RezaKiani
Members-
تعداد محتوا
1,988 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
2
تمامی ارسال های RezaKiani
-
شاید بد نباشه که هر چند وقت یه بار در شنیده هامون یه تجدید نظر حسابی بکنیم و اونهایی رو که با واقعیت جور در نمیان بریزیم دور
-
دم آدم نکته سنج گرم. توی چی فکر می کنی
-
این هم حکم درجه تشویقی دوستم برای ثبت در تاریخ و تقدیم به بچه های گل میلیتاری: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Reza1.JPG[/img] اسم سکو رو پاک کردم . دوستان می تونند از سینا جان بپرسند اسمشو
-
کشور عثمانی در اون زمان یکی از قوی ترین نیروی دریایی ها در جهان رو داشته واز نظر تعداد نبردناوهای بزرگ حتی در اواخر قرن نوزدهم به مقام سوم-چهارمی در جهان رسیده بوده. در کل به دلیل اینکه عثمانی فکر می کرده که ممکنه از رقبای اروپایی اش عقب بیفته(مخصوصا در دریایی سیاه از روسها) به نیروی دریایی خیلی بها می داده اند. یادت باشه که عثمانی در حقیقت ادامه امپراطوری بیزانسه و بیزانس همیشه یکی از قدرتهای مطرح دریایی در سطح دریای مدیترانه بوده.
-
اواخر جنگ بود که آلمان روی یکی دو تا پروژه برای مقابله با اینها کار می کرد. یکیشون هواپیماهای موشکی بود که به صورت کامل در مجله جنگ افزار معرفی شدند. یکشون هم یه جور موشک زمین به هوای آشیانه یاب فروسرخ بود. در اواخر جنگ آلمان به تکنولژی دوربینهای مادون قرمز دست پیداکرده بود و حتی چند تا از تانکهاشون رو هم به دوربین مادون قرمز مجهز کرده بودند. موشک معروف سایدویندر در حقیقت ادامه تحقیقات آلمان در این حوزه است.
-
"مقتدر هشتم" لقبی بوده که اون زمان به این واحد داده بودند. شاید الان به یه واحد دیگه همین لقب رو بدهند. عکسها رو خودم نمی تونم در داخل مطلب بذارم ولی برای آقا سعید ارسالشون می کنم تا ایشون زحمت عکسها رو بکشند. شما هم سرفرصت یه یادآوری بهشون بکنید.
-
آرمانی عزیز راستش رشته من برقه ولی تا اونجا که خوندم یه وسایل (سایت) هدفگیری چشمی داشتند که به وسیله اون پس از رویت هدف و تعیین ارتفاع توسط خلبان و با توجه به سرعت هواپیما در لحظه مناسب مسئول بمب بمب رو رها می کرده. با توجه به اینکه یه بمب سقوط ازاد در هنگام رها شدن از فرمولهای فیزیک تبعیت می کنه با در دست داشتن ارتفاع و سرعت در هنگام رها شدن به سادگی می شه محاسبه کرد که بمب در کجا به زمین اصابت می کنه. در این زمینه مسائل زیادی در کتاب مکانیک سال چهارم دبیرستان وجود داشت و کلا مسئله خیلی حساسی نیستند. مشابه همین سایتهای چشمی در تانکها هم وجود داره( مدل ساده ترش) که با محاسبه سرعت دهانه گلوله و مسافت می شه حساب کرد که گلوله به هدف می خوره یا نه؟( توی آرپی جی -7 هم می دونم وجود داره که دیگه خیلی خیلی ساده است) برای بمباران های شبانه هم از ابزار الکترونیکی استفاده می کردند. آلمان رو می دونم که از یه جور زمانسنج الکترونیکی استفاده می کردند. زمانی که هواپیما به یک فاصله معین می رسید زمانسنج به کار می افتاد ( به وسیله امواج الکترونیکی که به هواپیما می رسید) و بعد از مدت لازم بمب به صورت خودکار رها می شد. یه جور کامپیوتر خیلی خیلی ساده و ابتدایی برای مطالعه بیشتر می تونید اینجا رو بخونید: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=5169&p=40774 متاسفانه عکسهای مطلب از بین رفته ولی اگه بخواهید می تونم دوباره براتون پست کنم تا عکسها رو در جای خود قرار بدهید. بلیز عزیز من وقتی سوال شما رودیدم حدس زدم که چی می خواهید بگید. اگه یه نگاهی به نقشه اروپا در اون زمان بندازید کشور سومی نمی بینید. یه طرف روسیه بوده که اصولا آمریکا دوست نداشت تکنولوژی پیشرفته اش به دست روسها بیافته. طرف جنوب ایتالیا بوده که تقریبا تمام شمالش در اخیتار آلمان ها بوده. طرف غرب هم فرانسه بود که تقریبا اکثر فرودگاه های بدرد بخورش رو همین بمب افکنها شخم زده بودند. تا اونجا که من اطلاع دارم هر هواپیمای بمب افکن که از انگلیس پرواز می کرده به همون جا برمی گشته مگر در موارد اضطراری. در مورد تعقیب اینها توسط جنگنده های آلمانی مسئله اینقدرها هم ساده نبوده. اولا که یه جنگ اطلاعاتی گسترده بین دو طرف جریان داشته. مثلا انگلیسها روی خط آلمانها می آمدند و جنگده های اونها رو گمراه می کردند. یا اینکه خدمه رادار رو با استفاده از چف گمراه می کردند و دستگاه های اونها رو مختل می کردند. یا از مسیرهایی می رفتند که می دونستند در اون مسیر جنگنده های کمتری وجود داره. به هر حال اونها هم شاسکول نبودند. ولی همون جور که در متن هم آمده این بمبارانها با تلفات سنگینی همراه بوده. با توجه به آمارهای پس از جنگ ثابت شد که بمبارانهای کور به دلیل کم بودن دقت بمباران خیلی صرف نمی کنه و بیشتر وقت تلف کردنه تا یه بمباران واقعی که حریف رو فلج کنه(منظور بمباران استراتژیکه نه بمباران تاکتیکی) . واسه همین وقت گذاشتند روی بمباران به وسیله بمبهای هدایت شونده و موشکها که امروز نتیجه اش رو می بینید.
-
1- آرمانی عزیز حق با شما است. منظور همون موشکهای وی-1 و وی-2 هست. اصولا فشار روانی حاصل از پرتاب این موشکها بر خاک انگلیس در اواخر جنگ خیلی زیاد بود و به دلیل نبود موشکهایی مثه پاتریوت در اون زمان بهترین راه انهدام این موشکها بر روی سکویهای پرتاب بود. در یک مورد با استفاده از اطلاعات نهضت مقاومت فرانسه یه انبار بزرگ از وی-1 های آلمانی رو تونستند بمباران کنند. 2- بلیز عزیز این سوالات خیلی خیلی تخصصی می شوند و برای جواب دادن به هر کدام میشه یه مقاله نوشت. الف- فکر می کنم بیشتر اسیر جنگنده های آلمانی می شدند تا توپها. با توجه به مسلسلهای نصب شده بر روی این گونه هواپیماها می شه فهمید که بیشترین تهدید از جانب جنگنده های آلمانی بوده. ب- بمباران های شبانه بیشتر راست کار انگلیسها بود که از نظر نیروی هوایی ضعیفتر از آمریکا بودند. یه سیستم هدایت الکترونیک شبانه درست کرده بودند که با استفاده از اون بمب افکنهاشون رو تا روی هدف هدایت می کردند. در کل هر کدوم از بمب افکنهای سنگین آمریکایی رو می شد که در عملیات بمباران شبانه استفاده کرد. ج- در زمان جنگ نمی دونم بی-29 به این واحد تحویل داده شد یا نه ولی بعد از جنگ چون بی-29 بمب افکن استاندارد نیروی هوایی آمریکا شده بوده حتما از اون یه چند فروندی به نیروی هوایی هشتم داده بودند. د- مسیر پروازشون رو عمرا اگه بدونم ولی فکر کنم از همون راهی که میامدن از همون راه هم برمی گشتند.
-
شاید حق با شما باشه سعید جان برای روشن شدن بیشتر دوستان متذکر می شوم که هر "نیروی هوایی شماره دار" در نیروی هوایی آمریکا را می توان معادل یک سپاه در نیروی زمینی دانست، یعنی مجموع 2-4 لشکر.
-
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/tipu.png[/img] فتح المجاهدین یک آیین نامه نظامی است که توسط تیپو سلطان نوشته شد. تیپوسلطان حاکم میسور هدوستان بود و خود و پدرش بارها وارد نبرد با ارتش بریتانیا شدند. او فتح المجاهدین را قبل از نبرد معروف خود ،سریرانگاپتانا، در سال 1792 برای سربازانش نوشت. این نبرد بعدها به عنوان یکی از نبردهای مهم تاریخ نظامی معروف شد چرا که ارتش تیپوسلطان در این جنگ برای اولین بار از آتشبار راکتی به عنوان یک سلاح تهاجمی استفاده کرد. تا قبل از تیپوسلطان چینی ها و مغولها از موشک برای مقابله با حریفانشان بهره می گرفتند اما استفاده از راکتها در جنگ بیشتر محدود به ترساندن افراد و اسبهای دشمن بود. تیپو سلطان در فتح المجاهدین ذکر کرد که هر تیپ (4 گردان) پیاده نظام باید 200 نفر به عنوان راکت انداز در خدمت داشته باشند. این افراد باید آموزش می دیدند تا بتوانند راکتهایشان را با مؤثرترین برد شلیک کنند. تیپو دستور داد تا راکت اندازهایی با 10 لوله ،شبیه به کاتیوشای امروزی، ساخته شود. راکتهایی که تیپوسلطان در نبرد سریرانگاپتانا بکاربرد از لوله های آهنی ساخته شده بودند و برد و وزن بیشتری نسبت به راکتهای معمول چینی ،که از چوب بامبو درست می شدند، داشتند. این راکتها در حدود 20 سانتیمتر طول و 3 تا 12 سانتیمتر قطر داشتند و به بدنه راکت چوبی به طول 120 سانتیمتر ،شبیه موشکهای کوچکی که امروزه برای آتشبازی بکارمی روند ،بسته می شد. برد این راکتها ،به همراه خرج باروتی وزن 450 گرمی شان، به 900 متر می رسید. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/tipu-sultan.gif[/img] تیپوسلطان ارتش بریتانیا در نبردهای قبلی خود با تیپوسلطان نیز توسط راکت مورد هجوم قرارگرفته بود اما این بار 2000 راکت که به صورت همزمان شلیک شدند ارتش بریتانیا را در هم کوبیدند. پس از آتشباری، حمله 36000 مرد جنگی تیپو کار ارتش مستعمراتی بریتانیا را یکسره کرد. آتشباری راکتی به صورت عملی ارزش خود را در عملیات نظامی ثابت کرد و جنگ وارد دوران تازه ای شد. کمی بعد یک انگلیسی با نام کونگرو با استفاده از راکتهایی که ارتش بریتانیا از هند با خود آورده بود توانست راکتهایی درست کند که در جنگ واترلو بر علیه ناپلئون با موفقیت به کار گرفته شدند. در کتاب تاریخ نبردهای نظامی فصل جدیدی در حال آغازشدن بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/800px-Congreve_rockets.gif[/img] نمونه هایی از راکتهای ساخته شده توسط کونگرو نوینسده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 58
-
چون اون زمان مهمات ترکش شونده اختراع نشده بوده ظاهرا فقط این قدرت انفجاری باروت بوده که برای حمله استفاده می شده که خوب باروتهای اون زمان خیلی هم کاردرست نبودند ولی به هرحال اینها سلاح های اولیه ای بودند که بعدها توسط اروپایی ها کاملتر شدند تا کار به کاتیوشا و.... رسید. از یه سلاح ابتدایی نباید خیلی انتظار داشت. در زمینه پرتاب از پشت فیل و اینها... فکر نکنم. چون اینها در واحدهای پیاده نظام استفاده می شده فکر می کنم که از روی زمین پرت می شده. برای پرتاب این راکتها فقط لازمه یه بطری شیر داشته باشی. دسته بلند راکت رو می ذاری توی بطری بعد کجش می کنی و بعد هم شلیک....
-
[img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Noor_ancestor1.jpg[/img] نورالنسا دختری 25 ساله، ساکت، خجالتی، حساس و رؤیاپرداز بود. او از پدری هندی و مادری آمریکایی به دنیا آمده بود. پدر او از نوادگان تیپوسلطان بود و در کشورهای اروپایی به تدریس موسیقی اشتغال داشت. زمانی که جنگ جهانی دوم شروع شد نورالنسا در پاریس زندگی می کرد و به سرودن شعر و نوشتن کتاب برای کودکان اشتغال داشت. با حمله آلمان به فرانسه او به همراه خانواده اش به بریتانیا فرارکرد اما جنگ دست از سر او برنداشت. نورالنسا در پاییز 1940 به نیروی هوایی بریتانیا پیوست. 3 سال بعد او به سرویس مخفی ملحق شد تا به فعالیتهای نهضت مقاومت فرانسه کمک کند. در این زمان او نام خود را به "نورابیکر" تغییر داد ولی در طول جنگ به نورعنایت خان یا عنایت خان مشهورشد. به دلیل استعداد زیاد و تسلطی که نورالنسا در زبان فرانسه داشت تصمیم گرفته شد تا به عنوان یک جاسوسه او را به فرانسه بفرستند. در شب 17 ژوئن 1943 دخترجوانی با سیمایی آسیایی و با مدارک جعلی با نام "ژان مری رگنیر" به صورت مخفیانه و توسط یک هواپیمای نظامی بریتانیای در شمال فرانسه فرودآمد. نورعنایت خان به پاریس رفت و در شبکه جاسوسی موسوم به "فیزیکدانها" به عنوان بیسیمچی مشغول به کار شد. یک ماه و نیم از ورود نورعنایت به پاریس گذشته بود که بیشتر بیسیمچی های شبکه فیزیکدانها توسط سرویس مخفی آلمان دستگیرشدند. از او خواسته شد که به بریتانیا بازگردد اما او در این شرایط خطرناک از بازگشت به بریتانیا سرباززد. نورعنایت برای فرار از دست نازی ها شبها و روزها مخفیگاه خود را عوض می کرد و به ارسال اطلاعات خود به بریتانیا ادامه می داد. اما نورالنسا نه توسط دشمن بلکه توسط دوستان ضربه خورد. در اکتبر 1943 محل اختفای او توسط یکی از دوستانش لو رفت و نورالنسا توسط نازیها دستگیرشد. مدرکی وجود ندارد که نشان دهنده شکنجه شدن او باشد اما بازجویی از وی 1 ماه به طول انجامید. هانس کیفر ،فرمانده گشتاپوی پاریس، پس از جنگ یادآوری کرد که نورالنسا هیچ اطلاعات به دردخوری به بازجویانش نگفت و همواره دروغ به هم می بافته است. البته گشتاپو نیاز زیادی هم به اعترافات او نداشت چرا که در زمان دستگیرشدن دفترچه یاداشت نورالنسا را یافته بودند و تمامی اطلاعات لازم را از آن به دست آورده بودند. در اواخر نوامبر 1943 عنایت خان به همراه 2 زندانی دیگر از مرکز گشتاپو فرارکردند اما هر سه بلافاصله دستگیر شدند. نورعنایت خان به آلمان فرستاده شد و در یک مرکز سری و بدون هیچ ارتباطی با خارج نگهداری شد. او به عنوان یک زندانی خطرناک ارزیابی شد و بیشتر اوقات در غل و زنجیر بود. یکی از هم بندان او بیان می کرد که عنایت خان هیچگاه حاضر به همکاری با دشمن نشد و هیچ اطلاعاتی درباره شبکه جاسوسی خود به آنها نداد. در روز 11 سپتامبر 1944 نورعنایت خان به همراه 3 جاسوس زن دیگر به اردوگاه مخوف داخائو منتقل شدند. 2 روز بعد هر 4 چهار زندانی را به محوطه باز آوردند و پس از آنکه آنها را به زانو نشاندند از پشت به سرشان شلیک کردند. آخرین کلمه ای که از دهان نورعنایت خان شنیده شد "آزادی" بود. این سرنوشت برای بسیاری از زنان و مردانی که درگیر این بازی شدند نیز تکرارشد اما بازی پنهان متوقف نشد. با پایان جنگ و آغاز جنگ سرد بین دو ابرقدرت تازه برخواسته این جنگها با شدت بیشتری ادامه یافتند و هنوز نیز ادامه دارند. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 58
-
سامانه پدافندهوايي پاتريوت سامانه پدافندهوايي میم- 104 پاتريوت (MIM-104 Patriot)
RezaKiani پاسخ داد به DeAtH-EaGlE تاپیک در پدافند هوایی
چهارده میلیون یا نودو یک میلیون دلار؟؟؟؟؟ -
سامانه دفاع هوایی اسکای شیلد سامانه دفاع هوایی اسکای شیلد ( Sky Shield)
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در پدافند هوایی
ظاهرا حق با شماست و تاپیک تکراری هست. البته در تاپیک اول بیشتر به خود توپ پرداخته شده. بلیز عزیز درباره اون مهماتی که شما می گید چند بار توی تاپیکها بحث شده. باید یه جستجو بکنید ببینید تو کدوم تاپیکها. ولی به صورت خلاصه مرمی این گلوله ها مثه شات گان واز جنس فلزات سخت مثه تنگستن یا اورانیوم هست. -
هنگامی که سرگروهبان شوئیچی یوکویی خود را در جنگلهای گوآم تسلیم کرد تمامی ژاپن در بهت وحیرت فرورفت. در حقیقت، "آخرین سرباز" جنگ جهانی دوم در سال 1972 ،28 سال پس از تسلیم ژاپن در جنگ جهانی دوم، اسلحه خود را بر زمین گذاشت. شوئیچی بلافاصله به قهرمان ملی ژاپنی ها مبدل شد. هنگامی که ستوان هیرو اونودا در اوایل بهار همان سال در فیلیپین پیداشد توکیو برای او یک هواپیمای جت دربست گرفت تا اونودا بتواند به خانه بازگردد. اما این پایان داستان نبود چرا که اندکی بعد سومین "آخرین سرباز" ژاپنی در یکی از جزایر دورافتاده اندونزی دستگیرشد. حال دیگر ژاپنی ها به جای سربلندی به سرافکندگی دچارشده بودند چرا که معلوم نبود چند تن دیگر از سربازان امپراطوری هنوز در جنگلها و کوه های جنوب شرق آسیا سرگردانند و برای چه می جنگند؟ آغاز داستان شوئیچی یوکویی در سال 1915 به دنیا آمد و در سال 1941 به نیروی زمینی ژاپن پیوست و به جزیره گوآم ،در میان اقیانوس آرام، فرستاده شد. 3 سال بعد آمریکایی ها به این جزیره حمله بردند و آن را از چنگ ژاپنی ها خارج کردند. زندگی مخفی شوئیچی در این زمان آغاز شد و تا 28 سال بعد به طول انجامید. در این مدت طولانی او تمام احتیاجات خود را از جنگل تهیه می کرد. ترس سوئچی بیشتر این بود که مبادا به دست افراد جنبش مقاومت گوآم بیافتد و آنها بخواهند بلاهایی که در طی 3 سال اشغال ارتش ژاپن بر سرشان آورده بود تلافی کنند. در شامگاه 24 ژانویه 1972 دو شکارچی محلی ،که در حال بررسی تله های خود بودند، شوئیچی را یافتند. آنها در اولین نگاه او را با یکی از کشاورزان محلی اشتباه گرفتند اما کمی بعد با تعجب دریافتند که شوئیچی از بازماندگان ارتش ژاپن می باشد. آنها کمک کردند تا سوئچی از جنگل خارج شده و با ژاپن بازگردد. او پس از دیدار وطن ،و درحالیکه تنفگ خود را در دست داشت، گفت:"من از زنده بازگشتنم شرمنده ام." او بلافاصله به قهرمان ملی ژاپنی ها تبدیل شد. شوئیچی در ژاپن ازدواج کرد و به زندگی عادی بازگشت. ارتش ژاپن برای او مقرری اندکی تعیین کرد و مبلغ 300 دلار به عنوان حقوق این 28 سال خدمت به وی پرداخت شد. در سال 1991 به شوئیچی این افتخار داده شد که به ملاقات امپراطور وقت ژاپن ، آکیهیتو، برود. این لحظه بزرگترین افتخار تمامی طول زندگی او بود. 7 سال بعد سرجوخه شوئیچی یوکویی در اثر حمله قلبی درگذشت. دومین آخرین سرباز از جنگل خارج می شود اونودا در سال 1922 به دنیا آمد. پس از اینکه به نیروی زمینی سلطنتی ژاپن پیوست به یکی ازجزایر فیلیپین به نام لوبانگ اعزام شد و تا فوریه 1945 که آمریکایی ها به فیلیپین حمله کردند در آنجا بود. زمانی که نوبت حمله آمرکایی ها به لوبانگ رسید بیشتر مدافعین ژاپنی مستقر در جزیره توسط آمریکایی ها کشته شدند یا اسیرگشتند اما چند تن از جمله ستوان دوم جوان به جنگل زدند و نجات یافتند. اونودا به همراه 3 سرباز دیگر با نامهای یوئیچی آکاتسو، شوئیچی شیمادا و کینشیچی کوزوکا به کوهستان فرارکردند و به جنگ خود ادامه دادند. آکاتسو در سال 1950 خود را به فیلیپینی ها تسلیم کرد و تایید کرد که اونودا و 2 سرباز همراهش هنوز هم زنده هستند. 4 سال بعد شیمادا در یک درگیری مسلحانه با نیروهای محلی کشته شد. دولت ژاپن در سال 1959 به صورت رسمی اسم اونودا را وارد فهرست کشته شدگان جنگ کرد. کوزوکا تا سال 1972 به همراه اونودا درجنگل باقی ماند اما او هم در این سال کشته شد و اونودا را در اعماق جنگل تنها گذاشت. اونودا به مدت 29 سال گمان می کرد که تمام حرفهایی که درباره تسلیم ژاپن و پایان جنگ به گوشش می رسد نیرنگهایی آمریکایی ها هستند تا او را از مخفی گاهش بیرون کشیده و اسیرکنند. عاقبت یک دانش آموز ژاپنی به نام نوریو سوزوکی که به فیلیپین رفته بود توانست در جنگل او را بیابد. اونودا بازهم از تسلیم شدن اجتناب کرد و گفت که فرمانده اش به او گفته که باید به جنگ ادامه دهد واو تنها زمانی از جنگ دست می کشد که فرمانده اش مستقیما به وی دستور دهد. سوزوکی با عکسی از خودش واونودا به ژاپن بازگشت و با کمک دولت وقت ژاپن توانست فرمانده سابق اونودا را بیابد. سرگرد سابق تانیگوچی سالها بود که به خرید و فروش کتاب روی آورده بود. سوزوکی او را راضی کرد که به همراه هم به فیلیپین بروند. تانیگوچی و سوزوکی در سال 1974 وارد جزیره لوبانگ شدند و تانیگوچی به اونودا اطلاع داد که سالها است که جنگ به پایان رسیده و دستور داد که سلاحش را بر زمین گذارد. او پس از 29 سال زندگی در جنگل هنوز لباس نظامی بر تن داشت و مانند دیگر افسران ژاپنی به کمر شمشیر بسته بود. اونودا تفنگ قدیمی خود را به همراه 500 فشنگ و چند نارنجک دستی با خود داشت. او دومین سرباز ژاپنی بود که سالها پس از جنگ خود را تسلیم کرد. به او گفته بودند که حق ندارد موضع خود را ترک کند مگر اینکه دستور جدیدی دریافت کند واز بخت بد اونودا این دستور 29 سال بعد به او ابلاغ شد. در این 29 سال او در حدود 30 فیلیپینی را کشت و چندین بار با پلیس محلی درگیرشد اما رئیس جمهور وقت فیلیپین ،فردیناند مارکوس، او را بخشید و او توانست به کشورش بازگردد. او پس از بازگشت به ژاپن به برزیل مهاجرت کرد و تجربیات جنگلی خود را در کتابی با نام "تسلیم؛ هرگز" به رشته نگارش درآورد. در سال 1996 اونودا دوباره به جزیره لوبانگ بازگشت و برای ساخت مدرسه 10000 دلار به اهالی جزیره کمک کرد. او در سال 1974 با یک ژاپنی ازدواج کرد و به ژاپن بازگشت. در ژاپن اونودا یک کمپ دانش آموزی را اداره می کرد وبه دانش آموزان روشهای زندگی در شرایط سخت را آموزش می داد. سرافکندگی تنفر از اسارت و ترس از سرپیچی از دستورات مافوق سرجوخه تروئو ناکامورا را نیز مانند پیشینیانش از تسلیم شدن بازمی داشت. پس از شکست در تهاجم به نیروهای آمریکایی در ژانویه 1945 ارتباط بیسیم بین توکیو و واحد ناکامورا قطع شد. کمی بعد ناکامورا از دیگر همقطارانش جدا افتاد و برای اینکه دستگیر نشود یک کلبه در اعماق جنگل برپاکرد. سیب زمینی و موز او را زنده نگه داشت. فرمانده اش به او گفته بود که باید تا آخرین نفس بجنگند. پس از اینکه تروئو به ژاپن بازگشت فهمید که زنش پس از ناامید شدن از یافتن وی دوباره ازدواج کرده است. اما همسرش گفت که از اینکه دوباره او را زنده می بیند بسیار خوشحال است. دولت ژاپن نه برای او هواپیمای شخصی فرستاد نه درخیابانها پلاکاردهای خوش آمدگویی نصب شد اما وزارت رفاه باقیمانده حقوق او را در این 27 سال حساب کرد و به وی پرداخت. طلب وی از ارتش ژاپن 227 دلار بود. مرده ای که در اوکراین زنده شد اما شاید مورد ایشینوسکه اوانو جالبتر از دیگر همقطارانش باشد. اوانو را در سال 2006 در اوکراین زنده و سرحال پیداکردند در حالیکه 60 سال نام او به صورت رسمی در فهرست کشته شدگان جنگ بود. زمانی که جنگ به پایان رسید وی در جزیره روسی ساخالین می جنگیده است. وی پس از پیداشدن به ژاپن بازگشت تا اعضای خانواده خود را بیابد هر چند که در اوکراین ازدواج کرده بود و خود دارای خانواده شده بود. سخن پایانی سرنوشت سربازان وفادار امپراطور ژاپن در انتهای جنگ جهانی دوم قصه ای پرغصه است. نه از آن رو که این سربازان باشکست کشور خود مواجه شدند بلکه به دلیل اینکه با فراموشی دولت خود روبروگشتند. تعداد زیادی از سربازان ژاپنی به دلیل نبود کشتی کافی در منچوری و چین به اسارت گرفته شدند. 140000 نفر از اینان به جای بازگشت به کشور خود به سربازان ارتش سرخ مائو پیوسند. سالها بعد از پایان جنگ تعداد دیگری از همقطارانشان در کشورهایی که روزی لشکر ظفرنمون ژاپن آنها را فتح کرده بود پیداشدند. 200 سرباز ژاپنی کاملا مجهز در سال 1948 خود را در فیلیپین تسلیم کردند. در سال 1997 یک سرباز ژاپنی دیگر در جزیره میندرو فیلیپین پیداشد. جزایر پراکنده اقیانوس آرام یا حاشیه دریای ژاپن مانند جزایر تاینان، سایپان،سلیمان و ایوجیما تا مدتها میزبان چنین گمگشتگانی بودند. و شاید این کمترین مکافاتی بود برای ملتی که تصمیم گرفت سیادت خود را به زور بر همسایگانش تحمیل کند. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار شماره 58 [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/hiroo_onoda3.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Ishinosuke_Uwano.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/ShoighiYokoi4.jpg[/img]
-
لطفا قبل از جابجاشدن توسط مدیران چک شود که تاپیک تکراری نباشد. باتشکر مقدمه تاپایان قرن بیستم مرکز ثقل سیاسی و اقتصادی جهان در کشورهای حوزه اقیانوس اطلس قرارداشت. کشورهای صنعتی مانند آمریکا، کانادا، انگلیس و فرانسه موتور اصلی اقتصادی و سیاسی جهان بودند و سعی می کردند که نظریات و ترتیبات امنیتی خود را در مورد مسائل ژئوپولوتیک جهانی اعمال کنند. اغلب پیمانهای جهانی و موافقتنامه ها و پیمانهای صلح در کشورهای اروپای غربی یا مشخصا آمریکا بسته می شد. جامعه ملل و سازمان ملل هر دو در اروپای غربی و سواحل شرق آمریکا(ژنو و نیویورک) قرار داشتند. قرارداد صلح جنگ ویتنام در پاریس بسته شد و امروزه هم اعمال نظر کشورهای منطقه اقیانوس اطلس در پرونده هسته ای ایران به وضوح دیده می شود. از نظر اقتصادی بورس نیویورک و لندن بزرگترین بازارهای مالی جهان را تشکیل داده بودند و کوچکترین تغییراتی در سهام این دو بورس بلافاصله بازارهای مالی دیگر کشورها را تحت شعاع قرار میداد. قدرت اقتصادی کشورهای شمال اقیانوس آرام به همراه نفت مکزیک و مواد اولیه غرب آفریقا این منطقه را از نظر اقتصادی قوی تر کرده بود و پیمانهای اقتصادی مثه اتحادیه اقتصادی اروپا یا نفتا(توافقنامه تجارت آمریکای شمالی) در راستای تقویت این نقش بودند. از بعد نظامی اتحادیه ناتو شرق و غرب اقیانوس را به هم پیوند داده بود و هم اکنون نیز این اتحادیه قوی ترین قدرت نظامی حال حاضر جهان است. تغییرات پس از بازسازی ژاپن در دهه 50 قرن گذشته و پیوستن کشورهایی مانند تایوان و سنگاپور و هونگ کونگ به ژاپن اندک اندک کشورهای حوزه اقیانوس آرام نقش فعالتری در اقتصاد جهان در دست گرفتند. در دهه 80 میلادی چین و کره اصلاحات اقتصادی خود را آغاز کردند. چین با تکیه بر یک طرح توسعه بومی و کره جنوبی با تکیه بر توسعه مدل غربی پس از 30 سال توانسته اند به قطبهای بزرگ اقتصادی تأثیرگذاری تبدیل شوند. کشورهایی مانند تایلند و مالزی نیز با فاصله در حال دنبال کردن راه آنها هستند. از طرفی کشورهای صنعتی استرالیا و نیوزلند در حاشیه اقیانوس آرام قرار دارند و پیشرفتهای تکنولژویک دنیای غرب را با کمی فاصله زمانی به این منطقه وارد می کنند. پیمانهای اقتصادی بین کشورهای جنوب شرق آسیا (آسه آن) و اتحادیه اقیانوسیه_آسیا (اپک)سعی در تقویت بنیه مالی حاشیه اقیانوس آرام دارند. اکنون در حدود 40 درصد جمعیت جهان در این ناحیه قرار داشته و 54 درصد تولید ناخالص جهان توسط کشورهای عضو اپک صورت می گیرد. 40 درصد تجارت جهانی نیز بین کشورهای اپک صورت گرفته. از طرف دیگر ایالت کالیفرنیا در این منطقه واقع شده که اگر به صورت یک کشور مستقل بود می توانستیم آن را در بین 10 اقتصاد برتر جهان قرار دهیم. روسیه هم در قسمت شمالی منطقه اقیانوس آرام قراردارد. از نظر مالی بازارهای بورس سنگاپور و توکیو به نهادهای مالی قدرتمندی تبدیل شده اند و پس از بحران مالی اواخر دهه 90 اقتصاد کشورهای حوزه اقیانوس آرام خود را کاملا بازسازی کرده اند و ظاهرا بحران مالی اخیر دنیای غرب کمترین تاثیر را بر اقتصاد این منطقه وارد ساخته اند. از دید نظامی کشورهای قدرتمندی مانند چین، کره شمالی، روسیه، استرالیا و آمریکا و کانادا در این ناحیه حضور دارند. شواهد نشان دهنده این است که منطقه دوسوی اقیانوس آرام رفته رفته جای اقیانوس اطلس را در معادلات بین المللی خواهد گرفت و به مرکز ثقل جهان تبدیل خواهد شد. سوالاتی که اکنون مطرح هستند عبارتند از: 1- آیا واقعا( نه در ذهن رضاکیانی) چنین جابجایی در حال صورت گرفتن است؟ 2-آیا امکان دارد که از نظر نظامی شاهد پیمانهای امنیتی مانند ناتو باشیم که بخواهد امنیت منابع انرژی و منابع طبیعی منطقه اقتصادی اقیانوس آرام را به زور اسلحه تأمین کند؟ 3- آیا پیمانهای اقتصادی این منطقه مانند اپک و آسه آن و پیمان شانگهای توانایی رقابت با بازار مشترک اروپا و نفتا را خواهند داشت؟ آیا زمانی خواهد رسید که نبض اقتصاد جهان در اقیانوس آرام بزند و بازارهای مالی این منطقه تعیین کننده باشند؟ 4- آیا از نظر سیاسی این منطقه به قدری قدرت خواهد گرفت که بر روند تحولات سیاسی دیگر کشورهای دنیا تاثیر گذار شود؟(همان نقشی که امروزه اروپای غربی و آمریکا و کانادا برعهده دارند) با تشکر از توجه دوستان اگر کسی نظری داشت درباره این پرسشها خوشحال می شوم وقت بگذارد و بنویسد. کیانی
-
سامانه دفاع هوایی اسکای شیلد سامانه دفاع هوایی اسکای شیلد ( Sky Shield)
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در پدافند هوایی
برای مطالعه درباره توپهای 35 میلیمتری اورلیکن و نمونه ایرانی اش که سماوات نام داره دوستان می تونند به اینجا نگاه کنند: http://military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7049 بلیز عزیز این جور که نوشته شده ( در منابع خارجی) با هر جور هواگردی می تونه درگیر بشه در صورتی که اون هواگرد در ارتفاع پست پرواز کنه. همون جور که در ابتدای متن آمده و سعید عزیز هم به درستی تآکید کردند این قضیه یه جورهایی آپ تودیت کردن توپهای قدیمی کالیبر 35 اورلیکن هست ولی یه تفاوت اساسی اینجا وجود داره. توپهای اسکای شیلد به صورت کامل از نظر فنی با توپهای قدیمی فرق دارند و سیستم تغذیه اونها یه جورهایی مثه گاتلینگ هست. از نظر کارایی و اهداف در ادامه راه همون توپهای 35 میلیتری حرکت می کنه. در زمینه درگیری با موشکهای ضدتشعشع به صورت خاص نمی دونم ولی اینجور که تبلیغات شرکت اورلیکن می گه این توپها تقریبا هر جنبنده ای رو می زنند. سیداد عزیز فکر کنم شما هم جواب سوالتون رو گرفته باشید. در ضمن از متنی که اضافه کردید تشکر. تاپیک پربارتر می شه. -
پانتربانکر پانتربانکر(برجک تانک به جای سنگرتوپخانه)
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در متفرقه نیروی زمینی
مثه هر برجک تانک دیگه ای قابلیت چرخش داشته ولی اگر تانکهای دشمن از چند طرف و از پشت پرده دود بهش نزدیک می شدند چیکار می تونسته بکنه؟ اگه یه تانک معمولی در این وضعیت باشه خیلی راحت می تونه دنده عقب بگیره یا دور بزنه و فرار کنه ولی وقتی پیچ شده باشه به زمین به هر حال زمانی می رسه که تانکهای حریف ترتیبش رو می دهند. البته همون جور که درمتن آمده اینها تلفات زیادی رو به دشمن وارد می کردند و بعد منهدم می شدند چون به دلیل ارتفاع کم و اندازه کوچک نشونه گیری این برجکها خیلی سخت بوده و درجاهایی نصب می شده که بیشترین پوشش رو بده و کاملا به دشمن مسلط باشه. -
فکر نکنم بحث رو بشه از این خلاصه تر کرد تمام این سوالها رو می شه در یه سوال گنجاند آیا پیوندی که اکنون بین اروپای شمالی و آمریکای شمالی هست(سیاسی-نظامی- اقتصادی..) ممکنه در آینده در اقیانوس آرام بین آمریکای شمالی از یک طرف و کشورهای کره جنوبی، چین، ژاپن، روسیه ، اندونزی و استرالیا بازتولید بشه؟
-
پانتربانکر پانتربانکر(برجک تانک به جای سنگرتوپخانه)
RezaKiani پاسخ داد به RezaKiani تاپیک در متفرقه نیروی زمینی
راستش من نمی دونم آلمانها در این مورد خاص چیکار کردند ولی قاعده اینه که در یک دیوار دفاعی چند گونه آشیانه آتشبار رو با آشیانه مسلسل ترکیب می کنند. یعنی این جور نیست که مثلا در یک دیوار دفاعی فقط توپ باشه یا فقط خمپاره یا فقط مسلسل بلکه ترکیبی از این سلاح ها وظیفه دفاع از خط رو برعهده می گیرند. در این مورد خاص آلمانها برای حفاظت بیشتر سعی کردند که یه راه حل ارزان و سریع پیداکنند که بتونند به آشیانه توپخانه دست پیداکنند. این ابتکار هم آتش توپخانه رو در اختیارشون می ذاشت و هم حفاظت تانک رو برای توپخانه تامین می کرد. یعنی با 1 تیر دو تا نشون رو می زدند. در مورد سوالی که شما کردید در منابع مورد استفاده من چیزی ننوشته. من فقط نتیجه فکر و استنتاج خودمو نوشتم حالا اینکه واقعیت چی بوده رو راستش نمی دونم. -
بالگرد ترابری سی-اچ-47 شینوک ( boeing ch-47 chinook) بالگرد ترابری سی-اچ-47 شینوک ( Boeing CH-47 Chinook)
RezaKiani پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در بالگردهای ترابری
هلیگوپتر از نظر مکانیکی وسیله خیلی پیچیده ایه. تازه بیش تر از هر چیز ساختنش وابسته به دانش متالورژی هست که متاسفانه ما فعلا توش قوی نیستیم. -
بابک خان مگه کسی جرأت داره پست شما رو پاک کنه؟!!!
-
ای بابا اینجوری که خیلی پیچیده شد. اگه قرار باشه اینهمه دنگ و فنگ داشته باشه که قیمتش به اندازه یه هلفایر پامون درمیاد
-
تاپیک جامع موشک ضد زره rpg-30 تاپیک جامع موشک ضد زره RPG-30
RezaKiani پاسخ داد به worior تاپیک در تسلیحات ضد زره
یعنی منظورت اینه که یه جور کاتیوشای دولول بسازیم. این هم خودش ابتکاریه ها ولی بدون شوخی با نظر امین موافقم. اگه کارو بدیم دست برو بچ دانشگاه یه چیزایی بسازند که اوووف. خداکنه هر چه زودتر فقط.... -
بالگرد ترابری سی-اچ-47 شینوک ( boeing ch-47 chinook) بالگرد ترابری سی-اچ-47 شینوک ( Boeing CH-47 Chinook)
RezaKiani پاسخ داد به Skyhawk تاپیک در بالگردهای ترابری
ظاهرا بیشتر بهسازی ها در زمینه آوینیک، تجهیزات الکترونیکی و سنسورها انجام شده و از نظر ساختاری تفاوت خیلی زیادی با نمونه اصلی نداره.( به جز افزایش حجم سوخت) شاید ما هم بتونیم خیلی از این تجهیزات ناوگان هلیکوپتری خودمون رو بازسازی کنیم