RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    نیروی دریایی هند

    اژدر افکن نداره؟ :-( RBU6000 از نظر ابعاد و وزن بیشتر به ناوشکن می خوره. خدمه ش هم خیلی زیاده
  2. RezaKiani

    زیر دریایی کلاس Santa Cruz

    مشخصات جالبی داره ولی ظاهرا خورده به مدیریت جهان سومی. آرژانتین با اون سواحل طولانی که داره دست کم بیست فروندی از اینها لازم داشته
  3. سلام برادر یه مقدار زیادی مفید و مختصر نبود؟
  4. RezaKiani

    خودرو پل زن آبی - خاکی فرانسوی -EFA

    [right]عالی بود احسنت. از این ها فکر کنم زمان شاه از روسیه خریده بودیم که تا زمان جنگ بلااستفاده بوده. بعد از جنگ ازشون استفاده شد ولی عکسی ازش ندیدم[/right]
  5. چند نگرش گوناگون از اصول جنگ وجود دارند که در طول زمان و از کشوری به کشور دیگر تغییریافته اند. همواره بین عقاید تئوریسینها اختلافاتی هست، امّا آنها عقیدۀ عمومی بر این است که بین گفته های سن تزو و اصول به روزشده در ارتش آمریکا، تفاوت عملی اندکی وجود دارد. این امر، ما را به سیمایی جدید از این اصول جاودانه، هدایت می کند. یافتن اصولی که از دوران جنگ با شمشیر و تیروکمان تا دورۀ سلاح های هدایت شوندۀ خودکار صدق کند، بسیار شگفت انگیز است. در تفسیری عمومی تر، این اصول همچنین برای آمادگی های قبل از جنگ نیز صدق می کنند. در اینجا، نگاهی به هنرجنگیدن داریم با اصولی به روز شده برای جنگهای مدرن و نمونه های تاریخی برگرفته از جنگ دوّم جهانی. دوستان توجه داشته باشند جملات بین " " از کتاب هنر جنگیدن سن تزو گرفته شده اند. متمرکزکردن تلاشها: شاید جملۀ "با تمام نیروهای سپاهت حمله کن؛ ارتشت را چون یک تن واحد بکارگیر." مهمترین اصل هنرجنگیدن، ازدید سن تزو باشد. فرمانده باید نیروهایش و آتش آنها را متمرکز کند و بدین وسیله به برتری موضعی قاطعی دست یابد، دشمن را مضمحل سازد، توازن او را در هم بریزد و مجال پیروز شدن را از دستان حریف خارج کند. تمامی تاکتیک بلیتزریخ آلمانها، بر پایه تمرکز حجم زیادی از نیروهای زرهی و پشتیبانی هوایی، برای ایجاد یک حرکت سریع غیرقابل توقّف -مشت زرهی- بنا شده بود که می توانست هر چیزی را در سر راهش خردکند و بدون ملاحظۀ تعداد کلی نیروهای دشمن، اسباب ویرانی و بی نظمی در صفوف وی گردد. معادل دریایی این عبارت به سادگی این جمله است: " ناوگانت را تقسیم نکن." که هم در حمله صحیح است؛ همانطور که به صورت ویرانگری توسط تاکتیک رزمی زیردریایی های آلمانی اثبات شد و هم در دفاع؛ مانند تاکتیک کاروان های دریایی که تاکتیک زیردریایی های آلمانی را بی اثر کرد. جنگ هوایی مدرن، جایی است که این اصل وضوح بیشتری می یابد. وقتی هواپیماها به فضای هوایی دشمن -برای حمله- نفوذ کردند، هواپیماهای جدا افتاده شکارهای ساده ای برای مدافعین هستند. امّا وقتی هواپیماها با هم پرواز می کنند و چونان یک نیروی هماهنگ حمله می کند، معمولا به صورت نیرویی غیرقابل توقّف و مضمحل کننده ظاهر می شود. هدف: " به عملیات بچسب ، سماجت کن." عملیات نظامی باید که تعریفی روشن داشته باشد و هدفی قابل دست یابی؛ و تمامی کوششها، همیشه باید در جهت رسیدن به هدف باشند، حتی با وجود سختی ها و علل مختلفی که به وسیلۀ دشمن یا دیگر اتّفاقات پدید می آیند. مثالی کلاسیک از نتایج ویران کنندۀ ندیده گرفتن این اصل، نبرد بریتانیا است. چیزی نمانده بود که نیروی هوایی آلمان به هدف خود که نابودی نیروی هوایی بریتانیا بود، برسد. یک پیروزی که برای حملۀ احتمالی به انگلستان، بسیار ضروری بود. اما ناگهان در یک پاسخ احساساتی به بمباران یک شهر در آلمان، هیتلر دستور داد تا لوفت وافه تلاشهای خود را متوجّه بمباران لندن کند. نتیجه این بود که فرماندهی جنگنده های انگلستان توانست قدرت خود را بازیابی کند، نبرد بریتانیا را ببرد، لوفت وافه را بیرون کند و انگلستان را برای نیروهای غرب چون اقامتگاهی امن کند. انطباق پذیری: "فرماندهان باید در چگونه تطبیق یافتن برای پیروز شدن ماهر باشند."جنگ و نبرد، اعمالی هستند پیچیده، در محیطی متغیّر و نامعلوم. به همین علّت است که نبردهایی که مطابق نقشه ها پیش بروند، نادر می باشند. باز به همین علّت است که فرماندهان -از هر رده که باشند- باید قضاوتی استوار از وضعیّت نبرد داشته باشند و به اندازه کافی انعطاف پذیر باشند تا بتوانند بهترین راه را برای رسیدن به هدف -در هنگام تغییر پشامدها- بیابند. "اگر جابجایی و تغییرات دشمن رادنبال کنی؛ همیشه پیروزی."خشک مغزی در پیروی از دستورات، نقشه ها و یا دکترینها درهنگام نبرد؛ اغلب مهلک می باشند. "باید با فرصتها و ضعف هایت تطبیق یابی." این واقعیّت که تا پایان جنگ، نیروی دریایی ژاپن، از قبول تاکتیک کاروانهای دریایی برای تطبیق با تهدید زیردریایی های آمریکایی سرباز زد؛ به قیمت از دست دادن تمام ناوگان تجاری آنها تمام شد، خلائی که کمبودهایی طاقت فرسا در بیشتر موّاد مورد نیاز در جنگ، برای ژاپن بوجود آورد. نیروی دریایی و هوایی انگلستان خود را با تهدید زیردریایی های آلمانی تطبیق دادند که کارآیی آنها را بالا برد، آنها را نجات داد و حتی به شکست تاکتیک آلمانها انجامید. ابتکارعمل: " باید موقعیّت نبردت را کنترل کنی." در نبرد، سیاست سعی و انتظار، اغلب باعث افزایش کنترل وقایع از طرف دشمن می شود که به سادگی به این معنی است که احتمال شکست خوردن تو، بیشتری است. این امر، فقط برای طرفی که حمله می کند صادق نیست. در نبرد کورسک، طرف مدافع -روسیه- در پایداری شدید و نیز افزودن بر دفاعشان از طریق استحکامات و آمادگی در برابر حملۀ مورد انتظار از طرف آلمانها، فوق العاده بودند. این، علّت پیروزی آنها در نبرد است ، همانگونه که آلمانها در پایان حمله شان شکست خوردند."ابتدا زمینهایی که دشمن احتیاج دارد تصرّف کن." حمله: "بامهارت حمله کن."نمی توان در جنگی پیروز شد، مگر سرانجام در اثر حمله. به همین علّت ارتشها حمله کردن را یک اصل مهم می دانند. این اصل، به سادگی مشتقی از اصل ابتکارعمل است. ارتش آلمان که به استالینگراد حمله کرد، به وسیلۀ خونریزی مخوف در استالینگراد سست شده بود. یک حملۀ جناحی در مقیاس بزرگ لازم بود تا آنها را ازکار بیاندازد. حملۀ روسها آنها و متّحدانشان را کاملا محاصره کرد و نتیجۀ آن بزرگترین شکست در تاریخ نظامی آلمان بود. مانور: "می توانی از مردانت برای حرکت دادن دشمن استفاده کنی." مانور؛ حرکت دادن خردمندانه نیروها است قبل و در حین نبرد، برای گرفتن ابتکار عمل و همچنین یک اصل مهم از هنرجنگ. مانور معمولا راهی برای ایجاد برتری موضعی است که این برتری خود؛ اغلب کلید پیروزی است."دشمن را به جایی بکش که نتواند تو را بیرون کند." پیروزی انگلستان در نبرد بریتانیا مدیون توانایی های زیاد نیروی هوایی سلطنتی در پیشی گرفتن بر لوفت وافه -در دوره های عملیاتی، نه جنگ های هوایی- بود. خصوصا تأثیر استفاده از تکنولوژی جدید رادار که به آنها توانایی این را داده بود که با صفوف هواپیماهای آلمانی، هروقت که آنان وارد می شدند؛ با تعداد بیشتری هواپیما -اصل تمرکز تلاشها- درگیر شوند. این قدرت تکنولوژیکی احتمال موفّقیّت آنان را در هر درگیری، بیشتر از یک نیروی هوایی پرتعدادتر، بهبود می داد. صرفه جویی: "باید از نیروهایت عاقلانه استفاده کنی." بهترین تلاش را انجام ده؛ نه بزرگترین تلاش را. بین این دو تفاوتی بزرگ است. در جبهه روسیه، روسها و سپس آلمانها به وسیله فرستادن هر نیروی دم دستی به سمت دشمن یا اجازه ندادن به عقب نشینی به موقع آنها -بدون اعتنا به اینکه آیا این راه درستی برای استفاده از نیروها است- متحمّل حجم عظیمی از خسارات ساده و غیرضروری شدند. فقدان صرفه جویی در نیروها، تقریبا از نشانه های رژیمهای تمامیّت خواه است."تنها حرکت درست، حفظ نیروهایت می باشد.(استراتژی 3و4) غافلگیری و فریب: "جنگ تنها یک چیز است؛ فلسفۀ فریب." هنرجنگیدن این است: استفاده از نهانکاری، سرعت، و فریب برای رسیدن به هدف، به نحوی که دشمن نتواند مقاومت مؤثّری انجام دهد. نمونۀ دراماتیک آن، حمله متّفقین به فرانسه در سال 1944 می باشد. برای فرماندهی متّفقین آشکار بود که با وجود تمام کوشش آنها و قدرت هوایی شان، یک ضد حملۀ زرهی سریع و سنگین از طرف آلمانها می توانست سرپلهای آنها را درهم بشکند و آنها را به دریا جاروکند. برای پیش گیری از این امر، تلاش دو جانبۀ شگرفی از نهانکاری در یک دست و فریب فعّالانه در دست دیگر -گمراه کردن آلمانها در مورد زمان و مکان حمله- نتیجه بخشید. تلاشهای فریبکارانه، به نحوی آلمانها را متقاعد کرده بود که حتّی پس از شروع تهاجم -وقتی که دیگر آلمانها زمان و مکان تهاجم را به وضوح می دانستند- نیروهای زرهی ذخیرۀ اصلی شان را دور از سرپل نگه داشتند، چرا که حمله به نرماندی را حمله ای فریبکارانه می دانستند و منتظر حمله اصلی از کالی بودند. آنها وقتی حقیقت را دریافتند که بسیار دیر شده بود."اگر از فریب استفاده کنی، می توانی حرکت کنی." حافظت و ذخیره: "از تمام نیروهایت استفاده نکن." یک اصل متمّم از اصل تمرکز تلاشها، اصل حفاظت و ذخیره است. قسمتهای حفاظت نشده را ترک نکن و نیز نیرویی ذخیره نگه دار تا رخنه های دشمن را سدکنند یا در زمان و مکان مناسب برای ایجاد یک شکاف، به نیروی تک کننده اضافه شوند. همه چیز را، در یک نقطه، متمرکز نکن؛ چرا که اگر دشمن در جایی دیگر عمل کرد به دردسرمی افتی. در نبرد کورسک، روسها چندین خط پدافندی ساختند، یکی پشت دیگری، نوک نیزۀ حمله پانزرها، هنوز هم می توانست تمامی آنها را بشکافد، امّا پس از اینکه آنها از تمام خطوط گذشتند، باقی مانده تانکهای آلمانی با ذخیرۀ روسها که تعداد زیادی تانک تی 34 بود -در نزدیکی دهکده پرخوروکا- درگیر شدند و قبل از این که بتوانند خطوط بیشتری از عقبه روسها را آسیب برسانند، ذخیرۀ روسها حملۀ آلمانها را شکست دادند. در سال 1944، آلمانها ذخیرۀ استراتژیک زرهی بزرگی در فرانسه داشتند. آشکار بود که وظیفه آنها درگیری با متّفقین -در هرجایی که متّفقین قصد حمله داشتند- بود و قابلیّت این را داشتند که هجوم متّفقین را -قبل از رسیدن نیروهای کمکی- درهم بشکنند. حجم عظیمی از عملیّات فریب متّفقین، اصلا به منظور گمراه کردن آلمانها در مورد مکان حمله، انجام داده شد. منظور اصلی اطمینان از این مطلب بود که این ذخیرۀ استراتژیک در نرماندی نباشد و بعدها نیز به نرماندی فرستاده نشود. عملیّات فریب، موفّق شد و به همین دلیل بود که پیاده شدن در نرماندی به پیروزی رسید. تمامی ارتش فرانسه -در سال 1940- در حفاظت کردن جناح غربی شمال مرز فرانسه سهل انگاری کردند. بر خلاف مرز با آلمان که به استحکاماتی سنگین مجهز شده بود، جنگل آردن دفاعی ضعیف از نیروهای پیادۀ سبک داشت، چرا که ژنرالهای فرانسوی اعتقاد داشتند که عبور از جنگل آردن غیر ممکن است. آنها همچنین اعتقاد داشتند که احتمال وقوع جنگ، صفر است. آنها باورهایشان را آزمایش نکردند، امّا دیگران چرا. نویسنده نظامی معروف، بی اچ لیدل هارت، در سال قبل از جنگ، آردن را با دوچرخۀ شخصی پیموده بود. نتیجۀ اجتناب ناپذیر این سهل انگاری، در ماه می سال 1940 این بود که نیروهای زرهی آلمان از این قسمت پوشش نداده شده، به عمق خاک فرانسه یورش بردند و چیزی برای متوقّف کردن آنها در آنجا وجود نداشت. پیروزی آنان در فرانسه، بسیار سریع و قاطع بود. همکاری: "باید آنها را مجبور کنی مانند یک گروه عمل کنند." نیروهای مختلف -مخصوصا از شاخه های مختلف نظامی- باید با هم همکاری کنند و تلاشهایشان را هماهنگ کنند. مثالهایی از همکاری خوب عبارتند از: وقتی که توپخانه و پشتیبانی هوایی به جایی که نیروهای زمینی احتیاج دارند، حمله کنند، تانکها و پیاده نظام همدیگر را پشتیبانی کنند، نیروهای مختلف زمینی حملاتشان را هماهنگ کنند، نیروهای اطّلاعاتی اطّلاعات مورد نیاز را در زمان مورد نیاز فراهم کنند، اسکورت هوایی و کشتی های جنگی جایی باشند که به آنها نیاز است و تمام نیروها به شایستگی تأمین شده باشند. مثالهای همکاری بد عبارتند از: وقتی که نیروها توسط آتش خودی مورد اصابت قرار گیرند، آتش توپخانه بر زمینهای خالی اعمال شود، پیاده نظام توسط تانکها مورد تاخت و تاز قرار گیرند، در شهرهای یا مناطق جنگلی تانکها مورد کمین پیاده نظام واقع شوند، کوشش در جهت محاصره ناکام شود، اطّلاعات بی مورد و بی فایده جمع آوری شود، جنگنده ها و کشتی های اسکورت دور از جایی باشند که مورد نیاز فوری هستند، تانکها بدون سوخت بمانند و تدارکات از راه هوا در دست دشمن بیافتد. تاکتیک بلیتزریخ آلمانها بدین علّت پیروزمندانه بود که برای اوّلین بار، همکاری بین تانکهای نفوذ کرده با توان خردکنندۀ پشتیبانی هوایی -که به تانکها واگذار شده بود- برقرار شد. تاکتیک ساده بود. تانکها باید پیشرفت سریع را ادامه می دادند تا انرژی خود و قدرت زدن بیشترین خسارت در زمینهای دشمن را حفظ کنند. برای رسیدن به این منظور، آنها باید نقاط قوّت دشمن را هر جا که می توانستند، دور می زدند. در جایی که نمی توانستند دشمن را دور بزنند، بجای توقّف، برای درگیری با دشمن پشتیبانی هوایی سنگینی را تقاضا می کردند که مانع را به سرعت از سر راه تانکها بر می داشت. این امر به پانزرها اجازه می داد تا قدرت آتش خود را بر علیه واحدهای سبک دشمن بکار گیرند و بجای درگیری مستقیم با نقاط قوّت دشمن، بیشترین آسیب را به او وارد کنند. نتیجۀ این همکاری، هراسی ناگهانی برای دشمن به همراه داشت. فرماندهی یکپارچه: یک نگارش جدید از اصل همکاری، اصل فرماندهی یکپارچه است. عقیده بر این است که فرماندهی باید از بیشترین همکاری بین فرماندهان تمام واحدهای بیشمار و گوناگون -که به صورت طبیعی دیدگاه های متفاوت و گاه نامربوط و متناقض از وضعیّت، تاکتیکها و دکترینها دارند- مطمئن شود و تمام نیروها را در منطقۀ عملیّات، تحت لوای یک فرماندهی درآورد تا تمام دستورات از یک جا -فرماندهی عالی- به فرماندهان برسد. این امر، آشکارا زمانی که بهترین همکاری بین نیروهای تحت فرمان انجام شود،نتیجه می دهد. مثال منفی در مورد فقدان فرماندهی واحد، می تواند در فرماندهی عالی ژاپن -جائیکه نیروی زمینی و دریایی ژاپن دو جنگ جداگانه را پیش می بردند- دیده شود. تمرکز نیروی زمینی بر جنگ خود در چین بود؛ درحالیکه نیروی دریایی بر عملیات اقیانوس آرام تمرکز کرده بود. نتیجه، البته مهلک بود و هنگامی تفنگداران دریایی، جزایر نزدیک ژاپن را اشغال می کردند، میلیونها سرباز ارتش ژاپن در چین گیرافتاده بودند و نمی توانستند کشورشان را از تهاجم حفظ کنند. نمونۀ مثبت آن هنگامی است که دریادار ماکس هورتون -از بنیانگذاران واحد زیردریای و فرمانده نیروی زیردریایی انگلستان- فرمان نبرد در برابر زیردریایی های آلمانی -در اقیانوس اطلس شمالی- را دریافت کرد. هورتون تقاضا کرد و اختیار فرمان دادن بر تمام واحدهای ضدزیردریایی نیروی دریایی و هوایی را بدست آورد و این امر به او اجازه داد تا به صورت معنی داری اثر ترکیبی آنها را بهبود بخشد و به نتایج بهتری نسبت به قبل رسیده و یو-بوتها را شکست دهد."پیروزی از داشتن فرمانده ای لایق و حکومتی که دست وی را باز بگذارد، ناشی می شود." تعقیب کردن: " مبارزه را در میان جنگ متوقّف نکن." یک پیروزی در یک نبرد، گاه می تواند نبردهای دیگر را نجات دهد یا حتّی جنگ را به پیروزی برساند، به شرطی که بلافاصله پس از پیروزی در آن نبرد، نیروها به فشار خود ادامه دهند، دشمن را تعقیب کرده و به جای دادن فرصت تجدیدقوا و ساخت دیوار دفاعی دوّم به دشمن، تلفات زیادی به نیروهای درحال عقب نشینی او وارد سازند. "هرگز فرصت شکست دادن دشمن را هدر نده." شاید بهترین نمونۀ نتیجۀ عدم بهره برداری از موفّقیّت، دانکرک باشد. در اوج پیشروی آلمانها به سمت شمال فرانسه در سال 1940، تانکهای آلمانی توقّف کردند چراکه فیلدمارشال فون روندشتت هنوز در قدرت تانکها و تاکتیکهایشان شک داشت و درعوض، آنها را مجبور به این کرد که منتظر پیاده نظام بمانند تا به آنها برسند. ارتش انگلستان در فرانسه -مانند ارتش خود فرانسه- شانسی برای نجات در برابر نیروهای آلمان -آنجا و در آن زمان- نداشتند. برای نجات آنها، یک عملیات دریایی فوری انجام شد تا سربازان انگلیسی و فرانسوی را از میان کانال مانش تخلیه کنند. 333226 سرباز، با موفّقیّت تخلیه شدند. اگر آلمانها تهاجمشان را بدون توقّف ادامه داده بودند، آن سربازان -که اکثریّت ارتش انگلستان و قسمت عمده ای از ارتش فرانسه را تشکیل می دادند- نابود یا اسیر می شدند و جنگ به صورتی متفاوت ادامه می یافت."برای تعقیب کردن دشمن، هر مرزی را لگدکوب کن." سادگی: "دستوراتت را ساده کن تا قابل اجرا باشند." درحالیکه نبرد عملی است پیچیده و غیرقابل پیشبینی ، نقشه های پیچیده، تقریبا همیشه شکست می خورند. برای موفّّق شدن، باید که نقشۀ یک عملیّات ساده باشد. ساده برای فهمیدن، اجرا و انطباق با تغییرات. معروفترین مثال در مورد عملیّاتی که در رسیدن به اهدافش شکست خورد -تا حدی که تبدیل به یک اصطلاح محاوره ای شد- عملیات مارکت گاردن است. "پلی در دور دست" پس از ساخته شدن فیلمی دربارۀ این عملیات انگلیسی -در سپتامبر سال 1944- به معنی "بسیار زیاد" بکار می رود. مارکت گاردن کوششی جسورانه بود برای پیشرفتن در راهی طولانی از میان چند پل محافظت شده بر روی رودخانه، در حمله ای مستقیم به سوی آلمان. یکی از پلها گرفته نشد و تلاش قهرمانانه برای رسیدن به اهداف عملیّات، با شکست روبرو شد. اصل سادگی در مورد طرّاحی سلاح ها و سیستم ها نیز صادق است. درحالیکه آلمانها در مورد اشکالات فنّی -که احتیاج به تعداد زیادی پرسنل تعمیرات و لوازم یدکی داشت و نیز تهیۀ آنها پیچیده بود- حسّاس بودند، تانکهای روسی و آمریکایی -که به تولید انبوه رسیده بودند- می توانستند با کمترین رسیدگی در صحنۀ نبرد، تا مدّتهای طولانی بجنگند. پشتیبانی: "اگر ارتشت را مجبور کنی بدون پشتیبانی خوب مسافرت کنند، آنها خواهند مرد؛بدون پشتیبانی و تغذیه، ارتشت خواهند مرد؛اگر خرمنها را ذخیره نسازی، سپاهیانت خواهند مرد." در طی تاریخ، رهبران نظامی پرخاشگر و متکبّر، بیشتر بر نقشه های نبردشان تمرکز می کنند و درباره نیازهای سادۀ نیروهای درگیر و واحدهای فرعی و غیرقهرمان -امّا ضروری- سهل انگاری می کنند. نتیجه اینکه، سربازان شجاع، قادر به جنگ مؤثّر نمی باشند؛ چرا که ارتش آنان نمی تواند به شایستگی آنها را تأمین کنند. نیازهایی اساسی مانند آب، غذا، سوخت، مهمات، مراقبتهای پزشکی، لباس، وسایل حمل و نقل، نگهداری فنّی، لوازم یدکی، ارتباطات، اطّلاعات، وسایل حفّاری و سلاح های کشنده نادیده گرفته می شوند. سهل انگاری در تأمین این سربازان شجاع -به وسیلۀ این نیازهای اساسی- بسیار احمقانه و در مواردی جنایت است و بعضی اوقات نشانه این است که رهبر مغرور، پیروزی را از دست داده است و سربازان شجاعش – نه حتّی با آتش دشمن- مرده به حساب می آیند و اگر فقط از چند نیاز سادۀ آنها به صورت احمقانه چشم پوشی نشده بود، می شد که از این امر جلوگیری کرد. اینکه آلمانها در تابستان سال 1941 به روسیه حمله کردند، باعث شد تا در برابر زمستان روسیه خود را آماده نسازند. 8 سال پس از اینکه هیتلر دیکتاتور آلمان شد-درحالیکه از ابتدا قصدی استوار در حمله به روسیه داشت- و یک قرن پس از اینکه ارتش ناپلئون بناپارت به وسیلۀ همان زمستان قتل عام شد، این عدم آمادگی، تنها یک جنایت بود. این مسئله به قیمت جان هزاران سرباز وظیفه آلمانی تمام شد که به خاطر نداشتن هیچگونه آمادگی برای فصل زمستان، جان خود را از دست دادند. تنها در مورد لباس آنها سهل انگاری نشده بود، بلکه لوازم زیادی که آنها و سلاح ها و ماشینهایشان لازم داشتند تا در زمستان نیز مانند تابستان عمل کنند، از آنان دریغ شد. تنها علّت فقدان آنها، سهل انگاری و اطمینان بیش ازحد به هیتلر و طرّاحان جنگی عالی او بود و این امر برایشان به قیمت نتیجۀ نهایی جنگ تمام شد. روحیّه: "جنگ را با اعتماد به نفس خواهی برد."هنر بهره گیری از عنصر روانی؛ از هنرهای مهم جنگیدن است. بزرگترین ارتش، بهترین سلاح ها و درخشانترین ژنرالها؛ اگر سربازان به آنچه که می کنند یا توانایی خود در رسیدن به اهداف جنگ باور نداشته باشند، کافی نیست. به همین دلیل، چه بسا که به جای جنگیدن شجاعانه و قاطع فقط می خواهند -هر چه زودتر و هر طور که شده- به خطوط عقب برگردند. روحیّۀ اندک، همیشه به معنای باختن جنگ نیست، امّا عاملی است اساسی برای شکست خوردن. برای اطمینان از روحیّه بالا، اهداف جنگ یا حتّی اهداف نبرد باید که به صورتی معقول، قابل دسترسی، قابل فهم و درپایان، قابل توافق طرح شوند. موفّقیّتهای پی درپی ژاپنی ها در حمله به شرق آسیا بین دسامبر سال 1941 و فوریه سال1942، روحیه مدافعین انگلیسی مستقر در دژ استراتژیک سنگاپور را به نحوی فرسوده کرده بود که هنگامی که سرانجام مورد حملۀ ژاپنیها واقع شدند، به سرعت تسلیم گشتند. ژنرال یاماشیتا -فاتح سنگاپور- پس از جنگ گفت که حملۀ او فقط یک بلوف بوده است، بلوفی موفّقیّت آمیز. نیروهای او آب، سوخت و مهمّات کمی داشته اند و ژاپنی ها برآورد کرده بودند که اگر مدافعین برای مدت یک هفته طاقت بیاورند، حملۀ آنها با شکست مواجه می شود."ترس دشمنانت را افزایش بده." یک نمونه از ضعف روحیّه به صورت وسیع، در ارتش فرانسه و رهبران سیاسی آنها در سال 1940 دیده می شود. حملۀ آلمانها نه فقط به خاطر تاکتیک بلیتزریخ و کیفیّت نیروهای نظامی آنها- که در بهترین حالت قرار داشتند- بدست آمد؛ بلکه فلج و انفعال ژنرالهای فرانسه هم در آن دخیل بود. آنها فکر می کردند که در زمان آنها جنگی واقع نمی شود. آنها فکر نمی کردند که ممکن است نوع مدرنی از جنگ وجود داشته باشد. آنها برای هیچ سناریوی جنگی -مگر آنچه که خود انتظار آن را داشتند- آماده نبودند و به همین دلایل، همه آنان هنگام حمله دچار هراس شدند؛ نمونه ای کلاسیک از عدم آمادگی روحی برای جنگ. خلاصه: بعضی از این اصول همپوشانی دارند. بعضی در ظاهر متناقض هستند. این امر به این دلیل است که این اصول برای وضعیّتهای گوناگون تنظیم شده اند و برای هر وضعیّت؛ بعضی اصول، از دیگر اصول مناسب ترند. همان طور که سن تزو گفته است:" فرماندۀ عاقل اصول را با وضعیّت های خاص مطابقت می دهد." اگر بخواهیم این اصول را در لیستی کوتاه بیاوریم؛ خواهیم داشت: • تمرکز: تلاش، قاطعیّت و کارآیی ات را متمرکز کن. • فعّالیّت: به خوبی آماده شو. ابتکار را در دست بگیر. دشمن را غافلگیرکن و فریب ده. مواضع، حرکت و حمله ات را امن کن. • ساده سازی: اهداف، نقشه و دستورات روشن و ساده مفیدند. فرمانده ای خوب باش در هیئت یک رئیس. ستیزه در دریا و آسمان: درحالیکه در ستیزه های خشکی تصرّف زمین یا بعضی نقاط، مهمتر از کشتن نیروی دشمن است، طبیعت بی همتای محیط های دریا و آسمان نابودی دشمن را جوهر جنگ در این محیطها می سازد. مأموریتهای دیگری نیز وجود دارند؛ امّا جوهره اصلی جنگ در دریا، غرق کردن کشتی های دشمن است درحالیکه از کشتی های خود محافظت می کنی. جنگ هوایی نیز، در اصل نابود کردن هواپیماهای دشمن و حمله به هدفهای ویژۀ زمینی یا دریایی است. همچنین، تکنولوژیهای پیشرفته و حرفه ای گری، همیشه در جنگهای دریایی و هوایی از جنگهای زمینی تعیین کننده تر هستند. در اینجا چند اصل خاص برای جنگهای هوایی بیان می شود که از اصول عمومی جنگ -با توجّه به خصوصیّات ویژۀ جنگهای هوایی- مشتق شده اند: برتری هوایی: وینستون چرچیل:"برتری هوایی تجلّی نهایی قدرت نظامی است." مارشال هوایی آرتور تدر:" برتری هوایی، پیش شرط تمام عملیاتها در دریا، زمین و هوا است." به منظور بهره برداری کامل از توان رزمی، و اجازه ندادن به نیروی هوایی دشمن باید اوّلین تمرکز بر پیروزی در برابر نیروی هوایی حریف باشد تا پس از آن بتوان کاملا آزادانه بر تمام صحنه عملیات پرواز کرد و بر علیه اهداف زمینی حملات سنگین انجام داد. نابود کردن اهداف: فیلدمارشال اروین رومل:" هرکس که می جنگد -حتّی با مدرنترین سلاح ها- در برابر دشمنی که بر آسمان حکمفرما است چونان جنگاوری بدوی است که در برابر نیروهای مدرن می جنگد. با همان محدودیّتها و همان شانس موفّقیّت." نیروی هوایی باید بر توانایی خود در نابودکردن سریع تعداد زیادی اهداف از انواع مختلف تمرکز کند. این امر به او قدرتی قطعی می دهد. حق تقّدم، اهداف مؤثّر استراتژیکی: برای رسین به بهترین نتیجه، نیروی هوایی باید لیست اهدافش را بر اساس اولویّت مرتّب کند. قطعی ترین نتایج همیشه با حملات استراتژیک بر علیه اهداف مؤثّر به دست آمده اند تا حمله به اهداف تاکتیکی. به عنوان مثال، برای پشتیبانی نیروی زمینی در برابر حملۀ زرهی دشمن، حمله به مهمات و کاروانهای سوخت رسانی به تانکها، بهتر از حمله کردن به خود تانکها در میدان نبرد است. حتّی از آن بهتر، بمباران پلها برای کندکردن حرکت آنها به سوی میدان نبرد و از آن نیز بهتر، نابود کردن منابع و مخازن سوخت کشور متخاصم یا -در صورت طولانی شدن جنگ- ضربه زدن کارخانه های تسلیحاتی دشمن است. ترجمه رضاکیانی موحد منبع مجله جنگ افزار
  6. گزارش عملیاتی تیپ عاشورا در عملیات رمضان را به فرماندهی شهید باکری می توانید از اینجا دانلود کنید
  7. RezaKiani

    نبرد جزیره زیلند

    [right]اون زمون که مورس هنوز اختراع نشده بوده برادر[/right]
  8. RezaKiani

    نبرد جزیره زیلند

    [right]خسته نباشی آقا مهدی خیلی عالی بود[/right] [right]یه سوال این کشتی ها اون زمان بدون بیسیم چه جوری با هم تماس می گرفتن؟[/right] [right]در ضمن این قسمتش خیلی جالبه:[/right] [quote][size=4]در سال 1847 نیروی دریایی بریتانیا به کسانی که در دو کشتی استیتلی و ناسائو خدمت کرده بودند مدال اعطا کرد[/size][/quote] نوشداروی بعد از مرگ سهرابه
  9. [right]دوستان به سال ساختش بیشتر توجه کنند[/right]
  10. [right]فکر کنم اولین بار د رعملیات خیبر ازشون استفاده شد[/right]
  11. [right]سلام وخسته نباشید[/right] [right]تقریبا تمام نکاتی که گفتید درست بود من ف فقط یکی دو نکته اضافه می کنم[/right] [right]شاید مغولها در بعد تاکتیکی عملیات نظامی رو به صورت چریکی انجام می دادند اما در بعد استراتژیکی اصلا این جوری نبودند[/right] [right]ساختار فرماندهی نظامی مغولها ساختار فرماندهی مشابه ساختار ارتشهای کلاسیک امروزی بوده و فکر کنم بیشتر از سپاه ایران د راون زمان به ارتشهای کلاسیک شبیه بوده[/right] [right]ارتش ایران در زمان خوارزمشاهیان به اشتباه ارتش ایران خوانده می شده خوارزمشاهیان از خانواده های ترک زبانی بودند که مثل غزها و سلجوقی ها مدتی بر ایران حکومت کردند و البته هسته ی اصلی سپاه اونها ترک ها بودند که از نظر روشهای جنگی شباهت زیادی به خود مغولها داشتند[/right] [right]البته خود سپاه مغول هم مغول واقعی نبودند. هسته ی اصلی سپاه چنگیز مغولها بودند ولی هر جا که می رفت از شکست خورده ها به سپاه خودش اضافه می کرد. سپاهی که به خوارزمشاهیان حمله کرد دارای تعداد زیادی ترک مسلمان، قرائیتی، چینی،تاتار و اقوام دیگه بود و تعداد مغولها در اون سپاه واقعا محدود بود. اینه که اگر بگیم اره مغولها قدشون این قد بود و هیکلشون انقدر یه مقدار خواننده رو به اشتباه می ندازه چون فکر می کنند سپاه چنگیز یه دست همشون مغول بودن[/right] [right]مغولها تا زمانی که در مغولستان بودند در تاکتیکهای حمله به شهر و برج و بارو ضعیف بودن ولی بعدها این ها رو از مهندسین چینی یادگرفتن[/right] [right]یکی از مشکلات سپاه خوارزمشاهی این بود که اصلا در برابر مغول وارد جنگ روبرو نشد بلکه رفتن داخل برج و باروی شهرها پنهان شدند و شد آنچه شد[/right] [right]دیگر مشکل بزرگ خوارزمشاه این بود که برداشت سپاهیانش رو از ترس کودتا در شهرهای مختلف پراکنده کرد و زمانی که چنگیز بهش حمله کرد یه سپاه مقتدر و یک دست و بزرگ نداشت[/right]
  12. RezaKiani

    گله ی گرگ ها

    [right]شاید یکی از بزرگترین علتهای موفقیت بریتانیا در جنگ با زیردریایی ها این بود که این جنگ رو با مدیریت واحد فرماندهی کردند. تمام واحدهای دریایی و هوایی پراکنده ای که مشغول جنگ با زیردرایی ها بودند تحت یک مدیریت واحد دراومدن. از جمله این نیروها می شه به شنناورهای گاردساحلی، نیروی دریایی، هواپیماهای آب نشین دورپرواز و... اشاره کرد[/right]
  13. [quote]زمانی بود که روسها قدرت چندانی در ریاضیات نداشتن واسه همین از کشورهای دیگر کمک می گرفتن گفته میشه محاسبات اولین ماهواره را پرفسور هشترودی براشون انجام داده[/quote] این حرفها چیه برادر. حرف باید با سند و مدرک باشه. قسمت عمده ای از اختراعاتی که ما داریم ازشون استفاده میکنیم توسط مغز روسها به جهان معرفی شده اند اینجا رو یه نگاه بنداز عزیز http://en.wikipedia.org/wiki/Timeline_of_Russian_innovation
  14. RezaKiani

    نمایشگاه هوایی فارنبورو 2014

    [right]می بخشید خارج بحثه اما برای دوستان جوان تر شاید بد نباشه که بدونند[/right] [right]زمان شاه در یک مانور مشترک با انگلیس یه دونه از این ولکان ها توی شیراز فرود اضطراری می کنه و می خوره زمین. بدنه هواپیما تا حدودی سالم می مونه اما کارشناسایی که اومدن گفتن دیگه صرف نداره بازسازی بشه و ولش کردن همون جا. تا بعد از انقللاب هم لاشه ش توی فرودگاه شیراز افتاده بود[/right]
  15. [right]تلاش عزیز من به شعور مخاطب چیکار دارم[/right] [right]یکی از دوستان درباره ی درگیری وینسنس با قایقهای توپدار سپاه مدرک و سند خواسته بود من هم دو تا از کتابهایی رو که سپاه چاپ کرده بود به عنوان سند ذکر کردم. اصلا بحث سر ایرباس نبود که عزیز شما مطلب رو دوباره با دقت بخون[/right] [right]بحث سر این بود که این قایقها می تونند واقعا در عملیات نظامی به درد بخورن یا نه که من می گفتم نه دوستان می گفتن آره. بعدش من گفتم اگر به درد بخور بودن در زمان درگیر شدن با وینسنس یا در زمان عملیات اخوندک به درد می خوردن. وقتی اون زمان به دردی نخوردن الان هم به هیچ دردی نمی خورن. بعدش دوستان از ما سند و مدرک خواستن که ارائه کردیم[/right] [right]حالا این شعور مخاطب رو شما از کجا دراوردی دیگه خدا عالمه[/right] [right]اینکه دوستان گاو هستند یا نه رو هم که دیگه خودشون باید تشخیص بدن[/right] [right]در ضمن نماز و روزه شما هم قبول[/right] [right]سر سفره افطار برای این بنده ی روسیاه هم دعا کنید بلکه به راه راست هدایت بشه[/right] [right]آمین[/right]
  16. [right]در روز 12 تیر ناوچه ی مونتگومری در اجرای سیاست پشتیبانی از کشتی های بی طرف، در بخش مالی تنگه هرمز مشاهده کرد که هفت فروند قایق پاسداران د رحال نزدیک شدن به یک کشتی تجاری پاکستانی هستند. قایقهای بیشتری رسیدند و در نزدیکی المر مونتگومری موضع گرفتند. در ادامه رزمناو آمریکایی شنید که این قایقها کشتی تجاری را مورد پرسش قرار می دهند و در ادامه صدای انفجار شنید. بالگردی از وینسنس که د رحال گشت زنی بود در آن نزدیکی بود برای بررسی اوضاع به آنجا رفت. کشتی جنگی یک اوریون ایرانی را ردیابی کرد که در منطقه شمال در حال گشت زنی بود. دو شناور پاسداران به سمت بالگرد اتش گشودند و زمانی که کشتی جنگی ظاهر شد به سمت آن چرخیدند. کشتی جنگی اجازه درگیری با این قایقها با توپ جلویی خود را دریافت کرد. زمانی که کشتی در حال شلیک به سمت آنها بود رادار آنها هواپیمایی را ردیابی کرد که از فرودگاه بندرعباس برخواست و به خاطر خطای خدمه این هواپیما به عنوان یکی از هواپیماهای تامکت ایران گزارش شد که از آغاز خرداد هشت ماموریت را از این پایگاه انجام داده بودند. هم زمان با اینکه توپ جلویی از کار افتاد تنش بر روی رزمناو افزایش یافت و کشتی چرخید تا توپ عقبی را به سمت آنها بگیرد. هواپیما یکی از هواپیماهای مسافربری ارباس ایران ایر بود که با تاخیر به سمت دبی پرواز میکرد و به دلایل نامشخص به هیچ کدام از پرسشهای کشتی جنگی پاسخ نداد..... بقیه شم که خودتون می دونید.[/right] [right]منبع: جنگ نفتکشها صفحه 329- مارتین اس ناویان- ای ار هوتن ترجمه: پژمان جباری پور و رحمت قره- بنیاد حفظ آثار و نشر ارزشهای دفاع مقدس[/right] [right]پی نوشت: واضحه که جمهوری اسلامی هیچ وقت این جور گزارشها رو تایید نمی کنه. همون طور که هیچ وقت تایید نکرد ایران اجر در حال مین گذاری ابهای بین المللی بوده. دیگه قضاوتش باشه با خودتون[/right] [right]همین داستان از یه منبع دیگه[/right] [right]در صبح روز 12 تیر ناو المر مونتگومری در حال گشت زنی در بخش شمالی تنگه هرمز (یعنی داخل ابهای ایران) بود. در ساعت 3:30 به وقت گرنویچ ناو مونتگومری 7 قایق توپ دار کوچک ایران را مشاهده کرد که در حال نزدیک شدن به یک کشتی تجاری پاکستانی بودند.. به فاصله کوتاهی پس از آن مونتگومری 13 قایق توپدار ایرانی دیگر را مشاهده کرد که به 3 گروه تقسیم شده بودند و در هر گروه 3 تا 4 قایق توپدار بودند آنها در نزدیک مونتگومری و درسمت چپ آن موضع گرفتند. در ساعت 4:11 مونتگومری متوجه درگیری قایقهای توپ دار با کشتی های تجاری در حال تردد در منطقه شد و متعاقب آن صدای 5 تا 7 انفجار از سمت شمال به گوش می رسید: در ساعت4:12 به وینسنس دستور داده شد به شمال و به طرف منطقه استقرار مونتگمری برود و در این باره تحقیق کند. همچنین به بالگرد مستقر در وینسنس که در حال گشت زنی بود دستور داده شد فعالیت این قایقها را زیر نظر بگیرد. در همین حال وینسنس همچنان اوریون ایرانی را که در سمت شمال در حال گشت زنی بود زیر نظر داشت. در حدود 6:15 باگرد وینسنس با آتش یکی از قایقها کوچک مواجه شد. وینسنس فرماندهی را به دست گرفت و هر دو ناو با سرعت به طرف محل شلیک حرکت کردند. زمانی که 2 نام آ»ریکایی به منطقه نزدیک می شدند 2 قایق توپدار ایرن به طرف آنها تغییر مسیر دادند و مستقیم به ناوها نزدیک می شدند که وینسنس دستور آتش داد. داین درگیری در تمام مدت پرواز ارباس ایرانی از ابتدا تا سقوط آن ادامه داشت. در این زمان ناو سایدز در حال حرکت از شرق به غرب تنگه هرمز بود و در حدود 18 مایل با شرق فاصله داشت.... در حدود 6:47 وینسنس در حالیکه درگیری باقایقهای توپدار ایران همچنان ادامه داشت پرواز 655 را رهگیری کرد. . در ساعت 6:48 سایدز پرواز 655 را رهگیری کرد. در ساعت 6:49 وینسنس هشدارهای خططر هوایی نظامی را ارسال کرد و در ساعت 6:50 نیز ارسال هشدارهای خطر هوایی بین المللی را آغاز کرد که در این زمان هواپیما در حدود 30 مایلی ناو بود.... بقیه ی داستان رو هم که همه می دونید[/right] [right]منبع: درسهای جنگ مدرن(جنگ ایران عراق) آنتونی کردزمن- حسین یکتا نشر مرز و بوم -[/right]
  17. [right]بدتر از عراق امروزی[/right]
  18. واحدهای مهندسی رزمی در ارتشهای مدرن دو وظیفه متضاد برعهده دارند. اولین وظیفه آنها از بین بردن موانع در میدان نبرد و دومین وظیفه آنها ایجادکردن موانع در میدان نبرد است. برای هر کدام از این وظایف ماشین آلات و ابزار گوناگونی ساخته شده اند. شیلدر یکی از آن ماشین آلات است، مناسب و سریع. شرکت آلویس در حدود 30 سال پیش زرهپوش سبک استورمر را عرضه کرد. از آن روز تا کنون مدل های گوناگونی از این زرهپوش برای انجام ماموریتهای گوناگون رزمی طراحی و ساخته شده اند. یکی از آخرین نمونه های استورمر زرهپوش مین گذار "شیلدر" (Shielder)می باشد. شیلدر در سال 1995 سفارش داده شد و در سال 1999 به نیروی زمینی سلطنتی بریتانیا پیوست. هزینه 29 دستگاه شیلدر به همراه مینها، آموزش و لوازم یدکی در حدود 110 میلیون پوند برآورد شده است. 5 ماه قبل از تحویل شیلدر هنگ پشتیبانی نزدیک مهندسین سلطنتی به سیستم پخش کننده مین به نام "ام 163 ولکانو" مجهزشد. ولکانو می تواند به صورت خودکار یک میدان مین ضدتانک را به عمق 1 کیلومتر ایجاد کند. این سیستم توسط شرکت "آلیانت تکسیستمز" (Alliant Techsystems)آمریکا ساخته شده است. مینهای L35 A1 به گونه ای برنامه ریزی شده اند که پس از مدتی تعیین شده به صورت خودکار منفجر می شوند. با این روش از خطرات پایدار تسلیحات متعارف برای غیرنظامیان کاسته می شود و نیروهای نظامی به اهداف پروتکل اوتاوا نزدیک تر می شوند. شاسی شیلدر به عنوان یک پروژه مخاطره آمیز خصوصی توسعه یافت. زرهپوش استورمر ارزش رزمی خود را در جنگ خلیج فارس با بکارگیری طیف وسیعی از سلاح ها ثابت کرده بود. شاسی استورمر برای حمل محموله سلاح جدید به همراه 2 خدمه بکارگرفته شد. حفاظت کامل زرهی و همچنین حفاظت در برابر حملات ش.م.ه برای خدمه شیلدر تامین شده است. شیلدر توانایی حرکت خارج از جاده بالایی دارد چرا که فشاری که شنی های آن بر زمین وارد می سازند اندک و نسبت توان به وزن آن بالا است. شیلدر اولین عضو از خانواده زرهپوشهای استورمر است که به گیربوکس و سیستم انتقال نیروی جدید تی 303 مجهز شده است. این گیربوکس اتوماتیک علاوه بر اینکه برای راننده بسیار مناسب است عمر طولانی تری هم نسبت به گیربوکس های قبلی دارد. دوره کار تی 303 برای رسیدن به تعمیرات اساسی دو برابر گیربوکس های قبلی است. تی 303 قابلیت اطمینان و ماندگاری قابل توجهی برای شیلدر فراهم کرده است. در طی آزمایشهای سخت و گسترده ای که بر روی 3 دستگاه شیلدر در مرحله توسعه انجام شد، آنها توانستند تا 30000 کیلومتر را بپیمایند بدون اینکه گیربوکس تی 303 اشکالی برایشان بوجود آورد. اکنون خریداران دیگر مدلهای زرهپوش استورمر نیز می توانند تی 303 را بر روی خودروهای خود سفارش دهند. شیلدر می تواند به سرعت یک میدان مین موثر ایجاد کند. شلیک کننده های مین می توانند به هرجهتی بچرخند و اطراف خودرو را پوشش دهند. مینها در قوطی های مخصوصی نگهداری می شوند. هر قوطی می تواند تا 6 مین را در درون خود جای دهد و می توان حداکثر از 40 قوطی استفاده کرد. قوطی ها را در پرتاب کننده قرار می دهند. یک سیستم کنترل سیگنالهای شلیک، آزمایش و فعال سازی مکانیسم خود-انفجاری مینها را تهیه می کند. نيروي محرکه قدرت:250 اسب بخار موتور: 1موتور 8 سیلندر 6500 سی سی نسبت قدرت به وزن 31 اسب بخار/تن جداکثرسرعت در جاده: 80 کیلومتر/ ساعت برد: 500کیلومتر تسليحات و زره یک قبضه مسلسل سبک پرتاب کننده نارنجکهای دودزا پرتاب کننده چند لوله مین ام 163ولکانو حداکثر زره:؟ متفرقه وزن رزمی:13500 کيلوگرم وزن محوله: 4000کیلوگرم طول:6.32 متر عرض:2.68متر ارتفاع:؟متر خدمه:2-3 نفر توليد تعداد:29 دستگاه سال ورود به خدمت:1999 نویسنده: رضاکیانی موحد منبع: مجله جنگ افزار
  19. [right]دوستان توجه کنند که اسرای رومی که در ارتش ساسانی بودند کمک زیادی در ساخت تجهیزات محاصره و قلعه کوب کردند[/right] [right]در ضمن بسیاری از آنها برای ساخت پل و جاده بکارگرفته شدند و من شنیده م که بعضی از این پلها هنوز باقی هستند[/right]
  20. [right] ژاپن اسما قرار بود ه ارتش محدودی داشته باشه ولی در عمل ارتش اون چهارمین یا پنجمین ارتش دنیاست. به هرحال وضعیت امنیت راه های دریایی جهان (که شریان اصلی اقتصاد ژاپن هستند) این کشور رو وادار می کنه که از لاک خودش بیرون بیاد. همین مسئله رو به نوعی چین هم داره[/right] [right]به هرحال به قول دوست عزیزمون چکا هر حرکت نظامی ژاپن بدون تأیید مستقیم یا غیرمستقیم امریکا نخواهد بود[/right]
  21. [right]خسته نباشید[/right] [right]مطلب خیلی جالبی بود[/right] [right]ترجمه ی مقاله ی تام کوپر رو هم می تونید اینجا بخونید[/right] [right][url="http://wars-and-history.mihanblog.com/post/251"]http://wars-and-hist...og.com/post/251[/url][/right] [right]در ضمن اون موقع که روسها هیند رو به نیکاراگوئه فروختند توی روزنامه نوشته بود که دولت ریگان برای هر خلبانی که بتونه یکی از این ها رو بدزده و به امریکا ببره یه جایزه ی خیلی زیاد در نظر گرفته. مبلغش یادم نیست ولی رقمش در حدود یه میلیون دلار و این حرفها بود[/right] [right]کلا از نظر تئوری بهترین راه برای پی بردن به قدرت نظامی حریف این هست که بتونیم از سلاح هاش نمونه ی واقعی در دست داشته باشیم.توی مطلب تام کوپر نوشته خلبانهای ایران زمان شاه می رفتن اسرائیل و با هواپیماهای روسی که اسرائیل از اعراب گرفته بود تمرین جنگهای واقعی می کردند و همین تاکتیکها در جنگ با عراق کلی تونست بهشون کمک بکنه[/right]
  22. [right]سلام لورد عزیز شما برای وینسنس فعلا دنبال این مقاله بگرد[/right] [right]a history of u.s.-iranian confrontation at sea by david b.crist[/right] [right]صفحه نهم[/right]
  23. [right]الوی عزیز سلام و خسته نباشید[/right] [right]اینکه از شما تعجب می کنم[/right] [right]یک : برای این هست که ناسلامتی سنی از تون گذشته[/right] [right]دو : مثل ما نیستید که با استفاده از بازیهای رایانه ای مثل جنرالز با این مباحث آشنا شده باشید[/right] [right]اتفاقا حرف من هم دقیقا حرف شما است و فکر کنم مهران عزیز هم همین حرف رو به زبان خودش زده. به قول شما[/right] [right][b]شناور سنگین بجای خود ، نیمه سنگین بجای خود و سبک هم جای خود[/b][/right] [right]و اضافه می کنم که شناور لجستیکی جای خود، مین روب جای خود، هاورکرافت جای خود، کشتی بیمارستانی جای خود، تانکر جای خود و الی آخر[/right] [right]اما همون طور که شما به خوبی اشاره کردید عدم پوشش هوایی تمام اینها رو بی خود می کنه[/right] [right]من تجربیات شما رو ندارم ولی تا دلت بخواد تاریخ خوندم[/right] [right]تجربیات رزمهای دریایی مدرن نشون داده بردن شناور بدون پوشش هوایی به نبرد یعنی درست کردن یه لقمه ی حاضر و آماده برای حریفی که برتری هوایی داره[/right] [right]من اصلا فکر نمی کنم که امریکا قراره دشمن ما باشه . شما یه سوال کردی من هم جواب دادم. اما یادت باشه که وقتی وینسنس زد و ارباس ما رو فرستاد ته تنکه ی هرمز نیم ساعت قبلش با همین گله گرگهای شما داشت دست و پنجه نرم می کرد و البته هیچیشم نشد. یعنی اگر لازم باشه بیان تو خلیج میان . برخلاف ما که لاف می زنیم اونها عملا نشون دادن که میان و شوخی موخی هم ندارن. اما این بحثها همه ش بکنار[/right] [right]اگر قرار باشه با همین شش تا کشور شورای همکاری هم سرشاخ بشیم. من یکی به شما قول می دم که شما نمی تونی یکی از اینها رو از بوشهر یا بندر عباس یا حتا فارسی بیرون ببری. اگر بردی من خودم تا خود خفجی می شینم پشتش[/right] [right]این بچه قایقها همون طور که گفتم به هیچ دردی نمی خوره جز مبارزه با قاچاق مواد مخدر و به هکذا عملیاتی مثل اون(که همون طور که شما اشاره کردی اون هم به جای خودش واجبه) خیلی دوست دارم بدونم اگر وسط این گله گرگ شما همین جوری اتفاقی یه بمب خوشه بندازن و ترکش بخوره به موتور این قایقها خدمه ی اونها وسط دریا که نه همین بغل خط ساحلی خودمون چه حالی بهشون دست می ده[/right] [right]درباره ی امضای حرارتی و صوتی و تصویری شون هم دوستانی که متخصص هستند انشالله نظر خواهند داد[/right] [right]در ضمن نماز و روزه ی شما قبول باشه[/right] [right]سر نماز این بنده ی گناه کار رو دعا کنید انشالله[/right]
  24. [right]نه شبروی عزیز قانعم نکردی. من مشخصا از عملیات آخوندک صحبت کردم. در طی این عملیات قایقهای تندروی ایرانی به حوزه ی نفتی مبارک حمله می کنند و مورد حمله ی پراولرهای آمریکایی قرار می گیرند و همه شون فرار می کنند. شما خروجی اون عملیات رو بگو. این کی بری یواشکی تو مسیر یه ناو کشوری که با شما متخاصم نیست مین بریزی هم جزو عملیات حساب می شه؟ پس دم این دزدا و زورگیرای تهرانی گرم که همه اهل عملیاتند[/right] [right]درباره ی جنگ جهانی دوم هم عارضم خدمت شما که هم المان و هم ژاپن از این قارقارکها داشتن و زیاد هم داشتن. شما که طرفدار این تاکتیک و استراتژی هستی بگو نتیجه و خروجی و بازده اونها چی بود. تونستند جلوی پیاده شدن متفقین توی نرماندی رو بگیرن؟ توی اکیناوا چه طور؟[/right] [right]اما درباره ی فضاحت. فضاحت مال کشوری هست که کشتی جنگی طرف از اون ور دنیا می اد و هواپیمای مسافربری ش رو می زنه و بعدشم میگه بودی که وار و صدای این طرف هم درنمیاد[/right] [right]دوست عزیز الو[/right] [right]از شما بعید[/right] [right]شما اول این قایقها رو از بندر بوشهر ببرشون بیرون. من قول می دم خودم تا بحرین اونها رو برونم. بحث سر اینه که اگر درگیری پیش بیاد (نه اصلا با امریکا بلکه با عربستان و امارات و قطر) نیروی هوایی عربستان اصلا به شما اجازه می ده که قایقها رو از بندر بیاری بیرون یا نه[/right] [right]بنده اگر فرمانده ی ناوگان متخاصم در خلیج فارس بودم غلط می کردم ناوهامو بردارم بیارم بذارمشون وسط خلیج که شما با اینها بیایید سراغشون . مثل بچه آدم کشتی هام رو می کاشتم توی دریای سرخ و دریای سیاه. بعد از همون جا پوست کله ی شما رو می کندم. مگه توی جنگ با عراق ناوگان امریکا اومده بودن توی بندر الاحمدی کویت پهلو گرفته بود.همین الان بچه ها یه تاپیک درست کردن درباره عملیات الدورادو. اگر قزافی تونست جواب ناوگان امریکا رو بده شما هم با این بچه بازیا می تونید[/right] [right]در ضمن دلتون رو هم به استیلث بودن این قایقها به خاطر ابعادشون خوش نکنید. اگر استیلث بودن امریکایی ها سال 67 چند تاشون رو نفرستاده بودن ته خلیج فارس[/right]