RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. RezaKiani

    غزوه بدر

    خوب این جنگ از یه نظر مهمه. به نوعی این اولین جنگی هست که اعراب دراون از یه آرایش منظم استفاده کردند. تا قبل از غزوه بدر جنگهای اعراب بیشتر یه آشوب و بلبشو بود که معلوم نبود که به کیه ولی در این جنگ پیامبر اکرم(ص) نیروهاش رو به صورت زیر آرایش کرده بودند: (از پشت به جلو) اردوگاه شمشیرزنان کمانداران نیزه داران . . . . صفوف دشمن وجود نیزه داران در اولین صف باعث می شه که جلوی شارژ سواره نظام دشمن گرفته بشه و سواره نظام دشمن به سادگی نتونند صفوف خودی رو به هم بریزند. کمانداران درپناه نیزه داران می تونستند هدفهای خودشون رو به دقت انتخاب کرده و بزنند دست آخر شمشیرزنان هم به نوعی نیروی ذخیره به حساب می آمدند. نکته دیکه اینکه سپاه مسلمین در این جنگ سواره نظام نداشته(فکر کنم یکی یا دو تا اسب حداکثر داشتند) پس جنگ جنگ پیاده نظام بوده. این آرایش پیاده نظام شما رو یاد چی می اندازه؟؟؟؟
  2. این که خیلی فاجعه است برادر icon_cool
  3. RezaKiani

    اخبار عمومی منطقه و جهان

    ما که اظهار ندامتی ندیدیم نه تلویحا نه تصریحا
  4. "وحشت همه را فراگرفته است؛ شبها غواصانی در نزدیکی کشتی ها دیده می شوند و از کف کشتی ها سر و صداهایی شنیده می شود. اینها باید متوقف شوند." دریاسالار سر اندرو کانینگهام فرمانده ناوگان مدیترانه بریتانیا پس زمینه تاریخی در روز اول نوامبر1918 و در گیرودار جنگ اول جهانی، دو نفر از اعضای نیروی دریایی سلطنتی ایتالیا به نامهای رافائلو پاوئولوچی و رافائله روستّی، یک اژدر را -مانند یک قایق- تا بندر پولا هدایت کردند و نبردناو اطریشی اس ام اس ویربیوس یونیتیز و کشتی باری وین را با استفاده از مینهای چسبنده غرق کردند. آنها دارای وسایل غواصی نبودند و ناچار بودند تا برای نفس کشیدن، سر خود را بالای آب نگه دارند. بدین سان، اژدر آنها شناسایی شد و خودشان اسیرشدند. خواستگاه در دهه 20، ماهیگیری ورزشی با استفاده از نیزه در سواحل ایتالیا و فرانسه رواج یافت و سبب توسعه ابزار غواصی مدرن مانند ماسک غواصی شد. در دهه 30، یک ایتالیایی ناشناس از کپسول اکسیژن برای تنفس در زیر آب استفاده کرد و اندک اندک غواصی با استفاده از وسایل تنفسی در بین ایتالیایی ها گسترش یافت. اندکی بعد، این روش جدید غواصی مورد توجه فرماندهان نیروی دریایی ایتالیا قرارگرفت. آنها اولین واحد نیروی مخصوص غواص را پایه گذاری کردند. این واحد بعدها توسط آمریکایی ها و بریتانیای ها مورد تقلید قرارگرفت. در اکتبر1935، 2 افسر جزء یک طرح انقلابی از سلاحی جدید را ارائه کردند که بعدها به عنوان اژدرانسانی معروف شد. نیروی دریایی ایتالیا از قدرت این سلاح جدید هیجان زده شد و 3 ماه بعد دستور داد تا آن را در جزیره لاسپیتزا آزمایش کنند. شاهزاده جونیو والریو بورگزه -معروف به "شاهزاده تاریکی"- اولین واحد کماندوی غواص یا "ماس" را در سال 1938 تشکیل داد. این واحد حاصل تحقیقات و تلاشهای دو نفر بود؛ سرگرد تزئو تزئی و سرگرد الیوس توسکی از نیروی دریایی سلطنتی ایتالیا. آنها توانستند اندیشه های پائولوچی و روستّی را زنده کنند. نشان ماس در سال1940، سرفرماندهی نیروی دریایی، واحد اول ماس را تحت فرمان ارنستو فورزا و با نام واحد دهم ماس یا "ماس دسیما" تجدید سازماندهی کرد. ایتالیا به صورت مخفیانه به ساخت اژدرهای انسانی پرداخته بود و تصمیم داشت تا آن را در جنگ آینده چونان برگی برنده بکارگیرد. مردان غورباقه ای تمرین با اژدرهای انسانی را آغازکردند. در ادامه این توسعه، فورزا در آکادامی نیروی دریایی ایتالیا -در بندر کوچک سان لئوپولد- یک مدرسه آموزش غواصی تاسیس کرد. تمام پرسنل نیروهای مسلح ایتالیا که تجربه غواصی داشتند به این مدرسه فرستاده شدند اما تنها تعداد محدودی از آنها برای هدایت سلاح جدید انتخاب شدند. واحد جدید شامل دو واحد کوچکتر بود؛ یک واحد متخصص در عملیات غواصی بود و دیگری متخصص استفاده از اژدرهای انسانی. سرگرد تزئو تزئی برای هر کدام وسایل مخصوصشان را توسعه داده بود. سرگرد تزئو تزئی از بنیان گذاران دسیما ماس. او در طی عملیات در سال 1941 کشته شد. اژدر انسانی اژدر انسانی یک سلاح سری ایتالیایی بود که بعدها توسط بریتانیایی ها نیز مورداستفاده عملیاتی قرارگرفت. این اژدرها برای حمله به کشتی های دشمن که در بنادر لنگر انداخته بودند بکارگرفته می شد. این اژدرها به موتورهای الکتریکی مجهز بودند و توسط 2 نفر خدمه که لباس غواصی پوشیده بودند هدایت می شدند. آنها اژدر را با سرعتی کم به سمت کشتی دشمن هدایت می کردند و پس از رسیدن به آن، توسط مینهای چسبنده کشتی را منفجر می کردند. پس از چسباندن مین، خدمه باید سعی می کردند که هرچه سریعتر با اژدر خود از مهلکه بگریزند. در هنگام عملیات، اژدرانسانی توسط یک کشتی دیگر (معمولا زیردریایی) تا نزدیکی هدف حمل می شد. بیشتر حملات در طول شب و زمانی که ماه در آسمان نبود انجام می گرفت تا مخاطرات به حداقل برسند. پس از حملات موفقیت آمیز ایتالیایی ها در مدیترانه و کشف چگونگی انجام آنها، بریتانیایی ها هم به استفاده از اژدرهای انسانی روی آوردند. این اژدرها را ایتالیایی ها "خوک" و بریتانیایی ها "ارابه" می نامیدند. کمی بعد و در طی جنگ جهانی دوم، آلمان، روسیه و ژاپن هم به ساختن نمونه هایی از این سلاح روی آوردند. اژدرانسانی معمولا توسط خدمه ای که در صندلی جلو نشسته است هدایت می شود. اژدرهای قدیمی برای ناوبری تنها مجهز به قطبنما بودند اما اژدرهای امروزی را به وسایل مدرن هدایت مانند جی پی اس، سونار و وسایل ارتباطی مجهز کرده اند. اژدر انسانی ایتالیایی در موزه زیردریایی پاسپورت آغاز درگیری ها در روز دهم ژوئن1940، هنگامی که رژیم فاشیست ایتالیا وارد جنگ جهانی دوم شد واحد دهم ماس نیز فعالیتهای نظامی خود را آغازکرد. تاریخچه عملیاتی دسیما ماس سال1940 • 10ژوئن؛ موسیلینی به بریتانیا اعلام جنگ داد. • 21 آگوست؛ زیردریایی ایتالیایی ایریده برای حمله به جبل الطارق بندر لاسپیتزا را ترک کرد. در خلیج بومبا -در ساحل لیبی- این زیردریایی 4 فروند اژدر انسانی را سوارکرد. هواپیماهای ناوهواپیمابر اچ ام اس ایگل زیردریایی را تعقیب کرده و غرق کردند. این، اولین تلفات جنگی واحد دسیما ماس بود. • 21 سپتامبر؛ زیردریایی گوندار در حالیکه 3 فروند اژدر انسانی و 8 خدمه آنها را حمل می کرد از لاسپیتزا خارج شد. در 28 سپتامبر، گوندار به اسکندریه رسید اما توسط کشتی ها جنگی بریتانیا کشف شد و در اثر حمله آنها غرق شد. خدمه آن تسلیم شدند. گوندار در حال غرق شدن • 24 سپتامبر؛ زیردریایی شیره بندر لاسپیتزا را به همراه 3 اژدر انسانی و 8 نفر خدمه آنها ترک کرد. در روز 29 سپتامبر، در نزدیکی جبل الطارق به زیردریایی دستور بازگشت به لامادالنا داده شد چراکه ناوگان بریتانیا بندر را ترک کرده بودند. • 21اکتبر؛ دوباره شیره به جبل الطارق اعزام شد. این بار، اژدرهای انسانی وارد بندرگاه شدند اما نتوانستند هیچ کشتی را منفجر کنند. 2 نفر از خدمه آنها اسیر شدند و 6 نفر دیگر به اسپانیا فرارکردند و به ایتالیا بازگردانده شدند. 1941 • 25مارس؛ ناوشکنهای کرسپی و سلا بندر لروس را در شبهنگام ترک کردند. هر کدام از آنها 3 قایق موتوری کوچک حمل می کردند و در هر قایق 300کیلوگرم تی ان تی وجود داشت. قایقها را در 10 مایلی ساحل جزیره کرت پیاده کردند. در خلیج سودا، چند ناو و کشتی کمکی نیروی دریایی سلطنتی بریتانیا لنگر انداخته بودند. قایقها در مسیر طعمه های بی حرکت و از همه جا بی خبر قرارگرفتند و راننده ها پس از تثبیت جهت قایق، از آنها بیرون پریدند. پس از برخورد، قایقها منفجر شدند. 2 قایق به رزمناو یورک برخورد کردند و منفجر شدند. موتورخانه و انبار مهمات یورک آسیب دیدند و یورک بعدها توسط پرسنلش غرق شد. یک نفتکش نروژی نیز آسیب دید و در حال یدک شدن به بندر اسکندریه غرق شد. بقیه قایقها به هدف اصابت نکردند. ایتالیایی های متهور اسیر شدند. • 25می؛ شیره بندر لاسپیتزارا به همراه 3 فروند اژدرانسانی ترک کرد. در اسپانیا زیردریایی، 6 خدمه آنها را به صورت پنهانی سوارکرد. در جبل الطارق آنها هیچ کشتی را پیدا نکردند که مورد هجوم قراردهند و سعی کردند که یک کشتی را غرق کنند اما موفق نشدند. خدمه دسیما از طریق اسپانیا به ایتالیا بازگشتند. • 26جولای؛ 2فروند اژدر انسانی و 10 قایق کوچک برای حمله به والتا -در جزیره مالت- به همراه مواد منفجره ایتالیا را ترک کردند. آنها نتوانستند هیچ کشتی را غرق کنند چراکه زیر آتش شدید توپخانه ساحلی و هواپیماهای بریتانیا قرارگرفتند. 15 نفر از افراد واحد کشته و 18 نفردیگر اسیر شدند. • 27جولای؛ در سپیده دم سرگرد تزئی -هنگامی که با اژدر خود به یک شاه تیر در ورودی آبهای بندر برخوردکرد- کشته شد. 6فروند قایق سریع السیر، 2 فروند اژدرانسانی و 2 قایق دسیما از بین رفتند. این فاجعه دسیما را وادارکرد تا ارزیابی جدیدی از روشهای خود بکند. یکی از قایقها به دست بریتانیایی ها افتاد و پس از جنگ در موزه والتا به نمایش گذاشته شد. • 10 سپتامبر؛ شیره به همراه 3 فروند اژدرانسانی از لاسپیتزا به راه افتاد و 6 خدمه اژدرها را به صورت مخفیانه در اسپانیا سوارکرد. در جبل الطارق اژدرهای انسانی توانستند 3 فروند کشتی را غرق کنند و خدمه اژدرها تا اسپانیا شنا کردند و -جز 2نفر از آنها- به ایتالیا بازگشتند. این دو نفر احتمالا در اثر انفجار خرج انفجاری کشته شدند. • 3دسامبر، شیره با 3فروند اژدرانسانی لاسپیتزا را ترک کرد. در جزیره لروس به صورت مخفیانه 6 خدمه آنها را سوارکردند که لویجی دوراند دلاپنه معروف در میان آنها بود. در 19 دسامبر، زیردریایی به اسکندریه رسید و اژدرهای انسانی خود را در فاصله 10 مایلی بندر رها کرد. دلاپنه فرماندهی گروه را برعهده داشت. آنها زمانی که بریتانیایی ها نرده های محافظ بندر را برای عبور 3 فروند ناوشکن خود گشودند وارد بندرگاه شدند. پس از نصب خرجهای انفجاری، افراد گروه به روی آب آمدند و دستگیر شدند. آنها از پاسخ دادن به سوالات بریتانیایی ها سرباززدند. دلاپنه متوجه شد که آنها را در بالای قسمتی از اچ ام اس والیانت که بمبگذاری شده بود نگه داشته اند. 15 دقیقه قبل از انفجار، او درخواست کرد که با ناخدای کشتی ملاقات کند تا نزدیک بودن انفجار را گوشزد کند اما از دادن هر اطلاعات دیگری خودداری کرد. یک فروند تانکر و نبردناوهای والیانت و کویین الیزابت در این عملیات غرق شدند. 1942 • 29 آوریل؛ زیردریایی آمبرا به همراه 3 فروند اژدرانسانی، لاسپیتزا را ترک کرد. در جزیره لروس ،6 خدمه اژدرها به صورت مخفیانه سوار زیردریایی شدند. در روز 14 می، زیردریایی به اسکندریه رسید. آمبرا شناسایی شد و نتوانست به کشتی ها حمله کند. تمام خدمه اژدرهای انسانی دستگیرشدند. • جولای؛ مردان غورباقه ای ایتالیا یک پایگاه مخفی در نزدیکی جبل الطارق برپاکردند. این پایگاه در حقیقت یک ویلا بود که صاحب آن یک افسر ایتالیایی بود که با یک زن اسپانیایی ازدواج کرده بود. حمله از این پایگاه، سخت و پرهزینه بود و به همین دلیل آنها از یک کشتی باری -که در طرف دیگر ساحل جبل الطارق به گل نشسته بود- استفاده کردند. این کشتی ایتالیایی اولترّا نام داشت و پایگاه مردان دسیما شد. تمام تجهیزات به صورت پنهانی از اسپانیا وارد کشتی شدند. حملات چندی توسط این پایگاه انجام گرفت. اولترا • 3جولای؛ 12 غواص ایتالیایی از پایگاه اولترّا تا جبل الطارق شناکردند و پس از غرق 4 فروندکشتی به سلامت به پایگاه خود بازگشتند. نحوه خروج اژدرهای انسانی از در مخفی که در زیر اولترّا ساخته بودند. • 29 آگوست؛ ناوشکن اچ ام اس اریگ توسط یک اژدر انسانی که به اژدر جنگی مسلح شده بود مورد اصابت قرارگرفت و 6 نفر از خدمه آن کشته شدند. اریگ به اسکندریه یدک شد ولی دیگر قابل استفاده نبود و پس از جنگ اوراق شد. • 4دسامبر؛ آمبرا برای حمله به الجزیره به همراه 2 اژدر انسانی و مردان غورباقه ای به راه افتاد. 10 نفر غواص به همراه اژدرهای انسانی به راه افتادند اما به دلیل فاصله زیاد نتوانستند به بندر برسند. آنها به کشتی های خارج از بندر حمله کردند. 2 فروندکشتی غرق شد و 2 فروند دیگر آسیب دیدند. • 17دسامبر؛ 3 اژدر انسانی به همراه 6خدمه خود پایگاه اولترّا را برای حمله به 3 فروند نبردناو بریتانیایی در جبل الطارق ترک کردند. یک قایق نگهبان بریتانیایی توانست با مواد منفجره یکی از اژدرها را غرق کند. یک قایق دیگر بریتانیایی به اژدر دیگر شلیک کرد و خدمه آن تسلیم شدند. اژدر دیگر با یک خدمه به پایگاه بازگشت. 1943 • 8می؛ 3 اژدرهای انسانی در هوای نامساعد از اولترّا به مقصد جبل الطارق به راه افتادند. آنها پس از غرق کردن 3 فروند کشتی بریتانیایی به سلامت به پایگاهشان بازگشتند. تصویر9:یک فروند تانکر نروژی که توسط اژدرهای انسانی پایگاه الترا در آگوست سال1943 غرق شد. • 25جولای؛ پیترو بادوگلیو به جای موسیلنی رئیس دولت ایتالیا شد و موسیلینی به دستور پادشاه ایتالیا بازداشت شد. • جولای1943؛ بعضی منابع ادعا می کنند که کشتی کایتونا در ساحل ترکیه توسط دسیما غرق شد. • 3آگوست؛ 3 فروند اژدر انسانی اولترّا را برای حمله به جبل الطارق ترک کردند. آنها پس از غرق کردن 3 فروند کشتی به اولترّا بازگشتند. یکی از پرسنل گروه حمله کننده اسیرشد. • آگوست؛ بعضی از منابع ادعا می کنند که کشتی باری نروژی فرنپلانت در ترکیه توسط دسیما منفجر شد. • 8سپتامبر؛ ایتالیا به متفقین تسلیم شد. اولترّا به جبل الطارق یدک کشیده شد و بریتانیایی ها فهمیدند که چه اتفاقاتی در آن افتاده است. • سپتامبر؛ در طی محاصره لنینگراد یک گروه از کماندوهای غواص روسیه وارد پایگاه دریایی آلمانها در استرلنا -در نزدیکی لنینگراد- شدند و قایقهای رزمی دسیما را در آنجا منفجر کردند. • 2اکتبر؛ یک اژدر انسانی بزرگ که 4 نفر خدمه داشت برای حمله به جبل الطارق به راه افتاد اما زمانی به آنجا رسید که ایتالیا تسلیم شده بود. حمله لغوشد. • اکتبر یا نوامبر؛ غواصان بریتانیایی به بریندیسی در ایتالیا رفتند و با غواصان ایتالیایی که به متفقین تسلیم شده بودند و آنها که قبلا اسیر شده بودند یک واحد غواصی تشکیل دادند. پس از تسلیم ایتالیا پوستر سربازگیری برای خدمات جانبی دسیماماس که بانوان را برای پیوستن به دسیما تشویق می کند. تعدادی از پرسنل ماس که در قسمتهای اشغال شده توسط آلمانها بودند به نیروهای جمهوری سوسیالیستی ایتالیا تحت فرمان شاهزاده بورگزه پیوستند و به نفع متحدین به جنگ ادامه دادند. دسیما با نیروهای مسلح آلمان مذاکره کرد و به توافق رسیدند که دسیما خودمختاری وسیعی داشته باشد. قرار شد که دسیما زیر پرچم ایتالیا ولی تحت کنترل آلمانها بجنگند. بورگزه به عنوان فرمانده واحد شناخته می شد. ایدئولوژی هسته اصلی ایدئولوژی دسیما، "شرافت" در دفاع از ایتالیا در برابر "خیانت تسلیم به متفقین" بود. از دیگر عقاید آنها می توان به عقاید ضدسامی -دراثر نفوذ عقاید نازیها- و دفاع از تمامیت ارضی ایتالیا در برابر متفقین اشاره کرد. طعنه آمیز آنکه، آلمان نازی قبلا قسمتهایی از شمال شرقی ایتالیا را جداکرده بود و آن سرزمینها را تحت نام تپه های آلپی و کناره های دریای آدریاتیک به سرزمینهای رایش ملحق کرده بود. رابطه با جمهوری سوسیالیستی ایتالیا رابطه با جمهوری ایتالیا چندان آسان نبود. در 14 ژانویه1944، موسیلینی سعی کرد بورگزه را بازداشت کند تا بتواند کنترل کامل دسیما را بدست گیرد. فرمان بازداشت با خوش شانسی به فرماندهی دسیما رسید. آلمانها به حل مسئله کمک کردند چرا که آلمان به تجهیزات و تجربه دسیما در دریای آدریاتیک احتیاج داشت. واگذاری آلمانها از افراد دسیما بیشتر برای جنگ با پارتیزانها استفاده می کردند تا در دریا. دسیما به دلیل جنایات جنگی بیشماری -که افرادش در برابر پارتیزانها و مردم غیرنظامی انجام دادند- بدنام شد. آنها در درنده خویی کاملا شبیه اس اس های نازی بودند. معمولا جنایات آنها در روستاها -که پارتیزانها قویتر بودند- انجام می گرفت. هنگامی که جنگ در ایتالیا به پایان خود نزدیک شد، دسیما سرفرماندهی خود را به پیدمونت منتقل کرد و سعی کرد تا خود را با فعالیت در بازار سیاه تامین مالی کند. در 26 آوریل 1945و در شهر میلان، بورگزه نهایتا دسیماماس را منحل کرد. او سعی کرد تا به رم فرارکند. بورگزه از کمک سرویس اطلاعاتی آمریکا برخوردار شد و توسط آمریکایی ها بازداشت و حفاظت شد. بدین سان او از اعدام توسط پارتیزانهای ایتالیایی نجات یافت. آمریکایی ها مشتاق بودند تا از اطلاعات بورگزه برای مقابله با نفوذ گروه های پارتیزان کمونیست طرفدار شوروی استفاده کنند. آنها بورگزه را کمک کردند تا واحدهای ضداطلاعاتی را برای آمریکایی ها سازماندهی کند. آمریکایی ها تعداد زیادی از افراد بورگزه را در دستان پارتیزانها رها کردند تا پارتیزانها به خدمتشان برسند و این آخرین برگ از تاریخچه کماندوهای نیروی دریایی ایتالیا بود. جمع بندی کماندوهای دسیما در طی جنگ، 72190 تن از کشتی های جنگی متفقین و 130572 تن از کشتی های باری و تجاری آنها را به قعر دریا فرستادند. آنها نبردناوهای نیروی دریایی سلطنتی اچ ام اس والیانت و اچ ام اس کویین الیزابت، رزمناو سنگین اچ ام اس یورک، ناوشکنهای جرویس و اریگ و 20 فروند کشتی تجاری را غرق کردند. در طی جنگ، واحد مدال طلای شجاعت گرفت و اعضای واحد توانستند 29 مدال طلا، 104 مدال نقره و 33 مدال برنز شجاعت دریافت کنند. کماندوهای دسیماماس نه تنها مهلک بودند بلکه با تیزهوشی از پس مشکلات برمی آمدند. بریتانیایی ها تا زمان تسلیم شدن ایتالیا به راز اولترّا پی نبردند و تازه آن زمان بود که فهمیدند این تیرهای غیب از کجا بر سرشان می بارد. در حقیقت،اولترّا اسب تروای جنگ جهانی دوم بود. زمانی که بریتانیا آموزش کماندوهای غواص خود را از روی الگوی دسیماماس آغاز کرد، کارآموزان بریتانیایی عکسهای دسیماماس را در خوابگاه های خود نصب می کردند. بعدها نیز آمریکا نیروی ویژه سیل را با استفاده از تجربیات ایتالیایی ها و بریتانیایی ها تشکیل دادند. حقیقت این است که افراد دسیماماس در تخصص خود اولین بودند و این واحد را می توان پیشتاز جنگهای کماندویی در دریا دانست. نویسنده:رضاکیانی موحد منبع:مجله جنگ افزار
  5. مرسی از اینکه به حوزه مدیریتی خودت به دقت سرکشی می کنی. خداخیرت بده جوون.... رضا
  6. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    دهن دره کردن برابر مردم بی ادبی است. هرگاه که دهن دره تان بگیرد، اگر میان پیشانی را به بالا به سوی فرق سر بمالید، دهن دره فرومی نشیند. اگر این کار چاره نکرد، دهان را ببندید و لبها را از درون بمکید؛ و اگر باز چاره نشد سر را به نرمی در سینه فروبرید و به آرامی دهن دره کنید، یا دهان را با دستها بپوشانید تا دهن دره کمتر به چشم آید. همین راه هنگام عطسه آمدن هم به کار می آید. اگر در این گونه چیزها دقت و پروا در کار ناریم مایه ی ریشخند دیگران شویم. جز اینها، بسیاری چیزهای دیگر هست که باید پیش چشم داریم تا به ادب رفتار کرده باشیم.
  7. RezaKiani

    رز سفید استالینگراد

    دوستان از لطفی که به این حقیر دارند تشکر می کنم. من هم قبول دارم که نه تنها روسها بلکه همه مردم دنیا دوست دارند قهرمانهای خودشون رو بزرگترین و بهترین و قوی ترین و ... نشون بدهند. همین شکی که شما درباره این خدابیامرز دارید خیلی هادرباره مثلا اریک هارتمان آلمانی دارند و می گن که رکورد 352 هواپیمای او بیشتر بازی تبلیغاتی آلمانها است. به هرحال منابع رسمی برای اینکه بتونند برنامه ریزی درستی انجام بدهند نیاز به آمارهای درست و حسابی داشتند و وقتی که آماری مثلا 12 جنگنده برای لیدیا عنوان می شه چاره ای نداریم مگر اینکه قبولش کنیم. من خودم برای اینکه سردرگم نشم همیشه آمار چندتا سایت رو با هم چک می کنم. اگر با همدیگه جور درآمد فرض میکنم که این آمار درسته. البته به منابع اون آمارها هم توجه می کنم. بعضی وقتها هست که یه مطلب در 10 سایت درج شده ولی همگی از یه منبع سرچشمه گرفته اند. به هر حال بازهم از توجه دوستان تشکر میکنم. رضاکیانی
  8. دوستان يه نيگاهي به انيجا بياندازند بد نيس. يه مقايسه بين 3 تا جنگنده با عكس و فيلم و تصاوير 3 بعدي از داخل اونها و توضيح بعضي از قسمتهاي مهم جنگنده ها: http://www.history.com/dogfights/anatomy/
  9. ارتش آلمان در حال عقب نشینی به سمت داخل این کشور تمام پلهای سر راه خود را منفجر می کرد. تنها کافی بود تا یکی از این پلها سالم به دست متفقین بیافتد تا مسیر جنگ تغییرکند. آیا متفقین می توانستند در این مسابقه از حریف پیشی بگیرند. در گذشته های دور رود راین محافظ غربی سرزمین آلمان در برابر حملات لژیونرهای رمی بود. در دوران مدرن پس از ناپلئون هیچ ارتش خارجی نتوانسته بود که از عرض این رودخانه عبورکرده و پای در خاک آلمان گذارد. در ماه مارس 1945 و در زمانی که هیتلر هیچ نقشه ای برای جلوگیری از فروپاشی جبهه غربی خود نداشت تصمیم گرفت که از این استحکامات طبیعی را دوباره بکارگرفته و خطوط دفاعی اش را در ساحل شرقی رودخانه راین برپاکند. هیچ دشمنی حق نداشت که به ساحل شرقی راین بیاید. رودخانه ای که قرنها مانند یک نخ ریسمان به دور خاک آلمان کشیده شده بود و تاریخ و خاطرات ملی ژرمنها را یکپارچه کرده بود. هیتلر نقشه کشید تا تمامی پلهایی که دو سوی رودخانه را به هم متصل می کردند قبل از رسیدن متفقین منفجر کند. پس از تهاجم بدشگون ارتش نازی از میان جنگل آردن که خود تیر خلاصی بر پیکره نحیف این نیرو بود سربازان آلمانی بارها پس از عقب نشینی پلهای واقع در مسیرشان را منفجر کردند. متفقین از این که بتوانند یکی از پلهای راین را به صورت دست نخورده متصرف شوند ناامید شده بودند. جنگهای خونبار برای ساختن پلهای موقت نظامی در زیر آتش شدید آلمانها و گذشتن از این پلها سربازان انگلیسی و آمریکایی را خسته و سرخورده کرده بود. منفجر کردن پلها اکنون به صورت یکی از مشغولیتهای اصلی هیتلر درآمده بود. یک ماه قبل، بمباران هوایی پلی در نزدیکی شهر کلن توسط آمریکایی ها سبب شد که چند لشکر آلمانی قبل از عقبنشینی به تله بیافتند. هیتلر که از این امر خشمگین شده بود برای منفجر کردن پلهای دیگر بخشنامه ای صادرکرد. البته فرماندهان متفقین از این بخشنامه چیزی نمی دانستند. در روز 7 مارس واحدهای پیشرو لشکرنهم زرهی از سپاه اول ارتش آمریکا به نزدیکی شهر ریماگن -در میانه کلن و کوبلنز- رسیدند. پس از یک شناسایی کوتاه تیمهای گشتی آمریکایی با یک صحنه باورنکردنی روبرو شدند: پل لوندروف -که خط آهن دو سوی رودخانه را به هم وصل می کرد- هنوز دست نخورده بود. این پل که درجنگ جهانی اول ساخته شده بود تنها برای یک منظور برپا شده بود: حمل و نقل سربازان و مهمات به سوی جبهه فرانسه. پل لوندورف دارای حجره هایی بود که می توانستند در آن مواد منفجره کاربگذارند و آن را به سرعت منفجرکنند. زمانی که جنگ جهانی اول به پایان رسید این پل به دست فرانسوی ها افتاد و آنها این حجره ها را با بتن پرکردند. زمانی که پل لوندروف دوباره به آلمان ها تحویل داده شد دیدند که این اقدام ضدخرابکاری فرانسوی ها را تنها زمانی می توانند اصلاح کنند پل را خراب کرده و دوباره بسازند. بعد از ظهر 7 دسامبر که ژنرال ویلیام هوگ ،فرمانده لشکر نهم زرهی، به بلندی های مشرف به شهر رسید نقشه حمله به ریماگن از صبح آغازگشته بود. 3 جوخه به فرماندهی ستوان کارل تیمرمان به سوی ریماگن مسابقه می دادند و مقاومت کمی در برابر آنها وجود داشت. کمتر از یک ساعت بعد شهر کاملا سقوط کرد و آمریکایی ها به سمت غربی پل رسیدند. هوگ از بالای تپه تعداد زیادی خودرو و سرباز آلمانی را دید که به سمت شرقی پل عقب نشینی کردند و هر لحظه منتظر بود تا منفجر شدن پل را ،مانند دیگر پلهای راین، شاهد باشد. زمان به کندی می گذشت ولی از انفجار بمب خبری نشد. هوگ کم کم خود را آماده کرد تا پل را تصرف کند. در زیرپای او تیمرمان مشاهده کرد که افراد واحد مهندسی رزمی آلمانی در حال نصب خرجهای انفجاری و سیم کشی های فیوزهای آن بر روی پایه های پل می باشند. واحدهای پیاده نظام و خمپاره انداز آلمانی در سمت شرقی پل تجمع کردند تا در صورتیکه آمریکایی بخواهند پا بر عرشه پل بگذارند آنها را به دیار دیگر بفرستند. آمریکایی ها پیش خود فکر کردند که آلمان ها نقشه کشیده اند ابتدا آنها را به روی پل بکشند و سپس پل را به همراه سربازان آمریکایی به هوا بفرستند. آشکار بود که هر تلاشی برای عبور از پل با بارانی از سرب و آتش روبرو خواهدشد. هوگ همانطور که با مواضع سربازان تیمرمان نگاه می کرد یک تصمیم سرنوشت سازگرفت. او می خواست که برای رسیدن به جایزه بزرگ "پل سالم" دست به قماری بزرگ بزند. اگر او می توانست پل لوندورف را دست نخورده تصرف کند می توانست به راحتی رخنه ای تا مرکز آلمان ایجادکند و بسیار زودتر از آنچه که انتظار می رفت کار دشمن را یکسره کند. اما در سمت دیگر پل آلمانها عصبی تر از آن بودند که آمریکایی ها می پنداشتند. افراد واحد مهندسی رزمی از اشکالی که در شبکه سیمکشی فیوزها بوجود آمده بود ناراحت بودند. در حقیقت، به آنها مقدار کمی دینامیت داده بودند و هنگامی که دینامیتها به دستشان رسید آنها را بی کیفیت یافتند. در سمت غرب پل، تیمرمان و افراد تحت فرمانش مطمئن بودند که باید در سنگرهایشان بمانند و شروع کردند به استراحت کردن و جوک گفتن درباره اینکه قبل از رسیدن مونتگمری یا پاتون و آغاز حمله بعدی چه مقدار چای باید بنوشند. در این هنگام دستور هوگ به آنها رسید:" به پل حمله کنید! همین الان." سربازان تیمرمان ناگهان خود را در جایگاه "حمله بعدی" یافتند. تیمرمان ،در حالیکه هول کرده بود، به پیک ژنرال هوگ گفت:" و اگر پل در صورت من و افرادم منفجر شد ؟" پیک پیام خود را تکرار کرد، چرخید و به راه افتاد. قبل از وی اینکه 10 قدم بردارد قسمتی از مواد منفجره آلمانها در نزدیکی سراشیبی پل منفجر شد و یک گودال بزرگ از خود برجای گذاشت. انگار که آلمان ها پیام می دادند که تا لحظه انفجار نهایی پل دیگر چیزی نمانده است. سربازان تیمرمان مردد شدند اما چند لحظه بعد سرو کله پیک ژنرال دوباره پیدا شد:" حمله را همین الان آغازکنید." تیمرمان هر 3 جوخه خود را بر روی پل به پیش راند. آنها می توانستند سربازان حریف را در آن سوی پل نظاره کنند که کلیدهای انفجار فیوزها را با عصبانیت فشار می دهند. چند ثانیه گذشت اما اتفاق نیافتاد. سپس یک نور کورکننده و غرشی سهمگین از سوی دیگر پل به گوش رسید. آلمانها در انفجار دینامیتها موفق شده بودند اما نتوانستند تمامی آنها را منفجرکنند. آمریکایی ها با حیرت اطرافشان را نگاه می کردند. کمان زیبای بر فراز سرشان بود و از میان گرد وغبار و دود دیده می دش. زمانی که بالاخره گرد و خاک فروکش کرد آمریکایی ها حیرت زده شدند: پل هنوز سالم و پابرجا بود. فرمان دیگری از ژنرال هوگ رسید:" هر چندتا سرباز که دور و برت هست بردار و سوی دیگر پل هجوم ببر." تیمرمان و افرادش ،که دیگر دست از جان شسته بود، سراسیمه به سمت غرب پل حرکت کردند. آنها موقتا از شوکی که به آلمانها دست داده بود نیز بهره بردند. آلمانها با تعجب بیشتر از آمریکایی ها می دیدند که پل هنوز دست نخورده است و سربازان روئین تن آمریکایی بر روی آن جولان می دهند. در کمتر از یک دقیقه اولین سرباز آمریکایی به پای پل رسید و پای بر سراشیبی ابتدای آن گذاشت. دو برج سنگی بزرگ در این سوی پل و دو برج مشابه دیگر در سوی دیگر پل قرار داشتند. آلمانهایی که در دو برج غربی بودند مسلسلهایشان را به سمت سربازان آمریکایی گرفتند و درگیری آغازشد. هنوز تعداد زیادی آلمانی در آن سوی پل بودند و از رسیدن نیروهای کمکی جلوگیری می کردند. آمریکایی ها هر دو برج را منفجر کردند تا آتش مسلسلها خاموش شد. همان طور که واحد تیمرمان به میانه پل می رسید به سوی آلمانی هایی که سعی داشتند سیمها را به فیوزهای باقی مانده متصل کنند و پل را منفجر کنند شلیک کردند. آلمانها ،در سر شرقی پل، آتش آمریکایی ها را پاسخ دادند و تانکها و توپخانه لشکر نهم زرهی ،در سر غربی پل، به آتش آلمانها پاسخ گفت. در ظرف 15 دقیقه تیمرمان و افرادش دو سوم پل را طی کرده بودند و هر چند لحظه متوقف می شدند تا در کنار ستونهای پل سنگر بگیرند و به آلمان ها شلیک کنند و سپس دوباره کمی پیش روی کنند. در پشت سر آنها تیم مهندسی رزمی آمریکایی نیمی از پل را از دینامیتهای آلمانها پاکسازی کردند. یکبار دیگر طلایه داران تیمرمان توسط آتش مسلسلهای آلمانی میخکوب شدند اما اینبار توسط مسلسل چی های برجهای سمت شرقی پل. اکنون دیگر تیمرمان نمی توانست به توپخانه خودی تکیه کند چرا که شلیک به پلها ممکن بود سربازان خودش را به کشتن دهد. در یک نبرد خونبار سربازان تیمرمان وارد برجها شدند و از پله های دایره آن بالارفتند. 15 دقیقه دیگر صرف شد تا برجها پاکسازی شوند. در ساعت 4 بعد از ظهر، پل و قسمت کوچکی از شرق رود راین در دست آمریکایی ها بود. استوار الکس درابیک ، فرمانده یکی از جوخه ها، اولین آمریکایی بود که از پل گذشت و تیمرمان به فاصله کمی او را دنبال کرد. در کمتر از یک ساعت بیش از 100 سرباز آمریکایی در جایی سنگرهایشان را می کندند که هیتلر امیدوار بود دیوار دفاعی غیرقابل نفوذ غرب آلمان باشد. شب که رسید تانکها و زرهپوشها هم از پل گذشتند و 4 لشکر دیگر به سمت پل لوندورف حرکت کردند. در چند روز بعدی آلمانها بارها سعی کردند تا با ضدحمله پل را دوباره بازپس بگیرند و هواپیماهای آلمانی بارها سعی کردند تا پل را با بمباران هوایی منهدم کنند اما نه تنها موفق نشدند بلکه آمریکایی ها توانستند هر روز سرپل خود را در سمت شرق رودراین گسترده تر کنند. چند سال بعد آینزنهاور ،فرمانده کل متفقین در اروپای غربی، نمی توانست خوشحالی خود را در خاطراتش پنهان کند:" این تصادف کاملا پیش بینی نشده بود. ما از روی یک پل سالم گذشتیم و خط دفاعی سنتی آلمان در هم شکسته شد." همزمان هیتلر نمی توانست خشم خود را فرودهد. دادگاه نظامی برای مسئولین این فاجعه تشکیل شد و 4 تن از افسران به جوخه اعدام سپرده شدند. فردا صبح یک تابلوی بزرگ در سمت غربی پل برافراشته شد:" با پای پیاده و بدون قایق از راین عبورکنید. با احترام، لشکر نهم زرهی." در عرض 10 روز بیش از 25000 سرباز آمریکایی منطقه صنعتی روهر را دور زدند و مقاومت آلمان در جبهه غرب را به پایان رساندند. کمی بالاتر ،در شمال، عملیات هوابرد متفقین سربازان بیشتری را در شرق راین مستقرکرد. 10 روز پس از تصرف پل، که در اثر بمباران مداوم مقاومت خود را از دست داده بود فروریخت و 28 سرباز آمریکایی را با خود به زیر آب برد. اما دیگر این نابودی نمی توانست در سرنوشت نبرد تغییری بوجود آورد. آمریکایی ها قبلا دو پل موقت به موازات پل لوندروف بر روی راین بسته بودند که حتی می توانستند نیروهای بیشتری را به سمت شرقی پل انتقال دهند. آیزنهاور تخمین می زند که گرفتن این پل پایان جنگ را 6 ماه جلو انداخت. پل لوندروف دیگر هیچ گاه بازسازی نشد. امروزه برجهای سنگی آن هنوز به داخل رود راین می نگرند و به سربازانی فکر می کنند که برای رسیدن به این پل جنگیدند، کشتند و کشته شدند. منبع مجله اطلاعات هفتگي(برگرفته از كتاب ابسولوت ويكتوري) اطلاعات بيشتر http://en.wikipedia.org/wiki/Ludendorff_Bridge
  10. RezaKiani

    جنگ چالدران

    قبل از اینکه مطالب آقای رومل رو بررسی کنم یه نیگاهی به علتهای درگیری بین شاه اسماعیل و سلیم یاووز بندازیم بدنیست. بعدش درباره مطالب بالا بحث می کنیم: قبل از اینکه درباره علتهای پدید آمدن جنگ چالداران بحث کنیم باید یه نگاه کوتاه به وضعیت مردم ایران و عثمانی در دوران بعد از تیمور بیاندازیم. زمانی که حکومت تیمورلنگ و جانشینانش در ایران به پایان رسید ایران به چند حکومت تقسیم شد و دارای یک حکومت مرکزی مقتدر نبود. در شمال شرقو مرکز ایران خاندان آق قویونلو حکومت می کردند که ترک زبان بوده و رابطه خوبی با دربار عثمانی داشتند. در عراق خاندان ذوالقدر حکومت می کرد و در شمال شرقی ایران ازبکها قدرت داشتند. از طرف دیگر عثمانی یک قدرت آسیا-اروپایی بود که دارای تشکیلات منظم اداری بود و فشار زیادی بر کشورهای اروپایی وارد کرده بود. از نظر دینی اکثریت مردم هر دو کشور از اهل تسنن بودند. در بعضی از نقاط ایران مثل خراسان اکثریت با شیعیان و علویان بود. جدبزرگ شاه اسماعیل از بزرگان صوفیه بود و شیخ صفی الدین اردبیلی نام داشت. شیخ صفی پیروان زیادی داشت که بعدها تعدادی از آنها به گرد شیخ حیدر ،پدر شاه اسماعیل، جمع شدند. این پیروان بیشتر از میان قبیله های کوچگر ترک زبان بودند که محل زندگی اصلی آنها نه در خاک ایران بلکه بیشتر در خاک عثمانی بود. یعنی قدرت اصلی نظامی صفویه بیشتر از آنکه در خاک ایران متمرکز شده باشد در خاک عثمانی متمرکز بود. این قبایل از افرادی شجاع تشکیل شده بود که با ییلاق و قشلاق و دامداری امورات خود را می گذراندند. شیخ حیدر پس از مدتی به فکر قبضه کردن قدرت در آذربایجان افتاد ولی در سال 893 ه.ق در جنگی با شروانشاه و سلطان یعقوب آق قویونلو کشته شد. در آن زمان شاه اسماعیل پسر کوچکی بود که توسط پیروان متعصب پدرش فراری داده شد و سالها زیر نظر آنها تعیلم یافت تا دوباره در 15 سالگی قیام کرد و پیروان شیخ صفی را گرد خود آورد و جنگ با آق قویونلو ها را از سر گرفت. سلطان بایزید دوم،سلطان عثمانی، از شاه اسماعیل و روشهای خشن او برای تغییر مذهب مردم به شیعه دل خوشی نداشت و همیشه امیران آق قویونلو را بر علیه اسماعیل تقویت می کرد. دست آخر شاه اسماعیل با تکیه بر شجاعت وجنگ آوری قبایل قزل باش توانست در سال 907 ه.ق الوند بیگ آق قویونلو را در نزدیکی نخجوان شکست داده و تبریز، پایتخت آنها ، را اشغال کند. پس از این شکست بازهم بایزید دوم سعی کرد تا امیران بازمانده خاندان آق قویونلو را برعلیه اسماعیل متحد کند ولی نتوانست. سال بعد شاه اسماعیل سلطان مرادبایندری آق قویونلو را ، که حاکم اصفهان و فارس بود، شکست داد و بایزید مجبور شد که اسماعیل را به عنوان شاه آینده ایران قبول کند. در آن زمان رسم بود که شاهان پس از به تخت نشستن و پیروزی بر حریف نامه هایی به شاهان مجاور می نوشتند و شرح پیروزی خود را می دادند ولی شاه اسماعیل نامه ای برای بایزید ننوشت و عملا به او بی توجهی کرد. بایزید که سنش بالا رفته بود و به درگیری با شاه جوان ایران نداشت قدرت او را به رسمیت شناخت و در سال 910 سفیری با هدایای شایسته روانه دربار شاه اسماعیل کرد. او دو نامه به سفیر خود داد. بایزید از گروهی از اهل سنت که به خاک عثمانی پناهنده شده بودند شنیده بود که شاه اسماعیل نسبت به اهل تسنن خیلی سخت گیر است و با ظلم و تعدی به آنها سعی در تغییر دین آنها دارد. او نامه ای سرشار از پند واندرز نوشت و به سفیرش گفت تحقیق کند. اگر ادعای پناهنده ها صحت داشت نامه پند و اندرز را به اسماعیل بدهد وگرنه نامه دیگر که رسمی تر بود. سفیر پس از اثبات گفتار پناهنده ها نامه اول را به شاه اسماعیل داد که در آن بایزید او را از تعصب و ریختن خون بیگناهان برحذرداشته بود. شاه اسماعیل سفیر عثمانی را با نامه ای دوستانه و هدایا بازگرداند ولی این در ظاهر بود چرا که به رفتار خشن خود با اهل تسنن ادامه داد. بایزید هم به مرزداران عثمانی دستور داد تا از ورود قبایل ترکی شیعه مذهب که در خاک عثمانی زندگی می کردند به ایران جلوگیری کنند. در سال 916ه.ق شاه اسماعیل توانست شیبک خان ازبک را در نزدیکی مرو شکست دهد. او دستور داد تا صوفیهای اطرافش جسد شیبک خان را بخورند!!! بعد برای دهن کجی به بایزید دوم ،که رابطه دوستانه ای با شیبک خان داشت، داد پوست کله شیبک خان را کنده و توش کاه کرده و برای بایزید بفرستند. جمجمه سر شیبک خان را هم طلا اندود کرد و به عنوان جام شراب استفاده می کرد. رسیدن کله شیبک خان به دربار عثمانی کینه زیادی ایجاد کرد و مخصوصا سلیم، یعنی شاه بعدی عثمانی، خیلی از شاه اسماعیل کینه به دل گرفت. مورخان ترک این عمل اسماعیل را یکی از علتهای اصلی جنگ چالدران بیان می کنند. در سال 917 ه.ق شاه اسماعیل به مریدانش دستور داد تا در ایالتهای مرزی عثمانی تاخت و تاز و آدم کشی کنند تا بایزید را تحریک به جنگ کند. بایزید که سنش بالاتر رفته بود نامه ای به او نوشت ولی بازهم مداراکرد. در سال 918 ه.ق سلیم بر علیه پدرش ،بایزید، کودتا کرد و بایزید از سلطنت کناره گرفت. اسماعیل از اختلفات بین پسران بایزید استفاده کرد و به تاخت و تاز در خاک عثمانی ادامه داد و رقبای سلیم را در دربار خود پذیرفت. از طرف دیگر سردار سپاه اسماعیل با نام خان محمد استاجلو توانست علاء الدوله ذوالقدر را شکست داده و دیاربکر را اشغال کند و از آنجا به تحریک عثمانی اقدام می کرد. علاءالدوله پس از سلطنت سلیم از ترس سلیم که مردی جنگجو و بی رحم و جاه طلب بود به همراه حاکم مصر به صورت پنهانی با شاه اسماعیل متحد شدند. سلیم که اتحاد بین مصر و عراق و ایران را برعلیه خود دید تصمیم گرفت قبل از به هم پیوستن این 3 قدرت اسلامی به حساب تک تک آنها برسد و قبل از همه قوی ترین آنها یعنی ایران را به عنوان هدف اصلی برگزید. پس از برتخت نشستن سلیم شاه اسماعیل هیچ سفیری برای تبریک به دربار سلیم نفرستاد وعملا بی اعتنایی و بی حرمتی به سلیم را سرمشق خود قرارداد. این امر و دشمنی آشکار اسماعیل با اهل سنت سبب تشدید کینه سلیم شد و او دستور داد تا شیعیان نزدیک مرز ایران کشته شوند یا به زندان بیافتند یا به مصرفات اروپایی عثمانی تبعید شوند. از طرف دیگر با دولتهای مسیحی اطرافش موقتا صلح کرد تا با خیال راحت به ایران لشکرکشی کند. سلیم در سال 920ه.ق از علمای دینی اهل سنت حکم جهاد با شاه اسماعیل را گرفت و لشکر کشی به ایران را در همان سال شروع کرد.
  11. RezaKiani

    eBomb - بمبی ساده ولی خطرناک

    http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=3842 البته من فکر کنم دوستان عزیزی که مسئولیت مدیریت انجمنها رو قبول کردند باید یه خورده فعالانه تر وجدی تر باشند. اگر دوستان بیشتر دقت کنند از ایجاد تاپیکهای تکراری جلوگیری می شه و یا می تونند مطالب یه همچین تاپیکی رو به تاپیک قبلی منتقل کنند تا بحث درباره مطالب جدیدتری که به دست دوستان رسیده در همون تاپیک قدیمی ادامه داده بشه. http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=182 خوب دوستان دقت کنند با اون دوتا آدرسی که دوست عزیز امپراطور معرفی کرد و دو تا آدرسی که من معرفی کردم تا به حال 5 تا تاپیک درباره ئی-بمب داشتیم. تازه من یادمه در یه تاپیک دیگه درباره این بمبها یکی از دوستان مفصلا بحث کرده. به هر حال خود دوستان هم که تاپیک درست می کنند باید بیشتر دقت کنند و قبل از ایجاد تاپیک به دقت انجمنها رو بگردند تا تاپیکی که درست کردند تکراری نباشه. اگر هم مطلب جدیدی نوشته اند یا ترجمه کرده اند در زیر تاپیک قدیمی اضافه کنند. این البته نظر شخصی من هستش و امیدوارم به کسی برنخوره. برای همه عزیزان آرزوی موفقیت می کنم. رضاکیانی
  12. شماره تلفن:0261-44500185 آدرس پستی: تهران صندوق پستی 1691-11155 mehrdad_m1911@yahoo.com
  13. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    نکته گیری بر دیگران و راست کردن کجراهی های آنها ارزنده است: این کار به راستی نیک کرداری است، که نخستین کار بایسته ی سامورایی باشد. آدمی باید بکوشد تا این کار راه درست انجام دهد. پیداکردن چیزهای نیک و بد در منش دیگران ساده است؛ نکته گرفتن بر آنها نیز همین گونه آسان. بیشتر مردم می پندارند که بالاترین ومهر و دوستی آن است که چیزهایی رابه دیگران بگویند که شنیدنش را خودش ندارند؛وچون نکته شان را نپذیرند، از آن در می گذرند. چنین اندیشه و منشی سراسر ناهنجار و بیراه است. این کار مانند آن است که خواسته باشیم تا دیگران را بیازاریم و برنجانیم. این شیوه همان تهی کردن از زیربار کار است. پیش از نکته گرفتن از کسی باید بر رسید و دید که او آماده پذیرفتن آن می باشد یا نه، و نخست باید که با او دوست شد و آشنایی و هم ذوقی نشان داد. از این راه و با دریافتن اعتماد شنونده، او گفته ناصح را می پذیرد. دیگر شیوه و راه درمیان نهادن سخن است. باید راه راستی برای در میان آوردن سخن اندیشید -باشد که در یک نامه و شاید که در راه بازگشت از یک مهمانی و دیدار دلپذیر. بهتر است که سخن را با گفتن از کمبود و نارسایی های خود آغازکنیم، و بیش از اشاره ای و حرفی کوتاه که برای رهنمود و فهماندن نکته بس است- نگوییم. نخست باید که نکات قوت آن دوست را بستاییم و بکوشیم تا او را به شور آوریم و زمینه و حال را مناسب سازیم، و اورا چون تشنه ای جویای آب، پذیرای سخن خود کنیم و آنگاه نکته را در میان نهیم. خوب نکته گرفتن کاری بسیار دشوار است. به تجربه می دانم که منشهای بد را که در گذر سالها پیدا شده است، چندان آسان نمی توان راست کرد. نیک رفتاری ساموراییهای خدمتگزار امیر را در آن می دانم که همواره دوست و نزدیک هم باشند و کجراهی های یکدیگر را درست کنند تا همه بتوانند به امیرشان بهتر خدمت کنند. آزار دادن دانسته دیگران گرهی از کار نمی گشاید. چنین شیوه ای کی کارساز تواند بود؟
  14. RezaKiani

    eBomb - بمبی ساده ولی خطرناک

    تکراری هست. از مدیران بخش تقاضا میشه تاپیک قفل بشه.
  15. RezaKiani

    تحليل نظامي جنگ هاي باستان

    کاشکی یه تاپیک جداگانه واسش درست می کردی آقای ارنست عزیز. از مدیران سایت تقاضای میشود این پست آخر به یه تاپیک مستقل منتقل بشه تا بشه مستقلا درباره اش بحث کنیم. تاپيك مستقل ايجاد شد! براي شركت در بحث اینجا کلیک کنید. sina12152000
  16. مجله اطلاعات هفتگی فکر کنم سنش از پدرشما هم بیشتر باشه و هنوز هم داره منتشر میشه. در حدود 6 ماه هست که یه کتاب به نام آبسولوت ویکتوری را دارند به صورت مقاله های جداگانه چاپ می کنند که از بعضی جهات کتاب خوبیه. مخصوصا عکساش. البته این شماره الان دیگه قدیمی شده ولی مطلبی که تاپیک کردم از متن داخل مجله هم کامل تره وعکسهای بیشتری داره. چون در مجله به دلیل کمبود جا بعضی از قسمتهای مقاله رو کوتاه می کنند. درضمن شماره ای که دیروز(4شنبه 26 شهریور) درآمده حتما بگیر و بخون. خوب آشی توش پختم. ارادتمند شما رضا
  17. RezaKiani

    آیین نامه سلحشوران ژاپن

    هرچند که بهره ی ما از خرد به راستی اندک باشد، بازمی خواهیم تا همه ی کارهای بسته مان را به یاری آن بگشاییم. پیامد ناخجسته ی این کار آن است که در بند خود درگیر و گرفتار می مانیم و به "طریقت آسمانی" پشت می کنیم، و سرانجام، از کارهامان جز فرجام بد بارنیاید. به راستی که ما در چشم بیننده ای که حال و رفتارمان را می نگیرد جز پست و سست وتباه و کوته اندیش و ناکارآمد، ننماییم. چون که به نیروی خود خرد راستین را نتوانیم یافت، بهتر آن است که از دانایان و اندیشمندان رای خواهیم. کسی که خود درگیر در کار نباشد می تواند بینشی روشن و برکنار از سودجویی در میان آورد و راه راست را بشناسد. آن را که با چنین شیوه ی ستایش انگیز تصمیم گیرد، استوار و دارای پایمردی در کار و بس حقیقت شناس می یابم. خرد او که به مایه ی رایزنی بادیگران فرایافته، چون ریشه درخت تناوری است انبوه و پر شاخه. اندیشه مرد تنها نارساست، چنان که تنها تک نهالی در دشت بازیچه ی دست باد می شود. پی نوشت: 1- تشکر از دوستان. 2- بابک جان فکر کنم خداخیلی دوستت داره. 3- هانس عزیز! قربونت برم من عکسی که به این مطالب بخوره از کجا بیارم. مثه این میمونه که بخواهی وسط دعای کمیل یا ندبه عکس بذاری!! خودت ببین چی از آب درمیاد. به هرحال عکسای باحالی پیداکردی. مرسی
  18. RezaKiani

    جنگ چالدران

    راستش من یه خورده ناخواسته به این بحث کشیده شدم. یعنی از قبل برای این تاپیک آماده نشدم ولی سعی می کنم کم کم مطب رو کامل تر کنم. امروز درباره وقایعی که در میدان نبرد روی داد صحبت می کنم. من داوری اخلاقی نمی کنم ولی از نظر من شاه اسماعیل فقط یه سردار جنگی خوب بود. این بابا تربیت درست و حسابی که اصلا نداشته از نظر اخلاقی کاملا فاسد بوده و از نظر کشور داری و سیاست تقریبا در حد صفر. تنها چیزی که بلد بوده شمشیر زدن و شراب خوردن و .... بوده. البته این نظر منه ولی خوب از کتابهای تاریخی به دست آمده. توی خواب که ندیدیم... 1- زمانی که طلایه دار سپاه ایران با طلایه دار سپاه عثمانی برخورد کرد و شکست خورد شاه اسماعیل در تپه های پشت منطقه نبرد مشغول شکار بوده!!!! شاه وارد اردوگاه ایران میشه و سپاه ایران رو به سه دسته تقسیم می کنه. پیاده نظام در جلوی اردو ، خودش به همراه تقریبا نصف سواره نظام در راست و خان محمد استاجلو که از سردارانش بوده به همراه باقی سواره نظام در طرف چپ. از طرف دیگه سلطان سلیم توپهای خودش رو در مرکز سپاه قرار داده بود و پیاده نظام عزب رو جلوی اونها قرار داده بود تا توپها رو مخفی کنه. قرار بود با شروع حمله شاه اسماعیل پیاده نظام از جلو توپها کنار بروند تا توپها سواره نظام ایران رو از پای دربیاره. در کنار توپها در سمت راست سپاه عثمانی سواره نظام آسیایی و در سمت چپ سواره نظام اروپایی قرار داشتند. پشت توپها اردوگاه بود. ارابه ها وگاری ها رو به صورت یک سنگر مربع شکل درآوردند و پیاده نظام ینی چری در وسط این مربع سنگر گرفتند. پشت ینی چری خود سلیم یاووز(لقب ترکی سلیم) قرار داشت به همراه سواره نظام گارد سلطنتی و محافظینش و پشت سر همه اینها نیروهای ذخیره سپاه عثمانی. 2- شاه اسماعیل و خان محمد استاجلو با سرعت و با هم حمله می کنند. حمله شاه اسماعیل به قدری سریع و برق آسا بود که پیاده نظام عثمانی فرصت نکرد از جلو توپخانه جناح چپشون عقب بره و در نتیجه پیاده نظام جناح چپ و سواره نظام چپ عثمانی کاملا تارومار شدند. اما در طرف چپ سپاه ایران خان محمد سرعتش کمتر بود . در نتیجه سنان پاشا فرمانده جناح راست عثمانی به پیاده نظام عزب دستور عقبنشنی داد و توپها توانستند ترتیب سواره نظام ایران رو دراین جناح بدهند. خان محمد استاجلو در این حمله کشته شد و حسن پاشا فرمانده جناح چپ عثمانی در سمت دیگر به قتل رسید. 3- شاه اسماعیل به پیشروی خودش ادامه داد و کاملا جناح چپ عثمانی را به هم ریخت . فرمانده توپخانه عثمانی به دست خود شاه کشته شد و توپخانه سمت چپ کاملا از کار افتاد. سلیم صبر کرد تانتیجه کار سنان پاشا معلوم بشه. وقتی که خیالش از جناح راست مطمئن شد سواره نظام ذخیره و سواره نظام گارد رو به مقابله با شاه اسماعیل به سمت چپ اعزام کرد. از طرف دیگه به ینی چری دستور داده شد تا از میان سنگرها بیان بیرون و به سمت سواره نظام شاه اسماعیل شلیک کنند. سربازان ینی چری از داخل اردوگاه سنگربندی شده خارج شدند و 7 بار شلیک پیاپی اونها تلفات زیادی به سواره نظام شاه اسماعیل وارد کرد. 4- سنان پاشا به همراه سواره نظام آکنچی به تعقیب سواره نظام سمت چپ ایران پرداختند و اون رو کاملا عقب زدند. بعد سنان پاشا به سمت چپ چرخید و به پیاده نظام ایران که هیچ کاری نکرده بود و اردوگاه صفوی حمله کرد. یکی از زنان شاه اسماعیل در اینجا اسیرشد. در سمت دیگر جبهه فشار سواره نظام اروپایی کاملا عقبنشینی کرد ولی پیاده نظام ینی چری و سواره نظام ذخیره وگارد فشارشون رو بر روی شاه اسماعیل بیشتر کردند تا جایی که شاه نزدیک بود اسیر بشه. بالاخره با مصیبت تونست به همراه 200-300 نفر فرار کنه. 5- در نهایت پس از فرار تمامی ایرانی ها از جبهه سلیم فکر کرد که شاید کلکی توی کار باشه و یا ذخیره ایران در جایی مخفی شده باشه. به همین دلیل فرمان تعقیب نداد و باقی سپاه عثمانی به غارت باقیمانده اردوی ایران مشغول شد. اینها شرح ماوقع از دید تاکتیک بود. بقیه مسائل تاریخی ، پیش زمینه ها واینکه اصلا چرا جنگ شروع شد و نتایج اون رو بعدا بررسی می کنیم. انشاالله. این مطالب برگرفته از کتاب "جنگ میهنی چالدران" نوشته "دکتر نصرالله فلسفی" بود . نقشه های کتاب کیفیت نداشت و صرف نمی کرد که اونها رو اسکن کنم. واسه همین هم مجبور شدم خودم طراحی کنم. اگه زشت شد شمابه زیبایی خودتون ببخشید. رضا
  19. درباره تاثیر گلوله در بدن انسان مجله جنگ افزار یه مطلب کامل چاپ کرده بود . سال دوم شماره های 13و 14. رفتار دینامیکی گلوله پس از ورود به بافتهای انسان در این مقاله به دقت و به صورت علمی بررسی شده.
  20. سامان جان سلام بالاخره اینقدر دعوا مرافعه کردی تا فهمیدم اینی که معرفی کردی همون کلاش خودمونه فقط فرقش اینه که با کلاش خودمون فرق داره. فرقش هم فقط توی قیمتش هست و چیزهای داخلیش. درست گفتم؟ icon_cheesygrin
  21. RezaKiani

    جنگ چالدران

    1- پیاده نظام شامل سه دسته می شدند: دسته اول ینی چری: این افراد برده های سفیدپوستی بودند که ماموران مخصوص دولت عثمانی برای خدمت در نظام از بچگی خریداری می کردند و فقط به سلطان وفادار بودند. این عده به صورت رسمی حق ازدواج کردن نداشتند. باید همیشه در پادگان به سر می بردند و نظامی تمام وقت بودند. حقوق خود را از سلطان می گرفتند و کسی جز فرمانده ینی چری حق محاکمه و مجازات آنان را نداشت. این افراد به تفنگ های فتیله ای (شمخال) و دیگر سلاح های سرد مجهز بودند. دسته دوم عزب ها: این افراد قسمتی از پیاده نظام ذخیره عثمانی بودند که در زمان جنگ به خدمت احضار می شدند. دسته سوم محافظان مخصوص سلطان: پیاده نظام مخصوص همراهی سلطان و محافظان قصر و دیگر اماکن سلطنتی. پیاده نظام عثمانی مسلح به تیروکمان و خنجر و تفنگ فتیله ای بودند. هرپیاده ترکشی با 50 تیر برمی داشت. آنها از تبرزین هم استفاده می کردند. 2- سواره نظام عثمانی به 3 دسته تقسیم می شدند: دسته اول: سپاهیان صاحبان تیول: هر حاکمی وظیفه داشت در زمان جنگ تعدادی سوارکار جنگی را تجهیز کرده و به خدمت بفرستد. در زمان سلطان سلیم و وقوع جنگ چالداران متصرفات آسیایی عثمانی 24 و متصرفات اروپایی آن دولت 34 ولایت داشتند. دسته دوم آکنجی ها بودند: این دسته سواره نظام ذخیره عثمانی بودند که در زمان جنگ به خدمت احظار می شدند و از بین زبده ترین و شجاعترین سوارکاران انتخاب می شدند. سواره نظام گارد: این سواران وظیفه محافظت از سلطان را داشتند. سواره نظام ترک کلا سبک اسلحه بودند و تعداد کمی از آنها از زره و کلاه خود استفاده می کردند. سلاح اصلی سواره نظام عثمانی نیزه و شمشیر کوتاه و سنان بود. بعضی از آنها نیز گرز حمله می کردند. شمشیرهای سواره نظام عثمانی کوتاه و یک لبه بود. 3- توپخانه: توپخانه عثمانی بیشتر متکی بر توپچیان عیسوی مذهب بود که به دین اسلام در آمده بودند. توپخانه و مراکز توپسازی و مهمات سازی زیرنظر یک نفر به نام توپچی باشی اداره می شدند. در جنگ چالدارن استعداد هر دسته به شرح زیر بود: ینی چری: 12 هزارنفر عزب ها: 12 هزار نفر پیاده نظام گارد: هزارنفر سواران صاحب تیول آسیا و اروپا: 50 هزار نفر آکنجی ها: 20 هزار نفر سواره نظام گارد: 15 هزار نفر توپخانه: 20 هزارنفر متفرقه(راه سازی و...): 10 هزارنفر جمع:140 هزارنفر تجهیزات توپخانه: توپ بزرگ چرخ دار: 200 قبضه توپ کوچک(زنبورک):100 قبضه اسب: 2هزار راس شتر:6هزار نفر
  22. RezaKiani

    جنگ‌‌های ضد زیردریایی + PDF

    کار خوب هیچ وقت بی پاداش نمی مونه. مخصوصا اگر آقا مهدی انجام داده باشه. icon_cheesygrin
  23. RezaKiani

    تحليل نظامي جنگ هاي باستان

    آقا سپهر عزیز سلام نمی خوام ناامیدت کنم ولی همین تاپیکی که درست کردی نشون می ده که دوستدار و علاقمند هستی مطالب را عمیق و حسابی بررسی کنی ولی متاسفانه این تاپیک به درد شما نمی خوره. ببین اگر واقعا دوست داری باید یه جنگ رو معرفی کنی بعد بشینینم درباره اش بحث کنیم. بحث کردن هم ازون کارهایی نیس که توی تاکسی انجام می دیم و تمام مسائل مملکت رو در یک کورس سواری حل می کنیم. سپهرعزیز! من یه توضیحی داده بودم که باعث شد شما این تاپیک رو درست کنی. حالا حرفهام رو یه خورده بسط می ده. ببین عزیز . برای بررسی یه جنگ باید کلی مطالعه کرد. مثلا همین جنگهایی که آقا سینا و حسین آقای عزیز مطرح کردند درباره شون میشه 100 صفحه تحلیل انجام داد. مخصوصا جنگهای فنیقی که از سرنوشت سازترین جنگهای تاریخ بوده اند. من فقط برای تحیلی یه نبرد(توجه کن فقط یه نبرد) از جنگهای دوم فنیقی چیزی در حدود 2 ماه وقت گذاشتم و غیراز منابع اینترنتی به کتابهایی مثه تاریخ تمدن ویل دورانت و هر کتاب دم دست دیگری هم مراجعه کردم. شاید برات عجیب بیاد ولی بذار یه مثال عینی تر بزنم که دستت بیاد تجزیه و تحلیل نظامی فرق اش با تجزیه و تحیلیل تاریخی چیه؟ 1- شما همین مطالبی که حسین عزیز زحمت کشیده و درباره جنگهای فنیقی بیان کرده نگاه کن. هیچ جا نمی بینی که درباره لژیونهای رومی توضیح داده باشه، غذا، سلاح، روشهای تاکتیکی، آموزش و.... هیچ کدوم معلوم نیس درباره دشمن اونها یعنی کارتاژ هم همین طور. شما اگر این مطالب رو بخونی دید خیلی خوبی نسبت به این جنگها پیدامی کنی ولی فقط دید تاریخی نه یه دید نظامی. یعنی نمی فهمی که مثلا در فلان جنگ چرا رومی ها برتر بودند و در فلان نبرد چرا کارتاژها به پیروزی رسیدند. 2- جنگ بدر رو از جنگهای صدر اسلام همه ما می دونیم و داستان اون رو تقریبا با جزئیاتش بلد هستیم. سپاه اسلام در اولین رویارویی نظامی در برابر سپاه قریش در چاه های بدر می تونه سپاه قریش رو شکست بده. طول و تفصیلش رو هم همه بلد هستیم. این جنگ مهم ترین جنگ اسلام از نظر سیاسی و یکی از مهمترین جنگهای تاریخ هست. چراکه مسیر تاریخ رو به کلی عوض کرد. شما فقط فرض کن اکر در این جنگ کفار مکه پیروز شده بودند و تونسته بودند که حضرت محمد(ص) یا حضرت علی(ع) رو به قتل برسونند تمامی مسیر تاریخ عوض می شد. درسته؟ حالا سعی کن به سوالات زیر جواب بدی 1- نوع زرهی که دوطرف تنشون کرده بودند؟ 2- نوع سلاح هایی که دو طرف در دست داشتند؟ 3- پیاده نظام و سواره نظام هر دو طرف؟ 4- میزان مسافتی که هر دو سپاه تا رسیدن به محل نبرد طی کرده بودند؟(عامل خستگی جنگ آوران) 5- پاداشها و غنایمی که به هر سپاه قول داده شده بود؟(انگیزه مالی دو طرف جنگ) 6-کینه ها و دشمنی های قبلی هر طرف که ممکن بود در جنگ انگیزه اون طرف رو بیشتر کنه؟ 7- دوستی ها و نفوذهای قبیله ای هر طرف جنگ در طرف دیگر؟ 8 روشهای جنگی و تاکتیکهای نظامی بکار گرفته شده توسط طرفین؟ 9-میزان آمادگی نظامی و تمرینات جنگی هر یک از طرفین؟ اگر دقت کنی می بینی که به دست آوردن پاسخ هر یک از این سوالات شاید روزها مطالعه نیاز داشته باشه. تازه این جنگ از نظر نظامی یه درگیری کوچک هستش که کل نفرات دو طرف روی هم رفته به 2000 نفر نمی رسند. خوب ببین برای بررسی جنگهای بزرگی مثه همین جنگهای فنیقی یا جنگهای دوران خسرو پرویز چقدر باید کار مطالعاتی انجام بگیره. من خودم یکی دوتا تاپیک درباره جنگهای باستان در این سایت گذاشتم. هر کدوم رو که دوست داری می تونی بررسی کنی ولی با توجه به منابعی که داریم بررسی نظامی بعضی ها غیرممکنه. مثلا در جنگ گوادات که در همین سایت می تونی پیداش کنی . مسلمین تونست اسپانیا رو فتح کنند. ولی من خودم نتونستم اطلاعات زیادی درباره سلاح ها و تاکتیکهای نظامی طرفین به دست بیارم. در نتیجه این تاپیک رو اگر با دقت بخونی می بینی که بیشتر ارزش تاریخی داره نه نظامی. یعنی به سواد و معلومات تاریخی شما اضافه می شه ولی به معلومات نظامی شما خیلی افزوده نمی شه. به هرحال امیدوارم که توضیح مناسب داشه باشم. یه جنگ کوچولو رو انتخاب کن. نظر خودت رو بنویس دیگران هم نظرشون رو می نویسند ناامید هم نشو چون بیشتر دوستان به مسائل تاریخی علاقمند نیستند. به امید خدا برادر کوچک شما رضاکیانی
  24. آقای سامان خان دامت توفیقاته سلام علیکم و رحمت الهه خیلی خوب بود !! پس غصه مخور و شیون منما که قدر زر زرگر شناسد قدر پشکل شاهسون. پس بدان و آگاه باش ای پسر که بر چشم دوستان نشسته ای و کمر بر کاری بزرگ بسته ای و زبان دشمن غدار بسته ای و صفحات کتاب علم را به زیور کلام با حلاوت خود چون حلوا نموده ای. و اما بعد ... بابا اینکه عکس کلاشنیکوف خودمونه. مطمئنی اسمش چیز دیگه ایه؟ icon_cheesygrin
  25. مرسی از تلاش شما ولی می شه لطف کنی و یه آدرس دقیق تر از منبع این مطالب بدی.