RezaKiani
Members-
تعداد محتوا
1,988 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
-
Days Won
2
تمامی ارسال های RezaKiani
-
اقا جان به اسکندر بیچاره چیکار دارید؟ تا اون جا که من فهمیدم خیلی هم مرد بوده... :lol:
-
کاشکی اسم تاپیک را عوض می کردید و می گذاشتیم مثلا خط زمانی یا رویدادهای مهم جنگهای صلیبی چون جنگها رو به صورت خلاصه و تاریخی فقط پست سر هم ذکر کردید و هیچ کدوم رو کامل بررسی نکرده اید. به هر حال خسته نباشید.
-
اقا جان از نظر عملیاتی تا حالا کاری کرده؟ چیزی رو توی جنگ واقعی زده؟
-
سعيدجان سلام ظاهرا سايت در زمينه اديت كردن مشكل داره. من اين مطلب رو كاملا پاك كرده بودم و يه مطلب ديگه گذاشته بودم نمي دونم چه جوري برگشت اينجا. اين پست اصلا مال يه تاپيك ديگه بود. شما هم لطف كن اين پست اخر خودت رو پاك كن. مرسي
-
فقط می تونم بگم عجب!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! اگر همه یهودی ها صهیونیست هستند پس نتیجه می گیریم که همه مسلمانها هم طرفدار بن لادن هستند. همه ژاپنی ها هم طرفدار کامیکازه هستند همه آلمانی ها هم طرفدار هیتلر هستند. همه انگلیسی ها هم گی هستند. همه چینی ها هم طرفدار مائو هستند همه ایرانی ها هم طرفدار شاه سلطان حسین شجاع و جنگجو هستند. برادر گریپن عزیز شما که منطقی و با کمالات بودی شما دیگه چرا؟ از همه یهودی ها ی داخل دنیا آمار گرفتی؟ ای ول من بی طرف صحبت می کنم یهودی ها کلا آدمهای نژاد پرستی هستند و این هم دقیقا به خاطر دین اونها است. این بندگان خدا جون فکر می کنند قوم برگزیده خداوند هستند حتما نسبت به بقیه برتر هستند. ولی این دلیل نمی شه که بگیم تمام یهودی ها فاشیست یا صهیونیسم هستند. اتفاقا اگر یه سری به ویکی پدیا بزنید یه چند تا متفکر و دانشمند مسلمان رو هم به عنوان مسلمان صهیونیسم معرفی کرده که این برادران اعتقاد دارند باید زودتر یه کاری بکنیم که قوم یهود به وطنشون یعنی فلسطین بازگردند. :lol: خوب دیگه چه می شه کرد. این هم یه جورشه... http://en.wikipedia.org/wiki/Muslim_Zionism
-
تاپیک جامع سلاح انفرادی cq m311 تاپیک جامع سلاح انفرادی CQ M311
RezaKiani پاسخ داد به saman_777 تاپیک در سلاح های هجومی
فکر کنم حق با رایش مارشال باشه درباره با کیفیت ام-16. البته نمی توان کلا گفت که سلاح به درد نخوری هستش. بالاخره واسه اینکه سلاح سازمانی ارتش امریکا بشه کلی مراحل رو طی کرده. اما کلاشینکوف واقعا سلاح قرن هستش. خیلی از مشکلات سلاح های دیگر رو نداره. به گرد وخاک کمتر حساسه و تلورانس زیادی داره. -
آقا مطلب خیلی جالبی بود. فکرش رو بکنید روسیه با از کار انداختن سیستمهای کنترلی چند تا سد و یا چند تا نیروگاه می تونه چه ضربه اقتصادی به حریفش وارد کنه. یا مثلا اگر سیستم کنترل ترافیک نیویورک رو مختل کنند چه افتضاحی می شه. روش نسبتا کم خرج و کارآیی هستش.
-
توپ دریایی پیشرفتهی Goalkeeper CIWS
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در پدافندهای دریاپایه
همون طور كه آقا مهدي گفتند اين جور سيستمهاي اتوماتيك دو تا رادار دارند. يكي شون كه بالاي توپ نصب مي شه دور خودش مي چرخه و هواگردهاي اطراف توپ رو پيدا مي كنه. دومي رادار هدف گيري هستش كه اصطلاحا روي توپ قفل مي كنه و هر طرف كه موشك مسيرش رو تغيير بده موشك يا هواگردهاي ديگر رو دنبال مي كنه. اگه به عكسايي كه آقا مهدي لطف كرده و گذاشته دقت كني. رادار اولي مثه يه كپسول استوانه اي شكل هست و رادار دومي مثه يه ديش ماهواره يا يه مخروط كه برعكس كارگذاشته شده باشه. توپ سماوات كه شما اشاره كرديد هم همين سيستم راداري رو داره البته اسم سيستم راداريش اسكاي گارد هستش و هر يه رادار وظيفه تغذيه اطلاعات دو تا توپ رو بر عهده داره. وقتي كه فرمانده توپ اونو روي هدف قفل كرد ديگر احتياجي به كنترل دستي نيست و توپ از طريق رادار هدفگير و سيستم كنترل كامپيوتري كه داره خودش ترتيب هدف رو ميده. در ضمن برنا جان اين حقير استاد هيچي نيستم. يه علاقمند هستم مثه خود شما. بابك جان بي صبرانه منتظر اون تاپيكي جديد ي كه مي خواهي درست كني هستيم. رضا -
ادامه به فرزند و ناامید نشو. اون جمله حکیمانه از یه نویسنده اس که یه کتاب کاملش رو تایپ کردم و در انجمن هرچه دل تنگت می خواهد بگو گذاشتم. اسمش هم هست"پرنده ای به نام آدرباد" حوصله کردید یه نیگاهی بیاندازید.
-
توپ دریایی پیشرفتهی Goalkeeper CIWS
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در پدافندهای دریاپایه
ساخت گتلینگ امکان پذیره ولی باید یه سرمایه گذاری کلان روش انجام بشه. برناجان این تفنگها دارای نرخ آتش خیلی بالایی در حد 2هزار گلوله تا 7-8 هزار گلوله در دقیقه هستند. میدونی یعنی چی؟ یعنی در هر ثانیه چند صدتا تیر شلیک می کنند.این مسئله کلی مشکلات بوجود میاره. مشکلات درباره زمان بندی، گرم شدن لوله ها، از دست رفتن شبکه کریستالی لوله ها پس از چند دقیقه شلیک و هزاران مشکل دیگه. برای اینکه یه همچی توپی عملیات باشه (نه دکوری) باید تمام اینها بررسی و حل بشه. توپ سماوات نمونه ایرانی توپ اورلیکن هستش و از نظر سیستم تغذیه و سیستمهای مکانیکی هیچ شباهتی با گتلینگها نداره ولی کاربردش تقریبا یکی هستش. هند رادار اون رو به روز کرده و اعتقاد داره که می تونه از فاصله 90 کیلومتری می تونه موشکهای کروز رو رهگیری کنه. نواخت تیرش هم خیلی بالا است. -
تاپیک جامع سلاح انفرادی cq m311 تاپیک جامع سلاح انفرادی CQ M311
RezaKiani پاسخ داد به saman_777 تاپیک در سلاح های هجومی
خیلی عالیه فقط یادت باشه که هجومی درسته نه حجومی توی مشهد داشتم با همسرم ویترین یه عکاسی رو نگاه می کردم یه دوربین یاشیکای ژاپنی قدیمی چشمم رو گرفت که طرف نفروختش. بغل دستم یه آقای جنتل منی واستاده بود از م پرسید این دوربینش چی داشت؟ گفتم این یاشیکای اصل ژاپنه. گفت راست می گی امروزه همه چی چینی شده گفتم آره به خدا رئیس جمهور آمریکا رو هم که برگردونید پشتش لیبل ساخت چین خورده :lol: -
توپ دریایی پیشرفتهی Goalkeeper CIWS
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در پدافندهای دریاپایه
خوب خیلی هم عجیب نیس! مهم نیس که شما چقدر توی چشم باشید. مهم اینه که به حرف دلتون گوش بدید. شاید یه دونه خواننده داشته باشید شاید هم هزارتا. به قول فرزانه ای:" تعداد شاگردان سنجه دانش استاد نیست." به هر حال ما که با مطالب شما خیلی حال می کنیم. موفق باشید. -
نهادهای اطلاعاتی در رژیم عبری ( ارتش و سازمان های غیرنظامی )
RezaKiani پاسخ داد به kingraptor تاپیک در توان نظامی کشورها
من و یاکوف مدتی به حرف زدن ادامه دادیم تا اینکه زنی پیش آمد و گفت نوبت مصاحبه من شده است. برای اینکه سوء ظنی جلب نشود به اتاق مصاحبه رفتم ولی عمدا خود ار نامناسب جلوه دادم. تا اینجا فهمیده بودم که همسر هراری شاغل-دردانشگاه تل آویو- و خود دیپلمات است. اما در کجا؟ برای که؟ می توانستم اتومبیلش را تعقیب کنم اما اگر هراری دیپلمات بود احتمالا آموزش امنیت اطلاعاتی دیده بود و نمی خواستم در نخستین ماموریت شکست بخورم. روز بعد به کائولی گفتم نقشه ام برای کامل کردن ماموریت چیست: ابتدا با هراری تماس می گرفتم و سپس مشخص می کردم که میکی چه کسی است. هر وقت از آپارتمان بیرون می رفتیم امکان داشت مورد تعقیب قرارگیریم، اگر چنین می شد باید به سایرین خبر می دادیم که خانه امن دیگر امن نیست. البته هر یک از ما می دانست دیگران کجا هستند، زیرا همگی گزارشهایمان را به شای کائولی می دادیم. در آن هنگام، من حتی می توانستم در حالت خواب نیز روشهای امنیت عملیاتی را اجراکنم. روز چهارم در حالی که به سوی ساختمان "کور" می رفتم متوجه شدم یک نفر در ناحیه "هیکره" دنبالم افتاده است. مسیر امنیتی معمول من سوارشدن به اتوبوس در "گیواتیم" رفتن به "دراپتاتیکوه" پیاده شدن در نبش خیابان "کاپلان" و رفتن به سوی "هیکره" بود. آن روز من از اتوبوس پیاده شدم، دوری زدم –این کار را در هنگام سوار شدن نیز کرده بودم- و به راست نگاه کردم که چیزی ندیدم. زیرچشمی نگاهی به طرف چپ انداختم و چند نفر را دیدم که در اتومبیلی در محوطه پارکینگ نشسته اند. آنها در حال پاییدن محوطه بیرون پارکینگ بودند و من به خودم گفتم باید آنها را بازی دهم و بیچارشان کنم. به طرف جنوب دراپتاتیکوه که خیابان بزرگی با 3 مسیر در هر طرف است به راه افتادم که معنی آن این بود که چنانچه می خواستند مرا دنبال کنند باید از جلویم رد می شدند وگرنه مرا رد می کردند. به جایی رسیدم که یک پل بر فراز پتاتیکوه به طرف ساختمان کالکا کشیده شده است. حدود ساعت 11:30 صبح و ترافیک بسیار فشرده بود. بالای پل رفتم، ایستادم، و توانستم ببینم که راننده اتومبیل در حالیکه انتظار ندارد من پایین را نگاه کنم در حال پاییدن من است. مرد دیگری پشت سرم بود، اما نمی توانست نزدیک تر شود چون متوجه حضورش می شدم. در آن طرف پل شخص دیگری ایستاده بود، مرد دیگری هم آماده بود تا در صورتی که به سوی شمال پیچیدم به دنبالم بیاید و سومین شخص هم آماده برای راه افتادن به سوی جنوب بود. از نقطه برتری بالای پل همه اینها را به روشنی می دیدم. در زیر پل نقطه ای بود که اتومبیلها می توانستند دور زده و مسیر خود را صدوهشتاد درجه تغییر دهند. من به جای رد شدن از پل، به صورتی که گویی چیزی را فراموش کرده ام حرکت زدن ضربه به سر را که در چنین مواقعی انجام می دهند به حالت واضح نشان دادم و سپس با بازگشت از روی پل به خیابان کاپلان رفتم. البته آهسته رفتم تا بتوانند به دنبالم بیایند. سر وصدای آنها هنگامی که در آن ترافیک شلوغ برای دورزدن جلوی ماشینها رامی گرفتند مرا به خنده انداخت. تنها کاری که در خیابان کاپلان از دست آنها برمی آمد تعقیب من در مسیری واحد بود. نصف راه را تا قرارگاه نظامی "ویکتورگیت" پیمودم –ویکتور زمانی فرمانده من در ارتش بود- آنگاه از داخل انبوه اتومبیلها به آن طرف رفتم و ساندویچ و یک بطری نوشابه خریدم. در حالی که در آنجا ایستاده بودم اتومبیل را که به آرامی نزدیک می شد می دیدم. ناگهان متوجه شدم راننده اتومبیل هم دوره ام "دووال." است. با تمام کردن ساندویچ به طرف ماشین رفتم –در این هنگام اتومبیل با ناامیدی وسط ترافیک گیر کرده بود- و دستم را روی کاپوت آن گذاشتم تا به پیاده رو بجهم و به راه خود ادامه دهم. شنیدم که دوو بوق اتومبیلش را چند بار با فواصل کوتاه به صدا درآورد. گویی می گفت:" خیلی خوب، این دفعه را توبردی." غرور سراپایم را گرفت. به راستی سرمست بودم. بعدا دوو به من گفت هیچکس نتوانسته بود این طوری به بازی بگیردش و به راستی آشفته شده است. پس از اینکه مطمئن شدم پاک هستم به بخش دیگری از تل آویو رفتم و مانوری انجام دادم تا مطمئن شوم دوو دوباره به من حقه نزده است. سپس به ساختمان کور رفتم وبه مسئول اطلاعات گفتم با آقای مایک هراری قراردارم. به طبقه چهارم راهنمایی ام کردند که در آنجا تابلویی از شرکت حمل و نقل صادرات و واردات وجود داشت. تصمیم داشتم در ساعت صرف ناهار به آنجا برسم، زیرا در اسرائیل مدیران به ندرت در هنگام ناهار بر سرکار باقی می مانند.تمام آنچه لازم داشتم گفتگو با یک منشی و به دست آوردن یک شماره تلفن و کمی اطلاعات بود. اگر هراری آنجا بود باید کار را به آخر می رساندم. متاسفانه تنها منشی در آنجا به سرمی برد. او به من گفت شرکت فقط تولیدات خودش را حمل می کند و بیشتر در مسیر آمریکای جنوبی فعالیت دارد. او افزود برخی اوقات و به ندرت بارمسیرهای بین راه به صورت متفرقه حمل می شود و فقط در صورتی که ظرفیت اضافی وجود داشته باشد چنین کاری ممکن است. به او گفتم از طریق شرکت بیمه شنیده ام که هراری در آنجا کار می کند. منشی گفت:" نه، نه، او در اینجا فقط شریک است و کار نمی کند. وی سفیر کشور پاناما است." گفتم:" ببخشید من فکر می کردم وی اسرائیلی است."(پاسخ بدی دادم ولی غافلگیر شده بودم) او گفت:" بله هست، ولی سفیر افتخاری کشور پاناما نیز هست." به این ترتیب برگشتم، اقدامات امنیت عملیات را انجام دادم و گزارش کاملی در مورد فعالیتهای آن روز نوشتم. هنگامی که کائولی آمد و پرسیدم چه کرده ام، در ضمن می خواست بداند نقشه ام برای ارتباط گرفتن با هراری چست. -"می خواهم به سفارت پاناما بروم." -”برای چه؟" از قبل نقشه ای کشیده بودم. در سواحل پاناما تعدا زیادی واحد صنعتی پرورش صدف برای تولید مروارید وجود دارد. در اسرائیل نیز کناره های دریای سرخ برای پرورش صدف و تولید مروارید مناسب است. این دریا آرام و نمک آن مناسب است. همچنین در خلیج فارس صدف برای تولید مروارید به فراوانی وجود دارد و می توان صدف لازم را از آنجا به اسرائیل واردکرد. همه این ها را از طریق مطالعه در کتابخانه یادگرفتم و به ویژه با روش پرورش صدف برای تولید مروارید آشنا شده بودم. تصمیم داشتم به سفارت بروم و خودم را شریک آمریکایی میلیونری که قصد دارد در "ایلات" یک استخر بزرگ پرورش صدف تولید مروارید ایجادکند معرفی کنم. می خواستم بگویم به خاطر مهارت بسیار بالای پانامایی ها در این زمینه، علاقه مندیم برای راه اندازی واحد تولیدی خودمان یک کانتینر بزرگ صدف از پاناما وارد کنیم. این طرح نشان می داد کسانی به دنبال آن هستند که پول فراوانی دارند و در کار خود جدی اند، زیرا سرمایه گذاری در چنین کاری تا سه سال هیچ گونه بهره برداری در پی ندارد. کائولی با نقشه ام موافقت کرد. -
سری ناوشکنهای کلاس SEJONG امپراتور بیچون و چرای دریا
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در رزمناوها و ناوشکنها
خاک خوردن کارخانه های کشتی سازی ایران (مثه صدرا) علت داره. -
توپ دریایی پیشرفتهی Goalkeeper CIWS
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در پدافندهای دریاپایه
شاید سرجنگی اش رو برداشته بودند. peace_sign شما دوتا عجب زوج باحالی تشکیل دادید. دست هر دوتا تون درد نکنه از مطالبتون خیلی استفاده می کنیم. این توپ یه خورده قدیمی بود(1975) ورژن جدیدتر نداره؟ -
من سیالات نخوندم واسه همین از دوستانی که مکانیک سیالات خوندن دعوت می شه دراین بحث شرکت کنند چون تخصص اونها است. درباره تعادل دوتا بحثه تعادل استاتیک و دینامیک. اینکه یه زیردریایی تعادلش رو چه جوری حفظ کنه دقیقا مثه هواپیما می مونه چونکه جفتشون در سیال اطرافشون شناورهستند. حالا مشکل شد دو تا چون بایدیکی که متخصص آیرودینامیک هست بیاد ومسئله رو حل کنه. البته مسئله غلت رو توی هواپیما با سکان عمودی حل کرده اندو شاید این مسئله در زیردریایی توسط این برجک بزرگش حل بشه(البته شاید) الکتریشن جان من فکر کنم که این سازه هستش که وزن زیردریایی رو تحمل می کنه نه کف اون.
-
سابقه ساختن این جور رنگها به زمان جنگ جهانی دوم برمی گرده. کاشکی دوستان لطف می کردن ویه مطلب کامل درباره تاریخچه این رنگها توی سایت قرار می دادند. خیلی خوب می شد...
-
راستش یه چن وقتیه دوستان هی می گن که باید با موشک اسرائیل رو بزنیم به خودم گفتم شاید بد نباشه عکس ماهواره ای چند تا از پایگاه های هوایی اسرائیل رو براشون بذارم. البته اینا درشتاشه شاید یه چند تا فرودگاه ریزه میزه هم داشته باشند. به هر حال این شما واین اسرائیل این عکس خودش این عکس جنوبش این عکس شمالش سه تا عکس اول رو بزرگ گذاشتم که واضح تر بشه.بقیه رو دوستان می تونند توی گالری پیداکنن. این عکس یکی از سایتهای هسته ایش بقیه هم عکس فرودگاه هاش یه دونه عکس هم سایت موشک ضدموشک آروو هست: این یکی آشیانه های خیلی بامزه بودند این هم سایت آروو دوستان اگر عکس دیگری پیداکردند لطف کنند و در سایت قرار بدهند.
-
این چند تا عکس هم از پایگاه های دریایی بزرگشون گرفتم. اسکله های کوچیک و خرده مورده شون باشه سر یه فرصت مناسب
-
تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی ارتش روسیه تاپیک جامع بررسی نیروی دریایی ارتش روسیه
RezaKiani پاسخ داد به FLANKER تاپیک در نیروی دریایی کشورهای مختلف
دارم سعی می کنم بازسایت کنم peace_sign- 120 پاسخ ها
-
- ارتش فدرال
- روسیه
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
ناوشکنهای قدرتمند انگلیسی DARING (TYPE 45) CLASS DDG
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در رزمناوها و ناوشکنها
افسر برقی peace_sign -
نهادهای اطلاعاتی در رژیم عبری ( ارتش و سازمان های غیرنظامی )
RezaKiani پاسخ داد به kingraptor تاپیک در توان نظامی کشورها
سرانجام در آغاز ماه مارس 1985 زمان خارج شدن از کلاس درس فرارسید. در این هنگام هنوز 13 نفر در حال ادامه دوره آموزشی بودند و با تقسیم کردنمان به سه تیم هر تیم را در آپارتمانی در اطراف تل آویو مستقر کرده بودند. تیمی که من عضو آن بودم در آپارتمانی در گیواتایم به سر می برد و آپارتمانهای دو تیمدیگر در خیابانهای دیزنگوف" و "بن گورین" بود. هر یک از آپارتمانها هم خانه امن، و هم ایستگاه اطلاعاتی به حساب می آمد. محلی که من در آن به سر می بردم آپارتمانی بود در طبقه چهارم با بالکنی متصل به اتاق نشیمن، بالکنی دیگر در سمت آشپزخانه، دو اطاق خواب، یک حمام و یک انباری جدا. این آپارتمان خلوت و مبله به یک مامور اطلاعاتی تعلق داشت که در خارج به سر می برد. مسئولیت این خانه امن و ایستگاه به عهده شای کائولی بود. سایر استخدام شدگانی که در این پایگاه به سر می بردند عبارت بودند از "تسوی جی"(روانکاو)، آریک اف"، آیوگدورا" و آدم دیگری به نام "امی که به چندین زبان مسلط بود و علاوه بر سیار عیوب بارزش این نقص را نیز داشت که در محیطی که دود کردن دائمی سیگار بخشی از آداب و شعائر زندگی به حساب می آمد، آدمی ضدسیگار به شمار می رفت. او اهل حیفا و مجرد بود. قیافه اش به هنرپیشه های سینام می مانست و ترسی دائمی از این داشت که کسی به او صدمه بزند. من سر در نمی آوردم با وجود این مشکل روانی چگونه آزمایشهای موساد را از سر گذرانده است. ما هر پنج نفر حدود ساعت 9 و در حالی وارد آنجا شدیم که چمدانهایمان در دست و 300 شکیل پول نقد در جیبمان داشتیم. در مقایسه با ماهانه 500 شکیل حقوق افراد استخدام شده در آن زمان، این مبلغ پول خوبی بود. از اینکه آمی هم همراه ماست دلخور بودیم زیرا وی آدم نچسبی بود. بنابر این گفتگویی طولانی را درباره اینکه چنانچه پلیس به سراغمان بیاید چه باید بکنیم و چگونه باید برای تحمل کتک خوردن آماده شویم، شروع کردیم. هدفمان این بود که ناآرامی آمی را افزایش دهیم و او را ناراحت تر کنیم. از این بدجنسی و حرامزاده بازی خودمان کیف می کردیم. وقتی ضربه ای به در خورد آمی از جا پرید و نمی توانست اضطراب خود را پنهان کند. پشت در شای کائولی بود که با زحمت پاکتهای بزرگ سیگار برگ را برای هر یک از ما همراه می آورد. آمی سر او داد زد:" دیگر از این طور چیزها نمی خواهم!" کائولی به او گفت برگردد و به سراغ "آراله شرف" مدیر دانشکده برود. آمی به گروهی که در خیابان دیزنگوف سکنا داشت پیوست، اما یک شب که پلیس به آنجا وارد شد و به در کوفت از جا برخواست و گفت:" به اندازه کافی تحمل کرده ام." آنگاه بیرون رفت و دیگر پیدایش نشد.تعداد ما به 12 نفر کاهش یافت. پاکتهای کائولی حاوی برگه های ماموریت ما نیز بود. من وظیفه داشتم با مردی به نام مایک هراری" تماس بگیرم. نام این مرد در آن هنگام برای من معنایی دربرنداشت. همچنین باید اطلاعاتی پیرامون یک خلبان سابق که طی جنگ استقلال در اواخر دهه 40 به صورت داوطلب خدمت کرده بود و دوستانش او را به نام "میکی" می شناختند اطلاعاتی به دست آوردم. کائولی به ما گفت باید در اجرای ماموریت با یکدیگر همکاری کامل داشته باشیم. این کار مستلزم طرح نقشه عملیاتی و طرح یک "مسیر مشخص" برای حفظ امنیت آپارتمان بود. کائولی همچنین به هر یک از ما اسناد هویت –نام من در این اسناد هم سیمون بود- و چند فرم نوشتن گزارش تحویل داد. ابتدا باید مخفیگاهی برای اوراق خود تعبیه می کردیم و سپس به جورکردن داستانی می پرداختیم تا در صورت تهاجم پلیس به آپارتمان جمع شدنمان در آنجا توجیه داشته باشد. بهترین کار برای جور کردن این توجیه استفاده از روش "توجیه زنجیره ای" بود. من باید می گفتم اهل "هالون" هستم و در کافه ای با جک که صاحب آپارتمان است آشنا شده ام. جک برای دو ماه به خارج رفته و گفته من می توانم از آپارتمانش استفاده کنم. بعد باید اظهار می کردم با آریک که دوست دوران خدمت من در حیفا است در رستورانی برخورد کرده ام و او هم پیش من آمده است. آویگدور هم دوست آریک معرفی می شد و ارتباط آنها هم برای خودش داستان جداگانه ای داشت. به این ترتیب، جمع شدن ما در آن آپارتمان توجیه می شد. در مورد کائولی هم به او گفتیم که خودش باید داستانی برای توجیه حضورش در آپارتمان بتراشد. مخفیگاهی در میز اتاق نشیمن ساختیم: میز چهارگوشی بود از چوب که یک لایه شیشه روی آن انداخته بودند. ما به دقت یک لایه دیگر تخته روی سطح میز قراردادیم و می شد به راحتی با بلند کردن لبه میز مدارک را به سرعت زیر آن پنهان یا خارج کرد. تعداد کمی از مردم ممکن بود فکرشان به جستجوی چنین جایی برسد. همچنین در مورد یک علامت مخصوص کوبیدن به در آپارتمان توافق کردیم: دو ضربه متوالی، یک ضربه، دو ضربه متوالی، یک ضربه. به این ترتیب معلوم می شد یک نفر از افراد خودی پشت در است. باید قبل از بازگشت به آپارتمان به آنجا تلفن کرده و پیام رمز مخصوصی را رد و بدل می کردیم. اگر هم کسی در خانه نبود، علامت فقدان خطر، حوله زرد رنگی بود که روی بالکن آشپزخانه آویزان می کردیم. روحیه مان وحشتناک بود. احساس می کردیم در هوا پرواز می کنیم. با وجود آنکه می دانستیم هنوز در حال گذراندن دوره آموزشی هستیم ما به هر حال داشتیم کار واقعی می کردیم. روز بعد و قبل از آنکه کائولی از خانه بیرون برود، طرح های خودمان را برای رفتن به سراغ سوژه هایمان و جمع کردن اطلاعات درباره آنها فراهم کرده بودیم. از آنجا که آدرس آنها در دست بود تحت نظر گرفتنشان قدم اول به شمار می رفت. به این ترتیب آویگدور به سراغ خانه هراری رفت تا آن را تحت نظر بگیرد و من هم به سراغ کسی رفتم که قرار بود در موردش تحقیق کند. این شخص صاحب شرکتی به نام "پاکیس تویز" بود. تمام چیزی که در مورد هراری در دست داشتم نام او و آدرس او بود. نامش در کتابچه تلفن به چشم نمی خورد. اما به هر حال نام او در کتابخانه و در لیست معرفی شخصیتهای مهم اسرائیل وجود داشت. در مورد سوابق او چیز زیادی دیده نمی شد: فقط نوشته بود رئیس شرکت بیمه "میگدال" است که بزرگترین شرکت بیمه کشور به شمار می رفت و اداره مرکزی آن در ناحیه هکیره قرار داشت. بسیاری از ادارات دولتی در این خیابان هستند. همچنین در معرفی اش گفته می شد که همسر هراری در کتابخانه دانشگاه تل آویو کار می کند. تصمیم گرفتم به بیمه میگدال بروم و تقاضای کار کنم. مرا به بخش نیروی انسانی فرستادند و در حالی که در نوبت انتظار بودم مردی همسن خودم را دیدم که در یکی از دفاتر آنجامشغول کار است. شنیدم که یکی دیگر از افراد او را "یاکوف" صدازد. از جا بلند شدم، به سراغ او رفتم، و گفتم:"شما یاکوف نیستی؟" او گفت:" بله شما که هستید؟" -"من سیمون هستم. تو را به یاد می آورم. با هم در تل هاشمور بودیم." این محل عمده ترین مرکزجذب نیرو برای ارتش اسرائیل بود و معمولا گذار همه کس به آنجا می افتاد. او پرسید:" چه سالی آنجا بودید؟" به جای پاسخ مستقیم به او گفتم:" از سری 203 هستم." این شماره سری وارد شدگان به ارتش طی دوره خاصی بود و نشانگر سال یا ماه خاصی نبود. یاکوف گفت:" من هم از سری 203 هستم." -"نیروی هوایی؟" -"نه، رسته تانک." با خنده گفتم:" آه، عاقبت پانگوس شدی!"(پانگوس لغتی عبری است که معنی قارچ می دهد و منظور از کاربردش اشاره به خدمه تانک است که اغلب در جایی تاریک و مرطوب به سرمی برند.) به یاکوف گفتم هراری را دورادور می شناسم و از او پرسیدم آیا راهی برای یافتن کار سراغ دارد یا نه. او گفت:"آه بله. دارند فروشنده استخدام می کنند." -"آیا هراری هنوز رئیس است؟" او گفت :"نه نه" و نام شخص دیگری را برد. -"خوب، پس هراری الان چکار می کند؟" یاکوف گفت:" دیپلمات است، در ضمن در ساختمان کور به صادرات وواردات مشغول شده." این حرف او درست بود، زیرا آویگدور گزارش کرده بود اتومبیل مرسدسی را با پلاک سفید سیاسی در خانه هراری دیده است. در آن هنگام من گیج شده بودم. زیرا معاشرت آدمی که نام عبری داشت با دیپلماتها بسیار شک برانگیز بود. در اسرائیل همه دیپلماتها را جاسوس به حساب می آورند. به همین دلیل یک سرباز اسرائیلی که برای رفتن به جایی در کنار جاده ایستاده حق ندارد سوار اتومبیلی شود که پلاک آن سیاسی است. اگر چنین کند او را به دادگاه می کشانند. وقتی آویگدور گزارش داد اتومبیل سیاسی را در خانه هراری دیه ما نفهمیدیم که این اتومبیل خودش است. فکر کردیم متعلق به مهمان اوست. -
دوستان به نکته جالبی اشاره کردید. من عکس هوایی توپولوف160 رو از همین گوگل ارث گرفتم و توی سایت گذاشتم ولی در تمام فرودگاه های اسرائیل تنها هواپیمای نظامی که دیدم سی130 بود . یعنی اسرائیلی ها حتی یه دونه هواپیمای جنگنده خارج از آشیانه هاشون ندارند؟ peace_sign
-
ناوشکنهای قدرتمند انگلیسی DARING (TYPE 45) CLASS DDG
RezaKiani پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در رزمناوها و ناوشکنها
بابک جان سلام! بازهم حق باشما است و اسم موشک همون است که شما نوشته اید یعنی استورم شادو. این جور که ویکیپدیا نوشته در موشک اندازهای سیلور فرانسه دارند روی این مسئله کار می کنند که استورم شادو را ازش شلیک کنند ولی ننوشته که الان این کارو کردند یا نه. در مورد ویکیپدیا باید بگم که بر خلاف اونچه که بعضی از دوستان می گن یکی از معتبر ترین سایتها است و تعداد غلطهاش در هر صفحه از دایره المعارف برتانیکا کمتر است . به هر حال بهتره که اطلاعاتمون را با چند تا منبع مقایسه کنیم. یکی از بهترین منابع این سایت است درباره شناورها و کشتی ها: http://www.naval-technology.com/ این سایت خودش یکی از منابع اصلی مطالب ویکی پدیا هستش. به هرحال حالا که نمی تونیم از کتابهای معتبر خارجی استفاده کنیم مجبوریم که به همین منابع اکتفا کنیم. باز هم از دقتت تشکر می کنم و از آقای برقکار هم بابت مطالب به روز و به درد بخورشون. رضاکیانی -
بمب افکن استراتژیک فراصوت توپولف-160 بلک جک بمب افکن استراتژیک فراصوت توپولف-160 بلک جک ( Tupolev Tu-160/Blackjack)
RezaKiani پاسخ داد به TANK تاپیک در هجومی و بمب افکن
عکس ماهواره ای از دو فروند بلک جک(بالا) در کنار چند تا توپولوف 95(پایین) از پایگاه بمب افکنهای استراتژیک انگلس- 32 پاسخ ها
-
- 3
-
- نیروی هوایی
- بمب افکن
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط