-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
بايد به عرض برسونم كه مواضع اخوان المسلمين در سوريه با مصر، تفاوت چنداني نداره. لكن درست به سان مصر، اخوان المسلمين در سوريه به عنوان دشمن اصلي حكومت از سوي حكومت معرفي شده و هر از گاهي حكومت يه عدهشون رو دستگير و زنداني كرده و يا به بهانهي هر شورشي، دم اون شورش رو به دم اخوان المسلمين بسته و به اين بهانه، چند نفريشون رو به پاي چوبهي اعدام ميفرسته! البته مشي كلي اخوان المسلمين سالهاست كه از سمت و سوي مبارزهي مسلحانه، به فعاليتهاي سياسي متمايل شده. ولي حكومتها اصرار دارن كه پشت هر ترور و تيراندازي و شورش مسلحانهاي، دست اخوانيها در كار هست. به همين خاطرم در هر كشوري كه هستن، حسابي از خجالتشون درميان!! درخصوص تحولات سوريه هم اخوان المسلمين بعنوان يكي از جناحهاي مخالف حكومت بعثي، با اعتراضات مردم سوريه همراه شد. اخوان المسلمين شاخهي مصر نيز از اين اعتراضات حمايت نمود. اخيراً اخوان المسلمين شاخهي فلسطين نيز كه تا حدود زيادي تحت فشار اخوان المسلمين مصر بود، نسبت به اين اعتراضات واكنش نشون داده و تلويحاً از مردم مصر حمايت نمود. اين لينك رو بخون : http://en.wikipedia.org/wiki/Muslim_Brotherhood فكر كنم رهبرشون در حال حاضر محمد رياض شقفه باشه يا علي صدر الدين بيانوني. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
برادر مجيد عزيز. شما هم از قدماي سايتي. شكسته نفسي نفرما. ---------------------------------- برادر علي گرامي؛ [quote]حرف شما درسته ولی تا حدی اشتباه بنده قبلا هم گفتم اقا از سخنرانی شون در سازمان ملل متحد تا حالا بر این نکته بشدت اصرار داشتند که این یک حرکت برگرفته از حرکت ما نیست این همون راهه و در واقع برادر کوچکتر انقلاب ماست! یعنی دارند پشت سر ما راه می ایند و همون راه ما رو می ایند حالا سئوال من اینجاست بنظر شما همون اعرابی که دیروز یک مرگ بر اسرائیل از زبون ناصر می شنیدند میرفتند روی هوا حالا با شنیدن یک ایها صهیاینه!یا لبیک یا حسین از زبون نصرالله چه احساسی بهشون دست میده؟ بقول حسن عباسی صهیونیست ها بیکار نمیشند و حتما باید تو یک سوراخی دست کنند . حالا فکر کن اینبار دوباره به لبنان حمله کنند یا یک حمله به ایران داشته باشند . آیا دوباره ساکت می مونند !؟ ایا تظاهرات مسالمت آمیز کرده و از مردم ما در خواست صبر می کنند یا روابشون رو اسرائیل قطع می کنند . من گفتم و میگم همون طور که همون 23 بهمن امام نیامد بگه که ما تمام روابط خودمون با اسرائیل قطع می کنیم و طی فرایند کمی طولانی روابط ما با این سگ نگهبان قطع شد . باید منتظر جرقه ای بود تا ثمرات این بیداری رو دید. اما سئوال من از شما اینه که از نظر شما هجوم انقلابیون مصر به سفارت اسرائیل با دیدگاه جنبش های دموکراسی خواهانه چگونه قابل توجیه هست؟ برای همینه که میگم باید منتظر جرقه بود ! [/quote] اشتباه نفرما برادر بزرگوار. امام راحل (ره) از همون روز اول، اعلام قطع رابطه با اسرائيل رو كردن. سفارت اسرائيل، دقيقاً روز 23 بهمن 57، تبديل به سفارت فلسطين شد و فكر كنم ياسر عرفات هم اولين كسي بود كه به ايران عزيز اومد؛ بعد از انقلاب. اين لينك رو ببين : http://alef.ir/vdci5pazyt1a5r2.cbct.html?143247 تو اين لينك به نقل از كيهان، وقايع ابتداي انقلاب اومده و البته نكات بسيار خواندنياي درش هست كه برخياش ديگه بازگو نميشه (بنا به دلايلي!!). اتفاقاً اون مصريهايي كه شما ميفرمايي يا اردنيها و ليبياييها و تونسيها و ...، سالهاست دارن سخنان اين سيد بزرگوار رو ميشنون. ولي وقتي به شما ميگم كه عصر اون دوران سپري شده، دقيقاً به همين دليله. درست مثل امريكا ستيزي. زماني امريكا ستيزي يه ژست روشنفكري در جهان بود. چرا كه انديشهي ماركسيسم، انديشهي غالب بود و طبق اين انديشه، مبارزه با امپرياليسم كه نمادش امريكا بود، ارج و قرب بسياري داشت. به همين دليل حتي حادثهاي غيرديپلماتيك مثل اشغال سفارت امريكا توسط دانشجويان پيرو خط امام، مورد حمايت گروههاي چپ و ماركسيستي جهان قرار گرفت. ولي همونقدر كه شعارها و سخنان ضد امريكايي در اون ضد امريكايي در اون سالها خريدار فراواني داشت، امروز روز كمتر خريداري داره. چرا كه عصر عوض شده و امريكا هم براي خيلي از كشورها، ديگه نه اون امپرياليست خونخوار سوپر بورژوازي كه خون خلق پرولتاريا رو در شيشه كرده و سرمايهي اونا رو ميمكه و پولدارتر و چاقتر ميشه، بلكه يه كشور هست كه از قضا قدرت اثرگذاري بيشتري هم در دنيا داره. پس ديگه اون امواج امريكا ستيزي در دههي شصت و هفتاد هم جاي خودش رو به اعتراضات ضد جنگ و صلحطلبي و طرفداري محيط زيستي و امثالهم داده كه ميشه گفت رويهي تعديل شدهي اون احساسات هست. مادامي كه ما، اين عصر جديد رو نشناسيم و مطابق سي، چهل سال قبل رفتار كنيم، نميتونيم نتيجه و نفع بيشتري از دنيامون ببريم. كما اينكه امروز روز ميبينين كشورهايي كه سعي در رفتار پوپوليستي امريكا ستيزي دارن، چه وضعيتي دارن. بزرگترين اونها كره شمالي و ونزوئلا هست كه وضعيتشون رو داريم ميبينيم. براي مردم اون عصر، اگه امريكا ستيزي دغدغهي اول بود، براي مردم امروز دموكراسيخواهي و صلح از هر چيزي بالاتره. حتي ميبينيم كه امروز روز فعالان ضد اسرائيلي و طرفداران فلسطين در اروپا، بيشتر از كشورهاي مسلمان راهپيمايي براه مياندازن. ميبينيم گروههاي فعال صلح طلب و ضد جنگ، بر عليه امريكا و اسرائيل بيشتر به تظاهرات ميكنن تا مسلمونها. اعراب هم چنين وضعيتي رو دارن و بهترين مثال، همون وضعيت مصريها در هنگام حمله اسرائيل به خاكشون بود. حادثهي اشغال چند ساعتهي مصر، اتفاقاً دستهاي پشت پردهاي داشت كه با تابلو شدن بخشي از اون، به يكباره صدا و سيماي عزيز ما ترجيح داد ديگه صداشو درنياره!! لكن با صرفنظر از فرضيات دايي جان ناپلئوني، رفتار نهايتاً صدها مصري در كشوري هشتاد ميليوني، خيلي بعيد ميدونم واقعهي چندان اثرگذاري تلقي بشه. بالاخص كه بهانهي اين عده هم كشته شدن افسران مصري در حملهي اسرائيل به مصر بود. لكن ديديم كه هيچگونه حمايتي از سوي بدنهي مردم از ايشان صورت نگرفت و قضيه بسان سفارت انگلستان ما، خيلي زود ماست مالي شد! ضمن اينكه عملكرد پليس در اون مورد، كاملاً مشكوك بود و حتي اظهار نظرات اسرائيليها در روزهاي قبلش كه اين قضيه رو پيشگويي كرده بودن!!!!! ماشاءالله به نوستراداموسهاي اسرائيلي!!!! با كمي جستجو در اينترنت، به اين اخبار دست پيدا خواهي كرد. ولي اگه اخبار رو گير نياوردي، بهم بگو تا من بگردم و تقديمت كنم. [quote]سئوال من اینه که مصطفی جان شما از کجا نتیجه گرفتید که دولت مصر دولت انقلابیونه ؟ حکومت نظامی که دولت انقلابی نیست؟ این فرایند خیلی طولانی مصطفی جان که یک ساله دولت انقلابی بکار بیاد. [/quote] برادر بزرگوار. حكومت نظامي چيه! مصر الان دو مجلسش تشكيل شده. اتفاقاً عمدهي مجالسش هم در دست اسلامگرايان هست. ولي اين اسلامگرايان كه عمدتاً اخوان المسلميني هستن، برخلاف انتظار ايران، دقيقاً حكومتي لائيك رو مدنظر قرار دادن. يعني با احترام به قوانين اسلام، اصل و اساس سياست رو فارغ از دين پيگير هستن. البته اين امر رو در ماههاي آتي بيشتر خواهيد ديد. ولي ميتونم بهتون اطمينان بدم كه از جمهوري اسلامي، به سبك ايران، نه در مصر خواهيد ديد؛ نه در تونس، نه در ليبي و نه در يمن! كما اينكه الغنوشي، رهبر حزب اسلامگرايي كه اكثريت مجلس تونس رو بدست آورد هم جملاتي كاملاً سكولار رو بر زبان آورد كه فكر كنم خود شما در جريانش باشين و دقيقاً بر همون اساس هم مجلس و دولت جديد تونس شكل گرفت. خلاصهي امر اينه كه به همين دليل عرض ميكنم بايد ابتدا تفاوت انقلاب و شبه انقلاب رو براي خود تفكيك بفرمايين تا بر مبناي اون، انتظاراتتون رو شكل بدين. اساساً هدف جنبشهاي دموكراسيخواهانه، ايجاد دموكراسي و تشكيل حكومتهاي دموكراتيك هست كه الزاماً به معني تشكيل حكومتهاي ايدئولوژيك نيست. اين، انقلاب هست كه همراه خودش، ايدئولوژياش رو حاكم ميكنه. [quote]سئوال اینجاست ایا در صورت پیروزی انقلابیون آیا ناتو توانایی سرکوب این سلفی ها رو خواهد داشت؟ [/quote] اينكه توانايي سركوب سلفيها رو داره يا خير، مسئلهاي نيست كه بشه با قاطعيت بهش جواب داد. اين، دقيقاً همون مشكلي بود كه امريكا در افغانستان داشت. يعني برداشتش از طالبان و القاعده، بسيار ضعيفتر از حقيقت امر بود. به همين دليل ميبينيم كه اگه همين امروز هم ناتو از افغانستان خارج شه، طالبان به سادگي آب خوردن مجدداً افغانستان رو به اشغال خودشون درميارن. اما قضيه در سوريه بسيار متفاوته. در سوريه گروههاي سلفي، قدرت بسيار كمتري دارن نسبت به افغانستان. ولي چيزي كه مسلمه اينه كه رفتار حكومت سوريه داره اين گروهها رو بيشتر تقويت ميكنه. اگه شما اخبار تحولات ليبي رو دنبال فرموده باشي، حتماً به اخبار نفوذ القاعده و طالبانيها به ليبي و تشكيل گروه در اون كشور هم برخوردهاي. در زمان جنگ، بنده خدا قذافي و پسرش چندين بار گفتن كه شرايط در ليبي رو القاعده و طالبان داره كنترل ميكنه و مخالفينش رو منسوب به اونا ميكرد. البته بنده خدا خيلي هم چرت نميگفت. چرا كه حقيقتاً بودن اونجا. ولي خوب. در اكثريت نبودن. ولي رفته رفته، اين گروهها قويتر هم شدن. تا جايي كه ميبينيم حتي رهبران ليبيايي القاعده كه سالها در گوانتانامو بودن هم رهبري گروههاي مسلح رو در دست گرفتن كه اين، پيامي آشكار بود! هرچند كه طبق معمول در ايران ترجيح داده شد اين اخبار جايي درز پيدا نكنه (چون نفعي نداره!!! ). [quote]منم منظورم این نبود شکست خورده اما ضربه ای سنگین خورد به خاطر جنگ 33 روزه [/quote] خير دوست بزرگوارم. فلسفهي جنگ 33 روزه، فلسفهي ديگري بود كه اساساً پيشدرآمدي بود براي تحولات منطقهاي. يعني اساساً نه شروعي بود براي اين دكترين و نه خاتمهاي بود براش و نه وقفه. بلكه مسير از ابتدا چيز ديگري بود و اساساً اين نبرد، زودتر از موعد هم آغاز شد و البته قبلاً به وفور درموردش بحث كردهام. [quote]آخه مشکل هم اینجاست بار ها و بارها مصطفی جان ما گفتیم با اصلاحات مورد تائید مورد سوریه موافقیم ولی با هرگونه طرح امریکایی مخالفیم حالا کجای این دفاع تمام قده نمیدونم! [/quote] دوست عزيزم. ببين حمايت از اصلاحات در سوريه يعني چي؟! اساساً خواست مردم سوريه، رفتن بشار اسده. يعني جنبش ارحليشن (اسمي كه اون زمان براي اين جنبشها انتخاب شد؛ بر مبناي شعار ارحل ارحل) كه در سراسر جهان عرب اتفاق افتاد، همگي متوجه حكام اصلي اين كشورها بود. در تونس بن علي، در مصر مبارك، در ليبي قذافي، در يمن صالح، در اردن دو گروه بودن كه گروهي بزرگ دولت و گروهي كوچك پادشاه رو گفتن (و با تغيير دولت، گروه بزرگ راضي و اوضاع در اردن آرام شد)، در بحرين شيخ عيسي بن حمد آل خليفه، در يمن علي عبدالله صالح و نهايتاً در سوريه هم بشار اسد! تمامي اين جنبشها، تيغ اصليشون رو به سوي فرد اول حكومت گرفته بودن و اصلاحات از نظر ايشان، با رفتن اين فرد اول و ايجاد شوراي انتقالي و تدوين مجدد قانون اساسي انجام ميپذيرفت. حالا شما بياي بگي كه نه. همين حكومت، همين بشار اسد، همين اسد، همين قانون بمونه، فقط آزاديها بيشتر بشه، به نظر شما ميشه «حمايت از اصلاحات»؟ اينجاست كه معنياش اين ميشه كه شما اساساً شعار و خواست مردم رو بهش توجه نكردي!! مثالي ميزنم. در هنگامهي پيروزي انقلاب، شعار مردم مرگ بر شاه بود و همگي خواهان بركناري شاه و خاندان سلطنتي از قدرت، تشكيل شوراي انتقالي و تدوين قانون اساسي بودن. حالا براساس خواست و سلايق گروههاي مختلف، هركس به دنبال مدلي از حكومت بود. ولي روي اين خواسته همگي اتفاق نظر داشتن. اما شاه براي حفظ خود، دست به اصلاحات ميزد. يه روز مياومد تغيير تاريخ شاهنشاهي به شمسي رو ميداد. يه روز هويدا و نصيري و امثالهم رو دستگير و زنداني ميكرد به اسم مبارزه با فساد. يه روز نخست وزير عوض ميكرد و جاي آموزگار، شريف امامي رو مياورد و جاي شريف امامي، ازهاري و ...! يه روز مياومد در تلويزيون ميگفت «پيام انقلاب شما را شنيدم» و وعدهي اصلاحات گسترده ميداد. يه روز مياورد از بين مخالفينش حكومت تشكيل ميداد و كسي مثل بختيار رو بر سر كار ميآورد. و ... خلاصه اينكه هر روز، وعده و وعيد تغييرات بود كه از سوي وي بيان ميشد. اما طبيعي بود كه اين تغييرات، خواست اصلي مردم نيست (هرچند كه بخشي از خواستهشون هست. اما خواست و هدف اصليشون نيست). به همين دليل ديديم كه قيام مردم ايران ادامه پيدا كرد و زماني متوقف شد كه شاه و سلسلهي پهلوي ساقط شده بودن. يعني حتي تغيير نخستوزير و روي كار اومدن نخستوزيري مخالف حكومت مثل بختيار و فرار شاه هم مردم رو متوقف نكرد. حالا به نظر شما اگه مثلاً عراق مياومد ميگفت ما از اصلاحات شاه حمايت ميكنيم، مردم ايران از عراق بايد ممنون ميشدن؟! ---------------------------------------------- بحث سر اينجاست كه ما اساساً خواست ملت سوريه رو يا نفهميديم و يا اگه فهميديم، اون رو به نفع خودمون ندونستيم (كه من گزينهي دوم رو درستتر ميدونم. چون اساساً خواست مردم سوريه اين نبود كه حزب بعث پاشو از خرخرهشون يكم برداره تا نفسي بياد و بره! مثلاً انتخابات رياست جمهوري، بين بشار اسد و بشار اسد نباشه و حداقل نفر دومي هم جرأت شركت پيدا كنه!! اساساً خواست ملت سوريه چيز ديگري بود. ولي ايران روي حاكميت فعلي شرط رو بسته بود و هر كاري كرد كه اين حاكميت پابرجا باشه (و بعيد ميدونم خود شما چيزي در اين زمينه ندوني). بعد هم دقيقاً همصدا با خود بشار اسد، دم از اصلاحات زد و هر دو ميگفتن اصلاحاتي انجام ميگيره و آزاديها بيشتر ميشه و چه و چه و چه!!! اما اين اصلاحات مدنظر تهران، چقدر مطابق اصلاحات مدنظر سوريها بود؟! در مقابل، شما به عملكرد دولت تركيه نگاه كن و ببين از ابتدا، چه خط سيري رو دنبال ميكرد. درخصوص عربستان و قطر حرف نميزنم؛ چون داستانشون فرق ميكنه. ولي تركيه و همچنين روسيه، نمونههاي بسيار خوبي هستن براي بررسي و تحقيق درخصوص اين مسئله. [quote]ممنون میشم ارائش کنی [/quote] اين لينك رو بخون و نظرتو بهم بگو. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=26529 [quote]مسلما این مردم جدا شدن لبنان و جولان از ذهنشون پاک نشده . اما اگر بفرض اگر همچین رئیس جمهوری بر مبنای دموکراسی به کار بیاد بعید می دونم با وجود اخوان المسلمین سوریه بتونه دوره ی بعد رای بیاره! [/quote] همينطور هست. البته منظورت رو از «جدا شدن لبنان» نفهميدم. نكنه منظورت جدا شدن لبنان از سوريه پس از جنگ جهاني اول بود؟ ولي بازگشت جولان به وطن، هنوز آرمان مردم سوريه هست. ولي اين بازگشت، الزاماً به معني جنگ نيست. كما اينكه سينا با هيچ جنگي نميتونست به دامان مصر بازگرده. ولي معاهدهاي سياسي اون رو به خاك مصر بازگردوند. بعد هم اخوان المسلمين اساساً حزبي سياسيه و براساس منافع روز تصميم ميگيره. البته ميشه گفت ريشهدارترين حزب در ميان اعراب، همين اخوانيها هستن كه در كشورهاي مختلفي هم بودهان. البته شاخههاي فرعياي دارن كه بعضاً تلاش براي قيامهاي مسلحانه رو در دستور كار قرار ميدادن. ولي بدنهي اخوان المسلمين از دههي هفتاد، اين رويه رو كنار گذاشته و بيشتر رو به سياست آوردهان تا اسلحه. البته حركت خالد اسلامبولي، بزرگترين بهانه رو به دست حكومت مصر و مبارك نوپا داد تا تسويه حسابي اساسي با اين حزب داشته باشه و بيشترين زخم رو در مصر دريافت كرده و سپس در سوريه. جالب اينجاست كه جناب مرحوم حافظ اسد، بزرگترين دشمن اخوان المسلمين بود در مصر و بالاخص در كشتارهاي سال 1982 و دههي هشتاد، از خجالت بسياري از ايشان دراومد!! اما چيزي كه عرض شد، سواي احزاب و امثالهم بود. من درمورد ظرفيت دموكراسي خدمتت مطالبم رو عرض كردم و عرض كردم كه دموكراسي حقيقي، چنين ظرفيتي رو داره. درست به سان احزاب راستگرا و چپگراي اروپايي كه يكي كمك حالمون ميشه و يكي ديگه، پدرمون رو درمياره. ظرفيت دموكراسي اين هست كه ميتونه سياستها با تغيير افراد، تغيير كنه و اون وقته كه يكم كارمون سخت خواهد شد. [quote]البته منظور من از ورود ورود به جنگ بود . چون بعید میدونم لشکر زرهی و نیرو های ضد تانک به نیروی پاسدار صلح ربطی داشته باشه.[/quote] عزيز دل. من وقتي بهت ميگم در جنگ داخلي وارد شد، يعني با تمام تجهيزات وارد شدا! شما فكر كردي همين نيروهاي حافظ صلح كه تو هر كشوري وارد ميشن، صرفاً يه عده هويج كلاه آبين؟! كلي تجهيزات با خودشون دارن! توپ و تانك و تسليحات سنگين ميارن با خودشون! انواع و اقسام گروهها دارن. حالا شما فكر كن با مارونيها و فالانژهايي طرفي كه اتفاقاً از سوي اسرائيل هم حسابي تجهيز شدهان!! ديگه حساب كن چه شير تو شيريه اونجا! اتفاقاً اگه اشتباه نكرده باشم، سوريها با اون گروهها درگيريهايي هم داشتن و بيروت رو سوريها تثبيت كردن!! اگه دوست داشتي، مستند هشتاد سال مقاومت رو ببين. در اون تا حدودي به اين موضوع اشاره كرده و البته فيلمها و مستنداتي درخصوصش داشته. اگه برات زحمتي نيست، همون لينكي كه خدمتت عرض كردم رو يه بار ديگه مطالعه بفرما. خيلي از مطالب دستت مياد. ======================================= برادر aminmessi عزيز؛ ممنون بابت عكسي كه گذاشتي. كلي اوقاتمون مفرح شد. البته كمي دلتنگي هم به ياد اون شهيد بزرگوار، بر خاطرم نشست كه حقيقتاً جاش خاليه. ولي يه سوال فني. اون كارت اونجا چيكار ميكنه؟! بعيد ميدونم تو خود آرشيو سپاه هم چنين كارتي باقي مونده باشه!! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
من از بحث كردن با قديميهاي سايت انصافاً لذت ميبرم. چون سعي ميكنن بدون برچسب زدن، بحثشون رو ادامه بدن و البته چون با منطق و دانششون هم آشنايي دارم، كار براي بحث كردن واقعاً راحتتره. البته اين، توهين به دوستان جديدتر سايت نيست و قطعاً بسياري از اين دوستان، با منطق و دانش بسيار بالايي بوده و هستن. بالاخص كه از بحث با بسياري از اين دوستان جديد، مطالب بسياري هم آموختم. لكن علاقهاس ديگه. كارياش نميشه كرد. --------------------------------------------- [quote]یک جوری مصطفی جان حرف می زنی انگار مثلا تو لیبی قذافی رفت کنار یک دیکتاتور رفت کنار و دیکتاتور دیگر بجای او آمد سر کار در صورتی که چه در لیبی چه در تونس چه در مصر امور داره به دست مردم می افته و این مردم هستند که تعیین کننده هستند. و همین مردم دل خوشی از اسرائیل و امریکا ندارند واین یعنی آغاز محو اسرائیل همون محوی که سید قولش رو داد. چرا چون اسلام داره واحد میشه خطبه آقا که یادته!؟ و آرمان مشترک همه فرق اسلامی که اونها رو بهم پیوند میده قدسه . [/quote] علي جان. دقيقاً مشكل در همينجاست. شما مقولهي بسيار مهمي مثل انقلاب رو با جنبشهاي دموكراسيخواهي اشتباه گرفتي. اين رو بدون كه هر تعويض قدرتي، انقلاب نيست. بلكه انقلاب، مؤلفههايي داره كه اساساً اگه رخ نده، هيچ اتفاقي بوقوع نميپيونده. ضمن اينكه در پس انقلاب، الزاماً دموكراسي نهفته نيست. بطور مثال انقلابهاي ماركسيستي دههي شصت و پنجاه، اساساً هيچيك به دموكراسي منجر نشدن. لكن مؤلفههاي انقلاب رو داشتن و به همين دليل نميشه بهشون انقلاب نگفت. در اين زمينه، برادر اپراي سابق و فتح فعلي، تاپيك «[url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=14472]انقلاب چيست[/url]» رو ايجاد فرمودن كه قوياً مطالعهاش رو بهت توصيه ميكنم. اساساً انقلابهاي نرم جديد موسوم به انقلابهاي مخملي، جنبشهاي دموكراسيخواهانهاي هستن كه بر عليهي مستكبرين در ابتداي امر بوقوع ميپيوندن. يعني رؤساي جمهور مادامالعمر و يا پادشاهاني كه علاقهاي به تقسيم قدرت بين ساير گروهها ندارن. وقايعي كه در گرجستان و قرقيزستان رخ داد، درست بر همين اساس بود (داستان اوكراين متفاوته). اساساً انقلاب نرم، يه انتقال قدرت بدون خونريزي و البته با افزايش ميزان دموكراسي هست كه در هر جايي ميتونه اتفاق بيافته. لكن به معني انقلاب نيست و شبه انقلاب و يا سايهي انقلاب، عنواني مناسبتر هست براش. برگرديم به وقايع منطقه. فرمايش شما صحيحه. در كشورهاي مذكور، تمامي رؤساي جمهور مادامالعمر مثل بن علي، مبارك، علي عبدالله صالح و البته كلنل شاك (ببخشيد! كلنل قذافي) به زير كشيده شدن و دموكراسي در اين كشورها حاكم شد. ولي آيا مؤلفههاي انقلاب در آنها وجود داشت؟ منهاي ليبي كه البته ميشه گفت بيشتر از انقلاب، ميشد بهش عنوان شورش مسلحانه رو داد، ساير وقايع بيشتر از مؤلفههاي انقلابهاي نرم و شبه انقلابي، چيز ديگري از خود بروز ندادن. اما چيزي كه مسلمه، تغيير قدرت در اين كشورها انجام گرفته و به عبارت بهتر، مدرنيته در فرهنگ سياسي جامعهي اين كشورها وارد شده. منتهاي مراتب، اينكه شما بخواين از اين كه دموكراسي در اين كشورها ورود پيدا كرده، تعبير به اين بفرمايين كه در نتيجه اسرائيل محو خواهد شد، حرفي است نادرست. چرا كه شما فرض رو بر اين گرفتين كه در اين كشورها، چون انقلاب شده و مسلمونها چندان دل خوشي از اسرائيل ندارن، پس از ابتداي امر باب نبرد با اسرائيل مفتوح خواهد گرديد، در قانون اساسيشون اين مسئله ذكر خواهد شد، سفارت اسرائيل بسته خواهد شد و جبههي اسلام تقويت! در حالي كه تمامي اين موارد، صرفاً آرزوهاي ما هستن و رويهاي كه ما دنبال كرديم و الزاماً اين نيست كه اين كشورها هم همين مسير رو برن!! به عبارت سادهتر، چون خودمون رو اسير پيشفرضي اثبات نشده كردهايم، از ابتداي امر معتقد بوده و هستيم كه : وقايع منطقه، بيداري اسلامي است. منبعث از انقلاب اسلامي ماست و از ما الگو گرفتهان. جنبشهاي ضد امريكايي و ضد اسرائيلي هستن. اسلامگرايان چون در اين كشورها اكثريت دارن و به قدرت ميرسن، الزاماً از ما الگو گرفته و راه ما رو طي خواهند كرد و نهايت امر اينكه همگي دشمن اسرائيل هستن و براي نبرد با اسرائيل آماده خواهند شد؛ دير يا زود. منتهاي مراتب، اگر فقط يك بار به اثبات يكي از اين فرضيات ميپرداختيم، نيازي نبود هربار سر اين موضوع بحث كنيم كه آيا مصر يا ليبي، به جنگ با اسرائيل خواهند پرداخت يا كه خير. مسئله اينجاست كه وقتي پيشفرضهاي ما، خواه ناخواه روي انقلاب اسلامي مانور ميده، طبيعيه كه تمام انتظارمون هم اين باشه كه رفتار اونا هم مطابق با رفتار انقلاب اسلامي در زمينهي داخلي و خارجي باشه. حال اينكه اساساً قضيه، چيزي غير از اينه. نفرمايين كه ما ابتدا بازرگان رو آورديم. ما از روز اول با اسرائيل قطع رابطه كرديم. ما در قانون اساسي خود، تمامي شعارهاي انقلابيمون رو گنجونديم (فصل مربوط به سياست خارجه) و تمامي اينها، در عصر مهندس بازرگان بود. ما از همون ابتداي امر با مصري كه خائن به آرمانهاي فلسطين بود قطع رابطه كرديم. ما از ترور رئيس جمهور مصر استقبال كرده و حتي رهبرمون از قاتل رئيس جمهور مصر تجليل كرد. ما مسيرمون رو كاملاً مشخص كرده بوديم و اينطور نبود كه ندونن ما اسرائيل ستيزيم. درخصوص امريكا ستيزي، البته بحث و گفتگو زياد هست كه جاش اينجا نيست. اما در جنبشهاي اخير، با وجود اينكه يك سال و اندي از زمان تشكيل حكومت جديدشون ميگذره، شما كدوم يك از اين نشانهها رو ديدين كه چنين نتيجهاي ميگيرين؟ مگه مردم تركيه از اسرائيل خوششون مياد؟ مگه مردم مالزي و اندونزي و پاكستان خوششون مياد؟ خيلي از مسلمونهاي آفريقايي دل خوشي از اسرائيل ندارن. نه حتي مسلمونها. بسياري از مردم جهان با نژادپرستي صهيونيستها مشكل دارن و عليه اونا تظاهرات ميكنن. ولي آيا اين، دليل بر اين ميشه كه بخوان با اين رژيم وارد نبرد بشن؟! اگه كمي روي جامعه شناسي دههي پنجاه و شصت اعراب تحقيق بفرمايي، ميبيني كه گروههاي فشار درون جامعهي اعراب بودن كه اتفاقاً اشخاصي چون ناصر رو به سمت جنگ هل ميدادن. درست چيزي شبيه به گروههاي فشار جامعهي ايران در عصر فتحعلي شاه كه ايران رو به سمت جنگ با روسيه هل ميدادن و نتيجهاش، دو جنگ 10 و 2 سالهاي شد كه البته عهدنامههاي نه چندان جالبي رو برامون در پي داشت! شما در مصر دههي پنجاه و شصت، ميبينين كه يك مرگ بر اسرائيل ناصر، ميليونها مصري رو به جوش و خروش مياندازه. يا حتي در سوريه، اردن، عراق و ...! اما شرايط امروز با شرايط پنجاه سال پيش، بسيار فرق كرده. الان خيلي چيزها تغيير كرده. الان ذائقهي سياسي مردم تغيير كرده. شما ايران رو نبين كه براي جنگ با اسرائيل لهله ميزنه. در همين مصر و تركيه و امثالهم، مردم ترجيح ميدن با استفاده از ابزارهاي دموكراسي و تظاهراتهاي اعتراضآميز خياباني، اعتراضشون رو نشون بدن. امري كه حتي در زماني كه جنگندههاي اسرائيل به مرز مصر حمله كرده و چندين تن از مرزبانان رو كشتن هم رخ داد و مردم اين كشور، خواستههاشون رو از طرق سياسي پيگيري كردن؛ نه مثل پنجاه سال پيش با فشار بر روي دولتشون براي نبرد با اسرائيل! اينكه فلسطين امروز آرمان مشترك مسلمانان هست، امري است كه ما بهش اعتقاد داريم؛ نه لزوماً مسلمانان! تمامي تلاشهاي جامعهي اسلامي در طي دهههاي اخير، صرفاً مبتني بر بازگشت اسرائيل به مرزهاي 1967 و پذيرش خطوط مرزي سازمان ملل بوده. نه فقط مسلمونها. بلكه جامعهي جهاني هم تلاشش به اين مسئله معطوف بوده. حتي خود ايالات متحده. امروزه حتي بين مسلمونها و حتي خود فلسطينيها، آرمان در جهت تشكيل كشور مستقل فلسطين هست و اين حقيقت رو پذيرفتن كه اسرائيل قابل دفع از سرزمين اورشليم نيست. اما چون ما دوست داريم ديگران هم جهانبيني ما رو داشته باشن و مثل ما فكر كنن، در خيالات خود اونا رو هم همراه با خود ميدونيم، آرمانشون رو محو اسرائيل و برپايي مجدد فلسطين ميدونيم و بعد هم به دنبال ابزاري براي اثبات ادعاي خود ميگرديم كه همانا ابزار فعلي، همين جنبشهاي دموكراسيخواهانهاس كه محض رضاي خدا، يك بار هم هدفشون رو ضد امريكايي و ضد اسرائيلي بودن عنوان نفرمودن!! البته اون زمان، برخي دوستان اين باور رو داشتن كه اينا ضد امريكا و اسرائيل شعار نميدن، چون نميخوان حساسيت اونا رو برانگيزن! لكن بعد از گذشت اين مدت ...!! [quote]بینید مصطفی جان حرف من هم همینه من منکر کشتار های اول اعتراضات نمیشم چون دیدم که تک تیراندازان همین ارتش بشار اسد به راحتی به مردم با سیمینوف شلیک می کردند ولی آیا این دلیل میشه قدرت های خارجی که خودشون در این مسائل کارنامه ای به مراتب سیاه دارند بیایند سوریه رو تبدیل کنند به افغانستان دهه 80 و گروه های جهادی در اونجا راه بیاندازند آقا و جمهوری اسلامی هم از این ناراحت اند چرا که این حرکات ما رو یاد پروژه ی خاورمیانه ی جدید که بدست بچه های حزب الله سقط شد! می اندازه . ما میگیم برای سوریه مردم این کشور باید تصمیم بگیرند نه یک عده افراد به اصطلاح مجاهد که از لیبی و یمن و عربستان آمده باشند.چون فردا اگه همین انقلاب مسلح پیروز بشه این افراد اجازه نفس کشیدن به مردم سوریه نخواهند داد و اینبار طالبانی جدید بقل گوش حزب الله درست می کنند. اما مصطفی جان در مورد برخورد نیرو های اسد هم باید بگم درسته رفتار اول اعتراضات بشدت بد بود . ولی الان موقعیت بشدت فرق کرده نیرو های ارتش سوریه بشدت محتتانه عمل می کنند باور کنید فیلم دارم که عده ای از مردم کل نظام و بشار رو زیر فحش می گیرند اما سربازان ارتش بدون اینکه توجه کنند با وجود اینکه مسلح اند تیراندازی نمی کنند و به راه خود ادامه می دهند هرچند که متاسفانه با وجود مناطق مسکونی در شهر حمص ارتش سوریه از توپخانه و خمپاره استفاده کردند . هر چند که ارتش سوریه اگر از توپخانه استفاده نمی کرد امکان نداشت که بتونه به بابا عمرو رو بگیره . [/quote] باز جاي شكر داره كه شما كشتارهاي ارتش سوريه رو رد نميفرمايي و نياز نيست سر اين بديهي با شما به جدل بپردازم. چون اين مشكل رو با هر دوستي كه درخصوص سوريه بحث ميكردم، داشتم و نميدونم چرا دوست نداشتن اين واقعيات رو بپذيرن. ببين بزرگوار. اساساً عرض بنده هم اين نيست كه سوريه، تبديل به افغانستان دوم بشه. هرچند كه طرح امريكا و غرب و اعراب و تركيه هم اساساً اين نيست و تمايل همه به مدلي شبيه به مصر و ليبي بود. منتهاي مراتب، اين حكومت هست كه بيشتر فشار رو بر اين مياره كه اوضاع سوريه شبيه به ليبي بشه. يعني گروههاي چريكياي تشكيل بشه كه بعداً اونقدر قدرتمند بشن كه عملاً حكومت مركزي جديد رو هم به چالش بكشن. اگر در ليبي، سرهنگ قذافي قضيه رو به اسلحه كشي نميكشوند و جنگ داخلي رخ نميداد، نهايتاً با مدلي شبيه به مصر و يمن طرف بوديم (چرا كه تونس بسيار بهتر انتقال قدرت صورت پذيرفت). ولي فشارهاي نظامي سرهنگ قذافي، دست تندروها رو براي مبارزهي مسلحانه بيشتر باز گذاشت و خواه ناخواه قشر خاكستري به جاي اعتراضات دموكراتيك، به سمت قيام مسلحانه تمايل پيدا كردن و البته سرنوشت نهايي هم به كمك ناتو و غرب، توسط همين قيامها رقم زده شد. اما مشخصاً غرب با آشوب در ليبي به منفعتي نميرسيد. به همين دليل شوراي انتقالي ليبي رو حمايت كرد و اگر ميبينيم كه جنگ قدرت چنداني در ليبي هنوز به وقوع نپيوسته، به دليل هراس گروههاي شبه نظامي از مداخلهي مجدد ناتو به نفع شوراي انتقالي هست. والا اگه همين فردا اعلام شه كه غرب ديگه كاري به ليبي نداره، مطمئن باشين سرنوشت ليبي مثل سرنوشت بسياري از كشورهاي آفريقايي خواهد شد و در اون، فرد اول مملكت از طريق اسلحه و باروت هست كه به قدرت ميرسه؛ نه آراء مردم. شما مطمئن باشين كه سرنوشت سوريه براي غرب، بسيار بااهميتتر از اينه كه بخوان به گروههاي سلفي و وهابي و تندرو و يا خارجيها، اين اجازه رو بدن كه اين كشور رو به آشوب بكشن. چرا كه امنيت اسرائيل در گرو سوريهاي خنثياس. البته بايد عرض كنم كه برخلاف باور شما، پروژهي خاورميانهي جديد نه تنها شكست نخورده و نابود نشده، بلكه اتفاقاً داره به پيش ميره كه البته جاي بحثش اينجا نيست. قطعاً اگه امروز، تصميمات درستي انجام بگيره، شايد راه براي رسيدن به دموكراسياي كه در اون، هم ما جانب امر رو داشته باشيم و هم غرب، بسيار بازتر خواهد بود. چيزي شبيه به مصر. ولي مسئله اينجاست كه در اين زمينه، ايران حمايت بسيار عجيبي از سوريه انجام داد كه البته در نوع خود، قابل پيشبيني و فهمه. لكن بيمحاباگري اين پشتيباني و جانب يك سوي قضيه رو گرفتن، از طرفي باعث گير كردنمون شد و از طرف ديگه، راه تغيير سياست رو به رومون بست. شما نگاه بفرمايي. روسيه در محاكم بينالمللي از سوريه دفاع ميكنه، ولي بلافاصله وزير امور خارجهاش رو به اين كشور ميفرسته و لزوم اصلاحات جدي و دموكراتيك رو بهش گوشزد ميكنه!! صد البته جناب اسد هم اطاعت امر كرده و مثلاً مياد اصلاحاتي در قانون اساسياش اعمال ميكنه و اون رو به رأي ميذاره كه البته باز هم تغييرات مدنظر روسيه نيست. ولي حداقلش روسيه خودش رو يه گوشه گير ننداخته كه اگه فردا بخواد سياستش رو عوض كنه، نتونه و آچمز باشه. ولي عملاً ما دفاع تمام قدي از سوريه كرديم و براي مخالفين هم قضيه اينطور جا افتاد كه ايران داره به حكومت سوريه، كمك تسليحاتي و امنيتي و اطلاعاتي ميكنه. نتيجهاش اين شد كه مخالفين، اونقدري كه با ايران چپ افتادن، با روسيه چپ نيافتادن و خواهيم ديد كه اگه حكومت سوريه هم تغيير كنه، منافع چين و روسيه حفظ خواهد شد؛ ولي ايران، دشمن شمارهي يك سوريه خواهد شد! سياست به معني دو گام به جلو، يك گام به عقب هست و هرچقدر كه مهارت بازيهاي سياسي شما بيشتر باشه، اندازهي اين گامها نيز متفاوت خواهد بود. فيالمثل هيچكس نميتونه سياستمداري پوتين رو در قياس با بوريس يلتسين انكار كنه. پوتين در طي هشت سال كاري كرد كه نه تنها روسيه از وضع فلاكبار دههي 90اش خارج شد، بلكه به مهرهاي اثرگذار در جهان مجدداً تبديل شد. اين در حالي است كه نه لزوماً با غرب درافتاد و نه خودش رو مثل شوروي، در يك بلوك اسير كرد. از اين بازي، هم به منافع بسياري دست پيدا كرد و هم به جايگاهي قابل اطمينان. ولي اگه ميخواست صرفاً رفتار شوروي رو داشته باشه، ميديديم كه به يه كشور منزوي وكماثر در عرصهي بينالمللي تبديل ميشد كه اثرگذاري سياسياش، حتي يك صدم شوروي هم نميبود. اگر شوروي چنين رفتاري داشت، پشتوانهاش ايدئولوژي صادراتياي بود كه به هر كشور ميرسيد، به سرعت در متن جامعهاش رسوخ ميكرد و اون كشور رو بهم ميريخت. پشتوانهي اثرگذاري شوروي، دقيقاً گروههاي فشار اجتماعياش در كشورها بودن. اما شايد بشه گفت با تمامي اين موارد، سياست ايالات متحده بسيار اثرگذارتر بود؛ هرچند كه براي دفع خطرات ماركسيسم، ناچار به حمايت و حتي روي كار آوردن ديكتاتورهاي مختلف در جهان شد. حالا برگرديم به مسئلهي سوريه. ما درخصوص سوريه، منافع امروزمون رو صرفاً مدنظر قرار داديم. چون فرض رو بر اين گرفتيم كه حكومت بشار اسد، حافظ منافع ما خواهد بود. از طرف ديگه از اصلاحات در سوريه حمايت كرديم. حال اينكه اصلاحات در سوريه، يكياش همين بركناري حافظ اسد و خلع قدرت حزب بعث هست كه اتفاقاً خواستهي معترضينه. به عبارت ديگه مادامي كه اين اصلاحات انجام نگيره، اتفاقي رخ نميده. هرچند كه احزاب مختلفي هم در سوريه شكل بگيرن. چرا كه ساختار قدرت هيچ تغييري نكرده و حتي شمههايي از دموكراسي هم در اون ورود پيدا نكرده. طبيعتاً اگه اين ديدگاه ما نسبت به دموكراسي (كه دموكراسي يعني ميزان مشاركت در انتخابات و رأي مردم) نبود، بسيار بهتر در عرصهي سوريه گام برميداشتيم و امروز به جاي تركيه، ما بازيگر اصلي در سوريه بوديم و هم جانب مخالفان رو نگه ميداشتيم و هم به نحوي تغيير رو در ساختار قدرت سوريه ايجاد ميكرديم كه منافع آتيمون هم حفظ بشه. اما مسئلهي بعدي كه بهش فكر نكرديم، اينه كه اسد دير يا زود به غربيها بپيونده و به عبارت ديگه، با طرح غربيها منافع خودشو حفظ كنه. به عبارت ديگه، ما بخاطر تمامي پيشفرضهايي كه داشتيم، تمامي تخممرغهامون رو در سبد بشار اسدي چيديم كه روي قدرت خواهد ماند، مخالفين رو سركوب خواهد كرد، اصلاحات نمايشياش مردم رو قانع خواهد كرد و البته كماكان در جهبهي مقاومت باقي خواهد ماند. حال، هركدام از اين وقايع رخ نده و دستخوش تغيير و تحول بشه، عملاً ...! حتي اگه طبق همين دموكراسي، فرداي روز رئيس جمهوري رأي بياره كه مستقل از حزب بعث باشه (چون مثلاً اعتقاد داريم دموكراسي و تغييرات جديد در سوريه، واقعيه ديگه! پس اين، فرض غلطي نيست)، هيچ بعيد نيست كه منافع خودش رو نه در درگيري با اسرائيل، بلكه در مصالحه با ايشان ببينه و عملاً از جبههي مقاومت خارج بشه. طبيعتاً تفاوت دموكراسي با ديكتاتوري هم يعني همين ديگه كه رأي و نظر اكثريت به كرسي بنشينه؛ البته با حفظ حقوق اقليت. در اون شرايط چي؟! وضع ما بكجا خواهد رسيد؟! [quote]کاملا درسته کلا رهبران عرب هم اون موقع از ملک حسین تا اسد علاقه چندانی به نبرد با اسرائیل نداشتند اما تحت تاثیر مرحوم عبدالناصر وارد جنگ شدند البته حکایت 1973 که حکایت متفاوتی است زیرا به شدت سوری ها رو دست خوردند و واقعا تنها ماندند چون اردن که وارد جنگ نشد و فقط آماده باش بود مصر هم در ناباوری تمام به علت نفوذ تحسین بر انگیز ارتش اسرائیل در خاک این کشور روی میز مذاکره نشست و سوری ها تک تنها ماندند عراق هم که به علت درگیری با محمد رضا پهلوی نتوانستند کاری بکنند. [/quote] اشتباه نكن برادر جان. سوريه خيلي قبلتر از مصر شكست رو در جنگ پذيرا شد. عملاً وضعيت سوريه از 12 اكتبر بهم ريخت و اگه حملهي مجدد مصريها نبود، دمشق به سادگي فتح شده بود. عملاً سرنوشت جنگ، يكجانبه تنها به گردن مصر افتاد و البته با طرح ابتكاري فوقالعادهي آريل شارون ملعون ولي تيزهوش، مصر هم به فلاكت دچار شد! به عبارت ديگه، اين سوريه بود كه با گير كردن در همون جبههي جولان و وانهادن ميدان نبرد به اسرائيل، مصر رو تنها گذاشت؛ نه بالعكس. اگه دوست داشتي، لينكي در اين زمينه خدمتت تقديم ميكنم. البته تاپيكش هم قبلاً در سايت، توسط يكي از دوستان ايجاد شده بود كه با كمي جستجو در سايت، پيدا ميشه. اگه پيدا نكردي، بفرما تا خودم پيداش كنم. البته درخصوص خالي كردن پشتش توسط اردن، فرمايشت درسته. لكن اردن قرار نبود از جولان كاري انجام بده. بلكه اردن و عراق ميبايست جبههي سومي رو ميگشودن و عملاً به مصر كمك ميكردن كه جبههي سينا رو كموزنتر كنه كه اين كار رو موفق به انجامش نشدن و همونطور كه عرض شد، با آسوده شدن خيال اسرائيل و تثبيت جولان، عملاً جبههي جنگ تنها معطوف به مصر گرديد! [quote]خوب اگه بنظر شما قصد نبرد با اسرائیل وجود نداشت چرا در 1982 سوری ها وارد لبنان شدند؟ [/quote] [quote]محل مناقشه اینجاست که شما می فرمائید به علت شکست فضاحت بار 1973 سوری ها دیگر تمایلی به رویارویی با ا س ر ا ئ یل ندارند در صورتی که من میگم این شکست ها باعث تقویت و مصمم شدن اونها شده . وگرنه 1982 وارد لبنان نمی شدند یا تا 2005 تو لبنان نمی موندند [/quote] اشتباه شما اينجاست بزرگوار. اساساً سوريه در سال 1982 وارد لبنان نشد! اصلاً سوريه به هدف نبرد با اسرائيل وارد لبنان نشد!!! اين اشتباهيه كه خيلي از دوستان ميبينم در سايت داشتهان و البته دو، سه باري هم در اين خصوص توضيح دادهام. لكن ...! ورود سوريه به لبنان، به دليل وقوع جنگهاي داخلي در اين كشور و بيم سقوط بيروت بود كه سياسيون لبناني از ساير اعراب درخواست كمك كردن. متعاقب نشست وزراي اتحاديهي عرب در سال 1976، اولين گروه از سربازان عربستاني، ليباييي و سوري در روز هشتم ژوئن 1976 (يعني شش سال قبل از جنگ لبنان و اسرائيل)، وارد اين كشور شدن و به مرور، نيروهاي حافظ صلح اعراب بيشتر شدن كه در نهايت سوريها با بيش از 6 هزار سرباز، بيشترين نيروها رو در اين كشور پياده كردن. بعدها اين ميزان سرباز به 40 هزار تن رسيد و پس از اون، سوريه تا اوايل قرن بيست و يكم در لبنان به بهانهي حفظ نظم ماندگار شد و به تعبير برخي گروههاي لبناني، اين كشور رو به اشغال خود درآورده بود. لكن مسئلهي ترور رفيق حريري، بهترين بهانه رو به دست گروههاي مخالف استقرار سوريه در لبنان داد تا از مجامع بينالمللي، اخراج نيروهاي سوري رو از خاك لبنان خواستار بشن كه اين اتفاق هم افتاد و نيروهاي سوري خاك اين كشور رو ترك كردن. بهت توصيه ميكنم كه اين لينك رو مطالعه بفرمايي. اطلاعات نسبتاً خوبي درخصوص جنگ داخلي لبنان و بالاخص چگونگي ورود نيروهاي سوري به لبنان (با تاريخ و تفصيل) ميده : http://en.wikipedia.org/wiki/Lebanese_Civil_War -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
كجاش رو شما متوجه نشدين؟ اينكه دشمني با اسرائيل، دليلي براي باز گذاشتن دست حكومت در تظلم به مردمش نيست، اينقدر گيج كنندهاس؟ -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote][quote]حضرت آیت الله خامنهای همچنین با اشاره به شرایط حساس منطقه تاکید کردند: به لطف خداوند تحولات منطقه [color=red]تاکنون[/color] به [size=24][color=red]نفع اسلام[/color][/size] و [color=red]مسلمانان[/color] بوده است و [color=red]از این پس نیز اینگونه خواهد بود.[/color] [/quote] [b] [color=blue]قابل توجه برخي دوستان!!![/color][/b][/quote] ان شاءالله كه همينطور باشه كه شما ميفرمايين. ما كه بخيل نيستيم. لكن ...! فقط ان شاءالله اگه فردا، خلاف اين قضيه ثابت شد، نفرمايين كه از اول درست بوده، ولي امريكاييها و غربيها اون رو به انحراف كشوندن. ---------------------------------------------------- [quote]بله متاسفانه همین دوستان باید تاریخ انقلاب رو دوباره بخونند تابفهمند مهندس بازرگان رئیس دولت انتقالی ایران بود نه شهید بهشتی یا.... پس تغییرات کم کم شروع میشه . متاسفانه ما اصلا صبر نداریم! میخوایم همون روز اول انقلابیون بیایند و روابطشون با اسرائیل رو قطع کنند![/quote] برادر علي عزيز؛ رئيس دولت انتقالي ايران مهندس بازرگان بود؛ نه به عنوان فريب امريكا (كه جديداً اين تحليل مد شده)، بلكه به دليل تحقق شعارهاي انقلابي. براي تحقق اون شعارها، وجود افراد ميانهرو كاملاً لازم بود. كما اينكه حتي بعد از استعفاي ايشان و دولت ايشان، باز هم ميانهروها كنترل شوراي انقلاب رو در دست داشتن؛ چه اسلامي و چه مليگراي مسلمان. منتهاي مراتب چي شد كه به يكباره كشور از لوث وجود ميانهروها پاك شد و ميانهروهاي مسلمان ترور و ميانهروهاي مليگرا هم محكوم و منكوب و سركوب شدن، امري است كه توضيحات زيادي رو ميطلبه و جاش توي اين تاپيك نيست. لكن به اين دليل نيست كه لزوماً بعد از هر انقلاب، اول ميانهروها ميان تا تندروها رو به روي كار بيارن. ضمن اينكه من همچنان تحولات منطقه رو انقلاب نميدونم و نميبينم. چرا كه هيچيك از مولفههاي انقلاب رو نداره و صرفاً يه جابجايي محدود قدرته. ---------------------------------------------------- [quote]مصطفی جان اجازه بدهید به این حقیر که بحثی در مورد سوریه داشته باشیم چون دیدگاه های شما در عین احترام به نظر من تاحدودی غلطه. مصطفی جان شما و سایر دوستان یا احتمالا از حجم بی نظیر کمک های صادقانه وبی دریغ سوری ها در جنگ خبر ندارید یا اینکه با عرض معذرت خودتونو به کوچه علی چپ زدید! حجم کمک سوریه فراتر از یک کشوری بود که به دنبال نفت ارزان ایران باشه. شما احتمالا خبر نداشتید اون زمانی که 58 روز از عملیات والفجر8 گذشته بود و عراق هنوز داشت به فاو حمله می کرد بچه های سپاه طبق برنامه فقط برای یک روز دیگر مهمات داشتند وکشتی 35000 تنی مهمات از چین کمونیست گم شده بود ! بچه های سپاه بعد از اتمام مهمات از کجا 1000 تن مهمات بهشون رسید وهیچ وقت هم ازشون پول درخواست نشد ! میگم : نکنه کار دوستان اسرائیلی بوده نه! یا به یکباره به سان غذایی که به حضرت مریم میرسید از آسمون نازل شده بود! شما احتمالا خبر نداشتید که ارتش در فرودگاه دمشق آشیانه داشته! و محموله های خاصی! رو هر وقت وزنش به 200 تن میرسید C 130 ها میامدند وبارگیری می کردند یا این که ما به راحتی حتی بدون هماهنگی! به اسم سوریه سلاح می خریدیم!یا اون زمانی که آخرین RF-4E ما سقوط کرد بچه های نیروی هوایی با چی عکس برداری می کردند! این ها فقط حجم کوچکی از کمک های سوریه بود که حقیر اطلاع داشتم و انشالله روزی باشه که بتونیم بهتر از کمک های سوری ها در دفاع مقدس آگاه باشیم. دوست من دلیل اینکه شما بر روی قضیه بازگشت بچه های سپاه محمد رسول الله در سال 1982 مانور میدهید رو نمیدونم. اما یک سوال شما دوست خوب من که در ضمینه استراتژی ماشاالله یکی از بهترین ها هستید. آیا دلایل فقدان عزم جنگ در سوری ها رو نمیدونید!؟ آیا نبود عزم جنگ دراون موقع دلیل محکومیت شخص صادقی مثل رئیس جمهور فقید سوریه میشه؟ شما تلفات ارتش سوریه در اون موقع رو نگاه کن می بینی که کاملا مشخصه نه اسرائیل دیگه قصد ادامه جنگ رو داره نه سوریه! فقط سوری ها سعی داشتند از نیرو های ایرانی به عنوان یک برگ برنده استفاده کننئد. هرچند که دلیل بازگشت بچه های سپاه فقط همین نبود دلایل دیگری هم از جمله بسته شدن راه هوایی ما به سوریه !و استراتژی راه قدس از کربلا می گذرد هم بود! و گرنه همین سوریه از نگاه امام خط مقدم نبرد با اسرائیل بود![/quote] ممنون علي جان بابت توضيحاتت. البته بايد خدمت شما عرض كنم كه تأمين مهمات در جبههها، صرفاً توسط برادران سوري انجام نميگرفت. بنده هم اطلاعاتي اندك در اين زمينه دارم. لكن بد نيست به مصاحبهي جناب صادق طباطبايي در اين خصوص مراجعه بفرمايين. ضمن اينكه باز هم قضيهي ايران گيت رو نبايد از خاطر مبارك دور نگه دارين. لكن طبيعتاً نقش برادران سوري در اين قضيه، نقشي اساسي و غيرقابل انكاره. صد البته جبرانهايي هم شده كه نيازي بهش نيست. لكن اين مسئله، آيا دليلي بر اين ميشه كه ما در برابر جنايتهاي رژيم بعث سوريه، چشم روي هم بذاريم و بگيم چون به ما اسلحه دادن، پس كارشون درسته؟ يا مثلاً كشتارهايي كه در زمان مرحوم حافظ اسد انجام گرفت رو ناديده بگيريم؟! يا كشتارهاي فعلي حكومت بعث رو كه به اسم آشوبگران مسلح، در هر شهري مخالفينشون رو قلع و قمع كرده و يا زنداني و يا به گلوله ميبندن؟!! -------------------------------------------------- اما بريم سراغ استدلال شما درخصوص چرايي عدم ورود سوريه به جنگ. من قبل از اين بارها عرض كرده بوده و مجدداً عرض ميكنم كه سوريه حتي از قبل از نبرد 6 روزه هم علاقهاي به ورود جنگ با اسرائيل نداشت و صرفاً تحت فشار رهبر قدرتمند جهان عرب، يعني جمال عبدالناصر و انتظار شديد ملت سوريه جهت ورود به اين جنگ، براي نبرد آماده شد كه نتيجه رو همگان ميدونيم. پس از روي كار اومدن حافظ اسد هم وي، مجبور به ادامهي اين راه شد و انتظارها براي بازپسگيري حداقل مناطق تحت اشغال اسرائيل كه روزگاري زمينهاي سوريه بودن، بسيار بالا بود. لكن ضعيفترين جبهه در برابر اسرائيل در جنگ رمضان رو همين سوريه تشكيل داد؛ چرا كه به هيچ وجه براي يه جنگ بزرگ و اثرگذار آماده نشده بودن! برعكس مصر كه نه تنها سينا رو گرفت، بلكه تا نزديكي خاك اسرائيل هم به پيش تاخت و تنها دستور توقف انور سادات بود كه مانع از ورود به خاك اسرائيل شد، اسرائيل از همون ابتدا در جولان سوريها رو زمينگير كرده بود. هرچند كه ابتداي امر حافظ اسد پيشرويهايي داشت و بخشي از خاك اشغالياش رو مجدداً تصاحب كرد (كه تا سالهاي سال از اون به عنوان «پيروزي بزرگ»!! ياد ميشد و براش سالگرد ميگرفتن)، لكن اسرائيل خيلي زود جنگ رو مغلوبه كرده و حتي تا نزديكي دمشق به پيش رفت! اگر نبود دستور و فشار اتحاد جماهير سوسياليستي شوروي و تهديد بكار بردن سلاح هستهاي عليه اسرائيل، هم مصر و هم سوريه توسط ارتش اسرائيل فتح شده بودن! پس از اين نبرد بود كه سوريه با خيال راحت، مطمئن شد كه هيچگاه حريف اسرائيل نميشه و دندان طمع جنگيدن با اسرائيل رو براي هميشه كند! زماني كه اسرائيل به لبنان حمله كرد و تهديداتي عليه سوريه نيز ابراز داشت و حملاتي، حافظ اسد كوچكترين واكنش نظامياي كه به مفهوم تمايل به دفاع و جنگ مستقيم به سبك گذشته عليه اسرائيل باشه، انجام نداد و اگه نبود حمايت نظامي ايران ازش، معلوم نبود كه تن به چه اموراتي بده! اتفاقاً شما هم دقيقاً عرض حقير رو به سبك و گونهاي ديگه بيان فرمودين. دوستان پيش از اين اصرار داشتن كه الا و بلا، سوريه از اول در جنگ با اسرائيل بوده و هيچ وقت از اين تمايل دست نكشيده و هميشه در اين نبرد صادق بوده و چه و چه! حال اينكه بنده عرض كردم كه سوريه از ابتداي امر، تمايلي به شخصه براي نبرد با اسرائيل نداشته و پس از شكست از اسرائيل هم اين تمايل رو براي هميشه از دست داده و ترجيح داده نهايت كمكش، كمكهاي تسليحاتي و مالي به گروههاي مبارز باشه! يعني درست استراتژياي كه جمال عبدالناصر پس از شكست در جنگ شش روزه و تفهيم اين مسئله كه هيچگاه حريف اسرائيل نميشه بكار برد. دوستان اصرار داشتن كه سوريه در جنگ 1982 ميخواست با اسرائيل بجنگه و به همين دليل از ايران كمك خواست، ولي بنده عرض كردم كه علتش، دقيقاً برعكس بود و سوريه صرفاً با كارت نيروهاي ايراني بازي كرد تا از اسرائيل امتياز بگيره و بيخيال جنگ بشه. من كاري ندارم كه مرحوم حضرت امام (ره) چه نگاهي به سوريه و اسرائيل داشتن. من دارم درخصوص خود سوريها حرف ميزنم و نگاهشون نسبت به قضيه. ولي اين مسئله، باز چه ربطي داره به اينكه شما بفرمايين «آیا نبود عزم جنگ دراون موقع دلیل محکومیت شخص صادقی مثل رئیس جمهور فقید سوریه میشه؟» مگه آيا فقط يك واقعه بوده كه ما از اون نتيجه بگيريم سوريه تمايلي به نبرد نداشت؟ مگه وقايع قبل و بعدش نبودن؟ بعد هم بحث سر همين داشتن عزم جنگ يا عدمش هست كه خود شما دارين روي «نبود عزم جنگ» صحبت ميفرمايين! پس محل مناقشه كجاست؟! --------------------------------------------------- اما اين مسئله، چه ارتباطي داره به مسائل داخلي سوريه؟ آيا صرف دشمني با اسرائيل، مجوزي هست براي كشتار مردم سوريه و ايجاد خفقان و ديكتاتوري و سركوب هر مخالفي؛ اونهم به مدت بيش از 40 سال؟! -
[quote]نمی دانم ایا کسی تا به حال این را شنیده است که عهدنامه ی ننگین ترکمنچای همین دو سال پیش به اتمام رسید و حتی یکی از نمایندگان مجلس (فکر کنم نماینده ی اذربایجان شرقی) بود که گفت سندهایی داریم که در صورت ارائه تار و پود (یه چیزی مشابه همین) کشور اذربایجان را در هم می پیچیم. دوستانی که در جریان این قضیه هستند ما را بی نصیب نگذارند؟؟؟؟؟؟[/quote] كي اين رو فرموده دوست گرامي؟!! خداييش چرا شايعات اينقدر در اين سايت رواج دارن؟! منبع فرمايشتون رو بفرمايين تا درصورت لزوم، توضيحاتي رو خدمت شما عرض كنم.
-
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
من از ابتدا قصد بحث نداشتم و بسيار هم پشيمونم كه چرا جلوي دهانم رو نگرفتم! جناب aminor عزيز. شما درست ميفرمايين. تمامي موارد فوق رو بنده از ذهن خلاقم درآوردم. آخه جديداً مبتلا به شيزوفرني شدهام و قوهي تخيلم حسابي خوب كار ميكنه. پس شما به بزرگي خودت و صدا و سيماي فاخر و بيطرف ما ببخش. ============================== برادر طاهاي عزيز. اگه اخبار سوريه رو به دقت دنبال فرموده باشين، ميبينين كه تنها كسائي كه دم از اين ميزنن كه كنترل جريان معارض با دولت سوريه رو سلفيها بدست گرفتن، فقط رسانههاي ايرانيه. صد البته سانا هم در اين زمينه نقش اتم و اكملي داره. چرا كه به نفعشه كه معارضين و مخالفينش رو مشتي تروريست از خدا بيخبر ظالم نشون بده و همه رو با اين چوب، حسابي برونه. جالب اينجاست كه بعضي از رسانههاي ما، شيرين كاري درآورده و حتي گروه ميانهرويي مثل اخوان المسلمين رو به سلفيها چسبوندن! مثل اينكه بگيم اصلاح طلبان ما، رفقاي القاعده هستن (هرچند كه در داخل كشور، اصلاح طلبان رو با ريگي پيوند دادن!! پس چندان هم عجيب نيست!!). در حال حاضر، مبارزات در سوريه چند دسته شده. هنوز بسيار هستند معترضيني كه از طرق مسالمت آميز دارن اهدافشون رو پيگيري ميكنن و جشن اولين سالگرد مقاومتشون در برابر دولت رو همين چند روز پيش گرفتن. گروه ديگر، اعتقاد به مشي مسلحانه داره كه عمدتاً متشكل از گروههاي سلفي و برخي از افسران جدا شده از حكومت سوريه هستن. جالب اينكه اين گروهها، هركدوم مشي مسلحانهي خاص خودشون رو دارن و جناياتي كه برعليه مردم عادي طرفدار بشار اسد انجام ميگيره، صرفاً متعلق به برخي گروههاي تكفيري هست. همونطور كه القاعده و طالبان هم مسئوليتشون بمبگذاريهاي انتحاري در دمشق هست (و البته طبق توصيهي برادران، اين گروهها رو نبايد القاعده معرفي نمود! بلكه بايد معترضين سوري وابسته به امريكا و اسرائيل خواند!!!). افسران جدا شده از سوريه، اعتقاد به رزم نيمه كلاسيك دارن و به همين دليل سازماندهي و آموزش رو در دستور كار قرار دادن كه صد البته ضربات سختي رو هم به ارتش سوريه زدهان. روش مبارزهاي اين گروه، بيشتر متأثر از روش معروف فيدليستها در دههي شصت هست كه خيلي زود در جهان منتشر شد. يعني عمليات محدود و سپس تخليهي منطقه (چيزي شبيه به عمليات كردها عليه ايران يا عراق يا تركيه). در ميان اين گروهها (چه مسلح و چه صلح طلب)، بسيار هستن ميانهروهايي كه مدل حكومتي مدنظرشون، مدلي شبيه به مصر يا ليبيه. جالبه كه حتي تركيب شوراي انتقالي ايشان هم شباهت جالبي به شوراي انقلابي ليبياييها داره و عملاً ديديم كه كنترل سياست داخلي و خارجي اين كشور پس از فروپاشي ديكتاتوري قذافي، توسط ميانهروها انجام پذيرفت و نه تندروهاي جنايتكار ليبيايي! ------------------------------------------ حالا اينكه ما تمامي اين جامعه شناسيهاي معترضين سوري رو بگذاريم كنار و اونا رو ببنديم به شكم يه مشت تروريست كه نه اثربخش هستن در مبارزات و نه در بين مبارزين سوري، عملاً جايگاه چنداني دارن (حتي كرسي مشاورهاي در شوراي انتقالي)، از اون شعبدههايي هست كه فقط از پس محللين ايراني برمياد و لاغير! طبيعيه كه دولت سوريه هم اصلاً دوست نداره اين معارضين سياسي و يا صلح طلب و يا برانداز نرم رو معرفي كنه. چرا كه سودي براش نداره و سود اصل كاري، در مبارزين مسلحي هست كه ميتونه حتي به راحتي جنايات خودش رو به ايشان نسبت بده (البته ميدونين كه! اين جنايات زاييدهي ذهن خلاق بندهاس! البته اي كاش دوستاني كه در پي مدعيات و مستندات هستن، حداقل لينكهايي كه ارائه شده بود رو مطالعهاي سطحي و گذرا ميفرمودن!!). ولي يه چيزي مشخصه و اون اينكه فعاليت سلفيها، حق مبارزه رو از هيچكس سلب نميكنه. مگه فعاليت گروههاي تروريستي در زمان شوروي، اجازهي مبارزه رو از مجاهدين گرفت؟ يا در زمان اشغال توسط امريكا، آيا ميشه ما حق اعتراض افغانها به امريكاييها رو در نظر نگيريم؛ چون القاعده و طالبان هم چنين خواستههايي دارن و با خشونت و بمبگذاري خواستهشون رو مطرح ميكنن و جنايات فجيعي عليه سربازان امريكايي و خبرنگاران خارجي و سايرين انجام ميدن (مانند سر بريدن، يا مثله كردن و بسياري موارد ديگه!). يا در عراق! آيا درسته كه فعاليت مشتي تروريست كه مردم و سربازان امريكايي رو يكجا به خاك و خون مي كشن رو به پاي كل مردم معترض عراق نوشت؟! فقط خواهشاً نفرمايين كه حكومت با اشغالگر فرق داره! چرا كه اهميت حكومت در امروز روز، حاكميت مردم هست و اگر حكومتي با زور سرنيزه و مسلسل حكومت رو غصب كرده باشه، از نگاه مردم تفاوتي نميكنه (و چه بسا اشغالگر به حاكم ظالم ارجح باشه؛ مثل حكومت رضا خان پهلوي!!). پس اگه قادر باشيم هرچيز رو در جاي خود ببينيم، خيلي راحت تمييز مسائل نيز انجام خواهد پذيرفت. ================================= جناب HHL گرامي؛ شما صحيح ميفرمايين. مغز بنده، سنگي است كه هيچ ميخي در آن نميرود. منتها محض توجيه ميگم : نحن ابناء الدليل ...! قبلاً درخصوص تفاوت حكومت آرمانگرا و پراگماتيست توضيحاتي رو عرض كردهام. پس بهتره قبل از دفاع بد، به عواقب فرمايشاتتون بپردازين و ببينين آيا تعريف درستي از حكومت ارائه فرمودهاين يا كه خير؟! ================================= علي اي حال، اين فرمايش بزرگترين مقام دين ماست كه ميگه حكومت با كفر ميمونه، ولي با ظلم نه. شايد حتي حكومت سوريه، تمامي معترضين رو سركوب كنه و معترضين هم سرخورده، به خانههاشون برگردن. ولي مسئله اينجاست كه ايجاد فطرت سياسي در جامعه، در كوتاه مدت شايد جوابگو باشه. ولي بايد فاتحهي حكومتي كه معترضينش حتي دليلي براي اعتراض هم نبينن رو خوند. چرا كه از اصلاح حكومت بالكل نااميد شدن و عملاً پشتوانهي مردمياش رو از دست داده. دوران سياه ديكتاتوري رضا خان، چيزي شبيه به اين بود. اقتدار حكومت مركزي و سركوب گستردهي مخالفان، ناي نفس كشيدن ايشان رو هم گرفت. لكن ديديم كه با كوچكترين جرقهاي و سست شدن پايههاي سلطنت، عملاً كسي نبود كه دستي به ياري حكومت دراز كنه و همه چيز سريعتر از اوني كه فكرش رو ميكرديم رخ داد و حاكميت قدرقدرت ترين پادشاه ايران زمين پس از دوران آغا محمد خان قاجار، در عرض يك روز به تاريخ پيوست. لكن هيچ وقت ديكتاتورها از تاريخ درس نميگيرن و همه شادن كه فعلاً مخالفينشون رو به هر طريقي اقناع يا سركوب كردهان. لكن ريشه يابي مشكل ...!! فراموش نكنيم كه كليهي حاكماني كه ساقط شدن (بن علي، مبارك، قذافي و صالح)، روزي بهترين مهارها رو بر مخالفينشون زده و ايشان رو كنترل ميكردن. لكن ...!! از دوستان بابت اطالهي كلام عذرخواهي ميكنم. گفتنيها رو قبلاً گفتهام و صد البته تماماً هم از روي ذهن و خلاقيت ذهنيام. چون مثل دوستان، عادت به مستند گويي ندارم. پس سخن كوتاه بايد، والسلام. ----------------------------------------------------- پ.ن : برادر طاهاي عزيز فرمودن كه «كي گفته كار امريكاييهاست؟». صد البته اگه اخبار و تحليلهاي اون روز صدا و سيما و رسانههاي زنجيرهاي ايران رو بخاطر ميداشتين، اين مورد رو نميفرمودين. لكن با فرض اينكه موضوع (بعلت دوري زمان) از خاطر مبارك تا حدي رفته باشه، توصيه ميكنم آرشيو اخبار سوم اسفندماه سال 84 به اين طرف رسانهها رو قدري مرور بفرمايين. متأسفانه الان اينترنت بسيار كم سرعتي در اختيار دارم و نميتونم بدرستي سرچ كنم. اگه چيزي نيافتين، بفرمايين تا لينكهاي مربوطه (قطرهاي از دريا) رو تقديم حضور مبارك كنم. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
فرمايش شما كاملاً صحيحه و متين دوست گرامي. الجزيره، العربيه، نيويورك تايمز، سيانان، بيبيسي و بسياري ديگه از شبكههاي استعماري هستن كه دروغ ميگن و صدا و سيماي ما، العالم، پرس تيوي، راشا تودي، سانا و البته المنار (كه مشخصاً اخبارش كاملاً مستقله) فقط درست ميگن. بطور مثال، [b]اين الجزيره است كه مياد به بشار اسد پيشنهاد ميكنه كه به جاي اينكه تروريست انتحاري رو عضو القاعده و طالبان و امثالهم معرفي كنه، اون رو از معترضين و امريكاييها و اسرائيليها نشون بده[/b]!! http://www.asriran.com/fa/news/206117/%D8%AA%D9%88%D8%B5%DB%8C%D9%87-%D9%87%D8%A7%DB%8C-%D8%A7%D9%84%D8%B9%D8%A7%D9%84%D9%85-%D8%A8%D9%87-%D8%A8%D8%B4%D8%A7%D8%B1-%D8%A7%D8%B3%D8%AF-%D8%AC%D9%86%D8%AC%D8%A7%D9%84-%D8%A2%D9%81%D8%B1%D9%8A%D9%86-%D8%B4%D8%AF صد البته اين خبر هم جعليه! مثل وقايع كربلا يا حرم مطهر امام هادي (ع)، قطعاً اين سلفيها و تكفيريها نبودن كه چنان جنايت هولناكي رو انجام دادن! امريكاييها بودن ديگه! مگه نه؟! ------------------------------------ كماكان صد البته اين رسانههاي غربي هستن كه اخبار سوريه رو يكسويه گزارش ميكنن و اصلاً!!!!! اخبار حمايت مردم سوريه از حكومتشون رو پوشش نميدن!! بالعكس، اين صدا و سيماي ما، العالم، پرس تيوي، سانا، المنار و راشا تودي هست كه 24 ساعته اخبار مخالفان رو پوشش ميده و سعي ميكنه صداقت خبري رو رعايت كنه تا عبرتي باشه براي جاهلاني كه اخبارشون رو از منابع دروغ پيگيري ميكنن. مجدداً صد البته اين رسانههاي غربي هستن كه اعترافات سربازان دستگير شده و يا تسليم شده و يا به مخالفان پيوستهي سوري رو به دروغ نشون ميدن و همه ميدونن كه اين اعترافات ساختگيه! چرا كه هركس بخواد اعتراف راست كنه، قطعاً توسط صدا و سيماي ما و سوريه پوشش داده ميشه! كما اينكه ميبينيم اخبار واقعي از زبان سوريها به گوش ميرسه و معترضين دستگير شده، مسئوليت ترور عماد مغنيه كه سهله، مفقود شدن امام موسي صدر رو هم به عهده گرفتن. پس ميبينيم كه صحت اخبار اين رسانهها چقدر بالاست! --------------------------------------- مسئلهي بعدي، نحوهي روايت وقايع سوريه هست. همهي عالم و آدم ميدونن كه مردم سوريه، برخلاف تمامي اعراب، عاشق ديكتاتورها هستن و اصلاً آزادي و دموكراسي رو دوست ندارن. اعتراضاتشون هم فقط توسط امريكا و اسرائيل، براي جبران شكست ايشان در بيداري اسلاميه كه مستحضر حضور تمامي دوستان بزرگوار هست. [color=red]اساساً مردم سوريه عاشق اينن كه در كشورشون تك حزبي باشه، چهل سال حالت فوق العاده اعلام بشه، هميشه به يه رئيس جمهور رأي بدن و مجبور هم باشن كه رأي بدن، آزادي احزاب، آزادي بيان و مطبوعات مستقل نداشته باشن و خلاصه آنچه بدان (ليبرالها) همه دارن، اينا يكجا نداشته باشن.[/color] ولي رسانههاي مزدور غربي و عربي، تلاششون در اين هست كه مشتي مزدور جيره خوار امپرياليسم و صهيونيسم رو به عنوان ملت سوريه جا بزنن و بگن اينا خواستهشون، همون خواستهاي هست كه مردم مصر و ليبي و تونس و بحرين و اردن و يمن و عربستان و امثالهم دارن!! انگار نميدونن كه همين كه سوريه در خط مقاومته، از سر ملت سوريه هم زياديه و اساساً ارزش و اعتبار هر حكومت رو نه در آزاديهاي انساني، بلكه در درشت گويي در برابر استكبار و صيهونيسم جهاني هست كه ميسنجن! به همين خاطرم مشتي خس و خاشاك در سوريه به راه افتادن كه صد البته همگي هم تروريست مسلح و اشرار هستن، به مردم خودي و ارتش سوريه شليك ميكنن و بعد هم كه كم ميارن، خودكشي ميكنن! آخه ارتش مظلوم سوريه، حتي يه گلوله هم شليك نميكنه به معترضين!! [b]ولي چيزي كه مشخصه، اينه كه مردم سوريه اصلاً و ابداً خواستهي دموكراسيخواهي و آزادي ندارن![/b] همونطور كه (مطابق رسانههاي ما)، مردم ساير كشورهاي عربي منطقه هم چنين خواستهاي نداشتن! اصلاً كي گفته خواستهشون دموكراسيخواهي و آزاديهاي مدني و رفع ديكتاتوري بوده؟! مگه نميگيم بيداري اسلاميه؟ مگه شك داريم كه شعارهاشون تماماً مرگ بر امريكا، مرگ بر اسرائيل و استقلال، آزادي، جمهوري اسلامي بوده؟! مگه غير اينه كه الگوي همهي اينا انقلاب اسلامي ملت ايران بوده؟! پس همين نشون ميده كه جنبش در سوريه، كاملاً متفاوته از تمامي جنبشهاي موسوم به بهار عربي يا همون بيداري اسلامي خودمون! ----------------------------------------- فقط سوالي كه اين وسط پيش مياد، اينه كه دوستاني كه اينقدر به گزارش سازمانهاي بينالمللي استناد ميكنن (و البته قبلاً هم رسانههاي كاملاً صادق ايشان، چنين استنادات و اخباري رو عنوان كردهان)، تا بحال حقيقتاً متن اين گزارشها رو مطالعه فرمودهان؟!! بطور مثال، تأييد بيش از [b]7500 كشتهي غير نظامي[/b] در اعتراضات (و نه درگيريهاي داخلي) توسط پليس و ارتش سوريه توسط سازمان ملل، تا بحال بگوش اين عزيزان خورده؟! آيا رسانههاي غربي و عربي هستن كه بين [b]60 تا يكصد هزار معترض سوري رو زنداني[/b] كردهان (صد البته كه اين تعداد، همگي شورشي و اشرار مسلح و تروريستهاي سازمان يافته هستن! والا دولت سوريه و اجحاف در حق معترضين؟!)؟!! آيا رسانههاي غربي و عربي هستن كه باعث شدن[b] آمار مشاركت انتخابات ساختگي تغيير قانون اساسي در سوريه، 57 درصد[/b] باشه؟!! آيا رسانههاي غربي و عربي هستن كه [b]شهرهاي مورد درگيري در سوريه رو مورد تهاجم بالگردهاي نظامي و گلوله باران توسط توپخانهها[/b]ي اين رژيم قرار ميدن؟! يا تروريستها به تسليحات سنگين و توپخانه دست پيدا كردهان؟! آيا [b]بمباران شهرهاي درگير در سوريه توسط هواپيماهاي سوري[/b] هم توسط تروريستها و رسانههاي غربي و عربي انجام ميپذيره؟!! آيا رسانههاي غربي و عربي هستن كه در مقابل اين خواستهها، چنين كشتاري رو براه انداختن : [size=16]Goals Resignation of Bashar al-Assad[2] Democratic reforms[3] Regime change[4] Expanded civil rights[5] Recognition of Kurdish rights Abolition of the Supreme State Security Court Lifting of emergency law[6] [/size] ؟!!!!!! آيا رسانههاي بيادب و دروغگوي غربي هستن كه فقط اخبار تروريستها رو پوشش ميدن و اون رو به عنوان كل جنبش در سوريه قلمداد ميكنن ديگه؟! چرا كه رسانههاي مورد وثوق و مطمئن دوستان، [b]هم اخبار كشتار ارتش سوريه و هم اخبار جنايات گروهكهاي مسلح و سلفي رو و هم اخبار اعتراضات مردم خائن سوريه رو پوشش ميدن و گناه هيچ يك رو به پاي ديگري نمينويسن[/b]!! درسته ديگه؟!! [color=red]البته اگه غير اين هم باشه و برعكس باشه، بازم درسته! چون مشخصاً هر اقدامي كه دولت سوريه رو تضعيف كنه (چه تيراندازي و چه تظاهرات آرام دموكراسي خواهي)، در راستاي اهداف و آرزوهاي صهيونيستها و استكبار جهاني است و كاملاً هم محكومه!! پس دليلي براي پوشش و تفكيك نداره و بالكل تروريستن ديگه! حالا برخي تروريست تير و بمبي، برخي هم تروريست فرهنگي و اجتماعي[/color]!!! آيا رسانههاي بد غربي هستن كه [b]معترضين رو در شاخههاي مختلف قرار نداده و همگي رو اشرار خطاب ميكنن[/b] و البته صدا و سيماي ما و رسانههاي سوري هستن كه از دو واژهي «[b]protesters و rebels[/b]» (به معني معترضين و شورشيها) استفاده ميكنن ديگه؟! لابد اينطوره ديگه!! چون قطعاً منابع مورد وثوق دوستان كه دروغ نميگن! اگه اين اخبار رو عنوان نكرده و يا بالعكس عنوان ميكنن، قطعاً دارن خبر درست رو ميدن و اين، رسانههاي دروغگوي غربي و عربي هستن كه اين اراجيف رو ميبافن! والا همه ميدونن كه هدف از اين وقايع در سوريه چيه! آها! داشت يادم ميرفت! [b]كشتارهاي پدر بشار اسد هم تماماً ساخته و پرداختهي ذهن مغشوش رسانههاي غربي و عربيه![/b] آخه صدا و سيماي ما، راشا تودي، سانا، المنار، پرس تيوي و العالم چنين اخباري رو منتشر نكردن! پس قطعاً دروغه! ------------------------------------------------------------- در نهايت، ميپردازيم به اون جملهي معروف كه ميگه : «العاقل يكفي بالاشاره» صد البته ما كه رنديم و گدا و مجنون، به رسانههاي غربي استناد ميكنيم تا سعي كنيم اخبار دو طرف رو داشته باشيم! صد البته حماقت از ماست! چرا كه وقتي يه طرف داره اخبار راست رو ميگه، چرا بريم اخبار دو طرف رو داشته باشيم؟! همين يه طرف براي كسب خبر كافيه ديگه! ولي اي كاش دوستاني كه اينطور قاطعانه و عالمانه، همه جز خويشتن رو محكوم ميفرماين، كمي هم مطالعهي اونوري ميداشتن و طنابي به خود بسته و خود رو به درون چاه ظلماني رسانههاي غيرپروپاگاندايي ميانداختن تا كمي هم اخبار طرف مقابل رو مورد بررسي قرار بدن و صد البته النهاية هم با همان طناب، از اين چاه نجات پيدا كرده و مجدداً به دامان رسانههاي صادق خويش بازگردن! لكن از اين سفر مهيج، كمي سوغاتي برداشت نماين! اما اين كار هم لزومي نداره! چون همه چيز مشخصه! وقتي همه چيز مشخصه، چرا اصلاً بايد كنكاش كرد؟! همين كه سوريه در خط مقاومت هست، يعني مجوزي براي هر اقدام! مردم سوريه هم همين كه دولتشون در خط مقاومت هست، پشتيباني صد در صدي نظامشون هستن و اون 43، 44 درصدي هم كه رأي ندادن، فقط به اين خاطر بود كه تروريستها نذاشتن و منطقه رو ناامن كردنا! والا اونا هم اتفاقاً پشتيبان دولت مردمي بشار اسد بوده و هستن و خواهند بود. ---------------------------------------------------------- راستي. گفتم بحران سوريه، ياد دم دستيترين سرچ اينترنتي افتادم! ويكي پديا!!! http://en.wikipedia.org/wiki/2011%E2%80%932012_Syrian_uprising لامصب ميبينين؟! صد و خوردهاي منبع و منشاء دروغين استفاده كرده كه بخواد دروغ تحويل ملت بده! ولي عوضش رسانههاي ايراني رو ببينين؟! مينويسن «به نقل از آسوشيتد پرس، اوباما امروز گريه كرد، نتانياهو گفت من از ايران ميترسم، اصغر فرهادي گفت انرژي هستهاي، حق مسلم ماست، آنجلينا جولي گفت مسلمون ميشم، معترضين در سوريه اقرار كردن كه همهي كشتارها توسط ما انجام گرفته و نه ارتش سوريه، در ليبي، اعلام جمهوري اسلامي شد و قص علي هذا ...!!». نيازي هم به اين سوسول بازيها (لينك بازي و منبع بازي و مستند بازي دروغين) نيست! چون قبلاً ما صداقت و برادريمون رو ثابت كرديم و حرفمون هم ردخور نداره. ================================ به قول شيخنا مهدي كروبي : «آخ آخ! ببخشيد! يادم رفت! قرار نبود حرف بزنم!!». يادم رفته بود كه با خودم قرار گذاشتم هر جايي بحث نكنم! شرمندهي اساتيد محترم هستم كه در محضرشون، بيادبي كردم. اين پپهي حقير سراپا تقصير رو به بزرگي خودتون ببخشيد! من سعي ميكنم از اين پس، بيشتر گوش كرده و كمتر حرف بزنم (توصيهي يكي از دوستان بزرگوار) تا از خرد دوستان، به اندازهي كوزهي ظرفيت حقير برداشت بشه. ان شاءالله كه خداوند هم بنده رو به راه راست هدايت فرموده و چشمهام رو به سوي حقايق جهان باز كنه. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
و باز هم اخبار يكجانبه و استناد به اخبار منتشره توسط دولت رسمي سوريه ...!!! حقيقتاً دوستان انتظار دارن تلويزيون ايران و سوريه بياد بگه كه بله! دولت سوريه در كشتار بيگناهان نقش داشته؟! يا مثلاً بشار اسد دستور تيراندازي مستقيم به مردم رو داده (اونم نه در درعا كه گروههاي مسلح هستن! بلكه در حتي حوالي دمشق؟!!). اخبارهاي يكطرفه، حسنش اينه كه به آدم اعتماد به نفس ميده و فرضيهي آدم رو تقويت ميكنه و هزاران صفحه مستندات به آدم ارائه ميكنه! ولي يه بدي داره و اونم اينه كه بالكل يه حجابه براي چشمان انسان؛ براي ديدن و رسيدن به واقعيات! -------------------------- حيف كه حوصلهي بحث كردن رو خيلي وقته كه ندارم. به خودمم هم دارم اين تمرين رو ميدم كه چندان بحث نكنم و تا ظرفيت بحث كردن كامل نباشه، حرفي نزنم. ولي اين حرف سر دلم مونده بود و از صبح تا حالا نشد كه قورتش بدم. برادر هيملر عزيز. بد نيست به جاي چسبيدن به اين فرضيات تلويزيون ايران، كمي بيطرفانه درخصوص ليبي تحقيق ميفرمودي ...! بگذريم. هرچي باشه، رسانههاي ما راست ميگن و همه چيز هميني هست كه دوستان ميفرماين. فقط اي كاش حقايق دنيا هم با ادعا، تغيير پيدا ميكرد و همهي ما شاهد بيداري اسلامي ميبوديم. اي كاش ...! -
هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز " هر روزتان نوروز ، نوروزتان پیروز "
mostafa_by پاسخ داد به SAEID تاپیک در تاریخ و تمدن
من هم فرا رسيدن سال نوي خورشيدي رو خدمت تمامي دوستان عزيز، تبريك و تهنيت عرض ميكنم. [quote][size=7]در گوشی:یه مرد مصطفی رو از صندلی بلند کنه و تاپیک صندلی داغ نوروز 91 رو بزنه[/size] [/quote] عرفان جان! يادت نبود كه بهم ميگفتين ديكتاتور؟! مگه نميدوني از خواص ديكتاتور جماعت اينه كه اگه به يه صندلي بچسبن، كندنشون با بيل و كلنگ و هيلتي و امثالهم هم به اين سادگيها ممكن نيست؟! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
عرض سلام مجدد. ببين بزرگوار؛ اساساً موشكباران و گلوله باران در زماني معني و مفهوم داره كه جبهههاي نبرد درگير باشن. در غير اينصورت، عمل جز بار رواني چيز ديگري رو به همراه نداره و حتي اسمش هم موشكباران نيست. حتي شليك مداوم موشك به خاك يك كشور هم چندان معقول و منطقي به نظر نميرسه و فرض صحيحي نيست. بد نيست بدوني كه همونطور كه سازمان ملل متحد، بمباران مناطق مسكوني جنوب لبنان توسط اسرائيل رو محكوم كرد، موشك باران شهرهاي مسكوني اسرائيل توسط حزب الله رو هم محكوم كرد و هر دو عمل، مصداق عيني جنايت جنگي (تعريف شده در كنوانسيون ژنو) تشخيص داده شد. ولي فرض رو بر اين ميگيريم كه دوست داريم شهرهاي مسكوني رو موشك باران كنيم. در اين شرايط هم باز موشك باران ادعايي، چيزي بيشتر از دايرهي 40 الي 50 كيلومتري محدودهي مرزي رو شامل نميشه كه عمدتاً شهركهايي است كه در همون روزهاي ابتدايي نبرد تخليه ميشن. اما اسرائيل در سال 2006، با اسرائيل در سال 2012 بسيار متفاوته و اگه نبود حساسيتهاي بيمورد اعضاء سايت درخصوص نبرد 33 روزه، خيلي از مسائل گفته ميشد كه اين بحث بيشتر باز بشه. ولي خيلي خلاصه عرض ميكنم كه تمهيدات خاصي براي مقابله با به اصطلاح موشك باران انديشيده شده كه ...! بگذريم. اما مسئله اينجاست كه موشكباران (با فرض مفهوم حقيقي موشك باران) هم بايد هدف مشخص و معيني داشته باشه. اساساً گلوله باران و موشكباران، در مدلي شبيه به تهاجم شوروي در ضد حمله به نازيها كه از استالينگراد آغاز و به برلين ختم شد، معني مي ده. يعني سياست زمين سوختهاي كه شوروي پي گرفت و عملاً چيزي براي آلمانها باقي نذاشت. اين، يك فشار اساسي در جنگ بود و به جز مسئلهي بار رواني، اثرگذار در نبرد. ولي قطعاً اگه سياست موشك باران و بمباران جواب ميداد، جنگ جهاني دوم بايد در سال 40 و 41، يعني زماني كه آلمان نازي، لندن رو بمباران ميكرد، خاتمه مييافت و فشار عمومي در انگلستان، باعث پذيرش خاتمهي جنگ ميشد. حقيقت اينه كه اثر رواني، ميتونه مثل تيغ دو لبه باشه و اثري عكس اثر مد نظر ما در پي داشته باشه. همونطور كه موشكباران و بمباران تهران و شهرهاي مياني ايران، برخلاف تصور صدام (كه موجب افزايش نارضايتي و فشار از درون براي خاتمهي جنگ ميشه)، منجر به افزايش و تقويت روحيهي مردم در مبارزه با صداميان شد و شعار معروف«موشك جواب موشك» نيز از همين امر شكل گرفت! ------------------------------------------ [quote]خوب منظور من هم همین بار روانی شدید مساله بود که صهیونیست ها را وادار به عجله و اشتباه در کارشان می کنند . وقتی اشتباهات آغاز شد آسیب پذیر تر هم می شوند ! [/quote] اساساً علت اين فرمايش شما (كه با استناد به موارد بيان شده در ايران اصلاً غلط نيست)، برميگرده به اينكه ما هيچوقت نيومديم حقايق جنگ 33 روزه رو درست تبيين كنيم. صرفاً شرح ظفرهاي حزب الله و شرح شكستهاي اسرائيل رو بيان كرديم؛ بدون يك بند تحليل درست! كليهي تحليلهامون هم باز ميگشت به شرح و بسط موارد مطروحه در بند فوق. به همين دليله كه باور ما اينه كه بار رواني، باعث اشتباه ميشه و صهيونيستها در جنگ 33 روزه، دم به دقيقه اشتباه كردن. حال اينكه شايد بشه گفت تنها اشتباه صهيونيستها، آغاز زودتر از موعد جنگ 33 روزه در پي به اسارت گرفتن سربازان اسرائيلي توسط رزمندگان حزب الله لبنان بود كه با غرور اسرائيليها، اين اقدام زودتر از موعد و با ناهماهنگي كامل ارتش اسرائيل آغاز شد و عملاً بار جنگ بر روي دوش نيروي هوايي اسرائيل و صرفاً تيپ گولاني افتاد. والا اصل و اساس نبرد 33 روزه با اين چند خط قابل تحليل نيست و فقط زماني ميشه به درستي كنكاش روي اون انجام بگيره كه دوستان در سايت اين رو ياد بگيرن كه هر نقد و تحليل و حتي انتقادي، به معني نفي و تضعيف نيست. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
برادر امين عزيز؛ پاسخ فرمايش شما، در بخش دوم عرايضم داده شده بود و اگه كمي دقت ميفرمودين، چنين فرمايشي رو مطرح نميفرمودين. عرض شد : [quote]با قسمت دوم فرمايشتتون موافقم و اساساً موشك باران؛ بالاخص موشكهاي بالستيك سرنوشت هيچ جنگي رو تغيير نميده و [color=red]بيشتر، بار رواني داره[/color] و [b]فشار از درون كشور براي خاتمهي جنگ رو بيشتر ميكنه[/b]. قطعاً تز «زمين سوخته»اي كه شوروي در نبرد با آلمان به اجرا درآورد، زمين تا آسمون با شليك چند موشك و تخريب محدود شهرها فرق ميكنه![/quote] اساساً مفهوم موشك باران، بالاخص زماني كه فاصلهي جبههها بسيار دوره و نياز به بكارگيري موشكهاي ميانبرد و دوربرد هست، واژهاي چندان صحيح به حساب نمياد! قطعاً بسيار تفاوت هست بين موشكهاي كاتيوشايي كه در عرض چند ثانيه به سوي هدفي نامشخص شليك ميشه؛ با موشكهايي كه فقط مهيا نمودن اون براي شليك، زمان نسبتاً زيادي رو ميطلبه! بعد هم شما ميفرمايين محو اسرائيل!! يكبار ديگه به استدلال خودتون و همچنين منابعي كه بهش استناد فرمودين دقت بفرمايين. شايد متوجه اشكال كارتون شدين. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]سبحان الله از بهانه تراشي و رواج اكاذيب آن هم بعد از بارها و بارها تجربه!! اين پدافند هوايي در بمباران راكتور اتمي در ديرالزور و بمباران حومه دمشق در دهه اخير كجا بود؟ هنگام پرواز جنگنده هاي اسراييلي بر فراز كاخ جناب اسد نيروي هوايي پرافتخار !! و پدافند مقتدر!! جناب اسد چه مي كرد؟ موشك هاي بالستيك در كدام جنگ سرنوشت جنگ را عوض كرده اند؟ به فرض محال اصابت 1000 موشك بالستيك به اسراييل چه ضرري متوجه اين رزيم خواهد شد؟ انشالله سواد نظامي دوستان در حد پاسخ اين سوالات باشد. البته كساني كه شكست مفتضحانه لبنان 1982 را وارد آمدن خسارت سنگين!! به اسراييل و عراق 1991 را هم ازنظام اسد در حال حاضر قوي تر ميدانند مي دانند كه حسابشان جداست.[/quote] دوست گرامي؛ جناب Moltke. اينكه پدافندهاي سوريه در بمباران رآكتور هستهاي سوريه و يا پرواز بر فراز كاخ بشار اسد كاري انجام ندادن، الزاماً به معناي ناتوان بودنشون نيست! قطعاً سرنگون كردن اين هواپيماها، ميتونست دردسرهايي رو براي رژيم اسد به همراه داشته باشه و اين رو با قاطعيت عرض ميكنم كه پس از شكستهاي پي در پي سوريه در جنگهاي اعراب و اسرائيل، آخرين چيزي كه پدر و پسر اسد ميخوان و انتظار دارن، نبرد با اسرائيله!! حتي در سال 1982 كه اسرائيل تا لب مرزهاي سوريه هم اومده بود و اتفاقاً ايران نيرو فرستاده بود كه با سوريه بجنگه، اين خود سوريها بودن كه تمايلي براي نبرد نداشتن!! طبيعيه كه اونا ترجيح ميدن كه كجدار و مريض با اسرائيل مدارا كنن تا اينكه بخوان با سرنگون كردن يه F-15 ناقابل، صدها برابر هزينهي ساخت رآكتورهاي اتمي رو روي دستشون بذارن! بالاخص اينكه با تضعيف دولت مركزي، اين احتمال همواره وجود داشت (و هنوز داره) كه مخالفين حاكميت حزب بعث، از درون اقدام به ساقط كردن حكومت سوريه كنن! پس حيلي نميشه به اين استناد كرد كه پدافندهاي سوريه، ناكارآمد هستن. كما اينكه ممكنه همين اتفاق هم تو ايران بيافته و مثلاً هواپيماهاي امريكايي حريم هوايي ايران رو نقض كنن و برگردن؛ ولي بنا به مصالحي اقدام خاصي صورت نگيره و نهابتاً صرفاً به يه اخطار خشك و خالي بسنده شه. اما اگه در نبرد اين اتفاق افتاد و پدافند سوريها، امكان جلوگيري از پروازهاي پي در پي اسكادرانهاي F-16 و F-15 اسرائيلي رو نداشتن، فرمايش شما ميتونه صحيح باشه. ---------------------------------------------------- با قسمت دوم فرمايشتتون موافقم و اساساً موشك باران؛ بالاخص موشكهاي بالستيك سرنوشت هيچ جنگي رو تغيير نميده و بيشتر، بار رواني داره و فشار از درون كشور براي خاتمهي جنگ رو بيشتر ميكنه. قطعاً تز «زمين سوخته»اي كه شوروي در نبرد با آلمان به اجرا درآورد، زمين تا آسمون با شليك چند موشك و تخريب محدود شهرها فرق ميكنه! -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
عرض سلام مجدد خدمت تمامي دوستان بزرگوار؛ [b]جناب patriot1979[/b]؛ ممنون از اطلاعات مختصر و مفيدي كه فرمودين. براي بنده تازگي و جذابيت داشت. اميدوارم اين بحث شما رو بصورت كاملتر، در تاپيكي جداگانه مطالعه كنم. چرا كه سايت به چنين بحثهاي تخصصياي هم بسيار نيازمنده. تذكر شما صحيح هست؛ يافتن مصاديق چندان آسان نيست و مهمتر مبري دونستنش هم بسيار سخت. --------------------------------------- [b]برادر علي[/b] عزيز؛ پاسخ سوال شما رو آماده كردهام (تو تاپيك حماس). ان شاءالله اونجا عرض خواهم كرد. --------------------------------------- دوست بزرگوار؛ [b]جناب sargnt[/b] اگه اجازه بدين، اين سوال رو شما در تاپيك [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=20875&start=45]حماس و يك اشتباه تاريخي[/url] مطرح بفرمايين تا بنده همونجا پاسخگوي سوال شما باشم. اينكه چرا اصطلاح بهار عربي رو براي سوريه بكار ميبرم. اينكه چرا حمايت ما از سوريه، براي بنده حس مخالفت ميكنه، بعلت تضاد و تناقضي هست كه در حرف و عمل مسئولين مشاهده ميشه. چرا كه شرايط در سوريه، تفاوتي با شرايط در ساير كشورهاي عربي منطقه نداره (دليلش رو در تاپيكي كه عرض شد، ارائه خواهم نمود). لكن تنها به اين دليل كه سوريه، در خط مقاومت و مانعي براي حمله به ماست، مسئله رو به گونهاي ديگه نشون ميديم. والا اگه صرفاً بحث منافع ملي رو در نظر بگيريم، اين خوبه كه به هر اقدامي دست بزنيم تا براي انقلاب، زمان بخريم. منتهاي مراتب قيمتش هم بسيار مهمه. اما در خصوص «پاچهي همهي دنيا رو گرفتن» بايد عرض شود كه بنده چنين جسارتي نكردم. بنده عرض كردم «با همه درافتادن و فقط سياستهاي خود رو دنبال كردن». اين مفهومش اين هست كه بدون توجه به ياركشيهاي منطقه و جهاني، عملاً با يكجانبهگرايي باعث از دست دادن دوستان و يا حتي متحدين موقتمون ميشيم. بطور مثال تا بحال از خود پرسيدين كه چرا هم چين و هم روسيه، سر كشور كمارزشي براشون مثل سوريه (كه نسبتاً فقير هست)، دو نفري قطعنامهي شوراي امنيت رو وتو ميكنن؛ ولي حتي يك رأي ممتنع هم در شوراي حكام، مجمع عمومي سازمان ملل و شوراي امنيت براي حمايت از برنامهي هستهاي ايران ندادهان؟! دقت در اين مسئله، پاسخگوي بسياري از موارد هست. اگر توضيح بيشتري خواستين، اين رو در تاپيك «صندلي داغ» مطرح بفرمايين تا بطور كاملتري پاسخش رو خدمت شما عرض كنم. اما درخصوص قسمت پاياني فرمايشتون كه فرمودين : [quote] اگر تمام نظرهاي شما درست باشه علت مخالفت اساسي امريكا با ما از اول تكرار مي كنم از اول انقلاب چي بوده چرا نمي تونه ما رو همينطور كه هستيم قبول كنه اگرحرفهايي كه ما مي زنيم آرزو مندانه هست پس چرا از جانب حرفهاي ما اينقدر احساس خطر مي كنند كه به هيچ وجه حاضر به قبول آن نيستند خواهش مي كنم جواب سوال هاي منو بدين[/quote] اين قسمت، قسمت مورد علاقه و البته غمانگيزي هست براي من. چرا كه ناشي از بازگويي بخشي از تاريخ انقلاب ماست كه متأسفانه قلب شده. مستندات فراواني وجود دارن كه بخشي از فرمايشات شما رو رد ميكنن و بخش ديگرش رو هم معلولي در نظر ميگيرن كه از علتي ديگه بوجود اومده و باز ما در بازگويي تاريخ، بعلت عدم شناسايي صحيح علت، معلول رو جايگزين علت نمودهايم. در دشمني امريكا با ما طي اين سي سال، هيچ شكي نيست. هركس هم كه اين مسئله رو بخواد رد كنه، حرفي عجيب و غيرقابل اثبات زده. ولي اينكه بگيم «مخالفت اساسي امريكا با ما از اول انقلاب»، خيلي جاي بحث داره كه ان شاءالله اگه در تاپيك صندلي داغ اون رو فرمودين، سعي ميكنم تا حد توان توضيح بدم خدمت شما. البته به شرط عدم جبههگيري. -------------------------------------------- [b]جناب HHL [/b] گرامي؛ يكبار ديگه پستي كه ارسال فرمودين رو حضورتون تقديم ميكنم : [quote]جناب مصطفي خان مي خواهييد براي اينكه جامعه بين الملل تصوير قشنگي از ما داشته باشه و براي فرار از اين تصوير خشن بين المللي كه براي خود ساخته ايم و براي نشان دادن حسن هم جواري و دوستي با [b]برادان خيرخواه عربمان من جمله سعودي و قطري و دوستان تازه انقلاب كرده مان[/b] و براي كمك به خواسته مردم مظظظظظظظلوم ، شريف، بزرگوار، و [b]همچنين براي حمايت از برادران سلفي مان[/b] و [b]در راستاي پيوند عميق ، فوق استراتژيك و دوستانه خود با سرور بزرگوار و يگانه قدرت جهان آمريكا[/b] .....صلوات بفرست و [b]در جهت حركت در مسير حفظ منافع خير خواهانه برادران صهيونيستمان كه هر چه داريم از اوست[/b] و [color=red][b]در جهت حركت تلافي جويانه با خائنين روس و چنيني هاي لا مذهب[/b][/color] و [b]براي شاد كردن دوستان هم وطن نه غزه و نه لبناني مان[/b] و ....... [b]از دولت منفور، ديكتاتور معاب، خرشن، دشمن..... سوريه دست بشوييم و بشويم هم كاسه دوستان خيرخواه و هميشه در صحنه مان[/b] كه الحق و الانصاف هميشه با هم در صحنه جهاني حضور مستمر داشته ايم و 33 سال است كه دنيا را سرگرم خود ساخته ايم [/quote] به مواردي كه بولد كردم، يكبار ديگه دقت بفرمايين. در سرتاسر فرمايشات شما، اين موضوع موج ميزنه كه عدم حمايت از سوريه، يعني همپيماني با امريكا، يعني دوستي با اسرائيل، يعني همراهي با بخشي از جنبش سبز كه اعتقاد به «نه غزه، نه لبنان» داشتهان، يعني همراهي با سعوديها و قطريها، يعني حفظ منافع اسرائيل، يعني حمايت از ظالم (سلفيها و لابد تروريستها!)، يعني ضديت با چين و روسيه (كه مثل كوه پشت سر حكومت انقلابي!!!! سوريه ايستادهان) و مسائلي از اين دست! عرض بنده كاملاً مشخصه. اولاً كه اگه ايران خود ميانجيگري ميكرد و از طرفي بشار اسد رو ارحل ميكرد و از طرف ديگه، حكومت بعدي رو وامدار خود و با استفاده از ظرفيت دموكراسي و ان شاءالله حمايت اكثريت مردم سوريه، حمايت اين كشور رو از حزب الله و حماس حفظ ميكرد، هيچوقت كار بدينجا نميكشيد كه دولت اسد به كشتارهايي از اين دست، دست بزنه و ما هم بيايم بگيم كه اينا كار تروريستهاست!! حقيقت اينه كه ما كوچكترين سياستي در اين زمينه نداشتيم و عملاً با حمايت از سوريه، اين كشور رو دلگرم كرديم به ادامهي كشتارش. سوريهاي كه داشت دست و پا ميزد و غرق ميشد!! والا بنده عرض نكردم كه نبايد از سوريه حمايت كرد و بايد با قواعد امريكا بازي كرد! در بازي شطرنج، شما بايد قواعد شطرنج رو رعايت كنين. والا خيلي زود شكست خواهيد خورد. همين شكاف فعلي بين حاكميت و ملت در سوريه كافي است كه دست اين كشور براي هرگونه تغييري، بسته باشه. يادتون نره اصلاحاتي از اين دست رو بسياري از ديكتاتورها انجام دادن. بطور مثال همين محمدرضا، براي اينكه مثلاً نشون بده پيام انقلاب ملت رو شنيده، هي نخستوزير عوض كرد و آخر سر هم يكي از دشمنانش؛ يعني شاپور بختيار رو از زندان درآورد و نخست وزير خودش كرد و خودش هم از كشور مثلاً رفت. ولي مردم و امام امت هوشمندتر از اين بودن كه دلخوش وعدههاي امروز و فردايي و بدون پشتوانهي درست و ضمانت اجرايي مناسب باشن و حركت رو تا به انتها ادامه دادن. اصلاحات قانون اساسي جناب اسد، چيزي شبيه به مضحكه بود. چرا كه مادامي كه زور سرنيزه هست، هرگونه دم زدن از آزادي احزاب، انتخابات آزاد و مواردي از اين دست، بيشتر به يك لطيفهي تلخ شباهت داره تا اصلاحاتي اساسي. بالاخص با ساختار سياسي حزب بعث! مسئله اينجاست كه ما كارت خود رو در سوريه خيلي راحت از دست داديم و صرفاً از بعد نظامي تونستيم اين كشور رو سرپا نگه داريم. والا همين تحريمها براي سوريه به خودي خود نابودكننده خواهد بود و اتفاقاً اين كشور رو بيشتر تحت فشار قرار خواهد داد براي تغييرات احتمالي. به عبارت ديگه، امريكا از خداش بود كه ايران، از رل دموكراسيخواهي براي كشورهاي عربي منطقه خارج بشه و به حفظ ديكتاتورها (به هر اسم و عنواني! حتي اصلاحات) بپردازه. چرا كه عملاً اين اقدام، نيت خير ايران درخصوص ساير كشورها رو هم با علامت سوال بزرگي مواجه ساخت و بهترين تبليغ براي غرب و ضد تبليغ براي خود ما شد. ----------------------------------------------------- [b]جناب TAHA-SH[/b] عزيز؛ درخصوص آموزههاي ديني و تاريخ ديني و مواردي كه فرمودين، كمال تشكر رو دارم كه مطالبي جديد رو به حقير آموختين. حقيقتاً خواندني بود و تأمل برانگيز. اما درخصوص انقلاب، عليالظاهر عرض بنده رو درست متوجه نشدين. به هيچ روي، سخن بنده با انقلاب خودمون نبود. انقلاب خودمون رو مثال زدم براي عرضي ديگه. در قسمت گروههاي مختلف، عرض كردم كه انقلاب خودمون هم متكثر و تشكيل شده از گروهها و احزاب مختلف بود كه هريك، منظور و منش خاص خود رو داشت. اين رو گفتم كه عرض كرده باشم نميشه در يك حركت انقلابي، شورش گونه و يا حتي انقلاب مخملين، همهي مخالفين رو با يك چوب راند! اگه يكبار ديگه با اين ديد اون قسمت از عرايض بنده رو مطالعه بفرمايين، احتمالاً بهتر متوجه منظور حقير خواهيد شد. درخصوص عملگرايي هم بايد عرض كنم كه عرض بنده اين بود كه اگه ما بپذيريم كه صرفاً براي رسيدن به هدفمون بيايم از جنايتكاري حمايت كنيم و در كشتار مردم بهش كمك كنيم؛ با اين اميد كه بعداً اين جنايتكار به دردمون بخوره و به ما كمك كنه، عملمون از ديد پراگماتيستي غلط نيست و مبتني بر مصالح و منافع ملي و حتي ايدئولوژيكي (و نه مكتبي)مون هست. لكن عرض شد كه از ديد مكتبي و و آموزههاي ائمهي اطهار (ع)، اين مسئله با مشكلي اساسي مواجه ميشه و ما رو بر سر دو راهي انتخاب قرار ميده كه سواي شعار، در عمل پيرو كدامين مسلك بودهايم؟! قطعاً امام امت (ره) پراگماتيست نبودن. شكي در اين نيست. بنده هم چنين جسارتي به ايشان نكردهام و نميكنم. لكن عرض ميكنم كه براي تبيين مسائل، بايد اول زاويهي ديدمون رو مشخص كنيم و ببينيم كه كدامين يك، درست و غلطه. درخصوص اينكه فرمودين امام (ره) درخصوص مرحوم حافظ اسد چيزي نفرمودن، فرمايش شما صحيحه. ولي اين، به معني پاكدامني حافظ اسد نبوده و نيست! بطور مثال، سه، چهار نمونه از كشتارهاي معروف ايشان رو خدمت شما ارائه ميكنم. مابقي رو هم به خودتون و روحيهي جستجوگرتون واگذار ميكنم : http://en.wikipedia.org/wiki/Tadmor_Prison_massacre http://en.wikipedia.org/wiki/Siege_of_Aleppo_%281980%29 http://en.wikipedia.org/wiki/Hama_massacre http://en.wikipedia.org/wiki/Jisr_al-Shughour_massacre_%281980%29 اين هم مرحمتي ايشان به برادران فلسطيني و لبناني : http://en.wikipedia.org/wiki/Tel_al-Zaatar_massacre http://en.wikipedia.org/wiki/October_13_massacre اينها مشتي بودن نمونهي خروار. صد البته آمار فجيع كشتارها و زندانيان سياسي در سوريه و همچنين اختناق حاكم بر سوريه و مهمتر از همه، نزديك به 50 سال نگاه داشتن مردم سوريه در كمترين و بستهترين فضاي سياسي به استناد قانون «حالت فوق العاده» (كاري مشابه كاري كه حسني مبارك كرد؛ با اين تفاوت كه اختناق دولت مبارك بسيار كمتر از سوريه بود)، حاكميت تكحزبي و مجلسي فرمايشي و بسياري موارد ديگه، همگي از بركات حزب بعث، جناب حافظ اسد و دنبالهروي مهربان ايشان؛ دكتر بشار اسد بوده و هست. دوست گرامي. بنده كه با سوريه پدركشتگي ندارم. اتفاقاً قبل از اينكه مطالعهي جامعي درخصوص سوريه داشته باشم، مثل شما حامي سوريه بودم و ايشان رو در خط مقاومت و صادق در نبرد برابر اسرائيل ميدونستم. لكن مطالعات، مستندات و نقل قولهايي كه از اينور و اونور شنيدم و جمع كردم؛ حتي از منابع ايراني، اين تغيير رو در نگاهم پديد آورد و ديدم كه بنده راه رو به اشتباه رفته بودم. بطور مثال، ميدونين كه صداقت ما در نبرد با اسرائيل بگونهاي بود كه حتي زماني كه ما وسط جنگمون با عراق، قويترين و بهترين نيروي نظاميمون؛ يعني لشكر 27 (كه اون موقع فكر كنم هنوز تيپ بود) رو به سوريه فرستاديم؛ به همراه نخبهترين فرماندههانمون (احمد متوسليان، محمد ابراهيم همت، عباس كريمي، رضا دستواره، سعيد قاسمي و بسياري ديگه) رو به اين كشور اعزام كرديم كه در نبرد با اسرائيل، ما هم سهيم باشيم، حال آيا شما اطلاع دارين كه اساساً سوريه، نه تنها قصد نبرد نداشت، بلكه عملاً با استفاده از نيروهاي ما و ابزار سياسي كردن اون، داشت امتياز ميگرفت؟! به نحوي كه امام (ره) هم فرمودن اينا جنگ كن نيستن و اين امر، در حقيقت تلهاي براي رزمندگان ماست و جبههاي انحرافي در برابر جبهه و دشمن اصلي؛ يعني عراق بعثي. اينجا بود كه حضرت امام (ره)، شعار ايدئولوژيك معروف «راه قدس، از كربلا ميگذرد» رو فرمودن. بد نيست به پاس فرمايشات معدود فرماندهان زندهي اون روزگار، مثل حاج سعيد قاسمي بنشينين و ازشون بشنوين اين برادر حافظ اسدي كه شما چندان مرد بدي نميدونينش، عملاً چه بلايي سر نيروهاي ايراني آورد! حتي براي از سر باز كردن نيروهاي ايراني و عدم كشاندن جنگ به داخل خاك سوريه، به ايران پيشنهاد كرد كه در لبنان سرمايهگذاري كنن و چريك پرورش بدن كه بعدها پختهي اين تصميم و ايده، تبديل به فخر شيعيان؛ يعني حزب الله لبنان گرديد. نظر حضرت امام (ره)، متين و قابل احترام. ولي ما براي قضاوت ابزارهاي مختلفي رو داريم و اين هم يك مسئلهي شرعي نيست و ما هم در مقام تقليد شرعي از امام (ره) نيستيم كه بگيم به اين دليل كه امام (ره) در خصوص ايشان سكوت فرمودن، پس ميشه تلويحاً ايشون رو (با تمام بديها و خوبيهاشون) پذيرفت! اما فرمايش بسيار عجيبي رو فرمودين كه ابتدا اون رو نقل قول كرده و سپس پاسخ ميدم : [quote] حتی درباره لیبی هم تا مدتی موضع گیری نشد و به نوعی تصور این نبود که قذافی اینطور علیه مردم خود اقدام مسلحانه کند- اتفاقا درلیبی جنبه حرکت نظامی حکومت بسیار قویتر از سوریه بود و این قذافی بود که مخالفان را بسوی حرکت نظامی برد و اصولا از ابتدا غرب طرف قذافی بود (برعکس سوریه)[/quote] دوست بزرگوار! كجا برعكس سوريه؟! شما ميدونين كه درگيريهاي سوريه، از 26 ژانويه (يعني زماني كه ما بشدت داشتيم تبليغ «بيداري اسلامي» در مصر رو ميكرديم و بيش از نيم ساعت از اخبار روزانهمون به وقايع موسوم به «بيداري اسلامي» در منطقه اختصاص داشت؟! اون موقع، حتي صداش رو هم در نياورديم. البته ابتداي امر كشتارها در سوريه بسيار طبيعي و مطابق روال عادي بود! ولي بعد كه هي بيشتر شد، واكنش مردم هم شديدتر شد. ولي حتي تا چندين ماه بعد، اين مردم نبودن كه دست به اسلحه بردن! هنوز هم اكثريت مردم، مسلح نشدن و گروههاي چريكي كه در سوريه تشكيل شدن، در اقليت هستن (يعني اتفاقاً برعكس ليبي!!! كه خيلي زود مخالفين مسلح شده و نبردهاي چريكي با دولت مركزي رو آغاز كردن!!). براي بنده بسيار عجيب بود كه فرمودين «اصولا از ابتدا غرب طرف قذافی بود»! چرا كه اين ادعا رو فقط صدا و سيماي ما مطرح فرمود؛ براي اينكه حداقل در حافظهي مردم ثبت نشه كه «چي شد؟! قذافي كه تا ديروز امريكاستيز و غربستيز بود! مگه بيداري اسلامي، «جنبشي ضد امريكايي» نبود؟! پس چرا مردم ليبي كه حكومتشون ضد امريكايي هست، برعليهاش قيام كردن؟!». دوست بزرگوارم. اگه سري به تاپيك اعتراضات و درگيري كشورهاي عربي بزنين، اتفاقاً به خوبي موضعگيري مقامات غربي؛ بالاخص امريكاييها رو در قبال مسئلهي ليبي درك خواهيد فرمود. والا اگه غرب حامي و پشتيبان قذافي بود، نمياومد درست زماني كه نيروهاي قذافي به دروازههاي بنغازي رسيده بودن و چيزي تا قلع و قمع نهايي مخالفين باقي نمونده بود، به نبرد ورود كرده و با تصويب طرح منطقهي پرواز ممنوع، عملاً ابتدا آسمان رو از سرهنگ بگيرن، بعد نيروهاي زرهي سرهنگ رو با استفاده از برتري هوايي قلع و قمع كنن (كه انبوه فيلمهاي اون در همين سايت، توسط كلنل شاك عزيز گذاشته شد) و مناطق از دست رفته توسط انقلابيون رو با پشتيباني هوايي از ايشان بازبستانن. همچنين با موشكباران و بمباران مراكز اقتصادي، تجاري و نظامي ليبي و كارخانجات و انبارهاي مهمات، عملاً كار رو به جايي برسونن كه سرهنگ اينا براي حفظ اندك مهماتشون، اونا رو در منازل ذخيره كنن!! دوست بزرگوارم. بدون دخالت غرب، كار انقلاب ليبي ساخته شده بود و درصورت ادامهي درگيريها، آخرين پايگاه مخالفين نيز تسخير و همهي ايشان به سينهي ديوار چسبانده ميشدن و ديكتاتوري سرهنگ و پسر خونريزش، حالا حالاها ادامه داشت!! در اين زمينه توصيه ميكنم قدري مستقلتر، دقيقتر و با منابع بيشتري تحقيق بفرمايين. فكر كنم مستندات اشتباهي به دستتون رسيده. اما درخصوص فراز پاياني فرمايشات شما : پس ميتونم اينطور نتيجهگيري كنم كه اگه ما، خداي نكرده نيرويي براي هدايت و يا حتي بدتر از اون، سركوب سوريها فرستاده باشيم، در ظلم ايشان شريك بوده و عملاً از آموزههاي مكتبي خارج شدهايم؟! يا اينكه اگر در نبرد ظالم با ظالم، استفادهاي از ايشان براي ضربه زدن به ديگري ببريم، از مكتب خارج شديم؛ چرا كه با نگاه ماكياوليستي به اين اقدام دست زديم و از ظلم حمايت كرديم؟! يا اگر خداي نكرده بمبگذاريهايي كرديم و به بيدفاعان آسيب رسونديم كه اهداف خاصي رو دنبال كنيم، از عدالت خارج شديم و آموزههاي مكتب علوي رو زير پا گذاشتيم؟! خيلي دوست داشتم بگم ان شاءالله سوريه قبل از اينكه دير بشه، اصلاحاتي درست و حسابي انجام ميده و حاكميت به ملت سوريه بازميگرده و اين رژيم، كماكان در خط مقاومت باقي ميمونه. چرا كه متأسفانه انقلاب سوريه در حال گذار از نرم به سخت هست و هرچقدر اين گذار بيشتر و بيشتر بشه، به همون ميزان انتظار خشونت و افراطيگري در آينده بيشتر خواهد بود. اين افراطيگري، به سياست نيز كشيده خواهد شد و معمولاً در اينجور موارد، عكس مسير حركت رژيم قبلي دنبال خواهد شد (امري كه در ليبي هم شاهدش هستيم). حال اينكه گذار نرم، بيشتر باعث رويش اعتدالگرايان خواهد شد كه حداقل بيطرفي و ثبات رو به ارمغان خواهد آورد! متأسفانه حالت دوم، ميسر نيست مگر با كنارهگيري اسد (بعنوان نماد اعتراضات) و انحلال حزب بعث سوريه كه قطعاً هيچيك حاضر نيستن با زبون خوش كنار برن! بالاخص دومي. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
دوست گرامي؛ جناب HHL. متأسفانه سياست از نگاه شما، خلاصه ميشه در برده بودن يا آزاد بودن! آزاد بودن، يعني مثل ايران بودن! يعني با همه درافتادن و فقط سياستهاي خود رو دنبال كردن. برده بودن هم يعني غير ايران بودن! يعني اينكه با امريكا روابط خصمانه نداشته باشن!! فقط نمي دونم چرا در اين تعريف شما، بسياري از كشورها جاي نميگيرن! بطور مثال سوئد در كجاي اين فرمايش شما ميگنجه؟ برزيل چطور؟ فنلاند چي؟ بوسني و هرزگوين؟ هند؟ تركيه؟ آفريقاي جنوبي؟ هلند؟ لهستان؟ پرتغال؟ براي من بسيار جالبه كه شما اونقدر بازيهاي سياسي رو جدي گرفتين كه فكر ميكنين چين و روسيه هم در محور مقاومت و ضد امپرياليستي قرار دارن!! از نگاه شما، همه يا بايد در جبههي استكبار جهاني به سركردگي امريكا باشن؛ يا در جبههي مبارزه بر ضد امپرياليسم به پرچمداري ايران!! آيا حالت سومي هم براي اين مسئله وجود داره؟! ------------------------------------------------- وقتي ميگم متأسفانه ادبيات ماركسيستي، روي انقلابيون ما اثر بسياري داشته، دوستان بهشون برميخوره و برچسبهاست كه نثار حقير ميفرماين. ولي كسي كه اندكي مطالعه درخصوص ماركسيسم داشته باشه، خيلي راحت ميتونه سرمنشاء بسياري از فرمايشات دوستان رو كشف كنه. هرچند كه قطعاً منظور دوستان چنين چيزي نبوده. لكن بحث مبارزه با امپرياليسم به پرچمداري ...!! ------------------------------------------------- با اين تعاريف شما طبيعيه كه اگه عدهاي در كشورمون يا در كشور سوريه يا تركيه يا هر جاي ديگري، علاقهاي به اين نبرد تاريخي نداشته باشه و ترجيح بده كه مثل ساير كشورهاي ديگه، تعاملات سياسياش رو براساس منافع ملياش تنظيم كنه و قهر و آشتي ايدئولوِژيكي نداشته باشه، لاجرم از نظر شما متهم به نوكري استكبار و پادويي صهيونيستها و چه و چه ميشه! طبيعتاً اگه كسي هم پيدا شه كه بگه اين حق هر ملتي هست كه راه خودش رو انتخاب كنه و اساساً نبايد انتظار تشكيل حكومتهاي ايدئولوژيك در پس وقايع موسوم به بهار عربي رو داشت، گوينده هم تكفير و به قول دوستان، سينهچاك اسرائيل ميشه!! بعد هم كه برخلاف پيشبيني شما و نظام، دقيقاً اين اتفاق ميافته و حكومتهايي روي كار ميان كه هم لقب «اسلامگرا»يي رو يدك ميكشن و هم وارد اين دايره و بازي نميشن و اسرائيل هم براشون مثل يه كشور ميمونه بين دويست و خوردهاي كشور، و مواضع سوپر انقلابي نميگيره، ميمونين كه چرا اينطور شده!! آخه اين وقايع، بيداري اسلامي بوده و طبق باور شما و نظام، برگرفته از انقلاب اسلامي. پس قاعدتاً بايد به پيروي از ما، اولين كارشون قطع رابطه با اسرائيل باشه و بعد هم مهيا بشن براي نبرد. گذرگاه رفح رو باز كنن و سيل كمكهاي مالي و جنسيشون رو به فلسطين ارسال كنن!!! پس چون اين باور شما به تحقق نپيوسته، سريع ميرين سراغ گزينهي ثاني كه «اي دل غافل!! امريكا اومد و انقلاب رو منحرف كرد!!!»! انگار كه مواردي كه شما انتظار دارين، جزو شعارها و اهداف انقلاب بوده و پس از انقلاب، با انحراف يافتن از مسير اصلي، به اينجا رسيدن!! ----------------------------- طبيعيه كه وقتي خشت اول رو كج نهادين و اصل و اساس وقايع رو با ديد خود نگاه كردين و نگاه و تفكر آرزومندانه (Wishful Thinking) رو جايگزين منطق و حقيقت امر فرمودين، نتيجهگيري بهتر از اين هم نميتونين داشته باشين. اما آرزوي من اينه كه يه بار از خير جهانبيني خودتون در قبال ديگران بگذرين! مشكلي نيست! جهانبيني خودتون رو داشته باشين و درخصوص كشورمون و انقلاب، چنين ايدئولوژياي رو حفظ بفرمايين. ولي به اين كشور و اون كشور و اين حزب و اون گروه تعميمش ندين! سعي كنين از ديد اونا قضيه رو نگاه كنين، شايد كمي در مواضعتون تعديل ايجاد شد! ================================= جناب TAHA-SH ببينين. بيايم اول با هم تكليف سمت و سوي بحث رو مشخص كنيم. قراره پراگماتيستي بحث كنيم؛ يا ايدئولوژيكي؟! بحث تضاد ما با امريكا، مسئلهاي است كه حتي بر خواجه حافظ شيرازي هم پنهان نيست. در اين هم شكي نيست كه ما هر جا كه بتونيم، سعي ميكنيم چوب لاي چرخ امريكا كنيم (و ايضاً بالعكس). اما اين مسئله، به هيچ وجه ايدئولوژيكي نيست و باز يه بحث پراگماتيسي است! يعني سياست كلاني مد نظر ماست كه بر اون اساس، بايد به تقابل و تضاد با ابرقدرت جهاني برخيزيم و متقابلاً ابرقدرتي اسلامي تشكيل بديم. شايد بفرمايين اين هم يه نوع ايدئولوژيه. بنده هم فرمايش شما رو به هيچ وجه رد نميكنم كه هيچ، تأييدش هم ميكنم. كما اينكه عين اين سياست رو شوروي سابق به اجرا درآورد و موفق هم بود و اتفاقاً برگرفته از يه ايدئولوژي مشخص و تعريف شده بود. اساساً هر جا هم كه امريكا پا ميگذاشت، سوي ديگرش اين كشور بود و هر كاري ميكرد كه تو كار امريكا ميذاشت. پس اگه موافق هستم كه اين هم يه نوع ايدئولوژيه، پراگماتيسياش كجاست؟! مشكل از جايي شروع ميشه كه نگاه و راه و هدف ما براي رسيدن به ايدئولوژي، مكتبي بودن يا پراگماتيستي بودنمون رو مشخص ميكنه. يعني اينكه براي رسيدن به ايدئولوژيمون، حاضريم پا روي اصولمون بذاريم و هر كاري كنيم كه به ايدئولوژي برسيم، يا اينكه با سياست برگرفته از مكتب علوي، براي رسيدن به هدف و ايدئولوژيمون تن به هر عملي نخواهيم داد؟! ------------------------------------------------ مشكلي نيست كه ما بگيم كه ما براي حفظ خط مقاومت يا اصلاً براي جلوگيري از حملهي اسرائيل بهمون، نيازمند اينيم كه سوريه، به هر ترتيب حفظ بشه؛ حتي با كشتاري چند صد برابر كشتارهاي فعلي! اين هم برگرفته از نگاه پراگماتيستي ماست و اساساً مشكلي در اين مسئله نيست. مشكل از جايي آغاز ميشه كه ما ادعاي مكتبي بودن ميكنيم و عملمون پراگماتيستيه. بعد هم براي توجيه عمل پراگماتيستيمون، ميايم حقايق رو قلب ميكنيم و ميگرديم دنبال يه لكهي سياه تو كت سفيد، بعد با ايدئولوژي خودمون اون رو منكوب و محكوم كرده و سپس تعميمش ميديم به هركسي كه مخالف ماست. اينجاست كه اين قضيه مشكل ساز ميشه! يعني براي توجيه رفتارمون (و به جاي اينكه صداقت كلام شما رو داشته باشيم و بگيم براي رسيدن به هدفمون، حاضريم هر كاري رو كنيم)، ميايم ديگرون رو لجنمال ميكنيم و حقوق بديهيشون رو ناديده ميگيريم! من در تعجبم كه شما چطور به اين نكتهي ساده توجه نميفرمايين كه اين مخالفين، از گروههاي مختلف هستن. از سلفي و وهابي گرفته تا كرد و اخوان المسلميني (كه برخلاف باور دوستان، نه تنها سلفي نيست، بلكه جزو اسلامگرايان ميانهرو به حساب ميان) و سكولار و ليبرال و سوسيال و بدون ايدئولوژي و ...! يعني اساساً يكسانياي بين اين گروهها وجود نداره كه عملكرد يكي رو عملكرد همه بدونيم! مثال ميزنم. در انقلاب اسلامي، تمامي گروهها يك هدف رو دنبال ميكردن و بعضاً حتي با هم متحد هم بودن. اسلامگرايان تندرو بودن، اسلامگرايان ميانهرو بودن، كمونيستها و ماركسيست - لنينيستها بودن، مائوئيستها بودن، فيدليستها بودن، ليبرالها بودن، مليگراها بودن و بسياري ديگه. پوينتي كه در مقصد نهايي گذاشته بودن هم يكسان نبود و هريك، به دنبال ايدهآل خود ميگشت. ولي همه در يك هدف مشترك بودن و اون، سرنگوني حكومت طاغوت و مستكبر شاه بود. طبيعتاً در اين شرايط، هر گروه مسلك خاص خود رو براي مبارزه داشت. گروهي مبارزات مسلحانه رو مدنظر داشت. گروهي ترور، گروهي سرقت از بانكها و تخريب اموال عمومي و افزايش آنارشيسم اجتماعي، گروهي ديگه راهپيمايي مسالمتآميز و شعارهاي اسلامي، گروهي ديگه تلاش براي رايزنيهاي سياسي و كمك گرفتن از سازمانهاي بين المللي و قص علي هذا!! حالا با اين تفاسير و براساس باور شما، آيا چون همهي اينا در يك هدف با هم مشترك بوده و اصطلاحاً مخالفين شاه محسوب ميشدن، در اعمال و نيات همديگه هم شريك بودن؟! صد البته رژيم شاه هم توجيهاتي مثل فرمايشات شما رو داشت. يعني انقلابيون رو مشتي خرابكار و تروريست و خائن به وطن ميدونست. ولي حتي به فرض اينكه اين ادعاها درست هم بوده باشه و كساني اين ويژگيها و برچسبها بهشون بچسبه، آيا اين مسئله قابل تعميم به كليهي انقلابيون بود؟! آيا همگي ماركسيست بودن و وابسته به شوروي؟ يا همگي به تحريك امريكا پاي به ميدان گذاشته بودن؟ يا خرابكار و تروريست بودن؟ يا سارق بانك بودن؟! -------------------------------------------- اما اصلاً گيرم كه مخالفين سوريه، همگي يه مسلك و مرام رو داشته و تمامي برچسبهايي كه شما بهشون ميزنين، صد در صد درست باشه. آيا اين مسئله، مجوزي ميشه براي قتل عام ايشان؟!! اينكه حكومت سوريه هركاري كه دلش خواست بكنه و ما هم طوري مسئله رو جلوه بديم كه گويي دو تا پشه به هلاكت رسيدن؟! يا قضيه رو قلب كرده و با تكرار پروپاگانداي سوريه، فقط به فريب مردم خود مشغول باشيم؟! جالب اينجاست كه دقيقاً همين رفتاري كه دولت سوريه داشته رو دولت قذافي هم داشته. يعني بمباران و گلوله باران وسيع شهرهاي معترضين، كشتن انسانهاي بيگناه و صرفاً معترض و استفاده از انواع و اقسام تجهيزات سنگين عليه مبارزين مسلح! امري كه مثلاً در قضيهي ليبي، مورد محكوميت ايران قرار ميگرفت!! ولي چون سوريه رو لازمه نگه داشته باشيم، ميايم اينطور توجيه ميكنيم و مواردي رو ميگيم كه به وفور در رسانههاي ما و البته اين سايت مياد. ------------------------------------------------------ دوست گرامي. برخلاف فرمايش شما، مثالي كه فرمودين به هيچ وجه در اين قضيه صدق نميكنه. موردي كه شما فرمودين، داشتن انگيزهاي حق و نيتي حق براي نيل به هدفي حق بود و بر ما واجب بود كه در حد توان كمكش كنيم. ولي اين زماني است كه هم، ما حق كامل باشيم و هم طرف، باطل كامل. اما اينكه گروهي به نيت باطل و انگيزهاي باطل، صرفاً ظاهرسازي رسيدن به هدفي حق رو دنبال ميكنن به هيچ وجه در دايرهي اين موضوع قرار نميگيره. اتفاقاً بالعكس، در دايرهي نگاه پراگماتيستي قرار ميگيره. يعني ما از هر ابزاري استفاده كنيم كه به هدفمون برسيم. اگه ميدونيم القاعده، دشمن شيعيان هستن و بدعتگذار دين رسول الله، ناحق هستن و قاتل و خائن به آرمانهاي اسلام، ولي ميتونن حال امريكا رو بگيرن ازشون استفاده ميكنيم. اين، مسئله، نه تعصب ورزيدن يك زنگي (كافر) براي خونخواهي آل الله هست و نه نگاهي برگرفته از مكتب علوي! بلكه يك نگاه پراگماتيستي برگرفته از ايدئولوژي ماست كه البته اين ايدئولوژي هم مدلي اسلامي و مكتبي نيست؛ حتي اگه داعيهي اون رو داشته باشه. ============================= به همين خاطره كه عرض ميكنم ابتدا موضع خودتون رو مشخص بفرمايين و ببينين كدوم يكي رو قبول دارين. بعيد ميدونم اگه اين امر رو شرع و دين ما قبول ميكرد، امام علي (ع) نعوذ بالله عقلش نميرسيد كه از چنين روشي براي مقابله با معاويه استفاده كنه! وقتي كه امام علي (ع) تأكيد ميفرماين كه اگه قرار به سياس بودن و مكر و حيله بود، صدها بار بهتر و قويتر از معاويه بودن و ما در مقابل، سيرهي جوانمردانهي حضرت رو، حتي در نبرد باطل كامل (يعني نبرد با قاسطين) ميبينيم، فكر كنم كمي بايد به فكر فرو بريم كه مرز و حد و حدود اخلاق در سياستهاي ما، كجاست؟! پس بد نيست فكر كنيم كه اين توجيهاتي كه ميكنيم، در حقيقت دفاع از نظام و مكتب و ايدئولوژيمون هست؛ يا در تخريبش؟! چون چيزي كه مشخصه اينه كه با حرف و ادعا و شعار، نه كسي مسلمون ميشه و نه مكتبي. به عمل كار برآيد، به سخنداني نيست. -------------------------------------- درخصوص ادبيات و تغيير ادبيات هم برداشت شما از عرض بنده اشتباه بود. فكر كنم با مطالعهي مجدد و نگاهي جديد بدان، مقصود بنده رو دريافت خواهيد فرمود. هرچند كه شايد عرايض بنده اونقدر چرت و پرت باشه كه شما اون رو جدل دونسته و علاقهاي به ادامهي بحث نداشته باشين، وظيفهي من اين بود كه اين مسئله رو توضيح بدم و حداقل از نظر خودم دفاع كنم. هرچند كه ظاهراً نظرم چندان اهميتي هم نداره. ============================= در پايان، سرچي ساده در اينترنت (كه البته ترجيحاً بدون هيتلر!! باشه)، منابع بيشماري از انواع و اقسام خبرگزاريهاي مغرض و بيطرف و حتي طرفدار نظام بهتون ارائه خواهد نمود كه درخصوص قضيهي مذاكرهي بشار اسد و اسرائيل، كسب اطلاع كاملي داشته باشين. هرچند كه فكر ميكردم شما از اين موضوع مطلع باشين. چون در زمان خودش، مثل توپ صدا كرد (و البته در ايران، تقريباً كسي صداش رو درنياورد و همه گفتن ان شاءالله كه گربهاس!). ولي اگه حقيقتاً گشتين و چيزي نيافتين، بفرمايين تا منابعي چند رو تقديم حضورتون كنم. -
تحولات سوریه (1) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه (1)
mostafa_by پاسخ داد به death-white تاپیک در اخبار تحلیلی
دوست گرامي! يعني واقعاً از بين اونهمه حرف، شما فقط همين رو برداشت فرمودين؟!! اگه اينطوره، براي ادبيات خودم واقعاً متأسفم!! ولي اين رو بايد بدونين كه : 1- اين دست اخبار، درست مثل اخبار جنبش سبزه كه مثلاً دوست پسر ندا ميرفت اسرائيل، اون وقت كيهان اين مسئله رو تعميم ميداد به كل جنبش سبز!! 2- وقتي خود جناب بشار اسد با اسرائيليها مذاكرهي غيرمستقيم و مستقيم براي صلح و دوستي داشت، اون وقت مخالفينش (به فرض كه همگي هم طالب اين باشن) اين اجازه رو ندارن كه با اسرائيل روابط دوستانه داشته باشن؟! 3- براي هزارمين بار! مشكل سوريه با اسرائيل، از زمان ناصر و بيشتر بخاطر رو دربايستي ناسيوناليستي اعراب بود تا يه مشكل ايدئولوژيك! كما اينكه حزب بعث اصلاً ...! بد نيست بدونين حتي سوريه، تمايل چنداني به ورود به جنگ سوم و چهارم اعراب و اسرائيل نداشت ...!! ادامهي مشكل سوريه با اسرائيل هم بيشتر مسئلهاي سياسي و بهانهاي براي سركوب مخالفان داخلي و متوجه نگه داشتن مردمش به دشمن خارجي بود تا دشمنياي حقيقي!! 4- با فرض اينكه تمامي فرمايشات شما صحيح، تمامي اين متن صحيح و تمامي موارد فوق الذكر بنده غلط بوده باشه، باز هم نافي اين مسئله نيست كه اين متن، زماني رو مشخص نكرده! اينكه كسائي بيان بگن ما با اسرائيل روابط دوستانه برقرار ميكنيم، ميتونه از قبل از اعتراضات بوده باشه، يا پس از برخوردهاي خشن و مواردي كه ذكر آن رفت!! ---------------------------------------- اي كاش بنده ادبيات بهتري داشتم تا شايد از بين هزار سطر، يك سطرم درست خوانده ميشد!! پس به قول اون شاعر (در محضر مقام معظم رهبري) : بايد كه زبان سخنم را عوض كنم ...!! -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
ممنون برادر علي (و البته جناب komsomolets) بابت اين آهنگها. راستي برادر علي. بيزحمت يه نگاه به اين كليپ بنداز و به مارشش دقت كن! از ثانيهي 58 به بعد. عجيب نيست؟! http://wdl.persiangig.com/pages/download/?dl=http://sorenamilitary.persiangig.com/video/IIAF-Imperial-Guard-Parade_2.WMV ميتوني ته و توه قضيه رو دربياري كه اين مارش از كجا اومده؟ -
من خدمت تمامي دوستان جديد الورود به شوراي سايت، تبريك و خير مقدم عرض كرده و اميدوارم كه با انرژي و دانش و تجربيات ايشان، شاهد بهتر شدن روز افزون سايت و رفع ايرادات و اشكالات اون (به همت برادر سعيد گرامي) باشيم.
-
اينجا همون سوال اساسي و تاريخي پيش مياد كه : 1- تعريف حكومت و محدودهي حكومت چيه؟ 2- يك حكومت تا كجا و چطور حق جنگيدن داره؟ شايد اگر از ابتداي امر به تعريف و بسط و تفسير اين دو سوال اساسي ميپرداختيم، خيلي از مسائل حل بود. ----------------------------------------- دوستان بهتره در نقد ديگران (چه مديران و چه كاربران)، ادب و احترام رو رعايت بفرماين و اگر هم نقد و يا اعتراضي دارن، اون رو فارغ از احساسات و صرفاً منطقي بهش پاسخ بدن. اين رو هم بدونين كه هركس نظري داره و براي خودش محترمه. پس صرفاً به تبادل نظر بپردازين و نه صدور رأي.
-
شرح و تفصیل نبرد نهر خازر و قتل عبیدالله بن زیاد
mostafa_by پاسخ داد به ramtin_shahab7 تاپیک در جنگهای مسلمین
برادر رامتين عزيز. شكسته نفسي نفرمايين. توصيه ميكنم نگاهي به مقالات جناب كياني بياندازين. فقط كافيه با احاطهي خوبي كه نسبت به مطلب دارين، كمي تصور از جنگشون هم داشته باشين يا از ساير دوستان كمك بگيرين تا بتونين جلوهاي گرافيكي رو هم ضميمهي كار زيباتون بفرمايين. ممنون بابت توضيحتون درخصوص تاريخ كامل. -------------------------------------- دوست گرامي؛ Seyedaha. هرچند كه براي فرمايشاتتون مستنداتي ارائه نفرمودين، لكن فرمايش شما آنقدر متين و مستدل بود كه به اين سادگيها نشه ردش كرد. اين فرمايش به همراه ساير مستندات (مثل بحث تقدم و تأخر زماني درخصوص سعد بن ابي وقاص و ساير موارد مربوطه) هم به قدر كفايت منطقي به نظر ميرسيد. علي اي حال بنده به اين فرضيهي شما هم احترام ميذارم و به خودم نميتونم اجازهي رد كردنش رو بدم. البته يه بحثي هم در كتب هست كه بر اون اساس، بحث سن و سال اندك كودك مورد اشارهي حضرت (ع) رو مطرح كردهان. اگر اين فرض رو در نظر بگيريم و فرض بر صحتش داشته باشيم و همچنين اين فرض رو داشته باشيم كه حضرت (ع) اين فرمايش رو در روزهاي پاياني عمر شريفشون فرمودن، در نتيجه هم حصين بن نمير و هم عمر بن سعد از ليست خارج ميشن. چرا كه فاصلهي بين شهادت حضرت در 21 رمضان سال 40 هجري قمري و واقعهي كربلا در 10 محرم الحرام سال 61 هجري قمري، چيزي در حدود بيست سال و چهار، پنج ماه ميشه و طبيعتاً دو نفر از بزرگترين سرداران سپاه اشقياء نميتونستن چنين سن و سال اندكي داشته باشن. كما اينكه فقط شخص عمر بن سعد، سني درحدود مختار ثقفي داشت (مختار متولد سال اول هجري بود). -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
ممنون برادر علي عزيز بابت اين سري از آهنگها. واقعاً زيبا بودن. بالاخص سرودهاي مربوط به چه گوارا، اونهم سرود معروف Hasta Siempre, Comandante كه جزو معروفترين سرودهاي انقلابيون چپگرا در سراسر جهان شد. جهت تكميل زحمت برادر علي، متن اين آهنگ رو به نقل از برادر ويكي براتون ميذارم : Original lyrics in Spanish Aprendimos a quererte desde la histórica altura donde el Sol de tu bravura le puso cerco a la muerte. Chorus: Aquí se queda la clara, la entrañable transparencia, de tu querida presencia, Comandante Che Guevara. Tu mano gloriosa y fuerte sobre la Historia dispara cuando todo Santa Clara se despierta para verte. [Chorus] Vienes quemando la brisa con soles de primavera para plantar la bandera con la luz de tu sonrisa. [Chorus] Tu amor revolucionario te conduce a nueva empresa donde esperan la firmeza de tu brazo libertario. [Chorus] Seguiremos adelante, como junto a tí seguimos, y con Fidel te decimos : «¡Hasta siempre, Comandante!» [Chorus] Translated English lyrics We learned to love you from the historical heights where the sun of your bravery laid siege to death Chorus: Here lies the clear, the deep transparency of your beloved presence, Comandante Che Guevara Your glorious and strong hand over History it shoots when all of Santa Clara awakens to see you [Chorus] You come burning the breeze with springtime suns to plant the flag with the light of your smile [Chorus] Your revolutionary love leads you to new undertaking where yearned is the firmness of your liberating arm [Chorus] We will carry on as we followed you then and with Fidel we say to you: "Until always, Commandant!" [Chorus] ترجمه فارسی بدرود فرمانده به دوست داشتنت خو گرفتهایم بعد از آن فراز تاریخی آنجا که خورشید شهامتت مرگ را به زانو درآورد. اینجا از وجود عزیز تو روشنایی و عطوفتی زلال بجای مانده است فرمانده چه گوارا. دستهای قوی و پرافتخارت به تاریخ شلیک میکند آنگاه که تمامی سانتاکلارا برای دیدنت از خواب برخاسته است. اینجا از وجود عزیز تو روشنایی و عطوفتی زلال بجای مانده است فرمانده چه گوارا. میآیی و با خورشیدهای بهاری نسیم را به آتش میکشی تا با شعلهٔ لبخندت پرچمی برافرازی اینجا از وجود عزیز تو روشنایی و عطوفتی زلال بجای مانده است فرمانده چه گوارا. عشق انقلابیات تو را به نبردی تازه رهنمون میشود آنجا که استواری بازوان آزادگرت را انتظار میکشند. اینجا از وجود عزیز تو روشنایی و عطوفتی زلال بجای مانده است فرمانده چه گوارا. از پی تو میآییم چنانکه دوشادوش تو میآمدیم و همراه با "فیدل" تو را میگوییم: "بدرود، فرمانده!" اینجا از وجود عزیز تو روشنایی و عطوفتی زلال بجای مانده است فرمانده چه گوارا. هرچند كه اجراي اسپانيولياش واقعاً فوقالعادهاس و بشدت حال و هواي دههي شصت و هفتاد رو براي آدم زنده ميكنه. هرچند كه اين اين آهنگ در سال 65 و دو سال قبل از سفر چه به قتلگاهش، يعني بوليوي ساخته شد، لكن پس از مرگ غمانگيز چه گوارا، تبديل به نوستالژي بزرگي شد و غم نهفته در اين آهنگ تا سال هاي سال، ياد و خاطرهي چه رو در اذهان مردم جهان زنده نگاه داشت. اين آهنگ رو تقريباً هر كي كه دستش رسيده خونده! شايد براتون جالب باشه كه حتي محسن نامجو، خوانندهي عجيب و غريب كشورمون هم اين آهنگ رو با همين تم و همين موضوع خونده!! اين آهنگش جزو معدود آهنگهايياش بود كه به دلم نشست. صد البته بيشتر به اين خاطر بود كه تم اصلي Hasta Seimpre, Comandante رو حفظ كرده بود. براي شنيدن اين آهنگ ميتونين به لينك زير مراجعه بفرمايين : http://old-venom.persiangig.com/audio/Mohsen_Namjoo - Che Guevara.mp3 توضيح : سيرا ماسترا، سلسله جبالي است در جنوب كوبا كه پس از قيام مجدد فيدل و حركت از مكزيك به كوبا، به عنوان مأمن و پناهگاه و پايگاه اصلي فيدل و يارانش بدل شد. -
شرح و تفصیل نبرد نهر خازر و قتل عبیدالله بن زیاد
mostafa_by پاسخ داد به ramtin_shahab7 تاپیک در جنگهای مسلمین
ممنون از بابت مقالهي خوبتون. البته اي كاش به سبك جناب رضا كياني موحد، كمي گرافيك نيز بكار ميبردين و آرايش دو سپاه، نحوهي نبرد و همچنين موقعيت مكانيشون رو به تصوير درميآوردين تا مقالهتون كاملتر بشه. ولي تا همينجاشم حسابي خسته نباشيد بايد خدمتتون عرض كرد. ------------------------------------------- درخصوص حصين بن نمير، غالب روايات و نقل قولها حكايت از كشته شدن وي به دست شريك بن جدير (كه برخلاف منختارنامه كه وي رو نابينا به تصوير كشيده شده بود، وي تنها يك چشم خود را در صفين از دست داده بود)، داره. البته برخي هم عنوان ميكنن كه شريك، پسر زياد رو كشت و ابراهيم، حصين بن نمير رو به قتل رسوند. ولي فكر كنم ترتيب عنوان شده در فوق صحيحتر باشه. ------------------------------------------- و اما درخصوص فرمايش دوستمون؛ جناب [b]Seyedaha[/b] : [quote]جالب است که پذر وی همان کسی بود که زمانی که امیرالمومنین اواخر عمر خود ندای سلونی قبل ان تفقدونی سر دادند ، از ایشان پرسید اگر راست میگویی تعداد مو های سر من چقدر است !! و از اون پدر چنین پسری بعید نبود [/quote] دوست گرامي. شخصي كه شما فرمودين، پدر حصين بن نمير نبود. بلكه طبق مستندات موجود (مانند بحار الانوار - جلد دهم - روايت از اصبغ بن نباته و نظير آن)، اين شخص سعد بن ابي وقاص، سردار فاتح ايران و پدر عمر بن سعد بن ابي وقاص، فرمانده اشقياء دشت نينوا بود. البته شايد شما هم در اين زمينه مستنداتي داشته باشين كه در اينصورت خوشحال ميشم از اونها مطلع بشم. -------------------------------------------- [quote]منبع : ... الکامل فی التاریخ،جلد 4،ابن اثیر [/quote] ميگم اين تاريخ كامل شما يكم قديميهها ! آخه اين روايت در جلد ششم - صفحه 2459 به بعد عنوان شده! -
باز هم بحثهاي احساسي و عاري از منطق تاريخي! اينكه فلاني خوب بود و تاريخ رو برعكس نوشتن ...!! نمونهاش فرمايش اين دوستمون : [quote]سلام دوست عزیز معلومه که متفقین بیشتر از هیتلر جنایت کردن ولی این همیشه فاتحان بودن که تاریخ رو نوشتن و از سر همین هست که توی دنیا هیتلر یه جنایت کار ناجور شده و سران کشور های انگلیس و آمریکا ناجی شدن اگر شما توجه کرده باشید در تمام فیلم ها و حتی بازی های کامپیوتری که برای جنگ جهانی ساختن این همیشه متفقین بودن که پیروز بودن و آلمان ها شکست خورده [b]یا همین فیلم نجات سرجوخه رایان(البته اگه درست اسم فیلم رو نوشته باشم) در این فیلم همه تاریخ بهم خورده . من استادم در باره تاریخ این فیلم توضیح داد و گفت این متفقین بودن که در این نبرد شکست خوردن نه آلمان ها بر خلاف چیزی که ما توی فیلم می بینیم اگر متفقین پیروز می شدن می بایست برلین سقوط میکرد که حقیقتا این طوری نیست و در این جریان تعداد زیادی از متفقین کشته میشن که این طور که استادم می گفت نیروهای کشته شده انها طوری بوده که جنازه های متفقین روی هم افتاده بودن و بقیه از روی انها رد می شدن[/b][/quote] دوست بزرگوار. به استاد عزيزتون بفرمايين كمي تاريخ رو مطالعه بفرماين و درخصوص نبرد نرماندي، معروف به D-Day، اندكي مطالعه داشته باشن تا چنين فرمايشات شاذي رو نفرماين! لابد ايشون درست ميفرماين و متفقين در اين نبرد شكست خوردن! فقط نميدونم اين نبرد چرا باعث سقوط فرانسه شد و خط دفاعي آتلانتيك نيز به فنا پيوست و گارد هيتلر از غرب پايين اومد؟!! چرا اين نبرد، باعث ورود متفقين و بالاخص امريكا از سمت غرب به خاك آلمان شد؟!! و مهمتر اينكه اساساً اين نبرد، چه ربطي به برلين داشت كه «اگه متفقين پيروز ميشدن ميبايست برلين سقوط ميكرد»؟!!! نورماندي كجا، برلين كجا! بدبختي حتي تو يه كشور هم نبودن كه بگيم هم ميهنيشون باعث بروز چنين سوتي فجيعي بشه! علت سنگين بودن كشتههاي متفقين در اين نبرد هم هجم فوق عظيم نيروهايي بود كه بكار بردن و طبيعتاً باعث افزايش كشته ميشه. ---------------------------------------------------- درخصوص نبرد نورماندي دوستان در همين سايت تاپيكهاي بسيار خوبي رو ايجاد فرمودن كه به شما دوست عزيز توصيه ميكنم حتماً به مطالعهي اونا بپردازين. بطور مثال اين لينك : http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=5474 و يا اين لينك : http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=8288&highlight= ---------------------------------------------------- اميدوارم به جاي پرداختن به بحثهاي احساسي، دوستان كمي هم علاقمند اصل تاريخ باشن.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
من كاري به درستي يا نادرستي فرمايشات جناب صفار هرندي ندارم. هرچند كه اين روزها جنگ تبليغاتي برادران اونقدر بامزه شده كه شايد جايگزين برنامههاي طنز آبكي صدا و سيما باشه! شايدم به همين دليله كه برادران جلوي قهوهي تلخ رو گرفتن تا هم جلوهي ديگري از آزادي بيان رو به رخ رقيبان بكشن و هم مردم از شدت خنده، دچار امراض گوناگون نشن. ولي به نظر دوستان، يكم پرداختن به چنين اخباري، يه مقداركي نه چندان جالب به نظر نميرسه؟!! فكر نميكنين از بين انبوه اخبار نظامي گوناگون؛ بالاخص اخبار نظامي حقيقي و نه توهمات و يا برآوردهاي به سبك كال آف ديوتياي، كمي هم براي پيشبرد و اعتلاي سايت بايد به سراغ اخبار حقيقي و حداقل مستند رفت؟!! -------------------------------------- پ.ن بيربط : همينطوري ياد يه ديالوگ از سريال مختارنامه، قسمت نوزدهم افتادم. بحث سر كمك كردن يا نكردن به سليمان بن صرد هست براي نبرد با شاميان. سائب بن مالك : اگر به كمك سليمان رفتيم و شاميان را هزيمت كرديم، چه؟! باز هم زبيديان ميتوانند به شيعه در كوفه تحكم كنند؟ عبيده : با حلوا حلوا كردن دهن شيرين شود، شاميان هم با اگر اگر هزيمت ميشوند ...! -
ممنون اپرا جان. مطلب بسيار مفيدي بود. ولي اي كاش فقط به شمشيرها بسنده نميكردي و بالكل ميزدي تو خط سلاحهاي زمان قديم. بالاخص سلاحهاي رزمي چيني كه هوار تا هستن! البته به لطف برادر گوان يو، گوان دائو معرف حضور دوستان هست. ولي انبوه سلاحهاي چيني در ايران، كمتر شناخته شده و به نظرم جاي تاپيكي در اين زمينه بسيار خاليه!