیکی ، مصری ، اردنی ، پاکستانی و نهایتا" امریکایی ، ساختار رزمی خود را بویژه در یگانهای گارد ریاست جمهوری تغییر داده و با استفاده از استراتژی دفاع متحرک ، ضرباتی را به ما وارد ساختند . البته به کارگیری این استراتژی توسط عراق و اقدامات متقابل ما بصورت محدود درکتاب ارزشمند دفتر مطالعات و تحقیقات جنگ سپاه با عنوان " جنگ در سال 65" تشریح شده است . تلفات در حدود 100 نفر بود اگر اشتباه نکنم .
  22. بخش هشتم : این نبرد ، با همراهی افسران علاقه مند به این موضوع آغاز گردید و استاری با نوشتن مقالات و چاپ آنها در نشریات نظامی ( که در کشور ما متاسفانه به تعداد انگشتان یک دست هم نمی رسد ) ارتش را وادار به عکس العمل نمود . آنچه در این تلاش نقشی اساسی داشت ، مفهوم باز آزمودن (reexamination) وسواس قدیمی موجود در ارتش بود . تردید درباره مفاهیم قدیمی ، به معنای حمله به آنها ونه صرفا" ایجاد یک شبهه درباره آن در یک گستره وسیع بود ، بدین معنی که نه تنها به ایده های قدیمی حمله می شد ، بلکه یک تهاجم همه جانبه به تمامی مشاغل ، حرفه ها ، تاکتیکها ،فناوری ها و... که ایده های قدیمی برپایه آن استوار بود نیز صورت می گرفت . این مساله به معنای بازبینی و شاید تغییر کل ساختار نظامی ارتش ایالات متحده بشمار می رفت که شامل اندازه ، ترکیب و شمار واحدهای رزمی هم می بود . این تغییرات بدین معنا بود که این تحول در زمانی صورت می گرفت که دکترین نظامی اتحاد شوروی هنوز تحت تاثیر دکترین " شتاب حرکت نیروهای انبوه و نبرد مداوم زمینی (mas momentum and continue land combat) قرار داشت . بنابراین جهش بسوی نوع جدیدی از آموزه های نظامی تنها در اواخر دهه 1970 و اوایل دهه 1980 بوقوع پیوست .( نکته جالب هم این است که نخستین آزمایش غیر رسمی این دکترین ها در جنگ ایران و عراق صورت گرفت ولی برای ساختار کند و غیر قابل انعطاف ارتش عراق اساسا" چنین چیزهایی غیر قابل قبول و پذیرش بشمار می رفت ، بااینکه عراقی ها نتایج نسبتا" قابل قبولی از اجرای این دکترین ها بدست آورده بودند ) . در این دوره ، استاری نه تنها در ارتباط با موضوعات نظامی ، بلکه در باره موضوعات اقتصادی و اجتمای در ساختار ارتش ایالات متحده تغییرات زیادی را موجب گردید . وی در سال 1982 در نخستین دیدارش با آلوین تافلر چنین گفت : " تغییر ساختار محافظه کار ارتش بسیار دشوار است . از آن گذشته ارتش ایالات متحده یک نهاد موج دومی است . بدین معنی که ارتش بعنوان یک نهادی که وابسته به صنایع نظامی است مشخص می گردد و این صنایع وظیفه دارند بصورت سریال سلاح تولید کنند . ارتش توانایی افراد را در چهارچوب تجهیزات تولید شده توسط صنایع نظامی محدود می کند وبعد از آن پرسنل و سخت افزارهای نظامی را در یک جا جمع نموده تا ایالات متحده قادر باشد در یک جنگ پیروز گردد . این رهیافت ، یک رهیافت کاملا" موج دومی است و ما باید آن را به یک رهیافت موج سومی تبدیل کنیم ." با چنین قصدی ، ژنرال استاری به حمایت افسران مافوقش نیاز داشت . او حمایت ژنرال ادوارد . سی . مایر (E.C. MEYER) ( نکته جالب اینکه این فرد یک حامی جدی برای تشکیل نیروی دلتا توسط سرهنگ چارلی بکویث ، فرمانده عملیات زمینی در طبس نیز بود ) را که در آن زمان رییس ستاد ارتش بود را بدست آورد . همچنین افسرانی نظیر ژنرال دیپوی ، ژنرال آبرامز ( که تانک اصلی میدان نبرد آبرامز به نام اوست ) و... را جلب نمود . علت موافقت این افراد این بود که اینان هنوز از ضربه ویتنام خاطرات بدی داشتند و می فهمیدند که وجود تفکری تازه ، برای ارتش ایالات متحده بشدت ضروری است . استاری در ستاد خود نیز به وجود افسرانی تحصیل کرده و با تجربه نیاز داشت . افزون برآن افسرانی نظیر ژنرال ویلیام ریچاردسون و جمع کوچکی از افسران ارتش در رده سرهنگی به مانند سرهنگ ریموند هنریکس ، سرهنگ هوبا واس دوچک و سرهنگ هولدر در ستاد ارتش واقع در فوت لیون فورت ایالت کانزاس در تعریف و تدوین این آموزه به وی کمک می نمودند. ادامه دارد ..............
  23. [center][size=6][color=#FF0000]بسم الله الرحمن الرحیم [/color][/size][/center] دیدار آشکار دو مقام ارشد آمریکا از اسرائیل، سوزان رایس، مشاور امنیت ملی و چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا در این ماه، به اسرائیل اطمینان داد که دولت آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، "هر آنچه باید انجام شود را، انجام می‌دهد".[list] [*]دو مقام ارشد آمریکا (سوزان رایس، مشاور امنیت ملی و چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا) در این ماه، به اسرائیل اطمینان دادند که دولت آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، “هر آنچه باید انجام شود را، انجام می‌دهد”. [*]در همین زمان، دولت آمریکا به اطلاع تهران رساند که بحث محدودیت برنامه موشکی، موشک‌های بالستیک شهاب ۳ را در برنمی‌گیرد. این “امتیاز” آمریکا، با رضایت ایران مواجه نشد. [*]هیگل نه تنها در اسرائیل، بلکه توسط عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس به هنگام شرکت در جلسه وزیران دفاع خود، که در روز چهارشنبه ۱۴ می، با ریاست ولی‌عهد عربستان، شاهزاده سلمان برگزار شد، مورد بازخواست قرار گرفت. [*]روحانی فهمیده است که سازش‌های تاکتیکی، رهایی از فشار تحریم‌های اقتصادی که به کشورش چنگ زده است را به همراه نخواهد داشت. آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه این رویکرد را رد کردند. آن ها مایل به امتیازدهی واقعی در برنامه هسته‌ای و موشکی خود نیستند. [/list] دیدار آشکار دو مقام ارشد آمریکا از اسرائیل، سوزان رایس، مشاور امنیت ملی و چاک هیگل، وزیر دفاع آمریکا در این ماه، به اسرائیل اطمینان داد که دولت آمریکا برای جلوگیری از دستیابی ایران به سلاح هسته‌ای، “هر آنچه باید انجام شود را، انجام می‌دهد”. در همین زمان، دولت آمریکا به اطلاع تهران رساند که بحث محدودیت برنامه موشکی، موشک‌های بالستیک شهاب ۳ ـ که بُرد آن ها با ۲۱۰۰ کیلومتر، تمام نقاط خاورمیانه، و اسرائیل را پوشش می‌دهد ـ در برنمی‌گیرد. این موشک می‌تواند کلاهکی با وزن ۷۶۰ کیلوگرم تا ۱٫۱ تن را، که حتی ممکن است کلاهک هسته‌ای هم باشد را حمل کند. بنیامین نتانیاهو، نخست وزیر و موشه یعلون، وزیر دفاع اسرائیل بیانات رایس و هیگل در این دیدار را به چالش کشیدند. مکالمه مستقیم خارج چارچوب مذاکرات شش قدرت در وین با ایران از طرف واشنگتن، منع موشک‌های بالستیک دوربرد ایران که با برد ۴هزار کیلومتر، اروپا و آمریکا را در خطر قرار داده بود را، خواستار شد. دولت اوباما موشک‌های بُرد متوسط ایران مقابل اسرائیل، عربستان سعودی و کشورهای حاشیه خلیج فارس را در زمره این محرومیت نمی‌دانست. بلکه خواستار ممنوعیت موشک‌های سجیل، سفیر، سیمرغ (ماهواره‌بر)، عاشورا ۱ و عاشورا ۲ (نمونه‌های دیگری از موشک‌های سجیل) در توافق‌نامه نهایی جامع هسته‌ای شد. اما این “امتیاز” آمریکا، با رضایت ایران مواجه نشد. [color=#ff0000]رهبر عالی ایران آیت‌الله علی خامنه‌ای در ۱۱ می اعلام کرد[/color]: “[color=#0000ff]آن ها از ما انتظار دارند برنامه موشکی‌مان را محدود سازیم، در حالی که پیوسته ایران را با اقدام نظامی تهدید می‌کنند. بنابراین این یک انتظار [/color][color=#008000]عجیب و احمقانه[/color][color=#0000ff] از سمت آن ها است.” در نتیجه به کارخانجات موشکی امر کرد که به تولید انبوه روی آورند[/color]. هیگل نه تنها در اسرائیل، بلکه توسط عربستان سعودی و شورای همکاری خلیج فارس به هنگام شرکت در جلسه وزیران دفاع خود، که در روز چهارشنبه ۱۴ می، با ریاست ولی‌عهد عربستان، شاهزاده سلمان برگزار شد، مورد بازخواست قرار گرفت. هنگامی که هیگل به حضار آن جلسه اطمینان داد که کشورهایشان نباید چیزی برای ترس از مصالحه میان واشنگتن و تهران داشته باشند، از او خواسته شد که به طور کامل سیاست اوباما درباره برنامه موشکی ایران را توضیح دهد. او پاسخ داد که هدف برنامه، ایجاد یک سپر دفاع موشکی یکپارچه مشترک در منطقه است. در اورشلیم [بیت‌المقدس]، وزیر دفاع آمریکا، نتانیاهو و یعلون را متقاعد ساخت که همکاری نزدیک آمریکا ـ اسرائیل در ابقای یکی از مستحکم‌ترین سپرهای دفاع موشکی در جهان، امنیت کافی در مقابل موشک‌های بالستیک شهاب ۳ ایران را خواهد داشت. رزمایش مشترک “کُبرا جونیپر” آمریکا ـ اسرائیل که هر دو سال برگزار می‌شود، یکشنبه ۱۸ می، با شرکت ۱۰۰۰ سرباز آمریکایی شروع خواهد شد. با این حال، نه اورشلیم [بیت‌المقدس] و نه رهبران خلیج فارس توضیحات واشنگتن را نپذیرفتند. شکست دور آخر مذاکرات هسته‌ای با ۶ قدرت جهانی، در روز پنج‌شنبه ۱۵ می، در کم کردن شکاف میان دو طرف و در نتیجه عدم شروع پیش‌نویس توافق‌نامه نهایی، ناامیدی‌های آنها را تشدید نمود. روحانی فهمیده است که سازش‌های تاکتیکی، رهایی از فشار تحریم‌های اقتصادی که به کشورش چنگ زده است را به همراه نخواهد داشت. او پافشاری کرد که امتیازدهی قابل توجه ایران در سیاست‌های هسته‌ای‌اش، برای متقاعد کردن جهان به اینکه کشورش به دنبال سلاح هسته‌ای نیست، کافی است. آیت‌الله خامنه‌ای و سپاه این رویکرد را رد کردند. آن ها مایل به امتیازدهی واقعی در برنامه هسته‌ای و موشکی خود نیستند. این ناسازگاری هیچ نرمی‌ای از خود در مقابل تمایل دولت آمریکا به سازش در اهداف بالقوه ایران نشان می‌دهد. منبع : [url="http://www.rasad.org"]http://www.rasad.org[/url]
  24.  بسیار مطلب جالبی بود - از جنابعالی تشکر می کنم و بابت پست چند روز قبل هم از جنابعالی عذرخواهی می کنم - شاید سوء تفاهمی پیش آمده بود . :rose: :rose: :rose: :rose:
  25. [quote name='gader' timestamp='1402647412' post='385440'] باز هم سیاست انکار و باز هم شووینست. از یک مطالعه به این تیجه می رسیم که ایران ترک ندارد بلکه اذری دارد و به هر دلیلی ربان اینها یک زبان من دراوری شده است. حال چاره کار چیست؟ فاشیست ها از تدریس زبان مادری افراد هم هراس دارند.یقیناً تدریس زبان مادری افراد باعث تجزیه طلبی نمی شود بلکه عدم تدریس ان است که سبب تجزیه طلبی می شود. باور کنید که فرهنگ هیچ فرد برایش خرده فرهنگ نیست . از دشمنی با فرهنگ های اقوام چیزی عایدتان نمیشود . البته نتیجه ای دارد و ان هم وارد شدند انان به پروسه ملت سازی است. اوج نژاد پرستی است که اعراب یک سمت مرز من دراوردی را ترسو و بزدل ،بدوی و سوسمار خور بنامیم و با کمال وقاحت بگوییم منظور ما عرب زبانان این سمت مرز نیست.چه کسی می تواند انتظار داشته باشد اعراب این سمت مرز خود را با این افراد یک ملت یا هموطن بداند؟ کسانی که ارمنستان را برادر خود می دانند و از انان حمایت می کنند نباید انتظار این را داشته باشند که اذربایجانی انان را هموطن یا بردار خود بدانند محرومیت سبب تجزیه طلبی نمی شود بلکه این تبعیض است که سبب تحریک می شود [/quote] عزیز جان - بنده نمی دونم جنابعالی اهل کجای آذربایجان ( و نه آزربایجان) هستی ولی اول اگر ایرانی هستی ، در صورت امکان آواتار خودت رو عوض کن ، این آدم ( آتاتورک ) حقیرتر از آنی هست که بخواد در بین ایرانی جماعت جایی داشته باشد . دوم ، حالا یا ترک و یا آذری ، مگر فرقی هم می کند . ما ایرانی هستیم و مسلمان و یا مسلمان و هستیم و ایرانی . این صحبتهای شما همش انحرافی است . بله ، اعراب هموطن ما بسیار سرتر از اعراب عراقی یا عربستانی و ... هستند فارس های ما ، پارس های ما ، لرهای ما ، گیلک های ما ، کردهای ما ، تهرانی های ما ، بوشهری ها ما ، چابهاری ها ما ، بشاگردی های ما و .... همه ایرانی هستند عزیز جان - این افکار شما درآینده برای شما دردسر می شود عزیز جان . در ایران عزیز ما جایی برای قومیت گراها ، تجزیه طلب ها و... وجود ندارد ( البته منظور من شما نیستید )