-
تعداد محتوا
309 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های mm1368
-
جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت (F/A-18 Hornet)
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در جنگنده و رهگیر
بله ممكن اما عكس ها براي من اجرا مي شن شايد مشكل از همين سايت باشه -
هواگرد عمود پرواز بل/بوئینگ وی -22 اُسپری هواگرد عمود پرواز بل/بوئینگ وی -22 اُسپری ( Bell Boeing V-22 Osprey)
mm1368 پاسخ داد به farmandekoll تاپیک در بالگردهای ترابری
پرنده وي 22 عقاب دريايي نسل جديدي از بالگردها كه علاوه بر پرواز عمودي با چرخش موتور مانند يك هواپيماي توربوپراپ پرواز ميكنند. اين پرنده توانايي حمل 24 سرباز مسلح و يا حمل بار تا سقف 20 هزار پوند را در داخل و يا بيرون محفظه را دارد، يعني در حالي كه اين پرنده به صورت عمودي بلند شده و يا مي نشيند. ضمن اينكه اين پرنده به علت قابليت جمع شدن بال و ملخ خود ميتواند توسط هواپيماهاي باري حمل شود. اين پرنده ميتواند در حال پرواز عمليات سوخت گيري نيز انجام دهد. بويينگ مسوول بخش بدنه و تمام زيرسيستم هاي آن، ناوبري ديجيتال و سيستم كنترل پرواز بوسيله سيم اين پرنده مي باشد. شريك بويينگ يعني شركت بل تكسترون نيز مسوول بخش بال، سيستم انتقال قدرت، دم، سيستم ملخ و بخش موتور مي باشد. تواناييهاي اختصاصي عقاب دريايي افزايش سرعت به اندازه دو برابر يك بالگرد برد موثر بلندتر براي انجام ماموريتهاي نيازمند به يك بالگرد توانايي انجام ماموريت هاي چندمنظوره: حملات آبي خاكي، پشتيباني نيروها، نفوذ و ضد نفوذ با برد زياد، حمل و نقل، جستجو و دفاع، پزشكي و در آينده حمل سوخت كه از ماموريت هاي قابل انجام توسط اين پرنده خواهد بود. از اين پرنده 9 فروند توسط نيروي هوايي آمريكا سفارش داده شده است كه كار خدمات پشتيباني آن نيز آغاز شده است. اولين فروند از اين پرنده در هشتم دسامبر سال 2005 ميلادي تحويل شده است. مشخصات فني بخش موتور دو موتور آليسون T406-AD-400 قدرت محور نيرو 6150 اسب بخار و يا 4586 كيلو وات بخش ملخ سه ملخ در هر هاب ساخه شده از گرافيت و فايبرگلاس سرعت انتهاي ملخ 201.75 متر بر ثانيه قطر ملخ 11.58 متر سطح ملخ 24.3 مترمربع سطح صفحه 210.7 مترمربع چرخش ملخ اتوماتيك و بر حسب نيرو كارايي حداكثر سرعت در سطح دريا 510 كيلومتر در ساعت (275 نات) نرخ صعود عمودي در سطح دريا 332 متر در دقيقه حداكثر نرخ صعود در سطح دريا 707 متر در دقيقه سقف پرواز خدماتي 7925 متر (26000 پا) سقف پرواز خدماتي با يك موتور 3444 متر (11300 پا) حداكثر ارتفاع پرواز در حالت سكون 4328 متر برد حمله آبي خاكي 954 كيلومتر حداكثر برد 3892 كيلومتر ظرفيت 2 خدمه 24 سرباز يا 12 تخت ابعاد داخلي طول 7.37 متر عرض 1.8 متر ارتفاع 1.83 متر وزن وزن خالي 15032 كيلوگرم حداكثر وزن پرواز بصورت عمودي 21546 كيلوگرم (47500 پوند) حداكثر وزن پرواز در مسير كوتاه 24948 كيلوگرم (55000 پوند) حداكثر وزن پرواز 27443 كيلوگرم (60500 پوند) قلاب بار تكي 4536 كيلوگرم (10000 پوند) قلاب بار دوتايي 6147 كيلوگرم (15000 پوند) ابعاد خارجي طول بدنه 17.48 متر (57.33 پا) عرض با احتساب ملخها 25.55 متر(83.33 پا) طول براي انبار 19.08 متر(65.58 پا) عرض براي انبار 5.61 متر(18.42 پا) ارتفاع در حالت ملخ افقي 6.63 متر(21.76 پا) ارتفاع در حالت ملخ عمودي 5.38 متر(17.65 پا) ظرفيت سوخت محفظه كنار بدنه Sponsons 4649 ليتر (1228 گالن) باك درون بال 2979 ليتر(787 گالن) باك اضافه 9221 ليتر(2436 گالن) منبع:http://p30lords.com/forum/showthread.php?t=12209 -
جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت (F/A-18 Hornet)
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در جنگنده و رهگیر
اگر مقاله اولي رو مي گه عكساش موردي نداره؟؟؟؟ -
هواگرد گشت دریایی و ضد زیردریایی لاکهید پی-3 اوریون هواگرد گشت دریایی و ضد زیردریایی لاکهید پی-3 اوریون ( Lockheed P-3 Orion)
mm1368 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در کنترل و گشت دریایی
منبع http://p30lords.com- 76 پاسخ ها
-
- هواپیمای ضد زیردریایی p-3 orion
- شناسایی
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
هواگرد ترابری ویژه ایرباس آ-300 سری 600 اس.تی بلوگا هواگرد ترابری ویژه ایرباس آ-300 سری 600 اس.تی بلوگا ( A300-600ST Beluga)
mm1368 پاسخ داد به mm1368 تاپیک در پشتیبانی و ترابری
منبع:http://p30lords.com -
جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت (F/A-18 Hornet)
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در جنگنده و رهگیر
تاريخچهء پيدايش جنگندهء F-18 بر پايهء يكي از جديدترين جنگندههاي ساخت شركت نورثروپ، يعني Cobra YF-17 ساخته شد. در دههء 1970، YF-17 به منظور رقابت با جنگندهء F-16 جهت انتخاب «جنگندهء سبك» براي نيروي هوايي ايالات متحده طراحي و ساخته شد ولي در نهايت جنگندهء F-16 توسط نيروي هوايي انتخاب شد. در آن زمان، مقامات ارشد نيروي دريايي، دريافتند كه جنگندهء ساخت نورثروپ، توان بالقوه بسيار بيشتري نسبت به F-16 جهت جايگزيني هواپيماهاي قديمي نيروي دريايي، يعني A-7 Corsair دارد. نورثروپ و مك دانلداگلاس تصميم گرفتند به طور مشترك، جنگندهء F-18 را براي ناوهاي هواپيمابر و جنگندهء A-18 را براي سپاه تفنگداران نيروي دريايي، توليد نمايند. اما اين دو پروژه كمي بعد باهم ادغام شدند و نتيجه جنگندهء چندماموريتهء F/A-18 از آب درآمد. به منظور حفظ قابليتهاي چندماموريته، در قلب جنگندهء F-18 يك رادار پرقدرت چندحالتهء ساخت هيوز قرار داده شد كه هم در ماموريتهاي هوا به هوا و هم در ماموريتهاي هوا به زمين، موثر و كارا بود. جنگندهء جديد، مجهز به سيستمهاي پيچيدة الكترونيكي، نمايشگرهاي تلويزيوني، موتورهاي قدرتمند، توانايي حمل انواع جنگافزار و قابليت آئروديناميكي خاصي بود كه اجازه ميداد جنگنده بتواند با زاويهء حملهء بالاتري پرواز نمايد. در نهايت، جنگندهء F-18، فراتر از آن چيزي شد كه مورد انتظار بود با قابليت مانورپذيري خوب و توانايي بسيار موثر در انجام عملياتهاي متفاوت. بدين ترتيب، جنگندهء F-18 با موفقيت وارد خدمت در ناوهاي نيروي دريايي و نيروي هوايي تفنگداران دريايي ايالات متحده شد و جايگزين جنگندههاي A-7 و F-4 فانتوم گرديد. F/A-18 موسوم به Hornet – به معني زنبور سرخ – جنگندهاي است دو نفره، دو موتور، چندمنظوره (جنگندهء تهاجمي) كه ميتواند هم از روي ناوهاي هواپيمابر عمل نمايد و هم از پايگاههاي زميني. براي F/A-18 انبوهي از ماموريتهاي گوناگون تعريف شده است: ايجاد برتري هوايي، اسكورت جنگندهها، خنثاسازي دفاع هوايي دشمن، عمليات جاسوسي و اكتشافي، هدايت عمليات هوايي، پشتيباني دور و نزديك هوايي و قابليت عمليات در شب. F/A-18 جايگزين جنگندههاي F-4B ،A-7 Corsair در دههء 1970 و جنگندهء A-6 Intruder در اواخر دههء 1990 شد. F/A-18 به وسيلة سيستم ديجيتالي پرواز با سيم (Fly Bye Wire or FBW) كنترل ميشود كه اين امر كيفيت بسيار خوبي را در هدايت هواپيما سبب ميشود و موجب ميشود خلبان با سهولت بيشتري به هدايت جنگنده بپردازد. اين سيستم به هنگام مانورهاي سنگين، به خلبان اجازه ميدهد تا تمركز خود را بر روي عمليات و استفاده از تسليحات از دست ندهد. نسبت كشش به وزن اين هواپيما در حالت خشك (بدون پسسوز) نيز فوقالعاده است و اين جنگنده در هنگام برخورد با دشمن، از توانايي خوبي در استفاده از قدرت بالاي موتور در حالت بدون پسسوز پيدا ميكند قدرت بالاي اين جنگنده كه توان خوبي در خارج شدن از مهلكه را ميدهد مورد تاييد اغلب خلبانان هورنت است. علاوه بر اين، F/A-18 اولين جنگندهء نيروي دريايي است كه سيستمهاي ديجيتالي را يكپارچه كرده است؛ (MUX) مدار انتقال اطلاعاتي است كه تعدادي ورودي را به تعداد كمتري خروجي تركيب ميكند. حسن اين نوع طراحي اين است كه زمينهء ارتقاء مداوم را به شكل آسانتري فراهم ميسازد. در طي 15 سال عمليات و تجربه، F/A-18 ثابت كرده است كه بهترين جنگندهء تاكتيكي براي ناوهاي هواپيمابر است. F/A-18 داراي شاخصههاي نظامي مورد علاقهء فرماندهان نيروي دريايي ايالات متحده است. F/A-18 اغلب ماموريتهاي خود را در يوگوسلاوي و عراق با موفقيت به انجام رسانده است و تنها نقصان اين جنگنده، كمبود سوخت جهت مداومت پروازي بيشتر است. گونههاي مختلف F-18 F/A-18A/B Hornet در اين مدل، عمده مشخصات و ريزهكاريهاي جنگندهء YF-17 حفظ شده است، با اين حال از دل اين هواپيما، جنگندهء جديد F-18 سربرآورده است؛ جنگندهاي يك نفره، با قابليت تهاجمي كه انبوهي از تكنولوژيهاي جديد و سيستمهاي ديجيتالي كامپيوتري در آن به كار رفته است. در كابين اين جنگنده، از يك جفت سيستم لولهء اشعهء كاتد به عنوان نمايشگر اطلاعات استفاده شده است و سيستم كنترل بر اساس ارزيابي دستورات خلبان, كنترل پرواز را شبيهسازي ميكند. سيستمهاي تعبيه شده در اين جنگنده براي دو ماموريت در نظر گرفته شدهاند. (احتمالن منظور ايجاد برتري هوايي و عمليات زميني - ضد كشتي ميباشد) در حين طراحي، نوع آموزشي (دو سرنشينه) نيز به تعداد اندك و به نام TF/A-18 ساخته شد. اين نوع نيز بر اساس مدل F/A ساخته شد و تنها شامل اندك تغييراتي شد، ضمن اينكه نوع دو سرنشينه نيز با حفظ قابليت انجام عمليات نظامي ساخته شد. اولين پرواز F/A-18 به تاريخ نوامبر 1978 انجام شد. F/A-18 و نوع دو سرنشينه نيز كه بعدها به نام F/A-18B ناميده شد، مورد آزمونهاي گوناگون پروازي در مركز آزمون نيروي دريايي (Naval Air Test Center) قرار گرفت. در حين اين آزمونها، بر روي نقاط ضعف و مشكلات جنگنده (به خصوص قطعات جديد) تمركز زيادي انجام گرفت و اين ارزيابي، باعث شد قطعاتي كه به نوعي مشكلاتي در طراحي داشتند، با طراحي مجدد، مشكلشان حل شود. اغلب قطعاتي كه مورد تغيير قرار گرفتند، قطعات ساختافزاري و مكانيكي هواپيما بودند و سيستمهاي ديجيتالي، دستخوش تغيير نگشتند. نوع اصلي جنگندهء F/A-18A (يك نفره) و نوع F/A-18B (دو نفره) به سال 1983 جايگزين جنگندههاي F-4B و A-7 در ناوهاي هواپيمابر و سپاه تفنگداران نيروي دريايي (Marine Corps) شدند. اين جنگندهها به دليل قابليتهايشان (قابليت انجام ماموريتهاي متنوع و ميزان آمادگي بالا)، به سرعت نقش اصلي را در ماموريتهاي نظامي برعهده گرفتند. قابليت اطمينان و سهولت تعمير و نگهداري، از مواردي بودند كه به هنگام طراحي اين جنگنده، مورد توجه قرار گرفتند. براي مثال F/A-18 ها، براي آزمايش از اطمينان سيستمها، سه بار و هر بار ساعتها پرواز كردند در حالي كه نيمي از زمان مورد نياز براي تعمير اساسيشان گذشته بود. هورنت، بارها در ميدان نبرد واقعي مورد آزمايش قرار گرفت و هر بار، نقاط مثبت ادعا شده توسط طراحانش را مورد اثبات قرار داد: جنگندهاي بسيار قابل اعتماد، تهاجمي و همه كاره. F/A-18 ها نقش مهمي را در جريان حمله به ليبي در سال 1986 ايفا كردند. آنها از روي عرشهء ناو هواپيمابر يواساس كورالسي (USS CORAL SEA) به پرواز درآمدند و پدافند هوايي ليبي را با پرتاب موشكهاي سرعت بالاي هارم (HARM) نابود ساختند به طوري كه هنگام بمباران بنغازي، پدافند هوايي ليبي، كاملن خاموش شده و از كار افتاده بود. F/A-18C/D Hornet به دنبال موفقيت در استفاده از 400 فروند مدل A و B، نيروي دريايي ايالات متحده، به تاريخ سپتامبر 1987، نوع پيشرفتهتر هورنت را به نام F/A-18C (يك نفره) و F/A-18D (دو نفره) مورد آزمايش قرار داد. اين هورنتها ميتوانستند موشكهاي ميانبرد هوا به هواي جديد آمرام (AMRAAM) و موشكهاي هوا به زمين حرارتياب هدايت تلويزيوني ماوريك (Maverick) را حمل و پرتاب كنند. دو سال بعد, مدلهاي C و D به قابليت عمليات در شب مجهز شدند. ضمنن اجزاء جديدي نيز اضافه شدند: غلاف ناوبر حرارتياب (NAVFLIR)، تعبيهء جايگاهي براي نمايشگر سربالا (HUD)، عينك ويژهء ديد در شب (NVG)، چراغهاي مخصوص درون آلات دقيق جهت عدم تداخل با عينك ديد در شب، يك نقشهء ديجيتالي از منطقهء نبرد به همراه نمايشگر رنگي مخصوص آن. NAVFLIR مخفف navigation forward looking infrared HUD مخفف head-up display NVG مخفف night vision goggles رادار F/A-18C مجهز به سنسوري جهت شبيهسازي زمين است كه اين امر توسط امواج رادار دقيق و قدرتمند داپلر از سطح زمين انجام ميشود. اين نقشهء تهيه شده، به خلبان اين امكان را ميدهد تا به اهداف زميني در شرائط نامساعد جوي يا در حالتي كه ديد ضعيفي وجود دارد، حمله كند. ضمن اينكه با توجه به نقشه و اهداف مشخص شناسايي شده روي آن، موقعيت دقيق هواپيما در آسمان مشخص ميشود، همچنين اين نقشه، قابليت بمباران دقيق و موثر را بيشتر ميكند. انواع جديدتر ساخته شدهء F/A-18C از سال 1994 به بعد، به رادار ارتقاء يافتهء APG-73 مجهز شدند كه اين رادار دقت بيشتري داشت و تصاوير بسيار تميزتري در صفحهء اسكن خود به نمايش ميگذاشت. غلافهاي جستجوگر هورنت در مدل F/A-18C كه مجهز به تجهيزات عمليات در شب شده است، يك غلاف مخصوص نصب ميشود. اين غلاف، ساخت كمپاني هيوز است و با كد AN/AAR-50 شناخته ميشود. اين غلاف شناسايي، اهداف زميني را از روي حرارتشان (نظير شليك گلوله يا گرم بودن موتور ادوات زميني) تشخيص ميدهد. غلاف هدفياب ديگر، با كد Loral AN/AAS-38 شناخته ميشود. اين غلاف با نام Night Hawk FLIR نيز شناخته ميشود و عملكردش نيز بر اساس حرارتيابي از اهداف زميني است. وسيلهء ديگر، دوربيني قوي جهت ديد و شناسايي اهداف زميني در شب است. اين وسيله به نام GEC Cat's Eyes شناخته ميشود. تعداد 48 فروند جنگندهء F/A-18D (نوع دو نفره) به مدل RC (شناسايي – تجسسي) تغيير يافتهاند. به همين منظور، به جاي مسلسل استاندارد اف18 كه M61 A1 نام دارد، يك جايگاه شناسايي از نوع الكترواپتيكالي نصب ميشود. اين جايگاه ويژه، داراي يك برجستگي است كه در واقع يك دوربين بسيار قوي چشمي با دو غلطك متحرك (جهت حركت دادن لنز به اطراف) ميباشد. ضمنن تمام مشاهدات، بر روي يك نوار ويدئو ضبط ميشوند. RC مخفف reconnaissance هورنت و عمليات طوفان صحرا در اولين روز عمليات طوفان صحرا، دو جنگندهء F/A-18 در حالي كه عازم عمليات بمباران بوده و روي هركدام 4 بمب 2000 پاوندي بارگذاري شده بود، موفق شدند دو ميگ عراقي را سرنگون كنند، سپس بمبهاي خود را بر روي اهداف تعيين شده، رها ساختند. در مدت زمان جنگ خليج فارس، اسكادرانهاي نيروي دريايي ايالات متحده، سپاه تفنگداران و F/A-18 هاي كانادايي، هر ساعت عمليات رزمي داشتند و ركوردي را در زمينهء قابليت اطمينان در طول نبرد با حمل و فروانداختن دهها تن بمب بر روي عراق، برجاي گذاشتند. (لازم به ذكر است كه يك فروند F/A-18C نيروي دريايي ايالات متحده در روز 17 ژانويه 1991 در يك نبرد هوايي با يك فروند MiG-25PD عراقي، سرنگون گشت) نيروي دريايي ايالات متحده به تاريخ 18 مي 1998 اعلام كرد كه اسكادرانهاي F/A-18 خود را از ساحل شرقي به پايگاه نيروي دريايي در ساحل ويرجينيا (Oceana) و پايگاه سپاه تفنگداران در Beaufort (شهري در ساحل كاروليناي جنوبي) منتقل ميكند. به همين دليل 9 اسكادران عملياتي، شامل 156 فروند هواپيما به Oceana انتقال يافتند و 2 اسكادران ديگر شامل 24 فروند هواپيما نيز به Beaufort منتقل شدند. اولين اسكادران در پائيز 1998 منتقل شد و در كل انتقال 11 اسكادران عملياتي تا پايان اكتبر 1999 تكميل گشت. در تمام طول مدت خدمت اين جنگندهها، هرساله سيستمهاي تسليحاتي، سنسورهاي مربوطه و غيره ارتقاء مييابند. آخرين سري از جنگندههاي F/A-18C/D كه ارتقاء يافتند به سيستمهاي چون عمليات در شب، سيستم افزايش دقت در هدفگيري، تكنولوژي كاهش ديده شدن توسط رادار دشمن و غيره مجهز شدند. اي در حالي است كه هيچكدام از اين سيستمها تا سال 1991 بر روي مدلهاي A و B وجود نداشتند و سطح سيستمهاي آويونيك، الكتريك و مقدورات پروازي براي ارتقاء محدوديت داشتند. علاوه بر اينها، نقص ديگري نيز در طراحي اين جنگنده وجود داشت و آن اين بود که هنگامي که در مدلهاي C و D ، جنگندهء خالي با مهمات و سوخت کامل بارگذاري مي شد، به هنگام انجام ماموريتايش، دچار کمبود سوخت شده و نميتوانست به همهء اهداف تعيين شدهاش حمله کند و از اين رو گاهن با مهمات مصرف نشده و حداقل سوخت به ناو هواپيمابر باز ميگشت. در واقع برد پروازي کافي براي ماموريتهاي تعيين شدهاش نداشت. کاربران F/A-18 در مدلهاي A، B، C و D سالها براي نيروي دريايي ايالات متحده و هشت کشور خارجي خدمت کرد. اين کشورها عبارتند از: استراليا، کانادا، فنلاند، کويت، مالزي، اسپانيا، سوئيس و تايلند. اگرچه چشم اندازي براي توليد آتي مدلهاي C و D ديده نميشود، ولي اين جنگندهها سالها به منظور پرکردن خلاء جنگندههاي ناونشين در نيروي دريايي ايالات متحده تا ورود به خدمت جنگندههاي بزرگتر، دورپروازتر و باقابليتتر مدلهاي E و F در خدمت باقي خواهند ماند. آشنايي با سوپر هورنت: F/A-18E/F Super Hornet جنگندهء چندماموريتهء F/A-18E/F موسوم به «سوپرهورنت» در واقع مدلي ارتقاء يافته از جنگندههاي مدل C و D مي باشد که پيشتر قابليت عمليات در شب به آنها افزوده شده بود. سوپرهورنت فرماندهي گروه عمليات رزمي هواپيماهاي ناونشين را فراهم خواهد آورد زيرا داراي برد پروازي بيشتر و قابليت حمل مهماتي است که توسط جنگنده هاي بازنشستهء A-6 حمل ميشود. مدلهاي E و F (نسبت به مدلهاي قبلي) داراي 4.2 فوت درازاي بيشتر، 25% مساحت بال بيشتر و قابليت حمل 33% بيشتر سوخت در مخازن داخلي هستند که اين سوخت اضافه تا 41% برد عملياتي و تا 50% استقامت پروازي آنها را افزايش ميدهد در سوپرهورنت همچنين دو جايگاه حمل مهمات باهم ادغام شدهاند. اين به معني افزايش ميزان بارگذاري مهمات به دليل مخلوط کردن محل بارگذاري انواع جنگ افزارهاي هوا به هوا يا هوا به زمين ميباشد. سوپرهورنت همچنين ميتواند انواع مختلفي از تسليحات به اصطلاح هوشمند را حمل کند. از جملهء اين مهمات ميتوان به جديدترين بمبهاي هدايت شونده به وسيلهء ماهواره نظير JDAM و JSOW اشاره کرد. سوپر هورنت مي تواند 17.750 پاوند (8032 کيلوگرم) مهمات را در 11 مقر خارجي حمل تسليحات بارگذاري نمايد. اين جنگنده داراي راداري مخصوص کار در همه نوع شرائط آب و هوايي است که داراي توانايي رهگيري اهداف هوايي و سيستمي جهت افزايش دقت در پرتاب بمبهاي عادي يا هدايت شونده است. دو محل بارگذاري در نوک بالها، چهار مقر در زير بالها براي حمل سوخت يا مهمات هوا به زمين و دو مقر در زير بدنه و نزديک دماغهء هواپيما جهت نصب موشکهاي هوا به هواي اسپارو يا غلافهاي شناسايي و يک محل در مرکز بدنه براي حمل مخازن سوخت يا تسليحات هوا به زمين است. ضمن اينکه يک مسلسل 20 ميلي متري از نوع M61 A1 Vulcan در نوک هواپيما تعبيه شده است. ميزان حمل بارگذاري در سوپرهورنت به ميزان 9000 پاوند افزايش يافته است و قدرت موتور آن نيز از كشش 36000 پاوند به 44000 پاوند افزايش يافته است. در اين جنگنده از دو موتور پرقدرت توربوفن ساخت جنرال الكتريك به نام F414 استفاده شده است. اگرچه در مدلهاي جديدتر ساخته شدهء C و D به ميزان كمي از تكنولوژي مدرن استفاده شده است، ولي در مدلهاي E و F از ابتدا و به طور گسترده از تكنولوژيهاي نوين استفاده شده و توان دفاعي آن نيز افزايش قابل توجهي يافته است. سيستم پيشرفتهء جستجوگر مادون قرمز ساخت هيوز (ATFLIR)، سيستم اصلي هدفيابي جنگندههاي E و F به شمار ميرود. اين سيستم همچنين قرار است در مدلهاي قبلي F/A-18 نيز نصب شود. غلاف ساخت هيوز، داراي جهتياب و هدفياب مادون قرمز بسيار دقيق اهداف ميباشد و از تكنولوژي نسل سوم اين نوع غلافها در آن استفاده شده است (MWIR) كه در ميان هواپيماهاي موجود، تكنولوژي بسيار برجستهاي به شمار ميرود. ATFLIR مخفف The Hughes Advanced Targeting Forward-Looking Infra-Red MWIR مخفف mid-wave infrared اكنون پروژهء ارتقاء مدلهاي يك نفرهء C و دو نفرهء D آغاز شده است. اگرچه تا حد زيادي ظاهر مدلهاي C و D به هم شبيه است، ولي خروجي طرح ارتقاء، شامل دو گونهء مختلف از F-18 خواهد بود كه عمدهء تمركز برنامهء ارتقاء، بر روي قابليت عمليات در شب خواهد بود. زماني، F-18B تنها جنگندهاي آموزشي بود ولي در جنگندهء F-18D، كابين عقب، مملو از نمايشگرهاي رنگي چندمنظوره و كليدهاي رهاسازي سلاح و كنترل آنها ميباشد كه اين امر به F-18، قابليت فرماندهي، پيشتازي عمليات و هدايت ساير جنگندهها را جهت هدفيابي و نابودسازي اهداف، ميدهد. توليد مدلهاي C و D در اواخر دههء 1990 پايان يافت و به جاي آنها F/A-18E و F/A-18F (سوپرهورنت) در خط توليد قرار گرفته است. مدلهاي كنوني A و B قرار است تا پايان سال 2015 و مدلهاي C و D تا پايان سال 2020 در خدمت باقي خواهند ماند. F-18 امروزه، انبوهي از مشتريان خارجي را براي خريد در پيش رو ميبيند. تاريخچه اولين پرواز F-18A به تاريخ 18 نوامبر 1978 F-18C به تاريخ 3 سپتامبر 1986 F-18D به تاريخ 6 مي 1988 ورود به خدمت F-18A به تاريخ 7 ژانويه 1983 F-18D به تاريخ نوامبر 1989 خدمه F/A-18 A/C = يك نفر F-18D = دو نفر، يك خلبان و يك افسر تسليحات قيمت 35 ميليون دلار (سال 2003) براي مدل F/A-18E ابعاد طول: 56 فوت = 17.07 متر فاصلهء دو سر بالها: 37.50 فوت = 11.43 متر ارتفاع: 15.25 فوت = 4.66 متر سطح بالها: 400 فوت مربع = 37.16 متر مربع اوزان وزن خالي: 23.050 پاوند = 10.455 كيلوگرم وزن عادي براي برخاستن: 36.710 پاوند = 16.650 كيلوگرم (جهت ماموريت نبرد هوايي) 49.225 پاوند = 22.330 كيلوگرم (جهت عمليات تهاجمي زميني) حداكثر وزن قابل برخاستن: 56000 پاوند = 25.400 كيلوگرم حجم مخازن سوخت مخزن داخلي: 10.860 پاوند = 4.925 كيلوگرم مخزن خارجي: 6.730 پاوند = 3.055 كيلوگرم حداكثر وزن قابل بارگذاري: 15.500 پاوند = 7030 كيلوگرم پيشرانه دو موتور توربوفن ساخت جنرال الكتريك از نوع F404-400 با قابليت پسسوز كشش هر موتور: 32000 پاوند = 142.400 نيوتن با استفاده از پسسوز عملكرد حداكثر سرعت: 1190 مايل بر ساعت = 1915 كيلومتر بر ساعت در ارتفاع 40000 فوتي (12190 متري) = 1.8 ماخ نرخ اوجگيري: 45000 فوت در دقيقه = 13715 متر بر دقيقه سقف پرواز خدمتي: 50000 فوت = 15240 متر برد پروازي در حالت شكاري (fighter mission) = 800 ناتيكال مايل = 1480 كيلومتر (رفت و برگشت) در حالت تهاجمي (attack mission) = 1150 ناتيكال مايل = 2130 كيلومتر (رفت و برگشت) برد عبوري: 1800 ناتيكال مايل = 3335 كيلومتر (با سه مخزن سوخت خارجي) حد تحمل شتاب ثقل: نامعلوم (بنا بر گزارشي حدود 7.5 برابر g) تسليحات مسلسل 20 ميلي متري M61A1 Vulcan با 570 تير فشنگ 7 جايگاه حمل بار در زير بدنه و بالها و دو جايگاه در نوك بالها تسليحات هوا به هوا موشك ميان برد AIM-7 (اسپارو) موشك كوتاه برد حرارت ياب AIM-9 (سايدوايندر) موشك ميان برد AIM-120 (آمرام) موشك كوتاه برد AIM-132 (آسرام) تسليحات هوا به سطح AGM-45 Shrike (شرايك) AGM-62 Walleye (والآي) AGM-65 Maverick (ماوريك) AGM-84 Harpoon (ضدكشتي) AGM-84 SLAM AGM-84 SLAM-ER AGM-88 HARM (ضد رادار) AGM-123 Skipper AGM-154 JSOW بمب GBU-10/12/24 Paveway (هدايت ليزري) GBU-15 EO-guided (هدايت الكترواپتيكالي) GBU-29/30/31/32/35 JDAM (هدايت شونده توسط ماهواره) بمبهاي هستهاي B-57 و B-61 (استحكامشكن) Mk 82/83/84 GP Mk 20 Rockeye BLU-107 Durandal CBU-59 (بمب خوشهاي) ساير موارد غلافهاي اغتشاشگر الكترونيكي (ECM pod) غلافهاي راكت انداز انواع توليد شده YF-17 Cobra جنگندهء توليد شده در طرح مناقصهء ساخت «جنگندهء سبك» براي نيروي هوايي ايالات متحده؛ اگرچه هيچگاه انتخاب نشد ولي نيروي دريايي از طرح آن براي توليد F/A-18 Hornet استفاده كرد. F/A-18A اولين مدل توليد شده به تعداد 371 فروند. AF-18A نوع يك نفرهاي كه توسط نيروي هوايي كانادا خريداري شد. اين مدل بر اساس F-18A ساخته شد ولي اكنون همگي به سطح مدل F-18C ارتقاء يافتهاند و قرار است تا سال 2011 در خدمت باقي بمانند. تعداد توليد شده: 57 فروند ATF-18A نوع دو نفرهء آموزشي جهت نيروي هوايي استراليا كه بسيار شبيه به مدل F-18B ميباشد. تعداد توليد شده: 18 فروند CF-18A / CF-188A نوع يك نفرهاي كه توسط نيروي هوايي كانادا خريداري شد و بر اساس F-18A ساخته شده است با اين تفاوت كه داراي سيستم شناسايي اهداف در شب ميباشد كه در مدل A وجود ندارد. همچنين داراي سيستم ILS (سيستم فرود ايمن) و توانايي حمل غلافهاي راكتانداز LAU-5003 ميباشد. كانادا قصد دارد اين جنگندهها را تا سال 2017 عملياتي نگه دارد. تعداد توليد شده: 98 فروند EF-18A / C-15 نوع يك نفرهاي كه توسط نيروي هوايي اسپانيا خريداري شد و بر اساس F-18A ساخته شده است، اما همگي تا سطح استاندارد نزديك به مدل F-18C ارتقاء يافتهاند. تعداد توليد شده: 60 فروند RF-18A نوع شناسايي كه به تعداد بسيار اندك ساخته شده است و براي امور تحقيقاتي در اختيار نيروي دريايي و سازمان ناسا قرار دارد. F/A-18B / TF/A-18A نوع دو سرنشينهء آموزشي، توليد شده به تعداد 40 فروند CF-18B / CF-188B نوع دو سرنشينهء آموزشي براي كانادا، توليد شده به تعداد 40 فروند EF-18B / CE-15 نوع دو سرنشينهء آموزشي براي اسپانيا، توليد شده به تعداد 12 فروند F/A-18C نوع ارتقاء يافتهء مدل تك سرنشينه كه قابليت پرتاب موشك هوا به هواي AIM-120 (آمرام) و موشك هوا به زمين AGM-65 (ماوريك) به آن افزوده شده است. همچنين سيستمهاي الكترونيك آن ارتقاء يافته، نوع جديدي از صندلي پرتاب شونده بر رويش نصب شده و باريكههاي كوچكي به لبههاي حملهء بالها جهت كاهش اثرات نوسانات پروازي و افزايش ميزان زاويهء حمله، بدان افزوده شده است. تعداد توليد شده: 355 فروند KF-18C نوع تك سرنشينهاي كه به كويت فروخته شده و براساس F-18C ساخته شده است. تعداد توليد شده: 32 فروند KAF-18D نوع دوسرنشينهء آموزشي مخصوص كويت. توليد شده به تعداد 8 فروند F/A-18D نوع دو سرنشينه مخصوص عمليات در شب، جهت سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده، شامل سيستمهاي الكترونيكي ارتقاء يافتهء مشابه مدل C. F/A-18E/F مهمترين مدل ارتقاء يافته از جنگندهء F-18 موسوم به «سوپر هورنت» با بدنهاي كشيدهتر و بالهاي بزرگتر. Hornet 2000 مدل جديدي كه توسط شركت مكدانلداگلاس پيشنهاد داده شده است با بال و دم بزرگتر، بدنهء كشيدهتر، موتورهاي جديدتر، كابين ديجيتالي بسيار پيشرفتهتر، كه احتمالن جايگزين مدلهاي E و F خواهد شد. --------------------------------------------------------------------------------------------------------------- سابقهء عملياتهاي انجام شده * ليبي – عمليات ال دورادو كانيون – اجرا شده توسط نيروي دريايي ايالات متحده – به سال 1986 (Operation El Dorado Canyon) * عراق – عمليات طوفان صحرا – اجرا شده توسط كانادا، نيروي دريايي و سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده به سال 1991 (Operation Desert Storm) * عراق – سلسله عمليات مراقبت هوايي در منطقهء جنوبي پرواز ممنوع بين سالهاي 1991 تا 2003 – اجرا شده توسط نيروي دريايي و سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده (Operation Southern Watch) * بوسني و هرزگوين – اجرا شده توسط اسپانيا، كانادا، نيروي دريايي و سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده به سال 1995 (Operation Deliberate Force) * عراق – عمليات روباه صحرا – اجرا شده توسط نيروي دريايي ايالات متحده به سال 1998 (Operation Desert Fox) * كوزوو – عمليات نيروهاي متفقين – اجرا شده توسط اسپانيا، كانادا و نيروي دريايي ايالات متحده به سال 1999 (Operation Allied Force) * افغانستان – عمليات آزادسازي افغانستان - اجرا شده توسط نيروي دريايي و سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده به سال 2001 تاكنون (Operation Enduring Freedom) * عراق – عمليات آزادسازي عراق - اجرا شده توسط استراليا، نيروي دريايي و سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده به سال 2003 تاكنون (Operation Iraqi Freedom) كاربران هورنت استراليا، كانادا، فنلاند، كويت، مالزي، اسپانيا، سوئيس، سپاه تفنگداران نيروي دريايي ايالات متحده (US Marine Corps)، نيروي دريايي ايالات متحده (US Navy) و سازمان ناسا. پايان كار گربهء افسانهاي گرومن: جايگزيني سوپرهورنت به جاي بهترين رهگير جهان با تفاصيلي كه در مورد قابليتهاي عالي F/A-18E/F گفته شد، اين جنگنده ثابت كرده است كه ميتواند به طور گسترده در نيروي دريايي ايالات متحده به خدمت گرفته شود. از اين رو قرار است با ورود به خدمت 548 فروند سوپرهورنت، جنگندههاي F/A-18A و F-14D حداكثر تا پايان سال 2010 همگي از ردهء خدمت خارج ميشوند. قرار است در هر ناو هواپيمابر، 12 فروند F/A-18E و 14 فروند F/A-18F به كار گرفته شوند. چهار يا پنج فروند از اين جنگندهها، به عنوان سوخترسان عمل خواهند كرد. علاوه بر اينها، مدل دوسرنشينهء EA-18G Growler (گراولر) به عنوان هواپيماي جنگ الكترونيك، جايگزين هواپيماهاي قديمي EA-6B Prowler خواهند شد. در هر ناو هواپيمابر يك دستهء 6 فروندي از EA-18 ها به خدمت گرفته خواهند شد. هرچند نيروي دريايي تمايل دارد دستهاي 1000 فروندي از سوپرهورنتها را تا سال 2030 به خدمت گيرد، ولي برنامههاي جديدي چون جنگندهء F-35 نيز در حال اجرا هستند و ممكن است زودتر از اين زمان، عمر سوپرهورنتها تمام شود. امروزه مشتريان بسياري براي جنگندههاي F/A-18E/F پيدا شدهاند، از جمله سنگاپور و مالزي كه تمايل زيادي براي به خدمتگيري نوع صادراتي سوپرهورنت اعلام كردهاند. سوپرهورنت اگرچه جنگندهاي فوقالعاده بر عليه اهداف زميني و دريايي است ولي نسبت به F-14D توانايي بسيار اندكي در رهگيري دوربرد هواپيماها و موشكهاي كروز دشمن دارد و اين بزرگترين نقطهء ضعفي است كه با از رده خارج كردن تامكتها، ناوهاي هواپيمابر را مورد تهديد موشكهاي كروز و دوربرد بمبافكنهاي دورپرواز دشمن نظير Tu-95 و Tu-160 قرار خواهد داد جامعترین وبلاگ نظامی فارسی -
هواگرد گشت دریایی و ضد زیردریایی لاکهید پی-3 اوریون هواگرد گشت دریایی و ضد زیردریایی لاکهید پی-3 اوریون ( Lockheed P-3 Orion)
mm1368 پاسخ داد به kingraptor تاپیک در کنترل و گشت دریایی
هواپیمای ضد زیردریایی P-3 Orion ارویون، کابوس هولناک زیردریایی ها زیردریایی های اتمی و حتی دیزلی از توانایی های مرگباری برخوردارند و در صورت میل به قدرت نمایی، مهار آتش آنها بسیار مشکل است. این جنگ افزارها در طول جنگ جهانی دوم، به دلیل پنهان بودن از دید دشمن، نیروی دریایی انگلیس رابه زانو در آورده بودند. در ژاپن و شمال افریقا نیروهای آلمان نازی با در اختیار داشتن این سلاح ها سلطه خویش را بر دریاها اعمال می کردند. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای ضد زیردریایی P-3 اوریون -------------------------------------------------------------------------------- شوروی با در اختیار داشتن زیر دریایی های اتمی قادر بود در صورت بروز جنگ، ارتباط اروپای غربی را با آمریکا قطع کند. در جنگ فالکلند پس از انهدام رزم ناو بل گرانوی آرژانتين توسط اژدر یک زیر دریایی انگلیسی، کشتی های جنگی آرژانتين دیگر تا پایان جنگ نقش مهمی را ایفا نکردند. به منظور مقابله با این جنگ افزارها در صحنه جنگهای گذشته و آینده تدابیری اندیشده شده است. پی-3 اوریون از جمله سلاحهایی است که می تواند تا حدود زیادی در مقابل زیردریایی ها، هر قدر هم که پیشرفته باشند عرض اندام کند. هواپیما چند منظوره پی-3 بیش از 30 سال است که به طور پیوسته توليد می شود و تا کنون بیش از 700 فروند آن به خدمت ارتشها، آتش نشانی ها، نیروهای حافظ صلح سازمان ملل و هواشناسی های کشورهای مختلف در آمده اند. از این لحاظ اوریون خود را تا مدت زیادی بی رقیب می دانست. طراحی اولیه بدنه و نحوه اتصال موتورها به هواپیما تا امروز تقریباً بدون هیچ تغییر عمده ای حفظ شده است. همین عدم نیاز به تغییرات گواهی بر بی نقص بودن طراحی اوریون است. اما تجهیزات الکترونیکی این هواپیما همواره در حال تغییر و تکامل بوده اند. از این رو سازنده پی-3 در به کار گیری آنها به درخواست و سلیقه مشتری عمل می کند. انواع پیشرفته تجهیزات، این هواپیما را به سلاحی خطرناک در مقابل زیردریایی ها تبدیل می کند. اوریون با چهار موتور توربو پراپ از نوع T56-A-10 کمی شبیه هرکولس محصول دیگر لاکهید است. با توجه به سابقه طولانی لاکهید در به کار گیری این نوع موتورها می توان به این نکته پی برد که این شرکت به خوبی با مشکلات این موتورها که سایرین را متواری کرده، کنار آمده است. پس از روی کار آمدن موتورهای توربوجت شرکهای هوایی سریعا به استفاده گسترده از آنها روی آوردند ولی لاکهید و نیروی دریایی ایالات متحده به علت ويژگيهای منحصر به فرد این موتورها همچنان در طیف گسترده ایی آنها را به کار می برند. خوشبختانه شرکت توربین الکترا بزودی توانست معایب عمده این موتورها را رفع کند و تا به امروز تامین کننده موتورهای پی-3 باقی مانده است. طراحی اوریون به حدود 40 سال پیش و سال 1957 باز می گردد. نخستین پرواز این هواپیما در 19 آگوست سال 1958 انجام شد پس از چند پرواز آزمایشی، تغییراتی صورت گرفت که عمده ترین آنها کوتاه شدن بدنه به میزان 2/13 متر بود. سپس این هواپیما به تجهیزات متداول آن روزها مجهز شد و به عنوان گشت دریایی، خدمت خود را رسما در نیروی دریایی آمریکا آغاز کرد. در آن زمان تغییرات دیگری برای فروندهای بعدی در نظر گرفته شد. در سال 1962 چند تغییر دیگر به منظور کارآمدتر کردن این سلاح اعمال شده و پی-3 اوریون که پس از گذشت سالها هنوز هم در خدمت ناسا است، متولد شد. نخستین سفارش قطعی برای خرید 7 فروند از این هواپیما مربوط به سال 1960 می باشد. نیروی دریایی آمریکا متقاضی خرید 7 فروند وای پی-3وی-1 با موتور آلیسون-توربین الکترا شد که می توانست انواع بمب های عمق روی معمولی و هسته ای، اژدرهای ضد زیر دریایی و مین و راکت را حمل کند. -------------------------------------------------------------------------------- کابین نسبتاً پیچیده هواپیمای P-3 اوریون -------------------------------------------------------------------------------- ظرفیت سوخت این 7 فروند اولیه از 20631 لیتر در اولین سفارش تا 34826 لیتر در آخرین متفاوت بود، اما همگی 4 مخزن در بالها، هر بال 2 مخزن جداگانه، و یک مخزن بزرگ در امتداد بدنه داشتند که این الگو تاکنون حفظ شده است. استفاده همزمان از دو رادار جداگانه در جلو و عقب هواپیما و ترکیب هر دو رادار برای ارایه تصویری 360 درجه ایی، پی-3 را به مجهزترین سلاح ضد زیر دریایی آن روز تبدیل کرد، اگرچه این طرح به زودی لو رفت و شرکتهای دیگر نیز به استفاده از آن روی آوردند. نخستین پرواز این سفارش هفتگانه در 15 آوریل 1961 انجام شد و تا آوریل سال بعد در مجموع 2521 ساعت در 585 سورتی پرواز با این هواپیماها به صورت آزمایشی و آموزشی انجام شد. بلافاصله پس از ورود این هواپیما به خدمت از آنها در جنگ علیه کوبا استفاده شد. در جنگ ویتنام نیز آمریکاییها از این هواپیما به میزان زیادی استفاده کردند. ماموریت اصلی این هواپیما در آن زمان پوشش راداری شبانه بر فراز خلیج تونکین بود گشتهای متداول روزانه و حمایت از کشتیهای لجستیکی در برابر هجوم احتمالی زیردریاییهای شوروی نیز از ماموریتهای بود که این هواپیما بر عهده داشت. نکته جالب توجه این است که این هواپیماها از پایگاهای داخل خاک فیلیپین به پرواز در می آمدند. از آن هنگام پی-3 به طور منظم در عملیات مشابه برون مرزی مورد استفاده نیروی دریایی آمریکا قرار گرفته و می گیرد و همواره به عنوان کشت ضد زیر دریایی، مین گذار دریایی، راهنمای زیر دریایی های خودی و هدف قرار دهنده اهداف دور به کار گرفته شده است. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای P-3 اوریون در حال پرواز در معیت یک ناوچه آمریکایی -------------------------------------------------------------------------------- این هواپیماها گاهی برای ایجاد تغییرات آب و هوا و باران زا کردن ابرهای منطقه ای به کار گرفته می شوند. برای این کار پودر یدید نقره را در مقیاسهای زیاد توسط تجهیزات خاصی که در این هواپیما تعبیه شده است در میان ابرها می پاشند. قابلیت شرکت در عملیات جستجو و نجات، عکس برداری و نقشه برداری هوایی و حتی توانایی انجام ماموریتهای ترابری، اوریون را به هواپیمایی چند منظوره بدل نموده است. هم اکنون این هواپیماها در بیش از 30 پایگاه برون مرزی و درون مرزی آمریکا نشست و برخاست می کنند و حتی بارها توسط نیروهای چند ملیتی در مانورهای مشترک به کار گرفته شده اند. آمریکا تنها استفاده کننده از این هواپیماها نیست. اکثر کشورهایی که مرزهای آبی دارند از پی-3 به خوبی استقبال کردند و به میزان رفع نیاز دفاعی از این هواپیما خریده اند. نیوزلند اولین مشتری اوریون با سفارش 5 فروند پی-3 بی مجهز به مولد امواج صوتی کوتاه بود. کانادا 18 فروند و ژاپن که سرانجام در سال 1978 تصمیم به جایگزین کردن این هواپیما به جای نپتون گرفت مشتریان بعدی بودند. -------------------------------------------------------------------------------- هواپیمای P-3 اوریون در حال برخاست -------------------------------------------------------------------------------- ژاپن خط تولید این هواپیما را خریداری کرده و تا کنون بیش از 100 فروند از آن را تولید کرده است. پرتقال اسپانیا و تایلند خریداران دست دوم این هواپیما هستند. هلند، نروژ، ایران و پاکستان نیز هر کدام چند فروند پی-3 در اختیار دارند. انواع مختلف پی-3 اگر چه با قرار گرفتن حروف بزرگ و کوچک و شماره های متفاوت دسته بندی می شوند ولی عمدتاً تفاوت چشمگیری میان مدلهای مختلف مجود ندارد و می توان با تغییرات پیش بینی شده از سوی کارخانه سازنده هر نوع تغییر کاربردی را در انواع آن ایجاد کرد. پی-3 با حوصله ای که در خور هواپیمای توربو پراپ است، وجب به وجب منطقه را بازرسی و شناسایی و به محظ اطلاع از موقعیت زیردریایی مهاجم اقدام به شکار آن می کند. در طول عملکرد سی وچند ساله این سلاح موارد منفی از لحاظ فنی در مورد آن به چشم نمی خورد و همواره در انجام ماموریتهای محوله موفق بوده است. همین امر سبب شده است تا پرسنل زیر دریایی ها از هواپیمای پی-3 اوریون به عنوان کابوسی هولناک یاد کنند.- 76 پاسخ ها
-
- هواپیمای ضد زیردریایی p-3 orion
- شناسایی
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
تاپیک جامع بررسی تسلیحات هسته ای تاپیک جامع بررسی تسلیحات هسته ای
mm1368 پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در تسلیحات استراتژیک
انواع بمب هاى هسته اى چرا اورانيوم و پلوتونيوم؟ ايزوتوپ معمول اورانيوم (اورانيوم 238) براى ساخت سلاح اتمى مناسب نيست. چرا كه با شليك نوترونى به هسته اين ايزوتوپ، احتمال به دام افتادن نوترون و تشكيل اورانيوم 239 از احتمال شكافت هسته اى بسيار بيشتر است. درحالى كه در اورانيوم 235 امكان شكافت هسته اى بيشتر است. همين خاطر براى تهيه مقدار مورد نياز اورانيوم 235 براى ساخت بمب، به مقدار زيادى از اورانيوم طبيعى نياز است. در عين حال ايزوتوپ هاى 235 و 239 اورانيوم به روش هاى شيميايى قابل جداسازى نيستند؛ چرا كه از لحاظ شيميايى يكسانند. بنابراين دانشمندان پروژه منهتن قبل از ساختن بمب بايد مسئله ديگرى را حل مى كردند؛ جداسازى ايزوتوپ هاى اورانيوم به روش هاى غيرشيميايى. پژوهش ها همچنين نشان مى داد كه پلوتونيوم239 قابليت شكافت هسته اى بالايى دارد. گرچه پلوتونيوم 239 يك عنصر طبيعى نيست و بايد ساخته شود. رآكتورهاى هنفورد در واشينگتن به همين منظور ساخته شده اند. «پسربچه»:Little boy يك بمب شليكى طرح «پسربچه» شامل تفنگى است كه توده اى از اورانيوم 235 را به سمت توده ديگرى از اين ايزوتوپ شليك مى كند. به اين ترتيب يك جرم فوق بحرانى توليد مى شود. نكته اساسى كه حتماً بايد رعايت شود اين است كه اين توده ها بايد در زمانى كوتاه تر از حدفاصل بين شكافت هاى خود به خودى در كنار هم نگه داشته شوند. به محض اينكه دو توده اورانيوم در كنار هم قرار گرفتند، ناگهان چاشنى توده اى از نوترون ها را توليد مى كند و زنجيره واكنش ها آغاز مى شود. با ادامه اين زنجيره، انرژى مدام افزايش مى يابد تا بمب به سادگى و خودبه خود منفجر شود. 1- در دنباله پليسه بردارى ۲- مخروط دم ۳- لوله هاى ورود هوا ۴- چاشنى فشار هوا ۵- محفظه پوشش محافظ سربى ۶- بازوى چاشنى ۷- سرانفجارى ۸- چاشنى انفجارى معمول ۹- اورانيوم 235 (گلوله) ۱۰- سيلندر توپ ۱۱- اورانيوم 235 (هدف) با مخزن (منعكس كننده نوترون درست اين بالا است) ۱۲- ميله هاى كنترل فاصله ۱۳- فيوزها «مرد چاق»Fat man : بمب انفجار درونى شكافت خودبه خودى پلوتونيوم 239 آنقدر سريع است كه بمب تفنگى (پسربچه) نمى تواند دو توده پلوتونيوم را در زمانى كوتاه تر از حد فاصل شكافت ها كنار هم نگه دارد. بنابراين براى پلوتونيوم بايد نوع ديگرى از بمب طراحى شود. قبل از سواركردن بمب، چند نوترون سرگردان رها مى شوند تا زنجيره واكنش پيش رس را آغاز كنند. اين زنجيره موجب كاهش عظيم انرژى منتشر شده مى شود. «ست ندرمى ير» (دانشمندى از لس آلاموس) ايده استفاده از چاشنى هاى انفجارى را براى كمپرس بسيار سريع كره پلوتونيوم مطرح كرد و بسط داد. با اين روش كره پلوتونيوم به چگالى مناسب بحرانى مى رسد و انفجار هسته اى رخ مى دهد. 1- فیوز تخریب AN219: ۲- :Archie آنتن رادار ۳- صفحه باترى ها ۴- واحد icon_frownسيستم جرقه زن كنار چاشنى ۵- لولا براى ثابت نگه داشتن دو بخش بيفوى بمب ۶- لنز پنج ضلعى با قابليت انفجار بالا ۷- لنز شش ضلعى با قابليت انفجار زياد ۸- چتر نجات كاليفرنيا دنباله (آلومينيوم) ۹- حفاظ دور، قطر داخلى cm ۱۴۰ ۱۰- مخروط هايى كه كل كره را در بر مى گيرند ۱۱- لنزهاى انفجارى ۱۲- ماده هسته اى ۱۳- صفحه رادارها، سوئيچ هاى هوا و تايمرها ۱۴- جمع كننده لوله هوا بمب انفجار داخلى: بمب كثيف انفجار درونى كه در واقع عكس انفجار بيرونى است ماده و انرژى را چگال و متمركز مى كند. ويرانى ساختمان بر اثر انفجار بيرونى باعث مى شود كه ساختمان روى خودش آوار شود. اصطلاحاً گفته مى شود كه «ساختمان از درون منفجر شده است.» انفجار درونى، آوار شدن از داخل است. درست مقابل انفجار بيرونى، يك كره توخالى پلوتونيوم مى تواند با چاشنى كروى انفجارى خارجى، از درون منفجر شده و به عنوان ماشه يك بمب شكافت هسته اى به كار رود. اين بمب هم به نوبه خود مى تواند يك ماشه انفجار داخلى براى يك جور هم جوشى باشد. در بحث كاويتاسيون انفجار درونى يك فرآيند مكثى است كه ذرات را مجبور به حركت به سمت داخل مى كند (نه حركت به سمت خارج كه مربوط به انفجار بيرونى است) اين حركت مركزگراى درونى، از يك مسير مستقيم به سمت مركز (مسير شعاعى) پيروى نمى كند، بلكه با چرخش روى يك مسير مارپيچى حركتش را انجام مى دهد. اين حركت چرخشى ورتكس نام دارد. در كاويتاسيون به خاطر فشار كم، حباب هاى كوچكى از بخار آب در يك سمت پروانه تشكيل مى شود. با تخريب اين حباب ها، موج هاى ناگهانى محلى شديدى به وجود مى آيد كه سر و صدا توليد مى كند و منجر به شكست محلى در سطح پروانه مى شود. ادامه اين روند سايش ماده را به دنبال دارد. مشخصه اصلى ورتكس اين است كه خارج آن كند و مركز آن تند حركت مى كند. در ورتكس، آب «از درون منفجر مى شود» ذرات معلقى كه از آب سنگين ترند به مركز جريان كشيده مى شوند، مقاومت اصطكاكى كاهش مى يابد و سرعت جريان زياد مى شود. مراحل انفجار داخلى یک كه ماده شكافت پذير را در برگرفته است، مشتعل مى شود. سرعت اين موج ناگهانى از سرعت صوت بيشتر است و سبب افزايش قابل توجه شار مى رود. موج در يك لحظه به تمام نقاط روى سطح كروى ماده شكافت پذير در هسته بمب حمله مى كند، فرآيند تراكم آغاز مى شود. 3 با افزايش چگالى هسته، جرم به حالت بحرانى و سپس فوق بحرانى مى رود كه در آن زنجيره واكنش ها به صورت نهايى زياد مى شود. رها شدن چاشنى به رها شدن نوترون هاى زياد منجر مى شود. به همين دليل خيلى از توليدات اوليه باى پس مى شوند.۵ زنجيره واكنش ها همچنان ادامه مى يابد. تا زمانى كه انرژى توليد شده در درون بمب به قدرى بزرگ شود كه فشار درونى (ناشى از انرژى شكافت) به مقدارى بيش از فشار انفجار داخلى و ناشى از موج ناگهانى برسد.۶ با از هم جدا كردن بمب، انرژى منتشر شده در فرآيند شكافت، به اطراف انتقال مى يابد. بمب هيدروژنى بازده هيدروژنى به وسيله مقدار ليتيوم دوترايد deuteride و نيز مواد شكافت پذير اضافه كنترل مى شود. براى تامين نوترون هاى اضافه فرآيند هم جوشى fusion معمولاً اورانيوم 238 در بخش هاى مختلف بمب به كار مى رود. اين ماده شكافت پذير اضافه (اورانيوم 238) در عين حال تشعشعات اتمى باكيفيت بالا نيز توليد مى كند. بمب نوترونى بمب نوترونى يك بمب هيدروژنى است. بمب نوترونى به كلى با ساير سلاح هاى اتمى استاندارد تفاوت دارد. چرا كه اثرهاى مهلك بمب كه از تشعشعات مضر مى آيد، به خاطر نوترون هايى است كه خودش رها مى كند. اين بمب همچنين به نام «سلاح تشعشع افزوده» (enhanced- radiation weapon) شناخته مى شود.اثرات تشعشع افزوده در بمب نوترونى بدين صورت است كه آثار حرارتى و تخريبى اين بمب نسبت به ساير سلاح هاى اتمى كمتر است. به همين دليل ساختارهاى فيزيكى مثل ساختمان ها و مراكز صنعتى كمتر خسارت مى بينند و بمب بيشترين آسيب را به انسان وارد مى كند. از آنجا كه اثرات تشعشع نوترون با افزايش فاصله به شدت كاهش مى يابد اثر بمب در مناطق نزديك به آن و مراكز دور از آن به وضوح تفاوت دارد. اين ويژگى كاملاً مطلوب كشورهاى عضو پيمان آتلانتيك شمالى (ناتو) است، چرا كه آنها مى خواهند آمادگى نبرد در مناطق پرازدحام را داشته باشند درحالى كه انواع ديگر انفجارهاى هسته اى، زندگى شهرى و دارايى ها را به خطر مى اندازند بمب نوترونى فقط با زنده ها سر و كار دارد. شرق -
جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت (F/A-18 Hornet)
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در جنگنده و رهگیر
خواهش مي كنم قابلي نداشت -
جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت جنگنده چندماموریته اف/ای - 18 هورنت (F/A-18 Hornet)
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در جنگنده و رهگیر
اف-18مدلهای ایی واف ،جنگنده های تها جمی ،ضربتی دریایی هستندکه توسط کمپانی بوئینگ برای عملیات از روی ناوهای هواپیمابر ساخته شده اند.مدل «ایی»این هواپیما برای اولین بار در تاریخ 29 نوامبر سال1995در «سنت لوئیس»توسط خلبان آزمایشگر«فرد مادن والد»به پرواز درآمد.اولین پرواز مدل «اف»در اول آوریل 1996انجام گرفت.سوپر هورنت 25 درصد بیشتر از اسلاف خود یعنی «اف/ای-18سی/دی»بوده ولی در ساختمان آن چهل ودو درصد کمتر از مدلهای «سی و دی» قطعات سازه ای وجود دارد.مدل های تک سرنشینه«اف/ای-18ایی» و دو سرنشینه ی «اف/ای-18اف»برد بیشتر وتوانایی بار بیشتری را داشته وقدرت موتور وقابلیت بقا پذیری آنها نیز افزایش یافته است بعد از منتفی شدن پروژه ی بمب افکن پیشرفته ی« اونجر ای-12»کمپانی مک دانل داگلاس(اکنون بوئینگ)نوع پیشرفته ی جنگنده ی «اف/ای-18»را به نیروی دریایی پیشنهاد داد که در نتیجه برا ی شروع کارهای مهندسی وتولید مذل های آزمایشی اولیه یک قرارداد 88/4میلیارد دلاری بسته شد اکنون تیمی متشکل از کمپانی های بوئینگ،نورث روپ گرومن،جنرال الکتریک ،ریتئون وبیش از دو هزار تولید کننده ی دیگر کار ساخت سوپر هورنت ها را برعهده دارند.با ارزیابی هایی که در سال 2003 انجام گرفته قیمت هر فروند از نوع تک سرنشینه ی این هواپیما 57میلیون دلار ،نوع دوسر نشینه 59میلیون دلار ونوع جنگ الکترونیک 66 میلیون دلار تخمین زده شده است اولین هواپیمای تولید شده در دسامبر 98 واولین دسته ی 12 فروندی نیز در نوامبر99 تحویل داده شدند.در حولای سال 2002اولین گروه از«اف/ای-18ایی/اف» روی عرشه ی ناو هواپیمابر یو اس اس آبراهام لینکلن فرود آمدند.اولین پرواز عملیاتی در نوامبر همان سال انجام گرفت وطی آن سایت های دفاع هوایی عراق مورد تهاجم مستقیم مشترک«جی دی ای ام»قرار گرفت.در مارس 2003 نیز این جنگنده ها به طور گسترده در عملیات تهاجم به عراق شرکت کردند.ناگفته نماند که در نهایت نیروی دریایی ایالات متحده نیاز به 545 فروند از این جنکنده را دارد؛که از سال 2010 جایگزین«اف-14تامکت»و«اف-18هورنت»خواهندشد. مدل دیگری نیز بر اساس این این جنگنده نیز در حال ساخت بوده که« گروولر ایی ای -18 جی»نام داشته وجایگزین هواپیماهای اخلالگر الکترونیکی «ایی ای -6بی» پراولرهای نیروی دریایی خواهد شد.احتمالا هر تیپ هوایی مستقر در ناو شش فروند از این هواپیماها را به عهده خواهد گرفت.تعداد 90 فروند از این هواپیمای تهاجمی جنگ الکترونیک مورد نیاز نیروی دریایی ایالات متحده هستند.اولین پرواز این هواپیما برای سپتامبر 2006 وپروازهای عملیاتی برای سال 2009 برنامه ریزی شده است در پروازهای آزمایشی اولیه ،این هواپیما دچار دو مشکل آیرودینامیکی اساسی بود .مهمترین مشکل در سرعت های زیر صوت بالا به وقوع می پیوست.در مانورهای خاص بدون اخطار قبلی یکی از بالها دچار واماندگی شده وموجب می شد که هواپیما به یک طرف غلت بزند ؛البه اصلاحاتی که در سازه ی بال با نصب پوشش های متخلخل روی قسمت های تاشونده ی بال انجام گرفت این مشکل را از بین برد .مشکل دوم از اغتشاش هوای زیر بال ناشی می شد این مشکل نیز با آرایش دوباره ی پایلون ها بر طرف شده ،ولی موجب افزایش دراگ در نتیجه افت عملکرد در سرعت های بالا شد کاکپیت کاکپیت«اف/ای-18ایی/اف»مجهز به نمایشگرهای لمسی،یک نمایشگر کریستال مایع چند منظوره برای نمایش اطلاعات تاکتیکی و دو نمایشگر تک رنگ است.علاوه بر نرم افزار و اویونیک پیشرفته کاکپیت مجهز به نقشه ی دیجیتالی رنگی وعینک چشمی دید در شب نیز بود؛البته نوع«بلاک2»سوپر هورنت مجهز به سایت نشانه گیری متصل به کلاه خلبان خواهد شد همچنین صندلی پرتاب شونده ارتفاع صفر سرعت صفر«اس جی یو -6/5»مارتین بیکر ،ایمنی خلبان را تامین می کند تسلیحات سوپر هورنت یازده محل حمل جنگ افزار وتجهیزات در زیر بال وبدنه دارد.موشک هوا به هوای «ای آی ام-9»سایدوایندر ، «ای آی ام-7»اسپارو،«ای آی ام-120»آمرام ،سلاح های هدایت شونده ی هوا به سطح هاریون، موشک دور ایستای تهاجم زمینی «اسلم»ونوع برد افزایش یافته ی «اسلم-ای آر»،«جی بی یو-10»،هارم و ماوریک ،بمب های سقوط آزاد «ام کا -76»، «بی دی یو -48»،«ام کا-82 ال دی»و ام کا-84»توسط این پرنده قابل حمل هستند همچنین سوپر هورنت توانایی استفاده از سلاح های پیشرفته ی هدایت شونده «جی پی اس»/اینرسیایی ،مهمات تهاجم مستقیم مشترک «جی دی ای ام»،جنگ افزار دور ایستای مشترک «جی اس ای ام»وموشک دور ایستای هوا به زمین «جی ای اس اس ام»را دارد توپ سبک وزن وپیشرفته ی «ام61 ای 2»ساخت جنرال داینامیکز با قابلیت تغییر سرعت شلیک از 4000تا6000تیر توسط خلبان وسیتم تغذیه ی مهمات بدون اتصال،لیست تسلیحات این پرنده را کامل می کند اقدامات متقابل سیستم اطلاعات والکترونیک میدان نبرد «آی ایی دبلیو اس»{ای ان /ای ال کیو-124}(سیتم اقدامات متقابل الکترونیکی دفاعی یکپارچه: آی دی ایی سی ام)قابلیت پخش طعمه وسیگنالهای فریبنده وهشدار تهدید های راداری را دارد.انواع «چف»و«فلیر»وطعمه های کششی توسط این هواپیما قابل استفاده بوده وسیستم هشدار تهدیدهای راداری «ای ان/ای ال آر-67(وی)3»ره گیری ،شناسایی و اولویت بندی سیگنال های تهدید کننده را بر عهده دارد سنسورها سوپر هورنت مجهز به رادار «ای پی جی -73»ساخت ریتئون است.البته از سال 2006«ای ان/ای پی جی 79»جایگزین این رادار خواهد شد این رادار کنترل آتش برد ردیابی هدفهای هوایی را افزایش می دهدوقدرت تفکیک بالاتری در حالت هوا به زمین دارد.همچنین این هواپیما قابلیت استفاده از سیتم هدف گیری پیشرفته ی فرو سرخ جلونگر«ای ان/ای اس کیو-228»را دارا بوده که با دور بین تلویزیونی «سی سی دی »و همچنین گونه ی ناوبری سیستم فرو سرخ جلونگر تکمیل می شود «اف/ای-18اف» یا هماگونه ی دو سرنشینه مجهز به غلاف شناسایی چند کاره ی «شارپ»بوده که جایگزین گونه ی «تارپس»هواپیمای «اف-14»می گردد ابته فقط سوپر هورنت های دو سر نشینه ی ناوهای هواپیما بر یو اس اس نیمتز ویو اس اس کیتی هاوک به این غلاف ها مجهز خواهند شد موتور سوپر هورنت از دو موتور توربوفن جنرال الکتریک «اف414-جی ایی-400»نیرو می گیردکه برکرفته از موتورهای «جی ایی اف 404»هستند همچنین ورودی های هوای موتور برای دریافت هوای بیشتر بزرگتر شده اند.هر کدام از موتورها 22000پاوند رانش ایجاد می کنندونسبت رانش به وزن این موتورها نه به یک بوده که با پس سوز سرعت این هواپیما به بیش از 8/1ماخ می رسد با توجه به تغییرات سازه ای وبزرگتر شدن هواپیما گنجایش سوخت تا 3600پاوند افزایش یافته که موجب افزایش چهل درصدی شعاع عملیاتی نیز گشته است ترجمه ونوشته از :آراز نبی اللهی -
تاپیک جامع جنگنده های بومی ایران جنگنده چند ماموریته بومی سبک شفق ، برهان ، صاعقه ، آذرخش
mm1368 پاسخ داد به hosseingmn تاپیک در جنگنده و رهگیر
در خبر ها به نقل از فرمانه نيروي هوايي شنيده بودم خط توليد نسل پنجم هواپيما ها در ايران به زودي شروع مي شه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟ كسي در اين باره چيزي مي دونه ؟؟؟ با تشكر از مطالبتون منبع رسمي براي مطالبتون دارين- 3,405 پاسخ ها
-
- جت بومی
- نیروی هوایی ایران
-
(و 4 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
حالا اين عكس ها به چه درد مي خوره
-
تاپیک جامع سلاح هجومی ak-47 کلاشينکف تاپیک جامع سلاح هجومی AK-47 کلاشينکف ( شامل تمامی گونه ها )
mm1368 پاسخ داد به EBRAHIM تاپیک در سلاح های هجومی
سلام Raptor عزيز از مطالبي كه كذاشتي متشكرم اطلاعات ديگري در باره ي کالاشينکفAK-103 وAK-74 اگر داري لطفا در همين صفحه قرار بده icon_biggrin icon_cheesygrin- 428 پاسخ ها
-
- میخائیل کلاشينکف
- کلاشينکف
-
(و 5 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
AS50 اسلحه تک تير انداز توضیحات فني نوع اسلحه : تک تیر انداز کالیبر : 99 × 12.7 میلی متر کشور سازنده : انگلیس شرکت سازنده : اکیورسی اینترنشنال وزن ( با خشاب خالی و بدون دوربین ) : 14.1 کیلوگرم طول اسلحه : 1369 میلی متر طول لوله : 692 میلی متر ظرفیت خشاب : 5 فشنگ این اسلحه در ژانویه سال 2005 میلادی توسط شرکت اکیورسی اینترنشنال انگلیس در یک مراسم نمایش تیراندازی معرفی گردید . کالیبر مذکور فقط برای اسلحه های تک تیر انداز در کاربری اسلحه های انفرادی مورد استفاده قرار می گیرد و تیربارهایی که از این نوع فشنگ استفاده می کنند جزء تیربارهای سنگین و غیر قابل حمل توسط نفر محسوب می شوند . به همین جهت از قویترین اسلحه هایی است که توسط سربازان مورد استفاده قرار می گیرد . این کالیبر یک نوع کالیبر استاندارد در این نوع سلاح محسوب می شود و کمتر کالیبری بزرگتر از آن ارائه می گردد زیرا لگد اسلحه برای شلیک کننده بسیار زیاد خواهد شد . از این سلاحها برای مقابله با نفرات و خودروهای سبک دشمن استفاده می شود . این اسلحه دارای حالت شلیک تک تیر است و به همین جهت یک دفعه مسلح کردن اسلحه برای شلیک پنج گلوله موجود در خشاب کفایت می کند. آ اس 50 از دقت بالایی در تیراندازی برخوردار است . دقت این اسلحه 1.5 دقیقه زاویه (MOA: Minute Of Angle) است یعنی تقریبا خطای یک و نیم اینچ در صد یارد دارد . هر دایره به 360 درجه تقسیم می شود و هر درجه به 60 دقیقه و به این ترتیب هر دایره به 21600 دقیقه تقسیم می شود . محیط دایره از ضرب عدد دو در شعاع در عدد پی بدست می آید . از این رو اندازه طولی منحنی مقابل با هر دقیقه مساوی می شود با شعاع ضربدر عدد پی ( 3.1416 ) ضربدر عدد 2 تقسیم بر 21600 ، که مساوی می شود با 0.000291 ضربدر شعاع . حال اگر شعاع را 100 متر بگیریم یعنی هدف برای تک تیرانداز در فاصله 100 متری او باشد با ضرب کردن آن در عدد 0.000291 عدد 0.0291 متر بدست خواهد آمد یعنی کمان روبروی یک دقیقه در 100 متری برابر با 0.0291 متر است که برابر با 2.91 سانتی متر می شود . معمولا فاصله را بر حسب یارد محاسبه کرده و این کمان را یک اینچ ( دقیقا 1.0476 اینچ ) در صد یاردی ( تقریبا 91 متر ) فرض می کنند . در این محاسبه در فواصل نزدیک منحنی را می توان یک خط صاف فرض کرد ولی در فواصل بالا این تفاوت در اندازه بیشتر می شود . فشنگ مناسب دقت اسلحه را بالا می برد . در اسلحه های تک تیرانداز ضد نفر ، ام 24 که اسلحه سازمانی اسنایپر ارتش آمریکا است با کالیبر 51 × 7.62 ناتو در شلیک با فشنگ ام 118 دقیقه زاویه یک دارد و در دراگونوف روسی تقریبا برابر دو است . اسلحه های تک تیراندازی وجود دارند که دقیقه زاویه آنها 0.3 است که از دقیقترین ها در نوع خود محسوب می شوند . وبلاگ سرباز
-
FLANKER جان جالب بود خسته نباشي :mrgreen: icon_cheesygrin
-
مقایسه تحلیلی کاليبر62/7 میلی متر با کالیبر56/5 میلی متر
mm1368 افزود یک موضوع در تجهیزات و تسلیحات انفرادی
مقایسه تحلیلی کاليبر62/7 میلی متر با کالیبر56/5 میلی متر مقدمه : در اواخر سالهای دهه 50 میلادی طرح استفاده از گلوله هایی با شارژ متوسط 56/5 میلی متر برای اولین بار توسط برخی از طراحان کارخانه رمینگتون ارائه شد. با ارائه این طرح بصورت همزمان کار بررسی و آنالیزآن در کشورهای مختلف آغاز شد و این شروع مناقشه ای بود بین مخالفان و موافقان این طرح که همگی از کارشناسان و متخصصان این رشته بودند. این تضارب آراء و نظرات سرانجام به بهبود و شکوفایی این طرح جدید منجر و این کالیبر جدید خیلی زود به عنوان یکی از کالیبرهای استاندارد ناتو جایگاه خود را تثبیت کرده. مقاله ای که در پیش رو دارید در سال 1986 تنظیم شده است و در آن زمان خیلی از خصوصیات مثبت و برتر کالیبر 56/5 هنوز به دلایل متعدد ناشناخته مانده بود. خوانندگان محترم توجه داشته باشند که هم اکنون در مورد قابلیتها و کارکرد مهمات 56/5 میلی متری نکته ابهامی وجود ندارد و بدلیل خصوصیات ممتاز، این کالیبر تبدیل به مهمات اصلی و سازمانی ارتشهای عضو پیمان آتلانتیک شمالی (NATO) و بسیاری دیگر از کشورها شده است ولی در زمان تنظیم مقاله ذیل منتقدان کالیبر 56/5 میلی متری نقطه نظرات و انتقادات خود را به گونه ای که مشاهده خواهید کرد در مورد ضعفهای این کالیبر و مقایسه آن با کالیبر 62/7 ارائه کرده اند. مترجمان بیشتر در پی آن بودند که خوانندگان با مطالعه این مقاله با استدلال مخالفان این کالیبر و تقابلی که در آن زمان بین این دو طرح و طرفداران هر کدام وجود داشت بیشتر آشنا شده و در عین حال با توجه به اطلاعاتی که در حین مقایسه این دو کالیبر با یکدیگر در متن آورده شده است دانش خود را در این زمینه ارتقاء دهند. - در تاریخ 28 اکتبر سال 1980 بعد از چهار سال آزمایشات سنگین در مدرسه پیاده نظام ارتش آلمان غربی در هامبورگ ،کمیسیون کنترل و قسمت مهمات کالیبر کوچک، گلوله ای با کالیبر شارژ متوسط را تائید کرد. در آن زمان گلوله فوق با شارژ متوسط و پروفیل اصلاح شده را کالیبر 56/5 میلی متری و یا (0.223 Remington) نامیدند. بعد از این اصلاحات نمونه ای با نام ss109 به عنوان نمونه پایه ای استاندارد به ارتشهای بلوک غرب عرضه شد. در آن زمان بود که (NATO) صاحب دو کالیبر مختلف یکی با شارژ بالا و کالیبرmm 7/62×51 که از سال 1953 عملیاتی شده بود و دیگری بک کالیبر با شارژ متوسط mm 5/56×45 که بصورت رسمی از سال 1980 وارد خدمت گردیده بود. با تمام آزمایشات و تحقیقات بسیاری که در مناطق جنگی و به صورت عملیاتی بر روی رفتار محصول شارژ متوسط انجام شده بود اما هنوز هم محصول فوق به صورت کامل مورد نظر ارتشهای ایالات متحده و سازمان NATO قرار نگرفته است. در این مقاله سعی در آن داریم که با ارائه دلایل مستدل به بررسی و نحوه تکامل گلوله ای با شارژ متوسط پرداخته و علل برتری نمونه قدیمی تر 7/62×51 mm را بر نمونه 5/56×45 mm را بیان و به مقایسه نقاط ضعف و قوت آنها بپردازیم. طرح ابتدایی گلوله های با شارژ متوسط به قبل از جنگ جهانی دوم باز می گردد. در سال 1888 در کشور آلمان از یک گلوله استاندارد با کالیبر 7/92×57 mm با شارژ بالا، وزن مرمی 198 grain سرعت دهانه (773m/s)2550 fps استفاده می شد. بعد از بررسی های فراوان و تحقیقات بر روی نتایج در حین درگیریهای واقعی و استفاده از تجربیات تیراندازان ماهر آلمانی در آن زمان محققان متقاعد شدند که استفاده از یک کالیبر کوچکتر و سبک تر می تواند کارآیی مناسب تری داشته باشد. ما حصل این تحقیقات استفاده ای یک مهمات کوچکتر و سبک تر و تبع آن استفاده از اسلحه های سبک تر، دقت در تیراندازی به علت نیروی کم تر پس زنی سلاح در هنگام شلیک و قابلیت حمل مهمات بیشتر توسط نفر بود. شروع کار تولید تحقیقات علمی پیشرفته بر روی این کالیبر از سال 1934 آغاز شد. در سال 1938 در کشور آلمان گلوله ای با کالیبر 9/7 میلی متری و با نام کامل (Infanterie Kruz Patrone) ویا (7/9 mmKurz) طراحی و ساخته شد. گلوله فوق دارای وزن مرمی 125 grain و سرعت در دهانه لوله (636 m/s)2100fps بود. به موازات ساخت محصول فوق کار بر روی مهمات کوچکتری با قابلیت حمل مقدار قابل ملاحظه تری توسط نفر و خصوصیت انتخاب حالت شلیک در سلاح در دست اجرا بود. در سال 1940 و در بحبوحه جنگ رقابت بین دو طرح پایان یافت و طرح نهایی با نام (Sturmgewenr) برای استفاده در اسلحه تهاجمی MP43 آماده و روانه جبهه روسیه شد. اسلحه فوق با یک خشاب با ظرفیت 30 گلوله ارائه شده بود و قابلیت شلیک در حالتهای اتوماتیک و نیمه اتوماتیک را دارا بود. اسلحه فوق در میدان رزم دارای قابلیت آتش بسیار مهیب و حیرت آور بود ولی با آنکه با یک خشاب 30 گلوله ای به کار گرفته می شد اما وزن آن نزدیک به 3 پوند از سلاح Kar98K سنگین تر بود. سربازان روسی به عنوان اولین برخورد کنندگان با این نوع سلاح از قدرت آن حیرت زده و از حجم آتش آن غافلگیر شده بودند. متخصصان روسی پس از به غنیمت گرفتن چند قبضه از این سلاح کار تحقیقات بر روی آنرا آغاز کردند و در سال 1443 توسط دو طراح برجسته روسی به نامهای N.M.Elizarov وv.Semin مهمات با شارژ متوسط روسی طراحی و ساخته شد. مهمات فوق دارای کالیبر 39×62/7 میلی متری و با وزن 125grain برای مرمی و سرعت در دهانه لوله (667 m/s)2200fps بود. در آن زمان به علت محدودیت امکانات و مواد اولیه و روش تولید مهمات فوق تا سال 1946 در ارتش روسیه عملیاتی نشد. یک سال بعد اسلحه جهانی AK-47 توسط تیم طراحی به سرگروهی سر طراح M.Kalashnikov تولید و رسما به ارتش اتحاد جماهیر شوروی تحویل داده شد. این روند مطالعاتی بر روی کالیبرهایی با شارژ متوسط به همین صورت ادامه پیدا کرد تا در سال 1974 یک محصول جدید و بهینه شده از اسلحه AK-47 با عنوان AKS-74 طراحی و ساخته شد. کالیبر سلاح فوق (0.221mm)4/45×39mm بود. رفتار کالیبر فوق بسیار شبیه کالیبر مورد بحث ما یا همان (NATO)5/56×45 mm می باشد. بر طبق استاندارد روسی نام کالیبر فوق 5.45×39 mm به RPK 74.4 تغییر یافت. در آن زمان باز هم روسها دست از کار نکشیده و برای جا نماندن از قافله کشورهای دیگر سریعا شروع به اصلاحات و تغییرات بر روی کالیبرهای متوسط قابل حمل توسط انسان کردند. مجددا به زمان جنگ جهانی دوم بازگردیم ، آمریکائیها هم همانند روسها و آلمانیها در این زمان بر روی این نوع از مهمات شروع به کار کردند. در آن زمان در ایالات متحده کالیبرهای جدیدی برای اسلحه های کمری و مسلسلهای سبک طراحی شد، یکی از انواع بسیار سبک و کوچک نسبت به زمان خود کالیبر 3/0(33×62/7 میلی متر) مخصوص اسلحه های M1 و M2 آمریکایی بود. گلوله فوق دارای یک نوک گرد وزن مرمی 115 grain و سرعت اولیه (597 m/s)1970 fps بود. برای اولین بار این نوع کالیبر به نیروهای پلیس تحویل داده شد، و برای نیروهای ویژه ارتش خدمه ناوهای جنگی و نیروهای هوادریایی آن زمان مناسب شناخته نشده بود. مهمات فوق در عمل برای اسلحه M1Garand مناسب شناخته نشد و این اسلحه از همان گلوله با شارژ بالای 63×62/7 میلی متری استفاده می کرد. ولی مهمات فوق برای اسلحه M2(Carbine) مناسب شناخته شد در طی جنگ جهان دوم 1942 تا جنگ کره آمریکائیها نزدیک به 6 میلیون قبضه از اسلحه M2 را تولید کردند. با آنکه وزن سلاح فوق نسبتا کم بود و قابلیت انتخاب وضعیت شلیک را داشت و همچنین با خشابهای 15 الی 30 تیری عرضه شده بود اما به علت محدودیت در کارآیی و برد درگیری پائین آن از مقبولیت خاصی بین سربازان برخوردار نبود. سریعا بعد از اتمام جنگ کره اسلحه فوق از خدمت بازنشسته شد. در طی سالهای بعد از 1940 در کشورهای دیگر نیز همانند آلمان- روسیه از این قبیل پیشرفتها در زمینه ساخت و طراحی سلاحهای مخصوص مهمات با شارژ متوسط در جریان بود. در این قسمت از مقاله به بررسی نحوه تکامل و پیشرفت کالیبر های 51×62/7 میلی متری و 45×56/5 میلی متری (NATO) در طی سالهای 1950 الی 1960 می پردازیم. اولین سری از گلوله های استاندارد با کالیبر 51×62/7 توسط ایالات متحده تکمیل و جایگزین کالیبر معروف 3/0 که از سال 1906 مورد استفاده قرار گرفته بود شد. کالیبر 3/0 آمریکایی دارای وزن مرمی 150 grain و سرعت در دهانه لوله (848 m/s)2800fps بود، این گلوله در سالهای 1903 و بعد از آن به صورت بسیار گسترده در اسلحه های M1Garand و اسلحه اتوماتیک Browning و یا مسلسلهای سبک و سنگین Browning مصرف داشته است. هر چند که اسلحه M1 دارای برد و قدرت بسیار مناسب آتش بود ولی به علت وزن زیاد سربازان در جنگ کره اعلام داشتند که نیاز به اسلحه ای دارند که هم دارای وزن سبکتر و هم دارای خصوصیت انتخاب وضعیت شلیک باشد در آن زمان ارتش ایالات متحده سعی در جایگزینی اسلحه M2 به جای اسلحه M1 کرد ولی به علت عدم تمایل سربازان به علت قدرت آتش پایین این سلاح توفیق چندانی در این زمینه نیافت. - کمیته فنی ارتش ایالات متحده در سپتامبر 1945 بعد از آزمایشات ابتدایی دستور به کار و فعالیت بر روی یک گلوله سبک برای جایگزینی با کالیبر 3/0 با قدرت نفوذ پذیری بالا و کارآیی بهتر نسبت به نمونه 7/9 mm kruz آلمانی و یا 7/62×39 mm روسی که در اسلحه های آن زمان کشور روسیه مورد استفاده داشت داد. به دلیل حجم بسیار بالای استفاده از مهمات کالیبر متوسط در ارتش آمریکا این طرح در مدت کوتاهی موفقیت و گسترش قابل ملاحظه ای یافت، و دلیل دیگر این پیشرفت تمایل سنتی کشور آمریکا به رقابت و عقب نیافتادن از کشورهای دیگر بود. - در همان زمان پس از توافقات در بین قسمتهای مختلف ارتش آمریکا گلوله ای با کالیبر 7/62×51mm و با نام T65 طراحی و ساخته شد، گلوله فوق با آن که حدود 5/0 اینچ از کالیبر 3/0 کوتاه تر بود ولی باز هم گلوله ای با شارژ متوسط محسوب نمی شد. وزن مرمی گلوله فوق 147grain و سرعت آن در دهانه لوله (848m/s)2800fps (کاملا همانند گلوله 3/0 ) بود و با استفاده از فرمول جدید باروت، امکان استفاده از یک پوکه کوتاه تر با خاصیت تحمل فشار و سرعت گوله کالیبر 3/0 حاصل شد. در نهایت کالیبر T65 هم در ایالات متحاده و هم در پیمان (NATO) مورد استفاده قرار گرفت. در طی سالهای 1950 در کشور انگلستان هم کار بروی مهمات با شارژ متوسط شروع شد، نتایج تحقیقات بریتانیاییها این بود که بهترین گزینه استفاده از کالیبر 280/0 و یا 7 میلی متری می باشد. محققان فوق بر این عقیده بودند که بهترین گلوله محصولی مرکب از تجربه آلمانیها و استفاده از نتایج پیشرفت روسها می باشد. در همان زمان و در حدود سالهای 1957 اسلحه M14 بعد از تحقیقات و کار بسیار با کالیبر جدید 51×62/7 میلی متری وارد خدمت ارتش ایالات متحده شد. در آلمان و بلژیک نیز اسلحه های G3 وFANFAL در همین زمان وارد خدمت ارتش شده بودند. در سال 1963 اسلحه ای کاملا تخصصی و با قابلیت بالا در ایالات متحده تحت نام M16 برای استفاده در آسیای جنوب شرقی طراحی و ساخته شد. کالیبر سلاح فوق 45×56/5 میلی متر بود. بعد از این قضیه ، یک تجدید حیات مجدد در امر پیگیری ساخت و طراحی مهمات با شارژ متوسط بوجود آمد. کمیسیون نظامی ارتش آمریکا و ارگان تحقیقات نظامی دولت (ORO) بعد از بررسی نتایج در جنگهای واقعی و تحقیقات بسیار به این نتیجه رسیدند که در فواصل حدود 300 متر (330 یارد) عملکرد سلاح بسیار نامطلوب می باشد. بر طبق(ORO) ضمنا نتایج حاصله در فواصل 300 متری وابسته به علوم وجود عوارض طبیعی دوربین تیرانداز و هدف نیز بود و این در حالی بود که گزارشهای واصله از میدان جنگ بر این موضوع تاکید می کرد که به علت وجود عوارضی همچون درختان – کیسه های شنی سنگرها – خاکریزها قابلیت مهمات با شارژ متوسط 45×56/5 میلی متری به شدت حتی در فواصل زیر 300 متر هم کاهش می یابد. در همین زمان در قسمتهای دیگر تحقیقاتی ارتش آمریکا به این نتیجه رسیدند که تنظیمات سرعت بر روی کالیبرهای 227/0 و 257/0 و اصلاح وزن گلوله ها بین (35 الی 45) (grain) در فواصل تا حدود 400 متر بسیار موثر واقع خواهد شد. قبل از سال 1963 و در ابتدای کار بعد از آزمایشات بسیار در ابتدا توسط دو شرکت "Fairchild Aircraft Engine" "Eugene Stoner" اسلحه ای تحت عنوان AR-15 با کالیبر 45×56/5 میلی متری که مشتق شده از کالیبرهای 222/0 و 227/0 ساخت شرکت "Remington" بود، دو کالیبر معرفی شده در سرتاسر ایالات متحده برای اسلحه های شکاری مورد استفاده واقع می شد. از اسلحه فوق برای نیروهای ویژه هوادریایی آمریکایی نزدیک به بیست هزار قبضه سفارش ساخت داده شد ولی سلاح فوق خیلی سریع جای خود رابه M16 اصلاح شده و مهمات پیشرفته تر M193 با کالیبر 45×56/5 میلی متری داد. در نهایت گلوله M193 با مشخصات وزن مرمی 55 grain و سرعت در دهانه لوله استاندارد 20 اینچی اسلحه M16 برابر 3180 fps و یا (964 m/s) تولید شد. برای آنالیز بهتر کارآمدی اسلحه و مهمات فوق ، مقدار قابل توجهی از تولیدات این نوع سلاح و مهمات به آسیای جنوب شرقی در سال 1962 ارسال شد. گزارش نیروهای آمریکایی و هم پیمانانشان مبنی بر کارآمدی بسیار اسلحه و مهمات فوق در میدان جنگ بود. در سال 1963 ژنرال مک نامارا (MC Namara) دستور توقیف تولید M14 و مجوز خرید 85000 قبضه M16 برای ارتش و نیروی زمینی و 14000 قبضه برای نیروهای ویژه هوا دریایی آمریکا صادر کرد. یکی از مسائلی که در آن زمان برای سلاح فوق گزارش شد این بود که به علت خصوصیات محیطی منطقه جنگ و عدم نگهداری مناسب از سلاح توسط سربازان ، اسلحه متناوبا دچار پدیده گیر کردن می شد. این اشکال با دادن آب کروم به لوله و اصلاح مدل خان لوله به سرعت مرتفع شد و مدل جدید M16A1 به عنوان یک سلاح تهاجمی با قابلیت استفاده از مهمات شارژ متوسط به نیروهای ایالات متحده عرضه شد و دراین زمان بود که ایالات متحده به صورت رسمی دارای دو کالیبر مختلف نظامی در ارتش خود شد. در همان زمان که اسلحه M16 برای استفاده در آسیای جنوب شرقی برگزیده شد اسلحه M14 در پایگاههای اروپایی (NATO) در حال خدمت بود. بعد از حل مشکلات ابتدایی و لجستیکی اسلحه M16 و موفقیتهایی که کالیبر 56/5 میلی متری در آسیای جنوب شرقی بدست آورد دیگر اعضای پیمان (NATO) هم شروع به بکارگیری سلاح و مهمات فوق کردند. پیمان (NATO) دو تعریف مجزا برای استفاده از کالیبرهای فوق مطرح کرد، کالیبر 56/5 میلی متری را برای استفاده سربازان نیروی زمینی – خدمه ادوات نظامی مستقر بر روی کشتیها- نیروهای (NATO) و تمام رسته هایی که از اسلحه های اتوماتیک دفاعی برخور دارند و کالیبر 62/7 میلی متری با شارژ بالا قابل استفاده در مسلسلهای سنگین (M60-MG3-FNMAG) و استفاده نیروهای پشتیبان پیاده نظام ارتش – و اسلحه های سنگین مستقر بر روی خودروهای نظامی و هلی کوپترها انتخاب شدند. قابل به ذکر است که اکثر نیروهای تک تیرانداز نیز هنوز از کالیبر 51×62/7 میلی متری استفاده می کنند. تا به اینجا سعی در طرح تاریخچه بوجود آمدن کالیبرهای مختلف داشتیم، حال به مقایسه ضعفها و قوتهای دو کالیبر مختلف و معروف 56/5 میلی متری 62/7 میلی متری می پردازیم و درانتها نتیجه می گیریم که به چه دلیل کالیبر 62/7 میلی متری در درازمدت نتایج بهتر و قابل قبول تری را برای مصرف کنندگان خود خواهد داشت. کالیبر 62/7 میلی متری از سال 1953 توسط ناتو (NATO) پذیرفته شد این گلوله از روی نمونه های M80 آمریکایی و یا M77 بلژیکی اقتباس شده بود وزن مرمی آن در حدود 147 grain و دارای روکش از جنس آلیاژ کاپرنیکل بود، سرعت در دهانه لوله آن (848 m/s)2800fps و وزن یک فشنگ کامل آن 380grain و به طول 2/8 inch می باشد. با استفاده از یک لوله استاندارد 22 inch به همراه خان دوراهه در 12 inch انتهایی (اسلحه M14 ) سرعت خروج گلوله از لوله به پیشینه خود رسیده ودر مسافت 620 متری (682 یارد) بیشترین تاثیر خود را دارد. در این فاصله گلوله فوق قابلیت گذر از یک صفحه فولادی به ضخامت 3045 میلی متر و یا (0/14 inch) را دارا می باشد. ودر فاصله 800 متری (880 یاردی) قابلیت عبور از کلاه خود نظامی را دارا می باشد. در آزمایشات عبور گلوله از استحکامات نظامی کالیبر فوق قابلیت عبور از دوبلوک ساختمانی پشت سر هم را در فاصله 600 متری دارا می باشد. در سال 1970 بعد از تحقیقات و بررسی بر روی طرح گلوله M193 و ایجاد اصلاحات زیادی بر روی آن گلوله 45×56/5 میلی متری ss109 به عنوان یک گلوله با شارژ متوسط و مورد مصرف در اسلحه M16 تولید می شود. وزن مرمی گلوله فوق 62 grain و قدرت نفوذ آن در زره در حد مناسب بود سرعت خروج گلوله از لوله در حدود (924 m/s)3050fps می باشد. برای اصلاحات بیشتر گلوله نزدیک به 10 grain به وزن و معادل 0/182 in به کالیبر آن افزوده شد. با قرار دادن یک نوک فولادی در داخل ژاکت SS109 به میزان قابل توجهی به نفوذ پذیری آن افزوده شد با این اصلاحات وزن کلی گلوله 182 grain و طول آن 2/26 in شد. با این اصلاحات نیاز به تغییر در لوله اسلحه ها نیز کاملا حس شد به علت افزایش وزن و طول گلوله، برای جلوگیری از افت گلوله در هنگام حرکت خان لوله اسلحه ها به یک خان دو راهه در 7inch انتهای لوله تبدیل شد. این مقایسه در زمانی عینیت پیدا می کند که به یاد آورید که وزن مرمی M193 معادل 55 grain بود و با استفاده از یک لوله استاندارد و با ان دوراهه در 12 inch انتهای لوله درمرز تثبیت قرار می گرفت. SS109 توانایی نفوذ در یک صفحه فولادی به ضخامت 45/3 میلی متر از فاصله 640 متری (704 یاردی) و همچنین نفوذ در یک کلاه خود ساخت آمریکا از فاصله 1300 متری (1430 یاردی) را دارا می باشد. در آزمایشات نفوذ در استحکامات نظامی ، SS109 قابلیت نفوذ در یک بلوک ساختمانی را در فاصله 600 متری دارا نمی باشد. امتیازات کلی گلوله 45×56/5 میلی متری را به صورت خلاصه جمع بندی می کنیم: 1- بر طبق تحقیقات مرکز (ORO) قدرت نفوذ پذیری SS109 در مجموع 51×62/7 میلی متری بالاتر بوده و برای درگیریهای زیر 300 متری مناسب می باشد. 2- قدرت پس زنی کم گلوله SS109 امکان دقت بیشتری را به تیرانداز در هنگام شلیک اتوماتیک می دهد و این خصوصیت باعث ایجاد حجم آتش دقیق تری توسط سربازان می شود. 3- وزن کم کالیبر 45×56/5 میلی متری امکان حمل مهمات بیشتری را به سربازان می دهد. 4- ابعاد کوچک مهمات 56/5 میلی متری امکان استفاده از یک سلاح کوچکتر و سبک تر و همچنین سلاحهای مخصوص نیروهای ویژه را به سربازان می دهد. 5- قدرت کشندگی کالیبر 56/5 میلی متری به علت قابلیت ایجاد انحراف در مسیر حرکت گلوله پس از برخورد با هدف و خصوصیت متلاشی شدن آن در داخل بدن انسان نسبت به کالیبر 62/7 بسیار بالاتر می باشد. بر طبق نتایج تحقیقات فوق طرح کالیبر شارژ متوسط 45×56/5 میلی متری بسیار بی نقص به نظر می آمد ولی در پی آزمایشات بیشتر دقت واعتبار این نظریه زیر سوال رفت. در این قسمت می خواهیم به بررسی فاکتورها و خصوصیاتی بپردازیم که از دید طرفداران کالیبرهای باشارژ متوسط پنهان مانده است و خواص کالیبر 56/5 میلی متری را با کالیبر 62/7 مقایسه کنیم: - تحقیقاتی که توسط سازمان (NSMATCC) برای گلوله 56/5 میلی متری (SS109) حاصل شد نشانگر این بود که گلوله SS109 از فاصله 640 متری توانایی عبور از یک ورق فولادی به ضخامت 3045 میلی متری را دارا می باشد در حالی که این فاصله برای کالیبر 51×62/7 میلی متری معادل 620 متر بود. - در مورد نفوذ در یک کلاه خود آمریکایی، گلوله SS109 از فاصله 1300 متری موثر می باشد ولی گلوله 62/7 میلی متری از فاصله 800 متری دارای این خصوصیت می باشد. - اما در این مقایسه به این مطلب توجه نشده است که خصوصیات گلوله SS109 که در خود یک نوک نفوذ کننده فولادی را دارا می باشد اصولا قابل مقایسه با گلوله کالیبر 62/7 میلی متری با هسته تمام سربی نمی باشد و این مقایسه می بایستی با گلوله M193 انجام می شد و در صورت انجام این مقایسه نتایج بدست آمده گواهی داشتند که تمام خصوصیات کالیبر 62/7 میلی متری به کالیبر 56/5 میلی متری برتری دارند. با این اوصاف و این مطلب که گلوله 62/7 میلی متری توانایی عبور از دو بلوک ساختمانی را دارا می باشد ولی حتی گلوله SS109 توانایی عبور از یک بلوک سیمانی را نیز دارا نمی باشد متوجه می شویم که خصوصیات SS109 برتری خاصی نسبت به 62/7 میلی متری بیان نمی دارد. اگر واقع بین باشیم در می یابیم که طرح قدرت آتش بالا در واقع با استفاده از مهمات شارژ متوسط به صورت مطلوب حاصل نمی شود و این روش فقط منجر به صرف هزینه بسیار در زمینه تهیه سلاح و مهمات می شود با آنکه قدرت پس زنی مهمات 56/5 میلی متری کمتراز کالیبر 62/7 میلی متری می باشد ولی باز هم پراکندگی اصابت به هدف آن قابل قبول نمی باشد. - شلیک تمام اتوماتیک به علت عدم کنترل بر روی تعداد گلوله شلیک شده توسط سلاح تاثیر چندانی ندارد به همین علت در نسل دوم اسلحه های M16A2 وFNC وFN حالت انتخاب شلیک 3 تیری طراحی شد. با این روش جدید در اسلحه ای که دارای خشابی با ظرفیت 30 گلوله می باشد، شما فقط امکان 10 شلیک 3 تیری را دارا می باشید بنابراین آیا به نظر شما این معقول می باشد که برای از بین بردن 15 دشمن 30 گلوله شلیک شود. با تمام این اوصاف و حالت کنترل بهتر در هنگام شلیک 3 تیری باز هم منطقه پراکندگی مهمات 56/5 میلی متری نسبتا زیاد بود. در این موقعیت محققان به این نتیجه رسیدند که یک شلیک کالیبر 51×62/7 میلی متری خیلی اثرگذارتر از کی شلیک 3 تیری توسط کالیبر 56/5 میلی متری می باشد. (البته بعدها عدم صحت این فرضیه کاملا به اثبات رسید- برای اطلاعات بیشتر به مقاله تاثیرات عبور گلوله از بدن انسان مندرج در شماره 13 مجله جنگ افزار مراجعه کنید- مترجم) و نتیجه این سبک تیراندازی فقط به تمام شدن سریع مهمات می انجامد. خصوصیت بارز مهمات 56/5 میلی متری کاهش وزن ان نسبت به 62/7 میلی متری می باشد، اما در نهایت این کاهش وزن در حدد 47% تفاوت را بین کالیبر 56/5 میلی متری و کالیبر 62/7 میلی متری ایجاد کرد، و این خصوصیت مثبت به شدت تحت شعاع خصوصیت منفی کاهش تاثیر گذاری مهمات فوق در میدان جنگ قرار گرفت. کالیبر 56/5 میلی متری در اصل از روی کی کالیبر شکاری مرسوم در ایالات متحده با عنوان (0/223 Remington) اقتباس شده بود این کالیبر شکاری به صورت غیر قانونی برای شکار آهو و یا شکارهایی در این اندازه استفاده می شد وزن گلوله فوق در حدود 68grain بود. در فصول شکار مشاهده می شد که گاهی اوقات در فواصل نسبتا دور گلوله فوق برای از پا در آوردن اهدافی نظیر آهو کارآمد نمی باشد در نتیجه مصرف گلوله فوق محدود به هدف قرار دادن حیواناتی نظیر موش خرمای آمریکایی- موش صحرایی- بوقلمون و سگهای وحشی شده بود. حال این سوال مطرح می شود که آیا این طرح از مهمات برای هدف قراردادن اهداف انسانی در منطقه جنگ مناسب می باشد؟ و آیا این خصوصیت که سربازان مهمات بیشتری را در این شرایط حمل می کنند با این سوال که آیا مهمات حمل شده موثر می باشد یا خیر؟ کم رنگ نمی شود. و این در حالی می باشد که در یک شرایط واقعی درگیری که در فیلیپین بین نیروهای دولتی مسلح به M16A1 و شورشیان کمونیست مسلح به M1 و اسلحه های اتوماتیک Browning اتفاق افتاد برتری نسبی از آن شورشیان شد. - امتیاز دیگر مهمات فوق این می باشد که نیروهای ویژه کماندو و هوابرد به علت قابلیت حمل اسلحه های کوچکتر و سبک تر بیشتر تمایل به استفاده از مهما فوق دارند. در حالی که در عمل نیروهای ویژه اسرائیل از اسلحه Gallil و یا در اروپا از FN-FAL استفاده می کنند که هردو اینها از کالیبر 51×62/7 میلی متری استفاده می کنند( البته کمی بعد از تولید اسلحه Gallil با کالیبر 62/7 میلی متری این سلاح مورد بازنگری واقع شد وبا کالیبر 56/5 میلی متری تولید شد. مترجم) ولی وزن سلاحهای فوق با خشاب کاملا پر و ظرفیت 20 گلوله چیزی در حدود 10 الی 9 پوند می باشد. این دو اسلحه با داشتن خصوصیت قنداق تاشو بسیار کم حجم و قابل حمل می باشند. و در مقابل این دو سلاح ، اسلحه های M16A2 –FNC که همگی از کالیبر 45×56/5 میلی متری استفاده می کنند دارای حداقل وزن 10 الی 8 پوند می باشند که همگی در حالت خشاب کاملا پر دارای ظرفیت 30 گلوله می باشند. مفهوم مقایسه بالا این می باشد که کوشش در کم حجم کردن سلاح و کاهش وزن آن چندان موثر واقع نشده است. در فواصل کمتراز 200 متر به علت شدت انحراف گلوله M193 و متلاشی شدن آن در داخل بدن انسان قدرت مرگ آوری آن بسیار شدید و غیر قابل وصف می باشد ولی در فواصل بالای 211 متر به علت افت شدید سرعت آن این قدرت بسیار کاهش می یابد. در مقایسه با M193 گلوله SS109 بلندتر و سنگین تر می باشد این گلوله به علت استفاده از اسلحه های پیشرفته تر دارای خاصیت خفظ مسیر حرکت و افت کمتر نسبت به M193 می باشد. این خصلت در زمان برخورد به هدف هم حفظ می شود و گلوله فوق به علت عدم انحراف و عدم تلاشی دارای خاصیت کشندگی کمتری نسبت به M193 می باشد. (بعدها در طی آزمایشات پزشکی عدم صحت این ادعا کاملا به اثبات رسید و مشخص شد که گلوله SS109 حتی به مراتب از M193 کشنده تر می باشد- برای اطلاعات بیشتر به مقاله تاثیرات عبور گلوله از بدن انسان مندرج در شماره 13 مجله جنگ افزار مراجعه کنید- مترجم) در طی سالهای 1950 و بعد از آن محققان بر این عقیده بودند که درجنگها فواصل تا زیر 300 متری دارای اهمیت می باشند بنابراین تلاشی در پی اصلاح گلوله ها برای هدف قراردادن دشمن در فواصل بالای 300 متری انجام نمی شد. ولی با پیشرفت تحقیقات در طی دهه 70 این ایده باطل شده و کشورها شروع به کار بروی نشانه گذارهای لیزری و هدف گیری دشمن در فواصل بالای 300 متری کردند. توجه داشته باشید که مهمات 45×56/5 میلی متری کلا برای این فواصل مناسب نمی باشد. اولین نمونه نشانه گذاری لیزری محصول یک شرکت انگلیسی بود با قدرت بزرگنمایی 4 برابر که بر روی اسلحه FN-FAL با کالیبر 62/7 میلی متری نصب شد. در همین زمان در کشور اتریش یک نشانه گذار با قدرت بزرگنمایی 105 برابر برای اسلحه Steyr-Mannlicher AUG طراحی و بروی دسته حمل آن نصب شد و همزمان در ایالات متحده نشانه گذار مشابهی برای M16A2 طراحی شد. کالیبر هر دو اسلحه یاد شده 45×56/5 میلی متری می باشد. با استفاده از این سیستمها سربازان توانایی درگیری در فواصل دورتر را پیدا می کردند ولی مهمات آنها این قابلیت را بطور کامل دارا نبود.و در این زمان بود که محدودیت این مهمات برای فواصل 300 الی 400 متری بسیار مشهود می شد. یکی دیگر از مشکلاتی که کالیبر فوق با آن درگیر می باشد تاثیرات وزش باد در خلاف جهت حرکت می باشد مسلما این تاثیر نامطلوب بر روی گلوله ای با وزن 62 grain بسیار بیشتر از گلوله ای با کالیبر 62/7 می باشد. برای مثال می توان گفت در زمان وزش باد با سرعت 10mph در فاصله 400 متری برای اصلاح حرکت گلوله SS109 نیاز به 9 درجه اصلاح ولی برای کالیبر 62/7 میلی متر فقط 4 درجه اصلاح لازم است. توجه داشته باشید دقت در تنظیم دستگاه نشانه روی و درجه اصلاح بالا برای رفع خطا، به دلیل وجود خطای انسانی درهنگام تنظیم توسط دست ممکن است باعث ایجاد خطاهای دیگری نیز بشود.با این شرایط استفاده از این سیستمهای نشانه گذاری نیز کمکی در رفع مشکل کالیبر فوق در درگیریهای فواصل دور نمی کند. - یکی از موارد دیگر توجه به رفتار کالیبر 56/5 میلی متر نسبت به پوششهای ضد گلوله خصوصا جلیقه های ضد گلوله می باشد. با آنکه SS109 قابلیت نفوذ در نسلهای قدیمی تر این جلیقه ها را دارا می باشد ولی با پیشرقت در تولید این جلیقه ها و استفاده از لایه های پیشرفته Kevlar و ترکیبات سرامیکی به شدت خصوصیت نفوذ ناپذیری SS109 کاهش می یابد. برای مثال گلوله شارژ متوسط روسی (39×45/5 میلی متر) از توانایی نفوذ در یک لایه محافظ با مشخصات 8/5 پوند از ترکیبات Kevlar و 8/4 میلی متر ورق فولادی برخوردار نمی باشد ولی گلوله SS109 این توانایی را دارا می باشد ولی این سوال در اینجا مطرح می شود که تا کجا با این سرعت پیشرفت در ساخت جلیقه ها و پوششهای محافظ SS109 این قابلیت را حفظ می کند(امروزه جلیقه های استفاده شده در جنگهای عراق و افغانستان توسط نیروهای آمریکایی در مقابل گلوله SS109 نفوذ ناپذیر می باشند- مترجم) - با همان استدلال سال 1963 طرفداران کالیبر شارژ متوسط 56/5 میلی متری هنوز هم بر حفظ این طرح پافشاری می کنند، و با تمام این مشکلات به دلیل آنکه اتحاد جماهیر شوروی و بلوک شرق دارای کالیبر شارژ متوسط 39×45/5 میلی متری می باشند، در ایالات متحده هم بر حفظ این کالیبر اصرار می شود. با تمام مواردی که در قبل به آنها اشاره شد و حتی مثالهای زنده ایی همچون مقوله فیلیپین و شناخت سربازان به عدم کارآیی کالیبر فوق وبا رشد تکنولوژی ساخت نشانه گذارهای لیزری و جلیقه های ضد گلوله بیش از بیش نسبت به گذشته احساس نیاز به ساخت و تهیه مهمات با شارژ بالا می شود و با این شرایط جایی برای خودنمایی مهمات شارژمتوسط و خانوده ای آنها باقی نمی ماند. از سال 1953 به بعد هیچ اصلاحی بر روی کالیبر 62/7 انجام نشده است و با رشد تکنولوژی هم اکنون در جایگاه آن هستیم که اصلاحاتی را برای بالاتر بردن قدرت مهمات فوق و برتری نسبی آن نسبت به محصولات کشورهای دیگر انجام دهیم. مسلما قدرت مرگ آوری گلوله ای به وزن 147 grain و کالیبر 62/7 بسیار بالا می باشد و با اصلاحات کافی قادر به مقابله و برتری نسبت به نمونه شارژ متوسط روسی (39×45/5 میلی متری) می باشد. در پایان لازم به ذکر است که به یاد داشته باشیم امپراطوری ژاپن در طی سالهای قبل از جنگ جهانی دوم کالیبر 7/7 میلی متری (303/0) را با کالیبر 5/6 میلی متری (256/0) تعویض کرده و در همان زمان در کشور ایتالیا کالیبر 35/7 میلی متری با کالیبر 5/6 میلی متری جایگزین شد و این جابه جایی فقط به دلیل قابلیت کشندگی و نفوذ ناپذیری بیشتر کالیبرهای فوق بود. اجازه دهید از این موارد تاریخی و تجربیات گذشتگان عبرت گرفته و تمام نیروی خود را بر روی بهینه کردن کالیبر 62/7 میلی متری متمرکز کنیم و به این نتیجه برسیم که خیر(NATO) به هیچ عنوان نیازی به داشتن دو کالیبر متفاوت نداشته است. -
مقایسه تحلیلی کاليبر62/7 میلی متر با کالیبر56/5 میلی متر
mm1368 پاسخ داد به mm1368 تاپیک در تجهیزات و تسلیحات انفرادی
منبع :مجله جنگ افزار -
منم اين حادثه رو به بازماندگان تسليت مي گوييم
-
هنوز تاييد نشده كه اين انفجار عمدي بوده يا غير عمدي
-
یک بمب الکترو مغناطیسی سلاحی است که از وابستگی عمیق انسان به برق بهره می بردوبر همین اساس طراحی شده است.با به کارگیری یک نمونه از این بمب های الکترومغناطيسی در یک منطقه ،ژنراتورها از کار خواهند افتاد،موتور اتومبیل ها دیگر روشن نخواهند شدوحتی امکان برقراری ارتباط تلفنی نیز وجود نخواهد داشت.به عبارت دیگریک بمب الکترومغناطيسی اساسی وپیشرفته ی بزرگ می تواند یک شهر را از نظر امکانات وتجهیزات زندگی ،200سال به عقب برگرداند ارتش ایالات متحده از سال ها پیش ،ایده ی بمب های الکترو مغناطیسی را دنبال می کرده است وخیلی ها معتقدند هم اکنون چنین جنگ افزاری در زرادخانه ی این کشور موجود است.همچنین تروریست ها می توانند با ساخت بمب های الکترومغناطيسی ساده وباتکنولوژی پایین،خطری برای کشورها به حساب آیند اساس کار بمب الکترومغناطيسی (ایی ام پی) یا به طور کامل تر(الکترومگنتیک پالس) یک سلاح با پالس الکترو مغناطیس که آن را می نامندتقریبا ساده است ،اینگونه بمبها جهت غلبه بر جریان برق ،توسط یک میدان الکترومغناطیسی قوی طراحی شده اند.همه میدانیم که یک میدان الکترومغناطیسی به خودی خود ،اثر خطرناکی ندارند .سیگنال های رادیویی که امواج اف ام،ای ام،تلویزیون ومکالمات موبایل را مخابره می کنند تماما الکترو مغنا طیسی هستند. یک فرستنده ی رادیویی ساده ، توسط ایجاد نوسان در جریان برق عبوری از یک مدار ،ایجاد میدان مغناطیسی می کند.این میدان می تواند دریک رسانای دیگر همچون آنتن رادیو، جریان الکتریکی به وجود آورد.اکر سیگنال الکتریکی نوسان دار ،اطلاعات به خصوصی را نمایش دهد ،گیرنده می تواند آنها را کشف واجرا نماید.یک مخابره ی رادیویی ضعیف تنها جریان الکتریکی مورد نیاز جهت انتقال سیگنال به یک گیرنده را تامین خواهد کرد .ولی اگر قدرت سیگنال یا همان میدان الکترومغناطیسی را به شدت افزایش دهیم ، می تواند جریان برق بسیار بزرگتری به وجود آوردجریان برق بزرگ ایجاد شده توسط این عمل ،باعث سوختن اجزای نیمرسانای رادیو خواهد شد و آن را از کار خواهد انداخت .البته کوچکترین نگرانی شما از این حادثه ،خرید یک رادیوی جدید خواهد بود. میدان مغناطیسی قوی نوسان دار می تواند جریان برق بسیار بزرگی را در هر جسم رسانای دیگر ایجاد نماید.این آنتن های اتفاقی وغیر عمد ،می توانند جریان برف را به تمامی وسایل برقی در ارتباط با خود انتقال دهند.مثلا یک شبکه ی کامپوتری عظیم را در نظر بگیرید که توسط خطوط تلفن با یکدیگر در ارتباط هستند.در این صورت با به وجود آمدن جریان عظیمی در خطوط تلفن،تمامی شبکه نابود خواهد شد.یک موج بلند خیلی بزرگ می تواند وسایل نیمه رسانا را بسوزاند،سیم کشی ها را ذوب کند،باتری ها را از بین برده وحتی ترانسفورماتورها را منفجر نماید. طرح تولید جنگ افزارهای «ای ام پی» از مدت ها مطرح بوده استاز دهه ی 1960 تا 1980 میلادی ،نگرانی آمریکا حمله ی «ای ام پی» اتمی بود.این نگرانی به سال 1950 میلادی وتحقیقات بر روی بمب های اتمی باز می گردد. زمانی که انفجار اتمی آزمایش بر فراز اقیانوس آرام ،باعث قطع روشنایی خیابان های بخش هایی از هاوایی در صدها کیلومتر دورتر شد و اختلالاتی را در تجهیزات رادیویی پیرامون خود وتا شعاع بزرگی که حتی استرالیا را در بر می گرفت ؛ به وجود آورد.تحقیقات محققین در آن سالها نشان داد که فوتون هایی که توسط اشعه ی گاما به دست آمده از انجار اتمی شدید پراکنده شده بودند با تعداد بیشماری از الکترونهایی که از اکسیژن ونیتروژن در اتمسفر آزاد شده بودند برخورد کرده واین سیل بزرگ الکترونی فعل وانفعالاتی را نیز با میدان مغناطیسی زمین انجام داده وبدین وسیله جریان الکتریکی نوسان داری ایجاد نموده که باعث بوجود آمدن میدان مغناطیسی قدرتمندی شده بود.این پالس الکترو مغناطیسی ایجاد شده ،جریان الکتریکی قدرتمندی را در مواد رسانای موجود در دامنه ی وسیعی از انفجار صورت گرفته ،ایجاد کرده بود که باعث از کار افتادن برخی وسایل برقی شده بود. در طول جنگ سرد ،بیشترین بیم ایالات متحده از شوروی سابق ،فرستادن موشک اتمی به ارتفاع 50 کیلومتری از سطح شهرهای مهم آمریکا ومنفجر ساختن آن بود که باعث از کار افتادن تمامی تجهیزات برقی در اکثر نقاط این کشور می شدولی چنین حادثه ای هیچگاه رخ نداد امکان استفاده ی برخی کشورها از چنین سلاحی ، هنوز هم وجود دارد ولی این گونه سلاحها جای خود را به جنگ افزارهای غیر اتمی چون بمب الکترومغناطيسی داده اند.البته این گونه از«ای ام پی» ها نمی توانند دامنه ی عملیاتی«ای ام پی»های اتمی را داشته باشند ولی جهت فلج کردن موضعی نیروهای دشمن(مثلا در یک عملیات و...)می توانند بسیار کارآمد باشند .به احتمال زیاد ،ایالات متحده از جنگ افزارهای «ای ام پی»در زرادخانه ی خود بهره مند است.ولی نوع این بمب ها برای هیچکس مشخص نیست.بر اساس برخی گزارشات ،اکثر تحقیقات این کشور بر سر ساخت مدل «اچ پی دبلیو اس»این بمب هاست.مدل «اچ پی دبلیو اس »یا به طور کامل تر« های پاور میکرو ویوز »گونه ی بسیار قدرتمندتر همان مایکروویوهای موجود در آشپزخانه هاست که می توانند پرتو متمرکزی از انرژی مایکروویو تولید نمایند.چنین جنگ افزاری احتمالا می تواند بر روی موشک های کروز قابل نصب باشد .البته مدلهای ساده تری از بمب های الکترومغناطيسی نیز در جهان وجود دارد که از آن جمله می توان «اف سی جی » را نام برد.این بمب از یک لوله ی حاوی مواد محترقه در داخل یک سیم پیچ مسی تشکیل یافته است لحظه ای قبل از انفجار ماد شیمیایی محترقه که از قسمت انتهای لوله به سمت جلو صورت می گیرد؛سیم پیچ مسی موجود در آن توسط تعداد کثیری از خازن ها انرژی گرفته ویک میدان الکترو مغناطیسی ایجاد می نماید. کشور هند تحقیقات بسیار گسترده ای را در زمینه ی بمب های الکترومغناطيسی ساده وارزان «اف سی جی »به انجام رسانده که دلیل عمده ی آن،احتمال استفاد ه ی پاکستان از این گونه جنگ افزارها بر ضد این کشور است .ایالات متحده تمایل زیادی به استفاده از تکنولوژی بمب الکترومغناطيسی دارد.چون چنین جنگ افزارهایی مرگ آور نیستد ولی در عین حال بسیار مخرب و ویرانگرند .البته بمب های الکترومغناطيسی سطح پایین و کوچک تنها می توانند مختصرا باعث ایجاد پارازیت در سیستم های الکترونیکی شوند ویا نهایتا کارآیی آنها را پایین بیاورند ولی سیستم های قدرنمند می توانند اطلاعات مهم کامپیمتری را از بین برده وسیتم های بسیار بزرک نیز تجهیزات برقی و الکترونیکی را به آتش خواهند کشید. یک بمب الکترومغناطيسی می تواند باعث خنثی کردن مهمترین نیازهای دشمن در صحنه ی نبرد باشد ؛چنین بمبی می تواند سیستمهای کنترل وسایل نقلیه ی مختلف را از کار انداخته ،سیستمهای هدف یابی موشک ها وبمب ها را از بین ببرد ؛وسایل ارتباطی را نابود سازد؛سیستمهای مختلف هدایت عملیات نیروهای دشمن را از کار انداخته وسنسورهای مختلف پیچیده را خنثی نماید .بمبهای الکترومغناطسیس بهترین گزینه برای حمله به پناه گاههای زیر زمینی دشمن هستند.زیرا چنین سنگرهایی به وسیله ی موشک ها وبمب های معمولی، قابل انهدام نیستند.یک پالس الکترومغناطیسی رها شده از - بمب الکترومغناطيسی می تواند از لایه های زمین عبور کرده وموجب قطع برق آن پناهگاهها شود؛سیتم های تهویه را از کار انداخته ،ارتباط با بیرون را قطع کند وحتی در پناه گاههای پیشرفته ،درهای الکتریکی را از کار بیندازد.در حالی که «ای ام پی»هاجنگ افزار های مرگ آور به حساب نمی ایندولی گاهی از اوقات می توانند یکی از عوامل کشته شدن افراد باشند.برای مثال اگر یک بمب «ای ام پی»،باعث قطع برق یک بیمارستان شود؛بیماران بسیاری در عرض چند ثانیه کشته خواهند شد .همچنین یک «ای ام پی»می تواند باعث اختلال در حرکت تمامی وسایل نقلیه از جمله هواپیماها شود ویک فاجعه ی انسانی از سقوط هواپیما به وقوع بپیوندد.در اخر باید گفت که دور از ذهن ترین اثر بمب الکترومغناطيسی را می توان اثرات روانی آن دانست.یک حمله ی«ای ام پی» بزرگ در کشوری بزرگ می تواند یک زندگی مدرن قرت بیست ویکمی را 200 سال به عقب بازگرداند و آدمی را با زندگی جدیدی رو به رو سازد.تعداد بیشمار بازماندگان حمله ی «ای ام پی»،خود را اسیر دنیایی عجیب وغیر قابل باور خواهند دید؛دنیایی بدون امکان استفاده از نیروی برق منبع:http://www.centralclubs.com/viewtopic.php?t=41385
-
چراايران بايد نگران توافق اعراب واسراييل وآمريکا باشه ؟ چون نگرش اعراب در مورد فلسطين با ما فرق مي کنه اونا روش مبارزاتي حماس وحزب الله رو نمي پسندن حکومت هاي عربي به دنبال استقامت و مبارزه در مقابل اسراييل نيستند اونا به دنبال توافق با اسراييل اونا بر خلاف ما براي اسراييل در صدي هم موجوديت قائلند که اگر اسرائيل با انها به توافق به رسه اسرائيل هم به رسميت مي شمارند اونا (شايد) صحبت اسرائيل وآمريکا وکشور هايي اروپايي که حماس وحزب الله گروه هاي تروريستي ومانع صلح اعراب واسرائيل وتشکيل کشور به اصطلاح مستقل فلسطيني باور داشته باشند از اين رو اونا نه تنها از حزب الله(شيعه) حمايت نمي کنن بلکه براي نابودي اونم به اسرائيل چراغ سبز نشون ميدن بر خلاف ما اونا شيعه از سني عجم رو از عرب جدا مي دونن البته نه همه شون اما رويکرده اين کشور ها اين نشون مي ده اونا با حماس هم مخالف اند چون شيوه مبارزاتي ايران در پيش گرفتن از اين رو اونا نتها از حزب الله حماس حمايت نمي کنن بلکه براي نابودي اونم به اسرائيل چراغ سبز نشون ميدن وبار ها بر سر گروه ها وافراد مبارز اتي مثل اين ها با اسرائيل معامله کردن البته به لطفا خدا وتلاش واستقامت مجاهدين مسلمان نتوانستن تلاش هاشون عملي کنن فلسطين مسئله ي بسيا مهمي براي کشور ها ي عربي اگر اسرائيل بتونه اين بار ايران رو جايگزين حزب الله وحماسه مانع تشکيل کشور مستقل فسطيني به کنه وبا دادن امتياز در رابطه مسئله فلسطين اونا با خودش هم قدم بکنه اون و وقت اين احتمال هست که آمريکا با استفاده کردن از وزنه کشور هاي عربي استفاده به کنه وبا افزايش فعاليتهاي کشور هاي عربي در عراق و تقويت گروه هاي سني وجايگزيني سني ها(که اقليت رو در عراق تشکيل مي دن) به نوعي با شيعيان وفادار موفق بشه از اين رو با جايگزين کردن عراق متمايل به اعراب به جاي ايران هم قلب کشور هاي عرب شاد ميکنه هم دولتي متمايل به خود رو روي کار ميارد از اين رو با افزايش اختلافات بين عرب وعجم وشيعه وسني از افزايش قدرت منطقه اي ايران جلوگيري مي کنن وبا اطمينان در رابطه با عدم اتحاد منطقه اي اعراب وايران مي تونن خيلي راحت تر در رابطه با سناريو هاي مختلف در مورد منطقه تصميم بگيرند من فکر مي کنم آمريکا با فروش تسليحات به نيت کاهش نفوذ منطقه اي ايران وگفتگو هاي اعرب واسرائيل به دنبال پياده کردن همچین سناريو باشه امممممممممممممممممما آمريکا براي پياده کردن اين سناريو نيازمند زمممممممان بيشتري ماندن در عراق اين همون چيزي که ژنرال پتریوس ورایان کروکر، سفیر آمریکا در عراق، خطاب به کنگره آمریکا خاستارش شدن
-
موشك هاي كرنت سوريه 4كياومتر برد دارند