RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. عیب نداره عزیز! چیز مهمی اتفاق نیافتاده همه ما از این اشتباهات می کنیم. از لطف شما هم ممنونم و قابلی نداشت
  2. این هم درگل ماندن خر(لئوپارد2) ارتش سوئد: http://www.youtube.com/watch?v=sGimzfZ90gc&feature=related اون تانک پاکستانیه هم فک کنم اسمش الخالد باشه.
  3. این تاپیک خیلی قدیمیه عزیز یه نیگا به تاریخش بنداز!!!
  4. زیردریایی هسته ای کورسک ابعادی در حد یک استادیوم فوتبال و ارتفاعی برابر با یک ساختمان 8 طبقه داشت. کورسک به موشکهای هسته ای بالستیک و اژدرهای مافوق سریع اشکوال مسلح بود و کمتر زیردریایی هسته ای در زرداخانه غرب وجود داشت که از نظر توان و قدرت آتشی بتواند با آن برابری کند. اشکوال 10 بار از اژدرهای ساخت غرب سریعتر می باشد و شاید تنها ترس از این اژدرهای رعب آور بود که تراژدی کورسک را رقم زد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_kursk-015-captain-lyachev.jpg[/img] ناخدا گنادی لیاچین فرمانده کورسک. عکس در سال 1999 گرفته شده است. سال 2000؛ دریای بارنتز: با آغاز مانورهای دریایی روسیه دو فروند زیردریایی آمریکایی ،یو.اس.اس تولیدو و یو.اس.اس ممفیس، به این منطقه اعزام شدند تا اطلاعات دست اولی از توانایی های حریف جمع آوری کنند. علاوه برآمریکایی ها، یک فروند زیردریایی هسته ای بریتانیایی و یک فروند شناور اطلاعاتی نروژی هم در منطقه حضور داشت و ماهواره های جاسوسی دنیای غرب تمامی منطقه را به دقت زیرنظر گرفته بودند. روسها قصد داشتند تا سیستمهای تسلیحاتی جدیدی را در این مانور آزمایش کنند و کسب اطلاعات دست اول درباره آنها برای کشورهای غربی ،به ویژه آمریکا، حیاتی بود. بعضی منابع اطلاعاتی اظهار می کنند که روسیه از یک هیئت نظامی چینی دعوت کرده بود که از نزدیک شاهد مانور نظامی روسها باشند. شاید روسها قصد داشتند تا چینی ها را تحت تأثیر قراردهند تا معملات تسلیحاتی جدیدی را پایه گذاری کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_kursk-016-crew.jpg[/img] عکسی از خدمه کورسک که کمی قبل از وقوع فاجعه در یک رژه نظامی گرفته شده است. نفر اول از سمت راست ناخدای کورسک می باشد. در ساعت 8:51 روز شنبه 12 آگوست، ناخدای کورسک به کشتی سرفرماندهی "پترکبیر" اطلاع داد که عمق دریا می رود تا برای شلیک اژدرهایش آماده شود. در ساعت 11:28صدای انفجاری از انبار اژدرهای کورسک شنیده شد و آژیر خطر در زیردریایی روسی طنین افکن شد. 2 دقیقه و 15 ثانیه بعد صدای انفجار دیگری شنیده شد و کورسک راهی اعماق دریا شد. 23 خدمه نجات یافته کورسک رآکتورهای هسته ای را از کارانداختند و در قسمت عقبی زیردریایی ،که دریچه خروج اضطراری در آن قرارداشت، جمع شدند. تراژدی کلیدخورده بود. کمی پس از قطع برق رآکتورها، سیستمهای تهویه هوا و روشنایی از کار افتادند و رشته امید این مردان به رسیدن کمک از خارج زیردریایی گره خورد؛ کمکی که هیچگاه به آنها نرسید. سروان کولسنیکوف ، که در میان نجات یافتگان ارشدترین افسر بود، اسامی هم قطارانش را بر دیواره کورسک نوشت. اندکی بعد، کولسنیکوف جملات زیر را به اسامی دوستانش اضافه کرد: " اینجا برای نوشتن خیلی تاریک است اما من سعی می کنم احساسم را بیان کنم. به نظر می رسد که بختی برای نجات نداریم، 10 تا حداکثر 20درصد. بگذار دست کم امیدوار باشم که کسی این نوشته ها را خواهدخواند. اینجا اسامی کسانی که در قسمت نهم جمع شده اند وسعی در فرار دارند نوشته شده است. با احترام به همگی آنان، نیازی به ناامیدی نیست." تمام شناورهای روسی که در منطقه بودند صدای 2 انفجار را ثبت کردند اما اقدامی برای نجات کورسک نکردند. آنها فکر می کردند که این صداها قسمتی از انفجارهای برنامه ریزی شده مانور است. در حقیقت، اولین زیردریایی ها نجات در ساعت 8:40 صبح فردا به محل غرق شدن کورسک رسیدند. پس از قطع ارتباط کورسک دریاسالار پوپوف ،فرمانده ناوگان دریای شمال و فرمانده مانور، دستور داد تا رزمناو هسته ای پترکبیر منطقه مانور را ترک کند. پس از آن، پوپوف با هلیکوپتر به خشکی بازگشت و برای چند ساعتی ناپدید شد. یک ناوشکن روسی به محل حادثه رسید و در بالای سر کورسک ایستاد و شروع به پرتاب کردن بمبهای زیرآبی کرد. روابط عمومی ناوگان دریای شمال علت این انفجارها را دورنگه داشتن زیردریایی های خارجی از محل حادثه عنوان کرد. در آن زمان یک ایستگاه لرزه نگاری نروژی 40 انفجار را ثبت کرده بود. رئیس جمهور وقت روسیه، ولادیمیر پوتین، کمکهای کشورهای اروپایی و آمریکایی را برای بیرون کشیدن کورسک نادیده گرفت و تنها 4 روز پس از غرق شدن کورسک بود که با تقاضای کمک نروژ و بریتانیا موافقت شد. غواصان نروژ و بریتانیا 8 روز پس از فاجعه به دریچه خروج کورسک رسیدند. غواصان تأیید کردند که داخل کورسک را آب فراگرفته و امیدی برای نجات بازماندگان حادثه نیست. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/kursk-023-putin-kuroyedov.jpg[/img] ولادیمیر پوتین در حالی که فرمانده وقت نیروی دریایی روسیه به او گزارش می دهد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/kursk-029-russel.jpg[/img] فرماندهان بریتانیایی در کنار دریاسالار پوپوف فرمانده ناوگان دریای شمال در زمان عملیات نجات اما علت اصلی غرق شدن کورسک چه بود؟ امروزه 7 تئوری اصلی درباره غرق شدن کورسک وجود دارد: 1. تصادم و انفجار. 2. انفجار یکی از اژدرهای کورسک. 3. انفجار هیدروژن در باتریخانه کورسک. 4. شکست بدنه در اثر به سطح آمدن سریع زیردریایی(پرش نهنگ قاتل). 5. شبیه سازی عملیات نجات و انفجار در زمان شبیه سازی. 6. انفجار یک اژدر جدید در حین شلیک آزمایشی. 7. انفجار در اثر آتش خودی. در این میان، جالبترین تئوری غرق شدن کورسک به دست زیردریایی های آمریکایی حاضر در منطقه است. دوستداران تئوری توطئه بیان می کنند که تولیدو در زمان غرق شدن کورسک در حال تعقیب زیردریایی رقیب بوده است. در حالیکه تولیدو به آرامی حرکات کورسک را تعقیب می کرد نتوانست تغییرسرعت و مسیر کورسک را پیش بینی کند و در نتیجه با کورسک تصادم کرد. این تئوری علت خراش طولانی بر روی بدنه کورسک و ضربه ای که به دم آن وارد شده را توضیح می دهد. ظاهرا ناوسرفرماندهی پترکبیر صدای برخورد را ثبت کرده است. تولیدو دراثر برخورد به سختی آسیب دید و سعی کرد تا از منطقه مانور فرارکند. در این زمان زیردریایی دوم آمریکایی ،ممفیس، سعی کرد تا فرار تولیدو را پوشش دهد و به کورسک نزدیکتر شد. خدمه ممفیس ،به وسیله سونار، صدای بازشدن دریچه های اژدرافکن کورسک را شنیدند و اطمینان پیداکردند که ناخدای کورسک پس از تصادم با تولیدو دستور شلیک به زیردریایی های آمریکایی را صادرکرده است. اژدرهای اشکوال به قدری سریع هستند که در صورت شلیک شدن زمانی برای ممفیس باقی نمی ماند تا از چنگال آنها فرارکند. ناخدای ممفیس از ترس اشکوال های روسی دستور یک حمله پیشگرانه به کورسک راصادرکرد. یک اژدر مارک-48 به سوی کورسک شلیک شد و در سینه آن نشست. این اولین افنجاری بود که صدایش شنیده شد. نظریه پردازان تئوری توطئه سوراخ دایره ای شکل بزرگی که در بدنه کورسک یافته شد را دلیلی بر اثبات نظر خود می دانند. پس از اینکه رسانه های عمومی به این سوراخ پرداختند دیگر اجازه دسترسی و بازدید از این سوراخ به خبرنگاران داده نشد. کورسک به اندازه ای قوی بود که اژدر آمریکای نتوانست آن را از صحنه به در کند. کورسک به مسیرخود ادامه داد اما انفجار مارک-48 سبب شد که آتش قسمت انبار اژدرها را فرابگیرد. تلاش برای خاموش کردن آتش به جایی نرسید و کمی بعد اژدرهای کورسک منفجر شدند و با این انفجار روند غرق شدن آن آغازشد. شدت انفجار اژدرهای کورسک به اندازه بود که ممفیس را به سختی تکان داد و بیشتر ایستگاه های لرزه نگاری شمال اروپا آن را ثبت کردند. قدرت این انفجار برابر با 5 کیلوتن تی.ان.تی یا 4.2 ریشتر برآورد شده است. زیردریایی های روسی که فردای غرق شدن کورسک به محل حادثه رسیدند یک درخواست کمک را ثبت کردند. در ابتدا گمان برده شد که این پیام از داخل کورسک می آید. بررسی های بعدی نشان داد که منبع این پیام یک دستگاه خودکار است که مشابه آن در زیردریایی های روسی وجود ندارد اما در زیردریایی های ناتو دستگاهی است که در صورت صدمه دیدن زیردریایی به صورت خودکار پیام کمک ارسال می کنند. آیا این پیام را تولیدو ارسال کرده بود؟ هواگردهای روسی ردی از روغن را بر سطح دریای یافتند که می توانست آنها را در یافتن زیردریایی آمریکایی یاری دهد. ممفیس به آسانی توسط هواپیماهای روسی شناسایی شد و گزارشهای رسمی نروژ نشان می دهد که هواپیماهای ضدزیردریایی روسی ممفیس را تا آبهای ساحلی نروژ تعقیب کرده اند. پترکبیر یک پیام اضطراری بر روی فرکانسهای ناتو را ضبط کرده است که در آن ممفیس تقاضای رفتن به یکی از بنادر نروژ را می کند. ممفیس به نروژ رفت و 7 روز را در یکی از بنادر این کشور مهمان بود. عکسهایی که ماهواره های روسی از ممفیس برداشتند نشانه هایی از آسیب را در قسمت جلوی بدنه آن نشان می داد. شاید این آسیب در اثر انفجار دوم کورسک بر ممفیس وارد شده بود. پس از آن، ممفیس شبانه از آبهای نروژ خارج شد و چند روزی را در یکی از بنادر بریتانیا پنهان شد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_kursk001.gif[/img] مسیری که ممفیس از زمان غرق شدن کورسک تا رسیدن به نروژ طی کرد. اما بر سر تولیدو چه آمد؟ آمریکایی ها بیشترین تلاش خود را صرف این کردند که تولیدو را از منطقه خارج کنند و در انتها موفق شدند. آنها ممفیس را چون طعمه ای بر سر راه قراردادند و توجه روسها را به آن جلب کردند تا تولیدوی آسیب دیده بتواند به آمریکا بازگردد. لاشه کورسک در سال 2001 و با صرف هزینه ای معادل با دوبرابر بودجه سالانه نیروی دریایی روسیه از آب خارج شد. بدنه پس از بررسی به کوره ذوب فلزات فرستاده شد و سینه کورسک که در زیر آب باقی مانده بود توسط مینهای زیرآبی منفجر شد. نظریه پردازان شکاک بیان می کنند که گزارش 2000 صفحه ای روسها از این حادثه پر از نقاط تاریک است و بعضی باور دارند که آمریکایی حاضر شدند تا خسارت وارد شده به روسها را بپردازند مشروط بر اینکه دست داشتن آنها در این حادثه مسکوت بماند. یک سفر مخفیانه از طرف رئیس سیا به مسکو این شک و گمانها را بیش از پیش تقویت می کند. سؤالات زیادی درباره حادثه کورسک وجود دارد که شاید هیچگاه به آنها پاسخی داده نشود؟ چرا کورسک ،که به صورت رسمی دارای 107 خدمه است، در زمان غرق شد 118 نفر را در عرضه خود داشته است؟ دو فروند زیردریایی آمریکایی در منطقه حادثه حظور داشته اند یا سه فروند؟ اگر آمریکایی ها در این حادثه مقصر نبودند چرا اجازه بازدید از بدنه ممفیس را به روسها ندادند؟ و دست آخر اینکه آیا کورسک واقعا به دست آمریکایی ها غرق شد؟ شاید گذشت زمان پاسخگوی این سؤالات باشد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/kursk-046.jpg[/img] علامت یادبود قربانیان کورسک. گردآوری رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار
  5. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    باید که همواره گرد آرایش همراه داشت. گاه پیش آید که پس از اندک غنودی چهره مان رنگ پریده شود. در چنین هنگام باید سرخاب برگرفت و چره را رنگ داد.
  6. هویتزر گونه ای توپ است که اولین بار توسط ارتشهای اروپایی (یا با سازمان اروپایی) در قرون 18،19 و 20 بکارگرفته شد. این سلاح در زمانی که ابداع شد سلاحی انقلابی بود و بعدها توسعه آن نقش زیادی در تغییر تاکتیک های جنگی بازی کرد. انواع گوناگون هویتزر اکنون به صورتی گسترده توسط نیروهای نظامی جهان استفاده می شوند. هویتزر را می توان سلاحی بین توپ و خمپاره دانست. یک توپ به صورت عمومی دارای لوله ای بلند، برد زیاد و مسیر شلیک تقریبا مستقیم است. برخلاف یک توپ، خمپاره می تواند پرتابه را با زاویه ای بسیار زیاد شلیک کند. در نتیجه این شلیک تحت زوایای زیاد، پرتابه با زاویه ای تند فرود آمده و از سمت بالا بر روی هدف افتاده یا به آن اصابت می کند. یک هویتزر نوعی دارای مشخصات زیر می باشد: لوله کوتاه،برد نسبتا کم،مسیر شلیک با انحنای نسبتا زیاد و سرعت دهانه کم. هویتزر 12 پوندی متعلق به قرن 19 در موزه پارک ملی، فورت لارامیه، ایالت وایومنیگ آمریکا. این هویتزر در جنگهای شمال-جنوب به صورتی گسترده بکارگرفته شد. اولین هویتزر مدرن در انتهای قرن 17 توسط هلندی ها ساخته شد. لوله این توپها کوتاه بود و در هنگام شلیک شدن گلوله، سلاح پایداری کمتری نسبت به یک توپ مشابه داشت. به همین دلیل مجبور شدند تا خرج به کاررفته برای شلیک گلوله را کاهش دهند و در عوض برای افزایش برد گلوله زاویه لوله را در هنگام شلیک بیشتر کنند. در اصل، هویتزر برای بمباران مواضع و قلعه های دشمن طراحی شد. برخلاف خمپاره های آن زمان -که زاویه شلیک ثابتی داشتند و برای تنظیم برد گلوله باید خرج آن را کم و زیاد می کردند- هویتزرها را می توانستند در زوایای مختلفی بکارگیرند. این امر باعث شد تا بکارگیری هویتزرها ساده تر از خمپاره گشته و بر محبوبیت این سلاح در میان نظامیان افزوده شود. در میانه قرن 18 تعدادی از ارتشهای اروپایی هویتزرهایی را معرفی کردند که به اندازه ای سبک شده بودند که می توانستند ارتشها را در میدان نبرد همراهی کنند. برخلاف توپهای آن زمان -که تنها می توانستند گلوله های با انرژی جنبشی را شلیک کنند- هویتزرها می توانستند گلوله های منفجر شوند را نیز شلیک کنند. این امر ارزش هویتزرها را در میدان نبرد بسیار بالابرد. هویتزرها ساده بودند، نواخت شلیک بیشتری داشتند و در ضمن می توانستند آنها را با خرجهای قابل تنظیم شلیک کنند. هویتزر 15 اینچی تفنگداران سلطنتی بریتانیا در میانه قرن 19 تعدادی از ارتشها کوشش کردند تا با ساختن توپهای بدون خان که هم بتوانند گلوله های منفجر شوند و هم گلوله های معمولی را شلیک کنند زرادخانه های خود را خلوت کنند. آنها هویتزرها و توپهایشان را از رده خارج کردند و توپ-هویتزر را به جای آن بکارگرفتند. معروف ترین این سلاح ها توپ-هویتزر 12 پاوندی ناپلئون بود که به صورتی وسیع در جنگهای داخلی آمریکا بکارگرفته شد. در سال 1859 ارتشهای اروپایی دوباره به استفاده از توپهای خان دار روی آوردند. این توپها از مرمی های استوانه ای شکلی بهره گیری می کردند که کالیبر کمتری از گلوله های شرپنل داشتند و می توانستند باروت بیشتری حمل کنند. به علاوه، برد بیشتر این توپها به آنها اجازه می داد تا تاثیرات گوناگونی داشته باشند. مثلا به وسلیه آنها می شد به دیوارهای کوتاه شلیک کرد و از هویتزرهای میدان نبرد بی نیاز شد. اینگونه بود که توپهای خان دار دوباره جانشین هویتزرها و توپهای قدیمی شدند. در عملیات قلعه کوبی استفاده از توپهای جدید نتیجه ای معکوس داشت. افسران توپخانه در دهه 60 قرن 19 دریافتند که هویتزرهای قلعه کوب (یعنی گونه اصلی از هویتزر که تولید شد و از هویتزرهای صحرایی کالیبر بیشتری داشت) نسبت به دیگر توپها و خمپاره ها تاثیر مخرب تری بر روی دیوارها و قلعه ها دارد. پس درنتیجه، درحالکیه ارتش ها گونه ای از هویتزرها را از خدمت خارج می کردند گونه ای دیگر از هویتزرها رو به توسعه نهادند. هویتزرهای قلعه کوب سبک کالیبری در حدود 150 میلیمتر داشتند و می توانستند گلوله هایی به وزن 40 تا 50 کیلوگرم را شلیک کنند. هویتزرهای قلعه کوب متوسط کالیبری بین 200 تا 220 میلیمتر داشتند و وزن گلوله های آنها به 100 کیلوگرم می رسید. در دهه 80 قرن گذشته سروکله هویتزرهای قلعه کوب سنگین نیز در ارتشهای اروپایی پیداشد. این هویتزرها کالیبری بین 240 تا 270 میلیمتر داشتند و می توانستند تا گلوله هایی به وزن 150 کیلوگرم را شلیک کنند. در ابتدای قرن بیستم هویتزرهای قلعه کوب فوق سنگین وارد کارزار شدند. از میان آنها می توان به "بیگ برتا" آلمان و هویتزر 381 میلیمتری (15 اینچی) تفنگداران دریایی سلطنتی اشاره کرد. استفاده از کامیون و قطار به جای اسب، جابجا کردن این توپهای سنگین را در میدان نبرد امکان پذیر کرده بود. این توپها را به چند قسمت تقسیم می کردند و پس از رسیدن به محل مورد نظر قطعات آن را دوباره بر روی هم سوار می کردند. در جنگ روس-عثمانی (1877-1878) ثابت شد که گلوله توپهای خان دار تاثیری بر استحکامات و سنگرهای دشمن ندارد و ارتشهای اروپایی برای رفع چنین نیازی در میدان نبرد دوباره به استفاده از هویتزرهای صحرایی سبک یا سنگین روی آوردند. این هویتزرها مخصوصا به خاطر مسیر منحنی که داشتند برای هدف قراردادن اهدافی که خود را در پناه عوارض زمین قرارداده بودند بسیار مناسب بودند. مزیت دیگر هویتزرهای آن زمان نسبت به توپها این بود که می توانستند گلوله های با کالیبر 2 برابر توپهای عادی شلیک کنند. بدین سان، درحالیکه یک توپ 75 میلیمتری با وزن یک تن می توانست گلوله هایی حداکثر 8 کیلوگرمی را شلیک کند یک هویتزر 105 میلیمتری با همان وزن می توانست گلوله های 15 یا 16 کیلوگرمی را شلیک کند. به هرحال، باوجود زاویه شلیک زیاد برد این گونه از هویتزرها از توپهای مشابه خود کمتر بود. در ابتدای قرن بیستم تفاوت بین توپها و هویتزرها بدین گونه بیان می شد: توپها سرعت دهانه بالاتر، لوله بلندتر، خرج ساده داشته و معمولا زاویه شلیک آنها حداکثر 35 درجه است. هویتزرها سرعت دهانه پایین تر، لوله کوتاه تر، خرج ترکیبی داشته و با زاویه نزدیک به 45 درجه (و یا بیشتر) شلیک می کنند. عکسی از داخل هویتزر خودکششی معروف ام 109. با شروع جنگ جهانی اول و بکارگیری استراتژی جنگهای خندقی از طرف متخاصمین، تقاضا برای هویتزرها زیاد شد چرا که زاویه شلیک گلوله به گونه ای بود گلوله از بالا و به صورت عمودی فرود می آمد و برای هدف قراردادن افراد و تجهیزات داخل خندقها مناسب تر از توپهای عادی بود. کشوری که از این امر بیشترین سود را برد آلمان بود چرا که قبل از جنگ هویتزرهای بیشتری را نسبت به فرانسه در زرادخانه خود انبار کرده بود. هویتزر 105 میلیمتری متعلق به دوران جنگ جهانی اول. هویتزرهای دوران جنگ جهانی اول لوله بلندتری نسبت به هویتزرهای قبل از جنگ داشتند. در این زمان توپهای جدیدی معرفی شدند که اغلب زاویه شلیک زیادی داشتند و خرج آنها قابل کم و زیاد کردن بود. در حقیقت، طراحان در طراحی این توپها بیشتر به هویتزرهای نظرداشتند تا به توپهای صحرایی و نتیجه کارشان به هویتزرها بیشتر شبیه شد. در سالهای پس از جنگ این تمایل به همگرایی بین توپ و هویتزر باعث بازگشت به دوران توپ-هویتزر شد. مشکلات طراحان توسط پیشرفتهای فنی برطرف می شدند. روشهای جدید نورد باعث شد تا لوله های محکمتر و سبکتری ساخته شوند. جعبه دنده جداکننده اجازه می داد تا طول عقب نشین بسته به زاویه شلیک کنترل شود و اختراع "شعله پوش" نیروی عقب نشینی را کاهش می داد. همانند توپ-هویتزرهای قرن گذشته این توپ-هویتزرهای جدید، هم توپها و هم هویتزرهای هم دوره خود را خانه نشین کردند. این امر باعث ساده شدن سازمان نیروها، تعلیمات و تولید مهمات می شد اما در عوض سبب گیج شدن افراد در قلمرو نامگذاری می گشت. در جنگ جهانی دوم بیشتر توپهایی که توسط ارتشها بکارگرفته شدند از نوع همین توپ-هویتزرهای قرن بیستمی بودند. انواع هویتزر خودکششی: نوعی هویتزر است که توسط یک وسیله نقلیه موتوری چرخدار یا شنی دار جابجا می شود. در خیلی از موارد این هویتزر و خدمه آن توسط صفحات زرهی محافظت می شود. هویتزر چندتکه: نوعی از هویتزرهای سبک است که برای حمل و نقل توسط قاطر یا اسب می توان آن را به چند قسمت تقسیم کرد و هر قسمت را بر روی یک حیوان بارکش گذاشت. هویتزر کوهستانی: نوعی از هویتزرهای سبک که برای نبردهای کوهستانی طراحی شده است. بیشتر -ولی نه همه- هویتزرهای کوهستانی چندتکه هستند. هویتزر قلعه کوب: نوعی از هویتزر که برای شلیک از یک سایت ثابت و بدون جابجایی طراحی شده است. هویتزر صحرایی: نوعی از هویتزر است که برای همراهی ارتشهایی که به نبرد می روند مناسب است. در بیشتر موارد این هویتزرها چرخدار هستند و می توان آنها را توسط جیپ یا اسب بر روی زمین کشید. توپ-هویتزر آمریکایی ام 198 . هویتزر خودکششی آلمانی پانزر2000 . توپ-هویتز فرانسوی تی آر اف1 با کالیبر 155 میلیمتر. هویتزر 152 میلیمتری مستا ساخت روسیه. منبع ماهنامه جنگ افزار نویسنده و مترجم: رضا کیانی موحد
  7. 1-آرمانی عزیز به این حقیر لطف دارند ولی دوستان دقت کنند که رضاکیانی در حد جواب دادن به سوال ایشان نیست فقط درحد خوانده ها و نوشته های مطبوعات می تونه اظهار نظر کنه. 2- با توجه به اصول و رؤوس استراتژی نظامی ایران که توسط فرماندهان نظامی (سپاه یا ارتش) در نشریات بیان شده استراتژی نظامی ایران در حال حاضر حول دو محور می چرخه اول دفاع موزائیکی و دوم جنگ نامتقارن و تا اونجا که سواد من قد می ده هویتزر ( در نقش توپخانه کلاسیک دور زن) در این استراتژیها نمی تونه نقش خیلی مهمی داشته باشه. اصولا این دو اصل بر پایه استفاده از سلاح های سبک و نیمه سنگین هستند نه سلاح های سنگین. البته این فقط نظر شخصی هست و من درباره دکترینهای نظامی امروز ایران و جایگاه هویتزر در اونها هنوز چیزی ندیدم. 3- ایران ( به نوشته سایت ویکیپدیا) در حال حاضر از هویتزرهای زیر در نیروهای نظامی خودش استفاده می کنه. دوستان باید توجه داشته باشند که بسیاری از این ادوات عمر مفیدشون سر آمده و باید در فکر جایگزین کردن اونها باشیم: هویتزر یدک کش: 105 میلیمتری: ام101 آ1 122 میلیمتری: دی30 پی آر سی تایپ 54 152 میلیمتری: ام1955 155میلیمتری: * WAC-21 * GHN-45 * M-114 (بنا به اظهار ویکیپدیا نقشه های این توپ از اسرائیل دزدیده شده و به ایران آورده شده) Soltam M-71 * FH-77B * G-5 203 میلیمتری: * M-115 هویتزر خود کششی: 122میلیمتری: * 2S1 - 210 * Raad 1 (Iranian Origin) 155 میلیمتری: Raad 2 (Iranian Origin) * M-109 - 390 170 میلیمتری: * M-197 175 میلیمتری: * M-107 203 میلیمتری: * M-110 4- استفاده از مهمات باهوش در هویتزرها ممکنه ولی فکر نکنم که ایران همچین مهماتی رو در دست داشته باشه.( به صورت عملیاتی)
  8. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    زندگی آدمی یک دم است. باید روزگار را به کاری بگذرانیم که خوش داریم. در این عمر که چون رویا به شتاب می گذرد، به سر بردن به سختی و رنج کشیدن در کاری که دلخواهمان نیست، نابخردی است. از آنجا که تعبیر ناروای این سخن بسا که زیانبار آورد، آن را راز کار خود می دانم و نمی خواهم به جوانان بگویم دوست دارم بخوام. در چنبر کار و حال این جهان، بهتر می بینم که در به روی خویش ببندم و از خود به در شوم.
  9. لطفا توسط مدیران محترم سایت به بخش مربوطه منتقل شود: پس از سقوط فرانسه در سال 1940، "فوکه ولف-200"های بلندپرواز آلمان با پرواز از فرودگاه های شمال فرانسه می توانستند کاروانهای دریایی متفقین را در اقیانوس اطلس تعقیب و بمباران کنند. وزارت دریاداری بریتانیا برای مقابله با تهدید این هواپیماها به فکر چاره افتاد. آنها تصمیم گرفتند تا تعدادی از کشتی های تجاری را به هواپیماهای جنگنده مجهز کنند تا این هواپیماها بتوانند پوشش هوایی لازم برای عبور کاروانهای دریایی را تأمین کنند. بدین منظور، وزارت دریاداری خرید 50 دستگاه منجنیق مخصوص ناوهای جنگی و 50 فروند جنگنده "هاریکن" را در فهرست خرید خود قرارداد. این کشتی ها به باند فرود یا جرثقیلهای مخصوص گرفتن هواپیما از آب مجهز نبودند و جنگنده های برخواسته از آنها مجبور بودند پس از اتمام سوخت به نزدیکترین خشکی برگردند یا در آب فرود بیایند تا کشتی های دیگر بتوانند خلبان آنها را از آب بگیرند. در روز 5 می 1941 اولین اسکادارن جنگنده های ویژه کشتی های تجاری تشکیل شد. فرمانده هوایی "مولتن بارت" وظیفه یافت خلبانها و خدمه فنی داوطلب را برای این واحد جدید پیداکرده و آنها را آموزش دهد. هنگامی که آموزش گروه پایان یافت خلبانها و خدمه فنی به بنادر بریتانیا فرستاده شدند تا در سوارکردن جنگنده ها بر روی منجنیق ها کمک کنند. گروه اختصاص داده شده به هر کشتی عبارت بودند از یک خلبان برای مسیرهای اقیانوس اطلس (یا دو خلبان برای مسیرهای منتهی به روسیه و مدیترانه) ، کمک مکانیک، بارگذار، بیسیم چی، مسئول منجنیق و افسر هدایت زمینی. این افراد باید به عنوان خدمه غیرنظامی در دفاتر کشتی و بنادر ثبت می شدند. مسئولیت منجنیق با سرمهندس کشتی بود و دستیار اول او آتش کردن آن را برعهده داشت. جنگنده یک کشتی تجاری تنها هنگامی به پرواز درمی آمد که هواپیمای دشمن به صورت چشمی دیده و شناسایی می شد چراکه این جنگنده در طول سفر تنها یکبار شانس پرواز داشت. زمانی که کشتی به مقصد خود می رسید خلبان با جنگنده خود پرواز می کرد و در یک فرودگاه زمینی می نشست تا مهارتهای پروازی خود را افزایش دهد. کشتی "میکاییل ئی"اولین کشتی تجاری بود که به منجنیق مجهز شد. این کشتی در روز 28 می 1941 از بندر بلفاست حرکت کرد ولی 4 روز بعد توسط یک زیردریایی آلمانی غرق شد. اما اولین جنگنده ای که از عرشه یک ناوهواپیمابر تجاری برخواست متعلق به کشتی "امپایر رین بو" بود. این جنگنده در روز 31 می 1941 از "ریورکلاید" برخواست و در "آبوتسنچ" بر زمین نشست. تا ماه ژوئن ، 6 فروند کشتی تجاری دیگر به این ناوگان پیوستند. این هواپیماها تا ژوئن سال 1943 به پروازهایشان ادامه دادند و توانستند چندین بار هواپیماهای آلمانی را سرنگون کرده یا فراری دهند. پس از اینکه تعداد ناوهای هواپیمابر اسکورت نیروی دریایی سطلنتی به حد کفایت رسید، وزارت دریاداری برنامه پرواز از ناوهای تجاری را لغوکرد و آخرین واحد جنگنده در سپتامبر 1943 جمع شد. این طرح چندان موفق نبود و 12 فروند از مجموع 35 فروند کشتی تجاری که به جنگنده مجهز شدند در طول جنگ غرق شدند. اما این کشتی ها تنها کشتی های تجاری نبودند که در طی جنگ جهانی دوم به ناوهواپیمابر تبدیل شدند. گونه ای دیگر از کشتی ها بودند که برای تبدیل به یک ناوهواپیمابر مناسبتر بودند؛ کشتی های حمل غله و نفتکشها. این کشتی ها عرشه بزرگی داشتند که اغلب بدون موانع زیاد بود و جزیره کشتی در قسمت پاشنه آنها قرارداشت. قرارشد که بر روی عرشه این کشتی ها یک عرشه پروازی نصب شود و هر کدام از آنها به چند فروند هواپیمای اژدرافکن مجهز شوند. این کشتی ها با خدمه غیرنظامی و پرچم یک کشتی باری معمولی حرکت می کردند و به حمل بارهای معمول خود می پرداختند. تغییراتی که در کشتی ها به عمل آمد اندک بود و به طور متوسط برای تبدیل هر کشتی به یک ناوهواپیمابر در حدود 5 ماه وقت صرف شد. هواپیماهای "سواردفیش" که برای پرواز از عرشه این ناوها درنظر گرفته شده بود یک هواپیمای دوباله با طرحی قدیمی بود و وظیفه حفاظت کاروان از حمله زیردریایی ها یا کشتی های جنگی دشمن را برعهده داشت. هر هواپیمای سواردفیش دارای 3 خدمه بود؛ خلبان، دیده بان، بیسیم چی/ مسلسل چی. یک سواردفیش می توانست اژدری به وزن 760 کیلوگرم را در زیر بدنه خود حمل کند یا به 8 راکت انداز 60 پوندی مجهز شود. تانکرهایی که برای این منظور در نظر گرفته شدند دارای آشیانه نبودند و می توانستند 3 فروند سواردفیش را بر روی عرشه خود حمل کنند. غله برها صاحب یک آشیانه کوچک شدند و 4 فروند هواپیما به آنها تعلق گرفت. طول باند پرواز هر کشتی در حدود 120-140 متر بود و عرض آن کمتر از 19 متر نمی شد. این باند به سواردفیش ها اجازه می داد تا بدون نیاز به منجنیق از عرشه پروازی ناو به هوا برخیزند. خدمه پروازی در نظر گرفته شده حداقل بودند و مهمات و سوخت ذخیره شده برای هواپیماها از دیگر فضاهای کشتی جدانشده بود. اولین و دومین ناوی که برای این ناوگان درنظر گرفته شدند کشتی های "امپایر مک آلپیان" و "امپایر مک آندرو" بودند. برنامه تبدیل آنها در ژوئن 1942 آغازشد. در اکتبر همان سال 10 فروند کشتی دیگر برای این ناوگان درنظر گرفته شدند و در نهایت 19 فروند کشتی تجاری به ناوهواپیمابر تبدیل شدند. بیشتر این کشتی ها دارای پسوند مک شدند که خلاصه شده کلمه "ناوهواپیمابر تجاری" است. تعدادی از این کشتی ها متعلق به وزارت دریاداری بودند و در اجاره شرکتهای خصوصی قرارداشتند. خدمه پروازی هر ناو عبارت بودند از یک افسر فرمانده، خلبانها، دکتر، افسر هدایت فرود، ده نفرمسلسل چی، 4 متصدی علائم، و 3 یا 4 نفر ملوان. خدمه پروازی کشتی ها قسمتی از سازمان اسکادران "836 هوادریا" بودند که مرکز آن در شمال ایرلند قرار داشت. بر خلاف هواپیمابرهای دارای جنگنده، این کشتی ها موفق از کار درآمدند. هواپیمای قدیمی ،ولی قدرتمند، سواردفیش برای عملیات ضدسطحی و ضدزیرسطحی طراحی شده بود و در زمان گشت زنی به صورت مؤثری عمل می کرد. این هواپیماها بیش از 4000 نوبت پرواز کردند و هیچ کاروان دریایی که چنین هواپیمابری را در میان داشت کشتی هایش را از دست نداد. منبع ماهنامه جنگ افزار نویسنده:رضا کیانی موحد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Hawker_Hurricane_W9182_On_CAM_Ship.jpg[/img] جنگنده هاریکن نصب شده بر روی منجنیق کشتی تجاری [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/MacCabe.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/MVAlexia.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/MVEmpireMacKendrick.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/MVMacoma.jpg[/img]
  10. حامد جان توی جنگ با عراق برو بچه های رزمنده این ابتکارات و بهترش رو انجام دادند ولی متاسفانه به دو دلیل اینها از چشم دور مانده 1- متاسفانه کم دقتی و بی توجهی مسئولین در معرفی اونها(البته شاید فکر کردند که بتونند از این ابتکارات بعدا هم استفاده کنند و واسه همین صداشون رو درنیاوردند.) 2- قضیه غاز بودن مرغ همسایه که سبب میشه جوونها کمتر به دنبال خواندن مطالب جنگ ایران-عراق بروند. حالا من یکی اش رو که تازگی خوندم می نویسم که حال کنید. زمانی که فاو سقوط کرد نقشه های لوله های نفتی عراق به دست بچه های سپاه افتاد. زمانی که انجام عملیات کربلای 3 (حمله به سکوی العمیه عراق در دهانه اروندرود) تصویب شد بچه های مهندسی سپاه یه طرح جالب برای به آتش کشیدن سکوی البکر (که در کنار العمیه قرار داشت) دادند. اونها چون مسیر لوله های نفتی رو داشتن از سر لوله ها که در خاک فاو قرار داشت به فشار خیلی زیاد نفت رو وارد لوله ها کردند. در نتیجه شیرهای نصب شده در انتهای سکو که بر روی اسکله البکر بود شکست. بعدش با پمپاژ نفت خام به روی سکو و استفاده از آتشبارهای 155 میلیمتری سکوی رو به آتش کشیدند و قسمت عمده اون در آتش سوخت و برای عراقی ها غیرقابل استفاده شد. عراق از این دو تا سکو برای گرادادن به هواپیماهای جنگی اش در زمان جنگ نفتکشها استفاده می کرد و با نصب رادار اونها رو به صورت یه پست هدایت خط مقدم بر علیه کشتی رانی ایران درآورده بود.
  11. RezaKiani

    تمپلار ها چه کسانی بودند؟

    برنای عزیز سلام ما از لطف شما بسیار بسیار متشکریم ولی این رضاکیانی که نام بردید تا اونجا که من میشناسمش اصلا استادنیست. البته شاید در یه چیزهایی استاد باشه ولی مسلما نه در این مبحث. اطلاعات من هم درباره شوالیه های معبد برمی گرده به همین کتابی که آقامصطفی عزیز معرفی کردند با نام "جنگهای صلیبی" . یه تاپیک درباره جنگهای صلیبی داشتم که به صورت خلاصه همین مطالب رو توش آورده بودم. چیز بیشتری نمی دونم و فکر هم نکنم که دونستن خیلی بیشترش واقعا به دردی بخوره و بتونه گره ای رو باز کنه. البته این نظر من هست. شایدهم ادامه دادن این بحث مفید باشه. به هرحال اگر کسی چیزی به این مطالب اضافه کرد خوشحال می شیم. با تشکر برادر کوچک شما رضاکیانی
  12. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    اگر خدایان بر آن باشند که برای ناپاکی تن آلوده شده به خون، نیایشم را نپذیرند، باک ندارم و چاره ای دیگر ندانم. پس ، نیایشم را بی نگرانی از پاکی و ناپاکی انجام دهم. گرچه گویند که خدایان ناپاکی را دوست نمی دارند، من همچنان بر اندیشه ی خود باشم. هرگز ای نیایش روزانه ام باز نماننم. همان در هنگام به خون کشیده شدن در میدان جنگ یا پای نهادن بر کالبد کشتگان در هنگامه ی کارزار، باز در باورم به بهره ی نیایش به آسمان در پیروزی و عمر دراز استوار باشم.
  13. ارتش عراق تا آخر جنگ هم نتونست چیزی رو پیداکنه که بتونه از پس ام109 بر بیاد.
  14. در حقیقت اینها دو مدل ناوهواپیمابر برای دو کاربرد جداگانه بودند. نمونه اول که منجنیق یا کاتاپولت داشتند برای مقابله با فوکه ولف 200 از شکاری استفاده می کردند ولی این شکاری های در حقیقت یه بار مصرف بودند و اگر دو تا بمب افکن با فاصله زمانی مثلا نیم ساعت حمله می کردند در برابر دومی کاری از دستشون بر نمی آمد. نمونه دوم برای حفاظت کاروانهای دریایی در برابر حملات زیردریایی ها طراحی شده بودند. هواپیمای سواردفیش که در نمونه دوم از اونا بهره گیری می شد یه هواپیمای دوباله مجهز به اژدر هست که سابقه خوبی در غرق کشتی های دشمن از خودش بجا گذاشت. مهمترین سابقه شون غرق نبردناو معروف بیسمارک هست. منتظر توضیح بقیه دوستان هم هستیم. پی نوشت: ما همگی شما رو دوست داریم حالا چه خجالت بکشید، چه نکشید. رضا
  15. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    پیش از آغاز گردهمایی و داوری، نخست جدا با هر یک از مردم درگیر در کار گفتگو کن، و آنگاه کسانی را که باید رأیشان را بپرسی گرد آور، و پس از آن تصمیم بگیر. اگر جز این کنی، ناگزیر کسانی باشند که از رأی تو ناخشنود مانند. و نیز، هرگاه که بحث گروهی و مجمع مهمی در پیش باشد، باید که پنهانی از کسانی که سود و زیان مستقیم در آن کار ندارند نظر بخواهی. از آنجا که این رایزنان سود و غرضی در کار ندارند تا دل نگران آن باشند، بسا که راه چاره را درست بیابند. اگر با کسانی که در کاردرگیرند مشورت کنی، باشد که به سود خود سخن گویند. رأی جستن از اینان چندان کارساز درنیاید.
  16. رضاکیانی موحد هنگامی که طلیعه جنگ جهانی دوم در قاره کهن دمیده می شد در آن سوی اقیانوس اطلس وزارت جنگ ایالات متحده به دنبال یک خودروی سبک شناسایی با توانایی عبور از زمین های سخت می گشت. پس از انتشار خصوصیات خودروی مورد نیاز ارتش، کارخانه های خودروسازی آمریکا نمونه های گوناگونی از خودروهای سبک خود را به ارتش ارائه دادند. در روز 23 سپتامبر 1940 شرکت خودروسازی "آمریکن بانتام" نمونه ای را ارائه داد که می توان آن را اولین پیش نمونه آنچه که بعدها جیپ نامیده شد دانست. رقبای اصلی بانتام شرکت "ویلیس" و غول اتومبیل سازی آمریکا ،شرکت فورد، بودند. در نهایت و پس از اتمام آزمایش های نیروی زمینی، ضرورتهای جنگی سبب شد که هر 3 خودرو به عنوان برنده طرح شناخته شوند و هر کدام موظف شدند که 1500 دستگاه خودرو به ارتش تحویل دهند. نیروی زمینی در مرحله دوم سفارش تصمیم گرفت که از یک خودروی استاندارد به جای 3 نمونه قبلی استفاده کند. سفارش بعدی 16000 دستگاه بود و شرکت ویلیس به دلیل استفاده از موتور قوی تر برنده آن شد. در اکتبر سال 1941 معلوم شد که توان شرکت ویلیس برای ساخت این تعداد خودرو کافی نیست و نقشه های خودروی جدید به کارخانه فورد فرستاده شدند تا قسمتی از بار تولید بر دوش فورد بیافتد. این خودرو همانی است که امروزه به نام جیپ شناخته می شود و فورد و ویلیس ، به صورت مشترک، در حدود 648000 دستگاه از آن را در طی سالهای جنگ جهانی دوم تولید کردند. جیپ خودروی کوچک چندکاره و پرقدرتی از کار درآمد. نام جیپ از حروف اول کلمه “general-purpose” (g.p.) گرفته شده است و نشان می دهد که این خودرو توانایی هایی بیش از خودروهای عادی دارد. توانایی عبور از زمینهای سخت یک تراکتور و سرعت و قدرت مانور یک اتومبیل معمولی در جیپ جمع شده اند. جیپهای اولیه جنگ جهانی دوم توسط سربازان آمریکایی "پیپ" نام گرفته بودند. این جیپها 3متر طول و 1.5 متر عرض داشتند و می توانستند 6 سرباز را در خود جای دهند. سرعت جیپهای این دوران به 105 کیلومتر بر ساعت می رسید. نکته ممتاز جیپ ها موتور قدرتمند و توانایی نیرو دادن به هر دو محور خودرو است. این ویژگی ها ،به همراه چرخهای پهن، به جیپ اجازه می دهند که توانایی خارج از جاده بالایی از خود به نمایش گذارد. در طی جنگ جهانی دوم ،وبه دلیل نیازهای جنگی، تولید جیپ با سرعت هر چه تمام تر دنبال شد. ارتش آمریکا با سخاوتمندی جیپهایش را به ارتشهای هم پیمان خود نیز واگذارکرد. حتی 51000 دستگاه از جیپها به ارتش سرخ تحویل داده شد تا در جبهه روسیه دربرابر آلمانها بکارگرفته شوند. ژنرال آیزنهاور ،فرمانده نیروهای متفقین در اروپای غربی، جیپ را یکی از سلاح های اساسی می دانست که تأثیری به سزا در به پیروزی رساندن متفقین داشتند. پس از پایان جنگ جهانی دوم شرکتهای اتوموبیل سازی زیادی به ساخت خودروهای مشابه جیپ روی آوردند. خودروهایی مثل لندرور انگلیسی یا لندکروزر ژاپنی نمونه های معروف کپی برداری شده از شمایل جیپ می باشند. در میان کشورهایی که به ساخت یا مونتاژ جیپ روی آورده اند می توان از کشورهای آرژانتین، استرالیا، اسرائیل، ایتالیا، اسپانیا، ایران، بلژیک، برزیل، پرتغال، ترکیه، چین، ژاپن، فرانسه، فیلیپین،کانادا، کلمبیا، کره جنوبی،مصر، مکزیک، هلند و هندوستان نام برد. در سال 1965 برای نیروی زمینی آمریکا ،که درگیر جنگ ویتنام شده بود، جیپ جدیدی با نام "ام715" طراحی و ساخته شد. این جیپ کارکرد بسیار موفقیت آمیزی داشت و تحت لیسانس در کشورهای زیادی ،از جمله ایران، تولید شد. امروزه این جیپ در ایران با نام "آهو" یا "سیمرغ" شناخته می شود. جیپهای مدرن امروزی می توانند با سرعتهای بالا و بارسنگین به راحتی در جاده و خارج از جاده حرکت کنند. امروزه انواع گوناگونی از این خودرو برای مصارف شخصی و نظامی ساخته شده و در تمامی جهان پخش شده اند. جیپ به اندازه ای در فرهنگ آمریکایی ها تأثیر گذاشته که حتی از کلمه جیپ واژه هایی گرفته شده و در مکالمات روزمره بکارمی رود. مثلا فعل "جیپی" یعنی رانندگی در زمینهای سخت و ناهموار یا "جیپر" یعنی صاحب جیپ. دنیای نظامی و غیرنظامی هیچگاه جیپ ها را فراموش نخواهندکرد. طراحی خودرویی با الگوی متفاوت و کارآیی بهتر از جیپ و ساختمان ساده تر از آن، حداقل در آینده نزدیک، بسیار دور از ذهن می نماید. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/120px-1942Jeep.jpg[/img]
  17. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    چون کسی را نگون بختی روی آورده باشد، اگر با سست دلی در آرام کردنش بکوشیم و بگوییم:" چه ماتم بزرگی! چه اندازه اندوهگینم!" جز آن نخواهد بود که به ناروا، بر پریشانی او بیافزاییم. درست آن است که در این هنگام چنان رفتار کنیم که گویی چیزی روی نداده است: بکوشیم تا اندیشه ی بلادیدگان را از ان گرفتاری بگردانیم، و بگوییم که کارها، از یک روی ، بهتر هم شده است. با این کار، مرد پریشان روزگار سرانجام شور و سرزندگی خود را بازخواهد یافت. براستی که در این جهان بی اعتبار: نباید خورد چندین غم بباید زیستن خرم که از ما اندرین عالم نخواهد ماند جز نامی
  18. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    این سخن از امیر جوچو به دامادش در یاد مانده است:" اکنون همان لحظه ی سرنوشت است و آن هنگام، هم اینک است." ما پنداریم که زندگی هر روزمان جز آن لحظه ی خطیر سرنوشت است، و از این رو، چون هنگام در درسد آماده نباشیم، و آنگاه که امیر ما را بخواهد یا پی کاری فرستد، درمانیم و ندانیم که چه گوییم و چه کنیم. این رفتار نشانه ی آن است که ما در دل و اندیشه ی خود "لحظه ی سرنوشت" را از "حال" جدا می دانیم. دریافتن معنی "آن هنگام هم اینک است" یعنی پروردن اندیشه و دل و آماده ساختن خود برای چنین هنگام. اگر سامورایی در زندگی سلحشوری اش یکبار هم نزد امیرخوانده نشود، باز باید آماده باشد تا سخنش را روشن و شمرده به امیر یا بزرگان دستگاه او یا به خود سپهسالار بگوید. این آمادگی درونی در هر کار بایسته است. در پرداختن به فنون سلحشوری یا کارهای دیوانی نیز باید چنین بود.
  19. تا اونجا که من می دونم قاچاقچی ها از نظر وضعیت تجهیزات خیلی عالی هستند. علتش هم اینه که محدودیت بودجه وفرستادن اون به مجلس و رای گیری و اینها رو ندارند. هر چیزی که رو که نیاز داشته باشند به راحتی از قاچاقچی های اسلحه می خرند و پولش رو هم نقدی می دهند.
  20. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در یکی از جنگها، لشکر امیر ایائسو توکوگاوا با سپاهی پرشمار رویاروی شد. گفته اند که بعدها مردم از شکست او در این جنگ با ستایش یاد می کردند و می گفتند:" ایائسو فرماندهی بزرگ و دلاوری بی همتاست. از سامورایی های تو که در این جنگ نابرابر به خاک افتادند، یکی نیز دیده نشد که پشت به دشمن باشد. آنها همه رو به دشمن داشتند." روحیه سامورایی پس از مرگ او هم خود را نشان می دهد.
  21. آقا جان این جریان میراژ چیه؟ تعریف کنید ما هم بدونیم!!!
  22. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع ماهنامه جنگ افزار بی ام دی-1 زرهپوش هوابرد بی ام دی-1،در مقایسه با دیگر زرهپوشها و نفربرهای زرهی ساخت بلوک شرق، در تعدادی اندک ساخت شده است. این زرهپوش اولین بار در سال1970 توسط ناظران نظامی دنیای غرب دیده شد. بی ام دی-1 زرهپوشی با حفاظت اندک و قدرت آتشی محدود بود اما می توانست برای پشتیبانی از چتربازان در اولین مرحله عملیات هوابرد بکاررود. در سال 1973 بی ام دی-1 در واحدهای چترباز اتحاد جماهیر شوروی کاملا جایگزین توپ هجومی آاس یو-57 گردید. زمانی که بی ام دی-1 به خدمت ارتش سرخ درآمد در جهان هیچ مشابه و هماوردی برایش وجودنداشت. آشکار است که طراحان بی ام دی-1 تحت تأثیر تانک موفق آبی-خاکی پی تی-76 و نفربرزرهی بی ام پی-1 بوده اند. در حقیقت، بی ام دی-1 برجک و سلاح های زرهپوش پرآوازه بی ام پی-1 را وام گرفته است. در بی ام دی-1 ،مانند پی تی-76، صندلی راننده در جلو زرهپوش قرارگرفته است. جایگاه خدمه در وسط و موتور در عقب زرهپوش قراردارند. در نتیجه این چیدمان غیرعادی ،برای یک نفربر، بی ام دی-1 دارای در پشتی نیست و سربازان باید برای سوار و پیاده شدن از یک دریچه سقفی در پشت برجک استفاده کنند. لازم به تأکید نیست که این وضعیت حالت خطرناکی برای سربازان در میانه نبرد ایجاد می کند. علاوه بر اشکال بالا، نقطه ضعف دیگر بی ام دی-1 طراحی تنگ قسمت حمل سربازان است. اگرچه این زرهپوش توانایی حمل 4 سرباز را دارد ولی درعمل نمی تواند بیش از 3 سرباز را با خود حمل کند. سینه بی ام دی-1 کوچکتر از نفربر زرهی بی ام پی بوده و قسمت بالای بدنه شکلی متفاوت با بی ام پی دارد. چرخهای شنی از 6 به 5 عدد کاهش یافته اند و دریچه خروج پشتی برای سربازان در بی ام دی-1 برداشته شده است. اما در مجموع زرهپوش هوابرد بی ام دی-1 شباهت زیادی با زرهپوش بی ام پی دارد هرچند که به صورت قابل توجهی کوچکتر است. طراحان بی ام دی-1،با توجه به تجربه پی تی-76، از دو دستگاه جت آبی برای حرکت بی ام دی-1 در آب استفاده کردند و نتیجه کار زرهپوش هوابردی بود که می توانست در عملیات آبی-خاکی نیز بکاربرده شود. بی ام دی-1 را می توان با چتر مخصوص از هواپیما بیرون انداخت و سیستم تعلیق آن به گونه ای طراحی شده تا با کم کردن ارتفاع زرهپوش بتوان آن را در فضای محدود داخل هواپیماهای باری جای داد. هواپیماهای آنتونوف-12، آنتونوف-22،آنتونوف-124 و ایلوشین-76 و هلیکوپترهای میل می-6 و میل می-26 توانایی حمل بی ام دی-1 را دارند. سلاح اصلی بی ام دی-1 یک قبضه توپ 73 میلیمتری بدون خان است که یک قبضه مسلسل 7.62 میلیمتری به صورت هم محور در کنار آن قرارگرفته است. یک قبضه موشک انداز ساگر بر روی توپ اصلی نصب شده است تا حفاظت زرهپوش را در برابر تانکهای سنگین تأمین کند. دو قبضه مسلسل دیگر نیز در دو طرف سینه زرهپوش نصب شده اند. بی ام دی-1 توسط چتربازان شوروی سابق به صورت گسترده ای در افغانستان بکارگرفته شد. این زرهپوش برای درگیر شدن با نیروهای زرهی دشمن در میادین آلوده به عوامل ش.م.ه طراحی شده بود و به همین دلیل نتوانست در سرزمین کوهستانی افغانستان بدرخشد چرا که دشمن اصلی اش در افغانستان نه واحدهای زرهی بلکه مینها و بمبهای کنارجاده ای و راکتهای شانه پرتاب ضدتانک بودند. در این جنگ تلفات سنگینی به زرهپوشهای ارتش سرخ واردشد. بی ام دی-1 در جنگ اول و دوم خلیج فارس، جنگهای داخلی آنگولا، چچن و جنگهای بالکان نیز جنگیده است. باوجود برنامه های نوسازی ارتش روسیه، این نیرو کماکان در حدود 700 دستگاه از این زرهپوشهای قدیمی را در اختیار دارد. طرح بی ام دی-1 پایه ای برای ساخت انواع ادوات زرهی شد و در نتیجه، زرهپوشهای فرماندهی، خمپاره اندازخودکششی، راکت اندازخودکششی و همچنین نفربر زرهی بی تی آر-دی از دل بی ام دی-1 بیرون آمدند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_740px-BMP1_Training_Turret_Parola_2.jpg[/img] برجک بی ام دی-1 که از نفربر بی ام پی-1 به عاریت گرفته شده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_BMD-1_in_Afganistan.JPG[/img] بی ام دی-1 در خیابان های کابل [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_273b-BMD-1.jpg[/img] برگه شناسایی بی ام دی-1 که برای ارتش آمریکا تهیه شده است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_bmd1.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Bmd-1_ifv.jpg[/img] ( مشخصات فنی در آخر ارائه خواهد شد)
  23. بی تی آر-دی یک نفربرزرهی چندمنظوره بود که طرح آن مستقیما از بی ام دی-1 گرفته شد. این نفربرزرهی هوابرد در سال 1974 به خدمت ارتش سرخ درآمد. بی تی آر-دی اولین بار در افغانستان دیده شد و توسط ناتو با نام بی ام دی-ام1979 شناخته می شد. بی ام دی-1 فضای خیلی محدودی برای سربازان داشت و هدف اصلی از طراحی بی تی آر-دی حل این مشکل بود. با حذف برجک اصلی، بی تی آر-دی می تواند 12 سرباز مسلح را حمل کند که بازهم برای ورود و خروج به نفربر باید از دریچه های سقفی استفاده کنند. بدنه بی تی آر-دی کشیده تر از بی ام دی-1 طراحی شده و یک چرخ به شنی آن اضافه شد. تعدادی پنجره در بدنه نفربر تعبیه شده است که سربازان می توانند از درون آنها به سوی دشمن شلیک کنند. زره این نفربر از آلومینیوم جوشکاری ساخته شده بود تا وزن آن کم شود ولی این امر سبب شد تا حفاظت از دست برود و سرنشینان داخل آن تنها در برابر آتش سلاح های دستی کوچک در امان بودند. تنها سلاح بی تی آر-دی عبارت است از 2 قبضه مسلسل سبک که در سینه نفربر نصب شده اند و توسط سربازان داخل آن شلیک می شوند. بعدها نمونه های گوناگونی از این نفربر ساخته شد که یکی از آنها به برجک نیز مجهز شد و سلاح های گوناگونی بر روی آن نصب گردید. بی تی آر-دی ،مانند دیگر خودروهای بررسی شده در این مقاله، یک خودرو کاملا آبی-خاکی است و در ضمن می توان آن را در هرگونه هواپیمای باری متوسط سوار کرد. بی تی آر-دی ،خود، پایه ای برای ساخت ادوات زرهی دیگری چون زرهپوش دیده بان توپخانه، توپ 120 میلیمتری خودکششی (معروف به 2اس9نونا)، زرهپوش فرماندهی، توپ ضدهوایی خودکششی،خودروی پرتاب پهپاد،آمبولانس زرهی، فرستنده-گیرنده ماهواره ای و زرهپوش تعمیراتی قرارگرفت. هنوز هم در حدود 500 دستگاه بی تی آر-دی در واحدهای چترباز ارتش روسیه خدمت می کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_btr-d01.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_btr-d.jpg[/img] ضدهوایی خودکششی بر روی بدنه بی تی آر-دی [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_btr_d.jpg[/img]
  24. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در راه که میرفتم این اندیشه در سرم آمد که آدمیان را چه هنرمندانه چون عروسکهای خیمه شب بازی ساخته اند؛ هر چند که مردمان از تارهای نخ نیاویخته اند، باز می توانند راه بروند و بدوند و بجهند و سخن گویند؛ آب و گل آنها را استاد ازل چه جادویی سرشته است. اما، باز همه فانی باشند، و بسا که تا موسم جشنواره مردگاه در رسد، بسیاری در گذشته باشند و روحشان به دیدار ما آید. این کوزه گر دهر عجب جام لطیف می سازد و باز بر زمین می زندش اما پنداری که مردمان هرگز این معنی را درنیابند.