RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. بیچاره صدام سر اون جریان ترور تیر خورد به پاش و زخمی شد .کاشکی خورده بود توی مخش تا نه ملت مظلوم عراق اینقدر آسیب ببینند و نه همسایه های عراق. دوستان به نکات زیادی اشاره کردند که تقریبا همه اش درسته ولی یه نکته. بیشتر کمینهای کردها، چچنها و افغانها در نقاط کوهستانی هست که اصلا خوراک کمین کردن هستند. سوال من اینه که این برادران می تونند در محیطهای بدون پوشش مثله دشت یا کویر هم به همین راحتی کمین بزنند و بعد از درگیری جون سالم به در ببرند؟
  2. [quote]در ضمن هليکوپتر به هيچ وجه قدرت مانور هواپيما رو نداره پس براحتي طعمه راکت ها ميشه ! [/quote] فیلمهایی که از کبراهای هوانیروز در زمان جنگ با عراق در تلویزیون نشون می دهند چیز دیگه ای رو میگن. اتفاقا خیلی هم قدرت مانورشون بالاس.
  3. حالا که قضیه آموزشیه یه چندتا ضدکمین اساسی هم لطف کنید در سایت بذارید که اطلاعاتمون تکمیل بشه.
  4. هند الان بیشتر از بیست ساله در این زمینه فعالیت می کنه و سالها از ایران جلوتره. همین
  5. دوستان! کل این قضیه دید و بازدید مثله دید و بازدید عید می مونه. هم میشه فقط به صورت یه عرف یا مراسم برگذارش کرد هم میشه ازش استفاده کرد برای بالا بردن بار علمی قضیه. من یه داستانی رو از یه سرهنگ زمان شاه بایک واسطه براتون تعریف می کنم. (داییم برای من تعریف کرده من برای شما) زمانی که رابطه ایران با مصر خوب بود یه هیئت مصری برای بازدید میان ایران. یکی از سرهنگهای ارتش(سرهنگ اون موقع) که بچه مسلمون هم بوده و از اسرائیل دل خوشی نداشته از یکی از اعضای هیئت مصری می پرسه شما چرا با این همه تجهیزات و برنامه ریزی نتونستید اسرائیل رو در جنگ 1973 شکست بدید. عنصر غافلگیری که با شما بود خط دشمن رو هم که شکستید؟ طرف می گه روسیه پلهای متحرکی برای رد شدن از کانال سوئز به ما فروخته بود که خودشون جلوی ما در عرض مثلا نیم ساعت باز و اماده اش می کردند اما یکی از این پلها 10-12 ساعت طول کشید تا توی عملیات بتونیم نصبش کنیم(حالا یا تجربه مصری ها کم بوده یا روسها باز هم سر این بندگان خدا بازی درآورده بودند و .....) منظورم این بود که در درجه اول باید به فکر کسب تجربه باشیم بعدش سلام و شیرینی و انشالله بحث مهریه و.... برای کسب تجربه هم باید به سمت کشورهای اسم و رسم دار بریم. به امید خدا
  6. دست آورد نظامی اش چی بوده؟ آیا به تجربه پرسنلی که اعزام شده اند چیزی افزوده شده یا فقط رفتند واسه خرید تلویزییون ال.ئی دی؟ این دوتا سواله که مهمه اگه فایده ای آموزشی داشته این سفر پس سفر پرباری بوده وگرنه که به قول دوستان کار روانیه و هیج فایده ای نداره. اگر واقعا قراره همچین ملاقاتهایی بین شناورهای ما و دیگران صورت بگیره بهتر بود که برنامه ریزی می کردیم برای دیدار از پاکستان و هندوستان و... کشورهای دیگه ای که نیروی دریایی اونها حرفی برای گفتن داره. مخصوصا هندوستان که در اقیانوس هند وجنوب آسیا نیروی دریایی اش بدون رقیب هست و از زیردریایی تا ناوهواپیمابر همه جور شناور داره.
  7. وی-1 دارای یه نمونه سرنشین دار بود که ارنستو رومل بهش اشاره کرد و قرار بود که در حملات انتحاری استفاده بشه. ظاهرا این نمونه مشکلات زیادی داشته و خیلی کشته روی دست خلبانهای آزمایشی آلمان گذاشته. همین طرح بعدها به ژاپن ارسال شد(ظاهرا توسط زیردریایی) و ژاپنی ها برای حملات کامیکازه نمونه های جالبی از روی طرح وی-1 درست کردند.نمونه اول رو اسمش رو گذاشتند بایکا که عملیاتی نشد. نمونه پیشرفته تر رو گذاشتند اوکا. اینجا عکسش رو زیر بمب افکن مشهور بتی و در حال پرتاب از بتی می تونید ببینید. اینجا درباره بایکا نوشته: http://en.wikipedia.org/wiki/Kawanishi_Baika اینم یه عکس دیگه از اوکا: اینم عکسش توی کارخانه که به دست آمریکایی ها افتاده اینهم توضیحات درباره اوکا http://en.wikipedia.org/wiki/Ohka یکی از دلایل سرمایه گذاری هیتلر روی وی-1 و وی-2 این بود که لوفت وافه دیگه توان بمباران استراتژیک لندن رو نداشت. اول جنگ حملات بمب افکنهای هیتلر پوست مردم انگلیس رو کنده بود ولی بعد از نبردهوایی بریتانیا دیگه آلمان نمی تونست حملات هوایی دقیقی بر روی لندن انجام بده. واسه همین رفتند به سمت حملات شبانه که اون هم توسط رادارهای زنجیره ای انگلیس در جنوب این کشور کشف می شد. دست اخر جنگ در روسیه و شمال افریقا و بعدتر بالکان و ایتالیا لوفت وافه رو جوری به انفعال کشونده بود که دیگه برای دفاع از آلمان هم کم آورده بودند. در یک عملیات بمباران متفقین تونستند کل شهر درسن رو با بمب ناپالم از روی نقشه محو کنند جوری که بازسازی اون شهر تقریبا 10 سال طول کشید و نزدیک 100 تا 150 نفر مردم توی درسن زنده زنده جزغاله شدند. هیتلر نیاز به سلاحی داشت که بتونه جنگ رو به خونه حریف بکشونه و انتقام این بمبارانهای وحشتناک روزانه و شبانه رو بگیره. چون لوفت وافه توان درگیری با جنگنده های جدید متفقین مثله موستانگ و تمپست رو نداشت بهترین راه حل همین موشکها بودند. دقیق نبودند ولی وحشت زیادی ایجاد می کردند و انگلیسی ها خیلی به در و دیوار زدند تا از طریق مقاومت فرانسه و بلژیک محل ساخت و انبار اونها رو پیدا کنند وبمباران کنند. عراق هم در جنگ شهرها همین استراتژی رو داشت. اسکادها کلا دقیق نیستن با دستکاری هایی هم که روشون شده بود دقتشون بدتر هم شده بود ولی اگه دوستان مسن تر یادشون باشه تونستند تهران رو خالی از سکنه کنند. (کاری که شاید بعضی ها هم بعدا خواستند بکنند ولی نتونستند.)
  8. مطلب خوب و قابل تقدیریه ولی چند تا اشکال کوچولو داره اول اینکه مقاله منبعش معرفی نشده. دوم اینکه وی-1 را شبیه کروزهای امروزی دانسته که غیر از کروز بدون هیچ شباهتی باهم ندارند. سوم نوشته که پدافند انگلیس دربرابر وی-1 کم اورده بود که شاید درباره توپهای ضدهوایی درست باشه ولی درباره هواپیماها درست نیست. اواخر جنگ بود که انگلیس جت متئور و جنگنده تمپست رو روانه میدان نبرد کرد. هر دوتاشون سرعت بالایی داشتند و می تونستند وی-1 رو روی هوابگیرند. من خودم فیلم منفجر شدن وی-1 توسط جنگنده رو دیدم. تمپست جنگنده خیلی خوبی بود که مثل اسپیت فایر و هاریکن معروف نشد ولی در حد و اندازه موستانگ یا فوکه ولف 190 بود. به امید کامل شدن مقاله منتظر باقیش هستیم
  9. RezaKiani

    اخبار مرتبط با سياست خارجي كشور

    خدا پدرت رو بیامرزه سعید جان زدی توی خال. این چند تا جمله ای که گفتی (تایپ کردی) باید طلا بگیرند بزنند سردر وزارت امور خارجه. در خیلی از موارد که درجایی اختلاف هست به دلیل سیاستها و بینشهای غلط این عزیزان ما روی اسب برنده شرط بندی کردیم یا حتی اگه اسبه ما برنده شده بعد از برنده شدن سوارش رو پرت کرده پایین. این برادر برهان الدین ربانی وقتی پس از سقوط حکومت ژنرال نجیب در افغانستان به حکومت رسید حتی حاضر نشد درباره آب رود هیرمند و سهم ایران از آب اون رود با ایران مذاکره کنه درحالیکه هرچی داشت از صدقه سری حمایتهای ایران بود.
  10. نویسنده: رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 71 اغلب در آمارهایی که به بیان حقایق جنگها می پردازند، به تعداد تجهیزات و سلاح های ساخته شده پرداخته می شود. گاه بد نیست که به انواع مدلهای ساخته نیز نگاهی انداخته شود. در مجالی کوتاه با یکدیگر به چند آمار ابتدایی نگاهی می اندازیم. اولین آماری که آن را بررسی می کنیم آمار انواع بمب افکنهای ساخته شده توسط دولتهای رقیب در طی جنگ جهانی دوم است. آمار زیر انواع بمب افکنهای سبک، متوسط، سنگین، بمب افکن شیرجه رو، اژدرافکن و هواپیماهای ضدزیردریایی و ضدکشتی را شامل می شود. استرالیا:1مدل آلمان:30مدل آمریکا:36مدل ایتالیا:18مدل بریتانیا:20مدل روسیه شوروی:16 مدل ژاپن:20مدل سوئد:2مدل فرانسه:9مدل لهستان:4مدل هلند:2مدل روشن است که این آمار بهترین بمب افکن جنگ جهانی را معرفی نمی کند یا با استفاده از این آمار نمی توان به ظرفیت یا تعداد بمب افکنهای هر کشور پی برد. اما با نگاهی به نتایج جنگ همین آمار ساده می توان مسائلی چون توان هوایی، ظرفیت صنایع هوایی یا میزان توجه زمامداران هر کشور را به نیروی هوایی کشورشان را فهمید. کشور چین ،که اصلا صنعت هواپیماسازی نداشت، اگر به خاطر کمکهای آمریکا و شوروی نبود همچنان در اشغال ژاپن باقی می ماند. کشورهای فرانسه، لهستان وهلند که کمترین بمب افکنها را ساخته بودند در کمترین مدت توسط آلمان اشغال شدند. ایتالیا چندسالی در برابر متفقین مقاومت کرد و آمریکا، شوروی، بریتانیا، آلمان و ژاپن که بیشترین انواع بمب افکن را ساخته بودند توانستند جنگ را تا آخر ادامه دهند، پیروز یا شکست خورده. حال به آماری دیگر می پردازیم. این بار به سراغ انواع جنگنده های ساخته شده توسط دولتهای درگیر در جنگ جهانی دوم می رویم. استرالیا:1مدل آلمان:10مدل آمریکا:19مدل ایتالیا: 8مدل بریتانیا:8مدل چکسلواکی:1مدل روسیه شوروی:12 مدل رومانی:1مدل ژاپن:8مدل سوئد:1مدل فرانسه:5مدل فنلاند:1 مدل لهستان:3مدل هلند:2مدل یوگوسلاوی:1مدل بازهم می بینیم که کشورهایی توانستند به پایان جنگ برسند که بیشترین انواع جنگنده را ساخته و روانه میدان جنگ کرده بودند. کشورهایی چون یوگوسلاوی، لهستان، هلند، رومانی و چکسلواکی یا خیلی زود نتیجه جنگ را واگذارکردند یا قبل از آغازجنگ به اقمار آلمان تبدیل شده بودند. آمار فوق نشان می دهد که در طی 6سال جنگ جهانی دوم در حدود 80 مدل هواپیمای جنگنده ساخته شد. اما بد نیست بدانیم که در فاصله بین 2 جنگ جهانی ،یعنی ظرف20 سال، در تمامی جهان تنها 23 مدل جنگنده ساخته شد. قبل از آغاز جنگ جهانی دوم روسیه شوروی 1مدل، آمریکا3 مدل و بریتانیا 4 مدل هواپیمای جنگنده در زرادخانه های خود داشتند. جالبتر اینکه کشورهای آمریکا، روسیه، عثمانی، اتریش-مجارستان و ژاپن در طی جنگ جهانی اول حتی یک مدل هواپیما هم طراحی نکرده بودند. تنها کشوری که در فاصله دو جنگ جهانی 9 مدل جنگنده ساخته بود ژاپن بود. شاید علت توجه ژاپنی ها به ساخت انواع جنگنده تجربیات عملیاتی این کشور در جنگ با چین و درگیری های مرزی با روسیه در طی دهه 30 بود. ژاپن سالها قبل از آغاز جنگ جهانی دوم وارد یک جنگ غیررسمی با چین شده بود و قسمتهای زیادی از این کشور را در اشغال داشت. هر چند که چین هیچ کارخانه هواپیماسازی نداشت اما کمونیستهای چینی با کمک روسها و ملی گرایان چنین با کمک آمریکایی ها توانسته بودند یک نیروی هوایی نیم بند تاسیس کنند. همین درگیریها توانسته بود تجربه ژاپنی ها را در ساخت جنگنده های مدرن افزایش دهد. تاکتیکهای نظامی مدرنی که در جنگ جهانی دوم به منصه ظهور رسیدند تأکید زیادی بر عنصر هوایی داشتند و همین امر سبب شد تا تمامی کشورهای درگیر در جنگ مجبور به توسعه صنایع هوایی خود شوند. اروین رومل در جایی گفته بود که دیگر پیروزشدن در جنگهای زمینی بدون داشتن برتری هوایی را فقط می توان در جنگهای باستانی یافت. البته مقایسه آمار اول با دوم خود نیز خالی از لطف نیست. همانطور که دیده می شود در این مقایسه معلوم می شود که کشورهای درگیر در جنگ توجه زیادی به ساخت بمب افکن داشته اند. ایتالیا که تنها 8 مدل جنگنده تولید کرده بود به ساخت 18 مدل بمب افکن پرداخت و آلمان و آمریکا هر کدام بیش از 30 مدل بمب افکن تولید کردند. کشورهایی که از صحنه نبرد فاصله زیادی داشتند ،بریتانیا و ژاپن، هر یک 20 مدل بمب افکن ساختند. شاید یکی از علتهای این توجه به ساخت بمب افکن نیاز به بمباران نقاط حساس و حیاتی دشمن بوده است. با توجه به اینکه هنوز موشکهای بالستیک و کروز دقیقی در آن دوران ساخته نشده بود تا بتوان به صورت دقیق پایگاه ها، بنادر، کارخانجات و مراکز استراتژیک دشمن را هدف قرارداد برای طرحان نظامی چاره ای جز استخدام بمب افکن و آنهم در تعداد زیاد نبود. هر چه جبهه های نبرد گسترده تر می شد بمب افکنهای جدید سنگین تر و دورپروازتر می شدند. 4مدل از 36مدل بمب افکن آمریکا بمب افکنهای سنگین بودند و آلمان نیز 4 مدل بمب افکن سنگین ساخته بود. در انتهای جنگ نیز یکی از همین بمب افکنها بود که با پرتاب بمب اتمی سرنوشت جنگ را مهروموم کرد. یکی دیگر از علتهای تمرکز کشورهای شرکت کننده درجنگ بر ساخت هواپیماهای بمب افکن تئوریهای جدید بود که در فاصله بین دو جنگ جهانی رشد کردند. ژنرال ایتالیایی ،گیلو دوهه، تاثیرگذارترین نظریه پرداز این دوره بود. او بیان کرد که جنگ بعدی با تعداد زیادی بمب افکنهای سنگین که شهرهای دشمن را نابود می کنند و به همراه خود مدافعینی دارند که مداخله را غیر ممکن می کنند به پیروزی می رسد. او نظریاتش را بر اساس تجربه ناشی از اواخر جنگ جهانی اول پایه گذاشت، زمانیکه بمب افکنهای آلمان در وضعیتی بودند که می توانستند بدون مجازات بریتانیا را بمباران کنند چرا که طرف مقابل هیچ سیستمی برای کشف آنها نداشت. این نظریه شرح می دهد که چرا بریتانیا دردوره قبل از جنگ و در طی جنگ بیشتر تاکید خود را بر روی توسعه بمب افکنهای استراتژیک گذاشته بود. البته آمارهای منتشرشده پس از جنگ نشان داد که بمباران های گسترده استراتژیک آن تأثیری را که مورد نظر طراحان این گونه بمباران ها داشته ندارد و بیشتر برای تضعیف روحیه طرف مقابل کاربرد دارد تا ضربه زدن به صنایع حیاتی او. اما در انتهای بحث گامی جلوتر می نهیم و نگاهی به آمار انواع جنگنده های نسل 4، 4.5 و 5 می اندازیم: اروپا:1مدل آمریکا: 9مدل بریتانیا:1مدل تایوان:1مدل چین:5مدل روسیه:13 مدل(1 مدل مشترک با چین) ژاپن:1مدل سوئد:1مدل فرانسه:2مدل کره جنوبی:1مدل هند:2مدل(1مدل مشترک با روسیه) هرچند که نسبت به جنگ جهانی دوم از انواع مدلهای جنگنده کاسته شده اما باز هم می بینیم که کشورهایی که در هوانوردی سرآمد دیگران هستند بیشترین انواع جنگنده مدرن را ساخته اند. در 20 سال اخیر آمریکا 9 و روسیه 13 مدل جنگنده مدرن ساخته اند و دیگر کشورهایی که به توانایی های نظامی خود می اندیشند آنها را دنبال می کنند. همانگونه که ذکر شد آمارهای ذکر شده کیفیت و تعداد هواپیماهای ساخته شده توسط کشورهای دارای صنعت هوانوردی را نشان نمی دهد. اما همین آمارهای ابتدایی نیز می تواند چون عقربه قطب نما جهتگیری و سیاستگذاریهای صنعتی کشورهایی که قصد دارند در زمینه هوانوردی سرآمد دیگران شوند را نشان می دهد.
  11. RezaKiani

    کدام کشور؟ چند مدل؟

    من از توجهی که تمام دوستان کردند و اتفاقا همه هم حرفهاشون درسته تشکر می کنم. حرف اصلی من توی این مقاله کوچک این است. اگر نگویم همیشه ، در بیشتر موارد مقایسه ها بین تعداد تولید شده و یا کیفیت سلاح های تولید شده است. دقیقا مثله همون تاپیکی که آقا سعید زحمت کشیدند و معرفی کردند. مسائلی مثله مسائل لوجستیک، عمق استراتژی، تاکتیکها و استراتژی ها و زمین و زمان و .... که دوستان هم اشاره کردند بارها در مقالات و کتابهای گوناگون بررسی شده اند. من خواستم مسئله تولیدات و توان صنعتی قدرتهای درگیر در جنگ جهانی دوم رو از یه دیدگاه دیگه بررسی کنم . قرار هم نیست که این بررسی جدید حکم جدید بده و بگه که اگر فلان پس حتما بهمان. دوستان توجه کنند. خود تعداد مدلهای تولید شده سلاح ها هم به خودی خودش می تونه توان کشورها رو از نظر تولید صنعتی و از اون مهمتر توان طراحی و نیروی انسانی به خوبی نشان بده. در همین آمار ساده و خام می بینیم که قدرتهای اصلی جنگ نه تنها تعداد بیشتر و با کیفیت تری جنگنده درست کردند بلکه انواع مدلهاشون هم بیشتر بوده. یعنی وقتی مثلا آلمان می بینه که بی.1ف-109 در فرانسه و لهستان برگ برنده است ولی در برابر اسپیت فایر دیگه حرفی برای گفتن نداره می ره سراغ ساختن مدلهای جدید تر مثله فوکه ولف 190 یا حتی جتی مثله مستراشمیت 262 . ولی استرالیا که در برابر زیروهای ژاپنی هیچ جنگنده ای نداشت بعد از آغازجنگ هم نتونست جایگزین مناسبی پیداکنه و همیشه دستش به سمت آمریکا و انگلیس دراز بود. آمریکا که اول جنگ هیچ جنگنده تاپی نداشت 19 مدل جنگنده درست کرد و در انتهای جنگ موستانگهای آمریکایی یکه تاز آسمان شده بودند ولی ایتالیا فقط 8 مدل جنگنده درست کرد. جالبه بدونید که ایتالیا جنگ جهانی دوم را با جنگنده های دوباله درست کرده. همون جور که در متن هم آمده اینجا فقط خواستیم توان طراحی کشورهای مختلف و به انجام رسوندن اون طرحها رو مقایسه کنیم و بحث اینکه کدوم هواپیما بهتربود یا چند تا تولید شد رو انشالله در آینده پی می گیریم. انتهای بحث هم بحث آینده نگری هست یعنی اینکه در دنیا کدوم کشورها بیشترین مدلهای جنگنده مدرن رو ساختند؟ دقیقا همون کشورها هم هستند که الان در حوزه هوافضا دارند سروری می کنند. ما هم اگر بخواهیم در این حوزه مستقل و خودکفا به معنای واقعی بشیم باید توان طراحی و صعنتی مون رو انقدر بالا ببریم که اگر یه جنگنده ای ساختیم و در عمل دیدیم که ناکارآمد هست بلافاصله بتونیم بهترش رو بسازیم و روانه خط تولید کنیم نه اینکه کاسه چه کنم چه کنم دستمون بگیریم. این مسئله هم تا وقتی یه استراتژی کلان در زمینه آر اند دی در تمام کشور نداشته باشیم و دانشگاه هامون رو به صورت 100 درصد با صنایع (نظامی یا غیرنظامی) جوینت نکنیم به سرانجام نمی رسه. فکر کنم توضیحاتم کافی باشه. دوستان اگر ایرادات دیگری هم دارند خوشحال می شم که ذکر کنند. فقط اضافه می کنم که این مطلب رو نه از جایی کپی کردم و نه ترجمه است. هر چی بود فکر خودم بود. توی این ایام عزیز هم دوستان ما رو از دعای خیرشون محروم نکنند . به امیدخدا همون جور که در متن هم آمده
  12. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    پس از پایان قسمتهای مهم کتاب راه نیرنگ تصمیم گرفتم که برم سراغ آیین سلحشوری ژاپن در دوران سامورایی ها. کتابی که الان تقدیم می کنم نامش هست : رسم و راه سامورایی(آیین نامه سلحشوران ژاپنی) که کلا به "هاگاکوره" معروف است. این کتاب در قرن 18 توسط یه سامورایی به نام یاماموتو چونه تومو نوشته شده و تبدیل به کتاب مقدس سامورایی ها شد. این کتاب روشهای تکنیکی رو بررسی نمی کنه بلکه به آداب و رسوم و قواعد و هنجارهایی که یه سامورایی باید رعایت می کرد می پردازه. به نظر من این کتاب به اندازه وزنش طلا ارزش داره و هر کسی که اونو نخونده تقریبا نصف عمرش برفنا است. مخصوصا ترجمه فوق العاده زیبای دکتر هاشم رجب زاده یه شیرینی خاصی به کتاب داده و من هم قسمتهای این کتاب رو از همین ترجمه تایپ خواهم کرد انشاالله. اما نکته مهم اینه که دکتر یه مقدمه بلند و اساسی هم درباره سامورایی ها و این کتاب نوشته که به اندازه خود کتاب ارزش داره. پس توصیه من اینه که همین امروز برید واین کتاب رو بخرید چون اون قسمتش رو شرمنده ام ..../ نسخه ای که من دارم چاپ اول 1371 و متعلق به انتشارات آستان قدس رضوی است. امیدوارم که دوستان لذت ببرند. توضیح : این آقاهه اولش توضیح می ده که چرا این کتاب رو نوشته بعد متن کتاب رو شروع کرده. من توضیحاتش رو جا انداختم و مستقیم رفتم سر اصل مطلب چهار سوگند 1-هرگز در دنبال کردن طریقت سلحشوری(بوشیدو) از دیگران بازنمانم. 2- خود را برای امیر کارساز دارم. 3- خود را از بند و پیوند فرزندی و بستگی به پدر ومادر آزاد سازم. 4- بار روح سراسر نیکخواهی و احسان و ایثار برای بهی دیگران بکوشم. هر بامداد این پیمانها را با بودا و خدایان تازه ساز. این نوکردن سوگند می تواند ترا دو چندان نیرومند سازد و از بازگشتن از راه عزم بازدارد. آنگاه خواهی توانست همچون خزنده ای کوچک در راهت خردخرد پیش روی. همان بودا و خدایان نیز هرگاه که اندیشه ای در سر وراهی در پیش دارند سوگند خورند و پیمان بدان استوارکند. 1-طریقت سامورایی مرگ است چنین یافته ام که طریقت سامورایی مرگ است. آنجا که میان مردن و زنده ماندن دودل باشی، بی درنگ مرگ را برگزین. این کار دشوار نیست؛ بر آن اراده دار و پیش بتاز. کسانی می گویند که مرگ پیش از یافتن آرزوها و رسیدن به هدفها بیهوده است، اما این رسم وراه سودجوی و دنیابین بازرگانان خود پرست شهر اوساکا است. گزینش درست در جایی که دوسوی کار یکسان باشد، نزدیک به محال است. ما مردم همه، زندگی را دوست تر داریم، پس بسیار طبیعی است که آدمی بهانه ای برای زنده ماند بیابد. اما آن کس که با همه نافرجامی در کار و راهش بازبخواهد زنده بماند، همچون ترسویی نیرنگباز خوار و بیمایه بنماید. در این جا نکته ای خطیر در میان است که باید پیش چشم داشت؛ آن کس که در پی ناکامی تن به نابودی می دهد اگر مرگش از روی غرور و تعصب باشد، بیهوده می میرد، اما بازمرگ او ننگ بار نیست. چنین مرگی همانا طریقت سامورایی است. سامورایی راستین باید که همواره ، روز و شب، خود را آماده مرگ دارد. چون رزمنده ای همیشه آماده مرگ بود، در طریقت سامورایی به کمال رسیده است وباشد که یکراه و بی هراس سروجان را در خدمت امیر نهد. کسانی این توان را در سرشت دارند که هرجا نیاز افتد، بی درنگ اندیشه نهند و در کار آیند. اما دیگران ناچار شب تا دیرگاه خواب به چشم راه نمی دهند و در بستر آرام نگیرند و سر بر بالین فشارند تا مگر سرانجام عزم در کاری نهند. هر چند که این گونه گونی در سرشت مردم طبیعی است، بازباشد که با اندیشه نهادن به چهار پیمان (که در آغاز گفتارآمد) هر کسی خرد روشن را در جان بپرورد. شاید چنین نماید که جدا از حد توان آدمی، سوای اندازه ی سختی کار، هرگاه که مرد چنان که شاید و باید ژرف و بسیار بیندیشد، کار را به انجام رساند؛ اما تا آن هنگام که مرد اندیشه اش را بر "خود" گذارده، براستی فریبکار است و نه فرزانه. مردمان به نابخردی گرایند و از دست نهادن "خود" برایشان دشوار باشد. با این همه، در هنگام گرفتاری اگر آدمی لحظه ای به آن دشواری ننگرد، و همان بر چهارپیمان اندیشه و دل سپارد و "خود" را از یادببرد و سپس در پی چاره ی کاربرآید، بسا که راه راست را بیابد.
  13. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    شاید که بیندیشیم که حکومت درست بر کشور و برجهان، کاری است بس دشوار که بسیاری از مردم با آن برنیایند. اما اگر به حقیقت بنگری، بلندپایگانی که در حساسترین مقامها و مراچع قدرت در دستگاه دولتند، و مشاوران و دولتمردان امارت ما به چیزهایی می پردازند که فن و هنر و دانایی ورای آنچه که من در این کلبه حصیریم با شما گفته ام، در کارندارد. براستی که بر پایه ی اصولی که گفتم می توان کشوری را به شایستگی اداره کرد. گذشته از هر چیز دیگر، رسم و راهی در کار این دولتمردان است که مرا بیش و کم، ناراحت می دارد، چرا که اینان بی اعتنا به سنتهای این سرزمین و درمانده از شناختن درست از نادرست، همان هوش و مایه و توان مادرزادی را سرمایه ساخته اند. دیوانسالاران بیش از اندازه به خود مطمئن و خویشتن بین شده اند، زیرا که مردم، از روی بیم، با آنان چاپلوسی می کنند. در پایشان می افتند و می گویند:بله، سرور من! نه سرور من! البته سرور من! شما درست می فرمایید. پی نوشت: این گفتار آخرین بخش از کتاب هاگاکوره بود. امیدوارم که دوستان استفاده کرده باشند. اگر وسطش وقفه افتاد به بزرگی خودتان ببخشید.
  14. این مطلب در سایت عصر ایران آمده ولی هیچ سندی برای این مدعا ها ذکر نشده. اینکه پوتین عضو سابق کا گ ب بوده رو که هر کسی می دونه. ولی این ادعاها که اینجا ذکر شده و اون هم بدون سند ادعاهای بزرگیه.
  15. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    تا به کاری بزرگ و برجسته پردازی، از لغزشهای کوچک نگرانی مدار. چون سامورایی سرسپرده ی راستین امیر خود باشد، اگر بر روی هم گشاده دل و دلیر باشد، چندان باک نیست که گاهی خودپسندی یا بدکنشی نشان دهد. چون نیک بنگریم، همواره درست و کامل بودن در هر چیز، نازیبا می نماید، زیرا که در این حال بسا که به چیزهای مهم و کارهای بنیادی نرسیم. کسی که به کارهای بزرگ و درخشان پردازد، از لغزش ناگزیر باشد. مرد صاحب نام و استوار و با عزم، از اشتباه کوچک بیم نیارد.
  16. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    پسر خوب اون زمان که این کتاب نوشته شده هنوز توی ژاپن نمی دونستند که اسلام رو باید با سین بنویسند یا با صاد. شما همه بعله؟
  17. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    چون کسی از نردبان ترقی بالا رود و بیستگانی و درآمد زیاد یابد، بسیاری از مردم او را دشمن دارند، و این زود بالاگرفتن، در گذر سالها زیانبار از کار درآید. اما، چون کسی آهسته آهسته برتر و فراتر شود و نام و اعتبار فراهم یابد، بسی از مردم با او باشند و برد و بهره بیشتری را هم در آینده چشم تواند داشت. آنچه که سرانجام ارزش دارد، دیر و زودی پیشرفت نیست. همان که شیوه و روند پیشرفت ما بر دیگران پذیرفته آید و رشگ نبرند، آرام بخش است. نیکروزی واقعی در بخت و دولتی است که با خشنودی و همدلی همگان به دست آید.
  18. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    مرگ را همیشه و هر روز باید در اندیشه داشت. روز را با خاموش نشستن به تفکر آغازکن، چنانکه گویی ساعت واقعه فرارسیده است، و راههای گونه گون مردن را ، به زخم تیر یا زوبین، به دم شمشیر، در امواج دریا، در کام آتش، به برق صاعقه، در زمین لرزه، با فرو افتادن از بلندی، مرگ از پی بیماری یا مرگ ناگهانی، در اندیشه آور، و بر خود بنگر. این سخن از پیری عارف است که "چون از سایه ی بام خود پا فراسوی نهی به وادی مرگ رسی، و چون از در سرای خود گام بیرون گذاری، با دشمن رویاروی شوی." نکته در این سخن، نه اندرز به دور اندیشی، که سفارش دل داشتن با مرگ است.
  19. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    بهترین شیوه در کارها، خاموشی گزیدن است. بویژه آنجا که بدانی به بی سخنی کار از پیش می رود، زبان دربند.آنچه را که بایسته گفتن است باید هرچه کوتاه تر، منطقی تر و روشن تر گفت. شگفتا که بسیاری از مردم با سخن گفتن بی اندیشه خود را مایه ریشخند دیگران سازند و خار دارند.
  20. در اوایل مارس 1942، استراتژیستهای نظامی ژاپن به خاطر نتایجی که در مرحله آغازین جنگ کسب کرده بودند سربلند بودند. آنها تقریبا به تمام اهداف برنامه ریزی شده خود رسیده بودند. ژاپن به کنترل مناطق آسیای جنوب شرقی و جنوب غربی اقیانوس آرام ،که سرشار از منابع طبیعی بودند، نائل شده بود و در همان زمان نقاط استراتژیکی اطراف آن نواحی را ،که به آنها توان یک دفاع محیطی قوی را می بخشید، در دست داشت. در اواخر فوریه ژاپنی ها تولید نفت، کائوچو، قلع و بوکسیت را با موفقیت در شرق آسیا شروع کردند. آنها یک خط دفاعی محیطی ساختند که از جزایر "کوریل" آغاز شده و به سمت جنوب شرق کشیده می شد و یا عبور از "ویک"،"گوام"،"گیلبرت" به جزایر مارشال می رسید و سپس با گذشتن از سواحل شمالی "گینه نو" به غرب می چرخید. این خط دفاعی در قسمت جنوبی "جاوا"، "سوماترا"، مالزی، تایلند و برمه رادربرمی گرفت و به مرز هندوستان منتهی می شد. تنها هدفی که دستیابی به آن این موفقیتها را کامل می کرد تصرف فیلیپین بود. اما متفقین در فیلیپین به خط دفاعی خود عقب نشسته بودند و منتظر گذر زمان بودند. در این مرحله، ژاپنی ها به صورت عملی نیروهای انگلیس و هلند را در جنوب شرقی آسیا نابود کردند و تنها با ایالات متحده ای که در اثر حمله نابهنگام "پرل هاربر" زمین گیر شده بود سرو کار داشتند. به هرحال و با وجود اینکه اولین مرحله عملیات استراتژی آنها کامل شده بود، فرماندهی عالی ژاپن در باره هدف بعدی خود هنوز تصمیمی نگرفته بود. در ستاد نیروی دریایی طرفداران دو استراتژی متفاوت در برابر هم صف آرایی کرده بودند. دسته اول اعتقاد داشتند که باید به سمت غرب برای تصرف سیلان اقدام کرد و سرانجام در خاورمیانه به نیروهای آلمان پیوست. دسته دوم می خواستند که با تصرف "بندر مورسبی" ،در ساحل جنوبی، استرالیا را منزوی کنند و سپس به تسخیر "کالدونیای جدید"، "ساموآ" و "فیجی" بپردازند. این تهاجم باید از جایی آغاز می شد که خطوط تدارکاتی متفقین به سمت استرالیا را از هم بگسلد تا سرانجام بتوان تهاجم به سمت استرالیا را آغازکرد. درحالیکه ستاد نیروی دریایی درگیر بحث در مورد این پیشنهادهای متفاوت بود، دریاسالار "ایزوروکو یاماموتو" ،طراح حمله به پرل هاربر، در فکر تهاجمی دیگر بود. دیدگاه جنگی یاماموتو هیچگاه با دیگر استراتژیستهای ژاپنی یکسان نبود. او اظهارکرده بود که ژاپن در 6ماه اول جنگ بسیار خوب عمل کرده است اما اگر عملیات بیش از 18ماه طول می کشید او نمی توانست موفقیت نهایی را تضمین کند. از دید او تنها امید ژاپن برای رسیدن به موفقیت در یک پیروزی سریع همراه با انهدام ناوگان اقیانوس آرام آمریکا دیده می شد. اگر این امر محقق می شد، ممکن بود که بتوان آمریکا را برای رسیدن به یک توافقنامه ،که برتری ژاپن را در جنوب شرقی آسیا و غرب اقیانوس آرام به رسمیت بشناسد، به پای میز مذاکره کشاند. اما اگر به آمریکا فرصت این داده می شد که از ظرفیتهای صنعتی خود به صورت کامل بهره برداری کند، آن وقت بود که باید در پیروزی ژاپن به صورت جدی شک کرد. این عقایدی بود که پشت تصمیم یاماموتو در حمله به پرل هاربر قرارداشتند. اما ناوهای هواپیمابر آمریکایی در پرل هاربر از چنگ ژاپنی ها گریختند و هنوز توانایی این را داشتند که زمان کافی برای بسیج شدن را برای آمریکایی ها بخرند. برای یاماموتو انهدام ناوهای هواپیمابر آمریکایی اولین اولویت بود. برای بهره برداری از وضعیت موجود، یاماموتو باور داشت که او باید به جایی حمله کند که آمریکا مجبور شود با تمام نیروهای در دسترسش از آنجا دفاع کند. هیچکدام از نقشه هایی که ستاد نیروی دریایی تهیه کرده بود نمی توانست توجه آمریکایی ها را به خود جلب کند. شاید که آمریکایی ها نه در مسیر استرالیا و نه سریلانکا هیچ مقاومتی نمی کردند اما امکان نداشت که با تصرف جزایر مرجانی "میدوی" موافقت کنند چرا که اشغال میدوی موجودیت آمریکا در اقیانوس آرام را تهدید می کرد. ناوگان آمریکا مجبور بود که برای دفاع از میدوی از لاک دفاعی خود خارج شود. استدلالهایی که دربرابر عملیات میدوی یاماموتو توسط ستاد نیروی دریایی ارائه شدند نتوانستند او را از این حمله باز دارند. هنگامی که به نظر می رسید که تصمیم گیری به بن بست رسیده است سرهنگ دوم "جیمز دولیتل" با بی-25 هایش از ناو هواپیمابر "هورنت" به پرواز درآمد و توکیو را بمباران کرد. اگرچه تهاجم او خسارت جدی به ژاپن وارد نکرد اما فشار روانی عظیمی را بر مردم و مسئولین این کشور واردکرد. بالاخره ستاد نیروی دریایی تهدید مطرح شده توسط ادامه موجودیت ناوهای هواپیمابر آمریکایی را درک کرد و عملیات میدوی را تصویب کرد. برای جلب کردن نظر افراد ستاد نیروی دریایی، یاماموتو ناوهای هواپیمابر "شوکاکو" و "زویکاکو" را در اختیارشان قرار داد تا عملیات بندر مورسبی مورد علاقه افراد ستاد انجام نیز شود و یک حمله فریب آمیز به جزایر "آلوتیان" را به عملیات میدوی اضافه کرد. هر دو ناوهواپیمابر فرستاده شده به عملیات مورسبی باید برای عملیات میدوی بازمی گشتند ولی در نبرد "کورال سی" هر دوی آنها هدف قرارگرفتند و برای نبرد میدوی عملیاتی نبودند. هنگامی که نبرد میدوی به انتها رسید در حقیقت بزرگترین ناوگان تاریخ وارد بزرگترین تله نظامی تاریخ شده بود. ژاپنی ها ابتدا یک کمربند از زیردریایی هایشان بین هاوایی ومیدوی مستقرکردند تا عزیمت ناوگان آمریکا را از پرل هاربر گزارش کنند و سپس به نبرد بپیوندند. 5 گروه تاکتیکی بزرگ درگیر نبرد بودند: "ناوگان پیشرفته"، "اولین گروه رزمی هواپیمابر"، "گروه اشغال میدوی"، "بدنه اصلی"، و "گروه شمالی". روی هم رفته ژاپنی ها حدود 200 فروند کشتی و 700 فروند هواپیما در این عملیات بکارگرفتند. این ناوگان 11 فروند نبردناو، 8 فروند ناوهواپیمابر، 23فروند رزمناو، 65فروند ناوشکن و 20 فروند زیردریایی را دربر می گرفت. اولین گروه رزمی هواپیمابر موظف بود دفاع میدوی را سرکوب کند تا پس از آن گروه اشغال بتوانند جزایر را تصرف می کرد. بدنه اصلی ،به فرماندهی شخص یاماموتو، در عقب منتظر می ماند. هنگامی که ناوگان اقیانوس آرام ایالات متحده به قصد دفاع از میدوی از پرل هاربر خارج می شد زیردریایی ها باید به بدنه اصلی هشدار می دادند. آنگاه بدنه اصلی به موقعیت مناسب حرکت می کرد و درکمین نیروهای کمکی آمریکا می نشست. پس از آن عناصر گروه شمالی باید به جناح دشمن نزدیک می شدند و برتری عددی خردکننده آنها باید ناوگان آمریکا را درهم می کوبید. درحالیکه ژاپنی ها در مورد شایستگی های عملیاتهای پیشنهاد شده بحث می کردند نیروی دریایی آمریکا سعی می کرد تا نیروهایش را برای مقابله با حمله آینده ژاپنی ها آماده می کرد اما آنها نمی دانستند که حمله بعدی ژاپن کجا و کی آغاز می شود. این امر از دو جهت اهمیت داشت. اول اینکه، آمریکا تصمیم گرفته بود که در اقیانوس آرام موضع دفاعی بگیرد، پس ناچار بودند صبرکنند و در برابر حمله ژاپن واکنش نشان دهند. دلیل دوم اینکه آمریکایی ها درحالیکه تصمیم گرفته بودند توسط نیروها و سلاح هایی ناکافی از خط هاوایی-استرالیا دفاع کنند، تنها یک شانس واقعی داشتند و آن این بود که بتوانند در محل صحیح و زمان صحیح نیروهای اندکشان را متمرکز کنند. تحت این شرایط، نقش فعالیتهای اطلاعاتی بیش از پیش حیاتی شد. اگرچه برآوردی صحیح از مقاصد ژاپنی ها ، پیروزی در هر نبردی را تضمین نمی کرد اما نبود هیچ گونه اطلاعات یا تحلیل های غلط می توانست به یک فاجعه منتهی شود. در آن زمان منابع اطلاعاتی-شناسایی سنتی مانند اسرای جنگی و اسناد به دست آماده در دسترس نیروی دریایی نبودند. اکنون تنها منبع اطلاعاتی در دسترس آمریکایی ها مخابرات حریف بود. واحد اطلاعات بیسیم نیروی دریایی ، که "او.پی-20 جی" یا "کامینت" communications intelligence )COMINT)نیز نامیده می شود، مسئولیت تهیه اطلاعات از مخابرات نیروی دریایی ژاپن را برعهده داشت. این مأموریت شامل شنود ارتباطات بیسیم دشمن، شکستن رمز آنها، ترجمه متن آشکارشده و تحلیل کردن نتایج برای فرماندهان بود. در ابتدای جنگ سیگنالهای دشمن توسط ایستگاه هایی مستقر در هاوایی، فیلیپین، گوآم و جزایر "بریج" و نیز شبکه گسترده ای از جهت یابهای رادیویی شنود می شدند. همچنین مراکز پردازش اطلاعات این واحد در هاوایی، گوآم و فیلیپین مستقربودند که در آنها اطلاعات شنود شده تجزیه و تحلیل می شد. چهارمین مرکز پردازش اطلاعات بعدها در ساختمان اصلی نیروی دریایی در واشنگتن بوجود آمد. به صورتی ثابت اطلاعات به دست آمده در این مراکز مبادله می شد. آنها علاوه بر اطلاعات هر نوع اطلاعات تکنیکی دیگر را ،مانند رمزها و کلیدهای رمز کشف شده، را به هم رد می کردند. دو نوع از اطلاعات وجود داشت؛ اطلاعات کشف رمزشده ،که از متن پیامها به دست می آمدند، و اطلاعات ترافیک مخابرات که از بیرون پیام به دست می آمدند. هر دو نوع این اطلاعات در نبردهای کورال سی و میدوی نقشی حیاتی بازی کردند. در مارس 1942، کامینت شرایط سختی داشت. این واحد 2 مرکز از 3 مرکز شنود خود در اقیانوس آرام ،فیلیپین و گوآم، را از دست داده بود و تنها مرکز هاوایی برایش باقی مانده بود. این مرکز نیز به صورتی بحرانی فاقد تجهیزات مدرن بود. همانقدر که این مشکلات جدی بودند به نظر می رسید راه هایی برای غلبه بر آنها وجود دارد. تا هنگامی که بسیج همگانی افراد و تجهیزات بیشتری را درخدمت جنگ قرار نداده بود نبوغ آمریکایی ها باید از عهده این مشکلات برمی آمد. اما مشکلی وجود داشت که رویارویی با آن تنها توسط نتایج مثبت امکان داشت. چون کامینت هنوز تازه تأسیس بود و در شرایط جنگی آزموده نشده بود بعضی از نظامیان در ارزش آن شک داشتند. آیا کامینت می توانست اطلاعات قابل استفاده ای بیابد؟ آیا این اطلاعات به موقع به دست برنامه ریزان و استراتژیستها خواهندرسید؟ بعضی از آنها اعتقاد کمی به کامینت داشتند چرا که باور داشتند آنها در دادن اعلام خطر مناسب در حمله به پرل هاربر تعلل کرده اند. چه آمریکایی ها از منظر حرفه ای ارزش کامینت را درک می کردند یا نه، هنوز از دید بسیاری کامینت با ارزش می نمود. هنوز به درستی معلوم نیست که دقیقا از چه هنگام کامینت اولین گام خود را به سوی موفقیت نهایی برداشت. کامینت با کشف حمله ژاپنی ها به بندر مورسبی و "تولاگی" ناوگان دشمن را به پرتگاه کورال سی هدایت کردند. امروز می دانیم که در 25مارس پیام زیر که به واحدهای ژاپنی ارسال شده بود توسط کامینت شنود شد: "تمام گروه های حمله عملیات را در روز بیست و ششم با ... ادامه دهند. گروه حمله 2# به پشتیبانی وظیفه اصلی ادامه داده و از کمک جنگنده ها استفاده کند. گروه حمله 5# در عملیات آر.زد.پی و به همراه دیده بانهایی که اطراف شما را نگهبانی می دهند. گروه حمله5# حمله به آر.زد.پی را ادامه دهد و ... و در محدوده شما نگهبانی دهد." "آر.زد.پی" رمز معرف بندر مورسبی بود. در ابتدای آوریل، اطلاعات کشف رمز شده و اطلاعاتی که از تحلیل ترافیک مخابرات به دست آمده بودند ماهیت و هدف حمله ژاپنی ها را آشکار می ساختند. کامینت حرکت روزانه هواپیماها، کشتی ها، تجهیزات و افرادی که برای کسب آمادگی حمله به کورال سی به "رابائول" وارد می شدند را ثبت می کرد. سپس در 24 آوریل پیام زیر شنود شد: تغییر واحد ارتباطات تراک 3#، برای نیروی دریایی لیست #117 خوانده شود، در25 آوریل صفحه پنجم بین کانا1 و کانا6 دستورات زیر وارد شوند: کانا1 ناوگان ام.او کانا2 گروه اشغال کننده ام.او کانا3 گروه اشغال کننده ام.او... کانا4 گروه حمله ام.او کانا5 گروه اشغال کننده آر.زد.پی کانا6 گروه اشغال کننده ام.او کانا7 گروه اشغال کننده آر.اکس.بی کانا8 گروه اشغال کننده آر.وای ام.او دابلیو.آی#... نیروی پایگاه سوم مخصوص آی.ان.ای#... نیروی پایگاه پنجم مخصوص کامینت "ام.او" را به عنوان دیگر رمز نشاندهنده بندرمورسبی شناسایی کرده بود. رمز "آر.اکس.بی" معرف "تولگایی" بود و "آر.وای" هنوز ناشناخته مانده بود اگرچه گمان می کردند که باید منظور از آن مجمع الجزایر "گیلبرت" باشد. در اینجا تصویر روشنی از حوزه حمله ژاپنی ها به دست آمد. بر اساس پیامی که زمان حرکت کشتی ها را مشخص می کرد، کامینت زمان شروع حمله ژاپنی ها را هفته اول ماه می تخمین زده بود. مردی که نیاز فوری به این اطلاعات داشت دریاسالار "چسترنیمیتز" بود. افسر اطلاعاتی او دریابان "ادوین لایتون" هرروز با فرمانده "راچفورد" افسر متصدی واحد کامینت مستقر در هاوایی تماس داشت. لایتون نیمیتز را به صورت روزانه با گزارشهای اطلاعاتی، پیامهای کشف رمز شده و خلاصه تجزیه ترافیک اطلاعات تغذیه می کرد. او وظیفه داشت تا دریاسالار را از هرگونه اطلاعات فوری کامینت در هر زمان و بدون وقفه آگاه کند. در روز 29آوریل، برای نیمیتز اطلاعات کافی تهیه شده بود تا بتواند نیروهایش را اعزام کند. در آن زمان ناوهای هواپیمابر "لکزینگتون" و "یورک تاون" تحت فرماندهی دریابان "فرانک جک فلچر" به سمت کورال سی گسیل شدند. آنها دستور داشتند تا از پیشروی بیشتر دشمن را به سمت گینه نو و محدوده جزایر سلیمان سدکنند. تاریخ نویسان عموما نتیجه نبرد کورال سی را از نظر تاکتیکی مساوی می دانند. آمریکا تناژ بیشتری ،شامل هواپیمابر لکزینگتون، را از دست داد. ژاپنی ها هواپیمابر کوچک "سوهو" را از دست دادند و هواپیمابر شوکاکو خسارت زیادی دید و هواپیمابر زویکاکو با اینکه صدمه ای ندید بیشتر هواپیماها و خلبانانش را از دست داد. از دید استراتژیکی این اولین توقف بزرگ ژاپنی ها از ابتدای جنگ بود. به علاوه، صدمات و تلفاتی که به هواپیمابرهای شوکاکو و زویکاکو وارد شد آنها را از عملیات در میدوی باز داشت. بدین گونه یاماموتو مجبور بود با قدرت هجومی که تا یک سوم کاهش یافته بود به میدوی برود. جدا از ملاحظات تاکتیکی و استراتژیکی، نبرد کورال سی یک پیروزی معنی دار برای کامینت بود. کامینت اولین امتحانش را در زیر آتش پس داد و ثابت کرد که می تواند اطلاعات صحیح را در زمانی مناسب تهیه کند. اما حتی قبل از اینکه دو نیروی متخاصم در کورال سی رویاروی شوند یک مبارزه بزرگتر برای کامینت شکل گرفته بود، دریاسالار یاماموتو در حال جمع آوری نیروهایش برای عملیات میدوی بود. از بیش از هزاران پیام کشف رمزشده که نشان می دادند منظور ژاپنی ها حمله به میدوی و در تله انداختن ناوگان اقیانوس آرام آمریکا است کمتراز یکصد پیام توسط تاریخ نویسان یافت شده اند. بنابراین نمی توان رابطه دقیق بین کامینت و تصمیمات گرفته شده توسط نیمیتز و دیگران را دریافت. به هرحال، مدارک کافی برای اثبات متقاعدکننده بودن این پیامها وجود دارد و با حق شناسی نسبت به کامینت، نیمیتز به خوبی می دانست که نقشه ژاپنی ها چیست و در نتیجه او قادر بود که کمینی برای کمین کنندگان ترتیب دهد. یادداشتهای موجود نشان می دهند که تا حدود روز یازدهم می کامینت از تمام مقاصد ژاپنی ها آگاه بود مگر از عملیات بندر مورسبی. آنها می دانستند که احتمالا بین 20می و 20 ژوئن عملیات دیگری نیز قرار است که اجرا شود. آنها در ضمن می دانستند که ژاپنی ها یک نیروی "آ" و یک نیروی ضربت ،احتمالا به عنوان قسمتی از حمله جدید، تشکیل داده اند. اما آنها اهداف، تاریخ دقیق حمله و یا ترکیب نیروهای دشمن را نمی دانستند. در سه هفته ابتدایی ماه می، تحلیل ترافیک اطلاعات نشان داد که ناوگان اول، دوم و پنجم احتمالا درگیر این عملیات جدید هستند. یک پیام شنودشده در تاریخ 6 می بدشگون تر می نمود: "به علت نیاز به کامل کردن آماده سازی برای عملیات؟؟؟ افراد جایگزین را مستقیما به پایگاه های مشخص شده زیر انتقال دهید: به پایگاه کاگوشیما برای آکاگی و شوکاکو به پایگاه؟؟؟ برای کاگا، زویکاکو و سوریو ؟؟؟ برای ریوجو و کیریو برای ریوکاکو هرجا که افسر فرمانده دستور دهد." این فهرست تقریبا تمام ناوهای هواپیمابر بزرگ ژاپن ،به علاوه هواپیمابر سبک ریوجو ، را دربرمی گرفت. اگر قرار بود تمام آنها تنها در یک عملیات به خدمت گرفته شوند ناوگانی در ابعادی بی سابقه را تشکیل می دادند. نیمیتز 4 فروند هواپیمابر دراختیار داشت؛ لکزینگتون و یورکتاون ،که قبلا به سوی کورال سی اعزام شده بودند، و هورنت و اینترپرایز، که به عنوان نیروی کمکی در راه کورال سی بودند. اگر نیمیتز می خواست با این تهدید جدید ژاپن مقابله کند به نیروهای کمکی بیشتری نیاز داشت. درنتیجه در روز 9 می پیامهای زیر را ارسال کرد: "از: فرماندهی کل اقیانوس آرام #090031 9 می 1942 به: ستاد نیروی دریایی اتمام و آماده سازی ساراتوگا ضروری است تا در تاریخ 20 فوریه ملاقات شود. درخواست می شود آنها اگر عملی باشد جلوانداخته شوند. خدمت آنها فورا مورد نیاز است. توصیه." درطی نبرد کورال سی و روزهایی که بلافاصله پس از آن آمد، کامینت اطلاعات اضافه ای در مورد عملیات جدید ، بویژه درباره نیروهای بکارگرفته شده، تهیه کرد. کامینت تأیید کرد که گروه سوم هواپیمابر بکارگرفته شده است واحتمالا گروه های اول و دوم هواپیمابر، اگرچه مشخص شد که گروه آبی-خاکی مشترک نیروی دریایی و زمینی در سایپان تشکیل شده است، در اواخر ماه می آنجا را ترک خواهندکرد. اما هنوز اشاره ای مبنی بر اینکه این نیروها به کجا خواهند رفت در پیام های ژاپنی ها وجود نداشت. در 12می، برای نیمیتز مشخص شد که ژاپنی ها نقشه کشیده اند تا عملیاتی را در 21 می انجام دهند و در آن حدود 3 فروند نبردناو و 2 تا4 فروند هواپیمابر را به خدمت خواهد گرفت. هدف آنها احتمالا "اوآهو" بود. فردای آن روز دو پیام معنی دار کشف رمز شدند. در یکی از آنها ، یک کشتی ژاپنی درخواست کرده بود تا 8 نقشه به سایپان فرستاده شده و برایش نگهداری شوند. یکی از نقشه ها شناسایی نشد اما 7 نقشه دیگر متعلق به جزایر حوزه هاوایی بودند. دومین پیام اولین کلید حقیقی برای یافتن اهداف حمله ژاپنی ها را به دست داد: "در ادامه برنامه گوشو مارو ؟؟؟ باید در ساحل ایمیجا تمام بارش را پیاده کند و تجهیزات هوایی و تدارکات ایمیجا (واحد هواپیمای آبنشین) را بارگیری کند و از طریق سونکا به سایپان برود. بعدا مرا از اندیشه حرکاتتان در باره گروه اشغال کننده آگاه کنید. گروه سوم هوایی تجهیزات و خدمه زمینی اش را بارگیری کرده و به سوی خدمه زمینی آ.اف به راه افتد. قطعات و تجهیزات باید با رسیدن گوشو مارو هرچه زودتر در آن کشتی بارگیری شود." کامینت می دانست که "آ.اف" رمزی است که ژاپنی ها برای نمایش یک موقعیت مشخص شده جغرافیایی بکار می برند. آنها معادلهای تعدادی از این حروف اختصاری ،مانند "آر.زد.پی" برای بندر مورسبی، "آر" برای رابائول، "پی.اس" برای سایپان و "آ.اچ" برای اوآهو ، را کشف کرده بودند. اما هنوز منظور از آ.اف نامفهوم بود. به این علت درباره اینکه ژاپنی ها به کجا حمله خواهند کرد عقاید گوناگونی بوجود آمده بود. راچفورد و لایتون اعتقاد داشتند که آ.اف رمز ویژه میدوی است. آنها کشف کرده بودند که حروف "آ" بیشتر برای اشاره به موقعیتهایی در حوزه هاوایی بکارمی روند و بنابر این فرض می کردند که آ.اف نیز باید در این ناحیه واقع شده باشد. در حالیکه این فرض شکل می گرفت میدوی امکانی مناسب به نظر می رسید. میدوی پایگاهی استراتژیک بود که بندر و تاسیسات هواپیماهای آبنشین ممتازی را دربر داشت و احتمالا بهترین هدف نظامی در خارج از اوآهو بشمار می آمد. نیمیتز در ارزیابی هایش مرددتر بود. به نظر می رسید که وی اوآهو را به عنوان هدف احتمالی دشمن درنظر گرفته است اما ساحل غربی را نیز ،به عنوان هدف احتمالی، ازنظر دور نداشت. بین 14و 16 می، دریاسالار نیمیتز ناگهان فکرش را درباره مقاصد ژاپنی ها تغییر داد. پس از اینکه در 14 می به دریاسالار "کینگ" اظهارداشته بود که حمله احتمالی ژاپن به هاوایی یا ساحل غربی خواهد بود دو روز بعد به کینگ گفت که او منتظر یک حمله بزرگ به میدوی است. چه چیز باعث شد که دریاسالار نیمیتز به این سرعت عقیده اش را عوض کند؟ یک توضیح ممکن است به سادگی این باشد که کامینت اطلاعات کشف رمز شده کافی به دست آورد که دریاسالار را متقاعد کرد که منظور از آ.اف در حقیقت میدوی است. علت دیگر مهیج تر بودن این احتمال بود. دراین زمان بحرانی، نیروی دریایی با استفاده از یک فریب رادیویی ژاپنی ها را فریب داد تا ژاپنی ها ،خود، معنی آ.اف را برایشان فاش کنند. تاریخ صحیح این عملیات فریب به دقت ثبت نشده است اما طبق توافق راچفورد و لایتون آنها در میانه ماه می با نقشه ای که ثابت می کرد آ.اف خواه ناخواه به معنی میدوی است به نزد نیمیتز رفتند. عقیده بر این بود که پیامی از طریق تلفن باسیم به افسر فرمانده پایگاه نیروی دریایی میدوی ارسال شود: ".... به فرماندهی منطقه 14دریایی پیامی آشکارشده بفرست که به صورت مؤثر توضیح دهد، اینکه دستگاه آبشیرین کن صدماتی جدی داشته است و در جزیره نیاز فوری به آب خوردن است؛ تا فرماندهی منطقه 14 چه پاسخ دهد؟ همچنین به صورت آشکارشده پیام بفرست، که کرجی های حمل آب ، به زودی..." کامینت امیدوار بود که دستگاه های اطلاعاتی ژاپنی این پیام را شنود کرده و اطلاعاتی از توکیو شنود شود که وضعیت آب در میدوی را نشان دهند. نیمیتز با این نقشه موافق بود و پیام مذکور از میدوی فرستاده شد. ژاپنی ها پیام را گرفتند و توکیو در یک گزارش اطلاعاتی "آ.اف را بدون آب" دانست. دلیل قاطعی وجود ندارد که این رخداد بین 14 و 16 می اتفاق افتاده است اما به هرحال، کامینت در 16می پیام زیر را شنود کرد: "با استناد به ششمین واحد ارتباطات #621، همانگونه که ما نقشه کشیده بودیم از یک مسیر عمومی شمال شرقی از ان-2 به روز ان حمله بریم، لطفا گزارش هوای 3 ساعت قبل را برای پرواز در آن روز بفرستید. همچنین، دوست داریم از فعالیتهای هوایی دشمن و هرچیز دیگری که ممکن است مهم باشد آگاهی داشته باشیم. با ارجاع به ناوگان مختلط اول در روز حمله ما تلاش خواهیم کرد؟؟؟ در 50 مایلی شمال غربی آ.اف و خلبانان را هرچه سریع تر به حرکت درخواهیم آورد." در روز 17می، نیمیتز به نیروهایش در جنوب اقیانوس آرام دستور داد تا به پرل هاربر بازگردند. یورکتاون به سختی آسیب دیده بود به گونه ای که به نظر می رسید نتواند به پایگاهش بازگردد. دریادار "هاسلی" به همراه هورنت و اینترپرایز دستور گرفتند تا در بازگشت به پرل هاربر سریعتر بکوشند و از ردیابی شدن توسط دشمن اجتناب کنند. روز بعد نیمیتز دستورات زیر را برای پایگاه زیردریایی های میدوی فرستاد: "از سرفرماندهی به میدوی از طریق سیم #182145 18 می برای نقطه ایکس دستورات قبلی شما ملغی شد. ایکس باور دارد که دشمن از نقطه هجومی در 50 مایلی شمال شرقی میدوی به میدوی حمله خواهدکرد. از این نقطه تا دستورات بعدی مراقبت کنید." پیام کشف رمز شده روز 16می با پیام دیگری جفت شد و مدرک قطعی تری برای نیمیتز فراهم کرد تا از کامینت استفاده کند. حال، او پایه طرحهایش را بر اطلاعاتی گذاشته بود که کامینت برایش فراهم می کرد. در همان روز، مشارکت کاگا، آکاگی، سوریو، هیریو، زویکاکو و جانیو در حمله تأییدشد. در پیامی دیگر این اطلاعات کشف شدند: "لطفا دستورالعمل حرکت گروه های اشغال کننده آ.اف و آ.او و نیروهای وابسته در وضعیت آتی را تغییر دهید. در تطابق با ؟؟؟ دستورات عملیات. موقعیت زیردریایی ها باید ؟؟؟ 150 مایل یا بیشتر و کمتر در شرق آ-1 باشد. "آ-1" همیشه برای تاریخ نویسان به صورت معمایی حل نشده درآمد اما ممکن است که این رمز تنها یک اشتباه ناخواسته در ارسال آ.اف باشد. همچنین در روز 18می، نیمیتز تصمیم گرفت تا میدوی را تقویت کند و ایستگاه زیردریایی موجود در جزیره را به صورت پایگاهی برای بمب افکنهای نیروی زمینی درآورد. او همچنین نقشه کشید تا جستجو با هواپیماهای نگهبان بی.پی.وای را آغازکند، گروه رزمی 16 را به خدمت بگیرد، نبردناوهایش را به همراه هواپیمابر ساراتوگا خارج کند و یک گروه رزمی از شمال اقیانوس را به آبهای آلاسکا اعزام کند و تعمیر یورکتاون را تسریع کند. تمام نیروها باید تا روز 25می در موقعیت خود قرار می گرفتند. هنوز اطلاعات قطعی از زمان حمله به دست نیامده بود اما کامینت زمان حمله را بعد از روز 25می حدس زده بود. در طی 2 روزی که از پی آن آمدند، کامینت به قراردادن اطلاعات حمله ژاپنی ها درکنارهم ادامه داد. با شناسایی بیشتر نیروهایی که در حمله شرکت داشتند، کامینت محدوده روزهای مورد توجه حمله را تنگ تر کرد. در روز 20 می، نیمیتز فهمید که این نیروی اشغال کننده ،که با رمز "ام.آی" در پیامها معرفی می شد، در روز 27می راهی سایپان خواهد شد. بر اساس زمان این اعزام، حمله ژاپنی ها باید در حدود اوایل ژوئن انجام می شد. داشتن شناسه ام.آی نیز یاری دهنده بود. در 20می، ژاپنی ها یک پیام طولانی فرستادند. در این پیام رمزهای عملیاتی نواحی مختلف در عملیات تجدید نظر شده بود. این پیام شامل دو ستون، نام مکان و رمز جدید آن بود. بدون شگفت زدگی مشاهده شد که ام.آی به عنوان رمز جدید آ.اف بکاررفته بود. در ضمن، کامینت پیامی را شنود کرد که وضعیت فکری ژاپنی ها را به وضوح نشان می داد: "آدرس بعدی از رون-14 هوایی، آ.اف خواهد بود." دراین زمان، کامینت شروع کرد تا خطوط اصلی نقشه ژاپنی ها را با هم ترکیب کند. نیمیتز هدف دشمن را می دانست. وی اگرچه نام بسیاری از کشتی ها و نیروهای به خدمت گرفته شده را نمی دانست ولی می دانست که ژاپنی ها تقریبا تمام ناوگان خود را بکارگرفته اند و اینکه او برای مقابله با آنان به هرچیز که در دسترس داشت نیاز داشت و می دانست که حمله دشمن پس از اول ژوئن انجام خواهد گرفت. بین روزهای 20 و 24 می، کامینت به تغذیه نیمیتز با اطلاعات به دست آمده ادامه داد. در بیشتر آنها آنچه که کامینت قبلا کشف یا استنباط کرده بود تأییدشد. شاید مهمترین کمک در طی این دوره کشف اطلاعت جدید درباره تاریخ حمله بود. با آشکار شدن بیشتر تاریخ عزیمت، کامینت اطلاعاتی را تهیه کرد که تاریخ رسیدن نیروی اشغال کننده و حمله کننده به میدوی را چهارم ژوئن برآورد می کرد و تاریخ عملیات اشغال را در حدود 6ژوئن. در روز 24 می تاریخ صحیح حمله هنوز کشف نشده بود اما در روز 25می کامینت با قاطعیت روز 4 ژوئن را به عنوان تاریخ حمله اعلام کرد. هر 3 واحد کامینت با یکدیگر بر روی کشف رمز یک پیام کار کرده بودند؛ پیام نهایی حمله که به فرماندهان ژاپنی فرستاده شده بود. راهی که به کشف رمز این پیام منتهی شد یک مثال جالب از ارزش کار تیمی و شانس پدید آورد. در حدود ساعت 1 بامداد روز 25 می، یک متخصص رمز در پایگاه ملبورن به صورت اتفاقی بر روی پیامی کار می کرد که آن را از روی تصادف ،از بین تعداد زیادی پیام درهم آشفته، انتخاب کرده بود. او قادر شد تا رمز "از گروه میدوی" و رمز "گروه حمله کننده" را کشف کند اما پیام برای کشف هرچیز دیگری بسیار درهم بود. ملبورن به سرعت به واحدهای هاوایی و واشنگتن اخطار داد. راچفورد قبلا پیام را کشف کرده بود اما هنوز رمز آن را نشکسته بود. پس از اینکه واشنگتن بر روی آن تمرکز کرد هر 3ایستگاه با یکدیگر کار کردند تا بتوانند تمام پیام را بازسازی کنند و نقشه حمله را آشکار کنند. روزی که کامینت از این پیام ،به عنوان روز آغازحمله، استخراج کرد چهارم ژوئن بود. در 28 می، ژاپنی ها سیستم رمز خود را عوض کردند و کامینت تا پایان نبرد میدوی نتوانست اطلاعات بیشتری فراهم کند. اما کامینت وظایفش را عالی انجام داده بود و نیمیتز برای طرح نقشه ضد حمله اش بر علیه ژاپنی ها از اطلاعات کامینت بیشترین بهره را برد. در 26 می گروه رزمی-16 به پرل هاربر رسید و یک روز بعد یورکتاون خود را لنگ لنگان به بندرگاه رسانید. یورکتاون باید تعمیر می شد و حوضچه تعمیر نیروی دریایی برای برگرداندن یورکتاون به شرایط عملیاتی فعالیتی فوق بشری را به انجام رساند. گروه رزمی-16 در روز 28 و یورکتاون در روز 30 می بندر را به قصد میدوی ترک کردند. اکنون هر چیز که باید انجام می شد صورت گرفته بود. نیمیتز تقریبا تمام منابعی را که در دسترس داشت در دفاع از میدوی بکارگرفته بود. او پایه تمام کارهایش را برسرسپردگی به کامینت بنا نهاد. راچفورد و لایتون ممکن است که در صحت اطلاعاتی که برای نیمیتز فراهم کردند تردیدی نداشته اند اما آخرین دست نوشته وارد شده در 27 می کنایه آمیز است: "البته ممکن است که فریب رادیویی گسترده ژاپنی ها با بیرون کشیدن ما از پناهگامان جریان کار را وارونه کند." اما حقیقت این است که ژاپنی ها آمریکایی ها را بیرون نکشیده بودند. یاماماتو به راستی قصد میدوی را کرده بود. در طول ژوئن 1942 تاریخ نویسان شرح های گوناگونی بر نبرد میدوی نوشته اند و آن را تقریبا از تمام جوانب بررسی کرده اند. این تحقیقات رابطه این نبرد را با پایان جنگ اقیانوس آرام بررسی کرده اند. قدرت خرد کننده ناوهای هواپیمابر و تأثیر قدرت هوایی ناوها بر روی استراتژی و تاکتیکها و تاکتیکهای ویژه ای که هر دو طرف در طول نبرد بکار بردند بررسی شده اند. آنها تصمیمات فرماندهان و قدرت رهبری آنها را تحلیل کرده اند و تأثیرات روحیه قهرمانی و شجاعت واحدهای درگیر نبرد را به معادلاتشان اضافه کرده اند. بعضی از آنها به رابطه کامینت با این نبرد اشاره کرده اند یا سعی کرده اند که آن را نشان دهند اما این کوششها کاملا با موفقیت قرین نبوده است به این دلیل ساده که آنها به بایگانی کامینت دسترسی نداشته اند. این محققان اگرچه می دانستند که کامینت در رسیدن به پیروزی سهیم بوده است اما ارزش این سهم هرگز به صورت کامل نوشته نشد و در نتیجه ارزش حرفه ای کامینت در نبرد تشخیص داده نشد. اسناد کامینت که در اینجا معرفی شده اند تنها گوشه کوچکی از آنچه می باشند که در آن زمان بوجود آمد. اما برای نشان دادن ارزش کار آنها کافی می باشند. به موقع بودن و صحت اطلاعاتی که کامینت تهیه کرده بود باعث شد تا دریاسالار نیمیتز درباره عملیات میدوی از بسیاری از افسران ژاپنی که در آن شرکت داشتند بیشتر بداند. او اهداف، تاریخها، نقاط پیاده شدن ژاپنی ها و نقاط ملاقات آنها در دریا را می دانست. او دید خوبی از ترکیب نیروهای ژاپنی داشت. او می دانست که ژاپنی ها قصد داشتند تا کمربندی از زیردریایی ها را در فاصله بین هاوایی و میدوی مستقر کنند. او از نقش هواپیماهای شناسایی آبنشین مستقر در آواهو اطلاع داشت و با جلوگیری از سوخت گیری آنها در آبهای کم عمق "فریگت فرانسه" اجازه شرکت در عملیات را به آنها نداد. او حتی می دانست که بسیاری از نیروهای شرکت کننده در عملیات کی و کجا در بازگشت به سایپان لنگرخواهند انداخت. به موقع بودن اطلاعات کامینت به طور فراوان با مقایسه تاریخهایی که نیمیتز تصمیماتش را ابلاغ می کرد با تاریخ پیام های آشکارشده ثابت می شود. به نظر می رسد که هیچ شکی در افکار افراد مستقر در پرل هاربر وجود نداشت. تنها سؤالی که گاه توسط وقایع نویس ناشناس اظهار می شد این بود که او کی با شنود رادیویی به حمله ژاپنی ها پی برد. نیمیتز باور داشت که اطلاعت کامینت صحیح اند و بر اساس باورهایش عمل کرد. هنگامی که ژاپنی ها بر فراز آسمان میدوی ظاهر شدند ثابت شد که حق با کامینت بوده است. سهم کامینت از پیروزی در میدوی یک اثر مهیج بر آن که از کامینت استفاده کرد و بر قابلیت حرفه ای کامینت داشت. برای کینگ، نیمیتز و دیگر فرماندهان عالی نظامی، پیروزی میدوی به وضوح ارزش کامینت و توانایی متخصصین رمزگشایی حرفه ای را در کارکرد موفقیت آمیز در شرایط جنگی نشان می داد. شاید باید زمانی می گذشت تا این عقیده به صورت پله پله گسترش پیدا کند اما برای آنان که در بالا بودند و می دانستند که چه اتفاقی افتاده است شکی باقی نمانده بود. بعدها در نبرد اقیانوس آرام، برای فرماندهان تاکتیکی که اطلاعات کامینت را نادیده می گرفتند یک جرم قابل مجازات توسط دادگاه های نظامی درنظرگرفته شد. موفقیت در میدوی کامینت را تثبیت کرد و برایش احترام و تصدیقی که به آن نیاز داشت به ارمغان آورد. در ابتدای جنگ کامینت در لیست اولویتها مکان بالایی را اشغال نکرده بود تا افراد، پول و تجهیزات مورد نیاز را به سرعت دریافت کند. پس از میدوی نه تنها بسیاری مایل بودند تا به کامینت ملحق شوند بلکه ضوابط سخت تری برقرار شد تا بتوانند رمزشکنان بالقوه بیشتری را استخدام کنند. برای توسعه ماشینهای مناسب کشف رمز و توسعه تأسیسات مورد نیاز و سیستمهای ارتباطی سریع پول بیشتری فراهم شد. روزهایی که باید پیامهای شنود شده را توسط پست هوایی به واشنگنتن می فرستادند تمام شده بود؛ از این به بعد شبکه تله تایپها بودند که اطلاعات فنی، پیامهای شنود شده و اطلاعات تحلیل شده را در ثانیه ای بین واحدهای کامینت جابجا می کردند. دیگر نتیجه پیروزی کامینت در میدوی تئوری های جدید درباره متمرکز کردن تلاشهای کامینت بود. این پیروزی، تئوریهایی که توسط افسران نخبه این حوزه داده شده بود را در عمل اثبات کرد و از حرف به مرحله عمل درآورد. تعدادی از افسران کامینت اعتقاد داشتند که کامینت باید پا به پای پیشروی نیروهای رزمی آمریکا در اقیانوس آرام پیشروی کند. در آن زمان هر نیروی رزمی دارای سازمان کامینت خاص خود بود که نتیجه این امر دوباره کاری و عدم همکاری بین این واحدها بود که اغلب به هدر رفتن تلاشهای افراد و زمان می انجامید. آنها عقیده داشتند که باید تلاشهای شنود و کشف رمز نیروی دریایی، نیروی زمینی و سپاه تفنگداران دریایی باید در یک سازمان متمرکز شود تا با بازده بیشتر و زمان کمتر بتوان به اطلاعات دشمن دست پیداکرد. در سال 1943 این امر با تأسیس مرکز اطلاعاتی مشترک در حوزه اقیانوس آرام رنگ واقعیت به خود گرفت. نه تنها تأسیس این مرکز در آن زمان یک پیشرفت معنادار بود بلکه این گام اولین گام واقعی برای رسیدن به یک مرکز شنود ملی بود که در نهایت در سالهای بعدی پیگیری شد. نبرد میدوی یک مثال کلاسیک از موفقیت کسب اطلاعات از ارتباطات دشمن می باشد. از شنود تا تجزیه و تحلیل و ترجمه تمامی مراحل باری رسیدن به یک هدف سازماندهی شده بودند. پیروزی رزمی ناوگان آمریکا در این نبرد نتیجه مستقیم قابلیتهای غیرقابل باور کامینت بود. همانطور که نیمیتز پس از نبرد گفت:" اگر ما اطلاعات پیشگیرانه از تحرکات ژاپنی ها نداشتیم و اگر ناوهای هواپیمابر خود را در منطقه پخش و پلا کرده بودیم شاید نتیجه نبرد میدوی به چیزی غیر از آنچه که اتفاق افتاد بدل می شد." هنری شورک مترجم:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه چنگ افزار شماره 72 اصل منبع:http://www.history.navy.mil/library/online/srh230.htm اگر درباره نبرد میدوی کسی خواست بیشتر مطالعه کنه اینجا آرشیو نیروی دریایی آمریکاست: http://www.history.navy.mil/photos/events/wwii-pac/midway/midway.htm
  21. معلومه متن رو با دقت نخوندی 1- قرار بوده زیردریایی های ژاپن دور هاوایی یه حلقه تشکیل بدهند تا تحرکات ناوگان هواپیمابر آمریکا رو زیر نظر داشته باشند وتعقیب کنند ولی آمریکایی ها از همین شنود استفاده کردند و قبل از موضع گیری زیردریایی های ژاپنی ناوهاشون رو به سمت مواضع مورد نظرشون اعزام کردند. یعنی وقتی زیردریایی ها به اطراف هاوایی رسیدند داشتند دنبال نخود سیاه می گشتند. 2 یه سری از هواپیماهای بلندپرواز و آب نشین ژاپنی قرار بوده در یه جایی وسط اقیانوس فرود بیان و از زیردریایی های ژاپنی سوخت بگیرند و بعد به سمت هاوایی پرواز کنند تا اون اطراف رو زیر نظر داشته باشند ولی نیمیتز با قراردادن چند تا ناو در اون نقطه قرار اجازه فرود آمدن هواپیماها به ژاپنی ها رو نداد و بازهم ژاپنی ها ازتحرکات نیمیتز بی خبر مانده بودند. 3- یاماماتو اعتقاد شدیدی به سکوت رادیویی در حین عملیات داشت اینه که وقتی حملات ناوهای هواپیمابر آمریکایی به ناوگان هواپیمابر ژاپن آغاز شد اجازه نداد این سکوت شکسته بشه و خودش رو درگیر نکرد. شاید اگر ناوگان تحت فرمانش رو جلو می آورد می تونست یه ضربه حسابی به خود جزیره میدوی بزنه. البته یاماماتو تجربه غرق کردن نبرد ناو پرنس ولز رو هم داشت که خود ژاپنی ها فقط با استفاده از هواپیما یه نبرد ناو و یه رزم ناو انگلیسی رو غرق کردند(روز دوم جنگ) و شاید چون پوشش هوایی نداشته ترسیده همون بلا هم سر خودش بیاد. (درباره اون قضیه هم توی سایت مطلب هست اگر بگردید) 4-"تقویت مواضع" برای میدوی کلمه اشتباهی هست. اگر به آدرسی که دادم مراجعه کنی متوجه می شی میدوی دو تا جزیره خیلی کوچولو هست که اصلا مواضع و موضع درباره اش مصداق نداره. قضیه اینه که بعد از اینکه نیمیتز نقشه اش رو ریخت اول یه سری بمب افکن بی -17 هوانیروز رو به جزیره میدوی فرستاد و یه سری جنگنده برای تقویت دفاع هوایی جزیره. اون زمان آمریکا نیروی هوایی نداشت و هوانیروز کار نیروی هوایی رو انجام می داد. این بی-17 ها پس از اینکه ناوگان ژاپن رو پیداکردند برای بمباران اعزام شدند ولی از ارتفاع بالا نتونستند ناوی رو بزنند. بعد هم ناوهای هواپیمابرش رو در فاصله ای مناسب قرار داده بود و هواپیماهای شناسایی آمریکایی اول تونستند ناوهای ژاپنی رو کشف کنند. و همین شد اساس غافلگیری. بعد از یه مدت یه هواپیمای ژاپنی ناو یورک تاون رو کشف کرد و با حملات هواپیماهای ژاپنی اون رو به ته دریا فرستادند. شاید اگر ژاپنی ها زودتر ناوهای آمریکا رو کشف کرده بودند نتیجه عملیات چیز دیگه ای بود. به هرحال آمریکا با وجود داشتن اطلاعات وسیع تر و مناسب تر دست پیش رو داشت و ژاپنی ها رو از تحرکات خودش ناآگاه نگه داشت.
  22. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    هر اندازه هم که سامورایی در کار و کارزار برجسته باشد، اگر در نگاه اول زیرک و کاردان نماید،مردم از او کار بزرگ چشم دارند.پس چون در میدان آزمایش همسنگ دیگران ازکار درآید،همگنان در او کاستی ببینند. از سوی دیگر،کسی راکه بی شتاب و آرام می نماید، همان که کاری کمی بهتر از دیگران انجام دهد،همه بی دریغ می ستایند.
  23. این جور که در ویکیپدیا نوشته تلفات نیروی دریایی و سپاه تفنگداران دریایی آمریکا در جنگ ویتنام از آ-6 هاشون بوده رقم 84 فروند که 10 تاشو رو با سام پایین کشیدند. 2 تاش در نبرد هوایی ساقط شدند. 16 تاش به دلایل عملیاتی (منظورش رو دقیقا نفهمیدم شاید زیادی اومدن پایین گیر کردن به سرشاخه درختها) و 56 تا هم با آتش ضدهوایی. در عملیات طوفان صحرا در حدود 4700 سورتی پرواز داشتند که برای هواپیمایی که تقریبا 25 سال قبل از اون جنگ ساخته شده بوده رقم نسبتا بالایی هست. 3 تا هم تلفات در طی عملیات طوفان صحرا بوده که همه در اثر سام یا پدافند هوایی بود. در مورد آ-4 اسکای هاوک بهتر بود که دوستان در یه تاپیک دیگه بحث می کردند. اما تا اونجا که من می دونم ایران هیچ وقت اسکای هاوک در زمان شاه سفارش نداد. در ضمن به آمریکا هم ناوهواپیمابر سفارش ندادیم. ناوهواپیمابر آرژانتینی ها هم اسمش هست 25 می که یه ناو کهنه متعلق به زمان جنگ جهانی دوم ساخت انگلیس بود و در سال 1969 به آرژانتین فروخته شد. این ناو در جنگ فالکلند هیچ دخالتی نداشت و در سال 1999 اوراق شد. این هم آدرس برای مطالعه بیشتر http://en.wikipedia.org/wiki/Colossus_class_aircraft_carrier
  24. مسئله خرید سلاح به این راحتی ها هم نیست. بعضی وقتها یه کشور خریدار (مثلا ایران زمان شاه) یه چیزی رو می خره فقط چون به فروشنده اعتماد داشته. یا نماینده های فروش اون فروشنده توانستند به خوبی خریدار رو توجیه کنند یا اینکه فروشنده با خریدار سر یه مبلغی پورسانت بند و بست کرده بودند و هزاران هزار دلیل دیگه. یعنی منظورم اینه که اگر مثلا هواپیمای الف توسط یه کشوری خریده شد حتما دلیلش این نیست که از همه نظر از هواپیمای ب بهتر است. ملاحضات سیاسی، ملاحضات اقتصادی، مسائل تعمیر و نگهداری، آموزش خدمه پرواز و خدمه زمینی و هزینه های اون ، حساسیتهای همسایه هاو... باید در این زمینه مد نظر قرار بگیره. مثلا شاید عربستان حاضر باشه دو برابر پول یه اف-35 رو به آمریکا بده تا آمریکا به اسرائیل اف-35 نفروشه ولی اگر این اتفاق بیافته جمعیت یهودی پولدار آمریکا کاخ سفید رو به توبره می کشند. برعکسش هم هست اگر آمریکا سلاح های لازم برای عربستان رو تأمین نکنه اون وقت شرکتهای نفتی که با عربستان کار می کنند (مثله شرکت بکتل که بزرگترین مقاطعه کار ساختمانی جهان است یا آرامکو یا...) دهن کاخ سفید رو آسفالت می کنند. حالا از این میان هر لابی که قدرتمند تر باشه زورش بیشتر می چربه و سعی می کنه سیاست مورد نظرش رو دیکته کنه. این مسائل فقط مال آمریکا نیست. زمان جنگ ایران-عراق دولت آلمان بارها سعی کرد چلوی فروش کارخانجات تولید مواد شیمیایی به عراق رو بگیره ولی با مقاومت خیلی شدید شرکتهای آلمانی مواجه شد چون اونها فکر می کردند که بازار پر منفعتی رو از دست می دهند.(رجوع کنید به کتاب سوداگران مرگ انتشارات رسا) همه اینها جمع می شوند روی هم تا یه شخصی مثه شاه تصمیم بگیره مثلا اف-15 رو نخره و بجاش هواپیمای گرون تر و پر دردسرتر اف-14 رو بخره. در زمینه هواپیمای تهاجمی نیز ایران فکر کنم در حدود 160 اف16 سفارش داده بوده که اگر وارد سرویس می شدند به خوبی می تونستند عملیات تهاجمی به زمین رو در عمق خاک دشمن انجام بدهند. همون جور که اسرائیل برای بمباران راکتور ایزیراک عراق از اف-16 به عنوان بمب افکن دور برد و از اف-15 به عنوان اسکورت استفاده کرد.
  25. رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 70 آتش یونانی در قرن 5-6 میلادی در قسطنطینه اختراع شد و به صورتی گسترده توسط نیروی دریایی امپراطوری بیزانس در نبردهای دریایی بکارگرفته می شد. همین سلاح سری سبب شد تا سقوط امپراطوری بیزانس به دست مسلمانان قرنها عقب بیافتد. فرمول آتش یونانی توسط بیزانسی ها به شدت حافظت می شد و احتمالا آن را از نفت خام، آهک، گوگرد و نیترات می ساخته اند. بعدها چینی ها، عربها و مغولها نیز از گونه ای مایعات آتش زا ،که مثل آتش یونانی بود، استفاده کردند ولی آنها دقیقا از همان فرمول بیزانسی ها استفاده نمی کردند و احتمالا خودشان به صورت مستقل آتش یونانی یا ماده ای مشابه آن را اختراع کرده اند. آتش یونانی بر روی آب به خوبی می سوخت و به سختی خاموش می شد. در ابتدا از انواع منجنیق برای پرتاب آن در ظروف سربسته استفاده می شد. بعدها با پیشرفت تکنولوژی انواع شعله پخش کن برای استفاده از آتش یونانی ساخته شد. این شعله پخش کن ها در نبردهای دریایی از فاصله کم می توانستند کشتی های دشمن را به آتش بکشند یا در نبردهای زمینی برای دفاع در برابر دشمن بکار می آمدند. این سلاح به صورت یکی از موثرترین سلاح های قرون وسطی درآمد و تنها نام بردن آن در میان زرادخانه سلاح های دشمن می توانست روحیه سربازان حریف را از بین ببرد. بزرگترین اشکال آتش یونانی این بود که شعله آن غیرقابل کنترل بود و گاهی باعث آتش گرفتن کشتی های خودی می شد. فرمول آتش یونانی بیزانسی ها تا به امروزه کشف ناشده باقی مانده است. ‏ [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/f/f7/Greekfire-madridskylitzes1.jpg/250px-Greekfire-madridskylitzes1.jpg[/img] استفاده از آتش یونانی در نبرد لپانتو که منجر به شکست ناوگان عثمانی شد [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/2/25/Hand-siphon_for_Greek_fire%2C_medieval_illumination.jpg/200px-Hand-siphon_for_Greek_fire%2C_medieval_illumination.jpg[/img] استفاده از شعله پخش کن دستی بر علیه قلعه دشمن [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/en/thumb/8/8a/Greek_Fire_mechanism_after_Haldon_and_Byrne.jpg/250px-Greek_Fire_mechanism_after_Haldon_and_Byrne.jpg[/img] طرحی از شعله پخش کن برای استفاده از آتش یونانی [img]http://upload.wikimedia.org/wikipedia/commons/thumb/c/c5/Liquid_fire_granades_Chania.jpg/200px-Liquid_fire_granades_Chania.jpg[/img] کوزه های مخصوص پرتاب آتش یونانی به وسیله منجنیق. وزن این کوزه ها در حدود 6 تا 9 کیلوگرم می باشد.