RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. مختل کردن سیستمهای کامپیوتری فکر خوبیه. به شرط اینکه سیستم عامل خاصی برای این کامپیوترها طراحی نشده باشه. آرمانی عزیز همون طور که در متن تاپیک امده دارند یه ناوشکن قدیمی رو آماده می کنند تا این سیستمها به صورت آزمایشی روش نصب بشه ببینند که چه جوری جواب می گیره . برای کاملتر شدن بحث بهتر قسمتهای قبلی این مقالات رو هم در همین سایت دوستان یه نیگاهی بندازند. با تشکر رضا
  2. قربونت برم هنوز که نساختنش شما اجازه بده اول عملیاتی بشه و مشکلاتش برطرف بشه بعد یه فکری به حالش می کنیم. انشاءالله
  3. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در شعری درباره یوشیتسونه چنین آمده است:" فرمانده باید که زود به زود با سربازان و لشکریان سخن دارد." کسانی که در دستگاه و لشگر امیرند هنگامی در راه خدمت از دادن جان دریغ ندارند که او نه همان در روز خطر و نیاز، که همواره و پیوسته با آنها سخنانی از این گونه بگوید که "کار و خدمتت شایسته بود"،"دراینجا باید خیلی هوای کار را داشت" و " این یکی از مردان سخت کوش ماست". این ستودنها اهمیت بسیار دارد.
  4. مرسی از توجه عزیزان راستش ساختن این وسیله خیلی تکنولوژی بالایی نمی خواد فقط یه خورده همت می خواد. درباره مقایسه این وسایل همه جا رو با خودروهایی مثه سپر باید یادآوری کنم که اینها در رد شدن از آب هیچ محدودیتی ندارند و کاملا ضدآب هستند درصورتیکه جیپهایی مثه سپهر فقط در رودخانه ها و یا دریاچه های کم عمق می تونند حرکت کنند. اینها در ایران که مناطق کوهستانی داره مثه آذربایجان و کردستان می تونه برای حمل تجهیزات و نفر خیلی کاربرد داشته باشن. من خودم یه عکس داشتم که در قسمت یدک این وسیله یه خمپاره 80 کار گذاشته بودند و یه خمپاره خودکششی به وجود آمده بود. راحت و بی درد سر. من امیدوارم که از مسئولین نظامی کسی باشه که این تاپیک رو ببینه و یه همت بکنه تا انشالله در ساخت این وسیله واجب و ضروری به یه جایی برسیم. البته اگر قبلا چنین پروژه ای تعریف نشده باشه. اگر هم قبلا یه همیچی چیزهایی ساختند که دست مریزاد. رضاکیانی دستشون رو می بوسه. اینهم عکسهایی که آقا مصطفی گل آدرسشون رو لطف کرد داد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_93467bz.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_91618np.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_91407vp.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_bv2065_1.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_mURI_temp_baad57d3.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_atv_2.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/atv_1.jpg[/img]
  5. RezaKiani

    ناو جنگی سوئدی Visby Class Corvettes

    سعید عزیز من هم ممنونم از دقتی که دارید! تاپیک قبلی رو خود حقیر با مراجعه به چند سایت ترجمه کردم و تحت عنوان سلسله مقالات "نسل آینده شناورهای نظامی" در مجله جنگ افزار چاپ شده بود. یعنی مطلب بر خلاف تصور دوستان کپی صرف نبوده و حاصل جمع یه تحقیق کامل اینترتی بوده. یکی از منابعی هم که استفاده کرده بودم همین مطلب موجود در سایت ناوی تکنولوژی بود. به هر حال مطالب این تاپیک جدیدتر و کامل تر هست ازمطالبی که من تهیه کرده بودم و یکی از دوستان زحمت کشید و تایپ کرد و در سایت قرار داد. حالا من حرفم اینه که اگر یه محققی چند سال بعد بخواد درباره این شناور تحقیق کنه بهترنیست که تمام مطالب مورد نظرش و بحثهایی رو که درباره اون توسط دوستان عزیز صورت گرفته در یک جا پیداکنه و به یه جمع بندی کامل تری برسه؟ من خودم یه مطلب درباره زرهوش رومانیایی ملی-84 در مجله جنگ افزار کارکردم و چون دیدیم آرش عزیز یه تاپیک درست کرده درباره اش مطالب خودم رو به عنوان یه مطلب تکمیلی زیر اون قراردادم تا اگر کسی خواست هر دوتا رو در یک جا پیداکنه. به این میگن صرفه جویی در وقت و انرژی. به هر حال مطلب خوبی بود. دست آقای جنگجو درد نکنه و انشالله که بازهم از این دست مطالب ببینیم. یه خسته نباشید قرص و محکم از طرف من برای ایشان و شما سعید عزیز.
  6. RezaKiani

    ناو جنگی سوئدی Visby Class Corvettes

    خود من هم فکر می کنم مطالب جدیدی که در این تاپیک هست خیلی خوب و آموزنده هست. فقط وقتی که کسی داره دنبال تهیه منبع می ره و تحقیق می کنه اگر این دو تا تاپیک زیر هم نوشته می شدند خیلی براش بهتر بود. زحمتش کمتر می شد. شما وارویورجان نه تنها اشتباه نکردی بلکه خیلی هم کار خوبی کردی که این مطالب رو به مطالب قبلی اضافه کردی. امیدوارم که با همت شما و بقیه دوستان مثه آقا بابک و آقا مهدی و آرش خان این سایت تبدیل به یه منبع اطلاعاتی با ارزش و عمیق برای فارسی زبانان در سراسر جهان باشه. امین جان شما هم یه خورده دیر رسیدی. به هر حال....
  7. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در آیین سامورایی، خودباختن در هنگام از دست دادن پایگاه یا گرفتار آمدن به سختی و نگون بختی، نشانه ی نابخردی است. سلحشوران روزگاه امیر کاتسوشیگه این سخن را خوش داشتند که "اگر 7بار پایگاه سلحشوری را از دست نداده باشی، خود را سامورایی واقعی نتوانی خواند. 7 بار بلغز و بیفت، و هشت بار برخیز" هیوگوناریتومی یکی از سامورایی هایی بود که 7 بار بی امیر شد. سامورایی در خدمت امیر باید که خود را چون عروسکی فنری بداند که هرچند بار که آن را به زمین کوبند بازکمر راست کند. به راستی خوب است که امیر سلحشوران خود را آزاد گذارد و فرصت دهد تا آنها نیروی روحی خود را بیازمایند.
  8. RezaKiani

    ناو جنگی سوئدی Visby Class Corvettes

    تاپیک تکراری است: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=3258 کاشکی که این مطالب جدید رو که خیلی خوب هم تهیه شده اند در ادامه و برای تکمیل تاپیک قبلی استفاده می کردید. از مدیران سایت تقاضا می شود که مطالب این تاپیک به تاپیک قبلی منتقل شوند. به هر حال مطالب خیلی خوب و کامل هستند. خسته نباشی عزیز.
  9. سری زرهپوش های کبرا توسط شرکت اوتوکار ترکیه ساخته شده اند و برای ساخت آن از اجزا و قطعات خودروهای هاموی آمریکایی استفاده شده است. شاسی کبرا برای ساخت خودروهای شناسایی آسلسان نیروهای مسلح ترکیه نیز بکاررفته است. طراحی کبرا دارای شکلی فشرده شده است که حمل آن را به وسیله هلیکوپتر امکان پذیر می سازد. بدنه این زرهپوش کاملا جوشکاری شده است و درهای پهلو و پشت آن به گونه ای طراحی شده اند که در صورت نیاز خدمه به سرعت می توانند از آن خارج شوند. علاوه بر درها، 2 دریچه نیز در سقف کبرا کارگذاشته شده است. ظرفیت کبرا -بسته به ماموریت آن- بین 4 تا 12 نفر می باشد. خریدار می تواند برای زرهپوش خود یک کیت آبی-خاکی سفارش دهد. در صورت نصب این کیت، کبرا می تواند بدون آمادگی سازی وارد آب شود. شیشه های پهن کبرا درحالیکه در برابر پرتابه ها مقاوم هستند دید مناسبی را برای خدمه آن فراهم می کنند. بر روی شیشه ها ؟؟؟؟ برقی نصب شده است. در اطراف بدنه کبرا چند پنجره های ثابت برای دید خدمه نصب شده اند. کبرا به یک سیستم تهویه هوا مجهز می باشد اما خریدار می تواند تجهیزات مقابله با حملات ش.م.ه را نیز برای زرهپوش خود سفارش دهد. علاوه بر آن، خریدار می تواند لامپهای رانندگی مادون قرمز، پریسکوپ دید در شب، پریسکوپ دید در روز، دستگاه پرتاب نارنجکهای دودزا و سیستم اطفا حریق را نیز برای نصب بر روی کبرا سفارش دهد. سلاح طیف وسیعی از سلاح و برجک بر روی کبرا قابل نصب هستند. از جمله این سلاح ها می توان به مسلسلهای 7.62 یا 12.7 میلیمتری، نارنجک انداز خودکار 40 میلیمتری، توپ 30 میلیمتری اشاره کرد. همچنین انواع موشکهای ضدتانک و سطح به هوا نیز بر روی کبرا نصب می شوند. حفاظت بدنه و زوایای کبرا به گونه ای طراحی شده اند که بیشترین حفاظت را برای این زرهپوش فراهم کنند. بدنه کبرا در برابر شلیک مستقیم تفنگهای هجومی پیاده نظام و مسلسل مقاوم است و می تواند در برابر ترکشهای توپ و خمپاره نیز مقاومت کند. بدنه در برابر مینهای ضدتانک و ضدنفر و همچنین بمبهایی که در کنار جاده کار گذاشته می شوند نیز حفاظت جان سرنشینان را تامین می کند. در صورت نیاز، خریدار می تواند زره بیشتری برای زرهپوش هایش سفارش دهد. تایرهای کبرا در حالت کم باد نیز به زرهپوش اجازه حرکت می دهند. نیروی محرکه کبرای از یک موتور 8 سیلندر 7 شکل استفاده می کند. گیربوکس کبرا اتوماتیک بوده و به وسیله یک سیستم الکترونیکی کنترل می شود. هر 4 چرخ کبرا از موتور نیرو می گیرند تا تحرک بیشتری برای زرهپوش تامین شود. چرخهای کبرا دارای سیستم تعلیق جداگانه بوده و یک سیستم تنظیم باد مرکزی میزان فشار باد چرخها را در هنگام حرکت کنترل می کند. همانطور که بیان شد تمام قسمتهای مکانیکی کبرا از خودروهای هاموی شرکت جنرال موتورز به عاریت گرفته شده اند. این امر باعث می شود که خریدارانی که قبلا از هاموی در زرادخانه خود بهره می گرفتند نیاز به قطعات یدکی جدیدی نداشته باشند و پشتیبانی فنی و تعمیرات کبرا برای آنها راحت تر انجام شود. ماموریت ها کبرا می تواند ماموریتهای گوناگونی را برعهده بگیرد. کبرای نفربر، ضدتانک، شناسایی، نظارت با رادار، آمبولانس، پست فرماندهی انواع گوناگون زرهپوش های کبرا هستند. مشخصات قدرت:190 اسب بخار موتور: 1موتور 8 سیلندر 6500 سی سی نسبت قدرت به وزن 31 اسب بخار/تن جداکثرسرعت: 115 کیلومتر/ ساعت برد: 752کیلومتر متفرقه وزن رزمی:6200 کيلوگرم طول:5.23 متر عرض:2.22متر ارتفاع:2.1متر خدمه:1نفر راننده+ 11 سرباز تعداد:ترکیه 481 دستگاه نیجریه 193 دستگاه مولداوی 3 دستگاه سال ورود به خدمت:1997 مسلسل 12.7 میلیمتری توپ 20 میلیمتری موشک ضدتانک تاو موشک زمین به هوا حداکثر زره:؟ [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_cobra1%7E0.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_cobra6.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_cobra7.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_cobra9.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Cobra_amphibic_.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Cobra_Remote.jpg[/img]
  10. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    کسی که دانشی اندک دارد، رود سرِبالندگی برافرازد و خوش دارد که مردم او را کاردان و توانا دانند. چنین مردی که در خویش به گزافه بیند و پندار که از سرزمانه زیاد است و خود را از همه داناتر داند، ناگزیر به کیفر آسمانی گرفتار آید. کسی که مردم دوستش ندارند، هر چه هم کارآمد باشد، هیچ به کار نیاید. آن کس که سخت کوش باشد، کارش را دوست بدارد، فروتن باشد، دوست تر دارد که پایین دست باشد و دوشادوش دیگران کار کند، محبوب همه است.
  11. برف آب کن برقی نصب شده. نمی دونم چرا اینجاش رو جا گذاشتم. فکر کنم باید کم کم مصرف اکس و شیشه خودم رو پایین تر بیارم. در زمینه خنک کردن موتور حتما فکر همه جاش رو کرده اند. اینکه دیگه واضحه باید یه جواریی موتور خنک شه. شایدم با هوا خنک بشه مثه موتور فولکس.....
  12. برف آب کن برقی نصب شده. نمی دونم چرا اینجاش رو جا گذاشتم. فکر کنم باید کم کم مصرف اکس و شیشه خودم رو پایین تر بیارم.
  13. من خودم فکر نمی کنم که موشکهای ضدتشعشع یه درد بی درمون باشند و هیچ راه مقابله ای برای آنها وجود نداشته باشه. من متخصص نیستم ولی چند تا راه کار به فکرم می رسه: 1- زدن هواپیمای مهاجم قبل از رسیدن به منطقه توسط رهگیرها 2- استفاده از آنتنهای مجازی برای گول زدن موشک. یعنی با استفاده از وسایل الکترونیکی یه رادار تقلبی ایجاد کنیم که موشک حریف رو گمراه کنه. 3- مختل کردن موشک توسط سیستمهای رادیویی پیشرفته. آرمانی عزیز. همون جور که در متن گفتم و نستور عزیز لطف کرد و عکسش رو گذاشت الان و در حال حاضر ایران داره این توپها رو تولید می کنه. اسم این توپ در ایران توپ 35 میلیمتری سماوات هستش. واریو جان تا اونجا که من می دونم این توپ هدایتش در اصل به صورت الکترو اپتیک هست. یعنی هم با دوربین و هم رادار هدایت می شه. فارس نیوز یه گذارش تصویری خوب از خط تولید این توپ تهیه کرده، عکسهاش هم خوب وواضح هست: http://www.farsnews.net/imgrep.php?nn=8610250401 بچه های سایت خودمون هم اینجا درباره اش صحبت کردند: http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=2833&start=0&postdays=0&postorder=asc&highlight= به هرحال...
  14. مالک خان سلام در باره توپ 23 میلیمتری معروف به شلیکا اگر سرچ کنی در اینترنت مطلب هست. من اینو کارکاردم به دو دلیل یکی اینکه در زمان جنگ خیلی تاثیر گذار بوده ولی پس از جنگ خود توپ و خدمه عزیزش از چشم به دور مونده بودند یکی هم اینکه درباره اش توی سایتهای ایرانی هیچی پیدانکردم. به هرحال چیزی جز انجام وظیفه نبود. عرشیا خان خودم در هر دوجا. گریپن عزیز درباره توپ سماوات چیز زیادی نمی دونم. تا اونجا که مطالعه کردم یه زمانی ایران می خواست نمونه هندی سیستم هدایت فلدرماوس رو بخره که ظاهرا طرف هندی راضی نشده. احتمال می دم که هدایت آتش توپ سماوات نمونه مهندسی معکوس شده یا بهسازی شده رادار اسکای گارد باشه. ولی این فقط یه احتماله. اگر دوستان مدرک قطعی دارند لطف کنند بنویسند تا ما هم استفاده کنیم. با تشکر از همگی دوستان
  15. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    این یک گفته ی قدیمی است که " در میان هفت نفس تصمیم بگیر!" امیر تاکنوبویوزوجی وقتی گفت:"درنگ زیاد در تصمیم گرفتن لبه ی شمشیر عزم را کند می کند." امیر نائوشیگه گفت:"کارهایی که کند به آن پردازی بر روی هم از ده ناصواب درمی آید. سامورایی باید که در هر کار تند و چابک باشد." روشن و بُرنده تصمیم گرفتن از یک ذهن آشفته برنمی آید. اما اگر بی نگرانی چیزهای خرد و با اندیشه ی باز و روشن در کار شویم، همواره می توانیم در فاصله ی هفت دم و بازدم تصمیم بگیریم.. باید که با آرامش دل و حضور ذهن به کارها پرداخت.
  16. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    سامورایی باید که در همه ی کارها خوددار باشد، و از کوچکترین لغزشی بپرهیزد. گاه می شود که سامورایی زبان را نگاه ندارد و ناخواسته، بگوید که "من دلش را ندارم" یا "اگر چنین پیش آمد، بیا تا بگریزیم و جان به در بریم" ، "چه ترسناک است" یا "وای!". چنین سخنانی نه به بازی و نه به هزل و نه در خواب و نه به پیشامد و نه به هر بهانه و در هر پوشش دگیر نباید که بر زبان مرد آید. شنونده ی بینادل و حساس با شنیدن این گفته ها بن اندیشه و طبع گوینده را آسان درخواهد یافت. مرد باید که همواره خویشتن دار باشد.
  17. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    کسی که با دیدن یا شنیدن از چیره دستی کسی دیگر در فن و هنری بیندیشد که خود هرچه هم بکوشد، باز هرگز با او برابر نتواندشد، بزدل است. مرد باید که خود را دل دهد، و بگوید که من مایه و اندیشه ای همسنگ آن هنرمند دارم، پس چرا باید از او فروتر باشم؟ از همان دم که سامورایی خود را مرد میدان دید، به راه پیشرفت پای نهاده است. ایتی ایشیدا ،از دانایان مکتب کنفویسیوس، گفته است:" فرزانگی یک مرد به مایه ی آن است که درجوانی اندیشه ی خود را بر راه دانش نهاده، و نه از آن روی که سالیان دراز کوشیده و به فرزانگی نامور شده است." در یکی از نوشته ها بودایی آمده است:" همان دم که آدمی نیت و اندیشه بر اعتلا و رستگاری نهاد، فروغ معرفت را دریافته است."
  18. RezaKiani

    شکست کاستر

    تاریخ: 25-26 ژوئن 1876 محل: نزدیک رود بیگ هورن کوچک، مونتانا،ایالات متحده آمریکا نتیجه: پیروزی سرخوستان متخاصمین ایالات متحده آمریکا قبایل لاکوتا،شایان شمالی، آراپاهو فرماندهان جرج آ کاستر †؛مارکوس رنو؛فردریک بنتین؛جیمز کالهون † گاو نشسته؛اسب دیوانه ؛دو ماه؛باران در صورت استعداد رزمی 31 افسر؛566 سرباز؛15غیرنظامی مسلح؛35-40 دیده بان 949 چادر؛احتمالا در حدود 950-1200 جنگجو تلفات در حدود 268کشته؛55مجروح حداقل 36کشته؛تقریبا 168مجروح؛(بیش از 200نفربرآوردجدید) نبرد بیگ هورن کوچک به نام آخرین نبرد کاستر و شکست کاستر نیز شناخته می شود. در این نبرد، چند قبیله سرخپوست با هم متحد شده و واحدی از سواره نظام هفتم ارتش آمریکا را به فرماندهی سرهنگ دوم جورج آرمسترانگ کاستر شکست دادند و تمامی افراد آن را به هلاکت رساندند. پیش زمینه در اوایل سال 1876، هزاران سرخپوست از مناطق اختصاص داده شده به قبایل سرخپوست گریختند. آنها از ورود بی رویه سفیدپوستان به منطقه مقدس "تپه های سیاه" عصبانی بودند. قبایل سرخپوست در اطراف جنگجوی بزرگ قبیله سو -گاونشسته- گردآمدند و در مونتانا جمع شدند تا برای آزادی زمینهایشان بجنگند. دو پیروزی بر سواره نظام ایالات متحده در بهار آن سال آنها را جسورتر کرد تا در تابستان به نبردهایشان با سفید ها ادامه دهند. ستاد ارتش، یک لشکرکشی سه شاخه -برای محاصره آنها و مجبورکردن آنها به بازگشت به مناطق اختصاص داده شده- را طراحی کرد. قرارشد که در این عملیات از پیاده نظام و سواره نظام به علاوه واحدهای کوچکی از توپخانه استفاده شود. ستون سرتیپ جورج کروک از دژ فترمن -وایومنیگ- به سمت شمال و نواحی رود پودر حرکت کرد. ستون سرهنگ جان گیبون شامل 6 گروهان پیاده نظام هفتم و 4 گروهان سواره نظام دوم بود و از دژ الیس در غرب مونتانا به سمت شرق به راه افتاد. ستون سوم تحت فرمان سرتیپ آلفرد تری از دژ آبراهام لینکلن در زمینهای داکوتا به سمت غرب حرکت کرد. این ستون شامل گروهان های بی،دی و آی پیاده نظام ششم، سواره نظام هفتم تحت فرمان کاستر، گروهان های سی و جی از پیاده نظام هفدهم و واحد گتلینگ پیاده نظام بیستم بود. آنها 150 واگن اسبی و تعداد زیادی قاطر برای حمل ملزوماتشان به همراه داشتند. نقشه و هماهنگی واحدها در روز 17 ژوئن -و هنگامی که ستون کروک پس از نبرد رزباد دچار تاخیرشد- بهم ریخت. گیبون و تری به راهشان ادامه دادند و در اواخر ژوئن در نزدیکی دهانه رود رزباد به هم ملحق شدند. آنها نقشه ای کشیدند مبنی بر اینکه درحالیکه ستونهای یکی شده تری و گیبون مسیر رودهای بیگ هورن و بیگ هورن کوچک را دنبال می کردند، هنگ کاستر مسیر رودخانه را به سمت بالا ادامه دهد. فرماندهان امیدوار بودند که اردوگاه های سرخپوستان را بین این دو نیرو در تله بیاندازند. پس از کشف یک رد بزرگ از سرخپوستان در روز 15 ژوئن، سواره نظام هفتم در روز 22 ژوئن خود را از باقیمانده ستون تری جداکرد و به تعقیب ردها پرداخت. به کاستر استفاده از مسلسلهای گتلینگ پیشنهاد شد ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت که همراه بردن مسلسلها، سرعت او را کم می کنند. او همچنین پیشنهاد استفاده از 2 گروهان دیگر سواره نظام را رد کرد چون اعتقاد داشت که هنگ او می تواند از پس هر مشکلی برآید. در شب 24 ژوئن دیده بانهای کاستر به 23 کیلومتری شرق بیگ هورن کوچک رسیدند. در همان حال، ستونهای تری-گیبون به سمت دهانه بیگ هورن پیش می رفتند. ساختار سواره نظام هفتم سواره نظام هفتم، سازمانی از کهنه سربازان بود که بلافاصله پس از جنگهای شمال-جنوب تشکیل شده بود. چند نفر از سربازان تجربه جنگهای داخلی را داشتند و بیشتر افسرها نیز اینگونه بودند. قبل از این عملیات، بخش عمده ای از هنگ مدت 4سال و نیم را در دژ رایلی کانزاس صرف کرده بود و یک نبرد بزرگ و چندین زد و خورد کوچک را با تلفات 36 کشته و 27 مجروح پشت سرگذاشته بود. 6 نفر از سربازان غرق شده بودند و 51 نفر از افراد در اثر وبا تلف شده بودند. نیمی از سواره نظام هفتم از 18 ماه نگهبانی در دیپ سوت بازمی گشتند که برای شرکت در عملیات به دژ آبراهام لینکلن فراخوانده شدند. تقریبا 20% از نیروها در 7 ماه گذشته در هنگ نام نویسی کرده بودند و تمرین اندکی داشتند و دارای تجربه جنگی نبودند. تعداد زیادی از این سربازان تازه کار مهاجران ایرلندی، انگلیسی و آلمانی بودند. از 44 افسر و 718 سرباز سواره نظام هفتم، 13 افسر و 152 سرباز در طول عملیات حضورنداشتند که سرهنگ ساموئل اشتارگیس فرمانده هنگ نیز درمیان آنان بود. این افراد در دژ آبراهام لینکلن باقی ماندند. انحراف در پی راهپیمایی شبانه واحد در شب 24-25 ژوئن، دیده بانهای قبیله کرو به کاستر چیزی را گزارش دادند که کاستر آن را به عنوان اردوگاه بزرگی از سرخپوستان به حساب آورد و بدین خاطر نیروهایش را به 4 واحد تقسیم کرد: • بزرگترین واحد شامل گروهان های سی، ئی، اف، آی و ال بود که کاستر شخصا آنها را فرماندهی کرد. این واحد شامل 13 افسر، 198 سرباز، 1 روزنامه نگار و 2 دیده بان غیرنظامی بود. فرمانده گروهان سی برادر کاستر -سروان توماس کاستر- و فرمانده گروهان ال شوهرخواهر او -ستوان یکم جیمز کالهون- بودند. این گروه در طول ساحل شرقی رود بیگ هورن کوچک حرکت کردند تا بتوانند از سمت شمال وارد اردوگاه شوند. • واحد دوم به وسیله سرگرد مارکوس رنو فرماندهی می شد و به دره بیگ هورن کوچک فرستاده شد تا از سمت جنوب به اردوگاه حمله کند. این واحد شامل گروهان های آ،جی و ام بود و 11 افسر، 131 سرباز و بیش از 35 راهنمای سرخپوست داشت. • واحد سوم به فرماندهی سروان فردریک بنتین از گروهان های دی، اچ و کا تشکیل شده بود و 5 افسر و 110 سرباز را شامل می شد. وظیفه ستون او کاملا مشخص نیست. بعضی از محققین عقیده دارند که او برای یک ماموریت ساده شناسایی به سمت قبیله اعزام شده بود ولی دیگران می گویند که او باید وارد دره بیگ هورن کوچک می شد و به سمت اردوگاه حرکت می کرد. به او دستور داده شده بود که به هر سرخپوستی که بر سر راهش می دید حمله کند. • آخرین واحد، اسکورت تدارکات هنگ را شامل می شد که از 7 یا 8 سرباز از هر گروهان به علاوه گروهان بی تشکیل شده بود و فرماندهی آنها برعهده سروان توماس مک دوگال بود. این واحد 2 افسر، 127 سرباز و 7 غیرنظامی را در برمی گرفت. قرار بود که هرکدام از 3 واحد اول که زودتر به اردوگاه سرخپوستها رسید به آنها حمله کند و آنها را مشغول کند تا 2 واحد دیگر برای پشتیبانی آنها وارد عمل شوند. کاستر مشابه این تاکتیک را در سال 1868 در نبرد واشیتا بکاربرده بود. نبرد حمله رنو واحد سرگرد رنو اولین واحدی بود که پس از رسیدن دستور کاستر -توسط ستوان ویلیام کوک- حمله را آغاز کرد. دستورات کاستر اطلاعات دقیقی درباره اندازه اردوگاه، محل آن و تمایل سرخپوستها به جنگ دربرنداشت. کاستر تنها گفته بود سرخپوستها را تعقیب کن و آنها را وادر به جنگ کن. به هرحال، کاستر قول داده بود که از رنو با تمام امکانات پشتیبانی کند. نیروهای رنو -از محلی که امروزه رنو کریک نامیده می شود- از رود ردشدند تا به اردوگاه سرخپوستها حمله کنند و پس از درگیری فهمیدند که لاکوتا و شایان شمالی در آنجا حضوری قدرتمند دارند و راهی برای فرارنیست. رنو پیامی برای کاستر فرستاد اما پاسخی دریافت نکرد. پیشروی سریع رنو به سمت شمال نشان می دهد که او دشمن را به سادگی رانده است. رنو گمان کرد که عقب نشینی سرخپوستها یک تله است و چند صد متر مانده به اردوگاه توقف کرد، از اسب پیاده شد و نیروهایش را -بر اساس دکترین های استاندارد ارتش در آن زمان- در یک خط قرارداد. در این آرایش، هر سرباز اسب 4 سرباز دیگر را -که در حال تیراندازی بودند- نگه می داشت و در نتیجه با این آرایش 20% از نیروهای او کاسته شدند. سربازها از یکدیگر 5 تا 10 متر فاصله داشتند، افسرها پشت خط آتش و اسبها در پشت افسرها قرارمی گرفتند. پس از 20 دقیقه تیراندازی از فاصله دور، او یک نفر تلفات گرفت اما مقاومت در برابر او بیشتر می شد و کاستر کمکی برای او ارسال نکرد. رنو دستور عقب نشینی به نزدیک ترین جنگل در خمیدگی رودخانه را داد. سپس با افزایش فشار سرخپوستها یک عقب نشینی نامنظم از میان رودخانه را آغازکرد تا به تپه های مرتفع در طرف دیگر رودخانه برسد. عقب نشینی با دست پاچگی انجام شد و بلافاصله با حملات شایانها از هم پاشیده شد. رنو بعدها گزارش داد که 3 افسر و 29 سرباز در طی عقب نشینی و عبور از رود کشته شدند و 13 تا 18نفر دیگر نیز در جنگل مانده و ناپدید شده اند، اگرچه بیشتر این افراد بعدها به خود را به واحد رساندند. در بالای تپه نیروهای آشفته رنو به واحد سروان بنتین -که از سمت جنوب می آمد- پیوستند. این واحد هنگامی که توسط کاستر فراخوانده شد در حال انجام ماموریت شناسایی جانبی بود. پیام توسط جان مارتین آورده شد. او شیپور زن واحد بود و آخرین سفید پوستی بود که کاستر را زنده دید و از جان به دربرد. رسیدن همزمان واحدهای بنتین و رنو به تپه ها، باعث نجات افراد رنو از شکست احتمالی شد. سپس واحدهای آنها با نیروهای مک دوگال تقویت شدند. 14 افسر و 340 سرباز در بالای تپه ها دور تا دور خود را سنگر بندی کردند و موضع گرفتند. با وجود شنیدن صدای شلیک سنگین از شمال، بنتین به جای اینکه به سمت کاستر حرکت کند، بر روی کمک به گردان به شدت آسیب دیده رنو تمرکزکرد. پس از 1 ساعت -درحدود ساعت 17:00 و پس از پایان کار کاستر- سروان توماس ویر و گروهان دی برخلاف دستورات به سمت کاستر حرکت کردند تا به نیروهای او ملحق شوند. آنها یک مایل پیشروی کردند و می توانستند شلیک سرخپوستها از فاصله دور را ببینند اما مفاومت در برابر پیشروی آنها شدید بود. گروهانهای دیگر درنهایت به راه افتادند. اول بنتین، سپس رنو و نهایتا گروهان تدارکات؛ اما افزایش حملات سرخپوستها باعث شد قبل از اینکه گروهان تدارکات نیم مایل حرکت کند همگی به تپه بازگردند. بعدها از بنتین انتقادشد که با بی میلی از دستورات سرپیچی کرده است. جنگ کاستر صدای شلیکی که در تپه شنیده می شد از درگیری کاستر ناشی می شد. در حدود 6 کیلومتری شمال تپه ای که رنو و بنتین در بالای آن موضع گرفته بودند، کاستر به همراه 208 سربازش با سرخپوستها درگیرشده بود. با مجبور کردن نیروهای رنو به فرار و جداکردن آنها از واحد کاستر، جنگجویان زیادی آزاد شده بودند که به سراغ کاستر بروند. در حقیقت کاستر درنظر داشت که همزمان با رنو از شمال و جنوب به اردوگاه سرخپوستها حمله کند و آنها را در منگنه قراردهد اما دیرتر از رنو به اردوگاه رسید. مسیری که کاستر را به آخرین نبردش رساند محل بحث و منازعه است. به نظر می رسد که او پس از دستور به رنو برای حمله، مسیر رنو کریک را 800 متر به سمت پایین ادامه داده است اما به سمت شمال چرخیده و از تپه ها بالا رفته و به محلی رسیده است که رنو به زودی به آن عقب نشینی می کرد. از این نقطه، او می توانسته است رنو را ببیند که درحال حمله به اردوگاه است. کاسترو برای رسیدن به شمال اردوگاه، در مسیر پرپیچ و خمی از تپه ها و دره ها گرفتار شد. او در طول تپه ها حرکت کرد و به آبریزی رسید -جویبار مدیسین تایل- تا از رود عبورکند. بعضی از تاریخ نویسان معتقدند که قسمتی از نیروهای کاستر از جویبار پایین رفته و به سمت غرب رفتند و نبرد ناموفقی برای ورود به اردوگاه داشتند. بعضی دیگر می گویند که کاستر اصلا به رود نزدیک نشد و مسیر خود به سمت شمال را ادامه داد تا به جایی رسید که مورد حمله واقع شد. با توجه به این تئوری، زمانی که کاستر فهمید که با پیوستن سرخپوستانی که از جنگ با رنو بازمی گشتند برتری عددی کاملا با سرخپوستان است دیگر برای برگشت به سمت جنوب و الحاق با رنو و بنتین بسیار دیر شده بود. در آن سه ساعت سخت، نیروهای کاستر کاملا نابود شدند. بعدها تنها 2تن از افراد سواره نظام هفتم ادعا کردند که کاستر را در هنگام درگیری با سرخپوستها دیده اند. یک سرخپوست جوان از قبیله کرو به نام کورلی و یک سرباز به نام پیتر تامپسون که در پشت ستون کاستر افتاده بود و در حقیقت بیشتر گزارشهای آخرین لحظات واحد کاستر حدسی می باشند. بیشتر افسانه ها بیان می کنند که در بالای تپه کاستر به سربازانش گفته از اسبهایشان پیاده شوند و اسبها را بکشند و پشت جنازه اسبها سنگر بگیرند. دوماه -رئیس قبیله شایان- در گفتگویی که با یک روزنامه نگار در سال 1895 انجام داد این داستان را تقریبا تایید کرد. دوماه گفت که آنها سربازان را محاصره کرده و با سرعت بر گرد آنها می چرخیدند تا سربازها نتوانند با دقت تیراندازی کنند. گزارشهای سرخپوستان بیان می کند که اسب دیوانه خود شخصا یک گروه بزرگ از جنگجویان را هدایت کرد و سواره نظام را درهم شکست. ظاهرا سرخپوستان از چند طرف به کاستر یورش بردند. در حالیکه تخمین تعداد صحیح جنگجویان سرخپوست سخت است اما اغلب تخمین می زنند که تعداد آنها نسبت به افراد کاستر 3 به 1 بوده است و این نسبت در طی نبرد به 5 به 1 افزایش یافته است. به علاوه، بعضی از سرخپوستان به تفنگهای خودکار اسپنسر و وینچستر مسلح بوده اند درحالیکه سواره نظام هفتم از کارابینهای تک تیر اسپرینگ فیلد استفاده می کرده اند که نرخ آتش کمتری داشتند و وقتی که داغ می کردند احتمال گیرکردن آنها زیاد بود. طرف مقابل از سلاح های گوناگونی استفاده می کردند، از تیروکمان گرفته تا تفنگ هنری. وضعیت زمین به کمانداران سرخپوست مزیت بخشیده بود. افراد کاستر در فرورفتگی بالای تپه میخ کوب شده بودند و نمی توانستند از آتش مستقیم سلاح هایشان بر علیه سرخپوستانی که در سنگرهایشان بودند استفاده کنند. به عبارت دیگر، سرخپوستها می توانستند تیرهایشان را -با بالاگرفتن کمانهایشان- به سمت افراد کاستر رهاکنند و با حجم زیاد پیکانها مطمئن بودند که تلفات زیادی به دشمن واردمی کنند. شاید سلاح های ارتشی در فواصل طولانی بهتر بودند اما در این درگیری نرخ آتش و قابلیت اعتماد به سلاح ها مهمتر از برد آنها بود. آخرین نبرد باستان شناسانی که تحقیقات جدیدی در میدان نبرد کرده اند اعتقاد دارند که کاستر در ابتدای درگیری، نیروهایش را در یک صف مطابق با دکترین ارتش بکارگرفته بود. در این روش تقریبا 150 سرباز می توانستند در چند صف یک خط آتش دفاعی تهیه کنند. زمانی که افراد یک گروهان کشته یا زخمی می شدند و یا سلاح هایشان گیر می کرد، خط دفاعی غیرقابل دفاع می شد. برنامه "کارآگاهان میدان نبرد" از "کانال تاریخ" در سال 2003 بیان می کند که احتمالا یک مقاومت نهایی -مانند آنچه که از تاریخ به دست ما رسیده است- روی نداده است. در عوض، باستان شناسان حدس می زنند که افراد کاستر محاصره نشدند بلکه ترجیحا به سادگی مورد یک حمله از روبرو واقع شدند. به هرحال، تحقیقات بیشتر توسط سرویس پارک ملی در سال 2006 نتیجه می گیرد که حداقل 200 جنگجوی سرخپوست در میدان کشته شدند که نمایانگر آن است که کاستر و افرادش به سختی مقاومت کرده اند. تقریبا تمامی شاهدان سرخپوست از مقاومت سخت کاستر و افرادش تعریف کرده اند. درحالیکه بیشتر افراد کاستر سربازان تازه کاری بودند که تمرین و مهارت نظامی مناسبی نداشتند محققان حدس می زنند که آنها همچنین تغذیه مناسبی نداشتند و از شرایط جسمی بدی برخوردار بودند اما این مسئله در ارتش آن زمان معمولی بوده است. پس از نبرد پس از نابود شدن افراد کاستر، سرخپوستها دوباره جمع شدند تا به رنو و بنتین حمله کنند. جنگ تا تاریک شدن هوا -تقریبا21:00 به وقت محلی- واحتمالا چند ساعتی از روز بعد ادامه یافت. رنو ادعا می کند که تحت فرماندهی بنتین چند حمله توسط گروهانهای اچ و ام دفع شدند. در روز 26ژوئن، ستون تری از شمال به منطقه نزدیک شد و سرخپوستها به سمت دیگر رود بازگشتند. زخمی ها در این هنگام حتی المقدور مداوا شدند اما در نهایت 5 نفر از آنها جان باختند. 2نفر از 3 جراح هنگ همراه ستون کاستر بودند و تنها دکتر باقیمانده توسط فرد جرارد مترجم یاری شد. از محل نبرد کاستر یک بازرسی انجام شد. بیشتر سرخپوستهای کشته شده از میدان نبرد منتقل شده بودند. افراد سواره نظام تا حد ممکن شناسایی شدند و به سرعت در جایی که تیرخورده بودند به خاک سپرده شدند. کاستر را در حالی پیدا کردند که به گیجگاه چپ و سمت چپ سینه اش تیرخورده بود. بعضی از تاریخهای شفاهی سرخپوستان بیان می کنند که کاستر برای اینکه به دست سرخپوستان نیافتد خودکشی کرد اما حقیقت این است که او راست دست بود و امکان نداشت که بتواند به سمت چپ سر خود شلیک کند. بدن او در نزدیکی قله تپه "آخرین نبرد" یافته شد. اکنون یک یادبود بزرگ سنگی که نام افراد کشته شده سواره نظام هفتم بر آن حک شده در آن نقطه قراردارد. این که درحقیقت چه اتفاقی افتاد در هاله ای از ابهام فرورفته است. چند روز پس از نبرد، یک دیده بان سرخپوست به نام کورلی گواهی داد که کاستر به اردوگاه حمله کرد و پس از آن به پشت رودخانه عقب نشینی کرده، از تپه بالا رفت. این سناریو با روش حمله کاستر و با چند اثر که بر روی زمین پیدا شدند سازگار است و پایه ای شد برای بسیاری از افسانه های برگرفته شده از این نبرد. پس از آن، کاستر دیده بانهای سرخپوستش را به همراه رانز هیم سفید پوست مرخص کرد. رانز هیم اولین کسی بود که خبر نابودی واحد کاستر را به ژنرال تری اطلاع داد. تنها کسی که از نبرد جان به در برد اسب ستوان کیو به نام کومانچی بود. در ماه جولای، سواره نظام هفتم با افسران و سربازان جدید دوباره سازماندهی شد. آنها تعقیب دشمنانشان را ادامه دادند. در سال 1878، 24 نفر از افراد واحد برای شجاعتشان در این نبرد مدال گرفتند. بیشتر آنها کسانی بودند که جانشان را به خطر انداخته و برای مجروحان از پایین تپه آب آورده بودند. سالها بعد کتابها و فیلمهای زیادی بر اساس این واقعه تاریخی نوشته و ساخته شدند. این نبرد اوج قدرت سرخپوستان بود. آنها به بزرگترین پیروزی خود در برابر سفیدها رسیده بودند اما تا یک سال بعد اتحاد خود را از دست داده و هر قبیله به سویی روان شد. ارتش آمریکا فعالیت خود را برعلیه آنها تشدید کرد. تپه های سیاه از منطقه سرخپوستان منفک شد و به مهاجران سفید واگذارشد. قبایل سرخپوست یکی یکی شکست خوردند و به زور به زمینهای اختصاصی بازگردانده شدند. بیگ هورن کوچک برای سرخپوستان نیز آخرین نبرد بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/01%7E8.jpg[/img] سرهنگ کاستر [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_02%7E8.jpg[/img] حرکت سه شاخه سوار نظام آمریکا برای محاصره سرخپوستان [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_03%7E7.jpg[/img] نقشه حرکات کاستر و سرخپوستان در نبرد لیتل بیگ هورن [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/05%7E8.jpg[/img] گاونشسته بزرگترین جنگجو و رهبر سرخپوستان قبیله سو [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_04%7E9.jpg[/img] آخرین نبرد کاستر. بر اساس گزارشها، کاستر لباس نظامی برتن نداشته و کتی از پوست گوزن پوشیده بوده است. در این نقاشی کاستر در مرکز تصویر و در کت پوستی دیده می شود. منبع :مجله جنگ افزار نویسنده: رضاکیانی موحد
  19. RezaKiani

    شکست کاستر

    مرسی از لطف دوستان! آرمانی جان! من همون 2-3 تا مطلب رو درباره آرپی جی داشتم. شما هم ادامه بده. انشالله که یه منبع خوب درباره آرپی جی در سایت بوجود میاد. درباره اتحاد سرخپوستان هم شما حق دارید. اگر اینها از همون اولش متحد شده بودند که پوست اسپانیایی ها و پرتغالی ها رو کنده بودند. همین پرتغالی ها مثه آب خوردن اومدند و جزایر ایران رو توی خلیج فارس گرفتند و تا زمان شاه عباس و کمک انگلستان ما نتونستیم اونها رو بیرون کنیم. بعدش هم انگلیسی ها جای اونها رو گرفتند و عملا(نه اسما) حاکم خلیج فارس شدند. همه اش به خاطر اختلافات و تفرقه و بی لیاقتی خودمون بود.
  20. تا کنون شناورهای مدرن 2کشور از کشورهای اسکاندیناوی را بررسی کردیم. اکنون، نوبت به جدیدترین شناور نظامی فنلاند می رسد. این کشور نیز مانند دیگر همسایه هایش -سوئد و نروژ- ساخت شناورهای کوچک با توانایی های بالا را در دستور کار قرار داده است. در روز سوم دسامبر 2003 نیروی دریایی فنلاند قراردادی به مبلغ 24 میلیون دلار برای ساخت سومین شناور سریع السیر هجومی از کلاس هامینا را با کشتی سازی "آکر" فنلاند امضاکرد. برنامه اولیه نیروی دریایی فنلاند تنها دو شناور را دربر می گرفت اما در هنگام تنظیم قرارداد ساخت شناور سوم، گزینه ای برای ساخت چهارمین شناور درنظرگرفته شد که این امر رضایت این نیرو را از شناورهای جدیدش نشان می دهد. مبلغ ذکرشده در بالا تنها برای ساخت بدنه آلومینیمی شناور در نظرگرفته شده است وبرای توسعه تجهیزات داخلی آن مبالغ دیگری منظور شده است. ظاهرا نیروی دریایی فنلاند تصمیم دارد تا تعداد شناورهای ناوگان سریع السیر خود را تا 10 فروند افزایش دهد. در این ترکیب قرار بود که شناورهای کلاس هامینا نقش کشتی های فرماندهی را برای 8 شناور کوچکتر کلاس تی-2000 برعهده بگیرند. پروژه ساخت شناورهای تی-2000 پس از تحویل گرفتن یک شناور آزمایشی لغو شد و نیروی دریایی فنلاند تصمیم به بهسازی شناورهای موجود کلاس رائومای خود گرفت. چهارمین فروند از شناورهای کلاس هامینا در سال 2006 تحویل داده شد. این 4 شناور در ناوگروهی به نام اسکادارن2000 سازماندهی شده اند. قرار است که این واحد در سال 2008 به ظرفیت کامل خود برسد و توانایی های نبردهای سطحی و دفاعی نیروی دریایی فنلاند را بهبود بخشد. تمامی بدنه این شناور از آلومینیم ساخته شده است و سازه اصلی و بدنه توسط مواد ترکیبی تقویت شده اند. این شناور وزنی کم و قدرت مانوری زیاد دارد که ناشی از بکارگیری جتهای آبی ساخت رولزرویس است. این جتهای آبی به هامینا اجازه می دهند تا با سرعت در آبهای کم عمق حرکت کرده و در مواقع ضروری سرعت خود را کاهش دهد یا در کمترین شعاع گردش کند. هامینا قدرت آتش زیادی دارد که معمولا در شناورهایی با 2 برابر ابعاد هامینا یافت می شود. هامینا به عنوان یک شناور با توانایی حرکت پنهان و با کمترین امضای مغناطیسی، حرارتی و راداری طراحی شده است. بدنه آن -مانند ویسبی سوئدی- با زوایایی ساخته شده اند که کمترین میزان تشعشع رادار را به سمت منبع آن بازگردانند و علاوه بر آن بدنه شناور از مواد جذب کننده امواج رادار پوشانده شده است. قسمتهای زیادی از بدنه خارجی توسط موادی مانند کولار و بالسا ساخته شده اند. بدنه فیبر کربن هامینا بر خلاف بدنه های ساخته شده از فیبرشیشه جلوی عبور امواج را می گیرد و می تواند شناور را در برابر امواج الکترومغناطیسی ناشی از انفجارات هسته ای یا ئی-بمبها محافظت کند. درضمن، این بدنه سبب می شود تا امواج ساخته شده توسط دستگاه های داخلی شناور به خارج از آن نفوذ نکنند که این مورد حفاظت الکترونیکی بالایی در جنگهای الکترونیکی برای هامینا ایجاد می کند. پنجره های هامینا در پل کشتی قرارگرفته اند وتنها قسمتی از شناورهستند که به خوبی امواج رادار را منعکس می کنند. در بدنه شناور آب پاشهایی نصب شده است که می تواند آب دریا را بر روی بدنه بپاشد تا هدفگیری هامینا برای موشکهای حرارتی مکشلتر شود. هامینا از آخرین تکنولوژی الکترونیک و تسلیحاتی دنیای غرب بهره می گیرد. سیستمهای الکترونیکی و کنترلی این شناور مجمتع هستند و به آن اجازه می دهند تا دایره ای به شعاع 200 کیلومتر را در برابر هواگردهای دشمن پوشش دهد. سیستم موشک انداز آموخونتو می تواند همزمان با 8 هواگرد درگیر شوند. موشکهای آموخونتو 14کیلومتر برد داشته و از هدایت مادون قرمز استفاده می کنند. این موشکها ساخت آفریقای جنوبی هستند. سلاح اصلی ضدکشتی شناورهای کلاس هامینا 4 قبضه موشک انداز سوئدی برای شلیک موشکهای ضدکشتی آربی اس-15 مارک3 می باشد که در پاشنه شناور نصب شده اند. برد این موشکها 100 کیلومتر می باشد. سلاح دیگر هامینا توپ 57 میلیمتری بوفورس است که در چند شناور مدرن دیگر نیز نصب شده است. این تسلیحات را 2 قبضه مسلسل سنگین برای دفاع در برابر شناورهای کوچک و هواگردها تکمیل می کنند. هامینا به یک ریل برای انداختن بمب های زیرآبی مجهز شده است که می توان از آن برای مین گذاری نیز استفاده کرد. شناورهای کلاس هامینا برای مقابله با موشکهای دشمن از پرتاب کننده فریبنده "ماس" ساخت شرکت راینمتال استفاده می کند. این پرتاب کننده در شناورهای آلمانی "کا-130" نیز بکارگرفته شده و می توانند فریبنده هایی برای منحرف ساختن موشکهای هدایت راداری، مادون قرمز، ماورا بنفش و هدایت چشمی شلیک کنند. هامینا کلاس مشخصات تاریخ سفارش 1996 تاریخ شروع پروژه ؟ تاریخ به آب انداختن ؟ تاریخ به خدمت گرفته شدن 1998 وزن کامل 250تن طول 51متر عرض 8.5متر آبخور 1.7متر پیشرانه 2 دستگاه موتور دیزل 16 سیلندر ام تی یو به توان 6600 کیلووات؛2 دستگاه جت آبی رولزرویس سرعت 30+ گره دریایی برد 500 مایل دریایی خدمه 32نفر هلیکوپتر ندارد تجهیزات الکترونیک کنترل آتش سروس-200 ساخت ساآب؛رادار دریانوردی کنسیلیوم سلسمار؛رادار 3بعدی تی آر اس-3دی/16-ئی اس ساخت ئی آداس؛مدیریت رزمی آان سی اس-2000؛دستگاه تشخیص دوست از دشمن؛سیستم اخطاردهنده ماتیلدا ساخت تالس؛سونارداخلی؛سونار یدک کش؛پرتاب کننده فریبنده "ماس" ساخت راینمتال تسلیحات موشک پدافندهوایی عمودی 8خانه آموخونتو؛4 قبضه موشک انداز ضدکشتی آربی اس-15مارک3؛1 قبضه توپ 57 میلمتری بوفورس؛2 قبضه مسلسل 12.7 میلیمتری؛ریل پرتاب بمب زیرآبی یا مین آبی منبع مجله جنگ افزار رضاکیانی موحد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_20357_8_122_510lo.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Hamina_class_missile_boat4.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Hamina_class_missile_boat1.jpg[/img]
  21. هیچ چیزی بهتر از این نیس که آدم خبر سلامتی دوستانش رو بشنوه. (یا بفهمه یا...) به هرحال خدا رو شکر . انشالله زودتر حالتون خوب خوب خوب بشه. از توجه شما ممنونم. ایران هم داره توی این زمینه کار می کنه و فکر کنم که پیشرفتهای خوبی در زمینه ساخت همچی شناورهایی داشته ایم.
  22. حق با آقا سعید هست. این موشک خیلی دقیق نبود و شلیک اون احتیاج به دقت خلبان داشت ولی در مدلهای بعدی سعی کردند که این مشکل رو حل کنند. در جنگ فالکلند آرژانتینی ها برای اینکه از حمله موشکهای ضدتشعشع انگلیس در امان بمونند رادارهاشون رو به مجرد نزدیک شدن بمب افکنهای انگلیسی خاموش کردند ولی موشکهای امروزی پیشرفته تر شدند و محل اولیه منبع ارسال امواج را در حافظه خودشون نگه می دارند و حتی اگر رادار خاموش بشه با استفاده از همون مختصات ذخیره شده به منبع ارسال امواج(آنتن رادار) حمله می کنند.
  23. همون جور که گفتم الان موشکهای پیشرفته تری جای شرایک رو گرفته اند. این موشک رو برای این انتخاب کردم که اولین نوع از موشکهای ضدتشعشع بوده. الان هم آمریکا و هم روسیه مدلهای پیشرفته تری از این موشکها رو ساخته اند. عراق رو که می دونم در جنگ با ایران از موشکهای ضدتشعشع روسی استفاده می کرده. احتمالا خود ما هم همین کار رو می کردیم. سیستم کارش هم استفاده از یه گیرنده غیرفعال هست که امواج ارسالی توسط رادار دشمن رو پیداکرده و مستقیما موشک رو به سمت اون هدایت می کنه. از نظر اصول کاری خیلی ساده هست.
  24. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در برابر سختی، همین بس نیست که خود را از دلسرد شدند نگهداری. چون که سامورایی را ماتم و اندوهی در رسد باید که آن را مایه ی پیشرفت گیرد و از آن شور و نیرو یابد. می توان گفت که این برخورد و رفتار ورای آسان، تن سپردن به تقدیر است. "چون آب بالا آید، زورق اوج گیرد."
  25. در اوايل دهه 80ميلادي، نيروي هوايي سوريه يک تيپ ازهليکوپترهاي غزال و يک وينگ از هليوکوپترهاي هيند را راه اندازي کرد. تيپ هليکوپترهاي اس آ 342 غزال فرانسوي شامل 4 اسکادران مي شد؛ اسکادرانهاي 976،977،988 و اسکادران ديگري به شماره احتمالي 989. وينگ هليکوپترهاي ميل مي25 هيند ساخت شوروي نيز شامل 3 اسکادران بود؛ اسکادرانهاي 765،766 و 767. هر دو واحد در فرودگاه هاي مارج السلطان و الجديده مستقر شده بودند اما تعدادي از هيندها را به صورت دائم به پايگاه هوايي سودا فرستاده بودند. سوريه به تازگي شروع به بهره گيري از هليکوپترهاي جنگي کرده بود و 18 فروند غزال را -در برابر کبراهاي اسرائيل- در سال 1977 از فرانسه تحويل گرفته بود. اين هليکوپترها در اسکادران هجومي 976 سازماندهي شدند. آنها در الجديده مستقر شدند و به موشکهاي آ اي12 ضدتانک مسلح بودند. بعدها، تعداد بيشتري غزال خريداري شد و سوريه قادر شد 3 اسکادران تشکيل دهد. يک اسکادران ديگر نيز براي کمک به پليس تشکيل شده بود. همچنين فرانسه شروع به فروختن موشکهاي ضدتانک هات به سوريه کرد. هات در اصل يک موشک فرانسوي-آلماني بود که همآورد موشک آمريکايي تاو به حساب مي آمد. هات موشک مافوق صوتي است که از يک لوله شليک شده و توسط سيم هدايت مي شود. در آن زمان، هات يکي از پيشرفته ترين موشکهاي ضدتانک جهان محسوب مي شد و ادعا شده بود که مي تواند يک ورقه فولادي به قطر 700 ميليمتر را در زاويه صفر درجه سوراخ کند. هات در لوله هاي مخصوص پرتاب عرضه مي شد و هر غزال مي توانست بر روي بالچه هاي پشت کابينش 4 فروند موشک هات حمل کند. اينکه سوريه از اواخر دهه 50 هيچ هليکوپتر يا هواپيمايي از کشورهاي غربي نخريده بود و حال به خريداري غزالهاي فرانسوي روي آورده بود کاملا ناظران غربي را حيرت زده کرد.در حقيقت، اين معامله حاصل کوششهاي سعودي بود که مصمم بود کشورهاي عرب را تا حد ممکن به سوي اردوگاه غرب سوق دهد، علاوه بر اينکه، شوروي خود را در تغذيه هيندهاي مورد نياز سوري ها را ناتوان نشان داده بود. شوروي به تمام هيندهايش نياز داشت تا آنها را در آلمان شرقي مستقر کند. با اين وجود، هنگامي که فرانسه ارسال غزالها را به سوريه آغازکرد، شوروي به تکاپو افتاد و در بهار 1981 اولين اسکادران هيند را به سوريه فرستاد. اولين محموله شامل 4فروند هيند بود که بعد تا 12 فروند افزايش يافت. هيندهاي سوريه از نوع ميل مي25 بودند. ميل مي25، نمونه ضعيفتر ميل مي24 بود که شوروي براي متحدان دست دومش مي ساخت. سلاح اصلي اين هليکوپتر موشک 9ام17 اسکورپيون -از خانواده آتي2- بود. اين موشک نسبتا قديمي اما ساده بود و به صورت بيسيم هدايت مي شد. هر فروند هيند مي توانست 4 فروند از آنها را در زير بالچه هاي خود حمل کند. آتي2 داراي چند نمونه بود که نمونه بي آن به سوريه ارسال شد. اين نمونه 3500 متر برد داشت و ادعا شده بود که مي تواند در يک ورقه فولاد به قطر 500 ميليمتر در زاويه صفر درجه نفوذکند. خلبانان عرب هيند عموما ادعا مي کردند که اين موشکها بلااستفاده هستند چرا که در درجه نخست قابل اعتماد نبودند. به علاوه، هيند به يک قبضه مسلسل ياک بي 12.7 مسلح شده بود که در برجکي در زير دماغه هليکوپتر جاي گرفته بود و همچنين راکت اندازهاي يوبي32-57 نيز بر روي هليکوپتر قابل نصب بودند. پس از بررسي دقيق تجربيات عراق در استفاده از هيندهايش، سوريه به سرعت استفاده از آتي2 ها را کنارگذاشت و تنها به استفاده از مسلسل و راکت اندازها و بمبهاي هيندها بسنده کرد. به خاطر چند دليل که به هم مربوط نبودند غزالها و هيندها تا بهار 82 به صورت کامل وارد خدمت نشدند. در حقيقت، هيندهاي سوريه در هيچ عمليات رزمي در طي نبرد با اسرائيل در آن سال ديده نشدند. در نتيجه، اگرچه گزارشهاي مخالفي –خصوصا از طرف روسها و اکرايني ها- وجوددارد اما همچنين در گزارشهاي غربي هيچ اثري از پروازهاي جنگي هيندهاي سوري در درگيريهاي سال 82 وجود ندارد. هنگامي که درگيرهاي شروع شدند غزالها به تنهايي جنگيدند. تاکتيکهاي شکارچي-قاتل در ابتداي سال 82، سوريها منتظر نوع جديدي از عمليات اسرائيل در جنوب لبنان بودند. فرماندهان آنها محاسبه کرده بودند که نيروهاي نظامي اسرائيل دست به عملياتي شبيه به آنچه در سال 78 انجام داده بودند بزنند. در آن سال اسرائيل در حدود 40 کيلومتر -تا رودخانه ليتاني- در خاک لبنان پيشروي کرد تا به جستجوي مبارزان فلسطيني بپردازد. به هرحال، آنها مي دانستند که اگر اسرائيل نخواهد که در رودخانه ليتاني متوقف شود يک رويارويي با اسرائيل گريز ناپذيرخواهد بود. هنوز اما، با توجه به استقرار بيشترين واحدهاي مهم نيروي زميني سوريه در جولان يا دمشق و نگهداري پرهزينه نيروهاي قابل اعتنايي در داخل لبنان از سال 76 به بعد، دمشق توان مالي و فضاي کافي براي ايجاد يک جبهه قوي در عرض لبنان نداشت. در حقيقت، در ابتداي ژوئن 82 بيشتر واحدهاي سوريه در لبنان در مرکز لبنان -مابين بيروت و زهله- مستقرشده بودند و بيشتر مواضع دفاعي در نقاط مورد علاقه سوريه مانند شاهراه بيروت-دمشق و مخصوصا در اطراف روستاي سلطان يعقوب در تنتا متمرکز شده بودند. با مطالعه عوارض زميني، جاده ها، روستاهاي جنوب لبنان و مسيرهاي احتمالي -که اسرائيل مي توانست از آنها استفاده کند- سوريه تاکتيکهاي ساده اما بسيار موثري را توسعه داد. اين تاکتيک، يک همکاري نزديک بين غزالهاي نيروي هوايي و تيمهاي شکارچي-قاتل نيروي زميني سوريه بود. هدف اين بود که با کمين، نيروهاي مکانيزه اسرائيل توسط نيروي زميني -ترجيحا از فاصله کوتاه و در مناطق شهري- زمينگيرشود و سپس آنها را توسط هليکوپترهايي که از ميان تپه ها هجوم مي آورند نابود کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_sa_at_team.jpg[/img] تيمهاي ضدتانک نيروي زميني سوريه به همراه سلاح اصلي خود يعني راکت انداز آرپي جي7 در ابتداي ژوئن82، نيروي زميني سوريه گردان کماندويي 20 -که مجموعا 50 تيم شکارچي-قاتل در اختيار داشت- در جنوب و غرب بيروت و حومه شرقي و جنوبي حومه شهر در اختيار داشت. هر تيم شامل 4 تا 6 سرباز مي شد. اين تيمها به بهترين سلاح هاي ضدتانک بلوک غرب و شرق -مانند راکت اندازهاي آرپي جي7 ، آرپي جي18، موشکهاي ضدتانک آتي4 و موشک ميلان- مسلح بودند. معمولا در هر تيم 2 نفر تيرانداز و 2 نفر کمک تيرانداز وجود داشت. هر تيم 6 نفره داراي 2 عضو اضافي بودند که به موشکهاي شانه پرتاب سام7 مسلح بودند. نيروهاي ضدتانک سوريه از قديمي ترين و با تجربه ترين سربازان نيروي زميني سوريه بودند و توانايي ها و عزم خود براي نبرد را نشان داده بودند. آنها بعدتر توسط اسرائيل به عنوان حرفه اي ترين سربازان طرف مقابل توصيف شدند. آنها ترجيح مي دادند که در خيابانهاي باريک شهرها و روستاهاي لبنان به شکار تانکهاي دشمن بروند. نيروهاي اصلي متعارف سوريه در لبنان لشکرهاي دهم و سوم زرهي بودند. لشکر دهم زرهي در جنوب شاهراه بيروت-دمشق و داخل بيروت مستقر بود. اين لشکر شامل تيپهاي 76 و 91 زرهي -مسلح به تانکهاي تي62 و زرهپوشهاي بي پي ام1- و تيپ 85 مکانيزه -مسلح به تانکهاي تي55 و زرهپوشهاي بي تي آر60- بود. به علاوه گردان 20کماندويي در اختيار اين لشکر بود. لشکر سوم زرهي شامل تيپ 58 و تيپ 62 مکانيزه به علاوه 2 تيپ زرهي مسلح به تانکهاي تي62 بود. اين لشکر يک گردان کماندويي اضافي را در اختيار داشت و از جاده بيروت-دمشق به علاوه 3 سايت موشک ضدهوايي بهمراه 19 سايت -که بيشتر در نواحيه زهله در طول مرز سوريه قرارداشتند- دفاع مي کرد. نبرد 3 روزه: روز اول، 8 ژوئن جنگ در حقيقت قبلا در روز اول ژوئن با حملات هوايي اسرائيل به پايگاه ها و انبارهاي مهمات سازمان آزاديبخش فلسطين شروع شده بود. به هرحال، اسرائيل حرکت خود به داخل لبنان را در حدود ساعت 11:00 روز ششم ژوئن آغاز کرد. براي نيروهاي سوري جنگ دو روز بعد، در حوالي جزين -در مرکز لبنان- آغاز شد. در آنجا نيروهاي اسرائيلي تحت فرمان سرتيپ داني واردي وظيفه داشتند تا جزين را گرفته و در طول ساحل شرقي درياچه قارون به سمت شمال -و شاهراه بيروت-دمشق- فشار آورده و به مواضع تيپ76 زرهي سوريه حمله کنند. مواضع سوريها به خوبي برپانشده بودند. بيشتر واحدها در بعد از ظهر روز ششم ژوئن در جنوب دره بقاع به خدمت گرفته شدند و زماني به آنجا رسيدند که تانکهاي اسرائيل از مرز به سمت شمال جاري شده بودند. 2 تيپ زرهي از لشکر دهم زرهي دستورگرفتند تا در جنوب درياچه قارون موضع گيري کنند و کوشش کنند تا اسرائيلي ها را از رسيدن به موقعيت استراتژيک زهله بازدارند. درحاليکه نيروهاي سرتيپ واردي به تيپ76 زرهي حمله کردند در پشت او نيروهاي سرتيپ مناخيم عينان در طول جاده هاي باريک از جنوب به جنوب غربي حرکت مي کردند و از جزين گذشتند تا به بيت اندين در کوه هاي شوف برسند. با اختلالهايي که از موانع ترافيکي و کمبود ساخت ناشي شدند، عينان سختي هاي زيادي را در سازمان دادن به حرکت نيروهايش تجربه کرد و حال با مشکلات در حال افزايشي روبرو بود. کمي پس از ساعت 00 :14 دو ستون جلودار واحدهايش که در دو جاده موازي حرکت مي کردند در اثر اشتباه در شناسايي يکديگر به سوي هم آتش گشودند. نتايج اين درگيري ناشناخته ماندند اما عينان حداقل 1 ساعت وقت را براي حل اين اغتشاش از دست داد. در حدود ساعت 15:30 که نيروهاي 162 حرکت خود را از سرگرفتند، ناگهان تعدادي از وسايل نقليه آن به سختي آسيب ديدند. 4 فروند غزال اسکادران 977 -درحاليکه بين تپه ها و درختان پرواز مي کردند- به ستونهاي عينان نزديک شدند و قبل ازاينکه حضورشان توسط اسرائيلي ها کشف شود موشکهاي هات خود را به سمت تانکها شليک کردند. تعداد نامعلومي از تانکها و نفربرهاي زرهي اسرائيل در اثر اين حمله از بين رفتند اما اسرائيل متعاقبا گزارش کرد که تنها تلفات سبکي -4 مجروح-به نيروهايش واردشده است. در حدود 1 ساعت بعد، نيروهاي واردي نيز تحت حمله جنگنده-بمب افکنهاي سوري قرارگرفتند. خلبانهاي سوري گزارش کردند:" چند تانک را در آتش رهاکرديم." [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/astk_magach_6_and_zeldas.jpg[/img] پيشروي در طول جاده هاي باريک -همانطور که درعکس ديده مي شود- به صورت ستوني باعث شد تا طلايه داران اسرائيل اهداف آساني براي کمين سوريها و فلسطيني ها شوند. سوريها کمينهايشان را با هماهنگي کماندوها و هليکوپترهايشان انجام دادند و ظاهرا به موفقيتهاي قابل ملاحظه اي رسيدند. در حقيقت نيروهاي عينان تنها توسط دومين واحد هليکوپترهاي سوريه که در آن روز با دشمن تصادم پيداکردند مورد حمله قرارگرفتند. اولين واحد قبلا در ساعت 14 در لبنان فعال شد. آنها به صورت پنهاني در ارتفاع پايين و در طول دره هاي شمال غربي کوهستان حرمون -جبل الشيخ حرکت مي کردند و سپس به ستونهاي تحت فرمان سرتيپ يوسي پلد حمله مي کردند. اين نيروها شامل دو تيپ چترباز و پياده بودند که براي عمليات ضدتانک در نظر گرفته شده بودند و وظيفه داشتند تا در طول مرز سوريه و لبنان حرکت کرده تا به شاهراه بيروت-دمشق برسند تا مواضع سوريه در دره بقاع را محاصره کنند. هليکوپترهاي سوري حملات خود را هنگامي که اسرائيلي ها توسط عناصري از تيپ 91 زرهي -در جاده ايي که از حسيبيه به سمت رشايا مي رفت- متوقف شدند آغاز کردند اما نتيجه اين حمله نامعلوم است. آخرين حمله غزالها در آن روز، در حدود 17:30 توسط 2 جفت غزال انجام شد که يک حمله گازانبري را بر عليه واحدهاي اسرائيل بر روي جاده اي که از شعبا به رشايا و از بيروت به عين دارا مي رفت انجام دادند. نتيجه اين حمله نيز نامعوم باقي مانده است اما عموما در اسرائيل هيچ تلفاتي را تاييد نمي کنند. نویسندگان: تام کوپر و ياسر العابد؛سپتامبر2003 مترجم:رضاکیانی موحد منبع: مجله جنگ افزار