mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. بله. كاملاً مشكوكه. خصوصاً اينكه بدانيم استالين، به بريا كه خودش وي رو آورده بود و به اينجا رسونده بود (و فاميلش هم بود) بشدت مشكوك شده بود و خود بريا مي‌دونست كه فقط مشكوك شدن استالين به شخصي بلند پايه، مساوي خواهد بود با اعدام وي. از اون جالب‌تر اينكه بريا براي رهايي از اعدام، طرح و نقشه‌ي كودتايي رو ريخته بود كه البته فرصت عملي كردنش هم پيدا نشد. درخصوص جانشيني استالين، سه گزينه عنوان مي‌شد : مالنكوف، مولوتف و خروشچف. غربي‌ها پيش‌بيني مي‌كردن مالنكوف بعنوان رئيس شوراي وزيران، به قدرت برسه. البته تصميم اوليه‌ي حزب، «رهبري جمعي» بود (چيزي شبيه به شوراي رهبري ما). از طرفي مولوتف (وزير امور خارجه‌ي استالين) و بريا (رئيس وزارت امنيت داخلي استالين) با همديگه متحد شده بودن و تلاش به سمت رياست مولوتف بود كه قطعاً بريا رو به بالاترين درجه از قدرت پس از خود مي‌رسوند. اما خروشچف هم بيكار ننشست و ابتدا با حذف بريا (كه منجر به كاهش بسيار شديد قدرت مولوتف گرديد) و سپس، بركناري مالنكف و جايگزيني بولگانين به جاي وي، عملاً قدرت اول رو بدست اورد و به رياست رسيد. نقل قول جالبي درخصوص پايان كار بريا از زبان خروشچف (توسط مارك فرانكلند) بيان شده : «در سال 1956، خروشچف به سياستمداري خارجي اظهار داشت كه جلسه‌ي ويژه‌اي در هيئت رئيسه تشكيل شد و در آن به مدت چهار ساعت از بريا درمورد نقشه‌هايش براي كودتا بازپرسي به عمل آمد. پس از آن بريا تنها به حال خود گذاشته شد، در حالي كه همقطارانش بحث مي‌كردند كه با او چه بايد كرد. خروشچف اظهار داشت با آن كه شواهد قضايي كافي وجود نداشت، همه به اين نتيجه رسيده بودند كه وي گناهكار است. و اين از جمله محالات بود كه او را رها كنيم تا برود. به اين ترتيب همگي به اتفاق آرا به اين نتيجه رسيديم كه تنها اقدام صحيح براي دفاع از انقلاب آن است كه بي‌درنگ بريا را تيرباران كنيم. ما اين تصميم را اتخاذ كرديم، كه در جا به اجرا گذاشته شد.»
  2. مطلب جالبي بود. البته من در جايي نخونده بودم كه مرگ استالين، 5 روز بطول انجاميد. اكثر منابع، از يك شب تا ظهر خبر مي‌دن. ولي بالكل مطلب جالبي بود. جهت تكميل مطلب شما، مطلبي كه چند سال قبل يكي از كاربران تو سايت قرار داده بود رو ارسال مي‌كنم : [quote]افراد نزديک به استالين از نيت او درباره جنگ باخبر بودند پنجاه سال قبل، در روز 5 مارس سال 1953، ژوزف استالين رهبر كمونيست هاي اتحاد جماهير شوروی سابق درگذشت. حيات سياسی او به عنوان خودکامه ای که بر زندگی ميليون ها انسان استيلا داشت طی چند دهه مورد تجزيه و تحليل و موشکافی قرار گرفته است. آيا استالين پس از خونريزی مغزی به دلايل طبيعی جان باخت يا چون قصد هدايت اتحاد جماهير شوروی به سوی جنگی نافرخنده را داشت توسط اطرافيانش به قتل رسيد؟ استالين و محفل سياسی اطراف او از جمله لاورنتی بريا (رئيس کا گ ب)، نيکيتا خروشچف (رهبر بعدی شوروی)، نيکولای بولگانين و جورجی مالنکوف، شب 28 فوريه را طبق معمول آغاز کردند. آنها ابتدا به تماشای فيلمی در کاخ کرملين نشستند و سپس برای شرکت در ضيافت شبانه ديگری به ويلای استالين در فاصله ده دقيقه ای مسکو رفتند. در ساعات اوليه روز بعد يعنی روز اول ماه مارس، مهمانان استالين به خانه های خود در مسکو بازگشته بودند. آنچه پس از آن روی داد برای مردی مانند استالين که وسوسه ای جنون آميز نسبت به امنيت خود داشت عجيب به نظر می رسد. او محافظان خود را مرخص کرد و گفت تمام شب مزاحمش نشوند. همين تغيير در نحوه رفتار استالين بود که توجه ادوارد رادزينسکی، مورخ روس را جلب کرد. او چند سال قبل موفق شد "پيوتر لوزگاچف" يکی از محافظان آن شب استالين را يافته و با او ملاقات کند. خاطرات لوزگاچف از وقايع آن شب، رادزينسکی را درباره علت واقعی خونريزی مغزی و مرگ استالين به شک انداخت. محافظ استالين تاييد کرد که آن شب نه خود استالين بلکه خروستالف، سرمحافظ استالين بود که دستور آزادباش را داده بود. لوزگاچف گفت: "اگر استالين بود به طعنه از محافظان می پرسيد: "می خواهيد به رختخواب برويد؟" و چنان به ما خيره می شد که ما جرات نمی کرديم بگوييم بله! بنابراين ما از شنيدن دستور خروستالف حسابی شاد شديم و بدون آنکه به آن فکر کنيم به رختخواب رفتيم." صبح روز بعد استالين تا ديروقت از اتاقش خارج نشد. محافظان به تدريج نگران حال او شدند، اما هيچکدام جرات نداشتند به اتاق او بروند. آنها حق نداشتند مزاحم استالين شوند مگر آنکه او شخصا آنها را فرابخواند. بالاخره ساعت شش و نيم صبح نوری از اتاق استالين تابيد و از نگرانی محافظان کاسته شد. اما وقتی ساعت 10 شد آنها وحشت کرده بودند. بالاخره لوزگاچف برای پرس و جوی حال استالين به اتاق او رفت. او می گويد: "من به سوی او دويدم و پرسيدم: « رفيق استالين چه اتفاقی افتاده است؟»، آخر می دانيد او روی زمين دراز کشيده بود و خود را خيس کرده بود و صداهای نامفهومی از خودش درمی آورد. ساعت جيبی و روزنامه پراودا روی زمين افتاده بود. ساعت شش و نيم صبح را نشان می داد. احتمالا اين اتفاق ساعت شش و نيم روی داده بود." و اما جنگ جهانی سوم كه نيت استالين بود محافظان فورا با اعضای پوليتبورو (کميته مرکزی حزب کمونيست) يعنی ياران شب های عيش و نوش استالين تماس گرفتند. اما واکنش خونسرد و کند آنها به اين موقعيت اضطراری و سستی آنها در فراخواندن کمک های پزشکی، پرسش هايی را برای رادزينسکی، مورخ روس پيش آورده است. آيا آنها از ماجرا خبر داشتند و به همين دليل نيازی نبود به بستر استالين بشتابند؟ آقای رادزينسکی می گويد همينطور است. او تاکيد می کند که خروستالف، سرمحافظ استالين، به فرمان لاورنتی بريا، رئيس کا گ ب (سازمان جاسوسی اتحاد جماهير شوروی سابق) سمی به او تزريق کرده بود. اما علت قتل استالين چه بود؟ آقای رادزينسکی می گويد: "تمام اطرافيان نزديک استالين به نيات او برای جنگی که می توانست به جنگ جهانی سوم بدل شود پی برده بودند. استالين تصميم گرفته بود کشور را برای اين جنگ آماده کند." "او گفته بود ما فرصت مناسبی برای ايجاد يک اروپای کمونيستی داريم اما بايد عجله کنيم. اما بريا، خروشچف، مالنکوف و هر آدم عاقلی می فهميد که آغاز جنگ با آمريکا وحشتناک است زيرا روسيه صاحب يک اقتصاد پابرجا نبود." "شوروی نه تنها يک کشور فقير بلکه در واقع کشوری فلک زده بود که در نتيجه حمله آلمان نازي ويران شده بود، کشوری که از هيچ گونه منبعی به جز سلاح های اتمی برخوردار نبود." آقای رادزينسکی می افزايد: "دليل مبارزات ضد يهودی استالين نيز همين بود، او با اين کار قصد تحريک آمريکا را داشت. او منتظر بود آمريکا واکنش نشان دهد و بريا می دانست استالين برنامه ريزی کرده بود اخراج يهوديان از مسکو را روز 5 مارس (روز درگذشتش) آغاز کند." روسيه در اين زمينه نيز سرشار از تئوری های توطئه است. برخی می گويند در آن دوره اتوبوس هايی در اطراف مسکو ديده اند که برای انتقال يهوديان مستقر شده بود. برخی نيز می گويند شاهد انبارهايی بوده اند که برای نگهداری يهوديان در قزاقستان برپا شده بود. اما درحالی که وقايع روزهای بعد در ويلای استالين آشکار می شد، شهروندان اتحاد جماهير شوروی سابق در واکنش به مرگ قريب الوقوع پيشوای خود به دو دسته تقسيم شده بودند. بسياری در انظار عمومی برای کسی که "پدر"، "آموزگار" و "خدای" خود می خواندند اشک ريختند. برخی نيز که در اردوگاه های اجباری در اطراف کشور به سر می برند در خفا لبخندهای شادمانی رد و بدل کردند و به آينده ای بهتر اميد بستند. استالين ساعت نه و پنجاه دقيقه روز پنج مارس جان باخت. جسد او روز بعد در "تالار ستونها" در حوالی ميدان سرخ مسکو قرار داده شد و تخمين زده می شود که ميليون ها نفر به وداع او رفتند. شايع است که در ازدحام وداع با استالين صدها نفر زير دست و پا خفه شدند. با گذشته پنجاه سال از مرگ استالين، شايعات درباره او همچنان ادامه دارد. برای ديکتاتوری مثل استالين، ترک دنيا به اين سادگی غيرقابل هضم است. نظرشما چيه؟[/quote]
  3. خوب. خدا رو شكر داشتم با خودم كل‌كل مي‌كردم كه اين موج عظيم بيداري عليه خودم رو ديدم !! اگه خداي نكرده خطاب به دوستان بزرگوار اين حرفا رو مي‌زدم معلوم نبود چه بلايي سرم مي‌اومد!! در پست قبلي، عرض كردم كه براي اينكه به كسي برنخوره و حرفم مخاطب خاصي پيدا نكنه، عرضم رو به خودم بيان مي‌كنم. ولي اگه از همين مكالمه‌ي دروني هم دوستان ناراحت شدن، بنده صميمانه عذرخواهي مي‌كنم. من نظرات خودم رو عرض مي‌كنم و براساس نظرات خودم هم نتيجه‌گيري مي‌كنم. ولي اصراري بر صد در صد درست بودنش و غلط بودن نظرات ديگرون ندارم. درخصوص فرمايش برادر ميثم، من متوجه معماي شهرام اميري نشدم. منظور شما چيه؟ ---------------------------------------------- درخصوص فرمايش برادر حامد (آنتي‌وار) عزيز (كه بسيار خوشحالم كه كماكان تو سايت مي‌بينمش) بايد عرض كنم كه : 1- ببينين! اساساً ايراد در اينجاست كه شما فكر مي‌كنين ضريب نفوذ به معني كاربر دائمي بودنه. اتفاقاً برعكس. بايد شما نفوذ رو زماني ببينين كه اين رسانه‌ها، مبناي خبررساني مي‌شن. مثال مي‌زنم. در كل ايران، چند نفر فرانس 24 يا يورو نيوز رو مي‌بينن؟ ولي در فتنه‌ي 88 اين رسانه‌ها به همراه ساير رسانه‌هايي كه اخبار ايران رو پوشش مي‌دادن، بينندگان فراواني پيدا كردن و دليل اون اين بود كه اين رسانه‌ها، آلترناتيو يا رسانه‌هاي متقابل ايران بودن و اخباري رو پوشش مي‌دادن كه ايران نمي‌داد (حالا چه داخلي‌ها و طرفداران نظام، چه فتنه‌گران و چه مردم بي‌طرف). اين يه اصل ساده هست كه رسانه‌هاي عربي و غربي، هم قدرت رسانه‌اي بهتر و بيشتري نسبت به ما دارن، هم سال‌هاست كه در اين كشورها پايه و اعتبار كسب كردن و هم مقاصد خودشون رو دنبال مي‌كنن و بسيار ريشه‌دارتر از المنار يا پرس‌تي‌وي هستن و انكار اين، مثل انكار خورشيد مي‌مونه. حالا اين مسئله كه چقدر در وقايع اخير تأثيرگذار بودن، به سادگي با رصد اخبارهاي ايشان قابل فهميدن هست. اما اگر بخوايم نقش رسانه‌ها بعنوان بازوي اصلي اسمشو نبر رو ناديده بگيريم، پس بايد به علم لدني تمامي شركت‌كنندگان در اين وقايع اذعان داشته باشيم كه با علم وحي با هم در ارتباط بوده و با هم مباحث و مسائل‌شون رو به اشتراك مي‌ذاشتن! قطعاً براي مواردي كه مطرح فرمودين، نمي‌شه عدد و رقمي تعيين كرد. نه من، نه هيچ‌كس ديگه‌اي. چون حتي تهيه‌ي آمار و پرسش‌نامه و ساير موارد روش تحقيقي هم پاسخي نخواهد داد. ما حتي درمورد ضريب نفوذ رسانه‌هاي داخلي بين مردم خودمون هم نمي‌تونيم نظري بديم. كما اينكه هر سال عيد و ماه رمضون، هر شبكه موجي از گزارش‌ها رو روانه مي‌كنه كه مردم، فيلم و سريال و شبكه‌ي مورد نظر رو بهترين عنوان مي‌كنن!! پس نمي‌شه با سوال‌هاي بي‌پاسخ، اصل و اساس تأثيرگذاري اين شبكه‌ها رو رد كرد و استناد به حد بي‌نهايت كرد! فقط در اين حد مي‌تونم بگم كه وقتي رسانه‌هاي ايراني در قضيه‌ي تونس خواب بودن و هنوز وقايع مصر جدي نشده بود هم رسانه‌هاي عربي، بخصوص العربيه و رسانه‌هاي اماراتي داشتن اين وقايع رو پوشش مي‌دادن. 2- برعكس اونچه كه شما درخصوص اين كشورها فكر مي‌فرمايين، ضريب نفوذ اينترنت كاملاً در اين كشورها قابل ملاحظه هست. فكر كنم شما اين كشورها رو به ديدي دارين مي‌نگرين كه غربي‌ها نسبت به ايران دارن. يه گردش كوچك در فيس بوك و توييتر مي‌تونه پاسخ مناسبي به اين سوال شما بده. بعد هم اين نكته رو هيچ‌وقت فراموش نفرمايين. براي فروپاشي يك حكومت، نيازي به مخالفت 100%اي مردم نيست. كما اينكه مصر با 85 ميليون نفر، شايد چيزي كمتر از 8 الي 10 ميليون نفر بالكل در تمامي كشور تظاهرات مي‌كردن. در همين ميدان التحرير، چيزي بين 1 الي 2 ميليون نفر (به اعتراف صدا و سيماي خودمون) مي‌اومدن. ولي همين ميزان كافي بودن براي بحراني كردن و سقوط يك كشور. اصل و اساس براي جلوگيري از فروپاشي به سبك نرم، طبق مطالعاتي كه بنده داشتم، اقدام متقابل مردمي هست كه مي‌تونه در حفظ و دوام حكومت‌ها تأثيرگذار باشه؛ كما اينكه اگه نه دي و 22 بهمن و 13 آبان و 16 آذر و امثالهم نبود، شايد ايران هم به اين سرنوشت دچار مي‌شد. ولي حمايت مردمي بود كه باعث دوام و ثبات انقلاب‌مون شد. 3- شما واقعاً امثال مهندس موسوي و كروبي و خاتمي رو رهبران جنبش سبز مي‌دونين؟ مي‌تونم ازتون بپرسم كدوم يك از بيانيه‌هايي كه به اسم اينا نوشته شد رو اينا نوشته بودن؟ اصلاً در دولت اصلاحات، كدوم‌يك از تصميمات و دكترين‌ها و استراتژي‌ها رو اين دالتون‌ها طرح‌ريزي كرده بودن كه الان شدن سران و رهبران اين فتنه؟ فتنه كي ابتر شد؟ مگه غير از زماني بود كه نظام، دستگيري گسترده‌اي انجام داد و از حجاريان گرفته تا نبوي و ابطحي و تاج‌زاده، همه‌ي پشت پرده‌اي‌ها رو گرفت و صرفاً از اين جنبش، مشتي عروسك و ميدان‌دارهايي آشوبگر باقي موند؟ برادر من. چرا شما اينقدر نقش رهبر رو پايين آوردين؟ در كدوم يك از انقلاب‌هاي مخملي، انقلاب‌ها رهبر داشتن؟ امثال ساكاشويلي و يوشچنكو رو اصلاً‌ كي مي‌شناخت؟ همين ميرحسين موسوي رو كدوم يك از نسل سومي‌ها اصلاً اسمش رو شنيده بود؟ باز زمان جنگي‌ها كما بيش باهاش آشنا بودن. ولي كي اينقدر روشون شناخت داشت كه ما براشون نقش رهبري قائل مي‌شيم؟ بابا رهبر يعني آدولف هيتلر. يعني ژوزف استالين. يعني ولاديمير لنين. يعني امام خميني (ره). يعني فيدل كاسترو. يعني مائو. يعني يه فرد كاريزماتيك كه از پير تا جوون، اون رو مي‌شناسن و تابع نظرات و دستوراتش هستن. كسي مثل امام (ره) وقتي در 21 بهمن ماه، مي‌گه مردم! به حكومت نظامي ساعت 4:30 اهميتي ندين و بريزين به خيابون، مردم بدون اينكه فكر كنن حرفش درست يا غلطه، مي‌ريزن به خيابون و پيروزي انقلاب رو تضمين مي‌كنن (حال اينكه برخي خواص، زنگ مي‌زدن كه امام (ره) رو منصرف كنن). رهبر يعني كسي كه بيشترين بينش رو در بين اون جماعت داره (درست يا غلط) و هدايتگر اصلي مردم هست. نه اينكه شما مصطفي رو به عنوان رهبر بشناسي، چون بي‌بي‌سي فارسي گفته مصطفي تو ميليتاري خيلي بچه‌ي خوبيه و به حرفش گوش كنين!! برادر عزيز. رهبراني كه رسانه‌ها مي‌سازن، مصداق پيامبري هستن كه با پيشت مياد و با فيشت مي‌ره!! اين مدعيان و پيامبران دروغين، قدرتي بيش از رسانه‌ها ندارن و كاملاً هم مشخصه كه عروسك‌هاي رسانه‌ها هستن. همون‌طور كه به قول برادر نجف (در تاپيك 18 تير)، كروبي فتنه‌ي 88 با كروبي قبل از فتنه، زمين تا آسمون فرق داشت! يا حتي همون مهندس موسوي!! چون مشخصاً سر نخ رو ديگران دستشون گرفته بودن!! اتفاقاً اين سوال شما، خود به خوبي گوياي غيرمردمي بودن (منظور خودجوش بودن هست! والا در انقلاب‌هاي مخملي هم عامل ميداني اصلي، مردم هستن) اين وقايع هست. چرا كه مشخصاً در يك انقلاب و خيزش مداوم مردمي، مهمترين نقش از آن رهبران هست كه تصميم مي‌گيرن مردم چطور مبارزه و ميدان‌داري كنن؛ كجاها عقب‌نشيني كنن، كجاها پيش‌روي كنن و ...! وقتي شما جريان خيزش مردمي رو مثال مي‌زنين و از رهبرانش حرفي نمي‌زنين، پس تداومي هم نبايد براش در نظر بگيرين. مثال مي‌زنم. 15 خرداد 1342، يكي از عظيم‌ترين خيزش‌هاي مردمي ايران بود كه حتي سازمان ‍CIA هم اعتراف كرد كه نتونست اون رو پيش‌بيني كنه. ولي از يه صبح تا ظهر بيشتر طول نكشيد. چون جنبشي مردمي بود، ولي فاقد رهبري و رأس و نتيجه‌ي امر اين شد كه تبديل به جنبشي كور شد و به راحتي قلع و قمع گرديد. ولي همون رو بياين در قالب سال‌هاي 56 و 57 ببينين كه جنبش‌هايي به مراتب كم‌جمعيت‌تر و محدودتر، با رهبري فوق‌العاده‌اي كه انجام گرفت (چه درون كشوري كه با ياران امام و نهضت‌هاي مرتبط با ايشان بود چه خارج كشوري با رهنمودهاي امام راحل (ره) و نهضت‌هاي خارجي)، چقدر تأثيرگذار بود و در عرض يك سال چطور طومار جزيره‌ي ثبات امريكا رو پيچيد! اگر شما در رأس جنبشي، رهبري نبينين، بايد منتظر خاموش شدن زودهنگام اون باشين. در غير اينصورت، يقين بفرمايين كه اين جنبش، رهبراني داشته و دارد. رهبراني وجيه‌المله كه مي‌تونن اونقدر تأثيرگذار باشن كه مردم گوش به فرامين‌شون بدن. 4 و 4پريم- اين سوال‌تون غلطه. چون مبنا و فرض‌تون غلطه. شبكه‌ي الجزيره تا آخرين روز، اخبار ايران رو هم‌راستا با ساير شبكه‌هاي عربي و غربي، عليه ايران موضع‌گيري مي‌كرد. حالا نه مثل العربيه كه شمشير رو از رو بسته بود. دقيقاً به سبك الجزيره كه سال‌هاست باهاش مشكل داريم. وقايع جنگ 33 روزه هم دقيقاً در راستاي ماهيت اين شبكه بود. ولي دليل بر اين نيست كه ماهيت اين شبكه، اسلاميه و طرفدار مقاومت. كما اينكه اين شبكه، بزرگترين پوشش دهنده‌ي اخبار، عمليات‌ها و بيانيه‌هاي القاعده هم هست!! پس باز دليل نمي‌شه شبكه رو به بن‌لادن منسوب كنيم. شما مي‌دونين كه تقريباً تمامي اخباري كه ايران درخصوص مسائل فلسطين، در اينهمه سال مي‌گرفت، از خبرگزاري‌هاي فرانسه بوده؟ تازه تقريباً 3 ساله كه يه عرب (خالد سعيده؟ چيه اسمش؟ يادم رفته.) و يه تيم نصفه و نيمه‌ي خبرگزاري رو در غزه فقط مستقر كرده و جالب اينكه اون‌ها هم باز به رصد اخبار مشغولن!! مثل خبرنگارهايي كه سر جنگ 33 روزه مي‌فرستاديم لبنان و اونا واسه ما، اخبار شبكه‌هاي عربي رو رصد مي‌كردن و به اسم صدا و سيماي خودمون، تحويل‌مون مي‌دادن!!! ولي آيا اين دليل مي‌شه كه فرانسوي‌ها، عاشق موضوع فلسطين و طرفدار مقاومت و ضد اسرائيلي باشن؟ قطر كاملاً به دنبال ايجاد نقشي جديد براي خودش در دنياي اسلام هست و حتي مي‌بينيم دست به كارهاي بزرگي مي‌زنه و ميزباني جام جهاني رو با كلي خرج، به خودش اختصاص مي‌ده. رسانه‌هاي اون هم دقيقاً همين سياست رو دنبال مي‌كنن و تلاشش براي به دست گرفتن مسئله‌ي فلسطين هم در همين راستا هست. بحث طولاني‌ترش بماند براي تاپيك‌هاي مناسب‌تر. 5- اين سوال شما هم غلطه، چون با پيش‌فرض و پيش‌داوري مطرح شده. شما از روز اول هم بيشترين مانور رو روي اين اخوان‌المسلمين مي‌دادين و حتي به مصاحبه‌هاي خود اين باباها هم توجه نمي‌كردين كه رهبري و تأثيرگذاري اخوان رو منكر مي‌شدن و حتي اسلامي بودن جنبش رو هم انكار مي‌كردن و مي‌گفتن ما هم مثل بقيه‌ي گروه‌ها داريم اعتراض مي‌كنيم! وقتي شما اين پيش‌فرض رو داشته باشين كه سرنخ اين وقايع، دست اخوان‌المسلمينه، تمامي اين وقايع از نماز جمعه شروع مي‌شه (حرفي كه صدا و سيما مي‌زنه و با نظارتي ساده بر روي اخبار شبكه‌هاي غيرايراني، مثال نقض اين موضوع به سادگي مشخص مي‌شه) و اسلامي بودن اين تحركات، قطعاً به نتيجه‌اي جز اين هم نخواهيد رسيد. 6- بيداري اسلامي، امري بود كه در ايران عزيز اتفاق افتاد. نه قابل انكار بود، نه قابل تغيير و تحليل، نه قابل انحراف!! مگر حمايت امريكا و اروپا از جنبش‌هاي مردمي در ايران در اوايل كار نبود؟ مگه حمايت دائمي بي‌بي‌سي فارسي با پوشش اخبار انقلاب و حتي قرائت اعلاميه‌هاي حضرت امام (ره) (كه بشدت مورد انتقاد شاه و ژنرال‌هاش بودن و دائماً اين موارد رو به سفير انگلستان تذكر مي‌دادن و پاسخ مي‌شنيدن كه بي بي‌سي، يه رسانه‌ي مستقله و خارج از كنترل دولت هست) نبود؟ ولي حركت مردم چيزي نبود كه بشه ذيل اين موارد تعريفش كرد. رهبري جريان مشخص بود. حركت و شعارها مشخص بودن! حتي مجموع گروه‌هاي ماركسيست يا شبه ماركسيست هم نمي‌تونست ذره‌اي در اصل و اساس و خواسته‌هاي انقلاب تزلزل و انحراف ايجاد كنن و نتيجه هم چيزي شد كه ديديم. حالا اگه ما هنوز بعد از 32 سال، در مدل حكومتي خودمون هم با مشكل مواجهيم و نتونستيم مدل‌ حكومتي‌مون رو تبيين كنيم يا نواقصش رو برطرف كنيم، اين مسئله‌ي ديگري هست كه اتفاقاً در تاپيك تحولات مصر، عنوان شد و برادر نجف، توضيحات بسيار مفيدي درخصوص اون ارائه فرمودن كه توصيه مي‌كنم دوستاني كه اون رو مطالعه نفرمودن، از طريق [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=14140&postdays=0&postorder=asc&start=150]اين لينك[/url] حتماً اون رو مطالعه فرموده و از اين فرمايشات استفاده ببرن. ولي نواقص ما، دليل بر اين نيست كه حركت و خيزش‌مون اسلامي نبوده. كما اينكه امور و عملكرد اسلامي، از سياست‌ داخلي‌مون گرفته تا امور خارجه، تماماً از اين امر حكايت مي‌كنه و چيزي نيست كه صرفاً تبليغاتي و مستند به حرف باشه! 6پريم – اين سوال شما، پاسخ مبسوطي داره كه اگه اجازه بدي فعلاً ازش گذر مي‌كنم و مي‌ذارم براي تاپيكي مناسب‌تر. منتظر مي‌مونم اين وقايع نتيجه‌اش مشخص بشه كه سر بديهياتي كه من اون رو بديهي مي‌دونم (و شايدم غلط فكر مي‌كنم) با هم بحث نكنيم و مستقيماً بپردازيم به اصل و اساس اين قضيه. تا اون روز، هرگونه بحثي در اين مورد، منجر به گستردگي و پراكندگي بحث خواهد شد و بي‌نتيجه خواهد بود. 7- اين فرمايش شما كمي عجيب هست. چرا كه من نقدي رو وارد نكردم. صرفاً تبيين شرايط كردم. اگر هم رسانه‌هاي خودمون رو متهم به دروغ‌گويي مي‌كنم، چون دروغ رو مي‌بينم و اين، نقد نيست! خدمت دوستي داشتم عرض مي‌كردم. خدمت شما هم مي‌گم. همين شهر بنغازي (يا بن قاضي يا هرطور ديگه كه نوشته مي‌شه) رو ايران از روز اول داشت مي‌گفت كه تحت اختيار كامل مردم هست (و صد البته خبرش هم رصد شده بود!). بعد هم در اين چند روزه، همه‌اش داره از تسلط 70%اي و اشغال شرق ليبي سخن مي‌رونه. حال اينكه همين روز گذشته كه داشتم شبكه‌هاي مختلف رو رصد مي‌كردم، درگيري‌‌هاي زنده‌ي اين شهر رو بين نظاميان و پليس اين شهر و مردم كه بصورت يه نيمچه جنگ شهري شده بود رو داشت نشون مي‌داد!! ولي كماكان به نفع ايران نبود كه اين رو نشون بده و بيشتر همه‌چيز آروم و تحت تسلط مردم نشان دادن، مد نظر تهران هست تا پوشش حقيقي اخبار!! اين چيزي هست كه من ازش به عنوان دروغ رسانه‌‌اي ياد مي‌كنم! يعني مردم رو بلانسبت نافهم و بي‌عقل فرض كنيم و به جاي اخبار واقعي، اخبار گزينشي به خوردشون بديم با هزاران شعار!! يعني مردمي كه فتنه‌ي 88 رو خيلي جلوتر از خواص درك كردن و فهميدن، قادر به فهميدن ماجراها در كشورها نيستن و صدا و سيما بايد به مردم اين رو بقبولونه؟ ما حتي نميايم مثل شبكه‌هاي عربي رفتار كنيم و اخبار گزينشي‌مون رو كامل نشون بديم! مثلاً اونا اگه مي‌اومدن تجمع 10 نفر تو تهران رو پخش مي‌كردن، بعد زد و خورد‌هاشون رو هم نشون مي‌دادن! فرارا و آرامش‌هاي نسبي رو هم نشون مي‌دادن و ...!! ولي ما چيكار مي‌كنيم؟ يه حرفي رو كه مي‌زنيم، قرآن ناطق فرض مي‌كنيم و ديگه هيچ خبر متناقضي رو نشون نمي‌ديم!! اين چيزي هست كه من بهش انتقاد داشته و دارم و اصلاً هم اسمش رو نقد نمي‌ذارم! چون فريب و دروغ، نيازي به نقد نداره. جنگ رواني عليه مردم همراه با نظام و اسلام و انقلاب، توجيه‌پذير نيست! 8- بله. داريم. بهترين مثالش هم عراق و لبنان هست كه در لبنان، ناموفق و در عراق، موفق بوديم. ساير موارد هم بيشتر به طرح شبيه بود تا عمل! اما علت اصلي كه در عراق موفق بوديم، اولاً ضعف مفرط ساختار سياسي اون كشور و ثانياً وابستگي شديد عراق به ايران و ثالثاً ... (خودتون بهتر مي‌دونين اين سه نقطه چيه) هست كه باعث شده ما در عراق، موفق‌تر باشيم. البته شرايط لبنان الان يكم تغيير كرده (و البته هنوز چيزي مشخص نشده). ولي منظور، قبل از اين مورد بود. ---------------------------------------------- خدمت برادر نجف عزيز هم (ضمن عرض سلام و خسته نباشيد) بايد عرض كنم كه : البته آسمون و ريسمون بافتن، تنها هنر من هست. ولي بعد از يكم سن و سالي كه از خدا گرفتيم و يكم عقل و هوشي كه شامل تمامي بندگان خدا، منجمله حقير هم شده، تشخيص دروغ از راست و بازي و جنگ رسانه‌اي از اطلاع‌رساني، يكم خيلي برام سخت نيست ديگه بزرگوار. قطعاً صدا و سيمايي‌ها، اخبار بهتر و متقن‌تري نسبت به بنده داشته و دارن. كارشناسان اون هم بعضاً (نه همه! چون برخي رو شناخت دارم و از سطح سوادشون آگاهم و اتفاقاً برام جالبه كه كسي مثل دكتر فياض رو با آقاي ... به عنوان كارشناس هم‌طراز مي‌كنن!!!) افراد بسيار فكور و پرقدرت در زمينه‌ي تحليل و بررسي و باسواد و با اطلاعات هستن و شكي هم در اين نيست كه حقير، كوچكترين مخرج مشتركي با ايشان ندارم كه بخوام حتي قابليت قياس با اين دستگاه عريض و طويل داشته باشم. لكن هيچ‌وقت ادعا نكردم كه دارم براي ملت ايران، نسخه‌ي واحد مي‌پيچم و هرجا هم كه حرف زدم، نظر خودمو گفتم و نتايج تحقيقات و مطالعات نداشته و بي‌ارزش خودم رو بيان كردم و بيشتر از اين هم نبوده و نيست. پس به عنوان يه شهروند عادي، اين حق رو براي خودم قائلم كه خبرها رو كسب كرده، تحليل كرده و در جمع‌هاي دوستانه‌اي كه حضور دارم، به عنوان يه شيرين‌زباني بچه‌گانه اون رو بيان كنم. اگر اشتباه مي‌كنم، بفرمايين. ولي بالكل خيزش ضد استعماري و اسلامي كه صدا و سيما بهش اشاره مي‌كنه، خيزشي هست كه عليه امريكا و اسرائيل و به نفع اسلام درش شعار داده مي‌شه و موضع‌گيري مي‌شه! پس اگه به قول شما، اينا اين شعارها رو ندادن كه روشون موضع‌گيري و حساسيت به خرج داده نشه، پس اولاً مؤيد عرض بنده درخصوص دروغ‌گويي رسانه‌هاي ما هست و ثانياً بايد علم غيب داشت كه اين نظر رو (خيزش اسلامي و ضد استعماري) داشت. چرا كه اگه مثلاً شما نفرمايي طرفدار كدوم تيم هستي كه تو جمع، دردسر بوجود نياد، من نمي‌تونم بگم شما مثلاً پرسپوليسي هستي!! حتي اگه شما رو بشناسم هم زدن اين حرف غيرمنطقيه. چون ديگرون كه شما رو نمي‌شناسن! پس دليلي براي اين حرفم نيست و بيشتر خودمو ضايع مي‌كنم!! غير اينه؟ هر گروه، تجمع، جنبش و انقلابي رو هم از روي ايدئولوژي‌ها، شعارها و تصميماتش مي‌شناسن! پس مثلاً اگه شما يه گروه اسماً ماركسيست باشي و شعارهاي ماركسيست‌ها رو بدي كه ماهيت اسلامي‌تون مشخص نباشه، منطقاً نمي‌شه اسم جنبش‌تون رو اسلامي گذاشت! چون شعارهاتون ماركسيستيه! بايد روزگار بگذره و نقاب از چهره بردارين تا معلوم شه حركت اصلي‌تون ماركسيستي نبوده و اسلامي بوده. پس با استناد به همين فرمايش شما هم مي‌شه نتيجه گرفت كه اينكه آقايون مي‌فرماين جنبش اسلامي و ضد امريكا و اسرائيلي، حداقل در ظاهر كه وجود خارجي نداره. من به فرمايشات رهبر عزيزمون دقت كردم. ولي اولاً اين مباحث، خيلي قبل‌تر از فرمايشات رهبرمون در دهمين يا يازدهمين‌روز وقايع مصر بود و ثانياً موضوع عرضم، دروغ‌پردازي رسانه‌هاي ما بود و تلاششون براي تلقين يك موضوع. امر ولايت‌پذيري، به معني اين نيست كه دقيقاً مثل رهبرمون فكر كنيم، بلكه موضوع اطاعت از فرامين رهبري، حتي با وجود اختلاف نظرات هست. كما اينكه شايد خود شما هم در تك و توك مواردي هم‌فكر با رهبرمون نباشين. ولي همين كه رهبري دستوري بدن، خودتون رو ملزم به اطاعت از ايشان مي‌كنين. مثل ماجراي فتواي ايشان درخصوص اصحاب و ياران و همسران رسول‌الله (ص) كه شايد به مذاق خيلي از شيعيان خوش نيومد، ولي همه‌ي ما بايد اون رو اطاعت محض كنيم. چون عقل رهبرمون بيشتر از ما مي‌رسه و صلاح و مصلحت ما و اسلام و ايران رو بيشتر از من و شما مي‌خوان. ولي من اين حق رو براي خودم قائلم كه به داشته‌ها و اطلاعات و افكار و تحليل‌هايي كه از اين ور و اون ور بدست ميارم هم متكي باشم و سعي كنم فكر رو در خودم نكشم (حتي اگه به نتيجه‌ي غلط برسم كه اين غلط بودن هم با بيان تفكراتم و بحث و بررسي بدست مياد؛ نه با سكوت). اما درخصوص قسمت دوم فرمايشاتتون، من نمي‌تونم صرفاً با احتمالات، نظرياتم رو تبيين كنم. كما اينكه اگه با اين فرضيات باشه، فرضيات بيشتري هم مطرح مي‌تونم بكنم (حتي در ايران كه به دوستي گفتم و البته پاسخ ايشان هم شنيدني بود). من دارم داشته‌هاي فعلي رو عرض مي‌كنم و اميدوار هم هستم كه اشتباه فكر كرده باشم و به قول شما، بيداري اسلامي با اين كيفيتي كه مي‌فرمايين رو نظاره‌گر باشم. من قطعاً نفعي نمي‌برم كه اين جنبش‌ها، مردمي نباشن و مثلاً دست‌ساز غرب براي رسيدن به اهدافي خاص باشن. اتفاقاً از خدا هم هست همچين وقايعي اتفاق بيافته و اسلام، بيدار بشه و مسلمون‌ها، قدرت حقيقي خودشون رو بشناسن. ولي مستندات و اسناد و مداركي كه مي‌بينم، متأسفانه نقيض اين مسئله هست. ولي به قول شما، هر اتفاقي مي‌تونه بيافته و هيچ‌چيزي محال نيست. متأسفانه برنامه‌ي راز رو هم نديدم. پس نمي‌تونم درخصوص اين قسمت از فرمايشات شما، نظري بدم. ممنون از تذكرات سازنده‌تون.
  4. زماني كه درخصوص اقدام ناجوانمردانه‌ي صدا و سيما و رسانه‌ها و خبرگزاري‌هاي داخلي خدمت دوستان هشدار مي‌دادم، هنوز خيلي از اين وقايع اتفاق نيافتاده بود! تازه داشت تحولات مصر اتفاق مي‌افتاد! همون زمان، نسبت به خطر بزرگ فريب خودي‌ها و باور دروغ‌هاي خودي‌ها هشدار دادم و امروز مي‌بينم كه بطرز بسيار جالبي درگير دروغ‌هاي ساخته و پرداخته‌ي خود شديم! هم خود دروغ گفتيم (دروغ واژه‌ي مناسبي نيست! مي‌نويسم جنگ رسانه‌اي؛ منتها عليه ملت خودمون!!!)، هم خود دروغ رو باور كرديم، هم براساس اين دروغ، اومديم تحليل نوشتيم، هم خودمون ضد تحليل رو ارائه كرديم، هم براش تاكتيك در نظر گرفتيم، هم ضد تاكتيكش رو پيش‌بيني كرديم، هم استراتژي ريختيم و قص علي هذا ...!!! اين داستان، به طرز عجيبي من رو ياد داستان ملا نصرالدين مي‌اندازه كه براي فريب بچه‌ها، خبر از آش دادن در كوچه‌ي بقلي رو داد و بعد، خودش به هواي آش، راهي كوچه‌ي بقلي شد. برادر ميثم گرامي. اين سخن از شما بعيد بود. براي اينكه به هيچ‌يك از دوستان برنخوره، كل‌كلي به شيوه‌ي مجانين اسكيزوفرن (شيزوفرن) با خودم انجام مي‌دژم به شرح ذيل : به قول دوستان، تاكنون تحركات اسلامي مشاهده نشده! خدا بگم چكارش كنه صدا و سيماي ما رو كه هروقت مي‌خواد خبر اين وقايع رو بده، اولش رو با يه اذان شروع مي‌كنه و بعد به نماز و Down with America مي‌رسه و بعد واژه‌ي گنده‌ي «بيداري اسلامي – عربي» رو مياره و امر رو به ما مشتبه مي‌كنه كه دنياي اسلام بيدار شده و به قول برخي دوستان، امپراطوري اسلامي در حال تشكيله! همين هست كه بعد ميايم تحليل مي‌كنيم كه خوب! حالا كه دنياي اسلام بيدار شده، مرحله‌ي بعدي تشكيل مقاومت اسلامي عليه اسرائيله. بعد مي‌گيم خوب با اين حساب، چرا امريكا جلوي اين انقلابا رو نمي‌گيره كه مقاومت اسلامي تشكيل نشه؟! بعد ميايم تحليل مي‌كنيم كه بله! امريكا از فشار اسرائيلي‌ها به تنگ اومده و قصد تنبيه‌اش رو داره. بعد ضد تحليلش رو ارائه مي‌ديم كه عجب! اگه اسرائيل نابود بشه كه ديگه امريكايي وجود نداره. پس با همين دور باطلي كه خودمون بوجود آورديم، حسابي خودمون رو سركار مي‌ذاريم و از يه نكته‌ي خيلي خيلي خيلي ساده باز مي‌مونيم كه : «اخوي! جنگ رسانه‌اي آداب و رسومي داره كه اولينش شناخت جبهه‌ي جنگ، دوم شناخت طرفين جنگ و سومين اصل، شناخت شيوه‌هاي جنگ رسانه‌اي هست!». وقتي ما در يك جنگ رسانه‌اي كه اتفاقاً اصلاً تبحر نداريم كه هيچ، موجبات تمسخرمون رو هم فراهم مياريم ميايم با دروغ همه‌چيز رو پيش مي‌بريم و حتي قدرت جريان سازي نداريم و از همه بامزه‌تر اينكه اين جنگ رو در زمين خودمون و عليه ملت خودمون براه مي‌اندازيم، نتيجه‌اش اين مي‌شه كه از علماي خودمون گرفته تا تحليل‌گران ما، همه و همه وهم برشون مي‌داره كه اين تحولات به چه سمت و سويي داره مي‌ره و حسابي با دمشون گردو مي‌شكنن!! بعد مي‌گيم اگه اين تحولات، خيزش مردميه، پس رهبرانش كو؟ مي‌گيم روش كليك راست كردن، رفتن رو گزينه‌ي Properties و گزينه‌ي Hidden رو انتخاب كردن! چرا؟ چون لابد مي‌ترسن كشته شن! بعد مي‌گيم خوب قضيه‌ي فيس بوك و توييتر چيه؟ مي‌گيم اينا بازي‌هاي رسانه‌اي غربه! بعد مي‌گيم پس نقش العربيه، دوبي اسپورت!!!!، بي‌بي‌سي فارسي، صداي امريكا، دوويچه وله، فرانس 24 و ... چيه؟! مي‌گيم كو؟ كجا؟ بعد مي‌گيم نقش شبكه‌ي الجزيره چيه كه ما داريم اخبار اون رو رصد مي‌كنيم و عيناً‌ به خورد ملت خودمون مي‌ديم؟‌ مي‌گن الجزيره شبكه‌ي خوبيه! جنگ 33 روزه رو هم از اون رصد مي‌كرديم و خبر مي‌داديم! بعد مي‌گيم خوب! الجزيره كه مال قطره! پارسال هم حسابي تو كاسه‌ي ما گذاشت و به نفع جنبش سبز وارد شد! مواضع ضد ايراني و گاها ضد اسلامي‌اش هم كه زبانزد خاص و عامه! اصلاً هم اسلامي نيست! پس قضيه چيه؟!! اينجاست كه مي‌گيم اصلاً گور باباي الجزيره! جنبش اسلاميه! چون مردمش نماز مي‌خونن، الله اكبر مي‌گن، مسلمونن و ...!! بعد مي‌گيم اصلاً قبول! جنبش اسلاميه! مگه حكومت‌ها غيراسلامين؟ حالا تونس و مصر يه حرفي! مگه ليبي غيراسلاميه؟ مگه مثل حكومت محمدرضا، اسلام در خطر افتاده كه دم از جنبش و انقلاب اسلامي مي‌زنيم؟ مگه در يمن يا اردن يا بحرين، اسلامي به خطر افتاده؟ اگه منظور، بي‌حجابي و اينهاست، چرا برداران عرب ما دارن نهايت استفاده رو مي‌برن؟ نه تنها اعتراضي نمي‌كنن، بلكه حسابي حال هم مي‌كنن از اين وضعيت؟ اصلاً انگيزه‌ي خيزش اسلامي چيه اين وسط؟ ميان مي‌گن آها! اصلاً جنبش اسلامي نيست! بيداري عليه استكبار جهانيه! پس مي‌پرسيم حالا قضيه‌ي ليبي چيه كه مثلاً ضد استكباره؟ اينجاست كه مي‌گيم «ها!! ربط ليبي به استكبار اينه كه امريكا چند ساليه تبادلات اقتصادي با ليبي داره!!! (كشف جديد صدا و سيما!!)!!! تازشم! الان مردمو دارن با گلوله‌هاي غربي سركوب مي‌كنن!!! بعد مي‌گيم مگه رو گلوله‌هاي غربي نوشتن «به مردم شليك شود» يا «در ميدان‌هاي جنگ استفاده نشود»؟!!! اينجاست كه دوباره مي‌رسيم به اين نكته كه نخير! اصلاً اين جنبش سر تا پا اسلامي، خودجوش و مردميه و اگه هم رهبرانشون ديده نمي‌شن، اصلاً ربطي به بيداري مردمي نداره! اينا ملت غيور تونس، مصر، بحرين، اردن، يمن و ليبي هستن كه عليه حكام خودكامه‌ي منطقه شوريدن! الان هم مي‌خوان حكومتي اسلامي تشكيل بدن!! نمي‌ذارمم سوال بعدي رو بپرسي! چون لابد مي‌خواي چوب لاي چرخ بذاري و بگي پس چرا همين كه حضرت رأس حكومت فرار مي‌كنه، مردم خودجوش آزادي‌خواه اسلام‌خواه ضد استكبار بيدار عرب، مي‌رن خونه‌هاشون؟!! هههه!! مگه نماز جمعه‌ها رو نديدي كه امروز اخبار نشون مي‌داد ميليون‌ها!!!! نفر جمع شدن و سقوط ادامه‌ي حكومت‌هاي تونس و مصر رو طلب مي‌كردن؟ ها؟ چي؟ شعارهاشون اين نبود؟ شعار رو ولش كن! مگه نديدي تلويزيون با دو نفر داشت مصاحبه مي‌كرد و اونا مي‌گفتن ما مي‌خوايم ادامه‌ي حكومت‌هاشون هم برن؟ ها؟ لابد الانم مي‌خواي بگي مصاحبه‌ها رو هر شبكه‌اي براي منويات شخصي و اهداف سياسي خودش تهيه مي‌كنه؟! آره؟! نخير! ما كه نمي‌خوايم زبونم لال مردم خودمون رو گول بزنيم و جريان رو وارونه نشون بديم؟!! ها؟ چي؟ من كه نذاشتم سوال بپرسي! ولي حالا كه پريدي وسط، بگو ببينم چي مي‌گي!! من مي‌گم اصلاً حرفات درست! مردم تو نماز جمعه ميليوني اومدن و خواستن بقاياي حكومت برن! پس چرا مثل جنبش ضد مبارك و ضد بن علي، جريان ادامه‌داري براه ننداختن و همين دو ساعته، همه‌چيزو تموم كردن و تشريف بردن خونه‌هاشون؟!! اينجاست كه به اين نتيجه مي‌رسم بالكل بحث كردن با خودم بي‌فايده‌اس! چون يه مغرض هستم كه همه‌اش ايراداي بني اسرائيلي از اين بيداري اسلامي – عربي مي‌گيرم كه به استكبار و جهان غرب كمك كنم كه از اين انفعال بيان بيرون و سعي كنن پايگاه‌هاي از دست رفته‌شون!!!! در منطقه رو دوباره با توطئه بدست بيارن!! -------------------------------------------- اينجاست ميثم جان كه به نتيجه مي‌رسيم قسم حضرت عباس (ع) رو باور كنيم يا دم خروس رو. ولي از اين بحث كه بگذريم، حتي با فرض اينكه جنبش‌هاي مقاومت تشكيل بشه، باز هم دليل بر به خطر افتادن اسرائيل نيست! گاهي ما مقاومت رو با جنگ اشتباه مي‌گيريم و يادمون مي‌ره بين نفوذ و دفاع، زمين تا آسمون فرق هست. بهتره وارد اين بحث نشيم. چون الان گفتنش بي‌فايده‌اس و فقط باعث تحريف بحث اصلي مي‌شه. ولي خدمت برخي از دوستان، درخصوص احتمال مسلح شدن نيروهاي مقاومت منطقه، نكات لازم رو عرض كرده‌ام و اگه شما هم دوست داشته باشين، در پيام خصوصي درخدمتتون خواهم بود.
  5. mostafa_by

    خاورمیانه جدید !

    برادر ميثم عزيز. احتمالاً يا ايراد از گيرنده‌هاي شما و برادر مجيد گرامي هست كه منظور حقير رو درست نگرفتين، يا از طرز نوشتار بنده كه مطلب رو بد رسوندم. من هيچ كس رو متهم و تخريب نكردم. نظرم رو هم وارد ماجرا نكردم. عرض من بسيار ساده‌اس. تفاوت بسيار روشني بين «نگاه خوشبينانه» و «خوش‌خيالي و ظاهربيني» وجود داره. عرض من دقيقاً اين بود : «... يكي با خوش‌بيني و ديگري بدبيني (شايدم واقع بيني) قضيه رو تحليل مي‌كنه». اگه اينطوره، الان برادر اپرا هم بايد از من حسابي شاكي شه كه به من گفتي بدبين و تخريبم كردي! تفاوت هم در فرمايشات اين دو دوستمون صرفاً نيست. نمونه‌هاي بسيار مشخصي در اين دو ماهه ديديم كه كمي تفكر، ما رو به هدف راهنمايي مي‌كنه. در حال حاضر و بخصوص با پمپاژ ناجوانمردانه‌ي خبري رسانه‌هاي داخلي و جنگ عظيم رسانه‌اي عليه ملت خودمون!!!!، اينطور قلمداد شده كه خيزش عظيم اسلامي در جهان عرب اتفاق افتاده! شعارها اسلاميه! اهداف اسلاميه! غرب هم تماماً پشت سر ديكتاتورها ايستاده و ناراحته كه دارن سقوط مي‌كنن! رسانه‌هاي غربي هم از ديكتاتورها حمايت مي‌كنن!!! همه هم از انقلاب ايران الگوبرداري شده!! خوش‌بيني به اين حد رسيده كه مهندس سعيد قاسمي مي‌فرماين اگه انفعال و عدول از شعارهاي (به قول ايشون) آقا روح‌الله نبود، اين انقلاب‌ها حداقل 10 سال قبل انجام مي‌گرفت و قطعاً تمامي اين انقلاب‌ها، برگرفته و الهام گرفته از انقلاب اسلامي ايران هست. از طرف ديگه، نگاه ديگري هست كه اين جريانات رو از خيلي قبل‌تر دنبال كرده و هنوز هم ادامه‌دار مي‌بينه. بطور مثال، بنده‌ي حقير و جناب واريور، يك ماه و يك هفته‌ي پيش، سقوط مصر و ليبي رو پيش‌بيني كرده بوديم؛ حال اينكه در اون زمان، تازه تحولات تونس به نتيجه رسيده بود و به قول دكتر عباسي، آنفولانزاي تونسي به راه نيافتاده بود (اساساً دكتر عباسي هم عاشق نام‌گذاري بر روي جريانات هستنا!!). چون يه جريان به هم پيوسته مشاهده مي‌شد كه هنوز هم ادامه‌داره (در بحث خصوصي، ادامه‌ي ماجرا رو خدمت برخي دوستان عرض كرده‌ام). علي اي حال، من نظر شخصي‌ام رو بيان نكردم و دخالت ندادم. صرفاً گفتم چون اين دو بحث، از دو ديدگاه مختلف صورت مي‌گيره، تا قيام قيامت هم نتيجه نداره. همين. ------------------------------------------------------------ برادر ميثم گرامي. ببينين. زماني مي‌تونين بفرمايين حركت خودجوش بوده كه حقيقتاً خودجوش بوده باشه! اين خودجوشي، مثل ادعاي مهندس موسوي مي‌مونه كه ادعا مي‌كنه جنبش سبز، يك جنبش خودجوش هست! بعد مي‌گيم خوب پس نقش بي‌بي‌سي فارسي و صداي امريكا و راديو اسرائيل و راديو فردا و رسانه‌هاي غربي و فيس‌بوك و توييتر و سخنان وزراي امور خارجه و رؤساي جمهور غربي چيه در اين خودجوشي؟ به عبارت بهتر، درخصوص جنبش سبز نمرديم و معني خودجوشي رو هم فهميديم! اين تحولات هم دقيقاً به همين اندازه خودجوشه بزرگوار. اگر دوست دارين، مي‌تونين تاپيك «سقوط دولت تونس» و سپس «سقوط دولت مصر» رو مطالعه بفرمايين‌ (در مبحث اخبار تحليلي). در اونجا، پاسخ مبسوط شما داده شده؛ چه درخصوص موج و موج‌سواري و چه درخصوص كنترل يا خروج از كنترل. ------------------------------------------------------------ راستي مجيد جان. نظر شخصي من اينه كه اگه اون پيش‌فرض رو از ذهنت پاك كني و فرض كني اين وقايع داره در مثلاً‌ هندرواس يا گواتمالا اتفاق مي‌افته و صرفاً مصداق‌يابي بفرمايي، مي‌بيني بيشتر از اونچه كه فكرش رو مي‌كني مؤلفه‌ها با هم تطابق دارن. منتهاي مراتب چون پيش‌داوري و قضاوت و جانبداري رو وارد قضيه فرمودي، اين موارد رو بهش دقت نكردي. بطور مثال، در صفحه‌ي سوم تعريفي از انقلاب رنگي داشتي كه ...! بگذريم. در پايان از تمامي دوستاني كه به نحوي از انحاء از عرايض بنده رنجيده‌ان، عذرخواهي مي‌كنم.
  6. mostafa_by

    خاورمیانه جدید !

    به نظر من بحث برادران اپرا و مجيد تا سال ديگه هم ادامه پيدا كنه بي‌نتيجه خواهد بود. چون دو نگاه مختلف دارن يك مسئله‌ي واضح رو مورد تحليل قرار مي‌دن. نگاه اول، جريان محور هست و مسير تحركات رو دنبال مي‌كنه. نگاه دوم، شعارمحور هست و به دنبال مسائلي چون الگوگيري از انقلاب اسلامي و خيزش اسلامي و غيره و غيره هست. درخصوص درستي يا نادرستي هيچ يك از دو نگاه حرفي نمي‌زنم؛ گويي كه نظرم كاملاً مشخصه. ولي اين بحث، تا قيام قيامت هم ادامه پيدا كنه نتيجه‌اي حاصل نمي‌شه. چون اين دو نگاه، نقطه‌ي مشتركي ندارن. يكي با خوش‌بيني و ديگري بدبيني (شايدم واقع بيني) قضيه رو تحليل مي‌كنه و دو نظر كاملاً‌ متضاد رو شاهد هستيم. پس بهتره دوستان رو به صبر و حوصله دعوت كنيم و خيلي زود، صحت و عدم صحت اين دو نگاه رو به نظاره بنشينيم. در آينده‌اي بسيار نزديك، مشخص خواهد شد كه اين تحركات و تحولات، خيزش اسلامي جهان عرب هست يا طرح و نقشه‌اي فوق‌العاده از جهان غرب. آينده‌اي نزديك، روشنگر همه‌چيز خواهد بود. فقط اندكي صبر لازمه. ------------------------------------------- فقط يه توصيه خدمت تمامي دوستان دارم و اون اينكه خيلي جو اسلامي بودن اين خيزش‌ها نگيردشون! به مذهب اينا كاري نداشته باشين. به شعارها و خواسته‌ها و رهبران حقيقي و حاميان و رسانه‌هاي مبلغ‌شون بيانديشين و ببينين چي مي‌گن و چي مي‌خوان! اگه به اسلام اسمي باشه، جنبش سبز سال گذشته هم توش پر بود از بچه مسلمون اسمي و شناسنامه‌اي. تازه شعارهاشون هم اكثراً اسلامي بودن! از الله اكبر و يا حسين گرفته تا استفاده از آيات و احاديث و نماز جمعه و چنين و چنان!! در مقام شعار و ظاهر، بايد جنبش سبز رو هم خيزشي اسلامي بدونيم!! تنها توجه به اصل و اساس و خواسته‌هاي حقيقي اين جريان بود كه ما رو به نتيجه رسوند كه اين جبش، امريكايي هست. والا شايد اگه يه عرب بي‌طرف شرايط رو مي‌ديد، كاملاً بر اسلامي بودن و موج اسلامي اين جنبش، صحه‌ مي‌گذاشت!! اي كاش ما مسلمونا اينقدر ظاهربين نباشيم!
  7. mostafa_by

    بزرگترين قدرت نظامي قرن 20؟

    با تشكر از تمامي دوستان بابت شركت در بحث. بنده، عمده‌ي عرايضم رو، چه در گذشته و چه در حال حاضر در اين تاپيك عرض كرده‌ام و تقريباً عرض جديدي ندارم. ولي به احترام مشاركت دوستان در بحث، عرايضي چند تقديم حضور دوستان مي‌كنم. جناب [b]Stuka[/b] عزيز. من خوشحال مي‌شم كه بتونين تجميع مناسبي از آمار تلفات دو طرف به ريز ارائه بدين. بيشتر آمار انهدام تجهيزات زرهي شوروي توسط آلمان نازي نه به خاطر ضدتانك‌ها و تانك‌هاي ايشان، بلكه بخاطر بمباران‌هاي بشدت گسترده‌ي هوايي (علي‌رغم فرمايش يكي از دوستان در همين تاپيك كه فرموده بودن نيروي هوايي آلمان در شوروي حضور چنداني نداشت!!) بود. والا همانطور كه عرض شد، تا قبل از ورود تايگر 2، نيروي زرهي شوروي دست بالا رو داشت. اون آمارهاي بيشتر افسانه‌اي هم كه به ازاء هر تانك، مثلاً 50، 60 تا تانك رو نابود كردن بيشتر تبليغاتي هست. والا آمار كلي توليدات، انهدامات و تأثيرگذاري‌ قدرتمندترين تانك آلمان؛ يعني تايگر 2 كاملاً مشخصه و اتفاقاً برادر سعيد در گذشته درموردش مقاله در صفحه‌ي اول سايت گذاشته بود كه با گشتن در آرشيو سال 2007، مقالات خوبي در اين مورد مي‌تونين پيدا بفرمايين. درخصوص نبردهاي هوايي، علت در همون لينك‌هايي كه براتون قرار داده شد هست. شوروي بسيار ديرتر به نيروي هوايي مناسبي دست پيدا كرد و از ضعف و كمبود خلبان‌هاي مناسب و ماهر رنج مي‌برد. مثال مي‌زنم. در جنگ ايران و عراق، بخشي از برتري‌هاي هوايي ما در سال‌هاي ابتدايي، مربوط به تجهيزات مناسب و بخش عمده‌ي اون، خلاقيت و توان بالاي عملياتي خلبانان غيور ايراني بود كه باعث خلق حماسه‌هايي بي‌نظير شد كه تنها يك مورد اون، حمله به پايگاه الوليد بود. عراق هم هواپيماهاي بدي نداشت؛ بخصوص بعد از بكار بردن ميگ 23، ميگ 25 و ميراژ – اف1ها. ولي بعلت ضعف در پرورش خلبان‌هاي مناسب، عملاً امكان استفاده از اين ظرفيت بالا وجود نداشت. لكن در اواخر جنگ كه ما خلبان‌هاي خوبمون رو از دست داديم و عراق هم خلبانان مناسبي به كمك شوروي و فرانسه تربيت كرد، برتري هوايي؛ چه كمي و كيفي از آن عراق شد. تأثير يك خلبان، بسيار بيشتر از تجهيزات و هواپيماهاي تحت اختيار هست. آلمان نازي كه در زمان جنگ اول جهاني هم نيروي هوايي قدرتمندي داشت، اصلاً قابل مقايسه با شوروي نبود كه تازه از زمان استالين، تلاش براي ساخت نيروي هوايي مناسب رو آغاز كرد. اونقدر قحط‌الرجال بود كه شوروي به زن‌ها متوسل شده بود و فكر كنم اولين كشوري بود از خلبانان زن استفاده كرد. درخصوص آمار تلفات، با وجود اينكه باز هم درش اغراق بكار رفته (مثلا‌ً در منبعي كه گذاشتين، تلفات شوروي رو 23 ميليون نوشته؛ و كلاً آلمان رو 6 تا 8 ميليون (بماند كه اين تلورانس، خودش نشان از غيرقابل استناد بودن آمار داره). لوئيس مارشالكو آمار تلفات آلماني‌ها رو تقريباً 9.4 ميليون نفر اعلام كرده كه از اين آمار، تنها 8.2 ميليون نظامي آلماني كشته شدن. ولي با فرض صحت كامل آمار ويكي پديا بحث رو ادامه مي‌دم. اما آمار بالاي تلفات شوروي، لزوماً برتري نيروي نظامي آلمان نبود. حتماً بهتر از بنده در جريان دستورات شخص پيشوا خان مغول هستين كه دستوراتي كه درخصوص شوروي داد، بسيار وحشتناك‌تر از هر جنايت ديگري در تاريخ بود (ديالوگ بسيار جالبي در فيلم دكتر استرنج‌لاو رئيس جمهور امريكا بيان مي‌كنه و در پاسخ به درخواست وزير دفاعش مبني بر حمله‌ي هسته‌اي به شوروي و كشتن 20 ميليون نفر و پايان جنگ سرد، گفت : «دوست ندارم اسمم بعد از آدولف هيتلر به عنوان بزرگترين قاتل دسته جمعي جهاني در تاريخ بياد». آدولف هيتلر براساس كينه‌اي كه از روس‌ها داشت (و اين موضوع به وفور در كتاب «نبرد من» وي قابل مشاهده هست)، دستور كشتار بي‌رويه‌ي روس‌ها رو داده بود؛ بطوري كه تقريباً اسير روسي از نظر آلماني‌ها بي‌معني بود و حجم گسترده‌ي كشتار اسراي روسي اين موضوع رو به اثبات مي‌رسونه (هرچند كه شوروي هم بعداً تلافي كرد و از 96 هزار اسير آلماني، تنها 4 هزار نفر از اردوگاه‌هاي كار اجباري شوروي در سيبري جان سالم به در بردن!!). در كنار اين موضوع، آلماني‌ها به هيچ‌وجه به مردم عادي شوروي هم رحم نمي‌كردن و مطابق همين آماري كه شما ارائه فرمودين، چيزي نزديك به 11 ميليون تلفات نظامي شوروي، در برابر بيش از 12 ميليون تلفات غيرنظامي اين كشور خود به خوبي نشان دهنده‌ي عمق فاجعه در شوروي بود و اين، باز به قدرت تكنولوژي و فن‌آوري آلمان نازي نداشت. اگر بخوايم جنايت ددمنشان تاريخ رو به عنوان معيار پيشرفت تكنولوژيكي‌شون در نظر بگيريم، ارتش چنگيز و تيمور و آتيلا و بربرها بسيار قدرتمندتر و پيشرفته‌تر و برتر از ارتش ايران و روم و يونان و مصر و امثالهم بودن (البته اين دو مورد آخري معمولاً‌ ارتش قدرتمندي نداشتن و بيشتر با ساختمون‌سازي حال مي‌كردن؛ منهاي چند دوره‌ي كوتاه). همون‌طور كه عرض شد، بيشتر تلفاتي كه شوروي داد، برمي‌گرده به ابتداي جنگ كه نيروهاي قدرتمند نظامي ارتش سرخ در شرق مستقر بودن. بعد از گسيل گسترده‌ي نيروهاي شوروي، شكست‌هاي پي در پي آلمان‌ها آغاز شد و تلفات سنگيني به آلمان نازي رسيد. يكي ديگر از علت‌هاي تلفات بالاي شوروي، استفاده‌ي بيشتر اين ارتش از نيروي نظامي بود كه قطعاً‌ حضور بيشتر سرباز، مساوي هست با كشتار بيشتر ايشان. مثلاً در همين جنگ ايران و عراق، عراق برتري نظامي بسيار بالاتري نسبت به ايران داشت. حجم نيروهاي نظامي عراقي حقيقتاً بسيار بالا بود. ولي مي‌‌بينيم كه چندين برابر نيروهاي بي‌دفاع و عمدتاً بدون سلاح ايراني، كشته دادن و اين، به برتري تجهيزاتي و تكنولوژيكي ايران برنمي‌گرده؛ بلكه بيشتر به استفاده‌ي گسترده‌ي نظاميان عراقي برمي‌گرده؛ طوري كه فقط در يك عمليات بيت‌المقدس، بيش از 18 هزار اسير رو تقديم ايرانيان مي‌كنه و حجم اسراي عراقي در برابر اسراي ايراني اونقدر زياد بود كه تا همين چند سال پيش مثلاً به ازاء معاوضه‌ي 20، 30 اسير، 500، 600 تا اسير عراقي تحويل مي‌داديم (خودتون ببينين اگه رأفت اسلامي نبود و ما هم اسراي عراقي رو مي‌كشتيم، چقدر آمار تلفات بالا مي‌رفت!). همين امر، درخصوص هواپيما و تانك هم صادقه. مثلاً در همين جنگ 33 روزه، اسرائيل روزي نهايت 5 الي 6 مركاوا رو دود شده مي‌ديد! يه روز كه خيلي ركورد زده شد 10 تا مركاوا به بن‌گوريون پيوستن! ولي در دو سه روز پاياني جنگ كه عملاً راش تانك اسرائيل تازه شروع شد و سعي در گرفتن زمين از حزب‌الله براي داشتن دست بالا در مذاكره رو داشت، ديديم كه فقط در يك روز نزديك به 32 مركاوا به ملكوت علي پيوست و اين، بيشتر از توان تكنولوژيكي حزب‌الله، به استفاده‌ي گسترده‌ي اين رژيم از تجهيزات زرهي‌اش برمي‌گرده!! پس ملاحظه مي‌فرمايين كه لزوماً آمار بالاي تلفات، نشان دهنده‌ي قدرت نظامي يا برتري تكنولوژي نظامي نبوده و نيست. كما اينكه خود شما هم اشاره فرمودين كه ارتش شوروي در فنلاند، به دليل دست كم گرفتن حريفش ناكام موند و تلفات بالايي دريافت كرد كه البته باز هم دليل بر برتري نظامي فنلاند نبوده و نيست (تنها در يك قلم جنس، ركورد بهترين تك‌تيرانداز جهان به نام سيمو هايا، تك‌تيرانداز 160 سانتي‌متري فنلاندي به ثبت رسيد كه بيش از 500 نفر از ارتش سرخ رو به خاك و خون كشيد!). اينكه شوروي چقدر در فنلاند موفق يا ناموفق بود، بحثي جداگانه داره كه با اجازه‌ي شما بزرگوار ازش مي‌گذرم. اما در پايان اين قسمت از عرايضم، دوست دارم شما رو با مقاله‌ي بسيار خواندني جناب رضا كياني موحد آشنا كنم. متأسفانه اين مقاله‌ي مفيد كمتر مورد توجه دوستان قرار گرفت : [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=6068]نبرد استالينگراد[/url] خوندن اين مقاله، كمك خوبي به بررسي وضعيت آلمان نازي در شوروي مي‌كنه. برگرديم به بحث. برخلاف فرمايش شما، بيشترين آمار تلفات ورماخت، به جبهه‌هاي ديگه برنمي‌گرده. بلكه اساساً اكثر قريب به اتفاقش در شوروي رخ داد. اساساً ارتش آلمان تا قبل از تهاجم به شوروي، ارتش شكست ناپذير بود و اين امر بر كسي پوشيده نيست. حملات برق‌آساي آلماني، توان مقاومت رو از هر كشوري مي‌گرفت و عملاً تلفات آلمان اندك و قابل اغماض بود. ولي در شوروي، تجربه‌ي شكست، تلفات سنگين و مهمتر از همه شكست هيمنه‌ي ورماخت نصيب نازي‌ها شد. تا سال 1944، جبهه‌ي جديدي بوجود نيومد و نبرد در آفريقا هم بيشتر به سركاري بچه شباهت داشت تا نبرد. اصل و اساس نبرد، در شرق بود و عمده‌ي تلفات هم در شرق. اين رو در نظر بگيرين كه شوروي، دقيقاً از همون مسيري كه آلمان اومده بود، عليه اين كشور اقدام كرد و مرحله به مرحله خاك‌هاي اشغالي رو تصاحب كرد. تمامي كشورها رو تك به تك گرفت و راهي براي نازي‌ها جز در آلمان نگذاشت و در آخر هم آلمان رو اشغال كرد كه اين، قدرت برتر نظامي شوروي رو به اثبات مي‌رسونه! اينجا ديگه بحث دفاع نيست كه با هرچي توان داريم دفاع كنيم؛ به قول شما با نيروهاي غيرمتخصص. بحث سر تهاجم و حملات برق‌آسا و بسيار سنگين عليه مواضع قدرتمند و مستحكم آلماني‌ها در لهستان، چكسلواكي و ساير مناطق محور هست. يعني ديگه خبري از سرماي سخت و جانفرساي روسيه نيست. خبري از آب و هواي خاص اين كشور نيست. خبري از عرق ملي روس‌ها نيست. بلكه ما داريم درمورد كانتر اتك يا همون تهاجم معكوس حرف مي‌زنيم كه قطعاً خود شما بهتر از بنده درموردش اطلاعات دارين و مي‌دونين چه توان گسترده‌ي نظامي رو نيازمند هست. اين واقعه هم در سال‌هاي پاياني اتفاق نيافتاد! اتفاقاً در اوج بدمستي‌هاي نازي‌ها رخ داد. حالا مي‌گيم با تدبير ژنرال ژوكوف، ارتش ششم در استالينگراد محاصره و نابود شد. در ساير مناطق كه آلماني‌ها عقبه‌شون بسته نبود. اتفاقاً‌ انتقال عظيم لجستيكي و پشتيباني از جبهه‌ي شرق انجام مي‌دادن و تمركز خارق‌العاده‌ي نيروهاي آلماني در جبهه‌ي شرق بود كه اساساً‌ باعث شد ساير متفقين جرأت كنن از جبهه‌ي غرب (كه آلمان رسماً رهاش كرده بود)؛ اونهم زماني كه عملاً نيش ورماخت كشيده شده بود و مدافعين جبهه‌ي غرب، يا از نيروهاي مستقر در اونجا بودن يا نيروهاي ويژه؛ ولي اندك آلمان نازي؛ يه جبهه‌ي ثانويه ايجاد كنن و مثلاً به شوروي كمك كنن!! قبلاً برادر سعيد، مقاله‌اي درخصوص نقش شوروي در جنگ دوم جهاني و اثبات اينكه عملاً بار جنگ دوم جهاني بر دوش شوروي بود رو در سايت قرار داده بودن كه باتوجه به جديد‌الورود بودن اكثر دوستان نسبت به تاريخ ارسال مقاله (يعني فوريه‌ي 2007)، فكر كنم خيلي‌ها اون رو مطالعه نفرمودن. پس مقاله رو در اختيار شما قرار مي‌دم تا دوستان هم استفاده‌ي لازم رو ببرن : [URL=http://www.military.ir/modules.php?name=News&file=article&sid=16&mode=&order=0&thold=0]نقش شوروي در جنگ جهاني دوم[/URL] بطور كل اگه بخوايم جداي از نگاه شعاري به قضيه نگاه كنيم، مي‌بينيم كه برخلاف فرمايش دوستان، ارتش سرخ هم نظم قابل ملاحظه‌اي داشت (اساساً نظم ارتش سرخ تروتسكي، از دهه‌ي 20 زبانزد خاص و عام بود و اتفاقاً‌ يكي از موارد الهام‌بخش هيتلر براي رژه‌هاي پرجمعيت، دقيقاً رژه‌هاي بي‌نظير ارتش سرخ بود)، هم از نظر تكنولوژي چيزي كمتر از آلمان نازي نداشت‌ (شايد در برخي موارد، آلمان برتر بوده باشه. ولي قطعاً در مواردي هم شوروي برتر بوده و عملاً در مجموع، اگه نخوايم بگيم شوروي برتر بوده، نمي‌تونيم از تساوي اين دو ارتش در اين زمينه بگذريم. فقط يك نمونه‌ي اون، ارگ‌‌هاي استالين بود كه خود پوشش آتش خارق‌العاده‌داشت؛ اونهم در 70 سال پيش كه عقل بشري به اين اختراع نمي‌رسيد!)، هم از نظر قدرت نظامي بسيار برتر از آلمان نازي بود و اينكه عنوان مي‌شه سرما و چنين و چنان باعث شكست آلمان شد، تاريخ مصرفي بيشتر از زمستان استالينگراد نداره كه مربوط به سال 1942 هست و پس از اون، ما سه سال داريم كه دائماً شكست پشت شكست نصيب آلماني‌ها مي‌شه. درخصوص كنفرانس تهران هم قبلاً عرض شد و دوستمون چكا هم مجدداً فرمودن. كنفرانس تهران در دسامبر 1943 (آخرين ماه سال 1943؛ يعني زماني كه تا پايان جنگ، چيزي در حدود يك سال و پنج ماه باقي مونده) برگزار شد. زماني كه شوروي شكست پشت شكست نصيب آلمان‌ها مي‌كرد و موضوع كنفرانس هم به تقسيمات جهاني پس از جنگ برمي‌گشت. ملاحظه‌ي لينكي كه ايشون گذاشتن و محض راحتي شما بنده هم مجدداً‌ قرار مي‌دم، كمك شاياني به رفع برداشت اشتباه شما در اين زمينه مي‌كنه : http://en.wikipedia.org/wiki/Tehran_Conference برداشت من اينه كه شما اشغال ايران و كنفرانس تهران رو با هم هم‌راستا فرض فرمودين. اشغال ايران، دقيقاً براي كمك تجهيزاتي و لجستيكي به شوروي بود (جالبه كه در اون زمان طرح احداث خط راه‌آهن جنوب به شمال مطرح گرديد!!) و شما هم درست فرمودين. ولي كنفرانس تهران اصلاً‌ ارتباطي به اين قضايا نداشت و اگه شما مطالب مربوط به اين كنفرانس رو مطالعه بفرمايين، مي‌بينين كه همچون كنفرانس پوتسدام، درخصوص تقسيم جهان پس از پايان جنگ دوم جهاني هست. يعني متفقين اينقدر به پيروزي‌شون مطمئن بودن كه درخصوص آينده داشتن جدل مي‌كردن. جناب [b]lorn[/b] گرامي. نيروي دريايي امريكا، قدرت خارق‌العاده‌اي داشت. اين نيرو، در سال 1898 نيروي دريايي بسيار قدرتمند اسپانيا رو شكست داد و در طول جنگ دوم جهاني هم فقط همين نيرو باعث فلج نمودن ارتش ژاپن شد. ناوهاي هواپيمابر امريكا و نيروي دريايي عظيم اين كشور كه مي‌شه گفت تقريباً جنگ نوين امريكا از روش‌هاي جنگي اون زمان عاريه گرفته شده، در برابر ارتش قدرقدرت ژاپن عملاً سالاري مي‌كرد و اونقدر به ژاپن تلفات وارد كرد كه ايشان، راهي جز نابودي خود فقط براي ضربه زدن به نيروي دريايي امريكا پيدا نكردن. چون نفوذ به نيروي چند لايه‌ي دريايي اين كشور، با تلفات بسيار سنگين هم امكان‌پذير نبود و همين نيرو بود كه سرنوشت جنگ ژاپن رو تعيين كرد. پس اصلاً قابل مقايسه با كشور ديگري نبود. شايد بشه گفت رقيب اون، تنها انگلستان بود كه با در نظر گرفتن كميت امريكايي‌ها، شايد بشه برتري رو باز به اين كشور داد. پس از جنگ دوم جهاني هم عملاً همه اذعان دارن كه دريا در ذيل اقتدار نيروي دريايي امريكا هست. مثلاً در مقايسه با USAF، نيروي هوايي شوروي هم پيشرفت‌هاي بسياري داشت و در بسياري از موارد، هواپيماهاي دو طرف با هم برابري مي‌كردن و براي هر هواپيما، رقيبي بود. ولي در دريا، بايد اعتراف كنيم كه امريكا بدون رقيب هست و عملاً ارتش متحرك امريكا، در دريا شكست‌ناپذيره (مگر با تكنولوژي‌هاي جديد و موشك‌هاي قدرتمند ضدكشتي كه اون هم در قالب جنگ مستقيم دريايي طبقه‌بندي نمي‌شه و يه تاكتيك دفاعي هست). پس از جنگ دوم جهاني هم قدرت نظامي بلامنازع جهاني در ابتدا شوروي بود و عملاً امريكا با قارچ‌هايي كه در ژاپن سبز كرد تونست خودش رو در كنار شوروي به عنوان ابرقدرت نظامي معرفي كنه. ولي ديديم كه اين ابرقدرتي بدون پشتوانه نبود و عملاً پس از جنگ هم دو قدرت نظامي بيشتر معرفي نشد و هنوز هم كه هنوزه، قدرت نظامي ثالثي در جهان به ثبت نرسيده. پس اين دست اطلاعات كه قدرت نظامي ايالات متحده رو در رده‌ي هفدهم و امثالهم طبقه‌بندي مي‌كنه، چندان مبناي منطقي و معقولي نداره. قرار نيست ديگه خودمون رو سركار بذاريم كه؟! هست؟!!! فرمايش شما درخصوص برتري قدرت هوايي آلمان به انگلستان كاملاً صحيحه. هرچند كه خود هيتلر كسي بود كه اجازه‌ي ادامه‌ي بمباران هوايي رو نداد. ولي به قول معروف، هرچقدر كه بمبارون كني، بالاخره مجبوري بياي زمين. عملاً با وجود نيروي قدرتمند درياي انگلستان، نفوذ به اين كشور و اشغال اون نه امري غيرممكن، ولي بسيار سخت و دور از باور بود (حالا بگذريم كه دوستي نظر دادن آلمان مي‌تونست بره اونور اقيانوس و امريكا رو اشغال كنه!!). چون تنها راه نفوذ به انگليس، از راه دريا بود. موشك‌هاي سري وي هم در سال‌هاي پاياني ساخته و عملياتي شدن. اون زمان هم ديگه فايده‌ي چنداني نداشتن و در جنگ، اونقدرهام تأثيرگذار نبودن. ضمن اينكه اساساً‌ انگلستان صنايع چنداني نداشت كه نابودي‌اش در جنگ تأثيرگذار باشه. اينكه مي‌گم نداشت، به معني واقعي نداشتن نيست؛ بلكه منظور اتكا به اين صنايع هست. چون از همون اول جنگ، اين امريكا بود كه انگلستان رو ساپورت لجستيكي مي‌كرد و نابودي صد در صدي صنايع اين كشور هم تفاوت چنداني در شرايط جنگ نمي‌كرد. چون جلوگيري از كمك‌هاي نظامي امريكا با وجود ارتش دريايي اين دو كشور، تقريباً غيرممكن بود و تلاش‌هاي گسترده‌ي هيتلر براي جلوگيري از اين انتقال، تنها منجر به انهدام گسترده‌ي زيردريايي‌ها و نيروي دريايي اين كشور گرديد. شكي در اين نيست كه قسمت عمده‌ي پيشرفت تكنولوژيكي امريكا، برمي‌گرده به نخبگاني كه از كشورهاي مختلف؛ منجمله آلمان گردآوري كردن. طرح‌هاي مختلفي هم آلمان نازي داشت كه بيشتر در حد يه تئوري بود و با در اختيار گذاشتن منابع لازم به اين دانشمندان توسط امريكا و شوروي، اين تئوري‌ها به طرح‌هايي حقيقي تبديل شدن و اين، توان بالاي دانشمندان اين كشور رو نشون مي‌ده. ولي اين براي ارتش آلمان نازي ايجاد اعتبار نمي‌كنه. كما اينكه مثلاً ما هم طرح ساخت جنگنده‌هاي نسل 5 رو داريم. ولي مادامي كه اين هواپيماها ساخته نشده و در اسكادران‌هاي قابل قبولي در اختيار نيروي هوايي ما قرار نگيرن، نمي‌تونيم ادعا كنيم نيروي هوايي قدرتمندي داريم. بطور كل، اگه شما يكبار پست‌هاي دوستان رو در اين تاپيك كامل مطالعه بفرمايين، شايد قسمت عمده‌اي از برداشت اشتباه شما اصلاح بشه. چون شما با اين پيش‌فرض مطلب رو به پيش مي‌برين كه شوروي فقط كميت داشت و به قول معروف جنس بنجل درست مي‌كرد. ولي از بعد نظامي، شوروي يكي از بهترين تكنولوژي‌هاي نظامي قرن رو در اختيار داشت و هنوز هم كه هنوزه در بسياري از ابعاد (موشكي، زرهي، هوايي و ضد هوايي)، وزنه‌ي بي‌بديلي محسوب مي‌شه. درخصوص تبليغ براي آلمان هم بيشتر آمارهايي كه مي‌فرمايين، توسط خود آلماني‌ها و در زمان جنگ منتشر مي‌شد (براساس دكترين تبليغاتي گوبلز) و پس از جنگ نيز بسياري از اين موارد با استناد به همين آمار و ارقام نوشته شد. شما نبايد ببينين آلمان در جنگ پيروز شد يا مغلوب! اين رو در نظر بگيرين كه چرا اين آمارها منتشر شد! دليلش بسيار ساده‌ است. كافيه ببينين پس از جنگ، آلمان تأثيرگذار (آلمان غربي) در كدام جبهه و بلوك قرار داشت و بالا بردن آمار و ارقام‌هاي آلمان نازي، به ضرر كدوم ارتش بود! پاسخ مشخصه : ارتش سرخ! بازي با آمار و ارقام‌هاي جنگ دوم جهاني، تنها براي كاهش اقتدار ارتش سرخ بود كه بارها و بارها كارشناسان نظامي امريكايي هشدار داده بودن هر زمان كه قادر باشه، مي‌تونه اروپا رو در سريع‌ترين زمان ممكن ببلعه (بد نيست بدونين استالين، طرح جنگ سوم جهاني رو در سر مي‌پرورند كه به ملوك اعلي پرواز نمود (يا به روايت ديگه پروازش دادن!!). پس سعي كنين خيلي شعاري با قضيه برخورد نفرمايين و اينقدر ساده مسائل رو نگاه نفرمايين. چون توجيهاتي از قبيل تاريخ را برندگان جنگ مي‌نويسن، براي قرن‌ها قبله كه رسانه بي‌معني بود! در قرن بيستم و بيست و يكم، نيازي به برد و باخت در جنگ نيست! تاريخ رو رسانه‌ها مي‌نويسن!! دوست عزيزم؛ [b]opera[/b] گرامي. اين درسته كه آلمان نازي منابع و شرايط محدودتري نسبت به شوروي يا امريكا داشته (هرچند كه دست شوروي هم بسته بود و حجم عظيمي از منابع اين كشور رو جنگ مي‌بلعيد! شايد بشه گفت تنها كشوري كه باغ بوده ايالات متحده بوده). ولي اين حجم فن‌آوري به اندازه‌ي كافي از مشكوك بودن شرايط اين كشور داره. به سوال قبلي‌ام جواب ندادين. چه جواب منطقي‌اي براي رشد فوق‌العاده‌ي لوفت وافه و بطور كل ورماخت در كمتر از سه سال دارين؟ اون‌هم براي آلمان نازي كه از داشتن ارتش قدرتمند منع شده بود و عملاً اهدافش رو پنهاني دنبال مي‌كرد؟ هرچقدر هم كه منابع در اختيار داشته باشين (اونهم با اقتصاد ورشكسته‌ي آلمان كه عملاً امكان تخصيص گسترده‌ي اعتبارات در بخش ميليتاري وجود نداشت)، باز هم نمي‌شه پيشرفتي به اين گستردگي، حالا نه سه سال، حتي 6 ساله (تا آغاز جنگ دوم جهاني) رو توجيه كرد و اين، چيزي بيشتر از لياقت و قدرت تكنولوژيكي آلمان نازي هست. اينكه آلمان در جنگ دوم جهاني نوآوري داشت قابل قبوله. ولي مگه ساير كشورها نداشتن؟ مگه همين شوروي كم نوآوري در جنگ داشت؟ درخصوص آموزش اين نيروها، اين درسته كه آلمان از آموزش بسيار خوبي برخوردار بود. ولي ديديم كه همه‌ي اين آموزش‌هاي فوق‌العاده، پوشالي بودن و در برابر ارتش‌هاي ضعيف جواب مي‌دادن. ديديم كه از نظم و قدرت افسانه‌اي ورماخت در شوروي، چيزي باقي نموند و بي‌نظمي كامل در ارتش اين كشور حاكم شد. دليلش هم مشخصه. چون بيشتر از قدرت نظامي ورماخت، اعتبار و هيمنه‌ي اين ارتش بود كه شكست رو به كشورها تحميل مي‌كرد. مثل هيمنه‌ي ارتش امريكا كه فقط نامش كافيه كه كشورها توان و قدرت دفاع‌شون رو از دست بدن. نظم فعلي SF و رنجرهاي امريكايي، حقيقتاً چشم‌نوازه. نوع پوشش‌شون بي‌نظيره. آرايش نظامي‌شون، حتي در ورود به كلبه خرابه‌هاي عراق و افغانستان ديدنيه و در نگاه اول، هر بيننده‌اي مجذوب اين آرايش‌ و آموزش مي‌شه. ولي مي‌بينيم تا 4 تا چريك قابل به پستشون مي‌خوره (مثل اتفاقي كه در نجف يا فلوجه يا حتي تكريت رخ داد)، همين آقايون سراپا مسلح آموزش ديده‌ي منظم، مثل بچه‌ها از ميدون فرار مي‌كنن و دست به دامان تجهيزات تخريبي‌شون مي‌شن! فقط يك نمونه از مستندات اين عرايض رو جناب استوكا گذاشتن و ديديم كه سربازهاي هاليوودي امريكا، چطور با فرياد الله اكبر دو، سه چريك مجروح (كه مهمات هم تموم كرده بودن)، فرار رو بر قرار ترجيح داده و به سان دختركان جيغ مي‌كشيدن و دست به دامان مسلسل‌هاي كاليبر سنگين‌شون شدن و صورت مسئله رو با تخريب ساختمون بر سر مدافعين پاك كردن!!! پس لزوماً آرايش هاي جنگي و آموزش‌ها، نشان از برتري نظامي نداره. چون دراصل اين ارتش سرخ بود كه تونست آموزش و آرايش نظامي‌اش رو در جنگ به اثبات برسونه. هرچند كه همين ارتش هم در فنلاند يا حتي افغانستان زمين‌گير شد. ولي حداقل در جنگ كلاسيك، توان خودش رو نشون داد و در اين زمينه، اين آلمان نازي بود كه شكست خورد و اين، قابل اغماض نيست. ----------------------------------------------- اين عرايض، شايد شبيه به نوشتار سمپا‌ت‌هاي ماركسيست شده باشه. ولي هدفش، بزرگنمايي ارتش سرخ نبود؛ بلكه بيشتر جفايي بود در حق اين ارتش كه در نوشتار دوستان مشاهده مي‌شد. فقط قصد اين بود كه شرايط حقيقي جنگ دوم جهاني (اون چيزي كه نوشته شده! فعلاً درمورد حقيقت اين جنگ حرف چنداني نزدم) رو به دوستان نشون بدم. ولي همون‌طور كه عرض شد اين جنگ رو اصلاً نبايد بصورت يك جنگ تمام كلاسيك جهاني در نظر گرفت! از نظر من، اين دو جنگ، بزرگترين توطئه‌ي موفق جهاني در قرن بيستم بود كه جهانيان رو جادو كرد و پايه‌گذار بسياري از تحولات عظيم جهاني شد كه در حالت عادي، انجامش به قرن‌ها زمان نياز بود! شايد بعداً اگه عمري باقي بود و دوستان گرامي هم مايل بودن، در بحثي جداگانه به اين موضوع بپردازيم. ----------------------------------------------------- در آخر، توجه دوستان رو به اين نكته جلب مي‌كنم كه بحث ما صرفاً درخصوص جنگ دوم جهاني نيست، بلكه مجموع قرن مدنظره. هرچند كه مقايسه‌ي منصفانه و غيرشعاري همين جنگ هم خيلي از مسائل رو به اثبات مي‌رسونه. ----------------------------------------------------- فكر كنم ديگه انگشتام داره مي‌شكنه! 9 صفحه‌ي ورد شد. با عرض شرمندگي از تمامي دوستان بزرگوار بابت اطاله‌ي كلام. مواردي كه در بالا ارائه گرديد، برخاسته از مطالعات و شنيده‌هاي حقير در اين خصوص بود و اصراري به صحت 100%اي‌اش ندارم. هدف از اين بحث هم تبادل نظر و مباحثه با دوستان بود كه در كنارش، به معلومات نداشته‌ام اضافه كنم. اگر هم در بين عرايضم حرفي زدم كه دوستي رنجيده، عذرخواهي مي‌كنم.
  8. mostafa_by

    بزرگترين قدرت نظامي قرن 20؟

    [quote]حرفهای آقا لورن قابل تعمل هست. آقا مصطفی بخند تا صبح دولتت بدمد به وقتش دارم برات اما من هم اشاره کردم و گفتم من هم اعتقاد دارم خیلی از کارها طبیعی نبوده و شبیه یک جنگ مجازی بوده اما شما ظاهرا هیچ کدوم رو نمی بینین. ولی شوروی سطح کیفیش کجا بود اون اول اسم تراکتور رو گذاشته بود تانک ولی المان از همون اول بهترین تانکها رو می ساخت یا هواپیماهای المان قابل مقایسه با اهن پاره های اونها نبود ولی در طول زمن و فشار از چند جهت بمباران تاسیسات المان و..... المان برتری خودش رو از دست داد و بیشتر ابداعات و اختراعاتی که در طول تاریخ بشر سابقه نداشته از بعد صنعتی رفت به بعد تحقیقاتی نه اینکه از اول تحقیقاتی بود بلکه دیگه توانی برای المان نمونده بود. تمام حرفهایی که من در مورد قضیه المان توی چند پست اخیر نوشتم اگر تمام برایند اشتباه هیتلر و عدم اتفاق اونها باعث فقط یک سال مقاومت بیشتر المان میشد نتیجه خیلی با چیزی که الان هست تغییر میکرد. هم هواپیمای جتش ساخته میشد هم راداراش روی هواپیما نصب میشد موشکهای هوایی به کار می افتاد اصلا بمب اتم می ساخت. ولی باز هر چی شما می گی ما میگیم چشم شما درست می گی ولی من فناوری نمی بینم که جدید باشه و همه مال همین المان شکست خورده هست.[/quote] برادر اپراي عزيز. از قديم گفتن خنده بر هر درد بي‌درمان دواست. شمام بخند. ما كه بخيل نيستيم ! درخصوص سطح كيفي تسليحات شوروي، فكر كنم ديگه حسابي زدي تو خط اغراق‌ها برادر من! اگه منظورت از تراكتور، T-34هاي شوروي باشه كه بايد عرض كنم كه اگه رات افتاد، بي‌زحمت چند تا هم واسه كشاورزاي ما بيار. اما از شوخي كه بگذريم، شوروي از 1940 T-34هاشو روانه‌ي ميدان كرد كه بعيد مي‌دونم از پانزرهاي آلمان، ضعيف‌تر بوده باشه. براي مطالعه‌ي دوستان، لينك زير رو قرار مي‌دم : http://en.wikipedia.org/wiki/T-34 تا جايي كه من مي‌دونم و منابع نظامي هم نوشتن، T-34ها حتي در قياس با پانزرهاي 3 و 4 هم دست بالا رو داشتن تا زماني كه تايگر 2 به ميدان اومد كه البته اون هم براي سال‌هاي آخره كه گاو پيشوا خان، چهار قلو زاييده بود! لينك زير، درخصوص تانك‌هاي آلمان نازي هست : http://en.wikipedia.org/wiki/German_tanks_in_World_War_II اين لينك هم درخصوص تانك‌هاي جنگ دوم جهاني هست : http://en.wikipedia.org/wiki/Tanks_in_World_War_II اين هم ليست تراكتورها! ببخشيد تانك‌هاي شوروي‌ : http://en.wikipedia.org/wiki/List_of_tanks_of_the_Soviet_Union بطور كل، مطالعه‌ي اين لينك هم مي‌گن ضرري نداره (مي‌گن! من تأييد نمي‌كنم ) : http://en.wikipedia.org/wiki/Eastern_Front_%28World_War_II%29 درمورد آهن قراضه‌هاي شوروي هم دوستان مي‌تونن باز به لينك زير مراجعه بفرماين : http://en.wikipedia.org/wiki/Soviet_Air_Forces بالكل، فكر كنم استالين با شما يه پدر كشتگي داشته كه اينطور با خاك كوچه يكي‌اش كردي! به قول جهانگيرشاه و فخر التاج، ايشون رو يه طورايي گاگول فرض كردي! ولي بعيد مي‌دونم دوستان ديگه، چندان با شما درخصوص صنايع نظامي شوروي، موافق باشن. ولي باز هم فرمايش شما متين. --------------------------------------------------------- درخصوص مسائل پشت پرده هم در قسمت دوم عرايضم، به تفصيل درموردش صحبت كردم. شايدم شما نخوندي‌اش.
  9. mostafa_by

    بزرگترين قدرت نظامي قرن 20؟

    دوست گرامي. فكر كنم شما زيادي اسير تبليغات شدين. يكم بياين با آمار و ارقام درست و حسابي بحث كنين تا به نتيجه‌ي معقولي برسيم. فرمودين : [quote]اونایی که می گن کمیت عامل اصلی هست کاملا در اشتباه هستن اگه کمیت رو دخالت بدیم الان بهترین کمیت رو چین داره و خودتون هم می دونی که نیاز ادم رو به چه کاری و ادار می کنه پس نمی شه نتیجه گرفت چون جین 2 میلیارد جمعیت داره پس قوی ترین کشور دنیاست چون اگه پاش بیوفته این چینها از پلاستیکم تانک می سان میارن تو جنگ اینطوری امار تانک ها هم می ره سمت میلیارد در ضمن روسهابه انداه پیاده نظامشو اسلحه نداشتن که همین امر موجب استفاده دو نفر از یک اسلح شده بود اگر توان تسلیحاتی روسیه زیاد بود اصلا نیاز به قرار داد تهران بین متفقین نبود چون قرار داد تهران فقط برای کمک تسلیحاتی به روسیه بود [/quote] اولاً كه موضوع يك سلاح براي دو نفر، مربوط به دفاع از استالينگراد؛ اونهم در ابتداي جنگ بود كه مهمات به اين شهر نرسيده بود. والا با رسيدن مهمات به اين شهر، تسليحات بيشتر از سربازها شده بود. ثانياً برخلاف فرمايش شما، كنفرانس تهران اصلاً درمورد كمك تسليحاتي به روسيه نبود! اساساً اين كنفرانس، در سال 1943 برگزار شده بود كه تقريباً آلمان از خاك روسيه به عقب رونده شده بود، ارتش ششم نيست و نابود شده بود و روند شكست‌هاي پشت سر هم آلمان نازي آغاز شده بود. محض اطلاع شما بايد عرض كنم كه اين كنفرانس، درخصوص وضعيت جهان پس از جنگ دوم جهاني بود كه پس از اين كنفرانس، كنفرانس‌هاي متعددي برگزار شد كه بيشتر در سال 1945 و تحت عنوان كنفرانس پوتسدام برگزار شد (در شهر پوتسدام لهستان). بهتره يكبار پست‌هاي اين تاپيك رو به دقت مطالعه بفرمايين. مطالب خوبي نوشته شده و مي‌تونين از اطلاعات دوستان، نهايت استفاده رو برده و اطلاعاتتون رو تصحيح و تكميل بفرمايين. درخصوص آلمان هم فرمودين : [quote]خوب اگه المان به وقتش حمله می کرد به شوروی وقتی در ثبات کامل بود 100 % شوروی رو هم شکست می داد به نظرم قبل شوروی باید انگلیس رو له می کرد اگه انگلیس رو تسخیر می کرد عملا امریکا به هیچ عنوان جرات نداشت وارد جنگ بشه سرما شدید روسیه واقعا المان رو زمین گیر کرد من تو همین انجمن خوندم نزدیک به 200 هواپیما کمک رسانی با تجهیزات کامل برای کمک به ارتش ششم المان اعزام شده (هنکامی که در محاصره بود )که به علت یخ زدگی در بالها و..... سقوط کردن به نظرم ارتشی که بتونه 90% از سوخت نیروی هوایی رو از کارخاه های تبدیل ذغال سنگ به نفت بدست بیار بهترین ارتش هست . ارتشی که بتونه صنایع برق رو طوری استتار کنه که دود نکنه و متفقین بعد فتح المان به محلش پی ببرن بهترین ارتش هست . ارتشی که تو مرغدار دست به تولید هواپیما بزنه با اون همه تحریم ها بع جنگ جهانی اول باز هم بهترین ارتش هست . یادم نمیاد کجا فروم بود که خواندم در زمان شروع جنگ المان 1000000 نیروی مکانیزه داشت ؟ تقریبا المانی ها هر کارخانه ای رو می تونستن به صنایع نظامی خودشون تبدیل کنن [/quote] منهاي بشدت شعاري بودن اين متون، بايد خدمتتون عرض شود كه قدرت ايالات متحده به هيچ‌وجه قابل مقايسه با انگلستان نبود. قدرت دريايي بريتانيا كه خود به تنهايي آب‌ها رو در اختيار داشت و آلمان براي مقابله با اون، راهي جز زير دريايي نداشت (كه اون هم البته بيشتر با حمله به كاروان‌هاي لجستيكي انگليس امكان‌پذير بود و حضور ناوگان انگليس باعث فرار زيردريايي‌ها مي‌شد)، قابل قياس با ايالات متحده نبود! اين درسته كه ايالات متحده از ابتدا وارد جنگ نشد و با آلمان هم تا قبل از نبرد نورماندي نجنگيد. ولي توان كميتي و كيفيتي و تجهيزات اين كشور، وزنه‌ي بشدت سنگيني بود و عملاً بار سنگين نبرد نورماندي، كاملاً بر دوش امريكا بود. گويي كه اين نبرد، زماني انجام گرفت كه آلمان در سمتي ديگه، بشدت در برابر شوروي زاييده بود و بيشتر نيروها به سمت شرق گسيل داده شده بود. اما از اين مسائل كه بگذريم، معيارهايي كه شما فرمودين، به هيچ‌وجه معياري براي «بهترين ارتش» بودن نيست. شايد بهتر باشه كمي از جانبداري و شعف تكنولوژيكي آلمان نازي خارج بشين و واقعيات رو در نظر بگيرين.
  10. mostafa_by

    بزرگترين قدرت نظامي قرن 20؟

    [quote]من در مورد آلمان هم همین رو می گم اینکه شکست خورده دلیل نمی شه ما تمام اصول نظامی و استراتژیک رو کنار بزاریم و فقط بگیم چون توی شوشوری برتری کمی با شوروری بود المان شکست خورد. به هر حال همون طوری کگه دوستان من رو متهم می کنن به اینکه من دارم یکطرفه و از روی علاقه حرف می زنم در حالی که من اینجا نه به عنوان یک استراتژیک بلکه به عنوان کسی که با مسائل نظامی آشنا است و در بطن برخی امور بوده میگم هیچ شاخصه ای شما در شوروی پیدا نمی کنین که یا برتر از المان باشه یا حداقل مساوی فقط المان چوب ندانم کاری یا شاید بهتر بگم قربانی برخی امور پشت پرده شد. من هم می تونم شما رو متهم به این بکنم که شما هم فقط نتیجه جنگ و همچنین کمیت رو در نظر گرفتین. یا بهتر بگم مثل این می مونه تیم ملی برزیل با تیم زمین خاکی های نمی دونم مثلا برازجان بازی کنه و با یک گل ببازه اگر فقط نتیجه مد نظر ما باشه بله تیم برازجان برتره ولی اگر بازی رو ببینیم و ببینیم که برزیل 50 تا حمله خطرناک داشته 40 تا پاس گل و.... و تنها موقعیت برازجان فقط همین یک گل بوده نمی شه نتیجه گرفت تیم برازجان از لحاظ شاخصه های فوتبال مثل تاکتیک تکنیک قدرت بدنی هماهنگی دریبل و... برتر بوده اینجا ندانم کاری باعث این شکست برای برترین تیم دنیا شده. [/quote] حالا چرا قهر مي‌كني برادر من [size=5](آي چه حالي مي‌ده دادت رو دربيارم و داغ كردنتو ببينم!! 1-1 )!!![/size] ببين. مشكل اصلي همين‌جاست. شما بطور كل، پيشرفت،‌ آموزش، تسليحات، قدرت نظامي، استراتژيست‌هاي نظامي، نظم ارتش و ... شوروي رو هويج فرض فرمودي و تمامي اين خصائل رو فقط در آلمان نازي مي‌بيني. به همين خاطرم موضوع كميت يه مقدار برات آزاردهنده هست. تقريباً سلاحي نبود كه آلمان داشته باشه و شوروي نداشته باشه. اگه بگيم در اين زمينه شوروي برتر نبود، حداقل مساوي بودن. شما نگاه نكن به طرح‌هاي اجرايي نشده مثل موشك V-2 يا تانك تايگر كه عملاً مربوط مي‌شه به اواخر جنگ ما داريم در سال 1941 سير مي‌كنيم و در اين سال، برتري نظامي چنداني مشاهده نمي‌شه. دست بالا داشتن آلمان در ابتداي جنگ هم يكي برمي‌گرده به تقسيم نيروهاي شوروي كه عمده‌ي نيروها در شرق شوروي و براي جلوگيري از حمله‌ي ژاپن به اين كشور (كه مسبوق به سابقه هم بوده) و عملاً مرز غربي، اونقدرها نيروي قدرتمند نبوده. حالا دليلش مي‌تونه پيمان صلح هيتلر و استالين باشه يا هر چيز ديگري (اين عامل، يكي از دلايل نقض ادعاي مدعياني است كه عنوان مي‌كنن ابتدا استالين قصد حمله داشت و هيتلر پيش‌دستي كرد). ديگري به تاكتيك ارتش آلمان در حمله‌ي برق‌آسا كه كمر كشور مدافع رو مي‌شكست. البته اين، باز برمي‌گرده به اون طرف قضيه كه جناب استالين خان، توجهي به حرف مشاورين نظامي و نيروهاي اطلاعاتي‌اش نداشت و بني‌صدر بازي درمياورد و يهو ديد بچه‌هاي رايش تشريف آوردن و منزل شلوغه [size=5](نه به شلوغي منزل من!!)[/size]!!! قطعاً هم وقتي آمادگي نداشته باشي، ضعف در همه‌چيز به چشم مي‌خوره. ولي اين، دليل بر ضعف ذاتي ارتش شوروي نيست! در ابتداي جنگ، همون‌طور كه شما مي‌فرمايين نيروها آموزش نديده بودن و عمدتاً نيروهاي داوطلب بودن و با وطن‌پرستي يا تهديد و ... و با كمبود تسليحات و مهمات همراه بودن. ولي در همون روزهاي ابتداي جنگ، انتقال گسترده‌ي نيروهاي شوروي انجام پذيرفت و هرچقدر كه نيروهاي منظم و مجهز ارتش سرخ بيشتر به مناطق محور مي‌رسيدن، سنگيني شكست آلمان‌ها بيشتر و بيشتر مي‌شد. متقابلاً هيتلر هم هرچه در توان داشت، به جبهه‌ي شوروي گسيل داشت كه اين رو در خاطرات تمامي ژنرال‌هاي ارتش آلمان مي‌تونين ملاحظه بفرمايين. عملاً با گسيل نيروهاي شوروي از شرق به غرب، چه از نظر نظامي، چه كميتي و چه كيفيتي، قدرت برتر از آن شوروي بود و ارتش آلمان به معني حقيقي نابود شد. زماني شما مي‌تونين بفرمايين كه شوروي كميت داشت و آلمان كيفيت كه برتري كاملاً محسوس باشه! كما اينكه مثال برزيل و تيم برازجان رو مطرح فرمودين!! اين درست كه اگر آلمان متوقف نمي‌شد، شايد حتي مسكو رو هم مي‌گرفت. ولي اين به اين معني نبود كه شوروي هيچ نداشت! قطعاً اگه نيروهاي شوروي به سمت نيروهاي آلماني گسيل داده مي‌شدن، استالينگراد جديدي رقم مي‌خورد؛ چرا كه پنج ميليون سرباز آموزش ديده‌ي ارتش سرخ رو نمي‌شد به يكباره در زمين دفن كرد با تسليحاتي كه قبلاً‌ هم دوستان بهش اشاره فرمودن. ----------------------------------------------------------- علي اي حال، چون دوستي‌ها مهمتره [size=3](و مي‌ترسم خداي نكرده از گزينه‌ي «مرد بودن» استفاده كني!! )[/size]، من هم به اين بحث خاتمه مي‌دم. اما فقط سربسته عرض مي‌كنم كه داستان چيز ديگري است. نه ظهور هيتلر طبيعيه، نه قدرت گرفتن ارتش آلمان، نه نجات اقتصاد اين كشور، نه تهاجمات اوليه‌ي آلمان (مثل اين مي‌مونه كه ما برداريم بريم عراق و افغانستان رو در شرايط فعلي (با حضور امريكا و ناتو) بگيريم! اون‌هم به اسم بلوف!!!، نه تهاجم به لهستان، نه آغاز جنگ دوم جهاني، نه عدم مقاومت اروپا؛ بالاخص فرانسه در برابر رايش، نه انفعال انگليس، نه اعلان جنگ ژاپن و آلمان به ايالات متحده، نه دست كشيدن از غرب و رفتن به سمت شرق توسط هيتلر، نه رفتن به آفريقا، نه كشاندن جنگ به زمستان، نه فتح مسكو، نه ...!!! بالكل، تاريخ جنگ دوم جهاني، به سان يك فيلم بسيار زيباي هاليوودي مي‌مونه كه در نگاه اول، زيبايي‌هاي بصري و خوش ساخت بودنش، ما رو به راحتي فريب مي‌ده و باعث مي‌شه به خيلي از روابط و حقايقش توجه نكنيم. ولي وقتي فيلم تموم مي‌شه، منطقي اينه كه بشينيم دو دو تا چهارتا كنيم ببينيم اصلاً قضيه چي بود! چطور شد؟ بطور كلي اگر با اين نگاه بخوايم نگاه كنيم، بايد كل مجموعه رو در نظر بگيريم؛ نه اينكه تمامي برتري‌ها رو به آلمان نسبت داده و پيروزي متفقين رو تنها مديون حماقت‌هاي هيتلر در نظر بگيريم و حتي ادعايي به اين بزرگي داشته باشيم كه هيچ كشوري (حتي امريكا و شوروي) به تنهايي، حريف ارتش آلمان نبود! كما اينكه فقط تعداد هواپيماهايي كه امريكا در يكي دو سال توليد مي‌كرد، از مجموع هواپيماهاي آلمان نازي از جنگ جهاني دوم بيشتر شد و پس از جنگ، اين هواپيماها همچون ماكت‌هايي بي‌ارزش، به مصرف فيلم‌هاي هاليوودي رسيد!!
  11. mostafa_by

    بزرگترين قدرت نظامي قرن 20؟

    اپراي عزيز. قشنگ حرف مي‌زني. ولي اصل كاري رو نمي‌بيني. شايد بشه گفت از ارتش آلمان نازي براي خودت بتي بزرگ ساختي و ارتش شوروي رو هم فقط سوت و دويدن و شليك‌هاي بي‌هدف مي‌بيني. مقايسه‌ات مي‌دوني شبيه به چيه؟ مثل اينكه بخواي ارتش سرخ رو با محافظين شهرهاي آلمان نازي (كه بچه‌ها، پيرمردها و جوانان ساده بودن) مقايسه كني! برادر من! تصويري كه شما در ذهن داري از سربازان شوروي، مربوطه به مدافعين شهر كه توسط ارتش سرخ سر و سامون داده شدن! والا نظم ارتش سرخ چيزي نيست كه قابل انكار بوده باشه يا براي بعد از جنگ باشه. اگه مقياست براي نظم، رژه‌هاي پرجمعيت هست، تصاويري از ارتش سرخ تروتسكي (يعني دهه‌ي 20) برات مي‌ذارم تا كمي لذت ببري! اگه قدرت نظامي رو در استراتژيست‌هاي جنگ ببيني، همين جناب رضا كياني موحد چندين و چند مقاله‌ي بسيار خوب درخصوص اين افراد داره كه يكي از دم دست‌ترين‌هاشون، همين مقاله‌ي نبرد استالينگراد هست. اينطور نيست كه شوروي هيچي نداشته و نه استراتژيست داشته، نه فرماندهان قابل، نه نيروهاي زبده و همه‌اش با كميت در جنگ ايستاده!! بعد يه سوال ساده ازت مي‌پرسم! ساخت يك ارتش قدرتمند، منظم و مجهز، چند سال طول مي‌كشه؟ آلماني كه پس از جنگ جهاني اول، اجازه‌ي ساخت ارتش زرهي، ارتش قدرتمند و حتي هواپيما نداشت، چطور به اين پيشرفت دست پيدا مي‌كنه؟ تازه اين رو هم در نظر بگير كه هيتلر از 1933 به قدرت مي‌رسه. اين رو هم بدون كه برنامه‌هاي آشكار نظامي آلمان نازي از 1936 تحقق پيدا مي‌كنه! حالا به من يه پاسخ ساده بده كه آلمان چطور به اين پيشرفت كه مي‌فرمايي دست پيدا مي‌كنه؟!!! تازه با وضعيت اقتصادي ناشي از جنگ جهاني اول كه كماكان دامان آلمان رو گرفته بود!! اگه شما تونستي به اين پاسخ خيلي ساده دست پيدا كني (فارغ از شعارها)، اونوقت درخصوص خيلي از مسائل مي‌شه نظر داد. ولي مادامي كه شما بخواي شعاري رفتار كني، آلمان رو داراي همه‌چيز ببيني و شوروي رو يه عده گله گوسفند كه مي‌ريزن تو ميدون و آمريكا رو هم هويج، نتيجه‌اي از اين بحث نخواهي گرفت.
  12. [quote][quote]امام صادق(ع) اگر کسی مرگ عبدا... را برای من تضمین کند من ظهور حجت را برای او تضمین می کنم چون عبد ا... از دنیا برود دیگر مردم برای احدی اجتماع نمی کنند و این کار برای احدی جز صاحب شما (عج) هموار نگردد ان شا الله [/quote] دوستان عزیز جسارتا یک نفر منو توجیه کنه من این حدیث امام صادق(ع) رو برای بار دوم تو این سایت دارم می خونم و شبهاتی برای حقیر ایجاد شده اولا زمان زندگی امام صادق (ع)کجا و زمان زندگی عبدالله کجا ثانیا با خواندن این حدیث شاید اولین چیزی که به ذهن همه خطور میکنه نعوذ و بالله ناتوانی خداوند هست یعنی امام صادق(ع) دچار شرک خفی شده بود؟ ضمنا برادر [color=red]kereshti[/color] اگر شما اسم اون کتب و منبع این حدیث رو بفرمایید ممنون حضرت عالی میشم[/quote] من درست متوجه نشدم. شما چطور از چنين حديثي، چنين برداشتي فرمودين؟ پيشگويي وقايع آخرالزماني، چه ارتباطي به همزماني و همدوره‌اي ائمه‌ي اطهار داره؟ يا اساساً اين حديث، چه ارتباطي به توانايي يا نعوذ بالله ناتواني خداوند داره يا شرك امام صادق (ع)؟
  13. دوست گرامي؛ جناب آقاي Royal_falcon عزيز. ارسال پست‌هاي متوالي، خلاف قوانين سايت هست. لطفاً ارسال‌هاي خود را در يك پست ارسال بفرماييد.
  14. [color=green] سوال‌ : آيا مي‌شه اسم اين اتفاقي كه الان در مصر افتاد رو انقلاب اسلامي گذاشت؟[/color] [color=darkblue]پاسخ : [b]نه. اين يك انقلاب اسلامي نيست[/b]! [size=18]چون اخوان‌المسلمين رهبري اين انقلاب را بعهده ندارد[/size]. و [b]شعار اين انقلاب نيز اسلامي نيست.[/b] بعد از خروج حسني مبارك، انتخاباتي برگزار خواهد ‌شد كه ن[b]تيجه‌ي آن يك مجلس دموكراتيك و يا شورا خواهد بود.[/b] در آن زمان مردم تصميم خواهند گرفت كه حكومت آينده چه باشد. [b]مردم قوانين اسلامي يا هر قانون ديگري كه بخواهند انتخاب مي‌كنند.[/b][/color] [color=green]سوال : رهبر جمهوري اسلامي در نماز جمعه اين هفته در مورد اتفاقات مصر اظهار نظر كرده و گفته كه يك انقلاب سراسري اسلامي در منطقه در حال شكل گيري است واكنش اخوان المسلمين به صحبت هاي ايشان چيست؟[/color] [color=darkblue]پاسخ : من از 'امام' خامنه اي و تمام كساني كه از انقلاب مصر حمايت مي كنند تشكر مي كنم. اما شرايط مصر كاملاً با ايران فرق مي‌كند. در مصر احزاب زيادي فعاليت مي‌كنند. [b]احزابي مانند اسلامگراها، ملي‌گراها و چپ‌گراها. بنابراين قانون اساسي بايد تغيير كند.[/b] مردم بايد نمايندگان خود را انتخاب كنند...! [/color] اپراي عزيز. نمي‌دونم شما درست متن رو مطالعه نفرمودي، يا با برداشت مطالعه فرمودي، يا در واژه‌هايي كه در بالا هست، تفسير ديگري مي‌بيني! مثلاً وقتي طرف مي‌گه «اخوان المسلمين رهبري انقلاب را بعهده ندارد.»، شما برداشتت اينه كه طرف از اهالي برره‌ي سفلي هست و افعال معكوس بكار مي‌بره! يا مثلاً وقتي مي‌گه «شعار اين انقلاب نيز اسلامي نيست» اينطور برداشت مي‌كني كه شعارشون اسلاميه! يا وقتي مي‌گه «مردم قوانين اسلامي يا هر قانون ديگري كه بخواهند انتخاب مي‌كنند.» منظورش اينه كه ما حكومتي اسلامي تشكيل مي‌ديم و مردم قوانين اسلامي رو انتخاب مي‌كنن و بقيه رو هم دك مي‌كنيم!! يا وقتي مي‌گه يه حكومت دموكراتيك پارلماني بوجود بياد كه هركس، نمايندگان خودش رو انتخاب كنه، اينطور برداشت مي‌كني كه يه حكومت اسلامي رو ميارن روي كار! يا وقتي كه مي‌گه من از امام خامنه‌اي و همه‌ي كسائي كه از مصر حمايت مي‌كنن تشكر مي‌كنم. ولي مصر فرق مي‌كنه و احزاب مختلف هستن و چپگرا و ملي‌گرا و مسلمان و غيره همه هستن و اين انقلاب، اسلامي نيست و يه جنبش عمومي مردم مصره، برداشتت اينه كه مثل حرف رهبرمون، ايشون مي‌گه يه انقلاب اسلامي در مصر در حال شكل‌گيريه و همه خواهان برقراري حكومت اسلامين. --------------------------------------------- حالا يا واقعاً من دارم اشتباه مي‌كنم و به زبون ديگه‌اي گفته شده، يا شما با يه پيش‌فرض تو ذهنت داري اين مسائل رو عنوان مي‌فرمايي. چون چيزي كه در موضع‌گيري‌هاي اخوان‌المسلمين، چه در گذشته و چه در حال حاضر اومده، ارتباط چنداني به حكومت اسلامي نداره. كما اينكه اساساً نظريه‌ي حكومت اسلامي وقتي تبيين نشده، انتظار تشكيل حكومت اسلامي به خودي خود انتظاري عبث هست. مصر هم مثل ايران نيست كه بخواد سيستم جديدي رو ابداع كنه! از همين الان هم درمورد آينده نظرشون رو دادن!! البته اگه نظر شما حقيقتاً اينه، من بهش احترام مي‌ذارم و اون رو متين مي‌دونم.
  15. اپراي عزيز. فكر كنم يكم داري اشتباه مي‌ري. اولاً مصاحبه به زبان انگليسي بود نه عربي. ترجمه‌اش هم فارسي بود نه عربي!! در مصاحبه هم همه چيز خيلي واضح بيان شده. اگه حوصله داشتي، يه بار كامل نگاهش بكن. متوجه اشتباهت مي‌شي. درخصوص امام ناميدم رهبرمون هم برداشتت اشتباهه. فرمايش شما درخصوص لفظ امام در حالت دستوري درسته. ولي در بعد سياسي، اين موضوع خيلي مصداق پيدا نمي‌كنه. مثلاً خيلي از كسائي كه از امام موسي صدر نام مي‌برن، خود غربي‌ها هستن كه اصلاً هم به امامي و پيشوايي ايشون اعتقاد ندارن. يا حتي خيلي از رسانه‌هاي غربي، از لفظ امام خميني استفاده مي‌كردن. حال اينكه امام رو نمي‌دونستن با الف مي‌نويسن يا با عين!! بعد هم برادر بزرگوار من. اون امام خامنه‌اي و سيد القائدي كه سيد حسن مي‌گه كجا و اين تعارفات كجا! قرار نيست كه خودمون اسير تفكرات خودمون شيم كه! قضاياي امام و پيرو، بسيار متفاوته و در لفظ خلاصه نمي‌شه. مگه اينكه همون‌قدر رهبرمون، امام ايشون باشن كه براي ما، مثلاً امام علي النقي (ع) اماممون هست و حتي نمي‌دونيم چند سال زندگي فرمودن و چه عقايد و نظراتي داشتن!! يعني شيعه‌ي اسمي بودن!! بهتره سعي كنيم به جاي اونكه از حرفاي اينا، اوني كه دوست داريم بشنويم رو بشنويم، اوني كه هست رو بشنويم تا قدرت تحليل رو ازمون نگيره! والا ما هم به چيزي بيشتر از اين تحليل‌هاي سوپر فوق‌العاده‌ي تلويزيون خودمون نخواهيم رسيد!! ------------------------------------------------------------ در كل بهتره يه بار كامل اون مصاحبه رو نگاه بفرمايي. ضمناً گزاره‌اي مشاهده نمي‌شه برادر جان. كماكان درگير بازي‌هاي رسانه‌اي خودمون شديم! آخرش اگه بفهمم چرا رسانه‌هاي ما، آتششون به سمت مغزهاي خوديه خيلي خوشحال مي‌شم!
  16. با خوبي يا بدي و عملكرد دكتر كاري ندارم. ولي در اينكه دكتر احمدي‌نژاد بشدت معروفيت به پا كرده و اتفاقاً بيشتر مدافعين دكتر، خارجي‌ها هستن تا ايرانيا شكي نيست! همين بررسي رسانه‌ها در زمان سفر ايشون به نيويورك، نشون دهنده‌ي اين هست كه دكتر حقيقتاً بزرگترين جنگ رسانه‌اي جهاني هست! به قول پروفسور مولانا، احمدي نژاد خودش يه رسانه‌اس. پس تعجبي نكردم وقتي ديدم كمال الحبلاوي از دكتر احمدي‌نژاد حمايت كرد و يا در قبال حرف وزير مصري، از ايران دفاع كرد (مثل قضيه‌ي ايران خودمون هست كه وقتي ما از جنايات رژيم صهيونيستي دم مي‌زنيم، سبزي‌ها مي‌ريزن ازش دفاع مي‌كنن و مي‌‌گن ايران جنايات خودش رو جمع كنه، به اسرائيل كاري نداشته باشه!! البته منظور از سبزي، طرفداران مهندس موسوي نيست. كساني هست كه روبروي نظام و انقلاب و رهبري ايستادن و شمشير رو از رو بستن. والا كيه كه ندونه خيل عظيمي از طرفداران مهندس موسوي، در خلق حماسه‌ي 9 دي و 22 بهمن سهيم بودن). ولي اصل موضوعي كه ايران به دنبالش بود و نرسيد، تأييد اسلامي بودن حركت مردم مصر بود. با فرمايش برادر رضا موافقم. شرايط پيچيده‌تر از اين حرفاست!
  17. رضا جان. من كه فرقي نديدم. بحث احترام نبود. در متن اون اظهار نظر، بيان شده بود كه انقلاب مصر، انقلاب اسلامي نيست. در اينجا هم همين واژه تكرار شده بود. حالا اگه در اينجا، اشاره‌ي مستقيم مجري به رهبر معظم انقلاب، موجب احترام و تشكر اين بنده‌ي خدا از ايشان شد، دليل بر تفاوت بين موضع‌گيري و اين مصاحبه نمي‌شه. در هر دو امر، اصل بر انقلاب اسلامي نبودن اين جنبش بود كه البته در هر دو، فرمايش رهبر معظم انقلاب نقض و رد گرديد. در بيانيه‌ي اخوان المسلمين هم به كسي توهين نشده بود. صرفاً بيان شده بود كه اين جنبش، انقلاب اسلامي نيست و همگانيه! همين. ولي اون موقع به ما برخورد؛ چون نقض فرمايش رهبرمون بود. ولي الان كه ايشان از رهبر انقلاب بابت حمايتشون از انقلاب مصر تشكر نمودن و بعد همون حرف رو زدن، از نظر ما درسته و تأييد فرمايشات مقام معظم رهبري؟! من كه اينطور فكر نمي‌كنم. ولي در كل نظر شما متينه و محترم.
  18. بنا به دلايلي، پستم رو پاك كرده بودم. لكن بعلت پاسخ جناب نجف به پست حقير، مجدداً پست رو قرار مي‌دم. فقط پيشاپيش و در پاسخ به فرمايشات جناب نجف بزرگوار، عرض مي‌كنم كه : [quote]بسمه تعالی با سلام مصطفی جان داداش مثل اینکه دوباره داری رو لبه تیغ راه میری ها....!!!! داداش این بازی رسانه ای که شما گفتی فقط و فقط کار رسانه ایرانیه ؟؟؟!!!! لابد راست راستشو هم این بی بی سی فارسی گفته و همقطارای غربیش مثل فاکس نیوز و ای بی سی و کریستیان امانپور و ....!!! راستی شما زبون عربیت خوبه انشاءالله و یا بی بی سی فارسی صحبت اون بنده خدا رو ترجمه میکرد؟ به هر حال اون بخش مورد مناقشه شما زیاد تفاوتی در محتوا با متن ایرنا نداشت مگر در نحوه دیدگاه و ذهنیت شخصی شما!! که حالا چرا انقدر به رسانه های داخلیمون بی اعتمادی ، علتش بر حقیر پوشیده است . یا علی مدد.[/quote] عليكم السلام. خير! قطعاً كار رسانه‌هاي غربي هم هست. ولي من از رسانه‌هاي خودي كه هم مسلمان هستن و هم متعلق به جمهوري اسلامي و يكي از اصول اسلاميت، راستگويي و صداقت هست انتظار ندارم كه بخوان با تحريف جملات و فريب افكار عمومي، اذهان رو تخطئه بفرماين. والا از رسانه‌هاي متعلق به دستگاه امپرياليسم جهاني و ليبرال دموكراسي غربي كه از اصول ماكياولي همواره استفاده مي‌برن، هيچ انتظاري نيست!! من اساساً با بازي رسانه‌اي رسانه‌هاي داخلي‌، اون هم عليه ملت خودمون، عليه طرفداراي نظام و انقلاب، عليه ملت حامي انقلاب مشكل دارم!! باز اگه بازي رسانه‌اي عليه دشمنان‌مون و بر روي مردم منطقه بود يه حرفي! مي‌گفتيم منافع ملي حكم مي‌كنه! ولي عليه ملت خودمون و فريب ملت خودمون، يه طورايي برام زيادي سنگين و ثقيل و غيرقابل هضمه!! اما درخصوص زبان، هرچند كه با زبان عربي چندان بيگانه هم نيستم، ولي اگه زحمت مي‌كشيدين و لينك رو تماشا مي‌فرمودين، ملاحظه مي‌فرمودين كه ايشان به زبان دست و پا شكسته‌ي انگليسي صحبت مي‌فرماين و تمامي كلمات قابل فهم هستن. پيشنهاد مي‌كنم يكبار ديگه، متن رو مورد مطالعه قرار بدين. فيلم رو هم ببينين. ادعاي رسانه‌هاي داخلي رو هم ببينين، بعد متوجه نكات ريزي كه دوستان سانسور فرمودن خواهيد شد!! بخصوص درخصوص ادعاي «انقلاب اسلامي» بودن جنبش مردم مصر! يا تلاش براي تشكيل حكومت اسلامي!! يا حتي موضع‌گيري ايشان در قبال سخنان رهبر معظم انقلاب! علي اي حال، همواره بر اين باور بوده و هستم و ان شاءالله خواهم بود كه كسي كه حق مي‌گه و با حق و حقيقت حركت مي‌كنه، نه نياز به سانسور داره و نه جعل خبر و مستندات. چون حقيقت، بسيار مشخص‌تر از هر سند و مدركي در كالبد زمان مي‌درخشه و اتفاقاً اين آثار جعلي، باعث آگاه‌تر شدن ملت‌ها خواهد شد و همين جعل، گاهي مي‌تونه حتي حقيقت رو قلب و معكوس جلوه بده و در ذهن انساني بي‌طرف، تبديل به دروغ بشه؛ درحالي كه عرياني حقيقت نيازي به مستندات دروغين نداره. اگر هم بنده به رسانه‌هاي داخلي بي‌اعتمادم، به اين خاطر هست كه حرف و عمل يكساني ندارن. والا منابع خبري من، هم رسانه‌هاي داخلي رو پوشش مي‌ده و هم خارجي رو. ---------------------------------------------------- اين هم پست پاك شده‌ي حقير كه برادر نجف در پاسخ بهش، موارد فوق رو فرمودن : [quote]waffen-ss [b]اين مصاحبه رسمي يه عضو اخوان المسلمين.[/b] [b]اخوان المسلمين مصر: از امام خامنه اي تشكر مي كنيم [/b] به گزارش ايرنا ؛ شبكه تلويزيوني بي بي سي در يك برنامه زنده از 'كمال الحلباوي' يكي از اعضاي اخوان المسلمين مصر پرسيد: رهبر جمهوري اسلامي در نماز جمعه اين هفته در مورد اتفاقات مصر اظهار نظر كرده و گفته اند يك انقلاب سراسري اسلامي در منطقه در حال شكل گيري است واكنش اخوان المسلمين به صحبت هاي ايشان چيست؟ كمال الحلباوي پاسخ داد: 'من از 'امام' خامنه اي و تمام كساني كه از انقلاب مصر حمايت مي كنند تشكر مي كنم .' وي افزود:‌ در مصر احزاب زيادي فعاليت مي كنند بنابراين قانون اساسي بايد تغيير كند و مردم بايد نمايندگان مجلس را خودشان انتخاب كنند. بعد از رفتن مبارك بايد انتخاباتي سالم برگزار شود و مردم نوع حكومت آينده را خودشان انتخاب خواهند كرد. وي افزود: اگر آنها دولت اسلامي بخواهند كه اميدوارم اين طور شود، اين خواسته ملت است . بي بي سي در حركتي زيركانه اظهارات ضد ايراني اخير احمد ابوالغيط وزير خارجه مصر را پيش كشيد كه عضو اخوان المسلمين هوشمندانه پاسخ داد: 'اول از همه وزير خارجه مصر بايد از وزارت كنار برود. دوم اينكه او از روابط مسلمانان با هم شناخت درستي ندارد و در حرف هاي خود بايد از حمايت رهبران ايران از انقلاب مصر قدرداني كند . با تاسف بايد بگويم وزير خارجه مصر با حملات غرب عليه ايران همراه شده كه اين قابل قبول نيست'. بي بي سي در ادامه حوادث انتخابات ايران را پيش كشيد وكمال الحلباوي در پاسخ گفت:' من هم اميدوار بودم دولت خوبي مثل دولت ايران و رئيس جمهوري خوب و شجاعي مثل آقاي احمدي نژاد داشتيم. ' احمدي نژاد عقيده اش را بيان مي كند به درست يا به غلط بودن آن كاري ندارم، اگر كشورهايي مانند آمريكا و بريتانيا حق پيشرفت دارند چرا نبايد كشوري مانند ايران هم حق پيشرفت داشته باشد. كشورهايي مانند چين و هند از فن اوري هسته اي برخوردارند چرا كشورهاي مسلمان چنين حقي نداشته باشند'. http://irna.ir/NewsShow.aspx?NID=30227583 ========================= حتي العربيه هم تکذيب کرد موضع اخوان المسلمين رو. ديگه شکي در دروغين بودنش نيست.[/quote] رضا جان. قبلاً هم بهت گفتم. باز هم مي‌گم. زياد روي اخبار ايران تكيه نكن. چون اكثراً مصادره به نفع هست. نمي‌دونم فيلم كامل اين تيكه از صحبت‌هاي اين بنده خدا رو ديدي يا نه. بد نيست بخشي كه ايرنا ننوشته رو برات بنويسم : [color=green]سوال‌ : آيا مي‌شه اسم اين اتفاقي كه الان در مصر افتاد رو انقلاب اسلامي گذاشت؟[/color] [color=darkblue]پاسخ : نه. اين يك انقلاب اسلامي نيست! زچون اخوان‌المسلمين رهبري اين انقلاب را بعهده ندارد. و شعار اين انقلاب نيز اسلامي نيست. بعد از خروج حسني مبارك، انتخاباتي برگزار خواهد ‌شد كه نتيجه‌ي آن يك مجلس دموكراتيك و يا شورا خواهد بود. در آن زمان مردم تصميم خواهند گرفت كه حكومت آينده چه باشد. مردم قوانين اسلامي يا هر قانون ديگري كه بخواهند انتخاب مي‌كنند.[/color] [color=green]سوال : رهبر جمهوري اسلامي در نماز جمعه اين هفته در مورد اتفاقات مصر اظهار نظر كرده و گفته كه يك انقلاب سراسري اسلامي در منطقه در حال شكل گيري است واكنش اخوان المسلمين به صحبت هاي ايشان چيست؟[/color] [color=darkblue]پاسخ : من از 'امام' خامنه اي و تمام كساني كه از انقلاب مصر حمايت مي كنند تشكر مي كنم. اما شرايط مصر كاملاً با ايران فرق مي‌كند. در مصر احزاب زيادي فعاليت مي‌كنند. احزابي مانند اسلامگراها، ملي‌گراها و چپ‌گراها. بنابراين قانون اساسي بايد تغيير كند. مردم بايد نمايندگان خود را انتخاب كنند...![/color] ملاحظه فرمودين؟ اين بازي رسانه‌اي رسانه‌هاي خبري ايران هست كه هرجا كه به نفعشونه رو بولد مي‌كنن و هرجا كه به ضررشونه، سانسور خبري مي‌كنن!! اگه آنتي شيلتر مناسبي داري و دوست داري اصل مصاحبه رو گوش بدي، مي‌توني از [url=http://www.bbc.co.uk/persian/world/2011/02/110206_l50_ekhvan_int.shtml]اين لينك[/url] كمك بگيري. ------------------------------------------------------- من يه سوال ازت مي‌پرسم. يه بار ديگه رجوع كن به اون موضع‌گيري اخوان المسلمين و بعد با اين حرف‌ها مقايسه كن و ببين چه فرقي كرده؟ مگه عين اون حرفا، اينجا هم گفته نشده؟ با اين تفاوت كه اين يكي ديگه فيلمش هست و قابل تكذيب نيست!! اين به عنوان واكنش رسمي سايت انگليسي اخوان المسلمين اعلام شده : «پاسخ اخوان المسلمين به آقاي خامنه اي، رهبر (جمهوري ) اسلامي ايران اين است: اخوان المسلمين اين انقلاب را انقلاب مردم مصر مي داند نه انقلاب اسلامي و انقلاب مصر متعلق به همه مسلمانان، مسيحيان، از همه گروه ها و فرقه ها است.» حالا با فرض اينكه اصلاً يه نفر اين سايت رو هك كرده! از اين كه بالاتر نداريم؟! حالا اين رو با اين مصاحبه مقايسه بفرمايين و ببينين آيا كوچكترين تغييري مي‌بينين؟ خلاصه اينكه برادر بزرگوار من. با اخبار رسانه‌هاي ايران (كه من همچنان در عجبم كه چرا نوك پيكان اين بازي رسانه‌اي به سمت مردم خودمونه!!!)، بله! فرمايش شما صحيحه! اخوان المسلمين كاملاً از صحبت‌هاي رهبري حمايت كردن! انقلاب مصر هم اسلاميه! همه هم اسلام مي‌خوان!! اخوان المسلمين و مردم هم در پي ايجاد يه حكومت اسلامي هستن كه اصلاً هم ليبرال دموكراسي رو هم نيست!!!
  19. [quote]اما دوستان من یک موضوعی به خاطرم رسید و اون اینکه اقا مصطفی اشاره ای به این داشتن که این التهابات در مصر و تونس و بقیه دنیای عرب به نوعی یک انقلاب رنگی هست من می خوام بگم من این نظر رو تا حدودی قبول ندارم و دلیل این هست که انقلاب رنگی اصولا برای از بین بردن حکومت های مستقل و روی کار آوردن دولتهای وابسته به آمریکا هست نه اینکه بخوان از این روش برای از بین بردن دوستان خودشون استفاده کنن[/quote] نظر شما محترمه و متين. ولي بايد خدمتتون عرض كنم كه لزوماً انقلاب‌هاي رنگي، «براي از بين بردن حكومت‌هاي مستقل و روي كار آوردن دولت‌هاي وابسته به آمريكا» نيست! كما اينكه قبلاً هم عرض كردم اساساً وابستگي به ايالات متحده، در تمامي جهان وجود داره. حتي كشورهايي مثل چين و روسيه هم دقيقاً در راستاي وابستگي به ايالات متحده گام برمي‌دارن (به ژست‌هاي سياسي توجه نكنين!). اساساً ادبيات وابستگي، مربوط به زماني است كه حداقل دو قطب وجود داشته باشه. وقتي جهان يك قطبي باشه، ادبيات وابستگي هم رنگ مي‌بازه و به هيچ‌وجه سياست‌ها به سمت وابسته سازي پيش نمي‌ره!! توضيحش طولاني، وقت‌گير و البته براي شما خسته كننده‌اس. ولي فقط براي اينكه براي خودتون يادآوري شه كه حرفتون چقدر صحيح و چقدر غلطه، به ليست كشورهايي كه در اون‌ها انقلاب‌هاي رنگي صورت گرفته نگاهي بياندازين تا ببينين كدومشون وابسته به امريكا نبودن!!! (اميدوارم نفرمايين گرجستان يا اوكراين يا قرقيزستان وابسته به روسيه بودن! چون خود روسيه بشدت وابسته به امريكاست و اساساً روس‌ها در سياست نوين؛ حداقل در سال‌هاي مياني دهه‌ي اول قرن بيست و يكم، كوچكترين جايگاهي نداشتن!!). اگر بتونين ادبيات وابستگي و نوكري رو كنار بذارين و تحولات منطقه و جهاني رو فراي اين دو مقوله ببينين؛ قطعاً بينش بهتري پيدا خواهيد كرد. [quote] يك نگاهي هم به اين بندازيد، بد نيست! http://www.farsnews.net/newstext.php?nn=8911160127[/quote] مقاله‌ي بسيار جالبي بود! البته از نظر ديد جناب نويسنده! شايد بشه گفت اگه به جاي واژه‌ي غرب، ايران رو مي‌ذاشت، خيلي‌هاش درست درمي‌اومد!! اي كاش اين برادران تحليل‌گر، قبل از تحليل عملكرد رسانه‌هاي غربي و عربي، كمي هم اون‌ها رو دنبال مي‌فرمودن!!! [quote]بعضي از برو بچ ميليتاري يك جوري حرف مي زنند كه انگار نعوذ بالله غرب خداي عصر جديد است ! [/quote] ان شاءالله كه منظور شما، بنده باشم. دست كم گرفتن دشمن و خودفريبي، سم مهلك جهان اسلام بوده كه باعث خواب چند صد ساله‌ي اونه.
  20. يه مصاحبه‌ي بسيار مهم از يه استراتژيست مهم و تأثيرگذار امريكا امروز خوندم كه بد نديدم در اختيار دوستان قرار بدم. خواهشاً اين مصاحبه رو با دقت مطالعه بفرمايين. چون نكات بشدت مهمي درش نهفته هست. ولي جالب‌تر از هرچيز، تيترشه!! امان از دست ما ايرانيا ...!! ========================= [color=red]دلايل كيسنجر براي عدم بركناري مبارك[/color] [!!!!!!!!] [color=indigo]وزير امور خارجه اسبق آمريكا در رابطه با تحولات اخير در مصر گفت كه "بهتر بود مبارك ۵ يا ۱۰ سال پيش از قدرت كناره‌گيري كرده بود، اما در آن زمان آمريكا گزينه ديگري نداشت ". به گزارش فارس، "هنري كيسينجر " وزير امور خارجه سابق آمريكا در گفت‌وگو با شبكه ۴ انگليس اعلام كرد: " چنانچه دولت مبارك در مصر با دولتي اسلامگرا جايگزين شود، در اين صورت شاهد تغييري اساسي در ساختار جهاني خواهيم بود كه از بعد از جنگ جهاني دوم شاهد آن هستيم. " وي در پاسخ به اين سؤال كه "حسني مبارك هم اكنون بايد چه اقدامي را انجام دهد ... آيا وي بايد استعفا كند " گفت: " وقايع در مصر هم اكنون نوعي مسير تعيين شده را طي مي‌كنند كه ما نبايد سعي كنيم از خارج بر آن تاثير گذاريم. من معتقدم كه ارتش مصر به طور مشخص تصميم گرفته كه وي (مبارك) بايد برود. مسئله تنها اين است كه چگونه مي‌توانند خروج وي (از قدرت) را برنامه ريزي كنند." *آمريكا نبايد تلاش كند از خارج بر مصر تأثيرگذار باشد وزير امورخارجه اسبق آمريكا ادامه داد: " اين به معناي يك دوره عدم اطمينان شديد است، چرا كه جمعيتي كه اين ناآرامي‌ها و اين انقلاب را رقم زده‌اند، در هدف خود براي سرنگوني مبارك متحد هستند، اما به طور مشخص اين ايده را كه مصر (بعد از مبارك) چه مسيري را بايد برود، هنوز مشخص نكرده‌اند. آنها اين ايده را هنوز توسعه نداده‌اند. نزاع در رابطه با اين مسير با خروج مبارك (از قدرت) تازه آغاز مي‌شود و اين همان موضوعي است كه بايد به آن بيانديشيم. " مجري شبكه ۴ انگليس در ادامه پرسيد: "چرا شما تمايلي نداريد كه بر اوضاع كنوني مصر تاثير گذار باشيد در حالي‌ كه آمريكا براي دهه‌ها بر اوضاع در اين كشور بسيار تاثير بوده است و به رژيم مصر كمك‌هاي زيادي كرده است؟ " كيسينجر در مقابل پاسخ داد: " آمريكا با مبارك متحد بود. هنگامي كه تغيير رويكرد مصر از اتحاديه جماهير شوروي به سمت آمريكا اتفاق افتاد، من روي كار بودم. من در دوره مبارك هيچ مقام دولتي نداشتم. اما كمك‌هاي راهبردي بسيار زيادي را به خاطر مي‌آورم، زماني كه دولت تحت رهبري وي كم و بيش به ما ملحق شد. تا به حال رابطه دوستانه آمريكا با مبارك اتفاق غيرعادي نبود. وي با اسرائيل پيمان صلح به امضا رساند، به جاي تسليحات شوروي از آمريكا تسليحات گرفت و به طور كلي يك عنصر برقراري اعتدال در منطقه به حساب مي‌آمد، اما در عوض ما چه حمايتي از وي كرديم؟ وزير امورخارجه اسبق آمريكا در پاسخ به اين سؤال كه "چرا مردم مصر ثبات را به دموكراسي ترجيح مي‌دادند " گفت: انتخاب ما ميان ثبات و دموكراسي نبود. ما هم‌اكنون درباره ۵ دوره رياست‌جمهوري در آمريكا شامل دوره‌هاي رياست‌جمهوري ريگان، بوش پدر و بوش پسر و همچنين "بيل كلينتون " صحبت مي‌كنيم. به نظر مي‌رسد تمامي آنها به اين نتيجه مشترك رسيده بودند كه آنچه در ارتباط با مصر انجام مي‌شد، براي متوازن كردن مسير بهتر بود. *دموكراسي كه مردم مصر خواستار آن هستند با برداشت آمريكا از دموكراسي متفاوت است مجري شبكه ۴ انگليس در ادامه پرسيد: فكر نمي‌كنيد كه اين موضوع آمريكا را در طرف اشتباه تاريخ قرار داده است؟ ميليون‌ها نفر در حال تظاهرات براي دموكراسي عليه يكي از متحدان كليدي آمريكا هستند. كيسينجر در پاسخ به اين سؤال گفت: يك لحظه صبر كنيد. اجازه دهيد خودمان فريب ندهيم. ما نمي‌دانيم كه آنها براي چه چيزي تظاهرات مي‌كنند. آنچه كه آنها دموكراسي مي‌خوانند، نوعي تغيير رژيم است و احتمالا تغيير رهبري و همچنين تغيير نظام در اين كشور. اين لزوما به اين معنا نيست كه آنها يك واكنش دموكراتيك را مي‌خواهند. *نفوذ آمريكا بر دولت مصر بسيار بيشتر از نفوذ مردم در اين حكومت بوده است وي افزود: من نمي دانم آنها چه مي‌خواهند. من تصور مي‌كنم كه اين موضوعي حساس است و مسئله‌اي است كه مردم مصر بايد درباره آن تصميم بگيرند. اين چيزي نيست كه آمريكا درباره آن تصميم‌گيري كند. با توجه به ميزان كمك‌هاي مالي و نظامي كه واشنگتن به قاهره ارائه كرده، بايد بگوييم كه آمريكا طي دهه‌هاي گذشته نفوذ بيشتري بر دولت مصر داشته است تا مردم اين كشور. وي افزود: چنانچه به مجموعه بحران‌هايي كه آمريكا بايد در دهه‌هاي ۸۰ و ۹۰ و همچنين در دوره‌هاي ديگر با آن مواجه مي‌شد، به نظر شما چرا بايد آمريكا كمك‌هاي اقتصادي خود به مصر را متوقف مي‌كرده؟ آيا ما مي‌دانيم دموكراسي در مصر چه چيزي بوده است؟ آيا اين نوعي احتمال نيست تا فرض كنيم كه از يك سو از آمريكا خواسته مي‌شود تا از دخالت در امور ديگر كشورها عقب نشيني كند و از سوي ديگر با هر كشوري در جهان وارد تعامل شود؟ آيا با نگاه به گذشته اين دموكراسي است؟ وزير امورخارجه اسبق آمريكا همچنين گفت: بهتر بود كه مبارك ۵ يا ۱۰ سال پيش از قدرت كناره‌گيري كرده بود، اما اگر به اين قضيه از ديدگاه گزينه‌هاي پيش روي آمريكا بنگريد خواهيد ديد كه رهبران آمريكا گزينه ديگري نداشتند. [/color] [url=http://www.jahannews.com/vdcbwsb8grhbssp.uiur.html]منبع[/url]
  21. برادر واريور و GRIPEN عزيز. احتمالاً به خاطر داريد كه همين چند صفحه‌ي پيش (صفحه‌ي 10 تاپيك) داشتيم درخصوص افزايش خشونت توسط رژيم مبارك صحبت مي‌كرديم. بياين يكبار، پست‌ها رو مرور كنيم : عرض كردم : [quote]بشدت دارم نگران مي‌شم. وقايع داره خشن‌تر مي‌شه و مبارك هم داره بيش از اندازه‌ي مورد انتظار مقاومت مي‌كنه! غرب و بخصوص امريكا داره پيام‌هاي واضح‌تر و روشن‌تري به رژيم مصر مي‌ده!! انقلاب هم از نرمي به سختي داره كشيده مي‌شه (كه البته در انقلاب سخت، سركوب مردم راحت‌تره!). رژيم مصر، اگه تا آخر هفته سقوط نكنه، شرايط خطرناكي پيدا خواهد شد. بزرگترين مشكلم اينه كه نتونستم Plan B امريكا درصورت دبه كردن مبارك و كنار نرفتنش رو پيش‌بيني كنم. [/quote] همچنين : [quote] [quote][quote]بزرگترين مشكلم اينه كه نتونستم Plan B امريكا درصورت دبه كردن مبارك و كنار نرفتنش رو پيش‌بيني كنم.[/quote]کار از یک انقلاب ساده و بقول شما با اجرای مردمی در حال گذشتن هست باید به این فکر کنیم که چطور ترمزش کشیده خواهد شد ... احتمال کنار رفتن مبارک با افزایش خشونت و طولانی شدن مبارزات در حال قوی تر شدن هست و دقیقا مشکل کنار رفتن مبارک نیست کنار آمدن مردم پس از افزایش خشونت و (شهید دادن !) با حکومت بعد از مبارک هست . با توجه به اینکه آمریکا آرام آرام در حال خالی کردن پشت مبارک هست به نظرتون ممکن هست در صورت بروز خشونت بیشتر و طولانی شدن این ماجرا یک حکومت کودتای نظامی (ظاهرا مخالف با دولت آمریکا که شرایط رو برای گروههای دیگر ملی مذهبی فراهم نیاره اما با کنار زدن مبارک بعد از سرکوب ملت خودش رو قهرمان نشون بده) پیشبینی کنیم ؟... البته یک حدسه و شرایط دیگری هم هست ...[/quote] اساساً قرار نبود ترمز اين انقلاب كشيده بشه. چيزي تا پيروزي نمونده بود. همه‌چيز طبق نقشه داشت پيش مي‌رفت! ولي مبارك داره بازي رو عوض مي‌كنه!! افزايش خشونت، دو حالت بيشتر نداره : 1- افزايش خشونت طرف مقابل؛ يعني مردم كه بهترين بهانه رو براي سركوب مردم به دست دولت مبارك خواهد داد و بسته به شرايط، مي‌تونه به حفظ يا سقوط مبارك بيانجامه. 2- ادامه‌ي اعتراضات فعلي مردم و در صحنه بودن اون‌ها كه منجر به سقوط دولت مبارك خواهد شد. لكن چيزي كه مسلمه اينه كه درصورت پيروزي اين انقلاب، ديگه شرايط انقلاب از نرم به سخت تغيير كرده و اصل غيرقابل تغيير انقلاب‌هاي سخت، تصفيه‌هاي گسترده و تندروي‌هاي انقلابي خواهد بود! چيزي كه مطمئن هستم، اينه كه امريكا به هيچ‌وجه دوست نداره كه ماهيت اين انقلاب تغيير پيدا كنه و همون‌طور كه عرض كردم، چندين بار هشدار داده و هربار هم داره هشدارهاش جدي‌تر مي‌شه (علي‌رغم تلويزيون خودمون كه تيتر مي‌زنه «افزايش نگراني اروپا و امريكا بابت سقوط دولت مبارك!!»!!!!). مبارك، با روي كار آوردن سليمان، داره دقيقاً همون طرحي رو دنبال مي‌كنه كه قبل از اين وقايع قرار بود انجام بشه (يعني انتقال قدرت به سليمان يا جمال مبارك؛ بسته به شرايط) و اين، اصلاً با اصلاحاتي كه ازش دم زد (و شعار برنامه‌ريزي شده بود)، منافات كامل داره. روي كار آوردن سليمان، مي‌تونه دقيقاً‌ به همون مورد كه شما فرمودي يا موردي بسيار بدتر بيانجامه و حكومتي شبيه به آرژانتين دهه‌ي هشتاد رو بوجود بياره. چيزي كه صد در صد مطمئنم اينه كه امريكا، بشدت مخالف چنين دولتي هست. حتي اگه تو خوش خدمتي، دست مبارك رو از پشت ببنده. قبلاً عرض كردم، مجدداً هم عرض خواهم كرد. عمر دولت‌هايي كه در پي انقلاب‌هاي رنگين پديد ميان، كوتاهه و ناپايداري بسياري درشون وجود داره. ولي بدتر از اون، چون روي مردم به حكومتشون باز شده، ديگه ثبات سياسي در اون جامعه وجود نخواهد داشت. اما مسئله‌اي كه هست، اينه كه مصر طبق برنامه پيش نمي‌ره و ظاهراً‌ مبارك، وعده‌هاي ديگري (از جاهاي ديگه) دريافت كرده و مي‌خواد بازي جديدي رو شروع كنه. به همين دليل هم عرض كردم كه نگرانم؛ چون هنوز نتونستم Plan B امريكا رو پيش‌بيني كنم. ممكنه اين پلن، با ترور مبارك، يا حتي مداخله‌ي نظامي اجرا بشه.[/quote] [size=5]خودمونيم برادر واريور! شما خودت يه پا نوستراداموسيا!! [/size] همون‌طور كه عرض شد، طبق بررسي‌هايي كه بنده قبل و حين اين وقايع داشتم (كه در پست‌هاي مختلف هم عرض كردم)، قرار بر اين نبود كه اين ماجرا، به اين مرز از خشونت برسه. قرار بود نهايتاً 4 تا اينور و اونور بزنن و چند نفري هم كشته بشن و مبارك هم مثل بچه‌ي آدم سرش رو بندازه پايين و بره عربستان. از اولش هم طبق همين اخباري كه اينجا تجميع شده، همه‌ي تحركات به اين سمت پيش رفت. همه به انگليس يا عربستان رفتن. چمدان‌ها و بارها ارسال شد. فك و فاميل مبارك نقل مكان كردن. ارتش هم آماده‌ي همكاري با مردم شد. ولي ناگهان همه‌چيز برگشت! مبارك تصميمش عوض شده بود! به همين خاطر شرايط يكم تغيير كرد. برخوردها عوض شد! همون‌طور كه در پست بالا هم مي‌بينين، ابراز نگراني كردم از اين مسئله! گفتم اين شرايط، تغيير رفتار امريكا رو سبب خواهد شد. دخالت‌هاي امريكا رو بيشتر خواهد كرد و مي‌بينيم امريكا عملاً تهديد نظامي رو هم داره چاشني مي‌كنه (در مرحله‌ي اول، قطع همكاري با ارتش مصر و در مرحله‌ي ثاني، مي‌تونه تهديد به تهاجم نظامي براي كمك به دموكراسي باشه). از طرفي، بشدت احتمال كودتا براي سرنگوني مبارك افزايش يافته و اين، دقيقاً همون مسئله‌اي بود كه جناب واريور هم پيش‌بيني مي‌فرمودن. در حال حاضر، امريكا داره شرايط رو به دقت رصد مي‌كنه و مي‌شه گفت اين جمعه، شايد آخرين شانس‌ها براي گذار از اين حالت به دموكراتيك‌ترين حالت ممكن باشه. چون در هر صورت، رژيم كودتاگر، زماني رو بايد سپري كنه تا گذار از قدرت به قدرت دموكراتيك داشته باشه و ضمن اينكه هيچ‌وقت به ژنرال‌ها، اعتمادي نبوده و نيست!! چيزي كه امريكا در مصر نياز داره، حكومتي دموكراتيك همچون عراق و افغانستان هست كه مطابق با اصول ليبراليسم جهاني دنبال بشه. همون‌طور كه عرض شد، چاره‌ي ديگري هم نيست و هر حكومتي كه در مصر بياد، ناچاره از اين رويه پيروي كنه. يك زماني، در خلال جنگ سرد امريكا حاضر بود مبداء و منشاء ديكتاتوري بشه تا كمونيسم جهاني رو سركوب كنه. ولي ديگه حكومت‌هاي ديكتاتور سرسپرده، به درد امريكا نمي‌خوره و كم‌كم در حال جايگزيني اون‌ها با حكومت‌هاي دموكرات و همراه هست كه صد البته بشدت هم تضعيف‌ مي‌شن؛ به دليلي كه عرض شد! باز هم عرض مي‌كنم. در كشورهايي كه حكومت ناپايداري دارن، ارتش بشدت تضعيف مي‌شه؛ چه براي جلوگيري از وقوع كودتا و چه به دليل تغييرات عمده‌ي سياسي و همچنين كاهش وفاداري ارتش به دليل عدم وابستگي به اشخاص. اگر اين جمعه هم به اين ترتيب گذشت و اتفاقي نيافتاد و خشونت‌ها بيشتر شد، دوستان بايد خودشون رو براي Plan B امريكا آماده كنن. كماكان بشدت معتقدم كه تمامي اين تحركات دقيقاً مهندسي‌شده داره پيش مي‌ره. اين وسط، تنها امري كه پيش‌بيني نشده بود، مقاومت مبارك بود!!! نمي‌دونم در آينده چي پيش خواهد اومد. حداقل با قطعيت نمي‌شه گفت. ولي چيزي كه فعلاً مشخصه اينه كه مبارك بايد سقوط كنه؛ به هر قيمتي و احتمال خيلي زياد، سقوط هم خواهد كرد. اگر قدرت و توان مردمي هم كم بشه، بايد منتظر محركي قوي‌تر بود كه مردم رو مجدداً اميدوار كنه. ------------------------------------------------------- پ.ن : در راستاي پروپاگانداي تلويزيون ايران، تا چند روز پيش عنوان مي‌شد امريكا حامي رژيم مبارك هست و مي‌خواد رژيم رو حفظ كنه و اصلاحات مي‌ده و چنين و چنان. من هي گفتم بابا امريكا داره واضح پيام مي‌ده، دوستان گوش نكردن! بعد كه پيام‌هاي امريكا واضح‌تر شد، تلويزيون گفت امريكا دچار سردرگمي!!! شده و نمي‌دونه چيكار كنه!!! بعد كه اوباما ديگه خيلي فارسي درمورد مصر موضع‌گيري كرد، مي‌گن امريكا مجبور شده موضع‌گيري‌اش رو عوض كنه! ولي مي‌خواد دنيا رو فريب بده تا مصر رو همچنان در اختيار داشته باشه!!!!! امان از اين تحليل‌گراي سوپر نابغه ...!!! شايدم بايد گفت امان از اين ضعف حافظه‌ي تاريخي ما ايرانيا ...!!!
  22. جناب mahdavi3d. مدير اين بخش؛ جناب 00Amin به شما تذكر دادن كه ارسال پست‌هاي متوالي، خلاف قوانين سايت هست؛ ولي شما توجهي نفرمودين. بعلت عدم توجه شما، اين اخطار بصورت عمومي بوده و درصورت تكرار، مجبور مي‌شم كه شما رو از تاپيك اخراج كنم. پس اميدوارم قوانين سايت رو مورد توجه قرار بدين و ارسال‌هاي خبري‌تون رو در يك پست تجميع بفرمايين و ترجيحاً نيز از اخبار مستقيم و مرتبط با وقايع (نه سخنراني‌ها و بيان نظرات) استفاده بفرمايين. ---------------------------------------------- جناب Antiwar عزيز. از تحليل خوبتون استفاده كردم. البته قطعاً اختلاف نظراتي با شما دارم كه اول بايد تكليف جمله‌ي اولتون مشخص بشه تا بعد بپردازيم به نقد تحليل شما.
  23. عرض سلام و ارادت خدمت برادر نجف بزرگوار. ان شاءالله كه هميشه سالم و سلامت باشين تا ما هم در محضر شما، تلمذ كنيم. ببينيد برادر بزرگوار. اين كاملاً صحيح هست كه به قول شهيد مدرس، سياست ما، عين ديانت ماست و بالعكس (كه البته در معناي دوم، حرف و حديث زيادي هست كه بماند براي محفلي بهتر). ولي امري كه هست اينه كه اصول و مباني سياسي و حكومتي، امري في‌البداهه نيست و نياز به تبيين اساسي داره. مثال مي‌زنم. 32 سال از انقلابمون مي‌گذره، ولي هنوز اقتصاد ما، نيمه ماركسيستي، نيمه كاپيتاليستي هست و چيزي كه درش پيدا نمي‌شه، اقتصاد اسلاميه! تازه بايد بعد از 32 سال، چند روحاني اقتصاددان (كه بنده افتخار شاگردي يكي‌ از اين اساتيد رو داشتم) بيان تو قم بنشينن براساس آيات و روايت قرآن، علم اقتصاد اسلامي رو تبيين كنن! نه 2 + 2 = 4! اصول عرضه و تقاضا! بازار! نقاط تعادلي! نقاط سر به سر و ...!! بعد از 32 سال، رهبر ما بايد بياد بگه آقايون! بومي‌سازي علوم! توليد علم! بعد از 32 سال، منتظريم كه كسي مثل سعيد حجاريان بياد و نظريه‌ي ولايت فقيه رو تأييد كنه! بعد از 32 سال، هنوز نتونستيم شكاف‌هاي عميق بين جمهوريت و اسلاميت‌مون رو بپوشونيم و هربار هم دشمن از همين سوراخ، ما رو مي‌گزه! ...! نياز به ادامه هست؟ آيا شكي در اين دارين كه هر نظام ديگري كه بود، با اينهمه ضعف ساختار سياسي، حتي يكسال هم دوام نمي‌آورد؟‌ يا فروپاشيده مي‌شد و يا اسير ديكتاتوري مي‌شد و از جمهوريت اون، چيزي باقي نمي‌موند؟ اينكه ما با نام‌ها بازي كنيم، كمكي به تبيين اصول سياسي در كشورمون نخواهد كرد. مثل ليگ برترمون كه الحمدلله ياد گرفتيم روي هر ليگي (اعم از فوتبال، واليبال، بسكتبال، كشتي، واترپلو!!، چوگان!!!!، حتي كبدي!!!!!!!) كه داريم، نام ليگ برتر رو بذاريم! غافل از اينكه حتي يك درصد شرايط ليگ برتري رو هم نداريم و فقط چون اين نام برامون خيلي جالب و باكلاس بوده، روي ليگ‌هامون گذاشتيم! مباني سياسي، چيزي بالاتر از نام هستن و اين، اصل و اساس سياست هست. در امور سياسي، تحليل‌گران جايگاه خودشون رو دارن. تئوريسين‌ها جايگاه خودشون رو دارن. دكترينال نظام، جايگاه خودشو داره. استراتژيسين‌ها جايگاه مشخصي دارن. سياسيون همچنين. احزاب همچنين. قوا به همين ترتيب. انقلاب ما، ابتدا همه‌ي اين موارد رو داشت. ما بزرگاني داشتيم كه حقيقت امر خيلي مظلوم واقع شدن! شهيد مطهري رو داشتيم كه ازش، حماسه‌ي حسيني و جاذبه و دافعه‌ي علي و داستان راستان و نهايتاً اصول و فلسفه‌ي رئاليسم رو به ياد داريم! لكن هيچ نمي‌دونيم بزرگترين تئوريسين انقلاب اسلامي، همين ايشان بود! بعد از 32 سال، هنوز نتونستيم جايگزيني حتي در حد نصف ايشان بسازيم! ما شهيد بهشتي رو داشتيم كه مغز متفكر و استراتژيسين انقلاب اسلامي بود! از سال 60 تا الان، جايگزينش رو يافتيم؟ ما شهيد باهنري رو داشتيم كه تو تاريخ ما، گم هست و مي‌گيم رجايي و باهنر و ذيل نام شهيد رجايي مدفون هستن! حال اينكه وي، يكي از بزرگترين تئوريسين‌هاي انقلاب بودن و كساني چون ايشان، مقام معظم رهبري، شهيد بهشتي و آيت‌الله هاشمي رفسنجاني بودن كه تحزب رو از دايره‌ي سياسيون قديمي خارج و به داخل اجتماع و بخصوص روحانيت آوردن و جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري اسلامي رو پديد آوردن! اصلاً‌ چرا راه دور بريم! همين امام امت (ره)، خود بزرگترين استراتژيسين انقلاب اسلامي بود و از دهه‌ي چهل، دكترين‌هايي رو تبيين مي‌كرد كه بيست، سي سال بعد تازه مي‌فهميم چه ميراثي بود! نظريه‌ي ولايت فقيه، يكي از ارزشمندترين و مستحكم‌ترين دكترين‌هاي سياسي جهان هست كه هنوز كه هنوزه آنتي دكترينش رو پيدا نكردن! يا حتي نظريه‌ي «نه شرقي، نه غربي» كه عمق اين نظريه رو الان مي‌تونيم درك كنيم و در اون زمان، جز تكرار اين شعار، چيزي ازش نمي‌فهميديم! ولي حالا با اين داشته‌ها، چه كرديم؟ اومديم اساس سياست‌مون رو تبيين كنيم؟ يا شكست پشت شكست رو تجربه كرديم؟ تونستيم در كشور، حتي يك دولت با ثبات بوجود بياريم؟ تونستيم تحزب رو درست ترجمه كنيم؟ تونستيم اساس سياست خارجي‌مون رو برپايه‌ي جمهوري اسلامي پايه‌ريزي كنيم؟ اقتصادمون چي؟ تونستيم اساس اسلام رو در جامعه و فرهنگ‌مون پياده كنيم؟! يا بالعكس، به كج‌راهه زديم و هدف شبيخون فرهنگي‌اي قرار گرفتيم كه رهبر از ابتداي دهه‌ي هفتاد، بارها و بارها درخصوصش هشدار مي‌داد؟ به دولت‌ها مربوط نمي‌شه! اساس ساختار كشور ما هست كه مشكل داره! اين ساختار هست كه باعث مي‌شه مهندس موسوي، اقتصاد نيمه ماركسيستي و دولتي رو در كشور بوجود بياره! حجت‌الاسلام هاشمي اقتصاد نيمه كاپيتاليستي رو به ارمغان بياره! مجدداً سيد محمد خاتمي، به سراغ اقتصاد نئو سوسياليستي بره و آخرالامر، دكتر احمدي‌نژاد، تلفيقي از سياست ماركسيستي و كاپيتاليستي (كه حقيقتاً معجوني عجيب رو به همراه داشت و مولد بخش‌هاي شبه دولتي بصورت قارچي گرديد!!) رو حاكم بر اقتصاد كشور كنه و درياي اقتصاد ما رو به گردابي خطرناك تبديل كنه كه صنعت در اون، چاره‌اي جز نابودي نداشته باشه! تقصير از هيچ‌كدوم نيست! چون اساساً‌ وقتي اصول و مباني كشوري تبيين نشده باشه، هركس كشور رو به سان رمه‌اي مي‌بينه كه خود، صاحب اختيارش هست! به همين خاطر هركجا كه دوست داشته باشه مي‌بره! اين آشوب سياسي و اقتصادي در هر كشور ديگري اتفاق مي‌افتاد، نتيجه فروپاشي كامل بود. كما اينكه فقط مقداري انحراف از ماركسيسم، موجب به قهقرا رفتن شوروي گرديد! دليلش، ذات ماركسيسم نبود؛ بلكه تجديد نظر طلبي در ماركسيسم بود كه چون بدون توجه به ساير موارد مرتبط صورت گرفته بود و مثلاً با تفكر اقتصاد باز، مي‌خواستند ضعف فعلي ماركسيسم رو بپوشونن، عملاً شاخه‌اي رو بريدن كه روش نشسته بودن!! ولي ما باز مستحكميم! كماكان دليلش، قدرتمون نيست! يا اصول سياسي قدرتمندمون (كه حتي نتونستيم اون رو تبيين كنيم!!). فقط لطف خداوند و امام زمان (عج) هست كه نگهمون داشته! ----------------------------------------------------- شما هر كشور موفقي رو كه نگاه مي‌كنين، مي‌بينين كه سياست‌هاي بلند مدتي داشته‌ كه هر كس كه اومده، اون رو دنبال كرده و نهايتاً بخش جزئي از اون رو تغيير داده! بطور مثال ايالات متحده، از سال 1898 همون سياستي داشته كه امروز داره. ذره‌اي تفاوت درش وجود نداره! ولي ما حتي بين دو دوره‌ي يكسان رياست جمهوري‌مون هم تفاوت هست. در اين كشورها، چون همه‌چيز تعريف شده هست و جايگاه‌ها مشخص، پس براحتي مي‌تونن پيش‌بيني كنن، برنامه‌ريزي كنن، توطئه كنن، آدم تربيت كنن و پشتوانه‌ي سياسي خودشون رو حفظ كنن! اين مي‌شه دو دو تا، چهارتاي ساده يا همون اصول محاسبات سياسي! حال ما در اين زمينه چه كرده‌ايم؟ تبيين اصول و اساس كه بماند! چند تا از سردارهاي جنگ‌مون رو بازسازي كرديم و همت‌ها و متوسليان‌هاي جديد بوجود آورديم؟ بهشتي‌ها بماند! باهنرها بماند! مطهري‌ها كه اصلاً ولش كن! ----------------------------------------------------- برادر بزرگوار من. ما پس از 32 سال، هنوز داريم با آزمون و خطا كشورمون رو اداره مي‌كنيم! هنوز كه هنوزه، مغز متفكر ما، رهبرمون هست و آيت‌الله هاشمي و لاغير!! اين لاغير، به اين معني نيست كه از اين دو سرتر نداريم! به اين معني است كه اصلاً نداريم!! تك و توك مخ‌هاي كشورمون در اين زمينه، يا اساساً مجال رشد پيدا نكردن يا چپ كردن و در خدمت استكبار دراومدن و تيشه به ريشه‌ي كشورشون مي‌زنن و يا تحليل‌هاي داخلي‌شون، حقيقتاً به كمدي شباهت داره! چه برسه به برنامه‌ريزي‌ها! حالا شما بفرما. اين كشور، اگر ايران نبود و مثلاً ونزوئلا يا فرانسه بود، چند سال دوام داشت؟! ----------------------------------------------------- هر زمان ما تونستيم دكترين پير خمين (ره) رو تبيين كنيم و بفهميم جمهوري اسلامي، چه تركيب جادويي هست؛ تونستيم تناقضات مابين جمهوريت و اسلاميت‌مون رو حذف كرده و يا به حداقل برسونيم، تونستيم ساختارهاي سياسي و اقتصادي و فرهنگي‌مون رو درست تبيين كنيم و باري به هر جهت نباشيم، وقتي حقيقتاً پايبند به برنامه‌هاي كوتاه‌مدت (يكساله)، ميان مدت (پنج‌ساله) و بلندمدت‌ (استراتژيك يا 20 ساله)مون بوديم و هر دولتي كه اومد، به دلخواه حركت نكرد، هر وقت ما به جاي اينكه اپوزوسيون‌سازي كنيم، به نبردهاي سياسي بپردازيم و تفكرات حذفي و توتاليتري رو از احزاب و گروه‌هاي سياسي‌مون پاك كرديم و هزار و يك هر زمان ديگه، اون وقت مي‌تونيم ادعا كنيم كه مدل حكومتي جديدي داريم كه با كمال ميل حاضريم اون رو به دنياي اسلام صادر كنيم. اصولي كه با كمي تغيير در هر كشور اسلامي قابل اجرا باشه. حي با تغييراتي، در ساير كشورها اجرا بشه! اصولي كه براي همه‌ي نيازهاي ما، پاسخي منطقي و راهكاري مناسب و الهي داره. اون زمان هست كه مي‌تونيم ادعا كنيم كه انقلاب‌ها رو مي‌تونيم هدايت كنيم و مردم جهان رو تشنه‌ي مدل حكومتي خودمون كنيم و به قول معروف، جهان رو ايرانيزه كنيم! همون كاري كه روزگاري ماركسيسم و روزگاري ديگه ليبراليسم، انجام دادن و جهاني رو تشنه‌ي مكتب خودشون كردن! ولي حيف! ما هميشه بهترين منابع زير دستمون بوده و بدترين استفاده‌ها رو كرديم!
  24. [quote][quote]ايرانيزه شدن انقلاب!! مصر، جوكي تاريخي هست (نه از زبان شما! از زبان بازگو كنندگان اصلي‌اش). همون‌طور كه قبلاً هم عرض كردم، كافيه شرايط ايران و مصر رو يه مقايسه‌ي بسيار كوچك داشته باشيم![/quote]فکر کنم ادامه رو از راه دیگری رفتید ! ... البته این حرف خودم بود ! و قرار هم نیست که گذاره ها حتما یک به یک دیده و اجرا بشن منظور این هست که تغییر شرایط در مصر (بدون توجه به منتهای تشکیل دولت توسط هر گروهی وابسته به هیلاری یا بی بی سی و یا عمر و عاص ....) از روش انقلاب اسلامی (یعنی دادن شعار های جهادی ! شهادت طلبی و حکومت اسلامی حالا از نوع اموی یا عباسی وهابی و هر چیز دیگری ) به ثمر برسه ... منظور این نبود که حکومت بعد از انقلاب چه شود ... که این برمیگرده به لجاجت و روش برخورد مبارک با مردم مصر ./[/quote] من عذر مي‌خوام؛ چون منظور شما رو غلط برداشت كردم واريور عزيز. متأسفانه غرب بشدت داره روي ايران و انقلابي شبيه به ايران در كشورهاي عربي مانور مي‌ده. بگذريم از اينكه چرا نام ايران داره هي تكرار مي‌شه. ولي چيزي كه هست، القاء اين هست كه بايد مواظب بود انقلابي شبيه به ايران شكل نگيره! اين حرف رو خود امريكا مي‌دونه بي‌اساسه. چرا كه اساساً انقلاب ايران، گزاره‌هايي داشت كه در هيچ‌يك از اين كشورها حتي يكي‌شون هم ديده نمي‌شه! ولي نكته‌ي بامزه‌اي كه هست، اينه كه عده‌اي از داخلي‌ها؛ بخصوص اخبار سيما، از اين اظهارات حسابي ذوق زده شده و بشدت دارن روش مانور مي‌دن! نمي‌دونم كي قراره به كل كلام غربي‌ها توجه كنيم! در همين صفحه‌ي پيش، دو نقل قول از دو نماينده‌ي دو كشور مختلف و متحد قرار داده شد؛ يكي از برژينسكي توسط خود جناب واريور و يكي هم توسط دوستمون و به نقل از نتانياهو. در هر دو كلام، درخصوص انقلابي شبيه به انقلاب ايران هشدار داده شده بود!!! به همين خاطرم عرض كردم كه انقلابي شبيه به ايران، بيشتر به جوكي سياسي مي‌ماند تا حقيقتي تاريخي و سياسي! ------------------------------------------------------------------- درخصوص انقلاب مردم مصر، اساساً‌ محرك‌ها هستن كه به حركت فعلي مردم مصر، جهت‌دهي‌هاي تندتر يا ملايم‌تري مي‌دن. ولي يك چيزي كه هست، اينه كه اين تحركات، بشدت از روي انقلاب اسلامي ما كپي برداري شده هست و اتفاقاً هدفمند هم انجام گرفته! بيشتر توضيح نمي‌دم؛ چون تاپيك به انحراف كشيده مي‌شه. ولي برداشت من اينه كه شباهت‌ها، كاملاً هدفمند بوده و شايد پس از اين وقايع، شاهد القائاتي باشيم كه بتونه بيشتر به ما براي تحليل اين موارد كمك كنه.
  25. [quote][align=justify]جواب سوالم را نگرفتم: [quote] "سري كه درد نمي كند، دستمال نمي بندند".[/quote] شايد يك راه خوب اين باشد كه اين حركت را با انقلاب هاي مخملي/رنگين منطقه، مانند اوكراين يا گرجستان مقايسه كنيم، آيا از نظر شما شباهتهاي وجود دارد؟ ما كه سراپا گوشيم. در ضمن آنچه كه ما امروز با آن مواجهيم، ماركسيسم و امپرياليسم نيست، بلكه مجموعه كشورهاي استكباري و مجموعه كشورهاي مستضعف است. تا آنجا كه مي دانم كشورهاي استكباري به مجموعه اي از كشورها اطلاق مي شود كه به دلايل تاريخي پيش افتاده اند و جلوي پيشرفت ساير ملل ايستادگي مي كنند.[/align][/quote] دوست گرامي. بنده قبلاً عرايضم رو در تاپيك [url=http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=13970]«سقوط دولت تونس»[/url] نوشته‌ام. براي جلوگيري از تكرار مكررات، اگر مايل بودين، مي‌تونين تاپيك رو مورد مطالعه قرار بدين. پاسخ به فرمايش شما، در اون تاپيك موجوده. لازم به ذكره كه موارد مطروحه، قبل از تحولات مصر و تنها يكي دو روز پس از تحولات تونس نگاشته شده.