mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. صد البته اين باعث افتخار بنده‌اس كه شما حقير رو اونقدر قابل مي‌دوني كه با صراحت لهجه باهام صحبت بفرمايي و من هم قدرشناس اين لطف شما هميشه بوده و هستم. اما عرض بنده اين هست كه من در اين تاپيك، تنها ريشه‌ي يه تصوير غلط رو درآوردم؛ اونهم هم با لينك و هم با مستندات عقلي. اون پ.ن 3، نه اشاره به نقد خبرگزاري‌ها، كه بحثي بود كه دوستان در صفحات قبل (و در پاسخ به برادر علي) عنوان فرموده بودن و معتقد بودن فلان شخص نماز شب خون، بخاطر اين ويژگي‌اش درست مي‌گه و حرفش قابل قبوله تا رسانه‌هاي غربي كه همه‌شون شراب خوار و زناكارن و چه و چه!! از قضا به فرمايش ايشان هم كسي معترض نشد. عرض بنده هم اين بود كه با فرض اينكه تمامي رسانه‌هاي غربي، بلا استثناء حائز اين شرايط اعلام شده توسط دوستان مسلمان‌مون هستن، و اگه اين شرايط باعث مي‌شه احترام به شعور مخاطب بيشتر باشه، اي كاش رسانه‌هاي ما هم قدري از ايشان ياد مي‌گرفتن! همين. اين عرض هم در بهترين حالت، كنايه‌اي به رسانه‌ها و كنايه‌اي به شرايط صحت خبر اعلامي توسط دوستان هست. كما اينكه واردش نشدم كه دوباره اين بحث نقد رسانه‌ها پيش نياد. ------------------------------------------------------- علي اي حال بنده تابع نظر و فرمايش شما هستم و اگه مي‌فرمايين همينش رو هم نبايد عرض كنم، اطاعت امر مي‌كنم.
  2. جسارتاً [b]برادر واريور عزيز.[/b] شما كه هيچ وقت ديواري كوتاه‌تر از ديوار بنده پيدا نمي‌فرمايين، اگه ممكنه بفرمايين كدامين قسمت از عرايض بنده، در شأن سايت نبود؟ اصلاً بنده حرفي زدم كه بخوايم بگيم در شأن سايت بوده يا نبوده؟! كدوم قسمت از عرايض بنده اين ويژگي رو داراست كه شما طوري نوشتين گويي يك صفحه فحش كاف دار نوشته‌ام؟!!! اينكه تصوير جعلي و مربوط به گذشته‌اس؟ اينكه هر درگيري‌اي اسمش جنگ نيست؟ اصلاً در عرايض بنده، نقد رسانه‌ها بود كه شما مستمسكي بهتر از اين گير نياوردين؟! يا به عبارت بهتر، اصلاً پست بنده رو مطالعه فرمودين؟!! اگه گير شما، همون قسمت شراب و زناست، پس بهتره سري به صفحات قبلي تاپيك بزنين تا متوجه شين ريشه‌ي اين كلمات از كجاست. ولي خوب. باز هم دشمن فرضي ... مصطفي! -------------------------------------------------------------- [b]برادر ssadeghs گرامي؛[/b] خير. البته اين انتظار هم انتظار بي‌جايي نيست. چون از قضا بسياري از اين دست تصاوير رو همين رسانه‌ها منتشر مي‌كنن. ضمن اينكه اگه بحث اين باشه كه محاصره‌ي غزه اثرگذار بوده يا نبوده، همين موشك‌ها به اندازه‌ي كافي ارزش خبري داشته‌ان و نيازي به سانسور پارچه نوشته و امثالهم نبوده و نيست. ولي عرض من از رسانه‌هاي ديگه، هر رسانه‌اي جز رسانه‌هاي زنجيره‌اي داخلي بود. البته چون اصلاً دوست ندارم (و البته منع شده‌ام) كه بخوام رسانه‌ها رو نقد كنم (و گفتنش رو ديگه بي‌فايده مي‌دونم)، وارد قسمت دوم فرمايشات شما نمي‌شم. فكر كنم عرض بنده به قدر كفايت گويا بود. ---------------------------------------------------------------- [b]برادر BattleMaster عزيز؛[/b] ممنون از لطفي كه داري. ولي بهتره با انسان‌هاي بي‌حيا و شرم كه چشماني بسته و دهاني باز و هتاك و مصداقي بازر از تعريف مرحوم مطهري در كتاب جاذبه و دافعه ص 39 هستن، وارد بحث نشين. عرض بنده واضح و مشخص بود و اونايي كه بايد مي‌گرفتن، گرفتن؛ بدون مشكلي. كسائي هم كه دائماً در پي بازي‌هاي بچه گانه هستن هم با هزار و يك توضيح بنده و شما هم مشكل‌شون حل نمي‌شه. پس شما هم بايد به اين گفتار بخنديد و شاد باشيد. بالاخره هر جامعه‌اي، نياز به همه جور آدمي داره. ---------------------------------------------------------------- [b]برادر HHL گرامي؛[/b] فكر كنم پست بنده رو بدليل جوسازي ها يكم بد مطالعه فرمودين. اگر يكبار ديگه با دقت پست بنده رو مطالعه بفرمايين، فكر كنم به اين نتيجه برسين كه اين پستتون ارتباطي به عرض بنده نداشت. ---------------------------------------------------------------- [b]برادر Cheka گرامي؛[/b] اينكه انتظار داشته باشيم رسانه‌ها صداقت كامل داشته باشن از اساس غلطه. ولي اينكه اين باور رو داشته باشيم كه رسانه‌هاي غربي به دليل آنچه تغيير سياست رسانه‌اي مي‌ناميم، از دهه‌ها قبل راهي جز مسيري كه آلمان نازي و كشورهاي كمونيستي با پروپاگانداي خبري در پي‌اش بودن رو در پيش گرفته و فضاي بازتري رو براي مخاطب پديد آوردن و از بمباران خبري به جاي ايزوله سازي خبري استفاده كرده‌ان، اصلاً حرف غلط و دور از انتظاري نيست! اينكه رسانه‌هاي غربي حداقل تلاش مي‌كنن اگه قراره برادر Cheka رو با خبرشون فريب بدن، حداقل با در نظر گرفتن شعور و دانش و فهم ايشان كلكي خوب سوار كنن آيا احترام بيشتر به شعور مخاطبه، يا اينكه Cheka رو كودكي نادون كه حتي قابليت سرچ در اينترنت رو هم نداره و اونقدر دانش نداره كه بفهمه ايني كه مي‌گن 2+2=5، غلطه؟!! اساساً اگه مصطفي انسان دغلي باشه و بخواد فريب و دروغي رو بيان كنه، منطقاً بايد بين فهم و دانش و درك و قدرت تلحيل برادر چكا با صباي بابا تفاوت قائل باشه! اين تفاوت قائل شدن، همون قضيه‌ي «احترام به شعور مخاطب» هست. ولي اينكه انتظار داشته باشيم رسانه‌ها صد در صد حرفاشون راست دربياد، انتظاري بي‌جاست! با اين حال، در همون رسانه‌هاي غربي مي‌بينيم وقتي خبر دروغي رو منتشر مي‌كنن (حالا يا به اشتباه، يا از عمد) و اين دروغ آشكار مي‌شه، حداقل واكنش‌شون عذرخواهي رسمي و بعضاً جابجايي مديران و يا حتي استعفاء مديران ارشدشون هست. ولي اينجا ...!
  3. [quote name='heliaa' timestamp='1354017973' post='285087']عکس کلاس درس توی غزه، بعد از جنگ (به نقل از مشرق) [url="http://www.mashreghnews.ir/files/fa/news/1391/9/7/242057_378.jpg"]http://www.mashreghn.../242057_378.jpg[/url][/quote] شرمنده از اينكه در جمع دوستان كاملاً!!! متخصص نظامي (بعضاً در حد شهيد باقري و همت)، يه نظر سطحي سياسي مي‌دم. ولي اين تصويري كه مشرق نيوز ارائه فرمودن، مثل بسياري ديگه از اخبار رسانه‌هاي داخلي، ساختگي و مربوط به گذشته‌اس!! في‌المثل لينك زير رو ببينين : [url="http://www.msnbc.msn.com/id/28830112/ns/world_news-mideast_n_africa/t/gaza-schoolchildren-return-classrooms/"]http://www.msnbc.msn...urn-classrooms/[/url] البته كامنت‌هايي كه تو اون تاريخ ملت گذاشتن هم كمي جاي تأمل داره! ولي باز مثل هميشه، رسانه‌هاي داخلي مردم رو هلو فرض كرده و از تصاوير آرشيوي استفاده مي‌فرماين براي ...!!! آيا غزه اينقدر بي‌خبر بوده كه براي نشون دادن مظلوميت مردمش، نيازمند تصاوير ساختگي يا آرشيوي باشه؟!!! اين تصوير متعلق به درگيري‌هاي سال 2008، 2009 (سال 87) اسرائيل و غزه بود كه باز مثل هميشه‌ رسانه‌هاي ايراني بر اون نام «جنگ»!! رو نهادن و البته اسمش هم شد جنگ 22 روزه (مثل اين يكي كه اسمش شد جنگ!!! 8 روزه!!). ولي خوب. حتي از آمار شهداي اين درگيري‌هاي يك هفته‌اي هم مي‌شد به صحت اين تصوير پي برد! اما خوب. بالاخره انتظار ما از رسانه‌هاي داخلي ...! ---------------------------------------------------------------- پ.ن 1 : مي‌دونين بزرگترين مشكل و ضعف اساسي شيطان چي بود از نگاه قرآن؟ به عبارت ديگه چه ويژگي‌اي اون رو به خاك سياه نشوند؟ (و شيطان هم متقابلاً انسان‌ها رو؟!!) پ.ن 2 : مي‌گم اگه اون پلاكارد رو غزه‌اي ها گذاشتن، چرا هنوز رسانه‌هاي ديگه پوشش‌اش ندادن و تصاويرش فقط در رسانه‌هاي ايراني پخش شده؟! دوستان اطلاعي در اين زمينه دارن؟ پ.ن 3 : راستي. نمي‌شه خبرنگارا و مردان رسانه‌اي داخلي هم به جاي نماز صبح و شب خواندن، كمي مشروب ميل فرموده و احياناً زنا و ساير گناهان رو هم انجام بدن، ولي قدري به شعور مخاطبين بيشتر احترام بذارن؟! آخه جديداً خيلي سخت شده پذيرش صحت اخبار از روي عبادات منابع!!
  4. دستت درد نكنه برادر. نرم افزارت حرف نداشت. واقعاً كار راه انداز بود. با اين نرم افزار، نقشه‌هاي نبرد آتي رو خيلي راحت‌تر خدمت دوستان تقديم خواهم كرد. ---------------------------------------------------------------- درخصوص لو بو، ممنون از توضيحات تكميلي‌ات. البته اين توضيحات يكم مشكل داشت. چون لو بو در دروازه‌هاي چن ليو با سه برادر جنگيد و نه گذرگاه هولائو. چرا كه اولاً سه برادر در چن ليو بودن در اون زمان و در ثاني در گذرگاه هولائو هم سپاه لي جوئه و گوا سي با سپاه سون جيان درگير بودن. پس منطقاً لو بو نمي‌تونست اونجا حضور داشته باشه و با سه برادر بجنگه. البته در آئين نبرد، گوان يو به مراتب با مهارت‌تر از ژانگ في بود. ولي قدرت ژانگ في بيشتر از گوان يو بود. معروف هست كه شمشير بلند ژانگ ييده (Serpent Blade)، اونقدر سنگين بود كه جز ژانگ في كس ديگري قادر به بلند كردن و جنگيدن باهاش نبود. ضرباتش هم به قدري سنگين بود كه دفعش براي هر كسي بسيار سخت بود. لو بو هم در نبرد با ژانگ في سختي بسياري كشيد. ولي خوب. يه سر و گردن بالاتر بود. الكي نبود كه سائو سائو در وصفش گفت : "Among men, Lu Bu. Among horses, Red Hare." اما وقتي كه گوان يو اومد، رسماً نبرد مغلوبه شد. در لشكر مقابل هم لي جوئه و گوا سي حضور نداشتن. البته غرور بيش از اندازه‌ي لو بو هم اجازه‌ي دخالت به كسي رو نمي‌داد! كما اينكه وقتي نبرد مغلوبه شد، نه تنها از فرصتي كه ليو بي رسماً جانش رو خريده بود براي قبول شكست و فرار استفاده نكرد، بلكه حمله رو مجدداً آغاز كرد و براش قابل قبول نبود كه حتي در نبرد دو بر يك و سه بر يك هم شكست رو پذيرا باشه. ضمن اينكه اين، نقشه‌ي دونگ ژو و خود لو بو بود كه با كشوندن و ترغيب يوآن شائو به خروج از قلعه، در دشت باز به مصاف ايشان برن. ولي خوب. اسب لو بو جونش رو خريد و نذاشت لو بو تو اون نبرد به سرنوشت خوا شيون دچار شه. ----------------------------------------------------------------------- در ادامه، اگه شرح دلاوري‌هاي گوان يو رو بشنوي مطمئن باش ازش خوشت خواهد اومد (تو پست هاي قبلي هيبتش رو ببين؟ انصافاً دلت مياد بگي Red Hare لايقش نبوده؟! نام گوان يو ژنرال‌ها رو از ميدان نبرد فراري مي‌داده!!). ضمن اينكه لو بو بر دار نشد. در روايتي حين نبرد با تيرهاي فراوان سپاه سائو سائو كشته شد و در روايت ديگه، دستگير و به دستور سائو سائو اعدام شد. در ادامه، ان شاءالله به اين قضيه اشاره خواهم كرد. اما در اين حد بدون كه شكست اصلي لو بو توسط سائو سائو، هرچند كه بخشي‌اش مربوط به خيانت اطرافيانش بود (كه البته اون خيانت هم دقيقاً نقشه‌ي از پيش تعيين شده‌ي سائو سائو بود!!)، اما در اصل به هوش و استعداد سائو سائو و شون يو برمي‌گشت كه اگه داستان رو دنبال بفرمايي، بهش خواهيم رسيد.
  5. من از شما عذرخواهي مي‌كنم. چون فكر كردم قراره تحليلي باشه بر عكس‌هايي كه قرار داده مي‌شه. والا اگه مي‌فرمودين اين تاپيك، متكلم وحده مي‌خواد و يا صرفاً درخصوص نحوه‌ي عملكرد موشك‌هاست و يا به قول خودتون، ابتداي تاپيك عنوان مي‌فرمودين كه اين تاپيك صرفاً براي بحث‌هاي نظامي هست (هرچند كه گويي شما در اين سه صفحه حضوري در سايت نداشتيد كه ظاهراً پست بنده براي شما گران آمده!)، من هم حساب كار خود رو كرده و با تاپيك‌هاي ديگري خودم رو مشغول مي‌كردم! علي اي حال از اينكه تاپيك مبارك شما رو ملوث به حضور خود كردم از شما عذرخواهي مي‌كنم و قول مي‌دم اين دفعه‌ي آخري باشه كه عرايض بي‌ارزشم رو در تاپيك‌هايي كه متعلق به شماست ابراز مي‌دارم.
  6. متأسفانه به برادر بزرگواري قول دادم كه تا حد امكان از كنايات در گفتارم استفاده نكنم! ولي يه چيزي كه عجيب آزارم مي‌ده، روحيه‌ي عدم تحقيق دوستان هست كه ...!! بگذريم! وقتي تو سايت ميليتاري، اساتيد و دوستاني كه از روي سايه‌ي موشك، نوع و سال ساختش رو هم تشخيص مي‌دن (روي فردوسي كم شد!!) به جايي مي‌رسن كه منافع و مصالح‌، در تشخيص‌هاشون تأثيرگذار مي‌شه و بيشتر به دنبال توجيه اخبار مي‌گردن تا تحليلش، امثال مصطفي‌اي كه ذره‌اي سواد نظامي نداره بايد بياد اين وسط و واسه خودش افاضات در كنه!! -------------------------------------------------------------- خبر اين عصاي سحرآميز رو كه خوندم و بالاخص تحليل‌هاي فوق دقيق برخي دوستان رو، ياد اون خبر كاملاً موثق بعد از جنگ حزب الله و اسرائيل افتادم كه عنوان مي‌داشت اسرائيل خط توليد مركاوا - 4 رو متوقف كرده و چه و چه! البته بايد عرض شود كه اين خبر به ظاهر اونقدر موثق!! بود كه حتي كسي چون مهندس سعيد قاسمي هم با افتخار اين رو عنوان مي‌كردن. ولي خوب ...!! اما در تعجبم كه اساتيد فن، چطور بخاطر ندارن كه «عصاي سحر آميز» يا همون Magic Wand، همون ديويدز اسلينگ (David's Sling) يا به قول ترجمان امروزي سنگ انداز (فلاخن) داود هست!! اگه اشتباه نكرده باشم، اين سامانه براي موشك‌هاي ميان برد طراحي شده و سال ساختش هم براي سال 2006 هست (كه اون موقع نه از جنگ 22 روزه!!! خبري بود و نه جنگ!!! 8 روزه!!). هرچند كه مثل هميشه ويكي پديا يك سوم سايت هاي تخصصي هم اطلاعات درموردش ارائه نكرده، ولي باز بودنش بهتر از نبودنش هست : [url="http://en.wikipedia.org/wiki/David%27s_Sling"]http://en.wikipedia....vid's_Sling[/url] البته در اين توضيحات هم سال عملياتي شدنش ذكر شده كه البته باز فكر نكنم ارتباطي به اين جنگ داشته باشه!!!! به عبارت ديگه، ديويدز اسلينگ يا همون فلاخن داود، مكمل آيرون دم يا همون گنبد آهنين هست!! البته همون‌طور كه اطلاع دارين، موشك‌هاي ايراني قابليت عبور از هر سامانه‌اي رو دارن و پشمك آهنين و هويج داود هم نمي‌تونه جلوشون رو بگيره. ارتش پشمكين اسرائيل نيز با اولين موشك ما تسليم خواهد شد. فقط خواستم اين توضيحات رو عرض كرده باشم كه قبل از اينكه برخي دوستان وارد شن و تحليل‌هاي عجيب و غريب بيشتري ارائه بفرماين، اين حداقل بديهيات رو هم مدنظر قرار بدن. --------------------------------------------------------------- خوشحال مي‌شم از اساتيد فن، دوستي درمورد ديويدز اسلينگ توضيحاتي رو ارائه فرموده يا اگه قبلاً تاپيكش زده شده، لينكش رو ارائه كنه تا بيشتر با اين سامانه آشنا شيم. ========================================= پ.ن : خدا رو شكر همين اينترنت نيمه فيلتر رو در اختيار داريم! اگه خداي نكرده طرح شبكه‌ي ملي بخواد اجرا شه (به اون ترتيبي كه هميشه تكذيب مي‌شه، ولي فكر كنم آخرشم ...!!)، ديگه رسانه‌ها قراره چه بلايي سرمون بيارن! مي‌ترسم از روزي كه شبيه به كره‌ي شمالي شيم كه هنوز مردمش فكر مي‌كنن در جنگ كره، كره‌ي شمالي بر امريكا پيروز شده!
  7. شكلك‌هاي زيبايي بود برادر جان. ممنون از اين شكلك‌ها كه عصر عاشورايي باعث تغيير روحيه‌ي ما شدي.
  8. برادر فتح گرامي؛ هرچند كه بنده اساساً نيت خواني نمي‌كنم، ولي ترجيحاً شما هم بهتره كمي به محل زندگي ما حداقل احترام بذاري! اگه بنده از پشت كوه هم اومده باشم، حداقل با پرايد اومدم!! ------------------------------------------------------- چيزي كه عرض شد، ماحصل بررسي خبرگزاري‌ها در اون برهه هست. بدون هيچ دخل و تصرفي. حالا اگه موضوع اينقدر براي شما گران تمام شده، كمكي از دست بنده ساخته نيست. فكر كنم جديداً تنها اخباري نياز به بررسي، تفكر، تعقل براي پذيرش ندارن كه توسط فارس نيوز و يا صدا و سيماي ما عنوان شده باشن! مابقي، حتي اگه جزو بديهيات باشه، نيازمند حضور در بين تماشاچيان و يا سوار شدن بر روي موتوره! موفق باشيد.
  9. شما تو جريان لشكركشي خشايارشا به آتن بودي برادر؟ يا از ماجراش كاملاً خبر داري؟
  10. اين كسائي كه حماسي‌ها زحمتشون رو كشيدن، نه جاسوس اسرائيل، كه مشكوك به جاسوسي اسرائيل بودن. ايشان بدون محاكمه و تنها به ظن حماسي‌ها اعدام شدن. البته نحوه‌ي اعدامشون هم كاملاً مشابه اعدام به روش ارتش‌ها و البته مبارزين مسلح عربيه (چه سوريه، چه ليبي و چه سايرين). يعني عزيزان رو آوردن كف خيابون، كنار جدول دراز كشيدن! بعد يكي يه تير تو مغز مبارك (و بعضاً چند تا تير) شليك كردن!! از اون سبك اعدام‌هاي مورد علاقه‌ي طرفين درگير در ليبي و سوريه (چه ارتش و چه مبارزين). البته برخي از سران حماس هم اين گونه اعدام‌هاي بدون محاكمه و سند و مدرك رو محكوم كردن! همچنين سايرين! البته خبرش اصلاً جديد نيست. حداقل مال يه هفته پيشه! اما درخصوص اينكه اين‌ها متهم به چه نوع جاسوسي‌اي بودن فكر كنم دوستان يكم قضيه رو پيچيده فرض فرموده‌ان. اينا متهم به گرا دادن به جنگنده‌ها و توپخانه‌ي رژيم صهيونيستي بودن. به همين سادگي!!
  11. در قسمت سوم، درخصوص كمپين يوآن شائو و تلاش سائو سائو براي گرفتن افسار اين كمپين در دست، ورود سه برادر به ماجرا، اولين برخورد سپاه دونگ ژو با نيروهاي ائتلاف و كشته شدن فرمانده‌ي چهارم دونگ ژو توسط گوآن يو توضيح داده شد، و تلاش و حالا ادامه‌ي ماجرا ...! ---------------------------------------------------------- قسمت چهارم – اولين گام سائو سائو براي تصاحب قدرت يوآن شائو، پسر عموي خود يوان شو (Yuan Shu Styled Gonglu كه البته گويا در اصل برادر ناتني يوآن شائو بود، ولي محض مصلحت خود را پسر عموي يوآن شائو معرفي مي‌كرد) را به عنوان معاون خود و همچنين مسئول تداركات لشكر برگزيد. اين انتصاب، خواهيم ديد كه چه دردسرهايي را به همراه خواهد داشت. ولي قبل از آن بايد درخصوص شخصيت يوآن شو توضيحاتي را ارائه نمود. يوآن گونگ‌لو از پسر عموي خود يوآن بنچو بسيار باهوش‌تر بود. اما هيچگاه قدرت رهبري و كاريزماي يوآن شائو را نداشت و اصالت خانوادگي يوآن شائو و نامي‌تر بودن وي، عاملي بود براي حسادت يوآن شو. از طرف ديگر، يوآن شو بسيار حريص و مال دوست بود و همين مسئله باعث مي‌شد كه در تصميمات و نظرات خود، اول از هر مسئله نفع شخصي حداقلي خود را در نظر بگيرد كه اين مسئله بالاخص در ائتلاف، بدترين آسيب‌ها را به عملكرد سپاه ائتلاف وارد آورد و عامل اصلي تفرقه و در نهايت جدايي سران ائتلاف از يكديگر گرديد. پس از كشته شدن خوا شيون بدست گوان يو، يوآن شائو قول پاداش و تجهيزاتي مناسب را به ليو بي داد و در جمع به يوآن شو دستور پرداخت آن را به ايشان صادر نمود. اما يوآن شو به هنگام تحويل، از اين كار امتناع نمود و اظهار داشت كه اين تجهيزات و پاداش در لويانگ (پايتخت) است! مسئله‌اي كه به دل چركين شدن ليو بي و برادرانش منجر گرديد. از طرف ديگر، سپاه سون جيان در بايما نيز منتظر دريافت آذوغه و تجهيزات بود كه يوآن شو از آن نيز دريغ نمود تا اينكه سپاه سون جيان توسط لشكر 80 هزار نفري لي جوئه و گوا سي شكست خورده و از گذر هولائو به سمت بايما عقب نشيني كردند. از طرف ديگر، دونگ ژو شخصاً سپاهي 250 هزار نفري را به سمت چن ليو هدايت كرد تا پايان ائتلاف را رقم بزند. سپاهي كه فرماندهي آن توسط ژنرال افسانه‌اي‌اش، لو بو هدايت مي‌گرديد. يوآن شائو قصد داشت شكست سون جيان و لشكركشي دونگ ژو را به اطلاع ساير جنگ سالاران برساند. اما سائو سائو با مكر خود، يوآن شائو را فريب داد و با دلايلي كه آورد، وي را قانع نمود كه نه تنها اين خبر جايي درز پيدا نكند، بلكه حتي اعلام شود كه سون جيان در نبردي شجاعانه، لشكر شيليانگ را تار و مار كرده و به همين مناسبت جشني نيز برپا گردد. اينكه هدف سائو سائو از اين طرح زيركانه چه بود، در ادامه خواهيد ديد. اما قبل از از آن مي‌بايست گام هوشمندانه‌ي ديگر سائو سائو كه پيش از اين واقعه برداشته شد را نيز در نظر بگيريم. پس از نبرد جانانه‌ي گوان يو با خوا شيون و شكست سپاه 30 هزار نفري وي توسط سپاه سه برادر و سون جيان، سائو سائو اطمينان پيدا نمود كه در كشف خود اشتباه نكرده است. از آنجايي كه وي از ارادت گوان يو و ژانگ في به ليو بي مطلع بود، تصميم گرفت كه شخصاً ملاقاتي با ليو بي داشته و از وي براي پيوستن به سپاه خود دعوت به عمل آورد. چرا كه از نگاه وي، نيروهاي مستعد و متخصص دهها برابر سپاه و ثروت ارزش دارند و به همين دليل ارزش خاصي براي ايشان قائل بود. سائو سائو كه از قبل پيش‌بيني كرده بود يوآن شو هيچ آدوغه، تجهيزات و طلايي را به ليو بي نخواهد داد، با باري بزرگ از تجهيزات و آدوغه و طلا، به همراه برادر خود سائو رن (Cao Ren Styled Zixiao) راهي كمپ ليو بي گرديد. سائو سائو به خوبي مي‌دانست كه اگر ليو بي را راضي كند، دو استعداد بزرگ، يعني گوان يو و ژانگ في را نيز به چنگ خواهد آورد و با ايشان، قدرت سپاهش دو چندان خواهد گرديد. نقشه‌ي سائو سائو كامل و بي‌نقص و به زعم خود محكوم به به پيروزي بود. اما وي يك چيز را در نظر نگرفته بود : جاه طلبي ليو بي! سائو سائو مثل هميشه با استفاده از زبان چرب و نرم خود سعي در قانع نمودن ليو بي داشت و اين را عنوان مي‌كرد كه ساير جنگ سالاران به فكر خود هستند و لياقت ندارند و در دنياي آشوب، هركس بايد به منافع خود توجه كند و افراد با استعداد هستند كه باقي مي‌مانند و از اين دست موارد. اما ليو بي كه به خوبي از جاه طلبي‌هاي سائو سائو آگاه بود، به وي گفت آيا خود اين روحيه را ندارد؟ وي معتقد بود كه جز خودش (ليو بي)، تمامي جنگ سالاران براي كسب قدرت مي‌جنگند. ايشان به خاطر خيانت دونگ ژو به هان به دنبال نبرد با وي نيستند، بلكه به وي حسادت مي‌ورزند كه چرا كسي چون دونگ ژو به اين قدرت رسيده باشد و ايشان خير! ليو بي در حرف‌هاي خود، بدون آنكه اشاره‌اي مستقيم به سائو سائو داشته باشد، عملاً تمامي افكار سائو سائو را نقد نمود و گفت كه تمامي اين مشكلات، بدليل عدم پايبندي به اصول و عدم وفاداري به هان رخ داده است و به همين دليل اين كمپين هم سرنوشتي بهتر از دونگ ژو براي هان رقم نخواهند زد. در نهايت گفت كه تنها خود وي است كه اين اعتقاد و باور را دارد كه بدون توجه به پاداش و جايگاه آتي، تنها براي احياء و بازگرداندن شكوه و جلال و جبروت هان، وارد معركه شده است. اين گفتگوي بسيار كوتاه و مهم كافي بود كه سائو سائو بفهمد ليو بي نه تنها خريدني نيست، بلكه ماري است كه اگر اجازه‌ي بزرگ شدن به وي را بدهد تبديل به اژدهايي خطرناك خواهد شد. سائو سائو به خوبي مي‌دانست كه اكثر قريب به اتفاق جنگ سالاراني كه به كمپين يوآن شائو آمده‌اند، چيزي جز ثروت و قدرت را در فكر ندارند. اما تعداد بسيار كمي از آن‌ها هستند كه جاه طلبي‌هاي بزرگي، به بزرگي كسب قدرت تمام در كشور را داشته باشند. از نگاه وي حتي سون جيان نيز اين جاه طلبي را نداشت. شايد حتي يوآن شائو. ولي ليو بي، دقيقاً همان كسي بود كه اين جاه طلبي را داشت! جاه طلبي‌اي كه سائو سائو نيز از آن بهره مي‌برد! بعدها خواهيم ديد كه سائو سائو براي مهار جاه طلبي ليو بي چه كارهايي انجام مي‌دهد و حتي در گفتگو با وي، اين موضوع را رسماً اعلام مي‌دارد. و همچنين اينكه سائو سائو باز هم در قضاوت خود اشتباه نكرده بود! سائو سائو در بازگشت از كمپ ليو بي و در پاسخ به پرسش سائو رن درخصوص چگونگي مذاكره، تنها به ذكر اين نكته بسنده كرد كه اميدوار است ليو بي در آينده دشمن وي نشود! ----------------------------------------------------- جشن يوآن شائو برپا گرديد و تمامي جنگ سالاران (به استثناي سون جيان كه در بايما حضور داشت) در آن حاضر شدند و به خاطر پيروزي سپاه سون جيان، نوشيدند. اما تنها اين ليو بي بود كه با حسابگري، مشكل اصلي را فاش نمود. ليو بي كه از قبل پيش‌بيني اين را مي‌نمود كه يوآن شائو و احتمالاً سائو سائو چيزي را پنهان مي‌كنند، خود كساني را براي تحقيق و ديده باني فرستاده بود و از لشكركشي دونگ ژو آگاهي پيدا كرده بود. پس زيركانه درخصوص اين لشكركشي از يوآن شائو در برابر ساير جنگ سالاران سوال نمود. يوآن شائو كه راهي جز فاش نمودن حقيقت نداشت، اعتراف كرد كه دونگ ژو همراه با سپاهي به سمت چن ليو در حال حركت است. ليو بي سپس نتيجه گرفت كه اگر اين سپاه در حركت است، پس حتماً سون جيان در گذرگاه هولائو شكست را پذيرا شده است كه باز هم چاره‌اي جز اعتراف براي يوآن شائو باقي نماند! پس از آن بود كه ليو بي به دليل آنچه كه وي، عدم صداقت سران نام نهاده بود و همچنين عدم تأمين مايحتاج و آدوغه‌ي سپاهش، جدايي خود را از سپاه ائتلاف اعلام نمود و به همراه برادران خود به كمپ بازگشت. حتي پادرمياني سائو سائو نيز اثرگذار نبود و اين جدايي رخ داد. البته خود سائو سائو هم خيلي زود فهميد كه امكان رسيدن به اهداف خود با اين كمپين وجود ندارد. چرا كه هرچند كه كنترل كمپين در دست سائو سائو بود، اما ايشان بشدت محتاط بودند و نقشه‌هاي خلاقانه‌ي سائو سائو براي در هم كوبيدن سپاه دونگ ژو نيز در عمل خريدار چنداني پيدا ننمود. اصلي‌ترين نقشه‌ي وي، حمله از پنج جهت به پايتخت بود كه مورد پذيرش يوآن شائو و سايرين قرار نگرفت. اما بخت با سائو سائو يار بود. چرا كه لشكر دونگ ژو، سريعتر از آنكه وي انتظارش را داشت از راه رسيد و قلعه را محاصره كرد. بدين ترتيب جنگ سالاران بار ديگر با معضلي بزرگ روبرو شدند. اينبار 250 هزار سوار شيليانگي كه رهبري آن را نه خوا شيون، كه لو بو بعهده داشت. دونگ ژو تدبيري انديشيد كه بر آن اساس، به جاي حمله به قلعه و جنگي سخت، سپاه يوآن شائو را ترغيب به بيرون آمدن از قلعه نمايد. چرا كه سپاه شيليانگ كه عمدتاً سواره نظام بودند، در تهاجم به قلعه‌ها ضعف داشتند و ايده آل براي ايشان، نبرد بر روي زمين مسطح بود. به همين دليل لو بو تصميم گرفت كه خود مسئول بيرون كشانيدن سپاه يوآن شائو گردد. بر اين اساس به دروازه‌ي قلعه شتافت و مبارز طلبيد. بار ديگر سران، فرماندهان و جنگجويان زبده‌ي خود را به نبرد با لو بو فرستادند. اما هيچ يك تاب مقاومت در برابر نيزه – شمشير بلند لو بو (Trident Halberd) را نداشتند و بر خاك افتادند. سائو سائو تنها يك گزينه براي مقابله با لو بو داشت؛ جنگجويان تحت امر ليو بي. به همين دليل طرحي زيركانه براي متقاعد كردن ليو بي پي‌ريزي كرد و به بهانه‌ي خداحافظي از ليو بي، به كمپ وي رفت. ابتدا هم از وي درخواست كرد كه در كمپ خود (سائو سائو) چند صباحي پذيراي سپاه اندك ليو بي باشد. اما ليو بي با زيركي پي به مقصود سائو سائو برده و درخواست وي را محترمانه رد نمود. پس از آن بود كه سائو سائو تير اصلي خود را رها كرد و عنوان داشت كه لو بو به دروازه‌ي قلعه آمده و مبارز مي‌طلبد. اشتياق برادران ليو بي براي نبرد با لو بو و همچنين وسوسه‌ شدن ليو بي براي يكبار ديگر قدرت‌نمايي در برابر سران ائتلاف، همان چيزي بود كه سائو سائو پيش‌بيني و روي آن حساب كرده بود كه از قضا كاملاً درست از آب درآمد. ليو بي به سائو سائو عنوان كرد كه به يوآن شائو بگويد كه هديه‌ي ايشان در هنگام ورود، سر خوا شيون بود و هديه‌ي ايشان در هنگام خداحافظي، سر لو بو خواهد بود. هرچند كه گوان يو طالب رفتن به ميدان بود، اما ليو بي، ژانگ في را مأمور نبرد با لو بو نمود. ولي خود و گوان يو نيز به ميدان رفتند تا اگر نياز شد به وي كمك نمايند. نبردي نفس‌گير و سخت درگرفت. هرچند كه ژانگ في حقيقتاً در بكار بردن شمشير مارپيچ خود (Serpent Blade) استاد بود و نيرويي خارق العاده داشت، اما باز حريف لو بو نمي‌شد. پس از رد و بدل شدن ضربات پي در پي، نهايتاً شمشير ژانگ في از دستش خارج و خودش از اسب به زير افتاد و با مرگ گامي بيشتر فاصله نداشت. اما اين گوان يو بود كه وارد معركه شد و جان ژانگ في را نجات داد و خود شروع به نبرد با لو بو نمود. اما مهارت خارق العاده‌ي گوان يو نيز براي شكست لو بو كافي نبود و به همين دليل ژانگ في نيز وارد معركه شد تا كفه‌ي ترازو به نفع برادران سنگيني كند. لو بو عملاً امكان جنگيدن با اين دو برابر نيرومند و شمشيرهاي خاص ايشان را نداشت. اما از طرفي غرور شكست ناپذيري‌اش، به وي اجازه‌ي فرار از ميدان را نمي‌داد و همين غرور نزديك بود وي را به كام مرگ بكشاند. درست قبل از آنكه گوان يو ضربه‌ي نهايي را بر پيكر لو بو وارد سازد، اين ليو بي بود كه دستور توقف نبرد را صادر كرد و از لو بو خواست كه به جاي خدمت به خيانتكار (دونگ ژو)، به وي بپيوندد و به دنبال احياي هان باشد. اما لو بو نپذيرفت و در نتيجه ليو بي نيز به همراه دو برادر خود وارد نبرد با لو بو شد. نبرد سه به يك، هرچند به نفع سه برادر دنبال مي‌شد، اما چيزي نمانده بود كه لو بو حداقل ليو بي را بكشد كه گوان يو و ژانگ في جان وي را نجات دادند. اما درست در لحظه‌اي كه لو بو به خاك افتاده و گامي با مرگ فاصله نداشت، اين Red Hare بود كه جان لو بو را نجات داده و باعث فرار لو بو از معركه گرديد. هرچند در اين نبرد كاملاً برابر!! و جوانمردانه!!، لو بو زنده ماند، اما شكست وي از اين سه مبارز كينه‌اي بر دلش نهاد كه بعدها خواهيم ديد چطور آن‌را تلافي نمود. سائو سائو كه موقعيت را مناسب مي‌ديد، به يوآن شائو قبولاند كه بهترين فرصت براي نابودي سپاه دونگ ژو، همين الان است و با قانع نمودن يوآن شائو، دستور حمله‌ي مستقيم به سپاه دونگ ژو را صادر نمود كه در اين نبرد، باز هم سه برادر حضور داشتند. اما خود، دستوري ديگر صادر نمود كه مشخص بود از مدت‌ها پيش آن را در سر داشت و تنها منتظر فرصت بود. سائو رن كه قبل از آن به دستور سائو سائو، سپاه را آماده كرده بود و منتظر فرمان برادرش بود. اما فرمان سائو سائو اين بود : حمله به گذرگاه هولائو. يعني دقيقاً مسيري خلاف مسير نبرد اصلي و تلاش براي حمله به پايتخت! -------------------------------------------------- سائو سائو مي‌دانست سپاه ائتلاف، حتماً در اين نبرد به پيروزي خواهند رسيد. اما يوآن شائو جرأت دنبال نمودن دونگ ژو (از هراس طراحي كمين توسط دونگ ژو براي نابودي سپاه تعقيب كننده)‌ را نخواهد داشت. پس قطعاً دونگ ژو از معركه جان سالم به در خواهد برد. البته در واقعيت هم همين شد، هرچند كه ژانگ في چيزي نمانده بود كه دونگ ژو را در جنگ بكشد و باز اين لو بو بود كه جان دونگ ژو را نجات داد. پس امكان حمله‌ي بي‌محابا به لويانگ وجود نداشت. اما مشكلي ديگر نيز بر سر راه سائو سائو بود. وي براي اين حمله، وي نيروي كافي را نداشت. همچنين سون جيان قطعاً پس از آگاه شدن از شكست سپاه دونگ ژو، مجدداً به گذرگاه هولائو حمله خواهد نمود و قطعاً قدرت سپاه سون جيان به مراتب بيشتر از سائو سائو بوده و وي زودتر قادر به فتح پايتخت خواهد شد. همچنين وي پيش ‌بيني مي‌كرد كه شكست دونگ ژو، وي را به فكر تغيير پايتخت از لويانگ به چانگ آن (Chang'an – پايتخت قبلي هان – پايتخت هان غربي) بياندازد كه البته مثل هميشه، پيش‌بيني وي درست از آب درآمد! دونگ ژو با حالتي پيروزمندانه وارد پايتخت شد و گفت كه سپاه يوآن شائو را نابود و تار و مار كرده است. اما براي حفظ جان امپراطور، بهتر است مدتي پايتخت را به چانگ آن منتقل نمايد. انتقال آنقدر سريع بود كه وزرا و درباريان حتي اجازه‌ي جمع كردن وسائل خود را نيز نداشتند و تنها مي‌توانستند اندكي مايحتاج و ثروت خود و البته خانواده‌ي خود را به همراه داشته باشند. سائو سائو نقشه‌اي زيركانه طراحي نمود كه تمامي اين مسائل را حل و فصل نمايد. در مسير گذرگان هولائو، وي با سون جيان ديدار نمود و فريبكارانه به وي گفت كه سران ديگر، همه در عيش و نوش به سر برده و به كمك وي (كه بشدت محتاج كمك بود) نيامده‌اند و تنها خودش (سائو سائو) است كه به كمك آمده است. سون جيان كه بشدت از دست يوآن شائو و محتاطي وي براي استفاده از اين موقعيت طلايي افسوس مي‌خورد. افسوسي كه البته برپايه‌ي اطلاعات غلط سائو سائو بنيان گذاشته شده بود! اما سائو سائو، با فريب سون جيان و اينكه با كمك هم مي‌توانند لويانگ را فتح نمايند، نقشه‌ي خود را با وي در ميان گذاشت. سائو سائو عنوان داشت كه دونگ ژو به همراه امپراطور و دربار به سمت چانگ آن در حركتند و لويانگ نيروي دفاعي چنداني ندارد. پس بهتر است نيروها به دو دسته تقسيم گرديده، يك نفر فرماندهي سواره نظام دو گروه را بعهده بگيرد و ديگري پياده نظام را در اختيار بگيرد. پياده نظام به لويانگ حمله نموده و سواره نظام، به تعقيب دونگ ژو بپردازند. سائو سائو براي تكميل نقشه‌ي فريبكارانه‌ي خود، فريبي ديگر را نيز اضافه نمود و عنوان داشت كه وي تنها سواره نظام در اختيار دارد و سواره نظام وي، متشكل از 10 هزار سواركار زبده و ماهر هستند. در نقطه‌ي مقابل، سون جيان عنوان داشت كه تنها 3 هزار سواره نظام در اختيار دارد كه سائو سائو با بخششي بزرگوارانه، پذيرفت كه سه هزار سواره نظام وي را تحويل گرفته، به سراغ كار سخت‌تر (تعقيب دونگ ژو) رفته و لقمه‌ي بزرگتر و راحت‌تر (لويانگ) را براي سون جيان بگذارد. در تمجيد اين حيله‌ي سائو سائو، ذكر همين جمله بس كه سائو سائو تنها 4 هزار سوار در اختيار داشت ...!! ----------------------------------------------------------------- براي تكميل اين بخش، توجه دوستان را به نقشه‌ي منطقه و مسير حركت سپاهيان سون جيان، يوآن شائو و سائو سائو جلب مي‌نمايم. البته توضيحات تكميلي و اصلاحي دوستان مي‌تونه به اين بحث كمك بهتري كنه. همچنين نظرات دوستان درخصوص اين نقشه (نقشه‌ي سائو سائو) و اينكه چه راه‌هاي جايگزيني براي آن وجود داشت و بهتر بود (به عبارت ديگه وار پلن دوستان) هم مي‌تونه بسيار مفيد و موثر باشه. پس خوشحال مي‌شم كه نظرات دوستان رو هم درخصوص اين طرح جويا بشم. =========================================== پ.ن : عدم تسلط به فوتوشاپ، خيلي اذيتم كرد! از دوستان كسي اطلاع داره چطور مي‌شه خط چين گذاشت واسه نقشه؟
  12. و عليكم السلام برادر. داستان آشنايي اين سه نفر برمي‌گرده به ماجراي طغيان دستار زرد كه در پست‌هاي قبلي درخصوصش توضيحاتي رو عرض كرده‌ام. البته در انيمه‌‌اي كه از اين داستان تاريخي ساخته شده (و در ايران به نام «افسانه‌ي سه برادر» به نمايش دراومده)، دستار زردي‌ها رو ظالم و قاتل و چپاول‌گر نشون داده و ليوبي و برادرانش ناچار شده‌ان كه در برابر ايشان لشكري آماده كنن. ولي حقيقت اينه كه ليوبي در تدارك سپاهي بود براي مقابله با شورش دستار زرد كه كمكي باشه به امپراطوري هان (كه خودش از تركه‌ي اين امپراطوري بود). بنا به توصيه‌ي گونگسون زان، گوان يو و به توصيه‌ي گوان يو ژانگ في هم به كمپين ليو بي براي مقابله با شورش دستار زرد ملحق مي‌شن و بدين ترتيب ايشان با همديگه آشنا مي‌شن. پيمان معروف باغ هلو كه قسم برادري اين سه بود هم بدين ترتيب شكل مي‌گيره. از اون پس تا زمان مرگ، اين سه برادر همراه هم بودن. اما اينكه آيا ژانگ في و گوان يو به آرمان ليوبي اعتقاد داشتن يا نه، نمي‌شه نظر خاصي داد. چرا كه بيشتر از اونكه اين دو همچون ليو بي دغدغه‌ي احياي هان رو داشته باشن، دغدغه‌ي حمايت و همراهي با ليو بي رو داشتن و به عبارتي تنها مسئله‌اي كه براشون اهميت داشت، به قدرت رسيدن ليو بي بود.شايد اگه پاش مي‌افتاد و سائو سائو رو شكست مي‌دادن هم به ليو بي پيشنهاد امپراطوري رو مطرح مي‌كردن! كما اينكه لقب Prince of Han رو اطرافيان ليو بي، بالاخص همين دو برابرش بودن كه وسوسه‌اش كردن براي خود برگزينه (لقبي كه تنها امپراطور مي‌تونست به كسي اعطاء كنه! البته قبلش سائو سائو هم لقب Prince of Wei رو به خودش اختصاص داده بود؛ بدون اذن امپراطور!). پس شايد اين رو بشه گفت كه اون‌ها به هرچيزي كه ليو بي اعتقاد داشت، اعتقاد داشتند!!
  13. در قسمت دوم، در خصوص فرار، اسيري و آشنايي اتفاقي سائو سائو با چن گونگ، چگونگي جدا شدن مسير ايشان و آمادگي سائو سائو براي پيوستن به كمپين يوآن شائو و تصميم وي براي جعل دستور امپراطور صحبت گرديد. و حالا ادامه‌ي ماجرا ...! -------------------------------------------- قسمت سوم – آغاز افسانه‌ي سه برادر سائو سائو در توجيه نياز براي جعل دستور امپراطور، اينطور عنوان مي‌كرد كه بدون اين دستور، عملاً مشروعيت اين كمپين زير سوال رفته و ايشان از سوي دونگ ژو محكوم به خيانت مي‌شوند. بنابراين ساير اربابان و تجار و گروه‌ها ممكن است ترسيده و از ايشان دوري نمايند. اما يك دستور از امپراطور، به اي حركت مشروعيت بخشيده و اينطور به اذهان خطور مي‌كند كه مشروعيت اين حركت از سوي خدايان تعيين شده است (امپراطور فرزند خدايان شناخته مي‌شد). روز موعود فرا رسيد و 18 جنگ سالار كه هريك فرماندار يك يا چند ناحيه بودند و پس از آغاز دوران آشوب، عملاً حساب خود را به نوعي از حكومت جدا كرده بودند، زير پرچم يوآن شائو (Yuan Shao Styled Benchu) در قلعه‌ي چن ليو (Chengliu Castle) جمع مي‌شوند. جنگ سالاراني چون ما تنگ ( Ma Teng Styled Shoucheng) پدر ما چائوي افسانه‌اي (يكي از 5 ژنرال ببر ليوبي در آينده)، سون جيان (Sun Jian Styled Wentai) پدر سون سه و سون چوان، يوآن شو (Yuan Shu Styled Gonglu)، گونگ‌سون زان (Gongsun Zan Styled Bogui) كه در آينده خواهيم ديد نادانسته چه لطف بزرگي در حق ليوبي مي‌كند، ليو داي و بسياري ديگر و البته گل سرسبد ايشان؛ يعني سائو سائو. اين كمپين، قدرتمندترين كمپيني بود كه در آن عصر بوجود آمد. نيروي متحد متشكل از حداقل 450 هزار سرباز و ژنرال كه حتي از سپاه شيليانگ دونگ ژو نيز بيشتر بودند! اما اين جمع، مهماناني ناخوانده نيز داشت : ليوبي، گوان يو و ژانگ في؛ سه برادر! هرچند ليوبي (Liu Bei Styled Xuande) از نسل امپراطوران و دودمان هان بود، اما از چند نسل به اين طرف مقامات خاندان ايشان كمتر و كمتر شده بود تا خود ليوبي كه تقريباً مقام خاص و مهمي نداشت. با اين وجود، همواره با افتخار خود را از نسل دودمان هان معرفي مي‌كرد و از اين امر ابايي نداشت؛ حتي در برابر ساير جنگ سالاران. ليو بي براي پيوستن به كمپين يوآن شائو، تنها دو برادر وفادار خود را به همراه آورده بود. به همين خاطر هم از همان ابتدا، حتي براي ورود به قلعه نيز دچار مشكل شد. از آنجايي كه ليو بي، دعوتنامه‌اي از يوآن شائو دريافت نكرده بود، نگهبانان نيز اجازه‌ي ورود ايشان به قلعه را ندادند. اما تقدير اين بود كه سائو سائو نيز همان زمان سر برسد. سائو سائو كه قدرتي خارق العاده در كشف استعدادهاي بالقوه داشت، با ديدن شجاعت ليو بي و دو برادرش براي پيوستن به كمپين يوآن شائو، بلادرنگ به اين نكته پي برد كه حتماً ايشان از استعداد و توانايي خاصي برخوردار هستند. پس با زيركي تمام، خود را به ايشان نزديك و سه برادر به اعتبار سائو سائو مجاز به ورود به قلعه چن ليو شدند. اما مرحله‌ي سخت‌تر، همانا پذيرش ايشان توسط ساير جنگ سالاران به عنوان نوزدهمين ارباب حاضر در كمپين بود. چرا كه حتي توضيحات ليو بي درخصوص نسل و خاندان ايشان هم مورد قبول حضار قرار نگرفت. هرچند كه سائو سائو باز هم با زبان چرب و نرم خود سعي در قانع نمودن ايشان براي پذيرفتن ليو بي داشت. در نهايت صندلي محقري در كنار صندلي 18 جنگ سالار ديگر به ليوبي تعلق گرفت. ليو بي دليل حضور خود در كمپين را تنها مبارزه عليه دونگ ژو و بازگرداندن قدرت و شوكت هان عنوان مي‌كرد و به همين دليل برايش اهميتي نداشت كه چه جايگاه و اعتباري براي وي در نظر گرفته و در آينده‌ چه سهمي را خواهد داشت. امري كه هيچ يك از جنگ سالاران ديگر (حتي سائو سائو)، هرچند كه شايد در كلام بدان اشاره مي‌نمودند، قلباً معتقد نبودند. اما در همان روز دست تقدير به گونه‌اي رقم خورد كه ارزش اين سه برادر مشخص گرديد كه در ادامه بدان اشاره خواهد شد. با تلاش سون جيان و ساير جنگ سالاران (و علي رغم ميل باطني يوآن شو؛ پسر عموي يوآن شائو كه خود را مستحق‌تر مي‌دانست)، بعلت اينكه يوآن شائو از تمامي حضار با اصالت‌تر و مهم‌تر و همچنين ارتش وي قدرتمندتر و پرتعدادتر و زمين‌هاي وي نيز بيشتر بود (در عصر ارباب و رعيتي، مالكيت زمين ميزان اعتبار هرشخص را مشخص مي‌كرد)، بنچو بعنوان فرمانده و رئيس اين كمپين و اتحاد انتخاب گرديد و سائو سائو نيز از اين تصميم حمايت كرد. اما اين، نشان از زيركي سائو سائو داشت. چرا كه وي همواره ترجيح مي‌داد كه سياست‌هاي خود را، تا زماني كه همراه با قدرت نباشد، بصورت پنهاني دنبال نمايد و خواهيم ديد كه چگونه موفق به انجام اين امر گرديد. هرچند يوآن شائو رئيس اتحاد بود، اما سائو سائو با دو ترفند، كنترل قدرت و تصميم‌گيري جمع را بدست گرفت و با وجود اينكه كمترين سرباز را براي پيوستن به كمپين آورده بود (و جالب اينكه اين تعداد اسمي بسيار بيشتر از تعداد واقعي سربازان وي (نزديك به يك سوم) نيز بود كه اين نشاني ديگر از زيركي وي بود)، اما دو ترفند وي چنان كارساز بودند كه رسماً قدرت جمع را در دستان خود قبضه نمود. اولين ترفند سائو سائو، دستور امپراطور بود. هرچند كه ساير جنگ سالاران خيلي زود به جعلي بودن آن پي بردند، اما توضيحات سائو سائو آنقدر قانع كننده بود كه رسماً مورد پذيرش قرار گيرد. سائو سائو معتقد بود كه اولاً اگر دونگ ژو از نام و اعتبار امپراطور سوء استفاده مي‌كند براي مقاصد خود، چرا ما (جنگ سالاران حاضر در كمپين) اين كار را انجام ندهيم؟ ثانياً با وجود دونگ ژو، امپراطور عملاً امكان دادن چنين دستوري را ندارد. اما هيچ كس در آن شكي ندارد كه اين نوشتار، عملاً خواست و ميل باطني امپراطور است كه جرأت به زبان آوردنش را ندارد. ضمن اينكه سايرين كه اطلاعي از جعلي بودن اين دستور ندارند، آن را به اعتبار اينكه سائو سائو (سوء قصد كننده به خائن) آورده است و وي، امكان حضور در دربار و گرفتن دستور مخفي از امپراطور را داشته است، و همچنين مطابقت با حقيقت امر خواهند پذيرفت و بدين ترتيب مشكل مشروعيت كمپين نيز برطرف خواهد گرديد و حمايت ساير اربابان و تجار را نيز به همراه خواهد داشت. تنها يك نفر موافق اين سوء استفاده نبود و آن كسي نبود جز ليو بي. اما در آن جمع، وي مخالفت خود را ابراز نكرد. شايد بدليل جايگاهي كه در آن روز داشت. اما دومين ترفند كه بسيار موثرتر از ترفند اول بود، نقشه‌اي كامل از موقعيت لشكريان دونگ ژو، قلعه‌هاي مهم، مكان‌هاي نگهداري آذوغه و تسليحات و تجهيزات جنگي (همانطور كه عرض شد يكي از اصلي‌ترين نقشه‌هاي جنگ در آن زمان، چگونگي دستيابي به مكان‌هاي نگهداري آذوغه، جهت فشار بر روي سپاهيان دشمن بود و قطع خط لجستيكي ايشان) و همچنين يك طرح جامع جنگي براي رسيدن به لو يانگ از 5 مسير كه اين مسئله نشان داد سائو سائو از مدت‌ها قبل، براي اين امر آماده بود. اين نقشه نيز بلادرنگ مورد تأييد فرماندهان و جنگ سالاران قرار گرفت و از آن پس، عملاً اين سائو سائو بود كه مسائل نظامي را هدايت و فرماندهي مي‌كرد و نه يوآن شائو! اما اولين درگيري‌ها، خيلي زودتر از آنكه انتظار داشتند به وقوع پيوست. دونگ ژو كه از كمپين يوآن شائو آگاهي پيدا كرده بود، بلافاصله سپاهي 30 هزار نفري به رهبري چهارمين ژنرال پرقدرت و ژنرال جلودار ارتش شيليانگ، يعني (هوا) خوا شيون (Hua Xiong) را به قلعه‌ي چن ليو فرستاد. با آگاهي از اين امر، يوآن شائو درخواست داوطلب براي جنگيدن با خوا شيون را نمود. گوان يو (Guan Yu Styled Yunchang) قصد به ميدان رفتن را داشت كه ليو بي با سياست ذاتي خود، مانع از اين امر گرديد. ابتدا يوآن شو فرمانده سپاه خود، شو شه را به ميدان فرستاد. اما خيلي زود خون وي به گوان دائوي خوان شيون آغشته شد و به خاك افتاد. ژنرال بعدي پان فنگ، ژنرال ليو داي بود كه وي نيز در برابر خوا شيون توان مقابله نداشت و خيلي زود با مرگ خود روبرو گرديد. اين، تازه فرمانده‌ي چهارم و ضعيف‌ترين چهار فرمانده‌ي دونگ ژو بود (سه فرمانده ديگر همانا لو بو (Lu Bu)، ليو جيه (Liu Jie)، گوا سي (Guo Si) بودند). درست زماني كه اميدها تبديل به يأس و هراس بر تن جنگ سالاران افتاده بود كه اگر امكان مقابله با اين فرمانده را ندارند، چطور در برابر لو بو توان مقاومت خواهند داشت، ليو بي به گوان يو اجازه‌ي رفتن به ميدان را داد. باز اين يوآن شو بود كه شروع به تحقير و تمسخر وي كرد. هرچند كه درشتي‌هاي ژانگ في (Zhang Fei Styled Yide)، پاسخي مناسب به توهين‌هاي يوآن شو بود، اما باز اين سائو سائو بود كه از گوان يو دفاع و صورت و هيبت وي را چون قهرماني نامي توصيف كرد كه خوا شيون امكان تشخيص وي از يك فرمانده اصيل و نامي را نخواهد داشت. اما چيزي كه سائو سائو در پي آن بود، محك زدن واقعي سه برادر بود و اين، بزرگترين و بهترين فرصت ممكن براي وي بود. ضمن اينكه ليو بي آنقدر مطمئن از پيروزي گوان يو بود كه سر خود و ژانگ في را ضامن اين پيروزي قرار داد. در داستان‌هاي تاريخي آمده است كه سائو سائو از گوان خواست كه قبل از رفتن به ميدان، به افتخارش جامي را با وي سر بكشد. اما گوان يو با همان غرور خاص خود (كه بعدها خواهيم ديد چه مصيبتي را براي وي بوجود خواهد آورد) پاسخ داد كه خوا شيون كه كسي نيست و تا جام سرد نشده، بازخواهد گشت و آنگاه با وي خواهد نوشيد! امري كه باعث شگفتي حضار گرديد. در واقع همين امر هم اتفاق افتاد و طوري نكشيد كه گوان دائو*ي خونين گوان يو به همراه سر خوا شيون، در جمع هويدا گرديد. اما باز هم نگاه سائو سائو، به ليو بي بود كه وقتي ديد كوچكترين احساس و شگفتي‌اي در وي ديده نشده و مسئله كاملاً مورد انتظار وي بود، پي برد كه در كشف خود اشتباه نكرده است. پس از كشته شدن فرمانده سپاه شيليانگ، يوآن شائو به تحريك سائو سائو، دستور درگيري مستقيم با سپاه شيليانگ را صادر كرد و بدين منظور، سپاهي تحت امر ليوبي و سپاهي ديگر با هدايت سون جيان به سپاه شليانگ حمله و آن را قلع و قمع نمود. سپاه ليو بي به اردو بازگشت و سپاه سون جيان به سمت بايما (Baima) كه يكي از مهمترين قلعه‌هاي دونگ ژو بود رهسپار گرديد ...! -------------------------------------------------------------------- در قسمت بعد درخصوص نقشه‌ي سائو سائو براي رسيدن به لويانگ، به ميدان آمدن دونگ ژو با سپاهي عظيم، نبرد سه برادر با لو بو و البته طرح پنهاني و زيركانه‌ي سائو سائو براي تصرف قدرت صحبت خواهد گرديد. * Guan Dao، شمشير بلندي بود كه در چين يكي از ابزارهاي اصلي نبرد به شمار مي‌رفت و معروف‌ترين آن، اژدهاي سبز (Green Dragon Crescent Blade)، گوان دائوي گوان يو بود كه گاهاً نام آن نيز هراس به دل دشمنان مي‌افكند. گوان يوي افسانه‌اي به همراه گوان دائوي معروف خود؛ اژدهاي سبز نمادهاي ساخته شده از گوان دائوي گوان يو گوان يو به همراه گوان دائوي معروف خود سوار بر Red Hare تصويري زيبا و پر ابهت از گوان يو در بازي‌هاي رايانه‌اي مجمسمه‌هاي ساخته شده گوان يو مجسمه‌ي عظيم و زيباي گوان يو ------------------------------------------------------- پ.ن 1 : با عرض شرمندگي. هركاري كردم مطلب خلاصه‌تر بشه تا نوبت به نبرد لو بو با ژانگ في برسه، نشد كه نشد. ان شاءالله پست بعدي، بيشتر حاوي ديگري‌ها و مسائل نظامي خواهد بود. پ.ن 2 : در برخي منابع اينطور عنوان شده كه خوا شيون در نبرد با سپاه سون جيان دستگير و اعدام گرديد. ولي من به شخصه اين روايت مبارزه‌ي وي با گوان يو رو درست‌تر مي‌دونم. ضمن اينكه هم در كتاب «عاشقانه‌ي سه پادشاهي» و هم تمامي آثاري كه درخصوص اين واقعه ساخته شده، مرگ خوا شيون بدست گوان يو به تصوير كشيده شده است.
  14. [quote name='SAEID' timestamp='1353599190' post='284298'][quote name='mostafa_by' timestamp='1353597638' post='284293'] [quote name='arminheidari' timestamp='1353594530' post='284280'][url="http://www.tabnak.ir/fa/news/286832/%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%BA%D8%B2%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF"]ما به غزه چه دادیم؟ اعراب و ترکیه چه دادند؟[/url][/quote]ما به غزه موشك و سلاح و لباس و دارو و پول و اعتبار و ... داديم، اعراب و تركيه به غزه آتش بس دادن!! اين اوليه، جايي ثبت نمي‌شه، ولي اون دوميه، ثبت در تاريخ و اذهان مي‌شه. چند ماه بعد هيچ كس موشك‌هاي فجر ايراني رو بخاطر نخواهد آورد. تنها در يك خط در ويكي پديا، در لينك مربوط به برخوردهاي غزه و اسرائيل خواهيم خواند : «در 14 نوامبر 2012 اسرائيل و غزه درگير برخوردهاي خونيني شدند كه پس از يك هفته و با تلاش‌هاي مصر و تركيه، آتش بس جديدي بين ايشان برقرار گرديد!!» كما اينكه مي‌بينيم جناب حماس هم مياد از اين تلاش‌ها قدرداني مي‌كنه و البته در كنارش مي‌گه ايران هم موشككي داد ...!! به عبارتي بيستون رو موشك‌هاي ما كند و شهرتش مرسي برد!! --------------------------------------------------------------------------------- برادر سعيد عزيز. از آنجايي كه صحبت كردن درخصوص صحت اخبار رسانه‌ها در اين سايت، در حكم صحبت كردن درخصوص ناموس پيدا كرده و سرش قداره كشي رخ مي‌ده، من وارد اين قسمتش نمي‌شم. ولي بخشي از تحليل شما، اگه در كنار صحت‌سنجي بخشي از اخبار رسانه اي قرار بگيره فكر كنم صورت بهتري پيدا كنه. اما چند تا موضوع رو بايد در نظر بگيري. اول اينكه آيا اسم اين درگيري‌ محدود، جنگه؟ دوم اينكه آيا اسرائيل از ابتدا پي جنگيدن بوده كه الان بخواد آتش بس راه بندازه؟ سوم اينكه آيا اين نبرد بدون دستاوردي نظامي براي اسرائيل بوده؟ چهارم اينكه آيا اين نبرد، نمي‌تونه تنها پيش‌نمايشي باشه براي نبردي آتي و به عبارتي يه سيموليشني باشه از نبردهاي سخت‌تر مشابه؟ پنجم اينكه تا بحال به اسم اين نبرد توجه فرمودي؟ [/quote] برادر مصطفی به نظر این برادر کوچک تر این من و شما هستیم که جو محیطی مثبت یا منفی ایجاد می کنیم و اگر در مقابل یک جو نسبی منفی موضع قاطع منفی بگیریم اون رو هم به جو قاطع منفی سوق میدیم. بگذریم. این سوالات رو متوجه نمیشم برای چی از من پرسیدید چرا که پاسخ اونها رو در پست قبلی خودم با متنی دیگر دادم مثلا این درگیری هست و اینکه میگیم جنگ بصورت عام و زبانی از روی عادت گفته میشه. ولی خوب درباره نام جنگ؟ چی بود؟ جالب بود. ستون ابر![/quote] برادر سعيد عزيز. عرض بنده ناظر بر امري بود كه كمي زود از روش گذشتين. بين «درگيري» (اونهم از نوع محدود) و «جنگ»، دنيايي تفاوت هست. درصورت پذيرش هركدوم، انتظارات ما از نتايجش هم دنيايي متفاوت خواهد بود. اصرار اوليه‌ي حقير نسبت به دقت در نوع گزينش اين واژه هم ناظر بر همين امر هست. في‌المثل اگه بپذيريم كه اين برخورد، «جنگ» بوده، لاجرم بايد براش نقشه‌ي قبلي در نظر گرفت. اهداف در نظر گرفت. ويژگي در نظر گرفت. اتك پلن‌هاش رو مورد بررسي قرار داد. چگونگي دستيابي به اهدافش رو مورد بحث قرار داد و در نهايت موفقيت يا ناموفقيت اين جنگ رو مورد بررسي قرار داد و در نهايت اگه امكانش باشه، پيروز يا شكست خورده‌ي جنگ رو مشخص كرد. اما اگر درگيري مد نظر باشه، بسياري از اين آيتم‌ها (و ساير مواردي كه از خير ذكرش گذشتم!)، حذف و يا تعديل مي‌شه و در مقياسي كوچك‌تر مورد محاسبه‌ي ما قرار مي‌گيره. في‌المثل هيچ كس براي برخورد و درگيري‌، طرف پيروز و طرف شكست خورده‌اي رو در نظر نمي‌گيره. چون اساساً سطح خشونت به اندازه‌اي نبود كه انتظار پيروزي يا شكست طرفين مدنظر قرار بگيره. در مقابل، اهميت رسيدن به اهداف دو چندان مي‌شه (درصورتي كه برخورد حساب شده و با برنامه ريزي باشه و اتفاقي شكل نگرفته باشه). چرا كه اساساً اين برخورد براي رسيدن به اون اهداف مشخص شكل گرفته. از طرف ديگه، به جاي طرح حمله‌ها براي پيروزي و تصرف، صرفاً طرح‌هاي حمله براي چگونگي دستيابي به اهداف و زدن نقاط خاص مد نظر قرار مي‌گيره. و ... ---------------------------------------------------------------- يه مثال مي‌زنم كه عرضم رو بهتر مشخص كنم. از درگيري هاي نظامي ايران و عراق قبل از جنگ تحميلي مي‌گذرم و ميام فاصله‌ي بين 31 شهريور تا مثلاً سوم مهر ماه رو مورد بررسي قرار مي‌دم. اگر جنگ ايران و عراق در فاصله‌ي اين چهار روز خاتمه پيدا مي‌كرد، به نظر شما ادبيات پس از جنگ و صحبت‌هاي تحليلي در اين خصوص، تغييري پيدا نمي‌كرد؟ ديگه بحث اين مطرح بود كه عراق در تجاوز كامل نظامي به ايران شكست خورد؟ يا لشكريان ايران پيروز شدن؟ البته در پروپاگانداي دو طرف قطعاً چنين بحث‌هايي مي‌بود! كما اينكه حضور شكست خورده‌ي 90 كماندوي امريكايي براي آزادي گروگان‌هاشون از دست ايراني‌ها (به سبك فيلم رمبو)، از سوي ايران «شكست حمله‌ي نظامي امريكا به ايران» تعبير شد و در تقويم‌ها هم به ثبت رسيد. اما در ادبيات نظامي جهان، به اين چهار روز تبادل آتش چه مي‌گفتن؟! جنگ ايران و عراق؟! قطعاً به جاي اهميت دادن به اينكه عراق چه مي‌گفت و ايران چه مي‌كرد، ميومدن طرح عمليات بمباران گسترده‌ي ايران توسط عراق با 192 جنگنده !! در 31 شهريور و ميزان موفقيت اين بمباران‌ها رو مورد ارزيابي قرار مي‌دادن! يا عمليات افتخار آفرين كمان-99 كه ايران متقابلاً با 140 فروند جنگنده !! (كه البته بيشتر بودن! 58 فروند F-4 و 88 فروند F-5 بهمراه پشتيباني نزديك به 60 فروند F-14 در اين عمليات با هر مسئوليت و شرح وظيفه‌اي حضور داشتن!). يا درگيري‌هاي مرزي سنگين و درگيري‌هاي تانك‌هاي عراقي با نيروهاي ايراني و چگونگي رزم كبراها و ...! ----------------------------------------------------------------- به همين خاطرم عرض شد كه سواي اون مطالبي كه برمي‌گرده به نحوه‌ي گزينش خبر (في‌المثل زدن تنها يك سوم اهداف توسط آيرون دم)، باقي مطالب رو با اين مسئله مي‌بايست در نظر بگيري كه اولاً اين درگيري رو چه بايد بناميم و ثانياً براش چه اهدافي رو مدنظر بگيريم تا بعد به اين برسيم كه در رسيدن به اين اهداف، رژيم صهيونيستي چقدر موفق بود و چقدر ناموفق. بعد به اين موضوع بپردازيم كه درصورت موفقيت يا ناموفقيت در دستيابي به اهداف مد نظرش، چقدر اثر سياسي مي‌شه براي اين موضوع قائل شد و به عبارتي آينده‌ي سياسي روابط حاكم بر منطقه چگونه پيش خواهد رفت. پس از اون شايد بشه نيت‌خواني كرد و مسير وقايع بعدي رو بهتر پيش‌بيني كرد. ------------------------------------------------------------------------------ اما سوالاتي كه از شما كردم و عرض كردم كه مي‌بايست مدنظر قرار بدي، با وجود اينكه شباهت‌هايي به فرمايشات شما داشت (و به همين دليل شما فرض بر پاسخ دادنش از قبل فرمودي)، تفاوت‌هاي ظريفي داشت كه شايد با يكبار ديگه مطالعه‌اش متوجه عرض بنده شي. في‌المثل بنده پرسيدم «آيا اين نبرد [b]بدون دستاوردي نظامي[/b] براي اسرائيل بوده؟». چرا كه مواردي كه شما عنوان فرمودي بيشتر دستاوردهاي سياسي - اجتماعي و نهايتاً اقتصادي (زدن زيرساخت‌هاي حماس) بود تا دستاورد نظامي. يا «آيا اين نبرد، نمي‌تونه تنها پيش‌نمايشي باشه براي نبردي آتي و به عبارتي يه سيموليشني باشه از نبردهاي سخت‌تر مشابه؟» كه مسئله، چيزي فراتر از سوريه‌ي محتضر مد نظر بود. ------------------------------------------------------------------ اما نام عمليات، يكم موضوع جالب توجهي (حداقل براي حقير)‌ بود كه البته خيلي زود ازش گذشتي. پس من هم واردش نمي‌شم. ------------------------------------------------------------------ علي اي حال از وقتي كه براي پاسخ دادن به عرايض حقير گذاشتي سپاسگزارم. =================================================== پ.ن : در فرمايشات برادر حامد، نكات بسيار مهمي نهفته بود كه البته من در اين خصوص كمي اختلاف نظر دارم با برادر حامد. چرا كه معتقدم براي معامله مي‌بايست كالا يا معادل اون قدرتي هم‌كفو وجود داشته باشه كه در حال حاضر، بعيد مي‌دونم در شرايط مناسبي براي اين دست معاملات بسر ببريم. ضمن اينكه برخي پابندهاي ايدئولوژيك هم مانع‌مون مي‌شه در اين قضيه. البته ايران هم هنوز كارت اصلي مقاومت (حزب الله لبنان) رو رو نكرده و اين كارت شايد بتونه تغيير محسوسي در شرايط بوجود بياره. ولي در نهايت امر، ايده آل قضيه همون طرح برادر حامد مي‌شه كه البته درخصوص انجام يا عدم انجامش بحث هست. ولي خوب. براي اينكه تاپيك به سمت ديگري نره، عجالتاً وارد اين قضيه نمي‌شم.
  15. [quote name='arminheidari' timestamp='1353594530' post='284280'][url="http://www.tabnak.ir/fa/news/286832/%D9%85%D8%A7-%D8%A8%D9%87-%D8%BA%D8%B2%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%DB%8C%D9%85-%D8%A7%D8%B9%D8%B1%D8%A7%D8%A8-%D9%88-%D8%AA%D8%B1%DA%A9%DB%8C%D9%87-%DA%86%D9%87-%D8%AF%D8%A7%D8%AF%D9%86%D8%AF"]ما به غزه چه دادیم؟ اعراب و ترکیه چه دادند؟[/url][/quote] ما به غزه موشك و سلاح و لباس و دارو و پول و اعتبار و ... داديم، اعراب و تركيه به غزه آتش بس دادن!! اين اوليه، جايي ثبت نمي‌شه، ولي اون دوميه، ثبت در تاريخ و اذهان مي‌شه. چند ماه بعد هيچ كس موشك‌هاي فجر ايراني رو بخاطر نخواهد آورد. تنها در يك خط در ويكي پديا، در لينك مربوط به برخوردهاي غزه و اسرائيل خواهيم خواند : «در 14 نوامبر 2012 اسرائيل و غزه درگير برخوردهاي خونيني شدند كه پس از يك هفته و با تلاش‌هاي مصر و تركيه، آتش بس جديدي بين ايشان برقرار گرديد!!» كما اينكه مي‌بينيم جناب حماس هم مياد از اين تلاش‌ها قدرداني مي‌كنه و البته در كنارش مي‌گه ايران هم موشككي داد ...!! به عبارتي بيستون رو موشك‌هاي ما كند و شهرتش مرسي برد!! --------------------------------------------------------------------------------- برادر سعيد عزيز. از آنجايي كه صحبت كردن درخصوص صحت اخبار رسانه‌ها در اين سايت، در حكم صحبت كردن درخصوص ناموس پيدا كرده و سرش قداره كشي رخ مي‌ده، من وارد اين قسمتش نمي‌شم. ولي بخشي از تحليل شما، اگه در كنار صحت‌سنجي بخشي از اخبار رسانه اي قرار بگيره فكر كنم صورت بهتري پيدا كنه. اما چند تا موضوع رو بايد در نظر بگيري. اول اينكه آيا اسم اين درگيري‌ محدود، جنگه؟ دوم اينكه آيا اسرائيل از ابتدا پي جنگيدن بوده كه الان بخواد آتش بس راه بندازه؟ سوم اينكه آيا اين نبرد بدون دستاوردي نظامي براي اسرائيل بوده؟ چهارم اينكه آيا اين نبرد، نمي‌تونه تنها پيش‌نمايشي باشه براي نبردي آتي و به عبارتي يه سيموليشني باشه از نبردهاي سخت‌تر مشابه؟ پنجم اينكه تا بحال به اسم اين نبرد توجه فرمودي؟
  16. سعيد جان. به نظر من اسكرول رو حذف نفرما. اولين دليلش عادت كاربران محترم هست به وجود اسكرول. دليل دومش، بالا بودن تاپيك‌هايي هست كه تازه ايجاد شده‌ان حداقل براي مدت نسبت معقولي. سومين دليلش دسترسي ساده به تاپيك‌هاي آپديت شده‌ي غير خبريه. اما چهارمين و مهمترين دليلش، دم دست بودن تاپيك‌ها براي كاربراني هست كه زياد كار با فروم رو بلد نيستن و به هر دليلي ترجيح مي‌دن زياد تو تاپيك‌ها نچرخن. اين ابزار، قابليت خوبي براي بررسي تاپيك‌ها و آشنايي اندك اندك ايشان با فروم خواهد بود. پس به نظر من اگه بذاري اوضاع به همين شكل باقي بمونه خيلي بهتره. تا نظر ساير دوستان چي باشه.
  17. ضمن تشکر از تمامی بزرگوارانی که لطف نموده و تاپیک رو دنبال و درخواست تسریع در قرار دادن قسمت های بعدی فرمودن، باید عرض کنم که هرچند که وقایع اخیر سایت، دل و دماغ چندانی برای فعالیت و نوشتن در سایت برام نذاشته، ولی سعی می کنم حداقل این تاپیک رو به انتها برسونم و روش تمرکز کنم. ان شاءالله بتونم قسمت های بعدی رو زودتر خدمت دوستان ارائه کنم. از بابت کندی ارسال ها و آپدیت ها هم از دوستان بزرگوارم عذرخواهی می کنم. --------------------------------------------------------------------------- برادر Generalmohammad گرامی؛ مثل همیشه ممنونم از بابت مطالب خوبی که به این تاپیک اضافه فرمودی. درخصوص دونگ ژو، با هم اختلاف نظری نداریم. همون طور که به خلاصه عرض شد، دونگ ژو سیاستش این بود که تأخیر داشته باشه و منتظر باشه ببینه شرایط چطور پیش خواهد رفت. همون طور که عرض شد، اصلی ترین دلیلش هم وابسته کردن دربار به خودش بود. کما که خوب می دونست که با وجود هه جین، این امکان براش مهیا نیست. درخصوص لو بو هم ان شاءالله در داستان دیائو چان بیشتر بهش خواهیم پرداخت. ولی داستان بسیار پرفراز و نشیبی داره و البته نیمچه رومنس! از بابت ارائه ی توضیحات تکمیلی درخصوص Red Hare هم ممنونم ازتون. ان شاءالله در قسمت بعدی اگر فرصت شد، داستان فرار لو بو از دست سه برادر رو هم عرض خواهم کرد. ان شاءالله منتظر توضیحات تکمیلی و اصلاحی شما درخصوص قسمت بعدی خواهم بود. ---------------------------------------------------------------------------- برادر ensaniat گرامی؛ اینکه تاریخ همراه با تحریف و افسانه هست امری بدیهیه. ولی در تاریخ چین، اساساً لشکرکشی های میلیونی و یا حداقل چند ده و چند صد هزاری بسیار مسبوق به سابقه بوده و در برهه های مختلف تاریخی عنوان شده. اثر باستانی معروف «ارتش سفالین» که متعلق به چین شی هوان خودمون بوده و تنها گوشه ای از ارتش قدرتمند وی رو نمایانگر بوده، خود حاوی بسیاری مسائل و مطالب هست : http://en.wikipedia.org/wiki/Terracotta_Army اینکه چطور از پس تأمین لجستیک چنین سپاهی برمی اومدن، درسته که سوال برانگیزه. ولی با توجه به تغذیه ی چینی ها، وسعت چین و حاصلخیز بودن خاک اونا و همچنین تجمیع سالیان سال آذوقه برای چنین نبردهایی، تا حدود زیادی می تونه توجیه پذیر باشه. ضمن اینکه از قضا بسیاری از لشکرکشی های عصری که درموردش صحبت می کنیم، بخاطر مشکل آذوقه به بن بست رسید و ورق برگشت مانند نبردهای ژوگه لیانگ در برابر وی یا سائو سائو دربرابر یوآن شائو (که با شانس وحشتناکش و حماقت بی اندازه ی یوآن شائو قضیه به نفعش تموم شد)، یا تهاجم لو بو به مقر سائو سائو حین لشکر کشی سائو سائو به ایالت شو (XuZhou) یا بسیاری موارد دیگه! به همین خاطرم از قضا یکی از با اهمیت ترین و حیاتی ترین استراتژی ها، نحوه ی برقراری خط و حفظ امنیت خط لجستیکی، چگونگی استقرار اون، نحوه ی محافظت ازش و مجموعه استراتژی ها برای از بین بردن ذخایر دشمن بود. همچنین مسئله ی بهداشت و این دست مسائل بسیار مهم بود و از قضا بسیاری از نبردها همراه با شیوع بیماری و مشکلاتی از این دست بود که دردسرهای خود رو هم به همراه داشت. در فیلم صخره ی سرخ هم از قضا به این موضوع اشاره ای چند شده بود. نمی شه گفت اغراقی در این داستان ها نشده! ولی نمی شه هم گفت که جمعیتشون کم بوده!! فی المثل جناب 100 مثال از لشکرکشی خشایارشا زدن و فرمودن محققین ایرانی تخمین صد هزار نفری زدن. حال اینکه هرچند همین 100 هزار نفر هم رقم بسیار بالایی هست در 2500 سال قبل (عصر سه پادشاهی مال 900-1800 سال پیشه!) لشکر کشی داریوش به یونان هم از این پرجمعیت تر بود و با در نظر گرفتن شکست داریوش و تلاش فراوان برای جمع آوری سپاه از سراسر ساتراپی ها و بعد از مرگ وی ادامه ی این تجهیز و تأمین توسط خشایارشا، می شه به راحتی تخمین چند صد هزار نفری ارتش وی رو به سادگی پذیرفت و لشکر یک میلیونی و بلکه بزرگتر هم چندان دور از ذهن نبوده و نیست. چون تصور امروزی از این دست لشکرکشی های عظیم این هست که سپاهی آماده و مجهز نیاز هست با انبوهی تسلیحات و مهمات و تغذیه. حال اینکه عمده ی سپاهیان اون زمان متشکل از نیروهای نیزه بدستی بودن که تنها قربانیان خط مقدم بودن و از حداقل امکانات لازم بهره می بردن (یعنی حتی اسب هم نداشتن! حتی زره و کلاهخود چندانی هم نداشتن! صرفاً یک نیزه!!! یا نهایت یک شمشیر). ضمن اینکه بعضاً در کشورها، سربازان خود شمشیر و زره و کلاهخود به جنگ می آوردن که نبردهای اعراب مثال مناسبی از این دست هستن. علی ای حال هر لشکر و لشکرکشی رو باید براساس موقعیت جغرافیایی، ویژگی و فرهنگ مردمانش و همچنین وضعیت جمعیتی و اقتصادی اون ناحیه و کشور مدنظر قرار داد! همون طور که در جنگ های اعراب، مثلاً سپاه ده هزار نفری اعراب در جنگ احزاب بسیار انبوه و مهیب به نظر می رسید، تنها رقم محافظان شخصی پادشاه هخامنشی (گارد جاویدان) بوده!! یا لشکرکشی 50 هزار نفری مسلم بن عقبه به مدینه و مکه، در برابر سپاه حداکثر 10 هزار نفری عبدالله بن زبیر (که تازه خیلی ها مثل خوارج هم بهشون پیوسته بودن!!) یا لشکرکشی 80 هزار نفری شامیان به رهبری عبیدالله بن زیاد در نبرد موصل! اختلاف عربستان تا شام خیلی زیاد نیست. ولی از نظر جمعیتی، وسعت و همچنین ساختار حکومتی، زمین تا آسمون تفاوت شون هست!! پس نمی شه به اعتبار یه لشکر در یه منطقه، بگیم که سایر مناطق هم وضعیتی چنین داشتن. امیدوارم عرضم رو تونسته باشم درست برسونم.
  18. [quote name='sedmammad' timestamp='1353420200' post='283940'][quote] ایران : نماز جمعه ی این هفته به امامت ولی امر مسلمین در مسجد الاقصی! [/quote] با باقی فرمایشاتتون کاری ندارم ... چه اینکه از کسی که هنری جز تظاهر به ادب و خودزنی دائم نداره انتظاری نیست ... انتظار از کسی میره که به اصول اولیه اخلاق و آداب بحث پای بندی نشون بده .بحث های نظامی هم که حضرتتان با رها با تکرار کلید واژه های سیما و فارس و غیره به فنا دادین و دیگران رو از استفاده از بحثای نظامی محروم فرمودین به مدیران محترم شاید بیشتر مربوط باشه .... ولی این روند اهانت های مثلا زیرکانه تون به آقا - روحی فداه -واقعا اذیت کننده است .... و با ادامه این روند نامناسب باب استفاده ی حقیر به عنوان یه عضو غیر متخصص که در رشته های غیر مرتبط تحصیل کرده ام رو ازین سایت می بندین . پ. ن. برای شروع نوشته ی بعدی تون با یک خودزنی مصیبت بار میتونین از کلمات تظاهر به ادب و اصول اولیه اخلاق استفاده بفرمایین ..... اینطوری شاید بد نباشه : " اصن این مصطفای ضد انقلاب مارکسیست لیبرالیست !!!!!!( حتما چندتا علامت تعجب ) که همش تظاهر به ادب میکنه و از اصول اولیه اخلاق هم هیچی نمیدونه ساکت میشه . حالا ببینیم آیا مثلا موشکای مقاومت اگه من ساکت بشم دارای هدایت ماهواره ای میشن اونوخ؟؟؟؟؟؟؟؟( حتما چند تا علامت سوال ... یک اسمایلی هم بد نیست !) یا مرکاوا میشه ذوالفقار و لامبورگینی هم میشه پراید ؟؟؟؟؟ یا بشار اسد میتونه مخالفینش رو سر ببره ؟ یا فارس و پینو کیو دست از دروغ گویی برمیدارن ؟ یا موشک خلیج فارس ناوهای امپریالیسم !رو تبدیل به آبکش حلبی میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ( کماکان چندتا علامت سوال بذارین ... اسمایلی به انتخاب مبارک خودتون !)" پ.ن. 2. اصلا خود این عبارت خودزنی هم برای شروع خودزنی بد نیست .....امتحان بفرمایید حتما جواب میده .....[/quote] با باقی فرمایشات شما (خودزنی و ادبیاتی که البته به ادبیات بنده ربطی نداره) کاری ندارم. صرفاً می پردازم به بحث ولایت فقیه. عرایض من بوضوح معنی اش مشخص هست. کسائی که باید می گرفتن، گرفتن. کسائی هم که قرار نیست بگیرن، با صدبار بهتر یا بدتر گفتنش هم نخواهند گرفت. در ارادت بنده به حضرت آیت الله العظمی خامنه ای دوستان قدیم شکی ندارن. دوستان جدید هم اگر شکی دارن، می تونن از خودم بپرسم. ولی نه اهل ریا و دو رویی هستم، نه اهل پاچه خاری بیش از حد. از قضا این دو عامل رو هم نه افتخار، که پایین آوردن شأن ایشان می دونم. ترجیح می دم از فرمایشات علمی و عقلی و منطقی ایشان تعریف کنم تا مثل خیلی از کسائی که از ولایت فقط اسمش رو یدک می کشن و عکسش عمل می کنن، بگم «هرچی ولی ام بگه همونه! اگه بگه ماست سیاهه، منم می گم سیاهه»!! به عبارت دیگه ترجیح می دم کسی که به عنوان ولی فقیه قبول دارم، در نگاهم یه فقیه دانشمند باشه تا یه ژوزف استالین پرستیدنی که کسی جرأت نقدش رو هم نداشته باشه. کما اینکه فرمایشات خود حضرت آقا هم جز این نبوده و نیست. ولی دوستانی چون شما هستن که جز بت سازی از این بزرگان، کار دیگری انجام نداده و دائماً در گفتار دیگران، پی مخالف ولی فقیه می گردن تا به خیال خود بزنن له اش کرده و از ولایت دفاع کنن. شما هم اگه حامی ولایت هستین، به حرف ایشان عمل کنین، نه نام ایشان. --------------------------------------------------------------------------- علی ای حال بعید می دونم بنده در جمله ام کوچکترین اهانتی به ایشان یا نام ایشان کرده باشم. این لقب هم لقب صدا و سیماست و اگر بد هست خر ایشان رو بگیرین، نه منی که استفاده اش کردم. پس بهتره برای تسویه حساب با بنده، پی دلیل بهتری بگردین. صد البته اگه صدها بار هم بنده رو ضد ولایت خطاب بفرمایین، انگی به بنده نمی چسبه! کما اینکه صدها بار ولی فقیه، ولی فقیه کردن و امام امام گفتن هم کسی رو ولایتی نمی کنه. ========================================================= شرمنده از مدیران محترم. این پست حقیقتاً نامربوط به تاپیک هست. صرفاً بعلت تهمت وارده مجبور به پاسخگویی شدم. خداوند همه ی ما رو ببخشه و در این ماه عزیز قرین رحمتش قرار بده.
  19. و تعریف پست های مربوط چیه اون وقت؟! - زدن 1000 دستگاه تانک مرکاوا 4 توسط مقاومت! - هدف قرار دادن 500 هلی کوپتر و هواپیما توسط مقاومت! - غرق تمامی ناوگان دریای اسرائیل توسط موشک های مقاومت! - فرار 7 میلیون یهودی از سرزمین های اشغالی! - موشک های مقاومت، دقیق تر از موشک های هدایت ماهواره ای! - نتانیاهو : شکر خوردم که حمله کردم! مرا نکشید! - ایران : نماز جمعه ی این هفته به امامت ولی امر مسلمین در مسجد الاقصی! - سوریه : حمایت مردمی از بشار اسد! - دولت : همانطور که وعده شد، نرخ تورم منفی شد! ... --------------------------------------------------- لازم به ذکر است که هرگونه پستی که مضمونی خلاف این موارد و یا اعتراض به این موارد باشه، نامربوط تشخیص داده شده و ضمن بکار بردن بدترین ادبیات ممکن، با اشخاص خاطی برخورد خواهد شد. با تشکر از دوستانی که ما را در این مسیر همراهی می کنند. ============================================ پ.ن : خوب شد نمردیم و بعد از 6 سال حضور در میلیتاری، بالاخره مفهوم «پست نامربوط» رو هم فهمیدیم.
  20. در قسمت اول، در خصوص چگونگي رسيدن به قدرت دونگ ژو، تلاش ناكام سائو سائو براي ترور وي و فرار تاريخ‌ساز سائو منگدا گفته شد. و حالا ادامه‌ي ماجرا ...! -------------------------------------------- قسمت دوم – چن گونگ، نابغه‌اي كه زود از سائو سائو جدا شد پس از پي بردن دونگ ژو به نقشه‌ي سائو سائو، به دستور وي در تمامي كشور تصاوير نقاشي شده از سائو سائو به همراه جايزه‌اي كلان پخش شد و تمامي نيروهاي دولتي در پي سائو سائو بودند. اين تعقيب و گريزها هم چندان ديري نپاييد و سائو سائو در شهر ژونگ مو، گرفتار نيروهاي دولتي بود. شهري كوچك تحت فرماندهي نابغه‌اي گمنام به نام چن گونگ (Chen Gong – Styled Gongtai) بود. چن گونگ كه روزگاري براي كسب مقامي دولتي، به ديدار سائو سائو رفته و با بي‌اعتنايي وي مواجه شده بود، از او كينه‌اي بدل داشت كه اين كينه خيلي زود با زبان چرب و نرم سائو سائو برطرف شد. هنگامي كه سائو سائو رياكارانه درخصوص هدفي كه در ترور دونگ ژو دنبال مي‌كرد و آرماني كه علي‌الظاهر در پي آن بود سخن مي‌گفت، آنقدر اثرگذار بود كه نه تنها چن گونگ وي را آزاد نمود، بلكه جلوي وي زانو زده و سوگند وفاداري ياد كرد. بدين ترتيب اولين نابغه‌ي استراتژي و حكومت‌داري در تور پادشاه آينده‌ي وي گرفتار آمد. گونگ تاي با چشم‌پوشي از تمام مقام و منصب‌هاي دولتي و با بجان خريدن خطر همراهي با سائو سائو (كه لاجرم وي را نيز مجرمي همرديف سائو سائو و تحت تعقيب و اعدامي قرار مي‌داد)، به دنبال هدف والايي كه سائو سائو ترسيم كرده بود براه افتاد. گونگ تاي پيشنهاد پيوستن به كمپين يوآن شائو (كه براي مقابله با دونگ ژو به تمامي جنگ سالاران پيشنهاد همكاري داده بود) را ارائه نمود. ولي سائو سائو مخالف اين پيشنهاد بود. اول به اين دليل كه در آن زمان نيروي چنداني در اختيار نداشت و در نتيجه جايگاه چنداني هم بدست نمي‌آورد (كه بعدها خواهيم ديد ليوبي دقيقاً عكس اين تفكر را داشت). دوم به اين خاطر كه وي، يوآن شائو رو فردي لايق براي رهبري كمپين نمي‌دانست و در اصل به اين دليل و انگيزه‌ي پنهاني كه مي‌خواست با برهم زدن قدرتي، بصورت نامحسوس قدرت كمپين را در اختيار و در مسير منافع خود قرار دهد. از آنجايي كه در سراسر كشور همه به دنبال سائو سائو و حالا گونگ تاي بودند، وي به ناچار به سراغ يكي از دوستان صميمي پدرش رفت و آنجا منزل گزيد. اما بدبيني سائو سائو و قضاوت عجولانه‌ي وي، منجر به قتل عام تمامي اعضاي خانواده‌ به همراه دوست صميمي پدر وي، لو بوشو گرديد. پس از اين قتل عام بود كه سائو سائو براي اولين بار جمله‌ي معروف و بياد ماندني خود را خطاب به چن گونگ بيان كرد : «من ترجيح مي‌دهم به دنيا خيانت كنم، قبل از آنكه دنيا به من خيانت كند!» چن گونگ كه پس از اين كشتار، تازه به ماهيت و شخصيت حقيقي سائو سائو پي برده بود، تصميم به قتل وي در خواب مي‌گيرد. اما در آخرين لحظه، پشيمان شده و تنها تصميم به ترك سائو سائو و پيگيري آمال و آرزوهاي خود در قالب جنگ سالاري ديگر مي‌گيرد. تصميمي كه شايد بعدها بشدت از آن پشيمان شد! منصرف شدن گونگ تاي از كشتن سائو سائو، واقعه‌اي كوجك بود كه سرنوشت تاريخ را تغيير داد! جدايي چن گونگ براي سائو سائو بسيار سنگين بود. چرا كه وي به خوبي از استعداد شگرف گونگ تاي آگاه بود‌ (سائو سائو در تشخيص و شناخت مردان لايق و شايسته و خلاق، استعداد عجيبي داشت) و مي‌دانست كه براي اهدافي كه وي در سر دارد، وي مي‌تواند بهترين مشاور و دستيار باشد. اما چن گونگ در تصميم خود مصمم بود و اين پافشاري را حتي زماني كه سائو سائو قبل از اعدام، از وي درخواست پيوستن به وي را داشت، به همراه داشت و پيشنهاد سائو سائو را رد نمود. در آينده خواهيم ديد كه پيوستن گونگ تاي به لو بو، چه تركيب خطرناكي را بوجود آورد و آينده چگونه براي اين دو رقم خورد. -------------------------------------------------- اما سائو سائو با مصائب فراوان، سرانجام نزد پدر و برادرانش رسيد و با ثروت پدر، به جذب نيرو و خريداري سلاح و آذوغه پرداخت. ادعاي سائو سائو درخصوص تلاش براي ايجاد ارتش براي رهايي چين از ظلم دونگ ژو، موجب پيوستن شماري از جنگجويان محلي و سربازان تحت امر ايشان به سائو سائو گرديد كه بسياري از ايشان بعدها جزو فرماندهان باارزش سائو سائو محسوب شدند و اين، ارزش كار سائو سائو در جذب نيروهاي وفادار و توانا را نشان مي‌دهد. شهرتي كه سائو سائو بدليل تلاش براي ترور خائن (دونگ ژو) بدست آورده بود، به همراه آوازه‌ي جمع‌آوري لشكر براي وي، يوآن شائو (Yuan Shao – Styled Benchu) را متقاعد ساخت كه در دعوت وي از جنگ سالاران بزرگ و قدرتمند، سائو سائو را نيز دعوت نمايد. اگر چه سائو سائو سپاهي به مراتب كوجكتر از سپاه ساير جنگ سالاران داشت، اما نقشه‌اي كه وي در سر داشت براي اثر گذاري روي نيروهاي ائتلاف، باز نشان از زيركي سائو سائو داشت : «جعل حكم امپراطور براي نبرد با دونگ ژو»! ---------------------------------------------------------- در قسمت بعد، اولين نبرد اثر گذار اين برهه از تاريخ را شاهد خواهيد بود. نبردي كه از قضا پايه‌هاي اصلي آن سه برادر گمنام (ليوبي، ژانگ في و گوان يو) به همراه سون جيان‌ (پدر سون سه و سون چوان) بودند ...!
  21. سلام اینجاست که باید گفت :" آدم شناسی هر چی به از آدمیزاده !!! " .... اسب هم می دونست کی لیاقت داره پشتش بشینه و کی نه !!! در اين كه اسب‌ها راكب شناس هستن شكي نيست. در طول تاريخ هم از اين دست اسب‌ها بوده‌ان. في‌المثل اسب ليو بي، نامش بود Hex Mark كه چندين بار رسماً به خاطر شخص ليوبي جانفشاني كرد و جونش رو نجات داد. نحوه‌ي كشته شدن Hex Mark هم غم انگيزه! در جريان لشكركشي ليوبي به Riverland براي كمك به ليو ژانگ در برابر حمله‌ي همسايه‌ي ايشان هان ژونگ، ليو شانگ نقشه‌اي براي قتل ليو بي مي‌كشه. مشاور نظامي وي پانگ تونگ با تشخيص اين نقشه فداكاري مي‌كنه و خود بر Hex Mark مي‌نشينه و سپاه رو در اون مسير هدايت مي‌كنه و ليوبي رو از مسيري ديگه مي‌فرسته. دشمن در كمين وقتي هكس مارك رو مي‌بينه، به خيال اينكه ليو بي هست شروع به شليك باراني از تير به سمت وي مي‌كنن كه منجر به كشته شدن وي و همچنين Hex Mark مي‌شه! اسب ديگه، اسب زيلونگ بود كه چند باري جونش رو نجات داد. مهمترينش زماني بود كه زيلونگ براي نجات جان پسر ليو بي (ليو شان)، در ميان سپاه سائو سائو گرفتار مي‌شه و يه تنه در برابر انبوه سپاه مقاومت مي‌كنه و در نهايت اسب زخمي زيلونگ كه خودش هم فكر مي‌كرد مرده، بلند مي‌شه و وي رو نجات مي‌ده و دو نفري از معركه جان سالم به در مي‌برن. البته درخصوص ذوالجناج، مركب حضرت سيد الشهداء (ع) هم نيازي به توضيح نيست. همچنين دلدل، مركب پيامبر اكرم (ص)‌ كه پس از وفات ايشان به امير المؤمنين (ع)، سپس به امام حسن (ع) و امام حسين (ع) و پس از آن‌ها به محمد بن حنفيه رسيد و در نهايت هم توسط مردي از قبيله‌ي بني مذحج كشته شد. خلاصه اينكه همين كارا رو كرده كه مي‌گن اسب حيوان نجيبي است ...!!
  22. [quote name='senaps' timestamp='1353239486' post='283544'][quote]ظاهرا حماس تصویر کارت شناسایی دو خلبان صهیونیست رو منتشر کرده که ادعای رسانه های محور مقاومت درباره سقوط فالکون رو تایید می کنه ولی به احتمال زیاد خلبان ها مثل اسرای حزب الله تو جنگ 33 روزه به اجدادشون سامری و قارون ملحق شدن وگرنه مثل گلعاد شالیط خودشون رو نشون می دادن.[/quote] واقعا برای فارس نیوز متاسفم!!! یه مدت رسم بود بهش میگفتن خبردراری فارس!!! واقعا پر بیرا نگفتن.... این خبر رو ببینید.... همینجوری الکی یه سرچ کوچیک کردم و دیدم که عکسی که به عنوان خبر روز اومده مربوط به سال 2006 هستش(6 سال پیش!!!!) [CODE]http://www.farsnews.com/newstext.php?nn=13910828000523[/CODE] [b]کارت شناسایی ۲ خلبان جنگنده صهیونیستی منهدم شده در غزه+عکس[/b] [url="https://www.google.com/search?tbs=sbi:AMhZZiupVCDWqVHzWNP3mLZl6BoioNRMmAD0JlOWaJldSIc4KAK5exkzdWvd5Yfvlg08Jy4Ud33CTijjDd4pMnL8IRovlJaIF0OFIGI-Ymw2BY5LBY2UvVTFPVofDvPYPkf4Q0zO-LXt-APT2FECruA-0SoHN8be1kicVzgRQqGlMdzM_1ikozM8P7wpIzBZR9MA7E-ur6Kw3kU38Xf4DO6qFwrflICs7l7AaA6ZRH5PPta_1PtUNHLmrN--ZSSDTvLJtV-5khrM3JezT0sR4QmBdBeiPhpUpp7Hnf5_1C3SUIkh0OiAyxTB1v_1q5p8NnaIGmIs9Tx0E3rBla6TQBip9z0CSJaBDyAggra-7onKAdKTEwmyXRwYlbdPcVwGwbwDI-oMHQ1DZc-QdsUrFQYRR32nVBp3fJwAPz0TZSn3iBpY6vxZmVy1b3r0ELBCjhDoEKqG1m6xEvXnP4BU1Y67pjE3XmIrX_1KpV4vj0MYdnbei1r-_1A3Mcmwvs37V8NIGg-4oTseJgWoaOwDkAiJ0sFzDHkCdEbwc0qRKKZb_1gA9dmyF9OOO8rUZrhfkey4Y7R9JnF7OLfnk1ZeOENqNtcYvHAh40pzVmx3QhXf-Gbam1ZNeBQoGE5tiWrpQv24atajwKMWvzLyYO9lqU1UNDh47DsTRJG7V-CdWCtEuAOXFihR1LBBfZlodizVZAIR68I3wigSVV56LOGVqNOdBy6eq7dZMkjCbm5v741l1QoxqSdWmuwrPfBXCu73Kbl1lb1wtVzly6fGInBnSdswdrg7gyyZn1Mb9o93ZzRd2T3IMibwzGeKH8XMbJ255aPrUVRfjSF0L_1hXhh9XzGEfGC5JgXvJIkoI4v57Bm1B_1srlTsj-XU8pZEMaxPrbhE9r4_1gK3RCSDf6Nm9lW4CUhwBVV3RrhpnYKwDZbdBYmzHHrIftV3P0JzfL6tvINJ_1hNkHfvp66BpGi3nJCyB0XtdYdyKn8pVVjk-4t6zRB3q6U_13jalmLmUSYKUJ9HiAj3nqUoD4YJNkE63NZ6M8yc90FT6CUaS5sWuUM5XlGSIUCRe3aySiymjWF2z7wZL6i6MMY5oESjZSqBqJZ89mf6ibCfZ-0po6nSphzThSRR6UhmXYa3Ss7uaZ9JVFV_1nJowvuKEebKrhuFN4fgtE8yWGxoupGzCyDKANDwhtfYu-q2kl8QutEcva5pwHhzfYQ_1SV03pip3P2G6dfSYwK2brjhGO5UG5bNm-lcHG6JT7m_1UpKkvZ30YuTlD-lt_1QsOv55ZgVM9LquJC-e2DojVHNWJBMfEbJ8_1zY9Idlv_1roOOQQKNRjHwtXYFEbEuw"]اینم صفحه‌ی مربوطه تو گوگل![/url] اگر خبر رو از خودشون در اوردن، که اشتباه محض هستش! و اگر خبر رو از سایت های دیگه کپی کردن، که بازم باید براشون تاسف خورد که اعتبار خبر رو چک نمی‌کنن... بابا بالاخره شما کله گنده ترین خبرگزاری یه ممکلت 80 میلیون نفری هستین.... چرا اینکارو میکنین عاخه؟[/quote] [quote name='Reichsmarschall' timestamp='1353251365' post='283565']ازاول معلوم بود ماجرای اف-16ها کلا دروغه. ولی خب بعضی دوستان که ما رو جز انسانها حساب نمیکنن باید کمی در مورد دفاع چشم و گوش بسته از فارس نیوز و دروغهاش جواب بدن. فارس گفته از خبرگزاری فرانسه نقل میکنه در حالیکه هیچ لینکی در این مورد پیدا نکردم. اگر کسی تونست پیدا کنه برای ما هم بفرسته. البته مثل همیشه ما رو ... فرض کردن و نشانی سایت براثا رو از زیر عکسها پاک نکردن. شایدم جدیدا اسم خبرگزاری فرانسه به براثا تغییر پیدا کرده. حالا میریم سراغ همین عکس ادعایی که از AFP گرفته شده و جالبه که نه در AFP و نه در gettyimages این عکس رو پیدا نمیکنید. چون اصلا مال این یه هفته نیست! [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/13910828000231_PhotoL.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_13910828000231_PhotoL.jpg[/img][/url] به عکس کارتهای ادعایی نگاه کنید. ضمن اینکه فکر نمیکنم خلبانها وسط آسمون مدارک شناسایی با خودشون داشته باشن، باید نظرتون رو به نکته دیگه ای جلب کنم. این دو تا کارت اصلا متعلق به یک نیرو نیستن چه برسه به اینکه هر دو مال خلبانهای یک هواپیما باشن. اگر نشان نیروهای مختلف اسراییل رو بشناسید میفهمید که نشان "منوره" روی کارت اولی متعلق به موساد و نشان دومی صرفا آرم نیروهای دفاعی اسراییله! [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/mossad2.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_mossad2.jpg[/img][/url] [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/idfLogo.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_idfLogo.jpg[/img][/url] در حالیکه آرم نیروی هوایی اسراییل اینه: [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/bs-021.jpg"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_bs-021.jpg[/img][/url] و پرچم هواییش هم اینه: [url="http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/729px-Israel_Air_Force_Flag_svg.png"][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10027/thumb_729px-Israel_Air_Force_Flag_svg.png[/img][/url] حالا بهتره قبل از تکفیر من، دنبال توجیه این شاهکار فارس باشید یا به صورت منطقی ادعای من رو زیر سوال ببرید. جالبه که امروز اخبار داشت از غرق کردن شناور اسراییلی هم صحبت میکرد و انشاالله اینطوری که اخبار ما پیش میرن تا آخر هفته تل آویو به دست مجاهدان پیروزمند حماس فتح میشه و کلا جهودها به دریا ریخته میشن و دنیا روی صلح و آرامش رو میبینه! خدا همه ما رو از توهم بیرون بیاره.[/quote] ممنون از توضيحاتتون برادرا. كاملاً شفاف و روشن بود و به نظر من مكفي. البته براي كسائي كه مي‌خوان بدونن! والا خودت كه مي‌دوني! وضعيت «آن كس كه نداند و نخواهد كه بداند ...» از «آنكس كه نداند و نداند كه نداند ...» هم وخيم‌تر هست. -------------------------------------------------------------------- از تمامي دوستان درخواست مي‌شه در كلامشون ادب و احترام رو رعايت بفرماين و از بكار بردن ادبيات چاله ميداني و واژگاني كه شايسته‌ي اين سايت نيست پرهيز بفرماين. درصورت تكرار از سوي هر دوستي كه باشه، برخورد لازم انجام خواهد گرفت. پس خواهشاً به جاي بي‌احترامي به همديگه، صرفاً نظرات خود را بيان بفرماييد. پيشاپيش از همكاري دوستان تشكر مي‌كنم.
  23. برادر Generalmohammad گرامی؛ به روی چشم. امشب قسمت دومش رو می ذارم. دوستان در این قسمت، کمی بیشتر می تونن با شخصیت و ویژگی های سائو سائو آشنا بشن. به زودی سر و کله ی سه برادر قسم خورده هم پیدا می شن. لیوبی، گوان یو و ژانگ فی. ------------------------------------------------------------- ممنون از توضیحاتت. بسیار استفاده کردم. البته نمی شه گفت قتل هه جین به خاطر دیر رسیدن دونگ ژو بود. چون هه جین در یک کمین و با حیله ی ژانگ رنگ به قتل رسید. ولی ایده ی حضور سپاه شیلیانگ و دونگ ژو و حمله به پایتخت رو یوآن شائو در ذهن هه جین انداخت و از قضا یکی از مخالفین این قضیه هم کسی نبود جز سائو سائو. نرفتن دونگ ژو هم در اصل سیاست وی بود برای تحت فشار قرار گرفتن بیشتر دربار و دیدیم هنگامی که به پایتخت رسید، چاره ای جز اتکا به وی نبود. امپراطور شائو نیز ابتدا توسط دونگ ژو برکنار و برادر وی، امپراطور شیان به جای وی نشست. دونگ ژو ابتدا لیو بیان (امپراطور شائو) رو زندانی کرد. اما بعداً تصمیم به قتل وی گرفت و با شرابی سمی توسط یکی از زیردستان خود به نام لی رو (Li Ru - Styled Wenyou)، امپراطور نوجوان کشته شد. درخصوص سرنوشت لی رو هم حرف و حدیث بسیاره. در داستانی، لی رو پس از مرگ دونگ ژو تحت امر لی جوئه (از فرماندهان ارشد دونگ ژو) قرار گرفت. اما در داستان دیگه، پس از مرگ دونگ ژو و به دستور امپراطور، لو بو و وانگ یون، به دلیل قتل امپراطور شائو گردن زده شد. --------------------------------------------------------------------- درخصوص لو بو، حقیقتش چیزی که می دونم اینه که دونگ ژو به شخصه به لو بو علاقه ی بسیاری داشت. وی فرمانده محافظان و فرمانده ی ارشد دونگ ژو بود. در قائله ی کمپین یوآن شائو هم لو بو رو برای سرکوب فرستاد. در ماجرای دیائوچان که ان شاءالله در قسمت سوم بهش خواهیم پرداخت هم می شه گفت خیلی دونگ ژو مقصر نبود. نقش وانگ یون بسیار پررنگ بود که ان شاءالله بهش خواهیم پرداخت. شاید بشه گفت کاری که لو بو با دونگ ژو کرد، بیشتر از اونکه بدلیل رفتار دونگ ژو باشه، نقشه ی وانگ یون بود. ---------------------------------------------------- لو بو و اسبش بالکل افسانه ای بودن. جمله ی معروفی رو سائو سائو در وصف لو بو بکار می بره که گویی شعر توصیفی عامیانه درخصوص لو بو بوده : [i]Among men[/i], Lü [i]Bu[/i]; [i]among horses[/i], [i]Red Hare[/i] بعد از مرگ لو بو، سائو سائو دستور داد این اسب رو به هیچ کس ندن تا قهرمانی لایق براش پیدا شه. هنگامی که گوان یو در خدمت سائو سائو دراومد، سائو سائو برای تقدیر از زحمات گوان یو و همچنین نمک گیر کردنش، این اسب رو به وی هدیه داد. داستان مرگ این اسب هم بسیار زیبا و تراژیکه. پس از اعدام گوان یو توسط سون چوان، سون چوان این اسب رو به ما ژونگ (از فرماندهان وو که گوان یو و گوان پینگ رو اسیر کرده بود) هدیه کرد. ولی Red Hare اونقدر از خوردن و آشامیدن امتناع کرد تا مریض شد و مرد تا به گوان یو ملحق شه ! ---------------------------------------------------------------- خوشحال می شم هر قسمتی که قرار دادم، شما هم توضیحات تکمیلی و اصلاحی ات رو بفرمایی تا بیشتر از دانشت استفاده کنم.
  24. برادر سيناي عزيز و گرامي؛ باعث افتخارم هست كه شما به تاپيك حقير تشريف آوردي. بسيار خوشحال مي‌شم كه در ادامه هم پست‌هاي خواندني شما رو بخونم. ----------------------------------------------------- برادران بايندر و بيگدلي عزيز؛ والا ما كه رئيس جمهور بوركينافاسو هم نمي‌تونيم بشيم! چه برسه به امپراطور! به روي چشم. هروقت امپراطور شدم، پستي هم براي شما بزرگواران در نظر مي‌گيرم. شما برادر بايندر مي‌شي فرمانده لشكر. برادر بيگدلي هم مي‌شه وزير تبليغات امپراطوري (يه چيزي تو مايه هاي گوبلز). ---------------------------------------------------- برادر رويال عزيز؛ والا من هرگونه ارتباط با سائو سائو رو بالكل تكذيب مي‌كنم! ولي خوب. سائو سائو اونقدرام كه مي‌گن بد نبوده. يه جنگ سالار قدرتمند بوده كه از قضا برخي سياست‌هاش بسيار هم مبتني بر تكريم سربازان و فرماندهان و مشاورينش بوده. ولي خوب. جاه طلبي اش پاياني نداشته. البته توصيه مي‌كنم ادامه‌ي قضايا رو دنبال بفرمايي. چون داستان جالبي هست اين ماجرا. بالاخص كه ببيني سائو سائو چطوري شد قدرت اول چين. بسيج نيرو در چين هم حرف نداشته. البته بخشي‌اش برمي‌گرده به آماده به رزم بودن ملتش (بعلت نبردهاي طولاني و هميشگي) و بخش ديگري‌اش هم قناعت سربازانش به حداقل مايحتاج كه تأمين آذوغه‌ي ايشان رو ساده‌تر مي‌كرده. ان شاءالله در ادامه بيشتر در اين زمينه توضيح خواهم داد. -------------------------------------------------- برادر amiren گرامي؛ ممنون از شما كه اين تاپيك رو دنبال مي‌فرمايين. ان شاءالله در پست‌هاي آتي هم نظرات سازنده‌ي شما رو بخونم و ازشون حسابي بهره ببرم. ان شاءالله در پست‌هاي آتي، ارزش مشاورين نظامي و استراتژيسين‌هاي گروه‌هاي مختلف رو بهتر متوجه خواهيد شد. -------------------------------------------------- برادر 100 گرامي؛ بايد عرض كنم كه شايد اونطور كه بايد و شايد سائو سائو رو نشناخته‌اين. ان شاءالله اگه همراه اين تاپيك بشين، بهتر وي رو خواهيد شناخت و بالاخص روحياتش رو. ولي بايد بگم كه شكست سائو سائو در نبرد صخره سرخ، تازه ابتداي كار بود. با وجود شكست وحشتناك سائو سائو، وي تا آخر عمرش قوي‌ترين بخش قلمرو سه حكومت رو تشكيل داد. -------------------------------------------------- در آخر اين رو هم عرض مي‌كنم كه ان شاءالله وقتي نوبت به جنگ‌ها و درگيري‌ها برسه، سعي مي‌كنم توضيحات مناسب‌تري درخصوص نحوه‌ي نبردها، آرايش‌هاي نظامي و استراتژي‌هاي بكار برده شده در نبرد عرض كنم. البته اون موقع، نيازمند مشاركت تخصصي اعضاء محترم درخصوص تحليل نبردها هم خواهم بود.
  25. [quote name='senaps' timestamp='1353101307' post='283239'][quote]در بخش انگليسي ، فقط مقاله ارسال كنيم يا اخبار معتبر انگليسي رو هم قرار بدهيم ؟ مقالات تأليفي باشند يا ميتوان عمليات كپي ، پيست را هم انجام داد ؟ سايت سياهي هم وجود دارد يا نه ؟[/quote] فک کنم منتظر بودن من پست بدم تو این انجمن تا پاکش کنن نه؟! اون بخش که کلا به فنا رفت،ولی دو تا انجمن دیگه تو بخش خبرها ایجاد کردن یکیش انجمن خبرهای انگلیسی هستش و دیگری اینکه عنوان انجمن ارسال تاپیک به سایر بخش های اون تالار رو انگلیسی کردن کپشنش رو!!! تاپیک بدبخت من کجا رفت خدا میدونه![/quote] دوست گرامی. چیزی پاک نشده. تاپیک شما هم سرجاشه. صرفاً طبقه بندی مباحث انگلیسی تغییر کرده و هر مبحث ذیل بخش مربوطه قرار گرفته. این هم تاپیک شما : [url="http://www.military.ir/forums/topic/23243-islamic-republic-of-irans-army/"]http://www.military....-of-irans-army/[/url] -------------------------------------------------------------- امکان منفی دادن بصورت موقت و بنا به صلاحدید برادر سعید حذف شده. ان شاءالله طی روزهای آینده، این امکان مجدداً برقرار خواهد شد. پس خواهشاً دوستان از قضاوت های عجولانه و پیش داوری های نادرست اجتناب بفرماین.