RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,963
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    شکست کاستر

    تاریخ: 25-26 ژوئن 1876 محل: نزدیک رود بیگ هورن کوچک، مونتانا،ایالات متحده آمریکا نتیجه: پیروزی سرخوستان متخاصمین ایالات متحده آمریکا قبایل لاکوتا،شایان شمالی، آراپاهو فرماندهان جرج آ کاستر †؛مارکوس رنو؛فردریک بنتین؛جیمز کالهون † گاو نشسته؛اسب دیوانه ؛دو ماه؛باران در صورت استعداد رزمی 31 افسر؛566 سرباز؛15غیرنظامی مسلح؛35-40 دیده بان 949 چادر؛احتمالا در حدود 950-1200 جنگجو تلفات در حدود 268کشته؛55مجروح حداقل 36کشته؛تقریبا 168مجروح؛(بیش از 200نفربرآوردجدید) نبرد بیگ هورن کوچک به نام آخرین نبرد کاستر و شکست کاستر نیز شناخته می شود. در این نبرد، چند قبیله سرخپوست با هم متحد شده و واحدی از سواره نظام هفتم ارتش آمریکا را به فرماندهی سرهنگ دوم جورج آرمسترانگ کاستر شکست دادند و تمامی افراد آن را به هلاکت رساندند. پیش زمینه در اوایل سال 1876، هزاران سرخپوست از مناطق اختصاص داده شده به قبایل سرخپوست گریختند. آنها از ورود بی رویه سفیدپوستان به منطقه مقدس "تپه های سیاه" عصبانی بودند. قبایل سرخپوست در اطراف جنگجوی بزرگ قبیله سو -گاونشسته- گردآمدند و در مونتانا جمع شدند تا برای آزادی زمینهایشان بجنگند. دو پیروزی بر سواره نظام ایالات متحده در بهار آن سال آنها را جسورتر کرد تا در تابستان به نبردهایشان با سفید ها ادامه دهند. ستاد ارتش، یک لشکرکشی سه شاخه -برای محاصره آنها و مجبورکردن آنها به بازگشت به مناطق اختصاص داده شده- را طراحی کرد. قرارشد که در این عملیات از پیاده نظام و سواره نظام به علاوه واحدهای کوچکی از توپخانه استفاده شود. ستون سرتیپ جورج کروک از دژ فترمن -وایومنیگ- به سمت شمال و نواحی رود پودر حرکت کرد. ستون سرهنگ جان گیبون شامل 6 گروهان پیاده نظام هفتم و 4 گروهان سواره نظام دوم بود و از دژ الیس در غرب مونتانا به سمت شرق به راه افتاد. ستون سوم تحت فرمان سرتیپ آلفرد تری از دژ آبراهام لینکلن در زمینهای داکوتا به سمت غرب حرکت کرد. این ستون شامل گروهان های بی،دی و آی پیاده نظام ششم، سواره نظام هفتم تحت فرمان کاستر، گروهان های سی و جی از پیاده نظام هفدهم و واحد گتلینگ پیاده نظام بیستم بود. آنها 150 واگن اسبی و تعداد زیادی قاطر برای حمل ملزوماتشان به همراه داشتند. نقشه و هماهنگی واحدها در روز 17 ژوئن -و هنگامی که ستون کروک پس از نبرد رزباد دچار تاخیرشد- بهم ریخت. گیبون و تری به راهشان ادامه دادند و در اواخر ژوئن در نزدیکی دهانه رود رزباد به هم ملحق شدند. آنها نقشه ای کشیدند مبنی بر اینکه درحالیکه ستونهای یکی شده تری و گیبون مسیر رودهای بیگ هورن و بیگ هورن کوچک را دنبال می کردند، هنگ کاستر مسیر رودخانه را به سمت بالا ادامه دهد. فرماندهان امیدوار بودند که اردوگاه های سرخپوستان را بین این دو نیرو در تله بیاندازند. پس از کشف یک رد بزرگ از سرخپوستان در روز 15 ژوئن، سواره نظام هفتم در روز 22 ژوئن خود را از باقیمانده ستون تری جداکرد و به تعقیب ردها پرداخت. به کاستر استفاده از مسلسلهای گتلینگ پیشنهاد شد ولی او این پیشنهاد را رد کرد و گفت که همراه بردن مسلسلها، سرعت او را کم می کنند. او همچنین پیشنهاد استفاده از 2 گروهان دیگر سواره نظام را رد کرد چون اعتقاد داشت که هنگ او می تواند از پس هر مشکلی برآید. در شب 24 ژوئن دیده بانهای کاستر به 23 کیلومتری شرق بیگ هورن کوچک رسیدند. در همان حال، ستونهای تری-گیبون به سمت دهانه بیگ هورن پیش می رفتند. ساختار سواره نظام هفتم سواره نظام هفتم، سازمانی از کهنه سربازان بود که بلافاصله پس از جنگهای شمال-جنوب تشکیل شده بود. چند نفر از سربازان تجربه جنگهای داخلی را داشتند و بیشتر افسرها نیز اینگونه بودند. قبل از این عملیات، بخش عمده ای از هنگ مدت 4سال و نیم را در دژ رایلی کانزاس صرف کرده بود و یک نبرد بزرگ و چندین زد و خورد کوچک را با تلفات 36 کشته و 27 مجروح پشت سرگذاشته بود. 6 نفر از سربازان غرق شده بودند و 51 نفر از افراد در اثر وبا تلف شده بودند. نیمی از سواره نظام هفتم از 18 ماه نگهبانی در دیپ سوت بازمی گشتند که برای شرکت در عملیات به دژ آبراهام لینکلن فراخوانده شدند. تقریبا 20% از نیروها در 7 ماه گذشته در هنگ نام نویسی کرده بودند و تمرین اندکی داشتند و دارای تجربه جنگی نبودند. تعداد زیادی از این سربازان تازه کار مهاجران ایرلندی، انگلیسی و آلمانی بودند. از 44 افسر و 718 سرباز سواره نظام هفتم، 13 افسر و 152 سرباز در طول عملیات حضورنداشتند که سرهنگ ساموئل اشتارگیس فرمانده هنگ نیز درمیان آنان بود. این افراد در دژ آبراهام لینکلن باقی ماندند. انحراف در پی راهپیمایی شبانه واحد در شب 24-25 ژوئن، دیده بانهای قبیله کرو به کاستر چیزی را گزارش دادند که کاستر آن را به عنوان اردوگاه بزرگی از سرخپوستان به حساب آورد و بدین خاطر نیروهایش را به 4 واحد تقسیم کرد: • بزرگترین واحد شامل گروهان های سی، ئی، اف، آی و ال بود که کاستر شخصا آنها را فرماندهی کرد. این واحد شامل 13 افسر، 198 سرباز، 1 روزنامه نگار و 2 دیده بان غیرنظامی بود. فرمانده گروهان سی برادر کاستر -سروان توماس کاستر- و فرمانده گروهان ال شوهرخواهر او -ستوان یکم جیمز کالهون- بودند. این گروه در طول ساحل شرقی رود بیگ هورن کوچک حرکت کردند تا بتوانند از سمت شمال وارد اردوگاه شوند. • واحد دوم به وسیله سرگرد مارکوس رنو فرماندهی می شد و به دره بیگ هورن کوچک فرستاده شد تا از سمت جنوب به اردوگاه حمله کند. این واحد شامل گروهان های آ،جی و ام بود و 11 افسر، 131 سرباز و بیش از 35 راهنمای سرخپوست داشت. • واحد سوم به فرماندهی سروان فردریک بنتین از گروهان های دی، اچ و کا تشکیل شده بود و 5 افسر و 110 سرباز را شامل می شد. وظیفه ستون او کاملا مشخص نیست. بعضی از محققین عقیده دارند که او برای یک ماموریت ساده شناسایی به سمت قبیله اعزام شده بود ولی دیگران می گویند که او باید وارد دره بیگ هورن کوچک می شد و به سمت اردوگاه حرکت می کرد. به او دستور داده شده بود که به هر سرخپوستی که بر سر راهش می دید حمله کند. • آخرین واحد، اسکورت تدارکات هنگ را شامل می شد که از 7 یا 8 سرباز از هر گروهان به علاوه گروهان بی تشکیل شده بود و فرماندهی آنها برعهده سروان توماس مک دوگال بود. این واحد 2 افسر، 127 سرباز و 7 غیرنظامی را در برمی گرفت. قرار بود که هرکدام از 3 واحد اول که زودتر به اردوگاه سرخپوستها رسید به آنها حمله کند و آنها را مشغول کند تا 2 واحد دیگر برای پشتیبانی آنها وارد عمل شوند. کاستر مشابه این تاکتیک را در سال 1868 در نبرد واشیتا بکاربرده بود. نبرد حمله رنو واحد سرگرد رنو اولین واحدی بود که پس از رسیدن دستور کاستر -توسط ستوان ویلیام کوک- حمله را آغاز کرد. دستورات کاستر اطلاعات دقیقی درباره اندازه اردوگاه، محل آن و تمایل سرخپوستها به جنگ دربرنداشت. کاستر تنها گفته بود سرخپوستها را تعقیب کن و آنها را وادر به جنگ کن. به هرحال، کاستر قول داده بود که از رنو با تمام امکانات پشتیبانی کند. نیروهای رنو -از محلی که امروزه رنو کریک نامیده می شود- از رود ردشدند تا به اردوگاه سرخپوستها حمله کنند و پس از درگیری فهمیدند که لاکوتا و شایان شمالی در آنجا حضوری قدرتمند دارند و راهی برای فرارنیست. رنو پیامی برای کاستر فرستاد اما پاسخی دریافت نکرد. پیشروی سریع رنو به سمت شمال نشان می دهد که او دشمن را به سادگی رانده است. رنو گمان کرد که عقب نشینی سرخپوستها یک تله است و چند صد متر مانده به اردوگاه توقف کرد، از اسب پیاده شد و نیروهایش را -بر اساس دکترین های استاندارد ارتش در آن زمان- در یک خط قرارداد. در این آرایش، هر سرباز اسب 4 سرباز دیگر را -که در حال تیراندازی بودند- نگه می داشت و در نتیجه با این آرایش 20% از نیروهای او کاسته شدند. سربازها از یکدیگر 5 تا 10 متر فاصله داشتند، افسرها پشت خط آتش و اسبها در پشت افسرها قرارمی گرفتند. پس از 20 دقیقه تیراندازی از فاصله دور، او یک نفر تلفات گرفت اما مقاومت در برابر او بیشتر می شد و کاستر کمکی برای او ارسال نکرد. رنو دستور عقب نشینی به نزدیک ترین جنگل در خمیدگی رودخانه را داد. سپس با افزایش فشار سرخپوستها یک عقب نشینی نامنظم از میان رودخانه را آغازکرد تا به تپه های مرتفع در طرف دیگر رودخانه برسد. عقب نشینی با دست پاچگی انجام شد و بلافاصله با حملات شایانها از هم پاشیده شد. رنو بعدها گزارش داد که 3 افسر و 29 سرباز در طی عقب نشینی و عبور از رود کشته شدند و 13 تا 18نفر دیگر نیز در جنگل مانده و ناپدید شده اند، اگرچه بیشتر این افراد بعدها به خود را به واحد رساندند. در بالای تپه نیروهای آشفته رنو به واحد سروان بنتین -که از سمت جنوب می آمد- پیوستند. این واحد هنگامی که توسط کاستر فراخوانده شد در حال انجام ماموریت شناسایی جانبی بود. پیام توسط جان مارتین آورده شد. او شیپور زن واحد بود و آخرین سفید پوستی بود که کاستر را زنده دید و از جان به دربرد. رسیدن همزمان واحدهای بنتین و رنو به تپه ها، باعث نجات افراد رنو از شکست احتمالی شد. سپس واحدهای آنها با نیروهای مک دوگال تقویت شدند. 14 افسر و 340 سرباز در بالای تپه ها دور تا دور خود را سنگر بندی کردند و موضع گرفتند. با وجود شنیدن صدای شلیک سنگین از شمال، بنتین به جای اینکه به سمت کاستر حرکت کند، بر روی کمک به گردان به شدت آسیب دیده رنو تمرکزکرد. پس از 1 ساعت -درحدود ساعت 17:00 و پس از پایان کار کاستر- سروان توماس ویر و گروهان دی برخلاف دستورات به سمت کاستر حرکت کردند تا به نیروهای او ملحق شوند. آنها یک مایل پیشروی کردند و می توانستند شلیک سرخپوستها از فاصله دور را ببینند اما مفاومت در برابر پیشروی آنها شدید بود. گروهانهای دیگر درنهایت به راه افتادند. اول بنتین، سپس رنو و نهایتا گروهان تدارکات؛ اما افزایش حملات سرخپوستها باعث شد قبل از اینکه گروهان تدارکات نیم مایل حرکت کند همگی به تپه بازگردند. بعدها از بنتین انتقادشد که با بی میلی از دستورات سرپیچی کرده است. جنگ کاستر صدای شلیکی که در تپه شنیده می شد از درگیری کاستر ناشی می شد. در حدود 6 کیلومتری شمال تپه ای که رنو و بنتین در بالای آن موضع گرفته بودند، کاستر به همراه 208 سربازش با سرخپوستها درگیرشده بود. با مجبور کردن نیروهای رنو به فرار و جداکردن آنها از واحد کاستر، جنگجویان زیادی آزاد شده بودند که به سراغ کاستر بروند. در حقیقت کاستر درنظر داشت که همزمان با رنو از شمال و جنوب به اردوگاه سرخپوستها حمله کند و آنها را در منگنه قراردهد اما دیرتر از رنو به اردوگاه رسید. مسیری که کاستر را به آخرین نبردش رساند محل بحث و منازعه است. به نظر می رسد که او پس از دستور به رنو برای حمله، مسیر رنو کریک را 800 متر به سمت پایین ادامه داده است اما به سمت شمال چرخیده و از تپه ها بالا رفته و به محلی رسیده است که رنو به زودی به آن عقب نشینی می کرد. از این نقطه، او می توانسته است رنو را ببیند که درحال حمله به اردوگاه است. کاسترو برای رسیدن به شمال اردوگاه، در مسیر پرپیچ و خمی از تپه ها و دره ها گرفتار شد. او در طول تپه ها حرکت کرد و به آبریزی رسید -جویبار مدیسین تایل- تا از رود عبورکند. بعضی از تاریخ نویسان معتقدند که قسمتی از نیروهای کاستر از جویبار پایین رفته و به سمت غرب رفتند و نبرد ناموفقی برای ورود به اردوگاه داشتند. بعضی دیگر می گویند که کاستر اصلا به رود نزدیک نشد و مسیر خود به سمت شمال را ادامه داد تا به جایی رسید که مورد حمله واقع شد. با توجه به این تئوری، زمانی که کاستر فهمید که با پیوستن سرخپوستانی که از جنگ با رنو بازمی گشتند برتری عددی کاملا با سرخپوستان است دیگر برای برگشت به سمت جنوب و الحاق با رنو و بنتین بسیار دیر شده بود. در آن سه ساعت سخت، نیروهای کاستر کاملا نابود شدند. بعدها تنها 2تن از افراد سواره نظام هفتم ادعا کردند که کاستر را در هنگام درگیری با سرخپوستها دیده اند. یک سرخپوست جوان از قبیله کرو به نام کورلی و یک سرباز به نام پیتر تامپسون که در پشت ستون کاستر افتاده بود و در حقیقت بیشتر گزارشهای آخرین لحظات واحد کاستر حدسی می باشند. بیشتر افسانه ها بیان می کنند که در بالای تپه کاستر به سربازانش گفته از اسبهایشان پیاده شوند و اسبها را بکشند و پشت جنازه اسبها سنگر بگیرند. دوماه -رئیس قبیله شایان- در گفتگویی که با یک روزنامه نگار در سال 1895 انجام داد این داستان را تقریبا تایید کرد. دوماه گفت که آنها سربازان را محاصره کرده و با سرعت بر گرد آنها می چرخیدند تا سربازها نتوانند با دقت تیراندازی کنند. گزارشهای سرخپوستان بیان می کند که اسب دیوانه خود شخصا یک گروه بزرگ از جنگجویان را هدایت کرد و سواره نظام را درهم شکست. ظاهرا سرخپوستان از چند طرف به کاستر یورش بردند. در حالیکه تخمین تعداد صحیح جنگجویان سرخپوست سخت است اما اغلب تخمین می زنند که تعداد آنها نسبت به افراد کاستر 3 به 1 بوده است و این نسبت در طی نبرد به 5 به 1 افزایش یافته است. به علاوه، بعضی از سرخپوستان به تفنگهای خودکار اسپنسر و وینچستر مسلح بوده اند درحالیکه سواره نظام هفتم از کارابینهای تک تیر اسپرینگ فیلد استفاده می کرده اند که نرخ آتش کمتری داشتند و وقتی که داغ می کردند احتمال گیرکردن آنها زیاد بود. طرف مقابل از سلاح های گوناگونی استفاده می کردند، از تیروکمان گرفته تا تفنگ هنری. وضعیت زمین به کمانداران سرخپوست مزیت بخشیده بود. افراد کاستر در فرورفتگی بالای تپه میخ کوب شده بودند و نمی توانستند از آتش مستقیم سلاح هایشان بر علیه سرخپوستانی که در سنگرهایشان بودند استفاده کنند. به عبارت دیگر، سرخپوستها می توانستند تیرهایشان را -با بالاگرفتن کمانهایشان- به سمت افراد کاستر رهاکنند و با حجم زیاد پیکانها مطمئن بودند که تلفات زیادی به دشمن واردمی کنند. شاید سلاح های ارتشی در فواصل طولانی بهتر بودند اما در این درگیری نرخ آتش و قابلیت اعتماد به سلاح ها مهمتر از برد آنها بود. آخرین نبرد باستان شناسانی که تحقیقات جدیدی در میدان نبرد کرده اند اعتقاد دارند که کاستر در ابتدای درگیری، نیروهایش را در یک صف مطابق با دکترین ارتش بکارگرفته بود. در این روش تقریبا 150 سرباز می توانستند در چند صف یک خط آتش دفاعی تهیه کنند. زمانی که افراد یک گروهان کشته یا زخمی می شدند و یا سلاح هایشان گیر می کرد، خط دفاعی غیرقابل دفاع می شد. برنامه "کارآگاهان میدان نبرد" از "کانال تاریخ" در سال 2003 بیان می کند که احتمالا یک مقاومت نهایی -مانند آنچه که از تاریخ به دست ما رسیده است- روی نداده است. در عوض، باستان شناسان حدس می زنند که افراد کاستر محاصره نشدند بلکه ترجیحا به سادگی مورد یک حمله از روبرو واقع شدند. به هرحال، تحقیقات بیشتر توسط سرویس پارک ملی در سال 2006 نتیجه می گیرد که حداقل 200 جنگجوی سرخپوست در میدان کشته شدند که نمایانگر آن است که کاستر و افرادش به سختی مقاومت کرده اند. تقریبا تمامی شاهدان سرخپوست از مقاومت سخت کاستر و افرادش تعریف کرده اند. درحالیکه بیشتر افراد کاستر سربازان تازه کاری بودند که تمرین و مهارت نظامی مناسبی نداشتند محققان حدس می زنند که آنها همچنین تغذیه مناسبی نداشتند و از شرایط جسمی بدی برخوردار بودند اما این مسئله در ارتش آن زمان معمولی بوده است. پس از نبرد پس از نابود شدن افراد کاستر، سرخپوستها دوباره جمع شدند تا به رنو و بنتین حمله کنند. جنگ تا تاریک شدن هوا -تقریبا21:00 به وقت محلی- واحتمالا چند ساعتی از روز بعد ادامه یافت. رنو ادعا می کند که تحت فرماندهی بنتین چند حمله توسط گروهانهای اچ و ام دفع شدند. در روز 26ژوئن، ستون تری از شمال به منطقه نزدیک شد و سرخپوستها به سمت دیگر رود بازگشتند. زخمی ها در این هنگام حتی المقدور مداوا شدند اما در نهایت 5 نفر از آنها جان باختند. 2نفر از 3 جراح هنگ همراه ستون کاستر بودند و تنها دکتر باقیمانده توسط فرد جرارد مترجم یاری شد. از محل نبرد کاستر یک بازرسی انجام شد. بیشتر سرخپوستهای کشته شده از میدان نبرد منتقل شده بودند. افراد سواره نظام تا حد ممکن شناسایی شدند و به سرعت در جایی که تیرخورده بودند به خاک سپرده شدند. کاستر را در حالی پیدا کردند که به گیجگاه چپ و سمت چپ سینه اش تیرخورده بود. بعضی از تاریخهای شفاهی سرخپوستان بیان می کنند که کاستر برای اینکه به دست سرخپوستان نیافتد خودکشی کرد اما حقیقت این است که او راست دست بود و امکان نداشت که بتواند به سمت چپ سر خود شلیک کند. بدن او در نزدیکی قله تپه "آخرین نبرد" یافته شد. اکنون یک یادبود بزرگ سنگی که نام افراد کشته شده سواره نظام هفتم بر آن حک شده در آن نقطه قراردارد. این که درحقیقت چه اتفاقی افتاد در هاله ای از ابهام فرورفته است. چند روز پس از نبرد، یک دیده بان سرخپوست به نام کورلی گواهی داد که کاستر به اردوگاه حمله کرد و پس از آن به پشت رودخانه عقب نشینی کرده، از تپه بالا رفت. این سناریو با روش حمله کاستر و با چند اثر که بر روی زمین پیدا شدند سازگار است و پایه ای شد برای بسیاری از افسانه های برگرفته شده از این نبرد. پس از آن، کاستر دیده بانهای سرخپوستش را به همراه رانز هیم سفید پوست مرخص کرد. رانز هیم اولین کسی بود که خبر نابودی واحد کاستر را به ژنرال تری اطلاع داد. تنها کسی که از نبرد جان به در برد اسب ستوان کیو به نام کومانچی بود. در ماه جولای، سواره نظام هفتم با افسران و سربازان جدید دوباره سازماندهی شد. آنها تعقیب دشمنانشان را ادامه دادند. در سال 1878، 24 نفر از افراد واحد برای شجاعتشان در این نبرد مدال گرفتند. بیشتر آنها کسانی بودند که جانشان را به خطر انداخته و برای مجروحان از پایین تپه آب آورده بودند. سالها بعد کتابها و فیلمهای زیادی بر اساس این واقعه تاریخی نوشته و ساخته شدند. این نبرد اوج قدرت سرخپوستان بود. آنها به بزرگترین پیروزی خود در برابر سفیدها رسیده بودند اما تا یک سال بعد اتحاد خود را از دست داده و هر قبیله به سویی روان شد. ارتش آمریکا فعالیت خود را برعلیه آنها تشدید کرد. تپه های سیاه از منطقه سرخپوستان منفک شد و به مهاجران سفید واگذارشد. قبایل سرخپوست یکی یکی شکست خوردند و به زور به زمینهای اختصاصی بازگردانده شدند. بیگ هورن کوچک برای سرخپوستان نیز آخرین نبرد بود. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/01%7E8.jpg[/img] سرهنگ کاستر [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_02%7E8.jpg[/img] حرکت سه شاخه سوار نظام آمریکا برای محاصره سرخپوستان [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_03%7E7.jpg[/img] نقشه حرکات کاستر و سرخپوستان در نبرد لیتل بیگ هورن [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/05%7E8.jpg[/img] گاونشسته بزرگترین جنگجو و رهبر سرخپوستان قبیله سو [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_04%7E9.jpg[/img] آخرین نبرد کاستر. بر اساس گزارشها، کاستر لباس نظامی برتن نداشته و کتی از پوست گوزن پوشیده بوده است. در این نقاشی کاستر در مرکز تصویر و در کت پوستی دیده می شود. منبع :مجله جنگ افزار نویسنده: رضاکیانی موحد
  2. RezaKiani

    شکست کاستر

    مرسی از لطف دوستان! آرمانی جان! من همون 2-3 تا مطلب رو درباره آرپی جی داشتم. شما هم ادامه بده. انشالله که یه منبع خوب درباره آرپی جی در سایت بوجود میاد. درباره اتحاد سرخپوستان هم شما حق دارید. اگر اینها از همون اولش متحد شده بودند که پوست اسپانیایی ها و پرتغالی ها رو کنده بودند. همین پرتغالی ها مثه آب خوردن اومدند و جزایر ایران رو توی خلیج فارس گرفتند و تا زمان شاه عباس و کمک انگلستان ما نتونستیم اونها رو بیرون کنیم. بعدش هم انگلیسی ها جای اونها رو گرفتند و عملا(نه اسما) حاکم خلیج فارس شدند. همه اش به خاطر اختلافات و تفرقه و بی لیاقتی خودمون بود.
  3. تا کنون شناورهای مدرن 2کشور از کشورهای اسکاندیناوی را بررسی کردیم. اکنون، نوبت به جدیدترین شناور نظامی فنلاند می رسد. این کشور نیز مانند دیگر همسایه هایش -سوئد و نروژ- ساخت شناورهای کوچک با توانایی های بالا را در دستور کار قرار داده است. در روز سوم دسامبر 2003 نیروی دریایی فنلاند قراردادی به مبلغ 24 میلیون دلار برای ساخت سومین شناور سریع السیر هجومی از کلاس هامینا را با کشتی سازی "آکر" فنلاند امضاکرد. برنامه اولیه نیروی دریایی فنلاند تنها دو شناور را دربر می گرفت اما در هنگام تنظیم قرارداد ساخت شناور سوم، گزینه ای برای ساخت چهارمین شناور درنظرگرفته شد که این امر رضایت این نیرو را از شناورهای جدیدش نشان می دهد. مبلغ ذکرشده در بالا تنها برای ساخت بدنه آلومینیمی شناور در نظرگرفته شده است وبرای توسعه تجهیزات داخلی آن مبالغ دیگری منظور شده است. ظاهرا نیروی دریایی فنلاند تصمیم دارد تا تعداد شناورهای ناوگان سریع السیر خود را تا 10 فروند افزایش دهد. در این ترکیب قرار بود که شناورهای کلاس هامینا نقش کشتی های فرماندهی را برای 8 شناور کوچکتر کلاس تی-2000 برعهده بگیرند. پروژه ساخت شناورهای تی-2000 پس از تحویل گرفتن یک شناور آزمایشی لغو شد و نیروی دریایی فنلاند تصمیم به بهسازی شناورهای موجود کلاس رائومای خود گرفت. چهارمین فروند از شناورهای کلاس هامینا در سال 2006 تحویل داده شد. این 4 شناور در ناوگروهی به نام اسکادارن2000 سازماندهی شده اند. قرار است که این واحد در سال 2008 به ظرفیت کامل خود برسد و توانایی های نبردهای سطحی و دفاعی نیروی دریایی فنلاند را بهبود بخشد. تمامی بدنه این شناور از آلومینیم ساخته شده است و سازه اصلی و بدنه توسط مواد ترکیبی تقویت شده اند. این شناور وزنی کم و قدرت مانوری زیاد دارد که ناشی از بکارگیری جتهای آبی ساخت رولزرویس است. این جتهای آبی به هامینا اجازه می دهند تا با سرعت در آبهای کم عمق حرکت کرده و در مواقع ضروری سرعت خود را کاهش دهد یا در کمترین شعاع گردش کند. هامینا قدرت آتش زیادی دارد که معمولا در شناورهایی با 2 برابر ابعاد هامینا یافت می شود. هامینا به عنوان یک شناور با توانایی حرکت پنهان و با کمترین امضای مغناطیسی، حرارتی و راداری طراحی شده است. بدنه آن -مانند ویسبی سوئدی- با زوایایی ساخته شده اند که کمترین میزان تشعشع رادار را به سمت منبع آن بازگردانند و علاوه بر آن بدنه شناور از مواد جذب کننده امواج رادار پوشانده شده است. قسمتهای زیادی از بدنه خارجی توسط موادی مانند کولار و بالسا ساخته شده اند. بدنه فیبر کربن هامینا بر خلاف بدنه های ساخته شده از فیبرشیشه جلوی عبور امواج را می گیرد و می تواند شناور را در برابر امواج الکترومغناطیسی ناشی از انفجارات هسته ای یا ئی-بمبها محافظت کند. درضمن، این بدنه سبب می شود تا امواج ساخته شده توسط دستگاه های داخلی شناور به خارج از آن نفوذ نکنند که این مورد حفاظت الکترونیکی بالایی در جنگهای الکترونیکی برای هامینا ایجاد می کند. پنجره های هامینا در پل کشتی قرارگرفته اند وتنها قسمتی از شناورهستند که به خوبی امواج رادار را منعکس می کنند. در بدنه شناور آب پاشهایی نصب شده است که می تواند آب دریا را بر روی بدنه بپاشد تا هدفگیری هامینا برای موشکهای حرارتی مکشلتر شود. هامینا از آخرین تکنولوژی الکترونیک و تسلیحاتی دنیای غرب بهره می گیرد. سیستمهای الکترونیکی و کنترلی این شناور مجمتع هستند و به آن اجازه می دهند تا دایره ای به شعاع 200 کیلومتر را در برابر هواگردهای دشمن پوشش دهد. سیستم موشک انداز آموخونتو می تواند همزمان با 8 هواگرد درگیر شوند. موشکهای آموخونتو 14کیلومتر برد داشته و از هدایت مادون قرمز استفاده می کنند. این موشکها ساخت آفریقای جنوبی هستند. سلاح اصلی ضدکشتی شناورهای کلاس هامینا 4 قبضه موشک انداز سوئدی برای شلیک موشکهای ضدکشتی آربی اس-15 مارک3 می باشد که در پاشنه شناور نصب شده اند. برد این موشکها 100 کیلومتر می باشد. سلاح دیگر هامینا توپ 57 میلیمتری بوفورس است که در چند شناور مدرن دیگر نیز نصب شده است. این تسلیحات را 2 قبضه مسلسل سنگین برای دفاع در برابر شناورهای کوچک و هواگردها تکمیل می کنند. هامینا به یک ریل برای انداختن بمب های زیرآبی مجهز شده است که می توان از آن برای مین گذاری نیز استفاده کرد. شناورهای کلاس هامینا برای مقابله با موشکهای دشمن از پرتاب کننده فریبنده "ماس" ساخت شرکت راینمتال استفاده می کند. این پرتاب کننده در شناورهای آلمانی "کا-130" نیز بکارگرفته شده و می توانند فریبنده هایی برای منحرف ساختن موشکهای هدایت راداری، مادون قرمز، ماورا بنفش و هدایت چشمی شلیک کنند. هامینا کلاس مشخصات تاریخ سفارش 1996 تاریخ شروع پروژه ؟ تاریخ به آب انداختن ؟ تاریخ به خدمت گرفته شدن 1998 وزن کامل 250تن طول 51متر عرض 8.5متر آبخور 1.7متر پیشرانه 2 دستگاه موتور دیزل 16 سیلندر ام تی یو به توان 6600 کیلووات؛2 دستگاه جت آبی رولزرویس سرعت 30+ گره دریایی برد 500 مایل دریایی خدمه 32نفر هلیکوپتر ندارد تجهیزات الکترونیک کنترل آتش سروس-200 ساخت ساآب؛رادار دریانوردی کنسیلیوم سلسمار؛رادار 3بعدی تی آر اس-3دی/16-ئی اس ساخت ئی آداس؛مدیریت رزمی آان سی اس-2000؛دستگاه تشخیص دوست از دشمن؛سیستم اخطاردهنده ماتیلدا ساخت تالس؛سونارداخلی؛سونار یدک کش؛پرتاب کننده فریبنده "ماس" ساخت راینمتال تسلیحات موشک پدافندهوایی عمودی 8خانه آموخونتو؛4 قبضه موشک انداز ضدکشتی آربی اس-15مارک3؛1 قبضه توپ 57 میلمتری بوفورس؛2 قبضه مسلسل 12.7 میلیمتری؛ریل پرتاب بمب زیرآبی یا مین آبی منبع مجله جنگ افزار رضاکیانی موحد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_20357_8_122_510lo.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Hamina_class_missile_boat4.jpg[/img] [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_Hamina_class_missile_boat1.jpg[/img]
  4. هیچ چیزی بهتر از این نیس که آدم خبر سلامتی دوستانش رو بشنوه. (یا بفهمه یا...) به هرحال خدا رو شکر . انشالله زودتر حالتون خوب خوب خوب بشه. از توجه شما ممنونم. ایران هم داره توی این زمینه کار می کنه و فکر کنم که پیشرفتهای خوبی در زمینه ساخت همچی شناورهایی داشته ایم.
  5. حق با آقا سعید هست. این موشک خیلی دقیق نبود و شلیک اون احتیاج به دقت خلبان داشت ولی در مدلهای بعدی سعی کردند که این مشکل رو حل کنند. در جنگ فالکلند آرژانتینی ها برای اینکه از حمله موشکهای ضدتشعشع انگلیس در امان بمونند رادارهاشون رو به مجرد نزدیک شدن بمب افکنهای انگلیسی خاموش کردند ولی موشکهای امروزی پیشرفته تر شدند و محل اولیه منبع ارسال امواج را در حافظه خودشون نگه می دارند و حتی اگر رادار خاموش بشه با استفاده از همون مختصات ذخیره شده به منبع ارسال امواج(آنتن رادار) حمله می کنند.
  6. همون جور که گفتم الان موشکهای پیشرفته تری جای شرایک رو گرفته اند. این موشک رو برای این انتخاب کردم که اولین نوع از موشکهای ضدتشعشع بوده. الان هم آمریکا و هم روسیه مدلهای پیشرفته تری از این موشکها رو ساخته اند. عراق رو که می دونم در جنگ با ایران از موشکهای ضدتشعشع روسی استفاده می کرده. احتمالا خود ما هم همین کار رو می کردیم. سیستم کارش هم استفاده از یه گیرنده غیرفعال هست که امواج ارسالی توسط رادار دشمن رو پیداکرده و مستقیما موشک رو به سمت اون هدایت می کنه. از نظر اصول کاری خیلی ساده هست.
  7. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    در برابر سختی، همین بس نیست که خود را از دلسرد شدند نگهداری. چون که سامورایی را ماتم و اندوهی در رسد باید که آن را مایه ی پیشرفت گیرد و از آن شور و نیرو یابد. می توان گفت که این برخورد و رفتار ورای آسان، تن سپردن به تقدیر است. "چون آب بالا آید، زورق اوج گیرد."
  8. در اوايل دهه 80ميلادي، نيروي هوايي سوريه يک تيپ ازهليکوپترهاي غزال و يک وينگ از هليوکوپترهاي هيند را راه اندازي کرد. تيپ هليکوپترهاي اس آ 342 غزال فرانسوي شامل 4 اسکادران مي شد؛ اسکادرانهاي 976،977،988 و اسکادران ديگري به شماره احتمالي 989. وينگ هليکوپترهاي ميل مي25 هيند ساخت شوروي نيز شامل 3 اسکادران بود؛ اسکادرانهاي 765،766 و 767. هر دو واحد در فرودگاه هاي مارج السلطان و الجديده مستقر شده بودند اما تعدادي از هيندها را به صورت دائم به پايگاه هوايي سودا فرستاده بودند. سوريه به تازگي شروع به بهره گيري از هليکوپترهاي جنگي کرده بود و 18 فروند غزال را -در برابر کبراهاي اسرائيل- در سال 1977 از فرانسه تحويل گرفته بود. اين هليکوپترها در اسکادران هجومي 976 سازماندهي شدند. آنها در الجديده مستقر شدند و به موشکهاي آ اي12 ضدتانک مسلح بودند. بعدها، تعداد بيشتري غزال خريداري شد و سوريه قادر شد 3 اسکادران تشکيل دهد. يک اسکادران ديگر نيز براي کمک به پليس تشکيل شده بود. همچنين فرانسه شروع به فروختن موشکهاي ضدتانک هات به سوريه کرد. هات در اصل يک موشک فرانسوي-آلماني بود که همآورد موشک آمريکايي تاو به حساب مي آمد. هات موشک مافوق صوتي است که از يک لوله شليک شده و توسط سيم هدايت مي شود. در آن زمان، هات يکي از پيشرفته ترين موشکهاي ضدتانک جهان محسوب مي شد و ادعا شده بود که مي تواند يک ورقه فولادي به قطر 700 ميليمتر را در زاويه صفر درجه سوراخ کند. هات در لوله هاي مخصوص پرتاب عرضه مي شد و هر غزال مي توانست بر روي بالچه هاي پشت کابينش 4 فروند موشک هات حمل کند. اينکه سوريه از اواخر دهه 50 هيچ هليکوپتر يا هواپيمايي از کشورهاي غربي نخريده بود و حال به خريداري غزالهاي فرانسوي روي آورده بود کاملا ناظران غربي را حيرت زده کرد.در حقيقت، اين معامله حاصل کوششهاي سعودي بود که مصمم بود کشورهاي عرب را تا حد ممکن به سوي اردوگاه غرب سوق دهد، علاوه بر اينکه، شوروي خود را در تغذيه هيندهاي مورد نياز سوري ها را ناتوان نشان داده بود. شوروي به تمام هيندهايش نياز داشت تا آنها را در آلمان شرقي مستقر کند. با اين وجود، هنگامي که فرانسه ارسال غزالها را به سوريه آغازکرد، شوروي به تکاپو افتاد و در بهار 1981 اولين اسکادران هيند را به سوريه فرستاد. اولين محموله شامل 4فروند هيند بود که بعد تا 12 فروند افزايش يافت. هيندهاي سوريه از نوع ميل مي25 بودند. ميل مي25، نمونه ضعيفتر ميل مي24 بود که شوروي براي متحدان دست دومش مي ساخت. سلاح اصلي اين هليکوپتر موشک 9ام17 اسکورپيون -از خانواده آتي2- بود. اين موشک نسبتا قديمي اما ساده بود و به صورت بيسيم هدايت مي شد. هر فروند هيند مي توانست 4 فروند از آنها را در زير بالچه هاي خود حمل کند. آتي2 داراي چند نمونه بود که نمونه بي آن به سوريه ارسال شد. اين نمونه 3500 متر برد داشت و ادعا شده بود که مي تواند در يک ورقه فولاد به قطر 500 ميليمتر در زاويه صفر درجه نفوذکند. خلبانان عرب هيند عموما ادعا مي کردند که اين موشکها بلااستفاده هستند چرا که در درجه نخست قابل اعتماد نبودند. به علاوه، هيند به يک قبضه مسلسل ياک بي 12.7 مسلح شده بود که در برجکي در زير دماغه هليکوپتر جاي گرفته بود و همچنين راکت اندازهاي يوبي32-57 نيز بر روي هليکوپتر قابل نصب بودند. پس از بررسي دقيق تجربيات عراق در استفاده از هيندهايش، سوريه به سرعت استفاده از آتي2 ها را کنارگذاشت و تنها به استفاده از مسلسل و راکت اندازها و بمبهاي هيندها بسنده کرد. به خاطر چند دليل که به هم مربوط نبودند غزالها و هيندها تا بهار 82 به صورت کامل وارد خدمت نشدند. در حقيقت، هيندهاي سوريه در هيچ عمليات رزمي در طي نبرد با اسرائيل در آن سال ديده نشدند. در نتيجه، اگرچه گزارشهاي مخالفي –خصوصا از طرف روسها و اکرايني ها- وجوددارد اما همچنين در گزارشهاي غربي هيچ اثري از پروازهاي جنگي هيندهاي سوري در درگيريهاي سال 82 وجود ندارد. هنگامي که درگيرهاي شروع شدند غزالها به تنهايي جنگيدند. تاکتيکهاي شکارچي-قاتل در ابتداي سال 82، سوريها منتظر نوع جديدي از عمليات اسرائيل در جنوب لبنان بودند. فرماندهان آنها محاسبه کرده بودند که نيروهاي نظامي اسرائيل دست به عملياتي شبيه به آنچه در سال 78 انجام داده بودند بزنند. در آن سال اسرائيل در حدود 40 کيلومتر -تا رودخانه ليتاني- در خاک لبنان پيشروي کرد تا به جستجوي مبارزان فلسطيني بپردازد. به هرحال، آنها مي دانستند که اگر اسرائيل نخواهد که در رودخانه ليتاني متوقف شود يک رويارويي با اسرائيل گريز ناپذيرخواهد بود. هنوز اما، با توجه به استقرار بيشترين واحدهاي مهم نيروي زميني سوريه در جولان يا دمشق و نگهداري پرهزينه نيروهاي قابل اعتنايي در داخل لبنان از سال 76 به بعد، دمشق توان مالي و فضاي کافي براي ايجاد يک جبهه قوي در عرض لبنان نداشت. در حقيقت، در ابتداي ژوئن 82 بيشتر واحدهاي سوريه در لبنان در مرکز لبنان -مابين بيروت و زهله- مستقرشده بودند و بيشتر مواضع دفاعي در نقاط مورد علاقه سوريه مانند شاهراه بيروت-دمشق و مخصوصا در اطراف روستاي سلطان يعقوب در تنتا متمرکز شده بودند. با مطالعه عوارض زميني، جاده ها، روستاهاي جنوب لبنان و مسيرهاي احتمالي -که اسرائيل مي توانست از آنها استفاده کند- سوريه تاکتيکهاي ساده اما بسيار موثري را توسعه داد. اين تاکتيک، يک همکاري نزديک بين غزالهاي نيروي هوايي و تيمهاي شکارچي-قاتل نيروي زميني سوريه بود. هدف اين بود که با کمين، نيروهاي مکانيزه اسرائيل توسط نيروي زميني -ترجيحا از فاصله کوتاه و در مناطق شهري- زمينگيرشود و سپس آنها را توسط هليکوپترهايي که از ميان تپه ها هجوم مي آورند نابود کنند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_sa_at_team.jpg[/img] تيمهاي ضدتانک نيروي زميني سوريه به همراه سلاح اصلي خود يعني راکت انداز آرپي جي7 در ابتداي ژوئن82، نيروي زميني سوريه گردان کماندويي 20 -که مجموعا 50 تيم شکارچي-قاتل در اختيار داشت- در جنوب و غرب بيروت و حومه شرقي و جنوبي حومه شهر در اختيار داشت. هر تيم شامل 4 تا 6 سرباز مي شد. اين تيمها به بهترين سلاح هاي ضدتانک بلوک غرب و شرق -مانند راکت اندازهاي آرپي جي7 ، آرپي جي18، موشکهاي ضدتانک آتي4 و موشک ميلان- مسلح بودند. معمولا در هر تيم 2 نفر تيرانداز و 2 نفر کمک تيرانداز وجود داشت. هر تيم 6 نفره داراي 2 عضو اضافي بودند که به موشکهاي شانه پرتاب سام7 مسلح بودند. نيروهاي ضدتانک سوريه از قديمي ترين و با تجربه ترين سربازان نيروي زميني سوريه بودند و توانايي ها و عزم خود براي نبرد را نشان داده بودند. آنها بعدتر توسط اسرائيل به عنوان حرفه اي ترين سربازان طرف مقابل توصيف شدند. آنها ترجيح مي دادند که در خيابانهاي باريک شهرها و روستاهاي لبنان به شکار تانکهاي دشمن بروند. نيروهاي اصلي متعارف سوريه در لبنان لشکرهاي دهم و سوم زرهي بودند. لشکر دهم زرهي در جنوب شاهراه بيروت-دمشق و داخل بيروت مستقر بود. اين لشکر شامل تيپهاي 76 و 91 زرهي -مسلح به تانکهاي تي62 و زرهپوشهاي بي پي ام1- و تيپ 85 مکانيزه -مسلح به تانکهاي تي55 و زرهپوشهاي بي تي آر60- بود. به علاوه گردان 20کماندويي در اختيار اين لشکر بود. لشکر سوم زرهي شامل تيپ 58 و تيپ 62 مکانيزه به علاوه 2 تيپ زرهي مسلح به تانکهاي تي62 بود. اين لشکر يک گردان کماندويي اضافي را در اختيار داشت و از جاده بيروت-دمشق به علاوه 3 سايت موشک ضدهوايي بهمراه 19 سايت -که بيشتر در نواحيه زهله در طول مرز سوريه قرارداشتند- دفاع مي کرد. نبرد 3 روزه: روز اول، 8 ژوئن جنگ در حقيقت قبلا در روز اول ژوئن با حملات هوايي اسرائيل به پايگاه ها و انبارهاي مهمات سازمان آزاديبخش فلسطين شروع شده بود. به هرحال، اسرائيل حرکت خود به داخل لبنان را در حدود ساعت 11:00 روز ششم ژوئن آغاز کرد. براي نيروهاي سوري جنگ دو روز بعد، در حوالي جزين -در مرکز لبنان- آغاز شد. در آنجا نيروهاي اسرائيلي تحت فرمان سرتيپ داني واردي وظيفه داشتند تا جزين را گرفته و در طول ساحل شرقي درياچه قارون به سمت شمال -و شاهراه بيروت-دمشق- فشار آورده و به مواضع تيپ76 زرهي سوريه حمله کنند. مواضع سوريها به خوبي برپانشده بودند. بيشتر واحدها در بعد از ظهر روز ششم ژوئن در جنوب دره بقاع به خدمت گرفته شدند و زماني به آنجا رسيدند که تانکهاي اسرائيل از مرز به سمت شمال جاري شده بودند. 2 تيپ زرهي از لشکر دهم زرهي دستورگرفتند تا در جنوب درياچه قارون موضع گيري کنند و کوشش کنند تا اسرائيلي ها را از رسيدن به موقعيت استراتژيک زهله بازدارند. درحاليکه نيروهاي سرتيپ واردي به تيپ76 زرهي حمله کردند در پشت او نيروهاي سرتيپ مناخيم عينان در طول جاده هاي باريک از جنوب به جنوب غربي حرکت مي کردند و از جزين گذشتند تا به بيت اندين در کوه هاي شوف برسند. با اختلالهايي که از موانع ترافيکي و کمبود ساخت ناشي شدند، عينان سختي هاي زيادي را در سازمان دادن به حرکت نيروهايش تجربه کرد و حال با مشکلات در حال افزايشي روبرو بود. کمي پس از ساعت 00 :14 دو ستون جلودار واحدهايش که در دو جاده موازي حرکت مي کردند در اثر اشتباه در شناسايي يکديگر به سوي هم آتش گشودند. نتايج اين درگيري ناشناخته ماندند اما عينان حداقل 1 ساعت وقت را براي حل اين اغتشاش از دست داد. در حدود ساعت 15:30 که نيروهاي 162 حرکت خود را از سرگرفتند، ناگهان تعدادي از وسايل نقليه آن به سختي آسيب ديدند. 4 فروند غزال اسکادران 977 -درحاليکه بين تپه ها و درختان پرواز مي کردند- به ستونهاي عينان نزديک شدند و قبل ازاينکه حضورشان توسط اسرائيلي ها کشف شود موشکهاي هات خود را به سمت تانکها شليک کردند. تعداد نامعلومي از تانکها و نفربرهاي زرهي اسرائيل در اثر اين حمله از بين رفتند اما اسرائيل متعاقبا گزارش کرد که تنها تلفات سبکي -4 مجروح-به نيروهايش واردشده است. در حدود 1 ساعت بعد، نيروهاي واردي نيز تحت حمله جنگنده-بمب افکنهاي سوري قرارگرفتند. خلبانهاي سوري گزارش کردند:" چند تانک را در آتش رهاکرديم." [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/astk_magach_6_and_zeldas.jpg[/img] پيشروي در طول جاده هاي باريک -همانطور که درعکس ديده مي شود- به صورت ستوني باعث شد تا طلايه داران اسرائيل اهداف آساني براي کمين سوريها و فلسطيني ها شوند. سوريها کمينهايشان را با هماهنگي کماندوها و هليکوپترهايشان انجام دادند و ظاهرا به موفقيتهاي قابل ملاحظه اي رسيدند. در حقيقت نيروهاي عينان تنها توسط دومين واحد هليکوپترهاي سوريه که در آن روز با دشمن تصادم پيداکردند مورد حمله قرارگرفتند. اولين واحد قبلا در ساعت 14 در لبنان فعال شد. آنها به صورت پنهاني در ارتفاع پايين و در طول دره هاي شمال غربي کوهستان حرمون -جبل الشيخ حرکت مي کردند و سپس به ستونهاي تحت فرمان سرتيپ يوسي پلد حمله مي کردند. اين نيروها شامل دو تيپ چترباز و پياده بودند که براي عمليات ضدتانک در نظر گرفته شده بودند و وظيفه داشتند تا در طول مرز سوريه و لبنان حرکت کرده تا به شاهراه بيروت-دمشق برسند تا مواضع سوريه در دره بقاع را محاصره کنند. هليکوپترهاي سوري حملات خود را هنگامي که اسرائيلي ها توسط عناصري از تيپ 91 زرهي -در جاده ايي که از حسيبيه به سمت رشايا مي رفت- متوقف شدند آغاز کردند اما نتيجه اين حمله نامعلوم است. آخرين حمله غزالها در آن روز، در حدود 17:30 توسط 2 جفت غزال انجام شد که يک حمله گازانبري را بر عليه واحدهاي اسرائيل بر روي جاده اي که از شعبا به رشايا و از بيروت به عين دارا مي رفت انجام دادند. نتيجه اين حمله نيز نامعوم باقي مانده است اما عموما در اسرائيل هيچ تلفاتي را تاييد نمي کنند. نویسندگان: تام کوپر و ياسر العابد؛سپتامبر2003 مترجم:رضاکیانی موحد منبع: مجله جنگ افزار
  9. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    امیر نائوشیگه گفت:" طریقت سامورایی، یا بوشیدو، همان تن سپردن به مرگ است. گاه باشد که ده مرد نیز با یک سامورایی که با چنین اندیشه و شوری در سر می جنگد، برنیایند. آدمی تا آنگاه که پندار و اندیشه ی دنیا دارد، کارهای بزرگ و برجسته نتواند کرد. سامورایی باید که از سراندیشه درگذرد و شیفته و شیدای راه خود شود. مرد را بینش و بصیرت هنگامی فراآید که دیگر برای کاربردن آن دیرشده باشد. پس، در طریقت سامورایی دل سپردن به خانواده و بند وابستگی و خویشاوندی بیهوده باشد. آنچه سامورایی را باید –همانا عشق و شوق مرگ است. این کردار و منش، حس وفاداری و ارج شناسی درباره ی پدر و مادر را نیز در بردارد."
  10. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    نباید که همه چیز را بر پایه ی سود و زیان سنجید. حسابگر فرومایه است. این سخن را بر پایه ی آن می گویم که سنجش مادی با قضیه ی سود و زیان سروکار داردو از این رو، مرد حسابگر پیوسته در اندیشه ی کاهش و افزایش باشد. مردن را زیان دانند و زیستن را سود شمارند، پس، مرد حسابگر نمی خواهد که بمیرد. این است که چنین کسی فرومایه می شود. همچنین، مرد دانش آموخته ، بزدلی یا آز را که در طبع و سرشت اوست با گشاده زبانی و دانایی خود سرپوش می گذارد؛ پس، بسیاری از مردم حقیقت حال او را درنیابند.
  11. امین جان سلام و خسته نباشی با همین برنامه نقاش ویندوز هم می تونی یه تصویر ساده درست کنی و روش توضیح با فونت فارسی اضافه کنی. لازم نیست که خیلی دقیق باشه. خیلی هم مطالب عالی هست. ادامه بدی خیلی خوب می شه.
  12. این هم عکس هلیکوپتر غزال: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_syaaf_sa_342_gazelle_1219.jpg[/img] این یکی هم نقشه حمله اسرائیل: [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_map_lebanon_01%7E0.jpg[/img] اما ادامه داستان: در غروب روز دهم ژوئن، بن گال يکبار ديگر نيروهايش را به جلو راند. در شمال آنها منطقه اي بود که به عنوان يک دژ دفاعي سوريها شناخته مي شد. با وجود اين، اسرائيليها حريف را دست کم گرفته بودند. حداقل در تئوري، تنها دو گردان کماندويي -هرکدام شامل 250 سرباز- و چند تانک بين آنها و جاده بيروت-دمشق فاصله انداخته بودند. در تئوري، اسرائيل قبلا از حرکت يک نيروي مکانيزه قوي سوري در طول شاهراه از سمت شرق به غرب آگاه شده بود. آشکارا سرفرماندهي اسرائيل محاسبه کرد که سوريها از آمادگي اجراي يک ضدحمله خوب برخوردار نيستند پس چند نيروي کمکي به خط مقدم فرستاد. وظيفه هدايت اين تهاجم نهايي برعهده اوگداي 90 افتاد. اين واحد قبلا به صورتي موفقيت آميز با تيپ 91 زرهي سوريه جنگيده بود و دربرابر از دست دادن 5 عراده تانک توانسته بود حداقل 35 تانک سوريه را منهدم کند. فرمانده اين واحد سرتيپ گيورا لئو در ساعت 19:00 دستوراتش را دريافت کرد. چند ساعت بعد، گردان 362 او که به تانکهاي ام48 ماژاک مسلح بود از ميان روستاي سلطان يعقوب در تنتا عبورکرد و با آتش سنگيني مواجه شد به گونه اي که عناصر پيشرو گردان در داخل مواضع سوريها گيرافتادند. در ساعت 1:30 صبح يازدهم ژوئن، گردان در دام افتاده اسرائيلي در آشفتگي بود. اين گردان در يک راه باريک -که در انتهاي آن روستاي ديگري بود- گيرکرده بود و از هر جهت زير آتش مستقيم و غير مستقيم سنگين قرارداشت. در ساعت 4:00 وضعيت اندکي بهبود يافت اگرچه در طي درگيري پايدار با سوريها، واحد چند تانک و تعدادي از افرادش را از دست داده بود. چند تيم ضدتانک نيروي زميني سوريه در اين نبرد شرکت داشتند و از فاصله اي بسيار نزديک با آرپي جي ها و موشکهاي ميلان خود حمله مي کردند. به زودي در صبح، اسرائيلي ها توسط دو فروند ميگ21 به مسلسل بسته شدند. هواپيماهاي سوري به دليل نزديکي نيروهاي خودي به واحد اسرائيلي از بمب استفاده نکردند. در نهايت، اسرائيل قادر نبود تا يک عمليات بزرگ براي نجات اين گردان انجام دهد. اوگداي90 و اوگداي 880 -که تنها يک روز زودتر وارد لبنان شده بود- مشغول جلوگيري از پيشروي لشکر سوم زرهي سوريه بودند -که قصد داشت به سمت جنوب پيشروي کند- و متوجه لشکر اول زرهي بودند که در جاده بيروت- دمشق به سمت غرب مي رفت. درنهايت، اين گردان توسط آتش سنگين پشتيباني توپخانه رهاشد اما 8 فروند تانک را منهدم يا ترک شده پشت سرخود برجاي گذاشت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_captured_m-48.jpg[/img] در طي نبرد سلطان يعقوب سوريها حداقل 8 عراده ام48 اسرائيلي را منهدم کرده يا غنيمت گرفتند. اين تانکها توسط اضافه کردن زره هاي انفجاري فعال به تانکهاي ماژاخ3 تبديل شده بودند. اين تانکي يکي از اعضاي گردان 362 زرهي اسرائيل بود که امروز در موزه پانوراما تشران در دمشق به نمايش گذاشته شده است. اين تانک هنوز نيز در شرايط عالي قراردارد. براي خارج کردن باقيمانده گردان362 از پشت خطوط سوريها، فوريت زيادي احساس مي شد. درضمن، آخرين فشار اسرائيل به سمت شمال -درحاليکه لشکر اول زرهي سوريه در طول شاهراه به سمت بيروت حرکت کرد- به نوسان افتاد. درکنار آن، دولتهاي اسرائيل و سوريه با آتش بس موافقت کردند. قرار بود که آتش بس در ظهر يازدهم ژوئن آغازشود و حال هر دو طرف عجله داشتند تا زمان شروع آتش بس يکديگر سبقت بگيرند. درگيريهاي نهايي در دو منطقه روي داد. در ابتداي صبح، تيپ 81 زرهي سوريه -که به تانکهاي تي72 مجهز شده بود- به شتواره -جايي که يک تعميرگاه خط مقدم برپاشده بود- رسيد. اين تيپ سپس به سمت جنوب چرخيد و از دو مسير موازي مستقيما وارد مواضع گردان 409 ضدتانک -از نيرويهاي پلد- و ام60هاي تيپ 767زرهي اسرائيل شد. پرسنل تيپ -که به دليل اولين پيروزي سوريه از روز نهم ژوئن جسارت پيداکرده بودند- بدون اينکه شناسايي مناسبي از مواضع پيش روي خود بکنند به پيشروي خود ادامه دادند. در اواخر صبح ستيزه کوتاه اما سختي روي داد. اسرائيليها 12 عراده تي72 را به وسيله موشکهاي تاو هدف قراردادند و سوريها را مجبورکردند که به شاهراه بيروت-دمشق عقب بنشينند. اين شاهراه حياتي، به هرحال، در دستان سوريه باقي ماند. در حقيقت، سوريه نيز ادعا مي کرد در طي اين نبرد -درحاليکه تانکهاي آسيب ديده اش را به عقب مي کشيد- 10 عراده ام60 را هدف قرارداده است. درضمن، در دره بقاع -جنوب جوب جنين- تيپ هفتم زرهي از اوگدا162 عينان با تي62هاي تيپ 58مکانيزه سوريه درگير شد. در اين تبادل آتش، 2 عراده مرکاوا و حداقل يک دوجين از تي62ها از بين رفتند. سوريها ادعا مي کنند که در طي اين نبرد -که کمي قبل از ظهر به اوج خود رسيد- 21تا 30 عراده خودرو زرهي را با حمله گاز انبري هليکوپترها هدف قرارداده اند. کبراها و ام دي500هاي اسرائيل نيز ادعا مي کنند که 15عراده تي62 و چند عراده تي72 را در نزديکي زهله منهدم کرده اند. به هرحال، کبراها و ام دي500ها با آتش شديد ضدهوايي مواجه شدند و نتوانستند که آنچنان که انتظار مي رفت حملاتشان را انجام دهند. يکي از ديفندرها هدف قرارگرفت و در جلوي مواضع سوريها سقوط کرد. کمک خلبان به سختي آسيب ديد و خلبان او را از لاشه هيلکوپتر بيرون کشيد و هر دو توسط يک فروند بل212 نجات يافتند. يک فروند ديفندر ديگر ظاهرا به عنوان غزال شناسايي شد و هدف آتش خودي قرارگرفت. آشکارا پس از تجربيات قبلي اسرائيلي ها با غزالها، مسلسلچي هايشان در آن زمان کاملا عصبي شده بودند. درعوض، مرکاواهاي تيپ هفتم زرهي حداقل يک فروند غزال را با آتش توپهاي 105 ميليمتري خود ساقط کردند و يک فروند غزال ديگر توسط موشک تاو شليک شده از کبراي اسرائيلي سقوط کرد. چگونگي نبرد خونبار و سبوعانه زميني اين حقيقت را نشان مي دهد -بر اساس گزارشهاي مطبوعات آن زمان اسرائيل- در آن روز يک تيپ اسرائيلي 18 کشته -از جمله فرمانده واحد سرهنگ آويگدور شريپر- 87 زخمي و 22 تانک منهدم شده داشته است. نتايج گوناگون باوجود آتش بس، چند روز بعد درگيري از سرگرفته شد. در حقيقتطرفين، تا پايان سال 82 حداقل 11 بار ديگر با يکديگر درگير شده و آتش بس کردند. قبلا در بعد از ظهر روز يازدهم ژوئن، شمارش معکوس آغازشده بود. در يک کنفرانس خبري که در اوايل جولاي 82 انجام شد، نماينده وزارت دفاع سوريه نمايش داد که تيمهاي شکارچي-قاتل و ضدتانک سوري 23 عراده تانک اسرائيل را در طي 3 روز ابتدايي درگيري با حداقل تلفات منهدم کرده اند. در مجموع، سوريها ادعا مي کنند که بيش از 120 عراده تانک، زرهپوش و خودرو مين جمع کن اسرائيل را توسط موشک هاي ضدتانک منهدم کرده اند. مطالعات آتي ثابت کرد که تيمهاي شکارچي-قاتل سوري در حقيقت در حدود 60 عراده ام 60 و مرکاوا را هدف قرارداده اند. به هرحال، حداقل نيمي از تانکها عملياتي باقي ماندند و تنها چند عراده از آنها کاملا منهدم شدند. بعضي منابع بيان مي کنند که تيمهاي شکارچي-قاتل تنها 2 عراده تانک اسرائيل را منهدم کرده اند. همان گونه که معروف است، مرکاوا زرهي سنگين و ضدانفجار به علاوه سيستم آتش خاموش کن دارد درحاليکه ام60ها، ام48ها و سنچورين ها توسط زره هاي انفجاري غيرفعال به خوبي حفاظت مي شوند. اگرچه اسرائيل متعاقبا نتيجه گرفت که بايد زره هاي انفجاري خود را بهبود دهد. اسرائيل در مجموع، 7 عراده مرکاوا مارک1 خود را در طي اين جنگ از دست داد. اين تانکها آشکارا داراي مشکلات گسترده اي در برابر حريفانشان بودند. وضعيت ام113 کمتر رضايت بخش بود. اين نفربرها ظاهرا در روزهاي آغازين جنگ دچار چنان تلفاتي شدند که تا زمان رسيدن واحدهاي اسرائيلي به بيروت، اسرائيلي ها حداکثر کوشش خود را بکارگرفتند که آنها در خط مقدم قرارنگيرند. بنابراين، پياده نظام اسرائيل در کنار نفربرهايشان تا بيروت را پياده طي کردند. باوجود اين، حقيقت اين بود که اسرائيل در تطبيق تاکتيکهاي نيروهاي مکانيزه خود براي مواجه با تيمهاي ضدتانک سوري بسيار سريع عمل کرد. آنها از مسلسهاي 20 ميليمتري ام163 ولکان براي حمله به مواضع احتمالي سوريها استفاده کردند و مواضعي که مکان دقيقشان معلوم بود با موشکهاي تاو هدف قرار مي دادند که معمولا نتايجي مرگبار داشت. سوريها ترجيح مي دادند تا براي مقابله با چنين سلاح هايي در فواصل نزديکتري درگير شوند و از سلاح هاي ضدتانک سبکتري استفاده کنند. اين امر اسرائيليها را مجبور کرد تا از کماندوهايش براي مهارکردن تيمهاي ضدتانک سوريه استفاده کند. براي کماندوهاي سوري تجربه ناخوشايندي بود که به جاي اينکه شکارکنند، شکارشوند. نتيجه اين درگيريها به صورت گسترده اي خونبار و وحشيانه بود. اين امر با بيان اين حقيقت که تنها بين 10 تا 15 درصد از تيمهاي ضدتانک سوري از اين جنگ جان سالم به در بردند بهتر تشريح مي شود. تعداد خيلي کمي از آنها زنده دستگير شدند و تنها 1نفر افسر -ستوان يکم مهدي- در ميان آنها بود. او به سختي مجروح شده بود، اما توانست تمام تلاشهاي اسرائيلي ها را براي درهم شکستن روحيه اش -قبل از بازگشت به سوريه- ناکام گذارد. او بعدها در جنگ با عراق -1991- با درجه سرواني درکنار آمريکايي ها با سربازان عراقي جنگيد. با وجود مشکلات گسترده، چند چيز غافلگيرکننده بود. اسرائيلي ها نهايتا، با توجه به نتايج به دست آمده از جنگ متعارف در لبنان تلفات رضايت بخشي داشتند. آنها مدعي هستند که در 4 روز ابتدايي نبرد 81 عراده تانک سوريه را منهدم کرده اند و 41عراده ديگر را-عمدتا تي62- غنيمت گرفته اند و در عوض، تنها 8 عراده ام48 و 2 عراده مرکاوا از دست داده اند. ظاهرا يکي از مرکاوا ها پس از نبرد تعمير شده و به سرويس برگردانده شد. شواهد آشکاري وجود دارد که تعدادي از ام60ها نيز منهدم شده اند درحاليکه تلفات ام113 به قدري سنگين بود که آنها را در خط مقدم بکارنگرفتند تا اينکه بيشتر آنها را به حفاظت اضافي در برابر موشکهاي ضدتانک مجهز کردند. حتي با وجود اينکه فرماندهان محلي ابتکار و مهارتهاي خود را در ميدان نشان دادند، سوريها از نتيجه درگيري کاملا ناخشنود بودند. آنها ثابت کردند که تمرينهاي بيشتر و تمرکز زدايي از سيستم فرماندهي نيروي زميني سوريه بهترين تصميم ممکن است. مشکل اصلي نيروي زميني سوريه اين بود که واحدهاي بزرگتر آنها نتوانستند از وضعيت بد چند واحد اسرائيل بهره گيري کامل کنند. چندين بار تيپها و گردانهاي سوري به جاي اينکه به سمت جنوب پيشروي کنند -جايي که مي توانستند مواضع دفاعي مناسبي ايجاد کنند- متوقف شدند و شروع به موضع گيري و حفر سنگرکردند. متعاقبا، آنها لشکر سوم زرهي را در مواضع قديمي لشکر دهم زرهي بکارنگرفتند. باوجود اين، آنها چنان با انرژي و شرزه جنگيدند که تصورات قبلي که از سربازان سوري وجود داشت از بين بردند و نهايتا پيشروي اسرائيل را متوقف کردند. در حقيقت، اسرائيل از رسيدن به اهدافش در دره بقاع بازماند و در هنگام آغاز آتش بس در روز يازدهم ژوئن، سوريها با وجود جنگ با حريفي پرتعدادتر و با کيفيت تر از خود، هنوز شاهراه بيروت-دمشق را در دستان خود داشتند. اسرائيل در برابر تنها 2 لشکر زرهي سوريه 5 لشکر را به همراه 1000عراده تانک بکارگرفت. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_sa_at_team_with_milan.jpg[/img] در طي جنگ لبنان، تيمهاي ضدتانک سوري موشکهاي ميلان ساخت فرانسه را به خوبي به خدمت گرفتند. تاثير اين سلاح در نبرد در برابر تانکها اسرائيلي ناشناخته مانده است. نيروي هوايي سوريه، البته، به صورتي بسيار بد عمل کرد. آنها -بين روزهاي ششم تا هشتم ژوئن- 85 تا 87 فروند هواپيما و 24 يا 27 خلبان را از دست دادند. هنوز اما، سوريها به خاطر خصوصيات هليکوپترهاي هجومي و خدمه جنگنده-بمب افکنهاي خود سربلند بودند. اگرچه هليکوپترهاي آنها بيش از 150 سورتي پرواز جنگي انجام دادند، تنها 2 فروند غزال را از دست دادند. 2 فروند ديگر به سختي آسيب ديدند و به دست اسرائيلي ها افتادند. يکي از آنها بازسازي شد و -براي مقايسه با ديفندرها- در اسرائيل به پرواز درآمد. حداقل يک فروند غزال ديگر به سختي آسيب ديد ولي خود را تا خطوط سوريها رساند. نيروي هوايي سوري ادعا مي کند که 95 هدف زميني را -71عراده تانک، 5نفربر زرهي، 3 دستگاه کاميون،2 قبضه توپ، 9 دستگاه جيپ و 5 کمرشکن تانک بر-به وسيله غزالهايش منهدم کرده است. درحاليکه اين آمار معمولا اغراق آميز هستند، يک بررسي دقيق از گزارشهاي شناخته شده درباره تلفات اسرائيل که در مطبوعات اسرائيل منتشر شده اند نشان مي دهد که آمار تلفات اسرائيل بي شباهت به آمار سوريها نبوده است. درکنار آن، اين نکته را نبايد فراموش کرد که هليکوپترهاي هجومي در بسياري از ارتشها از سلاح هاي بسيار موثر محسوب مي شوند و اين حقيقت نه تنها در مانورها بلکه در بسياري از جنگها اثبات شده است. بالاتر از همه اينکه غزالهاي سوري ارزش بالاي خود را فراتر از هر شک و شبه اي در اين جنگ ثابت کردند. هنگامي که آنها را به دليل آتش بس يازدهم ژوئن از ميدان نبرد فراخواندند، سوريهاي باقيمانده در لبنان براي آنها بسيار دلتنگي مي کردند. تيمهاي ضدتانک سوري تا پايان جنگ مجبور شدند که به تنهايي نبرد را ادامه دهند. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_merkava_d_in_beirut.jpg[/img] يک طعمه ديگر از تيمهاي ضدتانک سوري اين مرکاوا مارک1 است که در اوايل تابستان 82 در بيروت توسط آرپي جي هدف قرارگرفته است. پس از آن، اسرائيليها يک ضدحمله محلي انجام دادند تا بتوانند لاشه تانک را عقب بکشند. انتهای داستان.
  13. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    اگر بازرس امارت نتواند خوب و همه جانبه از کارها آگاه شود، شرش بیش از خیر اوست. حکمت وجود بازرس دیوانی، حفظ قانون و نظم در امارت است. امیر به تنهایی نمی تواند دقایق هر کار را در گوشه و کنار امارت زیرچشم داشته باشد. کار اصلی بازرس آن است که هرچه بیشتر از چگونگی رفتار امیر، منش دیوانسالاران او، مفاسد و محاسن دستگاه حکومت، افکار عمومی و حال رفاه و سعادت مردم آگاهی یابد. پس، مشرف در اصل برای آن بوده است که در کار فرا دستان دستگاه خوب بنگرد. اما امروزه بازرسان همان به تجسس احوال و رفتار سوء مردم می پردازند، و نتیجه آنکه ناروایی و فساد گسترده و روان است، و آنان مایه ی شرند نه منشأ خیر. نمونه های کمال آدمی هم در میان عوام یافت می شود، اما بدکنشی اندک آنها نیز آسیب سخت به ملک و مردم نمی رساند. جدا از این، مأموری که در کار بررسی و دریافتن درستی یا نادرستی متهم است خود باید که در دل امید دارد که راستگویی متهم آشکار شود و او از کیفر برهد. این گونه رفتار، نیک فرجامی ملک و دولت را نیز در پی دارد.
  14. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    سامورایی باید که در آیینه دیدن را عادت خود سازد و با این کار نما و سیمای خویش را درست دارد. من چون به سیزدن سالگی رسیدم، موی زلف را به شیوه ی مردان، از بالا کاکلی بستم، اما از آن پس یکسال یا بیشتر از خانه بیرون نیامدم، چرا که هرکس که در من می دید می گفت:"این پسر که این همه هوش از چهره اش می بارد، بی گمان دیر یا زود بدفرجام شود. امیر ما بیش از همه از کسی که باهوش می نماید بیزار است." پس ، بر آن شدم که ظاهر حالم را درست کنم، و هر روز پیوسته خود را در آیینه دیدم. چون یکسال گذشت و باز به میان مردم رفتم، هرکس گفت که رنگ و رویم چندان نشان از تندرستی ندارد، و من با خود اندیشه کردم که اینک جوهر سلحشوری را دریافته و به راستی یک سامورایی کامل عیار شده ام، رمز و رازی است که مایه ی بی اعتمادی مردم به مردمی می شود که ازرخسار و رفتارش زیرکی ببارد. اگر در چهره و نگاه مرد احساس صفا و متانت آرامبخش نباشد، او را خوش سیما نخوانند. چهره ی مودب و نیز متین و خویشتن دار بهترین سیمای مرد است.
  15. بقیه داستان: در حدود نيمه شب نهم ژوئن، نيروهاي عينان به روستاي دروز در عين زالتا در ميانه کوه هاي شوف رسيدند و تنها 15 کيلومتر با شاهراه بيروت-دمشق فاصله داشتند. به وسيله آنها، 2 تيپ زرهي از لشکر ده زرهي سوريه در جنوب درياچه قارون محاصره شده بودند. به هرحال، همانطور که ام60هاي جلودار اوگدا از جاده به دهکده سرازير شدند ناگهان با چند عراده تي62 سوري روبروشدند. دومين نبرد خونبار از فاصله نزديک آغاز شد و چند عراده از تانکهاي دو طرف -منجمله 3 عراده تي62- از بين رفتند. همانطور که اسرائيلي ها عقب نشيني کردند تا تجديد سازمان کنند، کماندوهاي سوري حمله خود را شروع کردند و ستون اسرائيلي را زير باران آرپي جي گرفتند. ظاهرا اوگداي عينان مستقيما وارد قلب تيپ 58مکانيزه -قسمتي از لشکر سوم زرهي سوريه- شده بود. نتايج اين درگيري آغازين نامعلوم است چراکه آمار قابل اعتمادي از تلفات اسرائيلي ها وجود نارد. سوريها مي گويند درحاليکه اسرائيلي ها به باروخ عقب مي نشستند، حداقل 3 عراده تي 62 و 20 سرباز را از دست داده اند. آنچه از آن اطمينان داريم اين است که مقاومت سوريها آنقدر شديد بوده است که باعث شد اسرائيل در صبح قسمتي از نيروهاي سرتيپ واردي را توسط هليکوپترهاي سي اچ53 در عقبه جناح راست مواضع سوريها پياده کند. همانطور که چتربازان اسرائيلي جيپهاي خود را -که مسلح به موشکهاي تاو بودند- مي راندند، در طول جاده عين زالتا-باروخ متمرکز شدند ولي در ساعت 9:30 موردحمله غزالهاي سوري قرارگرفتند و چند جيپ خود را از دست دادند. به هرحال، واردي شروع به سازماندهي مجدد نيروهايش کرد و آنها را در 3 موقعيت در شمال و شرق باروخ مستقرکرد. حداقل در تئوري، نيروهاي واردي نيز اکنون 15 کيلومتر از شاهراه بيروت-دمشق فاصله داشتند. اگر آنها مي توانستند به شاهراه برسند نه تنها نيروهاي سوري مستقر در بيروت را از منابع خود در سوريه جدامي کردند بلکه يک راه باز به پشت لشکر اول زرهي سوريه نيز پيدامي کردند. مشکل اين بود که اسرائيلي ها نمي توانستند فورا پيشروي کنند. اوگدا نبرد با سوريها را در عين زلتا ادامه داد. يک حمله ديگر غزالها، 6 تانک منهدم شده بر روي دست اسرائيلي ها گذاشت. پس از آن بود که نيروهاي عينان توانستند به سوي عين دارا -روستايي که تنها در چند کيلومتري جنوب شاهراه بود- پيشروي کنند. به هرحال، درحاليکه اسرائيلي ها پيشروي مي کردند -زماني که بيشتر ام60ها و مرکاواها عبور کرده بودند-اولين کمين توسط عناصر تيپ 51 و چند تيم ضدتانک انجام شد و آنها در چند زد وخورد، تعدادي از تانکها را مورد هدف قراردادند. درضمن -دورتر به سمت جنوب-شرقي- دو تيپ زرهي سوري که در جنوب درياچه قارون محاصره شده بودند براي نجات خود مي جنگيدند و بيشتر قواي اسرائيلي را مشغول نگه داشته بودند. افسران سوري که از مهلکه نجات يافتند اين درگيري را سبوعانه توصيف کردند. 2 گروهان جلودار تي62 از يک گردان کاملا از بين رفتند و گروهان ديگر تعدادي از تانکهايش را از دست داد. درعوض، سوري ها 6 عراده ام60 را منهدم کردند و 3عراده ديگر را به غنيمت گرفتند. در هنگام ظهر، زماني که تانکهاي نجات يافته سوري از مهمات و سوخت تهي شدند و فشار اسرائيليها افزايش يافت وضعيت آنها وخيمترشد. سرفرماندهي سوريه که نگران وضعيت تيپهاي 76 و 91 زرهي بود دستور داد تا يک تيپ از لشکر اول زرهي -که از تي72 بهره مي گرفت- در طول جاده دمشق به سمت مرز لبنان حرکت کند تا مستقيما از مرز عبور کرده و به جناح راست واحدهاي اسرائيلي -که در سمت شرق دره بقاع پيشروي کرده بودند- حمله کند. ضدحمله سوريها که از سمت شرق به سمت غرب اجرا مي شد از چند کيلومتري شمال رشايا عبور ميکرد و توسط کهنه سربازان سوري به عنوان سبوعانه ترين نبرد تانک در طول جنگ معرفي شد. تي72 ها با چند گروهان ام60 برخورد کردند و تعدادي از آنها را منهدم کردند درحاليکه در تبادل آتش با اسرائيلي ها تلفاتي اندک داشتند. در حقيقت، فرمانده يکي از گروهانهاي پيشتاز سوري متعاقبا بدون تلفات خط محاصره پيرامون تيپهاي 76 و 91 را با موفقيت شکست. در طي خط شکني سوريها در جنوب و شرق درياچه قارون، در بعد ازظهر نهم ژوئن چند افسر متوجه شدند که يک فروند اف16 درحاليکه غرق در آتش است در پشت خطوط اسرائيل سقوط مي کند. خلبان از هواپيما بيرون پريد. دليل اين حادثه تا امروز ناشناخته مانده است اما هيچ واحد ضدهوايي سوربه ادعانکرد که هواپيمايي را هدف قرارداده است، درحاليکه چند تن از کهنه سربازان سوري -به صورت کاملا مستقل از هم- آن حادثه را کاملا به ياد مي آورند. باوجود موفقيت سوريه و اين حقيقت که 2 تيپ زرهي سوريه سعي کردند تا از دالاني که براي چند ساعت بازشده بود خود را نجات دهند، لشکر دهم زرهي سوريه تلفات سنگيني داد و 200 عراده تي62 خود را در طي نبرد از دست داد. حداقل 90 عراده از آنها سالم به غنيمت گرفته شدند. درنهايت، اين واحد مجبور شد که عقب نشيني کرده و به سرعت با تي55هاي ذخيره استراتژيک ارتش سوريه تجديد قواکند. در عوض، لشکر اول زرهي دستور گرفت که به پشت مرز سوريه بازگردد و پس از تجديد سازمان مسير خود را به سمت زهله ادامه دهد. [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_magach_6_d_in_leb.jpg[/img] زره فعال ماگاش6در برابر موشکها و نارنجک اندازهاي سوريه موثر بود اما هنوز کامل نشده بودند. اين ماگاش يکي از 2 تانکي است که تاييد شده است که شکار تيمهاي ضدتانک سوري شده اند. در اين اثنا -در حدود 12:30 روز نهم ژوئن- 4فروند ميگ 23 سوري سرفرماندهي اسرائيل در صماغيه را بمباران کردند. اين مرکز توسط رديابي مخابرات راديويي اسرائيلي ها شناسايي شده بود و زير بمباران سنگين توپخانه سوريه قرارداشت. يک حمله هوايي ديگر نيز براي پشتيباني از لشکر اول زرهي انجام شد تا تيپهاي زرهي درکناره جنوبي درياچه قارون آزاد شوند. دوساعت بعد، به منظور پشتيباني بهتر واحدهاي زميني در برابر سوريها، نيروي هوايي اسرائيل عمليات دراگ استور را آغاز کرد. اين عمليات، يک حمله متمرکز بر عليه سايتهاي سام سوريه در ناحيه بين زحله و مرز سوريه بود که کاملا موفقيت آميز بود و نه تنها موجب خنثي شدن موشکهاي ضدهوايي سوريه شد بلکه 23 فروند جنگنده-بمب افکن سوريه -که به حريم هوايي لبنان وارد شده بودند- نيز ساقط شدند. به همراه خنثي کردن سامهاي سوريه، يک سپاه از اسرائيل تحت فرمان سرلشکر آويدگور بن گال، که شامل اوکداي 90 و 252 مي شد- يک حمله 3 شاخه را بر عليه بقاياي لشکر 10زرهي سوريه به علاوه لشکر سوم زرهي در بقاع آغاز کرد. روز سوم، دهم ژوئن در صبح دهم ژوئن، نيروهاي عينان با حملات جنگنده-بمب افکنها و هليکوپترهاي اسرائيلي پشتيباني شدند و در عين درا مواضع تيپ51 زرهي سوريه را در هم شکستند و تعدادي از تي 62 هاي آن را منهدم کردند. در عوض، آنها بين 7:15 و 8:30 چندين بار مورد حمله غزالهاي سوري قرارگرفتند و تعدادي از خودروهاي خود را از دست دادند. چون نيروي زميني سوريه قادرنبود که محل واحدهاي دشمن را -به خاطر تحرک زيادشان- تعيين کند، نيروي هوايي سوريه تعداد زيادي از غزالهايش را براي عمليات "بگرد و بکش" به لبنان فرستاده بود. بنابراين، غزالها بر فراز بقاع چرخ مي زدند و دنبال هدفهاي مناسب براي حمله مي گشتند. چندبار آنها موفق شدند و چندين بار ناموفق بودند. اسرائيل شروع کرد تا از توپهاي خودکششي ضدهوايي ام163 ولکان به همراه نيروهاي جلودارش استفاده کند. آنها بيش از اندازه خطرناک بودند. يک فروند غزال -پس از حمله به يک ستون از تانکهاي اسرائيل- بسختي آسيب ديد و ادعا مي شود که 4 فروند ديگر ساقط شده اند. خلبان نيز به شدت آسيب ديد اما هليکوپتر خود را به المازه برگرداند و به سلامت فرود آمد. او به سرعت بستري شد. آخرين سري از اين حملات، در حدود ساعت 9:00 در اطراف تپه 1943 انجام شد و گزارش شده است که باعث به آتش کشيده شدن چند خودروي اسرائيل شده است. همزمان، يک حمله ديگر توسط غزالها در برابر نيروهاي واردي در ناحيه بين زالتا و آزونيه انجام شد و دو ساعت بعد غزالهاي اسکادران 977 به يک ستون از تانکهاي اسرائيل که از باروخ به سمت عين زلتا حرکت مي کردند حمله کردند. در نهايت، نيروهاي عينان تنها چند کيلومتر مانده به اهدافشان متوقف شدند. آشکارنشد که اين اتفاق در اثر ضدحمله هاي خونين سوري ها افتاد يا اينکه عينان دستور داد تا واحدهايش بچرخند و به سمت شرق حمله کنند. مطمئنا، سرفرماندهي نيروهاي اسرائيل مايل بود تا حداقل قسمتي از شاهراه بيروت-دمشق را تصرف کند تا بتواند نيروهاي سوريه در لبنان را به دو نيم کند و به علاوه بتواند به پشت نيروهاي لشکر اول زرهي نفوذکنند. پس بايد يک دليل قوي وجود داشته باشد که آنها را از انجام اين کار بازداشته باشد. درضمن، اوگدا252 به علاوه حرکت کرده بود و با وجود زمين دشوار و جاده هاي ناهموار، در حوالي ظهر طلايه داران آن کاملا به سمت شمال پيشروي کرده بودند. به هرحال، در حوالي 15:30 آنها -درحاليکه در يک راهبندان در نزديکي تپه 1794 در شمال شعبا گيرکرده بودند- مورد حمله غزالها قرارگرفتند. همانطور که هليکوپترها يک تانک و يک زرهپوش را يکي پس از ديگري مورد اصابت قراردادند موشکهايشان را خارج از برد مسلسلهاي اسرائيلي شليک کردند و يک اغتشاش آفريدند. سوريها ادعا مي کنند که در اين حمله توانسته اند 7 عراده ام113 و ام60 را نابود کنند. با چشمپوشي از وضعيت سخت خود، بن گال نيروهايش را به جلو راند و اوگدا252 را براي پيشروي شبانه تجديد سازمان کرد [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_astk_idf_column_on_advance.jpg[/img] سوريها با چه چيز مواجه شدند؟ در برابر هر 2 لشکر سوريه، اسرائيليها حداقل 5 لشکر را بکارگرفتند که با بهترين خودروهاي زرهي آن زمان مجهز شده بودند. به هرحال، جاده هاي باريک و عوارض زميني چندين بار موجب ترافيک در پيشروي اسرائيليها شد. هرجا که سوريها چنين نقاطي را کشف مي کردند غزالها را براي جمله به آنجا مي فرستادند. اسرائيليها از پذيرش تلفات سنگين امتناع مي کننند اما بعضي منابع به روشني وحشت ناشي از تجربه حملات هليکوپترهاي سوري را توسط نيروهاي اسرائيل شرح داده اند. در سمت راست اوگداي252، پس از تاخت و تاز که باعث خالي شدن مواضع تيپ 91 زرهي سوريه شد، واحدهاي پلد به يانتا -در نزديکي مرز سوريه- رسيدند. در آنجا آنها توسط تيپ21 مکانيزه سوريه متوقف شدند. اين تيپ دومين واحد لشکر اول زرهي بود که مستقيما از دمشق واردکارزار شده بود. عناصر پيشتاز اوگدا90 پس از يک راهپيمايي همراه با جنگ از ميان دره بقاع به نيروهاي پلد پيوستند. با وجود نبردهوايي خونيني که در آسمان جريان داشت در بعد از ظهر يانتا و سرفرماندهي محلي تازه تاسيس اسرائيل توسط چند حمله مهيب سوخو22هاي سوريه هدف قرارگرفت. در اثر اين حملات سرفرمانده اسرائيل ژنرال يکوتاي آدام کشته شد. منابع اسرائيلي مي گويند که آدام به وسيله آرپي جي7 شليک شده توسط يک جوان فلسطيني کشته شده است. غزالها چند عراده ديگر از ام60ها و ام113 ها را در طول جاده عين عطا به راشيا هدف قراردادند. دانستن اينکه اين نيروها به صورت موازي به سوي مرز سوريه حرکت مي کنند و تنها چند کيلومتر از آن فاصله دارند باعث شد تا نيروي هوايي سوريه حملات هوايي بيشتري را بکارگيرد. گزارش شده است که 12 عراده تانک اسرائيلي تنها در يک حمله هدف قرارگرفتند و تعداد ديگري خودرو نيز از بين رفتند. آشکار است که تا امروز، اسرائيل هر گونه حمله از طرف سوريها را تکذيب مي کند و هيچکدام از منابع آنها اشاره اي به نبرد بزرگ تانکها در جنوب و جنوب شرق درياچه قارون نکردهاند. بر اساس گزارشهاي اسرائيل که به پنتاگون فرستاده شدند در آن روز تنها 4 نفر از سربازان اسرائيل مجروح شده اند. به هرحال، گزارشهاي آتي خلبان اف16 اسرائيلي که توانست تنها سوخو22 سوريه را در طي جنگ شکارکند در روز يازدهم ژوئن آشکارا نشان مي دهد که چنين اتفاقي در يانتا افتاده است: " از تمام 4 فروند هواپيمايي که من شکارکردم، سوخو22 از همه بيشتر موجب خوشنودي من شد چرا که من نتايج دهشتناک حملات سوخوها را بر سربازانمان در روز قبل ديده بودم." [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/astk_mig-23bn.jpg[/img] ميگ23 نيروي هوايي سوريه در حاليکه خود را از يک حمله در ارتفاع پايين بالا مي کشد. اين نوع از ميگ23 ثابت کرد که مي تواند مهمات قابل توجهي را براي حملات با سرعت بالا و در ارتفاع پايين حمل کند. اما اين هواپيماها، به خاطر ضعف سيستمهاي دفاع از خود مانند جنگ الکترونيک و ... دچار مشکلات زيادي در جنگ سال 82 شدند. حداقل 7 فروند از آنها توسط اف15ها و اف16هاي اسرائيل و يک فروند توسط موشکهاي هاوک ساقط شدند. يک حمله ديگر توسط غزالها، نيروهاي پلد را درجاده اي که از عين عطا به رشايا مي رفت هدف قرارداد. اين حملات زمان کافي براي سوريه خريدند که هم بتوانند نجات يافتگان لشکر دهم زرهي را تا مرز سوريه-لبنان عقب بکشند و هم با استفاده از هليکوپترهاي ميل مي 8 تيمهاي شکارچي تانک کمکي را در ناحيه غزه پياده کنند. باوجود برتري هوايي کامل اسرائيل، حداقل يک دوجين از هليکوپترهاي سوري توسط رادارهاي اسرائيل آشکارشدند. باوجود اين، سوريه يک ميل مي 8 خود را توسط آتش ضدهوايي اسرائيل در طي يک عمليات ديگر از دست داد. حملات هوايي و بمباران سبوعانه توپخانه سوريها بر عليه هر سرفرماندهي مقدم اسرائيل به علاوه مواضع سيال در لبنان، آشکارا نتايج اشتباهات وخيم فرماندهان اسرائيل بود. وضعيت در ميدان نبرد روشن نبود پس دو حريف عميقا از يکديگر فاصله گرفتند. اما حداقل اسرائيل داراي برتري هوايي بود و مي توانست از نيروهايش براي يافتن و ساقط کردن هواپيماهاي سوريه استفاده کند. به صورتي نامتجانس، آشکار بود که اين راه حل کارا نيست. اسرائيلي ها يا توجه نکردند و يا به اشتباه از سازماندهي مجدد واحدهاي سوريه -پس از تجربه درهم شکستن لشکر دهم زرهي- غافل شدند. عناصر اصلي اين واحد که در جنوب درياچه قارون محاصره شده بودند از لبنان بيرون کشيده شدند و مجددا گردهم آمده -و همانگونه که ذکرشد- با تانکهاي تي55 مسلح شدند. باقيمانده اين لشکر به سمت شمال عقب نشيني کردند. همزمان، دو تيپ از لشکر سوم زرهي از جاده بيروت-دمشق به سمت جنوب حرکت کرد بدين منظور که فاصله اي را که در اثر خردشدن لشکر دهم زرهي بوجود آمده بود پرکنند. لشکر اول زرهي به همراه تانکهاي تي72 اش هنوز -باوجود درگيريهايي که در طول مرز داشت- آزاد بود و پس از آن در طول جاده بيروت-دمشق وارد لبنان شد و جاي لشکر سوم زرهي را گرفت. پس بنابراين سوريها عقب نشيني نکرده بودند بلکه تنها نيروهايشان را جابجا کرده بوند. به هرحال، اسرائيلي ها حرکت لشکر اول زرهي به سمت شمال را يک عقب نشيني محسوب کردند. درنتيجه، اسرائيليها ناگهان نيروهايشان را براي اجراي يک تعاقب به سمت شمال پيش راندند. اسرائيل بهاي سنگيني براي اين اشتباهش پرداخت [img]http://gallery.military.ir/albums/userpics/normal_ask_sa_at_team_in_beirut.jpg[/img] تعدادي از افراد تيمهاي ضدتانک نيروي زميني سوريه در حال استراحت بين دو درگيري با نيرويهاي اسرائيل جايي در مرکز لبنان. ادامه دارد:
  16. اینکه خودش نارنجک انداز مخصوص داره. خوب چه کاریه که اینهمه وقت و هزینه صرف کنیم تا یه نارنجک انداز دیگه رو بهش به زور بخورنیم؟
  17. RezaKiani

    ساخت سنگر انفرادي

    باید از آقا امین تشکر کرد. البته اگر عکسی هم می گذاشتند خیلی خیلی بهتر بود. ولی گل سر سبد این بحث صحبتهای آقای آرمانی عزیز هست. دوستان با دقت بخونند که توش پر از پیامهای حسابی است. هر کسی نخونه از جیبش رفته. راستی این سربازاهای عراقی اینقدر جرات داشتند که با چاقو یا سیم پیانو سراغ بچه های ما؟ توی فیلمها همش نشون می دادند که اینها یه مشت آدم بی عرضه و ترسو هستند. بارها من در همین سایت خوندم که دوستان نوشته اند عراقی ها هیچی نبودند و اگر کمکهای دیگران نبود ما در ظرف 1 هفته دخل همشون رو می آوردیم. ظاهرا شما چیزهای دیگری ازشون دیدید؟ میشه سر فرصت درباره سرباز عراقی یه تاپیک درست کنید؟ خیلی خوب میشه.
  18. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    زنجین اموتو یاماموتو عادت داشت که چون یکی از خدمتگزارانش کاری نابجا می کرد ، در باقی سال او را در خدمت نگه می داشت ، چنان که چیزی روی نداده باشد، و سپس، درست پیش از نو شدن سال، او را به آرامی جواب می کرد.
  19. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    زیر و بالای زندگی کسی را نمی شود از طبع و سرشت نیک یا بد او دانست. فراز و نشیب زندگی آدمی بازآمد شیوه و گردش کار این جهان است، اما خوبی و بدی کسی از مقوله ی ارزشیابی و سنجش ماست. با این همه، مردم می خواهند که فراز و فرود زندگی کان را نتیجه ی نیک و بد نفس آنان بدانند و از این راه، دیگران را عبرت آموزند.
  20. RezaKiani

    جالوت قرن بیستم

    پاریس سقوط کرده بود و آلمانها با خوشحالی در پی برگذاری مراسم رژه پیروزی بودند. اما افراد گروه مهندسی ورماخت در این خوشحالی سهیم نشده بودند چرا که وظیفه آنها هنوز به پایان نرسیده بود. فرانسوی ها قبل از سقوط شهر، گنج کوچکی را به آبهای رودخانه سن سپرده بودند تا به دست آلمانها نیافتد. آنها زمان زیادی را صرف جستجوی رودخانه سن کردند و سرانجام پس از روزها جستجو، گنج خود را یافتند. این گنج، ماشین کوچکی با نام وی پی 38 بود که پدربزرگ رباتهای نظامی به شمار می رود. رباتهایی که امروزه در جنگهای مدرن به گوشه و کنار میادین نبرد سرک می کشند ... شرکت کگرس تا زمان سقوط پاریس در ماه جولای 1942، تنها توانسته بود یک نمونه آزمایشی از ماشین خود را بسازد. درزمان شکست ارتش فرانسه، این ماشین زرهی کوچک به رودخانه سن انداخته شد تا به دست آلمانها نیافتد اما توسط آلمانها از آب گرفته شد و به عنوان الگویی برای ساخت نمونه های ابتدایی رباتهای نظامی بکاررفت. آلمانها ربات کوچک خود را جالوت نام دادند. هدف از طراحی این ماشین زرهی کوچک آن بود که به وسیله آن بتوانند مقداری خرج انفجاری را به میان خطوط دفاعی دشمن برده و منفجر کنند. آلمانها نمونه خود را در سال 1942 تکمیل کردند و هزاران عراده از آن را تولید کردند. این ربات وزنی کمتر ازنیم تن داشت و به وسیله سیم هدایت می شد. جالوت وظایف مختلفی مانند حمله به تانکهای دشمن، از هم گسستن آرایشهای متراکم پیاده نظام، از بین بردن استحکامات و نابود کردن ساختمانها را برعهده داشت. نمونه اولیه به وسیله یک موتور برقی حرکت می کرد. این موتور به جالوت اجازه می داد تا بدون سر وصدا تا نزدیکی دشمن پیشروی کند و در آنجا سرباز هدایت کننده جالوت، ماشین زرهی کوچک را به همراه مواد منفجره حمل شده منفجر کند. وزن مواد منفجره بسیار کم بود و بنابراین تاثیر زیادی بر دشمن نداشت. موتور برقی و باتری های آن نیز بسیار گران قیمت بودند. به دلیل کارآیی پایین موتور برقی، تصمیم گرفته شد که از یک موتور بنزینی برای حرکت جالوت استفاده شود. این نمونه جالوت وی آ نام گرفت. موتور جدید قیمتی در حدود یک سوم موتور برقی داشت ولی هنوز مشکل توانایی جالوت حل نشده بود. موتور بنزینی تنها اجازه حمل 100کیلوگرم مواد منفجره را به جالوت می داد. درضمن، این موتورها از نظر فنی غیرقابل اطمینان و مشکل زا هم بودند. شنی و سیستم تعلیق جالوت وی آ دوباره طراحی شد و با جالوتهای اولیه تفاوتهای اساسی داشت. آخرین نمونه از جالوت -با نام جالوت وی بی- از موتور بنزینی مدل قبل استفاده کرد ولی آن را بزگتر کرده بودند. در این نمونه خرج انفجاری در جلوی بدنه و موتور در وسط بدنه قرارداده شده بود. در قسمت عقب بدنه قرقره حمل سیم بود که سیمی به طول 650 متر را در خود جای داده بود. مابین قرقره سیم و موتور باک بنزین 6 لیتری جالوت قرارمی گرفت. با فرا رسیدن بهار 1942، جالوت در تمام جبهه ها بکارگرفته شد. جالوت اغلب در واحدهای مهندسی-رزمی و یا زرهی بکار می رفت. در نبرد معروف کورسک، جالوت کارآیی خوبی از خود نشان نداد. آنها در میدانهای مین روسها گیر می کردند و در صورت پاک کردن قسمتی از میدان مین، راهی برای علامت دادن به واحدهای زرهی و یا علامت گذاری زمین پاکسازی شده نداشتند. شورش سال 1944 ورشو سبب بدنامی جالوت شد. در آنجا ورماخت و اس اس برای درهم شکستن مقاومت مردم لهستان از جالوت به صورت گسترده ای استفاده کردند. در تهاجم روز دی -در جبهه نرماندی- نیز تعدادی از جالوتها به علت قطع شدن سیمشان به دست متفقین افتادند. آلمانها در تبلیغات خود مانور زیادی بر روی این ربات می کردند اما در حقیقت ارزش رزمی آن بسیار پایین بود. در زمان تسلیم شدن آلمان به متفقین از حدود 5000 عراده جالوتی که تولید شده بود هنوز 3797 عراده به جبهه ها فرستاده نشده بود. با وجود تعداد نسبتا بالا، جالوت سلاح موفقی نبود. علل عمده عدم توفیق جالوت عبارتند از: سرعت کم، قیمت زیاد، توانایی محدود در زمینهای ناهموار، ارتفاع کم بدنه از زمین، زره ضعیف، عدم اطمینان به سیستم هدایت سیمی. یکی دیگر از مشکلات جالوت این بود که سرباز هدایت کننده آن باید از زمان حرکت جالوت تا زمان انفجار، هم جالوت و هم هدف را در میدان دید خود نگه می داشت. اما به هرحال جالوت به توسعه تکنولوژی کنترل از راه دور در دوران پس از جنگ کمک زیادی کرد. در انتها نگاهی به مشخصات فنی این رباتهای اولیه می اندازیم. مشخصات فنی جالوت ئی سرعت در جاده:10 کيلومتر برساعت برد در جاده : 2 کیلومتر موتور: 2 موتور الکتریکی بوش 2.5 کیلووات تعداد:2650عراده وزن:370 کيلوگرم طول:1.50متر عرض:0.85متر ارتفاع: 0.56 متر وزن خرج:60 کیلوگرم مواد منفجره قطر بدنه: 5 میلیمتر مشخصات فنی جالوت وی آ (جالوت بنزینی) قدرت: 12 اسب بخار سرعت در جاده:10 کيلومتر برساعت برد در جاده : 12 کیلومتر موتور: 1موتور2 سیلندر 2 زمانه زان داپ بنزینی تعداد:4590عراده وزن:365 کيلوگرم طول:1.60متر عرض:0.85متر ارتفاع: 0.60 متر وزن خرج:75 کیلوگرم مواد منفجره قطر بدنه: 5 میلیمتر مشخصات فنی جالوت وی بی قدرت: 12 اسب بخار سرعت درجاده: 11.5 کیلومتر بر ساعت موتور: 1موتور زان داپ بنزینی وزن:430 کيلوگرم طول:1.63متر عرض:0.91متر ارتفاع: 0.62 متر تعداد:325عراده وزن خرج:100 کیلوگرم مواد منفجره قطر بدنه: 5 میلیمتر منبع:مجله جنگ افزار تهیه و ترجمه:رضاکیانی موحد عکس و فیلمش رو دوستان می تونند اینجا ببینند: http://www.militaryphotos.net/forums/showthread.php?t=100646 http://en.wikipedia.org/wiki/Goliath_tracked_mine (یکی از مدیران محترم لطف کنند و عکسها رو به تاپیک منتقل کنند)
  21. RezaKiani

    زره پوش سبک Panzer 38t

    موفق ترین تانک طرح چکسلواکی شاید یکی از قابل اطمینان ترین غنیمتهای نظامی بود که آلمانها وقتی بوهمی-موراویا را در سال 1939 به خود ضمیمه کردند به دست آوردند. تا ژوئن1942 حداقل 1400عراده از آن ساخته شد و صدها عراده از آن به متحدین آلمان یا کشورهای بی طرف مانند ایران،سوئدو سوئیس فروخته شد. پس از خاتمه دادن به تولید تانک شاسی های آن را برای تولید انواع خودروهای زرهی تا پایان جنگ تولید کردند. در سال 1940 پانزر38 به همراه پسرعمویش پانزر35 یک چهارم تانکهای آلمانی را تشکیل می دادند. لشکر رومل در فرانسه تقریبا فقط از تانکهای چک تشکیل شده بود. انواع پانزر38مدل آ قبل از اینکه آلمان چک را ضمیمه خود کند این تانک برای جاینگزینی ال تی35 –که بعدها در آلمان پانزر35 نامیده شد- ساخته شد. احتمالا این تانک موفقترین شاسی را در طرح های قبل از جنگ دارد. قابلیت اطمینان مکانیکی آن باور نکردنی بود و به کمترین نگهداری احتیاج داشت. زمانی که آلمانها آمدند 150 عراده از آنها ساخته شده بودند که تصرف شدند و به لشکرهای زرهی آلمانی پیوستند. پانزر38بی و سی و دی در مجموع حدود 150 عراده از پانزر38 بی، سی و دی ساخته شد. پانزر38ئی 8مدل پانزر38 که از مدل آ تا جی نام گرفته اند ظاهرا فرقی با هم نداشتند. تمام آنها توسط ورماخت بکارگرفته شدند تا جائیکه یکچهارم تانکهای میدان نبرد ورماخت را تشکیل دادند. پانز38اف ساخته شده توسط بی ام ام پانزر38جی این مدل آخرین مدل پانزر38 است که به عنوان تانک ساخته شد. زرهی مقاومت تر بر روی آن نصب کردند که با مدلهای قبلی قابل مقایسه بود. در برابر تی34های روسی توپ آن ضعیف بود. آخرین تانک به معنی آخرین شاسی نبود. از شاسی های آن برای تولید هتزر و دیگر خودروهای زرهی استفاده شد و شاسی آن تا آخر جنگ در خط تولید باقیماند. پانزر38نویرآرت مدل شناسایی پانزر38 که تنها 15عراده از آن ساخته شد وتولید آن با التفات به لاخس متوقف شد. پانزر38اس این مدل برای صادرشدن به سوئد طراحی شد و 15 نمونه اولیه آن توسط آلمانها به غنیمت گرفته شد. تولید آنها تا سال1942 ادامه یافت و همگی به تانکهای فرماندهی تبدیل شدند. ساخته شده توسط بی ام ام مشخصات پانزر 38 جی نيروي محرکه قدرت: 125اسب بخار قدرت ويژه:13 اسب بخار /تن سرعت در جاده:42 کيلومتر برساعت برددر جاده:251کیلومتر موتور: 1پارگا متفرقه وزن:9850 کيلوگرم طول:4.61متر عرض:2.14متر ارتفاع:2.40متر خدمه:4نفر تسليحات و زره 1قبضه توپ37میلیمتری با 42گلوله 2قبضه مسلسل 7.92با2400گلوله حداقل و حداکثرزره:8-50 ميليمتر توليد تعداد:500عراده از:اکتبر1941 تا:ژوئن1942 179شاسی به عنوان تانک کامل نشد
  22. این نورث روپ وای ای9 آدم رو یاد سوخو 25 فراگ فوت می ندازه.
  23. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    گفته اند:" اگر می خواهی که صدق و صفای دل دوستت را بشناسی، بیمار شو." دوستی که هنگام خوشیت سریاری دارد اما هنگام بیماری و تیره روزی چون بیگانه ای از تو روی می گرداند، بیراه است. بالاترین کار در دوستی آن است که چون دوست به سختی گرفتار آید در کنارش بمانی، به دیدارش روی و آنچه را که نیاز دارد برایش فراهم داری. سامورایی تا جان در تن دارد نباید بگذارد که رشته ی پیوندش با کسانی که پیوسته ی مهر آنهاست بگسلد. این معیاری است برای سنجیدن احساس های درونی مرد. اما بیشتر چنان است که ما در گرفتاری به دیگران روی می کنیم و یاری می خواهیم و چون هنگام سختی گذشت دوستان را یکسره از یاد می بریم.
  24. نفربر زرهی "بی ام پی" یکی از معروف ترین و پرکاربردترین زرهپوشهای جهان است. تا کنون کشورهای زیادی دست به مونتاژ، ساخت یا بهسازی این نفربر زده اند. کشور رومانی نیز قبل از فروپاشی شوروی سابق توانست اجازه ساخت این زرهپوش را به دست آورد و پس از آن دست به بهسازی "بی ام پی" زد. تاریخچه در دهه 70 میلادی رومانی ساخت نفربر "بی ام پی-1" را تحت لیسانس شوروی سابق آغازکرد. در آن زمان دولت رومانی به کارخانه تولید کننده زرهپوشها اجازه داد تا آن را برای انطباق با نیازهای ارتش رومانی بهینه سازی کند. نفربر زرهی حاصل از این برنامه "ملی-84" نام گرفت. اندیشه ارتقای این زرهپوشهای قدیمی روسی تا سال 1995 نیز در رومانی ادامه داشت. در این سال یک پروژه مشترک بین رومانی و اسرائیل پا گرفت که نتیجه آن ساخت زرهپوشهای مدرن "ملی-84 ام" بود. وزارت دفاع رومانی تا به امروز 155 میلیون دلار برای ارتقای 99 دستگاه ملی-84 قدیمی به زرهپوشهای جدید هزینه کرده است. ملی-84 بزرگترین تفاوت ملی-84 با زرهپوشهای ساخت شوروی، جایگزینی موتور 6 سیلندر "UTD-20" با موتور 8 سیلندر آمریکایی "8V-1240-DT-S" است. موتور جدید قدرتمندتر، بزرگتر و سنگین تر از موتور روسی بود و رومانیایی ها ناچار شدند تا جای بیشتری برای نصب آن در درون زرهپوش درنظر بگیرند. در ضمن، آنها ظرفیت سوخت ملی-84 را تا 600 لیتر افزایش دادند. موتور جدید می تواند ملی-84 را در جاده به سرعت 70 کیلومتر در ساعت برساند. به دلیل این تغییرات، طول بدنه ملی-84 به اندازه 60 سانتیمتر بیشتر از طول بی ام پی 1 های استاندارد شده است. همچنین رومانیایی ها مجبور شدند به عرض و ارتفاع زرهپوش نیز بیافزایند. فاصله کف زرهپوش تا زمین از 37 سانتیمتر به 40 سانتیمتر افزایش یافت. این تغییرات وزن ملی-84 را تا 16.6 تن افزایش داد. اگرچه این خودرو هنوز توانایی حرکت در آب را داشت اما توانایی آبی-خاکی آن نسبتا ضعیفتر از قبل شده بود. سلاح های ملی-84 نسبت به بی ام پی های اصلی تغییری نکردند اما یک قبضه دوشکا در قسمت عقب و چپ زرهپوش نصب شد. به دلیل جای نامناسب این دوشکا سربازی که در نزدیک در عقبی ملی-84 نشسته و مسئول بکارگیری آن است نمی تواند در زمان پیاده شدن سربازها از پشت زرهپوش از سلاح خود استفاده کند. ملی-84ام همانگونه که ذکر شد در سال 1995 رومانی -با کمک اسرائیل- تصمیم به ارتقای تعدادی از زرهپوشهای ملی-84 خود گرفت و زرهپوش جدید را ملی-84ام نام نهاد. مهمترین مدرن سازی ملی-84ام بر روی سیستمهای تسلیحاتی و حفاظتی آن صورت گرفته است. نصب یک برجک اسرائیلی OWS-25R ملی-84ام را به صورت سلاحی مهیب برای پیاده نظام دشمن در آورده است. با بهره گیری از این برجک، ملی-84ام دارای چند مزیت شده است. بزرگترین برتری برجک جدید در این است که ملی-84 می تواند خود را در پشت موانع و خاکریزها پنهان کند و بدون اینکه بدنه زرهپوش در معرض آتش مستقیم دشمن قرارگیرد به تیراندازی به سمت دشمن بپردازد. این امر حفاظت بیشتری برای این خودرو زرهی فراهم می کند و قابلیت بقای آن را در صحنه نبرد -به ویژه در برابر موشکهای ضدتانک- افزایش می دهد. بر روی این برجک یک قبضه توپ 25 میلیمتری اورلیکن و 1 قبضه مسلسل هم محور نصب شده است. بسته به سفارش مشتری 2 قبضه موشک انداز مالیوتکا یا اسپایک نیز به همراه توپ اصلی در کنار برجک نصب می شوند که شلیک و هدایت آنها نیز برعهده توپچی است. توپچی برای هدفگیری از یک دستگاه دید در شب و روز پیشرفته استفاده می کند. چرخش و حرکت برجک و سلاح ها به صورت الکتریکی انجام می شود اگرچه به صورت دستی نیز می توان آنها را به حرکت درآورد. در صورت سفارش مشتری فرمانده زرهپوش را هم می توان به دستگاه های کنترل آتش برجک مجهز کرد. توپ اتوماتیک "کابی آ" ساخت اورلیکن سویس است و به صورت گسترده ای در کشورهای عضوپیمان ناتو به کارگرفته شده است. این توپ را می توان برعلیه اهداف زمینی یا هواگردهایی که در ارتفاع پست پرواز می کنند به کارگرفت. توپ "کا بی آ" دارای سیستم تغذیه دو گانه است و می تواند هم زمان از مرمی های ضدنفر یا انفجاری استفاده کند. سیستم تغذیه فرعی نصب شده در داخل ملی-84 به توپچی اجازه می دهد که توپ اصلی را بدون نیاز به خارج شدن از زرهپوش تجدید مهمات کند. توپ اورلیکن از 140 فشنگ با مرمی انفجاری و 60 فشنگ با مرمی ضدنفر به صورت آماده استفاده می کند. توپ اورلیکن و مسلسل هم محور با آن دارای سیستم شلیک الکتریکی هستند و برای واقع ضروری می توان آنها را به صورت دستی نیز شلیک کرد. نرخ آتش آن برابر با 600 گلوله در دقیقه می باشد و می توان آتش آن را به صورت برنامه ریزی شده بکارگرفت. این توپ در شرایط سخت میدان نبرد کارایی خود را از دست نمی دهد و تعمیرات و نگهداری آن با کمترین امکانات موجود انجام می شود. همانگونه که بیان شد 2 قبضه موشک انداز ضدتانک 9S415 ساخت یوگوسلاوی بر روی برجک ملی-84ام نصب شده اند که می توانند برای شلیک انواع موشکهای مالیوتکا بکارروند. خریدار در صورت نیاز می تواند موشک انداز اسرائیلی "اسپایک" را نیز سفارش دهد. موشک اسپایک یک موشک ضدتانک شلیک کن-فراموش کن با هدایت مادون قرمز است که می توان آن را با موشک جاولین مقایسه کرد. برد اسپایک تا 8000 متر می رسد و سرجنگی آن می تواند به هر نوع زره فعال یا غیرفعال واکنشی نفوذکند. نصب موشک اسپایک بر روی ملی-84ام می تواند آن را به صورت دشمن خطرناکی برای هر تانکی درآورد. برای افزایش حفاظت زرهپوش جدید 6 قبضه نارنجک انداز برای شلیک نارنجکهای دودزا بر روی ملی-84ام نصب شده اند. به علاوه، این زرهپوش به یک دستگاه هشداردهنده لیزری و تولید دود نیز مجهز شده است. ملی-84ام دارای تجهیزات مقابله با حملات ش.م.ه و دستگاه آتش خاموش کن خودکار می باشد. زره ملی-84ام می تواند در برابر گلوله مسلسلهای سنگین و ترکشهای توپ و خمپاره به خوبی مقاومت کند و جان سرنشینانش را حفظ نماید. نصب برجک جدید باعث شد تا وزن خودرو به 17.6 تن افزایش یابد و در نتیجه یک موتور کاترپیلار "CV8T-400" به توان 396 اسب بخار جایگزین موتور قبلی شد. در نتیجه این تغییرات زرهپوش توان عبور از آب را از دست داد و باید قبل از به آب زدن عملیات آماده سازی بر روی آن انجام شود. موتور جدید سرعت و برد زرهپوش را نیز افزایش داده است. ملی-84ام می تواند 9 سرباز مسلح را به همراه تجهیزات کامل در خود جای دهد. این سربازان می توانند از دریچه سقف یا درهای پشتی زرهپوش خارج شوند. انواع • ملی-84: نمونه ساخته شده از روی بی ام پی-1 روسی. • ملی-84 فرماندهی: این نمونه بدون برجک بوده و به جای برجک دارای ساختار بزرگ فلزی -برای نصب تجهیزات مخابراتی- می باشد که ارتفاع زرهپوش را به صورت محسوسی افزایش داده است. • ملی-84 آمبولانس: آمبولانس زرهی. • ملی-84 تراکتور: زرهپوش تعمیراتی که برجک آن را با یک جرثقیل هیدرولیکی عوض کرده اند. کنترل جرثقیل از بیرون زرهپوش انجام می شود. این زرهپوش مجهز به وینچ است و در جعبه ابزارهای آن آچارهای لازم برای تعمیر دیگر زرهپوشها در میدان نبرد قراردارد. • ملی-84ام: نمونه مدرن شده ملی84 به کمک اسرائیل. استفاده کنندگان در حال حاضر نیروی زمینی رومانی تنها نیروی مسلحی است که از زرهپوشهای ملی84 استفاده می کند. این نیرو 400 دستگاه ملی-84 در اختیار دارد که 99 دستگاه از آنها به ملی-84ام ارتقا پیداکرده اند. زرهپوشهای ملی-84ام در اختیار تیپ 282 مکانیزه نیروی زمینی رومانی قراردارند. منبع مجله جنگ افزار
  25. من این تاپیک رو دیروز درست کردم نمی دونم چرا امروز دنبالش گشتم پیداش نکردم. اگر کسی از مدیران محترم سایت پیداش کرد پاکش کنه چون دوباره با اجازه بزرگترها بعلههههههه سيد احمد از حضرت امام نقل كرد: در مقابل مسائل خرمشهر امام معتقد بودند كه بهتر است جنگ تمام شود اما بالاخره مسئولين جنگ گفتند كه ما بايد تا كنار شط‌العرب (اروند رود) برويم تا بتوانيم غرامت خودمان را از عراق بگيريم. امام اصلاً با اين كار موافق نبودند و مي‌گفتند اگر بناست كه شما جنگ را ادامه بدهيد بدانيد كه اگر اين جنگ با اين وضعي كه شما داريد، ادامه يابد و شما موفق نشويد ديگر اين جنگ تمام شدني نيست و ما بايد اين جنگ را تا نقطه‌اي خاص ادامه بدهيم و الان هم كه قضيه فتح خرمشهر پيش آمده بهترين موقع براي پايان جنگ است. http://www.jamejamonline.ir/newstext.aspx?newsnum=100953648024 ببخشید اگرتکراری شد.