RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    سامورایی باید از دل و جان بکوشد تا امیر نیکومنش و سرزنده ی خود را به شوق آورد و بستاید، تا او بتواند در راه خود هموار پیش رود؛ و نیز باید که در پروردن عزم و اراده ی او تلاش کند. اگر امیرت آتشین خوی و زود آشوب است، با او چنان باش که رای و سخنت را بپذیرد، و همیشه در هر کار اندیشه دارد که آیا تو آن را درست می دانی یا نه. این گونه رسیدن به کار و حال و بار آوردن خدایگانت، بالاترین وفاداری است. بی بودن چنین سلحشورانی در پیرامون امیر، او خود را سراسر در میان گروهی چاپلوس و زبانباز یابد و دچار بالندگی و خودبینی شود، و این منش و رفتار همه ی اندیشه ها و نقشه های او را برای گرداندن بهتر کارها، نقش بر آب سازد. کسانی که این نکته را دریابند، اندکند. مردانی چون کیومارا ساگارا و کیچی یه مون هراادا به این نکته توجه بسیار داشتند، و امیران جوان، کار و یاوری آنان را موهبتی بایسته می دانستند. می گویند که امیر در هنگام بیماری کیچی یه مون هارادا و پس از کناره گیری او نیز نزدش می رفت و از او راه و چاره ی کارها را می جست، و ارزش وجودش را خوب می دانست. مردم چون این گونه معتمد ومشار شدن را محال دانند، در این راه نکوشند. اما به تجربه می دانم که با ده سال تلاش سخت می توان به چنین پایگاه رسید. کسی که نکوشد تا گنجینه ی بی همتای دستگاه دولت و خاندان خود شود، بزدل و سست رای است. نوبوتا ایتاگاکی( از سلحشوران شینگن) و تاکاتومو آکی موتو بهترین نمونه ی این مردان ارزنده اند. بی گمان، سلحشوری که مورد مهر امیر نباشد، فرصت شایسته برای نشان داند وفاداری نمی یابد. این نکته ای است که بیشتر مردم از چشم دور می دارند. مرد سلحشور باید بکوشد تا خدایگانش را ، را آرام آرام، آگاه و خردآشنا سازد.
  2. نقشه ها رو پیداکردم هر وقت خاستی بگو تا توی پستها قرارشون بدم.
  3. اقاجان واقعا دستت درد نکنه و خسته نباشی. یادمه یه روزی نقشه های این کتاب رو برام اسکن کردند. اگر دوست داری بگردم پیداشون کنم برات بفرستم تا در ادامه این تاپیک ازشون استفاده کنی.
  4. در سال 1784 یک افسر توپخانه انگلیسی به نام هنری شرپنل مهمات جدیدی برای توپخانه اختراع کرد. 19 سال طول کشید تا ارتش بریتانیا به برتری های این اختراع توجه کند و آن را به صورت سازمانی در توپخانه خود بکارگیرد. گلوله های جدید به یاد مخترع اش گلوله های شرپنل نامیده شدند. گلوله های شرپنل اولیه به شکل پوسته ای کروی بودند که حداقل مواد منفجره در آن بارشده بود و داخل آن پر از گلوله های سربی ریز بود. یک فیوز برای انفجار گلوله در بالای سر سربازان دشمن تعبیه شده بود که با عمل کردن آن مواد منفجره داخل پوسته منفجر شده و گلوله های سربی را با سرعت زیاد به تمامی جهات پخش می کرد. بعدها این گلوله ها به صورت استوانه ای ساخته شدند. شرپنل از مهماتی بود که به صورتی گسترده در درگیریها و جنگهای چهارگوشه جهان بکارگرفته شد. انفجار این گلوله تأثیر مخرب شدیدی بر روی روحیه افراد داشت. به دلیل ماهیت جنگهای خندقی ، که استفاده از گلوله های عادی توپخانه را سخت می ساخت، شرپنل در معادلات جنگ جهانی اول نقش معنی داری برعهده گرفت. ترکشهای شرپنل پس از انفجار می توانستند سربازان مستقر در کانالها و خندقها را از بالا هدف قراردهند و خسارات سنیگینی بر نیروی انسانی دشمن وارد سازند. پس از آن، پرتابه های ترکش شونده در انواع بمبها، خمپاره ها و نارنجکها نیز استفاده شدند و با پیشرفت تکنولوژی و ساخت مهمات جدید گلوله های شرپنل متعارف از رده خارج شدند. امروزه واژه "شرپنل" برای نامیدن طیف وسیعی از مهمات ترکش شونده بکارمی رود. رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار
  5. تاریخ: دوم دسامبر 1805 محل: اشترلیتز، موراویا واقع در جمهوری چک امروزی نتیجه: پیروزی قاطع فرانسه متخاصمین امپراطوری ناپلئون امپراطوری روس؛امپراطوری اتریش فرماندهان سپاه ناپلئون: ناپلئون اول مارشال برتیه رئیس ستادناپلئون مارشال برنادوت فرمانده سپاه اول مارشال داووت فرمانده سپاه سوم مارشال سولت فرمانده سپاه چهارم مارشال لان فرمانده سپاه پنجم مارشال مورا فرمانده سواره نظام احتیاط ژنرال سنت هلیار فرمانده لشکر اول سپاه چهارم ژنرال وندام فرمانده لشکر دوم سپاه چهارم فرماندهان سپاه متحدین: امپراطور الکساندر اول امپراطور فرانسوای دوم شاهزاده میخائیل کوتوزوف سرفرمانده نیروهای متحد ویروثر سپهبد باگراتیون فرمانده گاردتزار ژنرال باکس هاودن فرمانده گارد پیشرفته گراند دوک کنستانتین فرمانده گارد سلطنتی روس سپهبد داکتروف فرمانده ستون اول سپهبد لانگرن فرمانده ستون دوم سپهبد پرزبویسکی فرمانده ستون سوم سپهبد میلورادویچ کلورات شاهزاده لیختن اشتاین فرمانده ستون سواره نظام استعداد رزمی 65000 تا75000 نفر؛139 قبضه توپ در حدود 85000 نفر؛278 قبضه توپ تلفات 1305 کشته؛6940 مجروح؛573 اسیر؛1 واحد متلاشی شده 15000 کشته و مجروح؛12000 اسیر؛180قبضه توپ؛50 واحد متلاشی شده نبرد اشترلیتز را به نام نبرد سه امپراطور نیز می شناسند. این نبرد یکی از بزرگترین پیروزیهای ناپلئون را در پی داشت. در روز دوم دسامبر 1805، نیروهای فرانسه پس از 9 ساعت نبرد خونبار، ارتش مشترک روس و اتریش را به صورت کامل درهم کوبیدند. اغلب، از این نبرد به عنوان یک شاهکار تاکتیکی یادمی شود. پس زمینه تاریخی اروپا پس از جنگهای انقلاب فرانسه (1792 م)آشفته شده بود. امپراطوریهای اروپایی که آرمانهای انقلاب را در تقابل با منافع خود می دیدند در برابر انقلاب دست به ائتلاف زدند. پس از 5سال جنگ، جمهوری فرانسه ائتلاف اول را در سال 1797 مقهور خود کرد. ائتلاف دوم در سال 1798 شکل گرفت اما این ائتلاف نیز در سال 1801 شکست خورد و بریتانیا -به عنوان تنها رقیب فرانسه در اروپا- تنها شد. در مارس 1802، فرانسه و بریتانیا در عهدنامه آمین توافق کردند که به مخاصماتشان پایان دهند. پس از 10 سال برای اولین بار اروپا به صلح می رسید. به هرحال، بعضی مسائل مابین دو کشور ، اجرای تعهدات پذیرفته شده را با سختی روبرو می کرد. دولت بریتانیا از بازگرداندن کلنی هایی که از سال 1793 در هندوستان تصرف کرده بود خشمگین بود و ناپلئون از اینکه بریتانیا سربازانش را از جزیره مالت خارج نکرده بود ناراحت. هنگامی که ناپلئون یک قشون برای سرکوب انقلاب هاییتی اعزام کرد هیجان در دو کشور به حد انفجار رسید. در می 1803، بریتانیا به فرانسه اعلام جنگ داد. ائتلاف سوم در دسامبر 1804، یک توافقنامه بین سوئد و بریتانیا سنگ بنای ائتلاف سوم شد. ویلیام پیت -نخست وزیر بریتانیا- سالهای 1804 و 1805 را سراسیمه صرف فعالیتهای دیپلماتیک برای تشکیل یک ائتلاف جدید در برابر فرانسه کرد. به دلیل چند اشتباه سیاسی فرانسه، بدگمانی بین روسها و بریتانیا رفع شد و در آوریل 1805 دو کشور با یکدیگر متحد شدند. چندماه بعد اتریش نیز با داشتن خاطرات دو شکست در برابر فرانسه و تشدید حس انتقام جویی، به این اتحاد پیوست. بریتانیا متعهد شد که به هر لشکر صدهزار نفری متحدین سالانه 31 میلیون لیر کمک کنند. ارتش بزرگ قبل از تشکیل ائتلاف سوم، ناپلئون در حال ایجاد ارتشی برای حمله به بریتانیا بود. یک نیروی ضربت برای تهاجم به جزیره بریتانیا در نظر گرفته شد و 6 اردوگاه در شمال فرانسه برپاشد، اگرچه این سربازان هیچگاه پای بر خاک اصلی بریتانیا نگذاشتند. سربازان ناپلئون از توانایی های خود مطمئن بودند و تمرینات با ارزشی برای هرگونه عملیات نظامی انجام دادند. گاه که در آنها علائم ملالت دیده می شد ناپلون از آنها بازدید می کرد و رژه های پرهزینه ای انجام می داد تا روحیه آنها را بالا نگه دارد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/French_Dragoon_Officer_Mounted.jpg[/img] افسر واحد اژدهای سوار این سربازان هسته نیرویی را تشکیل دادند که اندکی بعد ناپلئون آن را "ارتش بزرگ" نامید. در ابتدا، این ارتش شامل 200000 نفر می شد که در 7 سپاه سازمان داده شدند. هر سپاه در حدود 36 تا 40 قبضه توپ در اختیار داشت که آن را قادر می ساخت به صورت مستقل به جنگ ادامه دهد تا نیروهای کمکی سربرسند. در راس این نیروها، ناپلئون سواره نظام احتیاط اش را -که شامل 22000 نفر می شد- در دو لشکر سوار زره پوش ، 4 لشکر اژدها ی سوار و 2 لشکر اژدهای پیاده و سواره نظام سبک سازمان داد. گارد امپراطور شامل 7000 نفر بود که آنها را برگزده برگزیدگان می گفتند و توسط 24 قبضه توپ پشتیبانی می شدند. در سال 1805، ارتش بزرگ بالغ بر 350000 نفر شده بود که همگی به خوبی تجهیز شده و به خوبی آموزش دیده بودند و فرمانده های لایق و شایسته ای داشتند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Guard_w_Rifle_Advancing.jpg[/img] سرباز گاردامپراطور ارتش روس و اتریش ارتش روسیه در سال 1805 دارای مشخصه های سازماندهی قدیمی برپایه هنگ بود. در این ارتش هیچ واحد ثابت بزرگتر از هنگ وجود نداشت. افسران بلند پایه به صورتی گسترده از خانواده های اشراف بودند. سربازان روسی از روشهای جنگی قرن هجدهم استفاده می کردند و به صورتی ثابت تنبیه می شدند تا انضباط به آنها تزریق شود. به علاوه، تمرینهای تعداد زیادی از افسران جزء اندک بود و به سختی می توانستند برای انجام مانورهای پیچیده میدان نبرد افرادشان را رهبری کنند. با وجود این، روسها توپخانه خوبی داشتند که پرسنل آن به سختی می جنگیدند ولی حاضر نبودند تا ادواتشان به دست دشمن بیافتد. آرشیدوک چارلز -برادر امپراطور اتریش- در سال 1801 شروع به اصلاح ارتش اتریش کرده بود. او قدرت را از دست کنسول سیاسی-نظامی خارج کرد. چارلز بهترین فرمانده میدان اتریش بود اما در میان اعضای دربار محبوبیتی نداشت و هنگامی که -برخلاف نظر او- اتریش تصمیم به جنگ با فرانسه گرفت باز هم از نفوذش در دربار کاسته شد. کارل ماخ فرمانده جدید ارتش اتریش شد و اصلاحات در پیاده نظام را دنبال کرد. او هر هنگ را که سابقا از 3 گردان -هر کدام دارای 6 گروهان- تشکیل می شد بر اساس 4 گردان -هر یک شامل 4 گروهان- سازماندهی کرد. این تغییر ناگهانی، با کمبود افسران آموزش دیده مصادف شد و در نتیجه، این واحدهای جدید نتوانستند به انتظارات پاسخ دهند. سواره نظام اتریش به عنوان بهترین سواره نظام اروپا شناخته شده بود اما تقسیم کردن آنها در میان واحدهای گوناگون پیاده نظام از توان ضربت آنها -در برابر همآوردهای فرانسوی شان- کاسته بود. حرکات اولیه فرانسوای دوم -امپراطوراتریش- به تصور اینکه ناپلئون مشغول بریتانیا است و نمی تواند باسرعت در برابر حرکات نظامی در مرکز اروپا واکنش نشان دهد در روز 7 سپتامبر ارتش خود را وارد ایالت بایر -متحد ناپلئون- کرد. امپراطور اتریش به کمک سپاه روس -که به سمت مرکز اروپا حرکت کرده بود- دلگرم بود اما پیشبینی های او درست از آب درنیامدند. سرعت حرکت روسها بسیار اندک بود و سرعت حرکت ناپلئون چونان گردباد. در آگوست 1805، ناپلئون -که از ماه می سال قبل خود را امپراطور فرانسه نامیده بود- جهت ارتش خود را از کانال مانش به سوی راین برگرداند تا با تهدید ارتش مشترک جدید روس-اتریش روبرو شود. در روز 25 سپتامبر، پس از یک راهپیمایی مخفیانه و در نهایت پنهانکاری 200000 سرباز فرانسوی عبور خود از رود راین در جبهه ای به عرض 260 کیلمتر را آغازکردند. ناپلئون در کمتر از 1 ماه ارتش بزرگ را از کناره دریای مانش به کنار رود راین رساند. ناپلئون، ژنرال ماخ بد شانس و ارتش اتریش را در نبرد اولم وادار به تسلیم کرد. ماخ بیشترین قسمت ارتش اتریش را در دژ اولم -در باواریا- جمع آوری کرد. ناپلئون آرزو داشت تا بتواند نیروهایش را به سمت شمال سوق دهد و یک حرکت دورانی وسیع را اجراکند تا نیروهای فرانسه از پشت اتریشی ها سردرآورند. مانور ناپلئون به خوبی اجراشد و 23000 اتریشی در اولم به محاصره افتادند و تسلیم شدند. تعداد اسرای اتریش به 60000 نفر رسیده بود. اگرچه، شکست ناوگان متحد اسپانیا و فرانسه در نبرد ترافالگار در فردای آن، روز شیرینی این پیروزی تماشایی را از بین برد، اما پیروزیهای فرانسه با سقوط وین در ماه نوامبر کامل شد. نیروهای روسی تحت فرمان کوتوزوف از نجات ارتش اتریش بازماندند و بنابراین به سمت شمال شرق عقب نشینی کردند تا منتظر نیروهای تقویتی و نیروهای باقیمانده ارتش اتریش بمانند. ناپلئون در طی 23 روز خود را از اولم به وین رسانید تا مانع پیوستن روسها به اتریشی ها شود. در هنگام آغاز حرکت به سمت وین گفت:"بگذارید روسها را از زحمت طی نیمه مسافت برهانیم." باقیمانده ارتش اتریش از وین عقب نشینی کرده و در اولموتز به سپاه روس پیوستند. 100000 قبضه تفنگ سر پر، 500 قبضه توپ و پلهای استراتژیک دانوب به صورت سالم به دست فرانسه افتادند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Sabre_bayonette_carabine.jpg[/img] سلاح های معمول ابتدای قرن نوزدهم از راست به چپ: کارابین، شمشیر، شمشیر کوتاه و سرنیزه حال ناپلئون خود را در موقعیت استراتژیکی نامناسبی یافت. مقاصد پروس نامعلوم و احتمالا خصمانه بود. ارتشهای روسیه و اتریش در حال ملحق شدن به یکدیگر بودند و ممکن بود که ارتش پروس نیز به آنها بپیوندد. آنها می توانستند خطوط تدارکاتی ناپلئون را قطع کنند و راه عقب نشینی ناپلئون به فرانسه را ببندند. خطوط تدارکاتی ناپلئون بیش از اندازه گسترده شده بودند و برای بازنگه داشتن آنها نیاز به پادگانها قدرتمندی در طول مسیر بود. ناپلئون می دانست که تنها راه استفاده از موفقیت نبرد اولم مجبور کردن دشمن به جنگ و شکست دادن آن بود. خوشبختانه -برای او- تزار 24 ساله روس نیز به جنگیدن علاقه داشت. پس از آن ناپلئون با شمال حرکت کرد تا به مقابله با ارتش روس-اتریش بپردازد. سرمشق نبردهای عالم در حال آغازشدن بود. نبرد ناپلئون می توانست برای نبردی که در پیش رو داشت در حدود 75000 نفر و 139 قبضه توپ جمع آوری کند. در حدود 7000 نفر تحت فرمان مارشال داووت هنوز در جنوب و در مسیر وین مستقر بودند. متحدین در حدود 85000 نفر و 278 قبضه توپ در اختیار داشتند. 70درصد نیروهای ائتلاف، روس بودند. در روز اول دسامبر هر دو طرف شروع به اشغال مواضع خود کردند. میدان نبرد تپه 210 متری سانتون و تپه 260 متری زوران بر قسمت شمالی میدان نبرد و جاده حیاتی اولموتز-برونو مسلط بودند. در غرب این دو تپه، روستای بلووتیز قرارداشت و بین تپه ها و روستا نهر بوسنیتز به سمت جنوب می رفت تا به نهر گلدباخ بپیوندد و بعد از کنار روستاهای کوبلنیتز، سوکولنیتز و تلنیتز عبورکند. در مرکز میدان، بلندی های پراتزن قرارداشت. این تپه ها، شیبی ملایم و ارتفاعی برابر با 11 تا 12 متر داشتند. واحدهای سپاه ناپلئون: گارد امپراطوری به استعداد 5500 نفر و 24 قبضه توپ و به فرماندهی بسیر . سپاه اول به استعداد 13000 نفر و 24 قبضه توپ به فرماندهی برنادوت. سپاه سوم به استعداد 6300 نفر و 12 قبضه توپ و به فرماندهی داووت. سپاه چهارم به استعداد 23600 نفر و 35 قبضه توپ و به فرماندهی سولت. سپاه پنجم به استعداد 12700 نفر و 20 قبضه توپ و به فرماندهی لان. لشکر نارنجک اندازان به استعداد 5700 نفر و به فرماندهی اودینوت. سواره نظام احتیاط به استعداد 7400 نفر و به فرماندهی مورا. واحدهای سپاه متحدین: گارد سلطنتی روسیه به استعداد10500نفر و 40 قبضه توپ و به فرماندهی گراند دوک کنستانتین. گارد تزار به استعداد 13700نفر و 42 قبضه توپ و به فرماندهی باگراتیون. گارد پیشرفته به استعداد 6880نفر و 12 قبضه توپ سبک به فرماندهی ژنرال باکس هاودن. ستون اول به استعداد 13500نفر، 40 قبضه توپ سبک و 24 قبضه توپ سنگین به فرماندهی سپهبد داکتروف. ستون دوم به استعداد 11550 نفر و 30 قبضه توپ سبک و به فرماندهی سپهبد لانگرن. ستون سوم به استعداد 7700نفر و 30 قبضه توپ سبک و به فرمانهی سپهبد پرزبویسکی. ستون چهارم به استعداد 23900نفر، 52 قبضه توپ سبک و 24 قبضه توپ سنگین به فرماندهی سپهبد میلورادویچ و کلورات. ستون سواره نظام به استعداد 5375نفر و 24 قبضه توپ به فرماندهی شاهزاده لیختن اشتاین. نقشه ها و تمایلات متحدین در روز اول دسامبر، هیاتی از فرماندهان متحدین برای بحث درباره اهداف نبرد تشکیل شد. بیشتر استراتژیستهای متحدین دو عقیده اساسی در ذهن داشتند. برخورد با دشمن و حفاظت از جناح جنوبی که در سمت وین بود. اگرچه تزار و نزدیکانش برای نبرد فشار می آوردند اما امپراطور فرانسوای دوم بیشتر محتاط بود و کوتوزوف- فرمانده اصلی روسها- از او پشتیبانی می کرد. به هرحال، فشار برای جنگیدن از جانب اشراف روس و فرماندهان اتریش زیاد بود و متحدین نقشه سرفرمانده اتریش -ویروثر - را برگزیدند. این نقشه بر اساس حمله مستقیم به جناح راست فرانسه -که متحدین متوجه شده بودند دفاع سبکی دارد- و حمله احاطه ای به جناح چپ فرانسه طراحی شده بود. متحدین بیشتر نیروهایشان را در 4 ستون -که قرار بود به جناح راست فرانسه حمله کنند- بکارگرفته بودند. گارد سلطنتی روسها به عنوان نیروی احتیاط درنظرگرفته شده بود در حالیکه سربازان روس تحت فرمان باگراتیون جناح راست قشون متحدین را محافظت می کردند. نقشه ها و تمایلات ناپلئون روز قبل از وقوع درگیری، ناپلئون این عقیده را به متحدین القا کرده بود که ارتش او در وضعیت بدی قراردارد و او مایل است تا برای رسیدن به صلح مذاکرده کند. در حقیقت، او آرزو داشت که متحدین حمله کنند و برای ترغیب آنها به حمله از روی عمد جناح راست خود را ضعیفتر کرده بود. در روز 28 نوامبر، ناپلئون با مارشالهایش در سرفرماندهی سلطنتی دیدار کرد و آنها به او اطلاع دادند که از نبرد بیمناک هستند و تردید دارند که به پیروزی برسند و حتی پیشنهاد کردند که عقب نشینی کنند. اما ناپلئون به شکایت آنها اعتنایی نکرد و به کارش ادامه داد. ناپلئون خیال می کرد که متحدین بیشتر نیرویشان را برای مقابله با جناح راست او بکار می گیرند و در نتیجه مرکز سپاه خود را ضعیف خواهند کرد. او سپس بر روی ضدحمله سنگین فرانسوی ها بر روی مرکز ضعیف شده متحدین حساب می کرد. 16000 سرباز سپاه چهارم سولت باید به مرکز سپاه متحدین یورش می برد تا دشمن را زمینگیرکنند. درضمن، برای پشتیبانی جناح راست فرانسه، ناپلئون به سپاه سوم داووت دستور داد تا از وین حرکت کند و به افراد ژنرال لگراند ملحق شود. ژنرال لگراند و افرادش جناح گسترده جنوبی را نگه داشته بودند و وظیفه داشتند تا سنگین ترین قسمت حملات دشمن را تحمل کنند. سربازان داووت در مدت 48 ساعت مسافت 110کیلومتر را طی کردند! زمان رسیدن آنها به میدان نبرد، به صورتی قاطع موفقیت یا شکست طرح ناپلئون را روشن می کرد. گاردسلطنتی و سپاه اول برنادوت به عنوان احتیاط در نظر گرفته شدند و سپاه پنجم لان قسمت شمالی میدان را حفاظت می کرد. عرض جبهه سپاه فرانسه به 10کیلومتر می رسید. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/001.JPG[/img] مواضع متحدین و ناپلئون در ساعت 18:00 روز اول دسامبر آغاز نبرد ستونهای متحدین شبانه به راه افتادند تا با حمله به جناح راست ناپلئون او را غافلگیر کنند و این دقیقا همان حرکتی بود که ناپلئون در انتظار آن نشسته بود. نبرد در حدود ساعت8:00 روز دوشنبه دوم دسامبر با حمله اولین ستون متحدین به روستای تلنیتز آغازشد. تلنیتز توسط هنگ سوم دفاع می شد. این قسمت از میدان نبرد شاهد حمله سنگین متحدین بود که فرانسوی ها را مجبور به تخلیه روستا کرد و آنها را به آن سوی رود گلدباخ راند. در این هنگام، طلایه داران سپاه داووت سررسیدند و متحدین را از روستا بیرون کردند. آنگاه سواره نظام سبک متحدین حمله کرد و روستا دوباره به دست متحدین افتاد. فرانسوی ها نیز حمله متحدین به تلنیتز را با آتش توپخانه پاسخ دادند. ستونهای متحدین به سوی جناح راست فرانسوی ها جاری شدند اما سرعت لازم را نداشتند و بنابراین فرانسوی ها در متوقف کردن حمله آنها تا حد زیادی موفق شدند. در حقیقت، آرایش آنها اشتباه و زمان حرکتشان نامناسب بود. واحدهای سواره نظام تحت فرمان شاهزاده لیختن اشتاین -در جناح چپ متحدین- باید در جناح راست آنها بکارگرفته می شد و در طی نبرد، حرکت آنها باعث کندشدن پیشروی ستون دوم پیاده نظام به سوی جناح راست فرانسوی ها شد. در آن زمان، طراحان فکر می کردند که این امر یک فاجعه است اما کمی بعد همین اشتباه به کمک متحدین آمد. در این اثنا، طلایه داران ستون دوم به سوکولنیتز حمله بردند -که توسط هنگ 26 پیاده سبک و چریک های فرانسوی حفاظت می شد- حمله آغازین متحدین موفق نبود و ژنرال لانگرون دستور داد تا دهکده را به توپ ببندند. این گلوله باران مرگبار فرانسوی ها را مجبور کرد تا عقب نشینی کنند و تقریبا در همین زمان بود که ستون سوم به دژ سوکولنیتز حمله کرد. به هرحال، فرانسوی ها ضدحمله کردند و روستا را بازپس گرفتند ولی دوباره بیرون رانده شدند. هنگامی که لشکر فریانت -از سپاه سوم سولت- دهکده را بازپس گرفت، درگیری در این ناحیه موقتا فروکش کرد. سوکولنیتز احتمالا سنگین ترین قسمت نبرد بوده است و درطی آن روز، چندین بار دست به دست شد. یک طوفان تند و پایان نبرد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/002.JPG[/img] حمله قاطع به مرکز متحدین توسط نیروهای هالیار و وندام نیروهای متحدین را از وسط شکافت و فرانسوی ها را در یک موقعیت طلایی برای رسیدن به پیروزی قرارداد. درساعت 8:45 ناپلئون که از ضعف مرکز حریف راضی به نظر می رسید. از سولت پرسید که چقدر طول می کشد تا او و مردانش بتوانند به تپه های پراتزن برسند و مارشال پاسخ داد:"کمتر از 20 دقیقه، قربان!" در حدود 15 دقیقه بعد فرمان حمله داده شد و ناپلئون گفت:"یک طوفان تند و پایان نبرد." یک مه غلیظ به پیشروی لشکر سنت هلیار کمک کرد اما هنگامی که آنها در حال بالارفتن از تپه بودند خورشید افسانه ای اشترلیتز تابیدن گرفت و پاره شدن مه آنها را دلگرم کرد. سربازان و فرماندهان روس در بالای تپه از دیدن انبوه سربازان فرانسوی که به سویشان می آمدند سراسیمه شدند. حال، فرماندهان متفقین می توانستند تعدادی از واحدهای ستون چهارم را که در حرکت خود تاخیر کرده بودند به سوی این کشمکش خونبار اعزام کنند. نبرد خونباری که بیش از 1 ساعت به طول انجامید تلفاتی سنگینی به متحدین واردساخت. سربازان دیگری از ستون دوم -که بیشتر اتریشی های باتجربه بودند- در این درگیری شریک شدند و در برابر یکی از بهترین واحدهای ارتش فرانسه جنگیدند و آنها را وادارکردند تا از تپه ها عقب نشینی کنند. به هرحال، مردان سن هلیار با ناامیدی یک بار دیگر هجوم بردند و متحدین را به زور سرنیزه از بلندی های پراتزن راندند. در ساعت 13:00 پراتزن سقوط کرد. در قسمت شمال میدان، لشکر ژنرال وندام به اشتاره وینوهرادی حمله کردند و با زد و خورد و شلیک دسته جمعی چند گردان متحدین را در هم شکستند. نبرد به دلخواه ناپلئون جریان می یافت اما هنوز هم درگیریهای بیشتری در پیش رو بود. ناپلئون به سپاه اول برنادوت فرمان داد تا جناح چپ وندام را پوشش دهد و مقر فرماندهی خود را از تپه زوران به کلیسای آنتونی مقدس در تپه های پراتزن منتقل کرد. وخامت اوضاع متحدین مسبب اعزام گراندوک کنستانتین به همراه گارد سلطنتی روس به میدان نبرد شد. برادر تزار به گارد سلطنتی فرمان حمله به واحدهای تحت فرمان وندام را داد و باعث شد تا تنها واحد فرانسه در میدان نبرد متلاشی شود. ناپلئون با مشاهده دردسر به گارد سواره نظام سنگین خود دستور پیشروی داد. این افراد به همآوردهای روس خود یورش بردند اما با وجود سیل سواره نظام دو طرف، برنده میدان هنوز مشخص نشده بود. روسها در این حمله برتری عددی داشتند اما خیلی زود با ورود لشکر دوم از سپاه برنادوت به پهلوی نیروهای وندام ورق برگشت و سواره نظام فرانسه توانستند پشت صفوف پیاده نظام خودی پناه بگیرند. توپخانه اسبی گاردسلطنتی نیز آماده شد تا تلفات زیادی بر سواره نظام و تفنگداران روس وارد سازد. روسها شکست خوردند و سواره نظام تجدید قواکرده فرانسه تعداد زیادی از آنها را تعقیب کرد و از دم تیغ گذراند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Cuirasse-1854-p1030165.jpg[/img] زره و کلاه خود سواره نظام زره پوش [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Hussar_by_Alexander_Orlowski.jpg[/img] نیزه دار سپاه روسیه پایان بازی در ساعت 14:00 واحدهای متحدین به صورت خطرناکی از همدیگر جداشده بودند. حال، ناپلئون می توانست به یکی از دو جناح آنها حمله کند. ناپلئون جناح چپ متحدین را انتخاب کرد. در این اثنا، قسمت شمال میدان نبرد نیز شاهد درگیری های سنگینی بود. سواره نظام سنگین شاهزاده لیختن اشتاین پس از اینکه در نهایت به موقعیت صحیح خود رسید، به سواره نظام سبک کلرمن حمله برد. ستیزه به نفع فرانسوی ها به پیش می رفت اما این مطلب که سواره نظام کلرمن مجبور به پناه گرفتن پشت لشکر پیاده نظام ژنرال کافارلی شد نشان می دهد که تعداد روسها بسیار زیاد بوده است. افراد کافارلی حمله روسها را سدکردند و اجازه دادند تا مورا دو لشکر سواره نظام زرهپوش را اعزام کند تا کار سواره نظام روس را یکسره کنند. ستیزه های بعدی خونبارتر و طولانی تر بودند. لان نیروهایش را در برابر سربازان باگراتیون هدایت کرد و پس از جنگی سخت، فرمانده با تجربه روسها را از میدان به دربرد. او می خواست که روسها را تعقیب کند اما مورا -که فرمانده آن قسمت از جبهه بود- با او مخالفت کرد. حال، تمرکز ناپلئون به سمت جنوبی ترین قسمت میدان نبرد معطوف شده بود. در آنجا هنوز فرانسوی ها و متحدین بر سر سوکولنیتز و تلنیتز می جنگیدند. در یک حمله گازانبری موفقیت آمیز، لشکر سنت هلیار و قسمتی از سپاه سوم داووت در سوکولنیتز خطوط دشمن را شکافتند و فرماندهان ستونهای اول و دوم -ژنرال کینمایر و ژنرال لانگرون- از میدان متواری شدند. حال فرانسوی ها از مسیری حرکت می کردند که شب پیش متحدین از آن مسیر به سمت تلنیتز و سوکولنیتز آمده بودند. فرمانده جناح چپ متحدین -باخ هاودن - نیز کاملا گیج شد و فرارکرد. کینمایر عقب نشینی او را با استفاده از سواره نظام سبک اورایلی پوشش داد. این واحد قبل از عقب نشینی خود با شجاعت 5 هنگ از 6 هنگ سواره نظام فرانسه را شکست داده بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Napoleon_Grenadier_of_1808_by_Bellange.jpg[/img] نارنجک اندازان سپاه ناپلئون اکنون ارتش متحدین در آشوب سراسری غرق شده بود و واحدها از هر جهتی که می توانستند سعی در فرار از میدان نبرد داشتند. اما هنوز یک پرده مشهور و ترسناک از این نمایش باقی مانده بود. روسهایی که از جناح راست فرانسه شکست خورده بودند درحال عقب نشینی به سمت جنوب و از طریق دریاچه یخ زده ساتچان بودند. توپخانه فرانسه به سمت سربازان روس شلیک می کرد اما ناپلئون دستور داد تا توپچی ها به سمت یخ هدفگیری کنند. سربازان روس بر روی یخهای شکسته شده غافلگیر شدند و تعداد زیادی از آنها به همراه چندین قبضه توپ در آبهای سرد دریاچه غرق شدند. تخمین تعداد توپهای غنیمت گرفته شده متفاوت است و آنها را بین 38 تا بیش از 100 قبضه توپ برآورد کرده اند. منابع همچنین درباره تعداد تلفات اختلاف دارند و تلفات را بین 200 تا 2000نفر برآورده می کنند. به خاطر اغراقی که ناپلئون در ثبت وقایع این قسمت از نبرد کرده است احتمالا اعداد کوچکتر به واقعیت نزدیک تر می باشند. بسیاری، این دستور را بیرحمانه ترین دستور ناپلئون در میدان نبرد می دانند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/Guard_Artillery_Set.jpg[/img] توپخانه فرانسه [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/003.JPG[/img] آخرین مرحله نبرد پس از نبرد نبرد اشترلیتز جغرافیای سیاسی اروپا را کاملا دگرگون ساخت. در عرض 3 ماه، فرانسه وین را گرفته بود، دو ارتش دشمن را متلاشی کرده بود و امپراطور اتریش را خوار و زبون ساخته بود. این وقایع در تضاد کامل با ساختار صلب قدرت در قرن هجدهم بودند که در آن پایتخت هیچ کشور بزرگی توسط دشمن گشوده نمی شد. اشترلیتز شروع گسترش سلطه فرانسه بر تمامی اروپا بود اما یکی از نتایج آنی این نبرد، هدایت پروس به جنگ 1806 بود. نتایج نظامی و سیاسی متحدین در حدود 37% از نیروهایشان را از دست دادند و ارتش ناپلئون در حدود 13% تلفات داشت. متحدین همچنین 180 قبضه توپ و 50 واحد را نیز از دست دادند. پیروزی با شگفتی و دیوانگی در میان مردم پاریس مواجه شد. تزار نوشت:" ما بچه هایی هستیم در دستان یک غول." ناپلئون برای شکست دادن دشمن تنها از 45000نفر استفاده کرد و 25000قوای احتیاط خود را حتی یک دقیقه هم وارد نبرد نکرد. برنامه ریزی ناپلئون به گونه ای بود که انگار خود به فرماندهان اتریش و روس فرمان می راند و آنها تمام حرکات رزمی خود را مطابق با تمایلات وی انجام دادند. پیروزی اشترلیتز به صورتی موثر به ائتلاف سوم خاتمه داد. فرانسه و اتریش در چهارم دسامبر متارکه کردند و در 26دسامبر1805، اتریش و فرانسه عهدنامه پرزبورگ را امضا کردند. اتریش بر ادعاهای ارضی ناپلئون مبنی بر عهدنامه های قبلی -کامپوفرمیو و لونئویل- صحه گذاشت و از قسمتی از سرزمین هایش به نفع ناپلئون و متحدان آلمانی اش صرف نظر کرد و غرامتی بالغ بر 4 میلیون فرانک را تقبل نمود. ونیز به پادشاهی ایتالیا واگذار شد. این پایانی ناخوشایند برای اتریش بود، اما مطمئنا نه یک صلح فاجعه آمیز. به سربازان روس اجازه داده شد تا به خاک کشور خود بازگردند و فرانسوی ها در جنوب آلمان اردو زدند. پیروزی اشترلیتز، همچنین، اجازه داد تا کنفدراسیون راین توسط ایالتهای آلمانی تشکیل شود. این کنفدراسیون به عنوان سپری بین فرانسه و پروس عمل می کرد. در سال 1806، امپراطوری مقدس روم عملا از بین رفت چرا که فرانسوای دوم -امپراطور اتریش- تنها به پادشاهی اتریش بسنده کرد و لقب افتخاری پادشاه روم مقدس را کنارنهاد و از آن به بعد خود را فرانسوای اول نامید. ناپلئون خود را در نقش شارلمانی یافته بود و تاج بخشی را آغازکرد و در 6 ماه نخستین سال 1806 چهار پادشاهی ساخت. ژوزف و لوی برادران خود را پادشاه ایتالیا و هلند کرد. به هرحال، این موفقیتهای نتوانست صلح را در قاره مستقر کند. پروس فعالیتهای فرانسه را در تقابل با منافع خود در اروپای مرکزی می دانست و در نتیجه جنگاوارن پروس -به همراه رشد نفوذ فرانسه در اروپا- در سال1806 آتش جنگ دیگری را شعله ور ساختند هرچند که ناپلئون برای خوش آیند پادشاه پروس ایالت هانور را به وی بخشیده بود. اطریش و روسیه هیچگاه ناپلئون را نبخشیدند و درنهایت با کمک بریتانیا توانستند اروپا را از امپراطوری آرمانی ناپلئون تصفیه کنند. نویسنده رضاکیانی موحد منبع:مجله جنگ افزار
  6. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    خداپدرت رو بیامرزه که بالاخره یه سوال حسابی کردی. سربازان ژاپنی جانی و آدمکش نبودند. یعنی در حقیقت خودشون رو جانی و آدمکش نمی دونستند. کسانی که در اوج جنگهای چین و ژاپن از این کشور دیدن کرده بودند مردان ژاپنی را مردانی سخت کوش و مهربان می یافتند اما همین مردان وقتی وارد میدان جنگ می شدند هر بلایی که دلشون می خواست سر طرف مقابل می آوردند. علتش هم این بودکه در آیین سامورایی فرد جنگجو ناچار به اطاعت کورکورانه نسبت به اربابش هست. در مورد امپراطور که اون رو تا مقام خدایی بالا برده اند. خوب وقتی که بالادستی ها به این بیچاره ها می گفتند که طرف مقابل( غربی ها، چینی هاو کره ای ها) اصلا آدم نیستند اینها هم اونها رو آدم و در حدو اندازه خودشون نمی دونستند و هر بلایی که می خواستند سر اسرا و غیرنظامی ها می آوردند. اما گذشته از اینها فاکتورهای دیگری هم در بین سربازان ژاپن در جنگ جهانی دوم بوده که الان هم بعضی هاش رو در میان مردم عادی می تونید پیداکنید چون تعالیم این کتاب به صورت نهانی در بین این مردم نهادینه شده. مثلا اطاعت از ارباب به صورت اطاعت از رئیس شرکت درآمده. رابطه بین رئیس و مرئوس در ژاپن تا دهه 80 یه رابطه پدر و فرزند بود نه یه رابطه مدیر و زیردرست. شرکتهای ژاپنی دقیقا مانند همون دوران سامورایی ها زندگی کارمندانشون را تا آخر عمر تامین می کردند و وقتی یه کارگر یا کارمند به یه شرکت وارد می شد دیگه تا آخر عمرش از نظر مادی خیالش راحت بود و ساپورت می شد. کارکردن سخت و فعالیت با وجدان کاری بالا هم در سربازان و هم در مردم ژاپن به راحتی دیده می شه و می تونید رگه های اصلی این تفکر رو توی همین کتاب پیداکنید. در زمینه جان فشانی هم همگی سربازان ژاپنی رو میشناسیم. تمام ارتشهای دنیا ادعا می کنند که تا پای جان حاضرند بجنگند ولی ارتش ژاپن در زمان جنگ جهانی دوم این ادعا رو به عرصه عمل وارد کرد. فقط خلبانهای ژاپنی نبودند که پروازهای انتحاری داشتند بلکه در میان افراد نیروی زمینی هم این امر کاملا رواج داشت. به هر حال....
  7. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    بنیاد خدمت سامورایی، بر روی هم، سرسپردن در راه امیر است. در این راه بالاتر و بایسته تر از هر چیز آن است که سلحشور در جان خود خرد، رحت و دلیری داشته باشد. هر چند که داشتن این هر سه فضیلت ورای توان مرد عادی است، از سامورایی به آسانی برآید. خرد را می توان را رای جستن از دیگران فرایافت، خردی بی مرز و سرشار. رحمت، حاصل کوشیدن و رنج بردن برای دیگران است. دلیری آن است که مرد دندان بر هم فشارد و ناهمواری را زیرپا بکوبد، بی آنکه ذره ای از پیامد کار بیم آورد. تعریفی بهتر از این فضیلتها نمی دانم. اینک، چیزهایی که برای دیگران چشمگیرتر است، جلوه و نمود مرد، شیوه ی سخن و خط نویسی اوست، که همه از کارهای هر روزه اند و می توان با آموزش و تمرین پیوسته آن ها را هر چه بهتر ساخت. بیش از هر چیز بکوش تا تسلیم و نیرومند باشی. پس از یافتن آرامی جان و نیروی تن، تاریخ و آداب خاندان را بیاموز؛ پس از آن کمالات دیگری را به تفنن فراگیر. در خدمت امیر بودن، بر روی هم، کاری دشوار نیست. کسانی که امروز خدمتشان بیش و کم به کار می آید آنهایند که مان به این سه اصل دل نهاده اند.
  8. RezaKiani

    بررسي تانكهاي جهان

    تی-72 زد همون تی-55 آپگرید شده توسط ایران هست.
  9. امروزه کلمه شرپنل به یه اسم عام تبدیل شده و هر پرتابه ای که در بالای سر هدف ترکش می شده بهش می گن شرپنل. مطمئنا با اونی که 300 سال پیش اختراع شده فرق داره. مطلب فوق یه مطلب کوتاه بود از دایره المعارف اینکارتا که به دلیل کوتاهی ترجمه اش کرده بودم. توضیحات کاملش رو دوستان باید خودشون بگردند و پیداکنند.
  10. RezaKiani

    نبرد سه امپراطور(اشترلیتز)

    1- مرسی 2- عکسها رو بزرگ کردم. مخصوصا نقشه ها خیلی مهمه. خیلی وقت گذاشتم تا فارسیشون کردم. 3- تا منظور از توپخانه چی باشه؟ اونی که بهش می گن آرتیلری تشکیل می شده از خمپاره اندازها، هویتزرها و دست آخر توپخانه ها. هر کدوم از اینها هم واسه خودش کلی توضیحات داره. تا اونجا که من می دونم گلوله های انفجاری در اون زمان بوده ولی به صورت گسترده استفاده نمی شده. و بیشتر گلوله های توپ به صورت یه کره فلزی بوده که پس از شلیک دور خودش می چرخیده و به یه سری آدم برخورد می کرده. 4- اگر منظور از نقطه زن سلاحیه که به وسایل نشانه گیری دقیق مجهز باشه مسلمه که در اون زمان همچین چیزی نبوده. اصولا برد توپخانه های اون دوران خیلی کمتر از اون بوده که بخوان باهاش نشونه گیری دقیق انجام بدهند. 5- چون تخصص من توپخانه نیست بحث بیشتر در این زمینه را به دیگر دوستان واگذار می کنم ولی یه مطلب درباره گلوله های شرپنل کار کردم که اون رو در سایت می ذارم تا دوستان استفاده کنند.
  11. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    مردم زودرنج در پس همه می مانند. آدمی باید که سرشار از شور وسرزندگی باشد. پی نوشت: شما لطف دارید. خواندن این نوشته ها برای کسانی که علاقه به تاریخ جنگ جهانی دوم دارند بسیار مفید است. مسائلی مثله کامیکازه و توان بالای سربازان ژاپنی، احترام و علاقه اونها به امپراطور بدون خواندن این گونه متون تاریخی در هاله ای از ابهام باقی می مونه. کسی که این کتاب هاگاکوره رو بخونه تازه می فهمه که توی سر سرباز ژاپنی چی می گذشته.
  12. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    پیش از گفت و شنود با کسی، نخست باید که طبع او را بیازمایی و بشناسی و رفتارت را مناسب آن داری. برای نمونه، در گفتگو با مردی مباحثه جو و نوخواسته، هرچه آرامتر سخن گوی تا او را نرنجانی و به ستیزه نیاوری: پس حجت او را بر پایه ی منطقی که خود وی در پیش نهاده است، فروریز- با چنان شگردی که جز تسلیم و رضا چاره نبیند. این کار به مایه ی شناخت و روشن بینی و اعجاز سخن تواند بود.
  13. کالیبر: سرجنگی و بدنه 58 میلیمتر نوع: بدون عقب نشینی به علاوه خرج پروازی طول کلی: 1104 میلیمتر هنگام آتش و 645 میلیمتر در حالت جداشده برای حمل و نقل. وزن: بدون خالی 10و3 کیلوگرم به همراه پایه و دوربین.12.4 کیلوگرم اماده شلیک. برد موثر: 800متر نفوذ در زره: 300 میلیمتر. در دهه 60 این سلاح برای خدمت در نیروهای هوابرد شوروی سابق ساخته شد. در مقایسه با آرپی جی 7 های هم دوره اش، با تکیه بر سرجنگی کوچکتر و راکت کمکی قوی تر؛ برد موثر بیشتر و دقت بیشتری فراهم می سازد. در دهه80 در افغانستان بر علیه نقاط مقاومت و ساختمانها به صورت گسترده ای از آرپی جی 16 در بردهای مساوی(؟) استفاده شد. آرپی جی 16 سلاحی است که از شانه شلیک می شود. تک تیر بوده، خان ندارد و بدون عقب نشینی می باشد. آرپی جی 16 از دو قسمت ساخته شده است؛ قسمت عقب با مجرای خروجی واگرا و لوله ای که سریع پیاده می شود و قسمت جلو شامل قبضه، ضامن به همراه پایه ای که می تواند تا شود. قسمت کنترل آتش از نوع الکتریکی به همراه مولد جریان است که توسط کشیدن ماشه عمل می کند. آرپی جی 16 فقط نارنجک پی جی 16 هیت را می تواند شلیک کند. بر خلاف نارنجکهای پی جی 2 و پی جی 7 ؛ قطر سرجنگی این نارنجک، هم اندازه کالیبر سلاح می باشد. هنگامی که شلیک کننده در فاصله ایمنی از نارنجک انداز باشد می توان سلاح را به صورت اتوماتیک شلیک کرد و نارنجک آن را که مجهز به خرج پروازی است؛ پرتاب نماید. آرپی جی 16 یک دستگاه نشانه روی آهنی کامل دارد ولی معمولا از دوربین پی جی او16 با بزرگـنمایی X 2.7 نیز استفاده می کند. ظاهر آن مانند دوربین آرپی جی 7 است اما شبکه نشانه روی متفاوتی دارد تا پرتاب با بیشترین دقت انجام شود. تعداد استاندارد خدمه آن دو نفر می باشند؛ تیرانداز که نارنجک انداز را به همراه دو نارنجک حمل می کند و کمک وی، که 3 نارنجک با خود حمل می کند. منبع: http://world.guns.ru/grenade/gl03-e.htm مترجم: خودم
  14. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    والاترین حالت دلدادگی، نگاهداشتن عشق سوزان در دل است، و بازننمودن این راز بر هیچ کس، و بر محبوب نیز. پس از مردنم شرار عشق مرا ای یار از دودی که از کالبد سوزانم بر می خیزد دریاب روزی با گروهی از یاران در سخن بودم و گفتم که درپیش من غایت عشق، عشق پنهان است. عشق را چون فاش زایند و بر زبان آوردند، ازنمود و جمال بیافتد. اندوه عشق بردن در همه ی عمر و از عشق مردن، بی گفتن نام معشوق، معنای راستین عشق. در شعری چنین آمده است: من به یاد یار خواهم مرد سوز عشقم را مگر خاکسترم داند که ان را باد خواهد برد نام محبوبم همان رازی است پنهان مانده در سینه عشقی که در این شعر توصیف شده لطیف ترین عشق است. یک بار که من این شعر را برای چند دوست صاحبدل خواندم، لطف سخن در آنان اثرکرد و بند میانی آن را که می گوید:"سوز عشقم را مگر خاکسترم داند که آن را باد خواهد برد." گرفتند، و از آن تعبیر "عاشقان در دست باد" را ساختند. جان دادن و راز عشق را با خود به گور بردن بالاترین تجلی عشق است. اگر هم محبوب خود به زبان آید و از سامورایی بپرسد که آیا دلباخته اوست، بهتر آن است که پاسخ دهد:" این آخرین چیزی است که می توانم به آن بیاندیشم." عشق راستین چه پیچ و خم ودشواریهای در پیش دارد!! این فلسفه ی خویشتن داری در هر چیز به کارمی آید، چنان که رابطه ی امیر با سردار و سلحشور را روشن می سازد. و نیز ممارست و کوشیدن به خویشتن داری در تنهایی همانا آماده شدن برای صیانت نفس در میان جمع باشد. انسان، پاک و صافی نباشد مگر آنکه از فرومایه کاری در تنهاییو نیز از راه دادن پندار بد در درون دل و اندیشه دوری جوید.
  15. آ7وی تانکی بود که توسط آلمان در سال 1918 –نزدیک به پایان جنگ- تولید شد. برای بهار سال 1918، 100 عدد از آنها سفارش داده شد ولی تنها 20 عدد تحویل داده شد. آنها از مارس تا اکتبر همان سال در عملیات بودند و تنها تانکهایی بودند که آلمان در طول جنگ اول جهانی ساخت. آ7وی بیش از 7 متر طول و 3 متر پهنا داشت و ارتفاع آن به 3 متر بالغ می شد. خدمه به صورت معمول شامل 16 سرباز و 2 افسر بود: فرمانده، راننده، مکانیک، مکانیک/اخطار کننده، 12 سرباز -6نفر مسلسل چی و 6نفر خشابگذار- توپ چی و کمک توپ چی. آ7وی به 6مسلسل 7.9میلیمتری و یک توپ 57میلیمتری در جلو مجهز بود. مدلی که به ماده معروف است به جای توپ 2 مسلسل دیگر در جلو داشت. کاملا روشن نیست که چند تا از این مدل ساخته شد یا به آن تبدیل شد. بعضی منابع می گویند که تنها از شاسی های 501 برای مدل ماده استفاده شده است. این تانک، زرهی به قطر 20 میلیمتر از ورقۀ فولادی در دو طرف و 30 میلمیتری در جلو داشته است. به هر حال، زره از صفحات فولاد سخت شده نبود و این امر، کارایی آن را کاهش داده بود. این قطر دربرابر تیر مسلسلها و تفنگها مناسب بود ولی نه برای کالیبرهای بالا. پیشنهاد شد که مانند دیگر تانکهای آن دوره، زره تقویت شود که این بار از فولاد سخت شده استفاده شد. توان لازم توسط دو موتور دایلمر 4سیلندر تأمین می شد که هر کدام 100اسب بخار قدرت داشتند. بیشترین سرعت حدود 15کیلومتر در ساعت در جاده و 5کیلومتر در ساعت در خارج از جاده بود. آ7وی 500لیتر بنزین حمل می کرد و می شد آن را تا مسافت 132کیلوتری به جلو راند. مانند دیگر تانکهای آن دوره، آ7وی تانکی کند بود ولی توانایی خارج از جادۀ بسیار ضعیفی داشت و مستعد گیرکردن بود. برآمدگی بزرگ در جلو و فاصلۀ کم با زمین به معنی گیر کردن در خندقها یا زمینهای گلی بود. به هر حال، یک زمین باز می توانست در موفق شدن آن کمک کند و آنگاه تانک می توانست قدرت آتش بیشتری نسبت به یک ماشین زره پوش اعمال کند. نسبت توان به وزن 6.8اسب بخاربرتن بود و می توانست از خندقی به عرض 2.3متر عبور کند. فاصلۀ کف تانک تا زمین 200 تا 400میلیمتر بود. 30شاسی دیگر از این تانک موجود بود که آنها را اغلب بدون زره و برای حمل و نقل نفرات ساختند. تاریخچۀ درگیری اولین بار در تاریخ 21 مارس سال 1918 از این تانک در نبردی در شمال کانال سنت کوئینتین استفاده شد. آنها به متوقف کردن نفوذ کوچک انگلستان در آن ناحیه کمک کردند ولی زد و خورد کمی در آن روز دیده شد. اولین رودررویی یک تانک با تانکی دیگر؛ در 24 آوریل سال 1918 در نزدیکی ویلرز-بروتونو انجام شد. وقتی که 4 عدد از آ7وی ها قسمتی از حمله -با کمک پیاده نظام- را بر عهده گرفتند، ناگهان با 3عدد تانک مارک4 انگلیسی -2عدد مجهز به مسلسل و یکی مسلح به توپ 6 پوندی- رودررو شدند. در طی درگیری، تانکهای هر دو طرف صدمه دید. طبق اشارۀ لیدر تانکهای انگلیس -ستوان دوم اف میچل- مسلسل نصب شده بر روی مارک 4ها عقب افتاده بودند و قادر به صدمه زدن به آ7وی ها نبودند. میچل سپس به لیدر تانکهای آلمانی با توپ خود حمله کرده است که آن را از پا درآورده است و 5 نفر از خدمۀ آن را کشته است. بقیۀ خدمه بیرون پریده اند. او سپس با همان سلاح، به سمت پیاده نظام رفته است. بعضی از تانکهای ویپت نیز با پیاده نظام آلمان درگیر شدند.2تانک باقی ماندۀ آلمانها از چرخش و عقب نشینی کردند. انگلیسی ها یک تانک را به خاطر صدمۀ یک خمپاره ترک کردند. آ7وی مجددا توسط آلمانها بازسازی شد. تمام آ7وی های قابل استفاده؛ در آن روز با نتایجی محدود به عملیات اعزام شدند. 2تا بر روی بدنه واژگون شدند و چند تا با اشکالات موتوری یا تسلیحاتی روبه رو شدند. پس از ضد حمله، 3 تا از آنها به دست متفقین افتادند. یکی غیرقابل استفاده و اوراق شده بود. یکی برای آزمایش زره توسط فرانسویها بکارگرفته شد و دیگری توسط استرالیایی ها غنیمت گرفته شد. آ7وی به عنوان یک طرح موفق مطرح نشد و آلمان طراحی تانکهایی دیگر را شروع کرد ولی پایان جنگ به هیچ تانک طراحی شده و یا توسعه یافته ای اجازه ساخته شدن نداد. آخرین بکاری گیری آ7وی در اکتبر سال 1918 بود. یکی از آنها قبل از پایان جنگ در نوامبر اوراق شد. تولیدات به شدت محدود – 20 عدد- سهم کمک هر تانک را محدود کرده بود و بیشتر آنها -کمتر از 100 عدد- که آلمانها به میدان برده بودند در حقیقت تانکهای فرانسوی یا انگلیسی بود که غنیمت گرفته شده بودند. فرانسوی ها بیش از 3600 عدد تانک اف تی 17 و انگلستان بیش از 2500 عدد تانک مارک 1تا 5 تولید کردند. مشخصات: طول 7.34متر عرض 3.1متر ارتفاع: 3.3متر وزن 30-33تن سیستم تعلیق فنرعمودی سرعت 15کیلومتر/ساعت در جاده؛5کیلومتر/ساعت خارج از جاده برد 30-80کیلومتر سلاح اولیه یک توپ 57میلیمتری سلاح ثانویه 6 مسلسل 7.9میلمتری زره طرفین 20 میلیمتر،جلو 50میلمتر موتور 2موتور 4 سیلندر دایملر؛به توان200 اسب بخار خدمه 18 نفر موزه کویینز لند استرالیا مترجم:رضاکیانی موحد منبع:ماهنامه جنگ افزار
  16. RezaKiani

    زره پوش A7V "آلمانی تنها"

    آرمانی عزیز شرمنده. این تقریبا آخریش بود. کار کردن بر روی این ادوات ماه ها زمان می بره. بعدش هم واکنش دوستان یه خورده ناامید کننده هست. توی اون تاپیکی که عکس داخل تانکهای قدیمی رو گذاشتم انتظار داشتم که یه چند تا سوال می کردند دوستان. این تانکها تاریخچه شون چی بوده؟ توی کدوم عملیات شرکت کردن؟ توانایی های عبور از موانعشون چقدر بوده و... ولی دریغ از یه سوال فنی!! اما تانکی که توی استرالیا س. این تانک همون جور که در متن اومده در طی جنگ به دست استرالیایی ها افتاد و اونها هم پس از بازسازی بردنش مملکت خودشون.
  17. RezaKiani

    نبرد دریایی لاذقیه

    1- م نگفتم این موشکهای کرم ابریشم یا به قولی استایکس به درد نمی خوره. در زمان خودش بهترین تکنولوژی بوده و همون جور که در متن اومده در درگیرهای دریایی بین مصر و اسرائیل برای اولین بار تونستند با همین موشکها ناوشکن اسرائیلی ایلات رو بفرستند ته دریا. ولی همون جوری که در متن اومده این موشکها به راحتی توسط ابزار جنگ الکترونیک منحرف می شوند. اما یادتون باشه که با بهینه سازی همین موشکها می شه به خیلی جاها رسید. 2-هم عراق ناوچه اوزا داره و هم ایران نمونه های چینی اش رو پس از جنگ خریده . اینجا رو ببینید: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=7205&postdays=0&postorder=asc&start=0 در کل اوساها در دهه 80 دیگه منسوخ شده بودند و همون جور که در جنگ ایران و عراق دیدیدم حرف چندانی برای گفتن نداشتند. اونجایی که ناوچه های ایرانی وارد عمل می شدند اوساها تقریبا هیچ کاره بودند. موشکهای استایکس هم همین جور ایرانی ها در جنگ با عراق بارها اونها رو منحرف کردن در صورتیکه موشکهای پیشرفته تر اگزوست به سختی منحرف می شدند و توی جنگ فالکلند پوست انگلیس رو کندند. 3- نه تنها ناوچه های سوریه بلکه بقیه ناوچه های دنیا هم ابزار جنگ الکترونیک نداشتند و همون جور که در متن امده اسرائیل اولین کشوری هست که شناورهاش رو به این ابزار مجهز کرده. 4- کلا ایتالیا در زمینه ساخت شناورهای رزمی و صادرات اونها سابقه ای طولانی داره. بیشتر افراد نیروی دریایی ایران هم در زمان رژیم محمدرضاشاه پهلوی به اونجا فرستاده می شدند برای دوره. 5- قضیه هلیکوپترهای فرانسوی مال دهه 80 هست و این جنگ مال دهه 70. 6- مرسی از توجه دوستان
  18. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    چون پرسیدم که سامورایی در خدمت امیر چه کار را هرگز نباید بکند، جوابم دادند:"سامورایی هرگز نباید زیاد باده نوشد، بیش از اندازه به خود مطمئن باشد، یا به زیاده خرجی افتد. در پریشان روزگاری مرد، این ضعف ها تأثیر و اهمیت نمی یابد، اما همان که کار و حال رو به بهبود نهاد و هنگام آسانی فراز آمد، این سه خوی ناساز خانه برانداز و کشنده می شود. به فراز و نشیب مردم پیرامون خود بنگر! آنان تا به راه پیروزی گام نهادند، بسا که به ناشایسته ترین راه، هرچه بیشتر خودبین شوند، به خود زیاده ببالند و به تجمل بیهوده گرایند. پس، هر آن کس که رنج نبرده و سختی نیازموده منش و اراده ی خود رامایه دار و استوارنساخته است. بهتر باشد که در جوانی سختی کشیم. سلحشوری که هنگام تیره روزی خسته و نومید شود، به یک جو نیرزند.
  19. RezaKiani

    نبرد دریایی لاذقیه

    1- سینا خان سلام. این نبرد در حدود 50 سال پیش انجام شده و من نمی دونم که اون موقع اسرائیل از چه جور ناوچه هایی استفاده می کرده اما الان از ناوچه های ساعر استفاده می کنه. هر چه هست که ظاهراشناورهای سبکی بودند به ظرفیت محدود. 2- آقای واریور درباره استایکس (یا به قول بعضی استیکس) حق با شماس. موشک چندان پیشرفته ای نیست. ولی در جنگ نفتکشها از سوی هر دو طرف به صورت گسترده ای بکار گرفته شد. این موشک گابریل هم چیزی درباره اش نمیدونم. راستش تخصص من موشک نیس و بقیه دوستان باید درباره اش نظر بدن ولی تا اونجا که من می دونم الان ورژن جدیدش اومده. این سوریها هم عملی درباره اش انجام ندادند چون هنوز رسم نشده بود که دربرابر موشک کاری بکنند. این قضیه تازه بعد از همین نبرد رسم شد. 3- در مورد اگزوست می دونم که موساد یکی اش رو از شیلی تونست با رشوه دادن بخره. شاید ازش در طراحی های گابریل استفاده شده باشه. البته این خرید جریانش مال بعد از این جنگ 1973 هست. 4-آرمانی عزیز شما لطف دارید. کپی پیستش کنید توی ورد بعد سر فرصت بخونید.
  20. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    فوروکاوا روکو زائه مون گفت:" امیری نیست که مردان کاری را در خدمت نخواهد. پس ، سلحشوری که اندیشه بر کارساز بودن دارد، راه خود را به مقصود که همان خدمت به امیر است، خواهد یافت. من تازه در کهنسالی دریافته ام که مردانی چشم بر این حقیقت بسته اند، عمر را بیهوده به سر آورند. جوانها باید که هشیار باشند. کسی که همت و اندیشه بر خدمت نهد، بیش از دانایان و هوشمندان کارساز تواند بود.
  21. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    سلحشور نباید که تا چهل سالگی در بند اندیشه یا سنجش در ارها باشد، و همه وهمه باید که به نیروی تن و اراده ی خود تکیه کند. جوان هرچه زورمندتر، بهتر. هر چند که منش و رفتار مرد به شخصیت و وضع اجتماعی او بسته است، باز پس از چهل سالگی نیز سامورایی بی داشتن اراده ی قوی چندان نیرزد.
  22. سلسله مطالب پیاده نظام آینده را با "جنگجوی پیاده "( Land Warrior) از ایالات متحده به پایان می بریم. این سیستم یکپارچه سبب افزایش توانایی های سربازان در 3 زمینه اصلی هشیاری در صحنه نبرد، مرگ آوری و قابلیت بقا خواهدشد. به غیر از سربازان عادی نیروی زمینی، دیگر واحدهای عملیاتی و رزمی مانند رنجرها، نیروهای هوابرد و نیروهای مکانیزه نیز تجهیزات "جنگجوی پیاده" را بکار خواهد گرفت. پروژه "جنگجوی پیاده" توسط نیروی زمینی آمریکا در سال 1994 آغازشد. مراحل تحقیقاتی و توسعه به شرکت "رایتون سیستم " واگذار شد. این شرکت بعدها به شرکت هواپیماسازی "هیوز" واگذارشد. قرار شد که ابتدا نمونه اولیه (بلاک1) و پس از آن نمونه چندمنظوره (بلاک2) توسط رایتون طراحی و ساخته شوند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_1.jpg[/img] هشیاری در صحنه نبرد، مرگ آوری و قابلیت بقا با استفاده از تجهیزات "جنگجوی پیاده" در فوریه سال 2003 ساخت تجهیزات پیاده نظام آینده آمریکا به شرکت "جنرال دینامیکز سی4سیستمز " واگذارشد. قرارشد تا این تجهیزات توانایی اتصال به سیستمهای دیجیتال استاندارد نیروی زمینی و خودروهای زرهی "استرایکر" را داشته باشند. تجهیزات مربوط به واحدهای زرهی را اصطلاحا "جنگجوی سوارکار " نامیدند. این تجهیزات در سال 2005 برای آزمایش و ارزیابی به نیروی زمینی تحویل داده شدند. نیروی زمینی ایالات متحده در ماه می سال 2006 به صورت عملی به ارزیابی عملی و رزمی جنگجوی پیاده و جنگجوی سوارکار در فورت لوئیس واشنگتن پرداخت. 440 دست جنگجوی پیاده و 147 دست جنگجوی سوارکار در این مانورها بکارگرفته شدند. این آزمایشها تا سپتامبر همان سال به طول انجامید و پس از آن هم آزمایشهای محدودی بر روی این تجهیزات انجام شده است. در فوریه سال 2007، وزارت دفاع لغو پروژه جنگجو را اعلام کرد اما تنها چهار ماه بعد از آن تیپ چهارم زرهی به این تجهیزات مجهز شده و به عراق اعزام شدند. این واحد همان واحدی بود که مانورهای سال قبل را با تجهیزات پیاده نظام آینده آمریکا به پایان رسانده بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_2.jpg[/img] نمونه اولیه جنگجوی پیاده در فوریه 2003 آزمایش شد. یک ماه بعد، یک کمیته تحقیقاتی مجلس سنا گزارشی منتشر کرد که در آن به نیروی زمینی سفارش شده بود تا در تصمیم خود مبنی بر لغو پروژه جنگجو تجدید نظرکند. در فوریه 2005 نیروی زمینی ایالات متحده تصمیم گرفت تا پروژه جنگجو را در پروژه "جنگجوی آینده " ترکیب کند تا توسعه موارد فنی هر دو پروژه سریعتر انجام شود. این ادغام توسط مرکز پیاده نظام نیتیک به همراه "جنرال دینامیکز سی4 سیستمز" انجام شد. "جنگجوی آینده" نسل بعدی جنگجو خواهد شد و تکنولوژیهای رشدیافته خود را در اختیار پروژه جنگجوی پیاده خواهد گذاشت. حتی اگر پروژه "جنگجوی پیاده" لغو شود توسعه پروژه "جنگجوی آینده" ادامه خواهدیافت. انواع یک دست تجهیزات کامل جنگجو شامل تجهیزات ماجولار و مناسب برای انواع و اقسام ماموریتها است. در حقیقت، فرمانده یک واحد -با توجه به ماموریتی که به واحدش واگذار شده است- تجهیزات مورد نیاز سربازانش را تعیین می کند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_3.jpg[/img] تجهیزات شخصی پیاده نظام آینده ایالات متحده، کارابین ام4، دوربینهای دید در روز و شب برای سربازان و فرماندهان جوخه دو دست جنگجوی پیاده متفاوت طراحی شده است. بیسیم سربازان دارای برد کمی بوده و می تواند بین سربازان یک جوخه ارتباط صوتی یا اطلاعاتی برقرارکند. فرمانده جوخه دارای تجهیزات ارتباطی چندکاناله (با توانایی برقراری ارتباط بین و خارج از گروه) و یک کامپیوتر دستی کوچک است. جلیقه رزمی سربازان آینده آمریکا جلیقه ای خواهند پوشید که حامل سنسورها، کامپیوتر و باتری های مورد نیازشان خواهد بود. سرباز می تواند در حین حرکت وزن این تجهیزات را بر روی شانه و کپلش تقسیم کند. سیستمهای ناوبری سرباز عبارت خواهند بود از یک دستگاه "جی پی اس" و یک دستگاه "گام شمار". دستگاه گام شمار به سرباز اجازه می دهد که در هنگام از کارافتادن جی پی اس -مخصوصا داخل ساختمانها- موقعیت خود را تعیین کند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_6.jpg[/img] کامپیوتر دستی با نمایشگر دیجیتال در خدمت پیاده نظام آینده آمریکا وزن باتریهای قابل شارژ سیستم 1.1 کیلوگرم است و می تواند بین 8 تا 24 ساعت سنسورها و کامپیوتر سرباز را تغذیه کند. طول عمر هر باتری یکبار مصرف تا 12 ساعت و برای باتری قابل شارژ 8 تا 10 ساعت می باشد. بیسیم سرباز نیز با جلیقه یکپارچه شده است و ارتباط صوتی بین سربازان را برقرار می کند. کلاهخود کلاهخود 2 کیلوگرمی پیاده نظام آینده آمریکا علاوه بر حفاظت از سر سرباز وظیفه حمل اجزاء اصلی سیستمهای ارتباطی او را نیز برعهده دارند. آنتن "شبکه بیسیم " بر روی کلاهخود سرباز نصب شده است و از طریق یک درگاه به بیسیم جلیقه وصل شده است. برد این بیسیم 1کیلومتر است. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_7.jpg[/img] کلاهخود جنگجوی پیاده به همراه تجهیزات ارتباطی، میکروفن صدا و نمایشگر دیجیتال یک نمایشگر بر روی کلاهخود نصب شده است که اطلاعات فرماندهی، هدایت و وضعیت را برای سرباز نمایش می دهد. این نمایشگر می تواند تصاویر ویدیویی گرفته شده از دوربینها یا تصاویر دوربینهای دید در شب سلاح سرباز را نمایش دهد. این نمایشگر همچنین نقشه های ماهواره ای میدان نبرد را به همراه مواضع نیروهای خودی نشان می دهد. اطلاعات موقعیت نیروهای خودی بر روی این نقشه دیجیتالی هر 30 ثانیه یکبار به روز می شود. نمایشگر می تواند تصویر دوربین سلاح را نمایش دهد یا حتی تصاویر میدان نبرد را ضبط کرده تا آنها را به دیگر سربازان ارسال کند. مشابه این نمایشگر برای خدمه زرهپوشهای استرایکر نیز درنظرگرفته شده است. سیستمهای کنترلی سرباز دارای یک جوی استیک و یک ماوس مخصوص است تا بتواند منوهای نمایش داده شده بر روی نمایشگر کلاهخود خود را انتخاب کند. 3 کلید قابل برنامه ریزی بر روی سلاح سرباز قرارگرفته تا بتواند برای صحبت کردن یا تنظیم سلاحش از آنها استفاده کند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_8.jpg[/img] کلیدهای قابل برنامه ریزی سلاح برای راحتی سرباز. سیم ارتباطی سلاح با جلیقه به خوبی در عکس دیده می شود. سلاح پیاده نظام آینده آمریکا از یک کارابین ام4 با کالبیر 0.223 -به همراه 30 گلوله- به عنوان سلاح اصلی استفاده می کند. ام 4 می تواند به صورت نیمه اتوماتیک یا 3تیر شلیک کند. بر روی این کارابین می توان نارنجک انداز یا انواع دوربینها را نصب کرد. دوربین ویدئویی دید در روز سلاح می تواند تصاویر را با بزرگنمایی 1.5 تا 6 برابر نشان دهد. فاصله یاب لیزری چندمنظوره پیاده نظام آینده آمریکا می تواند علاوه بر تعیین هدف با یک نقطه قرمز، فاصله و سمت هدف را نیز تعیین کند. اطلاعات فاصله یاب لیزری هنگامی که با اطلاعات جی پی اس ترکیب می شوند می توانند موقعیت دقیق هدف را برای سرباز آشکارکنند تا او بتواند با استفاده از این اطلاعات به راحتی از آتش پشتیبانی یا آتش غیرمستقیم نیروهای خودی بهره گیری کند. کلیدهای قابل برنامه ریزی سلاح به سرباز اجازه می دهند تا بدون پایین آوردن سلاح خود با دیگر سربازان صحبت کرده، تصاویر نمایشگر کلاهخودش را عوض کند یا از صحنه نبرد عکس بگیرد. یک کابل سلاح را به جلیقه سرباز متصل می کند. جنگجوی سوارکار در ژوئن 2005 "جنرال دینامیکز سی4 سیستمز" وظیفه یافت تا 500 دست تجهیزات جنگجوی سوارکار تهیه کند. هنگامی که سرباز در زرهپوش استرایکر قراردارد این تجهیزات به او اجازه می دهند تا از اطلاعات، صدای بیسیم و باتری های زرهپوش استفاده کند. این سربازان با استفاده از تجهیزات جنگجوی سوارکار می توانند با دیگر سربازان داخل یا خارج زرهپوش و سربازان داخل دیگر زرهپوشها ارتباط برقرار کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_LandWarrior_5.jpg[/img] جنگجوی سوارکار می تواند از درون زرهپوش استرایکر با سربازان دیگر زرهپوشهای یا منطقه نبرد ارتباط برقرارکند. مترجم:رضا کیانی موحد منبع ماهنامه جنک افزار
  23. البته با تمام هراسشون راه افتادند و غزه رو از وسط دو نصف کردن. اگر هراس نداشتن چی کار می کردن؟
  24. RezaKiani

    پیاده نظام آینده آمریکا

    1- من از نتیجه بکارگیری این تجهیزات به صورت آزمایشی خبرندارم و بعید هم می دونم که پنتاگون یه نسخه از گزارشش رو برای من یا برو بچه های میلیتاری ارسال کنه! فک کنم باید یه خورده صبر کنیم. 2- در زمینه روحیه حق باشماس. ولی کلا اونها یه وسایلی برای کنترل مغزسربازاشون دارن که تا حد ممکن سعی کنن روحیه اونها رو بالا ببرن. اگر فیلم غلاف کاملا فلزی رو دیده باشید کلی واسشون سخنرانی و اینها می ذارن که آره ما داریم از بشریت و دموکراسی و آزادی و حقوق بشر و... اینها دفاع می کنیم و از این جور مزخرفات هرچند که از نظر روحی سرباز های غربی به نظر شخص من وضعیت پایینی دارند. 3- کی گفته که ما از این جور چیزها نمی خواهیم بسازیم؟ 4- تمام این تجهیزات رو درست کردند که طرف اسیر نشه. البته الان یه چندتایی از این اسرائیلی ها اسیر دست فلسطینی ها شدن. به هرحال باید واسه اون ور قضیه هم یه فکری بکنن.
  25. RezaKiani

    نبرد کرامه

    تاریخ:21مارس 1968 محل: کرامه، اردن (نزدیک مرز اسرائیل) نتیجه: پیروزی گروه های فلسطینی و ارتش اردن؛ عقب نشینی اسرائیل متخاصمین اسرائیل چریکهای الفتح و دیگر سازمانهای مبارز فلسطینی؛اردن فرماندهان ناشناس یاسر عرفات استعداد رزمی تقریبا 1000 نفر؛تانک ؟ دستگاه؛زرهپوش؟ دستگاه؛هواپیما ؟ فروند نامعلوم تلفات اسرائیل 28 نفر کشته؛69 نفر مجروح؛4 دستگاه تانک؛3 دستگاه زرهپوش نیم شنی؛ 2 دستگاه زرهپوش 1 فروند هواپیما(توسط ارتش اردن ساقط شد) تلفات فداییان فلسطینی: 100 نفر کشته،100 نفر مجروح؛120-150 نفر اسیر تلفات ارتش اردن: 61 نفر کشته؛108 نفر زخمی؛13 دستگاه تانک تلفات غیرنظامیان فلسطینی و اردنی: زیاد و نامعلوم بهار امسال مراسم بزرگداشت شصتمین سالگرد نبرد کرامه برگذارشد. شاید بسیاری از جوانانی که پس از جنگ 33 روزه لبنان به طرفداری از سیدحسن نصرالله به پایکوبی پرداختند به خاطر نیاورند که اولین شکست نظامی اسرائیل کی، کجا و چگونه روی داد. در حقیقت، ارتش اسرائیل اولین بار در نزدیکی شهر کوچک کرامه مزه شکست را چشید. در این فرصت نیم نگاهی به جاودان پیروزی فداییان فلسطین بر ارتش مجهز اسرائیل خواهیم انداخت. کرامه شهر کوچکی در اردن است که در نزدیکی رود اردن قراردارد. این شهر کوچک در سال 1968 به عنوان مرکز یک کشاکش نظامی تبدیل به یک کانون خبرساز شد. چندی بود که یک گروه شبه نظامی فلسطینی به نام الفتح این شهر را به عنوان مرکز سیاسی و نظامی خود انتخاب کرده بود. رهبر این گروه مبارز، فلسطینی ناشناسی بود که در مصر تحصیل کرده بود و حال پس از بازگشت از مصر تصمیم گرفته بود که زندگی خود را وقف آرمان فلسطین کند. این فلسطینی ناشناس کمی بعد به عنوان یکی از مردان بزرگ و تاریخ ساز قرن بیستم درآمد. امروزه، نام یاسر عرفات تداعی کننده فلسطین است. تصویر یاسرعرفات بر روی جلد مجله تایم در سال 1968 در روز 21 مارس 1968 یک واحد اسرائیلی به استعداد 1000 نفر به یک پایگاه سازمان الفتح در نزدیکی شهر کرامه در خاک اردن حمله برد. مهاجمین از تانک، نفربرهای زرهی و پشتیبانی هوایی برخوردار بودند. تعدادی از چتربازان اسرائیلی -که در آن زمان زبده ترین واحد نظامی اسرائیل بود- در نقش پیاده مکانیزه در حمله شرکت کرده بودند. سربازان اسرائیلی در حال پاکسازی یک خانه در کرامه. الفتح گروهی از فداییان فلسطینی را برای حمله به ساحل غربی رود اردن -که 9 ماه پیش و در جنگ 6 روزه به دست اسرائیلی ها افتاده بود- در پایگاه خود در نزدیکی کرامه مستقرکرده بود. دولت اردن به صورت رسمی به عرفات اعتراض نمی کرد و بعضی این دولت را همدست فلسطینی ها می دانستند. البته ملک حسین ادعا می کرد که شخصا از عرفات خواسته است تا حملات خود به خاک اشغال شده فلسطین پایان بخشد. بنا به دلایلی که تا امروز نامعلوم مانده است اسرائیلی ها در این تهاجم -مخصوصا در زمینه ضداطلاعات- با سهل انگاری رفتار کردند. احتمالا آنها سرمست از غرور پیروزی شگفت انگیز و برق آسای خود بر چند کشور عربی در جنگ 6 روزه شده بودند. دختران فلسطینی مصمم برای شکست دادن دشمن. یک نظریه جالب دیگر نیز درباره این سهل انگاری وجود دارد. ادعا شده است که اسرائیل اجازه داده است تا فرماندهان عالی اردن از حرکت آنها به داخل خاک اردن خبردار شوند تا ارتش اردن نیروهای خود را عقب بکشد و به ارتش اسرائیل اجازه دهد تا کار فدائیان الفتح را یکسره کند. پادشاه وقت اردن دل خوشی از حضور فدائیان فلسطینی در خاک خود نداشت. در حقیقت، جمعیت فلسطینی ساکن در اردن بیشتر از جمعیت بومی خود اردن بود و این جمعیت توان بالقوه ای برای سرنگون کردن پادشاهی اردن داشتند. اما ملک حسین برای حفظ پرستیژ خود در برابر دیگر اعراب ترجیح می داد که قلع و قمع کردن فداییان فلسطینی را برعهده اسرائیل بگذارد. به هرحال، ظاهرا یکی از افراد ارتش اردن خبر حمله قریب الوقوع اسرائیل را به الفتح رسانده بود و عنصر غافلگیری را از ارتش اسرائیل گرفته بود. بعضی گزارشها اظهار داشته اند که سازمان اطلاعات اردن 3 روز قبل از حمله اسرائیل فداییان را از طرح دشمن آگاه کرده بود. اسرائیلی ها با مقاومت غیرمنتظره فدائیان فتح روبرو شدند که در سنگرهایشان پناه گرفته و منتظر ورود اسرائیلی ها بودند. پس از آن اتفاقی افتاد که تا آن روز هیچگاه روی نداده بود. اسرائیلی ها بدون اینکه به هیچ یک از اهداف استراتژیکی خود رسیده باشند مجبور به عقب نشینی شدند. اعراب -بویژه فلسطینیان- مشغول لذت بردن از دیدن تانکها و زرهپوشهای شعله وری شدند که در میدان نبرد رها شده بودند. توپخانه و زرهی ارتش اردن -برخلاف انتظار اسرائیلی ها- به نفع فلسطینی ها وارد معرکه شد و گلوله باران اسرائیلیها توسط توپخانه اردن نقش حساسی در عقب نشینی اسرائیلی ها بازی کرد. جالب اینکه، اسرائیلی ها نیز خود را پیروز میدان می دانستند. نیروی زمینی اسرائیل ادعا می کرد که توانسته است تعداد زیادی از تروریستها را نابودکند درحالیکه خود تلفاتی اندک متحمل شده است. بعضی کارشناسان نظامی نیز این نبرد را درگیری کوچک و بی اهمیتی نامیده اند که توسط هر دو طرف با اغراق بازگو گشته است. به واقع نیز تاکتیک و استراتژی معنی داری از سوی طرفین اتخاذنشد. اسرائیلی ها به سادگی سرفرماندهی الفتح را نشانه گرفته بودند و فلسطینی ها باسرسختی و مقاومت حرکت آنها را سدکردند. به هرحال، نتایج روانی حاصل از این پیروزی بزرگتر و مهیج تر از نتایج نظامی آن بود. برای اولین بار جهانیان با حرکت الفتح و رهبر آن یاسرعرفات آشنا می شدند. پیروزی فدائیان فتح در زمانی به دست آمد که روحیه اعراب در پایین ترین وضع خود قرارداشت و حتی خوشبین ترین افراد نیز فکر نمی کردند که یک نیروی نظامی عربی بتواند با ارتش اسرائیل روبرو شود و با تحمیل تلفات سنگین بر آن، اسرائیلی ها را وادار به فرارکند. این پیروزی کوچک نقطه آغازی بر رشد خودباوری فلسطینیان شد. آنها برای اولین بار به جای چشمداشت یاری شدن از سوی دیگر کشورهای عربی -برای حل مشکل فلسطین- باور کردند که می توانند بر پای خود بایستند. بنای یادبود سرباز اردنی که در شهر کرامه نصب شده است. چهارماه پس از نبرد کرامه، یک کنگره از سازمانهای مبارز فلسطینی منشور سازمان آزادیبخش فلسطین را اصلاح کرد. به صورت رسمی اعلام شد که راه حل نظامی تنها چاره برای آزادی فلسطین است. از آن به بعد دیگر برای عرفات -به عنوان رهبر غیرقابل انکار فلسطینی- راه بازگشتی وجود نداشت. مانند دیگر مردان بزرگ زندگی عرفات نیز سرشار بود از نکوهش، بدنامی و ناسزاهای دشمنان. این دشمنان طیف وسیعی از افراد را شامل می شد. افراد تحصیل کرده ای چون ادوارد سعید یا رهبران سیاسی مانند حافظ اسد در میان این دشمنان یافت می شدند. وقتی که یاسرعرفات در روز 13 سپتامبر 1993 قرارداد صلح و خودمختاری غزه و اریحا را با رهبران اسرائیل امضا کرد، متهم شد که به آرمانهای فلسطینیان چوب حراج زده است. این تاریخ و آینده هستند که درباره یاسرعرفات به قضاوت خواهندنشست.