-
تعداد محتوا
2,358 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
18
تمامی ارسال های mostafa_by
-
در سطح سخنان ديپلماتيك، انتظار ديگهاي هم نميشد داشت. ولي مسلماً در سطح اقتصادي، به هيچوجه نميتونن چشم از منافع ايران ببندن! مگه اينكه حقيقتاً در اين دنيا، كشور جايگزيني مثل ايران براشون وجود داشته باشه! يادمون نره، بزرگترين شركاي تجاري ايران، آلمان و ايتاليا هستن! پس سر اين قضيه، خودشون بيشتر ضرر خواهن كرد! بخصوص اينكه چين با اقتصادش، بزودي جهان رو به سادگي خواهد بلعيد!
-
تاپیک جامع سرلشکر خلبان گرهارد باکهورن تاپیک جامع سرلشکر خلبان گرهارد باکهورن
mostafa_by پاسخ داد به Ramtin تاپیک در جنگ آوران
پس بد نيست با عقبگرد كوچك تاريخي٬ نگاهي به سپاه صليبيون در جنگ صليبي اول بندازي. البته اگه خيلي بخوايم دورتر بريم٬ سپاه روم هم مثال بدي نيست! ورژن مسلمونهاش هم سپاه نورالدين و البته بعد از اون سپاه 200.000 نفري صلاحالدين (كه با شنيدن ورود صلايهداراش (مماليك)٬ صحنه نبرد خالي ميشد٬ سپاهي كه اروپا رو از جنوب غربي آسيا بيرون كرد و در دو جنگ صليبي٬ نابودگر لقب گرفت :D !! (البته اگه الان نگين : اه اه اه!! عرب!! مرگ بر عرب سوسمارخوار!! درود بر نژاد پاك!! آريايي!!!! :D :? ) بهتره يكم بيغرض و جو٬ صحبت كنين. -
تحولات سوریه (2) تحلیل و پیگیری تحولات سوریه - بخش دوم ( از July 2015 )
mostafa_by پاسخ داد به GOLDEN-CROWN تاپیک در اخبار تحلیلی
اگه اين عكس، ساختگي نباشه (كه به نظر نميرسه اينطور باشه)، بايد عرض كرد كه حتي اگه اين جت، مال تروريستها باشه (كه با توجه به توضيحاتي كه در پست قبلي آمده، اين ادعا تقريبا ناصحيح به نظر ميرسه)، بايد گفت كه اين جت، از درخت هم كمارزشتر هست. مگه اينكه تروريستها، 50، 60 نفري جت رو (بعد از خلاص كردن دندهاش :? ) تا نزديكترين فرودگاه هل بدن :D ! بعد هم برن تو صف سوخت هواپيما و از اونجا سوخت جت رو تهيه كنن. اونوقت شايد بتونن از زمين بلندش كنن :D ! -
ببخشيد كه تاپيكي كه آخرين پستش، براي دو هفته پيش هست رو بالا ميارم. ولي از اونجا كه تاپيك، قديمي و خاطرهانگيزه، من هم نظر ناقص خودم رو در زمينهي پست آخر عرض ميكنم. اين درست كه ما، در توليد موشكهاي دوشپرتاب به خودكفايي رسيديم (البته خودكفايي به معني توليد نيست، مازاد بر توليد و استفاده داخلي (مثل مرحلهي صادرات) رو خودكفايي ميدونن). ولي بايد توجه داشت كه يك هليكوپتر آپاچي به اين سادگي قابل رهگيري و هدف قرار گرفتن نيست. يك مثال ساده ميزنم. در جنگ پارسال حزبالله و اسراييل، تنها سه هليكوپتر آپاچي هدف قرار گرفتن (قبلاْ در اين تاپيك درمورد آمار و ارقام اين جنگ، مطالبي رو عرض كرده بودم)! اين در حالي هست كه تمامي نبردهاي صورتگرفته ميان چريكهاي حزبالله و ارتش اسراييل، با پشتيباني حداقل 2 هليكوپتر آپاچي صورت ميگرفت. البته نميشه گفت آمار بدي هست (با توجه به توان نظامي و مقابلهي هوايي حزبالله). ولي نميتونين تنها به صرف داشتن موشكهاي دوشپرتاب حتي مدرنتر و قدرتمندتر، اطمينان حاصل كنيد كه ما در برابر آپاچي، عامل مقابلهكننده و منهدم كنندهاي را در اختيار داريم. ضمن اينكه موشكهاي دوشپرتاب، بيشتر به عنوان سلاح چريكي و مخصوص جنگهاي نامنظم شناخته شده و در جنگهاي كلاسيك، كاربرد چنداني نداره. چرا كه براي استفاده از اين موشك، بايد اولاً محل استقرار صحيح و مطمئني داشت، ثانياً رهگيري و شليك به هليكوپترها به اين سادگي نيست و سيستم الكترونيكي مثلاً استينگر يا ايگلا، تنها با شناسايي كامل مورد هدف قرار گرفته قابليت قفل بر روي هدف رو دارن و اين در حالتي است كه يا هليكوپتر ايستاده و متوقف در آسمان هدفگيري بشه و يا اينكه در حالت نبرد سريع و تغيير موضع قرار نگيره. در غير اينصورت، عملاً هدف قرار دادن اين هليكوپترها (عليرغم سرعت پايينتري كه نسبت به كمانچي و يا ساير هليكوپترهاي جنگي امريكا دارن) كاري نه غيرممكن، ولي دشوار محسوب ميشه.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
بحث ترس نيست آقا سعيد. فكر نكنم حتي استالين و خروشچف هم به اين اندازه نسبت به آيندهي كشورشون خوشبين بودن كه شما هستين! شايد عقل من نوعي قد نده. ولي ميشه دليلي منطقي براي اظهارنظرهايي كه توي اين سه صفحه تاپيك گذاشتم بيارين؟ تا اونجايي كه به بنده بود، همهي سعي بر اين بود كه با بررسي منطقي شرايط، قضيه رو بررسي كنيم. مگه نه گفتن اين واژه كه جنگ ميشه يا نميشه، نه نياز به مطالعه و فكر كردن داره و نه تاپيك ميخواد!!! نميدونم! شايدم من نميتونم قضيه رو درست درك كنم و يا استدلالهايي كه بنده به نقل از بسياري از مقامات نظامي و سياسي جهان ميذارم، همگي بچهگونه و ساده انگارانهاس و ما از شوروي هم برتريم و خودمون بيخبر!! -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
كاملاْ با حرف شما موافقم. از هر نظر كه بخوايم به اين قضيه نگاه كنيم، ميبينيم كه اين تحركات، پيامي جز جنگ و مانور رواني داره. بعيد ميدونم امريكا با اينهمه هزينه، فقط قصد ترسوندن ايران رو داشته باشه. چرا كه اگه قصد اينكار رو داشت، راهها و استراتژيهاي فوقالعاده زيادي براي اين قضيه وجود داشت و نيازي به يه لشكركشي نظامي، به معناي حقيقي!! نداشت. همونطور كه عرض كردم، نيروهاي امريكايي در حال آمادگي كامل به سر ميبرن (حالتي كه درست قبل از حمله بايد داشته باشن) و حتي چند نفر از سرداران سپاه كه اين تحركات رو بررسي ميكردن تو سخنراني خودشون، رسماْ تهديد امريكا رو كاملاْ جدي تلاقي كرده و وقوع برخورد شير و عقاب رو خيلي به صراحت عنوان كردن!!! با وجود اين، ما هنوز داريم بر روي برنامههايي مثل هزينهي بالاي جنگ، قبرستان شدن ايران براي سربازان امريكايي و مسائلي از اين دست كه بيشتر به شعار شباهت داره مانور ميديم. تازه در صورت درست بودنش و عدم موفقيت امريكا در شكست نظامي ايران، با كشوري نيمه ويران روبرو خواهيم بود و دوباره بايد بيست سال تلاش كنيم كه تازه به وضعيت فعليمون برسيم!! متاسفانه اخباري كه روزانه از وضعيت منطقه به گوش ميرسه، به شدت نااميد كننده هست و مسائل خيلي جديتر از اوني هست كه بخوايم همهي اين كارا رو فقط به حساب يه جنگ رواني بذاريم و ساده انگارانه همهي اينها رو در قالب دكترين پليس خوب، پليس بد ببينيم. شايد امريكا، مجدداْ رفته سراغ دكترين «انهدام حتمي متقابل». امري كه اين كشور حاضر هست تا مرز نابودي خيل عظيمي از نيروهاش پيش بره كه فقط بخواد تهديد خطرناكترين كشور شيعي رو از بين ببره!! شايد بگين اين منطقي نيست. ولي فقط بهتره به اين نكته دقت داشته باشين كه كدوم كشور براي اسرائيل تهديد حقيقي هست و اينكه امريكا توسط چه كساني اداره ميشود. فكر كنم پاسخ به سهولت قابل ارائه است. -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
نه. اين صحيح نيست. اكران فيلمهايي مثل اسكندر و 300، هيچ ربطي به دكترين قورباغه نداره. چرا كه حقيقت چيز ديگري است. دوست ندارم وارد اين بحث شم. اكثر جاهايي هم كه اين بحث رو انجام دادم، دردسر شده و به وطنفروشي و خيانت و چنين و چنان متهم شدم. ولي خيلي صريح و كوتاه عرض ميكنم كه : اين كارها، بيشتر براي اطمينان از طرحهايي است كه براي ملت ايران، از نزديك به 150 سال قبل، انگليس و يهوديها پيريزي كرده و از اوايل قرن چهاردهم هجري شمسي، اون رو خرد خرد پياده كردن. تاريخي كه شما بهش افتخار ميكنين و ملت ايران دارن براش سينهشون رو چاك ميدن، يه تاريخ جعلي و دستساز يهوديهاست. ولي متاسفانه همه گوشامون رو كيپ كرديم و داريم افتخار ميكنيم كه كورش و داريوش پادشاهان عادل بودن!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! حال اينكه حقيقت چيز ديگري است...! و اما اين فيلمها، خيلي ساده و به اين دليل ساخته ميشه كه اطمينان حاصل شه كه ملت ايران، چقدر به اين تاريخ انس گرفته و چطور از اون، مثل اعتقاداتش حمايت ميكنه! -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
خوب دوستان. قرار بود ادامهي استراتژي شوك و بهت رو بنويسم. در قسمت اول، تا به جايي رسيديم كه دو فروند بوئينگ از دو خط پروازي متفاوت و دو شركت متفاوت (امريكن ايرلاين و يونايتد ايرلاين)، برجهاي شمالي و جنوبي مركز تجارت جهاني رو مورد هدف قرار دادن. و حالا ادامهي ماجرا ...! ----------------------------------------------- پس از اين حمله بود كه موجي از تروريسم ستيزي در جهان به راه افتاد. تقريباً تمامي كشورهاي جهان (منجمله ايران) به ايالات متحده تسليت گفتن و آمادگي خودشون براي كمك به اين كشور رو اعلام كردن. همه به نوعي در يك شوك به سر ميبردن. اين وضعيت، آنقدر عجيب بود كه تا هفتهها بحث اصلي خبرها و گفتگوها و تحليلها بود. هر كس از نگاه خود، كشور يا گروهي را مسئول اين قضيه ميدونست. ولي هنوز دو سه روز از قضيه نگذشته بود كه امريكا رسماً اعلام كرد كه اين كار، كار گروهك تروريستي القاعده (به رهبري اسامه بن لادن) و طالبان است. ديك چني، پل ولفوويتز، كاندوليزا رايس، جان مك كورمك، كالين پاول، دونالد رامسفلد و جرج بوش، همه متفقالقول اعلام ميكردن كه اين كار القاعده است. از اون طرف هم القاعده اين رو تكذيب ميكرد. ولي جهانيان كه همين دو روز قبل از واقعه، خبر ترور فرماندهي پرافتخار افغاني، احمد شاه مسعود، توسط القاعده رو شنيده بودن، به اين نتيجه رسيدن كه اين كار، فقط از دست القاعده ساخته است. شايد جهانيان همه مسخ شده بودن. ولي خوب. همگي جامهي رزم پوشيدن و تو صف مبارزه با تروريسم به رهبري جرج بوش ايستادن. البته بوش در اون زمان، خط مشي اين استراتژي رو اعلام كرد : عراق، ايران و كرهي شمالي؛ محورهاي شرارت!! اون زمان، خيليها اين حرف رو يه حرف از روي عصبانيت و يا دشمني و كينهتوزي عنوان كردن. ولي خيلي زود فهميدن كه اشتباه ميكردن. امريكا در ابتداي سال 2002 به افغانستان حمله كرد و خيلي زود اين كشور رو به تصرف خودش درآورد و به كمك نيروهاي قومي و دولتي، عدهي زيادي از طالبان و القاعده رو كشت و يا دستگير و به زندانهاي خود منتقل كرد. اون موقع، جهان هنوز در بهت حاصل از شوك 11 سپتامبر بود و بسياري از كشورها در اين حمله به امريكا كمك كردن. حملهاي كه بعدها معلوم شد به هيچ دردي نخورد!!! پس از اين بود كه امريكا، هدف دوم رو مشخص كرد. هدف دوم، عراق بود. تبليغات بر سر اينكه عراق سلاح كشتار جمعي داره يا نه، كار هر روز رسانههاي خبري شد. ديگه كمكم بهت حاصل از شوك يازدهم سپتامبر هم در حال برطرف شدن بود. به همين دليل جهانيان به مخالفت با حمله به عراق پرداختن. حتي شوراي امنيت سازمان ملل هم مخالفت خودش رو با حمله عراق عنوان كرد. ولي امريكا گوشش به اين حرفها بدهكار نبود و واكسن آزادي خودش رو آماده كرده بود كه عراق تزريق كنه. انگليس نيز در اين زمينه، لحظهاي از امريكا جدا نشد و البته با زيركي مخصوص انگليسيها، هميشه يك گام عقبتر از امريكا ايستاد. نهايتاً در ابتداي سال 2003، امريكا، انگليس، استراليا، هلند، لهستان، ايتاليا و چند كشور ريز و درشت ديگه، به رهبري امريكاييها به عراق يورش برده و طي 22 روز، اين كشور رو به تصرف درآوردن. ديگه از بهت خبري نبود و مخالفتهاي همه روزه با اين اقدام امريكا، هر روز در سراسر جهان ديده ميشد. ولي ديگه كار از كار گذشته بود ...! شوك دوم در روز چهاردهم فوريه سال 2005 ميلادي (بيست و ششم بهمن ماه 1384)، خبري جهان رو تكون داد : رفيق حريري، نخست وزير اسبق لبنان، به همراه 20 نفر از همراهان و محافظان، طي يك عمليات تروريستي، كشته شد! شدت انفجار به حدي بود كه يكي از ماشينهاي ضدگلوله همراه وي، به طبقهي سوم ساختمان هتل نيمهساختهاي در همون حوالي پرتاب شد. اين يك فاجعه بود. در همان لحظات اوليه، انگشت اتهام غرب و مخالفان سوري، به سمت مقامات ارشد سوري گرفته شد. اين عامل، انگيزهاي شد براي فشار بيشتر به دولت سوريه، براي خروج سربازاني كه براي حفظ نظم در لبنان و آوردن آرامش به اين كشور (كه در جنگهاي داخلي، به حالت نيمه تعطيل دراومده بود)، به لبنان اومده بودن شد. نهايتاً اينقدر فشار زياد شد كه سوريه سربازان خود رو فرا خواند. ولي باز هم جنجال، سراسر لبنان رو فرا گرفت. لبنان، يكبار ديگه در آستانهي يك جنگ داخلي ويرانكننده قرار گرفت. ولي به دعوت سيد حسن نصرالله، دبيركل حزبالله لبنان، خيل عظيمي از لبنانيها جمع شده و با سخنراني ايشان، آرامش نسبي به كشور بازگشت. ولي از طرفي، به خاطر حفظ آرامش بيشتر، فؤاد سينيوره، يكي از رهبران اپوزوسيون و يكي از مخالفين سرسخت سوريها، به نخست وزيري رسيد. سينيوره از ابتدا هم با حزبالله مشكل داشت. ولي به دليل اينكه حزبالله در ميان مردم لبنان بسيار محبوب بود، هر نوع حملهاي به اين حزب، خودكشي سياسي محسوب ميشد. ولي جنگ 33 روزه، موقعيت مناسبي رو فراهم كرد و همونطور كه شاهد هستين، هنوز كه هنوزه بحراني كه به دليل شوك وارده و بهت بوجود آمده از ترور حريري، لبنان و سوريه و كلاً منطقه رو فرا گرفت، در امور لبنان ديده ميشه و اين كشور از وضعيت مناسبي برخوردار نيست ...! شوك سوم ايران، پس از هشت سال، شاهد پايان دورهي رياست جمهوري سيد محمد خاتمي، رئيس جمهور اصلاحطلب كه با شعار ايجاد رفرم سياسي در ايران به روي كار اومده بود، داشت به پايان ميرسيد. از ابتدا، طرح بر سوء استفاده از رد صلاحيتشدگان و سپس ايجاد آشوب و هرج و مرج بود. ولي با درايت رهبر انقلاب، دو تن از رد صلاحيتشدگان اصلي، به جمع نامزدان پيوستن. يكي از اين دو نفر (دكتر محمد معين)، به صراحت از مخالفت با نظام ديني كشور (تغيير به نظام سكولاري)، وضعيت ادارهي كشور (اصل ولايت فقيه و البته شوراي نگهبان) و حتي عدم پشتيباني از دستيابي به انرژي هستهاي توسط كشور صحبت كرده بود و اينها دلايل رد صلاحيت بودن. ولي به هر حال، جمع هشت نفرهي اين نامزدها، تكميل شد. در روز 27 خردادماه، درحالي كه مهدي كروبي، تا قبل از شمارش آراء تهران، اصفهان، شيراز و قم، در ردهي دوم قرار داشت، با اتمام شمارش و اعلام نتايج، جاي خود رو به محمود احمدينژاد داد. شرايط انقلاب صورتي، كاملاً مهيا بود. كروبي در جمع طرفداران خود حضور يافت و با زبون بيزبوني اعلام كرد كه تقلبي صورت گرفته. ولي با هوشياري ملت، انقلاب مخملي ديگري در ايران صورت نگرفت؛ مسألهاي كه هيچگاه امريكا حتي فكرش رو هم نميكرد. چرا كه تجربهي موفق چند ماه قبل اوكراين (انقلاب نارنجي در اوكراين) و پيش از اون در گرجستان، امريكا رو تقريباً مطمئن كرده بود كه اين دكترين، درمورد ايران هم قابل اجراست. ولي علناً شوكي وارد نشد كه بعد از اون و با استفاده از بهت بوجود اومده، عملي صورت بگيره. اين دكترين، يك دكترين بسيار خطرناك هست و در صورت كوچكترين غفلت، شاهد نتايج فوقالعاده زيانباري خواهيم بود كه شايد جبرانناپذير نيز باشد. به همين دليل، ميشه گفت با عبور از بحران 84، يكي از بزرگترين خطرها از بيخ گوش ايران گذشت. ولي اميدوارم كه دولت هم بر اين قضيه دقت داشته باشه و خودش، شرايط رو براي يك انقلاب مخملي ديگه فراهم نكنه. ------------------------------------------------ خوب دوستان. اين هم از دكترين شوك و بهت. منتظر نظرات و احياناً سوالات شما در اين زمينه هستم. -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
با توجه به اينكه پاسخ چندان مناسبي دريافت نكردم، به همين خاطر بيخيال قضيه ميشم. ولي سوالها رو مجدداً مطرح ميكنم تا حداقل تو ذهن خودتون، يكم درگير اين قضيه باشين. قصد، صورت گرفتن بحث مناسبي بود كه متأسفانه يا خوشبختانه، صورت نگرفت!! ------------------------------- س) به چه علت، امريكا اينهمه درمورد اين قضيه، تبليغات انجام ميدهد؟ نمونههاي قبلي آن (هر هفت نمونه)، منجر به جنگ شد!! س) عملكرد امريكا، نمونهاي از سياست كاملاً موفق هويج و چماق درمورد عراق نشان داده شده است. نشانههاي بارزي درمورد ايران نيز در آن ديده ميشود. اگر هدف امريكا، حمله به ايران نيست، پيش گرفتن اين سياست كاملاً مشخص و يكمنظوره درمورد ايران، چه ميتواند باشد؟ س) در صورت وقوع حمله از سمت غرب و شرق ايران (افغانستان و عراق)، آيا ايران آمادگي لازم را براي پيشگيري از حمله خواهد داشت؟ باتوجه به اين قضيه كه اكثر تمركز پدافند هوايي ايران در ناحيه جنوبي ايران مستقر شده است و ضمناً كوهستانهاي غرب، مكان مناسبي براي انجام عمليات كماندويي و بيابانهاي شرق ايران، محلي فوقالعاده مناسب براي انجام حملات نيروي زميني امريكاست. ضمن اينكه پايگاههاي امريكايي در شرق و غرب ايران در حال تخليه و آماده براي حملهاي مجدد است. س) ... -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
خوب دوستان. با توجه به اينكه به نظر من، به سوالاتي كه در اين مقاله مطرح شد، پاسخ چندان مناسبي داده نشد، به همين خاطر خودم شروع ميكنم به پاسخگويي سوالات با توجه به اطلاعات ناقصم و اميدوارم كه بعد از من هم دوستان نظر خودشون رو كاملتر بفرماين. بسم الله. ولي براي اينكه به مسائل به خوبي و كامل پرداخته بشه و از كنار مسائل، حداقل اينبار، به سادگي رد نشيم، تك تك به سوالات پاسخ ميدم و به عبارتي يه موضوع بحث ميدم كه اگه دوستان مايل بودن بشه بحث مفيدي كرد و ازش به يه جمعبندي ارزشمند رسيد. -------------------------------------------------- س) چه كساني، امكان اقدام نظامي عليه ايران را كه عمدتا در چهارچوب حمله هوايي و موشكي به تعدادي از مراكز هستهاي و نظامي كشور بيان ميشود، مطرح كردهاند؟ ج) متأسفانه يكي از عوامل غفلت مسئولان ما، توجه به صحبتهاي جناح حاكم امريكا و ارزيابي تحركات امريكا بر مبناي گذشته است. در اين شرايط، چند عامل بازدارنده براي جنگ ايران و امريكا مثال ميزنن كه بارزترينش، مسائل سياسي و البته مقاومت نظامي هست. حال اينكه بايد اين رو در نظر داشت كه يكي از دكترين اصلي امريكا، واكنش منعطف هست و اين رو هم بايد در نظر بگيرن كه جون سربازهاي امريكايي براي دولتمردان امريكايي كاملاً بيارزش هست (درست برعكس اسرائيل). نمونهاش رو هم ميتونين درمورد سربازهاي امريكايي شركت كننده در جنگ ويتنام و جنگ خليج اول كه خود امريكاييها انواع و اقسام سلاحهاي شيميايي و بيولوژيكي رو روشون آزمايش كردن ببينين و يا نابودي نيروهاي خودي براي رسيدن به اهدافشون در عراق. پس بايد دور اين رو خط كشيد. بحث ما، بحث دموكرات يا جمهوريخواه نيست. متأسفانه ما منشاء قدرت رو از اين دو حزب ميدونيم. حال اينكه هر دو حزب، وابسته به لابي صهيونيستي هستن و اتفاقاً تعلق خاطر دموكراتها به صهيونيستها بمراتب بيشتر از جمهوريخواههاست. بنابراين اگه ما اميدواريم كه اين دو سال باقيمونده هم تموم شه و دموكراتها ولكن ماجرا باشن، كور خونديم!! يادمون باشه كه شروع كنندهي جنگ ويتنام، ليندن جانسون بود و جنگ خودمون هم در زمان كارتر كليدش زده شد!! خيلي راحت با تحليل سياست رفتاري امريكا ميشه متوجه شد كه حزب دموكرات هيچ تفاوت استراتژيكي و حتي عملياتي با حزب جمهوريخواه نداره. تنها تفاوتشون، ميتونه تفاوت در سطوح تاكتيكيشون باشه! همينطور كه در اين مقاله عنوان شد، اگه اين تهديدات نظامي، تنها يك جنگ رواني باشن، مسلماً اين جمهوريخواهها بايد باشن كه از جنگ و وقوعش صحبت كنن و درمورد آيندهاش نظر بدن. حال اينكه ميبينيم هر روز جرج بوش، كاندوليزا رايس، جان مك كورمك، ديك چني و سايرين با هزار جور صحبت، ميگن ما عمراً به ايران حمله كنيم و ما غِلَط بكنيم كه به ايران بخوايم حملهي نظامي كنيم و چنين و چنان. اين خودش يه نشونهي آشكاره كه كاسهاي زير نيمكاسه هست و همه چيز اون طور كه مسئولين امريكايي عنوان ميكنن و مسئولين ما هم سادهلوحانه ميپذيرن و تو اخبارهاي ما، صبح تا شب ازش به عنوان كم آوردن امريكا و ترس امريكا از قدرت ايران ياد ميكنن، نيست. ميبينيم در امريكا، از بيل كلينتون، رئيس جمهور اسبق ايالات متحده، تا رئيس مجلس، انواع و اقسام سناتورها و حتي هيلاري كلينتون (همسر بيل كلينتون و نامزد احتمالي رياست جمهوري امريكا) كه به شدت مخالف جنگ عراق بوده، از جنگ با ايران سخن گفته و حمايت خود و حزبشون رو از اين جنگ اعلام كردن. اين كاملاً نشانههاي يك اتحاد خزنده و همه جانبه در كشور امريكاست كه ما كاملاً از اون غافليم. بهتره صورت معادلههامون رو يكم تغيير بديم. وقتش رسيده! -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
با عرض معذرتخواهي مجدد خدمت تمامي دوستان، هنوز وقت نكردم كه قسمت بعدي مطلبم رو بنويسم (آخه نه اينكه خيلي مهم بود و ارزشمند!!!! درست مثل خودم :) :D :wink: !!!). ولي تو سايت بازتاب يه تحليل از آقاي فواد صادقي خوندم كه به نظرم خيلي به حقيقت نزديك بود. بهتر ديدم كه اون رو در اين تاپيك قرار بدم تا نظر ساير دوستان و بخصوص ادمين محترم رو در اين زمينه بدونم. خواهشاْ دوستان، پاسخ سوالها و يا مطالبي رو كه در اين مقاله، عنوان شده و برش تاكيد شده، بدن. فكر كنم اين جوابها، بتونه ما رو بهتر ياري كنه و تصميمگيري رو درمورد آينده سادهتر كنه. پس خواهشاْ با دقت بخونين و با دقت هم جواب بدين. پيشاپيش از همگي ممنونم :D . -------------------------------------------------------- در حالي كه طي دو ماه اخير با تصويب نخستين قطعنامه تحريم ايران در شوراي امنيت سازمان ملل و اعلام استراتژي جديد آمريكا در عراق، امكان حمله نظامي آمريكا به ايران از سوي بسياري از تحليلگران سياسي و نظامي و رسانهها مطرح شده است، واكنش به اين موج گسترده تبليغاتي در داخل كشور به صورتهاي متفاوت انجام شده است كه كالبد شكافي آن، ميتواند حاوي نكات مهمي در فهم ابعاد، اهداف، چگونگي و نتايج اين موج تبليغاتي باشد كه در ادامه به برخي از آنها اشاره ميشود: 1) چه كساني، امكان اقدام نظامي عليه ايران را كه عمدتا در چهارچوب حمله هوايي و موشكي به تعدادي از مراكز هستهاي و نظامي كشور بيان ميشود، مطرح كردهاند؟ بررسي اين طيف از افراد و رسانهها نشان ميدهد كه طيف ضد جنگ و منتقدان سياستهاي نظامي ايالات متحده، كه روزنامهنگاراني چون «سيمور هرش» تا سياستمداراني مانند «كلينتون»، «آلبرايت» و «پاول» تا ژنرالهاي كهنهكار پنتاگون را در بر ميگيرد و در مقابل، كساني كه طرح حمله نظامي به ايران را به شدت نفي ميكنند، عمدتا در حلقه نومحافظهكاران هستند كه بوش، رايس و وزير دفاع آمريكا از برجستهترين آنها به شمار ميروند؛ بنابراين بايد به اين پرسش، پاسخ داد كه اگر امكان اقدام نظامي ايالات متحده عليه جمهوري اسلامي، صرفا جنگ رواني و فضاسازي تبليغاتي است، چرا كساني كه طبيعتا بايد اين جنگ رواني را كارگرداني كرده و به پيش ببرند، آن را نفي ميكنند و شخصيتهايي كه بايد با افشاي پوچ بودن اين تبليغات، منافع رقباي نومحافظهكار خود را خنثي كنند، آن را جدي ميدانند؟ در اين ميان، اظهارنظر صريح بوش در اينباره كه «مخالفان سياسي وي، احتمال حمله نظامي آمريكا به ايران را مطرح ميكنند» و طبيعتا موافقان وي آن را نفي ميكنند، نشاندهنده آرايش طرحكنندگان و نفيكنندگان احتمال اقدام نظامي آمريكا عليه ايران در غرب است. 2) تجربه گذشته، نشان ميدهد كه فضاسازيهاي گسترده تبليغاتي، آن هم در نظام رسانهاي ايالات متحده كه هر ثانيه و سطر آن داراي ارزش صدها و هزاران دلاري است، بدون هدف انجام نميشود. هفت اقدام نظامي ايالات متحده در نيم قرن گذشته در ژاپن، كره، ويتنام، پاناما، كويت، افغانستان و عراق، همواره با فضاسازيهاي رسانهاي مشابه انجام شده است، به ويژه آنكه رسانههايي كه هماكنون سكاندار تبليغات عليه جمهوري اسلامي هستند؛ يعني «سي.ان.ان» و «فكس نيوز»، به نومحافظهكاران و منتسب به لابي صيهونيستي متمايلند؛ بنابراين، حجم گسترده اين فضاسازي تبليغاتي را نميتوان بدون هدف خاص و صرفا در چهارچوب روال گذشته تبليغات عليه جمهوري اسلامي دانست. 3) دستاوردهاي اين موج تبليغاتي در دو ماه اخير براي ايالات متحده قابل توجه بوده است. اجراي قطعنامه 1737 شوراي امنيت كه پيشبيني ميشد از سوي بسياري از كشورهاي جهان، دستكم به سرعت عملي نشود، حتي فراتر از اين قطعنامه به اجرا درآمده است و علاوه بر گروه «1+5»، كشورهاي معمولا بيطرفي نظير ژاپن، سوئيس و هلند و حتي حاميان سنتي ايران چون هند و آفريقاي جنوبي، بخشي از اين تحريمها را به اجرا درآوردهاند و حتي اتحاديه اروپا، ابعاد فراتر از موارد قيد شده در قطعنامه 1737 را به دامنه تحريم ايران افزوده است. اين در حالي است كه فاصله حدود هشت ماهه طي شده براي تصويب قطعنامه تحريم اول كه از بيانيه شوراي امنيت در دهم فروردين ماه امسال تا تصويب آن در آغاز آذر ماه به درازا انجاميد براي قطعنامه دوم به حدود يك ماه در حال كاهش است. بنا بر اظهارات اعضاي «1+5»، قطعنامه تشديد تحريم تا پايان ماه مارس به تصويب ميرسد؛ بنابراين، اگر به دستاورد اين جنگ رواني براي آمريكا در بعد ديپلماسي پرونده هستهاي؛ يعني اجراي سريع و كامل قطعنامه تحريم اول و كسب موافقت براي تصويب قطعنامه دوم توجه كنيم، بخشي از پيچيدگي و لايههاي پنهان اين موج تبليغاتي مشخص ميشود. 4) عملكرد دوازده ساله آمريكا در فاصله بين دو جنگ عليه عراق (1991ـ2003) عليه دولت اين كشور كه آميزهاي از اقدامات ديپلماتيك، اقتصادي و تبليغاتي بود، نشان ميدهد كه اولا اين تركيب ظاهرا غيرنظامي در خدمت ماشين جنگي ايالات متحده قرار داشته و عملا زمينه را براي حمله نهايي به عراق آماده كردهاند و دوم آن كه مرعوب و تسليم شدن در برابر جنگ تبليغاتي و فشارهاي اقتصادي و سياسي آمريكا، مانع انصراف ايالات متحده از هدف نهايي خود نميشود، چراكه صدام، بيشترين حد از امتيازات قابل تصور را كه شامل واگذاري حاكميت ملي، نابودي تواناييهاي نظامي مؤثر خود، همكاري بي حد و مرز با بازرسان و نمايندگان غرب و ... بود، داد و آمادگي اجابت هرگونه درخواست ديگري را كه به جلوگيري از حمله آمريكا به عراق منجر شود، داشت، اما همه اين اقدامات، تنها مسير را براي تجاوز نظامي ايالات متحده به اين كشور فراهم كرد و اين پيام مهمي را براي آن دسته از تحليلگران، كه صرفا هدف از جنگ رواني آمريكا را تضعيف روحيه و تسليم ايران عنوان ميكنند، به همراه دارد كه نه تسليم، تهديدها را منتفي ميكند و نه به هيچ انگاشتن و دست كم گرفتن خطر، امنيت را براي كشور به ارمغان ميآورد. 5) ابعاد ديگر اين موج تبليغاتي، ميتواند ارايه نشانيهاي نادرست درباره تهديد به مسئولان نظام باشد. پيشينه عملكرد نظامي ايالات متحده، نشان ميدهد كه بهرهگيري از امتياز غفلت حريف نسبت به اصل تهديد يا منطقه خطر، از مزيتهاي غير قابل چشمپوشي براي پنتاگون است. بنابراين، هنگامي كه با رفتوآمد پرسروصداي رزمناوهاي آمريكايي در خليج فارس و استقرار نيروهاي جديد در عراق، كانون توجه مقامات ايراني به تهديد از ناحيه جنوب و جنوب غربي كشور متمركز ميشود، اقدامات نظامي آمريكا از ناحيه شمال غرب يا شمال شرق كشور، ميتواند نتايج زيانبارتري به همراه داشته باشد و يا در وضعيتي كه تحركات ضدامنيتي در حوزه اقوام به دغدغه روز متوليان امنيت كشور تبديل شده است، اجراي عمليات بانفوذ مأموران امنيتي دشمن، ميتواند پيامدهاي منفي بيشتري بر جاي گذارد؛ بنابراين، عنصر ارايه نشاني ناردست درباره تهديدات، يكي از لايههاي پنهان در عمليات رواني و فضاسازي رسانهاي است كه معمولا در مجادله «واقعي يا توهم بودن تهديدات»، به فراموشي سپرده ميشود. 6) نقش اين موج تبليغاتي در كمتوجهي مقامات داخلي به هزينههاي كنوني پرداختشده توسط كشور در بخش ديپلماتيك و اقتصادي چالش ايران و آمريكا را نيز نبايد ناديده گرفت. درواقع، يكي از دستاوردهاي اين هجمه تبليغاتي، ناچيز انگاشتن هزينههاي تحريم و ناامنيهاي كنوني توسط برخي مسئولان در برابر تهديد اصلي است، در حالي كه آثار اين نوع اقدامات بر فضاي رواني جامعه، معيشت روزمره اقشار متوسط به پايين، كه پايگاه اصلي نظام به شمار ميروند و خروج سرمايه كه به صورت فرسايشي و نرم بوده، تأثير گذاشته و زمينه را براي آسيبپذيري در برابر اقدامات ناگهاني و سخت افزايش ميدهد. رجوع دوباره به تجربه عراق، ميزان تأثيرگذاري اقدامات نرم را بر كاهش ميزان مقاومت كشور نشان ميدهد. به بيان ديگر، ما بايد به اين پرسش پاسخ دهيم كه آيا فرسايشي كردن چالش بين ايران و آمريكا به سود ماست؟ (لينك) و تصور اينكه با گذشت ماهها و انجام ندادن اقدام نظامي عليه جمهوري اسلامي، با پرداخت ديگر هزينهها، زمان را خريدهايم، تحليلي است كه كاملا در جهت منافع حريف به شمار ميرود. 7) دل بستن به چالشهاي داخلي و اختلافنظرهاي موجود در دو جناح اصلي حاكم بر آمريكا نيز تنها به توهم فقدان تهديد دامن ميزند. واقعيت آن است كه نزديكي و ارتباط حزب دمكرات ايالات متحده با لابي يهودي و دولت اسرائيل، به مراتب بيش از جمهوريخواهان است و اگر بپذيريم كه لابي صهيونيستي، دشمن شماره يك نظام جمهوري اسلامي است، انتظار سر زدن اقداماتي به سود ايران از سوي متحدان اين لابي در آمريكا، بيش از حد خوشبينانه است؛ اظهارنظر صريح هيلاري كلينتون ـ كه كانديداي دمكراتها در انتخابات آينده رياستجمهوري آمريكا به شمار ميرود ـ در لابي صهيونيستها، حكايتگر اين پديده است. مهمتر آنكه تمايل دمكراتها به پرداخت هزينه برخورد با ايران توسط حزب جمهوريخواه، تفاوت بين مخالفت نمايشي و آشكار آنان با اراده پنهاني اين گروه را نشان ميدهد و اين امر، دامنه تهديدات عليه جمهوري اسلامي را فراتر از حزب حاكم در آمريكا گسترانده و به مجموعه حاكميت ايالات متحده تعميم ميدهد. با وجود اين، نبايد بهره گرفتن از مخالفتهاي چهرههاي برجسته سياسي و نظامي آمريكا با اقدام نظامي عليه ايران را كه هماكنون در طيفها و گروههاي مختلف آمريكا وجود دارندف به عنوان فرصتي براي ديپلماسي جمهوري اسلامي ناديده گرفت. 8) به نظر نميرسد درك اين واقعيت كه مهمترين عامل كاهنده تهديدات و احتمال اقدام نظامي آمريكا عليه كشور در دو عنصر كاهش آسيبپذيري در برابر فشارها و افزايش تأثير اقدامات متقابل به منافع حريف است، آنقدر پيچيده باشد كه هنوز هم گروهي از مسئولان داخلي از آن غافل باشند! تقويت و برجسته كردن نقاط قوت و رفع يا دستكم كاهش نقاط ضعف كشور كه در ابعاد گوناگون اقتصادي، سياسي، اجتماعي، امنيتي و نظامي متبلور ميشود، مهمترين وظيفه مسئولان، جناحهاي سياسي، رسانهها و فعالان اقتصادي و اجتماعي است. تأكيد رهبر انقلاب در اظهارات مهم بهمن ماه بر تقويت همگرايي و وحدت در داخل و تهديد به وارد كردن آسيبهاي جدي به منافع حريف، نشان از برگزيدن اين استراتژي از سوي مقامات عاليرتبه نظام دارد، اما گويا، پيادهسازي و پيگيري اجراي آن، همانند بسياري از رهنمودهاي ديگر رهبر انقلاب آنگونه كه بايد از سوي مسئولان مربوطه جدي گرفته نشده است. در پايان، يادآوري اين نكته ضروري است كه نخستين دام موج تبليغاتي جديد ايالات متحده عليه جمهوري اسلامي، سادهبيني و به هيچ انگاشتن آن است كه طبيعتا بيش از هر اقدام ديگري، خوشايند حريف است و به نظر ميرسد تحليل واقعبينانه و انتقال تدريجي، حسابشده و هدفمند اطلاعات به جامعه، ميتواند همانند تزريق واكسني كه حاوي بيماري تضعيف شده است، به مقاوم كردن روحيه عمومي و اجتماعي در برابر تهديدات منجر شود. -
فكر كنم گفتنيها درمورد آواكس گفته شد. بهترين راه حلش هم فكر كنم هموني بود كه ادمين محترم فرمودن. بنابراين فكر كنم بحث ناگفتهاي درمورد خود آواكسها باقي نمونده باشه. ولي همچنان مشكل اصلي كه همون نيروي هوايي امريكا با اينهمه هواپيما باقي مونده. بهتر نيست الان درمورد پدافندهاي موشكي و نحوهي استقرارشون تو مواضع حساس بحث شه؟
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
از همه ی دوستان به خاطر این غیبت صغری، عذرخواهی می کنم. چند روزی بود که سرم بینهایت شلوغ بود و به همین خاطر با عرض شرمندگی نتونستم مطلبی بنویسم. خلاصه شرمنده!! البته همین الان هم اوضاع بهتر نیست. ولی دیدم که خیلی بد شده که اینهمه بدقولی کردم. به همین خاطرم مطلبم رو تا اونجایی که وقت داشته باشم و در توانم باشه می نویسم. اگه کم و یا ناقص بود، دوستان به بزرگی خودشون ببخشن. فکر کنم اگه سوالی داشته باشین درمورد وضعیت این دکترین ها و درمورد ماهیت شون، بشه بحث بازتر شه و اطلاعات بیشتر و کاملتری رو ارائه کرد. البته شاید بگین آخه نوشتن این چهار خط کاری داره که این بابا اینقدر کلاس می ذاره!! ولی باور کنین همین خلاصه نویسی و جمع و جور کردن مطلب تو این چند خط، فوق العاده سخته. چون هم باید این مطلب گسترده رو خلاصه کرد و هم اینکه جوری اینکار انجام بگیره که آسیبی به مطلب وارد نشه و خواننده هم با خوندنش، مطلب رو بخوبی بگیره. پس تأیید بفرمایید که کار ساده ای نیست؛ مخصوصاً اینکه این بی سواد قصد انجامش رو داشته باشه. ---------------------------------------------------------------------- خوب دیگه. گفتنی ها رو گفتم. حالا می رم سراغ بحث. پس از بررسی استراتژی های جربزه مرغ، قورباغه و پلیس خوب، پلیس بد می رسیم به دکترین «شوک و بهت». ولی قبل از اون، جالبه یه چیزی رو بدونین. امریکا از 11 سپتامبر 2001 تا به امروز، نزدیک به پنج الی شش دکترین اصلی رو بر روی ایران آزمایش کرده و البته در همه، کمابیش شکست خورده و ناموفق بوده. ولی جالبه بدونین که در طول چهل و پنج سال جنگ سرد، امریکا بر علیه شوروی، تنها سه دکترین «تلافی بزرگ»، «واکنش منعطف» و «انهدام حتمی متقابل» رو در دستور کار داشت که اگه بخوایم یه برآورد سرانگشتی داشته باشیم، می فهمیم که می شه بطور متوسط هر پانزده سال؛ یک دکترین!! اما روی ایران، با تقریباً هر سال؛ یک دکترین، یک آمار جهانی از خودش به ثبت رسونده و جالب اینکه این 6 دکترین، کمترین تأثیر ممکنه رو داشت، در حالی که در برابر ابرقدرتی مثل شوروی، اکثراً بیشترین ثمره ی ممکن رو از این سه دکترین دید!! ---------------------------------------------------------------------- خوب . مقدمه چینی دیگه کافیه. بریم سراغ دکترین «شوک و بهت». شوک و بهت، یک اصطلاح تاکتیکی نظامی است که اصطلاحاً «غلبه سریع» نامیده می شه. اساس این تاکتیک، مبتنی هست بر گیجی قطعی نیروهای حریف مقابل که بر این اساس، می شه پیروزی های آسانی رو از این هنگی به دست آورد!! درست مثل کسی که وقتی تصادف می کنه، تا لحظاتی گیج و البته بهت زده هست و اگه یه دزد اون لحظه بخواد کیف یا جیبش رو بزنه، راحت ترین کار ممکن رو پیش رو داره!!! بر مبنای این تاکتیک، به دشمن باید جوری ضربه زد که فلج شه و نتونه دفاع مناسبی رو در پیش بگیره و در نتیجه، می رسیم به تاکتیک هیتلری Minimum Pain, Maximum Gain !!! از روی این تاکتیک نظامی، یک فرمانده ی نیروی دریایی بازنشسته امریکایی به نام «هارلان اولمان» دکترینی رو به همین نام؛ یعنی دکترین شوک و بهت (و البته با همکاری جیمز وید) نوشت که شد چراغ راه غربی ها و بخصوص امریکایی ها. بطوری که اولمان در سال 2006، با بیان این جملات که «جهان حقیقتاً تغییر کرده است. اما نه آنطور که ما انتظار آن را داشتیم و فکر می کردیم. قدرت امریکایی ها و درک قدرت مطلق آن ها بطور گسترده ای خنثی و یا جایگزین شده است... این به این معنی است که باید ضمیر خود را با واقعیت منطبق سازیم. آقای بوش یکبار دیگر برای یک سیاست ضعیف، شکست خورده و پست خارجی ما را فرا می خواند. زمانه، دیگر هرگز تقاضای یکبار دیگر را ندارد...!» موضع صریح خودش رو درمورد عملکرد امریکا و سوء استفاده ی بیش از حد دولت بوش از این دکترین اعلام نمود! این دکترین از نظر اولمان و وید این را می گوید : «برای تأثیر خواسته های ما، باید دشمن را به خوبی درک نموده و آن را بشناسیم تا بتوانیم آن را مناسب و یا پاسخگو برای استراتژی هایمان برای رسیدن به اهدافمان کنیم...». اما اساس این دکترین بر اینست که ابتدا یک واقعه ی عظیم و یک اتفاق بزرگ باید رخ بدهد تا براثر این شوک بزرگ، یک بهت دشمن را فرا بگیرد و ما بتوانیم استراتژی ها و اهداف خود را به راحتی به سرانجام برسانیم. مثالی که خود اولمان برای این دکترین آورد، بمب اتمی بود که در هیروشیما و سه روز بعد در ناکازاکی ژاپن فرود آمد و موجبات پذیرفتن آتش بس توسط امپراطوری ژاپن رو پدیدار آورد! از سال 2001، تقریباً سه بار این شوک حاصل اومد که یکبارش کاملاً موفق بود و جهانی رو به بهت فرو برد، در بار دوم، تا حدی موفق بود و در نوبت سوم (که درمورد ایران قرار بود اتفاق بیافته) صد در صد شکست خورد!! شوک اول روز یکشنبه، نهم سپتامبر سال 2001 میلادی، خبری در جهان پخش شد : احمد شاه مسعود، اسطوره مقاومت افغانستان و رهبر چریک های مبارز در برابر نیروهای شوروی، توسط دو عرب که خود را خبرنگار معرفی کرده بودند، توسط بمبی که در دوربین فیلمبرداری جاسازی شده بود، ترور شد! از همان دقایق اولیه، افغانی ها گروه طالبان رو مقصر اصلی این ترور می دونستن و همین باعث شد که قبایل زیادی که تا به اونروز، درمورد جنگ دولت افغانستان و طالبان بی تفاوت بودن، نسبت به این عمل واکنش نشون بدن و علناً انزجار خودشون رو از طالبان اعلام کنن. اما این شوک اصلی نبود! در روز بعد؛ در یازدهم سپتامبر سال 2001 و در ساعت 46 : 8 صبح، یک فروند بوئینگ 747 (پرواز شماره 11 امریکن ایرلاینز) به طبقه ی 94ام برج شمالی مرکز تجارت جهانی برخورد می کند. یک تراژدی که باعث می شود شبکه های خبری به سرعت خودشون رو به منطقه برسونن. اول همه فکر می کردن که یه سانحه ی هوایی بوده. ولی طولی نمی کشه که این احتمال، از ذهن همگی خارج می شه و همه مطمئن می شن که سانحه ای در کار نبوده! به فاصله ی 17 دقیقه پس از اولین انفجار، در حالی که تمامی دوربین های خبری مستقر شده بوده و خبرنگاران با آب و تاب مشغول خبررسانی بودند و دوربین ها هم تصاویری از برج جنوبی (برج سالم!!) رو می گرفتن، یک فروند بوئینگ 747 دیگر (پرواز شماره 175 یونایتد ایرلاینز)، به سمت برج جنوبی مرکز تجارت جهانی رفته و به طبقه ی 81ام این برج برخورد می کند. یک فاجعه ی حقیقی. این قطعاً یک حمله تروریستی بود! بزرگترین حمله ی تروریستی به خاک امریکا تا به آنروز که جهانی رو غرق در حیرت و ترس نمود...! ادامه دارد -
تاپیک جامع عملیات الولید (حمله به اچ 3 ) تاپیک جامع عملیات الولید (حمله به اچ 3 )
mostafa_by پاسخ داد به onin تاپیک در عملیات های نظامی ایران
ممنون. اطلاعات بسيار خوبي بود. البته يك حركت شبيه به اين رو هم اسرائيل انجام داده بود در انهدام تجهيزات هستهاي عراق كه اون هم يه عمليات عجيب و البته غافلگيرانه بود (حتي باعث شد كه امريكا هم اين حركت رو محكوم كنه و روابط سياسياش با اسرائيل به تيرگي كشيده شه!!). ولي خوب به پاي اين نميرسيد. ------------------------------------------- قضيهى اين طرح مشابه چيه؟ آيا طرحي هست يا صرفاْ يك بررسي و يا احتمال هست؟ ميشه بيشتر توضيح بدين؟- 93 پاسخ ها
-
راستي. به بهانهي مطرح شدن جنگ 33 روزه، مختصر آمار تلفات نظامي و انساني اسرائيل در اين جنگ رو (به نقل از خبرگزاري مهر) مينويسم. -------------------------------------------------- تلفات نیروی زمینی 120 کشته و 400 زخمی که حال بیشتر آنها وخیم گزارش شده است. خسارتهای انسانی در مناطق صهیونیست نشین 50 کشته و 2500 زخمی خسارتهای اسرائیل در زمینه تجهیزات زرهی انهدام120 دستگاه تانک فوق پیشرفته و مدرن میرکاوا از نسل چهارم و 30 دستگاه دیگر تجهیزات زرهی خسارتهای نیروی دریایی انهدام یک فروند ناوچه ساعر 5 / یک فروند ناوچه ساعتر 4/5 و یک فروند قایق توپدار جنگی خسارتهای نیروی هوایی سرنگونی سه فروندهلی کوپتر از نوع آپاچی و یک فروند از نوع یسعور که 5 سرنشین آن کشته شدند و یک فروند هلی کوپتر هم در جریان درگیری های شدید رزمندگان حزب الله با متجاوزان صهیونیست در جبهه مارون الرس سرنگون شد،یک فرونده جنگده اف 16 در جنوب لبنان متلاشی شد و یک فروند هواپیمای جاسوسی نیز بر فراز کوههای لبنان سرنگون شد.
- 337 پاسخ ها
-
- مرکاوا مارک چهار
- مرکاوامارک سه
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
ممنون. اطلاعات خوبي بود. البته كاش مينوشتين كه اين تانكها تقريباْ انهدام ناپذير بود و وقتي كه به عميد پرتز اطلاع داده شد كه چريكهاي حزبالله يك تانك مركاوا رو منهدم كردن، وسط جلسه حرف فرمانده نيروي زميني ارتش رو قطع كرد و با تعجب پرسيد : چطور منهدم شد؟!!!». اگه دوستان درمورد نحوهي هدف قرار گرفتن اين تانك، اطلاعاتي دارن، خوشحال ميشم كه اون رو بنويسن تا بنده هم از اونها استفاده كرده و با مطالعهشون، بر سواد نداشتهام افزوده شه. ---------------------------------------------------- راستي. خبر دارين كه خط توليد تانك مركاوا متوقف شد؟!
- 337 پاسخ ها
-
- مرکاوا مارک چهار
- مرکاوامارک سه
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
خوب. اين درست. ولي فكر نميكنين كه اگه يكبار يا دوبار بتونيم از اين طريق آواكس رو سرنگون كنيم، مسلماْ براي دفعهى بعد تمهيدي انديشيده ميشه كه از اين حملات جلوگيري شه؟! ضمن اينكه فكر نميكنين كه تهران و شهرهاي مركزي ايران رو به جاي بمباران هوايي، موشكبارون كنن و بمبارون رو بذارن واسه شهرهاي مرزي و مراكز دفاع موشكيمون؟ در نتيجه، باز هم برد آواكس براي اين عملياتها كافي خواهد بود. اينكه فرمودين آواكس رو از فاصلهي نزديك صحنهى نبرد مورد استفاده قرار ميدن، فكر كنم به اين دليل هست كه شايد به ذهنشون هم خطور نكرده كه كسي بتونه آواكس رو پايين بياره. ولي اگه يه بار اين اتفاق بيافته، مسلماٌْ براي دفعهي بعد، دقت بيشتري انجام ميگيره و از فواصل دورتر (تا جايي كه برد مفيدش اجازه بده) ازش استفاده ميكنن.
-
خوب اين وسط يه مشكلي پيش مياد. با توجه به توضيحات ادمين محترم كه فرمودن : تقريباً زدن آواكسها غيرممكن ميتونه باشه. كافيه در پشت پدافندها مستقر باشه. مثلاً در كشور عربستان يك آواكس بلند شه و با توجه به برد شناساييشون، به راحتي مثلاً تا اصفهان رو پوشش بدن. يا اينكه از عراق و يا افغانستان اين اتفاق بيافته. اون وقت مسلماً رفتن ميگ به داخل خاك يه كشور ديگه هم مساوي با نابودي صد در صد (يا حداقل 90%) ميگ هست و هم اينكه اين كار، تجاوز به خاك كشور ديگهاي ميشه و احتمال ورود اون كشور به جنگ هم ميره. ضمن اينكه مسلماً اگه يكبار، يك آواكس با اين روش نابود شه، امريكا مسلماً براي دفعهي بعد فكر اين رو خواهد كرد و اجازه نميده به همين طريق آواكس بعدياش رو بزنيم. فكر نكنم تعداد آواكسهاي امريكا كم باشه. اينطور نيست؟
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
ولي دو تا مشكل وجود داره : اول - بنده نه لياقت مدير شدن رو دارم، نه توانش و نه دانشش رو. اين بدون كوچكترين شكست نفسي و تنها برپايهي حقيقت محضه! دوم - طبق قوانين سايت كه توسط خود ادمين محترم نوشته شده، بحثهاي مذهبي و سياسي در سايت ممنوع هست. بحثهاي استراتژيك، هم خودش صد در صد سياسي هست و هم اينكه ارتباط مستقيمي با سياست داخلي و سياست خارجي (چه ايران و چه ساير كشورها) داره. بنابراين، اين كار ميتونه نقض قوانين باشه و احتمالاْ فرصتي رو به دست سودجويان فرضي بده كه بخوان اين وسط از آب گلآلود، به طور قانوني ماهي بگيرن!! به نظر من ميشه از اين بحثها در برخي تاپيكهاي مرتبط (مثل همين تاپيك) و در مواقع لزوم استفاده كرد و بنده هم اطلاعات كمارزش و ناچيزم رو در چنين تاپيكهايي ارائه كنم. -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
اين سه مانع، حمله آمريكا به ايران را غيرممكن ميكند از زماني كه بوش دستور اعزام دومين گروه نيروهاي دريايي خود به خليج فارس را صادر كرده است، شايعات زيادي در مورد حمله هوايي احتمالي واشنگتن براي نابودي نقاط اتمي ايران مطرح شده است. به گزارش سرويس بينالملل «بازتاب» به نقل از روزنامه فرانسوي معتبر «فيگارو»، عده زيادي روند موضعگيريهاي بوش را تلاش در جهت تحريك و ايجاد درگيري اتفاقي ميدانستند. عده زيادي از كارشناسان نيز بر اين باورند كه بوش ميخواهد با پيش كشيدن موضوع ايران، به نحوي دخالت در عراق و شكست در حل بحران اسرائيل ـ فلسطين و گرداب افغانستان براي ناتو را پوشش دهد. هرچند واقعيت اين است كه چندين مانع بزرگ، حمله آمريكا به ايران را غيرممكن ميكند. اين موانع به سه دسته فني، سياسي و ديپلماتيك تقسيم ميشود. از نظر فني، موقعيت دقيق همه مراكز غنيسازي اورانيوم ايران، براي نيروي هوايي آمريكا مشخص نيست. ماهوارههاي جاسوسي زماني محدوديتهاي خود را آشكارا نشان دادند كه «جورج تنت»، رئيس سابق «سيا» مانند ديگر جهانيان خبر آزمايش اتمي هند در سال 1988 را از راديو شنيد. هيچ استراتژي آمريكا نميتواند هماكنون تضمين كند كه حمله هوايي، به طور مؤثري تواناييهاي غنيسازي اورانيوم ايران را در درازمدت نابود كند. سانتريفيوژها وسايل كوچكي هستند (تقريبا به اندازه يك چتر) كه به راحتي قابليت نقل و انتقال و پنهان شدن را دارند. از نظر سياسي عمليات نظامي دو پيامد فوري در ايران خواهد داشت كه پنتاگون و استراتژيستهاي وزارت امور خارجه بايد به شدت به آن توجه كنند. مسئله اول، جوشش احساسات وطنپرستانه ايرانيان به رهبري احمدينژاد، رئيسجمهور راديكال ايران است و دومين پيامد اين كار، خروج سريع ايران از «NPT» و كوتاه شدن دست بازرسان آژانس و همه كشورها از تأسيسات ايران است. در درازمدت، استراتژيستهاي آمريكايي ممكن است مراحل بعدي را مانند روند طراحي تجاوز به عراق در نظر نگرفته باشند كه هماكنون منجر به شكست آمريكا و پرداخت هزينههاي گزافي از سوي اين كشور شده است. هيچ كس در واشنگتن نميتواند به طور دقيق پيشبيني كند كه بعد از حمله چه وضعي در خاورميانه ايجاد خواهد شد. آيا ما شاهد بروز موج بيسابقه احساسات ضدآمريكايي خواهيم بود؟ آيا رژيمهاي متحد آمريكا در منطقه (عربستان و ديگر شيخنشينهاي خليج فارس، مصر، اردن، لبنان و عراق) قوي خواهند شد يا ضعيف؟ آيا انقلابي به وقوع خواهد پيوست؟ تا زماني كه استراتژيستهاي آمريكا پاسخي براي اين سؤالات نداشته باشند، هيچ چيز قطعي نيست. مواضع ديپلماتيك مسئله بعدي است. شوراي امنيت با توجه به وتوي روسيه شانسي براي تجويز اقدام نظامي ندارد. پوتين هم در سفر اخير خود به عربستان و انتقاد از مداخلات خارجي آمريكا اين امر را ثابت كرد. چين نيز كه متمايل به حفظ روابط نفتي خود با ايران است، به احتمال زياد با استفاده از حق وتوي خود، از روسيه پيروي ميكند. در داخل آمريكا نقض دوباره مصوبات شوراي امنيت سازمان ملل توسط دولت بوش، حتي در ميان جمهوريخواهان، بازتاب منفي زيادي خواهد داشت. آمريكا بنيانگذار سازمان ملل در سال 1945، هنوز هم به حفظ اين سيستم قانونگذاري بينالمللي معتقد است. علاوه بر اينها، متحدان آمريكا، حتي بي قيد و شرط ترين آنها مانند انگليس نيز از چنين سناريويي ناراضي هستند. دو ژنرال انگليسي به تازگي اعلام كردند كه حمله به ايران حماقت محض است. بنابراين حضور گروه دوم نيروهاي دريايي آمريكا در خليج فارس را بايد تنها هشداري به رهبران ايران براي تفكر بيشتر بدانيم. منبع : سايت بازتاب -
ممنون از تعريف مبالغهآميز جناب ادمين :D . مسلماْ بيسوادترين عضو اين سايت بنده هستم و تنها هنري كه دارم، الكي حرف زدنه :) :wink: . 5 موردي كه فرمودين، اگه عملي شه، عالي ميشه. ولي مطمئن باشين امريكا تو جنگ سايبرنتيك، پيشدستي ميكنه و از اونجا كه فنآوري ما خيلي پايينتر از امريكا هست، تو اين مورد، شايد شانس چنداني نداشته باشيم. اين به معني ضعف ما نيست. بلكه به معني پيشرفت بيشتر دشمن در اين زمينه هست كه البته فوقالعاده خطرناك هم هست. اينقدر كه چين و كره شمالي، براي مبارزه با جنگ سايبرنتيكي امريكا، در كنار پيشرفت در تكنولوژي، آموزش هكر رو در دستور كارشون دارن و خود كرهي شمالي 3.000 تا (شايدم 30.000 تا. رقم درستش رو يادم نيست. ولي ميدونم كه 3 داشت :D ) هكر، براي روز مبادا تو آب نمك خوابونده كه اگه امريكا فكر ناصوابي به سرش زد، از خجالت شبكهي اينترنت و بخصوص سايتها و سرورهاي امريكايي دربيان. ميدونين كه. امريكا بدون اينترنت، تقريباْ هيچه!!! راستي مورد براتون آشنا نبود؟ اگه يكم فكر كنين، ياد بازي Generals ميافتين. نه؟! ميبينين كه اونها دقيقاً چي رو پيشبيني كردن؟ جالبه بدونين كه Sneak Attack كه تو بازي شاهدش هستيم، يكي از تاكتيكهاي رزمي ارتش ايرانه و تو بازديدي كه سال گذشته مقام معظم رهبري از مانور ارتش داشت، دقيقاً مثل بازي جنرالز، دو تا دريچه از يه كپه خاك باز شد و يه سري موتور سوار و بعد هم ارابههاي نظامي از تو يه تونل زيرزميني اومدن بيرون!!! برگرديم به بحث. كور كردن ماهوارهها، شايد در حال حاضر براي ايران مقدور نباشه. چون تازه چين، يكبار و اونم با تاباندن ليزر به ماهوارههاي جاسوسي امريكا، يكيشون رو از كار انداخت. ولي ايرانيا از خيلي وقت قبل، فكر اين رو كردن و از روشهاي اختفاء در مقابل عكسبرداري و جاسوسي هوايي استفاده كردن (كاري كه تو GLA Stealth هم دقيقاً شاهدش بوديم و ميبينيم كه از نقشه، چيز خاصي مشخص نيست. در مقابل عكسبرداريهاي هوايي از مناطق نظامي ايران، دقيقاً وضعيت به همين ترتيبه و هم ارتش و هم سپاه، تو مانورهاشون، همواره از روشهاي اختفاء استفاده ميكنن. اگه دقت نكرده بودين، اين بار فيلم مانورها رو كمي با دقت بيشتر نگاه كنين تا اثرات اختفاء رو روي تكتك پوششهاي ايراني (از توپخانه گرفته تا سيستمهاي الكترونيكي و حتي وضعيت استقرار نيروها) ببينين. مهمترين عامل كه براي ما امكان پذير هم هست، فلج كردن ناوهاي هواپيمابر هست. همونطور كه ادمين محترم فرمودن، براي غرق كردن ناو هواپيمابر، نياز به موشكي با كلاهك هستهاي داريم كه عملاً استفاده از اين موشك غيرممكنه (حتي اگه داشته باشيم). چرا كه يك موشك هستهاي (حتي ضعيف شدهاش) كافيه كه بهانه به دست گرگ گرسنه بديم و ... !!! ولي همونطور كه حسين عزيز هم فرمودن، ميشه با تخريب باند فرودگاه ناوهاي هواپيمابر، عملاً اونها رو از رده خارج كنيم (ديگه ميتونن خلبانا با خيال راحت از استخر و سونا و زمين فوتبال و گلف و همبرگرهاي مكدونالد مستقر در ناو استفاده كنن!!!) درمورد موارد 4 و 5 هم توضيحات كافي رو ادمين و حسين عزيز فرمودن و نيازي به زيادهگويي بنده نيست. ولي يه چيزي. اونطور كه تو يه خبر خوندم، درصورت وقوع جنگ، جنگندههاي B-2، از كشور بلغارستان و روماني به سمت ايران پرواز ميكنن و احتمالاً از مرز غربي (و شايدم شمال غربي) وارد كشور ميشن كه از وضعيت پدافند اونجا، زياد مطمئن نيستم. چون فكر كنم اكثر قدرت پدافندي كشور، در جنوب مستقر باشه. اگه دوستان توضيح و يا اطلاعات بيشتري در اين زمينه دارن، خوشحال ميشم اين نادان رو روشنتر كنن.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
ممنون از نظرات دوستان عزيز. درمورد طرح پيشنهادي ادمين محترم، بايد مطلبي رو عرض كنم. مسلماً حملهي پيشدستانه، استراتژي بسيار مهم و كارايي هست. ولي اين استراتژي، تنها در مواردي كاربرد داره كه وقوع جنگ صد در صد باشه (همونطور كه ادمين محترم هم فرمودن). مثلاً فرض ميكنيم كه امريكا، 24 ساعت يا 48 ساعت ديگه به ايران حمله خواهد كرد. حالا اگه 50 تا جنگنده بمبافكن ما همزمان بلند شده و برن سراغ ناو امريكايي، نه تنها ايشان كاري نميتونن انجام بدن و به علت عدم آمادگي، تلفات دشمن بسيار و خودي بسيار كم ميشه، بلكه حتي ممكنه موجب تأخير در جنگ و يا كنسل شدن اون بشه (احتمال دومي ضعيفه). ولي خوب. از اين استراتژي نميشه در موارد عادي استفاده كرد و شايد بشه گفت كه اين استراتژي، در اصل چسب زخمي هست كه جلوي خونريزي بيشتر رو ميگيره، ولي از زخم شدن دست جلوگيري نكرده!!! در عالم سياست، اوضاع يك مقدار متفاوتتر از ميدون جنگه. چون تو ميدون جنگ، همه چيز مشخص هست و دو طرف قضيه، از هم تمييز داده ميشن (البته منهاي ستون پنجم :D ). ولي در سياست، ما با كسي طرفيم كه يك آن دوست ما و لحظهاي بعد، دشمنمون محسوب ميشه. غرب دائماً در حال تغيير تاكتيك و استراتژي است و بنابراين استراتژي كاملاً مشخصي ندارن كه بخوايم به اون استراتژي حمله كنيم. ضمن اينكه هدف حقيقي از اين استراتژيها، مشخص نيست. ميبينين كه در مقابل ايران، به عنوان جديدترين هدف، چقدر سياستهاي مختلف رو آزمايش و اعمال ميكنن و هر كدوم، راه برخورد با ايران رو چي ميدونن. پس عملاً حمله پيشدستانه به استراتژي دشمن نيز مقدور نيست. ولي جواب استراتژي را بايد با استراتژي داد و در پاسخ به حملهي استراتژي، بايد به استراتژي دشمن حمله كرد. --------------------------------------------------------- درمورد نظر سردار عزيز هم بايد عنوان كنم كه مسلماْ امريكا هم به تنهايي وارد جنگ با ايران نميشه (البته اگه جنگي در كار باشه). اولين و مطلوبترين شرايط جنگ، اجماع جهاني است و يا حداقل ابرقدرتها بدون چين و روسيه. اما درمورد هزينههاي جنگ، بايد بگم كه متاسفانه (شايدم خوشبختانه!!) از همين حالا عربستان سعودي، اردن، مصر و چند تا كشور گوگولي خليج فارس، آمادگي خودشون رو براي اسپانسري!!!! اعلام كردن. حتي عربستان سعودي، روزانه مقدار زيادي بنزين هواپيما ذخيره ميكنه و براي تامين سوخت جنگندههاي امريكايي كنار گذاشته! --------------------------------------------------------- با توجه به گذشتن تاريخ مصرف دكتريني كه عرض شد و اهميت كمترش نسبت به دكترين اجرا شدهي فعلي، و همچنين براي اينكه زياد هم از بحث دور نشم، اين 4 دكتريني رو كه دوستان امر فرمودن رو بطور خلاصه توضيح ميدم. اگه سوال داشتين، بيشتر بهش خواهيم پرداخت و بازترش خواهيم كرد و اگه هم نه، ميتونيم برگرديم سر بحث اوليهمون. --------------------------------------------------------- پليس خوب، پليس بد (Good Cop / Bad Cop) اين روش، در ارتش بريتانيا بوجود اومد (قصد گفتن تاريخچهاش رو ندارم. فقط خواستم مبدأ و منشأاش رو بدونين). در اين روش، دو پليس وجود داره : پليس خوب و پليس بد. پليس بد، يك سري خصوصيات داره مثل بداخلاقي، عصبانيت، بددهني، ناصبوري، خشونت و ... . در مقابل، پليس خوب، از اخلاقهاي خوبي مثل مهرباني، با منطقي، مؤدبي، ابراز همدردي و رفتاري مثل اين برخوردار هست. در اين روش، هر دو پليس، يك هدف رو دنبال ميكنن و روش هر دو هم كاملاً با هم هماهنگ هست. ولي يكي از راه منفي و ديگري از راه مثبت وارد ميشه تا بالاخره يكيشون (كه 99% پليس خوب هست) به نتيجه مورد نظر برسن. اين يك شيوهي روانشناسي براي بازجويي است كه در قديم، بيشتر توسط پليسها بكار گرفته ميشد. ولي از اونجايي كه خلافكارها هم مثل كامپيوتر، هر روز آپديتتر و به روز تر ميشن، ديگه با اين روشها آشنايي دارن و كمتر گول اين حرفها رو ميخورن. با اين حال، هنوز هم اين روش، مخصوصاً در برابر كودكان بزهكار، خلافكارهاي تازهكار، انسانهاي ساده و امثالهم كاربرد داره. در سياست، ميتونين مواردش رو به وضوح ببينين. سادهترينش، سر جنگ امريكا و عراق ديده ميشد. جايي كه امريكا ميخواست به زور از آسمون ايران استفاده كنه و انگليس از راه ديپلماسي وارد شد (سفر چند ساعته توني بلر به تهران) و نهايتاً اين انگليس بود كه موفق شد (اگه يادتون باشه، برق كل شهر تهران، براي چند ساعت رفت. از شهرستانها خبري ندارم. اگه اونجا هم همچين اتفاقي افتاد، ممنون ميشم خبر بدين). شيوه اون هم به اين شكل هست كه هميشه يه سگ هار وجود داره كه آمادهي گرفتن پاچهي شماس. از اون طرف هم كشورهاي ديگه، به طرفداري از ما، ميان جلوي آقا سگه رو ميگيرن و از جلوي چشممون دورش ميكنن و در عين همدردي و دلجويي از ما، سعي ميكنن همون چيزايي رو كه آقا سگه ميخواست، با يه زبون ديگه و با يه سري واژههاي ديگه ازمون بگيرن. در اين جور موارد و مخصوصاً در دولتهاي كمتجربه، اين روش، يكي از موثرترين روشها براي امتيازگيري است. چرا كه يك دولت، همواره نياز به حامياني قدرتمند داره كه در مقابل قدرتهاي ديگه، ازشون دفاع كنه. يه چيزي شبيه به حمايت روسيه و چين از ما (البته اين قضيه، خيلي با اين دكترين فرق داره و حاميان ما، بيشتر به دليل روابط اقتصادي از ما حمايت ميكنن نه وضعيت سياسي و اين نميتونه مصداقي (حداقل مصداق بارز و درستي) براي دكترين پليس خوب، پليس بد باشه. ولي انگليس و فرانسه، به وفور از اين دكترين استفاده كرده و در 99% اوقات هم نتيجهي درستي نگرفتن. ------------------------------------------------ اين از دكترين پليس خوب، پليس بد. البته موارد خيلي واضحتر از اين هست. در اصل اين دكترين براي صنايع مختلف ما و در برهههاي مختلف بكار گرفته شد و جنگ عراق تقريباً يه بازي بيشتر نبود. ولي چون از بحث دور ميشيم، در همينجا تمومش ميكنم. اگه سوالي بود در خدمتم. -
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
استراتژي قورباغه، جديدترين استراتژياي هست كه توسط غرب و البته امريكا در برابر ايران به كار برده ميشه. اسم اين استراتژي، خيلي عجيب غريبه و يه طورايي هم خندهدار. ولي اگه مطلب رو دنبال كنين، خواهين فهميد كه برخلاف اسمش، استراتژي فوقالعاده خطرناكي هست و نيازمند هوشمندي و درايت بسياري هست. اسم اين استراتژي، از روي يك غذاي فرانسوي برداشت شده است (چيه؟ فكر كردين فقط عربا و چيني و ژاپنيها هستن كه موجودات عجيب غريب ميخورن!! :D :D :wink: ). فرانسويها، براي پخت اين غذا، به جاي سرخ كردن و يا كباب كردن قورباغه، از روش مدنتري استفاده ميكنن!! ايشان قورباغه رو زنده زنده توي ديگ آب سرد مياندازن و با يه شعلهي كم، آب رو كمكم گرم ميكنن. قورباغه چون خونسرد هست و با تغييرات دما، دماي بدنش تغيير چنداني نميكنه، بنابراين متوجه اين قضيه نميشه. اگه مستقيم ميانداختنش تو آب جوش، احتمال زياد ميفهميد و ميپريد بيرون و يا حداقل ورج و وورجه ميكرد. ولي تو اين قضيه، با بيخيالي ميشينه تو آب. با گرم شدن آب، جناب قورباغه متوجه قضيهاي نميشه و فقط وقتي از دماي حقيقي آب اطلاع پيدا ميكنه كه ديگه خيلي دير شده و بايد كمكم آمادهي تشريف فرمايي روي ديس بشن!! اما اين چه ربطي به سياست داره؟ الان عرض ميكنم. دليل اينكه جناب قورباغه به اين راحتي ميپزن اينه كه ايشون فاقد «حساسه» های لازم به هنگام دریافت تغییرات دمائی اطراف، به عنوان مرز و خط قرمزي براي زنده موندن و بقاي خودشون هستن. در واقع ساختار بدن قورباغه بگونهای هست که نمی تونه خط قرمز دمائی زندگي خودش رو تنظیم كنه. بدنش، آروم آروم خود را با افزايش دمای اطراف خود بگونهای منطبق میکنه که دمای درون و بیرون هماهنگ شه؛ اما برای این انطباق، خط قرمز و آستانهی تحمل ندارد. منفعلانه، مدام به این انطباق دمای درون بدن خود با بیرون ادامه میده تا اینکه زنده زنده، با تسلیم خود به این روند «انطباق» بپزه. شايد متوجه شده باشين كه دقيقاً چي رو عرض ميكنم. ولي براي روشنتر شدن مسئله، مستقيم برميگردم به رويدادهاي اخير پيش اومده در برابر ايران. (از اينجا به بعد رو به نقل سايت انديشكده، كه واضحتر و مشخصتر توضيح دادن ميذارم. فكر كنم با وجود لحن يه مقدار سنگينشون، بهتر توضيح دادن). به نوشته ی شانون، دیپلمات های امریکا - انگلیس - فرانسه و آلمان، برای تحقق استراتژی قورباغه، سه گام اوّل را مشخص نموده اند: 1- وارد آوردن فشار به ایران، برای اینکه به فعالیت های اتمی خود به صورت داوطلبانه خاتمه دهد. 2- در صورت مصالحه ناپذیری ایران، پس از 2 تا 3 ماه، این کشورها باید یک پیشنهاد قوی به شورای امنیت ارائه کنند. 3- و در گام سوم، گفتگو برای دریافت مجوز بلوکه ی حساب های دولت ایران، و سپس زمینه سازی برای مراحل بعدی. در این میان، «رایس»، مأمور شده است که روسیه و چین را برای استراتژی قورباغه هماهنگ و همراه سازد. با وجود اینکه شانون در معرفی و تبیین محورهای استراتژی قورباغه، آن را از سوی دیپلمات های غربی، استراتژی نوین می خواند، اما استراتژی قورباغه از عصر بوش پدر در مورد ایران دنبال می شود. پس از بوش پدر، با روی کار آمدن دموکرات ها، «بیل کلینتون» دکترین مهار دوجانبهجی ایران و عراق را در دستور کار خود قرار داد، که گام نخستین استراتژی قورباغه محسوب می شد. در سال 1376 «ال گور» معاون اوّل بیل کلینتون، در یک جلسه ی داخلی در پاسخ به پرسش چیستی طرح نهائی مشترک دموکرات ها و جمهوری خواهان در امریکا علیه ایران، اذعان نمود: ایران را اسکوئیز (Squeeze) می کنیم: ایران را چنان در آغوش می فشاریم تا از فرط محبّت نابود گردد. البتّه اینگونه نشد. ایران آن را خنثی نمود، و تاکنون غرب تنها به «محاصره» ی نظامی - اقتصادی دست یافته است. و محاصره با در آغوش گرفتن دو مقولهجی متفاوت است. در تحلیل اتخاذ - یا طرح مجدد - دکترین قورباغه علیه ایران چند نکته وجود دارد: الف- اتخاذ دکترین قورباغه علیه ایران، به معنی شکست - یا کنار نهادن - دکترین شوک و بهت (Shock and Awe) است. دکترین شوک و بهت از مطرح ترین استراتژیهای غرب در تحقّق پروژه ی اصلاحات در خاورمیانه ی بزرگ است، و یکی از سناریوهای احتمالی و رزرو - ذخیره - علیه ایران محسوب می گردد. با پذیرش استراتژی قورباغه، باید اذعان نمود که غرب دکترین شوک و بهت را در مورد ایران کنار نهاده است - و یا شاید برای فریب استراتژیکی، به کنار نهادن آن تظاهر می کند. با احتساب ناکارآمدی دکترین شوک و بهت علیه ایران، شمار دکترین های ناکارآمد امریکا علیه جمهوری اسلامی در طول سه سال اخیر، به چهار دکترین - هویج و چماق، پلیس خوب پلیس بد، مکانیسم ماشه، و دکترین شوک و بهت - می رسد. ب- اتخاذ استراتژی علیه هر کشور دیگری، در خلاء صورت نمی گیرد، از این رو باید واقعیت های صحنه را در نظر داشت؛ لذا هر استراتژی در سیاست بین الملل، مستلزم در نظر گرفتن هر دو سوی مناقشه است. در اتخاذ استراتژی قورباغه، غرب یکسوی این مناقشه است، و ایران، دیگر بازیگر صحنه است. ملاحظات اساسی غرب در اتخاذ این استراتژی چه بوده است و با چه شناختی از درون ایران این استراتژی را اخذ کرده اند؟ استراتژی قورباغه، زمانی اخذ می شود که کشور هدف در تنظیم آستانه ی تحمل خود ضعف حسّ لامسه و «دمایش» نسبت به محیط پیرامونی و جهانی داشته باشد. تصور بیودکترین غرب از انطباق شرایط ایران با موجود رشد نیافته ای - از حیث آستانه ی تحمل دمایش - همچون قورباغه، قیاس مع الفارق است. حسّ لامسه ی ملّی برای سنجش دمایش، نیازمند سنسور (حساسه) هایی است. پرسش اوّل این است که این سنسورها چیستند؟ پاسخ در این است که این سنسورها، 70 میلیون سلّول مردمی هستند که در 27 سال گذشته میزان الحراره ی اقدامات ملّی در واکنش به دشمنی های غرب بوده اند. و پرسش دوم اینکه این سنسورها چه چیزی را بایستی دریافت کنند؟ پاسخ اینکه این سنسورها باید دمای محیط جهانی اطراف ایران را دریافت کرده و سپس نسبت به آن واکنش صورت دهند. رصد موارد کوتاه و بلند مدت در صحنه ی بین الملل، برای تبیین وضعیت دمای محیط اطراف جمهوری اسلامی، حکایت از ارزیابی غیر واقعی غرب برای اتخاذ استراتژی مزبور دارد: 1- فلسطین اشغالی: در انتخابات اخیر، مردم فلسطین به حماس اقبال نموده، و بی توجهی آنان به تهدید و تطمیع امریکا و رژیم صهیونیستی در این خصوص، حکایت از شکست «نقشه ی راه» دارد. این در حالی است که شارون همچنان در اغماست. 2- عراق اشغالی: شوک انتخابات عراق و پیروزی شیعیان، در محیط شبه دموکراسی خونین این کشور، در سایه ی یک دولت خاکستری و نیمه مخفی با 5000 نفر «راسپوتین - مأمور» در درون سفارت امریکا در بغداد. این در حالی است که با گذشت یک هزار روز از اشغال عراق، رقم عملیات چریکی اجرا شده در این کشور از مرز 6000 عملیات گذشت، که با احتساب 1000 عملیات چریکی در افغانستان در این مدت، می توان آن را نشانه ی آسیب پذیری جدی ماشین نظامی امریکا و انگلیس دانست. 3- امریکای لاتین: در زیر گوش ایالات متحده و در محدوده ی سرزمینی دکترین «جیمز مونروئه»، فیدل کاسترو تکثیر می شود؛ ونزوئلای چاوز و بولیوی مورالس، فرزندان معنوی کوبای کاسترو هستند در حالی که امریکا مرگ او را انتظار می کشد. دموکراسی هرچه خالص تر و انتخابات هرچه دموکرات تر، زیان غرب از آن بیشتر. 4- کره شمالی: در روز جمعه 7 بهمن 84 این کشور اعلام کرد تا زمان رفع کامل تحریم ها، هر نوع مذاکره را با امریکا قطع می کند. این موضوع، به معنی شکست دکترین قورباغه - که از قضا، پس از مطرح شدن محور شرارت در زمستان 1380، این استراتژی برای مقابله با کره شمالی اتخاذ شد - ارزیابی می شود. 5- سوریه: اتخاذ دکترین شوک و بهت علیه سوریه، که با شوک حاصل از ترور مشکوک «رفیق حریری» آغاز شد، هنوز برای غرب دستاورد چشمگیری نداشته است و اگر مقاومت سوریه ادامه یابد، قطعاً این دکترین شکست خواهد خورد. 6- هند و پاکستان: این دو کشور همچنان برای انتقال خط لوله ی گاز ایران به هند با امریکا در کشمکش هستند. 7- اروپا: - بحران انرژی: با پیدایش بحران انتقال گاز روسیه به اروپا، گرجستان، اتریش، مجارستان، بلغارستان، و ... اعلام نمودند که در صدد ایجاد و بهره گیری از خط لوله ی گاز ایران به اروپا هستند. وابستگی به ایران در جهان روزافزون است. - بحران اجتماعی: فقر، تبعیض و خشونت در غرب همچون دمل چرکی سر باز نموده است. اغتشاشات خیابانی فرانسه، که در طول 24 روز ناآرامی، 10200 خودروی سوخته بر دامن دولت مردان این کشور نهاد، نشان از برملا شدن شکاف عظیم اجتماعی موجود در اروپا دارد. - بحران اخلاقی: که با تهدید علنی اتمی جهان غیر غربی، توسط «ژاک شیراک»، با اعلام دکترین جدید انهدام سریع هسته ای فرانسه، نمایان شد. 8- غرب: - وابستگی روزافزون غرب به انرژی. - گسترش روزافزون نظامی گری در غرب. - کاهش مستمر مقبولیت و مشروعیت بوش و بلر در امریکا و انگلیس. - شکست پروژه ی انقلاب های مخملی و رنگارنگ: شکست انقلاب سبز (زیتون) در لبنان و انقلاب صورتی در ایران. - تنگنای غرب در برملا شدن پروژه ی قتل عام یهودیان در جنگ جهانی دوم توسط مسیحیان آلمان یا یکی از ایدئولوژی های برآمده از مدرنیته - ایدئولوژی نازیسم. 9- جمهوری اسلامی ایران: شوک حاصل از انتخابات نهمین دورهی ریاست جمهوری در ایران که برخلاف علایق و پیش بینی های غرب بود. 10- کشف و دریافت «بلوف کبود» در سیاست امریکا. واقعیت دریافتی این است که امریکا وقتی خود را قادر به انجام عملی ببیند، تمامی معادلات و قوانین بین المللی را نادیده گرفته و به اقدام دست می زند. نمونه ی بارز آن اشغال غیر قانونی عراق است که بدون هماهنگی با شورای امنیت سازمان ملل صورت پذیرفت. لذا فشار امریکا بر آژانس بین المللی انرژی اتمی، به منظور پرونده سازی برای ایران و ارجاع آن به شورای امنیت سازمان ملل، در جهت گرفتن مجوز محاصره ی اقتصادی، تحریم نفتی، و یا حتی مجوز اقدام نظامی علیه ایران، بیشتر یک ترفند روانی - دیپلماتیک است. 11- وضعیت بغرنج انرژی بگونه ای است که اقتصاد جهانی به شیوه های مختلف، عدم تحمل خود از ارتقاء چند صد دلاری قیمت نفت در صورت بروز هر نوع وضعیت حادّ اقتصادی یا نظامی میان امریکا و ایران را اعلام نموده است. 12- واکنش گسترده ی جهان اسلام پس از توهین نشریات اروپائی به ساحت مقدس پیامبر اکرم(ص)، که ظهور و بروز نفرت و انزجار یکپارچه ی مسلمین از غرب را به نمایش گذاشت. ج- اما پاسخ ایران به استراتژی قورباغه چه می تواند باشد؟ ساده ترین راه، حمله به استراتژی حریف است: 1- دکترین قورباغه، همچون دکترین های قبلی غرب علیه ایران، یک استراتژی توهین آمیز است. با پای فشاری بر «چیکن استراتژی» می توان بر روش عزّت مند موازنه ی استراتژی ها تأکید و تکیه نمود. 2- صرفنظر از قابلیت های ممتاز چیکن استراتژی، در تعامل و تبدیل استراتژی غرب، می توان استراتژی کلاسیک «ققنوس» را جایگزین استراتژی قورباغه نمود. در این خصوص، طراحی دکترین «بینی نمرود» برای استراتژی «گلستان آتش ابراهیم» خنثی کننده ی استراتژی قورباغه خواهد بود. 3- در نهایت، آنچه کمتر در نزد اصحاب رسانه ها و افکار عمومی مورد توجه واقع شده است، مسأله ی خنثی سازی، ناکارآمدی و بی اثری دسته ای از دکترین های شناخته شده و معتبر از سوی غرب در تقابل با ایران است. وضعیت ناکامی و تنگنای استراتژیست های امریکائی، برای طراحی یک استراتژی کارآمد و مؤثر در برابر ایران، برای اوّلین بار عجز دستگاه های تصمیم سازی و مراکز تحقیقات استراتژیک غرب را هویدا ساخته است. ---------------------------------------------------- اين تيكهاي كه كپي كردم، قسمتي از مقالهي سايت مذكور بود كه فكر كنم دو سال پيش (شايدم پارسال) نوشته شده بود. چرا كه توش از آشوبهاي فرانسه و توهين به پيامبر نام برده شده بود كه وقايع يكي دو سال اخير بوده. پس اگه آپديت نيست، شرمنده. چون احساس كردم اين نوشتهها خيلي بهتر ميتونه قضيه رو روشن كنه. ولي اگه سوالي دارين و يا اينكه دوست دارين در اين مورد، بحثي بشه، من آمادگي خودمو اعلام ميكنم. -
بله. همونطور كه بنده هم عرض كردم : تيپ گولاني دقيقاً براي مقابله با جنگهاي چريكهاي فلسطيني و لبناني آموزش ديده. ولي جنگ چريكي شرايط زيادي رو ميطلبه و تنها يكياش، آموزش نظامي و آموزش مقابله با تهاجمات چريكي هست. با اجازه چند تاش رو مينويسم. يك چريك، هميشه نسبت به يك ارتشي برتري داره. همونطور كه چريكهايي مثل چه گوارا، رائول و فيدل كاسترو و كاميلو سينفوئگوس (4 فرمانده اصلي و رهبران انقلاب كوبا در سال 1359) نسبت به ارتش باتيستا، در نبرد مستقيم ناموفق و در نبردهاي چريكي كوههاي سيئرا ماسترا موفق بودن. يه چريك، آموزش ميبينه كه با شرايط سخت زندگي كنه. چريك رختخواب درستي نداره. ركورد پيادهروي با وسائل توسط ارتشها، دست ارتش ايرلند هست (فكر كنم 17 ساعت). ولي يك چريك گاهي بايد سه روز بدون استراحت چنداني راه بره (كاري كه فيدل انجام داد). يك چريك بايد به تمامي راهها آگاه باشه و بتونه بهترينشون رو انتخاب كنه (مثل چريكهاي حزب الله كه از هر سوراخ سنبهاي وارد اسرائيل شده و يا ازش خارج ميشن. بد نيست نگاهي به عمليات استشهادي صلاح غندور بندازين و ببينين كه اصلاً چطور وارد شهري شد كه هيچ كس جز نظاميان اسرائيل نميتونستن واردش شن. يك چريك هميشه در حالت آمادهباش به سر ميبره و به خاطر آشنايي با منطقهي رزمياش، هميشه ميتونه با بهترين حركات، بيشترين ضربات رو به دشمنش وارد كنه و دشمن رو وادار به دفاعي كورمال كنه كه تنها نتيجهاش دادن تلفات و عدم دستيابي به موفقيت هست. از همه مهمتر، يه چريك، براي آرمانش ميجنگه و همين آرمان، انگيزهي تحمل هر نوع سختي رو به وي ميده. چيزي كه ارتشيان هميشه ازش بيبهره هستن (البته منهاي ارتش ايران). به همين خاطر هم تيپ گولاني، با اون آموزشهاي سخت و ويژهاش، به اين دليل كه اونها حقيقتاً چريك نبودن، نتونستن در مقابل چريكهاي آموزشديده و چابك حزبالله (و البته سپاه!!) به برتري دست پيدا كنن و خيلي ساده شكست خوردن. -------------------------------------------------------------------- درمورد حرف حسين عزيز، بايد عرض كنم كه اين اتفاق، مسلماً ميتونه سرنوشت جنگ دريايي رو به دست ايران بسپاره. ايران در زمان جنگ با عراق هم از همان ابتدا ابتكار عمل رو در دريا به دست گرفت و تا قبل از ورود امريكا به جنگ دريايي، ميشه گفت حاكم مطلق خليج بود و تنها فعاليت عراق، موشكباران كشتيهاي تجاري و بنادر ايران بود. اين تازه براي زماني بود كه ايران چندان در اين زمينه پيشرفت نداشت و تكيهي ايران در زمان شاه، درست مثل امريكا، بر روي نيروي هوايي بود. با شرايط فعلي و با پيشرفتهاي چشمگير ايران در زمينهي نبردهاي دريايي، ايران ميتونه با اجراي تاكتيكهاي موثر و برتر، كنترل خليج فارس رو در دست بگيره. ولي خوب. نيروي دريايي امريكا هم كم قدرتمند نيست و ضمن اينكه مشكل اصلي كه همون نيروي هوايي امريكا (USAF) هست، همچنان پابرجا ميمونه. دوست دارم در اين زمينه بيشتر صحبت كنيم. ولي بهتره با توجه به صحبت ادمين محترم، اول بحث درمورد نبرد هوايي رو به سرانجام برسونيم و بعد بريم سمت دريا! -------------------------------------------------------------------- بحث درمورد آواكس، ميتونه بحث جالبي شه. بيصبرانه منتظر ادامهي اين بحث هستم.
-
تاپیک جامع تهاجم به جمهوری اسلامی ایران
mostafa_by پاسخ داد به mostafa_by تاپیک در دکترین و استراتژی
چشم حسين جان. البته من كوچكتر و بيسوادتر و كمتر از اوني هستم كه بخوام در مورد اين سه سوال اساسي، پاسخي بدم. ولي با وجود اين، نظر خودم رو در اين زمينه عنوان ميكنم. اميدوارم نخنديد!! -------------------------------------------- مسلماً ايران بازي چيكن رو كاملاً آگاهانه (و البته ميشه گفت از همون اول از سر ناچاري و عدم وجود استراتژي مناسب) آغاز كرده. بذارين وقايع انقلاب و شرايط ايران پس از سال 57 رو با هم بررسي كنيم. انقلاب ايران، اندكي پس از پيروزي، ثابت كرد كه حقيقتاً به شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» عمل خواهد كرد. معمولاً كشورهاي قدرتمند، علاقهمند به انقلابها هستن. چرا كه انقلاب در يك كشور، بزرگترين فرصت براي تغيير مسير يك كشور و در دست گرفتن قدرت حقيقي يك كشور به دست قدرتمندان هست. به همين دليل هم بود كه حتي از انقلاب كوبا هم امريكا بطور ضمني حمايت كرد، ولي با خطي كه فيدل كاسترو برگزيد، امريكا سعي در كنار زدن اين كشور كرد كه فرصت رو به دست شوروي داد و باقي ماجرا. در ايران هم اوضاع به همين شكل بود. امريكا، مسلماً از شاه بايد راضي بود. پادشاهي كه كاملاً در خدمت منافع امريكا رفتار ميكرد. هنري كسينجر، وزير اسبق امور خارجه امريكا (در زمان جانسون و نيكسون و البته جرالد فورد كه يكي دو سال ديگه، سنش از حضرت نوح هم عبور ميكنه و علاقهي چنداني هم به ملاقات با حضرت عزرائيل نداره!!)، يهودي صهيونيست و مغز متفكر لابي صهيونيستي امريكا و ميشه گفت اصليترين خط دهندهي روساي جمهور ايالات متحده، درمورد شاه گفته بود : «كارتر اشتباه احمقانهاي رو مرتكب شد كه اجازه داد حكومت شاه سقوط كنه. ما هيچوقت متحدي فداكارتر و باوفاتر از شاه پيدا نخواهيم كرد!! در نهايت، انقلاب ايران پيروز شد و امريكا هم با دستيابي به اهدافش، تنها چند قدم فاصله داشت. پيشبيني ميشد امام به همراه مراجع، پس از انقلاب، از سياست فاصله گرفته و كار رو به دست سياستمداران بسپرن. همونطور كه پيشبيني ميشد، اين اتفاق افتاد و حكومت در دستان مهدي بازرگان و جبههي ملي قرار گرفت. همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه شوراي انقلاب اسلامي (كه اعضاي برجستهي روحانيت چون آيت الله بهشتي، خامنهاي، هاشمي، مطهري و مفتح عضو اون بودن) و حزب جمهوري اسلامي، كارها رو براي امريكا خراب كرد. با پافشاري حضرت امام و حزب، بحث رفراندوم بر سر نوع حكومت ايران (انتخاب يا عدم انتخاب جمهوري اسلامي) شكل گرفت و نهايتاً در 12 فروردين، يعني 50 روز پس از پيروزي انقلاب، اين حكومت به تصويب ملت رسيد. شعار «نه شرقي، نه غربي، جمهوري اسلامي» نيز درست پس از آن به مرحلهي اجراء گذاشته شد و تقريباً رابطهي ايران با شرق و غرب قطع شد. از طرفي كشورهاي اروپايي، هنوز ايران رو كشوري ناامن ميدونستن از طرف ديگه، گروگانگيري در سفارت امريكا، باعث شد كه ايران از نظر سياسي، منزوي شه. بعد هم جنگ 8 ساله آغاز شد و تمامي غرب به جبههي عراق رفتند به اين اميد كه انقلاب ايران شكست بخوره. ايران هم به ناچار، براي اول بار، بازي چيكن (كه البته اون زمان، جزو دكترين ايران نبود و ميشه گفت تنها چارهي ايران بود)، بصورت نظامي و در برابر تمامي جهان آغاز گرديد. تا زمان مرگ امام، ايران به نوعي، منزوي بود. ولي پس از رحلت ايشان، سياست آيتالله خامنهاي، انعطافپذيرتر و بر مبناي ارتباط سياسي با كشورهاي ديگه (كاري رو كه امام نيز اعتقاد داشت. ولي به دليل شرايط خاص ابتداي انقلاب، عملاً برعكسش رفتار ميشد) رفتار نمود. آيت الله رفسنجاني، رئيس جمهور وقت ايران نيز همهي سعي خود رو براي برقراري ارتباط با كشورهاي ديگه انجام داد و پس از اون، آيت الله خاتمي ادامه دهندهي روند مثبت سياسي ايران بود. در اين ميان، تقريباً ايران تونست اعتماد اكثر كشورها رو بدست بياره؛ حتي انگلستان. همه چيز خوب پيش ميرفت تا اينكه 11 سپتامبر فرا رسيد و جرج بوش، رئيسجمهور تازه به قدرت رسيدهي امريكا، با حمايت نومحافظهكاران و لابي صهيونيستي، طبل جنگ در دست گرفت و در اولين گام، ايران، عراق و كره شمالي رو به عنوان محور و مثلث شرارت عنوان كرد (كه البته بعداً اين ليست، به 10 كشور هم رسيد!!). جمهوري اسلامي هم دكترين «واكنش منعطف» رو در پيش گرفت. اين دكترين، ضمن خريدن زمان، موجب ناكامي دكترين هاي چهارگانه عملياتي آمريكا در مواجهه با ايران شد و بايد اعتراف كرد كه بهره گيري از دكترين واكنش منعطف بسيار هوشمندانه بوده است. با استفاده از همين دكترين، پروندهي ايران از شوراي امنيت خارج و به آژانس بازگردونده شد. نزديك به دو سال و نيم مذاكره تيم ايراني، به سرپرستي حسن روحاني، دبير وقت شوراي امنيت ملي، با وزراي امور خارجه سه كشور انگليس، فرانسه و آلمان پيگيري شد كه البته به دليل زيادهخواهي غرب، اين مذاكرات به نتيجهاي نرسيد. با روي كار آمدن دولت احمدي نژاد، خاطرات اول انقلاب براي غرب، مجدداً زنده شد. از طرفي، احمدينژاد با شعارهاي انقلابي 25 سال گذشته وارد عرصهي سياست شده بود و از طرف ديگه، ترس از بقدرت رسيدن به اصطلاح تندروها، به واقعيت تبديل شده بود. از اين رو اروپا و امريكا، با كمي عقبنشيني از مواضع دوستانهي خود، سعي در حفظ سنگر نموده و به ناچار، در مقابل اين دولت صف آرايي كردن. از طرفي موضع احمدي نژاد هم از ابتدا، پافشاري بر حقوق هستهاي ايران، به هر قيمت و به هر طريق ممكن بود. احمدي نژاد از طرفي، بحث باز بودن راه مذاكره رو عنوان ميكرد و از طرف ديگه، با سياستهاي نه چندان منطقياش (بخصوص در بازكردن مبحث هولوكاست در بدترين زمان ممكن كه باعث افتتاح جبههي جديدي در غرب عليه ايران گرديد و به نوعي هم غرب رو در برابر ايران متحدتر نمود و هم اين كار، تنها به نفع اسرائيل شد!!)، راههاي مذاكره رو تنگتر و تنگتر ميكرد. با اين شرايط و با عقبنشيني اروپاييان از مذاكرات با ايران، ايران دست به شروع بازي چيكن جديدي زد كه اينبار، كاملاً حساب شده و مخلوطي از چند دكترين بود كه البته باز هم مبني اصلي، لجبازي بيش از اندازه در مسائل سياسي بود. دولت امريكا هم كه حوصلهاش سر رفته بود و ديگه علاقهاي نداشت بيشتر از اين در حاشيه قرار بگيره و تنها نظارهگر نتايج مذاكرات طولاني و خسته كنندهي غرب و ايران باشه، وارد معركه شده و متقابلاً بازي چيكن رو شروع نمود. پس نميشه گفت امريكا نيز بدون آگاهي اين بازي رو شروع كرده باشه. منتها پيشبيني امريكا اين بود كه با حضور امريكا در بازي (با توجه به ابرقدرتي اين كشور و نيز خطرناكي امريكا و همچنين با در نظر گرفتن اين قضيه كه در حال حاضر، ايران از شمال غرب، شمال شرق، شرق، جنوب شرقي، جنوب، جنوب غربي و غرب، به نوعي در محاصرهي ايران قرار داره و اين يك خطر بالقوهي نظامي ميتونه باشه)، ايران هم دست از بازي چيكن برداره و شرايط عادي ميشه. ولي اين كار امريكا، نتيجهي معكوس داد و تنها باعث شد كه ايران هم پاش رو محكمتر روي گاز بذاره. ميشه گفت كه در حال حاضر و پس از يك سال و نيم، شايد دو طرف از اين بازي خسته شده باشند. چرا كه در اين مدت، هيچيك كمترين نتيجهاي رو نگرفتن و تنها شاهد نزديكتر شدن به هم هستن. ترس برخورد با يكديگر، در هر دو سمت ميدان كاملاً مشهود هست و دو طرف در عين لجبازي، به نوعي در انتظار معجزهاي هستن كه اين اتفاق نيافته. هر دو اميدوار هستن كه يا طرف مقابل، نهايتاً كوتاه بياد و يا اينكه حداقل دست اندازي، يكي از دو طرف رو از مسير منحرف كرده تا برخوردي به وجود نياد. دولتهاي غربي هم تنها نظارهگر اين دوئل هستن و از طرفي شرق هم آمادهي بهرهبري حداكثر از اين دوئل هست و بيشك، بدش نميآد كه اين برخورد نهايتاً صورت بگيره. ولي با وضعيت فعلي، چون مبناي حركت دو كشور ايران و امريكا، براساس لجبازي هست، خيلي بعيده كه اتفاق جديدي بيافته. حتي شايد با تغيير رئيس جمهور در امريكا و روي كار آمدن دموكراتها، مسئله حتي حادتر هم بشه!! فراموش نكنيم كه كارتر، دموكرات بود و همچنين به ياد بياريم شعارهايي رو كه جان كري، رقيب بوش در انتخابات سال 2004، بيان ميكرد و كاملاً مشخص بود كه در صورت پيروزي وي، اوضاع سياسي بين ايران و امريكا، از دوران بوش پسر هم تيرهتر خواهد شد! بنابراين نميتوان به تعويض جناح حاكم اميدي داشت. كما اينكه شاهد هستيم تنها دليل عدم حمايت دموكراتها از جنگ عراق، لجبازي با دولت بوش هست و همين نمايندگان، از هر اقدام امريكا برعليه ايران (البته فعلاً و عليالظاهر، منهاي اقدام نظامي) حمايت كردن. اين رو هم بايد در نظر داشت كه دموكراتها، تحت فرماندهي مستقيم لابيهاي صهيونيستي هستن و روزنامهي واشنگتن پست (كه مالكين اون هم صهيونيست و اصلاً به روزنامهي تندروي صهيونيستي معروف هست و يكي از اركان اصلي براندازي نيكسون، از طريق باز نمودن روزانهي پروندهي واترگيت بود!!) كه متعلق به اين جناح هست هم علناً از احتمال جنگ امريكا با ايران هر روز سخن ميرونه و به نوعي جو رواني اين جنگ رو بوجود آورده و حتي ميشه گفت داره زمينه سازي ميكنه! شايد جرج بوش، براي نجات حزب جمهوريخواه، دست از اين بازي برداره. چرا كه تغيير اوضاع و راضي نمودن ايران به تعويض اين استراتژي (كه اگه يكم ديگه پيش بره، دكترين ققنوس موضوعيت پيدا خواهد كرد) و همچنين آروم نمودن ايران و در نتيجه ايجاد جوي براي بهبود روابط سياسي ايران و امريكا، ميتونه يه پيروزي بزرگ براي جمهوريخواهان باشه و جاي پاي اونا رو تو انتخابات رياست جمهوري بعدي امريكا محكمتر كنه و به همين رو، تنها شانس ايران هم ميتونه همين قضيه باشه. اگه ايران بتونه درست بازيخوني كنه، اگه آقاي رئيسجمهور، كمي در روابط سياست خارجيشون تعديلاتي بوجود بياره و همچنين اگه از اشتباهات يكسال و نيمه درس بگيرن و همچنين با تحليل بهتر مسائل روز، يك نگاه واقعبينانهتري به مسائل داشته باشن، آشتي ايران و امريكا هم دور از نظر نخواهد بود. حداقل اينكه روابط ايران و امريكا، ميتونه با ترمز متقابل، از دكترين جربزهي مرغ به واكنش منعطف برگرده و در فضاي سياسي، اوضاع رو مناسبتر بكنه. مسلمه كه هيچ گربهاي براي رضاي خدا موش نميگيره و امريكا هم براي اين امر، منافع خودش رو دنبال ميكنه. ولي شايد اين سفرهاي باشه كه هركس كه بر سرش بنشينه، به نون و نوايي برسه و منافع همه درش لحاظ شده باشه. ولي اين، نيازمند برداشت پاي ايران از روي گاز تندروي است. مسلماً با اينكار، امريكا نيز در مواضع خود تعديل بوجود خواهد آورد و اين امر، به هيچوجه نشانگر كم آوردن ايران نيست. چرا كه مطمئناً امريكا نميتونه به اين بازي، بدون حضور ايران ادامه بده و از شواهد هم پيداست كه علاقهي چنداني به ادامهي بازي نداره و به ناچار اون رو ادامه ميده. شايد امريكا بيشتر علاقه به امتحان دكترين بعدي خودش داره. شايد هم دوست داره كه دوباره به سراغ «استراتژي قورباغه» بره و اون رو پيگيري كنه. --------------------------------------- اين، نظر و برداشت من از شرايط سياسي فعلي بود. البته مطمئناً پر از اشكال بود. ولي به دليل درخواست دوست خوبم، حسين عزيز، اين مطلب رو عنوان كردم. خيلي دوست دارم كه برداشت شما رو هم در اين مورد بدونم. پس دست به كار شين.