RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,988
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. نیروی دریایی فرانسه موشک اندازهای سیلور خودش رو به موشکهای کروز "سیلورشادو" مجهز کرده. http://en.wikipedia.org/wiki/Type_45_destroyer از تذکر تون ممنونم بابک جان
  2. برخی از جفتها در داخل آب با یکدیگر بازی می کردند، چند جفتی می رقصیدند، و دیگران هم روی تشکهایی که در اطراف استخر بودند یکدیگر را در آغوش داشتند. هرگز چیزی شبیه به این ندیده بودم. من گفتم:" بیایید اسم همه شان را بنویسیم." حیم پیشنهاد کرد دوربین بیاوریم و از آنها عکس بگیریم اما میشل گفت:" مرا در این جریان وارد نکنید. می خواهم در اداره باقی بمانم." یوزی موفقت کرد و حیم پذیرفت که برداشتن عکس احتمالا غیرعاقلانه است. حدود 20 دقیقه در آنجا ماندیم. کارشان سراپا بی شرمی بود و زوج خود را با یکدیگر عوض می کردند. دیدن این منظره مرا واقعا تکان داد. مسلما این آن چیزی نیست که انسان انتظارش را دارد. آدم به این افراد به چشم قهرمان نگاه می کند، به آنها احترام می گذارد، و بعد می بیند در کنار استخر "سکس پارتی" به راه انداخته اند. با این حال، حیم و میشل شگفت زده به نظر نمی رسیدند. به آرامی آنجا را ترک کردیم، به سراغ اتومبیلمان رفتیم، آن را تا دروازه هل دادیم و تا زمانی که به ته سرازیری تپه نرسیدیم آن را روشن نکردیم. بعدها این جریان را کنترل کردیم و فهمیدیم چنین مهمانی هایی اغلب اوقات برپامی شود. اطراف استخر موساد مطمئن ترین نقطه در تمام اسرائیل است. کسی تا عضو موساد نباشد به آنجا راهی ندارد. بدترین چیزی که می توان اتفاق بیافتد چیست؟ کارآموزی آدم راببیند. در مقابل وی چه می توان کرد؟ همیشه باید وجود چنین چیزی را انکار کرد. فردای آن روز نشستن در کلاس و گوش دادن به سخنان "هسنر" که شب پیش او را در چنان وضعی دیده بودیم برایمان عجیب و مشکل بود. به یاد می آورم از او سوالی پرسیدم. گفتم:"پشتتان چطور است؟" او گفت:" چطور؟" "طوری راه می روید که انگار فشار زیادی تحمل کرده است." حیم نگاهی به من کرد و بعد آنچنان برای خندیدن به زیر میز خم شد که نزدیک بود چانه اش به زمین بخورد. پس از سخنرانی نسبتا طولانی و خسته کننده هسنر درس دیگری در مورد ساختار ارتش سوریه داشتیم. طی این جلسات درس و سخنرانی جلوگیری از به خواب رفتن کار مشکلی بود. اگر این حرف ها در بیرون و در جایی مثل بالای ارتفاعات جولان می زدند شاید جالب بود اما گفتن همه این مطالب درباره جایی که سوری ها در آن صف کشیده بودند در اینجا خسته کننده به نظر می رسید. جلسه ای را هم به آموزش موضوع جدیدی درباره امنیت ملاقات با عامل در کشورهای پایگاه (غیرعرب) گذراندیم. جلسه اول شامل یک فیلم آموزشی در همین موضوع بود که از طرف موساد تهیه شده بود. فیلم اثر چندانی روی ما نداشت، همه آنچه نشان می داد افرادی بود که در رستوران نشسته بودند. آنچه مهم است فراگرفتن چگونگی انتخاب یک رستوران و انتخاب زمان ملاقات است. قبل از هر ملاقات ابتدا باید کنترل کنیم و مطمئن شویم کسی در حال مراقبت نیست. اگر قرار است عاملی را ملاقات کنیم باید از وی خواست ابتدا وارد شده و بنشیند تا از اینکه تعقیب می شود یا نه مطمئن شویم. انجام هر حرکتی در این حرفه قاعده و قانون دارد و اگر این قواعد زیرپا گذاشته شوند ماموری که آنها را مورد بی اعتنایی قرار داده از دست می رود. اگر در رستوران منتظر یک عامل باشیم هدف نشسته ای به حساب می آییم. حتی اگر عامل بلند می شود تا به دستشویی برود بهتر است در انتظار نمانیم و برگردیم. این موضوع یکبار در بلژیک وهنگامی رخ داد که رابطی به نام "ساداک آفیر" یک عامل عرب را ملاقات می کرد. وقتی چندین دقیقه کنار یکدیگر نشستند، عرب گفت باید برود و چیزی را همراه بیاورد. هنگامی که برگشت آفیر هنوز همان جا نشسته بود. عامل اسلحه ای کشید و بدن آفیر را با سرب سوراخ سوراخ کرد. او به طرز معجزه آسایی نجات یافت و عامل نیز بعدا در لندن کشته شد. آفیر برای نشان دادن اینکه چگونه یک اشتباه کوچک می تواند خطرناک و مرگ آور باشد این داستان را برای همه تعریف می کرد. دائما به ما آموخته می شد که چگونه امنیت خودمان را حفظ کنیم. مربیان دائما می گفتند:" آنچه اکنون یادمی گیرید مثل چگونه سوار شدن بر دوچرخه است وقتی به راه افتادید دیگر نباید در مورد آن فکر کنید." استخدام کردن افراد برای جاسوسی شبیه به غلتاندن یک سنگ در سراشیبی یکی تپه است. ما عبارت ایستادن بر فراز تپه و فروانداختن سنگ را برای توصیف کار به کار می بردیم. اجیر کردن آدمها نیز این گونه است: آدمی را در اختیار می گیرید و به تدریج وادارش می کنید کاری غیرقانونی و غیراخلاقی را انجام دهد. او را به طرف پایین تپه فشار می دهد. اگر سنگ روی پایه ای گیر کند کمکی به شما نخواهد کرد و به دردتان نمی خورد. در این کار تمام هدف استفاده کردن از مردم است، اما به منظور استفاده از آنها، باید آنها را هدایت کنید و شکل دهید. اگر با کسی طرف باشید که مشروب نمی نوشد، عطش جنسی ندارد،احتیاجی به پول حس نمی کند، مسائل سیاسی ندارد و از زندگی اش راضی است نمی توانید اجیرش کنید. کار یک رابط سرو کله زده با خائنان است. یک عامل هر قدر هم کارش معقول باشد باز هم یک خائن است. رابط با بدترین نوع مردم سروکار دارد. ما در این حرفه نمی خواهیم به زور کسی را وادار به انجم کاری کنیم. نباید این کار را می کردیم. باید افراد را بازی می دادیم و می فریفتیم. هیچکس ادعا نمی کند کاردر دستگاه اطلاعاتی حرفه خوبی است.
  3. بابک جان سلام! شما لطف دارید ولی من هیچ وقت ادعا نکردم که تمام پستهایی که می ذارم معتبر هستند. من هم یه آدم هستم و مثه هر آدم دیگری ممکنه اشتباه کنم. به هرحال مرسی از لطف شما. توی این آدرسی که گذاشتم فکر کنم تمام اطلاعات مورد نیازت رو بتونی پیداکنی. پایدار باشی و پاینده رضا
  4. http://www.aeronautics.ru/sukhoi/t4mshistory.htm اقا بابک شرمنده! اشتباه ترجمه کردم. نوشته که در سال 1972 این طرح با رقیبش که یه طرح از توپولوف بوده به نام ام160و از روی هواپیمای مسافربری توپولوف144 ساخته شده بوده وارد رقابت شد. یعنی اینکه ام160 از روی توپولوف 144 ساخته شده ولی من اشتباهی فکر کردم که سوخو تی4 از روی کونکورد اسکی ساخته شده. به هرحال.... هر چی درباره این غول بیابونی بخواهی در این سایت هست. یه مطلب جالب هم آخرش نوشته که درسته این هواپیما ساخته نشد ولی مسائل فنی که در هنگام طراحی این هواپیما حل شدند بعدها سبب شد تا طراحی هواپیماهایی مثه سوخو27 و میگ 29 و بلک جک ساده تر انجام بشن. باز هم معذرت. رضا
  5. RezaKiani

    ایا میدانید !؟

    از کجا معلوم آمار اونها درست باشه؟؟؟؟
  6. RezaKiani

    وافن اس‌اس Waffen SS

    من که اصلا در مورد اعراب اینجا چیزی نگفتم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! peace_sign
  7. خیلی خوب بود امین جان.
  8. RezaKiani

    اف 14 در برابر فیتر

    شبرو عزیز اصولا تخصص من نیست و فکر کنم باید از آقا حامد بخواهیم این کارو بکنه ر شماره های68 و 69 مجله ماشین مصاحبه ای از مک زینسکی به چاپ رسیده است که مطالعه آن نیز خالی از لطف نمی باشد. وینگ من پرواز درباره درگیری خود و لیدرش با فیترهای لیبیایی به نکات جالبی اشاره می کند متاسفانه من فقط قسمت دوم مصاحبه رو پیداکردم. سعی می کنم قسمت اولش رو هم پیداکنم به هرحال: " در این زمان من به حالت شیرجه درآمده بودم و می خواستم با یک گردش سریع خودم را به پشت هواپیمای لیدر لیبیایی برسانم. فرمانده کلیمن هم گویا در همین فکر بود. ولی وقتی دید من به سراغ هواپیمای لیدر رفته ام مسیرش را عوض کرد و به سراغ وینگ من رفت. فکر کنم این یک عکس العمل طبیعی بود که ما به سراغ کسی که به ما شلیک کرده بود برویم. فرمانده کلیمن به سرعت در پشت سوخو22 وینگ من لیبیایی قرارگرفت. ولی جهت پرواز فرمانده کلیمن و خلبان لیبیایی طوری بود که خورشید در پشت هواپیمای سوخو22 قرارداشت و دید را برای کلیمن مشکل می ساخت. البته فکر نمی کنم که خلبان لیبیایی عمدا این کار را کرده بود و تصور می کنم که این یک حالت اتفاقی بود. قوانین درگیری برای ما چنین توجیه شده بود: 1- چنانچه آدمیرال فرمانده مان با کد رمز از ما بخواهد که شلیک نماییم. 2- چنانچه کسی به ما شلیک کند. بنابراین ما اکنون در حالت دوم بودیم، یعنی می توانستیم شلیک کنیم، چون به ما شلیک شده بود و از نظر ما هر دو هواپیمای سوخو22 اکنون هواپیمای مهاجم بودند. هنگامی که وینگ من لیبیایی از جلوی خورشید خارج شد فرمانده کلیمن چهل درجه با امتداد دم هواپیمای وی زاویه داشت و یک کیلومتر عقب تر از وی بود. او در این حالت یک موشک سایدویندر از پایلون آ1 خود شلیک کرد. موشک از هواپیما جلوزد و با یک دور 90 درجه خود را به دم هواپیمای لیبیایی رسانید و به آن برخورد نمود. فرمانده کلیمن و ستوان ونلت قطعات تکه تکه شده ای را ز هواپیما مشاهده کرده بودند ولی مطمئن نبودند که آنها قطعات بوده اند و یا قطعات منفجرشده تسلیحات آن. به هرحال، خلبان آن بلافاصله به بیرون پرید و چترش بازشد. لیدر گروه که من به دنبالش رفته بودم اوجگیری کرده و گردش خود را به پایان رسانیده بود و داشت مستقیم به طرف شمال می رفت. او در این هنگام می خواست که یک دور به سمت راست را آغازکند که من در موقعیت خوبی از نظر آتش نسبت به وی قرارگرفتم. من هم موشک سایدویندر خود را مسلح کرده و از پایلون آ1 شلیک کردم. موشک مستقیم به اگزوز موتور وی رفت و بر اثر انفجار از بال هواپیمایش به عقب همه چیز منفجر شد و به آتش کشیده شد. من چون فاصله ام از وی کمتر از یک کیلومتر بود و درست در موقعیت ساعت 6 وی قرارداشتم از این می ترسیدم که قطعات منفجر شده هواپیمای وی به من اصابت کند و با این شلیک در واقع به طرف خودم شلیک کرده باشم. به همین خاطر با یک اوجگیری سریع که 6 جی نیرو وارد شد عمودی شروع به اوجگیری نمودم و هنگامی که از قطعات متلاشی شده هواپیمای سوخو22 رد شدم هواپیما را به حالت رل معکوس درآوردم و در حالت معکوس به پایین نگاه کردم. هواپیمای سوخو از بال به طرف جلوی آن معلق زنان به پایین می رفت و بعد چند چرخش دیدم که خلبان از آن بیرون پرید، ولی بازشدن چتر وی را ندیدم. معمولا چترهای نیروی نظامی آمریکا دستگاه فشارسنج دارد و چتر در ارتفاع 10 تا 15 هزار پایی سطح دریا به طور اتوماتیک بازمی شود وچون هواپیمای سوخو در ارتفاع 20000پایی ساقط شد، احتمال این هست که چتر آنها هم مانند چترهای آمریکایی باشد و چتر در ارتفاع پایین تری باز شده که من آن را ندیده ام. پس از پایان ماجرا من و فرمانده کلیمن حدود 12 کیلومتر با یکدیگر فاصله داشتیم که بلافاصله خود را به یکدیگر رساندیم و راهی ناوهواپیمابر نیمیتز شدیم. تازه در راه برگشت فرصت فکر کردن به آنچه که گذشته بود را پیدا کردیم. در واقع شلیک موشک از طرف سوخو22 ما را متعجب کرده بود و همه چیز آنقدر سریع اتفاق افتاد که فکر نمی کنم هیچگونه ترسی در هیچیک از طرفین به وجود آ»ده باشد. ما احساس می کردیم که وظیفه ای به ما محول شده است که باید آن را انجام می دادیم و این بیشتر یک عکس العمل طبیعی بود که سالها تمرین و کلاس و پرواز به ما آموخته بود واینجاست که تعلیمات و وسائل خوب ارزش خود را نشان می دهند. خوشبختانه ما از عهده کاری که برای آن تربیت شده بودیم برآمدیم. آن روز تمام هواپیماهای دیگر هم موجشان با ما یکی بود و می توانستند حرفهای ما را در موقع درگیری بشنوند. در واقع کل ماجرا از زمان شلیک توسط آنها تا دومین شلیک توسط ما فقط چهل و پنج ثانیه به طول انجامید. کاپیتان ناوهواپیمابر نیمتیز در کشتی اعلام کرده بود که دو سوخوی لیبیایی توط دو اف14 سرنگون شده اند و کشتی غرق در هیجان بود. بالاخره وقتی که رسیدیم فرمانده کلیمن اول اقدام به نشستن کرد که بوتر شد.(حالتی که هواپیما تمام سیمهایی را که باید با قلاب دم هواپیما درگیر شده و هواپیما را نگاه دارند را رد می کند و مجبور می شود که اقدام به پرواز مجدد برای نشستن نماید که این حالت را گو اراند می گویند.) این حالت برای وی باورنکردنی بود، زیرا وی از آن خلبانهایی است که معمولا بولتر نمی کنند. قاعدتا باید خیلی هیجان زده می بود که این کار را کرد. من خوشبختانه توانستم با اولین سعی خودم را روی عرشه موتقف نمایم و فرمانده کلیمن باردوم هم بولتر کرد. در تاریخچه پروازی وی دو بوتلر پشت سر هم سابقه نداشت. در عوض بارسوم چنان نشست که هر 3 سیم را با قلاب درگیرکرد که به معنای نشستن بدون نقص می باشد. در زمانی که ما مشغول تاکسی کردن به محل پارک خود بودیم تقریبا همه به دور هواپیمایمان جمع شده بودند. افراد تیم اردنانس سیمهایی را که پس از رها شدن سایدویندرها به جای می ماند از هواپیما جداکرده و به عنوان یادگار به ما دادند، و روی دم هر دو هواپیما دو عکس هواپیمای سوخو22 را با رنگ سیاه نقاشی کردند. در واقع قبل از اینکه ما از هواپیما پیاده شویم تمام این عملیات انجام شده بود. اتفاق جالب دیگر این بود که یک اف14 دیگر که بعد از ما برای نشستن می آمد نمی دانم بر حسب تصادف یا از خوشحالی با سرعت 700 کیلومتر در ساعت از کنار ناوهواپیمابر رد شد و تمام فلر(وسیله ای که موشکهای تعقیب حرارتی را گول می زند و مانند یک گوی آتشین است) های خود را رهاکرد که فرود این فلرها با آن سرعت و رنگ مانند نمایش آتش بازی و بسیار دیدنی بود.
  9. در روز 18آگوست 1981 دو فروند تامکت آمریکایی با دو فروند سوخو22 لیبیایی داگ درگیر شدند که در نهایت منجر به سرنگون شدن هر دو سوخو شد. این نوشته که در زیر اومده متن مکالمات رادیویی این هواپیماها است که توسط برج کنترل ناوهواپیمابر ضبط شده. خداوکیلی هر کس که تونست ترجمه اش بکنه که ما هم بفهمیم چی می گند.این شما و این هم مکالمه: [/align]00:03 102 Going to [garbled] right now, I'll stay in[garbled]scan. 00:07 Bare Ace (Air Intercept Controller) And 102 [garbled] 226 36 00:15 102 Tweny miles for 102. Twenty thousand feet. 00:19 Bare Ace 225 at 33 102. 00:24 Bare Ace And what's your [garbled something about the contact]? 00:27 102 102's got one 214 16 miles out, that's all I've got. 00:31 102 He appears to be turning a little bit left giving us a left aspect. I'm in single target track. 00:38 102 14 miles 21,000. 00:44 Bare Ace 113 say your heading. 00:48 113 113s heading 070 00:54 102 10 miles 00:54 102 102. The bogeys got us on his nose now 8 miles. 01:03 102 We're at altitude, twenty thousand feet 6 miles. 01:06 Bare Ace 103, 113 your vector 100. 01:25 Bare Ace 103 state. 01:31 107 Two fitters has shot at my leader. 01:35 102 [garbled]... this is 102, we've been fire on. 01:46 Bare Ace And 102. 01:50 Bare Ace OK copy. 01:51 unknown Did you copy that Bare Ace? 01:52 Bare Ace Negative, what did one of them say? 01:54 102, 107 02:03 unknown Bare Ace, did you just copy 103? 02:05 Bare Ace That's negative. 02:05 unknown Because they said they've just been fired upon, that's what they transmitted. 02:15 Bare Ace 103 confirm you've been shot at, over. 02:18 unknown relay [garbled]confirm you've been shot at. 02:21 102 amongst interferance Affimative.[garbled] shot one of them down. 02:26 unknown relay Did you shoot one of them down? 02:29 102 It was a clean target. 02:34 107 [garbled]Want me shoot my guy down? 02:35 102 That's affirm, shoot him... shoot him down. 02:45 Bare Ace 205, 223 vector inbound at this time. 02:49 223 223 inbound 02:53 107 Fox 2 kill from music. Fox 2 kill. 02:56 102 [name] did you get him? 02:58 107 Yes sir, I did kill him.[garbled several seconds] 03:05 107 Fox 2 kill. His chute is not deploying. He is falling free. 03:08 102 OK, roger that. 03:11 Bare Ace 106 Reset CAP 5. 106, 110 reset cap 5. 03:14 107 [garbled]123 DME on the 180. And my state ten two, ten two. 03:27 102 OK I'm nine five. 03:29 Nimitz 102 107, you are clear to defend yourself. 03:31 Bare Ace 102 107, you are clear to defend yourself. Pass from the ship. 03:35 102 And this is 102 107, ah two enemy kills. 03:40 Bare Ace Say again. 03:41 102 Two enemy kills. Two MIG-23s killed. 03:45 unknown relay Two MIG-23s. You copy Bare Ace? 03:48 Bare Ace Roger.[garbled] 03:52 107 Mine was a Fitter, a Fitter. 03:59 Bare Ace 102 107 You copy? That's vector north. 04:41 Bare Ace 107, Bare Ace. 04:44 102 This is 102 go ahead. 04:47 Bare Ace Were one or two hit? 04:55 102 102 and 107 are fine. We're both headed north. And there are two... 04:58 Bare Ace Roger that. And confirm you've got two MIG-23 kills. 05:03 102 OK one was a Fitter and they're probably both Fitters. And there are two kills. 05:07 unknown relay Bare Ace you copy? There are two kills. Either Fitters or Floggers. http://www.ussbiddle.org/history/fitter_engagement.html http://www.ussbiddle.org/history/fitter_engagement_audio.html
  10. RezaKiani

    وافن اس‌اس Waffen SS

    قربونت برم. من اصولا سعی می کنم درموردی بحث کنم که درباره اش چیزی بدونم. این مورد رو هم که شما تقریبا تکمیل کرده اید. تنها توضیحی که دارم اینه که درست کردن این جور نیروهای مخصوص به نظر من درست نیس. چون باعث یه جور رقابت و چشم وهمچشمی منفی بین نیروهای رزمی معمولی و این نیروهای به اصطلاح مخصوص می شه. عراق هم یه همچی وضعی داشت. این صدام برداشته بود زبده ترین نیروهاش رو در گارد ریاست جمهوری جمع کرده بود تا مثلا ازش حفاظت کنند. زمانی که سربازهای لشکرهای عادی عراق داشتند توی فاو و شهرهای جنوب عراق می جنگیدند این گوساله ها بغداد رو دو دستی تحویل آمریکایی ها دادند. اس اس ها برعکس عمل کردند یعنی تا آخرین فشنگشون می جنگیدند ولی سربازهای عادی دید خوبی نسبت به اونها نداشتند. به هر حال این نظر من بود. شاید هم که خیلی درست نباشه. رضاکیانی
  11. خواهش می کنم امین جان! بر خلاف بعضی ها که فکر می کنند اگر چیزی بلد هستند نباید به دیگران یاد بدهند من معتقدم باید هر چیزیکه بلدهستیم در اختیار دیگران بذاریم. این جوری علم ودانش رشد می کنه ومتعالی تر می شه. راستی این لح نیستش "له" هستش. منبع مطلب فوق هم شماره 45 مجله جنگ افزار است. قربون تو رضا
  12. درس دیگری که بعد از آن یادگرفتیم توسط "اسحاق نافی" تدریس می شد که همراه خودش نمودارهایی آورد تا حمایت تدارکاتی ارائه شده به تسومت را در جریان عملیاتش توضیح دهد. این حمایت بسیار عظیم است و از خدمات حامیان داوطلب یهودی تا در اختیار گذاشتن آپارتمان و غیره را در بر می گیرد. با این حال، حمایت اصلی ارائه شده به یک رابط، در تامین اوراق پوشش اوست. ممکن است یک رابط در جایی ادعا کند مالک یک شرکت بطری سازی و یا یکی از مقامات شاخه خارجی "آی بی ام" است. آی بی ام شرکت بسیار مناسبی برای پوشش است. این شرکت آنقدر گسترده و بزرگ است که می توان سالها بدون ترس از لورفتن خود را یک مقام اجرایی شرکت آی بی ام معرفی کرد. ما حتی برخی از فروشگاه های آی بی ام را در اختیار داشتیم که در صورت نیاز خدمات خود را برای پوشش رابطها ارائه می کردند. کارکنان و دفاتری از آی بی ام در اختیار ما بودند و آی بی ام از جریان اطلاعی نداشت. اما ادعای داشتن یک حرفه و تظاهر به داشتن آن -حتی به صورت جعلی- کارآسانی نیست.کارتهای شناسایی حرفه ای، نامه های اداری با علامت چاپ شده، تلفن، تلکس و از جور چیزها لازم است. موساد امتیاز یک سری کامل از انواع شرکتها را در اختیار دارد که با داشتن آدرس و شماره ثبت به محض احتیاج به وجود آنها وجدخارجی پیدامی کنند. حتی در این شرکتها مقداری پول خرج می شود تا با پرداخت هزینه های جاری مانند مالیات و عوارض از برانگیختن سوء ظن جلوگیری شود. در همه نقاط جهان صدها شرکت از این نوع وجود دارند. در قرارگاه موساد 5 اتاق پر از ابزارآلات مربوط به این شرکتهای ساختگی بود و لیست دارایی های آنها بر حسب حروف الفبا تنظیم شده و همه وسایل در جعبه آماده ارسال قرارداده شده بود. در هر اتاق هشت ردیف قفسه وجود داشت و در هر قفسه 60 جعبه جای می گرفت. پرونده اطلاعاتی شامل تاریخچه ای بود از سوابق شرکت، اظهارنامه های مالی اش و مشخصات مالکی که آن را به ثبت داده بود. هرگونه اطلاعاتی را که رابط باید در مورد این شرکت می دانست در پرونده آن پیدامی کرد. شش ماه پس از شروع دوره، یک جلسه بین ترم داشتیم که "بابلات" خوانده می شد. این کلمه مختصر شده یک کلمه عبری به معنای "به هم زدن مجلس رقص" است. در این گردهم آیی فقط یکریز در باره هر موضوعی که پیش می آمد صحبت می کردیم. این جلسات 5 ساعت به طول می انجامید. دو روز قبل از جلسه، تمرینی داشتیم که طی آن به من و دوستم "آریک اف" گفته شد در کافه ای درخیابان "هنریتاسالد" در نزدیکی میدان "کیکرهمدینا" بنشینیم. من از آریک پرسیدم وقتی به آنجا می آمده از یک اینکه تعقیب نمی شود مطمئن شده یا نه. گفت:"بله". من هم گفتم که چنین کرده ام؛"خوب! می دانم که وقتی می آمدم خودم را پاک کرده ام. تو هم که گفتی خودت را پاییده ای. اما آن یارو چرا از گوشه مواظب ماست؟ تا آنجا که به من مربوط است این برنامه را باید به هم زد. من رفتم." آریک گفت که نمی توان آنجا را ترک کرد، چون باید منتظر بشویم تا به سراغمان بیایند. من گفتم:" اگر تو می خوای بمان؛ اما من می روم." آریک گفت که دارم مرتکب اشتباه می شوم اما من به او گفتم در کیکرهمدینا منتظرش خواهم بود. به او 30 دقیقه وقت دارم. نقشه ام این بود که پس از خارج شدن کافه را تحت نظر بگیرم. وقت کافی داشتم بنابر این دوری زدم، از پاک بودن خودم مطمئن شدم و به پشت بام ساختمانی رفتم که داخل رستوران از آنجا پیدابود. ده دقیقه بعد کسی که منتظرش بودیم پیدایش شد و دو دقیقه بعد اتومبیلهای پلیس محل را محاصره کردند. آن را بیرون کشیدند و بیرحمانه کتک زدند. با یک تلفن کمک فوری خواستم. بعدا دریافتم که تمام ماجرا یک تمرین مشترک بین دانشکده موساد و بخش اکتشاف پلیس تل آویو بوده است وما هم طعمه این تمرین بوده ایم. اریک در آن زمان 28 ساله بود. انگلیسی صحبت می کرد و شبیه یک انگلیسی به گروگان گرفته شده در لبنان به نام کشیش"تری ویت" بود. وی قبل از ملحق شدن به دوره موساد در واحد اطلاعاتی ارتش بود. او را می شد بزرگترین دروغگوی دنیا به حساب آورد. اگر به کسی می گفت صبح به خیر، باید قبل از جواب دادن به او نگاهی به پنجره می انداختند، او را در مرکز پلیس زیاد کتک نزدند، زیرا تا توانست برایشان حرف -بدون شک دورغ- زد. او می دانست اگر کسی حرف بزند کتک نخواهد خورد. اما نفر دیگر -یعقوب- دائما می گفت:" نمی دانم منظورتان چیست و چه می گویید؟" پلیس گنده ای چنان با سیلی به گوشش نواحت که سرش به دیوار خورد. جمجمه اش ترک برداشت، دو روز بیهوش بود و 6هفته در بیمارستان به سربرد. به او به اندازه یک سال دیگر حقوق دادند و دانشکده را ترک گفت. ما درجلسه "بابلات" شکایت کردیم که کتک زدن به آن شدت توجیهی نداشت. به ماگفته شده بود اگر جایی گیر افتاید مقاومت نکنید حرف بزنید. مادامی که حرف می زنید دستگیر کننده شما به سراغ داروهای شیمایی نخواهد رفت. هر وقت تمرین می کردیم این خطر وجود داشت که گیر پلیس بیافتیم و این تمرین به ما می آموخت از قبل تمهیداتی بیاندیشیم. طی مرحله ای از دوره طبق برنامه قراربود درسی از سوی "مارک هنسر" داده شود. این درس در مورد یک عملیات دوجانبه بود که به آن "عملیات بن بیکر" می گفتند و موساد آن را با همکاری سرویس اطلاعاتی فرانسه اجرا کرده بود. من و همکلاسی هایم شامگاه روز قبل از درس تصمیم گرفتیم قبل از آنکه فردا در کلاس درس حاضرشویم نگاهی به پرونده قضیه بیندازیم. بنابراین آن روز عصر پس از پایان کلاس به آکادمی بازگشتیم و به اطاق 6 رفتیم که در طبقه دوم قرار داشت و اطاق غیرقابل ورود نگهداری پرونده ها بود. ماه اوت 1984 و شامگاه زیبایی از یک روز جمعه بود. حساب زمان از دستمان در رفت و هنگامی که اتاق را ترک و در آن را قفل کردیم حدود نیمه شب بود. اتومبیلمان را در محوطه پارکینگ نزدیک غذاخوری گذاشته بودیم و راه همان جا را در پیش داشتیم که سروصدای زیادی از جانب استخر شنیده شد. از میشل پرسیدم:"در آن جهنم چه خبر است؟" او گفت:"برویم ببینیم." حیم گفت:"صبر کنید، صبرکنید، یواش یواش برویم." من پیشنهاد دادم که اصلا بهتر است برگردیم و از پنجره طبقه دوم ببینیم چه خبر است. هنگامی که به داخل آکادمی برمی گشتیم سروصدا ادامه داشت. از پله ها بالارفتیم و به حمامی که در دوره آزمایشی مرا در آن حبس کرده بودند رفتیم تا از پنجره آن کنار استخر را ببینیم. آنچه را دیدم هرگز فراموش نمی کنم: حدود 25 نفر در داخل و اطراف استخر بودند و هیچکدام حتی یک تکه لباس به تن نداشتند، فرمانده دوم موساد و هسنر و تعداد زیادی از منشی ها و کارمندان در آنجا بودند. باورنکردنی بود. برخی از مردان اصلا اندام قشنگی نداشتند، اما اکثر دخترها خیلی جذاب بودند. باید بگویم از زمانی که آنها را در یونیفورم دیده بودم بسیار زیباتر به نظر می رسیدند. بیشتر آنها دخترانی بودند که دوران خدمت نظام را در موساد می گذراندند و صرفا 18 یا 20 سال داشتند.
  13. RezaKiani

    ایا میدانید !؟

    حالا از کجا معلوم که این آمارها درسته ؟
  14. بچه ها سلام. خداوکیلی یه سر به این صفحات بزنید و تمامش رو با دقت ببینید. هرکس از جنگ عکسی داره این جوری یه تاپیک درست کنه واسش . به خدا صواب داره. http://www.militaryphotos.net/forums/showthread.php?t=73139 همه عکسا رو به دقت نیگا کنیدها!
  15. RezaKiani

    وافن اس‌اس Waffen SS

    http://www.military.ir/modules.php?name=Forums&file=viewtopic&t=4684
  16. با اجازه دوست عزیز آقای امین: آستارخان در بیستم ژانویه 2004 کشتی سازی آلماز طراحی شناوری برای خدمت در دریای خزر را در دستورکارخود قرار داد. این شناور جدید "پروژه21630" یا آستاراخان نام گرفت. به غیر از آستاراخان، ساخت 7 فروند شناور دیگر نیز در دستور کار قراردارد که ساخت 2 فروند از آنها با نامهای "کاسپیک" و "ماخاچکالا" آغازشده است. این ناوچه گشت ساحلی با وزن 500 تن وزن کمتری از کوروت های معمول (1500-2000تن) دارد و می توان آن را ناوچه تندرو توپدار دانست. از طرح بدنه این ناوچه آشکار است که برای حرکت پنهانی طراحی شده است و برخلاف ناوچه های قدیمی روسی مانند ناوچه های کلاس اوزا در بدنه آستارخان از برآمدگی و فرورفتگی خبری نیست. وظیفه اصلی آستارخان دفاع ساحلی و مبارزه با قاچاقچیان است و به همین دلیل به موشکهای ضدسطحی مسلح نشده است و سلاح اصلی آن یک قبضه توپ 100 میلیمتری است. توپ "آ-190" بر برجکی جدید نصب شده است که آشکارا برای کمتر شدن سطح مقطع راداری طراحی شده است. زمانی که تقریبا تمام کشورهای اروپایی از توپهای 57 یا 76 میلیمتری برای شناورهای سبک خود استفاده کرده اند این توپ برای شناوری با وزن 500 تن بزرگ و سنگین به نظر می رسد. برای دفاع نزدیک دو قبضه گتلینگ "آکا-306" بر روی این شناور نصب شده است. این گتلینگ از نظر ظاهری شباهت زیادی با گتلینگ "آکا-630" دارد ولی این شباهت تنها در ظاهر است. آکا-306 به جای استفاده از گازباروت نیروی خود را از یک موتور الکتریکی می گیرد. در ضمن هدفگیری آن تنها توسط دستگاه نشانه روی چشمی انجام می شود و از رادار برای هدایت آن استفاده نشده است. بنابراین آکا-306 توان اندکی برای مقابله با موشکهای ضدکشتی دارد. از تجهیزات و مقدورات آستاراخان اطلاعات زیادی در دست نیست و ظاهرا روسها قصد نداشته اند که برای آن به دنبال مشتری خارجی باشند. آستارخان اکنون در دریای خزر فعالیت می کند و احتمال دارد که دیگر شناورهای این کلاس نیز برای خدمت در آبهای خزردرنظرگرفته شده باشند. آستارخان(پروژه 21630) مشخصات تاریخ سفارش ؟ تاریخ شروع پروژه 2004 تاریخ به آب انداختن 2005 تاریخ به خدمت گرفته شدن 2006 وزن کامل 550 تن طول ؟ متر عرض ؟ متر آبخور 2.8 متر پیشرانه نامعلوم؛ احتمالا دیزل سرعت 28 گره دریایی برد 1500 مایل دریایی خدمه ؟نفر هلیکوپتر ندارد تجهیزات الکترونیک نامعلوم تسلیحات 1 قبضه توپ 100 میلیمتری آ-190،2 قبضه گتلینگ 30 میلیمتری آکا-306؛1 موشک انداز گوبکا مجهز به موشکهای ضدهوایی ایگلا؛1قبضه آم ال ار اس-120 میلیمتری این هم عکسش آستاراخان استرگوسچی در دسامبر2001 کشتی سازی "سورنایا" ساخت ناوچه جدیدی با نام "پروژه20380" را آغازکرد. این ناوچه استرگوسچی نام گرفت و در می 2006 به آب انداخته شد. استرگوسچی برای آزمایش به یک سفر دریایی رفت و در 14نوامبر 2007 به نیروی دریایی روسیه پیوست. اهمیت این ناوچه برای نیروی دریایی روسیه به اندازه ای بود که نخست وزیر و وزیر حمل و نقل این کشور در مراسم به آب انداختن استرگوسچی حضرداشتند. مهمترین توانایی این ناوچه چندمنظوره توانایی حرکت پنهان آن است. بدنه این شناور در میان دیگر شناورهای ساخت روسی یک طرح جدید و انقلابی به حساب می آید. در حقیقت، استروگوسچی اولین ناوچه روسی است که توانایی پنهانکاری دارد. موشکهای این ناوچه همگی به داخل بدنه منتقل شده اند تا انعکاس پرتوهای رادار دشمن به کمترین میزان کاهش یابد. علاوه بر آن، در بدنه شناور تا حدامکان از مواد ترکیبی استفاده شده است. این ناوچه برای انجام عملیات در آبهای ساحلی طراحی شده است که منعکس کننده تغییرات آموزه های نیروی دریایی روسیه پس از پایان جنگ سرد می باشد. این شناور برای انجام ماموریتهای درآبهای کم عمق زیادی بزرگ است، توان هجومی کمی دارد و توان ضدزیردریایی آن بیش از حدنیاز است. طبق برنامه تجدید تسلیحات روسیه قرار است که 4 فروند از این ناوچه ها تا سال 2010 ساخته شود و احتمالا تعداد نهایی آنها بین 10 تا 12 فروند خواهدبود. محل خدمت استرگوسچی دریای بالتیک می باشد و شناورهای دیگر این کلاس برای خدمت در ناوگان بالتیک و ناوگان دریای سیاه به کارگرفته خواهندشد. برای اینکه ساخت این شناور ارزان تمام شود یک موتور دیزل را به عنوان پیشرانه آن انتخاب کرده اند اما قرار است تا با نصب دو دستگاه توربین گازی از سیستم ترکیبی دیزل-توربین در این کلاس از ناوچه ها استفاده شود. مانند دیگر شناورهای مدرن اروپایی، تجهیزات الکترونیک فرماندهی و درگیری شناور استرگوسچی در یک سیستم یکپارچه جمع آوری شده اند. امکانات ارتباط شناور با ماهواره و دیگر شناورها استرگوسچی را برای نبردهای شبکه محور آینده مناسب ساخته است. به کارگیری سیستمهای خودکار تعداد خدمه شناور را تا حد قابل قبولی کاهش داده است. قرار است که شناورهای سری 20380 به آخرین تکنولوژیهای تسلیحاتی روسها مجهز شوند. بدین منظور قرار شده تا استرگوسچی از سیستمهای تسلیحاتی ماجولار استفاده کند که به طراحان اجازه می دهد طیف گسترده ای از تسلیحات را بر روی شناور نصب کنند. توپ اصلی این شناور مانند آستاراخان یک قبضه توپ 100 میلیمتری آ-190 است که برای مقابله با اهداف زمینی و سطحی به کارمی می رود. این توپ در برجکی جدید کارگذاشته شده که طرحی پنهانکارانه دارد. برای مقابله با هواگردها و موشکها از سیستم دفاعی خاشتان استفاده شده است. خشاتان به صورتی گسترده در شناورهای روسی به کارگرفته شده و احتمال زیادی دارد که بر روی شناور شیوالاک هندی نیز نصب شود. دفاع هوایی در فواصل دور بر عهده نمونه دریاپایه موشک معروف اس-300 گذاشته شده است. این سیستم موشکی که اس آ-ان-6 گرامبل نام داردمی تواند 12 هدف را رهگیری کرده و همزمان با 6 تای آنها درگیرشود. این موشک تا کنون بیشتر بر روی شناورهای بزرگ به وزن 8000 تا 10000 تن نصب شده است. استرگوسچی به دو موشک انداز 4 خانه برای شلیک موشکهای ضدکشتی اوران مجهز شده است. اوران موشکی با هدایت راداری فعال است که برد آن به 130 کیلومتر می رسد. اوران -که با نامهای کایاک و سوئیچ بلید نیز شناخته می شود- از تکنولوژی دهه 70 استفاده می کند و با موشک آمریکایی هارپون قابل مقایسه است. احتمالا در آینده از موشکهای ضدکشتی یاخونت برای مقابله با اهداف سطحی استفاده خواهدشد. موشک یاخونت در حال حاضر برگ برنده روسها در دریا است. یاخونت موشکی است با بردبالا، سرعت مافوق صوت،قدرت مانور بالا و ضداختلال های الکترونیکی. برد یاخونت بین 120 تا 300 کیلومتر می باشد. برای حمله به زیردریایی های دشمن -که ظاهرا وظیفه اصلی استرگوسچی است- این شناور علاوه بر 4 قبضه اژدرافکن 400 میلمیتری به یک قبضه موشک انداز عمودی برای شلیک موشکهای ضدزیردریایی مدودکا مسلح شده است. این موشکها می توانند هدفی را در عمق 500 متر و تا برد 20 کیلومتر مورد اصابت قراردهند. در حال حاضر استرگوسچی تنها شناور نیروی دریای روسیه است که این موشکها را به کارگرفته است. مانند دیگر طرح های سنتی عرشه پرواز هلیکوپتر در پاشنه شناور قرارگرفته است. هلیکوپترها برای انجام عملیات گوناگونی مانند ضدزیردریایی، جستجو و نجات، دیده وری، هدف یابی ماوراء افق برای موشکها به کارمی روند. این شناور در حال حاضر در ناوگان بالتیک خدمت می کند. نیروی دریایی روسیه برای ساخت 19 فروند دیگر از این شناورها برنامه ریزی کرده است. گاردساحلی روسیه نیز امیدوار است که در صورت انجام دادن بهسازی های مدنظر آن نیرو چند فروند شناور کلاس 20380 را به خدمت بگیرد. این شناور تا چند سال آینده تبدیل به اسب کاری و ستون فقرات نیروی دریایی روسیه خواهد شد. علاوه بر بازار داخلی، طراحان دفتر طراحی آلماز امیدوارند که این شناور مانند ناوچه های موشک انداز کومار و اوزا در دهه 60 و 70 بازار خارجی گسترده ای را از آن خود کند. این هم عکس استروگوسچی آدمیرال گروشکو ناوچه آدمیرال گروشکو اگر دچار بحرانهای مالی نیروی دریایی روسیه نشود و توسعه آن ادامه یابد به شناور آینده این نیرو بدل خواهدشد. این شناور پیشرفته توسط دفتر طراحی سورنایا طراحی شده است. این دفتر در اوایل دهه 80 ناوشکن معروف سورمنی را عرضه کرد که در زمان خود یکی از بهترین شناورهای سطحی شوروی سابق بود و هنوز هم در خدمت نیروی دریای روسیه می باشد. سورنایا در سال 2006 طرح جدیدی از یک ناوچه ارائه داد که احتملا در سال 2009 به خدمت خواهد پیوست و نیروی دریایی روسیه امیدوار است که 10 تا20 فروند از آنها را در اختیار داشته بگیرد. پس از 15 سال این اولین شناوری است که در روسیه برای انجام عملیات دور از ساحل خودی ساخته می شود. مشخصات فنی این شناور تا کنون اعلام نشده است و برای شناخت آن چاره ای جز دست یازیدن به حدس و گمان نیست. ظاهرا وظیفه اصلی آدمیرال گروشکو انجام عملیات ضدزیردریایی است. بدین منظور موشکهای ضدزیردریایی مدودکا درآدمیرال گرشکو به کارگرفته شده اند. سلاح اصلی آدمیرال گروشکو 8 موشک انداز ضدکشتی یاخونت است. در کنار آن یک قبضه توپ 130 میلیمتری آ-192 برای آتشباری در نظر گرفته شده است. برای دفاع ضدهوایی در فاصله متوسط از موشکهای اورگان و برای دفاع نزدیک احتمالا از سیستم خاشتان یا انواع بهبود یافته آن استفاده خواهدشد. دفتر طراحی سورنایا به صورتی جدی درگیر توسعه سیستمهای شناور آینده نیروی دریایی هند بوده و امکان دارد که از سیستمهایی که برای شیوالاک طراحی شدند در آدمیرال گروشکو هم استفاده شود. آدمیرال گروشکو(پروژه 22350) مشخصات تاریخ سفارش ؟ تاریخ شروع پروژه 2006 تاریخ به آب انداختن ؟ تاریخ به خدمت گرفته شدن 2009 وزن کامل 4500-8000 تن طول 132 متر عرض 16 متر آبخور ؟ متر پیشرانه احتمالا سیستم ترکیبی توربین- دیزل با استفاده از 2 دستگاه توربین گازی و 2 دستگاه دیزل سرعت ؟ گره دریایی برد ؟ مایل دریایی خدمه ؟ نفر هلیکوپتر احتمالا 1 فروند هلیکوپتر کاموف-27 تجهیزات الکترونیک نامعلوم تسلیحات 2 قبضه موشک انداز عمودی برای موشکهای یاخونت؛یک قبضه موشک انداز عمودی برای شلیک موشکهای ضدزیردریایی مدودکا؛1 قبضه توپ 130میلیمتری آ-192؛احتمالا 2 سیستم دفاعی ضدموشک خاشتان؛2 قبضه مسلسل 14.5 میلیمتری؛موشک ضدهوایی اورگان عکس آدمیرال گرشکو
  17. RezaKiani

    ایا میدانید !؟

    پسر خوب! حالاکه داری می نویسی دست کم همه اش رو بنویس! با تشکر!!!
  18. در درس بعدی "دوو" به ما یاد داد چگونه یک "مسیر مطمئن" انتخاب کنیم. معنی این انتخاب این است که شخص باید برای اطمینان یافتن از اینکه تعقیب نمی شود، از خط سیر امتحان شدهای استفاده کند. تیم "یارید" از شاخه امنیت عملیاتی چگونگی انتخاب این مسیر را به ما یادداد و یک فیلم طولانی هم در مورد این موضوع دیدیم. هر تیم یارید مرکب از 5 تا 7 نفر عضو است و در آن هنگام، در مجموع 3 تیم یارید در موساد وجود داشت. هنگامی که این تیمها در اروپا به سرمی بردند رییس بخش امنیتی اروپا رئیس آنها به حساب می آمد. دلیل اصلی وجود این درس آن بود که نشان دهند چگونه تیم یارید می تواند به یک رابط اطلاعاتی کمک کند و همچنین یک رابط می تواند هنگامی که تیم یارید در دسترس نیست خودش امنیت خویش را حفظ نماید. هنگامی که این چیزها را یادگرفتم دروازه جهان دیگری به رویم گشوده شد. مثلا هنگامی که در تل آویو به کافه ای می رفتم به سرعت متوجه می شدم جریانی در خیابان در حال انجام است که قبلا هیچگاه متوجه آن نمی شدم: پلیس در حال تعقیب کسی بود. همیشه چنین چیزهایی در خیابان جریان دارد ولی تا شخص آموزش ندیده باشد متوجه آن نمی شود. آنگاه نوبت در "یهودا جیل" شد که تحت عنوان روش استخدام درس می داد. جیل از رابطهای افسانه ای موساد بود و ریف او را به عنوان یک "استاد" معرفی کرد.او درس خود را با گفتن این نکته شروع کرد که برای اجیر کردن یک نفر 3 نوع "قلاب" اساسی وجود دارد:پول، محرک روانی-برای انتقام و یا به دلایل ایدئولوژیک- وسکس. جیل گفت:" از شما می خواهم به آرامی و با دقت مسائل را پیگیری کنید. آرامش خودتان را از دست ندهید. فرض کنیم با کسی روبرویید که در کشور مفروضی به عنوان اقلیت مذهبی یا قومی به او ظلم شده و سودای انتقام در سردارد. او را می توان به خدمت گرفت. آنگاه هنگامی که به او پول می دهید و او می پذیرد بدانید که اجیرش کرده اید و او هم می داندکه استخدام شده است. همه می فهمند که شما همین طور بدون هدف پول نمی دهید و هیچکس هم انتظار ندارد بدون اینکه خدمتی انجام دهد پولی دریافت کند. بعد نوبت سکس است، روش مفیدی است، اما یک روش پرداخت دستمزد به حساب نمی آید، زیرا اکثر کسانی که ما اجیر می کنیم مرد هستند.(مثلی است که می گویتند زن می بخشد، مرد می گیرد و فراموش می کند) به همین دلیل است که از سکس نمی تواند به عنوان دستمزداستفاده کرد. مردم فقط پول را فراموش نمی کنند. جیل گفت که حتی اگر روشی عملی باشد، الزاما به معنی آن نیست که روش درستی است: اگر روش درست باشد، همیشه قابل استفاده است ولی چنانچه روشی غلط باشد نیز برخی اوقات می توان از آن سود برد. او داستان کارگر عربی را برایمان گفت که قرار بوده ترتیب ملاقاتش را با سوژه ای که وی قصد استخدامش را داشته بدهد. به این گونه اعراب "اوتر" یا "یابنده" می گویند. وی در اتومبیل درانتظار نشسته و کارگر عرب برای آوردن سوژه به سراغش رفته بود. پوشش جیل این بود که دلال امور تجاری است. کارگر عرب مدتها بود برای موساد کار می کرد، ولی با این خال هنگامی که طرف مقابل را برای دیدن جیل به اتومبیل سوار کرد جیل را به عنوان آلبرت و طرف را به نام احمد معرفی کرد و سپس به احمد گفت:" این آقا همانی است که گفتم در سرویس اطلاعاتی اسرائیل کار می کند." و سپس رویش را به طرف جیل برگرداند:" احمد حاضر است در مقابل ماهی 2000 دلار برای شما کارکند. هرکاری بخواهید انجام می دهد." از یابنده ها –که همیشه عرب هستند- به این خاطر استفاده می شود که تعداد کمی از رابطها به زبان عربی آشنایند و برقراری تماس اولیه بایک عرب، از طریق عرب دیگر آسانتر است. جیل به ما یاد داد که زندگی جریانی سرشار از این گونه برخوردها است و هنگامی که شخص می خواهد کسی را اجیر کند باید با ایان جریان پیش برود. مسائیل باید مسیر طبیعی خویش را طی کنند. مثلا فرض کنید آدمی را می شناسید که می خواهید به دامش بیندازید و خبر دارید در شب به خصوصی در یکی از کافه های شبانه پاریس خواهد بود. در این صورت باید در نزدیکی او بنشینید و یابنده نیز کمی آن طرفتر درکنار بار بنشیند. یابنده دفعتا متوجه حضور شما بشود و سلام و علیک کند و آنگاه به عربی به گفتگو بپردازید. طولی نمی کشد که این آدم نیز به صحبت کشانده می شود. اگر سوابق این آدم را از پیش بدانید روحیه اش را می شناسید و صحبت را به موضوعات مورد علاقه اش می کشانید. آنگاه به یابنده بگویید:" منتظر دوست دخترت هستی؟" و او می گوید:" بله، اما او می خواهد دوستش را هم همراه بیاورد و با بودن او نمی تون کاری کرد. راستی تو چرا همراه ما نمی آیی؟" شما باید اظهار کنید که گرفتار هستید و در این هنگام سوژه قطعا اظهار خواد کرد وقتش آزاد است وبه این ترتیب جریان اجیرکردنش شروع می شود. جیل ادامه داد:" فکرش را بکنید، اگر چنین چیزی در یک کافه پاریس برای شما اتفاق بیفتد و به زبان عربی صحبت کنند آیا شما به دام نمی افتید؟ واقعیت این است که افراد در کشورهای خارجی همیشه به سوی افراد هم زبان خود کشیده می شوند." مسئله اساسی در ترتیب دادن کلکی برای برخورد و تماس اولیه این است که باید چنان طبیعی جلوه کند که اگر سوژه آن را دوباره بررسی و تحلیل کند هیچ نکته غریب و سوء ظن برانگیزی در آن پیدانکند. با به کارگرفتن این روش، رابط سوژه خود را از دست نخواهد داد. باید کاری کرد که سوژه هیچگاه فکرنکند هدف قرارگرفته است. به همین دلیل رابط قبل از آنکه مثلا در همان کافه پاریس به سراغ یک عامل برود پرونده اش را زیر ورو می کند، علایقش را می شناسد و علاوه بر آن از برنامه اش برای آن شب نیز خبردارد چرا که باید تا حد امکان عنصر شانس را در برخورد اولیه حذف کرد تا خطر از دست رفتن موقعیت از بین برود.
  19. مطالب خوب و به روز و به درد بخوری تهیه می کنی عزیز خداوند خیرت بدهد. ما که خیلی استفاده می کنیم راستی درباره این لگن استرالیایی نوشته بودی که نسل پنجم هست. سرفرصت یه تاپیک درباره نسلهای زیردریایی درست کن. صواب داره بازهم تشکر رضا
  20. حامدجان از همون ناوبری هم بیا بیرون تا کار دست خودت ندادی برادر. ما همین یه حامدو داریم ها :|
  21. فیلم هم پخش می کنه؟ :|
  22. ای بابا موضوع تاپیک که درباره تحریم ایران نبود. یه بار دیگه می گم صحبت درباره تکنولوژی یا سلاحیه که در جنگ جهانی دوم به کار رفت (برای اولین بار) و بیشترین تاثیر رو در جنگهای بعدی گذاشت. سامان جان موشک هم در جنگهای دریایی هم زمینی هم هوایی هم فضایی تاثیرگذاشته. خودت نیگاه کن. از پرتاب ماهواره تا زدن تانک دست موشک درکار است. اما ناوهای هواپیمابر. سعید جان تعدادشون خیلی بیشتر از یکی بوده. البته منظور مال آمریکاس. اسم کاملشون رو تا چند روز دیگر برات توی یه پست می ذارم. ولی در طول جنگ تقریبا آمریکا 100 فروند ناوهواپیمابر ساخت که اغلب ناوهای هواپیمابر اسکورت بودند و ظرفیت کمی داشتند. به هرحال... درضمن سعیدجان یادت باشه که تکنولوژی رادیو و الکترونیک تقریبا مال 30سال قبل از جنگ جهانی دوم هستش. فرمولهاش رو هم ماکسول در قرن 19 کشف کرده. ... آقا بابک هر کدوم رو که تاپیک کنید جای تجزیه وتحلیل داره. فقط لازمه توی یکی از انجمنها که موضوعش مربوط به اون سلاح است وارد بشید و بعدش newtopic رو کلیک کنید وبعدش هم شروع کنید به نوشتن. منم اولش بلت نبودم. تمرین کن یادمی گیری عزیز. نترس من خودم هواتو دارم. دوستان بازهم از اظهار نظر همه متشکرم.
  23. ران اس. همچنین در مورد "عوامل سفید" به ما آموزش داد. این گوننه عوامل که به صورت فردی و تحت پوشش یا به طریق مستقیم اجیر می شوند، احتمالا از اینکه برای اسرائیل کار می کنند آگاه نیستند. این گونه افراد همیشه از ملیتهای غیرعربند و اغلب در زمینه های فنی تحصلی کرده اند. این قضاوت غلط در اسرائیل وجود دارد که اعراب مسائل فنی را نمی فهمند. این طرر تفکر خود را در لطیفه های اسرائیلی ها نشان می دهد. مثلا می گویند یک نفر مغز اعراب را کیلویی 150 دلار می فروخت و مغز اسرائیلی هار کیلویی 2 دلار. به اوگفتند چرا مغز اعراب را اینقدر گران می فروشی" گفت:" برای اینکه زیاد کار نکرده است." در اسرائیل این گونه طرز فکر در مورد اعراب عمومیت دارد. کارکردن با عوامل سفید کمتر از سرو کله زدن با "عوامل سیاه" (اعراب) خطر دارد. دلیل آن هم روشن است. محتمل است اعرابی که در خارج از کشورشان کار می کنند از سوی سرویسهای اطلاعاتی عرب تحت مراقبت امنیتی باشند، و چنانچه اعراب بفهمند کسی یکی از آدمهایشان را اجیر کرده است او را می کشند. اما چنانچه مثالا فرانسویان رابطی را در ارتباط با یک عامل سفید گیربیاندانزد بدترین چیزی که ممکن است بر سر او بیاید اخراج از فرانسه است. اما خود عامل سفید می تواند تا حد متهم شدن به خیانت تحت تعقیب قرارگیرد. اسرائیل هر کاری بتواند برای کمک به آنها انجام می دهد، اما باید دانست به هر حال خطر اصلی متوجه همین شخص است. در صورتیکه هنگام کار بایک عرب خطر زیادی متوجه هر دو (هم عامل و هم رابط) است. درحالیکه کلاسهای ما در آکادمی جریان داشت. تمرین با اتوموبیل در بیرون ادامه می یافت. روشی به نام "ماولتر" را یادگرفتیم که روشی غیربرنامه ریزی شده در آگاهی یافتن از تحت تعقیب بودن بود. چنانچه شخص باید در یک منطقه ناآشنان رانندگی کند و مسیری از پیش تعیین شده نداشته باشد، یک سری اقدام (پیچیدن به چپ و راست، حرکت ، توقف و مانند اینها) انجام می دهد که عمدتا برای از بین بردن احتمالات و مطمئن شدند از این است که آیا تعقیب می شود یا نه. اغلب اوقات به ما یادآوری می شد که هیچگاه به اتومبیل خود بسته نشده ایم. چنانچه کسی فکر می کند تحت تعقیب است، اما نمی تواند درستی این امر را کاملا تعیین کند، عاقلانه تر این است که اتومبیل را پارک کند، پیاده به راه بیافتد، و از آنجا به بعد خود را بپاید. طی درس دیگری که توسط رابطی به نام "رابتیز" گفته می شد توضیحاتی در مورد ایستگاه اسرائیل به ما دادند. این ایستگاه که به "ایستگاه محلی" معروف است قبرس، مصر، یونان و ترکیه را زیرنظر دارد. رابطهای این ایستگاه "پرنده" و یا "جهنده" نامیده می شوند زیرا کار آنها در خارج از قرارگاه مرکزی موساد انجام می شود. این رابطها با رفت و آمدهای سریع به خارج از اسرائیل که هر یک چند روز بیشتر طول نمی کشد ، عوامل و حامیان ساکن در این کشورها را اداره می کنند. کار در همه این کشورهای خطرناک است زیرا دولتهایشان از نظر موساد گرایشهای طرفداری ازسازمان آزادی بخش فلسطین دارند. کارکردن در ایستگاه اسرائیل برای رابطها چندان مطلوب محسوب نمی شود. ران اس. در هنگام تدریس در مورد این ایستگاه آن را مورد تحقیر قرار می داد و لعنت می کرد. شگفت آنکه کمی بعد به عنوان رئیس این ایستگاه منصوب شد. .............. پس از یادگرفتن اینکه چگونه می توان با یک نفر تماس گرفت و تاحد اجیر کردنش پیش رفت، باید اصول راهنما را در زمینه اقدامات مالی یاد می گرفتیم. به عنوان مثال، قبل از متعهد شدن به هر چیزی،باید وضعیت مالی استخدام شونده مشخص می شد. نباید به یکباره بارانی از پول بر سر یک آدم بینوا ریخته می شد، چرا که سوءظنی فوری بر می انگیخت. فرض کنیم عاملی بنا بود به یک کشور هدف برگردد و باید از نظر مالی تامین می شد. همچنین فرض کنیم وی قراردادی دوساله با حقوق ماهی 4000 دلار با موساد داشت. اگر این عامل می توانست هر مال 1000 دلار را به گونه ای خرج کند که تغییر الگوی زندگی اش را به صورت عریان به نمایش نگذارد، رابط او باید حسابی در یکی از بانکهای اروپایی بازمی کرد و حقوق کامل یکسال او را به صورتی در این حساب می ریخت که عمل طی سال 12000 دلار دریافت می کرد و 36000 دلار بقیه در حسابش ذخیره می شد. برای سال دوم قرارداد نیز 12000 دلار دیگر را به او تحویل می دادند و 36000 دلار بقیه به حسابش واریز می شد. به این ترتیب نه تنها می توان عامل را برای زمان حال تامین کرد، بلکه آینده اش نیز تامین می شود. همچنین وی وابستگی بیشتری به رابط پیدامی کرد درحالیکه رابط در حال حفاظت از منافع موساد است. روشی از پرداخت جایزه ای نیز وجود داشت که بسته به میزان ارزش اطلاعات ارائه شده توسط یک عامل به او پرداخت می شد.این پاداش ها بین 100 تا 1000 دلار در نوسان بودند اما باید افزئد یکی از وزرای دولت سوریه بین 10000 دلار تا 20000دلار برای هر جلسه ارتباطش با موساد دریافت می کرد. هر یک از 30 تا 35 نفر مامور اطلاعاتی که در زمان مفروض مشغول به کارند، حداقل 20 عامل را کنترل می کنند. هر یک از این متجاوز از 600 نفر عامل همه ماه به طور متوسط حداقل 3000 دلار دستمزد دارند که باید 3000 دلار نیز به عنوان پاداش آنها در نظر گرفت. البته بسیاری از عوامل بیش از این مبلغ می گیرند اما در هر حال موساد باید هر ماه حداقل 15 میلیون دلار دستمزد به عوامل خود پرداخت کند. علاوه بر آن هزینه های استخدام و اجیر کردن افراد، خانه های امن، عملیات، خودروها و مخارج بسیار دیگر وجود دارد که همه ماهه سر به چند میلیون دلار اضافی می زند. یک رابط هر روز به راحتی 200 تا 300 دلار خرج خوراک در رستورانها می کند و مخارج روزانه اش به 1000 دلار بالغ می شود. این نیز مخارج دیگری است که هر روز به حدود 35000 دلار می رسد و فقط مخارج رابطها است ولی حقوق ماهانه آنها را که بین 500 تا 1500 دلار در ماه (بسته به رتبه آنان)است را شامل نمی شود. هیچکس نمی تواند ادعا کند که اطلاعات ارزان به دست می آید.