aminf14

Editorial Board
  • تعداد محتوا

    1,298
  • عضوشده

  • آخرین بازدید

  • Days Won

    7

تمامی ارسال های aminf14

  1. چند چیز با هم رخ داده که شانس ایرانو بهتر می کنه پاندمی کرونا افراط ترامپ در سیاست سختگیرانه نسبت به ایران اگه در ماه های آینده کرسی ترامپ بیشتر متزلزل بشه ایران میتونه دموکرات ها رو با نشون دادن در باغ سبز به جون جمهوریخواه ها بندازه و در پس این عملیات ایذایی خریدهای لازمشو از روسیه و حتی چین انجام بده و دستش در اعمال قدرت در خاورمیانه نسبت به سیاست های ترامپ بازتر باشه. باید دیگه غزل محصولات آمریکایی ( بجز اف 14) و فرانسوی ( که کاربردی هم برامون نداشتن) رو بخونیم و خودمو سازگار کنیم با پلت فرم و زیر ساخت های شرقی. امیدوارم حداقل در این مورد دست دست نشه و این چند ماه رو ازش استفاده بهینه کنند.
  2. ایالات متحده اهرمی بیشتری برای فشار بر ایران نداره، هر شیطنتی که بخواد کرده، ضربه هاشو وارد کرده و ایران رو به چالش کشیده. و هر کنش بی موقع از تیم ترامپ ایران رو با سرعت بیشتری به سمت هسته ای شدن هول میده. حداقل در این چند ماهه سیاست تیم ترامپ بیشتر لفاظی و نمادین بوده و دستشون از اهرم فشار خالیه. یک تک مضراب کافیه تا ایران از ان پی تی خارج شه و دم انتخابات آمریکا این بدترین خبر ممکن برای ترامپ می تونه باشه. در مورد خرید تسلیحات مسلما خوشایند ایالات متحده نیست ولی خودشون هم میدونن این امتیازی نیست که ایران بخاطرش فشار ترامپ رو تحمل کنه در ماه های منتهی به انتخابات زمان خوبیه برای بستن یه قرارداد خوب با روسیه یا علنی کردن چیزی که قبلا بسته شده
  3. دانش بومی اش در دسترسه ولی مهندس معکوس به صرفه تره و اگه بودجه لازم تامین بشه در خیلی زمینه ها حرف های زیادی برای زدن خواهیم داشت.
  4. فکر نکنم پمپئو در زمینه تمدید تحریم تسلیحاتی بتونه کاری کنه. فرصت خوبیه برای خرید ناوگان مجهزی از سوخو 30 و سوخو 35 و در صورت امکان انتقال فناوری سوخو 30. یا الان یا هیچ وقت!
  5. ما از زمان شهید ستاری در زمینه نیروی هوایی در جا زدیم. میشه چند سال؟ حتی یه سال هم خیلی مهمه چون در خطرناک ترین منطقه دنیاییم دیگه 20-25 سال که خیلیه. تا تفکرمونو اصلاح نکنیم و روی یه نیروی هوایی قوی سرمایه گذاری نکنیم خطر زیادی رو حس می کنیم.
  6. اراده کلی وجود نداره، برنامه و سرمایه گذاری وجود نداره، نیرو اراده نداره، نیرو گرفتار روزمرگیه. دلایل اول و دوم علت اند و سومی و چهارمی معلول. مشکلی که در مملکت ما هست اینه که غالبا به دنبال حل معلول و یا پاک کردن مسئله هستند نه از میان برداشتن علت. چه فشاری می تونستن بیارن؟ اگه شفافا درونیاتشونو به زبون می اوردن و مثالی میزنن و یا مصداقی برای مقایسه بیارن که سرانجامشون مشخصه اگه طرف رده بالا باشه که فرجام سخته تره اگه کارمند جز باشه انزوا، تحت فشار قرار گرفتن یا حتی تعدیل ممکنه در انتظارش باشه. ما در ایران زندگی می کنیم نه سوئیس و هر کارفرمایی دوست داره تعریف بشنوه، مستندسازی هایی رو تحویل بگیره که میدونه الکیه، خودشم اون رو به عنوان رزومه تحویل مقامات بالاتر بده الی آخر. یه نیرو و یا حتی فرمانده قدرتمند چقدر میتونه تاثیر داشته باشه نمونه اش شهید ستاری که حرکت هایی زد ولی بعد رفتنشون حال نیروی هوایی عجیب بده. یه سازمان و ارگان قوی باید متکلی به فرد نباشه، رسالت سازمانی و برنامه های عملیاتی، میان مدت و بلند مدت داشته باشه و ابزارهای دقیق برای پایش اونها و سرمایه گذاری مطمئن برای اجرای اهداف. همه اینها سخته . جاده موفقیت و پیشرفت در ابتدا سخته و حسابی باید در اون خرج کرد و عرق ریخت و خسته نشد ولی راه دیگه که شما هم بهش اشاره کردید توجیه و ساختن پروژه های دروغین برای پوشاندن نقاط ضعفه و این خود گول زنیه و باعث پسرفت در طی چند دهه میشه.
  7. هشدار قابل توجه به طور کلی و یا صرفا در بومی سازی تونایی ها؟ چون به نظرم باید به دنبال مقایسه با کشورهای قابل مقایسه بود مثل عربستان یا ترکیه، امارات هرچقدرم نیروی هوایی قدرتمندی داشته باشه ولی توان مانور در مقابل ایران رو نداره چون عمق استراتژیکی نداره. ولی به طور کلی با مجید موافقم و ورای همه علت ها اصلا اراده ای برای داشتن یک نیروی هوایی مجهز و کارا وجود نداره و این واقعا داره به ما ضربه می زنه
  8. حتما. قرار دادم در تاپیکی که فرمایش کردید تاخت و تاز سکاها به قدری مخوف بود که حتی در کتاب های مختلف اعم از مذهبی و تاریخی در زمان خودش به عنوان بلایی بی نظیر یاد شد و اما شاید تلخ ترین واقعه در حکومت آشوریان منکوب شدن تمدن عظیم عیلام توسط آشور بنی پال بود، واقعه ای تلخ که دنیا رو به سمت تصمیم گیری برای محو آشوریان برد و بر باد رفتن کاخ قساوت آشوریان دست کمی از افسوس برای ویرانی ابدی عیلام نداشت و هر که باد بکارد، طوفان درو خواهد کرد و 40 سال بعد سقوط عیلام آشور هم در غبار تاریخ به عدم پیوست. درخت دوستی بنشان که کام دل ببار آرد نهال دشمنی برکن که رنج بی‌شمار آرد
  9. https://www.nicolettamaggi.co.uk/wp-content/uploads/2018/04/1B36505F-104F-4A3B-93C8-01DDE2297AB1-678x381.jpeg مسافری را ملاقات کردم از سرزمینی باستانی که می گفت: دو پای عظیم و بی تنه سنگی در بیابان ایستاده اند نزدیک آنها , روی شن های بیابان چهره درهم شکسته ی نیمه غرق شده ای , در ماسه زار آرمیده است چهره ای که اخم و لبهای درهم کشیده اش و استهزائ فرمان سرد و بی اثرش حاکی از آن است که پیکر تراش , به خوبی احساسات فرمانروا را درک کرده است دست پیکرتراشی که آن احساسات را به تصویر کشیده و قلبی که آنها را پرورانده و بر پایه مجسمه این کلمات نقش بسته است : “نام من رامسس است , شاه شاهان ای توانمندان , آثار مرا بنگرید و نومید شوید “ چیزی باقی نمانده گرداگرد تکه پاره های آن پیکره عظیم و (جز) انزوای بی کران و عریان شنهایی روان , که تا دوردست ها گسترده اند. پرسی بیشی شلی
  10. شاید عنوانی که میشد به جای دنیا در آستانه ی یک جنگ جهانی باستانی به کار برد خیزش ققنوس از خاکستر آشور ها بود. آشورها نمادی از دنیا و تفکری قدیمی هستند، تفکری که در آن مخالف و دشمن را دندان لقی می بینند که باید آنرا برکند و دور انداخت. در این تفکر چیزی به نام تسامح و تعامل و همزیستی وجود ندارد. از این رو است که امپراطوری آشور که دارای نژادی سامی بودند و از نظر فرهنگ و داشتن منابع فرهنگی از جمله کتابخانه های عظیم در کنار تمدن درخشان عیلام در سطح خوبی قرار داشتند، با میل روز افزون به کشتار مردمان همسایه های خود از جمله مصر باستانی هیت، میتانی، اورارتو، عیلام، کلده، مادها و حکومت های اولیه آریایی ها راه تشکیل امپراطوری بزرگ را هموار کردند. در دوره های آشور نفوذی کمتر از عیلام داشت ولی وجود پادشاهان مقتدر و البته بی رحمی نظیر آشور نصیرپال، آشور بنی پال، سنا خریب، سارگن و... این امپراطوری را به قدرتی برتر در میان رودان و البته خاورمیانه تبدیل کرد. قدرتی که همانند گرگی گرسنه گلوی تمام همسایگان خود را درید ولی همین بی رحمی باعث شد آشوریان متحد یا متحدینی تمام قد و قدر ر منطقه نداشته باشند و تنها با زور و حکومت جنگل و نه تدبیر و سیاست و تسامح به حکومت خود ادامه دهند. قابل پیش بینی بود گه گرگ آشور وقتی به خواب رفت دیگر گرگان به او حمله کرده و به این امپراطوری عظیم رحمی نکنند. مضاف بر این آشور مشابه ضعفی را داشت که رایش سوم داشت یعنی اگر حکومتی تنها با ابزار قدرت و حمله بخواهد دنیا را مسخر کند باید جمعیت، نیروی نظامی و پشتوانه مالی عظیمی را داشته باشد چیزی که مثلا ما در رایش سوم ندیدیم و در امپراطوری آشوریان هم همین ضعف وجود داشت. حاکمان فکوری مثل خشثریته این مشکل را رصد کرده و با تربیت ارتشی منظم و کمک متحدین تصمیم به نابودی آشوریان از طریق محاصره نینوا گرفتند. هجوم نا به هنگام قوم جنگجوی سکاها موقتا این تدبیر را به تاخیر انداخت ولی دگر بار در زمان هوخشتره متحدین نینوا را چون نگینی در میان گرفتند، نینوا فتح و در هم کوبیده شد، تمامی امارات و تمدن آشوری محو و از نینوا جز بیابانی بر جای نماند. فرجام سفاکی بی نظیر آشوریان را باید در سرانجام آخرین شاه آنها یعنی سین شار ایشکون دید، چه او برای اینکه به دست دشمنان نیفتد آتشی عظیم را برپا کرد و خود و خانواده اش را در آن افکند. این نتیجه سالها کشتار و ویرانی بود و جهان به تدبیری تازه نیاز داشت و کم کم شرایط برای ظهور کوروش بزرگ مهیا میشد. به یاد این شعر افتادم که: مسافری را ملاقات کردم از سرزمینی باستانی که می گفت: دو پای عظیم و بی تنه سنگی در بیابان ایستاده اند نزدیک آنها , روی شن های بیابان چهره درهم شکسته ی نیمه غرق شده ای , در ماسه زار آرمیده است چهره ای که اخم و لبهای درهم کشیده اش و استهزائ فرمان سرد و بی اثرش حاکی از آن است که پیکر تراش , به خوبی احساسات فرمانروا را درک کرده است دست پیکرتراشی که آن احساسات را به تصویر کشیده و قلبی که آنها را پرورانده و بر پایه مجسمه این کلمات نقش بسته است : “نام من رامسس است , شاه شاهان ای توانمندان , آثار مرا بنگرید و نومید شوید “ چیزی باقی نمانده گرداگرد تکه پاره های آن پیکره عظیم و (جز) انزوای بی کران و عریان شنهایی روان , که تا دوردست ها گسترده اند. پرسی بیشی شلی
  11. فرمایشات دوستان گرامی به ویژه مصطفی باعث میشه سکوت پیشه کنم و نظرات دوستان رو مرور، چیزی که از فرمایش مصطفی برداشت کردم این بود که تحویلا اشاره داشت حتی با اشغال مسکو غول شوروی مهار نشدنی و شکستنی نبود ولی من مخالفم. ببینید هر کشوری یه پایتخت سیاسی، پایتخت اقتصادی، پایتخت فرهنگی و... میتونه داشته باشه و یا همه اونها در یک شهر جمع بشن. در شوروی مسکو و یکی دو شهر دیگه نقش سر رو داشتند بر پیکره شوروی. شوروی در زمان استالین شوروی اسیر تصفیه حساب های میلیونی بود از تروتسکی ، بوخارین و... شده بود. این تن نحیف تنها منتظر نهیبی بود تا کامل سقوط کنه. اگه همچین اتفاقی رخ نداد باید دلیلشو در حماقت بار بودن اندیشه ها و روش های جنگی هیتلر جستجو کرد که نتونست یک کشور ملتهب رو تصاحب کنه. کاری که در مقام مقایسه اسکندر مقدونی فقط با شجاعت و حتی بدون داشتن صفاتی مثل تسامح تونست انجام بده و در زمان لازم ضربه لازم رو وارد کنه. هیتلر از 1939 تا 1941 به اشتباه تمرکز کاملشو بر اشغال بریتانیا قرار نداد( به جز در زمان های محدود) و فوج عظیمی نیروهاشو که کم کم در اروپای غربی در حال تقسیم شدن بودند را راهی مسیری اشتباه کرد که ناپلئون دو بوئو ناپارته کرده بود!
  12. بیان شما جذابه و کم کم داریم از بحث خارج میشیم در مورد ممنون و زمانی که شما فرمایش کردید حقیقتا اون زمان طرح استراتژی ممنون رو یادم نمیاد و باید دوباره سری به کتب مرجع بزنم در مورد هراکلیوس اتفاقا این ایده خوب بود بین المقدس سقوط کرده بود قسطنطنیه در محاصره بود این هنر هراکلیوس بود که از طولانی شدن جنگ و فرسوده شدن نیروهای ساسانی بهره جست با دشمن اروپایی مصالحه ( یا پیروزی یادم نیست] کرد جنگ رو به آسیا کشاند و از طریق شمال غرب در امپراطوری ساسانی پیشروی کرد و حتی دستگرد که پایتخت جدید به جای تیسفون بود رو تصرف کرد هنر خسرو پرویز رو باید بهش حماقت گفت چون با خیره سری اش اولا جنگ رو خیلی طولانی کرد، دوما رفتارش به خصوص با شاهین خوب نبود ، چیزی که قبلا نمونه اش رو با بهرام چوبینه دیده بودیم. زمان سنجی خسرو پرویز افتضاح بود و معمولی ریسکی ترین تصمیمات رو در بدترین موقع می گرفت
  13. کاملا درست و بجا بودو با فرمایش شما موافقم اون فرماندهی که شما فرمایش کردید اسمش ممنون بود. ایشون اظهار داشت که نبرد رو به زمین دشمن بکشونن و در سرزمین های یونانی و مقدونیه قوا وارد بشه تا تمرکز قوای دشمن از بین بره کاری که قرنها بعد هراکلیوس در نبرد با خسرو پرویز انجام داد و کاملا هم موفق آمیز بود ولی متاسفانه داریوش سوم این استراتژی رو قبول نکرد و روی به نبردهای مستقیم آورد و شد آنچه نباید میشد.
  14. خود شما می فرمایید آپدیت شد. عرض بنده دلالت بر شکل اولیه و بنیادین این فرمیشنه که به شدت توسط رمی ها قلع و قمع شد. جدای از مورد بالا اشاره ای داشته باشیم به شاهکار رمانس سه امپراطوری و جایی که ژوکه لیانگ به صف آرایی لاک پشتی اشاره کرد و گفت ولی اگه این صف آرایی درست استفاده بشه خیلی موثره. این استفاده درست مستلزم برطرف معایب اون روش جنگیه. به عنوان مثال پتک و سندان فالانکس نمی تونست در مقابل استراتژی رعب آور و خیره کننده مثلا هانیبال مقاومتی کنه و راحت له میشد همچنانکه لژیون های منظم و قدرتمند رومی چندین بار با تلفات بالا نبرد رو واگذار کردند. چیزی که در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل سبب پیروزی اسکندر شد وجود شانس، تهور بیش از حد اسکندر مقدونی و انتخاب نادرست زمین نبرد و استفاده نکردن از موانع طبیعی برای سد کردن لشکر مقدونی بود. کافیه یک بار زمین نبرد ایسوس که خلیج اسکنرون بود رو بررسی کنیم تا به اشتباهات مرگبار قوای هخامنشی پی ببریم. در ثانی در یونان از دیرباز در ادبیات و بیان رویدادهای تاریخی مقادیر زیادی اغراق وجود داشته که هرودوت نماد این اغراق در بیانه. اونقدری که از اسکندر و فالانکس تعریف شده کمتر به نابغه ای به نام هانیبال و ایده ها و پیاده کردن عالی اونها پرداخته شده و یا موارد دیگر.
  15. فالانکس از نظر استحکام در موج اول حمله بد نبود ولی قدرت انتقال پایینی داشت و این پیروزی های برگرفته از فالانکس چند دلیلی داشت: ساده بودن شکل نبرد و تکیه بر تاکتیک های ساده این ساده بودن نبرد که گاهی در حد نبرد تن به تن کاهش می یافت، زمانی باعث نمود عملکرد فالانکس می شد که رقیب ارتشی در هم و مغشوش داشت پارسیان در سه نبرد گرانیکوس، ایسوس و گوگمل بیشتر به نبود فرماندهی قدرتمند و شجاع، عنصر شانس در نبرد گرانیکوس و وجود مقادیر بالایی از شجاعت در اسکندر مقدونی که پهلو به حماقت میزد و همچنین ماهر نبودن پیاده نظام که غالبا مزدور بود در نبرد های تن به تن باختند در توجیه عدم ریسک فرماندهی چون هخامنشیان شاه بزرگ و بی نظیری مانند کوروش را بنا بر قول مشهور در میدان نبرد از دست داده بودند شاید این واقعه ناگوار زمینه ساز نوعی محافظه کاری در راس فرماندهی هخامنشیان شد. ضعف پیاده نظام در نبرد تن به تن با تکیه بیش از حد به سواره نظام همراه شد و همین امر شکست پارسیان را تکمیل کرد. جدای از این فالانکس در مقابل لشکر های سوارنظام سنگین اسلحه و چابک مستاصل بود و به خصوص از کناره بسیار آسیب پذیر و ظهور ابر قدرتی به نام روم به سرعت نسخه فالانکس را پیچید و از این روش در شکل بنیادین خود بجز چند ماجرای سراپا افسانه و یک ایده برای ساخت مقادیر بی شماری فیلم تاریخی چیزی باقی نماند.
  16. آلمان با هر توانی به این جبهه وارد میشد نتیجه اش شکست بود، مهم استراتژی و میزان نیرو یا اشتباه افراد دخیل نبود، مهم این بود که مسیر فتح روسیه یا شوروی اشتباه بود. ناپلئون یه بار این اشتباه رو انجام داد و جبهه تقریبا متعادلشو تقریبا با از دست دادن 500 هزار الی یک میلیون نیرو تقدیم دشمن کرد و نتیجه فاجعه واترلو شد. در این نبرد هم ذهن معیوب هیتلر دو کشور رو دست کم گرفت؛ یکی اینکه در ابتدا به مانند جنگ جهانی اول پتانسیل عظیم ایالات متحده رو دست کم گرفتن و به مانند بیسمارک به سمت سیاست بی طرف کردن کشورهای ذی نفوذ و سر شاخ شدن با حریف اصلی یعنی بریتانیا نرفت . دوم سر شاخ شدن با کشوری بود که به نوبه خود حسابی گرفتار سیاست مخوف تصفیه داخلی استالین بود .هیتلر در کتاب نبرد من با صراحت زمین نبرد رو مشخص میکنه که شرق هست و ( اگه اشتباه نکنم) تولید 250 میلیون نژاد آریایی در اون و محو نژادی اسلاوها در این قلمرو. هیتلر شوروی رو به دیواره پوسیده ای تشبیه کرد که با لگدی فرو می ریزه ولی با حرکتی اشتباه پای در وادی گذاشت که مسیر اشتباه بود و طی طریق اشتباه تر! از اول این دیوانه گری معلوم بود و اگه اتفاقات آخر جنگ جهانی دوم رو مرور کنیم، ترور نافرجام هیتلر رو می بینیم که فرماندهانی شجاع برای پیشگیری از نابودی مطلق آلمان اونو انجام دادن و متاسفانه عقیم هم بود. جا داره همینجا یاد کنم از سیاست درست لنین، شوروی در جنگ جهانی اول در اواخر جنگ با ظهور انقلاب سرخ خیلی جالب پای خوشو از جنگ پس کشید و همین امر فرصتی خوب برای تاثیر گذاری غیر مستقیم بر مللی شد که شوروی دارای نفوذ بر اونها بود. سیاست هیتلر به جای نفوذ غیر مستقیم و تشکیل نحله های کارا در شوروی حمله مستقیم و کوبنده بود و این امر بهترین حربه برای متحد کردن شوروی و تبدیل فاجعه حمله به جنگی عظیم و میهنی بود! قبلا هیتلر در انگلستان هم همین وضعیت رو داشت و پتانسیل افکار نژاد پرستانه و حرکات راست گرایانه افراطی در بریتانیا و بهره وری حداکثری از اونها رو با اقدامات نسنجیده خود خشکاند.
  17. این حملات بعد روانی بالایی دارند بالاخص اینکه دنباله دار هم باشن و این ساختار ذهنی یانکی هارو به هم می ریزه
  18. اون مقاله اردوغان جالب بود و یکی و نکته در موردش بگم: متاسفانه خاورمیانه غرق ایسم هاست. ایسم هایی که غلبا تحریکشون ( نه لزوما سخته شدنش) با کوشش کشورها بزرگتر و آینده نگرتر خارج منطقه است. هر سری یکی از این ایسم بیش از حد قدرت می گیره و بعد از درگیر کردن کل منطقه بوسیله اون قدرت فرا منطقه ای از بین میرن. مشکل ما ایرانی ها چند چیزه که به نظرم که این پدیده اثر بیشتری روی ما داره از جمله اینکه 1ما ایرانی ها گاها به همزیستی اعتقادی نداریم یا افراطی فرد رو ستایش می کنیم و یا بعد از اینکه مطابق میلمون نبود اون اساسی می کوبیم. اردوغان هم از حزب عدالت و توسعه و کنگره اومده حزبی که خاستگاهش از اخوان المسلمینه. ما سالها بدون اینکه بعد عملیاتی و کارنامه اخوان رو بسنجیم ستایشگرشون بودیم. امثال همین اردوغان با کمک ما اردوغان شدن و حالا که مسیر خودشونو میرن بد شدن. در صورتی از روز اول اینطور بودن این ما بودیم که روی بد کسی و آینده نا مشخصی برنامه ریزی کردیم. نمونه های دیگر حماس و... بودن. به نظرم میل زیاد حکومت ما برای نفوذ بر ایسم هایی که ماهیتا بر ضد ایرانی بودند جاهایی جواب داد در تشکیل گروه های کوچک ولی گاها موثر ولی در بعد کلان ما عایدی نداشتیم. شاید بهتر باشه کم کم نسبت به این ایسم ها کمی خنثی تر باشیم و بعد درون رو قوی کنیم تا بیرون و تاثیر پذیرفتن از وضعیت این ایسم ها.
  19. صحب بر سر چیز دیگه ایه عزیز برادر. وقتی صحبت از اف 16 یا برتر از اون میشه ناخودآگاه ذهن به سراغ برد عملیاتی و یا میزان حمل مهمات میره که جنگنده های شبیه اف 5 فرسنگ ها رو با اون فاصله دارن و این راه در ظرف 1 سال آینده بعیده طی بشه. من هم بدم نمیاد جنگنده ای در حد سوپر هورنت داشته باشیم ولی بدون سرمایه گذاری و تمرکز امکانش وجود نداره.
  20. پرنده ای در حد اف 16 یا بهتر ؟ اون هم هواپیمایی با بیس اف 5 که تغییر اساسی از نظر لود مهمات و برد در اون ایجاد نشده؟ گمان نکنم وقتی از اف 16 صحبت می کنیم:
  21. کلی نگری و اشتباه در دشمن شناسی باعث میشه ما سعی در دیدن مواردی دور از ذهن و بسیار پیچیده داشته باشیم در نتیجه چیزی که دم دست ماست رو نبینیم. خیلی جزئیات هست که شاید الان بهش اهمیت ندیم مثل همین جزیره دیه گو گارسیا. چیزی که در جنگ ایران و عراق مشابهشو در اچ سه دیدیم و عملیاتی معجزه وار تونست نقطه اتکای دشمن رو از میان برداشته و ضربه ای اساسی به دشمن بزند. تاریخ مثل کتاب یا فیلمی سینمایی است، خیلی موارد که قبلا ضربه زدند دوباره و دوباره می توانند ضربه بزنند اگر به دنبال مطالعه گذشته نباشیم و از آن درس نگیریم. مورد بعدی به نظرم تمرکز اشتباه روی ایالات متحده است ما در اشل یک ابر قدرت نیستیم که با ایالات متحده وارد جنگ شویم؛ همیشه احتیاط و قوی سازی بومی خوب است ولی خود گول زدن خوب نیست چه از نظر نظامی چه اقتصادی و چه دیپلماتیک ما فاصله ای بعید با ایالات متحده داریم ( درست به مانند مقایسه روسیه با سوئد اگرچه سوئد در جنبه هایی پیشرفت های شایان توجهی داشته ولی رقیبی تمام قد برای روسیه نیست)، شاید خود ایالات متحده هم به دنبال تقابل مستقیم نباشد پس به نظرم باید به سراغ تمرکز روی مدعیان تمام قد منطقه ای برویم مانند اسرائیل، رژیم سعودی و ترکیه. تقابل با این مدعیان به علت اشتراکاتی در بسیاری مواقع تمام قد نیست درست به مانند تقابل هند - پاکستان. به نظرم کشوری برنده است که دستی برتر در وارد کردن یک ضربه اساسی به طرف مقابل داشته باشد. هر سه این کشورها ناوگانی قدرتمند از نیروی هوایی دارند، ایران سالها بر روی تکنولوژی موشکی هزینه کرده و ویترین فعالیت های نظامی است، از نظر کیفی در پدافند حرکت های خوبی کردیم( هرچند از نظر کمی جای بحث هست)، چیزی که می ماند نیروی هوایی است که برای مقابله با این کشورها نیاز داریم. ما در این سالها با نقشه و شکلی یکسان از نیروی موشکی استفاده کردیم. در یک تقابل تمام قد چندین مرتبه دیگر می توانیم از شکلی مشابه از تهاجم استفاده کنیم؟ نیروی هوایی انعطاف بالایی در استفاده از نقشه های مختلف و غافلگیر کردن دشمن دارد. با این نیروی هوایی هم ناوهای دشمن در دسترس ماست و هم حتی جزیره در افتاده ای مانند دیه گو گارسیا و... فعلا چندین گردان از یک جنگنده چند منظوره و رادارهای پرنده زود هشدار نیازی اساسی برای ماست. ایجاد تغییرات کلان و فرماندهی در بحران بماند...
  22. اگه نیروی متخاصم از پایگاهی مانند دیه گو گارسیا کارشو شروع کنه نقشه چیه؟ بازهم موشک های بالستیک و کروز مسئله رو حل میکنه؟ گمان نکنم. در صورتی ما با داشتن جنگنده های چند منظوره مانند سوخو 35 یا سوخو 30 و با سوخت رسانی قادر به ضربه زدن به حتی پایگاه دیه گو گارسیا هستیم ( البته همین امر هم پیچیدگی های خاص خودشو داره و در عمل بسیار سخته). در دفاع زمین پایه و حتی هوا پایه در حال پیشرفتیم ولی اون پازل نهایی رو نداریم.
  23. اگه منظور دشمن برتری هوایی و گرفتن آسمان برای موارد بعدی باشه مجبوریم شاخ به شاخ بشیم ، پدافند میتونه تا حد زیادی این موضوع رو پوشش بده ولی این حد همیشه 100 % نیست . هرپدافند نقطه کور و نقطه ضعفی داره، روش هایی برای سرکوب و نابودی پدافند هست، روش هایی برای دور زدن پدافند هست دفاع مقدس و حملات گاه و بیگاه جنگنده های عراقی حتی به شمال ایران اونهم در دفعات زیاد مثال بارزش. و ما مجبوریم بجز پدافند جنگنده های رهگیر و برتری هوایی قدرتمندی داشته باشیم
  24. دو عزیز مطالب جالبی گفتند و سعی می کنم تک به تک با عزیزان پیش برم نورد گرامی از سیاست ایالات متحده گفته، فرمایش شما درسته ببینید در عصر کوچکتر سازی، چابک سازی و هرچه کم هزینه تر کردن ارتش ها بخصوص در حوزه هوایی هستیم اگر روزی ما هم به این مراحل برسیم خوبه ولی به نظرم چالش ما چالشی حادتر از نوع امکان تبدیل شدن آسمان ایران به اتوبان جنگنده های چند منظوره اونهم نه جنگنده های ایالات متحده و یا اسرائیل بلکه کشور یا شبه کشورهای بسیار کوچک تر نظیر امارات. در ثانی خیلی مواردی که فرمایش می کنید درسته به عنوان یک پازل ولی فعلا به نظرم تا حفظ گل سرسبد عنصر تهاجمی یعنی جنگنده های چند منظوره فاصله زیادی داریم. دوست دیگرمون هم مطالب جالبی بیان کردند صحبت از سوریه شد مثلا مصر یا سوریه بر فرض محال در جنگ یوم کیپور غولی به نام اف 111 رو می داشتند آیا نیازی به حتی طرح گذار ژنرال شاذلی می بود به نظرم نه؟ اون چیزی که مصر باید می داشت و نداشت این عنصر یا مشابهش بود که عرض کردم. در مورد جنگ خلیج پارس جنگنده های عراقی با اینکه گاها بسیار بروز شده بودن ولی فاقد جنگنده ای کارا از نسل 4 بودند و میگ 29 با امکانات ناقص در اول راه بود. حتی میگ 25 ضربه ای هم به جنگنده نوپای اف 18 زد. آیا اگر عراق ناوگانی مجهز از اف 14 یا اف 15 یا حتی میگ 31 می داشت بازی اونطور که بود پیش می رفت فکر نکنم. در مورد یوگسلاوی باید باز به بی وفایی روسها در دادن سلاح هایی با سطحی پایین تر از نسخه بومی اشاره کرد که باعث شکست میگ 29 در مقابل اف 15 شد.
  25. خواهش میکنم در مثال مناقشه نیست عزیز برادر و نکته ای که فرمایش کردید رو باهاش موافقم. سطح پایین مهارت در استفاده از امکانات رو عراق هم در نبرد با ایران در هشت سال دفاع مقدس داشت و اینو موافقم. چیزی که من روش تاکید دارم ناکارآمدی پدافند نیست بلکه عقب بودن پدافند از آفنده. نیروی هوایی تهاجمی میتونه از هزار یا دو هزار کیلومتر اونورتر به هدفش حمله کنه بدون اینکه تحت خطر قرار بگیره. نیروی هوایی از زمان یوم کیپور در 1973 خیلی پیشرفت کرده و خیلی امکانات هواپایه به جنگنده های تهاجمی اضافه شده. پدافند گاها باید منتظر خوردن ضربه و بعد واکنش باشه و یک نیروی هوایی تهاجمی قدرتمند این امکان رو میده که از دریافت ضربه اول جلوگیری کرده و بجاش ضربه ای هم به دشمن وارد کرده و محاسبات اون رو به هم بزنه. پدافند میتونه با این سیستم تهاجمی مچ باشه و اون رو قویتر کنه. چیزی که ما تجربه شو خداروشکر نداریم خوردن ضربه از فاصله ای دوره و این ضربه میتونه محاسبات و تمرکز کشور دریافت کننده رو برهم بزنه. پدافند یکپارچه و قدرتمند میتونه مقاومت کنه و درصد زیادی از بار حمله رو بگیره ولی در ترکیب با این پدافند یکپارچه یک نیروی هوایی قدرتمند در ترکیب با رادارهای پرنده زود هشدار میتونه امکان حمله رو از بین ببره. موافقم که سیستم یکپارچه در ترکیب مثلا با قدرت موشکی میتونه حتی پایگاه هوایی دشمن رو به خطر بندازه ولی باز به نظرم یه نیروی هوایی توانایی و امکان بیشتری برای ضربه زدن در ترکیب با همین پدافند داره نمونه های تاریخی شو هم داریم ( مانند حمله به اچ 3 یا کمان 99). بهرحال برای پیش برد بحث راهی بجز مثال نیست. جنگ سعودی -یمن رو مثال می زنم. چقدر ارتش ناپخته و فشل سعودی رو این نیروی هوایی مجهز تونسته نگه داره، اگه یمن در کنار سیستم پدافندی منسجم که نداره، هواگردهایی در حد اف 15 می داشت ( مثل سوخو 30 یا 35) الان نقشه جنگ به چه صورت بود؟ به نظرم تا عمق عربستان رو در بر می گرفت. در مورد یوم کیپور پدافند مصر بخصوص در شروع جنگ خوب عمل کرد ولی اگه از نظر تهاجمی مصر نیروی هوایی قدری می داشت میشد اسرائیل رو کاملا غافلگیر کنه که متاسفانه این امر میسر نشد.