RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,988
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. بمب افکن استراتژیک فرانسه جهت حمل بمبهای اتمی بود که خدابیامرز شده. فعلا فرانسه تصمیم گرفته که حمل بمبهای هسته ای رو فقط به زیردریای هاش واگذارکنه.
  2. مطلب خوبی بود و خسته نباشید این هم عکسش [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_PC-21_1.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_PC-21_2.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_PC-21_3.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_PC-21_4.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_PC-21_8.jpg[/img] طرح این هواپیما نشون می ده که اگر طراحی اولیه یه هواپیما حسابی بشه میشه اون طرح و ساختار را تا سالهای سال بهسازی کرد یا بر اساس اون مدلهای جدید تر درست کرد. شرکت پیلاتوس سالها قبل هواپیمای آموزشی پی سی7 رو ساخت که ایران به صورت گسترده ای به عنوان هواپیمای آموزشی ازش استفاده کرده. من یه دوست داشتم که یادش بخیر . از جبهه که اومده بود می گفت عراق از اینها برای بمباران مواضع ما استفاده می کرد. (عراق هم از همینها داشت) یعنی به عنوان هواپیمای پشتیبانی نزدیک. پی سی7 هم از نظر تیپ ظاهری خیلی شبیه این بود و موتورش هم توربوپراپ بود. بعدها روی پی سی-9 کار کردند و حالا هم.... ما هم در صنایع نظامی و غیرنظامی مون باید همین مسئله رو مورد دقت قرار بدیم. اگه یه طرح خوب رو از آغاز شروع کنیم می تونیم به خوبی اون رو ادامه بدیم. شاهد دیگه اش هم تانکهای روسی است که به نوعی همه فرزند تی-34 هستند. مشخصات دیگه پی سی-21 عرض بال 9.11متر طول 11.23متر وزن خالی 2270 کیلوگرم حداکثر وزن در موقع بلند شدن 4250 سرعت 685 کیلومتر برساعت سقف پرواز 11582
  3. 1- گري پاورز يه خلبان آمريكايي بود. با يو-2 پرواز مي كرد. از يه جاهايي وسط پاكستان بلند مي شدند تا نزديكي هاي مسكو مي رفتند(از مسير افغانستان) و بعدش هم از مسير ايران يا افغانستان برمي گشتند. سيستم كارشون اين بود كه بعد از رسيدن به سقف پرواز يو-2 و هنگامي كه وارد حريم هوايي شوروي مي شدند موتور هواپيما رو خاموش مي كردند. يه بار كه گري پاورز خيلي ارتفاع از دست مي ده. تصميم مي گيره موتورش رو روشن كنه تا اوج بگيره و بعد دوباره اون رو شات دان كنه. روشن كردن موتور همان و اصابت سام 2 به هواپيماش همان. اينها چيزهاييه كه من خيلي سال پيش خوندم (حدود 20 سال) شايد اون زمان كه اينترنت و كتاب متاب نبود توي مجله ها يه مقدار پيازداغش رو زياد كرده بودند ولي اصل واقعه اينه كه يو-2 بالاخره با سام ساقط شد. اين هواپيماهاي جديد شناسايي رو يه وقت بذار و با دقت نگاهشون كن و بعد يه دو تا عكس يو-2 رو هم با دقت نگاه كن. ببين شباهت دارند يا نه؟
  4. بر اساس اطلاعات اینجا http://dic.academic.ru/dic.nsf/enwiki/10649439 و اینجا http://en.wikipedia.org/wiki/BAE_Mantis موتورش قطعا توربوپراپ هست. بعدش هم کمپرسور ربطی به ملخ نداره. یعنی کارشون ربطی به هم نداره. این قضیه 55 هزار پا شاید حالا باشه 54 هزار پا شما خیلی سخت نگیر. قضیه این جوریاس که بر طبق مطالعات من!!!!! تمام این هواپیماهای این تیپی (مثه پریدتور و...) از نظر اسکلت و سازه و بدنه شباهت خیلی زیادی با یو-2 خدابیامرز دارند. البته یو-2 هنوز هم خدابیامرز کامل نشده و ناسا داره ازش به عنوان ابزار هواشناسی در ارتفاعات بالا استفاده می کنه. اگه خوب یادت باشه یو-2 در ارتفاعات بالا اصلا از موتور استفاده نمی کرد و گلاید می کرد. منظورم اینه که این جور هواپیماها احتیاج خیلی زیادی به پیشرانه در ارتفاعات بالا ندارند و با کمترین نیرو می تونند خودشون رو در پرواز نگه دارند. مسئله توربوچارژر و سوپرچارژر اگه واقعا تمام مشکلات موتورهای پیستونی رو حل می کرد خوب چه مرضی بود که اینهمه تحقیق کنند و موتورهای جت رو بسازند. مطمئن باش که اونها هم محدودیتهای خودشون رو دارند. اگه بخواهی از دیدگاه هزینه ای حساب کنی قیمت یه موتور جت شاید به اندازه خود بدنه یه هواپیما (به غیر از آویونیک) بیارزه. قطعاتش رو که اینجا دارند به ما 4 لا 5 لا می فروشتند یه استارتر خالی اش که خودمون اگه همت کنیم می تونیم بسازیمش توی ایران به قیمت چند ده هزار دلار به ما فروخته میشه . در زمینه خروجی اگزوز هم فکر نکنم که خیلی داغ تر از موتورهای توربوجت باشه. آخرین نکته درباره شاگرد و استاده که من حرفی ندارم بزنم. شما خودت استادتری.
  5. RezaKiani

    جديدترين طراحى بال متغير

    شوخی کردم. مطمنا نمونه های اولیه اش پرواز می کردند. اما برای اینکه یه هواپیمای رزمی از حالت آزمایشی تا مرحله عملیاتی شدن برسه خیلی طول می کشه و شاید به خاطر هزینه و... اون پروژه اصلا لغو بشه. حالا هم معلوم نیست که همچین پروژه ای با وجود اف-22 و اف35 به جایی برسه.
  6. موتورش جت ملخی هست عزیز! اصلا در ارتفاعات بالا (که این جور هواگردها پرواز می کنن) موتور پیستونی جواب نمی ده. یادت باشه بهترین بازده موتورهای پیستونی در ارتفاعات پایین و نزدیک به سطح دریا و بهترین بازده موتورهای جت در ارتفاعات بالا به دست می یاد. علت اینکه از جت ملخ دار استفاده کردند احتمالا باید این باشه که مصرفش از توربو جت و .... پایین تره. و این امر مداومت پروازی رو زیاد می کنه( با توجه به متن 24 ساعت). این موتورها امتحانشون رو خیلی وقته روی هواپیماهایی مثه هرکولس یا اف-27 فرندشیپ پس دادند و کاملا ایمن هستند.
  7. RezaKiani

    جديدترين طراحى بال متغير

    عمرا اگه اینها پرواز کنن!
  8. رضاکیانی موحد ‏ خدمت در نیروی دریایی رایزوتاناکا در سال 1892 در شهری که امروزه یاماگوچی نامیده می شود به دنیا آمد. تاناکا در سال 1913 از دوره چهل و یکم آکادمی نیروی دریایی سلطنتی ژاپن فارغ التحصیل شد و به خدمت در رزمناوهای آزوما، نبردناو آکی و رزمناو نیشین منصوب شد. تاناکا پس از ارتقا به درجه ستوانیاری به رزمناو کاساگی و نبردناو کنگو فرستاده شد. تاناکا برای فراگیری دوره ابتدایی توپخانه دریایی و اژدر سالهای 1916 و 1917 به سرکلاس درس بازگشت و پس از آن به ناوشکن هاتسوشیمو فرستاده شد. دوره عالی اژدر در سالهای 1919 و 1920 آموزش او را تکمیل کرد و از او یک متخصص اژدر ساخت. بین سالهای 1921 و 1923 ستوان تاناکا به عنوان افسر اجرایی به زیردریایی کاراساکی فرستاده شد. در دسامبر 1925 تاناکا افسر اجرایی و آموزگار مدرسه اژدر نیروی دریایی ژاپن شد. پس از یک سال تدریس، تاناکا به ستاد منتقل شد و سالی را در پایگاه کشتی سازی کوره و یک سال دیگر را در پایگاه های اصلی نیروی دریایی گذراند. در سال 1930 تاناکا با درجه ناخداسومی به فرماندهی ناوشکن تاچیکازه منصوب شد و یک سال بعد با رسیدن به درجه ناخدادومی فرماندهی ناوشکن یوشیو به او سپرده شد. سالهای 1932 تا 1936 دوره بازگشت وی به کارهای ستادی بود ولی در سال 1937 با درجه ناخدایی دوباره به دریا بازگشت. این بار رزمناو جینتسو در اختیار او قرار گرفت. در سالهای 1938 و 1939 او به ریاست ستاد منطقه دریایی ماکو رسید و پس از آن تا نوامبر 1940 فرماندهی نبردناو کنگو به وی سپرده شد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/250px-RaizoTanaka.jpg[/img] رایزوتاناکا ملقب به وحشت شب ستیزه چندی قبل از حمله غافلگیرکننده ژاپن به پرل هاربر، هدایت اسکادران دوم ناوشکن به ناخدا تاناکا سپرده شد و او ناوشکن جینستو را ناو سرفرماندهی خود قرار داد. با آغاز جنگ او به درجه دریاداری ارتقا پیداکرد و به همراه ناوگانش ،در مجموع 8 فروند ناوشکن، در حمله به فیلیپین و هندشرقی شرکت کرد و نبرد دریای جاوه را از سرگذراند. در روز 21 می 1942 تاناکا به همراه 11 ناوشکن تحت فرمانش در حمله به میدوی شرکت کرد اما پس از غرق شدن 4 فروند ناوهواپیمابر ژاپنی به وسیله آمریکایی ها او و دیگر کشتی های ژاپنی بدون درگیری منطقه نبرد را ترک کردند. در روز 7 آگوست 1942 متفقین در جزایر گوادال کانال نیرو پیاده کردند و حفاظت از کاروانهای کمکی ،که برای ضدحمله به مواضع متفقین به منطقه نبرد اعزام می شدند، به تاناکا و افرادش سپرده شد. در روز 25 اگوست و در طی نبرد شرق جزایر سالامون کشتی او مورد حمله یک هواپیمای آمریکایی قرارگرفت و به شدت آسیب دید. خود تاناکا مجروح شد و ناچارشد پرچم خود را به ناوشکن کاگرو انتقال دهد. تاناکا پس از چند ماه استراحت دوباره به وظیفه اصلی خود ،کمک رسانی به نیروهای ژاپن در منطقه گوادال کانال، بازگشت. توکیواکسپرس با برتری هوایی که متفقین در این منقطه کسب کردند ستاد نیروی دریایی ژاپن تصمیم گرفت که به جای کشتی های بزرگ و کند تدارکاتی از کشتی های جنگی سریع و به صورت شبانه برای تجدید قوا و تأمین تدارکات نیروهای خود استفاده کند. با این تمهید شانس هواپیماهای آمریکایی برای کشف و انهدام ناوگان ژاپن کاهش پیدامی کرد. تاناکا به عنوان فرمانده این ناوگان کمک رسانی ،که کمی بعد به وسیله آمریکایی ها "توکیواکسپرس" نام گرفت، انتخاب شد. به دلیل اینکه این کشتی های رزمی امکان تخلیه بار نداشتند قرارشد تا محموله ها در بسته های بزرگ ضدآب قرارگرفته و به یکدیگر بسته شوند. با نزدیک شدن کشتی ها به ساحل بسته ها را مانند یک قطار در آب رها می کردند تا سربازان ژاپنی آنها را از آب بگیرند. وحشت شب شب 30 نوامبر 1942 شبی تاریک و بدون ماه بود با دریایی کاملا آرام که حداکثر دید به 11 کیلومتر بالغ می شد. نبردی که در همین شب آرام اتفاق افتاد سبب شد تا تاناکا در میان سربازان دشمن به عنوان "وحشت شب" شناخته شود. تاناکا به همراه کشتی هایش از سمت شمال غربی به سوی جزیره گوادال کانال به راه افتادند و در ساعت 21:40 جزیره ساوو در دیدرس او قرارگرفت. ناوشکنهای ژاپنی در یک خط قرار داشتند و با فاصله 600متر از یکدیگر به سمت جنوب حرکت می کردند. ترتیب آنها عبارت بود از تاکانامی، اویاشیو، کوروشیو، کاگرو، ماکینامی، ناگانامی و کاواکازه و سوزوکازه. تاناکا ناوشکن ناگانامی را به عنوان کشتی سرفرماندهی انتخاب کرده بود. هم زمان گروه رزمی-67 نیروی دریایی آمریکا به فرماندهی دریابان رایت از سمت شرق کانال لنگووارد منطقه شد. کشتی های تحت فرمان رایت عبارت بودند از ناوشکنهای فلچر، پرکینز، مائوری، درایتون و رزمناوهای مینیاپولیس، نیواورلئان، پنساکولا، هونولولو، نورث هامپتون، لامسون و لاردنر. ناوشکنها ،به عنوان پیش قراول، 3700متر جلوتر از ستون رزمناوها حرکت می کردند درحالیکه هر رزمناو در صف خود از رزمناو بعدی 900 متر فاصله داشت. در ساعت 22:40 ناوگان ژاپن از جنوب جزیره ساوو گذشت و به 5 کیلومتری گوادال کانال رسید. در این هنگام ناوشکنهای تاناکا سرعت خود را کم کردند تا برای تخلیه بارشان آماده شوند. تاکانامی در حدود 2 کیلومتر جلوتر و به سمت دریا ایستاده تا مراقب اوضاع باشد. در همین زمان گروه رزمی-67 از کانال لنگو وارد تنگه آیرون باتوم شد و با سرعت 20 گره دریایی به سمت جزیره ساوو حرکت کرد. ناوشکنهای آمریکایی نسبت به رزمناوها به ساحل نزدیک تر بودند. در ساعت 23:06 کشتی های آمریکایی در نزدیکی دماغه اسپرنس ناوگان ژاپن را با رادار خود کشف کردند. در این زمان فاصله دو ناوگان از یکدیگر به 21 کیلومتر رسیده بود. ناوشکنهای آمریکایی به صف رزمناوها بازگشتند و حرکت خود را به سمت ساوو ادامه دادند. در این زمان کشتی های تاناکا به دو گروه تقسیم شده بودند و آماده می شدند تا محموله خود را در آب رهاکنند. ناگانامی، کاواکازه و سوزوکازه به نزدیک دوماریف رفتند و ماکینامی، کاگرو، اویاشیو و کوروشیو در نزدیک تاسافاروناگا موضع گرفتند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Battle_of_tassafaronga_map.jpg[/img] نقشه نبرد در ساعت 23:12 دیده بان تاکانامی توانست ستون کشتی های دشمن را ببیند. حضور ناوگان آمریکا به سرعت توسط دیگر دیگر کشتی های ژاپنی تأیید شد. آمریکایی ها عنصر غافلگیری را در حمله از دست دادند. در ساعت 23:14 فلچر با تاکانامی تماس راداری برقرارکرد. یک دقیقه بعد ناخدای فلچر و فرمانده ناوشکنهای آمریکایی ،ویلیام کول، از رایت اجازه خواست تا حمله را آغازکند. پس از دو دقیقه رایت جواب داد که ناوگان دشمن هنوز در فاصله ای دور قراردارد ولی کول پاسخ داد که فاصله را برای آغازحمله مناسب می داند. 2 دقیقه تا دریافت پاسخ رایت طول کشید و در همین زمان ناوشکنهای ژاپنی از برد اژدرهای آمریکایی خارج شدند. در ساعت 23:16 تاناکا ،پس از لغو عملیات تخلیه، فرمان تاریخی خود را صادرکرد:"همه کشتی ها با هم حمله کنید." در ساعت 23:20 ناوشکنهای فلچر، پرکینز و ترایتون جمعا 20 اژدر به سمت ناوگان تاناکا شلیک کردند. مائوری که دارای رادار جستجوی سطحی نبود از شلیک خود داری کرد. همزمان با ناوشکنها، رایت به رزمناوهایش دستور آتش داد. در ساعت 23:21 مینیاپولیس با شلیک توپهایش حمله توپخانه ای به اسکادران دوم ناوشکن را آغازکرد و این امر توسط بقیه رزمناوهای آمریکایی تکرارشد. ناوشکنهای تحت فرمان کول شروع به شلیک منور کردند تا منطقه هدف را برای هدفگیری توپخانه رزمناوهایشان روشن کنند. چون تاکانامی نزدیک ترین کشتی به ناوگان آمریکا بود مورد بیشترین حمله قرارگرفت. تاکانامی تمام اژدرهایش را به سمت کشتی های آمریکایی شلیک کرد ولی اندکی بعد ،خود، مورد هدف قرارگرفت و 4 دقیقه بعد از وضعیت عملیاتی خارج شد. بقیه کشتی های ژاپنی ، که بیشترشان توسط آمریکایی ها کشف نشده بودند، سرعتشان را افزاش دادند و آماده پاسخ دادن به حمله آمریکایی ها شدند. تمام اژدرهای آمریکایی ها به خطا رفتند. ناگانامی به سمت راست چرخید و پس از شلیک توپهایش با دود استتار منطقه را پوشش داد. کشتی های پشت سرش ، کاواکازه و سوزوکازه به سمت چپ چرخیدند. در ساعت 23:23 سوزوکازه اژدرهایش را به سمت آمریکایی ها شلیک کرد و کمی بعد ناگانامی و کاواکازه نیز به او پیوستند. در همین زمان، 4 ناوشکن ژاپنی که در جلو صف قرارداشتند مسیرخود را به سمت ساحل گودال کانال ادامه دادند و اجازه دادند تا رزمناوهای رایت از کنارشان و در مسیر مخالف عبور کنند. در ساعت 23:28 کوروشیو 4 و ایاشیو 8 فروند اژدرخود را به سمت رزمناوهای آمریکایی شلیک کردند و پس از دور زدن با سرعت فرارکردند. رزمناوها به دنبال ناوشکنها ژاپنی افتادند و ناخواسته در مسیر 44 اژدر ژاپنی قرارگرفتند که به سرعت به سمتشان حرکت می کردند. در ساعت 23:27 درحالیکه مینیاپولیس نهمین شلیک خود را انجام می داد و رایت آماده می شد تا مسیر کشتی هایش را عوض کند 2 اژدر به جلوی مینیاپولیس اصابت کردند. سینه کشتی با زاویه 70 درجه به دریا فرورفت و کشتی از کنترل خارج شد و توقف کرد. 37 نفر در این انفجارها کشته شدند. کمتر از یک دقیقه بعد یک اژدر به نیواورلئان خورد و سینه کشتی را از بین برد. نیواورلئان به پهلوی راست غلتید و هدایت و ارتباطاتش را از دست داد. 183 نفر نیز در نیواورلئان کشته شدند. پنساکولا پس از نیوارولئان قرارداشت. کاپیتان پنساکولا با مشاهده بلایی که بر سر مینیاپولیس و نیواورلئان آمد تصمیم گرفت تا از سمت چپ آن دو عبور کند و دوباره به مسیر خود بازگردد. در ساعت 23:29 یک اژدر به میانه بدنه پنساکولا اصابت کرد و 125 دریانورد آمریکایی را از بین برد. کشتی 13 درجه به پهلو غلتید و از حرکت بازماند. هونولولو کشتی بعدی در صف رزمناوها بود. کاپیتان هونولولو سعی کرد با حداکثر سرعت از مینیاپولیس و نیواورلئان عبورکند اما اینبار از سمت راست آنها. هونولولو سرعت خود را تا 20 گره دریایی افزایش داد و با اجرای یک مانور پیچ در پیچ ،در حالیکه توپهایش هنوز به سمت ناوگان ژاپن شلیک می کردند، توانست منطقه خطر را رد کند. نورث هامپتون پشت سر هونولولو حرکت می کرد. کاپیتان نورث هامپتون نیز مسیر هونولولو را در پیش گرفت ولی به سرعت رزمناوش اضافه نکرد. در نتیجه، در ساعت 23:48 و پس از بازگشت نورث هامپتون به مسیر اولیه اش 2 اژدر شلیک شده توسط کاواکازه در میانه بدنه اش نشستند. کشتی غرق در آتش شد و 50 نفر از مردانش را در همان ضربه اول از دست داد. آخرین کشتی های ناوگان رایت رزمناوهای لامسون ولاردنر بودند که نتوانستند هدفی را پیداکنند چون به دلیل اشتباه در تشخیص شعله مسلسلهای نیواورلئان از منطقه نبرد خارج شدند. ناوشکنهای کول پس از اینکه با سرعت تمام یک دور کامل دور جزیره ساوو زدند به منطقه نبرد بازگشتند اما زمانی سررسیدند که زد و خورد پایان گرفته بود. در ساعت 23:44 تاناکا به کشتی هایش دستور داد از هم جداشوند و منطقه نبرد را ترک کنند. همانطور که ناوشکنهای ژاپنی از کنار ساحل گوادال کانال می گذشتند کوروشیو و کاگرو 8 اژدر دیگر به سمت کشتی های آمریکایی شلیک کردند که هیچ کدام به هدف اصابت نکرد. هنگامی که تاکانامی به بیسیم جواب نداد تاناکا دستور داد تا اویاشیو و کوروشیو به کمکش بشتابند. آنها در ساعت 1 بامداد به محل تاکانامی شعله ور رسیدند اما به دلیل حضور ناوگان آمریکا مجبور شدند بازگردند. تاکانامی تنها کشتی ژاپنی بود که در این نبرد مورد اصابت قرارگرفت و درنهایت غرق شد. از 248 خدمه تاکانامی 48 نفر نجات پیداکردند که 19 نفر آنها به اسارت درآمدند. نورث هامپتون در ساعت 3:40 دقیقه در 6 کیلومتری ساحل غرق شد و فلچر و درایتون توانستند 773 بازمانده آن را نجات دهند. مینیاپولیس، نیواورلئان و پنساکولا تا مدتها از وضعیت عملیاتی خارج شدند و تعمیر آنها بین 9 ماه تا یکسال به طول انجامید. رایت با وجود شکست تاکتیکی توانست جلوی کمک رسانی تاناکا را به نیروی های مستقر در گوادال کانال سدکند هرچند که برای این امر بهای گزافیا پرداخت کرد. در روزسوم دسامبر دوباره تاناکا با 10 فروند ناوشکن کاروانی به راه انداخت و 1500 بسته تجهیزات در آبهای ساحلی رها کرد اما قبل از اینکه سربازان ژاپنی موفق شوند بسته ها را از آب بگیرند هواپیماهای آمریکایی آنها را به مسلسل بستند و تنها 310 بسته به دست ژاپنی ها رسید. 4 روز بعد قایقهای اژدرافکن آمریکایی سومین تلاش ژاپنی ها را برای کمک رسانی به همقطارانشان با شکست روبروکردند. نیروی دریایی ژاپن به فرمانده نیروهای مستقر در جزیره اطلاع داد که به دلیل خطرات موجود کمک رسانی به گوادال کانال را متوقف می کند اما پس از اعتراض ژنرال ایمامورا راضی شد تا یک کاروان دیگر را به جزیره ارسال کند. در شب 11 دسامبر و در آخرین کوشش نیروی دریایی ژاپن، تانکا هدایت کاروانی شامل 11 ناوشکن را برعهده گرفت. 5 فروند قایق اژدرافکن آمریکایی ناوشکن فرماندهی او ،تروزوکی، را یافتند و به اژدربستند. در نتیجه این حمله تاناکا مجروح شد. فردای آن روز نیروی دریایی ژاپن تمام تلاشهایش را برای کمک رسانی به جزیره متوقف کرد و در انتهای همان ماه تصمیم گرفته شد تا تمامی سربازان ژاپنی از گوادال کانال تخلیه شوند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2WWwrightC.jpg[/img] دریابان رایت پس از نبرد نبرد تاسافارونگا یکی از بدترین شکستهای نیروی دریایی آمریکا در طول تاریخ اش بوده است. باوجود این، رایت به دلیل شجاعت در طی عملیات به مدال صلیب نیروی دریایی دست پیداکرد. او در گزارش خود پس از عملیات ادعاکرد که 4 فروند ناوشکن ژاپنی را غرق کرده و به 2 فروند دیگر آسیب واردساخته است. فرمانده اش ،دریاسالارهاسلی، در زیر گزارش او از شلیک زودهنگام اژدرهای ناوشکنهای آمریکایی شکوه کرد و بیان کرد که این ناوشکنها به جای دور زدن جزیره باید به کمک رزمناوها می آمدند. تاناکا در گزارش خود ادعا کرد که یک فروند نبردناو و 2 رزمناو دشمن را غرق کرده است. این شکست سبب شد تا ناوگان اقیانوس آرام آمریکا به فکر عوض کردن تاکتیکهایش بیافتد و به صورت جدی به بهبود اژدرهایش مشغول شود. آمریکایی ها درباره برد و قدرت اژدرهای ژاپنی چیزی نمی دانستند و رایت ادعا کرده بود که کشتی هایش هدف اژدر زیردریایی های ژاپنی قرارگرفته اند چرا که باور نداشت اژدرهای ژاپنی بتوانند از چنین فاصله ای شلیک شده باشند. در حقیقت، ژاپنی ها سالها قبل از آغازجنگ با تحقیق درباره وضعیت نیروی دریایی طرفین به این نتیجه رسیده بودند که به دلیل تعداد بیشتر ناوهای سنگین آمریکایی باید برای حفظ تعادل در برابر آنها به راهکاری مناسب دست پیداکنند. در نتیجه، آنها کار بر روی اژدرهایی را شروع کردند که بعدها در دنیای غرب با نام "نیزه بلند" معروف شدند. این اژدرها بردی تقریبا دو برابر اژدرهای استاندارد نیروی دریایی آمریکا داشتند و برای مقابله با نبردناوهای آمریکایی در فواصل دور طراحی و ساخته شده بودند. تنها یک سال پس از شکست در تاسافارونگا بود که آمریکایی ها به اطلاعاتی درباره نیزه بلند و قدرت مخرب آن دست پیداکردند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_USS_Minneapolis_after_Tassafaronga.jpg[/img] مینیاپولیس پس از نبرد. سینه کشته به کلی در هم شکسته شده است. پایان راه تاناکا چند روز پس از مجروحیت به سنگاپور منتقل شد و در سال 1943 او را به برمه فرستادند. او دیگر تا انتهای جنگ دیگر به عنوان یک فرمانده دریا را ندید. پس از پایان جنگ تاناکا درباره پیروزی اش چنین گفت:" من شنیده ام که نخبگان نیروی دریایی آمریکا فرماندهی من در آن شب را ستوده اند. من خود را سزاوار چنین افتخاری نمی یابم. این مهارت بی نظیر و از خودگذشتگی مردان من بود که چنین پیروزی را برای ما به ارمغان آورد." در روز 15 اکتبر 1944 تاناکا به درجه دریابانی رسید و یک سال پس از تسلیم ژاپن به متفقین بازنشسته شد. وحشت شبهای دریانوردان آمریکایی در روز 9 جولای 1967 در سن 77 سالگی درگذشت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Kawakaze-1.jpg[/img] ناوشکن کاواکازه نویسنده :رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار شماره 57 صفحات 70-73
  9. مي شه كاريشون كرد ولي از نظر ريالي صرف نمي كنه. وقتي مي تونيم ازدر حوت رو توي كشور درست كنيم كار كردن روي اين آهن پاره ها بيخوديه. درضمن اگه بخواهيم يه اژدر رو از صفر طراحي كنيم و بسازيم واسمون ارزون تر درمياد تا اينها رو آپتوديت كنيم.
  10. من همون جور که از اول گفتم با این استراتژی موافقم فقط یه نکته رو عرض می کنم ولی چون خارج از تخصصم هست شاید اشتباه باشه و اگر اینجور بود دوستان لطف کنند و توضیح لازم رو بدن. زمانی که اولین بار بی-2 رونمایی شد به خبرنگارها اجازه ندادن که از پشت هواپیما عکس بگیرند. ظاهرا در اون زمان خروجی اگزوز رو طوری طراحی کرده بودند که با ترکیب هوای سرد محیط و هوای داغ اگزوز امضای حرارتی بی-2 به حداقل برسه. در این صورت امکان هدف قراردادن اون توسط موشکهای مادون قرمز(حرارتی) به حداقل می رسه. اگه اطلاعات بالا درست باشه احتمالا درباره اف-22 و اف-35 هم تمهیداتی گذاشتند که اثر حرارتی اونها را تا حد ممکن کم کنند. در این صورت قفل کردن موشکهای حرارتی بر روی این جنگنده ها سخت می شه و شاید با اقدام الکترونیکی بشه کاری کرد که قفل موشک پس از شلیک شکسته بشه و موشک خطا بره. بازهم در صورت درست بودن این فرض استراتژی تعداد بالا در برابر کیفیت با شکست مواجه می شه. چون فرض اینه که ما تعداد زیادی تایگر بهسازی شده داریم که با استفاده از موشکهای حرارتی می تونند اف-22 یا اف-35 را شکار کنند. اگه اینجوری باشه مجبوریم که از روش جنگ جهانی دوم استفاده کنیم(تعداد زیادی جنگنده در تمامی فضای منطقه نبرد پخش بشوند و 24 ساعت پرواز کنند و دست آخر هم با توپ درگیر بشن) نکته آخر اینکه تایگر در صورت بهسازی جنگنده قابلی می شه. خود آمریکایی ها هم همین کار رو کردند و حاصل اون اف-20 تایگر شارک بود که می شه با کمی اغماض اون رو نمونه بهسازی شده تایگر دونست. (با کمی اغماض البته). تایگر شارک از اون جنگنده هاییه که هر وقت عکسشو می بینم دلم می شکنه.
  11. رشته تخصصی من اژدر نیست ولی فکر کنم یه جورایی داشتن روی یه پیشرانه متفاوت کار می کردند. همون جور که در متن آمد به دلیل برتری عددی ناوهای آمریکایی ژاپنی ها تصمیم گرفتند با ساخت اژدرهای حسابی و بردبلند این برتری عددی دشمن رو به حداقل برسونند.شما جلوی این عکس رو به دقت نیگا کن. از سینه کشتی هیچی باقی نمونده. اگه 4 -5 تا از این اژدرها به ناوهواپیمابر هم بخوره اون رو می فرسته ته دریا. نکته اساسی درباره این نبرد نقش اطلاعات قبل از هر عملیاتیه. اگه آمریکایی ها اطلاعات درست و حسابی درباره این اژدرها داشتند مطمئنا به این راحتی غافلگیر نمیشدند. چون هم برتری عددی داشتند و هم برد توپهای یه رزمناو با برد توپهای ناوشکن اصلا قابل مقایسه نیست. اینه که سن تزو می گه: اگه خودت و دشمنت رو بشناسی 100 درصد جنگ رو بردی. اگه خودت رو بشناسی و دشمن رو نشناسی شانست 50 درصد می شه و اگه هر دو رو نشناسی در انتظار شکست باش. در زمینه نبرد ایوجیما شرمنده. من بیشتر مطالعاتم درباره جنگ جهانی دوم در زمینه جنگهای دریایی پاسیفیک و مشخصا نبرد کورال سی و میدوی هست. اگه چیز دندون گیری دستم اومد در خدمت هستیم.
  12. RezaKiani

    در آیین و شرط سپهسالاری

    چون ظفر یافتی از پس هزیمت مرو که در رجعت بسیار خطاها افتد.و نه توان دانستن که حال چون باشد و امیر بزرگ پدرم رحمه الله هرگز پس هزیمت نرفتی و کس را نفرستادی از آنکه طریق جنگ کس به از او ندانستی و سلطان محمود رحمه الله نیز همین طریق داشتی، هرگز پس هزیمت نرفتی (و گفتی) که: مردم منهزم چون درماند جان را بکوشد و کسی که رجعت و جان را بکوشد و مرگ را بستد با وی نباید کوشید تا خطائی نیفتد. و دیگر چون به جنگ روی ناچاره چشم ظاهر و سر راه دورن رفتن همی بین، به چشم باطن راه بیرون رفتن همی بین مگر چنان نه باشد که توخواهی. دیگر این سخن فراموش مکن اگر چه جایی گفته ام باز تکرار همی کنم: به وقتی که مصافی بیفتد اگر جای تو نه نیک باشد، بمثل پس از او بیک گام جای نیک باشد زینهار تا آن گام باز پس ننهی که اگر بیک گام مصاف باز پس بردی در وقت ترا هزیمت باشد، همیشه جهد آن کن که از جای خویشتن پاره ای پیشتر همی روی، هرگز گامی بازپس مرو. چنان باید که در همه وقت لشکر تو سوگند به جان خورند و با لشکر سخن باش پس اگر با لشکر به خلعت و صلت توفیری از بیشی نه باشد باری بنان و نبید و سخن خوش تقصیر مکن و لقمه نان و یک قدح نبید بی لشکر خویش مخور که آنچه نان پاره کند زر و سیم نتواند کردن. و لشکر خویش را همیشه دلخوش دار، اگر خواهی که جان از تو دریغ ندارد تو نان از ایشان دریغ مدار. اگر چه همه کار بتقدیر ایزد تعالی بسته است تو آنچه شرط تدبیر است همی کن بر طریق صواب، که آنچه تقدیر است خود همی باشد. پس اگر چنانچه خدای تعالی بر تو رحمت کند و ترا بپادشاهی رساند شرط پادشاهی نگاه دار چنانچه هست. این بخشش تموم شد یه فصل هم درباره لشکر کشی داره که انشالله سرفرصت تایپش می کند برای دوستان. فعلا خدانگهدار
  13. بحث زیادی پیچیده شد اما بنابر فرضیاتی است که بهتر بود اول این فرضیات مطرح می شد بعد بحث صورت می گرفت تا بنا به فرضیات تئوری های مختلف رو بررسی کنیم 1- فرض اول اینه که نیروی هوایی ایران قراره با نیروی هوایی آمریکا مقابله کنه.چون که محور اصلی بحث اینه که برای مقابله با هواپیماهای استیلث(که فعلا امریکا داره) می شه با تعداد زیادی مدافع مهاجم را وادار به فرار یا تحمل تلفات سنگین کرد. 2- فرض دوم اینه که ما در حاشیه کشور دارای پستهای رادار زمینی هستیم که می تونند جنگنده هامون را هدایت کنند. 3- فرض بعدی اینه که تایگر یا مدلهای آپگریدشده دارای اون محموله عملیاتی هستند و مقدورات پروازی هستند که بتونند از پس جنگنده های مهاجم بربیان. این 3 تا نکته محورهای اصلی بحث بودند. حالا دوتا نظریه یا تئوری هست. بعضی می گن که با استفاده از تعداد زیاد تایگر(اذرخش یا صاعقه) می شه جلوی یه حمله استراتژیک رو گرفت. (توجه کنید درباره حملات پشتیبانی نزدیک مثلا توسط آ-10) حرفی زده نشده. بعضی ها هم می گن نمی شه. با توجه به فرض اول(مقابله به نیروی هوایی آمریکا) احتمالا به اونجایی می رسیم که نیروی هوایی عراق رسید. برتری آمریکا از نظر عددی و تکنولوژیکی انقدر محرض است که احتیاج به تجزیه و تحلیل نیست. همون جور که خود دوستان هم گفتند از بعد از جنگ 1991 خلیج فارس این یه دکترین شده که اول نیروی هوایی حریف رو به صورت کامل سرکوب می کنند. بعد که خیالشون راحت شد شروع به بمباران مراکز استراتژیک می کنند. در ضمن برای حمله اول اغلب موشک کروز رو به بی-1 یا بی-2 ترجیح میدهند. حالا اگه آمریکا از این گزینه استفاده نکرد و خواست در یک حمله غافلگیر کننده فقط یه مرکز یا چند تا مرکزو بمباران هوایی کنه(مثلا همون نطنز که بهترین مثاله) مانند حمله جنگ 6 روزه اعراب اسرائیل. اون وقت من فکر می کنم در صورت برقرار بودن فرض دوم بتونیم از تایگر بر علیه اف-22 یا اف-35 اسفتاده کنیم. البته به شرطی که فرض دوم کاملا برقرار باشه. یعنی رادارهای زمینی توان رهگیری هواگردهای دشمن رو داشته باشند. برای کنترل جنگنده ها هم برخلاف فرض بلیز لازم نیست سکوت رادیویی بشکنه. می شه از روشهای مخابره شبکه ای استفاده کرد. الان بدون برقراری ارتباط بیسیم اکثر جنگنده های پیشرفته به صورت شبکه محور اطلعاتشون رو رد و بدل می کنند. اما فرض سوم برمی گرده به اینکه ببینیم توانایی های تایگر در صورت آپدیت شدن تا چه حدی افزایش می یابه. یعنی همون بحث آلامو و آرچر و صادرات و واردات.... این فرض چون خارج از تخصص من هست واردش نمی شم ولی باید این رو در نظر بگیریم که بالاخره تایگر یه جنگنده سبک با توانایی حمل مهمات و سوخت محدود هست. نمی تونیم مثله تامکت روش 6 تا فونیکس ببندیم. به هرحال در صورت آپتودیت شدن می شه ازش استفاده بهینه کرد. نکته اساسی اینه که ما نباید روی تایگر توقف کنیم بلکه تایگر باید یه پل باشه برای عبور به سمت ساخت یه جنگنده بومی( یا به قولی بومی تر) . نمونه اش به نوعی چین هست. چین تمام هواپیماهایی رو که از شوروی سابق لیسانسش رو خرید به نوعی بازسازی کرده که دیگه از نمونه اصلی اش نمی تونیم اونها رو تشخیص بدیم. یه نیگاه به میگ-19 های ساخت چین مسئله رو توضیح میده. بعدش هم الان رسیدن به جایی که تقریبا خودشون دارند جنگنده طراحی می کنند. اون مسئله آپتودیت کردن میگ-21 رو که دریا نقل کرد هم قابل توجه هست. درنهایت من با کلیات این تئوری که باید تعداد زیادی جنگنده داشته باشیم موافق هستم. شاید مجبور نشیم با نیروی هوایی آمریکا درگیر بشیم و نبرد بعدی با فرضا پاکستان یا عراق یا امارات باشه. اون وقت این برتری عددی بهتر خودش رو نشون می ده.
  14. RezaKiani

    چگونگی درک ارتش عراق از سپاه و بیسج

    از جهتي حق باشماس و اين اطلاعات خنده داره ولي بعضي نكات جالت توجه هم توش وجود داره. مثلا نحوه پخش كردن نيروهاي ارتش در بين واحدهايي كه از داوطلبان بسيجي تشكيل مي شده. البته اين گزارش مال اول جنگ هست وبايد به تاريخ اون توجه كرد. اگر درباره ديگر نكات اين گزارش چيزي ميدونيد لطف كنيد وبنويسيد. چون من خودم چيزي درباره اين موارد نمي دونم و فكر كنم در بين بچه هاي سايت شما اطلاعات دست اولي در باره اين موارد داشته باشيد. قربان شما رضا
  15. با تز محمد موافقم البته فقط به عنوان يك امكان تدافعي. اگر بخواهيم يه نيروي نظامي كارآمد داشته باشيم بايد توان عمليات تهاجمي رو هم داشته باشيم تا بتونيم حماسه هايي مثه حمله به اچ-3 رو دوباره با موفقيت تكرار كنيم. براي انجام تهاجم ضربتي در خاك دشمن اين تز محمد كارآمد نيست چون با اقدام الكترونيك يا شبكه ضدهوايي گسترده مي توان جلوي اين سيل هواپيماهاي ارزان قيمت رو گرفت. به هر حال بايد روي اين تز كار بشه. من فكر كنم اگر با صبر و برنامه جلو بريم و از جنگنده هاي ساده تري شروع كنيم بهتره.
  16. RezaKiani

    دانشنامه ی مصـــور نظـامی!

    رضا خان سلام و خسته نباشي. شايد بسياري از بچه ها توان اين رو نداشته باشند كه چنين تصاوير گويا و زيبايي درست كنند و كار اونها اونقدر خوب درنياد كه به درد تاپيك زدن بخوره. البته اگر كسي همت كرد خيلي هم عاليه ولي نبايد از همه انتظار داشت كه بتونند از پس از اين كار بر بيانند. به هرحال هر كسي رو بهركاري ساخته اند. از خود من كه بر نمي ياد ولي اگر كسي بخواد مي تونم اطلاعات لازم رو براش تهيه كنم و ترجمه كنم و اونهم اون اطلاعات رو روي عكسها بذاره. اگه كسي داوطلبه بسم الله بهم پي ام بده.
  17. بدنه آلومينيومي؟ جل الخالق!! اگه سرانفجاري هيت بهش بخوره ازش چيزي مي مونه؟
  18. آژانس تدارکات وزارت دفاع فرانسه طراحی سیستم پیاده نظام آینده فرانسه را به شرکت ساژم واگذارکرده است. این سیستم که فلین FELIN (Fantassin à Équipements et Liaisons Intégrés) نام دارد بخشی از شبکه رزمی آینده نیروی زمینی فرانسه خواهد بود. این شبکه وظیفه کنترل اجزاء نبردهای هوا-زمینی در قرن بیست ویکم را برعهده خواهد داشت. فلین توانایی های سربازان را در زمینه مرگ آوری، بقا، تحرک و C4I (Command, Control, Communications, Computers, Intelligence)به نحو موثری افزایش خواهد داد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/1s-infantry-soldier.jpg[/img] پیاده نظام آینده فرانسه تاریخچه در سال 1996 وزارت دفاع فرانسه مقاطعه ای را برای توسعه سیستمهای تکنولوژیکی مورد استفاده پیاده نظام برگزارکرد. شرکت تامسون سی اس اف(تالس فعلی) برنده این مناقصه شد و سیستم طراحی شده در سالهای 1999 و 2000 آزمایش شد. در سال 2001 وزارت دفاع تیمی از شرکتهای جیات، تالس و ساژم را برای بررسی و تعریف خصوصیات فلین تشکیل داد. وزارت دفاع قیمتها و تاریخ تحویل را تعیین کرد اما تعین خصوصیات، توانایی ها و الگوهای تکنولوژی به تیم طراح واگذارشد. در سال 2003 ساژم به عنوان بهترین پیشنهاددهنده برای توسعه فلین شناخته شد و در سال 2004 ساخت و طراحی فلین به این شرکت واگذارگردید. برآورد می شود که هر سیستم فلین قیمتی در حدود 26000 یورو داشته باشد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/2s-felin-system.jpg[/img] فلین به صورت مجتمع با شبکه نبرد هوا-زمینی ارتش فرانسه کارمی کند. سرباز سمت راست درحال تبادل اطلاعات به وسیله کامپیوتر دستی خود می باشد. برنامه ریزی سیستم آینده پیاده نظام بنابر قراردادی که ساژم با وزارت دفاع دارد این شرکت موظف است تا 22500 دست از فلین وی 1 برای 20 هنگ پیاده نظام فرانسه تدارک ببیند. درضمن، این شرکت باید 9000 دست فلین به واحدهای زرهی، مهندسی-رزمی و توپخانه نیروی زمینی فرانسه تحویل دهد. قراربود تا 385 پیش نمونه اولیه از فلین در شهریور امسال برای ارزیابی عملیاتی به نیروی زمینی تحویل داده شود. 3 گروهان پیاده باید در چندین مانور این نمونه های اولیه را بکارگیرند. احتمالا، این مانورها تا 6 ماه به طول خواهند انجامید. تحویل این سیستمها از سال 2008 آغاز خواهند شد و بر اساس برنامه ریزی وزارت دفاع دو سوم از هنگهای پیاده نظام نیروی زمینی به این سیستمها مجهز خواهند شد. برآورد می شود که تا سال 2010 تمام سربازان نیروی زمینی فرانسه به فلین وی 1 مجهز خواهند شد. قرار است که تولید مدل وی2 از سال 2015 آغازشود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/7s-infantry-soldiers.jpg[/img] بر طبق برآوردها تمام سربازان پیاده نظام فرانسه تا سال 2010 به سیستم فلین وی 1 مجهز خواهند شد. مشخصات فنی وزارت دفاع حداکثر وزن سیستم فلین را 25 کیلوگرم تعریف کرده است. براین اساس یک سیستم فلین باید شامل سلاح ها، مهمات، 24 ساعت انرژی، غذا و آب باشد. سیستم فلین 5 ترکیب گوناگون برای سطوح مختلف فرماندهی را دربرمی گیرد. فلین دارای یک کامپیوتر دستی، یک رادیو برای انتقال صدا و اطلاعات، لباس جدید ضدگلوله و کلاهخود است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/3s-sniper.jpg[/img] سیستم فلین شامل، رادیو، کامپیوتر دستی، لباسها و کلاهخودی جدید است. کلاهخود کلاهخود جدید طراحی شده برای فلین می تواند در برابر پرتابه ها حفاظت لازم را تامین کند. این کلاهخود سیستمهای دید الکترونیکی برروی خود دارند. هر سیستم الکترواپتیک شامل دو نمایشگر دیجیتالی به مساحت 3 سانتیمتر مربع می باشد. بر روی پیشانی بند کلاهخود میکروفنی نصب شده است که می تواند در اثر لرزشهای جمجمه سرباز صحبتهای او را دریافت کند. با این روش و به همراه یک بلندگوی لرزشی، سرباز می تواند حتی در شرایط پرسروصدای میدان نبرد به خوبی با دیگر همقطارانش ارتباط برقرارکند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/5s-felin-helmet.jpg[/img] کلاهخود فلین به یک دوربین با زاویه باز برای دید در روز یا شب و یک میکروفن مجهز است. تسلیحات فلین سلاح های سیستم فلین عبارت اند از: یک قبضه تفنگ هجومی "فاماس اف 1" با گلوله های کالیبر 5.56 میلیمتری، یک قبضه تفنگ تک تیرانداز" اف آر- اف2" ساخت شرکت جیات با کالیبر 7.62 میلیمتر و یک مسلسل سبک "مینیمی" کالیبر 5.56. تمامی این سلاح ها را می توان به دستگاه های نشانه روی در روز یا شب مجهزکرد. سرباز از یک دستگاه نشانه روی تقویت کننده تصویر مانند "کلارا" ساخت ساژم استفاده می کند و فرماندهان به دستگاه مادون قرمز مجهز خواهند شد. دستگاه های نشانه روی به یک سیستم ارتباطی همزمان متصل هستند به گونه ای که تصویری که یک سرباز می تواند از درون دستگاه نشانه روی خود ببیند را می توان در نمایشگرهای دیگر سربازان یا فرماندهان به نمایش گذاشت. تفنگ هجومی فاماس به یک دستگاه ویدئویی مجتمع با سیستم فلین مجهز شده است. این دوربین ویدئویی به سرباز اجازه می دهد که بدون این که سرخود را از سنگر بالا بگیرد دشمن را در دید داشته باشد. کلیدی بر روی قنداق تنفگ نصب شده است که سرباز با فشردن آن بدون اینکه لازم باشد تفنگ را از موقعیت شلیک پایین آورد می تواند دیگر سیستمهای تفنگ مانند سیستم کمک به هدفگیری را فعال کند. دوربین دوچشمی چندکاره "جیم ام آر" ساخت ساژم برای سیستم فلین انتخاب شده است. این دوربین به تجهیزات دید در شب، فاصله یاب لیزری و یک جهتنمای مغناطیسی مجهز شده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/6s-multifunction-binoculars.jpg[/img] دوربین چندمنظوره ساژم جیم ام آر. سیستمهای ارتباطی هر سرباز دارای یک بیسیم مجهز به جی پی اس می باشد. شبکه اطلاعاتی پیاده نظام می تواند صدا و اطلاعات یک سرباز را به دیگر سربازان یا فرمانده میدان منتقل کند. در درون خودروی فرماندهی یک سیستم هدایت میدان "سیتل" وجود دارد. سیتل توسط ساژم ساخته شده است و قرار است که بر روی تمام خودروهای نیروی زمینی فرانسه نصب شود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/4s-soldiers.jpg[/img] فلین توانایی های رزمی و ارتباطی سربازان را افزایش می دهد. منبع:مجله جنگ افزار مترجم:رضاکیانی موحد
  19. این هم هدیه من به سایت میلیتاری تاریخ: می633 میلادی، صفر 12 هجری قمری محل: بین النهرین، عراق امروزی نتیجه:پیروزی قاطع مسلمانان متخاصمین اعراب مسلمان شاهنشاهی ساسانی؛حکومت اعراب حیره فرماندهان خالد بن ولید؛عدی بن حاتم؛عاصم بن عمرو؛بشر بن ابی رهم؛سعیدبن مره اندرزگر استعداد رزمی مسلمین15000نفر ساسانی:50000نفر تلفات مسلمین:1000 تا 5000نفر ساسانی: 40000 تا 50000 نبرد ولجه در می 633 میلادی در عراق امروزی بین نیروهای عرب مسلمان تحت فرمان خالدبن ولید و ارتش امپراطوری ساسانی و متحدانش انجام شد. استعداد ارتش ایران حداقل 3 برابر استعداد ارتش مسلمان بود. خالد به صورتی قاطع نیروهای پرتعداد دشمن را با استفاده از تاکتیک حمله گاز انبری -که خود به صورت مستقل طراحی کرده بود- شکست داد. این مانور به مانور سواره نظام هانیبال در نبرد کانائه بسیار شبیه است. پس زمینه تاریخی پس از فیصله یافتن کار مسیلمه کذّابه در جنگ یمامه و به پایان رسیدن فتنه های پیامبران دروغین -که پس از رحلت رسول اکرم(ص) مردم را به گمراهی کشانده بودند- توسط سپاه خالدبن ولید، خلیفه اول ابوبکر (رضی الله عنه) خالد و عیاض را مامور فتح عراق کرد. خالد مستقیما از یمامه به راه افتاد و وارد اُبله -دروازه سند و هند در آن روزگار- شد و آبادی های حیره را یکی پس از دیگری فتح کرد. حیره ایالتی در سرحد جنوب غربی ایران -جنوب عراق امروزی- بود. مردمان بومی این ناحیه عرب نژاد بودند و حکومت حیره خراج گذار ساسانیان بود. سالها بود که حیره چونان سپری خاک اصلی ایران را از تهاجم اعراب بدوی حفظ کرده و یا به عنوان متحد در کنار ساسانیان با رومیها جنگیده بود. اما اکنون، جغرافیای سیاسی منطقه کاملا دگرگون شده بود. تقریبا تمامی اعراب شبه جزیره عربستان به دین اسلام گرویده بودند و حال، اعراب برای خود دارای مرکزیت سیاسی -مدینه النبی- بودند و می توانستند سپاهی کارآمد تشکیل داده و برای جهاد به جنگ کفار بفرستند. اندیشه اسلام تبدیل به سلاح روحی قدرتمندی شده بود که پیشروی مجاهدین مسلمان را تسهیل می نمود. خالد در جنگ با اعراب حیره جانب انصاف را نگه داشت و از این رو هر روز بر سپاهیان تحت فرمان او افزوده می شد و بسیاری از قبایل عرب ساکن عراق به او پیوستند. خالد ضمن فتوحات خویش کشاورزان را جابجا نکرد و آنان که به جنگ مسلمان نیامده بودند به حال خویش گذاشت. اکنون اعراب ساکن این نواحی صاحب زمینهای خود شده بودند. با آنانکه اسلام اختیار می کردند چون دیگر مسلمانان رفتار می شد و آنانکه اسلام را قبول نمی کردند جزیه می دادند و در پناه سپاه اسلام قرارمی گرفتند. اولین جنگ خالد با سپاه ساسانی در محلی به نام کاظمه بود که سپاه ساسانی و متحدان عربش متحمل شکست سنگینی شدند و غنایم بسیار به دست مسلمانان افتاد. چون تعدادی از سربازان ایرانی در این نبرد با زنجیر خود را به یکدیگر بسته بودند این جنگ را ذات السلاسل نامیده اند. نبرد دوم بین سپاه اسلام و سپاه ساسانی در کنار رود فرات و محلی به نام مذار انجام شد و بازهم با شکست ایرانیان به پایان رسید. این نبرد به نام نبرد رودخانه شناخته می شود. هنگامی که دومین سپاه ایران توسط نیروهای خالدبن ولید تارومار شدند و اخبار شکست ارتش ایران در نبرد رودخانه به تیسفون رسید، پایتخت ساسانی در آشوب فرورفت. فرماندهان سپاه ایران در نبرد رودخانه نه تنها باتجربه تر از فرماندهان نبرد سلاسل بودند بلکه نزدیکی بیشتری نیز به دربار داشتند. تمرکز سپاه ایران در همان روز شکست ایران در نبرد رودخانه، شاهنشاه ایران -اردشیر سوم- دستور داد تا 2 سپاه دیگر جمع آوری شوند. خبر شکست توسط سیستم ارتباطی بی نظیر ایرانی ها به پایتخت رسید. در این روش ارتباطی، هزاران فرد با صدایی بلند پیام را به فرد دیگری که در فاصله دوری ایستاده بود می رساندند. اینچنین بود که خبر شکست سپاه ساسانی مسافت 540 کیلومتر را در یک روز طی کرد و به تیسفون رسید. پس از صدور دستور شاه، سپاهیان در پایتخت گردآمدند. آنان به تمام پادگانها و شهرهای ایران -جز شهرهای مجاور با مرز روم- تعلق داشتند. در چند روز، اولین سپاه ایران آماده حرکت شد. فرماندهان ایرانی انتظار داشتند که مسلمانان در طول فرات به سمت شمال غرب عراق حرکت کنند و می دانستند که هیچ نیروی عربی از صحرایی که آنان قرار است از آن رد شوند حرکت نمی کند و با انتظار حرکت سپاه اسلام به سمت غرب، اردشیر ولجه را مکانی مناسب برای جلوگیری از پیشروی خالد بن ولید و شکست مسلمانان تشخیص داد. اولین سپاه ایرانیان تحت فرمان اندرزگر -فرماندار نظامی خراسان- بود. اندرزگر به سپاهیانش دستور حرکت به سمت ولجه را داد تا کمی بعد، سپاه دوم ایران در آنجا به آنان ملحق شود. او از تیسفون خارج شد و از ساحل سمت شرق دجله به سمت جنوب به راه افتاد. اندرزگر در کسکر از دجله گذشت و پس از آن به سمت جنوب غربی روی آورد تا به فرات رسید و در نزدیکی ولجه از فرات عبورکرده و اردوگاه خود را در ولجه برقرارساخت. در راه رسیدن به ولجه، فرمانده ایرانی هزاران عرب آن نواحی که خواستار پیوستن به سپاه ایران بودند را به همراه برد. او همچنین با بازماندگان شکست رودخانه برخورد کرد و آنان را در سپاه خود سازماندهی کرد. پس از اینکه اندرزگر به ولجه رسید به انتظار بهمن نشست. بهمن -فرمانده سپاه دوم ایران- یکی از عالی ترین افراد سلسله مراتب نظامی ایران به حساب می آمد. او از اردشیر دستور گرفته بود تا سپاه دوم ایران را به ولجه هدایت کند و فرماندهی هر دو سپاه را برعهده گیرد. تعداد زیاد سپاهیان تحت فرمانش به او اجازه می داد تا سپاه مسلمانان را در یک نبرد بزرگ مضمحل کند. بهمن برای رسیدن به ولجه مسیر متفاوتی را انتخاب کرد. او از تیسفون و بین دجله و فرات حرکت کرد تا مستقیم به ولجه برسد. حرکت او چند روز پس از سپاه اول آغاز شد و با سرعت کمتری دنبال شد. آماده سازی ارتش خالد نبرد رودخانه یک پیروزی مهم برای مسلمانان بود. مسلمانان توانستند با تحمل اندک تلفاتی یک سپاه بزرگ ساسانی را در هم بکوبند و غنایم بیشماری به دست آورند. اما نبرد رودخانه برای خالد مشکلاتی به همراه داشت. اکنون، او تنها می توانست بر منابع بیکران امپراطوری ساسانی تکیه کند. او دو نبرد خونبار را با دو سپاه ایران پشت سرگذاشته بود و آنها را بیرحمانه از میدان نبرد فراری داده بود اما هنوز در حاشیه امپراطوری ساسانی بود. هنوز هم ساسانی ها می توانستند سپاه های زیادی -چون سپاه هایی که او قبلا شکست داده بود- جمع آوری کنند. خالد، سازماندهی یک سازمان اطلاعاتی موثر راشروع کرد. جاسوسان خالد، اعراب محلی بودند که از سخاوت خالد بهره برده بودند و رفتار خالد را در خلاف جهت رفتار زننده و پر تکبر ماموران دولت ساسانی می یافتند. متعاقبا، آنها توسط مسلمانان به زمینهایشان رسیدند و خالد را از کار و بار ایرانی ها و حرکات نیروهای ایرانی آگاه کردند. این جاسوسان به خالد اطلاعاتی درباره تجمع دو سپاه ایران در ولجه دادند. خالد می دانست که دو سپاه ایران به زودی به یکدیگر می پیوندند و یا راهشان به سمت جنوب را ادامه می دهند تا راه بازگشت او را مسدود کنند و یا برای شکار او به نواحی ابله می آیند. ایرانی ها چنان برتری عددی خردکننده ای داشتند که امکان نداشت در یک نبرد موفقیت آمیز با آنها روبرو شد. خالد مجبور بود که شهر حیره را بگیرد و ولجه بر سر راه او قرارداشت. مانور خالد آنچه خالد را نگران ساخته بود تعداد سربازان ساسانی بود که از نبردهای پیشین نجات یافته بودند و حال می خواستند به سپاه جدید ایران بپیوندند. اگر او می خواست که بخت این را داشته باشد که تا تمام سپاهیانی را که با آنان روبرو می شد نابود سازد، باید مطمئن می شد که هیچ کس از نبرد بعدی جان سالم به درنمی برد تا بعدتر بتواند به سپاه هایی که تشکیل می شدند بپیوندد. اینها مشکلاتی بودند که خالد با آنها روبرو بود: اولین مشکل استراتژیک بود. 2 سپاه ایران نزدیک بود که به هم بپیوندند. برای حل این مشکل خالد راه حل استراتژیک استادانه ای یافت. او می خواست که به سرعت پیشروی کند و سپاه اندرزگر را قبل از سررسیدن سپاه بهمن نابود کند. مشکل دوم تاکتیکی بود. چگونه جلوی فرار سپاهیان دشمن را بگیرد تا نتوانند پس از شکست، به سپاه بهمن بپیوندند؟ برای این پرسش پاسخی دیگر یافته شد. او سویدبن مقرن را آموزش داد تا به همراه افرادش مناطق فتح شده -حُفَیر- را اداره کند و چند گروه از سپاهیانش را در پایین دجله مستقر کرد تا عبور احتمالی سپاه دشمن را از شمال و شرق دفاع کنند و ورود سپاهیان تازه نفس دشمن را از این نواحی به او اطلاع دهند. خالد به همراه 15000 سرباز باقیمانده اش به سرعت به سمت حیره حرکت کرد. اگر اندرزگر قدرت انتخاب داشت بدون شک صبر می کرد تا سپاه بهمن به سپاه او برسد اما فرصت انتخاب به اندرزگر داده نشد. چند روز قبل از رسیدن بهمن، سپاه مسلمین در افق شرقی دیده شد و در فاصله کمی از ولجه اردو زد. به هرحال، اندرزگر چندان نگران نبود. او سپاه بزرگی از ایرانیان و اعراب را در اختیار داشت و در رویا طعم شیرین پیروزی را می چشید. او حتی به ساحل رودخانه -2 کیلومتر عقبتر- عقب نشینی نکرد تا رودخانه بتواند عقبه سپاه او را محافظت کند. رویارویی آغاز شده بود.... تصویر1: مسیر سپاه ساسانی و خالد تا ولجه. رنگ قرمز مسیر سپاه خالد، رنگ آبی مسیر سپاه اندرزگر و رنگ زرد مسیر سپاه بهمن را نشان می دهند. توجه کنید که مسیر آن روز رودهای دجله و فرات با مسیر فعلی آنها فرق دارد. نبرد صبح فردا، هر دو سپاه برای نبرد مهیا شدند و مرکز و جناحین خود را آرایش دادند. فرماندهان جناحین مسلمین عدی بن حاتم طایی و عاصم بن عمرو بودند. میدان نبرد شامل یک دشت مسطح بود که بین دو رشته تپه قرارگرفته بود، تپه هایی در حدود 3.5 کیلومتر و ارتفاع 15 تا 20 متر. قسمت شمال شرقی دشت به یک صحرا منتهی می شد. در فاصله کمی از تپه ها، شاخه ای از فرات -که امروزه رود خسیف نام دارد- قرارداشت. ایرانی ها در مرکز دشت قرار گرفتند و رو به جنوب شرقی داشتند. تپه های غربی پشت سر آنها بود و جناح چپشان به تپه های شمال-شرق می رسید. خالد سپاهش را در جلوی تپه های شمال-شرق و روبروی ایرانی ها قرارداد. امروزه شهر عین المهاری در 2مایلی شمال غربی میانه میدان نبرد قراردارد. از آنچه که شنیده شده بود، اندرزگر انتظار داشت تا سپاه خالد بزرگتر از این باشد. پس سواره نظام مسلمانان کجا بود؟ بیشتر نیروی آنها را پیاده نظام تشکیل داده بود. شاید نجات یافتگان نبردهای کاظمه و رودخانه استعداد دشمن را -همانگونه که اغلب سربازان شکست خورده چنین می کنند- زیاد برآورد کرده بودند و شاید که سواره نظام مسلمانان تصمیم داشتند که بر روی زمین بجنگند. اندرزگر نمی دانست که سپاهیانی که در روبروی خود دارد نیز غافلگیر شده اند. مسلمانان تا آن روز چنان سپاه بزرگی را به چشم ندیده بودند. روز قبل از جنگ، خالد دو تن از افسرانش به نام بشربن ابی رهم و سعیدبن مره را احضارکرد. او برای هر کدام از آنها یک نیروی سواره نظام ضربتی به استعداد 2000نفر درنظرگرفت و دستورات زیر را به آنها داد: 1. آنها باید شبانه با سوارانشان حرکت می کردند و با طی فاصله ای زیاد از سمت جنوب، اردوگاه ایران را دور می زدند. 2. هنگامی که به فاصله دوری از خاکریز پشت سر ایرانی ها رسیدند باید پشت آن پناه می گرفتند و نیروهایشان را به حالت آماده باش نگه می داشتند. 3. آنها باید با آغاز نبرد در صبح فردا، دیده بان هایشان را به انتظار علامت خالد به بالای خاکریز می فرستادند. 4. هرکدام از دو نیروی ضربت -پس از دیدن علامت خالد - باید از پشت به یکی از جناح های سپاه ایران حمله می کردند. هنگامی که فرمانهای خالد صادر شد، آن دو -در نهایت نهانکاری- برای آماده سازی و سازمان دادن به افرادشان به راه افتادند. اما سپاهیان خالد درباره نقشه فرمانده خود چیزی نمی دانستند. تصویر 2: حرکت تاکتیکی خالد در شب قبل از نبرد مرحله اول نبرد خالد 10000 سرباز باقی مانده اش را دربرابر سپاه ساسانی آرایش داد و سپس دستور یک حمله عمومی را صادر کرد. برای لحظاتی نبرد خونبار شد و ساسانی ها از نیروهای ذخیره خود برای پر کردن صفوف مقدم استفاده کردند. تصویر 3: حمله خالد از روبرو مرحله دوم نبرد مرحله دوم با ضدحمله ایرانی ها آغازشد. شاید آنها نشانه هایی از شکست را در سیمای مسلمانان می دیدند و اندرزگر تشخیص داده بود که اکنون زمان مناسبی برای ضدحمله فرارسیده است. ساسانی ها پیشروی کرده و به مسلمانان حمله بردند. مسلمانان قادر بودند تا آنها را لحظه ای متوقف کنند اما ساسانی ها به فشار خود ادامه دادند. مسلمانان منتظر بودند تا نشانه ای از خالد مبنی بر تغییر نقشه عملیات یا حرکتی برای کاستن فشار دشمن ببینند اما از جانب خالد چنین علامتی داده نشد. سپاه مسلمین به عقب رانده شد. تصویر4:ضدحمله سپاه ساسانی مرحله سوم نبرد پس از علامت خالد، نیروهای ذخیره محدود خالد به صفوف جلو پیوستند. پس از لحظه ای، نیروهای سواره نظام مسلمانان از پشت سپاه ایران ظاهر شدند و هر یک به عقبه یکی از جناح های سپاه ایران حمله کردند. بدنه اصلی سپاه مسلمین -به فرماندهی خالد- حمله خود به سمت جلو را ادامه داد و همزمان با این حرکت، خالد جناح هایش را به دو طرف گسترش داد تا با سواره نظام ضربت دست به دست هم دهند و کاملا ایرانی ها را در میان بگیرند. سپاه اندرزگر در تله افتاد و در تله بسته شد. تصویر5: حمله گازانبری سواره نظام خالد مرحله چهارم نبرد در پاسخ به حمله همه جانبه اعراب، ساسانی ها به سختی به هم فشرده شدند و قادر نبودند تا به راحتی از سلاح های خود استفاده کنند و یا از تیرهای مهاجمین اجتناب کنند. آنکه می خواست بجنگد نمی دانست که دشمن کدام است و آن که می خواست فرارکند نمی دانست که راه فرار کدام سو است. سربازان ساسانی در آشفتگی به خاطر یافتن راه فرار و به علت ترس، یکدیگر را زخمی می کردند و از پای در می آوردند. مسلمین به پیروزی رسیده بودند. چندهزار نفر از جنگجویان سلطنتی فرارکردند. فرمانده سپاه ساسانی در زمان فرار از تشنگی جان سپرد. تصویر6:محاصره کامل سپاه ایران پس از نبرد پس از نبرد، خالد مردان خسته اش را گرد آورد. او می دانست که با وجود شنیدن نغمه پیروزی ،هنوز، مشکلاتی در پیش است. این نبرد تا به آن روز بزرگترین و خونبارترین نبرد مسلمین در عراق بوده و خالد می خواست که از بالا بودن روحیه سربازانش مطمئن شود. او برای مردانش سخنرانی کرد و پس از مدح و ثنای الله و فرستادن درود بر رسول او ادامه داد: "آیا ثروت سرزمین پارسها را نمی بینید؟ آیا تنگدستی سرزمین اعراب را به یاد می آورید؟ آیا نمی بینید که چگونه زمین اینجا پوشیده از گیاهان است؟ اگر خداوند رخصت جهاد را نداده بود، بازهم ما باید می آمدیم و این سرزمین ثروتمند را تسخیرمی کردیم و گرسنگی صحرای خود را با سیری که اکنون داریم مبادله می کردیم." او پس از این جنگ نیز با کشاورزان مانند قبل رفتارکرد. پس از ولجه، جنگهای خالد با سپاهیان ایران ادامه داشت تا اینکه خالد شهرهای حیره و انبار را گشود. در سال سیزدهم هجری، خلیفه ابوبکر (رضی الله عنه) تصمیم به گشودن شام گرفت و سپاهیان اسلام را به سوی آن سرزمین فرستاد و خالد را نیز برای کمک به آنها از عراق به شام مامور کرد. خالد در شام نیز با قدرت در برابر امپراطوری بیزانس(روم شرقی) و دولت غسانیان -که متحد بیزانس بودند- جنگید، دمشق را فتح کرد(سال 635میلادی) و توانست در جنگ یرموک (سال 636میلادی) ضربتی سخت بر پیکره سپاهیان بیزانس واردکند تا جاییکه بلافاصله اورشلیم و دیگر شهرهای شام به دست مسلمین گشوده شدند. خالد (592-642میلادی) سردار شجاعی بود که از کودکی جنگیدن با سلاح های مختلف را فراگرفت ولی در استفاده از شمشیر مهارتی ویژه داشت. خالد استاد تاکتیکهای متحرک و مخصوصا استفاده از سواره نظام بود. در جنگ احد -هنگامی که فرمانده سواره نظام مشرکین بود- مانور زیبای خالد بود که توانست مشرکین را از هلاکت نجات دهد. او پس از صلح حدیبیه (سال 628میلادی) به اردوگاه اسلام پیوست و شمشیر خود را در خدمت حضرت رسول(ص) قرارداد. در جنگ موته (629میلادی) -پس از اینکه 3 فرمانده سپاه مسلمین در نبردی نابرابر با سپاه مشترک بیزانس و غسانیان از پای درآمدند- با زیرکی توانست باقیمانده سپاه مسلمین را از مهلکه نجات دهد. در آن جنگ 9 قبضه شمشیر در دستان خالد شکست و از آن پس بود که خالد را سیف الله نامیدند. خالد در سال بعد و در طی فتح مکه، فرمانده یکی از 4 ستون سپاه اسلام بود که وارد مکه شدند. خالدبن ولید در بیش از یکصد نبرد به عنوان فرمانده شرکت کرد و در بیشتر آنها با سپاهیانی با استعداد 2 تا 3 برابر نیروهای خود مصاف داد و در هیچ جنگی نیز شکست نخورد. خالد چونان گردباد از نبردی به نبردی دیگر می شتافت و همیشه با سرعت غیرقابل باورش دشمن را غافلگیر می نمود تا در سال 642 در شام وفات یافت.
  20. بیان اکثر مطالب این تحقیق بنا به قوانین سایت ممنوع است اما در یه کلمه باید بگم که این تحقیق یه تحقیق هست که فقط کمیت رو مدنظر قرارداده و کیفیت رو لحاظ نکرده. باید جامع تر از این بررسی کنند این کفار قضایارو.
  21. 1- با توجه به تجربه ساخت ناوهواپیمابر هرمس بعید نبود که از تخته شیب دار برای پرواز اف-35 استفاده نشده. این تخته پرشها کلی می تونه توی وزن حداکثر جنگنده موقع بلندشدن تأثیر مثبت داشته باشه. 2- بعد از افتضاح فالکند نیروی دریایی سلطنتی باید زودتر از اینها به فکر یه هواپیمابر بزرگ می افتاد. تعداد هواپیماهای محمول اینونسیبل فقط 5 فروند بود که این خود سبب شد توی فالکلند انگلیس دچار مشکل بشه. یه تعدادی هاریر که از نیروی هوایی قرض کرده بودند باید روی عرشه پرواز پارک می شدند که فلز بدنه اونها ظاهرا با آب شور دریا خیلی سازگاری نشون ندادند. 3- بدتر از همه این بود که هر دو تا ناوهواپیمابر انگلیس در اون جنگ (هرمس و اینوسنیبل) هیچ کدوم کاتاپولت نداشتند و نمی تونستند یه رادار پرنده مثه ئی-2 حمل کنند. این خودش بهترین مزیته ناوهای فرانوسی اون موقع (فوش و کلمانسو) و شارل دوگل به ناوهای هواپیمابر انگلیس بوده و هست. نبود آواکس خیلی برای انگلیسی ها مشکل ایجاد کرد چون ولکانهایی که باید برای بمباران استانلی می آمدند از وضعیت دفاع هوایی آرژانتین چیز زیادی نمی دونستند و درحقیقت نمی دونستند که چه چیزی روی فالکند انتظارشون رو می کشه. 3- برای حل این مشکل اونها یه چندتایی هلیکوپتر سی کینگ رو به رادار مجهز کردند که ظرفیت کم و همچنین مداومت پرواز کم هلیکوپتر(نسبت به هواپیما) خودش دردسرسازه. ظاهرا برای این غول بیابونی هنوز آواکسی در نظر گرفته نشده ولی اگر بخواهد بدون آواکس باشه بازهم در آینده دچار معضل خواهد شد. حالا صبر کنیم تا ببینیم چی پیش میاد
  22. RezaKiani

    ناوشکن Type 051B کلاس Luhai

    خدمه اش خیلی زیادن. معلومه از سیستمهای اتوماسون زیاد استفاده نکرده اند. می شد خدمه اش رو تا200 یا حتی 180 نفر هم کاهش داد. این همه ادم توی جای به این تنگی که همش می خورن به هم!
  23. RezaKiani

    نبرد ولجهThe batlle of Walaja

    قبل از ادیب خان برم سراغ مسائلی که اف-35 ذکر کرده. فقط قبلش باید یادآوری کنم که این بحثها بر اساس تخیل ما هست. فقط داریم سعی می کنیم بر اساس دانسته هامون وقایع رو دوباره بازسازی کنیم. اطلاعاتی که داریم چیزی بیشتر از قسمت اول تاپیک نیست و همین کمبود اطلاعات سبب شده تا این داستان کلی ابهام داشته باشه: 1-[quote]در چنين جنگهايي كه سواره نظام در مقابل پياده نظام وسيع قرار ميگيره[/quote] من نگفتم که حتما اندرزگر این آرایش رو اختیار کرده بلکه حدس می زنم این آرایش رو داشته. یعنی اینکه آرایش سواره نظام سنگین در جلو و پیاده نظام در عقب آرایش معمول و استاندارد ساسانی ها بوده ولی آرایشهای دیگه ای هم داشتند که شاید از آرایش دیگه ای استفاده کرده اند. همین که اندرزگر حمله اول رو انجام نداده و دفاع کرده نشون می ده که احتمالا پیاده نظام رو در جلو قرار داده(البته این فقط یه تئوری هست) و صبر کرده تا پیاده نظام ایران کار پیاده نظام اعراب رو بسازه. یعنی خواسته در نیروهای سواره نظامش صرفه جویی کنه و بی خودی اونها رو به کشتن نده. اگر فرض کنیم(و فقط فرض کنیم) پیاده نظام ایران جلو بوده و جلوی مانور سواره نظام رو می گرفته مسئله تا حدودی منطقی می شه. در مرحله اول سپاه ایران می تونه اعراب رو عقب برونه(توی نقشه ام هست) بعد که سواره نظام اعراب از عقب به سواره نظام ایران حمله می کنند سواره نظام ایران به دلیل کمبود فضای لازم نتونسته برگرده و به خوبی ضدحمله کنه. در ضمن باید یادتون باشه که سواره نظام سنگین اسلحه بیشتر برای تهاجم مناسبه(همون جور که خودت ذکر کردی می تونه به راحتی آرایش پیاده نظام رو به هم بریزه) ولی برای دفاع در برابر سواره نظام سبک اسلحه کم میاره. در نبردهای ایران با هونهای سفید هم ساسانی ها دچار همین مشکل بودند و از پس سواره نظام سبک اسلحه هون به سختی بر می آمدند. 2- [quote]وقتي يك سپاه به اين بزرگي اطراق ميكنه از هر چهار طرف افرادي رو براي ديده باني ميفرستن و مدام در طول شب براي پست جابه جايي اين جور چيزها عوض ميشه تازه در سكوت شب و اون موقع نميشود به همين راحتي چند تا لشكر اسب با اون همه صرو صدا رو عبور داد وهيچكس صداي اونها رو نفهمه تازه در حالتي در خاك ايران هستن به راحتي سپاه به اين بزرگي رو دور ميزنن يه كم مشكوك به نظر ميرسه[/quote] غیرممکن نیست. در همین جنگ خودمون که عراقی ها شب تا صبح آسمون رو با منور روشن می کردند بارها در شب غافلگیر شدند. نمونه اش هم عملیات کربلای-5 هست که کاملا غافلگیرانه بوده. اگر جابجایی اسبها با پای پیاده و با سرعت کم اتفاق افتاده باشه کاملا امکان پذیره. یادمون باشه که عربها بچه صحرا بودند و شب و روز براشون فرقی نداشته و به راحتی مسیرشون رو گم نمی کردند. با یه قوس مناسب می تونستند از پشت جبهه ایران سردربیارند. 3-[quote]وقتي داشتم اين تاپيك رو مطالعه ميكردم گفتم بخشكي شانس نميشد يه شكست ابرو مندانه ميخورديم حالا بگذريم اقارضا گفتي از اين جور جنگها فقط دوبار اتفاق افتاده كه يه سپاه كوچكتر يه سپاه با اين عظمت رو له كنه اون يكيش چي بود؟ همين طوري محض كنجكاوي؟ [/quote] ایران هم شکستهای آبرو مندانه خورده و هم پیروزیهای عجیب غریب. نمونه هاش زیاده. پیروزی کورش بر بابل و لیدیه. پیروزی اردشیر اول بر روم و اسارت امپراطور روم به دست او و ده ها نمونه دیگه . تمام تاریخ همینه . تمام کشورها هم پیروزی داشتند و هم شکست. خود عربها مگه بعدا کم شکست خوردند. یا عثمانی ها یا پرتغالی ها. تاریخ جنگهای انگلیس با افغانستان رو بخون ببین برادران افغان چند بار پوزه انگلیس رو به خاک مالیدند. تمام تاریخ پر از پیروزی و شکسته. نبرد دوم رو هم در متن اشاره کردم نبرد کانائه هست که هانیبال انجام داده. سر فرصت اون رو هم تاپیک می کنم تا حال کنید. اون از این هم باحالتره. واسه اون زحمت بیشتری هم کشیدم. اما تئوری های ادیب خان: 1-بازهم بی نظم نوشتی و معلوم نیست اصل تئوری شما چیه. اگه واضح تر بنویسی هم برای خودت خوبه و هم برای ما. مسائل زیادی رو اشاره کردی که نشونه تیز بینی شما است ولی چون درست جمع بندی نکردی معلوم نیست باید از کجا شروع کنیم و به کجا برسیم. بهتره اول مطلبی که توی ذهنت هست توی ورد تایپ کنی بعد جمعش کنی. فصل بندی اش کنی و در آخرهم نتیجه گیری. این جوری فقط خودت رو خسته می کنی. زحمت زیادی کشیدی ولی نتونستی مطلب رو منتقل کنی. 2- من فکر می کنم بزرگترین دلیل این شکست این بوده که اندرزگر سپاه خالد رو دست کم گرفته. یه ضرب المثل هست که میگه غرور مقدمه شکست هست. پول و شهوت و ... اینها هم گفتم از حوصله تحلیل ما خارج هست.(هرچند که بی اثر نیست ولی هیچ آدم عاقلی به خاطر زن و پول جلوی یه غول بیابونی که صدکیلو آهن بهش آویزونه و یه نیزه 2متری دستشه وانمیسته). 3- به یه نکته اساسی اشاره کردی که تاریخ نگارهای رومی هم نوشتند. "ایرانی ها در زمان کشته شدن فرمانده خیلی زود از هم پاشیده می شدند." این خودش کلی درد سر ساز بوده. اندرزگر باید از سپاهش فاصله می گرفته و از راه دور افسرانش رو هدایت می کرده ولی خوب همون جور که گفتم احتمالا (کلمه احتمالا یادمون نره) غرور برش داشته و .... 4-یکی از مشکلات اینه که آمار اعراب حیره و تعدادشون (که متحد ایران بودند) و نقش اونها در جنگ اصلا معلوم نیست. شاید بعضی هاشون خیانت کرده باشند و ... البته این فقط یه تئوری هست ولی غیرممکن نیست. همون جور که در متن آمده خالد از نظر کارهای اطلاعاتی خیلی عالی عمل می کرده. به هر حال من فکر کنم بحث درباره این جنگ رو تموم کنیم چون که اطلاعات تکمیلی بیشتری نداریم. اگر از دوستان کسی اطلاعاتی از جایی به دست آورد اون وقت دوباره بحث رو ادامه می دیم. بازهم از همه دوستان تشکر
  24. RezaKiani

    نبرد ولجهThe batlle of Walaja

    با تشکر از ادیب خان! عصبانی نشدم غمگین شدم.... مطلب بالا در حدود 1.5 سال قبل نوشته شده. اگر امروز می خواستم بنویسمش جور دیگه ای درمیامد چون هفته قبل یه کتاب حسابی درباره ارتش ساسانی خوندم. اسمش اینه سواره نظم نخبه ساسانی نوشته دکتر فرخ کاوه. بسیار کتاب روشنگری است و بادقت فراوان نوشته شده و یه منبع عالی اطلاعاتی. حالا با توجه به مسائلی که از قبل می دونستم و مطالب این کتاب فرمایشات شما رو بررسی می کنیم. یادت هم باشه کار به مجادله کشیده نمی شه شما هر چی دوست داری بنویس. داریم بحث می کنیم. فقط مطلبت رو یه جور مرتب کن که سروتهش معلوم باشه. الان معلوم نیس از کجا شروع کردی و چی رو می خواستی اثبات کنی. می خواستی اثبات کنی که این مطالب غیر واقعی هست؟ آمارها غلط هست؟ اصلا این جنگ اتفاق نیافتاده؟ یا جور دیگه ای اتفاق افتاده؟ یعنی معلوم نیس داری سر چی بحث می کنی.بالاخره باید یه نظمی به این نوشته هات بدی. اما من چند تا مطلب می گم امیدوارم خیلی طولانی نشه: 1- از نظر وضعیت سیاسی فکر کنم زیاد احتیاج به توضیح نباشه. ساسانی ها از نظر درونی حسابی آشفته بودند و وضعیت اقتصادی شون به خاطر جنگهای خسروپرویز با روم به هم ریخته بود. در کل یه آشوب حسابی. و این آشوب همزمان شد با حمله اعراب. شما باشی وقتی قدرت داری و می بینی همسایه ات در ضعیف ترین وضع هست بهش حمله نمی کنی. در حقیقت اعراب با تیزهوشی متوجه این وضع شدند و در بهترین زمان حملاتشون رو آغازکردند. 2-امپراطوری ساسانی با یه جنگ و دو جنگ کارش ساخته نشد و از اولین حمله اعراب تا سقوط آن یه 20 سالی طول کشید.یعنی از 633 تا 656 میلادی. این خودش نشون می ده که ساسانیان با تمام مشکلاتی که داشتند مقاومت زیادی کردند و این مقاومت خیلی بیشتر از اون هست که اغلب مردم عادی فکر می کنند. شما نیگاه کن آلمان فرانسه رو در عرض 1ماه ونیم گرفت و در عرض 4 -5 ماه تا دل روسیه پیشروی کرد. جاهایی مثه طبرستان(گرگان امروزی) نزدیک به 200 سال طول کشید تا کاملا زیر سلطه عباسی ها درآمدند. 3- سپاه ساسانی عمدتا تکیه اش بر سواره نظام سنگین اسلحه بود. ساسانی ها در اثر درگیری با لژیونرهای رومی (پیاده نظام) به استفاده از سواره نظام سنگین اسلحه روی آوردند. پیاده نظام ساسانی بیشتر از طبقه کشاورز تأمین می شد و سلاح سبک داشت( نیزه و سپر حصیری) و قابل مقایسه با لژیونرهای رومی نبوده. سواره نظام سبک اسلحه هم نداشتند و در عوض از سواره نظام متحدینشون (مثه همین اعراب حیره) استفاده می کردند. این از این. 4- همون جور که گفتید آمار درستی از تعداد سواره نظام و پیاده نظام ایران در دست نیست. برای همین نمی شه گفت که دقیقا چه تاکتیکی رو در این جنگ استفاده کردند. در زمان حمله ساسانی ها سواره نظام رو جلو وپیاده نظام رو عقب قرار می دادند. اما اینجا به عوض حمله کردن( بزرگترین اشتباه فرمانده در این جنگ) صبرکردند تا اعراب حمله کردند. یعنی از مزیت اصلی شون که سواره نظام بوده چشم پوشی کردند. 5- سواره نظام سنگین اسلحه ساسانی کاملا زره پوش بوده(مثه این فیلمهای شوالیه ها) و حتی اسبهاشون هم زره داشتند. این نقاب کلاهخود جلوی چشم سوار رو کاملا می گرفته و دید اون رو محدود می کرده. این سواره نظام از نظر تاکتیکی برای شوک دادن به صف پیاده نظام خیلی عالی بوده ولی برای مبارزه با سواره نظام سبک اسلحه(مجهز به کمان و شمیشیر) که خالد داشته خیلی به درد نمی خورده. ساسانی ها 100 سال قبل از این جنگ همین مشکل رو با هونهای سفید در خراسان داشته اند. بزرگترین معضل این سواره نظام اینه که جهت خودش رو به سختی می تونه تغییر بده.(قدرت مانورش کمه. البته شما حساب کن که تعداد زیادی اسب در کنار هم هست، چقدر چرخش همزمان آنها مشکل میشه؟) 6- آمار سواره و پیاده اعراب هم در هیچ منبع تاریخی نیست ولی احتمالا در حدود یک سومشون سوار و بقیه پیاده بودند. 7- نوشتم که "در مرحله اول جنگ قسمتی از نیروی ذخیره رو ایران استفاده کرده" نه همه اونها رو. به تفاوت این دوتا دقت کن. 8- نوشتی که [quote]من واقعا نمیدونم اسبها با چه سرعتی و چگونه خودشون رو رسوندن به پشت خطوط ما بدون دیده شدن بعدم صبح همون روز اماده نبرد شدن و چطور این اسبا پدرشون درنیومده[/quote] گفتم که اسبها و سواراشون شب قبل حرکت کرده بودند. فاصله هم زیاد نیس عرض این میدان در حدود 4 کیلومتر بوده. زمانی که حمله اسبها از پشت سر به سپاه ایران شروع شده اونها فقط لازم بوده در حدود 2000 متر بدوند. فاصله چندانی نیست. 9- نوشتی که [quote]دیگه بعید میدونم این همه نیرو که در صف اول هستند از پس 10 هزار تا شمشیر زن صرف برنیان [/quote] به نظرت ایرانی ها اونقدر جا داشتند که بخواهند با آرایش دشتبان بایستند. مطمئنا انقدر توی میدان جا نبود که بخوان تمام 50 هزار نفر در برابر 10 نفر سپاه خالد قرار بگیرند تا بخوان از برتری عددی شون استفاده کنند. حتما به صورت 9 یا 10 رده بوده اند که با کشته شدن نفرات صفوف جلو عقبی ها جای اونها رو پر کنند. با حسابی که من کردم در نهایت در صف جلوی سپاه ایران حداکثر 7-9 هزار نفر می تونسته پهلوی هم قرار بگیره. بالاخره این سربازا برای استفاده از سلاحشون فضا احتیاج دارند یا نه. رژه که نمی خواستن برن. پس صفوف ایران حداقل 5 رده و احتمالا 8 یا 9 رده بوده. این جوری نبوده که در این میدان با عرض کم هر سرباز عرب با 5 سرباز روبرو بشه. 10-نوشتی که [quote]از نظر ایران متمدن جنگیدن با عرب بدوی چندان سخت نیست برا همین در جنگ به نوعی حس کرختی و بی حالی داشتند و زیاد جدی براشون نبوده نبرد اما سوال اینجاست وقتی دشمن بدوی داره تا تیسفون میاد چطور ممکنه ایرانیان عرق جنگیدن نداشته باشد[/quote] باهات موافقم در مرحله اول این سلسله جنگها احتمالا حریف رو دست کم گرفته بودند اما بعدا قضیه جدی شد و به قول شما عرق جنگیدنشون زد بالا. 11- نوشتی که [quote]چیزی که در روایتهای اعراب به وفور میاد که بعله ایرانیان تو میدان جنگ سریع فرار میکردن و اونجاست که باید به خودمون هم شک کنیم چون میگن ایرانی هربلایی سرش بیاد از میدان جنگ فرار نمیکنه[/quote] بر اساس همون کتاب "سواره نظام ساسانی" این مطلب تأیید می شه . مورخین رومی و بیزانسی هم همین رو درباره توان ایرانی ها نوشته اند. منطقی هم هست . اسب و سواری که چند کیلو آهن بهشون وصل شده مگه تا چند ساعت می تونند توی گرما با تشنگی و خستگی بجنگند؟ پیاده نظام هم که گفتم حرفه ای نبوده و معلومه که سرباز آماتور توانایی یه سرباز حرفه ای رو نداشت. قضیه هر بلایی سر ایرونی بیاد فرار نمی کنه هم از اون حرفاس ها!!!!! 12-مسائل آخری که مطرح کرده(که البته به جای خودش هم خیلی خیلی مهمه و نشونه دقت شما است) بیشتر به مسائل استراتژیکی برمی گرده و از این مقاله خارجه. اینکه روحیه ایرانی ها چه طور بوده؟ جمعیتشون چقدر بوده؟ میزان درآمدسرانه و وضعیت اقتصادی و ضریب جینی و.... اینها همه در جنگ تأثیر داره (همون جور که شما گفتید خیلی هم مهمه) . اما یادت باشه که این تحقیق ابعاد تاکتیکی رو بررسی کرده نه استراتژی رو. همون نبرد العلمین رو هم در دو بعد می شه تحلیل کرد. بعد تاتکیکی درباره اتفاقات صحنه نبرد بحث می کنه و بعد استراتژی درباره وضعیت اون نبرد در کل. سعی کنیم که مسائل رو قاطی نکنیم تا به یه نتیجه برسیم. اگه دوست داشتی همین مسائل رو در بعد استراتژی هم در یه تاپیک دیگه بررسی می کنیم. 13-جک توربو عزیز امیدوار جواب سوالاتت رو گرفته باشی. کلا قضیه بر میگرده به کمبود فضای کافی. به نظر من چون سپاه ایران تکیه اصلی اش بر سواره نظام بوده و سواره نظام احتیاج به میدان مانور بزرگ داره دچار مشکل شده. یعنی ضعف فرماندهی در انتخاب نقطه مناسب نبرد. اندرزگر باید میدانی رو انتخاب می کرد که بتونه همزمان از تمامی افرادش استفاده کنه. اون وقت هم محاصره کردن افرادش غیرممکن می شد(اگر 50هزار نفر در مثلا 3 صف قرار می گرفتند چطوری با 15 هزار نفر می تونستیم اونها رو محاصره کنیم. از نظر ریاضی اصلا غیرمنطقی هست) و هم می تونست از برتری عددی 1 به 5 خودش استفاده کنه. 14-بلیز عزیز! تقصیر من بدبخت چیه؟ ایران یه زمانهایی توی جنگ پیروز بوده یه زمانی هم شکست خورده. آیا نباید از شکستهامون درس بگیریم تا در آینده کمتر شکست بخوریم. در زمان جنگ کاره رومی ها کلا از ایران شکست خوردند و تقریبا تمام سپاهشون کشته شدند. اون رو هم نوشتم و در سایت هست. شما لطف کنید بگردید. اما همین رومی ها 2-3 بار تیسفون رو در زمان اشکانی ها و ساسانی ها گرفتند. تقصیره منه؟ نباید درباره این شکستها بنویسیم؟ نباید تحقیق کنیم؟ من 2 ماه وقت گذاشتم و کلی توی اینترنت و کتابها دنبال مطلب گشتم. بد کاری کردم؟ هیچ قضاوتی هم درباره هیچ کس نکردم. نه گفتم این ور خوب بوده نه اون ور بد. اگه شما این نوشته رو به یه نفر ژاپنی نشون بدی محال بفهمه که نویسنده اش چه ملیتی داشته چون هیچ تعصبی توی این نوشته نیست. حالا اینکه ساسانی ها در اواخر دورانشون در عرض 4-5 سال 10 تا پادشاه عوض می کنند و پادشاهاشون همدیگرو قیمه قورمه می کردند تا دست آخر شکست خوردند تقصیر منه؟ اینکه به عوض تقویت اعراب حیره (که همیشه مثه یه سد جلوی تهاجم اعراب بدوی رو می گرفتند) خسروپرویز زد دهنشون رو صاف کرد و خودش این سد رو خراب کرد تقصیر منه؟ 15- بلیز عزیز شما ظاهرا فقط پیروزی های ایران رو در تاریخ قبول دارید و همه شکستها رو به چشم تردید نگاه می کنید. حتما چنگیز و تیمور و اینها هم پشم بوده؟ حتما ایران در چالدارن هم شکست نخورده؟تاریخ هم مثه هر علم دیگه ای قواعد خودش رو داره. حالا شما اگه به تمام منابع تاریخی شک داری و اونها رو بی اعتبار می دونی خوب بسم الله. آستیناتو بزن بالا و بیا توی میدون. کتاب بنویس. من یکی دستت رو هم می بوسم. با دلیل و مدرک حرفهاتو ثابت کن.ولی تو رو خدا زحمت یه بنده خدای دیگه رو به خاطر اینکه با افکار شما جوردر نمی یاد زیر سوال نبر. 16- اینجا جای بحث تاکتیکه نه اخلاق. فکر کنم واسه اون موضوع ها هم سایتهایی باشه. به من چه که خالد چه گهی بوده؟ یا چه گهی خورده؟ شما فکر می کنید این بابا الگوی اخلاقی منه؟ یا پیر و مرشد منه؟ در ضمن "سپاه اسلام" هم یه اصطلاحه. اگر خیلی بهتون بر نمی خوره یه نیگاه به تاریخ 200 سال پیش بنداز ببین همین هموطنهای شیعه ات وقتی که لطفعلی خان زند در کرمان پناه گرفت به دستور آغامحمدخان قاجار به سرهموطن های خودشون چه آوردند. هم مسلمون بودند و هم شیعه. اگه دوست داشتی یه تاپیک درباره اش درست کنم تا از خجالت آب بشی. یا باز هم اگه دوست داری یه تاپیک درباره جنایتهای شاه اسماعیل صفوی درست کنم که تبخیر بشی. من خودم انقدر عقلم می رسه که هرکسی می گه من مسلمونم به صرف ختنه شدن حرفشو باور نکنم. برای مطالعه بیشتر درباره خود نبردمی تونید اینجا رو بخونید. مخصوصا که نقشه اش خیلی باحال تره: http://en.wikipedia.org/wiki/Battle_of_Walaja برای مطالعه درباره سواره نظام سنگین اسلحه ساسانی اینجا روبخونید: http://en.wikipedia.org/wiki/Cataphract برای مطالعه ارتش ساسانی اینجا رو نگاه کنید http://en.wikipedia.org/wiki/Sassanid_army سایت دکتر فرخ http://www.kavehfarrokh.com/ و کتابشون http://www.kavehfarrokh.com/books/elite-sassanian-cavalry/ در آخر خداکنه وقت کنم این کتابی که گفتم خلاصه اش رو در سایت قرار بدم. از دوستان تشکر می کنم و سپاسگذارم