RezaKiani
Members-
تعداد محتوا
1,988 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
2
تمامی ارسال های RezaKiani
-
[right]اقا مردم رو چه جوری به سیخ می کشن؟ به سیخ جیگر می کشن یا سیخ کوبیده؟[/right]
-
[quote]ابتکار و خلاقیت زیادی به خرج ندادند و صرفا توپ را به طور کامل بر روی شاسی کامیون نصب کردند[/quote] علی جان خوبی؟ یعنی تو باور می کنی سودان توپ 122 میلیمتری درست کنه؟ اون وقت با کدوم صنعت؟ با کدوم متالورژی؟ من که باورم نمی شه
-
[right]سلام[/right] [right]از توضیحات برادر ابراهیم و بحثی که از دیدگاه گرافیکی داشتند[/right] [right]من هم این دو تا رو پیدا کردم که ظاهرا جدید هستند[/right] [right][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10087/North-Korea-05.jpg[/img].[/right] [right][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/10087/North-Korea-06.jpg[/img][/right] [right]می خوام ببینم نظرتون درباره اینها چی هست؟ اینها هم به نظر شما به درد چسبوندن به دیوار نمی خورن؟[/right]
-
[right] یه زمانی بود که روی لولای در یه چیزی مثل خمیر نون بربری می چشبوندن وبعدش بووووم[/right]
-
[right]الف- کاش دوستان اسم این نبرد رو نبرد آنکارا ترجمه می کردن که پیگیریش در اینترنت هم ساده تر باشه[/right] [right]ب- سپاه عثمانی چند وقت بود که حقوق و جیره مواجب درست و حسابی نگرفته بود(نمی دونم از بی پولی بایزید یا از خست ش) به هرحال ناراضی توش زیاد بود[/right] [right]ج- قسمتی از قبایل تاتار که در جناح (دوستان ترجمه می کنند بال ولی در کتابهای نظامی فارسی جناح ترجمه می شه) راست عثمانی بودن قبل از نبرد توسط تیمور تطمیع شده بودند و با آغاز جنگ به سپاه تیمور پیوستند که این خودش کار رو برای بایزید سخت تر کرد[/right] [right]د- درست هست که این نبرد از نظر تاریخی سرنوشت ساز بود ولی از نظر تاکتیکی نکته چندانی نداشت. هر افسر عاقلی که می بینه استعداد دشمن انقدر بیشتر از خودش هست باید از درگیری پرهیز کنه و عقب نشینی (فرار) بکنه. نمی دونم بایزید برای چی وارد این نبرد نابرابر شد ولی هرچه که بود یک اشتباه کاملا مهلک و البته بچگانه بود[/right] [right]ه- توی کتاب تاریخ عثمانی که در کتابخانه اداره مون هست نوشته که اون زمان در عثمانی به تخت روان حفاظ دار و همچنین اتاقی که پنجره های آهنی داشته می گفتند قفس و به همین دلیل تاریخ نویسان اروپایی به اشتباه فکر کردن که تیمور بایزید رو توی قفس نگه می داشته وگرنه منظور همون اتاق قفل شده بوده نه مثلا قفس طوطی. حالا راست و دروغش به گردن راوی[/right]
-
[right]دوستان کلا خسته نباشند خیلی عالی بود[/right]
-
[right]با تشکر از عباس عزیز و سلام خدمت مصطفای عزیز[/right] [right]الف- اینکه رومی ها ارتش شون یه ارتش نیمه حرفه ای بود تا زمانی بود که جمهوری روم تبدیل به پادشاهی روم نشد. در زمان اکتاویان (فکر کنم برادر زاده یا عمو زاده جولیوس سزار و البته وارث قانونی او) این ارتش به همین صورت اداره شد. تنها تغییرات مهمی که انجام شد در حدود 30 -40 سال قبل از جولیوس سزار بود که اصطلاحات ماریوس به لژیونرهای رمی یه جون تازه بخشید.اما بعد از اکتاویان (که وقتی شاه شد اسمش رو عوض کرد و شد آگوستوس) یه ارتش دائم سیصد هزار نفری(مثلا مثل ارتش ثابت هخامنشی ها) ایجاد شد و البته یه گارد ویژه امپراطور که قویترین واحد نظامی (هم از نظر نفوذ سیاسی و هم نظامی) بود[/right] [right]ب- درباره سوال شما که رمی ها این نظم رو چگونه به وجود آوردن من جواب سرراستی ندارم. تحلیل شخصی من این هست که اولا لژیونرها از خانواده های بالای جامعه انتخاب می شدن که خوب در رم باستان این افراد خودشون سرزمین بیل نمی زدند بلکه برده ها و رعیتها براشون کارهاشون رو انجام می دادن. به همین دلیل وقت کافی برای آموزش رزم داشتنند. دوما این افراد در پیروزی صاحب سهم و سود مستقیم بودند و به صرفشون بوده که خوب بجنگند که از غنایم بیشترین بهره رو ببرند. سوما اینکه این نظم با آموزشهای مداوم حاصل می شده. سربازهای رومی از آموزشهای خوبی برخوردار بودند و تمرینهای سختی رو انجام می دادند. در اخر یادتون باشه که من نگفتم این مردم کاری به کار ارتش نداشتند بلکه حضور اونها دائمی نبوده[/right] [right]ج- همون جور که عباس عزیز گفت من فقط چند تا مهمترین دشمنان رم رو مثال زدم وگرنه وندال ها هم یه زمان اومدن و خاک روم به به توبره کشیدن. بعدها اون اقوامی که شما گفتید به اضافه بعضی اقوام اسلاو و بعضی از اقوام وایکینگ ووو. کلا هر زمان که یه قومی توسط یه قوم دیگر به سمت مرزهای امپراطوری روم رانده می شده به یه معضل برای رم تبدیل می شده چون قوم شکست خورده که زمین هاش رو از دست می داد تصمیم می گرفت که بیاد و در خاک رم اتراق بکنه[/right] [right]د- جالینوری عزیز مرسی از توضیحات شما. واضح هست که پارت ( وبعدتر ساسانیان) یکی از معضلات امنیتی روم بودند و روم هیچگاه نتونست این معضل رو به صورت درست و حسابی حل بکنه. یعنی شما نگاه کنی می بینی رم کارتاژ رو کلا از صحنه روزگار محو کرد.یا مثلا یهودیه رو کلا اشغال کرد و دستنشونده خودش کرد. یونان رو تبدیل به یه ایالت خودش کرد. ولی هیچ وقت نتونست به صورت قطعی از پس پارتی ها و ساسانیها بر بیاد. به هرحال گاهی این ایرانی ها جنگ رو می بردن و گاهی هم رومی ها. اما رومی غیر از شکستهایی که از کارتاژ خوردن بعدها هم شکستهای ناجوری رو در برابر ژرمنها (مثلا بردیگالا یا نبرد نوریا یا نبرد آرایوسیو) تجربه کردن و البته بعدها هم خوب در برابر بعضی ها شکست خوردن[/right]
-
[right]الف- بر خلاف تصور دوستمان رمی ها نه تنها از بردگان در لشکرکشی هاشون استفاده نمی کردن. بلکه حتی خود رمی ها رو هم به ارتش راه نمی دادند.ارتش رم جایی بود برای پول دارها و طبقه بالای جامعه که می تونستند هزینه سلاح و زره خودشون رو پرداخت کنند و به جاش از غنایم سهمی می بردن. کسی که از طبقات پایین جامعه بود حتی اگر از مردم آزاد رم بود به ارتش راه نداشت. این قانون قرنها پا برجا بود تا نزدیک زمان جولیوس سزار که عوض شد[/right] [right]ب- ارتش رم قابل مقایسه با ارتش اسپارت نیست. ارتش رم در حقیقت یه ارتش میلیشیا است . یعنی شهروندان رم در زمان صلح می رفتن سر زمین وقتی که جنگ می شده به خدمت فراخوانده می شدن. حالا جنگ ممکن بود 1 ماه طول بکشه ممکن بود 10 سال طول بکشه. بعد از پایان جنگ مرخص می شدن و برمی گشتن سر خونه زندگی شون. اسپارتها در عوض تمام مردانشون رو در سربازخونه نگه می داشتند و اینها از صبح مشغول بزن بزن بودن . یعنی ارتش اونها دائم بوده[/right] [right]ج- بزرگترین مزیت ارتش رم بر حریفانش دیسیپلن و نظم اون بوده که تقریبا در دنیای اون زمان نظیر نداشته. هیچ کشوری در اون زمان در نظم ارتش به پای رم نمی رسیده[/right] [right]د- اینکه بزرگترین دشمن رمی ها پارت بودن هم از عقاید ما ایرانی ها ناشی می شه و گرنه رمی ها هم به دفعات پارتی ها رو شکست دادن. تا اونجا که یادمه یه زمانی تا خود تیسفون هم رسیدن. البته باید به دوره تاریخی مورد بحث هم نگاه کنیم. رم باستان (که در زمان اشکانیان باهاش می جنگیدیم) با بیزانس (که در زمان ساسانیان باهاش می جنگیدیم) زمین تا آسمون فرق دارن باهم. ولی خوب ما به همه می گیم رومی[/right] [right]ه- رمها در طول تاریخشون دشمنان زیادی داشتن که به ترتیب می شه اونها رو اینجور نام برد: پادشاهی مقدونیه،کارتاژ، گلها، پارتها، ساسانی ها، ویزگوتها و از همه بدتر ژرمنها[/right] [right]و- چینی ها و ایرانی ها هم برای ساخت استحکامات روشهای خودشون رو داشتند و ساختن استحکامات فقط مختص رمی ها نبوده. هر سه تا کشور دیواره های دفاعی ساخته بودند که خوب مال چینی ها هنوز هست. هر سه تا کشور هم دور شهرهاشون حصار می کشیدن و خندق می کند. هر سه تا کشورها در نقاط مهم دژهای نظامی درست می کردن[/right] [right]ز- دست آخر اینکه لژیونهای رمی رو به هیچ وجه نمی شه با ینی چری ها مقایسه کرد جز اینکه هر دوشون پیاده نظام بودن. ینی چری برخلاف رمی ها ارتشی از بردگان بودند که از بچگی برای خدمت در ارتش عثمانی توسط یه تعداد مامور خبره این کار خریداری می شدند و از بچگی در سربازخونه بزرگ می شدن. اونها حق ازدواج نداشتند و همه چیزشون رو مرهون لطف سلطان می دونستند.. خیلی از اونها به مقامات لشکری مهمی هم می رسیدن. اصولا چون سازمان سیاسی و نظامی این دو تا با هم قابل مقایسه نیست ارتشهاشون رو هم نمی شه مقایسه کرد.[/right]
-
جان خودم می شه از روش یه فیلم ساخت. یه فیلم سامورایی حسابی
-
معرفی انواع آرایش های جنگی و تاکتیکهای رزمی تانک ها و خودروهای زرهی
RezaKiani پاسخ داد به ALI تاپیک در مباحث جامع زرهی
[right]من فکر کنم به غیر از سلاح های باهوش (مثلا خمپاره های سنسور دار) بهترین سلاح برای مقابله با تانک خود تانک باشه. البته نه به صورت استاتیک اون جور که ما در جنگ با عراق انجام می دادیم یا عراق در جنگ اول ش با آمریکا انجام داد بلکه با مانور[/right] -
[right]با سلام خدمت دوستان عزیز. من اصلا درباره شخصیت این شهید بزرگوار و ابعاد توانایی های نظامی ایشان اظهار نظری نکردم. من فقط دارم درباره راوی صحبت می کنم. راوی این ماجرا برای ذکر احوال این بزرگوار می توانست کلمات مناسبتری را بکار ببرند. وقتی که راوی اظهار می کنند که فلان شهید در همه ابعاد نظامی سرآمد بود یعنی چه؟ یعنی در تاکتیک؟ در استراتژی؟ در لجستیک؟ در توپخانه؟ در چی؟ هر کدام از این ها سالها وقت می بره که کسی درش استاد بشه چه برسه به اینکه سرآمد بشه. معنی کلمه سرآمد می دونید یعنی چی؟ یعنی توی دنیا مثلا اگر ده نفر توی کاری خبره باشند این بزرگوار جزو اون ده نفر بوده.[/right] [quote] البته من همیشه مخالفت خودم رو با بکارگیری فرماندهان در خطوط مقدم بیان کردم و الان هم میگم نباید یک فرمانده رده بالا رو فرستاد به خط مقدم حتی اگر خودش اصرار کنه[/quote] [right]سعید جان شما راست می گید. هر یک از بزرگوارانی که به درجه فرماندهی می رسند(چه سپاه و چه ارتش و ...) مانند یه سرمایه ای هستند برای کشور که کلی هزینه شده تا به اون درجه برسند. و وظیفه فرماندهان بالای سرشون هست که این سرمایه ها رو حفظ کنند. چرا ما باید بیشتر فرماندهان شهید مون از بچه های سپاه توی خط شهید بشن؟ این کار نه منطقی هست و نه درست و نه با هیچ یک از معادلات نظامی جور در نمیاد[/right] [right]فتح عزیز سلام[/right] [right]فرمودید که[/right] [quote]شما اول اثبات کنید ایشون نبوده[/quote] [right]شما لطف کن دم نماز مغرب از حاج آقای محلتون بپرس حرف بنده حقیر رو تایید می کنند. اصولا یه ضرب المثلی بین علما هست که می گویند الاثبات علی المدعی. یعنی کسی که ادعا می کنه باید اثبات کنه. اگر من گفتم که زمین صاف هست باید حرفم رو اثبات کنم. وقتی درباره صاف بودن یا نبودنش حرفی نمی زنم که اصلا هیچ[/right] [right]اما یه حرفی هم با دوستان دارم[/right] [right]دایی بنده در ارتفاعات بازی دراز شهید شدند. سال 61 . حالا فرض کنید که من درباره ایشان متن زیر را بنویسم:[/right] [right]شهید محمد گل زرند در سال فلان به دنیا آمد و پس از پیروزی انقلاب اسلامی به سپاه پاسداران پیوست. ایشان بلافاصله به دلیل استعداد ی که داشت برای آموزش به فلسطین اعزام شد و یاسرعرفات درباره او گفت: آینده نیروهای نظامی ایران در دست این جوان است. با شروع جنگ تحمیلی بر علیه کشور از طرف صدام شهید محمد گل زرند به ایران بازگشت و با سازماندهی نیروهای مردمی به جنگ دشمن شتافت. ایشان چنان توانایی هایی داشت که ژنرال ماهر عبدالرشید درباره او گفت: من تنها در جبهه ای می توانم با ایرانی ها درگیر شود که محمد گل زرند در آن جبهه حضور نداشته باشد و.و .و[/right] [right]خوب معلوم هست که می خوام خودم رو بالا ببرم دیگه. این که دیگه محاسبه فیزیک نیست که احتیاج به اثبات کردن داشته باشه[/right] [right]به هرحال من قبلا هم بارها درهمین سایت اعلام کردم( می تونید بگردید و ببینید) کسی که برای این کشور یه قدم برداشته و یه آجر روی آجر گذاشته دستش رو می بوسم چه برسه به این عزیزانی که جان شون رو فدا کردند[/right] [right]خداوند به همه ما توفیق خدمت بده انشالله[/right] [right].[/right]
-
[quote]حیدری یادآور شد: شهید علیرضا عاصمی یک هفته پس از شروع جنگ تحمیلی در سن 17 سالگی با نخستین کاروان اعزامی از کاشمر به جبهههای حق علیه باطل اعزام شد. در بیشتر رشتههای نظامی سرآمد بود[/quote] [quote]علیرضا عاصمی از سرداران رشید انقلاب در دفاع مقدس بود که در دوران حضورش در مناطق جنگی، فرماندهی تخریب قرارگاههای خاتمالانبیا، کربلا و نجف را بر عهده داشته است. این سردار سرافراز اسلام در روز 13 دی ماه 1365 در حالی که عضو شورای فرماندهی و مسئول گردان تخریب ویژه پاسداران بود در زمان خنثیسازی بمب در منطقه کرمانشَاه و در سن 24 سالگی به درجه رفیع شهادت نایل شد[/quote] [right]بیست و چهار منهای هفده می شود 7 سال. یعنی این بزرگوار در عرض 7 سال در بیشتر رشته های نظامی سرآمد بود؟ به ندرت پیش میاد که کسی در عرض 7 سال در تنها یک رشته سرآمد بشه چه برسه به تمام رشته ها. [/right] [right]سوال بعدی این هست که کسی که سرآمد تخریب هست چه جوری در زمان خنثا کردن بمب شهید شده؟ کاش یه کم دست از این اسطوره سازی هامون برمی داشتیم و تنها به ذکر واقعیات درباره بزرگانمان (از جمله همین شهید بزرگوار که البته زحمات شایان ذکری هم کشیده اند) می پرداختیم[/right]
-
[right]با تشکر از دوستانی که مطالب اضافی درباره عملیات نظامی این بزرگوار در اختیار من گذاشتند. مطلبی که در ابتدا به زندگی ایشان پرداخته بود به هیچ وجه کامل نبود و اگر کسی می خوند ممکن بود که فکر کنه این بزرگوار هم یه چیزی در مایه های بن لادن بوده. (خود من هم ابتدا همین برداشت رو داشتم) ظاهرا ایشان برای مقابله با دشمن از بمب گذاری استفاده می کرده که از نظر شخص من(نظر شخص یم رو می گم) برای مقابله با دشمن مناسب هست.[/right] [right]مثلا بمب گذاری های حزب الله در کنار جاده های جنوب لبنان(اون زمانی که در اشغال اسرائیل بود) و منفجر کردن خودروهای نظامی نه تنها کار اشتباهی نبوده بلکه خیلی هم کار درستی بود. دستشون هم درد نکنه. اجرشون هم با خدا . اما اینکه یه بابایی مثلا یه هواپیما رو بدزده بعد بزنتش توی یه ساختمون این دیگه... والله چی بگم؟[/right] [right]البته ممکن است که در این میان (عملیات بمب گذاری) به غیرنظامیان هم تلفاتی وارد بشه که به هرحال اجتناب ناپذیر هستش ولی خوب طراح عملیات باید سعی کنه تا حد ممکن این تلفات ناخواسته را پایین بیاره[/right] [right]خداوند انشالله به همه ی ما توفیق خدمت به خلق خدا رو بده[/right] [right]پی نوشت1 : دوست عزیزم تلاش. اتفاقا شما نات اونلی دیرگیر نیستید بلکه خیلی هم باهوش هستید ماشالله. انشالله بیشتر در خدمت شما خواهیم بود. ما شبهه افکنی می کنیم(چی هست؟) شما هم که قبراق و سرحال داری سایت رو بالا پایین می کنی تا یه وقت از کامنتهای ما چیزی از دست تون در نره[/right] [right]پی نوشت2: جناب کاربر مُرده شما لطف دارید[/right] [right]پی نوشت3: جناب محمد بیگدلی. امکان ارسال پاسخ خصوصی رو برای همین گذاشتند دیگه. شما اگر حرفی دارید اونجا بنویسید. ما هم اگر جوابی داشتیم در خدمتیم.[/right] [right]پی نوشت 4: جناب علی آقای عزیز شما به جای محروم کردن لطف کن و فعلا به تذکر اکتفا کن. انشالله خدا فرصت بده که بتونیم با همدیگه بهتر و بیشتر گفتگو کنیم[/right]
-
[quote]Attempting to hit a small target like someones foot with a spear, axe or sword is difficult when the opponent is within range to use such weapons, as your not fighting in isolation. Your actively dodging blows from your opponent, those next to him, whilst at the same time making sure your not in the way of your fellows trying to do the same to them. And of course to hit someone's feet you have to look down, and then stab downwards, which means your less likely to be able to defend in coming attacks, whilst at the same time exposing your head, right shoulder and back to a weapon thrust. When you read battle accounts in Ammianus, Julian etc its pretty certain that the vast majority of casualties are caused when one army routs and then the pursuers slash at the backs and legs of those who are fleeing.[/quote] تلاش برای ضربه زدن به نقاط کوچکی مانند ساق پای کسی به وسیله نیزه ، شمشیر یا تبر زمانی که رقیب در برد این سلاح های قرار گرفته باشد و شما به صورت انفرادی نمی جنگید(یعنی در صف خود قرار دارید) دشوار است. (معنی این جمله رو نفهمیدم) [left]Your actively dodging blows from your opponent, those next to him, whilst at the same time making sure your not in the way of your fellows trying to do the same to them.[/left] و البته شما برای ضربه زدن به پای کسی باید به پایین نگاه کنید و بنابراین به سمت پایین ضربه بزنید که بدان معنی است که قادر نخواهید بود حملات دشمن را دفع کنید در حالیکه سرتان شانه راست و پشت تان بی دفاع مانده. زمانی که گزارشهای نبردها را در امیانوس، جولیان و غیره می خوانید تقریبا مطمئن می شوید که بیشتر تلفات در نبردها هنگامی روی می دهند که یک سپاه فرار می کند و تعقیب کنندگان از پشت سر به پاها و پشت فراریان ضربه می زنند.
-
[right]اهان . خیلی جالب بود. پس اشغالگر اشغالگره. عجب. غیر نظامی و نظامی هم نداره. امام حسین (ع) اخرین بار که لب به سخن گشودند فرمودند که ای مردم اگر دین ندارید آزاده باشید.[/right] [right]راستی نظر شما درباره اعرابی که در زمان خلیفه عمر (رضی الله عنه) حمله کردند به ایران و اون کشور رو اشغال کردند چیه؟ اشغال گر اشغال گره دیگه نه؟[/right]
-
[right]ببخشید دوستان من خیلی دوست دارم بدون ایشون به کدام یکی از اهداف نظامی اسرائیل ضربه زده. کسی می دونه؟ کدوم پادگان رو منفجر کرده؟ یا پاسگاه پلیس رو؟ یا مرکز موساد رو؟[/right]
-
[right]سلام اقا مصطفی منظور دوستمون دو تا تاپیکی بود که با هماهنگی ایشان و توسط بقیه دوستان سایت درباره نبردهای سادوا و جنگ پروس و فرانسه ترجمه شد و در میلیتاری قرار داده شد. اتفاقا این زحمت دوستان به هیچ وجه به هدر نرفته است و باید خوشحال باشند که به سهم خود توانسته اند کار بسیار مفیدی انجام بدهند. اینکه دوستان دیگر سایت توجهی به این دو تا تاپیک نشان ندادند از ارزش کار بچه ها کم نمی کنه. این مطالب زیبا و خواندی در میلیتاری باقی خواهند ماند و هزاران بار در دیگر جاها کپی پیست خواهند شد و هزاران نفر آنها را خواهند خواهند. فقط یه کم وقت می بره. من همونجا می خواستم کامنت بذارم که دیدم چون هر دو جنگ از جهاتی به هم مربوط هستند و در ضمن زاویه دید من فرق داشت مطلب رو به صورت یه مقاله جداگانه نوشتم[/right]
-
[right]اقا سعید عزیز در کل توضیحات روشنگری بود و خیلی خیلی استفاده کردم. مرسی از لطف شما که وقت گذاشتید.اون جمله هنری کسینجر هم خیلی جالب بود. به جورهایی همون جمله معروف جنگ ادامه سیاست است اما با ابزاری دیگر رو به زبون خودش ترجمه کرده بود[/right]
-
الف- مطالب خیلی جالبی هست. مثلا نوشته ارتش ششم (که یه زمانی از ارتشهای قدرقدرت هیتلر بود و به همین دلیل حمله به استالینگراد رو بهش واگذارکردن) اخر سر فقط 150 تا تانک یا کمتر داشته.یا دیگه حتا تعداد نفرات خودشون رو هم امارش رو نداشتن ب- این جور هم نبود که استالین همه اسرای جنگی رو بفرسته سیبری یه بیل هم بده دستشون. اونهایی رو که متخصص و مهندس و اینها بودن نگه داشت برای خودش. خیلی از پروژه های هوانوردی شوروی پس از جنگ با خلبانهای آزمایشی آلمانی تست می شدند. حتی تعدادی از افسران اس اس و گشتاپو وارد پلیس مخفی آلمان شرقی شدند و اونجا کار می کردند. در مورد همین فیلدمارشال هم همین شایعات مدتها رایج بود که بعد از تسلیم شدن به شوروی داره با روسها همکاری می کنه. الان منابع اینترنتی می نویسند که ظاهرا داشته بعد از جنگ کار دانشگاهی می کرده ج این بندگان خدا اخر سری انقدر گشنگی کشیده بودن که اگر یه هفته دیگه ادامه می دادن یحتمل به ادم خوری می افتادن
-
تشکر از شما مصطفا جان. درباره درجه فیلدمارشالی پاولوس من یه جا خوندن درجه ش رو با چتر از هواپیما براش پرت کردن پایین ولی خوب هرچی بوده همون روزهای اخر محاصره بوده که هیتلر بهش حال داده. حالا نمی دونیم حقوق آخر ماهش رو بر چه اساسی پرداخت کردن ؟ بر اساس درجه قبلی ش یا جدیدش؟
-
[right]سلام. ماشالله قضیه هی داره پیچیده تر می شه[/right] [right]الف- اینکه من نوشتم مارکس ایده آلیست هست به قول شما منظورم ایده آلیست فلسفی نیست. واضح هست که وقتی کسی می گه بنیان فکر من بر ماتریالیسم هست دیگه نمی تونه ایده آلیست باشه. منظورم رو با کلمه دوم بعد از ایده آلیست روشن کردم و اون یوتوپیست هست. مارکس به آینده ای بهتر، انسانی تر و روشن تر برای نوع بشر ایمان داشت که فکر کنم بهش الان می گیم مرحله کمون نهایی . که البته ایمان به چنین چیزی به خودی خودش نه نقطه ضعف هست و نه بد[/right] [right]ب- بحث اولیه درباره تولید آسیایی بود . برای همین من از کلمه مدلسازی استفاده کردم. این جور که من فهمیدم مارکس برای تبیین مراحل رشد جوامع اروپایی از کمون اولیه شروع می کنه و بعد وارد برده داری و فئودالیسم و سرمایه داری و در نهایت کمون نهایی میشه. درسته؟ اگر اشتباه کردم لطف کنید تذکر بدید. خوب تا سرمایه داری رو که تحلیل کرده خودش یه جور مدلسازی هست. یعنی وقایع و رویدادهایی که منجر به تغییر جوامع بشری به صورت مرحله مرحله از کمون اولیه تا سرمایه داری شده رو در یک الگوی دینامیک مدل کرده. یه بابایی مثل الوین تافلر هم برفرض تغییرات جوامع رو به صورت امواج سه گانه مدل کرده. بعد صحبت شد که مارکس برای جوامع آسیایی مدل دیگری رو معرف کرده که به آن می گیم "شیوه تولید آسیایی" که اعتراض من هم به همین قسمت قضیه بود. به هرحال من هنوز فکر می کنم این مدلسازی ( یا تحلیل یا تبیین) که درباره آسیا انجام شده خیلی ساده انگارانه بوده. برای همین هم بود که از لفظ پرت و پلا استفاده کردم. به نظر من مسئله در آسیا فقط اب و ابیاری نبوده بلکه مسائل دیگری هم بوده که در "شیوه تولید آسیایی" به اونها پرداخته نشده[/right] [right]ج- بعدشم گفتم که چون از منابع دست اول استفاده نکردم ممکنه که من اشتباه کرده باشم و مارکس در مدلسازی ( یا تحلیل ش) درباره تولید آسیایی کاملتر از اینها بحث کرده و اشکال از من هستش که از شما راهنمایی و کمک خواستم[/right] [right]د- درباره علمی بودن بینش مارکس منظور کل مارکسیسم هست یا قسمت خاصی از اون؟ مثلا اگر همین قضیه دیالکتیک تاریخی رو در نظر بگیریم نمی تونیم این نظریه رو یه نظریه علمی بنامیم. البته منظور من از علم همون علوم تجربی و ازمایشگاهی هست. این نظریه بیشتر به یک نوع فلسفه شباهت داره تا علم تجربی( به مفهوم پوزویستی). لطف کنید در این باره هم توضیح بدهید تا متوجه بشویم که منظور از بینش علمی دقیقا چی هست؟[/right] [right]و- همه این حرفها از نظر من راهی برای یادگرفتن دو تا کلمه بیشتر هست. اگر سوالی مطرح می شه یا اشکالی به دیدگاه کسی وارد می شه امیدوارم به عنوان نقد شخصی ازش برداشت نشه. به هرحال همه ما دوست و رفیق هستیم و داریم از هم چیز یادمیگیریم(فعلا من دارم بیشتر یاد می گیرم) بازهم تشکر[/right]
-
[right]اقا جان به خاطر عکسها تشکر[/right] [right]الف- اگر قرار هست که موتورها به کف هلی کوپتر مهار بشن خوب خدمه شون چرا سوار اونها هستند؟ دیگه سوار شدن راکب روی موتور معنا نداره مگر فقط برای عکس گرفتن[/right] [right]ب- اگر نیرویی به تجهیزی مجهز شد( سلاح، کوله، جلیقه ضدگلوله یا هر چیز دیگه) باید حتما حتما در مانورها وتمرینها از اون تجهیز استفاده بکنند تا پرسنلش با اون تجهیز کاملا آشنا بشن و بهش عادت کنند. هوا گرم بود و سرد بود و اینها که در نیروهای نظامی جایی ندارن[/right] [right]ج- بنده به سهم خودم انتظار دارم که مسئولان درباره تجهیزات نیروهای نظامی و انتظامی بیشتر همت کنند . مخصوصا اونها که در برابر قاچاقچیان و اشرار و اینها وارد درگیری می شن باید به روزترین سلاح ها و تجهیزات دنیا رو داشته باشند تا بی خودی نیرویی که برای پرورش اون اینهمه هزینه شده و زمان صرف شده خدای نکرده آسیب نبینه[/right]
-
اقا واقعا دستت درد نکنه ارتش ششم روز دوم فوریه در استالینگراد تسلیم شد و این گفتگوها متعلق هست به یک روز بعدش. خیلی جالب بود. تشکر
-
[right]اگه فرصت شد به روی چشم. مرسی[/right]
-
[right]اتفاقا حرف من این هست که عزیزانی مثل شهید دوران و بقیه شهدا به هیچ وجه نتونستند اشتباهات سیاسی سران بلندپایه ان زمان رو جبران کنند. بعدشم عراق نیازی به پروپاگاندا نداشت. انقدر پول سعودی و کویت توی جیب صدام بود که بتونه باهاش تمام رسانه های جمعی دنیا رو بخره. نه تنها صدام به خرید رسانه های جمعی نیاز نداشت بلکه از این پول بادآورده همسایگانش بهترین استفاده رو برد. صدام در طی جنگ با ایران تعداد زیادی کارخانه در اروپا خرید که اینها تولیداتشون رو به عراق می فرستادند. یکی از این شرکتها ماتریکس چرچیل نام داشت که وظیفه داشت ابزارهای صنعتی پیشرفته رو برای صنایع نظامی عراق خریداری کنه ابزارهایی مثل دستگاه های تراش پیشرفته که بعدها باهاشون تونستند سانتریفوژ بسازند. حتی توی یه مورد صدام یه کارخانه بستنی سازی رو در امریکا خرید. شاید تعجب کنید چرا. برای اینکه از محصولات جنبی این کارخانه نوعی ماده شیمیایی بود که در ساخت سلاح های شیمیایی کاربرد داشت. به همین راحتی به همین قشنگی. چنین کشوری که حمایت نظامی فرانسه و شوروی و حمایت مالی سعودی و کویت رو داشت انقدرها که شما فکر می کنید نیاز به پروپاگاندا نداشت. اما سیاستگذاران عراقی برعکس همتایان ایرانی خود تمام توجه خودشون رو گذاشته بودند که برای صدام وجه بین المللی بخرند. ما اگر قرار بود با برنامه های سیاسی رژیم صدام مقابله کنیم باید این کار رو از راهش انجام می دادیم. رابطه خودمون و امریکا رو دوباره بازسازی می کردیم. سعی می کردیم فرانسه رو از صدام دور کنیم. باشوروی از در دوستی در می آمدیم و به کویت و عربستان اطمینان می دادیم که اصلا با اونها کاری نداریم[/right]