-
تعداد محتوا
68 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های onin
-
http://i29.tinypic.com/30m8u45.jpg
-
تاپیک جامع سرلشکر خلبان شهيد حسين خلعتبری، شکارچي اوزا تاپیک جامع سرلشکر خلبان شهيد حسين خلعتبری، شکارچي اوزا
onin پاسخ داد به hans تاپیک در جنگ آوران
درود بر شكارچي اوزا روحش شاد... متن زیبایی بسيار زيبايي بود اشك ........................- 49 پاسخ ها
-
- نهاجا
- حسین ماوریک
-
(و 6 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع سرلشکر شهید منصورستاری تاپیک جامع سرلشکر شهید منصورستاری (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
onin پاسخ داد به sepehr تاپیک در جنگ آوران
سال 1327 بود. روستاي ولي آباد ورامين ميزبان نوزادي شد که او را منصور ناميدند. پدر کودک تازه از راه رسيده، شاعري فاضل بود که نه سال بعد ديده از جهان فروبست و خانواده را با تنگدستي تنها گذارد. «ماتمکده عشاق» ديوان شعري بود که به ميراث از او بر جاي ماند و مايه دلگرمي فرزندان در تحصيل و کسب معرفت شد. منصور دوران ابتدايي را در مدرسه ولي آباد ورامين و دوران تحصيلات متوسطه را در روستاي «يونيک» باقرآباد به پايان رسانيد. او با وجود سختيهاي بسيار و طاقت فرسايي که در راه تحصيل اش وجود داشت با پشتکار و جديت فراوان به کسب علم مي پرداخت. در سال 1346 با پايان يافتن تحصيلات متوسطه وارد دانشکده افسري شد و پس از پايان دوران آموزش به درجه ستوان دومي نائل گشت. سال 1350 بود که براي گذراندن دوره عملي کنترل رادار، راهي کشور امريکا شدو پس از يک سال به ايران بازگشت و به عنوان افسر شکاري نيروي هوايي مشغول به کار شد. سه سال بعد يعني در سال 1354 در کنکور سراسري شرکت کرد و در رشته برق و الکترونيک پذيرفته شد اما با شروع جنگ تحميلي در حالي که بيش از چند واحد به پايان تحصيلات دانشگاهي اش باقي نمانده بود، دفاع از ميهن را ترجيح داده و تحصيل را رها کرد. وي افسري مؤمن، شجاع و تيزهوش بود. طرح ها و ابتکارات زيادي در تجهيز سيستم هاي راداري و پدافندي به اجرا گذارد که سدي محکم در برابر تجاوزات دشمن بود. در سال 1363 به دليل کارايي و لياقتي که از خود نشان داده بود به سمت معاونت عمليات پدافند نيروي هوايي منصوب گشت. سال 1364 زمان ارتقاء او به سمت معاونت طرح و برنامه نيروي هوايي بود. سرانجام اين نيروي متعهد و کارآمد در بهمن ماه 1365 به فرماندهي نيروي هوايي ارتش جمهوري اسلامي ايران منصوب گرديد و تاهنگام شهادت عهده دار اين امر خطير بود و سرانجام اين انسان خلاق و مشتاق پس از گذراندن 46 بهار پربار در سال 1373 به ديدار يار شتافت. يادش هميشه در دلها جاودان باد. آن سالهاي سخت سالهايي که به مدرسه مي رفتم سالهاي سخت و پررنجي بود . آن سرماي طاقت فرسا را که تا مغز استخوانم نفوذ مي کرد هرگز از ياد نمي برم. کرخي و سنگيني دستها و پاهايم را که در بوران برف به سياهي مي گرائيد و لبهاي ترک خورد از سرما را که هميشه دردناک و متورم بود. هيچگاه فراموش نخواهم کرد. يادم هست که يک روز که به قصد مدرسه از خانه خارج شدم کولاک شديدي از برف منطقه را فرا گرفته بود. پدر من از دنيا رفته بود و وضعيت مالي خوبي نداشتيم. هيچوقت نمي توانستيم آنقدر پول خرج کنيم که کفش بخريم. هميشه کتاني پارچه اي به پا مي کرديم حتي در روزهاي سرد زمستان کتاني در برف خيس مي شد و به پاهاي ما مي چسبيد و سرما تا عمق جانمان نفوذ مي کرد اما چاره اي جز تحمل آن نداشتيم. آن روز را خوب به خاطر دارم در راه مدرسه بايد از يک تنگه که به دره اي عميق مشرف بود رد مي شدم. با احتياط بسيار در حالي که چشمانم به خوبي نمي ديد از کناره ديوار به جلو رفتم که ناگهان باد شديدي در تنگه پيچيد و مرا چون تکه کاغذي بلند کرد و به قعر دره پرتاب نمود. در برفها فرو رفته بودم و تمام بدنم سنگين و بي حس بود، ناگهان احساس کردم که دارم از هوش مي روم، خطري بزرگ تهديدم مي کرد با تمام توان سعي کردم از جايم بلند شوم و به سختي بسيار، پس از چند بار سقوط، از دره بيرون آمدم. با مشقت زياد از تنگه بيرون رفتم و خودم را به خانه اي رساندم. با آخرين قوايي که برايم باقي مانده بود به در کوبيدم و ديگر چيزي نفهميدم. به هوش که آمدم در اتاقي گرم بودم، آنها مرا نجات داده بودند. ناخنهاي پاهايم سياه شد و افتاد اما خداوند زندگي دوباره اي به من بخشيده بود. تصميم گرفتم از اين فرصت دوباره بهترين استفاده را ببرم. دلهاي ما با شماست سال 1357 بود و منصور با درجه سرواني در تهران مشغول به خدمت بودو دل بزرگ او هميشه به آينده مي انديشيد. آن روزها تهران و اکثر شهرهاي ايران صحنه زد و خورد مردم و نيروهاي نظامي بود. از قم به تهران آمدم تا او را ببينم. چهره اي در هم و متفکر داشت. ايشان را از جريانات و اتفاقاتي که در قم مي گذشت مطلع کردم. غمي عميق در چهره اش نشست و انديشه اي بزرگ ذهنش را به تلاطم واداشت. او هم مرا از آنچه در نيروي هوايي مي گذشت مطلع کرد. وقت خداحافظي که رسيد با حالت عجيبي گفت: «تعدادي از پرسنل پدافند نيروي هوايي که فعاليتهاي انقلابي دارند مي خواهند بدانند در اين موقعيت حساس تکليفشان چيست؟ در ارتش بمانند يا آن را ترک کنند و به صف مردم بپيوندند.» او از من خواست تا اين موضوع را از نماينده امام سؤال کنم. به قم که رسيدم نزد نماينده امام (آيت الله محمد يزدي) رفتم و مسأله را طرح کردم. ايشان فرمودند: «در ارتش بمانند ولي براي انقلاب کار کنند، ما نمي خواهيم به ترکيب ارتش دست بخورد.» گفتم: «من نمي توانم مطلب را شفاهي بگويم لطفاً مکتوب بفرماييد.» ايشان هم نامه اي نوشتند و آن را داخل پاکتي قرار دادند و گفتند: « از قول من به اين افسران شجاع سلام برسانيد.» منصور که نامه را خواند چهره اش از هم گشوده شد. آن اندوه قبل ديگر در او موج نمي زد. رو به من کرد و گفت: «سلام ما را به حاج آقا برسانيد و بگوييد اکثر پرسنل نيروي هوايي دلهايشان با شماست و اگر موقعيتي به دست آورند براي پيروزي انقلاب با طاغوت خواهند جنگيد.» يک ماه بعد در 21 بهمن ماه 1357 اين وعده به حقيقت پيوست و نيروي هوايي به صف انقلاب مردم ملحق شد. آن چهره خاک آلود شهيد ستاري را همواره علاوه بر يک فرمانده شجاع به عنوان نيروي بسيجي مي شناختم. عمليات والفجر 8 بود، ما از اصل غافلگيري دشمن استفاده کرده و تمام تجهيزاتمان را در استتار کامل نخل ها پنهان کرده بوديم. شهيد ستاري مسئول پدافند هوايي بود و طبق نقشه گام به گام با عمليات هماهنگ بود اما در همان اولين روز شروع کار، سيستم سايت موشکي هاگ توسط دشمن شناسايي شد. عراق هم بلافاصله از سيستم موشکهاي ليزري و ضد رادار خود استفاده کرد و رادارهاي هاگ ما را از کار انداخت. بعد از اينکه سايت موشکي و پدافندي از کار افتاد، حجم بمباران دشمن به شدت افزايش يافت. در واقع ما از نظر پدافند خلع سلاح شده بوديم. عراق اقدام به بمباران شيميايي کرد. صحنه هاي آزار دهنده و عجيبي به وجود آمده بود، به شدت ناراحت و مضطرب بودم. سراغ جناب ستاري را گرفتم اما در آن شرايط حساس کسي از او خبري نداشت. گفتم: «هر طور شده ايشان را پيدا کنيد.» بعد از مدتي شهيد ستاري با چهره اي خاک آلود وارد اتاق شد. با لحن اعتراض آميزي گفتم: «شما کجائيد؟ اينها دارند بچه ها را دسته دسته به شهادت مي رسانند، يک فکري کنيد.» چهره ستاري آرامش خاصي داشت. گفت: «در منطقه عملياتي بودم، سايت هاگ را راه اندازي کرديم و حالا در حال حفاظت از آسمان منطقه است. آرامش عميقي وجودم را فرا گرفت. جلوي بمبارانهاي دشمن گرفته شوده بود. بالاترين نشان براي شرکت در مراسم سالروز استقلال پاکستان، همراه شهيد ستاري به آن کشور سفر کرديم، در کنار اين مراسم، برنامه هايي را براي هيئت ايراني تدارک ديدند، تا از مراکز نظامي کشور بازديد کنند. يکي از مراکز که براي بازديد در نظر گرفته شده بود، مرکز سيستم ارتباطات راداري بود، اين سيستم به وسيله مهندسين امريکايي تهيه شده بود، و طرز کار آن اينگونه به نظر مي رسيد که در يک اتاق اصلي، اطلاعات همه رادارهاي موجود در کشور دريافت مي شد. فرمانده نيروي هوايي پاکستان، (ژنرال حکيم) مشغول ارائه اطلاعاتي کلي درباره روش کار آن سيستم بود، که تيمسار سؤالاتي را پيرامون نحوه عملکرد سيستم و مسايل فني هواپيما پرسيد سؤالات کاملاً تخصصي بود. پس از پايان بازديد ژنرال حکيم به خانم بي نظيربوتو گفت: «فرماندهان نيروي هوايي زيادي را ملاقات کرده ام، ولي تا اين لحظه فرماندهي را به دانايي، دانشمندي و با هوشي تيمسار ستاري که در مسايل غير از تخصص سيستمهاي رادار خود تبحر داشته باشد، نديده ام. روز بعد «غلام اسحاق خان» رئيس جمهورپاکستان مراسمي را جهت تجليل از تيمسار ستاري تدارک ديد. در آن مراسم بود که بالاترين نشان نظامي پاکستان توسط رئيس جمهوري آن کشور به تيمسار اعطا شد. جانباز بي ريا سال 1370 براي تيمسار ستاري کسالتي پيش آمد، که در بيمارستان بستري شد، با شنيدن اين خبر براي ديدارشان به بيمارستان رفتم، پرستار براي تزريق آمپول به اتاق آمد و گفت: «انشاالله تيمسار خوب خواهند شد و از اين تزريق هاي پي در پي و بوي الکل راحت مي شوند. تيمسار خنديد و گفت: «نگران نباش! شامه من سالهاست که از استشمام هر بويي معذور است». من با وجودي که ارتباط بسياري با او داشتم، از موضوع بي خبر بودم با تعجب پرسيدم: «تيسمار! تا آنجا که من به ياد دارم، حس بويايي شما خوب کار مي کرد؟ تيمسار پاسخ داد: «بله، تا عمليات خيبر». تازه به خاطر آوردم که ستاري جانشين فرمانده قرارگاه رعد بود، و بر اثر شيميايي شدن در عمليات خيبر، حس بويايي خود را از دست داده است. شهادت قرار بود تعدادي از هواپيماها در پايگاه اصفهان تعمير و مجدداً راه اندازي شوند. پس از چند جلسه و قرار کاري هواپيماي تيمسار ستاري و همراهانش به مقصد اصفهان حرکت کرد. ساعتي بعد تيمسار مير عشق الله فرمانده پايگاه هوايي اصفهان در فرودگاه به استقبال فرماندهان بلند پايه اين نيرو آمد. بعد از استراحت کوتاهي برنامه بازديد از انبار قطعات آغاز شد. دقايق به سرعت مي گذشت، ميزبانان در پايگاه اصفهان خود را براي پذيرايي گرمي از فرمانده نيرو آماده مي کردند. غروب بود. خورشيد چون طشتي از خون در پس شاخه هاي استخواني درختان به بستر مي رفت، تيمسار ستاري با نگاهي عجيب به خورشيد چشم دوخته بود. اين آخرين نگاه از منظر چشمان او بود اما کسي اين واقعيت بزرگ را نمي دانست. لرزشي عجيب بر وجودش چنگ انداخت، زيپ کاپشنش را بالا کشيد، گويي با خورشيد از مشقتهاي دوران کودکي اش مي گفت، از رنجهاي سالهاي تحصيلش و از تلاش خستگي ناپذيرش براي اعتلاي ميهن اسلامي. صداي دلنشين اذان او را به خود آورد. همراهان که از ديدن اين حالت عجيب شگفت زده بودند با صداي تيمسار به خود آمدند. همگي در گوشه يکي از انبارها به نماز ايستادند و پس از بازديد از آخرين انبار با تعجب از فرمانده خود شنيدند که بايد به سرعت به طرف تهران حرکت کنند. اصرار تيمسار مير عشق الله و چند نفر از همراهان بي نتيجه بود. عليرغم همه تدارکهايي که ديده شده بود فرمانده، خرسند از ديدن نتايج تلاشها براي تعمير هواپيماها اصرار بازگشت داشت، به ناچار همگي راهي باند فرودگاه شدند. هنگامي که دستهاي مير عشق الله در ميان دستهاي فرمانده اش قرار گرفت حالت عجيبي بر دلش چنگ انداخت. در آن هواي سرد تبي مرموز دستهاي ستاري را گرم کرده بود و بويي خوشايند و غريب به مشام مي رسيد. خداحافظي به سرعت انجام شد و هواپيما اوج گرفت. شوري مؤذيانه دل مير عشق الله را مي آشفت. از باند به ترمينال آمد. دژبان در ورودي احترام نظامي گذاشت و با نگراني گفت: «تيمسار هواپيماي جناب ستاري سانحه ديده.» مير عشق الله در شگفت از آنچه مي شنيد به رمپ پروازي بازگشت و سراسيمه خود را به برج مراقبت رساند. آتشي بزرگ از دور هويدا بود و کادر برج مراقبت همه مضطرب و غمگين در انتظار خبرهاي دقيقتري بودند. مير عشق الله با عجله خود را به محل سانحه رساند. گروهي از دور در اطراف آتش راه مي رفتند. اميدي در دلش جوانه زد با خود گفت: «ظاهراً سرنشينان هواپيما زنده اند اما با رسيدن به محل سانحه دريافت که نيروهاي گروه ضربت در اطراف هواپيما به فعاليت مشغول بوده اند. از تصور آن که پيکر پاک دوستانش در محاصره آن آتش عظيم است بر خود لرزيد، با شتاب به سمت شعله ها دويد اما معاونش دست او را به عقب کشيد. مير عشق الله ديگر خوددار نبود، دستش را با فشار رها کرد و فرياد زد:«چرا باور نمي کنيد، اين آتش سوزنده نيست، جايي که ستاري باشد تکه اي از بهشت است.» صداي او که به سوي آتش مي دويد در سفير شعله ها محو شد. هر کسي به گوشه اي مي دويد. سخن شهيد ... ما بايد اين واقعيت را بپذيريم که در يک مرحله اي قرار گرفته ايم که ديگر امريکايي و انگليسي نمي آيد براي ما کاري کند. پس به اميد چه کسي نشسته ايم؟ ما خود بايد با تلاش پيگير، کارهاي خود را انجام دهيم و نتيجه کارهايمان را هم به آيندگاني که بعد از ما مي آيند منعکس کنيم تا راه را اشتباه نروند... شما بايد ثابت کنيد که در اين مملکت چه کاره ايد و در عين حال از اين نکته هم غافل نباشيد که اگر باز هم جنگي پيش آمد، دنيا به ما چيزي نخواهد داد. کسي ما را پشتيباني نخواهد کرد، بنابراين بايد به فکر برنامه ريزي هاي اساسي خود باشيم، و از درون خود را بسازيم، براي اينکه اگر بنشينيم به اين اميد که ديگران به ما کمک خواهند کرد اين يک خيال واهي بيش نيست، و با چنين تفکري هيچ کاري از پيش نخواهيم برد... منبع: کتاب پاکباز عرصه عشق عنوان اصلاح شد! sina12152000- 59 پاسخ ها
-
- نیروی هوایی
- دفاع مقدس
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
ناو ابی خاکی LHD-1 Wasp class ( بزگترین ناو ابی خاکی دنیا )
onin پاسخ داد به FLANKER تاپیک در ناوهای هواپیمابر و بالگرد بر
ممنون . -
لطفا نظر تون رو در باره این فیلم بهم بگید . ممنونم. :!: http://www.iranianupload.com/750823
-
منم نگفتم كاري با ما دارن. :!:
-
Ingram - mac 11 http://aycu32.webshots.com/image/27391/2001801968561007185_rs.jpg http://aycu33.webshots.com/image/29112/2001826496282965530_rs.jpg هنگامي كه Gorden Ingram طراح امريكايي از جنگ جهاني دوم بازگشت ، مصمم شده بود مسلسلي جمع و جورتر و وي تر طراحي كند كه جايگزين مسلسل هاي دستي استفاده شده در جنگ شود. البته سلاح هاي ابداعي او ، هيچگاه به ميادين جنگ راه نيافت. اما در عوض توانست دنياي گانگسترها و تروريست ها را تسخير كند! او در سال 1949 به كمك كمپاني مهمات پليس (POC) ، توليد مدل هاي ابتدايي اينگرام يعني M5 و M6 را آغاز كرد. گرچه تعدادي مدل به نيروهاي امنيتي امريكا و پرو فروخته شد ، اما فروش كافي نبود و توليد آن در سال 1952 متوقف شد. گردن اينگرام در سال 1964 ، مدل هاي 10 و 11 را طراحي كرد و با تآسيس شركت Military Armament Corporation ، فروش آنها را با نام هاي MAC10 و MAC11 آغاز كرد. شريك او در MAC ، فردي بود به نام مايكل وربل كه مآمور مخفي دولت امريكا بود و دستي هم در طراحي و ساخت صداخفه كن ها داشت. مدل هاي 10 و 11 با هدف فروش به نيروهاي امنيتي و ارتش امريكا توليد شده بود. اما اين مدل ها با استقبال چنداني مواجه نشد و همين عدم استقبال ، به ورشكستگي MAC در سال 1975 منجر شد. توضيحاتي درباره اينگرام مي توان گفت مسلسل دستي اينگرام ، يكي از ساده ترين و در عين حال سريع ترين مسلسل هايي مي باشد كه تاكنون ساخته شده است. اينگرام يك مسلسل دستي كوچك ، جمع و جو و سبك است كه با مكانيزم گلنگدن باز و فشار مستقيم گاز باروت كار مي كند. البته مدل گلنگدن بسته آن نيز توليد شده است. آنچه باعث شده اينگرام پس از گذشت 40 سال از طراحي ، هنوز در ميان سلاح هاي هم رده اش پرطرفدار باشد سادگي ، دوام و ارزاني آن است. در طراحي آن ، سعي بر اين بوده كه از حداقل قطعات متحرك داخلي استفاده شود. به همين دليل يك مسلسل اينگرام به ندرت دچار خرابي شده و درصورت بروز اشكال هم مي توان با خارج كردن تنها يك پين ، در چند ثانيه آن را باز و بسته كرد. گفته مي شود مي توان اينگرام را براي مدت هاي طولاني در زير آب نگهداري كرد. بدنه سلاح ، از استيل به روش پرسكاري و به شكل مكعب مستطيل ساخته شده كه شامل دو قسمت بالايي و پاييني است.اجزاي متحرك و لوله ، داخل بدنه بالايي جاي دارند و بدنه پاييني مانند يك غلاف ، قسمت بالايي را در بر مي گيرد. دستگيره گلنگدن بر روي سطح بالايي بدنه قرار دارد و در هنگام شليك ، حركت نمي كند. خشاب سلاح مانند ساير مسلسل هاي بولپاپ T شكل ، در داخل دسته قرار مي گيرد. اين كار باعث تعادل وزن سلاح شده و امكان شليك با يك دست را فراهم مي نمايد. اينگرام ها معمولآ با قنداق فلزي تاشو عرضه مي شوند. اما مي توان قنداق چوبي يا تلسكوپي پلاستيكي هم روي آن نصب كرد. همچنين طيف وسيعي از صداخفه كن ها و دستگيره هاي جلويي اضافي براي آن عرضه شده است. مدل هاي اصلي اينگرام با نام هاي MAC10 و MAC11 عرضه مي شوند (MAC مخفف نام اولين شركت توليد كننده آن است). اين دو مدل ، شكل ظاهري تقريبآ يكساني دارند. اما نوع فشنگ مورد استفاده ، وزن ، اندازه و نواخت تير آنها متفاوت است. MAC10 با دو كاليبر 45ACP و 9PARA ميليمتري ساخته شده و مي تواند در دو حالت تكتير و رگبار (با سرعت 1200 گلوله در دقيقه) شليك كند. اما MAC11 كه نسبت به MAC10 اندكي كوچك تر ، سبك تر و داراي لوله كوتاه تري است ، فقط در حالت رگبار (با سرعت وحشتناك 1600 گلوله در دقيقه) شليك مي كند و كاليبر آن 380ACP است. اينگرام در كنار مزاياي بسيار ، عيب بزرگي هم دارد و آن مشكل بودن كنترل سلاح هنگام شليك در حالت رگبار است. به همين خاطر در طبقه بندي خودماني ، آنرا جزو سلاح هاي «شليك و دعا كن!» (Sprayand Pray) قرار مي دهند. يعني با كمي اغراق ، ممكن است مثل صحنه معروف فيلم پالپ فيكشن ، بعد از شليك يك خشاب كامل از فاصله چند متري ، ببينيد حريف صحيح و سالم ايستاده و شما را نگاه مي كند! براي كاهش اين مشكل مي توان از يك دستگيره جلويي اضافي يا صداخفه كن هاي بلند كه به عنوان دستگيره هم عمل مي كنند استفاده كرد. گرچه كم بودن كنترل باعث شده كه اينگرام ، از رقيب اسرائيلي اش ميكرو يوزي كارايي كمتري داشته باشد. اما حتي خود اسرائيلي ها هم از مشتريان آن هستند. MAC11 ، به وسيله نيروهاي عمليات ويژه اسرائيل در مآموريت هاي ضدتروريستي مخصوصآ در داخل هواپيماها استفاده مي شود. زيرا گلوله هاي آن ، نه بدنه هواپيما را سوراخ مي كند و نه كمانه مي كند. همچنين بخشي از نيروهاي مسلح امريكا ، انگلستان و پرتغال و تعدادي از كشورهاي امريكاي لاتين هم در دوره هاي زماني مختلف ، از آن استفاده كرده اند. پس زا اعلام ورشكستگي ، ماشين ها خط توليد ، نقشه هاي فني و سلاح هاي نيمه كاره در يك حراج ، به شركت تازه تآسيس RPB واگذار شد. RPB ، كامل كردن قطعات نيمه كاره و توليد همان كاليبرها را به سرپرستي شخصي به نام Wayne Daniel آغاز كرد و مدل جديدي كه فقط به صورت تكتير شليك مي كرد را نيز به خط توليد خود افزود. شركت RPB برخلاف MAC ، اينگرام را با هدف فروش به غيرنظاميان توليد مي كرد و قسمت جالب سرگذشت اين سلاح هم درست از همين جا آغاز مي شود. گويا مقدر بود اينگرام ، همان نقشي را برعهده بگيرد كه مسلسل تامسون در سال هاي 1920 و 1930 برعهده داشت: اينگرام رفته رفته به عمده ترين سلاح هاي مورد استفاده گانگسترها و قانون شكنان تبديل شد. اين استفاده وسيع ، در سينما هم به خوبي نمود پيدا كرد. همانطور كه يك فيلم مافيايي بدون TOMMY GUN چيزي كم دارد ، در فيلم هاي اكشن سال هاي 1980 به بعد هم سلاح اينگرام ، به وفور ديده مي شد. اما استفاده خلافكاران از اينگرام ، تنها به خريداران آن محدود نمي شد. زيرا دو تن از شركاء اصلي RPB ، خود از قاچاقچيان عمده مواد مخدر امريكا بودند! اين دو نفر به نام هاي Robert Morgan و Jack Leibolt به قاچاق مواد ، رشوه و فروش غيرمجاز صداخفه كن به باندهاي قاچاق متهم بودند. بعدها در سال 1986 ، Morgan به خاطر قاچاق 2 تن ماري جوانا و در سال 1990 هم Leibolt براي دست داشتن در قاچاق كوكائين به زندان افتادند. در سال 1982 ، وين دانيل RPB را منحل اعلام كرد. گويا دليل اين كار ، رهايي از فشار قانوني وارد بر فعاليت هاي شركايش بود. او توليد اينگرام را در شركتي به نام S.W.Daniel Inc Cibray كه به اتفاق همسرش آنرا تشكيل داده بود ادامه داد. در كمپاني SWD ، تغييراتي بر روي ساختمان اينگرام داده شد ؛ ازجمله عرضه مدل 11 با كاليبر 9 ميليمتري و مكانيزم گلنگدن بسته به نام SWD M11/9 ميليمتري در سال 1983 و عرضه مدل هاي دقيق تر با تغييرات جزئي.همچنين SWD براي دورزدن قوانين محدوديت فروش صداخفه كن در امريكا ، اقدام به عرضه كيت هايي شامل قطعات صداخفه كن و دستورالعمل سوار كردن آنها نمود. به خاطر اقداماتي از اين قبيل ، SWD در دوران فعاليت خود همواره با سازمان هاي دولتي نظارت بر سلاح ، درگير كشمكش هاي قانوني بود. در حال حاضر ، اينگرام بوسيله شركت هاي Vulcan Arms (گلنگدن بسته) و Master Piece Arms (گلنگدن باز) توليد مي شود. مشخصات فني (MAC10): كاليبر: 9MM PARA , 45 ACP وزن بدون فشنگ: 84/2 كيلوگرم طول با قنداق بسته: 269 ميليمتر طول لوله: 146 ميليمتر نواخت تير: 1200 گلوله در دقيقه برد مفيد: 25 متر مشخصات فني (MAC11): كاليبر: 38ACP وزن بدون فشنگ: 59/1 كيلوگرم طول با قنداق بسته: 248 ميليمتر طول لوله: 129 ميليمتر نواخت تير: 1600 گلوله در دقيقه برد مفيد: 25 متر
-
مسلسل Thompson TOMMY GUN http://k53.pbase.com/g6/05/388005/2/73042834.blPZOM3A.jpg http://static.howstuffworks.com/gif/machine-gun-tommy.jpg ممنون.
-
سلاح بسيار جالبيه http://www.streetpro.com/usp/images/g11/g11d.jpg http://www.hkpro.com/image/g11compare.jpg http://remtek.com/arms/hk/mil/g11/g11.gif
-
بررسی جامع نیروی هوایی ایران بررسی جامع نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران
onin پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در متفرقه در مورد نیروی هوایی
هواپيماهاي جنگي ايران در اون زمان بنا به شرايط عملياتي و با توجه به كاراپي مورد لزوم از عهده ماموريتهاي خودشون بر آمدن. من رتبه اول رو به خلبانهاي ايراني و رتبه دوم رو به تامكتها ميدم . -
http://www.defence.co.kr/bbs/data/smallarms3/calico960-P.JPG
-
یكی از اولین چیزهایی كه هر فرد مدافع یا نظامی و چریك برای جنگیدن و حتی كوهنوردی و صحرا نوردی لازم است بداند جهت یابی در هر شرایطی است. همانطور كه بسیاری از شما جهت یابی را از طریق خورشید و جهت سایه و ستارگان در دبیرستان در درس آمادگی دفاعی فرا می گیرید پس من هم از روی آن ها رد شده و برای شما شیوه های بسیار خاص و نادر جهت یابی در شرایط خاص را قرار می دهم كه حتی بعضی از آن ها به كماندوها و نیروهای ویژه آموزش داده نمی شود و دانستن آن بسیار مفید خواهد بود. بهتر است بدانید هوا همیشه آفتابی نیست و شب ها هم همیشه نور ستارگان را در اختیار ندارید. به امید قطب نما هم نباشید چون وسیله ای است خراب شدنی و بهترین كار یاد گرفتن جهت یابی است. بهترین روش جهت یابی آشنایی با اقلیم منطقه و بادهای فصلی منطقه درگیری است. مثلا برای جنگی كه فرضا با اشرار بلوچستان در گرفته اگر سربازی راهش را گم كند در فصل تابستان می تواند به راحتی جهت یابی كند بدین گونه كه در آن منطقه بادهای گرم و خشك همیشه در فصل تابستان از جنوب شرقی به شمال غربی میوزند. تنها این نكته را به خاطر داشته باشید كه در مناطق پر از گودال و كوهستانی ممكن است جهت باد در سطح زمین خلاف جهت باد باشد. پس همیشه در مورد بادهای دائمی در منطقه ای كه هستید اطلاعات كسب كنید. یكی دیگر از روش های جهت یابی كه به كماندوها آموزش داده می شود جهت یابی از روی لانه مورچه هاست. مورچه های بزرگ بیابان معروف به مورچه خاكی یا خر مورچه یا مورچه گاز گیر ( در لحجه های مختلف ) می توانند بسیار مفید باشند. با تعقیب كردن یكی از آن ها تا لانه شان بروید و ورودی آن را پیدا كنید. لانه این مورچه ها سوراخ شان اكثرا رو به شمال است. یعنی متمایل به شمال است. علت آن هم نتابیدن مستقیم نور آفتاب به داخل لونه شان است. روش بعدی شناسایی پوشش گیاهی تپه هاست. به تپه ها نگاه كنیدو سمتی كه به طرف جنوب است خشكتر و كم گیاه تر از سمتی است كه رو به شمال است. ( در دشت های ایران ) ممكن است در ابتدا فكر كنید غیر ممكن است اما با علم به این مسئله اگر به تپه ها و كوه ها نگاه كنید متوجه خواهید شد. اگر در بیابان هستید و پوشش گیاهی وجود ندارد می توانید از آفتاب جهت یابی كنید اما اگر هوا ابری شده ( به تازگی ) و می خواهید جهت یابی كنید با پیدا كردن یك تپه پر شیب در جهت های مختلف روی خاك شیب دست بگذارید و حرارت آن را بسنجید و تمام اطراف تپه را نه به صورت پیوسته...بلكه به صورت 180 درجه امتحان كنید ( ابتدا دست بگذارید سپس در سمت مقابل این كار را امتحان كنید ) نحوه جهت یابی به این صورت است كه در تپه های پر شیب طرفی كه رو به شمال است خاكش خنك تر از طرفی است كه رو به جنوب است. روش بعدی بسیار نادر است اما با اینحال در وضعیتی ممكن است ناچار باشید. اگر زنبوری دیدید به حركت آن دقت كنید. اگر مسنقیم پرواز می كرد بدانید یا به سمت لانه می رود یا به سمت گل. اما اگر در محیطی پروازی رقص مانند به نمایش می گذاشت ( دور از لانه ) در حركت آن دقیق شوید. زنبورهای در جستجوی گل در حركات مارپیچی خود برای مدتی به سمت شمال پرواز می كنند ( چند ثانیه ) بعد ناگهان چند دور دور خود می چرخند و حركت نا منظمی را آغاز می كنند و بعد از مدتی ناگهان رو به شمال می كنند و مدتی مستقیم به سمت شمال می روند و این كار را پیاپی انجام می دهند. روش دیگر از روی شناسایی پرنده های مهاجر است. در دشت های مركزی ایران به طور معمول در بهار اكثر پرنده ها از جنوب به شمال و در پاییز از شمال به جنوب پرواز می كنند ( در دسته های چند تایی ) روش بعدی هم بسیار نادر است و آن جفت گیری سمندر هاست. اكثر سمندر ها در حین جفت گیری در روز معمولا رو به جنوب با هم جفت گیری می كنند اما به خوبی این نكته هم قید شده كه این روش اصلا قابل اطمینان نیست. اگر سوسك مصری دیدید كه گلوله ای از پهن خشك را می غلتاند و با خود می برد اگر دو سوسك بودند بدانید كه ( در ایران ) به سمت غرب می روند اما اگر یك سوسك بود ممكن است به هر جهتی برود. روش دیگر از روی لانه مورچه های سرخ است. اگر لانه ای از مورچه های سرخ پیدا كردید به جهت سوراخ آن اعتماد نكنید بلكه لانه را بدون تخریب قسمت های زیرین بكنید. اگر توانستید حفره ای را كه لاروهای مورچه قرمز در آن نگهداری می شوند پیدا كنید به فاصله 50 سانت اطراف آن را كنده و سعی كنید دومین محل نگهداری لارو ها را پیدا كنید. اگر هر دو محل متعلق به 1 لانه باشند محل این 2 قسمت نگهداری لارو ها در امتداد شمال جنوب است. یعنی اگر خطی را بین 2 محل نگهداری رسم كنید آن خط امتداد شمال جنوب را نشان می دهد. روش بعدی چشیدن خاك است. اگر توانستید مسیری باقی مانده از یك جریان قدیمی آب مانند نهر یا جوب خشك شده ای را در روی یك شیب پیدا كنید ( در بیابان ) اگر خاك پایین شیب آن شور تر از خاك بالای شیب بود بدانید كه شیب به سمت جنوب است. اما اگر شورتر نبود دلیل بر به سمت شمال بودن شیب نیست. در شب یك مار صحرایی را دنبال كنید. ( بسیار مواظب باشید به آن نزدیك نشوید چون هم خطرناك است و هم اگر نزدیك شوید تغییر جهت داده تا حمله یا فرار كند ). اگر اثر مانده بر شن ناشی از حركت آن كه مانند زیگزاگ است نا متقارن بوده و شیب زیگزاگ های یك طرف ( راست ) از زیگزاگ های چپ بیشتر بود بدانید مار به سمت شرق ( طلوع آفتاب بعدی ) حركت می كرده است. اما اگر زیگزاگ حركت آن منظم بود می تواند به هر جهتی باشد.
-
با تشكر. http://i5.photobucket.com/albums/y171/hipowersandhandguns/RugerGP100andSP101ammotile1.jpg http://www.recguns.com/Pictures/Images/GP100.jpg
-
سلاح تک تیرانداز svd-63 دراگانوف (شامل تمامی نمونه ها ) سلاح تک تیرانداز SVD-63 دراگانوف (شامل تمامی نمونه ها )
onin پاسخ داد به TANK تاپیک در سلاح های تک تیر اندازی
SVD مخفف Snaiperskaya Vintovka Dragunov به معني اسلحه دوربين دار دراگانوف . http://www.red-alliance.net/gallery/albums/Camo/SVD_web.jpg نوع : تفنگ دوربين دار اتوماتيك و نيمه اتوماتيك انفرادي كشور سازنده : اتحاديه جماهيرسوسیالیستی شوروي كاليبر : ۶۲/۷ميليمتر طول اسلحه: 1125 ميليمتر طول لوله : 620 ميليمتر وزن بدون دوربين: ۳۱/۴ كيلوگرم نواخت تير علمي : 30 تير در دقيقه دقت آتش : 2000 متر تعداد تير در خشاب : 10 تير نوع دوربين : PSO-1 همراه با روشن كننده هدف ب) مشخصات : SVD به عنوان يك اسلحه دوربين دار استاندارد ساخته نشد . در حقيقت وظيفه اصلي آن محقق كردن هدف ارتش روسيه براي افزايش برد مفيد آتش هر پياده نظام بالاتر از 600 متر و همچنين پشتيباني آتش , از نفرات خودي . SVD داراي وزن كم , نسبتا دقيق و داراي برگه نظام آتش دو وضعيتي است : تك تير و اتوماتيك . اولين آزمايش موفقيت آميز در کارخانه ایژماش روي SVD در سال 1958 انجام شد كه منجر به آن شد در سال 1963 اسلحه سازماني روسيه شود. SVD در هر شرايط قابل اطمينان است و براي جنگهاي سنگين طراحي شده است . آخرين تغييراتي كه روي SVD لحاظ شد الف) دسته چوبي جلويي آن به شكل پليمر در آمد ب) براي حمله هاي هوايي قنداق تاشو ساخته شد ج) لوله آن كوتاه تر و به 550 ميليمتر رسيد . تمام اصلاحات ياد شده در جنگهاي زيادي آزمايش شد نظير آخرين جنگ چچن و جنگ افغانستان http://www.civiliangunner.com/images/solidlerwSVD2.jpg ج) سازمان در هر دسته(جوخه) يك نفر داراي اين اسلحه است د) مهمات : SVD مي تواند از هر تير استاندارد 7/62 ميليمتري استفاده كند . ولي گلوله اصلي آن SVD Sniper-garad است كه مرمي به جنس فولاد دارد .- 37 پاسخ ها
-
- دراگانوف
- снайперская винтовка драгунова
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
هاورکرافت که امروزه با نام آن آشنا هستیم حدود نیم قرن، یعنی از دهه 1950 پا به عرصه وجود نهاده ، اما به دلایلی هنوز به جرگه اصلی یگان حمل و نقل نپیوسته است. دلایلی چند برای این مسئله وجود دارد. ناتوانی آن در اجرای مانورهای صحیح و سطح بسیار بالای امر تعمیر و نگهداری ان در مقایسه با اتومبیل به اندازه کافی برای عدم فایق آمدن بر این مشکلات کافی بوده است. مشکلاتی از قبیل باقی ماندن اینگونه وسایل (وسایل نقلیه مجهز به بالشتک هوا) در حواشی عرصه نوین حمل ونقل. با اینحال در طول این پنجاه سال و بعد از انتخاب اتومبیل (سواری، کامیون، وسایل نقلیه تفریحی و غیره) به عنوان ابزار استاندارد برای حمل و نقل به خوبی توانسته است با شرایط سازگار باشد. هاورکرافت وسیله ای است که بر روی هر سطحی اعم از خشکی، آب، یخ و هر چیز دیگری که بتوان هوارا با آن به تله انداخت، حرکت می کند. از هاورکرافتها به عنوان وسایل نقلیه دوزیست یاد می شود. یک هاورکرافت برای کنده شدن از روی زمین بر فشار هوا تکیه می کند. همان نیرویی که در هواپیماها و هلیکوپترها در قالب علم آیرودینامیک از آن یاد می شود یا نیروی Thrust (نیروی جلو برنده) که راکتها را از زمین می کند. هاورکرافت می تواند در ارتفاعی به میزان 5 درصد طولش حرکت کند، به عبارتی اگر طول هاورکرافت 7/4 متر باشد، به میزان 8 اینچ. مکانیزم برا در یک هاور کرافت بایستی هوای کافی ذخیره کند تا: 1. هوا را به میزان کافی در زیر هاورکرافت فشرده سازد تا بتواند وسیله را از زمین بلند کند. 2. هوای خروجی به زیر هاورکرافت را طوری ذخیره کند که همواره در داخل بالشتکها هوای کافی موجود باشد. اصول هاورکرافت: هاورکرافت یک وسیله حمل و نقل دوزیست است که بایک بالشتک محتوی هوای سبک فشرده شده پشتیبانی می شود. علیرغم اینکه اغلب از آن به عنوان یک وسیله حمل و نقل پیچیده، پردردسر و حتی عجیب و غریب یاد می شود، اما حقیقت آن است که ساختار هاورکرافت بسیار ساده است. برای فهمیدن شیوه کار هاورکرافت، لازم است بدانیم که مسئله دینامیک در وسایل پرنده بسیار دخیل تر است، تا اینکه در قایقهای و اتومبیلها باشد. با توجه به شکل زیر شما می توانید به شیوه کار یک هاور کرافت پی ببرید. هاور کرافت بر روی یک بالشتک حاوی هوا حرکت می کند. این هوا درون بالشتک به وسیله یک فن به زیر هاور کرافت فرستاده می شود. این امر باعث کنده شدن هاور کرافت از زمین می شود. مقدار این ارتفاع می تواند، با توجه به مقیاس هاورکرافت تغییر کند. مثلاً 6 اینچ تا 108 اینچ (443/2 میلی متر تا 152 میلی متر). مقدار وزنی که یک هاور کرافت می تواند جابجا کند برابر است با فشار بالشتک ضرب در مساحت زیرین هاورکرافت. برای کارآمدتر ساختن این وسیله ضروری است که از فرار کردن این هوا جلوگیری کنیم. بنابراین هوا به وسیله ابزاری به نام Skirt محدود می شود. این ها اغلب جنس پارچه ای دارند. اسکرت های هاور کرافتها برای جدا ساختن بخشهای کوچکی به نام Segment (قطعات بسیار کوچک) به کار می روند و به همین خاطر از نظر شکلی بسیار متفاوت با یکدیگر می باشند. اغلب هاور کرافتهای Neoteric از سیستم Segmented Skirt بهره می گیرند، زیرا هر کدام از این Segmentها به تنهایی قادر است هنگام عبور از موانع منعطف گردد، بنابراین هنگام عبور از سطوح ناهموار هوای بسیار کمی از دست می رود. هاورکرافت چگونه کارميكند اجزای یک هاورکرافت: 1.قسمت کنترل و کابین مسافر 2.پرانه تولید کننده نیروی برا 3.ورودی هوا 4.موتور پیشرانه 5.پروانه پیشرانه 6.رادر Rudder 7.گیربکس و موتور جلوبرنده 8.مخزن سوخت 9.رینگهای حلقوی + نازلهای هوای خروجی 10.موتور ایجاد کنده نیروی برا 11. محفظه حاوی هوا فشار هوا و نیروی برا (تاثیرات زمینی) اساس کلی کار یک هاورکرافت این است که بر روی لایه ای از هوا حرکت می کند. این کار با استفاده از یک پروانه محقق می شود که هوای بیرونی را به درون محفظه هوا می کشد و سپس آن هوا را از طریق نازلهایی که بر روی رینگهای حلقوی در سرتاسر کفه مسطح هاورکرافت سوار شده ا ند به بیرون می راند. این هوای خروجی سپس به زمین برخورد می کند و در نیتجه و آنگاه از لبه های اطراف هاورکرافت فرار می کند. استفاده از این پروانه موجب پیدایش یک ناحیه با فشار هوای کم در بالای هاورکرافت و یک ناحیه با فشار هوای بیشتر در زیر هاورکرافت می شود. این اختلاف فشار باعث تولید نیروی بالا برنده می شود. از آنجائیکه هوا درست به سمت زمین رانده می شود این حالت تاثیرات زمینی نامیده می شود. اصطکاک و هاور کرافت: اصطکاک نیرویی است که در تماس دو جسم با یکدیگر واقع می شود. اصطکاک در جهت جلوگیری از حرکت عمل می کند و قبل از اینکه جسم بتواند حرکت کند باید بر اصطکاک موجود غلبه کرد. انرژی ای را که می توان از آن برای به حرکت در آوردن وسیله استفاده کرد، در عوض برای غلبه بر اصطکاک استفاده می شود و به گرما تبدیل می شود. برای کاهش اصطکاک یک جسم باید تا حد امکان صاف و مسطح باشد، یا تلاش کنیم تا مقدار سطح در تماس با زمین به حداقل برسد. در یک هاورکرافت لایه هوای زیر وسیله و هوای خروجی وسیله را از زمین بلند می کند و این بدان معنا است که هیچ تماسی وجود ندارد و در نتیجه اصطکاک وجود ندارد. گردش پروانه ها و راندن یک هاورکرافت: هاورکرافت به وسیله یک پروانه که توسط یک موتورر تغذیه می شود، به جلو رانده می شود. پروانه هاورکرافت درست مانند پروانه هواپیما کار می کند. هر کدام از لبه های پروانه به شکل یک بال هواپیما میباشد. مادامی که پره های می چرخند، میان جلو و عقب پروانه یک اختلاف فشار هوا بوجود می آید. در نتیجه یک نیروی جلو برنده تولید می شود و هاور کرافت می تواند به جلو حرکت کند. با استفاده از رادر می توانیم جریان هوای تولید توسط پروانه را تغییر دهیم و در نتیجه هاورکرافت می تواند به سمت چپ یا راست حرکت کند. رادر در پشت پروانه قرار داد، و با کنترل گیربکس یا موتور خودش حرکت مي کند. اگر در به سمت راست چرخانده شود هاورکرافت به سمت چپ رانده می شود. راندن یک هاور کرافت در مقایسه با راندن یک ماشین یک قایق و یا یک هواپیما بسیار نادقیق تر است، زیرا در وسایل نقلیه مذکور برای حرکت بر اصطکاک با هوا، آب یا زمین استفاده می شود. یک هاور کرافت بر روی لایه ای از هوا شناور است و بنابراین چیزی وجود ندارد که به آن فشار آوریم تا بتوانیم کنترل دقیق داشته باشیم. متوقف کردن هاورکرافت (فایق آمدن بر اینرسی بدون استفاده از اصطکاک): اینرسی تمایلی است که جسم در حالت سکون، ساکن بماند، یا جسم متحرک به حرکت خود ادامه دهد. اغلب وسایل نقلیه که در حال حرکت هستند (ماشینها یا قایقها) عاقبت خواهند ایستاد، زیرا بدون صرف انرژی برای غلبه بر اصطکاک، مختوم به خودی خود به گرما تبدیل می شود و از بین می رود. از آنجائیکه هاورکرافت تماس اصطکاکی با زمین ندارد، تنها راه نگاهداشتن آن استفاده از مقاومت هوا است (تماس اصطکاکی با هوا) تنها دو راه برای متوقف کردن یا کاهش سرعت هاورکرافت وجود دارد. یکی اینکه حرکت پروانه را معکوس کنیم و دوم اینکه جریان هوای عبوری از پروانه را تغییر دهیم و در اینصورت با حرکت رو به جلوی هوا یک نیروی ترمز ایجاد کنیم.
-
تفنگ کاليبر 50/0 اینچ فوق مدرن برت ، طراحي آقاي روني برت مي باشد و توانسته نياز ارتش امريکا مبني بر يک تفنگ 50/0 اينچي را برآورده کند. اين سلاح ، در اولين نگاه بيننده را جذب مي کند. اين اسلحه نه تنها در امريکا ، بلکه در سراسر دنيا به عنوان اسلحه کاليبر بزرگ شناخته مي شود. ساير محصولات مشابه با کاليبر 50/0 اينچ از کارخانه هاي ديگر نيز حرفي براي گفتن دارند. ولي در ميان آنها برت خوصوصآ در ارتش و نيروهاي ويژه امريکا از جايگاه خاصي برخوردار است و ملاک ارزشيابي ديگر موارد مشابه مي باشد. بيش از 35 ارتش در سراسر جهان از اين سلاح استفاده مي کنند (اکثرآ مدل M82A1M). دقت فوق العاده و قابل اطمينان بودن ، آن را سلاح مطلوب سربازان کرده است. اين اسلحه در جنگ خليج فارس توسط نيروهاي امريکايي با موفقيت آزمايش شد و اهدافي را از فاصله 2 کيلومتري را براحتي مورد هدف قرار مي داد.
-
جت اثباتگر فناوری گرومن ایکس-29 جت اثباتگر فناوری گرومن ایکس-29 ( Grumman X-29)
onin افزود یک موضوع در جنگنده و رهگیر
می گویند که در قرن بیست و یکم، هیچ گاه نباید گفت «غیر ممکن است». در این دنیای تکنولوژی و علم و صنعت که هر روز اختراعی جدید به ثبت می رسد و «غیر ممکنی» به ممکن تبدیل می گردد، باید انتظار هر نوآوری جدیدی را داشت. در صنعت هوا فضا، این نوآوری این بار، X-29 است. http://gallery.greatestjournal.com/albums/up5/315/1300315/6.jpg X-29 شبیه به هواپیمایی است که تقریباً به عقب پرواز می کند. اما اشتباه نکنید! چنین نیست. این هواپیما، از بال های رو به جلو بهره می جوید. اندیشه هواپیماهایی با بال های رو به جلو، از سال های جنگ جهانی دوم در ذهن طراحان هواپیمایی نقش بسته بود، اما محدودیت های سازه ای اجازه ساخت چنین هواپیمایی را نمی داد. بال های چنین هواپیمایی می بایست به اندازه کافی قدرتمند باشند که نیروی عظیم ناشی از جلوگرایی و مقاومت بال ها در برابر هوا را با آن سرعت، خنثی کنند. حتی آلمانی ها، هواپیمایی با بال های رو به جلو با نام Ju-287 طراحی کردند که در آن زمان به دلیل عدم وجود مواد کامپوزیتی و فناوری لازم برای به کارگیری آن ها در چنین هواپیمایی، این طرح شکست خورد. اما این طرح جالب، تا سال ها به فراموشی سپرده شد. در در اویل دهه 80، محققان مرکز هوافضایی شرکت ناسا، به تدریج حیاتی دوباره به این تفکر بخشیده و هواپیمایی را با نام X-29 متولد ساختند. http://gallery.greatestjournal.com/albums/up5/315/1300315/image.jpg هواپیمای X-29 یک هواپیما مانند تمام هواپیماهای نسل چهارم بود و شباهت های فراوانی میان این هواپیما و هواپیما های معمولی دیگر دیده می شد، اما آنچه که این هواپیما را از دیگر هواپیما ها متمایز می کرد، طراح خاص بال های رو به جلوی آن بود. طرح بال رو به جلو با ترکیب بالچه هایی در جلو یا همان کانارد ها، وسیله ای بود که بنا بر انتظار محققان ناسا، می بایست قدرتی خاص در انجام مانور در سرعت های بالا و اکثراً مافوق صوت، برای هواپیما به ارمغان آورد. از هواپیمای X-29، تنها دو فروند با نام های شماره یک و شماره دو توسط شرکت گرومن ساخته شد. هواپیمای شماره یک، نخستین پروازش را در 14 دسامبر 1984 و هواپیمای شماره 2، نخستین پروازش را در 23 می 1989 انجام داد. حال ببینیم رمز مانورپذیری بالای این جنگنده در چه بود: اگر به شکل 1 نگاه کنید، می بینید که در هواپیماهای معمولی، هوا پس از رد شدن از روی بال ها تمایل به واگرایی دارد، یعنی در قسمت پشت هواپیما به راحتی پخش می شود. در حالی که در هواپیمای X-29 عکس قضیه صادق است و هوا تمایل به رفتن به سمت ریشه بال دارد. این ویژگی باعث می شود که در مواقعی که هواپیما در حال اوجگیری با زاویه زیاد حمله است، جریان هوا روی بال کاهش آن چنانی نیافته و در نتیجه شهپر ها و دیگر اجزای کنترلی کار خود را به خوبی انجام دهند. اصلی ترین قسمتی که در X-29 وظیفه تنظیم اوج گیری هواپیما را به عهده داشت، کانارد ها یا بالچه های جلوی هواپیما بود. نوآوری دیگر در سطوح کنترلی این هواپیما، فلپ-شهپر ترکیبی این هواپیما یا Flaperons بود. فلپ-شهپرهای این هواپیما، بالچه هایی در لبه فرار این هواپیما بودند که هم در نقش فلپ برای افزایش برا و کمک به عملکرد کاناردها هم در نقش شهپرها برای دور زدن هواپیما عمل می کردند. http://gallery.greatestjournal.com/albums/up5/315/1300315/image3.jpg در ابتدای طراحی این هواپیما، مهندسان با مشکلاتی نیز مواجه شدند که از جمله آن می توان به عدم پایداری هواپیما در سرعت های زیر صوت اشاره کرد. این مشکل، با افزودن یک پردازنده مخصوص تنظیم عملکرد کاناردها و دیگر سطوح کنترلی که در هر ثانیه، 40 بار به تنظیم دوباره موقعیت کاناردها می پرداخت، رفع شد. هر یک از سه کامپیوتر مخصوصی که در هر لحظه وضعیت پرواز را چک می کردند، خود دارای کامپیوتر های پشتیبان بودند که در صورت بروز اشکال در هریک، کامپیوتر پشتیبان به کار می افتاد و وظیفه کامپیوتر معیوب را بر عهده می گرفت. در طراحی بال های X-29، از طرح بال های فرابحرانی یا Supercritical استفاده شده بود. همانطوری که می دانید، امواج ضربه ای که هنگام پرواز با سرعت صوت به وجود می آیند، باعث ایجاد پسای فراوانی می شوند. بال های فرابحرانی که سطح بالایی صاف تری دارند به تاخیر در ایجاد شدن امواج ضربه ای در سرعت صوت کمک کرده در نتیجه پسای کمتری به هواپیما وارد می شود. هواپیمای شماره دوم نیز پس از تولید، آزمایشات بسیاری را انجام داد. این هواپیما، برای آزمایش مانورپذیری هواپیما در زوایه های حمله یا همان زاویه ی اوجگیری بسیار بالا به کار گرفته شد. نتیجه های این آزمایشات، واقعاً درخشان بود، چرا که هواپیمای شماره دو، توانسته بود که در زاویه حمله 67 درجه نسبت به سطح پرواز معمولی، ویِژگی های آیرودینامیکی خود را کاملاً حفظ کند. برای درک بهتر موضوع، خوب است بدانید که بیشترین زاویه حمله ای که هواپیمای توانای F-14 تامکت می تواند در آن ویژگی های دینامیکی خود را حفظ نماید، از 37 درجه بیشتر نیست! این ویژگی بسیار عالی هواپیمای X-29 که به مدد طراحی بی نظیر بال های رو به جلو و کاناردهای آن صورت گرفته بود، تحسین همگان را برانگیخت. جالب است که این توانایی فوق العاده، بدون استفاده از فلپ های لبه حمله یا Slat های معمول در اکثر هواپیماهای امروزی یا سیستم های تغییر جهت رانش موتور به دست آمده بود. X-29 در سرعت های مافوق صوت، یک اعجوبه بود، چرا که کاهش فوق العاده پسا به لطف استفاده از بال های جلوگرا، کنترل پذیری فوق العاده با استفاده از کاناردهای بی نظیر آن و قابلیت رسیدن به 67 درجه زاویه حمله بدون از دست دادن نیروی برا واقعاً از این هواپیما یک پرنده بی همتا ساخته بود. هواپیمای X-29 یک هواپیمای تک سرنشینه است که دارای طولی معادل 14 متر و دهنه بال 8 متر است. هر دو نمونه تولید شده از X-29، به یک موتور توربوفن F404-GE-400 تجهیز شده بودند که توانایی لازم را برای انجام تست های مختلف بر روی هواپیما را فراهم می کرد. بال های این هواپیما به طور عمده ای از مواد کامپوزیتی ساخته شده اند که استحکام و سبکی وزن آن ها در این کاربرد مورد نظر است. تنها تفاوت میان نمونه شماره یک و نمونه شماره دو، وجود یک چتر کاهنده سرعت در انتهای دم هواپیمای شماره دو است که این هواپیما را از نمونه اول متمایز می سازد. سازه اصلی هواپیما نیز از آلیاژ آلومینیوم و تیتانیوم ساخته شده است که مقاومتی عالی برای رژیم های مختلف پرواز را فراهم می آورد. طراحی این هواپیما و البته موفقیت آن، وعده ای به طراحان آینده برای طراحی هواپیماهایی با قابلیت های چشمگیر بود. الهام های طرح بال های این هواپیما، به خوبی در بال های ذوزنقه ای هواپیمای نوین F-22 و بال های جلوگرای هواپیمای سوخو 47 روسی مشخص است که گشایش فصل تازه ای را در طراحی هواپیمایی نوید می دهد. -
آره احتمالا اين خلبانه هم گواهینامه نداشته..
-
جنگنده -بمب افکن اف-4 فانتوم-2 جنگنده -بمب افکن اف-4 فانتوم-2 (F-4 Phantom II )
onin پاسخ داد به onin تاپیک در جنگنده و رهگیر
فانتوم های ایرانی پس از اسرائیل، ایران بزرگترین دارنده هواپیمای فانتوم است. جمعاً سی و دو فانتوم دی، صد و هفتاد و هفت فانتوم ئی و شانزده فروند جنگنده فانتوم مدل آر اف شناسایی با دوربین های مخصوص قبل از سقوط رژیم شاهنشاهی و قطع روابط و سرویس فانتوم ها به ایران تحویل گردید. http://images5.theimagehosting.com/irf4%20(9).jpg هواپیمای فانتوم در سال های آغازین تحویل آن شاه ایران در آن زمان، اهداف بسیار بلند پروازانه ای را در مورد تجهیز کشور خود به قدرتمند ترین کشور از نظر قدرت نظامی در حوزه خلیج فارس و خاور میانه در سر می پروراند. البته ایالات متحده نیز در اینجا منافع خود را در نظر گرفته و با تصور اینکه ایران دفاع خوبی علیه اتحاد جماهیر شوروی در آن زمان خواهد بود، شاه ایران را به طور فعالانه پشتیبانی می کرد. اولین بار، در سال شصت و هفت میلادی، سفارشی برای دریافت تعداد شانزده فانتوم دی توسط ایران به شرکت مکدانل داگلاس تسلیم گردید. سرانجام، اولین گروه فانتوم ها در 28 سپتامبر 1968 وارد ایران شدند. http://images5.theimagehosting.com/irf4%20(11).jpg خلبان پور رضائی در کنار هواپیمای فانتوم خود فانتوم های تازه تحویل شده ایرانی در بسیاری از ماموریت های رهگیری جنگنده سریع السیر میگ 25 فاکس بت که بر فراز آسمان ایران به طور غیر قانونی پرواز می نمود، شرکت جستند اما متاسفانه به دلیل سرعت بسیار بالای فاکس بت، این ماموریت ها هیچ کدام با موفقیت همراه نبودند. اولین استفاده فانتوم های ایرانی در نبرد، مربوط به کمک شاه ایران به سلطان عمان علیه شورشیان کشور او بود که در آن جنگ، یک فانتوم ایرانی با آتش زمینی سقوط نمود. بعد از مدتی دولت ایران تعداد 208 فروند فانتوم مدل ئی را نیز در ابتدای دهه هفتاد میلادی سفارش داد. تحویل این هواپیماها از سال 1971 شروع شده و تا به هنگام انقلاب ایران ادامه داشت. در این مدت، تنها 177 فروند از فانتوم های سفارش داده شده تحویل ایران شدند. پس از به پیروزی رسیدن جمهوری اسلامی ایران، دولت ایران فوراً موضعی ضد غرب به خود گرفته و در نتیجه این اقدام، دولت آمریکا تحریمی را در ارائه تسلیحات و قطعات یدکی نظامی علیه ایران برقرار نمود. 31 فانتوم باقیمانده، هرگز تحویل نشدند. بعد از آلمان، ایران بزرگترین مشتری هواپیماهای شناسایی فانتوم بود. از این نوع فانتوم، تعداد 27 فروند توسط ایران سفارش داده شد که 16 فروند آنان تحویل گردید و 11 فروند باقیمانده به دلایل سیاسی فوق الذکر، در آمریکا باقیماند. تا زمانی که شاه ایران مجبور به فرار شد، ایران دارای 188 فروند فانتوم عملیاتی بود، اگرچه تحریم آمریکا علیه ایران باعث مشکلات شدید نگهداری و سرویس این هواپیماها شده بود. http://air-weblog.persiangig.com/f-4-iriaf-(5).jpg هفت فروند فانتوم نیروی هوایی در حال برخاست همزمان از سطح باند افت و خیز های سیاسی ایجاد شده توسط انقلاب شکوهمند اسلامی ایران، باعث بغرنج تر شدن مسئله شده بود، به طوری که بسیاری از خلبانان و پرسنل بسیار حرفه ای و خوب آموزش دیده ایران از آمریکا اما وفادار به شاه ایران، مجبور به ترک کشور یا تبعید شدند. در نتیجه، تا سال 1980 که عراق بعثی به ایران حمله نمود، نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران یا نهاجا، تنها سایه ای از نیرویی بود که از آن انتظار می رفت. در آن زمان، تنها 40% فانتوم های ایرانی عملیاتی و قابل پرواز موثر بودند. جنگ ایران و عراق در سال 1980 با حمله هوایی عراق به شش پایگاه هوایی ایرانی و چهار پایگاه سپاه ایران آغاز گردید. این جنگ اگرچه در رسانه های غربی به ندرت پوشش داده می شد، اما در حقیقت یک تراژدی انسانی در مقیاس وسیع بود. نیروی هوایی به دلیل عدم توانایی دو طرف در استفاده از نیروی هوایی شان به طور موثر، نقش چندان مهمی را ایفا نکرد. در ماه های آغازین جنگ، فانتوم های ایرانی عملیات های بسیاری به خوبی توانستند به درون خاک عراق و حتی حریم هوایی بغداد وی نفوذ نموده و نیروهای خود را بدین طریق پشتیبانی نمایند، اما نبردهای هوا به هوا بین جنگنده های دو کشور حتی در کل طول جنگ، بسیار به ندرت یافت می شود. در مراحل ابتدایی جنگ، ایران توانایی لازم برای پیروز شدن در اکثر نبردهای هوایی را داشت و این کار اکثراً با موشک های موثر سایدوایندر و یا مجبور کردن هواپیماهای دشمن به عقب نشینی به سوی کشورشان صورت می گرفت. اما در بیشتر اوقات، رادارهای APQ-120 هواپیماهای فانتوم ئی به دلیل کمبود قطعات یدکی قادر به انجام عملیات نبوده در نتیجه موشک های اسپارو نمی توانستند شلیک شوند. http://air-weblog.persiangig.com/f-4-iriaf-(1).jpg هواپیمای فانتوم نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران در حال شلیک موشک همانطوری که گفته شد، خلبانان ایرانی در ابتدای جنگ برتری فوق العاده ای از نظر تجربه و مهارت نسبت به خلبانان عراقی داشتند، اما با به طول انجامیدن جنگ، نیروی هوایی به تدریج خلبانان و افسران واقعاً کار آزموده ای را که در آنها شک وفادار نبودن به جمهوری اسلامی می رفت، کنار گذارده و از خلبانان دیگر مبتدی استفاده کرد. در طی 9 ماه آغازین جنگ، تخمین زده می شد که حدود 60 فروند فانتوم از بین رفته باشد یا قابل استفاده نباشد. تاثیرات تحریم نظامی آمریکا و کمبود قطعات یدکی موجب کاهش شدید تعداد فانتوم های عملیاتی گردید، به طوری که تا آغاز سال 1983 میلادی، تنها حدود 12 تا 35 فروند فانتوم قابل پرواز در خدمت نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران بود. پس از سال 1982، کشور عراق تصمیم به تجهیز نیروی هوایی کشور خویش با هواپیماها و تسلیحات تازه تر نمود که از جمله آن می توان به سوپر اتاندارد ها و میراژ های مجهز به موشک ماترا و ماژیک اشاره نمود که توسط شرکت داسو برگه تولید می شدند. در طول جنگ، گزارش های بسیاری مبنی بر ساقط شدن هواپیماهای جنگنده ایرانی بسیاری توسط موشک های ماژیک حتی در ارتفاعات بسیار پایین نیز منتشر گردید. پس از سال 1982، می توان گفت که دیگر برد مسلم در نبرد های هوایی با عراق بود و هر چه کشور عراق بیشتر از سوی غرب تجهیز می شد، قوای نیروی هوایی ایران بیشتر تحلیل می رفت. در سال های پایانی جنگ، هواپیماهای ایرانی نمی توانستند بیش از 30 تا 60 سورتی پرواز در روز داشته باشند، در حالی که تعداد سورتی پرواز های هواپیماهای عراقی، حتی گاه 600 سورتی نیز می رسید. نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران نیز دریافت که عملیاتی نگاه داشتن تمام فانتوم ها در طول جنگ، کاری بس مشکل است. فانتوم هواپیمایی بسیار پیچیده، دارای نگهداری مشکل و نیازمند 135 ساعت سرویس زمینی به ازای هر ساعت پرواز هوایی است. یک سرهنگ ایرانی در سال های بعد از جنگ اظهار کرده بود که در سال 1986، تعداد فانتوم های قابل عملیات ایران زیر 20 فروند بوده و ایران در آن زمان، دیگر دارای هیچ فانتوم شناسایی عملیاتی نبود. کشور ایران در آن زمان، به شدت نیازمند قطعات یدکی فانتوم ها بود، حتی کار به جایی رسیده بود که قطعات هواپیماهای دیگر را جدا کرده و روی هواپیماهای نیازمند قطعات یدکی نصب می کردند. کشور اسرائیل در آن زمانه به طور مخفیانه قطعات یدکی هواپیماهای فانتوم را به ایران تحویل داد. دلیل اسرائیل برای این او این بود که با تجهیز ایران، تهدید ها از جانب عراق علیه اسرائیل فروکش خواهند کرد. از سوی دیگر، ایران در آن زمان قادر بود چه به طور قانونی چه غیر قانونی قطعات یدکی را از بازار جهانی نیز تهیه کند. در 31 آگوست سال 1984، یک هواپیمای فانتوم ایرانی در خاک عربستان سقوط نمود که تحقیقت نشان داد آن هواپیما از قطعات یدکی که از اسرائیل خریداری شده بود، استفاده می کرد. http://images5.theimagehosting.com/irf4.jpg گروهی از خلبانان توانمند ایرانی همراه با هواپیمای وفادارشان در پنجم ژوئن سال 1984 میلادی، دو فانتوم ایرانی که در پی تهدید تجهیزات نفتی عربستان بر آمده بودند، توسط دو فروند هواپیمای اف-15 ایگل سی رهگیری شدند که یکی از فانتوم ها در این نبرد سقوط کرد. این برای اولین بار در تاریخ بود که یک هواپیمای ساخت شرکت مکدانل داگلاس، یک هواپیمای دیگر محصول همان شرکت را ساقط می سازد. هنگامی که در سال 1988، جنگ تحمیلی علیه ایران پایان یافت، نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران فقط تعداد معدود 12 فروند یا کمتر هواپیمای فانتوم را که هنوز قابل عملیات بودند، در اختیار داشت. در حال حاضر، پیش بینی می شود که تعداد 70 تا 75 فروند فانتوم های ایرانی هنوز قابل پرواز هستند که بیشتر آن ها را مدل فانتوم ئی تشکیل می دهند. هم اکنون، هواپیماهای فانتوم ایرانی به دلیل ناتوانی هوایی، تنها برای انجام عملیات هوا به زمین و تهاجم به مواضع زمینی و سطحی دشمن به کار می روند.- 169 پاسخ ها