Renegad

Members
  • تعداد محتوا

    9
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

تمامی ارسال های Renegad

  1. خبرگزاري فارس: عمليات گروگان گيري ورزشكاران اعزامي از سوي رژيم صهيونيستي به المپيك 1972 مونيخ را بزرگترين حركت سازمان فلسطيني «سپتامبر سياه» به شمار مي آورند. «ابو اياد» از رهبران «ساف» كه گفته مي شود از طراحان و رهبران پشت پرده اين عمليات بوده است شرح مفصلي از اين ماجرا نوشته است. آن چه مي خوانيد بخش دوم اين مطلب است. سلاح‏ها روز 25 اوت يعني ده روز قبل از آغاز بازي‏هاي المپيك به مقصد مي‏رسد. چمدان‏هاي زوج مزبور در بن به رزمندگان ديگري سپرده شده و در عوض، چمدان‏هاي مشابه اما خالي ديگري دريافت مي‏شود. سلاح‏ها - از جمله مسلسل‏ها و خمپاره‏هاي دستي - در صندوق‏هاي امانات راه‏آهن مونيخ گذاشته مي‏شوند تا بعداً اعضاي گروه كماندويي، هر كدام با كليد مخصوص و در ساعات مختلف، كمي قبل از ورود به محوطه بازي‏هاي المپيك، به سراغ آن‌ها بروند. [روز پنجم سپتامبر سال 1972] "مسلّحه" و "چه" با استفاده از دو بليت ورودي كه دوست «مسلّحه» موفق شده بود به دست آورد، پيشاپيش آن‌ها از در اصلي وارد محوطه مي‏شوند. شش نفر ديگر بايد از نرده‏هاي دو متري دهكدة المپيك بالا رفته، وارد آن شوند. با مردي كه قرار مي‏شود براي بردن آن‌ها به آن‌جا برود و در پاي نرده‏ها كمك كند تا از آن بالا روند، قرار ملاقات گذاشته مي‏شود. كمي قبل از رسيدن آن‌ها به پاي نرده‏ها، جوان رزمنده‏اي به محل مذكور رفته است تا مأموران امنيتي آلماني محافظ آن‌جا را با صحبت، سرگرم كند. به اين ترتيب حواس محافظان پرت شده و افراد گروه عملياتي موفق مي‏شوند به سرعت از نرده‏ها بالا بروند. چند ساعت بعد، مرد راهنما و جوان رزمنده با هواپيما آلمان را ترك مي‏كنند. ساختماني كه ورزشكاران اسراييلي در آن اقامت دارند، پنجاه متر از نرده‏ها فاصله دارد. افراد گروه دستور اكيد داشتند كه غير از مورد دفاع از خود، متوسل به خون‌ريزي نشوند، اما با مقاومت خشونت‏آميز دو نفر از مربيان گروه ورزشي اسراييل روبه‏رو شده و در دعوايي كه رخ مي‏دهد، هر دو را مي‏كشند. با 9 ورزشكاري كه به گروگان گرفته مي‏شوند به خوبي رفتار مي‏شود تا آن‌جا كه قوّت قلب يافته، آرامش خود را باز مي‏يابند. مسلّحه و خصوصاً "چه" به آن‏ها تذكر مي‏دهند كه با زندانيان فلسطيني، معاوضه خواهند شد. طي بيست و يك ساعت كه ساختمان از طرف پليس آلمان در محاصره بود، صحبت‏هاي طولاني و دوستانه‏اي بين فداييان و اسرايشان رد و بدل مي‏شود. اين اسرا 18 تا 30 ساله‏اند و آن‌چنان كه مطبوعات جهان گزارش دادند، غالباً مهاجران جديدي هستند كه از آمريكا، روسيه، روماني، هلند و ليبي به اسراييل رفته بودند. تعدادي از آن‌ها جزء كادرهاي ذخيرة ارتش اسراييل هستند. فداييان به آن‌ها توضيح مي‏دهند كه با بي‏عدالتي كامل جاي فلسطيني‏ها در المپيك به آن‌ها داده شده است. در حالي كه به همان عنوان كه آفريقاي جنوبي و رودِزيا از شركت در بازي‏هاي جهاني محروم شده‏اند، اسراييل نيز بايد از اين بازي‏ها اخراج شود. مسلّحه به ورزشكاران اسراييلي اطمينان مي‏دهد كه نه تنها فلسطيني‏ها هيچ‏گونه احساسات خصمانه‏اي نسبت به يهود ندارند، بلكه حتي نسبت به اسراييلي‏ها، كه خود آن‌ها نيز به نوع ديگري قرباني ماجراجويي صهيونيست‏ها شده‏اند، احساسات خصمانه‏اي ندارند. مذاكرات ميان مسؤولان آلماني كه به عنوان ميانجي بين فداييان و اسراييل عمل مي‏كردند، همچنان كه پيش‏بيني مي‏شد، مشكل از آب درآمد. لجاجت خانم "گلدا ماير" كه در آن هنگام در رأس دولت صهيونيستي اسراييل قرار داشت - از آن‌جا كه هيچ‏گونه علاقه‏اي به نجات جان گروگان‏ها نشان نمي‏داد - بيش‌تر غيرطبيعي به نظر مي‏رسد. چريك‏ها كه دستور دارند جان گروگان‏هاي خود را به خطر نياندازند، به اميد پيدا شدن راه‏حلي براي توافق، ساعت به ساعت موعد اجراي ضرب‏الاجل را به تعويق مي‏اندازند. آن‌ها از پيش مي‏دانستند كه موفق به آزاد نمودن دويست زنداني مزبور نخواهند شد. به اين جهت عملاً آماده‏اند تا 9 گروگان خود را در برابر پنجاه، بيست و حتي نه زنداني فلسطيني معاوضه نمايند. ولي با حيرت كامل مشاهده مي‏كنند كه نه تنها مذاكره‏كنندگان اسراييلي - آلماني هيچ پيشنهاد متقابلي به آن‌ها نمي‏دهند، بلكه با پيشنهاد پرداخت هر مقدار پول كه بخواهند، (يعني يك فقره چك سفيد امضا) و تضمين سلامت عبور شش انقلابي فلسطين در برابر آزادي گروگان‏ها، مي‏خواهند با آن‌ها همچون دزدان فرومايه معامله كنند! در لحظه‏اي كه مذاكرات به بن‏بست خطرناكي مي‏رسد، از طرف سفير يك كشور عرب پيشنهادي براي يك توافق سري به مسلّحه مي‏رسد، از اين قرار كه: گروگان‏هاي اسراييلي با داوطلبان آلماني معاوضه شده، فدائيان، داوطلبان آلماني را با خود به يك كشور عرب ببرند تا پس از گذشت دو يا حداكثر سه ماه، اسراييل بدون سر و صدا پنجاه زنداني فلسطيني را آزاد كند، در ضمن چند دولت نيرومند، اجراي تعهدات دولت يهود را تضمين خواهند كرد. پيشنهاد وسوسه‏انگيزي است. اين پيشنهاد مي‏تواند هم فلسطيني‏ها را راضي كند و هم آبروي رهبران صهيونيست را محفوظ بدارد. مسلّحه كه رزمنده‏اي است تابع مقررات سازماني، تصميم مي‏گيرد اين پيشنهاد را كه مقامات مافوق او در طرح عملياتي پيش‏بيني نكرده بودند، براي كسب دستور در اختيار آن‌ها قرار دهد. در چنين مواردي مسلّحه بايد از شخصي با نام مستعار "طلال" كه شماره تلفنش در تونس، قبل از آغاز عمليات در اختيار وي گذاشته شده بود، كسب دستور كند. از بخت بد، از آن‌جا كه طلال اطّلاع نداشته كه قبل از ورود به تونس بايد از سفارت تونس در كشور ديگري تقاضاي رواديد كند، به هنگام ورود به تونس، در فرودگاه معطّل مي‏شود. از قضا طلال واقعي، كه دوست طلال قلابي است و نزد پدرش "فرحان شبيلات" سفير سابق اردن در تونس كه به علت طرفداري از جنبش مقاومت، معزول و مقيم تونس شده بود، زندگي مي‏كند، بدون آن‌كه از ورود عن‌قريب دوستش - طلال قلابي - مطلع باشد، گوشي تلفن را برمي‏دارد. گيجي و سردرگمي عجيبي مكالمة تلفني طرفين را در برمي‏گيرد. از يك طرف طلال پسر سفير نمي‏تواند درك كند به چه علت از مونيخ به وي تلفن مي‏شود و مطالب نامفهومي با وي در ميان گذاشته مي‏شود، خصوصاً كه حتي نمي‏داند دوست فلسطيني‏اش، برحسب ضرورت نام مستعار طلال را بر روي خود گذاشته است، و از طرف ديگر مسلّحه با طلال ديگري برخورد كرده كه آن طلالي كه او مي‏شناسد نيست و به كلي از رمزي كه براي شروع مكالمه انتخاب شده بود بي‏خبر است. رهبر گروه كماندويي از آن‌جا كه مي‏داند خط تلفني كه از طرف مقامات آلماني در اختيار وي قرار داده شده، تحت كنترل است، به همين قناعت مي‏كند كه بگويد، يك ساعت ديگر مجدداً تلفن خواهد كرد. دومين بار هم كه تلفن مي‏زند، طلال قلابي هنوز به منزل سفير نرسيده است. مسلّحه ديگر اصرار نمي‏كند و به طراحان طرح توافق مي‌گويد، پيشنهاد آن‌ها را رد مي‏كند. من نمي‏توانم بگويم كه آيا اين طرح از طرف اسراييل پذيرفته مي‏شد يا نه اما بر حسب آنچه كه طلال قلابي به من گفت، اين طرح از طرف "سپتامبر سياه" به عنوان يك راه‏حل شرافتمندانه خروج از بن‏بست پذيرفته مي‏شد. چه كسي مي‏داند؟ شايد اگر اين همه دير به منزل آقاي شبيلات - سفير معزول - نرسيده بود و يا چنانچه تلاش‏هاي بعدي‏اش براي تماس تلفني با مسلّحه به نتيجه رسيده بود، از فاجعه جلوگيري شده و افراد گروه و گروگان‏هايشان امروز زنده و سالم بودند! به هر صورت سفير آلمان فدرال در تونس با در دست داشتن نوار مكالمات تلفني، شديداً بر ضد دولت تونس اعتراض كرد و خواهان آن شد كه رهبران "سپتامبر سياه" كه در تونس به سر مي‏برند، تحويل مقامات آلماني شوند. بالاخره پس از مذاكرات طولاني توافق مي‏شود كه موضوع افشا نشود. با اين وجود آقاي شبيلات سفير سابق اردن كه از پناهندگي سياسي برخوردار بود، به همراه تمامي افراد خانواده‏اش، از تونس اخراج شد. و اما «مسلّحه» با سنگربندي در موضع دفاعي، مطابق آنچه در طرح پيش‏بيني شده بود، مأموريت خود را ادامه مي‏دهد و در برابر سرسختي اسراييل، در آخرين لحظه پيشنهاد مي‏كند تا به اتفاق گروگان‏هايشان به قاهره بروند. اين راه‏حل آخر هم از آن جهت پيش‏بيني شده بود تا بدون لطمه زدن به حيثيت "سپتامبر سياه" يك‏بار ديگر از كشتار گروگان‏ها پيش‏گيري شود. [به زعم طراحان عمليات] مصر هرگز تحمل نمي‏كرد كه سيادتش بر سرزمين خود خدشه‏دار شود. ورزشكاران اسراييلي به عنوان اتباع يك رژيم متخاصم [توسط مصر] نگه‌‌داري شده و تنها در صورتي كه مقامات صهيونيست با معاوضة آن‌ها موافقت مي‏كردند، آزاد مي‏شدند. به عبارت ديگر سرنوشت آن‌ها در بدترين حالت ممكن، بدتر از سرنوشت مبارزان فلسطيني محبوس در زندان‏هاي دولت يهود نمي‏شد. با اين حال "ويلي برانت"، صدراعظم آلمان كه در هواي به دست آوردن چيزهاي بيش‌تري بود، به رييس شوراي دولتي (نخست‏وزير) مصر، آقاي "عزيز صدقي" تلفن و وي را از آخرين پيشنهاد مسلّحه مطلع كرد و از وي خواست به محض رسيدن ورزشكاران اسراييلي و فدائيان فلسطيني به مصر با خلع سلاح كردن فدائيان، ورزشكاران اسراييلي را آزاد و اخراج كند. البته عزيز صدقي كه كلمه به كلمه مذاكراتش با ويلي برانت را برايم نقل كرد، پيشنهاد او را رد مي‏كند و به وي تذكر مي‏دهد براي دولت مصر خفت‏آور است كه بدين‏گونه از اعتماد فدائيان نسبت به خود سوء استفاده كند. اين‌كه آيا رييس جمهور آلمان به هنگام انجام اين مذاكرات از همكاري مستقيم مقامات آلمان غربي با دواير اسراييلي براي تهية طرح كشتار فدائيان مطلع بود يا خير، من اطلاعي ندارم. در هر صورت قبل از آن‌كه تصميم گرفته شود كه در فرودگاه نظامي "فورشتفلد بروك" كه گروه كماندويي و گروگان‏ها مي‏بايست با يك هواپيماي شركت هواپيمايي "لوفت‏هانزا" از آن‌جا به قصد قاهره پرواز كنند، عليه آن‌ها كمين كنند، طرح‏هاي متعددي تهيه شده بود. در اين‌جا ديگر از سرانجام فاجعه‏آميز اين داستان كه بر اثر تزوير و نيرنگ دولت آلمان به وقوع پيوست، همگان به خوبي اطلاع دارند. دولت آلمان به تيراندازان ماهر خود دستور مي‏دهد به افراد گروه كماندويي تيراندازي كرده و به اين ترتيب با نقض تعهد خود، به توافق به دست آمده خيانت مي‏كند. "مسلّحه" و "چه" كه از بازرسي هواپيماي لوفت‌هانزا فارغ شده بودند و براي رفتن به سمت هلي‌كوپتري كه گروگان‏ها در آن منتظر بودند، اول از همه مورد اصابت گلوله‏ها واقع مي‏شوند و قبل از آن‌كه غرق به خون از پا در آيند، با شهامت به تيراندازي پاسخ مي‏دهند. آن‌ها در حال احتضار به سوي يكديگر خزيده و قبل از آن‌كه آخرين نفس از سينه‏هايشان برآيد، با يكديگر دست مي‏دهند. سومين رزمنده نيز كه در حال پاسداري بود، بر زمين مي‏غلتد. پس از شهادت اين سه عضو اصلي گروه و پايان تيراندازي‏ها، تازه آن‏ وقت است كه هليكوپترها منفجر مي‏شوند. دو نفر فدايي كه هر يك، در يكي از هليكوپترها مراقبت از ورزشكاران اسراييلي را به عهده داشتند، فقط هنگامي كه مشاهده كردند هيچ‏گونه اميدي وجود ندارد، حاضر شدند خود و گروگان‏ها را در جا نابود كنند. در اين ميان سه فدايي آخر، فقط مجروح شده و زنداني مي‏شوند. شهادت قهرمانان مونيخ در مجموع بي‏نتيجه نبود. هرچند آن‌گونه كه اميدوار بودند موفق به آزاد نمودن بعضي از رفقايشان از زندان‏هاي اسراييل نشدند، اما به دو هدف ديگر عمليات دست يافتند؛ اول: افكار عمومي جهان از بركت اين قرباني‏ها و به مدد دستگاه خبري مستقر در المپيك، از فاجعة فلسطين آگاه شدند؛ دوم: خلق فلسطين، حضور خود را به يك اجتماع بين‏المللي كه قصد داشتند آن‌ها را از شركت در آن محروم نمايند، تحميل كرد." "ابواياد" دربارة سرنوشت سه فلسطيني جان به در برده از "عمليات مونيخ" چنين آورده است: "مقامات آلماني تحت تأثير احساس مجرميت يا احتمالاً بر اثر بزدلي، در پي پيدا كردن راه‏حلي براي خلاص شدن از دست فداييان دستگير شده برمي‏آيند. نزديك به دو ماه بعد، در 29 اكتبر سال 1973، هنگامي كه يك گروه كماندويي فلسطيني، يك هواپيماي بوئينگ شركت "لوفت‏هانزا" را، كه از بيروت به فرانكفورت پرواز مي‏كرد، به زاگرب [كرواسي] مي‏برد، اين فرصت به مقامات آلماني داده مي‏شود. گروه مزبور خواستار آزادي سه رزمندة باقي مانده از گروه مونيخ شده و بلافاصله با اين درخواست موافقت شد. اين سه نفر اكنون مجدداً در صف سربازان گمنام صفوف مقاومت فلسطين قرار دارند." اجساد پنج عضو كشته شدة "سپتامبر سياه" در جريان "عمليات مونيخ" چند روز بعد از ختم ماجرا به "ليبي" حمل شد و در آن جا طي مراسمي باشكوه و با حضور هزاران نفر تشييع و به خاك سپرده شد. آخرين وصاياي اين پنج فلسطيني چندي بعد توسط "آژانس خبرگزاري فلسطين" در دمشق منتشر شد. آنان از تمام ورزشكاران جهان عذرخواهي كرده و نوشته بودند: "[...] ولي ما مي‌خواهيم آنان [ورزشكاران جهان] حضور مردمي را احساس كنند كه كشورشان 24 سال است در اشغال قرار دارد و شرف و عزت آنان پايمال شده است[...] ضرري ندارد اگر جوانان جهان چند ساعتي تراژدي زندگي اين مردم را لمس كنند[...] پس بگذاريد كه بازي‌ها چند ساعتي متوقف شوند[...]" فدائيان فلسطيني در بخش ديگري از وصاياي خود، ملت فلسطين را مخاطب قرار داده و آورده‌اند: "[...] سلاح‌هايتان را علي‌رغم مشكلات و دسايسي كه مبارزة ما را از هر سو احاطه كرده است زمين نگذاريد. ما نبايد تنها در حرف قوي باشيم بلكه قوت ما بايد در حيطة عمل، خود را نشان دهد[...] ما مي‌خواهيم رسم مردن در راه وطن را به جوانان بياموزيم[...] وقتي يك تن از ميان ما شهيد مي‌شود، هزاران تن ديگر جاي او را پر مي‌كنند
  2. بديل يك هواپيماي جنگنده به يك هواپيماي بمب افكن مانند اين است كه ماشين روداستـر road star S2000 شركت هوندا را به ماشين سنگين باربري تبديل كنيد. هواپيماهاي جنگنده كه براي جنگ ها و نزاع هاي هوايي طراحي شده اند اكثراً كوتاه هستند و بسيار سريع، با قدرت مانور بالا در صورتيكه هواپيماهاي بمب افكن به گونه اي طراحي شده اند كه توانايي حمل تسليحات زياد، برد بالا و سقف ارتفاع بالايي دارند. با تمامي اين مشكلات شركت قديمي لاكهيد مارتين (Lockheed Martin) كه يكي از درخشان ترين شركت هاي هواپيما سازي دنيا است اين بار تصميم به ساخت يك هواپيماي دوزيست كرده است. يك جنگنده - بمب افكن كه تمامي پايه هاي طراحي از روي هواپيماي جنگنده F-22 كه يك جنگنده تمام عيار است صورت گرفته است. اين بار با تغيير نامي كوچك با هواپيماي بسيار پيشرفته اي روبه رو هستيم به نام FB-22 كه علامت F نشانه جنگنده (Fighter) و B نشانه بمب افكن (Bomber) بودن آن است. قرار است تمامي تست هاي پروازهاي FB-22 در پايگاه ادواردز در ايالت كاليفرنيا انجام گيرد. تاكيد بر ساخت FB-22 را در واقع مي توان از سانحه ۱۱ سپتامبر به بعد دانست. تا قبل از حمله آمريكا به افغانستان نيروي هوايي آمريكا برآورد كرده بود كه با وجود بهينه سازي بمب افكن هاي B-2 وB B1-B-52 ديگر آمريكا تا سال ۲۰۳۰ ميلادي احتياجي به ساخت هواپيماي بمب افكن ندارد. در سال ۱۹۹۱ بمب افكن هاي B-52 بسيار عالي عمل كردند و هر كدام توانايي حمل ۳۰۰۰۰ پوند تسليحات را داشتند ولي دو مشكل بزرگ وجود داشت. سرعتشان پايين بود و رادار گريز (Stealth) نبودند. در عمليات مقابل طالبان و گروه القاعده نيروي هوايي آمريكا به اين نتيجه رسيد كه كمبودي در يگان بمب افكن هايش دارد. در جنگ خليج اكثر بمب افكن ها از نزديكي محدوده كشورهايي چون عربستان به پرواز در مي آمدند. اما اين بار بمب افكن هاي B-1 وB-52 از پايگاه هوايي ديگوگارسيا (Diego Garcia) در انگلستان به پرواز در آمدند و تا افغانستان بدون سوختگيري رفتند و اين امر «پيمودن مسافت زياد» باعث مي شود كارايي كه هواپيماها مي توانند در چندين ماموريت كوتاه برد داشته باشند را تنها در يك ماموريت بلندبرد صرف كنند. فسران آمريكايي در پي تفكراتي كه براي خاورميانه دارند احساس كردند كه اگر اين فشارها بر خاورميانه بيشتر شود، چنين بمب افكن هايي نمي توانند تمامي نيازهاي نيروي هوايي را ارضا كنند زيرا B-52ها ديگر ۴۰ ساله شده اند و مابقي بمب افكن ها نيز «به جز B-2» استطاعت انجام تمامي اين ماموريت ها را ندارند. پس سال ۲۰۰۳ را سالي براي قدرت و زندگي تازه دادن به هواپيماهاي بمب افكن دانسته اند. اين طرح جديد با نام FB-22، بمب افكني است كه از خانواده F-22 محسوب مي شود و از نظر اندازه ابعاد بزرگي چون B-2 و B-22 ندارد. ميان اندازه است و مي تواند سريعتر و بالاتر از هر بمب افكن ديگري پرواز كند با سقف پرواز ۶۰۰۰۰ پا و سرعت ۱۲۰۰ مايل در ساعت.يكي از مهمترين مسايل در FB-22 استفاده از تمامي تجهيزات مدرن است تا قدرت حمل همه نوع بمب و موشك را داشته باشد. به عنوان مثال جديدترين بمب هاي آمريكا به نام بمب هاي كم ضخامت (Small Diameter Bomb) كه توسط ماهواره ها هدايت مي شوند و به كمك سيستم موقعيت ياب جهاني (GPS) هدف خود را پيدا مي كنند. FB-22 مي تواند در يك پرواز ۲۴ عدد از اين نوع بمب ها را با خود حمل كند كه آمار بسيار جالبي است و مي تواند جايگزيني عالي براي بمب افكن هاي قديمي باشد. يكي از مهمترين مسايلي كه در ساخت F-22 پيش گرفته شده بود ساخت آن با هزينه كم بود. چنين ايده اي در ساخت FB-22 نيز ديده مي شود و قرار است نيروي هوايي آمريكا يكي از ارزان ترين و باارزش ترين بمب افكن ها را به جهانيان معرفي كند. رييس نيروي هوايي آمريكا آقاي جان پي جامپر (John P.Jumper) نسبت به طرحي كه قبلاً ارائه شده بود و مبني بر قرار دادن بمب هاي مدرن در خود F-22علاقه مندي نشان داده بود و مي گفت براي نفوذ به خط هاي دفاعي دشمن احتياج به سرعتي حدود ۵/۱ يا ۷/۱ ماخ است كه F-22 توانايي اش را دارد، او مي گويد F-22 جنگنده اي است كه دست هيچ موشكي به آن نمي رسد. از همان زمان مباحثه هايي بر سر تغيير شكل F-22 از يك جنگنده به بمب افكن آغاز شد. در مورد تغيير طراحي F-22 رييس امنيت نيروي هوايي، آقاي جيمز راش(Jemes Roche) بسيار تاكيد مي كرد ولي از طرف ديگر جامپر علاقه اي نشان نمي داد. ادله اي براي اين طرح وجود داشت. اول اينكه تعداد بسيار كمي بمب هاي كم ضخامت در F-22 جا مي گرفت، دوم اينكه F-22 برد نسبتاً كمي داشت با وجود اينكه قابل سوختگيري در آسمان بود و اين امر راش را آزرده مي كرد. زيرا بايد همواره يك هواپيماي سوخت رسان، F-22 را پشتيباني كند و سرانجام راش موفق به گرفتن راي اكثريت آرا شد و قرار شد طرحي جديد برپايه F-22بسازند. ين امر به شركت لاكهيد مارتين سپرده شد كه بسياري از مسايل طراحي هنوز به صورت محرمانه در آنجا نگهداري مي شود و ما اطلاعات دقيقي درباره آن در دست نداريم با وجود اين هم اكنون تمامي طراحي ها به پايان رسيده و قرار است چندين نمونه آزمايشي از FB-22 ساخته شود. اطـلاعات كمـي كه در دست است مبني بر تغييرات درF-22 حاكي از آن است كه بال هـاي FB-22 دلتاشكل است و هيچ بالچه عقب (دم=Tail) ندارد. بال هايش بزرگتر از F-22 است تا برد بيشتري داشته باشد زيرا بال ها يكي از مهمترين منابع ذخيره سوخت هستند و هرچه بزرگتر باشند، سوخت بيشتري در آنها جا مي گيرد. به گونه اي بر سوخت FB-22 تاكيد شده است كه ۸۰ درصد توانايي حمل سوخت بيشتري نسبت به F-22 دارد. از طرف ديگر بدنه FB-22 ۱۰ فوت طويل تر از F-22 است تا بتوان فضايي مناسب را براي قرار گرفتن بمب ها در نظر گرفت. چنين فضايي مي تواند جاي ۲۴ بمب كم ضخامت را فراهم آورد. در مورد موتورهايش هنوز اطلاعات دقيقي نداريم اما احتمالاً قراراست به جــاي دو موتور توربوفن مدل F119شركت پرت و ويتني (Partt and Whitney) ، FB-22به موتورهاي با مدل F135 تجهيز شود. F135ها موتورهايي هستند كه در هواپيماي مدرن F-35 به كار گرفته شده اند. نامزد ديگر در موتورها، موتور F-136 شركت جنرال الكتريك است. F-136 ها قدرتمندتر و بازدهي بالايي دارند و از همه مهمتر ارزان تر از انواع ديگر موتورها هستند. مدير پروژه FB-22 آقاي باب ريردن (Bob Rearden) مي گويد با اين موتورها ( F-136) مي توان ۲۰۰۰ مايل به برد FB-22 بيفزاييم. سقف پرواز FB-22 ، ۶۰۰۰۰ پا است كه در اين صورت مي تواند ۲ مايل بالاتر از بسياري از محدوده موشك هاي زمين به هوا قرار بگيرد. از مسايل مهم در FB-22وجود رادارهاي بسيار پيشرفته است كه مي تواند از فاصله ۱۰۰ مايلي تمامي اهداف را به خوبي تشخيص دهد و با وجود سامانه اي به نام ALR-94 كه در دماغه اش قرار دارد، حساسيت رادارها چندين برابر شده است. نظير چنين كاري (طراحي يك بمب افكن از يك جنگنده) در سال ۱۹۸۲ ميلادي بر روي جنگنده F-16 انجام شد كه پروژه اي با مديريت هري هيلاكر (Harry Hillaker) بود براي ساخت يك بمب افكن از روي F-16 با نام F-16xl. بعد از به وجود آمدن پروژه ساخت جنگنده پيشرفته تاكتيكي كه حاصل آن هواپيماي F-22 بود ديگرF-16xl از يادها محو شد و هرگز ساخته نشد. ما اين بار قضيه متفاوت است. FB-22 هم يك نياز است هم يك هواپيماي بسيار پيشرفته و با وجود جنگنده ها و بمب افكن هاي رادار گريز و پيشرفته چون F-35 و B-2شركت لاكهيد مارتين هنوز بر ساخت FB-22 پافشاري مي كند. بمب هاي كم ضخامت كه هم اكنون در نيروي هوايي آمريكا مورد استفاده قرار مي گيرد، تقريباً نصف كوچكترين بمب هاي ماقبل است. در ارزيابي كه توسط شركت بوئينگ (Boeing) با كمك نيروي هوايي انجام شد، بمب هاي كم ضخامت (Small Diameter) توانستند ۸۵ درصد از اهداف را در آزمايشات منهدم سازند. قدرت انهدام اين بمب ها برابر بمب ۱۰۰۰ پوندي GBU-32 است كه نسبت به وزنش يك پديده محسوب مي شود. براي ساخت بمب هاي كم ضخامت رقابت سختي ميان بوئينگ و لاكهيد مارتين وجود دارد و قرار است نيروي هوايي آمريكا تا آخر سال ۲۰۰۳ برنده اين رقابت را مشخص سازد. اولين هواپيمايي كه بمب هاي كم ضخامت را حمل خواهد كرد، جنگنده F-15E خواهد بود و بعد از آن F-22 . شايد تا آن زمان FB-22 نيز ساخته شود و بتوان آن را هم به بمب هاي كم ضخامت تجهيز كرد. با وجود اينكه طبق قرارداد شركت لاكهيد بايد تا سال ۲۰۱۳ تمامي F-22 ها را به نيروي هوايي تحويل بدهد در كنارش اميدوار است كه طرح FB-22 نيز به او واگذار شود.با وجود ارزيابي هاي مختلف و صرفه جويي هايي كه در ساخت FB-22 شده است، قيمت تخميني آن هر فروند ۱۰۰ ميليون دلار برآورد شده است. پنتاگون هنوز در حال ارزيابي طرح FB-22 است ولي از طرفي ديگر راش موكداً مي گويد با وجود نياز به يك بمب افكن سريع و بلندپرواز ما طرح FB-22 را با جديت تمام دنبال خواهيم كرد. در هر صورت FB-22هنوز يك هواپيماي مفهومي (Concept) است و طرح هايش همه بر روي كاغذ است و بايد منتظر باشيم تا اولين نمونه آزمايشي آن ساخته شود و نتايج آن مشخص شود. با این وجود در سالهای گذشته این طرح با چالشهای فرواوانی روبرو گشته این طرح با مخالفت شدید سنا مواجه شد چرا که سناتور ها معتقدند نیروی هوایی با وجود رپتور دیگر نیازی به جنگنده ی پرخرجتر ندارد این دحالیست که نیروی هوایی همچنان تشنه ی بدست آوردن این دوقولیه افسانه ایست http://www.erfangolden.blogfa.com/211tavt
  3. Renegad

    سری ناوهای محافظ کلاس ORIZZONTE (HORIZON)

    مرسي قشنگ بود
  4. خبرگزاري فارس: جانشين مديرعامل سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح گفت: 100 هواپيماي پيشرفته مسافربري توپولف با ظرفيت 210 نفر به صورت مشترك با روسيه خواهيم ساخت. علي‌اكبر قاضي مرادي جانشين مديرعامل سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح در گفتگو با خبرنگار دفاعي خبرگزاري فارس با اعلام پروژه ساخت مشترك هواپيماي مسافربري 210 نفره توپولوف با كشور روسيه گفت: پس از بازديد متخصصان روسي از توانمندي‌ها و ظرفيت‌هاي نرم‌افزاري، سخت‌افزاري و نيروي انساني سازمان صنايع هوايي ايران متعلق به وزارت دفاع كشورمان و مناسب بودن شرايط، ساخت جت مسافربري پيشرفته توپولوف 214 و 204 در ايران در دستور كار قرار گرفت. وي افزود: پس از انجام چندين دوره مذاكره، توافقات كلي در اين باره نهايي شد و در آخرين ديدار سران دو كشور در تهران اين موضوع مورد تاييد و حمايت طرفين (محمود احمدي‌نژاد و ولاديمير پوتين) قرار گرفت تا باب جديدي از همكاري‌هاي جمهوري اسلامي ايران و روسيه باشد. جانشين مديرعامل سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح ظرفيت قرارداد ساخت مشترك هواپيماي مورد اشاره را 100 فروند عنوان كرد و گفت: اين تعداد هواپيما مي‌بايست در طول يك دوره زماني 10 ساله ساخته شده و در ناوگان هوايي كشور قرار گيرد كه در حال حاضر مذاكرات فشرده تخصصي و قراردادي بين سازمان صنايع هوايي و اتحاديه هواپيمايي روسيه (UAC) با حضور نمايندگان سازمان هواپيمايي كشوري در حال انجام است. قاضي مرادي تاكيد كرد: در اين قرارداد مراحل مختلف ساخت از قبيل ساخت قطعات و مجموعه‌ها، مونتاژ نهايي و تست هواپيما و همچنين ايجاد مركز تعمير و نگهداري و پشتيباني در ايران لحاظ شده است. وي مشخصات فني هواپيماهاي مورد اشاره را مطابق با استانداردهاي روزجهاني عنوان كرد و گفت در حال حاضر نيز از اين هواپيما به عنوان جت VIP رئيس‌جمهوري روسيه استفاده مي‌شود. جانشين مديرعامل سازمان صنايع هوايي نيروهاي مسلح يادآور شد: در آينده نزديك اين قرارداد نهايي خواهد شد. قاضي مرادي همچنين از مراحل پاياني ساخت 3 فروند هواپيماي ايران 140 خبر داد و گفت: اين هواپيما از قابليتهاي بسيار خوبي برخوردار است و با اينكه از آن براي پروازهاي بين استاني استفاده مي‌شود اما قابليت پروازهاي بيش از هزار كيلومتر را نيز داراست و منطبق با شرايط جغرافيايي كشورمان است.