-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
مشكل شايد از نوع ديدگاه شما باشه! اين ادبيات «خوشخدمتي براي امريكا»، ادامهي همون ادبيات «نوكر امپرياليسم»اي است كه روزي، روزگاري، ماركسيستها در جهان پايهگذاري كردن! از اون پس، جهان به دو قسم آزاديخواه ماركسيست و نوكر امپرياليسم تقسيم شد و اسفناك اينكه اين ادبيات، به درون فرهنگ اسلامي ما نفوذ پيدا كرد! به نوعي كه تمامي كشورهاي جهان رو نوكر و جيرهخوار امريكا ديديم و حتي نفهميديم كه حداقل 20 سالي هست كه امريكا، نيازي به وابستگي به خودش نميبينه! چون غير از وابستگي، كسي راهي نداره! در جهاني تك قطبي كه امريكا، قدرت اول سياسي، نظامي و اقتصادي جهان محسوب ميشه و بسياري از كشورهاي حتي صنعتي هم به اين كشور وابسته هستن، ديگه نوكري و خوشخدمتي نيازي نيست! نوكري زماني نياز هست كه قدرت مقابلي وجود داشته باشه و براي تقويت، ناچار به يارگيري جهاني باشيم! بگذريم. اين ديدگاه شما، قطعاً منتج به چنين مواردي نيز خواهد شد كه با اين استدلال، چون امريكا اونقدر محتاج چنين نوكر و جيرهخوار هست، پس محتاج كشوري مثل مصر هست و چون مصر هم نوكر امريكا هست، پس بودن مصر به نفع امريكا هست و نبودنش به ضررش! چون يه نوكر رو از دست ميده ...!!! اين تحليلهاي يك خطي، اونهم بر پايهي نوكري امپرياليسم، قطعاً تمامي دكترينها و سياستها و برنامهريزيها رو زير سوال خواهد برد! چون مهم نيست كه نقشه چيه! مهم اينه كه تو كدوم جبههاي! جبههي آزاديخواهي؛ يا نوكري امپرياليسم!! ----------------------------------------------- جناب واريور عزيز. ايرانيزه شدن انقلاب!! مصر، جوكي تاريخي هست (نه از زبان شما! از زبان بازگو كنندگان اصلياش). همونطور كه قبلاً هم عرض كردم، كافيه شرايط ايران و مصر رو يه مقايسهي بسيار كوچك داشته باشيم! اگر حتي طرفداران مردم مصر و حاميان و رهبران پيدا و پنهان جنبش مصريها رو هم مدنظر بگيريم، جز به اسامي العربيه و الجزيره و بيبيسي و سيانان و فاكس نيوز و فيس بوك و توييتر و باراك اوباما و هيلاري كلينتون و ... نميرسيم! و جالب اينكه اين حاميان در جنبش سبز ايران، ميشن حامي انقلاب مخملي و همين حاميان در جنبش مصريها ميشن حامي انقلاب اسلامي ايرانيزهي مصر!! اي كاش به اين مسئلهي حكومت، به چيزي فراتر از حكومتهاي قومي و قبيلهاي بنگريم! اون زمان از خودمون بپرسيم كه با فرض محال انقلاب اسلامي و ايرانيزه شدن حركت مردم مصر، پس از يكي دو روز جشن پيروزي و رفتن مردم به خانهها و آماده شدن براي ساخت حكومتي جديد، قراره چه مدل حكومتي در اونجا شكل بگيره! بعد ميپرداختيم به اينكه اين مدل حكومت، چه مبانياي خواهد داشت و صد البته نقش خلق سبك جديد حكومت رو هم براي مصر قائل نميشديم (آزمون و خطايي به سبك ايران كه بايد هميشه يه گوشهي مملكت رو امام زمان (عج) نگه داره، گوشهي ديگرش رو حضرت عباس (ع)). بعد به اين ميپرداختيم كه در اين شرايط، ترميدور انقلاب مردمي و ايرانيزهي مصر، چند ماه طول خواهد كشيد! در دنياي سياست، همهچيز به يه دو دو تا، چهارتاي ساده برميگرده! حتي كساني كه بيان ميكنن انقلاب ايران غيرقابل پيشبيني بود، سخت در اشتباهن! ميشه در همين زمينه، به تحليلهاي همين جناب برژينسكي و اخطارهاي پيدرپي وي (و همچنين هنري كسينجر) درخصوص حركت مذهبي و رهبران مذهبي ايران در سالهاي پاياني انقلاب اشاره كرد كه با بياعتنايي سران كاخ سفيد مواجه شد. يا تحركاتي كه خود غربيها در پيروزي انقلاب اسلامي، نقش بسزايي رو ايفا كردن و اساساً قرار هم نبود يك كشور در مقابل يك دنيا بايستد كه ...!! بگذريم. حرف براي گفتن زياده و گوش براي شنيدن، كم. پس زياد حرف زدن، همون ژاژ خاييدن خودمونه. بنده هم اصراري ندارم كه عقيدهام رو به دوستان تحميل كنم. شايد بهترين كمك به دوستان، سكوت بنده باشه و ذكر اين جمله كه «گذشت زمان همهچيز را روشن خواهد نمود». -
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote][quote]از نظر شخص بنده، آنقدر علائم آشكاري وجود داره كه موندم چطور تحليلگران ما دارن از اين واقعه به عنوان «قيام مردمي مصر»، «خروش مردم مصر»، «انتفاضه مصر»، «انقلاب مردمي مصر» و ... نام ميبرن![/quote] البته رسانه های ما عقل عمومی مردم رو در نظر میگیرند و اهداف خودشون رو دنبال میکنند ! (احتمالا نمیتونند بدرستی پیشبینی مشخصی از آینده وضع موجود داشته باشند به همین خاطر سعی میکنند که از الان تز غربی و نرمی بودن انقلاب رو به وسط نیارند تا یه وقت بچه ها یاد بگیرن ! ) ..[/quote] فرمايش شما كاملاً صحيحه جناب واريور. هرچند كه برخي، فيلشون ياد هندوستان كرده و سعي دارن حتي انقلاب سبز رو هم به اين موارد مربوط بدونن و علت خيزش!!!! مردم آفريقا و عرب رو انقلاب سبز سال گذشتهي ايران بدونن!!! لكن در تلويزيون و رسانهها، تحليلگران طوري صحبت ميفرماين انگار كه شرايط خيلي مطلوبه! باز هم همان شعار هميشگي : دشمن دشمن ما، دوست ماست!!!! [quote][quote]بزرگترين مشكلم اينه كه نتونستم Plan B امريكا درصورت دبه كردن مبارك و كنار نرفتنش رو پيشبيني كنم.[/quote]کار از یک انقلاب ساده و بقول شما با اجرای مردمی در حال گذشتن هست باید به این فکر کنیم که چطور ترمزش کشیده خواهد شد ... احتمال کنار رفتن مبارک با افزایش خشونت و طولانی شدن مبارزات در حال قوی تر شدن هست و دقیقا مشکل کنار رفتن مبارک نیست کنار آمدن مردم پس از افزایش خشونت و (شهید دادن !) با حکومت بعد از مبارک هست . با توجه به اینکه آمریکا آرام آرام در حال خالی کردن پشت مبارک هست به نظرتون ممکن هست در صورت بروز خشونت بیشتر و طولانی شدن این ماجرا یک حکومت کودتای نظامی (ظاهرا مخالف با دولت آمریکا که شرایط رو برای گروههای دیگر ملی مذهبی فراهم نیاره اما با کنار زدن مبارک بعد از سرکوب ملت خودش رو قهرمان نشون بده) پیشبینی کنیم ؟... البته یک حدسه و شرایط دیگری هم هست ...[/quote] اساساً قرار نبود ترمز اين انقلاب كشيده بشه. چيزي تا پيروزي نمونده بود. همهچيز طبق نقشه داشت پيش ميرفت! ولي مبارك داره بازي رو عوض ميكنه!! افزايش خشونت، دو حالت بيشتر نداره : 1- افزايش خشونت طرف مقابل؛ يعني مردم كه بهترين بهانه رو براي سركوب مردم به دست دولت مبارك خواهد داد و بسته به شرايط، ميتونه به حفظ يا سقوط مبارك بيانجامه. 2- ادامهي اعتراضات فعلي مردم و در صحنه بودن اونها كه منجر به سقوط دولت مبارك خواهد شد. لكن چيزي كه مسلمه اينه كه درصورت پيروزي اين انقلاب، ديگه شرايط انقلاب از نرم به سخت تغيير كرده و اصل غيرقابل تغيير انقلابهاي سخت، تصفيههاي گسترده و تندرويهاي انقلابي خواهد بود! چيزي كه مطمئن هستم، اينه كه امريكا به هيچوجه دوست نداره كه ماهيت اين انقلاب تغيير پيدا كنه و همونطور كه عرض كردم، چندين بار هشدار داده و هربار هم داره هشدارهاش جديتر ميشه (عليرغم تلويزيون خودمون كه تيتر ميزنه «افزايش نگراني اروپا و امريكا بابت سقوط دولت مبارك!!»!!!!). مبارك، با روي كار آوردن سليمان، داره دقيقاً همون طرحي رو دنبال ميكنه كه قبل از اين وقايع قرار بود انجام بشه (يعني انتقال قدرت به سليمان يا جمال مبارك؛ بسته به شرايط) و اين، اصلاً با اصلاحاتي كه ازش دم زد (و شعار برنامهريزي شده بود)، منافات كامل داره. روي كار آوردن سليمان، ميتونه دقيقاً به همون مورد كه شما فرمودي يا موردي بسيار بدتر بيانجامه و حكومتي شبيه به آرژانتين دههي هشتاد رو بوجود بياره. چيزي كه صد در صد مطمئنم اينه كه امريكا، بشدت مخالف چنين دولتي هست. حتي اگه تو خوش خدمتي، دست مبارك رو از پشت ببنده. قبلاً عرض كردم، مجدداً هم عرض خواهم كرد. عمر دولتهايي كه در پي انقلابهاي رنگين پديد ميان، كوتاهه و ناپايداري بسياري درشون وجود داره. ولي بدتر از اون، چون روي مردم به حكومتشون باز شده، ديگه ثبات سياسي در اون جامعه وجود نخواهد داشت. اما مسئلهاي كه هست، اينه كه مصر طبق برنامه پيش نميره و ظاهراً مبارك، وعدههاي ديگري (از جاهاي ديگه) دريافت كرده و ميخواد بازي جديدي رو شروع كنه. به همين دليل هم عرض كردم كه نگرانم؛ چون هنوز نتونستم Plan B امريكا رو پيشبيني كنم. ممكنه اين پلن، با ترور مبارك، يا حتي مداخلهي نظامي اجرا بشه. -
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]اي كاش مصطفي بياد نظرش را در مورد انتقلاب رنگين بودن حوادث مصر بگه ؟! مصطفي ... مصطفي..[/quote] دوست بزرگوار. بنده عرايضم رو درخصوص اين انقلاب، قبل از وقوعش عرض كردم؛ در تاپيك سقوط دولت تونس. انقلاب نرم در مصر، به سادگي قابل پيشبيني بود. علاوه بر بنده، جناب واريور نيز قبل از وقوع اين انقلاب، اين قضيه رو پيشبيني كرده بودن. از نظر شخص بنده، آنقدر علائم آشكاري وجود داره كه موندم چطور تحليلگران ما دارن از اين واقعه به عنوان «قيام مردمي مصر»، «خروش مردم مصر»، «انتفاضه مصر»، «انقلاب مردمي مصر» و ... نام ميبرن! منتها بنده عرضم رو بيان كردم و حرف جديدي براي گفتن ندارم؛ الا اينكه بشدت دارم نگران ميشم. وقايع داره خشنتر ميشه و مبارك هم داره بيش از اندازهي مورد انتظار مقاومت ميكنه! غرب و بخصوص امريكا داره پيامهاي واضحتر و روشنتري به رژيم مصر ميده!! انقلاب هم از نرمي به سختي داره كشيده ميشه (كه البته در انقلاب سخت، سركوب مردم راحتتره!). رژيم مصر، اگه تا آخر هفته سقوط نكنه، شرايط خطرناكي پيدا خواهد شد. بزرگترين مشكلم اينه كه نتونستم Plan B امريكا درصورت دبه كردن مبارك و كنار نرفتنش رو پيشبيني كنم. ضمن اينكه امروز، فكر خامي به ذهنم رسيد كه البته با قضيهي قبلي، يه مقدار متفاوت هست. فكر كنم مسئلهي قدرت پس از مبارك در مصر، همهچيز رو روشن خواهد كرد. ---------------------------------------------------- علي ايحال، اين انقلاب همونقدر مردمي هست كه انقلاب سبز ايران و ساير انقلابهاي مخملي بودن! ما هنوز نتونستيم درست، فرق بين «مردمي» و «با اجراي مردم» رو تبيين كنيم. به همين علت، شديداً در جو به سر ميبريم. ان شاءالله كه من اشتباه كنم. -
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
خوشحالم كه بعد از مدتهاي مديد، چشمم به جمال پست جناب GRIPEN عزيز روشن شد [size=5](يادش بخير! سال گذشته! محرم!)[/size]. گريپن عزيز. مردههاي سياسي ما كه بيشتر شبيه به هيولاهاي تونل وحشت شهربازي هستن! قطار كه بهشون ميرسه، يه لحظه پا ميشن و شكلكي درميارن، بلكه بترسيم! ولي بيشتر خندهمون ميگيره تا ترس! بندههاي خدا، متوسل به سكتهي يكي از سران باشعور و فهم فتنه؛ اونهم در 10 سال پيش (زمان مجلس ششم!!) شدن تا بلكه يه نفر نگاهشون كنه! اما چرا. به ايران هم مربوط ميشه. برعكس فرمايش جناب اپرا، اين قضايا به ايران عزيزمون هم برميگرده. الان فرصت مناسبي براي بحث در اين خصوص نيست. باشه براي يه زمان مناسبتر. ولي چيزي كه بشدت روي اعصابمه، اخبار صدا و سيماست! شكر خدا از قضيهي تونس درس گرفتن و حداقل اخبار رو دارن بروز دنبال ميكنن! البته مثل هميشه، بيشتر رصد خبر ميكنن تا كسب خبر! آرشيوها هم كه مطابق معمول براي شبكههاي خبري عربيه!! ولي خوب ... انتخاب گزينشي + اطلاعات نادرست + تبليغات براي ما (آخه برادر من! ما چه نيازي به تبليغ داريم؟! ) ...!!! بگذريم. گريپن جان. كمكم بايد بوي الرحمن دولت ليبي رو استشمام كني. البته برداشت من اينه كه كار در ليبي به اين سادگيها نخواهد بود. بيشتر هم برميگرده به وضعيت اون كشور. البته اگه اينترنت درش نفوذ كرده باشه (كه هيچ بعيد نيست در سيستم حكومتي جناب قذافي، كامپيوتر هم نيومده باشه)، كار ميتونه خوب پيش بره! لكن ... شايد ماجرا در ليبي، بره براي مرگ قذافي. آقا حامد ضد جنگ عزيز. زياد هم مطمئن نباش. البته حتماً براي اين فرمايشت، دليل محكمي داري. خوشحال ميشم اون رو بدونم. ============================ راستي دوستان. محض يادآوري. آخرين اقدام بن علي، قبل از سقوط و فرارش، سخنراني در تلويزيون بود كه در اون، وعدهي اصلاحات بيشتر داد و همچنين انحلال دولت و دستور تشكيل دولت جديد رو صادر كرد. ميتونين به [url=http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100833130313]اين لينك[/url] مراجعه بفرمايين و بخونين چي گفته. حالا امشب، حسني مبارك سخنراني تلويزيوني داشت. چي گفت؟ [b]"حسني مبارك " در پي تظاهراتها اعلام كرد كه دولت فعلي استعفا ميكند و وي فردا دولت جديد را معرفي ميكند. وي ادامه داد: تغيير از طريق هرج و مرج ميسر نميشود، بلكه نيازمند گفتوگو است. من كاملا از خواستههاي مشروع و رنجهاي مردم مصر آگاهم. من هميشه طرف مردم فقير بودهام و خواهم بود. مبارك گفت: من امروز نه تنها به عنوان رئيس جمهور بلكه به عنوان يك شهروند مصري با شما سخن ميگويم... مرحله اصلاح نقطه بازگشتي ندارد و ما ادامه خواهيم داد... ما بيكاري را كاهش خواهيم داد و اوضاع خدمات درماني و آموزش را بهبود خواهيم داد. وي ادامه داد: چند روز گذشته اكثر مردم را نگران مصر كرده است. [/b] آقايون! كنترل دست هركسي كه هست، بزنه يه شبكه ديگه! فيلمش فكر كنم تكراريه! -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
مشكلي نيست وافن جان. حتي اگه به من هم برگرده، من ناراحت نميشم. سم تحليل، بيشتر برميگرده به طرز تحليل و استفاده از اطلاعات. اينكه شما چطور از اطلاعات استفاده كني و به قول خودمون، سنجش بار اطلاعات رو چطور انجام بدي. اگر شما، توان تنظيم متغيرهاي اساسي كنار هم رو نداشته باشي و علايق و آرزوها و مهمتر از اون، تعصباتت رو وارد تحليلات كني، مجموع اين موارد، تبديل به سمي ميشه كه تحليلت رو به تجليل و يا تكفير (و گاهاً تخيل) تبديل خواهد كرد. اين رو بنده به عنوان «سم تحليل» معرفي ميكنم. ولي نميتونم خودم رو مبرا از اين سم بدونم. --------------------------------------------------- اگه دوست نداري صبر كني، پس خودت بايد دست به كار شي و به تجميع و تحليل اطلاعات بپردازي. يه سري نشانهها و علائم در اخبار ريز و درشت هست كه اگه بتونيم درست بهم ربطش بديم، به خيلي از مسائل ميرسيم! برخياش رو (از نظر بنده) در همين تاپيك عرض كردم (كه البته طولي هم نكشيد كه حتي پيشبينيهاي بعدياش رو هم ديديم). برخي هم شايد هنوز خودشو نشون نداده! ولي اكثر تحليلگراي ما، معمولاً تحليل نميكنن! بلكه نظر مساعدشون رو اعلام ميكنن (مثل تيم ملي ما كه قبل از بازي با كره، همه اون رو بهترين و عالي و چنين و چنان و دا اي كمترين ميانگين سني بين تيمهاي جام ملتها معرفي ميكردن و بعد از باخت، اون رو ضعيف، پير، بدون برنامه، ناتوان و داراي نواقص متعدد بنيادي، تاكتيكي، تكنيكي و امثالهم عنوان كردن!). اگه امروز اخبار جديدي بشه، تحليلهاشون هم ميره سمت اون اخبار! انگار نه انگار كه تحليل، به ريشهيابي و درآوردن كنه قضيه و پيشبيني و رفتارشناسي برميگرده؛ نه جو دادن به قضيه! علي اي حال، همونطور كه عرض شد بايد بنشينيم و ببينيم اين بازي قشنگ، چند چند ميشه فعلاً كه خيلي از تحليلگراي ما، دارن ايول و هورا ميكشن و به تبع اون، بچههاي سايت هم موج مكزيكي به راه انداختن! ولي مسئولين كمي معقولانهتر رفتار كرده و سعي ميكنن اظهار نظر مستقيمي نداشته باشن. چون فضا چندان كه دوستان به ذهنشون رسيده، ايدهآل و عالي و مردمي!! نيست! در هر حال، ما كه بخيل نيستيم. پس ان شاءالله كه گربهاس. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
جناب Waffen-SS عزيز. شايد امثال من باشن كه به نوعي سم تحليل باشن (با بدبينيشون)؛ يا امثال اين بندههاي خدا (كه خوشبين هستن). اخبار و اطلاعات، ابزار تحليلگر هست. در تحليل، اطلاعات به دو دستهي سطحي و عمقي تقسيم ميشن. اين، بستگي داره كه هركس، كدوم اطلاعات رو سطحي و كدوم يك رو عمقي تشخيص بده. بر همون مبنا، تحليل انجام ميگيره. اين مسائل و درست و غلطش مشخص نميشه؛ مگه با گذشت زمان. پس فكر كنم شما هم بايد منتظر گذشت زمان باشين تا ببينين كه كدوم نظريه درست از آب درمياد. گذشت زمان، بهترين و مفيدترين وسيله براي سنجش وقايع هست. -
همين شكست نفسي برادر biskivit2000 هست كه منو كشته ! --------------------------------------------- جناب biskivit2000. BBC فارسي و ساير رسانههاي زنجيرهاي وابسته به غرب (حتي عربي)، بصورت گسترده تحولات مصر، تونس، اردن، يمن و ساير كشورهاي عربي رو مورد بررسي قرار ميدن و اخبارشون رو پوشش ميدن؛ درست مثل انتخابات خودمون. اگر از (بقول دوستان) شيلتر ميتونين رد شين، بد نيست نگاهي به [url=http://www.bbc.co.uk/persian/world/]صفحهي جهان سايت بيبيسي فارسي[/url] بندازين.
-
اگر به تحليلهاي سطحي و يا شعاري پرداخته نشه و تحليلهاي واقعي، بر مبناي اطلاعات درست در اين تاپيك ارائه بشه، فكر كنم تاپيك مفيدي براي سايت باشه. خوشحال ميشم از مطالب دوستمون استفاده كنم و به دانش نداشتهام بيافزايم. ------------------------------------------------ از دوستان بزرگوار هم برادرانه درخواست ميكنم به جاي گوش دادن به حرف اين و اون و تحليلهاي كساني چون دكتر عباسي و امثالهم، كمي هم خودشون رو به تجزيه و تحليل وقايع بيارن. شكر خدا اطلاعات در اينترنت فراوونه و با كمي دقت ميشه اين اطلاعات رو در كنار هم چيد و به نتايج جالبي هم رسيد.
-
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
d'oh d'oh -
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]مصطفی جان. منظورت از این حکایت چی بود؟ ناظر به اظهارات هیلاری کلینتون بود؟ یا در تایید نظرت مبنی بر تمرین تونس و اجرای اصلی در کشوری دیگر؟ ما الان باید چه درسی بگیریم از این حکایت؟ اسب سواری نکنیم، یا اسب نخریم؟ یا اصلا جنگ نکنیم؟ البته من فکر میکنم نکته اش اینه که اصلا نباید راهب راه بدیم تو شهر. والا. از اولش خیالشون راحت بود اگر راهش نمیدادند. [/quote] رضا جان. همونطور كه در تاپيك تونس هم عرض شد، حالا حالاها اين بازيهاي قشنگ ادامه داره. عرض كردم. تونس، تنها يه محل تمرين بود براي كشورهاي ديگه. ماجراي مصر هم نكات بسيار جالبي داره كه خيلي زود، اون رو خواهيد ديد. طرح بزرگتري در راهه و اين كشورها، بيشتر مهرههاي پياده هستن. اسب و فيل و وزير فعلاً موندن. راستي. پيشنهادت بد نيستا! فكر كنم مشكل از هموني هست كه فرمودي!!! -
تحولات شمال افریقا تحلیل و پیگیری تحولات شمال افریقا ( لیبی ، تونس ، الجزایر ، مراکش و مصر )
mostafa_by پاسخ داد به EMPEROR تاپیک در اخبار تحلیلی
One day a Zen monk walks into the village and there's great jubilation. He inquires into what's happening and the villagers tell him that they've acquired a new horse; a symbol of wealth and status at the time. They tell him how great it is that they have this horse and [color=red]all he does is shrug his shoulders: "we'll see..." [/color] He comes back a few days later and a group of the villagers have crowded around an injured boy. The zen monk finds out that the boy was riding the new horse, fell off and broke his leg. The villagers shakes their heads, worried and tell him how terrible this is. [color=red]He shrugs: "we'll see..." [/color] A few weeks later the monk returns to the village; this time there is great commotion...a war has broken out between the territories. All the male villagers must go and fight, except for the boy with the broken leg, which has not yet healed. 'Isn't it wonderful that he broke his leg...now his life has been spared', exclaim the villagers.[color=red] The monk smiles and shrugs: "we'll see..."[/color] -
برادر رضاي عزيز. اتفاقاً خيلي خوبه كه شما، افكار بنده و يا جناب آرماني رو به نقد و يا چالش بكشين. اين، نشوندهندهي ذهن باز و تحليلگر شما هست. ولي قبل از هرچيز، بايد به عنوان يه جوجه تحليلگر كه هيچي هم بارم نيست، نكتهاي رو دوستانه بهتون يادآور بشم و اون اينكه در موضوع تحليل، بايد ابتدا هر تعصب و علاقهاي كه دارين رو بيرون در بذارين و بعد، وارد منزل هزار توي تحليل بشين. چون در غير اينصورت، تعصب و علاقه، به تحليل شما جهتدهي ميكنه و اصل موضوع رو ممكنه از ذهنتون دور كنه. با اين مقدمه، ميپردازم به فرمايشات شما : [quote]من معتقدم که تمام گزاره های شما صحیحه ، اما نتیجه گیری یا قضاوتتون هم وزن این گزاره ها نیست. توجه کنید به مسائل.ابتدا اصلا این رو بپردازیم. که فرمودید اشتباه. بعد فرمودید که مجبور بوده. ؟؟؟!!! [/quote] من تناقض يا عدم هموزني بين عرايضم نميبينم. اساساً اشتباه، اشتباه هست؛ چه از طرف فرد باشه، چه طرف مجبور به اشتباه بشه. فرقي در اصل قضيه نميكنه. چرا كه از قبل، پيشبيني لازم انجام نگرفته. مثالي ميزنم. حتماً شطرنج بازي فرمودين. چند روز پيش، داشتم با دوستي شطرنج بازي ميكردم كه براي مات كردن حريفم، مجبور شدم حتي وزيرم رو قرباني كنم كه حواس طرفم رو پرت كنم. اون دوست هم اشتباه كرد؛ چرا كه به هدف اصلي من پي نبرد و يا اگر هم پي برد، راه حل مناسبي براش نداشت. به همين دليل راحت مات شد. دنياي سياست، تماماً به صفحات شطرنجي ميمونه كه بايد بازيهاي مختلفي انجام بگيره. در زمان لازم قربانيهاي لازم داده بشه و البته براي طرحهاي احتمالي، برنامهريزي لازم انجام گرفته باشه. از سال 2000، اسرائيل سياستهاي ديگري در منطقه بكار بست كه مرحله به مرحله با اونها آشنا ميشيم. در ادامه توضيحات لازم رو خواهم داد. ولي رويكرد مقاومت، متناسب با اين تغيير سياست نبود و همين مسئله موجب شد مقاومت، دقيقاً به همون مسيري هدايت بشه كه مدنظر امريكا و اسرائيل بود و اون، ورود به دنياي سياست بود! امري كه از اواسط دههي 80 ميلادي تا سال 2000 و عليرغم تلاشهاي مختلف، موفق به انجامش نشده بودن و نتونسته بودن حزبالله رو به سياست وارد كنن. اگر نياز بود، به اين مسئله بيشتر خواهيم پرداخت. ولي اگر منبعي نياز دارين، ميتونين به كتاب «حزبالله لبنان»، نوشتهي شيخ نعيم قاسم مراجعه بفرمايي. بحث من اين بود كه بخشي از تصميمگيريهاي حزبالله لبنان (دقت بفرمايين! بخشي!) كه منجر به اشتباه شد، مبتني بر نداشتن راه چارهاي ديگر بود كه البته بازي در زمين حريف، اين مسائل رو هم به دنبال داره. گويي كه چندين بار با برخي حركات غيرقابل پيشبيني، جبرانهايي رو به همراه داشت (كه نمونهي اون، تجمع ميليوني به دعوت حزبالله بود كه به شكست انقلاب سدار لبنان منجر شد). ولي كليات امر رو در نظر بگيريم، بيشتر جنبهي اشتباه سنگينتره تا جبران. بخش ديگر اشتباهات حزبالله، اشتباهات محاسباتي و البته سياسي اين حزب هست كه در موقع خودش بهش خواهيم پرداخت و بيان اون، بحث رو به بيراهه ميكشونه. ولي چه اشتباه بر اثر فشار طرف مقابل باشه و چه خودتون اشتباه كنين، يه نتيجه بيشتر نداره. فرقي نداره كه مدافع، بر اثر حملات سنگين و فشارهاي حريفش اشتباه كنه، يا با ضعف خودش اشتباه رو مرتكب شه. در دو صورت، حريف با توپربايي از مدافع، ميتونه دروازهي شما رو باز كنه و وقتي كه شكست خوردين، ديگه تعيين اينكه اشتباه از سمت چه كسي بود، كمكي به تغيير نتيجه نخواهد كرد. [quote]شما تقریبا وضع امروز، سیدحسن نصرالله رو با وضع اونروز، جمال مقایسه کردید.شاید بشه، این رو از نگاه یه ژورنالیست مسیحی لبنانی یا یه نویسنده ی اروپایی قبول کنم، اما از شما هرگز ! توجه کنید که چه فردی رو با چه فردی دارید مقایسه میکنید. اصلا بحث تعصب یا علاقه هم نیست. قطعا قبول میفرمایید که عمق افکار جمال عبدالناصر به هیچ وجه قابل مقایسه با سیدحسن نیست. توجه کنید که یه فردی مثل سید حسن که فقیهی است با مذهب عثنی عشری، با اون مسائل و فضایلی که قطعا فردی مثل شما نیازی به یادآوری اش ندارید، عمق ایدئولوژِی اش اساسا زمین تا آسمون با جمال عبدالناصر( پایه گذار خلیج ع ر - ب -ی) که بیشتر به مانند یه احمق لجباز داشت شعارهای پان عربیسم میداد، فرق داره. [/quote] ما با شخصيتها كاري نداريم! يعني اساساً در تحليل، شخصيتها هيچوقت مدنظر نيستن. بلكه عملكردها هستن كه ما رو در رسيدن به نتايج مشابه، ياري ميكنن. بطور مثال، شخصيتهاي هيتلر و ناپلئون خيلي با هم فرق داشت. حكومت تزار و استالين هم با هم متفاوت بود. ولي نتيجهي يكساني داشت. پس سواي اينكه كي، كيه و چكار كرده، ميشه از اشتباهات تاريخي هر دو، نتيجهي يكساني كسب كرد. قصد ما هم اصلاً مقايسهي شخصيت سيد حسن نصرالله و جمال عبدالناصر نيست. ولي شباهتهاي اين دو، ما رو به مقايسهي عملكردي ايشان راهنمايي ميكنه. عبدالناصر در جهان عرب، يك اسطوره بود. صدها ميليون عرب و مسلمان، حامي وي بودن و قدرت وي به حدي بود كه زمامداري جهان عرب رو داشت (كه در مقايسه با علاقهي اعراب به وي، سيد حسن نصرالله در جايگاهي بسيار پايينتر قرار ميگيره!). جمال عبدالناصر، درست مثل سيد حسن نصرالله، سخنرانيهاي آتشيني عليه اسرائيل داشت و هر سخنراني وي، تا مدتها موضوع تحليل تحليلگران خارجي بود. عبدالناصر نيز همچون نصرالله، محور اصلي مبارزه با اسرائيل بود و بزرگترين و قدرتمندترين گروههاي چريكي و مبارز عليه اسرائيل رو وي براه انداخت و بزرگترين حامي مالي، تسليحاتي و معنوي گروههاي مبارز بشمار ميرفت. اما همونطور كه عرض شد، جهان عرب از عبدالناصر، انتظار قدرتنمايي بيشتر و برخورد مستقيم با اسرائيل رو داشت و فشارها به حدي شد كه براي حفظ اعتبار، عبدالناصر مجبور بود كه به اسرائيل حمله كنه. حملهي وي به اسرائيل هم نتيجهي عكس داشت. پس ما، كاري به شخصيت اين دو نداريم! اصلاً فرض ميكنيم عبدالناصر، يه كمونيست! بدتر از اينكه نداريم؟! ولي وقتي به عملكردهاي يكسان ميرسيم و ميبينيم دامي كه غرب براي عبدالناصر پهن كرد، امروز در برابر سيد حسن پهن شده، بايد زنگ خطر برامون به صدا دربياد! يادمون نره كه محبوبيت فعلي اعراب، بيشتر به ضرر ايشان هست تا نفعشون. چون تفاوت ايدئولوژيكي (تكرار ميكنم ايدئولوژيكي!!) كه بين شيعيان و سنيها وجود داره (بخصوص در جهان عرب)، صرفاً در مسئلهي اسرائيل قابليت جمع بستن داره و اين، فقط فشار به حزبالله رو افزايش ميده. [quote]فرمودید که حزب الله به دلیل عقب نشینی اسرائیل از جنوب لبنان، دیگه داره با بحران ماهیت موجه میشه. نیاز زیادی به پرداختن به این جمله نمی بینم. چون معتقدم تنها در یک صورت ما میتونیم این رو از شما قبول کنیم، و اون صورت هم اینه که شما به طور کلی فراموش کرده باشید، مساله ای رو مثل جنگ سال 2006؟؟!!! این جنگ بود که سیدحسن نصرالله رو بعد از به قول شما عقب نشینی تاریخی در سال 2000 برد به صدر محبوب ترین رهبران جهان اسلام. و ایضا بعد از همین جنگ بود که اگر یاد داشته باشید، حتی در جبهه ی مخالفان حزب الله هم ، گفته شد که مقاومت در برابر دشمنی مثل رژِیم صهیونیستی تا این دشمن موجودیت داره، لازم هست. شاید یکی از برکات این جنگ( البته اگر اسمش رو بتونیم برکت بذاریم) همین مساله لزوم تداوم مقاومت بود. [/quote] مشكل شما همينجاست! سعي بفرمايين منابعتون رو گسترش بدين. چون حس ميكنم محدوديت منابع، باعث اين نتيجهگيري سريع شده باشه. جنگ 33 روزه در سال 2006، دقيقاً بر عليه حزبالله لبنان (و نه كشور لبنان) و به دليل عملكرد حزبالله لبنان در اسارت دو سرباز اسرائيلي و حمله به درون خاك اسرائيل انجام گرفت (هرچند كه اين جنگ، اجتنابناپذير بود و اساساً اسرائيل قصد حمله به حزبالله لبنان رو داشت؛ دير يا زود). سيد حسن نصرالله، بعدها درخصوص عملكرد حزبالله لبنان، اين موضوع رو بيان كرد كه حتي فكرش رو هم نميكرد حمله به خاك اسرائيل و اسارت سربازان اسرائيلي، چنين واكنشي رو از سوي اسرائيل به همراه داشته باشه و حتي بيان كرده بود كه اگه برميگشت به اون دوران، چنين دستوري نميداد! قطعاً بايد براي اين عرضم، مستنداتي رو مطالبه بفرمايي. به همين جهت، تماشاي [url=http://www.mediafire.com/?eby19mfbu59kovb]اين فيلم[/url] كوتاه رو توصيه ميكنم. به دليل اينكه قضيه، بين حزبالله لبنان و اسرائيل بود، دولت لبنان كوچكترين دخالتي نكرد. حتي حمايت لجستيكي هم از حزبالله نكرد و تنها در روزهاي پاياني جنگ بود كه براي رسيدن به توافق، دولت لبنان هم كمي واكنش نشون داد و اعلام كرد كه اگه اسرائيل پس از قطعنامهي 1701 بخواد ادامه بده، لبنان هم ارتش رو به كمك حزبالله ميفرسته كه البته قضيه هم به اونجا نرسيد! ولي اين مسئله، تبليغ خوبي در لبنان شد كه مادامي كه حزبالله در لبنان حضور داره، درگيري لبنان و اسرائيل نيز تمامي نداره! شما نبايد عكسالعمل طرفداران حزبالله رو ببيني برادر بزرگوار. چون قطعاً اونا از اينكه حزبالله هنوز سرجاشه و تازه تونست هيمنهي ارتش اسرائيل رو به چالش بكشه، بايدم خوشحال باشن. در جهان عرب هم قبلاً عرض كردم! بعد از مرگ عبدالناصر و بخصوص سازش سادات با اسرائيل، مبارزه با اسرائيل تبديل به عقدهاي شده بود كه كمكم سر باز كرد و در قالب نزديكي به سيد حسن خودش رو نشون داد. گويي كه كماكان، بحث شيعه و سني خيلي تأثيرگذاره! كما اينكه اگر اين موضوع (عرب بودن و سني بودن) نبود، بايد جهان اسلام يكپارچه عاشق ايران ميبودن! چرا كه قبل از سيد حسن، ايران بود كه جايگزين عبدالناصر در مبارزه با اسرائيل شده بود! لكن ...! درخصوص مقاومت هم عليرغم موضوعي كه فرمودين، جنگ 33 روزه به هيچوجه لزوم مقاومت رو اثبات نكرد (كه توضيحش رو در بالا عرض كردم). بلكه بيشتر، قدرت حزبالله رو نمايان كرد و ترس از اينكه هر زمان كه بخواد، ميتونه قدرت رو قبضه كنه. مثل ماجرايي كه دو، سه سال پيش اتفاق افتاد و جريان المستقبل و طرفدارانش كارايي كردن و بصورت نظامي وارد شدن و حزبالله هم پاسخشون رو داد و كنترل شهر رو بدست گرفت و تقريباً تمامي حضرات (از همين جنبلاط گرفته تا سعد حريري و ساير 14 مارسيها) ايزيلايف لازم شدن! پس ميشه گفت جنگ 33 روزه، بيشتر پايههاي حضور سياسي حزبالله رو فراهم كرد تا حضور نظامي. كما اينكه اصل موضوع كه ايجاد فاصله بين اسرائيل و حزبالله بود (و يكي از خواستهاي اسرائيل؛ درصورت عدم شكست و محو حزبالله بود)، بخوبي محقق شد و به عبارتي، نيش حزبالله كشيده شد! [quote]در مورد مزارع شبعا هم که فرمودید. به نظر خودتون فرقی هم کرده؟ یعنی الان این مناطق تحت اشغال، تونسته تفاوتی در ذهنیت افراد در مورد تداوم مقاومت ایجاد کنه؟ از طرفی آیا اسرائیلی که عده ای عقب نشینی 2000 اش رو از جنوب لبنان یه حرکت تاکتیکی که بردهای استراتژیک براشون به بار خواهد آورد، حاضر میشه چنین امتیازی به حزب الله برای پیروزی های داخلی اش بده؟ قطعا نمیده. پس من اون مطلب رو هم منتفی میدونم. و بیشتر در سطح یه قلقلک سیاسی برای لبنانی ها میدونم. [/quote] اسرائيل، بارها و بارها ثابت كرده كه براي رسيدن به منافعش، حاضره هر قربانياي بده! بد نيست بدوني كه همين مصر كه با اسرائيل به سازش رسيد، ابتداي امر با شرط بازگشت اسرائيل به مرزهاي قبل از 1967 وارد مذاكره شد و اتفاقاً سادات، خيلي روي اين مسئله پافشاري كرد. ولي به نتيجه نرسيد. حتي در مذاكرات كمپ ديويد، همهچيز داشت بينتيجه پايان مييافت كه كارتر، سادات رو راضي ميكنه كه سر صحراي سينا با اسرائيل به توافق برسن. سادات هم ناچاراً ميپذيره. ولي بگين كوتاه نمياومد. دليل مشخصي هم داشت و اون، اين بود كه در سينا اسرائيل شهركسازي كرده و نميتونه ديگه بيخيال شه (حالا شايد بفهمي كه چرا اينقدر همه؛ از اوباما و براون (نخستوزير اسبق انگليس) و ساركوزي و مركل گرفته تا بان كي مون و سران عرب، همه به اسرائيل گير ميدن كه شهركسازي رو متوقف كنه!!). نهايتاً با يه دو دو تا، چهارتاي ساده، اسرائيل بيخيال صحراي سينا و شهركها و مزارعي كه خود درش درست كرده بود (كه داستان جالبي داره) شد و سينا رو با صلح معاوضه كرد. عين همين داستان سر بلنديهاي جولان در جريان هست و قبلاً در اين زمينه، توضيحات لازم عرض شده و نيازي به تكرار مكررات نيست. در موضوع لبنان هم عقبنشيني اسرائيل از جنوب لبنان، كاملاً تاكتيكي بود. چون از طرفي، تلفات اسرائيل بيشتر و بيشتر ميشد و از طرف ديگه، نياز به زمان داشت كه بتونه حزبالله رو تضعيف كنه! همين عقب نشيني، بهترين بهانه بود براي بحث درخصوص ماهيت حزبالله لبنان! به همين خاطرم هست كه ميبينيم چالشي كه حزبالله در اين 10 سال داشته رو در 16 سال قبلش، به هيچوجه نداشته و هنوز هم پاياني نداره و تازه اول راهه. بطور كل، تحولات لبنان به هيچوجه محصول يكروزه و يك ساله نيست و برخلاف اوني كه ايران تبليغش رو ميكنه، اسرائيل هنوز اونقدر بدبخت نشده كه ما داريم ميگيم! حزبالله هم هنوز به اون وضعيت نرسيده كه ما داريم تبليغش رو ميكنيم! نبايد قضيهي ما بشه مثل قضيهي طرفداران تراكتور سازي كه انتظار داشتن هرچي آذري زبان هست، طرفدار تراكتور باشه! لبنان، سرزميني با تنوع شديد اقوام و مذاهب هست و يه طورايي قوميگرايي و قبيله گرايي نوين درش هست. پس نبايد اسير تبليغات صدا و سيماي خودمون بشيم و لبنان رو يكپارچه طرفدار حزبالله بدونيم! اين، اشتباهي هست كه خيلي از تحليلگراي ما مرتكبش ميشن و به همين خاطرم اغلب پيشبينيهاشون درخصوص حزبالله و تحولات لبنان، غلط از آب درمياد! [quote] خوب میتونم بگم با اینها موافقم. اما .... آیا حزب الله کار دیگه ای هم میتونست انجام بده؟ فکر میکنم که بین بد و بدتر باید انتخاب میکرد. 1-موجودیت اش ؟ که دقیقا هدف بود. دادگاه حریری و دومینوی طراحی شده ی بعدش توسط غرب. 2- تنزل جایگاه یا به قول شما کاهش طرفدارانش؟ [/quote] درمورد اين مسئله، گذشت زمان همهچيز رو به اثبات خواهد رسوند. ولي دولت لبنان، ربطي به دادگاه حريري نداره و درصورت اخذ تصميمي نهايي، دولت لبنان مجبوره كه به رأي جامعهي جهاني تمكين كنه. پس فرق چنداني در قضيه نيست. [quote] در ضمن این رو هم فراموش نکنیم که حزب الله خیلی شاخصه در لبنان. اما با دستهای دیگه هم هم کاسه شده و محاله کسی در افکارش میقاتی رو = با حزب الله ببینه. هیئت دولت رو = با حزب الله ببینه. البته که تاثیر فوق العاده ای داره. اما اکثرا غیر مستقیم. [/quote] بنده در اين زمينه، برعكس شما فكر ميكنم. البته بسيار مشتاقم بدونم مبناي اين « محاله کسی در افکارش میقاتی رو = با حزب الله ببینه. هیئت دولت رو = با حزب الله ببینه.» در تفكرات شما، چيست. پس خوشحال ميشم بيشتر با اين تحليل شما آشنا بشم. ولي اين، يه دو دو تا چهارتاي سادهاس! پيروزيهاي دولت 8 مارسي، پيروزي گروههاي 8 مارس و شكستهاي ايشان، شكست ايشان هست. اين اصل بسيار سادهاي در اصول سياسي دنياست و حزبالله لبنان و حزب دموكرات امريكا و حزب سبز آلمان نميشناسه! [quote] در مجموع تمام حرف بنده هم بر سر همین بود که درست. قبول میکنیم که ورود به سیاست بد بود. اما آیا کار دیگه ای هم میشد، کرد؟ حرف من اینه. وگرنه با تمام گزاره های شما و جناب آرمانی موافق بودم. اما حزب الله مجبور بیاد به این طرف. اما با این عبارت که دو سر باخته، مخالفم. هم به جهت های مختلف که خیلی وقت میبره توضیحشون. و البته همتون هم واقفید. [/quote] اتفاقاً خوب هست كه شما توضيح و دليلتون براي مخالفت با عبارتي كه فرمودين رو بيان بفرمايين. ------------------------------------ به دوست بزرگواري قول داده بودم از مطولنگاري بپرهيزم! ولي ظاهراً باز نشد! هرچند كه خيلي سعي كردم مختصر جواب بدم! خلاصه شرمنده!!
-
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
جناب آرماني عزيز. انقلابهاي رنگي، چند گزارهي مشترك دارن كه البته در كتاب جين شارپ، اين موارد عنوان شده (قبلاً در سايت (و فكر كنم در تاپيك انقلاب مخملي) اون رو نوشته بودم). اين گزارهها، كاملاً در تحولات تونس مشاهده گرديد. لكن چون ما مثل هميشه، بروزترين اخبارها!!!! رو داشتيم، به همين خاطر از آخر ماجرا بهش رسيديم! نتيجه اين شد كه آخر قصه رو ديديم! البته من شكي ندارم كه دولت بن علي، كاملاً برنامهريزي شده ساقط شد و توافق كامل پشت پرده وجود داشت! كما اينكه در كشوري كه بيش از 55 سال ديكتاتوري رو تحمل كرده بود، قطعاً ارتش و پليس بايد قدرت فراواني داشته باشن و حالا حالاها به كشتار بپردازن! نه اينكه با 70، 80 تا كشته، يه رئيس جمهور 23 ساله بخواد فرار كنه! مسئله كه كاملاً به صحنهسازي ميمونه و همونطور كه عرض كردم، اين تحولات، تمريني بيش نبود! اگه دوستان اخبار رو دنبال كرده باشن (بخصوص از طريق رسانههاي عربي)، روي مصر شديداً داره مانور داده ميشه. همين ديروز بود كه بعد از فوتبال، رسانههاي عربي داشتن تظاهرات هزاران مصري رو پوشش خبري ميدادن و حملهي پليس ضد شورش به ايشان رو. اينكه عنوان كنيم اين جريان، يك جوشش مردمي بود، از نظر من كاملاً غلطه. چون جوشش مردمي، ويژگيهاي خودش رو داره كه يكي از اون موارد، زود گذر بودنش هست. مثل موج مهيبي كه يا اجسام مقابلش رو خرد ميكنه و يا با گذشت زمان، از ارتفاعش كم شده و نهايتاً در دريا نيست خواهد گرديد! نمونهي جوشش مردمي، 15 خرداد 1342 بود كه ميتونست طومار رژيم رو در هم بپيچه. ولي ناموفق بود و ادامهاي هم نداشت! لكن حركت انقلاب اسلامي ايران، كاملاً طرحريزي شده و مديريتشده بود و رهبري انقلاب، نقش بسزايي در پايداري مردم داشت و يك جريان رو بوجود آورد كه البته بخشياش، موجسازي بود و بخش مهمتر، باورهاي ملي و نتيجهبخش بود. در تونس، سلسله وقايعي رو شاهد بوديم كه دنبالهدار بود. پس قطعاً جوشش مردمي نبود و بايد بپذيريم كه رهبري شده بود. لكن وجود هيچگونه رهبر مشخصي براي اين مسئله، بايد توجه ما رو به رهبر اصلي انقلابهاي رنگي، يعني رسانه جلب كنه. در انقلابهاي رنگي، رهبر رسانه و هدف، ملت هستن و نشانهي انقلاب هم يك يا دو سياستمدار هستن. البته اين مسئله، در كشورهاي تكحزبي و انحصاري، چندان نميتونه صدق كنه و رهبر سياسي مشخصي نميشه براشون در نظر گرفت. پس ميشه بيواسطه اين موضوع رو فقط با رهبر و هدف دنبال كرد و نشانهاي براش در نظر نگرفت! همونطور كه عرض شد، در تونس، هدف تغيير قدرت نبود؛ كما اينكه اساساً در انقلابهاي رنگي، هدف تغيير قدرت نبود (حتي در انقلاب رنگي ايران (انقلاب سبز) هم هدف، تغيير قدرت نبود. سواي اين مسئله كه به شخصه، تفاوتهاي چنداني بين دكتر و مهندس نميبينم، اساساً قرار نبود پيكان انقلاب سبز، به سمت رهبري باشه. شايد بزرگترين اشتباه ايشان نيز همين مسئله بود و احزاب چپ، اين فرصت رو بهترين زمان ممكن براي تسويه حساب با رهبري دونستن (كما اينكه اين موضوع، تلويحاً، چه در جريان بيانيههاي زنجيرهاي احزاب و شخصيتهاي چپ و چه اعترافات ايشان عنوان گرديد). نتيجه رو هم همه ديديم. در موضوع تونس هم صرفاً تمرين پهن شدن مردم در خيابانها بود كه كماكان (و با احترام كامل به دوستان و بخصوص استاد بزرگوارم) من اين نظر رو دارم كه گزارههاي موجود، بيشتر اثباتكنندهي فرضيهي انقلابهاي رنگي هست تا فرضيهي جوشش و حركت مردمي. ---------------------------------------------------- متأسفانه دوباره ما تازه از خواب پاشديم و سعي ميكنيم با پروپاگانداي رسانهاي، سعي در جهتدهي به حركت مردم تونس داشته باشيم! نميدونم چرا فكر ميكنيم كه اين دست بازيهاي رسانهاي، تأثيري در تحولات منطقه داره! چون با اين اخبار، بيشتر تحليلگران داخلي رو دچار سردرگمي و اشتباه ميكنيم تا اونها رو. قطعاً هيچ تحول انقلاب اسلامي در كشورهاي ديگه شكل نميگيره؛ چرا كه اساساً شالودهي چنين امري در اين كشورها وجود نداره. يادم هست كه همون اوايل اشغال عراق و قدرت گرفتن مراجع شيعي و بخصوص آيتالله سيستاني، از ايشان به عنوان امام خميني (ره) ثاني نام ميبردن! يا شهيد حكيم كه تازه از ايران تشريف برده بودن عراق و چقدر قدرتنمايي ميكردن و همين تحليلگران ما ميگفتن چنينه و چنانه! ولي ديديم كه آيتالله حكيم رو به طرز وحشتناكي شهيد كردن (فقط بيش از 200 نفر كشته داشت!!! زخميها بماند!!) و آيتالله سيستاني هم در سياست آفتابي نشد و شد آنچه شد! پس بهتره اينقدر شعاري به قضايا نگاه نكنيم و كمي هم براي شعور و برنامهريزي تئوريسينها و سياستمداران و توطئهگران غربي احترام قائل باشيم و براي تغيير و تحولات در دنياي اسلام، به دنبال ابزاري قويتر از اخبار داخلي بگرديم! =============================== [quote]تغيير سخنان مقامات کشور ما و دستگاه ديپلماسي در مورد تونس هم بسيار جالب است !!!!!! يک سال پيش, بن علي صهيونيست ستيز و الان بن علي عامل غرب فراري بوسيله انقلاب مردمي تونس !!!! اين همون ضرب المثل انگليسي رو ثابت ميکنه که : شاه مرد , زنده باد شاه جديد !!!!!! [/quote] منبع اين فرمايش شما چيست جناب استوكا؟ چون من به ياد ندارم مقامات كشور ما، اساساً به تونس كاري داشته باشن! تونس هم در مسائل دنياي اسلام و اسرائيل وارد نشده كه كسي بخواد ازش به صهيونيستستيز تعبير كنه. پس خوشحال ميشم منبع فرمايشتون رو بفرمايين تا ما هم آگاهتر بشيم. -
برادر رضاي عزيز. عليالظاهر، شما اصل فرمايش جناب آرماني رو متوجه نشدين. اساساً حزب الله در سالهاي اخير، بشدت داره اشتباه ميكنه. اولين اشتباه ايشان كه البته اجتناب ناپذير بود، شكستن تعهد عدم ورود به سياست از طرف ايشان بود كه مرحله به مرحله جلو رفت و نهايت امر، منجر به ائتلاف انتخاباتي در سال گذشته براي كسب كرسيهاي مجلس لبنان بود كه البته نتيجهي امر نيز به ضرر ايشان شد. دومين اشتباه، قول و قرارهايي است كه كمكم داره شخصيت سيد حسن نصرالله رو به جمال عبدالناصر شبيه ميكنه. جمال عبدالناصر زماني به قدرت رسيد كه دولتهاي عربي در جنگ 1948، جنگ برده رو باختن و فلسطين اشغال شد و كشور اسرائيل تأسيس شد و همه قطع اميد كرده بودن. در اين شرايط، عبدالناصر روي كار اومد و كلي شعارهاي پان عربيستي داد و مهمتر از اون، شعارهاي صلاحالدين درمورد صليبيون رو تكرار كرد! شعاري كه ميگفت «آنقدر ميجنگيم كه تمام صليبيون را به دريا بريزيم». اينبار، ناصر بود كه ميگفت «همهي صهيونيستها را به دريا ميريزيم». مردم جهان عرب هم بسيار خوشحال بودن كه بالاخره يه عرب باغيرت پيدا شد كه بخواد در مقابل اسرائيل بايسته! چند سال از روي كار اومدن ناصر نگذشته بود كه سر مسئلهي كانال سوئز، انگلستان و فرانسه تصميم گرفتن كه به مصر حمله كنن. اسرائيل هم كه بشدت مترصد فرصتي براي نابودي رژيم عبدالناصر بود، با ايشان همراه شد و در جنگ 1956، ضربات سختي به مصر وارد آوردند! لكن وساطت امريكا و شوروي، قضيهي جنگ رو ختم به خير كرد و عبدالناصر پابرجا موند و با وجود شكستش در جنگ (كه عملاً هم كاري از دستش ساخته نبود)، بين مسلمانان محبوبتر شد! چرا كه داشت با اسرائيل ميجنگيد! ولي از سال 56 به اينطرف، دردسرهاي ناصر بيشتر شد. ورود ناصر به سياست، به معني دوري وي از شعارهاي جنگطلبانهاش بود. گويي كه همواره سعي ميكرد ژست اسرائيل ستيزياش رو حفظ كنه. ولي عملاً چنين تواني نداشت و تنها كاري كه داشت ميكرد، اين بود كه تسليحات جمعآوري كنه و ارتش مصر رو بروز كنه. اما انتظار جهان عرب، چيزي غير از اين بود و دائماً فشار ميآورد كه عبدالناصر به وعدهي خودش عمل كنه. اسرائيل هم بشدت اين فشارها رو پيگيري ميكرد. نهايت امر (با پرش از اين وقايع)، فشارها اونقدر زياد شد كه عبدالناصر ناچار به طرحريزي جنگ 1967 شد كه به هزار و يك علت، جزو مفتضحانهترين شكستهاي اعراب در برابر اسرائيل گرديد! بيش از هر چيز، مهمترين عامل شكست ناصر، انتظاري بود كه وي پديد آورده بود و با قرار گرفتن در رأس قدرت مصر، فقط به اين انتظار افزوده بود؛ چرا كه ديگه كسي ايشان رو محدود نميديد و هيچ مانعي هم براي حمله به اسرائيل در برابر وي نبود كه عبدالناصر بخواد بهانه تراشي كنه. در حال حاضر سيد حسن نصرالله، در وضعيت مناسبي قرار نداره. از طرفي ماهيت مقاومت، كمكم داره بيمعني ميشه؛ چرا كه مقاومت زماني تشكيل شد كه لبنان در خطر اشغال بود. جنوب لبنان اشغال شده بود و نجات لبنان از دست اسرائيل، توجيه مناسبي براي تشكيل گروههاي چريكي بود. ولي در وضعيت فعلي كه اسرائيل در سال 2000 از خاك اين كشور خارج شده (بجز مزارع شبعا كه من معتقدم از قصد نگه داشته شده تا بهانهاي براي وجود مقاومت باشه)، مقاومت هم در بنبست ماهيتي قرار گرفته! به همين دليل تلاش ميكنه كه كمكم وارد سياست بشه و البته هر بار نيز سيد حسن نصرالله، بيان ميكنه كه چشمداشتي به سياست نداره. ولي خود وي هم ميدونه كه براي بقاي حزبالله، ناچاره كه به بازيهاي سياسي روي بياره. از طرفي، براه انداختن جنگي جديد با اسرائيل، ميسر نيست و عامهي جامعهي لبنان هم اين رو نميپسنده؛ الا طرفداران مقاومت كه مسئلهي فلسطين براشون مهمه كه البته اكثريت هم نيستن! از طرف ديگه، ورود حزبالله به سياست، مساوي خواهد بود با شكستن حريم مقاومت و تنزل جايگاه مقاومت از رهبري جريان مقاومت عليه اسرائيل به حزبي سياسي با منافع سياسي! پس اين مسئله، به خودي خود، شكست بزرگي براي حزبالله لبنان خواهد بود. البته من اين اعتقاد رو دارم كه وقايع، كاملاً طرحريزي شدهاس (قبلاً هم خدمت دوستان عرض كردم! تحولات خاورميانه، آسياي ميانه و آفريقا رو بايد از سال 2000 دنبال كنن). تمامي تحركات، به هل دادن بيشتر مقاومت به سمت سياست هست و بخصوص در حال حاضر، متحدين حزبالله، احزابي سياسي هستن و ايشان، به هيچوجه با رويكرد نظامي عليه اسرائيل در مسئلهي سياست خارجي لبنان موافق نيستن! صرفاً بحث تغيير قدرت مطرحه و مشخصاً تفاوتهاي زيادي بين اين دو گروه نيست. پس حزبالله عملاً (و بر فرض پس از تفوق كامل بر جناح 14 مارس)، تازه اصل دردسرش شروع خواهد شد! -------------------------------------------- متأسفانه اخباري كه در رسانههاي ما منتشر ميشه، به هيچوجه مبناي منطقي نداره و همين مسئله، باعث اشتباه دوستان ميشه. يعني يه طوري معرفي ميشه انگار كه جناح 8 مارس، ماهيتي كاملاً مردمي و انقلابي و جناح 14 مارس، ماهيتي امريكايي دارن! درصورتي كه همهي بازيها، سر قدرت هست و حزبالله ناچاره كه خودش رو به يكي از اين دو جريان گره بزنه!! همچنين مجبوره براي جلوگيري از اين اتهام كه حزبالله به دنبال قبضهي قدرت هست، در مسئلهي انتخاب نخستوزير و سياست، كمترين مشاركت رو داشته باشه و بيشتر پيرو نظرات ساير احزاب 8 مارس باشه! اين، يعني بازي دو سر شكست براي حزبالله! چرا كه نظرات ايشان به نخستوزير نميتونه تحميل شه، ولي اشتباهات نخستوزير به نام حزبالله و ساير احزاب 8 مارس تمام خواهد شد! ========================== شرمنده كه پراكندهنگاري شد.
-
كليپ جالبي بود! بنده خدا تو هر سوراخ و سنبهاي، يه اسلحه قايم كرده بود!! فشنگ هم ظاهراً مفت بود! ولي صحنههاي تركوندن كدوها خيلي خندهدار بود! با شاتگان! مثل اينكه موش رو با آرپيجي بتركوني! دستت درد نكنه كلنل جان.
-
جنگ عراق آتش بر فراز نجف ( وقايع خونين مقاومت نجف جنگ 2003 اشغال عراق)
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در جنگهای معاصر
ممنون برادر واريور. خيلي زحمت كشيدي. هرچند كه همونطور كه فرمودين، مقاله گزينشي نوشته شده بود. بطور مثال، طوري درخصوص نجف نوشته بودند؛ گويي كه هدف نجف بود نه بغداد. هرچند كه در خود متن هم به نجف به عنوان پل بغداد (و نه هدفي براي تسخير شهر) نگاه شده بود و اهميت محاصرهي نجف هم جلوگيري از قطع پل لجستيكي عنوان شده بود. ولي اينكه عنوان شد در روز چهارم آوريل، تمام شهر نجف به دست امريكاييها افتاد اشتباهه. درگيريهاي نجف، حتي پس از سقوط صدام هم ادامه داشت و رجوعي به اخبارها در اون تاريخ، به سادگي اين مطلب رو به اثبات ميرسونه. قبلاً هم عرض كردم. بعلت سياست امريكا در عدم تمركز در شهرهايي كه مقاومتي بيشتر از حد تصور (و شايدم قرار و مدار) انجام ميدادند، امريكا در هيچ شهري توقف چنداني نداشت و نهايتاً با قرار دادن بخش كوچكي از نيروهاي خود به منظور جلوگيري از قيچي شدن و يا تحت محاصره قرار گرفتن، به سمت بغداد حركت ميكرد. به همين دليل هم پس از جنگ، تازه درگيريهاي اصلياش با محافظيني كه در شهرها مستقر شده بودند شروع شد. به عبارت ديگه، تازه پس از سقوط بغداد، اقدام به پاكسازي شهرهاي اشغالي نمود!! ولي منابع غربي، طوري مطالب رو مينويسن، گويي امريكا در هر شهري كه وارد ميشد، اون رو 100% در اختيار ميگرفت و پس از پاكسازي كامل، اقدام به پيشروي ميكرد. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]مصطفي جان نتيجه اي كه من از نوشته هات گرفتم ، اينه كه با تداوم اين گونه انقلاب ها در درازمدت در يك كشور واحد ، وضعيتي به مردم تفهيم ميشه كه حكومت از خودشونه و در واقع خودشون حكومت رو سر كار اوردن كه در واقع هم با يك انقلاب اين كار رو كردن ، و هر موقع هم كه بخوان ورش ميدان ، ولي حكومت دست نشانده اي بين دست نشانده ها دست به دست ميشه ، فقط فرقش اينه كه مردم رضايت خاطر دارن كه ديگه حكومت دست نشانده نيست ! و حكومت خودشونه . در واقع يه وضعيت نظم در عين بي نظمي ![/quote] دقيقاً اين اتفاقي است كه پيشبيني خواهد شد. شما در يك ظرف، حكومتهاي ناپايدار دارين كه با دموكراسي نيمبند تركيب شدن. از ثبات سياسي هم برخوردار نيستن و هركس كه بتونه قدرت رو در اختيار بگيره، به سمت و سويي كشيده ميشه. پس چه بهتر كه ثبات درون رو هم از حكومتها بگيريم و به جاي اينكه نگران اين باشيم كه با تغيير قدرت، تغيير مواضع باشه، خودمون دموكراسي جديدي رو بهشون تفهيم كنيم!!! دموكراسي آشوب! ميدونين! ثبات درون، به قدرت ارتش و نظم اجتماعي منجر ميشه. ولي در اين شرايط، دقيقاً كشورهايي داريم كه ارتش نميدونه به كدوم يك وفادار باشه. از طرف ديگه هم تعدد سياستها، از قدرتمند شدن ارتشها جلوگيري ميكنه و اين، مبداء دكترين گاليور هست. دكتريني كه جيمز بلكول؛ شاگرد ارشد پروفسور لئو اشتراوس تبيين كرده. يعني تشكيل ليليپوت؛ حول محور گاليور. هنگامي كه مردم متوجه بشن كه قدرت واقعي هستن و ميتونن حكومتها رو جابجا كنن، ديگه اون كشورها امنيت رواني سياسي ندارن و بنابراين، پيشرفت حقيقي كه از اتحاد بوجود مياد، در اونها از بين ميره و به كشورهايي مصرفي تبديل خواهند شد. هر انتخابات در اين كشورها، ميتونه سرمنشاء يك سري درگيريها باشه. ولي درگيريهايي به ثمر خواهد نشست كه ابزارهاي انقلاب نرم رو به همراه داشته باشه. اين يعني قدرت مطلق در اختيار ارباب رسانهها خواهد بود و رسانهها، كشورها رو هدايت خواهند كرد. با توجه به يكقطبي بودن جهان و در اختيار بودن قدرت مطلق سياست جهان نزد آنگلو ساكسونها، پس هر تغييري هم حول محور قدرت ايشان خواهد چرخيد! حالا آنگلو ساكسونها كيان؟ بريتانيا، ايالات متحده، استراليا و نيوزلند و البته اسرائيل!! به اين ميگن «نظم نوين جهاني». حالا شايد بفهمين چرا فرانسيس فوكوياما، از طرفي سال 2000 به بعد رو سال برتري ليبرال دموكراسي دونسته و از طرف ديگه، كتاب «پايان نظم» رو نوشته! -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]يعني با توجه به تحقيقات شما اقا مصطفي بزرگوار ... تمام اينها مانورن براي يك هدف اصلي. حال با نوجه به اينكه دولتها سرسپرده غرب بودن و خواهند بود پس ايا ميشه گفت كه اين مانورها براي ازمايش مردم هست و سنجش ميزان همكاري و يا امادگي ملت براي پذيرش تغييرات؟؟؟؟؟[/quote] دقيقاً همين هست برادر مهدي عزيز. ماجراي انقلابهاي نرم كه از سال 2000 آغاز شده، هيچيك هدف تغيير حاكميتي رو دنبال نكرده. شما نگاه بفرمايين در اوكراين يا قرقيزستان، نوعي بازگشت از انقلاب مخملي رو شاهد بوديم. حتي در قرقيزستان، قضيه درست مثل انقلاب گل لاله بود (با جهتي معكوس) و يه طورايي نوستالژي سال 2005 بود. 5 سال براي پشيماني از يك انقلاب با پشتوانهي عظيم مردمي، حقيقتاً بسيار كمه و نشون دهندهي اين هست كه مردم، از سطح تغييرات ناراضي هستن. به عبارت ديگه، مردم مفهوم انقلاب نرم رو نفهميدن. ولي هدف، به خوبي تحقق يافت! انقلابهاي نرم، تماماً طرح آمادهسازي ملتها براي ايستادن در برابر دولتها و حكومتها رو دنبال ميكنن. درست مثل انقلابهاي كارگري كه شعارشون اين بود كه اگر هم اين تظاهرات شكست بخوره، طرفداران جنبش از طرفداران دولت بيشتر خواهند شد! همگان ديدن كه نتيجهي تظاهراتهاي كارگري و قرمز در دههي هفتاد خودش رو نشون داد و اون، نه تغيير حكومتها، بلكه تغيير ساختار اجتماعي به سمت آنارشيسم بود. امري كه دست دولتهاي بويژه اروپايي رو براي سركوب سادهي كمونيسم باز گذاشت. در دنياي ليبرال دموكراسي، هميشه اين خطر وجود داره كه حاكميت از مسير اصلياش خارج بشه. اگر ليبرال دموكراسي در ايالات متحده پايهگذاري شد، دليل اون اين نبود كه اين كشور، مهد آزاديه. اساساً آنگلوساكسونها كوچكترين اعتقادي به مشاركت مردمي ندارن و بدتر از اون، حتي طبقهي زير اشرافيت رو آدم هم حساب نميكنن. پس هدف از ليبراليسم و پس از اون ليبرال دموكراسي، چيز ديگري بود و اون، نهادينه شدن حكومت حقيقي و قدرت يافتن محافل پشت پرده بود كه هم احزاب رو هدايت ميكرد و هم دولتها رو. به همين دليل هم ميبينين كه در كشوري مثل امريكا (يا حتي انگلستان)، تمامي جناحهاي سياسي، راست هستن. يعني همگرايي كامل قدرت. حالا در صورت قضيه، ميتونه رئيس جمهور دموكرات باشه يا جمهوريخواه. ميتونه مجلس در دست فيلها باشه يا خرها (اشاره به جمهوريخواهها و دموكراتها! نمادشونه! به خدا توهين نكردم ). در انگلستان هم دقيقاً چنين امري رو شاهد هستيم. در ساير كشورهاي اروپايي هم ميبينيم كه بخصوص پس از نابودي ماركسيسم، عملاً همگرايي در سياستها دنبال ميشه و تفاوت، در ظواهر امر هست. اما در آسيا، امريكاي جنوبي، مركزي و آفريقا بالعكس، شاهد معكوس جواب دادن ليبرال دموكراسي هستيم. از طرفي، جمهوريهاي بجاي مانده از شوروي، تماماً به سمت ديكتاتوري پيش رفتن. جمهوريهاي آفريقايي نيز همچنين. كشورهاي آسيايي نيز كمابيش اين ديكتاتوري رو تجربه ميكنن. در كشورهايي مثل ايران و عراق كه انتخابات، آزادتر برگزار ميشه هم شاهد اين هستيم كه خواست امريكا دنبال نميشه و حكومتها، بر پايهي پوپوليسم بيشتر تشكيل ميشه تا احزاب. البته شايد پوپوليسم، واژهي چندان مناسبي نباشه، ولي حقيقتي هست در اين كشورها و اون اينكه هركس بيشتر جلب توجه مردم رو كنه، موفقتره. به همين خاطر، ميبينيم كه در اين كشورها، عدم ثبات سياسي به چشم ميخوره. اين درسته كه اين عدم ثبات، بسيار به ضرر كشورهاي دارندهاش هست. بطور مثال همين ايران خودمون، بايد نگران باشيم كه اگه فلاني اومد، انقلاب رو به انحراف نكشونه، فلاني نياد همهچيز قبلي رو بهم بريزه و قص علي هذا!! اما جنبهي ديگهي اين قضيه اينه كه ساختار مشخصي براي چنين حكومتهايي قابل تصور نيست و اين، نقطهاي است براي آغاز پروژهي «مرگ دموكراسي». [quote][quote]به عبارت بهتر، بايد دنبال مهرهي اصلي بگردين و كشور مقصد رو پيدا كنين.[/quote] مصر ....[/quote] دقيقاً! در حال حاضر، دو كشور كانديدا وجود داره : مصر و ليبي. روند تغييرات، به سمت اين دو كشور روانه هست و خدا ميدونه كه كي قراره تصميمي براي اين دو كشور اخذ بشه. البته در ليبي، كار بسيار مشكلتره؛ به دليل اينكه ليبي بسيار محدودتر از مصر هست و اساساً ساختار سياسياش، كاملاً فرد محوره. در مصر هم كمابيش اين قضيه هست؛ با اين تفاوت كه مصر، انتخابات ظاهري داره. شايد در ليبي، موضوع با مرگ قذافي دنبال بشه و در مصر، يا با كنار رفتن حسني مبارك و جنگ قدرت پس از وي و يا در انتخابات رياست جمهوري و نقش شخصيتهايي چون البرادعي. بايد منتظر بود و ديد چي پيش مياد. فعلاً كه در مصر، تظاهراتي (عليالظاهر در حمايت از تونسيها) برگزار شده. بايد منتظر بود و ديد چي پيش خواهد اومد. -------------------------------------------------------------- برادر رضا. در انقلابهاي رنگي، گزارهها يكسانن. بزرگترين عامل پيشبرندهي انقلابهاي رنگي، جريانات خبرساز و رسانهها هستن. عامل دوم، حمايت دول قدرتمند سياسي مثل امريكا، فرانسه، انگلستان، آلمان و البته سازمان ملل هست. عامل سوم، خودافشايي ملي است. يعني از ملت، براي خبرسازي و پس از اون خبرپراكني استفاده بشه كه اين كار، با فيلمبرداري با موبايل، SMSهاي مختلف، شايعهسازيها، طراحيها و مقالات انجام ميگيره (مثل ايران خودمون كه خبرگزاريهاي خارجي، به سادگي و بدون حتي ارسال خبرنگار به تهران، از ريز ماجرا خبردار بودن و فيلمهاي دستهاول در سريعترين زمان ممكن در اختيارشون قرار ميگرفت و خود مسئولين اونوري و مردم بودن كه اخبار رو در مصاحبهها و تماسها عنوان ميكردن و به عبارت ديگه، هم خبرساز بودن و هم خبر پراكن!!). به عبارت سادهتر، مردم تشويق ميشن كه دست به خودافشايي بزنن. اين مسائل، در انقلابهاي رنگي قبلي بوده، در اين يكي هم بوده و در بقيه هم خواهد بود؛ بلا شك. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
ببينيد برادر واريور. اين فرض شما غلطه كه افرادي در همون حاكميت در رأس قرار گرفتن. قرار گرفتن نخستوزير يا رئيس مجلس به جاي بن علي، به معني قدرت يافتن ايشان نيست. چون پستي موقتيه. يه جايگزيني قانونيه. چون برخلاف اونچه كه عنوان ميشه، در اين كشور انقلابي صورت نگرفته كه بخواد تغيير حاكميتي انجام بگيره. دقيقاً همون امري كه در انقلابهاي مخملي ميافته. انقلابهاي نرم، برخلاف انقلابهاي سخت (خشن) از همين مسئله متفاوت ميشن. شما در انقلابهاي سخت، شاهد تغيير كلي ساختار، تغيير حاكميت، تغيير مباني و حتي تغيير شيوهي حكومت هستين. مثال اون، در اروپا كشور روماني، در آسيا ايران، در افريقا كنگو، در امريكاي مركزي و جنوبي نيز كوبا و نيكاراگوئه هستن. ولي انقلاب نرم، دقيقاً مبنايي عكس اين قضيه رو داره و اون، تغيير جريان قدرت (و به عبارت بهتر، عزل قدرت قبلي و جايگزين قدرتي جديد) هست. بطور مثال در گرجستان، مخالفان جدي وجود نداشتن. ائتلاف تروئيكا به رهبري ساكاشويلي، ائتلاف قدرتمندي نبود. ساكاشويلي هم فرد مهم و قدرتمندي نبود. اساس انقلاب گل رز گرجستان بر مخالفت با ادوارد شواردنادزه بود. در ساير كشورهاي مبتلا به انقلاب رنگي نيز اين قضيه صدق ميكرد. در تمامي آنها، تلاش براي به زير كشاندن قدرت سابق و روي كار آوردن قدرتي جديد بود. ولي اصل ماجرا اين هست كه حتي روي كار آمدن قدرت جديد هم مدنظر طراحان انقلابهاي رنگي نيست؛ چرا كه عملاً ميبينيم اكثر انقلابهاي رنگي، دچار ترميدور ميشن. چيزي كه هدف از انقلابهاي رنگي هست (برداشت بنده)، باز شدن روي مردم به حاكميت هست و ايجاد تفكر تغيير. چون برخلاف انقلابهاي خشن، در انقلابهاي نرم دست پليس و نيروهاي امنيتي بستهاس و با چتر حمايتي رسانههاي غربي، اين دست بسته، بيشتر بسته ميشه و مردم آزادتر هستن. پس محقق شدن اهداف، امر چندان دور از انتظاري نيست. در تمامي كشورهايي كه دچار انقلاب مخملي شدن، حاكميت وابسته وجود داشت. حتي كشورهايي كه به ظاهر تمايل به حكومت كرملين داشتن، ولي به علت وابستگي شديد (بخصوص اقتصادي) به ايالات متحده، بشدت تابع دستورات غرب بودن. پس لزوماً وابسته بودن يا نبودن، ملاك تغيير نيست! ولي هميشه هم چنين نيست. يعني مثلاً در كشوري مثل ايران، اين وابستگي وجود نداشت و هدف تغيير حاكميت، بسيار مهمتر بود (هرچند كه انقلاب سبز ايران بيشتر به سمت انقلاب خشن رفت تا انقلاب نرم و شايد يكي از عوامل عدم توفيق اون هم دقيقاً همين بود!). بطور كل، انقلابهاي رنگي، نه محدود به سياست كشور ميشن، نه احزاب و چهرهها، نه تغييرات پس از انقلاب رنگي و نه وابستگي يا عدم وابستگي قدرتهاي پيشين و پسين. كما اينكه بن علي هم وابسته به غرب بود و قطعاً دولت بعدي تونس نيز (كه طبق قانون تا 60 روز ديگه بايد انتخابات رياست جمهوري برگزار بشه) وابسته به غرب خواهد بود. پيشنهاد من اينه كه خيلي روي تونس گير نكنين. چون تغييرات بسيار سريع حاكميت در تونس، نشان از طرح هماهنگ شدهاي است كه بيشتر به يك مانور شباهت داره تا يك انقلاب حقيقي. به عبارت بهتر، بايد دنبال مهرهي اصلي بگردين و كشور مقصد رو پيدا كنين. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
جناب واريور عزيز. در انقلابهاي رنگي، لزوماً افراد و يا حتي احزاب دخالت ندارن. به عبارت ديگه، گزارههاي انقلاب فرهنگي، اصلاً درخصوص افراد نيست كه با نبود رهبري خاص، ادعا كنيم اين گزارهها وجود نداره. انقلابهاي رنگي، در معني عام به معني تغيير حاكميت با فشار طبقهي عامه و بدون استفاده از زور هست (كه البته به اين سادگيها هم نيست و شرايط متعددي داره). ضمن اينكه اگه دقت فرموده باشين، اين يك ادعا نيست (همون طور كه پارسال بنده در سايت ادعا كردم كه انقلابي مخملي در حال شكلگيريه و دوستان گفتن اينطور نيست و ديديم كه بود و خود غرب هم به اين مسئله اذعان نمود و نام انقلاب سبز هم جزو انقلابهاي رنگي به سبز رسيد!). اين چيزي هست كه منابع غربي ازش نام بردن و به عبارت ديگه يه امر تثبيت شده هست. اساساً انقلاب ياسمن شبيه به هيچ واقعهي ديگهاي كه شما مدنظر دارين نيست. چون سريعتر از شكلگيري، به سرانجام رسيد! ولي اين دليل بر اين نيست كه بخوايم نفي ماوقع كنيم. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
آقا مهدي عزيز. شايد نوشتهي برادر رضاي عزيز بود كه حس كردم شما هم اينطور برداشت فرمودين كه اسم رو بنده گذاشتم. علت انتخاب اين نام رو بنده نميدونم. ولي شكي نبود كه گزارههاي اين تغييرات، مبتني بر انقلابهاي رنگي بود. قبلاً تاپيكي درخصوص انقلابهاي رنگي داشتم كه البته بيشتر رفت حول محور انتخابات ايران. در بخش كاربران سايت اگر بگردين گيرش ميارين. در اونجا، بنده توضيحاتي رو درخصوص گزارههاي انقلابهاي رنگي خدمت دوستان عرض كردم كه در تونس هم كمابيش اتفاق افتاد! هرچند كه تحولات تونس اونقدر سريع و تصنعي اتفاق افتاد كه حتي فرصت براي خيلي از كارها فراهم نشد. در هر صورت، اگه دوستان مايل باشن، ميتونن [url=http://en.wikipedia.org/wiki/Colour_revolution]اين لينك[/url] رو مراجعه بفرماين. درخصوص انقلابهاي رنگي و سوابق اون و حتي انقلابهاي رنگي ناموفق (مثل انقلاب سدار لبنان، آبي كويت، سبز ايران و ...)، توضيحاتي رو آورده. همچنين از منابع مالي و حامي اونها. در هر صورت، خوندنش بد نيست. اين، همون عرضي بود كه در ابتدا خدمت دوستان داشتم و باز هم عرض ميكنم كه دوستان بايد سلسلهي اين وقايع رو از سال 2000 پيگيري كنن و بخصوص با داشتن يه نقشهي جغرافيا و ببينن وقايع داره حول چه محورهايي ميچرخه. رجوع به آرشيو سخنرانيهاي رئيس جمهور ايالات متحده در سال 2000 (هم بيل كلينتون و هم جرج بوش)، كمك بهتري هست براي دوستان. ------------------------------------------------------- اما اگه ميخواين خلاصه تحولات تونس رو پيگيري بفرمايين، ميتونين از [url=http://en.wikipedia.org/wiki/2010%E2%80%932011_Tunisian_protests]اين لينك[/url] كمك بگيرين. در اين لينك، درخصوص انقلاب ياسمن توضيحاتي داده شده. ------------------------------------------------------- اما اون طرحي كه خدمت دوستان عرض كردم و حالا حالاها مونده تا طرح حقيقي سرباز كنه، طرحي هست كه من اسمش رو «پايان دموكراسي» گذاشتم. گزارههايي داره كه البته فعلاً جاي گفتنش نيست (گويي كه به برخي از دوستان، حضوراً مطالبي رو عرض كردم). شايد بعداً تو يه تاپيك خرد خرد جمعش كردم. ولي كليات امر اينه كه در اين طرح، اولين گام، تغيير حاكميتهاي مستحكم و چندين ساله هست؛ حالا ميخواد حكومتهاي ديكتاتوري باشه، يا جمهوريهاي تك رئيس جمهوره، يا حكومتهايي مثل ايران كه قدرت كلي سياستگذاري در دست يك نفر هست، يا كشورهايي مثل لبنان كه درصورت رسيدن به فرمولي واحد، سالها آرامش رو تجربه خواهند كرد، يا كشورهاي عربي كه اصلاً نميدونم دموكراسي خوردنيه يا پوشيدني، يا كشورهايي كه مسير دموكراسيشون با مسير در نظر امريكا نيست. طبق اين طرح، ابتدا اقدام گستردهاي انجام ميشه كه حاكميت طولانيمدت دستخوش تغيير بشه و مردم با تغيير حاكميت آشنا بشن كه عمدهترين سلاح اون، انقلابهاي مخملي موسوم به انقلابهاي رنگي هست. پس از آشنا شدن و عادت مردم به تغيير حكومتها، طرح بعدي نقشه اجرا خواهد شد كه ...!! اگه دوست دارين نمونهاي از اين طرح (كه خيلي تابلو نوشته شده) رو ببنين، به [url=http://en.wikipedia.org/wiki/Democracy_in_the_Middle_East]اين لينك[/url] مراجعه كنين. بخصوص در زمينهي دستهبنديها. البته بايد اعتراف كنم مطلب، به هيچوجه بيطرفانه نيست و اتفاقاً مغرضانه هم نوشته شده. ولي در غرضورزياش، اهدافي مشخص شده كه اتفاقاً سعي كرده خيلي راحت درموردشون بنويسه. مبداء اين طرح، در آسيا و شوروي سابق و كشورهاي كمونيستي سابق بود، پس از نتيجهي مثبت، به مكان اصلياش، خاورميانه ارسال شد (كه البته به دليل عدم وجود مبناهاي مناسب براي اجراي طرح، ناكام موند) و فعلاً به افريقا ارسال شده. ولي همچنان طرح آزمايشي هست. اما بزودي، مجدداً با تغيير جالبي به خاورميانه باز خواهد گشت (اگر محاسبات من درست باشه، تا نهايت 2 سال ديگه). حالا من مرده و دوستان زنده. پي اين قضيه رو بگيرن تا ببينن به چه سرنخهايي ميرسن. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
برادر رضا و مهدي عزيز. اسمي كه بنده نوشتم (و دوستمون ساجد زحمت كشيدن مورچهاي مطالعهاش كردن خوب برادر من! حداقل از زوم Explorerات استفاده ميكردي )، اسم انتخابي بنده نبود؛ بلكه اسم واقعي اين انقلاب بود : [b][color=red]انقلاب گل ياسمن يا انقلاب ياسمن[/color][/b] اگر به عرايض بنده دقت ميفرموديد، بنده عرض كردم كه بايد اين حوادث رو از سال 2000 دنبال بفرمايين؛ نه 2010. اگر هم باور نداريد كه اين نام، نام انقلاب تونس هست، ميتونين واژهي «انقلاب ياسمن» رو سرچ بفرماييد. البته اكثر رسانههاي محدودي كه از اين عنوان نام بردن (و البته جهتگيريهاشون هم مشخصه)، ف&ي^*&ل(ت&^ر(\&ن. ولي براي راحتي دوستان، متن انگليسي قرار ميدم : The country nominally operated as a republic under the authoritarian regime of President Zine El Abidine Ben Ali who governed from 1987 to 2011 before fleeing following wide-ranging protests, nicknamed the[b] [color=red]Jasmine Revolution[/color][/b] after the national flower name. Tunisia, an export-oriented country in the process of liberalizing and privatizing an economy that has averaged 5% GDP growth since the early 1990s, had suffered corruption benefiting the former president's family. پس فكر كنم اگه حوصله داشته باشين و انگليسي بخونين، اين واژه رو سرچ كنين بيشتر به نتيجه ميرسين : [b]Jasmine Revolution[/b] . حداقلش به «بوي گل سوسن و ياسمن آمد» برنميخورين . متأسفانه من جاي مناسبي نيستم براي ادامهي عرايضم. ولي دوستان زحمت بكشن يه سرچ بكنن و نتيجه رو در اين تاپيك بنويسن. -
تحولات کشورهای عربی تظاهرات و درگیری های کشورهای عربی
mostafa_by پاسخ داد به REZAT1980 تاپیک در اخبار تحلیلی
[quote]اي كاش به جاي اينكه سير اخبار رو از آخر به اول داشته باشيم ... ميشد توالي اخبار رو از اول به آخر بررسي ميكرديم. يعني تونس در چه وضعي قرار داشت ؟ دست كي بود ؟ (وابسته به چه جرياني) و چي شد كه درگيري شروع شد ! چون اعتراض بيكاران خيلي مسخرست به نظرم ![/quote] جناب وافن-اساس عزيز. ظاهر ماجرا دقيقاً به همين مسخرگي هست. چيزي كه من از اخبار گذشته رصد كردم، دقيقاً تا قبل از خودسوزي اون جوون، همهچيز عادي بوده. تظاهرات چنداني هم قبلش نبوده. به عبارت بهتر، ظاهر قضيه ميگه كه اين خودسوزي، جرقهاي در انبار باروت بوده!! اما همهي ما ميدونيم اول بايد باروتي باشه، بعد انبار بشه تا بعد با يه جرقه، همهچيز بره هوا. يعني بايد مبارزات و سركوبهاي گستردهاي باشه، مبارزات زيرزميني باشه، سوابق مشخصي باشه، كمكها و اخبار و چتر حمايتي برخي باشه تا حداقل باروتي پديد بياد!! نه اينكه مثل اين كايوت (گرگ بدبخت!) بشه كه تو تاريكي كبريت ميكشيد و ميديد تو انبار TNT كبريت كشيده!!! دولت زينالعابدين بن علي، يك دولت پايدار بوده. از سال 1987 ميلادي، يعني بيش از 23 سال وي روي كار بوده. در سالهاي اخير، هيچكدوم به ياد نداريم كه در تونس، ناآرامي گزارش شده باشه. قطعاً دولت تونس، خالي از مشكل نبوده. ولي ظاهراً وضع اينقدر بد نبوده (يا براي تونسيها عادي بوده) كه كسي صداش درنيومده! سادهتر بگم، تنها نمونهاي از اين دست تغييرات كه اين وقت شب (ساعت 01:13 بامداد) به ذهنم ميرسه، شوروي هست كه اونم علت و معلولهاي بسياري داره. چون يه لحظه همهچيز آرومه، بعد ...!! گويي كه شوروي هم تو يكي دو هفته اينطور تغيير نكرد و حداقل سه، چهار سالي كارش طول كشيد! گويي كه تحولات اساسياش، نزديك به يك سال پاياني بود. بطور كل تونس مثل ساير اكثر كشورهاي افريقايي، مستعمره فرانسه بوده كه در سال 1956، از اين كشور استقلال پيدا ميكنه و ميشه جمهوري تونس. از ابتداي امر، شعار «آمدهام كه بمانم» سرلوحه سياستمداران تونسي بوده؛ به نحوي كه حبيب بورقيبه، اولين رئيس جمهور تونس بود كه تا سال 1987 (يعني 31 سال) در رأس قدرت بوده و پس از اون، توسط همين رفيقمون، زينالعابدين بن علي (كه واسه خودش پليس والا مقامي بوده)، بيمار و ناتوان تشخيص داده ميشه و به استناد قانون اساسي، قدرت رو ميده به ايشون! ايشون هم 23 سالي در خدمت ملت تونس بودش تا همين اواخر كه تشريف برد سفر حج. با اونكه زير نظر فرانسه هستن، ولي زبان اصليشون كماكان عربي هست و البته مسلمون و سني هستن. غالباً سني مالكي هستن. [b]دكتر محمد تيجاني كه فكر كنم خيلي از شما بشناسين از همين كشور بوده و البته سني مالكي.[/b] [quote]ولي اين قضيه كه اسرائيل از معترضين حمايت كرده ! اون هم درست همزمان با قضيه سودان ، حس بدي ايجاد ميكنه ! انگاري جران خيلي بزرگي سالها در كار بوده و حالا با هم داره به نتيجه ميرسه ! بعيد ميدونم مجموعه ي اين اتفاقات به نفع ما و در كا به نفع جهان اسلام باشه ! به قول يكي از دوستان در همين سايت ، انگاري برنامه خاورميانه بزرگ داره از آفريقا كليد ميخوره ! چرا همه اين اتفاقا داره با هم ميوفته ؟ انگاري پاي مصر رو هم دارن ميكشن وسط ! هدف بعدي كجاست ؟ [size=18]به نظرتون ما زيادي خواب نيستيم ؟[/size][/quote] در اين خصوص، من عرض كليتري دارم كه البته اين وقت نصفه شب، زمان مناسبي براي نوشتنش نيست (مگه اينكه نخوام فردا برم سر كار و مثل اين بچه مدرسهايهاي خوشبخت، فردا تعطيل باشم [size=7](خداييش زمان ما اينقدر تعطيلي مدارس به هر بهانهاي بود؟!!!)[/size]. ولي كليات امر رو اگه بخواين در نظر بگيرين، بهتره تحولات رو از سال 2000 به بعد دنبال كنين؛ اون هم جهاني. يعني اول يه نقشهي جغرافياي قشنگ بذارين جلوي دستتون و بعد به سبك اين فيلمهاي پليسي، همزمان با وقايع روي كشورها پونز يا سوزن يا مهرهي مغناطيسي بذارين! به چيزاي جالبي دست پيدا ميكنين. -------------------------------------------------------------- راستي. نكتهي نابي كه كمتر بهش اشاره شده (شايدم دقت شده) رو خدمت دوستان عرض ميكنم. قبلش بگم خواهشاً سريع دنبال جواب نرين و يكم فكر كنين. جواب رو نوشتم (ولي با فونت مورچهاي!!). به نظر شما، اسم ماجراي اخير (براندازي و فرار زينالعابدين بن علي) چيه؟ [size=3]انقلاب گل ياسمن [/size] -
کربلا گپ كربلا گپ (بررسی يكي از وقايع مهم فتح بغداد در جنگ 2003) .
mostafa_by پاسخ داد به worior تاپیک در جنگهای معاصر
دوست عزيز. چي رو با چي مقايسه ميفرمايين؟ اساساً جنگ 8 سالهي ما با امريكا اصلاً قابل مقايسه هست كه شما مثال از اون دوران ميفرمايين؟ عراق كي داشته و نداشتهاش رو نابود كرد؟ نيروي قدرتمند عراق، نيروي زمينياش بود نه دريايي. اين رو همه ميدونستن كه نيروي دريايي ايران بسيار قويتره. نيروي دريايي ايران به پشتوانهي نيروي هوايياش، كنترل دريا رو بدست گرفت. البته دريا كه چه عرض كنم، همون خليج فارس. ولي اين، چه ربطي به جنگ امريكا و عراق داشت؟ ايران و عراق، بطور كل در يك تراز جنگي بودن. هيچكدوم ابرقدرت نبودن. منابعشون مشخص و محدود بود! فكر كنم يكم با امريكايي كه فقط تعداد هواپيماهاي در منطقهاش از مجموع ادوات زرهي و نيروي هوايي و دريايي عراق بيشتر بود، يكم متفاوت باشه!! --------------------------------------------------- فكر كنم شما بحث رو كامل مطالعه نفرمودي يا دقت نكردي به مواردي كه عرض شد. چون مثالي كه فرمودي، اصلاً و اساساً ارتباطي به اين بحث نداشت بزرگوار. -
دوستان خواهشاً از بحث دور نشن! اولاً كه فعاليت تروريستي در خاك كشورهاي غربي، امري نيمه محاله! يادتون نره كه ساختار پيچيدهي فعاليتهاي سرويسهاي ضدجاسوسي اين كشورها، دست كمي از ما نداره كه هيچ، چند پله هم بالاتره (حداقل از لحاظ تجهيزاتي). بسياري از فعاليتهاي تروريستي كه در اين كشورها اتفاق ميافته، كاملاً برنامهريزي شده و با اطلاع قبلي هست و به منظور بهرهبرداري سياسي. ضمن آنكه درصورت امكان هم اين كار نه از نظر دين ما قابل قبوله و نه عرف جامعهي جهاني اين رو ميپسنده و بدتر ما هم در رديف القاعده و امثالهم قرار ميگيريم!! لطفاً عنوان تاپيك رو يكبار با دقت مورد مطالعه قرار بدين. اسمش هست «اهرمهاي ايران در جنگ احتمالي»؛ نه «چگونه دنيا را عليه خود متحد سازيم»!! اگه پستهاي ابتدايي تاپيك رو مطالعه فرموده باشين، هدف از ايجاد اين تاپيك (در زمان ايجاد)، اين بود كه ابزارها و اهرمهاي فشار ايران درصورت بروز جنگ احتمالي مورد بررسي قرار بگيره و راهكارهاي مناسب براي برونرفت از جنگي تمام عيار و خاتمهي سريع آن مورد بحث و بررسي و تحليل قرار بگيره. بماند كه چه كسي و به چه منظوري تاپيك رو از اعماق آرشيو بيرون كشيد و چه پست حقيقتاً مفيدي!!! داد. لكن اگه دوستان تمايل دارن بحث رو ادامه بدن، براساس شرايط و حقايق بحث رو ادامه بدن، نه تخيلات و موارد امكان ناپذير!