-
تعداد محتوا
309 -
عضوشده
-
آخرین بازدید
تمامی ارسال های mm1368
-
روشنگرى هاى تازه در مورد بمب اتمى نازى ● نويسنده: راينر - كارلس / مارك - واكر ● مترجم: رضا - رشيدى ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه شواهد جديد و بحث برانگيز تاريخى نشان مى دهد كه احتمالاً فيزيكدانان آلمانى در طول جنگ جهانى دوم به بمب هسته اى دست يافته و آن را آزمايش كرده بودند. راينر كارلس و مارك واكر يافته هاى جديدى را مطرح كرده و طرح هاى منتشر نشده اى از سلاح هسته اى آلمان ها را به نمايش درآورنده اند. امسال شصتمين سالگرد حمله هسته اى آمريكا به دو شهر هيروشيما و ناكازاكى در ژاپن است. بمب هايى كه در آگوست ۱۹۴۵ بر روى ژاپن فرو افتادند محصول تلاش هاى زياد آ مريكا، انگلستان و گروه دانشمندان شركت كننده در پروژه منهتن بودند. آنها بايد بر مشكلات زيادى غلبه مى كردند و تنها زمانى توانستند اولين بمب را آزمايش كنند كه آلمان در ماه مه همان سال تسليم شده بود. مهم ترين انگيزه آن دانشمندان هنگامى كه پروژه را در سال ۱۹۴۱ آغاز كردند، احتمال درگير شدن در يك مسابقه تسليحاتى با همتايان آلمانى خود بود كه قصد استفاده از نيروى عظيم شكافت هسته اى در جنگ را داشتند. در آن زمان حتى آلبرت اينشتين نيز نامه اى را براى رئيس جمهور روزولت امضا كرد كه در آن بر لزوم جدى گرفتن موضوع تسليحات هسته اى از سوى ايالات متحده تاكيد شده بود (۱۹۳۹). نيلز بوهر فيزيكدان دانماركى هم در دسامبر ۱۹۴۳ از لس آلاموس -محل انجام پروژه منهتن- ديدار كرد تا از نظر علمى به آنها كمك كرده و به آنها روحيه دهد. اما هنگامى كه جنگ پايان يافت آشكار شد كه آلمان ها هيچ بمبى از آن گونه كه در ژاپن به كار گرفته شد در اختيار ندارند. در«پروژه اورانيوم» آلمان ها- كه در سال ۱۹۳۹ براى ساخت راكتور هاى هسته اى، جداسازى ايزوتوپ ها و كار بر روى انفجار هاى هسته اى برپا شده بود- تنها تعداد كم، ناكافى و پراكنده اى از دانشمندان مشاركت داشتند. بسيارى از آنها نيز همه وقت خود را صرف اين پروژه نمى كردند. در حالى كه در نقطه مقابل، پروژه منهتن هزاران دانشمند، مهندس و تكنسين را در استخدام داشته و ميليارد ها دلار هزينه را صرف مى كرد. بنابراين تعجب برانگيز نيست كه تاريخدانان نتيجه گرفتند كه آلمان ها حتى به ساخت يك دستگاه كار هسته اى نيز نزديك نشده بودند. با اين حال يافته هاى جديد تاريخى نشان مى دهد كه اين داستان پيچيده تر و جذاب تر از آن نگرش قديمى است. • آلمان و بمب: يك حكايت آشفته دانش ما نسبت به پروژه تسليحات هسته اى آلمان ها در طول زمان به خاطر انتشار منابع جديد و مهم اطلاعاتى تغيير كرده است. به عنوان مثال در ۱۹۹۲ دولت بريتانيا رونوشتى از مكالمات ضبط شده ميان ۱۰ دانشمند آلمانى را كه در ۱۹۴۵ در فارم هال نزديك كمبريج در بازداشت به سر مى بردند، منتشر ساخت. به جز ماكس وان لائو همه دانشمندان - اريك باگ، كورت دايبنر، والتر گرلاخ، اوتو هان، پاول هارتك، ورنر هايزنبرگ، هورست كورسينگ، كارل فردريش وان ويساكر وكارل ويتز- در پروژه اورانيوم كار مى كردند. جالب ترين مورد در اين باره شگفت زدگى اين دانشمندان از انفجار بمب هسته اى در هيروشيما است. دانشمندان آلمانى در پايان جنگ به طور مضحكى متقاعد شده بودند كه برنامه هاى آنها در مسابقه براى دستيابى به انرژى هسته اى و تسليحات اتمى از برنامه هاى متفقين جلوتر بوده است. موارد بيشتر هنگامى آشكار شد كه در سال ۲۰۰۲ آرشيو نيلز بوهر پيش نويس نامه هايى را كه بوهر در اواخر دهه پنجاه نوشته بود منتشر كرد. متن اين نامه ها درباره ملاقات او با هايزنبرگ و وان ويساكر در دسامبر ۱۹۴۱ است. بعد از جنگ اين دو دانشمند آلمانى مدعى شدند كه اين ديدار تنها براى جلب حمايت و كمك هاى نيلز بوهر در ارتباط با تحريم و كنترل تسليحات اتمى بوده است. اما بوهر در آن نامه ها انگيزه شرافتمندانه آن دو را رد مى كند. نكات پنهان و مبهم پيرامون اين ديدار به خوبى در نمايشنامه «كپنهاگ» توسط ميخائيل فراينز به تصوير كشيده شده است. كشف اسناد جديد از بايگانى هاى روس ها شامل مقالات انستيتو فيزيك قيصر ويلهم واقع در برلين پيچيدگى هاى زيادى در اين داستان به وجود آورده است. چهار مورد قابل توجه از اين موارد به شرح زير است: يك گزارش ادارى از وان ويساكر بعد از ديدار از كپنهاگ در مارس ،۱۹۴۱ پيش نويس يك درخواست ثبت اختراع از وان ويساكر در ،۱۹۴۱ يك درخواست اصلاح شده براى ثبت اختراع در نوامبر همان سال و دست نوشته هاى يك سخنرانى عمومى از ورنر هايزنبرگ در ژوئن ۱۹۴۲. يكى از نويسندگان اين مقاله (راينر كارلس) اين مدارك و همچنين بسيارى منابع ديگر را مبناى كتاب جديدى تحت عنوان «بمب هيتلر» قرار داده است. اين كتاب كه در ماه مارس منتشر شد مباحثات داغى را پيرامون ميزان پيشرفت آلمان در دستيابى به تسليحات اتمى و اهميت اين تسليحات به راه انداخت. («physics world» آوريل ۲۰۰۵ صفحه ۷) راينر كارلس با همكارى هيكو پترمن روزنامه نگار دريافت كه تعدادى از دانشمندان آلمانى در مارس ۱۹۴۵ يك آزمايش هسته اى انجام داده و انواعى از يك وسيله هسته اى را تست كرده اند كه تاكنون پوشيده مانده است. اين آزمايش در شرق آلمان در تورينگيا صورت گرفته بود. مطابق گزارش هاى غيرقابل انكار در پايان آن ماه و تا دو دهه بعد از آن اين آزمايش صدها اسير جنگى و افراد مقيم در اردوگاه را از پا درآورد. اگرچه آشكار نيست كه آيا اين دستگاه آن گونه كه مى خواستند كار مى كرد يا نه، با اين حال طورى طراحى شده بود كه از واكنش هاى شكافت و همجوشى هسته اى استفاده مى كرده و بنابراين يك سلاح هسته اى محسوب مى شد (شكل۱). در پى انتشار «بمب هيتلر» سند ديگرى در يك بايگانى خصوصى پيدا شد كه بلافاصله پس از پايان جنگ تهيه شده بود و شامل شكلى از تنها سلاح هسته اى شناخته شده آلمان ها بود (شكل ۲). • دانشمندان آلمانى چه چيزهايى مى دانستند طى ساليان دراز بسيارى از نويسندگان به اين نتيجه رسيده بودند كه هايزنبرگ و همراهانش نمى دانستند كه بمب اتمى چگونه مى تواند كار كند. يكى از اين نويسندگان ساموئل گوداسميت فيزيكدان است كه نتايج پژوهش هاى ارتش آمريكا درباره تلاش هاى آلمان براى ساخت بمب اتم را منتشر كرد (۱۹۴۷). پائول لورنس رز تاريخدان نيز در كتاب «هايزنبرگ و بمب اتمى نازى ها ۱۹۴۵- ۱۹۳۹» به چنين نتيجه اى رسيده بود (۱۹۹۸). استدلال اين منتقدان بر اين مبنا قرار داشت كه دانشمندان آلمانى درك درستى از مكانيسم واكنش زنجيره اى شكافت هسته اى كه در آن نوترون هاى پرسرعت آزاد شده از هسته اورانيوم ۲۳۵ يا پلوتونيوم خود باعث شكافت هسته هاى ديگر مى شوند، نداشتند. همچنين آن دو مى گويند آلمان ها نتوانستند دريابند كه پلوتونيوم هم مى تواند يك ماده منفجره هسته اى باشد. مكالمات ضبط شده از دانشمندان آلمانى در فارم هال نيز ظاهراً اين نارسايى هاى علمى آنها را تاييد مى كند. اين مدارك نشان مى دهند كه هايزنبرگ پس از شنيدن اخبار هيروشيما براى به دست آوردن جرم بحرانى ماده منفجره هسته اى يك رشته محاسبه انجام مى دهد كه كاملاً اشتباه بودند، هر چند كه طى روزهاى بعد آنها را تصحيح كرده و به تخمين خوبى از ميزان جرم بحرانى دست مى يابد. هرچند كه محاسبات اوليه آنها اشتباه بوده است اما اين خود مدرك مهمى است كه نشان مى دهد هايزنبرگ و همكاران او به كاركرد بمب براساس نقش نوترون هاى سريع در واكنش هاى زنجيره اى از قبل پى برده و مى دانستند كه علاوه بر اورانيوم ۲۳۵ پلوتونيوم هم مى تواند به عنوان ماده منفجره هسته اى به كار رود. براى نمونه كارمندان ارتش آلمان كه پيگير مسئله تسليحات هسته اى بودند در فوريه ۱۹۴۲ عنوان يكى از گزارش هاى خود را به صورت زير انتخاب كردند «توليد انرژى از اورانيوم». اين گزارش كه در دهه ۸۰ ميلادى كشف شد بر مبناى كارهاى هان، هارتك، هايزنبرگ و ديگران كه در پروژه اورانيوم كار مى كردند تنظيم شده بود. در گزارش آمده است اورانيوم ۲۳۵ خالص كه تنها ۷/۰ درصد از اورانيوم طبيعى را تشكيل مى دهد (بقيه اورانيوم ۲۳۸ غيرقابل شكافت است.) مى تواند باعث انفجارى ميليون ها برابر قوى تر از تمام مواد منفجره شناخته شده شود. علاوه بر اين در آنجا به خاصيت انفجارى پلوتونيوم كه در رآكتورهاى هسته اى توليد مى شود نيز اشاره شده بود. جرم بحرانى لازم را براى چنين سلاحى بين ۱۰ تا ۱۰۰ كيلوگرم تخمين زدند. اين موضوع با گزارش هاى متفقين كه در نوامبر ۱۹۴۱ اين جرم را بين ۲ تا ۱۰ كيلوگرم تخمين زده بودند قابل قياس است. اين گزارش در مركز اسناد تاريخى پروژه منهتن با عنوان «اسمايز» ضبط شده است. پيش نويس درخواست ثبت اختراع وان ويساكر در سال ۱۹۴۱ به خوبى آشكار مى كند كه او به خصوصيات و همچنين كاربردهاى نظامى پلوتونيوم پى برده بود. او نوشته بود: «توليد عنصر ۹۴ [يعنى پلوتونيوم] در مقياس قابل استفاده به كمك ماشين اورانيوم [رآكتور هسته اى] به خوبى صورت مى گيرد اين طرح يك مزيت ويژه دارد كه در واقع نكته مهم اين كشف نيز هست و آن اينكه عنصر ۹۴ را مى توان به كمك روش هاى شيميايى از اورانيوم جدا كرد.» وان ويساكر همچنين كاملاً روشن ساخته بود كه از پلوتونيوم مى توان در ساخت يك بمب بسيار قوى استفاده كرد: «با توجه به انرژى در واحد جرم، اين ماده منفجره حدود ۱۰ ميليون بار قوى تر از تمام مواد منفجره شناخته شده است و تنها آن را مى توان با اورانيوم ۲۳۵ خالص مقايسه كرد.» او همچنين توضيح مى دهد كه: «انفجار ناشى از شكافت عنصر ۹۴ هنگامى رخ مى دهد كه مقدار كافى از اين عنصر در يك مكان مثلاً در يك بمب گرد آورده شود به طورى كه اكثر نوترون هاى توليد شده توسط شكافت خود باعث ايجاد شكافت هاى جديد شوند و ماده موجود را ترك نكنند.» اين چيزى نيست جز ادعاى اختراع يك بمب پلوتونيوم. در سوم نوامبر ۱۹۴۱ عنوان اين درخواست به صورت زير ثبت شد: «استخراج انرژى، توليد نوترون و ساخت عنصرهاى جديد به كمك شكافت اورانيوم يا عناصر سنگين تر.» اين درخواست ثبت شده در دو چيز مهم با آن دست نوشته ها تفاوت داشت. اول آنكه به جاى وان ويساكر از طرف انستيتو قيصر ويلهم ارسال شده بود و دوم آنكه همه ملاحظات درباره انفجار هسته اى و بمب حذف شده بود. حذف كاربردهاى تسليحاتى انرژى هسته اى در اين گزارش مى توانست ناشى از تغيير وقايع در جنگ دوم جهانى باشد: در نوامبر ۱۹۴۱ ديگر پيروزى حتمى آلمان در جنگ آن گونه كه در اوايل سال به نظر مى رسيد حتمى نبود. توضيح ممكن ديگر اين است كه وان ويساكر و همكارانش عقايد خود را تغيير داده و شايد آن اشتياق اوليه نسبت به كاربردهاى نظامى انرژى هسته اى در آنها فروكش كرده بود. اين موضوع مى تواند ادعاى هايزنبرگ و وان ويساكر را درباره اينكه آنان به علت دودلى در مورد كار بر روى سلاح هسته اى در سپتامبر ۱۹۴۱ با بوهر ديدار كردند تائيد كند. شايد بيشترين توضيحات درباره اين ايده در كتاب «جنگ هايزنبرگ» اثر توماس پاور (منتشر شده در سال ۱۹۹۳) آمده باشد. اما سند ديگرى از مدارك روس ها _ گزارش وان ويساكر درباره ديدارش از كپنهاگ در بهار ۱۹۴۱- بيانگر آن است كه حداقل در آن زمان او به كار درباره اورانيوم علاقه مند بوده است. به علاوه مى دانيم كه پس از جنگ دانشمندان انستيتوى بوهر، هايزنبرگ و وان ويساكر را به جاسوسى در هنگام ديدارشان از كپنهاگ متهم كردند. اين اتهام تا حدى مى تواند درست باشد زيرا در مارس ۱۹۴۱ كه آلمان هنوز به اتحاد جماهير شوروى حمله نكرده بود و پيروزى نزديك به نظر مى رسيد وان ويساكر گزارش زير را براى ارتش تهيه كرده بود: «در كپنهاگ كسى بر روى تكنيك استخراج انرژى از شكافت اورانيوم كار نمى كند. آنها مى دانند كه در آمريكا انريكو فرمى تحقيق روى اين موضوع را آغاز كرده است با اين حال به خاطر آغاز جنگ اخبار جديدترى در دست نيست. پروفسور بوهر چندان از اين موضوع اطلاع ندارد كه ما نيز بر روى اين مسائل كار مى كنيم و البته من هم اين عقيده را در او تقويت كردم... تمام شماره هاى نشريه آمريكايى «فيزيكال ريويو» تا ژانويه ۱۹۴۱ در كپنهاگ موجود است. من فتوكپى از مهم ترين مقالات آنها را با خود آورده ام. ما ترتيبى داديم كه سفارت آلمان در آينده هم بتواند فتوكپى هاى لازم را براى ما تهيه نمايد.» • توجه به سمت دايبنر جلب مى شود كتاب «بمب هيتلر» دانسته هاى ما را درباره كار هاى آلمان ها در طول جنگ بر روى رآكتور هاى هسته اى و جداسازى ايزوتوپ ها به تصوير مى كشد. استفاده از مدارك بايگانى هاى روس ها و داستان هاى شفاهى فصل جديدى را در تاريخ تسليحات اتمى آلمان ها مى گشايد. در تمام مدت جنگ دو گروه رقيب در آلمان بر روى رآكتور هاى هسته اى كار مى كردند: يك گروه زير نظر فيزيكدان ارتشى «كورت دايبنر» در «گوتو» نزديك برلين و دانشمندانى كه ورنر هايزنبرگ درلاپيزيگ و برلين سرپرستشان بود. در آزمايش هاى گروه هايزنبرگ، متناوباً از لايه هاى اورانيوم و مهاركننده هاى هسته اى استفاده مى شد. اما گروه دايبنر روش بهترى را با استفاده از يك شبكه سه بعدى مكعب هاى اورانيوم كه توسط مهاركننده هاى هسته اى پوشيده شده بودند گسترش مى دادند. هايزنبرگ هيچگاه براى دايبنر و گروه دانشمندانش ارزش لازم را قائل نبود. راينر كارلس آشكار ساخت كه دايبنر توانسته بود آخرين رشته از آزمايش هايش را در ماه هاى آخر جنگ انجام دهد. دايبنر پس از مجموعه اى از اندازه گيرى ها نامه كوتاهى در ۱۰ نوامبر ۱۹۴۴ براى هايزنبرگ نوشت كه شامل اطلاعاتى از آزمايش انجام شده و مشكلات موجود براى كار با رآكتور بود. متاسفانه هيچ منبع ديگرى درباره اين آزمايش كه در گوتو انجام شد، يافت نشده است. آزمايش هاى باستان شناسى صنعتى كه در سال هاى ۲۰۰۲ تا ۲۰۰۳ در اين مكان صورت گرفته نشان مى دهند كه واكنش زنجيره اى هسته اى حتى براى مدت كوتاهى اتفاق افتاده ولى احتمالاً بر اثر حادثه اى ناگهان متوقف شده است. در ۱۹۵۵ دايبنر درخواستى براى ثبت اختراع نوع جديدى از رآكتور «دو مرحله اى» ارائه كرد كه مى توانست پلوتونيوم توليد كند. اين رآكتور دقيقاً براساس آخرين آزمايش او در آخر جنگ عمل مى كرد. مسئله جالب تر ديگر از افشاگرى هاى كتاب راينر كارلس اين است كه يك گروه از دانشمندان زيرنظر دايبنر يك سلاح هسته اى را ساخته و آزمايش كردند. اين سلاح از شكافت هسته اى استفاده مى كرد ولى شبيه بمب هاى اتمى كه در هيروشيما و ناكازاكى استفاده شدند، نبود (شكل ۱a و ۱icon_frown. هر چند اين بمب طورى طراحى شده بود كه از همجوشى هسته اى نيز استفاده مى كرد، ولى شبيه بمب هيدروژنى كه آمريكا و اتحاد جماهير شوروى آن را در دهه ۵۰ آزمايش كردند، نبود. اين سلاح شامل يك ماده منفجره قوى به شكل يك كره توخالى براى متمركز كردن انرژى و گرماى ناشى از انفجار در يك نقطه درون اين كره بود (شكل ۱C) .مقدار كمى از اورانيوم غنى شده به عنوان منبع نوترون با مخلوطى از دوتريوم و ليتيوم در درون اين كره قرار داشت. اين سلاح بيشتر يك سلاح تاكتيكى بوده تا استراتژيك و به هيچ عنوان باعث پيروزى هيتلر در جنگ نمى شد. اين موضوع چندان آشكار نيست كه اين طرح تا چه حد موفقيت آميز بوده است. اما آن چيزى كه آشكار شده اين است كه گروهى از دانشمندان در ماه هاى آخر جنگ نااميدانه بر روى ساخت اين سلاح كار مى كردند. • نقشه طراحى براى يك بمب كمى پس از پايان جنگ يك دانشمند ناشناس اتريشى يا آلمانى گزارشى از كار براى ساخت سلاح هسته اى در مدت جنگ تهيه مى كند. اين گزارش كه پس از انتشار كتاب «بمب هيتلر» كشف شد حاوى اطلاعات نسبتاً دقيقى از سلاح هاى هسته اى است كه به خاطر به كار بردن اصطلاح «پلوتونيوم» به نظر مى رسد نويسنده از پروژه منهتن تا حدودى آگاه بوده است. متاسفانه گزارش شامل صفحه عنوان نيست و معلوم نيست كه چه كسى آن را تهيه نموده است. بنابراين چندان آشكار نيست كه اين شخص عضو گروه اصلى پروژه اورانيوم بوده يا تحت نظر دايبنر كار مى كرد. چيزى كه اين گزارش آشكار مى كند اين است كه موضوع توانايى ساخت يك سلاح قوى از اورانيوم موضوع شناخته شده و رايجى در مجامع علمى آلمان بوده است. همچنين اين گزارش حاوى طرحى از يك سلاح هسته اى آلمان ها است. (شكل ۲) اين دياگرام بيشتر حالت شماتيك دارد تا طرحى دقيق و مهندسى براى ساخت سلاح. اين نويسنده ناشناس همچنين ميزان جرم بحرانى براى پلوتونيوم را كمى بيش از پنج كيلوگرم ذكر مى كند كه تقريب بسيار خوبى است. اهميت اين موضوع در اين است كه چنين اطلاعات دقيقى در گزارش اسمايز در منهتن وجود ندارد. همچنين اين گزارش به اين دليل جذاب است كه آشكار مى كند دانشمندان آلمانى مشتاقانه بر روى مسائل تئورى در رابطه با ساخت بمب هيدروژنى كار مى كردند. اين موضوع را دو منبع ديگر نيز تاييد مى كنند. مقالات «اريك راسچومان» مدير گروه تحقيقات اسلحه كه شامل بسيارى از مدارك و محاسبات تئورى بر روى همجوشى هسته اى هستند. «رايز نبرگ» فيزيكدان وينى نيز اين موضوع را در كتاب «تاريخ بمب اتمى» كه در سال ۱۹۴۶ منتشر كرده است، بيان مى كند. • نه به عنوان آخرين كلام تاريخدانان و دانشمندان دهه ها به بحث درباره اينكه آيا هايزنبرگ و ون ويساكر به دنبال ساخت بمب اتمى بوده اند، پرداختند. با افشاگرى هاى جديد تصوير ما از سلاح اتمى آلمانى ها به كلى تغيير كرده است، هيچ كدام از اين اطلاعات روشن نمى كند كه آيا اعمال هايزنبرگ و همكارانش يك عدم همكارى خودخواسته بوده يا اينكه در همكارى و كمك به نازى ها شكست خورده و موفق نشدند. با اين حال مدارك جديد و افشاگرى هاى راينر كارلس، با نشان دادن دودلى هايزنبرگ و ون ويساكر درباره تسليحات هسته اى جايگاه آنان را در اين زمينه تغيير مى دهد، با اينكه آنها كار بر روى رآكتورهاى هسته اى و جداسازى ايزوتوپ ها را ادامه داده و چشم انداز سلاح هاى هسته اى را براى مردان قدرتمند در حكومت نازى ها روشن ساختند اما آنگونه كه مى توانستند در راه ساخت سلاح هسته اى براى رژيم هيتلر تلاش نكرده اند. اين بى احتياطى است اگر فكر كنيم كه اين آخرين كلام است. داستان بمب اتمى آلمانى ها مانند مرده متحرك (زامبى) است: هرگاه درباره چرايى و چگونگى اطلاعاتى كه داريم مى انديشيم اين ماجرا دوباره زنده مى شود. • درباره نويسندگان راينر كارلس تاريخدان و محقق مستقل در برلين و نويسنده كتاب «بمب هيتلر»، مارك واكر عضو گروه تاريخ اونيون كالج، نيويورك، آمريكا. منبع:http://www.bashgah.net[hr]
-
تاپیک جامع عمليات کربلای 5 تاپیک جامع عمليات کربلای 5
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
دی ماه سالروز عملیات پیروزمندانه کربلای پنج است پس از پایان این عملیات بود که تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافت. سنگینی شرایط دشوار پس از عملیات كربلا - 4 ضرورت انجام عملیات دیگری را ایجاب میكرد. عملیاتی كه پیروزی آن تضمین شده باشد و ضمناً از جنبه نظامی و سیاسی بسیار ارزشمند باشد تا آثار نامطلوب كربلا-4 را جبران نماید. ارزشمندترین منطقه موجود، شلمچه بود كه دشمن در آن مستحكمترین مواضع و موانع را داشت؛ بطوری كه عبور از آنها غیرممكن مینمود و با توجه به اصول نظامی شناخته شده و محاسبات كمی، ضریب موفقیت بسیار ناچیز بود و بالطبع تضمین پیروزی از سوی فرماندهان عملیات را غیرممكن میساخت؛ لیكن ضرورت غیرقابل انكار ادامه جنگ در آن موقعیت و لزوم تسریع در تصمیمگیری پس از عملیات كربلا-4 سبب گردید كه صرفاً برای انجام تكلیف و با امید به نصرت الهی، تمامی نیروهای خودی اعم از رزمنده و فرمانده برای عملیات بزرگ كربلا-5 آماده شوند. اهداف عملیات منطقه شلمچه به لحاظ اهمیت سیاسی و نظامی آن، به عنوان یكی از معابر وصولی شهر بصره، همواره در زمره اهداف قوای نظامی جمهوری اسلامی ایران قرار داشت. در صورت تسلط بر این منطقه، جمهوری اسلامی میتوانست برتری خود در جنگ را به اثبات برساند. موقعیت منطقه منطقه عملیاتی شلمچه كه در جنوب شرقی شهر مهم بصره قرار گرفته و تقریباً نزدیكترین محور وصولی به این شهر به شمار میآید، به مناطق و محورهای زیر محدود میباشد: از شمال، به آبگرفتگی جنوب زید از شرق، به دژ مرزی ایران و عراق از جنوب، به رودخانه اروند و اروند صغیر از غرب، به كانال زوجی و شهرهای تنومه و الحارثه. این منطقه از تعداد زیادی نهر، كانال، خاكریز، جاده و ... تشكیل شده است كه همه آنها در بخش شمالی اروند قرار دارند. همچنین، آبگرفتگيهای متعددی در این منطقه وجود دارند كه از سوی ارتش عراق به عنوان موانعی در مقابل هرگونه نفوذ قوای جمهوری اسلامی ایجاد شدهاند. استعداد دشمن منطقه عملیاتی در حوزه پدافندی سپاه سوم عراق بود و سه لشكر 11 پیاده، 5 مكانیزه و 3 زرهی در این منطقه مستقر بودند. با شروع عملیات، تعداد دیگری از لشكرهای عراق به تدریج در منطقه عملیاتی حضور یافتند. این لشكرها عبارت بودند از: الف- پیاده: لشكرهای 2، 4، 7، 8، 22، 32، 14، 15، 25، 18، 30، 29، 27، 28، 33، 20 و 35 ب- زرهی: لشكرهای 6، 10 و 12 ج- مكانیزه: لشكر 1 د- گارد ریاست جمهوری: لشكرهای 1، 2، 3 و 6 در ذیل، تمامی یگانهایی كه به منطقه كربلا - 5 اعزام شدند، بر حسب تیپ آورده شده است: الف- پیاده: تیپهای 36، 4، 5، 29، 18، 19، 38، 39، 23، 22، 28، 45، 47، 48، 14، 44، 71، 72، 74، 75، 76، 78، 79، 81، 82، 83، 84، 88، 90، 91، 93، 94، 95، 96، 101، 102، 103، 105، 106، 107، 109، 111، 112، 113، 114، 116، 117، 118، 119، 120، 238، 412، 413، 417، 418، 421، 422، 423، 426، 428، 429، 430، 431، 435، 436، 437، 438، 439، 442، 443، 501، 502، 506، 603، 604، 605، 701، 702، 703، 704، 707، 801 و 805 ب- زرهی: تیپهای 34، 6، 12، 26، 30، 16، 17، 42، 37، 50 و گردان تانك لشكر 11 پیاده ج- مكانیزه: تیپهای 27، 8، 20، 15، 25، 24، 46 د- گارد ریاست جمهوری: تیپهای 4، 5، 6، 7، 8، 16، 17 پیاده، 2 و 10 زرهی، 1 مكانیزه، 3 نیروی مخصوص و 11 كماندو هـ- نیروی مخصوص: تیپهای 65، 66 و 68 و- كماندو: تیپهای 1، 2 و 3 ستاد كل، هفت تیپ كماندویی از سپاههای هفت گانه و پنج گردان مستقل كماندو. ز- توپخانه: 46 گردان سازمان رزم خودی براساس موجودی 200 گردان نیرو، سازمان رزم به شكل زیر طراحی شد: قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) قرارگاه كربلا لشكر 25 كربلا لشكر 41 ثارالله(ع) لشكر 19 فجر لشكر 10 سیدالشهدا(ع) لشكر 31 عاشورا تیپ مستقل 33 المهدی(عج) تیپ مستقل 18 الغدیر تیپ مستقل 48 فتح قرارگاه نجف لشكر 17 علیبنابیطالب(ع) لشكر 5 نصر لشكر 105 قدس لشكر 155 ویژه شهدا لشكر 21 امام رضا(ع) تیپ مستقل 57 حضرت ابوالفضل(ع) تیپ مستقل 29 نبیاكرم(ص) تیپ مستقل 12 قائم(عج) قرارگاه قدس لشكر 27 محمد رسولالله(ص) لشكر 7 ولیعصر(عج) لشكر 8 نجف اشرف لشكر 14 امام حسین(ع) لشكر 32 انصارالحسین(ع) تیپ مستقل 44 قمر بنیهاشم(ع) همچنین، گردان مستقل 38 زرهی ذوالفقار، تیپ 20 زرهی رمضان و تیپ توپخانه 15 خرداد تحت امر قرارگاه خاتمالانبیاء(ص) بودند. در مجموع، 24 گردان توپخانه آماده آتش وجود داشت. در جریان عملیات نیز قرارگاه عملیاتی نوح و تیپهای مستقل 110 خاتمالانبیاء(ص) و 22 بدر به سازمان رزم عملیات ملحق شدند. طرح عملیات در همان بحثهای اولیه طراحی مانور عملیات، چنین تدبیر شد كه یك محور هجوم در شمال منطقه پنج ضلعی و یك محور نیز در جناح راست آن، با عبور از كانال پرورش ماهی، قرار داده شود. در چنین صورتی، دشمن كه استحكامات منطقه را اغلب در جهت پدافند از شرق احداث كرده بود، با هجوم قوای جمهوری اسلامی از شمال به جنوب مواجه میشد. به دلیل محدودیت زمین و وابستگی منطقه پنج ضلعی با جناح راست منطقه عملیات، مقرر شد قرارگاه كربلا ماموریت شكستن خط و گرفتن "جای پا"ی اولیه را به عهده داشته باشد و دو قرارگاه قدس و نجف با عبور از این "جای پا" منطقه تصرف شده را توسعه دهند. شرح عملیات فرمان آغاز درگیری در ساعت 01:35 مورخ 19/10/1365 - با رمز یازهرا(س) - به یگانهای خط شكن ابلاغ شد. نیروهای قرارگاه كربلا با درهم شكستن مواضع دشمن در محورهای كانال پرورش ماهی، منطقه پنج ضلعی و شلمچه درصدد برآمدند با یكدیگر الحاق كنند. قرارگاه نجف نیز كه در شب اول عملیات تنها با یك لشكر در جزیره بوارین - به منظور فریب دشمن - وارد عمل شده بود، توانست بطور موقت و محدود در خط اول ارتش عراق در این جزیره رخنه كند. در ادامه عملیات، نیروهای خودی ضمن درهم شكستن دو پاتك عراق به سوی شلمچه پیشروی كرده و در ساعت 10 صبح به مجاورت كانال "هفت دهنه" رسیدند و با تصرف دو موضع هلالی شكل اول و دوم و موقعیت خود در منطقه پنج ضلعی و شلمچه را مستحكم كردند. عملیات در شب دوم در حالی ادامه یافت كه دشمن با آگاهی از تلاش اصلی فرماندهی عملیات، یگانهایی را كه به فاو و سایر مناطق عملیاتی برده بود، به سرعت به منطقه شلمچه منتقل میكرد. بخش اعظم تلاش دشمن به عقب راندن نیروها از غرب كانال و نیز جلوگیری از ایجاد الحاق در مثلث نوك كانال معطوف شده بود. به همین خاطر، در این شب كه قوای قرارگاههای قدس و نجف وارد عمل شده بودند، عواملی همچون آتش دشمن، نداشتن مواضع مناسب برای پدافند و ... موجب شد تا فقط به انهدام نیروی دشمن و استحكام مواضع متصرفه در روز اول و نیز برهم ریختن آرایش نیروهایی كه خود را برای پاتك آماده میكردند، بسنده شود. با آغاز روشنایی روز دوم عملیات، پاتكهای سنگین دشمن - بیش از 20 مورد - در غرب كانال پرورش ماهی شروع شد كه در هر پاتك، رزمندگان خودی با تحمیل تلفات به یگانهای دشمن، آنها را عقب میراندند. در شب سوم، پد " بوبیان"، بخشی از جاده آسفالت در جنوب كانال پرورش ماهی، پل دوم و نیز مواضع هلالی شكل نوك كانال به تصرف نیروهای قرارگاه كربلا درآمدند. نیروهای قرارگاه نجف نیز ضمن تصرف سومین موضع هلالی شكل، روی دژ مرزی پیشروی كرد. همچنین، قوای قرارگاه قدس حركت خود را در شرق نهر" دوعیجی "آغاز كرده و ضمن پاكسازی مواضع هلالی شكل سوم و چهارم، به جاده شلمچه دست یافتند و در نتیجه، یگانهای دو قرارگاه قدس و نجف موفق شدند اهداف مرحله اول عملیات را تامین كنند. در ادامه، یگانهای قرارگاه قدس به منظور تصرف خط دشمن در مجاورت نهر جاسم به پیش رفتند، لیكن به دلیل مقاومت نیروهای عراقی كه تا صبح روز بعد ادامه داشت، مجبور شدند تا خطر نهر دوعیجی عقبنشینی كنند. ساعت 9 صبح فشار هوایی و بمباران خطوط عملیاتی و عقبههای خودی همراه با بكارگیری سلاحهای شیمیایی افزایش یافت و دشمن توانست نیروهای مستقر در محور كانال ماهی را عقب براند. در شب چهارم نیز طرح عملیات شب قبل مجدداً تكرار شد و همه یگانها - به جز یك یگان كه وارد بوارین شده بود - پس از انهدام نیرو و در نهایت با روشن شدن آسمان به خطوط پدافندی روز قبل خود بازگشتند تا برای آغاز ماموریت بعدی آماده شوند. در ابتدای روز چهارم، پاتك دشمن به جزیره بوارین آغاز شد كه با تلاش نیروهای قرارگاه نجف این پاتك با ناكامی مواجه گردید. در محور قرارگاه كربلا نیز برای حفظ مواضع جناح راست و تثبیت موقعیت در منطقه كانال پرورش ماهی، نیروهای خودی به رها كردن آب مبادرت ورزیدند. به این ترتیب، پیشروی در این محور متوقف شد و عملیات با دو هدف اصلی "تصرف خط نهر جاسم" و "پاكسازی جزیره بوارین" ادامه یافت. از ساعت 3 بامداد روز پنجم عملیات، دشمن پاتك خود را در غرب كانال ماهی همراه با شدیدترین و پرحجمترین آتش توپخانه در طول جنگ آغاز كرد و نهایتاً پس از حدود 5/2 ساعت تنها توانست دو موضع هلالی شكل را بازپس گیرد. با فرا رسیدن شب، یگانهای قرارگاه نجف ماموریت دیگری را با هدف تصرف كامل بوارین و مقر دشمن آغاز كردند و موفق شدند فقط به هدف دوم (تصرف مقر دشمن) دست یابند. در روزها و شبهای بعد نیز ، رزمندگان خودی طی درگیریهای متعدد توانستند علاوه بر استقرار در شرق نهر جاسم، قسمتی از غرب این نهر را به عنوان "سرپل" به دست آورند. متقابلاً، دشمن در حالی كه تلفات بسیاری را متحمل شده و زمین ارزشمند شرق نهر جاسم را از دست داده بود، با تداوم عملیات در غرب این نهر و پذیرش تلفات بیشتر، سرانجام برای جلوگیری از پیشروی قوای نظامی سپاه پاسداران، تعداد زیادی از یگانهای خود را وارد منطقه كرد. در این میان، با توجه به مشكلات، موانع و كمبودهای موجود به نظر میرسید تداوم عملیات در غرب نهر جاسم و دستیابی به كانال زوجی به سهولت امكانپذیر نیست. بنابراین، در تاریخ 7/11/1365 مقرر شد مهلت دوهفتهای به یگانهای عمل كننده -فرصت بازسازی و تجدید قوا - داده شود تا آمادگی لازم را برای ادامه عملیات بیابند. در شامگاه مورخ 3/12/1365، مرحله تكمیلی عملیات آغاز شد و نیروها با پیشروی در محور نهرجاسم موفق گردیدند چهارراه شلمچه را به تصرف خود درآوردند. متقابلاً، دشمن نیز با فرارسیدن صبح، علاوه بر انجام سه مورد پاتك - همراه با استفاده از سلاح شیمیایی - خطوط خود در این محور را تقویت كرد. در ادامه عملیات، نیروهای خودی موفق شدند تا روز 13/12/1365 ضمن پیشروی در غرب كانال ماهی و تصرف هلالی شكل شوم و نیز تسخیر یكی از مستحكمترین قرارگاههای دشمن در منطقه، به انهدام نیروهای دشمن بپردازند. نتایج عملیات عبور از موانع نفوذناپذیر دشمن در شرق بصره و حضور در حومه این شهر به گونهای اهمیت یافت كه متعاقب این عملیات: - موقعیت سیاسی و نظامی عراق تضعیف شد و در نتیجه حملات گسترده این كشور به مراكز اقتصادی، صنعتی و مسكونی ایران بار دیگر آغاز شد. - اوضاع جبهههای نبرد به سود قوای نظامی ایران تثبیت شد و سپاه پاسداران یكی از ارزندهترین تجارب نظامی خود را كسب كرد. - تلاشهای بینالمللی برای پایان دادن به جنگ افزایش یافته و به تصویب قطعنامه 598، كه در آن برای اولین بار تا حدودی نظریات جمهوری اسلامی ایران ملحوظ شده بود، در شورای امنیت سازمان ملل انجامید. - حضور گسترده نظامی امریكا و متحدینش در خلیج فارس آغاز شد و یكی از هواپیماهای مسافربری ایران توسط ناوگان امریكا ساقط گردید. - آخرین آمار انهدام نیروی دشمن از شروع عملیات كربلا 5 تا پس از عملیات تكمیلی كربلا 5 به شرح زیر است: الف- انهدام 55 تیپ زرهی، مكانیزه، نیروی مخصوص و پیاده به میزان 100% و 67 تیپ به میزان 50% ب- كشته شدن حدود 30 هزار نفر و مجروح شدن حدود 70 هزار نفر. ج- به اسارت درآمدن 2650 نفر د- انهدام 870 تانك و نفر، 1000 خودرو، 180 توپ صحرایی، 120 توپ ضدهوایی، 400 خمپاره انداز و تفنگ 106 میلمتری، 45 هواپیما و 7 هلیكوپتر هـ- اغتنام 230 تانك و نفربر، 200 خودرو، 20 توپ صحرایی، 100 توپ ضدهوایی، 250 خمپارهانداز و تفنگ 106 میلیمتری و 100 دستگاه مهندسی. پايان -------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------- درسهای کربلای 5 باید در دانشگاه تدریس بشود امروز طرحهای عملیاتی سپاه ، در والفجر 8 ، در کربلای 5 ، در عملیاتهای مهم جنگ در طول چند سال ، درسهای قابل استفاده برای همه دانشگاههای جنگ است . کسانی که اهل دانش نظامی هستند ، می دانند یکی از دشوارترین و غیر قابل دسترس ترین تاکتیکهای نظامی و جنگی عبور از رودخانه است ، آنوقت عبور از رودخانه ، در والفجر 8 ، آن هم رودخانه اروند اعجاب انگیز است . در هیچ دانشگاهی هم این را نخوانده بودند ، اما امروز کاری که آنها کردند ؛ در دانشگاهها می تواند تدریس بشود و تدریس هم می شود . همین الآن ، همین حالا دارد تدریس می شود . یا ( عملیات ) کربلای 5 و انهدام دژهای تسخیرناپذیر عراق که به وسیله شورویهای آن روز به وجود آمده بود و یک تاکتیک غیر قابل ضربه و ضد ضربه بود . می گفتند اصلا ضد تدبیر ندارد ، به هیچ تدبیری نمی شود آن را از بین برد . تاکتیکی است که ضد تاکتیک ندارد . واقعش هم ، همین جور بود . اگر ابتکار نظامی برخاسته از شور ایمان و فداکاری بچه ها نبود ، همین جور بود . قابل دسترس نبود ... فرمانده کل قوا آیت الله خامنه ای 23/7/1374 منبع : آوینی- 64 پاسخ ها
-
- جنگ تحمیلی
- عراق
-
(و 3 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
دوستان اين مقاله خيلي درد ناك اگر بنيش نداري بخيال شو به مناسبت دستگيري «سلاخ سربرنيتسا» روايت تکان دهنده زن مسلمان از جنايات وحشیانه صرب ها عصر ایران؛ وحید جعفریان- وقوع جنگ براي «ياسمینا» شبيه يک شوخي به نظر مي رسيد. آن زمان وي فقط 19 سال سن داشت، در روياي تبديل شدن به يک اقتصاددان به سر مي برد و با پسر نوپا و دختر نوزادش بازي مي کرد، گويي آنها اسباب بازي بودند. اما در آوريل 1992 سربازان صرب شهر وي، «بيجلجينا»، واقع در شمال بوسني نزديک مرز صربستان را تصرف کردند و در يک طرح وحشيانه پاکسازي نژادی، شروع به کشتار و شکنجه مسلمانان کردند. ياسمينا می گوید: "کل یک خانواده در طول شب ناپدید می شدند. گاهی اوقات ما می توانستیم اجسادشان را در باغ ها پیدا کنیم و گاهی حتی اجساد آنها نیز پیدا نمی شد." وی می افزاید: "مردانی از خانواده ام همان روز اول مضروب شدند...مادرم ناپدید شد. من هرگز نفهیدم چه چیزی اتفاق افتاد." شبه نظامیان وفادار به «آرکان» - ملی گرای افراطی که بعدها به خاطر جنایاتش علیه بشریت محاکمه شد – به خانه یاسمینا و شوهرش یورش بردند و خانه را برای یافتن اشیای قیمتی و سلاح زیر و رو کردند. زمانی که هیچ سلاحی در خانه نیافتند شروع به کتک زدن شوهر یاسمینا کردند. یاسمینا می گوید: "سپس آنها به شکنجه من پرداختند. از هوش رفتم. زمانی که به هوش آمدم خود را کاملا عریان و خون آلود یافتم، خواهرشوهرم نیز عریان افتاده بود... می دانستم هر دو مورد تجاوز قرار گرفته ایم." وی در گوشه ای مادرشوهرش را دید که بچه اش را نگه داشته و گریه می کند. یاسمینا ادامه می دهد: "همان روز ما در خانه مان حبس شدیم، این بدترین چیز ممکن بود، بدترین دوره عمرم، و بدبختی ها از همان موقع آغاز شد." این زن مسلمان با یادآوری رفتارهای حیوانی سربازان صرب با خودش و 10 زن دیگر می گوید: "هر روز مورد تجاوز قرار می گرفتیم. تنها در خانه نبود، بلکه آنها ما را برای سربازان به خط مقدم می بردند تا شکنجه مان بدهند. سپس این رفتارها در خانه و مقابل چشم کودکان تکرار می شد." وی ادامه می دهد: "در چنین شرایط بدی گاهی اوقات حتی نمی توانستم کودکانم را تشخیص دهم. با وجود آنکه در شرایط جسمانی بسیار بدی به سر می بردم آنها اصلا رحم و مروت نداشتند. هر روز به من تعرض می کردند. آنها من را پیش سربازان می بردند و به آن خانه بازمی گرداندند." وی می افزاید: "تنها صحبت من با آنها این بود که التماس می کردم چه زمانی من را می کشند. اما می خندیدند و پاسخ می دادند که «ما به مرده شما نیاز نداریم». " یاسمینا که اکنون سنش بیش از یک زن 35 ساله به نظر می رسد تعریف می کند که زمانی در خط مقدم سربازان زن وی را شکنجه دادند و با یک بطری شکسته گلو و مچ دستش را بریدند و سپس سربازان با سرنیزه وی را آزار و اذیت کردند. "یک سال و هر روز این رفتارها ادامه یافت... همه زن ها نتوانستند جان سالم به در ببرند." بنابر آمارهای «سازمان امنیت و همکاری اروپا»، ده ها هزار زن مسلمان بین سال های 1992 تا 1994 تحت فرمانروایی «رادوان کارادزیچ» در بوسنی و سایر نقاط یوگسلاوی سابق مورد تجاوز قرار گرفتند. کارادزیچ مشهور به «سلاخ سربرنیتسا» چند روز پیش در حالی که تغییر قیافه داده بود (تصویر راست)، پس از سال ها فرار دستگیر شد و اکنون با اتهام جنایات جنگی در دادگاه جنایی بین المللی روبروست. حدود چند هزار مرد مسلمان در شهر بوسنیایی «سربرنیتسا» در طول جنگ به دستور کارادزیچ، رهبر صرب های بوسنی، قتل عام شدند. در سال 1993 یاسمینا با کمک یک فرد صرب که از دوستان والدینش بود از خانه ای که در آن نگهداری می شد، رهایی یافت. به یاسمینا گفته شد وی به عنوان یک روسپی به این فرد صرب فروخته شده اما آشنای خانوادگی به یاسمینا گفت: "به خاطر والدینش وی را نجات داده است." سپس این فرد یاسمینا و کودکانش را به خط مقدم انتقال داد و توانست آنها را از میان سربازان صرب به سمت مواضع نیروهای بوستی بفرستد. یاسمنا می گوید: "خیلی ضعیف شده بودم. فقط 45 کیلو وزن داشتم. بیش از یک کیلومتر هر دو کودک خود را حمل کردم تا به سمت نیروهای بوسنی برسم." هرچند یاسمینا از خطر جسته بود اما آثار این حادثه ناگوار در خاطر وی باقی مانده بود. "احساس شرمساری می کردم. می خواستم بمیرم یا به هر طریقی شده ناپدید شوم. نمی توانستم از کودکانم مراقبت کنم. بقیه این کار را می کردند. توان و اراده از من سلب شده بود." پزشکان به مداوای وی در یکی از مراکز نگهداری پناهندگان در حوالی شهر «توزلا» پرداختند. "آنها متوجه شدند که من حامله هستم، شش ماهه آبستن بودم و خود از آن بی خبر بودم. برای سقط جنین خیلی دیر شده بود اما من گفتم که این بچه را نمی خواهم." سرانجام پزشکان گفتند که آنها می توانند عمل سقط جنین را امتحان کنند اما این عمل بسیار پرمخاطره ای بود که در میان هر 100 زن تنها احتمال زنده ماندن یک زن وجود داشت. یاسمنا با یادآوری اینکه در همان روزی که وی عمل شد دختری 18 ساله در طول عمل مشابهی جان سپرد، می گوید: "به آنها (پزشکان) التماس کردم که من را عمل کنند و این کار صورت گرفت." چند ماه بعد شوهر یاسمینا توانست از یک اردوگاه در صربستان فرار کند و پیش وی برود. یاسمینا می گوید: "لحظه بسیار دشواری برای من بود. حتی مطمئن نبودم که می خواهم شوهرم مرده باشد یا زنده. می دانستم که وی اطلاع دارد بر من چه گذشته است بنابراین وضعیت برای من خیلی، خیلی مشکل بود." وی ادامه می دهد: "فکر می کردم که وی می خواهد به خاطر آنچه اتفاق افتاده من را ترک کند و کودکانم را هم با خود ببرد. اما به من گفت که نمی خواهد از من سئوالی بپرسد یا درباره وقایع وحشتناکی که برای خودش سپری شده بود صحبتی کند." به گفته یاسمینا وی از صحبت کردن با روان شناسان نیز عاجز بود و در سال 1995 برای اولین بار اقدام به خودکشی کرد. یاسمینا با بیان اینکه وی معتقد است خداوند به یک دلیلی وی را زنده نگه داشته، می گوید: "حال من هرگز دیگر خوب نخواهد شد." وی از سال 2001 به همراه شوهر و فرزندانش در یک آپارتمان ساده در شهر سارایوو، مرکز بوسنی و هرزگوین زندگی می کند. یاسمینا مالک این آپارتمان نیست و کل ملک باید براساس یک توافقنامه صلح که به جنگ بوسنی خاتمه داد به مالکان قانونی اش بازگردانده شود. همین معاهده به پناهندگان و افراد بی خانمان - بیش از نیمی از مردم خانه های خود را در طول جنگ ترک کردند – اجازه می دهد به خانه و کاشانه خود بازگردند. در همین حال مسوولان می گویند، یاسمینا باید به خانه بازسازی شده مادرشوهرش در «بیجلجینا» بازگردد. اما وی می گوید هرگز به مکانی که در آنجا 39 عضو خانواده خود را از دست داده و سرآغاز مصیبت هایش بوده، بازنخواهد گشت. به گفته «آلیسا موراتکائوس»، رییس یک انجمن حامی یاسمینا و 1200 زن دیگر در سارایوو که مورد تعدی صرب ها قرار گرفته اند، این زنان یک نگرانی مشترک دارند. آلیسا می گوید: "بسیاری از اعضای ما باید با واقعیات بازگشت به خانه خود دسته و پنجه نرم کنند. همه آنها قادر نیستند از نظر روانی به مناطقی بازگردند که در آنجا با چنین نقض شدید حقوق بشر مواجه بوده اند." وی می افزاید: "هیچ زن تعرض شده ای به خانه پیش از جنگ خود بازنگشته است چرا که درخواست از آنها برای بازگشت به خانه در حالی که هنوز جنایتکاران و شکنجه دهندگان آزادانه در آن مناطق زندگی می کنند، اقدامی غیراخلاقی و غیرانسانی است." یاسمینا می گوید: "نمی خواهم بچه هایم را به «بیجلجینا» ببرم. به فرزندانم گفته ام زمانی که من مردم استخوان هایم را هم به «بیجلجینا» نفرستند. نمی خواهم چیزی درباره «بیجلجینا» بشنوم. این شهر دیگر برای من وجود ندارد." یاسمینا سپس تصویر جوانی اش را نشان می دهد، یک زن جوان زیبا، اما حتی این تصویر هم برای وی دردآور است چرا که به یاد می آورد زمانی سربازان وی را به خاطر زیباییش گلچین کردند. "زمانی من زیبا بودم که به قیمت زندگیم تمام شد." منبع: سی.ان.ان (C.N.N) منبع فرعی
-
تاپیک جامع عمليات والفجر مقدماتي تاپیک جامع عمليات والفجر مقدماتي
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
مقدمه در حالی که عدم موفقیت در عملیات رمضان، دورنمای پیشروی در شرق بصره را دور از دسترس نشان می داد، پیروزی در عملیات محرم و تسلط بر زمین های تخت استان میسان، دستیابی به شهر العماره عراق – که به عنوان تهدید هم زمان علیه دو شهر بصره و بغداد محسوب می شد – را امکان پذیر کرده بود. به همین منظور و نیز از آن جایی که فرماندهان جنگ ناگزیر بودند در مقابل تجهیزات برتر عراق، زمین سخت را گزینش کرده و درگیری در وضعیت دشوار را به دشمن تحمل کنند، منطقه رملی غرب ارتفاعات میشداغ – حدفاصل فکه تا چزابه – برای انجام عملیات سرنوشت ساز والفجر انتخاب گردید. اهداف عملیات اولین هدف تصرف پل غزیله بود و چنانچه این مرحله از عملیات با موفقیت انجام می شد، تصرف شهر العماره به عنوان دومین هدف در دستور کار قرار می گرفت. موقعیت منطقه منطقه عملیاتی از شمال به میشداغ و برقازه از جنوب به هورالهویزه از شرق به چزابه و شهر بستان و از غرب به شهر العماره عراق و رودخانه دجله منتهی می شد. در منطقه مزبور رودخانه های متعددی وجود دارد، از جمله: رودخانه دویرج که از کوه های شمالی منطقه سرچشمه گرفته و به هورالسناف می ریزد و رودخانه میمه که سرچشمه آن ارتفاعات ایلام است و به طرف هور بن عمران (جنوب هورالسناف) منتهی می شود. استعداد دشمن مسئولیت پدافند از منطقه عملیاتی (از چیلات تا هورالعظیم) به عهده سپاه چهارم عراق بود. لشکرهای سازمانی این سپاه نیز عبارت بودند از: الف – لشکر 14 پیاده ؛ شامل: - تیپ 421 پیاده - تیپ 422 پیاده - تیپ 18 پیاده کوهستانی - تیپ گردان تانک سیف سعد منطقه گسترش لشکر 14 از شیب تا پاسگاه دویرج و مقر فرماندهی آن نیز در غرب تقاطع جاده چزابه – غزیله با جاده صفریه بود. ب – لشکر 1 مکانیزه؛ شامل: - تیپ 108 پیاده - تیپ 501 پیاده - تیپ 1 مکانیزه - تیپ های 92، 93 و 94 پیاده، 34 زرهی و 27 مکانیزه (به عنوان احتیاط) منطقه گسترش این لشکر از پاسگاه دویرج تا پاسگاه پیچ انگیزه و مقر فرماندهی آن نیز در جنوب منطقه بزرگان بود. ج – لشکر 10 زرهی؛ شامل: - تیپ 17 زرهی - تیپ 42 زرهی - تیپ 34 زرهی - تیپ 24 مکانیزه - تیپ 412 پیاده منطقه گسترش این لشکر از پیچ انگیزه (شیار به جلیه) تا جنوب غربی دهلران (چیلات) بود. د – نیروهای احتیاط؛ شامل: - لشکر 3 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف جنوبی - تیپ 30 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه جنوب زبیدات - تیپ 16 زرهی از لشکر 6 زرهی، در منطقه العماره - تیپ 25 مکانیزه از لشکر 6 زرهی، در منطقه شرق هورالسناف - تیپ 37 زرهی از لشکر 12 زرهی، در منطقه بزرگان - تیپ 101 پیاده گارد مرزی، در منطقه العماره - تیپ 10 زرهی وابسته به ستاد کل، احتمالا در شمال العماره - تیپ های 48 پیاده و 49 زرهی ار لشکر 11، در منطقه العماره - تیپ 51 زرهی مختلط، در منطقه فکه - گارد ریاست جمهوری، در منطقه بزرگان _ تیپ 704 پیاده در منطقه صفریه تا رشیده قوای خودی بعد از عملیات محرم، سپاه پاسداران در صدد گسترش سازمان رزم خودی برآمد. بر همین اساس لشکر فتح به سپاه 3 صاحب الزمان (عج) تبدیل شد و سازمان تمامی تیپ های تابع آن به جز تیپ 44 قمر بنی هاشم (ع) نیز به لشکر تغییر یافت. لشکر ظفر نیز سپاه 11 قدر را تشکیل داد و در نتیجه دو تیپ 27 و 31 آن به لشکر تبدیل شدند و سه تیپ جوادالائمه(ع)، امام رضا (ع) و امام صادق (ع) نیز لشکر نصر5 را به وجود آوردند. هم چنین، یک تیپ مستقل به نام تیپ 10 سید الشهدا (ع) تشکیل شده و تحت امر این سپاه در آمد. لشکر فجر هم با تیپ های المهدی (عج)، امام سجاد (ع) و ثارالله به سپاه هفتم حدید تبدیل شد. در این میان لشکر فجر با همان سازمان لشکر باقی ماند تیپ ثارالله نیز که به لشکر تبدیل شده بود، به اتفاق لشکر قدس (شامل: لشکر 7 ولی عصر و تیپ 15 امام حسن) و لشکر 8 نجف تحت امر سپاه هفتم قرار گرفتند. به این ترتیب با گسترش سازمان رزم سپاه پاسداران و ایجاد سه سپاه عملیاتی، قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) جهت انجام این عملیات استعداد زیر را در نظر گرفت: قرارگاه کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: سپاه 3 صاحب الزمان (عج) لشکر 14 امام حسین (ع) با استعداد 8 گردان لشکر 25 کربلا به استعداد 11 گردان. لشکر 17 علی بن ابی طالب (ع) با استعداد 14 گردان تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم (ع) با استعداد 5 گردان سپاه 7 حدید قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر را عهده داشت: لشکر 7 ولی عصر (عج) با استعداد12 گردان تیپ 15 امام حسین (ع) با استعداد 10 گردان لشکر 8 نجف اشرف با استعداد 14 گردان لشکر 41 ثارالله (ع) با استعداد 11 گردان لشکر 19 فجر با استعداد 24 گردان قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: سپاه 11قدر لشکر 27 محمد رسول الله (ص) با استعداد 24 گردان لشکر 31 عاشورا با استعداد 13 گردان تیپ مستقل 10 سیدالشهدا (ع) با استعداد 7 گردان ضمنا، از ارتش نیز یگان های زیر تحت امر فرماندهی این عملیات بودند: لشکر 16 زرهی با استعداد 6 گردان تانک و 6 گردان مکانیزه تیپ 84 خردم آباد با استعداد 4 گردان پیاده و 1 گردان تانک هم چنین استعداد توپخانه شرکت کننده در این عملیات عبارت بودند از : ارتش : 16 گردان سپاه: 7 گردان طرح عملیات در طراحی عملیات مقرر شد قوای دو قرارگاه کربلا و نجف به طرف العماره تک نمایند. در مرحله اول، قوای قرارگاه نجف در محور طاووسیه تا رشیده، حد فاصل خط تا کانال های آخر را تصرف کرده و در مرحله دوم و در ادامه تک، جناح راست تا حاشیه جنوبی دویرج(پشت جاده آسفالت فکه و در غرب بزرگراه و سرپل حلفائیه) را تصرف نمایند. نیروهای قرارگاه کربلا نیز می بایست با استفاده از معابر وصولی جای پای تصرف شده توسط قرارگاه نجف را تا چزابه ادامه داده و در پشت کانال پدافند نمایند. در مرحله دوم منطقه شرق غزیله و شمال هورالهویزه پاکسازی شده و سرپل غزیله تامین گردد. هم چنین با احداث خاکریز، جناح قوای کربلا می بایست تامین شود تا چنانچه ماموریت قوای نجف در رسیدن به جاده با مشکل مواجه شد، جناح قوای کربلا از تعرض و آسیب دشمن مصون بماند. در صورتی که اهداف مراحل اول و دوم عملیات تحقق می یافت، چنین پیش بینی شده بود که با بازسازی یگان ها و ایجاد شرایط مناسب و نیز با توجه به وضعیت دشمن، عملیات در مرحله سوم به سمت العماره ادامه یابد. هم چنین مقرر شد در منطقه چیلات و طیب تک فریب انجام شود. لشکر 14 امام حسین (ع) نیز ماموریت داشت تا در منطقه فاو عملیات فریب انجام دهد. شرح عملیات در ساعت 21:30 روز 17/11/1361 پس از اعلام رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله عملیات از پنج محور شمال و جنوب رشیده، صفریه و ارتفاعات چرمر و خاک آغاز شد و نیروها در تاریکی مطلق شب به منظور پاکسازی میادین مین و شکستن خطوط دفاعی دشمن و رخنه در این خطوط پیشروی کردند. وسعت و عمق موانع و استحکامات دشمن و وجود کانال های متعدد که دشمن برای ایجاد آن ها تلاش بسیاری متحمل شده بود، سرعت لازم را از نیروها گرفت. در نتیجه، اگر چه خط اول دشمن شکسته شده بود، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه – در حالی که تاریکی شب رو به پایان بود – طبیعی به نظر می رسید که امکان استقرار کامل وجود نداشته باشد. در واقع تاریکی مطلق شب، عدم الحاق نیروها و پاکسازی منطقه، عمق و وسعت زیاد میادین مین، هوشیاری و اطلاع قبلی دشمن نسبت به وقوع عملیات، عوامل بازدارنده ای بودند که به عدم تامین کامل اهداف مرحله اول عملیات منجر شدند. به رغم وضعیت موجود به خاطر موقعیت خاصی که به تبع آغاز عملیات در میان مردم ایجاد شده بود و از طرفی به دلیل امیدواری مسئولین و نیز تبلیغات سوء دشمن و ... مرحله دوم عملیات در ساعت 21 روز 20/11/1361 به منظور انهدام نیرو و تجهیزات دشمن آغاز گردید. اما این بار نیز عدم هماهنگی در نیروهای عمل کننده و هم چنین هوشیاری دشمن و احاطه او بر راه کارهای خودی، مانع از پیشرفت رزمندگان گردید. بررسی عملیات از ابتدای پیشروی نیروهای خودی از نقطه رهایی تا رسیدن به خط دوم دشمن بیش از 16 نوع مانع از سوی دشمن تعبیه و ایجاد شده بود و یا به صورت عارضه طبیعی منطقه وجود داشت. دشمن با این اقدامات در واقع آن چه را به صورت تجربه از عملیات های گذشته به دست آورده بود، تقریبا به صورت کامل در منطقه عملیاتی والفجر مقدماتی اجرا کرد. ارتش عراق سعی داشت با موانع یاد شده تا حد امکان در پیشروی نیروهای ایرانی تاخیر بیاندازد. از این رو، موانع مزبور به منزله زنگ خطر و عامل هشدار دهنده محسوب می شد. و از طرفی به طور طبیعی توان نیروها را جهت تامین اهداف در شب می گرفت، علاوه بر این، گرفتن جناح و به کارگیری نیروی احتیاط دو موضوع قابل توجه بود که در تاکتیک های دشمن در عملیات والفجر مقدماتی مشاهده گردید. موضوع دیگر این که در گذشته نیروهای هجومی و اصلی دشمن در خطوط حضور داشتند و به طور طبیعی در معرض آسیب پذیری نیروهای مهاجم بودند؛ لیکن در این عملیات نظر به این که دشمن شکستن خط را برای خود مفروض می دانست، نیروهای هجومی اش را در احتیاط قرار داد و با گذاردن نیروهای پدافندی در خط و عمق بخشیدن به میادین مین و ایجاد موانع دیگر عملا سعی بر این داشت که پس از گرفتن توان نیروهای مهاجم با وارد کردن نیروهای اصلی خود مناطق تصرف شده را باز پس گیرد. نتایج عملیات با این عملیات طراحان نظامی خودی دریافتند که عملیات های بعدی باید در مناطق عاری از نقاط قوت دشمن ( موانع، آتش توپخانه و ...) انجام شود. از سوی دیگر، مناطق انتخابی باید به گونه ای باشند که ضعف های خودی در آن کم تر بوده و جنگ متکی به نیروهای انسانی در آن مناطق عملی باشد. مضافا به این که فرماندهان سپاه پاسداران به این نتیجه رسیدند که باید ضمن پرهیز از انتخاب مناطق با عمق زیاد، این انتخاب متناسب با قوای خودی باشد. ضمناً در این عملیات علاوه بر انهدام قابل توجه تیپ های 905 و 704 و یک گردان از نیروهای سودانی تعداد 113 تن از نیروهای دشمن اسیر شدند. ama00035 ساجد-سايت جامع دفاع مقدس- 49 پاسخ ها
-
- والفجرمقدماتی
- جنگ تحمیلی
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
مقدمه بعد از عملیات خیبر، دشمن علاوه بر سازماندهی سپاه های اول، دوم، سوم و چهارم، اقدام به تشکیل فرماندهی شرق دجله و رده های مواضع پدافندی در سراسر منطقه جنوب کرد و در مسیر آب راه ها و در داخل نیزارها کمین هایی قرار داد تا در صورت هجوم نیروهای ایرانی، نقش هشدار دهنده و تاخیری داشته باشند و از نزدیکی نیروهای شناسایی به خط دشمن نیز ممانعت به عمل آورد و به منظور زیر نظر داشتن هرگونه تحرک و داشتن دید کلی بر هور و اطراف آن دکل های متعددی را نصب کرد. گذشته از کمین و نصب دکل ها، در آب راه ها موانع قابل ملاحظه ای ایجاد کرد که گذشتن از آن ها بسیار سخت و بلکه غیر ممکن می نمود. بعد از این موانع، سیل بندی هم مشرف بر آب به عرض 12 متر و ارتفاع 2 متر احداث کرده و بر روی آن سنگرهای متعددی تعبیه، که از سه جهت، دارای دید کافی بر روی آب بود. در حالی که دستیابی به یک جناح از دشمن در شمال بصره و قطع جاده مهم بصره – العماره، که می توانست منطقه مانور مناسبی را برای عملیات های آینده به سمت بصره و یا العماره باز نموده و دروازه جدیدی را برای ورود به مناطق خشکی جدید بگشاید، هم چنان به عنوان یک هدف مهم تلقی می شد؛ عواملی هم چون تجربیات به دست آمده از عملیات خیبر در خصوص الزامات پشتیبانی و تاکتیکی و عملیات آبی و خاکی، جبران بسیاری از نواقص و کمبودهای مهندسی موجود در عملیات مذکور، در اختیار داشتن جزایر مجنون به عنوان مناطق واسط و سرپل که امکان تمرکز نیروها و انتقال تجهیزات به جلو را تسهیل می نمود، موجب شدند منطقه غرب هورالهویزه مجدداً برای انجام عملیات بزرگ بعدی انتخاب گردد. اهداف عملیات دستیابی و تسلط بر جاده العماره – بصره و نیز راهیابی به مرکز اصلی هورهای غرب دجله – که استان های ناصریه، بصره و العماره را احاطه کرده است – و هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود. هم چنین تسلط بر شرق دجله همراه با انهدام نیرو از جمله اهداف این عملیات بود. هم چنین، پاکسازی پاسگاه های ترابه، بلال، ابولیله و نیز روستاهای البیضه، الصخره، پَد خندق و انهدام پل های العزیر، خندق و ... در حد شمالی منطقه عملیات؛ و پاکسازی روستاها و انهدام پل هایی همچون جوبیر و ... در حد جنوبی منطقه در دستور عملیات بود. منطقه عملیات منطقه عملیات در غرب هورالهویزه واقع است که از شمال به ترابه و زجیه و از جنوب به القرنه و کانال سوئیب محدود می گردد. این منطقه دارای دو نوع طبیعت متفاوت است: یک خشکی در قسمت غربی که حداقل عرض آن 2 کیلومتر در زجیه و حداکثر عرض آن 8 تا 9 کیلومتر در عزیر و الهاله می باشد و 2 هور بزرگ (هورالهویزه در شرق و هورالحمار در غرب) این خشکی را احاطه نموده اند. طول منطقه عملیات از ترابه تا الهویدی حدود 50 کیلومتر می باشد. زمین آن از جنس خاک رس نمکی و به حالت گرد است. در نزدیکی سیل بندهای هور نیز با نشست آب، منطقه حالت باتلاقی به خود می گیرد. هم چنین، منطقه مذکور توسط رودخانه دجله به دو قسمت شرقی و غربی تقسیم می شود که 4/3 خشکی منطقه در شرق رودخانه واقع است. جاده حساس و مهم بغداد – بصره نیز در غرب رودخانه واقع است. وسعت کل منطقه عملیات اعم از خشکی و هور 1000 کیلومتر مربع می باشد که 250 کیلومتر مربع آن خشکی و مابقی آن هور می باشد، دراین منطقه یکی از بزرگ ترین ذخایر نفت عراق موجود می باشد که دولت عراق مشغول بررسی و نقشه برداری آن شده بود. استعداد دشمن از منطقه قلعه صالح تا نهر سوئیب تحت فرماندهی نیروهای شرق دجله بود. استعداد و نحوه گسترش یگان های دشمن به صورت زیر بود: الف – فرماندهی دفاع الاهوار؛ از قلعه صالح تا الکساره: دو گردان کماندویی یوسف و عبدالله از لشکر 10. تیپ 2 کماندویی سپاه چهارم . ب – لشکر 35 پیاده؛ از منطقه الکساره تا نهر روطه. تیپ 429 پیاده با پیاده با 3 گردان . تیپ 94 پیاده با 3 گردان. قاطع القادسیه، خالد، الصنادیه، صدام، دینار الثانی. دو گردان کماندویی الفیحا و محمد قاسم از لشکر 5 مکانیزه. نیروهای کماندو الشیبانی. 4 گردان تانک . 5 گردان توپخانه. ج – فرماندهی نیروهای دفاع از بصره، از نهر روطه تا نهر سوئیب : تیپ 93 پیاده با 3 گردان. تیپ 703 پیاده با 3 گردان. قاطع الشهید . یک گردان تانک. یک گردان توپخانه. د – لشکر 31 پیاده ، از نهر سوئیب تاپاسگاه طلائیه: تیپ 118 پیاده. تیپ 49 پیاده. تیپ 605 پیاده. سه گردان توپخانه. نیروهای که دشمن حین عملیات برای پاتک وارد منطقه کرد نیز عبارت بودند از: لشکر 10 زرهی با تیپ های 17 و 42 زرهی و 24 مکانیزه. لشکر گارد ریاست جمهوری با تیپ های 1 مکانیزه، 2 زرهی، 3 نیروی مخصوص و 4 زرهی. لشکر 4 پیاده کوهستانی با تیپ های 5، 18 و 29 پیاده. لشکر 6 زرهی با تیپ های 16 و 30 زرهی و 25 مکانیزه. لشکر 1 مکانیزه با تیپ های 27 مکانیزه، 34 زرهی و 51 مختلط. لشکر 5 مکانیزه با تیپ های 20 و 15 مکانیزه. تیپ های 65، 66 و 68 نیروی مخصوص. تیپ 10 زرهی. قوای خودی نیروهای عمل کننده در منطقه تحت پوشش سه قرارگاه عملیاتی و با فرماندهی مرکزی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم به شرح زیر تشکیل گردیده بود: قرارگاه نجف تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 25 کربلا. لشکر 14 امام حسین علیه السلام. لشکر 5 نصر. لشکر 7 ولی عصر (عج). تیپ 15 امام حسن علیه السلام. تیپ 18 الغدیر. تیپ 21 امام رضا علیه السلام. گردان های ویژه شهید صدر. گروه 22 توپخانه (2 گردان). گروه 40 توپخانه رسالت (1 آتشبار). لشکر 77 پیاده ارتش. محدوده عملیاتی قرارگاه نجف: از منطقه ترابه تا آب راه نینوا . قرارگاه کربلا تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاءصلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 17 علی ابن ابی طالب علیه السلام. لشکر 31 عاشورا. لشکر 8 نجف اشرف. لشکر 27 محمد رسول الله صلی الله علیه و آله وسلم. تیپ مستقل 44 قمربنی هاشم علیه السلام. لشکر 21 پیاده ارتش با 9 گردان پیاده، 2 گردان مکانیزه و 3 گردان تانک. لشکر 28 پیاده ارتش. گردان های 327، 350، 347، القارعه، 397، 372، 364 و 343 توپخانه. محدود عملیاتی قرارگاه کربلا: از جنوب خط حد قرارگاه نجف تا شمال پَد الهویدی قرارگاه نوح تحت فرماندهی قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 41 ثارا... . تیپ احمد ابن موسی. محدوده عملیاتی قرارگاه نوح: از پد الهویدی تا کانال سوئیب. هم چنین، دو قرارگاه ظفر 1 و 2 تحت نظر قرارگاه خاتم الانبیاء صلی الله علیه و آله وسلم برای قرارگاه های نجف و کربلا منظور شده بود: الف – قرارگاه ظفر 1 از سپاه، تیپ ویژه شهدا از ارتش، تیپ 1 از لشکر 23 نوهد ب – قرارگاه ظفر 2 از سپاه، تیپ مستقل 33 المهدی (عج) از ارتش، تیپ مستقل 55 هوابرد (4) در مجموع، نیروهای عمل کننده سپاه عبارت بودند از: 345/31 بسیج، 964/13وظیفه و 17010 پاسدار. طرح عملیات برای انجام عملیات، منطقه مورد نظر به دو محور شمالی و جنوبی تقسیم شد. محور شمالی به قرارگاه نجف، و محور جنوبی به قرارگاه کربلا واگذار شد. قرارگاه نجف از شمال البیضه تا امتداد آب راه جمل، و قرارگاه کربلا از شمال، مقابل آب راه جمل و روستای نخیره در شرق دجله؛ و از جنوب، منطقه القرنه (خط الهاله) وارد عمل می شدند. قرارگاه نوح علیه السلام نیز ماموریت داشت ضمن تصرف پدافندی و گسترش در آن محور، به سوی پل زردان پیشروی کند و سپس کانال سوئیب را شکافته و آب را به سمت بصره جاری نماید. هم چنین به دو قرارگاه فرعی ظفر و نجف 2 ماموریت های جداگانه ای به صورت احتیاط و نیز انجام عملیات فریب واگذار شد. به این ترتیب که قرارگاه ظفر می باید آماده می شد تا در صورت امکان به طریق هلی برد از العزیز به طرف شمال – در غرب روخانه دجله – حرکت کند. نجف 2 نیز ماموریت اجرای آتش روی جاده العماره – بصره و شمال پل العزیر به عهده داشت. شرح عملیات عملیات در ساعت 23 روز 20/12/1363 با اسم رمز مبارک یاالله، یاالله، یاالله و قاتلوهم حتی لاتکون فتنه، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهرا، یا فاطمه الزهراسلاماللهعلیه آغاز گردید و در همان ساعات اولیه، تمامی خطوط و استحکامات دشمن به سرعت در هم کوبیده شد. در منطقه قرارگاه کربلا، لشکرهای 8 و 31 به سرعت خود رابه خط دوم دشمن رسانده و در ساعت 2 بامداد پس از پاکسازی این خط که دارای تعدادی مین پراکنده نیز بود، به سمت دجله حرکت نمودند. تیپ 44 نیز پس از شکستن خط اول، سریعا یک گردان 110 نفری انفجار را به همراه مواد لازم از روی جاده خاکی جوبیر به سمت پل فرستاد و در ساعت 02:30 اعلام کرد که پل بتونی جوبیر را از دوطرف منهدم نموده است. در منطقه قرارگاه نجف، به علت وجود چند کمین در فاصله زیادی از خطوط اول دشمن، موج دوم نیروها که می بایست از آبراه های اصلی حرکت کنند با این کمین ها درگیر و در نتیجه متوقف شدند و تا ساعاتی بعد مشغول پاکسازی منطقه گردیدند. یکی از یگان های قرارگاه نوح نیز در قسمت پَد الهویدی و سیل بند اول دشمن به سیم های خاردار و موانع دشمن برخورد کرد و سپس با تعویض محور و حل مشکلات در ساعت 3 بامداد خط اول را شکسته و پاکسازی پَد الهویدی را تا ساعت 03:20 به پایان رساند و سپس به سمت داخل پیشروی کرد. در آغاز روشنایی صبح (ساعت 6) قرارگاه نجف پاکسازی خط اول خود را به جز البیضه به اتمام رساند در حالی که واحدهایی از لشکرهای 7، 5 و 14 روی خط دوم درگیر بودند. در این میان، نیروهای لشکر 25 به علت طولانی بودن مسیر خود تا صبح به هدف نرسیده و به عقب بازگشتند. منطقه ترابه نیز به طور کامل پاکسازی گردید. پس از الحاق نیروهای قرارگاه کربلا در خطوط اول و دوم، لشکر 17 از سمت شمال به سمت دجله اقدام به پدافند به سمت شمال نمود و واحدهایی از لشکرهای 8 و 31 به کنار دجله رسیدند. در منطقه قرارگاه نوح نیز لشکر 41، پَد الهویدی و سیل بند اول را پاکسازی کرد. با شروع روشنایی صبح، پاتک های دشمن نیز آغاز شد. فشارهای ممتد دشمن در طول روز اول منجر به بازپس گیری پَد الهویدی و رخنه محدود در چند محور دیگر گردید. در شب دوم، واحدهایی از قرارگاه نجف در محور چهارراه دوم پَد خندق و جنوب آن وارد عمل شدند. لیکن با مقاومت دشمن مجبور شدند به مواضع قبلی خود بازگردند. در این میان، قرارگاه کربلا موفق شد منطقه پیشرفتگی رودخانه دجله و جنوب جوبیر(کیسه ای) را تصرف و تامین نماید. هم چنین، واحدهایی از این قرارگاه موفق شدند خود را به دجله رسانده و ضمن وارد آوردن ضربات موثری بر دشمن، رو به جنوب پدافند نمایند. با شروع روشنایی صبح روز دوم، پاتک های دشمن با شدت بیشتری آغاز گردید و تا پایان این روز موفق به تصرف سیل بند دوم و الصخره و رخنه در برخی نقاط سیل بند اول در جنوب و شمال پَد خندق گردید. در منطقه قرارگاه کربلا، پاتک های دشمن عمدتاً از منطقه الهاله به سمت همایون انجام شد که پس از انهدام تعدادی تانک و نفربر و به گل نشستن تعدادی دیگر، دشمن بدون نتیجه عقب نشست. در روز سوم عملیات، با بمباران هوایی دشمن تعدادی از واحدهای قرارگاه نجف در وضع نامناسبی قرار گرفتند. چهار راه پَد خندق نیز به دست دشمن افتاد و نیروهای خودی در 600 متری شرق این چهار راه مستقر گردیدند. در شب و روز چهارم عملیات، واحدهای قرارگاه نجف در شمال چهارراه پَد خندق به دلیل عدم الحاق به جنوب و نیز فشار دشمن، به مواضع اولیه خود عقب نشینی کردند. هم چنین یکی از واحدهای قرارگاه کربلا از خط صفین 3 به سمت شمال تک نمود که در بعضی از محورها تا جاده خندق پیشروی کرد، لیکن به دلیل عدم پاکسازی منطقه و نیز عدم الحاق با نیروهای قرارگاه نجف مجبور شد به خط صفین 3 باز گردد. سپس، پاتک های شدید دشمن به خط پدافندی صفین 3 آغاز شد. در این پاتک ها، دشمن نتوانست رخنه ای در خط پدافندی مذکور ایجاد کند. در شب پنجم، قرارگاه کربلا با نیروهای باقی مانده خود به غرب دجله تک نمود. اگر چه این قرارگاه توانست ضمن انهدام نیروهای دشمن مستقر در شرق برگراه، قسمت اعظم پل ابوعران را تخریب کند، لیکن با فشارها دشمن از سمت شمال، جنوب و جنوب شرقی تا صبح روز پنجم (25/12/1363) مجبور شد منطقه غرب دجله رابه جز سیل بند غربی – در داخل کیسه ای – را تخلیه کند. با روشنایی صبح روز پنجم پاتک های دشمن با شدت تمام آغاز گردید و تا بعد از ظهر این روز دشمن موفق به ایجاد رخنه در کناره شرقی دجله و برهم زدن آرایش پدافندی خودی گردید. آتش توپخانه دشمن نیز از این روز شدت گرفته و خطوط اول و دوم و سیل بند عقب آب راه ها را مورد هدف قرار داد. با روشنایی صبح روز ششم، پاتک های دشمن ادامه یافت که در ساعت 10 صبح خط صفین 3 به طور کامل به پشت جاده النهیر، جمل 3 منتقل شد. با فشار دشمن و پراکندگی واحد های خودی وضعیت خط بسیار نامساعد بود. بر همین اساس و به دلیل عدم تضمین برای حفظ خط پَدافندی شمال منطقه با توجه به این که در صورت شکستن خط فوق، تمامی نیروهای منطقه درخطر انهدام قرار می گرفتند، تصمیم گرفته شد عقب نشینی شود. این عقب نشینی از ساعت 5 بعد از ظهر 26/12/1363 آغاز شد و تا ساعت 10 شب به پایان رسید و پل پَد چهارم در چند نقطه منهدم و قطع گردید. منطقه ترابه و پَد خندق تا 700 متری شرق چهار راه پَد در دست نیروهای خودی باقی ماند. در شب 2/1/1364 دشمن به روستای ترابه پاتک کرد که با دادن 16 اسیر و تعدادی تلفات مجبور شد عقب نشینی کند. نتایج عملیات طی عملیات بدرعلاوه بر تلفات سنگین که به دشمن وارد شد، بیش از 500 کیلومتر مربع از منطقه هور از جمله روستاهای ترابه، لحوک، نهروان، فجره و نیز جاده خندق به طول 13 کیلومتر، که فاصله آن با جاده العماره – بصره 6 کیلومتر است، به تصرف نیروهای خودی درآمد. لازم به ذکر است که پس از این عملیات، عراق با استفاده از پشتیبانی هوایی و موشکی خود به حملات گسترده به شهرها و مناطق مسکونی و نیز کشتی های حامل نفت ایران مبادرت ورزید. تلفات و خسارات وارده به دشمن تلفات و خسارات وارده به دشمن طی عملیات بدر به شرح ذیل می باشد: کشته و زخمی شدن بیش از ده هزار نفر. به اسارت در آمدن 3200 نفر. انهدام 250 تانک و نفربر انهدام 40 قبضه انواع توپ. انهدام 200 خودرو. انهدام 60 قبضه انواع خمپاره انداز. انهدام 15 دستگاه مهندسی. انهدام 4 هواپیمای PC – V . انهدام 2 هواپیمای میگ و سوخو. انهدام 4 هلی کوپتر. به غنیمت گرفته شدن 50 قبضه انواع خمپاره انداز. به غنیمت گرفته شدن 2 دستگاه رازیت. '' منابع:مرکز مطالعات وتحقیقات جنگ سپاه''
-
تاپیک جامع عملیات کربلای-3 تاپیک جامع عملیات کربلای-3
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
ایده انجام عملیات نظامی در دریا – پس از عدم موفقیت عملیات والفجر مقدماتی – با سفر دریایی فرماندهان یگان های زمینی سپاه پاسداران و بررسی وضعیت تعرض به منافع عراق در شمال خلیج فارس طرح شد. این امر موجب شد که فرماندهان لشکرها و تیپ ها به آموزش یگان های خود جهت عملیات در آب بپردازند. بر همین اساس، به موازات آماده سازی یگان ها برای عملیات در هور، اندیشه عملیات در دریا علیه منافع عراق بارور شد و در نتیجه ماموریت تعرض به اسکله های نفتی العمیه و البکر به نیروی دریایی سپاه پاسداران (قرارگاه نوح) واگذار گردید. به منظور انجام عملیات ایذایی و محدود، طراحی جهت حمله به اسکله الامیة عراق در خلیج فارس تصویب و اجرای این ماموریت به نیروی دریایی سپاه واگذار شد و یکی از یگان های با تجربه نیروی زمینی سپاه از لشکر 14 امام حسین (ع)، برای انجام این عملیات، به قرارگاه نوح مامور گردید و در ساعت 30/1 دقیقه بامداد روز سه شنبه 11/6/1365، با رمز مقدس حسبنا الله و نعم الوکیل آغاز شد. اهداف عملیات انگیزه اصلی عملیات تصرف و انهدام دو اسکله العمیه و البکر بود. در کنار هدف اصلی، اهداف دیگری نیز دنبال می شد که عبارت بودند از: - تکمیل عملیات والفجر 8 با ساقط کردن مهم ترین پایگاه دریایی دشمن و کوتاه کردن دست او از شمال خلیج فارس. - ایجاد فضا و منطقه سالم دریایی برای کشتیرانی. - اجرای یک عملیات دریایی و نشان دادن حضور مقتدرانه نیروی دریایی سپاه در خلیج فارس. منطقه عملیات دو اسکله نفتی الامیه و البکر در آب های خلیج فارس و در جنوب شرقی راس البیشه با فاصله 12 کیلومتر ازیکدیگر، در یک راستا – نسبت به خط شمال – واقع شده اند. سواحل جمهوری اسلامی، در شمال این اسکله ها و بندر فاو، خورعبدالله و بوبیان نیز درغرب آن قرار دارند. محل تعبیه این سکوها، نقطه تلاقی آب های اروند رود و خورعبدالله با خلیج فارس است . عمق آب در اطراف این اسکله ها در حال مد، 34 متر و در حالت جزر، بین 30 تا 31 متر است. فاصله این دو سکو تا مواضع خودی (در نهر قاسمیه)، به ترتیب، 25 و35 کیلومتر است وطی مسافت میان این اسکله ها تا ام القصر، 3 ساعت به طول می انجامد. سکوهای البکر و الامیه، قبل از شروع جنگ، از عمده ترین محل های صدور نفت عراق بودند که کشتی های بزرگ با تناژ بیش از 300 هزار تن، با پهلو گرفتن در کنار این سکوها، بارگیری می کردند و به دلیل موقعیت جغرافیایی خاص این دو اسکله(عمیق بودن آب در این منطقه و ...) یک سوم نفت عراق از این منطقه صادر می شد. علاوه بر این، با قرار گرفتن این دو اسکله برسر راه ام القصر و بندر بصره، کشتی های بازرگانی عراق، در کنار آن ها لنگر می انداختند و پس از فرا رسیدن موعد تخلیه و یا بارگیری، راهی بنادر مذکورمی شدند. با شروع جنگ و تلاش عراق برای افزایش صدور نفت، فعالیت این سکوها زیاد و در نتیجه، به صورت یکی از اهداف مورد حمله ایران درآمد. با وجود همه موانع و مشکلات موجود، تصرف سکوها – به دلیل اهمیت این منطقه برای جمهوری اسلامی مزایای زیر را در بر داشت: ارزش سیاسی تصرف این دو اسکله، تسلط بر شمال خلیج فارس را به دنبال داشت. و لازم به یادآوری است بعد از عملیات والفجر 8 – که جمهوری اسلامی اعلام کرد بر شمال خلیج فارس مسلط شده است – عراق تعدادی خبرنگار و فیلمبردار به روی اسکله ها آورده بود، تا بدین وسیله نشان دهد که هنوز این منطقه، دارای فعالیت است. هم چنین این عملیات مقارن با تشکیل کنفرانس سران غیر متعهدها در حراره بود و لذا قبل از این که آن را عملیات نظامی صرف محسوب کنیم، می بایستی به عنوان یک عملیات سیاسی نظامی قلمداد کرد. زمینه سازی برای تصرف و تهدید ام القصر با گذشتن امکانات وسیعی روی اسکله ها، رفتن به سوی ام القصر به راحتی انجام می گرفت. از طرف دیگر، نیروهای خودی می توانستند، روزها در این منطقه مستقر و شب ها جهت انجام عملیات، به سوی بوبیان حرکت و مجدداً به این منطقه باز گردند. استعداد دشمن ترکیب قوای دشمن روی هر یک از سکوها، شامل یک گروهان تقویت شده از تیپ 440 دریایی بود. گردان 4، حفاظت ازسکوی العمیه و گردان 1، حفاظت از سکوی البکر را بر عهده داشت. قوای خودی هدایت و فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه نوح (ع) بود که جهت اجرای عملیات یگان های زیر را تحت امر داشت: - لشکر 14 امام حسین (ع) با 2 گردان احتیاط. - دو ناو تیپ 14 کوثر و 13 امیرالمومنین (ع) به عنوان پشتیبان عملیات. طرح عملیات براساس طرح مانور عملیات، دو ناو تیپ کوثر و امیرالمومنین (ع) باید دهانه خور عبدالله را برای جلوگیری از پشتیبانی نیروهای دشمن مستقر روی اسکله ها مسدود می کردند. نیروهای غواص لشکر امام حسین (ع) نیز توسط قایق به نقطه رهایی انتقال می یافتند و سپس با تاریک شدن آسمان، از سه محور به سوی اسکله العمیه روانه شده و آن را تصرف می کردند. آن گاه، نیروهای سوار بر شناور وارد عملیات شده و روی اسکله مستقر می شدند. در صورت امکان، اسکله البکر نیز باید مورد هجوم قرار می گرفت. شرح عملیات حدود ساعت 21 مورخ 10/6/1365 نیروهای غواص به سمت هدف حرکت کردند؛ لیکن به دلیل مشکلاتی همچون مغایرت جهت وزش باد با جهت حرکت غواص ها، قطع تماس آنان با فرماندهی و نیروهای پشتیبانی و ... موجب تاخیر در رسیدن به هدف تعیین شده گردید. حدود ساعت 4 بامداد نیروهای غواص محور راست موفق شدند به سمت چپ اسکله العمیه رسیده و خود را به بالای اسکله و روی پَد هلی کوپتر برسانند و با محرز شدن درگیری روی اسکله، رمز عملیات (حسبناالله و نعم الوکیل) توسط فرماندهی قرارگاه قرائت شد. نیروها به سرعت عملیات پاکسازی پَد و آماده کردن محل برای ورود دیگر نیروها را انجام دهند. در ساعت 05:30 یکی از گروهان های سوار شناور به اسکله رسید و متقابلاً دشمن نیز که سمت راست اسکله را در اختیار داشت، به سوی قایق های این گروهان شلیک کرد و همین امر موجب شد فشار وارد بر غواص های مستقر در اسکله کاهش یابد. با روشن شدن آسمان، نیروهای غواص محورهای دیگر موقعیت خود را یافته و به طرف اسکله حرکت کردند. به این ترتیب، حدود ساعت 8 صبح اسکله العمیه به طور کامل به تصرف درآمد. سپس، اسکله البکر مطابق طرح به آتش کشیده شد. نخستین فشار دشمن به العمیه در ساعت 10 با پرتاب یک موشک آغاز شد و به دنبال آن نیروی هوایی عراق به بمباران منطقه پرداخت. پرتاب موشک های دوربرد تا به هنگام شب نیز ادامه یافت؛ به گونه ای که تا صبح روز دوم عملیات، چهار فروند دیگر به سوی اسکله شلیک شد. هم چنین، دشمن توانست حوالی نیمه شب 8 فروند شناور خود را به طرف اسکله بیاورد. با فرارسیدن روشنایی روز دوم عملیات، هواپیمای دشمن در منطقه حضور یافته و اسکله را بمباران کردند. سپس، ناوچه های عراقی آرایش گرفته وبا حمایت هلی کوپترها به سمت اسکله پیشروی کردند. فشار روی نیروهای خودی هر لحظه بیشتر می شد و بدیهی بود که بدون عملیات پشتیبانی و تکمیلی – که انجام آن به دلایلی صورت نگرفت – عملیات می بایست در همین حد ایذایی خاتمه یافته و نیروها منطقه را ترک کنند. به همین دلیل نیروها عقب نشستند و نزدیک ظهر اسکله العمیه در حالی که تاسیسات و تجهیزات آن کاملا منهدم شده بود، مجددا به تصرف دشمن درآمد. نتایج عملیات تلفات و ضایعات وارده به دشمن در این عملیات به شرح ذیل می باشد: - کشته شدن 63 نفر. - به اسارت درآمدن بیش از 100 نفر. - ساقط شدن دو هواپیمای جنگنده. - انهدام یک ناوچه. - انهدام 15 قبضه ضد هوایی و 2 دستگاه رادار. - به غنیمت درآمدن 4 دستگاه رادار. ساجد -سایت جامع دفاع مقدس- 17 پاسخ ها
-
سال 2008 براي صنعت هوانوردي دنيا سال پر خبري خواهد بود كه در راس اين اخبار مي توان به نخستين پرواز بويينگ 787 در آمريكا و سوخوي سوپرجت 100 در روسيه اشاره كرد.اما در اروپا ،يك برنامه گل سرسبد برنامه هاي هوايي خواهد بود : هواپيماي ترابري ارباس ؛ هواپيمايي كه بعد از حدود سه دهه ، سرانجام در سال 2008 به ثمر نشسته و نخستين پرواز خود را انجام خواهد داد تا راه را براي آعاز تحويل آن به مشتريان از سال 2009 هموار شود. مقامات شركت «ارباس ميليتاري» اعتقاد دارند كه اين هواپيماي چهار موتوره با ورود به خدمت خود انقلابي در عرصه هواپيماهاي ترابري نظامي ايجاد خواهد كرد.A400M با ظرفيت حمل 37000 كيلوگرم بار،116 سربازكاملا مسلح و تا 66 برانكار به همراه 25 پرسنل پزشكي ،پرقدرتمندترين موتورهاي توربوپراب دنيا را به كار خواهد گرفت.اين هواپيما به چهار دستگاه موتور يوروپراب اينترنشنال TP400-D6 هريك با قدرت 11000 اسب بخار مجهز خواهد شد و پيشينه برد آن بسته به محموله حمل شده بين 4800 تا 6950 كيلومتر خواهد بود. تا كنون 9 كشور آلمان،فرانسه،اسپانيا،انگل ستان،تركيه،بلژيك،لوكزامبو رگ،آفريقاي جنوبي و مالزي ،192 فروند از هواپيماي A400M را سفارش داده اند،اما مقامهاي شركت ارباس ميليتاري اعتقاد دارند كه با ورود به خدمت هواپيما و اثبات كارايي فوق العاده آن ، شمار مشتريان ان تا حد قابل توجهي افزايش خواهد يافت از جمله ويژگيهاي برتر A400M كه در هيچ يك از رقباي آن به چشم نميخورد ،كابين خلبان كاملا شيشه اي و به دقت طراحي شده آن ميباشد كه تمامي اطلاعات مورد نياز خلبانان وديگر خدمه پروازي را بر روي صفحات نمايش رنگي چند كاره بزرگ نمايش ميدهد.از ديگر ويژگي هاي بارز كابين خلبان A400M ،امكان تجهيز به نمايشگرهاي سربالا جهت كاهش بار كاري خدمه ميباشد. در ماه فوريه ،مراحل نصب موتورهاي قدرتمند TP400-D6 به پايان رسيد و مراحل آزمايش ارتعاشات زميني هواپيما در اواخر فوريه تا اوايل مارس آغاز شد.به گفته مقامهاي شركت ارباس نخستين پرواز ارباس A400M به احتمال زياد در اواخر ماه ژوييه سال جاري ميلادي انجام خواهد شد.
- 35 پاسخ ها
-
تاپیک جامع عمليات والفجر-3 تاپیک جامع عمليات والفجر-3
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
ارتش عراق پس از شکست در عملیات بیت المقدس و عقب نشینی سراسری خود، ارتفاعات مهم و سرکوب مرزی را در اختیار داشت و به این ترتیب چند شهر مرزی همچون مهران زیر دید و تیر دشمن بود. ارتش عراق با استقرار نیروهای خودی روی ارتفاعات مرزی مهران، علاوه بر ایجاد تسلط بر این شهر، موفق شده بود با نیروی کمتری از منطقه بدره پدافند کند. حال آن که عقب راندن دشمن از روی ارتفاعات مرزی، پدافند در دشت را به او تحمیل می کرد و در نتیجه نیروی بیشتری زمین گیر می شد. بر همین اساس، طرح تأمین مهران – به عنوان دومین عملیات محدود در شرایط جدید – در دستور کار قرار گرفت. اهداف عملیات - آزادسازی شهر مهران از زیر دید و تیر دشمن. - ایجاد سهولت در برقراری ارتباط شهرهای دهلران – مهران و نیز ایلام – مهران. - تحمیل خطوط پدافند به دشمن و کشاندن او از ارتفاعات به دشت. انهدام دشمن بازپس گیری ارتفاعات و عوارض حساس زالوآب – که به این وسیله دید دشمن نسبت به تنگه کنجاپنجم و حوالی سد کناپنجم و دشت مهران کور گردید. آزادسازی ارتفاعات «نمه کلان بو» و قسمتی از ارتفاعات قلاویزان – که دشمن را از تسلط کامل بر شهر مهران محروم کرد و متقابلاً شهر بدره و عقبه دشمن به زیر دید قوای جمهوری اسلامی درمی آمد. موقعیت منطقه در منطقه دشت مهران، دو رشته ارتفاعات وجود دارد: در شمال، ارتفاعات زالوآب و کانی سخت و نمه کلان بو واقع است که قسمت عمده آن در خاک ایران قرار دارد. در جنوب نیز ارتفاعات قلاویزان واقع است که مرز ایران و عراق را مشخص می سازد. بین دو ارتفاع یاد شده، دشت مهران و دشت ورمهراز و زرباطیه عراق قرار دارد. در قسمتی از ارتفاعات زالوآب و کانی سخت، مرز مشترک ایران و عراق است که در سمت غربی آن، ارتفاعات نمه کلان بو با قللی بیش از 200 متر و کمتر از 400 متر ارتفاع واقع است. هم چنین، ارتفاعات زالوآب، که دارای تپه هایی به ارتفاع 340، 325، 343 و 310 می باشد، در سمت شرق نمه کلان بو قرار دارد و مهم ترین قله آن معروف به کله قندی دارای 363 متر ارتفاع است. تنگه کناپنجم در امتداد جاده مهران – ایلام و در شمال شرقی مهران واقع است که به منزله گلوگاه ورود به دشت مهران – از طرف ایلام – محسوب می شود و ارتفاعات کله قندی بر این تنگه تسلط کامل دارد. استعداد دشمن - تیپ های 506، 417، 420، 502، 424، 18، 38، 48 و 503 پیاده. - تیپ های 37 و 70 زرهی. - تیپ 4 گارد مرزی. - تیپ 4 پیاده کوهستانی. - گردان های کماندویی المثنی، مدلول، بلال و حدیبه. - گردان 9 مکانیزه تابع لشکر 2 پیاده کوهستانی. - گردان 7 تانک تابع لشکر 2 پیاده کوهستانی. - گردان 1 موشک ضد تانک. - گردان های 53، 240 و 639 توپخانه و آتشبار خمپاره 120 . سازمان رزم خودی فرماندهی عملیات را قرارگاه نجف اشرف برعهده داشت و یگان های تحت امر این قرارگاه نیز عبارت بودند از: الف) سپاه پاسداران: - لشکر 41 ثارالله با استعداد 6 گردان. - لشکر 5 نر با استعداد 7 گردان پیاده. - لشکر 27 محمد رسول الله (ص) با استعداد 1 گردان پیاده. - لشکر 17 علی ابن ابیطالب(ع) با استعداد 3 گردان پیاده. - تیپ مستقل 21 امام رضا(ع) با استعداد 5 گردان پیاده. - تیپ مستقل 11 امیرالمؤمنین(ع) با استعداد 2 گردان پیاده. - تیپ مستقل 5 رمضان با استعداد 1 گردان تانک و 1 گردان مکانیزه. ب) ارتش جمهوری اسلامی: - تیپ 4 زرهی از لشکر 21 حمزه. - تیپ 40 سراب (پیاده). - تیپ 84 خرم آباد با استعداد دو گروهان پیاده + یک گروهان تانک. توپخانه: سپاه : 4 آتشبار ارتش: 9 آتشبار طرح عملیات با توجه به مختصات جغرافیایی منطقه و اهمیت استراتژیک آن، عملیات به ترتیب در سه محور زالوآب و نمه کلان بو – دشت مهران – قلاویزان طراحی شد. رزمندگان می بایست پس از تأمین اهداف مورد نظر و در صورت مناسب بودن وضعیت پایگاه های دشمن، در شرق رودخانه کنجاپنجم مستقر شوند. در غیر این صورت، با احداث خاکریز در پشت رودخانه پدافند شود. شرح عملیات عملیات در ساعت 23 مورخ 7/5/1362 با رمز «یا الله» آغاز شد. در محور شمالی عملیات، ارتفاعات نمه کلان بو- به غیر از ارتفاع 270 معروف به کله قندی – تصرف و تأمین شد و ارتفاعات زالوآب به همراه ارتفاع 270 به محاصره درآمد. در محور میانی (دشت مهران)، رزمندگان خودی با پشت سر گذاردن جاده مهران – ایلام، از پاسگاه دوراجی تا فرخ آباد را تأمین کردند. در محور جنوبی، به رغم موفقیت های چشمگیر اولیه، از آن جا که فرصت لازم برای احداث خاکریز از یال قلاویزان به سمت فیروزآباد و از آن جا به فرخ آباد به دست نیامد، تصرف اهداف این محور در مرحله اول عملیات کامل نگردید؛ لیکن در مرحله بعد این نقیصه مرتفع شد. به این ترتیب، تنها محوری که تصرف اهداف موجود در آن ناتمام مانده بود، محور شمالی بود. نیروهای دشمن که در ارتفاعات زالوآب و کله قندی در محاصره بودند، یازده شبانه روز مقاومت کردند، دشمن تلاش فراوانی می کرد تا به هر نحو ممکن این ارتفاعات – به ویژه کله قندی – را از محاصره خارج کند. مضافاً به این که می کوشید خط پدافندی نیروهای ایران را در دوراجی شکسته و سپس با جناح چپ خود الحاق کند. اگرچه نیروهای خودی با مقاومت بسیار تلاش دشمن را در دوراجی و نمه کلان بو خنثی کردند، لیکن نیروهای عراقی همچنان در ارتفاعات زالوآب و کله قندی مستقر بودند. نهایتاً در سحرگاه 18/5/1362 فرمانده لشکر 27 (حاج همت) با یک گردان وارد عمل شد و مقاوت نیروهای عراقی مستقر در ارتفاع مذکور را در هم شکست. نتایج عملیات - آزادسازی دو جاده ایلام – مهران – دهلران. - آزادسازی ارتفاعات زالوآب و نمه کلان بو. - آزادسازی دشت مهران. - برقراری ارتباط جبهه های میانی و جنوبی از طریق دو جاده فوق الذکر. - کشته و زخمی شدن بیش ازده هزار تن از نیروهای دشمن. - به اسارت درآمدن 509 تن از نیروهای دشمن. - ساقط شدن 6 هلی کوپتر دشمن. - انهدام بیش از 200 تانک و نفربر. - انهدام بیش از 200 خودرو حامل نفرات و یا مهمات. - انهدام بیش از 20 انبار مهمات. - انهدام بیش از 100 خودرو حامل نفرات و یا مهمات. - انهدام بیش از 20 انبار مهمات. ساجد-سایت جامع دفاع مقدس- 9 پاسخ ها
-
- والفجر-3
- جنگ تحمیلی
-
(و 2 بیشتر)
برچسب گذاشته شده توسط
-
Airbus Beluga A300-600ST هواپیمایی ایرباس مدل A300-600ST یا Beluga شکل تازه ای از مدل استاندراد غول پیکر A300 است که برای حمل بارهای حجیم و بسیار بزرگ اختصاص داده شده است. اکثر سازندگان هواپیما چند ملیتی هستند و داشتن کارخانه ها و شعبات مختلف در نقاط مختلف برای این کارخانه ها امری معمول است. شرکت Airbus نیز از این قاعده مستثنی نیست چرا که بوسیله بخش هوا فضای کشورهای آلمان، فرانسه ، بریتانیا و اسپانیا تشکیل شده و از نظر موقعیت جغرافیایی، این کارخانه در تمامی این کشورها شعباتی ایجاد نموده است که پس از ساخت بخشهای مختلف، جهت گردآوری و سرهم بندی نهایی به واحد مرکزی منتقل می شوند قسمتهای کوچک و جزئیات در مدلهای مختلف متفاوت است ولی ساختار کلی ،معمولاً بدون تغییر باقی می ماند. بال هواپیما در بریتانیا ساخته می شود، دم هواپیما در اسپانیا، بدنه آن در آلمان و دماغه و بخش مرکزی در فرانسه ساخته می شوند و این بخش ها در هامبوگ یا تولوز کنار هم جمع شده و ساختار کلی هواپیما را تشکیل می دهند وقتی شرکت Airbus در سال 1970 کار خود را آغاز کرد، این قطعات از راههای زمینی منتقل می شدند ولی با افزایش تولید، حمل قطعات از طریق هوایی امری ضروری بود. از سال 1972 این قطعات بوسیله ناوگانی متشکل از 4 فروند Super Guppies حمل می شدند که مدل قدیمی ساخته شده توسط شرکت Boeing بودند که برای حمل بارهای حجیم برنامه های فضایی NASA در سالهای دهه 1960 به کار گرفته می شدند. با گذشت زمان این هواپیماهای Super Guppies دیگر قابل استفاده نبودند، چرا که به علت قدیمی بودن هزینه های عملیاتی زیادی به خود اختصاص داده بودند و با رشد تعداد تولیدات Airbus نیاز به هواپیماهایی با ظرفیت بیشتر وجود داشت. در سال 1991 دو شریک اصلی تجاری Airbus یعنی Dasa و Aerospatiale شرکتی را برای ساخت جایگزین مناسب برای Super Guppies تأسیس نمودند. طرح اولیه، ساخت مدل غول پیکر دو موتوره A300 بود، بالها ، موتورها و قسمتهای پایینی بدنه به همان شکل نگهداشته شدند و قسمت بالایی بدنه با ساختاری نعلی شکل و غول پیکر جایگزین شد که 4/7 متر ارتفاع داشت . برای تأمین نیازهای حمل و نقل بارهای حجیم ، اطاقک خلبان در مدل A300 تغییر شکل داده شد و درب غول پیکری به ارتفاع 17 متر برای بارگیری بارهای حجیم نصب شد و در آخر نیز ساختمان دم هواپیما به منظور ایجاد ثبات در زمان حرکت، قوی تر و بزرگتر ساخته شد. ساخت این مدل در سپتامبر 1992 آغاز شد و اولین پرواز در سال 1994 بود، بعد از 335 ساعت پرواز آزمایشی، گواهینامه پرواز در سپتامبر 1995 صادر و به کار گرفته شد. 4 فروند دیگر نیز از این هواپیما ساخته شده است و هر 5 فروند در حال حاضر به طور منظم استفاده می شوند. وظیفه اصلی این هواپیماها انتقال قطعات هواپیماهای Airbus که آماده مونتاژ هستند در سراسر اروپا برای مونتاژ نهایی به هامبورگ یا تولوز می باشد. ولی در عین حال این هواپیماها برای امور نقل و انتقال هوایی بار مورد استفاده قرار می گیرند که شامل بخشهای مختلف ایستگاههای فضایی ، آثار هنری حجیم و ظریف ، ماشینهای صنعتی و هلیکوپترها میشود. هواپیماهایی وجود دارند که بارهای سنگین تری را نیز می توانند حمل کنند مانند Antenov An-124 یا Boeing 747 و Lockheed C-5 ، ولی هیچ کدام از این مدلها ظرفیت داخلی قابل مقایسه ای با Airbus ندارند. ظرفیت حمل بار مدل A300-600ST از نظر ارتفاع بار 4/7 متر و از نظر طول بار 7/37 متر و از نظر وزن 47 تن می باشد.
-
در ایران باستان اهمیت بســـیاری به مقام زن و مرد داده شده است . زن را بانوی خانه (مون پثنی) می نامیده اند و مرد را (مون بد) یا مدیر خانه می نامیده اند. در نسخه های دینی ایران باســــــتان زنان شوهردار از اجرای مراسم دینی معاف بودند . زیرا تشکیل خانواده و پرورش یک جامعه نیک کردار که یکی از ارکان آن تربیت مادر است بزرگترین عمل نیک در کارنامه زنان ثبت می شده است. در زیر نمونه هایی از زنان پر افتخار ایران باستان آماده است : ● یوتاب : سردار زن ایرانی که خواهر آریوبرزن سردار نامدار ارتش شاهنشــــــاهی داریوش سوم بوده است. وی در نبرد با اسکندر گجــستک همراه آریوبرزن فرماندهی بخشی از ارتش را بر عهده داشته است او در کوهـهای بختیاری راه را بر اسکندر بست . ولی یک ایرانی راه را به اسکندر نشان داد و او از مسیر دیگری به ایران هجوم آورد. با این حال هم آریوبرزن و هم یوتاب درراه میهن کشته شدند و نامی جاویدان از خود بر جای گذاشتند. ● دریاسالار بانو ارتمیز : نخستین و تنها بانوی دریاسالار جهان تا به امروز . او به سال ۴۸۰ پیــش از میلاد به مقام دریاسالاری ارتش شاهنشاهی خــشایارشاه رسید و در نبرد ایران و یونان ارتش شاهنشاهی ایران را از مرزهای دریایی هدایت میکرد . تاریخ نویسان یونان او را در زیبایی برجستگی و متانت سرآمد تمامی زنان آن روزگار نامیده اند. ● آتوسا : ملکه بیش از ۲۸ کشور آسیایی در زمان امپراتوری داریـــــــــــوش بزرگ . هرودت پدر تاریخ از وی به نام شهبانوی داریـــــوش بزرگ یاد کرده است و آتوسا را چندین بار در لشکر کشی های داریوش یاور فکری و روحی داریوش بزرگ دانسته است. ● آرتادخت : وزیر خزانه داری و امور مالی دولت ایران در زمان شاهنشاهی اردوان چهارم اشکانی. به گفته کتاب اشکانیان اثر دیاکونوف روســــی خاور شناس بزرگ او مالیات ها را سامان بخشید و در اداره امور مالی کوچکتـــــرین خطایی مرتکب نشد و اقتصاد امپراتوری پارتیان را رونق بخشید. ● ازرمی دخت : شاهنشاه زن ایرانی در سال ۶۳۱ میلادی . او دختر خـــــــــسروپرویز پس از ” گشناسب بنده ” بر چندین کشور آسیایی پادشاهی کرد. ● آذرناهید : ملکه ملکه های امپراتوری ایران در زمان شاهنـــــــشاهی شاپور یکم بنیانگزارسلسله ساسانی. نام این ملکه بزرگ و اقتدارات دولتی او در قلمرو ایــــران درکتیبه های کعبه زرتشت در استان فارس بارها آمده است و او را ستایـش کرده است. ● پرین : بانوی دانشمند ایرانی . او دختر کی قباد بود که در سال ۹۲۴ قبل از مــیلاد هزاران برگ از نسخه های اوستا را به زبان پهلوی برای آیندگان از گوشه و کنار ممالک آریایی گردآوری نمود و یکبار کامل آن را نوشت و نامش در تاریخ ایران زمین برای همیشه ثبت گردیده است. ● فرخ رو : نام او به عنوان نخستین بانوی وزیر در تاریـــــخ ایران ثبت شده است وی از طبقه عام کشوری به مقام وزیری امپراتوری ایران رسید. ● گردافرید : یکی از پهلوانان سرزمین ایران. تاریخ از او به عنوان دختر کژدهم یاد میــکند با لباسی مردانه با سهراب زورآزمایی کرد . فردوسی بزرگ از او به عـــنوان زنی جنگجو و دلاور سرزمین پاکان یاد میکند. ● آریاتس : یکی از سرداران مبارز و دلیر هخامنشیان در سالهای پیش از میلاد. مورخــین یونانی در چندین جا نامی از وی به میان آورده اند. ● هلاله : پادشاه زن ایرانی که به گفته کتاب دینی و تاریخی ( ۳۹۱ یشتا ۲۷۴+۱ یشتا ۲ ) در زمان کیانیان بر اریکه شاهنشاهی ایران نشست . از او به عنوان هفتـــمین پادشاه کیانی یاد شده است که نامش را ” همای چهر آزاد” نیز گفته اند. منبع
-
◄ شناختی اجمالی بر بمبها ● نويسنده:حسین - اژدر ● ارسال كننده: h_azhdar حسین اژدر ● منبع: سایت - باشگاه اندیشه بمب ها در زبان انگلیسی نیز تقریبا با همین نام "بامب" معروف هستند. در واقع بمبها به عنوان بخشی از مهمات مخزنی تلقی میشوند که با مواد منفجره و یا میکروبی پر شده و مواد مزکور (مواد منفجره) در اثر تحریک خارجی از قبیل ضربه، حرارت، جرقه ی الکتریکی، یا موج انفجار وارد واکنش شیمیایی و تجزیه(وارد عمل) شده و در نهایت انرژی زیادی به صورت گازهای گداخته شده تولید مینماید. گازها و انرژی حاصله از تولید انها به شدت افزایش یافته و بر بدنه ی مخزن در تمام سطوح فشار وارد آورده و باعث شکافته شدن بدنه و راهیابی گازها و انرژی به بیرون می شود. بدنه(ترکش) نیز هم زمان به قطعات کوچکتر تقسیم شده و به سرعت به محیط اطراف پرتاب میشود. شدت پراکندگی قطعات حاصل از شکافته شدن بدنه به قطعات ریز به حدی است که همراه با صدای مهیب، آثار تخریبی زیادی در محلی که بمب در آنجا منفجر میشود، بر جای میگذارد. اتفاق دیگری که طی این مدت رخ میدهد این است که گازهای حاصله از انفجار به هوای محیط اطراف فشار آورده و باعث تکان شدید و حرکت آن به سمت بیرون میگردد. این پدیده که به موج انفجار معروف است با صدای زیادی همراه میباشد. امروزه انواع مختلفی از بمبها با کاربردهای متنوع توسط کشورها و شرکتهای مختلف تولید شده و میشود و بر مبنای اهداف مورد نظر تقسیم بندی میشود. تقسیم بندی بمبها از نظر نوع و هدفهای طراحی: 1- بمبهای چند منظوره و ترکشی general purpose 2- بمبهای خوشه ای 3- بمبهای اتش زا 4- بمبهای شیمیایی 5- بمبهای منور 6- بمبهای هدایت شونده(لیزری و هوشمند) تقسیم بندی بمبها از نظر مصرف: 1- بمب ضد پرسنلanti personnel 2- بمب ضد تانک و زره anti armor 3- بمب ضد تاسیسات 4- بمب ضد کشتیanti ship 5- بمب ضد هوا پیما anti air filed 6- بمب ضد باند anti band 7- بمب آتش زا 8- بمب نفوذی 9- بمب آموزشی 10- بمب تمرینی 11- بمب گرافیت یا بمب ضد تاسیسات برق تقسیم بندی از نظر شکل آیرو دینامیکی: 1- بمب آیرو دینامیک 2- بمب فاقد شکل آیرو دینامیک تقسیم بندی از نظر تعداد بمبهای آزاد شونده: 1- بمب منفرد 2- بمب خوشه ای تقسیم بندی از نظر سقوط: 1- سقوط آزاد 2- کند شونده تقسیم بندی از نظر هدایت: 1- بمبهای فاقد هدایت 2- بمبهای با هدایت لیزری 3- بمبهای هوشمند 4- بمب های پرنده (بمب v1 آلمانی) تقسیم بندی از نظر انفجار: 1- بمب های انفجاری 2- بمب های تر کشی 3- بمب های هوا سوخت تقسیم بندی از نظر خرج: 1- بمب معمولی که مواد منفجره ی شدید (HE) خرج انفجاری آن را تشکیل میدهد 2- بمب میکروبی که به جای خرج انفجاری، مواد بیولوژکی مخرب در انها قرار داده شده. 3- بمب هسته ای 4- بمب گرانیتی – 5- بمب پالس الکتیریکی (EMP) یا بمب صاعقه ی الکتریکی در این بخش لازم میدانم در مورد بعضی از موارد ذکر شده توضیحی کوتاه ارائه کنم. پیرامون بمب خوشه ای: در این نوع، در بدنه ی بمب مادر، به جای مواد منفجره تعداد زیادی "بمب چه"(bomlet) یا بمب فرعی (bomb let) تعبیه شده است که هر یک درون محفظه های کوچکی در بدنه ی بمب اصلی قرار میگیرند. بعد از این که هوا پیما یا بمب به ناحیه ی عمومی هدف رسید، با توجه به مکانیزم مشخصی که در طراحی در نظر گرفته شده، بدنه ی بمب باز یا جدا میشود و بمب چه ها به بیرون پرتاب میشوند. بمب های فرعی اشکال مختلفی دارند و انتخاب انها با توجه به اهداف مورد نظر متفاوت است. برای مثال بمب فرعی میتواند ضد تانک یا ضد باند پروازی باشد. مواد انفجاری هر بمب میتوانند جامد یا مایع باشد. پیرامون بمب اتمی: استفاده از انرژی هسته ای به مقیاس زیاد بین سالهای 1939 تا 1945 در ایالات متحده زیر فشار جنگ دوم جهانی صورت گرفت. اکثرا دانشمندان امریکایی بریتانیایی و پناهندگان اروپایی زیر سلطه ی فاشیسم به این تحقیقات میپرداختند و هدف این بود که زود تر از آلمانها به یک سلاح هسته ای دست یابند. هدف تولید سلاهی بود که بمب اتمی نامیده میشد (مناسب تر است بمب هسته خوانده شود). این بمب در اصل یک راکتور هسته ای بی کنترل است که در ان واکنش هسته ای وسیعی در چند میلیونیوم ثانیه سراسر ماده را فرا میگیرد. تنها یک بمب اتمی که از "u ^235" (موسوم به little boy- بچه ی کوچک) ساخته شده بود شهر هیروشیما در ژاپن را در 6 آگوست 1945 ویران کرد. سه روز بعد بمب دیگری که در ان از (u^239) استفاده شده بود شهر نا کا زاکی را منهدم ساخت. پیرامون بمبهای کوچک هوشمندsmart bomb : از جمله مهماتی که در هر دو جنگ متحدان علیه عراق که در سال 1991 و 2003 به کار گرفته شد و نیز در جنگ افغانستان استفاده شد، مهمات هوشمند است که از دقت بسیار خوبی برخوردار است. کارشناسان نظامی غرب اظهار میدارند به کمک ای نمهمات اهداف جراحی میشوند. به عبارت دیگر فقط نقطه ی دلخواه از یک هدف نسبتا بزرگ با این مهمات آسیب میبیند، بدونه انکه محیط اطراف تحت تاثیر قرار گیرد/(البته گفته ی دقیقی نیست) پیرامون بمبهای الکترو مغناطیسی: در یک ازمایش هسته ای که در سال 1992 با نان شلیک به ستاره ی ماهی با قدرت 1400 کیلو تن و در ارتفاع 400 کیلو متری از سطح اقیانوس اطلس و در فضا به عمل امد، ملاحظه شد که پالسهای الکترونیکی ایجاد شده در تجهیزات ماهواره ای و مخابراتی فرکانس بالا ایجاد اختلال کردند. لامپهای الکترونیکی از کار افتادند و دزدگیرهای ماسسات قفل و یا مختل شدند. تحلیل فنی این پدیده این بود که امواج الکترونیکی پر قدرت ماکروویو (high power micro wave) در هوا همانند صاعقه عمل نموده و در نیمه هادی ها و قطعات الکترونیکی نظیر "ترانزیستورها"، "دیودها"و "مقاتومتها" اختلال ایجاد کرده است. این پدیده در عمل منجر به تولید بمب های "EMP" شد که به ساعقه الکترونیکی موسوم میباشند. این ساعقه باعث ایجاد مشکل بیولوژیکی و شیمیایی نشده و فقط از طریق انتنها و لوله کشی ها میتواند ذخایر الکترونیکی جمعی را که بعضا نیز مانند رایانه، رادار و سامانه های موشکی با اهمیت هستند، غیر عملیاتی نماید. با این توصیف چنانچه مولد چنین صاعقه ای در بمب، به هواپیما های بدونه خلبان و یا موشک های کروز، سوار و بر روی هدف عمل نماید، میتواند در تجهیزات الکترونیکی منطقه اعم از نظامی و غیر نظامی و شهری از جمله سامانه های مخابراتی شهری، بانکها و رایانه ها و.... اختلال جدی ایجاد نماید. بر اساس گزارش تایید نشده، آمریکا از چنین بمبی در جنگ بالکان و نیز جنگ خلیج فارس استفاده کرد. پیرامون بمب گرافیتی: اطلاعات مربوط به این بمب که نوعی بمب غیر کشده است برای اولین بار در بحران کوزوگو و صربستان آشکار گردید. این بمب که بنا به درخواست نیروی هوایی امریکا ساخته شد، اثر نا مطلوبی روی انسان نداشته و نوعی مهمات هوا به زمین است که باعث غیر عملیاتی نمودن ژنراتورهای برق و خطوط انتقال الکتریسیته میشود. این کار در دهه ی 1970 بر اساس تاثیر رشته های گرافیت کربن در اتصال قطبهای مصبت و منفی منابع تولید و توضیع الکتریسیته استوار بود. پیش بینی شده بود که در جریان آزاد سازی گروگانهای لانه ی جاسوسی امریکا در تهران از این سلاح استفاده شود. در جنگ 1991 متحدین علیه عراق با استفاده از موشک "کروز توماهاوک" دریا پایه که سرجنگی ان حاوی الیاف کربن بود مورد استفاده قرار گرفت. بعد از جنگ خلیج فارس، نیروی هوایی آمریکا تصمیم گرفت که نوعی از این سلاح را که بتواند از پخش کننده ی مهمات تاکتیکی (TMD) هواپیما پرتاب شود، بسازد. هنوز مشخص نیست که چه نوع پخش کننده ی تاکتیکی مهمات برای این کار در نظر گرفته شده است. اینها توضیحاتی بود که لازم میدیدم پیرامون بمبها و تکنولوژی این سلاح خدمت دوستان ارائه کنم. امید وارم که خسته کننده نبوده یاشد. به امید خدا در نوشته ی بعدی به موشکها اشاره خواهم کرد. * به کمک کتاب "بمبهای هوایی جهان" ترجمه و تالیف سرهنگ ستاد یعقوب اصلانی تماس با نویسنده: sl2azh@yahoo.Com [hr]حسین - اژدر
-
تاپیک جامع سلاح انفرادی اف.ان .اسکار ( fn scar ) تاپیک جامع سلاح انفرادی اف.ان .اسکار ( FN SCAR )
mm1368 پاسخ داد به saman_777 تاپیک در سلاح های هجومی
این سلاح سلاح بی نظیری است از هر جهت مناسب که این سلاح به عنوان سلاح سازمانی نیروهای مسلح انتخاب بشه از این ام16 های چینی که بهتر -
بخش اول : سلاح و جنگ افزارهای دوران قدیم گرزها و چكشها گرزها ، گرزهاي زرهشكن و چكشها را بايد قديميترين سلاح به حساب آورد انسان ميتوانست آنها را در دستان خود بگيرد و از طرف ديگر نميشكستند و اجزايي نداشتند تا از كار بيفتد . چماق يا گرز از قديميترين نوع سلاحها است . چماقهاي اوليه در واقع قلنبههايي از سنگ بود كه از زمين برميداشتند و انسان ماقبل تاريخ از آن به عنوان ابزار و سلاح استفاده ميكرد از گرز براي خرد كردن دانههاي خوراكي و نيز براي شكار حيوانات و جنگ با دشمن هم بهره ميبردند . در جنوب آفريقا نقاشيهاي ديواري متعلق به 6000 سال ق.م را كشف كردهاند كه در آنها دو نقش انسان با چوبهاي بلند و سنگين كه نظير گرز هستند به چشم ميخورد . آدمي از مصالح گوناگون براي ساختن گرز استفاده كرده است . مثلاً ستخوان هاي بلند و سنگين جانوران ،چوب دراز و ضخيم كه از درخت يا بوته يا نباتات ديگر ميكندند از جمله اين مصالح بوده است . با استفاده از فلز ، گرز ساده ، به گرز زرهشكن تبديل شد سر گرز زرهشكن ، سنگين و گل ميخدار يا نوك تيز بود . از اين خاصيت براي كوبيدن و خرد كردن سپر يا زره دشمن استفاده ميشد . همچنين سربازان پياده يا سوار از آن براي جنگ تن به تن استفاده مي كردند . امروزه در مجلس نمايندگان ايالات متحده از يك چماق كوچك زرهشكن از جنس عاج و طلا به صورت تشريفاتي استفاده ميشود . در بريتانيا هم عصاي سلطنتي كه ملكه در مراسم خاص در دست ميگيرد در واقع نوعي گرز زرهشكن به شمار ميرود . تبرها و سلاحهاي پرتابي انسان تبر را با داخل كردن سنگ چخماق تيز به درون شاخههاي شكافدار يا چنگالدار درست كرد و وقتي هم نحوه استفاده از مفرغ ، آهن و فولاد را آموخت تبرهاي تيزتر و قويتر توليد كرد . تا فرا رسيدن عصر آهن ، سرتبرها را چنان قالب ميدادند تا حفره داشته باشد و دسته تبر در آن جا بيفتد . مدتي بعد هم تيغه تبر را چكشكاري ميكردند تا لبه آن تيز شود . امروزه هنوز هم تبر را بر همين منوال ميسازند . پادشاهان و زمامداران نيرومند از تبر به عنوان مظهر قدرت خود استفاده كردهاند . در تمدن « مينوان كرت» هم ميبينيم تبر دو سر مفرغي را به عنوان مظهر اين تمدن به كار بردهاند . فلاخنها ، تير و كمانها و كمانهاي زنبوركي پرتابگر يا فلاخنها از جمله كمان بلند زنبوركي سلاحي دور از دشمن است . اين موضوع به جنگجو اجازه ميداد به دشمن حمله كند و در همان حال دور از دسترس او باقي بماند . در نبردهاي دريايي قديم از پرتابگرها استفاده ميكردند . انبوهي از سلاحهاي پرتاب كننده سنگ را در « قلعه ميدن» واقع در « دورست» انگلستان كشف كردهاند كه در آنجا مدافعان سلتيك زبان ، در سال 44 ميلادي با روميها جنگيدهاند . كمان در زمره قديميترين سلاحهاي دنيا است . نقاشيهاي غاري عهد قديم متعلق به 10000 و 5000 سال ق.م در كاستلون اسپانيا تصاويري از انسانها را نشان ميدهد كه در جنگ از كمان استفاده كردهاند . در دانمارك كمانهايي متعلق به 2000 تا 1500 ق.م و در مصر به حدود 1400 ق.م پيدا كردهاند . جنگاوران انگليسي و ولشي با استفاده از كمانهاي بلند خود در سه نبرد برضد فرانسه : نبرد كرسي در اوت 1346 ، پواتيه در سپتامبر 1356 و آژينكو در اكتبر 1415 به پيروزي رسيدند . دشنهها و كاردها دشنهها و كاردها را به دليل كوچكي ، سبكي و آساني ، حمل سلاحهاي دم دست ميگويند و چون ميتوان از آنها در سكوت كامل استفاده كرد سلاحهاي پنهاني هم گفته ميشوند . از دشنه و كارد در جنگ تن به تن و نيز به عنوان سلاح پرتابي استفاده ميكنند . هر چند طرح دشنه از كارد اقتباس شده لكن ميان اين دو تفاوت مهمي موجود است . كارد يا چاقو وسيلهاي ساده است كه يك طرف لبه آن تيز است و ممكن است نوك آن هم نسبتاً كند باشد هم براي مصرف روزانه مثل گوشت به كار ميرود و هم ميتوان از آن به عنوان سلاح استفاده كرد . اما تيغه دشنه در هر دو طرف تيز است و طول آن چنان شكل داده ميشود كه در نوك باريك و تيز شود و براي حفاظت دست استفاده كننده بين تيغه و دسته معمولاً حائلي ميگذارند . دشنه را هميشه در زمره سلاح طبقهبندي ميكنند . قديميترين دشنهها را از سنگ چخماق ساختهاند و بعد از آن هم از چوب يا استخوان تيز استفاده كرده اند . دشنههايي از جنس مفرغ ، آهن و فولاد بسيار بادوامتر بودهاند . شمشيرها ، شمشيرهاي بلند و شمشيرهاي هلالي شمشير كه از قديميترين سلاحهاي دنيا است اكنون به صورت مظهري براي مقام افسري در مراسم رژههاي نظامي درآمده است . انسان از ابزارهايي به شكل شمشير در كارهاي مزرعه و علفچيني استفاده كرد اما در آنها مثل وسايل مشابه تغيراتي دادند تا مناسب جنگ شود . شمشيري موسوم به كوكوي ساخت نپال سلاحي قديمي است كه امروزه همچنان مورد استفاده سربازان گروه سواره در ارتش بريتانيا ميباشد . تيغه پهن و خميده براي بريدن شيء و حتي حفر زمين مناسب است و در عين حال سلاح بسيار خوبي هم در جنگ تن به تن به شمار ميرود . شمشيرهاي قديمي را بيشتر براي شكافتن و نه ضربت زدن به كار ميبرند . قرنها در اروپا تيغه شمشيرها را كوتاه و مستقيم ميساختند كه نوك باريك داشت و تيغه آن دو لبه بود . اين شمشير را در ابتدا از مفرغ و بعداً از آهن و عاقبت از فولاد ساختند . رومي ها شمشيري كوتاه از جنس فولاد به طور حدود نيممتر موسوم به شمشير گلادياتور توليد كردند . اين سلاح به دشنهاي بلند با تيغه پهن شباهت داشت . واژه گلادياتور يعني كسي كه در سيركها يا استاديومهاي رومي ميجنگيد . كلمه گلادياتور از همين واژه اقتباس شده است . شهسواران و جنگاوران غربي در طول جنگ هاي صليبي فنون ساخت شمشير ار از مسلمانان آموختند . اين موضوع منجر به ساخت شمشيرهاي عالي در غرب شد . جنگاوران خاورميانهاي شمشيرهاي منحني موسوم به شمشير خميده را به كار ميبردند . طول اين نوع شمشير بلند بود و تيغهاي باريك و بسيار تيز داشت ميلهها و نيزهها شكارچيان ماقبل تاريخ حيوانات را با نيزه ميكشتند تا غذا به دست آورند . نيزه در مقايسه با سنگ قدرت و دقت بيشتري داشت و پرتاب آن از فواصل دور از خطر هم ميسر بود . قديميترين نيزهها را در واقع از نهالهاي راست (يا درختان نورسته) ميساختند يعني يكسر آن را تيز ميكردند . در شرق دور از چوب خيزران استفاده ميكردند كه سبك و محكم بود و به كمك آتش نوك آن را بسيار تيز ميكردند اگر در نوك آن چخماق و يا سنگ فلزدار تعبيه ميكردند اثر آن مهلكتر ميشد . جنگجويان در اكثر ارتشهاي قديم به نيزه مجهز بودند . البته نيزه پرتابي با يك عيب همراه بود يعني وقتي آن را به سوي دشمن پرتاب ميكردند به دست آوردن مجدد آن ناممكن ميشد . در واقع دشمن ميتوانست از آن عليه پرتاب كننده استفاده كند . روميها با اختراع نيزهاي به نام پيلوم يا نيزه سنگين پياده نظام بر اين مشكل غلبه كردند . گردن اين نوع نيزهرا در قسمت نوك بلند و باريك ميساختند تا پس از اصابت به هدف نوك آن بشكند و دشمن نتواند از آن استفاده كند . سلاحهاي چوبي بلندتر و سنگينتر را بيشتر براي جنگيدن و نه پرتاب كردن ميساختند . در دوران قرون وسطي روستانشينان از چوبهاي بلند به عنوان عصا استفاده ميكردند . بر نوك اين عصا تيغههاي متفاوتي ميبستند تا پياده نظام و سواره نظام از آنها به صورت سلاح استفاده كنند . البته نيزه نوكدار بيشتر مورد استفاده سواره نظام قرار ميگرفت . تيغه چاقو يا تبر و همچنين تيغه كارد ضخيم نوك برگشته را كه ابزار بود بر نوك نيزه هم ميبستند . با نصب نوكهاي چنگالي تيز ( مثل چنگال دو شاخه ) نيزههاي شاخهدار ميساختند . نيزههاي تبرزيني را از يك ميله بلند و نوك و سر تبري شكل درست ميكردند كه پايينتر از نوك نيزه ميبستند . سلاحهاي آتشين قديمي سلاح آتشين به آن نوع جنگافزارهايي ميگويند كه در آنها از باروت و گلوله استفاده ميشود . تاريخ ساخت اولين نوع سلاحهاي آتشين در غرب به اوايل سده پانزدهم ميلادي باز ميگردد اين گونه سلاحها مثل توپهاي كاليبر كوچك عمل ميكردند و آن قدر سبك بودند كه سربازان پياده يا سواره هم ميتوانستند آنها را حمل كنند . سلاحهايي از اين نوع به پرتاب كننده فشفشههاي دستي كه امروزه براي دادن علامت خطر در دريا به كار ميبرند خيلي شبيه بودند و لوله كوتاهي داشتند كه به قبضه متصل ميشد . طول سلاحهاي مرسوم تا اواخر سده پانزدهم و اوايل سده شانزدهم با داشتن لوله و تفنگ و قنداق به حدود 165 سانتيمتر مي رسيد . قنداق ، لوله فلزي را در خود جاي ميداد و محكم ميگرفت و تيرانداز موقع شليك ته قنداق را در انحناي شانه خود ميگذاشت . تفنگ شمخال سلاح بزرگتري بود كه غالباً آن را روي سه پايه سادهاي به كار ميبردند و معمولاً دو خدمه داشت كه يكي هدفگيري ميكرد و ديگري يك فتيله نوك تيز و شعلهور را دم سوراخ يا منفذ لوله ميگرفت . سربازاني كه اين نوع سلاحهاي سنگين را حمل ميكردند مشتاق بودند تا صنعتگران سلاحهاي سبكتر و راحتتر بسازند . آنگاه اولين پيشرفت در ساخت تفنگ هاي فتيلهاي حاصل شد براي شليك اين تفنگ از فتيله يا رشته آغشته به ماده شيميايي به اسم شوره يا نيترات پتاسيم كه آرام آرام ميسوخت استفاده كردند . رشته را پيرامون يك دستك يا اهرم خميده ميپيچيدند . لگنچهاي كم عمق و پر از باروت كه مجراي باريكي داشت به لوله اسلحه منتهي ميشد . سربازان براي تيراندازي با تفنگ فتيلهاي ابتدا رشته دور دستك يا فتيله را روشن ميكرد سپس درپوش فنري منتهي به لگنچه را باز ميكرد و ماشه را ميچكاند . اين عمل آتش فتيله در حال سوخت را به باروت ميرساند و سپس انفجار حاصل ميشد . زرهها جنگجويان زره را براي حفاظت سر و گردن و چشم و سينه ميپوشيدند . زرههاي قديمي از جنس مفرغ بود اما بعداً از فولاد استفاده كردند . جنگاوران ژاپني زرههايي ار جنس چوب خيزران بر تن ميكردند لكن پوشيدن آن با مشكلي همراه بود ، از يك طرف ميبايد آن قدر ضخيم يا سنگين باشد تا جنگاوري كه آن را ميپوشد مصون بماند و از طرف ديگر هم ميبايد آن قدر سبك ميبود كه مانع سهولت حركت نشود و جمع اين دو خاصيت قدري دشوار بود . يونانيان عهد باستان نخستين قومي بودند كه زره مفرغي بر تن كردند و از آن براي محافظت بازو ، پا و سينه استفاده بردند . لژيونرها يا سپاهيان رومي ، زره رزمي ميپوشيدند كه سينه ، شكم ،پشت و شانه آنان را محافظت ميكرد و با اين وسيله ريه ، قلب و عروق مهم خوني گردن ايشان از گزند مصون ميماند . بازو و پاي جنگاور رومي بدون پوشش بود لكن به سهولت ميتوانست حركت كند و بدود . يكي از روشهاي ارزان قيمت براي درست كردن زره آن بود كه صفحات فلزي را به لباس بلند يا لباده لاييدار ميدوختند . تا فرارسيدن ايام نبرد هاستيگنز در انگلستان اشراف جنگجو و سربازان از زره زنجيري يا خفتان به هم متصل شده براي محافظت استفاده كردند . اين زره يا خفتان جنگجو را در برابر ضربات شمشير و پيكان و نيزه محافظت ميكرد و مانع حركت بدن نميشد . خفتان را با متصل كردن حلقههاي آهني به يكديگر ميساختند تا نوعي پوشش يا پارچه فلزي درست كنند . جنگاوران ساكسني و نورمني لبادههاي زرهي بر تن ميكردند كه بازوها و اندام را تا سر زانو محافظت ميكرد . آنان كلاهخودي از جنس خفتان بر سر ميگذاشتند و زير خفتان جليقههاي نيمتنه ، لايهدار ميپوشيدند . اين نيمتنه مانع از آن ميشد تا ضربات شمشير سبب شود كه خفتان مستقيماً به پوست بدن فشار آورد . استفاده از حيوانات در جنگ در گذشته از فيل ، اسب ، الاغ و گاو اخته در جنگ استفاده ميكردند . اكثر اين حيوانات براي حمل سربازان و كشيدن واگن مورد استفاده واقع ميشدند ، اما از فيل تقريباً مثل تانك امروزي استفاده ميكردند چون مي توانست سربازان را زير پا له كند به علاوه كمانداران بر پشت آن سوار ميشدند و با ديد بهتري هدفها را ميزدند . استفاده از اسب در جنگ اسب اين امكان را به ارتشهاي گذشته ميداد تا به سرعت جابجا شوند . از آنها براي كشيدن واگن ، تجهيزات محاصره و غارت يا حمل غنايم استفاده ميكردند . در ميدان رزم ديدهوران و پيكها با نشستن بر اسب خبرها را نزد سرداران ميبردند و دستورات آنان در باره نقشه جنگ را به ديگران ابلاغ ميكردند . دشمن نميتوانست اسبهاي قوي هيكل سواران اسلحه را كه در كنار هم مي تاختند و حمله ميكردند به آساني متوقف كند . نخستين قومي كه از اسب در جنگ استفاده كرد قوم آشور بود كه حدود 800 ق.م آن را به ميدان آوردند و براي سواره نظام و كشيدن ارابه و شكار استفاده كردند . روميها از نژاد اسبهاي اروپايي ، خاورميانهاي و آفريقايي در پرورش نسل اسب براي انجام مسابقه ، شكار ، حمله شديد و رام كردن بهره گرفتند . سلاحهاي سوارهنظام سلاحي كه جنگجوي سواره به كار ميبرد منعكس كننده مهارت او به عنوان سواركار بود . سواران مغولي چنگيزخان ميتوانستند بدون گرفتن عنان اسب سواره بروند و البته اين كار به معناي آن بود كه ميتوانستند در پشت زين از كمان خود استفاده كنند . سواران معمولاً نيزه كوتاه و بلند را در يك دست ميگرفتند و با آن ضربت ميزدند . نيزه آن قدر بلند بود كه به سرباز پياده امكان ميداد تا از نزديك به دشمن ضربت وارد كند . آنان معمولاً مستقيماً به سوي دشمن پيش مي تاختند تا سرعت و نيروي محركه آني اسب را به سنگيني نيزه بيفزايد . نيزهسواران در اروپاي قرون وسطي موردپسند واقع شدند و سواران لهستاني و مجارستاني استفاده از آن را ادامه دادند . نيزهداران لهستاني از اين سلاح در جنگهاي ناپلئوني سالهاي 1800-1815 برضد فرانسويان استفاده كردند . شهسواران قرون وسطي هم قبل از اين زمان در جنگها از نيزه استفاده ميبردند و مهارتهاي خود را در مسابقات نشان ميدادند . چون در جنگ با نيزه ممكن است دشمن اسب شهسوار را هم به صورت هدف درآورد از اين رو صنعتگران به ساختن زره براي اسب روي آوردند . زره اسب را سينهپوش هم مي گفتند كه در سادهترين شكل خود شامل خفتان و صفحهاي براي پوشاندن جلوي صورت اسب و سينهبند تزييني ميشد كه تا بالاي پاهاي جلو سينه ميرسيد . اگر قرار بود اسبي تماماً زرهپوش شود گذشته از پوششهاي فوق ، كفلپوش ، رانپوش و پهلوپوش را هم بر آن ميافزودند . كفلپوش در واقع سرين اسب را محفوظ ميدانست . ران پوش و پهلوپوش هم صفحه اريبي شكلي بود كه به قاعده زين مي بستند . اين صفحه پهلوهاي اسب را ميپوشاند و فاصله كفلپوش و سينهبند را پر مي كرد. قلعهها و استحكامات امروزه ميتوان نمونههاي متعددي از استحكامات دوره ماقبل تاريخ و عهد قديم را در سراسر دنيا مشاهده كرد . كساني كه آنها را بنا كردهاند غالباً از عوارض طبيعي زمين مثل تپه ، صخره ، پرتگاه ، رودخانه ، درياچه و باتلاق براي استحكام آنها بهرهداري كردهاند . هرجا چنين عوارضي موجود نبوده مردم با حفر خندق و ايجاد خاكريز و بعدها با ساختن ديوار و برج اين گونه موانع را به وجود آوردندهاند . سازندگان قلعه بعضي اوقات از مكانهاي قبلي استفاده ميكردند . مثلاً هنري اول شاه انگلستان ، در دهه 1120 ميلادي با استفاده از استحكامات مربع شكل و متعلق به دژ نظامي پيشين ساكسونهاي رومي در پروچستر واقع در همشاير ، قلعهاي بر فراز بلندي و محصور در ديوار بنا كرد . اكنون هم ميتوان نماي كلي دژهاي نظامي مربع شكل رومي را در سراسر اروپا مشاهده نمود . دژ نظامي را به زبان رومي كستروم ميگفتند كه واژه انگليسي كسل به معناي قلعه از آن اقتباس شده است . ديوارها ديوار قلعهها را با يك الگوي ثابت مي ساختند و معمولاً برگرد قلعه ديوار سد مانندي بالا ميآوردند . ضخامت ديوار بين 5/1 متر تا 8 متر متفاوت و آن قدر عريض بود تا نگهبانان بر بالاي آن راه بروند . بر بالاي ديوار جانپناه يا سنگرهايي ميساختند كه خود حدود نيم متر ضخامت داشتند . در بعضي از قلعهها اين جانپناه را تنها در بالاي وجه بيروني ديوار بالا ميآوردند . تعدادي هم در هر دو وجه يعني رو به بيرون و داخل قلعه مي ساختند . بلندي اين جانپناه ها به حدود 2 متر ميرسيد و از اين رو بگهباني كه بر بالاي ديوار سد مانند ميايستاد ميتوانست به طور كامل پشت آنها پنهان شود و محفوظ بماند در طول جانپناهها فاصلههاي معيني وجود داشت كه آن قدر كم ارتفاع و عريض بود كه كمانداران از آن به سوي دشمن تير پرتاب ميكردند . اين فواصل يا شكاف را برج و بارو و كنگره ميگفتند . به بخشهاي مرتفع شكافها كه كمانداران را محافظت ميكرد ، بارو يا جرز ميان دو تيركش ميگفتند . منجنيق ها پيش از اختراع توپ ، سلاحهاي بمباران كننده را براساس استفاده از نيروهاي طبيعي مي ساختند . سلاحهاي عهد قديم و دوران قرون وسطي بر پايه سه اصل عمل كردند : فشار فنر ، پيچش و استفاده از وزنه تعادل . مثلاً كمانهاي زنبوركي فوقالعاده بزرگ از فشار فنر استفاده ميبردند . در اين كمانها از چوبهايي با خاصيت فنري مثل چوب زبان گنجشك يا چوب درخت سرخدار كه به آساني خم ميشد ، استفاده ميكردند . پيچش يا پيچيدن را در سلاحهايي به كار ميبردند كه قدرت آن را طناب پبچيده فراهم ميآورد . هر چه طناب را محكمتر ميپيچند هنگام رها شدن قدرت بيشتري به دست ميآمد . از اين روش براي پرتاب سنگ يا نيزه بهره ميبردند . روميها در سده سوم ميلادي يكي از سلاحهاي پيچشي خود را كه نوعي منجنيق سنگين براي پرتاب سنگ بود گورخر نام دادند . دليل اين نامگذاري آن بود كه وقتي طناب اين ماشين را رها ميكردند لگد شديدي ميزد . روميها طناب اين ماشين را از موي آدمي درست ميكردند زيرا خاصيت كششي آن زياد بود . منجنيق سنگانداز هم نوعي سلاح مثل كمان زنبوركي بود . در اين ماشين ، با خم كردن دو قطعه چوب در يك طناب پيچيده يا قيطان مو ، فشاري مثل فنرايجاد ميكردند . سلاحهايي كه براساس وزنه و تعادل يا خاصيت ترازويي عمل ميكردند حدود 500 ميلادي از چين به اروپا رسيدند . اين نوع سلاحها همچون الاكلنگ عظيمي بودند كه در يك سر وزنهاي ثقيل و در سر ديگر آن فلاخن يا پرتاب كنندهاي ميبستند . سنگ يا هر نوع « مرمي» ديگري را در فلاخن ميگذاشتند كه از پايين مهار شده بود و در اين حالت وزنه تعادل در هوا بود وقتي مهار خلاص ميشد وزنه تعادل به پايين ميآمد و سنگ فلاخن را به هوا پرتاب ميكرد . سنگ تنها چيزي نبود كه سلاح ترازويي مي توانست پرتاب كند . مواد شعلهور را هم بر بالاي ديوار پرتاب ميكرد تا آتشسوزي ايجاد شود . و به علاوه اجساد انسان و حيوان را نيز به سوي مدافعان پرتاب ميكردند تا موجب عفونت شود و روحيه مدافعان پايين بيايد . امروزه در نظر اول اين نوع سلاح خشن وساده جلوه ميكند . اما در شرايط قرون وسطي و وجود جادههاي نامطلوب و وسايل نجاري ، ساختن سلاحهايي مثل منجنيق تعادلي يا منجنيق سنگانداز و آوردن آنها به ميدان نبرد ، در واقع شاهكار حيرتآوري به شمار ميرفت . سينهكشها ، دژكوبها ، و نقبزني براي آنكه محاصره كنندگان بتوانند سلاح هاي خود را به دشمن محاصره شده نزديكتر كنند ، بيرون از ديوارهاي قلعه يا شهر به ساختن سينهكش يا سراشيبي اقدام ميكردند . سينهكشها يا گذرگاهها را براي آن ميساختند تا از حفرهها و خندقهاي پر آب عبور كنند . مطلوبتر آن بود تا بيشتر از يك سينهكش ساخته شود تا دشمن نداند حمله اصلي از كدام جهت انجام ميشود . روميها در ساختن سينهكش موسوم به پشته يا خاكريز با استفاده از چوب ، خاك و سنگ مهارت داشتند و پيشگامي كردند . نيروهاي محاصره ابتدا خندق را پر ميكردند و تا پاي ديوار دشمن سينهكش ميساختند ، سپس قلعهكوبها را روي چرخ به موضعشان ميكشاندند . قلعهكوب را بايد قديميترين سلاحهاي محاصره به شمار آورد . ابتدا آنرا از تنه قطور درخت مي ساختند و با زنجير از چهار چوب يا قاب الواري ميآويختند تا در هوا نوسان كند . همه اين مجموعه را در داخل حفاظي موسوم چارطاقي يا پنت هاوس قرار مي دادند . سقف و ديوارهاي چار طاقي را غالباً با پوست حيوانات ميپوشاندند و آن را خيس ميكردند تا در مقابل آتش مصون بماند . قلعهكوبها را به قبه فلزي و بعضاً هم به شكل قوچ ميساختند و اين قبه را در نوك تنه درخت براي كوبيدن نصب مي كردند . جنگاوران با نوسان دادن ميله دژكوب و كوبيدن آن به در و با سعي فراوان و با صرف وقت ميتوانستند سوراخي در آن ايجاد كنند . ورود باروت به عرصه جنگ باروت جامد موقع سوختن به سرعت به گاز بدل مي شود و اگر منفذي براي خروج باشد جرقه و دود سفيدي ايجاد مي شود و صداي چنداني هم توليد نميكند . اما اگر منفذي موجود نباشد بر نيروي انفجاري و صداي آن افزوده ميشود . در اين حالت انرژي توليد ميكند كه ميتواند موجب راندن جسم جامد در داخل لوله شود و يا ساختماني را منفجر كند . بريتانياييها نخستين قومي در اروپا بودند كه در نبرد كرسي ( 1346 ) باروت به كار بردند . ميگويند ادوارد شاه انگلستان سه تا پنج قبضه تفنگ داشته است كه به دليل شكل بطري يا ظرف مانندشان آنها را كوزه ميناميده . سلاحهاي اوليه ، سنگ پرتاب ميكردند و يا مانند كمان زنبوركي پيكان رها ميكردند . با گذشت سيصد سال در ساختمان توپ تغييري حاصل نشد . ابتدا باروت را از دهانه توپ داخل لوله ميريختند و سپس با سنبه آن را در ته لوله مي فشردند آنگاه لايي پنبه را از دهانه لوله با كمك سنبه به ته لوله مي راندند تا باروت فشرده را در جاي خود محكم نگاه دارد . سپس گلوله مدور را در سر لوله وارد ميكردند. در ته لوله سوراخي كوچكي وجود داشت كه قدري باروت در آن ميريختند و رشتهاي آغشته به شوره يا نيترات پتاسيم را به اين سوراخ وارد ميكردند و آتش ميزدند كه به آرامي ميسوخت . منبع : http://takp30.blogfa.com/post-515.aspx منبع اصلي كتاب : تاريخ تحولات و فناوري نظامي از دوران باستان تا امروز (http://www.adinebook.com/gp/product/9646593496) ويرايش شد دريا
-
تاپیک جامع عملیات کربلای-4 (عکس ، فیلم ، تحلیل و بررسی )
mm1368 پاسخ داد به SAEID تاپیک در عملیات های نظامی ایران
براساس راهبرد نظامی ارائه شده از سوی سپاه پاسداران به مسئولین کشور، برای نیل به پیروزی در جنگ می بایست در جبهه جنوب، جاده های شمالی و جنوبی بصره و نیز در جبهه شمالی، جاده های مواصلاتی کرکوک به بغداد قطع و یا تهدید شوند و در نتیجه، صدور نفت عراق به خارج کاملا قطع گردد و سپس حرکت اصلی به سمت بغداد آغاز شود. بر همین اساس، محاصره و سپس تصرف شهر بصره به عنوان هدف عملیات اصلی سپاه پاسداران در سال 1365 مورد توجه قرار گرفت که برای تحقق آن به کارگیری حدود 500 گردان و آن هم از سه محور ضرورت یافت لیکن به دلیل مشکلاتی همچون ضعف امکانات نظامی تنها یک محور – به عنوان تنها راه باقی مانده جنگ در جبهه جنوب – انتخاب شد. به عبارت دیگر، پس از حذف دو محور احاطه ای (هور و فاو) منطقه شلمچه و ابوالخصیب به منظور انجام عملیاتی بزرگ و سرنوشت ساز برگزیده شد. اهداف عملیات تصرف شهر بصره و تهدید جاده صفران – بصره منطقه عملیات منطقه عملیاتی ابوالخصیب و شلمچه دارای ارزش ها و ویژگی های مهم سیاسی و نظامی است و می توان آن را مهم ترین منطقه عملیاتی در جبهه جنوب دانست. مرکز این منطقه، نخلستان های اطراف اروندرود – حد فاصل جزیره بلجانیه تا بصره است – که عرض آن 4 تا 5 کیلومتر و طول آن حدود 15 کیلومتر می باشد. زمین منطقه عملیاتی از دو جهت دارای خصوصیات مهمی می باشد: 1- وجود نهرها و کانال های کشاورزی که عمق مناسبی دارد و از آن ها می توان برای پدافند استفاده کرد. 2- جناحین منطقه عملیاتی که از شمال به آب گرفتگی شلمچه و کانال ماهی گیری و از جنوب به خور زبیر و زمین های باتلاقی اطراف آن منتهی می شود و دشمن در آن قدرت پاتک ندارد. استعداد دشمن شمال منطقه عملیاتی در حوزه استحفاظی سپاه سوم و جنوب آن در حوزه استحفاظی سپاه هفتم عراق قرار داشت. لشکر 11 پیاده از سپاه سوم و لشکر 15 پیاده از سپاه هفتم در منطقه حضور داشتند. در ذیل اسامی کلیه یگان هایی که قبل و حین عملیات در منطقه حضور یافتند، آورده شده است: الف – یگان های پیاده: تیپ های 19، 22، 104، 111، 802 ، 805، 107، 102، 702، 420، 421، 429، 45، 112، 47، 23، 238، 436، 802، 501، 402، 117 و 28 ب– یگان های زرهی: تیپ های 16، 30 و یک گردان مستقل ج – یگان های مکانیزه: تیپ های 25 و 8 د– گارد ریاست جمهوری: تیپ های 2 و 4 از لشکر1 کماندویی و تیپ های 7 و 8 از لشکر 2 پیاده هـ – نیروی مخصوص: تیپ های 66 و 68 و – کماندو: تیپ4 کماندویی ستاد کل و گردان کماندویی لشکر 26 ز – جیش الشعبی: قاطع 58 المثنی قوای خودی هدایت فرماندهی عملیات بر عهده قرارگاه مرکزی خاتم الانبیاء (ص) سپاه پاسداران بود و چهار قرارگاه عملیاتی نیز اجرای آن را بر عهده داشتند. قرارگاه نجف هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 19 فجر لشکر 5 نصر لشکر 17 علی ابن ابی طالب (ع) لشکر 155 ویژه شهدا تیپ 21 امام رضا (ع) تیپ 57 حضرت اباالفضل (ع) تیپ 12 حضرت قائم (ع) + 4 گردان توپخانه قرارگاه قدس هدایت نیروهای زیر به عهده داشت: لشکر 25 کربلا هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 41 ثارالله (ع) لشکر 10 سید الشهدا(ع) + 4 گردان توپخانه قرارگاه کربلا لشکر 27 محمد رسول الله (ص) لشکر 14 امام حسین (ع) لشکر 8 نجف اشرف لشکر 31 عاشورا تیپ 44 قمربنی هاشم (ع) لشکر 32 انصار الحسین (ع) + 4 گردان توپخانه قرارگاه نوح هدایت نیروهای زیر را به عهده داشت: لشکر 7 ولی عصر (عج) تیپ 33 المهدی (عج) تیپ 18 الغدیر ناو تیپ امیرالمومنین (ع) + 4 گردان و 1 آتش بار توپخانه هم چنین، دو تیپ توپخانه تحت امر قرارگاه مرکزی بودند: - تیپ 63 خاتم الانبیاء (ص) با 4 گردان و 2 آتش بار - تیپ 15 خرداد با 4 گردان و 2 آتش بار ضمناً از مجموع 352 گردان مورد نیاز، حدود 250 گردان آماده گردید که یگان های عمل کننده هر یک بین 7 تا 24 گردان را سازماندهی کرده و در خود جای دادند. طرح عملیات چهار منطقه شلمچه، ابوالخصیب، مقابل ام الرصاص و جزیره مینو – به این دلیل که به لحاظ مانور، آتش، عقبه و پشتیبانی به هم وابسته اند – برای انجام این عملیات بزرگ انتخاب گردید. بر همین اساس، هر یک از چهار منطقه فوق به عنوان خط حد یک قرارگاه عملیاتی تعیین شد: - قرارگاه نجف: از شمال پنج ضلعی شلمچه تا جزایر بوارین و ام الطویله پیشروی در محور شلمچه - قرارگاه قدس: انجام حرکت اصلی عملیات با عبور از تنگه ام الرصاص – بوارین و پیشروی در محور پتروشیمی و ابوالخصیب. - قرارگاه کربلا: مقابله با پاتک دشمن از مقابل جزیره ام الرصاص، تامین کل منطقه و پیشروی تا جاده دوم و سوم. - قرارگاه نوح: تامین جناح چپ و پیشروی در مقابل جزیره مینو. هم چنین، یگان های تحت امر این قرارگاه ها می بایست طی شش مرحله به اهداف نهایی خود – از شمال به تنومه و از جنوب به پشت کانال بصره – برسند. شرح عملیات عملیات می بایست در ساعت 22:30 مورخ 3/10/1365 آغاز شود. به همین خاطر غواص های خودی ساعاتی قبل به درون آب رفته و به سمت خط دشمن حرکت کردند. در این میان، نیروهای دشمن که کاملا آماده و هوشیار بودند ضمن پرتاب منور، با تیربار و خمپاره به طرف نیروهای خودی شلیک می کردند. در مجموع، عملیات خارج از کنترل و هدایت فرماندهی قرار گرفته بود و قبل از هر دستوری یگان ها با توجه به نوع وضعیت و هوشیاری و عکس العمل دشمن به محض رسیدن به ساحل، درگیری را آغاز می کردند. در این حال، رمز عملیات (یا محمد) حدود ساعت 22:45 اعلام شد و نیروهای عمل کننده فقط توانستند در جزایر سهیل، قطعه، ام الرصاص، ام البابی و بلجانیه نفوذ کنند و در بعضی مناطق نیز به صورت موضعی رخنه نمایند. در مقابل، نیروهای دشمن با پرتاب پی در پی منور و اجرای چند مورد بمباران کنار نهر عرایض (عقبه برخی از یگان ها) و هم چنین اجرای آتش موثر روی رودخانه اروند، عملا سازمان غواص ها و نیز نیروهای موج دوم و سوم را به هم زد. به طوری که نیروهای یگان های مجاور بعضا پراکنده شده و اغلب نمی توانستند روی هدف عمل نمایند. یکی از مناطق حساس عملیات، جزیره ام الرصاص و نوک بوارین بود که به رغم تلاش بسیاری که برای تصرف آن انجام شد، به خاطر هوشیاری دشمن امکان ادامه درگیری از میان رفت. دشمن با شلیک پرحجم تیربار روی آب، از عبور نیروها از تنگه ام الرصاص – بوارین جلوگیری کرد. مضافا به این که به خاطر حساسیتی که دشمن نسبت به ام الرصاص داشت، در پدافند آن از 9 رده مانع طبیعی و مصنوعی بهره می برد، به طوری که هرگاه از هر خط عقب رانده می شد، در خط بعدی که نسبت به خط قبلی اشراف و تسلط داشت، مقاومت می کرد. در این حال، با توجه به هوشیاری دشمن، امکان ادامه عملیات میسر نبود، لذا به منظور حفظ قوا و طراحی مجدد عملیات آتی، از ادامه نبرد اجتناب شد. نتایج عملیات میزان تلفات و ضایعات وارده بر دشمن به شرح ذیل می باشد: حدود 8000 کشته و زخمی حدود 60 اسیر انهدام حدود 70 دستگاه زرهی، مکانیزه و خودرو انهدام تعداد زیادی سلاح سبک و نیمه سنگین ساجد سایت جامع دفاع مقدس -
سم قارچ تریکوتسین سلاح خطرناک نظامی نوشته : امیرعباس قدرت کارشناس میکروبیولوژی http://www.rs272.com/ میزان بیماری فردی که با سم قارچی تریکوتسین تماس یافته است بستگی به وضعیت فرد، روش آلوده شدن و ... دارد. همچنین علائم و نشانه های بالینی به میزان دوز دریافتی نیز وابسته می باشد: در معرض قرار گرفتن با مقادیر بالای این سم (مسمومیت حاد) موضوع اصلی طب نظامی در مواجهه با سلاح های بیولوژیک می باشد و مقادیر کم این سم سبب مسمومیت های مزمن می گردد. 1-مسمومیت حاد در معرض قرار گرفتن حاد از راه دهان، پوست و یا ذرات معلق سم قارچی تریکوتسین موجب ضایعه معدی و روده ای می شود. دلیل مسمومیت، سیستم عصبی مرکزی باعث بی اشتهایی، بی میلی و حالت تهوع شده و سرکوبی اندام تولید مثلی صورت می گیرد و در نهایت اثر شدیدی بر روی سیستم گردش خون گذاشته و منجر به ایجاد فشار خون و حمله عصبی می گردد. بر اساس نوع معرض بودن اثرات خاصی نیز مشاهده می شود: · از راه پوست: نکروز پوستی و التهاب · از راه دهان: آسیب بخش بالایی معده روده ای · از راه چشم: آسیب قرنیه در آسیای جنوب شرقی در سالهای 1970 میلادی علائم در عرض چند دقیقه پس از انفجار سلاح ها (راکت های هوا به زمین، بمب و ...) و ایجاد باران های زرد خود را نشان داد. ذرات معلق این باران ها سبب آلوده سازی خاک، آب و غذا شده و در نتیجه باعث بروز بیماری های گوناگونی در انسانها گردید.در این شرایط اولین علائم و نشانه ها عبارت بود از تهوع و استفراغ شدید، سوزش سطحی پوست، بی حالی، ضعف، سرگیجه و کاهش تطابق بینایی. در ظرف چند دقیقه تا چند ساعت اسهال خونی شروع می شود. 3 تا 12 ساعت بعد علائمی نظیر تنگی نفس، سرفه، خونریزی لثه، خون دماغ، استفراغ خونی، درد قسمتی مرکزی قفسه سینه و درد شکمی بروز می یابد. مناطق پوستی آلوده شده، قرمز رنگ، دردناک و متورم و خارش دار هستند. بی اشتهایی و کم آبی در اکثر بیماران دیده می شود. در نهایت ظرف چند دقیقه، چند ساعت تا چند روز همراه با حالتهایی نظیر لرزه، حمله های شدید، کما و مرگ رخ می دهد. در افغانستان و آسیا بیشترین علائم و نشانه های دیده شده از سم تریکوتسین عبارتند از: استفراغ (%71)، اسهال(%53)، آسیب پوستی بصورت سوختگی و خارش(%44)، جوش و تاول پوستی (%33)، خونریزی(%52) و تنگی نفس(%48) می باشد[15]. 1-1-مسومیت حاد از راه پوست شواهد حاکی از آن است که وقتی پوست فردی در آزمایشگاه با مقادیر بسیار کمی از سم تریکوتسین آغشته می شود، ظرف 1 تا 2 هفته بعد از تماس سبب بروز سوزش های سطحی شدیدی می گردد. از حیوانات آزمایشگاهی مانند موش و خوکچه هندی جهت بررسی سمیت تریکوتسین از راه پوست استفاده گردید و مشخص شد در موش طی مدت 6 ساعت پس از اولین تماس، نکروز پوستی ایجاد می گردد و ضایعه های پوستی در خوکچه هندی پس از 24 ساعت بروز می یابد. این مدارک حاکی از آن است که مسمومیت از راه پوست یکی از مهمترین راه های آلوده سازی و ایجاد بیماری خصوصا در باران زرد محسوب می شود. 2-1-مسومیت حاد از راه چشم اکثر قربانیان باران های زرد درد، سوزش چشم همراه با ریزش اشک و محو شدن دید را گزارش نموده اند. آزمایشهای انجام گرفته بر روی موش ها نشان می دهد که وقتی به کیسه های ملتحمه این موجودات مقداری تریکوتسین تزریق می شود ظرف 1 تا 2 روز غشاء ملتحمه دچار ادم می شود، قرنیه مات شده و آسیب های جبران ناپذیری در آن ایجاد می شود. از این آزمایشات می توان این گونه نتیجه گیری نمود که تریکوتسین می تواند سبب بروز آسیب های حاد چشمی و اختلال در بینایی گردد. 3-1-مسومیت حاد از راه تنفس قربانیان باران های زرد انواع گوناگونی از علائم و نشانه های تنفسی را گزارش نموده اند. بخشی از مهمترین آنها عبارتند از: اثر بر روی دماغ بصورت خارش، درد، آبریزش بینی و خون دماغ، اثر بر روی گلو بصورت جراحت دردناک، تغییر صدا و آفونی و اثر بر روی انشعابات لوله تنفسی بصورت عطسه، خلط خونین، تنگی نفس و درد عمیق قفسه سینه بوده است. در حملات بیولوژیک در آسیا می توان اینگونه فرض نمود که ذرات معلق حاوی سم با قطر ذرات بزرگتر از 1 تا 4 میکرون قسمت های فوقانی دستگاه تنفسی را درگیر می سازد و حتی این احتمال نیز وجود دارد که ذرات بزرگتر از انشعابات لوله های تنفسی به خارج حرکت کرده و وارد بخش های معدی روده ای شده و آسیب های ثانویه ای را ایجاد نمایند. می توان اینگونه فرض نمود که در قربانیان سم های تریکوتسینی راه های چندگانه ای(پوستی، دستگاه تنفسی فوقانی و آسیب معدی روده ای ثانویه) در بروز بیماری ها در آنها نقش داشته است. علائمی نظیر اسهال و استفراغ، ملنا، دردهای شکمی و گاستروآنتریت حاد همراه با استفراغ خونی همگی نشان دهنده ورود سم از دستگاه تنفسی فوقانی به درون بخش معدی روده ای است. نمونه برداری از قربانیانی که پس از 24 تا 48 ساعت پس از آلودگی با سم تریکوتسین مرده اند نشان می دهد که گاستروآنتریت شدیدی همراه با خون ریزی در مری، معده و دوازدهه آنها دیده می شود بنابر این یکی از مهمترین علت های مرگ و میر را می توان تغییر و جابجایی سم تریکوتسین از دستگاه تنفسی فوقانی و انشعابات لوله های تنفسی به درون بخش معدی روده ای دانست. 2- مسمومیت مزمن مسمومیت با مقادیر بسیار جزئی دوز تریکوتسین نمی تواند با مقادیری که در سلاح های بیولوژیک استفاده می شود، مقایسه شود. این نوع از مسمومیت معمولا در اثر در معرض قرار گرفتن مداوم با مقادیر جزئی تریکوتسین روی می دهد که نمونه بارز آن ATA می باشد. http://www.rs272.com/ http://microbes.blogfa.com WEST AZARBIJAN URMIA--Dr.RAHMAT SOKHANI
-
مسلسل Thompson http://usera.imagecave.com/mm1386/a/image002.jpg [تمامی کسانی که فیلم های مافیایی دهه 1920 تا 1930 یا فیلم های جنگ جهانی دوم را تماشا کرده اند با مسلسل تامپسون آشنایی دارند. یک مسلسل ساده با لوله ای نسبتا ضخیم و خشابی گرد یا معمولی. این مسلسل توسط آقای جان تالیافرو تامپسون ساخته شده و در جنگ های خیابانی شیکاگو یا میادین جنگ جهانی دوم نقش مهمی را ایفا کرده است. آقای John Taliaferro Thompson در سال 1860 متولد و در سال 1882 از دانشگاه West Point فارق التحصیل شد. او سپس وارد ارتش شد و پس از خدمت در واحد توپخانه، در سال 1890 به دانشگاه افسری راه یافت. وی همچنین در جنگ آمریکا- اسپانیا شرکت جست. وی در فرایند آزمایش تفنگ اسپرینگ فیلد M1903 حضور داشت و اوج شهرت خود را زمانی بدست آورد که در ساخت گلوله AS(45/0 اینچ) شرکت جست. به عقیده وی گلوله های کالیبر 45 بهترین انتخاب برای سلاح های کمری محسوب می شدند و این خود آغاز راهی بود که به ساخت کلت M1911 با کالیبر 45 منتهی شد. آقای تامپسون در سال 1914 بازنشسته شد تا تمامی فکر و وقت خود را صرف طراحی و ساخت یک مسلسل کارآمد کند. به او پیشنهاد شده بود تا در سمت سرمهندس به شرکت رمینگتون بپیوندد تا در یک کارخانه واقع در پنسیلوانیا که به ساخت تفنگ های انفیلد انگلیسی مشغول بود، بر فرآیند تولید و کنترل کیفیت نظارت کند. وی در سال 1916 کارخانه جدیدی را بنیان نهاد تا به ساخت تفنگ معروف موسین- ناگانت برای ارتش روسیه تزاری بپردازد. با ورود رسمی ایالات متحده به جنگ جهانی اول، آقای تامپسون به خدمت فراخوانده شد تا کالیبر تفنگ های انفلید را به 30/0 (62/7) تغییر دهد. این تفنگ به مدل M1917 معروف شد. وی به درجه ژنرالی ارتقا داده شد. همچنین وظیفه تامین سلاح های سبک و مهمات مربوطه برای نیروهای متحد به او محول گردید. سال 1918 مصادف بود با دومین بازنشستگی آقای تامپسون. او کماکان رویای ساخت یک مسلسل کارآمد را در سر می پروراند. او معتقد بود که یک مسلسل با کالیبر متوسط نقش اساسی را در جنگ های آینده ایفا خواهد کرد. طرح او با محدودیت هایی مواجه بود. او مکانیزم برگشت گاز را بسیار پیچیده و سنگین می دانست. مکانیزم برگشتی هم باعث افزایش محسوس وزن سلاح می شد. از طرفی سیستم فشار مستقیم نمی توانست نیروی لازم را در گلوله ذخیره کند(همانند مسلسل PPsh41 ساخت شوروی که بسیار کم قدرت است). آقای تامپسون به فکر استفاده از یک طرح ثبت شده افتاد. در سال 1915، یک فرمانده نیروی دریایی آمریکا با نام John Blish یک سیستم فشار مستقیم تاخیری ابداع کرده بود. در این سیستم پیشانی جنگی بواسطه یک یا دو زبانه به بدنه سلاح چفت می شد. وقتی گلوله شلیک می شد، فشار گاز باروت از طرفی گلوله را به جلو می راند و از طرفی به پیشانی جنگی فشار وارد می کرد ولی از آنجایی که پیشانی جنگی به بدنه سلاح چفت شده بود، عقب نشینی نمی کرد ویا می توان گفت «سریعا» عقب نشینی نمی کرد. وقتی فشار گاز باروت (قبل از خروج گلوله از لوله) به حد نصاب می رسید، زبانه ها از چاک بدنه بیرون آمده و عقب نشینی گلنگدن آغاز می شد. در واقع زبانه های مذکور باعث ایجاد تاخیر در عمل عقب نشینی سلاح می شدند و همین تاخیر بود که باعث می شد تا انرژی کافی در گلوله ذخیره شود. آقای تامپسون پس از جلب رضایت آقای بلیش در خصوص استفاده از طرح وی، با سرمایه گذاری مناسبی کارخانه Auto-Ordnance را در سال 1916 تاسیس کرد. وی دو مهندس خلاق با نام Theodor H . Eickhoff وOscar V. Payne را استخدام کرد تا بر روی طرح جدید کار کنند. آقای تامپسون مجددا به خدمت فرا خوانده شد ولی کار در کارخانه او ادامه پیدا کرد. طراحان و مهندسین کارخانه بزودی متوجه شدند که یک گلوله تفنگ با پوکه بلند نمی تواند پاسخگوی سیستم فشار مستقیم تاخیری باشد ولی در عوض گلوله 45 عالی جواب می دهد. وقتی آقای تامپسون از این موضوع مطلع شد، تصمیم دیگری گرفت: ساخت یک مسلسل جمع و جور با کالیبر 45. وی این طرح را Trench Broom یا «جاروی سنگر» نامید! (شاید بخاطر این که وی پیش بینی کرده بود که مسلسل فوق بهترین گزینه برای پاکسازی سنگرهای دشمن خواهد بود...). مسلسل مورد نظر در سال 1919 ساخته شد ولی در این سال نیاز به چنین مسلسلی حداقل در ارتش آمریکا احساس نمی شد بنابراین مسلسل تامپسون برای تحویل به نیروهای پلیس دچار تغییراتی شد. یک خشاب گرد، قنداق کوتاه، قبضه کمکی در جلو و یک لوله صاف و ضخیم مشخصه های این مسلسل بودند. آقای تامپسون اولین کسی بود که کلمه Submachinegun یا مسلسل دستی را به زبان آورد تامحصول خود را با آن معرفی کند ولی رسانه ها اصرار داشتند که این مسلسل با نام Tommy Gun معرفی شود. کارخانه Auto-Ordnance رسما نام تامی گان را بر روی این سلاح نهاد و آن را با این نام ثبت کرد. حالا این موجی از گانگسترها و جنایتکاران نیویورک و شیکاگو بودند که برای خرید تامی ( البته بصورت قاچاقی!) صف بسته بودند. توماس رایان که بر روی پروژه ساخت تامی سرمایه گذاری کرده بود در سال 1928 درگذشت. پسر وی نیز از کارخانه اوتواردنانس خارج شد. کارخانه تامپسون به شخصی به نام Russell Maguire فروخته شد. او تا سال 1951 کارخانه را در تملک خود داشت تا اینکه در این سال کارخانه به شخصی به نام George Numrich واگذار شد که ریاست کارخانه سلاح سازی نومریچ را بر عهده داشت. سلاح تامپسون بصورت زیر طبقه بندی شده است: مدل آزمایشی 1919 (کارخانه Warner & Swasey) مدل های 1921و 1928 (کارخانه کلت) مدل های A1 1928 سری M1 (کارخانه اوتواردنانس و ساویج) مدل های کپی شده بدون جواز (ساخت چین و ویتنام) اولین تامپسونی که ساخته شد فاقد هر گونه شماره سریال یا کد بود و در سال 1918 ارائه گردید. این مدل توسط نوار فشنگ تغذیه می شد. مدل 1919 نیز چیزی مشابه مدل قبلی بود و با فشنگ های 45 تغذیه می شد. نواخت تیر تامپسون 1000 تیر در دقیقه بود. در سال 1920 نمونه آزمایشی توسط دولت آمریکا آزمایش شد. در 27 آوریل 1920، کارخانه اسپرینگ فیلد هدایت فرایند آزمایش سلاح را بر عهده کرفت. 2000 تیر بدون هیچ وقفه ای شلیک شد، نتیجه آزمایش رضایت بخش بود. چند ماه بعد یگان تفنگ داران دریایی آمریکا همین آزمایش را با تامپسون انجام داده و همان نتیجه مطلوب را کسب کرد. البته با وجود حصول نتایج درخشان، هیچ سفارشی از جانب ارتش آمریکا اعلام نشد. مدل های مختلف تامپسون: مدل 1921: اولین مدل تولید انبوه تامپسون مدل 1921 بود، بیش از 15 هزار قبضه از این مدل تولید شد. این مدل در بلژیک و انگلیس هم تست شد ولی هیچ ارتشی برای خرید انبوه آن پا پیش نگذاشت. مدل 1923: این مدل را می توان اولین تامپسون جنگی دانست که در آن از یک فشنگ خرج بالا استفاده شد تا برد آن تا 650 متر افزایش یابد. گلوله فشنگ مذکور که محصول مشترک رمینگتون و تامپسون بود، 250 گرین وزن داشت و سرعت دهانه آن به 500 متر بر ثانیه می رسید. نواخت تیر این مدل تا 400 تیر در دقیقه تقلیل پیدا کرد. این مدل دارای روپوش لوله موازی با لوله، قنداق جدا شونده، گیره بند، دو پایه سفارشی و سرنیزه بود. این مدل از جمله گران بهاترین مدل های تامپسون بشمار می آید. مدل 1927: این مدل با مدل 1921 هیچ تفاوتی ندارد و تنها تفاوت آن را باید در عدم وجود قابلیت شلیک رگبار در آن دانست. برای این مدل یک خشاب دایره ای 100 تیر در نظر گرفته شد اگر چه صاحب آن تنها قادر به شلیک در حالت تکتیر بود! مدل 1928: در کاتالوگی که توسط کارخانه اوتواردانانس در سال 1930 منتشر شد، مدل مذکور با نام Navy Model با کالیبر 45 معرفی شده است. نیروی دریایی آمریکا 500 قبضه از این مدل سفارش داد تا کارخانه سازنده را سرپا نگه دارد. مدل مذکور توسط سربازان آمریکایی مستقر در نیکاراگوئه بکار برده شده و برای استفاده در محیط های حاره ای بسیاری مناسب تشخیص داده شد. این مدل با روپوش لوله موازی با لوله یا روپوش لوله دارای قبضه کمکی ارائه شد. شعله پوش کاهنده لگد نیز از جمله موارد سفارشی بود. نواخت تیر این مدل 700 تیر در دقیقه اعلام شد http://usera.imagecave.com/mm1386/a/image004.jpg جنگ جهانی دوم و نقش تامپسون: تا قبل از شروع جنگ دوم جهانی تعداد کل تامپسون های موجود در ارتش آمریکا به 400 قبضه نمی رسید ولی با شروع جنگ سفارشات هنگفتی روانه کارخانه سازنده شد. فرانسه در پائیز سال 1939 در حدود 3750 قبضه تامپسون مدل 1928 و 30 میلیون گلوله سفارش داد. سوئد و انگلستان هم سفارشات جالب توجهی ارائه کردند. مدل 1928 دچار تغییراتی شد تا تولید آن آسان تر شود. مکانیزم قفل لوله، فعال کننده و روان کننده گلنگدن، قنداق، شعله پوش و لوله سلاح از جمله قسمت هایی بودند که دچار این تغییرات شدند. یک برگه ناظم آتش در سمت چپ سلاح تعبیه شده بود و دارای دو حالت تکتیر و رگبار بود. این مدل «مسلسل دستی تامپسون مدل M1» نام گرفت ولی تولید انبوه آن تا سال 1943 عملی نشد. این مدل توسط کارخانه های اوتو اردنانس و ساویج تولید شد. اوتو اردنانس 847991 قبضه و ساویج 539143 قبضه از سلاح مذکور را تولید کردند. حالا تعداد کل تامپسون های تولید شده به 1250000 قبضه می رسید. تامپسون هایی که توسط اوتواردنانس تولید شدند به کد OA منقش هستند در حالی که تامپسون های ساخت ساویج با کد S شناخته می شوند. بعد از این کدها شماره سریال تولید حک می شد. تمامی این مدل ها با خشاب های 20 تیر تغذیه می شدند ولی مدل های قبل از M1 با خشاب های گرد 50 تیری نیز ارائه می شدند. مسلسل تامپسون نزد نیروهای ویژه، چتربازان، پرسنل زرهی و تفنگ داران نیروی دریایی بسیار محبوب بود. هنوزه بسیاری از کهنه سربازان تامپسون را بهترین سلاح جنگ جهانی دوم می دانند. البته مسلسل تامپسون نیز همانند سایر محصولات ساخت بشر خالی از اشکال نبود. مهمترین ایرادی که به آن وارد بود وزن 10 پوندی(5/4 کیلویی) آن بود یعنی سنگین تر از M1Garand . قدرت نفوذ گلوله های شلیک شده از آن هم کم بود چرا که این گلوله ها از نوع نوک تخت بوده و سرعت دهانه پائینی داشتند. تصمیم بر آن شد که کارابین 30/0 جایگزین تپانچه ها و تامپسون ها شود که این امر هرگز عملی نشد. البته در درگیرهای شهری و در فواصل نزدیک، تامپسون بی رقیب و بی نظیر بود. حتی تعدادی از این سلاح در جنگ کره و ویتنام مورد استفاده قرار گرفت. http://usera.imagecave.com/mm1386/a/image006.jpg زنرال تامپسون هرگز موفقیت چشمگیر محصول خود را ندید چرا که وی در سال 1940 در سن 80 سالگی درگذشت. تامپسون در دنیای گانگسترها: اگز چه تعداد مسلسل های تامپسونی که توسط گانگسترهای آمریکا بکار رفت در مقایسه با تعداد بکار رفته توسط ارتش آمریکا ناچیز است ولی خاطره تامپسون بیشتر بعلت بکارگیری آن توسط جنایتکاران در ذهن مردم باقی مانده. یکی از روزهای بیاد ماندنی تاریخ آمریکا که در آن مسلسل تامپسون بخوبی ایفای نقش کرد، روز والنتاین سال 1929 بود که طی آن دارو دسته آلکاپون، گانگستر معروف، 37 نفر از اعضای گروه رقیب خود را دریک گاراژ واقع در شیکاگو به گلوله بستند. در دوران رکود اقتصادی آمریکا که دوران افزایش جرم و جنایت در آمریکا به حساب می آمد، مدل 1918 به اهرم قدرت گروه های تبهکار تبدیل شده بود. پلیس آمریکا در مواجه با این سلاح کاملا عاجز و درمانده شده بود. کل نیروی پلیس آمریکا تنها 22 قبضه تامپسون در اختیار داشت! گانگسترها ترجیح می دادند که تامپسون را بدون قنداق و با خشاب های 20 تیری حمل کنند. بدین شکل مخفی کردن آن در زیر کت و بارانی ممکن بود. یکی از معروف ترین گانگسترهای آمریکا که در واقع مبتکر این ایده به حساب می آید، جان دیلینجربود. در این حالت می شد مسلسل را با یک دست گرفته و شلیک کرد در حالی که در دست دیگر نارنجک، فرمان ماشین و یا یقه گروگان بیچاره قرار گرفته بود. از دیگر جنایتکارانی که برای رسیدن به اهداف خود مسلسل تامپسون را برگزیده بودند می توان به Floyd و Nelson اشاره کرد که هر دوی آن ها همانند دیلینجر در طی درگیری با نیروهای پلیس کشته شدند[[
-
مسکو، 10 دی، خبرگزاری «ریا نووستی»/ در ماه سپتامبر سال جاری کنگره آمریکا به اسرائیل اجازه داد هزار بمب نوع GBU-39 خریداری کند که دقیقترین و تکامل یافته ترین بمب شمرده می شود. به گزارش «ریا نووستی» از The Jerusalem Post این بمب 113 کیلوگرمی ویژه منفجر ساختن پایگاه هایی که در اعماق زمین قرار دارند، ساخته شده است. توان انفجاری این بمب برابر با بمبی 900 کیلوگرمی است، اما به مراتب ارزانتر است. در زمان انعقاد قرارداد، کارشناسان معتقدند بودند که هدف احتمالی چنین سلاحی می تواند تاسیسات هسته ای ایران باشند. اولین محموله GBU-39 اواسط ماه دسامبر به اسرائیل تحویل داده شد. اسرائیل از این بمب ها برای نابود کردن پایگاه هایی زیرزمینی استفاده می کند که دستگاه های پرتاب موشک های "القسام" در غزه، در آنها جاسازی شده اند. بمب GBU-39 مراکز دارای دیوارهای بتونی و فلزی با ضخامتی تا 90 سانتیمتر را ویران می کند. سیستم نوین ردیابی و مقابله با باد اجازه می دهد که از این بمب در شرایط نامساعد آب و هوایی نیز استفاده کرد.
-
مسکو، 10 دی، خبرگزاری «ریا نووستی»/ در ایران برای ارائه کمک به مردم فلسطینی در نوار غزه که مورد حمله نیروی هوایی اسرائیل قرار گرفته اند، افراد داوطلب را بسیج می کنند. به گزارش «ریا نووستی» از APA، بسیج سازی داوطلبان توسط سایت رسمی اتحاد روحانیون صورت می گیرد که در آن درخواست شده است به ملت فلسطین کمک معنوی و مادی ارائه شده و افراد داوطلب در جنگ اطلاعاتی و جنبش مقاومت شرکت کنند. بسیح نیروها در پاسخ به اظهارات آیت الله علی خامنه ای رهبر انقلاب اسلامی ایران بود که تمامی جهان اسلام را به مبارزه علیه حمله اسرائیل فرا خوانده بود. در اولین روز، 7 هزار دانشجوی اصفهانی آمادگی خود برای اعزام شدن به جنگ علیه اسرائیل را اعلام کردند. علاوه بر این، طبق اطلاعات موجود ثبت نام داوطلبان ادامه دارد. "محمود احمدی نژاد" رئیس جمهور ایران نیز مطالبه کرده است که علیه مقامات اسرائیل بخاطر جنایات نظامی در نوار غزه به دادگاه بین المللی شکایت شود. شکایت رسمی در آینده نزدیک به دادگاه ارائه خواهد شد. در عین حال ایران عرضه کمک های نوعدوستانه به نوار غزه از طریق دریا را نیز آغاز کرده است.
-
هرچی دقت کردم سلاحی روی این ها نصب شده باشه ندیم اینها باچی می خوان بجنگ دشمن فرضی برن
-
شناخت حقيقي به جنگ ـ شعر ـ عشق ـ مرگ نويسنده: نصيف ناصري ترجمه از عربی: علیرضا موحدی "نصيف ناصري" شاعر عراقی الاصل، دوران خدمت سربازی خود را به طور کامل در جنگ عراق با جمهوری اسلامی سپری کرده است. وی که درحال حاضر ساکن سوئد می باشد، اقدام به نگارش قسمت هايی از خاطرات خود از ايام جنگ در صفحات وب شخصی خويش نموده است که ترجمه آن در سايت ساجد منتشر می گردد. بدون شک نگاه و خاطرات سربازان دشمن به جنگ هشت ساله تحميل شده بر جمهوری اسلامی ايران، برای اهل فن و مخاطبين ايرانی و حتی عراقی، نکات جالب و ارزشمندی را در برخواهد داشت. فصل اول: زندگی من در دفترچه خدمت و كارنامه نظاميام درج شده كه به تاريخ 5/5/1979، براي انجام خدمت وظيفه وارد ارتش شده و به تاريخ 5/5/1991 ترخيص شدهام و اگر جنگ اول كويت پیش نمی امد ، خدا ميداند كه کی از اين خدمت شوم كه 12 سالِ تمام ازدوران جوانيام را گرفت، مرخص ميشدم. تمام دوره سربازيام كه به 12سال ميرسيدرا در جبهههاي جنگ گذرانده و در نبردهاي زير شركت كردم: 1- نبرد "التطبيقيه" ـ واقع در محور حاجعمران در تاريخ 19/9/1985 2- نبرد "الاكتساحالعنيف" (تارومار شديد) در تاريخ 23/4/1986 در منطقه سيدكان 3- نبرد "الغضب الهادر" (خشم خروشان) در تاريخ 13/5/1986 در منطقه حاج عمران 4- نبرد "حاج عمران" در سيدكان در تاريخ 1/9/1986 5- نبرد سوم ارتفاع "گردمند" در تاريخ 3/3/1987 6- نبرد ارتفاع "گردكوه" در تاريخ 23/11/1987 7- نبرد ارتفاع "احمد رومي" در تاريخ 15/1/1988 8-و نبرد ارتفاعات "گوجار" و "كردي هلكان" در تاريخ 17/3/1988 باید بگویم در اين هشت نبرد، كه در سمت يك سرباز كماندويي در آنها شركت كردم؛ از تنفگ كلاشينكف ام جز چهاربار شليك نكردم که آن هم در شب پانزدهم ژانويه سال1988و در بالاي ارتفاع "احمدرومي" در سليمانيه بود.فکر می کنم دليل آن هم يا فرار از جبهههاي نبرد و يا مخفي شدن در جايي بود كه احدی جز شيطان جایم را نداند یکی از در راه كارهاي نظامي كه در جنگ ايران و عراق مورد استفاده قرار می گرفت این بود که تیپ های کماندویی و نیرو های ویژه یک موقعیت پدافندی را براي يك مدت زمان طولاني نگه نميداشتند و مسئوليت آن را به تیپ های پیاده محول میکردند ودر صورتیكه تيپهاي پياده، با حمله شديدي از سوی دشمن مواجه شده و تاب وتوان مقاومت در برابر آن را نداشتند؛ پيش از آنكه طرف مقابل موفق به احداث خاكريزها و استحكامات لازم شود ، نوبت به حمله تهاجمي كماندوها ميرسيد. ارتش عراق بالغ بر هفت سپاه بود كه هر کدام داراي یک تيپ كماندويي بودند وگاها برخي از اين سپاهها همچون سپاه پنجم در "اربيل" و سپاه اول در "سليمانيه" داراي دو تيپ کماندویی بودند. ماوقتي براي انجام حملات ضد حملات از ارتفاعات بالا ميرفتيم، بسياري از سربازان از ترس كشته شدن و بمباران شديد توپخانه، در نزديكي نقاط مسيرتوقف کرده و عقب ميماندند و به طور كل بسياري از همین سربازان نميدانستند كه وقتی بوي متعفن ضد حملات بلند شود ؛ توپخانه سنگين و توپخانه صحرايي، خمپارهها و هواپيماها براي متوقف كردن و ممانعت از حمله دشمن، بمباران شديد خود را اغاز کرده و در نتيجه بمباران هر چه بيشتر بر روي نقاط مسير و جادههاي خاكي و آسفالته كه ستون نيروها و خودروها و تانكها از آن ميگذرنداین سربازان بودند که در معرض یک قتل عام تمام عیار قرار ميگرفتند .و می توان گفت بيشترين تلفات ارتش عراق در جنگ ايران و عراق در جبهه شمالي، در مواضع عقبه جبهههاست، نه در خطوط مقدم. در ارتش عراق، ساختاري نظامي وجود دارد كه شايد در طرف ايراني نيز موجود باشد و آن هم اين كه: وقتي يك يگان نظامي دست به یک حمله تها جمی ميزند،در ابتدای امر توپخانه ماموریت دارد که عمليات "چهارگوش" را به انجام برساند. این عملیات بدين ترتيب است كه توپخانه با گلولههاي جهنمي خود، هدفي را كه تصرف آن مدنظر است رازیر اتش گرفته و از تمام جهات ان را میکوبد و به عبارتی هر 25 سانتيمتر (يك چهارم متر) از زمين را با يك گلوله سنگين ميزندو يا اين كه چهار گلوله را در يك متر مربع مورد استفاده قرار ميدهد تا هیچ پشهاي در هوا و هیچ موشي در عمق زمين قادر به حیات نباشد. با علم به اين نكته كه تركشهاي يك گلوله تا مساحت بيش از 50 متر منتشر ميشوند. در اولين حملات، با خواندن كتبي در مورد راه كارها و شيوههاي نظامي _ که به وسیله وزارت دفاع و فقط برای استفاده افسران ستاد و فرماندهان به یگان های ارسال می شد _تجربه بیشتری پیدا کردم. در نتيجه بعدا فهميدم وقتي كه يك يگان ،جنگ كوهستاني را آغاز ميكند؛ نيروهاي یگان بايد هرچه سريعتر به طرف هدف پيشروي كرده،و در پشت خاكريزها و سنگرها پناه بگيرند؛ چرا که در صورت اغاز بمباران كه چندين ساعت به طول خواهد انجاميد، انان به طور حتم کشته خواهند شد. و همچنین فهمیدم كه "بيلي" را كه يك نيروي كماندو حمل ميكندرا دور نيندازم؛ چرا که درحفر سنگر و پناه گرفتن در آن ،این بیل كمكم خواهدكرد. لازم است بگویم ؛در اثنای بمباران شديد، خیلی از اوقات پیش می امد که از جمع نیروها جدا شده و از ترس پست نگهباني، به تنهايي در محلی مخفي ميشدم. و نيز از برخي كهنه سربازان يادگرفتم كه از دستورات فرمانده گروهان يا فرمانده دستهام اطاعت كنم تا اگر خواستم فرار كنم، يا اینکه موضع پدافنديام را ترك کنم، هوايم را داشتهباشدو بعد از اتمام نبرد، برضدم گزارش رد نكرده ویا بازجوييام ننمايد. و مرا متهم به عدم پيشروي در اثناي حمله نكند و يا مدعی نشود که در بحبوحه عملیات مرا ندیده است. چرا كه در اين صورت مورد مجازات اعدام قرار میگرفتم. در هر حمله، به همراه ديگرنیروها به جلو پيشروي ميكردم؛ اما به مجرد اين كه حمله شروع ميشد، از ميدان معركه فرار ميكردم. مثَل من، به مانند كساني است كه مایل نیستند در میدان جنگ کشته شوند . همیشه مساجد، كليساها و قهوهخانههاي منطقه "ديانا" واقع در اربيل، از ما كه از ترس حملات دشمن فرار ميكرديم، پر ميشدو ما براي اینکه اطلاعات سپاه پنجم از موضوع فرار مان مطلع نشده و ما را تحت تعقيب قرار ندهد، ريش مان را نميتراشيديم،و صورت مان را نميشستيم و از ترس اين كه اطلاعات تيپ و يا لشكر مارا متهم نكند، در ستاد عقبه يگان حاضر نميشديم. از آنجا كه تيپهاي كماندويي بعد از تصرف هدف ، ان را به یک تیپ پیاده تحویل داده و به منظور بازسازي وسازماندهي ، به مقرهاي عقبه بازميگشتند ، پس از اینکه یگان ما نیز باز می گشت؛ ما خودمان را در ميان نيروها ديگر جای داده و وانمود میکر دیم که اتفاقی نیافتاده است و در صورتیکه کسی از ما میپرسید :شما كجا بوديد؟ به او جواب ميداديم: ـ در گردان يكم بوديم كه در محاصره بمباران شديد قرار گرفتيم و نتوانستيم پيشتان بیائیم . يا اينكه: "من در گروهان سوم بودم، از فلاني و فلاني بپرسيد." طبعاً اگر از فلاني و فلاني پرسیده میشد ، ما به عنوان افسراني بزدل و ترسو شناخته ميشديم. عليايحال، به همينصورت در هشت نبرد شركت كردم و فقط چهاربار تيراندازي كردم. يكبار هم در بالاي ارتفاع "احمدرومي" در سليمانيه، از ناحيه گونه راست مجروح شدم. ادامه دارد.... ساجد
-
تاپیک جامع عملیات والفجر-2 تاپیک جامع عملیات والفجر-2
mm1368 افزود یک موضوع در عملیات های نظامی ایران
پس از عملیات والفجر مقدماتى، بار دیگر شرایط جنگ به نحوى مطرح شد که به نظر مى رسید با افزایش توانایى هاى نظامى دشمن، بدون تغییرات اساسى در شیوه نبرد، ادامه جنگ مشکل خواهد بود. از این رو، تا رسیدن به آن نقطه لازم بود روند عملیات ها ادامه یافته تا از رکود جبهه به مدت زیاد جلوگیرى شود. بدین ترتیب، پس از بحث و بررسى مناطق مختلف مقرر شد، عملیات هاى والفجر ،۲ ۳ و ۴ انجام شود. مهم ترین مسأله اى که در این عملیات ها مورد نظر بود، به کارگیرى نیروى اندک، دادن تلفات کم و جلوگیرى از وارد شدن ضربه اساسى به توان یگان ها و تضمین موفقیت عملیات بود. اهداف عملیات: عملیات والفجر ۲ در منطقه پیرانشهر، در حد فاصل بین ارتفاعات قمطره و تمرچین، با اهداف زیر تدارک دیده شد: ۱- انهدام نیروى دشمن و گرفتن اسیر.۲- تجزیه نیروى دشمن.۳- تصرف ارتفاعات سرکوب منطقه.۴- تصرف پادگان حاج عمران و تسط بر شهر چومان مصطفى موقعیت طبیعى و اهمیت منطقه: پادگان حاج عمران در موقعیتى سوق الجیشى واقع شده است؛ بدین ترتیب که از شمال به ارتفاعات چنارستان و کلاشین، از جنوب به ارتفاعات بسیار مرتفع سکران و کدو و از شرق به ارتفاعات تمرچین و شهر مرزى پیرانشهر، و از غرب به تنگه دربند و شهر چومان مصطفى عراق، محدود مى شود.آنچه بر اهمیت منطقه و ضرورت تصرف آن مى افزود، اساساً تبعات بعدى آن بود که قسمتى از آن چنین است: ۱- تسلط بر تردد ضدانقلاب و کنترل آن.۲- ایجاد تسهیلات و پشتیبانى از اکراد مسلمان و مبارز عراقى.۳- فراهم سازى امکان گسترش عملیات نامنظم در خاک عراق ۴- حفظ پیرانشهر از هرگونه تهاجم و تجاوز نیروهاى عراقى.۵- زمینه سازى نزدیکى بیشتر به شهر و تأسیسات نفتى کرکوک موقعیت دشمن در منطقه دشمن در سراسر منطقه، سه رده خط پدافندى داشت که هر رده آن پوشیده از موانع و استحکامات بود و همچنین استعداد دشمن در حدود ۲ تیپ پیاده و یک گردان زرهى، به عنوان نیروى درگیر و یک تیپ پیاده و آتشبار مختلف و مجموعاً ۳۰ یگان در منطقه بود. مأموریت و طرح مانور مبناى طرح مانور، عملیات تک دورانى (دور زدن دشمن) بود تا بدین وسیله هرگونه فرصت عکس العمل از دشمن گرفته شود، بدین ترتیب که ۴ گردان سمت راست و ۳ گردان سمت چپ وارد عمل مى شدند و پس از دور زدن ارتفاعات، در تنگه دربند الحاق مى نمودند و نهایتاً پاکسازى به طور کامل انجام مى پذیرفت. سازمان رزم و نحوه ادغام نیروهاى سپاه و ارتش بدین شکل بود که مجموعاً ۱۶ گردان از سپاه و ۶ گردان پیاده و یک گردان مکانیزه از نیروى زمینى ارتش در عملیات شرکت داشتند.همچنین پشتیبانى عملیات از سوى هوانیروز، با توجه به موقعیت منطقه و صعب العبور بودن ارتفاعات پیش بینى شد. شرح عملیات در ساعت ۱ بامداد روز ۲۹/۴/،۶۲ عملیات والفجر ۲ با رمز «یا الله» آغاز شد. قسمتى از نیروهاى خودى ۲۴ ساعت قبل از آغاز تک، به منظور دور زدن دشمن، از خط عزیمت خود حرکت نمودند و پس از ۲ ساعت راهپیمایى موفق شدند خود را به مناطق تعیین شده رسانده، براى شروع عملیات اعلام آمادگى کنند.به رغم این که نیروها پس از ۲ ساعت تأخیر در تمامى محورها، با دشمن درگیر شدند، لیکن پیشروى قابل توجهى صورت گرفت. اما از آن جا که دشمن بر ارتفاعات سرکوب منطقه تسلط داشت، آتش شدید توپخانه اش عملاً مانع از تکمیل و دستیابى به تمامى اهداف عملیات شد، به طورى که همچنان ارتفاعات «کینگ»، ،۲۵۱۹ «بردسر» و «دربند» را در اختیار داشت. در ادامه عملیات در صبح روز ۳/۵/،۶۲ روستاى رایات به دست نیروهاى خودى تصرف شد و ضمن محاصره چند روستاى دیگر، گمرک جاده پیرانشهر-حاج عمران آزاد گردید. همچنین پس از آن که نیروهاى خودى بر قسمتى از ارتفاعات ۲۵۱۹ تسلط یافتند، دشمن طى دو نوبت به ارتفاعات یاد شده پاتک نمود که در نوبت اول مجبور به عقب نشینى شد و در نوبت دوم توانست بر قسمتى از آن تسلط یابد. اما پس از آن که هوانیروز امکان یافت که نیروهاى خودى را تدارک کند، مابقى نیروهاى دشمن پاکسازى شدند و بدین ترتیب ارتفاعات ۲۵۱۹ به طور کامل به تصرف نیروى خودى درآمد. همچنین دشمن در تاریخ ۵/۵/،۶۲ با ۱۶ فروند هلیکوپتر و با استفاده از هلى برد به یال ارتفاعات کلو حمله کرد که در پى آن ۶ فروند هلى کوپتر خود را از دست داد. یکى از این هلیکوپترها مملو از نیرو بود. نیروى دشمن که در پاتک ها شرکت داشتند، مجموعاً تیپ ۶۶ نیروى مخصوص، تیپ ۵ و تیپ ۹۱ پیاده و نیز تیپ ۱۱۳ و ۴۳۳ پیاده کوهستانى را شامل مى شد. دستاورد و نتایج عملیات عملیات حاج عمران، با آزادسازى ۲۰۰ کیلومترمربع از خاک دشمن و تسلط بر قسمتى از ارتفاعات سرکوب منطقه، به پایان رسید. طى این عملیات، مناطق زیر به تصرف نیروهاى خودى درآمد: پاسگاه مرزى تمرچین عراق، پادگان حاج عمران، گمرک مرزى، سلسله ارتفاعات «کلو» و قله استراتژیک (۳۰۰۰ مترى) آن، ارتفاعات ۲۵۱۹ (گردمند)، «سرسول»، ««آزادى» ۳۷۰۰ «سلمان»، ۲۴۰۰ «شیوه کارتا»، «بردزرد»، همچنین آزادسازى روستاهاى زینو «ممى خلان»، «رایات»، «شیوش»، «خوارو»، «میوتان بالا» و میوتان پایین، از نتایج این عملیات بود. تسلط رزمندگان اسلام بر شهر چومان مصطفى و حومه آن نیز قسمت دیگرى از دستاوردهاى این عملیات محسوب مى شد. تلفات دشمن و غنائم مجموع کشته ها و زخمى هاى دشمن به بیش از ۴ هزار نفر رسید، ۲۰۰ نفر به اسارت گرفته شدند و نزدیک به ۵۰ پایگاه دشمن منهدم و یا تصرف گردید. همچنین از مقر تیپ ۹۱ که مأمور حفظ پادگان و منطقه بود مدارک و اسناد بیشمارى به دست آمد که حاکى از روابط عمیق گروهک هاى کومله و دمکرات با حکومت عراق بود.در میان غنائم، چندین قبضه توپ ۱۲۲ م. م، بیش از ۲۰ دستگاه تانک، ده ها دستگاه تفنگ ۱۰۶ با ماشین، انواع مختلف ادوات و نیز مقدار معتنابهى سلاح و مهمات، که از انبار پادگان حاج عمران به دست آمده بود، به چشم مى خورد. تهیه و تدوین: روابط عمومى مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ ساجد-سایت جانع دفاع مقدس -
مسکو، 6 آذر، خبرگزاری «ریا نووستی»/ راكت كاوش 2 با موفقیت به فضا پرتاب شد و با انجام ماموریت خود دقایقی بعد با چتر مخصوص به زمین بازگشت. این دومین راکت در تاریخ ایران بود که به فضا پرتاب شد. به گزارش «ریا نووستی» از فارس، این راكت در جهت تحقق اهداف چشم انداز 20 ساله و برنامه راهبردی فضایی جمهوری اسلامی ایران و به منظور ایجاد بستر توسعه علمی و فناوری در حوزه فضا به همت متخصصین و كارشناسان پژوهشگاه هوافضا آزمایش شد. پرتاب راكت كاوش با اهداف ثبت و ارسال صحیح داده های محیطی ارسال صحیح و به موقع فرامین جدایش موتور و محموله و عملكرد صحیح سیستم بازیابی صورت پذیرفت كه نتایج حاصله در طول مدت حضور در فضا با اهداف مورد نظر منطبق بود. راكت كاوش 2 دارای سه بخش عمده شامل مجموعه حامل، مجموعه آزمایشگاه فضایی و مجموعه بازیابی است.
-
جت جنگنده جی-8 اولین جنگنده ایی بود که توسط نیروی هوایی چین طراحی شد.شروع برای طراحی در سال 1964 آغاز شد.این جنگنده روی هم رفته ترکیب توسعه یافته همان میگ-21 فیشبد یا اف-7 بود که طوری طراحی شد که 2 موتور داشته باشد.گرچه این جنگنده شبیه به محصول کمپانی میگ-بنام Ye-152Aبود.اما گزارش ها حاکی است از اینکه این هواپیما دقیقا از روی آن نمونه بردای شده نشده است. تولید جت جنگنده فین بک موسوم به جی-8 یا اف-8 در دسامبر سال 1979 آغاز شد با شروع به تولید حدود 100 یا 150 فروند از این جنگنده وارد خدمت شد. J-8 IIM نمونه بهتر جی-8 بود که بیشتر روی آن کار شده بود! اغاز کار روی طرح جی-8-2 در سال 1980 شروع شد و تولید آن یعد از سال 1980 شروع شد. به طوری طرح سوپر-7 که نمونه ارتقا داده شده اف-سون تک موتوره بود کنسل شد. در جی-8-2 جلوی هواپیما به طور کامل پر شد! یک رادار قدرتمند تر روی آن نصب شد! مدخل های ورودی هوا به همراه دیگر مولفه ها همه اصلاح شدند.بهترین گفته در مورد جنگنده جی-8 این است که این همان مدل ارتقا داده شده با هواپیمای کهنه کار سوخوی 15 فلاگون است با این تفاوت که در ایرودینامیک و برخی ترکیبات دیگر متفاوت است. جیان-8/2 جنگنده ارتقا داده شده و پیشرفته بود که توسط کشور چین و روسیه بوجود آمد! نتیجه این همکاری ساخت یک جنگنده جت مدنیزه شده بود بنام اف-8 ام بود که کلمه ام به معنای : ثبات صادرات دائمی تسلیحات چینی ونصب جنگ افزارهای چینی بعد از فروش (به عنوان یک گونه امتیاز) جی-8 ام فین بک واقعا یک نسل جدید در هواپیما های جنگنده محسوب میشد!اولین پرواز این جنگنده در 31 مارس سال 1996 انجام شد.این جنگنده مجهز به سیستم های الکترونیکی ارتقا یافته ایی بود که تمام جنگنده های چینی در طول مدت زیادی از داشتن این سیستم های محروم بودند. هواپیما های جی-8 و جی-8/2 هواپیماهایی با مشکلات زیاد و مجموعه سلاح ضعیف و موتورهایی با بازده کمی هستند! در بهترین مدل از جنگنده جی-8/2 میتوان با مدل های قبل از 1960 جنگنده فانتوم اف-4 امریکا مقایسه کرد. در حقیقت بعد از 26 سال جی8-2 هنوز دستخوش تغییرات و توسعه است و نتیجه آن این شده است که تنها بیش از 100 فروند از این جنگنده به PLAN ارسال نشود.وبه عنوان ستون فقرات و الزامات نبروی هوایی PLAN نباشد.ادعا شده است که جنگنده جی-8-2 ام 2 موتوره در مقابل خطرات و تهیدات اف-16 های ( آ و سی ) تک موتور و مجموعه میراژهای 2000- بهتر مجهز شده است ومیتواند که در برابر آنها در امان باشد!! سرعت زیاد و اوج گیری فراتر از مزایای برتری جی-8 به میراژهای 2000 و اف-16 هاست! تجهیزات الکترونیکی و رادا ر این جنگنده از اف-16 ( آ ) برتر و بهتر است. و میتوان آن را قابل قیاس با اف-16 سی/اف-18 و میراژ های 2000 و 5 دانست.جنگنده جی 8 با داشتن موتور های نیرومند WP-13B به خود میبالد.قابلیت مانور بسیار زیاد در ارتفاع بالا و پایین را دارد این توانایی مانور در حد اف-18 و- حتی کمی بهتر- و میراژهای 2000 و سری 5 است اما از اف-16 کمتر است. به احتمال زیاد این جنگنده به کلاه خلبان مدرن ( ساخت روسیه یا چین) مجهز خواهد شد.این جنگنده با داشتن موشک های پیشرفته پی-ال-9 و پی-73 در یک محدوده بسته در جنگ هوایی توانایی جنگیدن با اف-16 ( سی ) را دارد. کمپانی فازترون روسیه با قرارداد هایی که با چین به امضا رسانده است قول داده است که 150 تا 200 و یا بیشتر رادار ZHUK را برای جنگنده جی-8-2 آماده کند.همچنین قرار شده که کارهایی اجرایی جدیدی برروی جی-10 انجام شود.این رادار ها 6 مرتبه هدف ها را پردازش میکنند -برد این رادار ها بیش از 80 کیلومتر است. تصویر کاکپیت پیشرفته جت جنگنده جی-8-2 ام این رادارها میتوانند 24 هدف را ردیابی کنند-در عین حال 8 هدف را در صفحه نمایش نشان دهند و در نهایت به طور همزمان به سوی 2 یا 4 تای آنها شلیک کنند!در ساخت جی-8-2 ام از مواد آلیاژ تیتانیوم در ساخت بدنه به طور فروان به کار نرفته است چون این مواد گران قیمت هستند همچنین این جنگنده به فلپس های مانور پذیر پیچیده ایی مجهز نیست در حالی که برای ساخت اف-سون یا اف-16 از این مواد وسیستم استفاده شده است. با این وجود اگر چه این از قابلیت های آنها همانند جی-8-2 ام است اما جی-8 از اف-16 ارزان تر است. مشخصات جنگنده J 8IIM کشور سازنده:چین نام : جاین-جی/8 فین بک کمپانی سازنده: شیانگ آیرکرافت طول باله:9.3 متر طول:21.6 متر ارتفاع:5.4 متر وزن: 9.8 تن وزن خالی/14.3 تن وزن نرمال تیک آف/17.8 تن ماکزیمم وزن تیک آف موتور: 2 عدد موتور توربوجت Wopen 13A-II با قدرت 14815 پوند در حالت خشک ماکزیمم سرعت:2.2 ماخ سرعت متعادل ( در حالت گشت زنی):بیش از 1 ماخ سقف پروازی:18 متر تا 20 کیلومتر برد:700 ناوتیکال مایل برابرشعاع عادی 1300 کیلومتر ظرفیت سوخت داخلی:تقریبا برابر 4000 کیلوگرم مخازن رها شونده:480 لیتری برای 34 nm 800 لیتر برای 56nm قابلیت سوخت گیری هوایی: ندارد خدمه:1 نفر سنسورها: رادار قوی ایزمورد-آر-دابلیو آر-بمب های هدایت شونده- با رادار آپگرید شده APG-66 2 قبضه توپ 23 میلیمتری-دارای یک خط حمل تجهیزات زیر بدنه هواپیما-6 نقطه حمل سوخت یا مهمات زیر باله ها- توانایی حمل 4 موشک پی-ال 2 و یک تانک 800 لیتری برای برد عملیاتی 800nm 2 عدد موشک پی ال 2 یا پی ال 7 و 2 عدد تانک 480 لیتررها شونده و 1 تانک 800 لیتری برای برد 700 nm
-
Chengdu J-7-II Fishbed Chengdu J-7C/D/J-7-III (Mig-21MF) Fishbed
-
بمب هوشمند هوا-سر LS6 Thunder Stone بمب هوشمند هوا-سر LeiShi-6 /LS6 Thunder Stone محصول چين اولين بار در اكتبر 2006 مشاهده گرديد. LS6 شامل يك بمب 500 كيلوئي متداول و پكيج هدايت و افزايش برد كه بوسيله مركز توسعه تكنولوژي Luoyang توسعه داده شده است ميباشد. پكيج شامل سيستم هدايت GPS/INS و سيستم هدف يابي همراه با يك جفت بال تا شونده ميباشد كه پس از رها سازي بمب آن را تبديل به مهمات هدايت شونده هوشمند دورايستا ميكند. اين پكيچ باعث تبديل بمبهاي غير هدايت شونده به بمبهاي هوشمند شده و از سيستم دوگانه هدايت و ناوبري به سمت هدف، تحت هر شرايط جوي، در روز و شب و با دقت بسيار بالا بهره ميبرد. بالهاي جمع شونده پس از پرتاب باز شده و باعث افزايش قابل توجه برد و قابليت مانورپذيري آن ميگردد و اين امكان را به خلبان ميدهد تا از مسافت به مراتب دورتري اقدام به رها سازي بمب نمايد ، اين عمل باعث در امان ماندن خلبان و هواپيما از تهديدات موشكهاي سطح به هوا ميگردد. هنگام رها سازي از ارتفاع 10.000 متري، LS6 قادر است اهدافي در مسافت 60 كيلومتري را با سرعت 1 ماخ و با دقت 15 متر نابود سازد. در صورت بكارگيري نيروي محركه كمكي توان نابود سازي اهدافي تا مسافت 300 كيلومتري را نيز دارد. مقامات رسمي چين از پرتاب آزمايشي حدود 12 بمب هوشمند LS6 توسط هواپيماهاي جنگنده J-8B سخن بميان آورده اند. اين برنامه در سال 2003 آغاز و در سال 2006 به پايان رسيد. مهمترين ضعف LS6، وابستگي ان به سيستم هدايت ماهواره اي خارجي مانند GPS آمريكائي و يا GLONASS روسي است. اگرچه اين انتظار ميرود كه طي 10 سال آينده چين مجهز به ماهواره هدايت ناوبري و مكان يابي مستقل خود گردد. در صورت به كارگيري كليه سيستمها ، ارتش چين مشابه ارتش آمريكا مسلح به قابليتهاي "مهمات تهاجم مستقيم مشترك JDAM" خواهد شد. مشخصات: وزن: 540 كيلو طول: 300 ميليمتر قطر: 377 ميليمتر فاصله دو نوك بال: 2740 ميليمتر سرجنگي: 440 كيلوگرم HE برد: 40 كيلومتر ( در صورت پرتاب از ارتفاع 8.000 متري) و 60 كيلومتر ( در صورت پرتاب از ارتفاع 10.000 متري) هدايت: GPS + INS دقت: 15 متر شعاع خطا LS6 Thunder Stone بمب هدايت ليزري LT-2 بمب هدايت شونده ليزري Thunder/ LT-2 (كه نام صادراتي آن GB1 ميباشد) ، اولين بمب هدايت شونده ليزري ساخت چين ميباشد كه به خدمت ارتش آن كشور درآمده است. LT-2 براي اولين بار در اكتبر 2006 به معرض ديد عموم گذاشته شد و شباهت زيادي با KAB-500L روسي دارد. احتمال آن ميرود كه LT-2 يك نمونه مهندسي معكوس يا تحت ليسانس از مشابه روسي خود باشد. LT-2 توسط شمار زيادي از جنگنده هاي چيني JH-7, Q-5, FC-1, J-8B و J-10 قابل حمل است. بمب هدايت ليزري 500 كيلوگرمي LT-2 در خلال سالهاي 04/2003 به خدمت ارتش چين درآمد. چين از اواخر دهه 80 توسعه بمبهاي هدايت شونده ليزري(LGB) را در دست توسعه دارد اما تاقبل از توليد LT-2 به موفقيت چشمگيري در اين زمينه دست نيافته بود. بمبهاي سري ابتدائي LGB چين از طرح هاي مشابه آمريكائي بهره ميبردند. در اوايل دهه 90، NORINCO چين طرحي مشابه Paveway-II ساخت امريكا را فاش ساخت. اين بمب مجهز به كيت هدايت ليزري در جلو، 4 بالچه هدايت در جلو (كانارد) كه به سيگنالهاي كيت هدايت ليزر واكنش نشان داده و بمب را در مسير هدف قرار ميدهند و چهار بالچه بزرگتر براي ثبات و پايداري در انتها است. توسعه بمبهاي هدايت شونده ليزري (LGB) بعد از سال 2000 با كمك روسها شتاب گرفت. در اوايل سال 2002 ماكت اندازه حقيقي يك فروند JH-7A كه مجهز به بمب هدايت ليزري ناشناس بود به نمايش درآمد. جنگنده-بمب افكن ميتوانست توسط غلاف هدف ياب ليزري داخلي (خود آشكارساز)، خود بمب را هدايت كند. چين همچنين دست به توسعه تعدادي غلاف هدف ياب ليزري قابل حمل توسط جنگنده بمب افكنها براي سلاحهاي هدايت شونده زده است. مدل ابتدائي كه با نام Blue Sky شناخته ميشد در اواخر دهه 90 معرفي گرديد. Blue Sky مشابه غلاف هدفيابي و هدايت LANTIRN آمريكا ميباشد. LT-2 از يك سيستم نيمه فعال هدايت ليزي بهره ميبرد كه نيازمند يك آشكار ساز ليزري ميباشد. LT-2 ميتواند توسط غلاف ليزر هواپيماي حامل خود يا هدف ياب ليزر داخلي جنگنده ديگري يا توسط آشكار سازهاي ليزري زميني هدايت گردد. برد عملياتي LT-2 در صورت هدايت توسط غلاف هدف ياب ليزري هواپيما 15 كيلومتر و 7 كيلومتر در صورت هدايت بوسيله نشانه گذارهاي زميني ميباشد. شعاع خطاي LT-2 در حدود 6.5 متر است. مشخصات: وزن: 564 كيلوگرم طول: 3530mm قطر: 377mm هدايت: ليزري شعاع خطا: 6.5 متر LT-2 زیر بال یک فروند Q-5 خدمه زميني چيني در حال بارگذاري LT-2 به زير بالهاي جنگنده بمب افكن JH-7 غلاف هدف یاب لیزری ساخت چین نمونه ابتدائي بمب هدايت شونده ليزري ساخت چين طراحي نهائي LT-2 مهندسين چيني در حال كار برروي سيتم هدايت LT-2 ] ]