-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
مرگ سراغ همهي ما مياد! اون دنيا، ديگه مهم نيست كي بوديم و چه مقامي داشتيم! بايد براي تكتك حرفا و ادعاها و فتواهامون جواب و حساب و كتاب پس بديم! پس واي به حال ما در اون روز! واي به حال مكذبين!!
-
ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران
mostafa_by پاسخ داد به nemo تاپیک در جنگ آوران
در قسمت اول، سرگذشت بنيصدر از شروع تا رسيدن به قدرت بود. در قسمت دوم، ادامهي ماجرا رو دنبال ميكنيم و ميبينيم كه حب قدرت و تماميتخواهي، چطور ميتونه شخصيت انسان رو تغيير بده! كما اينكه اين امر، صرفاً تقصير بنيصدر نبود. شايد بشه گفت قانونگريزي و تفسير به رأي نمودن قانون و «طرفداري از قانون، تنها در مواردي كه به نفع ماست و گريز از قانون و فرار به جلو در مواردي كه عليه ماست»، اصليترين دليل سقوط بنيصدر از اوج محبوبيت به پستترين جايگاه بود! -------------------------------- [color=blue]چالشي به نام تعيين نخستوزير[/color] همگان ميدانستند كه چالش اصلي ميان مجلس و رئيسجمهور بر سر انتخاب نخست وزير خواهد بود. بنيصدر با رندي سعي در جلب نظر امام و بيت ايشان براي بهرهبرداريهاي سياسي داشت و به همين خاطر مرحوم احمد خميني را به عنوان نخستوزير پيشنهاد كرد كه مورد قبول امام واقع نشد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11475_697.jpg[/img] بنيصدر در اقدام بعدي، مصطفي ميرسليم، سرپرست شهرباني كل كشور و از اعضاي حزب جمهوري اسلامي را به عنوان نخست وزير به مجلس معرفي كرد كه به رغم حدس و گمانهاي اوليه مبني بر موافقت اكثريت نمايندگان مجلس با ميرسليم، او هم موفق به كسب آراي لازم نشد. علياكبر ولايتي ديگر نامزد پيشنهادي بنيصدر براي تصدي نخستوزيري بود كه او نيز موفق به جلب نظر مجلس نشد. در نهايت تصميمگرفته شد تا كميته منتخب نمايندگان و شوراي انقلاب و رئيسجمهور براي تعيين نامزد نخست وزير اقدام كنند و اين كميته در مورد محمدعلي رجايي به توافق رسيد. گرچه از همان ابتدا بنيصدر با انتخاب وي به عنوان نامزد پيشنهادي براي نخستوزير موافق نبود و حتي به رجايي لقب «خشك سر» داد. جالب اينجاست كه به رغم عدم عضويت محمدعلي رجايي در حزب جمهوري اسلامي، وي با آراي نسبتاً بالايي در مجلس موفق به كسب رأي اعتماد شد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11478_189.jpg[/img] [color=blue]رجايي «خشكسر»![/color] بنيصدر حتي پس از انتصاب رجايي به نخستوزيري هم تا مدت زيادي از امضاي حكم او خودداري كرد. اين در حالي بود كه او برابر با قانون ميبايست ظرف ده روز حكم نخستوزير را امضا ميكرد. از سوي ديگر همان زماني كه حكم به تاييد بنيصدر رسيد و رجايي رسما كار خود را براي انتخاب اعضا و تشكيل كابينه آغاز كرده بود، رئيسجمهور به بهانه سفر به كرمان و جنوب خراسان تهران را ترك كرده بود. همچنين در جريان انتخاب رجايي به نخستوزيري، بنيصدر با ارسال نامهاي خطاب به وي و در جهت القاي اين مسئله كه اين انتخاب بر رئيسجمهور تحميل شده است، در صدر نامه، عبارت «با توجه به جريان گزينش شما» را آورده بود. چند روز بعد هم براي اين كه از عملكرد دولت رجايي اعلام برائت كند، در ديدار عمومي با مردم عنوان كرد: اگر ديدم كه اين دولت كارايي ندارد و مردم هم از من خواستند، خوب، من بايد به مردم بگويم كه اين دولت، دولت من نيست. بنابراين من ابزار كار ندارم كه شما از من چيزي بخواهيد. او در مسير فعاليت كابينه، علاوه بر انتخاب وزرا، كارشكنيهاي متعددي را صورت ميداد. از جمله نسبت به انتصاب معاون وزير و سرپرست وزارتخانههايي كه وزير آن تعيين نشده بود، به رجايي ايراد ميگرفت و احكام صادره از سوي نخست وزير را ملغي و بياعتبار ميخواند و از سويي براي كمك به جنگزدگان، زماني كه رجايي قصد باز كردن حسابي ويژه در اين خصوص را داشت، اعلام كرد كه دولت از حساب 888 رياست جمهوري ميتواند استفاده كند، اما عملا در راه استفاده دولت از اين حساب كارشكني ميكرد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11477_711.jpg[/img] چرخ اجرايي اداره كشور به كندي در حال چرخش بود و نمايندگان مجلس براي اينكه روند امور براي پيشبرد اهداف كابينه دولت تسهيل شود، تصويب لايحه دوفوريتي تعيين سرپرست براي سه وزارتخانه امور اقتصادي و دارايي، امور خارجه و بازرگاني را در دستور كار قرار دادند. اما همفكران بنيصدر در مجلس به تكاپو افتادند تا بر سر تصويب چنين لايحهاي مانعتراشي كنند و به همين منظورهاشم صباغيان، احمد سلامتيان، غضنفر پور، معينفر، مهدي بازرگان، شهاب محمودي، نقوي، اخوتيان، ابو سعيدي، منوچهري، عاليپور، بياني و رضا اصفهاني صحن علني مجلس را ترك كردند كه البته اين تلاش ناكام ماند. اقدام نمايندگان مجلس خشم بنيصدر را بر انگيخت. وي در سخنرانيهاي عمومي خود از استبداد، ديكتاتوري، خودمحوري و تماميتخواهي يك گروه سياسي شكايت و در غائله 14 اسفند ماه 1359 شديدترين حملات را نثار مجلس و شوراي انقلاب و حزب جمهوري اسلامي كرد. اجتماع مردم در اين روز در دانشگاه تهران ـ همزمان با سالگرد تولد دكتر مصدق ـ به صحنه درگيري نيروهاي موافق و مخالف وي مبدل شد. [color=blue]امام خميني و بنيصدر[/color] در اين ميان تلاشهاي امام براي حفظ وحدت ميان مسولين و سران قوا حاوي نکاتي جالب توجه بود. رهبر انقلاب از همه ابزارها و روشها براي ايجاد يکدلي و يکپارچگي در ميان کارگزاران نظام استفاده کرد و اين مسئله از همان آغازين روزهاي انتخاب بني صدر به عنوان اولين رئيس جمهوري اسلامي ايران مشهود بود. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11476_198.jpg[/img] پس از استعفاي دولت موقت و پذيرش آن از سوي امام، رسيدگي و اداره کشور به شوراي انقلاب محول و اين شورا موظف شد که مقدمات تعيين رئيس جمهور را فراهم آورد. امام که يکبار در عرصه سياسي مديريت روشنفکران در روزهاي آغازين جمهوري را تجربه کرده بود با دورانديشي، هنگام تنفيد حکم رياست جمهوري بين صدر طي تذکري هشدار دهنده خطاب به وي اعلام کرد: اينجانب به موجب اين حکم رأي ملت را تنفيذ و ايشان را به اين سمت منصوب نمودم. لکن تنفيذ و نصب اينجانب و رأي ملت مسلمان ايران محدود است به عدم تخلف ايشان از احکام مقدسه اسلام و تبعيت از قانون اساسي اسلامي ايران.(صحيفه نور، جلد 11، ص260) زماني که لانه جاسوسي اشغال شد و تهديد نظامي آمريکا شدت گرفت، امام براي سرو سامان دادن به وضعيت نظامي، رئيس جمهور را با عنوان فرماندهي کل قوا به نيروهاي نظامي و انتظامي معرفي کرد و در حکمي به شرح ذيل نوشت: [b]جناب آقاي بني صدر، رئيس جمهوري ايران در اين مرحله حساس که احتياج به تمرکز قوا بيشتر از هر مرحله است، جنابعالي به نمايندگي اينجانب، به سمت فرماندهي کل نيروهاي مسلح به ترتيبي که قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران تعيين کرده است، منصوب ميشويد.[/b](همان،ج 11، ص 274) امام در ابتداي امر از هيچ اقدامي براي حمايت از بني صدر فروگذار نكرد و همواره در سخنراني خود مرم را به حمايت و پشتيباني از دولت فرا ميخواند و از آنها ميخواست تا با صبر انقلابي مشکلات را تحمل کنند. اما وقتي ميزان گزارش تخلفات و مشکلات موجود در سازمانها و ادارت دولتي افزايش يافت، امام در ديدار با خانواده شهدا، رئيس جمهور را مورد عتاب قرار داد و اعلام کرد: ... اين ادارات دولتي و وزارتخانهها و همه گروههايي که در اداره ممکت مشغول هستند، جواب شماها را چي ميدهند که باز هم در عين حالي که سفارش شده است که اين کاغذبازيهاي مزخزف را و اين کارهاي ضد انقلابي را نکنيد ... هميشه نمي شود که با حرف مردم را قانع کرد... تا کي صبر کند ملت ايران و تا کي شما ميخواهيد اصلاح کيند امور را؟...بايد به اسرع وقت اصلاح شود و اگر اصلاح نشود به اسرع وقت اصلاح ميکنيم.(همان،جلد 12، ص 204) [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11479_274.jpg[/img] زماني که بحث انتخاب نخست وزير و رأي اعتماد به کابينه داغ بود امام با صراحت از اختلاف نظر موجود در بين مسئولين نظام ابراز گلايه کرد و به صورت مساوي همه آنها را چنين مورد خظاب قرار داد: دولت بخواهد مجلس را تضعيف کند، مجلس بخواهد رئيس جمهور را تضعيف کند، تمام اينها برخلاف مکتب اسلام است، مخالف با اسلام است...اين آقاي رئيس جمهور با مجلس، مجلس با رئيس جمهور؛ چرا اين طور رفتار ميکنند؟چرا بايد اين طور باشد که صداي مردم در بيايد؟ من نصيحت به آنها ميکنم.(همان، جلد 12،ص 254) البته بني صدر در چنين وضعيتي قصد داشت از شرايط موجود بهترين استفاده را بکند به همين خاطر با ارسال نامهاي ضمن ابراز ناخرسندي از اصرار محمد علي رجايي بر انتخاب اعضاي کابينه اش از رهبر انقلاب خواست تا در اين زمينه اظهار نظر کند. اما حضرت امام با تيز هوشي اعلام کرد که : اينجانب دخالتي در امور نمي کنم. موازين همان بود که کراراً گفته ام و سفارش من آن است که آقايان تفاهم کنند و اشخاص مومن به انقلاب و مدير و مدبر و فعال انتخاب نمايند.(همان، جلد 12، ص 50) [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11480_774.jpg[/img] يکي از مهمترين حوادث تاريخ معاصر ايران همزمان با رياست جمهوري ابوالحسن بني صدر به وقوع پيوست و رئيس جمهور عراق ضمن رد يکجانبه قرارداد 1975 الجزاير شرايط را براي حمله به کشورمان مناسب دانست و نيروهاي عراقي با ساز و برگي آماده مرزهاي ايران را مورد تجاوز قرار داد. شرايط کشور در آن زمان بحراني بود و ديگر فرصتي براي دميدن بر آتش اختلاف نبود. با توجه به وضعيت حساس منطقه در آن زمان و ضرورتي که براي حفظ وحدت ميان مسئولين احساس ميشد امام خميني وارد عرصه عمل شده و حمايتي موثر از رئيس جمهور به عمل آورد و طي بياناتي خاطرنشان کرد: امروز آقاي بني صدررا ما با او(شاه) مقايسه ميکنيم. براي اين که بالاترين چيزهايي که در جمهوري هست... رياست جمهوري است...خوب اين يک نفر از اشخاصي که در راس واقع است آيا زندگيش را نمي بينيد. اينها الان نمي بينند که زندگيش را وقف اين کرده است که برود براي اين ملت خدمت بکند و آنها(دولتمردان رژيم سابق) يک روز اين کار را نکرده اند.(همان، ج 14، 81)... اينهايي که به عنوان خير خواهي پيش آقاي رئيس جمهور ميروند و حرفهايي از ديگران ميزنند اينها شياطيني هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان و آنهايي که پيش اجزاي دولت ميروند، پيش نخست وزير ميروند، پيش ديگران ميروند و از آقاي رئيس جمهور انتقاد ميکنند اينها هم شيطانهايي هستند به صورت انسان و در سيرت شيطان.(همان، جلد 14، ص 124) اما ظاهراً هيچيک از اين حمايتها در نظر رئيس جمهور مقبول نيفتاد و او تلاش کرد تا ضمن در دست زمام امور و بي اثر کردن حرف نخست وزير، دلائل ناکارآمدي سياسي و اقتصادي را متوجه کابينه محمد علي رجايي کند و از سوي ديگر در جبهههاي جنگ از نيروهاي بسيجي و سپاهي که جزو منتقدان فرماندهي او در جنگ بودند سلب اختيار کند با توجه به تشديد بحران در عرصه اداره جنگ در نهايت امام ناچار شد که وي را از فرماندهي کل نيروهاي مسلح برکنار کند. بنيصدر و حاميان او که متوجه وخامت اوضاع شدند، سعي کردند که آب رفته را دوباره به جوي برگردانند و البته در اين هدف نه تنها درصدد جبران گذشته نبودند بلکه راه چاره را در کارشکني ديدند و به همين خاطر سعي کردند که با برگزاري راهپيمايي عليه لايحه قصاص که توسط دولت محمد علي رجايي به مجلس تقديم شده بود، ضمن نشان دادن امکانات نافرماني خود اوضاع را به نفع خود تحت کننرل قرار دهند. تدارک بزرگ براي چنين اقدامي فراهم شد اما رهبر انقلاب اين بار تنها به نصحيت بسنده نکرد و با کلامي قاطع ضمن اعلام مغاير بودن اساس اين راهپيمايي، زمينه عزل بني صدر از مقام رياست جمهوري را با ايراد چنين سخناني مهيا کرد: ...متاثرم از اين که با دست خودشان اينها گور خودشان را کندند. من نميخواستم اين طور بشود. من حالا هم توبه را قبول ميکنم... حالا هم بروند توي راديو و تلويزيون توبه کنند و بگويند ما تا حالا خطا کرديم، اشتباه کرديم مردم را دعوت کرديم به شورش، غلط بوده، خلاف اسلام بوده، خلاف قوانين کشوري بود...من چندين بار به اين آقا(بني صدر) گفتم آقا اين جمعيت تو را به باد فنا م دهد و اين افرادي که دور تو جمع شدهاند، بعضي از اينها يک گرگهايي هستند که تو را به باد فنا ميدهند ، گوش نکرد، حالا هم دير نشده، آقاياني که متدينند، اعلام کنند به اين که اين دعوت به راهپيمايي ، دعوت بر ضد اسلام است. چنانچه صريحش اين است و آن آفا هم بروند عذرخواهي کنند از ملت، بگويند ملتي که به من رأي داد، مطابق رأي آنها عمل نکردم... الان هم من نصيحت ميکنم اين جمعيت متدين نهضت آزادي را و آقاي رئيس جمهور را ، الان هم من نصحيت ميکنم که آقا شماها دست برداريد از اين سنگ اندازي جلوي چرخ اسلام، دست برداريد از اين تضعيف روحاينت و تضعيف ملت و روحيه ملت...(همان، جلد 15، ص 19) پيامدهاي اين حادثه به حدي بود كه امام براي ختم غائله راسا اقدام كردند و براي حل اختلاف بين مسئولان نظام، دستور تشكيل كميتهاي را صادر كردند. در اين کميته، آيتالله مهدوي كني، شيخ شهابالدين اشراقي از طرف بنيصدر و شيخ محمد يزدي از طرف حزب جمهوري اسلامي عضو بودند و مهدوي كني در اين هيأت به عنوان نماينده امام انتخاب شد. (صحيفه امام، ج 14، ص 248) بعد از بحث و بررسي فراوان بنا بر نظر هيأت، موارد تخلف رئيسجمهوري از وظايف قانونيش اعلام شد. (خاطرات آيتالله محمد يزدي، انتشارات مركز استاد انقلاب اسلامي، ص 506) [color=blue]عزل بنيصدر و تظاهرات مسلحانه[/color] در نهايت با توجه به قانونشكني و عدم التزام بنيصدر به مصوبات كميته حل اختلاف، طرح بررسي عدم كفايت سياسي رئيسجمهور در دستور كار مجلس قرار گرفت. بنيصدر و هوادارانش نيز در خارج و داخل مجلس سعي کردند براي تحت تأثير قرار دادن افکار عمومي و ايجاد فضايي تبليغي عليه نمايندگاني که قصد داشتند با طرح اتهاماتي عليه بني صدر، اقدامات او را در دوران رياست جمهوري به نقد بکشند، تلاشهايي انجام دهد. بنيصدر براي فرار از دستگيري از روز 25 خرداد به مخفيگاه رفت و در ايام اختفا، براي امام خميني نامهاي نوشته و ايشان را به رعايت قانون دعوت ميکند. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11481_361.jpg[/img] در روز 26 خرداد سازمان مجاهدين خلق با انتشار اطلاعيهاي تهديد آميز اعلام کرد: «هموطنان مبارز، مردم قهرمان تهران، مقدمهچينيها و صحنهسازيهاي رسوا و مفتضحانه را كه شب گذشته در تلويزيون با شعار «مرگ بر بنيصدر» ترتيب داده بودند، ديديد. ظاهراً سينهچاكان ريايي و انحصارطلب «قانون» آنقدر در به ثمر رساندن كودتاي ارتجاعي امپرياليستي شتاب زدهاند كه بيمحابا «اعدام و مرگ» رئيسجمهور قانوني را سر لوحه دستگاههاي خبري و ارتباط جمعي خود ساختهاند. بنابراين جان رئيسجمهور عليالقاعده در خطر جدي است و فرد فرد شما از جانب تمامي مردم ايران در دفاع از آزاديها و مقاومت در برابر ديكتاتوري و اختناق سياه وظيفه داريد تا براي نجات جان دكتر بنيصدر هر لحظه هوشيار و آماده باشيد.» اين مسئله نشان ميداد که اين سازمان به منظور مقابله با تصميم مجلس و امام درصدد اقدامي متقابل و خشونتآميز است. در روز 27 خرداد آييننامه بررسي عدم كفايت رئيسجمهور در مجلس به تصويب رسيد. در اين جلسه، احمد غضنفرپور پيام 22 خرداد بنيصدر به مردم ايران را خواند. مهندس معين فر نيز در نطقي تند مخالفت خود با طرح عزل رئيس جمهوري را اعلام کرد بنيصدر در اقدامي ديگر در 29 خرداد با انتشار پيامي خطاب به مردم ايران اعلام کرد: همه ابزارها عليه رئيسجمهور است و اين مبارزه با انقلاب است... آنها كه اين كارها را ميكنند، نميدانند كه جامعه ايران جامعه جوان است و جامعه جوان به رشد احتياج دارد... به هرحال نسل جوان نبايد خود را به ياس وادارد. چه من باشم، چه نباشم، ايران اگر بخواهد مستقل و آزاد زندگي كند، بايد با اسلام رشد، اسلام محبت، اسلام كار و تلاش و ابداع زندگي كند. من كوشيدهام شاخص اين اسلام باشم. موسوي خوئيني: کسي نگويد بنيصدر جاسوس آمريکاست در روز 30 خرداد تظاهراتي با حضور هواداران بني صدر برگزار شد که به خشونت کشيده شد و عدهاي از جمله عذرا حسيني همسر بنيصدر دستگير شدند. سازمان مجاهدين بعدازظهر همان روز با بالا بردن عكسهاي رجوي و تغيير شعار و توسل به قهر، فضاي متشنجي را در کشور به وجود آورد. در روز 31 خرداد سال 60 بحث عدم كفايت سياسي در صحن علني مجلس مطرح شد و شمار زيادي از موافقان در اين زمينه داد سخن دادند. در اين ميان موسوي خوئيني نطق آتشيني ايراد كرد. وي در فرازي از سخنانش، بخشهايي از اسناد لانه جاسوسي را درباره بنيصدر قرائت كرد، ولي پيش از آن خاطرنشان ساخت كه هدف از افشاي اين اسناد، آن نيست كه بگويد بنيصدر جاسوس آمريكاست و هيچكس هم حق ندارد بگويد وي جاسوس است. خوئيني سپس اضافه كرد: همه كساني كه در خط آمريكا عمل ميكنند، اجباراً جاسوس آمريكا نيستند. اظهارات كوبنده خوئيني و ساير موافقان طرح، رمقي براي مخالفان به منظور دفاع از عملكرد بنيصدر باقي نگذاشت و بيشتر نمايندگان به بركناري اولين رئيسجمهور رأي دادند. در مواقع ديگر، مجلس به چنين اكثريت مطلقي دست نمييافت. نمايندگان مليگرا موافقتي با بررسي طرح مذكور در مجلس نداشتند و به همين خاطر جلسه را ترك كردند. نمايندگان مخالف بنيصدر انتقادات تند و تيزي عليه او مطرح كردند و در نهايت 177 نفر به بيكفايتي او رأي دادند، اما رضا اصفهاني، هراي خلطيان، محمد مجتهد شبستري، محمدجواد حجتيكرماني، محمد خليلي، غلامعلي شهركي، محمدهادي برومند، محمد شجاعي، محمد رجاييان، سيد محمدمهدي جعفري رأي ممتنع دادند و تنها صلاحالدين بياني رأي مخالف به طرح بيكفايتي سياسي رئيسجمهوري داد. اين مسئله فرار او به همراه مسعود رجوي رهبر سازمان مجاهدين خلق را در پي داشت. جالب آنكه وي براي شناخته نشدن، از آرايش زنانه استفاده كرد و حتي يكي از هواپيماهاي ايران را هم ربود. بعد از اينکه مجلس رأي به عدم کفايت سياسي رئيس جمهور داد، رهبر انقلاب طي سخناني با تشريح عملکرد ابوالحسن بني صدر ابراز داشت: من کراراً به او گفتم که حسابت را از اين منافقين جدا کن و اعلام کن به اين که شماها از اسلام نيستيد و شماها به من ارتباط نداريد. نپذيرفت و ديد آنچه ديد و من اميدوارم توبه کند تا خداي تبارک و تعالي او را بيامرزد و در آن عالم روسياه نباشد... شما از اينهايي که ديروز پريروز ريختند در خيابانها و آن همه جنايت کردند و اعلام کردند که ما برخلاف جمهوري اسلامي مسلحانه جنگ ميکنيم، شما از اينها تبري کنيد. من صلاح شما را ميخواهم، من علاقه دارم به بسياري از شما و شما توجه نداريد.من بايد بگويم که شماها با اين که در سياست بزرگ شديد، شم سياسي نداريد، چنانچه آقاي بني صدر هم شم سياسي نداشت. من الان هم نصيحت ميکنم آقاي بني صدر را به اين که نبادا در دام اين گرگهايي که در خارج از کشور نشستند و کمين کردند بيفتيد و اين آبرويي که از دست داديد، بدتر بشود(همان، ج 14، ص 34) [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11482_943.jpg[/img] [color=blue]اقامت در پاريس[/color] با اين حال بنيصدر در فرانسه ـ محل اقامت فعلي خود ـ دست از فعاليت عليه جمهوري اسلامي بر نداشت. وي خود را رئيسجمهور قانوني ميخواند و رأي مجلس را درباره عدم كفايت سياسي كودتا ميدانست. او از جمله كساني بود كه در تشكيلات شوراي مقاومت به همراه مسعود رجوي و ديگر مخالفان نظام جمهوري جزو اعضاي موثر و موسس بود؛ همان تشكلي كه در تاريخ 27/4/60 تحت عنوان ميثاق اعلام موجوديت كرد، اما از همان ابتدا مشخص بود كه اين جمع ناهمگون ياراي همكاري با يكديگر را ندارد. چون اساسا با توجه به خصوصيت فردي عناصر عضو، هر يك نظر خود را در خصوص مسائل جاري صائب ميدانست و بر رأي خود پاي ميفشرد. سرانجام اين مسئله و عوامل ديگر كنارهگيري بنيصدر و جدايي او از رجوي در پي داشت؛ به گونهاي كه هر دوي آنان در شرايط فعلي از مخالفان سرسخت يكديگر به شمار ميروند. از ديگر اقدامات او عليه جمهوري اسلامي، حضور در دادگاه فرانسه براي رسيدگي به اتهام فردي به نام رضا مشهدي در رابطه با ترور سيروس الهي بود. وي در اين دادگاه به عنوان شاهد، اتهاماتي را عليه سران جمهوري اسلامي وارد كرد. اما روند برگزاري جلسه چندان به مذاق او خوش نيامد و رأي دادگاه مطابق با برداشت و تفسير او نبود. به همين خاطر وي مسئولين قضايي فرانسه را متهم به سهلانگاري كرد. او فعاليتهاي مطبوعاتي خود را در خارج از كشور از سرگرفت و تاكنون نيز انقلاب اسلامي در هجرت را منتشر ميكند. هر از گاهي هم به فراخور متقضيات روز و مناسب با حال و هواي سياسي كشور، اعلاميهها و بيانيههاي هشدارگونهاي را منتشر ميكند و همّ و غم وي در اين نوع فعاليتها، زير سؤال بردن مشروعيت نظام است. او از اين رهگذر اتهامات گوناگوني را عليه متوليان جمهوري اسلامي عنوان کرده و همواره درصدد القاي اين مطلب است كه تنها انقلاب در سايه تدابير او ميتوانست به سرمنزل مقصود برسد. اين امر نشان ميدهد كه اين نگاه كاملا خودمحورانه بنيصدر در طول دوران رياست جمهوري و مسئوليت وي در نظام جمهوري اسلامي همچنان وجود داشته و هنوز هم در او جريان دارد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/4/1/11484_265.jpg[/img] [color=blue]بنيصدر و صداقت[/color] اينكه يكي از تأليفات او نام «خيانت به اميد» به خود گرفته، حائز اهميت و در عين حال موجب شگفتي است؛ از اين جهت كه خود وي يكي از مروجين نااميدي در كشور بوده است. چون از زماني كه تصدي قوه مجريه را به عهده گرفت، هميشه و همواره در حال دميدن خاكستر نااميدي بوده است.اكثر قريب به اتفاق سخنرانيهاي او كه بعد از رياست جمهوري ايراد شد، به ويهژه هنگامي كه چالش او با حزب جمهوري بيشتر ميشد، او از اختلافات و كارشكنيها و بيمها و نااميديهايي كه از آينده انقلاب و جمهوري داشت، سخن ميگفت. او مخالفان خود را به خوارج تشبيه ميكرد و در همين باره ادعا ميكرد كه: «امروز كساني كه بويي از مكتب نبردهاند، مقابل منتخب مردم و فردي كه عمر خويش را در مطالعه مكتب گذرانده و كوشيده است نظام پراكنده شده اسلامي را جمع آوري كند، ايستادهاند و به نام مكتب با او ميستيزند». (انقلاب اسلامي، 13/5/59) در جايي ديگر در مورد هماهنگي كامل كابينه با رئيسجمهور گفته بود: «اگر در مجلس به نخست وزير و وزيراني رأي بدهند كه بتوانند مانند ساعت با رئيسجمهور كار كنند امكان دارد جمهوري از پا درنيايد». (انقلاب اسلامي 9/5/59) به عبارت ديگر از نگاه او، در صورت هماهنگي و پيوند و اطاعت محض وزرا از رئيسجمهوري، ميتوان اميد داشت انقلاب و نظام به حيات خود ادامه دهد. او حتي در جريان انتخاب رجايي به نخستوزيري ارسال نامهاي خطاب به وي و در جهت القاي اين مسأله كه اين انتخاب به او تحميل شده است در صدر نامه عبارت «با توجه به جريان گزينش شما» را آورده بود. (چگونگي انتخاب اولين رئيس جمهور، كيومرث صابري، نامه مورخه 29/5/59) و چند روز بعد هم براي اينكه از اعمال دولت اعلام برائت كند، در ديدار عمومي با مردم عنوان كرد: اگر ديدم كه اين دولت خط مرا ندارد و مردم هم از من خواستند، خوب من بايد به مردم بگويم كه اين دولت دولت من نيست. بنابراين من ابزار كار ندارم كه شما از من چيزي بخواهيد. (انقلاب اسلامي، 3/6/59) موارد فوق كه اسناد آن موجود است، دلالت بر اين مسأله دارد كه بنيصدر در آن ايام يكي از عوامل مؤثر گسترش فضاي نااميدي در كشور بوده است. چون به هر صورت مردمي كه او را به اين مقام انتخاب كردند و سازوكار دولت را به او واگذار كردند، طبيعي بود كه منتظر بهبود اوضاع و شرايط باشند؛ اما او هميشه بنا را بر شكوه و شكايت از مجلس و حزب جمهوري و منتقدان خود ميگذاشت و در صورتي كه همه طبق تكليف امام موظف به پرهيز از اشاعه اختلافات و عنوان كردن آن با مردم بودند، او بياعتنا، سخن از ناسازگاري و وجود اختلافات به ميان ميآورد. جالب اينكه در همان مواقع، از موضع بالا برخورد ميكرد و هميشه قيافه حق به جانب ميگرفت. نكته ديگر آنكه وي در طول دوران رياست جمهوري خود اظهارات ضد و نقيضي را عنوان ميكرد. در زمان اشغال لانه جاسوسي در سرمقاله روزنامه «انقلاب اسلامي» تصريح كرد: «حق آن است كه اشغال سفارت آمريكا غير از عمل يك گروه كوچك براي يك مقصد است. اين عمل اعتراض يك ملت است.» (انقلاب اسلامي 15/8/59) اما در جاي ديگر در مصاحبه با يك خبرنگار پاكستاني، از اين حادثه به عنوان يك نقطه ضعف و نه قوت نام برده بود. (26/12/58) در جريان انتخاب نخستوزير، يكي از انتقادات او به رجايي علاوه بر «خشك سر بودن» و «عدم تجربه كافي براي اداره كشور» اين بود كه رجايي در زمان مسئوليتش در وزارت آموزش و پرورش، عناصر زيادي از چريكهاي فدايي و مجاهدين خلق را جذب آموزش و پرورش كرده است (چگونگي انتخاب اولين نخستوزير، ص 83) ـ كه البته مشخص شد اين اتهام كاملا بيپايه و اساس بود ـ اما بعدها خود او از جمله حاميان جدي دو گروه يادشده بود و حتي در خارج از كشور نيز با آنان همكاري و همگامي داشت. اما بعدها به واسطه بروز مسائلي اين رشته دوستي و همدلي گسسته شد. او در زمينه انتخاب اعضاي كابينه هم با توجه به نارضايتي كه از رفتار مجلس داشت، تلاش ميكرد دامن خود را از هر گونه انتساب دولت به خود مبرا سازد و در قبال آن مسئوليتي نپديرفت و حتي در نامه صادر شده از سوي وي در تاريخ 3/6/59 خطاب به رجايي آمده بود كه: «به وزرايي كه فهرست آنها را براي اينجانب آوردهايد، همانطور كه روز اول گفتم كاري ندارم، خود ميدانيد. درباره وزراي دفاع و كشور، به لحاظ حساسيت وضع كشور تصويب خود را لازم ديدهام.» اما به فاصله گذشت چند ساعت در همان روز نامهاي ديگري با محتواي كاملا مغاير با مضامين نامه پيشين خود براي رجايي ارسال داشت و ضمن گلايه از او كه چرا در انتخاب وزيران نظر او را ملحوظ نكرده است، اعلام كرد: در امتحان مكتبي عمل كردن و وفاداري به قانون اساسي، شما و كساني كه شما را نخستوزير ساختهاند، رد و رفوزه شديد. (چگونگي انتخاب اولين نخست وزير صفحه 98 تا 106) بنيصدر همواره از بياعتنايي و عدم اعتقاد مخالفانش نسبت به قانون اساسي سخن ميگفت، اما دانسته يا ندانسته در بسياري از مواقع از تن در دادن به اصول قانون سر باز ميزد و تنها نظر خود را صائب ميدانست و حتي مشروعيت و قانوني بودن نهادها و قواي ديگر را نيز زير سوال ميبرد. -
با سلام مجدد خدمت درياي عزيز. قبل از هرچيز بايد يه دست مريزاد بهت بگم! با انصاف! من چهار صفحهي ورد برات تايپ كردم، اونوقت به يه چين كه بايد چچن ميبود گير دادي !!! اونم براي مطلبي كه ساعت 2 نصفه شب نوشته شده؟!! خدا ميدونه چند تا ايراد ديگه تو اين متنهاي بلند من پيدا ميشه! قبل از هرچيز، بايد بگم كه پيشنهاد خوبي رو مطرح كردي. به زودي، پستهاي مربوط به قضيهي اخير چين رو جدا كرده و در تاپيكي جداگانه بحث رو ادامه ميديم تا رپتور عزيز هم اينطور واسه ما قاطي نكنه ! درمورد اونكه فرمودي آخرش كار خودم رو كردم، بد نبود به اول جمله هم دقت ميكردي كه نوشته بودم : «اجازه ندين كه واژهها، حقايق رو بپوشونن و سياستهاي كثيف ابرقدرتها ...»! منظور، واژهي مسلمان و غيرمسلمان بود دوست خوبم! درمورد قضيهي قرهباغ، قبلاً تو سايت مطالبي اومده. ولي كليات قضيه اينه كه در قضيهي قرهباغ، ارمنستان هم از جانب روسيه و هم از جانب غربيها حمايت ميشد؛ حالا مستقيم يا غيرمستقيم! امريكا هم با اجازهات، يكي به نعل ميزد و يكي به ميخ. همين امر باعث شد كه امروز تو هر دو كشور (بويژه آذربايجان)، نفوذ داشته باشه و همين امر هم موجب نگراني روسها شده! بيشتر از اين هم اگه نياز به توضيح هست، ميشه در تاپيكي جداگانه به بحث درموردش پرداخت! درمورد قضيهي چچن هم كارشناس روسيهشناسي ما، Colonelshak اينجا حضور داره و اتفاقاً تاپيك خوب و بسيار مفيدي در اين زمينه داره. اگه نياز به اطلاعات بيشتر داشتي، ميتوني به اون تاپيك مراجعه كني (گويي كه قبلاً مراجعه فرمودي). اگه سوال بيشتري داشتي هم بنده يا كلنل عزيز در خدمتيم. درمورد استفادهي بيش از حد قدرت در چين، بنده هم تا حدودي با شما موافقم. ولي دوست من. يادت باشه! تو اين مسئله، كسائي بايد محكوم بشن كه همچين كسائي رو شير كردن و به جون دولت چين انداختن و موضوع رو از يه برخورد قومي، قبيلهاي، به يه مسئلهي ملي تبديل كردن! كار دولت چين كه مشخص هست! هميشه هم سياستش همين بوده؛ يعني مشت آهنين! حالا به قول برخي، شايد به خاطر سبكسري مقامات چيني هست كه هميشه آخرين راه رو به بعنوان اولين راه حل انتخاب ميكنن! اون ديگه به خودشون مربوطه! ولي چيزي كه معلوم هست اينه كه چين در مسائلي كه مربوط به امنيت داخلي و ملياش ميشه، به اقتدار كامل برخورد ميكنه! پس اقدامي نو و دور از انتظار نبود اين امر! اما اينكه چه كساني اين وقايع رو پديد آوردن تا ازش بهرهبرداري سياسي و تبليغاتي كنن، در اصل پديد آورندهي اين كشتار بودهاند! در اينجور موارد، سكوت و ابراز نگراني درمورد مسائل موجود و رايزني با مقامات مختلف (مثل همين چين)، منطقيترين كار ممكن هست كه ايران هم انجام داده. عين همين قضيه رو در ماجراهاي اخير شاهد بوديم كه كشورهاي بيطرف، سعي كردن با تماس با ايران و ابراز نگراني از وقايع بوجود اومده، نقش متعادل و ميانجيگري خودشون رو بازي كنن؛ ولي كشورهاي غربي، سريعاً با محكومكردن يكطرفهي قضيه، فقط ازش سوء استفادهي تبليغاتي كردن! راستي دوست من! شما كه اينقدر در اين زمينه اطلاعات داري، چرا رو نميكني؟ نكنه قصد امتحان كردن حقير رو داري؟ اينم يه شوخي بود براي اينكه جو عوض بشه. در هر صورت، بنده هم داناي كل نيستم و اطلاعاتم رو مثل ساير دوستان، از منابع مختلفي بدست ميارم. پس احتمال اشتباه در اين زمينه، كم نيست و خوشحال ميشم در مواردي كه اشتباه ميكنم، دوستان بهم تذكر لازم رو بدن. امشب يا فردا، پستهاي مربوط به چين به تاپيك مستقلي منتقل خواهد شد. خوشحال ميشم دوستان، اطلاعات خوب خودشون رو در اون تاپيك قرار بدن (مثل همين اطلاعات دوستمون دريا).
-
ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران
mostafa_by پاسخ داد به nemo تاپیک در جنگ آوران
دوست من! من منظور از حرف شما رو متوجه نشدم! چه كسي آزادي رو از مردم گرفته؟ آزادي بيشتر از اينكه يك نفر، به هر چيزي كه به ذهنش ميرسه انتقاد ميكنه و جزو كانديداها قرار ميگيره؟ كسي مثل دكتر مصطفي معين در دور گذشته، علناً حرف از حركت به سمت جامعهي سكولار ميزنه و جزو كانديداها قرار ميگيره؟ آزادي غير از اينه كه هر كس، آزاده هر كدوم از كانديداهاي انتخاب شده كه شكر خدا از همه طيفي هستن رو انتخاب كنه؟ تحجر غير از اين هست كه آراء عموم مردم رو ناديده بگيريم؟ چه كسي در وقايع اخير متحجرانه و ديكتاتور مآبانه رفتار كرد؟ چه كسي رأي عموم مردم رو نپذيرفت؟ چه كسي با استدلالهاي غلط و موهن به عقل و شعور مردم، سعي كرد خودش رو توجيه كنه؟ استدلالهايي نظير اينكه من فرزند فلان قومم و فلاني داماد اون قوم هست و فرزند فلان شهر و پس با اين حساب، همهي اين رأيها مال ماست و چون نيست، پس تقلب شده؟!! چه توهيني بالاتر از اين به ملت ايران هست؟ آيا پليس و نيروهاي مسلحي كه حافظ جان و مال و ناموس مردم در برابر اغتشاشگران هستن، متحجرن، ولي كساني كه تاب تحمل آراء مخالف را نداشته و سريعاً دست به دامان سادهترين و ابتداييترين بهانهي ممكن؛ يعني تقلب، آنهم بدون حتي يك سند و مدرك مستدل شدن، آزاديخواه محسوب ميشن؟ انقلاب ما، همچنان داره بر روي اصول اوليه و اصلي خودش گام برميداره! جامعه بيش از هر چيز، نياز به شناخت افراد داره. علي (ع) تا زماني كه خوارج در حرف باهاش مخالفت ميكردن، كاري به كارشون نداشت! ولي وقتي اسلحه كشيدن و به محاربه با اسلام و حكومت اسلامي روي آوردن، چنان برخوردي كرد كه در تاريخ سابقه نداشت! گويي كه همان هم همراه با عطوفت بود و بارها در موارد مختلف، ايشان رو دعوت به راه راست كردن! حكم محارب، چه در اسلام و چه در قوانين جزاي ما، كاملاً مشخص هست. بد نيست برين مطالعه بفرمايين كه محارب، به چه كسي ميگن تا اينطور نداي آزاديخواهي رو با اغتشاش يكي نفرمايين! موفق باشيد. -
من نميدونم پدر و عموي محترم شما، در كدوم بخش هستن. ولي از بستگان و دوستان نزديك بنده هم كم نيستن كساني كه دستي در امور داشته باشن. اونا موضوعي غير از چيزي كه ميفرمايين اعلام ميكنن! ولي همچين شما ميفرمايي شليك موشك، انگار كه همين موشك ساختن، كار سادهايه! ظاهراً شما مواد منفجره در چهارشنبهسوري رو با تسليحات تدافعي و تهاجمي كشورمون اشتباه گرفتين! ظاهراً شما اينهمه مانورهاي دريايي و زميني ما رو حتي يكبار هم نگاه نكردي و اصلاً تحقيق نكردي كه ببيني اوضاع از چه قراره! طبقهبندي اطلاعات تسليحات ما هم طوري هست كه حتي كارمندان ارشد نيروهاي مسلح هم از بسياري از اطلاعات، آگاه نيستن و به عبارتي اطلاعات پخش شده! پس كسي كه پدرش سرهنگ و يا سرتيپ و ... باشه، لزوماً دسترسي به كليهي اطلاعات نداره! كما اينكه افراد مطلع، خودشون بهتر لزوم رعايت طبقهبندي اطلاعات رو ميدونن و هيچوقت نميان مسائل مهم كشوري رو با حتي خانوادههاشون در ميون بذارن! بگذريم. خواهشاً يكم روي اطلاعاتي كه بهت ميرسه، فكر هم بكن. ممنون ميشم. ضمناً دوستان سعي نكنن الكي جو رو به سمتي بكشونن كه انگار از وزير دفاع هم بيشتر ميدونن و ميفهمن! اين امر، حتي اگه واقعيت داشته باشه، باز هم خلاف قوانين سايت هست. پس لطفاً بحث رو دوستان ببرن سمت موارد مستدل تا تاپيك هم الكي منحرف نشه. [quote] [color=red]5- هرگونه سعی در ناچیز قلمداد کردن تلاش متخصصان داخلی و تزریق حرف رسانه های بیگانه در راستای جنگ روانی ممنوع است.[/color] [/quote]
-
با تشكر از نظر دوست خوبم daria (دريا درسته يا داريا يا هيچكدوم؟!!) البته مسلماً بنده نگفتم شوهر داييام !! اون بنده خدا، شوهر عمهام بود! فكر هم نكنم كه كماكان، دوستان سايت رو تا حالا محكوم كرده باشم! چون خيلي ببخشيد! ولي دوستان در مقام نظريهپردازي و تحليلگري نيستن كه شخصاً بخوان ذهن جوونها رو منحرف كنن! صرفاً بازگو كنندهي تحليلهاي جاهاي مختلف هستن و بنده، منشاء تحليلها رو عرض كردم (كه بايد عرض كنم با روند و خط سير رفتاري ايشان، حداقل چند سالي هست كه آشنايي كامل دارم!). پس نيازي نيست كه قبل از صحبت با بنده، خود رو تطهير بفرمايين. قطعاً اين رفتار ناصحيح بنده بوده كه همچين استنباطي رو در بين دوستان بوجود آورده. بگذريم. ------------------------------ همونطور كه در صفحهي گذشته عرض كردم، اين مسئله، يك امر داخلي هست. مسلمانان چين، سالهاست كه توسط امريكا و با بودجهي رسمي سازمان CIA و وزارت امور خارجهي ايالات متحده، تغذيه ميشن و رهبرانشون مورد حمايت ايالات متحده بوده و هستن! هدف از اين حمايت هم برهمزدن نظم سياسي و جغرافيايي در كشور چين هست كه روزي در قالب تبت نمايان ميشه، روزي چين تايپه و روزي هم مسلمانان اويغور در سين كيانگ. بحث ما، بحث يه قوم و قبيله نيست كه به خواست خود، امري رو انجام ميدن! تو كشور ما، اين به غلط جا افتاده كه هر جا مسلموني كاري كرد، لزوماً بايد ازش حمايت كرد! آيا اين، تفكر صحيحي هست؟ مثلاً در جنگ طالبان و امريكا، ما بايد طرف طالبان رو بگيريم؛ چون مسلمونن؟ اين تفكر، تفكر طالبانيه دوست من! گويي كه طالبان هم از هر مسلموني حمايت نميكنه!! بخصوص اگه شيعه باشه! مطمئن باشين اگه ته و توه اين قضيه رو دربيارين، ميبينين كه شاخهي نظامي طالبان در آسياي جنوبشرقي، يكي از تأمينكنندگان (بخوانيد واسطههاي) تسليحات و مايحتاج تجزيهطلبان تندروي اويغور هستن! گويي كه همهي مردم اويغور اينطور نيستن. ولي متأسفانه سياست امريكا از چند دههي پيش تا به امروز، مبني بر دخالت در امور داخلي كشورهاي رقيب، به منظور استفاده از جريان بوجود اومده بوده و هست! نمونهاش رو تو ايران، كم شاهد نبوديم. حزب كومله، دموكرات، حزب خلق عرب (كه اسماً از طرف عراق، ولي در اصل با راهنماييهاي برژينسكي به صدام انجام ميگرفت) و بسياري ديگه، توسط همين امريكاييها تغذيه ميشدن! امروز ريگي، توسط عوامل امريكا تغذيه و تأمين ميشه! همين امر رو در افغانستان و در زمان اشغال توسط شوروي شاهد بوديم. امريكا، تمام تلاشش رو كرد كه مجاهدين افغان رو كه بهشون كمك مالي و تسليحاتي ميكرد، دراختيار بگيره. ولي چون موفق نشد، طالبان رو علم كرد كه ديگه كمتر كسي به اين موضوع، شك داره! در چين، جداييطلبان چچن رو شير كرد و به جون روسيه انداخت. در كوبا، مخالفين كوبا رو مسلح كرد و حتي در حمله به خليج خوكها، از نيروي هوايياش براي كمك به شورشيان استفادهي كامل كرد! در جريان شورشهاي اخير و البته 18 تير 10 سال پيش، نقش مستقيم امريكا عيان بود! (و تمامي اين دخالتها در امور داخلي خودمون، در شرايطي هست كه ايران از تجزيهطلبان هيچ كشوري حمايت نكرده! ولي باز هم كشورهاي ديگه به خودشون اجازه ميدن در امور داخلي ما دخالت كنن!). در جنبشهاي اتيوپي، الجزاير، كنگو، سومالي و بسياري ديگه، امريكا مستقيماً دخالت و از نيروهاي شورشي حمايت كرد كه اكثراً هم موفق بودن و احمد بن بلا و پاتريس لومومبا و بسياري ديگه از همين طرق به زير كشيده شدن! در يوگوسلاوي، صربها و كرواتها رو در زمان جنگ سرد، اونقدر تجهيز كرد كه پس از فروپاشي شوروي، صربها سرزمين تازه استقلال يافتهي كرواسي رو غصب كرده و پس از استقلال بوسني و هرزگوين، صربها و كرواتها كشتاري به راه انداختن كه هنوز كه هنوزه، تلخي اون ماجرا در خاطر همه باقي مونده! جالب اينكه قبل از كشتار و حين كشتار، امريكا علني و غيرعلني ازشون حمايت ميكرد و حتي جزو نيروهاي صلح سازمان ملل وارد اون مناطق نشد، ولي بعد از خاتمهي ماجرا و حمايت روسيه از صربستان، امريكا شد مخالف صربها و با حملهي ناتو به يوگوسلاوي، عملاً اونا رو نابود كرد! در رواندا، باز هم دست امريكا عيان بود! فكر نكنم كسي طاقت شنيدن فجايع اونجا رو داشته باشه! در همين مسئلهي قرهباغ هم فكر كنم دوستان به قدر كافي توضيح داده باشن!! در برخي از اين مسائل، كساني كه توسط امريكاييها تجهيز و تهييج شدن، مسلمون بودن دوست من! ولي مسلموني به اين نيست كه ما برداريم هر كاري كه دلمون ميخواد رو انجام بديم؛ به اسم اسلام! اسلام به ما اجازهي بمبگذاري در خيابونها و كشتار مردم بيگناه رو نميده! حتي اگه اين بمب، در امريكا منفجر بشه! مگه ايران، حادثهي 11 سپتامبر رو محكوم نكرد؟ حال اينكه بسياري از همين كشورهاي عربي منطقه، اين موضوع رو جشن گرفتن! شما چون روي اسم مسلمونها حساس هستي، برات عجيب هست كه چرا مقامات ما، موضوع رو محكوم نميكنن (هرچند كه علماي ما، اين كار رو انجام دادن كه البته به عقيدهي بنده، شتابزده و نسنجيده بود!). شما انتظار داري كشور ما، از جنبشي حمايت كنه كه عملاً امريكا برپاش كرده و هدف ناصوابي رو ازش دنبال ميكنه؟ ما به عنوان يك كشور مسلمون، ناراحتي و نگراني خودمون از اين موضوع رو با همه در ميون گذاشتيم؛ حتي با كشور چين. ولي حمايت ما از مسلمونهاي اويغور، حمايت از آشوبگران هست! من نميدونم تو كتاب آمادگي دفاعي چه چيزي نوشته شده. بد نيست شما اون رو بنويسي تا حقير هم درموردش آگاهي پيدا كنم. ولي قدر مسلم اينه كه تجزيهي يك كشور بيگانه، هيچگاه جزو سياستهاي مورد حمايت ايران نبوده؛ مگه اينكه منطقهاي توسط بيگانگان به زور اشغال شده باشه و مبارزين، در حال پس گرفتن اون باشن! اينطوري هست كه ما در زمان جنگ خودمون، به افغانستان كمك كرديم و اين، دقيقاً همون سياست حمايت از مستضعفين در برابر مستكبرين هست! دوست من! كسي كه در جبههي مستكبرين قرار داشته باشه، عملاً مستكبر هست! كسي كه براي رسيدن به اهدافي كه سياستمداران امريكايي براشون تعيين كردن و غيرمستقيم در قالب رهبرانشون بهشون تزريق ميكنن، عملي رو انجام ميده كه منجر به فاجعه ميشه، كم از مستكبر نداره! هميشه هم اين وسط، قرباني مردم بيگناهي هستن كه بخاطر اعتماد به سردمدارانشون، جلو ميرن و كشته ميشن! من تعجب ميكنم. شما واحد شمارشتون، نفره؟ مثلاً ميگين دو نفر (يه زن و يه جنين سه ماهه!) در آلمان كشته شدن، صداي ايران دراومد؛ ولي 150 نفر تو چين كشته شدن و جيك نزد!! شما اصلاً علاقه نداري ربط ماجرا رو متوجه بشي دوست گرامي؟ اون زن به خاطر چي مرد؟ چيكار كرده بود؟ غير از اينه كه بخاطر حتك حرمتش توسط يه فاشيست (با برداشتن حجابش و توهين به عقايد و شخصيتش)، ازش شكايت كرده بود و در مقابل ديدگان قاضي و هيأت منصفه و پليس، توسط 18 ضربهي چاقو كشته شد؟ واقعاً پليس نميتونست در همون ضربات اول، ايشون رو بزنه يا دستگير كنه؟ جالب اينكه به جاي اين كار، شوهر ايشون رو مورد هدف قرار ميده و اجازه ميده قاتل با كمال خونسردي، كارش رو به اتمام برسونه! اين آلمان، همون آلماني بود كه در ماجراهاي اخير، دستگيري و برخورد با آشوبگران رو حمله به حقوق شهروندي مردم عادي ميدونست و عملاً از آشوبگران حمايت ميكرد!! مشكل كشته شدن اين خانم، همون مشكلي هست كه ما در اروپا باهاش مواجه هستيم! يعني اسلامستيزي!! مشكلي كه امروز در آلمان هست، فردا در فرانسه، پسفردا در انگلستان و ...! مگه همين يكي دو سال پيش نبود كه به مسلمونا تو انگليس تعرض شد؟ دوست من! خواهشاً مسائل رو با هم قاطي نكن! اينكه اونجاي جهان، 150 نفر كه جزو مسلمونها محسوب ميشن، كشته ميشن، ربطي به اين موضوع نداره! ربطي نداره كه اونا 150 تا بودن و اينا يكي و نصفي! حتي اگه اين زن نميمرد، باز هم عمل اروپاييها در سانسور خبري، سكوت و مماشات با عامل اين جنايت، خودش جاي انتقاد فراوون داشت! ولي مسئلهي مسلمانان اويغور چي؟ شما موضوعي كه مستقيماً به امور داخلي يك كشور مربوط ميشه رو به ما مربوط ميدوني؟ در كشور چين، دو گروه با هم برخورد داشتن و زماني كه كار بالا ميگيره، نيروهاي چيني وارد عمل ميشن و كشتهها هم از دو طرف بوده! ولي رسانههاي غربي، تنها آمار كشته شدههاي اويغور رو اعلام ميكنن و طوري موضوع رو انعكاس ميدن كه انگار اويغورها با دولت چين برخورد داشتن و اصلاً پاي هانها وسط نبوده! اين موضوعي هست كه امريكا دقيقاً به دنبالشه و اون، به چالش كشيدن امنيت چين هست! حالا اين وسط، نقش ما چيه؟ يعني ما بايد مسلمونسنج داشته باشيم و به جاي حمايت از مستضعفين در برابر مستكبرين، به حمايت از مسلمونها در برابر غيرمسلمونها بپردازيم؟ يعني همون اسلام طالباني؟ دوست من! همين تفكر هست كه بعداً منتقد ميشه كه چرا ما با كشورهاي كمونيستي ارتباط داريم، ولي با مسلمونها نه! ما مثل عربستان و گروههاي سلفي نيستيم كه تفكر غالب كشورمون، مسلمان و كافر باشه! براي ما، منافع ملي حكم ميكنه كه با برخي كشورها رابطه داشته باشيم و با برخي ديگه نه! در كنار اون، از مبارزات حقطلبانهي مستضعفين در سراسر جهان (بدون در نظر گرفتن مليت، نژاد، عقايد و مذهبشون) در برابر مستكبرين حمايت كرده و ميكنيم. كل ماجرا هم در همين امر هست و لاغير! اجازه ندين كه واژهها، حقايق رو بپوشونن و سياستهاي كثيف ابرقدرتها كه همواره در كشورهاي جهان سومي پياده و اعمال ميشه، شما رو از اصل ماجرا دور كنن. --------------------------------------------------- خدمت دوست هميشه معترضمون كال-آف-ديوتي بايد عرض شود كه : قبلاً هم اين رو گفتم دوست من! بهتره در مسائلي كه اطلاعات چنداني درموردش نداري، چندان اظهار نظر نكني. در همين حد سربسته به شما عرض ميشه كه به زعم تمامي كساني كه در صنايع دفاع شاغل بودن (يكياش همين آقا سعيد رمضانعلي خودمون بود كه تو سايت عضو بود)، چيزهايي كه در اخبار اعلام ميشه، تنها بخش كوچكي از دستاوردهاي ماست! حالا اگه اين مسئله به مزاق شما خوش نمياد، مسئلهاي نيست! ولي اجازه ندارين كه دستاوردهاي كشورمون رو به همين راحتي و بدون حتي كوچكترين اطلاعاتي، زير سوال ببرين! اگه اطلاعات درستي در اين زمينهها دارين، ميتونين اون رو مطرح بفرمايين! ولي اگه همهچيز، براساس همين اطلاعات مندرآوردي شما و احساسي هست، بهتر هست اون رو صرفاً براي خودتون كه محترم هست نگه دارين. چون شما، اول نظر شخصيتون رو ميدين، بعد براساسش يه حكم و فتوا صادر ميكنين و اين، مغاير با حرف اولتون (يعني اينكه «اين، نظر شخصي شماست») هست! يكبار ديگه، قوانين سايت رو مطالعه بفرمايين. خودتون بشمرين تا به امروز، چند بار از قوانين سايت تخطي كردين دوست من. -------------------------------------- [quote] با سلام به همگي راستش من يه حرفي داشتم خوب و بدش با شما به نظر شما جنگ با اسراييل فقط با اسرييله؟ يعني امريكا انگلسي و ... بوقن؟يا ما انقدر قوي هستيم جلو همشون وايسيم؟ اين حرفم خيانت به اسلام نيست ولي بهنره بگيم گوره پدر اسراييل خودمونو بسازيم بعد به اسراييل گير بديم تا اونقد نگران قدرتشو ن نباشيم و اسراييل ناخن كوچيكمون هم نباشه باز ميگم حرفم سياسي و ضد اسلام نبود[/quote] دوست من! كسي علاقه به جنگ با اسرائيل و دنيا نداره! ما نيستيم كه اين رو ميخوايم! خود ما، بارها تهديد شديم و سياستهاي منطقهاي ما بوده كه تا به امروز، از چنين جنگي جلوگيري كرده! شما اسرائيل رو ول كني، اسرائيل كه ولت نميكنه! قضيه ميشه مثل اين اعراب خوشخيال منطقه كه فكر ميكنن با صلح با اسرائيل، ميتونن خودشون رو در برابر آرمان اسرائيل مصون نگه دارن! اگه امروز اسرائيل، سياست نيل تا فرات رو به اجرا نميذاره، نه بخاطر نهادهاي بينالمللي كه عملاً دراينجور موارد كر و كور ميشن، بلكه بخاطر وجود دشمن مقتدري مثل ايران هست كه ميدونه دست و پاش رو ميبنده! در غير اينصورت، به كسي رحم نميكرد! شما خيال ميكني اگه ما امروز بگيم كاري به كار اسرائيل نداريم، به همين راحتي قضيه تموم ميشه ميره؟ همين الان كه ما اينهمه داريم به مبارزين فلسطيني و لبناني، كمك مالي و سياسي ميكنيم، اينهمه تهديد ميشيم! واي به حال روزي كه به قول شما، اسرائيل و مبارزين رو ول كنيم و اول بچسبيم به خودمون! چون ما هرچقدر هم كه قوي بشيم، به قول شما به قدرت امريكا و انگليس و فرانسه و بالكل حاميان اسرائيل كه نميرسيم! ميرسيم؟ اسرائيل هر زمان كه بخواد اراده كنه كه حملهاي به كشور ما داشته باشه، بالاجبار اين كشورها رو با خودش همراه ميكنه! اگر غير از اين بود، خيلي زودتر از اين به ما حمله كرده بود و اينقدر منتظر همراهي ايالات متحده با خودش نميشد! ضمن اينكه اين مسئله، مغاير با قانون اساسي و البته سياست خارجي ما مبتني بر ساختن كشوري قدرتمند در خاورميانه هست!
-
[color=red]3- مسئلهي كشتار مسلمانان در چين و چچن و امثالهم[/color] اما اصليترين موضوعي كه اين روزها، نقل هر مجلسي شده، بحث كشتار مسلمانان چين هست و اينكه ايران در اين مورد، سكوت اختيار كرده و عملاً با سكوتش، از اين مسئله حمايت ميكنه! مسلماً در اين شرايط، حتي كشته شدن يه پشهي مسلمون تو تبت هم به جمهوري اسلامي ربط داده ميشه! اگه ايران دخالت كنه و محكومش كنه، همه جيغشون درمياد كه به ما چه كه فرسنگها دورتر، اتفاقي افتاده! ما چرا بايد دخالت كنيم! به قول بعضيها؛ اول خودمون رو قوي كنيم، بعد به برادران مسلمانمون كمك معنوي كنيم!!! اگه هم در ظاهر، سكوت اختيار كنه و سعي كنه مسائل رو از طرقي ديگه دنبال كنه و با استفاده از ديپلماسي و مذاكره و ميانجيگري، به مسئله رسيدگي كنه، محكوم به وابستگي و سكوت در مقابل برخي دولتها و حكومتها ميشه!! اين حرفا، بيشتر يا از روي ندانستن و ناداني درمورد مسائل هست، يا غرضورزانه و تخريبگرايانه. درصورت اول، بايد توضيح داد تا ناغافلان بيدار بشن و اينقدر ساده بازيچهي دست ژورناليستهايي قرار نگيرن كه در حالت عادي، حتي علاقه ندارن كه ما به فلسطينيها هم كمك كنيم و از هر چوبي براي ساختن چماق و فرود آوردن بر سر تصميمات اين نظام و دولت استفاده ميكنن! درمورد دوميها هم صرفاً سكوت و به قول قرآن، سلام كردن كفايت ميكنه! ابتدا بپردازيم به ماجراي چين و اصل قضيه رو ببينيم چطور بوده. شهر اورومچي، در استان سين كيانگ، همواره محل نزاع بين مسلمانان «اويغور» و چينيهاي «هان» بوده كه بنا به تصميمات حكومتي چين، بسياري از هانها به نقاط مختلف كشور كوچانده داده شدن (يه طورايي شبيه سياست رضا خان در كوچ دادن قوميتهاي مختلف؛ به منظور تضعيف قدرت اقوام و تقويت قدرت حكومت مركزي). دعواي اصلي هم در اصل بين همين دو گروه بوده و زماني كه كار بالا گرفته و مسلمانان اويغور، سطح درگيري رو به شورش خياباني گسترش دادن، پليس چين هم وارد عمل شده. اصولاً پليس در كشورهاي كمونيستي؛ مثل شوروي سابق (روسيه فعلي) و چين، از اقتدار بيشتري برخوردار هست و معمولاً اقداماتش خشونتبارتر هست. وقتي هم كه با شورش مواجه بشن و بخصوص اين شورش، دامنگير امور كشوري بشه، اين خشونت، بيشتر ميشه (لازم به ذكر است كه موضوع مطروحه، ربطي به حمايت يا عدم حمايت از سياست اين كشورها نداشته، قصد تطهير رفتار غلط اين حكومتها نيست و صرفاً در راستاي تببين شرايط كشورهاي فوق نگارش شده است). ولي مسلماً هيچ حكومتي در بدو امر، علاقهاي به استفاده از خشونت نداشته و نداره! بايد ديد كه چه كساني، مسلمانان اويغور رو تحريك به برخورد با هانها و دولت مركزي كرده! جالب اينكه مسلمانان اويغور، تقريباً همون كاري رو كردن كه سبزهاي عزيز در داخل كشور انجام دادن! يعني سريعاً كارهاي خود (از قبيل آتش زدن خودروها و بانكها و برخورد با مردم عادي) رو دوستانه و مسالمتآميز و در سطح اعتراضات ساده بيان كردن و اقدامات حكومت چين رو وحشيانه و ظالمانه و سركوبگرايانه و محرك اصلي اين مسئله! موضوعي كه اصلاً به دولت ربط نداد و خودشون اون رو به مسئلهاي فرا منطقهاي تبديل كردن و پاي حكومت رو وسط كشيدن! جالب اينكه مشخص شده اين شورش، توسط رهبران جداييطلب اويغور كه در خارج از كشور زندگي ميكنن، ساماندهي شده هست و حتي مداركي دال بر دخالت و سازماندهي عوامل اصلي آشوب توسط سازمان سيا پيدا شده!!! موضوع هم ظاهراً چيزي بيشتر از اوني كه اعلام شده بوده! ظاهراً اعلام شده اين بندههاي خدا، خيلي مسالمتآميز داشتن نسبت به بازداشت دو نفر از همكيشانشون اعتراض ميكردن كه دولت سركوبشون كرد؛ حال اينكه اصل ماجرا چيز ديگهاي بود و جدايي طلبان اويغور، سالهاست كه با حكومت مركزي چين مشكل دارن و حتي برخي گروههاشون، خواستار جدايي سين كيانگ از اين كشور و ايجاد كشور مستقل تركستان در منطقهي مذكور هستن. اما اينكه اين موضوع، چرا چندان مورد توجه كشور ما قرار نگرفت، دلايلش مشخص هست. اولاً كه اين موضوع، يه مسئلهي شخصي و درون كشوري بوده و بالكل با قضيهاي مثل اسرائيل كه اومده كشور فلسطين رو اشغال كرده يا به لبنان و سوريه حمله كرده، زمين تا آسمون فرق ميكنه! ثانياً طبق قانون اساسي، ما از مبارزات حقطلبانهي مستضعفين در برابر مستكبرين (چه مسلمان و چه كافر) حمايت ميكنيم. ولي جداييطلبان از نگاه ما، جزو مستضعفين محسوب نميشن! بخصوص كه اكثر قريب به اتفاقشون هم به حمايت و تحريك و پشتيباني امريكا، اين كار رو انجام ميدن؛ مثل جداييطلبان چچن و داغستان و يا حتي همين اويغورها! ايران بالكل در مواردي كه بحثهاي جداييطلبي مطرح هست، همواره سكوت رو رعايت كرده و تلاشهاي خودش رو از راههاي ديپلماتيك و با رايزني با ساير كشورها و يا پيشنهاد ايفاء كردن نقش ميانجي در غائلههاي مذبور رو داشته و نه بيشتر كه اين، درستترين كار ممكنه! در مورد مسئلهي مسلمانان اويغور هم ايران، با چندين كشور و حتي دبير كل سازمان كنفرانس اسلامي، ديدار كرده و قرار بود كه آقاي متكي با همتاي چينياش هم مذاكرهاي داشته باشه و پيشنهاد ميانجيگري ايران در مسئلهي مذكور رو ارائه كنه كه از اين مسئله، فعلاً اطلاعات بيشتري به بيرون درز پيدا نكرده! پس دوستان بهتره به جاي احساساتي شدن و سر دادن شعارهاي عجيب و غريب و كوبيدن كشورشون به هر وسيلهاي، يكم روي اخباري كه بهشون ميرسه تأمل داشته باشن و اجازه ندن كه هر كس و ناكسي، ذهنيت پاك جوانان ما رو مسموم و منحرف كنه!
-
خوب! عليالظاهر اين بحث محكوميت كشورمون در همهي شرايط، به يه وظيفهي ملي تبديل شده! دوستان، دانسته و ندانسته، صبح تا شب مشغول كوبيدن كشورشون هستن و هزار تا خوبي رو ول ميكنن و يه بدي رو ميچسبن! خدا رو شكر كه امريكا و چين و ژاپن و روسيه و امثالهم، همچين ملتي ندارن! والا فكر كنم دنيا همچنان در قرون وسطي باقي ميموند!!! يه سري توضيحات كلي در زمينههاي مطرح شده در تاپيك عرض ميكنم و قضاوت رو به عهدهي خوانندگان تاپيك ميذارم. ------------------------------------- [color=red]1 – استفادهي اسرائيل از بمب هستهاي[/color] قبلاً در تاپيكهاي مختلف، در زمينهي استفادهي كشورها از بمب هستهاي، توضيحات لازم رو دادم. ولي چون بطور مشخص در اين تاپيك، اين موضوع مورد بحث قرار گرفت، به ناچار دوباره عرايضي رو ارائه خواهم كرد. اين درست كه اسرائيل، كشوري افسارگسيخته و قانونگريز هست و به هيچيك از تعهدات بينالمللي پايبند نيست. ولي استفاده از بمب هستهاي، چيزي بيشتر از اوني هست كه دوستان مد نظر دارن! اولاً كه كشوري امنيت اسرائيل رو (به معناي نابودي) تهديد نميكنه! گويي كه اسرائيليها خيلي تلاش كردن كه از حرفهاي دكتر احمدينژاد، اين برداشت بوجود بياد كه ايران ميخواد همچين كاري رو انجام بده، ولي عملاً با ديپلماسي فعال ايران، اين امر صرفاً به يه شعار توخالي تبديل شد و تنها بازيچهاي ژورناليستي شد تا مسئلهاي امنيتي! ثانياً درصورت تهديد اسرائيل، مسلماً اين كشور از بمب هستهاي استفاده نميكنه؛ چرا كه با اين كار، عملاً خودش رو نابود ميكنه و اجازهي استفادهي ايران از انواع سلاحهاي غير متعارف رو ميده! مسلماً اسرائيل به بزرگي حتي يك استان ايران هم نيست! ايران ميتونه با نابودي چندين استانش، به قول دوستان قرون وسطايي زندگي كنه! ولي نابودي حتي يك شهر تلآويو، عملاً به معني خروج كامل يهوديان از اين كشور و نتيجتاً نابودي كشور آرماني اسرائيل هست! پس تهديد حملهي هستهاي، صرفاً يه بلوف نظامي – سياسي هست و نه بيشتر! ثالثاً دنيا همينطور بيكار نمينشينه تا يه كشور به اين راحتي بمب هستهاي استفاده كنه! بد نيست بدونين كه هيچ كشوري، در حالت عادي اجازه نداره بدون هماهنگي با كشور ديگهاي، حتي آزمايش هستهاي انجام بده! حتي امريكا در جنگ سرد، قبل از آزمايشات هستهاياش، شوروي رو باخبر ميكرد و بالعكس! يعني حتي دشمنان هم در مقابل اين مسئلهي بسيار مهم، اين كار رو انجام ميدادن! ديگه چه برسه به استفاده از بمب هستهاي! دوستان بهتره تصوري بالاتر از بازي جنرالز درمورد بمب هستهاي داشته باشن! چرا كه بمب هستهاي، حداقل چيزي كه داره، اثرات زيست محيطي وحشتناكش هست كه تا سالهاي سال، گريبانگير همه ميشه! ضمن اينكه تنها يكبار استفاده از بمب هستهاِي، اين مجوز رو به ساير كشورهاي دارندهي تسليحات هستهاي ميده كه در مواقع لزوم (به زعم خودشون)، از اين سلاح مخرب استفاده كنن و ديگه نميشه جلوي سياست مهار هستهاي رو گرفت! اين مسئله هم اصلاً ربطي به اتحاد يا عدم اتحاد ما با چين و روسيه نداره! چرا كه در اينصورت، حتي فرانسه هم پشت ايران درمياد؛ چرا كه بر هم زدن معادلات نظامي جهاني و موازنهي قدرت، امري هست كه هيچ كشوري نميخواد! دوستان يادشون نره كه سر همين بهم خوردن موازنهي قدرت، جنگ جهاني دوم (مخربترين جنگ جهان) در گرفت! اگه هيتلر به سهم خودش راضي بود و تغييري در موازنهي قدرت جهاني بوجود نميآورد، شايد امروز امپراطوري رايش، پابرجا بود و از نظر نظامي و اقتصادي، اولين در دنيا ميشد!! پس بهتره دوستان يكم از تفكرات بچهگونه بيان بيرون و اينقدر ساده نگن كه بمب ميزنه و نميزنه! رابعاً اسرائيل اونقدر تسليحات نامتعارف (مثل بمب خوشهاي، بمب فسفري و ...) داره كه اصلاً نيازي به بمب هستهاي نداشته باشه! چيزي هم نداشته باشه، امريكا بهش ميده؛ مثل همين بمبهايي كه قابليت نفوذ در بتون و اعماق زمين رو دارن؛ تخصصي براي زدن نيروگاههاي زيرزميني ايران!! تو اين شرايط، مگه اينكه احمق باشه كه بخواد همه چيز راحت رو بذاره كنار و كاري كنه كه عملاً به نابودي خودش منجر ميشه!!! گويي كه الان دوستان ميگن «اومديم و حماقت كرد! بعدش چي!!». در اين شرايط، صرفاً بايد سكوت كرد و گفت كه «طبق قانون احتمالات، صفر هم جزو احتمالات محسوب ميشه؛ حداقل روي كاغذ»! [color=red]2- اتحاد ما با روسيه و چين[/color] ظاهراً دوستاني كه اين صحبتها رو مطرح ميفرماين، هنوز معني اتحاد رو متوجه نشدن! فكر ميفرماين كه اتحاد دو كشور، مثل قديم هست كه ميگفتند فلاني بيا با هم متحد شيم و فلاني رو شكست بديم! تو دنيا امروز كه ديپلماسي و روابط بينالملل و دوجانبه، حرف اول رو ميزنه، اتحاد زماني معني پيدا ميكنه كه يه كشور، به حمايت آشكار از كشوري ديگه روي بياره كه تقريباً تو دنياي امروز، موردي نداره! حتي همين ايالات متحده هم كه اينقدر سنگ اسرائيل رو به سينه ميزنه، تا دههي هفتاد، حتي چندين بار كارهاي اسرائيل رو محكوم كرد! حتي وقتي اسرائيل به تأسيسات هستهاي عراق حمله و اون رو بطور كامل نابود كرد، پرزيدنت ريگان اون رو محكوم كرد! ولي خوب! شايد بشه حمايتهاي همهجانبهي امريكاي فعلي از اسرائيل رو به عنوان نوعي اتحاد ذكر كرد. ولي اين كه روسيه متحد ماست يا چين متحد ماست، مثل ادعاي بچهگانهي كساني هست كه در زمان جنگ سرد، شوروي و چين رو متحد هم ميدونستن؛ حال اينكه دشمني اين دو كشور با هم، از دشمنيشون با امريكا بسيار بيشتر بود!! لزوماً داشتن منافع مشترك، به معني اتحاد بين كشورها نيست! امروزه آلمان و ايتاليا، اولين و دومين شركاء تجاري ما تو دنيا هستن! اين، به معني اتحاد ما با آلمان و ايتالياست؟ ما كلي با كشورهايي مثل برزيل، امارات، پاكستان، تركيه و امثالهم مراودات تجاري و گاهاً نظامي داريم! اين به معني اتحاد هست؟ ما از روسيه موشك و پدافند ميخريم، هند هم ميخره، مالزي هم ميخره، سنگاپور هم ميخره، عربستان و امارات هم همچنين! اين، به معني اتحاد بين ماست؟ اكثر كشورهاي دنيا (حتي ايالات متحده)، از كشور چين تسليحات و ملزومات و پوشاك و ميوه و بسياري چيز ديگه وارد ميكنن! اين به معني اتحاد هست؟ خواهشاً دوستان در بكار بردن واژهها، يكم دقت بفرماين. ايران در سطح منطقه، هيچ متحد نه استراتژيك و نه تاكتيكي داره و كشورهايي هم كه باهاشون مراوداتي بيشتر داره، صرفاً براساس تشريك مساعي و منافع متقابل هست و نه بيشتر! مسلماً هر زمان هم كه اين منفعت، كمتر باشه، جايگزينش پيدا ميشه؛ مثل قضيهي صدور گاز از ايران به اروپا، پس از بحران گازي در دو سال پيش در اروپا! ضمن اينكه دوستان بد نيست شعار نه شرقي نه غربي رو يكبار در ذهنشون مرور كنن! ياد يه حرف از يه بنده خدا افتادم كه ميگفت «عراقيها وقتي حزب بعث سقوط كرد، به خيابونها ريختن و شعار نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» رو دادن! بندههاي خدا اونقدر جوگير شده بودن كه يادشون رفته بود ديگه شرقي وجود نداره!!! شعار نه شرقي، نه غربي، در ابتداي انقلاب و به منظور معرفي مسير حركت انقلاب اسلامي در زمان جنگ سرد بود. چرا كه در اون زمان، تمامي انقلابها، يا به سمت كمونيستها و چپيها و شوروري گرايش داشت، يا به سمت غربيها و امريكاييها! در اكثر جنگها هم اوضاع به همين طريق بود. خيليها هم انقلاب ايران رو انقلابي سوسياليستي ميدونستن كه باتوجه به هممرز بودن با شوروي، نهايتاً به سمت شوروي گرايش خواهد داشت. چرا كه انقلاب عليه حكومتي امريكايي اتفاق افتاده بود. امام راحل (ره) هم با بينشي كه داشت، اين شعار اسراتژيك رو مطرح كرد كه «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» و در صحبتهاي خود آشكارا، جمهوري اسلامي رو به عنوان قطب سوم جهان و حمايتگر مستضعفين در برابر مستكبرين اعلام كرد! پس بد نيست قبل از بكار بردن واژهها، دوستان كمي روي اصل واژهها تحقيق بفرماين تا خداي نكرده شرقي رو به معني شرق جهان نگيرن و اظهار نظراتي عجيب و غريب از خودشون بروز ندن! ايران هم در حال حاضر، وابستگي به كشوري خاص نداره و اينكه تأمين كنندهي تسليحات و يا برخي مايحتاجش كشورهاي ديگه هستن، به هيچ عنوان به معني وابستگي نيست؛ در غير اينصورت، همهي دنيا به هم وابستهان و استقلالشون زير سوال ميره!
-
ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران ابوالحسن بنی صدر ، اولین رئیس جمهور ایران
mostafa_by پاسخ داد به nemo تاپیک در جنگ آوران
امروز داشتم مطلبي كه فكر كنم يكي سالي بود تو كامپيوترم ذخيره كرده بودم و هنوز وقت و حس خوندنش رو نداشتم، مطالعه ميكردم. فكري به ذهنم رسيد كه بد نديدم اون رو تو سايت اجرا كنم. براي شروع، بد نيست با ابوالحسن بنيصدر، بيشتر آشنا بشيم و راست و دروغ زندگي و كارهاي وي رو با هم مرور كنيم. مطلب ذيل، از سايت تابناك و به قلم آقاي فتاح غلامي، انتخاب شده است. ------------------------------------- [color=red]اولين تجربه دموكراسي در جمهوري اسلامي[/color] [color=indigo]بررسي پديده درسآموز بنيصدر ـ 1[/color] [color=blue]جنجال بر سر خيانت بنيصدر، پس از 27 سال[/color] چندي پيش به مناسبت سالروز آزادي خرمشهر، علي شمخاني وزير سابق دفاع با حضور در يکي از برنامههاي تلويزيوني به تبين آثار و نتايج اين حادثه مهم دوران دفاع مقدس پرداخت و در ضمن پاسخگويي به يکي از پرسشهاي مجري برنامه درباره نقش بنيصدر در سالهاي آغازين جنگ تحميلي، اتهام خيانت اولين رئيس جمهور اسلامي ايران در جايگاه فرماندهي کل قوا را مورد تشکيک قرار داد. وي در ارائه چنين نظري تنها نبود؛ بلکه چندي پيشتر رحيم صفوي فرمانده سابق کل سپاه پاسداران نيز در سخناني مشابه چنين مطالبي را گفته بود. بعد از انتشار اين سخنان، دوباره بحث ضعف و خيانت ابوالحسن بنيصدر در مطبوعات و محافل سياسي مطرح شد و بهويژه برخي چهرههاي شاخص عرصه رسانه، اقدام به نگارش مطالبي انتقادآميز از دو فرمانده سابق نظامي کردند. اين اتفاق نشان داد که عليرغم گذشت 30 سال از پيروزي انقلاب اسلامي، در بين دوستداران نظام هم تحليل يکساني در مورد وقايع و تحولات اين برهه از تاريخ معاصر ايران وجود ندارد و اين دشواري کار متوليان تاريخ را در تبيين درست رويدادهاي انقلاب اسلامي براي نسل سومي که تنها به واسطه شنيدهها و نوشتهها با انقلاب ارتباط برقرار کردهاند، دو چندان ميکند. در گزارشي که از نظر مخاطبان گرامي خواهد گذشت، نگارنده بر آن است تا با مراجعه به برخي از اسناد و مدارک، سيري گذرا از زندگي و اقدامات سيد ابوالحسن بنيصدر تا مقطع عزل وي از رياست جمهوري ارائه دهد و قضاوت را به خوانندگان واگذار کند. [color=blue]آخوندزادهاي در فضاي ضدآخوندي[/color] ابوالحسن بنيصدر متولد دوم فروردين 1312 در باغچه از توابع همدان دوران تحصيل خود را در همدان و تهران گذراند و دوران طفوليت را تا اخذ ديپلم متوسطه در اين شهر سپري ساخت. بنيصدر عليرغم اينکه در خانوادهاي روحاني بزرگ شده بود و پدرش از جمله روحانيون معروف همدان بود؛ اما به گفته خودش جو موجود خانوادهاش فضاي ضد آخوندي تمام عياري داشت. (درس تجربه، ص 43) اين نگاه منفي و بيم داشتن از اجبار پدر براي يادگيري دروس حوزوي باعث شد که وي در عرصه فراگيري علوم جديد از خود تقلايي نشان دهد. در کنار اين، از مسائل سياسي هم غافل نبود و کم و بيش در جريان وقايع و رويدادهاي روز قرار ميگرفت. بنيصدر علاقمند تحصيل در رشته حقوق دانشگاه تهران بود، اما به دليل نمره صفر گرفتن در زبان خارجه، نتوانست در كنكور شرکت کند و ناگزير به تحصيل در دانشكده معقول و منقول شد. در دوران دانشجويي ابتدا به حزب «زحمتكشان» مظفر بقايي تمايل يافت، اما در جريان كودتاي آمريكايي 28 مرداد، جذب جبهه ملي شد. (درس تجربه،ص 57) ابوالحسن بنيصدر پس از گرفتن ليسانس، كار خود را در مؤسسه تحقيقات علوم اجتماعي احسان نراقي آغاز كرد. او در همين ايام با دختر همسايه دوران نوجوانياش در همدان ازدواج کرد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/3/30/11372_691.jpg[/img] [color=blue]از جبهه ملي تا پيوند با انقلابيون[/color] در جريان نهضت ملي شدن صنعت نفت دو بار بازداشت شد و مدت كوتاهي را در زندان گذراند. ابوالحسن بنيصدر پس از سركوب قيام 15 خرداد 42 و منحل شدن جبهه ملي دوم، به فرانسه رفت و در آنجا به همراه برخي، فعاليتهاي خود را تحت عنوان جبهه ملي سوم پي گرفت، اما طولي نكشيد كه اختلافات شديدي با كنفدراسيون دانشجويان خارج كشور پيدا كردند و بر اثر بروز اين درگيريها، ابتدا جبهه ملي سوم و در پي آن كنفدراسيون متلاشي شد. در سالهاي اوليه دهه پنجاه، آقاي بنيصدر كه سالها از فعاليتهاي سياسي دور افتاده بود و در فرانسه زندگي ميكرد و بعضاً به اتفاق دكتر نقيزاده در انگليس گاهنامه «خبرنامه جبهه ملي» را منتشر ميساخت، به اتحاديه انجمنهاي اسلامي دانشجويان در اروپا نزديك شد. با نزديك شدن به يك تشكل اسلامي دانشجويي، دور تازهاي در حيات سياسي بنيصدر آغاز شد. زماني که حرکت انقلابي مردم ايران شدت گرفت، روابط بنيصدر نيز با انقلابيون و پيروان امام نزديکتر شد، به ويژه اينکه در جريان زنداني شدن آيات طالقاني و منتظري و شهادت آيتالله سعيدي، برخي از مبارزين از جمله محمد منتظري، محمد غرضي، محمدعلي هادي که آن هنگام در فرانسه حضور داشتند و در کليساي «سن مري» اعتصاب غذا کرده بودند، نقش فعالي پيدا کرد و به همراه سلامتيان، سودابه سديفي و احمد غضنفرپور، جنبههاي مثبت اين حرکت اعتراضي را براي فرانسويان و فعالان حقوق بشر تشريح کرد. آن موقع صادق قطبزاده به خاطر روابط گسترده در عرصه رسانه، در پاريس معروفيتي پيدا کرده بود و با مبارزين انقلاب و چهرههاي ملي و مذهبي ارتباط خوبي داشت، اما هم بنيصدر و هم قطب زاده تاب همکاري و تحمل يکديگر را نداشتند و آن يکي، ديگري را به صفت کيش شخصيتي متهم ميکرد و اين ماجرا تا زمان انقلاب اسلامي و حوادث بعد از استفرار نظام هم ادامه پيدا کرد. [color=blue]بنيصدر و ورود امام به پاريس[/color] اين اختلافات همچنان باقي بود تا اينکه خبر رسيد امام قصد سفر به فرانسه را دارد. اين مسئله باعث اختلاف نظر ميان نيروهاي انقلابي مقيم پاريس شد. بنيصدر با آمدن امام به پاريس به دلايل زير مخالف بود: اول اينکه ميگفت، ايشان يك مرجع تقليد هستند و اگر بيايند در يك كشور غربي، در بين مذهبيون ايراني و منطقه جنبه خوبي پيدا نخواهند كرد. دوم اينكه او نميخواست امام شاهد اختلافات موجود ميان روشنفکران و نيروهاي ملي و مذهبي باشد و اصرار داشت که امام براي اقامت، سوريه را انتخاب کند (هجرت امام از نجف به پاريس به روايت غضنفرپور، خبرگزاري فارس، 22/11/85) سرانجام امام تصميم گرفتند به پاريس سفر کنند و در زمان اقامت ايشان در فرانسه، ارتباط برخي از انقلابيون و روشنفکران از جمله بنيصدر با امام بيشتر شد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/3/30/11374_483.jpg[/img] [color=blue]پس از پيروزي انقلاب[/color] همزمان با بازگشت امام به ايران در 12 بهمن، وي از جمله كساني بود كه در اين سفر با ايشان همراه بود. در آن زمان وي چهرهاي ناشناخته براي مردم بود، اما بعد از گذشت سه روز از ورودش به ايران، سلسله سخنرانيهايي در دانشگاه صنعتي شريف داشت كه ده روز به طول انجاميد. از اين پس بسياري او را در لباس يك روشنفكر ديني كه سعي دارد با استفاده از مفاهيم و مضامين قرآني و اسلامي پيوندي با دنياي متمدن غرب برقرار كند، ميشناختند. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/3/30/11416_598.jpg[/img] نفر سمت راست گوشه، ابوالحسن بنی صدر است. عامل ديگر كه در نقش بستن بهتر اين ذهينت مؤثر بود، مناظره بنيصدر با بابك زهرايي از رهبران گروهي مائوئيستي موسوم به كارگران انقلابي بود كه چهره موفقي از او به نمايش گذاشت. كمكم زمينه عضويت او در شوراي انقلاب مطرح شد و با قطعي شدن اين موضوع، از اين پس در بيشتر روزنامهها، عكس و خبر او درج ميشد. وي در اين دوران براي بسياري به عنوان كسي كه ظاهرا براي مشكلات، راه حلي ايدئولوژيك و مبتني بر اسلام انديشيده، مطرح بود؛ خصوصا اينكه در آن زمان وي مقالات و كتابهاي زيادي را در اين زمينه تأليف كرده بود، مانند اقتصاد توحيد، كيش شخصيت، صد مقاله پيرامون جمهوري اسلامي و… [color=blue]پيش به سوي رياست جمهوري[/color] وي در اين مقطع يكي از منتقدان تند و تيز كابينه دولت موقت هم بود و در ساختار اقتصادي از جمله مدافعان سرسخت ملي شدن بانكها و اقتصاد بدون بهره بود. از طرفي ديگر تجربه حضور در وزارت اقتصاد و دارايي و امور خارجه را هم داشت. همه اين عوامل باعث شد كه او به عنوان يكي از چهرههاي مطرح براي انتخابات اولين دوره رياست جمهوري شناخته شود؛ به ويژه آنكه وي قبل از مطرح شدن اين فكر، روزنامه «انقلاب اسلامي» را ـ با اين هدف كه صرفا در خدمت انقلاب ايران باشد ـ تأسيس و راهاندازي كرد كه عملا اين نشريه به سخنگوي تبليغاتي وي در انتخابات و دوران رياست جمهوريش تبديل شد. در تاريخ 4/10/58 كيهان در گمانهزنيهاي خود در مورد كانديداهاي احتمالي از بنيصدر، قطبزاده، بازرگان و غلامحسين صديق (از نيروهاي جبهه ملي) به عنوان داوطلبان شركت در انتخابات رياست جمهوري نام برد. از اين پس گروههاي سياسي وارد ميدان رقابت شدند و با انتشار بيانيههايي، نامزد منتخب خود را به مردم معرفي و ضمن برشمردن اوصاف و شايستگيهاي او، خواستار حمايت مردم از نامزد موردنظرشان براي پيروزي در انتخابات شدند. ابوالحسن بنيصدر وزير اقتصاد و دارايي نيز در همين ايام به صورت تلويحي اعلام كرد كه ظرف چند روز آينده، رسماً دست به فعاليت انتخاباتي خواهد زد. [color=blue]مدافعان بنيصدر[/color] از صادق خلخالي كه يكي از نامزدهاي اوليه رياست جمهوري بود، در تاريخ 6/10/58 خبري عجيب منتشر شد. وي در گفتگو با «كيهان» گفت: براي نشان دادن اتحاد و هماهنگي و جلوگيري از هرگونه توطئه، اينجانب به نفع جناب آقاي بنيصدر كنارهگيري ميكنم و به همه افرادي كه به اينجانب لطف و مرحمت دارند، عرض ميكنم كه با قاطعيت راي خود را به جناب بنيصدر بدهند. شوراي مركزي ستاد فدائيان اسلام نيز به پيروي از خلخالي از بنيصدر حمايت كرد. در 9/10/58 خبر رسيد كه سيد احمد مدني و ابوالحسن بنيصدر هر دو ستاد انتخاباتي به راهانداختهاند. ستاد انتخاباتي بنيصدر که به صورت دفتري براي هماهنگي شروع به كار كرد (10/10/58) با انتشار بيانيهاي اعلام كرد: بدون پرداختن توهين ديگر نامزدها تنها برنامهها و اصول و عقايد و نظرات و شخصيت بنيصدر را به همگان معرفي ميكنيم. جامعه مدرسين حوزه علميه قم پس از چند نشست ابوالحسن بنيصدر را كانديداي رياست جمهوري اعلام كرد. البته بعدها مشخص شد كه اين توافق اوليه بوده و بخشي از جامعه مدرسين با اين نظر موافق بودهاند و بالاخره پس از رايزنيهاي فراوان، از نظر اول خود عدول كرده و به نامزدي جلال الدين فارسي ابراز تمايل كردند. بازار شعارهاي انتخاباتي داغ شد و بنيصدر مهمترين برنامههاي خود را وحدت ملي، بازسازي اقتصاد، امنيت و معنويت برشمرد. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/3/30/11375_454.jpg[/img] جامعه روحانيت مبارز در 12/10/58 بنيصدر را كانديداي مورد حمايت خود معرفي كرد و در بيانيهاي دلايل خود را براي حمايت از اين نامزد اينگونه برشمرد: 1-رئيسجمهور بايد در برابر تمام مواد قانون اساسي جمهوري اسلامي خاضع و در اجراي آن ملتزم باشد. 2- انقلاب اسلامي ايران مكتبي است و طرز تفكر رئيسجمهور بايد مكتبي باشد. 3- مراعات ضوابط اسلامي را در انتخاب همكاران خود ملتزم باشد 4- از هرگونه گرايش كه با روح اسلام سازگار نيست، مبري باشد. 5- در برابر اعمال تخريبي تبهكاران و دشمنان انقلاب اسلامي كه به امنيت و تماميت ارضي ايران لطمه وارد ميكنند داراي موضع باشد. 6- از اعمال روشهاي مستبدانه در برابر نمايندگان ملت به دور و از رهنمودهاي امام امت الهام بگيرد. اين مسئله نشان ميداد كه جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري اسلامي اختلافاتي دارد و از اين رو بود كه از نامزدي بنيصدر حمايت ميكند. در اين ميان، آيتالله مهدوي كني دبير كل جامعه روحانيت مبارز نسبت به اين انتخاب نظر خوشي نداشت و به حسن حبيبي ديگر نامزد انتخاباتي تمايل داشت و او را براي رياست جمهوري فرد صالحي ميدانست. اما با اين وصف، نظر او در اقليت قرار داشت و البته مخالفتهاي خود را با بنيصدر بروز نميداد. صادق خلخالي از اولين كساني بود كه آمادگي خود را براي حضور در انتخابات رياست جمهوري اعلام كرده بود، اما مدتي بعد به نفع بنيصدر كنار رفت. اما با فاصلهاندكي در يك اظهار نظر رسمي گفت: در وضع فعلي كه هرج و مرج مصنوعي به وسيله ايادي خودفروخته و وابسته به ايالالات متحده آمريكا و صهيونيسم بينالمللي در كشور هر روز گسترش مييابد، با توجه به قاطعيت فوقالعاده مجددا كانديداتوري خود را اعلام ميكنم. در همين روز خلخالي بار ديگر تغيير موضع داد و در مصاحبه با «كيهان» گفت: من هيچ كس را در مقابل خودم براي احراز اين پست قبول ندارم، ولي به حكم اجبار بنيصدر را مورد تاييد قرار ميدهم و به احتمال 90 درصد بنيصدر رئيسجمهور خواهد شد؛ ليكن مدت زيادي در اين پست دوام نخواهد يافت؛ چرا كه يك صدم قاطعيت مرا ندارد. در 25/10/58 احتمال كنارهگيري فارسي به خاطر شبهه قانون اساسي و ايراني الاصل نبودن او مطرح شد. اين مسئله حزب جمهوري را با وضعيت دشواري مواجه ساخت. از طرفي ميديدند كه رقيب اصلي انتخاباتي آنان يعني ابوالحسن بنيصدر از حمايت گسترده برخوردار است و از سوي ديگر فكر نميكردند بتوانند جايگزين مناسبي را براي فارسي انتخاب كنند. با كنار رفتن جلال الدين فارسي، شانس دكتر حسن حبيبي افزايش يافت و جامعه مدرسين حوزه علميه قم و صدوقي و مدني از او حمايت كردند. [img]http://www.tabnak.ir/files/fa/news/1387/3/30/11376_579.jpg[/img] محتشمي، بني صدر، امام و اوريانا فالاچي اولين رئيسجمهور ايران انتخاب شد بالاخره در 5/11/58 اولين دوره انتخابات رياست جمهوري برگزار شد و مردم براي انتخاب رئيس قوه مجريه پاي صندوقهاي راي رفتند. بعد از پايان رايگيري شمارش آرا چند روز به طول انجاميد و در نهايت آخرين نتايج به شرح زير اعلام شد: سيد ابوالحسن بنيصدر 10.709.330 سيد احمد مدني 2.224.554 حسن ابراهيم حبيبي 674.859 داريوش فروهر 133.478 سيد صادق طباطبايي 114.776 كاظم سامي 89.270 صادق قطب زاده 48.547 بقيه كانديداها 2.110 [color=blue]دفتر هماهنگيهاي مردم و رئيسجمهوري[/color] با انتخاب بنيصدر، فضاي تأسفباري بر اردوي نيروهاي خط امام آن دوره حاكم شد. نگرانيها وقتي دوچندان شد كه ديدند بنيصدر با راهاندازي نهادي موسوم به «دفتر هماهنگيهاي رئيسجمهوري»، قصد تسخير مجلس را نيز دارد. بنابراين رقابتها از نو آغاز شد و كدورتي كه بين جامعه روحانيت مبارز و حزب جمهوري در آستانه انتخابات رياست جمهوري به وجود آمده بود، به سرع برطرف شد و نيروهاي سياسي مجددا صفآرايي كردند. در آستانه برگزاري نخستين دوره انتخابات مجلس، گروههاي سياسي با شور و هيجان وارد عرصه شدند و از همان ابتدا مشخص بود که رقابت اصلي ميان حزب جمهوري اسلامي و دفتر همکاريهاي مردم با رئيسجمهور خواهد بود. بنيصدر بعد از پيروزي در انتخابات رياست جمهوري به منظور تجديد اين موفقيت، اقدامات چندي را براي جلب توجه مردم و كسب آراي آنان براي انتخابات و راهيابي نامزدهاي مورد حمايت خود به مجلس آغاز كرد که تاسيس دفتر همكاريهاي مردم با رئيسجمهوري از جمله اين اقدامات بود. اين نهاد در شهرستانهاي مهم كشور شعبه داشت؛ اما از همان ابتدا مشخص بود كه رقابت اصلي ميان گروهها در تهران صورت ميگيرد و جريانهاي سياسي همه تلاش خود را براي كسب موفقيت بيشتر در انتخابات تهران به كار خواهند بست. «دفتر همكاريهاي مردم با رئيسجمهور» براي تاثيرگذاري بيشتر و نشان دادن اختلاف بين اعضاي جامعه روحانيت مبارز، از نامزدي علياصغر مرواريد عضو اين تشكل روحاني حمايت كرد. مرواريد در آستانه انتخابات مخالفت خود را با ائتلاف حزب جمهوري اسلامي و جامعه روحانيت مبارز اعلام كرده و موجبات رنجش اعضاي حزب را فراهم آورده بود كه بعدها اين مسئله زمينهاي براي منازعات قلمي ميان مرواريد و حزب جمهوري اسلامي شد. محمد مبلغي، حسن ابراهيم حبيبي، نجفقلي حبيبي، محمد جواد حجتي كرماني، مهدي شاهآبادي و فخرالدين حجازي نيز از جمله نامزدهايي بودند كه مشتركا مورد حمايت حزب جمهوري و دفتر همكاريها قرار گرفتند و در كنار اينها علي گلزاده غفوري، طاهره صفارزاده، محمد مهدس جعفري، فتحالله بنيصدر و محمدرضا پسنديده از جمله چهرههايي بودند كه تشكل مورد حمايت بنيصدر از آنها براي راهيابي به مجلس حمايت کرد. به هر حال، انتخابات برگزار و حزب جمهوري اسلامي در تهران و ديگر شهرستانها موفق به كسب اكثريت آرا شده بود. اين مساله نارضايتي رئيسجمهور و سازمان مجاهدين خلق و مليگراها را در پي داشت. روزنامه انقلاب اسلامي ارگان دفتر همكاريهاي مردم با رييس جمهور در روز 25 اسفند فهرستي از آنچه آن را «تقلبات انتخاباتي»ناميده بود منتشر كرد. اين روزنامه مدعي شده بود كه اين تقلبات را بنيصدر شخصا مشاهده كرده يا مردم به او گزارش داده بودند. البته اين انتقادات به حدي نبود كه سلامت انتخابات را به خطر اندازد و به همين خاطر، سرانجام بنيصدر مجبور شد اذعان كند، در جريان برگزاري انتخابات اولين دوره مجلس ميزان تقلبات و تخلفات چشمگير نبوده است. از مسائل بحث برانگيز روزهاي آغازين اولين دوره مجلس شورا، بحث تصويب اعتبارنامهها از جمله بررسي صلاحيت حسن آيت از حزب جمهوري اسلامي و احمد سلامتيان از ياران و دوستان بنيصدر بود. براساس گزارشهاي رسيده، در مورد هر دو نماينده ابهاماتي وجود داشت كه بايد روشن ميشد و از سوي ديگر نگاه جناحي و گروهي نيز مسئله را حساس ميكرد. سلامتيان نماينده منتخب مردم اصفهان در مجلس شوراي اسلامي بود كه هماهنگيهاي موثري با ابوالحسن بنيصدر داشت و برخي از موضعگيريهاي او در مورد مسائل سياسي، خشم نيروهاي خط امامي را برانگيخته بود و احتمال اين ميرفت كه با توجه به اين سوابق، اعتبارنامه وي توسط نمايندگان رد شود؛ اما با وجود اينكه اكثريت نمايندگان مجلس جزو نامزدهاي پيشنهادي حزب جمهوري اسلامي، يعني جريان اكثريت مجلس بودند، اين اتفاق روي نداد. در مورد حسن آيت نيز مسائلي وجود داشت. انتقادهاي تند و تيز او عليه بنيصدر و همكارانش، از وي چهرهاي آشتيناپذير با رئيسجمهور وقت ساخته بود و تمام تلاش دوستان بنيصدر بر اين بود كه از همه امكانات براي رد اعتبارنامه او استفاده كنند و حتي در گزارشهايي كه عليه وي منتشر كردند، اشارهاي به سوابق همكاري او با مظفر بقايي كرماني و حزب «زحمتكشان ايران» داشتند. با اين وصف، حسن آيت در مقام دفاع از خود پرفروغ ظاهر شد و توانست آراي لازم را براي تصويب اعتبارنامه خود از مجلس بگيرد. -
نه برادر سعيد! نگرفتي. منظور جناب نيودي اين هست : - كه چرا جنايات كشتار ميلياردها نفر در ايران رو محكوم نميكني! - چرا از حكومت اعلام برائت و انزجار نميكني و به صف سبزپوشان و سبز قامتان كه خواستهي قانوني و بحق و البته كوچكي چون ابطال انتخابات دارند، نميپيوندي؟ - چرا همصدا با عزيزان سبزپوش و امريكا و انگليس و فرانسه و آلمان و ايتاليا و كانادا و استراليا و رضا پهلوي و مسعود رجوي و شيرين عبادي و محسن مخملباف و شبكههاي مختلف ماهوارهاي، بانگ الله اكبر و مرگ بر استبداد رو سر نميدي؟ - چرا از اين اغتشاشها و قانونشكنيها حمايت نميكني؟ - چرا خواستهي بحق عزيزان (حالا اسمش ميخواد هرچي باشه؛ مثلاً انقلاب سبز چطوره؟) رو ناديده ميگيري؟ - چرا حاضر ميشي دولت و حكومت اينطور جوانان مردم رو به خاك و خون بكشن! ميدوني بهشت زهرا و تمامي گورستانهاي كشور پر شده و در حال حاضر، قصد ارسال كشتگان به مريخ و دفن اونها در ساير سيارات رو دارن؟ ميدوني بيمارستانهاي سراسر جهان، مملو از كشتگان و مجروحان هست؟ - چرا آزاده نيستي؟ چرا به مسلمانان و برادران و خواهران صد در صد مسلمان و مؤمن و متقي و وطنپرست و عاشق دين و كشور كمك نميكني؟ - چرا به فكر عاقبتت نيستي؟ نميدوني اون دنيا، قبل از اينكه بپرسن «من ربك»، «من كتابك»، بازخواستت ميكنن كه چرا به سبز قامتان نپيوستي؟ چرا همراه با اونها، شعار حماسي «برادر شهيدم! رأيت رو پس ميگيرم» سر ندادي؟ چرا تلاش نكردي كه اين سيد بزرگوار، به هر طريقي كه شده، رئيس جمهور شه؟! راست ميگه سعيد جان! چرا؟!
-
تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران تاپیک جامع وزیردفاع شهید دکتر مصطفی چمران (عکس ، خاطره ، فیلم و ... )
mostafa_by پاسخ داد به marmoolak تاپیک در جنگ آوران
البته آقا مرتضي (اسم شما اين بود؟)! درمورد شهيد بزرگوار چمران، تاپيك كم نيست. ولي فرمايش شما كاملاً صحيح هست. سهلانگاري ما هست كه در اين زمينه اقدام نكرديم و از اين شهيد بزرگوار، حداقل در سالروز شهادتش يادي نكرديم. ياد اين شهيد بزرگوار، هميشه در سينهي تاريخ كشور عزيزمون حك شده و باقي خواهد ماند!- 138 پاسخ ها
-
تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک
mostafa_by پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
در اينكه ارنستوي انقلابي، در زمان نامناسبي به كنگو و سپس بوليوي رفت، شكي نيست. شايد برداشت غلط چه از شرايط كوبا، در اين اشتباه بيشترين نقش رو داشت. اين درست كه چه، جزو يكي از فرماندهان ارشد نظامي بود و در تعامل با مردم منطقه، نقش بسياري داشت (در فيلم چه، تا حدي اين تعامل نشون داده ميشه). ولي خوي مردم امريكاي لاتين با زبان و فرهنگ نزديك به هم، با سرخپوستان و بوميان بسيار قديمي مناطق روستايي بوليوي، زمين تا آسمون فرق داشت! چه، در كنارش فيدل كاسترويي بود كه همه به قدرت رهبري و هدايت اون ايمان داشتن. چه سربازانش كساني بودن كه مناطق رو به خوبي ميشناختن و ميتونستن در برقراري ارتباط با مردم عادي، بهش كمك كنن. ولي در بوليوي، شرايط برعكس بود و جو بياعتمادي حاكم بر روستاها و شهرهاي بوليوي و همچنين خارجي بودن چه و همرزمانش و همچنين عدم توان درك صحيح آرمان چه، بزرگترين معضل وي بود. معضلي كه در كنگو هم دامنگير وي بود! اما فيدل، برخلاف رائول كاسترو (برادرش) و ارنستو چه گوارا، يك سوسياليست نبود! فيدل بيشتر يه ناسيوناليست ساده و هدفگرا بود و در اين راستا، نرمش و انعطاف زيادي داشت! از شكست نااميد نميشد! به هيچ اتحادي دل خوش نميكرد! آرمان مشخصي رو دنبال نميكرد و هدف اصلي رو هم هيچوقت از ياد نميبرد! براي فيدل، نزديكي به آرمان ماركسيستي، صرفاً به معني برقراري ارتباط با اتحاد جماهير شوروي بود كه ميتونست خريدار خوبي براي نيشكر تحريم شدهي اين كشور توسط ايالات متحده به شمار بياد. هدف چه و فيدل، يكسان نبود. البته در يك چيز يكسان بود و اون، مبارزه با امپرياليسم امريكا و رهايي مردم مظلوم امريكاي لاتين از بار ستم مستكبران بود. حتي فيدل، در دههي 80 هم اين آرمان رو از ياد نبرد و براي كمك به نيروهاي آنگولايي، سرباز و چريك فرستاد! همون كاري كه در سالهاي دههي 60، بارها و بارها انجام داد كه يكي از نمونههاش، كمك به الجزاير و احمد بن بلا در برابر حملهي مراكش به اين كشور بود. هدف چه، صدور انقلاب كوبا به ساير كشورها و ايجاد يك انقلاب سراسري در منطقهي امريكاي لاتين و رهايي از يوغ استعمار امپرياليستها بود كه هدفي آرمانگرايانه بود! پس تعجبي نداشت كه با فيدل در اين زمينه اختلاف نظر داشته باشه! بخصوص اينكه چه، از شوروي خوشش نميآمد و تفاوت چنداني بين رفتارهاي مزورانهي سران شوروي با امريكاييها نميديد! ولي فيدل براي حفظ شرايط رفاهي كشورش، نياز به اين روابط داشت. پس در اين زمينه هم اختلاف نظر بين چه و فيدل، امري بسيار طبيعي بود. ضمن اينكه محدودهي وظايف چه و فيدل، بسيار متفاوت بود. از چه، انتظار زيادي نميرفت. ولي از فيدل اين انتظار بود كه آرامش رو به كشور بازگردونه! پس فيدل نميتونست به همين راحتي، فارغ از مسائل درون كشور و مسئوليت بسيار سنگين كشورداري، صرفاً به مبارزات در ساير كشورها ادامه بده! ولي چه، آزادتر و رهاتر بود و قرار ماندن در مناصب دولتي و انجام امور روزمره رو نداشت؛ نه حداقل تا زماني كه به آرمانش نرسيده بود! پس تفاوت عمل اين دو نفر (و شايد هم انتظار چه از فيدل)، ميتونه تا حدي اختلاف نظر بينشون پديد بياره. ولي چيزي كه براي من اثبات شده هست اين هست كه برخلاف شايعات، فيدل علاقهي بسياري به چه داشت و بارها هم سعي كرد كه وي رو موندگار كنه! از ابتدا هم روي خودي بودن و هموطن بودن چه با ساير كوباييها تأكيد داشت و سعي داشت كه اين مسئله رو به چه بقبولونه كه جزئي از اونهاست! مطمئناً (برخلاف شبهات مطرح شده توسط نويسندگان امريكايي)، فيدل چه رو به مقتل نفرستاد و قصدش هم حذف يكي از محبوبترين شخصيتهاي كشور كوبا و ترس از تأثير گذاشتن محبوبيت چه بر وي (فيدل) و محبوبيتش نبود! اين، همون تهمتي هست كه به فيدل، درمورد كاميلو سينفوئگوس نيز ميزنن و ميگن كه فيدل و رائول، ترتيب قتل كاميلو رو دادن كه محبوبيت وي، فراتر از ايشان نره! -
تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک
mostafa_by پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
چشم استاد بزرگوارم. حتماً! اتفاقاً در اين زمينه، اطلاعاتي چند رو آماده كردهام كه ان شاء الله خيلي زود، در اختيار دوستان عزيز قرار خواهم داد. بد نيست دوستان كمي مطالعهاش كنن و يكمم فكر كنن كه تا حالا، چند درصد وقايع مشابه، در ايران بوقوع پيوسته! شايد مطلب حقير، كمكي باشه براي هدايت دوستان در اين آشوب برنامهريزي شده! -
تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک
mostafa_by پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
سلام مجدد خدمت استاد بزرگوارم؛ آرماني عزيز. بنده از حرف آقا امير، اين مطلب رو استنباط كردم كه منظور ايشون هم همون مبارزات مستضعفين در برابر مستكبرين هست. دليل اين عرضم هم تركيب واژهاي [color=red]«تمام انقلابيون ضد استعمار دنيا»[/color] هست. ولي همونطور كه شما فرمودين، ما از هر انقلاب (و يا به عبارت بهتر؛ جنگ قدرت مستكبران) حمايت نميكنيم. چون اين، نبرد مستكبرين هست، نه مستضعفين در برابر مستكبرين. ارنستو چه گوارا، حتي اگه ملحدترين انسان روي زمين بود، عملش شرافتمندانهتر از مسلمانان امروزي بود! كساني كه روي مبلهاي راحتي مينشينن و اعلام ميكنن : «چه نيازي هست به فلسطين و لبنان كمك كنيم؟! وقتي خودمون نداريم كه بخوريم»؛ در حالي كه جمع اقلام داخل يخچال ايشان، شايد از يك محلهي فلسطيني نشين يا يك چادر مهاجران اجباري فلسطين در ساير نقاط جهان بيشتر باشه!! چه گوارا، تنها به خاطر آرمان تعالي انسانياش (و نه شعارهاي توخالي ماركسيستي) جونش رو به خطر انداخت؛ حال اينكه ميتونست به راحتي با توجه به مدرك و تخصصي كه داشت (دكتري)، به طبابت بپردازه و جزو طبيبان برتر جهان بشه و در پول غلت بزنه و حتي با همون پول، به فقراي امريكاي لاتين كمك مالي كنه! حقيقتاً شخصيت چه گوارا، به شهيد بزرگوار چمران شباهت داشت! كسي كه تمامي مال و منال دنيوي و مقام و رتبه و شرايط عالي زندگي رو در بهترين كشور مرفه دنيا رها كرد و در لبنان، به همراه فقرا زندگي كرد و در كنار ايشان، به تعالي رسيد! حالا يكي كافر بود و ديگري زاهد و عارف! اين تفاوت، ربطي به شخصيتشون نداشت؛ چرا كه هر دو در يك چيز مشترك بودن و اون، همون اصلي بود كه سيدالشهداء روي اون تأكيد داشت و نهايت تعالي يك انسان روي زمين هست؛ آزادگي! هر انساني كه بتونه به مرحلهاي برسه كه خودش رو نبينه؛ بلكه ساير انسانهاي روي زمين، مشكل و دردش باشن و اهميتي نده كه طرف مقابلش، همدين، همكيش، همشهري، هموطن و يا حتي همقارهاياش باشه، و اون زمان براي بهتر شدن شرايط زندگي اون اقدام كنه، يه آزادهاس! حتي اگه 100َ% كافر باشه. -
تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک تاپیک جامع ارنستو چه گوارا ، تنهاترین چریک
mostafa_by پاسخ داد به arash_slayer تاپیک در جنگ آوران
حرف جناب آرماني، كاملترين حرفي بود كه درمورد چه (و البته دولتمردان ما) ميشد گفت. اما درمورد حمايت ما از مبارزات ضد استعماري در سراسر جهان، حق رو به دوستمون ميدم. طبق اصل 154 قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، اين مسئله به وضوح عنوان شده. عين متنش به شرح زير هست : [color=red]«جمهوري اسلامي ايران سعادت انسان در كل جامعهي بشري را آرمان خود ميداند و استقلال و آزادي و حكومت حق و عدل را حق همهي مردم جهان ميشناسد. بنابراين در عين خودداري كامل از هرگونه دخالت در امور داخلي ملتهاي ديگر از مبارزهي حق طلبانهي مستضعفين در برابر مستكبرين در هر نقطه از جهان حمايت ميكند.»[/color] -
خلع سلاح اتمی قدرت های بزرگ! آیا ممکن است؟ چرا و چگونه؟
mostafa_by پاسخ داد به SAEID تاپیک در دکترین و استراتژی
بحث جالبي رو مطرح كردي برادر سعيد. با وجود بيسوادي مطلق حقير، عرايضي چند رو ارائه ميكنم. درمورد ساخت سلاح هستهاي، همونطور كه قبلاً هم گفتهام، ساخت اين سلاح، بيشتر به يه شوخي بچهگانه شباهت داشت تا يه اقدام استراتژيك! ماجرا چيه؟ عرض ميكنم. پس از شكست آلمان نازي از شوروي در خاك اين كشور، ديگه مشخص بود كه سرنوشت جنگ چگونه رقم ميخوره. به همين دليل هم از سال 43، سران سه كشور برتر (امريكا، شوروي و انگلستان)، جلساتي چند گذاشتن براي تقسيم جهان بين خودشون، پس از جنگ. تقسيم هم به اين معني نبود كه كشورها رو بين خودشون تقسيم كنن. يه طورايي مرزبندي قدرتها بود! عمدهي اين تقسيمات هم مربوط ميشد به اروپا و بخصوص مناطق جنگ زده. امريكا، چون ميدونست كه شوروي پس از جنگ، به ابرقدرت جهان تبديل ميشه و اين كشور، هنوز از اين توان براي مديريت جهاني برخوردار نيست و از امريكا، صرفاً به عنوان يكي از طرفهاي جنگ كه كيلومترها دورتر از خاكش، با ژاپن ميجنگيد و تنها نبردش با آلمان، در نبرد نورماندي بود، ياد ميشه. به همين دليل هم بايد كاري ميكرد كه در حد يك ابرقدرت جنگي باهاش برخورد بشه. كاري كه انگليس نتونست انجام بده و عملاً ديديم كه بعد از جنگ جهاني دوم، ابرقدرتهاي نظامي روز جهان (انگلستان و فرانسه)، به كشورهاي نظامي رده دومي تبديل شدن؛ طوري كه در جنگ دوم اعراب و اسرائيل، مصر در برابرشون ايستاد!! امريكا، نياز به چيزي داشت كه اون رو به سرعت بالا ببره. در اين شرايط، روحيهي گاوچروني اين برادران ماسون ما به شدت به كارشون مياد و طرح ساخت بمب هستهاي رو تحت عنوان پروژه منهتن به اجرا ميذارن. بنده خدا ترومن اونقدر از ساخت چنين سلاحي ذوق زده شده بود و فكر ميكرد كه با اينكار، دست استالين رو ميبنده كه حتي نتونست جلوي دهنش رو بگيره و در اجلاس پوتسدام، به استالين ميرسونه كه به يه سلاح بسيار قدرتمند دست پيدا كرده. از اينجاي ماجرا رو از زبون «وياچسلاو مولوتف»، وزير امور خارجه شوروي بشنوين : [color=red]«ترومن تصميم گرفت ما را در پوتسدام غافلگير كند ... . در حالي كه مرموز به نظر ميرسيد، استالين و مرا به گوشهاي كشيد و به ما اطلاع داد كه آنها يك سلاح سري به كلي جديد، يك سلاح فوقالعاده دارند ... . مشكل بتوان گفت كه چه فكر ميكرد. اما به نظرم رسيد كه ميخواهد ما را به وحشت بيندازد. اما استالين با آرامش كامل واكنش نشان داد و ترومن گمان برد كه او متوجه نشده است. از اصطلاح بمب اتمي سخني به ميان نيامده بود، اما ما بيدرنگ حدس زديم كه منظور او چيست ... .»[/color] ولي ظاهراً استاد، يا حواسش نبوده، يا ترومن رو جزو اعداد حاضر در جلسه به حساب نياورده و حرفش رو جدي نگرفته. ولي وقتي چندي بعد، امريكا با بيجنبگي هرچه تمامتر، هر دو بمب هستهاي اش رو روي سر ملت ژاپن هوار كرد (بنده خدا بيشتر از اين دوتا نداشت اون زمان!)، تازه رفيق استالين دوزارياش ميافته و طبق عادت هميشگياش، به بريا دستور ميده كه «من بمب اتم ميخوام»! اون بدبخت هم طي عملي محيرالعقول (كه هنوز هم جهان تو كفش مونده!)، طي سه سال بمب هستهاي رو كادوپيچ تحويل اربابش ميده! از اون به بعد هم، امريكا وقتي ميفهمه كه چه شكر اعلايي رو نوش جان كرده و عملاً خودش رو بدبخت كرده، ديگه چارهاي نميبينه مگه اينكه بخواد تعداد تسليحات هستهاياش رو از شوروي بيشتر كنه. مسلماً چون يكي از خصوصيات ابرقدرتها اين هست كه مغزي جنگي و توهمي دارن، اين فكر به ذهن رفقاي كمونيست شرقي نيز ميرسه و اونا هم شروع ميكنن به ساخت تسليحات هستهاي تا از امريكا بيشتر داشته باشن! يه حقيقته! ساخت تسليحات هستهاي و به تبع اون ادامهي ساختش، هدف تعيين شدهاي نبود! نه حداقل زماني كه امريكا فهميد شوروي هم داره! شايد اگه امريكا داشت، به عنوان برگ برنده براش خيلي كاربرد داشت. ولي وقتي اشاعه پيدا كرد و ديگه هر كشوري به سرش زد كه از اين بمبهاي زيبا و مقوي داشته باشه، فهميد كه اين تسليحات نميتونه ديگه كاربردي براش داشته باشه. صرفاً منظورم استفاده ازش نيست. چون اين برادران گاوچرون ما نشون دادن كه هر زمان كه دوست داشتن، بدون در نظر گرفتن قوانين بينالمللي و لعن و نفرين انسانها، كار خودشون رو ميكنن. ولي ترس از اشاعهي اين امر و باب شدن استفاده از بمب هستهاي، مهمترين عامل بازدارنده براي امريكا به شمار ميره. از طرفي هم هيچ كشوري ديگه حاضر نيست ولكن اين بمب به شدت به دردنخور باشه! تنها راه اين امر، اين هست كه همه همزمان اين تسليحات وحشتناك رو نابود كنن كه البته بيشتر به يه خواب شبيه هست! ولي هر كشوري كه به اين بمب دسترسي پيدا ميكنه، تازه ميفهمه كه چه هزينهي بيفايدهاي رو صرف چه امر پوچي كرده! شايد براي چند سال امتيازگيري چيز بدي نباشه. ولي در مقايسه با تحريمهاي بينالمللي و تهديدات ريز و درشت و كلي مسائل جانبي ديگه، شايد چندان هم منفعتي رو براش نداشته باشه. -------------------------------------- اينهمه ريز و درشت بافتم تا به اين حرف برسم كه : شايد بمب هستهاي در دكترينهاي استراتژيك كشورها تبيين شده باشه. ولي اين، مطلقاً به اين معني نيست كه براي اون، برنامهريزي خاصي كرده باشن؛ چرا كه به هيچوجه قابل برنامهريزي نيست. اين، يه بمب ساده نيست كه براش جايگاه مشخصي تعريف كرده باشن؛ مثل موشكهاي بالستيك. اين، بمبي هست كه ميشه گفت بيشتر نقش مترسك رو ميتونه ايفا كنه؛ بخصوص با وجود تسليحات جديد كه از اون خيلي خطرناكتر هستن و فقط چون اول اسم خانوادگيشون، «هستهاي» نيست، به سهولت و مثل نقل و نبات سر جهانيان ميريزن! يه حقيقت تلخ! يه بمب هستهاي بيشتر تو يه جنگ به كار مياد يا چند تا بمب خوشهاي؟! كدومش دقيقتر، تميزتر و موثرتره؟! يه قارچ بزرگ كه هزار و يك دردسر بعدش به همراه داره، يا چند تا بمب فسقلي تكثيرشونده كه نهايت دردسرش، جيغ و داد فعالان حقوق بشر خوشحاله؟!!! يه بمب قاره پيما بيشتر ارزش داره يا يه بمب هستهاي؟ يه B-52 بيشتر به كار امريكا مياد يا بمب هستهاي؟ يه MOAB يا ورژن روسياش (FOAB) بيشتر به كار اين عزيزان صلحدوست مياد يا يه قارچ سرخ؟ -------------------------------------------- بياين واقعنگر باشيم. در حال حاضر، بمب هستهاي، صرفاً به يه مسئلهي حيثيتي در جهان تبديل شده. در غيراينصورت، كاربردي حتي تاكتيكي هم نداره؛ بخصوص براي كشورهاي قدرتمند جهان! پس اصلاً بدشون نمياد كه يه زمان، با توافق همه جانبه توسط همه و زيرآبي نرفتن ساير كشورها، بخصوص برادران جهودمون، از شر هزينههاي سرسامآور ساخت و نگهداري اين تسليحات خلاص بشن! ولي چون طبق يه اصل نانوشته، آدم هيچوقت آدم نميشه، پس اميد به دسترسي به همچين توافقي، بيشتر در كارتونهاي شاد دوران كودكي ما مصداق خواهد داشت تا دنياي واقعي! -
تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار ( همه نسخه ها ) : بررسی احتمالات و قطعیات
mostafa_by پاسخ داد به kingraptor تاپیک در تانک
ببين اديب عزيز! من ميدونم درد و غم و ناراحتيت از چيه! ولي ظاهراً داري از اونور پشت بوم ميافتي! يادت باشه كه وقتي چيزي ناراحتت ميكنه، اين حق بهت داده نميشه كه به راحتي، تعميمش بدي به كل خلايق! مثلاً يه تهراني بهت تنه بزنه و بگي همهي تهرانيها كورن! رفيق! تو حتي موشك سجيل كه چهارشنبهاي پرتاب شده رو هم زير سوال بردي! اون كه سهله! همين سلاح موشك زني كه ديروز توي سايت خبرش اومد! شايد بگي من از سه سال قبل، اطلاعاتش رو داشتم و از تكتك مراحل ساختش خبردار بودم و با مهندسين سازندهاش صحبت كردم و چنين و چنان! ولي اين ادعاها رو حتي دايي خانم بنده كه خودش تو وزارت دفاع كار ميكنه هم نداره؛ چه برسه به عزيزي چون شما!! گاهي حرفي كه از دهان ما برمياد (و ناشي از عصبانيت و يا حتي دانش ماست)، هموني هست كه دشمن ميخواد از زبون ما بشنوه! دشمني كه از خداشه كه بگيم «چرا ما بايد از فلسطين و لبنان حمايت كنيم»! يا «چرا ما بايد با اسرائيل دشمن باشيم؟!»! امري كه سالهاست تلاش داره ما نسبت بهش بياعتنا باشيم و شكر خدا و با اتكاء به عقلمون، داريم بهش ميرسيم و يادمون ميره كه هموني كه عقل رو به ما داد، قبلش بهمون انسانيت رو داد و گفت كه كمالت، انسانيتت هست؛ نه عقلت! كما اينكه امروزه، اروپاييان و امريكاييان، عاقلترين (از نظر دانش و علم و فنآوري) هستن؛ ولي از هر حيواني پستتر! يادت باشه! كليگويي، آفت سخن هست! شمايي كه معلومات و دانش خوبي داري، بايد به شدت از كليگويي گريزان باشي! اين هم حرف من نيست! حرف اساتيد و بزرگان ماست! يادت باشه دادن آمارهاي عجيب و غريب؛ فقط كيفيت و ارزش و اهميت و صد البته سنديت حرفت رو از بين ميبره! مثل 50% سرهنگهاي كشور رو ديدي و باهاشون حرف زدي! ادعايي كه حقير، پس از سالها همنشيني با اين عزيزان هم نميتونم داشته باشم؛ چرا كه فقط در يك پادگان (ستاد مشترك سپاه پاسداران در اتوبان افسريه) و در شهر تهران بوده (گويي كه اكثر غريب به اتفاق سرهنگها، سرتيپها، سرلشكرها و بزرگاي سپاه اونجا تشريف دارن! اين رو يادت باشه برادر! ارزش انسان، به سخنش هست و سخن، جز براي تعريف از خود به كار ميره! ميتوني مثل هزاران دانشمند و اديب مغرور زمانه، در مدح خودت جملاتي فراوون پشت سر هم قطار كني. ولي نامي كه ميمونه، از خاكيهاي زمانه و انسانهاي فروتن بوده! همونطور كه هزاران شعر، حديث، جملهي قصار و ... درمورد فوايد فروتني داريم! بيا رفيق يكم كنار هم، بوستان سعدي بخونيم! ناسلامتي يه باب كامل رو اختصاص داده به فروتني! [color=green]ز خاك آفريدت خداوند پاك ............................. پس اي بنده افتادگي كن چو خاك حريص و جهانسوز و سركش مباش ............................. ز خاك آفريدندت آتش مباش چو گردن كشيد آتش هولناك ............................. به بيچارگي تن بينداخت خاك چو آن سرفرازي نمود، اين كمي ............................. از آن ديو كردند، از اين آدمي [/color] ------------------------------------------ [color=blue]بزرگان نكردند در خود نگاه ............................. خدا بيني از خويشتن بين مخواه بزرگي به ناموس و گفتار نيست ............................. بلندي به دعوي و پندار نيست تواضع سر رفعت اندازدت ............................. تكبر به خاك اندر اندازدت به گردن فتد سركش تندخوي ............................. بلنديت بايد بلندي مجوي [/color] و چه زيبا گفت سعدي : [color=indigo]تواضع ز گردن فرازان نكوست ............................. گدا گر تواضع كند، خوي اوست [/color] ================================ اين رو بدون كه لزوماً هر كس كه وسط بحث با تو، كنار ميكشه، دليلش برتري علمي تو نيست! هيچكس تو اين جهان نميتونه ادعا كنه كه به چنين علمي رسيده كه با هر كس ميتونه مناظره كنه و شكستش بده! نمونهي اين مدعا، در طول تاريخ بسيار بوده و شكستهاي حقيرانه نيز بسيار! خيليها هستن كه وقتي ميبينن طرفشون به مغالطه و سفسطه ميافته و يا سعي در پراكندگي مطلب و گم كردن موضوع اصلي داشته و يا غيرمستند و يا بيسر و ته و يا خيلي راهكارهاي ديگه براي بحث كردن (حداقل از نظر خودش) داره، بيخيال بحث ميشن و ترجيح ميدن كه اجازه بدن طرف مقابلش «در جهل مركب ابد الدهر بماند». چرا كه باز هم به قول سعدي : [color=olive]«فراوان سخن باشد آكنده گوش ........................... سخن كس نگيرد مگر در خموش كمال است در نفس انسان سخن ........................... تو خود را به گفتار ناقص مكن» [/color] ولي حتي اگه حقيقتاً عالم روي زمين باشي، باز هم حق خود برتر بيني و مدعي بودن نداري؛ چرا كه «وَلَا تَمْشِ فِي الْأَرْضِ مَرَحًا [color=red]إِنَّ اللَّهَ لَا يُحِبُّ كُلَّ مُخْتَالٍ فَخُورٍ[/color]» اين رو گفتم، چون بحث از عزت خداداد كردي! اين، يه نصيحت برادرانه به شما بود. ديگه بقيهاش برميگرده به خودت! و اين هم يادت باشه كه صرف حرف و ادعا، شخصيت انسان رو نشون نميده! مردم به عمل و عملكرد طرف مقابلشون، توجه ميكنن! همونطور كه وقتي من بيادبي كنم و هزار و يكي ادعا كنم كه انسان مؤدبي هستم، حرفم بيتأثيره! يا مؤمن! يا خوب! مفيد! انسان! ================================ در پايان، فقط اين رو ميگم كه ندونسته و براساس حدسيات گفتن هم چندان هنر نميخواد رفيق! داور و هخا و صوراسرافيل و بسياري ديگه هم ندونسته، تا ميتونن پشت سر ملت و كشور ايران ميزنن! البته قصدم مقايسه نيست كه قياس مع الفارقه (شايدم فارغ ). ولي لزوم اينكه حس كنيم فلان چيز مشكل داره، پس اينقدر درموردش بگيم و بگيم تا براي حرفامون اثبات و اسناد و مدارك (به قول ما مثبته) گير بياريم، كم از خشت خام زدن نيست برادر! ما زماني ميتونيم از خودمون نظريه بديم كه به قله رسيده باشيم! در غير اينصورت، در دامنه ايستادن و توصيف منظره كردن، كاريست كه از هر كس ساختهاس؛ حتي از بيسوادي چون من! فكر كنم ديگه بس باشه! گويي كه مسلماً حوصلهات از اين كلاس اخلاق سر رفته! شايد براي اين حرفها، (حداقل در عمل)، ارزشي قائل نباشي! شايدم توجه كني! ولي يادت باشه! تا از شر خودت خالي نشي، نميتوني ديگرون رو اون تو جا بدي! اولين و آخرين كس هم خداست! زياده عرضي نيست. هميشه پيروز باشي.- 1,085 پاسخ ها
-
- ذوالفقارسه
- ذوالفقار دو
- (و 7 بیشتر)
-
تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار تانک اصلی میدان نبرد ذوالفقار ( همه نسخه ها ) : بررسی احتمالات و قطعیات
mostafa_by پاسخ داد به kingraptor تاپیک در تانک
اول نميخواستم در اين تاپيك، پستي بدم. دليلش هم اين بود كه اصولاً اهل تشكر نيستم. ولي خوب. عكسهايي كه مارشال عزيزمون گرفته، واقعاً جاي تشكر داره. اما مسئلهاي كه اين چند روز، ذهنم رو مشغول كرد و نهايتاً مجبور به پست دادنم كرد، گلهاي بود كه از دوستم ارنستو رومل داشتم و دارم. ميخواستم از اين دوست عزيزم بپرسم تا حالا يه مرور كوتاه نسبت به پستهايي كه از ابتدا تا به امروز دادين، داشتين؟ آيا دقت كردين كه در پستهاتون و به اسم حقيقتيابي، چه تحقيرها كه نثار كشورمون نكردين؟ شايد شما هميشه دوست دارين كه زواياي تاريك هر چيزي رو (درست يا غلط)، به همه يادآور بشي! ولي يه چيز رو هيچوقت دقت نميكني و اون اينكه هر سخن جايي و هر نكته مكاني دارد!! زماني دستاوردهاي كشورمون رو به استهزاء ميگيري (و البته قوياً هم ميگي كه قصد مسخره كردن و كوچك شمردن رو نداري ... ولي نميدونم چرا همه اين استنباط رو دارن!!)، كه دشمنان كشور ما، از صبح تا شب در اين زمينه برنامه تلويزيوني ميذارن و قدر مسلم اونا از ما پول نميگيرن كه از برد شهاب 3 ما يا از برد سجيل ما يا از قدرت موشكي و دفاعيمون تعريف كنن و به خاطرش دهها مانور نظامي انجام بدن و انواع سيستمهاي ضد موشك رو بسازن و آزمايش كنن!! كاش كمي به حرفهاي خود فكر ميكردي دوست من تا اينقدر حرفات، گاهاً دشمنشاد كن نميشد! ميدونم كه قصدت اين نيست! ولي رفيق! وقتي كه بزني تو گوش يه نفر و بگي من دوست دارم كه ميزنمت، شايد قصدت خير باشه! ولي وقتي جلوي بچه محلاش و رفيقاش و دشمناش اين كارو كردي، يعني فقط تحقير و كوچيكش كردي!! حالا اگرم كه به ناحق زده باشيش كه ديگه واويلا ...!!! علي ايحال، ميدونم كه براي اين حرفم هم هزاران جواب و دليل و برهان داري! كاري ندارم. ولي بهتره كمي هم به وجدانت رجوع كني و ببيني كه اين كارها، خدمت به كشور و مردم كشوره يا ...! زياده عرضي نيست.- 1,085 پاسخ ها
-
- ذوالفقارسه
- ذوالفقار دو
- (و 7 بیشتر)
-
فكر كنم ديگه الان كمتر كسي بوده باشه كه صحبتهاي زيباكلام رو نشنيده و يا حداقل نخونده باشه! صحبتهايي كه بازتابهاي گسترده و البته متفاوتي در جامعه به به همراه داشت. در ابتدا براي دوستاني كه احتمالاً از شنيدن يا خواندن اين صحبتها، محروم ماندهان، لينكهاي زير رو قرار ميدم. [url=http://www.rajanews.com/detail.asp?id=28807]لينك 1[/url] [url=http://www.irdiplomacy.ir/index.php?Lang=fa&Page=24&TypeId=1&ArticleId=4577&BranchId=10&Action=ArticleBodyView]لينك 2[/url] [url=http://www.ghalampress.ir/View.aspx?ID=880219073]لينك 3[/url] [url=http://www.aftabnews.ir/vdchixn6.23n6qdftt2.html]لينك 4[/url] --------------------------------- اما برسيم به سخنان ايشون. براي من، هميشه يك موضوع مهم بوده و اون اينكه چرا در خون ما ايرانيها، اين اخلاق هميشه مشهوده كه عموم مردم رو نفهم، بيمنطق، احساسي و سادهلوح فرض كرده و خومون رو عالم و عاقل و بالغ و رشيد و فهيم ميناميم؟! اينكه ما ايرانيها هيچوقت ياد نگرفتيم كه به تصميمات مردم احترام بذاريم و هر جاش كه به نفعمون نباشه، اون رو ناشي از نافهمي ملت ايران و بازيچه و ملعبه بودنشون و يا حتي بالاتر از اون، هدايت به تصميمگيري و انتخاب موردي خاص ميدونيم؟!! از موضوع دور نشيم! آقاي زيباكلام، در برنامهي ميزگرد شبكه خبر، صحبتهايي رو بيان فرمودن كه بسيار جاي تأسف داره! جاي تأسف نه از اين منظر كه ايشان عقيدهي خودشون رو بيان كردن! خير! حداقل از نعمات جمهوري اسلامي اين هست كه كسي كه عقيدهي خودش رو بيان ميكنه، شبش سالم برميگرده خونه!! گويي كه عدهاي از دوستان سعي دارن حتي مسئلهاي به اين واضحي رو هم رد كرده و از استبداد و خفقاني سخن برانن كه سياهي اون، جامعهي ايران رو در بر گرفته و به قول شبكههاي اپوزوسيون، «سر هر كوچه دارن جووناي اين مملكت رو به دار ميكشن» و «همهي جوونا و روشنفكرا تو زندان رژيمن» و «همه دارن در بدبختي دست و پا ميزنن» و «رژيم اجازهي حرف زدن به مردم رو نميده و كوچكترين اعتراضي رو با اعدام و زندان خفه ميكنه» و امثالهم!!! مشكلي كه در صحبت آقاي زيباكلام مشهود بود، دروغ را راست كردن و راست را دروغ كردن بود!! مسئلهاي كه باعث تعجب و شرمندگي من نوعي به عنوان يك ايراني ساده بود!! آقاي زيباكلام، به دليلي نامعلوم و به طرز شگفتانگيزي، مسائلي رو انكار كرده و اون رو زاييدهي توهم ايرانيها ناميدن كه حتي خود امريكا هم جرأت رد كردنش رو نداشته بود!! بيايين كمي به صحبتهاي ايشون اشاره كنيم : [quote]به نظر مي رسد دولت امریکا اگر سند 6 دانگ زمين را هم به نام ايران كند، باز هم جمهوري اسلامي مي گويد تغييري ايجاد نشده است، به هر حال دستور بستن زندان گوانتانامو، توجه ویژه به افغانستان و تأييد اين موضوع كه اسرائيل سلاح هسته اي دارد، از جمله اين شاخص ها است. [/quote] شايد اگه شوهرعمهي مسافركش بنده در مشهد مقدس اين حرف رو ميزد، اين رو به حساب كمسوادي ايشون ميذاشتم! چون بالاخره از هركس، يه مقدار انتظار ميره! ولي اينكه يه استاد دانشگاه كه اتفاقاً دكترا هم داره بياد و دستور بسته شدن زنداني رو بده كه هنوز و بعد از گذشتن سه ماه داره ادامهي فعاليت ميده و اخيراً هم هر روز داره محدوديتهاش كمتر ميشه و روز به روز احكام اوباما درموردش تعديلتر ميشه، چه تغييري هست؟ اينكه بدنامترين زندانها رو به خاطر ژست سياسي بگه ببندن، درحالي كه دهها زندان مشابه در سراسر جهان داره، آيا اسمش تغيير هست؟! آيا مشابه اين زندان در عراق و در چندين شهرش احداث نشده؟ در افغانستان چطور؟ در اروپا؟ در امريكاي جنوبي؟ در خود ايالات متحده؟ اما تأييد اينكه اسرائيل سلاح هستهاي داره، چه تغييري هست؟ شايد پاسخ، ادامهي حرف ايشون باشه كه گفتن : «اوباما مسئله ای را بیان کرده که در طول نیم قرن گذشته هیچ کس مطرح نکرده است و آن اذعان به این است که اسرائیل سلاح هسته ای دارد و این خیلی مهم است». ولي اينكه چيزي كه از روز روشن هم واضحتر بود و همهي دنيا (الا آقا رضا 6662 به اون اذعان داشتن) رو بيان كنه، نشونهي تغييره؟ خصوصاً حرفاي بعدش كه تماماً از اسرائيل دفاع كرده و داشتن اين سلاح رو حق اين كشور دونسته!!! [quote]ما اصلاً اموالی در امریکا نداریم! و اینها چیزهایی است که ما 3 دهه است به مردم گفته ایم! طبق توافقتنامه الجزایر باید دادگاهی متشكل از 3 قاضی امریکایی، ایرانی و هلندی تشكيل میشد و به شکایات دو طرف رسیدگی میکرد. از اواخر سال 59، هر ایرانی که بعد از انقلاب به امریکا رفته و حالا طاغوتی نام گرفته، فراری به حساب آمده است و هر چه که بوده (با لحن تمسخر)، چون شهروند امریکا شده اند، رفته اند به آن دادگاه شکایت کرده اند و گفته اند که دولت جمهوری اسلامی اموال ما را مصادره کرده و باید غرامت ما را بپردازد و آن دادگاه هم به نفع آنها حکم صادر کرده و اساسا دیگر چیزی به اسم 11 میلیارد دلار وجود خارجی ندارد! [/quote] شايد بهترين پاسخ به اين مدعاي عجيب و غريب رو خود آقاي محبيان بيان كردن : [color=red]محبیان: شما چطور 11 تا 13 میلیارد دلار را زیر سؤال می برید؟ آنها خودشان هم این ادعا را ندارند که شما مطرح میکنید![/color] اين موضوع بسيار جالب هست كه آقاي زيباكلام، اموال ميلياردي ايران رو به همين راحتي و در تخيلات خود بين ايرانيايي تقسيم ميكنن كه شايد مجموع املاك مصادره شدهشون، حتي يك ميليارد دلار هم نشه!! جالبتر اينكه امريكا، بارها اعلام كرده كه داره اجارهي سفارت تسخير شدهاش تو تهران رو از داراييهاي بلوكه شدهي ايران برميداره!! جالبترتر اينكه ايران با امريكا رابطهاي نداره كه سفارتي در بين باشه! سفارت ايران در ايالات متحده كجاست كه امريكا در ايران سفارت داشته باشه! آقاي زيباكلام، با ژست روشنفكري خود و اين حس كه همه اشتباه ميكنن الا ايشون، گاف بزرگي رو داد و امري رو بيان كرد كه حتي خود امريكاييها هم تا حالا ردش نكردن و محض رضاي خدا، يهوه، بودا و يا حتي عنكبوتهاي يخي و ببر خيزان، اژدهاي پنهان، تو اين 30 ساله يكبار هم بهش اشاره نكردن!! اما زيبا كلام، در پاسخ آقاي حاجبابايي چنين صحبت كردن : [quote]حاجی بابایی: منافع ملی امریکا اینگونه ایجاب می کند که تاکتیک های خود را عوض کند. اوباما دنبال تغییر موازنه است و اصلاً اگر اوباما دنبال مدیریت بر جهان نباشد (آنچنان که از همان ابتدا امریکا به دنبال آن بوده) به امریکا و مردم آن خیانت کرده و ما نباید خیال کنیم که او دنبال خدمت به ماست. زیباکلام: متأسفانه در جمهوری اسلامی تصویری که از امریکا ساخته شده، همان تصویری است که حزب توده و مارکسیستها به ایران آوردند که در جهان 2 قطب است: سوسیالیست ها و امریکای جهان خوار به عنوان نظام سلطه و ما فقط ادبیات مارکسیستی آن را عوض کرده ایم و اسم آن را گذاشته ایم استکبار! ما در جمهوری اسلامی دچار این تصور شده ایم که الآن یک نظام سلطه به رهبری امریکا وجود دارد و یک سری کشورهای ضعیف و یک نبرد تاریخی بین آنها در جریان است (با لحن تمسخر) و جمهوری اسلامی پرچمدار کشورهای ضعیف است و اگر ما بخواهیم با امریکا وارد مذاکره بشویم آن وقت این سؤال مطرح می شود که پس تکلیف این نبرد تاریخی که جمهوری اسلامی ایران در آن پرچمدار است چه می شود. [/quote] اين موضوع، بسيار جالب بود! آقاي زيباكلام، طوري صحبت فرمودن انگار كه اين، توهم ماركسيستها بوده كه امريكا رو امپرياليسم ميناميدن!! از اون جالبتر، انگار فقط حق مبارزه با امريكا رو براي كمونيستها و شوروي قائل بودن و با اين استدلال كه ديگه الان اونا نيستن، به اين نتيجهي منطقي!!! رسيدن كه امپرياليسم ديگه وجود نداره، پس ديگه كسي حق مبارزه با امريكا رو نداره و هركس كه مدعي مبارزه با سلطهگري امريكا هست، در توهمات ماركسيستي و تودهاي به سر ميبره!! و اما اينكه مبارزه با امريكا، وظيفهي ما نيست!! اصولاً كشورهاي ضعيفي وجود ندارن كه زير سلطهي امريكا باشن و همهي اينها، يه خواب خوب و رويايي هست!! اصولاً بالكل، استكبار جهاني، زاييدهي توهم ما ايرانيهاست، والا امريكا اونقدر مهربون و خير بوده كه براي كمك، به كشورهاي مختلف حمله ميكرده (به قول يكي از كاربران قديم سايت، به عنوان سربازان امام زمان (عج) و براي پيشبرد دموكراسي حقيقي و اسلام واقعي، در اين راه شهيد ميدن و ناجي دنيا ميشن!!). ظاهراً يا بايد ماركسيست بود كه حق اعتراض و مبارزه داشته باشيم، يا اينكه توهم نزنيم و به همون آب باريكه بچسبيم!! اما در ادامه، وقتي دانشجويي از ايشون سوال كرد : «آقاي زيباكلام فوايد عدم رابطه با امریکا چه بوده است؟»، ايشون در پاسخي حيرتآور اومدن گفتن : [quote]این رویارویی ظرف 30 سال گذشته دمار از روزگار منافع ملی ما در آورده و فایده آن را باید از همان کسانی پرسید که ظرف این 30 سال دائماً می گویند بین ما و استکبار جهانی تضاد است و ما هم پرچمدار هستیم، اساساً وقتی این تفکر باشد که نظام امریکا یک نظام امپریالیستی و نظام سلطه است آن وقت دیگر فرقی نمی کند که چه کسی سیاست ها را در دست داشته باشد. ما فکر می کنیم که در زیرزمین ها و اماکن تاریکی، صهیونیست ها و لابی های یهودی و کارخانه دارها و... سیاست ها را تعیین می کنند و مردم امریکا هم فقط فکر می کنند که در سرنوشت خودشان موثرند. وقتی شما اینطور نگاه بکنید که لابی های مخفی و پیچیده فراماسونری در امریکا در تعیین سیاست ها دخالت دارند آن وقت نتیجه اش این می شود که بگویید دموکرات ها و جمهوری خواهان تنها در ظاهر با هم تفاوت دارند. سیاست خارجی هر کشوری یا بر اساس منافع ملی است یا ایدئولوژی، که بر اساس آن می گوید حق و باطل وجود دارد و بسیاری از مسئولین ما نگاهشان به سیاست خارجی و امریکا و جهان ایدئولوژی محور است نه منافع ملی محور. [/quote] وقتي اين جمله رو خوندم، ياد يه شعر از يكي از شاعران اين مرز و بوم (شايد حسن حسيني، شايدم شخصي ديگه! يادم نيست اسم شاعرش رو) افتادم كه ميگفت : [color=green]عدهاي حسن القضاء را ديدهاند ......................................... عدهاي را بنزها بلعيدهاند بزدلاني كز هراس ابتر شدند ............................................. از بسيجيها، بسيجيتر شدند[/color] حالا اين هم شده قضيهي اين بندهي خدا! ظاهراً ايشون از هر امريكايياي، امريكاييتر شدن و با تمامي ساختارهاي سياسي، اقتصادي و اجتماعي امريكا، كاملاً آشنا شدن؛ حتي بيشتر از هنري كسينجر!!! نفي اين موضوع كه تصميمگيرندگان سياستهاي امريكا (حداقل سياستهاي خارجي اين كشور)، دولتها و شخص رئيس جمهور نيست، موضوعي هست كه فكر كنم حتي يه پسر بچهي دوچرخهسوار دهاتي هم به اون رسيده باشه! فهميدنش چندان هم هوش و ذكاوت و سواد و معلومات نميخواد! صرفاً كافيه روند فعاليت سياست خارجي امريكا رو در طي قرون اخير، مورد بررسي اجمالي قرار بديم و خدا خدا كنيم كه محض رضاي هر كس، يه مورد متفاوت رو گير بياريم تا حداقل دكتر عزيز مملكتمون، شرمنده نشن!!! ظاهراً اينكه اعتقاد داشته باشيم در امريكا، شخص رئيس جمهور تصميمگيرنده هست و هيچ كس بر وي تأثير نداره و حتي رفتن به لابيهاي صهيونيستي و عضويت در گروههاي فراماسونري و تصميمگيريهاي سياسي افرادي كه حداقل 40 سال هست از عرصهي سياست كشيدن بيرون و ظاهراً خونهنشين هستن، ولي به طرز عجيبي در دولت رعايت ميشن، كار خبرنگاران مزدور امريكايي هست كه از ايران پول ميگيرن، يعني درك حقيقت و غير از اون، صرفاً بدبيني و توهم هست و لاغير!!! اصولاً صهيونيستها و سرمايهدارها هيچ دخالتي در كشور نميكنن!! راستي! ياد يكي از دروس دانشگاهيام افتادم! جايي كه بحث سرمايهگذاري رو مطرح ميكرد : «خريد تا 20درصد سهام شركت = سرمايهگذاري خريد 20 تا 50 درصد سهام شركت = تأثير گذاشتن بر تصميمات شركت خريد 50 درصد به بالا = كنترل» حالا بيابيد پرتقالفروش را!!! [color=brown]فلفلي : چي ميگي عمو!! اينا كه گفتي، مال شركتهاي سهامي هست! دولت كه شركت سهامي نيست!! كي گفته دولت به سرمايهدارها و صنايعش وابستهاس؟! اونم كي؟ امريكا!! برو توهم!!!![/color] اما حمايت بيدريغ آقاي زيباكلام از اوباما، اونقدر ضايع بود كه ايشون، به سوتي تاريخي فجيعي رسيدن! زماني كه صحبتهاي بوش و بعد اوباما در زمينهي حمايت كامل از اسرائيل و امنيت ملي اين كشور، پخش شد، ايشون فرمودن : [quote]این صحبت هایی که شما گزینش کرده اید که مال چند ماه پیش از انتخابات رياست جمهوري است و اوباما مجبور بوده براي اينكه رأي بياورد، اين حرفها را بزند. [/quote] اما پاسخ مجري، خود گوياي ماجرا بود : «خیر مال اجلاس آیپک است که سهشنبه گذشته برگزار شده.»! يعني آقاي زيباكلام، حتي نتونستن جلوي خودشون رو بگيرن و درمورد مسئلهاي كه حتي ازش اطلاع نداشتن، اينطور خودشون رو ضايع كردن!! گويي كه طرفداران ايشون، اصلاً اين سوتيها رو نديدن و فكر كردن كه زيباكلام، دست بالا رو در اين صحبتها داشت!!!! اما شاه بيت فرمايشات ايشون اين بود : [quote]شما دوست دارید امریکا را از همان منظری ببینید که ایدئولوژی میگوید! من در برابر آنچه آقای حاجی بابایی لیست کردند، میگویم بالاخره باید یک چیزی به اسم امریکا درست کنیم و ناکارآمدیهای خودمان را بیندازیم گردن او! لذا من قبول ندارم که امریکاییها صدام را تحریک کردهاند که به ایران حمله بکند و حتي نميپذيرم كه در جريان جنگ امریکا به عراق كمك ميكرد و این چیزی است که ما 3 دهه بر خلاف واقعیت گفتهایم! حالا من سؤال دارم كه مگر شما نمیگویید که جنگ بد است پس چرا بعد از فتح خرمشهر ما بر ادامه جنگ اصرار کردیم؟ [/quote] اينكه آقاي زيباكلام، طبق سنت حسنهي ما ايرانيها، خود رو كارشناس و صاحبنظر در تمامي امور، از فرهنگي و اجتماعي گرفته تا سياست داخلي و خارجي و حتي نظامي!، ميدونن، امري است كه نيازي به پردازشش نيست! اما اينكه ايشون ميفرماين [color=red]« لذا من قبول ندارم که امریکاییها صدام را تحریک کردهاند که به ایران حمله بکند و حتي نميپذيرم كه در جريان جنگ امریکا به عراق كمك ميكرد و این چیزی است که ما 3 دهه بر خلاف واقعیت گفتهایم!«[/color] امري هست كه اگه از زبون كس ديگهاي ميشنيديم، سريعاً شغلش رو تشخيص ميداديم و نهايتاً نميدونستيم كه طرف خطي هست يا گذري يا تو آژانس كار ميكنه!! ولي اينكه دكتر مملكت، موضوعي رو مطرح كنه كه ديگه همه، حتي همون رضا 6662 ما هم بهش اذعان داره و براي فهميدنش، حتي نيازي به خوندن تاريخ جنگ ايران و عراق نداره، حقيقتاً عجيب بود!! شايد آقاي زيباكلام تشخيص دادن كه برژينسكي از طرف مادربزرگ پير و يهودياش رفت پيش صدام! اون اطلاعاتي كه هفتهي قبل از جنگ، ملك فهد از طرف ايالات متحده و به عنوان واسطه به عراق رسوند هم نامههاي فدايت شوم تئودور روزولت به نوادهي نوجوانش بود! شايد سفر دونالد رامسفلد به عنوان نمايندهي ايالات متحده و بحث از سرگيري روابط با امريكا و بيان اين جمله كه «ما براي كمك به شما در زمينهي نظامي، از هيچ امري كوتاهي نخواهيم كرد» و اينكه «شما به چه چيزي در اين جنگ احتياج داريد» كه بطور اتفاقي از خبرگزاريهاي دنيا پخش شد هم توهم فانتزي جمهوري اسلامي باشه و دروغي كه به زور 30 سال هست به خورد مردم داده شده! حتماً ناوگان جنگي امريكا هم توسط ايران هدايت ميشده! حمله به ناوهاي ايراني هم توسط ايران بوده! زدن هواپيماي ايرباس همينطور! اصلاً امريكا 30 سال هست داره به ايران كمك ميكنه و جمهوري اسلامي داره همهچيز رو برعكس نشون ميده!!! البته ايشون بيانات گهربار ديگهاي هم داشتن كه بعلت عدم ياري ذهن در ساعت يك و نيم بامداد، فعلاً ازش عبور ميكنم! ------------------------------------ يه جملهي نيمه تاريخي : «در گذشته، انگليس به نمايندگان، كيف انگليسي مي داد كه ازش حمايت كنن و به نفعش حرف بزنن! امروزه، ديگه نيازي به كيف انگليسي نيست؛ چرا كه عدهاي سينه چاكانه و بدون هيچ منفعت و چشمداشت و مواجبي، اين كار رو انجام ميدن!». موفق باشيد. ايراني باشيد. منصف باشيد. [color=indigo]كمي هم خدا ترس باشيد.[/color]
-
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
بنده به مقام فقهي ايشون توهيني نكردم! ولي بحث سياسي، چيز ديگري است!! شايد بد نباشه يكبار ديگه، متن نامهي پاياني حضرت امام (ره) به ايشان رو مطالعه و مرور كرده و ببينيم كه آيا ايشان، صلاحيت اظهار نظر سياسي داشته و اينكه آيا نظرات ايشان، بيطرفانه و انقلابمحور بوده يا خير! ان شاء الله نظر حضرت روحالله (به عنوان يكي از عاليترين مراجع شيعي) رو كه مورد پذيرش هزاران سني نيز هست رو قبول داشته باشين؛ چه سياسي و چه فقهي! ---------------------------------- بسم الله الرحمن الرحيم جناب آقاي منتظري با دلي پر خون و قلبي شكسته چند كلمهاي برايتان مينويسم تا مردم روزي در جريان امر قرار گيرند. شما در نامه اخيرتان نوشتهايد كه نظر تو را شرعاً بر نظر خود مقدم ميدانم؛ خدا را در نظر ميگيرم و مسائلي را گوشزد ميكنم. از آنجا كه روشن شده است كه شما اين كشور و انقلاب اسلامي عزيز مردم مسلمان ايران را پس از من به دست ليبرالها و از كانال آنها به منافقين ميسپاريد، صلاحيت و مشروعيت رهبري آينده نظام را از دست دادهايد. [b][size=14][color=red]شما در اكثر نامهها و صحبتها و موضعگيريهايتان نشان داديد كه معتقديد ليبرالها و منافقين بايد بر كشور حكومت كنند. به قدري مطالبي كه ميگفتيد ديكته شده منافقين بود كه من فايدهاي براي جواب به آنها نميديدم. مثلا در همين دفاعيه شما از منافقين تعداد بسيار معدودي كه در جنگ مسلحانه عليه اسلام و انقلاب محكوم به اعدام شده بودند را منافقين از دهان و قلم شما به آلاف و الوف رساندند و ميبينيد كه چه خدمت ارزندهاي به استكبار كردهايد.[/color] [/size][/b]در مساله مهدي هاشمي قاتل، شما او را از همه متدينين متدينتر ميدانستيد و با اينكه برايتان ثابت شده بود كه او قاتل است مرتب پيغام ميداديد كه او را نكشيد. از قضاياي مثل قضيه مهدي هاشمي كه بسيار است و من حال بازگو كردن تمامي آنها را ندارم. شما از اين پس وكيل من نميباشيد و به طلابي كه پول براي شما ميآورند بگوييد به قم منزل آقاي پسنديده و يا در تهران به جماران مراجعه كنند. بحمد الله از اين پس شما مساله مالي هم نداريد. اگر شما نظر من را شرعاً مقدم بر نظر خود ميدانيد -كه مسلماً منافقين صلاح نميدانند و شما مشغول به نوشتن چيزهايي ميشويد كه آخرتتان را خرابتر ميكند-، با دلي شكسته و سينهاي گداخته از آتش بيمهريها با اتكا به خداوند متعال به شما كه حاصل عمر من بوديد چند نصيحت ميكنم ديگر خود دانيد: 19 سال گذشت ... [color=red]1 - سعي كنيد افراد بيت خود را عوض كنيد تا سهم مبارك امام بر حلقوم منافقين و گروه مهدي هاشمي و ليبرالها نريزد.[/color] [color=green]2 - از آنجا كه سادهلوح هستيد و سريعاً تحريك ميشويد در هيچ كار سياسي دخالت نكنيد، شايد خدا از سر تقصيرات شما بگذرد. [/color] 3 - ديگر نه براي من نامه بنويسيد [color=red]و نه اجازه دهيد منافقين هر چه اسرار مملكت است را به راديوهاي بيگانه دهند. [/color] 4[color=red] - نامهها و سخنرانيهاي منافقين كه به وسيله شما از رسانههاي گروهي به مردم ميرسيد؛ ضربات سنگيني بر اسلام و انقلاب زد و موجب خيانتي بزرگ به سربازان گمنام امام زمان -روحي له الفدا- و خونهاي پاك شهداي اسلام و انقلاب گرديد؛ براي اينكه در قعر جهنم نسوزيد خود اعتراف به اشتباه و گناه كنيد، شايد خدا كمكتان كند. [/color] و الله قسم، من از ابتدا با انتخاب شما مخالف بودم، ولي در آن وقت شما را سادهلوح ميدانستم كه مدير و مدبر نبوديد ولي شخصي بوديد تحصيلكرده كه مفيد براي حوزههاي علميه بوديد و اگر اين گونه كارهاتان را ادامه دهيد مسلما تكليف ديگري دارم و ميدانيد كه از تكليف خود سرپيچي نميكنم. و الله قسم، من با نخستوزيري بازرگان مخالف بودم ولي او را هم آدم خوبي ميدانستم. و الله قسم، من راي به رياست جمهوري بنيصدر ندادم و در تمام موارد نظر دوستان را پذيرفتم. سخني از سر درد و رنج و با دلي شكسته و پر از غم و اندوه با مردم عزيزمان دارم: من با خداي خود عهد كردم كه از بدي افرادي كه مكلف به اغماض آن نيستم هرگز چشمپوشي نكنم. من با خداي خود پيمان بستهام كه رضاي او را بر رضاي مردم و دوستان مقدم دارم؛ اگر تمام جهان عليه من قيام كنند دست از حق و حقيقت برنميدارم. من كار به تاريخ و آنچه اتفاق ميافتد ندارم؛ من تنها بايد به وظيفه شرعي خود عمل كنم. من بعد از خدا با مردم خوب و شريف و نجيب پيمان بستهام كه واقعيات را در موقع مناسبش با آنها در ميان گذارم. تاريخ اسلام پر است از خيانت بزرگانش به اسلام؛ سعي كنند تحت تاثير دروغهاي ديكته شده كه اين روزها راديوهاي بيگانه آن را با شوق و شور و شعف پخش ميكنند نگردند. از خدا ميخواهم كه به پدر پير مردم عزيز ايران صبر و تحمل عطا فرمايد و او را بخشيده و از اين دنيا ببرد تا طعم تلخ خيانت دوستان را بيش از اين نچشد. ما همه راضي هستيم به رضايت او؛ از خود كه چيزي نداريم، هر چه هست اوست. و السلام. يكشنبه 6 / 1 / 68 روحالله الموسوي الخميني ================================== راستي! قسمت آخر نقل قول، ربطي به ايشون نداشت؛ گويي كه چندان هم بيربط نبود! ولي موضوع، مربوط به بحث ايجاد شده درمورد كشتار هولوكاستوار منافقين بود و اينكه آيا اصلاً در زمان ادعا شده، خلخالي حاكم شرع بوده يا كه خير! ================================== عليالظاهر، موجي از ترميدور دوباره داره برميخيزه! بوي بازگشت از شعارهاي انقلاب، در صحبتهاي برخي از كانديداهاي عزيز شنيده ميشه! [color=red] از نظر دوستان، آيا صحبتهاي اخير آقاي زيباكلام، ميتونه مرتبط به آغاز اين موج باشه و آيا اصولاً صحبتهاي ايشون، صرفاً اظهار نظر شخصي بوده يا اينكه بايد ادامهي ماجرا رو دنبال كنيم؟[/color] -
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
شیخ صادق خلخالی از پرآوازه ترین چهره های انقلاب اسلامی، کسی که ساخته شده بود تا مردمی را بترساند و به خشم آورد و ساخته شده بود تا روزنامه نگاران از او بنویسند، گرچه در تنهائی درگذشت اما از همان ساعت های اول پیروزی انقلاب ایران در نظر رسانه های گروهی و نمایندگان آنها بود. آیت الله خلخالی در سال 1305 در گیوی از توابع شهرستان خلخال متولد شد. وی 14 سال شاگرد آیت الله خمینی در کلاس های دروس مذهبی بود. آیت الله خلخالی اگرچه فعالیت های سیاسی خود را از سال ها پیش از پیروزی انقلاب اسلامی آغاز کرده و چند بار تبعید شده بود، اما فعالیت های او هرگز به سطحی نرسید که از او چهره ای مطرح بسازد. اولین بار که در چشم روزنامه نگاران نشست در مدرسه رفاه و روز ۲۳ بهمن بود که در کنار آیت الله خمینی، روحانی کوتاه قدی ظاهر شد با لهجه غلیظ آذری که با صدای بلند سخن می گفت و مدافع اعدام گروه کثیری از سران رژیم سابق بود و در مقابل مخالفت مهندس بازرگان، نخست وزیر دولت موقت، و معاونش ابراهیم یزدی مدام می گفت دنیا از کجا بداند انقلاب شده است. آنچه نام آیت الله خلخالی را بر سر زبان ها انداخت، انتصاب وی به عنوان حاکم شرع دادگاه های انقلاب توسط آیت الله خمینی در دومین روز پس از پیروزی انقلاب بود. این دادگاه ها که هنوز هم فعال هستند، به دستور مستقیم آیت الله خمینی تشکیل شدند و با سرعتی باورنکردنی به محاکمه و صدور احکام اعدام یا زندان های طولانی مدت برای آن گروه از دست اندرکاران حکومت پهلوی پرداختند که موفق نشده بودند تا پیش از سقوط کامل نظام پادشاهی از ایران خارج شوند. او که نتوانسته بود در اولین محاکمه سران رژیم سابق نقشی بازی کند، فردای آن روز که حکم حاکم شرع گرفت غیبت خود را جبران کرد و به سرعت قهرمان اعدام ها و حکم های انقلابی شد و قهرمان محبوب گروه ها و دسته های انقلابی چپ که در سال های بعد ترجیح دادند آن حمایت ها را فراموش کنند. آقای خلخالی در خاطرات خود که هم در قالب کتاب (در دوجلد) و هم به صورت مصاحبه و مقاله در روزنامه ها و نشریات گوناگون منتشر شده در مورد نحوه انتخابش به عنوان حاکم شرع می نویسد: خدا شاهد است که ما برای تصدی این مقام کوچکترین تلاشی نکردیم و حتی تا زمانی که به من ابلاغ شد از آن اطلاعی نداشتم. آقا (آیت الله خمینی، بنیانگذار جمهوری اسلامی) با شناختی که از روحیه انقلابی من داشتند عصر روز 24 بهمن 75 مرا به دفترشان احضار کردند و فرمودند: این حکم را به نام شما نوشته ام. حقیر پس از دیدن حکم به حضورشان عرض کردم: آقا این حکم سنگین است. فرمودند: برای شما سنگین نیست. گفتم مخالفین و وابستگان به طاغوتیان علیه من تبلیغ می کنند. آقا فرمود: من پشتیبان شما هستم و بالاخره این حکم را به کسی بدهم که به او اطمینان داشته باشم.بدین ترتیب آیت الله خلخالی، روحانی (در آن سال ها) میان سالی که کمتر کسی تا آن هنگام نام او را شنیده بود، به ناگاه به یکی از مشهورترین چهره های انقلابی تبدیل شد و در فاصله ای کوتاه و با تکنیک هایی که خود تا آخرین روزها با افتخار از آنها یاد می کرد (از جمله قطع کردن تلفن دادگاه ها برای از بین بردن امکان تماس هایی که ممکن بود از سوی افراد سرشناس جهت جلوگیری از اعدام سریع متهمان برقرار شود) صدها تن از صاحب منصبان حکومت پادشاهی را به جوخه های اعدام سپرد یا بر دار کرد.خلخالی روز 24 بهمن 1357 یعنی همان روزی که به عنوان حاکم شرع منصوب شد، نعمت الله نصیری، رییس ساواک، خسروداد، فرمانده هوانیروز، ناجی فرماندار نظامی اصفهان و رحیمی، فرماندار نظامی تهران و رییس شهربانی کل کشور در دوران حکومت پهلوی را اعدام کرد. اقدام معروف دیگر در روز هجده فروردین سال ۵۸ رخ داد که آیت الله خلخالی با سیزده مامور فدائی خود وارد زندان قصر تهران شد و تلفن های آن را قطع کرد تا از اعمال نفوذ ها جلوگیری کند و به دنبال محاکمه ای کوتاه، امیرعباس هویدا نخست وزیر مشهور حکومت محمدرضا پهلوی را اعدام کرد. شیوه عمل آقای خلخالی اعتراض های زیادی را نه فقط از جانب مخالفان و منتقدان انقلاب اسلامی بلکه از سوی اعضای دولت موقت و برخی چهره های انقلابی نزدیک به آیت الله خمینی برانگیخت. آقای خلخالی که این مخالفت ها را مانعی بر سر راه خود می دید، به آیت الله خمینی شکوه کرده و به گفته خودش اینگونه از آیت الله خمینی پاسخ شنید: "هرکس در مقابل شما ایستاد همین طور یقه اش را می گیری و کنارش می اندازی. من با اتکاء به همین حمایت های جدی کار خودم را ادامه می دادم و به آنها می گفتم امام فهمیده حکم را به چه کسی بدهد و من یک قدم از انجام وظیفه ام عقب نشینی نمی کنم." آقای خلخالی فقط به محاکمه و اعدام بازماندگان حکومت پهلوی نپرداخت و برخورد با گروه های مخالف جمهوری اسلامی مانند گروه های چپ در کردستان و برخی دیگر از نقاط ایران که از آنها به عنوان کمونیست ها و جدایی طلبان یاد می کرد نیز پرداخت و جماعتی از آنها را نیز محاکمه و اعدام یا زندانی کرد. اولین بار که پس از تاسیس حکومت اسلامی به خارج کشور رفت، آوازه حکم های وی در همه جهان پیچیده بود، در بازگشت با شادمانی پنهان نشدنی برای دیگر نمایندگان مجلس اسلامی گفت که در خیابان های رم مردمی که او را سوار بر لیموزین تشریفاتی می دیدند در حالی که با دست به گردن خود می کشیدند او را به هم نشان می دادند و می گفتند خمینی... خلخالی ... پخ پخ پخ کم تر از یک سال بعد با گسترش دامنه محاکمات وی به گروه های درگیر در کردستان و ترکمن صحرا و خوزستان حمایت ها از شیخ صادق خلخالی خاتمه یافت و در مقابل روحانیون و سران حکومت جدید که در ابتدای کار با محاکمات پرصدای خلخالی چندان موافقتی نداشتند و در بعضی مواقع به صراحت از آن انتقاد کردند، در بخش دوم از کار وی، به حمایتش برخاستند.رهبران حزب توده و به ویژه نورالدین کیانوری تا انتخابات اولین دوره ریاست جمهوری حمایت خود را از خلخالی ادامه دادند و او را در مرحله نخست کاندیدای خود شناختند تا جائی که آشکار شد رهبر انقلاب به روحانیون اجازه شرکت در انتخابات را نمی دهد، در آن زمان خلخالی خود نیز به حمایت از ابوالحسن بنی صدر پرداخت، کاری که تا آخرین روز خرداد سال شصت ادامه داشت.آخرین تصویر شیخ صادق خلخالی که به رسانه های جهانی راه یافت، بعد از شکست طرح نظامیان آمریکائی برای نجات گروگان های آن کشور بود، عکسی که خلخالی مغرور را در بیابان پشت بادام کویر در حالی نشان می داد که اجساد سوخته تفنگداران دریائی آمریکا را در گونی ریخته و با چوبی هم می زد.آیت الله خلخالی چند سال بعد (حدود سال 1360) سرپرست کمیته مبارزه با مواد مخدر شد و موجی از اعدام کسانی که در قاچاق و توزیع مواد مخدر دست داشتند به راه افتاد.آقای خلخالی نماینده مردم قم در سه دوره نخست مجلس شورای اسلامی و نماینده مردم تهران در مجلس خبرگان رهبری نیز بود و از روحانیون تندرو از گرایش چپ جمهوری اسلامی محسوب می شد. این ها آخرین مسئولیت های حکومتی آیت الله خلخالی بودند.خلخالی در پایان نقش آفرینی های انقلابی، در نمایندگی مجلس کوشید قابلیت های تازه ای از خود نشان دهد و از جمله با عضویت در دو دوره کمیسیون خارجه به مخالفت های پرصدا با دستگاه دیپلوماسی جمهوری اسلامی و دکتر ولایتی مسوول آن پرداخت.مشهورترین مخالفت خلخالی با سفر چائوشسکو دیکتاتور رومانی به تهران بود، سفری که با شورش مردم رومانی و اعدام چائوشسکو دنبال شد و آن گاه خلخالی درنطقی پشت تریبون مجلس با اشاره به مسوولان محافظه کار دولت وقت گفت مسوولان دولتی ما و محافظه کاران از جهان بی خبرند.شیخ صادق خلخالی که به اتفاق کروبی، خوئینی ها، محمد خاتمی و جمعی از روحانیون مخالف با جناح راست، از موسسان مجمع روحانیون مبارز بود، بعد از دوم خرداد به حمایت رییس جمهور اصلاح طلب وارد صحنه شد.آقای خلخالی اگرچه از نظر سیاسی به طیفی از روحانیون تعلق داشت که در سال های اخیر به عنوان اصلاح طلب شناخته می شوند اما شاید به خاطر سوابق جنجالی که داشت هرگز از سوی هم جناحی های خود مطرح نشد و روی کار آمدن اصلاح طلبان نیز به انزوای سیاسی او پایان نبخشید.با مرگ آیت الله خمینی در سال 1368 آیت الله خلخالی نیز رفته رفته آخرین ارتباط های خود با نهادهای قدرتمند در حاکمیت را از دست داد.وی پس از کناره گیری از پست های حکومتی و راه نیافتن به مجلس، به تدریس دروس مذهبی در حوزه های علوم دینی شهر قم مشغول شد و سال های آخر عمر خود را با بیماری قلبی و پارکینسون سپری کرد.ده سالی بعد از رفتن از تهران به تدوین رساله ای پرداخت تا در پایان خود عنوان مرجعیت به دست آورد اما مخالفانش در جناح راست فاش کردند که حتی این رساله رونویسی با عجله و ناشیانه ای است از رساله آیت الله خمینی. پس این آرزو هم برآورده نشد.تلاش های آخرین او برای مطرح شدن زمانی بود که لنگ لنگان خود را به نمازی رساند که در اولین لحظات آزادی از حبس خانگی پنج ساله در خانه آیت الله منتظری برپا شده بود. آمد تا وابستگی خود را به آرمان های انقلاب و چهره های نخستین ثابت کند.اکثریت نسل جوانی که هیجده سال پس از انقلاب جنبش اصلاحات را شکل دادند تصویری از خلخالی در خاطر نداشتند و وقتی او در گفتگو با صادق صبا برای برنامه فارسی بی بی سی گفت که با وجدانی راحت از حکم های اعدامی که صادر کرده است می رود تا بخوابد، دانشجویان در جلسات مختلف به پرس و جو درباره سابقه او پرداختند. "من حاکم شرع بودم و پانصد و چند نفر از جانیان و سرسپردگان رژیم شاه را اعدام کردم ... اکنون در مقابل این اعدامهائی که کردم نه پشیمانم و نه گله مند و نه دچار عذاب وجدانم. تازه معتقدم که کم کشتم! خیلی ها سزاوار اعدام بودند که به چنگم نیفتادند... خلخالی در سال ۲۰۰۳ بر اثر سرطان و بیماری قلبی و مغزی درگذشت. روزنامه شرق در فردای مرگ او نوشت: شیخ صادق خلخالی، مردی که روزی گفته بود بدترین مرگ، مرگ در رخت خواب است، روز گذشته در رخت خواب درگذشت" [color=red]منبع : سايت تبيان[/color] -
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
دوست من! منبع معتبرتر از آيتالله منتظري، راديو اسرائيل هست !! عليالظاهر شما از روند فعاليت ايشون از سال 67 تا بدين روز، آگاهي چنداني ندارين كه چنين منبع موثقي رو مبناي اظهار نظر قرار ميدين! علي ايحال، اگه رقمي كه شما ميفرمايين صحت داشته باشه، پس بايد گفت اعضاء سازمان مجاهدين، از مجموع ارتش و سپاه ما بيشتر بودن!!! اينهمه كه به قول شما چند روزه اعدام شدن! كلي كه تو درگيريهاي خيابوني و يا تصفيههاي درون سازماني مردن! كلي هم توبه كردن! كلي هم رفتن عراق! خيلياشون هم كه تو مرصاد مردن! اينهمه هم موندن!! پس ظاهراً يه ميليون نفري عضو داشته اين سازمان . در پست بعد، متن كوتاهي درمورد زندگي آقاي خلخالي ميذارم! شايد خودت متوجه بشي كجاي صحبت شما، ايراد داره. راهنمايي : به ياد بيار از كي منافقين وارد نبرد مسلحانه شدن! -
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
نخير! علي الظاهر دوستان علاقه دارن همچنان افسانههاي خود رو به اسم حقايق، به خورد ملت بدهند! جناب ساشا! عرض شد كه بحث بهتره تمام بشه. شما هم اگه نياز به ديدن شراب در دست ملت يا امثالهم رو داشتي، زحمت بكش برو سر كوچه، از DVDفروشهاي بيشمار خيابون، فيلم مورد نظرت رو بگير و بشين ببين و حالشو ببر. از اينترنت هم ميتوني تهيهاش كني! لطفاً بيشتر از اين تاپيك رو از مسير اصلياش خارج نفرما! (اولين اصل دموكراسي، رعايت قانون هست و اصولاً خط قرمز اين نظام، همين قانون و حقوق ديگران هست! شما كه مطلعي، چرا در رفتارت اين رو نشون نميدي؟! وقتي ما جنبهي دموكراسي و آزادي بيان نداريم، چرا مياندازيمش گردن اين و اون؟!) ------------------------------------ درمورد فرمايشات جوكر عزيز هم بايد عرض شود كه : به قول يه مثل قديمي، اول برادريت رو اثبات كن، بعد ادعاي ارث و ميراث كن! والا چيزايي كه شما تعريف ميكنين رو نميدونم چرا فقط ضدانقلابها و شبكههاي اپوزوسيون تعريف ميكنن!! بدبختي چيزي هم هست كه با عقل جور در نمياد!!! كاش حداقل يكي دو مدرك معتبر براي حرفاتون مياوردين!!! كاش حداقل گفتههاتون، با تاريخ زماني كمي مطابقت داشت!! بيخيال! ان شاء الله كه همون 8000 نفري كه شما ميگين درست بوده باشه و نصف جمعيت ايران هم در اول انقلاب اعدام شده باشن!!! ------------------------------------ دوستان خواهشاً هر چيزي كه از هرجا ميشنون رو تو سايت معتبري مثل ميليتاري وارد نفرماين!! بد نيست بدونين كه دو برابر شما عزيزان، خارجيهاي با محبت و صد البته با تفكر مثبت و حسن نيت كامل، خوانندهي اين سايت هستن! پس لطفاً با آمارهاي توهمي و بيپايه و اساس، غضنفر نشده و آب به آسياب دشمن نريزين!! ================== لطفاً دوستان برگردن به بحث اصلي! در غير اينصورت و براساس قوانين سايت، با متخلفين برخورد خواهد شد. -
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
درمورد فرمايشات دوستمون جوكر بايد عرض شود كه : بنده نگفتم كسي اشتباهي اعدام نشد! اتفاقاً كم هم نشد! دليلش هم مشخصه و در هر انقلابي كاملاً طبيعي هست!! برين خدا رو شكر كنين كه وقايعي كه در هر انقلابي رخ ميده (بالاخص در كشورهاي به ظاهر بافرهنگ و تمدن!)، تو ايران اتفاق نيافتاد! فقط كافيه انقلاب كبير فرانسه و روسيه رو يه مرور ساده كنين تا متوجه بشين كه آيا اين آمار، قابل قياس هست يا خير! درمورد فرمايشات ساشاي عزيز هم بايد عرض كنم كه : دوستي بود كه روزي حرف جالبي زد! گفت «آقاي دانش جعفري خودشون گفتن كه يكي از مشاورين اقتصادي رئيس جمهور، ليسانس دامپزشكي داره از دانشگاه همدان!». حالا بگذريم كه دانشجوي دامپزشكي، تا اونجايي كه يادم هست ليسانس نميگيره! ولي اين كه بگرديم و از يه جمعيت، يه نفر بكشيم بيرون و همونم بذاريم به عنوان مبناي قضاوت ...!! حالا اين هم شده قضيهي ما و شما! اما درمورد دموكراسي، خوب مسلمه كه كسي تو دنيا به پاي سطح سواد و دانش شما نميرسه. ولي موضوعي كه براي من جالبه اينه كه شمايي كه اينقدر بحث احترام به شعور همديگه و دانش در اين زمينه رو دارين، خودتون سادهترين اصول رو زير پا ميذارين! اول بهتره بفرمايين چطور واژگان دموكراسي و آزادي بيان رو همطراز با هم آوردين. دوم بفرمايين اينكه از تريبونهاي رسمي (مثل جرايد و يا حتي صدا و سيما) صحبتهايي خلاف كشور ميشه، اسمش چي ميتونه باشه؟ سوم شايد منظور شما از آزادي بيان، اين هست كه هركس، هرچيزي كه خواست بگه و كسي هم كاريش نداشته باشه!! در اينصورت، بفرمايين كه اين قانون از كجا اومده و كجا اجراء ميشه؟!* * الان نگين امريكا كه همه بهتون ميخندن! چرا كه در امريكا، بار حقوقي صحبتها، بيشتر از ايران هست و اگه كسي بره دادگاه شكايت كنه كه فلان كسك به من تهمت زده كه خوشتيپ نيستم و بره ثابت كنه كه هست، دادگاه فرد تهمت زننده رو جريمه ميكنه!! ديگه چه برسه به ادامهي كار! حالا بماند كه در روزنامههاي ما (كه اتفاقاً چهار سال هست كه داره چاپ ميشه (ا.م - ك - س - ا - و ...)، چه حرفهاي بيحساب و بدون پايهاي ميزنن!! مثال كوچكش، نقد صحبتهاي رئيس جمهور در نطق تلويزيوني در فرداي آن روز بود؛ در حالي كه به علت مسائلي، رئيس جمهور برنامه رو از قبل كنسل كرده بود !!! كاش به جاي آسمون رو به زمين بافتن و تخريب كشورتون، سعي ميكردين كمي از حقايق رو ببينين و مثل دانشجويان تازهوارد دانشگاهها كه مجذوب شعارهاي توخالي ليبرال - دموكراسي ميشن، بيخود و بيجهت حرفهاي اونها رو طوطيوار تكرار نميكردين!!! بله! از نگاه شما، نه تنها دموكراسي وجود نداره، انتخابات فرمايشيه، جوونا رو دارن اعدام ميكنن، نخبگان همه در زندانها به سر ميبرن، مطبوعات بيجهت و بيگناه تعطيل ميشن، شلاقها بر بدن مردم فرود مياد، پليس تو شهر هست كه جلوي كوچكترين اعتراضات رو بگيره، كمترين حرف تو اينترنت با دستگيري و غيب شدن فرد همراه ميشه و بسياري موارد ديگه! با اين طرز تفكر، خوب مشخص هست كه اعتقاد دارين دموكراسي در ايران، بيشتر شبيه شوخي است! پس بنده هم پاسخي براي فرمايشات شما ندارم و لزومي هم نميبينم كه تلاش كنم طرز تفكرتون رو عوض كنم؛ چرا كه اگه تو اين چندين ساله (ميدونم كه سنتون كم نيست)، اگه واقعاً حس حقيقتيابيتون اين رو بهتون القاء ميكرد كه سواي شعارها، كمي هم به محتوا بپردازين، تغييراتي در حداقل طرز نگارشتون (كليگويي و سياهنمايي) پديد مياومد و اين رو ميفهميدين كه هيچ نظامي، 100% پاك و عالي و بينقص نيست؛ ولي اين دليل نميشه كه به دروغ و با صحبتهاي احساسي و بدون پشتوانه الكي بكوبيمش!! يادمون نره كه جمهوريت در ايران، پس از هزاران سال پادشاهي و تنها 30 سال هست كه پديد اومده!! حتي اگه ساير كشورهاي جهان، دموكراسي واقعي رو اجرا ميكردن، باز هم انتظار نميرفت كه كشوري به اين زودي، دموكراسي رو 100% اجرا كنه؛ چه برسه به اينكه دموكراسي حقيقي، فقط در كتابها هست و لاغير!!! ----------------------------------------- لزومي به ادامهي بحث نميبينم! چون ادامهاش، تخطي از قوانين سايت هست. حرفها زده شد و دوستان خودشون عقل و شعور دارن و ميتونن حق از باطل رو تشخيص بدن! ولي اگه احساس كردين كه بايد پاسخ بنده رو بفرمايين، حتماً در pm اين كار رو انجام بدين. موفق و مؤيد باشيد. ============================ پ.ن : دوستان خواهشاً اين تيكهي راننده تاكسي رو اينقدر بزرگ نفرمايين! اينم شد قضيهي مهران مديري كه درمورد هرچيز كه ميسازه، اون صنف بهش گير ميده!! منظور، از رانندگان تاكسي، عامه مردم هستن كه بياطلاع از هر چيز و كارشناسوار در تمامي زمينهها، اظهار فضل ميكنن! حالا ميخواد بازنشستهي سازمانهاي دولتي يا خصوصي باشه، يا بقال، نجار، قصاب، پمپ بنزيني، نصاب ماهواره، كارشناس امور طيور و دام، دانشجو، معلم و يا حتي استاد تمام دانشگاه!!! به قول شيخ اجل؛ سعدي شيرازي : بيكماليهاي انسان از سخن پيدا شود .............................. پستهي بيمغز چون لب وا كند رسوا شود -
نقدي بر صحبتهاي صادق زيباكلام در ميزگرد شبكه خبر
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
[quote]آقاي [color=#FF0000]م[/color][color=#FF0000]ص[/color][color=#FF0000]ط[/color][color=#FF0000]ف[/color][color=#FF0000]ي[/color] كه جايي حرف از آزادي زدي!!!!!! همين عكس آقاي چگوآرا را كه انتخاب كردي !)