-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
روزنه اي به 95 ماه نبرد و پايداري {امار جنگ}
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در عملیات های نظامی ایران
[quote]البته این لیست تا حدودی ناقصه ! برخی عملیات ها مانند : حمله 23 مهر ارتش - عملیات مروارید - عملیات نصر (هویزه) 15 خرداد 1359 - عملیات توکل در 20 دی 59 از قلم افتاده ند...[/quote] برادر جان. ليست حقير رو فرمودين يا اين دوستمون رو؟ نگاهي به اون فايل PDF انداختين؟ -
روزنه اي به 95 ماه نبرد و پايداري {امار جنگ}
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در عملیات های نظامی ایران
ممنون دوست گرامي. البته قبلاً در بخش جنگ، چنين تاپيكي زده شده بود و يه فايل جدولياي هم تنظيم شده بود كه تا حدودي از اطلاعات ارسالي شما، كاملتر بود. http://mostafa-by.persiangig.com/document/War.pdf ولي باز هم دست شما درد نكنه از بابت ارسال اين مطلب. -
برادر رويال عزيز؛ اساساً مفهوم اقتصاد، به معني توليد و عرضهي صرف نيست. بطور مثال چين به راحتي ميتونه نياز به غلات خودش رو تأمين كنه؛ با سرزمينهايي وسيع و زمينهاي كشاورزي فراوان. ولي مياد غلاتش رو از امريكا وارد ميكنه. يا بالعكس. امريكا بهترين پوشاك رو ميتونه توليد كنه. ولي مياد پوشاك مرغوب چيني رو وارد ميكنه. اساساً در جهان اقتصاد، تجارت مفهوم داد و ستد رو داره و در ازاي هر عرضهاي، تقاضايي رو بايد داشته باشين. اينطور نيست كه شما صرفاً عرضه كننده باشين و تمايلي به تقاضا نداشته باشين. چرا كه اقتصاد ساير كشورها هم از اين راه تأمين ميشه. اين يه اصل اقتصاديه و نسبتي در اقتصاد وجود داره به نام «تراز پرداخت» كه به بررسي موازنهي بين واردات و صادرات ميپردازه. هرقدر اين تراز بيشتر مثبت باشه، نشان دهندهي فزوني صادرات بر واردات و هرقدر منفيتر باشه، نشان دهندهي چربش واردات بر صادرات هست. در اصل تراز پرداخت هست كه سوددهي تجارت خارجي كشورها رو به نمايش ميذاره و قدرت اقتصاديشون رو نشون ميده. والا تمامي كشورها، حتي فقيرترين كشورها هم صادرات صرف ندارن و يا واردات صرف. متأسفانه اين تراز درخصوص كشور عزيزمون، وضع چندان جالبي نداره. --------------------------------------------------- مسئلهي بعدي، بحث كاهش درآمدهاي ايران بود كه شما ازش عبور فرمودين. ولي مشكلي بسيار بزرگ و خطرناكه. همونطور كه عرض شد مبادلهي كالا به كالا و كاهش شديد ارز، بالاخص دلار در دست و بالمون، بالاخص با تحريم بانك مركزي و عدم امكان پرداخت بدهيهاي خارجيها به ما، بزرگترين مشكلمون كه همانا كسب درآمدمون هست رو عيان ميسازه. همونطور كه عرض شد مبادلهي كالا به كالا و يا دريافت ثمن معاملات نفتي به ارزهايي چون روپيه، ين و روبل، تنها نتيجهاش افزايش خريد و واردات و در نتيجه منفيتر شدن تراز پرداخت كشور ميشه و بزرگترين آسيبش، در كسري شديد بودجه و عدم تحقق درآمدهاي پيشبيني شدهي بودجهاي هست. بزرگترين مشكل بودجهي كشور، بودجهي جاري هست كه خواه ناخواه دولت ميبايست پرداختش كنه. بهترين مثال از اين بودجه هم حقوق كارمندان دولت هست كه براشون اصلاً اهميتي نداره كه دولت نفتي فروخته يا نفروخته. بلكه اساساً بايد سر ماه حقوقشون رو دريافت كنن! حالا از هر راهي! دولتي كه امكان تحقق درآمدهاش رو نداشته باشه (چه درآمدهاش رو بوسيلهي كالا كسب كرده باشه و چه تعهدي باشه و امكان دريافتش در آيندهاي نزديك چندان قابل تحقق نباشه)، عملاً ورشكسته خواهد بود و براي جبران كسري بودجهي جارياش (عمراني كه سهله!!) مجبور به استقراض خواهد شد كه بخشي از اون، در قالب استقراض از بانك مركزي و يا برداشت از حساب صندوق ذخيرهي ارزي خواهد بود كه البته بشدت تورمزاست (و بخش عمدهاي از تورم چند سال اخير، بعلت اين امر بوده است) و از طرف ديگه، بعلت عدم وجود پشتوانهي اقتصادي، خود اين تزريق پول نيز تورمزا خواهد بود و تورمي مضاعف رو در پي خواهد داشت كه تنها يكي از پيامدهاش، تعطيلي بنگاههاي اقتصاديه. از طرف ديگه، خود بانك مركزي هم بشدت دستش از ارز خالي شده و اگه اين تحريمها بيشتر بشن، عملاً پولي براي استقراض باقي نميمونه و راه چاره، همانا چاپ اسكناس بدون پشتوانه خواهد بود كه نتيجهاش چيزي جز سقوط ارزش پول ملي و افزايش وحشتناك تورمها نخواهد بود. طبيعتاً انتظار استقراض خارجي رو هم نخواهيم داشت! تازه تمامي اين شرايط، بر اين اساس هست كه نه جنگي رخ ميده و نه ما تحريم نفتي ميشيم و ميتونيم حداقل به همين كشورهاي فعلي، نفتمون رو بفروشيم. --------------------------------------------------- مسألهي بعدي، ليست مد نظر شما جهت توليدات داخلي هست كه با كمال تأسف بايد عرض كنم كه ما در زمينهي ساخت بسياري از محصولات، دچار مشكلات عديدهاي هستيم و بدون واردات، عملاً امكان انجامش رو نداريم. واردات ما هم چيزهايي بسيار بيشتر از مواردي هست كه شما ليست فرمودين. فقط در همين حد عرض شود كه خوابيدن بسياري از پروژههاي نفتيمون، نتيجهي عدم فروش قطعاته. يا خوابيدن بسياري از كارخانجاتمون بدليل همين تحريمهايي است كه بسياري از محصولات حياتي مورد نياز كارخانجاتمون رو نميتونيم خريداري كنيم. توليدات داخلي هم حتي اگه باشه، اونقدر از كيفيت نازلي برخوردار هست كه عملاً نه تنها صرفهي اقتصادي نداره، بلكه گاهاً دردسرساز هم ميشه. شايد سادهترين مثالش همين پژوهاي GLXاي بود كه تبديل به بمب متحرك در تهران شدن! علتش هم البته بسيار مشخص بود كه با ماست مالي مسئولين امر ...! اينطور نيست كه ما فكر ميكنيم قادر به ساخت همه چيز هستيم. درسته كه در بسياري صنايع، پيشرفتهاي قابل ملاحظهاي داشتيم، ولي حقيقتاً هنوز با صنعتي شدن كيلومترها فاصله داريم. پس همه چيز با تعرفه بستن و يا حصار كشيدن دور خودمون حل نميشه. ضمن اينكه اساساً هدف از اين تحريمها، به ستوه آوردن ملت ايران و در مقابل دولت و حكومت قرار دادنشون هست و اتفاقاً اين دست رفتار، بيشتر به تحقق اين امر كمك خواهد كرد. ولي متأسفانه مسئولين امر چندان به اين موضوع توجهي نميكنن و هنوز روي پايبندي مردم روي انقلاب، حسابي صد چندان باز كرده و اهميتي به فشارهاي اقتصاديشون نميدن! =================================== همونطور كه عرض شد، بحثهاي اقتصادي پيچيده و تخصصي هست و وارد هر مبحثياش كه بشيم، بايد كلي توضيح و تفصيل رو ضميمهاش كنيم و اينطور نيست كه بشه فرمول سادهاي براش پيدا كرد و يا نسخهاي ساده براش پيچيد. اساساً هر جاي اقتصاد رو كه دست بزنيم، خيلي جاهاي ديگهاش دستخوش تغييرات ميشه و همين امر، حساسيت اقتصاد رو دو چندان كرده. پس بياين اميدوار باشيم كه سناريوي برادر alala تحقق پيدا كنه و كمي فرصت براي سازماندهي مجدد اقتصاديمون پيدا كنيم. چون در غير اينصورت تبعات بسيار سنگيني در انتظارمون خواهد بود كه نه با شعار حل خواهد شد و نه با وعده و وعيد.
-
برادر رويال عزيز؛ فرمايش شما صحيحه و متين و البته قابل بحث. لكن شما شايد به عمق فرمايش جناب سعيد توجه نفرموده باشين. اين درست كه افزايش هزينههاي انرژي، مستقيماً روي اقتصاد اين كشورها اثر ميذاره و مواردي كه شما گفتين رو ميتونه پديد بياره، لكن به اين معني نيست كه تماماً اين اتفاق ميافته و به قول دوستي، غرب بدبخت و بيكار ميشه و صنايعش ورشكسته و كشورهاي دنيا استقلال پيدا ميكنن و اسلام پيروز ميشه و امريكا نابود! اساساً تحليلهاي اقتصادي، سواي ايدئولوژي زدگي و شعارزدگي هست و بايد قدم به قدم مورد بررسي قرار بگيره. ----------------------------------------------------- در فرمايش جناب سعيد، هرچند كه با مقداري غلو همراه شده و البته دوستان هم از همين قضيه استفاده كرده و پاسخ غلو ايشون رو (و نه پاسخ فرمايش ايشون رو) دادن، مهمترين نكته بحث انتقال هزينه از توليد كننده به مصرف كنندهاس. اساساً كسائي كه فكر ميكنن افزايش قيمت انرژي، امري بيسابقهاس كه درصورت وقوع، باعث فروپاشي جهان غرب ميشه، قطعاً تاريخ رو به درستي مطالعه نفرمودن. چرا كه بحراني بسيار بدتر از اين قضيه، در ماجراي تحريم نفتي اعراب پديد اومد و نه يه ايران با دو ميليون بشكه صادرات نفتي، بلكه جهان عرب بودن كه براي چند روز پاشون رو روي شلنگ تغذيهي نفتي جهان گذاشتن. قطع نفت جهاني مفهوم بدي داره كه كمترين اون، داون شدن كارخانجاتشون هست كه همين مسئله، حتي براي يك روز هم زياني هنگفت رو وارد ميسازه. اما براي اين قضيه، به سرعت تدبيري انديشيده شد. نميدونم دوستان چرا هميشه غرب رو موجودي احمق و بيدست و پا فرض كرده و در تمامي تحليلها، چه تحليل نظامي، چه سياسي و چه اقتصادي، اون رو موجودي منفعل و خنگ تصور ميفرماين كه فقط يك كار رو انجام ميده! گويي بازي جنرالز هست كه اگه از يه تاكتيك استفاده كنيم و مثلاً يه تعداد توپخانه، تك تيرانداز و آرپيجي زن بسازيم، دشمن همينطور پمپاژ نيرو ميكنه و ما هم همهشون رو شكار!! گويي اصلاً و ابداً تغيير استراتژي رو براي دشمن قائل نيستيم و خويشتن رو فقط عقل كل ميدونيم. ---------------------------------------------------- قطعاً افزايش قيمت انرژي در جهان به ضرر اقتصاد جهاني هست. ولي چيزي كه مسلمتره اينه كه ضرر اين مسئله براي كشورهاي مصرف كنندهي نهايي به مراتب بدتر و فجيعتر از كشورهاي توليد كنندهاي هستن كه هرچند تورم رو تحمل ميكنن، ولي امكان انتقالش به مصرف كننده رو دارن. ولي مصرف كننده چطور؟! مثالي ميزنم كه موضوع سادهتر و روشنتر بشه. همين گرانيهاي اخير رو اگه در نظر بگيريم، به نظر شما توليد كنندگان شير ضرر كردن؟! يا رانندگان كاميون و تريلي كه حمل و نقل رو بعهده دارن؟ يا مصرف كننده؟! آيا مصرف كنندگان به سمت خريد گاو و دوشيدن شير و پرورش گاو روي آوردن؟ يا مجبور شدن هزينهي بيشتري رو بپردازن؟! درسته كه افزايش قيمتها، منجر به افزايش هزينههاي توليد شد. ولي يه اصل ساده در اقتصاد وجود داره و اون، «بهاي تمام شدهي كالاي آماده براي فروش» و مهمتر از همه «بهاي تمام شدهي كالاي فروش رفته» هست كه هم سود و سر بسر و تابع سود و تابع بازار رو تعيين ميكنه و هم تعيين وضعيت مصرف كنندهي نهايي رو. مثالي ديگه ميزنم. در ماجراي ماليات بر ارزش افزوده كه بر صنف طلافروشان بسته شد، آيا طلا فروشان سودشون كم شد؟ يا هزينههاشون كه افزايش پيدا كرد به خاك سياه نشستن؟ يا خيلي راحت اين افزايش رو به سمت مصرف كنندهي نهايي انتقال دادن و عملاً به گردن اونا انداختن؟ مثالها از اين دست بسياره. --------------------------------------------------- اگه فقط دوستان اين سوال رو از خودشون ميپرسيدن كه «چرا با وجود افزايش شديد قيمت نفت، وضع ما بهتر نميشه كه هيچ، بدترم ميشه»، خيلي از سوالات دوستان بصورت پيش فرض پاسخ مييافت. هرچند كه نگاه ايدئولوژيك زدهي ما در عرصهي اقتصادي، سريعاً پاسخ اين سوال رو به مافياي قدرت، صهيونيسم جهاني، تحريمها، جريان انحرافي، جنبش سبز و يا حداكثر وجود دزدي تو كشور مرتبط دونسته و با پاك كردن اساسي صورت مسئله، سعي در فرار از حقيقت داره. لكن علت اصلي اين قضيه، دقيقاً برميگرده به اينكه ما، مواد اوليه رو ميفروشيم به قيمتي خام (هرچند بالا)، ولي موادي رو خريداري ميكنيم به قيمتي با ارزش افزوده و چند برابر شده (بعلت افزايش در هزينههاي توليد ناشي از افزايش در قيمت مواد خام) و در حقيقت چند برابرش رو از جيبمون ميره! صد البته فهم اين موضوع، زماني ميسر ميشه كه دوستان از خواب خرگوشي «خود كفايي» بيدار شده و با حقايق اقتصادي ما آشنا بشن. والا در مقام شعار، ما همه چيزمون رو خودمون توليد ميكنيم و اساساً خريدهاي خارجي هيچ تأثيري روي اقتصاد ما ندارن. ----------------------------------------- نكتهي ديگري كه در فرمايشات دوستان به چشم ميخوره و البته بسيار هم عجيبه، بحث افزايش قيمت و سود كردن ايران هست. منهاي موضوع مطرح شده در بالا، اساساً دوستان گويي هنوز حقيقت تلخ تحريمها رو درست متوجه نشدن. اينكه ما الان چند وقتي هست كه در ازاي طلبهاي نفتيمون، رو به مبادلهي كالا به كالا آورديم! از فروش نفت فوق ارزان به چين؛ اونهم در قالب قراردادي بسيار بلند مدت (كه فرض ميگيريم به دليل ملاحظات سياسي و امتياز دادن به اين كشور جهت برخي امور آتي صورت پذيرفته) كه بگذريم، و در اين قضيه روسيه رو هم (شايد به دليلي مشابه) فاكتور بگيريم، ما در اكثر كشورها با مشكل وصول مطالباتمون مواجهيم و بامزه اينكه اين كشورها پول دارن كه پول كشورهاي ديگه رو بدن، ولي در برخورد با ما، چون ميدونن كه مشكل داريم سوسه ميان! يه نمونهاش، همين هند هست كه اونقدر بدهياش به ما زياد شد كه در برههاي از زمان تهديد به قطع نفتش كرديم (و البته تحريمهاي فعلي باعث شده دو دستي بچسبيمش!!). همين چند وقت پيش، مسئولين با افتخار تمام اعلام كردن كه تقريباً نيمي از پول نفت ايران رو هند به روپيه خواهد پرداخت (و جالبتر اينكه درخصوص بازپرداخت نيم ديگر نيز چيزي عنوان نشد!!). يا دادن پشم به ازاي پول نفت توسط نيكاراگوئا! يا ساير مبادلات كالا به كالا با ساير كشورها. يا بدهيهاي فوق سنگين كشورهاي اروپايي به ايران از بابت پول نفت!! به اين مسئله، كاهش شديد دلار رو هم اضافه بفرمايين و اينكه ايران در برههاي سعي كرد با دور زدن دلار، ارزهايي مثل يورو، روبل و ين رو جايگزين كنه و البته نتيجهاش رو همه ميدونيم چي شد. جالب اينكه چين هم آمادگي خودش رو براي پرداخت پول نفت ايران با «ين» اعلام كرده. روسيه هم پيشنهادي مشابه رو با روبل! اين امر، در سادهترين مفهوم خودش به اين معني هست كه پولي كه از بابت فروش نفت حاصل ميشه، عملاً درآمدي براي كشور به حساب نخواهد اومد و نتيجهاي جز افزايش شديد واردات محصولات (بعلت عدم تبديل پذيري در بازار) و مصرفيتر شدن بيشتر ايران رو به دنبال خواهد داشت كه صد و پنجاه درصد مغاير با هدفگذاري رهبر معظم انقلاب درخصوص مباحث اقتصادي هست. لكن متأسفانه نگاههاي شعار زده و يا عمدتاً ناآگاه نسبت به مسائل اقتصادي، هيچيك از اين مخاطرات اقتصادي رو نميبينن و فكر ميكنن فقط با جنگ يه سري اتفاقات ميافته و قطعاً بازندهي اول و آخرش هم غرب و اسرائيل خواهند بود. ================================ مسئلهي بعدي اينه كه نميدونم چرا ما هميشه تو تحليلهامون، ميايم ديگرون رو به خاك سياه مينشونيم. مثلاً ميگيم اگه به ما حمله كنن، قيمت نفت فلان ميشه و چنين ميشه و چنان. يا مثلاً امريكا به نابودي كشيده ميشه و قص علي هذا! گويي اين وسط چيزي كه اصلاً ارزش نداره، كشور خودمون هست. يعني معتقديم «ديگي كه براي من نجوشه، ميخوام سر سگ توش بجوشه». اين تصميم گرفتن به جاي ملت ايران و اينكه فكر كنيم اگه الف و ب در قدرت نباشن يا نظام ايكس و ايگرگ در قدرت نباشن، پس سر اين خاك و اين مردم هرچي بياد اهميتي نداره و مهم اينه كه اگه ما زمين ميخوريم، دشمنمون هم زانوش خراش برداره، يعني بيقيدي! جالب اينجاست كه در تحليلهاي معكوسمون، دشمن رو نگران جان سربازان، نگران مردمش، نگران خاكش و نگران تماميت ارضياش معرفي ميكنيم؛ ولي خودمون رو دقيقاً در نقطهاي عكس به تصوير ميكشيم!! اين دست تحليلها، منهاي غيرواقعي بودنشون، از منطق عقلاني هم برخوردار نيستن و درست مثل آتش زدن خانه، براي جلوگيري از تصاحب خانه توسط دزدهاست! حال اينكه اين آتشسوزي، باعث آتش گرفتن خانههاي مجاور ميشه و ما در بهترين حالت، فقط حق داشتيم درخصوص خانهي خود تصميم بگيريم! ================================ از بحث حسابي دور شديم. دوستان بهتره يكم آستانهي تحملشون رو درخصوص حرفهايي كه به زعم خويشتن غلطه (حال اينكه شايد هم درست هم باشه و دوستان نظرشون غلط باشه)، بالاتر برده و احترام به نظرات مخالف رو كمي در خودشون تقويت بفرماين. بعد هم بحثهاي اقتصادي، بحثهايي نيست كه با چهار تا شعار و يا لغز گويي از سوي دو طرف صورت بپذيره و حقيقتاً بحثهايي تخصصي هست كه بهتره دوستان، درصورت نداشتن دانش اقتصادي لازم، وارد بحث نشن. چون حقيقتش بحث جالبي از آب درنمياد. ================================ علي اي حال اميدوارم نتيجهي اين مذاكرات، سودمند و گامي رو به جلو باشه و به نفع و سود ايران و ايراني.
-
تاپیک جامع بررسی وضعیت جزایر ایران در خلیج فارس تاپیک جامع بررسی وضعیت جزایر ایران در خلیج فارس
mostafa_by پاسخ داد به salar1989 تاپیک در مباحث جامع نظامی
[quote][quote]دوستان بهتره در اظهار نظراتشون، از ادبيات نژاد پرستانه و برتري نژادي استفاده نفرماين. تفاخر به ميهن يه چيزه و تفاخر به نژاد چيز ديگري. ضمناً بعيد ميدونم كشورگشايي در هر عصري، جزو اسباب تفاخر قرار گرفته باشه! والا امروز انگلستان بايد بيشترين اسباب تفاخر رو نسبت به جهانيان داشته باشه و ما هم سر تعظيم فرود بياريم!![/quote] جناب mostafa_by با سلام نميدونم منظور شما از كشورگشايي چيه يا چقدر تاريخ خونديد اما ميدونم تاريخ هويت ونژاد مانند روح انسان ايا شما وقتي درباره نبرد ترموكوپل يا جنگ چالدران فكر ميكنيد فكرتون فرق ميكنه در جنگ اول ايران غير مسلمان با يونان ميجنگه در حالت دوم ايران مسلمان با عثماني ميجنگه نه برادر تو دو تا حالت از رشادت ايراني خوشحال ميشي از باختش ناراحت ميشي فراتر از هرچيز ديگه ايي برايه تو هم برادر عزيزم ايرانه پس تو وقتي از افتخارات ايران شاد ميشي دليل بر فاشيست بودنت نيست اره مسلمونيم اما ما ايراني مسلمونيم نه مسلمون ايراني برادر عزيزم اين بي ادبي منو ببخش نميخواستم اينجور حرف بزنم اما چند بار ديدم كه شما موقعي كه از ايران صحبت ميشه ناخودآگاه جبهه ميگيريد و به كساني كه طرفدار هويتشونن ميگيد نژادپرست خواستم بگم اگه ادم تاريخ و هويتشو فراموش كنه پوچ ميشه ميشيم الان كه هستيم برادرم ايا واقعا همه اونهايي كه تو جنگ ايران و عراق شهيد شدن واسه بهشت بوده نه برادر ميتونم بگم بيشينه آنها براي ايرانشون بوده براي هويتشون بوده پس تو هم بيا به هم بگيم با يكصدا زنده باد ايران ما نه ايران من يا تو[/quote] عليكم السلام دوست گرامي. ممنون از توضيحاتتون. قطعاً مطالعهي بنده از تاريخ بسيار اندك و ناچيزه و در حساب نمياد. لكن چيزي كه ميدونم اينه كه بين نبرد تروموپيل (فكر كنم نبردي به نام ترموكوپل نداشته باشيم و احتمالاً اشتباه تايپي بوده. شايدم هست و بنده بياطلاعم) و نبرد چالدران زمين تا آسمون فرق ميكنه. نبرد ترموپيل، تهاجم گستردهي خشايارشا براي فتح يونان بود و نبرد دوم، دفاعي از ميهن در برابر حملهي سلطان سليم اول. نبرد اول، بر سر تصرف آب و خاك كشور همسايه بود و نبرد دوم، بر سر حفظ آب و خاك خود! در نبرد اول، با انبوهي لشكر به مصاف كشوري كوچك، با لشكري كوچك و كمشمار رفتن و در نبرد دوم، با لشكري كوچك و با كمترين امكانات (تير و كمان و شمشير)، به مصاف لشكري انبوه و مجهز به تسليحات روز (باروت، اسلحه و توپ). اساساً بسيار فرق هست بين تهاجم و دفاع. همونطور كه نبرد هشت سالهي ما به مفهوم حقيقي، دفاع از مهين بود (حتي زماني كه در خاك عراق، سنگر دفاعي رو تشكيل داده بوديم). من به عنوان يك انسان ايراني، به اين افتخار نميكنم كه اجدادم مصر رو فتح كردن يا هند رو يا يونان رو. چون آتيلا هم فاتح بود. اسكندر هم فاتح بود. ناپلئون هم فاتح بود. پطر كبير، هيتلر، استالين، سلطان محمد فاتح، چنگيرخان و تيمور لنگ و بسياري از شخصيتهاي خوب و بد تاريخي هم فاتح بودن و سرزمينهاي زيادي رو فتح كردن. صد البته رفتارشون با سرزمينهاي اشغالي و علل فتح اون سرزمينها، تفاوتهاشون رو نشون ميده. لكن اينجا جاي اين بحث نيست. بحث اصلي سر اينه كه آيا داشتن ارتشي قوي و تسليحاتي به روز و تيزهوشي فرماندهان و امثالهم، اسباب تفاخره؟ اگه اينطوره امروزه بايد به ايالات متحده نيز مردمش افتخار كنن كه از اون سر دنيا، كلي كشور رو فتح كرده و باران تسليحات سبك و سنگين رو بر سر مردم اون كشورها فرود آورده؟! آيا بايد مردم انگليس به انگلستان افتخار كنن كه اونقدر سرزمينهاي مختلف رو فتح كرد كه ادعا كرد در سرزمين انگلستان، هيچوقت خورشيد غروب نميكند؟! آيا بايد به چنگيز و تيمور و هيتلر و آتيلا و نبوغ فوق العادهي نظاميشون افتخار كرد؟! هرچند كه اينها در بين ملل خود، جزو مفاخرشون محسوب ميشن! طبيعيه كه ذات بشر، از اين چيزها خوشش مياد. اينكه چقدر ما خفن بوديم كه اينهمه جا رو گرفتيم و اينهمه قدرت بوديم و ال ميكرديم و بل! ولي تمامي اينها، جايگزين يك كتاب نميشه! تمامي اين لشكركشيها، در برابر يك ابن سينايي كه امروز و پس از ده قرن هنوز داره نام ايران رو در محافل علمي جهان يدك ميكشه ارزش نداره! در برابر ابن هيثم ها! در برابر رازيها! خوارزميها! حافظ ها! خيامها! سعديها! ------------------------------------------------------------- فكر كنم فرهنگ و تمدن، سواي لشكر و لشكر كشي و برج و بارو سازي و كاخ و ابنيهي سنگي ساختن باشه! يا هجاريهاي كپي پيست شده از ساير ملل. يا به سلطه درآوردن 127 تمدن و قوم و قبيله. فرهنگ، چيزي فراتر از اينه كه عموماً لشكركشان از اون بهرهي چنداني نبردهان. ================================= البته اين موارد، ناقض تاريخ پرافتخار ايران نبوده و نيست. سرزميني كه مردمش چنان غيور بوده ان كه در برابر متجاوزين، از هر كاري كه از دستشون برمياومده دريغ نكرده و با جان و دل از سرزمينشون دفاع كردهان. چه در جنگ چالدران، چه جنگهاي با امپراطوري روسيه و چه در هشت سال دفاع مقدس! اين روحيهي دفاع، قابل تقديره. ولي بعيد ميدونم اين تقدير هم دليلي باشه براي بيان حرفهاي نژاد پرستانه و تحقير نژادها، قوميتها و مليتهاي ديگه! -
تاپیک جامع بررسی وضعیت جزایر ایران در خلیج فارس تاپیک جامع بررسی وضعیت جزایر ایران در خلیج فارس
mostafa_by پاسخ داد به salar1989 تاپیک در مباحث جامع نظامی
دوستان بهتره در اظهار نظراتشون، از ادبيات نژاد پرستانه و برتري نژادي استفاده نفرماين. تفاخر به ميهن يه چيزه و تفاخر به نژاد چيز ديگري. ضمناً بعيد ميدونم كشورگشايي در هر عصري، جزو اسباب تفاخر قرار گرفته باشه! والا امروز انگلستان بايد بيشترين اسباب تفاخر رو نسبت به جهانيان داشته باشه و ما هم سر تعظيم فرود بياريم!! -
درگیری نظامی امریکایی ها در افغانستان ( ویدئو - دوربین از دید سرباز )
mostafa_by پاسخ داد به ColonelShak تاپیک در گالري نيروي زميني
ممنون كلنل جان. مثل هميشه ناب بود و عالي. دستت درد نكنه. راستي. فعلاً مديا فاير رو خدا آزاد كرده و ميشه ازش استفاده كني (تا فيلترينگ بعدي!!). -
فیلم گشتی رزمی تاخت از تیپ ۶۵ نیروهای ویژه هوابرد (نوهد) - اختصاصی ارتشی دات کام
mostafa_by پاسخ داد به Goebbels تاپیک در گالري عكس و فيلم
ممنون برادر جان. ولي فيلم با كيفيت بالاترش رو نداشتي؟ -
نگاه تاريخ؛ از منظر ايدئولوژيك ! حقيقتاً امري جالبه! جالبتر اينكه اگه نهياش كني، ميشي سكولار !! انگار نه انگار كه يكي از اصول روايت تاريخ، همين بيطرفيه!! بامزهتر اينكه اگه عنوان شه كه در روايت تاريخ، بيطرف باشين و حقيقت رو بگين؛ نه اوني كه دوست دارين و فكر ميكنين رو، آدم متهم ميشه به برچسبهايي فوق تكراري!! خداوند پدر كسي كه اولين بار فرضيات دائي جان ناپلئوني توطئه رو در ايران باب كرد رحمت كنه!! ------------------------- و خداوند توجيه را آفريد ...! ولي اي كاش دوستان به جاي تهاجم به شخصيت بحث كنندههاشون، پاسخ تناقضات فرمايشاتشون رو ميدادن! هرچند كه انتظاري جز اين هم نميرفت. ===================== اين بحث تا ابد الدهر فايدهاي نداره. البته فرمايشات برادر مرتضي مورد تأييد بندهاس. لكن اين امر، پيششرطي رو ميطلبه كه اوليش، همين احترام متقابله كه ...!!
-
عرض بنده يك مفهوم كاملاً ساده داشت و اون اينكه اساساً نه در جايگاهي هستم و نه خود رو در جايگاهي ميبينم كه مبناي قياس با ديگران قرار بدم! بنده از بيطرفي خودم حرفي نزدم كه شما مصطفي سابق رو به عنوان نقيض عرض بنده آوردين. كما اينكه افتخارم بوده كه هرگاه كه نياز بوده، جانب كشور و رهبر و انقلابم رو گرفتهام؛ هرچند كه هزاران برچسب از خودي و غيرخودي دريافت كرده باشم و كنم! لكن اين هم باعث افتخارم ميبود، اگه ميتونستم در بحثهاي خودم، بطور كامل بيطرفي رو رعايت كنم. هرچند كه همين رعايت كجدار و مريض هم هزار و يك اتهام و برچسب رو برام بهمراه داشت. واي به حال روزي كه مثلاً از زبان يك سكولار، بخوام قضيه رو بررسي كنم! يا از نگاه يك اسرائيلي!! اما اينكه بنده دچار شكاكيت در همه چيز شدهام يا نه، امري است كه شايد بشه روش بحث كرد. هرچند كه معتقدم خدمتي كه شكاكيت به بشريت كرد رو هيچگاه تعصب نكرد. لكن در پس پردهي شكاكيت هست كه حقيقت نهفتهاس و تلاش براي كشف اون بيشتر و بيشتر ميشه. هرچند كه خطر گمكردن راه هم هميشه هست. اما اينكه آيا بنده «در پس «پرده تصنعی [اطوار] شکاکیت صرف و بی خود و بی جهت» پناه» گرفته و همه رو متهم كردهام به انواع و اقسام مواردي كه شما فرمودين، قضاوتش با دوستان. هرچند كه عليالظاهر حكم دوستان از قبل صادر شده و نيازي به قضاوت نيست! عرض بنده خيلي مشخصه. در كشف حقيقت، ايدئولوژي كمكي به شما نميكنه. ايدئولوژي بيشتر چراغي هست براي گم نكردن مسير اصلي. هرچند كه گاهي ايدئولوژي چنان با خواستهاي مادي و تمايلات شخصي مخلوط ميشه كه عملاً از ايدئولوژي اوليه فاصله ميگيره و فقط نامي از اون باقي ميمونه. شايد بهترين مثال براش، همين ماركسيسمي باشه كه هر سال، بيشتر به پوستهاي مزين به نام ماركسيسم شباهت پيدا ميكرد تا ايدئولوژي ماركسيسم. --------------------------------------------- مسأله اينجاست كه با شعار نميشه به بحثي منطقي دست پيدا كرد. اگه در اين زمينه شك دارين، ميتونين اين رو از اساتيد مسلم سايت استعلام بفرمايين و بپرسين علت كمكار شدن و كاهش شديد فعاليت ايشان در بحثهاي ايجاد شده در تاپيكها چي هست. اين ديگه عرض بنده نيست! اتهام پراكني بنده براي پنهان كردن «پرده تصنعی [اطوار] شکاکیت صرف و بی خود و بی جهت» بنده هم نيست! چون اساساً موضوع بحث بنده نيستم. شايد اگه بنده، دشمن فرضي جديد سايت نبودم (و به قول دوست بزرگواري؛ همون رويهي سابق رو حفظ ميكردم و صرفاً به بحثهاي خود پرداخته و كاري نداشتم كه دوستان دارن درست ميفرماين يا غلط)، هيچكدوم از اين موارد رو هم شاهد نبوديم! ولي اخلاق بد بنده اين هست كه اگه موضوعي رو نادرست بدونم و براش استدلالاتي ديده و داشته باشم، اون رو بيان ميكنم؛ بالاخص اگه توسط دوستانم عنوان بشه! چون هيچ وقت دوست نداشتهام كه مفهومي غلط، به غلطي مصطلح و رايج تبديل بشه و همه پيرو اش باشن. ولي چه ميشه كرد كه همين حساسيتم، تعبير به غرور، تكبر، بحث كردن به سبك راننده تاكسي، خلاف گويي، دروغگويي، سينه چاكي براي اجانب و بسياري انگهاي ديگه ميشه! به همين دليل هست كه عرض ميكنم ديگه قضاوتها درمورد خودم خيلي وقته كه برام به نقطهي بي تفاوتي رسيده. چون اگه قرار بود در هر زمينهاي از خودم دفاع كنم، بايد صبح تا شبم رو ميذاشتم تا از انديشهام دفاع كنم. وقتي انديشهاي خريدار نداره، چه انديشه درست باشه و چه نادرست، مالك اون بايد سكوت اختيار كنه. ================================= [quote]آقا مصطفی، کاش همین جا مطالب رو می نوشتی که همه بتونن استفاده کنن ولی اگر دوست نداری حتما به من پی امشون کن که سخت مشتاقم. (حتما که لازم نیست بحث کنی. شما اطلاعاتی که داری رو در قالب یک مقاله ارائه کن و بقیه رو بذار به عهده ی مخاطبین مثل یک مقاله که به روزنامه میدن) [/quote] برادر حامد عزيز؛ اون لينكي كه تقديم حضورتون كردم رو مطالعه فرمودين؟ http://en.wikipedia.org/wiki/Bosnian_War فكر كنم توضيحاتش خيلي هم بد نبودش. اينطور بود؟
-
دوست گرامي؛ اينكه بنده به گناهي كه شما خود بر مسند قضاوت نشستين، خود حكم صادر كرده و خود اجراي حكم فرمودين (و حتي از كسي هم نپرسيدين كه آيا برداشتتون از جملهاي كه از اون آزرده خاطر بودين، درست بوده يا خير و يا اينكه آيا اساساً مخاطب سخنان حقير، شما بودهاين يا شخصي ديگه)، يك بحث هست. اما اينكه در هر سخن طوري ميفرمايين كه گويي بنده از آسمان هفتم نازل شده و خود رو منطق مطلق و ديگران رو بيمنطق خالص فرض ميكنم حرف ديگري است كه براي من جاي بسي تعجب داره. شايد به اين خاطره كه دوستان رو توصيه به بحثهاي منطقي و فرا احساسي ميكنم. آيا اين، حمل بر اين هست كه بنده منطقي هستم و دوستان غيرمنطقي؟! حس نميكنين شق دوم اين عرض اين هست كه بنده از كلام منطقي خوشم مياد و نه احساسي؟ چرا كه در كلام منطقي هست كه دانش آدم زياد شده و زواياي مختلف امر آشكار ميشه. همونطور كه در بحثي جانبدارانه، جز روايتي خاص، چيز ديگري رو نميشنويم. حالا آيا اين، مفهوم بالاتر بودن دانش بنده رو ميرسونه؟ امري كه بارها توسط شما و ساير دوستان به مضحكه گرفته شده و دستمايهاي شده براي تخريب اندك باقيماندهي شخصيت ويران حقير در سايت. بعد هم طبيعيه كه اين برداشت، اين امر رو مشتبه ميسازه كه بنده از نخوت و غروري بيپايان برخوردارم كه خودم رو اينچنين در طاق آسمان منطق ميبينم و خدايگان منطق برميشمارم! ولي آيا تابحال دوست داشتهاين اين معادلهاي كه با پيشفرضهاي زنجيرهاي حل شده، آيا ممكنه پاسخ ديگري داشته باشه؟! -------------------------------------------------- بگذريم. بنده هيچ گاه ادعا نكرده و نميكنم و نخواهم كرد كه سوادي دارم. شكر خدا معدود چيزهايي كه فرا گرفتم هم از دانش اين و آن بوده كه به عاريت گرفته شده. ولي چيزي كه هميشه ناراحتم ميكنه، اندكي مطالعهي بسياري از دوستان هست كه با وجود دنياي اينترنت، هيچ بهانهاي رو براي ندانستن باقي نميگذاره. قطعاً وقتي دوستان حتي تاريخها رو هم پس و پيش ميفرماين، يا تعاريفي از خود (كه نشان از عدم احاطه به موضوع هست) رو ارائه ميدن (گفتم تعريف از خود، ياد تعريف جناب هاشمي رفسنجاني از عملگرايي افتادم؛ يا تعريف جناب حسن عباسي از فلسفه و ريشهي اون)، دلم به درد مياد كه چرا دوستان به جاي اين بحثها، سعي در بيشتر مطالعه نمودن ندارن. صد البته زندگي هركس به خودش مربوطه. ولي چيزي كه من هميشه در سايت دوست داشتهام، بحثهاي عالمانه و بدون جانبداري (با وجود داشتن تعصب نسبت به مسأله) بوده. فيالمثل به قدر ظرفم، از دانش فراوان برادر علي برداشت كردهام و بسيار تاپيكهاي ايشون رو دوست دارم. شايد به اين دليل كه دوست صميمي بنده هست و با وجود بعد فاصلهي چند صد كيلومتريمون، شناخت خوبي از همديگه داريم. وقتي من ميبينم كه برادر علي، با كنار گذاشتن تعصبات و جانبداريهاش، مياد تاپيكهايي ارزشمند ميزنه و مسأله رو از ديد يه سوم شخص بيطرف تعريف ميكنه و بجاي جويدن و خوراندن موضوع به خواننده، اون رو در موقعيت برداشت آزاد و انتخاب قرار ميده، حقيقتاً ارزش كلام وي رو درك ميكنم. خيلي دوست داشتهام كه اعضاء سايت هم بدينگونه بحث بفرماين. به سبك بحثهاي سنوات قبل ميليتاري. ولي چيزي كه الان در بحثها مد شده، فضاي احساسي و شعاريه و جالبه كه حتي اين سبك تفكر بنده نسبت به بحث (بحث بيطرفانه)، موجب چسبيدن برچسبي ديگه به بنده شده كه البته ديگه برام حسابي عادي شده. ---------------------------------------- ميتونين تمامي اين موارد رو خودزني تلقي فرموده و با لبخندي تحقيرآميز از كنارش عبور بفرمايين، يا اون رو درد دلي ساده بيانگارين. ديگه براي بنده، اين دست قضاوتها فرق چنداني نميكنه. صرفاً به نظر و برداشتتون احترام ميذارم. حالا هر برداشتي كه ميخواد باشه.
-
برادر حامد عزيز؛ من تعجب ميكنم. شما بنده رو به قربانگاهي دعوت ميفرمايين كه دوستان نه در پي اكتشاف تاريخ، بلكه اتهام به بنده و زدن انواع و اقسام برچسبهايي (كه قطعاً لايقش هستم) و شايد هم يه بحث ايدئولوژيكي مرگ بر امريكايي و بطور خلاصه يه طورايي جر و بحث فرا ميخوني و بعد ميفرمايي بدون تيكه انداختن به همديگه ...! لازمهي يه بحث منطقي، در ابتداي امر ادب و نزاكت و در مرحلهي دوم، بيطرفي و عدم جانبداري و در مرحلهي بعد، استدلالات و مستندات متقن هست كه متأسفانه حداقل از دو مرحلهي اول و دوم، كمتر نشاني ميبينم. به همين خاطرم با عرض يه «غلط كردم» ساده، به بحث شيرين اين تاپيك خاتمه داده و دشنامي ديگه از درون به خودم ميفرستم كه چرا عهد شكني كردم در سال جديد! اي كاش در پايان سال 91، ميزان اين دشنامها و عهدشكنيها، خيلي نباشه و اين، آخرين عهدشكنيام باشه. اما براي اينكه دوستان نفرماين فلاني فرار كرد چون منطقي نداشت، صرفاً يه لينك ساده از وقايع رو خدمت شما ارائه ميكنم. يه روايت خيلي ساده و بدون كنكاشي عميق و صرفاً يه تعريفگر وقايع. هركس دوست داشت مطالعهي بيشتري در اين زمينه داشته باشه و اندك دانستههاي بيارزش حقير هم كمك حال ايشان باشه، در Pm در خدمتش خواهم بود. http://en.wikipedia.org/wiki/Bosnian_War در اين لينك به زباني ساده و خلاصه، وقايع اون برهه و وقايع قبل و بعدش ذكر شده. بدون ديدگاه ايدئولوژيكي! -------------------------------------------- جناب 100 گرامي؛ هرچند كه اين درست نيست كه بحثهايي كه به تاپيك مربوط نيست رو در اينجا عرض كنم، لكن چون در ملاء عام اين موارد رو فرمودين، پاسخي كوتاه خدمت شما عرض ميكنم. اي كاش به جاي اينكه حرف دهن بنده گذاشته و بنده رو يه متوهم تاريخي نشون بدين، تشريف ميبردين اون تاپيكي كه ازش دم ميزدين رو مطالعه ميفرمودين، بعد تشريف ميبردين تاپيكي كه همين چند روز پيش خودتون درش اظهار نظر فرمودين (درخصوص خشايارشا و آستر و مردخاي و فيلم «يك شب با پادشاه») رو مطالعه ميفرمودين (بالاخص نظر خودتون رو) و بعد اينطور بنده رو مورد عنايت قرار ميدادين. اصلاً شما درست ميفرمايين. بنده و برادر سعيد بوديم كه از ابتدا، عقلي در وجود نداشته و بسان جاهلان، دائماً در پي افراط و تفريط بودهايم. جفتمون هم چپ كرده و شما و دوستان شما در راه راست قرار دارن. هرچي شما بفرمايين.
-
[quote]به عوض آه و فغان راه انداختن ... بد نیست دوستان عزیز کتاب «مروري بر تاريخ مسلمانان در يوگسلاوي و جنگ در بوسني و هرزگوين» به قلم سفیر سابق جمهوری اسلامی ایران در کرواسی و همچنین سفیر سابق ایران در یوگسلاوی پیش از آغاز نسل کشی بالکان را مرور کنن شاید دیگه نیازی به این همه داد و بیداد نباشه. کتاب دیگری هم به نام «بررسی تاریخی علل جنگ در بوسنی و هرزگوین» به قلم (و گردآوری) خانم مینا جعفری در بازار کتاب موجوده که میشه دست کم تورق کرد. اگر حقیقتا دوستان اهل مداقه اهل مطالعه هم باشن واقعا چه نیازی به جدل و ستیزه جویی کلامیه!؟ تاریخ سده های 17 تا اوایل 20 و بعد و بدتر از تمام اون دوران تاریخی سرشار از شکاف های نژادی، دوران جنگ جهانی دوم و اتهامات گاه و بی گاهی که دو سوی صرب و بوسنیاک (بوسنیایی) متوجه همدیگه می کردن و ماجرای کشتار جناب تیتو ... و ... الخ ... همه و همه در اتمسفر ملتهب احیای هویت قومی، نژادی و بومی ملل زیر سلطه سرخ ها در بحبوحه هیجانات ناشی از فروپاشی کمونیسم سیاسی و ناپدید شدن جو جنگ سرد پتانسیل انزجار نژادی رو بروز داد ... که تنها یک نمونه اون نسل کشی بالکان بود ...[/quote] صد البته از اين دوستان انتظار مؤدبانه سخن گفتن رو ندارم و خيلي وقته كه جز تيكه و كنايه، چيز ديگري از ايشان نديدم. لكن دوستان ناخواسته و براي تحقير حقير، عملاً حرف بنده رو تكرار فرمودن. اتفاقاً كتبي كه ايشون معرفي فرمودن رو توصيه ميكنم دوستان نگاهي بهش بندازن تا كمي از فلسفههاي توطئه فاصله گرفته و به ريشههاي حقيقي جنگ بوسني كه همانا اختلافات عميق نژادي و البته رفتارهاي حكومت كمونيستي مارشال تيتو و تبعضيات نژادي روي داده در اون كشور و بسياري از مسائل ريز و درشت ديگه رو بهتر شناخته و درك بفرماين. مسائلي كه اكثراً و عمدتاً، فارغ از فرضيههاي توهم توطئه، به اصل و اساس و ريشهي وقايع پرداخته و با تجميع اون به بسياري از مسائل اون دوره ميشه احاطهي كافي پيدا كرد. شايد اون موقع، به قول اين دوستمون نيازي به «داد و بيداد» و «آه و فغان» بنده نباشه و دوستان با علم كامل بر موضوع، وارد مباحث بشن. اون موقع شايد بهتر بتونن فجايع بوسني و آلباني رو براي خويشتن حداقل تبيين بفرماين. در اون صورت، ميشه انتظار بحثي پخته، تحليلي، همه جانبه و البته تاريخي رو شاهد بود؛ بحثي به دور از تكفير و تمجيد! ----------------------------------- ولي مادامي كه دوستان از بحث كردن لذتي نبرده و صرفاً به دنبال جدل باشن، چيز بيشتري از بحث نصيب ما نخواهد شد. بالاخص اگه بحث، رنگ و بوي ايدئولوژي به خودش بگيره.
-
اول ميخواستم يه جواب نسبتاً طويل به فرمايشات دوستان بدم. ولي به دلايلي منصرف شدم. شايد يكيشون، همين نوع تفكرات دوستان هست كه در پي هر حادثهاي، به دنبال دست امريكا ميگردن! بامزه اينكه اگه امريكا مداخله كنه، متهم به جنگافروزي ميشه! اگه دخالت نكنه، متهم به همكاري ميشه! خلاصه اينكه امريكا هر كاري كنه، از نظر دوستان محكومه! اين نگاه ايدئولوژيك زده به مسائل سياست جهاني و فارغ نمودن خود از هرگونه تحليل و چرايي اون سكوت و اين حمله و توجيهشون در قالب فرضيات توطئه، فقط و فقط راه بحث منطقي رو ميبنده! پس دليلي براي ورود به بحث نميبينم! اما فقط يه نكته بگم و اون اينكه : وقتي دوستان از انسجام و قدرت نظامي مسلمانان بوسني گفتن، بياختيار ياد گفتههاي سردار مهندس قاسمي افتادم درخصوص بوسني (كه خود ايشون اونجا تشريف داشتن!!). وقتي هم كه دوستان از پيروزيهاي متعدد بوسنياييها و فتوحات پي در پي و دخالت امريكا در اين كشور به دليل جلوگيري از تسخير كامل توسط مسلمانان بوسني و نظر امامزاده كردن روغن ريخته، سخنان قرا و حماسياي فرمودن، بياختيار ياد تاريخ اين جنگ (كه در سال 1995 خاتمه يافت) و همچنين تاريخ جنگ كوزوو و حملهي ناتو و امريكاييها به صربستان افتادم (كه در سال 1999 انجام گرفت!!). جالب اينكه دوستان اساساً منكر جنگ داخلي در بوسني شده و يه باره اون رو به تهاجم نظامي صربها ربط دادن!! گويي اصلاً در بوسني جنگ داخلي شكل نگرفته بود و بين صربها، كرواتها و مسلمانان هيچ جنگ و نزاعي رخ نداده بود! آخه ميدونين كه! در قائلهي بوسني فقط مسلمونها قتل عام شدن! ----------------------------------------- اينجاست كه به قولي دايي حالش خراب ميشه. از اونجايي كه قرار نيست اساساً هيچ واقعهاي، بدون دخالت احساسات و عواطف دوستان و صرفاً براساس مستندات تاريخي و وقايع تاريخي بررسي بشه، اين بحث هم فايدهاي نداره. چون از قبل از بررسي، حكم صادر شده و اساساً كسي به اين توجه نميكنه كه داستان بوسني چي بوده؟ جنگ چطور بوده؟ جبههبنديها چطور بوده؟ كيا با كيا جنگيدن؟ كيا متحد كيا بودن؟ كيا مخالف بودن؟ نقش سازمانهاي مختلف و كشورهاي مختلف چي بود؟ در اين زمينه چه فعاليتهاي بين المللياي صورت گرفت؟ چه قطعنامههايي صادر شد؟ چه كساني به آتش افروزي جنگ كمك كردن؟ نتايج جنگ چي بود و خيلي مسائل ديگه!! يعني براي هيچ كس اصل قضيه اصلاً مهم نيست! هيچ شناختي نياز نيست داشته باشه نسبت به اين مسئله. صرفاً چهار تا شعار دادن عليه امريكا و اسرائيل، اون رو ارضاء روحي و رواني ميكنه و به عبارت سادهتر، دلش خنك ميشه! اين وسط هم اگه كسي بخواد فارغ از اين مسائل، به اصل قضيه بپردازه، به هزاران انگ و برچسب مهمان ميشه! ----------------------------------------- ولي هنوز هم به اعضاء ميليتاري اميدوارم. اميدوارم كه روحيهي تحقيق و پژوهش در سايت نمرده باشه.
-
دوست عزيز. من حاضرم كه انگ پيوند با امريكا رو بخورم؛ ولي شور و احساس و بحثهاي غيرمنطقي رو از اعضاي سايت گرفته و تحقيق و پژوهش رو جايگزينش كنم! اينكه دوستان در هر مسئله و مشكلي، به دنبال دشمن فرضي بگردن (حالا چه گراني سكه باشه، يا نايابي ارز، يا فلان انفجار و ترور، يا فلان واقعهي داخلي يا حتي هر اتفاق بين المللي) و با نام بردن از امريكا و صهيونيسم جهاني، بخوان صورت مسئله رو پاك كنن، جز تأسف خوانندگان بيطرف چيزي رو بهمراه نداره. اين كار ما، بيشتر به تطهير امريكا و غربيها و جناياتشون منجر ميشه! چرا كه وقتي خواننده به غلط بودن اين گزارهها پي ميبره، خواه ناخواه ساير ادعاهاي درست ما رو هم حمل بر همين ادعاها گرفته و رد خواهد كرد. ------------------------------------------------ پس به جاي دفاع غلط كه منجر به تخريب ميشه، اي كاش بيايم دفاع منطقي و مستدل رو جايگزين كنيم. اون وقت ديگه بعيد ميدونم به همين راحتي بياي بفرمايي كه «چرا زخم زبون ميزني؟!» چرا كه اگه اون وقت بنده حرفهاي منطقي رو رد كرده باشم و خورشيد رو انكار، اين خودمم كه ضايع ميشم و خوانندهي سوم شخص، به بيسوادي و مغرضي بنده ميخنده؛ نه به بياستدلالي دوستان!
-
[quote][quote]خدا لعنت کنه این غربی ها و امریکایی ها رو که باعث این نسل کشی که بر ضد مسلمانان شدند. واقعا این ادم ها باعث سرافکندی بشر هستند که به انسان های بیگناه حمله می کنند.[/quote] تا اونجایی که من میدونم صرب ها در زمینه سیاسی-نظامی کاملا وابسته به شوروی سابق و بعدا روسیه بودند و ارتباط مستقیمی بین کشتار آلبانییایی تبارها و بوسنیایی ها با دخالت آمریکا و ناتو تو منابع ندیده ام.اگر شما مدرکی دارید که نشون میده نیروهای آمریکایی و ناتو مردم بوسنی و آلبانی رو قتل عام کردن خوشحال میشم منابع موجود رو مطالعه کنم.[/quote] ا ا ا ا ا ا !!!!! دوست عزيز! شما ديگه چرا اين حرفو ميزني؟! مگه شما نميدوني همهي وقايع دنيا، به دستور و با نظارت و توسط امريكاييها و غربيها انجام ميگيره!! مگه شما نميدوني كه براي محكوم كردن امريكاييها، اصلاً نياز به دليل و مدرك نيست! فقط كافيه يه جا يه عده كشته شن تا اسم امريكا و غرب وسط بياد؟! حتي انفجار حرم مطهر امام هادي (ع)!! مگه شما نميدوني كه اساساً وقايع بوسني، توسط امريكاييها انجام ميگرفت و صربها پوشش بودن؟!! مثل وقايع ليبي كه توسط امريكاييها انجام ميگرفت و امريكاييها تا آخرين روزها، سعي در حفظ نظام قذافي رو داشتن و با انقلابيون ليبي ميجنگيدن!! در نهايت، مگه نميدوني همه چيز كار امريكاييهاست؛ حتي اگه كار امريكاييها نباشه؟!!
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
دوست گرامي؛ از همون ابتداي قضايا كه شروع شد (و در تاپيك تحولات تونس عنوان شد)، من عرض كردم كه ظرفيت دموكراسي در كشورهايي كه اين وقايع درشون به وقوع خواهد پيوست، فرصت بالقوهاي است كه درصورت استفاده ازش، ميشه به منفعت بيشتري رسيد. حالا هركس كه ميخواد باشه؛ خواه ايران، خواه امريكا و خواه هر كشوري ديگري! اين موارد، تازه زماني بيان شد كه حتي مصر شلوغ هم نشده بود كه هيچ، چيزي شروع هم نشده بود. در طول اين يك سال و خوردهاي هم بارها اين موضوع رو تكرار كردهام. هنوز هم عرض ميكنم كه وقايع اخير و دموكراسي بوجود اومده در اين كشورها، بهترين فرصت براي هر كشوري هست كه سرمايهگذاري خودش رو روي اين كشورها انجام بده. طبيعتاً هم مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد. اگه ما استفادهي درستي از اين فرصت ببريم، ميتونيم بگيم كه اين وقايع به نفع ماست. اگه هم فرصتهامون رو بسوزونيم، در آخر جز حرف چيز ديگري بدست نخواهيم آورد. كما اينكه من هنوز نشانههايي از بهبود شرايط ما در اين كشورها نميبينم. بالعكس در قضيهاي مثل سوريه، ميبينم كه غرب از اين كشورها، بهترين استفاده رو كرده. درخصوص سوريه هم اصلاً اينطور كه ميفرمايين نيست. چرا كه ما در سوريه، با توجه به روابط دوستانهمون اصلاً انعطافپذير نبوده و نيستيم. حال اينكه اتفاقاً منفعت ما از دموكراسي در سوريه بسيار بيشتر هم هست. ولي ترجيح ميديم چون سوريه، خط مواصلاتي ما در قضيهي اسرائيل هست، شرايط همينطور دست نخورده باقي بمونه. ولي اين، فقط برداشت ماست!! پس هيچوقت نميشه گفت «اگر همين شرايط براي دوستان ما اتفاق بيفتد [b]قطعا به سود ما نخواهد بود[/b]»!! چون عدم تمايل به تغيير شرايط، با به نفع و سود نبودن براي ما زمين تا آسمون فرق ميكنه!! [quote]من نشانه هاي بيداري اسلامي رو بيشتر از خيزشهاي مردم براي ايجاد دمكراسي و مردم سالاري مي دانم ولي هيچ كس را نديدام كه منكر اين شود كه مردم مصر و.... به دنبال مردم سالاري و دمكراسي نبوده اند!!! [/quote] من چنين نشانههايي رو نديدم؛ مگر به حرف. جالب اينكه حتي يك بيانيه هم كه اين فرمايش شما رو تأييد كنه نديدهام! مگه اينكه بخوايم به جوانان يا زناني كه ايران مياره براي تبليغ از اين كشورها، استناد كنيم. والا رأس و ميانهي و حتي سطح هرم، چيزي رو نشون نميده! [quote]تعجب ميكنم كه شما مي فرماييد كه من كلا حق مردم رو در تعيين سرنوشت خود ناديده گرفته و اين اتفاقات رو فقط در راستاي حركت به سوي اسلامي شدن و يك حركتي كاملا اسلامي مي دانم در صورتي من هرگز چنين چيزي نه گفته ام و اصلا چنين چيزي رو قبول ندارم، بلكه آنچه كه من مي گوييم و از بيانات رهبري دريافت ام اين است كه اين اتفاقات در خود نيرويي دارند كه قطعا مي تواند به قدرتمند شدن كشورهاي اسلامي و اسلام منجر شود و اين براي من مثل روز روشن است و هيچ تناقضي در رد اين تا به حال نه ديده ام و نه شنيده ام [/quote] اينكه امري بالقوه ظرفيتش رو داره، با امري كه الان بوقوع پيوسته دو مقولهي كاملاً متفاوته! [quote]اما شما الحمدالله براي ما كم نذاشته ايد و ما را مورد التاف خفيه خود كم قرار نداده ايد از نفهم بودن تا ناداني و بي اطلاعي و بي جنبه گي و نداشتن كشش در فهم حقايق، و بي منطقي و خطي فكر كردن!!!! دست شما واقعا درد نكنه لطف مي كنيد!!!![/quote] لطفاً قياس به نفس نفرمايين! چرا كه بنده چنين چيزي نگفتم! بنده اگه بخوام حرفي رو به طرف مقابل بزنم، خيلي رك بهش ميگم. عرض بنده رو در جمله بخونين و تفسير نفرمايين كه منظورم از اين عرض چي بوده! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]خوشم مياد در فرار به جلو يكه تازي !!!! برادر من چرا به اين سوال پاسخ نمي دهيد [b] آيا اين اتفاقات در راستاي منافع ما بوده است يا عكس آن؟؟[/b](فرار جايز نيست) من از شما هيچي نمي خواهم فقط به اين سوال حقير جواب بدهيد اصلا هر چه شما بگوييد، درست....... فقط به اين سوال من پاسخ بدهيد[/quote] دوست گرامي؛ براي شما، واژهي «بيخيال» مفهوم خاصي نداره؟! اگر پاسخ به اين سوال شما، باعث بيخيال شدن شما ميشه، بهش پاسخ ميدم. نه ميشه گفت بله و نه ميشه گفت خير. چرا كه منفعت ساخته ميشه و اكتساب ميشه و مثل لقمهاي نيست كه دهان باز كنيم و از آسمان به دهانمون نازل شه. ولي لقمه هست و اتفاقاً مدعياش هم زياد. ديكتاتورهايي كه سقط شدن، دير يا زود مردني بودن. هم حسني مبارك مريض بود و هم قذافي و هم شايعه شده بن علي. ولي با فرض اينكه صد سال ديگه هم زنده بودن، اساساً دموكراتيك شدن اين كشورها، نفعي براي همهي جهان داره. حالا اين بستگي به ما داره كه واقعاً بتونيم از ظرف دموكراسي استفاده كرده و نفعي رو براي خود حاصل كنيم؛ يا اينكه خوشباورانه منتظر بنشينيم و فكر كنيم كه همه چيز به نفعمون شده و جهانيان دارن به سمت ما هجوم ميارن تا از مدل حكومتداري ما الگو برداري كنن!! يادم هست كه هنگامي كه شوروي فرو پاشيد، دو نظريه حاكم بود! نظريهي اول، جذب نخبگان روس و شوروي بود كه پس از سقوط شوروي بيكار شده بودن. نظريهي دوم اين بود كه اين نخبگان خودشون بهترين كشور رو در همسايگيشون پيدا خواهند كرد. نتيجه اين شد كه اكثر قريب به اتفاق اون دانشمندا، سر از اروپا و امريكا و هند و چين درآوردن و شايد درصد خيلي كميشون، جذب ميهن شدن!! --------------------------------------- با خيالپردازي، هيچ اتفاقي نميافته و هيچ آبي گرم نخواهد شد! ================================== [b]برادر mahdavi3d گرامي؛[/b] [quote]با توجه به اين كه تاپيك منحرف مي شود، لطفا فقط با آري يا خير جواب دهيد: آيا معيار "ارزش منصفانه" بر اساس اصول اسلامي و موافق با منافع مردم منطقه گزينش شده، يا بر اساس مدلهاي اقتصاد غربي كه خود خريداران تدوين كرده اند؟ (حالا هر چقدر هم كه اين مدل اقتصادي جذاب و جالب باشد و مثلا از بهترين دانشگاهاي غربي بيرون آمده باشد) [/quote] اين سوال، پاسخش مثبت يا منفي نيست كه بشه راحت بهش جواب داد. شما زماني ميتونين به اين سوال، پاسخ مثبت يا منفي بدين كه ابتداي امر، اصول اقتصاد اسلامي رو تدوين كرده و مدل جايگزيني رو در اختيار داشته باشين. در اون شرايط ميتونين بسنجين كه آيا هست يا كه خير. در غير اينصورت هر حرفي در اين زمينه زده بشه، از روي هواست و بياعتبار. [quote]مسلما نبايد دور خودش ديوار بكشد، اتفاقا منظور بنده هم همين است كه كشورهاي منطقه (كشورهاي اسلامي) در مسيري حركت كنند كه قادر به تامين نيازهاي يكديگر (حداقل نيازهايي كه وابستگي زيرساختي به غرب ايجاد ميكند) باشند. چرا براي سوالات منطقهاي-اسلامي به دنبال جوابهاي جهاني ميگرديم؟ [/quote] اين فرمايش شما بسيار قابل تأمله. طبيعتاً اگه تفكري جهاني در جهان اسلام شكل بگيره بر پايهي مناسبات اقتصادي (امري كه مد نظر شماست و تا حدودي مطرح فرمودين)، يقيناً اين قطب اقتصادي ميتونه اثرگذار باشه در سياستهاي آتي جهاني. [quote]داستان اين است كه در مدلي كه اتفاقا از نظر بنده غرب به منطقه تحميل كرده، اگر شما تصميم بگيري آن 700 تومان اضافي را مثلا براي سرمايهگذاري در زمينه آبنباتچوبي، هزينه بكني، باز همان استدلال آدامس را درباره آبنباتچوبي به كار ميبرند و به همين ترتيب ... منكر ضعفهاي داخلي و منطقهاي نيستيم و منكر دخالتهاي فرامنطقهاي هم نيستيم.[/quote] اين، حقيقت امر نيست؛ بلكه باور عامه. فيالمثل آيا تاكنون در مسير پيشرفت علم پزشكي جلوي پاي ما سنگي انداخته شد؟ در صنايع نفتي چطور؟ در صنايع خودروسازي؟ ذوب آهن؟ توليد فولاد؟ نانو تكنولوژي؟ مگه تمامي اينا، صنايع پردرآمد روز دنيا نبودن؟ چرا سنگي جلوي پاي ما انداخته نشد؟! مسئلهي هستهاي، خودتون هم ميدونين كه مسئلهاي بسيار مهمه. همين حساسيت درخصوص چين هم وجود داشت (و تجربه نشون داد بيمورد نبود). همين حساسيت عيناً درخصوص هند نيز وجود داشت (و مجدداً تجربه نشون داد بيمورد نبود). يا درخصوص كرهي شمالي. مسئله اينجاست كه ما داريم براساس قضيهي انرژي هستهاي، يه مسئلهي كلي رو طراحي ميكنيم براي تمامي حالات. حال اينكه بسياري از كشورها كه به پيشرفت رسيدن، نه الزاماً نوكري امريكا رو كردن و نه تقابل. بلكه مسير خودشون رو رفتن و بر پايهي علم روز، به جايي رسيدن. اينجا، مسائل صرفاً بحثهاي اقتصادي است. اين طبيعيه كه قطبهاي بزرگ دنيا، ترجيح بدن كه دستها رو تو صنعتشون كاهش بدن. اين چيز قابل انكاري نيست. طبيعيه كه قدرتهاي سياسي دوست نداشته باشن قدرتهاي نوظهور رشد زيادي داشته باشن و اگه هم بتونن، كارشكنيهايي كنن. لكن اينكه بخوايم همه چيز رو به اين مسئله ربط داده و رابطهي 1 به 99 رو به 60 به 40 يا حتي 90 به 10 تبديل كنيم و بگيم اين بوده، به نظرم بيشتر تغيير صورت مسئلهاس! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[b]جناب HHL گرامي[/b]؛ بهتره همونطور كه فرمودين، بحث بين من و شما خاتمه پيدا كنه. چون حقيقتاً زبان حرف همديگه رو متوجه نميشيم. يكي از نعمات بزرگ، قدرت خوب خواندن و خوب شنيدن هست كه بسيار ارزشمنده. اگه شما از اين خصيصه به اندازهي كافي بهره برده بودين، ميديدين كه در پاسخ به فرمايشات ساير دوستان، چندين بار اين مثالهايي كه درخواست فرموده بودين رو عرض كردهام. اون وقت شايد نمياومدين پاسخ به حرفايي بدين كه من اساساً اونها رو عنوان نكردم! ضمن اينكه شما، با تصوري از مدل جنگ سرد دههي چهل تا هشتاد، ايران و امريكا رو در تقابلي جهاني ميبينين كه بر اون اساس، كشورها يا بايد امريكايي باشن و يا شوروياي (ببخشيد! ايراني!!). بامزهتر اينكه شما هنوز فرق بين حكومت سكولار (يعني حكومتي مدني و غير مذهبي، با مرجعيت اسلام) رو با حكومتي ايدئولوژيك نميدونين و اون وقت با طعنه به بنده ميفرمايين اين به طرز فكر ايران شباهت داره!! يا حتي مياين تسخير سفارت اسرائيل رو كه حتي هزار نفر در مصر هم از اين اقدام حمايت نكردن (نكنه فكر كردين كه هنوز سفارت اسرائيل رو در دست دارن؛ يا سفارت اسرائيل در مصر تعطيل شده؟!!)، رو مياين به عنوان نشانههايي از درستي كلامتون ميدونين! يعني حتي براي موارد استنادي هم اندك مطالعه و تحقيقي انجام نميدين!! در اين شرايط، طبيعيه كه به چه نتيجه و نظري ميرسين! يعني اساساً جز براي اثبات فرمايش خود، به بحث نميپردازين! پس بحث بنده و شما، الي يوم القيامة هم فايده نداره. چون با دو زبان مختلف به بحث ميپردازيم. پس بندهي سنگ خارا رو به حال خود رها بفرمايين تا به اين درد بميرم. من هم براي شما آرزو ميكنم كه تفكراتتون درست باشه و فرداي روز، با ديدن تحقق عكس اين موارد، شوكه نشين. فقط اي كاش به همين سوال ساده پاسخ ميدادين كه : تغييرات در كشورهاي عربي منطقه و به قول شما رخ دادن بيداري اسلامي، اگه به نفع ما شد (چون طبيعتاً ما قطب جهان اسلاميم و همهي كشورها از امريكا جدا ميشن كه به ايران بپيوندن ديگه!! مگه شك داشتين؟!)، چطوريه كه در مسئلهي سوريه نه تنها هيچ يك طرف ما رو نگرفتن، بلكه مصر، تونس، ليبي و يمن جديد كاملاً طرف همون جناحي رو گرفتن كه غرب، تركيه، عربستان و قطر و رژيم صهيونيستيه؟! مطمئنين شما «به نفع» و «به ضرر» بودن مسائل رو درست براي خويشتن معني ميفرمايين؟!! براتون آرزوي موفقيت ميكنم. ========================================== اما خدمت[b] برادر مهدوي عزيز[/b] بايد عرض كنم كه : ببين بزرگوار؛ اتفاقاً ارزش واقعي و غيرواقعي در بازار معني نداره. ارزشي در بازار وجود داره به نام ارزش منصفانه كه يكي از اصول اقتصاديه. متأسفانه اينجا فضاي مناسبي نيست كه بخوام با شما بحث اقتصادي داشته باشم. اما فقط خيلي كوتاه عرض ميكنم كه در حالي كه ما اينجا در فرضيات توطئه گرفتاريم و فكر ميكنيم دستهاي پشت پردهاي در اتاقهاي تاريك نشستهان و امروز ميگن نفت 20 دلار بشه و فردا 120 دلار، اين عرضه و تقاضا و مناسبات موثر بر بازار نفت يا هر بازار ديگري هست كه قيمت رو تعيين ميكنه. البته طبيعيه كه در ايران، اين مسئله چندان درست جا نيافتاده. چرا كه مادامي كه ما از اقتصاد انحصاري (كه حتي اگه دهها توليد كننده و عرضه كننده هم داشته باشيم، باز ماهيت بازامون انحصاريه) بهره ميبريم، تعيين قيمت براساس تابع سود عرضه كننده يا تابع هزيهي مصرف كنندهاس. البته اين امر هم در اقتصاد پيشبيني شده و توضيحات مربوط به خودش رو داره. لكن در عرصهي تجارت جهاني، اين قيمت بازار هست كه ارزش هرچيز رو مشخص ميكنه و با حرف هم تغيير نميكنه. اينكه ميبينين در هر بحراني، اين قيمت بالا و پايين ميشه، نه به دليل دستهاي پشت پرده، بلكه به علت ساير عوامل تأثيرگذاري هست كه درصورت وقوع بحران ميتونه روي اون صنعت تأثير بذاره كه يكياش، قيمت كالاي جايگزين هست. يا كالاي وابسته و قص علي هذا. خلاصهي امر اينه كه اين بحث، يه بحث كاملاً اقتصادي هست و فارغ از فرضيات توطئه و اتفاقاً توجيه ومنطقي داره. ما اينجا به دنبال بهانه نميگرديم كه بخوايم ضعفها و مشكلات رو به گردن اين و اون بندازيم كه! مثلاً داريم بحث آزاد و البته علمي انجام ميديم. البته اگه بخواين، ميتونيم ساعتها درخصوص صنعت نفت به بحث بنشينيم و مستندات زيادي رو رد و بدل كنيم. اما شايد منظور شما اين بود كه زماني كه مثلاً انگليس طبق قرارداد دارسي، نفت ما رو با قيمتي نازل خريداري ميكرد، آيا قيمت واقعياش اون بود؟ پاسخ، خير هست. كما اينكه همون موقع، كشورهاي ديگه نفتشون رو به قيمت بسيار بالاتر عرضه ميكردن. اما اينكه بخوايم اين رو تعميم بديم به اينكه قيمت جهاني رو هم همينطور تعيين ميكنن، شايد يه طورايي از سر ناآگاهي ما نسبت به مسائل مربوط به صنعت نفت باشه. --------------------------------------------------------------- اما درخصوص بخش دوم فرمايشاتتون : مسئله اينجاست كه شما داري به قطببندي ميپردازي. بله. اگه ايران واقعاً در صنعت مورد نظر، حرفي براي گفتن داشته باشه (كه با موشك هوا كردن صرف، نميشه به تكنولوژي فضايي دست پيدا كرد و اين رو خود شما هم (با توجه به دانش و اطلاعات خوبتون نسبت به اين صنعت) بهتر ميدونين. صد البته ايران هم در ابتداي مسير هست و جاي پيشرفت بسيار داره. لكن عرض بنده، ناظر بر اين فرمايش شما بود كه »مثالي خدمتتان عرض مي كنم: جمهوري اسلامي توانايي پرتاب ماهواره دارد، حال يك كشور همسايه، ماهواره خودش را به آمريكا، روسيه، چين يا اروپا بدهد كه برايش پرتاب كنند. آيا صنعت هوافضا در منطقه پيشرفت خواهد كرد؟». خوب. طبيعتاً اگه بده ايران هم براش پرتاب كنه، پيشرفت خودش محسوب نميشه و فرمايش فعلي شما، با فرمايش اوليهتون تا حدودي متفاوته. لكن فرض رو بر اين قسمت فرمايشاتتون گرفته و ميگيم كه از نظر شما، ايران چون سخاوتمند هست، تكنولوژي رو به ساير اعراب منتقل ميكنه و كشورهاي ديگه، اون رو در انحصار خود نگاه ميدارن. قسمت اول فرض شما رو درخصوصش بحث نميكنم. اما درخصوص قسمت دوم، بايد به عرض برسونم كه بسياري از پيشرفتهاي ما، نه به دليل كشف مجدد علم توسط ما، بلكه به علت استفاده از محصولات و فرمولها و پيپرهاي علمي غربيهاست كه در دسترس عموم دانشمندان مربوطه قرار گرفته و ما هم مثل ساير كشورها ازش بهره مند هستيم. يعني با سرمايه گذاري هر كشوري و استفاده از اين تحقيقات علمي، ميشه به اين درجات هم رسيد و حتي بالاتر. البته طبيعيه كه ملزومات و علومي هم مورد نياز هست و به اين سادگيها هم نميشه هركس تو اون رشته خبره شد. لكن به اين معني نيست كه ما خودمون از خودمون، علوم جديدي رو بازتوليد كردهايم! البته متأسيفانه اين ادبيات در مسئولين امر بارها و بارها مشاهده شده و قضيه رو جوري فرمودهان كه گويي كشف جديدي رخ داده كه البته بارها در خود همين سايت، مسئله به نقد گذاشته شده. در مسائل مختلف. اما عقب ماندگي اعراب، ارتباطي به قدرتهاي فرامنطقهاي نداره و بيشتر، حول حاكمانشون هست و تفكرات حاكمانشون. والا ما مثال بارزي چون قطر يا امارات رو داريم كه به پيشرفتهاي صنعتي مناسبي دست پيدا كردهان. درسته كه با دلار و توسط پيمانكاران غربي بوده، ولي بهتره پرس و جو بفرمايين كه ميادين مشترك گازي ما، بعلت كمبود تكنولوژي و ضعف صنعت گاز ما، چطور توسط قطر داره بلعيده ميشه و حجم سرمايهگذاريهاش به چه ترتيبه. يا سرمايهگذاري عظيم قطر بر روي صنعت توريسم و اين تفكر كه بعلت كمبود منابع زيرزميني، دير يا زود قطر وابسته ميشه و بايد از الان به فكر منبع درآمدي جديد باشه، تفكر جديد حاكمان جوان قطر هست كه اتفاقاً تحصيل كردهي غرب هستن و با علم روز آشنا و مشكلات و عقبماندگيهاي قطر رو ريشه يابي كردهان. حتي به فرض كه اين ريشه يابي هم توسط مستشاران غربي صورت گرفته، ولي همين ريشهيابي نشان از تفكري سازنده و اصلاحگر داره. مسئله اينجاست كه ما همواره اومديم ضعف ساختاري جهان عرب رو به استعمار پيوند داده و ازش اين نتيجه رو گرفتهايم كه اگه استعماري بالاي سرشون نباشه، يقيناً پيشرفت ميكنن. حال اينكه دقيقاً قضيه عكس اينه و اين، عدم وجود تفكر پيشرفت و مصرفي بودنشون بوده كه باعث سيطرهي استعمار نوين بر روشون شده. طبيعتاً هر كشوري دوست داره اين كشورها رو بدوشه؛ چه امريكا باشه و چه ايران! مثلاً اگه اعراب از ايران، درخواست خريد موشك و تسليحات به چند برابر قيمت كنن، آيا ما ميايم بگيم كه «نه برادر من! خر نشو! اينا قيمتش انقدره! بيا بهت بيشتر هم سلاح و تفنگ ميديم تا بيدار شي؟!»؟ نه! طبيعيه كه ما هم بهرهي اقتصادي خودمون رو خواهيم برد. يا مثلاً دوبي كه سالها ما دوشيديمش و البته الان اونا دارن تلافياش رو سرمون درميارن. به عبارت بهتر، اين عقب ماندگي هست كه گرگها رو به سمتشون هدايت ميكنه و نه طمع گرگ ها و عقب نگاه داشتن ايشان. اما درخصوص اين فرمايشتون، جاي بحث زيادي هست : [quote]منطقهاي كه حدودا اندازه اروپا خاك دارد و جمعيت فراوان دارد، منابع اوليه مورد نيازش را در اختيار دارد، چرا نبايد توليد كننده هرآنچه كه نياز دارد (دست كم توليد كننده هر آنچه كه قطع وابستگي و ايجاد اقتدار مي كند) باشد؟ [/quote] دوست بزرگوار. كشور برزيل، سه، چهار برابر ايران مساحتش هست و اقتصادش هم هشت برابر قدرتمندتر از ايران. از نظر سياسي هم يك كشور مستقله و جمعيتش هم بسيار بيشتر از ماست. حالا به نظرت، ايا برزيل بايد همه چي رو در كشور خودش بسازه و دور خودش ديوار بكشه؟ توانايي ساخت، با ساختن هر چيزي زمين تا آسمون فرق ميكنه. به لطف دنياي مجازي، امروزه توانايي ساخت و دانش ساخت، در فضا پراكنده شده و كافيه براي اون چيز، نيت داشته باشي تا هزاران اطلاعات رو ازش كسب كني. صد البته هر كاري، فوتهاي كوزهگري خاص خودش رو داره كه تا در اون حرفه، خبره نشي نميتوني بهش دست پيدا كني. همين هست كه فنلاند رو با وجود اينهمه رقيب، هنوز در صدر نگاه داشته. لكن مسئله اينجاست كه پرداختن به همه چيز و سرمايههاي كشور رو صرف توليد همه چيز كردن، نه تنها موجب افزايش بهاي تمام شده و كاهش شديد كيفيت ميشه، بلكه عملاً قدرت اصلي تجاري كشور رو با مشكلات عديدهاي مواجه ميكنه و نتيجهاش همين ميشه كه ما هر روز، بخشي از بازارهاي جهاني كالاهامون رو از دست داده و روز به روز صادرات كالاهاي غيرنفتيمون كاهش بيشتري پيدا ميكنه و اون وقت دل خوش ميكنيم به آمار و ارقام و ميايم فقط مردم خودمون رو توجيه ميكنيم كه وضعيت خوب و عاليه. متأسفانه در بحث اقتصادي، فرمايش شما هيچ جايگاهي نداره و اتفاقاً باعث بدتر شدن وضعيت اقتصادي ميشه؛ نه بهتر شدنش. اگه شما بتوني يه آدامس رو با 100 تومان از سر كوچه بخري، تفكر اقتصاديتري هست يا اينكه با 800 تومان خودت بسازي؟ عملاً نه تنها 700 تومان پول رو حروم كردي، بلكه فرصت سرمايه گذاري اين 700 تومان در امر ديگري رو هم سوزوندي و ضمن اينكه حتي كيفيت آدامست هم يك دهم اون آدامس 100 توماني نيست. ------------------------------------------------------ مسئلهي ديگه اينجاست كه سواي مرزبنديهاي مد نظر شما، كشورهايي كه مشمول بهار عربي ميشن، خواهيد ديد كه به كشورهاي جهاني ميپيوندن كه سواي مرزهاي ايدئولوژيك، براساس منافعشون تصميمگيري ميكنن. مثل كشورهاي آسياي جنوب شرقي كه در عين دارا بودن جامعهي اسلامي، رفتار و زندگي خودشون رو دارن و بر مبناي نيازهاي روز تصميمگيري ميكنن. در دنياي امروز، حتي ايالات متحده هم تضعيف شده. چون بازيهاي قطببندي، حداقل بيست سال هست كه به پايان رسيده و ديگه خبري از بلوك شرقي نيست كه بخوان در مقابلش، بلوك غربي تشكيل بدن و يا در دامان امريكا باشن و يا شوروي. كشورهاي مستقل جهاني، امروز منفعتشون تعيين ميكنه كه به فلان درخواست امريكا پاسخ مثبت بدن يا منفي و يا با كسب امتياز ازشون، پاسخ مثبت بدن. طبيعتاً مناسبات جهاني هم وضعيت هركدوم رو تعيين ميكنه. پس الزاماً اين كشورها، از دامان استبداد رها نشدن كه بخوان ضد امريكايي و ضد اسرائيلي باشن و يه قطب بزرگ مخالفت با امريكا رو تشكيل بدن كه ما اينطور نتيجه بگيريم كه در رأس اين قطب قرار گرفته و به قول حاج حسين شريعتمداري، به پيچ مبارزه رسيده و غرب به پرچمداري امريكا و جهان اسلام به پرچمداري ما، سرنوشت نهايي رو تعيين كنن. اين كشورها، از طرفي ايران رو خواهند داشت (به عنوان عضوي از كشورهاي جهاني) و از طرف ديگه امريكا رو. همونقدر مناسبات با ايران براشون اهميت خواهد داشت كه مناسبات با سوئد يا آلمان. به عبارتي دموكراسي اين رو بهشون خواهد آموخت كه مناسبات سياسي و اقتصاديشون رو بر مبناي منافعشون تأمين كنن و نه ايدئولوژي. شايد از نظر شما، درصورت ابتلا به اين امر، اين كشورها خنثي بوده و بود و نبودشون بياثر باشه و حتي اونها رو بردگان جديد استعمار بنامين. ولي حقيقت امر اين هست كه شواهد و قرائن، مبين چنين امري خواهد بود و من مرده، شما زنده اين روز رو خواهيد ديد (به نظر شخص بنده). ----------------------------------------------- اما با قسمت آخر فرمايش شما موافقم و درصورت حتي وجود انگيزه براي ايجاد قطب قدرت اسلامي، غرب تلاش بسياري خواهد داشت كه قضيه رخ نده و وجود رژيم صهيونيستي هم ترمزي است براي اين امر كه تا برداشته نشه، اين اتفاق صورت نميپذيره و اين اتحاد، به قدرت واقعياش دست پيدا نخواهد كرد. لكن بايد ديد در عمل، چقدر اين انگيزه و باور وجود داره. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]البته همان موقع كه داشتم درمورد مقوله حزب مي نوشتم، به خودم گفتم آخرش بحث به اينجا ميرسد كه قدرتمند بودن كشور و وجود احزاب قدرتمند و با كفايت، لازم و ملزوم يكديگرند. اما منظورم بيشتر يك ياداروري است: (ظاهرا شما هم قبول داريد)، كشورهاي قدرتمند بيكار نمي نشينند و اگر ما در خلا فكر كنيم كه مثلا در كشوري چهار تا حزب وجود داشت (مثل لبنان) قضيه حل است و همه چيز گل و بلبل، خير اينطور نيست و به مولفههاي ديگري نيز احتياج است... [/quote] فرمايش شما صحيح هست. قدرتهاي ديگه بيكار نمينشينن و سعي در نفوذ به احزاب خواهند داشت. همونطور كه ايران عزيزمون در عراق و افغانستان، سعي در نفوذ در احزاب داشت و در عراق تا حدودي هم موفق شد. طبيعيه كه هر قدرت يا حتي همسايهاي تلاش ميكنه كه خواستهها و نظراتش رو در قالب اون احزاب بيان كنه و اتفاقاً هرچه ساختار دموكراتيكتر باشه، اين فرايند هم موثرتره. البته قبلاً به اين امر اشاره كردهام كه ضعف ايران در حوزهي تحزب، در نگرش خارجي هم اثرگذار بوده و ايران، بيشتر تمايل به جانبداري از گروههاي ميداني بوده تا احزاب سياسي. به همين دليل هم در پيشبرد اهداف سياسياش به موفقيت كشورهاي همسايه هيچ وقت دست پيدا نكرده. حال اينكه شايد كشوري ديگه با سرمايهگذاري چند ده برابر كمتر از ايران، به موفقيت بيشتري دست پيدا كنه. چرا كه بازي در عرصهي سياست، نيازمند تفكراتي است كه با هدايت گروههاي مردمي و تهييج ايشان، زمين تا آسمون متفاوته. لكن چيزي كه مشخصه اينه كه اگه ثبات سياسي برقرار باشه، اون كشور به پشرفت دست پيدا ميكنه. كما اينكه احزاب در لبنان تا قبل از جنگهاي داخلي، باعث پيشرفت در لبنان شده بودن. لكن زماني كه منطق اسحله حاكم شد و بعد از اون، نفوذ گروهها و كشورهاي مختلف رو شاهد بودهايم، ديگه كمتر اين كشور روي ثبات سياسي رو به خود ديده. [quote]مسئله اينجاست كه موفقيت كشورهاي ضعيف نگه داشته شده، به تنهايي و تنها با اتكا به داشتههاي محدود خودشان بسيار دشوار است. مثالي خدمتتان عرض مي كنم: جمهوري اسلامي توانايي پرتاب ماهواره دارد، حال يك كشور همسايه، ماهواره خودش را به آمريكا، روسيه، چين يا اروپا بدهد كه برايش پرتاب كنند. آيا صنعت هوافضا در منطقه پيشرفت خواهد كرد؟ موفقيت كشورهاي غربي (به عنوان يك قطب قدرت) بيشتر مديون همكاري و اتحاديهاي فكر كردن آنهاست. به نظرم تنها كشوري كه اراده لازم براي ايجاد قطب مستقل اسلامي قدرت (در سطح جهاني) دارد، جمهوري اسلامي ايران است. بنابراين اگر قرار به تشكيل چنين قطبي باشد، كشورهاي منطقه بايد با جمهوري اسلامي همسو بشوند تا چنين قطبي ايجاد بشود. بنابراين عدم وجود اسرائيل در منطقه الزامي است وگرنه قطبي ايجاد نمي شود و پيشرفتي هم در كار نخواهد بود... [/quote] من با اين پيش فرض شما كاملاً مخالفم كه ميفرمايين «[b]كشورهاي ضعيف نگه داشته شده[/b]». اگه بخوايم ريشهي اين شعار رو پيدا كنيم، اين قضيه برميگرده به ظهور ماركسيسم در امريكاي جنوبي و در اونجا اين شعار مطرح شد كه ريشهي عقب افتادگي كشورهاي حوزهي امريكاي لاتين، برميگرده به استعمار و اينكه اساساً استعمار اونها رو عقب نگاه داشته كه بخواد ازشون بهرهبرداري مادي و معنوي كنه. حال اينكه همون كشورهايي كه به قول خودشون اسير استعمار بودن و عقب افتادن، با گذشتن از شعارهاي ماركسيستي و اتكاء به خود و دانش جهاني، ميبينيم كه بسيار هم پيشرفت كردهان. پيشرفت كشورهايي مثل برزيل و آرژانتين و شيلي، نه در سايهي استقلال از امريكا و انقلاب اسلامي، بلكه در سايهي گذار از شعار و اتكاء به عمل بوده و بس. اينكه ايران توانايي پرتاب ماهواره رو داره، شايد ارزشمند باشه. اما بايد ديد چه تأثيري در اقتصاد، صنعت و سرمايههاي ملي ايران داره. مسئله هميشه تكنولوژي ساخت نيست. در دنياي امروز، مهم كاربرد مسائل مختلف هست. در دنياي امروز، بهاي تمام شده بيش از هرچيز ديگري ارزشمنده. قطعاً ايالات متحده با تكنولوژي فوق پيشرفتهاش، توانايي ساخت هر چيزي رو داره. ولي ميبينيم بسياري از قطعات و دستگاههاش، توليد كشورهاي ديگهاس. يا بسياري از كشورهاي ديگه. فيالمثل سوئد هيچوقت نمياد روي تكنولوژي ساخت فلان قطعه سرمايه گذاري كنه. چون نفعي براش نداره. يا مثلاً ماشين آلات صنعتي، عمدتاً ساخت كشور آلمان هست و برزيل سعي ميكنه به جاي توليد اون، به توليدات ديگه روي بياره. به عبارت ديگه مبناي توليد در تمامي كشورها، براساس نفع اقتصاديشون هست و فقط اين، ايران هست كه براي اينكه نشون بده «من آنم كه رستم بود پهلوان»، اقدام به ساخت همه چيز ميكنه و البته در هر چيز هم چون سطحي وارد ميشه، تكنولوژي مناسبي ازش بدست نمياد. فيالمثل در صنعت خودروسازي مشخصاً ايران توانايي لازم رو نداره. چرا كه سرهم كردن قطعات ماشين و نهايتاً تغييرات كوچك رو هر كشوري با چند سال مطالعه ميتونه انجام بده. ولي ميبينيم كه در صنايع خودروسازي ايران با وجود بيش از سي، چهل سال انحصار كامل و با وجود پيشرفت تكنولوژي، بهترين توليدمون سمند ميشه كه اون هم بعداً صداش درمياد كه نصف بيشترش، كپي از آثار خارجيه. خوب. در حالت عادي اصراري نيست كه ما لزوماً خودرو بسازيم و با چند برابر قيمت اون رو به خورد خلق الله بديم؛ حال اينكه با بهايي بسيار كمتر و با كيفيتي دهها برابر بيشتر و بهتر، ميشه اون رو از خارج وارد كرد. -------------------------------------------------------- اساساً مفهوم خودكفايي در ايران خيلي بد جا افتاده. البته بخشياش، مرهون تحريمهايي است كه ما رو مجبور به ساخت برخي قطعات كرد. لكن عمدهي اين برداشت، بيشتر برميگرده به سوء برداشت از مقولهي خودكفايي. به همين خاطر ميبينيم كه در بسياري از صنايع، از پس توليد قطعات بزرگ برميايم، ولي هنوز در توليد بسياري از قطعات حياتي (كه بدون حضور اونها، اون قطعات و ماشينهاي بزرگ بياستفادهان)، وابسته به تكنولوژيهاي خارجي هستيم. صد البته اينكه كشوري مثل عربستان يا قطر و امثالهم باشيم و هيچ سر از تكنولوژي درنياريم هم فاجعهآميزه و اگه روزي پول نداشته باشيم، يعني هيچي نداريم (هرچند كه حتي اعراب هم بهتر از ما ميتونن پولاشون رو خرج كنن! نگاهي به وضعيت دوبي يا قطر يا حتي عربستان به خودي خود گوياي همه چيزه). ولي اينكه فكر كنيم كشورهاي ديگه فقط زماني ميتونن پيشرفت كنن و به تكنولوژي دست پيدا كنن كه با امريكا و اسرائيل چپ افتاده و به قول شما، از عقب نگاه داشته شدن خارج بشن، فرضي هست كه با وجود انبوه كشورهايي كه مثال نقض در اين زمينه هستن، همخواني نداره. از كشورهاي اروپايي كه بگذريم، وقتي امروز وضعيت مالزي، اندونزي، حتي فيليپين و تايلند، اكثر كشورهاي امريكاي لاتين، و معدود كشورهاي آفريقايي رو مورد بررسي قرار ميديم، ميبينيم كه هر كشور براي خودش نه تنها پيشرفت اقتصادي قابل قبولي داشته، بلكه در يك الي چند صنعت اقتصادي هم سودآوره. ولي حقيقت اينه كه ايران عزيز، با اينهمه سرمايهي ملي و اينهمه خودكفايي و به قول شما توانايي ساخت و پرتاب موشك ماهواره بر و يا ساخت برخي داروها كه كشورهاي معدودي از توانايي ساختش برخوردارن، يا با ركورد زني در هر چيزي (كه هر روز در اخبار عنوان ميشه)، باز هم هشتش گروي نهاش هست و مجبوره كه مشكلات عديدهي اقتصادياش رو به گردن مافياي فلان كالاها بندازه، بيارزش شدن فجيع پول ملياش رو به گردن جريان انحرافي بندازه، صنايع رو به نابودي قديمياش مثل صنعت نساجي رو به پاي مافياي بازار پارچه بياندازه و بالكل يا صهيونيسم جهاني، يا امپرياليسم جهاني و يا دست اندركاران داخليشون رو موجبات توقف و عدم پيشرفتش معرفي كنه. والا حتي كشورهايي با يك دهم اين منابع و صرفاً مصرف كنندهي اين منابع هم ميبينيم كه وضعيتي به مراتب بهتر از ايران دارن و رشد اقتصادي بسيار بالاتر. -------------------------------------------------------- البته اينجا، نقد اقتصاد ايران نيست. لكن اشارهي شما به تواناييهاي اقتصادي ايران، نيازمند اين بود كه توضيحاتي اقتصادي در اين خصوص داده بشه. همونطور كه عرض شد، مردم كشورهاي عربي منطقه هم امروز روز، مسئلهي نان و رفاه بيشتر از هرچيز اهميت داره. كما اينكه هم اعتراضات در مصر و هم در تونس، به بهانهي گراني ارزاق عمومي آغاز شد و سپس ساير مطالبات اقتصادي و بعداً به مطالبات سياسي رسيد. درست يا غلط، باور انسان مدرن در جوامع امروز، اينه كه فارق از ايدئولوژي زدگي، به منفعت اقتصادي و سياسياش بيانديشه و به جاي اينكه فكر كنه فلان چيز چطور ساخته ميشه، به اين فكر باشه كه فلان چيز به چه كارش مياد. امروز روز كشورهايي پيشرفت نميكنن كه همه چيز رو خودشون (با هر كيفيت داغون يا درستي) درست ميكنن. بلكه كشورهايي پيشرفت دارن كه در صنايعي خاص، تبحر داشته و در اون صنعت، شمارهي يك باشن. بطور مثال فنلاند يا سوئد كه در صنايع ارتباطي امروز حرف اول رو در دنيا ميزنن و يه نمونهاش فقط همون گوشيهايي هست كه در دست من و شماست. حال اينكه نه توانايي پرتاب موشك به كرهي مريخ رو دارن و نه نيازي بهش و نه عبد و عبيد امريكا و صهيونيسم جهاني هستن و نه كشورهاي عقب نگاه داشته شده. [quote]همانطور كه شما اشاره كرديد اين نظر شخصي بنده است، همانطور كه نظر شما هم نظر شخصي شماست! [/quote] صد البته همينطور هست كه شما ميفرمايين. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]يك موضوعي كه براي بنده جاي تعجب است، اين است كه برادر مصطفي به صورت تلويحي سعي دارند اين موضوع را كه آمريكا، و كلا دنياي غرب، همواره سعي در "حفظ انحصار آباداني و قدرت اعمال اراده" براي خودشان دارند، را انكار كند. thinking[/quote] برادر مهدي عزيز؛ بنده چنين چيزي رو عرض نكردهام و حتي بصورت تلويحي هم عنوان نكردهام. اتفاقاً عرض بنده، ناظر به موضوعي بسيار كليتره. چرا كه قطعاً بزرگترين منفعت رو از نظام هاي ضعيفتر، قدرتها ميبرن. مسئلهاي كه خيلي وقت پيش عرض كردهام (و اتفاقاً خدمت خود شما هم بوده؛ در اوان همين وقايع)، اين بوده كه با تغييرات گسترده در حاكميت اين كشور، از دري دموكراسي وارد اين سرزمينها شده و از در ديگه، اقتدار حاكميت خارج ميشه و حكومتهايي بسيار تضعيف شده رو شاهد خواهيم بود. همچنين عرض كردهام كه در كشوري كه يك بار انقلاب مخملي و يا نرم رخ بده، ميتونه مجدداً اين قضيه رخ بده. كما اينكه در قرقيزستان اين امر صورت پذيرفت. به همين دليل دست قدرتهاي خارجي بسيار بازتر خواهد بود و دست حكومتها بستهتر. چرا كه از پايگاه اجتماعي بسيار ضعيفتري برخوردارن و مردم هم ميتونن به تحريك بيگانگان خيلي راحت حكومتها رو ساقط كنن. از شما انتظار داشته و دارم كه با در نظر گرفتن عرايض قبليام، به مطالعهي اين مطالب هم بپردازين. قطعاً هر قدرتي تلاش ميكنه كه منافع خودش رو در اين كشورها، حفظ كرده و درصورت امكان بشترش هم كنه. يا اينكه اگه قادر به اين امر نيست، حداقل تا حد امكان از سوزش و ريزش منابعش جلوگيري كنه. اين، عملي هست كه نه تنها قدرتهاي بزرگ، كه حتي گروههاي كوچكتري مثل حماس هم از الان به فكر منافع آتيشون در حكومتهايي نظير مصر و سوريه هستن و بر اون اساس دارن برنامهريزي ميكنن. اتفاقاً اين، كاري هست كه ما بايد انجام ميداديم كه متأسفانه خيلي انجامش نداديم. ولي هيچ جاي عرايضم، به اين معني نيست كه امريكا و غرب يهو انساندوست شده و براي رضاي خدا دارن موش ميگيرن. [quote] ه نظرم بهتر است يك مقدار از سطح بالاتري به موضوع نگاه كنيم. حزب چيست؟ آيا مقوله حزب، جز ذيل عنوان يك كشور مطرح مي شود؟ قدرتمند بودن احزاب در يك كشور ضعيف، چه سودي دارد؟ آيا جز اين است كه دموكراسي (به معناي آمريكايي آن و نه به معناي مردمسالاري ديني جمهوري اسلامي) در دنيايي فعلي (دنياي سالهاي 2011 و 2012 و...) فقط يك معني دارد: "همه چيزتان به كام آمريكا" نتيجه چنين دموكراسي آن مي شود كه دشمن به كشور شما حمله مي كند (لبنان)، و دولت مركزي به جاي حمايت از گروهي كه عليه تجاوز خارجي اقدام كرده است، زير پرده و روي پرده، طرف مهاجم به كشور خودش را مي گيرد اين است دموكراسي آمريكايي... به نظرم آنچه كه جمهوري اسلامي در منطقه پيگيري مي كند زمينه سازي براي به حكومت رسيدن دولتها و حاكمان برخواسته از متن مردم است (برداشت بنده اين است كه در صورت آگاهي مردم از ظلمهايي كه تاكنون به واسطه حكام تامين كننده منافع آمريكا، بر آنها رفته است، لاجَرَم حكومتها هم ناچارند ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي باشند... تاكيد مي كنم كه قيد آگاهي و آگاهسازي مردم يك نكته اساسي است.) به نظرم اگر به جز حكومتهاي ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي در منطقه بوجود بياييند، مردم منطقه بايد فقط خواب كشور قدرتمند و آباد خودشان (چيزي كه تا قبل از اين محقق نشده است) را ببينند ... [/quote] دوست بزرگوار؛ تعجبي نداره كه شما چنين فرمايشي رو مطرح بفرمايي. چرا كه اساساً تحزب در جمهوري اسلامي به مفهوم عامش وجود نداشته و اتفاقاً مضراتي كه از اين عدم وجود تحرب بوده اونقدر بيشمار بوده كه تنها با داشتن اون ميتونين بفهمين چه چيزي نداشتين! قشريگرايي سياسي فعلي ما، ماحصل همين عدم وجود تحزبه. آشوبهاي سياسي، نتيجهي همين امره. عدم ثبات اقتصادي، سياسي و فرهنگي، به همين دليله. بياخلاقيهاي سياسي همچنين. روي كار آمدن مديران نالايق همچنين. ساختار مديران اتوبوسي همچنين. نافرمانيهاي دولت از مجلس همچنين و بسياري مسائل ديگه. مواردي كه خيلي كمتر در كشورهاي دموكراتيك مشاهده ميشه و دليل اون، وجود ساختار قدرتمندي به نام احزاب هست كه هريك، شرايط و ويژگي هاي خودشون رو دارن. البته اين بحث، يه بحث خيلي سطحي بود درخصوص احزاب و بحث كلانتري رو ميطلبه كه جاش، اينجا نيست. ولي اينكه ما بخوايم بگيم احزاب قدرتمند در كشوري ضعيف، باعث ميشه امريكا در اون كشور حاكم بشه، ناشي از اون فرضيهي توهم توطئهاي هست كه قرنهاست ما ايرانيا رو به خودش مبتلا كرده كه در پس هر حركتي، پاي استعمار رو ميبينيم! حال اينكه عمدهي نفوذ استعمار، اتفاقاً از محل همين ناآگاهي ما بوده! --------------------------------------- برعكس فرمايش شما، ضامن اصلي حفظ و دوام دموكراسي، دقيقاً وجود احزاب قدرتمند هستن. احزابي كه به اشارهي دولت مركزي به همين راحتي حذف و نابود نشن و ريشه در جامعه داشته باشن. فاشيسم در آلمان زماني شكل گرفت كه حزب نازي، به هر طريق قانوني يا غيرقانونياي در رايشتاگ قدرت گرفت. لكن با قدرت خود، ساير احزاب رو منحل كرد؛ به گونهاي كه تا پايان سال 1934، ديگه اثري از احزاب ديگه باقي نموند. از اونجا بود كه حزب نازي تبديل به يگانه قدرت آلمان شده و آلمان دموكراتيك هم به سوي ديكتاتوري پيش رفت و نتيجهاش رو هم همه ميدونيم چي شد! همين رويه در ايتاليا نيز رخ داد. حتي در فرانسه هم به دليل قدرت اندك احزاب در ابتداي امر، چندين بار ترميدور صورت گرفت و ناپلئونها از دل انقلاب فرانسه دراومدن! بالعكس در انگلستان و امريكا (كه به دليل وجود احزاب دست راستي در قدرت، عملاً قدرت اصلي در راستاي يك هدف مشخصه)، ميبينيم كه هيچگاه اين ترميدور رخ نداده؛ چرا كه احزاب حتي از حكومت هم قدرت بيشتري دارن. در اكثر قريب به اتفاق كشورهايي كه مدل موفق دموكراسي بودهان، اين احزاب بودن كه محافظ قانون اساسي بودهان؛ نه پليس و ...! پس لازمهي دموكراسي، وجود احزابي هست كه هم فرآيند تحقق دموكراسي، هم پيشبرد اهداف ملي و هم حفاظت از قانون رو تحقق ببخشن. در غيراينصورت، وضعيت وخيمي در كشور رو شاهد خواهيم بود. اتفاقاً مثال لبنان، دقيقاً برميگرده به همين مسئله كه اونقدر احزابش ضعيف هستن كه حتي ائتلاف ايشان هم توان حمايت از دولت يا عدم حمايت از دولت رو نداره. به همين دليل دموكراسي چندين پارهاي رو در اون شاهديم. بالعكس در تركيه ميبينيم كه وجود احزاب مقتدر، حتي ميتونه منجر به آبستراكسيون گسترده در تركيه و سقوط دولت بشه. طبيعتاً هرچه احزاب ضعيفتر باشن، نفوذ خارجيها در اون بيشتر ميشه. هرچقدر احزاب ضعيفتر باشن، دموكراسي بيشتر به پوپوليسم ميرسه و در اون نه متخصصين، آگاهان و صاحب نظران، بلكه صرفاً كساني كه با لابي وارد قدرت شدن و كسائي كه خوشگل حرف ميزنن و وعده و وعيد الكي ميدن، يا افراد اين قوم و قبيله و نژاد هستن كه حاكم ميشن و به مناسب ميرسن. بهتره براي يكبار هم كه شده، به جاي قشري حرف زدن و تقسيم دنيا به دو قسم «يا امريكا، يا آزادي (كه بالطبع راه ايرانه)»، كمي روي قسم سوم بحث داشته باشيم و اينقدر دنيا رو دو تكه نبينيم. اتفاقاً احزاب، برخاسته از بين مردم و از خود مردم هستن و اين مردم هستن كه باتوجه به علايق احزاب، به اونها گرايش پيدا ميكن و يا ازش گريزان ميشن و احزاب جديد رو تشكيل ميدن! پس وجود دموكراسي و تحزب، هيچ ربطي به امريكا و امثالهم نداره! ضمن اينكه مردم اين كشورها، سالهاست كه با ديكتاتوري دست و پنجه نرم كرده و به خوبي ميدونن چه بلاهايي سرشون اومده. يا از سوي صهيونيسم! اينطور نبوده كه مثل مردم شوروي، در پردهي آهنين گرفتار بوده باشن و از چيزي خبر نداشته باشن و صرفاً اين وقايع باعث شده باشه كه پردهها فرو افتاده و ببينن چه خبره كه شما مي فرمايين «در صورت آگاهي مردم از ظلمهايي كه تاكنون به واسطه حكام تامين كننده منافع آمريكا، بر آنها رفته است، لاجَرَم حكومتها هم ناچارند ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي باشند... تاكيد مي كنم كه قيد آگاهي و آگاهسازي مردم يك نكته اساسي است». حقيقت امر اينه كه براي بسياري از مردم، ايدئولوژي نون و آب نميشه و ترجيح ميدن (درست يا غلط)، كشورشون موفق باشه و اونا خوشبخت تا اينكه مثلاً شعارهاي حماسي و ضد امريكايي و ضد اسرائيلي بدن!! ضمن اينكه در عرايض قبليام درخصوص افول طرفداران شعارهاي ضد امريكايي، مطالبي رو عرض كردم كه شايد اون رو مطالعه نفرمودهاين. اما مسئلهي آخري كه فرمودهاين «به نظرم اگر به جز حكومتهاي ضد آمريكايي و ضد اسرائيلي در منطقه بوجود بياييند، مردم منطقه بايد فقط خواب كشور قدرتمند و آباد خودشان (چيزي كه تا قبل از اين محقق نشده است) را ببينند ...» رو اگه بخوايم در راستاي صرفاً «نظر شما» بهش بپردازيم، ميشه گفت نظرتون قابل احترامه و طبيعتاً نظر شماست. اما اگه بخوايم به عنوان حكمي كلي بهش نگاه كنيم، اشكالات فراواني بهش وارد هست و مثالهاي نقض بسيار زياد. البته اين فرمايش شما، باز با همون نگرش دو گروهي ديدن كشورهاي جهان هست و اگه قائل به اين نگاه نبوده و قسم سومي هم براي اون تبيين ميفرمودين، شايد به اين نظر هم نميرسيدين. اما در هر صورت، نظر شما براي بنده بسيار قابل احترامه و اگه نظرتون اين هست، بايد عرض كنم كه با همديگه در اينخصوص اختلاف نظر داريم. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]من خيلي نوشتم در جواب فرمايشات شما ولي در آخر تصميم گرفتم همه رو پاك كنم وقتي شما اين جوري فكر مي كنيد كه هيچ اتفاق خاصي نيفتاده و منكر هر نوع اتفاقي مي شويد مگه من مريضم كه با شما بحث و جدل كنم[/quote] هرطور شما راحتين. البته در ابتداي عرايضم، مشكل شما رو عرض كردم : [quote]من نميدونم شما چرا باورهاي ذهنيات رو به عنوان مسلمات قبول داري كه براساس اون ميخواي طرف مقابلت رو بنشوني و با مته بري روي مغزش! بعد هم اگه قبول نكرد، به قول شما بشه «نرود ميخ آهنين در سنگ»!!! [/quote] مشخصاً وقتي شما درخصوص عقايد خود، چنين باوري داشته باشي، بسيار سخت و بلكه بعيده كه چنين عقايدي رو تغيير داده و يا به مباحثهي كلامي با اين و اون بشيني. چون شرط اول بحث (و نه جدل)، اينه كه دانستههاي خودت رو نه به عنوان مسلمات، بكله به عنوان مواردي كه با تحقيق بهش رسيدي (و ممكن هست كه چندان صحيح هم نباشه؛ پس بايد هرچه بيشتر به سلاح منطق و مستندات تقويت بشه) بدوني. والا نتيجه هميني ميشه كه ميبينيم. براتون آرزوي موفقيت ميكنم. [quote]مصطفی جان حرفت متاسفانه در مورد اخوان درسته اما حرفی که من میزنم اینه که اسرائیل ستیزی الزما به معنی قطع رابطه و یا اعلام جنگ نیست من دارم میگم که کافیه مردم بلاهایی که سرشون رو آورد یادشون باشه کما اینکه به نظر من سقوط اسرائیل به مثابه فروپاشی شوروی هست! البته اشتباهی که شما می کنی اینه که فکر می کنی چون حکومتشون اسلامی نمیشه و طرف ما رو نمیگیرند طبق روال سابق به اسرائیل کمک می کنند در صورتی که به نظر من کمک به برادران مسلمان ایرانیشون نسبت به کمک به دشمن صهیون واجب تره اما سئوال من اینه که کی و کدام مقام گفته که ما تمام قد از بشار حمایت می کنیم!؟ در صورتی که ما خواهان اصلاحات مورد تائید مردم بودیم و هستیم وصد البته مخالف دخالت خارجی ها همانگونه که خودمون در بحرین در دخالت نکردیم حالا چه مردم بشار رو بخواهند چه نخواهند باتشکر[/quote] علي جان؛ بنده هم حرف شما رو درخصوص اسرائيلستيزي قبول دارم و همچنين معتقدم كه دير يا زود، به خواستار ساختار سياسي اسرائيل، اين كشور با مشكلات عديدهاي مواجه خواهد شد كه حتي اگه نگيم فروپاشي به سبك شوروي براش اتفاق ميافته، حداقل جايگاه سياسي و اقتصادياش رو به شدت تنزل ميده و به شكاف عميق اجتماعي خواهد رسيد (و چرايي اين، بحثي جداگانه رو ميطلبه). مسئله اين نيست كه مردم فراموش كردهان چه بلاهايي سرشون اومده توسط اين خصم. عرض بنده اين هست كه اين مردم، ديگه اهميت چنداني به اين موارد نميدن و سبك مبارزهشون رو تغيير دادن. فيالمثل شما همين روسيه رو در نظر بگير. مگه ميشه فراموش كرد روسها چه جنايات و فجايعي رو براي ايران به همراه آوردن؟ زماني كه هنوز پاي انگلستان به ايران و دربار قجر باز نشده بود، روسها در امور ايران مداخله ميكردن؛ به نحوي كه آغا محمد خان به روسيه دو بار لشكركشي كرد و در لشكركشي دومش بود كه توسط سربازان خود به قتل رسيد. در زمان فتحعلي شاه اونقدر روسها ايران رو اذيت كردن كه در نهايت، با فتواي مراجع، نبرد ايران با روسيه آغاز شد و البته نتايج غمباري هم برامون به همراه داشت كه دو معاهدهي تلخ، تنها بخشي از اون بود. هنوز كه هنوزه رفتار فاجعهآميز سربازان روسي با مردم سرزمينمون در كتب تاريخي، داغ سنگيني رو بر دلهامون ميذاره! رفتاري كه فقط يك نمونه از عكسالعملهاش، به قتل گريبايدوف، سفير كبير روسيه در تهران منجر شد. در زمان محمد شاه هم چنين اموري باز ادامه داشت. در زمان ناصرالدين شاه هم كه دست روسها، بيش از پيش در كارشكني و دخالت در امور ايران باز گذاشته شد!! چرا كه اينبار پاي انگليسيها هم به وسط كشيده شده بود و بعلت رقابت ديرينهي روس و انگليس، ميزان دخالتها هم بيشتر ميشد و امتيازات ننگيني رو اين رقابت براي روسها بهمراه داشت. جالب اينجاست كه امتيازاتي كه انگلستان كسب نمود، تماماً توسط تجار و بازرگانان و سرمايهداران انگليسي (و نه دولت انگليس) بود كه گاهاً حتي مورد حمايت دولت انگليس هم نبود (مثل رويتر). لكن تمامي امتيازات كسب شده توسط روسها، مستقيماً به دربار تزار مربوط ميشد! در ماجراي مشروطه در عصر مظفرالدينشاه هم بزرگترين كارشكنيها و مخالفتها، از جانب همين روسيه بود و بعد از استقرار مشروطه هم روسها از هيچ اقدامي براي تضعيف دولت مشروطه دريغ نورزيدن. از اشغال خاك ايران گرفته تا تهديد مستقيم نظامي به سرنگوني مشروطه! نهايتاً هم اين، كلنل لياخوف روسي بود كه به دستور محمد علي شاه، مجلس رو به توپ بسته و بساط مشروطهي اول رو در هم چيد و بسياري از مشروطه خواهان رو كشته و اسير و فراري و خفقان رو مجدداً حاكم نمود. باز در ماجراي مقاومت سردار ملي (ستار خان) و سالار ملي (باقر خان) در برابر قشون محمد علي شاه، اين روسها بودن كه با ورود به خاك ايران مقاومت رو در هم شكستن و باعث تسليم اين دو سردار و حركتشون به سمت تهران نمودن. باز ميبينيم پس از پيروزي مشروطه خواهان بر محمد علي شاه و فتح پايتخت، اين دولت روس بود كه با كارشكنيهاي سنگين (و البته سكوت انگلستان)، موجبات تضعيف شديد دولت رو بوجود آورد و حتي تهديد مستقيم نظامي مبني بر اشغال ايران نيز نمود و در نهايت، ايران عملاً تجزيه شد تا برآمدن رضا خان! در جنگ جهاني اول، اين روسها و انگليسيها بودن كه ايران رو اشغال كرده و باعث فاجعهي كشته شدن بين 8 تا 10 ميليون نفر از گرسنگي و بيماري در ايران شدن (و جالب اينجاست كه بيشتر اين كشتهها، در مناطق تحت اختيار روسها بود؛ بعلت غارت سنگين منابع غذايي ايرانيان). هم در برآمدن جنبش جنگل و هم در شكست جنبش جنگل، دست روسها آشكار بود. در تشكيل حزب توده، دست روس كاملاً آشكار بود. فجايع ناشي از اشغال ايران توسط روسها (كه اينبار لباس شوروي رو بر تن داشتن) هم چيزي نيست كه نيازي به بازگو شدن باشه. بالاخص دخالتهاي مكرر روسها در سالهاي ابتدايي حكومت محمد رضا پهلوي و اميتازاتي كه از وي كسب نمود و راهپيماييهاي حمايت آميز از شوروي كه بدست حزب توده رخ ميداد!! حتي وقايع فرقه دموكرات آذربايجان، حكومت خودمختار آذربايجان و جعفر پيشهوري و حمايت روسها از وي كه عملاً باعث تجزيهي آذربايجان شده بود رو هنوز به خاطر داريم كه سياستمداري احمد قوام بود كه با تباني با روسها و خالي كردن پشت اين فرقه و سپس اقدام عاجل ارتش، جلوي اين تجزيهي دائم رو گرفت! در دوران سياه حكومت محمد رضا و نفوذ بيشتر امريكاييها در ايران، پايگاه شوروي در ايران كمتر شد. لكن شيطنتهاي روسها پاياني نداشت. پس از انقلاب هم كه روسها به هر طريقي، ابتداي امر سعي در تكرار رفتار گذشته داشتن و حمايتشون از عراق (برخلاف چيزي كه عنوان ميشه كه امريكا از روز اول از عراق، حمايت مستقيم داشت)، از همان روزهاي اول بود و چندين بار نيروي هوايي و زرهي نابود شدهي صدام حسين توسط روسها، به بهترين وجه ممكن بازسازي كامل شد! پس از سقوط شوروي هم كارشكنيهاي روسها كم نبوده و بيشترين نمود اون رو در پروژهي نيروگاه بوشهر مشاهده ميكنيم كه هنوز كه هنوزه تكميل نشده! در عرصهي بينالمللي هم اگه روسها دو بار از ما حمايت ميكردن، سه بار پشتمون رو خالي ميكردن. بهاي اعمالشون رو چندين برابر از ايران دريافت ميكردن. در ماجراي حقوقي تقسيم درياي خزر هم كارشكني روسها عملاً باعث عدم حصول نتيجهاي لازم شده. از اين دست موارد در تاريخ دويست و سي، چهل سالهمون تا دلتون بخواد هست. حالا سوال اينجاست كه با اينهمه جنايت و خيانت و خباثتي كه در حقمون رفته، چند درصد از مردم ما، كينهاي حقيقي از روسيه به دل دارن؛ به نحوي كه از هر فرصتي براي آسيب رساندن به اون و يا تقويت مخالفانش دريغ نكنن؟! مسئله اينجاست كه مردم ايران هم تغيير كردهان و خيلي از مسائل گذشتگان براشون بياهميت شده. شايد در خاطرات و درد دلهاشون، مواردي از اين دست رو بيان داشته و حتي نفريني هم نثار روسيه كنن. ولي بيشتر از اون، كار خاصي رو انجام نميدن! سازماندهي خاصي رو انجام نميدن و هدفگذاري خاصي رو نيز همچنين! شايد اگه كسي مثل محمد رضا در ايران حاكم بود، باز براي چزاندن روسها، به امريكاييها نزديك ميشد! ولي اين هم بيشتر از يه اقدام كودكانه نبود و از ترس مار به دهان اژدها پناه آوردن بود! مسئله اينجاست كه اگر ما انسان امروزي رو اگه نشناسيم و صرفاً از روي مؤلفهها، براي اون پيشبيني انجام بديم، قطعاً به پيشبيني غلطي خواهيم رسيد. چون انسانهاي امروزي، كمابيش انسانهاي مدرني هستن كه با ويژگيهاي مدرنيته در جوامعشون زندگي كرده و تصميم ميگيرن. ----------------------------------------------------- اما درخصوص حمايت از بشار اسد، فكر ميكردم منظورم رو درست رسونده باشم. وقتي خواست عموم مخالفين، رفتن بشار اسد و واگذاري حكومت به مردم و كنار گذاشته شدن حزب بعث و تدوين مجدد قانون اساسي و برگزاري همه پرسي و تشكيل مجلس موسسان و تشكيل مجلس قانونگزاري جديد هست، اصلاحات مدنظر ايران و بشار اسد كوچكترين معنايي نداره. عليالظاهر شما با طرحهايي كه توسط ايران پيشنهاد شده چندان آشنا و باخبر نيستي كه چنين فرمايشي رو مطرح فرمودي. فيالمثل اين طرح رو ببين : http://www.irdiplomacy.ir/fa/news/58/bodyView/1897276/ تازه اين طرح به اخوان المسلميني ارائه شده كه از نظر ايران، ميانه رو بوده و دشمن اسرائيل. اساساً طرحهاي ايران حتي به گونهاي نبوده كه انديشهي مخالفين رو تحريك كنه. در عوض، ايران حمايتهاي عجيب و غريبي از شخص بشار اسد (كه دير يا زود رفتنيه) رو انجام داده و بيشترين تلاشش رو براي حفظ بشار اسد انجام داده. در كنار اون، حزب الله لبنان هم به تأسي از ايران، دقيقاً حمايت از نظام سوريه و بشار اسد رو انجام داده و جالبه كه هم ايران و هم حزب الله لبنان، از اصلاحاتي كه بشار اسد از اون دم ميزنه حمايت كردهان. اما مسئله اينجاست كه اساساً اصلاحات بشار اسد، مورد قبول مخالفانش نيست كه ما ازش حمايت كرديم. فكر كردم مثال ايران، مثال خوبي باشه براي تفهيم كامل اين مسئله. شايد كمي سرسري از اون عبور كرده باشي. زماني ما ميتونيم بگيم از مردم و اصلاحات مدنظر مردم حمايت ميكنيم كه واقعاً به خواست مردم سوريه توجه كرده باشيم. لكن ما اين خواستهها رو خواستههايي امريكايي ميدونيم و بارها حتي رهبر معظم انقلاب هم فرمودن از اين اصلاحات، حمايت نميكنيم؛ چرا كه اصلاحات مدنظر امريكا و اسرائيل هست و به نفع ايشان!! پس در اين شرايط، حمايت ما از اصلاحات بشار اسد، فرقي با حمايت از نظام بشار اسد نداره و طبيعتاً مورد مخالفت معترضين و مخالفان قرار ميگيره. كما اينكه ميبينيم درخصوص سوريه، تمامي كشورهايي كه به قول ما، دچار بيداري اسلامي شدهان هم تمام قد از اصلاحات مدنظر مخالفين حمايت كرده و خواستار سرنگوني بشار اسد شدهان؛ چه تونس جديد (بالاخص مجلسش كه دست اسلامگرايان هست)، چه مصر جديد (باز بالاخص مجلسش كه دست اسلامگرايان هست)، چه يمن جديد (كه جالبه علي عبدالله صالح، مخالف دخالت در سوريه بود، ولي يمن جديد موافقه!!!) و چه ليبي جديد! ولي دوستان حاضر در سايت، حتي حاضر نيستن اين تقابل بديهي رو به عينه ديده و فكر ميكنن كه همهي شرايط به نفع ما و جهان اسلام در حال پيشرفت و پيشبرد هست و اسلام داره پيروز ميشه و امريكا نابود!! =============================== جناب پاتريوت. هرچند كه اگه سعي در نگارش سادهتر داشته باشين، كلام شما برد بيشتري پيدا خواهد نمود؛ چرا كه بيسوادهايي مثل من، گاهاً از پس فهم كامل كلام متكفل شما برنميان، لكن درخصوص فرمايشات شما بايد به عرض برسونم كه تغييرات در تفكرات اخوان المسلمين، به مفهوم انقلاب ايدئولوژيك نيست. بلكه برخواسته از فلسفهي اسلامي حكومته كه اتفاقاً در بين شيعيان، از سبقهي بيشتري هم برخوردار بوده. شما حتي آثار روحانيون و مراجع گرانقدر شيعه در حتي زمان حاضر رو هم بخونين، بسيار كم هستن مراجعي كه قائل به برقراري حكومت اسلامي در عصر غيبت هستن و بيشتر قائل به تفكيك حكومت به حكومت مذهبي و سياسي هستن كه حكومت مذهبي، در دست مراجع و حكومت سياسي در دست حاكمان سياسي باشه. صد البته ممكنه فكر بفرمايين كه بنده سكولار شده و ايشان رو هم به سكولاريسم متهم ميكنم. لكن اين آثاري نيست كه توسط بنده جعل شده و اگه مايل بودين، بخشي از اون رو خدمتتون ارائه خواهم كرد. حتي ساير مراجع عهد جديد مثل آيت الله العظمي مرعشي نجفي، مرحوم آيت الله العظمي گلپايگاني و مرحوم آيت الله العظمي اراكي (از مرحوم آيت الله العظمي شريتعمداري نامي نميبرم؛ چون داستانش فرق ميكنه) و حتي مرحوم آيت الله العظمي بروجردي هم چنين نظري داشتهان. ديگه از علماي سابق كه بگذريم. پس اين مسئله، الزاماً به معني انقلاب ايدئولوژيك نيست. صد البته شايد با مفاهيم مدنظر شما اختلاف داشته باشه. يا مثلاً بفرمايين اخوانيها قبلاً معتقد به حكومت اسلامي بوده و حتي مباني اون رو هم تدوين نمودهان. پس چون الان چنين نظري ندارن، اين حركت انقلاب ايدئولوژيكه. درصورتي كه اين مسئله، صرفاً مسئلهي گذشت زمان و پختهتر شدن تفكرات سياسي هست و نه انقلاب ايدئولوژيك. حتي گروهي مثل فداييان اسلام هم چنين برنامهاي داشتهان! لكن هركس كه اون برنامهها رو امروز ميخونه، فقط ريشخندي بهش ميزنه. چرا كه عملاً هيچ يك از اين برنامهها امروز عملي نيستن. شايد اگه مرحوم نواب امروز زنده بود، خود نيز بدين نتيجه ميرسيد كه برنامههاي حكومتي فداييان اسلام اجرايي نيستن. داشتن كينه از اسرائيل هم الزاماً به معني مخالفت نظامي با اين رژيم يا كمكهاي همه جانبه به فلسطينيها نيست. كما اينكه اين تفكر رو امروز حتي خود فلسطينيها هم ندارن. اگه ديروز مرحوم عرفات چنين نظري پيدا كرد كه تشكيل حكومت فلسطين، مقدم بر داشتن آرزوي دستيابي مجدد به سراسر سرزمين فلسطين در خيال و نداشتن حتي يك وجب خاك در عمله!، امروز خيلي از فلسطينيها دارن به اين نتيجه ميرسن. گروههايي حماس خيلي وقته به اين انشقاق رسيدن كه آيا آرمان رو حفظ كنن و هيچ نداشته باشن (حتي كنترل همين نوار غزه رو)، يا اينكه سرزميني داشته باشن و آرمان رو هم حفظ كنن! جالب اينكه انديشهي دوم، انديشهي غالبي هست و جديداً طرفداران بيشتري هم پيدا كرده. ----------------------------------------------- به همين دليل عرض ميكنم بهتره در تحليلهامون، به جاي اينكه با نگاه جانبدارانه و تفكر آرزومندانه تحليل داشته باشيم، علايق و دوست داشتنهاي خود رو به كناري نهاده و همچون يك فرد بيطرف، به تحليل حقايق امروز جهان عرب بپردازيم. شكي نيست كه بسياري از مردم جهان عرب، هنوز جنايات رژيم صهيونيستي رو از ياد نبردن. ولي اينكه چقدر اراده براي برچيدن اين رژيم داشته باشن، امري است كه گذر زمان شايد اثباتگر خوبي براي شما باشه تا عرايض حقير. ----------------------------------------------- راستي. برادرانه عرض ميكنم كه اگه سعي بفرمايين به فرمايشات خود كمي بيشتر عمل فرموده و از متلكپراكني در گفتارتون كمي بكاهين، اثرگذاري كلامتون بيشتر هم ميشه. ولي براي اينكه پاسخي داده باشم به يكي از متلكهايي كه فرمودين، به قسمت زير شما رو ارجاع ميدم : [quote]احتمالا برخی دوستان اشاره داشته اند به اعتراضات برخی جوانان خشمگین در میدان التحریر قاهره نسبت به سرقت انقلاب مصر توسط اخوان المسلمین اما همین دوستان متاسفانه حال یا با زیرکی یا از سر ... (نمی دانم چه!؟) ذکر نمی کنند که همین پارتی اخوان المسلمین از چه میزان محبوبیت در شهرهای بزرگ مصر برخوردار است حقیقت آن است که «صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران» مسئول پروژه محبوب سازی اخوان المسلمین در میان توده مصری نبوده است و نیست و لاجرم کسانی که تمایل به فهم چرایی این چنین محبوبیتی دارند می توانند تاریخ 40 سال اخیر جمهوری عربی مصر را مرور کنند (بویژه دوران اوج اقتدار ناصر). و اگر این دوستان نظر دارند که اخوان المسلمین از استانداردهای «ایرانیزه» بهره نخواهند گرفت قدری دچار توهمات سیاسی گردیده اند چرا که نسخه ایرانیزه ای در کار نبوده و نیست![/quote] جالبه كه شما براي كوبيدن بنده، اشاره به عملي ميفرمايين كه نه بنده از اون نامي بردهام و نه حتي واقعيت داره. بنده از واقعهي اشغال سفارت اسرائيل حرف زدهام كه البته نتايجش هم كاملاً مشخصه! اما بياين فرض رو بر صحت كلام شما بگيريم! فرمودين «اعتراضات برخی جوانان خشمگین در میدان التحریر قاهره نسبت به سرقت انقلاب مصر توسط اخوان المسلمین». بعد هم اشاره به محبوبيت گستردهي اخوان المسلمين در مصر داشتهاين كه به زعم بنده ساختهي صدا و سيماي ماست (حال اينكه اينطور نيست و بنده هم معتقدم اخوانيها در مصر از محبوبيت زيادي برخوردار بوده و آراء انتخابات هم چنين چيزي رو نشون ميده!). حالا بيايم ببينيم نظر اخوانيها درخصوص به قول شما «اعتراضات برخي جوانان خشمگين در ميدان التحرير قاهره نسبت به سرقت انقلاب مصر» چي بوده!! به نقل از خبرگزاري مهر : به گزارش خبرگزاری مهر به نقل از رسانه های مصر، تظاهرات کنندگان در تظاهرات امروز، لغو قانون فوق العاده، تعدیل قانون انتخاباتی، اجرای قانون جلوگیری از فعالیت سیاسی بازماندگان حزب حاکم سابق تا 10 سال آینده و تعیین جدول زمان بندی برای انتقال قدرت از شورای نظامی به یک حکومت غیر نظامی را خواستار خواهند شد. لغو محاکمه های نظامی و احکام صادره در دوره های گذشته و ازسرگیری این محاکمه ها در دادگاههای غیر نظامیف پاکسازی وزارت کشور و وزارت اطلاع رسانی، تضمین استقلال دستگاه قضایی و پاکسازی آن، آزادی تاسیس سندیکاهها و اتحادیه های مستقل و لغو قانون جرم دانستن اعتصابات از دیگر خواسته های مردم مصر است که در تظاهرات امروز بر آن پافشاری خواهند کرد. بر اساس این گزارش، بسیاری از احزاب و نیروها و جنبشهای سیاسی خواستار مشارکت در جمعه بازپس گیری انقلاب شده اند که مهمترین آنها جنبش ششم آوریل، کمیته هماهنگی گروههای مردمی، ائتلاف جوانان انقلاب، جنبش قبطی های بدون قید و بند، احزاب الوفد، الوسط، الغد الجدید، الکرامه، الناصری، العدل، جبهه دموکراتیک هستند. [b]اما احزاب و گروههایی از جمله [color=red]اخوان المسلمین[/color]،حزب آزادی و عدالت، جنبش سلفی، جماعت اسلامی، حزب مصریهای آزاده و حزب اتحاد مصری عربی [color=red]اعلام کرده اند در تظاهرات امروز مشارکت نخواهند کرد[/color].[/b] با وجود گذشت حدود هشت ماه از پیروزی انقلاب 25 ژانویه مردم مصر، به جز سرنگونی رژیم حسنی مبارک دیگر خواسته های مهم مردم هنوز محقق نشده است که وابستگی شورای نظامی حاکم بر مصر به مبارک و کارشکنی ها و مانع تراشی های مستمر آمریکا و دیگر کشورهای غربی و دخالتهای آنها از مهمترین موانع در برابر تحقق این خواسته ها اعلام شده است. http://www.mehrnews.com/fa/NewsDetail.aspx?NewsID=1418553 جالب اينجاست كه شما براي اثبات «چرت بودن» عرايض بنده، اشاره به چيزي ميفرمايين كه اخوان المسلمين رسماً اعلام كرده كه قبولش نداره! ولي شما اون حركت رو به دستور و فرمايش اخوان المسلمين ميدونين!! ----------------------------------------------- بگذريم. حقيقت امر اينه كه چه ما معتقد به بيداري اسلامي باشيم و چه بيداري امريكايي، وقايع منطقه با شعار تحليل نميشه و اين دست تحليلها، بيشتر خودمون رو سرگرم ميكنه تا تبيين حقيقت امر. اگه بخوايم خودمون رو سركار بذاريم، اصلاً نيازي به قلمفرسايي هم نيست و كافيه تحليلهاي صدا و سيما رو گوش بديم و تكبير بگيم. ولي اگه قراره خودمون فكر كنيم و خودمون تحليل، چه بهتر كه خودمون هم به كسب اطلاعات بپردازيم و تحليلي درست روي وقايع داشته باشيم. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
ببين دوست عزيز. من نميدونم شما چرا باورهاي ذهنيات رو به عنوان مسلمات قبول داري كه براساس اون ميخواي طرف مقابلت رو بنشوني و با مته بري روي مغزش! بعد هم اگه قبول نكرد، به قول شما بشه «نرود ميخ آهنين در سنگ»!!! ------------------------------------------- خيلي بديهيه. ديكتاتورهايي كه رفتن، لزوماً اسلامستيز نبودن. ديكتاتورهايي كه هنوز هستن، مثل همين بشار اسد، هم لزوماً اسلامي رفتار نميكنن! فيالمثل نظام لاييك بشار اسد، دينستيزتر از نظام لاييك حسني مباركه. ولي حالا چطوريه كه موندن بشار اسد، كمك به اسلامه و رفتن حسني مبارك، پيروزي جهان اسلام؟ بدبختي اينجاست كه شما دارين همه چيز رو با نفع و ضرر جهان اسلام ميسنجين. يعني اساساً مردم رو به هيچ انگاشتين و انتظار دارين مردم يا براي اسلام قيام كنن و يا تن به ذلت ديكتاتوري بدن. اساساً شما شعبهي سومي كه مردم براي انسانيتشون و براي شأن انسانياي كه خيلي از كشورها ازش برخوردارن و همانا آزاديهاي فردي و اجتماعي و حق مشاركت در حاكميت و به زير كشيدن حاكمان جائر و حق آزادي بيان و حق داشتن احزاب گوناگون و حق داشتن آزاديهاي مدني دهها حق ديگه هست، دارن تلاش ميكنن رو بالكل ناديده ميگيري و اون رو به توطئههاي امريكا و انگليس ربط ميدي! پس طبيعيه كه بحث من و شما اساساً حوزهي مشتركي نداره. چرا كه شما قائل به اين حق و اين رفتار نيستين و از نظر شما، توجيه نشدهاس. البته اگه كمي درخصوص تفاوت انسان سنتي و انسان مدرن تحقيق ميفرمودين و ديدگاههاشون رو مورد بررسي قرار ميدادين و ويژگيهاشون رو، شايد بهتر به عرض بنده پي ميبردين و به قول خودتون تناقض اندر تناقض در گفتار حقير مشاهده نميفرمودين. ----------------------------------------------- تحركات در كشورهاي عربي، قطعاً در پيشرفت دموكراسي اثرگذاره؛ حتي اگه حاكمانشون فعلاً خيلي عوض نشده باشن. چرا كه گامي است براي مطالبات بيشتر مدني. در اين كشورها هم انواع و اقسام احزاب هستن؛ از اسلامگرايان راديكال و افراطي و ميانهرو گرفته تا ليبرالها و سكولارها و چه و چه و چه. قطعاً كسب آزاديهاي بيشتر، به نفع اين جوامع هست و در آينده، هركس از ظرف دموكراسي بيشتر بتونه استفاده كنه، بيشتر هم بهرهبرداري خواهد كرد. لكن اسلامگرايان چه در تونس و چه در مصر، كاملاً مدلي سكولار رو براي آيندهي اين كشورها مدنظر قرار دادن كه در اين زمينه، شما رو توصيه ميكنم به مطالعهي نشست خبري سران ارشد اخوانيها در روز 9 فوريه ميكنم كه گفته بودن : «[b]اخوان با حکومت مذهبی مخالف است[/b] چون آن را مغایر اسلام میداند و [b]خواستهٔ آن برپایی حکومت مدنی با مرجعیت اسلام است.[/b]». قطعاً دموكراسي اين ظرف رو داره كه احزاب اسلامگراي حتي افراطي هم در اون، به بالندگي سياسي رسيده و قدرتمند بشن. يا پايگاه اسلامگرايان تقويت بشه و اين، تماماً از بركات دموكراسيه. لكن اين، به اين معني نيست كه لزوماً وضعيت جهان اسلام بهتر يا بدتر شده. چرا كه جز در حكومت بن علي، در ساير حكومتها كار خاصي با اسلام نداشتن و بيشتر محدوديتهاي مدني و سياسي بود كه مشمول حال شهروندان بود تا محدوديتهاي ديني. همين مسئله، دليل خوبي است براي بياعتباري «قيام براي اسلام». چرا كه اساساً قيام براي اسلام، يكي از اهدافي بود كه از طريق روحانيت در انقلاب ايران مطرح و پيروان زيادي پيدا كرد و بگذريم كه بعد از انقلاب، بالكل به عنوان هدف از قيام معرفي شد (يعني اهداف ديگه كلاً كشك). لكن اين علاقه براي ما ايرانيا باقي موند كه ساير كشورهاي مسلمان هم به تأسي از ما، قيام كرده و حاكمانشون رو به زير بكشن. وقتي كه در سال 2011 اين جنبشها براه افتاد، اولين چيزي كه به ذهن چنين دوستداراني رسيد، اين بود كه اين اقدام به تأسي از انقلاب ماست (آزروي سي و اندي ساله محقق شده) و طبيعتاً اگه به تأسي از انقلاب ما باشه، بايد قيام براي اسلام باشه!! حال اينكه وضعيت جامعهي ايران در سال 57، كاملاً متفاوت از جامعهي اعراب در قرن بيست و يكم بوده و هست! حتي شعارها و اهدافي هم كه اعلام شد، كوجكترين اشاراتي به «قيام براي اسلام» نداشت. ولي تا دلتون بخواد شعارها و اهداف دموكراتيك رو بيان ميكردن. فيالمثل : Grievances of Egyptian protesters were focused on legal and political issues[20] including police brutality,[1] state of emergency laws,[1] lack of free elections and freedom of speech,[2] uncontrollable corruption,[2] and economic issues including high unemployment,[3] food price inflation,[3] and low minimum wages.[1][3] The primary demands from protest organizers were the end of the Hosni Mubarak regime and the end of emergency law; freedom, justice, a responsive non-military government, and a say in the management of Egypt's resources.[21] Strikes by labour unions added to the pressure on government officials.[22] يا معادل فارسياش تو ويكي : مخالفان اهداف این اعتراضات را با الهام از موفقیت انقلاب تونس انقلاب علیه شکنجه، فقر، فساد و بیکاری[۱۰] سرنگونی حسنی مبارک و لغو قانون شرایط اضطراری، افزایش حداقل دستمزدها، پایان دادن به خشونتها و مهمتر از همه خواسته اخیر خود را روی کار آمدن دولتی مردمی اعلام کردند.[۱۱] ----------------------------------------------------- جالب اينجاست كه دست معتقدان به بيداري اسلامي در اين كشورها اونقدر از ادله و شواهد و بيانيهها خاليه كه براي اثبات بيداري اسلامي بودن وقايع، به شعار الله اكبر، نماز جماعت خواندن و آغاز اعتراضات روز جمعه از محل نماز جمعه و همچنين در دست داشتن قرآن توسط برخي معترضين عنوان ميكنن. حال اينكه در جامعهي اسلامي مصر و يا ساير كشورها، سر دادن شعار الله اكبر و در دست داشتن قرآن يك فرهنگ عاميانهاس و حتي براي پيروزي تيم فوتبال مصر در رقابتهاي جام ملتهاي آفريقا در چهار سال پيش هم چنين اموراتي به وفور ديده ميشد. هرچند كه بازي رسانهاي صدا و سيماي ايران، سعي زيادي ميكرد كه طوري نشون بده و طوري مصاحبه بگيره كه گويي همهي مردم قرآن بدست بوده و براي اسلام دارن قيام ميكنن! يا شعارهاي الله اكبري كه ميدن، همه گيره و فقط دارن شعارهاي اسلامي از دهان مباركشون متصاعد ميفرماين! همچنين نماز، نماد اعتراضي فرهنگي و مسالمت آميز بود كه اتفاقاً اين موارد، تماماً در كتاب سبز جين شارپ توصيه شده. يعني استفاده از ابزارهاي فرهنگي كه حكومت در برابر اونا نتونه عملي انجام بده. فيالمثل مقابله با نمازگذاران، اثر فرهنگي بسيار بدي روي جامعه ميذاره و تنفر از حكومت رو افزايش ميده! كما اينكه حتي حكومت بحرين هم نميتونه درخصوص نماز جمعه، كار خاصي انجام بده و نمازگذاران بحريني در سه، چهار هفته قبل به همين بهانه، تظاهراتي چند صد هزار نفري رو برگزار كردن كه در شرايط عادي، شايد جمع شدن چند صد نفرشون هم با توجه به فضاي خفقان ميليتاريستي بحرين، غيرممكن به نظر ميرسيد. البته اين اقدام، در انقلاب خودمون هم انجام ميگرفت و شعارها و رويههاي مذهبي، بهانهي خوبي براي تجميع مخالفين بود. مواردي همچون گرفتن شب چهلم براي شهداي قم، تبريز، كاشان و ...، يا استفاده از منبر مساجد براي مقابله با حكومت، يا برگزاري راهپيماييهاي سياسي در قابل دستجات و هيئات مذهبي، يا نماز عيد فطر و راهپمايي پس از اون، يا برگزاري نماز جماعت در صحن دانشگاه تهران و ...! جالب اينكه از اين رويه، حتي گروههاي ماركسيستي و شبه ماركسيستي همچون مجاهدين خلق هم استفاده ميكردن! جالب اينجاست كه همين كار رو جنبش سبزيها هم انجام ميدادن! يعني هم نماز جماعت برگزار ميكردن، هم قرآن به دست و سجاده به دست، به تظاهرات ميپرداختن، هم شعارهاي الله اكبر و يا حسين و يا زهرا ميگفتن و حتي شبها در پشت بامها، طنين شعار الله اكبر در برخي مناطق شمالي و غربي شهر به وفور شنيده ميشد!! لابد اگه اون شعارها و قرآنها و نمازها رو نماد اسلامخواهي (و به تبع اون، حكومت رو ضد اسلام) معرفي كنيم، حركت جنبش سبز رو هم بايد اسلامخواهي و بيداري اسلامي و جمهوري اسلامي رو حكومتي اسلامستيز معرفي كنيم ديگه؟!! ولي مسئله اينجاست كه تمامي اين موارد، روشهاي مبارزهي صلحآميز مدنياي هست كه در انقلابهاي نرم و مخملين انجام ميپذيره و بسته به فرهنگ اون جامعه، اين امور هم در اونجا جريان داره. فيالمثل دست برخي از معترضين وال استريت صليب ديده ميشه! لكن اين، به مفهوم بيداري مسيحي يا قيام براي مسيحيت نيست. بلكه استفاده از باورهاي فرهنگي جامعه براي نشان دادن اعتراضاته! لكن امان از وقتي كه صدا و سيما بخواد از كاه، كوه ساخته و وقايع رو اونطور كه دوست داره جلوه بده ...!!! ----------------------------------------------- اساساً راه براي مبارزات مسالمتآميز، همواره از طريق فرهنگ باز بوده و هست و اتفاقاً هرچقدر مخالفتها مسالمتآميزتر و آميخته با فرهنگ جامعه باشه، به همون اندازه هم دست حكومتها براي برخورد با معترضين بستهتر ميشه. بالعكس، هرچقدر اعتراضات خشنتر و گذار از انقلاب نرم به انقلاب سخت باشه، دست حكومت بيشتر براي سركوب باز ميشه و توجيهپذيرانهتر هم سركوب رو صورت ميده. ================================ ولي فهم و پذيرش تمامي اين مسائل، منوط به اين هست كه شما در كنار جبههي اسلام و جبههي امريكا (و لابد تمامي طرفدارانش كه قطعاً جبههي ضد اسلام رو تشكيل ميدن)، جبههي سومي به اسم جبههي حقوق مدني و طبيعي مردم قائل باشين و دنيا رو نه از زاويهي ديد خود، بلكه از وقايعي كه هست ببينين. در غير اينصورت، يه رويه يا بايد در جبههي اسلام باشه يا امريكا. اگه عليه (به قول شما) دوستان سابق امريكا باشه، يعني در تأييد و تقويت جبههي اسلامه. اگه هم در مسير منفعت جبههي امريكا باشه (مثل وقايع سوريه)، پس در خلاف جهت و رويهي جبههي اسلامه و لاجرم حركت امريكايي. حالت سومي هم براي قضيه وجود نداره. حالا شما بفرمايين كه بنده سنگ خارا هستم يا عقايد شما كمي تا قسمتي ...؟! ================================ اميدوارم روي اين عرايض، يه مقدار وقت بذارين و به جاي موضعگيري سريع و بستن دهان بنده با نقل قول آقاي الف و ب، كمي روي اين عرايض تفكر بفرمايين و كمي بيشتر هم تحقيق. چرا كه اگه هزاران نفر مثل بنده رو قانع بفرمايين هم اگه اتفاقي رخ نداده باشه، رخ نميده. اگه به بنده بفرمايين كه نيمرو در ماهيتابه داره پخته ميشه، شايد بنده باور كنم. ولي مادامي كه نه آتشي باشه، نه روغني و نه تخم مرغي، خبري از نيمرو نخواهد بود! حتي با گذشت دهها ساعت! بعدها شايد بتونين منو توجيه بفرمايين كه هم تخم مرغ بود و هم روغن و هم آتش! ولي باد زد و آتش رو خاموش كرد، باز شايد بندهي ساده، خر بشم و باور كنم. لكن از حقيقت مسئله چيزي كم نخواهد شد و تغيير نخواهد كرد و مخاطب سومي كه داره اينو ميبينه، به عدم صحت كلام شما پي ميبره. پس چه بهتر كه به جاي اينكه به دنبال قانع كردن بنده باشين، به دور از تعصبات و پيشزمينههاي قبلي، به دنبال حل اين مسئله براي خود باشين. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
دوست عزيز. فهم اين موضوع اصلاً كار سختي نيست. يه سري ديكتاتور هستن. مردم به دنبال دموكراسي هستن. مردم ميان ديكتاتورها رو به زير ميكشن و دموكراسي رو برقرار ميكنن. معني دموكراسي هم حكومت مردم بر مردمه كه يه سري ويژگيهاي ساده داره. نيازي هم به بافتن فلسفهها و فرضيات دايي جان ناپلئوني نبود اساساً!! ولي براي كسي كه علاقمند باشه به فهميدن اين مسائل. اساساً شما كه باور دارين همهي اينا براي اسلامه و بيداري اسلامي، نيازي به هم به مطالعهي نظرات مخالف ندارين. چون همهاش از نظر شما پوچ و بيمنطقه! از نظر شما، مردم عرب يا بردهي امريكا و انگليس هستن، يا آزادهي طرفدار ايران. حالت سومي هم وجود خارجي نداره. ------------------------------------------ فقط اي كاش يكبار به تناقضاتي كه براي خودتون نوشتين توجه ميفرمودين كه چقدر بيارتباط با موضوعه! -
[quote]آخرین سرباز آمریکایی کشته شده در این جنگ " هنری گانتر " بود که [b]60 ثانیه قبل از ساعت 11 کشته شد[/b] [/quote] فكر كنم هدف از كل جنگ، كشتن اين مادر مرده بود !! وقتي خيالشون راحت شد كه مرده، اعلام آتش بس كردن! ----------------------------------- ممنون. مطلب بسيار جالبي بود و البته تأمل برانگيز. اينكه حتي زمان اعلام آتش بس، چقدر در مرگ و زندگيها اثر داره! و اينكه سربازان بدبخت، واقعاً مهرههاي پيادهي شطرنج هستن و هنگامي كه همه دارن براي صلح مذاكره ميكنن، تا آخرين لحظه بايد بجنگن! و باز برميگرديم به فلسفهي جنگ كه ...!!! كسي از دوستان مقالهي دكتر زيباكلام دراينخصوص رو خونده؟