-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
انسداد تنگه هرمز، یک بررسی استراتژیک انسداد تنگه هرمز ، رویدادها ، تحلیل ها و اخبار
mostafa_by پاسخ داد به SHAFAGH23 تاپیک در اخبار تحلیلی
چه دل خوشي داري كل علي! ان شاءالله كه خيره.- 778 پاسخ ها
-
ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و چین ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و چین( خبرها ، حواشی ، تحلیل ها ، احتمالات ! و .... )
mostafa_by پاسخ داد به nasirirani تاپیک در اخبار نظامی
مطلب خوبي بود جناب ITNOG عزيز. بيصبرانه منتظر خواندن ادامهاش هستم. -
ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و چین ارتباطات و قراردادهای دفاعی ایران و چین( خبرها ، حواشی ، تحلیل ها ، احتمالات ! و .... )
mostafa_by پاسخ داد به nasirirani تاپیک در اخبار نظامی
شرايط بسيار خطرناكتر از اون چيزي هست كه برخي دوستان سرمستانه از اون دم ميزنن. مطمئن نيستم سال 2007 بود يا 2008. ولي در تاپيك جنگ امريكا عليه ايران (اگه اشتباه نكرده باشم)، درخصوص رويارويي امريكا و ايران و نقش روسيه و چين در اون توضيحاتي رو عرض كرده بودم و چقدر ناراحتم كه ميبينم قدم به قدم اون موراد كه عرض شد داره اتفاق ميافته و بهش نزديك ميشيم. ولي چيزي كه اصلاً و ابداً قدر به دركش نيستم، آذين بندي مراسم قربانيه ...! -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
آقا پشت سر مرده غيبت نكنين! من هستم و پيگير مطالب شما و برادر حامد عزيز هستم. ولي به دليل قولي كه به برادر حامد دادم، اول ميخوام آماري كه عرض شد رو آماده و تكميل كنم و بعد بپردازم به فرمايشات شما بزرگواران. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[b]برادر mahdavi3d [/b]گرامي؛ [quote]اين عقيده آنها (اگر واقعا صحت داشته باشد)، بنده را به شدت، ياد "زنده به گور كردن دختران" در دوره جاهليت عرب انداخت. اينها كه يك سيستم بسته درست كرده اند، پس چگونه ادامه حيات و بقا مي دهند؟ البته نوعي نژادپرستي را هم در ذهن متبادر مي سازد؟ به نظر شما راهبرد كلي يهود (به طور خاص صهيونيست ها) چيست؟ [/quote] چرا برادر. دقيقاً مفهوم نژادپرستي ميده. اساساً يهوديان خودشون رو نژاد و ريسي جداگانه ميدونن و تنها مليتي هستن كه حول يك دين تشكيل شدن. بعنوان مثال ما نميگيم قوم مسلمان! يا قوم مسيحي! ولي ميگيم قوم يهود و اين، خود به خوبي مسئلهي تفاوت نژادياي كه بوجود آوردن رو نشون ميده. البته مسئله هم خيلي به خود يهود برنميگرده. چرا كه قوم يهود، تنها قوم موحد تا قبل از پيدايش مسيحيت و فراگير شدن دين بودن. پس تفكرات بستهي درون مثل ازدواج با يهودي و يا يهودي بودن پدر و مادر نشان يهودي بودنه، از تفكري مذهبي برخاسته. بطور مثال ما مسلمونا ميگيم ازدواج با غيرمسلمون، دائمش حرامه و موقتش هم فقط مرد ميتونه با زن غير مسلمون (اون هم اهل كتاب) داشته باشه و مابقي باطل و حرام. حالا به نظر شما اين ديدگاه، ديدگاهي نژادپرستانهاس؟ قوم يهود پيدايشش ريشه در تاريخي تقريباً 4 هزار ساله داره. همونطور كه خود شما بهتر ميدونين، اين قوم از نسل حضرت ابراهيم (ع) هستن. پس از حضرت ابراهيم (ع)، حضرت اسحاق (ع) (پسر حضرت ابراهيم از تنها زن اصلي ايشان؛ يعني سارا - حضرت اسماعيل (ع) از كنيز حضرت ابراهيم؛ يعني هاجر بدنيا اومدن) به پيامبري ميرسه و حضرت يعقوب نبي (ع) نيز از نسل حضرت اسحاق (ع) بوده كه پيامبري به ايشان ميرسه (كه داستان جالبي به روايت اهل يهود داره). پس از مهاجرت فرارگونهي حضرت يعقوب (ع) از بينالنهرين، ايشان در سرزمين كنعان ساكن ميشن و در آنجا از چهار همسر خود (دو همسر اصلي و دو كنيز - اگه اشتباه نكرده باشم)، صاحب 12 فرزند پسر (و چند تا دختر كه تعدادشون رو بياد ندارم) ميشن. 12 فرزند حضرت يعقوب (ع) هركدوم بچهدار ميشن و زار و زندگي تشكيل ميدن و اينجاست كه قوم بني اسرائيل تشكيل ميشه. بني اسرائيل، به معني فرزندان اسرائيل هست و اسرائيل، لقب حضرت يعقوب نبي (ع). اين امر از قديم تا به امروز بين يهوديان رسم بوده كه ايشان، شجرهنامهي دقيق خودشون رو ثبت و ضبط ميكنن. تا به فرزندان حضرت يعقوب (ع). به عبارت بهتر هر پسر حضرت يعقوب رو يك سبط و مجموعهي قوم يهود رو متشكل از 12 سبط ميدونن كه در تاريخ همواره ازش بعنوان اسباط 12 گانهي يهود ياد ميشه. پس هرچي يهودي اصيل در دنياست، بلا استثناء از نسل همين اسباط 12 گانهاس و ساير يهوديان، يهوديان غيراصيل و حتي غيريهودي!!! ناميده ميشن. حالا متوجه عرض بنده شدين كه چرا اين قوم اينقدر روي عدم ورود ديگران به يهوديت حساس هستن؟! و ريشهي نژادپرستي ايشان در چيست؟! حالا برميگرديم به بحث. موضوع ازدواج مسلمانان با غيرمسلمانان رو عرض كردم. حالا بيايم همين دستور رو درخصوص يهوديان در نظر بگيريم. قطعاً اين امر، جزو تعاليم الهي است. اين امر هم تا زمان پيدايش مسيحيت، قطعاً امري درست و قابل قبوله. البته پيامبران قوم يهود كه قدرتي هم داشتن (مانند حضرت داود نبي (ع) يا سليمان نبي (ع)، به اين امر كه فقط از قوم يهود ميتونن ديندار و موحد باشن و به تبليغ دين هم ميپرداختن. بطور مثال داستان حضرت سليمان نبي (ع) و ملكهي صبا، به خوبي ادعاي حقير در اين زمينه رو به اثبات ميرسونه. لكن خود قوم بني اسرائيل، تمايل چنداني به ورود غيريهوديان به درون يهوديان نداشتن. پس اگر ايشان اجازهي يهودي شدن به سايرين رو نميدادن، طبيعي بود كه ازدواج با غيريهود هم ممنوع باشه و اين امر هم ريشه در دينشون داشت. پس از ظهور مسيحيت نيز ايشان با اين اعتقاد كه شخص ياد شده، مسيح حقيقي نيست كماكان بر روي دين خود بوده و طبيعيه كه كماكان غيريهوديان رو كافر ميدونن و قوم يهود رو تنها قوم موحد. اينجاست كه مفهوم وعدهي الهي درخصوص سرزمين مقدس، و يا حتي مفهوم قوم برگزيده رو بهتر ميتونيم متوجه بشيم. به عبارت بهتر، فهم بسياري از معتقدات يهوديان، بدون در نظر گرفتن دين يهود و همچنين تاريخ قوم يهود امكانپذير نيست. اما درخصوص راهبرد، سوالتون خيلي كليه. دقيقاً در چه زمينهاي مدنظرتون هست؟ [quote]با توجه به عنوان تاپيك "ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا"، شناخت تاريخچه ايالات متحده آمريكا يكي از ضروريات، براي شناخت ساختارهايش است. به همين جهت پرسيدم. البته شما پاسخ خوبي داديد. اما منظور بنده به صورت كلاسه شده و تحليلي است. به طوري كه بتوان ارتباطش را با اوضاع امروز برقرار كرد. [/quote] مشكلي نيست. سعي ميكنم تا حد امكان، تاريخ ايشان رو در مقاطع تاريخي تقسيمبندي خواهم نمود. البته اگه دوستان ديگري هستن كه حاضرن اين امر رو بعهده بگيرن، با كمال ميل استقبال ميكنم. [quote]موافقم. به نظرتان چگونه مي شود به آنها آگاهي داد؟[/quote] مسئله دقيقاً برميگرده به فرهنگ استعماري. ببينيد. جامعهي امريكا سالهاست كه در يك شستشوي مغزي كامل بسر ميبره. رفتار استعماري امريكا، از قرن نوزدهم و شايد هم اواخر قرن هجدهم آغاز شده بود. ولي اون زمان، جهان در حصار كشورهاي استعماري بود و تلاش چندين كشور (فرانسه، ايتاليا، اسپانيا و انگلستان بعنوان كشورهاي هميشه پايه و پرتغال در برههاي از زمان و سپس استعمارگر جوان؛ يعني امريكا!) براي كسب زمينهاي بيشتر و الحاقشون به خاك سرزمين مادر، امري طبيعي بود. ضمن اينكه مردم هم در اون زمان، تمايلات سياسي چنداني نداشتن. هرچند كه جامعهي امريكا، خيلي سريع مسير دموكراسي رو پيمود و كشوري بود كه حكومت پادشاهي رو، درست در عصر حكومتهاي پادشاهي تجربه نكرد. لكن استعمار امريكا، صرفاً محدود به محدوهي امريكاي شمالي و مركزي بود و از گستردگي چنداني برخوردار نبود. اصل و اساس استعمار امريكا پس از جنگ دوم جهاني شكل گرفت. اما اين سبك استعمار چگونه به خورد مردم داده شد؟! همه چيز در يك مفهوم خلاصه شد : آزادي! شما وقتي به تاريخ جنگ جهاني اول نگاه ميكنين، ميبينين امريكا سربازاني رو به متفقين ميده كه در كنارشون بجنگن. حتي به فرانسه سرباز خلبان ارسال ميكنه. پس از يه سري وقايع (كه قبلاً در تاپيك فكر كنم عرض كرده باشم)، خودش هم وارد جنگ ميشه و در امريكا نيز اينطور شايع ميشه كه امريكا براي نجات دنيا وارد جنگ شده و چنين و چنان. البته اون زمان امريكا اونقدر اهميت سياسي در جهان نداشت كه تبليغاتش روي مردمش خيلي موثر باشه و مردمش توجه خاصي به موضوع داشته باشن. پس از جنگ اول جهاني، امريكا مناسبات بيشتري با كشورهاي اروپايي داشت و با وامها و برنامههاي بازسازي اقتصادياش، عملاً وارد دنياي اول سياست شد. با وقوع جنگ دوم جهاني و بالاخص حملهي ژاپن به ايالات متحده و ورود امريكا به جنگ، اين باور بشدت در جامعهي امريكا تلقين ترزيق گرديد كه امريكا براي آزادي و نجات بشر از دست خونخوارهايي مثل هيتلر و موسوليني و هيروهيتو داره فداكاري ميكنه و قس علي هذا! اما پس از جنگ دوم جهاني چه بهانهاي نياز بود؟! درست متوجه شدين! كمونيسم! اين بار كمونيسم بود كه دنيا رو تهديد ميكرد! انبوه پروپاگانداي امريكايي درمورد دشمني به نام كمونيسم كه مردم امريكا رو چشم و گوش بسته، آمادهي پذيرش القائات امريكا گردانيد! وحشتي به نام حملهي هستهاي شوروي و كمونيستها به امريكا، كابوس هر شب ايشان بود و كلي تمهيدات در اين زمينه انديشيده بودن (بطور مثال لباسهاي ضد راديو اكتيويته و يا پناهگاههاي بتوني خانگي كه اگه جنگ هستهاي شد، جونشون رو نجات بدن و خيلي مسائل ديگه كه گاهاً هم خندهدار بود؛ ولي جزو باورهاي جدي مردم امريكا بود. در همين 45 سال جنگ سرد ميبينيم انبوه فيلمها، كارتونها و كميك استريپهايي كه اين باور رو به نوجوانها القاء ميكنه كه امريكا، طلايهدار مبارزين صلح و دموكراسي در جهان هست و جهان رو از شر خونخوارها، كمونيستها و حتي مهاجمين فضايي!!! نجات ميده! حتي كاراكترهاي كميك استريپها رو به ياد بيارين؟ سوپر من، اسپايدر من، آيرون من، كاپيتان امريكا، پاور رنجرز و ...! يا حتي اسطورهاي مثل Thor!! نگاه كنين اكثراً حتي لباسهاشون هم پرچم امريكاست (يعني آبي، قرمز و سفيد!!). موضوعشون هم اكثراً فرد يا گروه يا واقعهاي هست كه جهان رو تهديد ميكنه و اتفاقاً اولين جايي هم كه حضور پيدا ميكنه، در ايالات متحدهاس و ابتداي امر كلي تخريب ايجاد ميكنه و نهايت امر، با فداكاري سربازان امريكايي (جنگجويان صلح) و البته سوپر هيروهاي ايشان (نمادي از حكومت ايالات متحده)، بر دشمنان پيروز ميشن و صلح و امنيت رو به جهان هديه ميكنن. با همين شعار، امريكا به هر كشور لشكركشي كرد و مردمش عميقاً اعتقاد داشتن كه امريكا، براي صلح و آزادي ميجنگه. اين امر، مربوط به پنجاه سال پيشه. حالا ميبينين چه فرهنگ سازي قوياي انجام گرفته براي پشتوانهي تحركات استعماري در قرن بيستم؟! چون اين قرن، ديگه تجاوز به كشورهاي همسايه رو نميپذيره! جنگ رو قبول نداره. اشغال رو اصلاً و ابداً هضم نميكنه. حتي اگه امريكا، كشوري رو به اشغال درمياره، ديگه مثل قديم نيست كه مثلاً حاكمي رو انتخاب كنه و اون كشور، جزو مستعمراتش بشه! حتي ميبينيم اكثر قريب به اتفاق مستعمرات انگليس و فرانسه هم به استقلال ميرسن! پس پشتوانهي اين لشكركشيها و اشغالها و كشتارها، يك موضوع بسيار قدرتمند بود كه به لطف اين روپاگاندا، موضوع دشمن خارجي و Peace Warriors دواي درد امريكا بود و هست. حالا به نظر شما چه مسئله و موضوعي ميتونه اين ذهنيت رو در مردم امريكا نابود كنه؟! اين رو در نظر بگيرين كه كشته شدن سربازان امريكا در جنگ، تغيري در اين تفكر بوجود نمياره. بلكه فقط اين مسئله رو به فكرشون مياندازه كه چرا ما براي آزادي يه كشور تو آسيا (مثل ويتنام) يا براي حفاظت از مردم اونجا بايد كشته بديم!! -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
ممنون از تمامي دوستان بابت سرودها و كليپهاشون. راستي برادر علي (از نوع ali75) عزيز؛ آهنگي كه گذاشتي، پسورد ميخواد. پسوردش رو هم زحمت بكش بفرما. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[b]جناب mahdavi3d؛[/b] در پاسخ به فرمايشات شما بايد عرض كنم كه : 1- خير. متأسفانه شما اشتباه ميفرمايين. يهوديان، بعلت تعاليم خاص خودشون اصلاً و ابداً نه علاقهاي دارن كه كسي يهودي بشه و نه اگه بشه، اونا رو يهودي ميدونن. به همين خاطرم ميبينيم يهوديان كوچكترين فعاليت تبليغي براي دينشون انجام نميدن. علتش هم در تاريخ يهود نهفتهاس و اسباط دوازدهگانهي حضرت يعقوب (ع)؛ معروف به قوم بني اسرائيل. اگه نياز به توضيح بيشتري هست بفرمايين تا در حد سواد، عرض كنم. البته شايدم بنده منظور شما رو درست درك نكرده باشم. 2- اين كار انجامشدني هست. ولي چه كمكي به شما ميكنه؟ دنبال موضوع خاصي ميگردين يا صرفاً نحوهي رويش برادران گاو چرون براتون مهمه؟! امريكا، پيشرفتش رو مديون انگلستان هست. ضمن اينكه فراماسونري پيوندي عميق با ساختار سياسي ايالات متحده داره و از اونجايي كه نقش فراماسونري كماكان نامشخصه و فقط هر جا، سايهاي ازش ديده ميشه، پس نميشه گفت نقشش در اين پيشرفت دقيقاً چيه. ولي در همين حد كه از ابنيه و ساختار شهرهاي امريكا؛ بالاخص واشنگنتن گرفته تا تركيب روساي جمهور اين كشور كه تماماً!! (نه طبق گفتهي استاد!!! رائفيپور همه به جز لينكلن و كندي!!) ماسون بودن و ساختار نمايندگان مجلس نمايندگان و سنا كه شرايط مشابهي داشتن تا انجمنهاي مخفي موازي فراماسونري كه مشهورترين اون Skull & Bone هست و البته انجمنهاي خواهرخواندگي و بسياري موارد ديگه كه اينجا جاش نيست! مهمترين وقايع تاريخ امريكا، نبردهاي استقلال عليه نيروهاي انگليسي، تشكيل حكومت توسط جرج واشنگتن و تشكيل ساختار مبتني بر سنا و مجلس نمايندگان، جنگ داخلي اين كشور و نهايتاً اتحاد شمال و جنوب، حضور در جنگ اول جهاني و قبل از اون تأمين مايحتاج اروپا، مداخله در جنگ داخلي روسيه به نفع سفيدها، كمك اقتصادي به كشورهاي جنگزده در جنگ جهاني اول، حضور در جنگ جهاني دوم و قبل از آن تأمين مايحتاج اروپا و پس از جنگ دوم جهاني هم تبديل شدن به ابرقدرت و قطب غرب. امريكا بيشترين پيشرفتش رو مديون اقتصاد قدرتمندش (كه برخلاف تصور دوستان، برگرفته از نظام سرمايهداري هست و اين اقتصاد، بيش از سيصد سال حكومت امريكا رو تداوم بخشيده!) و البته به ارث بردن سياستهاي استعماري انگلستان (و البته ساختار بهم تنيدهي سياسي اين كشور با انگلستان) بوده. عمدهي پيشرفت فرهنگي و علمي اين كشور نيز مديون مهاجرين مختلف بود. بالاخص با مهاجرت يهوديان از روسيه به امريكا، اقتصاد اين كشور قدرتي چند برابر پيدا كرد كه البته در پستهاي قبلي بهش اشاره كردهام. البته اين رو هم بايد در نظر بگيريم كه فيلمهاي وسترن يا غرب وحشي، اتفاقاً اشارات خوبي هم داره. يعني سواي پيشينهي گاوچرانها، نشان از تمدنسازي و شهرسازي در بيابان و اهميت اين موضوع نزد جامعهي روز امريكا هست؛ برخلاف عادت عادي بشر كه علاقه به شهرسازي در مناطق خوش آب و هوا و دسترسي به آب و ... داره. ضمن اينكه امريكا، بالاخص در بخشهاي شمالياش، از ابتدا مسير صنعتيشدن رو در پيش گرفت و با وجود عمر بسيار كم، خيلي زود به جمع كشورهاي صنعتي پيوست. فقط كافيه اين رو در نظر بگيريم كه روسيه در قرن بيستم و حتي پس از انقلاب كمونيستياش، صنعتي نبود و به لطف سياستهاي بيرحمانهي ژوزف استالين، تبديل به كشوري صنعتي شد! تفاوت را احساس كنيد! 3- پاسخ شما يك خير كشدار هست. براي مردم امريكا، اصلاً و ابداً كوچكترين تفاوتي نميكنه كه امريكا در كجا، چكار داره ميكنه. بامزه اينكه صرفاً زماني به جنبش ضد جنگ ميپيوندن كه عزيزي رو از دست ميدن. فيلم «فارنهايت 9/11» رو اگه ديده باشين، به خوبي منظور حقير رو متوجه ميشين. اگر مردم امريكا نسبت به عملكرد سياست خارجي كشورشون حساسيت بيشتري نشون ميدادن، دست امريكا اينطور باز نبود كه بخواد هر جنايتي در هر گوشه از دنيا انجام بده. ولي چه ميشه كرد كه ايشان به منفعتشون قانعان!! --------------------------------------------- [b]برادر حامد عزيز؛[/b] به روي چشم. ان شاءالله جداول رو فردا تايپ كرده و همراه با پاسخ به اين فرمايشاتت، خدمتت ارائه ميكنم. فقط خيلي خلاصه عرض ميكنم كه اشارهات كاملاً درسته. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
برادر جان. عرض بنده رو درست مطالعه نفرمودي. بنده هم چند ده بار طي عرايضم عرض كردم كه اسلام بالذات و بالقوه، مدل حكومتي بينقصي درش نهفته هست كه بايد ازش استخراج شه. شما هم همين رو ميفرمايي. پس پيچوندن بحث در كجاي قضيه نهفتهاس كه بنده دليل بخوام و شما دليل بياري؟!! عرض بنده اين بود كه استخراج اين گنج، كار سختي هست و نيازمند همت و تلاش و توجه فراوان هست كه متأسفانه كمتر انجام ميگيره. كساني مثل دكتر ازغدي و يا استاد بنده هم كم نيستن. ولي كسي نيست كه بهشون بها بده. هرچند كه دكتر رحيمپور ازغدي از حداقلهاي لازم برخورداره و حداقل جمعهها در بدترين ساعت، سخنرانياش پخش ميشه. ولي سايرين رو حتي با بودجهي اندك تحقيقاتي هم ياري نميكنن؛ چه برسه به تشكيل موسسات عظيم تحقيق و بررسي و نظريهپردازي اسلامي! اكثر جاهايي هم كه به اين اسم هست، توش همه كار انجام ميگيره جز نظريه پردازي! موسساتي مثل موسسه امام خميني (ره) (كه توسط شخص آيت الله مصباح راه اندازي شده) هم در اين زمينه، كارهاي ارزشمندي رو انجام دادن. ولي خوب. مدل حكومت اسلامي مورد نظر آيت الله مصباح، تا حدودي ...! اين رو بايد در نظر بگيريم كه وقتي مشاركت مردمي رو وارد مسئله كرديم، ديگه نميتونيم به بهانهاي، اون رو از ايشان بگيريم. حتي به بهانههاي مثبت و صحيح. --------------------------------------------------------- اگه اين مسئله ختم به خير شده، بهتره بپردازيم به بحثمون درخصوص ساختار ايالات متحده. اگه نه هم باز در خدمتم. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[b]دوست بزرگوار؛ rastinrastini.[/b] [quote]اگر منظور شما طرز صحبت کردن یا نادیده گرفتن نقاط قوت هر حکومتیه که خوب قبول دارم اما اگر منظور شما اینه که این صحبت از اساس اشتباه هست به شدت مخالفم. این حکومتی که میگید 80 سال حکومت بی تزلزل کرد اگر منظورتون آمریکاست که چندین بار نزدیک به نابودی کامل رفت. از نظر من هر حکومتی نقاط قوت و ضعفی داره اما بهترین حکومت ها حکومتیه که بر اساس دین اسلام و مذهب تشیع باشه. البته نه صرف شعار بلکه به شکل صحیح. در مورد سقوط حکومت ها یکی از مهمترین عوامل سقوطتشون دوری از دین الهی هست. چطور؟ ببینید وقتی هنگام تصمیم گیری های کلان میشه که باعث سقوط یا بقای حکومتی بشه این مهمه که چه تصمیمی باشه. وقتی از دین الهی فاصله گرفته بشه تصمیم میشه یک تصمیم صرفا شخصی برای حکام که این باعث تصمیمی نا درست و در نهایت سقوط اون میشه مثل شوروی و روم و یونان و حتی اسلامی که عثمانی و عباسیون مدعی بودند.[/quote] اون يه مثال ساده از نوع استدلال كردن بود. مثال سادهتري ميزنم. بازي تراكتورسازي تبريز و استقلال تهران تو تهران بود (فكر كنم دو سال پيش). مصاحبهگر برنامهي نود داشت از طرفداران تراكتورسازي نتيجه رو ميپرسيد. يه نفر با اعتماد به نفس كامل جواب داد «پرسيدن داره؟ خوب معلومه ديگه! تراكتور!». اين كه ما گزارههاي صحيحي رو داشته باشيم، دليل بر صحت استدلالمون نميشه. اينكه اسلام به خودي خود دين كاملي هست بحثي درش نيست. ولي اينكه اونقدر قضيه رو بديهي فرض كنيم كه نيازي به استدلال درموردش نداشته باشيم، اين هست كه مشكل سازه. عرض بنده ربطي به دولت ايالات متحده نداره. چون حكومت ايالات متحده عمري بيش از سيصد سال داره. عرض بنده اشاره به شوروي داشت كه هيچگاه تا مرز نابودي هم پيش نرفت؛ حتي در سنگينترين هجمههاي نظامي بهش (يعني جنگ سرخها و سفيدها كه عملاً يه نيمچه جنگ جهاني بود و البته جنگ جهاني دوم). سقوط دولتها هم اساساً به دين ارتباط چنداني پيدا نميكنن. اتفاقاً بالعكس تجربهي تاريخي ثابت كرده كه حكومتهاي مدعي دينداري، بيشتر مستعد سقوط بودن؛ چرا كه نظريات شخصي خودشون رو در قالب دين و دستور خداوند جا زده و اساساً يكي از دلايل فاصله گرفتن از دين هم دقيقاً همين مسئلهاس (كه حتي در ايران عزيز نيز كما بيش اون رو شاهديم). بالعكس در حكومتهاي غير ديني، تصميمات براساس منافع شكل ميگيره و هرچند از دايرهي اخلاق ممكنه خارج بشه، ولي حداقل مباني مشخصي داره و ايدئولوژي باعث پذيرش ضرر از سوي ايشان نميشه. شما ميتوني ديندار باشي، ولي تصميمات حكومتي غلطي رو بگيري. اين، كوچكترين ارتباطي به دين شما پيدا نميكنه ولي اين دين، باعث اتخاذ اين تصميم شما نشده. پس اگه اين گزاره رو شما غلط بدوني، نميشه به نيمهي معكوس گزاره نيز معتقد باشي و بفرمايي چون طرف دين نداشت يا مرزي نداشت، باعث شد تصميم غلطي بگيره. ما در طول تاريخ، بسيار داشتيم حكومتهاي پايدار چند صد ساله كه هيچيك هم بر پايهي دينداري نبودن يا حداقل دين در ظاهرشون بوده و عملاً حكام بيدين در رأس قرار داشتن. پس خود بخود اين فرمايش شما با اين مثالها نقض ميشه. همونطور كه عرض شد سقوط هر حكومت، معلول مجموعه عواملي هست كه گاهاً نسخهي واحدي هم براي ساير حكومتها نيست و بسته به شرايط ويژهي اين حكومته. به همين خاطرم به شما عرض ميكنم كه در بكار بردن چنين واژگاني و بالاخص تعميم اون به تمامي حكومتها كمي محتاطتر عمل بفرمايين. [quote]رادر گرامی به نظر من شاید اگر تا اون زمان مدل های دیگه که بنظرم الان فقط اسلام هست به تکامل مورد نیاز نرسیده باشن دچار هرج و مرجی بشه اما نه اینکه به قول فکر کنم فوکویاما بود که آخرین مدل حکومتی این باشه. بلکه الان کم کم دارن با تلاش معدود دانشمندان مسلمانی مدلها حکومتی و اقتصادی و ... بر اساس اسلام گسترش میدهند که اگر کمی بیشتر عمر سرمایه داری طول بکشه به طور بسیار قوی یک مدل بسیار کاملتری از اقتصاد سرمایه داری ارائه میشود که باعث جلوگیری از این هرج و مرج میشود. موفق باشید.[/quote] ببينيد. عرض بنده نيز در جاي جاي متن همين بود. عرض كردم كه نظام جايگزيني [b]در حال حاضر[/b] وجود نداره. نه اينكه لزوماً وجود نخواهد داشت. چون در دايرهي نظامهاي اومانيستي، آخيرين ببرماهي همين ليبرال دموكراسي بود. طبيعتاً اسلام بالقوه اين خاصيت رو داره كه نظام جايگزيني رو ارائه كنه (كه البته پذيرشش از سوي غير مسلمانان جاي سوال داره؛ مگه اينكه اونقدر جامعيت و كامليت داشته باشه كه خواه ناخواه مقبول واقع شه). لكن بنده كه هنوز حركتي نديدم. اگه منظور شما تغييرات پس از بهار عربي در حكومتهاي عربي منطقه هست، بد نيست نگاهي به تفكرات اسلامگرايان در مصر، تونس و ليبي بياندازين (البته سواي تبليغات صدا و سيما) و ببينين نظر حكومتيشون به چه ترتيب هست! گويي كه حدس زدنش اصلاً كار سختي نبود و البته انتخابات مصر نيز نزديك خواهد بود و خيلي زود با عقايد مصريها بطور مشخص آشنا خواهيد شد. ان شاءالله كه مسلمانان به خودشون اومده و اين مسئله رو با جديت بيشتري دنبال كنن. ------------------------------------------------------ [b]برادر رسول؛[/b] اينكه بنده شناختي از مباحث مطروحه ندارم يا شما، قضاوت با دوستان. نظر شما براي بنده محترمه. [quote]با دیدگاه شما راجع به جنبش وال استریت و علل و چرایی وقوع اون آشنا هستم و اونو کوته فکرانه و ابلهانه میدونم . شعار %99 و گسترش اعتراضات به ده ها کشور جهان و صدها شهر بخوبی گویای همه چیز هست . [/quote] اينكه عقايد بنده درخصوص جنبش وال استريت و امثالهم هم چقدر «كوته بينانه و ابلهانه» هست هم نظر لطف شماست و صد البته انتظاري بيشتر از اين نيز از شما نبود. طبيعيه كه از نظر شما، جز غير از تحليلي كه ارائه فرمودين تحليل ديگري متصور نيست (و احتمالاً اگه برادر شريعتمداري هم در اين تاپيك حضور داشتن، بنده رو به انواع و اقسام برچسبها مزين فرموده و آخر سر ميفرمودن سرويس هاي جاسوسي سيا، موساد و MI6 بنده رو اجير كردن كه با نوشتن اين دست نظريات «كوتاه بينانه و ابلهانه»، راهي براي نجات سرمايه داري ايجاد كنم كه صد البته تلاشم مذبوحانهاس و قص علي هذا! اين كه بنده جواب شما رو ندادم و سخنراني كردم هم باز ازش ميگذرم و فرض ميكنم كه درست بوده و شما عقايدتون كاملاً صحيح و مبتني بر مستندات بوده و مو لاي درزش نميرفته و و بنده كم آوردم و به قول خودتون «این برای من این معنی رو داشت که ...... ». ان شاءالله كه همين طور هست كه ميفرمايين. البته انتظار چنين برخوردي رو از شما داشتم. چرا كه در لابلاي سخنم به جهانبيني تمجيدي و تكفيري شما (كه البته بين جامعه هم كم نيست اين دست جهانبيني) اشاره نموده بودم و عرض كرده بودم كه از نگاه شما، يه چيز يا درسته و بايد ازش تمجيد شد، يا بالكل بايد ازش برائت جست و حالت سومي درش وجود نداره. عقايد بنده تا زماني كه به تضاد با عقايد جنابعالي نرسيده باشه، بنده مورد احترام شما بوده و از نظر شما عقايد صحيح و منطقياي دارم و زماني كه عقايدم با عقايد شما (كه اون رو مطلقاً درست ميدونين) به تضاد و تلاقي ميرسه، قطعاً بنده محكوم و شخصيتم لجنمال لازم خواهد شد. پس پيشبيني اين واكنش از سوي شما، به هيچوجه پيشبيني سختي نبود. شايد اشتباه از بنده بوده كه 16 صفحه به قول شما سخنراني كرده و تا ساعت 2 شب بيدار بودم و رنج تايپ رو به جون خريدم! شما به بزرگي خودت اين ليبرال خائن جاسوس ماركسيست بهايي منافق سبزي جاهل ابله رو ببخش و به قول امام (ره) فرض كن ديوانهاي آمده و سنگي انداخته! اينكه بحث شما چقدر علمي بود و چقدر صحيح نيز قضاوت با دوستان. باز ان شاءالله بنده جلوي اين بحث علمي رو گرفته باشم. البته اگه منظور شما از بحث علمي، دقيقاً همين مواردي هست كه اشاره فرمودين، طبيعيه كه علم بنده به دليل عدم دانشي كه در بالا بهش اشاره فرمودين، اونقدر نيست كه بخوام ارزش چنين بحثي رو درك كنم. پس اگه تمايل به انجام چنين بحث زيبايي در تاپيك دارين، بنده از تاپيك بايد كنار بكشم تا دوستان از علوم تمجيدي و تكفيري شما بيش از پيش بهرهمند بشن و بنده ايشان رو محروم نكنم. البته خيلي اميد دارم كه روزي شما به حرف سعدي برسين كه : آينه چون نقش تو بنمود راست .............. خود شكن، آيينه شكستن خطاست لكن با اين مطلقانگارياي كه در عقايد خويش ميبينين، شايد رسيدن به اون روز به اين زوديها ميسر نباشه. البته صد در صد مصداق اين بيت شعر، بنده نيز هستم و ان شاءالله كه بنده هستم كه از مباني خودم عدول نموده و به قول شما «عقب نشینی تدریجی از همه اونچه که به اون اعتقاد داشتید در یک پروسه زمانی» رو دارم تجربه ميكنم. خداوند همهي ما رو به راه راست هدايت بفرمايد. ------------------------------------------------------ [b]برادر حامد عزيز؛[/b] از ابتدا هم مقصود اين نبود كه اين تاپيك، تبديل به نماز جمعه شده و در اون به شعار دادن بپردازيم. لكن دوستان اين علاقه رو داشتن كه مسير تاپيك به اين سمت و سو كشيده بشه. علي اي حال بنده باز هم به خاطر لحن گفتارم عذرخواهي ميكنم. اما درخصوص موضوعي كه فرمودين. مورد اشارهي شما، صحيح هست و بحث دينداري در بين جمهوريخواهان، بسيار قويتر هست از دموكراتها. اما موضوع بحث حقير، بحث جامعهي امريكا بود و نه سياستمدارانشون. كما اينكه همين جمهوريخواهان هم مثلاً تا اوايل دههي پنجاه و شصت، چندان تمايلي به دينداري نداشته و حتي بد نيست بدونين بارها و بارها با اسرائيل به مشكل برخوردن. كندي، آيزنهاور، نيكسون و حتي در برههاي از زمان كارتر و ريگان با ايشان به مشكل برخوردن. حتي ميبينيم كه اوباما نيز جديداً در سوتياي جالب، نظر مشخصي رو درخصوص سران رژيم صهيونيستي عنوان داشته (كه صد البته اكثراً مثل هم هستن). لكن لابيهاي مذهبي قدرتمند كه به پشتوانهي مردم مذهبي اين جامعه به سياسيون فشار ميارن، اونقدري برش دارن كه رؤساي جمهور رو وادار به همراهي نمايند! امري كه ما صرفاً از چشم لابيها و قدرتهاي پنهان يهوديان ميبينيم. دينداري جامعهي امريكا، ريشه در عقايد پيوريتانها و مهاجرت ايشان از انگلستان به امريكا داره كه عقايدي رو نشر و نمو دادن كه بعدها به مسيحيت صهيونيست معروف شد. اينكه تشكيل حكومت اسرائيل و محافظت از اون، مقدمهاي خواهد بود براي ظهور مسيح و تشكيل هزارهي خوشبختي. چيزي شبيه به فرهنگ انتظار ما، با اين تفاوت كه بارها اشاره كردهان كه مادامي كه فلان و بهمان اتفاقات نيافته، ظهور مسيح (ع) ميسر نخواهد بود و چه و چه و چه. هرچند كه جامعهي امروز امريكا روز به روز بيشتر از دين فاصله ميگيره، لكن همين جامعهي فاصله گرفته از دين هم بسرعت اسير شبكهي عنكبوتي دينها و عرفانهاي خودساختهي امريكايي ميشه كه روز به روز بر تعداد و جمعيت هوادارانشون اضافه ميشه و اتفاقاً همگي ريشه در همين تفكراتي دارن كه بنده عرض كردم. فقط كافيه آماري ساده از شبكههاي تلويزيوني تبليغي مسيحيت صهيونيست بگيرين تا دستتون بياد اين جمعيت چندان هم كم نيستن و اتفاقاً جزو جمعيت نسبتاً بيخيال نيز نيستن. در همين حد عرض كنم كه پت رابرتسون، واعظ مشهور ايشان به عنوان نامزد در انتخابات رياست جمهوري اميكا شركت كرد و اتفاقاً با توجه به ساختار حزبي و جذب اكثريت آراء توسط احزاب و عدم امكان پيروزي افراد مستقل، رأي نسبتاً خوبي هم آورد. به همين دليل بود كه چندين بار در عرايضم توصيه به مطالعهي كتاب «مسيحيت يهودي و فرجام جهان» نموده و مجدداً هم اين توصيه رو دارم. مطمئن باشين حكومتهاي ايدئولوژيك فقط در يك حالت ميتونن ثبات و دوام داشته باشن و اون، داشتن جامعهاي ايدئولوژيكه. همونطور كه حكومت اسلامي در جامعهي ايراني قابل اجرا بوده، چون مردماني معتقد و مسلمان داشتن، يا حكومت اسرائيل كه صهيونيستها حامي ايدئولوژيكي دولتشون هستن. ولي اگه همين مردم از افراد بيتوجه و بياعتقاد به ايدئولوژي صهيونيسم تشكيل بشن، طبيعيه كه حتي نگاه داشتنشون در مرزهاي كوچك اسرائيل نيز ميسر نيست؛ چه برسه حمايتشون از دولت ايدئولوژيك. هرچند كه اكثر سياستمداران اسرائيلي نيز درست به سان امريكاييها، سكولار بوده و معتقد به سكولاريسم در سياست. لكن فشارهاي اجتماعي باعث ميشه كه نتونن از خطوط قرمز عبور و عدول كنن و به پراگماتيستي كامل برسن. به همين دليل بارها و بارها عرض كرده و ميكنم وقتي درخصوص امريكا و اسرائيل داريم نظر ميديم، امكان نداره نظر جامعي بتونيم داشته باشيم بدون اينكه جامعهشون و ويژگيهاي مذهبيشون رو در نظر داشته باشيم! ------------------------------------------------------ برادر حامد عزيز؛ اگه نياز به آمار شد، ميتونم آمار مقايسهاي از وضعيت دينداري در امريكا و اروپا رو خدمتت تقديم كنم تا عمق فاجعه رو بهتر درك بفرمايي. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
و اما برادر رسول عزيز؛ خدمت شما بايد عرض كنم كه ما ظاهراً با دو زبان متفاوت با هم تكلم ميكنيم. اجازه بدين عرضم رو روشنتر بيان كنم. شما دانش خوبي دارين. ولي بشدت دچار شعارگرايي هستين و اين، باعث كاهش محدودهي ديد شما ميشه. يعني شما بحث ميفرمايين كه يا محكوم بفرمايين و يا تأييد. يعني حالت سومي در بحثهاي شما پيش نمياد، چون خودتون دوست ندارين بيشتر از اين بحثتون رو پرورش بدين. از جهان بيني شما اين موضوع برمياد كه يا همهچيز بايد خوب و مناسب و مقبول باشه يا بد و منكوب و منفور. حالت سومي كه باعث آغاز گفتگو بشه وجود نداره. به همين دليل هم بحث كردن با شما، پيچيدگيهاي خاص خودش رو داره. چرا كه شايد به نوعي نگاه مطلقگرايي دچار هستين كه حتي حاضر نيستين نسبيت رو در كلام بپذيرين. در جاي جاي فرمايش شما، واژهي ماترياليسم بكار برده و طوري هم بكار رفته، گويي داريم از نوعي نجاست حرف ميزنيم كه به هر چيز بخوره، اون رو از پاكي دور ميكنه. بخاطر دارم وقتي براي اولين بار با يك كتاب كه توضيحاتي سطحي درخصوص ماترياليسم ارائه نموده بود مواجه شدم، درست ديدگاه شما رو داشتم. ماترياليسم چوبي بود كه از نظر من ميشد باهاش هرچيزي رو روند. واژهاي كلي و بشدت كاربردي! اما مطالعات بيشتر، اين رو بهم آموخت كه قبل از محكوم كردن، تحقيق كنم تا يه وقت راه رو به غلط نرم و اسير واژگان نشم. احتمالاً در دايرهي واژگان شما سكولاريسم مساوي با بيخدايي (و قطعاً مردود)، ليبراليسم مساوي با جنايت (و محكوم)، كاپيتاليسم مساوي با سود انگاري (و محكوم)، كمونيسم مساوي با بيخدايي (و محكوم) و ... هست كه اينطور تا با واژگاني اينچنين برخورد ميفرمايين، سريع حكم رو صادر ميفرمايين و بحث رو منقطع. اگه بنده ميدونستم شما اينطور ميخواين به بحث بپردازين، وارد چنين بحثي نميشدم. چون اساساً بحث در علوم انساني، بدون مقايسهي مدلهاي مختلف امكانپذير نيست و اگه همهي مدلها رو با تعريفي يك خطي بخوايم رد كنيم و بگيم چون خدا درشون نيست يا به قول شما ماترياليستي هستن، پس مردودن، يعني اينكه اساساً بحثي باقي نميمونه و فقط همون شعار «اسلام پيروز است، آمريكا نابود است» رو در چنته خواهيم داشت. صد البته دانش و معلومات شما بالاست و عرايض بنده هم جهت تخطئهي مطالعات شما نيست. لكن اين رو بايد بدونين كه هر دانشي كه كسب ميفرمايين، بايد بكار برده بشه. والا مصداق همون شعر معروف سعدي ميشيم كه «علم چندان كه بيشتر خواني ...». اما براي اينكه بنده هم شعارگرا نباشم، بياين مصاديق عرايضم رو خدمت شما تقديم كنم. فرمودين : [quote]1-اومانیسم مبتنی بر پذیرش ماتریالیسم هست و نه برعکس[/quote] حقيقتاً بنده شگفتزده شدم از اين حكم تاريخي شما! اينكه اومانيسم با اون جامعيت رو محدود ميفرمايين به ماترياليسم! و تازه حكم قطعي ميدين كه عكسش هم صادق نيست!! گويي شما اصل و اساس جهان رو فقط يا تو خداوند و دين ميبينين، يا ماترياليسم محكوم به فنا! گويي تعريف شما از اومانيسم، يعني انسانگرايي براساس اصالت ماده! به همين دليل هم ماترياليسم رو ريشهي اومانيسم ميدونين! [quote] 2-اقتصاد سرمایه داری مبتنی بر پذیرش اتسانگرائیه چون مبتنی بر ماتریالیسم هست .یعنی این سیستم (وهر سیستمی) مبتنی بر مبانی و نگرش هایی نسبت به انسان ، خدا ، جهان ، اخلاق و فرهنگ هستند . یعنی اینگونه نیست که سرمایه داری به لحاظ اقتصادی قابل قبول باشه اما بلحاظ فلسفی، فرهنگی ، اخلاقی و سیاسی و اندیشه ای مردود باشه بلکه اینها اجزای یک پازل بهم پیوسته اند که تغییر در هر یک از اونها تغییر در سایر موارد رو بدنبال داره چرا که در علوم انسانی مسائل در هم تنیده و بهم پیوسته اند و از مبانی ساختاری و فلسفی شروع میشن و بعد نگاه شما به انسان و جهان ، غایت جهان و بشر رو بدست میدن و بعد ساختار استمرار حیات رو بر اون اساس پی ریزی میکنن . و اقتصاد از همین جمله است یعنی پسینی است نه پیشینی[/quote] اين، يكي از مصاديق عرايضم در همهبيني جهان در ماترياليسم توسط شماست! اينكه اقتصاد سرمايهداري رو به ماترياليسم ربط بديم، لابد چون مبناي اسلامي نداره، يه طورايي شاهكار محسوب ميشه. شايد اگه شما مطالعهي بيشتري درخصوص ماترياليسم، انواع اون، نظريات مختلفش، چگونگي پيدايشش و ... داشتين، اينقدر ساده حكمي قطعي صادر نميفرمودين و ماترياليسم رو مبناي تعريف هر چيزي قرار نميدادين (درست مثل اون چوب معروف كه در مكانهاي استخدامي نيروهاي مسلح قرار داره و اگه فردي قدش از اون چوب بلندتر باشه، ميره براي مرحلهي بعد و اگه قدش كوتاهتر باشه، حتي اگه افلاطون و رمبو هم باشه جايي در اون محيط نداره!). [quote] 3- در اسلام تمامی این مبانی فوق دارای تعریف خاص خودش هست و نتیجه اونها در قالب ریخته میشه . شما محتوا رو با قالب عوضی گرفتید و سپس حکم میکنید که پس ما دارای هیچ ساختار خاص خودمون نیستیم و حتی نمیتونیم در آینده هم باشیم (جبر تاریخی) . در حالیکه با عوض شدن مبانی انسانی ساختار منطقا میتونه عوض بشه . [/quote] شما اگه عرض بنده رو با ديدي مثبت (و نه ايراد گيرانه، از جهت كوبيدن ديدگاه ماترياليستي بنده!) مطالعه ميفرمودين، ميديدين كه تمامي افعال، ماضي بوده و نه مضارع و كوچكترين اشارهاي به آينده درش نيست! اگه اشارهاي هم نسبت به آينده شده، با همين ديد فعلي هست كه اگه اصلاح نشه، در آينده هم آبي ازش گرم نميشه. [quote] 4-اینکه شما نقطه قوت مارکسیسم رو در بی اعتقادی به خدا میدونید دور از منطق هست . مثلا بی خدایی چه حسنی برای مارکسیسم داشت ؟ جز اینکه از عوامل شکست مارکسیسم فقدان معنویت و پوچی ناشی از عدم توانایی و نقص در ارایه معنای هستی و زندگی و معنا بخشی به اون بود . همونطور که امام خمینی (ره) در نامه شون به گورباچف اشاره کردن و به موزه سیاسی رفتن مارکسیسم رو از همین امر ناشی دونستند . دلیل بی اعتقادی اونها به دین به جهت یک مسئله تاریخی بود . یعنی اینکه از اونجا که جامعه اروپایی فئودالیته بود و از جمله بزرگترین فئودالها اربابان کلیسا بودند و این باعث ایجاد تشکیل نظام طبقاتی شده بود طبیعتا کلیسا حامی این نظام بود و این تلقی غلط رو به وجود می آورد که دین مدافع نظام طبقاتی و حافظ اون سیستم و بلکه خودش مولد اونه . البته این تصورشون هیچ مبنای نظری نداشت و صرفا بر اساس عملکرد غلط کلیسا بود . وگرنه کدوم آموزه دین باعث ایجاد طبقه خاص و ویژه میشه بر علیه اقشار محروم ؟؟؟ فکر میکنم دین برعکس این مطلب هست و آموزه های اون مثل انفاق ، ایثار ، صله ارحام ، وظیفه کمک به همنوع و دردمندی نسبت به همنوع ، وظیفه نسبت به همسایه ، مالیاتهای اسلامی مانند خمس و زکات و مالیاتهایی که حاکم اسلامی میتونه علاوه بر این موارد اضافه کنه ،وقف ، کمک به ایتام و .... در جهت عکس ادعای شماست [/quote] همين ديدگاه شماست كه عرض ميكنم باعث گره خوردن بحث ميشه. چون از موضوعي كلي بحث ميفرمايين كه عمدتاً مبناي صحيحي هم نداره و صرفاً با جهانبيني شما همخواني داره! درست به سان مصاحبهي اون بنده خدا در روز 12 فروردين سال 58 كه ميگفت «من به جمهوري اسلامي رأي ميدم! هركي هرچي ميخواد ورگه ورگه! چون نميفهمه اسلام چيه! اول بره قرآن بخونه، نهج البلاغه بخونه ...!!». يعني اگه نظامي از نظر شما درش خداوند وجود نداشته باشه، به غايت بيخود و مسخره ميشه! حال اينكه همين نظام بيخود، نزديك به هشتاد سال بدون تزلزل حكومت كرد، ولي حكومت اسلامي ما در طي سي سال، چندين و چند بار تا لبهي پرتگاه پيش رفت! پس اگه كسي ديدگاهي متضاد با شما و درست با شعارگرايي شما داشته باشه، آيا ميتونه بگه خدا و اعتقاد به خدا باعث نابودي يا نزديك به نابودي شدن نظام اسلامي گرديد؟!! بهتره از دامان شعار فاصله بگيريم. اما درخصوص فرمايشات شما. اولاً كه فئوداليسم ربطي به كليسا نداشت و نظامي به غايت مسن و قدمتدار بود. به تدريج كليسا نيز دچار فئوداليسم شد؛ والا اينكه كليسا باعث ترويج فئوداليسم بشه و سر فشار ناشي از فئوداليسم مردم از كليسا و خدا بدشون بياد و ضد خدا بشن، از اون دست تحليلهاي ناب هست كه فقط در كتب ديني دبيرستان يافت ميشه. شايد بهتر باشه مطالعهي بيشتر و موثرتري (بدون پيشفرض اوليه و صرفاً به دنبال اثبات حكمي كه از پيش صادر فرمودين) درخصوص فئوداليسم، جايگاهش در تاريخ و نتايجش بفرمايين. ثانياً علت فروپاشي ماركسيسم هرچه كه بود، ربطي به پوچي و بي اعتقادي و ... نداشت! كما اينكه روسيهي فعلي هم چندان تقيدي به دين ندارن! حالا اين رو در نظر بگيرين كه كشورهاي اسكانديناوي كه بعضاً عقايد شيطان پرستانه و يا حداقل اودينيستي دارن، لابد خيلي وقته كه سقوط كردن و خودشون خبر ندارن! دوست گرامي! نميشه نظامها رو با چوب بيخدايي روند. كما اينكه كم نبودن حكومتهاي مسلماني كه خيلي زود فرو پاشيده شدن! دليلشون هم اعتقاد به خدا نبود!! اساساً مباني و دلايل و علل فروپاشي حكومتها، مجموعه مواردي هست كه ميبايست در تحليل، مورد بررسي و اشاره قرار بگيره! نه اينكه صرفاً با چوب بيخدايي بخوايم همهي سقوطها رو توجيه كنيم! در غير اينصورت، نيازي به تاريخ و ترمينولوژي تاريخي و اينفوگرافي و ... نداريم! كافيه بگيم قذافي سقوط كرد، چون با خدا نبود. حسني سقوط كرد چون با خدا نبود. محمد رضا سقوط كرد چون با خدا نبود و ...! اما اينكه خمس و زكات رو ماليات!!!هاي اسلامي ناميدين، يعني اينكه بايد كمي هم درخصوص مباني اسلامي مطالعه بفرمايين تا مفهوم خمس و زكات رو بهتر متوجه بشين! اگه اينها ماليات هستن، پس لابد اگه حكومتي اسلامي نباشه، پرداختي از بابتش هم نبايست انجام بگيره ديگه! جالب اينجاست كه اگه بحث بنده رو درست مطالعه ميفرمودين، عرض كردم كه «صد البته اين مدل، به ايجاد فاصلهي طبقاتي نيز منجر ميشه كه البته امري است اجتنابناپذير و حتي در حكومتهاي اسلامي نيز اتفاق افتاده! حتي در دوران طلايي حكومت پيامبر اكرم (ص). اينجاست كه دين ما، براي كاهش اين فاصلهي طبقاتي، پيشنهادها و دستورات انسانياي چون خمس و زكات و انفاق رو ارائه نموده كه رعايت صحيح اون تو جامعه، ما رو از اين بليه هم تا حدودي دور ميكنه (كه البته متأسفانه در جامعهي اسلامي عزيز ما چندان بهش توجهي نميشه).». ان شاءالله تاريخ رو كه نميخواين دروغ بنامين و بفرمايين در حكومت پيامبر اكرم (ص) و يا علي (ع)، اختلاف طبقاتي وجود نداشت ديگه؟! عرض بنده دقيقاً اين بود كه دين ما برترياش اينجاست كه براي كاهش شكاف طبقاتي، مواردي مثل خمس و زكات و انفاق و ... رو ارائه نموده كه كاملاً هم انسانيه! ولي جالب اينكه همين مسئله عليالظاهر براي شما دستاويزي براي كوبيدن نظريات بنده بوده و عكس ادعاي بنده!!! [quote] 5- بحث نقد مارکسیسم با دین صورت نمیگیره بلکه با میانی عقلانی و فلسفی و ... صورت میگیره . اما اینکه شما چطور برداشت کردید که نقد مارکسیسم رو بر اساس دین صورت میدن از عجایب هست . دینداران معتقدند که بحرانی که احساس پوچی و فقدان معنی در مارکسیسم بوجود آورده رو فقط دین پاسخگو هست که ادعای گزافی نیست . البته سایر مباحث نقد علمی و فلسفی خودش رو داره [/quote] جالبه كه ابتدا ميفرمايين با مباني عقلاني و فلسفي. بعد بحث دينداران رو مطرح ميفرمايين و طبق معمول، پاي خدا رو وسط ميكشين و ادعا ميفرمايين ماركسيسم چون دين نداشت، احساس پوچي و فقدان معني درش بوجود اومد! پس سوال اينجاست كه چرا اين احساس، در حكومت هزارهاي پادشاهي مثل انگلستان بوجود نيومده؟! نكنه اونا پنهاني خداوند رو پرستش ميكنن و براي حفظ ظاهر، دين رو به گوشهاي گذاشتن و به سراغش نميرن؟!! دوست گرامي! دين، ابزار مشخصي هست و پرستش در فطرت انسانه. اين كاملاً صحيحه. ولي ما درخصوص مدل جامعه شناسي و مدل حكومتي صحبت ميكنيم؛ نه تقيدات فردي! عليالظاهر شما از سكولاريسم نيز چيز زيادي اكتساب نفرمودين كه هنوز معتقدين نبود دين در حكومت پوچي بوجود مياره و باعث سقوطش ميشه! [quote] 6-برای نقد لیبرالیسم لازم نیست که شما لیبرال بشید یا بقول خودتون تو جلدش برید بلکه باید اونو فهم کنید و سپس نقاط قوت و ضعف اونو استخراج کنید و نقد کنید اما این نقاط قوت و ضعف رو با کدوم شاخص میخواهید استخراج کنید در حالی که شما معتقد به نسبیت هستید ؟؟؟؟ [/quote] اينجاست كه عرض ميكنم بنده و شما با دو زبان متفاوت داريم با هم تكلم ميكنيم. دوست گرامي! يعني شما ميفرمايين نيازي به دانستن اصل و اساس هر نظام براي نقدش نيست؟!! يعني بنده هم بايد به روش شما، تعريفي يك خطي از اون نظام مطالعه كرده و سپس با چوب ماترياليسم و لابد بيخدايي، اون رو منكوب كرده و سپس نداي نابودياش و پيروزي اسلام رو سر بدم؟! ميشه بفرمايين اين وسط، نقش تحليل چي ميشه؟! اگه قرار به اين باشه كه اين كار رو به طور بهتر و شيواتر، تحليلگران صدا و سيما انجام ميدن و نيازي به بازگويي بنده و شما هم نيست! لابد نظامي كه بر پايهي نسبيت بنا شده، غلط كرده كه بر اين پايه بنا شده و به خاطر اينكه تنيبه شه، نبايد نقدش كنيم تا آدم شه و به مطلقگرايي روي بياره؟!! يادم هست در سايت، دوستي در پاسخ به ياوهگوييهاي بنده درخصوص وضعيت جنگ 33 روزه و لزوم مطالعهي وارپلن رژيم صهيونيستي و مطالعهي بيشتر درخصوص شيوههاي نظامي اين جنگ، در پاسخي كوبنده به بنده فرمود كه نيازي نيست در اين خصوص مطالعه داشت!!! و معلومات نظامي داشت!!!! ما براي چي بايد درمورد جنگ صحبت كنيم! معلومه كه حزب الله برد و ...!!! اين نگاه، كه براي اظهار نظر درخصوص موضوعي، نياز به مطالعه و دانش درموردش نيست و صرفاً ميشه با مبناي خوب و بد، درخصوصش نظر داد و باب بحث رو بست، حقيقتاً نگاهي شگفتانگيزه. لكن دوست گرامي! همين نگاه باعث ميشه كه چندان دوستان تمايل نداشته باشن طرف حساب فرمايشات شما قرار بگيرن و اميدوارم اين مسئله رو دال بر پيروزي خويش در بحثها ندونين. چون همين كه نتونين با مخاطب همكلام بشين، يعني ضعفي در كلام نهفته هست كه من صد در صد اون ضعف رو دارم و شما نيز درصدي از اون رو. پس خودم و شما رو به اصلاح اين ضعفمون دعوت ميكنم. [quote] 7-تعجب میکنم که شما چطور از نسبیت دفاع میکنید با اینکه هیچ جور نمیشه اونو اثبات کرد ؟؟؟؟؟ اصلا این قضیه که همه چیز نسبیه خودش نسبی نیست و مطلقه و خودش رو نقض میکنه . و اگه بگید بعضی امور نسبی هستند به این معنی است که شما عدم نسبیت رو در برخی امور پذیرفتید اما شما اگه بخواهید اموری رو که نسبی میدونید اثبات کنید هیچ دلیلی نخواهید توانست که ارائه کنید . اما اینکه شما نسبیت رو دلیل پیشرفت هم بدونید نقد و بررسی و تلاش جهت ارائه نظری بینقص هیچ ارتباطی به نسبیت نداره . چون هر نظری رو که اثبات کنید تا مادامی که بهش معتقد هستید مطلق میدونید و بهش عمل میکنید و وقتی اونو نقض کردید و شواهدی رو بر علیه اون پیدا کردید می فهمید که برداشت شما از درستی اون غلط بوده و یا ناقص بوده واین تا جایی که به نظریه نهایی منجر بشه ادامه داره . مثلا شما نمیتونید بگید که راستگویی تا حالا درست بوده و از الان غلطه . ممکنه شما مواردی رو پیدا کنید که در اون موارد نباید راست گفت مثل به خطر افتادن جان اما این به معنی نسبیت راستگویی و نادرستی اون نیست بلکه فقط به این معنی است که این جمله دارای قیودی بوده که شما به اون توجه نداشتید . [/quote] اين فرمايش شما نشون مي ده كه درخصوص نسبيت نيز مطالعهي چنداني نداشته و احتمالاً به همون تعريف يك خطي از نسبيت كه در كتب دبيرستان بود بسنده فرمودين! چرا كه در كتب معارف دانشگاه نيز در اين خصوص، توضيحات بهتري رو ارائه فرموده كه شما رو از اين تعريف يك خطي كه «اين قضيه كه همه چيز نسبيه خودش نسبي نيست و مطلقه و خودش رو نقض ميكنه» رها كرده و ديدگاهي بهتر به شما ميده. لكن احتمالاً از نظر شما، اين موضوع اونقدر حائز اهميت نبوده كه بخواين درموردش مطالعهي بيشتري داشته باشين تا حداقل وقتي حقيري چون بنده رو ميكوبين، دليل منطقيتري ارائه بفرمايين! نكتهي ديگه اينه كه همونطور كه در بالا عرض كردم، جهانبيني شما چون بر مبناي تمجيد و تكفير هست، اين ديدگاه رو نسبت به سايرين دارين. بطور مثال يا بنده بايد اسرائيل رو تكفير كنم و يا اينكه ازش دفاع كنم و طرفدارش باشم. حالت سومي كه به عنوان يك شخص سوم به نقد نظامش بنشينه رو به هيچوجه قبول ندارين! به همين خاطرم وقتي كه بنده به روش شما، نسبيت رو با يك خط محكوم نكردم، پس لابد طرفدار نسبيت هستم! بگذريم. اين فرمايش كه ميفرمايين [quote] نقد و بررسی و تلاش جهت ارائه نظری بینقص هیچ ارتباطی به نسبیت نداره . چون هر نظری رو که اثبات کنید تا مادامی که بهش معتقد هستید مطلق میدونید و بهش عمل میکنید و وقتی اونو نقض کردید و شواهدی رو بر علیه اون پیدا کردید می فهمید که برداشت شما از درستی اون غلط بوده و یا ناقص بوده واین تا جایی که به نظریه نهایی منجر بشه ادامه داره . [/quote]از اون نظريات شگفتانگيز هست! دقيقاً چه كسي گفته كه نظريهاي كه اثبات ميشه مطلق فرض ميشه؟!! مثلاً اگه شما در جنگ، بعد بيسلاحي به يه كلاش درب و داغون برسين، اون رو مطلقاً بهترين اسلحهي جهان ميدونين، مگه اينكه مثلاً M4اي، چيزي دستتون بياد؟!! يا اينكه نظامي كه ضعفهاي مشخصي داره و محققين اون سالها دارن در نقدش پيپر ميدن، مطلق فرض شده؟!! اگه مطلق بوده كه نيازي به نقد و بررسياش نبوده! مثلاً اگه ما اعتقاد داريم اسلام، آخرين دينه، يعني نياز به بازنگرياش نداريم! ولي حتي احكامش رو مطلق در نظر نميگيريم و باب اجتهاد رو باز نگه ميداريم!! اما درخصوص مثال كاملاً مرتبطي!! كه فرمودين (بحث راستگويي)، بايد عرض كنم كه در حيطهي اخلاق، تمامي دستورات، مطلق هستن، ولي تطبيق مصداق اونهاست كه كاملاً نسبيه!! يعني راستگويي امري خوب و مثبت هست، ولي شرايط راستگويي نسبي است و اساساً تعاريف مختلفي درخصوص راستگويي هست كه اون رو از مطلق بودن خارج ميكنه! يا بحث زيبايي! يا بحث عدالت! يا خيلي از بحثهاي ديگه!! اين مسئله بطور كاملاً مشخصتري در فقه وجود داره و امري كه تا ديروز ميتونسته حلال باشه، حرام و يا بالعكس اعلام ميشه!! البته اين بحثهاي سطحي درخصوص اخلاق، ارتباطي به نظريهي نسبيت در مدلهاي حكومتي نداره و اساساً تعريف نسبيت در مدل هاي حكومتي، بسيار متفاوت از اين مسائل هست. [quote] 8- تمامی مکاتبی رو که شما اسم بردید اعم از نازیسم و سوسیالیسم و کمونیسم و لیبرال همگی در اینکه ماتریالیستی هستن مشترکن یعنی مبتنی بر نوعی برداشت خاص از جهان و انسان و هدف عالم و انسان هستن که همگی مبتنی بر برسمیت شناختن اصالت ماده و نفی ماوراء و خدا هست . البته ممکنه کسی در این مکاتب خدا رو هم قبول داشته باشه اما بدلیل نفی شریعت و ربوبیت تکوینی و تشریعی معتقد به عدم دخالت دین و خدا در این امور میشه . سرمایه داری هم از اون جهت که اصالت و غایت رو در اقتصاد به سود میده و سود امری مادی هست و لذا ماتریالیستی تلقی میشه [/quote] باز هم تعريفي شاذ از ماترياليسم! حقيقتاً نميدونم در اين زمينه چه پاسخي ميتونم خدمت شما عرض كنم. چون گفتنيها رو گفتم! ولي باز هم عرض ميكنم!! دوست گرامي! لزوماً هر چيزي كه به ماده و عالم مربوط ميشه و اصلاً به قول شما ماترياليسم، مبناي تعريف نظامهاي سياسي نيست! بعد هم من اول بسم الله آب پاكي رو روي دستان شما ريختم و از ماترياليسم بالاتر گفتم! مثلاً كسي ادعا كرده نازيسم و سوسياليسم و ...، برگرفته از دين مبين اسلام هستن كه شما سعي در اثبات ماترياليست بودنشون ميفرمايين؟!! صد البته اگه ماترياليست هم باشن، باز ربطي به بحث ما ندارن؛ مگه اينكه صرفاً در جهانبيني شما قرار گرفته و بعلت ماترياليست بودن، محكوم به فنا باشن! والا اثبات اينكه مثلاً ماركسيسم بر پايهي عقايد ماترياليستي بنا شده، اصلاً و ابداً شاهكار نيست! چون اين موضوع رسماً بيان شده! [quote] 9-با سقوط لیبرال دموکراسی هیچ اتفاقی در عالم نمی افته و هیچ هرج و مرجی رو نباید شاهد باشیم چرا که دلیلی بر بی ثباتی نداریم . این سقوط به معنی این نیست که اقتصاد بدون سرمایه داری محال هست و یا بدون سرمایه داری مردم قادر به خرید و فروش و کسب ثروت و جابجایی کالا و خدمات نیستند. این فقط یک ادعای بی معنی است . [/quote] و اينجاست كه من حقيقتاً ميمونم كه چي جواب شما رو بدم. احتمالاً شما بايد يه مقدار كتب جامعهشناسي هم مطالعه بفرمايين تا با سير تكامل حكومتها آشنا بشين! نكنه شما فكر ميكنين اگه مدل حكومتي نباشه، هركس ميره سر مزرعهي خودش و هرچي ميكاره رو درو ميكنه و ميخوره و روزگار ميگذرونه؟!! يا اينكه فكر ميفرمايين اگه نظريات اقتصادي كلاسيكها نبودن، امروز مثلاً ما داشتيم تجارت بينالمللي با اقتصاد هويجي راه ميانداختيم؟!! آخه دوست من! شما چرا سعي مي كنين در مورادي كه تخصص كافي ندارين اينطور قاطع اظهار نظر بفرمايين!! من كلي وقت گذاشتم، نظريات مختلف رو گفتم، سير تكاملي مدلهاي حكومتي رو عرض كردم كه يه باره اثبات نكنم كه پس از ليبراليسم، حكومت آشوب برپا خواهد شد! اونوقت چون از نظر شما ليبراليسم محكوم به نابوديه (لابد چون بيخدا و ماترياليسته!)، پس نابودياش هم هيچي نيست و هيچ اتفاقي نميافته!! درست مثل اقتصاد قدرتمند ما كه اختلاسهاي چند هزار ميلياردي هم باعث ميشه آب از آب تكون نخوره! يا حكومتهاي مقتدري چون عراق و لبنان كه اگه يك سال هم نخستوزير يا رئيس جمهور نداشته باشن، هيچ مشكلي در كشورشون پيش نمياد! من نميدونم مبناي فرمايش شما چيه كه ميفرمايين اگه آخرين مدل حكومت جهاني هم نابود بشه، اتفاقي نميافته و همه چيز گل و بلبل و خرم ميشه! شايدم ديدگاه شما، اينه كه با حذف ليبرال دموكراسي، جمهوري اسلامي ميشه مدل تمامي حكومتهاي جهان! مثل قضيهي اون بنده خدا كه ازش پرسيدن اگه امريكا حمله كنه كرهي شمالي و جنوبي و ژاپن رو نابود كنه، از اينطرف هم به عراق و عربستان حمله كنه چه اتفاقي ميافته؟ طرف جواب ميده «ايران ميره جام جهاني»!! البته اين لطيفه، مربوط به دههي 90 هست! حقيقتاً پاسخي براي اين فرمايش شما ندارم. [quote] 10-ایجاد نظام جایگزین (کمونیستی) از دل سرمایه داری بیرون اومد که بدلیل مقاومت سرمایه داری در برابر خواست اکثریت بود . و اگه این نظام به مقاومتش ادامه میداد و خودش رو تعدیل نمی کرد بدون هیچ تردیدی فرو میریخت . در حالت فعلی هم همینطور هست . یعنی اگه در برابر تعدیلات ضروری مقاومت کنه بدون تردید با ایجاد نظامی جایگزین از درون خودش مواجه میشه چرا که مخالفین و اکثریت تا ابد منتظر نخواهند بود و اگه تعدیلات مورد خواست اونها اتفاق نیوفته خودشون اونو ایجاد خواهند کرد . [/quote] اين هم حكمي جالب درخصوص تشكيل نظام كمونيستي (كه صد البته كمونيسم نظام نيست و يك مدل اقتصادي، سياسيه كه يك نظام كامل به حساب نمياد!). جالب اينكه شما مباني نظام مبتني بر عقايد كمونيستي (كه ريشه در تفكرات افلاطون داره) رو برخاسته از نظام سرمايهداري ميدونين!! گويي ماركس و انگلس هم خزعبلاتي براي خود بافتهان و ظهور كمونيسم در روسيهي تزاري، فقط به خاطر نظام سرمايه داري!!!! در روسيه بوده و لاغير! حالا اگه اون موقع روسيه اساساً به تكامل نظام اقتصادي نرسيده و هنوز مدل فئودالياش رو حفظ كرده هم حتماً ارزشي نداره ديگه! چون ما اينجا، به عنوان يه ايراني وفادار به جمهوري اسلامي، فقط ميبايست نظام سرمايهداري رو به هر روش ممكن محكوم كنيم ديگه! مهم نيست كه حرف و مثالمون هم درست باشه يا غلط!! [quote] 11-عدم کامیابی در دسترسی به مدل بومی صد درصد اسلامی بدلیل عدم اعتقاد مدیران بود نسبت به اینکه میشه از مبانی اسلامی نظامی اقتصادی رو اسنخراج کرد کما اینکه بارها هم اونو به زبون آوردندو همونطور که اشاره کردید با توجه به ناهمگونی اونها با مبانی فکری در داخل منجر به سقوط اونها شد . و این تنها نشون دهنده عدم توان فکری اونها بود نه اینکه منطقا امکانش نیست . بلکه نیاز به تفکرات عمیق و تبادل نظرات و نظریه پردازی های علمی و ایجاد فضای نقد و نشاط علمی هست که این مسائل در حوزه علوم انسانی مطلقا در کشور ما وجود نداره . اما اینکه اصلا امکان ایجاد سیستمی اقتصادی مبتنی بر مبانی اسلامی نیست فقط یک ادعا است چرا که با تغییر مبانی منطقا ساختار هم دگرگون میشه. در ثانی ایجاد یک نظام یک شبه ایجاد نمیشه کما اینکه نظام فعلی غرب در طی چندین قرن بوجود اومده . بنا بر این ما بلحاظ زمانی هم خیلی عقب نیستیم . [/quote] فرمايش شما در اين خصوص كاملاً صحيحه (البته منهاي قسمت اول كه كمي تندروانهاس) و بنده هم اون رو قبول دارم. در حوزهي علوم انساني، ما از طرف ديگر بوم افتاديم و پس از مطالعهي مكاتب مختلف، نميايم مدل بومي رو طراحي كنيم و فقط يا شيفته ميشيم و يا زده! ايجاد يك نظام نيز يك شبه و يك ساله و ده ساله نيست! ولي انتظار نميره كه بعد از گذشت سي و سه سال از انقلاب، هنوز حتي در ايجاد مدل صوري حكومت اسلامي خويش نيز ناتوان باشيم و بدتر اينكه حتي به فكرش نباشيم و اهميتي نديم اون سيد جليل عالي قدر داره اينطور فرياد ميكشه كه به توليد علم بپردازيد! مدلپردازي كنيد و ...!! كماكان همه خوابيم واز اطاعت از رهبري، فقط تو راهپيمايي حاضر شدن و شعار «چشم من و امر ولي، جان من و سيد علي» و «ما اهل كوفه نيستيم، علي تنها بماند» رو بلديم! والا همين بيتوجهي به دستورات و توصيههاي مكرر رهبري درخصوص جدي گرفتن علوم انساني و لزوم تحقيق و تفحص و ايجاد فضايي باز و آزاد جهت ارائهي نظرات مختلف و كرسي هاي آزاد انديشي رو به همين سادگي ملعبهي اقصاد سياسي خويش قرار نميداديم و براي اينكه مثلاً شر ميشه و درگيري ميشه، بالكل صورت مسئله رو پاك نميكرديم! به همين خاطره كه عرض ميكنم با اين تفكر، صد سال ديگه هم به نتيجه نميرسيم و براي رسيدن به مدل حكومت اسلامي، ميبايست اول انقلابي در افكار ما بوجود بياد و از قالب شعارگرايي خارج بشيم تا به متن برسيم! [quote] 12-و اما بدترین چیزی که اصلا انتظارشو نداشتم این جمله شما بود "مزد آن گرفت جان برادر که کار کرد" . واقعا انتظارشو نداشتم . چراکه این حرف دقیقا در تضاد با عدالت و خواست اکثریت هست . اگر کسی سرمایه نداشت و یا اینکه دانش حفظ اونو نداشت و یا با مکانیسم سودآوری اون آشنا نبود می باید محکوم به از دست دادن سرمایه و اتلاف منابع و نشستن به خاک سیاه و مردن بشه ؟؟؟؟؟ آیا اینها باید برن بمیرن . ( حرف کارگزاران خرابندگی هم همین بود که باید خیلی ها زیر چرخ اقتصاد له و خورد بشن و بمیرن تا اقتصاد پیشرفت کنه و نرخ رشد اقتصادی بالا بره که در اینصورت منجر به رفاه عمومی میشه اما در عمل فقط به فربه شدن طبقه نوکیسه یا برخوردار شد و فقیر شدن عامه مردم و مردن خیلی ها بدون اینکه رفاهی اتفاق بیوفته و جامعه و عموم از پیشرفت اقتصادی برخوردار بشن ) . آیا سرمایه داران واقعا همه ثروتشون رو بر مبنای کارشون و سود و بهره تجارت و .. کسب کردن ؟ خیر اونها بر روی خون مردم سوار هستند نه استحقاق کارشون و سود منطقی سرمایه شون این جمله مولامون علی (ع) هم هست که کاخی بنا نمیشود مگر آنکه کوخهایی خراب شده باشند . فاصله های طبقاتی بدلیل انحصار سود در دست یک نفر یا یک گروه یا گروه هایی هست که با خارج کردن سایر رقبا با هر وسیله (چون هدف کسب سود هست و چون ایده ماتریالیستی هست بنا بر این به هیچ اخلاقی هم معتقد نیست و بنا بر این به هر طریقی اونو کسب میکنن) برای خودشون انحصار ایجاد میکنن و بر طبق نظریه سرمایه داری لیبرال بر اساس اصل آزادی که مبتنی بر فردیت هست به هیچکس حتی دولت اجازه دخالت و تعدیل اونو نمیدن و تمام سود رو منحصرا برای خودشون اختصاص میدن . [/quote] عذر ميخوام! عدالت از نظر شما چيه؟! اوني كه مولده و سرمايهگذاره و كارخانه احداث ميكنه و شبانهروز به اقتصاد كشورش كمك ميكنه (با هر انگيزهاي! ميهنپرستي يا سودپرستي!)، با اونكه فقط چند ساعت در روزش رو صرف كار كردن ميكنه و فقط از منابع ارتزاق ميكنه يكيه؟!! لابد بايد خونه بشينه و به پاس تنفس از اكسيژن موجود در فضا هم بهش پاداش بدن تا از نظر شما عدالت برقرار شه! اين ادبيات شما (كه متأسفانه منشعب از ادبيات ماركسيستي ابتداي انقلاب تا به امروز هست كه دليلش هم برداشت مدل اجتماعي و فرهنگي ماركسيستي، بدليل عدم وجود مدل اسلامي!! بود كه در قبل عرض شد)، حسابي دردسر ساز داره ميشه! برادر من! شما اگه يكصد ريال تو بانك پول بذاري، با سود 15% سالانه، 15 ريال سود ميبري! اگه يكصد ميليارد ريال پول بذاري، پانزده ميليارد ريال سود ميبري! يه معادلهي خيلي خيلي سادهاس! نكنه منظور شما اينه كه مثلاً چون اون 100 ريال بيشتر نداشت، پس بايد به جاي 15 ريال سود، مثلاً 200 ريال سود بهش بدن؟! يا بالعكس اوني كه 100 ميليارد پول داشت، بايد به صلابه بكشنش كه كدوم كوخ رو خراب كردي كه به اين پول رسيدي و پدر پدر پدر پدرسوختهاش رو دربيارن تا ديگه از اين غلطا نكنه؟!! اونوقت اين ميشه عدالت از ديدگاه شما؟!! بعد هم طبيعت مولد بودن اينه كه شما بيشتر درمياري و سود بيشتري ميبري (بر مبناي ريسك) و طبيعت كارگر و كارمند بودن اينه كه به اندازهي كارت پول ميگيري و زندگيات رو ميچرخوني! اين از قديم بوده تا الان! مثلاً كسي كه باغ ميوه داره، سودش بايد هم اندازهي ميوهچين باشه؟! اگه آره، پس طرف ياسمنگولاست كه بياد باغ بزنه و كلي هزينه كنه و كلي خطر خشكسالي و باران و نابودي و حشرات مضر و دزدي از باغ و غيره رو به جون بخره، در حالي كه با همون ميوه چيني ميتونه سودي برابر يا حداقل به نسبت خوب نصيبش شه؟!! حقيقتاً شما اين مدل عدالت اقتصادي رو از كجا آوردين؟!! بعد هم شكر خدا درست به سان ماركسيستها، اينجور مواقع ميايم يه سري جملات رو مطرح ميكنيم براي توجيه اين عدالت مندرآوردي (كه اتفاقاً با اصول اسلامي هم كاملاً در تضاده!!). مثلاً ماركسيستها به جملهاي از ماركس استناد ميكنن و ما به جملهاي از امام علي (ع) كه اتفاقاً شما هم بهش اشاره فرمودين! حالا كاري نداريم كه امام علي (ع) در ساير موارد چي گفته! چون برخورد ما با دين هم دقيقاً گزينشي هست و ترجيحمون اينه كه از بزرگان و ائمهي اطهار و ... هم فقط جملاتي كه به نفعمون هست رو بخاطر داشته باشيم! اساساً سياستها هرچقدر تنپروانهتر و نونها مفتتر باشه بهتره! مثلاً با طرح تحول اقتصادي دكتر احمدي نژاد موافقيم، نه به اين خاطر كه يارانهها بلاي جان اقتصاد هستن و فشاري وحشتناك بر روي دوش دولت! بلكه به خاطر نفري 40 هزار تومان نقديه كه حسابي به آدم ميچسبه! چون همين موضوع به اذعان حجت الاسلام مصباحي مقدم، باعث شده كه كارگران انگيزهي كمتري براي كار كردن داشته باشن!! و حتماً اين پول رو هم نشانهي عدالت در جامعه ميدونن!! طبيعيه كه اگه تعريف ما از عدالت، همين مسائل دم دستي باشه، بايد هم ديدگاه جنبش والاستريت رو ديدگاه عدالتمحور بدونيم!! اين هم معيار ادعاي بنده : [quote] عدالت توزیعی چیزیه که اکثریت در وال استریت خواستار اون هستن و این اگه بخواد محقق بشه بمعنی تعدیل در نظام سرمایه داری و نقض اصول اون یعنی آزادی مطلق و اصالت فرد و سود هست و پذیرش عدالت در کسب سود و سپس توزیع عادلانه اون در بین اکثریت . و این یعنی مرگ سرمایه داری [/quote] كه جالبه برادر رسول عزيز، حتي شعارهاي جنبش وال استريت رو هم ملاحظه نفرمودن كه اينطور جالب ميفرماين عدالت توزيعي!!! حالا خوبه من در پستهاي قبلي، كار ايشون رو راحت كرده و به مسئلهي خواستههاي جنبش وال استريت پرداختهام. لكن از اونجا كه برادر رسول براي محكوم كردن سرمايه داري و ايالات متحده به اين تاپيك تشريف آوردن و نه مطالعهي نظرات حقير و ساير دوستان (كه قطعاً نظربات حقير ارزشي نداشت. ولي ساير دوستان نظرات خوبي رو ارائه فرمودن)، باعث شده كه هرطور كه تمايل دارن درخصوص جنبش وال استريت نظر بدن، نه اونطور كه واقعاً هست! بعد هم با چند شعار مثل «آزادي مطلق» (كه نميدونم از كجا آوردنش!!) و «اصالت فرد» (كه باز كاملاً مشخصه با تعريفي دم دستي از اين مسئله روبرو بودن كه حتي نميدونن كاربردش كجاست) و «سود»، اذعان ميدارن كه پذيرش عدالت در كسب سود!!! به معني نقض اين موارد و مرگ سرمايهداري است كه حقيقتاً معادلهاي شگفت انگيزه! حال اينكه اولاً تعريف ليبرتي كاملاً مشخصه! تعريف مدل ليبرال دموكراسي هم بسيار مشخصه! تعريف سرمايهداري هم همچنين! اصالت فرد اساساً در اين مسئله جايگاهي نداره! سود هم جزو بديهيات نظام سرمايهداريه و البته ابزاري است دست دولت كه با اون تعديلات اقتصادي رو انجام ميدن (مثل بستن ماليات بيشتر بر روي مشاغل مختلف كه همهي دولتها (منجمله ايران) اين كار رو انجام ميدن و ربطي هم به سرمايه دار و كمونيست و اسلامي نداره!!) و تا حالا نشنيدم مثلاً سياستهاي انقباضي مالي دولتها، كه باعث كاهش سود و افزايش درآمد دولت ميشه براي افزايش خدمات رفاهي در سطح جامعه، باعث نقض سود و در نتيجه مرگ سرمايه داري بشه! اين نشون ميده كه اين دوست بزرگوارمون، كماكان بدون احساس نياز به مطالعه درخصوص اقتصاد، علاقه دارن براي تخطئهي امريكا به هر ابزاري متوسل شن! گويي هدف، وسيله رو توجيه ميكنه! حالا هر وسيلهاي كه ميخواد باشه! ------------------------------------------- با وجود اطالهي شديد كلام، ذكر چند نكته ضروري است : 1- برادر عزيز! مطالعهي علوم مختلف بسيار خوبه. ولي نوك زدن به اون بسيار بد. چون هم راه رفتن كبك رو ياد نميگيريم و نه راه رفتن خودمون يادمون ميمونه!! براي نقد يه نظام، به چيزي بيشتر از يه واژه يا يه خط تعريف نياز هست! 2- اگه ما قرار بود همهي نظامهاي غير خدايي ديگه رو تخطئه كرده و بكوبيم، اصلاً نيازي به مطالعهشون نبود! اصلاً نياز به دانشي مثل فلسفهي غرب نبود. كما اينكه برخي از برادران هم مثل شما فكر ميكنن و دارن زحمت ميكشن دونه به دونه دروس علوم انساني رو از دانشگاهها حذف ميكنن تا با پاك كردن صورت مسئله، به اين نتيجه ملت رو برسونن كه جز اسلام، هيچ چيز خوب نيست!! ولي اگه تفكر شما اين نيست، بايد بدوني كه هر مكتب، فلسفه، ايدئولوژي و يا مدل حكومتياي، مزايا و معايب خودش رو داره و نقد اونا هم جز احاطه بر اون امكانپذير نخواهد بود. 3- وقتي ما داريم درخصوص موضوعي صحبت ميكنيم، بايد اولاً با مباني اون صحبت كنيم و ثانياً با زبان واحد! مثال فيزيك رو عرض كردم و اميدوار بودم متوجه بشين كه عليالظاهر نشدين! پس مثالي سادهتر ميزنم. آيا ميتونيم من با زبان چيني و شما با زبان آلماني با هم تكلم كنيم؟! آيا از حرفاي همديگه چيزي ميفهميم؟! منطق ميگه براي صحبت با هم، بايد به زبان مشترك روي آورد! مثلاً انگليسي يا فرانسه. در غير اين صورت، دو طرف جز زدن حرف خودشون، كار ديگري نكردن! وقتي بحث درخصوص نظامهاي اومانيستي مطرحه، يعني يا نبايد وارد بحث شين، يا اگه شدين بايد با مباني اومانيستي باهاشون به مناظره بنشينين و تضاد درون ايشان رو از اون طريق آشكار بفرمايين! والا اگه ماترياليسته يا ماركسيسته به يه موضوعي اشاره كنه و شما بفرمايي خداوند در قرآن ميفرمايد ...، يعني اينكه شما بالكل از قضيه دو سه كيلومتري دور شدي! چون طرف مياد ميگه من ماركسيستم! بعد شما داري از خداوندي كه وي قبولش نداره مثال مياري!! اگر هم اون چيني يا آلماني، با گفتن اوكي به بحث خاتمه بدن، به معني اين نيست كه طرف قانع شده! به اين معنيه كه چون بحث بينتيجهاس و هيچيك حرف ديگري رو نميفهمه، ترجيح دادن بحث خاتمه پيدا كنه! پس خواهشاً كمي به مسئلهي زبان مشترك توجه بيشتري داشته باشين.. 4- اين بحث، اصلاً و ابداً بحثي فلسفي نبود و فرمايشات شما نيز در قالب اين بحث نبود. اين بحث، بحثي تحليلي و تحقيقي بود و قرار بود از اون، نتيجهاي مناسب اخذ بشه. ما اينجا ننشستيم كه درخصوص اينكه آيا اسلام دين خوبي است يا بد تصميم بگيريم! يا اينكه مدح و ثناي امريكا رو داشته باشيم! هر نظامي ضعف و حسني داره كه بررسي تحليلي، كارش دقيقاً همين هست كه اين موارد رو مورد بررسي قرار بده. قطعاً اگه طرف حساب بنده كس ديگري جز شما بود، با جوابي ساده ايشون رو از انحراف بحث بر حذر داشته و به ادامهي بحث ميپرداختم. ولي شما اينقدر اعتبار و ارزش دارين كه براتون 16 صفحهي ورد تايپ كنم و نزديك به دو ساعت وقت بذارم. ولي خواهشي كه از شما دارم اينه كه در قالب مطالب عنوان شده در تاپيك به بحث بپردازين و ما رو از نظرات خوبتون آگاه بفرمايين. والا از هر دري سخن گفتن، جز طولاني شدن بحث و دور شدن از موضوع بحث اصلي، كمك ديگري بهمون نخواهد كرد. در پايان، اگر زبان تلخ و گزندهاي داشتم از شما عذر خواهي ميكنم. ولي اميدوارم اين جملات رو نه با چشم جملاتي از دشمنتون، بلكه نصايحي از برادر دينيتون مطالعه بفرمايين كه با عقل ناقص خودش، چيزي كه به نظر درست ميرسيد و براي شما مفيد بود رو عرض كرده! بنده صراحت لهجه داشته و گاهاً همين ادبياتم باعث رنجش دوستان ميشه. اميدوارم كه باعث رنجش شما نشده باشه و اگر هم شده باشه، عذرخواهي بنده رو پذيرا باشين. زياده عرضي نيست. ----------------------------------------------- برادر Moltke گرامي. اگه موضوعات مد نظر شما، درخصوص دين باشه بايد عرض كنم كه بنده تخصص چنداني در مباحث ديني ندارم و دوستان ديگري هستن كه ميتونن در اين زمينه به مباحثهي مفيد با شما بپردازن. اما در ساير موارد، اگه موضوعي مدنظر شما بود كه به بحث ارتباطي داشت، در حد توان و دانش اندك و نداشتهام، در خدمت خواهم بود. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
برادر واريور عزيز؛ [quote] پس اگر اجازه بفرمایید من سه برداشت عمده برای جوابم از حرفهای شما داشته باشم : - مقداری سوسالیزه ( دخالت دولت ) شدن نظام اقتصادی آمریکا ولو در شرایط بحران منتفی هست و یا محدود به جریان های پوپولیستی موقتی بنا بر اقتضای شرایط .. - روند کنونی وقایع اجتماعی در آمریکا به هیچ تغییر سطحی و عمقی در مدلهای اقتصادی لیبرالی نخواهد شد . - در حال حاضر شاهد ترکیده شدن حباب عصر طلایی اقتصاد آمریکا هستیم که همچون انقباض اقتصادی دهه 30 بدون اینکه نظام سیاسی در آمریکا دستخوش تغیر بشه پشت سر گذاشته خواهد شد .. و اگر این برداشتها رو صحیح یا کافی نمیدونید ما رو تنویر بفرمایید ..[/quote] اختيار داري بزرگوار. درس پس ميدم. منظور بنده رو درست برداشت فرمودي. البته اين، به اين معني نيست كه قطعاً اين بحران به اين سادگيها پشت سر گذاشته خواهد شد. اگه فكري به حال اين قضيه نشه و قضيه دامنهي بيشتري پيدا كنه، دردسرهاي بيشتري گريبانگير ايالات متحده خواهد شد. ولي چيزي كه فعلاً مشخصه، بحراني موقتي هست كه البته در اين چند ساله هم كما بيش شاهدش بوديم و مشكل حادي نيست. لكن همونطور كه عرض شد درصورت جدي شدن وقايع، حتي ميشه انتظار تعديل در مدل اقتصادي ليبرال دموكراسي رو داشته باشيم. [quote] اگر درست متوجه شده باشم منظورتون این هست که چین رکود شدید اقتصاد جهانی رو پیش بینی کرده و دست به چنین کاری زده تا بتونه سرمایه رو متعاقبا به گردش معکوس در بیاره یا مانع از فرار واقعی اون بشه ؟[/quote] دقيقاً همينطوره. چين، تجربهي شوروي رو داشته كه بالاترين ميزان ذخيرهي ارزي رو تا قبل از فروپاشي داشته. ولي عملاً اين حجم سرمايه، كمكي بهش نكرد و با پايين اومدن گارد آهنينش، سقوط سريعي براش رقم خورد. سقوطي كه البته بيشتر مديون ايدئولوژيست سادهلوحي چون گورباچف بود تا تلاش غرب! اما چين، تفكر بهتري مد نظرش هست. سعي كرده از ذخيرهي ارزياش، به عنوان اهرم فشاري به غرب و بالاخص ايالات متحده استفاده كنه كه با قوانين بازار و سياستهاي انقباضي بالاخص، توان صادرات چين رو محدود و تضعيف نكنه. همچنين مبادله دو طرفه باشه و اينطور نباشه كه كمكهاي اقتصادي امريكا و غرب به چين، يكطرفه باشه و فرداي روز از اين محل، امتيازي اخذ بشه. پس اين، يه سياست منطقي و حسابشدهاس. ولي اين رو گفتم كه در نظر داشته باشين هر اقتصاد قدرتمندي، لزوماً اقتصادي پايدار نيست. [quote] در هر حال میتونیم بگیم که اقتصاد چین با تسلط و مدیریت دولت بر سرمایه ها و بازار آزاد پیش میره ؟ اجازه بدید دو فرض دیگه رو میتونم متصور بشم ... : - اگر این روال و سرمایه گذاری های اون در بازارهای آمریکا و اروپا ادامه پیدا کنه دولت چین خواهد توانست به نحوی بر اقتصاد لیبرالی تاثیراتی ناسیونالیستی بزاره (ولو در حد یک تاثیر اسمی و غیر عملی) - و اینکه در نهایت اگر غرب بتونه بحران رو مهار کنه و بخواد صدور تکنولوژی رو به بازار چین متوقف کنه خود به خود چین پس از مدتی از گردونه رقابت حذف خواهد .[/quote] اين رو ميشه گفت. ولي بايد در نظر بگيريم كه چين، سال به سال بيشتر به سمت مدل اقتصاد ليبرال دموكراسي نزديك و نزديكتر ميشه و عملاً اين استحاله نه در غرب، بلكه در شرق داره بوجود مياد. در آيندهاي نه چندان دور خواهيد ديد كه چين (كه همين الان فقط پوستهي كمونيستياش باقي مونده)، ديگه اثري از يك نظام ماركسيست – لنينيستي رو (حتي در اسم و ظاهر) نيز نخواهد داشت. خوكها از آدمها قابل تمييز نخواهند بود (اشاره به بند پاياني كتاب مزرعهي حيوانات جرج اورول). ولي اگه چين، مدل مستقلي رو ارائه ميكرد؛ هرچند تلفيقي، ميشد انتظار داشت حداقل در بعد اقتصادي، پيرواني داشته باشه. لكن تجربه نشون داده مدلهاي اقتصادي تلفيقي بدون پشتوانهي ايدئولوژيهاي سياسي و اجتماعي، عملاً به استحاله از درون و كشيده شدن به يكي از سمتهاي تلفيق منجر خواهند شد. [quote] مصطفی جان همونطور که در پاسخ به رسول هم فرمودید بطور مشخص این روال اقتصاد لیبرالی منجر به شکل گیری اختلاف عظیم طبقاتی میشه و در صورت ناتوانی دولت در ایجاد یک مقبولیت عمومی و کسب رضایت مردم ، در کشاکش بحران اقشار متوسط حذف میشن و اقشار ظعیف بخاطر روال کاملا خصوصی اقتصاد رو به نابودی و در نتیجه همین اشکال تظاهراتی که شاهد اون هستیم خواهند رفت ... به نظرت این بحران اقتصادی که دولت نمیتونه ورودی بزرگ به اون داشته باشه در صورتی که حل نشه و بحران رکود هم بر اون افزوده بشه چه عاقبتی خواهد داشت و بازگشت به حالت بهبود به چه متغییر هایی احتیاج داره ؟[/quote] ببينيد. تظاهرات فعلي به هيچوجه نشان دهندهي بحران و خطر نيست. موضوع يه چرخهي سادهاس. بحرانهاي اقتصادي، باعث تعطيلي واحدهاي خرد اقتصادي و تعديل نيروي واحدهاي كلان اقتصادي ميشه. اين تعديل و تعطيليها، باعث بيكاري چند ده هزار نفر و افزايش نرخ بيكاري در جامعه ميشه. به دنبال اون، اين جماعت كه غالباً وامدار بانكها هستن، امكان پرداخت اقساطشون رو نخواهند داشت و در نتيجه، منزل و يا اموال قسطيشون به مصادرهي بانك درمياد. در نتيجه خر اولين كسي كه ميتونن بگيرن رو ميگيرن و دولت رو محكوم ميكنن. ولي همين جماعت با پيدا شدن كاري مناسب، خيلي ساده ميدان رو خالي كرده و به زندگي روزمرهشون ميپردازن. يعني پشتوانهي ايدئولوژيكياي در اعتراضاتشون وجود نداره و صرفاً به قول امروزيها، درد نان دارن! به همين دليل عرض ميكنم كه اين، خطر خاصي براي اقتصاد و همچنين مدل اقتصادي غرب نيست. خطر يعني يونان با بحران مالي وحشتناكش! از مدلهاي داخلي ميپرهيزم كه حساسيتي رو بوجود نياره. اما بترس از زماني كه حقيقتاً اقتصاد غرب به خطر بيافته. تجربه نشون داده جنگها و فجايع خونين، با همين بحرانهاي خطرزاي اقتصادي و يا اجتماعي آغاز شده! اگر نبود جنگ ويتنام و تخيلهي انرژي جوانان امريكايي، هيچ بعيد نبود كه گسترهي انقلابهاي سرخ به ايالات متحده هم كشيده بشه و طرحهايي چون مك كارتيسم نيز پاسخگوي اين موج نباشه. يا بحران اقتصادي غرب و امريكا در دههي بيست و سي، باعث بروز جنگي خانمانسوز شد كه تلخي اون پس از 70 سال، هنوز از خاطر نرفته و حتي نسلهايي كه اون رو تجربه نكردن هم تلخياش رو ميتونن حس كنن (البته بجز بچههاي ميليتاري و ايران كه يهو نازيپرست ميشن!!). پس ما نبايد با شنيدن بوي كباب، ذوق زده به سمتش بريم. چرا كه ممكنه نه تنها خبري از كباب بناب نباشه، بلكه در اون مكان خر داغ كنن! -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
دوستان بزرگوار! فكر كنم اساسي از بحث خارج شدين! جناب Moltke عزيز. نميدونم شما چرا علاقه دارين همواره بحثهايي كه به اسلام ختم ميشه رو به سمت تفاوت شيعه و سني و عقايدشون ببرين. عقايد شما درخصوص شيعيان، مملو از اشكالات ريز و درشتي است كه پاسخ دادن به اون، نيازمند تاپيكي مفصل هست. ولي خواهشاً مراعات بفرمايين و به هر تاپيكي كه ميرسين، مربوط يا نامربوط اين موارد رو درش بيان نفرمايين. چرا كه هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد. اگه روزي روزگاري دوست داشتين واقعاً با مستندات درخصوص شيعه و سني مناظره بفرمايين، دوستان بسيار باسوادي در سايت تشريف دارن كه ميتونين در شرايط برابر با ايشان به مناظره بنشينين. ولي اين نحو كلام، بالاخص در تاپيكهايي كه ارتباط چنداني با موضوع نداره، سواي بيمحل بودن سخن، به متلك بيشتر شباهت داره تا بحثي منطقي. پس اميدوارم از اين پس، رعايت بيشتري بفرمايين. چرا كه قبلاً هم بنده عرض كردم كه اساساً علاقهاي به ايجاد بحثهاي تفرقهافكنانه و وحدت شكن بين اعضاء سايت ندارم و دوست ندارم دوستيها بخاطر اقليتهاي مذهبي يا تفاوت در عقايد ديني، آسيب ببينه. اميدوارم از اين پس، به اين نكته توجه كافي داشته باشيد. ----------------------------------------------- برگرديم به بحث. ابتدا پاسخ دوست جديد الورودمون به بحثها (كه جا داره خدمت ايشان سلام و خير مقدم عرض كنم) رو ميدم و پس از اون، ميرم سراغ پاسخ برادران رسول و واريور. ببينيد بزرگوار. منظور بنده به هيچوجه اين نبوده كه اسلام، امكان ارائهي مكتبي جامع رون داره. اتفاقاً بالعكس. موضوعي كه به علم الهي ارتباط داشته باشه، يعني بالقوه ظرفيت بسيار بالايي درش نهفته هست. ولي اين بسيار مهمه كه چطور و چه اندازه از اين ظرفيت استفاده بشه. حتماً اون جملهي معروف امام علي (ع) رو بخاطر دارين كه فرمودند «سلوني قبل أن تفقدوني». فكر بفرمايين منبع ناب علم پيش روي شماست. حالا طرف اومد چه سوالي پرسيد؟!! پاسخ حضرت، نشانگر ناتواني ايشان و نداشتن علم كافي نبود. بلكه پرسنده از عقل كافي برخوردار نبود كه از اين منبع سرشار علم، استفادهي صحيحي ببره. مثالي ديگه. فرض بفرمايين اينيشتين براي چهار ساعت در دانشكدهي فيزيك دانشگاه تهران حاضر بشه. منطق ميگه كه هرچي سوال فيزيكي خفن داريم ازش بپرسيم تا گره از كار مسائلمون باز شه. ولي فرض كنين دوستان بيان با ايشان عكس يادگاري بگيرن، ببرن نايب با استاد چلوكباب فرد اعلاء بزنن، بعد برن يه دست فليون چاق كنن و آخر سر هم در دربند، يه آهنگ اصل ساسي مانكن بذارن و با استاد يه تكوني به خودشون بدن. سر ساعت چهارم هم ايشون تشريفشون رو ببرن. حالا به نظر شما اينيشتين حرفي براي گفتن نداشت و يا اين دانشجويان از علم بالاتري برخوردار بودن؟! يا اينكه عقلشون اونقدر نبود كه از اين منبع علمي استفاده بفرماين؟!! اين مثالهاي سطحي، داستان غمانگيز مسلماني ماست. وقتي منبع علمي نوراني چون قرآن (باقي رو مطرح نميكنم تا دوستان دوباره بحث رو به بيراهه نكشن) در اختيار ماست و اتفاقاً براي هر مسئلهاي، يا به صراحت و يا به اشاره پاسخي ارائه كردن و خود خداوند دين اسلام رو آخرين و برترين دين و پاسخگوي تمام نيازهاي بشريت معرفي كرده، ولي ما ازش فقط آيات ديني رو برداشت ميكنيم و به تقواي فردي و اجتماعياش بسنده ميكنيم، نشانگر ضعف اسلام و ناتوانياش در ارائهي مدل حكومتي نيست. بلكه نشانگر عقل ناقص ماست كه توان استخراج چنين گنجي، حتي در حد ظرفي كه در دست داريم ناتوانيم. مثالي ميزنم كه عرضم رو بهتر برسونم. در دوران دانشگاه، استاد عزيزي داشتم كه هم روحاني و هم اقتصاددان بود. البته توفيق حضور در كلاسهاي اقتصاد كلان و پول و ارز ايشون رو نداشتم و فقط تونستم با ايشون، مباحث موضوعي قرآن رو بردارم. جلسهي آخر تدريس ايشان، مباني اقتصادي در آيات قرآن بود كه جلسهاي فوق العاده جالب بود براي من و ديدم نظريات اساسي اقتصاد، تماماً در قرآن اومده. پس از اتمام جلسه با ايشان به گفتگو نشستم كه چرا اين مطالب رو تجميع نميكنين. ايشون فرمودن كه با چند نفر از دوستان حوزوي و اقتصاد دانششون، قصد چنين كاري رو دارن و در حوزهي قم در حال طرحريزي مباني اقتصاد اسلامي هستن. اين گذشت تا چند سال بعد كه فارغ التحصيل شدم، مجدداً سري به استاد زدم. خندهدار اينكه اقتصادداني مثل ايشون رو به سمت نمايندگي ولي فقيه در دانشگاه!!! منصوب كرده بودن! ايشون گلايه داشتن از بيتوجهي مسئولين امر به موضوع تحقيقاتي ايشون و اينكه معدود كتبي كه ماحصل كارگروه ايشان و دوستانشون بود نيز با بودجهي شخصي به چاپ رسيد و حتي تبليغي بر روي اون نشد و توجهي نشد و چه و چه و چه ...! الغرض اينكه اگر نگاه ما به دين اينقدر سطحي و البته شعاري نبود، امروز مدل مناسبي از حكومت اسلامي در اختيار داشتيم كه نه پاسخگوي موضوعات ديني، فرهنگي و اجتماعي، بلكه پاسخگوي تمام مسائل و موضوعات مورد نياز تشكيل و ادارهي يك حكومت در اختيار داشتيم. لكن ...! -------------------------------------------------- اگر بنده اين موضوع رو عرض كردم كه طي 1400 سال حتي يك مدل مناسب حكومت اسلامي تبيين شده سراغ نداشتيم، به اين خاطر بود كه به ائمهي اطهار (عليهما السلام) اجازهي حكومتداري ندادن (طولانيترين زمان حكومت ايشان، حكومت امير المؤمنين (ع) بود كه چهار سال و نه ماه به طول انجاميد كه عمدهي اون نيز نبردهاي سنگين جمل، صفين و نهروان بود). پس از ايشان نيز حاكمان مسلمان، كمتر توجهي به مباني حكومتي داشتن و عملاً اسلام از مدل حكومتي كنار گذاشته و صرفاً نام و قوانين شرعي اون، دنبالهروي حكومتها بود و لاغير! الان هم چيز برتري در اختيار نداريم. الان هم به مدل حكومتهاي قبل داريم عمل ميكنيم. هرچند كه ذات جمهوري اسلامي، امكان ايجاد حكومتي مناسب و تبيين شده بر پايهي اسلام رو به ما ميده. ولي اينكه آيا اصلاً از اين امكان، حداقل بهرهاي برديم پاسخش اساساً منفيه! نهايت تلاشمون هم برگزاري همايشات مختلفي بوده كه بيشترين هزينه و كمترين بازده رو داشته و فرداي روز هم اون مقالات، به بايگاني سپرده شده و فقط جزو رزومهي كاري اساتيد شده! پس طبيعيه كه اگه ما توان تبيين مدل حكومتي اسلامي رو نداشته باشيم، بايد هم دنبالهروي مدلهاي اومانيستي باشيم! -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
برادر رسول گرامي؛ تحليل شما يه ضعف اساسي داره و اون اينه كه از پايه و اساس، مباني رو اشتباه فرض فرمودين. فرمودين ماترياليسم! اصلاً ميرم بالاتر و ميگم اومانيسم. مگه ساير مدلهاي اين چند قرن اخير، جز اومانيسم مبنايي داشتن؟!! حالا بالعكس، اسلام در اين 1400 سال اخير آيا مدل سياسياي عرضه كرده؟ خواهشاً نفرمايين كه جمهوري اسلامي. چون سواي باگها و شكافهاي فراوان همين دو واژه (يعني جمهوريت و اسلاميت)، مدل جمهوري خود برگرفته از اصول اومانيستي هست و تنها قوانين اسلام بهش الصاق شده و طبيعتاً مدل سياسي اسلامي تلقي نميشه. اما اصلاً بحث ما سر اسلام و اومانيسم نيست. ما داريم مدل اقتصادي ايالات متحده رو بررسي ميكنيم و براي بررسي هر مدلي، ميبايست باتوجه به مباني و اصول و قوانين اون مدل، به بررسي وضعيت و نقاط ضعف و قوتش پرداخت و يا نهايتاً مدلهاي مشابه. داستان فرمايش شما، مثل داستان مناظرهي برخي از اسلاميون با ماركسيستها در قبل و اوايل انقلاب در دانشگاههاست كه مثلاً ميگفتن ماركسيسم بده، چون توش دين نيست! به نظر خودشون داشتن نقطهي ضعف ماركسيسم رو ميگفتن. ولي اتفاقاً همين مسئله، نقطهي قوت ماركسيسم بود و اين، دقيقاً عقايد ماركس و انگليس بود كه وجود دين رو موجد طبقهاي جداگانه ميدونستن و اين در جامعهي بيطبقهي ماركسيستي، باعث افول و نزول جامعه و ايجاد جامعهاي طبقاتي در دل طبقهاي واحد ميشه. پس همون اندازه كه سرمايهداري باعث ايجاد طبقات اجتماعي ميشه، دين نيز همين نقش رو داره. پس اساساً بحث نقد ماركسيسم با دين به خودي خود خندهداره. مثل اين ميمونه كه يه شيعه و يه وهابي بخوان مناظره كنن و وهابي به فلان عقايد شيعه اتهام وارد كنه و شيعه براي توجيه عقايدش، به قال الباقر (ع) و قال الصادق (ع) روي بياره! براي بحث در هر زمينهاي، ميبايست ملزومات اون مهيا بشه. نميشه وقتي مناظره درخصوص فرمولهاي فيزيك هست، از شيمي بحث كنيم؛ هرچند كه درش اثر داشته باشه. براي بحث درخصوص ماركسيسم، بايد ماركسيسم يا حداقل اومانيسم شد و در پوستهي اون فرو رفت تا نقاط ضعف و قوتش رو ديد. براي نقد ليبراليسم بايد ليبرال شد و در جلد ليبراليسم فرو رفت تا نقد منصفانهاي از ليبراليسم انجام بگيره. والا قياس دو چيز متفاوت، جز قياس معالفارق معني ديگري نداره. ما اينجا جمع نشديم كه يه سري شعار بديم كه اسلام پيروز است، امريكا نابود است. قراره يه بحث تحليلي راه بندازيم و هم نقاط قوت ايالات متحده رو در نظر بگيريم و هم نقاط ضعفش رو، تا از اين رهآورد به نتيجهي مفيدي دست پيدا كنيم. والا با هزار و يك شعار ما، نه دنيا تغيير ميكنه و نه دانش ما. و اما بعد. اگر ليبراليسم تعديل شد و يا كاپيتاليسم دستخوش تغييراتي شد، به دليل ضعفهاي درونش بود. ولي برعكس باور شما، اين ضعفش محسوب نميشه. برخلاف دينباورها، اومانيستها اصالتاً نسبيگرا هستن و اعتقاد دارن هيچ چيز (حتي دين)، مطلق نيست و نميتونه صد در صد درست باشه. اتفاقاً همين عقيده هم باعث جاري ماندن و زايش تفكر و بررسي و گرفتن بازخور سيستمها و مدلهاي اقتصادي، اجتماعي، فرهنگي و سياسيشون شد. تئوري ببرماهي از همين مسئله نشأت گرفت و نزديك به 400 ايدئولوژي، مكتب و مدل مختلف در طول چهار الي پنج قرن، با يكديگر به رقابت پرداخته و بازنده در دل برنده قرار گرفت و همينطور مدل حكومتي كامل و كاملتر شد تا رسيد به اينجا. به قرن بيستم و سه مدل حكومتي برتر؛ يعني ناسيوناليسم در اشكال مختلف آن (فاشيسم، نازيسم يا امپراطوري ژاپن)، ليبرال دموكراسي و سوسياليسم در اشكال مختلف آن (چه حكومتهاي ماركسيست – لنينيستي، چه مدل استالينيستي، چه مائوئيستي و فيدليستي و ... و حتي مدلهاي تعديل شدهي سوسياليستي) باقي موندن. طي جنگ اول جهاني، دو مدل ناسيوناليسم و سوسياليسم جان گرفته و به رقابت سنگين با ليبراليسم پرداختن و جنگ جهاني دوم، در حقيقت نبرد بين مكاتب باقيمانده بود. نازيسم اميدوار بود كه ليبراليسم با درك خطر كمونيسم، جانب ايشان را گرفته و براي نابودي سوسياليسم متحد بشه. ولي دقيقاً عكس اين قضيه اتفاق افتاد و نهايتاً اين ناسيوناليسم بود كه با شكست در جنگ، به نابودي و ادغام در دل ليبراليسم و اندكي هم سوسياليسم كشيده شد. پس از آن و طي نزديك به 50 سال، دنيا شاهد رقابت فينال مدلهاي چند صد ساله بودن. رقابتي شديد و صد البته خونين و خطرناك كه اتفاقاً رويش و زايش ديكتاتورها نيز در همين برهه بود. ديكتاتورهايي كه پس از جنگ، كارايي خودشون رو از دست دادن و برخلاف باور اكثريت، توسط همين مدلي كه ايشان را برآورده بود (يعني ليبراليسم)، يكي پس از ديگري سرنگون و يا بسيار تضعيف شدن. ديكتاتورهاي سوسياليست نيز با شكست ماركسيسم در برابر ليبراليسم، يكي پس از ديگري سقوط كردن تا دنيا، روي جديدي به خود ببينه. بيش از چهارصد سال مبارزه، اين رو به ما ميآموزه كه اومانيستها با علم بر ناقص بودن دانش بشري و اينكه هيچ نظامي، مطلق و صد در صد مناسب نيست و همه چيز بستگي به موفقيت نسبي اون در اون برهه از زمان داره، به كنكاش و تحقيق و بررسي و مطالعهي سيستمهاشون روي آوردن تا در نهايت، مدلي نسبتاً موفق مثل ليبرال دموكراسي رو پديد آوردن. همين بود كه فوكوياما قرن بيست و يكم رو قرن برتري ليبرال دموكراسي و ليبرال دموكراسي رو آخرين نظام پيروز معرفي كرد. صد البته اين، به معني ليبرال شدن دنيا نيست. بلكه دقيقاً عكس قضيه حاكمه و به اين معني هست كه با سقوط ليبرال دموكراسي، نظم جهاني نيز از هم خواهد گسست و پس از آن، حكومت آشوب در جهان حكمفرما خواهد شد. برخلاف باور شما كه فكر ميفرمايين غرب دو دستي به اين نظام چسبيده، بالعكس تمامي اين موارد رو همين انديشمندان ليبرال همچون فوكوياما، هانتينگتون، برژينسكي و حتي تافلر پيشبيني نمودن و فقط، بحث بر سر سال اتفاق هست. اگر ليبراليسم تعديل شد، نه به دليل تلاش براي بقاء، بلكه بعلت وجود نظام جايگزين بود. مادامي كه نظام جايگزيني وجود نداشته باشه، هيچ نظامي تغيير نميكنه؛ حتي اگه حكومتش كاملاً عوض شه. اگه كشور ليبرالي دچار انقلاب بشه و مدل اقتصادي جايگزيني نداشته باشه و ليبرال دموكراسي هم هنوز زنده باشه، خواه ناخواه باز به سمت مدل ليبرال دموكراسي كشيده خواهد شد. چرا كه پس از فروخوابيدن شعارها و ادعاها، به هنگام عمل تنها نظامهاي آزمون پس داده هستن كه براي موارد مختلف، پاسخهاي مختلفي دارن. والا ساخت يك نظام با نام، اصلاً و ابداً امكان پذير نيست. بطور مثال همين ايران عزيز خودمون. پس از شعارهاي ابتداي انقلاب، وقتي پاي عمل رسيد اولين مشكل، نبود مدل حكومتي بود كه با برداشت دموكراسي از ليبراليسم تا حدودي حل شد. بعد نوبت به مدل اقتصادي و خواست اصلي مدل حكومتي رسيد. اينجا نوبت به سوسياليسم و اقتصاد دولتي بود كه مدل خويش را به حكومت اسلامي قرض دهد! پس از آن، بحث مدل فرهنگي و اجتماعي شد كه فكر ميكرديم در اين زمينه با وجود فرهنگ غني اسلامي و ايراني خويش، كوچكترين مشكلي نداشته باشيم و لاجرم نخواهيم مدل جديدي رو قرض بگيريم. لكن اساساً موفق نبوديم و ماركسيسم و ادبيات ماركسيستي و شعارگرايي ماركسيستي، بزرگترين نقش رو در تشكيل اين مدل براي ما داشت. شعارهايي كه فقط جاي بورژوازي و امپرياليسم، صهيونيسم و استكبار جهاني ناميده شد و به جاي پرولتاريا و بينالملل كمونيسم، مستضعفان، به جاي نبرد تاريخي پرولتاريا و بورژوازي، نبرد جبههي مستضعفين در برابر جبههي مستكبرين و به جاي سنتز انقلابهاي پرولتاريايي، انقلابهاي اسلامي مد نظر قرار گرفت. درخصوص درستي يا غلط بودن اين تعاريف حرفي نميزنم، چون اساساً موضوع بحث ما اين نيست. بحث صرفاً درخصوص مدل حكومتي هست. همين ضعف در تعريف مدل حكومتي بود كه در دولت سازندگي، نوعي آنتي دموكراسي و حكومتي تا حدودي استالينيستي (يعني باز رجوع به مدلهاي قبل) و كاپيتاليستي در اقتصاد رو شاهد بوديم و در دولت اصلاحات، با همان مدل اقتصادي و البته تا حدودي بازگشت مجدد به مدلهاي اقتصادي سوسياليستي و افزايش مشاركت دولت در اقتصاد، شاهد مدل سياسي ليبراليستي بوديم. تلاشهاي دولت خدمتگزار هم هيچگاه از مرز شعار بالاتر نرفت و مدل حكومتي، در كشاكش بين اقتصاد سوسياليستي و كاپيتاليستي از يك سو و مدل استالينيستي و ليبراليستي از سوي ديگر، عملاً موفق به نشان دادن مدلي واحد نگرديد. اساساً بزرگترين و مهمترين اصل در تشكيل حكومت، تعيين مدل حكومتي است و اتفاقاً اين، از اون موارد نيست كه با «حالا ميريم جلو ببينيم چي ميشه» و «چو فردا شود فكر فردا كنيم» بشه جمعش كرد. نتيجهاش يا انتخاب مدل موفق و يا حداقل امتحان پس دادهي ديگري ميشه و يا در بدترين حالت، ترميدور. ---------------------------------------------------- برگرديم به بحث ايالات متحده. برخلاف فرمايش برادر رسول، خواست جنبش وال استريت سود بيشتر نيست. چون اساساً «مزد آن گرفت جان برادر كه كار كرد». اين شعار، شعاري ماركسيستي بود كه البته پايه و اساس مشخصي هم داشت و مشاركت بيشتر در اون، تعريف مشخصي داشت و مبناش، حكومت پرولتاريايي و كسب سود يكسان توسط طبقات مختلف جامعه بود. شعارهاي جنبش وال استريت، بيشتر اشاره به طبقات ممتاز اقتصادي داره كه انتظار دارن در نظام ليبراليستي، جايگاهي يكسان با مردم عادي داشته باشن كه اين، سواي شبه ماركسيستي بودن، كاملاً با عدالت اقتصادي هم در تضاد هست. چرا كه اساساً امتيازهاي اقتصادي هست كه باعث افزايش توليد و بهرهوري ميشه و در كشورهاي ليبراليستي، ميزان توليد و كسب ارزش افزوده و كسب درآمد (و متعاقباً كسب قدرت بيشتر اقتصادي و ارتقاء اون و افزايش توليد ناخالص داخلي و درآمد سرانهي ملي)، اثر مستقيمي داره با امتيازهاي اقتصادي. به اين معني كه اگه شما در بخش مصرفي جامعه قرار بگيرين، ماليات مشخصي خواهيد پرداخت. ولي هرچقدر كه از بخش مصرفي، به بخش مولد در حركت باشين و خدمت بيشتري به اقتصاد كشور انجام بدين، به همون اندازه از امتيازات اين تحرك سود خواهيد برد و ماليات شما، پس از برههاي كه پلكاني افزايش داره (به دليل افزايش درآمد)، كمكم به سطح كاهش پلكاني روي مياره كه همين، مشوقي است براي تلاش بيشتر. حالا شما اسمش رو كسب سود بذار يا هر اسم ديگه. تفاوتي نميكنه. مهم، تأثير اين مشوقها در تحرك جامعهاس. باز هم برخلاف شما، اين موضوع، صرفاً مربوط به مدل ليبراليستي نيست. در همين كشور عزيزمون (كه شما مدل حكومتياش رو قبول داري)، اين مسئله عيناً اتفاق ميافته. با نگاهي ساده به مادهي 131 قانون مالياتهاي مستقيم، با نمونهاي از ماليات پلكاني مواجه خواهيد شد. در مادهي 84، امتياز ويژهي كارگران رو خواهيد ديد. در مادهي 91، موارد معافيتهاي مالياتي و در مواد مياني يكصد، شاهد تخفيفات، امتيازها و كمكهاي مالياتي به كساني كه در مشاغل مختلف، خدمتي به كشورشون ارائه ميدن رو شاهد هستيم. مانند همين مسئله رو در بيمه شاهد هستيم. همين مشوقها توسط دولت نيز (با قرار دادن سياستهاي پولي و مالي) شاهد هستيم. پس اساساً امتيازهاي سرمايه داري نه تنها منفي نيست، بلكه به سان مشوقهايي است كه كودك نوپا رو به تحرك واميداره و تنها كساني از اين مشوقها ناراحت ميشن و بهش معترض كه خود، علاقهاي به تحرك نداشته و بيشتر در طبقهي مصرفي جامعه قرار دارن. صد البته اين مدل، به ايجاد فاصلهي طبقاتي نيز منجر ميشه كه البته امري است اجتنابناپذير و حتي در حكومتهاي اسلامي نيز اتفاق افتاده! حتي در دوران طلايي حكومت پيامبر اكرم (ص). اينجاست كه دين ما، براي كاهش اين فاصلهي طبقاتي، پيشنهادها و دستورات انسانياي چون خمس و زكات و انفاق رو ارائه نموده كه رعايت صحيح اون تو جامعه، ما رو از اين بليه هم تا حدودي دور ميكنه (كه البته متأسفانه در جامعهي اسلامي عزيز ما چندان بهش توجهي نميشه). ---------------------------------------------- برادر واريور عزيز. موارد فوق، پاسخ شما نيز بود. اگه عمري باقي بود، بطور بهتري به مدل اقتصادي مورد اشارهي شما، يعني ناسيونال سوسياليست ميپردازم تا به شما نشون بدم كه اساساً مدل ادعايي ژرمنها، نه اينطور بود كه از اسمش برداشت ميشه و نه اساساً اينطور اجرا گرديد. كما اينكه نازيسم اساساً يك مدل سياسي بود و نه اقتصادي و اقتصاد اون، برگرفته از كاپيتاليسم تعديل شده بود و عمدهي منابع اقتصادي آلمان نازي نيز در بخش ميليتاري و R & D هاي مربوط به صنايع ميليتاري مصروف گرديد و عملاً مدل اقتصادياي رو زايش ننمود كه بخوايم اون رو مبنايي براي مقايسه يا نسخهاي براي جوامع ديگه در نظر بگيريم؛ حتي با در نظر گرفتن شرايط و وضعيتهاي اون جامعه. اتفاقاً به دليل اينكه نازيسم، مدلي همگون و جامع نبود، امكان بقايي هم نداشت و درصورت عدم وقوع جنگ دوم جهاني نيز خيلي زود دچار فروپاشي ميشد. چرا كه ذات نازيسم با كاپيتاليسم نيز تا حدودي در تضاد بود و همين مسئله، باعث ميشد كه به مرور زمان، پايههاي تشكيل دهندهي كاپيتاليسم در آلمان تضعيف و تضعيفتر شده و با فروپاشي اون، جامعهي نازيستي نيز فرو بپاشه. هيتلر در 12 سالي كه آلمان رو رهبري و نهايتاً به نابودي كشوند، صرفاً ادامه دهندهي اقتصاد جمهوري وايمار و طرحهاي هيندنبرگ و البته مدل اقتصادي ترزيقي ايالات متحده جهت اصلاح وضعيت فاجعهآميز اقتصاد آلمان پس از جنگ جهاني اول بود و تز جديدي ارائه نكرد. موارد مطروحه توسط ايشان هم صرفاً شعارهايي پوپوليستي براي جذب مخاطب بود و عملاً برنامهاي براي رسيدن به اون وجود نداشت (راستي. گفتم شعار، ياد بيانيهي اخير «فداييان اسلام» افتادم!). والا بزرگترين پايههاي قدرت نازيستها رو همين سرمايهداران (كه اتفاقاً بطور كاملاً طنزآلود، برخي از كلهگندههاشون بطور كاملاً اتفاقي يهودي بودن!!!) تشكيل ميدادن و مادامي كه از آلمان حمايت مالي ميكردن، آلمان وضع خوبي داشت. ولي شكستهاي پي در پي آلمان از ارتش سرخ و نزديكي اين كشور به شكست، باعث فرار سرمايهداران كبير ايشان و حركت به سمت ايالات متحده گرديد و پس از جنگ نيز هريك، يا به آباداني اسرائيل پرداختن، يا به اروپاي جنگ زده (بالاخص بلوك غرب) و ژاپن رفته و با آباداني اونجا، پايههاي قدرتي فراهم آوردن و يا به خدمت ايالات متحده دراومدن. اما تقسيمبندياي كه فرمودين. اصل و اساس حكومتها، برپايهي اقتصاد مبتني هستن و به همين خاطرم ميبينيم كه نارضايتيهاي گستردهي اقتصادي (نه ده هزار نفر در 310 ميليون نفر! بلكه چيزي شبيه به ايتاليا، اسپانيا، يونان و حتي فرانسه)، باعث تغيير دولتها و تغيير در ساختار قدرت ميشه. اگر در ايران ميبينيم سياست بيشتر نقش داره، دقيقاً به خاطر ضعف ساختار سياسي حكومت ماست كه پوپوليسم به جاي برنامه قرار گرفته و عملا حكومتها به جاي ارائهي برنامههاي اقتصادي براي پايداري حكومت، به دنبال شعارگرايي ميرن و همين مسئله است كه ميبينيم هر دولتي كه مياد، وضع اقتصادي بهتر نميشه كه هيچ، بدتر هم ميشه. ولي اگر روزي اعتراضات گستردهي اقتصادي در كشور رو شاهد باشيم، قطعاً دولتها نيز سقوط ميكنن و در اين زمينه، ما نيز فرقي با ساير حكومتها و مدلهاي حكومتي نداريم. اما درخصوص بند پاياني فرمايش شما بايد عرض شود كه ورود مستقيم دولت به اقتصاد و توليد، طبق تجربهي جهاني چيزي جز ضرر و فاجعه نيست. چون تفكر غير سودده، تفكر مولدي نيست و هم باعث افزايش فساد و كاهش كارايي و بهرهوري ميشه و هم، انگيزهها براي رقابت رو بشدت كاهش ميده. پس ساختار اقتصاد سرمايهداري بر اين مبناست كه دولت تا جايي كه ميتونه، از ورود مستقيم جلوگيري كنه و اجازه بده بازار، خود به نقطهي تعادلي جديد دست پيدا كنه و درصورت نياز مبرم ورود دولت نيز نهايتاً حمايتهاي مالي و بستههاي مشوق و در بدترين شرايط، سوبسيدهاي موقتي رو به بازار تزريق كنه تا بحران موقت پشت سر گذاشته بشه و بازار مجدداً به نقطهي تعادلي بازگرده. يعني دولت، دقيقاً در نقش خودش، هادي و پشتيبان قرار بگيره و اين نقش، به هيچوجه معني مسكن و درمان موقت نيست. هرچند كه اگر دخالتهاي دولت شديد و شديدتر بشه، نشاندهندهي بيماري اقتصادي هست، ولي خود اين نقشپذيري، دقيقاً اجراي سياستهاي ليبراليستي هست. صد البته مدل ليبراليستي چون بخشياش بر پايهي رضايت مردمي هست و صد البته در كشورهايي كه مدل اقتصادي مناسبي دارن و تك محصولي نبوده و متكي به درآمدهاي منابع خدادادياي چون نفت و گاز نيستن، اصليترين حافظ جامعه و حكومتشون، رضايت مردمي (حداقل طبقهي مولد) هست؛ چرا كه اصل و اساس اين حكومتها برپايهي ماليات هست و همين مسئله، در افزايش آزاديهاي مدني و كاهش ديكتاتوري دولت نيز بسيار اثرگذار هست. پس طبيعيه كه دولتها بخوان براي بهتر نشون دادن خود و كسب وجههي عمومي، گاهاً ورودهاي بيش از نياز و يا كنترلنشدهاي در عرصهي اقتصاد داشته باشن تا طبقات مختلف رو به خودشون جذب كرده و براي انتخابات بعدي برنامهريزي نمايند كه همين مسئله، خود گاهاً مشكلساز ميشه و مواردي مثل رشد حبابي عصر طلايي اقتصاد امريكا رو به همراه خواهد داشت. -------------------------------------------------------------------- در آخر، توجه شما رو به اين نكته جلب ميكنم كه چين اگه رشد اقتصادي مناسبي رو تجربه كرد، اولاً مرهون سياستهاي اقتصادي نيمه كاپيتاليستي دنگ شيائو پينگ و پس از وي بود و ثانياً با سرمايهي امريكا و اروپا بدين جا رسيد. چين از اقتصاد قدرتمندي برخورداره. ولي پشتيباني اقتصادي قدرتمندي نداره و اصل و اساس ارتقاء اون نه تك و هاي تك، بلكه يكي از اون 4 M، يعني نيروي انساني يا همون Man Power هست و ساير مواردش، كاملاً عاريهاي است. پس شما به اين نگاه نكن كه يكهزار و پانصد ميليارد دلار اوراق بهادار امريكا توسط چين خريداري شده. چرا كه چين خود بهتر ميدونه كه رشد فعلي و ثبات اقتصادياش رو مديون همين امريكا و ساير كشورهاي مشابه هست و درصورت افزايش بحران و نياز به بازگرداندن سرمايهها، درست همون بلايي سر چين خواهد اومد كه در اواخر دههي بيست، سر آلمان در حال ترقي اومد. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
عرض سلام و خسته نباشيد خدمت برادر واريور و حامد عزيز. حامد جان من مشكلي ندارم و اتفاقاً از اين قضيه استقبال هم ميكنم. ميمونه رضايت برادر واريور كه اگه ايشون هم موافق باشن، ادامهي اين بحث رو در تاپيكي جداگانه پي خواهيم گرفت (و ان شاءالله شما و ساير دوستان صاحب نظر هم به پيشبرد بحث كمك خواهيد كرد). ------------------------------------------------ برادر واريور عزيز. در طي صحبتهام عرض كردم كه ريشهي اين موضوع، به سه الي چهار قرن قبل برميگرده. طبيعتاً اون زمان رسانهاي نبود كه بخواد توسط يهوديان اداره بشه. باز هم تأكيد ميكنم. توصيهي اكيد من اين هست كه كتابي كه عرض كردم خدمتت رو مطالعه بفرمايي تا با مباني عرايض بنده بيشتر آشنا بشي و اول ببينيم آيا مستندات مربوطه در اون كتاب، مورد قبولت هست يا نه و پس از اون، به اين كه تأثير اين عقايد بر جامعهي امروز ايالات متحده چي هست برسيم. چون پذيرش اين نكته كه ارتباط بين يهوديان و مردم ايالات متحده، چيزي فراتر از يك پيوند اقتصادي و يا سياسي است (و يا عدم پذيرش اون)، بسيار حائز اهميت هست و بايد قبل از هرگونه اظهار نظر در اين خصوص، از اين مطلب اطمينان حاصل كرد. اما درخصوص بحرانهاي اقتصادي. از قديم گفتن هركه بامش بيش، برفش بيشتر. به نظرت نيم درصد تورم در جامعهي ما، اثري داره؟ 5 درصد چي؟ 10 درصد چي؟ اساساً در اقتصادهاي ضعيف، طبيعي هست كه نوسانات اندك و حتي متوسط، اثرگذاري چنداني نداشته باشه. بطور مثال ما كه سالها تحريم هستيم، وقتي چهار تا تحريم ديگه هم اضافه ميكنن، درسته كه پدر صنايعمون درمياد و كلي ورشكستگي رو به دنبال داره. ولي اثر محسوسي در جامعه داره يا خير؟ اما در اقتصادهاي قدرتمند، يه اتفاق ساده و اثرگذاري اون در بازار ميتونه باعث تلاطم بازار بشه. درست مثل برجهاي بلند كه لرزشهاي كوچكتر رو راحتتر احساس ميكنن. اما بايد ديد در پس اين تلاطم، آيا نابودي نهفته هست يا ثبات. پاسخ به اين مسئله، ميتونه راهگشاي تفكر ما و بالاخص پيشبيني ما باشه. اساساً وقتي اقتصادي پويا باشه، ميتونه بحرانهاي موقتش رو با پوش دادن به ساير بخشها تا حدودي جبران و يا تعديل كنه. بطور مثال بحران اقتصادي وحشتناك دههي بيست و سي ايالات متحده، با پوش دادن به صنايع ميليتاري خيلي راحت برطرف شد كه هيچ، چندين برابر به قدرت اقتصادي ايالات متحده افزود. ولي در اقتصادهاي ضعيف، چون هرچيز به اندازه و بلكه كمتر وجود داره و بخشها از سامان مناسبي برخوردار نيستن، حذف يك بخش و اضافه كردن به بخش ديگه، هم تورمزا خواهد بود و هم باعث افزايش بحران اقتصادي. مثالش در جامعه بسياره و به همين دليل ازش چشمپوشي ميكنم. اعتراضات اقتصادي در ايالات متحده هميشه بوده. البته به تبع اون، وضعيت اقتصادي ايالات مختلف نيز بسيار متفاوت بوده. درست مثل ساختار ايران كه برخي شهرها از رشد وضعيت اقتصادي مناسبي برخوردار شدن (پس از انقلاب) و برخي ديگه، رشد كمتر و نامحسوستري رو تجربه كردن. از طرف ديگه، تفاوتهاي تاكتيكي برنامههاي جمهوريخواهان و دموكراتهاست كه باعث ميشه هر نوبت، عدهاي شاكي بشن. چون مثلاً جمهوريخواهان به خدمات الف و ب اهميت ميدن. ولي دموكراتها كه ميان، خدمات الف و ب رو كمتر و توجه بيشترشون رو به خدمات ج و د معطوف ميدارن. پس طبيعيه كه طبقات بهرهمند از خدمات الف و ب، از اين تصميم خرسند نباشن و طبقات ضعيف جامعه كه وابستگي شديد به خدمات الف و ب دارن در مقابل اين موضوع، دست به اعتراض بزنن. از طرف ديگه، بعلت آزاديهاي مدني در ايالات متحده، NGO هاي مختلفي هستن كه بطور كاملاً قانوني، اعتراضات عليه دولت و حكومت رو سازماندهي ميكنن. از NGOهاي ضد جنگ گرفته تا معترضين به وضعيت اقتصادي، بهداشت و درمان، آموزش، خدمات حمل و نقل و قص علي هذا! حتي همين جنبش وال استريت هم محصول تلاش همين NGOهاست كه ديديم در روزهاي ابتدايي، تلاششون تا حدودي نتيجه داشت و تعداد محدودي از مردم (كه در بيشترين حالت به 10 هزار نفر رسيدن) رو جمع كردن. ولي پس از خوابيدن شور و شوق مردم و رفتن سر كار و زندگيشون، ميبينيم كه عملاً جمعيتي انگشتشمار كه عمدتاً اعضاء همين NGOها هستن در صحنه حضور دارن؛ البته در شهرهاي مختلف. پس نميتونيم اين دست اعتراضات رو بحراني حقيقي بدونيم. ولي اين رو مقايسه بفرما با بحران اقتصادي يونان كه صدها هزار نفر رو به خيابونها ميكشونه، يا همين بحران اقتصادي ايتاليا كه بيش از 300 هزار نفر رو به خيابونها كشوند و باعث سقوط دولت برلوسكني شد و قبل از اون، باعث سقوط دولت رومانو پرودي و قبل از اون باعث سقوط دولت برلوسكوني و قبل از اون باز باعث سقوط دولت برلوسكني شد و الي آخر! اما نكتهي اساسي كه شما در نظر نگرفتي (و البته از تلويزيون و كارشناسان خبرهاش هم اصلاً انتظار ندارم كه در نظر بگيرن!)، سيستم اقتصادي ايالات متحده هست كه بر مبناي اقتصاد سرمايهداري تعديل شده قرار گرفته. اساس نظريات آدام اسميت، بسيار تندروتر از سياستهاي امروز ايالات متحده در عرصهي اقتصاده. چرا كه اساساً كلاسيكها اعتقادي به حضور دولت در عرصهي اقتصاد ندارن و ورود دولت به اقتصاد رو مساوي با ركود و يا كاهش سرعت رشد اقتصادي ميدونن. با وجود تعديلاتي كه در اين كشور انجام گرفته و بالاخص سياستهاي مثبت اقتصادي كه از شوروي و مدل اقتصاد سوسياليستي برداشت نمود (كه برادر حامد قبلاً در تاپيكي ديگه، به خوبي به اين مسئله اشاره كردن كه ايالات متحده چطور تهديدها رو به فرصت تبديل كرد. ولي فرصت نشد درموردش درست بحث شه)، باز هم مدل اصلي اقتصادياش، اقتصاد سرمايهداري هست و بسياري از خدمات عمومي در اين كشور نيز در دست بخش خصوصي هست و اينطور نيست كه مثلاً بهداشت، در دستان دولت باشه يا آموزش و پرورش و يا دانشگاهها و يا حتي مراكز نگهداري از سالمندان و ...! دولت در مواقع لزوم، كمكهايي به اين بخشها داره و بجز موارد محدود دولتي (كه اتفاقاً در امريكا هم چندان مورد اعتماد مردم نيستن؛ بعلت دولتي بودن -علي الظاهر اين مشكل، فقط مربوط به ايران نيست-)، در ساير موارد نقش هادي و پشتيبان رو داره. پس عمدهي مسائلي كه توسط رسانهها و كارشناسان سوپر خبرهي ما بولد ميشه، مواردي هست كه اصلاً به دولت ارتباطي نداره و اتفاقاً عدم دخالت دولت دقيقاً بر مبناي مدل اقتصادي اتخاذ شده توسط ايشان هست. بطور مثال دولت نميتونه براي كاهش بيكاري، بياد كارخونه بزنه و ملت رو ببره سر كار. ولي ميتونه از كارخانهداران در حال ورشكستگي، حمايتهايي رو داشته باشه. يا مثلاً افزايش هزينههاي درمان اساساً دست دولت نيست. ولي دولت ميتونه بيمهي درمان شهروندان رو گسترش بده و از اين طريق بهشون كمك كنه. يا مثلاً اعتراض خيلي از وال استريتيها، به سيستم بانكي اين كشور بود كه اتفاقاً اعتراض مسخرهاي بود! چون اونا وام گرفتن و حالا هم كه بيكار شدن، هيچ يك به دولت ارتباط مستقيمي نداره. ولي اساساً دولتها، هميشه دم دستترين عناصر براي اعتراض هستن و صد البته چون اعتراض مربوطي هم نيست، زود ميخوابه. گاهي با مساعدت و پادرمياني دولتها و گاهي هم همينطوري. اين مسئله، مسئلهي بسيار مهمي هست كه اگه در تحليلهات در نظر نگيري و اقتصاد رو مساوي دولت بدوني، قطعاً به نتيجهي درستي نخواهي رسيد و به همين دليل، پيشبينيهاي لازم رو نميتوني بدرستي داشته باشي. ---------------------------------------------- اما با تمام اين شرايط، ضعف اقتصادي سالهاي اخير ايالات متحده كاملاً مشهوده. علت اصلياش هم حبابي بود كه در عصر طلايي اقتصاد امريكا بوجود اومد و بالا رفتن كاذب، طبيعيه كه باعث سقوط بشه و اگه شما قبلاً 70 بودي و بعد بطور كاذب به 200 رسيدي، اگه به 90 برگردي (يعني تازه 20 واحد بيشتر از قبل)، باز هم نشانگر سقوط هست. حتي اگه اين سقوط، حقيقي هم نباشه. البته جز چين، ساير اقتصادهاي رقيب اين كشور نيز در وضعيت خوبي به سر نميبرن و تا رد شدن اين بحران، كماكان اين وضعيت پابرجاست. اما اينكه اين وضعيت، منجر به تغييرات عمدهاي بشه يا نياز به بازنگري و تعديل در ليبرال دموكراسي و كاپيتاليسم ايالات متحده و غرب داشته باشه، به نظرم كمي دور از انتظاره. لكن همونطور كه عرض شد غرب و بالاخص امريكا بارها نشون دادن كه در موارد مورد نياز، تعديلات عميقي رو حاضرن در مدل اقتصاديشون داشته باشن. بطور مثال ليبراليسم كلاسيك، حقيقتاً قابل مقايسه با ليبرال دموكراسي نبود. ولي ملزومات قرن بيستم، اين نياز رو بوجود آورد كه تعديلي در نظريات جان لاك و آدام اسميت و ... داده بشه و مدل ليبرال دموكراسي؛ بعنوان ليبراليسم تعديل شده؛ مدنظر قرار بگيره. ---------------------------------------------------- -
انفجار پایگاه موشکی سپاه و ناگهان ، چقدر زود ... دیر شد ، نگاهی به رویداد انفجار پایگاه موشکی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی
mostafa_by پاسخ داد به alala تاپیک در مباحث جامع نظامی
شرمنده دوستان كه اين وسط، اينطور آيهي يأس ميخونم. ولي فكر نميكنين يه ذره خوشباور هستين؟!! كاري به سرپوش گذاشتن تابلو اين واقعه ندارم. ولي شما حتي يه لحظه به فكرتون خطور نكرده كه تست موشك، وسط پادگان چقدر با عقل جور درمياد؟!! موشك هم كه دستگاه همزن برقي نيست كه بزنيم به برق ببينيم كار ميكنه يا نه!! فكر كنم يه كمكي فرق كنه! اونم براي كسي كه بنا به ادعاي رسانهها، پدر موشكي ايران هست و قطعاً كلي سابقه و تجربه در تست انواع و اقسام موشكها داره. پس يكم احتمال نميدين كه ...؟!! نه! چرا! درسته ديگه! اصلاً حالا كه اينطور شد از وسط پادگان ميخواستن لانچ كنن به مقصد كوير لوت! چه اشكالي داره؟ مردم شهر هم ميديدن و كلي حال ميكردن! -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]این مسئله رو نمیشه براحتی در موردش قضاوت کرد ، چون پژوهش میدانی لازم داره و تحقیقات علوم اجتماعی هم به هیچ وجه تضمین شده نیستند ! و نظرات مردم در عین موافق بودن ممکنه به یکباری عوض بشه ، پس نمیتونیم بگیم که مخالف هستند و نه میتونیم بگیم که موافق هستند بلکه در یک دوره باید بررسی کرد که عمرا اگر ممکن باشه ! .. مثلا عبارت you jewesh در آمریکا با کنایه گفته میشه و یجوری حالت توهین داره ! . اتفاقا در غرب همیشه در دوره های مختلف یهودی ستیزی وجود داشته منتها اینکه یهودیان غلبه دارند برمیگرده به شکل مدیریتی و نظامهای کنش که زیربنای اقتصادی همیشه در همه این کشورها غلبه داشته و از قضا یهود هم همیشه بر اون تسلط داشته ...[/quote] اجازه بده باهات مخالفت كنم بزرگوار. زماني ميتوني شما بفرمايي تضمين شده نيست كه جامعهي امريكا، يه جامعهي منفعتباور مثل انگلستان يا يه جامعهي هرج و مرج طلب مثل فرانسه داشته باشه. ولي برعكس، جامعهي ايالات متحده يك جامعهي دينباور و بشدت معتقد هست كه مواردي كه عرض كردم هم برگرفته از باورهاي مذهبي و اعتقاداتشون هست. هرچند كه نسلهاي جديد در اين كشور بيدينتر و لائيكتر بار ميان، ولي اين باورهاي مذهبي و اصول كلي، بسان فرهنگ و ارزش در جامعهشون ريشه دوانده. بطور مثال جامعهي ايران رو در نظر بگير. تا همين مثلاً 20 سال پيش، وقتي اسم فلسطين مياومد، كسي كاري نداشت كه چقدر خرجش ميشه، يا به ما چه، يا ما از فلسطينيها بدمون مياد و چه و چه! كاملاً موافقش بوديم، چون باورهاي مذهبي ما بر اين اساس استوار بود و اين مسئله برامون ارزش بود. الان هم كمابيش اين هست، با اين تفاوت كه بخشي از جامعهي ما، بالاخص با تأسي گرفتن از نجواهاي روز و شب رسانههاي صهيونيستي، دچار يه اليناسيون فرهنگي شدن و فكر ميكنن بد گفتن از فلسطين و خوب گفتن از امريكا و اسرائيل، يه نوع كلاس و روشنفكري به حساب مياد! به همين خاطر ميبينيم چرتترين و مسخرهترين حرفها رو درخصوص فلسطين ميزنن. ولي باور عموم جامعه، كماكان بر روي مظلوميت و حق مسلم فلسطينيها متمركزه. به همين دليل عرض كردم كه اون كتاب رو حتماً مطالعه كن. چون با مطالعهاش، ديد بسيار بهتري نسبت به جامعهي امريكا پيدا خواهي كرد و خواهي ديد چندان هم غيرقابل پيشبيني نيستن. [quote]بحث جنبش وال استریت در آمریکا چیز جدیدی نیست و اون کاریکاتور هم مربوط به این جنبش نیست . نکته ای که در اون تصویر مد نظرم بود بحث نسلط کامل یهودیان بر نظام بانکی (شبه ورشسکته آمریکاست) از جنابان خوکها نفر وسط که روی کلاهش نوشته GS ، آلن گرین اسپن یهودی الاصل هست که ریس ( صندوق ذخیره فدرال ) و بانک مرکزی آمریکا ست که در حال حاضر بازنشته شده و بن شالوم برنانکی یهودی دیگری جایگزین وی شده .. [/quote] اين كه چيز جديدي نيست. اينكه اقتصاد و بالكل صنايع عظيم ايالات متحده دست يهوديا باشه، اصلاً چيز عجيبي نيست. با وجود اينكه چندين بار با طرحهاي مختلف، يهوديان خلع يد شده و يا كاهش قدرت پيدا كردن، ولي اثرگذارترين قوم در اقتصاد امريكا، همين يهوديان هستن. مثالي ميزنم. احتمالاً شما هم اسم راكفلر به گوشت خورده. اگه آره، پس بايد بگم شما احتمالاً اسمي كه به گوشت خورده، مربوط به ديويد راكفلر، كلهگندهي يهوديا تو اقتصاد و سياست به گوشت بوده كه اتفاقاً رفيق محمد رضا پهلوي هم بوده! ولي راكفلر بسيار بسيار بزرگتري هست كه ايشون پيشش سوسك هم محسوب نميشده و اون، جان ديويس راكفلره! يهودي وحشتناك مايهداري كه تخمين زدن با در نظر گرفتن تورم امروز، ثروتمندترين مرد روي زمين بوده! كسي كه شركت استاندارد اويل رو بوجود آورد و وقتي اين شركت، دچار قانون ضد تراست شرمن شد، تقسيم به شركتهاي كوچكي شد كه بعدها هفت خواهران نفتي رو تشكيل دادن و هركدوم براي خودشون غولي شدن!!! يا آبراهام لينكلن! يا همين آلن گرينسپان كه شما ازش نام بردي. خوب طبيعيه كه اقتصاد امريكا رو همين يهوديا اقتصاد كردن و اينقدر نيرومند. از طرفي هم طبيعيه كه كوچكترين تحرك اقتصادي اين يهوديان (كه اتفاقاً برخيشون از سران مافيا بودن مثل مير لنسكي)، ميتونه امريكا رو از اين رو به اون رو كنه! جملهي بسيار معروفي مير لنسكي داره كه ميگه : [b]«ما از امريكا با تمام قدرتش بزرگتريم.»[/b] حالا اين وسط، اگه بحراني، چيزي پيش بياد، طبيعيه كه يه عده بيان گير بدن كه اين يهوديا دارن اقتصاد رو دستكاري ميكنن و ال و بل! حال اينكه نميدونن همين دستكاريهاس كه اتفاقاً باعث بهبود وضعيت اقتصادي اين كشور در شرايط خاص ميشه! ولي اصل و اساس ساختار جامعهي ايالات متحده، چندان علاقهاي به اين مسائل ندارن و تا زماني كه بيكار نشدن و مستمريشون قطع نشده، كار خودشون رو ميكنن. وقتي به پيسي ميخورن يكم به اين حرفا ميچسبن و وقتي دوباره وضع اقتصادي خوب و روبراه شد، دوباره روز از نو و روزي از نو. به همين خاطره كه عرض ميكنم چنين جنبشهايي، نه ريشه دارن و نه پشتوانه و نه ادامه. [quote]مصطفی جان بحث من بر سر واقعیت اینکه چه اتفاقی در عمل خواهد افتاد نیست ! بلکه مدلی هست که ممکنه سرمایه داری بخواد به سمت اون با حفظ مبانی خودش حرکت کنه . در مدل نازی هم قرار نبود سرمایه داری نابود بشه و اتفاقا سوسیالیسم کنترل شده با کمک سرمایه داری بوجود میومد ! که از ایده های محافظه کارانه به نظر میرسه ... در هر صورت بحث من نظری هست و هیچ ارتباطی به صدا و سیما و ... نداره و قصدی هم نداره که سقوط رو پیش بینی کنه یا پایان دنیا و عاقبت دمکراسی ! ، بیشتر هدف این هست که شکل تغییراتی که از دید واقع گرای اجتماعی گریز ناپذیر هستند رو بررسی کنه ... تغییرات در هر شرایطی ممکنه و چیزی به نام ثبات و یک شکل ماندن در هیچ اجتماعی در هیچ جای دنیا وجود خارجی نداره بخصوص در حال حاظر ، این تغییرات یا آرام شکل میگیرند یا خیلی تند ! که غرب زیاد به تغییرات تند و انقلابی روی خوش نشون نداده و نه از لحاظ اجتماعی و سیاسی هیچ کس خواستار اون نبوده و نیست . اما در هر صورت این تغییرات شکل میگیرند و کسانی پیدا خواهند شد که مدلهای نظری جدیدی در قالب همون لیبرالیسم ارایه بدن منتها چاره ای نیست ! ما که نمیتونیم اهداف اونها رو صراحتا بفهمیم ، ناچاریم کمی دست به قیاس های عقل تاریخی بشر بزنیم ! ... [/quote] اتفاقاً چون بحث شما بر روي مدل بود اون مورد رو عرض كردم. شما در تمامي مفروضات و مباني نازيسم كه غور بفرمايي، كوچكترين اثري از سوسياليسم درش نميبيني! همونطور كه اين حزب، مثلاً حزب كارگران آلمان بود، ولي كوچكترين اثري از مباني حمايت كارگري يا صنفي درش وجود نداشت و اتفاقاً جزو احزاب بشدت سركوبگر كارگران بود (به دليل تعلق خاطر كارگران به جنبشهاي سوسياليستي و كمونيستي). ايدئولوژي نازيها، مبتي بر ناسيوناليسم افراطي و عقايد شوونيستي، برگرفته از فاشيسم، مدل ابداعي حكومت بنيتيو موسوليني بود و هيچ مدل ديگري در اون ورود نداشت. به همين دليل ميبينيم اولين كسائي كه از حكومت هيتلر جدا و البته اعدام و سربه نيست ميشن، اعتداليون و ميانهروها هستن كه با چنين عقايدي همخوان نيستن! بحثي در اين نيست كه نظام فعلي ايالات متحده، تا ابد پايداره. اتفاقاً تجربه نشون داده هر چند سال يكبار، تعديلي در اين نظام صورت ميگيره. ولي مسئله اينه كه ناسيوناليسم و سوسياليسم، هر دو يكبار بلعيده شدن و ببر ماهي بزرگتر شكل گرفته. پس طبيعيه كه نظامهاي سياسي، چون نميتونن بازگشت به عقب داشته باشن، نميتونيم انتظاري بابت عقبگرد اين نظام به نظامي ناسيوناليستي با رگههاي سوسياليستي يا هر ساختاري شبيه به اين رو داشته باشيم. اميدوارم تونسته باشم منظورم رو خوب برسونم. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]به دنبال مسایلی هستم که ارتباط بین یهود و بحران اقتصادی آلمان پیش از جنگ که به حکومت نازی منتهی میشه رو بررسی کلی بکنم ، هر چند که ایده نازیسم به شکل تاریخی خودش بعنوان نظام جایگزین سیاسی اقتصادی در آمریکا براحتی قابل تصور نیست اما ممکنه اصلاحاتی صورت بگیره که یه خورده هم جنبه حفظ سرمایه داری و هم روال سوسیالیستی رو طی کنه !! البته فرض محال من باب تحقیق ایراد نداره !! .. . درسته که قیاس قابل پذیرش قطعی نیست لیکن چون تز مشابهی در حال حاضر برای بحران اقتصادی آمریکا قابل بررسی هست و میخوام به یه نتیجه گیری کلی از اون برسم که در صورت رشد بحران اقتصادی در آمریکا باز تولید چنین تفکر ضد یهود در آمریکا وجود داره یا نه ... البته دید من از بعد سیاسی به این مسئله نیست بیشتر جنبه اجتماعی اون ..: [/quote] موضوع رفتار يهوديان در آلمان در جنگ جهاني اول، در كتب معدودي مورد بررسي قرار گرفته. يكي از اين كتب، كتاب «يهود» نوشتهي يه بنده خداي عرب هست (كه اسمش رو الان به خاطر ندارم) و ترجمهي محمد بحريني كاشمري هست كه خيلي سال پيش مطالعهاش كردم. تو اون كتاب توضيح داده كه يهوديان كه صاحبان صنايع و همچنين حاميان مالي آلمان در جنگ جهاني اول بودن، طي مذاكرات محرمانه لرد بالفور، وزير امور خارجهي انگلستان با لرد روچيلد، سرمايهدار قدرتمند و به نوعي رهبر يهوديان، در ازاي دريافت سرزمين فلسطين به عنوان يكي از مستعمرات بريتانيا (كه طي جنگ اول جهاني به چنگ انگلستان افتاد)، حاضرند دست از حمايت مالي از آلمان برداشته و با خارج كردن سرمايهشان از اين كشور، كمر اقتصاد آلمان را بشكنند. همچنين با كمك رابطهايي كه وجود دارد، به هر نحو ايالات متحده را وارد نبرد نمايند. ايالات متحده سه، چهار ماه پس از درخواست آلمان از مكزيك!!!!! براي اتحاد با آلمان!!! و حمله به امريكا!!!!!، به اين كشور اعلان جنگ داد و وارد نبرد شد! از طرف ديگر يهوديان كه در صفوف مختلف آلمان حضور داشتند (چه سياسيون، چه فرماندهان خرد و سرباز و چه فرماندهان ارشد نظامي اين كشور)، اطلاعات ذيقيمتي رو به انگليسيها ارزاني داشتن و همين موضوع، سبب از پا درآمدن آلمان و تغيير شرايط جنگ گرديد. جنگي كه آلمان به سمت پيروزي پيش ميرفت، با سياست و پول مغلوبه شد و نتيجهي اون، پيمان ورساي بود. پس طبيعي بود كه آلمانيها، يهوديان رو مقصر اصلي شكست در جنگ قلمداد كنن و شايد بشه گفت بخشي از افسانهي «خنجر از پشت» حقيقت داشت. گذر ميكنم از اين قسمت به دنياي امروز. اين وضعيت در ايالات متحده به هيچوجه متصور نيست. چرا كه برخلاف پروپاگانداي تلويزيون و مسئولين ما، ساختار جامعهي امريكا نه تنها مخالف يهوديان نيست، بلكه اساساً تفكرات ايشان با تفكرات يهوديان پيوند خورده كه اين موضوع هم مربوط به صدهي اخير و مهاجرت يهوديان از روسيه به ايالات متحده نيست! بلكه مسئله شايد بشه گفت سه الي چهار قرن حداقل قدمت داره. اگه تمايل به آشنايي بيشتر با اين ساختار داري، مطالعهي كتاب «مسيح يهودي و فرجام جهان» نوشتهي رضا هلال، ترجمه قيس زعفراني، انتشارات هلال رو بهت توصيه ميكنم. براي بازتر شدن ديدت نسبت به اين قضيه، كمك شاياني خواهد بود. بطور مثال. همين آقاي بن گريسون، طراح كاريكاتور فوق، بد نيست بدوني نظرش درمورد يهوديا چيه. با جستجويي ساده، وبلاگ ايشون رو ميتوني پيدا كني (آدرس سايتش زير كاريكاتور نوشته شده). http://www.google.com/search?q=ben+garrison&ie=utf-8&oe=utf-8&aq=t&rls=org.mozilla:en-US:official&client=firefox-a اين آدرس وبلاگ ايشونه : http://garrisongraphics.blogspot.com در قسمت توضيحات نويسندهاش اومده : [quote]Disclaimer: Libelous creeps, Nazis and anonymous hate-mongers routinely hack up my editorial cartoons and add in anti-Jewish themes--and leave MY name on them. These cartoons are not...I repeat...NOT mine. I draw cartoons to protest the Federal Reserve and the bankster criminals who exploit our dysfunctional system of money. My first name is Benjamin--a Hebrew name. Please help me remove these offensive, hijacked cartoons. Thanks! Ben Garrison[/quote] http://www.blogger.com/profile/13907040290398696933 و اگه كمي در وبلاگ ايشون جستجو بفرمايي، ميبيني كه تصوير ذيل (كه احتمالاً از نگاه برخي دوستان، متعلق به جنبش بيسابقه!!!! وال استريت هست)، مربوط به سال 2009 (پست مربوط به 11 آگوست 2009) هست. به همين خاطر عرض ميكنم براي پيشبيني آيندهي ايالات متحده، بيش از هر چيز نياز هست كه ابتدا ساختار اجتماعي و باورهاي مذهبي امريكا مورد بررسي قرار بگيره. والا نتيجهي بررسيهات چيزي بهتر از تبليغات سوپر كارشناسانهي صدا و سيما نخواهد شد. ضمن اينكه حزب نازي و پس از اون، حكومت نازي، تنها چيزي كه درش وجود نداشت مباني، اصول و بطور كل اثري كوچك از سوسياليسم بود! اگه باز توضيح بيشتري نياز بود بفرما تا خدمتت عرض كنم. -
بررسي ساختار سياسي، اقتصادي و ايدئولوژيكي ايالات متحده امريكا
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]نه ، به واقع عذر خواهی بود ! آخه یجورایی این تاپیک رو باید از صندلی داغ به مصطفی آزاری تغییر نام داد !! نخواستم وقتت رو بگیرم و هدفم از اون سوالات بیشتر از این جنبه بود که واسم کلید هایی برای تحقیق بیشتر مطرح کنی .[/quote] اختيار داري برادر! اتفاقاً همين سوالات بشدت سبب خير شده و هم باعث تست خودمه و هم، نشخوار جويدهها و مطالعات قبلي و يادآوريشون! اينجاست كه گفتن معلومات بدون آزمون به دردي نميخوره! حالا پاسخهام، كمكي بهت كرد يا اينكه صرفاً در سطح نشاط و تفريح و به قول سعدي مفرح ذات بود؟ -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
شالوم برادر علي! كارت حرف نداشت! كل اسرائيل رو زير و رو كردي رفت!! فقط اي كاش تو همون پرشينگيگ آپلود ميكردي! اين سايت جديد، كلي دردسر داره واسه آپلود! حداقلش اينه كه نميشه صف دانلود درست كرد و گذاشت همهاش يكباره دانلود شه. از زمان انتظار براي دانلودش بگذريم! ولي بازم دستت درد نكنه. -
تاپیک جامع شهید دکتر فاطمی تاپیک جامع شهید دکتر فاطمی
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در جنگ آوران
بنا به دلايلي، فعلاً قصد ورود به اين بحث رو ندارم. ولي ذكر چند نكته، شايد خالي از لطف نباشد : 1- اولين كسي كه پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت نه توسط دكتر مصدق، نه توسط دكتر فاطمي و نه هيچ يك از اعضاء تشكيلدهندهي جبههي ملي، بلكه ابتدا توسط آيت الله كاشاني و سپس توسط رحيميان، نمايندهي مجلس ارائه گرديد و اتفاقاً اولين كسي كه با اون مخالفت كرد، جناب دكتر مصدق بود. 2- دفاع از خاك كشور توسط بسط نشستن در خاك جنوب و ايجاد فضاي ضد انگليسي و آمادگي مردم براي دفاع از خاك جنوب، نه توسط دكتر مصدق، بلكه توسط حسين مكي انجام گرفت! 3- دفاعيات در دادگاه لاحه نه توسط دكتر محمد مصدق انجام نگرفت؛ بلكه لايحهي دفاعي مقدماتي ايران در دادگاه لاهه توسط حسين نواب، وزيرمختار ايران در هلند با كمك پروفسور سل تهيه گرديد كه بعلت كسالت ايشان، مسئوليت دفاع از حقوق ايران به پروفسور هنري رولن سپرده شد و بخش اعظم و قريب به اتفاق دفاع از حقوق ايران بر عهدهي وي بود. دكتر مصدق صرفاً در اين دادگاه، سخنراني احساسياي رو انجام داد كه البته متنش هم موجوده (و البته عمدتاً اوني نيست كه از ايشون نقل قول ميشه؛ متني سراسر پرشور و ميهنپرستانه كه صد البته با روحيات ميانروي ايشان كاملاً در تضاده!!). 4- رأي دادگاه لاهه به نفع ايران، به دليل دفاعيات دكتر مصدق و يا نطق ايشان نبود. بلكه بعلت وارد بودن اعتراض پروفسور رولن به عدم صلاحيت دادگاه لاهه براي رسيدگي به اين شكايت (به دليل طرف حساب نبودن يك كشور در برابر ايران) بود كه دادگاه با بررسي لايحهي پروفسور سل و حسين نواب و دفاعيات پروفسور رولن، رأي به عدم صلاحيت خود براي رسيدگي به اين پرونده داد! امري كه طرفداران دكتر مصدق از اون، به عنوان دفاع دكتر مصدق از حقوق ايران و رأي دادگاه مبني بر پيروزي ايران ياد ميكنن! 5- كسي كه اعلاميهي پيروزي رو خوندن آيت الله كاشاني نبود! دوستان كمي مطالعه هم داشته باشن و اينقدر دهن بين نباشن فكر كنم بد نباشه! فقط بعد از پيروزي، از پسر آيت الله كاشاني مصاحبهي كوتاهي ميكنن و ايشون هم نظر خودش رو ميده كه اتفاقاً آيت الله كاشاني بشدت با ايشون برخورد ميفرماين! رجوع شود به خاطرات دكتر محمد حسن سالمي و دكتر حسين گرامي. 6- شعبان جعفري معروف به شعبان بيمخ جزو اوباشي بود كه به محافل آيت الله كاشاني حمله ميكرد و حتي به خاطر اين موضوع، چندين بار دستگير و زنداني شد! شايد براتون جالب باشه! ولي شعبان جعفري تا بعد از ظهر روز 28 مرداد در زندان بود و اون موقع بود كه از زندان آزادش كردن و براي خودش سر و صدايي براه انداخت!! ولي امان از ضعف دانش و عدم مطالعه!! رجوع شود به خاطرات دكتر محمد حسن سالمي (كه تا 25 مرداد همبند وي بود) و همچنين خود خاطرات شعبان جعفري و البته كتاب دكتر سيد محمود كاشاني. 7- برادر گرامي؛ سيناي عزيز. بنده در متن خودم بارها اشاره كردم كه به ترتيب به سوالات شما خواهم رسيد شما سوالاتي خارج از موضوع اصلي ميپرسيدين مثل رابطهي آيت الله كاشاني و آيت الله بروجردي يا مواردي از اين دست. بنده هم عرض كردم با اونكه فعلاً به موضوع ارتباطي نداره، ولي بعد از رساندن اين قسمت از بحث (كه درخصوص تاريخ ملي شدن صنعت نفت بود)، به سوالات شما پاسخ ميدم. لكن اين شما بودين كه بحث رو ادامه ندادين و طبيعي بود كه به پاسخ سوالات شما نرسم. ولي تمامي توضيحاتي كه عرض شد، پاسخ سوال اول شما (كه در عرض بنده تشكيك فرموده و دستخط دكتر مصدق مبني بر پيشنهاد دكتر فاطمي به عنوان اولين پيشنهاد ملي شدن صنعت نفت) بود كه ظاهراً توجهي بهش نداشتين. 8- برادر بزرگوار؛ جناب امپراطور عزيز؛ بله. اتفاقاً بنده در عرايضم به اين موضوع اشاره كردم كه بخش ابتدايي عرايضم از كتاب «كشف تاريخ» نوشتهي «منصور مهدوي» هست. ولي از شما به عنوان يك بزرگتر سايت انتظار نداشتم صرفاً بخاطر انتشارات منتشر كنندهاش، بخواين اصالت كتابي كه هنوز مطالعه نفرمودين رو اينطور رد فرموده يا در اون تشكيكي بوجود بيارين. ضمن اينكه تمامي مواردي كه بنده عرض كردم، تماماً مستند به مواردي هست كه منبعش هم ذيل هر بحث عنوان شده و از ذكر نظريات و نتيجهگيريهاي نويسنده هم پرهيز كردم كه يه وقت متهم نشم به اين فرمايش شما كه «تاريخ را برندگان جنگ و صاحبان دوران مينويسند». بطور مثال مشروح مذاكرات مجالس شوراي ملي جزو تاريخ نوشته شده توسط فاتحان هست يا تصاوير دستخط بيانيهي ملي شدن صنعت نفت؟! يا كتاب ارزشمند «كتاب سياه» حسين مكي كه جزو مشهورترين مورخان تاريخ معاصر كشور بوده؟ اي كاش بسان قاضي عادلي بودين كه ابتدا دفاعيات رو ميشنيدين و بعد صدور حكم ميفرمودين. لكن شما در دو پستي كه ارسال فرمودين، تماماً از موضعي جانبدارانه وارد شدين و طبيعتاً نميتونين قاضي خوبي باشين؛ مگه اينكه حقيقتاً تعصبات رو كنار بذارين و دانستههاتون و مهمتر از اون شنيدههاتون درخصوص دكتر مصدق رو به كناري بنهين و از ابتدا سعي در شناخت ايشان داشته باشين. فكر ميكردم كه روي بنده شناخت دارين و بين بنده با جوانان احساسي كه يك كتاب خوانده و جوگير شدهان، تفاوت قائلين. شايد اشتباه از بنده بوده و شايدم برداشت اشتباهي از فرمايشات شما داشتهام. ولي لازم ميدونم عنوان كنم كه بنده براي اين مباحثه، بيش از ده كتاب مختلف از نويسندگان مختلف (موافق و مخالف دكتر مصدق) رو بطور كامل مورد مطالعه قرار داده و چندين كتاب رو هم صفحات مورد نظرم رو مطالعه كردم تا يه وقت اسير يكجانبهنگري در بحث نشم و در حق كسي ظلمي نكنم. لكن علي الظاهر تمامي اين موارد، زير سايهي ناشر كتاب (يعني انتشارات كيهان) بايد خيلي ساده مدفون بشه كه عرضي نميمونه جز تشكر. ولي بد نيست بدونين انتشارات كيهان، يكي از فعالترين انتشارات كشور هست كه بسياري از ناشران جوان به كمك همين انتشارات تونستن به نويسندگاني موفق تبديل بشن. در همهي زمينهها نيز كتبش منتشر ميشه و فكر نكنم قضاوت عادلانهاي باشه كه بگيم چون روزنامهي كيهان، فلان نظرات رو داره، پس لابد كتبش هم مثل روزنامهاش يكجانبهنگري ميكنن! --------------------------------------------- بگذريم. چون از سرنوشت چنين بحثهايي (كه عمدتاً احساسي خواهد شد) بخوبي آگاهم، من وارد اين تاپيك نميشم. ولي اگه دوست يا دوستاني يا حتي خود برادر سينا تمايل به ادامهي مناظره داشتن، در اون تاپيك در خدمت خواهم بود. موفق باشيد. -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
آها! انقلابيون از اون لحاظ!! آخه فكر كردم منظور شما، انقلابيون ليبي زمان جناب سرهنگ منظورتون بود. شرمنده. اشتباه از گيرندههاي بندهاس. به فرستندههاي خود دست نزنيد . معمولاً هر انقلابي، در پي خود همه چيز زدايي از حكومت قبلي رو به دنبال داره! لابد از اين به بعد هر پيشرفتي در ليبي بشه، ميگن در حكومت قديم ال بود و الان بله ! -
مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان مارش ها و سرودهاي مشهور نظامي و انقلابي جهان
mostafa_by پاسخ داد به Stuka تاپیک در گالري عكس و فيلم
برادر علي75 عزيز. ممنون بابت كليپت. همين كليپ رو عرض كردم. البته بايد عرض كنم كه شعرش به هيچ وجه متفاوت از آهنگ قبلي كه برادر اشتوكا گذاشتن نيست. فقط سرود قبلي، از قسمت دوم شروع ميشه و اين، از قسمت اول. يه بار ديگه متن كامل سرود رو برات ميذارم. بررسي كن ببين من اشتباه ميكنم؟ الله أكبر الله أكبر الله أكبر فوق كيد المعتدي والله للمظلوم خير مؤيد أنا باليقين وبالسلاح سأفتدي بلدي ونور الحق يسطع في يدي قولوا معي قولوا معي الله الله الله أكبر الله فوق المعتدي يا هذه الدنيا أطِّلي واسمعي جيش الأعادي جاء يبغي مصرعي بالحق سوف أرده وبمدفعي فإذا فنيت فسوف أفنيه معي قولوا معي قولوا معي الله الله الله أكبر الله فوق المعتدي قولوا معى الويل للمستعمر والله فوق الغادر المتكبر الله أكبر يا بلادى كبري وخذى بناصية المغير ودمري قولوا معى قولوا معي الله الله الله أكبر الله فوق المعتدي. ------------------------------------------------ برادر حامد عزيز. طبق چيزي كه من شنيده بودم، اين بود كه اين سرود رو به دستور معمر قذافي ميسازن. البته پس از فرمايش شما، چون شك داشتم نسبت به اين امر، رفتم يه سرچ تو اينترنت كردم و موارد زير گيرم اومد : Allahu Akbar (God is Great) (Arabic: الله أكبر), was the title of the national anthem of the Great Socialist People's Libyan Arab Jamahiriya and before that the Libyan Arab Republic. It was originally an Egyptian marching song which became popular in Egypt and Syria during the Suez Canal War of 1956. It was adopted on September 1, 1969, by Libyan leader Muammar al-Gaddafi as the official anthem of Libya, showing his hopes of uniting the Arab world. It replaced the previous national anthem Libya, Libya, Libya which had been used by the Kingdom of Libya since independence in 1951. http://en.wikipedia.org/wiki/Allahu_Akbar_(anthem) http://ar.wikipedia.org/wiki/الله_أكبر_(نشيد) بيزحمت يه بررسي بفرما و ببين اشتباه از بنده بوده يا خير. -
حدس بنده كاملاً درست بود و مطابق هميشه، اين بحث تنها نتيجهاي كه داشت، توهين و جبههگيري و كدورت بود! پس تا دوستان بيشتر از اين همديگه رو مزين نفرمودن، بهتره تاپيك قفل شه. ------------------------------------------------- جناب lorn. شما فكر كن فرافكنيه. براي بنده اهميتي نداره. چون دوستاني كه واقعاً طالب حقيقت هستن و از بنده درخواست مستندات ميفرماين و بنده هم خدمتشون ارائه ميكنم كم نيستن. ولي طبيعيه كه براي افرادي چون شما، دليلي براي ارائهي مستندات نميبينم. چون اساساً مستندات اسباببازي نيستن كه بدون در نظر گرفتن دانش و علاقه و ميزان فهم ايشان از مستندات و غيره و غيره، ارائه بشه! مثل اينكه معلم سال اول دبستان براي اثبات رياضيات، فرمولهاي پيچيدهي رياضي رو ارائه كنه و بگه من به مخاطبم كاري ندارم!! پس همين اظهار نظر شما نشون ميده كه چقدر از روحيهي تحقيق برخوردارين. علي اي حال، نظر شما براي خودتون محترمه (مثل روحيهي تحقيقتون درخصوص بسيج كه بخاطر دارم چقدر فرمايشات شما مستند بود!!) و بهتره بيشتر از اين ادامه ندين. شما رو با عقايد زيباتون تنها ميذارم. ================================ براي جلوگيري از توهينهاي بيشتر و برخوردهاي احتمالي، تاپيك قفل ميشه.
-
[quote][quote]حقيقتش داشتم سعي ميكردم قسمت مربوطه به اين فرمايشات شما رو از فيلم جدا كرده و براتون آپلود كنم. ولي يكم كه فكر كردم گفتم الان بيام اين كارا رو هم بكنم. مگه فايدهاي هم داره؟ جز هدر دادن وقت و اينترنت و اعصابخرد كني، مگه نتيجهي ديگري هم داره؟! [/quote] منتظرم! [quote]پس شما فرض بفرما كه اين چيزي كه عرض كردم، اصلاً واقعي نيست. تصاويري كه بنده در اختيار دارم هم خودم ساختم (لابد با فتوشاپ!!) و علي سامي هم در كتاب پاسارگاد، چنين حرفي نزده (بامزه اينكه حتي زحمت نميكشين يه رجوع خيلي ساده به اين كتاب داشته باشين تا ببينين كسي همفكر شما كه در ساخت پاسارگاد هم نقش داشته وقتي اين موضوع رو تأييد كرده، ديگه شما چقدر شيفتهي اين تاريخ هستين كه نديده و نشنيده ردش ميفرمايين!!!). [/quote] لطفا تصاویر رو ارائه بدهید.من دسترسی به منبعی که فرمودید یعنی کتاب پاسارگاد ندارم! [quote]راستي. تا يادم نرفته عرض كنم كه تمامي تصاوير ديوار كشيده شده حول مجموعهي پاسارگاد نيز موجوده و اتفاقاً اصلاً و ابداً شبيه به حفاري هم نيست. لكن باز هم بررسي و پذيرفتنش از يك ذهن باز و آزاد از تعصبات تاريخي ساختهاس؛ نه قضاتي كه پيشاپيش رأي به صحت موضوع دادهان. [/quote] من هم نگفتم که حتما حفاری هستش! من گفتم یا حفاری نه لزوما حفاری چنین کاری هم نمیتونه دلیلی برای این فعالیت باشه چون دور کاخ کوروش در همین شهر خودمون هم دیوار کشیده! و این به خاطر آسیب نرسیدن به آثار هستش نه قایمکی کار کردن! من مشتاق دیدن مستندات و عکس هاتون هستم تا این موضوع رو بررسی کنیم.[/quote] دوست گرامي. عليالظاهر شما بالكل مشتاق درست و كامل خواندن عرايض بنده يا ساير دوستان نيستين. چرا كه در همين جايي كه نقل قول فرمودين، بنده از انصراف خودم از ارائهي اين مستندات، به دلايلي كه عرض شد رو اعلام كردهام و از بحث هم كنار رفتهام. اگه هم اين پاسخ رو الان دارم عرض ميكنم، تنها به اين دليل هست كه فكر نفرمايين كه شما رو پيچوندم. من دلايل خودم رو دارم و معتقدم كه بحثي كه نتيجهي چنداني ازش گرفته نخواهد شد، بهتره از ابتدا اصلاً آغاز نشه. --------------------------------------------------------- با اين حال اگه روزي روزگاري، حقيقتاً پي بررسي تاريخ (و نه گرفتن سوتي از عرايض بنده، يا اثبات نظرات خويش يا مثلاً رد مستندات ديگر) بودين، بنده با كمال ميل اين موارد رو در اختيارتون قرار خواهم داد. ولي اين پيشفرضي نيست كه با كلام اثبات بشه و بگين «نه. من ميخوام بررسي كنم». چون به قول شاعر «لبت نه گويد و پيداست ميگويد دلت آري». پس ان شاءالله هر زمان تونستين اين بيطرفي تاريخي و روحيهي تحقيق تاريخي رو به بنده نشون بدين، حتماً اون رو در اختيار شما قرار خواهم داد. درصورت ترديد در عرايض بنده، موارد رو ميتونين از برادر اپرا (fath فعلي) سوال بفرمايين و بپرسين كه آيا بنده بلوف ميزنم يا خير. موفق و پيروز باشيد.
-
[quote]امیدوارم دوستانی که ما رو به رعایت منبع دعوت میکنن و کتاب های تاریخی رو خیال پردازی میدونن خودشون هم منابعشون رو بگن. لطفا دوستان با یک باستان شناس صحبت کنند و این حرف هاشون رو به اون بزنن و حتی قرار حضوری بزارن تا جواب سوال هاشون براشون مشخص بشه. من که این حرف ها رو باور ندارم و به هیچ عنوان نمیتونم قصد و غرض نویسنده اون مقاله رو فراموش کنم و نادیده بگیرم.[/quote] بيا بگذريم دوست من. حقيقتش داشتم سعي ميكردم قسمت مربوطه به اين فرمايشات شما رو از فيلم جدا كرده و براتون آپلود كنم. ولي يكم كه فكر كردم گفتم الان بيام اين كارا رو هم بكنم. مگه فايدهاي هم داره؟ جز هدر دادن وقت و اينترنت و اعصابخرد كني، مگه نتيجهي ديگري هم داره؟! پس شما فرض بفرما كه اين چيزي كه عرض كردم، اصلاً واقعي نيست. تصاويري كه بنده در اختيار دارم هم خودم ساختم (لابد با فتوشاپ!!) و علي سامي هم در كتاب پاسارگاد، چنين حرفي نزده (بامزه اينكه حتي زحمت نميكشين يه رجوع خيلي ساده به اين كتاب داشته باشين تا ببينين كسي همفكر شما كه در ساخت پاسارگاد هم نقش داشته وقتي اين موضوع رو تأييد كرده، ديگه شما چقدر شيفتهي اين تاريخ هستين كه نديده و نشنيده ردش ميفرمايين!!!). علي اي حال، شما قبل از بررسي تاريخي، حكم خودتون رو صادر فرمودين و آوردن ادله و مستندات هم فايدهاي براي شما نخواهد داشت. پس ترجيح ميدم از اين زمان، استفادهي بهتري ببرم و عقايد شما رو هم براي خودتون محترم بشمارم و شما رو وارد بحثي نكنم كه پايان منطقياي براش متصور نخواهد بود. پس موفق باشيد. ------------------------------------------------- راستي. تا يادم نرفته عرض كنم كه تمامي تصاوير ديوار كشيده شده حول مجموعهي پاسارگاد نيز موجوده و اتفاقاً اصلاً و ابداً شبيه به حفاري هم نيست. لكن باز هم بررسي و پذيرفتنش از يك ذهن باز و آزاد از تعصبات تاريخي ساختهاس؛ نه قضاتي كه پيشاپيش رأي به صحت موضوع دادهان.