MR9

Forum Admins
  • تعداد محتوا

    8,882
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    1,467

تمامی ارسال های MR9

  1. کاری به شجاعت اینها ندارم ، شاید بعدا تسلیم بشوند ولی اگر قرار باشد این حکومت جدید از سمت سازمان ملل به رسمیت شناخت نشود ، آن وقت مصداق موش توی شلوار طالبان هست ، مرتب این موش را تقویت می کنند تا دوباره یک جنگ داخلی طولانی دیگری شروع بشود
  2. اوت سال 2021- دره پنجشیر گروه های کوچکی از ارتش سابق افغانستان ، در حالت عملیاتی ، بدون تسلیم شدن به طالبان
  3. بسم ا... تحلیل بسیار کوتاه از نیروی هوایی طالبان و روند عملیات آن تا قبل از سال 2001 فرض اگر این روند مجدد تکرار بشود ، احتمالا خبری از ابتیاع پرنده های به جا مانده از ارتش سابق افغانستان نخواهد شد
  4. عزیمت احمد مسعود، (فرزند احمد شاه مسعود) به ولایت پنجشیر https://www.aparat.com/v/Q3Vzp
  5. نیش زنبور بر کالبد خرس روسی ، تحلیلی مستند بر کاربرد سامانه دفاع هوایی استینگر در افغانستان 1989- 1979 سامانه دفاع هوایی دوش پرتاب بلوپایپ بریتانیایی ، یکی از گزینه های شبکه قاچاق سلاح به واحدهای عرب- افغان ( به سرکردگی اسامه بن لادن و شبکه کُنام انصار ) برای مقابله با برتری همه جانبه هوایی ارتش سرخ بشما می رفت ،اما بدلیل پیچیدگی های فنی و قیمت بالا ، به شکل گسترده وارد عملیات رزمی در افغانستان نشد ( تصویر متعلق به واحدهای ارتش بریتانیاست )
  6. در خصوص این هم باز راه کار دارند ، معمولا مهمات سبک و نیمه سنگین ، مصرف بالایی دارد ، بخصوص وقتی قرار هست در یک گستره وسیع در اختیار واحدهای رزمی قرار بگیرد ( نقل قولی هست که ارتش عراق در روزهای پایانی انتفاضه عراق ، 20 میلیون گلوله کلاش کم آورده بود و مجبور شد از اردن قرض بگیرد ) اینها از همان سالهایی دهه هشتاد ، مسیر های تامین مهمات از بازارسیاه را برای خودشون ایجاد کردند و همچنان هم از همین طریق نیاز خودشون را تامین خواهند کرد .
  7. سلام علیکم - فقط ناتو نیست ، در بیست سال اخیر ، روسها ، هندی ها ، پاکستان ، به فرموده شما ، ناتو و .... کمکهای فراوانی را ارائه کردند برای تقویت ارتش افغانستان بعنوان نمونه ، روسها از سال 2001 به این طرف کمکهای ذیل را به ارتش افغانستان کردند 1- آنتونوف-12 یک فروند 2- میل-24 پنج فروند 3- میل-8 هشتاد و یک فروند ( از 2004 تا 2014 که بخشی از انها بعنوان منبع قطعات یدکی ، موتور و .. بود )
  8. نیروی هوایی آلمان با اعزام یکفروندهواپیمای ترابری A-400M تمامی 30 نفر از عناصر چترباز خود را از افغانستان خارج نمود مجموعه ای از تصاویر مرتبط با تسلیحات به غنیمت گرفته شده توسط طالب ها !! راست : انبوه سلاح های انفرادی به غنیمت گرفته شده چپ : همچنان ترکیب ZPU-1 و تویوتا ، ستاره اصلی نبرد در افغانستان هست این تصویر هم ربطی به موضوع نداشت ولی جالب بود .. از روی عکس ظاهرا ژ-3 بهینه سازی شده ارتش پاکستان باید باشد !!! ؟؟؟؟
  9. بسم ا... همه چیز از این روزها شروع شد فرودگاه مزارشریف ، ظاهرا حدود 30 فروند بالگرد میل- 17 ، بلک هاوک و ام. دی -530 اف و هواگردهای بال ثابت سسنا 208 و ای-29 سوپرتوکانو در این پایگاه موجود هستند سوخو-17 نیروی هوایی افغانستان ( وضعیت ظاهری خوبی دارد ولی اینکه عملیاتی هست یا نه ، مشخص نشده ) سئوال اینجاست ، چه بر سرناوگان هرکولسهای نیروی هوایی افغانستان ( 4 فروند سری اچ ) می آید ؟ پی نوشت : حجم سلاح و مهمات بدست آمده بسیار زیاد هست ..........
  10. ماشاا.... هاموی ها بیشتر !!!! و تصویر تکخال امروز امرپ مکس پرو در اختیار ارتش !!!! طالب ها !!!!!
  11. پی نوشت :  اصلاح تاپیک گالری هواپیماهای توکانوی نیروی هوا- فضای سپاه - 24 مرداد 1400 خورشیدی
  12. بسم ا.... نبرد استالینگراد -17 ژوئیه 1942 تا 2 فوریه 1943 ساعات پایانی https://www.aparat.com/v/bIcMJ پی نوشت : تجمیع ، اصلاح و بازیابی تصاویر تاپیک جامع نبرد استالینگراد - بیست و چهارم مرداد 1400 خورشیدی
  13. جِنّ جدید برای نیروی هوایی انتخاب گروه طراحی دارپا برای پروژه پهپاد موسوم به " Gremlin" آژانس تحقیقات پیشرفته دفاعی (DARPA) به منظور ادامه پروژه پهپاد Gremlin در نظر دارد تا این سخت افزار بدون سرنشین جدید ،که قادر است بعنوان یک پهپاد کوچک و کم هزینه بمب افکن ، از پرنده های ترابری C-130 و یا جتهای جنگنده شلیک و مجدداً بازیابی شود ، را توسعه دهد .این پهپاد باریک پیکر ، بخوبی برای اجرای تاکتیکهای رزم شبکه ای و اجرای حملات دقیق به اهداف بخوبی محافظت شده توسط پوشش های الکترونیک ، مجهز شده است ، بطوریکه علیرغم بر عهده گرفتن جنین ماموریت سنگینی ، می بایست با سیستم های حامل های مورد نظر ( جتهای جنگنده سرنشین دار ، پرنده های ترابری و حتی پهپادهای گران قیمت سازگار گردد . هفته گذشته ( هفته نخست آوریل 2016) دارپا ، مرحله نخست این پروژه را به شکل مشترک به لاکهید مارتین و جنرال اتمیکز و Dynetics ، اعطاء نمود . دارپا براین اعتقاد است که پیشنهاد ارسال شده ، می بایست طیف وسیعی از نیازهای تکنیکی رادربربگیرد . به گفته سخنگوی دارپا ، نخستین گام از سه مرحله تعریف شده برای این پروژه ، اثبات سقف پرواز پهپاد برای شلیک بسوی هدف ، بازیابی هوایی و مهمتر از همه ، توانایی این پهپاد در شلیک پیاپی خواهد بود .دَن پَت ، مدیر برنامه های دارپا ، براین نظر است که ما یک گروه باانگیزه از محققان را در اختیار داریم که بخوبی می توانند ایده پهپاد Gremlin را به گونه ای توسعه دهند که نیازهای تعریف شده شامل " شلیک از حاملهای تعریف شده ، مقرون به صرفه بودن و تاثیر مناسب " را در برداشته باشد . چنانکه این تیم ، روشهای نوآورانه متفاوتی را برای دستیابی به این اهداف ، در دستور کار قرار دارد . براساس اعلام دارپا ، نامزدهای انتخاب شده برای سیستم های حامل این پهپاد جدید ، در سپتامبر اعلام خواهند شد ، که احتمالاً شامل بمب افکن های B-52، بمب افکن های B-1 ، و یا پرنده های توربوپراپ C-130 خواهد بود . اما پرنده بازیابی این پهپاد ، قطعاً هرکولس بشمار می رود . هر کدام از این پهپادهای جدید ، سرعتی بیش از 300 تا 500 ناتیکال مایل ( 555 تا 926 کیلومتر درساعت ) خواهند داشت و پس از اجرای ماموریت ، با حداقل سرعت ،توسط هرکوسها بازیابی خواند شد . انتظار می رود که هزینه شلیک هر فروند از این پهپادها ، چیزی در حدود 700 هزار دلار باشد .بخش مهندسی مواد مرکب برای پرنده ای بدون سرنشین شرکت "کارتوس" ، که یکی از عمده ترین پیمانکاران تولید هواپیماهای بدون سرنشین برای ارتش ایالات متحده است ، یکی از بزرگترین منجنیق های شلیک را برای پهپادهایی نظیر MQM-178 فایر جت را در اختیار دارد و علاوه برآن ، شرکت فوق ، یکی از پیمانکاران برنامه محرمانه موسوم به UAS بشمار می رود که محصول نهایی آن قرار است مابین سالهای 2017 تا 2019 ، معرفی گردد . یکی دیگر از شرکتهای درگیر این پروژه ، مجموعه Dynetics است که به شکل تخصصی بر روی فناوری موشکهای ماهواره بر ، توسعه هوش مصنوعی ، حسگرها ، و بویژه فناورهای مرتبط با امنیت ملی ایالات متحده ، کار می کند به شکلی که از این شرکت بعنوان یکی از پیشگامان صنعت هوا-فضا نام می برند .کارخانجات وابسته به جنرال اتمیکز نیز عمدتاً در حوزه تولید پهپادهای مسلح نظیر MQ-1C (عقاب خاکستری ) و MQ-9 مشغول فعالیت است . این شرکت برای سالهای متمادی ، در حال توسعه حسگرهای نظامی ، طراحی شبکه های هوابرد کنترل / فرماندهی ، سیستم های کنترل وارتباطات ، لیزرهای پُرانرژی و سیستم های پرتاب الکترومغناطیسی پرنده های رزمی است . لاکهید مارتین که امروزه لقب بزرگترین شرکت تسلیحاتی در جهان را بدنبال خود یدک می کشد ، و پیمانکار اصلی پروژه های c-130و F-35 است ، فناوری های متنوعی را در حوزه تجهیزات بدون سرنشین سطحی و زیر سطحی وهوایی ( RQ-170) و همچنین پروژه جدید فوق الذکر ، در دست اقدام دارد . بر طبق جدول زمانی دارپا ، هرینه این پروژه ، برای سال مالی جاری ، 15 میلون دلار و برای سال مالی 2017 ، 31 میلون دلار پیش بینی شده است . صرفاً برای میلیتاری / مترجم : MR9
  14. داسو میراژ-3 وی/ بالزاک تلاش نیروی هوایی ارتش فرانسه برای بخدمت گیری هواگردهای رزمی عمود پرواز در دهه پنجاه میلادی ، نیروی هوایی و صنعت هوانوردی نظامی فرانسه بدنبال مسیرهای جدید به منظور بهبود قابلیتهای رزمی و بقاء اسکادران های تاکتیکی خود در یک جنگ احتمالی با ارتش سرخ شوروی بود که در میان تمامی ایده های مطرح شده ، توسعه فناوری نشست و برخاست کوتاه / عمودی ، از همه جذاب تر بشمار می آمد که گونه میراژ-5 بالزاک ، اولین نمونه ای محسوب میشود که در این کشور به مرحله آزمایشهای پروازی نیز رسید . مشکل اول ، چالشهای مربوط به بقاءپذیری رزمی : براساس پیش فرضهای جنگ سرد بطور عام و قواعد تجربه شده رزم هوایی ، درصورت بروز یک درگیری مسلحانه در مقیاس گسترده ، پایگاه های هوایی ، نخستین هدف برای حملات سنگین دشمن خواهند بود و درصورت از کار افتادن چنین مراکزی ، ارتشها بسرعت شکست را می بایست پذیرا شده ، چرا که عملا فضای هوایی خودی در اختیار مهاجم قرار خواهد گرفت . بر همین اساس ، لازم بود که اصل پراکندگی برای یگانهای ترابری و رزمی تاکتیکی اعمال گردد و از صحت عملکرد آنها ، حتی پس از حملات غافلگیرانه اطمینان حاصل آید . به همین دلیل از اواخر دهه 50 میلادی ، ایده توسعه فناوری جتهای رزمی عمود پرواز ناگهان جذابیت پیدا نمود و توسط ارتشها حمایت شد . درواقع ، تولید چنین هواگردهایی ، در عین ایفای نقش جتهای با قابلیت متعارف ، مزیت عدم نیاز به مسیرهای طولانی نشست و برخاست را ارائه می داد ، به همین جهت ، مفهوم جنگنده های نشست و برخاست عمودی (VTOL) توسط داسو و چند شرکت دیگر مورد پیگیری قرار گرفت . اما شرکت داسو ، بعنوان قطب صنعت هوانوردی نظامی فرانسه ، دوطرح اصلی با امیدواری بسیار زیاد را برای تولید انبوه پیگیری می نمود . اولین نمونه ، طرحی بود براساس ایده شرکتهای انگلیسی که درآن از یک پیشرانه توربوجت برای تامین نیروی بالابرنده با خروجی های پیشبرنده عمودی و افقی استفاده می شد . دومین طرح نیز بصورت استفاده از یک پیشرانه توربوجت برای پرواز افقی و نصب یکسری پیشرانه های کوچکتر برای نشست و برخاست عمودی ارائه گردید . براساس تستهای صورت گرفته توسط شرکت داسو ، درهر دوطرح ، پیشرانه های مورد استفاده ، نیروی پیش برنده مشابهی را تولید می کنند . کابین هدایت بالزاک اما در طرح تک موتوره ، 30درصد صرفه جویی بیشتر در مصرف سوخت پدید می آمد . علاوه براین ، در همان زمان ، فناوری به گونه ای پیشرفت نموده بود که پیشرانه های توربوجت نیازی به خروجی های پیچیده و غیر قابل اعتماد نداشتند و همین امر ، از پیچیدگی غیر ضروری جنگنده می کاست و نقص فنی در هرکدام از پیشرانه های بالابرنده ، منجر به سانحه نمی شد . با این وصف ، برای افزایش ضریب ایمنی هواگرد ، طرح جدیدی با پیشرانه های بالابرنده و جلوبرنده جداگانه تهیه شد که برای صرفه جویی در هزینه ها بر روی یکفروند جنگنده میراژ-3 نصب گردید ، در حالی که به منظور تسهیل شناسایی از سایر گونه های میراژ ، شناسه MIRAGE-3 V بدان تعلق گرفت و کل برنامه از 1960 کلید خورد . آغاز برنامه آزمایشی طبق برنامه ریزی صورت گرفته ، داسو در نسخه میراژ-3 وی پیشنهاد نمود تا برای تامین نیروی پیش برنده از یک دستگاه پیشرانه اسنکما با رانش 9000 کیلوگرم و هشت دستگاه پیشرانه رولزوریس با نیروی بالابرنده 2500 کیلوگرم استفاده شود ،اما بدلیل طولانی شدن تستهای اولیه ، این پیشرانه ها تنها در سال 1964 قابل تحویل می بود و داسو مجبور شد تا در زمان بندی اولیه خود تجدید نظر بعمل آورد . اما این شرکت با هدف عدم اتلاف زمان ارزشمند ، تصمیم گرفت تا با استفاده از پیشرانه های موجود یک هواگرد آزمایشی بسازد ،اما پیشرانه در دسترس ، رانشی بیشتر از 1000 کیلوگرم تولید نمی نمود ، در نتیجه ابعاد و وزن هواگرد می بایست محدود می شد ، به همین دلیل هواگرد عمودپرواز جدید ، روی پیکربندی اولیه MIRAGE-3 001 اجرا گردید که بعدها این پروزه ، شناسه میراژ بالزاک- وی را بخود گرفت . حرف V از پروژه اصلی به امانت گرفته شد و نام بالزاک ( کمیاب ) نیز بدلیل بدیع بوده این برنامه بدان منسوب شد ( این برداشت مترجم از روند نامگذاری است ) ،در حالی که اتصال اعداد 001 از روی شماره تلفن یک شرکت تبلیغاتی معروف در پاریس گرفته شد تا بیشتر به یاد مقامات و پرسنل بیاید (BALZAC 001) هماهنگی میان بخش هایی مختلفی که در برنامه بالزاک- وی مشارکت داشتند ، توسط داسو صورت می گرفت ، در حالی که بخشهای بال و بدنه توسط همین شرکت تامین شد . هر چند گفته میشود که بدنه میراژ توسط شرکت "سودآویاسیون" و سامانه کنترل پیشرانه نیز توسط اسنکما طراحی گردید و دو رولزرویس و بریستول-سایدلی نیز تامین کننده کننده پیشرانه های بالابر محسوب می شدند . با توجه به این مساله ، از همان ابتدای کار ، تستهای اولیه و روند طراحی در یک موقعیت انجام می شد تا قابلیت برطرف نمودن سریع مشکلات فراهم آید ، ضمن اینکه تجربیات بدست آمده از این روند قرار بود تا در خط تولید این جنگنده استفاده گردد. تست زیرسامانه های بالزاک ویژگی های فنی براساس تعاریف از برنامه فوق الذکر ، میراژ بالزاک- وی یک جنگنده بال پایین بشمارمی آمد که درظاهر امر هیچ تفاوتی با جتهای میراژ-3 نداشت ، اما برای نصب پیشرانه های بالابرنده ، آرایش داخلی بدنه می بایست دچار تغییر میشد و سطح مقطع بخش مرکزی آن افزایش می یافت ، در حالی که بال مثلثی همچنان بطور ثابت استفاده می شد و آویزگاه های حمل سلاح نیز بدون تغییر در جای خود قرار می گرفتند . در بخش انتهایی بدنه ، یک دستگاه پیشرانه توربوجت بریستول- سایدلی B.OR03 اورفیوس با نیروی پیشرانش 2200 کیلوگرم نصب میشد ،درحالی که 8 دستگاه پیشرانه رولزرویس RB-108-1A با نیروی رانش 1000 کیلوگرم در دوطرف ورودی های هوا و پیشرانه اصلی قرارمی گرفتند . ورودی های هوای پیشرانه های بالابرنده در قسمت فوقانی بدنه جانمایی و با یکسری زبانه های ویژه پوشانده می شند . این پیشرانه بصورت مایل بسمت بیرون و عقب قرار میگرفتند تا در زمان پرواز بخوبی عمل نمایند . سامانه کنترل هواپیما نیز ، همان سیستم کابلی میراژ3 بود و درزمانی که هواپیما بصورت عمودی از روی زمین برمی خاست ، خلبان با دسته گازیکه در سه حالت قابل تنظیم بود ، با استفاده از هوای فشرده ، نازلهای روی بال و بدنه را کنترل می نمود . ارابه های فرود نیز مانند جنگنده میراژ-3 بود ولی بدلیل اینکه نشست وبرخاست بصورت عمودی صورت گرفت ، ساختار آنها کاملا تقویت گردید . درازای بالزاک- وی به 13.1 متر ، دهانه بال 7.3 متر و ارتفاع از سطح زمین 4.6 متر می رسید . وزن ناخالص این نمونه جدید چیزی در حدود 6.1 تن و حداکثروزن برخاست آن 7 تن بود و میتوانست به حداکثر سرعتی در حدود 2 ماخ برسد . در حالی که ظرفیت حمل سوخت مخازن داخلی این جنگنده حدود 1500 لیتر برآورد میشد که پس از نشست وبرخاست عمودی ، فقط برای 15 دقیقه پرواز کافی بود . برای شروع فرآیند برخاست عمودی ، خلبان مجبور بود تا ابتدا پیشرانه اصلی را روشن کرده و پس ازآن ، پیشرانه های بالابر با هوای فشرده ، شروع به کار نموده و پس از افزایش نیروی رانش موتورهای بالابرنده ، هواپیما به ارتفاع 30 متر رسیده و سپس شرایط برای حرکت افقی فراهم می شود ، خلبان نیز پس از رسیدن سرعت هواپیما به 300 کیلومتر درساعت ، مجاز به خاموش کردن پیشرانه های بالابرنده می شد . فرآیند فرود عمودی نیز بطور دقیق معکوس وضعیت فوق الذکر می بود ، بدین معنی که با کاهش سرعت هواپیما به 320-300 کیلومتر درساعت ، درپوش موتورهای بالابر ، باز میشد که این کار ، موجبات خودچرخان شدن موتورهای بالابر شده و بتدریج با کاهش سرعت افقی و انتقال نیرو به موتورهای بالابرنده ، عمل فرود انجام می گردید . آزمایشات پروازی پس از اتمام تستهای زمینی ، پروژه بالزاک- وی در پایان سال 1961 آماده شد و در ژانویه 1962 ، مونتاز قطعات این هواپیما آغاز گردید . پس از چندماه ، در مه 1962 ، کار مونتاژ نیز به اتمام رسید تا این نمونه برای آزمایشات زمینی آماده گردد ، هر چند بدلیل تجربیات بدست آمده در مراحل قبلی ، آزمایشهای برنامه ریزی شده ، زودتر به اتمام رسید تا مرحله بعدی شروع گردد . خلبان آزمایشی ، رنه بیگند سرانجام در12 اکتبر 1962 ، نخستین پرواز این هواپیما در پایگاه هوایی میلان-ویلاروس صورت پذیرفت . خلبان آزمایشی ، رنه بیگند ، هواپیما را چند متر از روی زمین بلند کرد تا عملکرد سامانه های مختلف را بررسی کند و سپس فرود آمد . شش روز بعد در 18 اکتبر ، دومین تست صورت گرفت که اینبار ، بدون توقف هواپیما در آسمان بحالت شناور درآمد که این روند برای روزهای متوالی و به منظور نمایش برای مطبوعات صورت پذیرفت تا نوامبر همان سال که قرار شد تا یک پیکربندی استاندارد مجهز به چتر ترمز و سایر سیستم های جدید تولید شود . پس از این رویدادها ، پروازهای آزمایشی این نمونه تا مارس 1963 ادامه پیدا کرد تا اینکه در 18 مارس این سال ، برای اولین بار ، بالزاک- وی برخاست عمودی موفقیت آمیزی را با ورود به پرواز افقی به نمایش گذاشت تا با موفقیت تمام در نمایشگاه هوایی لوبورژه سال 1963 در معرض دید همه قرار گیرد . اما در 10 ژانویه 1964 ، زمانی که خلبان آزمایشگر ، ژاک پینه ، یک پرواز آزمایشی برای تست عملکرد سامانه کنترل جت انجام داد که هنگام پرواز در ارتفاع 100 متری ، هواپیما ثبات خود را از دست داد و بسرعت شروع به کاهش ارتفاع نمود و درنهایت پس از نزدیک شدن به زمین واژگون شد و سرنگون گردید . بدلیل هزینه های سنگین ، داسو تصمیم گرفت تا هواپیمای آسیب دیده را بازسازی کند که این کار حدود 1 سال بطول انجامید . پس از بازسازی کامل ، پروازهای آزمایشی از 2 فوریه 1965 مجددا آغاز شد و در طول یکماه ، نزدیک به 65 سورتی تست پروازی انجام شد تا امکان بررسی فنی طرح فراهم گردد . اما در 8 اکتبر 1965 ، حادثه مجددی اتفاق افتاد ، خلبان آزمایشگر نیروی هوایی آمریکا ، فیلیپ نیل به منظور تست ویژگی های این پرنده با این محصول فرانسوی پروازی آزمایشی را صورت داد ، ولی هواپیما در ارتفاع 50 متری ، ناگهان از کنترل خارج شد و بسوی زمین سقوط نمود ، در این میان ، خلبان هواپیما گرچه از سامانه صندلی پران خود استفاده کرد ، اما بدلیل ارتفاع کم ، با شدت به زمین برخورد نمود و جان خود را از دست داد و داسو نیز تصمیم گرفت تا مجددا این نمونه را بازسازی نکند . نتیجه : علیرغم دو سانحه جدی منجر به مرگ و همچنین از دست رفتن نمونه اولیه هواپیما ، پروژه بالزاک-وی یک برنامه موفق شناخته میشود . شرکت داسو با استفاده از بسترهای فراهم شده در این برنامه ، امکان برنامه ریزی برای تستهای بیشتر را برای طرح های پیشنهادی جدید ، بدست آورد . علاوه براین ، فناوریهای توسعه داده شده برای بالزاک- وی ، موجبات ساخت اولین نسخه جدید از این هواگرد در اوایل سال 1965 را فرهم آورده و اولین پرواز آن در 12 فوریه همین سال انجام شد . با این وصف ، گرچه میراژ عمود پرواز فرانسوی هرگز وارد خدمت نشد ، اما تجربیات بدست آمده از آن ، اثر قابل توجهی بر روی صنعت هوانوردی فرانسه از خودبرجای نهاد . پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند .
  15. MD-530F غنیمتی از ارتش افغانستان ارتش افغانستان در حدود 60 فروند از این بالگردهای سبک را تحویل گرفته ..... خسته نباشی پهلوان ، خدا قوت دلاور!!!
  16. بسم ا... سرنوشت نهایی ارابه های شیطان هندی راست : مراسم تحویل بالگردهای هایند بروزرسانی شده به نیروی هوایی افغانستان چپ : ارابه شیطان هوایی در اختیار شیطان های زمین پایه !!!!!
  17. LuWa خودروی زرهی هوابرد در اوت 2021 ، گونه جدیدی از یک خودروی زرهی شنی دار هوابرد در آلمان رونمایی شد که گفته می شود به احتمال بسیار زیاد ، جانشین خودروهای زرهی راسوی-1 (Wiesel 1) خواهد شد . این خودروی زرهی شنی دار جدید که با شناسه Luftbeweglichen Waffenträger ( نفربر مسلح هوابرد ) شناخته می شود بصورت مشترک توسط شرکتهای FFG ، ACS و شرکت Valhalla Turrets توسعه یافته است . براساس تقسیم بندی صورت گرفته ، شرکت ACS مسئول توسعه بدنه ، سامانه های داخلی و مونتاژ نهایی ، شرکت FFG مسئولیت توسعه پیشرانه و سامانه تعلیق و در نهایت شرکت Valhalla Turrets نیز برای بخش برجک این نمونه جدید را بر عهده خواهند داشت . . به گفته ناظران نظامی ، فرایند توسعه این گونه جدید ، در بازه زمانی کوتاهی صورت گرفته و تنها بصورت نمایشی ، رونمایی شده و هنوز در مرحله ارزیابی مقدماتی است . با این وصف ، ارتش آلمان مابین سالهای 1990 تا 1993 در مجموع 343 خودروی زرهی هوابرد ویزل1 را تحویل گرفت و در حال حاضر ، نزدیک به 30 سال از عمر این تجهیزات گذشته و ارتش آلمان می بایست تمامی آنها را با نمونه های جدید تعویض نماید . اما گفته میشود که ارتش آلمان تا زمان تایید صلاحیت فنی خودروی جدید ، قراراست تا ویزل-1 را ارتقاء دهد . به گفته برخی منابع در ارتش آلمان ، مقامات ارشد معتقدند که حتی با خرید این نمونه جدید ، احتمالاً تجهیزات قدیمی مدرن ترشده و کیفیت حوزه حفاظت زرهی آنها افزون تر خواهد شد . براساس داده های منتشرشده ، این خودروی زرهی جدید ، برای پشتیبانی از واحدهای هوابرد ارتش تولید می گردد و با توجه به ابعاد ادعایی ، می تواند توسط بالگردهای CH-53 نیروی هوایی این کشور جابه جا گردد ، در حالی که برخی نیز مدعی شدند ، این بالگردها بدلیل قابلیتهای قابل توجه خود می توانند خودروی فوق الذکر را بصورت حمل بار خارجی نیز جابه جا نمایند . در واقع ، ارتش آلمان تها کشوری است که از این گونه خودروهای زرهی سبک برای پشتیبانی واحدهای هوابرد خود استفاده می کند در حالی که ارتش روسیه ، از سری خودروهای زرهی BMD که ابعاد بزرگتر و طبیعتا وزن سنگین تری دارند ، در سازمان رزمی خود بهره می برد . در واقع ،وزن رزمی خودروی زرهی BMD-4M چیزی در حدود 13.5 تن است . ارتش چین نیز خودروی زرهی ZLC2000 را در اختیار ارتش خود قرار داده که بزرگتر و سنگینتر از دو نمونه قبلی است ، چنانکه هم محصول روسی و هم چینی تنها توسط هواگردهای بال ثابت قابل حمل هستند و تنها محصول آلمانی است که میتوان آن را با بالگرد در صحنه عملیات نظامی جابه جا نمود . با توجه به داده های فوق ، خودروی زرهی جدید آلمانی در رده خودروهای زرهی شناسایی رزمی و پشتیبانی آتش سبک قابل طبقه بندی است . این خودرو به یک قبضه توپ راینمتال MLG-27 مسلح خواهد شد که سابقه کاربرد آن به دهه شصت میلادی برمی گردد . در این سالها ، توپ فوق توسط شرکت مشهور ماوزر با ماهیت یک توپ هوابرد برای نصب در جتهای رزمی طراحی شد و بعدها ، نسخه BK-27 آن در جنگنده های مشهوری نظیر تورنادو و یوروفایتر مورد استفاده قرار گرفت . در نتیجه با بررسی نقاط قوت و ضعف و همچنین اعمال یکسری اصلاحات ، شرکت سازنده تصمیم گرفت تا آن را در جدیدترین گونه از خودروی زرهی خود به کار برد و بر همین اساس ، طیف متنوعی از مهمات ، از جمله پرتابه های ضد زره را می توان بعنوان مهمات سازمانی این توپ استفاده نمود . با این حال ، گفته میشود سطح حفاظتی این خودروی زرهی بسیار محدود خواهد بود و این بدان معناست که پوشش زرهی این خودرو ، از خدمه تنها در برابر تسلیحات کالیبر کوچک و ترکشهای توپخانه حفاظت خواهد نمود و بطور طبیعی ، آسیب پذیری قابل توجهی در برابر مهمات ثاقب ضد زره را به نمایش خواهد گذاشت . اما فلسفه اصلی این خودرو، بر مبنای استفاده از سرعت و تحرک بالا برای جلوگیری از برخورد پرتابه های مهاجم پایه گذاری شده و با مجهز شدن به سامانه های حفاظت در برابر عوامل شیمیایی ، می تواند در چنین محیط هایی مبادرت به عملیات نماید . طراحی صورت گرفته توسط راینمتال ، به گونه ای است که تنها دو خدمه درآین خودرو با آرایش پشت سرهم ( در بخش جلویی ، راننده و فرمانده خودرو ، درست پشت سر آن ) مستقر می شوند . اطلاعات منتشر شده از این نمونه جدید ، نشان میدهد که راینمتال ، ترکیب بندی کاملا جدید و غیر معمولی را برای بخش شنی این خودروی زرهی طراحی نموده که مجموعه این بخش توسط یک پیشرانه دیزل- الکتریک به حرکت درمی آید . هر کدام از چهار بخش شنی دار این خودرو ، مجهز به یک پیشرانه الکتریکی است . شنی های این محصول جدید بسیار باریک بوده و بدلیل پیکربندی قابل توجهی که برای آن درنظر گرفته شده ، بسیار سبک وزن بوده و تحرک بسیار خوبی را در محیط های ناهموار ( خارج جاده ای ) به نمایش می گذارد . با توجه به موارد پیش گفته ، این خودرو می تواند در نقش های متنوعی نظیر حامل پرتابگرهای ضد تانک نظیر سامانه اسپایک ال آر-2 ، حامل خمپاره انداز ، آمبولانس زرهی ، حامل رادار ، حامل پرتابگرهای دفاع هوایی کوتاه برد و نظایر آن بکار گرفته شود . در گذشته ، خودروهای ویزل-1 و ویزل-2 در نقش های مختلفی تولید و مورد استفاده قرار گرفته است . پی نوشت : 1- بن پایه 2--استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی " منوط به ذکر دقیق منبع است . امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق ( بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 3- باتشکر از برادر عزیز جناب @Crash
  18. گفته شده محصول مشترک ایران و ونزوئلا هست . راکت انداز 107 م.م فجر-1 بر روی پیکربندی خودروی همه کاره Tiuna
  19. MR9

    IRINA & SH-3,CH-53

    پی نوشت :  اصلاح تاپیک گالری بالگردهای هوا- دریای نیروی های مسلح ایران - 21 مرداد 1400 خورشیدی
  20. بسم ا... نکته جالب اینجاست که دیروز مستندی از وضعیت پدافند جنوب در رسانه ملی به نمایش درآمد که تا حد بسیار زیادی این مساله رعایت شده بود ، تمامی نمایشگرهای موجود در اتاق کنترل ، حالت محو شدگی داشتند ، نمایشگرهای اصلی خاموش بودند ، چهره افراد مشخص نبود و ... https://www.aparat.com/v/SXD15
  21. MR9

    IRIAF & F-5

    پی نوشت :  اصلاح تاپیک گالری اف-5 تایگر-2 نیروی هوایی ایران - 21 مرداد 1400 خورشیدی
  22. MR9

    IRIAF & SU-24

    پی نوشت : اصلاح تاپیک گالری بمب افکن های سوخو-24 نیروی هوایی ایران - 20 مرداد 1400 خورشیدی
  23. ماوس ، ابرتانک سال 1946 یا چمدان 200 تنی بدون دسته !!!! مسابقه دسته فوق سنگین وزن ها : با تصمیم هیتلر مبنی بر گسترش فضای حیاتی رایش سوم بسوی شرق ( براساس تئوری های ژئوپلیتکی کارل هاسهوفر ) و طراحی عملیات بارباروسا ، ورماخت در 21 ژوئن 1941 به اتحاد جماهیر شوروی حمله برد . با این حال ، بزرگترین ارتش غربی پس از گراندآرمه ناپلئون ، گرچه در طراحی تاکتیکها و همچنین کاربرد سخت افزار سازمانی ، هنر عملیاتی قابل توجهی را از خود نشان داد ، اما ناتوانی در کسب اطلاعات و ضعف در تجزیه و تحلیل آن موجب شد تا تصمیم سازان رایش سوم به این مساله که اتحاد شوروی یک گولم ( موجودی در افسانه های عبری که از اشیاء بیجان با استفاده از جادو بوجود می آید ) با پاهای خاکی است که پس از وارد کردن اولین ضربه از هم پاشیده خواهد شد ، اعتقاد جدی پیدا نمایند . با این وصف ، این تصور ، تنها مساله غلطی نبود که فرماندهان ارشد رایش بدان دچار شده بودند ، چرا که توانمندی تولید تانک و طراحی گونه های جدید توسط صنایع دفاعی شوروی نیز برای آلمانی ها به تقریب غیر قابل باور بود . درواقع ، اعزام صدها دستگاه تانک تی-34 و زره پوش های سری KV که ضمن برخورداری از قدرت آتش بالا ، حفاظت به نسبت مطلوبی را برای خدمه فراهم می نمودند ، اما در این مساله نباید اغراقی صورت بگیرد ، چرا که محیط داخلی تانکهای روسی برای خدمه بشدت نامناسب بود ، ضمن اینکه سازمان رزم یگانهای زرهی روسی با مشکلات بسیاری روبرو می بود ، در حالی که ورماخت هنوز پتانسیل کافی برای مقابله با این نمونه ها را در اختیار داشت . در نتیجه ، نه تی-34 و نه تانکهای سری KV برگ برنده معجزه آسایی برای ارتش سرخ بشمار نمی آمد ولی این تانکها در سال 1941 درگیر مبارزه سختی برای جلوگیری از پیشروی ورماخت بودند و این واقعیت که عملکرد این خودروهای زرهی موجبات کند شدن پیشروی سریع آلمانها شد ، واقعیتی انکار ناپذیر است . از سویی دیگر ، کاربرد این دو نوع تانک ، اثر روانی قابل توجهی برای آلمانی ها داشت ، چرا که واحدهای زرهی ورماخت ناگهان با انواع جدیدی از زره پوشهای روسی مواجه شده بودند که با تصورات قبلی آنها کاملا بیگانه بود و درواقع ، اکنون آماده بودند تا هرگونه افسانه ای را از سوی روسها بپذیرند . با این وصف ، آبوهر ( بخش اطلاعاتی ورماخت ) از میانه سال 1942 گزارش هایی را دریافت می نمود که نشان میداد روسها قرار است تا نمونه جدیدی از زره پوش های مسلح خود را وارد میدان نبرد کنند که ابعاد تانکهای سری KV در مقایسه با نمونه جدید ، شباهت زیادی به یک موش خرمای کوچک بود !!! موش ورماخت در حال سپری کردن تستهای اولیه .. به طرح "موش " روی بدنه تانک دقت کنید با انتشار گسترده این گزارشهای اطلاعاتی ، ورماخت متوجه شد که اگر این اطلاعات صحت داشته باشد ، غافلگیری بزرگی درراه خواهد بود ، در نتیجه بسرعت برنامه جدیدی برای طراحی یک ابرتانک جدید را در دستور کار خود قرار دادند . این کار از مارس 1942 شروع شد و به ترتیب طراحی شاسی و برجک برعهده شرکتهای کروپ و پورشه نهاده شد .فرض اولیه مهندسین طراحی آلمانی این بود که وزن این تانک جدید ، کمتر از 100 تن خواهد بود و با در نظر گرفتن ضخامت زره طراحی شده برای این نمونه ( چیزی در حدود 220 م.م ) بسرعت این ادعا که تانک جدید بطور کامل دربرابر آتش توپخانه ، آسیب ناپذیر است ، منتشر گردید . اما مسلح سازی این نمونه جدید ، داستان متفاوتی داشت . در واقع ، طراحان در مراحل اولیه این برنامه سه نوع توپ با کالیبرهای متفاوت 128 ، 150 یا 170 م.م برای سلاح اصلی و یک توپ خودکار 20 یا 37 م.م برای ایفای نقش ضدهوایی کوتاه برد یا شعله افکن برای پاکسازی سنگرهای بتونی بعنوان سلاح ثانویه را برای آن در نظر داشتند . با توجه به این مساله ، ناگهان وزن اولیه تانک جدید بسرعت افزایش پیدا نمود ، چرا که با الزامات موجود ، این رقم از 120 تن عبور نموده و به قول مهندسین یکی از شرکتهای درگیر پروژه " این موش قبل از به دنیا آمدن ، غذای مورد نیاز 10 موش دیگر را نوش جان کرده !!! " . ماوس ، به مانند همه تانکهای هم عصر خود ، در برابر حملات از فاصله نزدیک آسیب پذیر مینمود ، دریچه های دسترسی خدمه ، ورودی های هوای کناره های تانک از جمله نقاط آسیب پذیر این طرح بشمار می آمدند بدین ترتیب ، در پاییز 1942 با اصلاحات انجام شده ، وزن نمونه اولیه به 150 تن رسید و سپس در نخستین سالگرد پروژه این عدد به 180 تن افزایش پیدا نمود و در نهایت نمونه ساخته شده 8 تن سنگین تر شد ( وزن 180 تن ) که حتی برای افسران ارتش و شرکتهای سازنده ، رقم بسیار وحشتناکی بشمار می رفت . در نهایت ، این برنامه ، روی کاغذ آنچنان جذابیت پیدا نمود که تلاشهای برخی فرماندهان زرهی ورماخت برای توقف آن ، به جایی نرسید که درنهایت به یک "چمدان بی دسته " تبدیل شد . ابعاد بزرگ ماوس ، نیاز این تانک به شنی های بزرگ و عریض را دو چندان مینمود در سمت چپ عکس ، سامانه خنک کننده موتور و در سمت راست ، مخزن سوخت و روغن قابل مشاهده است درد زایمان تولد موش جدید : درتابستان سال 1943 ، هانس گودریان ، بعنوان بازرس کل واحدهای تانک ارتش ، تصمیم گیرنده اصلی در خصوص ابرتانک ماوس محسوب می شد . وی ، بعنوان یک افسر کارکشته زرهی ، معتقد بود که تاثیر گذاری تانک در میدان نبرد ، با توجه به شاخصه سرعت ( تحرک ) آن است و می بایست بدون هیچ مشکلی از جاده ها و پل های معمولی عبور نماید . این ویژگی بدان معناست که تانکها با برخورداری از چنین شاخصه ای ، نه تنها قابلیت پیشروی سریع را بدست می آورند ، بلکه امکان محاصره سازی سریع عناصر دشمن یا دفاع موثر در برابر پیشروی دشمن را در اختیار خواهند داشت . اما گودریان حتی در مقام بازرس کل واحدهای پانزر ، در اقلیت قرار داشت و هنوز مقامات دیگری بودند که شروع تولید این تانک با اجازه آنها قرار بود صورت گیرد . بدین ترتیب ، ارتش آلمان دچاروسوسه شد و طی فرمان ، دستور شروع مقدمات تولید این تانک صادر شد . براساس این دستور ، شرکتهای مسئول می بایست هرماه ، 140 دستگاه تانک عملیاتی را تحویل ارتش می دادند که این رقم بسرعت به تحویل 5 دستگاه در هرماه ، تقلیل یافت ،اما اتفاقات آینده ، در این روند تولید محدود نیز ایجاد اخلال نمود . ماوس ، در زمان خود به یک پروژه سنگین صنعتی تبدیل شده بود .ابعاد غول آسای این تانک حتی برای امروز نیز یک مساله شگفت آور است . این اخلال ، همانطور که در همه جنگها امری معمول بشمارمی رود ، ازسوی دشمن صورت گرفت . در یک هوای صاف ، 700 فروند بمب افکن نیروی هوایی سلطنتی ، وارد فضای هوایی شهر "اسن" در آلمان شده و کل کارخانه های شهر را زیر ضربات بمب خود قرار دادند که موجب شد تا کل خطوط تولید آماده شده برای این تانک ، نابود شود . این ضربه برای برنامه ماوس ، آنچنان سنگین بود که آلمانی ها بسرعت انتظار خود را فقط به 2 نمونه اولیه کاهش دادند و درسال بعد ( 1944 ) این برنامه بطور کامل کنار گذاشته شد . اما این بدان معنا نبود که 2 شاسی و یک برجک تولید شده به سادگی کنار گذاشته شود . درواقع ، آلمانی ها با شادی ، تجهیزات مربوط به یک تانک و نیم تولید شده را جمع آوری نموده و تستهای آزمایشی را ادامه دادند ، هر چند در نهایت مشخص نشد که پرسنل درگیر این برنامه ، امیدواری خاصی به نتایج بدست آمده پیدا کرده بودند یا اینکه این مساله ، بهانه ای بود که به جبهه شرقی اعزام نشوند . اما به شکل غیر قابل اجتنابی ، جنگ در حال اتمام بود و آلمانی ها از دوسمت شرق و غرب بشدت تحت فشار قرار داشتند و بتدریج ، به این نتیجه رسیده بودند که شکست ،قطعی است ، اما شخصیتهایی نظیر هیتلر ، براین اعتقاد قرار داشتند که اگر به هر علتی ، برنامه های طراحی شده برای پیروزی در جنگ به نتیجه نرسید ، باید تا نابودی کامل به جنگ ادامه داد و بدین ترتیب ، تانک ماوس ، راه حل دوم را برگزید . اولین تانک کامل شده ماوس ، در نخستین و آخرین نبرد خود ، با حداقل 12 دستگاه تانک تی -34 رودرو شد که نتیجه آن از کار افتادن تانک و تخریب آن توسط خدمه بود . دومین پیش نمونه که بصورت ناقص تکمیل شده بود ، بدست روسها افتاد و به این دلیل که فاقد شنی بود ، روسها بسرعت باقی مانده تجهیزات را جمع آوری کرده و به موزه کوبینکا منتقل نمودند . واحدهای زرهی ورماخت – 1946 از یک نظر ، حتی برای امروز ، تصور سناریوی آلمانی ها برای بازسازی واحدهای زرهی با برنامه هایی نظیر "ماوس" و برگرداندن روند جنگ ، بخصوص با توجه به شرایط سال 1944 بسیار سخت است . بعنوان مثال ، در جریان عملیات باگرایتون ، وضعیت نظامی میان دو ارتش آلمان و شوروی بطور اساسی تغییر نمود و اتفاقی رخ داد که تا قبل از این تاریخ هرگز دیده نشده بود . درواقع ، استالینگراد ، موجب شد تا سازمان رزمی گروه ارتشهای مرکز ورماخت از میان برود و یک حفره بسیار بزرگ در کل طول جبهه بوجود آید . پیاده نظام ورماخت در این رویداد ، هسته اصلی خود را از دست داد و دیگر توان تکرار موفقیتهای پیشین خود را نداشت . اما نتایج بدست آمده در جریان عملیات باگرایتون ، موجب شد تا ورماخت حداقل 2 سال دیگر بتواند به مقاومت ناامید خود ادامه دهد ،اما شکستن خطوط دفاعی ارتش آلمان برای روسها پس از این تاریخ ، دیگر چندان سخت نبود . اما با تمامی این موارد ، چرا آلمانی ها به این برنامه ادامه دادند ؟ پاسخ به این سئوال مقداری سخت به نظر می رسد ولی در نظر اول ، تانک ماوس ، برخلاف تصورات اولیه ، تنها برای سرگرمی ارتش ساخته نشد ، اگر چه گفته میشود که وزن 180 تنی آن در زمان عبور از پل ها ، مشکل ایجاد مینمود ، اما شرکتهای آلمانی به شکل هوشمندانه ای ، سامانه عبور از موانع آبی را برای این پروزه درنظر گرفته بودند تا امکان عبور از بخش های کم عمق رودخانه برای آن فراهم شود . بر خلاف تصورات موجود ، مشکل عبور از پل ها برای ماوس به تقریب حل شده بود ، این تانک قابلیت عبور از عمق موانع آبی تا 45 فوت را در اختیار داشت از سویی دیگر ، مصرف سوخت این تانک بود که گفته میشود برای هر 100 کیلومتر ، 3500 لیتر سوخت نیاز داشت ، که این امر با توجه به کمبود شدید بنزین ، مشکلات انتقال این حجم از سوخت به جبهه و بمباران مستمر خطوط تدارکاتی ، مفید بودن آن را تا حدودی با ابهام مواجه می سازد .علاوه براین ، حتی اگر ماوس بصورت انبوه ، تولید و به جبهه اعزام میشد ، رودررویی آن با غول های جدید روسی نظیر IS-2 و SU-100 یقیناً جدال هیجان انگیزی می بود و این بسیار متفاوت از نبرد بین تی-34 های مسلح به توپ 76 م.م با تانکهای تایگر مسلح به توپ 88 م.م اتفاق می افتاد . با این حال ، تولید هر دستگاه تانک ماوس ، به معنای عدم تولید 4یا 5 دستگاه تانک تایگر بود که در مقایسه ، مشکلات لجستیکی بیشتر ، سرعت و تحرک کمتر و قدرت آتش به نسبت ضعیف تری را نسبت به نمونه های مشابه روسی به نمایش می گذاشت . در مجموع ، متفقین به دلیل برخورداری از توان صنعتی بیشتر ، می توانستند در درازمدت ، تسلیحات کافی برای خنثی کردن تهدید ماوس را تولید کنند ،در نتیجه نمی توان انتظار داشت که با تولید انبوه ماوس ، وضعیت استراتژیک جبهه های نبرد ، تغییری پیدا می نمود. پی نوشت : 1- بن پایه 2-استفاده از مطالب برگردان شده به پارسی در انجمن میلیتاری ، براساس قاعده " رعایت اخلاق علمی" منوط به ذکر دقیق منبع است.امیدواریم مدعیان رعایت اخلاق (بخصوص رسانه های مدعی ارزشمداری ) بدون احساس شرمندگی از رفرنس قرار گرفتن بزرگترین مرجع مباحث نظامی در ایران ، از مطالب استفاده نمایند . 3- تا این تاریخ ( 20 مرداد 1400 ) انجمن میلیتاری فاقد تاپیک مستقل در خصوص تانک ماوس بود . مجموع پستهای قدیمی این تاپیک از آرشیو بایگانی میلیتاری بیرون کشیده شد و پس از انجام اصلاحات لازم بصورت تاپیک مستقل درآمد .