End

VIP
  • تعداد محتوا

    837
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    23

تمامی ارسال های End

  1. خبر گزاری ریانووستی روسیه به نقل از منابع یمنی مدعی شده که انصار به موشک سوخت جامد با سرعت بیش از ۸ ماخ را آزمایش کرده است. چندی پیش در ایران نسخه مستضعفین سرجنگی موشک فتاح۱ بر روی موشک خیبر شکن دیده شد و به این طریق موشک احتمالا با کلاهک سبک‌تر بوده و طی مسیر متفاوتی میکند و کلاهک توانایی یک گلاید محدود و افزایش برد را خواهد داشت و سرعت زیاد هم امکان گذر از سامانه های دفاعی را افزایش می دهد. با توجه به دیده شدن موشک خیبر شکن در یمن بعید نیست این سرجنگی هم در اختیار یمنی ها قرار گرفته باشد.
  2. به نام خداوند بخشنده مهربان برای بزرگنمایی بر روی تصاویر کلیک(لمس) نمایید. موشک چند منظوره سبک وزن تالس یا به اختصار (LMM) که در خدمت نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا مارتلت نامیده می شود. تالس آن را چنین توصیف کرده است: در همین ابتدا مشخص است که مارتلت یک موشک همه فن حریف است. این موشک از تسلیحات اصلی بالگرد وایدکت در خدمت نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا خواهد بود. بریتانیایی ها تجربه موفقیت آمیزی از ترکیب بالگرد رزمی و موشک ضد کشتی در عرصه دریا داشتند. ترکیب موشک ضدکشتی سی اسکوا و بالگرد لنیکس یکی از موفق ترین ترکیب ها در جنگ های دریایی معاصر بودند. در جنگ فالکلند بالگردهای لنیکس با شلیک موشک سی اسکوا دو شناور گشتی آرژانتینی را هدف قرار دادند. اما شاهکار اصلی لنیکس به جنگ اول خلیج فارس باز میگردد. جایی که لنیکس با ۱۵ شلیک موفق می‌شود ۱۱ شناور تدارکاتی و کشتی و ناوچه ی عراقی را شکار کند تا بدین طریق به موفق ترین شکارچی ناوگان عراق تبدیل شود. حال میتوان دید که اگر موشک ضد کشتی سی اسکوا پاسخی به کشتی‌های حمله سریع مجهز به موشک شوروی بود، مارتلت هم می تواند پاسخی مشابه به تهدید شناور های تندرو سپاه پاسداران ایران باشد. لازم به ذکر است که موشک سی اسکوا در این نیرو جایش را به موشک ضدکشتی سی ونوم داده است. البته ریشه موشکی مارتلت بسیار فراتر از این حرفاست و ریشه اصلی آن به یک موشک زمین به هوا باز میگردد نه به یک موشک هوا به سطح! داستان را با بلوپایپ شروع می کنیم. سامانه موشکی بلوپایپ (Blowpipe) در سال 1966، صنایع رادار سلطنتی (RRE) یک مطالعه امکان سنجی با سه پیمانکار برای طراحی یک سامانه، به منظور رفع نیازهای نیروی دریایی و ستاد کل در مورد یک سلاح قابل حمل توسط نفر که بتواند از یک واحد در برابر اهداف کم ارتفاع و سطحی دفاع کند انجام داد. توجه داشته باشید که حتی در این مرحله اهداف سطحی علاوه بر پرنده های کم ارتفاع در نظر گرفته شده بود. این مطالعه به آنجا رسید که طرح بلوپایپ که توسط شرکت های Shorts Brothers و Harland در ایرلند شمالی طراحی و توسعه یافته بود بعنوان بهترین طرح ارائه شده انتخاب شد. سامانه بلوپایپ یک موشک با هدایت بر خط با فرمان دستی بود که به درجه بالایی از مهارت کاربر نیاز داشت. و موشک را با استفاده از یک دسته کنترل (joystick) به سمت هدف هدایت می کرد، جایی که فیوز مجاورتی سرجنگی با وزن 2.2 کیلوگرمی فعال شده و منفجر می گردید. بلوپایپ پس در سال 1972 سفارش داده شده و تولیدش آغاز و سه سال بعد در سال 1975 توسط هنگ ۱۰۳ توپخانه دفاع هوایی وارد خدمت گردید. سامانه بلوپایپ توسط آرژانتین و بریتانیا در طی جنگ فالکلند در سال 1982 مورد استفاده قرار گرفت، اما هیچ یک از دو طرف به موفقیت چندانی با آن دست پیدا نکردند، تنها 2 شکار ثبت شد که سهم هر کشور یک فروند بود، آن هم به ازای تقریبا ۱۰۰ شلیکی که توسط هر یک ازطرفین انجام شده بود! بسیاری از این عملکرد انتقاد کردند که تا حدودی ناعادلانه بود، ماموریتی که بلوپایپ برای آن طراحی شده بود بسیار متفاوت از مواردی بود که در سال 1982 و در طی نبرد فالکلند با آن مواجه گردید. برای نمونه موشک معروف استینگر هم با همین اهداف با مشکل مواجه بود و قسمت بدتر اینکه بر خلاف بلوپایپ با اقدامات متقابل علیه کاونده فروسرخ (IR)، می‌توانست به راحتی هدف را گم کند. بلوپایپ نسبت به استینگر همچنین دارای یک کلاهک بسیار بزرگتر بود. با این حال، پس از درگیری، بریتانیا ضعف های بلوپایپ را تشخیص داد و یک برنامه جانشین به نام بلوپایپ مارک۲ را آغاز کرد. سامانه جاولین Blowpipe Mk2 (Javelin) توسعه بلوپایپ مارک۲ که بعد ها به جاولین تغییر نام داد، در واقع توسط وزارت دفاع در سال ۱۹۷۹، قبل از درگیری فالکلند آغاز شده بود اما با عملکرد ضعیف بلوپایپ در فالکلند، انگیزه بیشتری به ساخت آن شکل گرفت. مهمترین ارتقا در آن تغییر سیستم هدایت بود، که به جای سیستم هدایت بر خط دید با فرمان دستی (MANLOS)، از سیستم خط دید نیمه خودکار (SACLOS) بهره می برد. در بلوپایپ مارک۲ به جای هدایت موشک به سمت هدف، اپراتور از یک دوربین شبکه بندی شده با بزرگنمایی ۶ برابر برای نگه داشتن یک رتیکل بر روی هدف استفاده می کرد. در واقع در این روش موشک خود را به سمت مرکز شبکه هدایت می کند.این به سامانه اجازه داد تا موثر تر به اهداف حمله کند و هزینه های آموزشی را هم به میزان قابل توجهی کاهش داد. اگرچه جاولین از نظر ظاهری شبیه بلوپایپ به نظر می رسید، اما یک سامانه جدید بود. تولید اولیه سیستم جاولین در سال 1984 و تحت یک قرارداد چند مرحله ای به ارزش 160 میلیون پوند آغاز شد. شش آتشبار از ۲ هنگ توپخانه دفاع هوایی سلطنتی، از اولین واحدهایی بودند که در سال 1984 به جاولین مجهز شدند. در سال 1985 گزارش شد که در تمرینات، نسبت برخورد ها به طور قابل توجهی افزایش یافته است. برتری دیگر جاولین نسبت به بلوپایپ شامل برد طولانی تر و ارتفاع بیشتر به ترتیب 5500 متر و 3000 متر بود. در نتیجه سامانه بلوپایپ در سال 1985 خیلی زود از خدمت خارج شد و جایش را به جاولین داد. یک نسخه با پرتابگر سه گانه جدید نیز توسعه داده شد.دلیل انتخاب روش هدایت بر خط نیمه خودکار به جای هدایت فروسرخ توسط بریتانیا این بود که می خواست هواپیماها و هلیکوپترها را قبل از اینکه اقدامات متقابل دفاعی انجام دهند، مورد هدف قرار دهد. در آن زمان به درستی توانایی های کمتر روش هدایت فروسرخ در بریتانیا تشخیص داده شد. https://aparat.com/v/BYntk فیلم مربوط به عملکرد بلوپایپ و جاولین سامانه استاربرست (Starburst) دو سال پس از ورود به خدمت نسخه اولیه جاولین در سال 1986، توسعه نسخه جدیدی آغاز شد که بعداً به جاولین S15 تغییر نام داد. و این سامانه بر خلاف سامانه های قبلی، دارای یک سیستم سوار بر پرتو لیزر بود. اولین آزمایش های آن در اواخر سال 1986 انجام و در نهایت توسعه آن در سال 1989 تکمیل شد و تولید برای ارتش بریتانیا در همان سال آغاز گردید. استاربرست، نامی بود که در نهایت به جاولین S15 داده شد. هدایت به روش سوار بر پرتو لیزر، درجه بالایی از مصونیت در اقدامات متقابل را فراهم میکرد، و همچنان بر اساس مفهوم عملیاتی اصلی بلوپایپ، قادر به برخورد مستقیم هم بود. علاوه بر نسخه شانه پرتاب، سه پرتابگر سبک وزن دیگر برای استاربرست توسعه داده شد که شامل موارد زیر بود: ۱-پرتابگر چندگانه سبک (LML) ۲- پرتابگر چندگانه سوار بر وسیله نقلیه (VML) ۳- پرتابگر چندگانه دریاپایه (NML) این پرتابگرهای سبک وزن را می‌توان به اپتیک حرارتی استارلایت(Starlite) نیز مجهز کرد. نسخه دیگری هم برای استاربرست نیز توسعه داده شد که شامل سوار کردن این سامانه بر روی وسایل نقلیه سبک و یک نسخه برای وسیله نقلیه زرهی بود. هر موشک استاربرست زمانی که در کنیستر نگهداری می شد، عمر مفید ده ساله داشت. نقش دفاع هوایی استاربرست در نهایت به موشک های پرسرعت استارزتریک (Starstreak) که به موازات استاربرست توسعه یافته بود، سپرده شد. بسیاری از تجهیزات پرتاب و لوازم جانبی هم در استاربرست و استارزتریک مشترک بودند. موشک چند منظوره سبک وزن مارتلت در سال 2008، نیاز نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا به سلاحی برای مقابله موثر با تهدید قایق های تندرو اعلام شد. مقاله "نیروهای دریایی ایران - از جنگ چریکی تا استراتژی دریایی مدرن" منتشر شده در سال 2009 توسط دفتر اطلاعات نیروی دریایی ایالات متحده توسط بسیاری به عنوان نکته مهمی برای درک نیروهای غربی از تهدید نوظهور قایق های تندرو و نبرد ساحلی تلقی گردید، اما نیروی دریایی بریتانیا و دیگران قبل این مقاله شروع به کار کرده بودند و تعدادی الزامات را برای خود تعریف کردند که FASGW(L) یکی از آنهاست. در این استراتژی، هلیکوپترها همچنان به محافظت از نیرو ادامه می‌دهند، اما به جای تسلیحات برد بلندتر و بزرگ‌تر مانند موشک های سی اسکوا و هلفایر و بریمستون، موشک کوچک‌تری با دقت مناسب مورد نیاز بود که بتوان از آن در محیط‌های محدود کننده قوانین جنگ، مشابه با تهدیدات در تنگه هرمز و خلیج فارس استفاده کرد. تیربار ۱۲/۷ میلیمتری و سیستم BAE که یک سیستم دوربین نشانه روی توپ بر روی هلمت خلبان است و همچنین یک اپتیک با دید ترمال نیز برای افزایش کارایی و ارائه بعنوان یک سلاح ثانویه معرفی شدند. در حالی که توسعه تسلیحات ثانویه نسبتاً آسان تر بودند اما طرح اصلی FASGW(L) که شامل یک موشک سبک و یک موشک سنگین بود زمان بیشتری نیاز داشت. مواردی جایگزین‌ شامل موشک‌های هدایت شونده ۷۰ میلی‌متری مورد بررسی قرار گرفتند، اما یکی از مسائل مهم در این رویکرد، عدم مانورپذیری آنها در برابر هدفی بود که به سرعت در حال حرکت است و لیزر نیمه فعال (SAL) که معمولاً در آنها مورد استفاده قرار می‌گرفت، مشکلاتی با اهداف انعکاس پایین مانند بخش های سیاه قایق ها داشت. در سال 2009 وزارت دفاع بریتانیا و شرکت تالس (شعبه انگلیس شرکت فرانسوی تالس) و شرکت MBDA، در یک قرارداد توافق کردند که طبق آن سامانه های استارزتریک و رپیر تا سال 2020 با یک سامانه جدید ساخت این شرکت جایگزین شوند. این قرارداد همچنین شامل پیش‌بینی سیستم جدید کنترل آتش و ردیابی هدف می‌شد. کار مفهومی با FASGW(L) ادامه یافت و مشخص شد که موشک استاربرست با هدایت بر خط نیمه خودکار یک نامزد ایده آل را تشکیل می دهد. سیستم هدایت لیزری غیرممکن است که مسدود شود و با اهداف کم بازتاب هم کار می کند. و البته با توجه به نیمه فعال بودن لیزر، امکان فعال شدن سیستم های هشدار دهنده لیزری هم کاهش می یابد. در سال 2011، تالس یک بیانیه صادر کرد و با اعلام مشخصات احتمالی پروژه موشک سبک LMM به این موضوع اشاره کرد که، تهدید پیش روی نیروی دریایی سلطنتی خطری مهم‌تر و قریب‌الوقوع‌تر از تهدیدات علیه ارتش بریتانیا ارزیابی می شود. هر چند بعد ها با آغاز جنگ غافلگیرانه اوکراین مشخص شد که تهدیدات برای ارتش بریتانیا و نیروی زمینی همچنان به قوت خود پا بر جاست. وزارت دفاع بریتانیا در سال 2014 قراردادی 90 میلیون پوندی با آگوستا وستلند برای نصب هر دو موشک سبک و سنگین پروژه FASGW بر روی ۲۸ هلیکوپتر AW159 وایدکت (Wildcat) نیروی دریایی سلطنتی منعقد کرد. همچنین در همان سال، قرارداد طراحی و ساخت 48 میلیون پوندی برای توسعه موشک کوتاه برد سبک به تالس واگذار شد. https://aparat.com/v/ceIQi فیلم تست اولیه توسط شرکت تالس علاوه بر نسخه پرتاب شونده از بالگرد، تالس به طور فعالانه گزینه های دیگری را هم بررسی می کرد. موشک LMM بر روی پهپادهای مختلف دیده شد و در سال 2014، یک نسخه با پرتابگر بر روی سه پایه در نقش سطح به سطح هم آزمایش شد. تالس همچنین با شرکت MSI همکاری کرد و یک پرتابگر LMM چندگانه را با توپ 30 میلی متری بوش مستر در قالب سامانه SEAHAWK SIGMA، ادغام کرد. شرکت ترکی آسلسان نیز قرارداد مشارکتی با تالس داشت و آنها نیز پرتابگر دریاپایه برای LMM توسعه داده اند. پهپاد سبک S-10 مجهز به موشک مارتلت ترکیب با توپ ۳۰میلیمتری بوش مستر در سامانه SEAHAWK SIGMA پروژه مشترک ساخت اسلسان ترکیه به منظور رفع نیاز به یک مهمات بسیار کوچک برای تسلیح پهپادهای تاکتیکی، تالس کارهایی را بر روی نسخه سقوط آزاد LMM آغاز کرد و آن را در نمایشگاه‌های مختلف دفاعی در حوزه هواپیما های سبک و پهپادها به نمایش گذاشت. در یک قرارداد مشارکت مشابه دیگر، شرکت آمریکایی Textron در حال بازاریابی LMM نسخه سقوط آزاد به اسم Fury بود. در جولای 2016، بالگرد سازی لئوناردو قراردادی را با جنرال دینامیکس برای ارتقای سیستم کنترل در بالگرد وایدکت به منظور تطبیق و استفاده از موشک های مارتلت و سی ونوم منعقد کرد. در نهایت نیروی دریایی سلطنتی، لئوناردو و تالس موفق به تطبیق وایدکت و مارتلت تا سال 2020 شدند و اولین شلیک در ماه می همان سال انجام شد. تالس ویدئویی از این شلیک های آزمایشی منتشر کرد. هر چند که این پیشرفت دو سال دیرتر از برنامه ریزی ها طول کشید. شاید جنگ اوکراین بزرگترین آزمون این موشک بود که زودتر از ورود جدی به خدمت وارد یک کارزار بی سابقه شد. در بهمن ۱۴۰۱ بوریس جانسون، نخست وزیر بریتانیا اعلام میکند که این کشور قصد دارد که موشک های پدافندی قابل حمل توسط نفر را در اختیار اوکراین قرار دهد. طولی نمی کشد که در تاریخ ۲۱ فروردین۱۴۰۲ اولین فیلم استفاده از این موشک توسط نیروهای اوکراینی منتشر میشود و ادعا میگردد که یک پهپاد اورلان۱۰ روسیه هدف قرار گرفته است. بعد از این فیلم های دیگری هم منتشر شد هر چند تعداد این فیلم ها بسیار محدود است و بعید به نظر می‌رسد که تعداد مارتلت های تحویلی به اوکراین زیاد باشد! https://aparat.com/v/k3H0R فیلم از استفاده نیروهای اوکراینی از نسخه دوش پرتاب مارتلت موارد استفاده در اوکراین قابلیت ها و مشخصات موشک مارتلت در موشک چند منظوره سبک وزن مارتلت(LMM) همانطور که توضیح داده شد، تالس به جای طراحی یک آیرودینامیک جدید، از اطلاعات موجود موشک استاربرست به عنوان یک رویکرد مقرون به صرفه و معقول استفاده کرد. مارتلت دارای وزن 13 کیلوگرم و طول 1.3 متر و قطر 76 میلی متر و طول بال 260 میلی متر است. این موشک با حداکثر سرعت 1.5 ماخ پرواز می کند و حداکثر برد آن 8 کیلومتر و حداقل برد آن 400 متر است و توسط یک پیشران دو مرحله ای به حرکت در می آید. این موشک از یک سرجنگی دو گانه ترکش شونده و خرج گود استفاده میکند. وزن سرجنگی 3 کیلوگرم است و توسط یک حسگر مجاورت لیزری در دماغه فعال می شود. مسیر طی شده از بلوپایپ تا مارتلت هدایت اولیه در این موشک با یک سیستم سوار بر پرتو لیزر است و اپراتور نقطه لیزر را روی هدف قرار می دهد. از آنجایی که مارتلت و استارزتریک می توانند از پرتابگرهای یکسانی استفاده کنند، اغلب آنها را با یکدیگر اشتباه می گیرند، اما همانطور که در تصویر زیر مشاهده می شود، این دو متفاوت هستند. همانطور که در اواسط دهه شصت به وسیله ی اعلام نیاز وزارت دفاع پروژه بلوپایپ تعریف شد، مارتلت هم طبق تعریف قطعاً چند نقشی است. که در زیر نگاهی به آن ها خواهیم داشت: پرتابگر بالگردی برای خدمات در نیروی دریایی ، مارتلت با پرتابگر های ۵ فروندی در چهار هارد پوینت بالگرد وایدکت میتواند قرار گیرد که تعداد موشک های نصب شده تا ۲۰ فروند میتواند برسد. هرچند آرایش‌های تسلیحاتی مختلف با توجه به نوع ماموریت می‌توان برای بالگرد در نظر گرفت. در نتیجه وایدکت می تواند بجای بیست موشک مارتلت از ۱۰ موشک مارتلت به همراه ۲ موشک سی ونوم بصورت ترکیبی استفاده کند. لازم به ذکر است که هیچ برنامه‌ای برای استفاده از این ترتیب در وایدکت های نیروی هوایی بریتانیا و یا بالگردهای تهاجمی AH-64E اپاچی این کشور وجود ندارد. پرتابگر سبک مارتلت را می توان از پرتابگر های شانه پرتاب هم شلیک کرد. همچنین می توان در پرتابگر های سبک استارزتریک در خدمت هم استفاده کرد. هر چند که خود تالس نیز یک پرتابگر چندگانه سبک وزن جدید را توسعه داده است. علاوه بر این پرتابگر های چند گانه سبک را می توان روی یک وسیله نقلیه سبک یا کشتی یا قایق های کوچک نیز نصب کرد. پرتابگر دریاپایه همانطور که پیش تر گفته شد برای کاربری دریاپایه، شرکت تالس با شرکت های MSI و اسلسان ترکیه شریک شده است. شرکت MSI یک پرتابگر 5 فروندی را بر روی پایه سی هاوک سیگما خود به نمایش گذاشته است، چیزی که به طور گسترده در ناو های نیروی دریایی سلطنتی یافت می‌شود، ترکیب توپ بوش مستر و مارتلت اینگونه عمل می‌کند که توپ لایه دفاعی آخر بوده و موشک‌های مارتلت خارج از برد توپ 30 میلی‌متری درگیر می شود و یا مارتلت در شرایطی استفاده می‌شود که موشک هدایت شونده گزینه بهتری برای انهدام هدف باشد. نسخه توسعه یافته MSI آسلسان سیستم پرتاب موشک (MSL) را توسعه داده است که چهار یا هشت مارتلت را در یک پایه تثبیت شده با یک سامانه الکترواپتیکال حمل می کند. نسخه دریاپایه اسلسان در حال حاضر تمام آزمایشات پذیرش را تکمیل کرده است. نسخه توسعه یافته اسلسان فیوری-سقوط آزاد(Freefall) اگر چه تالس بسیاری از کارهای توسعه اولیه را در نسخه Freefall LMM را به تنهایی به پایان رساند، اما مشارکت آنها با شرکت آمریکایی تکسترون به آنها این اجازه را داد که از فیوز سه حالته این شرکت (نقطه ای، انفجار در هوا، و تاخیری) و ماژول هدایت GPS/INS استفاده کنند. مارتلت در این نسخه هواپرتاب، دارای وزن 6 کیلوگرم و طول 680 میلی متر است که به نام فیوری توسط Textron به بازار عرضه میشود و یک سلاح هدایت شونده بسیار کوچک است که به هواپیماهای سبک وزن اجازه می دهد تا قابلیت تهاجمی داشته باشند. یک ریل اسلحه استاندارد می تواند سه فیوری را در یک امتداد پشت سر هم حمل کند، اگرچه پیکربندی های دیگری نیز موجود است. برای درک بهتر کارایی فیوری باید گفت که بجای هر یک موشک هلفایر میتوان سه فروند فیوری حمل کرد! بر طبق گزارشات این نسخه از ارتفاع ۳۰۰۰ متری، بردی بین 4 تا 5 کیلومتر دارد. فیوری معمولاً علیه وسایل نقلیه با حفاظت کم استفاده می شود و تکسترون نشان داده است که تا 24 فروند از آن را می توان روی یک پهپاد رپیر نصب کرد. پرتابگر های سوار بر خودرو تالس شلیک مارتلت را از خودرو استرومر، ثور و راپید رنجر نشان داده است. که آنها را به خودروهای چند ماموریتی تبدیل می کند. اگرچه بریتانیا به طور رسمی علاقه ای به پرتابگر خودرویی ابراز نکرده است، اما تهدید پهپادهای کوچک در حال ظهور ممکن است آن ها را مجاب به تغییر کند. سیستم پرتابگر خودرویی به اندازه کافی کوچک و سبک است که بر روی وسایل نقلیه ۴×۴ هم بتوان آن ها را نصب کرد. نتیجه گیری اگرچه مارتلت به اندازه جاولین، هلفایر و بریمستون بزرگ و قوی نیست، اما نسبتا ارزان است و با سرجنگی کوچکتر، برای برخی از اهداف مناسب تر است. مارتلت آشکارا یک سلاح منعطف و چند منظوره است و توانایی شلیک از سامانه های در حال خدمت استارزتریک این انعطاف را افزایش می دهد. این سامانه به نظر با موفقیت در عملیات جنگی واقعی توسط اوکراین استفاده شده است و اکنون در خدمت نیروهای مسلح بریتانیا است.برای جمع بندی، این ویدئو طیف کاملی از گزینه های شلیک LMM را نشان می دهد. https://www.aparat.com/v/bv5C3 نویسنده: ناورد این مطالب برای military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این منبع بلامانع است. منابع: منبع۱ منبع۲ منبع۳ منبع۴
  3. با کلیت مطالبی که فرمودین کاری ندارم . بالاخره گفته های منو شما هر دو فرض هستند و فرضیه هم با گذر زمان از نظر جایگاه و معنا ممکنه افول پیدا کنه. اما در مورد ژاپن جنگ جهانی دوم در اشتباه هستید و لازم دونستم توضیحاتی خدمت شما ارائه بدم نقشه متصرفات امپراطوری ژاپن تا جنگ جهانی دوم هستش. نقشه ژاپن فعلی قیاس امپراطوری ژاپن با ژاپن فعلی و مرتبط دانستن آن ها با وضع فعلی ایران کاملا اشتباه است. امپراطوری ژاپن علاوه بر جزایر اصلی ژاپن و خاک فعلی برجزایر متعدد و استراتژیک از جمله جزایر ماریانا در اقیانوس آرام سلطه داشت. این جزایر دژ های دفاعی ژاپن در جنگ جهانی دوم بودند. بر سر ایوجیما و اوکیناو و امثالهم مدت ها جنگ بود و این علاوه بر جنگ دریایی بزرگ در جریان در حد فاصل این مناطق بود .بیشترین تلفات آمریکایی ها در همین جبهه ها ثبت شد. بخش های وسیعی از منچوری و چین در سلطه ژاپن بود. کره و فلیپین و برمه و تایلند و مالی و هنگ کنگ و اندونزی و بسیاری از مناطق دیگر که در نقشه میتونید ببینید در اختیار ژاپن بود. فلیپین تا روز آخر جنگ هم در اختیار ژاپن ماند. فلیپین نزدیک ترین منطقه به ژاپن بود و متفقین برای بمباران ژاپن بهش نیاز داشتند ولی موفق نشدن . ژاپنی ها نیروی دریایی و هوایی قدرتمندی داشتند. صنایع ژاپن هر چند ضعیف تر از متفقین شده بود اما توان تولید زیادی داشت. ضرباتی که ژاپنی ها به آمریکایی ها زدن واقعا آلمانی ها نتوانستند به اون نزدیک بشن. نکته ای که لازمه و بر خلاف وضعیت ماست این مطلب هستش که بین آمریکا و ژاپن یک اقیانوس فاصله هستش. آن هم بزرگترین اقیانوس دنیا . آمریکا ها زمانی با ژاپن وارد جنگ شدن که از نظر ناوگان و دست کم در تعداد بر ژاپنی ها برتری نداشتن ولی غول صنعتی آمریکا و البته دور ماندنش از جنگ بهش کمک کرد تا فاصله رو توی دو سال جبران کنه و با تغییرات گسترده، روش های مدرن جنگیدن رو دیکته کنه . شاید ژاپنی ها هم بد نبود مثل آمریکایی ها به فکر نبرد فرامنطقه ای میوفتادن. هر چند اقتصاد این کشور نمی‌توانست یارای همچین چیزی باشه. همون طور که اقتصاد ما نیست. در روزی که جنگ در چنین ابعادی برای ما رخ بده .غربی های چیزهای زیادی رو فدا میکنند. قدیم هم اینکارو کردند. چنین جنگ هایی ابعاد جهانی پیدا میکنند بنوعی جنگ بر سر بقا هستند نه جنگ بر سر منافع خاص اقتصادی. چنین جنگ هایی تا تاریک ترین نقاط بشریت هم ممکنه حرکت کنند. مطالعه تاپیک جناب EshqAli رو پیشنهاد میکنم عملیات سقوط - حمله به ژاپن
  4. سلام . تشکر در تاپیک هم گفته شد که آمریکا و بریتانیا الزاماتی را برای نبرد دریایی آینده در نظر گرفتند که بخش بزرگیش مربوط به همین روش های جنگ دریایی ایران هستش. اگر بخوام خلاصه کنم باید بگم که طرف های غربی مطابق با استراتژی قبلی نخواهند جنگید. بریتانیایی ها اختصاصا الزامات FASGW رو مطرح کردن که خود این ها از یک استراتژی بزرگتر میاند که بین آمریکا و بریتانیا و ... به احتمال مشترک هستش. تعبیری که من میکنم از این الزامات اینه که این کشور ها دیگه قصد ندارند در زمان یک جنگ تمام عیار، با ما در خلیج فارس و تنگه هرمز و حتی دریای عمان وارد درگیری بشن. این کشور ها ناوگان شون به حاشیه شمالی اقیانوس هند منتقل میکنند و به نوعی مسیر های دریایی منتهی به ایران رو به مدت طولانی میبند. کار به اینجا خلاصه میشه ؟ بنظرم نه! این کشور یک استراتژی رو دهه هاست دنبال میکنند که اهداف پر اهمیت و فلج کننده و با دقت بالا رو زیر آتش خودشون می گیرند. برای ضربه زدن به اقتصاد ایران شروع به حملات کروز و حملات با تسلیحات دور ایستا به اماکت مهم اقتصادی ما از همین فاصله دور و ایمن میکنند، بدون اینکه وابسته به پایگاه های هوایی زمینی خودشون در منطقه باشند. ممکنه اوایل ما به سمتشون حملات کنیم ولی خسارات به اون ها در این فاصله زیاد نخواهد بود و دست و پاشون بسته نیست. حالا سلاح هایی مثل بریمستون یا مارتلت به این منظور ساخته شدند که یک لایه دفاعی هواپایه در یک شعاع مشخص ایجاد کنند. اما برای چه زمانی ؟ حالت اول) در تمام زمان ها جهت پشتیبانی احتمالی در برابر حملات پهپادی و قایق های تندرو و زیر دریایی های بی سرنشین و ... که در این منطقه امن دیده میشن حالت دوم ) زمانی هست که من اسمشو میزارم حملات جراحی شده گام به گام . در حقیقت در حالت دوم همون استراتژی که علیه اماکن اقتصادی ما دنبال شد اینبار علیه تجهیزات نظامی ما در جنوب استفاده میشه. اینها احتمالا مرحله به مرحله به ما حملاتی انجام بدن و این بالگرد ها نقش پشتیبانی موثر در مراحل عملیات آبی خاکی در مکران رو بر عهده داشته باشند. (قبلش از حملات زیادی به تجهیزات نظامی ما میشه). قطعا در این مرحله نیروی دریایی سپاه حملات زیادی بهشون انجام میده ولی خب این زمانی هستش که چتر پدافندی ما دیگه مثل روزهای قبل جنگ نیست و زیر حملات سنگین دور ایستا قرار گرفته. قسمت بد داستان برای ما این می‌تونه باشه که نیروهای آمریکایی حاضر در کشورهای خلیج فارس با پرتابگر های بالستیک در برد های مختلف و پر تعداد مثل هیمارس و ام ۲۷۰ و موشک های کروز و امثالهم به سمت ما بطور انبوه اجرای آتش کنند و حملات وسیع پهپاد انتحاری و ... به سمت همه جای ایران انجام بدن و در حقیقت توان پدافندی و آفندی ما در این منطقه هم زیر آتش سنگین طرف غربی بره و البته همه امکانات مربوط به زندگی مردم هم هدف قرار بگیره. شاید این موارد در حال حاضر تصورش سخت باشه اما باید بگم که یک زمانی برای ژاپنی ها هم سخت بود باورش. آمریکایی ها همین مشکل رو با ژاپن داشتن و البته به فرودگاهی نزدیک ژاپن هم دسترسی نداشتن تا بتوانند حملات هوایی علیه ژاپن رو انجام بدن. نتیجه این شد که تمام تلاش متفقین به این سمت رفت که مجموع الجزایر ماریانا که در اختیار ژاپن بود رو بگیرند و همینطور نیروی دریایی ژاپن رو مرحله به مرحله عقب برانند و آخر هم همین شد و بمب افکن ها از همین جزایر برای بمباران ژاپن بلند شدند. بازم میگم طرف غربی نیازی به پایگاه زمینی نخواهند داشت. بمب افکن های حامل تسلیحات دور ایستای این ها حتی از خاک آمریکا می‌تونند بلند بشن و مارو بمبماران می کنندد و نابودی ناوگروه های این ها در شمال اقیانوس هم داستان پیچیده ای هستش. این کار طرف غربینیاز مند جنگ شبکه محور و یک سیستم نظارتی و اطلاعاتی بسیار موثری هستش که بنظرم این توانایی رو دارند و تا سال های آینده این توانایی جنگ شبکه محور شون به نقطه ایده آل میرسه. **** در طرف مقابل ایران هم در چند سال اخیر با مشاهده این وضع تغییر استراتژی داد هر چند که فعلا کافی نیست. ایران هم با ساخت تسلیحات جدید مثل قایق ها و زیردریایی های بی سرنشین و پهپاد ها سعی داره که حملات رو به طرف مقابل رو ارزان تر و دوربرد تر کنه . حالا ایران می‌تونه حملات پر تعداد رو بصورت بی سرنشین و مستمر انجام بده بدون اینکه نگران حذف نفرات آموزش دیده باشه . از طرفی ایران قایق های تندرشو به موشک های پدافندی کوثر مجهز کرده و سپاه روی آورده به شناور های محافظ مثل کلاس ابومهدی و سلیمانی تا بتونه دست کم یک پدافند و آفندی چند لایه با قایق ها و پهپاد ها بسازه . احتمالا شناورهای حامل قایق تندروی بیشتری تحویل این نیرو بشه تا بتوانند قایق های زیادی رو در آب های دور دست تخلیه کنند و اساسا آمدن ناو پهپادبر هم برای پشتیبانی از همین استراتژی جدید ما هست. اما خب همچنان ضربات سنگین خوردن برای ما امکان پذیر تر هستش در چنین جنگی. در نهایت این جنگ برای ما پر هزینه خواهد بود. چون ما توان ضربه زدن به کشورهای دور دست مثل آمریکا رو نداریم و توان نظامی این ها راحت جبران تلفات خواهد کرد و اما توان تدارکاتی ما زیر آتش سنگین طرف مقابل ممکنه آسیب بی بازگشت ببینه. همانطور که برای ژاپن چنین اتفاقی افتاد . البته لازم به ذکر که قیاس جنگ ژاپن و آمریکا با جنگ احتمالی ایران و آمریکا در یک جایگاه نیستند. طرف ژاپنی به مراتب در میلیتاری سرآمد بود. البته باید بگم که هدف قرار گرفتن زیر ساخت های عمومی مثل مراکز آب رسانی و سوخت و انبار های غلات و ... می‌تونه کار خودشو کنه . ما یک کشور بیابانی با هشتاد میلیون جمعیت هستیم. چنین اتفاقی توسط ناتو دقیقا بر سر یوگسلاوی سابق انجام شد.
  5. تاپیک مرتبط در انجمن http://www.military.ir/forums/topic/23508-سامانه‌های-پیشران-مستقل-از-هوا-aip/
  6. ضربه اول به ژاپن نخستین حمله هوایی به ژاپن در طول جنگ جهانی دوم در ۱۸ آوریل۱۹۴۲ انجام شد که ۱۶ بمب افکن B-25 از ناو هواپیمابر یو اس اس هورنت آمریکا پرواز کرده تا با پرواز تقریباً ۹۶۵کیلومتری به ژاپن برسند و بنوعی مرهمی بر زخم عمیق پرل هاربر بگذارند. این گروه به فرماندهی سرهنگ دوم جیمز اچ. دولیتل، به علت کشف شدن توسط یک ناو محافظ ژاپنی، زودتر از انتظار پرواز میکنند. هر بمب افکن ۵ خدمه داشت بنابراین در عملیات در مجموع ۸۰ آمریکایی حضور داشتند. پس از بمباران ۱۵ فروند از این بمب افکن ها گم شدند و یکی از آنها در ولادی وستوک شوروی فرود آمد. روس ها هم از همه چیز بی خبر این افراد را بازداشت کردند. گروهی موفق شدند به چین پرواز کنند در این بین ۴ بمب‌افکن سقوط کرده یا در سواحل فرود آمدند و در نتیجه آن ۳ خدمه کشته می‌شوند. ژاپنی ها ۸ نفر از این افراد را اسیر میکنند که ۳ نفر از آن ها در ماه اکتبر اعدام شدند و یک نفر دیگر هم در اسارت جان باخت. فرماندهی عالی ژاپن که از این حمله خجالت زده بود، حمله به پایگاه نیروی دریایی آمریکا در میدوی را تسریع کرد که به نبرد دریایی میدوی در ژوئن۱۹۴۲ و به شکست تعیین کننده ژاپن منجر شد. فیلم این عملیات: https://aparat.com/v/4O701
  7. تمرین نیروهای حزب الله با موشک ناشناس الماس فیلم منتشر شده که نیروهای حزب الله هدفی ورای دید در آنسوی یک تپه را میزنند. البته به این حد اکتفا نمی‌کنند. بین چند هدف یک تانک را انتخاب کرده و سپس موشک را به درون دریچه ی راننده تانک هدایت می کنند. موشک الماس و متقابلاً موشک اسپایک با توجه به دارا بودن ارتباط با فیبر نوری می‌توانند علاوه بر توانایی شلیک کن و فراموش کن توانایی حمله به ورای دید را هم داشته باشند. https://aparat.com/v/O4rzt
  8. روز گذشته به احتمال یکی از نقاط عطف جنگ در جبهه شمالی اسرائیل است. پس از اینکه حزب الله پهپاد اسرائیلی را هدف قرار داد. اسرائیل در پاسخ اهدافی را در روستای بودای از توابع بعلبک هدف حملات خود قرار داد. که طی این حمله دست کم دو تن کشته شدند. این در حالی است که حسن حسین سلامی از فرماندهان میدانی حزب الله هم به شهادت رسید. اما چرا نقطه عطف؟ حمله دیروز عمیق ترین حمله به خاک لبنان تاکنون بوده. حمله ای که فاصله بسیاری بیشتری حتی از پایتخت لبنان بیروت تا مرز دارد. روستای بودای در فاصله ۱۰۰ کیلومتری از مرز است و بر خلاف دفعات گذشته که فلسطینی ها در عمق لبنان هدف قرار می‌گرفتند اینبار مشخصا لبنانی ها هدف قرار گرفتند. این بنوعی بازی با اراده و خطوط قرمز حزب الله است. باید دید حزب الله چه واکنشی نشان خواهد داد . چندی پیش گالانت، وزیر دفاع اسرائیل گفت که هر کسی که فکر می‌کند آتش‌بس موقت برای غزه در جبهه شمالی نیز اعمال خواهد شد، «اشتباه» کرده است. و بنوعی این صحبت از ادامه دار بودن ضربات به لبنان حکایت دارد حتی اگر جنگ غزه تمام شود
  9. فیلمی از نحوه عملکرد سیلبروگل، بمب افکن فضایی ساخت آلمان نازی https://aparat.com/v/S2vXP
  10. سیلبروگل، بمب افکن فضایی آلمان نازی برای مشاهده نسخه اصلی تصاویر بر روی آنها کلیک(لمس) کنید سیلبروگل(Silbervogel)، نام مستعار یک هواپیما یا بهتر بگوییم فضاپیمای آلمان نازی است که در زبان آلمانی معنای پرنده نقره ای را میدهد. این هواپیما توسط یوگن سانگر و ایرنه بردت طراحی شد و قرار بود یک بمب افکن زیر مداری با موتور موشکی سوخت مایع باشد. وقتی صحبت از پرواز فضایی به میان می آید، به طور کلی می توان دو رویکرد را در پیش گرفت: یک موشک بالستیک یکبار مصرف که محموله ای را در بالا جو قرار میدهد همچون موشک ساترن ناسا که فضانوردان را به ماه می برد. که این ایده هم نخستین بار توسط ورنر فون براون که از اتباع آلمان نازی بود مطرح شد. و رویکرد دیگر یک وسیله نقلیه فضایی قابل استفاده مجدد است که می تواند به فضا برسد و سپس سالم به زمین بازگردد و خدمه یا محموله آن سالم بمانند. نمونه هایی از این ایده شاتل فضایی ناسا و البته سیلبروگل است. پس در همین ابتدای کار مشخص شد که هر دو ایده پیش روی سفر به فضا ریشه آلمانی داشتند!!! یوگن سانگر در سن ۲۶ سالگی ایده یک فضاپیمای زیر مداری با نیروی موشکی را مطرح کرد و آن را به عنوان پایان نامه خود برای موسسه پلی تکنیک وین ارسال کرد. با این حال، این ایده برای سال ۱۹۳۱ بیش از حد رویایی تلقی می شد و این طرح توسط دانشگاه رد شد و مهندس آینده نگر ما را مجبور به ارائه پیشنهاد بسیار قابل قبول تری کرد. سانگر که ناامید نشده بود ترتیبی داد که ایده اولیه اش به عنوان کتابی با عنوان "مهندسی پرواز موشک" دو سال بعد منتشر شود. وی همچنین پیشنهادی 16 صفحه ای را به وزارت دفاع اتریش ارسال کرد که حاوی نکات زیر بود: «سرعت هواپیماها مرسوم و ارتفاع عملیاتی فعلی به محدودیت هایی نزدیک شده اند که می توان پیش بینی کرد، داشته های فعلی ارتقای بیشتری در موارد فوق نمی تواند به ما دهد.» مهندس جوان داستان ما به وضوح فناوری بسیار رادیکال تری در ذهن داشت. در همان زمان، او روی طراحی یک موتور موشکی با خنک کننده کار کرد که از گرم شدن بیش از حد موتور جلوگیری می کرد. سانگر در نهایت ایده چرخاندن سوخت موشک را در اطراف نازل های اگزوز، پیش از سوزاندن آن در خود موتور مطرح کرد. عملی که هنوز هم در موتورهای امروزی یافت می شود و ثبت اختراع به نام او در سال ۱۹۳۵ صورت گرفت. در همان سال، او مقاله ای در مجله اتریشی "پرواز" منتشر کرد. با این مقاله و کتابش توجه لوفت وافه را به خود جلب کرد. در سال ۱۹۳۶، وی توسط "وزارت هواپیمایی دولتی" دعوت شد تا یک مرکز تحقیقاتی کوچک در رایش ایجاد کند. سانگر کار بر روی مفهوم سیلبروگل خود را در موسسه جدید واقع در نزدیکی براونشوایگ آلمان آغاز کرد. آلمانی‌ها همچنین یک کارخانه اکسیژن مایع در این تأسیسات به‌علاوه یک ایستگاه آزمایشی برای یک موتور موشکی با رانش ۱۰۰ تنی ساختند که تأییدی بر علاقه وافر آنها به ایده‌های جدید مهندسی بود. رقابت راکتی در آلمان از دهه ۱۹۳۰ شروع شد. ورنر فون براون، که احتمالاً معتقد بود که طرح اتریشی با کارهای او رقابت می‌کند، کار این تازه‌کار اتریشی را چندان خوشایند نمی دانست. با این حال، تلاش ها برای محدود کردن یا لغو پروژه سانگر بی نتیجه ماند. سانگر همچنین دستیار ریاضیدان و فیزیکدان جوانی به نام ایرنه بردت را استخدام کرد که در نهایت تا بیست سال آینده در کنار او خواهد ماند. سیلبروگل شامل چیزی بود که بعداً به عنوان یک بدنه بالابر توصیف شد. این بدنه دارای طراحی مسطح و مستطیلی به طول حدودا ۲۸ متر، عرض ۳متر و عمق ۲متر بود. بدنه رو به جلو نوک تیز بود و در بخش میانی پهن تر میشد و در آن قسمت دو بال نسبتاً کوتاه نصب شده بودند. عرض بال ها حدودا ۱۵ متر بود. بدنه عقب کمی به سمت داخل جمع می شد و به دمی می رسید که از آن نازل های موتور موشکی اولیه بیرون زده بودند و در کنار آنها دو پیشران موشکی کمکی قرار گرفته بود. در قسمت عقب هم بال های کوچک دیگری وجود داشت که البته جزئیات ذکر شده را در تصاویر میتوانید بینید. سانگر فرود سیلبروگل روی باند فرود معمولی را پیش‌بینی می‌کرد و بنابراین یک ارابه جمع‌شونده را در طراحی خود گنجاند، اما روش برخاستن که او برنامه‌ریزی کرده بود کاملاً تازگی داشت. سانگر پیشنهاد کرد که سیلبروگل از یک سورتمه موشکی که روی یک مسیر مونوریل به طول 3 کیلومتر قرار داشت، بلند شود. اگر چه این مسافت به اندازه کافی چشمگیر نبود اما موتور موشک طراحی شده برای خود سورتمه می توانست حدود ۶۰۰ تن نیروی رانش را به مدت ۱۱ ثانیه ایجاد کند. این مقدار برابر با بیش از سه چهارم نیروی تولید شده توسط هشت موتور نصب شده در پرتابگر مرحله اول ساترن۱ است. سیلبروگل پس از جدا شدن از سورتمه با استفاده از موتورهای کمکی، هواپیما و موتور اصلی موشکی با رانش ۶۰۰ تنی را به ارتفاع ۱/۵ کیلومتری می رساند و پس از هشت دقیقه سوختن موتور اصلی، سفینه به ارتفاع ۱۴۵ کیلومتری و به سرعت ۱۷/۸۹ ماخ می رسید. پس از کار موتور اصلی، قرار بود سیلبروگل با سرعت زیاد به سمت لایه‌های ضخیم‌تر اتمسفر فرود آمده و سپس به سمت بالا بپرد، مانند یک سنگ که از روی سطح آب یک دریاچه صاف می‌پرد! این کار تا زمانی تکرار می‌شد که حرکت هواپیما کند شود و در آن نقطه به سمت فرود معمولی روی باند فرود رفته و احتمالاً در یک مسیر بسیار طولانی به سمت پایین سر خورده و گلاید داشته باشد. مسافت پیش بینی شده برای چنین پروازی در حدود ۲۳هزار کیلومتر محاسبه شد. مشکلات گرمایش بدنه هواپیما پیش‌بینی شده بود، اما سانگر معتقد بود که پرواز به سمت بالا در نتیجه هر پرش به سطح هواپیما اجازه می‌دهد تا در محدوده‌های قابل قبول خنک شود. ۳ ماه قبل از شروع جنگ جهانی دوم، سانگر مجموعه‌ای از آزمایش‌های اصطکاک را آغاز کرد و همچنین ساخت مدل سیلبروگل در مقیاس ۱/۲۰ را آغاز کرد. با شروع جنگ، سانگر مجبور شد یا پروژه خود را رها کند و بر تحقیقات بیشتر در مورد هواپیماهای متعارف متمرکز شود یا سیلبروگل را برای اهداف نظامی تطبیق دهد. او گزینه دوم را انتخاب کرد و هواپیمای فضایی ناگهان به یک روش امکان پذیر برای حمله به آمریکا تبدیل شد. بنابراین، یک بمب افکن حمله به آمریکا بر روی کاغذ، حداقل دو سال قبل از اینکه ایالات متحده با آلمان وارد جنگ شود، جنبه واقعی پیدا کرد. سانگر و بردت با هم این طرح را توسعه دادند و آن را به سلاحی تبدیل کردند که برد کافی برای رسیدن به ساحل شرقی ایالات متحده را داشت. هنگامی که به آنجا می رسید، یک بمب ۴تنی را روی هدف می انداخت و سپس به پرواز بر فراز قاره و اقیانوس آرام ادامه می داد و در جایی در قلمرو تحت کنترل ژاپن فرود می آمد. چنین پروازی توسط این دو مهندس ۲۴هزار کیلومتر محاسبه شد که در حد توانایی های تئوری شده برای سیلبروگل بود. با گذشت جنگ و کمبود های پیش آمده، پروژه های موشکی V از اولویت بسیار بیشتری در رایش برخوردار شدند، به ویژه اینکه توسط شخصیت های ارشد در رایش سوم حمایت می شدند. در نتیجه در سال ۱۹۴۲ به سانگر دستور داده شد تا تمام کارها بر روی موتور موشکی خود را متوقف کند. این مهندس به "موسسه تحقیقاتی گلایدینگ آلمان" منتقل شد، جایی که تا پایان جنگ بر روی طراحی هواپیماهای با موتور جت کار کرد. کارشناسان پس از جنگ محاسباتی را که او و ایرنه بردت برای بررسی جریان گرما در طول ورود مجدد استفاده کرده بودند تجزیه و تحلیل کردند.آنها یک خطای ریاضی پیدا کردند، اشتباهی که نشان می داد سطوح حرارت بسیار بیشتری از آنچه که مهندس اتریشی در طراحی خود مجاز دانسته رخ خواهد داد. با استفاده از این محاسبات ناقص، بمب افکن و خلبان نگون بختش در این مرحله از ماموریت می سوختند. پروژه X-20 آمریکا که سانگر بعد جنگ بر روی آن کار کرد. همه اینها برای سانگر و بردت در سال ۱۹۴۴ ناشناخته بود و شامل اولین ها میشد، با این حال آنها توانستند یک پیشنهاد تجدید نظر شده را برای دو نوع مختلف از سیلبروگل ارائه دهند. نخست هواپیمای کوتاه بردتر با هدف حمله و بمباران نیویورک طراحی شد، و طرح دوم با عنوان گلایدر دوربرد بین قاره ای، که از نظر تئوری به هر هدفی در هر مکانی می‌توانست حمله کند. ۱۰۰ نسخه از دو طرح مذکور بین مقامات و آژانس های مختلف در سراسر رایش سوم توزیع شد. یکی از همین موارد بود که بعد ها به دست یک مقام شوروی رسید و امروزه ما از این طرح شگفت انگیز اطلاع داریم‌. البته داستان این هواپیما به همین جا ختم نمی شود در دوران بعد جنگ هم همچنان داستان های جاسوسی برای این دانشمند و این طرحش به دست شوروی ادامه داشت که اشاره به آن فرصت دیگری را می طلبد. نویسنده: Navard این مقاله برای military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این منبع بلامانع است منبع۱ منبع۲
  11. چرا پلاسما ؟ پلاسما رایج ترین حالت ماده در کیهان است، البته کمی فراتر از تجربه روزمره ما در برخورد با مایعات، جامدات و گازها است. اما از ستارگان گرفته تا تابلوهای نئونی، پلاسما در همه جا وجود دارد. یک ماده وقتی یونیزه می شود پلاسما است، حداقل برخی از الکترون های آن از اتم های خود جدا می شوند و محیطی پر از ذرات منفی (الکترون ها) و مثبت (اتم ها) غیرمرتبط ایجاد می کنند. این یونیزاسیون جزئی است که برای فناوری پنهان کاری اهمیت دارد. امواج الکترومغناطیسی که توسط رادار، و فرستنده های دیگر به لایه پلاسما می رسند، ذرات باردار را به اطراف حرکت داده و به آنها انرژی می دهند. بنابراین در اصل، شما می توانید لایه پلاسمایی داشته باشید که تمام امواج رادیویی شما را جذب می کند. و نبود انعکاس امواج یعنی پنهان بود از دید رادار!
  12. فیلم از پرواز مسراشمیت 262 از دید اسکادران متفقین https://aparat.com/v/hwUCv
  13. مسراشمیت Me262؛ غول مرحله آخر ! برای بزرگنمایی بر روی تصاویر کلیک(لمس) کنید. با نزدیک شدن به پایان جنگ جهانی دوم در اروپا، گروهی از زبده ترین خلبانان جنگی لوفت وافه با ورود به عصر جت در آخرین تلاش نا امیدانه برای دفاع از میهن خود شرکت کردند. همه آن ها خلبانان جنگی کهنه کار بودند که از زمان نبردهای فرانسه و بریتانیا یعنی تقریباً شش سال قبل به طور مداوم پرواز می کردند. بسیاری از آنها بیش از ۱۰۰۰ ماموریت جنگی را انجام داده بودند، و حتی در شرایطی که آلمان به سرعت در حال سقوط در برابر پیشروی های متفقین بود، این مردان برجسته از فکر کردن به شکست خودداری می کردند. جنگنده جت مسراشمیت۲۶۲ با صدایی که تا به حال شنیده نشده بود، از فرودگاه های جنوب آلمان غرش می کردند و سریعتر از هر چیزی که تا آن روزگار ساخته شده بود به اسکادران های متفقین حمله ور می شدند. این جنگنده در حالی که هنوز در حال توسعه بود، وارد نبرد شد، اما زمانی که اولین بمب افکن های خود را رهگیری کرد، خدمه هواپیماهای دشمن را به وحشت انداخت. مسراشمیت۲۶۲ در دستان با تجربه ترین خلبانان آلمانی به یک برگ برنده تمام عیار تبدیل شد. چند سال قبل از جنگ جهانی دوم، آلمانی‌ها با دیدن اولین هواپیمای جت جهان، یعنی هاینکل He 178 که توسط هانس فون اوهاین در سال ۱۹۳۶ ساخته شده بود، پتانسیل هواپیماهای با پیشران جت را دیدند. در عرض یک هفته پس از تهاجم آلمان به لهستان، آنها موتور جت را برای یک هواپیمای جنگنده پیشرفته در نظر گرفتند و در نتیجه روح مسراشمیت۲۶۲ که با عنوان پروژه 1065 (P.1065) قبل از جهانی شدن جنگ دمیده شد. این پروژه با درخواست وزارت هوانوردی آلمان برای یک هواپیمای جت با مداومت پروازی یک ساعت و سرعت حداقل 850 کیلومتر در ساعت آغاز شد. ولدمار وویگت رهبری تیم طراحی را برعهده داشت و رئیس بخش توسعه شرکت مسراشمیت، رابرت لوسر، سرپرستی آن را بر عهده داشت. ( هاینکل۱۷۸ یک هواپیمای آزمایشی بود که توسط شرکت هواپیماسازی آلمانی هاینکل طراحی و تولید شد. این هواپیما اولین هواپیمای جهان بود که با استفاده از پیشران توربوجت در سال ۱۹۳۶ پرواز کرد.) در طول آوریل ۱۹۳۹، نقشه های اولیه ترسیم شد و پس از ارائه آنها در ژوئن ۱۹۳۹، این طرح بسیار متفاوت از هواپیمایی بود که در نهایت چند سال بعد وارد خدمت شد. به طور خاص، پیشران ها به جای پوشش غلاف دار، دارای پیشران هایی شدند که مستقیما روی ریشه بال نصب شده بودنظد. پیشرفت طرح اولیه به دلیل مشکلات فنی پیشران جدید تا حد زیادی به تاخیر افتاد. در ابتدا جنگنده با بال‌های مستقیم طراحی شد، بال های مستقیم که در آن دوران رایج بودند در برابر سرعت های بالا مناسب نبودند. و البته به علت تغییرات در موتور نسبت به طرح اولیه با مشکلات مرکز ثقل هم مواجه گردید به این علت برای اولین بار در این جنگنده از بال پسگرا استفاده شد. همانطور که در بالا گفته شد، زمانی که موتورهایی با تأخیری طولانی، سنگین‌تر از آنچه که در ابتدا در نظر گرفته بودند ساخته شد. مشکلاتی در کلیات طرح به وجود آمد. در نتیجه مسراشمیت با یک تغییر دیگر طرح موتورها را از ریشه بال ها به زیر بال منتقل کرد و این امکان به وجود آمد تا در صورت نیاز با سهولت بیشتری تعویض شوند. این اقدام برای در دسترس بودن و هم برای تعمیر و نگهداری مهم بود. قرار بود در این جنگنده از دو موتور توربوجت BMW 003s استفاده شود اما همانطور که گفته شد برنامه موتور جت با مشکلات زیادی رو به رو گردید که کمبود بودجه یکی از اصلی ترین دلایل آن بود‌. یک علت آن در وهله اول به دلیل نگرش غالب در میان مقامات عالی رتبه نظامی و صنعتی برمیگشت که اعتقاد داشتند آلمان جنگ را می تواند به راحتی با هواپیماهای معمولی به پیش ببرد. از جمله هرمان گورینگ، فرمانده لوفت وافه، که برنامه توسعه موتور را در فوریه ۱۹۴۰ یک ماه قبل از تکمیل اولین ماکت چوبی به 35 مهندس تقلیل داد. مهندس ویلی مسراشمیت هم به دنبال حفظ تولید انبوه جنگنده های پیستونی Bf 109 و Me 209 بود. از طرفی سرلشکر آدولف گالانت خلبان تکخال آلمانی در سالهای اولیه توسعه از مسراشمیت حمایت کرد و حتی خود با مسراشمیت262 در ۲۲ آوریل ۱۹۴۳ پرواز کرد. یکی از مشکلات حاد در مسیر تولید پیشران، فقدان آلیاژ با نقطه ذوب بالا به مقدار کافی بود، مشکلی که تا پایان جنگ باقی ماند. مسراشمیت۲۶۲ اولین پرواز خود را در ۱۸ آوریل ۱۹۴۱ با موتور پیستونی انجام داد و بعد اینکه دو پیشران اختصاصی (BMW 003) این جنگنده در حین یک آزمایش شعله ور شدند در نهایت این جنگنده توانست اولین پرواز موفقیت آمیز خود با نیروی کاملا جت را در ۱۸ ژوئیه ۱۹۴۲ انجام دهد که توسط یک جفت موتور یونکرس یومو ۰۰۴ صورت گرفت تا قابلیت های پروازی آن بر همه مشخص شود. در اواسط سال۱۹۴۳ هیتلر دستور داد، مسراشمیت۲۶۲ که در ابتدا به عنوان یک رهگیر دفاعی در نظر گرفته شده بود به عنوان هواپیمای تهاجم زمینی (جنگنده بمب افکن) بازطراحی شود. در واقع وی می خواست که این پیکربندی به یک یک بمب افکن سریع با بار سبک تبدیل شود که برای نفوذ به حریم هوایی دشمن در طول تهاجم مورد انتظار متفقین به فرانسه آماده گردد. فرمان او منجر به توسعه و تمرکز بر نوع جدیدی از مسراشمیت262 به نام "پرنده طوفان" شد. در نتیجه مسراشمیت۲۶۲ به دو شاخه تقسیم شد. اولین مدل به نام مستعار "پرستو" که نسخه ی جنگنده برتری هوایی بود، و مدل دیگر با نام مستعار "پرنده طوفان" که نسخه ی بمب افکن سبک بود. این دخالت هیتلر باعث تاخیر بیشتر پروژه شد و پروژه ای که می‌توانست زودتر وارد عمل شود تا یک سال دیگر در صف انتظار تولید ماند و در این بین ضربات اصلی توسط بمب افکن های متفقین به صنایع و شهرهای آلمان وارد شد که شاید نسخه رهگیر این جنگنده می توانست از فشار آن کم کند! آلبرت اسپیر ، وزیر تسلیحات و تولید جنگ افزار در خاطرات خود ادعا کرد که هیتلر در ابتدا از تولید انبوه مسراشمیت262 جلوگیری کرد، به گفته اسپیر، هیتلر اعتقاد داشت که سرعت زیاد این جنگنده در مقایسه با سایر جنگنده‌های آن دوران به این معنی است که نمی‌توان به آن حمله کرد، و بنابراین آن را برای پرواز مستقیم در ارتفاع بالا و در نقش بمب افکن ترجیح می داد. در نهایت در آوریل سال ۱۹۴۴ مسراشمیت۲۶۲ به خدمت لوفت وافه درآمد. مسراشمیت۲۶۲ سریع‌تر و سنگین‌تر از تمام جنگنده‌های متفقین بود از جمله از جنگنده گلاستر متئور که نخستین جنگنده جت بریتانیا محسوب می‌شد. این هواپیما از نظر عملیاتی، توان حمل ۲۰۰۰ لیتر سوخت در دو مخزن ۹۰۰ لیتری که هر یک در جلو و عقب کابین خلبان و یک مخزن 200 لیتری در زیر بدنه را داشت. مسراشمیت262 مداومت پروازی بین 60 تا 90 دقیقه داشت. سوخت آن معمولاً J2 بود که از زغال سنگ قهوه ای مشتق می شد، و گزینه ی دیگر گازوئیل یا مخلوطی از نفت و بنزین هواپیما با اکتان بالا بود. مصرف سوخت دو برابر هواپیماهای جنگنده دو موتوره معمولی آن دوران بود که منجر به نصب یک نشانگر هشدار دهنده سوخت کم در کابین خلبان شد که خلبانان را در صورت کاهش سوخت به زیر 250 لیتر مطلع می کرد. جنگنده مسراشمیت۲۶۲ در نبرد های داگ فایت خود را اثبات کرده بود. خلبانان آلمانی ادعا می کردند که ۵۴۲ هواپیمای متفقین را سرنگون کرده اند، اگرچه گاهی اوقات آمار بیشتری نیز مطرح می‌شد. متفقین به ناچار سعی کردند که با حملات هوایی این جنگنده ها را بر روی زمین نابود کنند چون حریف آن ها در آسمان نبودند. با حملات هوایی متفقین در اواخر جنگ جهانی دوم به منابع سوخت آلمان، کارایی نیروی هوایی آلمان و البته جنگنده مسراشمیت۲۶۲ کاهش یافت و صنایع هوایی آلمان تحت فشار بر روی هواپیماهایی متمرکز شد که راحت‌تر ساخته می‌شدند. در نهایت ۱۴۳۳ فروند از این جنگنده افسانه ای ساخته شد اما در نبرد های هوایی محدودی استفاده شدند و در نتیجه اثر گذاری آن ها بسیار کم بود. اگر این جنگنده به موقع به دست آلمانی ها می رسید چه بسا برتری هوایی در آسمان و حتی برتری در نبرد زمینی با آنها می ماند. دومدل کلی از مسراشميت ۲۶۲ تهيه شد: مدل رهگیر A1 که دارای 4 توپ بود و مدل جنگنده بمب افکن A2 با دو قبضه توپ که بيشتر از مدل قبلي ساخته شد و در بالا به نام های مستعار آن ها اشاره کردیم. البته مدل هاي ديگري هم ساخته شدند، كه تفاوت ها آن ها عمدتا در تجهيزاتي مثل دوربين، توپ، سيستم راديويي، و تانكر سوخت اضافي بود. این جنگنده می‌توانست ۲ یا چهار توپ 30 میلی متری MK 108 در نسخه های مختلف و ۲۴ تیر راکت‌ 55 میلی‌متری R4M و دو بمب 250 کیلوگرمی در نسخه A1 یا دو بمب 500 کیلوگرمی در A2 می توانست حمل کند. اگرچه استفاده آلمانی ها از مسراشمیت۲۶۲ با جنگ جهانی دوم به پایان رسید اما نیروی هوایی چکسلواکی تعداد کمی را تا سال ۱۹۵۱ عملیاتی کرد. همچنین طبق برخی گفته ها اسرائیل ممکن است تا ۸ فروند از آن ها را مورد استفاده قرار داده باشد. بسیاری از مسراشمیت۲۶۲ های غنیمت گرفته توسط قدرت های بزرگ مورد مطالعه و آزمایش پروازی قرار گرفتند و برای طراحی هواپیماهایی مانند F-86 ، MiG-15 و B-47 Stratojet تأثیر خود را گذاشتند. بسیاری اعتقاد دارند که حتی هواپیمای پشتیبانی نزدیک افسانه ای A-10 تاندربولت نیز بر اساس همین جنگنده آلمانی ساخته شده است. چندین نسخه مستقیم از این هواپیما همچنان در موزه ها باقی مانده اند. برخی از نمونه های این جنگنده توسط شرکت های خصوصی نیز تولید شدند. نسخه های تولیدی آنها معمولاً توسط موتورهای مدرن جنرال الکتریک CJ610 پرواز می کنند. . نگاه کلی به مشخصات مسراشمیت Me262: وظیفه: رهگیر+جنگنده بمب افکن سازنده:مسراشمیت تاریخ ورود به خدمت : آوریل ۱۹۴۴ بازنشستگی: ۱۹۴۵ در آلمان و۱۹۵۱ در چکسلواکی خدمه: یک خلبان طول: ۱۰/۶ متر طول بالها: ۱۲/۶ متر تعداد تولید: ۱۴۳۳ فروند وزن خالی: ۳۷۹۵ کیلوگرم حداکثر وزن برخاست: ۷۱۳۰ کیلوگرم حداکثر سرعت: ۹۰۰ کیلومتر بر ساعت برد: ۱۰۵۰ کیلومتر سقف پرواز: ۱۱۴۵۰ متر پیشران: ۲ عد موتور توربوجت جریان محوری یونکرس یومو 004B-1، با نیروی رانش هر کدام 8.8 کیلونیوتن این مقاله برای military.ir تهیه شده و هر گونه برداشت از آن با ذکر نام نویسنده و این منبع بلامانع است. نویسنده: Navard منابع: منبع۱ منبع۲ منبع۳
  14. این بخش از مطلب فوق در رابطه با زیردریایی اوهایو با متن زیر اصلاح میشود: «به آنها اجازه می دهد بجای موشک بالستیک از هفت موشک کروز در هر سیلو استفاده کنند که تعداد موشک های قابل حمل از ۲۴ موشک قاره پیما تریدنت به ۱۵۴ (۲۲ سیلو) موشک کروز تاماهاوک افزایش یافت.»
  15. زراد خانه موشکی شناور آرسنال شیپ یا زردخانه موشکی شناور یک طرح مفهومی برای یک سکوی موشکی شناور است که حتی تا پانصد جایگاه پرتاب عمودی برای موشک‌های با اندازه متوسط، به احتمال زیاد موشک‌های کروز در نظر گرفته می شود. در تفکر فعلی نیروی دریایی ایالات متحده، چنین کشتی جنگی در ابتدای راه خود قرار دارد و حتی بنظر می رسد این طرح هیچ وقت جامه عمل به خود نبیند. اولین بار در دهه ۱۹۸۰ ایده آرسنال شیپ مطرح شد و بعدها، توسط نیروی دریایی ایالات متحده در سال ۱۹۹۶ برای تولید پیشنهاد شد، آرسنال شیپ خیلی زود با مشکلات مالی روبرو گردید، به طوری که کنگره ایالات متحده برخی از بودجه را لغو کرد و آژانس پروژه های تحقیقاتی پیشرفته دفاعی (دارپا) مقداری بودجه را به پیمانکاران خصوصی برای نمونه های اولیه ارائه کرد. آرسنال شیپ دارای 500 لوله پرتاب عمودی برای حمل موشک بود. نیروی دریایی مبلغ 450 میلیون دلار برای آرسنال شیپ محاسبه کرد، هر چند انتظار می رفت هزینه هر فروند بسیار بیشتر از این رقم باشد.نیروی دریایی ایالات متحده از آن زمان تاکنون چند زیردریایی حامل موشک قاره پیما تریدنت از کلاس اوهایو را به پیکربندی حامل موشک کروز تغییر داده که به آنها اجازه می دهد بجای موشک بالستیک از چهار موشک کروز در هر سیلو استفاده کنند که تعداد موشک های قابل حمل از ۲۴ موشک قاره پیما تریدنت به 154 موشک کروز تاماهاوک افزایش یافت. بنوعی نقش آرسنال شیپ با امنیت بیشتر ولی با هزینه زیاد برای زیردریایی اوهایو سپرده شد. در سال 2013، صنایع هانتینگتون اینگالز این ایده را احیا کرد که یک نسخه با 288 سیلوی عمود پرتاب برای موشک های دفاع ضد بالستیک و همینطور موشک های بالستیک در ماموریت های حمله دقیق دور ایستا در آن پیشنهاد می شد. چینی ها هم مطالعاتی در این زمینه انجام داده اند و مدل‌های مفهومی از آرسنال شیپ شناور و دوزیست ارائه کرده است. کره جنوبی همچنین در حال برنامه ریزی برای استقرار سه کشتی زرادخانه تا اواخر دهه ۲۰۲۰ است. صنایع کشتی سازی دوو طراحی این پروژه را تا سال ۲۰۲۳ برعهده دارد. انتظار می رود که این ناو ها به تناژ حدودا ۵ تا ۸ تن برسند و به ۸۰ موشک بالستیک، اژدر و توپ دفاع نقطه ای وسایر تسلیحات پدافندی مجهز شوند. نگاه کره جنوبی کمی متفاوت است. کره جنوبی علیرغم داشتن موجودی زیادی از موشک های بالستیک و کروز متعارف سری هیونمو، طبق گزارش ها تنها حدود 60+ پرتابگر در اختیار دارد. هزینه این پرتابگر ها زیاد بوده و به دوره بارگیری مجدد طولانی مدت نیاز دارند و از همه بدتر اینکه در برابر حملات کره شمالی آسیب پذیر هستند. در حقیقت کره جنوبی بر این اعتقاد است که قدرت آتش کره شمالی آن چنان زیاد است که ممکن است امکان پاسخ قاطع به تهاجم آن ها وجود نداشته باشد. اما مشخصا نیروی دریایی کره جنوبی در برابر بسیاری از تهدیدات ایمن بوده و وجود آرسنال شیپ امکان اجرای داخل قاطع موشکی به کره شمالی را می دهد. پروژه آرسنال شیپ مزایای بسیاری داشت. بخصوص آنکه آمریکایی ها آن را تخصصا برای حملات دریا به ساحل توسعه داده بودند . آرسنال شیپ در ترکیب با اطلاعات ماهواره ای و پهپادی و جنگ شبکه محور می‌تواند به سلاحی مخوف در تهاجم به ساحل و یا یک نبرد دریایی تبدیل شود . هر چند لزوم استفاده از چنین ناوی وجود یک لایه دفاعی چند لایه است. آنچه که این پروژه را در آمریکا معلق کرد هزینه بسیار بالای آن بود که شاید هزینه ها به قیمت یک ناو هواپیمابر نزدیک میشد. در بسیاری از کشور ها تعداد محدودی موشک تولید میشود و معمولا قیمت تا پنج میلیون دلار برای یک موشک بالستیک ۲۰۰۰ کیلومتری قابل انتظار است . از طرفی توسعه و تولید پرتابگر عمود پرتاب هم ممکن است هزینه بر باشد. مشخصا به این موارد باید هزینه ساخت شناور هم اضافه کرد. همچنین با توجه به گفته های فوق این ناو مانند ناو هواپیما به هدف اول توان ضد کشتی دشمن تبدیل میشود و اگر دفاع تمام عیار برای آن تهیه نشود ممکن است در چند دقیقه هزینه هنگفتی به دست نیروی استفاده کننده بگذارد. اما در ایران طبق روال گذشته که سپاه پاسداران ابتدا سامانه ی پدافندی سوم خرداد را بر روی شناور های ترابری آزمایش کرد و بعد آن ها را روی ناو های سری سلیمانی مورد استفاده قرار داد، بعید نیست که آزمایش اخیر موشک دزفول هم شامل چنین سرانجامی شود. و باید دید آیا ایران هم به صف کشور های خواهان آرسنال شیپ اضافه خواهد شد یا به طرح کانتینری اکتفا خواهد کرد! البته در رابطه با ایران کمی اوضاع متفاوت است. ایران به یک زنجیره ی تولید کارآمد و کم هزینه موشک بالستیک متصل است و زراد خانه عظیم از این نوع تسلیحات در برد های مختلف در اختیار دارد. همچنین نیروی دریایی دوگانه ایران اثبات کرده که به تغییر کاربری ناو های تجاری علاقه مند است. مهمترین مصداق این حرف پروژه در جریان ناو پهپادبر شهید باقری است. منبع 1 منبع 2 منبع3
  16. شب گذشته نیویورک تایمز در خبری از زبان مقامات امنیتی و حکومتی آمریکا گفت که تهدید جدی علیه امنیت ملی آمریکا در حال رخ دادن است. جیک سالیوان، مشاور امنیت ملی ایالات متحده گفت که رهبران هر یک از دو حزب از مجلس سنا و مجلس نمایندگان و همچنین سایر اعضای رده بالا، فردا جلسه ای برای بحث در مورد "امنیت ملی" برگزار خواهند کرد. سالیوان پس از آن اظهار داشت که او در جایگاه ارائه اطلاعات بیشتر نیست! ساعاتی بعد فاکس نیوز ادعا کرد که منابع امنیتی به آن ها گفته که تهدید از فضاست. و کمی بعد ادعای احتمال قرارگیری تسلیحات هسته ای روسی در فضا مطرح شد. حتی برخی رسانه های غربی به پرتاب اخیر ماهواره بر سایوز و محموله مشکوک آن اشاره کردند. فعلا باید صبر کرد تا دید نتیجه جلسه چه خواهد شد. اولین ستاره دریایی (starfish prime) این اسم مربوط به یک آزمایش هسته ای آمریکاست که در فضا صورت گرفت. محموله ی هسته ای این آزمایش در ۹ ژوئیه ۱۹۶۲ با کمک یک موشک ثور پرتاب شد و یک کلاهک گرما-فشار هسته ای در ارتفاع ۴۰۰ کیلومتری (مدار لئو) قرار گرفت.در آزمایشی با چنین قدرت انفجاری دارای عواقب غیر قابل پیشبینی بود. برخی از ذرات پرانرژی بتا میدان مغناطیسی زمین را دنبال می‌کردند و آسمان به مدت سه دقیقه شاهد شفق هسته ای بود! الکترون‌های پرانرژی هم به دام افتادند و کمربند تابشی در اطراف زمین تشکیل دادند. در نخستین پیامدهای این آزمایش سه ماهواره در مدار پایین زمین غیرفعال شدند و این موضوع باعث نگرانی عمیقی شد. نیمه عمر الکترون های پرانرژی تنها چند روز بود. در آن زمان این تهدید احساس می‌شد که شار ذرات خورشیدی و کیهانی تغییر کرده و انرژی جو می تواند فراتر رود. در ماه‌های بعد از شکل گیری این کمربندهای تشعشعی دست‌ساخته دستکم شش ماهواره دیگر از کار افتادند، چون تشعشعات به آرایه‌های خورشیدی یا الکترونیک آنها آسیب می رساند. باید توجه شود در آن سال ها تعداد ماهواره ها بسیار محدود بود. منبع
  17. در گذشته گفته شده بود که بر روی این سری قایق ها موشک کوثر نصب شده. ممکنه نخستین تصویر از موشک پدافندی کوثر باشه موشک پدافند هوایی کوثر دارای دو نسخه کوثر ۲۰۰ با برد ۵-۷ کیلومتر و کوثر ۲۲۲ با برد ۱۷ کیلومتر است که قدیم در ناو ابومهدی دیدیم.
  18. دختر گمشده ۱۹۴۵ این مجموعه عکس‌ها از یک کلیپ به همین نام گرفته شده است. فیلم بردار اورن هگلوند از سپاه هوابرد آمریکا است. در فیلم زنی نشان داده میشود که در جاده ای قدم می‌زند و در صورت او آثار شدید جراحت و ورم دیده می‌شود. هویت او سال‌ها ناشناس بود اما مورخین در نهایت توانستند اسم او را پیدا کنند. اسمش لور باور بود. متولد سال ۱۹۲۱ از کولرشلاگ اتریش. او در اواخر ۱۹۴۴ به عنوان یک نیروی دستیار فنی در واحد ضد هوایی پراگ ( پایتخت مجارستان) مشغول به خدمت میشود. وقتی که شوروی در حال پیشروی به سوی شرق بود، مانند بسیاری از آلمانی‌ها ناچار به فرار به مناطق آزاد شده توسط متفقین غربی میشود و در همین بین توسط پارتیزان‌ها چک اسلواکی مورد ضرب و شتم و تجاوز قرار می گیرد. در آن زمان چکسلواکی غربی به دست نیروهای آمریکایی افتاده بود وی خود را به آنجا رساند و در آنجا بازداشت شد. وی بعد ها از اردوگاه اسرا آزاد میشود و به سوی آلمان حرکت میکند. در نهایت این دختر پس از طی یک مسافت و زمان طولانی موفق می شود به آلمان برگردد. او بعد جنگ ازدواج میکند و در یک شرکت هواپیمایی مشغول به کار می‌شود. وی صاحب دو فرزند می‌شود و نوه او امی به آمریکا سفر کرده و قبر هگلوند را پیدا می‌کند و همان یک پنی را که در سال ۱۹۴۵ به مادربزرگش داده بود را بر روی قبرش می‌گذارد. لور باور یکی از ۶۰۰هزار زن آلمانی و اتریشی است که در حین جنگ و پس از جنگ توسط قوای متفقین مورد تجاوز و ضرب و شتم قرار میگیرد. منبع
  19. ظاهراً هدف مرکاوا نبود هدف سر بطری آب معدنی بود
  20. بازماندگان مهمترین جنگ دریایی تاریخ (برای بزرگنمایی بر روی تصویر کلیک کنید) در موزه نیروی دریایی بریتانیا دو پرچم با ابعاد غول آسا نگهداری میشود که در طی نبرد دریایی ترافالگار به غنیمت نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا در آمد.پرچم هایی از قوای متخاصم فرانسوی و اسپانیایی منصوب برای کشتی هایشان که مغلوب اینگلیسی ها شدند. پس از ۱۰۰ سال مهر موم در نهایت این پرچم ها مجدد به نمایش عموم در آمدند تا این تصاویر باورنکردنی از ابعاد بزرگشان ثبت شود.پرچم ها در آن زمان نقش حیاتی در نبردهای دریایی ایفا می‌کردند، زیرا خدمه کشتی می‌توانستند دوست ودشمن را از بین مه و دود توپ ها تشخیص دهند. در نتیجه میتوان دلیل بزرگی ابعاد این پرچم ها را کاملا فهمید. پرچم بزرگ فرانسه به طول ۱۶ متر و عرض ۸.۳ متر است که توسط دریاسالار لرد نلسون از کشتی فرانسوی Le Genereux غنیمت گرفته شد. پرچم اسپانیا تقریبا دارای طول 14.5 متر و عرض 10 متر است. این پرچم بزرگ زمانی از کشتی جنگی اسپانیایی سن ایلدفونسو (San Ildefonso) در اهتزاز بود، اما پس از تسخیر آن توسط نیروی دریایی سلطنتی در سال 1805، به عنوان یک نماد پیروزی مورد بزرگداشت قرار می‌گرفت.
  21. شاهد۲۳۸، پهپاد یا موشک کروز؟! با توسعه پهپاد جت شاهد ۲۳۸، ایران ورود نامحسوسی به شاخه موشک های کروز پنهان کار داشت. پهپاد شاهد ۱۳۶ بعنوان نیای اصلی این پهپاد با بال دلتا و همینطور با استفاده از مواد فیبر کربن و ساختار لانه زنبوری به سطح مقطع پایین دست پیدا کرد. گمانه زنی میشود که این سطح مقطع به کمتر از ۰/۰۲ متر مربع محدود شود. این سطح مقطع با تغییراتی می‌توانست از این هم کمتر شود. با تغییر پیشران به جت تا حدودی این امکان فراهم گردید و با توجه به رنگ آمیزی خاص، این احتمال وجود دارد که در شاهد۲۳۸ از رنگ جاذب امواج نیز استفاده شده باشد. اما چرا موشک کروز پنهان کار؟ طبق تصاویر تازه منتشر شده از اوکراین مستنداتی از حضور نسخه جدیدی از پهپاد گران روسی مشاهده گردید. پهپاد مذکور مشابه با پهپاد شاهد۲۳۸ ایرانی بوده و به یک پیشران جت از نوع tj-100 مجهز است. این پیشران در ایران با نام طلوع ۱۰ تولید میشود. و در برخی تسلیحات ایران از جمله موشک کروز قدس (یمنی) مورد استفاده قرار میگیرد! در گذشته مقاله ای در رابطه با ریشه یابی موشک کروز قدس و موتور طلوع ۱۰ مورد استفاده آن در انجمن میلیتاری قرار داده شد که در بالا میتوانید آن را مطالعه کنید. همانطور که از مقاله فوق بر می آید موشک کروز قدس در نهایت با این پیشران میتواند دو ساعت پرواز کرده و حتی با ایستگاه های رله بین راهی به برد ۱۵۰۰ کیلومتر برسد( نسخه هواپرتاب)! نکته مهم اینجاست که چنین چیزی برای یک موشک کروز با شمایل خاص خود امکان پذیر است و حال در رابطه با یک پرنده بال دلتا کمی اوضاع بهبود هم پیدا می‌کند. در مورد شاهد۲۳۸ انتظار میرود بخشی از مسیر با کمک گیرنده های GPS (همچون پهپاد شاهد۱۳۶) طی شود و در مرحله آخر با کمک سامانه های جستجو گر نصب شده بر روی دماغه اطلاعات دقیقی از اهداف به مرکز کنترل پهپاد فرستاده شود. هر چند استفاده از قابلیت های هوش مصنوعی همچون تطبیق تصاویر ذخیره شده در حافظه با تصاویر دریافتی این پهپاد قابل انتظار است. در اطلاعات آماده در رابطه با موشک قدس سرعت ۰/۷ ماخ ذکر شده و این در حالی است که منابع اوکراینی نیز سرعت ۵۰۰ کیلومتر بر ساعت را برای شاهد ۲۳۸ عنوان کرده اند. شاهد ۲۳۸ را یک کاربین موشک کروز/پهپاد انتحاری، میتوان در نظر گرفت. با توجه به ساختار بال دلتا میتوان مقادیر بیشتری از سوخت را به نسبت ابعاد در آن جا داد و افزودنی هایی همچون سامانه های اخلالگر و پرتابگر های چف و فلر به آن اضافه کرد. هر چند برخی موشک کروز قدس را نیز بیشتر یک پهپاد میدانستند تا یک موشک کروز !
  22. حمله بهترین دفاع تاکتیک های دفاعی همیشه نقش کاهنده سرعت رو داشتن و به نوعی برای نیروی خودی زمان می‌خریدن تا امکان اقدامات تهاجمی فراهم شود. وقتی تیمور گورکانی به اصفهان رسید در آن زمان این شهر دژ مستحکمی داشت بنوعی که گفته میشد پهنای دیوار های این حصار آنقدر بود که از روی آن گاری رد میشد . مدافعین این شهر هم جز آماده ترین نیروهای آن دوره بودند و در کمیت هم از عدد مطلوبی برخوردار بودند. این شهر مدت طولانی محاصره شد ولی در نهایت این سپاه تیمور بود که با تونل زدن و انفجار باروت دیوار های این شهر را پایین آوردن و البته شهر هم قتل عام عمومی شد . همانطور که مشخص است دست مهاجم همیشه باز و فراغ بال بیشتری داره برای اجرای انواع و اقسام تاکتیک ها! اما مدافع بنوعی ضعف خودشو پذیرفته و خودشو در یک زندان به علت و زنجیر کشیده .در عصر حاضر هم اوضاع به همین ترتیب است. وقتی پدافند غیر عامل (همچون تونل) یا سامانه پدافندی تهیه میشه این به معنای پایان کار نیست. این دفاعی هست برای کاهش خسارات اولیه و زمان خریدن. بهترین راهکار برای در امان ماندن از آتش دشمن، خاموش کردن منبع آتش هستش. فرودگاه ها و پایگاه های دشمن و نفرات نخبه پشتیبانی کننده از تهاجم نیروی دشمن، مثل خلبان ها و فرماندهان عالیرتبه بهترین اهداف هستند. سرکوب توان تهاجمی دشمن به معنای ایمن سازی نیروهای خودی هست. این که قوی ترین و پیچیده ترین سامانه های پدافندی و مجموعه های دفاعی وجود داشته باشه ولی هیچ ابزار تهاجمی استفاده نشه نهایت به شکست این مجموعه دفاعی ختم میشه . مثل اینکه دو جنگجو باستانی داشته باشیم. یکی دستش شمشیر هست و دیگری دستش سپر !(نتیجه پیکار بین این دو نفر مشخص)
  23. ساعتی پیش در حمله پهپادی به یک خودرو در ضاحیه جنوبی بیروت، صالح العاروری ترور شد. همانطور که در گذشته گفته شد، وی یکی از افراد بسیار تاثیر گذار در محور مقاومت است و اسرائیل بصورت علنی از اردیبهشت ماه ۱۴۰۲ به دنبال ترور وی بوده است!!!! اسرائیل در اقدامی هدفمند در حال قطع سیستم تامین سلاح و پشتیبانی و هماهنگی بین نیروهای محور مقاومت است. پ ن: متن خبر اردیبهشت ماه در پست ریپلای شده آمده است
  24. البته نیاز های بالگردی هوانیروز بسیار بیشتر و فوری تر از این حرفاست . ایران با توجه به بافت طبیعی که داره و همینطور با توجه به تاکتیک جنگی که توسط واحد های نظامی طی سال های گذشته توسعه داده شده نیاز شدید به ترابری هوایی داره و مطمئنا برترین نوع این نوع ترابری چیزی هست که در هر جا توانایی فرود و برخواست داره و نیازی به فرودگاه نداره . جای بالگرد سنگین تازه نفس و تمام عیار شدیدا در نیرو خالی هست. بالگرد مذکور امیر قربانی یحتمل یک بالگرد رزمی هست که دستکم پنج سال پروژه اش در جریان هست و معلوم نیست منظور از موتور داخلی کدام موتور است!
  25. انفجار مهیب تانک T-90M پدر خوانده تانک کرار در حقیقت این تانک شبیه نسخه ابتدایی کرار است و هر چند این تانک روسی از لحاظ حفاظتی و بسته انتقال قدرت و ... از همان نسخه ابتدایی کرار هم برتری دارد ‌. حذف کردن همین حداقلی های زرهی میتواند دامنه تهدیدات موثر تر را گسترده کند . و برای مثال اگر در اینجا تانک روسی مورد هدف گلوله انرژی جنبشی تانک اوکراینی قرار گرفته و چنین فاجعه ای برایش رخ داده برای تانک به اصطلاح t-72F در خدمت نزاجا توسط تسلیحات بسیار ابتدایی تر همچون نسخه های دور مرحله ای RPG-7 چنین تجربه ای ثبت شود! https://aparat.com/v/R4SFU