mostafa_by

War
  • تعداد محتوا

    2,358
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    18

تمامی ارسال های mostafa_by

  1. اگه از نظر شما٬ صرفاْ ترانسپورت نيروها (يه چند تا كماندو) به جزيره امكان‌ناپذير هست٬ پس اصراري بر روي فرضيه‌ى تخريب كماندويي نيست. -------------------------------------------- اما باتوجه به شرايط فعلي٬ نمي‌توان از موشك‌باران اين پايگاه صحبت كرد. حداقل نه تا وقتي كه به افزايش برد موشك شهاب-3 دست پيدا نكرديم! اما شايد ما در حال حاضر هم اين توان رو داشته باشيم كه بردهاي بالاتري براي اين موشك ايجاد كنيم. اما چرا اين كار رو نمي‌كنيم؟ ممكنه دليل اصلي‌اش٬ حساسيت اروپايي‌ها باشه. يكي از مانورهايي كه امريكا روي موشك‌هاي ايران مي‌ده٬ بحث هدف قرار دادن جنوب اروپاست. جالبه كه وقتي امريكا مي‌خواد برد شهاب-3 هاي ايران رو اعلام كنه٬ معمولاْ برد نودونگ كره شمالي (1300 كيلومتر)‌ رو به عنوان برد شهاب-3 هاي ايران اعلام مي‌كنه. ولي وقتي كه نقشه‌ي علامت‌گذاري بردهاي اين موشك رو ارائه مي‌كنه، بوضوح جنوب و شرق اروپا رو جزو مناطق در تيررس موشك‌ها علامت‌گذاري مي‌كنه. حال اينكه با چنين بردي، حتي اسرائيل هم نمي‌تونه هدف قرار گرفته بشه، چه برسه به اروپا. اروپا، خيلي بيشتر از امريكا، از افزايش برد موشك‌هاي شهاب ايراني ترس داره! البته اين ترس، يه ترس نسبتاً الكي هست؛ چرا كه ايران، حداقل از زمان آغا محمد خان به اينور، تا حالا به تماميت ارضي هيچ كشوري تجاوز نكرده! اما با عمليات‌هاي رواني سه دهه‌ي اخير، رژيم ايران مثل يه گرگ گرسنه ديده مي‌شه كه هر لحظه آماده‌اس كه كشورهاي ديگه رو بدره و تنها منتظر موقعيت مي‌گرده! به همين دليل هم اتحاديه اروپا، به شدت با پيشرفت نظامي ايران، مخالفه! مي‌بينين كه قبل از امريكا و اسرائيل، بيشترين فشار بر روي برنامه‌ي هسته‌اي ايران رو اتحاديه‌ي اروپا (بخصوص سرتيترهاي اصلي‌اش : انگليس، فرانسه، آلمان و در چند سال قبل، ايتاليا) داشته و دارن. حالا شما فرض رو بر اين بگيرين كه ايران اعلام كنه به موشك‌هاي با برد 4000 كيلومتر دست پيدا كرده! مسلم بدونين كه ايران، به عنوان بزرگترين تهديدكننده‌ي جهان شناخته شده و هيچ بعيد نيست كه دوباره نيروهاي متحد، اينبار براي جلوگيري از تهديد خيالي ايران، آماده‌ي ماجراجويي جديدي بشن! -------------------------------------------- راه ديگه‌اي به نظر دوستان مي‌رسه؟ -------------------------------------------- راستي خيلي ممنون كه جواب سوالم (درمورد Google Earth) رو دادين :| ! واقعاً شرمنده‌ام كردين! نياز به اينهمه توضيح و تعجيل در پاسخگويي نبودا :| icon_cheesygrin !
  2. آقا سعيد. ظاهراً بنده عرضم رو نتونستم درست بيان كنم. بحث من اين نبود كه يه سري رمبو بفرستيم به درون پايگاه و بزنن همه‌چيز رو بتركونن و همه رو بكشن و آخر سر هم پرچم ايران رو روي جزيره به اهتزاز دربيارن. عرض بنده چيز ديگه‌اي بود. همونطور كه عرض شد، حمله‌ي موشكي، درد چنداني نمي‌تونه دوا كنه. ضمن اينكه فاصله‌ي 4000 كيلومتري، فاصله‌ي كمي نيست كه نشه تو اين فاصله، موشك رو رهگيري و يا حداقل شناسايي كرد. درصورت شناسايي موشك هم ضرر ما به اين پايگاه، به حداقل مي‌رسه. ضمن اينكه درصورت موشك‌باران ما، حساسيت‌ها هم بيشتر شده و ممكنه B-52هايي كه مثل لواشك روي باند پهن شدن، تشريف ببرن به يه پايگاه ديگه. در اون صورت، ديگه كار ما فايده‌اي نداره! B-2ها هم كه تو آشيانه هستن و مشكلي براشون پيش نمي‌آد! ضمن اينكه شما بايد برد مفيد موشك و قدرت تخريبش رو در نظر بگيرين! قرار نيست كه ما با موشك‌باران اين پايگاه، فقط امريكايي‌ها رو قلقلك بديم كه! درمورد حمله‌ي كماندويي، برخلاف نظر شما، بايد عرض كنم كه اين كار، كمترين هزينه‌ي ممكن رو در بر داره. مسلماً اگه ما كماندويي به جزيره بفرستيم، قبلش بايد وصيتنامه‌شون رو به اجراء بذاريم. به عبارتي يه سري نيروي استشهادي (نه از اونايي كه به خودشون بمب مي‌بندن) نياز داريم كه البته كم هم نداريم. قرار نيست كه كماندوها شق‌القمر كنن. همين كه بتونن ضربه‌اي به پايگاه بزنن، خودش به اندازه‌ي كافي دردسرساز خواهد بود! همين كه امريكا بفهمه كه در هيچ‌جا در امان نيست! بهتره اول، سعي كنيم امكان حمله‌ي كماندويي به جزيره رو بصورت منطقي بررسي كنيم، بعد درمورد رسيدن به جزيره صحبت كنيم. خدمت دوست عزيزم DeAtH-EaGlE (انصافاً نوشتن اسمتون خيلي سخته! هي كوچيك و بزرگ مي‌شه :| ) بايد عرض كنم كه با نظر شما، چندان موافق نيستم. اين پايگاه، به دليل اينكه تصور مي‌شه غيرقابل نفوذ هست و كسي فكر حمله بهش رو نمي‌كنه، منطقاً نمي‌تونه خوب محافظت شه. يه اصل در نگهباني، بحث تكراري شدن مواضع هست. يكي از دلايلي كه نگهبان‌ها رو زياد براي يك منطقه تكراري حفظ نمي‌كنن هم دقيقاً ترس از تكراري شدن موقعيت هست. شما فرض كنين تو يه پايگاهي وسط دريا دارين نگهباني مي‌دين كه تو 20، 30 سال گذشته، تنها موجودي كه بهش نزديك شده، مرغ دريايي هست. همين باعث مي‌شه كه شما تو نگهباني‌تون، كمترين دقت و توجه رو به خرج بدين! اگه دقت كرده باشين، هميشه مواردي كه بيشترين امنيت رو براي خودشون در نظر گرفتن، خيلي راحت‌تر ضربه‌پذير بودن. اگه عمليات پارسال حزب‌الله لبنان در خاك اسرائيل (البته اگه مزارع شبعا رو جزو خاك اسرائيل محسوب كنيم كه فعلاً بايد همچنين كاري كنيم!!) رو يكبار ديگه مرور كنين، متوجه عرض بنده مي‌شين. به عقيده‌ي كارشناسان امنيتي، اين حمله، حتي تصورش هم غيرمنطقي بود! وقتي كه عميد پرز در جلسه‌ي مشترك با فرماندهان نظامي‌اش، از جزئيات اين حمله آگاه شد، اولين جمله‌اي كه به زبون آورد، اين بود : «اين غيرممكنه ...». ولي اين دقيقاً غيرممكني بود كه ممكن شد! يك جمله تو شعار سازمان NSA (سازمان امنيت ملي امريكا)، بخصوص درمورد رمزشكن‌هاشون (Code Breakers) هست به اين مضمون : پس نمي‌تونين با فرض غيرممكن بودن مأموريت، اون رو رد كنين. اگه نگاهي به عمليات كركوك و چگونگي انجامش (كه حتي نمي‌تونستن عين بچه آدم با خودشون اسلحه حمل كنن) بندازين و نقشه‌ي اين عمليات رو يكبار ديگه مرور بفرمايين، مي‌بينين كه ما سابقه‌ي انجام كارهايي غيرممكن رو تا دلتون بخواد داشتيم! بحث بنده، گذشتن چند هواپيما از روي اقيانوس و سعي در پنهان كردنشون نيست. بحث، دقيقاً‌ پنهان شدن چند كماندو در يك جزيره‌ي به نسبت آدميزاد، اونقدر بزرگ هست كه بشه با مخفي‌كاري، عملياتي انجام داد، هست. ضمناً يه بحث بين ما حسابدارها هست كه مي‌گه : «كنترل‌هاي داخلي، تا جايي صورت مي‌گيره كه سودش از هزينه‌هاي كنترلي، بيشتر باشه...». البته اين مثال، درمورد مسائل كنترل داخلي شركت‌ها هست. ولي دقيقاً در مسائل نظامي هم كاربرد داره. دو تا مورد رو مقايسه كنين. مثلاً پادگان ولي عصر نيروي هوايي سپاه و پادگان افسريه نيروي مقاومت بسيج. از نظر وضعيت امنيتي، ميزان فيلتر نگهباني و بسياري از مسائل ديگه، كاملاً متفاوت هستن. درحالي كه اگه آدم بخواد منطقي نگاه كنه، بايد ضريب امنيت بسيار بالايي رو براي اون در نظر بگيره! در جزيره‌اي كه مالكيتش كاملاً در اختيار نيروهاي نظامي امريكا قرار داره، منطق اقتصادي حكم مي‌كنه كه نبايد هزينه‌هاي امنيتي بالايي رو براش متحمل شد؛ چرا كه اين هزينه‌ها، كوچكترين سود و توجيه اقتصادي براش وجود نداره. اگه همچين منطقه‌اي در عراق وجود داشت، مسلماً محافظت بسيار قوي و بالا ازش، كاملاً منفعت داشت و حتي هرچقدر هم كه بيشتر خرج مي‌كردن، جا داشت. ولي در پايگاهي كه كسي حتي به مخيله‌اش نمي‌گنجه كه كسي بتونه به چند كيلومتري‌اش هم نزديك شه؛ سطح بالاي امنيتي، بخصوص امنيت داخلي جزيره، منطقي به نظر نمياد. اين نظر بنده بود. راستي. اين Google Earth كه شما ازش استفاده مي‌كنين (مي‌گين ورژن جديدشه)، چطوري مي‌شه گيرش آورد؟ من يه قديمي‌ترش رو دارم (مال يكي دو سال پيش) كه البته نصبش نكردم! آيا تفاوتي مي‌كنه؟ يه قضيه‌اي هست كه اگه بتونم بهتون نشون بدم، شايد درمورد موجوديت فعلي اين پايگاه، بشه به شدت اظهار ترديد كرد. ضمناً قضيه‌اي كه بنده درمورد نابودي اين پايگاه عرض كردم رو تانك عزيز در اين تاپيك ذكر كردن. يه بار اين مطلب رو بخونين و درموردش نظر بدين.
  3. با تشكر از نظر دوستان گرامي و همچنين تشكر از آقا پرويز عزيز كه ما رو قابل دونستن و تو بحث‌مون شركت كردن. خدمت آقا پرويز بايد عرض كنم كه اتفاقاً از جاي خوبي وارد بحث شدين. از دو صفحه‌ي پيش، بحث سپاه هم شروع شده و اگه در حد همين دو صفحه هم تاپيك رو مطالعه فرمودين، با ما هماهنگ هستين. خيلي خوشحال مي‌شم كه مطالب شما رو در تاپيك مطالعه كنم. مطلب جالبي نوشتين. البته مطلبي كه در ابتداي صفحه گذاشتم، صرفاً آغازي براي بحث بود و به نوعي تاريخچه فعاليت‌هاي برون‌مرزي رزمي سپاه پاسداران و علت اصلي حساسيت امريكا نسبت به اين نيروي رزمي. قرار بود بزودي ادامه‌ي مطلب رو عرض كنم كه منتها منتظر شدم ساير دوستاني كه تاپيك رو ملاحظه فرمودن هم نظر خودشون رو در اين زمينه بنويسن تا به ادامه‌ي بحث بپردازيم. خدا رو شكر، شما درست از جايي بحث رو شروع كردين كه بنده قصد ادامه داشتم؛ يعني ماجراي حساسيت‌هاي درون‌كشوري سپاه و مشكل بزرگي كه امريكا (و البته در مرحله‌ي بعدي٬ كليت جمهوري اسلامي) به شدت ازش هراسانه. الان قصد داشتم كه درمورد اين مطلبي كه فرمودين، ادامه‌ي مقاله رو بنويسم. ولي متأسفانه يا خوشبختانه، در حال حاضر به شدت سردرد دارم و درست نمي‌تونم تايپ كنم. اما فعلاً در همين حد مي‌نويسم كه ترس امريكا از شرايط كنوني كشور ايران، نه بحث قدرت گرفتن گروه يا جناحي خاص و يا روي كار اومدن گروهي تندرو، كه دقيقاً قدرت گرفتن سپاه پاسداران در كشور و طراحي سياست‌هاي خارجي كشور توسط سپاهي‌هاست. اما اگه اجازه بدين، اول به شرايط فعلي سپاه در كشور بپردازيم و بعد بريم سراغ اينكه درصورت رفتن نام سپاه پاسداران در فهرست تروريست‌ها، چه مشكلاتي شامل حال ما خواهد شد. اگه ممكنه، ساير دوستاني كه علاقه به ورود به اين بحث دارن هم نظرشون رو بفرماين تا استارت بخش جديد رو بزنيم!
  4. زيردريايي٬ خيلي سخت‌تر از هواپيما قابل شناسايي هست٬ بخصوص اينكه اگه در مسير ناوهاي امريكايي قرار نگيره. مي‌شه با يه زمانبندي مناسب٬ طوري حركت كرد كه در ديد ناوها قرار نگيره. مسلماْ‌ ناوهاي امريكايي٬ كل منطقه رو در آن واحد كه نمي‌تونن پوشش بدن! ضمن اينكه سوء استفاده از هواپيماهاي شبه مسافربري كه با شناسايي اون هم مشكلي پيش نياد٬ هم مي‌تونه اين امر رو انجام بده! بحث سر اين قضيه مي‌شه بهتر و ريزتر صورت بگيره. ولي من درمورد كليتش صحبت كردم. يعني بر فرض كه اگه تونستيم واحد كماندويي وارد جزيره كنيم٬ آيا راهي براي خرابكاري موثر وجود داره يا خير. اگه فرضاْ امنيت منطقه اونقدر بالا باشه كه پشه رو روي هوا نعل كنن٬ اين امر قبل از بررسي٬ كنسل مي‌شه و ديگه نيازي به فكر درمورد راه رسيدن به اونجا نيست :| ! درمورد سبك‌تر كردن موشك و افزايش برد٬ عرض بنده رو درست متوجه نشدين! نسل شهاب-3 هاي ما٬ از نسل نودونگ‌هاي كره شمالي هست كه امروزه٬ موتورش پايه‌گذار موشك‌هاي فعلي كره شمالي هست (در متني كه قرار دادين هم اين مطلب عنوان شده). شما مثالي رو آوردين كه موشكي با برد 4300-4000 كيلومتر رو به 6700 كيلومتر افزايش دادن. ولي نمي‌تونين بگين كه عيناْ همين كار درمورد شهاب-3 كه از نودونگ با برد 1300 بردش رو رسوندن به نزديك به 2000 كيلومتر٬ مي‌شه انجام بشه و درصورت سبك‌تر كردن كلاهك جنگي موشك و يا افزايش ارتفاع اون٬ برد موشك ما هم مي‌شه حداقل به نصف افزايش پيدا كنه! مگه اينكه ايران٬ از فناوري موثرتري براي افزايش برد موشك استفاده كنه!
  5. ولي به اين سادگي‌ها هم كه شما مي‌فرمايين نيست آقا سعيد. اولاْ كه درصورت كاهش سرعت٬ مي‌شه به راحتي رهگيري و منهدمش كرد! در حال حاضر٬ برتري شهاب سه هم دقيقاْ همين هست. ثانياْ با موشك‌باران اين پايگاه٬ نهايتاْ مي‌شه خسارتي عادي بهش وارد كرد كه درصورت متوجه شدن موشك‌باران٬ مي‌شه خيلي راحت هواپيماها رو از روي باند بلند كرد! ضمن اينكه با يكي دو بار موشك باران٬ اونا هم تغيير برنامه داده و از پايگاه‌هاي ديگه‌شون براي حمله به ايران استفاده مي‌كنن كه اين كمكي به پيشبرد جنگ به سود ما نمي‌كنه. ثالثاْ امكان نداره با سبك‌تر كردن كلاهك جنگي٬ برد اين موشك٬ دوبرابر بشه! بحث 2000 كيلومتر هست نه 2000 متر!! ببينم! از طريق عمليات كماندويي نمي‌شه به اين پايگاه آسيبي رسوند؟ مثلاْ به طريقي٬ يه سري غواص نزديك آب‌هاي اون‌جا رها كرد و اونا با ورود مخفيانه به پايگاه٬ بتونن درش نفوذ كنن و با خرابكاري٬ وضعيت اون‌جا رو بهم بريزن؟ اين يكي از تخيلي‌ترين و بعيدترين حملاتي هست كه مي‌شه به اين پايگاه داشت و به همين دليل هم شايد يه ضعف بزرگ تو نگهباني از پايگاه رو شامل شده باشه! البته نه از پست‌هاي نگهباني و نه از ساير مواردش٬ اطلاعي نداريم! اما به نظر نمي‌آد كه بتونن كل منطقه رو پوشش بدن!
  6. mostafa_by

    انتخاب کاربران فعال سایت

    با تشكر از فعاليت‌هاي حسين عزيز و همچنين آقا سعيد. اين‌ها انتخاب من هست : Mehrdad_h DeAtH-EaGlE Davood (نمی شه 4 تا بشه؟ آخه از TANK هم نمی شه گذشت :| ) انصافاً سه نفر کمه. خیلیای دیگه هستن که در حقشون ظلم شده!
  7. من درست متوجه نشدم. منظور دوست عزيزمون٬ اصلاح اشتباهات ما بود يا صرفاً غلط‌ گيري! فكر نكنم كسي ادعاي خدايي سر اين قضيه رو داشته باشه دوست عزيز. هركس بنا به اطلاعاتش صحبت كرد. حالا اين اطلاعات، دليلي نداره كه صد در صد درست باشن! شما اطلاعات كامل‌تري دارين؟ قبول! حرفي نيست. ولي به جاي ايراد گرفتن و درخواست از ما براي تحقيق و جستجوي بيشتر، به بحث كمك كنين و سعي كنين اين اطلاعات بيشتر و صحيح‌تر رو در راستاي بحث پيش ببرين؛ نه صرفاً نابودي‌اش! درمورد ضربه زدن به پايگاه ديگو گارسيا هم فكر نكنم ايران توان نابودي پايگاه‌هاي هواپيمايي امريكا تو كل جهان رو داشته باشه! ولي هرچقدر كه تلفات امريكايي‌ها (چه تو نفرات و چه تو ادوات نظامي) بيشتر باشه، فشار بر روي امريكا براي پايان دادن به جنگ، بيشتر مي‌شه! ايران كه قصد فتح امريكا رو نداره كه نياز داشته باشه همه‌ي پايگاه‌ها رو نابود كنه! راستي آقا سعيد. عكس‌ها يه طورايي نااميد كننده نشون دادن :| ! ظاهراً اوضاع چندان جالب به نظر نمي‌آد! بخصوص با وجود ناوهاي امريكايي، عملاً حمله‌ي هوايي مي‌تونه كنسل تلقي بشه! درمورد موشك‌هامون هم با توجه به داشته‌هاي فعلي، كاريش نمي‌تونيم بكنيم. اميد اينكه برد موشك‌هامون رو دو برابر كنيم (بدون اينكه از دقتشون چندان كاسته شه!)، در حال حاضر بيشتر به خوش‌خيالي مي‌مونه! نظر شما چيه؟
  8. دوست عزيز. بنده دست كم نمي‌گيرم. ولي نمي‌تونم نهايتاْ 30 تا سوخو و 25 تا ميگ-29 و 25 تا تامكت بدون فونيكس* رو براي حمله به يه ناوي كه حداقل 100 هواپيماي آماده براي شخم زدن زمين رو زمان روش سوار شده٬ كافي بدونم! هواپيماي شناسايي ما٬ درست نمي‌دونم چطور شد كه ازش فيلمبرداري كرد! مسلماْ هر كاري كه كردن٬ بايد رادار امريكايي‌ها ديده باشن! اما شايد به مغزشون هم خطور نكرده باشه كه يكي بخواد اونا رو شناسايي كنه. نمي‌تونين باور داشته باشين كه ايران مي‌تونه از راه هوا٬ با تلفات كم٬ به ناوهاي هواپيمابر امريكايي حمله كنه! نبايد هم خودمون رو گول بزنيم! تازه همين هواپيماهاي نسبتاْ قديمي٬ تمام سرمايه‌ي هوايي فعلي ما هستن. فعلاْ هم كه ايران در كشاكش بحث بر سر آذرخش و صاعقه هست و تازه درصورت راه افتادن حقيقي خط توليد آذرخش و توليد انبوه اون (كه خيلي دوست دارم بدونم اين انبوه دقيقاْ يعني چند تا)٬ بايد در عمليات كاركرد اين هواپيماها رو ديد! اگه به حرف باشه٬ مي‌شه ادعا كرد كه ما تك تك ناوهاي امريكايي رو با سوخوهامون نابود مي‌كنيم٬ اگه رهگيرهاشم بلند شدن با تامكت و ميگ-29 حسابشون رو مي‌رسيم. ولي بايد ديد كه حقيقتاً چه كاري ازمون برمياد و با شرايط فعلي، چي داريم و چطور مي‌تونيم باهاشون برخورد كنيم! دليل اينكه درخواست نقشه و محل استقرار ناوها رو كردم هم دقيقاً همين بود. بررسي توان دشمن و رسيدن به يه نتيجه‌گيري درست درمورد واقعيت‌هاي نبردي محتمل و براساس حقايق و كارهاي شدني؛ نه صرفاً شعار. * قضيه بدون فونيكس٬ بدون در نظر گرفتن صحبت داود عزيز بود. آخه اينقدر تو اين چند ساله٬ اين بحث بوده كه ايران فونيكس‌ خريده و بعداْ كنسل شده كه ترجيح مي‌دم روي اين ماجرا٬ زياد اميدواري نشون ندم و به داشته‌هاي فعلي‌مون دل خوش كنم. از خدامه كه ايران فونيكس خريداري كرده باشه تا بار ديگه تامكت‌هاي ايراني٬ امنيت آسمون كشور رو تضمين كنن. اما ممكنه كه اين قضيه٬ فقط يه اميدواري بيهوده باشه؛ درست مثل ساير اميدواري‌هاي اين چند سال اخير!
  9. خواهشاْ دوباره بحث مسخره‌ي نازي‌پرستي رو تو سايت باب نكنين! نمي‌دونم يعني نسل بشر اينقدر وحشي شده كه از كشتار همديگه لذت مي‌بره؟ همه لذت مي‌برن كه به اصطلاح پيشوا٬ چقدر جالب ميليون‌ها انسان بيگناه رو به كام مرگ فرستاد و اين رو جزو هوش ايشون قلمداد مي‌كنن! بعد هم بگيم واسه چي دارين از اينا حمايت مي‌كنين مي‌گن معلومه ديگه! آريايي‌ان! نژاد برتر! ما آريايي‌ها اول بوديم٬ بعد خدا بوجود اومد :| :| ! خواهشاْ اينقدر بحث‌هاي بي‌پايه و اساس براه نندازين! اگه خيلي ايران دوستين٬ بچسبين به روزگار فعلي ايران كه معاون اول امريكا مياد روبروي خليج فارس مي‌ايسته و ايران رو به حمله و اشغال تهديد مي‌كنه! اگه خيلي ايراني هستين٬ مرگ و درودتون رو هم درست نشونه بگيرين!
  10. دوست من. بحث جنگ متقارن٬ يك بحث ساده نيست كه بشه ازش به يه فرمول رسيد. اولين مسئله‌اي كه در جنگ متقارن بحث مي‌شه، نوعش هست! نوع كلاسيك، پنهان و ...! بحث بعدي، منطقه‌ي عملياتي هست. مثلاً مسلماً‌ جنگ نامتقارني كه شهيد بزرگوار چمران در جنوب و غرب به نمايش گذاشت، يكسان نبود؛ چه برسه به لبنان! مسأله‌ي بعدي، مارين‌هاي امريكايي (تفنگداران دريايي - انصافاً اسم خزيه!!)، خيلي فرق مي‌كنن؛ از نوع آرايش نظامي‌شون گرفته تا وضعيت جنگي‌شون. شايد بهتر باشه اول نوع نبردهاي چريكي حزب‌الله رو در نظر بگيرين تا برسيم به ايران و امريكا! راستي اين رو هم در نظر بگيرين! جنگ پارسال اسرائيل و حزب‌الله، نبرد تمام عيار و اصطلاحاً راش نظامي نبود؛ بيشتر به حملات و تك‌هاي منطقه‌اي جنگي شباهت داشت! راستي. اين لينك رو امروز ديدم. شما هم ببينين. شايد براتون جالب باشه. فكر كنم يه طورايي٬ به تاپيك هم مربوط باشه.
  11. داود جان. مسلماً ما هم مجدداً سوخت‌رسان‌هامون رو با هواپيماهاي رهگير همراه مي‌كنيم. ولي در عمليات سلطان، باز هم اصل غافلگيري مطرح بود؛ ميگ‌هاي 23 حتي نمي‌دونستن كه موقعيت طرف ايراني كجا هست و تامكت‌ها از كجا دارن بهشون حمله مي‌كنن! ضمناً مسلماً F-14 خيلي برتر از Mig-23 هست، طوري كه اگه اشتباه نكرده باشم، در اون عمليات، فقط يكي از خلبانان F-14، سه ميگ رو به تنهايي پايين آورد! اما مطمئنين كه F-14هاي ما در مقابل F-15 و F/A-18 هاي امريكايي مي‌تونن همچنان محافظ خوبي براي سوخت‌رسان‌هاي ما به شمار بيان؟ همونطور كه آقا سعيد فرمودن، يكي از بزرگترين مشكل‌هاي غرب و بالخص اسرائيل، سرعت بالاي موشك‌هاي شهاب-3 ماست. اگه درست يادم باشه، دو سال پيش، يكي از روزنامه‌ها به نقل از وزير جنگ اسرائيل، يه نقل قولي رو چاپ كرده بود كه در اون، اون بنده خدا گفته بود : «شهاب-3 يكي از مشكلات ما نيست! دقيقاً تنها مشكل ماست!!». اون عنوان كرده بود كه «ما موشك ارو (Arrow-2) رو براي مقابله با شهاب سه طراحي و آزمايش كرديم. ولي هربار، نتيجه‌اي مفتضحانه‌تر از قبل، نصيب ما شد! صادقانه بگويم، ما در برابر شهاب-3، هيچ كاري نمي‌توانيم انجا دهيم!». توي صحبت اون، اشاره شده بود كه موشك ارو، دو برابر اسكاد-بي‌هاي عراقي سرعت دارن. اما گفته بود كه شهاب سه، سرعتي معادل سه برابر موشك‌هاي ارو داره كه اين واقعاً وحشتناكه (انصافاً خودم كه مقاله رو خوندم هم كف كردم!!!)!! بعيد مي‌دونم كه پاتريوت، قابليت رهگيري و انهدام شهاب-3 هاي ايران رو داشته باشه. البته درمورد اخلال در سيستم و تغيير مسيرش، زياد هم مطمئن نيستم! اما مسلما‌ً با داشته‌هاي فعلي‌مون، نمي‌شه اميدي به موشك‌باران اين پايگاه داشت! اگه ايران بتونه اين مشكل رو برطرف كنه، خيلي خوب مي‌شه. اما بعيد مي‌دونم با شرايط فعلي و بخصوص رابطه‌ي نسبتاً شكر آب ايران - مسكو، بشه به تكنولوژي افزايش بيشتر برد اين موشك‌ها دست پيدا كرد! كره شمالي هم بيشتر با بلف و بزرگ‌نمايي، سعي مي‌كنه كه خودش رو بيشتر از اوني كه هست نشون بده! بعيد مي‌دونم كه همچين قابليتي رو داشته باشه كه موشكي رو حتي به نزديكي امريكا هم برسونه! مسلماً اگه اين رو داشت، امريكا اينقدر ساده نمي‌نشست تا با كره شمالي، بحث و گفتگو كنه! صد در صد اقدامي وحشتناك‌تر، شديدتر و بدتر رو تدارك مي‌ديد! درمورد رهگير نداشتن اين پايگاه، حقيقتاً نمي‌تونم قانع بشم! امريكا براي دبستان‌هاي بچه‌گربه‌هاي دوست پسر دوست دختر سابق بيل كلينتون هم هواپيماي رهگير مي‌ذاره!! اون وقت براي پايگاهي به اين مهمي، اينهمه گوشت آماده رو وسط باند، به امون خدا ول كرده و ابلهانه نشسته و به اين اميد كه «ايران و ساير دشمناش، امريكا شدن و متعاقباً هيچ غلطي نمي‌تونن بكنن!!»، اين پايگاه رو به همين راحتي به مهمترين و استراتژيكي‌ترين پايگاهش تو منطقه رو بفرسته خونه شوهر! اين با عقل جور در نمي‌آد! ضمناً آقا سعيد، مسلماً ناوهاي هواپيمابر، اولين كمك‌ها رو براي اين پايگاه ارسال مي‌كنن! ما هم دسترسي به ناوهاي خارج از خليج فارس، بخصوص ناوهاي مستقر در اقيانوس هند نداريم كه بخوايم با نابودي اون‌ها، مسير رو باز كنيم! ضمناً زدن يك ناو هواپيمابر، از زدن كاخ سفيد تو واشنگتن هم سخت‌تره! كلي ناوشكن، كشتي جنگي، زيردريايي و چنين و چنان، تازه منهاي هواپيماهاي فله‌اي مستقر روي ناوها، از اين ناوها حمايت مي‌كنه! شايد تنها راه هدف قرار دادن اين ناوها، حداقل بي‌دردسرتر، زدنشون با موشك‌هاي دوربردمون هست كه البته در اون صورت، فقط مي‌شه بهشون خسارت زد يا نهايتاً باند هواپيماهاشون رو تخريب كرد كه در اون صورت، بازهم مشكل موشك‌اندازي‌شون رو نمي‌شه برطرف كرد! اما درمورد طرح حمله‌ي چندين هواپيمايي و به عبارت خودمون حمله‌ي كرگدني و اوركي، حتي در صورت موفقيت اين حمله‌ (كه با حساب داشتن چندين برابر هواپيماي رهگير، باز هم كاربرد چنداني نداره)، ايران بزرگترين آسيب رو مي‌بينه! مسلماً ايران اينقدرها هم هواپيما نداره كه بخواد با طرح‌هاي كاميكازه‌وار، موقعيت‌هاي استراتژيك امريكا رو هدف حمله قرار بده! يه پيشنهاد. اگه مي‌شه يه چند تا نقشه جغرافيايي در بيارين. يكي دو تا موقعيت بين ايران و اين پايگاه و فاصله‌شون و بعد هم موقعيت پايگاه‌هاي امريكايي در منطقه، ناوهاي حاضر در اونجا و پايگاه‌هاي محافظ اطرافشون. بعد سعي كنيم كه به يكي دو طرح نسبتاً منطقي، براساس داشته‌هاي حقيقي ايران و البته بدون در نظر گرفتن شانس و طوفان شن و خرابي رادارهاي امريكا بريزيم. حداقل اينطوري، مي‌تونيم بهتر و علمي‌تر درمورد مورد تهاجم قرار دادن يا بالكل بي‌خيال شدن اين پايگاه، اظهار نظر كنيم. نظر شما چيه؟ (فكر كنم از قرص اكس و اعتياد بهتر باشه :| )
  12. داود جان. بنده مطلب شما رو خوندم. ولي ما اون عمليات رو اگه اشتباه نكرده باشم، با فانتوم انجام داديم. SU-24 با وجود اينكه جنگنده‌ي خوبي به حساب مياد، ولي فكر نكنم همچين كاري رو بتونه حداقل به اين راحتي انجام بده. ما عمليات بر روي H3 رو براساس اصل غافلگيري انجام داديم. تو اون سه تا پايگاه، به دليل اينكه حتي فكرشون رو هم نمي‌كردن كه ايران بخواد به اون حمله كنه، پدافندي وجود نداشت. ضمناً اون يه كار خارق‌العاده و البته غيرممكن تلقي مي‌شد. ولي كه يكبار اين كار صورت گرفته، مسلماً جزو تاكتيك‌ها به حساب مياد و كشورهاي ديگه هم ازش استفاده مي‌كنن و هم فكري براي همچين حملاتي كرده و درمقابلش كاري انجام مي‌دن. امريكا در جنگ خليج، يك بار درست مثل عمليات ايران در H3، يه عمليات انجام داد كه با تلفات قابل توجهي مواجه شد و نتيجه هم مثل بار اول نبود. اين نشون مي‌ده كه حتي عراق هم به فكر اين ماجرا بوده و اجازه نداده كه دوبار از يه سوراخ ضربه بخوره. مسلماً امريكا هم فكري براي اين قضيه كرده كه غافلگير نشه. شما فرمودين كه دو بار سوخت‌گيري هوايي. بنده هم مي‌پذيرم. ولي اين در صورتي هست كه شما بخواين يه مسير مستقيم رو حركت كنين. اگه شما بخواين مستقيماً برين به سمت اهداف مورد نظر، مسلماً گشت‌هاي پروازي امريكا، ناوهاي هواپيمابر، ايستگاه‌هاي راداري منطقه و يا حداقل رادارهاي اطراف، به راحتي هواپيماها رو شناسايي مي‌كنن! ضمن اينكه امكان نداره كه براي چنين پايگاهي، پوشش هواپيماهاي رهگير وجود نداشته باشه! اگه روي باند چيزي نمي‌بينين، دليل نمي‌شه كه وجود نداشته باشه! اگه ايران بخواد به اين پايگاه حمله كنه، تازه بر فرض عدم شناسايي بموقع، بايد نصف اقيانوس رو دور زد تا به اونجا رسيد. چيزي عجيب‌تر و تخيلي‌تر از H3 كه مجبور شديم كل مرز عراق و تركيه رو دور زده و از پشت بريم و برگرديم! علت اينكه مي‌گم اين كار عملاً غيرممكن هست، نه به خاطر دوري مسير و مشكل سوختي و مسائلي از اين قبيل (كه مسلماً درصورت تغيير مسير، چند برابر مي‌شه و تازه اين درصورتي هست كه درگيري و تعقيب و گريز ثانويه‌اي در كار نباشه)، بلكه به دلايل مسائل بعدي هست. مشكل اصلي ايران، فقط B-52 هاي امريكا نيست. فكر كنم اصل كاريا توي آشيانه باشن (B-2 ها). ضمناً مسلماً به محض شناسايي رادارهاي منطقه، صد در صد هواپيماهاي امريكا در پايگاه‌هاي اطراف، به كمك پايگاه ميان و قبل از اينكه بخوايم تأثير چندان مثبتي داشته باشيم و حمله‌ي موثري انجام بديم، درگيري هوايي شروع مي‌شه! مسلماً جنگنده‌هاي ايران نمي‌تونن با هواپيماهاي تعقيب‌كننده‌ي خودشون، به بمباران و پاكسازي محيط بپردازن؛ طوري كه تو H3‌ انجام دادن!
  13. دو تا سوال. 1- اين پايگاه٬ هموني نيست كه شايعه شده در اثر سونامي٬ منطقاْ بايد نابود مي‌شده و امريكا از اون موقع تا حالا٬ حرفي درمورد اين پايگاه نزده و نه چيزي رو تكذيب كرده و نه تاييد؟ (چند وقت پيش يكي از بچه‌هاي سايت٬ يه مقاله هم درموردش تو سايت گذاشته بود). 2- به نظر شما٬ موضوعيت پيدا كردن انهدام همچين پايگاه‌هايي يه مقدار خيالبافي نيست؟ هنوز بزرگترين مشكل ايران٬ ناوهاي هواپيمابري هست كه حتي نمي‌شه به يك كيلومتري‌اش نزديك هم شد (البته منهاي بر و بچ سپاه :| ). مسلماْ اين پايگاه‌ها٬ هم از پدافند بسيار قدرتمندي برخوردار هستن٬ هم پوشش هوايي مناسبي با هواپيماهاي رهگير بهشون داده شده٬ هم اينكه از تيررس ايران٬ حتي با چند بار سوخت‌گيري هوايي هم خارجه و هم اينكه احتمالاْ با يك يا دو بار بمباران٬ نابود نمي‌شن. مسلماْ برد موشك‌هاي ما هم بهشون نمي‌رسه. اگه مي‌گين بايد نابود شه٬ منظورتون از چه طريقه icon_cheesygrin icon_cheesygrin ؟! (نكته : بي‌انصافا. چقدر عكس مي‌ذارين. يه ربع طول مي‌كشه اين صفحه بياد بالا :| :D )
  14. انصافاْ شوخي بامزه‌اي بود :| :| ! راستي. حالا كه بحث به پيش‌گويي و فال‌گيري كشيده شده، بد نيست دوستان نگاهي به فيلم «مردي كه فردا را مي‌ديد» (The man who saw tomorrow) رو ببينين. درمورد پيش‌گويي‌هاي نوستراداموس هست و اجراي اون رو اورسن ولز فقيد به عهده داره. اون رو ببينين و وقايع آخرالزمان از نگاه امريكايي‌ها ور ببينين! توهم اينكه امام زمان مياد با شوروي متحد مي‌شه و بمب هسته‌اي مي‌زنه به امريكا و فرانسه و ... و بعد غرب در حالي كه صليب بر روي هواپيماهاشون كشيدن و مثلاً جنگ صليبي در دفاع از جهان به راه انداختن، ميان و مواضع امام زمان رو بمبارون مي‌كنن و بعد همه‌جا صلح مي‌شه و شكوفه‌ها درميان و آقا رضا و بقيه‌ي امريكايي‌ها هم خداي خودشون رو براي تحقق وعده‌ي الهي و رسيدن حكومت زمين به صالحان، شكر مي‌كنن و از اون به بعد، بشر به خوبي و خوشي در كنار همديگه زندگي مي‌كنن. پيشنهاد مي‌كنم حتماً اين فيلم رو ببينين. اگه اطلاعات جانبي هم ازش مي‌خواين، مي‌تونين از اين لينك استفاده كنين.
  15. فكر كنم نظراتم درمورد رايس و كسينجر در دو پست قبلي، داده شده. فكر نكنم نيازي به بيش‌گويي باشه. اما درمورد ذخاير انرژي، دوست عزيز بد نيست بدونين كه اولاً امريكا به كشوري حمله نمي‌كنه مگه اينكه از تأمين انرژي‌اش اطمينان حاصل كنه. همين الان كه مقامات ما فكر مي‌كنن كه ما با نفت با امريكا مقابله مي‌كنيم، بد نيست بدونين كه عربستان صعودي اعلام كرده كه آمادگي ارسال نفت به جاي ايران رو داره و امريكا مي‌تونه خيالش از بابت عدم كمبود نفت راحت باشه!! دوست عزيز. ما الان اينجا نشستيم و ساده مي‌گيم اگه جنگ شه، تنگه هرمز رو مي‌بنديم! ولي براي كشوري كه اقتصادش وابسته به نفت هست، اين كار يعني خودكشي! ايران در زمان جنگ با عراق هم با وجود مشاهده‌ي قيمت مفت نفت (6 دلار در سال 65)، باز هم اون رو مي‌فروخت؛ چون مجبور بود! بحث انرژي هيچ‌وقت عامل بازدارنده‌اي نبوده و نيست. عراق يكي از غني‌ترين معادن زيرزميني جهان رو داراست. ولي حتي ترس تحريم نفتي هم باعث نشد كه امريكا به اون كشور حمله نكنه و حتي سكوهاي نفتي‌ و ذخايرگاه‌ها و انبارهاي نفتي‌اش رو نابود نكنه! امري كه مسلماً به ضرر ايالات متحده بود و هم باعث كاهش ميزان نفت عرضه شده در جهان و هم افزايش قيمت بود، ولي امري مهمتر باعث و باني اين قضايا بوده! كشورهاي در حال توسعه، شايد اكثراً از منابع و ذخاير غني انرژي مثل نفت و گاز برخوردار باشن، ولي به دليل سياست‌هاي اعمال شده، اكثراً تك‌محصولي يا نهايتاً دومحصولي هستن. هر وقت هم كه بخوان سر از تخم بيرون بيارن، خيلي راحت سركوب مي‌شن و باز هم بايد برگردن به همون جاي خودشون. كشوري مثل ايران، تا سال‌ها متكي به اقتصاد نفتي‌اش خواهد بود. ما همه‌ي صادرات غيرنفتي‌مون 20 ميليارد دلار مي‌شه؛ يعني چيزي در حدود يك سوم درآمد نفتي ما. كشوري مثل كوبا، بيشترين درآمدش از توليد نيشكره. مكزيك و ونزوئلا، درصورت عدم صادرات نفت، به فقيرترين و بي‌چيزترين كشورهاي جهان تبديل مي‌شن. همين همسايگان خليجي ما، درصورت نداشتن نفت، از افغانستان هم بدتر مي‌شن. اين كشورها، توان مقابله با جهان با تهديد به قطع سرچشمه‌ي حياتي خودشون رو ندارن! چرا كه در اين صورت، اولين ضررش رو خودشون خواهند ديد! بيايين يكم واقع‌بينانه نگاه كنيم. بحث تحريم انرژي و يا كمبودش، تنها يك تهديد كودكانه‌اس كه هيچ‌وقت نمي‌شه عملي شه. حتي وقتي كه اعراب، به خاطر قضيه اسرائيل، دست به تحريم نفتي زدن، ديديم كه با وجود شوك قيمتي عجيب، ولي جهان باز هم با كمبود انرژي مواجه نشد و نه امريكا تلف شد و نه كسي چيزيش شد. اگه بخوايم بحث درمورد اوضاع روز جهان داشته باشيم، به چيزي بيشتر از يك تهديد نياز داريم. چيزي كه دقيقاً بهش نياز داريم، انعطاف استراتژيكي هست؛ چيزي كه امريكا داره ولي ما متأسفانه چندان ازش بهره‌اي نبرديم. راستي. شما اين لينك رو نگاه كردين؟
  16. بسيار خوب. ولي براي آگاهي از چرايي وقوع ماجراهاي فعلي، بايد يه پيش‌زمينه درمورد سپاه پاسداران و شرح وظايفش بنويسم. اينطوري مي‌تونين بهتر دليل حساسيت غرب، بويژه ايالات متحده رو نسبت به سپاه درك كنين. (قبل از شروع بايد عرض كنم كه اين دست‌نوشته‌ها، به هيچ‌وجه مدركي دال بر تاثير سپاه بر كشورهاي همسايه محسوب نمي‌شه و از اين طريق٬ اتهام يا ادعايي نسبت به سپاه پاسداران انقلاب اسلامي وارد نيست. به اميد موفقيت روزافزون و سربلندي‌ پاسداران جان بر كف سپاه انقلاب اسلامي ايران) ---------------------------------- ماجراي سپاه پاسداران، همون‌طور كه تو چند تا پست قبلي هم عرض كردم، از جايي شروع مي‌شه كه سپاه، براي محافظت از انقلاب اسلامي ايران و دستاوردهاش ايجاد مي‌شه. طبق قانون اساسي، سپاه پاسداران اختيار داره كه از كشوري كه با الگوبرداري و يا استمداد از انقلاب ايران، سعي در تغيير رفتار حكومت خودش و يا ايجاد يك نيروي انقلابي كنه، حمايت كنه. عين اين قضيه رو درمورد دو ابرقدرت سابق و فعلي جهان هم صدق مي‌كرد. درمورد آمريكا شاهد هستيم كه امريكا به نام دموكراسي و آزادي و حقوق بشر و جامعه‌ي مدني‌ (چهار شعار ليبرال دموكراسي)، به راديكال‌هاي كشورها كمك مي‌كنه و از شورشي‌ها و چريك‌هاي ضد دولت‌هاي به زعم امريكا غير دموكرات، حمايت مي‌كنه. به همين دليل هم هست مي‌بينيم كه امروزه، امريكا حتي از بسياري از گروهك‌هاي تروريستي، از كلمبيا و مكزيك و ونزوئلا گرفته تا حتي همين مجاهدين (منافقين) خودمون، كمك‌هاي مالي و تسليحاتي مي‌كنه و رسماً بودجه‌شون رو توي كنگره به تصويب مي‌رسونه. درمورد شوروي هم از زمان لنين قضيه همين‌طور بود. شوروي به هر گروه و دسته‌اي كه در راستاي منافع حزب كمونيست و اجراي انقلاب‌هاي كمونيستي و ترويج ماركسيسم توي كشورهاي ديگه فعاليت مي‌كرد، كمك‌هاي مالي و تسليحاتي مي‌كرد. در زمان اوج انقلاب‌هاي ماركسيستي در افريقا، شوروي و ايالات متحده، رقابتي خونبار رو در راستاي حمايت از گروهك‌ها و افسران وابسته انجام مي‌دادن و سالانه شاهد كودتاهاي خونباري بوديم كه اكثراً‌ هم توسط وابستگان امريكا و بر ضد انقلاب‌هاي سوسياليستي و افرادي چون پاتريس لومومبا و احمد بن بلا و ... رخ مي‌داد. زماني كه سپاه پاسداران، چنين قدرتي رو طبق قانون از آن خود كرد، بزرگترين ترس در امريكا و شوروي پديدار شد. تا قبل از اون، انقلاب مستقل و مردمي، معني نداشت و تمامي انقلاب‌ها، يا از طرف امريكا و يا شوروي سازماندهي مي‌شد. حتي انقلاب‌هايي كه مردمي هم بود، نهايتاً و به دليل تحريم طرف مقابل، به دامان شوروي يا امريكا مي‌افتاد (مثل انقلاب كوبا). ولي انقلاب اسلامي، مفهومي جديد بود كه در اسلام خلاصه نمي‌شد. بحث انقلاب اسلامي، انقلاب ملت‌ها، براي رهايي از بردگي و بندگي ابرقدرت‌ها و استقلال فكري و نظري كشورشون بود. شعار «نه شرقي، نه غربي» هم شعاري بود كه اگه جلوش گرفته نمي‌شد، به سرعت و به سان يك ويروس، سراسر جهان رو فرا مي‌گرفت و اون زمان بود كه حتي نمي‌شد در برابر اين موج، با سلاح ايستادگي كرد. اما امريكا سعي مي‌كرد حتي‌الامكان در كشوري دخالت نظامي نكنه. بنابراين ترجيح داد با حمايت از گروهك‌هاي تجزيه‌طلب، اون‌ها رو با سپاه درگير كنه و سعي در نابودي و يا حداقل تضعيف سپاه كنه. كردها، خلق عرب، ترك‌ها و البته مجاهدين خلق، بيشترين حملات خود رو به پاسدارها يا كسائي كه فكر مي‌كردن به پاسدار هستن، متوجه ساختن. در اوج سال‌هاي درگيري سپاه و منافقين، شاهد بوديم كه منافقين، حتي مردها و زن‌هاي بيگناه رو، تنها به فرض سپاهي بودن قتل عام مي‌كردن. بولتن‌هايي كه از اين گروهك به دست اومده، خود شاهدي بر اين مدعاست. از طرف ديگه هم زبيگنيو برژينسكي، پس از طراحي چند كودتاي ريز و درشت و شكست در اون، به سراغ پروژه‌ي خلق عرب رفت و صدام حسين رو كه از چند سال پيش، تبديل به يه ابرقدرت تو جهان عرب شده بود رو به حمله به ايران ترغيب كرد. در اون زمان، دولت امريكا با عراق رابطه‌ي خوبي نداشت، اما اين دليل نمي‌شد كه مشاور ارشد استراتژيك و امنيت ملي كاخ سفيد، براي اجراي نقشه‌هاش به عراق نره و با صدام حسين ديدارهاي پياپي نداشته باشه و از صدام براي پيشبرد اهداف امريكا استفاده نكنه (اشتباهي كه خيلي‌ها مرتكب مي‌شن، اينه كه فكر مي‌كنن ايالات متحده در سال 1982 (1361) و در پي فرستادن دونالد رامسفلد نزد صدام، روابطش رو با عراق از سر گرفت و بزرگترين كمك‌ها رو به عراق ارسال كرد). از طرف ديگه هم شوروي از خداش بود كه سپاه پاسداران نابود بشه. چرا كه با نبود سپاه پاسداران، انقلاب اسلامي ايران هم دوام چنداني نداشت و مي‌شد جاي انقلاب ايران رو به سادگي با يك انقلاب ماركسيستي عوض كرد كه هم امنيت رو به همسايه‌ي شمالي‌اش اهداء كنه و هم بزرگترين اهرم فشار در خاورميانه براي امريكا باشه. اما ماجرا به نوعي ديگه رقم خورد. سپاه پاسداران، با وجود نوپا بودن و همچنين نداشتن هيچ‌گونه تجربه‌ي نظامي (به اندازه‌اي كه تا حتي يكي دو سال پس از جنگ، به روش هيئتي اداره مي‌شد و حتي تيپ و گردان و لشكر و مسائلي از اين قبيل، در سپاه وجود نداشت!!)، به خوبي تونست در برابر ارتش تا بن دندان مسلح صدام و همچنين كومله‌ها و دموكرات‌هاي كردستان مقابله كنه. براي امريكا و شوروي، اين سوال بزرگي بود كه چطور سپاه، به جاي روز به روز ضعيف‌تر شدن، در حال رشد و قدرت پيدا كردن بيشتر هست. سپاه اونقدر قوي شد كه حتي در سال 61 و در پي حمله‌ي اسرائيل به لبنان و سپس سوريه، لشكر 27 محمد رسول الله (ص) رو براي نبرد با ارتش شكست ناپذير اسرائيل، به سوريه اعزام كرد! اين نشون داد كه سپاه، نه يك نهاد نظامي، بلكه بزرگترين تهديد نظامي منطقه خاورميانه هست. تهديدي كه با زخم خوردن و كشته دادن، بطور عجيبي قدرتمندتر مي‌شه و با دزديدن و يا كشتن فرماندهان ارشدش مثل متوسليان، همت، بروجردي، كاظمي و امثالهم و يا بزرگاني چون يوسف كلاهدوز و شهيد محلاتي، نه تنها از قدرتش كاسته نمي‌شه، بلكه به طرز عجيبي، منسجم‌تر و نيرومندتر مي‌شه. بنابراين تجربه ثابت كرد كه سپاه، خيلي متفاوت‌تره و نمي‌شه از طريق نظامي، باهاش درافتاد. اما در همون زمان جنگ، سپاه به رسالت خودش هم پايبند بود. كمك‌هايي به چريك‌هاي ايرلندي داشت كه البته بعدها با ناسپاسي ايرلندي‌ها، اين كمك‌ها قطع گرديد. از گروه‌هاي فلسطيني، بطور كاملاً مشخص از سازمان ساف (سازمان آزاديبخش فلسطين – PLO) حمايت مالي و تسليحاتي كرد. اما بزرگترين حركت سپاه، حمايت مالي و تسليحاتي و آموزشي از چريك‌هاي جنوب لبنان بود كه سيد عباس موسوي، يكي از فرماندهانش بود. اين حمايت كه بنا به پيشنهاد حافظ اسد، براي مقابله با اسرائيل صورت گرفت، فرزندي رو بوجود آورد كه امروزه بزرگترين دردسر ايالات متحده و بدتر از اون، اسرائيل هست؛ به طوري كه بارها اعلام كردن كه براي حمله به ايران، ابتدا بايد از شر حزب‌الله راحت شد! پس از كشتار مسلمانان بوسني و هرزگوين، براساس دكترين كاملاً مشخص امام خميني، يعني حمايت از مستضعفين جهان براي مقابله با مستكبرين، ايران و مشخصاً سپاه، كمك‌هاي خودش رو به بوسنيايي‌ها ارسال داشت. حتي نفراتي از سپاه هم، چه براي آموزش چريك‌هاي بوسنيايي و چه براي نبرد مستقيم، به اون‌جا اعزام شدن كه سردار سعيد قاسمي، فقط يكي از اونا بود (و شهيد بزرگوار، آويني هم براي مستندسازي به اونجا رفتن!). ضمناً در جريان انتفاضه‌ي عراق هم سپاه از شيعيان و كردهاي عراق حمايت كرد، ولي با نامردي امريكا و لغو سه روز تحريم هوايي عراق و ارائه‌ي مجوز به صدام براي بلند شدن هلي‌كوپترها و هواپيماهاش، در عرض سه روز، بيش از نيم ميليون نفر قتل عام شدن و تنها دليلي كه مي‌شد براي اين كار امريكا آورد، ترس از وقوع انقلاب اسلامي ديگر در عراق و درنتيجه حضور مستقيم سپاه پاسداران در عراق و تشكيل نهادي مشابه بود! پس از علم كردن تروريست‌هاي طالبان در افغانستان، ايران هم متقابلاً مجاهدين افغاني رو تجهيز كرد و عملاً اون‌ها هم بازوي ايران براي جلوگيري از نفوذ جريان طالبان در ديگر كشورهاي منطقه شدن! امريكا خيلي سعي كرد كه سپاه رو مستقيماً وارد نبرد با طالبان كنه. بارها طالبان مرز ايران رو مورد هجوم قرار داد و حتي بزرگترين جنايت خودش رو انجام داد و 9 نفر از اعضاي سفارت ايران رو با حمله به سفارت ايران به مزار شريف، به شهادت رسوند. اما سپاه، باز هم به كمك و آموزش چريك‌هاي افغاني بسنده كرد. با رشد روز افزون اين كمك‌ها از سوي سپاه، امريكا فهميد كه با رقيبي قدرتمند از سوي كشوري كه اسماً جزو ابرقدرت‌ها محسوب نمي‌شه رو در روست. سپاه، درست مثل ايالات متحده، در كار سنگ‌اندازي و مشكل‌سازي بود؛ البته در راستاي مبارزه با امپرياليسم امريكا. بنابراين تنها راه، محاصره‌ي ايران بود، به اين اميد كه شايد از اين طريق بشه موج كمك‌هاي سپاه به كشورهاي ديگه رو قطع و يا حداقل كاهش داد (البته اين، يكي از دلايل حضور نظامي امريكا در خاورميانه بود، نه دليل اصلي‌). اما پس از اشغال عراق و افغانستان، شاهد اين بود كه اين كار، اوضاع رو بدتر كرد و سپاه، چريك‌هاي افغاني و عراقي رو اينبار براي مبارزه‌ و ضربه زدن مستقيم به امريكا تربيت كرد. روزانه شاهد حملاتي به امريكايي‌ها بوديم (كه تا به امروز ادامه داره). امريكا هم خيلي سعي كرد كه سياست برخورد مستقيم رو پيش بگيره و با روش سپاه، مردم عراق رو در برابر سپاه ايران قرار بده. تروريست‌هاي دست‌آموز امريكايي، روزانه بمب‌هاي ويرانگري رو بين مردم عراق منفجر مي‌كنن كه به كشته شدن شمار زيادي از مردم عراق تا به امروز منجر شده. ولي سپاه با اجراي نقشه‌ها و طرح‌هاي خودش، بزرگترين دردسر حال حاضر براي امريكا شده. امريكا بارها سعي كرده چه از طريق فرافكني و اخبار دروغ، چه از طريق صحنه‌سازي‌ها و چه با بعضاً يكي چند تا مدرك مستدل، ثابت كنه كه ايران (بطور مشخص، سپاه پاسداران)، در عراق دخالت مي‌كنه. اما تا به امروز به كمترين موفقيت دست پيدا كرده. ادامه‌ي اين وضعيت هم بطور مشخص، تنها به ضرر امريكا خواهد بود. بنابراين بهترين گزينه‌ي ممكن براي ايالات متحده، نابودي سپاه پاسداران هست و لاغير. براي اين منظور هم فصل جديدي از سياست‌هاي ايالات متحده در حال شكل‌گيري هست كه شروع اون، قرار دادن سپاه در فهرست گروه‌هاي تروريستي است ...! ---------------------------------- اين يه طورايي شروع بنده براي اين ماجرا بود. بهتره دوستان هم نظرشون رو در اين زمينه بنويسن تا بشه براي بررسي شرايط و دلايل اصلي اين اقدام امريكا، اقدام موثرتري انجام بديم. چون تكي نوشتن بنده، فقط پژواك عقايد و اطلاعات يك نفر هست، نه بيشتر. پس اميدوارم كه دوستان، بنده رو از نظرات و مطالب مفيدشون محروم نكنن.
  17. قبل از هر چيز بايد عرض كنم كه يكبار اين مطلب رو نوشتم، ولي متأسفانه كامپيوترم Reset شد و همه چيز پريد. سعي كردم كه دوباره بنويسم. نمي‌دونم چيزي رو جا انداخته باشم يا نه. اميدوارم كه مشكلي نباشه. ولي اگه ديدين كه بعضي چيزا رو درست نوشتم، دليلش رو ديگه خودتون بفهمين :| . --------------------------------------------- با تشكر از دوست عزيزمون، پرسپوليس (كه البته اميدوارم حقيقتاً هم پرسپوليسي باشن :| )، بنده هم عرايضي دارم : 1- مسلماً يكي از مهمترين مسائل روز جهان، بحث انرژي هست. خاورميانه هم گنجينه‌ي باارزشي از انرژي محسوب مي‌شه و از قديم‌الايام تا به امروز، بحث بر سر چگونگي استفاده از اين منابع، شكل‌دهنده‌ي بسياري از 7وقايع منطقه بوده. در اين شكي نيست. اما قضيه، فقط اين نيست. با ظهور علم اقتصاد و شكل‌گيري و انطبا7ق سياست و اقتصاد مشترك، تصميمات سياسي جهان هم به سمت منطقي‌تر شدن پيش رفت. حتي در جنگ‌هاي جهاني هم شاهد اين بوديم كه براي هر جنگ و تصرف هر كشور، توجيهي اقتصادي براي قضيه وجود داشت. اما پس از جنگ جهاني، ما شاهد چندين جنگ گاهاً طولاني در خاورميانه بوديم كه هريك به نحوي، تأثيري مخرب بر اقتصاد جهاني گذاشت. جنگ اعراب و اسرائيل موجب افزايش ناگهاني قيمت نفت گرديد كه اصطلاحاً بهش شوك يا سكته مي‌گن! بسياري از اين جنگ‌هاي اكثراً هم بي‌نتيجه، موجب افزايش بيش از اندازه‌ي قيمت نفت و فرآورده‌هاي نفتي گرديد. درصورتي كه در اقتصاد، مهمترين مسأله، ثبات و تغييرات جزئي فاكتورهاي اقتصادي هست. مسلماً بدترين اتفاق براي اقتصاددان‌ها، تغييرات زياد و بخصوص غيرقابل پيش‌بيني روز هست كه موجب تغيير در معادلات اقتصادي مي‌شه. تغييراتي كه گاهاً منجر به كنار گذاشتن برنامه‌هاي طولاني و بلندمدت اقتصادي و نوشتن و پي‌ريزي برنامه‌اي جديد باشه كه اين خودش بزرگترين ضربه به اقتصاد و صنعت يك كشور هست! فقط يك لحظه به اين فكر كنين كه مثلاً برنامه‌ي اقتصادي 20 ساله‌ي يك كشور كه بيش از نيمي از اون هم سپري شده، فقط به خاطر يك جنگ و يكسري تغيير و تحولات، كاملاً تغيير كرده و همه‌چيز بايد از نو و از صفر آغاز بشه! اگه در خاورميانه، فقط بحث بر سر منابع انرژي بود، دقيقاً بايد ابرقدرت‌ها در راستاي آرام‌سازي هرچه بيشتر خاورميانه گام برمي‌داشتن. ولي دقيقاً از زمان حمله‌ي يهوديان به كشور فلسطين و تأسيس سرزمين اسرائيل تا به امروز، خاورميانه يك روز خوش و آروم رو هم شاهد نبوده و اين دقيقاً عكس منطق هست، مگه اينكه بحث، خيلي مهمتر از اين باشه كه متأسفانه هست. اوضاع فعلي خاورميانه، به هيچ‌وجه در انرژي خلاصه نمي‌شه. بخوام خيلي كلي عرض كنم، در حال حاضر، دكتريني كه پياده مي‌شه، دكترين گاليور هست كه اون هم خودش، جزئي از دكترين عظيم پنتاگرام آنگلوزاينس هست. متأسفانه اين‌جا، زمان و مكان مناسبي براي تبيين بيشتر اين دكترين نيست. ولي خيلي خلاصه عرض كنم كه بحث اين دكترين، دقيقاً ناامن‌سازي خاورميانه، افزايش شديد قيمت‌ها، نبرد بر روي منابع انرژي، تجزيه‌پذيري كشورها، كوچك‌سازي آسيا و بسياري ديگر از موارد هست كه هر كدوم اون هم دليل و توجيه خودش رو رو داره. 2- درمورد كاندوليزا رايس، فكر كنم دارين يه مقدار بي‌انصافي مي‌كنين. شايد شما، جزو معدود كسائي باشين كه ايشون رو بي‌كفايت بدونين و خرد بشمارين. شايد اگه لئو اشتراوس رو به درستي مي‌شناختين، هيچ‌وقت همچين حرفي رو نمي‌زدين. قصد و همچين علاقه‌اي ندارم كه توانايي‌هاي اين زن رو به شما اثبات كنم. ولي در همين حد مي‌تونم بگم كه فقط يكي از طرح‌هاي اون، طرح حمله به عراق بود كه نه در سال 2001 يا 2002، بلكه در سال 1995 ارائه شده بود. پلني كه در اون زمان و با توجه به شرايط روز اون موقع، اگه مي‌ديدن، به عقل نويسنده‌ و طراحش شك مي‌كردين و با خودتون مي‌گفتين كه حتي ذره‌اي از اين پلن هم اجرايي نيست و يه خيالبافي و خوش‌باوري محض هست. ولي امروزه اگه اون طرح رو ببينين، خواهيد ديد كه ذره به ذره و بخش به بخش اين طرح، نه در عراق، بلكه در تمامي نقاط مورد نظر طرح، اجراء شده و شرايطي كه روزي در تصور كسي هم نمي‌گنجيد، امروزه به يه حقيقت مسلم بدل شده. شايد اگه دوست داشتين، بعداً در جايي مناسب‌تر، بيشتر درمورد رايس صحبت كنيم. اما فكر كنم بهتر باشه يكم بيشتر ايشون رو بشناسين و اينقدر ساده‌انگارانه، درمورد ايشون، اظهارنظر نفرمايين. 3- درمورد هنري كسينجر هم فكر كنم شما باز هم جزو معدود كسائي باشين كه همچين عقيده‌اي دارين. ريچارد نيكسون، با همه‌ي زيركي‌اش، چيزي نبود جز عروسكي در دست كسينجر. اين رو تقريباً همه مي‌دونن. حتي بارها هم كاريكاتوريست‌هاي جهان، با طنز اين قضيه رو نشون داده بودن! حالا چطور به نظرتون رسيد كه طرح‌ها و برنامه‌هاي ريچارد نيكسون، از خودش بوده؟ بد نيست بدونين كه به دليل زيركي بيش از اندازه‌ي كسينجر، نيكسون علاقه‌اي به بودن كسينجر در كابينه‌اش نداشت. مسلم بود كه با حضور كسينجر، نيكسون در رده‌اي كمتر قرار مي‌گيره. ولي چون در اون زمان، از كسينجر، سياستمداري باهوش‌تر، خلاق‌تر و البته خوش‌فكرتر نبود و همچنين لابي قدرتمند صهيونيست از اون حمايت مي‌كرد و از هر نظر، گزينه‌اي مناسب‌تر از كسينجر وجود نداشت، نيكسون هم به ناچار از كسينجر براي سمت وزارت امور خارجه و همچنين مشاور ارشد امنيت ملي‌اش، دعوت به عمل آورد. بد نيست بدونين كه نه تنها ليندن جانسون، ريچارد نيكسون و جرالد فورد، تماماً از دكترين‌هاي كسينجر استفاده كرده و اين دكترين، كاملاً مبناي سياست خارجي‌شون بود، بلكه حتي بعد از به ظاهر كناره‌گيري كسينجر از صحنه‌ي روز سياست، باز هم روساي جمهور ديگر امريكا، از دكترين‌هاي به روز وي استفاده مي‌كردن. جيمي كارتر با وجود داشتن قوي‌ترين و باهوش‌ترين مشاور امنيت ملي‌اش، زبيگنيو برژينسكي (كه جنگ ايران و عراق، تنها يكي از نمونه‌كارهاش هست)، باز هم از دكترين كسينجر استفاده مي‌كرد. رونالد ريگان، چه در مسأله‌ي جنگ ايران و عراق، چه در برخورد با شوروي و چه در مسائل بعدي‌اش، اكثراً عين دكترين‌هاي كسينجر رو استعمال مي‌كرد و بعد از اون هم جرج بوش پدر، بيل كلينتون و در حال حاضر هم جرج بوش پسر، باز هم دنباله‌روي دكترين اين يهودي زيرك هستن. حتي پس از حملات يازده سپتامبر هم سراغ اولين تحليل‌گري كه رفتن، هنري كسينجر بود. هنوزم كه هنوزه (با وجود 84 سال سن)، يكي از تصميم‌گيرندگان پشت پرده‌ي سياست خارجي امريكا، هنري كسينجر هست. با وجود اين، آيا شما حقيقتاً اعتقاد دارين كه كسينجر كسي نبود و ريچارد نيكسون كه خيلي ساده و با يك ماجراي از پيش‌ طرح‌ريزي شده (كه شايد در جايي بهتر بهش اشاره كنم)، دولتش در عرض كمتر از دو سال به سادگي سقوط كرد و با خفت و خواري، لقب بدنام‌ترين رئيس جمهور امريكا رو از آن خودش ساخت! 4- ممنون از مطلب و تحليل خواندني شما. اميدوارم كه اين اظهار نظرات، همچنان ادامه داشته باشه. البته تنها مشكلي كه اين وسط هست، انگليسي نوشتن شماست. متأسفانه بنده، نه زمان چنداني براي ترجمه متون شما دارم و نه مترجم چندان خوبي هستم icon_cheesygrin icon_cheesygrin . ولي شايد بشه اين مشكل رو تا حدي حل كرد. به اين لينك سري بزنين. شايد بتونين اين مشكل رو از اين طريق حل بفرمايين. به اميد خوندن مجدد نظرات شما در اين تاپيك و ساير تاپيك‌ها.
  18. درمورد حرف super_comando عزيز بايد عرض كنم كه : نظرتون كاملاً صحيحه. بحث تروريست قلمداد كردن يك نهاد نظامي كشور، چيزي بيشتر از يك جنگ رواني و بيشتر، در راستاي زمينه‌چيني براي يك اقدام بسيار بزرگ، قلمداد مي‌شه. درمورد حرف شما، يكي دو نكته هست كه بايد عرض كنم. متأسفانه يك اشتباه بسيار كوچيك داشتين : مسلماً همين‌طور هست. ولي طبق قانون اساسي جمهوري اسلامي ايران، مطابق با اصل 143 قانون اساسي (مبحث ارتش و سپاه)، اين، وظيفه‌ي ارتش هست و غرب هم همين نظر رو داره. اما مشكلي كه غرب با سپاه پاسداران داره، مشكل بزرگتري هست به نام تهديد جهاني! اگه تعريف سپاه پاسداران براساس قانون اساسي رو مدنظر داشته باشين، فكر كنم بهتر اين موضوع رو متوجه بشين : همونطور كه ملاحظه فرمودين، وظيفه‌ي سپاه پاسداران انقلاب اسلامي، دقيقاً حفاظت از انقلاب اسلامي ايران (نه فقط جمهوري اسلامي) هست. به همين دليل هم اين وظيفه، عمليات‌‌هاي سپاه پاسداران رو از مرزهاي جمهوري اسلامي ايران، فراتر برده و حتي مي‌بينيم كه از لبنان و سوريه گرفته تا بوسني و حتي امريكا، شاهد حضور عمليات‌هاي سپاه هستيم. به همين دليل هم اين نهاد نظامي، بزرگترين تهديد براي امنيت جهاني، درصورت تهديد ايران خواهد بود. بحثي كه چندي پيش در شوراي امنيت ملي، به رياست دكتر احمدي‌نژاد و با حضور آيت‌الله رفسنجاني و دكتر ولايتي برگزار شد، بحث بر سر حركت تلافي‌جويانه، درصورت حمله‌ي امريكا به ايران بود كه جالب هست بدونين يكي از طرح‌هايي كه مطرح شد، حمله در خاك امريكا، به نيروهاي امريكايي بود!!!!! تخريب پايگاه‌هاي امريكايي در روز اول جنگ در كشورهاي خليج فارس هم از ديگر موارد بود ...! به همين دليل هم طرح مشترك CIA‌ و پنتاگون، دقيقاً بر مبناي انهدام سريع و قطعي سپاه پاسداران پي ريزي شده و حتي آمارهاي جالبي هم در اين راستا ارائه شده! همون‌طور هم كه تو عكس‌هايي كه آقا سينا قرار دادن مي‌بينين، بزرگترين مانوري كه داده مي‌شه، روي آمار و ارقام توان نظامي نفري ايران، بخصوص نفرات سپاه پاسداران متمركز شده. با يه مقايسه‌ي بسيار ساده همين دو تا عكس، مي‌تونين اين تناقض رو ملاحظه بفرمايين! مي‌شه درمورد قضيه‌‌ي سپاه پاسداران، بيشتر بحث بشه. ديگه انتخاب بحث، بستگي به كسائي داره كه تو اين تاپيك نظر مي‌دن!
  19. البته يه مقدار بي‌انصافي كردين! يادمون نره ارتش عراق، يكي از نيرومندترين نيروهاي زميني جهان رو در اختيار داشت و ما تا ما‌ه‌ها، در برابر يگان‌هاي زرهي عراق، كاري از دستمون ساخته نبود! ولي مسلماً درصورت وقوع جنگ ايران با يكي از همسايه‌ها، در خوشبينانه‌ترين حالت ممكن، يعني عدم دخالت مستقيم ايالات متحده، موج تسليحات به سمت كشور مذكر روانه مي‌شه! اما خوب براي جنگيدن، فقط داشتن سلاح، كافي نيست. همون‌طور كه بزرگترين ترس ايالات متحده، حمله‌ي ايران به كشورهاي حوزه خليج فارس و اشغال اون‌ها هست كه در اون صورت، مي‌شه از تسليحاتي كه اعراب، حتي جرأت دست زدن بهشون رو هم نداشتن، به ضرر امريكا استفاده كنن! براي بكار بردن F-16 ها و تانك‌هاي فوق مدرن امريكايي، يه چيز اصل كاريه كه فكر كنم بچه‌ها بهش بگن جيگر :| !!! ----------------------------------------- آقا سعيد! داشتن خلبان ماهر و زبده، اگه نگيم مهمتر، ولي حداقل به اندازه‌ي داشتن جنگنده‌هاي به روز و پرقدرت، اهميت دارن. آيا خلبان‌هاي آذربايجاني رو مي‌شه به عنوان خلبان زبده در نظر گرفت؟
  20. با تشكر از آقا سعيد، به خاطر تصوير پايگاه‌هاي امريكا در منطقه. قصد داشتم كه براي تكميل مطلب شما، تعداد نفرات حاضر در اين پايگاه‌ها رو هم بنويسم كه يادم اومد چند ماه پيش، آقا سينا (sina12152000) دو تا عكس گذاشته بودن در اين راستا. اين عكس، هم كامل‌كننده‌ي حرف بنده و عكس آقا سعيد بود و هم در راستاي مطالب بنده درمورد جنگ‌ رواني كه آقا سينا دقيقاً به درستي به اين مسأله اشاره كرده بودن. اين جاي تقدير داشت. متأسفانه بيشتر از اين، كاري از دستم ساخته نبود. تنها مي‌تونم عيناً پست ايشون (كه تو صفحه‌ي پنج، قابل مشاهده هست) رو در اينجا نقل قول مي‌كنم* . با تشكر مجدد از آقا سينا. * به دليل آپلود عكس‌ها در tinypic و براي جلوگيري از مشكلات بعدي، اون رو در سرور پرشين‌گيگ آپلود كردم. تنها تغيير، همينه :| ! ------------------------------------------- شايد بهتر باشه اول درمورد آمار و ارقام موجود روي عكس‌ها يكم بحث كنيم. فكر كنم بخصوص درمورد يه سري ارقام، كاملاً منظور خاصي گنجونده شده! البته شايد هم من اشتباه مي‌كنم. دوستان، نظري در اين زمينه ندارن؟
  21. با وجود اينكه دوستان، تمايل چنداني به ورود در مسئله‌اي به اين مهمي ندارن، ولي من كه از رو نمي‌رم :| ! در راستاي بحث‌ قبلي، بايد به مهمترين اصل در جنگ‌هاي كلاسيك عصر جديد (قرن بيستم) اشاره كنم : جنگ رواني. جنگ رواني، نه به معنايي كه در حال حاضر در جامعه به كار مي‌ره، يك مفهوم بسيار گسترده، پيچيده، منظم و البته هماهنگ رو دربر مي‌گيره كه اگه عمري باقي باشه، سعي مي‌شه تا حد نياز، بهش اشاره بشه. البته لازم به ذكره كه ادامه دادن اين بحث، نيازمند ياري و همفكري دوستان عزيز هست. چون به شخصه، هيچ‌وقت دوست نداشتم متكلم وحده باشم. به همين خاطرم اگه دوستان هم لطف كنن و در بحث شركت كنن، مي‌تونيم درمورد بحث جنگ رواني، حداقل يه بحث مفيد و آموزشي درست راه بياندازيم. متأسفانه امروز تو كشور ما، كوچكترين رفتار غرب، جنگ رواني تلقي مي‌شه. يه مثال بسيار ساده‌ي اون، اكران فيلم 300 در سال گذشته بود كه بيشتر به يك سنسور حساسيت‌سنج شباهت داشت تا پلني از جنگ رواني. ولي ...! فكر كنم اگه بشه با مباني جنگ رواني بيشتر آشنا بشيم، بهتر بتونيم وقايع رو اونطور كه هست (نه اونطور كه به ما عرضه مي‌شه)، تحليل كرده و وقايع رو زودتر از بوقوع پيوستن‌شون، پيش‌بيني كنيم. البته لازم به ذكره كه خود مسئولين ما، چندان از اين قضايا غافل نيستن و در نهادهاي مختلف، چندين كارگروه و تيم مخصوص به همين كار رو دارن و نيروهاي آموزش‌ديده‌ي اون‌ها، مي‌تونن بزرگترين نقش رو در تقابل با غرب ايفاء كنن. شايد يكي از بهترين مغزها در زمينه‌ي جنگ رواني، «سعيد حجاريان» باشه كه البته امروزه، بيشتر به مسائل سياسي چسبيده و از گذشته‌ي خودش تا حدي برگشته. يكي از بهترين نمونه‌هاي فعلي‌اش هم سرهنگ فلاح، تو نيروي مقاومت سپاه پاسداران انقلاب اسلامي هست. --------------------------------------------- براي شروع، يك مثال ساده از حلقه‌ي بسيار مشخص در روزگار فعلي، يعني شبكه‌هاي تلويزيوني رو براتون قرار مي‌دم. اين مطلب رو امروز توي سايت بازتاب ديدم. ساده‌ترين تكنيك براي جنگ رواني، آماده‌سازي اذهان، بزرگ جلوه دادن مسائل و مشكلات و همچنين گزينش تصاوير نظامي به نمايندگي از كشور مورد نظر هست. --------------------------------------------- شبکه تلويزيوني «فاکس نيوز»، پرچمدار حمله به ايران، بر طبل جنگ مي‌کوبد. در فيلم کوتاهي که توسط يک فعال ضدجنگ به نام «رابرت گرين والد» با نام «فاکس حمله مي‌کند: ايران» تهيه شده و در يوتيوپ انتشار يافته، سرخط اخباري آورده مي‌شود که در فاکس نيوز ـ دالّ بر لزوم حمله به ايران ـ پخش مي‌شود و آنها را با گزارش‌هايي که در همين شبکه پيش از جنگ عراق انتشار يافته بود، مقايسه مي‌کند. به گزارش خبرنگار «بازتاب»، در بخشي از اين فيلم کوتاه، «کريستين امانپور»، خبرنگار «سي.ان.ان» که پيشتر با انتشار نامه‌اي خطاب به خبرگزاري‌هاي «ABC» ،«CBS» ،«NBC» ،«MSNBC» و «CNN» با تشريح اين‌که چگونه يک شبکه خبري [CNN] به جاي اطلاع‌رساني درست درباره جنگ عراق، پاي در جاي پاي رهبران فاکس نيوز گذاشت، مي افزايد: شبکه خبري من از سوي دولت و پياده نظام آن در «فاكس نيوز» مرعوب شده بود. «رابرت گرين والد» در مطلبي درباره اين تصاوير مي‌نويسد: من به روشني حمايت همه‌جانبه‌ فاكس از جنگ عراق را به ياد دارم که چگونه آنها [سران کاخ سفيد] را براي جنگ تشويق مي‌کردند. اين در حالي بود كه چنين تصاوير و جلوه‌هاي ويژه‌اي تا آن زمان هرگز منتشر نشده بود. اين فيلم سه‌و‌نيم دقيقه‌اي با اين جمله آغاز مي‌شود: به جاي فرصت‌سوزي، کسي بايد روي ايران بمبي بيندازد، همان کاري که «نيکسون» درباره ويتنام انجام داد و در ادامه نيز جملاتي همچون «القاعده ايران، قصد کشتن ما را دارد»، «مردم قادر به درک خطر چنين کشور در دنيا نيستند» و «براي توقف برنامه سلاح‌هاي اتمي ايران بسيار دير شده است» و ... ادامه مي‌يابد. در بخش‌هايي از اين فيلم کوتاه، تبليغات جنگ‌طلبانه فاکس نيوز در سال 2003 عليه عراق و تبليغات کنوني آن عليه ايران با جملاتي اينچنيني مقايسه شده‌اند: ـ القاعده در بغداد است (2003)؛ در مقابل، مقامات رسمي در آمريکا بر اين باورند که ايران در حال معامله با القاعده است. ـ ارتباط تنگاتنگ رهبر عراق با رهبر القاعده (2003)؛ در مقابل، تهران در حال يکي شدن با القاعده است. در بخش ديگري از اين کليپ، نتيجه آمار گرفته شده در مؤسسه PIPA در اکتبر 2003 از بينندگان فاکس نيوز درج مي‌شود که 67% آنان بر اين باور بودند که مدارکي دالّ بر ارتباط بين القاعده و عراق وجود دارد، در حالي که هيچ مدرکي در اين باره يافت نشد يا آن که به باور 33% بينندگان در عراق، سلاح‌هاي کشتار جمعي وجود داشت، حال آن كه هيچ سلاح کشتار جمعي در عراق پيدا نشد. در اين فيلم سپس به مقايسه گزارش‌هاي فاکس نيوز از عراق پيش از سال 2003 و ايران كنوني در زمينه دستيابي به سلاح‌هاي کشتار جمعي و اين‌که ديپلماسي در برابر ايران پاسخ نخواهد داد و در نتيجه، لزوم حمله به ايران براي جلوگيري از حملاتي چون يازده سپتامبر مي‌پردازد. رابرت گرين والد، همچنين با ايجاد وب‌سايتي با نام «فاکس حمله مي‌کند»، از بينندگان خواسته است تا چشم خود را روي جنگ ويرانگر ديگري نبندند و با امضاي يک طومار اينترنتي، مخالفت خود را با سران کاخ سفيد و شبکه فاکس نيوز اعلام کنند.
  22. mostafa_by

    مسلسل دستی MP5

    اگه منظورتون از نيروهاي دلتا، همون Delta Force باشه، بايد عرض كنم كه همين نيروها بودن كه تشريف آوردن ايران و يه چند تايي‌شون هم مهمون دشت طبس شدن! اين رو هم بارها در برنامه‌هاي مختلف، منجمله مستندي كه همين چند وقت پيش يكي از شبكه‌هاي ماهواره‌اي (متأسفانه هرچي فكر كردم، اسمش رو يادم نيومد) پخش كرد، عنوان شد. اما اگه منظور شما رو اشتباه فهميدم، ديگه بايد ببخشيد :| !
  23. امان از اين محور شرارت (همون tinypic خودمون :| ). دوستان اگه حوصله‌ي آپلود عكس تو سايت رو ندارن، بهتره از پرشين‌گيگ استفاده كنن. اينطوري يه فضا در اختيار خودشونه و مي‌تونن راحت توش عكساشون رو آرشيو كنن، بدون دردسر! اگه هم اكانتش رو ندارين، بهم Pm‌ بدين. خودم براتون مي‌فرستم :| .
  24. اتفاقاً خودم هم در نظر دارم كه همچين كاري رو انجام بدم (پروژه كليد خورده :| ). ان شاء الله به زودي، درمورد عمليات‌هاي انجام گرفته در طول 8 سال دفاع مقدس، مطالبي رو ارائه خواهم كرد.
  25. اون بحث، يه بحث كلي بود. نبرد آردن، تأثير چنداني توي جنگ نداشت. به قول رامتين عزيز، تنها چند ماه سقوط آلمان رو عقب مي‌انداخت. آلمان، در اصل وقتي نابود شد كه به شوروي حمله كرد و شكست خورد! با نگاهي سطحي به وضعيت آلمان در سال 1941 و 44-1943، خيلي ساده مي‌شه فهميد كه چقدر تصميمات غلط، خودسرانه و غيركارشناسي هيتلر، كشنده بود!! اما درمورد جنگ، نمي‌شه اصطلاح قمارباز رو اطلاق كرد؛ بخصوص جنگي كه آلمان مي‌كرد. آلماني كه براي هر عملياتش، دانشمنداي رياضي و آمارش، توابع آماري‌اش رو رسم مي‌كردن و اون‌ها بودن كه تعداد نفرات و تانك‌هاي حمله كننده رو مشخص مي‌كردن. در اصل، درسي به نام پژوهش عملياتي (كه يكي از وحشتناك‌ترين درس‌هاي ما هم هست icon_cheesygrin :| !!!!) در همين جنگ، عملي شد!!! پس با اين حساب، اين تصميم‌گيري، با توجه به درصد شكست بسيار بالاش، بيشتر يه حماقت و خودكشي بود تا يه قمار. قمار هم هرچقدر كه شانس شما درش كمتر باشه، ميزان حماقتتون بيشتر روشن مي‌شه (توهين نبودا! شماي قمارباز فرضي رو گفتم نه حسين عزيز رو :| ).