sasasasa

VIP
  • تعداد محتوا

    820
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های sasasasa

  1. نکته ای که باید توجه بشه این استکه از یک سامانه برد بلند ماننذ اس 300 نمیشود برای پوشش کلیه نقاط یک کشور پهناور مانند ایران استفاده کرد. هواپیمای متخاصم میتواند براحتی با پرواز در ارتفاع پایین و استفاده از گرد بودن زمین و عوارض طبیعی به داخل کشور نفوذ نماید. در کل یک سامانه دفاع هوایی برد بلند نمی تواند جای هواپیماهای رهگیر را پر نماید. این سامانه ها میتوانند در مراکز اصلی وشهرهای حساس برای دفاع مستقر شوند. کلا رسیدن به دفاع هوایی مطمئن و قوی با ترکیبی از سیستم های پدافندی و جنگنده های رهگیر مقدور است
  2. دوستان ببخشید من تاپیک های قدیمی را بالا میارم. مطالبی اینجا نوشته شده بود که حیفم اومد جواب ندم.  در رابطه با اینکه در زمان ساسانیان ایا فعالیت علمی صورت میگرفته و اینکه ایا کتاب تالیف میشده اینجا بحث شد و بعضی دوستان اعتقاد داشتند که زمان ساسانیان کتاب نویسی و علم و دانش جایگاهی نداشته است. برای اینکه در این زمینه اطلاعاتی کسب کنید باید به مراجع عربی مراجعه شود. زیرا کتاب های زمان ساسانی یا از بین رفته و یا به عربی ترجمه شده است. در این زمینه یک کتاب تحقیقی وجود دارد به نام" تاریخ فرهنگ ایرانی در عصر انتقال از ساسانی به اسلامی" . کتاب 7 جلد است. نوسینده کتاب به عربی مسلط بوده و سالها در کتاب خانه های عربی مشغول به کار بوده است. ظاهرا بعضی از کتب ایرانی تا قرن های اولیه اسلامی وجود داشته اند. بعضی به عربی ترجمه شده اند و باقی مانده اند. بعضی از بین رفته اند ولی در کتبی به انها اشاره شده و بعضی احتمالا کلا نابود شده اند.  ایرانی ها کتب زیادی در زمان ساسانی تالیف کرده بودن. کلا فرهنگ مستند سازی در ان زمان کاملا وجود داشته است. مثلا کتابی بسیار کامل در رابطه با مسایل مالی داشته اند که حکومت های بنی عباس نیز انرا ترجمه کرده بودند و امور مالی خود را بر اساس ان انجام میدادند. این کتاب هنوز به عربی موجود است. بعضی کتب تغییر ماهیت دادند و وارد فرهنگ عرب شده اند. مثلا کتابی بوده به نام هزار داستان پارسی که با تغییراتی تبدیل به داستان های هزار و یک شب شده است. کتاب هایی در رابطه با تاکتیک های نظامی روش پرورش اسب تیراندازی و ساخت کمان  ساخت ساختمان و....داشته اند که یا موجود نیستند یا صفحات و یا قسمت های کوچکی از ان در کتب عربی مورد اشاره رفته است.جندیشاپور  مرکز تحقیقات پزشکی و بیمارستان بوده است.   همانطوریکه گفتم برای مطالعه بیشتر میتوانید به این کتاب مراجعه کنید.   در رابطه با ازبین رفتن کتب ایرانی بعضا گفته میشود عمر دستور اتش زدن کتابخانه های ایرانی را صادر کرد. البته شهید مطهری در کتاب خدمات متقابل ایران و اسلام این نظر را رد کرده است. بنده نمی دانم واقعا عمر این کار را کرده و یا نه ولی علت اصلی از بین رفتن کتب ایرانی این مسئله نبوده چون اگر  کتاب تاریخ فرهنگ ایران در عصر انتقال از ساسانی به اسلامی را بخوانید متوجه میشوید این کتاب ها تا قرن ها موجود بوده اند.علت اصلی از بین رفتن این کتاب ها این بوده که ایران در تاریخ خود مکررا خط و زبان خود را تغییر داده است. مثلا خط ساسانیان با  هخامشیان و اشکانیان متفاوت بوده است. هر خط و یا زبان که از بین میرفته و یا فراموش میشده است کتب نوشته  شده در ان زبان به تدریج از بین میرفته است. در همین کتاب نقل شده در قرون اولیه اسلامی شخصی از قلعه ای در نزدیکی بهبهان امروزی رد شده است که در ان کتب ساسانی نگهداری میشده است. فقط یک موبد در ان قلعه بوده که میتوانسته کتب را بخواند و حافظ کتب بوده است. قطعا بعد از فوت موبد و یا حداکثر یکی دو نسل بعد کسی نتوانسته کتب را بخواند و کتب از بین رفته است. چون کتبی که بر روی کاغذ نوشته میشده باید بعد از مدتی بازنویسی میشده اند چون عمر کاغذ محدود است و پوسیده میشود. قطعا کسی نمی اید کتابی را که نمی تواند بخواند بازنویسی کند. این مسائل یعنی تغییرات زبانی و خطی دلیل اصلی از بین رفتن کتب ایرانی بوده است. وگرنه حمله عمر و یا اسکندر شدیدتر و ویرانگرتر از حمله مغول نبوده اند. ولی کتب قبل از حمله مغول مثل کتب بوعلی سینا و غیره... هنوز موجودند
  3. این مقاله در رابطه با این است که شوالیه های اروپایی در قرون وسطی شباهت زیادی به سواره نظام سنگین ایران در دوران باستان دارد. بنده نظر کلی تری دارم و ان این استکه ساختار اجتماعی اروپا در قرون وسطی شباهت به ساختار اجتماعی ایران در قرون باستان دارد. در ایران باستان طبقات ممتاز اجتماعی غیر از اشراف درجه یک همین سواران که نوعی اشراف درجه 2 محسوب میشدند، دهقان ها که در واقع کشاورز نبودند بلکه فئودال های محلی بودند و در هر منطقه یک قلعه و تعدادی سرباز داشتند( هنوز هم در روستاهای کشور بعضا به خانه کدخدا قلعه گفته میشود) و موبدان بودند. اگر فیلم هایی که در رابطه با اروپا در قرون وسطی هست را ببینید مانند فیلم رابین هود همین حالت وجود داشته است. در هر منطقه یک فئودال با یک قلعه و تعدادی سرباز و شوالیه ها و کیشیش هایی که به فئوذال ها نزدیک بودند و کشاورزان تحت ظلم. در صورتیکه اروپای دوران باستان تفاوت طبقاتی وجود نداشته و نوعی دمکراسی در یونان و روم وجود داشته است.  واقعا می طلبد در رابطه با این مسئله تحقیقی جامع صورت گیرد. البته برای این تحقیق باید بتوان کتاب های  اروپایی بخصوص اسپانیایی را به زبان اصلی مطالعه کرد. تنها تحقیقی که من دیدم کتابی است که شجاع الدین شفاع ذر رابطه با نفوذ فرهنگ ساسانی در اسپانیا نوشته است. در این کتاب نوشته که در دوران ساسانی و اوایل اسلام ارتباط فرهنگی زیادی بین ایران و اسپانیا به عنوان دروازه اروپا وجود داشته است. حتی نظراتی وجود دارد که پادشاه اسپانیا در زمان حمله اسلام به اسپانیا ایرانی الاصل بوده است.  ظاهرا بعد از سقوظ ساسانیان ایرانیان اشرافی به تقاط مختلفی از جمله اسپانیا مهاجرت کرده اند. در ان زمان اروپاییان به شدت بی سواد و فرهنگ بوده اند. شاید بعضی از ایرانیان در اروپا به نحوی رشد کرده انذ و فرهنگ ساسانی را به اسپانیا و از انجا به اروپا منتقل کرده اند. البته این فرضیه نیاز به تحقیقات جامعی بر مبنای مراجع اروپایی دارد
  4. مطالب این مقاله عمدتا از کتاب سرزمین جاوید اقتباس شده است که ظاهرا ترجمه ولی در واقع تالیف ذبیح الله منصوری است. مطالب این کتاب ترکیبی از تاریخ و داستان پردازی است. مرحوم ذبیح الله منصوری مترجم کتاب های الکساندر دوما بود که دوما نیز در تالیف کتاب هایش تاریخ نویسی و داستان نویسی را ترکیب میکرد. این منرجم بعدا کتاب هایی با همین روش یعنی با الگو برداری از الکساندر دوما تالیف نمود ولی به عنوان ترجمه چاپ نمود. یک نمونه ان کتاب سرزمین جاوید است. مطالعه ان برای سرگرمی و اشنایی اولیه و غلاقمند شدن به تاریخ خوب است ولی جاهایی با تاریخ همحوانی ندارد. بخصوص صحنه های جنگ که تشریح کرده کلا تخیلی است. به عنوان نمونه در این مقاله از حمله ارابه های جنگی ایرانی سخن گفته در صورتیکه در زمان ساسانیان استفاده از ارابه های جنگی در ارتش ایران متداول نبوده بلکه در زمان هخامنشیان متداول بوده است.
  5. کلا شاید علت اینکه ذولفقار به صورت انبوه به تولید نرسید این بود که مسولین نظامی متوجه شدند که با توجه به عدم توانایی این تانک برای مقابله با تانک های امروزی سرمایه گذاری روی تولید ان بی فایده است
  6. sasasasa

    مقایسه میگ - 35 وسوخو- 35bm

    یک بحث مزایا و معایب و ماموریت جنگنده ها میباشد و بحث دوم کیفیت جنگنده ها است. در حالت کلی نیروی هوایی ما نیاز به هر دو این جنگنده ها دارد. چون میگ یک جنگنده نیمه سبک است که میتواند در ماموریت هایی به عنوان مکمل سوخو 30 ایفای نقش کند. ولی اولا اونطور که من شنیده ام سیاست نهاجا این است که تنها  یک نوع جنگنده خریداری شود چون همین الان هم تنوع جنگنده های نیروی هوایی بالا است و باعث افزایش هزینه های این نیرو شده است. که در این بین اولویت سوخو است. مطلب دوم اینکه  گزارش ها حاکی از این است که تولیدات کارخانه میگویان در سال های اخیر کیفیت خوبی نداشته و در مواردی توسط خریداران برگشت داده شده است. خود نهاجا هم نسبت به عملکرد میگ 29 اصلا راضی نیست. بنابراین بعید است سراغ خرید میگ بروند
  7.       دوست محترم بداريد قسمتي از يک کتاب که جنگ هاي اوزون حسن و عثماني در ان اورده شده  را برايتان نقل کنم. ميدانيد جنگي که اتفاق افتاد سر تلاش دول اروپايي براي رساندن سلاح به اوزون حسن به منظور تضعيف دولت عثماني بود   "ملکه وقتي ازطرح حمله او آگاه شد. نمايندگان اروپائي و فرماندهان خود را به حضور خواست . وگفت موقعيت بسيار خوبي پيش آمده است تا بتوانيم  پنهاني ضربه مهلکي به دشمن بزر گمان سلطان عثماني وارد نمائيم . و شايسته است  عاليجنابان نيز ما را همراهي نمايند. نماينده فرانسه ايستاد  و در کمال خضوع  گفت اگر منظور عليا حضرت  حمله  قريب الوقوع  عثماني  به ديار بکر مي باشد ، بايد به استحضار ايشان برسانم  که ما قبلا اين  وضعيت را آزمايش کرده ايم و به اين نتيجه رسيده ايم که  سربازان ترکمن که هم کيش سلطان عثماني مي باشند ، چون او خود را فرمانروائي مذهبي مي خواند ، انگيزه و توانائي قلبي مبارزه واقعي با او را ندارند .آنهم در کنار نيروهاي مسيحي که از نظر آنها کافر مي باشند. در عوض حضور ما به سربازان عثماني انگيزه دو چندان مي دهد. و لذا هر گونه اقدامي در اين زمينه بي فايده وصرفا  حدر دادن  وقت و سلاح هاي جنگي و احتمالا  نيروهايمان است.و حتي ممکن است نتيجه  عکس داشته باشد." اصلا شما جنگ های محدود عثمانی با اوزون حسن  که عمدتا به شکست اوزون حسن انجامید با اهداف بعدی عثمانی در زمان صفويه برای اشغال ايران مقایسه نکنيد.
  8.   مشخص شد که مطالب رو خوب نمی خونید بعد جواب میدید. احتمالا بقیه مطالب شما هم کسی بخواد جواب بده باید کپی پیست کنه.  دلیلی نداده مطالبی که قبلا تو همین تاپیک گفته شده رو من تکرار کنم.  اصلا اول تاپیک کل نظرات در این رابطه و مورخین موافق و مخالف ملی بودن صفویه اورده شد. زحمت بکشید اگر حوصله دارید برید نگاه کنید. بنده در رابظه با نظراتم دلایلی اوردم من ندیدم بجز نقد نظزات من شما کوچکترین دلیلی بیارید. هدف من حداقل از مشارکت در این مباحث تبادل نظرات با افراد به منظور افزایش معلومات خودم است. نه اینکه کسی دلیلی نیارد فقط دلایل من را نقد کند و حتی حوصله خواندن نظرات قبلی هم نداشته باشد و از من بخواهد انها را برایش کپی پیست کنم. فکر میکنم ادامه بحث با شما برای من بی فایده است. من با شما بحث رو ادامه نمی دم
  9. معلوم شد همین تاپیک هم خوب نمی خونید جون در ابتدای تاپیک به بعضی از مراجع در این زمینه اشاره شده بود
  10. دوستانی که دارن تلاش میکنن ادعا کنن دولت صفویه یک دولت ملی نبوده دارن سعی میکنن با یک نظر تقریبا پذیرفته شده که بوسیله بسیاری از ایران شناسان و مورخین مورد قبول است مخالفت کنند. طبیعی است که اینکار راحت نیست گرچه من این دوستان را از نزدیک نمی شناسم ولی احتمالا تلاش برای اثبات همچین حرفی لقمه بزرگی برای خیلی از افراد است و کسی که مطالعات مختصری در مورد تازیخ داشته باشد به راحتی پاسخ انها را میدهد.  بنابراین طبیعی است در مواردی مجبور به دادن پاسخ های طفره رونده شوند. نظراتی که بنده دادم عمدتا از من نیست و دلایل سیاسی و ملی صفویه برای شیعه کردن ایران که در مورادی با خشونت هم همراه بود قبلا توسط بسیاری از مورخین ابراز شده است. 
  11.   تنها راه کشور ما برای تبدیل شدن به یک کشور مستقل تبدیل شدن به یک کشور شیعه بود. اگر تاریخ ایران قبل از حمله مغول را بخوانید سلسله های نیرومندی بر ایران حکومت میکردند. ولی همگی و یا شاید اکثرا به نام خلیفه بغداد خطبه میخواندند. چون خلیفه های عباسی خود را خلیفه مسلمین میدانستند و عامه مردم هم انها را به عنوان خلیفه مسلمین قبول داشتند و شاهان ایران هم ناجار حتی به صورت طاهری از انها پیروی میکردند. البته خلفای بغداد قدرت نظامی نداشتند ولی به علت باور مردم به خلافت انها و باور اهل تسنن که ایه شریفه اطیعه الله و اطیع الرسول و اولامر منکم به خلیفه زمان بر میگردد مقابله با انها را غیر ممکن کرده بود. بعذ از از بین رفتن عباسیون خلفای عثمانی خود را خلیفه مسلمین خواندند و مردم عامی نیز تا حدی قبول کردند. با این تفاوت که عثمانی ها از لحاض نظامی نیز بسیار قوی بودند. و با توجه به این باور مقابله با انها سخت بود.  همین الان نیز داستان همین است و ابوبکر بغدادی خود را خلیفه خوانده عذه ای ساده لوح هم قبول کردند. دقت کنید گروه داعش مناطق سنی نشین را راحت تر میگیرد چون مردم محلی بعضا به ان کمک میکنند. در ان زمان نیز همین مسئله بود. ولی وقتی ایرانیان تشیع را قبول کردند عملا این مشکل حل شد. تا زمان محمود افغان که سنی بود و او هم به نام خلیفه عثمانی خظبه میخواند
  12.     بنده اول سوال دوم شما را جواب میدم گرچه قبلا جواب دادم. در مورد ساسانیان در زمان صفویه منابع مختلفی وجود داشته است.  شاهنامه، منابعی مانند تاریخ طبری و منابع دیگر تاریخی .  حتی به صورت جزیی در مورد هخامنشیان نیز در بعضی کتب مثل کتب ابوریحان بیرونی مطالبی امده است. علاوه بر این در کتب ارامنه نیز که در ان موقع جزو ایران بودند و با ایرانی ها به شدت نزدیک بودند به صورت مفصل میتوان تاریخ ساسانیان را یافت. هم اکنون مهمترین کتاب در مورد ساسانیان کتاب کریستن سن دانمارکی است که خود به استفاده از این منابع و منابع دیگری مانند منابع رومی در تدوین کتابش اشاره کرده است. نگاه ملی به مدهب از نظر من استفاده از مدهب به عنوان ابزاری سیاسی برای کمک به حفظ وحدت ملی است. اگر نظر من که صرفا نظر من نیست و خیلی از موزخین این دیدگاه را  در رابطه با صفویان دارند درست باشد نگاهشان تا حد زیادی درست بوده. هم اکنون ما شاهد این هستیم که وحدت ملی عراق و سوریه در اثر یک دست نبودن مدهب فروپاشیده است. در کشور خود ما کردهای سنندج که سنی هستند در مقاطعی جدایی طلب بودند ولی کردهای کرمانشاه که شیعه بودند جدایی ظلب نبودند و یا همین مسئله در مورد بلوج های سنی و سیستانی های شیعه نیز هست. به نظر بنده در ان زمان این تاثیر بیشتر بوده یعنی تاثیر مذهب در وحدت ملی. به اعتقاد بنده وحدت زبانی فرهنگی تازیخی مذهبی نژادی و.... همگی در وحدت ملی تاثیر گذار هستند.  در مورد اینکه ساسانیان با مسیحیان چه کردند و ربط ان به موضوع خواستم مثالی در رابطه با نگاه سیاسی به مذهب بزنم.  ایران ذرتشتی در ان زمان در برابر روم شرقی مسیحی ایستاده بود. روم شرقی  مسیحی در برابر روم غربی کافر. به نظر بسیاری در بعضی این صف بندی ها نگرش و هذف استفاده از عامل مذهب برای رقابت های سیاسی بوده است. 
  13. دوست عزیز زود قضاوت نکن. من قبلا گفتم به نظر من نگاه صفویه به دین نگاه ملی بوده. مانند نگاه ساسانیان به دین ذرتشت.  در زمان ساسانیان ابتدا چون رومی ها با مسیحیت دشمن بودند مسیحیان را در ایران پناه میدادند. اولین کلیسای دنیا در قلمرو ساسانیان ساخته شد. زمانیکه روم شرقی مسیحی شد مسیحیت در ایران ممنوع شد. حتی مورد شکنجه و تعقیب قرار گرفتند. خود روم شرقی هم نگاهش به مسیحیت سیاسی بود. نگاه این دولت ها به دین سیاسی و در جهت اهدافشان بوده. 
  14. بنده در مجموع اعتقاد دارم که صفویه در معماری دولت و یا ملتی که نشکیل دادند علاوه بر انگیزه های ملی بر تشیع نیز تاکید داشته اند. یکی از دلایلی که بر این موضوع به ذهن من میرسد بحث کردستان میباشد. ملت کرد جزو نژادهای اصیل ایرانی هستند. این ملت با وجود فشارهای شاه اسماعیل عمدتا حاضر به پذیرش تشیع نشدند. در زمان جنگ چالدران بیشتر نواحی کرد نشین از ایران جدا شد. در زمان شاه عباس 3 جنگ بزرگ بین ایران و عثمانی به وقوع پیوست که طی ان ایرانی ها به طور کامل عثمانی ها را تارومار کردند. به نحوی که سفرای اروپایی به شاه عباس فشار می اوردند که تا استامبول پیش برو. چون دیگر نیرویی جلوی شاه عباس نبود. شاه عباس نه تنها این کار را نکرد بلکه حتی سعی نکرد دیار بکر و تواحی دیگری که الان تشکیل دهنده کردستان عراق و ترکیه هستند و جزو طبیعی ایران هستند را پس بگیرد. سوال اینجاست چرا شاه  عباس این نواحی را پس نگرفت. بنده دلیلی مشخصی در تاریخ پیدا نکردم. ولی یک حدس میتواند این باشد که چون سنی بودند شاه عباس قید انها را زد. البته نمی گویم کار درستی کرد ولی اکنون اگر حدود 30 ملیون کرد عراق و ترکیه جزو ایزان بودند الان ما یک کشور شیعه محسوب نمی شدیم. البته همان زمان نواحی مانند ترکمنستان کنونی سنی نشین و جزو ایران بودند. ولی باید گفت روی این نواحی حساسیت کمی بود. به هر حال این نواحی سنی نشین نیز اکثرا به تدریج از ایران جدا شدند. 
  15. دوستان وقتی صحبت جدایی هرات از ایران میشود باید دقت شود که هراتی ها و کلا شمال افغانستان در اصل خراسانی هستند نه افغانی. افغانستان فعلی از چند نژاد تشکیل شده است.  1- تاجیک ها که در واقع فارس های افغانستان هستند. البته بعضی ها هراتی ها را تاجیک نمی گویند بلکه فارس میگویند.  نزدیک ترین بخش افغانستان از لحاض نژ ادی به ما هراتی ها هستند. هراتی های اصیل کاملا شبیه ایرانی ها دیده میشوند. 2- ازبک ها  که ترک هستند ولی فارسی هم معمولا بلدند.  3- هزاره ها که فارسی نیز با لهجه هزاره ای صحبت میکنند. بیشتر قیافه هایی که ما به عنوان افغانی میشناسیم هزاره هستند. 3-پشتون ها که طالبان ها از نژاد پشتون هسنتند. نژادی بین بلوچ و هندی هستند. تا حدود 150-200 سال پیش فقط به پشتون ها افغانی گفته میشد.  به تدریج این نژاد به علت کثرت جمعیت که حدود 50% جمعیت افغانستان فعلی را تشکیل میدهد و بی توجهی دولت های ایرانی  بر کل افغانستان فعلی غالب شد. در گذشته نه چندان دور شمال افغانستان فعلی همراه با خراسان ایران و استان های سمرقند و بخارا که اکنون در ازبکستان است همراه با مرو قسمت اصلی خراسان بزرگ را تشکیل میدادند. و مرکز فرهنگی ایران بزرگ بودند. البته تعریف خراسان در طول تاریخ تغییراتی کرده و گاه تا دریاچه ارال توسعه یافته است. بتدریج پشتون ها بر این نواحی مسلط شدند و فرهنگ انها غالب شد. الان یک کابلی خود را افغانی میداند در صورتیکه 200  سال قبل خود را خراسانی میدانست.  حتی موسیقی این نواحی که خراسانی بود یعنی شبیه موسیقی ما الان شبیه موسیقی هندی است.  البته هنوز هم افراد افراد تحصیل کرده افغانستان اکثرا فارس هستند. و حتی بعضی از انها میگویند اسم کشور ما باید خراسان و یا حتی ایران!!!! یود.  سرزمین اریانا که در اوستا و بعضی منابع قدیم ایرانی امده در واقع شمال افغانستان بوده. ولی همانطوریکه گفته شد ملل این نواحی تحت تاثیر پشتون ها و عوامل دیگر باتغییرات فرهنگی مواجه شدند و ماهیت ایرانی انها کمتر شد
  16. کشور ما سال ها تلاش کرده بدون گرفتن کمک جدی از کشوری صنایع نظامی خود را توسعه دهد. اما واقعیت این است که به نظر میرسد در بعضی موارد  این تلاش ها کافی نبوده. یکی از این بخش ها بخش زرهی میباشد. با باز شدن روابط نظامی با روسیه اکنون وقت مناسبی است که با تلففیق تجربیات قبلی برای ایجاد تانک ذولفقار و گرفتن کمک فنی از روسیه یک تانک منطبق با تکنولوژی روز دنیا در کشور طراحی و تولید کرد. همان کاری که ترک ها در پروژه التای کردند. با این تفاوت که در ابتدای پروژ ه ترک ها بی تجربه بودند ولی کارشناسان ما تجربه فنی ساخت ذولفقار را دارند.
  17. اکثر مردم ایران زماتیکه تواریخ این جنگ ها را میخوانند از بی لیاقتی قاجار افسوس میخورند که منجر به جدا شدن قفقاز از ایران گردید ولی بنده بدون اینکه بخواهم از قاجار دفاع کنم نظر دیگری دارم.  واقغیت این است که این شکست ها ثمره پیسرفت های اجتماعی علمی و ساختاری اروپایی ها بود که از دهها سال قبل از این شروع شده بود و کشورهایی مثل ما و عثمانی عقب افتاده بودیم. این شکست ها دیر یا زود هر سلسله دیگری هم بود شروع میشد. اروپا صنعتی شده بود و یا در مسیر صنعتی شدن بود.  اتفاقا عباس میرزا خوب مقاومت کرد.  و جانانه دفاع کردند.  ولی قاجار افغانستان و ماورا نهر را راحت از دست دادند
  18. بنده در مورد اطلاعات تاریخی در مورد ساسانیان توضیحاتی دادم که اینجا کامل میکنم. اطلاعات تاریخی ما در مورد ساسانیان عمدتا بر مبنای اطلاعات زیر است. 1- منابع ایرانی 2 کتیبه ها  3- منابع ارمنی 4 منابع رومی. از این 4 منبع دو تای انها در زمان صفویه مستقیم یا غیر مستقیم موجود بودند.  یعنی منابع ایرانی و ارمنی. ارامنه به علت داشتن تاریخ مشترک با ما تواریخ مفصلی در مورد ایران داشته اند که زمان صفویه نیز غیر مستقیم در دسترس بوده اند.  همچنین در ادبیات فارسی همیشه از شکوه و عظمت خسروان یعنی پادشاهان ساسانی صحبت بوده است. یکی از اولین سلسله هایی که هدفش احیا شکوه ساسانیان بود سلسله سامانیان بود که نصب خود را به بهرام چوبینه سردار خسرو پرویز میرساندند.  سلسله های دیگری نیز مانند سلسله کیانیان شاهنامه که داستانی هستند در دیدگاه مردم قدیم واقعی بودند. مثلا مردم قدیم رستم را یک شخصیت واقعی تصور میکردند. مثلا در سیستان اصظبلی است که مردم انرا اصظبل رخش می انگاشتند.  
  19. بنده در مورد صحبت شما یک توضیح کوچک بدم.  صفویه کاملا ساسانیان را میشناختند. مظالب مربوط به ساسانیان در شاهنامه تاریخ طبری و بسیاری کتب قدیمی ایرانی که در زمان صفویه در دسترس بوده موجود است. ساسانیان به هیچ وجه برعکس هخامنشیان یک سلسله فراموش شده نبودند.  طبق تواریخ ملی ایرانی حکومت از پیشدادیان شروع میشده بعد کیانیان و بعد اشکانیان که در مورد اشکانیان اطلاعات کمی داشتند و بعد ساسانیان. هخامنشیان و کوروش و ... کلا فراموش شده بودند ولی اطلاعات مربوط به ساسانیان نسبتا کامل موجود بوده. نکته اینکه وقتی اکنون ما شاهنامه را میخوانیم به عنوان یک اثر حماسی یا ادبی به ان نگاه میکنیم. ولی در گدشته ایرانیان به ان به عنوان تاریخ نگاه میکردند. البته بعدا مورخین انرا به سه  قسمت اسطوره ای(پیشدادیان) پهلوانی(کیانیان) و تاریخی( ساسانیان) تقسیم کردند. به هر حال قسمت ساسانیان ان با تواریخ ذیگر تطابق نسبی دارد
  20. یکی از پیش زمینه های جدایی قفقاز بخصوص گرجستان از ایران دو مرحله کشتار بی مورد مردم گرجستان یک بار زمان شاه عباس و دیگری اقا محمد خان قاجار بود که باعث بدبینی مردم گرجی از ایران و تمایل انها به روس ها شد.
  21. sasasasa

    مقایسه میگ - 35 وسوخو- 35bm

    انتخاب ایران سوخو 30 است. انتخاب خوبی هم هست. قرار هم هست در ایران تولید و یا مونتاژ یشه. در واقع سوخو 30 قرار است همون نقشی رو در نهاجا بازی کنه که فانتوم در دهه 50 و 60 بازی میکرد. یعنی جنگنده چند منظوره همه کاره. فانتوم  در جنگ تحمیلی در کاربردهایی مانند برتری هوایی بمب افکن و ... به کار گرفته میشد.  بعدا جنگنده تخصص رهگیر و برتری هوایی اف 14 به صورت مکمل به نهاجا  اضافه شد. در این مورد هم در اینده نه چندان دور میتوان در تعداد محدود سوخو پکفا یا 35 برای حفظ برتری هوایی خریداری کرد. ولی بدنه نیروی هوایی قرار است بر مبنای سوخو 30 باشد. همانطوریکه زمان جنگ تحمیلی فانتوم بود در مورد میگ به علت شرایط نه چندان خوب کارخانه میگویان روس ها در صورت پذیرش ایران حاضر هستند امتیازات بسیار بیشتری از جمله مشارکت در هواپیمای نسل 5 میگ بدهند
  22. در مورد کردتبار بودن صفویان ، هر کسی اندکی به تاریخ آشنا باشد و داستان ( فیروزشاه زرین کلاه ) را بخواند به جعلی بودن این حکایت پی می برد . حکایت ( شاهزاده کرد سنجاری ) !! که بعد ساکن یمن می شود !! و بعدها به امامان شیعه هم وصل می شود !! ، و ایراهیم ادهم عارف او را به حکومت آذربایجان نصب می کند !!  شترگاوپلنگ خنده داری است که هیچ فرد آشنا با تاریخی آن را نمی پذیرد .   منبع اصلی کزد تبار بودن صفویه کتاب صفوه الصفا  است. منابع دیگری نیز در این رابطه وجود دارد که با مطالعه و کمی جستجو پیدا میکنید. کلا حرف بی پایه ای نیست. نظریه ای است که مدارک زیادی در رابطه با ان وجود دارد منبع اصلی ادعای کرد بودن صفویه کتاب صفوه الصفا  است. منابع دیگری نیز در این رابطه وجود دارد. کلا نظریه بی پایه ای نیست. دوست عزیز این دفعه که خواستین به من جواب بدین خواهشا متن من رو با دقت بخونید بعد جواب بدین.  گفنتم بعد از اسلام بخصوص حمله مغول. این نقش ها همه مال قبل از حمله مغول هستند.    بنده جواب شما را در پست های قبلی دادم. شاهنامه در تمام دنیا مطالعه میشود ولی در زمان صفویه شاهنامه خوانی به صورت دولتی ترویج میشده و تلاش میشده قهرمان های ان به نحوی یعنی با داستان سازی با تشیع پیوند داده شوند. حتی نوشتم  که کتاب رستم نامه در این زمان تالیف شد که امیر المومنین رستم را شغعه کرد. اینجا میشه فهمید که هدف سیاسی پشت ان بوده است. دلیلی ندارد که زاذگاه دین ملی یک کشور خود ان کشور باشد. به عنوان یک مثال دیگر کنستانتین نیز مسیحیت ارتودوکس را برای دلایل سیاسی به دین ملی روم شرقی تبدیل کرد. در زمان صفویه در تشیع بعضی مظاهر ایرانی وارد شد.  قبلا چند نمونه ذکر کردم. میتوانید به کتاب شیعه علوی شیعه صفویه مراجعه کنید. حتی صفویه برای گسترش تشیع به زور متوسل  شدند اولا موذب باشید.  دوما متن های من را با دفت بخوانید. گفتم در بعضی نقاط فراموش شده بود. کشور ما سه اسم داشته کشور فارس عجم و ایران که به تناوب استفاده میشده.  ملی ترین و تاریخی ترین اسم این کشور ایران بوده که در زمان صفویه از ان استفاده میشد خنده دارترین قسمت پست شما اینجاست. این معیار علمی را خود شما تعریف کردین. پیروزی های صفویه بر عثمانی زمانی شروع شد که از اقوام ایرانی به قول شما روستایی در برابر عثمانی استفاده کردند یعنی زمان شاه عباس. اگر معیار شما را در نظر بگیریم خیلی از دولت های تاریخ ملی نبودند. ارتش فرانسه در زمان بوربون ها بصوت گسترده از سربازان سویسی و کروات و ملل دیگر اروپایی استفاده میکرده. ارتش هخامنشیان بصورت گسنرذه از یونانی های اسیای صغیر. لژیونرهای رومی از تمام ملل حتی سربازان کشور گل یعنی فرانسه که همزمان بر روم میجنگیده بوده است
  23. بنده نمی فهمم شما چی رو میخواهید ثابت کنید.  اینکه عده ای از نواحی مرکزی ایران که شیعه شده بودند یا گرجی ها همراه با عذه ای ترک تبار  و غلامان تشکیل اولین ارتش نسبتا فراگیر ایران را تشکیل میداده این چی را ثابت میکند.  فکر میکنید باید مثل زمان حال خدمت دو ساله سربازی میذاشتن. ارتشی با معیارهای ان زمان تشکیل شد. قطعا از عثمانی نیز الگو برداری گردید. استفاده از غلامان نیز در ارتش ها و یا مناصب مهم متداول بوده زیرا به وفاداری انها اطمینان بیشتری بود اینکه شاه ظهماسب اصلا نمی خواست چنین ارتشی را تشکیل دهد را یا اگر میخواست اصلا دولتی به نام صفویه وجود نمی داشت را شما جطور استنباط کردید.   کشور ایران پس از فتح توسط مسلمانان بخصوص مغولان دچار فروپاشی گردید. باز تشکیل این کشور نیاز  به گذشت زمان و  روند تدریجی داشته است. اراده پادشاهان صفویه که بر طبق بعضی از مدارک نظزیه اینکه در اصل کرد تبار  بودن انها مطرح است برای باز تشکیل این کشور ذیذه میشود. اقداماتی نظیر   1- نزذیک کردن کشور به مرزهای دولت ساسانی 2-  تکیه ر ترویج شاهنامه خوانی برای احیا احساساست ملی ایرانیان 3- گسترش تشیع برای ایجاد یک دین ملی در برابر ترک های سنی عثمانی . این سیاست کاملا شبیه سیاست تکیه ساسانیان بر ذرتشتی گری به عنوان دین ملی دارد. 4- انتقال تذریجی پایتخت به نواحی مرکزی کشور 5-قظع کردن تدریجی دست قزلباش و تشکیل ارتش نسبتا ملی با معیارهای ان زمان 6- پیوند تشیع با ملی گرایی ایرانی. بنده در این مورد قبلا مثالی زدم و ان تدوین رستم نامه در ان زمان بود که در ان رستم توسط امیرالمومنین مسلمان میشود. این تدوین به نظر شما به چه منظور بوده است. مثال دوم ایجاد و یا حداقل تقویت شایعه ازدواج دختر یزدگرد سوم با امام حسین میباشد که سندیت تاریخی  ندارد و شایعه ان در ان زمان توسط صفویه  ایجاد  گردید. و هذف سیاسی مشخص ان پیوند ایرانیگری با شیعه گری بوده است  و یا وارد کردن بعضی مظاهر ملی ایرانیان در تشیع. بعنوان مثال ترویج استفاده از یکی از لباس های ملی ایرانیان که زمان ساسانیان مخصوص دبیران بود به عنوان لباس روحانیت شیعه و مثال های بسیاز زیاد دیگر  7 احیا استفاده از اسم ایران. اسم ایران یا ایرانشهر به صورت گسترده در زمان ساسانیان و شاید اشکانیان استفاده میشده. بعد از اسلام بخصوص بعد از حمله مغول و در دوران ملوک الطوایفی این نام حتی در بعضی مناظق به فراموشی سپرده شده بود. صفویه از ابتذا یعنی زمان شاه اسماعیل در مکاتبات خارجی خود ا پاذشاه کشور ایران مینامیدند. همه اینها نشان دهنده الگو برداری صفویه از ساسانیان برای تشکیل دولت ملی فراگیر دارد. حالا اینکه شما خود معیارهایی برای تشکیل یک ملت تعریف میکنید و بر اساسا معیارهای خود تعریف شده صفویه را یک دولت ملی نمی دانید حرف دیگری است. ولی بررسی مطالب بالا نشان دهنده تلاش پادشاهان صفویه برای احیا یک ملت و تشکیل یک دولت ملی بوده است
  24. شاه اسماعیل فرصت کافی برای تشکیل ارتش ملی ایران نیافت. اولین ارتش ملی ایران پس از اسلام و بخصوص بعد از حمله مغول توسط شاه عباس صفویه تشکیل شد.  شاه عباس اعتمادی به نیروی قزلباش نداشت و نیرویی  مرکب از اقوام مختلف ایرانی تشکیل داد   در دورة شاه عباس تغییرات بنیادی در ساختار امور نظامی و لشگری را شاهد هستیم،  شاه‌عباس بلافاصله به فراهم آوردن هنگ‌های متعددی از غلامان پرداخت که هستة یک ارتش دائمی را تشکیل می‌دادند، در ایران اسلامی مفهوم یک ارتش دائمی فی‌نفسه یک ابتکار بود. شاه‌عباس با ایجاد هنگ‌های جدید غلامان ارتشی بوجود آورد که همیشه در دسترس بود و می‌توانست با کوچک‌ترین اشاره وارد عمل شود و مهم‌تر از همه به هیچکس جز شخص شاه وفاداری نداشت. وجود این ارتش دائمی جدید شاه عباس را قادر می‌کرد که به محض کوچک‌ترین نشانه‌های تمرد از سوی قزلباش‌ها با بیرحمی وارد عمل شود. هنگ‌های جدید غلامان که شاه عباس ایجاد کرد، مرکب بود از: سواره نظام مسلح به تفنگ و  سلاح‌های معمولی که بالغ بر 15000- 10000 تن می‌شد، علاوه بر این لشکری از تفنگچیان ایجاد شد که بطور عمده از ایرانیان تشکیل می‌شدند و در ابتدا قرار بود جزوه پیاده نظام باشند، اما رفته رفته به آن‌ها اسب داده شد و نیز یک لشکر توپخانه ایجاد شد، هر یک از این لشکرها شامل 12000 تن می‌شد، که از میان ایرانیان انتخاب میشدند. بالاخره تعداد قراولان سلطنتی به 3000 تن افزایش یافت و این عده منحصراً از میان غلامان انتخاب می‌شدند، روی هم رفته شاه عباس به این ترتیب یک ارتش دائمی تقریباً 40000 نفره تحت فرمان داشت. شاه عباس برای نخستین بار در تاریخ معاصر ایران لشکر مرتبی از اقوام ایرانی  را با تشکیل نیروی بزرگی از پیاده نظام که با تفنگ مسلح بودند اساس نهاد.   پیترو دلاواله صحبت پیاده‌نظام صفوی را در اولین دوره به بیان آورده و گفته است: «آنتونی شرلی پایه گذار کار ایشان بوده و آن را از میان افراد طبقه پایین برگرفته است و این افراد مقرری خود را هر سه ماه یکبار از شاه دریافت می‌دارند، ایشان لشکری مرکب از 20000 نفر آماده کار زار دارند که در ابتدا فقط افرادی پیاده بودند ولی سپس با سواره نظام و تفنگ مسلح شدند و دوشاخه‌ای داشتند که بوسیلة آن بر دشمن تیر می‌انداختند.
  25. بنده یک بحث کلی میکنم ولی منظورم هیچیک از کاربران محترم نیست. در سال های اخیر و با شکل گیری جمهوری اذربایجان این جمهوری سعی در تحریف تاریخ برای القای احساسات جدایی طلبی در ایران زد.  بسیاری از نویسندگان اذری نیز در داخل هیزم بیار معرکه گشتند. ولی بعد از مدتی این جعلیات باعث تمسخر عده ای گردید. حرف های بی پایه ای بر اینکه بیشتر اقوام ایرانی همچون مادها پارت ها عیلامی ها سومری ها همگی ترک بوده اند به تدیج مورد تمسخر عده ای از مورخین قرار گرفت. یادم می اید در جایی خواندم که یک مورخ المانی گفته بود.  تازیخ شرق بعضا دارای ابهاماتی است. هر جا ابهامی وجود دارد پان ترک ها دست خود را دراز کرده و خود را وارث ان میدانند.  یکی از بیانات مسخزه ایشان این است که شاه اسماعیل بنیانگدار اولین پادشاهی اذری بوذه نه یک پاذشاهی ملی ایرانی. در صورتیکه اسناد تازیخی وجود دارد که در مکاتبات با شاهان دیگر کشورها این شاهان خود را پادشاه ایران میخوانده اند  اخیرا این گروه ها روش خود را  بعضا عوض کرده اند و بر روی نظریه های دیگری  کار میکنند.  به عنوان مثال در یکی از برنامه های بی بی سی دیدم که مباحثه ای بود که یک طرف ان چند جدایی طلب اذری و یک طرف دیگر هم یک پیرمرد اورده بودند که اصلا توانایی جواب دادن به انها را نداشت. اذری ها بر روی بحث زبانی و منافع ملت اذربایجان و خشک شدن دریاچه ارومیه و اهمال فارس ها در احیا این دریاچه و تبعیض ها ی موجود در ایران برای اذری زبان ها!!!!!! تکیه داشتند.