RezaKiani

Members
  • تعداد محتوا

    1,928
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    2

تمامی ارسال های RezaKiani

  1. اون چیزی که دراینجا ازش به جنایت نام برده شده در حقیقت یه جور استراتژی جنگی هستش برای تحت فشار قراردادن دستگاه رهبری حریف. همونجور که گفتم رهبران نظامی ژاپن حتی پس از اصابت این دو بمب هم می خواستند جنگ را ادامه بدهند. به هرحال یادتون باشه که در جنگ صحبت کردن درباره اصول اخلاقی یه مقداری بی مزه بازی هستش. نمونه هاش هم زیاده. خود ایران در زمان جنگ با عراق اولهاش شهرها رو نمی زد بعد که دیدند این صدام هیچ چیزی حالیش نمی شه به مقابله به مثل دست می زدند و بعد از اعلام اینکه فردا فلان شهر بمباران می شه شهرهای عراق رو به توپ می بستند. با زخداپدر ومادر مسئولان ما رو بیامرزه که قبلش اخطار میدادند. به هرحال کار از یه جایی که گذشت صحبت از اخلاق بی فایده می شه. در مورد اینکه این تفکر من امپریالیستی هستش یا نه من خودم چیزی نمی دونم چون سوات کافی ندارم تا ازاین ایسم ها سردربیارم. فقط گفتم که اگر من جای ترومن بودم همین کارو می کردم. بعدش هم شما چرا فقط به این دوتا شهر گیر دادید بمباران هوایی شهرهایی مثه کلن، درسن، هامبورگ، برلین و خود توکیو رو فراموش کردید. در شب 9-10 مارس 1945 با بمباران ناپالم شهر توکیو در حدود 200 هزار نفر یعنی جمع کشته های هیروشیما و نکازاکی جزغاله شدند. البته آمار دقیقش هنوز هم درنیومده. من تا به حال ندیدیم درباره این شهرها کسی اعتراض کنه. اگر جنایته این شهرها بیشتر توشون جنایت شده. فقط چون اون بمبها گنده تر بودن همه گیر دادند به هیروشیما وناکازاکی. به هر حال...........
  2. مرسی آقا بابی عزیز! من از دید خودم که کارم تعمیر موتور جت هستش دارم مسئله رو بررسی می کنم . حالا تازه شما نیگا کن که تعمیر در برابر طراحی و ساخت یعنی هیچ. یکی از مسائل جالبی که شما اشاره کرده مسئله تنش و کرنش و اینها است . شما فکر کن پره های توربین که دارند با دور خیلی بالا می چرخند مثلا 1000 دور و درجه حرارت اونها هم داره بالا می ره مثلا 700 درجه همین جوری که دارند می چرخند به علت نیروی گریز از مرکز طول این پره ها هم زیاد می شه. همه اینها باید حساب بشه. توی این موتورها شفت اصلی باید چند جا تکیه گاه داشته باشه و برای نشوند شفت روی بدنه موتور از چند مدل مختلف برینگ استفاده می شه که اینها در دورهای بالا کار می کنند و اساسا با برینگهای معمولی مثه بال برینگ که توی ماشین و دوچرخه بکار می روند متفاوت هستند. آلیاژ مخصوص نیاز دارند و یه سیستم روغنکاری دقیق و حساب شده. تازه خود این روغن ها باید یه جای سیل بشوند که روغن سیستم روغنکاری وارد انجین و مخصوصا کمپرسور نشه. خود این سیل کردن کلی دردسر داره و توسط هوای خروجی کمپرسور انجام می شه. تازه شاید دوستان ندونند که تمام هوای خروجی کمپرسور در اتاقک احتراق نمی سوزه. و هوا باید تقسیم بشه به هوای اولیه و ثانویه. هوای اولیه صرف سوختن و هوای ثانویه صرف خنک کردن هوای اولیه می شه. تمام اینها و نسبتهاشون باید به دقت حساب بشه. خود محاسبه این اتاقک احتراق کلی مصیبت هستش. دوستمون گفتن که مهمترین مسئله طراحی پره ها است در صورتیکه برای موتوری که داره با سرعت 15000 آر پی ام می چرخه بزرگترین مسئله مسئله لرزش موتور هستش. باید تمام این پره ها روی شفت کمپرسور به دقت بالانس بشوند و یه گرم اگر کم و زیاد بشه موتور چنان لرزشی می گیره که عمر اون نصب می شه . بازهم می گم طراحی و ساحت یه موتور جت غیرممکن نیست ولی باید یه سرمایه گذاری سنگین روش انجام بشه و تقریبا تمام دانشگاه های کشور بکارگرفته بشوند تا یه موتور حسابی ساخته بشه. موتور حسابی گفتم نه موتور پیکان یا موتور پژو 405 که هر روز یکی اش توی خیابون آتیش می گیره. به هرحال من امیدوارم که این سرمایه گذاری انجام بشه و در این زمینه حتما کاری بشه. اگر هم قبلا شروع شده که چه بهتر. رضاکیانی
  3. کلا من کار آمریکایی ها درباره استفاده از بمب اتمی رو تایید می کنم چون اگر اینکارو نمی کردن تلفات زیادی هم به مردم غیرنظامی و هم نظامیان دو طرف وارد می شد. اینکه اون زمان هریمن قصد جنایت داشت یا قصد انتقام گرفتن رو نمی دونم ولی در کل با کارش موافق هستم . بعضی وقتها باید توی جنگ یه تلفات حتی به نیروهای خودت وارد کنی تا از تلفات خیلی بیشتر در آینده جلوگیری بشه دشمن که دیگه جای خودشو داره.
  4. آقایون طبق مطالعات این حقیر ماشین نظامی ژاپن به هیچ وجه قصد تسلیم شدن نداشت و فقط اصرار شخص امپراطور بود که سران نظامی ژاپن را وادار به عقب نشینی کرد. البته در صورت ادامه جنگ باز هم ژاپن بازنده جنگ بود چون تمام خطوط مواصلاتی اش توسط آمریکایی ها قطع شده بود. واردات آهن و فولاد و نفت و دیگر مواد اولیه به شدت کاهش پیداکرده بود و کارخانه های تسلیحاتی ژاپن با آنفارکتوس فاصله چندانی نداشتند. یه مطلب درباره زیردریایی های کلاس آی-400 در مجله جنگ افزار گذاشته بودم که کاملش رو با اجازه آقا حامد همین جا می ذارم. در ضمن یکی از دوستان گفته بود ایران باید از این سلاح داشته باشه. قربونت برم وقتی موشک بالستیک داریم این غول بیابونی رو می خواهیم چیکار کنیم؟ در سال 1942، دریاسالار یاماموتو برای حمله به خاک آمریکا نقشه ای بکر طرح کرد. اسطوره و مغز متفکر نیروی دریایی ژاپن در حمله به پرل هاربر کلیدی ترین نقش را به ناوهای هواپیمابرش واگذارکرده بود. اما اینبار، یاماموتو در خیال استفاده از سلاحی شگفت انگیز بود. مثل همیشه، مهمترین عنصر نقشه وی غافلگیرکردن دشمن بود. یاماماتو خیال داشت برای حمله به خاک آمریکا از زیردریایی هایی استفاده کند که هر کدام می توانستند چندین فروند هواپیما حمل کنند. حمل هواپیما و به پرواز درآوردن آن از روی عرشه زیردریایی امر سابقه داری بود و سابقه آن به جنگ جهانی اول می رسید. اولین هواپیماهای محمول توسط کشتی ها و زیردریایی ها هر دو به یک منظور بکارمی رفتند؛ شناسایی و دیده بانی. اولین حمله از این دست توسط 1 فروند هواپیمای آبنشین -که از زیردریایی آلمانی یو12برخواسته بود- انجام شد. این هواپیما در جنگ جهانی اول توانست خود را به لندن برساند ولی ظرفیت اندک این هواپیما باعث شد تا حمله اش خسارتی برجای نگذارد. ظرفیت کم زیردریایی ها از یک سو و مشکلات فنی از سوی دیگر باعث شده بود که قدرتهای دریایی آن زمان بکارگیری زیردریایی های هواپیمابر را خیلی جدی نگیرند. اما برخلاف طرح های قبلی، زیردریایی که یاماماموتو قصد استفاده از آن را داشت یک طرح کاملا جسارت آمیز بود. بنا بر طرح او باید در حدود 20 فروند زیردریایی بزرگ ساخته می شد که هریک توان حمل 3 فروند بمب افکن کوچک را داشته باشند. بدین سان، یک نیروی قابل توجه از 60 فروند بمب افکن می توانستند خسارت زیادی را به اهدافشان وارد کنند. اما جالبترین نکته طرح او استفاده از 3 فروند هواپیما در یک زیردریایی نبود بلکه اهدافی که یاماماتو انتخاب کرده بود طرح او را پیچیده و جالب توجه می ساختند. در طرح یاماماتو، زیردریایی های ژاپنی باید بدون سوختگیری از اقیانوس هند عبور می کردند و پس از دورزدن جنوب آفریقا وارد اقیانوس اطلس شده و به شهرهای واشنگتن، نیویورک و کانال پاناما حمله می کردند. این حمله، حمله ای بود که هیچ فرمانده آمریکایی انتظار آن را نداشت و کاملا واضح است که در صورت اجرا -مانند حمله به پرل هاربر- می توانست به خوبی مدافعین را غافلگیرکند. هدف اصلی یاماماتو تخریب کانال پاناما بود تا آمریکا نتواند از طریق آن لوازم و نفرات مورد نیازش را از اقیانوس اطلس به اقیانوس آرام منتقل کند. حمله به شهرهای آمریکا هدف دوم او بود و یاماماتو می خواست با کشاندن جنگ به خاک آمریکا روحیه مردم را ضعیف کرده و دولتمردان آمریکایی را به پای میز مذاکره بکشاند. در آن زمان ژاپن در جنگ دست بالا را داشت. فیلیپین و سنگاپور را از دست آمریکا و بریتانیا خارج کرده بود و سربازانش درحال پیشروی به سمت استرالیا و هندوستان بودند. اما یاماماتو می دانست که غول خفته صنعت آمریکا در حال بیدارشدن است و ژاپن برای حفظ پیروزی نظامی اش فرصت اندکی دارد. یاماماتو قصد داشت قبل از اینکه آمریکا بتواند از تمام ظرفیت صنتعی اش در جنگ استفاده کند رئیس جمهور آمریکا را به پای میز مذاکره بکشاند. برای انجام این ماموریت، صنایع دریایی کوره ژاپن در سال 1942 طراحی و ساخت بزرگترین زیردریایی دنیا را آغازنمود. سلاح جدید نیروی دریایی، زیردریایی کلاس "سن تکو آی400" نام گرفت. در ابتدا 18 فروند از زیردریایی جدید سفارش داده شد. در ژانویه سال 1943 ساخت اولین نمونه آغازشد ولی تعداد سفارش ها به 5 فروند کاسته شد و در انتها -به دلیل کمبود قطعات و فلزات مورد نیاز- تنها 3 فروند از این غولها ساخته و به نیروی دریایی سلطنتی ژاپن تحویل داده شدند. اما، ساخت این زیردریایی ها خیلی به طول انجامید و تعداد آنها کمتر از آن بود که بتوانند برای حمله ای موثر به خاک آمریکا بکارروند. حال، ژاپن به انتهای خط نزدیک شده بود. یاماماتو در اثر حمله جنگنده های آمریکایی به هواپیمایش کشته شد. نیروی دریایی آمریکا بر اقیانوس آرام مسلط بود و بمب افکنهای دورپرواز بی 29 هر روزه شهرهای ژاپن را بمباران می کردند. نیروی دریایی ژاپن کاملا در لاک دفاعی فرورفته بود و در وضعیتی نبود که بتواند یک تهاجم گسترده را سازمان دهد. از طرف دیگر تاکتیک های ضدزیردریایی متفقین در طول جنگ بهبود یافته بود و تجهیزات مناسبی برای مقابله با زیردریایی توسط شناورهای متفقین بکارگرفته می شد. با تغییر شرایط جنگ، اولویت نیروی دریایی ژاپن نیز تغییر کرد. ژاپنی ها متوجه شدند که نیروهای آمریکا قصد پیاده شدن در جزایر اصلی ژاپن را دارند. به همین دلیل استراتژیستهای ژاپنی تصمیم گرفتند تا سلاح مخفی خود را بر علیه پایگاه های دریای آمریکا بکارگیرند. اما بمباران اتمی شهرهای ژاپن این فرصت را نیز از آنها گرفت. در روز 22 آگوست سال 1945 به ناخدای آی 400 دستور داده شد که سلاح هایش را نابود کند. کاپیتان آریزومی به خدمه آی 400 دستور داد تا اژدرهای زیردریایی را بدون هدف شلیک کنند و هواپیماهایش را به دریا بیاندازند. وی پس از تسلیم کردن زیردریایی تحت فرمانش به یک ناوشکن آمریکایی خودکشی کرد. خدمه ناوشکن آمریکایی با دیدن ابعاد غول آسای آی 400 بهت زده شدند. آنها آنچه را که با چشمانشان می دیدند باور نمی کردند چراکه جثه آی 400 سه برابر بزرگتر از زیردریایی های معمول آن زمان بود. نیروی دریایی آمریکا توانست 24 فروند زیردریایی ژاپنی را سالم تصرف کند که 3 فروند زیردریایی کلاس آی 400 در میانشان بودند. روسها از آنها درخواست کردند که زیردریایی های ژاپنی را برای تحقیق در اختیار یک هیات کارشناسی روس قراردهند. اما دیگر جنگ به پایان رسیده بود و استالین دشمن جدید آمریکا بود نه شریک قدیمی. 20 فروند زیردریایی ژاپنی به میان دریا برده شده و توسط آمریکایی ها غرق شدند تا اسرار فنی آنها به دست روسها نیافتد. 4 فروند زیردریایی باقیمانده به هاوایی فرستاده شدند تا تحقیقات فنی بر روی آنها از سرگرفته شوند. این زیردریایی ها عبارت بودند از آی 400، آی 401، آی 201 و آی 203. اما در هاوایی هم روسها دست بردار نبودند و تقاضا کردند که هیات آنها زیردریایی های ژاپنی را در اختیار بگیرد. 10 ماه پس از پایان جنگ و پس از کسب اطلاعات فنی لازم از زیردریایی ها توسط متخصصین آمریکایی، آنها را به 60 کیلومتری ساحل برده و به زیردریایی یو اس اس کابـِـزون دستور داده شد تا زیردریایی های ژاپنی را به اژدر ببندد. 60 سال بعد -مارس 2005 - و در طی یک پروژه تحقیقاتی، بدنه آی 400 در عمق 820 متری اقیانوس آرام یافت شد. آی 400 دارای 120 متر و 6500 تن وزن داشت. این زیردریایی تا زمان ساخته شدن زیردریایی های حامل موشکهای هسته ای در دهه 60، بزرگترین زیردریایی ساخته شده در تاریخ باقی ماند. 4 فروند موتور دیزل -که هرکدام 3000 اسب بخار توان داشتند- وظیفه به جلو راندن آی 400 را برعهده گرفته بودند. ذخیره سوخت آی 400 به اندازه ای بود که می توانست بدون نیاز به سوختگیری مجدد 1.5 برابر محیط کره زمین را طی کند. رسیدن به این رکورد تا سالها پس از جنگ جهانی دوم برای آمریکا امکان پذیر نشد. آی 400 به 8 قبضه اژدر افکن مسلح شده بود. اژدرهای آی 400 "نیزه بلند" نام داشتند و بزرگترین و خطرناکترین اژدرهای آن دوران محسوب می شدند. علاوه بر اژدر، برای دفاع در برابر هواپیماهای مهاجم 4 قبضه توپ ضدهوایی و یک قبضه توپ سنگین بر روی عرشه آن کارگذاشته شده بود. بدنه آی 400 به صورت یک 8 انگلیسی ساخته شده بود. در قسمت بالای بدنه یک آشیانه ضدآب ساخته شده بود که در آن از جلو باز می شد و ظرفیت حمل 3 فروند هواپیما داشت. برای این زیردریایی ها هواپیمای مخصوصی ساخته شد که تا زمان تسلیم شدن ژاپن برای سرویس های اطلاعاتی متفقین کاملا ناشناخته بود. این هواپیما "ام6 سیران" نام داشت و می توانست یک بمب 800 کیلوگرمی را با سرعت 470 کیلومتر و تا فاصله 1000 کیلومتر حمل کند. سیران 11.6 متر طول و 12 متر عرض داشت اما برای سوارشدن در آشیانه زیردریایی بالها و سکانهای عمودی و افقی آن تا می شدند. تنها 4 نفر خدمه مورد نیاز بود تا بتوانند در زمان 45 دقیقه 3 هواپیمای موجود در آشیانه آی 400 را آماده پرواز کرده و به پرواز درآوردند. بر روی عرشه زیردریایی یک منجنیق به طول 37 متر نصب شده بود که نیروی مورد نیاز برای بلندشدن هواپیما را تامین می کرد. از این هواپیما تنها یک نمونه باقی مانده است که اکنون در موزه هوافضای شهر واشنگتن از آن نگهداری می شود. ژاپن تا انتهای جنگ جهانی دوم 47 فروند زیردریایی هواپیمابر تولید کرد که اغلب آنها تنها یک فروند هواپیما حمل می کردند. قرار بود که آی 400 به مانند وی 2 هیتلر سرنوشت جنگ را عوض کند . اما بر خلاف وی 2 که افقهای جدیدی را بر روی بشر گشود و نوع دیگری از جنگ را عرضه کرد، آی 400 بکارنگرفته شده از رده خارج شد. نسل این غولها بلافاصله پس از پایان جنگ جهانی دوم منقرض شد. طرح بدنه آی 400 در زیردریایی هایی که پس از جنگ ساخته شدند کمترین نفوذ را داشت. در حقیقت فاتحین به کپی از زیردریایی های آلمانی پرداختند و طرح های ژاپن به کنارگذاشته شدند. سالها پس از پایان جنگ و ورود موشکهای بالستیک به عرشه زیردریایی ها، نیاز به ساخت زیردریایی های هواپیمابر کاملا مرتفع شد. دیگر لزومی نداشت که یک زیردریایی با زحمت زیاد به حمل هواپیماهای بمب افکن بپردازد تا بتواند به شهرها و مراکز نظامی دشمن حمله کند. خطر اصلی هنگامی بود که زیردریایی به روی آب می آمد و با صرف وقت زیاد هواپیمایش را به هوا می فرستاد. در این زمان زیردریایی کاملا نسبت به حملات هوایی و سطحی آسیب پذیر و بی دفاع بود. اولین زیردریایی های حامل موشک برای پرتاب موشکهای بالستیک خود باید مانند آی 400 به سطح آب می آمدند ولی برای پرتاب موشک زمان خیلی کمتری را صرف می کردند. به زودی پیشرفتهای فنی سبب شدند تا زیردریایی ها بتواند از زیر آب هم اقدام به شلیک موشکهای بالستیک کند. با این روش، امکان کشف زیردریایی توسط هواپیماها و شناورهای دشمن به مقدار زیادی کاسته می شد. موشکهای بالستیک در حقیقت میخی بر تابوت زیردریایی های هواپیمابر بودند.
  5. دوستان طراحی و ساخت یه موتور جت راس راسکی که واقعا به درد بخور باشه خیلی سخت تر از اونیه که شما فکرش رو بکنید. محض اطلاعتون بگم که فاصله بین تیغه های ثابت و متحرک کمپرسور با واحد تاوزند یعنی هزارم اینچ سنجیده می شه. برای ساخت یه موتور باید چندین گروه مهندس طراح جمع بشوند یه تعدادشو من می نویسم که ببینید کم کاری نیس: مهندس مکانیک سیالات، مهند س مکانیک جامدات، مهندس متالورژی، مهندس کنترل، مهندس برق-الکترونیک، برنامه نویس کامپیوتر، مهندس سخت افزار،و..... برای طراحی یه موتور فنی کلی آدم باید جمع بشوند دور هم که اصولا این کار از ایرانی جماعت بعیده.... به هرحال...
  6. تاریخ:19 جولای سال 711 میلادی(رمضان 91 ه.ق) محل نزدیک رود گوادالت نتیجه:پیروزی قاطع مسلمین متخاصمین امویان در برابر ویزگوتها فرماندهان طارق بن زیاد در برابر رودریگو استعداد رزمی 7000-12000؟نفر در برابر 20000-50000؟نفر تلفات 1000-1500نفر در برابر 20000-30000؟نفر این نبرد در پهنه جنوبی شبه جزیره ایبریا بین مسلمانها و اسپانیولها انجام شد و نتیجه آن پیروزی قاطع مسلمانان بود. جسد رودریگو -پادشاه ویزگوتها- هیچگاه پیدا نشد. احتمالا او یا فرارکرد یا پس از نبرد خود را پنهان کرد. پس زمینه تاریخی پس از اینکه امویان حکومت خود را در سرزمینهای عربی مستحکم کردند، به گسترش نفوذ جغرافیایی خود پرداختند. یکی از اهداف اصلی آنها مناطق شمال آفریقا و کوتاه کردن دست امپراطوری بیزانس از بنادر آن منطقه بود. امویان در سال 670م شهر تونس امروزی را به عنوان یک پایگاه نظامی بناکردند. کمی بعد، این شهر به صورت مرکز اصلی نیروی دریایی مسلمانان در مدیترانه درآمد. بین سالهای 697- 705 م، مسلمانان قسمتهای شمالی آفریقا را فتح کردند و بسیاری از قبایل آن نواحی -مانند بربرها- به دین اسلام گرویدند. بربرها به ارتش مسلمین پیوستند و قدرت آن را افزایش دادند. تصویر1: گسترش جغرافیایی اسلاملام. رنگ سفید سال 632م(وفات پیامبر اکرم). رنگ طوسی 655م. رنگ سبز کمرنگ 733م. طارق که بود؟ طارق بن زیاد در تاریخ و افسانه های اسپانیایی به نام طارق یک چشم شناخته می شود. طارق در سال 672 م(50 ه ق) به دنیا آمد. او مسلمانی از نژاد بربر و متعلق به قبیله نفزه بود. طارق، ژنرال ارتش اموی در شمال آفریقا بود و در سال 711 (89ه ق) در اسپانیا بر ویزگوت ها پیروز شد. او یکی از مهمترین فرماندهان نظامی در تاریخ اسپانیا است. در ابتدا، طارق جانشین موسی بن نصیر -والی خلیفه اموی- درشمال آفریقا بود و از طریق او اعزام شد تا اولین کوشش خود را برای فتح شبه جزیره ایبریا انجام دهد. بعضی ادعا می کنند که او به وسیله ویزگوت ها برای مداخله در جنگهای داخلی آنها دعوت شد. پس از آن، طارق والی هیسپانیا شد ولی بعدها توسط ولید اول -خلیفه اموی- به دمشق احضار شد چرا که او اجازه حمله به اسپانیا را صادرنکرده بود. طارق در سال 102 هجری وفات یافت. تصویر2: طارق بن زیاد بر پشت اسکناس 5پوندی چاپ شده توسط فرماندار جبل الطارق. در حال حاضر تنگه جبل الطارق تحت سیطره بریتانیا قراردارد. عبور از تنگه جبل الطارق افسانه ها می گویند که رودریگو بر خلاف میل یکی از اشراف اسپانیایی دختر وی را تصاحب کرد. این شخص که کنت خولیان نام داشت حاکم شهر سبته در ساحل آقریقایی جبل الطارق بود. در آن زمان این شهر تنها شهر شمال آفریقا بود که به وسیله مسلمانان فتح نشده بود. خولیان برای انتقام گرفتن از رودریگو از موسی بین نصیر دعوت کرد تا به اسپانیا لشکرکشی کند و قرارشد که خولیان خود شهادتین بگوید و به همراه اطرافیانش به مسلمانان بپیوندد. در روز 29 آوریل سال 711، سپاهیان طارق از آب عبور کردند و در جبل الطارق پیاده شدند. این کوه تا قبل از آن به نام ستونهای هرکول نامیده می شد و پس از آن تا کنون به نام جبل الطارق نامیده می شود. پس از پیاده شدن، طارق دستور داد تا کشتی ها را آتش بزنند و سخنرانی تاریخی خود را انجام داد: "أيّها الناس، أين المفر؟ البحر من ورائكم، والعدوّ أمامكم، وليس لكم والله إلا الصدق والصبر..." "ای مردم! راه فرار از کدام سو است؟ دریا در پشت سرشما است و دشمن پیش رویتان. و خداوند شاهد است که چیزی جز راستی و صبر در دستان شما نیست..." ژنرال چینی "ژیانگ یو" چنین تاکتیکی را در حدود 1000 سال قبل بکارگرفته بود. "ارنان کورتز" اسپانیایی نیز در قرن شانزدهم برای فتح مکزیک همین ترفند را بکاربرد. بدین سان، سربازان مسلمان چاره ای نداشتند جز اینکه بین مرگ یا پیروزی بر دشمن یکی را انتخاب کنند. سپاه مسلمانان از میان هیسپانیا گذشت و در تابستان همان سال با رودریگو مصاف دادند و او را در نبرد گوادالت (وادی لکه) شکست دادند. بر طبق افسانه ها، مسلمانان در یک سمت رودخانه ایستاده بودند و رودریگو را تحریک کردند که از رودخانه گذشته و به آنها حمله کند. رودریگو از رود گذشت ولی کنت خولیان -که پنهانی مسلمان شده بود- با سپاهیانش در کنار رودخانه ماندند. پس از اینکه آثار شکست در سپاه اسپانیا ظاهرشد، رودریگو خواست عقب نشینی کند. در آن سوی رودخانه، رودریگو از طرف خولیان تازه مسلمان شده و سپاهیانش مورد حمله قرارگرفت و در تله افتاد. از پشت سر فشار مسلمانان و از جلو فشار خولیان، سپاه او را از پای درآورد. اطرافیان رودریگو می خواستند که تا پای جان بجنگند اما رودیگو تصمیم گرفت که خود و سپاهیان نخبه اش را نجات دهد تا بتواند بار دیگر با مسلمانان مصاف دهد. او از مسلمانان امان خواست تا بتواند خود و سپاهیان نخبه اش را نجات دهد. طارق به او راه داد تا به آن سوی رودخانه بازگردد؛ اما خولیان -که در آتش انتقام می سوخت- او را دستگیر کرده و تحویل طارق داد. سر رودریگو جداشد و آن را بر سر نیزه زده و در برابر سپاهیان اسپانیایی -که هنوز می جنگیدند- به نمایش گذاشتند. مشاهده کشته شدن شجاعترین فرد و فرمانده سپاه اسپانیا، باعث ایجاد دلهره و آشوب در میان اسپانیایی ها شد. آنها روحیه خود را از دست دادند و رو به فرارگذاشتند و در نهایت، تعداد زیادی از آنها کشته شدند. تصویر3: نقاشی تخیلی از طارق در میدان جنگ چنین حدس زده می شود که اعضای برجسته تشکیلات ویزگوتها -از جمله اعضای دربار- نیز به همراه پادشاه خود کشته شدند. ظاهرا پس از نبرد ویزگوتها نتوانستند در برابر مهاجمان مقاومت سازمان یافته ای انجام دهند. معدود سربازان ویزگوت که توانستند از این قتل عام جان به دربرند در اسیجا -در نزدیکی سویل- پناه گرفتند. کمی پس از آن، شهر در محاصره مسلمانان قرارگرفت و تسلیم شد. موسی بن نصیر -که طارق را به آن سوی جبل الطارق اعزام کرده بود- سال بعد به همراه 18000سرباز راه طارق را ادامه داد. در 5 سال بعدی مسلمانان قسمت بیشتر اسپانیای امروزی را اشغال کردند. یکی از اشراف ویزگوت به نام پلایو از برابر مسلمانان فرار کرد و سعی کرد در برابر مسلمانان مقاومت کند. معلوم نیست که پلایو در گوادالت جنگیده باشد، اما بیشتر تاریخ نویسان معتقدند که او در نبرد حضور نداشته است. پلایوی مقاومت چریکی در برابر مسلمانان را پایه گذاشت که تا 8 قرن به طول انجامید و در نهایت با ضعف مسلمانان در اسپانیا، به پیروزی انجامید.(دوم ژانویه 1492) تصویر4: پلایو پس از نبرد فتح اسپانیا جغرافیای سیاسی غرب اروپا را به مدت 8 قرن تغییر داد. با فتح اسپانیا کشورهای مسیحی از دو طرف در منگنه قرارگرفتند. مدیترانه به صورت دریاچه اختصاصی مسلمان درآمد. امپراطوری بیزانس -در ترکیه امروزی- توانست تا 8 قرن بعد در برابر مسلمانان مقاومت کند تا درنهایت به دست سلطان محمد فاتح سقوط کرد. فتوحات مسلمانان در اندلس -نامی که اعراب بر روی اسپانیا گذاشته بودند- از اسپانیا و پرتغال فراتر نرفت. فرانکها توانستند در برابر هجوم مسلمین مقاومت کنند و پادشاه آنها چارلز مارتل توانست در سال 732م پیشروی بیشتر مسلمانان به داخل اروپا را سدکند و اروپایی ها در نهایت، به حضور مسلمانان در همسایگی خود رضایت دادند. دوزی در کتاب تاریخ خود به نام تاریخ حضور مسلمانان در اسپانیا شرح می دهد که "این اتفاق برای اسپانیا خوب بود." یک انقلاب اجتماعی در اسپانیا به وجود آمد که باعث شد زنجیرهایی که قرنها بر پای مردم بود از آنها برداشته شود. مالیاتها کمتر شدند. زمینها از ثروتمندان گرفته شد و مابین فقرا تقسیم شد. تجار از مالیتهای سنگین و محدودیتهای تجاری رهاشدند و تعداد زیادی از برده ها آزاد شدند و یهودیان توانستند در صلح و بدون فشارمسیحیان به زندگی خود ادامه دهند. کمی بعد با ایجاد یک حکومت خودمختار مسمان در اندلس، اندلس در کنار اسکندریه و بغداد به صورت یکی از قطبهای علمی جهان درآمد. با شروع دوران رنسانس، علومی که توسط مسلمانان توسعه یافته بودند از اندلس به اروپا نفوذکردند. الگوی علمی دانشگاه های مسلمانان توسط اروپایی ها تقلید شد. کتابهای دانشمندان اندلسی -مانند ابن رشد اندلسی و ابن خلدون- هنوز هم نفوذی گسترده در علوم انسانی غرب دارند. فتح اسپانیا به دست مسلمانان آغاز دوران طلایی اسلام بود و سقوط اسپانیا، آغاز دوران طلایی اروپا و پایان قرون وسطا. نقاشی از طارق فاتح اندلس نویسنده: رضاکیانی موحد منبع: مجله جنگ افزار
  7. RezaKiani

    آواکس ، سكوهاي مراقبت هوايي

    حامد جان آدرسی که دادی خیلی دقیق بود. می تونی لطف کنی و یه آدرس دقیقتر بدی. این جور آدرس دادن شاید به درد بعضی از دوستان بخوره ولی به کار من نمی آد. اون چیزهایی که من دوست دارم بدونم اینه: کی ، کجا، توسط کی، کدوم موشک، کدوم پایگاه. آخه همین جوری که نمی شه مطلب نوشت. من اگر بردارم بنویسم یکی از هواپیماهای اس آر 71 آمریکایی در زمان جنگ شوروی در افغانستان توسط هواپیماهای روسی مجبور شد توی پایگاه بگرام بشینه شما باور می کنی؟ همین جوری؟ بدون سند و مدرک و دلیل؟ به هر حال لطف کن و یه آدرس دقیقتر بده. مرسی
  8. خوشحالم از اینکه می بینم این مطالب مورد توجه بعضی از دوستان قرارگرفته. راستش من خودم تفسیری درباره مطالب این کتاب ندارم. ممکنه بعضی جاهاش راست باشه و بعضی جاهاش دروغ ولی مطالبی که دارم تایپ می کنم براتون قسمتهای آموزشی قضیه هستش و اینه که فکر می کنم خوندنش برای دوستان عزیز واجب باشه. حالا ادامه داستان.... درس بعدی کارآموزان درباره مبادله اطلاعات، قراردادن پیغام در جای بخصوص و استفاده از صندوقهای پستی بلااستفاده برای مبادله اطلاعات بود. اولین قانونیکه به ما یاددادند این بود که قرار دادن اطلاعات در جای بخصوص برای رسیدن آن به دست دیگری(روش جاگذاری) فقط باید یک طرفه باشد، از جانب ما برای موساد. استفاده از چنین روشی در ارتباط با یک عامل مجاز نبود، زیرا گذاشتن چنین قراری با یک عامل احتمالا می توانست ما را به تله بیندازد. گروهی از کارکنان آن بخش از موساد که به اینگونه امور می پردازند، هنر مبادله اطلاعات به روش جاگذاری را چنین تشریح کردند: پس از اینکه معلوم شد چه چیزی را باید بگذارید، چهار اصل مهم در موفقیت آمیز بودن عمل به قرار زیر است: 1- قراردادن بسته باید حداقل زمان ممکن را نیاز داشته باشد 2- در هنگام حمل بسته نباید جلب نظر کنیم و حرکتمان نامحسوس باشد 3- تشریح محل آن برای رابط باید کار آسانی باشد 4- وی نیز باید به هنگام برداشن بسته باید حرکت نامحسوسی داشته باشد. من بسته ای از یک جعبه پلاستیکی صابون فراهم کردم، آن را به رنگ خاکستری یک تیر فلزی چراغ برق درآوردم و علامت برق درخشانی به رنگ قرمز روی آن چسباندنم. چهار پیچ و مهره برداشام و با رنگ کردن آنها را به جبعه چسباندم و سپس آهنربایی به انتهای جعبه متصل کردم. به این ترتیب بسته به زیر کاپوت اتومبیل متصل می شد. در محل موعود، به شکلی در کنار تیر چراغ برق می ایستادم که گویی دچار خرابی اتومبیل شده ام. آنگاه با بلند کردن کاپوت بسته را از زیر آن در آورده و به تیر چراغ برق می چسباندم و بلافاصله آنجا را ترک می کردم. به خاطر علامت جریان برق قرمز رنگ روی آن کسی جرئت دست زدن به بسته را نمی کرد و عامل بعدا می توانست با نگه داشتن اتومبیلش در کنار تیر برق بسته را کنده و با قراردادنش در زیر کاپوت از آ«جا دور شود. همچنین یادگرفیتم که چگونه در خانه یا آپارتمان نقطه ای برای پنهان کردن اسناد بسازیم.چنین مکانی باید خیلی سریع قابل دستیابی بوده اما یک بیگانه نمی توانست آن را به آسانی پیداکند. داشتن چنین محلی بهتر از در اختیار داشتن گاوصندوق بود. به هنگام ماموریت در جایی که قرار بود جیزی به سرعت پنهان شود ساختن یک مخفیگاه با استفاده از چیزهای ساده ای که می توان از فروشگاه های ابزار خرید کار مشکلی نیست. یکی از ساده ترین مخفی گاه ها، درهایی است که از تخته سه لایی در دو طرف و شبکه ای از خانه های خالی در میان آنها درست شده اند. بای پنهان کردن اشیا و مدارک می توان با مته سوراخی در لبه بالایی این درهای ایجاد و از آن به عنوان مخفیگاه استفاده کرد. داخل لوله ای نیز که در کمد رخت آویزها را به آنها می آویزند جای مناسبی است. در داخل این لوله فضای زیادی وجود دارد . ممکن است لباسها را برای تفتیش از رخت آویز دربیاورند اما تعداد کمی از مردم به فکرشان می رسد که داخل لوله را نیز نگاه کنند. راه عمومی دیگر برای همراه بردن ورد کردن اسناد و پول از گمرک این است که دو روزنامه بخرند، بخشی ازیکی از آنها را ببرند و پاکت کوچکی در داخل آن ایجاد کنند. سپس همان بخش را از داخل روزنامه دیگر ببرند و با چسب روی همان نقطه بچسبانند. این یکی از حقه های قدیمی شعبده بازها است. ما تعداد زیادی از کتابهای شعبده بازی را دائما مطالعه می کردیم. آدم می تواند باخیال راحت همراه این روزنامه وارد گمرک شود و حتی هنگام بازو بسته کردن چمدان آن را به دست کارمند گمرک بدهد. طی یک سری دیگر از تمرینات ما که "قهوه" خوانده می شدند کارآموزان به صورت گروه های 3 نفره در می آمدند. یوزی، آر یک اف- کارآموز مذهبی و غول آسایی با دو متر قد- و من همراه با شای کائولی به عنوان مربی به راسته ای از خیابان "هایارکان" که هتلها در آن قرار داشتند رفتیم، مدتی در یک کافه نشستیم و سپس به نوبت به سرسرای یک هتل رفتیم. هر یک از ما یک گذرنامه جعلی و داستانی برای پوشش خود داشتیم و کائولی هم همراه ما می آمد. او افردی را انتخاب می کرد، آنها را نشان می داد، و از ما می خواست با آنها رابطه برقرار کنیم. گاهی اوقات افرادی را نشان می دادند که خودشان در آنجا کاشته بودند، ولی هدف از این کار این بود که تا حدممکن در مورد این افراد اطلاعات به دست بیاوریم و با آنها قراری بگذاریم. من به سراغ آدمی رفتم که گزارشگر مجله"آفریقا-آسیا" از کار درآمد و کبریتی از او خواستم. کارمان به گفتگو کشید و در نهایت از پس کار برآمدم، اما معلوم شد وی را در آنجا کاشته بودند. او ماموری بود در هیات روزنامه نگار، که توانسته بود در گردهمایی سازمان آزادی بخش فلسطین در تونس حضور پیداکند و چند مقاله نیز در مورد آنها بنویسد. طبق معمول پس از هر تمرین باید گزارش کاملی از چگونگی ایجاد رابطه و اینکه چه گفته ایم و چه اتفاقاتی افتاده می نوشتیم. روز بعد در کلاس عملکرد یکدیگر را مورد انتقاد قرار می دادیم و عجیب آنکه برخی اوقات با وراد شدن به کلاس می دیدیم که سوژه ای که با او ارتباط گرفته ایم در آنجا نشسته است. این تمرین نیز مانند سایر تمرینات چندین و چند باره تکرار می شد. برنامه ما که از قبل پر بود پرتر و هیجان آمیزتر می شد. هنوز در حال آموزش بودیم اما اینک همه آموخته ها را با یکدیگر ترکیب می کردیم تا جایی که به نظر می رسید به همه مردم چنان نگاه می کنیم که گویی قصد داریم به آنان حمله کنیم. وضع به صورتی شد که ما بدون اینکه قلابی برای بدام انداختن مردم فراهم کرده باشیم با آنها وارد گفتگو نمی شدیم. به هنگام اجیر کردن یک نفر معمولا بهتر آن بود که با دست و دلبازی عمل کنیم، اما نمی شد خود را آنقدرها هم برجسته نشان داد، در چنین مواقعی نمی شد رفتاری مبهم داشت چون ممکن بود آدم را مانند اشخاص کلاهبردار بنمایاند. این دوره در واقع مدرسه بزرگی برای آموزش فریبکاری بود: در مدرسه ای که به افراد می آموخت هنرمندان کشورشان در زمینه فریبکاری باشند. یکی از مشکلاتی که بعد از تمرین وجود داشت این بود که مثلا پس از تمرینی که من خودم را طی آن به عنوان رئیس یک کارخانه و سرمایه دار جا زده بودم باید دوباره از عرش به زیر می آمدم: به ناگهان دوباره به صورت آدم بی پولی در می آمدم، دوباره کارمندی بودم مستخدم دولت – هرچند مستخدم محل خوبی از ادارت دولت- و این باید گزارشم را می نوشتم. برخی اوقات در جریان تمرین قهوه اوضاع پیچیده می شد. برخی از کارآموزان که فکر می کردند سوژه آنها از افراد اداره نبوده نمی گفتند که دقیقا چه اتفاقی افتاده است. آنها می توانستند در این موارد قمپز درکنند و به مهارت خود در بازکردن سر صحبت با سوژه ببالند. یکی از افراد به نام "یوآد آونتز" ما را به یاد پرنده ای می انداخت که به آن پرنده "اوی اوی" یا "آخ آخ" می گفتند. این پرنده آنقدرها زیرک نیست اما بیضه هایش بزرگ بوده و تا زیر پاهایش می رسند. بنابر این هر وقت این پرنده در جایی فرود می آید پیشاپیش می نالد و می گوید:"آخ آخ". یوآد هر وقت تمرین قهوه را انجام می داد این داستان خیالی را برای ما تعریف می کرد مگر اینکه سوژه اش از افراد داخل سازمان بود. او این کار را همیشه می کرد تا اینکه یک روز هنگام صبحاه شای کائولی به سرسرا آمد و او را به نام صداکرد. او گفت:"بله" "وسایلت را ببند و از اینجا برو." یوآد در حالیکه ساندویچ نیمه خورده ای را در دست داشت فریاد زد:" برای چی؟" "تمرین دیروز را بیاد می آوری؟ تمرین دیروز مشتت را بازکرد." ظاهرا یوآد به سوژه نزدیک شده و پرسیده بود آیا می تواند در آنجا بنشیند یانه. مرد گفته بود بله، اما یوآد پس از نشستن در آنجا اصلا دهانش را برای گفتن کلامی اضافی بازنکرده بود. ولی سپس گزارشی از یک مکالمه زنده و ماهرانه نوشت و ارائه کرد. سکوت در چنین موردی طلا به حساب نمی آید و کار یوآد به فرجامی تباه ختم شد. بعد از آن، نیم ساعت نخست هر روز را در کلاس به یک کارآموز اختصاص داده بودند تا تمرینی به نام دا را اجرا کند. این کار مشتمل بود بر ارائه تحلیلی جامع از یکی از مسائل روز. این نیز کار سختی بود اما آنها می خواستند ما در جریان مسائل روز قرارگیریم. هنگامی که شخص در چنین دنیای بسته ای باشد می تواند به راحتی ارتباط خود را با جهان واقعی از دست بدهد و چنین عدم ارتباطی می تواند مرگ آور باشد. این تمرین همچنین ما را وادار می ساخت بتوانیم در مقابل عموم صحبت کنیم و روزنامه ها را نیز هر روز بخوانیم. اگر کسی موضوعی را به میان می کشید و می توانستیم نشان دهیم در مورد آن آگاهیم و اگر شانس می آوردیم می توانستیم گاهی ثابت کنیم که در گفته هایش اشتباه وجود دارد. .....
  9. با توجه به تجربه کار فنی که دارم فکر نکنم اورهال کامل هوپیمای پیچیده ای مثه تامکت در عرض 40 روز امکان داشته باشه. مسئله فقط تعویض قطعات نیس. در یک عملیات اورهال باید خیلی از قطعات عکس برداری اشعه ایکس یا دیگر آزمایشات مخرب و غیر مخرب بشوند. بسیاری از قطعات باید تعویض بشوند. بسیاری از قطعات کلا باید بازشده و پس از بررسی دوباره سرجاشون بسته بشوند. این ها یک پروسه زمان بری هستش. یه موتور جت که میخواد اورهال بشه خودش اندازه یه ماه وقت می بره چه برسه به خود هواپیما. به هرحال امیدوارم که از نظر فنی بتونیم به یه همیچین توانی برسیم یا اینکه رسیده باشیم. خداکنه....
  10. عموم مردم، چین را به عنوان یک کشور کپی کار صرف می شناسند. اغلب، تصور می شود که صنعتگران چینی فقط به فکر نمونه برداری از کالاهای خارجی و ساخت آنها با کیفیت پایین و قیمت ارزان هستند. شاید در مورد صنایع مصرفی چین این تصور درست باشد اما چنین تفکری درباره صنایع نظامی مدرن چین اشتباه است. چین کمونیست در طی سالیان طولانی به کپی تجهیزات نظامی کشورهای دیگر پرداخته و در بیشتر موارد دنباله روی فنی شوروی سابق و روسیه امروزی بوده است. اکنون اما، نزدیک به 10 سال است که چین علاوه بر کپی کردن تسلیحات به طراحی و ساخت جنگ افزارهای پیشرفته -با تکیه بر توان طراحان داخلی خود- روی آورده است. اژدهای زرد بیدار شده است و خود را از زیر سایه ابرقدرت سابق بیرون می کشد. قبل از آغاز بررسی شناورهای مدرن نیروی دریایی آزادی بخش خلق چین بد نیست تا نیم نگاهی به استراتژی نظامی آن بیافکنیم. پس از پایان جنگ جهانی دوم و پاگرفتن چین کمونیست، سران نظامی این کشور همواره خود را مورد تهدید ناوگان آمریکا دانسته اند. نظامیان چین بدشان نمی آمد که جزیره تایوان را -به زور هم که شده- به چین کمونیست ملحق کنند اما به دلیل ضعف نیروی دریایی چین کمونیست این امر تا امروز برای آنان رویایی بیش نبود است. به دلیل این ضعف، استراتژی نیروی دریایی این کشور بیشتر بر روی دفاع از سواحل طولانی این کشور پهناور تمرکز کرده بود. لازم به یادآوری نیست که تقریبا تمامی مراکز حساس صنعتی و شهرهای مهم و پرجمعیت چین در کنار و یا نزدیکی دریا قراردارند. مشکلات مالی در قرن بیستم هیچگاه به چین این اجازه را نداد که یک ناوگان هجومی موثر به وجود آورد. چین تنها قدرت اتمی دنیا است که ناوهواپیمابر نساخته است و تنها ناوهواپیمابر این کشور -که از روسیه خریداری شده- هنوز عملیاتی نشده است. چین برای دفاع از سواحل طولانی خود به ساخت تعداد زیادی شناورهای سبک و قایقهای موشک انداز روی آورد. پس از غرق شدن ناوشکن اسرائیلی ایلات توسط دو قایق موشک انداز مصری، اغلب کشورهای جهان سوم به خرید اینگونه شناورهای ارزان قیمت و موثر روی آوردند. چین هم پس از خرید تعدادی قایق موشک انداز اوزا از شوروی سابق به کپی برداری از آنها پرداخت. چین این قایقها را یا در نیروی دریای خود بکارگرفت و یا به کشورهای دوستش فروخت. در استراتژی نیروی دریایی چین، بار عمده ماموریتهای هجومی بر شانه زیردریایی های پرتعداد چین گذاشته شد. چین تعداد زیادی زیردریایی از شوروی سابق خرید و یا تحت نظارت آن کشور به ساخت آنها پرداخت. در سالهای میانی دهه 70 چین به صورت مستقل به طراحی و ساخت زیردریایی روی آورد و امروزه یکی از بزرگترین ناوگانهای زیردریایی جهان را دارا است. اما امروزه، چین به نوسازی گسترده نیرویهای نظامی خویش پرداخته است و نیروی دریایی نیز از این تحولات بی نصیب نمانده است. اولین گام این نوسازی، خرید ناوشکنهای جدید از روسیه بود. در سپتامبر 1996 نیروی دریایی چین 2 فروند ناوشکن موشک انداز کلاس سورمانی( Sovremenny) از روسیه خریداری کرد و آنها را در سالهای 1999 و 2000 تحویل گرفت. این ناوشکنها از مدرنترین شناورهای رزمی آن زمان بودند و به موشکهای ضدکشتی موسکیت (نام دیگر این موشک سان برن است علاقه مندان می توانند برای آشنایی بیشتر به مجله جنگ افزار شماره 34 صفحه مراجعه کنند)و موشکهای سطح به هوای اشتیل مسلح شده بودند. در سال 2002 نیروی دریایی چین 2 فروند ناوشکن بهسازی شده از همین کلاس را به روسیه سفارش داد که در سالهای 2005 و 2006 آنها را تحویل گرفت. ظاهرا چین به خرید 2 فروند دیگر از این شناورها نیز تمایل دارد. در گام دوم، نیروی دریایی چین به ساخت شناورهای مدرن بومی پرداخت. در برنامه 5 ساله ای که از سال 1995 آغاز شد نیروی دریایی چین ساخت شناورهای نامرئی را در دستور کارخود قرارداد. قراربود که این شناورهای مدرن با استفاده از تجربیات، سلاح ها و سیستمهای روسیه و اکراین تکمیل شوند. در ابتدا ساخت قایقهای جدید و مدرن موشک انداز -یعنی ستون فقرات ناوگان دفاعی چین- انجام شد و در گام سوم چین به ساخت ناوشکنهای تیپ45 -با استانداردهای اروپایی- روی آورد. آخرین مرحله این نوسازی ساخت شناورهای نامرئی کاملا پیشرفته است که می توانند با شناورهای مدرن ساخت غرب برابری کنند. این شناورها قایق موشک انداز کلاس 022اکس نام گرفته اند. در سال 2002 چین 21 فروند ناوشکن و 42 فروند ناوچه سبک در اختیار داشت. قرار است که این تعداد در سال 2010 به 31 فروند ناوشکن و 50 فروند ناوچه افزایش پیداکند. این ناوگان به وسیله 30 فروند شناور مدرن اقیانوس پیمای نامرئی پشتیبانی می شوند. کلاس هویجیان بین سالهای 1991 تا 1995 تعداد 4 فروند از شناورهای کلاس هویجیان ساخته شد. این شناور اولین بار در مانورهای چین در سال 1996 و در نزدیکی تایوان دیده شدند. بدنه این شناورهای برای رسیدن به خاصیت پنهانکاری طراحی شده اند. شناورها هویجیان دارای تهویه مطبوع مرکزی بوده و برای حفاظت در برابر حملات ش.م.ه مجهز شده اند. سلاح اصلی این شناور 5 قبضه موشک انداز کرم ابریشم است. یک قبضه توپ 2 لول 30 میلیمتری تایپ 76آ با نواخت 400 گلوله در دقیقه بر روی سینه ناو قراردارد. علاوه بر آن، 2 قبضه مسلسل 2 لول 30 میلیمتری از نوع تایپ 69 بر روی پاشنه کشتی قراردارند. نواخت تیر این مسلسلها بین 360 تا 400 گلوله در دقیقه می باشد. پنجمین نمونه شناورهای این کلاس به یک قبضه توپ روسی آکا176 به جای توپ اصلی مجهز شده بود. این توپ نواختی برابر با 120 گلوله در دقیقه داشت و برد گلوله آن تا 12 کیلومتر می رسید. شناور پنجم در سال 2001 به نیروی دریایی چین پیوست اما در سال 2006 و در طی یک حادثه غرق شد. برای جستجوی سطحی و هدایت موشکهای کرم ابریشم از یک رادار تایپ352ئی بهره برداری شده است. یک رادار تایپ 374جی برای کنترل توپ سینه کشتی اختصاص داده شده است. توپهای پاشنه کشتی از هدایتگرهای الکترواپتیک تایپ 88 سی تغذیه می شوند. این شناورها اولین شناورهای چینی هستند که به تکنولوژی C3I (کلمات Command, Control, Comunication & Intelligence : فرمان، هدایت، ارتباط و اطلاعات.)مجهز شده اند. این تکنولوژی توانایی رزمی شناور را به صورت فزاینده ای بالا می برد. شناورهای کلاس هویجیان دارای 3 موتوردیزل هستند که هر یک به یک شفت متصل می باشد. این شناور می تواند با سرعت 33.5 گره دریایی حرکت کند. هویجیان کلاس (تایپ73-2) تاریخ سفارش ؟ تاریخ شروع پروژه ؟ تاریخ به آب انداختن 1990؟ تاریخ به خدمت گرفته شدن 1991 وزن کامل 520 تن طول 65.5 متر عرض 8.4 متر آبخور 2.38 متر پیشرانه 3 موتور دیزل هر یک به قدرت 5000 اسب بخار، 3 محور سرعت 33.5 گره دریایی برد نامعلوم خدمه 75 نفر هلیکوپتر: ندارد تجهیزات الکترونیک رادار جستجوی سطحی؛رادار هدایت آتش تسلیحات 5 قبضه موشک انداز سی801 کرم ابریشم؛2 قبضه مسلسل دولول 30 میلیمتری تایپ 69 ؛1 قبضه توپ دولول 30 میلمیتری تایپ 76آ تایپ 54 جیانگکای ناوچه های صادراتی اف16یو در سال 2000 توسط چین به بازار عرضه شدند. این ناوچه ها را می توان پیش نمونه ناوشکن تایپ 54 دانست. در اواخر سال 2002 ساخت ناوچه های جدید چند منظوره تایپ 54 آغازشد. اولین نمونه با شماره 525 و نام "ماآنشان" در سال 2005 به ناوگان شرقی نیروی دریایی چین تحویل داده شد. ناتو نام "جیانگکای" را برای این شناورهای مدرن برگزیده است. این شناورهای جدید جایگزین ناوچه های کلاس "جیانگ وی" و ناوچه های کلاس "جیانگ هو" خواهند شد. تایپ 54 برای اسکورت شناورهای بزرگتر اقیانوس پیما ساخته شده است. طرح ظاهری تایپ 54 شباهت زیادی با "لافایت"(برای مطالعه بیشتر در مورد لافایت می توانید به شماره 33 مجله جنگ افزار مطالعه کنید.) فرانسوی دارد و اندازه و وزن آن هم تقریبا برابر با همآورد فرانسوی خود است. چین در دهه 80 دست به خرید یک سری تجهیزات الکترونیکی فرانسوی زد و بعدها به ساخت آنها تحت لیسانس فرانسه پرداخت. در ساخت تایپ 54 به مقدار وسیعی از این تجهیزات استفاده شده است. رادار 2بعدی تایپ 54 کپی چینی رادار سی تایگر -ساخت تامسون- بود. این رادار برای رهگیری هواگردهای دشمن 150 کیلومتر برد داشت و می توانست موشکهای ضدکشتی شلیک شده از تایپ 54 را تا فاصله 50 کیلومتری هدایت کند. یک رادار جستجوی سطحی نیز بر روی شناور نصب شده است که برای رهگیری هواپیماها تا 230 کیلومتر و برای هدایت موشکهای ضدهوایی شناور تا 50 کیلومتر برد دارد. برای هدایت موشکهای ضدهوایی از 4 رادار کنترل آتش استفاده شده است. قبل از این، همین رادار برای هدایت موشکهای اشتول در ناوشکن روسی سورمانی استفاده شده بود. سیستم اطلاعات رزمی شناورهای تایپ 54 نمونه ساخت چین از سیستم تاویتاک شرکت تامسون فرانسه است. گزارش شده است که این سیستم می تواند اطلاعات صدها هدف را به صورت همزمان پردازش کند. فرانسه در دهه 90 به بهسازی تجهیزات الکترونیکی ناوچه های لافایت پرداخت. معلوم نیست که آیا چین نیز تجهیزاتی که تحت لیسانس فرانسه ساخته است بهسازی کرده است یا از همان نمونه های قدیمی در شناورهای تیپ 54 استفاده نموده است؟ طرح تایپ 54 به گونه ای بوده است که حتی الامکان این ناوچه را در حرکت پنهانی یاری دهد. بدنه تایپ 54 به صورت زاویه دار ساخت شده است تا امواج رادار را منحرف کند و از بازگشت آنها به سمت منبع تولید امواج جلوگیری کند. بدنه شناور به وسیله مواد ترکیبی -که می توانند امواج رادار را جذب کنند- پوشیده شده است. تجهیزات موجود در بیرون بدنه نیز کاسته شده اند تا سطح مقطع راداری شناور کاهش یابد. تایپ 54 از موتورهای دیزلی بهره می گیرد که دراصل فرانسوی هستند و تحت لیسانس فرانسه در داخل چین ساخته می شوند. از قضا این موتورها نیز مشابه موتورهای بکاررفته در لافایت فرانسه هستند. بر روی بدنه تایپ 54 دو قبضه موشک انداز 4 لول وای جی 83 قراردارد. این موشکها موشک کروز ضدکشتی هستند و بردی برابر با 150 کیلومتر دارند. علاوه بر آن، 8 موشک انداز اچ کیو 7 نیز برای دفاع هوایی بر روی تایپ 54 نصب شده اند. این موشکها کپی چینی و بهبود یافته موشک کروتال فرانسه می باشند و 13 کیلومتر برد دارند. موشک انداز نصب شده بر روی تایپ 54 همواره 8 موشک آماده پرتاب دارد و 16 موشک در مخزن آن ذخیره شده اند که در صورت شلیک موشک به صورت خودکار بارگذاری می شوند. جنگ افزار دیگر تایپ 54 یک توپ 100 میلیمتری بر رویی سینه شناور و 4 گتلینگ 6 لول آکا 630 می باشند. این مسلسل روسی دارای کالیبر 30 میلیمتر است. تایپ 54 می تواند یک فروند هلیکوپتر کاموف28 یا هلیکوپتر ساخت چین "زد9سی" را با خود حمل کند. این هلیکوپتر کپی چینی هلیکوپتر "دلفین" فرانسه می باشد. در سال 2005 ساخت نمونه بهسازی شده تایپ 54 با نام "تایپ 54آ" شروع شد. شناور جدید از نظر ظاهری و وزن تفاوت چندانی با سلف خود ندارد. بیشتر بهسازی ها بر روی سنسورها، تجهیزات الکترونیکی و سلاح های شناور انجام شده است. بر روی تایپ 54 یک رادار روسی سه بعدی با نام "عقاب دریا" نصب شده است. یک قبضه توپ 76 میلیمتری جدید جای توپ 100 میلیمتری را گرفته و 2 قبضه گتلینگ 7 لول تایپ 730 (این مسلسل نیز مانند آکا630 روسی و فالانکس آمریکایی برای دفاع در برابر موشک های ضدکشتی بکارمی رود. بعضی از منابع آن را کپی گتلینگ معروف آونجر آمریکایی می دانند. به هرحال تایپ 730 ساخت چین است و به دلیل قیمت زیاد بر روی شناورهای زیادی نصب نشده است.) وظیفه مسلسهای روسی را برعهده گرفته اند. تایپ 730 یک گتلینگ ساخت چین است که برای دفاع شناور از فاصله نزدیک بکارمی رود. نواخت تیر این مسلسل بین 4600 تا 5800 تیر در دقیقه برآورد شده است. این مسلسل به وسیله یک رادار چینی تی آر 47سی و یا تجهیزات الکترواپتیک هدایت می شود. هر دو این تجهیزات بر سقف برجک مسلسل قراردارند. یک موشک انداز 32 لوله عمودی نیز وظیفه حفاظت تایپ 54آ را در برابر حمله هوایی برعهده دارد. این موشک انداز می تواند موشک اشتیل روسی یا نمونه چینی آن را شلیک کند. در آگوست سال 2007 ساخت شناورهای نخست این کلاس به شماره 529 و 530 به اتمام رسیدند. شناورهای تایپ 54آ می توانند با بیشتر شناورهای پیشرفته غربی مشابه رقابت کنند. تایپ 54 تاریخ سفارش ؟ تاریخ شروع پروژه اواخر سال 2002 تاریخ به آب انداختن 11 سپتامبر 2003 تاریخ به خدمت گرفته شدن 18 فوریه 2005 وزن کامل 3400-3900 تن؟ طول 133 متر؟ عرض 17متر؟ آبخور 17متر؟ پیشرانه 4 موتور دیزل هر یک به قدرت 6330 اسب بخار سرعت 25-30 گره دریایی؟ برد 7000 گره دریایی؟ خدمه نفر هلیکوپتر کاموف 28 یاهاربین زد9سی تجهیزات الکترونیک رادار جستجوی سطحی ام آر36آ؛رادار 2بعدی تایپ 54؛4 رادار کنترل آتش فرانت دوم؛سیستم اطلاعات رزمی زی کا جی-4بی/6؛2 دستگاه رادار ناوبری تسلیحات 2 قبضه موشک انداز 4لوله سی803 کرم ابریشم (تایپ54)؛1 قبضه موشک انداز 8 لوله اچ کیو 7(تایپ 54)؛1 قبضه توپ100 میلیمتری (تایپ54)؛ 4 قبضه مسلسل30 میلمتری آکا 630 ساخت روسیه (تایپ 54)؛موشک انداز 32 لوله عمودی اس آ ان 12 اشتیل (تایپ 54آ)؛2 قبضه مسلسل 30 میلیمتری تایپ 73 ساخت چین (تایپ 54آ)؛1 قبضه توپ 76 میلیمتری(تایپ 54آ)؛اژدرافکن 3 لوله 324 میلیمتری وای یو 7(هر دو مدل) قایق موشک انداز کلاس 022 اکس در روز دوم نوامبر 2006، خبرگزاری شین هوا طی گزارشی بیان کرد که نیروی دریایی چین -به صورت مستقل- یک شناور نامرئی طراحی کرده است. این شناور دارای خاصیت حرکت پنهانی بوده و می تواند به گشتهای طولانی مدت دریایی اعزام شود. 30 درصد تجهزات نصب شده بر روی آن جدید هستند و در ساخت آن از تکنولوژی ماجولار استفاده شده است. این شناور قبل از تحویل به ارتش خلق چین یک آزمایش 120 روزه را پشت سرگذاشته است. با طی 9000 مایل بیش از 300 عیب فنی در شناور آشکار شده که شرکت سازنده به رفع آنها پرداخته است. بعدها معلوم شد که این شناور جدید در نیروی دریایی چین به قایق موشک انداز کلاس 022 اکس معروف شده است. قایق موشک انداز کلاس 022 جدیدترین نمونه شناورهای نامرئی ساخت چین و مدرنترین آنها است. ساخت این قایقهای موشک انداز سریع السیر در آوریل 2004 به پایان رسید. این شناورها از بدنه طرح کاتامران سود برده اند و پایداری بالایی در سرعتهای زیاد دارند. طرح بدنه این شناورها در جهان یکتا است. بدنه قایقهای کلاس022 با مواد جذب کننده امواج رادار پوشانده شده اند تا قابلیت حرکت پنهانی آنها افزایش یابد. نکته جالب در مورد شناورهای کلاس 022این است که تا کنون هیچ نیروی دریایی مدرنی از بدنه کاتامران برای ساخت شناورهای رزمی عملیاتی استفاده نکرده است. تنها شناور رزمی با بدنه کاتامران "جنگجوی دریا" از آمریکا است که درحقیقت یک طرح آزمایشی و تحقیقاتی می باشد. با ساخت و خدمت گرفته شدن شناورهای کلاس 022 چین تبدیل به اولین نیروی دریایی جهان شده است که به استفاده عملیاتی از شناورهای با بدنه کاتامران پرداخته است. بدنه قایق موشک انداز کلاس 022 به شناور اجازه می دهد که به راحتی وارد آبهای کم عمق شود و به دفاع از مواضع ساحلی خودی بپردازد. در حالیکه شناورهای سنتی چین برای دفاع از سواحل آن کشور بکارگرفته شده بودند این شناورهای مدرن می توانند نقشی تهاجمی برعهده بگیرند. آنها را می توان به همراه شناورهای بزرگتر و جنگنده-بمب افکنها برای محاصره جزیره تایوان بکارگرفت. تاکنون 4 فروند از شناورهای این کلاس به نیروی دریایی چین تحویل داده شده اند و احتمالا 30 فروند از این شناورهای مدرن به نیروی دریایی چین تحویل داده خواهد شد. احتمالا این شناورها برای جایگزینی قایقهای موشک انداز هانگ فنگ(نمونه ساخت چین از قایقهای موشک انداز معروف روسی "اوزا") طراحی شده اند. ممکن است که چین از تجربیات بدست آمده از ساخت این شناورها برای ساخت شناورهای بزرگتر حمل و نقل و نیروبر استفاده کند. هیچ اطلاعات موثقی درباره توان رزمی این شناور موجود نیست. از روی عکسهای منتشر شده می توان حدس زد که شناور به دو قبضه موشک انداز ضدسطحی مسلح است اما نوع موشکهایی که در شناورهای کلاس 022 بکارگرفته شده اند برای ناظران نظامی معلوم نیست. بر روی قسمت جلوی عرشه یک قبضه گتلینگ 30 میلیمتری آکا630 روسی نصب شده است که برای دفاع نزدیک در برابر هواپیماها و موشکهای دشمن بکارمی رود. بر روی شناور تنها یک آنتن نصب شده است که سنسورهای قرارگرفته بر روی آن ناشناخته می باشند. بین دو موشک انداز نیز یک آنتن برای ارتباط اطلاعاتی نصب شده است. این امر نشان می دهد که شناور می تواند اطلاعات مورد نیاز از هدف را از شناورهای دیگر یا هواپیماهای موجود در صحنه نبرد بگیرد. چین با ساخت این شناور خود را برای ورود به جنگهای مدرن و شبکه محور قرن بیست و یکم آماده می سازد. هویجان تایپ 54 تایپ 022اکس
  11. بچه های دانشگاه مالک اشتر 2-3 سال پیش یه قایق 4 نفره درست کرده بودند که تقریبا یه همچی طرحی رو ازش استفاده کرده بودند.
  12. RezaKiani

    آواکس ، سكوهاي مراقبت هوايي

    حامد جان سلام! این مطلب فرود آمدن اجباری ئی2 در چین رو می تونی منبع اش رو لطفا ذکر کنی. من هرچی توی اینترنت می گردم چیزی درباره این واقعه پیدا نمی کنم. مرسی
  13. کاشکی مشخصات فیزیکی اون دو تا سلاح دیگر رو هم لطف می کردید و در همین تاپیگ قرار میدادید که بهتر بتونیم مقایسه کنیم. در کل با هر حرکت مثبتی از این گونه موافق هستم و اون رو شایسته قدردانی می دونم حالا چه مهندسی معکوس باشه، چه تولید تحت لیسانس یه کشور دیگر باشه و چه بچه ها خودشون زحمت طراحی اون رو کشیده باشند. در هر حال باید دست اندرکاران این پروژه ها رو دستها شون رو طلا گرفت. همین
  14. قربونت برم فلانکر جان! منبع این مقاله مجله جنگ افزار و نویسنده اون آقایی به نام رضاکیانی موحد هستند که شباهت زیادی با شخص خود من داره. تمام ژنها و قیافه و قد و حتی شماره شناسنامه ما مثه همدیگه هستش. icon_cool
  15. تاریخ سال 53 قبل از میلاد محل: در نزدیکی حران (کاره) نتیجه: پیروزی قاطع سپاه اشکانی متخاصمین امپرطوری اشکانی در برابر جمهوری روم فرماندهان سورنا در برابر مارسوس لیسینوس کراسوس؛پابلیوس کراسوس استعداد 1000سواره نظام سنگین؛9000سواره نظام سبک در برابر 43000لژیونر؛4000سوارنظام؛4000پیاده سبک تلفات حداقل در برابر 4000مجروح؛20000مجروح؛10000اسیر نبرد حران یک پیروزی قاطع در جنگ بین سپاه سردار معروف رومی کراسوس و سردار رشید ایرانی سورنا بود. نتیجه این نبرد پیروزی خردکنننده اشکانیان بر رومیها بود. پس زمینه در سال 55 قبل از میلاد کراسوس مجبور بود تا دوران خدمت خود به عنوان کنسول را به پایان برد. در این زمان، کراسوس، پمپی و جولیوس سزار یک شورای فرماندهی قدرتمند را تشکیل داده بودند که روم را کنترل می کرد. کراسوس آرزو داشت تا افتخاری را به نام خود به ثبت رساند. او دید که شکست دادن بردگان به رهبری اسپارتاکوس در 20 سال قبل برایش فایده ای دربرنداشته است. کراسوس نقشه ها را بیرون آورد و به دنبال هدفی مناسب برای حمله گشت. او احساس می کرد که بیشترین افتخار در پیروزی بر اشکانیان نهفته است. تعدادی از اعضای سنای روم سعی کردند تا او را منصرف کنند اما سزار و پمپی به پشتیبانی او برخواستند و سنا در برابر تصمیم کراسوس نرم شد. کراسوس در اواخر سال 55 ق م به سوریه رسید. به کمک کلنی های هلنی مستقر در سوریه و پشتیبانی آرتاوازدس -پادشاه ارمنستان- کراسوس به جای اینکه از کوه های ارمنستان حمله کند مستقیما به سمت خاک اشکانیان حرکت کرد. در پاسخ، ارد دوم پادشاه پارتها نیروهایش را به دو قسمت تقسیم کرد و نیمی از آنها را که پیاده نظام بودند به مجازات ارمنی ها فرستاد و نیم دیگر را که واحدهای سواره نظام بودند برای مقابله با کراسوس اعزام کرد. دو ارتش پس از این، در نزدیکی حران بایکدیگر رودرروشدند. نبرد اگرچه رومی ها بر پارتها برتری عددی داشتند، پارتها از 1000سوار سنگین اسلحه -کاتاپراکت- با اسبهای زره پوشیده و 9000 سوار کمان دار برای شکست پیاده نظام سنگین اسلحه رومی استفاده کردند. کمان داران سوار بر اسب به صورت مداوم بر روی آرایش فشرده لژیونرهای رومی بارانی از پیکانها مرگبار باریدند. آنها از شترهایی برای حمل پیکانهای اضافی استفاده می کردند تا بتوانند رگبار تیرشان را بی وقفه ادامه دهند. هنگامی که رومی ها سعی می کردند تا به کمانداران پارتی حمله برند، آنها وانمود به عقب نشینی می کردند سپس ناگهان می چرخیدند و تیرهایشان را درحالیکه می گریختند به سوی دشمن رها می کردند. اگر رومی ها سعی می کردند تا در یک آرایش لاکپشتی از خود دفاع کنند آنگاه سواره نظام سنگین اسلحه به آنها حمله می کرد و لژیونرها نمی توانستند که در آرایش تنگشان به صورتی موثر با آنها بجنگند. اگرچه سپرهای بلند (اسکوتا) رومی در برابر باران تیر پارتها حفاظتی مناسب به آنها می داد اما بسیاری از سربازان در انتها به خاطر تشنگی و گرما از پای درآمدند... پیکانهای پارتها ویران کننده بودند. پلوتراک می گوید:" هنگامی پابلیوس اصرار کرد تا لژیونرها به سواره نظام دشمن حمله برند، دید که دستان آنها به سپرهایشان چسبیده است و پاهایشان چون میخ در زمین محکم شده به گونه ای که توان جنگیدن یا دفاع از خود را نداشتند."(زندگی کراسوس) پس از نبرد: نتیجه این نبرد یکی از سنگینترین شکستهایی بود که جمهوری روم در تمام دوران حیان خود تحمل کرد. در طی نبرد، پابلیوس(پسرکراسوس) گشته شد و سر او را بر نیزه زدند تا لژیونرها شاهد کشته شدن او باشند. خود کراسوس نیز پس از نبرد کشته شد. سر او برای ارد دوم -پادشاه اشکانی- فرستاده شد. سپاه دیگر پارتها که به ارمنستان اعزام شده بود توانست پادشاه ارمنسان را شکست دهد و ارمنستان را اشغال کند. به هر حال، این پیروزی ها ارد دوم را نسبت به سورنا بدگمان کرد و شعله های حسادت در قلب او زبانه کشید. ارد دوم دستور داد تا سورنا را اعدام کنند و خود فرماندهی سپاه را برعهده گرفت و کمی بعد آنها را به عملیانی نافرجام در سوریه هدایت کرد. گایوس کاسیوس لانگینوس -که پس از مرگ کراسوس فرماندهی رومی ها را در دست گرفت- حدود 10000 سرباز نجات یافته را تا سوریه به عقب کشید و به عنوان فرماندار سوریه توانست تا 2 سال بعد در برابر حلمات ارد دوم مقاومت کند. او تقریبا توانست پارتها را شکست دهد و ستایش سیسرو را به خاطر پیروزی ای خرید. کاسیوس بعدها در توطئه سوقصد به جان سزار-44 قبل از میلاد- نقشی کلیدی بازی کرد. نتایج این نبرد 3 نتیجه در برداشت: • رومی ها برای اولین بار با پارچه های ابریشمی آشناشدند و انگیزه دستیابی به این پارچه های ظریف باعث گسترش بازرگانی شد. • تعدادی از اسرای رومی به مرز ایران و چین فرستاده شدند و این اولین آشنایی نزدیک رومی ها با چینی ها بود. • مهمترین نتیجه نبرد اسطوره شکست ناپذیری سواره نظام پارت در برابر پیاده نظام سنگین روم بود که این اسطوره با وجود اینکه در قرن دوم میلادی رومی ها 3 بار پایتخت ایران را فتح کردند بازهم در اعماق وجود آنها لانه داشت. مترجم رضا کیانی موحد. منبع مجله جنگ افزار سواره نظام سنگین اسلحه پارت سوارپارت درحال تیر اندازی سپر بلند رومی معروف به اسکوتا آرایش لاکپشتی سورنا سردار بزرگ سپاه ایران
  16. RezaKiani

    نبرد حران (کاره)

    اصولا در اون زمانها از کمانهای ترکیبی استفاده می شده . این جور کمانها برد و قدرت زیادی داشتند و نمونه های اون رو در میان مغولها ، چینی ها و دیگر اقوام هم میشه پیداکرد.
  17. عزیز جان من که استاد نیستم. رشته تحصیلی من برق هستش. فقط به این جور مسائل علاقه دارم واسه اینکه توش خلاقیت بکاررفته. مطمئن هستم که در مطالبی که ارسال می کنم هم اشکالات زیاد هستش. به هر حال از توجه شما متشکرم. اگر بازهم دراین زمینه ها مطلبی دارید اضافه کنید تا ما هم استفاده کنیم. با تشکر برادر کوچکتر شما رضا
  18. اون ناو هواپیمابری که در تاپیک اول عکسش افتاده ناوهواپیمابر هرمس هستش که انگلستان در سال 1982 فروختش به هند . فکر کنم الان از رده خارج شده باشه. مهمترین مشخصه این ناو همون سکوی پرش گنده ایه که واسش درست کردن چون کاتاپولتش رو در دهه 70 برداشته بودند. مطلب خیلی جالبی درباره نیروی دریایی هند تهیه کردید دوست عزیز انشالله که این جور مطالب رو ادامه بدهید و ما هم یه چیزهایی یادبگیریم با تشکر رضاکیانی
  19. یه شعری هست که میگه ای کشته کرا کشتی تا کشته شدی زار. با به قولی از مکافات عمل غافل مشو. این برادران بوسنی هم باید ببینیم که در طول تاریخ چه کرده اند که اینجوری دارن تقاص پس میدن؟؟؟ من فکر نکنم همه تقصیرها به کلی گردن صربها یا کرواتها باشه!!! یکی از دوستان به موش دووندن کشورهای اروپایی اشاره کرد که فکر کنم تا حدود زیادی حق داره. توی این هاگیرواگیر این اروپایی ها هیچ واکنش منطقی از خودشون نشون ندادند. باز هم گلی به جمال همین بیل کلینتون خودمون. به هرحال صلح از همه چی بهتره
  20. دوستان هواپیماهای زیر که درکنار هم با صلح و صفا ایستاده اند همگی متعلق به یک نیروی هوایی هستند ولی هر کدام از یک کشور امده اند. اگر کسی حدس زد این هواپیماها متعلق به کدام نیرو یهوایی هستند؟
  21. طی شش هفته بعد از آن هر روز 1 ساعت استادی در مورد اسلام و نمودهای آن در زندگی روزانه صحبت می کرد: مطالعه ای درباره شاخه های اسلام، تاریخ و آداب آن، تعطیلاتش، آنچه پیروان آن مجاز به انجام آن بودند و آنچه واقعا به آن عمل می کردند، محدودیتهایشان و خلاصه هر چیزی که بتواند تصویری از دشمن را کامل کند و او را به انسان نشان دهد. در پایان این درس به ما یک روز کامل فرصت دادند تا مقاله ای در مورد مناقشات خاورمیانه بنویسیم. در درس بعدی درباره "بادل" ها چیزهایی آموختیم. بادل کسی است که به عنوان پیغام رسان بین خانه امن و سفارتخانه و یا بین دو خانه امن عمل می کند. بخش اصلی آموزش بادل را مسائل امنیت عملیاتی تشکیل می دهد. او باید به خوبی بتواند از تحت تعقیب بودن یا نبودن خویش مطمئن شود. حمل هر چیزی در پاکتهای دیپلماتیک و بسته های سفارتخانه به عهده اوست. حمل کنندگان بسته های سفارتخانه مصونیت دیپلماتیک دارندو می توانند اسناد را به این ترتیب جابجا کنند. کار اصلی آنها این است که برای رابطها گذرنامه و سایر مدارک را تامین کنند و گزارشهای آنان را به سفارتخانه برسانند. رابطها بسته به نوع ماموریت خود اجازه ندارند به سفارت اسرائیل وارد شوند. بادلها معمولا افرادی جوان و در حدود بیست و چند ساله هستند که برای یک یا دوسال این کار راانجام می دهند. اغلب آنها دانشجویان اسرائیلی هستند که عضو واحد های رزمی بوده اند و به همین دلیل قابل اعتمادند. هر چند اینکه آنها در زمینه گریز از تعقیب و مراقبت آموزش دیده اند امر مهمی است، اما این افراد تنها می توانند تا زمانی که دانشجویند به کار خود ادامه دهند. در ایستگاه های موساد این افراد را رده پایین به حساب می آورند، اما با این حال کارشان برای دوران دانشجویی حرفه مناسبی به حساب می آید. اکثر ایستگاه 2 یا 3 بادل دارند. کار دیگر این افراد پیدا کردن خانه های امن است. یک بادل دانشجو ممکن است تا 6 آپارتمان را در اختیار داشته باشد تا همسایه ها از اینکه خانه ای کثرا خالی است اما همیشه صندوق پستی اش پر می باشد تعجب نکنند. بادلها در این گونه خانه ها بدون پرداخت اجاره زندگی می کنند، یخچال را همیشه پر از مواد غذایی نگه می دارند، صورتحسابها را پرداخت می کنند و کارهایی از این قبیل انجام می دهند. اگر آپارتمان مورد احتیاج کسی باشد، بادل به آپارتمان دیگری رفته و یا در هتل اقامت می کند تا مورد استفاده از آپارتمان به پایان برسد. یک بادل مجاز نیست دوستان یا دوست دخترش را به آپارتمان ببرد، اما حقوق آنها بسته به اینکه چند آپارتمان را سرپرستی کنند بین 1000 تا 1500 دلار در ماه نوسان دارد. با توجه به اینکه یک بادل اجاره مسکن نمی دهد، خرج غذاو نوشیدنی اش را نمی پردازد و شهریه تحصیلش را نیز می دهند، بادل بودن شغل پرمنفعتی است.
  22. نبرد آژنکورت در شمال فرانسه بین پادشاه انگلیس هنری پنجم و پادشاه فرانسه چارلزششم انجام شد و یکی از نبردهای جنگهای 100 ساله اروپای قرون وسطی می باشد. چارلز فرماندهی سپاهیانش را برعهده نگرفت و فرانسوی ها به رهبری چارلز دی آلبرت وارد نبرد شدند. انگلیسی ها بیشتر از کمانداران خود استفاده کردند. این نبرد به وسیله نمایشنامه هنری پنجم -اثر شکسپیر- در تاریخ جاودانه شده است. این نبرد آخرین پیروزی بزرگ کمانداران بر شوالیه های زره پوش بود. عصر باروت درحال آغاز شدن بود و ... تاریخ: 25اکتبر 1415 محل: آژینکورت فرانسه نتیجه:پیروزی قاطع انگلیس متخاصمین امپراطوری انگلیس در برابر امپراطوری فرانسه فرماندهان هنری پنجم در برابر چارلز دی آلبرت استعداد رزمی در حدود 6000نفر(5000نفر کماندار؛1000نفر پیاده نظام سنگین اسلحه) در برابر بین 20000تا 30000نفر(3/1 شوالیه سوار؛2/1 پیاده نظام سنگین اسلحه؛6/1 کماندار) تلفات 100-250نفر در برابر در حدود 6000نفر لشکرکشی: هنری پنجم به چند دلیل به فرانسه هجوم برد. او امیدوار بود که با به راه انداختن یک جنگ خارجی بتواند موقعیت خود را در خانه تحکیم کند. وی می خواست که با جمع آوری باج و خراج از زمینهای فتح شده، وضعیت مالی خود را بهبودبخشد. او همچنین می خواست که شوالیه های فرانسوی را اسیر کند تا بتواند برای آزادی آنها خونبها دریافت کند. مدارکی در دسترس است که نشان می دهد چند نفراز اربابان نرماندی به هنری قول دادند که پس از مرگشان سرزمینهایشان را به او تقدیم می کنند اما پادشاه فرانسه می خواست که زمینهای آنها راتوقیف کند. در 13 آگوست 1415 هنری و سربازانش در شمال فرانسه پیاده شدند و با ارتشی به استعداد 12000نفر به محاصره بندر هارلفیور پرداختند. محاصره بندر بیش از حد انتظار به طول انجامید. در روز 22 سپتامبر شهر تسلیم شد و ارتش انگلیس تا 8 اکتبر آنجا را ترک نکرد. فصل لشکرکشی به انتها رسیده بود و انگلیسی ها به علت بیماری، تعدادی از سربازانشان را از دست دادند. هنری تصمیم گرفت تا حدود 9000نفر از سربازانش را به بندرکالی ببرد. کالی تنها دژ انگلیس در شمال فرانسه بود و آنها می توانستند تمام زمستان را در آنجا سرکنند. در طی محاصره هارفلیور توسط انگلیسها، فرانسه توانست تعداد زیادی از نجیب زادگان فئودال را به همراه ارتشهایشان احضار کند که دی آلبرت با مهارت آنها را درفاصله هارفلور و کالی بکارگرفت. حرکات دی آلبرت مانورهای انگلیسیها در طول رود سوم را منعکس می کرد. درنهایت، دی آلبرت رسیدن به بندر کالی را بدون مواجه با یک زد و خورد بزرگ برای انگلیسی ها غیرممکن کرد. حرکات دی آلبرت هنری را مجبور کرد در نبردی واردشود که با -توجه به وضعیت ارتشش- ترجیح می داد از آن اجتناب کند. ارتش انگلیس ذخیره غذایی اندکی داشت و 450کیلومتر را در طی 4روز پیموده بود. آنها مریض شده بودند و حال روبروی ارتشی قرار می گرفتند که باتجربه بود و بهتر از آنها تجهیز شده بود. به هرحال، فرانسه نه به خاطر تعداد مطلق تلفاتش بلکه به دلیل تعداد شوالیه ها و نجیب زادگانی که از دست داد شکستی فاجعه بار را تحمل کرد. هنری قادر بود که به تمام اهدافش برسد. او به وسیله معاهده ترویس در سال 1420 به عنوان نایب السلطنه شناخته شد و وارث تاج و تخت فرانسه شد. این امر با ازدواج او با کاترین والیوس -دختر چارلز ششم- محکمتر شد. با وجود این، هنری آنقدر زنده نماند تا سلطنت فرانسه را به دست آورد. او در سال1422 درحالی که موقعیت خود را در برابر مخالفین فرانسوی اش تحکیم می کرد، در سن 34 سالگی در اثر اسهال خونی مرد. وقتی که چارلزششم مرد، دو ماه بعد چارلز هفتم بر تخت نشست. هنری ششم -پسر هنری- نیز جانشین او شد و به جز کالی، توسط ارتش فرانسه از تمام متصرفاتش بیرون انداخته شد. مواضع: هنری و ارتش انگلیس در حال رفتن به کالی بودند که توسط ارتش فرانسه راهشان بسته شد. ارتش فرانسه بر آنها برتری کامل عددی داشتند. برآورد دقیقی از تعداد نفرات طرفین دردست نیست. منابع مختلف، تعداد فرانسوی ها را بین 15000 تا 36000 و نفرات انگلیس را بین 6000 تا 9000 نفر برآورد کرده اند. نبرد در گذرگاهی که از جنگل آژینکورت عبورمی کرد انجام شد. ارتش فرانسه توسط دی آلبرت در خروجی شمالی گذرگاه موضع گرفت تا راه کالی را مسدود کند. هر دو ارتش، شب 24اکتبر را در زمینهای باز گذراندند. هنری در روز 25 اکتبر ارتش خود را آرایش داد. در حدود 900 نفر از پیاده نظام و 5000کماندار را در صفی به طول 700متر در امتداد دو طرف گذرگاه قرارداد. این آرایش شبیه آرایش معمول انگلیسی ها بود که همیشه کمانداران خود را در جناحین سپاه خود قرار می دادند و شوالیه ها و پیاده نظامشان را در مرکز سپاه. در حدود 200کماندار نیز در مرکز قرارگرفتند. پیاده نظام سنگین اسلحه انگلیس غرق در آهن و فولاد شانه به شانه هم ایستادند و 4 ردیف را تشکیل دادند. کمانداران انگلیسی در جلوی آرایش خود تیرهای چوبی را به صورت زاویه دار در زمین فروکردند تا مانع حمله سواره نظام فرانسه بشوند. این کمانداران از کمانهای بلندی استفاده می کردند که در تاریخ معروف هستند. این کمانها برد و قدرت زیادی داشتند و می توانستند تا پیکانها را به مسافتی در حدود 300مترپرتاب کنند. از نظر ساختاری این کمانها شباهت زیاد با کمانهای مغولی و ژاپنی داشتند که در همان دوران در شرق آسیا رواج داشتند. قبل از نبرد هنری سخنرانی کرد و به شوالیه هایش اطمینان داد اگر فرانسه نبرد را ببرد آنها را نگه می دارند تا از خانواده هایشان خونبها بگیرند. به هرحال، بیشتر آنها چنین شانسی را نداشتند و بهتر بود که برای نجات جانشان بجنگند. برخلاف باور عمومی، سربازان فرانسوی حرفه ای بودند و توسط فرماندهانی با تجربه هدایت می شدند. فرانسوی ها در سه ردیف قرارگرفتند که هر کدام 6000نفر را دربرداشت اما تصور می شود که ردیف اول شامل 9000نفر بوده است. در حدود 1200 نفر از پیاده نظام و شوالیه ها نیز در هر جناح قرارداشتند در حالیکه مرکز سپاه فرانسه توسط پیاده نظام پرشده بود. 12 نفر از شاهزاده های خاندان سلطنتی نیز درمیان آنها قرارداشتند. عقبه فرانسه نیز از 6000 تا 9000نفر پیاده نظام تشکیل شده بود. 4000 تا 6000 نفر از کماندارن نیز در جلوی پیاده نظام در مزکز قرارداشتند. عوارض زمینی عامل اصلی تصمیم گیری برای نبرد عوارض زمین بوده است. باریکی گذرگاه برای انگلیسی ها مناسب بود. موج اول حمله فرانسوی ها برتری عددی 6 به 1 به نیروهای مرکز سپاه انگلیس داشتند اما امکانی نبود که بتوانند با مانورهای احاطه ای انگلیسی ها را دور بزنند. باریکی گذرگاه باعث می شد که مهاجمان فرانسوی به هم فشرده شوند و سرعت آنها کاهش یابد. تلفاتی که به ردیفهای اول مهاجمین توسط تیراندازی کمانداران وارد می شد تراکم مهاجمان را افزایش می داد و ردیفهای پشت سر مجبور می شدند که از روی پیکر آنها عبورکنند. مهاجمان باید عمقی در حدود 25 ردیف می داشتند و ردیفهای عقبی به جلو فشارمی آورده اند تا وارد کارزار شوند. اگرچه فرانسوی ها در ابتدا انگلیسی ها را عقب راندند اما به خاطر تنگی جا در بکاربردن سلاح هایشان دچار مشکل بوده اند. هنگامی که تیرباران کمانداران انگلیسی شروع شد، فرانسویها فضای کافی برای واکنش نشان دادن نداشته اند. در این زمان موج دوم فرانسوی ها -که در حدود 12000 نفر بوده اند- سررسید و وضع را آشفته تر کرد. فشاری که آنها از عقب وارد کرده اند جنگ در جلو را بیشتر به تاخیر انداخته است. نبرد به میدان جدیدی وارد شد که تازه باران دیده بود و گل و لای مانع حرکت پیاده نظام سنگین زره می شد. سرعت کم در گل عمیق شهسواران فرانسوی را به هدفی مناسب برای کمانداران انگلیسی مبدل کرد. کمانداران انگلیسی به دلیل زره سبکتری که داشتند با سرعت بیشتری نسبت به پیاده نظام فرانسه وارد معرکه شدند. نبرد: در صبح 25 اکتبر فرانسوی ها هنوز منتظر رسیدن نیروهای کمکی بودند که درحال رسیدن به جبهه نبرد بودند. دوک بارانت، دوک آنژو و دوک بریتانی که هرکدام 1000 تا 2000 سرباز داشتند درحال حرکت به سمت میدان نبرد بودند. این امر فرانسوی ها را در شک گذاشت که پیشروی خود را به سمت انگلیسی ها آغازکنند یا نه. در 3ساعت پس از طلوع آفتاب زد و خوردی اتفاق نیافتاد تا اینکه هنری فهمید که فرانسوی ها قصد حرکت ندارند و سپاهیانش را در گذرهگاه گسترش داد. کمانداران تیرهای چوبی را در خاک قرص کردند و درگیری را با تیرباران فرانسوی ها شروع کردند. استفاده از تیرهای چوبی یک نوآوری بود. در 2 درگیری کوچکی که قبل از آن بین فرانسوی ها و انگلیسیها انجام شد از این تیرها استفاده نشده بود. در این هنگام فرانسوی ها مقداری از نظم خود را از دست دادند و سواره نظام مستقر در جناحین سپاه فرانسه به کمانداران انگلیسی حمله کردند. چون شوالیه ها نتوانستند کمانداران را دور بزنند و یا از میان تیرهای چوبی عبور کنند حمله آنها به مصیبت انجامید. تنها اثر این حمله و عقب نشینی بیشترشدن گل و لای مسیر عبور فرانسوی ها به سمت انگلیسیها بود. پس از آن، فرمانده ردیف اول فرانسوی ها خود حمله به انگلیسی هارا توسط پیاده نظام سنگین اسلحه رهبری کرد. گل و لای تا زانوی آنها می رسید و باعث شد هنگامی با پیاده نظام انگلیس روبرو شوند که در اثر این پیاده روی در گل بسیار خسته شده بودند. آنها سرعت کمی داشتند که باعث شده بود هدف خوبی برای کمانداران انگلیسی شوند اما زره هایی که در آن زمان ساخته می شدند به قدری مقاومت داشتند که بتوانند آنها را سالم به طرف دیگر گذرگاه برسانند. بدین سان خطوط کم پشت انگلیسی ها به عقب رانده شد و هنری تقریبا بر زمین افتاد. عرض کم گذرگاه و تراکم نفرات به فرانسوی ها اجازه نمی داد تا از سلاح هایشان به خوبی استفاده کنند. در این زمان کمانداران با استفاده از تبر و تیشه و شمشیر حمله کردند و فرانسوی ها را خسته و بی نظم کردند. آنها توان عقب نشینی نداشتند و کشته یا اسیر شدند. در این هنگام دومین موج حمله فرانسوی ها فرارسید و در ستیزه غرق شد. فرماندهان آنها نیز مانند گروه اول کشته یا اسیر شدند و فرماندهان گروه سوم مرگ خود را در صحنه نبرد در حالی دیدند که افرادشان در حال فرار به مکانی امن بودند. درحین زد و خورد برادر کوچکتر هنری -هامفری، دوک گلاستر- مجروح شد. هنری با شنیدن صدای برادر، محافظانش را برداشت و از میان فرانسویان دالانی بازکرد تا به برادرش رسید و تا زمانی که هامفری را به مکانی امن رساندند در برابر امواج هجوم دشمن مقاومت کرد. تنها موفقیت فرانسوی ها در اثرحمله از دژ آژینکورت به پشت خطوط انگلیسی ها حاصل شد. سامبات دی آژینکورت به همراه 1000نفر از روستاییانش توانست به تدارکات هنری دست پیداکند. هنری فکر کرد که از پشت سر مورد حمله واقع شده و ترسید که اسرای فرانسوی دوباره مسلح شوند و نتیجه جنگ را عوض کنند. بنابراین دستور داد تا تمام نجیب زادگان فرانسوی را قتل عام کنند. درخواست فرماندهان و افسران ارشد برای اینکه خونبهای اسرا را برگردن گیرند از طرف هنری رد شد. دستور اجرا شد و حدس زده می شود که شوالیه های فرانسوی در اثر این کشتار بیشتر تلفات دادند تا در میدان نبرد. سرانجام: صبح روز بعد، هنری به میدان نبرد بازگشت و دستور داد تا تمام زخمی های برجای مانده فرانسوی از دم تیغ گذرانده شوند. فرانسوی ها تمام شوالیه ها را به عقب برده بودند ولی سربازان عادی بدون هیچ گونه مراقبت پزشکی در میدان رهاشده بودند. در مورد تلفات طرفین آمار دقیقی وجودندارد اما تلفات انگلیسیها سبکتر و در حدود 450 نفر برآوردمی شود. تلفات فرانسوی ها سنگین بوده است. درمیان کشته های فرانسوی 3 دوک، 5 کنت و 90 بارون وجود داشته اند. هنری نتوانست در اثر پیروزی در این نبرد فرانسه را فتح کند اما توانست فرارکند و با تجدید قوا، 2 سال بعد بازگشت و جنگ جدیدی را آغاز کرد. "ما اندک هستیم. ما اندک ولی خوشحال هستیم. ما برادرانی متحدهستیم." هنری پنجم اثر ویلیام شکسپیر مسیر هنری و سپاهیانش از انگلیس تا محل نبرد آژینکورت به همراه تاریخ رویدادها وضعیت سپاه انگلیس و فرانسه قبل از نبرد. مثلثهای قرمز رنگ کمانداران انگلیسی هستند که در دو طرف گذرگاه موضع گرفته اند. هنری و کماندرانش نویسنده رضاکیانی موحد منبع مجله جنگ افزار
  23. من یه چند تا عکس از داخل تانک فرانسوی سنت چاموند دارم این تانک تانک سنگین فرانسوی ها بوده و واقعا یه لگن درست و حسابی بوده:
  24. RezaKiani

    هاور کرافت یونس 22

    من از محیط زیست خلیج فارس دفاع نمی کنم. اصولا عرضه دفاع کردن ندارم عزیز! خوش به حال شما که دست کم از اسمش دفاع می کنید. بالاخره این هم خودش یه کاریه. آلوده کردن محیط زیست (دریایی یا غیردریایی) ربطی به ماهواره دیدن نداره. یه روزی متوجه می شید که حفظ محیط زیست خیلی مهمتر از حفظ اسم فلان شهر یا روستا یا عارضه جغرافیایی هستش. امیدوارم که اون زمان خیلی برای درست کردن بعضی از چیزها دیرنشده باشه. در ضمن چون این حقیر توی همین چاله آبی که شما از اسمش دفاع میکنید کار میکنم احتیاج به آمار ندارم. دارم با چشمای خودم می بینم که شرکتهای ایرانی (مخصوصا شرکتهای نفتی) هر روز چه حالی به این آبهای زلال می دهند. حالا شما دوست نداری باور کنی خوب باور نکن. در ضمن من سر مسئله استفاده از کلمه اشغال تا حالا 2 بار معذرت خواهی کردم. این هم بار سوم. مردم معذرت می خوام. نصف شب بود کلمه بازپس گیری رو هرچی فکر کردم یادم نیومد جاش گذاشتم اشغال. بعدش هم یه بنده خدایی درباره هاورکرافت سوال کرده بود واینکه به چه دردی می خوره. من هم جوابش رو دادم . حالا به نظر شما جوابم از نظر تاریخی و نظامی اشتباه بوده یا گیر شما فقط به همون کلمه اشغال هست؟
  25. RezaKiani

    هاور کرافت یونس 22

    عزیز جان! من یه بار عذرخواهی کردم حالا شما می خواهیداسم عذرخواهی کردن رو پیچوندن بذار یا چیز دیگه. اینش دیگه به خودتون مربوطه. خمیس هم ربطش به پنجشنبه اینه که ترجمه شده هم هستند. روزهای دیگر هم به همین ترتیب. مخصوصا "جمعه" که فارسی اش می شه "آدینه" ولی ما توی تمام تقویم هایی که چاپ می شه و در صداو سیما از کلمه عربی "جمعه" استفاده می کنیم. تازه این که چیزی نیست!! اصل تقویم ما و مبدا اون هم عربی هستش. البته چون این حقیر مثه جناب عالی ایرانی و ایرانی پرست نیستم برام هیچ فرقی نمی کنه که تقویم ایرانی باشه یا عربی ولی راستش رو بخواهید تقویم لاتین رو ترجیح می دم. اون خطی هم که فرمودید می تونید توی هر دایره المعارفی که دوست داشتید نگاه کنید. این خطی که الان من دارم ازش استفاده میکنم اسمش خط عربی هستش هیچ ربطی هم به ایران و ایرانی و قوم آریا ونژاد آریا نداره. اینکه از کجا اومده داخل مملکت ما هم کاملا معلوم هستش و اگر کسی یه جو سوات داشته باشه خودش میتونه این تاریخچه رو از توی کتابهای تاریخ دربیاره. این حقیر هم کارشناس فارسی نیستم. کارشناس ادبیات هم نیستم. یه مطلب تاریخی عرض کردم خدمت شما دوست عزیز. خواستی قبول کن نخواستی هم نکن! اما دوستان عرب! البته من نه تنها دوست اعراب هستم بلکه دوست بقیه مردم دنیا هم هستم. تا کسی شخصا با من و خانواده ام دشمنی شخصی نکرده باشه از نظر من دوست به حساب می یاد.حالا شما دوست دارید همه مردم دنیا رو دشمن خودتون بدونید؛ خوب این هم حق شما است. ولی امیدوارم انقدر جربزه اش رو داشته باشی که همین الان پاشی بری واسشون قمه بکشی. اون خلیجی هم که ظاهرا برای شما خیلی عزیزه واسه من یه چاله بزرگ آبه که تنها ارزشی که داره اینه که داره نون من و خانواده ام رو میده . حالا شما خیلی دوسش دارید واسش بجنگ. تاحالا به فکرت رسیده که همین هم وطنهای آریایی عزیز شما در طول سال چقدر آشغال و کثافت و زباله و مواد نفتی وارد همین خلیج می کنند؟ تا حالا شده پاشی بری دور تادور اون بگردی و به شرکتهای نفتی که مواد نفتی شون رو وارد این خلیج می کنند یه اعتراض کنی؟ تا حالا رفتی توی اینترنت به این جنایتی که در حق بشریت و بچه های من و شما میشه یه اعتراض بکنی؟ تا حالا رفتی به شرکتها و شهرداری هایی که فاضلابهایشون رو سرازیر می کنند به این خلیج اعتراض کنی؟ نه خدا وکیلی کردی این کارهارو؟ می دونی این خلیج به اصطلاح فارس شما رو که دارید واسش توی اینترنت خودکشی می کنید همین شرکتهای ایرانی به چه حالی درآوردن؟ دوست باهوش من تا حالا چیکار کردی واسه این خلیج که از من و امثال من طلبکاری؟ شما واسه این خلیج چه کردی که من نکردم؟ خیلی دلت واسش می سوزه؟ حاضری 1 ماه، فقط 1 ماه از کار و زندگی ات بزنی و یه ماه مرخصی بدون حقوق بگیری تا از حیوانات دریایی و محیط زیست خلیج فارس دفاع کنی؟ توی کدوم مجله مقاله نوشتی؟ توی کدوم سایت اعتراض کردی؟ فکر کردی با خلیج خلیج کردن و هارت و پورت کردن خیلی وطن پرستی؟ من نه خلیج ، خلیج می کنم نه واسش می جنگم ولی دوست دارم جنگیدن اونهایی که از صبح تا شام به فکر خلیج فارس و فارسی کردن تمام خاورمیانه زندگی می کنند رو ببینم. آدمهایی مثه شما منو یاد ویت کونگهای کافه نشین می ندازند. اخه می دونی عزیز دو جور ویت کونگ داشتیم . یه جورشون توی ویتنام با آمریکایی ها میجنگیندند . یه جورشون هم توی کافه های پاریس درباره جنگ با آمریکایی ها سخنرانی می کردند وشعر می سرودند. خوب عزیز جواب سوال های بالا رو به من نده. یه آینه بذار رو بروت و خودت از خودت بپرس و خودت به خودت جواب بده. اگه تا 1 ماه دیگه توی روزنامه های خوندم که یه جوون ایرانی تمام کارو زندگی اش رو ول کرده و راه افتاده رفته خلیج فارس و به تمام شرکتهایی که اون رو آلوده می کنند اعتراض می کنه اونوقت من یکی بیگانه پرست عوضی بی غیرت حاضرم دربست نوکر اون جوان بشم. تا سیه روی شود هر که در او غش باشد مخلص شما رضاکیانی موحد