mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1356260829' post='289913']خداییش خودت حاضری این کارو واسه بشاری که حفظ تمامیت ارضی کشورتو مدیون پدرشی بکنی که از روسیه و چین انتظار داری برا ما بکنن ؟؟؟[/quote] من تمامیت ارضی کشورم رو مدیون پدرم، برادر نجف و تمامی پدران و برادران این سرزمین هستم که از جان و مال و عمرشون گذشتن و با گوشت و خون خود جلوی عراقی ها رو گرفتن؛ نه یک سکولار عرب که برای رقابت با صدام حسین در این جنگ نسبتاً بی طرف موند و گاهی کمکی هم به ایران کرد! من اینو می دونم که نه من، نه پدران و برادران این سرزمین و نه سرزمینم کوچکترین دینی به سوریه و پدر بشار اسد جلاد نداریم. در نقطه ی مقابل اینو می دونم که اگه همین پدران ما در سال 61 به سوریه نمی رفتن، امروزه خاک سوریه هم بخشی از خاک اسرائیل بود و الان بشار اسد به جای کشتار مردمش، داشت تو یکی از بیمارستان های تحت امر اسرائیلی ها به طبابت چشم می پرداخت و تمرین خواندن زبان عبری می کرد. ضمن اینکه پدر و پسر قاتل هر دو پایه های سلطنت شون رو با پول نفت و کمک های بی امان ایران مستحکم کردن. پس اگه کسی بخواد مدیون کسی باشه، خنده داره که حتی لحظه ای فکر کنیم اندک دینی از سوریه به گردن داریم! مگه اینکه بگیم چون سوریه به ما یاد داد چطور موشک شلیک کنیم، بهش مدیونیم! که اگه این باشه، ما مدیون کیم سونگ ایل و معمر قذافی هم بودیم!! همچنین ریگان و اسرائیل!!!! اون زمانه که دیگه ...!!! درخصوص سایر مسائل هم مشخصاً وقتی غبارها بشینه، خیلی چیزها مشخص خواهد شد. ولی اون زمان توجیهات دوستان شنیدنی خواهد بود.
  2. [quote name='talash' timestamp='1356253855' post='289888']همیشه حق منزوی هست... این منزوی بودن مارو یاد خیلی چیزا میندازه که باعث میشه به خودمون افتخار کنیم...[/quote] اینکه حق منزوی است در اون شکی نیست. البته اثبات اینکه چه کسی حق می گوید و تا کجا، امری است جدا که موضوع این بحث ما نیست. ولی اینکه بخوایم کسائی رو به عنوان دوست به خودمون بچسبونیم که با چسب دو قلو هم نمی چسبن، یه طورایی فکر نکنم درست باشه! ولی متأسفانه نه دوستان ما، که حتی نظام ما هم به جای چسبیدن به شعاری که شما فرمودین، سعی می کنن با این دست رفتارها یه طور به مردم خودمون این باور رو القاء کنن که منزوی نیستیم! هرچند اینکه بگیم همه برده و بنده ان الا یک کشور و دویست و اندی کشور رو غیرمستقل و اسیر و برده و بنده ببینیم و تنها خود رو آزاد و بگیم اونا اگه دوست دارن، از اسارتشونه و ما هم اگه منزوی هستیم از آزادی خواهی (و نه سیاست های نه چندان جالبمون) و حق طلبی مون هست، شاید کمی تا قسمتی اعتماد به نفس بالا بخواد. ولی خوب. بحث ما روی این قسمت قضیه نیست.
  3. [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1356250682' post='289879'][quote name='call-of-duty' timestamp='1356215307' post='289848'] [b]سوال یک میلیون دلاری! از دوستان ایران به 1 مورد اشاره کنید؟[/b] [/quote] در درجه اول کره شمالی و سوریه و سودان و بلاروس و کوبا و ونزوئلا و بولیوی و اکوادور و صد البته غزه و دره بقاع لبنان ! در درجه دوم چین و هند و روسیه و دول مشترک المنافعش، اندونزی و مالزی و ویتنام، عراق و لبنان و الجزایر، برزیل و اروگوئه و پاراگوئه، افریقای جنوبی و زیمبابوه و عمده کشورهای افریقای سیاه. در درجه سوم ترکیه و پاکستان و سوئیس و اتریش و اسپانیا و پرتغال و کمی تا قسمتی آلمان و ایتالیا ! در آینده نزدیک مصر و تونس ... بسه یا بازم بشمرم ؟ [/quote] این پست جهت تخریب بود یا تأیید؟! درجه اولی ها که کسائی هستن که ایران رو می دوشن و پول می گیرن تا از ایران دفاع کنن که البته شکر خدا چند بار درمیون دفاع می کنن! اونم در حد شعار و ویوا فلان که باز پول بیشتر بگیرن. این درجه دومی ها هم جز دوشیدن رسمی و حتی بدون دفاع درجه اولی ها هم کار دیگری ازشون ندیدیم! صرفاً از ما پول می گیرن که به ما جنس بفروشن یا نفتمون رو مفت خری کنن و یا منابعمون رو بگیرن! البته در راستای سیاست نه غربی؛ بی خیال شرقی!! درجه سومی ها هم که بیشتر شبیه به دشمنان مون بودن یا دوستان مون! فقط یه امریکا و اسرائیل و انگلیس کم داشتن!! کشورهایی که ما وابسته ی اقتصادی و تجاری شون هستیم و اسممون رو با افتخار می ذاریم شریک تجاری شون (ماشین آلات وارد می کنیم، لواشک و چیپس و پفک می دیم بهشون که به ایرانیای مقیم اونجا بفروشن). یا از ترکیه جنس می خریم و مسافر می فرستیم اونجا و واسطه ی هسته ای اش می کنیم! یا پاکستان که منت می کشیم خط لوله ی صلح براشون بکشیم و گاز بدیم و قیمت نسبتاً مفتی هم براشون درمیاریم؛ ولی بازم می گن زیاده و می ریم از بقیه می خریم! اون آینده ی نزدیک رو هم عالی اومدی. همون طور که این آینده ی نزدیک، امروز دوست دوستمون هستن (سوریه). راستی. صد و بیست و اندی کشور عضو عدم تعهد رو هم فراموش فرمودی به لیست دوستانمون اضافه بفرمایی. ------------------------------------------------------------------------- فقط یه سوال این وسط پیش میاد. پس چرا وقتی رأی گیری تو سازمان ملل می شه، جز همین هاگومبا باگومبا و ونزوئلا و جزایر مائو مائو و کومور و کوبا و کره شمالی و این دست کشورهای مشهور و دموکراتیک، هیچ یک از این دوستانمون به یادمون نیستن و با آقا گرگه ان؟! نکته توجیه نشدن دروازه ها کدوم طرفیه و باید به جای چسبیدن به مارادونا، غضنفر رو بچسبیم؟! سوال دیگه ای که پیش میاد اینه که کدوم یک از این دوستان، یک دهم منافعی که ما بهشون رسوندیم رو به ما رسوندن؟! سوال سوم اینکه اگه با روابط اقتصادی و تجاری و سیاسی و ارتباطات وزرا و سفرا، کشوری دوست پیدا می کنه، پس چرا می گیم امریکا منفورترین و منزوی ترین کشور جهانه؟!!! (البته می دونین که! این یک شعار نیست!!). لابد امریکا دوست دونیه!!! خلاصه اینکه با اینهمه دوستی که داریم، امریکا و انگلیس و فرانسه و اسرائیل چه نیازی به تهاجم نظامی به ما دارن؟!! بهتر نیست بذارن دوستان ایران، ایران رو حسابی آباد!! کنن؟! ==================================================== پ.ن 1 : شعری غیرمرتبط از برادر سعدی!! : دوست مشمار آن که در نعمت زند ........................ لاف یاری و برادر خواندگی دوست آن دانم که گیرد دست دوست ....................... در پریشان حالی و درماندگی پ.ن 2 : ما تو محل کارمون یه عادت داریم. وقتی حرفی می زنیم که دو پهلو هست، اول می گیم داریم به نفع طرف حرف می زنیم یا به ضررش. بعد اینکه قضیه شفاف و روشن شد و اذهان منور، حرف رو ادامه می دیم. بد نیست این فرهنگ تو سایت میلیتاری هم جا بیافته. پ.ن 3 : دوران دانشجویی، سر امتحان دروسی که خوب نخونده بودیم یا درخصوصش بالکل از بیخ عرب بادیه نشین بودیم، در جواب به سوال (که طبیعتاً بلد نبودیم)، هرچی به ذهنمون می رسید و نمی رسید و هرچیزی که شبیه اش بود یا نبود رو تو ورقه ی امتحانی می نوشتیم! به امید اینکه نمره ای بگیریم! امروز بی دلیل، یاد دوران شیرین دانشگاهم افتادم ...!
  4. در قسمت هفتم، درخصوص طرح و نقشه‌ي زيركانه‌ي وان يون و اجراي عالي ديائوچان براي فاصله انداختن بين لو بو و دونگ ژو و در نهايت قتل دونگ ژو بدست لو بو صحبت گرديد و حالا ادامه‌ي ماجرا ...! -------------------------------------------- قسمت هشتم – سرانجام وان يون پس از شكست اتحاد و جدا شدن جنگ سالاران از كمپين يوآن شائو، كشور بيش از هر زمان ديگر درگير آشوب و جنگ شده بود. هنگامي كه دونگ ژو روياي امپراطوري را در سر مي‌پروراند، وي تنها بر بخش كوچكي از مركز چين حكمفرا بود و چين عملاً تبديل به چندين ايالت خود مختار شده بود كه جنگ سالاران براي تصاحب آن ايالت‌ها و افزودن به قلمرو خويش، با يكديگر به نزاع برمي‌خاستند. خود يوآن شائو با گونگ‌سون زان بر سر ايالت جي به نزاع برخاسته بود. ليو بيائو با سون جيان درگير بود و سائو سائو نيز با گرفتن سرزمين‌هاي كوچك و به خدمت گرفتن سرباز، خود را براي گام‌هاي بلندتر آماده مي‌كرد. نگاه سائو سائو به ايالت شو بود. اما براي تصاحب آن به بهانه‌اي مناسب نياز بود. چرا كه فرماندار شو؛ تائو چيان (Tao Qian Styled Gongzu) جزو معدود سردمداران و فرمانداران چين بود كه نه تنها لايق و كاردان، كه بسيار محبوب مردم بود. هر حركت عليه تائو چيان بدون دليل، مي‌توانست نفرت مردم شو را به همراه داشته باشد و سائو سائو بخوبي اين را مي‌دانست. فلذا زيركانه نشست و انتظار فرصتي مناسب را كشيد. اما وي، تنها انتظار پيشه نكرد. وي براي اينكه بهانه‌اي براي حمله به تائو چيان و سرزمين شو داشته باشد، يك طعمه‌ي ارزشمند را قرباني نمود؛ پدرش. سائو سائو سعي كرد از در دوستي با تائو چيان برآيد. بدين منظور پدرش سائو سونگ (Cao Song Styled Jugao) را از قلمرو يان فرا خواند و از وي خواست كه از سرزمين شو عبور نمايد. همچنين پيكي نزد تائو چيان فرستاد و از وي خواست كه امنيت سفر پدرش را فراهم سازد. همراه پدر، هدايايي ارزشمند را نيز روانه ساخت ظاهراً به قصد اهداء به تائو چيان. اما هدف چيزي نبود جز ترغيب افسران تائو چيان براي سرقت آن. تائو چيان كه به خوبي از قدرت گرفتن سائو سائو در همسايگي خود شوچانگ (Xuchang) آگاه بود و نيك مي‌دانست كه راهي جز جلب نظر و حمايت سائو سائو را نخواهد داشت. اما چيزي كه وي از آن آگاه نبود، عمق جاه طلبي سائو سائو بود. تائو چيان چند نفر از افسران زبده‌ي خود (كه جزو طغيان گران دستار زرد بودند) را مأمور حفاظت و حراست از پدر سائو سائو نمود و اكيداً از ايشان خواست در حفظ و حراست از سائو سونگ جديت به خرج دهند. اين فرصت، بهترين شانس براي نزديكي تائو چيان به سائو سائو بود. همچنين وي تصميم گرفت علي رغم بيماري مزمن و سختي كه داشت، خود شخصاً به پيشواز پدر سائو سائو برود. اما محافظان سائو سونگ در دام سائو سائو گرفتار شدند. طلا و جواهرات ارزشمندي كه همراه يك پيرمرد تنها بود، هر كسي را وسوسه مي‌نمود كه آن را به سرقت برد. محافظان طي جلسه‌اي كوتاه، خيلي زود به اين نتيجه رسيدند كه بهترين راه، كشتن پيرمرد و سرقت گنجينه‌ي همراه وي است. تصميم خيلي زود اجرا و سائو سونگ با شمشير و نيزه‌ي ايشان به خون خود غلتيد. حال همه چيز براي آغاز فتوحات سائو سائو فراهم بود ...! اما بازگرديم به چانگ آن و ببينيم در نبود دونگ ژو، چه سرنوشتي نصيب دربار، امپراطور و سلسله‌ي رو به نابودي هان گرديد. پس از مرگ دونگ ژو، قدرت اصلي دربار در دستان وان يون قرار گرفته بود. لو بو نيز فرمانده ارتش بود و چن گونگ (Chen Gong Styled Gongtai) كه روزگاري همراه با سائو سائو قسم خورده بود كه به نجات چين برخيزد، مجدداً به دربار و قدرت بازگشته و دست راست وان يون شده بود. همه چيز مهياي قدرت گرفتن دربار بود. اما گويا عصر ديگر عصر هان نبود. لي جوئه (Li Jue Styled Zhiran) و گو ساي (Guo Si) كه پس از مرگ دونگ ژو عملاً قدرتي نداشتند و تنها سپاه شيليانگ را در اختيار داشتند، از امپراطور طلب بخشش و درخواست پيوستن به وي را نمودند. امري كه چن گونگ اصرار داشت مورد پذيرش قرار گيرد. اما اين وان يون بود كه اين مسئله را نپذيرفت و اصرار داشت كه ايشان براي جناياتشان تقاص پس بدهند. چن گونگ با بصيرتي كه داشت، عاقبت اين امر را به وي يادآور شد و عنوان داشت كه صد هزار سوار شيليانگي تحت امر اين دو فرمانده، براي نابودي تاج و تخت و كشور كفايت مي‌كنند. اگر هم حتي امكان مقابله با ايشان وجود داشته باشد، نيازمند نيرويي عظيم و آذوغه و تجهيزاتي بزرگ است كه در حال حاضر امكان فراهم نمودن آن وجود ندارد. همچنين قدرت و ابهت اين دو ژنرال مي‌تواند به بازسازي ارتش كمك شاياني نمايد. اما هيچ يك از اين دلايل براي قانع نمودن وان يون كافي نبود. وي نه تنها اين را نپذيرفت، بلكه يك گام نيز فراتر نهاد و به لو بو دستور داد كه ارتش را آماده و به شيليانگ حمله نمايد. موضوعي كه تنها باعث خالي‌تر شدن دست مدافعان پايتخت گرديد. لي جوئه و گو ساي وقتي با پاسخ منفي دربار مواجه شدند، تنها راه نجات خود را حمله به چانگ آن ديدند. البته ايشان بشدت از لو بو هراس داشتند و هنگامي كه فهميدند لو بو در شهر نيست و امكان مقابله با سپاه شيليانگ را ندارد، سر از پا نمي‌شناختند؛ چرا كه بدون لو بو كار چانگ آن يكسره شده بود. سرانجام لحظه‌ي شوم فرا رسيد. سپاه شيليانگ از هر سو به دروازه‌ي شهر هجوم مي‌آورد. اگر چه دفاع مدافعان اندك شهر حماسي و شجاعانه بود، اما در برابر انبوه سپاه زبده‌ي شيليانگي كار چنداني از پيش نمي‌برد. لو بو در مي‌وو (Meiwu) بود و از حمله بي‌خبر. تا فروپاشي آخرين لايه‌هاي دفاعي دروازه‌ها، زمان زيادي باقي نمانده بود. چن گونگ پيشنهاد نمود امپراطور و ملكه‌ي بيوه به همراه وي و وان يون پنهاني از شهر گريخته و به لو بو ملحق شوند. امري كه وان يون موافق نبود و از نظر وي، جان امپراطور در شهر بيشتر در امان بود و اميد وان يون به آمدن لو بو بود. به همين خاطر چن گونگ را نزد لو بو فرستاد. اما ديگر دير شده بود. قبل از آنكه سپاه شيليانگ وارد شهر شوند، لي جوئه و گو ساي از امپراطور درخواست ملاقات نمودند. امپراطور بر بالاي برج حاضر گرديد. اين دو فرمانده عنوان داشتند كه تنها هدف از اين لشكركشي، نجات جات امپراطور از دستان خائن (وان يون) بوده و اگر وان يون خود را تسليم كند، هيچ كس آسيبي نخواهد ديد. وان يون كه مي‌ديد راه نجاتي باقي نمانده، جان خود را فدا نمود و از بالاي باروها، خود را به زير افكند و جسم بي‌جان وي نيز اسير نيزه‌ها و شمشيرهاي شيليانگي گرديد و بدين سان پايتخت سقوط كرد. سقوط پايتخت مساوي بود با افزايش هرج و مرج در كشور. چرا كه اين دو فرمانده حتي به اندازه‌ي دونگ ژو نيز توان حكومت بر كشور را نداشتند. اما چن گونگ چه شد؟ چن گونگ به لو بو پيوست. علي رغم ميل لو بو براي آماده سازي سپاه و حمله به ارتش شيليانگ، چن گونگ وي را از اين كار واداشت. اولين دليل وي، كمتر بودن تعداد سپاه لو بو نسبت به سپاه لي جوئه و گو ساي بود. دومين دليل، دفاع ايشان از پشت دروازه‌ها و باروهاي بلند چانگ آن بود كه عملاً قدرت زيادي را طلب مي‌نمود. اما اصلي‌ترين دليل، هدف و جاه طلبي چن گونگ براي به قدرت رسانيدن لو بو بود. وي از لو بو خواست كه از سپاه تحت امر خود استفاده و براي تصاحب سرزميني ديگر و بنا نمودن پايه‌هاي حكومت خود استفاده نمايد. وي از لو بو مي‌خواست جنگ سالاري بسازد كه در آينده حرف‌هاي زيادي داشته باشد. از نگاه چن گونگ، قدرت لو بو و نبوغ خود، تركيبي ايده‌آل و خطرناك را بوجود خواهد آورد و با كمي درايت مي‌توان آينده‌اي درخشان را رقم بزند. اما چن گونگ چه چيزي را مد نظر داشت؟ از نگاه وي، حمله به كدام جنگ سالار مناسب است؟ پاسخ يك شخص بود : «سائو سائو»! --------------------------------------------------------------------------- در قسمت بعد، واكنش سائو سائو نسبت به قتل پدرش توسط سربازان تائو چيان و همچنين اولين برخورد بين سائو سائو و ليو بي را شاهد خواهيم بود. همچنين از اتحاد لو بو - چن گونگ خبرهاي بيشتري خواهد شد. ========================================================== با عرض شرمندگي خدمت دوستان. چون امشب هم نرسيدم متن رو تموم كنم، براي اينكه بيشتر از اين بدقول نشم تا همين جاش رو تقديم حضورتون مي‌كنم. ولي روي قول خودم هستم و سعي مي‌كنم دو قسمت ديگه‌اش رو هم طي روزهاي آتي خدمت دوستان ارائه كنم.
  5. حقيقتش اين هفته بشدت سرم شلوغ و درگير يه گزارش بودم. در كنار اون آموزش ضمن خدمت و بعد ساعت 6 بازگشت از غرب شهر به مركز تو اون ترافيك و برگشتن سر كار تا ساعت 9 و 10 شب رو اضافه كنين. مي‌خواستم روز پنج شنبه آماده‌اش كنم و داشت نهايي مي‌شد كه باز يه مشكل ديگه پيش اومد و تا الان درگيرش بودم و حداكثر تونستم چند تا پست و pm ارسال كنم. با عرض شرمندگي و عذرخواهي از تمامي دوستان، فردا شب (بعد از بازگشت از سر كار)، قسمت بعدي رو تقديم حضورتون مي‌كنم و قول مي‌دم در طول اين هفته، دو قسمت ديگه‌اش رو هم ارسال كنم كه جبران كم‌كاري ام بشه.
  6. بسيار عالي بود علي جان. بي‌صبرانه منتظر خوندن ادامه‌اش هستم. فقط يه چيز. هميشه در متون و نوشته‌جات مختلف به خط بارلو اشاره مي‌شه. ولي متأسفانه منبع فارسي درست و حسابي‌اي كه درخصوص اين خط توضيح داده باشه وجود نداره (يا حداقل من نديدم) و به همين خاطرم عظمت كار اسرائيلي‌ها و دو برابر اون عظمت كار مصري‌ها همواره مغفول مونده. خواستم جسارت كرده ازت بخوام اگه وقت و حوصله‌اش رو داري در اين خصوص هم مطلبي بنويسي. ----------------------------------------------------------- چيزي كه جالبه، تاكتيك خبرسازي و پروپاگانداي شرقي است كه فارغ از اينكه انديشه‌ي كمونيسم در اون حاكم و يا حداقل اثرگذار باشه يا نباشه، بطور فراوون ازش استفاده مي‌شه. در نقطه‌ي مقابل، در تفكر نظامي غربي اين مسئله جايگاه چنداني نداره كه هيچ، بالعكس هراس و بزرگ كردن گاهاً اغراق آميز دشمن بيشتر نقش داره. ----------------------------------------------------------- اشاره‌ي ارزشمندي كه شما توي اين تاپيك داشتي، اشاره به تسليح اسرائيل توسط فرانسه (و نه ايالات متحده)، عدم پشتيباني‌اش توسط فرانسه و انگلستان پس از جنگ ژوئن و همچنين اثرگذاري اعراب در عرصه‌ي سياسي هست كه بعضاً كاملاً‌ متفاوت و بعضاً متضاد با دانسته‌هايي هست كه در ذهن دوستان با سخنراني و كتاب اين و اون فرو رفته. چون طبق تعاريف اسرائيلي‌ها ترسو، امريكايي‌ها نوكر اسرائيل، انگليس و فرانسه نوكر اسرائيل، اعراب ترسو و بي‌خاصيت، جامعه‌ي جهاني ساكت، سازمان ملل حامي اسرائيل و شوروي هم عامل اسرائيل معرفي مي‌شه و جز اين هم هيچ رابطه و سياست و تصميم ديگري وجود نداره‌. به عبارتي تحليلي جز اينكه همه چيز يه نقشه‌اس و فقط يه كشور بود كه اين نقشه رو بهم زد ... درست نيست! اميدوارم دوستان خط به خط كلام شما رو با دقت مورد مطالعه قرار بدن و ترسي از اين نداشته باشن كه دانسته‌هاشون به سادگي نقش بر آب بشه. چون به جاي تخيل، دانش بدست ميارن. ------------------------------------------------------------ ان شاءالله در ادامه‌ي فرمايشاتت، سوالاتي رو از خدمتت خواهم پرسيد كه هرچند براي شما زحمت خواهد بود، ولي به يادگيري حقير و دوستاني كه مشتاق هستن بهتر و بيشتر كمك خواهد نمود. ============================================== پ.ن : دوستاني كه كل متن رو ول كردن و چسبيدن به يه واژه واقعاً جاي تعجب دارن! يعني با گفتن يا نگفتن نام اسرائيل، نام اين كشور تغيير مي‌كنه؟ يا دويست و خورده‌اي كشور جهان كه اين كشور رو به اين نام مي‌شناسن، تصميم‌شون عوض مي‌شه؟! يا شايدم در پروسه‌ي شعار دادن خللي بوجود مياد؟! لابد به جاي امريكا هم بايد بگيم «شيطان بزرگ» تا يه وقت اعتقادات دوستان خدشه‌دار نشه! خواهشاً از اين دست رفتارها دست بردارين و يكم منطقي‌تر در اين بحث‌ها حضور داشته باشين. چرا كه اساساً بحث‌هاي تحليلي، جاي نوشتن جملات شعاري و احساسي نيست! نهايتش اگه دوست نداشتين حتي نام اسرائيل رو جايي بخونين، هرجا به نام اسرائيل رسيدين خودتون «رژيم صهيونيستي» بخونيدش. والا چه شما اين كشور رو به اين نام به رسميت بشناسين و چه نشناسين، نام بين المللي رژيم حاكم بر منطقه‌ي اورشليم، اسرائيل هست و با اين دست شعارها هم نامش تغيير نمي‌كنه.
  7. [quote name='ops' timestamp='1355778870' post='289188']مصطفی جان سیکرهای موشکها بردهایی 8 -9 طبقه هستن که با کمی نبوغ میشه تغییرشون داد.ژیروسکوپ هم که ریخته!! وقتی چاره ای نباشه میشه رادار پاتریوت رو با اس 400 مهندسین آلمانی هم تطبیق داد.کی به سورس ها احتیاج داره؟! [/quote] یعنی شما می فرمایی موشک های امریکایی، قابلیت مچ شدن با رادارهای روسی (با هر بدبختی ای) رو دارن؟ چون ما اینجا درخصوص اینکه مثلاً فونیکس روی یه جنگنده ی امریکایی دیگه قرار بگیره صحبت نمی کنیم. درخصوص جنگنده هایی صحبت می کنیم که از پایه و اساس متفاوتن. [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355779125' post='289190']مصطفی جان چرا که نه مگه ما موشک روسی آلامو رو با رادار آمریکایی تامکت و فانتوم مچ نکردیم ؟ بنده به شخصه فکر می کنم بیشتر سختی این کار بزرگ آیرودینامیکی باشه تا آیونیکی ! دوستان مغز ریاضی یه ضرب و تقسیم کنن ببینیم فالکروم پهلوون بلند کردن فینیکس هست یا نه ؟[/quote] برادر جان. دلبندم. اگه موشک روسی رو تونستیم با رادار امریکایی مچ کنیم (اونم آلامو که البته روی اصل این موضوع کم شک و شبهه نیست)، آیا دلیل بر اینکه می تونیم فونیکس رو روی رادار میگ 29 مچ کنیم؟ ما درمورد بمب سقوط آزاد صحبت نمی کنیم که برامون بار زدن و توان بلند کردن ملاک باشه.
  8. mostafa_by

    انتخاب مديران سايت

    من به تمامي دوستان بزرگوارم كه با شايستگي به پست مديريت رسيده‌ان و يا ارتقاء مديريتي پيدا فرموده‌ان تبريك گفته و براشون آرزوي موفقيت مي‌كنم.
  9. عجب استدلالات و برنامه‌هايي!!! اون هم ذيل واژگاني چون «عمل به وظيفه» و «رو سفيدي پيش خدا و وجدان»!! ياد يه آيه معروف افتادم كه البته اينجا جاش نيست. ولي واقعاً ديني كه شما در ذهن داري دين بسيار خوبيه. فقط يه طورايي احتمالاً اگه از دين مد نظرت قرآني دربياد، چيزي شبيه به كتب تاريخ باستان ايران مي‌شه كه هر جا كه درمورد ايران بد گفتن از صفحات حذف شده و تمامي كتب شده سراسر تمجيد ايرانيان! بالاخره اين خوبه كه ديني داشته باشيم كه سراسر مؤيد افكار و اميال ما باشه ديگه (برعكسش دردسر بي). --------------------------------------------------------------- ان شاءالله كه همه‌ي ما ديندار باشيم و دين ابزار و بازيچه‌ي توجيهات و منويات شخصي ما قرار نگيره.
  10. mostafa_by

    شبیه سازی "سپاه پاسداران"در مصر!

    كماكان توصيه‌ي اكيد مي‌كنم كه قدري در منابع خبري‌ات تجديد نظري بفرما و كمي كلي‌تر اخبار رو دنبال بفرما. ضمن اينكه توصيه مي‌كنم قدري هم درخصوص ذات و شكل حكومت‌ها (و نه عنوان‌شون) مطالعه‌ي بيشتري بفرما. شايد نظرت مقداري تغيير كرد. ولي خوب. اگه كماكان كيفور هستي، توصيه مي‌كنم اين شور و شوقت رو حداقل دو ماه ديگه نگه داري و بعد ببيني آيا ذوقت ناشي از حقيقته يا از سر دلخوشي و مرفهي بي‌درد !
  11. [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355778327' post='289184'] مصطفی جان از شما بعید بود تشخیص ندی تعارفات دکتر صالحی صرفا حکم اتمام حجت رو داره برای توجیه اقدامات بعدی و حرف اصلی چند روز قبل از دهن ایشون پرید که [b]ما با تمام توان اجازه سرنگونی نظام سوریه و اجرای طرح های امریکا رو نمی دیم.[/b] باقی دوستان علی الخصوص امپرور عزیز هم خوش باشند ![/quote] برادر جان. شكر خدا در اين سال‌هايي كه از خداي متعال عمر گرفته ام اونقدري تجربه دارم كه بدونم سياست ايران به سان سياست ساير كشورها، نه بر پايه‌ي نيت خير و نه بر پايه‌ي صداقت، كه بر پايه‌ي مصلحت بنا شده. منتهاي مراتب مصلحت داريم تا مصلحت كه البته واردش هم نمي‌شم. عرض بنده بيشتر ناظر به دوستاني بود كه به صداقت اين پيشنهاد دل بسته بودن. والا مشخصاً تهران كوچكترين اعتقادي به راه حل سياسي نداره. چون اساساً‌ سياست و ايران دو خط متنافر هستن كه به هم نمي‌رسن (البته بعضاً گفته شده تحت شرايطي خاص مي‌رسن!!). ولي چيزي كه مسلمه اينه كه شرايط سوريه اونقدري قاراش‌ميش هست كه ايران بسيار بعيده كه چنين حماقتي رو مرتكب شه و بخواد دخالت نظامي كنه! هرچند كه اين رو هفته‌ي پيش خدمت دوستي به عنوان يك احتمال (و آخرين گام تهران) پيش بيني كرده بودم و ازشون نظر خواسته بودم كه البته ايشون معتقد بودن ايران چنين حماقتي نمي‌كنه. ولي من برعكس ايشون فكر مي‌كردم و تنها راهي كه بخوان حداقل‌ها رو براي خودشون نگه دارن رو همين مي‌ديدم؛ هرچند كه اساساً فاجعه‌آميزتر از اين تصميم وجود نداره و اتخاذش مساوي هست با رو شدن كامل چپ ايران! ولي بايد ديد در نهايت اين سياست غيرقابل انعطاف ايراني، چه نتيجه‌اي رو در سوريه به دنبال داره! اما شك نفرما كه اوضاع روز به روز داره براي سوريه سخت‌تر مي‌شه و تنها ذهن‌هاي آرزومند هستن كه اون رو در حال برتري و تفوق مي‌بينن. آلمان در مي 1945 در جنگ شكست خورد. اما تقسيم آلمان و سرنوشت اروپا پس از جنگ در دسامبر 1943 در تهران مورد بحث و بررسي قرار گرفت! براي فهم سرنوشت نهايي، حتماً بايد منتظر امضاء قرارداد تسليم‌ها يا از سوراخ بيرون كشيدن‌ها باشيم؟!
  12. موشك امريكايي و هواپيما و رادار روسي!! اونم از نوع ميگ! جسارتاً مگه اسباب‌بازيه!! از اون خلاقيت‌هاي ارتش آزادي به خرج مي‌ديا برادر!
  13. mostafa_by

    شبیه سازی "سپاه پاسداران"در مصر!

    [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355766438' post='289106'] گفتم که روند تکامل انقلاب اسلامی مصر طبق پیش بینی ما داره طی میشه، منتظر اجباری شدن حجاب و سایر وقایعی که غرب رو ناچار به موضع گیری علیه اخوان می کنه باشید اونوقته که مصر رونده شده از اون ور میاد اینور [/quote] برادر بيگدلي عزيز. اين چندمين تاپيكي است كه شما اين جمله رو با ذوق و شوق فراوان بيان مي‌فرمايي. عقل حكم مي‌كنه اندكي صبوري فرموده و درصدي هم جا براي اشتباهتون باقي بذارين تا خداي نكرده اگه شرايط اونطور كه خواستين پيش نرفت، چندان سرخورده نشي. بالاخره مباني تحليل‌هاي سياسي، چيزي فراتر از اميال و آرزوهاست.
  14. دوست گرامی. چرا فکر می فرمایین که مدیران سایت، تافته های جدا بافته یا یه جمع برادری پشت پرده هستن؟ مدیران هم تماماً از بین کاربرانی چون شما بالا اومدن و به این جایگاه رسیدن؛ براساس شایستگی و لیاقت و دانش و توانایی شون (البته منهای حقیر). اینطور نبوده که از ابتدا مدیر بوده باشن و یا مدیریت در این سایت محدود به جمعی کوچک بوده باشه و کاربران عادی رو به اون راهی نباشه. از قضا بسیاری از پیشرفت های سایت، ماحصل نظرات مفید و سازنده و کمک های همین کاربران ساده ای که شما اون ها رو از قاعده ی بازی خارج دونستین بوده. فکر کنم اگر عینک بدبینی رو از روی چشمانتون بردارین، شاید همه چیز رو اینقدر تیره و تاریک نبینین. ------------------------------------------------------------------ پ.ن : تاپیک تحولات سوریه در بخش اخبار تحلیلی هست؛ نه نظامی. لکن محدودیت ها ظاهراً برداشته شده (یا شایدم من متوجه شون نیستم).
  15. ظرح پیشنهادی ایران بسیار عجیب و تا حدودی یه مقدار خنده دار بود! چرا که ایشان اومداً دقیقاً همون بندهای طرح کوفی عنانی رو که زمانی بهش بی محلی کامل کرده و به جاش از دولت مقتدر!! سوریه برای سرکوب!! تروریست ها!!!!! حمایت مطلق کردن رو مطرح کرده ان؛ گویی ایران از ابتدا طالب دموکراسی، برچیدن نظام دیکتاتوری، آزادی زندانیان سیاسی، آشتی ملی، تشکیل دولت انتقالی، تدوین قانون اساسی جدید و بالکل خواسته های مخالفین حکومت سوریه بوده! متأسفانه ایران هیچ وقت قاعده ی بازی رو یاد نگرفته. زمانی که فرصت برای تعیین رفتار سیاسی و سیاسی کاری بود، از راه حل نظامی عملاً حمایت کرد و الان که مسئله ی سوریه داره با راهکار نظامی پایان می پذیره، به یاد راهکارهای سیاسی افتاده. بعد از برخی موضع گیری های پراکنده ی روسیه، این موضع ایران بعیده تعبیر آینده ی مناسبی برای رژیم بعثی سوریه و بشار اسد باشه. ---------------------------------------------------------------- اما غم انگیز اینجاست که ایران دو سال دیر به یاد بازی های سیاسی افتاد! درست زمانی که ایران می تونست با پیش گرفتن راه حل سیاسی برای سوریه، هم جای پای خود رو در نظام آینده ی این کشور محکم و هم مردم سوریه رو طرفدار خود نموده و ایران نقش ناجی ایشان رو داشته و در وقایع بهار عربی هم عقب ماندگی مفرط ایران و صرفاً موج سواری شعاری اش رو بهبود ببخشه، ایران از اصل موضوع مغفول بود. امروز روز ایران حتی اگه پیشنهاد سرنگونی مستقیم بشار اسد و رژیم بعث با قوه ی قهریه و نظامی رو هم ارائه بده، دیگه نظریاتش خریداری نداره! کما اینکه اون کنفرانس عجیب و غریب که مثلاً مخالفین نامعلوم میانه روی سوری رو به ایران دعوت کرده و ایشان رو موعظه و نصیحت کردن هم کاملاً نتیجه اش مشخص شده و اندک امید واهی کسانی که فکر می کردن این قضیه باعث تمکین مخالفین به طرح سیاسی ایران خواهد شد نیز از بین رفت تا بار دیگه تلنگری باشه به ما که چقدر از دنیای سیاست واقعی به دور بوده و چقدر پیله ی توهمات برتری سیاسی رو به دور خود پیچیده ایم. تلنگری که بعید می دونم موجب بیداری و هشیاری ما بشه و باز هم آش همان آش خواهد بود و کاسه همان کاسه تا بار دیگه ثابت شه ایران جز در سیاست موشکی، در هیچ زمینه ای نمی تونه موفق و با بصیرت عمل کنه؛ چه سیاست های سیاسی، چه اقتصادی، فرهنگی و حتی فرامرزی و دیپلماسی!
  16. عرض سلام مجدد خدمت برادر اديب گرامي. اديب جان. يه چيز رو از من بپذير. به قول بزرگان اندازه نگه دار كه اندازه نكوست. به عبارت ديگه بايد مواظب باشيم كه از هيچ طرف از پشت بوم سقوط نكنيم. چون جفت طرفش جز خسران و زيان، عايدي ديگري نداره. هرچقدر كه ما ارادت داريم نسبت به ولي فقيه زمان، ولي قرار نيست هر چيزي كه علاقه داريم رو هم به ايشان نسبت بديم و بعد خود رو پيرو راه ايشان بدانيم و گوش به اوامر ايشان. فرمايش شما درست به سان كساني است كه از سكوت ولايت هم تعبير به رضايت مي‌كنن و خون دل‌هاي ايشان رو نمي‌بينن. شما حجيت عجيبي براي فرمايشاتتون قائل شدين كه براي من باورش از هيچ احد الناسي امكان پذير نيست! شما مي‌گين فلاني تو محضر يه آيت الله فلان حرف رو زده؛ پس درست بوده! يعني مغالطه اندر مغالطه! اولاً اون آيت الله نه معصومه، نه ادعاي معصوميت داره، نه ادعاي درست بودن همه‌ي نظراتشون. در ثاني همون آيت الله هيچ وقت وارد چنين مباحثي نشده و حتي ديگران رو هم نهي كرده از اين مسئله. ثالثاً اون روحاني مد نظر شما هم نه تنها معصوم نبوده، بلكه در اظهار نظرات شاذ و جوگيرانه متأسفانه سابقه‌ي زياد و يد طولايي داره. رابعاً اين اولين بار نيست كه عده‌اي ميان پاچه خارانه يا از سر ارادت، در محضر رهبر معظم انقلاب حرف از آخرالزمان مي‌زنن و بعضاً ايشان رو هم تشبيه به سيد خراساني مي‌كنن كه البته رهبر معظم انقلاب هميشه سكوت كرده‌ان!! استدلالات بطور عجيبي شبيه به مستند «ظهور بسيار نزديك است» بود. ديدي يا نديدي؟ اگه نديدي، حتماً برو ببين! خيلي خوبه كه كمي ببيني داري راجع به چه مسئله‌ي مهمي، به چه سطح استدلالاتي صحبت مي‌فرمايي. اگه هم ديدي، مجدداً برو ببين تا بخاطر بياري كه ايشان چه گفته‌ان و مراجع عظام حضرات آيات العظمي كه در دين بالاترين مقام‌ها رو دارن چه پاسخ‌هاي كوبنده‌اي خطاب بهشون داده‌ان!! قرار نيست ما مسئله‌ي ظهور رو با سطحي‌ترين استدلالات لوث كنيم و بگيم چون تو جيب جا نمي‌شه، حتماً برج ايفله. اون حاج آقايي كه مياد اون ادعاهاي شاذ رو عنوان مي‌كنه رو طبق روايات ديني بايد كذاب بنامي. چون حديث مستقيم و معتبر در اين زمينه داريم كه از قضا از خيلي خيلي بالاتر از ولي فقيه عنوان شده!! حالا شما مي‌خواي تابع ولي فقيه ذهني‌ات باشي يا حرف ائمه‌ي اطهار؟!! اون حاج آقا از كجا مي‌تونه ادعا كنه ظهور چند سال ديگه اتفاق مي‌افته؟! آيا با حضرت حجت (عج) رابطه داره؟ اگه اين باشه و ايشان رازي رو فاش كنه در محضر جمع، فكر نكنم چيزي جز لعن رو براي خود خريده باشه. چرا كه اساساً هركه را اسرار حق آموختند .... مهر كردند و دهانش دوختند ما بزرگان ديني‌مون هم چنين ادعاهايي رو مطرح نكردن كه يه روحاني سياسي جوزده اينطور مطرح مي‌كنه!! آخر سر چي رو باور كنيم؟ قسم حضرت عباس (ع) يا دم خروس رو؟!! ------------------------------------------------- از استدلالات كه بگذريم، مي‌رسيم به ادعاي عجيب ديگري كه چون سوريه در محور مقاومته، پس هر ظلم و جوري رو مي‌تونه مرتكب شه و مام مي‌بايست ازش دفاع كنيم! والا كلام الحق و يراد بها الباطل رو شنيده بوديم. ولي اينطور به عينه نديده بوديم. آيا اين استدلالت اصلاً با دين همخواني داره؟ اينكه به ظالمي كمك كنيم كه به ظلمش ادامه بده تا اهداف ما ميسر بشه (ولو اهدافمون الهي و اسلامي باشه)؟ اين ماكياوليسم اسلامي رو كي تو ذهن شما عزيزان انداخته؟!! ------------------------------------------------ از اون عجيب‌تر، استدلالات بعدي شما هست كه علائم غيرحتمي ظهور رو براي خودت تفسير فرمودي (علائمي كه حتي اتفاق هم نيافتاده) و بعد به استناد اون مي‌فرمايي چون اين علائم هست و ولي فقيه هست، پس حله ديگه! داريم مي‌ريم تو عصر ظهور! مگه جز اين هست كه علائم حتمي ظهور هست كه وقوع و ترتيب اون ما رو به عصر ظهور وارد مي‌كنه؟!! والا تو هر عصري، يه سفياني معرفي كرده‌ان! يه زماني موشه دايان رو همون سفياني مي‌دونستن!! يه زماني آيت الله بهلول مي‌فرمودن سفياني رو تو سوريه ديده‌ان!! يه زمان ديگه ...!! برادر من! وقايع حتمي ظهور اونقدر واضح هستن كه نيازي به تفسير و تخيل ندارن. والا بلا وقايع ظهور چيزي نيستن كه هر كسي راه بيافته و براي خودش به سان كشفيات اساتيد ماسون شناسي، علائم و وقايع كشف كنه و به ظهور برسه! وقتش كه برسه مي‌توني ببيني و دركش كني!! --------------------------------------------------------- وظيفه‌ي شما به عنوان يك منتظر اين نيست كه به هر دستاويزي متوسل شده و به هر استدلال ولو بي‌پايه و اساسي چنگ بزني تا خودت رو مشتاق ظهور نشون بدي. هر زمان كه شرايط ظهور مهيا باشه و خداوند متعال هم مقدر فرموده باشن مسئله‌ي ظهور رخ مي‌ده. شما صرفاً بايد خودت و دلت رو آماده‌ي پذيرش حضرت حجت (عج) بفرمايي. ولي چه حيف كه اين جامعه‌ي منتظر، چيزي جز شعار انتظار رو بر لب نداره و اگر همين امروز هم حضرت قائم (عج) ظهور بفرماين، سرنوشتي بهتر از جد بزرگوارشون در انتظارشون نيست! ===================================================== يك جمله مي‌گم و عرضم تمام. مي‌فرماين وقتي حضرت ظهور مي‌فرماين، اسلام ايشان آنقدر با اسلام اون روز متفاوت هست كه گويي دين جديدي رو ايشون آورده‌ان (نقل به مضمون). اين حرف، مفهوم بسيار سنگيني داره. كمي بهتره همه‌ي ما درموردش تأمل كنيم. ان شاءالله كه در كنار انتظار ظهور، دركي از مسئله‌ي ظهور هم داشته باشيم و صادقانه ببينيم خود چقدر آماده‌ي بودن در ركاب مهدي فاطمه (عج) هستيم. خدا نياره اون روز رو كه ايشان ظهور بفرماين و ماي ناآماده در جبهه‌ي مخالف ايشان قرار بگيريم. جبهه‌اي كه از قضا بسياري از تشكيل دهندگانش، مدعيان انتظار ظهور خواهند بود. ============================================================ پ.ن : اديب جان. اگه دين رو مبنا قرار مي‌دي، يا كلام ولي فقيه رو مبنا قرار مي‌دي، پس قاعدتاً خيلي از اين حرفا رو نبايد بزني و خيلي از اين رفتارها رو نبايد داشته باشي. به جاي اينكه بگي «امام خامنه‌اي»، همون آقاي خامنه‌اي به ايشان بگو. ولي حداقل به فرمايشات ايشان هم عمل بفرما. نه چون كساني كه ادعاي ولايتمداري دارن؛ ولي همواره عكس سخنان ولي فقيه عمل مي‌كنن. ولي فقيه نياز به بلندگو و شعارسرايان و مديحه سرايان ندارن. نياز به پيرو و مطيع اوامر ولايت دارن و ان شاءالله كه ما هم مطيع اوامر ايشان باشيم؛ نه مطيع اوامر نفسياتمان به نام ولي فقيه.
  17. [quote name='Generalmohammad' timestamp='1355682864' post='288930']زماني كه در بخش " بروز رساني هاي وضعيت " هستم با كليك روي " آخرين ارسال هاي انجمن " به اشتباه به " كاربران ؛ آخرين عضو شده ها " منتقل ميشم ![/quote] اشتباهي صورت نمي‌گيره برادر. تنظيم سايت اين هست كه وقتي روي صفحات كاربري (و نه تاپيك‌ها و مباحث) هستي، وقتي روي آخرين ارسال‌ها بزني، پيش‌فرض تنظيم محتوا روي كاربران باشه. به همين دليلم شما به اون صفحه منتقل مي‌شين. اگه خودتون روي «انجمن گفتگو» كليك بفرمايين، محتوا تغيير پيدا مي‌كنه و جديدترين تاپيك‌ها براتون به نمايش درمياد براساس تنظيمي كه از قبل داشته ايد. -------------------------------------------------------------------------------- [b]دوست گرامي؛ جناب jafar2007.[/b] آيا تأسف خوردن شما دردي رو دوا مي‌كنه؟ اصل نيت تأسيس اين سايت براي مباحثه درخصوص مسائل و مباحث نظامي بوده. ولي براي خشك و خالي نبودن سايت و همچنين پرداختن به ساير موضوعاتي كه بصورت غيرمستقيم به اين مباحث مرتبط هستن، مباحث جانبي هم در نظر گرفته شد. پس اساساً اين امكانات، جزو امكانات ثانويه‌ به حساب ميان كه مي‌شه گفت اختيارش در دست مديران هست و براساس سياست‌گذاري مديران تنظيم مي‌شن. اگه مباحث نظامي محدوديت داشت، فرمايش و اعتراض شما صحيح بود. چون با اصل هدف ايجاد اين فروم، اين تصميم در تضاد بود. ولي درخصوص مباحث فرعي، بايد اين حق رو براي مديران قائل باشين كه به هر نحو كه صلاح مي‌دونن براش قوانين رو تعيين بفرماين. البته خود من جزو كساني هستم با اين دست محدوديت‌ها مخالفم. برادر سعيد هم همين‌طور. ولي گاهي شايد نياز باشه كه براي بهبود شرايط و فضا، كمي محدوديت هم بوجود بياد. ------------------------------------------------ ان شاءالله از دانش شما در ساير مباحثي كه امكان ارسال پست دارين بهره مند شيم.
  18. [quote name='bigdelimohamad9' timestamp='1355660019' post='288851'] برادر مصطفی قرار نشد پست ها رو هول هولکی نخونیم دادا ! ادیب جان کجا فرمودن دست رو دست بزاریم، گفتن با تمام وجود از سوریه حمایت و با سلطه کفار و نواصب بر این سرزمین مقابله کنیم اگر پیروز شدیم که فبها؛ اگر هم شکست خوردیم تازه اول خوشحالیمونه چون با استقرار دجال در شامات یکی از علائم اصلی ظهور پدیدار شده.[/quote] جسارته برادر. امکانش هست این قسمت «با تمام وجود از سوریه حمایت و با سلطه کفار و نواصب بر این سرزمین مقابله کنیم» رو از فرمایشات برادر ادیب «بولد» و یا «نقل قول» بفرمایین تا ببینم کجای متن رو با عجله و به قول شما «هول هولکی» خونده ام؟ ضمن اینکه شما تضمین می دهین درصورت شکست سوریه و بدبختی ایران و به قول فرمایش عجیب شما، «استقرار دجال در شامات که یکی از علائم ظهوره»، ظهور محقق می شه و به قول شما «اول خوشحالیمونه»؟ فکر نمی کنین کمی بیش از کمی دارین به توقیت می پردازین؟ ----------------------------------------------------------------------- پ.ن : یه شوخی! قراره مستند «ظهور بسیار نزدیک است 2» ساخته شه؟ اینبار نقش شعیب بن صالح رو کی بازی کنه؟!
  19. ادیب جان. برای این فرمایشت پاسخ کوچکی دارم. تمامی فرمایشات شما درخصوص وقایع آخر الزمان صحیح. ولی به من بفرما دقیقاً کدامین منبع یا فرد می تونن قسم بخورن که در عصر ظهور هستیم و قطعاً حضرت حجت (عج) طی سال ها یا حتی دهه های آتی تشریف خواهند آورد که شما تمامی تحلیل ها و عقل و منطق ها رو بوسیدی گذاشتی کنار و عاشقانه منتظر تحقق علائم ظهور نشسته ای؟ بارها و بارها روزگار بدتر از این هم شده و اتفاقی نیافتاده. اساساً قرار نیست هر زمان که ما حس کردیم ظهور نزدیکه، ظهور اتفاق بیافته. از قضا همون دینی که شما ازش دم زدی این دقیقاً توش اومده که ظهور بارها و بارها به تعویق افتاده چون آمادگی و شرایط لازمش مهیا نبوده. پس اساساً من یکی ترجیح می دم تمامی مسائل (حتی ظهور) رو با عقل و منطقم بسنجم و با این فرض که ما تا قرن بعد هم ظهور رو نخواهیم دید، به استدلال بپردازم. حالا اگه دوستان ترجیح می دن دست روی دست گذاشته و چشم به راه رسیدن حضرت مهدی (عج) بشینن، میل خودشونه. ولی حتی این هم از شرایط انتظار نیست! ----------------------------------------------------------------------- نباید قضیه ی ما بسان قضیه ی اونی بشه که خبر رسیده چند وقت دیگه می میره و به همون خاطر هیچ تلاشی برای زندگی اش نمی کنه! چون فکر می کنه چه مصیبت ببینه و چه خوبی، چند وقت دیگه خواهد مرد و نتیجه ای نخواهد داشت!
  20. جناب HHL گرامی؛ از اونجایی که این بحث من و شما ممکنه بیشتر شبیه به جدل باشه تا بحثی مفید که به درد اعضاء محترم سایت بخوره، اگه اجازه بدی پاسخ این پستت رو ندم (با تمام احترامی که برای شما قائلم). البته قبلاً پاسخ فرمایشات شما رو داده ام و اگه شما حوصله ی کامل و درست خوندن رو داشتین، پاسختون رو می گرفتین. عرایض بنده هم مشخصه و دوستانی که باید اون رو متوجه می شدن، متوجه شده ان. پس اگر شما ایرادی نسبت به سندیت عرایض حقیر دارین اون رو بفرمایین تا از عرضم دفاع کنم. ولی این دست بحث ها فکر نکنم نتیجه ای رو در پی داشته باشه.
  21. برادر علی عزیز. اگه اجازه بدی این قسمت فرمایشاتت رو با فرمایشات برادر سعید در صفحه ی قبلی پاسخ بدم. [quote name='SAEID' timestamp='1355519328' post='288555']برادر مصطفی البته نیروی هوایی و هوانیروز یکم بیش از مقداری جلوی پیشروی زرهی عراق رو گرفتن! تنها زدن تانک که مانع از پیشروی نمی تونه بشه. طی هفته اول جنگ تقریبا هیچ راه مواصلاتی سالم برای نیروهای پیشروی کننده عراق باقی نماند و اکثر پلها و جاده ها توسط فانتومهای نیروی هوایی بمباران و نابود شد. این رو میدونیم که یک لشکر کلاسیک برای پیشروی بخصوص از نوع زرهی احتیاج زیاد به لجستیک داره که این امر برای ارتش عراق به یک فاجعه تبدیل گشت و هرگز نتوانست از تمام توان زرهی بصورت همزمان استفاده کنه. بطور مثال وقتی شهید شیرودی و کشوری و دوستانشون فقط در یک روز موفق به انهدام 70 تانک و نفربر عراقی شدن این یعنی چه؟ یعنی اینکه سرفرماندهی عراق در نقشه های جنگی خودش باید تجدید نظر کند و ما این تجدید نظر را در دستور توقف پیشروی گسترده به سمت اهواز شاهد هستیم. قضیه از این قرار بود که تیر خلاص به این پیشروی رو دو عامل زدند یکی توپخانه ارتش که عراقیها وقتی زیر اتش سنگین اون قرار گرفتن بیشتر از همه از نظر روانی خسارت دادن چون بهشون گفته بودن ارتش ایران نمی تونه به این سرعت اماده جنگ بشه و تیر دوم هم توسط یک گروه از مردم داوطلب اهواز به فرماندهی یک بنده خدا به نام غیور اصلی (اگر درست یادم مانده باشه) زده شد که یک حمله شبانه به نیروهای عراقی انجام دادن و با گرفتن تلفات باعث شدن نیروهای عراقی از فردای ان روز تقریبا تا مرزهای بین المللی عقب نشینی کنند تا با تجدید دوباره به سمت اهواز حمله کنند یعنی از مواضع افندی به پدافندی ساخته شده عقب نشستند.[/quote] البته فکر کنم شما عرض بنده رو درست مطالعه نفرمودین. بحث ما درخصوص نگاه داشتن ماشین جنگی زرهی عراق در 38 روز ابتدایی جنگ بود؛ نه جنگ هشت ساله. اینکه مردم غیور بودن شکی درش نیست (و اگه عرض بنده رو یکبار دیگه بخونی، خواهی دید که به این موضوع اشاره شده). ولی غیوری، جلوی توپ و تانک رو نمی گیره. شجاعت و دلاوری در برابر خمپاره و موشک اثر چندانی نداره. وقتی معتقدی که تکاورا 500 نفر بودن و ما فقط تعداد محدودی تاو داشتیم و اینا نمی تونستن جلوی ارتش زرهی عراق رو بگیرن، آیا باید باور داشته باشیم که مردم با دست خالی و حداکثر!! آر پی جی 7، تونستن 38 روز جلوی ارتش رو با دست خالی بگیرن؟ آیا مواردی که برادر سعید در بالا فرمودن حقیقتاً بی تأثیر در این نبرد بود؟ آیا کاهش سرعت نفوذ ارتش عراق در محورهای مختلف، بخاطر ترس از تیر کلاش و یا صرفاً فریاد الله اکبر بود؟ کسی در اینجا نقش سایر رزمندگان غیور اسلام رو نادیده نگرفته. بالعکس اصرار بحث در اینجا این هست که هرچیز رو در جای خود نگاه کنیم و هرچیزی رو الکی به نام چیزی تمام نکنیم که بعدها ادعا کنیم «وقتی ما با دست خالی اینطور کردیم، پس اگه دستمون پر بود لابد جهان رو هم می گرفتیم». به عبارت دیگه ما تحلیل می کنیم که به مواردی که کمتر اشاره شده یا مغفول مونده بپردازیم. والا خود فریبی و دادن شعار بعید می دونم نه دانش ما رو اضافه کنه و نه در آمادگی ذهنی ما در نبردهای آتی چندان موثر باشه.
  22. من فکر نکنم که شعار «وای اگر خمینی حکم جهادم دهد» یا عدم عافیت طلبی برادران، تونسته باشه جلوی ماشین جنگی ایالات متحده رو بگیره. یا اساساً شعار جای سلاح رو بتونه بگیره. مشکل اینجاست که ما یا میایم شوروی و امریکا رو با عراق مقایسه می کنیم (که از قیاس مع الفارق هم چند درجه اونورتره)، یا میایم ایران رو با ویتنام و افغانستان مقایسه می کنیم! در قیاس اول، میایم می گیم ما با دست خالی جلوی ماشین عراق رو 38 روز گرفتیم. حال اینکه متأسفانه این یه غلط مصلطح شده تو ادبیات جنگ. چرا که این کلاه سبزها، هوانیروز و نیروی هوایی ما بوده ان که در ابتدای جنگ جلوی لشکر زرهی و زمینی عراقی ها رو گرفتن. والا هرچقدر هم رشادت به خرج می دادن، رزمندگان عمدتاً نابلد جنگ با دستان خالی و تسلیحات سبک، امکان توقف ماشین زرهی جنگی ارتش عراق رو نداشتن. همین موضوع همیشه ما رو اینطور سرکار گذاشته که صرفاً با سلاح ایمان تونستیم جلوی عراق رو بگیریم. پس به همین ترتیب می تونیم جلوی هر ماشین جنگی رو بگیریم؛ ولو ارتش عظیم زرهی شوروی! در قیاس دوم میایم می گیم امریکا از ویتنام شمالی شکست خورد و شوروی از افغانستان! حال اینکه این کشورها، رسماً چیزی برای از دست دادن نداشتن. نه گلوگاه اقتصادی براشون مونده بود، نه خانه و کاشانه و نه اساساً چیزی که بشه براساس اون اهرم فشاری رو متصور باشیم برای یک جنگ کلاسیک. جنگ با چریک هم هرچقدر که فرسایشی تر باشه، مصائبش بیشتر و احتمال عدم موفقیتش هم به تناسب اون بیشتر می شه. اما این رو آیا می شه با نبرد با یک کشور درست و حسابی قیاس کرد؟ به نظر شما اگه همین نفتی که ما تا پایان جنگ صادر می کردیم (حالا به هر قیمت و با هر دردسری) کات می شد، اساساً امکان حیات داشتیم؟ یا بسیاری از کارخانجات ما رو عراق نتونست بزنه (حالا یا نخواست، یا ندونست اهمیت داره و یا نتونست؛ چه بعلت ضعف خلبان هاش و چه قدرت پدافندی ایران و یا وجود تامکت ها). بسیاری از زیرساخت های اقتصادی ما یا دست نخورده و سالم باقی موند و یا ویرانی اش بسیار کمتر از حد انتظار بود. موشک هایی هم که شلیک می شد اونقدر ضریب خطاشون بالا بود که عملاً کارایی مدنظر صدام خان مغول رو نداشت! ولی آیا درگیری با امریکا یا شوروی هم همین میزان خسارت رو به دنبال داشت؟ آیا تنها آسیب های اقتصادی اون، باعث فلج شدن یک کشور نمی شد؟ ما که امکان این رو نداشتیم که مردممون رو با اسلحه سرکوب کنیم و بگیم نون نیست، از گرسنگی بمیرین. نمی تونستیم حقوق ملت رو ندیم. نمی تونستیم با شعار شکم ملت رو سیر کنیم. آیا این موضوع در این دست تحلیل ها مدنظر قرار می گیره؟ قطعاً خیر. چون هدف ضعیف و ناتوان نشون دادن ابرقدرت های جهانی است و نه علل حقیقی عدم توفیق قطعی ایشان. اینکه اگه شوروی ایران رو اشغال می کرد، آیا امکان تداوم اشغال رو داشت یا اینکه گروه های چریک ایرانی از گوشه و کنار اونقدر اذیتشون می کردن که مجبور به ترک خاک ایران بشن یه بحث دیگه اس که اینجا واردش نمی شیم. چون فعلاً داریم درخصوص امکان اشغال ایران صحبت می کنیم. ----------------------------------------------------------------------- اما اینکه بگیم امریکایی ها به ایران حمله نکردن چون ترسیدن، باز برگرفته از تصورات ماست که تا حدود زیادی با دنیای حقیقی فاصله داره! ما می گیم امریکا به ما حمله کرد؛ چون نمی تونست. ولی سوال که می کنیم که پس چرا در ماههای آخر جنگ اونقدر ما رو اذیت کرد و ناوهامون رو غرق و بنادرمون رو بمباران و مردممون رو شهید، پاسخی منطقی بدست نمیاریم! خودمون رو دلخوش می کنیم با اظهار نظرات مجهول المنبع امریکایی ها که ایران با همه فرق می کنه و ایران اسلامه و چه و چه! ولی سوال می پرسم که اگه حمله به ایران، حمله به اسلام بود و نه کشوری اسلامی، پس چرا ایالات متحده این حمله رو انجام داد؛ اونهم نه یکبار یا دو بار! عملیات Praying Mantis رو با چه تدبیری پی ریزی کردن وقتی اینقدر از ایرانیان ترس داشتن؟! نتیجه اش چی بود؟! اساساً این فلسفه ی فلانی نمی تواند حمله کند، چون حمله نمی کند، یکی از اصلی ترین ابزارهای تحلیلی ما شده که از اسرائیل و ترکیه گرفته تا امریکا و شووری برامون کاربرد داره. حال اینکه اگه کمی به اطراف نگاه کنیم، بارها خودمون رو می بینیم که در مواردی که انتظار حمله ی نظامی از ما می ره، ما این کار رو انجام ندادیم. آیا به این مفهومه که ما نمی تونیم؟!! ---------------------------------------------------------------------- صد البته زمامداران روز شوروی هم خیلی در این عدم حمله نقش داشته ان. برژنف نه جاه طلبی و قدرت استالین رو داشت و نه سیاست خروشچف رو. یک خنثی به تمام معنی بود که از قضا بعد از استالین، بیشترین دوره ی تصدی گری قدرت در شوروی رو به نام خود ثبت نمود. حتی مسئله ی حمله به افغانستان هم ترجمه و تفسیر دیگری داشت که قبلاً درموردش بحث شده و ازش می گذرم. ولی به نظر شما اگه استالین در اون روز دبیر کل حزب بود، آیا همین انفعال برژنف رو در پیش می گرفت؟ --------------------------------------------------------------------- یکی از عوامل بازدارنده ی شوروی، چیزی نبود جز ایالات متحده. ایالات متحده هرچقدر هم که با ایران مشکل داشت، امکان نداشت به شوروی به همین راحتی اجازه قدرتنمایی بده. شوروی در دوران کارتر به افغانستان حمله کرد. با این حال واکنش ایالات متحده چندان آرام نبود. هرچند که خیلی دیر جنبیدن. ولی نگرانی کاخ سفید بخصوص رئیس جمهور و حتی زبیگنیو برژینسکی، مشاور امنیت ملی وی (که اصرار به برخورد سخت تر با ایران داشت) از بابت حمله ی شوروی به نظام تازه تأسیس ایران در همون زمان (که بحران گروگانگیری بود)، بخوبی در خاطرات برژینسکی به چشم می خوره. یعنی بحرانی که می تونست رئیس جمهور ایالات متحده رو به زیر بکشه، به یکباره به موضوعی دسته چندمی براشون تبدیل شد. از قضا همین ورود شوروی به افغانستان بود که از طرف کاخ سفید تهدید و پیغامی روشن برای صرفنظر کردن ایشان برای حمله به ایران تعبیر شد و این هم باز در خاطرات برژینسکی منعکس گردیده و علت شکست خوردن نظریه ی موافقین برخورد سخت با ایران عنوان شده. ولی قطعاً اگه شوروی هم قصد حمله به ایران رو می داشت، این ایالات متحده بود که نه بخاطر کمک به ایران، که جلوگیری از نفوذ کمونیستم در جهان به کمک ایران می اومد. اما اهمیت ایران به گونه ای بود که منطقی تره که بدونیم این کمک به صورت ورود مستقیم ارتش ایالات متحده به ایران برای دفع تهاجم شووری می بود. البته این موضوع قبل از انقلاب بارها توسط شاه بصورت اخطار به امریکایی ها اعلام شده بود و وی معتقد بود درصوتی که کشور (ایران) دچار آشوب و بی سامانی بشه و جایگاهش تضعیف، شوروی در حمله به ایران درنگ نمی کنه. -------------------------------------------------------------------- علی ای حال می شه ترکیبی از عوامل فوق رو به عنوان دلیل عدم مداخله ی نظامی شوروی در ایران مدنظر قرار داد. ولی چیزی که مسلمه اینه که ترسیدن از ایران انقلابی و قدرت دفاعی بالا و اسلام و رهبری حضرت امام (ره) و این دست مسائل، چندان اثری در تصمیم گیری ایشان نداشته ان و از قضا مواردی که عرض شد حداقل مستند به اسناد منتشره، خاطرات و اظهار نظرات رسمی ایشان بوده است که حداقل از این منظر قابل دفاع هست؛ ولی نظرات دوستان ...!
  23. mostafa_by

    انتخاب مديران سايت

    ممنون از حسن توجه برادر سعید. دوستانی که تمایل به همکاری در بخش جنگ رو دارن، لطفاً درخواستشون رو ریزتر و مباحثشون رو مشخص بفرماین. چون گستردگی مباحث بخش جنگ علی القاعده به این سادگی ها در ظرفیت و توان یک نفر نمی گنجه و نیاز به مدیران مباحث مختلف داره. صد البته اگه سر و سامونی بگیره، قاعدتاً می شه یه مدیر ارشد برای اون بخش در نظر گرفت. در حال حاضر برادر Antiwar مدیر بخش دکترین، استراتژی و تاکتیک هستن و برادر SHAHABESAGEB هم مدیر بخش ارسال تاپیک به سایر بخش ها. ---------------------------------------------------------------- پیشنهاد می کنم جناب قرمز، مدیریت بخش های تاریخی بخش جنگ رو بعهده بگیرن. سوابق ایشون اونقدر روشن و شفاف هستن که نیازی به تعریف ندارن. این لینک که لینک تاپیک های ایجاد شده توسط ایشون (محدود به 11 دسامبر 2011؛ یعنی یک سال پیش شده) هست که رد شدن گذری از روی نام هاش هم خودش گویای همه چیزه : [code]http://www.military.ir/forums/index.php?app=core&module=search&do=user_activity&mid=8451&search_app=forums&userMode=title&sid=945cc22a3db4212565210c6416679fdc&search_app_filters[forums][searchInKey]=&search_app_filters[forums][sortKey]=date&st=0[/code] ضمن اینکه تاپیک هایی که ایشون با مشارکت و ترجمه ی چند نفر دیگه از اعضاء محترم سایت ایجاد می کنن خود بخوبی توان مدیریت و سازماندهی ایشان تو این مباحث رو نشون می ده. از اونجایی که بخش های تاریخی سایت یه طورایی دست کمتر از سایر بخش ها مورد وثوق و توجه قرار گرفته ان و نیاز به مدیری فعال و البته با دانش دارن، من برادر قرمز رو برای این مباحث توصیه می کنم. تا نظر برادر سعید چی باشه.
  24. mostafa_by

    انتخاب مديران سايت

    به نظر من كادر نيروي هوايي با حضور دوستاني چون F14AA و Cheka زير نظر و تحت مديريت مدير بخش نيروي هوايي؛ يعني برادر ops و همچنين جناب محمد، تركيب اين بخش رو تكميل مي‌كنه و بعد از مدت‌ها يه خونه تكوني اساسي رو در نيروي هوايي بوجود مياره. البته به نظر حقير نظر خود برادر ops و محمد هم شرطه. چون هرچي باشه ايشان مدير اين بخش هستن. --------------------------------------------------------- درخصوص مديريت برادر گوبلز هم بنده كاملاً‌ موافقم و حضور ايشون تو مباحثي از نيروي زميني در كنار برادر رايش و كلنل مي‌تونه اين بخش رو پربارتر نموده و دست برادر علي هم براي كارهاي مديريتي بيشتر باز باشه. ان شاءالله اين عزيزان به درجه و پستي كه حداقل لياقتشون هست برسن. البته نظر و تصميم برادر سعيد شرطه.
  25. به قول جعفر خان محمدي : [quote]یک قاعده فقهی است که می گوید: "اذن در شی ء ، اذن در لوازم آن هم هست". طبق این قاعده ، کسی نمی تواند اجازه انجام کاری را بدهد ولی الزامات آن را منع کند. مثلاً اگر کسی طبق قراری مانند اجاره یا حتی به طور رایگان ، به شما اجازه بدهد از پارکینگ خانه او استفاده کنید ، آیا می تواند بگوید: " شما می توانید ماشین خود را در پارکینگ بگذارید ولی حق ندارید درب پارکینگ را باز کنید! "[/quote] آيا منطقي است كه ما اذن شيئي را بدهيم و اذن لوازم آن را نه؟ فكر كنم فروم تفاوتك‌هايي با وبلاگ داشته باشه. شايد هم من اشتباه مي‌كنم.