mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. جالبه كه شما دارين بر ضد كشورتون و به طرفداري كه از دشمن كشورتون بحث مي‌كنين! اين حقيقتاً براي انساني چون شما عاليه كه براي توجيه عدم وجود دموكراسي در كشور مورد علاقه‌ات، مياي و كشور خودت رو مي‌كوبي!! اين، حقيقتاً نشان از بينش والاي شما داره. خوب ديگه. هر كسي، يك كشور حقيقي داره و مسلماً نسبت به كشورش هم تعصب داره و در برابر گزافه‌گويي ديوسيرتاني چون من، بايد هم از كشور عزيزش دفاع كنه و اجازه نده كه نام و نشاني بهشت روي زمين و منشاء جوشان دموكراسي جهاني، لكه‌دار شه! اما بهتره وقتي كه حتي از شرح وظايف مقام رهبري در كشور كمترين اطلاعاتي ندارين، بي‌خود هم درمورد انتخابش اظهار نظر نفرمايين. يا اينكه حداقل وردارين قانون اساسي كشور رو مطالعه بفرمايين! بگذريم. ان شاء الله كه كبوتران صلح و پيام‌آوران دوستي و مهرباني و پيامبران اسلام آور امريكايي، در مأموريت الهي خويش موفقيت حاصل بفرماين و امام زمان هم پس از اقامه‌ي نماز در مكه، با اولين هواپيما، يا با Air force One و در كنار جرج بوش و يا هر يك از نايبين بر حق آن حضرت نشسته و بر تخت امامت دموكرات‌ترين كشور جهان نشسته و از اون‌جا، دموكراسي رو به كشور ديكتاتور مآبي چون ايران كه كثيف‌ترين و پليدترين حكومت‌هاي جهان رو داره و مردم نفهمش الكي ورمي‌دارن كساني كه تو احزاب نيستن رو هم انتخاب مي‌كنن رو به راه راست هدايت كنه و زمينه‌ساز عدل جهاني باشه. به اميد برتري قوم برتر و ملت برگزيده‌ي امريكا و پيروزي سربازان مجاهد و تك‌سواران آسماني ايالات متحده.
  2. دوستان. دموكراسي، به معني حكومت مردم بر مردم، واژه‌ي خوبي هست و اتفاقاً اين حق مردم هست كه در حكومت دخالت داشته باشن. ولي اين واژه، مظلوم‌ترين واژه‌اي هست كه تو جهان استعمال مي‌شه. مناديان دموكراسي كه ادعاي صدور اون به جهان رو دارن، هيچ‌وقت اين رو رعايت نكردن. همين امريكايي كه برخي دوستان ازش به عنوان مهد دموكراسي و خاستگاه امام زمان (عج) ياد مي‌كنن و با اسلام حقيقي يكي‌اش مي‌دونن رو نگاه كنين. مردم در امريكا، حق انتخاب رئيس جمهور رو ندارن!! مردم از بين حسن كچل يا كچل حسن بايد يكي رو انتخاب كنن؛ اون هم نه مستقيم!! تو كشور امريكا، اگه عضو دموكرات‌ها يا جمهوري‌خواهان نباشي و البته عضو برجسته‌شون، امكان نداره حتي به سنا يا مجلس نمايندگان راه پيدا كني؛ چه برسه به رياست جمهوري. ولي در كشور ما، ديدين كه چه كساني، چقدر راحت و بدون حتي اتصال به حزب و يا جناحي، به مجلس، كابينه‌ي رياست جمهوري و حتي مقام رياست جمهوري مي‌رسن!! ولي دوستاني كه عشق به دموكراسي از نوع آمريكايي دارن و حتي تفاوت Freedom و Liberty رو هم نمي‌دونن و تنها كوركورانه از اون دفاع مي‌كنن، اين نوع دموكراسي (دموكراسي ايراني) رو يه ديكتاتوري مي‌دونن (چون حزب يا شخص متبوع و مورد علاقه‌شون، رأي و توفيق چنداني بدست نياورده) و انتخابات رو فرمايشي و ديكتاتوري قلمداد مي‌كنن؛ ولي انتخاباتي كه مردم حتي حق انتخابي غير از يك منوي دو غذايي رو ندارن (تازه اون هم غيرمستقيم) رو يك دموكراسي به حق!!! ما مشكلي با حكومت مردم بر مردم نداريم. جمهوري اسلامي هم دقيقاً بر همين اساس هست. به همين خاطرم هست كه يه شهردار يا يك وزير فرهنگ سابق، به راحتي و با اقبال عمومي مي‌تونه يه رئيس جمهور بشه يا بسياري ديگه از وزراء و وكلاء مجلس. مشكل ما، سوء استفاده از واژه‌ي دموكراسي هست! دموكراسي كه تنها معني حقيقي اون براي كشورهايي مثل امريكا، رأي آوردن شخص مورد نظر خودشون هست. كما اينكه وقتي مردم عراق، از طريق رأي دادن به مجلس، كسي مثل جعفري رو انتخاب كردن، امريكايي‌ها اونقدر فشار آوردن كه عوضش كنن! همون فشارهايي كه كما بيش روي نوري مالكي هم هست. ولي حمايت بي‌حد و حصرشون رو نسبت به نخست وزير موقت و منتخب خودشون، در حالي كه بسياري كابينه‌ي وي رو بعثي مي‌دنستن و بسياري مشكلات وجود داشت رو همه شاهد بوديم!!! و اين، تنها يك نمونه از صدها نمونه‌ي دموكراسي، از نوع امريكايي هست!
  3. گلوله‌اي كه در وسط سر شليك شده!!! هيتلر، كارهاي احمقانه كم نكرد! ولي خودكشي بدين طريق، نه غير ممكن، ولي خيلي احمقانه هست و تقريباً هيچ‌كس اينطوري خودكشي نمي‌كنه!! يه طورايي مشخص هست كه قضيه‌ي خودكشي، يه پايان خوش براي اسطوره‌سازي نازي‌ها از هيلتر بوده!!
  4. متأسفانه حرف‌هاي جناب ژنرال اونقدر غلط و پر ايراد هست كه نمي‌شه حتي درمورد ايشون نظري داد. صرفاً فكر كنم علاقه‌ي بيش از حد ايشون به ايالات متحده، يا چشم ايشون رو بسته و يا اينكه متوجه فرمايشات خود نيستن! از صحبت‌هاي ايشون، ذكر همين جمله كافيست : و جالب اينجاست كه در دانشگاهي كه ايشون درس مي‌خونن و تمامي دانشجويان ايران زمين و جهان زمين و منظومه‌ي شمسي زمين با نظرات پربار ايشون موافقن، به ايشون ياد ندادن كه ليبراليسم، نشأت گرفته از اومانيسم (انسان مداري) هست! حالا چطور از اومانيسم به اسلام حقيقي مي‌رسيم، چيزي هست كه در ذهن ديكتاتور پذير ما انسان‌هاي جاهل و ابله نمي‌گنجه و تنها كساني به درك حقيقي‌اش مي‌رسن كه با دموكراسي كامل و بدون نقص امريكا رو با تمام وجود احساس و درك كرده‌ان!
  5. mostafa_by

    اگر من آمریکایی بودم!

    آقا پرويز عزيز. منظور احمد آقا شما نبودين. در پست ايشون، اين جمله آورده شده : «اما به خاطر برخی اختلافات سیاسی یا سوابق بد سیاسی - قضایی مجبور به ترک ایران شدن ( البته نه همه )». ملاحظه مي‌فرمايين؟ منظور ايشون، به هيچ‌وجه به تمامي خارجي‌هاي عزيز نبود. ممكنه شما با نوع حكومت مشكل داشته باشين، يا با گردانندگان كشور، يا مشكل قضايي داشته باشين، يا موقعيت تجاري در خارج داشته باشين، يا به دلايل فرهنگي در اونجا ساكن باشين، يا به دليل موقعيت علمي موجود در خارج از كشور حضور داشته باشين يا دهها دليل ديگه. اين، انتخاب خود افراد هست و مسلماً‌ اين احترام؛ حتي اگه عدم پذيرش حكومت باشه، كاملاً محترم هست. مسلماً تمامي اين عزيزان، چه داخل و چه خارج، ايرانين و دشمن، كسي هست كه حاضره براي منافع خودش، خاك ايران عزيز پايمال و لگدكوب اجانب بشه و هموطنانش به خاك و خون كشيده بشن (مثل برخي از اين اپوزوسيون‌هاي امريكايي كه در تلويزيون‌هاي خود، ارتش امريكا و رئيس جمهور اين كشور رو تشويق حمله به كشور عزيزمون مي‌كنن). مسائل سياسي، در تمامي كشورها دردسرهايي رو به همراه داشته و همواره باعث ايجاد موافقين و مخالفيني شده. ولي امري كه مهم هست اينه كه سواي مسائل سياسي، انگيزه، پيشرفت كشور عزيزمون باشه. مسلماً شخص بزرگواري چون شما آقا پرويز، همچون ساير ايرانيان عزيز، به فكر كشور عزيزمون هستين و حتي اگه انتقادي مي‌كنين، صد در صد از روي دلسوزي هست؛ همچو پدري كه انتقاد و ايراداتش براي فرزند، نعمته؛ حتي اگه فرزند، به دليل ناآگاهي و يا درك نكردن، اين دلسوزي رو به حساب دشمني و عداوت بذاره!
  6. كركس جان. بهتره به جاي رقصيدن، كمي ادبيات فارسي‌ات رو قوي كني. البته كنايه و استعاره و تشبيه و ساير آرايه‌هاي ادبي، در تمام ادبيات‌هاي جهان؛ حتي انگليسي هم وجود داره. بنده موندم كه شما چطور هنوز با اين‌ها آشنايي پيدا نكردين. چون كسي كه فقط ادبيات دبستانش رو پاس كرده باشه، با اين مسائل كاملاً آشناست. علي‌الظاهر همه چيز رو بايد صاف و پوست كنده و بدون هيچگونه آرايه‌اي بكار ببرن. مثلاً‌ اگه بگن «چقدر هوا يخه» لابد جواب مي‌دين : «مگه هوا آبه كه يخ باشه؟ هوا از اكسيژن و كلي گاز ديگه تشكيل شده كه هيچكدوم آب نيستن. من موندم پس براي چي مي‌گين هوا يخه؟!». دوست من. يا شما خودتون رو زدين به كوچه‌ي علي چپ، يا ما رو دراز گوش فرض كردين، يا نصفه شبي شوخي‌تون گرفته و يا اينكه ...!!!! سعي كنين اگه موضوعي رو متوجه نمي‌شين، اينقدر بچه‌گونه درموردش نظر ندين. ممنون.
  7. دوست من. علي‌الظاهر شما سخنراني‌هاي پرزيدنت بوش رو زياد گوش مي‌دين كه اينطوري در خواب و خيال به سر مي‌برين :mrgreen: icon_cheesygrin !! امريكا و دموكراسي؟!! واقعاً امريكا داره دموكراسي تو جهان مياره؟ واقعاً به خاطر دموكراسي و صلح كشته مي‌ده؟ icon_biggrin icon_frown خيلي خوبه كه حداقل يك نفر تو ايران، حرف جرج بوش رو باور كرد. خودش حسابي پيشرفت محسوب مي‌شه.
  8. اي خدا!!!!!!!!!!!!!!!! كركس جان. به خدا شما ايراني نيستي! به خدا شما فارسي بلد نيستي! اگه غير اين بود، معني واژه‌ها رو خيلي راحت‌تر از اينا مي‌دونستي!! بابا به خدا الان يه احمق تو كشور هم مي‌دونه معني شعار «اسرائيل بايد از صحنه‌ي روزگار محو شود» چيه!!! من موندم وقتي هموطن‌هايي مثل شما اينطوري حرف مي‌زنين، ديگه نبايدم از اين امريكايي‌ها و اروپايي‌هاي ابله انتظار داشت كه معني اين رو بدونن!!! بابا يكم به كار بندازين اون ...!!
  9. mostafa_by

    اگر من آمریکایی بودم!

    دوستان! لطفاً ادب رو رعايت بفرماين! اينطوري پيش برين ديگه كار به جاهاي باريك مي‌كشه! لطفاً در حد و حدودات نظامي صحبت بفرمايين و از بازگويي آرزوهاي شخصي، پرهيز بفرمايين!!! --------------------------------- به به آقا پرويز. شما كجا؟ اينجا كجا؟ به قول معروف هاردان بوردان؟ خيلي وقت بود كه نديده بودمتون. اميدوارم هرجا هستين شاد و خوش و خرم باشين. عيدتون هم مبارك.
  10. اين تاپيك، به اجازه‌ي مديريت سايت و به منظور بررسي دقيق‌تر اين ناو قرار داده شده. قبل از اين هم جناب كركس جستجو كردن و مطلب مورد نظر رو پيدا نكردن. پس كار ايشون، از نظر مديريت بلا اشكال هست.
  11. بله. حرف شما رو قبول دارم. خيلي خوب هم هست كه آدم اخبار رو از منابع مختلف بشنوه و خودش تصميم بگيره كه كدوم درسته و كدوم غلط؛ نه اينكه بگن همين درسته و باقي غلط!!! منتها عرض من اين هست كه برخي شبكه‌ها، سعي مي‌كنن اوضاع رو اونطوري كه دوست دارن به خورد جهانيان بدن! البته همه اينطوري هستن (مثل همين اخبار خودمون)، ولي بعضي‌ها حقيقتاً مغرضانه و يكطرفه اخبار رو بيان مي‌كنن. مثلاً هركس فاكس نيوز رو گوش مي‌كنه، فكر مي‌كنه همين الانه كه امريكا به ايران حمله كنه!! ممنون از تغييراتي كه اعمال كردين. ديگه بدون مشكل شد.
  12. دوست من. شخصي كه شما فرمودين، بنيامين نتانياهو، نخست وزير اسبق اسرائيل (قبل از ايهود باراك (وزير جنگ فعلي اسرائيل) و آريل شارون) هست نه آريل شارون. شارون تو كفر ملال بدنيا اومد و پدرش هم لهستاني‌الاصل بود.
  13. آريل شارون كه بود؟! «آريل ساموئل موردخاي شرايبر» معروف به «آريل شارون» در سال 1928 در روستاي (کفر ملال) به دنيا آمد. وي به مانند اکثر رهبران صهيونيستي از يهوديان لهستاني‌الاصل است؛ پدرش «ساموئل موردخاي شرايبر» از لهستان به قفقاز مهاجرت کرد و در آنجا پس از مدتي کشاورزي، راهي فلسطين شد و در روستاي (کفر ملال) ساکن شد. به گفته خود آريل شارون، پدرش که از يهوديان ضدعرب معروف بود، اعتقاد داشت جوانان يهودي روزي بايد تمامي سرزمين فلسطين را از اعراب پس بگيرند و در مزارع آن مشغول کشاورزي شوند. همچنين در سال 1933 در پنجمين سال تولدش، پدرش به عنوان هديه تولد، به او يک تفنگ شکاري هديه مي‌دهد تا ياد بگيرد که به وسيله آن، زمين‌هاي کشاورزي‌شان را از دست اعراب حفظ کند! پدر آريل، علاقمند بود فرزندش در رشته کشاورزي تحصيل کند، به همين منظور او را در کودکي براي کار کردن به مزارع موشاف (نوعي مزارع اشتراكي) مي برد. اما آريل پس از رسيدن به جواني ترجيح داد به جاي کشاورزي در رشته تاريخ و حقوق تحصيل کند. آريل شارون از کودکي تمايل شديدي به مسائل نظامي داشت؛ به همين دليل در سال 1942 و زماني که فقط 14 سال داشت به گروه‌هاي (هاناگا) پيوست. گروه‌هاي «هاناگا» در آن زمان، اقدامات وحشيانه‌اي را براي فرار فلسطينيان از خانه‌ها و زمين‌هايشان طراحي و اجرا مي‌کردند و به قتل مخالفان مي‌پرداختند. اين گروه‌ها پس از تأسيس دولت، اولين هسته‌هاي اسرائيل را تشکيل دادند. آريل شارون در سال 1947 عضو پليس شهرك هاي يهودي شد. وي سپس در بيست سالگي در جنگ 1948 شرکت کرد و سمت فرماندهي پياده نظام در بخش اسکندريه را برعهده داشت، وي دراين جنگ از ناحيه شکم مجروح شد. در اکتبر 1948، در کشتار فلسطينيان در «اللد»، که به فرماندهي مستقيم «موشه دايان» صورت گرفت، شارون 426 فلسطيني را در مسجدي به نام «دهمش» جمع کرد و پس از مسدود کردن درب، مسجد را منفجر کرد و کساني را که زنده ماندند تا دو روز بدون آب و غذا زنداني کرد که پس از اصرار مسئولان صليب سرخ براي رساندن آذوقه به زندانيان، شارون به سربازانش دستور داد تا به جاي آب به زندانيان «ادرار» بدهند. شارون قصاوت را تا به آنجا ادامه داد که دستور داد تا زنان فلسطيني را عريان به يک محله يهودي‌نشين برده و پس از رها کردن آنها، به سربازان دستور داد آنها را به گلوله ببندند و اجساد آنها را مدت‌ها در خيايان‌ها رها کرد. وي سپس دستور داد تا مردان را نيز زنده زنده زير زرهپوشان بيندازند و به قتل برسانند. در آغاز سال 1949 فرماندهي يك گروهان پياده را بر عهده گرفت، اما در سال 1951 افسر فرماندهي گردان اطلاعات مركزي شد. در سال 1952 وي از فرمانده ستاد ارتش خواست تا به او اجازه دهد که از زندانيان محکوم به مرگ، يک گردان نظامي تشکيل دهد. اين مسئله به دليل ناآشنايي اين افراد با فنون نظامي تا حدودي براي رئيس ستاد غير مترقبه بود اما با اصرار شارون پذيرفت. شارون نام اين گردان را 101 ناميد که در اولين عمليات خود به روستاي مرزي «القبيه» حمله کرد و کشتار گسترده اي را به راه انداخت که به کشته شدن 69 فلسطيني و ويراني 41 منزل منجر شد. شارون در همان سال 1952 در دانشگاه عبري قدس تحصيلات خود را دو موضوع تاريخ و خاورميانه آغاز کرد و سپس براي تکميل تحصيلاتش به دانشکده حقوق دانشگاه تل آويو رفت. آريل شارون در جنگ سال 1954، گردان 101 را با گرداني بنام چتربازها ادغام کرد و گردان جديدي تشکيل داد و فعاليت هاي تروريستي را هم عليه فلسطينيان و هم عليه كشورهاي عربي ادامه داد. او در سال 1956 سمت فرماندهي تيپ زرهي ارتش را برعهده گرفت و توانست گذرگاه «المتيله» را به اشغال خود در آورد. شارون در اکتبر 1956، طي محاصره غزه در خان يونس، 250 فلسطيني را قتل عام کرد. وي در ادامه اين محاصره دستور داد 750 نفر را در رفح به گلوله ببندند. شارون تا سال 1964 در سمت فرماندهي تيپ ابقاء شد، اما دراين مدت اختلافات زيادي با روساي خود در آن موقع از آن جمله «موشه دايان» كه رياست ستاد ارتش را به عهده داشت، پيدا كرد. تمام اين اختلافات بخاطر اشغال «المتيله» بود كه ظاهراً هيچ سودي براي اسرائيل نداشته و موجب شده بود كه ضررهاي زيادي را هم از بابت اين اشغال متحمل گردد. سرانجام در سال 1964 شارون تصميم گرفت براي ادامه تحصيل به فرانسه برود تا در رشته علوم سياسي تحصيل كند. آريل شارون، پس از بازگشت از فرانسه از سال 1965 تا 1969 فرماندهي ارتش شمال را بعهده گرفت و پس از گذراندن يک دوره آموزشي در انگليس و ارتقاي به درجه سرلشگري، از سال 1969 تا 1973 فرماندهي ارتش جنوب را عهده‌دار شد. در سال 1972، شارون با اعلام مخالفت با تقسيم شهر رفح ميان مصري‌ها و فلسطيني ها، 7000 مصري را از رفح آوراره کرد و مخالفان را اعدام کرد. در جنگ سال 1973 با وجود شکست ارتش اسرائيل در جنگ با اعراب، به دنبال اقدامات متهورانه وي، سربازان اسرائيلي به او لقب (پادشاه اسرائيل) دادند. پس از همين جنگ بود که وي درپي بحران هاي بعد از جنگ که به (جنگ ژنرال‌ها) در اسرائيل معروف شد، از ارتش استعفا داد و وارد صحنه سياست شد. شارون در اولين انتخابات پارلماني از سوي حزب تندرو (ليکود) توانست عضويت کنيست را به دست بياورد. در سال 1975 اسحاق رابين نخست وزير وقت اسرائيل وي را به عنوان مشاور نظامي خود انتخاب کرد. در انتخابات سال 1977، شارون به دليل محبوبيت زيادي كه در اثر كشتار فسطينيان نزد صهيونيست‌ها داشت، در راس فهرست نامزدهاي مستقل، به كنيست راه پيدا كرد. مناخيم بگين در اين دوره او را به سمت وزير كشاورزي و شهرك سازي منصوب كرد. زمان تصدي وزارت كشاورزي او با اشغال بيشتر زمين هاي فلسطينيان و سرقت آب هاي آنان هم زمان شد و وي توانست كشاورزي اسرائيل را با پشتيباني آمريكا متحول سازد و شهرك‌سازي در اين زمين‌هاي اشغالي شتاب بيشتري گرفت. پس از آنكه ارتش رژيم صهيونيستي در اردن، به اردوگاه‌هاي فلسطيني يورش برد و سپتامبر سياه را در تاريخ فلسطين رقم زد، نيروهاي مقاومت فلسطين به لبنان رفتند و در جنوب لبنان مستقر شدند. پس از تصويب يك حمله همه جانبه به جنوب لبنان توسط رژيم صهونيستي، آريل شارون در سال 1981 به سمت وزارت جنگ برگزيده شد. در سال 1982 ارتش اين رژيم با تجهيزات و سلاح هاي اهدايي آمريكا، انگليس و فرانسه و پشتيباني سياسي، تبليغي و اطلاعاتي ويژه آمريكا، به بيروت حمله کرد و دومين پايتخت عربي بعد از قدس را به اشغال درآورد. در همين سال بود که آريل شارون در 18 سپتامبر ، کشتار خونين صبرا و شتيلا را به پرونده جنايات خود افزود و تنها طي 36 ساعت 3500 فلسطيني را به شهادت رساند و مسئوليت اين کشتار متوجه او شد؛ در اين راستا دولت اسرائيل براي آرام کردن اوضاع، او را از کار برکنار کرد اما لقب قصاب صبرا و شتيلا هيچگاه جنايات وي را از اذهان فلسطينيان پاک نکرد. در پي مخالفت‌هاي شديد وي با برکناريش، بگين تا سال 1984، او را به سمت مشاور خود منصوب کرد. در همين سال وي به عنوان وزير صنايع و تجارت انتخاب شد و تا مارس 1990 در اين پست ماند. بعد از انتخابات 1996 و نخست وزيري نتانياهو، او وزارت شهرک سازي و اسکان را به شارون محول کرد. در زمان تصدي شارون تعداد شهرک هاي صهيونيست نشين به 144 شهرک رسيد. نتانياهو در اصلاح کابينه خود در سال 1998، قبل از ايهود باراک او را براي وزارت خارجه برگزيد. آريل شارون در سپتامبر 1999، به دنبال کناره گيري نتانياهو از رهبري حزب ليکود، رهبري اين حزب تندرو را برعهده گرفت. او سپس در سپتامبر سال 2000، با حضور خود در مسجد الا قصي موجب خشم مسلمانان و درگيري هاي خونين ميان فلسطينيان و نظاميان رژيم صهيونيستي و در نتيجه شروع انتفاضه الاقصي شد. وي در دسامبر 2000، به عنوان نامزد حزب ليکود براي تصدي نخست وزيري معرفي شد و قول داد در صورت انتخاب، كار فلسطينيان را در 100 روز تمام كند و موقعيت رژيم اسرائيل را در منطقه تثبيت كند. شارون سرانجام در ششم فوريه 2001 توانست به بالاترين مقام در رژيم صهيونيستي يعني سمت نخست وزيري دست يابد. اين مسأله براي او مجالي بوجود آورد تا به كشتار و قلع و قمع فلسطينيان با شدت تمام ادامه دهد. شارون در زمان تصدي نخست وزيري که مقارن با آغاز قرن بيست و يکم نيز بود با چالش هاي اساسي سياسي، اقتصادي و امنيتي مواجه بود که مهمترين آن عبارت بود از: ـ حوزه سياسي: ناتواني در خاموش ساختن قيام مردم فلسطين، از بين رفتن كامل زمينه هاي صلح و بحران هاي داخلي در درون اسرائيل. ـ حوزه اقتصادي: بالاترين نرخ تورم، افزايش هزينه مقوله امنيت، افزايش بيكاري، كاهش سرمايه گذاري خارجي، كاهش توليدات داخلي، كاهش صنعت جهانگردي. ـ حوزه امنيتي: عدم سركوب و خاموش ساختن انتفاضه الا قصي، فراخواني نيروهاي احتياط، افزايش موج عمليات استشهادي. شارون از سال 2001، با تشکيل (جوخه هاي ترور) از بين محکومين به اعدام و نظاميان زنداني، (همانند گردان 101 در دهه 50 ميلادي)، آشکارا به ترور رهبران ارشد فلسطين بپردازد و طي آن «شيخ احمد ياسين»، «رنتيسي» و بسياري ديگر از رهبران مقاومت فلسطين را به شهادت رساند. شارون در اين زمان کوشيد تا با اجراي پروسه ديوار حائل، به عمليات‌هاي استشهادي در فلسطين خاتمه دهد، اما موفقيتي به دست نياورد. وي تا سال 2005، نه تنها نتوانست انتفاضه را خاموش كند و امنيت را براي جامعه خود به ارمغان بياورد بلکه در نهايت مجبور شد به رغم ايدئولوژي حزب متبوعش مبني بر اسرائيل بزرگ از بخشي از خاک فلسطين (نوار غزه) عقب نشيني کند. در اکتبر سال 2005 و درپي اعتراضات شديد به شارون براي خروج از غزه و بروز اختلاف در کابينه وي و انحلال کنيست، شارون از حزب ليکود کناره گيري کرد. وي در اولين اظهاراتش پس از کناره‌گيري از حزب ليکود، اعلام کرد، حزب جديدش موسوم به «مسئوليت ملي» در جهت ترسيم مرزهاي دائمي بين اسرائيل و فلسطينيان تلاش خواهد کرد و ديگر طرحي براي عقب‌نشيني يکجانبه از سرزمين‌هاي اشغالي ندارد. آريل شارون، در بخشي ازکتاب خاطراتش با نام «جنگجو»، ضمن ابراز تأسف از کشته شدن فرزند دوازده ساله‌اش براثر بازي با اسلحه کمري شارون که باعث شد وي مدتي از عرصه فعاليت‌هايش دور شود، سياست اسرائيل را چنين ابراز مي‌کند: «سياست اسرائيل مانند نرخ ارز در حال نوسان است، گاهي بالا مي رود و گاهي پايين مي‌آيد». شارون در ادامه در پاسخ به سؤالي که به نظر وي در آينده، اسرائيل بالا مي رود يا پايين، مي‌گويد: «احساس مي‌کنم که صلاح‌الدين جديدي براي اعراب خواهد آمد و اين اسرائيل است که بايد چنين روزي را در نظر داشته باشد!».
  14. والا خبري كه ازش نيست. ولي اگه به اين صهيونيست‌هاي سگ جون باشه، فكر كنم دوباره زنده شده :mrgreen: !!! شارون، يكي از مغزهاي متفكر اسرائيل بوده. يكي از جالب‌ترين و بي‌رحمانه‌ترين طرح‌هاي شارون، ساخت يك گردان از محكومين به مرگ بود به نام‌ «گردان 101». مسلماً خودتون مي‌تونين حدس بزنين وظيفه‌ي اين گردان چي بود ديگه!!! در پست بعد، به نقل از سايت بازتاب، مطلبي از آقاي مهدي عليخاني درمورد اين موجود خونخوار، ولي باهوش مي‌ذارم.
  15. ممنون از ارسال خبر. فقط يه سوال مي‌مونه و اون اينكه چرا شما همش از راديو فردا خبر ميارين؟ بهتره منبع خبر يا خبرگزاري، حداقل اسماً يه خبرگزاري بي‌طرف باشه. ضمناً تو اين سايت، معمولاً منبع رو در پايان ذكر مي‌كنن و تيتر تاپيك رو هم متناسب با خبر مي‌نويسن. پس لطفاً حداقل تيتر رو تصحيح بفرمايين.
  16. اسم اين جنگ رو بايد گذاشت : «مزد ترس»! جنگ رمضان، بهترين جنگ‌ اعراب عليه اسرائيل بود. تنها اگه سردمداران عرب؛ چه مصري، چه سوري، چه عراقي و چه خائنان سعودي و هاشمي‌ (اردن)، فقط كمي شجاعت پيرزني چون گلدا ماير، يا ساير فرماندهان وحشي، اما دلاور اسرائيلي رو داشتن، امروز كشوري به نام اسرائيل وجود نداشت!!! امري كه در جنگ‌هاي سريع (نبردهاي برق‌آسا) بسيار اهميت داره، مسئله‌ي زمان هست. اگه هيتلر تو روسيه زمين‌گير شد، تنها به دليل اتلاف وقت بود. چون به روس‌ها زمان داده بود. اگه اسرائيل در جنگ 6 روزه پيروز شد، چون حتي ثانيه‌اي از جنگ رو هم از دست نداده بود!!! ژنرال شاذلي، بسيار خوب مي‌دانست كه تك تك لحظات از دست رفته‌ي اين جنگ، چقدر حياتي هست؛ لحظاتي كه رهبران ترسوي مصري، از ترس مرگ، خودكشي مي‌كردن و به خيال اينكه دور مي‌خورن، با ايستادن و اجازه دادن به ارتش اسرائيل براي تجهيز و ترميم، نابودي بخش عظيمي از ارتششون رو سبب شدن!! در اين جنگ، اسرائيل بايد شكست مي‌خورد. ولي شجاعت اسرائيلي‌ها از يك سو و بزدلي طرف‌هاي درگير از سوي ديگر، به همراه حمايت بي چون و چراي مالي و تجهيزاتي ايالات متحده، نتيجه‌ي عكس رو رقم زد! ----------------------------------------------------- ممنون بابت ارسال مطلب.
  17. دوست من. شهيد در راه خدا گام برمي‌داره. هدفش مقدسه. اينكه هركسي، هرجايي كشته بشه كه شهيد محسوب نمي‌شه! اين بنده‌هاي خدا، سر چي كشته شدن؟ سر نبرد با دشمن فرضي؟!!! بله. اگه متجاوزي بود و ما براي دفاع از كشور عزيزمون مي‌جنگيديم، مسلماً شهيد بودن. همون‌طور كه شهداي مسيحي، يهودي و زرتشتي هم در جنگ تحميلي داشتيم. ولي دوست من. اين، كجاي دفاع از كيان ملي است؟ اگه دلاورمردانه مي‌جنگيديم، اگه سواي بازي‌هاي كثيف سياسي و امتيازدهي‌هاي خائنانه، صرفاً براي آزادسازي خاك كشورمون گام برمي‌داشتيم، حرف شما صحيح بود. ولي ...! در هر صورت، شهيد و شاهد، جايگاه مشخصي نزد خداوند متعال دارن و به گفته‌ي من و شما و تلويزيون و مجري و شخصيت‌ها، مرده‌اي شهيد و شهيدي مرده محسوب نمي‌شه.
  18. مسلماً اين، يه عمليات نظامي نبوده! بيشتر شبيه يه سيرك بوده تا عمليات نظامي. قضيه كشته‌ها (شهدا!!!!! ديگه هركسي بميره شهيد مي‌شه؟!!!)ي اين جنگ هم احتمالاً‌ مثل همون قضيه‌ي كشته شدن تو مانور و اسير شدن :mrgreen: !! هست. ايران، حتي جرأت اين رو نداشت كه بصورت غيرمستقيم با امريكا يا انگليس دربيافته! ساده‌ترين مثال اون هم سر قضيه‌ي ملي شدن صنعت نفت بود كه تنها يك شركت نفتي (يكي از هفت خواهران نفتي جهان - يعني BP) انگليسي، چون سر اين قضيه (غارت منابع ايران) متضرر شده بود، از ايران شكايت كرد و اگه تلاش‌هاي مرحوم مصدق نبود، همه چيز قبل از كودتاي 28 مرداد، به خوبي و خوشي به پايان رسيده بود!!!! چرا كه اولين كسي كه قول درست شدن منافع BP رو داده بود، شخص اعلي حضرت، محمدرضاي كبير فقيد سعيد شفيق بود icon_cheesygrin icon_biggrin !!!! ولي دوستان بهتره درمورد مطالبي كه از آقا رضا و يا دوستاني مثل ايشون استفاده مي‌كنن، كمي به ادبيات خاص ايشون دقت بفرماين. چرا كه از نظر ايشون، تمامي شاهان پهلوي، فقيد و كبير بودن و فقط رژيم فعلي هست كه مشكل داره icon_frown . البته خود آقا امير هم گفتن كه حواسشون نبوده. پس جاي بحث چنداني باقي نمي‌مونه. و در آخر، بايد بگم كه رضا شاه، شايد تو قلدري عرضه داشت (تا دلتون هم بخواد داشت!!)، ولي عرضه‌ي پادشاهي نداشت. اگه سر اردشير ريپورتر (پدر سر شاپور ريپورتر) و طرح و استراتژي وحشتناك پيچيده و مؤثرش نبود، شايد انقلاب ايران بر عليه نظام قاجار صورت مي‌پذيرفت!! ماجراي موسوم به «كودتاي سياه» (1299) رو اگه مطالعه بفرمايين، متوجه عرايض بنده مي‌شين. جايي كه سفير انگلستان، پس از آگاهي از طرح اردشير ريپورتر، جمله‌ي معروفي رو به زبان آورد : «آقاي ريپورتر! شما از ما هم انگليسي‌تر هستيد.»!!! ديگه خودتون باقي ماجرا رو مي‌دونين.
  19. mostafa_by

    تمپلار ها چه کسانی بودند؟

    مارمولك عزيز. عجالتاً شرمنده‌ام. اين چند روزه، زياد از حد سرم شلوغ بوده و نهايت كاري كه از دستم براومده، اومدن به سايت و نوشتن مطالبي چند بوده. مطالب اينچنيني، نياز به وقت و تمركز دارن. چون هنوز حتي به نتيجه‌ي درستي نرسيدم كه دقيقاً از كجا بايد شروع كنم. هرچقدر كه پيشرفت مي‌كنم، مي‌بينم بازم بايد عقب برم. عجالتاً قضيه داره مي‌رسه به زمان يهودي‌ها و البته خداي نكرده مصر باستان icon_cheesygrin :mrgreen: . پس اگه اجازه بدي، در اين امر تعجيل نشه بهتره. چون بايد بتونم به يه جمع‌بندي درست برسم و با اين اوضاع و احوال و وقايع عيدي، چندان كار ساده‌اي در پيش رو ندارم!
  20. دوست من. طبق دستور اكيد آقا سعيد؛ همونطور كه در اول سايت هم نوشته شده، كليه‌ي بحث‌هاي غيرنظامي، بخصوص سياسي ممنوع هست. اما از نظر من، مي‌شه در قالب و چارچوب قوانين سايت و سواي در نظر گرفتن ماهيت بحث‌ها، بحث كرد و نظر داد. ولي يادتون باشه عزيزان. بعضي حرف‌ها، باعث ايجاد مشكل براي سايت مي‌شه و هيچ‌كدوم از ما دوست نداريم كه دوباره سايت ميليتاري رو مسدود ببينيم! مي‌شه نظرات رو دوستانه و محترمانه و بدون مشكل ارائه كرد تا هم مشكلي براي سايت پيش نياد و هم حرف‌ها مطرح بشه. ضمناً يادتون نره. از خطوط قرمز سايت، بحث‌هاي نژادپرستانه و توهين به اقوام و مليت‌هاي ديگه هست. پس لطفاً از واژه‌هايي نظير «دشمن ما اعراب هست» و يا ساير صحبت‌ها، پرهيز بفرمايين. ما اگه با دولت‌ها مشكل داشته باشيم، با ملت‌ها مشكلي نداريم. حتي امريكايي‌ها هم مي‌تونن برادران ما باشن؛ حتي يهودي‌ها و حتي اعراب. اين رفتار خودشون هست كه اين رو ثابت يا نقض مي‌كنه. موفق باشيد.
  21. اعتقادات شما محترم. ولي فكر نكنم طرز صحبت شما دوستانه باشه. دوست من. بنده نيازي به اجازه‌ گرفتن از شما، براي پاك كردن پست‌ها ندارم. اگه هم مي‌خواستم اين كار رو انجام بدم، تا الان پست‌هاي جنابعالي پاك شده بود. وقتي دوستانه از شما درخواست مي‌شه كه به قوانين احترام بذارين؛ هرچند كه از نظر شما قوانين اشتباه باشه، فكر كنم صرفاً ادب و احترام اين مسئله رو ايجاب كرده؛ نه ترس و يا حساب بردن از كسي يا چيزي. اين، نظر و رأي مديريت هست كه تشخيص مي‌ده چه تاپيكي باز و چه تاپيكي بسته بشه. دوستان خواننده هم خودشون عقل و فهم دارن و مي‌تونن صحيح رو از غلط و تخيل رو از حقيقت تشخيص بدن. پس سعي نفرمايين كه خودتون رو به عنوان ناجي ايران معرفي كنين و اينطور وانمود كنين كه همه دارن اشتباه مي‌گن و اشتباه مي‌رن و تنها شما و همكيشان شما، راه حق و حقيقت رو طي مي‌كنن. اصلي‌ترين عامل در دموكراسي، رعايت قانون هست. شمايي كه از دموكراسي دم مي‌زني، سعي كن اين اعتقاد رو جز با حرف كه باد هواست، ثابت بفرمايي.
  22. دوست گرامي. از شما انتظار بيشتر مي‌ره. مگه بنده عرض نكردم كه اين بحث رو تمام كنيم؟ باور كنين از برخورد خوشم نمياد. ولي انتظار هم ندارم كه دوستان، متوجه عرايض دوستانه نشن. اگه حقيقتاً طالب بحث كردن هستين، مي‌تونيم در پيغام خصوصي، اين بحث رو دنبال كنيم و شما، پاسخ تك تك سوالاتتون رو دريافت بفرمايين؛ البته اگه طالب مباحثه، و نه مجادله باشين. چون دوست ندارم پست خوب شما رو پاك كنم، صرفاً اين بار رو هم تذكر دوستانه مي‌دم. ولي از شما و تمامي عزيزان درخواست دارم كه اين بحث رو تموم كنن. چون نمي‌دونم شما چطور به اين مسئله نگاه مي‌كنين، ولي بنده اقتصاد رو سواي مباحث نظامي مي‌دونم (و اتفاقاً كارشناسان جهاني هم به اين مسئله، به همين شكل نگاه مي‌كنن و ابعاد فرهنگي، اجتماعي، سياسي، اقتصادي و نظامي رو سواي از يكديگه مي‌دونن. لطفاً همكاري بفرمايين و اجازه ندين كه با پاك كردن پست، دلگيري عايد بشه.
  23. نه mamad عزيز. سرانگشتام هنوز سالمن :lol: . ولي حقيقتاً داره اعصابم خرد مي‌شه! نمي‌دونم چرا بعضي از دوستان، علاقه‌اي به رعايت قانون ندارن. بنده هم دوست ندارم كه از ابزار قانوني مديريت استفاده كنم و موجبات ناراحتي دوستان رو فراهم بيارم! ولي وقتي كه خود عزيزان همكاري نمي‌كنن، ديگه چاره‌اي باقي نمي‌مونه جز حذف پست و يا قفل كردن تاپيك! عجالتاً پست كركس عزيز‌ (كه جالبيش اينجاس حتي به بحث به انحراف كشيده‌ي ما هم ربطي نداشت) حذف مي‌شه. به ايشون و ساير عزيزان هم دوستانه تذكر داده مي‌شه كه قانون رو رعايت بفرماين و اجازه ندن كه برخوردها و كدورت‌ها، بيشتر و بيشتر بشه. باز هم ممنون از همكاري و رعايت قانون تمامي دوستان.
  24. mostafa_by

    درباره UUV چه مي دانيد ؟

    كار خوبي هست. مخالف قوانين سايت نيست. من هم استالين و پيشوا هايل هايل نيستم كه بخوام الكي گير بدم :lol: !!!! اتفاقاً كار خيلي خوبي هست.
  25. سردار عزيز. بحث سر قلم و مقدار نيست. بحث كلي‌تر از اين مسائل هست. ولي با در نظر گرفتن تورم جهاني، مي‌شه گفت تقريباً همونه. يه اصطلاح تو اقتصاد داريم به اسم «توهم پولي» كه اكثر مردم، دچارش هستن و فكر مي‌كنن كه پول زياد، نشانه‌ي ثروت زياد هست. مثلاً مردم ما نمي‌دونن كه يكي از مؤثرترين راه‌هاي كنترل قيمت‌ها، كاهش حقوق مردم هست. مثلاً‌ با نصف كردن حقوق مردم و كاهش اثرات تورمي، مي‌شه قدرت خريد رو بسيار بيشتر از حال حاضر كرد. ولي هيچ‌كس زير بار اين نمي‌ره! چرا كه مردم فكر مي‌كنن هرچقدر كه بيشتر پول در بيارن، قدرت خريدشون بيشتر مي‌شه و اين، توهم پولي هست. تو اقتصاد جهاني هم مطلب به همين شكل هست. به همين خاطرم هست كه وقتي مثلاً‌ قيمت نفت افزايش پيدا مي‌كنه، ما توقع داريم كه صادركننده‌هاي نفت پولدارتر بشن و مصرف‌كننده‌هاي نفت، فقيرتر از هميشه؛ چرا كه خرجشون مي‌ره بالاتر! ولي مي‌بينيم كه عملاً‌ عكس اين قضيه اتفاق مي‌افته و به همين دليل هم هست كه قيمت نفت، اكثراً افزايش داشته تا كاهش. در هر حال، اين يه بحث نسبتآً تخصصي و طولاني هست و فكر كنم تا همين‌جاش هم مطالب مورد نياز، عنوان شد. ولي باز هم اگه سوالي داشتين، در پيغام خصوصي بفرمايين تا پاسخگو باشم. ------------------------------------------------------ newday عزيز. حرف‌هاي شما محترم. اين هم نظر شماست. گويي كه هميشه روي بحث منطقي و مستدل اصرار دارم، ولي نمي‌شه كسي رو وادار به چنين امري كرد. جداي از اين حرف‌ها و نظرات، فكر كنم ديگه بحث رو خاتمه بديم بهتر هست. بهتره هركس، در زمينه‌ي تخصصي خودش نظر بده. شايد براي شما، 20 ميليارد دلار پولي نباشه، ولي براي اقتصاددان‌ها هست و بد نيست بدونين كه همين 20 ميليارد دلار، در همين دولت آقاي احمدي‌نژاد در سال 85، يك سوم درآمد نفتي كشور و 26% درآمد كل كشور رو تشكيل مي‌ده!! همه كه مثل شما مايه‌دار نيستن :lol: . و البته نكته‌ي مهمتر از اون، اگه بحث‌ها رو درست مطالعه مي‌فرمودين، دليل افزايش تورم رو هم متوجه مي‌شدين كه علي‌الظاهر علاقه‌اي به مطالعه‌ي كامل پست‌ها ندارين. ولي خوب، اين هم نظر شماست و براي من محترم. دوستان هم فرمايشات شما و ساير عزيزان و همچنين عرايض حقير رو مطالعه فرمودن و خودشون مي‌تونن درمورد ادامه‌ي قضيه، تصميم‌گيري مناسبي داشته باشن. ممنون از شما كه در بحث شركت فرمودين. --------------------------------------------- خوب ديگه. حسابي زديم تو خاكي. الان آقا سعيد بود، از دست همه شاكي مي‌شد. يادمون نره كه اين سايت، يه سايت نظامي هست و بحث‌هاي غيرنظامي در اون، ممنوعه. پس لطفاً تمامي دوستان، نشست اقتصادي امروز رو ديگه تعطيل بفرماين. ممنون از همگي.