-
تعداد محتوا
309 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های mm1368
-
منبع ويكي پديا در نیروی زمینی و هوایی ارتش =در نیروی دریایی ارتش سرباز ۳، ۲ و 1= ناوی ۳، ۲ و ۱ سرجوخه =سرناوی گروهبان ۳، ۲ و ۱= مهناوی ۳، ۲ و ۱ استوار ۲، ۱=ناواستوار ۲، ۱ ستوان ۳، ۲ و ۱=ناوبان ۳، ۲ و ۱ سروان=ناوسروان سرگرد=ناخدا سوم سرهنگ دوم=ناخدا دوم سرهنگ=ناخدا یکم سرتیپ=دریادار سرلشگر=دریابان سپهبد=دریابد ارتشبد=دریاسالار درجات و القاب نظامی ایران -------------------------------------------------------------------------------------------- نیروی زمینی و هوائی ارتشبد - سپهبد - سرلشکر - سرتیپ - سرهنگ - سرگرد - سروان - ستوان - استوار - گروهبان - سرجوخه - سرباز ------------------------------------------------------------------------------------------- نیروی دریایی دریابان - دریادار - دریاسالار - مهناوی - ناواستوار - ناوبانیار - ناوبان - ناوسالار - ناوسروان - ناوی ------------------------------------------------------------------------------- سپاه و نیروی مقاومت بسیج مجاهد - دریادل - رزمجو - رزمنده - رزمیار - رزمدار - رزمآور ---------------------------------------------------------------------------------- القاب بزرگارتشداران - تیمسار - امیر - سردار - سرکار - جناب - افسر - همافر ادامه دارد....
-
رنگ . اندازه درجات در کشور به دو صورت است اولا رنگ نشان زرد با پس زمینه سبز تيره همین بود که گذاشتم دوما یکی رنگ نشان سفید با پس زمینه سیاه واندازه نشان درآن کوچکتر است درجه اولی بله زشت اما درجه دومی که چند سالی مورد استفاده است قشنگ تره
-
سامانه دفاع هوایی دریاپایه ریم-162 ئی.اس.اس.ام سامانه دفاع هوایی دریاپایه ریم-162 ( RIM-162/ ESSM)
mm1368 پاسخ داد به amin_sahande تاپیک در پدافندهای دریاپایه
66متر چه خبره -
سامانه دفاع هوایی نزدیک دریاپایه ریم-116 سامانه دفاع هوایی نزدیک دریاپایه ریم-116 (RIM-116)
mm1368 پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در پدافندهای دریاپایه
مدل دریایی تورام یک به مراتب قوی تر با سرعت 5.5ماخ -
سلاح جالبی نیست طول سلاح زیاده کالبرش هم کوچک برد موثرش هم کافی نیست icon_cool
-
ناو ابی خاکی LHD-1 Wasp class ( بزگترین ناو ابی خاکی دنیا )
mm1368 پاسخ داد به FLANKER تاپیک در ناوهای هواپیمابر و بالگرد بر
آقای فلانکر باموجود جزایر متعدد در خلیج فارسو دریای عمان نیازی به ناو هواپیمابر نداریم در صورت تمایل به داشتن این نوع ناو داشتن پایگاه دریایی در خاک بعضی از کشور ها الزامی است به نظرمن یمن بهترین گزینه است -
اوایل آبان ماه سال 1359 عراق توانست پس از هجومی گسترده، شهر خرمشهر را اشغال کند. عراق با هجومی همه جانبه قصد پیشروی در خاک ایران را داشت که ارتش و نیروهای مسلح ایران مقاومت بسیاری می کردند و عراق که پشتیبانی کشورهای غربی را همراه داشت، موفق نشد با بکارگیری تاکتیک های پیشرفته نظامی بر نیروی ایمان و علم نیروهای مسلح ایرانی غلبه کند. در این هنگام نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران، با پروازهای متعدد در انجام نبردهای هوایی پیاپی، علاوه بر این که همچون سد محکمی جلوی تهاجم هواپیماهای دشمن را گرفته بود، توانسته بود با بمباران های دقیق ضربات مهلکی بر پیکره توپخانه سنگین عراق نیز وارد کند. حمله به شهرها، ترفندی جدید نیروی هوایی عراق که توان مقابله با نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران را در خود نمی دید، در جواب حملات سهمگین تیزپروازان نیروی هوایی، در یک اقدام ناجوانمردانه دست به موشک باران شهرها با استفاده از موشک های بالسیتک اسکاد و... نمود و با به خاک و خون کشیدن تعداد کثیری از هموطنان عزیزمان، چهره پلید خود را به همگان نشان داد. باید چاره ای اندیشیده می شد و در جواب به این حملات، باید شاهرگ های حیاتی عراق مورد حمله قرار می گرفت. جمهوری اسلامی ایران در آن زمان موشک بالستیک در اختیار نداشت و مجبور بود برای انهدام اهداف دور دست، از هواپیماهای بمب افکن استفاده کند. در طول یک ماهی که از جنگ می گذشت، خلبانان شجاع هواپیمای شکاری بمب افکن اف 4 توانایی خود را در بمباران دقیق اهداف استراتژیک در خاک عراق به اثبات رسانده بودند. لذا از سوی فرماندهی نیروی هوایی تصمیم گرفته شد در جواب حملات عراق، نیروی هوایی ارتش جمهوری اسلامی ایران نیز اقدام به انهدام وسیع تاسیسات زیربنایی عراق کند. فرانسوی ها برای آموزش به عراق آمدند به آنها خوشامد بگویید. در اواخر مهر ماه سال 1359 گزارشی دقیق از سوی فرمانده وقت پایگاه هوایی مهرآباد در اختیار فرماندهی نیرو قرار گرفت. در گزارش آمده بود : "با توجه به قراردادی که کشور عراق با کشور فرانسه در سال 1977 (1356 خورشیدی ) منعقد کرده، کشور فرانسه متعهد شده است که تعدادی جنگنده پیشرفته "میراژ اف 1 سی" را در اختیار عراق قرار دهد و با توجه به نزدیک شدن زمان تحویل میراژها، کشور فرانسه تعداد 47 نفر از کارشناسان خود را برای آموزش خلبانان و پرسنل عراقی به پایگاه الحریه نزدیک به موصل در شمال عراق فرستاده است." بعد از انعکاس این گزارش، نیروی هوایی ایران که می خواست روند آموزش نیروهای دشمن هرچه سریع تر متوقف شود و همچنین خوشامدی به فرانسوی هایی دهد که خود را وارد جنگ با ایران کرده بودند بدهد، دست بکار شد. طرح عملیات سلطان پی ریزی شد کارهای اولیه آغاز شد و نیروی هوایی طرح اولین حمله عمقی به خاک عراق را با نام سطان 10 پی ریزی کرد و قرارشد تعدادی شکاری بمب افکن فانتوم با پشیتبانی هواپیماهای رهگیر اف 14 این عملیات را انجام دهند. طرح عملیات توسط سرهنگ ... و سرگرد ... به اتمام رسید. مطابق طرح، سرهنگ ... اعلام نمود که شش فروند فانتوم هر کدام مسلح به 12 بمب MK82 متعلق به گردان های 31 و 32 شکاری پایگاه شهید نوژه همدان به پرواز در می آیند و این بار به جای شرق از قسمت شمال به خاک عراق وارد می شوند و با پیشروی به میزان 300 کیلومتر در خاک دشمن، به پایگاه موصل حمله می کنند و باز می گردند. حمله از قسمت شمالی باعث می شد که فانتوم های ما از دید و تیررس 12 تا 16 سایت موشکی سام 2 و 3 و 6 که در شرق و جنوب پایگاه مستقر بودند و همچنین از دید 2 فروند میگ 21 که همیشه در قسمت شرقی پایگاه مشغول گشت زنی هوایی بودند، مصون بمانند. نکته مهم دیگر کمبود سوخت فانتوم ها بود. به دلیل این که فانتوم ها هر کدام 12 بمب را حمل می کردند و باید مسافت طولانی را نیز طی می کردند، در هنگام برگشت به طور حتم با کمبود سوخت مواجه می شدند؛ لذا طبق طرح عملیاتی دو فروند تانکر سوخت رسان 707 از پایگاه هوایی مهرآباد برای سوخت رسانی به فانتوم ها به پرواز در می آمدند تا با نفوذ در خاک عراق، کار سوخت گیری فانتوم ها را انجام دهد. تانکرهای سوخت رسان به علت سرعت کم و بزرگی جثه اشان، هدف مناسبی برای شکاری های عراقی بودند؛ لذا تصمیم گرفته شده دو فروند هواپیمای رهگیر اف 14 از گردان 81 تاکتیکی پایگاه اصفهان به پرواز در آمده و تانکرها را همراهی کنند تا در صورت نزدیک شدن شکاری های عراقیف آنها را مورد هدف قرار دهند. این یکی از معدود ماموریت هایی بود که هواپیماهای تانکر و جنگنده های اف 14 به طور رسمی اجازه یافتند تا وارد خاک عراق شوند. کارهای مقدماتی به سرعت درحال انجام بود. برای غافلگیری هرچه بیشتر عراقی ها و دوستان فرانسوی شان، برای اولین بار تصمیم گرفته شد که هواپیماها از خاک ترکیه وارد عراق شوند که این کار بعدها چندین بار انجام شد. توجیهات قبل از پرواز انجام شد سرانجام روز موعود فرا رسید و نیروی هوایی برای عملیات سلطان کاملا آماده شد. در اتاق بریفینگ سرهنگ "افشار" به عنوان فرمانده عملیات ماموریت را برای خلبان ها کاملا تشریح کرد. وی از خلبانان فانتوم خواست نزدیک یکدیگر پرواز کنند و همدیگر را در دید داشته باشند. سپس به خلبانان اف 14 تاکید کرد که به هر قیمتی باید از تانکرهای سوخت رسان محافظت کنند، چون اگر تانکر ها از بین بروند، عملیات شکست خورده است. سرهنگ افشار در پایان عنوان نمود که درون یکی از تانکرها عملیات را فرماندهی می کند. هواپیماها بدین شکل نام گرفتند: شش فروند فانتوم به نام های سلطان یک تا شش که فرماندهی آنها را سرگرد "شوقی" با نام سلطان یک برعهده داشت. 2 فروند اف 14 با نام های سلطان 7 و 8 به فرماندهی سرهنگ "صدقی" به عنوان سلطان 7، خلبان "تایبی" به عنوان سلطان 8 بود. 2 فروند تانکر به نام های سلطان 9 و 10 به فرماندهی سلطان 9 که سرهنگ افشار در این تانکر حضور داشته و عملیات را رهبری می کرد. گروه پروازی سلطان به پیش سحرگاه روز 7 آبان سال 1359، پایگاه دوم شکاری تبریز نظاره گر غرش هواپیماهای ایرانی بود. هواپیماها بدین شکل به پرواز درآمدند: 3 فروند تانکر سوخت رسان بویینگ 707 (1 فروند ذخیره)، 8 فروند جنگنده بمب افکن فانتوم (2 فروند ذخیره) و 3 فروند جنگنده رهگیر اف 14 (1 فروند ذخیره) یکی پس از دیگری به پرواز درآمدند. هواپیماها در جنوب ارومیه به یکدیگر رسیدند و با پرواز در ارتفاع پایین و در پناه کوه های زاگرس، خود را از دید رادارهای عراقی مخفی کردند. قبل از ورود به آسمان ترکیه، تمام هواپیماهای ذخیره به پایگاه بازگشتند. تا این لحظه ماموریت در سکوت مطلق رادیویی پیش می رفت. سپس بقیه هواپیماها (10 فروند) گروه پروازی سلطان را تشکیل و وارد خاک ترکیه می شوند. در آسمان ترکیه به هواپیماها اخطار داد می شود که سریعا خاک ترکیه را ترک کنید ولی هواپیماها با کم کردن ارتفاع، بدون این که سکوت رادیویی را بشکنند، به راه خود ادامه می دهند. پس از مدتی هواپیماها با ارتفاع کم از قسمت شمال عراق وارد منطقه کوهستانی "جبل سنجار" می شوند. اینک فانتوم ها باید برای اولین مرحله سوخت گیری آماده شوند. کار سوخت گیری هوایی در خاک عراق و در فاصله بین شهرهای دهوک و اقراه انجام می گیرد. فانتوم ها همچون شبح به موصل حمله کردند بلافاصله بعد از سوخت گیری فانتوم ها برای کوبیدن هدف با سرعت به سمت آن پرواز می کنند. تانکرها نیز شروع به گردشی در یک محور دایره ای می کنند. هر دو اف 14 مستقر با استفاده از رادار جست وجوگر قوی خود، شروع به زیر نظر گرفتن منطقه می کنند تا مبادا هواپیمایی بجز فانتوم ها به تانکرهای سوخت رسان نزدیک شوند. در این هنگام اف 14 ها نیز کمبود سوخت خود را با سوخت گیری هوایی از تانکرها برطرف می کنند. فانتوم ها به فرماندهی سرگرد شوقی (سلطان 1) همچون شبح با کم ترین مشکل یا مزاحمت، به بالای سر پایگاه می رسند و با فرمان لیدر دسته، عمل پاپ را انجام داده و تمامی بمب های خود را برروی هدف رها می کنند. در این هنگام پایگاه هوایی الحریه در آتش می سوزد و دود غلیظی فضای آن را پوشانده است. فانتوم ها که ماموریت خود را به دقت و با موفقیت انجام داده اند به سوی تانکرها پرواز می کنند. همه چیز خوب پیش می رفت تا ... همه چیز تا این لحظه خوب پیش می رفت که ناگهان تامکت ها متوجه چهار فروند هواپیمای عراقی می شوند که در فاصله 70 کیلومتری از فانتوم ها به سمت تانکرها می آیند. درنگ جایز نبود. اف 14 ها بلافاصله با استفاده از سامانه درخت جنگی و RWR نوع جنگنده های دشمن را میگ 23 و از نوع MF تشخیص می دهند. بر اساس اطلاعات پایگاه هوایی غیاره محل این جنگنده ها و 16 فروند میگ 21 بود. با اعلام خلبانان اف 14 به فرماندهی عملیات (سرهنگ افشار) که در یکی از تانکرها مستقر بود، با محاسباتی که انجام شد معلوم می شود که جنگنده های عراقی به دلیل کمبود سوخت بیشتر از 15 دقیقه نمی توانند به پرواز خود ادامه دهند و مجبورند به پایگاه مبداء برگردند. ولی در شرایط فعلی که فانتوم ها بدون مهمات برای سوخت گیری به سمت تانکرها می آمدند؛ بازهم میگ ها می توانستند دردسرساز شوند و امکان داشت در بین راه با فانتوم ها برخورد کنند و فانتوم ها نتوانند به موقع سوخت گیری کنند که در این شرایط با توجه به کمبود سوخت احتمال این می رفت که خلبانان فانتوم با کمبود سوخت مجبور به خروج اضطراری شوند. دستور رهگیری و انهدام میگ ها صادر شد پس باید تدبیری اندیشیده می شد لذا از سوی سرهنگ افشار فرمانده عملیات به اف 14 ها دستور رهگیری و در صورت لزوم انهدام میگ های 23 صادر شد. درنگ جایز نبود هر دو اف 14 به فرماندهی سرهنگ صدقی با گردشی سریع به سمت جنوب ارتفاع خود را تا 15000 پا افزایش داده و آرایش جنگی گرفتند. در این هنگام خلبانان شروع به چک کردن دستگاه های الکترونیکی می کنند و با توجه به این که خلبانان اف 14 متوجه شدند که هواپیماهای عراقی هنوز آنها را شناسایی نکرده اند ارتفاع خود را به 20000 پا رساندند در این ارتفاع امکان درگیری برای اف 14 بهتر بود. آنها مصمم بودند که مسیر را برای بازگشت فانتوم ها پاک سازی کنند. موفقیت عملیات اینک درگرو اف 14 ها بود. در این هنگام خلبانان با توجه به آن چه آموخته بودند در یک حرکت تاکتیکی از هم جدا می شوند با این حرکت اف 14 ها می توانستند به صورت راداری یا چشمی هواپیمای دشمن را شناسایی کنند و با دادن اطلاعات لازم به اف 14 دیگر او را در بهترین شرایط شلیک قرار دهند. این تاکتیک هرگز از سوی جنگنده های اف 4 و اف 5 مورد استفاده قرار نگرفت و آنها در حین پرواز دستورات لازم را صادر می کردند. تامکت ها (اف 14 ها ) بدین شکل مسلح بودند تامکت ها به سوی هدف پیش می روند اف 14 با نام سلطان 7 به خلبانی سرهنگ صدقی مجهز به دو تیر موشک دوربرد فونیکس، 3 تیر موشک راداری اسپارو و 2 تیر موشک حرارتی سایدوایندر بود، اف 14 با نام سلطان 8 به خلبانی تایبی نیز مجهز به 6 تیر موشک راداری اسپارو و 2 تیر موشک حرارتی سایدوایندر بود. هر دو اف 14 با دراختیار داشتن موشک های دوربردتر و بهتری که نسبت به میگ های دشمن در اختیار داشتند و همچنین داشتن سوخت بیشتر، نسبت به هواپیماهای دشمن برتری داشتند؛ اما باید آنها به یک نکته مهم دقت می کردند و آن اصل غافلگیری بود. باید خود را در شرایطی قرار می دادند که بعد از هدف قرار دادن دشمن به شکلی عمل شود که فانتوم ها با موفقیت سوخت گیری کرده و همگی بدون این که نیروی هوایی عراق متوجه حضور آنها شود، خاک دشمن را ترک گویند. تامکت ها با صعود به ارتفاع 22000 پایی به سرعت تمامی چک های نهایی را انجام می دهند و تمای تسلیحات بجز موشک های حرارتی و مسلسل هواپیما را آماده می کنند و دستگاه تشخیص دوست از دشمن را نیز فعال می کنند. تصمیم بر این می شود که با توجه به بهره مندی اف 14 با نام سلطان 7 از موشک های دوربرد، ابتدا او وارد نبرد شود. خلبان کابین عقب اف 14 با استفاده از جست وجوگر رادار قدرتمند خود، شروع به سرچ کردن می کند و موفق می شود 4 فروند میگ عراقی را شناسایی و موقعیت آنها را هر لحظه توسط کامپیوتر هواپیما ثبت کند. با توجه به فاصله ای که میگ ها با اف 14 دارند فقط با استفاده از موشک فونیکس می توان آنها را هدف قرار داد. درگیری هوایی آغاز می شود سرانجام در فاصله 56 کیلومتری سرهنگ صدقی موفق می شود آرایش هواپیماها را در کامپیوتر خود ببیند. ترکیب آنها به صورت دو دسته دو فروندی جدا، پشت سر هم درحال پرواز به سمت آنها می باشند. صدقی دستور به کاراندازی ECM ( اخلالگر الکترونیکی ) را صادر می کند ولی بعد از چند ثانیه متاسفانه دستگاه سلطان 8 از کار می افتد و صدقی مجبور می شود که علاوه بر هواپیمای خود، اف 14 دیگر را نیز پوشش دهد. در فاصله 33 کیلومتری صدقی به کمک خود فرمان می دهد که یک تیر موشک دوربرد فونیکس را به سمت یکی از میگ ها شلیک کند. بلافاصله اولین موشک رها شده، موتورش روشن می شود و به سوی یکی از میگ ها که در ارتفاع 30000 پایی درحال پرواز بود حرکت می کند و 8 ثانیه بعد دومین موشک دوربرد فونیکس با روشن شدن موتورش به سرعت به سمت میگ دوم حرکت می کند. درکم تر از چند ثانیه دو میگ ساقط می شود میگ ها که هنوز متوجه حضور تامکت ها و حتی شلیک موشک نشده بودند، به راه خود ادامه می دادند. در این سو اف 14 از رادار خود مسیر موشک شلیک شده را دنبال می کرد. درهمین لحظه از سوی سلطان 9 (فرمانده عملیات) تامکت ها اعلام می شود که از سوی دشمن خبر حمله فانتوم ها به پایگاه الحریه به میگ ها اطلاع داده شده و آنها درحال گردش برای درگیر شدن با فانتوم ها هستند. فقط چند ثانیه بعد از مخابره این خبرف موشک ها به میگ ها برخورد می کند. فونیکس اول لیدر دسته پروازی را در آسمان و مقابل دیگر دوستانش به تلی از آتش تبدیل می کند. در این لحظه کمک صدقی فریادی از شادی می کشد. کمک تصور می کند که موشک دوم به هدف برخورد نکرده زیرا 3 میگ باقی مانده همگی درحال پرواز می باشند که ناگهان متوجه می شود که یکی از میگ ها به سرعت درحال شیرجه و نزدیک شدن به زمین و غیر قابل کنترل است و بعد از لحظاتی میگ دوم نیز از صفحه رادار محو می شود. سرجنگی موشک قدرتمند فونیکس در نزدیکی میگ منفجر شده بود و آنها متوجه این سلاح مهلک می شوند. اما خلبانان تامکت فرصتی برای ابراز شادی نداشتند. آنها تمام حواس خود را برای رهگیری دو میگ دیگر منعطف می کنند زیرا ممکن بود آنها برای فانتوم ها مشکل ایجاد کنند. میگ های باقی مانده کاملا سردرگم بودند. آنها ابتدا به سمت جنوب و سپس به سمت شرق گردش کرده و ارتفاع خود را نیز کم می کنند. خلبانان میگ های عراقی هنوز هم نمی دانستند توسط چه چیزی و از چه سمتی مورد هدف قرار گرفته اند. میگ های عراقی سردرگم دو اشتباه انجام می دهند اثری که از دست دادن 2 هواپیما بر روی دو میگ دیگر گذاشته بود، باعث شده بود که آنها تمرکز خود را از دست بدهند. آنها در این لحظه مرتکب دو اشتباه بزرگ شدند. اول این که ارتفاع خود را کم کردند و باعث شدند اف 14 ها در ارتفاع بالاتری از آنها قرار گیرند و دوم اینکه گردشی کاملا اشتباه انجام دادند به شکلی که تامکت ها در پشت سر آنها و در ارتفاع بالاتر قرار گرفتند. صدقی که موقعیت را مناسب می بیند، بلافاصله پس سوز موتورهای خود را روشن می کند و به تعقیب آنها می پردازد. هر دو تامکت در فاصله 12 کیلومتری میگ ها قرار می گیرند. این بار نوبت سلطان 8 بود که هدف را زودتر شناسایی کند. به همین منظور صدقی با 2000 پا افزایش ارتفاع، در قسمت راست هواپیمای تایبی قرار می گیرد تا اگر هواپیمای او مورد حمله قرار گرفت از او حمایت کند. تایبی خود را برای رها کردن موشک راداری اسپارو آماده می کند. این موشک نسل جدید موشک های راداری بود که در جنگ ویتنام مورد استفاده قرار می گرفت. در همین لحظه تایبی به صدقی اعلام می کند که چراغ اخطار CSD یا همان کامپیوتر دریافت اعلام هواپیمایش دچار مشکل شده است (هواپیمای اف 14 بدون این سامانه قابلیت رهگیری و شلیک موشک را ندارد و فقط قابلیت استفاده از مسلسل را دارا می باشد) برنامه ریزی مجدد این سامانه بر روی زمین 5 دقیقه زمان می برد و به دنبال آن 6 تا 8 دقیقه زمان احتیاج است تا سیستم ناوبری هواپیما اصلاح گردد. اما این درحالی بود که در عمق 300 کیلومتری خاک دشمن و درحال درگیری با دو هواپیمای دشمن بودند. در این هنگام صدقی به ناچار فرمان بازگشت همبال خود (تامکت سلطان 8 ) را به محل تانکرها صادر می کند و به ناچار موشک حرارتی خود را مسلح نموده به دنبال میگ ها ادامه می دهد. صدقی به کمک خود نیز می گوید دستگاه ECM را به راه بیاندازد و همزمان تلاش کند برای این که بر روی یکی از میگ ها قفل کند. میگ ها در دام خلبان باهوش تامکت ایرانی ولی سوخت ... صدقی مجددا با استفاده از پس سوز موتور سرعت خود را اضافه می کند. در این هنگام میگ ها در ارتفاع 15000 پایی به پرواز ادامه می دادند و اف 14 کمی پایین تر از آنها درحال پرواز بود. در فاصله 1500 متری آنها، صدقی از طریق سامانه کنترل آتش، علامت و صدای قفل موشک حرارتی را می شنود و سامانه نشان می دهد که هواپیمای دشمن در برد موشک است؛ اما پیش از آن که بتواند موشک را شلیک کند، میگ ها ها به یک باره از هم جدا شدند. فرمانده به سمت راست گردش می کند و دیگری به سمت چپ. صدقی به دنبال لیدر دسته عراقی به راست گردش می کند. میگ عراقی سعی می کند با انجام مانورهای پی در پی مانع از شلیک موشک توسط اف 14 شود. اما خلبان میگ دوباره اشتباه می کند. ناگهان از گردش دست کشیده و شروع به صعود می کند و صدقی را در بهترین شرایط شلیک موشک حرارتی قرار می دهد. موشک از زیر بال اف 14 رها شده و ثانیه ای بعد موشک به هدف برخورد کرده و میگ عراقی را به تلی از آتش تبدیل می کند. لحظاتی از هدف قرار دادن میگ، کمک صدقی به او اطلاع می دهد میگ عراقی در پشت سر آنهاست و بدتر از آن چراغ اخطار سوخت هواپیما نیز روشن شده است. در این زمان اف 14 درحال پرواز با سرعت 520 مایل بر ساعت، با سوخت کم می باشد و یک میگ 23 عراقی هم دقیقا در پشت سر اوست. در این لحظه صدقی مانوری انجام می دهد که بر اساس آن دسته فرامین را با تمام قدرت به عقب کشیده و همزمان پدال های گردان را تا آخر فشار می دهد. در این حالت هواپیما به ناگه به صورت تمام رخ می شود و با فشار جی زیاد سرعت آن به طور قابل ملاحظه ای کم می شود (این مانور بسیار شبیه مانور کبری می باشد) در این هنگام سرعت تامکت از 520 مایل در ساعت به 150 مایل در ساعت می رسد. خلبان عراقی که انتظار چنین حرکتی را نداشت با سرعت زیاد از زیر تامکت رد می شود. صدقی بلافاصله هواپیما را در حالت پس سوز قرار می دهد او آخرین موجودی خود که یک موشک حرارتی است به سمت میگ رها می کند و این موشک هم همانند 3 موشک قبلی با هدف برخورد کرده و آن را به آتش می کشد. کمک خلبان اطلاع می دهد سوخت کافی نداریم کمک لحظه به لحظه به خلبان اخطار می دهد درحال اتمام سوخت هستیم و می گوید هرچه سریع تر پس سوز را خاموش کن. در این لحظات اف 14 فقط برای دو دقیقه پرواز بدون پس سوز، سوخت داشت. صدقی بعد از خاموش کردن پس سوز بلافاصله به سمت تانکرها گردش می کند و با سلطان 9 تماس می گیرد و وضعیت خود را اطلاع می دهد و متوجه می شود که تمام فانتوم ها سالم رسیده و موفق به سوخت گیری شده اند. پس از لحظاتی صدقی و کمکش موفق می شوند یک فروند تانکر را که به وسیله دو فروند فانتوم (سلطان 1 و 3) اسکورت می شد، در لابه لای کوهستان ها پیدا کنند. در این لحظه هیچ خبری خوشایندتر از آن برای صدقی و کمکش نبود. سوخت برای آنها همانند زندگی بود. آنها سوخت گیری کرده و به سلامت به ایران مراجعت می کنند. نتایج عملیات فانتوم ها در این عملیات توانسته بودند که به پایگاه هوایی الحریه در موصل حمله کنند. آنها علاوه بر وارد کردن خسارات جبراان نا پذیر به پایگاه دشمن، توانسته بودند 2 فروند میگ 21 و سه فروند هلی کوپتر MI8 عراقی را نیز بر روی زمین از بین ببرند. در این عملیات موفق، حداقل یک متخصص فرانسوی در جریان بمباران کشته شد و یک نفر دیگر نیز زخمی شد. البته تعداد تلفات و زخمی ها بیش از این بود که منابع رسمی فقط این آمار را اعلام کردند. بعد از این عملیات دولت فرانسه دستور بازگشت تمامی متخصصان فرانسوی را صادر کرد و آنها نیز سریعا به کشورشان بازگشتند. در این عملیات سرهنگ خلبان آن زمان صدقی، موفق می شود در یک پرواز و در کم تر از یک ساعت 4 فروند میگ 23 عراقی را هدف قرار دهد. همچنین در این عملیات 3 خلبان از 4 خلبان میگ های عراقی کشته شدند. در میان نام خلبانان کشته شده، نام یکی از بهترین خلبانان میگ عراقی به چشم می خورد. سروان "احمد صباح" که در روزهای نخستین جنگ موفق شده بود 3 فروند هواپیمای F-5 نیروی هوایی جمهوری اسلامی ایران را مورد هدف قرار دهد منبع : Iranian f-14 tomcat units in combat صفحات 27 الی 34 دوست عزيز تاپيك تكراري است F 35 فقل شد
-
Protector شناور بدون سرنشین اسرائیلی
mm1368 پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در بی سرنشین های دریایی
Electricianجان خسته نباشي جالب بود -
مسکو، 24 مرداد، خبرگزاری «ریا نووستی»/ یک روزنامه آمریکایی امروز نوشت ارتش آمریکا برای بازسازی نیروی هوایی عراق و آموزش نسل جدید خلبانان جنگی این کشور بیش از 450 میلیون دلار اختصاص داده است. به گزارش «ریا نووستی» روزنامه "واشنگتن پست" در گزارش خود می نویسد: قانونگذاران آمریکایی مبلغ 8 میلیارد و 500 میلیون دلار برای آموزش نیروهای امنیتی عراق در سال های 2007 - 2008 میلادی اختصاص دادهاند که 457 میلیون دلار از این مبلغ برای بازسازی نیروی هوایی عراق در نظر گرفته شده است. این روزنامه افزود: نیروی هوایی ارتش آمریکا به آموزش نسل جدید خلبانان و بازسازی نیروی هوایی عراق از آغاز اقدام خواهد کرد و این طرح بخشی از تلاش های گسترده برای آموزش و تجهیز نیروهای امنیتی عراق و گام مهمی برای زمینه سازی جهت هرگونه خروج نظامی آمریکا از این کشور به شمار میرود. "واشنگتن پست" در عین حال به نقل از مسئولان آمریکایی اضافه کرد: روند بازسای نیروی هوایی یک کشور اگر نگوییم چند دهه، دستکم چندین سال طول می کشد و دشواری این ماموریت در عراق بیشتر است. به گفته این مسئولان آمریکایی، ناتوانی مکرر دولت عراق در تامین پشتیبانی مالی برای برطرف کردن نیازهای اساسی و وجود شکاف میان نسل خلبانان قدیمی و نسل جدید افسرانی که درحال اتمام دورههای آموزش هوایی خود هستند، اجرای طرح یاد شده را با موانعی روبرو کرده است.
-
سلام با تشكر از زحمات شما icon_cool :!: در بخش جنگ هاي معاصر مطالب بسياري درباري دفاع مقدس وجنگ هاي جهاني وجوددارد بهتر نيست بخشي از اين مطالب كه در اين بخش وجود دارد به بخش هاي جديد دفاع مقدس و جنگ هاي جهاني منتقل شود
-
ناوشکنهای قدرتمند انگلیسی DARING (TYPE 45) CLASS DDG
mm1368 پاسخ داد به Electro_officer تاپیک در رزمناوها و ناوشکنها
خدا ميدونه كي كشورمون به همچين چيزايي مجهز مي شه :| icon_cool -
تاپیک جامع عملیات بیت المقدس-4 تاپیک جامع عملیات بیت المقدس-4
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
مقدمه تصرف ناقص اهداف جناح چپ در عملیات والفجر 10، که به استمرار حضور دشمن در این جناح انجامید، موجب گردید عملیات دیگری به منظور ترمیم این نقیصه انجام شود. هدف عملیات تکمیل و تامین جناح چپ منطقه عملیاتی والفجر 10 موقعیت منطقه منطقه مورد نظر برای عملیات، منطقهای کوهستانی است که از شمال به دریاچه دربندیخان و شاخ تمورژیان، از جنوب به دشت مرتکه و ارتفاعات شاخ خشیک و بمو، از شرق به رودخانه زیمکان و کوه بیزل، از غرب به سد دربندیخان و ارتفاعات قاشتی منتهی میگردد. مهمترین ارتفاعات و عوارض این منطقه عبارتند از: شاخ سورمر، شاخ شمیران، برددکان، دریاچه دربندیخان و دشت تولبی. ارتفاعات مذکور بر اکثر جادههای ارتباطی و عقبه خودی و دشمن در منطقه تسلط دارند. استعداد دشمن منطقه عملیاتی که در حوزه استحفاظی سپاه یکم قرار داشت، توسط لشکر 36 پیاده، که تیپهای 602، 238، 106 و یک گردان تانک و یک گردان کماندویی را تحت امر خود داشت، پدافند میشد. یگانهای تقویت این لشکر نیز به هنگام عملیات بیت المقدس - 4 عبارت بودند از: تیپهای 38 و 506 پیاده، 50 زرهی، 68 نیروی مخصوص و گردان مستقل 7 حراست مرزی. سازمان رزم خودی نیروی زمینی سپاه پاسداران ماموریت اجرای عملیات را به قرارگاه فتح واگذار کرد و سازمان رزم به شکل زیر طراحی شد: قرارگاه فتح لشکر 27 محمدرسولالله(ص) با 6 گردان پیاده لشکر 57 ابوالفضل(ع) با 5 گردان پیاده لشکر 10 سیدالشهدا(ع) با 9 گردان پیاده تیپ مستقل 18 الغدیر با 3 گردان پیاده طرح عملیات فلشهای عملیات از شمال به جنوب طراحی شده بود؛ به طوری که نیروهای خودی به پشت دشمن هدایت میشدند. به این ترتیب، یگانهای عملیاتی میبایست ضمن شکستن خط و تامین ساحل دشمن، ارتفاعات شاخ سورمر، شاخ شمیران، برددکان و دشت تولبی را تصرف و تامین کنند. شرح عملیات به رغم اقداماتی همچون پرتاب منور و گلوله باران منطقه توسط دشمن، که بیانگر هوشیاری او بود، پس از رخنه نیروهای غواص و انتقال نیروهای تکور به ساحل دشمن، عملیات در ساعت 1 بامداد 5/1/67 با رمز مبارک "یا اباعبدالله(ع)" آغاز شد. پیچیدگی زمین و جود کمینهای متعدد در شیارها و ارتفاعات، پیشروی نیروها را کند میکرد. حدود ساعت 4 با شدت گرفتن درگیری، سرعت پیشروی یگانها نیز افزایش یافت. در حالی که از جبهه خودی خبر میرسید نیروها در حال تصرف ارتفاعات شاخ شمیران و نیز پاکسازی دشت تولبی هستند، اخبار شنود از آشفتگی دشمن حکایت داشت؛ به نحوی که شنیده میشد نیروهای عراقی به طور مکرر اعلام میکنند که در محاصره نیروهای ایرانی قرار گرفتهاند. با روشنایی صبح، هواپیماهای خودی وارد عمل گردیده و محل تجمع و جاده مواصلاتی دشمن را بمباران کردند. حدود ساعت 10 نیروهای تکور ضمن جنگ تن به تن با نیروهای عراقی در شاخ شمیران، به پاکسازی این ارتفاعات مبادرت ورزیدند. با استقرار نیروها در شاخ شمیران، نیروهای عراقی که در یالهای سمت چپ این ارتفاعات و و نیز ارتفاعات شاخ سورمر مقاومت میکردند، متزلزل شده و تعدادی تسلیم و تعدادی هم متواری شدند. مقارن ظهر، پاتکهای دشمن از چندین محور به سمت شاخ شمیران آغاز شد، لیکن با وجود تعداد کم نیروهای مستقر در این ارتفاعات، این پاتکها ناکام ماند. همچنین، گزارش میشد که دشمن از ساحل دشت تولبی و از طرف برددکان در حال اعزام نیروهای کمکی به منطقه است. در ساعت 14 اعلام شد که شاخ سورمر نیز به تصرف درآمده و بیش از 100 تن از قوای دشمن اسیر شدند. نیروهای عراقی ضمن وارد آوردن فشار زیاد به دو محور دشت تولبی و شاخ شمیران، عقبه خودی را به شدت مورد هجوم آتش کاتیوشا و توپخانه و نیز بمباران شیمیایی قرار میداد. در نتیجه، منطقه به مواد شیمیایی الوده شد و یگانهای عملیاتی سازمان خود را از دست داده و توانشان رو به ضعف نهاد. برهم زدن سازمان دشمن و پدافند در ارتفاعات مقابل شاخ شمیران از جمله اهداف مهمی بود که موجب شد فرماندهی قرارگاه فتح با وجود خستگی مفرط یگانها، ادامه عملیات در شب دوم را در دستور کار خود قرار دهد. در این مرحله، نیروها میبایست ضمن عمل روی ارتفاعات برددکان و پاکسازی و پیشروی در دشت تولبی، خطی را در امتداد یالهای برددکان به طرف ساحل دریاچه تامین نماید. در حالی که نیروهای خودی جهت انجام مرحله دوم عملیات آماده میشدند، در ساعت 00:30 بامداد 6/1/67 عراق پس از گلولهباران شیمیایی عقبه یگانهای خودی در ارتفاعات تمورژنان، از سه محور به سمت شاخ شمیران پاتک کرد و با اجرای آتش سنگین و دقیق روی جاده چم سراژین، آن را کاملاً مسدود نمود و امکان کمک رسانی به نیروهای در خط را به صفر رساند. تا نزدیک صبح نیز تعدادی از مواضع خودی در پایین شاخ شمیران در اختیار دشمن قرار گرفت که با حمله قوای خودی، این مواضع مجدداً به تصرف درآمد. به این ترتیب، در حالی که ادامه عملیات در شب دوم میسر نشده بود، فرماندهی عملیات با در نظر گرفتن کمبود نیرو و اوضاع ناشی از بمبارانهای شیمیایی دشمن، فرمان پدافند مناسب و قوی از شاخ شمیران را صادر کرد. نتایج عملیات - تصرف کامل ارتفاعات شاخ شمیران و شاخ سورمر - تصرف قسمتی از دشت تولبی و ارتفاعات برددکان - کشته و زخمی شدن حدود 5000 تن و به اسارت درآمدن 498 تن از نیروهای دشمن - انهدام بیش از 15 تانک و نفربر و 50 خودرو - اغتنام 11 تانک، 54 خمپاره، یک دستگاه مهندسی، 5 قبضه سلاح پدافند هوایی، 14 تیربار، یک دستگاه خودرو حامل تفنگ 106 و دو قبضه آرپیجی - یازده. منبع -
قابل توجه علاقه مندان به عمليات هاي 8 سال دفاع مقدس
mm1368 پاسخ داد به Nestor تاپیک در عملیات های نظامی ایران
23-عملیات خیبر -
مقدمه پس از فتح خرمشهر و عقب نشینی سراسر ارتش عراق، دشمن برای دست یابی به پدافند مطمئن تدابیری به کار بست؛ به گونه ای که در مناطق کوهستانی، ارتفاعات مرزی را همچنان در اشغال خود نگه داشت؛ و در مناطق پست، با به کارگیری موانع مصنوعی موقعیت خود را تحکیم بخشید. در عین حال، دشمن از موانع طبیعی نیز به منظور ایجاد اطمینان بیشتر بهره می گرفت. در این میان، رودخانه عریض اروند و منطقه وسیع هورالعظیم از نگرانی دشمن نسبت به تهاجم قوای ایران کاسته بود. این موضوع در منطقه هورالعظیم بیشتر مشهود بود، به طوری که دشمن هیچ گونه مانعی را برای ایجاد پدافند در غرب این منطقه در نظر نگرفته بود. عراق هرگز نمی پنداشت آب گرفتگی وسیع هورالعظیم برای نیروهای پیاده ایران قابل عبور باشد؛ و نیز گمان نمی کرد قوای مسلح ایران تلاش اصلی خود را در این منطقه قرار دهند. هم چنین عراق در سال های سوم و چهارم جنگ تاکتیک های جدیدی اتخاذ کرد، که طبعا نیازمند به کارگیری تاکتیک ها و تدابیر جدید بود. به منظور برهم زدن معادله نظامی جنگ به نفع جمهوری اسلامی و به دست گرفتن ابتکار عمل، منطقه هور با سه ویژگی انتخاب گردید: ضعف و ناتوانی دشمن در عملیات آبی – خاکی. سرعت عمل. غافلگیری. منطقه هور با توجه به تجارب به دست آمده از عملیات رمضان تا والفجر 4 و با در نظر گرفتن توان خودی و دشمن، و نیز نقش زمین و تاثیر گذاری آن، انتخاب شد. نظر به راکد بودن نسبی آب هور و وسعت بیش از اندازه آن، که طبعاً منجر به طولانی شدن عقبه های نیروهای خودی می شد و نیز فقدان زمین مناسب جهت قدرتمندی و قابلیت های نیروهای خود (پس از عملیات رمضان تا قبل از خیبر)، از جمله شرایط و عواملی بود که موجب می شد دشمن تصور عملیات گسترده را از طرف هور نداشته باشد و همین تصور باعث گردید که عراق، از جزایر مجنون شمالی و جنوبی و شرقی دجله تنها با چند گردان پدافند نماید. در این میان، اجرای عملیات والفجر مقدماتی در منطقه شمال هور، به رغم نتایج غیرمطلوب آن، نتیجه ای بزرگ – هر چند غیر مستقیم – بر جای گذارد. عملیات در منطقه چزابه، شناسایی موقعیت ضعیف دشمن در منطقه هور را در پی داشت. فرماندهان سپاه پاسداران که به مناسبت عملیات والفجر مقدماتی در آن منطقه حضور یافته بودند، با مشاهده نقاط ضعف دشمن، سریعاً به طراحی عملیات خیبر پرداختند و با استفاده از تجربه حاصل از عملیات والفجر مقدماتی، ضریب امنیت را شدت بخشیده و رعایت حفاظت اطلاعات را اصل قرار دادند. مضافاً به این که دو نکته مهم دیگر در دستور کار قرار گرفت. نکته اول، فعالیت های شناسایی بود که با توجه به رعایت اصل حفاظت، به نیروهای بومی سپاه خوزستان واگذار شد. نکته دوم، تغییر در سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد قابلیت عملیات آبی – خاکی بود که باید متحقق می شد ، بر همین اساس، یگان دریایی سپاه (قرارگاه نوح) تشکیل شد. در عین حال، برای جلوگیری از هوشیاری دشمن، قرارگاه دریایی سپاه در بوشهر فعال گردید تا به این وسیله تلاش جدید به منظور افزایش فعالیت در خلیج فارس تلقی گردد. اهداف عملیات هدف از عملیات خیبر عبارت بود از انهدام نیروهای سپاه سوم عراق، تامین جزایر مجنون شمالی و جنوبی، ادامه تک از جزایر و محور طلائیه به سمت نشوه و الحاق به نیروهایی که از محور زید به دشمن حمله می کردند. در نظر بود که خشکی شرق دجله از طریق هور تصرف شود تا دشمن نتواند از سمت شمال سپاه سوم را تقویت کند. منطقه عملیات منطقه عملیاتی که در شرق رودخانه دجله و داخل هورالهویزه واقع شده است، از شمال به العزیر و از جنوب به القرنه – طلائیه محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: هور و خشکی. قسمت خشکی، که حداقل عرض آن 8 کیلومتر و حداکثر 10 کیلومتر است، توسط دو هور بزرگ – هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب آن – احاطه شده است. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی – غربی تقسیم می شود که 3/4 آن در شرق رودخانه قرار دارد. جاده مواصلاتی عماره – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. در داخل منطقه مزبور جزایر شمالی و جنوبی مجنون واقع است. هم چنین تاسیسات دیگری وجود دارد که عبارتند از: دکل های برق، دکل های تقویتی رادیو و تلویزیون، تاسیسات و کارخانجات کاغذ سازی، چاه های نفت و ... هور منطقه ای است هم سطح دریا که در بعضی مناطق سطح آب آن 2 تا 3 متر بالاتر از آب دریاست و به طور کلی نسبت به مناطق هم جوار گود می باشد و در مسیر رودخانه های قدیمی و دایمی به وجود می آید و دارای روییدنی هایی به شرح زیر است: نی با ارتفاع 2 تا 7 متر که عمدتاً در جاهای عمیق می روید. بردی(1) که معمولاً ارتفاع آن بین 1 تا 2 متر است. چولان(2) که در جاهای کم عمق می روید و ارتفاع آن کمتر از 50 سانتی متر است. به علت پوشش فشرده سطح هور از نی، بردی و چولان، تردد در آن تنها از معابری خاص (آبراه ها، نهر ها و یا محل عبور حیوانات وحشی) امکان پذیر است. علت انتخاب هور علاوه بر آنچه قبلاً ذکر شد، علت انتخاب هور به لحاظ عوامل زیر بود: پرهیز از تک جبهه ای (حمله رویاروی و مستقیم به دشمن را تک جبهه ای می گویند). حمله به جناح دشمن؛ شکل حضور دشمن در منطقه شرق بصره به گونه ای بود که الحاق نیروهای خودی در طلائیه و سپس رسیدن به عقبه دشمن در نشوه، جناحی عمده از دشمن به تصرف در می آمد که تزلزل خطوط دشمن را در پی داشت. عدم تصور دشمن نسبت به انجام عملیات در هور. بکر بودن منطقه. غیرممکن بودن مانور زرهی برای دشمن. استعداد دشمن منطقه مورد نظر برای عملیات در حوزه استحفاظی سپاه سوم عراق قرار داشت و در جریان عملیات یگان های زیردر این منطقه حضور یافتند: الف – یگان های پیاده : تیپ های 3، 5، 11، 18، 605، 702، 704، 93، 95، 96، 701، 501، 35، 419، 108، 113، 427، 36، 22، 23، 28، 418، 422، 19 پیاده. ب – یگان های رزهی: تیپ های 30، 16، 6، 56، 14، 26 و 37 زرهی و تیپ 55 مختلط. ج – یگان های مکانیزه: تیپ های 25، 8، 27، 15 و 20 مکانیزه. د – گارد مرزی و گارد ریاست جمهوری: تیپ های 5، 8 و 11 گارد مرزی و یک تیپ از گارد ریاست جمهوری. هـ – نیروی مخصوص: تیپ 65. و – جیش الشعبی و کماندو: بیش از 10 گردان. ز – توپخانه: حدود 30 گردان. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیا صلی الله علیه و آله وسلم بود. دو قرارگاه اصلی (کربلا و نجف) و پنج قرارگاه فرعی (نصر، حنین، بدر، حدید و فتح) تحت امر قرارگاه مرکزی بودند. یگان های عملیاتی نیز به شرح ذیل بود: الف – سپاه پاسداران: لشکرهای 5 نصر، 8 نجف اشرف، 31 عاشورا، 19 فجر، 41 ثارالله، 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام، 14امام حسین علیه السلام، 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و 7 ولی عصر(عج). تیپ های مستقل 15 امام حسن علیه السلام، 10 سید الشهداعلیه السلام، 44 قمر بنی هاشمعلیه السلام، 33 المهدی (عج)، 18 الغدیر و 21 امام رضاعلیه السلام. تیپ های مستقل زرهی 72 محرم، 20 رمضان و 28 صفر. یگان دریایی (قرارگاه نوح). در مجموع، سپاه پاسداران 220 گردان عملیاتی در اختیار داشت و استعداد توپخانه آن نیز 7 گردان بود. ب - ارتش جمهوری اسلامی: لشکر های پیاده 77، 21، 28 و 55. لشکرهای زرهی 81، 16 و 92. قرارگاه خاتم الانبیاءصلی الله علیه و آله وسلم به عنوان قرارگاه مرکزی: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم فرماندهی قرارگاه های فرعی را به عهده داشت: قرارگاه نصرهدایت لشکر 5 نصر و تیپ 15 امام حسنعلیه السلام را به عهده داشت. قرارگاه حدید هدایت تیپ 44 قمر بنی هاشم و تیپ 21 امام رضا علیه السلام را به عهده داشت. قرارگاه فتح هدایت لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم و تیپ 33 المهدی (عج)+ تیپ 18 الغدیر را به عده داشت. قرارگاه حنین هدایت لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام و لشکر 41 ثارالله و تیپ 10 سیدالشهداعلیه السلام را برعده داشت. قرارگاه بدر هدایت لشکر 8 نجف، لشکر 31 عاشورا، لشکر 19 فجر را به عهده داشت. قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عده داشت. از ارتش لشکرهای 77، 21 و 28 پیاده و لشکر 8 زرهی. از سپاه لشکر 14 امام حسین علیه السلام، 7 ولی عصر (عج) و تیپ زرهی 72 محرم. لازم به ذکر است که لشکر 16 و 92 زرهی ارتش در حین عملیات به کار گرفته شدند. طرح عملیات دو قرارگاه کربلا و نجف ماموریت داشتند ضمن تامین اهداف محوله، روی پل دوعیجی در شمال نشوه (غرب نهر کتیبان) الحاق کرده و سپس به سوی بصره ادامه عملیات دهند. قرارگاه کربلا می بایست با عمل ازمحور زید و چسبیدن به نهر کتیبان جهت مسدود کردن منطقه ورودی دشمن در دو عیجی اقدام می کرد. قرارگاه نجف نیز پس از دستیابی به العزیر و القرنه و تصرف جزایر مجنون و الحاق به طلاییه، جهت بازکردن جاده طلاییه – نشوه که تنها امید برای ادامه عملیات و انتقال نیرو و مهمات بود، اقدام نماید. یگان های تحت امر این قرارگاه می باید با عبور از طلاییه به سمت نشوه و تامین آن در پل دوعیجی به قرارگاه کربلا(نیروهای ارتش)ملحق می شدند. قرارگاه نجف برای تصرف اهداف خود به تشکیل پنج قرارگاه فرعی (نصر، بدر، حنین، حدید، فتح) مبادرت می ورزید. قرارگاه دیگری با نام نوحعلیه السلام وظیفه ترابری دریایی و پشتیبانی یگان های عمل کننده را برعهده داشت. شرح عملیات نکته قابل توجه قبل از آغاز تک، حضور گسترده نیروهای مانور قدس در مناطق عملیاتی، پس از انجام مانور در مراکز مختلف شهرستان ها بود. علاوه بر این، با توجه به مانور قدس و تهدید و اقدامات جنون آمیز دشمن و حمله موشکی به دزفول و بمباران شهرهای کرمانشاه، ایلام، رامهرمز و ...، جو کلی جنگ در کشور، شکل خاصی به خود گرفته بود. عملیات در ساعت 21:30 روز 3/12/1362 با رمز یا رسول الله آغاز شد. در مرحله اول نیروهای قرارگاه نجف با تهاجم سراسری در مناطقی همچون تنگه و شهر القرنه، جاده بصره – العماره و نیز جزایر شمالی و جنوبی مجنون استقرار یافتند. در این میان، قرارگاه کربلا که در محور زید وارد عمل شده بود، با به دست آوردن کمترین موفقیت موجب بازگشت یگان های ارتش به مواضع قبلی خود شد. در مرحله دوم عملیات، دو تلاش اصلی در محور جزایر مجنون و طلاییه به منظور الحاق و سپس پیشروی به سمت نشوه در نظر گرفته شد؛ بنا به عللی پیشروی انجام نشد. در مقابل، دشمن به تدریج خود را بازیافته و پس از کشف اهداف عملیات و محورهای اصلی تک، تلاش اصلی خود را ابتدا روی پاکسازی حوالی جاده بصره – العماره گذارد و سپس روی طلاییه متمرکز شد. در ادامه عملیات، پس از آن که محور زید با عدم موفقیت مواجه شد، لشکر 14 سپاه پاسداران که تحت امر قرارگاه کربلا (ارتش) بود، آزاد شده و به همراه لشکر 27 ماموریت طلاییه را به عهده گرفت. در آن شب نبردی سخت درگرفت که تا صبح به طول انجامید . در این میان، فشار دشمن همچنان ادامه داشت و با آن که محور جاده طلاییه – به طول 6 کیلومتر– در اختیار نیروهای خودی بود، لیکن وسعت کم منطقه مانور از یک سو و آتش انبوه و بسیار زیاد دشمن از سوی دیگر، امکان پیشروی الحاق با محور جزایر مجنون را ناممکن ساخته بود. به همین خاطر از ادامه عملیات در طلاییه صرف نظر شد و به این ترتیب اهداف عملیات خیبر به حفظ جزایر مجنون محدود شد. بر همین اساس و با توجه به فشارهای دشمن، مرحله سوم عملیات به منظور تثبیت موفقیت خودی در جزایر انجام شد. دشمن که هر گونه حضور نیروهای ایرانی در هور را خطری برای جاده بصره – العماره می دانست با اجرای آتش شدید و توان پیاده وزرهی می کوشید جزایر مجنون را بازپس گیرد. این در حالی بود که نیروهای خودی خسته از چند روز جنگ، نداشتن عقبه نزدیک و نیز عدم حمایت آتش توپخانه، به مقاومت خود ادامه می دادند. متقابلاً، دشمن با تمرکز صدها قبضه توپ روی جزایر و بمباران مداوم آن ها با هواپیما و نیز در اختیار داشتن عقبه خشکی با واحدهای زرهی خود فشارهای متعدد و طاقت فرسایی را وارد می ساخت. به رغم وضعیت یاد شده، نیروهای خودی می کوشیدند به هر صورت ممکن جزایر را حفظ نمایند. براین اساس، سپاه پاسداران با تمام استعداد خود جهت دفع تهاجم دشمن و حفظ جزایر در آن جا استقرار یافت. نهایتاً دشمن که در مقابل خود مقاومتی غیر قابل تصور و پیش بینی مشاهده می کرد، به تدریج از بازپس گیری جزایر ناامید شد و به تحکیم مواضع پدافندی خود مبادرت ورزید. نتایج عملیات عملیات خیبر که به آزاد سازی منطقه ای به وسعت 1000 کیلومتر مربع در هور، 140 کیلومتر مربع در جزایر مجنون و 40 کیلومتر مربع در طلاییه انجامید، موجب افزایش عزم بین المللی در جهت کنترل ایران و جلوگیری از شکست عراق گردید؛ به گونه ای که از تاریخ 3/12/1362 (زمان آغاز عملیات خیبر) تا تاریخ 30/7/1363 تعداد 474 طرح صلح از سوی 54 کشور مختلف جهان ارایه شد. شورای امنیت سازمان ملل نیز در تاریخ 11/3/1363 قطع نامه 552 خود را در خصوص پایان دادن به جنگ ایران و عراق تصویب نمود. این در حالی بود که هیچ یک از قطع نامه و طرح های مذکور نظر ایران را تامین نمی کرد. هم چنین، در این عملیات فرماندهان جنگ به اهمیت تاثیر تجهیزات دریایی و آبی – خاکی برای کسب نتایج مهم و حیاتی پی بردند و نیز سپاه پاسداران به یکی از ضرورت های حساس و حیاتی در تکمیل و توسعه سازمان خود آگاه گردید و آن لزوم ایجاد تقویت و توسعه یگان های دریایی برای انجام عملیات های آبی – خاکی بود. این رهیافت، قابلیت سپاه در انجام عملیات عبور از هور و رودخانه های بزرگ را توسعه داد و هسته اصلی عملیات های بدر، والفجر8، کربلا3، 4 و 5 و نیز زمینه ای برای تشکیل نیروی دریایی سپاه پاسداران گردید. تلفات و ضایعات عراق در این عملیات به شرح ذیل می باشد: کشته و زخمی شدن حدود 15000 نفر. به اسارت درآمدن 1140 نفر . انهدام 150 تانک و نفربر و 200 خودرو. به غنیمت در آمدن 10 تانک و 60 کامیون. انهدام 21 تیپ به میزان 20 تا 100 درصد
-
ماهواره" سينا 1" درپنجم آبان ماه 1384 از پايگاه فضايي پلتسك روسيه به وسيله موشك كاسموس به فضا پرتاب شد. اين ماهواره 35 دقيقه پس از پرواز از موشك روسي كاسموس چدا شده وبا موفقيت در مدار زمين قرار گرفت . اين ماهواره نخستين محصول فضايي مشترك ايران و روسيه محسوب مي شود و شركت صنايع الكترونيك ايران (صا ايران ) با همكاري وزارت علوم ، تحقيقات و فناوري ، موسسه نقشه برداري و سه شركت روسي ، طراحي و ساخت اين ماهواره را به عهده داشتند. با پرتاب اين ماهواره ايران چهل و سومين كشور صاحب ماهواره درجهان شد. اين ماهواره مزين به پرچم جمهوري اسلامي ايران و نقشه اي از خاك ايران و خليج فارس است باآغاز فعاليتهاي كاربردي اين ماهواره در دو محور مخابراتي وتصويربرداري از سطح زمين براي رفع نيازهاي عمومي كشور بسياري از مسايل و مشكلات متخصصين در زمينههايي همچون حوادث غيرمترقبه،كشاورزي ،منابع زميني و ساير نيازها رفع ميشود. اجراي اين پروژه، نخستين گام جمهورياسلامي ايران در دستيابي به فناوري، طراحي و ساخت ماهواره و ورود به باشگاه فضايي جهان است. ماهواره "سينا ۱" كه يك ماهواره مطالعاتي و تحقيقاتي است كاركردهاي مختلفي را انجام ميدهد. اين ماهواره مجهز به دو دوربين با دقت ۵۰و ۲۵۰متر است كهاز سطح زمين تصويربرداري ميكنند و ميتواند به همه سازمانهايي كه نيازمند نقشه سطح زمين هستند، خدمات ارايه دهد و اين توانايي را در آينده دارد كه نقشه زمين را با دقت ۲۵متر براي تشخيص اجزاي آن نشان دهد. اين ماهواره همچنين مجهز به دو كانال مخابراتي است كه توانايي ارتقا به ۶۰كانال مخابراتي در درون آن نهفته است. ماهواره" سينا 1"همچون ماهوارههاي ديگر تا ۶۰روز فعاليت آزمايشي در فضا خواهد داشت و اصطلاحا ميگويند كه بايد به مدت ۶۰ روز ماهواره در مدار تثبيت شود ،پس از گذشت اين دو ماه سيستم دريافت اطلاعات و ارسال فرامين براي بهرهبرداري از بخشهاي مختلف اين ماهواره صورت مي گيرد. ماهواره" سينا 1" كه 170 كيلو گرم وزن دارد قرار است به مدت سه سال در فضا مستقر باشد ، ولي پيش بيني مي شود قبل از پايان اين ماموريت ماهواره "سينا 2" نيز در مدار زمين قرار بگيرد. هزينه ساخت و پرتاب ماهواره" سينا 1" حدود 15 ميليون دلار براورد شده است كه حدود ۸ميليون دلار آن هزينه خارجي ساخت اين ماهواره و در حدود ۷ميليون دلار ديگر نيز هزينههاي ريالي داخلي اين ماهواره مي باشد. پس از اين ماهواره كه بعد از ۳۲ماه انتظار در فضا مستقر شده است قرار است ماهواره هاي مخابراتي و تحقيقاتي "زهره " و" مصباح" نيز در به جمع ماهواره نو پاي ايراني به پيوندد. منبع :IRNA
-
تاپیک جامع عمليات كربلاي 6و7و8و9و10 تاپیک جامع عمليات كربلاي 6و7و8و9و10
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
عملیات کربلای 6 عملیات کربلای شش در روز 23 دی ماه سال1365 ، با رمز" یا فاطمه الزهراء (س) " در منطقه عمومی سومار( به وسعت تقریبی 100 کیلومتر مربع) آغاز شد. این عملیات را رزمندگان جان برکف نیروی زمینی ارتش جمهوری اسلامی ایران به منظور آزادسازی ارتفاعات مهم شمال شرقی نفت شهر طراحی و اجرا کردند. جغرافیای طبیعی نفت شهر و ارتفاعات مرزی منطقه این شهر را از موقعیت نظامی مستحکم تری بر خوردار کرده است . در آغاز هجوم ارتش عراق مدافعان اندک نفت شهر با اتکا به این ارتفاعات بیش از 48 ساعت مقاومت کردند . نفت شهر در دوم مهر سال 1359 اشغال شد و تا آخر جنگ در اشغال دشمن ماند . در عملیات کربلای 6 برای آزادی نفت شهر و تصرف نفت خانه عراق تلاشی صورت گرفت اما نتیجه ای حاصل نشد . در این عملیات گروهان های پیاده ، زرهی و هوابرد ارتش جمهوری اسلامی ایران حضور داشتند . نتیجه عملیات کربلای شش ، کشته و زخمی شدن 3هزار نفر از افراد دشمن و همچنین منهدم گشتن تعداد 20 تانک و نفربر و11 هواپیما و 2 بالگرد از دشمن بعثی و غنیمت گرفتن دهها تانک و نفربر می باشد عملیات کربلای 7 عمليات كربلاي7 ؛ ضربهاي از شماليترين منطقه جنگي به دشمن طرح دفاع متحرك عراق همزمان در چند منطقه اجرا شد و عليرغم تلاش رزمندگان و فرماندهان جنگ، هنوز مناطقي در اشغال قواي عراقي باقي مانده بود. رژيم بعث كه منتظر عكسالعمل جمهوري اسلامي در جبهههاي نبرد بود، با وجود عمليات كربلاي2 در منطقه عمومي «حاج عمران»، توانست ارتفاعات «گردمند» و قله 2519 را در اختيار گرفته و همچنان در اشغال خود نگاه دارد. اين ارتفاع كه پيشتر در عمليات والفجر2 آزاد شده بود، پس از سقوط در دوره دفاع متحرك، در عمليات كربلاي2 نيز تأمين نگرديد، تا اينكه در تاريخ13 اسفند ماه1365 طي عمليات «كربلاي7 » و با رمز «يا مولاي متقيان7)») به دست رزمندگان ارتش جمهوري اسلامي (لشكر64 اروميه) آزادشد. علاوه بر ارتفاع ياد شده كه در زمان عمليات پوشيده از برف بود، «تپه سرخي» و يال «كله اسبي» از دشمن پاكسازي شد. طي عمليات كربلاي7 دهها قبضه سلاح از انواع سنگين و نيمه سنگين و شماري زاغه مهمات منهدم شد. تعداد2485 نفر از نيروهاي دشمن كشته و زخمي و اسير شدند. همچنين چندين قبضه سلاح سبك و سنگين و چندين خودرو به غنيمت نيروهاي خودي درآمد. نام عمليات: كربلاي7 زمان اجرا:13/12 /1365 تلفات دشمن (كشته، زخمي و اسير) : 2485 رمز عمليات: (يا مولاي متقيان7) مكان اجرا: منطقه عمومي حاج عمران - محور شمالي جنگ ارگانهاي عملكننده: نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي اهداف عمليات: آزادسازي ارتفاعات سركوب منطقه و ارتفاعات گردمند منبع : ساجد عمليات كربلاي8 عمليات کربلاي ( 8 ) در شرق بصره عمليات كربلاي9 به گزارش خبرگزاري كتاب ايران (ايبنا) همزمان با ادامه عمليات كربلاي 8 در جنوب كشور، نيروي زميني ارتش جمهوري اسلامي ايران عمليات كربلاي 9 را در بيستم فروردين سال 1366 در منطقه شمال شرقي قصر شيرين و ارتفاعات «قراويز» آغاز كرد. ارتش جمهوري اسلامي ايران در عمليات كربلاي 9 توانست پاسگاه باباهادي واقع در منطقه بيشگاه را كه مدت 7 سال در تصرف ارتش متجاوز صدام بود، بازپس گيرد. همچنين در اين عمليات ارتفاعات 542 و تبري آزاد شدند. عملیات کربلای10 ؛ جابهجایی میدان جنگ از جنوب به شمال طی عملیاتی به نام کربلای10 که در غرب کشور به اجرا درآمد، مناطق بسیاری به دست رزمندگان آزادشد. حضور نسبتا گسترده اکراد معارض عراقی در این مناطق سبب گردید تا در مرحله نخست گشایش جبهه تازه در غرب کشور، تلاشها عمدتا به اتصال عقبه مناطق آزاد شده به ایران و بازشدن عقبه نیروهای معارض معطوف شود. منطقه عمومی این عملیات در محور بانه- سردشت از شمال به رودخانه مرزی «گلاس»، از جنوب به رودخانه «آوسیویل»، از شرق به «سورکوه» و از غرب به ارتفاعات «گردهرش» و سپس ارتفاعات عمومی «آسوس» منتهی میشد. این منطقه دارای عوارض حساس و ارتفاعات نسبتاً بلند و صعبالعبور است. تردد در این مناطق به خاطر نبود راه بسیار دشوار مینمود، اما به دلیل وجود درختان مرتفع در پایین ارتفاعات، وضعیت برای اختفای نیروهای عمل کننده و حتی تحرک و جا به جاییآنها در روز، کاملاً مناسب تشخیص داده شد. استعداد نیرو و گسترش دشمن در این منطقه تا قبل از عملیات والفجر9 که در پاییز سال1364 توسط نیروی زمینی سپاه صورت گرفته بود قابل توجه نبود، اما پس از آن و بویژه پس از دو عملیات فتح1 و2 دشمن مجدداً حساس شد و تلاشهای نسبتاً وسیعی را به منظور تصرف مناطق تحت تسلط کردها و مسدود کردن معابر وصولی به عمق خاک عراق انجام داد، چنان که تیپهای کماندویی سپاه هفتم و سوم و چند تیپ و گردان مستقل دیگر با نظارت شخص صدام طی100 روز، بسیاری از ارتفاعات را به تصرف درآوردند. تحرکات دشمن بعد از عملیات فتح1 بر پایه این تحلیل انجام میگرفت که در صورت عدم مقابله جدی، قوای نظامی ایران با تقویت نیرو به سمت «ازمر» و سپس «سلیمانیه» پیشروی خواهند کرد، اما با وجود همه تلاشهای دشمن، سرانجام در تاریخ30 فروردین1366 عملیات کربلای10 با رمز «یا صاحبالزمان(عج)ادرکنی» توسط نیروی زمینی سپاه در منطقهای به وسعت250 کیلومترمربع آغاز شد. این عملیات که نخستین عملیات گسترده در غرب کشور پس از انتقال میدان اصلی جنگ از جنوب به شمال بود، هماهنگ با تک نیروهای منظم در جبهه ماووت و عملیات نامنظم قرارگاه رمضان و اتحادیه میهنی کردستان عراق در شمال سلیمانیه انجام گرفت. طی این حمله آزادسازی50 روستای منطقه، ارتفاعات «سرلگو»، «بردهوش»، «قشن»، «اسبیدار»، «کلان» و چند ارتفاع دیگر میسر گردید. همچنین20 کیلومتر از جاده ماووت- سلیمانیه تحت کنترل رزمندگان ایرانی درآمد. تجهیزات منهدم شده دشمن شامل یک فروند چرخبال، دهها دستگاه تانک و نفربر، چندین قبضه خمپارهانداز، مقداری سلاح سبک و نیمه سنگین میباشد. همچنین13 گردان و تیپ مستقل دشمن آسیب دیده، تعداد کشته و زخمیها و اسرای دشمن به 4235 نفر رسید. در این عملیات8 دستگاه تانک و نفربر، چندین دستگاه خودرو و مقداری سلاح و مهمات به غنیمت رزمندگان اسلام درآمد. از جمله شهیدان عملیات کربلای10 «حسن شفیعزاده» فرمانده توپخانه نیروی زمینی سپاه بود. نام عملیات: کربلای10 زمان اجرا :۳۰/۱/۱۳۶۶ تلفات دشمن (کشته، زخمی و اسیر ) : 4235 رمز عملیات: یا صاحب الزمان(عج) ادرکنی مکان اجرا:منطقهعمومیبانه - سردشت در محور شمالی جنگ ارگانهای عمل کننده: نیروی زمینی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اهداف عملیات: گشایش جبهه تازه فراروی دشمن در غرب و انتقال جبهه جنگ از جنوب به شمال و مقابله با تحرکهای ضد انقلاب در منطقه کردستان -
تاپیک جامع عمليات كربلاي 6و7و8و9و10 تاپیک جامع عمليات كربلاي 6و7و8و9و10
mm1368 پاسخ داد به mm1368 تاپیک در عملیات های نظامی ایران
جنابBABAK76 اطلاعاتي از تلفات نيروهاي ايراني چندان وجود نداره حداقل من كه چيزي پيدا نكردم icon_cheesygrin -
فصل سوم: نبردهای "الاکتساحالعنیف" [تارومار شدید] مرگ پرندگان و پروانهها و نیستان ۱۹۸۶/۴/۲۳ = ۱۳۶۵/۳/۴ نویسنده: نصیف ناصری ترجمه از عربی: علیرضا موحدی در آغاز ماه چهارم سال 1986، ارتش ایران از بخش اعظم نقاط تمرکزش در محور شمالی و به خصوص محور سیده کان، عقبنشینی کرد و به محور میانی و جنوبی نقل مکان کرد تا حملات بزرگتری را بر مواضع سپاه دوم در استان دیالی و یگانهای سپاه هفتم در استان بصره انجام دهد. این جابجایی از همان نخستین لحظات، برای فرماندهی نظامی عراق امری آشکار بود. از زمانی که نیروهای ایران شروع به حرکت و نقل مکان کردند، همه نیروهای عراق در محور شمالی به حال آمادهباش صد درصد درآمده و همه مرخصیها هم کنسل شد. تیپ64 نیروهای ویژه به فرماندهی "سرهنگ علی العربید" نیز به حرکت درآمد و خیلی سریع از دیالی به محور سیده کان آمد که مأموریتش بازپسگیری ارتفاع بلند "گوشینه" بود. باید یادآوری کنم که ایرانیها این ارتفاع را از سال 1983 (1362ه.ش) و با حمله بزرگی که به محور حاجعمران انجام دادند، تصرف کردند. طرح فرماندهی نیروهای مسلح به این ترتیب بود که تمامی لشکرهای سپاه پنجم، و باقی یگانهای همراه همچون تیپهایی از "جیشالشعبی" و تیپ 64 نیروهای ویژه با توپخانه صحرایی خود، اقدام به یک حمله شدید به مواضع نیروهای ایرانی در منطقه سیده کان کنند. طبعاً حال من نیز در آن لحظات مثل حال باقی سربازان در دیگر یگانها بود. نه میل به خوردن داشتم و نه حوصله حرفزدن. تنها چیزی که یک سرباز در حال آمادهباش در شب حمله از دستش بر میآید، این است که با ولع تمام سیگار بکشد. اما به مجرد اینکه حمله آغاز شد، در نخستین لحظات حمله، ترس و حزن و فشار، همه و همه از بین میرود و چیزهای غیرقابل باور دیگری آغاز میشود مثل: ـ قربان! قربان! فلانی درحالی که همراه قاطری پنهان شده بود، شهید شد. ـ حواست را جمع کن، فلانی گردنش با ترکش بزرگی قطع شد. ـ بگذار توپخانه بمبارانمان کند... مأموریت یگان من در این حمله، یورش به یکی از مواضع گردانهای ایرانی واقع درحواشی ارتفاع "حصاروست" بود. ساعت صفر برای ما و دیگر نیروهای حمله کننده، ساعت 3 صبح تعیین شد و پیش از آن، از ساعت 12 شب، یگانهای توپخانه در تمامی محورهای سپاه پنجم و نیز خمپارهاندازها شروع به ریختن آتش بر روی مواضع و استحکامات نیروهای ایران کرده بودند. در آن لحظه فضا بیشتر به فضای روز قیامت شباهت داشت و همه کسانی که دوره خدمت را در محور شمالی سپری کردهاند، با آن آشنا بوده و خوب میدانند که وقتی گلوله توپی به مناطق صخرهای و درهمانند یا نواحی کوهپایهای میخورد، چه اتفاقی میافتد. در اثنای بمباران، نیروهای مهندسی رزمی، کارشان را شروع کرده و مشغول پاکسازی و انهدام میادین مین بودند. لازم است گفته شود که آنها یک شب قبل از حمله و با همراهی گروههای اطلاعات شناسایی، این اماکن را شناسایی کرده بودند. شروع به پیشروی کرده و از حواشی غربی کوه "حصاروست" در زیر باران شدید گلولهها، بالا رفتیم. به خاطر صعود طولانی از ارتفاع، بینهایت خسته بودیم و به همین سبب برخی دیگر پتوها و برخی دیگر بیلها و ماسکهای شیمیایی و حتی کلاهخود خود را بر زمین انداختند. برخی نیز حتی قبضه های خمپاره انداز 60 میلیمتری و تیربارهای BKC و موشکهای آرپیجی7 را که بیشتر جزو تجهیزات مورد نیاز آنان بود، کنار گذاردند. وقتی به هدف مورد نظر نزدیک شدیم، کم کم از شدت بمباران کم شد تا بتوانیم بر موضع مذکور مسلط شویم. صداها بالا گرفت و اوضاع متشنج شد. ستون نیروها یورش بردند و این درحالی بود که صدای مختلطی از مجروحانی که در اول نماز مجروح شده بودند، به گوش میرسید و صدای "یاالهی" از سوی مواضع منهدم شده ایرانی شنیده میشد. زمین یک پارچه میسوخت. جنگل، درختان،صخرهها، سنگرها و خاکریزها و خلاصه هیچچیز از این فاجعه عظیم در امان نمانده بود. بالطبع چارهای جز پیشروی به طرف این جهنم برایم نمانده بود. در نتیجه من هم پا به فرار گذاشتم و به همراه دستهای از دیگر سربازان که مثل من ترسیده بودند، دولادولا به طرف اماکنی که به نظرمان بیشتر امنیت داشت، دویدم. آسمان در طول مسیر، ترکشها را چون سر شیاطین بر ما فرومیریخت و اینبار، آسمان بیش از زمین در آتش میسوخت. هزاران ستاره شکستند و با پستی تمام بر نوک قلهها، کوهپایهها و غارها فروافتادند. و نیز پرندهها و پروانه و نیستان در راههای صعب کوهستانی مردند. یک ساعت و نیم پس از آغاز حمله توانستیم هدف مورد نظر را تصرف کرده و آن را از یگان ایرانی مستقر در آن پاکسازی کنیم. تلفات گروهان ما زیاد نبود و به طور کل، اصلاً قابل قیاس با تلفات نبرد اول نبود. چقدر از کشته شدن یکی از سربازان گروهان مان که نامش "حردان" بود، احساس تأسف کردیم. او یک روستایی و تنها فرزند خانوادهاش بود که در اثنای بمباران مسیر کشته شد. به همراه یگان مهندسی ـ رزمی شروع به حفر سنگر و خاکریزهای تازهای کرده و آماده واگذاری هدف به تیپ پیاده میشدیم. لازم به ذکر است که فرماندهی یگان 23 خیلی سریع اقدام به اعزام چندین واحد مهندسی رزمی کرد و در نتیجه آن، بلدوزرها برای احداث جاده جدید و مرمت راههای خراب آمدند و واحدهای مهندسی رزمی شروع به کشیدن سیم خاردار و احداث میادین مین تازه در راههای کوهستانی و میان ما و نیروهای ایرانی متمرکز در زمینی خالی از سکنه کردند. نیرویی که ما موفق به پسزدن آن از هدف شدیم، یک گردان بود که مواضع خود را از سال 1983 به تناوب، یکبار در تابستان و یکبار هم در زمستان تغییر میداد؛ چراکه ارتفاع حصاروست بلندترین کوه عراق است که ارتفاع آن به 5000 متر میرسد. یگانهای نظامی در زمستان به سبب کمی اکسیژن و متراکم بودن چندین طَبَق از برفها نمیتوانند در بالای آن که تقریباً نزدیک به آسمان است!! بمانند. یکی دیگر از دلایل عدم بقاء نیرو در بالای آن، خراب شدن جادههای منتهی به آن به سبب بارانهای شدید است که گویی هیچگاه بند نمیآید. به همین دلایل، نیروی مذکور از ایرانیها در فصل زمستان به پایین کوهپایهای ارتفاع حصاروست آمده و در فصل بهار، وقتی که برفها شروع به آبشدن میکردند، بار دیگر به مواضع خود در بالای قله که پیش تر آن جا را ترک کرده بودند، بازمیگشتند. طرحها و نقشههای نظامی که فرمانده لشکرها و افسران ستاد سپاه پنجم وضع کرده بودند، قراردادن یک تیپ پیاده در قله از سوی محور سیده کان و بالارفتن از ارتفاعات و ایجاد استحکامات در مواضع جدید بود که همگی پس از انجام عملیات توسط نیروهای مهندسی رزمی برای آمادهسازی جادهها و احداث خاکریزها و پناهگاهها و مستحکمکردن مقر افسران و خطوط تدارکاتی و نقاط مسیر و بیمارستانهای صحرایی، انجام گرفت. قبل از واگذاری هدف به تیپ پیاده، فهمیدیم که تیپ 64 نیروهای ویژه موفق به تصرف ارتفاع بلند "گوشینه" طی یک عملیات برقآسا و هلیبرن و فائق آمدن بر تیپ ایرانی - که سه سال بود در این محل مستقر بود- طی ساعاتی اندک شده است. معروف است که تیپ 64 یکی از بهترین تیپهای ارتش عراق در طول جنگ ایران و عراق به شمار میآمد و لازم به ذکر است که تیپ مذکور در سال1988 در میان تمام یگان های ارتش عراق در سپاهها، رتبه نخست را دریافت نمود. احراز این رتبه در اثنای ارزیابی سالانه سطح آموزش که توسط وزارت دفاع انجام میشد، صورت گرفت. این تیپ برعکس تمام تیپهای دیگر که از 3 گردان تشکیل میشوند، دارای 4 گردان بوده و توپخانه صحرایی متوسطی داشت که دیگر تیپها از آن برخوردار نبودند. نبردهای مذکور که در شب 23/4/1986 در محور سیده کان جریان یافت، بنابر اغراض و دلایل تبلیغاتی به نبردهای "الاکتساحالحنیف" [تارومار شدید] موسوم گردید و در اطلاعیه نظامی که در صبح روز بعد منتشر شد، برای اولینبار به نام فرمانده لشکرها و تیپها و یگانها و شماره یگانهای انجام دهنده عملیات اشاره شد. یگانهای احتیاط دیگر از پیادهنظام بودند که اقدام به بازپسگیری ارتفاعات و مناطقی که ایران، آنها را از سال 1983 در سیده کان اشغال کرده بود،کردند. پس از فرار نیروهای ایرانی و ترک هدف مورد نظر با همه تجهیزات و سازوبرگهای نظامی در شب عملیات، آخرین سربازان ایرانی از ارتفاع "زرار" و دیگر ارتفاعات منهدم شده و مجبور به عقبنشینی شدند. پس از تصرف مناطق مذکور، سرهنگ دوم عبدالحسین، فرمانده یگان ما، دستوری را مبنی بر ضرورت دفن فوری جنازه سربازان و افسران ایرانی کشتهشده، در بیرون خاکریزها و سنگرها صادر کرد و ما هم خیلی سریع دست به کار شده و قبرهایی کندیم و جنازهها را دفن کردیم. با دیدن جنازه یک افسر ایرانی با درجه ستوان یکم که در یکی از سنگرها و با یک گلوله توپ کشته شده بود، حالم به هم ریخت. ما او را درحالی دیدیم که بر دو پای خود ایستاده و پشتش خم شده بود و سرش رو به پایین افتاده بود. ترکشها، سر و سینهاش را دریده بودند و مرگ، مجال افتادن بر زمین را نداده بود و من یقین پیدا کردم که او، بسیار شجاع بوده است. در میان حجم کشته شدهها، یکی از سربازان دارای سن بالایی بود ومن گمان میکنم که او از نیروی ارتش نبود بلکه یک نیروی داوطلب بوده است. بعدازظهر همان روز بود که دستور آمد که یگان ما برای بازسازی و گرفتن آمار تلفات و شروع مجدد آموزشهای سخت برای آمادگی در نبردهای بعدی - که نمیدانستم در آتش جهنم و کدام محور خواهدبود- منطقه مذکور را به تیپ 23 پیاده تحویل داده و به طرف قرارگاه عملیاتی یگان در منطقه "قصری" حرکت کند. بعد از اینکه هدف را به تیپ 23 پیاده سپردیم، به قرارگاه آمدیم. سربازان و افسران به اطلاعیه فرماندهی کل، که شجاعت آنان را میستود و از نام فرماندهان شان یادمیکرد، گوش میکردند. "هادی مکوطر" یکی از سربازان، مدعی بود که بیش از 10 سرباز ایرانی را که در یکی از مواضع خود پناه گرفته و مشغول شلیک خمپاره 60 بودهاند کشته است و هدفی را که ادعا میکرد زده است، معین میکرد. گروهباندوم "حاتم" هم میگفت: چهار ایرانی را اسیر کرده و آنها را به استخبارات سپاه پنجم تحویل داده است. و "علی عجاج" میگفت: با یک موشک آرپیجی، موضع استقرار تیربار سنگین "شلیکا" را با تمام خدمهاش منهدم کرده است. سه روز پس از اتمام عملیات، پیام فرماندهی کل نیروهای مسلح خطاب به تمام واحدهایی که عملیات "اکتساحالحنیف" را در محور سیده کان انجام داده بودند، منتشر شد که اعلام میکرد: تصمیم گرفته شده که فرماندهان و افسران و تمامی درجهها در تمامی واحدها به درجه بالاتری ارتقاء یابند. بدینسان سرهنگدوم عبدالحسین، فرمانده یگان ما، به درجه سرهنگی ارتقاء پیدا کرد و من به درجه سرجوخه. چندروز بعد، پیام دیگری ارسال شد مبنی بر اعطای مدال شجاعت به تمام فرماندهان و افسران ستاد و سه تن از فرماندهان تیپ. در این پیام درخواست شده بود که هر گردان، نام 20 تن از رزمندگان، از درجات و واحدهای مختلف را برای دریافت یک مدال شجاعت معرفی کند. در بین نامهایی که به فرماندهی لشکر ارسال شد، "علی عجاج" یکی از آنان بود. وقتی ستوان محمود ـ که بعدهادر حمله ارتفاع گردمند کشته شد ـ نام او را برای دریافت مدال معرفی کرد، علی عجاج خوشحال شده بود و در هواپشتک و وارو میزد. روز بعد،هادی مکوطر و گروهباندوم حاتم ـ که حالا دیگر گروهبان شده بودـ حضور نداشتند؛ به همینخاطر ستوان محمود، فرمانده گروهان با لحنی تند پرسید که: این دو تا]...[ کجا هستند. چرا برای آموزش نیامدهاند؟ و سرگروهبان گروهان ما "زیناالعابدین الترکمانی" جواب داد: قربان فرار کردهاند. - ترسوهای پست!! آموزشها خیلی سخت بود و افسران به ما توهینهایی میکردند که یک حیوان چهارپا هم آن را تحمل نمیکرد. احساس نگرانی و افسردگی به سبب ترس از کشته شدن در حمله بعدی، باعث شد تا اینبار به فکر فرار از خدمت سربازی بیفتم. وقتی پس از چندروز مرخصی گرفتم، تصیمم به فرار از این جهنم فوق طاقت گرفته و تمام جاهایی را که در نظر داشتم تا در آن جا پنهان شوم، بررسی کردم. اما کجا باید مخفی میشدم؟ منزل خانوادگیام در شهر "الثوره" در جوار مدرسه ابتدایی "جبلالاخضر" به مقر حزب بعث چسبیده است. مأموران حزب و افراد جیشالشعبی در همهجا حضور دارند و مصیبت اینجاست که آنها غیر از مدرسه، مقر دیگری دارند و آن در مسافرخانه بزرگی است که در خیابان مرکزی "الجوادر" واقع است و آنها میتوانند هر کسی را توقیف کرده و اوراق هویت و دفترچه مرخصیاش را کنترل کنند.البته با توجه به اکیپهای پلیس که زیر نظر وزیر جنایتکار کشور "سمیر الشیخلی" بوده و وجب به وجب شهر الثوره - که بیش از دو میلیون خانوار در آن ساکنند و مساحت آن به 64 کیلومتر مربع میرسد- دیده میشدند. پس از اتمام مرخصی - که عادتاً آن را در کنار رفقای شاعر و ادیبم میگذراندم- به یگان ملحق نشدم و بیشتر وقتم را صبحها در قهوهخانههای کوچک منطقه "المیدان" و دور از چشم جاسوسان دژبان نظامی پلیس که شبانهروز در خیابانهای بغداد، گشت میزدند، سپری میکردم. قبل از این که به قهوهخانه "حسن عجمی" و جایی که دوستان در ساعت 2 بعدازظهر در آن گرد میآمدند، مشغول خواندن "پنهام" میشدم و با فرارسیدن عصر،از ترس آنکه در اتوبوس یا تاکسی به وسیله پلیس و جیشالشعبی و یا مامورین استخبارات و در یک نقطه بازرسی دستگیر نشوم، با پای پیاده به اتحادیه ادبا رفتم. اتحادیه ادبا چیزی جز جلسات همیشگی شرابخواری و جروبحث و وراجی که تا ساعت 1 و 2 نیمه شب طول میکشید، نبود. من پیش "کمال السبتی" دوست شاعرم که خیلی بیشتر از شعرای دهه 80 سفرهاش پر بود، مینشستم و یک بطری مشروب سر میکشیدم. پس از فرارم، این اولین مهمانی من بود. "رکنالدین یونس" دوست شاعر دیگرم نیز اتاقی در پشت قهوهخانه "حسن عجمی" کرایه کرده بود و این به دلیل آن بود که من نمیتوانستم به خانه بروم و شب را در آنجا بگذرانم؛ چراکه دستگاههای امنیتی در تمام طول راه پخش بودند. تمام ماشینها را متوقف کرده و بازرسی میکردند. این افراد از منطقه "بابالمعظم" و میدان "النهضت" و "فلسطین" و دروازه "قناهالجیش" و میدان "مظفر" تا میدان 55 و در جایی که منزل من در 9متری آن قرار داشت، حضور داشتند. رکنالدین هم مثل من یک سرباز بود، اما یگان نظامیاش در جبهه جنگ قرار نداشت و شاید هفتهای یکبار به بغداد میآمد و دفترش زیاد دور نبود. وای چه سعادتی!!چه چیز بهتر از یک اتاق به دور از جبهه جنگ؟ این دوست هم مثل من به شعر اهتمامی داشت. بعد از فرارم از خدمت نظامی و خوابیدن در اتاق رکنالدین، به کمالالسبتی موضوع را اطلاع دادم و او به من پیشنهاد کرد که برای سکونت، به بخش داخلی دانشجویان دانشکده هنرهای زیبا در "البابالمعظم" نقل مکان کنم. یعنی در جایی که خودش سکونت داشت و در نزدیکش دوستان دانشجوی شاعر به نامهای المرعبی و صلاح حسن و عبدالحمید ساکن بودند و او به من گفت: بخش داخلی امنتر است و از سوی عناصر حزب بعث در منطقه مورد بازرسی قرار نمیگیرد. بدین ترتیب برای اندک مدتی در آنجا ساکن شدم و بعد از آن، به موجب عفو سراسری فراریان خدمت نظامی، به یگان نظامیام ملحق شدم. در ابتدا مفهوم عفو سراسری را که از سوی سازمانهای حزبی ابلاغ میشد و بر این قرار بود که سرباز فراری از مجازات سخت فرارش عفو شده و تحویل دادگاه نظامی نمیشود، نمیفهمیدم. این فرمان غالبا زمانی صادر میشد که ژنرالهای فرماندهی کل نیروهای مسلح، طرح حملات وسیع در برخی جبهههای جنگ برضد نیروهای ایرانی را میریختند واگر کسی به خدمت ملحق نمیشد، پس از بازداشت توسط اکیپهای امنیتی به اعدام محکوم میشد. وقتی به یگانم ملحق شدم، از آمادگی جنگی یگانهای مهندسی سپاه پنجم، تحرکات ستون ها و تیپها از محوری به محور دیگر و نیز عملیاتهای دیده بانی که در پی انهدام مواضع توپخانه ایرانیها بود و گشتهای اطلاعات و شناسایی عمیق و کمینگذاریهای شبانه در مناطق خالی از هر نیرو، فهمیدم که نشانههای مطمئنی وجود دارد مبنی بر نزدیک بودن زمان حمله. بهعلاوه اینکه هوای جنگ بر آسمان عراق سایه افکنده بود و چشماندازهای مرگ و ویرانی در هر مکانی به چشم میخورد. وضعیت آمادهباش صددرصد در یگان ما بیشترین چیزی بود که باعث وحشت سربازان میشد؛ خصوصاً وقتی که در ساعت دوازده شب به ما دستور داده میشد که با تجهیزات نظامی کامل سوار کامیون های آیفا شده و تا زمان صدور دستورات ثانویه در مورد حرکت به طرف میدانهای نبرد و حمله به مواضع نیروهای ایرانی، منتظر بمانیم. این کار هر شب تکرار میشد و ما بهمجرد تکرار آن، هزار بار میمردیم و سرنوشت و رؤیاهای مان در میان تلی از آتش معلق میماند. منبع
-
تاپیک جامع عمليات كربلاي- 2 تاپیک جامع عمليات كربلاي- 2
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
مقدمه: عمليات كربلاي 2از جمله عملياتهايي است كه درقالب عمليات متوسط رزمندگان اسلام دسته بندي شده و در اواخر سال چهارم جنگ انجام شد. از جمله ويژگي هاي مهم اين عمليات حضور يك گردان از اسيران داوطلب عراقي درزير مجموعه تيپ 9 بدر در اين عمليات است كه به نوبه خود براي اولين بار در طول جنگ اين اتفاق افتاد. دومين ويژگي شهادت شهيد محمود كاوه فرمانده لشكر ويژه شهدا كه آوازه شجاعت و دلاور مردي آن زبانزد همگان بود. لذا به منظور توجه بيشتر به اين دو خصوصيات عمليات دو گزارش مستند كه يكي عملكرد تيپ 9 بدر درعمليات وديگري نحوه شهادت شهيد محمود كاوه فرمانده قهرمان لشكر ويژه شهداء در ادامه شرح عمليات ارائه مي گردد. با تشكر از دوستان مركز مطالعات و تحقيقات جنگ كه ما را در آماده سازي اين نوشتار ياري كردند. شرح مختصر عمليات: عمليات كربلاي 2 در 10شهريور 1365درمنطقه حاج عمران، با شركت يك تيپ از لشكر 10 سيد الشهداء (ع) و تيپ 9 بدر، 12قائم، 21امام رضا 105قدس، 155 شهداء كه در مجموع به استعداد 28 گردان از سپاه انجام شد. هدف هاي عمليات عبارت بودند از: ترميم خط پدافندي، خارج كردن عقبه خودي از ديد و تير دشمن و دست يابي به راه كارهاي مناسب به منظور عمق دادن به منطقه براي عمليات بعدي، مانور عمليات از دو محور طرح ريزي شده بود: محور راست شامل ارتفاعات گردكوه (معروف به شهيد صدر)، تخته سنگي، تپه شهدا و تپه سرخ و 2محور چپ، شامل ارتفاعات 2519، واراس و يال هاي آن، تپه تخم مرغي، شيار «انه»، و دو يال ارتفاع مسكران. فرماندهي اين عمليات به قرارگاه سيدالشهداء (ع)، يكي از قرارگاه هاي تابعه نيروي زميني سپاه واگذار شد. درشب اول عمليات، تپه شهيد صدر، تخته سنگي و مقر فرماندهي دشمن به تصرف نيروهاي خودي درآمد و در جناح چپ، به علت عدم دستيابي كامل به هدف ها، رزمندگان عقب نشيني كردند. درشب دوم، بارديگر نيروها از محور چپ دست به حمله زدند. اما موفقيتي به دست نيامد و عمليات با تصرف نيمي از هدف ها، به پايان رسيد. عملكرد تيپ 9 بدر درعمليات كربلاي 2: تيپ 9 بدر تشكلي از نيروهاي مجاهد و ارتشيان عراقي است كه از شروع جنگ تحميلي و يا در طول آن با هجرت يا پناهنده شدن به ايران، در كنار نيروهاي سپاه پاسداران شروع به فعاليت كرده اند. اين نيروها عموماً درعراق افسر و درجه دار بوده اند. بيشتر افراد كادر تيپ نيز از نيروهاي عراقي مي باشند. اين تيپ ابتدا در قالب گردان هاي «شهيد صدر» به وجود آمد و در كنار نيروهاي خودي در عمليات بدر حضوري شايسته داشت. پس از آن درچند عمليات در «هور» از جمله عمليات «قدس» و «عاشوراي 4» شركت كرد و موفقيت هايي را نيز به دست آورد. سپس با ادغام در نيروهاي «قرارگاه رمضان» همكاري خود را با اين قرارگاه آغاز كرد. اين تيپ به استعداد سه گردان نيروهاي مجاهد عراقي و يك گردان از اسيران داوطلب، در مجموع با 650نيرو در عمليات كربلاي 2شركت كرد. آنچه براي اولين بار در طول جنگ دراين عمليات انجام شد، حضور يك گردان از اسيران داوطلب شامل سربازان، درجه داران و افسران عراقي بود. راوي تيپ 9 بدر (علي مژدهي) روحيه نيروهاي اين تيپ را قبل از حركت آنها براي عمليات، چنين تشريح كرده است:«كليه نيروها با داشتن روحيه اي بسيار قوي، دسته دسته ضمن آماده شدن براي حركت، با برگزاري مراسم سينه زني و نوحه خواني به پادگان شور و حال عجيبي داده بودند. عده اي از برادران نيز مشغول نوشتن وصيت نامه بودند و همگي بي صبرانه منتظر حركت به سمت منطقه عملياتي بودند. درگردان اسرار نيز اين وضعيت به چشم مي خورد، عده اي درحال نوحه خواني و سينه زني بوده و هركدام با ديدن فرمانده تيپ او را در بغل گرفته و با خنده به وي نويد پيروزي مي دادند.» راوي در شرح اقدامات اين تيپ در عمليات كربلاي2، نوشته است: «درحالي كه منطقه با خمپاره هاي منور دشمن روشن شده است، نيروهاي تيپ حركت خود را به آرامي به سوي اهداف تعيين شده ادامه مي دهند. كليه گردان هاقصد دارند كه در بين ساعات 22تا 23 به پاي كار برسند. گردان شهيد صدر درساعت 22 به نزديكي خط اول دشمن مي رسد و دسته خط شكن با استقرار در جلو گردان، آماده هجوم نهايي مي شود. برادران واحد تخريب در حال خنثي سازي مين معابر در زير نور منورها و شليك خمپاره هاي دشمن هستند، كه ناگهان دشمن متوجه نيروهاي خودي مي شود و آنها را به رگبار گلوله مي بندد و به دنبال آن درگيري آغاز مي شود. نيروها با عبور از معابر، خود را به خاكريز دشمن مي رسانند و زير آتش و نارنجك هايي كه به سوي آنها پرتاب مي شود به داخل كانال جلو خود مي روند و جنگ تن به تن را در داخل كانالي با عرض كم و ارتفاع نزديك به يك و نيم متر آغاز مي كنند. دشمن كه با هجوم قدرتمندانه نيروهاي خودي مواجه شده است، به رغم مقاومت شديد، سنگر به سنگر عقب مي رود. دراين هنگام يكي ديگر از گردان هاي تيپ 9 بدر (شهيد دستغيب) موفق مي شود با شكستن خط دشمن، از پشت به او حمله كند، اين امر سبب مي شود كه نيروهاي دشمن با ناامن ديدن وضعيت خود، دست از مقاومت بردارند. به دنبال آن، گردان شهيد صدر موفق مي شود با گردان شهيد دستغيب الحاق كند و هر دو به سوي مثلث انتهايي ارتفاع پيش روي كنند؛ بر اثر اين حركت بقيه افراد دشمن به عقب مي گريزند و نيروهاي دوگردان روي مثلث انتهايي مستقر شوند. يكي ديگر از گردانهاي تيپ 9 بدر (گردان حمزه) كه عمدتا از اسيران عراقي تشكيل يافته است، به منظور كمك به آنها وارد عمل مي شود و با حركت سنگر به سنگر در داخل كانال ها، به پيشروي ادامه مي دهند. با روشن شدن هوا تمام منطقه پاكسازي مي شود و درنتيجه، ارتفاع شهيد صدر و يال آن و ارتفاع صخره اي به دست نيروي چهارگردان از تيپ 9 بدر تصرف مي شود و دشمن با برجاگذاشتن كشته ها و اسيران بسيار، از اين منطقه عقب نشيني مي كند.» حركت فرمانده تيپ 155 شهدا به سوي شهادت: در وضعيت فوق طاقت و به شدت دشواري كه نيروهاي عمل كننده خواه ناخواه با آن مواجه بودند و سبب شده بود پيروزي را نيز دور از دسترس ببينند. تيپ ويژه 155 شهدا، به خصوص فرمانده آن، مؤمنانه و شجاعانه درعرصه درگيري وارد شدند. شهيد اميري مقدم راوي مركز مطالعات و تحقيقات جنگ دراين تيپ، در گزارش خود از عمليات كربلاي2، درباره اين وضع و حركت نيروها براي ادامه عمليات و سرانجام آن، چنين روايت كرده است: «تغييرات انجام شده در طرح مانور و عدم موفقيت كامل تيپ ويژه 155 شهدا در عمليات شب گذشته، موجب ترديد در مسئولان، خصوصا فرماندهان اين تيپ شده بود. اين ترديد اگر چه در خود فرمانده تيپ (برادر محمود كاوه) نيز وجود داشت ولي وي با توجه به حساسيت زمان و مصلحت كل عمليات، اين ترديد را بروز نمي داد و به همين دليل تصميم گرفت براي زدودن ترديدها و تقويت روحيه عملياتي در افراد تيپ، به همراه نيروهاي عمل كننده در منطقه درگيري حاضر شود. وقتي كه مسئولان تيپ از اين تصميم آگاه شدند درصدد برآمدند كه وي را از اين عمل باز دارند. فرمانده يكي از گردان ها (برادر صلاحي) براي منصرف كردن وي، مي گويد: «شما اين كار را نكنيد، آتش دشمن زياد است، مسير، بد مسيري است، خداي نكرده طوري مي شود.» فرماندهي در جواب مي گويد: «خب، اگر اين طور است، ما هم شهيد مي شويم. اگر كار مثل شب گذشته بشود، ما هم حاضريم امشب شهيد شويم.» به همان اندازه كه خود وي در رفتن به خط درگيري مصمم بود، ساير مسئولان تيپ مخالف بودند. مكالمه زير كه در آخرين دقايق قبل از عزيمت برادر كاوه به منطقه و در هنگام پوشيدن پوتين، بين وي و قائم مقام تيپ (برادر منصوري) انجام گرفته، بيانگر اين واقعيت است كه ايشان چه قدر به رفتن و ديگران چه اندازه در بازداشتن وي مصمم بوده اند. متن مكالمه اين چنين است: منصوري: رفتن شما نه به نفع اسلام است و نه به نفع... كاوه: نه منصوري: اگر نظر شما اين است كه نيروهاي عمل كننده آدم قوي تري مي خواهند، من قوي نيستم ولي مي روم جلو و يكي ديگر را اين جا مي گذارم. كاوه: نه، من مي خواهم امشب، شما اينجا باشيد. منصوري: من نمي خواهم كاوه: امشب كارها جور نمي شود. منصوري: خب، اگر جور نمي شود با رفتن شما هم جور نمي شود. كاوه: چه مي گويم! جور مي شود، ان شاءالله جور مي شود. منصوري: البته اگر خدا بخواهد جور مي شود. شما هم اين جا كلي كار داريد: مسئله قرارگاه، هماهنگي توپچانه و... كاوه: اين ها همه اش حل مي شود، اين ها مشخص است. منصوري كه از بحث كردن نتيجه نمي گيرد، با پيش كشيدن تصميم خودش براي رفتن به جلو، مي گويد: حالا در هر صورت شما برويد، من كار ندارم. من هم براي انجام مأموريت، گردان امام حسين(ع) را برمي دارم و مي روم. كاوه: خب، شما اين كار را بكنيد. منصوري: ولي اين جا در مقر فرماندهي تيپ كارها مي خوابد. كاوه: مسئله اي نيست، شما همين اول درگيري كه من جلو هستم، اين جا باشيد. منصوري وقتي باز هم نتيجه نمي گيرد، به طور جدي تري مي گويد: آقاي كاوه، مي خواهيد به زور متوسل بشويم؟ جلو رفتن شما اصلاً درست نيست، منطقي نيست. كاوه: امروز با روزهاي ديگر فرق مي كند. من يك چيزهايي مي دانم، يك چيزهايي هست، مي دانم ترديد هست. منصوري: خب، ترديد طبيعي است. بايد باشد. كاوه: خب اگر آدم خودش جلو باشد و يك وقت مسئله اي پيش آمد، مي تواند هم پيش خداي خودش و هم پيش خلق خدا و... برادر كاوه سكوت مي كند و براي هدايت گردان امام حسين(ع) از سنگر فرماندهي خارج مي شود.» راوي تيپ ويژه 155شهدا سپس افزوده است: «به هنگام اعزام گردان ها براي اجراي مأموريت، ابتدا گردان امام حسين(ع)، سپس گردان امام سجاد(ع) در حالي كه فرماندهي تيپ (محمود كاوه) پيشاپيش آنها قرارداشت، حركت خود را براي تصرف ارتفاع «2519» آغاز كردند. طبق طرح مانور قراربود گردان امام حسين(ع) پايگاه هاي 1و 2 و گردان امام سجاد(ع) پايگاه هاي 3و 4را تصرف كنند. حساسيت دشمن نيز نسبت به شب اول كم تر شده بود. و احتمال جدي نمي داد در اين محور مجدداً عمليات شود، از اين رو اجراي آتش و پرتاب منور آنها نيز اندكي كاهش يافته بود. به هر ترتيب، حدود ساعت يك بامداد بود كه نيروهاي پياده پس از پيمودن فاصله خط خودي تا دشمن به زير اهداف مورد نظر رسيدند تا با هماهنگي آتش خودي، درگيري را شروع كنند. در همين حين يك گلوله خمپاره كنار برادر كاوه به زمين اصابت كرد و او جان به جان آفرين تسليم كرد.» روحش شاد و راهش پرثمر باد منبع -
اول به سایت ایمیج کیو بو و عضو شو این لینکش http://imagecave.com/signup.asp بعد از این که عضو شدی رو گزینه ADD PICTURESکلیک کن ودر صفحه ای که باز مشه روی Broswe کلیک کن و آدرس عکس موجود روی کامپیوتر رو انتخابکن و گزینه upload کیلک کن در صفحه ی جدید جلوی عکس چهار سطر وجود داره که نوشته سطر سوم کامل copy ودر قسمت مورد نظر در سایت paste کن icon_cheesygrin icon_cheesygrin
-
تاپیک جامع عمليات والفجر-3 تاپیک جامع عمليات والفجر-3
mm1368 پاسخ داد به mm1368 تاپیک در عملیات های نظامی ایران
بله چشم- 9 پاسخ ها
-
- والفجر-3
- جنگ تحمیلی
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
فصل دوم: "نبردالتطبيقيه" ـ حاجعمران ـ سيدهكان 9/9/1985 اعدام اسرا و مجروحان نويسنده: نصيف ناصري ترجمه از عربی: عليرضا موحدی پيشتر از آنكه تيپ كماندويي سپاه پنجم تشكيل شود، چهار روزي بود كه به خدمت كماندوهاي لشكر 23 كه در منطقه "قصري" _ که در نزديكي محور حاج عمران متمركز بودند _ درآمده بودم. پيش از آن هم، به مدت ششماه در مقر سپاه اول، واقع در كركوك بودم نبرد"التطبيقيه" اولين نبردي بود كه من در آن شركت كردم. در شب 9/9/1985، ارتش ايران حمله شديدي را به مواضع تيپ 98 پياده در محور "حاجعمران" و ارتفاع "كوره دي" و مواضع تيپ 604 پياده در محور "سيدهكان" ـ ارتفاع زرارـ انجام داد. ما پيش از آن كه نيروهاي تكاور ايراني موفق به ساخت خاكريزهاي جايگزين و حفر سنگر شوند، صبح؛ به ارتفاع "كورهدي" حمله كرديم. در اثناي پيشرويمان از ارتفاع، با گذر هر گلوله توپ و خمپاره، چيزی نمانده بود از وحشت بميرم و همچون ديوانهاي بر روي زمين درازكش ميشدم. سربازاني كه همراهم بودند، مسخرهام ميكردند و قهقهه ميزدند. در آخر، ترسم را آرام كردند و با دل سوزی شروع به توضيح دادن كردند؛ كه اين گلولهها از طرف عراق است و ديگر گلولهها هم از سوي ايران. من تعجب كردم كه آنها از كجا اين را ميدانند؟ به خدا قسم _ كه فقط خود او ميداند _ تا همين لحظه، چقدر از صداي هر گلوله خمپاره و توپ _ ولو يك گلوله خمپاره 60 ميليمتري يا انفجار اتاق يك ماشين _ ترس و وحشت دارم. مأموريت يگان ما اين بود كه افزون بر يك گردان "جيشالشعبي" و افسران تيپ 98 و ديگر درجات، تيپ پياده ديگري را پشتيباني كند. به ارتفاع "كورهدي" حمله برده و نيروهاي ايراني را كه خطوط دفاعي تيپ 98 را تار ومار كرده بودند، پس بزنيم. بعد از اينكه توپخانه لشكر 23 و ديگر لشكرها، مواضع نيروهاي ايراني را زير آتش خود گرفتند، از چند محور شروع به حمله كرديم. از آنجا كه تعداد نيروهاي عملياتي ايران در اين منطقه، به يك لشكر هم نميرسيد، پسزدن آنها خيلي سريع انجام شد. در تاکتيک ها و اسلوبهاي نظامي، رسم است كه يك تيپ متشكل از 3 گردان، اقدام به حمله به يك گردان ميكند و يك لشكر متشكل از 3 تيپ، اقدام به حمله به يك تيپ ميكند و يا اينكه هر 3 سرباز، به يك سرباز حمله ميكنند. پس از آنكه نيروهاي مهاجم را پسزديم، فهميديم برخي از سربازان و افسران كشته شده در تيپ 98 از شدت بمباران انبوه توپخانه، كاملاً سياه شدهاند و برخي ديگر نيز شكمهاي شان پارهپاره شده است. من اولينبار بود كه ميديدم دل و روده دراز يك انسان و بقيه اعضاي بدنش به رنگهاي سبز، زرد و قرمز است. خدا را شكر كردم كه پوست مان آنچنان كلفت بود كه در اين موارد بيخيال بوديم. برخي از سربازان جديد تيپ 98 كه در اين حمله همراه ما بودند و تجربه كافي در جنگ نداشتند، وقتي اجساد تكهتكه شده سربازاني را ديدند كه روزي رفقا و دوستان شان بودند، دچار حالت هيستريك و جنون شدند. با حملات تبليغاتي وسيعي كه رژيم صدامحسين در توصيف وحشي بودن سربازان ايراني و كافر و مجوس بودن آنها و چيزهايي شبيه به اينها ارائه داده بود، فكر كردند كه شايد نيروهاي ايراني شكم رفقاي آنها را با سرنيزه دريدهاند و بقيه را نيز با آتش سوزاندهاند. درحالي كه نميدانستند دريدن شكم اين سربازان و افسران، به وسيله گلولههاي توپخانهاي كه غالبا شبيه تيغهاي ریش تراشی است، صورت گرفته است و سوختگيشان نيز از شدت آتشي بوده كه پيش از حمله به مواضع و پناهگاههاي آنها، انجام گرفته است. با ديدن اين صحنه ها، سربازان ما اقدام به تيرباران جمعي از اسراي ايراني كرده و آنها را كشتند. سپس شروع به تيرباران مجروحاني كردند كه هنوز از درد ميناليدند. با چشم خود ديدم كه يكي از آنها، 60 تير از اسلحه كلاشينكفش به سرباز مجروح ايرانی ای كه در يكي از سنگرها بود، شليك كرد. طبعاً سربازان ايراني در بيرون از سنگرها دفن شدند و اتفاق خاصي هم پيش نيامد. پس از اتمام نبرد، عمليات تخليه مجروحان و كشتههايي كه متعلق به يگان ما بودند، شروع شد، چراكه دستور نظامي اكيد بود، مبني بر عدم تخليه مجروحان و كشته شدهها در اثناي حمله. از گروهان من بيش از بيست سرباز كشته و دهها تن نيز زخمي شدند. ولي من در غاري به دور از مواضع مقدم نبرد پنهان شده بودم و اصابت خمپارههايي كه در نزديكي من به زمين ميخوردند، موجب ميشد از شدت ترس، همچون ني در باد بلرزم. دندانهايم بههم ميخوردند و به سختي ميتوانستم نفس بكشم. غروب بود كه از فرماندهي لشكر 23 دستوراتي به ما داده شد مبني بر عقبنشيني فوري به مقرهاي قبلي. مواضعي را كه از نيروهاي ايراني بازپسگرفته بوديم، به تيپ 98 پياده تحويل داديم و به جايي كه بازسازي و آموزش سخت چندينماه، شبانهروز به طول خواهدانجاميد، رفتيم. ساعت 8 عصر فرماندهي كل نيروهاي مسلح عراق، از طريق وسايل ارتباط جمعي، اطلاعيه پرجنجالي را پخش كرد كه در آن ادعا شده بود: "ما هزاران سرباز و افسر دشمن را كشته و اسير كرديم و مواضعي را كه ارتش ايران اقدام به اشغال آن نموده بود، بازپسگرفتيم." اين نبرد به دليل هماهنگي ميان تمام كادرهاي فرماندهي لشكرهاي سپاه پنجم، "نبردالتطبقيه" [كاربردي، به منصه اجرا گذاردن] نام گرفت و حملات در دو محور "حاجعمران" و "سيده كان"، در آنموقع با يكديگر همزمان شدند. يك هفته پس از اتمام اين حمله، فرماندهي كل نيروهاي مسلح تلگرافي فوري به فرماندهي سپاه پنجم فرستاد كه در آن خواسته شده بود تا هر تيپ اسامي 30 تن از سربازان و افسران شان را كه از خود شجاعت نشان داده و قدرت بالاي خود را ثابت كردهاند، براي دريافت مدال شجاعت، و نيز اسامي 30 تن از درجات مختلف را براي دريافت درجه اي بالاتر، معرفي كنند. طبعاً، بسياري از سربازان و افسران شجاع از اين تكريم خوشحال شدند. وقتي اين تلگراف به مقر يگان ما رسيد، سرهنگ دوم "عبدالحسين"، فرمانده يگان (كه بعداً در حمله به سليمانيه كشته شد) همه افسران را براي مشورت در مورد تقسيم اين غنيمت، در سالن جمعكرد و از فرمانده هر گروهان خواست چندنفر را براي دريافت مدال شجاعت و ارتقاء درجه معرفي كنند. پس از تحقيق و پرسوجو و شهادت شاهدان و سوگند سفت و سخت اعتقادي در مورد كسي كه شجاعت بالايش به اثبات رسيده و مستحق تكريم و تجليل است، اسامي افسران معرفي شده به ستاد لشكر فرستاده شد تا به واسطه آن به ستاد سپاه معرفي شوند و پس از آن نيز به فرماندهي كل نيروهاي مسلح اعلام گردد. روز بعد، سر و صدا و جنجال ها بر حول محور اسامي معرفي شده براي دريافت مدال شجاعت بود. كساني كه نه تنها در اين نبرد شركت نكرده بودند، بلكه مأموريت هميشگيشان ماندن در مقر عقبه يگان در منطقه ديانا واقع در نزديكي كارخانه سيمان بود، با اين بهانه كه در ذخيره كار ميكنند يا در اسلحهخانه يا نگهباني از مقرها يا قسمت توجيه سياسي و يا در دفتر امنيت يا غيره هستند. اين سربازان كه به كار در مقرهاي عقبه هر يگان ارتش عراق گماشته ميشدند، با اين عنوان شناخته ميشدند كه از خانوادههاي مرفه بوده و توانايي مهيا كردن هر آنچه را افسران از آنها بخواهند دارند مثل: پول و هدايا، مشروبهاي عالي، ادكلن، وسايل برقي، لوازم يدكي ماشين و چيزهاي ديگر. آنها اين چيزها را به اين قيمت به دست ميآوردند كه اين سربازان را به هيچ نبردي نفرستند و آنها را از مرخصيهاي طولاني برخوردار سازند و ما خيليكم آنها را در يگان مان _ چه در عقبه و چه در مقر جلو _ مشاهده ميكرديم. قسعلي هذا. بعد از دو هفته دستور از بغداد رسيد و به سربازان و افسراني كه اساميشان معرفي شده بود، ابلاغ شد كه آماده رفتن به بغداد شوند تا فرمانده كل نيروهاي مسلح، مدالها را به سينه آنها نصب كند. ولي به كساني كه براي ارتقاء درجه معرفي شده بودند، دستور داده شد به فروشگاه يگان شان بروند و درجه جديد بخرند. اگر كسي گروهباندوم است، درجه گروهباني و اگر گروهبان است، درجه استواري بخرد. همين كه اسامي به صورت علني معلوم شد، جنجال و سروصدا بيشتر و بيشتر شد و آن دسته از كساني كه از بقيه شجاعتر بودند، احساس كردند كه نامشان را با حيله و نيرنگ تمام، معرفي نكردهاند. من اين جارو جنجال را ميشنيدم و نميتوانستم بفهمم كه اين غنيمت چگونه توزيع ميشود. ـ به مقر فرماندهي لشكر ميروم و از محمود، فرمانده گروهان شكايت ميكنم. آيا اين منطقي است كه مهدي، كسي كه يكسالونيم است در مقر عقبه خورده و خوابيده، براي مدال شجاعت معرفي شود و من نشوم؟ ـ به شرافتم قسم! كه من با "شليكا" (مسلسل سنگين ضدهوايی كه چهارلول دارد)100 سرباز ايراني را درو كردم. من بيش از 2000 تير از شليكا شليك كردهام. چرا؟ آيا من اين تيرها را در هوا شليك ميكردم؟ آيا من عقبنشيني كردم؟ يا وقتي هليكوپترهاي ايراني شروع به بمباران با موشك كردند، من از شليك بازايستادم؟ ـ بابا اين عاقلانه نيست! اي [...] به اين روزگار. آيا اين فيصل [...] كه سروان عماد اون رو معرفي كرده، لايق مدال شجاعته؟ به شرافتم قسم كه سروان عماد زن اون رو [...] مهدي و فيصل، درحالي كه لباسهاي تميزی كه شبيه لباس افسران بود، تنشان بود و بوي ادكلن گرانقيمت ميدادند، از ستاد به مقر جلو آمدند. آنها به مناسبت دريافت مدال شجاعت كه براي تكريم و تجليل جانفشاني عظيمشان در پرداخت رشوه به افسران به آنان داده شده بود، براي مان آبميوه و بيسكوييت و شيريني خريدند كه طبعاً بيشتر سربازان يگان، به استثناي بعضي از سربازان، خدمتكاران مقر دست به چيزي نزدند. ساعت 3 صبح بود كه کاميون آيفايي كه در بالاي تپه و در مسافتي نه چندان دور از گروهان پارك شده بود، ناگهان از محل خود حركت كرد و با سرعت به طرف چادر سربازاني كه در خواب عميق فرورفته بودند، آمد. سروصداي نگهبانان و سربازاني كه ماشين از روي آنها گذشت، بلند شد. بعضي از ما خيال ميكرديم كه ايرانيها حمله كرده و مقر يگان مان را محاصره كردهاند و بعضي ديگر هم، نميدانستيم دليل فرياد و سروصدا چيست. در نتيجه اين فاجعه، دو نفر كشته شدند. يكي از آنها، مهدي بود كه از ناحيه سر آسيب ديده بود و تقريباً جمجمهاش به طور كامل خرد شده بود، و ديگري گروهبان ذخيرهاي در گروهان مقر به نام "غازي كاظم" بود. چندنفر ديگر هم بعد از اينكه استخوانهاي شان شكست، نجات پيدا كردند. بالطبع بعد از اين قضيه، راننده ماشين، "سالم دعدوش" را گرفتند و تا روشن شدن نتيجه تحقيقات، در بازداشتگاه يگان حبس كردند. مجروحان را هم به بيمارستان نظامي اربيل فرستادند. در نتيجه تحقيقاتي كه دفتر اطلاعات در يگان ما انجام داد، بعد از دو روز مشخص شد كه ماشين خودبهخود حركت كرده و كسي تقصير ندارد. راننده آزاد شد و از هرگونه اتهامي تبرئه شد، اما كساني كه صحبتهاي صاحب "شليكا" را وقتي تهديد ميكرد شنيدند، شكشان در مورد عمليشدن تهديدش و تصميم به قتل مهدي و نفر ديگر، از بين نرفت. يكماه بعد، وقتي از مرخصي دورهايام به يگان برگشتم، با خودم نمايشنامههاي كامل "شكسپير" را آوردم و در تمام اوقات، دوست و همراه شكسپير بودم. روزها و شبها، تكراري و خستهكننده بودند، چراكه آموزشهاي سخت نظامي، در منطقه "قصري" باعث ميشد در هر لحظه اضطراب سرتاپاي وجود انسان را فرابگيرد و موجب فشار زياد بر روح شود. چراكه اين محل، جاي كوچك و مخروبهاي بود كه كوههاي بلند، آن را از همه طرف احاطه كرده بودند و هر طرف كه سرت را ميچرخاندي، كوه بود. كوههايي مثل "سكران" در سمت چپ كه ارتفاعش 3000 متر بود و "مامروتا" در سمت راست كه ارتفاع آن نيز 3000 متر بود. در روبه روي مان كوه "كورهدي" به ارتفاع 3500 متر و در پشت سرمان كوهي ديگر، كه نامش را نفهميدم اما دانستم كه 4000 متر ارتفاع دارد. دوران آموزش، شبانهروز و به طور مستمر، حتي در روزهاي تعطيل و ايام عيد هم ادامه داشت. اما با اين وجود، من سخت تشنه مطالعه بودم. زنگ بيدارباش ساعت 5 صبح و گهگاه 4 صبح به صدا درميآمد و ما خيلي سخت ميتوانستيم صورت مان را بتراشيم و پوتينهاي مان را كه ـ بايد در ميدان صبحگاه برق ميزد ـ واكس بزنيم. اين يك اسلوب انگليسي بود كه از زمان تأسيس ارتش عراق در سال1921، توسط سپاهيان انگليسي كه عراق را با سربازان هندي خود در جنگ جهاني اول، به اشغال خود درآورده بودند، اجرا ميشد. اما صبحانه!! فكر نمي كنم در آن زمان كسي با اشتها غذا بخورد، براي اينكه از زمان تأسيس ارتش عراق تا الان، در همه يگانها، تنها به سوپ عدسي كه بدون هيچگونه چشيدن، پخته ميشد و به چايي كه بيشتر شبيه آبجوش بود، اكتفا ميكردند. و آن آبجوش هم گاهي بسيار شيرين و گاهي بسيار تلخ بود و آن هم براي اين بود كه در ديگهاي بزرگ دم ميشد و از همان ابتدا، در آن شكر ريخته ميشد. بعد از اتمام صبحگاه كه از ساعت 6 شروع ميشد، آموزش سخت تا ساعت 10 طول ميكشيد. پس از آن زنگ آزادباش زده ميشد و براي گرفتن جيره صبحگاهي به مقر برميگشتيم. سهميه هر سرباز، دو عدد ذرت و يك دانه خيار و يك ظرف كوچك نصفه خامه واحياناً سيب يا پرتقال يا مشتي خرماي ارزان از نوعي كه مناسب حيوانات است، بود. ساعتي پس از گرفتن جيره هاي صبحگاهي، نوبت دوم آموزش ميرسيد و تا ساعت يك بعدازظهر، به طول ميانجاميد و بعد از آن، زنگ گرفتن غذا به صدا درميآمد و ما براي گرفتن غذاي هميشگيمان _ كه هيچگاه در تمام سپاههاي عراق از سال 1921، تغيير نكرده است _ به آشپزخانه گروهانهاي مان ميرفتيم. عليرغم تمام شورشهاي خونين و متعددي كه مؤسسات نظامي از زمان به وجودآمدن شان در تاريخ عراق تاكنون انجام دادهاند، ناهار يك سرباز همان برنج و خورش كه احياناً با گوشت يا بدون گوشت است، ميباشد. و اين را هم بگويم: گوشتي كه به ما داده ميشد، از نيوزلند وارد ميشد و به دليل عدم پخت مناسبش، توسط كساني كه با واسطه يا رشوه در آشپزخانهها مشغول به كار بودند، اكثر سربازان از خوردن آن امتناع ميكردند و به آن "گوشت كنگر" ميگفتند. ولي در ايام عيد براي مان "شيريني ارتشي" ميپختند كه تشكيل شده است از گندم باريك و بادام و شكر. پس از ناهار و گرفتن سهم و اندكي استراحت!! نوبت سوم آموزش فراميرسيد كه از ساعت 3 بعدازظهر شروع ميشد و تا ساعت 6 غروب طول ميكشيد. بيشتر شيوههاي آموزشيمان، به دويدن سريع و پشتسرهم خلاصه ميشد و هركس كه در دويدن كم ميآورد، مورد توهين و فحشهاي ركيكي كه در قاموس فحاشي افسران مرسوم است، قرار ميگرفت. فحشهايي مثل "قشمر" كه من تا به امروز معني آن را نفهميدهام. شايد كلمهاي ايراني و يا تركي باشد. اما به هرحال وقتي به سربازي چنين فحشي داده ميشد، برايش سنگين بود. يا فحشي مثل "مطي" يا "سرت را با پوتين له ميكنم". بعداز آن هم سربازي كه در دويدن عقب افتاده بود، مجبور به برگرداندن سريع توپ بازي ميشد. بعد از دويدن آهسته، بايد دوي مان را تا فاصلهاي دراز تندتر ميكرديم كه عادتاً تمام تجهيزات نظامي و اسلحه شخصي و جعبههاي فشنگ و تيربار نيز همراه مان بود و شامل كلاشينكف و RBK و BKC و گلولههاي خمپاره 60 RPJ7 و كلاهخود و قمقمه و بيل و كولهپشتي و پتو ميشد و همچنين برانكاردهاي تخليه مجروحان و كشتهشدگان. در اين تمرين های نظامي، وظيفه بدينقرار بود كه بايد تعدادي موشك آرپيجي به علاوه تفنگ و تجهيزات همراه آرپيجيزن ميبود و نيز يك جعبه موشك اضافي كه كمك آرپيجيزن آن را حمل ميكرد. زيرا آرپيجيزن، توانايي حمل دو جعبه را نداشت. اين قاعده درباره تعداد گلولههاي خمپاره و " BKC" نيز پياده ميشد. بعد از يك دوي طولاني، به ما اجازه اندكي استراحت داده ميشد تا نفسي تازه كرده و سيگاري بكشيم. بعد از آن بايد دوباره به سمت ميدان صبحگاه ميدويديم، تا تمرين تيراندازي به سيبل و جنگ سرنيزه و نبرد تنبهتن و بازوبسته كردن اسلحه را شروع كنيم. گهگاه هم به طرف كوهها كه از ميدان صبحگاه فاصله داشت، ميرفتيم و تمرين پيشروي در كوهستان و حفر سنگ ميكرديم. يا اينكه به عمليات فرضي نفوذ و گشت در پشت خطوط مواصلاتي و مواضع نيروهاي ايران ميپرداختيم. بعد از شنيدن زنگ آزادباش، در ساعت 6 عصر به مقر برميگشتيم. لازم به گفتن است كه از ميان ما كسي علاقه به رفتن به آشپزخانه و گرفتن شام نداشت؛ براي اينكه در تمام يگانهاي ارتش عراق در طول جبهههاي جنگ، عادتاً شام همان سوپي است كه ظهر پخته شده است. به فروشگاه گردان ميرفتيم و نان و تخممرغ و بادمجان و گوجه ميگرفتيم. من بعد از شام، درحاليكه خسته و كوفته بودم، در تختخوابم دراز ميكشيدم و سرم را در كتاب فروميبردم و منتظر آموزش چهارم كه احياناً از ساعت 8 غروب شروع شده و تا ساعت 10 طول ميكشيد، ميشدم. هيچچيز برايم لذت مطالعه ميان اين كوههاي وحشتناك را نداشت. اين زندگي سخت و رنجآوري بود كه من در آن ميزيستم و نميدانستم كي به اتمام ميرسد و از چه راهي به انتها ميرسد؛ آيا در اثر شليك يك گلوله بيهدف ميميرم؟! يا اينكه با آتش تيربار كشته ميشوم؟ يا با انفجار ميني كه بدنم را تكهتكه خواهدكرد؟ مصيبت و گرفتاري اين جا بود كه من هيچ حرفهاي بلد نبودم و داراي هيچ مدرك تحصيلي، جز يك مدرك پست و خفيف كه آن را در سال 1976 گرفته بودم، نبودم. همين مدرك ناچيز باعث شد تا مرا در قسمتي به غير از پيادهنظام، مثل مأموريت قسمت "البسه" يا "آرايشگاه" يا "آشپزخانه" يا "راننده" و يا "اسلحه تميزكن" قرار دهند. چه بايد ميكردم؟ آيا همچون رعد بندر، يونسناصر عبود، عادل شرقي، بايد قصائدي درمورد جنگ داوطلبانه ميسرودم و در آن از خون ريزي صدامحسين و شجاعت ساختگياش تمجيد ميكردم و سپس آن را به دايره امور فرهنگي وزارت فرهنگ و اطلاعرساني ميسپردم تا در سري كتب "ديوان نبرد" و در "فرهنگ و جنگ" آن را چاپ كند؟ و بعد از آن درخواست انتقال از يگانم به نشريه "القادسيه" يا مجله "حراسالوطن" در وزارت دفاع واقع در بغداد را بكنم و كارم مثل كار كساني شود كه در مورد شكوه الهام بخش يك رهبر، به قارقار و بهبه و چهچه!! مشغولند؟ اما ديدن آن ادبايي كه لباسي مشابه لباس افسران و مأموران امنيت و اطلاعات را ميپوشند؛ باعث شد تا من از اين صورتهاي زرد و درهم كه شبانهروز به روغنكاري ماشين تبليغاتي رژيم صدام مشغولند و از كار خويش شرم و حيايي ندارند، احساس شرمندگي و تنفر كنم. و نيز از اين اجساد پوسيده كه كارشان خدمتي است براي يك رژيم ديكتاتوري كه در ساعت دو بعدازظهر تمام ميشود، درحاليكه از دونمايگي خود احساس خوشبختي ميكنند و از ويرانكردن اين سرزمين و بندگان خشنودند. اغلب اوقات خود را در كافهها و ميكدهها سپري ميكنند و تمام هرآنچه كه از ميراث فرهنگي خويش دارند از مشتي وراجي و ترهات بيپايان، تجاوز نميكند. براي اينكه يك عنوان ادبي بر خودشان بيفزايند و با آن داستانها و اشعار خود را به چاپ برسانند؛ (منظورم دقيقاً همان چهرههايي است كه صدام و قادسيه نحس او را ميستايند.) كيفهاي دستي كه حمل ميكنند پر از كتابهايي است كه هميشه جلد آنها بدون آنكه خوانده شود، پاره ميشود... الان چقدر احساس تنفر و اشمئزار ميكنم وقتي "عادلالشرقي"ِ شاعر، مدير تحريريه مجله "الطليعهالأدبيه" را به ياد ميآورم؛ كسي كه خدمت خود را در مجله "حراسالوطن" گذراند و مجموعه شعري با عنوان "100 قصيده در عشق به جناب القائد صدامحسين" منتشر كرد كه به خاطر آن صاحب آپارتمان شيكي شد كه محبوبش صدام به خاطر قدرداني از محبت او به او داد. اين دانشمند بزرگ!! از انتشار مجموعه قصيدهاي كه در ماه چهارم سال 1986 به مجله الطليعهالادبيه داده بودم، با اين بهانه كه اينها قصائدي "سوررئالي" است و اين كشور درحال گذراندن جنگ با ايران است، خودداري كرد و گفت نميتواند آنها را به چاپ برساند و از من خواست مادامي كه به عنوان يك سرباز در جبهههاي جنگ حضور دارم، قصائدي در مورد اين جنگ داوطلبانه بگويم و به من گفت: تو!! قصائدي در اين مورد به من بده! من در شماره بعدي آنها را چاپ خواهم كرد ولو غيرموزون باشد. طبعاً من چنين كاري نكردم، براي اينكه بيرودربايستي، اين كار براي چون مني كه حتي نميتوانم از خودم تعريف كنم، ناممكن است كه چيزي بنويسم كه در خدمت اين جنگ ونظامي باشد كه آن را برافروخت. من قصائدي در مورد چنين جنگي بگويم! كه به اعتقاد و باور و درك من جنگ يك نظام فاشيستي است كه عناصر آن جزو امپرياليستهايي هستند كه باعث شعلهور شدن آن شدند ... اما ناراحت نشدم، چراكه من چيزي را مينويسم كه به ذهنم الهام ميشود و از اين شاعر بيمايهِ عاشق صدام، و امثال او كه در خيابانهاي بغداد پلاسند و به دور از آتش جنگ، توهينهاي مداوم، شپش و كك در كافهها و ميخانهها مشغول وراجياند، بيزارم. ساجد
-
تاپیک جامع عملیات والفجر- 10 تاپیک جامع عملیات والفجر- 10
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
جمهوری اسلامی ایران برای پاسخ گویی به بمباران و موشک باران مناطق مسکونی شهرها و احقاق حقوق خود در مجامع بین المللی، با تغییر منطقه عملیاتی از جنوب به غرب، در صدد برآمد تا قدرت رزمندگان اسلامی را بار دیگر به جهانیان نشان دهد. بدین منظور عملیات گسترده ای در غرب کشور در دشت های سلیمانیه عراق هم زمان با مبعث رسول اکرم (ص) به نام والفجر 10، آغاز شد. این عملیات در روز سه شنبه 25/12/1366، شروع و در 5 مرحله به اجرا در آمد. منطقه حلبچه و خرمال، اگرچه از گذشته مورد توجه طراحان نظامی سپاه پاسداران بود و هر از چند گاهی در مقاطع مختلف جنگ مورد بررسی آنان واقع می شد، لیکن با توجه به این که تلاش اصلی همواره در جبهه جنوب صورت می گرفت، انجام عملیات در منطقه مذکور هیچ گاه به طور جدی طرح نمی گردید. به دنبال اصلی شدن جنگ در جبهه شمالی – که در پی پیدایش مشکلات و معضلات بسیار بر سر راه انجام عملیات در جبهه جنوبی ایجاد شد – و نیز توقف عملیات در منطقه بیت المقدس 2، توجه بیشتری به منطقه حلبچه مبذول گردید. طراحی عملیات والفجر 10 در حالی انجام شد که دشمن اگر چه منطقه عملیاتی بیت المقدس 2 – را به دلیل احتمال هجوم قوای ایران – مسدود نموده بود، لیکن تهاجم اصلی را در جبهه جنوب محتمل می دانست. به این ترتیب عملیات بزرگ سال 66 در منطقه عمومی حلبچه طراحی و اجرا شد. اهداف عملیات در این عملیات، علاوه بر اهداف سیاسی، سه هدف عمده نظامی مورد نظر بود: 1- آزاد سازی شهرهای حلبچه، خرمال، دوجیله، بیاره و طویله. 2- فراهم سازی مقدمات تصرف سد دربندیخان. 3- انسداد عقبه اصلی دشمن در استان سلیمانیه. منطقه عملیات منطقه عمومی حلبچه به جز در غرب و شمال که دریاچه سد دربندیخان در آن واقع است، توسط ارتفاعات بلند و صعب العبوری محصور شده است که هر یک از این ارتفاعات از اهمیت زیادی برخوردار است؛ به طوری که بالامبو و شاخ آن بر دریاچه دربندیخان و دشت و ارتفاعات تمورژنان مسلط است. شاخ تمورژنان نیز بر شاخ شمیران، سد دربندیخان، تونل جاده سلیمانیه – بغداد تسلط دارد. علاوه بر ارتفاعات فوق الذکر، می توان از ارتفاعات و ناهمواری های دیگر منطقه نام برد که مهم ترین آن ها عبارتند از: ارتفاعات پرونیه، توانیر، پنج قله، شینه روی، تپه چناره، سه تپه، خورنوازان، تپه هانی قول، تپه سزام و شاخ دارزین. هم چنین شیارهای موجود در منطقه نقش موثری در اختفاء نیروهای خودی داشته و بعضاً به عنوان معابر وصولی مورد استفاده قرار گرفته اند. از جمله این شیارها می توان از دره گلان، شیار زلم، شیار سورمر، شیار سازان، دره خورنوازان، شیار بالای روستای خورد و شیار وشکنام نام برد. مهم ترین تاسیسات اقتصادی منطقه، سد دربندیخان است که علاوه بر پرورش ماهی و کشاورزی، در تامین برق قسمت و سیعی از عراق نقش مهمی دارد. پادگان حلبچه، پادگان لشکر 27 در کانی مانگا، مقر فرماندهی نیروهای دفاع الوطنی سپاه یکم در منطقه روداژه و پایگاه های موشکی سام 2 و سام 7 نیز از جمله تاسیسات نظامی در این منطقه می باشند. شهرهای مهم عراق در این منطقه نیز به ترتیب وسعت و اهمیت عبارتند از: حلبچه، خرمال و دوجیله. استعداد دشمن منطقه عملیاتی، تحت مسئولیت سپاه یکم عراق قرار داشت. پدافند این منطقه قبلاً برعهده نیروهای جاش (مزدوران کرد عراقی) بود و آن ها علاوه بر حفظ خطوط پدافندی، ماموریت مقابله با کردهای معارض را نیز بر عهده داشتند. با شروع فعالیت هایی همچون آماده سازی زمین، تردد خودروها و ... از سوی قوای خودی در این منطقه، دشمن نیز به اقداماتی از قبیل جایگزینی نیروهای نظامی با جاش ها، تقویت منطقه با تیپ های جدید و ... مبادرت ورزید. در مجموع یگان هایی که از قبل و نیز در جریان عملیات در منطقه حضور یافتند، عبارت بودند از: - تیپ های 96، 606، 39، 14، 402، 602، 506، 422، 420، 72، 13، 707، 702، 95 و 433 پیاده. - تیپ های 80، 17 و 50 زرهی. - تیپ های 24، 27 و 46 مکانیزه. - تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص. - تیپ 1 کماندویی سپاه چهارم، تیپ 2 کماندویی سپاه سوم و تیپ 2 کماندویی سپاه یکم. قوای خودی قرارگاه خاتم الانبیاء(ص) به عنوان قرارگاه مرکزی عمل می کرد. الف – قرارگاه قدس تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 7 ولی عصر (عج) با 6 گردان. - لشکر 33 المهدی (عج) با 6 گردان. - لشکر 25 کربلا با 10 گردان. - لشکر 19 فجر با 6 گردان . - لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) با 6 گردان. - لشکر 41 ثارالله با 7 گردان. - تیپ مستقل 39 بیت المقدس با 4 گردان. ب – قرارگاه ثامن الائمه (ع) تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 9 بدر با 8 گردان. - لشکر 55 ویژه شهدا با 6 گردان. - تیپ مستقل 36 انصار المهدی با 4 گردان. - تیپ مستقل 75 ظفر با 2 گردان. - تیپ مستقل 29 نبی اکرم (ص) با 6 گردان. - سپاه چهارم باختران با 6 گردان. ج – قرارگاه فتح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء (ص) هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: - لشکر 8 نجف اشرف با 5 گردان. - لشکر 14 امام حسین (ع) با 5 گردان. - لشکر 11 امیر المومنین با 4 گردان. - تیپ مستقل 82 صاحب الامر با 3 گردان. - تیپ مستقل 91 بقیة الله (عج) با 3 گردان. - تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم با 3 گردان. - تیپ مستقل 100 انصارالرسول با 3 گردان. طرح عملیات به علت وجود ارتفاعات سرکوب سورن در شرق منطقه عملیاتی و دریاچه دربندیخان در غرب آن، در حد فاصل انتهای شمال شرقی دریاچه تا ارتفاعات سورن تنگه ای به عرض 10 کیلومتر ایجاد شده است که در مباحث طرح مانور، تضمین موفقیت عملیات را در گرو انسداد این تنگه با الحاق از دو محور می دانستند. این عمل می بایست در محور شمال از مله خور به طرف خرمال و در محور جنوبی از غرب بالامبو در امتداد تمورژنان با تصرف سرپل احتمالی در کمر دریاچه و سرانجام الحاق دو بازو در تنگه و محاصره دشمن انجام می شد. به منظور تحقق طرح مانور یادشده، قرارگاه قدس در محور شمالی مامور بستن تنگه و تصرف پل گردکو (عقبه اصلی دشمن به کل منطقه) شد. قرارگاه فتح در محور جنوبی می بایست ضمن تصرف بالامبو و تمورژنان با تامین سرپل در کمردریاچه، برای مقابله با حرکت احتمالی دشمن، با احداث پل از آمادگی لازم برخوردار باشد. قرارگاه ثامن الائمه(ع) نیز در محور میانی مامور شد تا در منطقه گوزیل – دشت سازان به طرف حلبچه پیشروی کند و در مرحله دوم جاده بیاره – طویله – نوسود را تصرف و آزاد نماید. هم چنین، قرارگاه رمضان ماموریت یافت علاوه بر فعالیت های شناسایی، با مشارکت تیپ 75 ظفر و کردهای معارض ضمن تصرف شهر، توپخانه دشمن رامنهدم سازد. شرح عملیات عملیات در ساعت 2 بامداد 24/12/1366 با رمز مبارک یا محمد ابن عبدالله (ص) آغاز شد. سرعت عمل یگان ها به گونه ای بود که اغلب آن ها توانستند تمامی اهداف خود در مرحله اول را به تصرف در آوردند. به غیر از واکنش دشمن در شاخ سورمر و شاخ شمیران تحرک دیگری از نیروهای عراقی مشاهده نشده و تعداد زیادی از آن ها که در خواب بودند، کشته و اسیر شدند. رزمندگان اسلام پس از عبور از موانع سخت و ایذایی دشمن موفق شدند حدود 20 روستا واقع در شمال و جنوب و غرب شهر خرمال را آزاد نمایند. رزمندگان روز بعد نیز توانستند مقاومت نیروهای دشمن را در هم شکسته و پیروزمندانه وارد شهر خرمال عراق شده و شهر را کاملا پاکسازی نمایند. در دروازه شهر گروهی از مردم به استقبال رزمندگان اسلام آمدند. در محور قرارگاه قدس، پس از تصرف مله خور و ارتفاعات چناره، خرنوازان، هانی فتح، اگر چه بالامبو و تنگه به تصرف درآمد، لیکن به دلیل توقف قرارگاه قدس و نیز واکنش دشمن در جناح چپ عملیات،نیروها روی شاخ سورمر و شاخ شمیران متوقف شدند. در محور قرارگاه ثامن الائمه(ع)، نیروهای عمل کننده ارتفاعات مگر از سلسله ارتفاعات بالامبو و نیمی از شیندروی را تصرف کردند و به رغم روشن شدن آسمان، برای الحاق روی یال ارتباطی شامل دشت سازان و سپس نیمی دیگر از ارتفاعات شیندروی، به پیشروی خود ادامه دادند. قرارگاه رمضان نیز در این مرحله تنها توانست پمپ بنزین شهر حلبچه را به آتش بکشد. قابل ذکر است که نیروهای جهادگر با احداث جاده های مناسب در ارتفاعات سر به فلک کشیده و زدن پل های حیاتی، نقش مهمی در تسریع حرکت نیروهای عمل کننده ایفا کردند، تا جایی که نیروهای به اسارت گرفته شده در عملیات والفجر 10 از سرعت عمل نیروهای عمل کننده در این منطقه صعب العبور ابراز شگفتی می کردند. سرهنگ پیاده کوکب محمد امین از تیپ کماندویی لشکر 34 عراق می گوید: «باوجود موانع سخت و طبیعی و ایذایی، به ذهن ما خطور نمی کرد که رزمندگان اسلام بتوانند به ما نزدیک شوند، از این رو ما زمانی از آغاز عملیات با خبر شدیم که در محاصره کامل قرار داشتیم.» با گذشت ساعت ها از آغاز عملیات و تصرف شهر خرمال وده ها روستا در استان سلیمانیه، طارق عزیز وزیر امور خارجه عراق طی مصاحبه ای در لندن اعلام کرد: «اخبار مربوط به عملیات ایران در جبهه ها تنها یک شایعه است.» در حالی که نیروهای خودی از روحیه خوبی برخوردار بودند و تلفات آنان نیز بسیار اندک بود، از هم گسیختگی قوای دشمن و عدم حضور جدی آنها در منطقه موجب شد تا بر تسریع آغاز مرحله دوم عملیات تاکیدشود. دشمن بنابر تصوری که در مورد عملیات داشت، ستون های متعدد و طویلی را با عبور از پل های ملاویسی و زلم به طرف دوجیله و سپس حلبچه کرد. مرحله دوم عملیات بعد از ظهر چهارشنبه 26/12/1366، دلیرمردان سپاه با پیشروی در غرب شهر خرمال، روستاهای تپه کالاری، حاجی رقه، تپه توکه، کپه کول و ... را توانستند، آغاز کنند. با آزاد سازی این روستاها ارتباط شمال و جنوب استان سلیمانیه قطع شد و شهر مهم دوجیله و بیش از 20 روستای اطراف آن آزاد شد. مرحله سوم عملیات در بامداد پنج شنبه27/12/1366، آغاز و پس از عبور از رودخانه های خروشان سیران، زیمکان و آب لیله، مواضع، پایگاه و استحکامات دشمن را در سلسله ارتفاعات بالمبو و گزیل و بیش از 24 ارتفاع دیگر در جنوب استان سلیمانیه عراق در هم کوبیدند و بر بیش از 90 روستای منطقه عمومی حلبچه تسلط پیدا کردند و روستاهای حد فاصل شهر دوجیله و دریاچه دربندیخان عراق آزاد شد و نیروی دریایی سپاه با استقرار در شرق دریاچه، تحرکات دشمن در آن سوی دریاچه را زیر نظر گرفت و پیشروی به سوی شهر حلبچه از چندین جناح ادامه، و این شهر به محاصره در آمد و سرانجام رزم آوران اسلام موفق شدند، در زیر بمباران های شدید هوایی و شیمیایی دشمن، شهر 70 هزار نفری حلبچه را آزاد نمایند. مرحله چهارم عملیات این مرحله از نیمه شب پنج شنبه 27/12/1366، آغاز و رزمندگان اسلام، پس از تثبیت مناطق آزاد شده، موفق شدند شهر مرزی و کردنشین نوسود را که بیش از 7 سال زیر سلطه دشمن قرار داشت و بغداد آن را به عنوان پایگاهی برای ضد انقلابیون و منافقین وابسته تبدیل کرده بود، از تیررس دشمن خارج سازند. با استقرار کامل نیروها در شهر نوسود موفق شدند دو شهر نظامی طویله و بیاره و بیش از 8 روستای اطراف آن در نزدیکی نوار مرزی را آزاد کنند. دشمن در روز جمعه 28/12/1366، در محورهای شمالی عملیات والفجر 10 اقدام به پاتک کرد که با هوشیاری و آمادگی رزمندگان اسلام دفع شد و دشمن پس از به جای گذاشتن ده ها کشته، زخمی و اسیر، ناگزیر به عقب نشینی شده و مواضع قبلی خود را نیز از دست داد. مرحله پنجم عملیات مرحله پنجم در شب چهارشنبه 3/1/1366 آغاز و حماسه آفرینان بسیجی و پاسدار، به دشمن حمله کردند تا به جنایت بعثی ها در بمباران شیمیایی شهر حلبچه پاسخ گویند. در این عملیات که در محور خرمال به سید صادق در استان سلیمانیه انجام شد، 19 ارتفاع حساس منطقه، از جمله ارتفاعات 1058 (وربشن) مشرف بر شهر سید صادق و چندین روستای دیگر استان سلیمانیه آزاد شد. پیام امام خمینی (ره) به مناسبت عملیات والفجر 10 امام (ره) در پاسخ به نامه فرمانده کل سپاه پاسداران چنین اظهار فرمودند: ... اخبار پیروزی ها و حماسه های دلاوران اسلام نه تنها دل ملت ما، که قلب همه مستضعفان و محرومان را شادمان نمود و صدام و عفلقیان و حامیان و اربابان او، خصوصا آمریکا و اسرائیل را عزادار کرد. سلام خالصانه مرا به همه فرماندهان عزیز و شجاع و رزمندگان ظفرمند پیروز سپاه و بسیج و ارتش و هوانیروز و نیروی هوایی و جهادگران دلاور و گمنام و امدادگران و کلیه نیروهای مردمی و کُرد ابلاغ کنید و سلام و تشکر ملت ایران را به مردم شهرهای آزاد شده عراقی که بدون این که حتی یک گلوله هم به طرف آنان و شهرهای آنان شلیک شود، با آغوش باز و فریاد الله اکبر از رزمندگان ما استقبال نمودند، برسانید و به آن ها بگویید که می بینید صدام چگونه دیوانه وار شما و شهرهایتان را بمباران خوشه ای و شیمیایی می کند، و خواهیم دید که جهان خواران چگونه در تبلیغات مسموم خود از کنار این پیروزی های بزرگ و جنایت صدام خواهند گذشت... نتایج عملیات - آزاد سازی منطقه ای به وسعت حدود 1200 کیلومتر مربع شامل شهرهای حلبچه، خرمال، بیاره، طویله و هم چنین نوسود از شهرهای ایران. - کاهش خط پدافندی خودی. - گشودن جبهه ای جدید برای دشمن وانتقال توان عمده ای از ارتش عراق به جبهه شمالی. - به اسارت درآوردن 5440 نفر از نیروهای دشمن. - انهدام 270 تانک و نفربر، 60 توپ صحرایی، 20 ضدهوایی، 40 خمپاره انداز، 13 دستگاه مهندسی، 230 خودرو و 750 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت. - به غنیمت گرفته شدن 90 تانک و نفربر، 100 توپ صحرایی، 20 توپ ضد هوایی، 20 خمپاره انداز، 15 دستگاه مهندسی، 800 خودرو و 6110 اسلحه انفرادی و آرپی جی هفت. ساجد-سایت جامع دفاع مقدس -
قابل توجه علاقه مندان به عمليات هاي 8 سال دفاع مقدس
mm1368 پاسخ داد به Nestor تاپیک در عملیات های نظامی ایران
1-عملیات کربلای1 2-عمليات كربلاي 2 3-عملیات کربلای 3 4-عملیات کربلای 4 5-عمليات کربلای5 و عبور از موانع نفوذ ناپذیر دشمن 6-عمليات كربلاي 6و7و8و9و10 7-عمليات کربلاي ( 8 ) در شرق بصره 8-عملیات عاشورا 9-عملیات عاشورای 1 و2و3 10-عملیات والفجر مقدماتی 11-مرورى بر عملیات والفجر ۲ 12-عملیات والفجر 3 13-گزارش لحظه به لحظهي عمليات والفجر هشت 14-عملیات والفجر 10 15-عملیات بدر 16-عملیات مرصاد : علل و پیامدها 17-خاطرات يک سرباز عراقی از جبهه های جنگ با ايران (1) 18-خاطرات يک سرباز عراقی از جبهه های جنگ با ايران (2) 19-خاطرات یک سرباز عراقی از جبهه های جنگ با ایران (3) 20-روايت تکان دهنده زن مسلمان از جنايات وحشیانه صرب ها 21-« سربرنيتسا » نقطه تاريك تاريخ اروپا 22-فتح الفتوح در سکوت 23-عملیات خیبر 24-عملیات بیت المقدس - 4 25-عملیات سلطان (سلطان 10) اولین عملیات عمقی در خاک عراق -
واقعا حركت زشتي