RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,963
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    سیم خاردار

    تا اونجا که من می دونم اولین استفاده نظامی از سیم خاردار در جنگ انگلیسها با بوئر ها(آفریقای جنوبی) در اوایل قرن بیستم بوده است.
  2. آغاز ساختمان در دسامبر 1758 نیروی دریایی سلطنتی قراردادی با کارخانه کشتی سازی "چاتهام" منعقد کرد که بر اساس آن چاتهام متعهد شد تا برای ساخت سری جدیدی از ناوهای جنگی درجه یک برای این نیرو حوضچه ای جدید بسازد. در طی قرن هجدهم نیروی دریایی سلطنتی تنها 10 فروند ناو در این ابعاد به خدمت گرفت و این سفارش در آن زمان رویدادی نامعمول بود. در آن دوران نیروی دریایی بریتانیا ترجیح می داد که تعداد بیشتری ناوهای کوچک با قدرت مانور بالا داشته باشد تا اینکه تعداد محدودی از ناوهای بزرگ جنگی داشته باشد. آنها تنها دو ناو دیگر از همین رده در دست ساخت داشتند. نقشه ها در ژوئن 1759 به دست کارخانه سازنده رسید. ناو جدید بر اساس نقشه های ناو "رویال جرج" طراحی شده بود. ساختمان ناو اخیر نیز در سال 1756 در کشتی سازی "وولویچ" آغازشده بود و طراح کشتی "سرتوماس اسلید" نام داشت. ویکتوری به صورت رسمی برای حمل 100 قبضه توپ طراحی شد اما در عمل توپهای آن بین 104 تا 106 قبضه متغیربود. ساختمان کشتی در روز 23 جولای 1759 آغازشد و در سال 1760 نام کشتی انتخاب شد. نام "پیروزی" از آن رو برای کشتی جدید انتخاب شد که سال 1759 سال پیروزی نام گرفته بود. در این سال جنگهای 7 ساله، جنگ کبک و میندن و نبردهای دریایی لاگوس و خلیج کیبرون به پیروزی رسیده بودند. کار بر روی ساختمان کشتی برای مدتی متوقف شد تا آنکه در نهایت در روز 7 می 1765 "اچ ام اس ویکتوری" به آب انداخته شد. هزینه تمام شده ویکتوری برای نیروی دریایی سلطنتی 63176 پوند و 3 شلینگ (50 میلیون پوند به قیمت امروز) بود و در ساخت آن 6000 تنه درخت بکارگرفته شد. چون در آن زمان نیاز عملیاتی به ویکتوری وجود نداشت آن را به صورت ذخیره درآوردند تا 13 سال بعد که فرانسه به جنگهای استقلال آمریکا پیوست. در مارس 1778 "جان لیندسی" به عنوان اولین ناخدای ویکتوری منصوب شد اما یک ماه بعد او را به عنوان ناخدا به ناو "پرنس جورج" منتقل کردند. علت این انتقال این بود که دریاسالار پرافتخار انگلیسی ،آگوستوس کپل(Augustus Keppel) ، تصمیم گرفت که ناو ویکتوری را به عنوان کشتی سرفرماندهی ناوگان خود دراختیار بگیرد. بدین ترتیب در می 1778 ویکتوری درحالی ناوسرفرماندهی دریاسالار کپل شد که دریابان "جان کمپبل" به عنوان ناخدا اول و ناخدا "جوناتان فالکنور" به عنوان ناخدا دوم ویکتوری برگزیده شدند. اولین نبرد اوشانت کپل به همراه 30 فروند کشتی جنگی در روز 9 جولای 1778 از "اسپیتهد" لنگر کشید و 2 هفته بعد در 160 کیلومتری غرب اوشانت به یک ناوگان فرانسوی به استعداد 29 فروند ناو جنگی برخورد کرد. دریاسالار فرانسوی ابتدا از نبرد طفره رفت ولی در انتها به دلیل شرایط جوی نامناسب ناچار شد که با ناوگان بریتانیا مصاف دهد. در این هنگام دو فروند از کشتی های فرانسوی فرارکردند و سپس هر دو ناوگان در برابر هم قرارگرفتند. کشتی های بریتانیایی کمابیش در یک خط بودند اما کشتی های فرانسوی در اغتشاش بوده و آرایش منظمی نداشتند. به هرحال، فرانسوی ها سعی کردند تا با آتش کشتی های جلودارشان راه را بازکرده و از خط انگلیسی ها عبورکنند. در حدود ظهر بود که ویکتوری بر روی ناو "برتاژن" آتش گشود. برتاژن دارای 110 توپ بود و ناو "ویله ده پاریس" با 90 توپ آن را دنبال می کرد. کشتی طلایه دار بریتانیا با اندکی خسارت از خطر جست اما "سر هیو پالیسر" که با کشتی هایش از پشت می آمد بیشتر آسیب دیده بود. کپل فرمان تعقیب فرانسوی ها را صادرکرد اما پالیسر امتناع کرد و فرصت پیروزی از دست رفت. دومین نبرد اوشانت ویکتوری در سال 1781 ناوسرفرماندهی دریاسالار "ریچارد کمپنفلت "(Richard Kempenfelt) بود و ناخدا "هنری کرامول" هدایت آن را در دست داشت. در روز دوم دسامبر ویکتوری به همراه 17 فروند ناو دیگر به راه افتاد تا یک کاروان دریایی فرانسه را ،که قرار بود در روز 10 دسامبر از "برست" حرکت کند، رهگیری کند. ناوگان بریتانیایی شامل 11 فروند ناو جنگی بزرگ، 1 فروند ناو 50 توپی مستعمل و 5 فروند ناوچه بادبانی بود. دریاسالار انگلیسی از یادبرده بود که کاروان فرانسوی به وسیله 21 فروند ناو جنگی بزرگ حفاظت می شود و زمانی که در روز 12 دسامبر به کشتی های فرانسوی رسید دستور تعقیب آنها را صادرکرد. هنگامی که کمپنفلت پی برد که فرانسوی ها در تعداد دست بالا را دارند با تسخیر 15 فروند کشتی بادبانی خود را راضی کرد. فرانسوی ها در اثر یک تندباد شدید پراکنده شدند و به ناچار به پایگاه خود بازگشتند. نبرد دماغه سنت وینسنت در سال 1796 ناو ویکتوری کشتی سرفرماندهی دریاسالار سر "جان جرویس" شده بود و ناخدا "راجر کالدر" هدایت آن را برعهده داشت. در روز 18 ژانویه 1797 دریاسالار جرویس از "تاگوس" به راه افتاد و پس از اینکه 5 کشتی دیگر ناوگانش را تقویت کردند استعداد ناوگانش به 15 فروند کشتی بزرگ و 6 فروند ناوچه افزایش پیداکرد. در روز 14 فوریه یک ناوچه پرتغالی ،که فرمانده اش اسکاتلندی بود، به دریاسالار جرویس اطلاع داد که ناوگان اسپانیا به نزدیکی او رسیده است. جرویس به جستجوی ناوگان اسپانیا برخواست و نبرد دماغه سنت وینسنت به وقوع پیوست. ناوگان اسپانیا سعی کرد تا از خط کشتی های جرویس عبورکند اما ناوگان انگلیس چنان آتش سهمگینی بر سر اسپانیایی ها ریختند که کشتی هایشان چون آبکش سوراخ سوراخ شدند. "هوراشیو نلسون" در این عملیات نقشی قاطع بازی کرد. بازسازی در فوریه 1798 ویکتوری به چاتهام بازگشت. چند ماه بعد ویکتوری را برای خدمت به عنوان کشتی جنگی نامناسب تشخیص دادند و دستور داده شد تا از آن به عنوان بیمارستان شناور استفاده شود. در 8 اکتبر 1799 ناوسرفرماندهی "ایمپرگنیبل" پس از همراهی یک کاروان به بندر لیسبون غرق شد و وزارت دریاداری به علت کمبود ناوهای بزرگ تصمیم گرفت که ویکتوری را بازسازی کرده و دوباره به خدمت بازگرداند. در سال 1800 بازسازی ویکتوری با هزینه گزاف 70933 پوند آغازشد. کار بر روی ویکتوری در 11 آوریل 1803 به اتمام رسید و ویکتوری دوباره عازم شکار شد. بلندای افتخار به همراه دریاسالارنلسون در 16 می 1803 لرد"نلسون" پرچم فرماندهی خود را بر فراز دکل ویکتوری به اهتزاز درآورد. ویکتوری با هدایت "ساموئل ساتون" در روز 20 می به سمت دریای مدیترانه به راه افتاد. 3 روز بعد نلسون پرچم خود را به ناوچه سریعتر "آمپیون" منتقل کرد. ساتون در روز 28 توانست یک ناوچه فرانسوی را به غنیمت بگیرد. او دو روز بعد به نلسون پیوست و پست خود را به ناخدای آمپیون "توماس مسترمن هاردی" سپرد. ویکتوری در روز 4 آوریل 1805 از جزیره تورو درحالی عبورکرد که ناو "فوئب" خبرهایی از ناوگان فرانسه تحت فرمان "پیر-چارلز ویلنوو "(Pierre-Charles Villeneuve) برای نلسون آورد. فوئب گزارش کرد که ناوگان فرانسه توانسته از حلقه محاصره گذشته و بندر تولون را به سمت جبل الطارق ترک کند. زمانی که نلسون به سمت سیسیل به راه افتاد تا با ناوگان فرانسه در مصر مصاف دهد ویلنوو سعی می کرد که با وارد شدن به بندر"قادس" با ناوگان اسپانیا الحاق کند. در روز 7می 1805 نلسون به جبل الطارق رسید و اولین اخبار قطعی را از وضعیت دشمن دریافت کرد. 3 روز بعد ناوگان بریتانیا در یکی از بنادر پرتغال تجدید آذوغه کرد و به سمت غرب بادبان برافراشت. در این زمان ناوگان نلسون شامل 10 فروند ناو بزرگ و 3 فروند ناوچه کوچکتر بود. نلسون تصمیم داشت ناوگان مشترک فرانسه-اسپانیا را ،که استعداد آن به 17 فروند کشتی جنگی می رسید، تعقیب کند. ناوگان دشمن در روز 22 جولای در یک نبرد با ناوگان "سر رابرت کالدر" درگیر شد. این نبرد پیروزی قطعی برای بریتانیا در بر نداشت اما ناوگان مشترک ناگزیر شد تا 3 فروند کشتی و تعداد زیادی زخمی را در بندر "ویگو" برجای گذاشته و فرار کند. ناوگان کالدر در روز چهاردهم و ناوگان نلسون در روز 15 آگوست به ناوگان دریاسالار "کورن والیس "( Admiral Cornwallis) پیوستند. نلسون راه خود را به سمت بریتانیا ادامه داد و کورن والیس تعدادی از کشتی هایش را به کالدر واگذارکرد تا به جستجوی ناوگان فرانسه-اسپانیا ادامه دهد. در روز 28 سپتامبر لرد نلسون در قادس به ناوگان "کولینگ وود" پیوست درحالیکه حضور او کاملا مخفی نگه داشته شده بود. در روز 19 اکتبر به دریاسالار ویلنوو خبررسید که باید پست فرماندهی خود را پس بدهد. او کشتی هایش را روانه دریاکرد و ابتدا به سمت مدیترانه حرکت کرد اما کمی بعد پشیمان شد و به سوی ناوگان بریتانیا بازگشت. نلسون از قبل خود را برای رویارویی با ناوگان دشمن آماده کرده بود. او تصمیم گرفت تا با 2 یا 3 ستون مستقیما به سمت ناوسرفرماندهی دشمن حمله کند تا آرایش ناوگان دشمن را قبل از سر رسیدن کمک طلایه دارانش بهم بریزد. 5 ساعت پس از آخرین علامت نلسون، ناوهای بریتانیایی با استفاده از باد موافق در دو ستون به ناوهای دشمن نزدیک شدند. 25 دقیقه بعد ویکتوری بین دو ناو دشمن قرار داشت و به آنها شلیک می کرد. کمی بعد نلسون تیرخورد و در ساعت 4.5 جان سپرد ولی نبرد ترافالگار در نهایت با پیروزی شگفت انگیز نلسون همراه شد. ناوگان مشترک فرانسه و اسپانیا 1 فروند کشتی خود را از دست داد و 21 فروند کشتی آن به همراه 7000 خدمه به غنیمت گرفته شدند. تلفات ویکتوری عبارت بود از 57 کشته و 102 زخمی. پیروزی در ترافالگار قاطع ترین پیروزی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا تا به امروز بوده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/606px-Trafalgar_1200hr_svg.png[/img] نبرد ترافالگار؛مسیرحمله کشتی های بریتانیایی با رنگ قرمز و مسیر حرکت ناوگان مشترک فرانسه و اسپانیا با رنگ آبی مشخص شده است. دکل اصلی ویکتوری در نبرد ترافالگار مورد اصابت بیش از 90 گلوله توپ قرارگرفت. پس از بازسازی این دکل با یک دکل نو عوض شد و دکل اصلی اکنون در موزه نیروی دریایی سلطنتی قراردارد. پس از ترافالگار ویکتوری پس از پایان نبرد جسد نلسون را به وطن بازگرداند. پس از نلسون بسیاری از دریاسالارهای بریتانیایی این کشتی را به عنوان ناوسرفرماندهی خود انتخاب کردند و این ناو تا کنون بر روی عرشه خود پذیرای فرماندهی بیش از 90 دریابان و دریاسالار بوده است. در حال حاضر دریابان "آدریان جونز" پرچم فرماندهی خود را بر دکل ویکتوری برافراشته است. در سال 1889 ویکتوری را به مدرسه نیروی دریایی در "تلگرافی" فرستادند. این مدرسه در سال 1906 به جای دیگری منتقل شد و ویکتوری در لنگرگاه رو به ویرانی گذاشت. در سال 1922 دولت بریتانیا تحت فشار افکار عمومی تصمیم به بازسازی ویکتوری گرفت و آن را به بندر پورتسموث انتقال داد و بازسازی آن را آغازکرد. در دوران جنگ جهانی دوم بمباران هوایی آلمانها به ویکتوری آسیب رساند اما پس از پایان جنگ ویکتوری دوباره به صورت گسترده ای بازسازی شد. در جشن سالگرد نبرد ترافالگار در سال 2005 ویکتوری درست به سیمای زمانی که ناوسرفرماندهی دریاسالارنلسون بود به نمایش گذاشته شد. امروز اچ.ام.اس ویکتوری اولین نبردناو بادبانی نیروی دریایی سلطنتی است که بین سالهای 1759 و 1765 ساخته شد. در حال حاضر این کشتی قدیمی ترین کشتی جنگی در حال خدمت در تمامی جهان می باشد. ویکتوری امروز در حوضچه خشک بندر پورتسموث قرار دارد و از آن به عنوان موزه استفاده می شود. سالانه در حدود 350000 نفر از علاقمندان به بازدید ویکتوری می روند. اگرچه ویکتوری ارزش تاریخی دارد و یک ناو جنگی واقعی محسوب نمی شود اما از نظر اداری هنوز هم ناوسرفرماندهی لرد دوم دریاداری محسوب می شود. ناو آمریکایی "کونستیتوشن" 30 سال پس از ویکتوری به آب انداخته شد و امروزه قدیمی ترین ناو در خدمت دنیا است که هنوز شناور می باشد. اچ ام اس ویکتوری----------------------------------------- مشخصات تاریخ سفارش-------------------------------------------- 14 جولای 1758 سازنده--------------------------------------------------- کشتی سازی چاتهام تاریخ شروع پروژه--------------------------------------------- 23 جولای 1759 تاریخ به آب انداختن-------------------------------------- 7 می 1765 تاریخ به خدمت گرفته شدن---------------------------------- 1778 وضعیت خدمتی------------------------------------------------- فعال، ذخیره وزن کامل------------------------------------------------------- 3500 تن طول------------------------------------------------------------ 69.3 متر عرض------------------------------------------------------------ 15.8متر آبخور----------------------------------------------------------- 8.8 متر پیشرانه-------------------------------------------------------- بادبان به مساحت 5440 متر مربع ؛3دکل اصلی ارتفاع از بالای دکل تا سطح آب----------------------------------- 62.5 متر سرعت--------------------------------------------------------- 8-9 گره دریایی برد----------------------------------------------------------------؟؟ خدمه------------------------------------------------------------ 850 نفر زره -------------------------------------------------------------ندارد تسلیحات(در نبرد ترافالگار): عرشه توپخانه:30 قبضه توپ بلوم فیلد 32 پاوندی؛ عرشه میانی:28 قبضه توپ 24 پاوندی؛ عرشه فوقانی:30 قبضه توپ 12 پاوندی عرشه عقب: 12 قبضه توپ 12 پاوندی عرشه جلو: 2 قبضه توپ 12 پاوندی+2 قبضه توپ 68 پاوندی افتخارات:شرکت در نبردهای اول و دوم اوشانت (1778و 1781)؛ نبرد دماغه سنت وینسنت(1796)؛ نبرد ترافالگار(1805) منبع :ماهنامه جنگ افزار مترجم:رضا کیانی موحد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/497px-HMS_Victory_1884.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/800px-HMSVictory.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/800px-HMSVictory2.jpg[/img] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/800px-Victory_starboard.JPG][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_800px-Victory_starboard.JPG[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/Hms_victory.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_Hms_victory.jpg[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/450px-HMS_Victory_68lb_Carronade.png][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_450px-HMS_Victory_68lb_Carronade.png[/img][/url] [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/450px-HMS_Victory_Gun_Deck.png][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_450px-HMS_Victory_Gun_Deck.png[/img][/url]
  3. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    امیر کاتسوشیگه پیش از سپردن فرمانروایی به پسرش میتسوشیگه سفارشنامه ای از امیر نائوشیگه درباره حدود 20 نکته به او داد. و نیز در روز 26 ماه پنجم (1618) میان امیر نائوشیگه، در بستر مرگ، و پسرش کاتسوشیگه چنین گفتگو رفت: امیر نائوشیگه گفت:" نخستین کار مهم در حکومت بر امارت همان فراآوردن مردان پرمایه است." در این جا امیر کاتسوشیگه پرسید:" آیا باید به نیایش بودا و خدایان پردازیم تا سلحشوران و جانبازان نیک یابیم؟" پدر پاسخ داد:" نه، بر روی هم، مردم برای آنچه که بیرون از یارای آنهاست به بودا و خدایان نیایش می برند، فراآوردن مردان شایسته در حد توان ماست." پسر پرسید که این کار را چگونه توان کرد و پدر گفت:" کار روزگار چنین است که هر آنچه را که آدمی دوست دارد و آرزو کند، فراسویش آید؛ چنانکه اگر کسی هرگز بوته گلی در خانه نداشته است، گل و ریحان آرزو دارد، زود باشد که خود را در میان بوته های فراوان و رنگارنگ گلها ببینند، و گاه نیز گلی کمیاب در کنار یابد. همچنین، کسی که خواستار مردان پرمایه باشد، آنان را تواند یافت – با دوست و گرامی داشتن ایشان." و نیز، در این نوشته آمده است که امیر نائوشیگه گفت:" آن کار که از روی صدق و صفا انجام نشود، بسا که بهره ندهد."
  4. دقیقا زدی تو خال آقا حامد! قضیه اینه که خیلی از میراثهای افتخارآمیز ما به فراموشی سپرده شده. یه مثال می زنم بقیه اش رو خودتون حساب کنید. بعد از شکست ایران از روسیه در جنگهای دوم ایران و روس عباس میرزا 3 بار پشت سر هم قوای اعزامی عثمانی رو در هم کوبید و در سه جنگ متوالی اونها رو شکست داد ولی از این 3 پیروزی هیج کجا ذکری به میان نمیاد. نه در کتابهای درسی و نه..... بقیه جنگها هم همین طور. توی فرانسه آثار بجامانده از دیوار آتلانتیک رو کاملا حفظ کردند تا مردم بیان و بازدید کنند ولی ما اینهمه جنگ تاریخی داشتیم. هیچی به هیچی!!!!
  5. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    امیر کاتسوشیگه بارها می گفت:" سامورایی ها چهارگونه اند؛ تندِآهسته، آهسته ی تند، تندِتند و آهسته ی آهسته. تند تند آنهایی اند که هر دستوری که به آنان داده شود خوب دریابند و چنانکه دلخواه امیر است آن را به انجام رسانند. چنین سامورایی ها، که بهترین سلحشورانند، در شمار بسی اندک باشند. سامورایی آهسته ی تند، هر چند که چنان زودیاب نباشد که دستور داده شده را درجا بفهمد، باز می تواند کار را چنانکه خواسته شده است زود انجام دهد. سامورایی تند آهسته ، با آنکه فرمان را بخوبی می گیرد و می پذیرد، در کار بستن آن بیش از اندازه کند و دیرجنب است. دیگر سامورایی ها همه مردان آهسته ی آهسته اند."
  6. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    یک بار که امیر کاتسوشیگه در جایی به نام شیرویشی شکار می کرد، گرازی بزرگ و وحشی را با تیر انداخت. گروهی از همراهان گرد آمدند و می گفتند که گرازی چنان پیلتن را کمتر کسی شکار کرده است که در این میان ناگاه گراز برجست و دویدن گرفت. کسانی که د رمیدان بودند هراسان و سراسیمه، از هر سو پای به گریز نهادند، تا آن که ماتابه یی نابه شیما تیری چون شهاب بر گراز انداخت و او را گرفت. در این هنگامه، امیر کاتسوشیگه چهره خود را با آستین پوشاند و گفت:" چه هوای پرگرد و غباری!" پیدا می نمود که این کار او برای آن بود که مردان را درچنان آشوب و آشفتگی نبیند.
  7. RezaKiani

    موشک ضد کشتی سبک (AS-15TT-AS-12)

    آمریکایی ها برای مقابله با قایقهای تندرو از بمبهای خوشه ای استفاده می کنند. یعنی درستش اینه که "کرده اند"
  8. RezaKiani

    میگ-105-- MiG-105 "Spiral"

    "اسپیرال " پاسخی بود که روسها به فضاپیمای نظامی "اکس-20 دیناسور " دادند. کار بر روی طرح اسپیرال در سال 1965 ،دو سال پس از لغو پروژه اکس-20، آغازشد. در روز دوم ژوئن و 1965با انتخاب "لوزینو لوزینسکی" (Lozino-Lozinsky)به عنوان سرطراح پروژه، استارت پروژه اسپیرال زده شد. به هرحال، این پروژه جاه طلبانه هیچگاه از پشتیبانی مالی کافی از سوی سردمداران شوروی سابق برخوردار نشد. قرار بود که سفینه فضایی مورد نظر روسها پس از عملیاتی شدن برای انجام 4 مأموریت بکارگرفته شود. مأموریت اول شناسایی روزانه با استفاده از دوربینهای عکاسی دقیق بود که می توانستند در مدار 130 کیلومتری زمین عکسهایی با دقت 1.2 متر بگیرند. این عکسها به وسیله تجهیزات الکترونیکی سفینه به ایستگاه های زمینی مخابره می شدند. مأموریت دوم شناسایی به وسیله رادار بود. در این گونه مأموریتها در محفظه بار سفینه آنتهای رادار جمع شونده نصب می شد که پس از رسیدن سفینه به ارتفاع مورد نظر این صفحات آنتن باز شده و به وسیله آن شناسایی های لازم صورت می پذیرفت. مأموریت سوم فضاپیمای اسپیرال حمله به کاروانهای دریایی و ناوگان نظامی دشمن به وسیله موشکهای فضا به زمین مجهز به کلاهک هسته ای بود. مأموریت آخری که برای اسپیرال تعریف شده بود حمله به ماهواره های دشمن به وسیله موشک ضدماهواره بود. در این مأموریت خلبان باید از فاصله 3-5 کیلومتری ماهواره هدف را رهگیری می کرد. پس از تأیید هدف به وسیله شناسایی چشمی (توسط یک دوربین با بزرگنمایی 50 برابر) و راداری خلبان می توانست آن را با موشک ضدماهواره خود هدف قرار دهد. روسها برای رساندن سفینه قابل بازیابی خود به مدار زمین یک طرح 4 مرحله ای را برنامه ریزی کردند که اصطلاحا "50/50" نامیده می شد. در این طرح سفینه فضایی باید بر پشت یک فروند هواپیمای مادر نصب می شد. هواپیمای مادر دارای 4 موتور رم جت بود و پس از رسیدن به سرعت 6 ماخ و ارتفاع 23 کیلومتر اقدام به پرتاب فضاپیما می کرد. در این مرحله فضاپیما به وسیله یک راکت ،که در پشتش نصب شده بود، اوج می گرفت و پس از رسیدن به مدار زمین راکت کمکی از فضاپیما جداشده و فضاپیما می توانست با استفاده از موتورهایش مانورهای مداری را به انجام برساند. هواپیمای مادر پس از پرتاب سفینه با پایگاه خود بازمی گشت و سفینه فضایی نیز پس از به پایان مأموریت می توانست مانند یک هواپیمای معمولی به زمین بازگشته و بر روی فرودگاه فرود بیاید. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/spiral_vol.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_spiral_vol.jpg[/img][/url] مراحل پرتاب سفینه اسپیرال به مدار زمین. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/cd62-0050ls.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_cd62-0050ls.gif[/img][/url] اجزای اصلی اسپیرال 50/50- میگ-105 سوار بر هواپیمای مادر در قدم اول برای ساخت چنین سفینه ای قرار شد که برای آزمایش و مطالعه در زمینه های آیرودینامیک، هدایت، سیستمهای الکترونیکی و پایداری 3 نمونه آزمایشی از فضاپیما ساخته شود. نمونه اول برای سرعتهای زیر صوت و بنام "105.11" نمونه دوم برای سرعتهای مافوق صوت و به نام "105.12" و نمونه آخر برای آزمایش در سرعتهای خیلی بالا و با نام "105.13". در سال 1968 و پس از اتمام آزمایشهای اولیه در تونل باد شرکت میکویان ساخت یک نمونه مقدماتی از 105.11 با نام "50.11" را آغازکرد. این نمونه بعدها به میگ-105 یا سفینه "اپوس" (EPOS)معروف شد. شرکت میگویان برای ساخت میگ-105 از همکاری شرکتهای کورولف در زمینه سیستمهای یکپارچه و توپولوف در حوزه سرعتهای بالا برخوردار بود. احتمال داده می شود که روسها در طراحی میگ-105 از طرح "برآ توسط بدنه" (Air Lifting) استفاده کرده باشند. نیروی برآی لازم برای پرواز در این گونه هواپیماها ،برخلاف هواپیماهای عادی که توسط بال تأمین می شود، به وسیله بدنه هواپیما ایجاد می گردد. این طرح در آن دوران در مرکز تحقیقات پرواز سازمان ناسا در کالیفرنیا در دست توسعه بود. میگ-105 دارای بدنه ای با کف تخت و یک دماغه بزرگ رو به بالا بود. طرح دماغه در کاهش حرارت انتهای بدنه در زمان بازگشت به جو بسیار مؤثر بود و بعدها توسط ناسا در فضاپیمای آزمایشی "اچ.ال-20" بکارگرفته شد. میگ-105،به دلیل همین شکل خاص دماغه، در شوروی سابق با نام مستعار "نعل" یا "نعل چوبی" نیز نامیده می شد. برای هدایت میگ-105 در جو زمین از یک موتور توربوجت اصلی با قدرت 1500 کیلوگرم نیرو و دو موتور پشتیبان با قدرت 40 کیلوگرم نیرو استفاده شده بود. برای میگ-105 این امکان وجود داشت تا در صورت بدشدن شرایط آب و هوا ،و یا بروز مشکلات دیگر، با تکیه بر موتور خود در یک فرودگاه دیگر فرود آید. میگ-105 نیز مانند سلف آمریکایی خود برای فرود آمدن از اسکی استفاده می کرد. برای هدایت سفینه در مدار زمین 6 موتور با قدرت 16 کیلوگرم نیرو برای مانورهای مداری خشن و 10 موتور به قدرت 1 کیلوگرم نیرو برای تنظمیات و مانورهای دقیق تر درنظرگرفته شده بود. مخازن سوخت همه موتورها در قسمت میانی بدنه فضاپیما نصب شده بود. یک سیستم هدایت و ناوبری فضایی وظیفه هدایت سفینه در هر دو قسمت مداری و پروازی را برعهده داشت. پروژه میگ-105 در سال 1969 متوقف شد ولی پس از آغاز پروژه شاتل توسط آمریکایی ها روسها دوباره نقشه های میگ-105 را بر روی میز طراحی قراردادند. اولین پرواز آزمایشی میگ-105 در اکتبر سال 1976 و با سرعت زیرصوت انجام شد. در این پرواز میگ-105 توانست با استفاده از موتورهایش از روی یک باند پرواز متروکه در نزدیکی مسکو پرواز کند. بدین منظور سفینه به جای اسکی به چرخ مجهز شده بود. هدایت این سفینه بر عهده خلبان آزمایشی آ.جی فستووِتس (A. G. Festovets) قرار داشت. این پرواز در ارتفاع 560 متری از سطح زمین و به مسافت 19 کیلومتر انجام شد و میگ-105 توانست در این پرواز به سرعت 254 کیلومتر در ساعت دست پیداکند. یک سال بعد، پرواز آزمایشی دوم با پرتاب میگ-105 از یک فروند بمب افکن توپولوف-95 و در ارتفاع 5000 متری انجام شد. در مجموع، 8 نوبت پرواز آزمایشی با میگ-105 انجام شد و این پروازها تا سال 1978 ادامه یافتند. یک گروه فضانورد برای هدایت اسپیرال درنظر گرفته شدند که قبل از لغو پروژه ترکیب فضانوردان آن چندین بار تغییر داده شد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/fastovetc.jpg[/img] فستووتس ؛اولین خلبان آزمایشی میگ-105 [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/epos6.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_epos6.jpg[/img][/url] میگ-15 در اولین پرواز. چرخهای نصب شده در جلوی فضاپیما و دریچه ورودی هوای موتور در زیر سکان عمودی به خوبی در عکس دیده می شوند. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/epos_13.jpg][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_epos_13.jpg[/img][/url] تنها نمونه ساخته شده از میگ-105 در موزه. اسکی های فرود سفینه در عکس به خوبی دیده می شوند. اگرچه مأموریت تعریف شده دیناسور آمریکایی و اسپیرال روسی یکسان بود اما تفاوتهای بنیادینی بین دو فضاپیما وجود داشت. به عنوان نمونه به چند تفاوت اشاره می کنیم: 1- درحالیکه دیناسور توسط یک ماهواره بر متعارف مانند موشک تایتان-3 پرتاب می شد طراحان روسی بر روی طرح پرتاب از پشت یک هواپیمای مادر کار می کردند. بر اساس این روش، اسپیرال بر پشت یک هواپیمای مافوق صوت نصب می شد و پس از رسیدن سرعت هواپیمای مادر به 3 ماخ از پشت آن پرتاب می شد. 2- دیناسور از یک بال مثلث شکل ثابت استفاده می کرد اما در اسپیرال از بالهای متغیر استفاده شده بود.در طی مراحل صعود و بازگشت به جو، لبه هر دو بال 60 درجه به سمت بالا برمی گشتند و نقش تثبیت کننده عمودی را بازی می کردند. پس از کاهش سرعت فضاپیما به زیر سرعت صوت، خلبان باید لبه بالها را از حالت عمودی به حالت افقی درمی آورد تا فضاپیما بتواند به مشخصه های یک هواپیمای عادی دست پیداکند. 3- اسپیرال برای فرود با موتور طراحی شده بود. در مرحله تقرب از یک دستگاه موتور توربوجت ،مشابه موتور بکاررفته در هواپیمای عمودی پرواز یاک-38، برای انجام دادن مانورهای لازم استفاده می شد. دریچه هوای ورودی این موتور پایین تر از سکان عمودی قرار داده شده بود و تنها پس از رسیدن به سرعت زیرصوت این دریچه باز می شد. در طرح دیناسور قرار بود که تمام مراحل بازگشت و فرود سفینه بدون نیروی موتور و به صورت هواسر انجام پذیرد. 4- اسپیرال از طرح "برآ توسط بدنه" استفاده می کرد در صورتی که دیناسور بدنه ای شبیه به هواپیماهای عادی داشت. 5- در سپر حرارتی دیناسور از فلزات مقاوم در برابر حرارت ،مانند تنگستن، استفاده شده بود اما روسها از صفحات سرامیکی منحصر به فردی استفاده می کردند که در برابر حرارت ایجاد شده در زمان بازگشت فضاپیما به جو زمین مقاوم بودند. این صفحات قبلا هم در چند فضاپیمای آزمایشی بکارگرفته شده بود. 6- دیناسور ،مانند شاتلهای امروزی، دارای فضای حمل بار در پشت کابین خدمه بود. این فضا می توانست برای حمل بارهای سبک مانند یک ماهواره کوچک یا سلاح بکارگرفته شود. از سوی دیگر طرح اسپیرال به گونه ای بود که ظاهرا فقط برای حمل خلبان ساخته شده بود. احتمالا فضای حمل بار توسط موتور جت و سوخت مورد نیاز آن اشغال شده بود. 7- هر دو سفینه برای فرود دارای اسکی بودند و از چرخ استفاده نمی کردند. اسکی های دیناسور مانند هواپیماهای مجهز به اسکی از زیر باز می شدند اما روسها برای از دست نرفتن یکپارچگی سپر حرارتی اسکی های اسپیرال را در دریچه هایی در دو طرف بدنه سفینه قرارداده بودند. این آرایش غیرمتعارف در آخرین فرود مشکل زا شد و به فضاپیما آسیبی جدی وارد آمد. 8- جایگاه خدمه در اسپیرال به گونه ای طراحی شده بود که در مواقع اضطراری از بدنه سفینه جداشده و با چتر بر روی زمین فرود می آمد. این رویداد می توانست در هر لحظه ای از پرواز روی دهد. طراحان آمریکایی دیناسور برای مواقع بروز حادثه در موشک حامل، یک راکت بر روی دیناسور نصب کرده بودند که می توانست سفینه را از موشک حامل جداکرده و سفینه و خدمه ،هر دو را، نجات دهد. (دوستان می توانند مشخصات اکس-20 دیناسور را در این آدرس ببینند:http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=96196) در سال 1974 نمونه دوم یعنی سفینه 105.12 ساخته شد و یکبار به صورت موفقیت آمیز پرواز آزمایشی خود را انجام داد. نمونه 105.13 تنها تا مرحله ساخت بدنه پیشرفت کرد و پس از آن بود که کل پروژه اسپیرال لغوشد. در نهایت، روسها با تصویب پروژه شاتل فضایی بوران در اواخر دهه هفتاد طرح میگ-105را به کلی کنارگذاشتند. این فضاپیما فرصت خروج از جو و پرواز در مدار زمین را پیدانکرد و امروزه می توان آن را در موزه مونینو نیروی هوایی روسیه دید. اگرچه اسپیرال هیچگاه در سکوی پرتاب قرارنگرفت اما منبع ایجاد شایعه درباره ساخت یک رهگیر فضایی در دهه هشتاد شد. ظاهرا این فضاپیما ، که اورگان (Uragan به زبان روسی به معنای گردباد ) نام گرفته بود، بزرگتر از اسپیرال بود و قرار بود برای رهگیری و شکار شاتلهای آمریکایی بکارگرفته شود. تا به امروز روسها به صورت رسمی ساخت اورگان را تکذیب کرده اند و بعضی عقیده دارند که اورگان تنها یکی از حقه های اطلاعاتی جنگ سرد از سوی آنها بوده است. اما جدای از شایعات، از روی طرح اسپیرال تعدادی سفینه بدون سرنشین کوچکتر ساخته شد. تعدادی از این سفینه ها ، که با نام "بور" و یک عدد شناخته می شوند، در موزه های هوافضای دنیا پخش شده اند. هزینه این پروژه برای شوروی سابق به 75 میلیون روبل بالغ شد. [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/bor-2.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_bor-2.gif[/img][/url] اورگان سوار بر موشک حامل [url=http://gallery.military.ir/albums/userpics/mig105.gif][img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/thumb_mig105.gif[/img][/url] میگ-105 میگ-105 ------------------------------------مشخصات خدمه---------------------------------------- 1 نفر طول------------------------------------------ 8.50متر عرض بال--------------------------------------- 6.40متر ارتفاع---------------------------------------------- ؟متر مساحت بال--------------------------------- 66 متر مربع وزن خالی------------------------------------------ 4220 کیلوگرم حداکثر وزن در هنگام پرتاب------------------- 8800-10300 کیلوگرم پیشرانه -----------------------------------هدایت در جو:1موتور اصلی آر.دی-36کا با کشش 14.7 کیلونیوتن و2 موتور پشتیبان با کشش 40 کیلوگرم نیرو هدایت مداری: ----------------------------------6 موتور اصلی با قدرت 16 کیلوگرم و10 موتور فرعی به قدرت 1 کیلوگرم نیرو بیشینه سرعت----------------------------------- 6 ماخ برد---------------------------------------------------- ؟کیلومتر سقف پرواز عملیاتی--------------------------------------- 130-150 کیلومتر نرخ صعود-------------------------------------------------------- ؟متربر ثانیه نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 60
  9. RezaKiani

    میگ-105-- MiG-105 "Spiral"

    [quote]وقتی که در حال جدا شدن از هواپیمای مادر در سرعت 6 ماخ هست مشکلی پیش نمی آید؟ فکر کنم آشفتگی زیادی هنگام جدا شدن ایجاد بشه.[/quote] من که فکر نکنم مشکلی پیش بیاد. احتمالا برای اونجاش هم فکر کردند.
  10. ‏ با آغاز عصر فضا و مسابقه فضایی بین دو ابرقدرت، نیروی هوایی آمریکا پروژه ساخت یک فضاپیمای چندمنظوره را در دستورکار قرارداد. این فضاپیما بر خلاف فضاپیماهای کپسولی آن دوران ،که پس از اتمام مأموریت به صورت سقوط آزاد وارد جو زمین می شدند و یکبار مصرف بودند، شباهت زیادی به شاتلهای امروزی داشت و قرار بود که پس از واردشدن به جو بر روی زمین فرودآمده و برای پروازهای فضایی بعدی آماده شود. این مسئله، فضاپیمای جدید را بسیار فراتر از طرح های معمول آن دوران مانند جیمینی (آمریکا) یا وسخود (روسیه) قرارمی داد. مأموریتهای درنظرگرفته شده برای این فضاپیما عبارت بودند از: شناسایی، بمباران، نجات فضایی، تعمیرات مداری ماهواره ها و دست آخر خرابکاری یا از بین بردن ماهواره های حریف. این پروژه در روز 24 اکتبر 1956 آغازشد و فضاپیمای اکس-20 دیناسور نام گرفت. در مارس 1958، نه شرکت هوافضای آمریکا در مناقصه ساخت دیناسور شرکت کردند که رقابت اصلی بین شرکتهای بل و بوئینگ بود. با اینکه بل در ساخت هواگردهای سریع (پروژه هایی مانند اکس-1 و اکس-15) توانایی های خود را ثابت کرده بود اما طراحی و ساخت دیناسور به بوئینگ واگذارشد. در سال 1961 موشک تیتان-3 به عنوان موشک حامل دیناسور در نظرگرفته شد. یک سال قبل 7 فضانورد به صورت کاملا محرمانه برای پروژه دیناسور درنظرگرفته شدند که معروفترین آنها نیل آرمسترانگ بود. وی در تابستان 1962 از این پروژه کناره گرفت و بعدها به عنوان اولین انسان پای بر روی کره ماه گذاشت. در طرح اولیه قرار بود که 3 نمونه از دیناسور ساخته شود. نمونه یک تحقیقاتی بود و بستر آزمایشی پروژه را فراهم می کرد. نمونه دوم شناسایی و نمونه سوم بمب افکن استراتژیک با توان حمل بمب هسته بودند. اولین آزمایش پروازی دیناسور-1 در سال 1963 به صورت گلایدر انجام شد و یک سال بعد دیناسور-1 با استفاده از موتور توانست به سرعت 18 ماخ دست پیداکند. دیناسور-1 جمعا 10 نوبت پرواز آزماشی انجام داد که 8 نوبت آن با خدمه انجام شدند. پس از موفقیتهای اولیه، برنامه ریزی شد که پرتاب آزمایشی دیناسور-3 در سال 1974 با تمام سیستمهای تسلیحاتی به صورت خودکار( وبدون خلبان) انجام شود اما در سال 1963 کل پروژه دیناسور پس از ساخت تنها یک نمونه لغو شد. علت اصلی این تصمیم معلوم نبودن دقیق وظایف دیناسور و مشکل در انتخاب موشک حامل عنوان شده است. این پروژه تا زمان لغو شدن هزینه ای برابر با 660 میلیون دلار بر گردن مالیات دهندگان آمریکایی گذاشت. اکس-20 دیناسور---مشخصات خدمه----------------1 نفر طول--------- 10.77متر عرض بال---- 6.34متر ارتفاع------- 2.59متر مساحت بال 32متر مربع وزنن خالی-- 4715 کیلوگرم حداکثر وزن در هنگام پرتاب-5165کیلوگرم پیشرانه------- 1موتور مارتین ترنس-استیج باکشش 323 کیلونیوتن بیشینه سرعت 28165کیلومتر بر ساعت برد----------- 40700کیلومتر سقف پرواز عملیاتی160-کیلومتر نرخ صعود----- 510متربر ثانیه نویسنده و مترجم:رضاکیانی موحد منبع : ماهنامه جنگ افزار شماره 58 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_NASA_Color_Dyna_Soar.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Deepcold_dyna_b52_240.jpg[/img] دیناسور پس از فرود بر روی زمین. توجه کنید که دیناسور برای فرود آمدن دارای چرخ نبود و ارابه های فرود آن به اسکی مجهز شده بودند. با وجود کنار گذاشته شدن این طرح، پروژه دیناسور بار علمی زیادی داشت و اطلاعات علمی بدست آمده از آن بعدها در ساخت شاتلهای امروزی بکارگرفته شدند. نمونه ساخته شده از دیناسور-1 اکنون در دست سازمان ناسا می باشد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Dyna-Soar.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Dyna_Soar_launchers%7E0.png[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Deepcold_dyna_final_240.jpg[/img] http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_800px-X20_Dyna-Soar_diagram.png
  11. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    این سخن را از امیر نائوشیگه شنیدم که :" گاه پیش آید که همه مردم دوست و شادی افزا بنمایند، و ما به نهایت سرخوشیم، اما همیشه زود باشد که پاره ای از گفته ها و کرده ها مان در آن ساعات سرخوشی، پشیمانی آورد." پی نوشت: شرمنده دوستان که این سلسله مطالب بازهم دچار وقفه شد. درس و مشق حسابی رمقم رو گرفته.امیدوارم که دیگه مطلب قطع نشه. چیز زیادی هم نمونده انشالله
  12. به نظر من بهتره قانون "به دقت" اجرا بشه نه اینکه "متعصبانه" اجرا بشه. مشابه همین مطلب ایران فرترس رو در یه سایتی دیدم درباره چین(فکر کنم که توی سایت سینودیفنس) از عکساش می شه برای تکمیل این تاپیک استفاده کرد. در ضمن مطالب تاپیک به دقت نوشته شده اند. امیدوارم که تا انتها ادامه پیداکنه و وسط کار ول نشه.
  13. [quote]با توجه به موفقیت این عملیات و خسارات ناچیز نهاجا در طی آن به نظر می¬رسد نخستین تجربه عملیاتی این راکتها موفق بوده باشد [/quote] عزیز جان! عملیات ذکر شده در متن که شکست کامل بود. فقط در یک محور موفق شدیم که بعدها با تمرکز بر همون محور عملیات کربلای 5 انجام شد. دوما موفق بودن تجربه عملیاتی به تعداد راکتهای پرتاب شده و درصد اصابت اونها بستگی داره. چند درصد از شلیکها موفق بودند؟ 50؟ 60؟ یا.... به هر حال با توجه به اطلاعات ذکر شده در متن تاپیک من یکی که فکر نمی کنم تجربه موفقی بوده باشد.
  14. بچه ها راست می گن عکسهای خیلی باحالی انتخاب کردی. خسته نباشی. من فقط یه توضیح کوچولو بدم اوایل دهه هشتاد بود که آمریکا برای تمرینهای خلبانهای خودش و شبیه سازی جنگهای هوایی یه تعداد کفیر از اسرائیل اجاره کرد که توی اونجا بهشون می گفتند اف-21 یه وقت اگه یه جایی دیدید تعجب نکنید.
  15. 1-درباره دوکدو می تونید به اینجا مراجعه کنید http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&p=72299 اولش می خواستم فقط درباره دوکدو بنویسم اما بعد دیدم که قضیه در چهارچوب یه استراتژی کلانتر قرار گرفته . واسه همین کل قضیه رو نوشتم. 2- من نگفتم ناوهواپیمابر گفتم ناوهلیکوپتربر. ساختن ناوهلیکوپتر بر در ایران با توجه به امکانات کشتی سازی موجود امکان پذیر هست و درضمن هلیکیکوپترهای لازم هم براش داریم. ناوهواپیمابر کاملا یه قضیه جداگانه و غیرقابل مقایسه است.
  16. RezaKiani

    اخبار برتر نظامی

    اظهار نظر امین خیلی خیلی باحال بود.
  17. در مورد دکترین حق کاملا با شماست. کشوری که دکترینش دفاعی باشه و اونهم بیشتر بر پایه دفاع ساحلی احتیاجی به چنین شناوری نخواهد داشت. من قضیه رو از نظر امکانات کشتی سازی بیان کردم و گفتم که غیر از پیشرانه و یه سری تجهیزات الکترونیکی فکر کنم ساختن بقیه اش خیلی مشکل نباشه. در زمینه دفاع هوایی در برابر موشک من فکر می کنم که آمریکا می خواد این قضیه رو واگذار کنه به هواپیماهاش. یعنی اصلا به این موشکها اجازه واردشدن به حریم ناوهواپیمابر یا هلیکوپتر بر رو ندهند و هواپیمای مهاجم رو قبل از شلیک موشک سرنگون کنند. اگه یه یاخونت یا براهموس شلیک بشه من که فکر نکنم هیچ کدوم از تکنولوژی های فعلی بتونه جلوشون رو بگیره. نظر شما چیه؟
  18. خلبانی که 9 جی فشار بهش بیاد که چشماش می زنه بیرون
  19. تا اونجا که من می دونم زمان شاه یه کشتی مثه اینونسیبل سفارش داده بودند به انگلیس که قرار بوده هلیکوپتر روش بذارند. اینو توی نمایشگاه افسری که مسئول غرفه نیروی دریایی بود بهم گفت. ماکت ناو رو هم گذاشته بودند. اونجا. ساخت ناوهلیکوپتر بر با توجه به تکنولوژی که ما الان در اختیار داریم و امکانات کشتی سازی موجود در کشور غیرممکن نیست. فقط همت می خواد و برنامه ریزی مناسب. همین
  20. در سال 1943 آلمان نازی به یک سری اقدامات پیشگیرانه دفاعی دست زد و ساخت یک سری استحکامات دفاعی در جبهه های شرق، ایتالیا، فرانسه و حتی آلمان در دستور کار قرارگرفت. یکی از اجزای مهم این دیوارهای دفاعی سنگرهای آتشبار توپخانه بود. در این زمان مشکلات جنگ ذهن خلاق آلمانی را به فعالیت واداشت و حاصل این فعالیت یک آتشبار ابتکاری بود؛ استفاده از برجک تانکهای غنیمتی یا قدیمی به عنوان سنگر آتشبار. در اکتبر 1943 هیتلر استفاده از برجک تانکهای پانتر را برای نصب در دیوارهای دفاعی اطراف امپراطوری رایش سوم تصویب کرد. این طرح در اصل برای استفاده در جبهه شرق ریخته شده بود اما سرمای شدید و شرایط بد آب و هوای روسیه سبب شد تا استفاده از بتن مسلح ،به عنوان سنگر اصلی، کنار گذاشته شود و برای نصب برجک تانک بر زمین یک جعبه بزرگ فولادی ساخته شود. این جعبه در زیر خاک قرارمی گرفت و برجک پانتر بر روی آن نصب می گردید. آلمانها امیدوار بودند که بدین وسیله زمان نصب برجک را کاهش دهند. به هرحال، در سال 1944 نقشه ها دوباره بر اساس سنگر سیمانی طراحی شدند. تجربه عملی نشان داد که حمل و نصب سنگرهای فلزی در زمینهای ناهموار دارای دشواری زیادی است. وزن هرکدام از جعبه های فولادی به 41.8 تن رسیده بود و وسایل نقلیه کافی برای حمل آنها تا پای کار وجود نداشت. به علاوه، فولاد روز به روز کمیاب تر می شد و برای استفاده در موارد ضروری تر به مصرف می رسید. طرح جدید بر اساس سنگر سیمانی با دیوار خارجی به قطر 1.5 متر و سقف به قطر 1.2 متر داده شد. تمامی سنگر در زیر خاک نصب می شد و قراربود که برجک تنها قسمت قابل مشاهده این سنگر توپخانه باشد تا بتواند راحت تر با تانکهای دشمن مقابله کند. کمی بعد مشخص شد که زمان درنظر گرفته شده برای ساخت تعداد زیادی از سنگرهای بتنی کفایت نمی کند و ناچار به ساخت سنگری ساده تر و ارزانتر روی آورده شد، سنگر چوبی. 3 گونه برجک پانتر برای استفاده در این سنگرها در نظر گرفته شد. در ابتدا برجک تانک پانتر-آ و بعدتر برجکهای بازسازی شده پانتر-دی در این سنگرها بکارگرفته شدند. در انتهای سال 1944 یک برجک مخصوص برای این سنگرها طراحی و ساخته شد. جایگاه فرمانده تانک ، که غیرضروری تشخیص داده شده بود، از بالای برجک تانک برداشته شد و به جای آن یک دریچه ساده گذاشتند. ضخامت زره سقف از 16 میلیمتر به 65 میلیمتر افزایش یافت. زمانی که برجک در محل خود نصب می شد برای دشمن تنها قسمت قابل رؤیت به حساب می آمد. این برجکها از 3 نفر خدمه بهره می گرفتند: فرمانده، توپچی و بارگذار. در ماه های آخر جنگ با دفن بدنه پانتر در خاک، از خود تانک به عنوان یک سنگر ثابت زمینی استفاده شد. در جبهه شرق تانکهایی که دچار مشکل فنی شده و زمین گیر شده بودند به عنوان یک راه حل ابتکاری در نقاط مهم قرارگرفتند. تلاشی برای قراردادن بدنه این تانکها در خاک انجام نگرفت و با توده کردن خاک و سنگ در اطراف بدنه آنها سعی کردند تا حفاظت بیشتری برای آنها بدست آورند. برجکهای تانک پانتر در خطوط دفاعی گوتیک و هیتلر (ایتالیا)، دیوار غربی(درکناره کانال مانش) و جبهه شرق نصب شدند. در بعضی شهرها نیز این برجکها به عنوان راه حل موقت در نقاط حساس شهر نصب شدند. در شهر برلین بیش از 25 موضع آتشبار با استفاده از برجک تانکهای پانتر ساخته شد. در طی تهاجم ارتش هشتم متفقین به خط هیتلر در سال 1944، این سنگرهای آتشبار تلفات زیادی به تانکهای متفقین وارد کردند. حملات هوایی و آتش توپخانه بر روی این سنگرها بی اثر بود و تنها راه از بین بردن آنها این بود که تانکها با استفاده از پوشش دود خود را به فاصله 300 متری برسانند و سعی کنند تا آنها را از پشت یا پهلو مورد اصابت قرار دهند. نویسنده: رضاکیانی موحد منبع: ماهنامه جنگ افزار شماره 58 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_01%7E17.jpg[/img] نمای برش خورده از برجک پانتر نصب شده بر روی جبعه فلزی [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_02%7E14.jpg[/img] پانتربانکر بر اساس سنگر چوبی [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_03%7E11.jpg[/img] پانتر برجای مانده در خیابانهای برلین که دور آن را پر از خاک و سنگ کرده بودند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/04r.jpg[/img] برجک پانتربانکر پس از انهدام [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_GI_Chats_w-_Berlin_Germany_Boys_On_Tiger_Tank.JPG[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/stur_mpant.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Panther-pillbox.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Stahlbetonunterstand_mit_aufgesetztem_Bodenturm.jpg[/img]
  21. پس از سقوط امپراطوری ساسانی به دست اعراب مسلمان، ایرانیان تا قرنها سیادت دریایی خود را در خلیج فارس و دریای عمان از دست دادند. باوجود روی کار آمدن حکومتهای ایرانی ،مانند آل بویه و طاهریان، تا زمان صفویه هیچ فرمانروایی به فکر زنده کردن مجدد این اقتدار نیافتاد. این ضعف سبب شد که در زمان صفویه استعمارگران پرتغالی به راحتی بنادر و جزایرمهم خلیج فارس را اشغال کنند. شاه عباس اول برای بازپس گیری این جزایر از ناوگان کمپانی هندشرقی کمک گرفت ولی خودش هیچگاه به صرف تأسیس یک نیروی دریایی مقتدرنیفتاد. پس از اخراج پرتغالیها از خلیج فارس، کنترل خلیج فارس در دستان امپراطوری بریتانیا قرارگرفت. در زمان نادرشاه ،و با تأکید وی، یک نیروی دریایی مقتدر تشکیل شد که تقریبا توانست تمام سواحل و جزایر خلیج فارس و حتی کشور عمان امروزی را به فرمانبرداری از ایران وادارکند اما پس از مرگ نادر این ناوگان نیز به دست فراموشی سپرده شد و خلیج فارس دوباره به حیاط خلوت بریتانیا تبدیل شد. در دوران قاجاریه جنگهای زمینی توجه پادشاهان این سلسله را به خود جلب کرده بود و از توسعه نیروی دریایی بازمی داشت. اولین بار فتحلی شاه بود که به فکر ایجاد یک ناوگان نظامی افتاد و بدین منظور قراردادی با انگلیسیها امضا کرد که طبق آن خرید هرگونه شناور نظامی باید از آن کشور صورت می گرفت. اما امپراطوری بریتانیا ،که اقتدار دریایی ایران را به ضرر منافع خود در هندوستان می دانست، همواره در راه انجام این قرارداد مانع تراشی می کرد. پس از گذشت سالها و درزمان ناصرالدین شاه دستوری به سفرای ایران در لندن و استانبول داده شد تا برای خرید کشتی جنگی از یکی از کشورهای اروپایی اقدام شود. اما کوششهای ایران برای دستیابی به ناوجنگی از حرف فراترنرفت. در سال 1865 ناصرالدین شاه دوباره از سفیر بریتانیا تقاضای خرید کشتی جنگی کرد که باز هم با مخالفت دولت بریتانیا روبروشد. 15 سال بعد ناصرالدین شاه با یک شرکت آلمانی جهت خرید کشتی جنگی وارد مذاکره شد و در نتیجه 2 ناوچه سبک تمام فلزی برای خدمت در بنادر خلیج فارس از آلمان خریداری شد. این شناورها در بندر "برمن هاون" ساخته شدند و پس از رسیدن به آبهای ایران "پرسپولیس" و "شوش" نام گرفتند. پرسپولیس مأمور مراقبت از بنادر خلیج فارس شد و شوش به حمل مسافر در کارون مشغول شد. پرسپولیس در سال 1883 با ظرفیت 600 تن ساخته شد و به زره فولادی مجهز شده بود. این شناور در زمان خود یک ناو کاملا مدرن به حساب می آمد. موتور این شناور 450 اسب بخار قدرت داشت و می توانست پرسپولیس را به سرعت 10 گره دریایی برساند. سلاح های این ناوچه عبارت بودند از 4 قبضه توپ 70 میلیمتری ساخت کروپ و 2 قبضه توپ برنجی. پرسپولیس دارای یک کابین سلطنتی در زیر عرشه بود که برای پذیرایی از شخصیتهای سیاسی و نظامی بکاربرده می شد. در سال 1888 و در طی شورش چابهار پرسپولیس به این منطقه اعزام شد. در آن زمان پرسنل پرسپولیس عبارت بودند از 4 افسر آلمانی و 40 ملوان. در سال 1316 ه.ق حاکم وقت بوشهر ،احمدخان، برای خارج کردن بندر لنگه از دست اعراب از پرسپولیس استفاده کرد و به درجه دریابیگی مفتخر شد. ناخدای آلمانی پرسپولیس پس از 11 سال خدمت مرخص شد و کشتی ،با کمک مهندسین هندی، تحت فرمان یک ناخدای ایرانی قرار گرفت. نخستین ناخدای ایرانی این کشتی "ابراهیم دریایی" نام داشت و پس از او فرماندهی پرسپولیس به "عباس دریانورد" رسید. در آن زمان حقوق سالانه خدمه کشتی عبارت بود از: فرمانده 100 تومان افسر 50 تومان مکانیک 20 تومان ملوان 10-15 تومان پس از مدتی این تنها شناور رزمی ایران از چشمها افتاد. حکومت قاجاریه رو به فروپاشی بود و با فروپاشی این حکومت پرسپولیس از چشمها افتاد و فرسایش تدریجی آن آغازشد. پرسپولیس ،که در حقیقت به هیچ عملیات نظامی اعزام نمی شد، در ساحل جزیره نگین ،نزدیک بندر بوشهر، به گل نشست و کم کم شروع به زنگ زدن کرد. در آبان سال 1385 پرسنل منطقه دوم نیروی دریایی ارتش جمهوری اسلامی توانستند پس از 65 روز کار بی وقفه و طاقت فرسا پرسپولیس را از آب خارج کنند. بنا به گفته دریادار دوم حسین اشراقی قرار است که پرسپولیس به موزه در حال ساخت دریانوردی در "سبزآباد" منتقل شود. امید است که این اولین ناو تمام فلزی نیروی دریایی ایران پس از بازسازی هرچه زودتر به بازدید علاقمندان گذاشته شود. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 59
  22. خداپدرتو بیامرزه توی بایگانی ام کلی دنبال عکسش گشتم پیداش نکردم. مهم نیس که چیزی ازش مونده یا نه. مهم اینه که سوابق قضیه رو مردم بدونند. اگه یه خورده همت باشه می تونند بعدا سرفصت از روش یه ماکت خوشگل درست کنند به خاطر عکس دستت دردنکنه. از شرمندگی نجاتمون دادی.
  23. صبح یکشنبه هفتم دسامبر 1941 بود و بندر هنوز در خواب به سرمی برد. 6 فروند ناوهواپیمابر ژاپنی به همراه تعداد زیادی رزمناو و ناوهای کوچکتر و در اختفای کامل به بزرگترین پایگاه دریایی آمریکا در اقیانوس آرام نزدیک می شدند. 8 نبردناو عظیم آمریکایی به همراه تعدادی ناو کوچکتر در پایگاه پرل هاربر پهلو گرفته بودند. شعله های جنگ هزاران کیلومتر از خدمه ناوها فاصله داشت و هیچ یک از آنان گمان نمی کرد که جنگ جهانی دامن آنها را نیز بگیرد. خدمه رادارهای پرل هاربر درحال تعویض شیفت بودند که اولین موج جنگنده-بمب افکنهای ژاپنی وارد حریم هوایی جزیره شدند. هواپیماهای ژاپنی بدون هیچ گونه مقاومتی حمله غافلگیرکننده خود را به کشتی های پهلوگرفته و تأسیسات زمینی و بندری پرل هاربر آغازکردند. اندکی بعد، موج دوم هواپیماهای ژاپنی واردمنطقه شدند و باقیمانده کشتی ها را بمباران کرده و افرادی که با حمله اول از خواب بیدارشده بودند و به مقابله برخواسته بودند را به مسلسل بستند. نتیجه این حمله برای نیروی دریایی آمریکا یک فاجعه کامل بود.360 هواپیمای ژاپنی توانستند 5 نبردناو بزرگ آمریکایی را به همراه 3 کشتی کوچکتر غرق کنند. 3 نبردناو دیگر به گونه ای آسیب دیدند که توان عملیاتی خود را از دست دادند. علاوه بر آن، 188 هواپیمای آمریکایی بر روی زمین نابودشده و 155 هواپیمای دیگر آسیب دیدند. در پایان آن روز شوم 2300 کشته و 1200 مجروح نیز بر دست نیروی دریایی آمریکا مانده بود. ژاپن توانست تنها با یک حمله کمر نیروی دریایی حریف را در اقیانوس آرام بشکند، ولی چگونه؟ این نقشه حرفه ای، زمانبندی دقیق و بمباران های ماهرانه در کجا طراحی شدند؟ در اینجا نیز باید دنبال ردپای سربازان پنهان حریف بگردیم. 6 سال قبل از این حمله درخشان یک خانواده آلمانی که از آشنایان جوزف گوبلز ، وزیر تبلیغات هیتلر، بودند وارد هاوایی شدند. برنارد کوهن به همراه همسرش فریدل ، دخترخوانده اش سوزی روث و پسرش هانس تصمیم گرفتند که به درخواست گوبلز برای سرویس مخفی ژاپن جاسوسی کنند. فریدل پس از اقامت در پرل هاربر منزل خود را به محفلی برای همسران افسران نیروی دریایی تبدیل کرد. این زنان در مهمانی های زنانه خود هر خبری که از شوهرهایشان می شنیدند بازگو می کردند غافل از اینکه این اخبار می توانند مهمترین منبع اطلاعاتی برای خانواده جاسوس آلمانی باشد. سوزی روث 17 ساله، زیبایی خود را برای به دام انداختن افسران جوان نیروی دریایی آمریکا به کارگرفت و با کشیدن آنها به دام عشق خود اطلاعات محرمانه را از زیر زبانشان بیرون می کشید. خانواده کوهن حتی پسر کوچکشان هانس را نیز درگیر فعالیتهای جاسوسی خود کردند. ملوانهای آمریکایی پسر کوچکی را به یاد می آوردند که لباس ملوانی می پوشید و با شیرین زبانی درباره کشتی های بزرگ از آنها سوال می کرد. بارها افسران و درجه داران آمریکایی این پسر کوچک را به گردشهای کوچکی بر روی عرشه ناوهایشان دعوت کردند. برنارد اطلاعات به دست آمده توسط اعضای خانواده را ثبت می کرد و زمانی که سرجاسوس ژاپنی تاکئویوشی کاوا در بهار 1941 وارد پرل هاربر شد به وسیله یک چراغ قوه مخصوص از اتاق زیرشیروانی خانه اش اطلاعات را به یوشیکاوا رد می کرد. یوشی کاوا ،خود، از مأموران خبره سرویس مخفی ژاپن بود. او در سال 1933 به نیروی دریایی سلطنتی ژاپن پیوست و شاگرد اول کلاس خود بود. 4 سال بعد یوشی کاوا به دلیل مشکلات جسمی پشت میز نشین شد و به سرویس اطلاعاتی نیروی دریایی منتقل شد. او یک نامه تشکر آمیز از شخص هیتلر دریافت کرده بود چرا که با کشف رمز یک پیام نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا مسیر یک کاروان بزرگ دریایی را پیداکرد و اطلاعاتش را به سفیر آلمان در ژاپن ردکرد. این اطلاعات به زیردریایی های آلمانی اجازه دادند تا تعداد زیادی از کشتی های بریتانیایی را در راه غرق کنند. یوشی کاوا در پرل هاربر طبقه دوم خانه ای مشرف به بندرگاه را اجاره کرد تا بتواند ورود خروج تمام کشتی ها به پایگاه را ثبت کند. او همچنین بارها هواپیماهای کوچکی را اجاره کرد تا با پرواز بر فراز تأسیسات بندری بتواند اطلاعات دقیقتری از توان آمریکایی ها کسب کند. محل استقرار هواپیماهای نیروی دریایی، آتشبارهای ضدهوایی، مخازن سوخت و مهمات موضوع ها مورد علاقه یوشی کاوا بودند. یوشی کاوا از طرح نقشه برای حمله قریب الوقوع ژاپن به پرل هاربر بی اطلاع بود ولی اطلاعاتی که او و کوهن جمع آوری کردند برای طراحان جنگی ژاپن بسیار ذی قیمت از آب درآمدند. این اطلاعات توسط کنسول ژاپن و به صورت رمز به کشتی های نیروی دریایی ژاپن مخابره می شدند. هنگامی که فرمان رادیویی حمله به پرل هاربر صادرشد یوشی کاوا تمام مدارک و آثار فعالیتهای جاسوسی خود را از بین برد و زمانی که پس از حمله هواپیماهای ژاپنی مأموران اف بی آی به سراغش آمدند هیچ مدرکی دال بر جاسوسی وی نیافتند. یوشی کاوا در تابستان سال بعد و در طی یک برنامه مبادله اسرا به ژاپن بازگشت. خانواده کوهن نیز پس از حمله پرل هاربر مورد بدگمانی اف بی آی قرارگرفتند و همگی دستگیرشدند. در بهار سال 1942 برنارد کوهن به اعدام محکوم شد ولی با لو دادن شبکه جاسوسی آلمان-ژاپن توانست جان خود را نجات دهد. برنارد به 50 سال زندان محکوم شد و به همراه همسر و دخترخوانده اش زندانی شدند. خانواده جاسوسی که بزرگترین ضربه را به نیروی دریایی آمریکا واردکرده بودند پس از پایان جنگ از آمریکا به اخراج شدند و به آلمان بازگشتند. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 59
  24. RezaKiani

    نیروی هوایی هشتم

    "هیتلر اروپا را به یک دژ تبدیل کرد اما فراموش کرد که بر روی این دژ یک سقف بگذارد." فرانکلین روزولت. در روز 17آگوست 1942؛ دوازده فروند بمب افکن بی-17 از "گروه 97 بمب افکن" از فرودگاهی در نزدیک نورثامپتون همشایر برخواستند تا به اهدافشان در فرانسه تحت اشغال هیتلر حمله ور شوند. این حمله اولین بمباران بمب افکنهای سنگین آمریکایی بود که از فرودگاه های بریتانیا صورت می گرفت. از فوریه 1942 تا پایان جنگ، نیروی هوایی هشتم بی-17 ها و بی-24 هایش را برای حمله به اهدافی در خاک آلمان و اروپای اشغالی در حملات روزانه بکارمی گرفت. این واحد در اوج قدرت اش می توانست بیش از 2000 فروند بمب افکن چهارموتور و بیش از 1000 فروند جنگنده را تنها در یک حمله به سوی هدف روانه کند. همین امر سبب شد تا نیروی هوایی هشتم را با نام "مقتدر هشتم" بشناسند. در آن دوران مأموریتهای بمباران روزانه بسیار مخاطره آمیز بودند و این واحد بیش از 27000 نفر از افرادش را در طی این گونه حملات از دست داد که از نظر آماری از تمامی نیروهای متفقین بیشتر می باشد. بمب افکنهای سنگین نیروی هوایی هشتم بر فراز آسمان اروپا ،به ویژه پس از حمله به خاک آلمان در ژانویه سال 1943، متحمل تلفات سنگینی شدند. این بمب افکنها می توانستند خودشان را به هر گوشه ای از خاک آلمان برسانند اما در ابتدای جنگ هیچ جنگنده دورپروازی در اختیار متفقین نبود که بتوانند آنها را تا محل مأموریتشان همراهی کند. زمانی که جنگنده های اسکورت از میانه راه بازمی گشتند این هواپیماها به طعمه های خوبی برای لوفت وافه تبدیل می شدند. در طی بهار، تابستان و پاییز سال 1943 نیروی هوایی هشتم در هر حمله تقریبا 12 درصد از استعداد و نفراتش را از دست می داد و کار به جایی رسید که از نظر آماری زنده ماندن هوانوردانش پس از 25 مأموریت به رویا مبدل شده بود. اثرات این تلفات بر روی روحیه افراد واحد غیرقابل اندازه گیری بود. زمانی که سرانجام نیروی هوایی هشتم جنگنده هایی را در اختیار گرفت که می توانستند در تمامی طول راه بمب افکنهایش را اسکورت کنند تلفات بمب افکنها به آهستگی کاهش یافت و به حد معقول تری رسید هرچند که هنوز هم این تلفات چشمگیر بود. همچنین، نیروی هوایی هشتم با بمباران مواضع دفاعی و آتشبارهای موشکهای آلمان در ژوئن 1944 خود را برای حمله نهایی به خاک اروپا آماده کرد. در این زمان رساندن قسمتی از مهمات و تجهیزات مورد نیاز گروه های مقاومت و نیروهای ویژه متفقین در خاک فرانسه اشغالی بر عهده این واحدگذاشته شد. کمی بعد، با حمل و ارسال غذا و نیازهای ضروری، نیروی هوایی گامی درجهت کمکهای انسان دوستانه برای غیرنظامیان اسیرشده در چنگال رایش سوم برداشت. در طی جنگ دوم جهانی، نیروی هوایی هشتم به رکوردهای تأثیرگذاری دست پیداکرد. افراد نیروی هوایی هشتم به 17 مدال افتخار کنگره، 220 مدال صلیب ممتاز هوایی و 442000 مدال هوایی دست یافتند. بسیاری از پیروزی های کهنه سربازان نیروی هوایی هشتم در آن زمان غیرقابل شمارش بوده و در آمارها ثبت نشده اند. 261 خلبان این واحد ، که بیش از 5 فروند هواپیمای دشمن را سرنگون کردند، به عنوان تکخالی رسیدند که 31 نفر از آنها رکوردی بیش از 15 شکار داشتند. به علاوه، 305 نفر از مسلسلچی های نیروی هوایی هشتم نیز به عنوان تکخال شناخته می شوند. زمانی که جنگ در خاک اروپا به پایان رسید، نیروی هوایی هشتم بیشر از 100 میلیون گلوله شلیک کرده بود و 703550 تن بمب بر سر دشمن فروریخته بود. مأموریتهای این واحدب به قیمت 4162 فروند بمب افکن سنگین و 2222 نفر خلبان تمام شد. این مأموریتها نقش حساسی در از هم گسیختن شیرازه امور رایش سوم بازی کردند و در نهایت بمبارانهای سنگین هوایی به سقوط هیتلر کمک بسزایی کردند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_619px-8th_Air_Force.png[/img] نشان نیروی هوایی هشتم [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_b17gb.jpg[/img] بی-17 در حال بمباران [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_070410-F-1234P-002.jpg[/img] مسلسل چی های بی-17مجهز به مسلسل برونینگ [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_b17hell.jpg[/img] بمب افکن بی-17 با نام مستعال "فرشته های جهنمی" این هواپیما اولین بمب افکن نیروی هوایی هشتم بود که توانست از 25 مأموریت سالم بازگردد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_B-17_Flying_Fortress.jpg[/img] بمب افکن 4 موتوره بی-17 ملقب به "دژپرنده" [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/B-24_dropping_bombs.jpg[/img] بمب افکن سنگین بی-24 ملقب به "آزادکننده" مترجم:رضاکیانی موحد منبع: ماهنامه جنگ افزار شماره 59
  25. این داستان رو یکی از همکارانم برام تعریف کرده. حکم ارتقا درجه اش رو هم بهم نشون داده و داستانش کاملا مستند است. اگر تونستم ازش یه اسکن می گیرم که به عنوان سند در سایت داشته باشیم. این داستان را سال قبل برای مجله اطلاعات هفتگی فرستادم و در اواسط آبان چاپ شد: مهناوی وظیفه صدای تپش قلب خود را می شنید. با اضطراب نگاهی به ساعت خود انداخت. نیم ساعتی از شب گذشته بود. غیر از حجم کبود شب چیزی در اطرافش وجود نداشت. در حدود یک ساعت قبل، مرکز کنترل رادار بوشهر ورود 4 ناوچه موشک انداز عراقی را به داخل آبهای ایران گزارش کرده بود. مرکز رادار به پرسنل پدافند هوایی سکو هشدار داده بود که در مسیرناوچه های دشمن قراردارند و به احتمال زیاد اولین هدف آنها محسوب می شوند. آن شب مهناوی جوان مسئول شیفت بود و به سرعت تمام افراد را در جای خود مستقرکرد. سکوی نفتی به چند قبضه توپ ضدهوایی مسلح بود ولی این توپها برای مبارزه با ناوچه جنگی بیش از حد کوچک به نظر می آمدند. پس از جای گیری افراد، خودش به تنهایی پشت یک قبضه مسلسل کالیبر 50 قرارگرفت و به انتظار ایستاد. در فاصله این یک ساعت مهناوی جوان خاطرات زیادی را به یادآورد. 6 ماه آموزش سنگین تکاوری در پایگاه منجیل دیده بود تا از یک سرباز صفر تبدیل به یک کماندوی آماده کارزار شود. زمانی که او به سربازی رفت یکسالی از هجوم وحشیانه دشمن به خاک کشورش می گذشت و او در آرزوی انتقام می سوخت. پس از پایان دوره آموزشی به جنوب اعزام شد. چند بار با قایقهای تندروی مسلح برای اسکورت نفتکشهایی که نفت ایران را صادر می کنند اعزام شده بود. خطراتی را در این ماموریتهای گشتی از سرگذرانده بود و با مرگ روبروشده بود. اما این بار وضعیت کاملا متفاوت بود. جنگی عادلانه درپیش رو نداشت ، 4 ناوچه موشک انداز در برابر یک سکوی نفتی تقریبا بی دفاع. بازهم به سیاهی دریا چشم دوخت. در سیاهی شب چیزی معلوم نبود. سکوی بزرگ نفتی هم در تاریکی فرورفته بود و از این غول آهنی صدایی برنمی خواست. نه می توانست هم رزمانش را ببیند و نه صدایشان را بشنود. به یاد خانواده اش افتاد. بر سر او و همرزمانش چه می آمد... از فاصله دور روشن شدن شعله ای دیده شد. شعله ای که در ابتدا چون شمعی کوچک در پهنه دریا به نظر می رسید ولی هر لحظه بزرگ و بزرگتر می شد. ناوچه سرگروه عراقی اولین موشک خود را شلیک کرده بود و موشک با سرعتی برابر سرعت صوت به سمت سکو می آمد. پرسنل جنگ الکترونیک از دستگاه های خود برای فریب موشک استفاده کردند. اندک زمانی پس از پرتاب موشک اول، ناوچه های دیگر نیز هر کدام یک موشک به سمت غول آهنی شلیک کردند. غول آهنی اما، پای در کف دریا داشت و نمی توانست فرارکند. موشک اول منحرف شد. با صفیر از سمت چپ سکو گذشت و در سطح دریا منفجرشد. پهنه دریا را روشن کرد. به فاصله دو سه ثانیه پس از انفجار موشک اول، موشک دوم از بالای سکو و موشک سوم از سمت راست سکو عبور کردند. ظاهرا اقدامات الکترونیکی به خوبی موشکهای عراقی را سردرگم کرده بودند. اما ظاهرا موشک چهارم خیال نداشت که فریب بخورد. موشک چهارم بدون تغییر مسیر و مستقیم به سمت مهناوی جوان پیش می آمد. ثانیه ها به سرعت می گذشت. زمانی برای تصمیم گیری باقی نمانده نبود. مهناوی جوان دندان هایش را بر روی هم فشار داد و با تمام قدرت شلیک کرد. گلوله های مسلسل صفیر کشان به سمت موشک حرکت کردند. رد قرمز گلوله ها پرده سیاه شب را نقاشی می کردند. شعله موشک هر لحظه بزرگتر می شد اما هیچ گلوله ای به آن نمی رسید. مهناوی دست از قبضه مسلسل برنداشت و به شلیک خود ادامه داد. ثانیه ها کش آمدند. تمام لحظات عمرش یکباره در نظرش آمد. زیر لب شروع به خواندن کرد: "و ما رمیت اذ رمیت و لکن الله رمی." موشک به صد متری سکو رسیده بود که انفجاری کورکننده در آسمان روی داد. بار دیگر توکل و ایمان تکنولوژی مدرن را مقهور قدرت خویش ساخت. تیرهای مسلسل، موشک دشمن را در هوا نابودکردند. فریاد شادی دوستانش را در تاریکی شب شنید. اما این شادی تنها 2 ثانیه دوام داشت. موشک پنجم به فاصله کمی از 4 موشک اول توسط ناوچه سرگروه شلیک شده بود و 2 ثانیه پس از انفجار موشک چهارم غول آهنی را هدف قرارداد. سکوی نفتی شعله کشید و کسانی که زنده ماندند ترک کردن آن را آغاز کردند. 3 نفر از افراد مجروح شده بودند و 2 نفر به شهادت رسیدند. اکنون، پرسنل ناوچه عراقی بودند که جشن پیروزی گرفته بودند. ناخدای ناوچه عراقی با خوشحالی به مرکز فرماندهی گزارش می داد. عراقی ها خود را برای رژه پیروزی و گرفتن مدال از دستان شخص سردار قادسیه آماده می کردند. اما شادی آنها نیز دیری نپایید. ناگهان ناوچه ای در میان گروه ناوهای عراقی منفجرشد و قبل از اینکه ناخدای عراقی بفهمد که چه برسرش آمده است ناوچه اش شروع به غرق شدن کرد. عراقی ها نمی دانستند که در همان زمان که ایستگاه رادار بوشهر اخطار ورود آنها را به آبهای مقدس ایران داده بود نزدیک ترین ناوچه ایران قبول کرده بود که به استقبال آنها برود. ناخدای ایرانی -با وجود تمام مشکلات نظامی- حاضر شده بود این جدال نابرابر را قبول کند تا عراقی ها بدانند که دست اندازی آنها به آبهای ایران بدون پاسخ نمی ماند. زمانی که عراقی ها مشغول شکار بی دردسر طعمه بی دفاع خود بودند ناوچه ایرانی در پوشش شب به آنها نزدیک شد و اولین موشک را به سمت ناوچه عراقی شلیک کرد. حمله ناوچه ایرانی ناخدای ناوچه سرگروه را سراسیمه کرد و او دستورصادرکرد که ناوچه های باقیمانده با حداکثر سرعت عقب نشینی کنند. اندیشه مدال و رژه پیروزی از سر او بیرون رفته بود و به تنها چیزی که می اندیشید نجات جانش بود. ناوچه ایرانی به دنبال ناوچه های فراری به راه افتاد ولی آنها به سرعت از برد موشکهای ناوچه ایرانی خارج شدند. در آن شب برای ناخدای شجاع ایرانی دیگر فرصت دست و پنجه نرم کردن با متجاوزان عراقی پیش نیامد. مهناوی جوان به همراه دیگر همقطارانش و چند نفر از پرسنل سکوی نفتی تا ساعت 7 صبح در آبهای خلیج فارس سرگردان بودند. در این زمان یک هلیکوپتر ایرانی سررسید و نجات یافتگان سکوی را سوارکرد. پس از رسیدن به پایگاه و پیاده کردن مجروحان، مهناوی جوان به همراه چند نفر با همان هلیکوپتر به سکو بازگشتند. ابتدا هلیکوپتر گشتی بر فراز سکو زد تا از نبودن کماندوهای دشمن بر روی سکو مطمئن شود. پس از آن، مسافرانش را بر روی سکوی پرواز سکو پیاده کرد. غول آهنی هنوز در حال سوختن بود و از جای جای آن شعله و دود برمی خواست. مهناوی و گروه همراهش به سرعت به جمع آوری سلاح ها و مدارک نظامی به جای مانده بر سکوی پرداختند. هلیکوپتر ایرانی هم به محل غرق شدن ناوچه عراقی رفت و توانست 12 نفر از بازماندگان ناوچه را از آب بگیرد. ناوچه های عراقی برای فرار چنان عجله داشتند که حتی به فکر نجات دوستان خود نیز نیافتادند. مهناوی جوان وقتی وارد بوشهر شد فکر نمی کرد که با چنین استقبالی از جانب مردم مواجه شود. مردم خونگرم جنوب او و دوستان قهرمانش را حلقه کردند و در شهر گرداند. مهناوی دوم سهراب علایی پس از این دفاع جانانه از سکوی نفتی و یک مرخصی تشویقی به درجه مهناوی دوم ترفیع یافت. وی کماکان به ماموریتهای گشتی به همراه نفتکشها و یا دفاع از دیگر سکوهای نفتی اعزام می شد. در بهمن ماه سال 1362 خدمت مقدس سربازی را به پایان رساند. یک ماه بعد او به استخدام شرکت نفت فلات قاره درآمد و در جبهه ای دیگر مشغول به خدمت شد. علایی اکنون 48 سال دارد و هنوز هم بنابر وظایفش در شرکت نفت به سکوهای نفتی سر می زند. بر روی این غولهای آهنی راه می رود و فکر می کند که در صورت گستاخی دشمن هنوز هم می تواند دست به اسلحه ببرد. در این راه اما، او تنها نیست. تمام جوانانی که داستان اسطوره هایی چون او را خوانده اند و از مردانگی دیگر همرزمانش شنیده اند آماده اند تا خود را فدای مام میهن کنند.