RElectron

Members
  • تعداد محتوا

    246
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

اعتبار در انجمن

578 نشان افتخار

درباره RElectron

  • رتبه حساب کاربری
    گروهبان دوم

Profile Information

  • Gender
    Male
  • Location
    ?????

آخرین بازدید کنندگان پروفایل

1,771 نمایش های پروفایل
  1. رئیس جمهور آمریکا این اختیار رو داره که در صورت بحران انرژی جهانی،‌ صادرات نفت به خارج از کشور رو متوقف کنه و به عبارتی بازار نفت و انرژی آمریکا داخلی بشه. با حذف نفت آمریکا از بازار جهانی، قیمت نفت بازم بیشتر میشه و چین و اروپا بیشتر از قبل آسیب میبینن. از طرفی نفت اضافه وارد بازار آمریکا میشه و با ایجاد نوعی اشباع، قیمت نفت برای مصرف‌کننده‌ها و شرکتهای آمریکایی کمتر هم میشه. گفته میشه تنها ایالتی که از این داستان مستثنی میمونه کالیفرنیا هست که به شبکه‌ی لوله‌های نفتی آمریکا متصل نیست و همچنان به واردات انرژی با نفتکش وابسته مونده و در صورت بحران جهانی آسیب شدیدی خواهد دید.
  2. گفته میشه همزمان با نبرد خونین برلین، در حالی که کمتر از صد هزار نفر نیروی آلمانی (با احتساب داوطلبان غیرنظامی و پیر و کودک و ...) مشغول دفاع از پایتخت بودند، حدود ۱ میلیون سرباز آلمانی در اتریش مستقر بودند و همونطور که در متن دوستمون ذکر شد تعداد مشابهی هم در نقاط مختلف غرب و شمال آلمان حضور داشتند. هیتلر سعی کرد این نیروهای اضافه رو برای دفاع مقابل بیش از ۲ میلیون سرباز شوروی به سمت برلین بیاره ولی در اون روزهای پایانی خیلی از فرماندهان آلمانی برای جلوگیری از مرگ بیهوده‌ی خود و سربازانشون از این دستورات سرپیچی کردند.
  3. RElectron

    سلاح هجومی مصاف

    با تمام احترام باید بگم که با اولویت بندی شما موافق نیستم. تجربه‌ی جنگهای اخیر، به عنوان مثال در اوکراین، یک بار دیگه ثابت کرده که عامل اصلی مرگ و میر در میدان رزم امروزی توپخانه و ترکش هست و این از نظر من به این معنیه که نقش وسایل حفاظت انفرادی در نجات جان سرباز مهمتر از سلاحش هست ؛ چه بسا که سرباز در همون ساعت اول حضور در نبرد بر اثر ترکش خمپاره از میدان خارج بشه و اصلاً فرصتی برای استفاده از تفنگ مدرن با اپتیک هولوگرافیک، ACOG، دوربین بزرگنمایی منشوری،... پیدا نکنه. در همین اوکراین بارها عکسهایی از هر دو طرف درگیر منتشر میشه که طرف یه کلاشنیکوف ساده یا حتی ژ۳ یا FN FAL (به عنوان مثال داوطلبای خارجی/مزدوران برزیلی ارتش اوکراین) دستشه، ولی در مورد وسایل حفاظتی و ارتباطی با دقت و وسواس بیشتری کار شده. حتی برای آمریکا هم یادمون نره که در اوایل جنگ ۲۰۰۳ عراق، خیلی از یگانها، بخصوص تفنگداران دریایی، با M16A2 بیست سال قبلش وارد نبرد شدند، بدون تجهیزات جانبی خاصی روی تفنگ (بجز لانچرهای M203 که تمام و کمال جایگاهشون در سازمان رزم تعریف شده بود) ؛ اما از نظر جلیقه و کلاه و حتی دوربینهای دید در شب تقریباً همه‌ی نیروهای آمریکایی مجهز بودند، حتی خدمه‌ی توپخانه که به طور مستقیم درگیر نمیشن (چون ارزش بالایی برای حفاظت در برابر آتش غیرمستقیم دشمن در دکترین ارتش آمریکا تعریف شده بود). مسئله‌ی دیگه‌ای هم وجود داره : من و شما راحت میتونیم بشینیم و راجبه تکنیکهای هدفگیری و دوربین و راحتی تیرانداز و ارگونومی ایده‌آل صحبت کنیم، ولی میدان جنگ یه هرج و مرج کامله. تحقیقات ثابت کرده که دربیشتر موارد، سربازان دو طرف دید خوبی نسبت به هم ندارند و بجای هدف قرار دادن نفرات دشمن، "به دستور فرمانده به سمتی که انتظار میره دشمن مستقر باشه شلیک میکنند". همین جمله‌ی آخر یعنی اهمیت "وسایل مناسب برای ارتباط مطلوب با فرماندهی در هیاهو و هرج و مرج نبرد" و "حجم نسبتاً بالای مهماتی که نفر حمل میکنه". در یگان پیاده تنها نفراتی که هدفمند تیراندازی میکنند Marksman یا همون نفرات محدود با تفنگ دوربیندار و برد بالاتر هستند. بقیه معمولاً فقط جهت بر هم زدن تمرکز دشمن، سرکوب موقت، اجبار دشمن به تغییر موضع یا جلوگیری از هجوم حجمی دشمن تیراندازی میکنند و خیلی اوقات هم این تیراندازی کورکورانه هست. از خاطرات نیروهای آمریکایی در افغانستان این بود که موقع درگیری با طالبان، به ندرت جنگجوی طرف مقابل دیده میشد ؛ افغانها پشت سنگ یا دیوار به حالت نشسته پناه میگرفتند و فقط تفنگ را بالا نگه میداشتند و کورکورانه به طرفی که تصور میکردند نیروهای آمریکایی هستند شلیک میکردند. طبیعتاً اثرگذاری واقعی این تکنیک محدوده، ولی تمرکز نیروی آمریکایی و انگیزه برای پیشروی مستقیم به سمت طرف مقابل سرکوب میشد. البته من اصلاً منکر نیاز نیروهای خاصتر، مثلاً یگان تکاور‌یا هوابرد و عملیات ویژه، به سلاح بهتر و با تجیزات بیشتر نیستم چون این نیروها واقعاً توان و مهارت لازم برای استفاده‌ی حداکثری از قابلیتهای اضافه شده رو دارند. حرف من اینه که برای یه نیروی ساده (که بخش زیادیش سرباز وظیفه هستند) حفظ جان و تیراندازی کور موثرتر از تیراندازی هدفمند و حرفه‌ای ولی با شانس بالای شربت شهادته. متن خیلی طولانی شد ولی مسئله مقدار مهمات قابل حمل توسط نفر رو هم فراموش نکنیم که با یه مقایسه مطلب رو خلاصه میکنم : ۷ خشاب ۲۰ تیر ۵۱×۷.۶۲ = ۱۴۰ گلوله ۷ خشاب ۳۰‌تیر ۳۹×۷.۶۲ = ۲۱۰ گلوله دقت تیراندازی نفر باید چقدر بالاتر باشه تا استفاده از مهمات قوی‌تر و دوربردتر ولی به تعداد کمتر توجیه بشه؟
  4. RElectron

    سلاح هجومی مصاف

    اگه قرار بر سرمایه‌گذاری در بخش تجهیزات انفرادی باشه، جلیقه‌ی ضدگلوله با پنل سرامیکی، کلاهخود کولار با ارگونومی و پوشش مناسب سر، تجهیزات ارتباطی همراه با هدست فیلترکننده‌ی نویز و صدای بلند تیراندازی و انفجار و پوتین سبکتر و مقاوم اولویت بالاتری دارن و تاثیرشون در بقا و اثرگذاری یک سربازی بیشتر از جایگزینی سلاح سازمانی ولو با کلی تجهیزات جانبی روی سلاح هست. و اما در بحث سلاح انفرادی استاندارد : اهمیت در دسترس بودن مهمات و قطعات یدکی سلاح کمتر از پارامترهای فنی خود سلاح نیست. حتی برای نیروی قدرتمندی مثل ارتش آمریکا، که موثرترین لجیستیک تاریخ نظامیگری دنیا رو در اختیار داره، بزرگترین چالش جایگزینی سری سلاحهای AR-15 از جمله M16 و M4 و HK416 و ... مسئله‌ی مهماته. مهمات ۴۵×۵.۵۶ از زمان جنگ ویتنام در انبارهای آمریکایی در سراسر دنیا ذخیره شدن و هنوز میشن و تغییر کامل کل این زنجیره‌ی لجیستیکی به مهمات بزرگتر ۶.۸ میلیمتری سالها زمان میبره و علیرغم معرفی سلاح جدید XM7 سوالهای زیادی پیرامون توانایی ارتش آمریکا برای جایگزینی کامل وجود داره ؛ الکی نیست که شرکت SIG نسخه‌ی ۵۱×۷.۶۲ این اسلحه رو هم در کنارش توسعه داده که در صورت شکست پروژه اصلی، بتونن سلاح جدید رو با مهمات قدیمی ناتو (در واقع همون فشنگ ژ۳ خودمون!) وارد میدان کنه. حالا ما باید چه کنیم؟ باید اول از همه برای خودمون تعریف کنیم که یک جوخه پیاده ۴ نفره برای مانور هجومی/دفاعی به چی نیاز داره. بنظرم ۳ نفر باید مسلح به چیزی باشن که اولاً بتونه آتش خودکار قابل کنترل و حجمی خوبی ارائه بده ؛ ثانیاً به اندازه کافی سبک باشه تا کاربر بتونه در کنار نقش تیر انداز، کارهای دیگه‌ای هم انجام بده (امدادگر جوخه، نارنجک انداز، فرماندهی جوخه و ارتباط با مراتب بالاتر) ؛ ثالثاً مهمات این سلاح هم نسبتاً سبک و به طور گسترده در دسترس یگان بالاتر باشن تا مشکلی از نظر تامین بوجود نیاد. حقیقت اینه که برای ما تنها مهماتی که این معیار رو تا حدی دارن ۳۹×۷.۶۲ یا به عبارتی مهمات کلاشنیکوف نسل اول هست. ما نه از غرب تعداد زیادی ۴۵×۵.۵۶ گرفتیم، و نه از روسیه ۳۹×۵.۴۵ دریافت کردیم (چون اصولاً اسلحشو هیچوقت نداشتیم). در شرایط فعلی منطقی‌ترین و در دسترس‌ترین راه حل، تولید و استفاده‌ی گسترده از سری جدیدتر کلاشنیکوف AK-103 هست که از قضا خط تولیدشم داخل کشور آوردیم ؛ ساخت سری جدید مصاف با کالیبر کلاشنیکوف هم گرونتره و هم زمانبر، به علاوه اینکه محدودیت دقت خود مهمات کلاشنیکوف ارزش این هزینه و تغییر ساختار پلتفرم AR-15 رو نداره. در نهایت ۳ نفر از جوخه‌ی ۴ نفره میبایست با حجم بالای مهمات ارزان کلاشنیکوف دشمن رو زمینگیر کنن، نه با تکیه بر دقت. ولی ۱ نفر از جوخه نقش آتش دقیق (Marksman) رو خواهد داشت. این نفر باید مسلح به سلاحی دقیقتر، اگرچه سنگینتر، و با مهمات قوی‌تر و دوربردتر، اگرچه به تعداد کمتر، باشه و از بین همه‌ی نفرات جوخه، داشتن دوربین برای این یک نفر واجب و ضروریه. برای این نقش خوشبختانه ما تعداد فراوانی مهمات ۵۱×۷.۶۲ ناتو رو داریم و حالا علاوه بر ژ۳، میتونیم به تدریج مصاف-۲ رو وارد چرخه کنیم که اگرچه گرونتر و پیچیده‌تره، ولی ارزش بیشتری به عنوان یک تفنگ DMR داره. در شرایط جنگی، آتش دقیق میتونه با قدرت و برد بالا به اندازه‌ی حجم آتش بالای ۳ نفر دیگه در زمینگیر کردن دشمن موثر باشه و استفاده از مهمات متفاوت رو توجیه کنه. البته گزینه‌ی دیگه مهمات ۵۴×۷.۶۲ روسی و خانواده‌ی سلاح دراگونوف هست که مزیت مهمات مشترک با تیربار PKM رو هم داره (میدونیم که PKM با وزن سبکتر و ساختار ساده‌تر خودش گزینه‌ی مناسبتر و ارتقاپذیرتری نسبت به MG3 قدیمی هست و میتونه تیربار واحد یا GPMG بهتری برامون باشه).
  5. "هر کاری که میتونی، با وسیله‌ای که داری، در جایی که هستی، انجام بده" به عبارتی از مکان و زمان و امکاناتی که در اختیارت هست نهایت استفاده رو ببر
  6. "هنگام تخلیه‌‌ی اضطراری به سمت اتاق سرور شلیک شود." ساده و مختصر و مفید
  7. بنظر میرسه استراتژی قبلی که اشباع کردن پدافند دشمن با پهپادهای ارزان قیمت بود امتحانشو خوب پس نداد و نیروی هوافضا درس خودشو از تجربه‌ی قبلی گرفت. در وعده‌ صادق ۱ پهپادهای شاهد، با ارتفاع پایین، صدای زیاد و سرعت کم خودشون بیشتر از اینکه بخوان پدافند اسراییل رو اشباع کنن، هم مردم خودمون و همسایه‌ها رو ترسوندن و حتی حادثه‌سازی کردن، هم فرصت چندین ساعته برای آماده‌باش مدافعین بوجود آورد که چندین هواپیما از چند نیروی هوایی رو بلند کردن. در واقع استراتژی درست احتمالاً برعکسه : سرکوب (نه اشباع) حداقل موقتی پدافند حریف با بهترین موشکهای بالستیک و باز کردن پنجره‌ای برای پرتابه‌های بعدی، موشکهای بالستیک ساده‌تر، کروز و پهپادها.
  8. واقعاً دست برادران حماس درد نکنه، ۷ اکتبر ۲۰۲۳ یه حرکتی زدن هم غزه از زندان تبدیل شد به خرابه (و همچنان زندان)، هم با حرکت خودسرانشون شرایطی بوجود آوردن که کل محور مقاومت در منگنه افتاد. نه میشد کاری نکرد و نه میشد حرکت اساسی زد ؛ که اگه حرکت اساسی زده میشد عملاً کل محور مقاومت از دید جهانی "شریک جرم" به حساب میومد و چراغ سبز برای خیلی از کارها (بخوایم نخوایم از دید بیشتر نظامهای سیاسی دنیا کار حماس خیلی تعریفی نداشت) و استارت یه جنگ خانمان سوز بود برای همه که هیچکس هم ظرفیتشو نداره. و چه فرصتی بوجود اومد واسه صهیونیستا! یه دلیل جنگ (casus belli) قوی که تا مدتها روش موج سواری کردن و هنوز هم میکنن، یه حمایت مالی و تسلیحاتی و اطلاعاتی سنگین (اونم همزمان با جنگ اوکراین که مثلاً کل منابع غرب رو میبلعید) و از همه مهمتر : عدم قطعیت مقاومت در حمایت از حماس که باعث شد اسراییل نیاز نداشته باشه با همه‌ی جبهه‌ها همزمان درگیر بشه و عوضش در یک پروسه‌ی چندین ماهه یکی یکی مهره‌های مقاومت رو از دور خارج کرده. و بازم این سوال مطرح میشه که هدف و نیت حماس از ۷ اکتبر چی بود و چه انتظاری داشتند؟ آیا خسارتی که به اسراییل زدن ارزششو داشته که چند میلیون فلسطینی و لبنانی آواره بشن، عملاً تمام غزه شخم زده بشه و اکثر نیروهای حماس و حتی رهبر سیاسی این جنبش از بین برن، حزب الله لبنان کل بدنه‌ی فرماندهی خودشو یکی یکی از دست بده و خیلی از تمهیداتی رو که برای جنگ در نظر گرفته بود قبل از وقوع جنگ گسترده از دست بده، ایران به عنوان هسته‌ی اصلی مقاومت در سختترین شرایط سیاسی و امنیتی قرار بگیره و انرژی سیاسی زیادی رو در جهت حمایت از حماس بسوزونه و سایه‌ی جنگ بر کل خاورمیانه سنگینی کنه؟ هر جور نگاه کنیم رگه‌هایی از ساده لوحی و خودخواهی یا حتی شاید خیانت دیده میشه (با این حجم از نفوذ اسراییل و اطلاع دقیق از زمان و مکان همه‌ی جلسات مقاومت، اگه واقعیت همچین چیزی آشکار بشه تعجب نمیکنم). و لطفاً دوستان راجبه "از دست رفتن وجهه صهیونیستا" صحبت نکنید که اینها اصلاً وجهه‌ای نداشتن که بخوان از دست بدن و اصلاً هم براشون مهم نیست. یکی دو سال دیگه هم که کلاً همه یادشون میره چی شده و کی زده و کی خورده.
  9. اگه بحث تمدنی در میانه، همه میدونیم که هسته‌ی فرهنگ غربی یونان باستانه که بعدش این هسته منتقل میشه به امپراتوری روم. حالا مسئله اینه که بعد از سقوط روم، هسته‌ی این تمدن به قسطنطنیه و بیزانس انتقال پیدا کرد و امپراتوری روم غربی و کشورهایی که نهایتاً از تجزیه‌ی اون بوجود اومدن تا چند قرن وارد دوران تاریک شدند و از نظر توسعه‌ی فرهنگ و تمدن (جدای از بحث مذهبی و کلیسای کاتولیک) حرفی برای گفتن نداشتند و این بیزانس و کلیسای ارتودکس بود که فرهنگ اروپایی رو به دوش میکشید. سقوط قسطنطنیه به دست ترکهای عثمانی تقریباً در یک بازه‌ی زمانی با رنسانس اتفاق افتاد و گسست فرهنگ اروپایی اینجا اتفاق میوفته که هسته‌ی کلیسای ارتودکس و بعضی سنتهای امپراتوری بیزانس منتقل میشه به کیِف و بعدش موسکو، در حالی که اروپای غربی وارد دوران طلایی فرهنگ و هنر خودش میشه و چند قرن بعد و با ورود به دوره‌ی روشنگری و انقلاب صنعتی دوباره به هسته‌ی تمدن غربی تبدیل میشه. و اختلاف بنیادی روسیه و غرب سر اینه که کدوم طرف وارث تمدن اروپایی روم هست و روسیه معتقده پیوستگی نسبتاً پایدار تاریخی کلیسای ارتودکس به بیزانس و روم به معنی میراث تمدنیه واقعی اروپا هست و این مسئله حق هژمونی مطلق رو بهشون میده. چیزی که مشخصه هر دو جبهه با فرهنگهای شرقی مثل ایران، چین، ژاپن، هند،... تعارض منافع و در مواردی تضاد منافع دارند و نمیشه چشم بسته به هیچکدوم اعتماد داشت.
  10. درود و خسته نباشید و تشکر بابت زحاتی که برای پیگیری تحولات انجام میدید. فقط خواستم این بخش رو اصلاح کنم : روی گلوله نوشته "بخاطر (به انتقام) گوش ترامپ"، مشابه چیزی که روسها در موارد دیگه "بخاطر سواستوپول" و اوکراینیها "بخاطر خارکیف" روی گلوله‌هاشون مینوشتند.
  11. احتمالاً منظور بیشتر زدن عقبه و خطوط لجیستیک روسیه هست که از کریمه عبور میکنه، حالا یا با حملات موشکی دوربرد یا عملیات خرابکاری. وگرنه که در شرایط فعلی حتی فکر کردن به اینکه نیروی زمینی بخواد در کریمه عملیات تهاجمی گسترده با هدف تصرفش انجام بده هم خنده داره.
  12. مسئله‌ی اوکراین برای روسیه خیلی فراتر از تهدید ناتو هست. بخشی برمیگرده به موضوع "جغرافیای قابل دفاع" که با نبود عوارض زمینی قابل توجه در مرز غربی روسیه اهمیت زیادی برای حاکمیت روسیه داره که در قرنهای گذشته بارها از اون سمت مورد حمله قرار گرفته. موضوع دیگه اعتبار و ابهت روسیه هست که ضربه‌ی سنگینی بهش وارد شده و یه جنگ کوتاه موفقیت آمیز میتونست خیلی سریع به اوج برش گردونه (همون طور که یکی از دلایل تمایل زیاد آمریکا برای دو بار حمله و اشغال عراق و استفاده از راه حل نظامی در دهه ۹۰ میلادی و اوایل قرن ۲۱ تحقیر شدنش در ویتنام علیرغم هزینه زیاد بود که تا سالها در ذهن همه مونده بود). البته قاعدتاً با طولانی شدن جنگ و این حالت فرسایشی که پیش اومده اعتباری به روسیه و نیروهای نظامیش اضافه نمیشه و در حالت فعلی هر گونه عقبنشینی تا چند نسل سایه‌ی ننگی بر روسیه میندازه. به اضافه اینکه همه میدونیم روسیه هیچوقت تمایلی برای تقویت ایران نداشته و نداره، همکاری فعلی هم حقیقتاً از روی ناچاریه و مثل همیشه حواسمون باید کاملاً به این "دوستی" باشه.
  13. یه طرف نفوذ غرب و بازی با اوکراین برای زخمی کردن هر چی بیشتر روسیه به عنوان رقیب دیرینه به دست اوکراین و به قیمت خون و خاک او‌کراینیها، یه طرفم مردم عادی که با همه‌ی مشکلات و فسادی که داخل کشورشون موج میزنه نمیتونند قبول کنند که بخش قابل توجهی از خاک کشور جدا بشه و ضمیمه‌ی همسایه بشه، همون طور که ما هم حاضر نیستیم یه وجب از خاکمون کم بشه و نمیتونیم در چنین شرایطی آروم بشینیم و نگاه کنیم و کاری نکنیم.
  14. مسیری که میشه در پیش گرفت استانداردسازی استفاده از هر کالیبر در یگان مشخص و با کاربرد مشخصه. تانکهای با کالیبر سنگین تر ۱۲۵ مم (تی-۷۲، کرار) به منظور تجهیز تیپهای زرهی استفاده بشن که توان ضدزره بالاتری داشته باشن. تانکهایی که توپ کالیبر کوچکتر ۱۰۵ مم دارند (ام-۶۰، تی-۵۵) هم برای تجهیز تیپهای مکانیزه و پیاده و به عنوان یه پلتفرم پشتیبانی آتش قدرتمند از نیروهای پیاده استفاده بشن. بدین ترتیب نیازی نیست مثلاً توپ بزرگ ۱۲۵ مم روی شاسی کوچک تی-۵۵ نصب بشه و یه پروژه‌ی عملی تعریف میشه که قابل اجراعه، به علاوه که یه تانک قدیمی مثل تی-۵۵ در هر صورت شانسی مقابل تانکهای مدرن نداره و نباید انتظار الکی ازش داشت.
  15. البته در این پاراگراف احتمالاً منظورتون از شرکت (Company) "گروهان" هست که در انگلیسی با همین واژه نامگذاری میشه